مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

پس از ۱۳سال: عکس عروس خانم به دستش رسید |عکس|

جام جم سرا: «الیزابت استرینگر کیف»، استادیار دانشگاه «لزلی» ماساچوست که مدتی بعد از حملات، عکس را در اطراف محل حادثه در منهتن نیویورک پیدا کرده بود، در تمام این سال‌ها تلاش می‌کرد افراد داخل عکس را شناسایی کند.

از زمان رواج یافتن شبکه‌های اجتماعی او هر سال، همزمان با سالگرد ۱۱ سپتامبر این عکس ترک‌خورده و رنگ و رو رفته را در سایت‌های مختلف به اشتراک می‌گذاشت به امید اینکه سرنخی از صاحب آن پیدا کند. هر سال نیز تعداد محدودی از دوستان کیف، عکس را در این سایت‌ها بازنشر می‌کردند اما خبری از صاحب عکس و افراد حاضر در آن نبود.

به گزارش جام جم سرا، امسال کیف، روز پنج‌شنبه ۱۱ سپتامبر عکس را در شبکه‌های اجتماعی به اشتراک گذاشت اما این بار تعداد بازنشر‌ها یک‌باره بالا گرفت و کاربران تا جمعه عصر حدود ۴۰ هزار بار عکس را کلیک کردند. تا اینکه جمعه شب کیف پیامی روی شبکه اجتماعی «لینکداین» از مردی به نام «فرد می‌» دریافت کرد که از او شماره تماسش را می‌خواست.
به نقل از ایسنا، «می‌»، یکی از شش نفری بود که در عکس عروسی دیده می‌شوند و آخرین بار این عکس را ۱۳ سال پیش روی میز کارش در طبقه ۷۷م برج دوم تجارت جهانی دیده بود. او خوش‌شانس بوده که در روز حمله در محل کارش نبوده است.

به گزارش بی‌بی‌سی، کیف می‌گوید که در‌‌ همان تماس بعد از ۱۳ سال بالاخره درمی‌یابد که عروس و داماد در عکس، اکنون سالم هستند و در کالیفرنیا زندگی می‌کنند.
«می‌» که دوست قدیمی آن‌ها بوده در انتهای این عکس پرماجرا با پاپیون سیاه رو به دوربین دیده می‌شود. او با عروسِ ۱۳ سال قبل تماس گرفت و با دادن این خبر به وی، عروس خانم پیشین را هیجان‌زده کرد.


ادامه مطلب ...

دوستی اینترنتی زن میانسال کار دستش داد

به گزارش جام‌جم، چندی پیش زن چهل ساله کرجی با عضویت در یک گروه اینترنتی‌ از طریق ارتباط تلفنی با مردی آشنا شد که ادعا می‌کرد پلیس است و در زمینه مقابله با مجرمان اینترنتی فعالیت دارد.

زن میانسال به گمان این‌که او واقعا پلیس است، مشکلات پیش آمده در زندگی‌اش را بازگو کرد تا شاید بتواند در حل مشکلات او را یاری‌ کند.

هنوز دو ماهی از این ارتباط نگذشته بود که مرد جوان به بهانه مشکل مالی و هزینه درمان والدینش، زن میانسال را فریب داد و از او 15 میلیون تومان اخاذی کرد.

ارتباط آن دو ادامه داشت تا این‌که مرد از زن میانسال خواستگاری و عنوان کرد چنانچه او نپذیرد، دو فرزند وی را خواهد کشت.

در پی تهدیدهای مرد اخاذ، او تصمیم به جدایی از شوهرش گرفت، اما موفق به این کار نشد و نتوانست مهریه‌اش را طلب کند.

زن میانسال این بار با تحریک متهم از خانه‌ فرار کرد و به شهرستان مشهد رفت. ساعاتی پس از حضور وی در پایانه مسافربری نگذشته بود که زن جوانی نزدش آمد و خود را پلیس و از همکاران مرد معرفی کرد و او را با خود برد.

راننده زن پس از طی مسافتی مقابل خانه‌ای در حومه شهر توقف کرد و او را به درون خانه برد. ساعاتی بعد مرد اخاذ به آنها ملحق شد و زن میانسال را در یکی از اتاق‌ها حبس و تهدید کرد این زن پلیس مسلح است. اگر تصمیم به فرار بگیرد، به دستور وی به او شلیک خواهد کرد و جسدش را در بیابان دفن می‌کند. زن با شنیدن حرف‌های تهدیدآمیز مرد بناچار سکوت کرد و سه روز در آن خانه حبس بود تا این‌که روز چهارم مرد اخاذ به آنجا آمد و از او خواست به منزلش بازگردد و این بار پول بیشتری تهیه کند اما زن این بار برای نجات خود و فرزندانش با حضور در پلیس فتای استان البرز، ماجرا را به پلیس اطلاع داد و کمک خواست.

با تشکیل پرونده و به دستور سرهنگ یزدان نیکنام، رئیس پلیس فتای استان البرز کارآگاهان تحقیقات در این زمینه را آغاز کردند. آنها با توصیه به زن شاکی از او خواستند در تماس بعدی مرد اخاذ در محل ملاقات با وی حاضر شود.

چند روز پیش وقتی متهم با شاکی تماس گرفت تا مقداری از پول در خواستی را برایش در یکی از محله‌های جنوبی شهر کرج بیاورد ماموران فتا به جای وی در آنجا حاضر شدند و مرد جوان را شناسایی کردند.

با دستگیری متهم، وی به پلیس فتای استان البرز منتقل شد و در بازجویی به تهدید و اخاذی از شاکی با جعل عنوان پلیس اعتراف کرد و گفت: با فریب شاکی وقتی متوجه شدم وضع مالی او و خانواده‌اش مناسب است، تصمیم به اخاذی از او گرفتم. همسرم نیز در پی تهدید‌هایم با من همدست شد.

رئیس پلیس فتای استان البرز در این باره گفت: با صدور قرار قانونی برای متهم، تحقیقات تکمیلی از وی ادامه دارد.

سرهنگ یزدان نیکنام افزود: متاسفانه شاهد آن هستیم که زنان و دختران جوان با استفاده از گوشی‌های هوشمند و نصب نرم‌افزار‌های اینترنتی روی این گوشی‌ها با افراد غریبه ارتباط دوستی برقرار می‌کنند. آنها براحتی با اعتماد به این افراد اطلاعات شخصی و عکس‌هایشان را در اختیار دیگران قرار می‌دهند، غافل از این‌که ممکن است در دام افرادی اخاذ گرفتار شوند و جان، مال و آبروی خانوادگی‌شان به خطر بیفتد.

وی یادآور شد: از مردم می‌خواهیم در برقراری ارتباط‌های اینترنتی از طریق‌ گروه‌هایی که عضو آن می‌شوند دقت لازم را داشته باشند تا گرفتار افراد سودجو و اخاذ نشوند و اگر به دام این‌گونه افراد افتادند با حضور در مراکز پلیس فتای شهرشان موضوع را گزارش دهند.


ادامه مطلب ...

دستش را بگیر‌ و‌ به دنیای کتاب ببر‌

از بدو تولد تا 2 سالگی

کودک در این سنین هیچ درکی از معانی واژه‌ها ندارد، فقط از شنیدن صدای‌های متنوع و دیدن احساسات و عواطف ما لذت می‌برد، برای او شنیدن صدای گرم و دلنشین ما لذتبخش‌ترین چیز در دنیاست. همچنین او به تصویر بیشتر از کلمات علاقه دارد و با کتاب به عنوان اسباب‌بازی بازی می‌کند و سرگرم می‌شود.

الگوی خوبی باشیم

کودکان باید در محیطی بزرگ شوند که کتاب و کتابخوانی در آن یک ارزش به شمار رود و ما به عنوان یک پدر و مادر مسئول، بهترین الگو برای این کار هستیم. پس همیشه سعی کنیم در طول روز یک بار در کنار کودک دلبندمان بنشینیم و کتاب بخوانیم و هیچ وقت انتظار نداشته باشیم کودک یک ساله ما عاشق کتاب باشد، زیرا او در این سن بیشتر از والدینش تقلید می‌کند و آنها را الگوی رفتاری خود قرار می‌دهد. وقتی همیشه ما را کتاب به دست ببیند، از ما سرمشق می‌گیرد.

بازی با کلمات

هیچ وقت نباید از فرزندمان توقع داشته باشیم در یک سالگی با تمام هوش و حواسش پای قصه ما بنشیند، زیرا در این سن بچه‌ها به تصاویر بیشتر از قصه علاقه دارند. پس بهتر است کتاب‌هایی که تصاویر رنگی و بزرگ مثل حیوانات، گیاهان و... را در یک یا چند کلمه توضیح داده‌اند برایش بخریم؛ اما در دو سالگی بچه‌ها به شنیدن شعرهای خیلی کوتاه علاقه‌مند می‌شوند و ما می‌توانیم با خواندن لالایی‌ها و کتاب‌های کوتاه و آهنگین، فرزندمان را با دنیای شعر، موسیقی و ادبیات آشنا کنیم. البته نباید فراموش کنیم که همیشه تصویر حرف اول را می زند و اگر تصاویر کتاب مورد دلخواه فرزندمان نباشد به شعرهایش هم توجه زیادی نمی‌کند.

از کتاب‌های کاغذی استفاده نکنیم

در این سنین کودکان دوست دارند اشیا را بجوند، پاره کنند، روی آنها بنشینند یا بایستند. بنابراین بهتر است از کتاب‌های نرم، پارچه‌ای و مقاوم استفاده کنیم و تا قبل از دو سالگی سراغ کتاب‌های کاغذی نرویم. در حقیقت به کودک اجازه دهیم به شیوه خودش با کتاب ارتباط برقرار کرده، آشنا شود و انس بگیرد.

2 تا 4 سالگی

کودکان در این سنین دوست دارند با کتاب‌هایشان بازی کنند، اما نمی‌دانند در این کتاب‌ها، قصه‌ها، کلمات و داستان‌های قشنگی وجود دارد. همچنین آنها دوست دارند تصاویر کتاب را ببینند تا بتوانند شخصیت‌ها و فضای داستان را، بهتر در ذهنشان مجسم کنند. آنها عاشق شنیدن داستان‌ها در قالب شعر هستند، زیرا بهتر آنها را به خاطر می‌سپارند، حتی می‌توانند در حین خواندن کتاب ما را همراهی کنند. همچنین این نکته مهم است که کودکان از سه سالگی به بعد می‌توانند روایت داستانی را درک کنند.

آرام کتاب بخوانیم

در حین خواندن داستان، از فرزندانمان سوال کنیم و به پرسش‌های آنها صبورانه پاسخ دهیم. به عکس‌ها اشاره کنیم و در مورد تصاویر کتاب با آنها صحبت کنیم. مثلا از فرزندمان بپرسیم: «فکر می‌کنی بعد از این ماجرا چه اتفاقی خواهد افتاد؟»

کارهای خلاقانه انجام دهیم

اگر فرزندمان به شنیدن داستان علاقه‌ای ندارد، بهتر است با او به شهر کتاب یا نمایشگاه برویم و اجازه دهیم خودش کتاب مورد علاقه‌اش را انتخاب کند، بعد با مشارکت یکدیگر داستان را به شکل یک نمایش بازی کنیم تا دلگرم شود یا فعالیت‌های اضافه و متناسبی با فضای داستان ارائه دهیم: کارهایی مثل آشپزی یا درست کردن کاردستی که با فضای داستان ارتباط داشته باشد.

به کودکمان کمک کنیم داستان بگوید

از کودکانی که توانایی نوشتن ندارند، بخواهیم تا ماجراهای روزانه‌شان را مثل یک داستان برای ما تعریف کنند. مثل داستان آشپزی من و مامان یا داستان گل کاشتن من و بابا داخل باغچه و... و به او کمک کنیم تا ساختار درستی برای داستانش پیدا کند و به گفته‌های او نظم بدهیم. با این روش هم خلاقیت و هم قدرت خیال‌پردازی را در کودکمان تقویت کرده‌ایم.

4 تا 6 سالگی

در این سنین کودکان می‌توانند داستان‌های کتاب را بخوبی به خاطر بسپارند، اما برای گفتن داستان، باید تصویر هر صفحه را ببینند. آنها عاشق داستان‌ها و قصه‌های عجیب و غریب، تخیلی و البته خنده‌دار هستند. همچنین بعضی از حروف الفبا را می‌شناسند و می‌توانند آنها را در تمام صفحات کتاب تشخیص دهند. پس به کودک دلبندمان در شناخت واژه‌ها و گسترش دایره آموخته‌هایش کمک کنیم تا از توجه کردن به متن کتاب لذت ببرد و همچنین شریک ما در خواندن شود.

داستان را یکنواخت نخوانیم

وقتی قصه‌ها را براساس اتفاق‌هایی که در آنها افتاده می‌خوانیم، وقتی تن صدایمان را بالا و پایین می‌بریم یا لحن شاد و عصبانی به خود می‌گیریم، فرزندمان لذت بیشتری از گوش کردن به قصه می‌برد. کتاب را برای فرزندمان، فقط روخوانی نکنیم، بلکه سعی کنیم جای هر شخصیت داستانی بنشینیم و صدایی که فکر می‌کنیم به آن شخصیت می‌خورد را دربیاوریم و چهره‌مان را براساس گفت‌وگوها و رفتارهای او تغییر دهیم. مثلا چهره خوشحال، ناراحت، مغرور، متفکر، دوست‌داشتنی و... زیرا بیشتر افرادی که به کتاب و کتابخوانی علاقه دارند، والدینی داشته‌اند که در دوران کودکی لحظات شیرین و گرمی را در هنگام خواندن داستان‌ها برای آنها ساخته و پرداخته‌اند.

سراغ علایق کودکمان برویم

سعی کنیم کتاب‌ها را براساس علایق فرزندمان انتخاب کرده و بخریم. مثلا اگر او عاشق هواپیما یا ماشین است، کتاب‌هایی را برایش بخریم که شخصیت اصلی آن ماشین‌ها و هواپیماها باشند، یا اگر به حیوانات علاقه دارد، سراغ کتاب‌هایی برویم که داستانی را در جنگل روایت می‌کند و... همچنین او را تشویق کنیم در رابطه با موضوعات مورد علاقه‌اش اطلاعات کسب کند و در این مورد با او بحث کنیم.

با هم بازی کنیم

داستانی را انتخاب کنیم که فرزندمان بتواند در جریان آن مشارکت کند و با ما همبازی شود. برای مثال، داستانی را برای کودک دلبندمان بخوانیم و بعد از او بخواهیم جمله‌ها را تکرار کند یا بعد از تمام شدن داستان از کودک بخواهیم این بار او قصه را برای ما بگوید یا چند جمله را ما بگوییم و به فرزندمان کمک کنیم تا چند کلمه‌ای را خودش به زبان آورد و در فرآیند کتابخوانی مشارکت کند. این گونه بچه‌ها هنگام کتاب خواندن نقش فعال‌تری را ایفا می‌کنند.

قانون تعیین نکنیم

برای کتاب خواندن قانون و قاعده نگذاریم و زمان دقیقی را برای کتاب خواندن انتخاب نکنیم. چرا که زمان مهم نیست، بلکه مهم هنگامی است که کودکمان به شنیدن داستان رغبت دارد و هرگز او را به شنیدن داستان مجبور نکنیم. همچنین وقتی می‌بینیم فرزندمان لذتی از ادامه داستان نمی‌برد، خواندن را تمام کنیم.

اجرای نمایش

یکی از بهترین فعالیت‌ها، اجرای نمایش از کتاب خوانده شده است. می‌توانیم بنا به پیشنهاد کودک، روش‌های مختلف نمایش خلاق برای آن ترتیب دهیم. مثلا از کودک بخواهیم همه کارهای اجرای نمایش از (تهیه عروسک‌ها، نقاشی و...) را خودش انجام دهد و ما تنها به عنوان یک راهنما در کنارش باشیم. اجرای نمایش باعث می‌شود کودک برای حضور در جمع اعتماد به نفس پیدا کند، همچنین دایره واژه‌های او بالا می‌رود.

عضویت در کتابخانه

کودکمان را به عضویت یک کتابخانه عمومی درآوریم و هر چند وقت یک بار با او به «کتابخانه» برویم. این گونه او هم احساس بزرگ بودن می‌کند و هم از کودکی با محیط کتابخانه آشنا می‌شود. آن وقت می‌بینیم که رفتن به کتابخانه یکی از تفریح‌های مورد علاقه فرزند دلبندمان خواهد شد.

و در پایان، کتاب خواندن برای کودکان بایدهایی دارد که در این مقاله آنها را با هم مرور کردیم، اما نبایدهایی هم وجود دارد که باید به آنها توجه کنیم. اگر دوست داریم فرزندمان عاشق کتاب خواندن شود، نباید او را مجبور کنیم تا به قصه‌ای که دوست ندارد یا حوصله‌اش را ندارد، گوش دهد و نباید فقط برای او کتاب بخریم یا کتاب هدیه بدهیم، زیرا کودک علاوه بر کتاب به بازی‌های آموزشی و داشتن یک عروسک معمولی برای خاله‌بازی با دوستانش هم احتیاج دارد و نباید در روزهایی که دوست دارد به پارک یا شهربازی برود او را تنها به کتابفروشی ببریم و... باید گام به گام و با آرامش او را به دنیای دوست‌داشتنی کتاب وارد کنیم.

منبع: Articlebase.com

مترجم: نسرین علی‌محمدی

چاردیواری (ضمیمه دوشنبه روزنامه جام جم)


ادامه مطلب ...

خواست موبایل را درآورد، دستش در چاه توالت گیر کرد! [+عکس]

این شخص پس از افتادن گوشی تلفن همراهش به داخل کاسه توالت قصد داشت آن را بیرون آورد که ناگهان دست راستش در سوراخ توالت گیر کرد و دیگر خارج نشد. برادر وی پس از تماس با سامانه آتش نشانی و اعلام گیر کردن دست برادرش در کاسه توالت، از ماموران کمک خواست.


امیر عطایی فرمانده آتش نشانان اعزامی دراین باره گفت: مردی 28ساله برای بیرون آوردن گوشی تلفن همراه خود، دست راستش را به داخل کاسه توالت منزل خود فروبرد که لحظاتی بعد دست او تا آرنج به علت متورم شدن درکاسه توالت گیر کرد و دیگرخارج نشد. آتش نشانان دور تا دور کاسه توالت را شکافتند و پس از یک ساعت تلاش دست این مرد را از آن خارج کردند. (۱۲۵)


ادامه مطلب ...

داستانک؛ دستش را بگیر...

[ad_1]

 

 

 

 

  برترین ها: دختر کوچولو و پدرش از رو پلی میگذشتن. پدره یه جورایی می ترسید، واسه همین به دخترش گفت: «عزیزم، لطفا دست منو بگیر تا نیوفتی تو رودخونه.»

 دختر کوچیک گفت:«نه بابا، تو دستِ منو بگیر..»


پدر که گیج شده بود با تعجب پرسید:چه فرقی میکنه؟!!!!!؟؟؟؟

دخترک جواب داد: «اگه من دستت را بگیرم و اتفاقی واسه م بیوفته، امکانش هست که من دستت را ول کنم. اما اگه تو دست منو بگیری، من، با اطمینان، میدونم هر اتفاقی هم که بیفوته، هیچ وقت دست منو ول نمی کنی.»

در هر رابطه ی دوستی ای، ماهیت اعتماد به قید و بندهاش نیست، به عهد و پیمان هاش هست. پس دست کسی روُ که دوست داری رُو بگیر، به جای این که توقع داشته باشی اون دست تو رُو بگیره..


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

داستانکنان فریز شده را از نایلون در‌ می آورم و توی تستر می گذارم، صدای مادربزرگ توی سرم می داستانک،داستان کوتاه جالب، داستان های کوتاه، …داستانک،داستان،داستان من و،داستانک های زیبا،داستان کوتاه،داستانک جالب،داستانک ریشه ضرب المثل ویکی بلاگریشهضربالمثلروزی بود ، روزگاری بود در یکی از روزها دوستان ملا نصر الدینی با عجله در خانه ی ملا را نمایشنامه و داستان کوتاهکفش سفید دستم را جلوی صورتم گرفته بودم و وانمود می کردم به دفترم نگاه می کنم هر بار پاسخ آیت الله مکارم شیرازی به سئوالاتی پیرامون …اطاعت از همسر کتک زدن همسر آیا مرد می تواند همسر خودش را کتک بزند یا نه؟ اگر می تواند جنگ را وا مگذارید پیمبر تنهاست یک به یک در ملأ عام و نهانی رفتند همه دنبال فلانی و داستان های کوتاه و خواندنی، جالب و مفید حکایتها در ابتدا بگویم کمی راجب ایشان جستجو کردم و عمدتا مطالب ذکر شده در متن پایین را صحیح عکسمناطقی که در دوره قاجاریه از ایران جدا شدقاجاریهازایرانجداشدناشناس هیرمند که در زمان قاجار از ایران جدا شد، منظورت از آرارات دقیقا کجاست؟بازیکن سابق پرسپولیس به شغل پدرانش روی آورد …شغلپدرانشرویآوردعکسمهاجم تیم فوتبال نساجی قائمشهر اعلام کرد که لذت کسب روزی حلال را در باغ داری می توان حقایقی درباره هدیه تهرانی که نمی‌دانستیمصحبت های جالب هدیه تهرانی هدیه تهرانی جزء بازیگرانی است که سبک زندگی خاص خود را دارد


ادامه مطلب ...