جام جم سرا به نقل از جام نیوز: این تمرینات را یک یا دوبار در هفته انجام دهید. حرکات را به آرامی انجام دهید و هر حرکت را ۵ مرتبه تکرار کنید (۱۰ ثانیه در هر تکرار) برای گرفتن نتیجه بهتر و سریعتر میتوانید دور مچ پا و یا ران را از وزنههای مخصوص استفاده کنید. مچ بندی را برای خود درست کنید و به اندازه ۱ کیلو در آن خاک بریزید. این سنگینی رسیدن به نتیجه را سرعت میبخشد.
حرکت اول: بالا بردن پا به سمت بالا
به پهلو دراز بکشید همانند تصویر دست چپ را زیر سر بگذارید و دست راست را روی زمین و در مقابل قفسه سینه قرار دهید. پاهای خود را صاف قرار دهید و بدون آنکه قسمتهای دیگر از بدن شما حرکت کند پای راست را به آرامی بالا ببرید کمی مکث کنید و پا را به حالت اول برگردانید.
حرکت دوم: تاشو
همانند تصویر به پهلوی چپ دراز بکشید، پاشنهٔ پای راست را بر روی پاشنه پای چپ بگذارید زانوها را با زاویه ۴۵ درجه از هم باز و به سمت بالا بکشید. پس از مقداری مکث به حالت شروع برگردید.
حرکت سوم: بالا بردن ران و باسن
طاق باز روی زمین دراز بکشید. زانوها را خم و کف پا را روی زمین قرار دهید. دستها را کاملا» از هم باز کنید. باسن و کمر را بالا بکشید. توجه داشته باشید که کف پا از زمین جدا نشود. سپس به آرامی به حالت اول برگردید.
حرکت چهارم: کراس بدن
همانند تصویر در حالت شنا سوئدی قرار بگیرید، پا را مستقیم با زمین نگه دارید و بدن از سر تا پاشنه کاملا» صاف و در یک خط باشد. عضلات شکم را سفت کنید و به آرامی زانوی راست را به سمت شانه چپ جمع کنید و بعد به حالت شروع برگردید. این حرکت را برای پای دیگر نیز انجام دهید.
جام جم سرا به نقل از برترینها: به نظر میرسد کفشهای کتانی با طراحی مشهورترین طراحان دنیا، به آخرین مد روز دنیا تبدیل شده باشند. از وقتی که «کارل لاگِرفِلد» (طراح مشهور برند شانل) کفشهای اسپرت خود را در آخرین نمایش مد شانل به نمایش گذاشته، پوشیدن کفشهای کتانی دیگر فقط به سالنهای ورزشی محدود نمیشود بلکه مُد روز نیز هست. با این حال کمپانی کفش «بوشمی» (Buscemi) لس آنجلس، پا را از این هم فراتر نهاده و کلکسیونی از کفشهای کتانی با روکش طلای ۱۸ عیار را طراحی کرده است.
تمامی سطح و لبههای این کفش به صورت دستی با روکش طلای ۱۸ عیار پوشیده شده و حتی کف کفش و تمامی درزها در رنگ طلایی حرارت داده شده و لازم نیست تا نگران این باشید که رنگ طلایی آن با پوشیدن کفش محو شده و از بین برود!
کلکسیون کفش مذکور در سه رنگ متفاوت «زرد طلایی»، «طلای سفید/نقرهای» و «صورتی» طراحی شده تا هر سه رنگ، این فلز ارزشمند را دربربگیرد. این کفشهای دست ساز، در شهر «سیویتانُوا» ایتالیا با استفاده از بهترین چرم ایتالیایی دوخته شدهاند و قمیتشان فقط ۱۳۰۰ دلار ناقابل است!
جام جم سرا: «جردن منگ-ئوزان»، هنرمند فیلیپینی، به همین طریق نقاشیهایی زیبا را با یک قطعه ذره بین و استفاده از اشعه خورشید روی تختههای چوبی ترسیم کرده، حاصل خلاقیت خود را در نمایشگاهی در معرض دید گذاشته است.
درونمایه آثار او از فرهنگ، تاریخ و محیط زیست قبیلهای وی سرچشمه گرفته است. او میگوید از سن ۱۹ سالگی به این هنر روی آورده و تاکنون جوایز متعددی حتی در سطح بین المللی نیز از همین طریق کسب کرده است. برخی آثار او را در ادامه ببینید. شاید هنر او شما را نیز به این فکر اندازد که به همین طریق تابلوهایی برای تزئین دیوارهای منزل خود پدید آورید.
(ترجمه: زری حسینزاده/ویژوالنیوز)
جام جم سرا: خانم حجازی به سالهای جوانی برگردیم. برای ما از روزهای آشناییتان با آقای حجازی بگویید.
سال ۴۸ دانشجوی رشته زبان انگلیسی بودم. آن زمان ۱۸ سال داشتم و ناصر هم پسری ۲۰ ساله بود که بدون کنکور وارد دانشگاه شده بود. ناصر ورزشکار مطرحی بود. بیشتر وقتها در اوقات بین کلاسها در سلف دانشگاه مینشستیم و با دوستانم گپ میزدیم و چای میخوردیم. در بین دوستان، ناصر هم سر میز ما مینشست. اولین بار او را در بین دوستانم در سلف دانشگاه دیدم.
دخترهای جوان میپرسیدند که چرا ازدواج کردی. این چه وقت ازدواج بود و از این حرفها... به ناصر اعتماد داشتم. اگرچه هر زنی حسودی میکند اما زندگی با افراد سرشناس روش خاص خودش را دارد |
فکر میکنم وقار و شخصیت و جذبهاش نظر مرا به خودش جلب کرد. خب آن زمان بازیهای المپیک بود و ناصر درگیر مسابقات بود و کمتر به دانشگاه میآمد. وقتی هم به دانشگاه میآمد خیلی کم با هم حرف میزدیم. ۶ ماهی بود که او را میشناختم و بعد از مدتی اعلام کرد که میخواهد از من خواستگاری کند.
خب آن زمان، آقای حجازی فرد شناخته شدهای بود. وقتی به خواستگاری شما آمد نظر خانواده چه بود؟
باور میکنید اصلاً نمیدانستم که ناصر آنقدر معروف است؟ خودم او را نمیشناختم. البته تازه وارد تیم ملی شده بود. برادرم عاشق ناصر بود.
یادم است وقتی آمدم به او گفتم که میخواهم با ناصر ازدواج کنم، شگفتزده شد و بعد خیلی استقبال کرد! گفتم مگر مشهور است. برادرم گفت: «چه کسی است که ناصر حجازی را نشناسد.» با هیجان میگفت: «دروازهبان خوبی است و آینده خوبی دارد و تعلل نکنید و...» خلاصه روزی که آمدند خواستگاری، پدرم هم او را نمیشناخت. آن روز را خوب به خاطر دارم. ناصر خجالتزده گوشه اتاق نشسته بود و سرش را بلند نمیکرد. پدرم از ناصر پرسید آقای حجازی شما شغلتان چیست؟ ناصر گفت: «من فوتبالیستم.» پدرم گفت خوب ناصرجان اینکه بازی است و همه هم علاقهمند به بازی فوتبال هستند. شما شغلتان را بفرمایید؟ منظورم این است از چه طریقی میخواهید امرار معاش کنید؟
۳ سال و نیم است که از مرگ ناصر گذشته اما هنوز که هنوز است خیلیها میآیند به خانه ما و گریه میکنند. روزی ۲۰ تماس تلفنی از هوادارانش دارم و بالای ۶۰ اساماس دریافت میکنم |
ناصر گفت: «من فوتبالیستم و تا آخر عمرم هم فوتبالیست میمانم.» پدرم گفتم: «پسر جان این سرگرمی آدم است! منظورم کار و کاسبی است و...». ناصر گفت: «آقای شفیعی من شغلم همین فوتبال است و در آینده هم فوتبال بازی خواهم کرد و شغل دیگری هم نخواهم داشت. از همین طریق هم نان درخواهم آورد.» پدرم نمیتوانست بپذیرد. در طول گفتوگو پدرم متوجه شد که ناصر یک پیکان دارد. از او پرسید که این پیکان را پدرت برای شما خریده؟ ناصر گفت، خیر خودم خریدهام. پدرم آنجا فهمید که این مرد زندگی است. او میتواند زندگی را اداره کند و همان لحظه گفت: من برای ازدواج دخترم با شما حرفی ندارم. فقط از ناصر قول گرفت تا وقتی که درسمان تمام نشده در خانه پدری زندگی کنیم. ناصر هم پذیرفت. مهمانی کوچکی گرفتیم و زندگی را شروع کردیم. وقتی هر دویمان لیسانس گرفتیم، خانهای اجاره کردیم. بعدها یک آپارتمان ۱۰۰ متری خریدیم و آرام آرام خانهمان بزرگتر شد.
در طول مدت نامزدی شما با هم قطعاً بیرون میرفتید. واکنش دیگران به انتخاب شما چه بود؟
ناصر اصلاً خانه نبود. همیشه در اردو بود. اردوها مثل اردوهای فعلی تیم ملی نبود؛ خیلی طولانی مدت بود. ۳ یا ۴ ماه طول میکشید. وقتی هم میآمد آنقدر مشغله درس و دانشگاه داشت که فرصت چندانی برای این مسائل باقی نمیماند.
یعنی اصلاً با هم بیرون نمیرفتید؟
چرا میرفتیم. اما بیرون رفتن ما خیلی دردسر داشت.
از همین دردسرها برایمان بگویید. دوستان شما نمیگفتند چطور شده ناصر حجازی را برای ازدواج انتخاب کردهای؟
دردسر که زیاد بود. یادم هست یک بار با ناصر از دانشگاه به خانه میآمدیم. یک دبیرستان دخترانه در مسیر خانه ما بود. از کنار این مدرسه که گذشتیم انگار که غوغایی برپا شد. دخترهای جوان به سمت ماشین هجوم میآوردند و میپرسیدند که چرا ازدواج کردی. این چه وقت ازدواج بود و از این حرفها...
شما هیچ وقت ناراحت نمیشدید؟
خیلی ناراحت میشدم اما چه میتوانستم بکنم؟ ناصر فردی محبوب و مشهور بود. گرچه وقتی مریض میشد هیچ وقت به بیمارستان نمیرفتم. اصلاً خوشم نمیآمد آن همه طرفدار را یکجا ببینم. وقتی میدیدم این همه آدم به خاطر ناصر جمع شدهاند حس خوبی به من دست نمیداد.
در طول زندگی و سالهای میانسالی ناصر حجازی، از این دست اتفاقات دوباره رخ داد؟
بله. حتی در دوران میانسالی و سنین بالا هم پیش میآمد که بسیاری به ناصر ابراز علاقه کنند.
شما چه میکردید؟
من سیاست خاص خودم را داشتم. سعی میکردم با این گونه زنان دوست شوم و چون دوست میشدم دیگر خیالم راحت میشد برای زندگی من خطری ندارند.
یعنی در طول زندگی مشترک، مدام ترس از دست دادن همسر را داشتید؟
نه اصلاً. ناصر مردی نبود که بخواهد به خاطر شخص دیگری زندگیاش را رها کند. به ناصر اعتماد داشتم. بالاخره هر زنی حسودی میکند اما خب زندگی با افراد سرشناس روش خاص خودش را دارد و من هم حس و غریزه زنانهام را به کار میگرفتم.
به همه میگفتم معلوم است که ناصر در خانه هم رئیس است. اگر بچههایم پدر رئیس نداشته باشند که سالم تربیت نمیشوند. باید بچهها از پدرشان حساب ببرن |
معلوم است موفق هم بودهاید. به نظر خودتان شما چه ویژگیای داشتید که آقای حجازی شما را انتخاب کرد؟
ناصر زندگیاش را خیلی دوست داشت. به من میگفت. متانت و خانوادهات موجب شد که انتخابت کنم.
یکی از مشخصههای ناصر حجازی این بود که غرورش اجازه نمیداد سرش را جلوی هر کسی خم کند. این را وقتی در زندگی شخصی ترجمه میکنیم به آدم قدری میرسیم که به این راحتیها با هر چیزی کنار نمیآید. آیا این غرور را هم وارد زندگی شخصیاش میکرد؟
بله ناصر خیلی مغرور بود. صادقانه بگویم، ما از ناصر بسیار حساب میبردیم. خیلیها هم به من میگفتند که شما چطور این همه غرور و عصبانیت ناصر حجازی را تحمل میکنید. خود ناصر هم در مصاحبههای مختلفی که داشت گفت هیچ کس به جز نازی نمیتوانست مرا تحمل کند. ناصر را دوست داشتم. اگر هم اکنون هم زمان به عقب برگردد شاید همان اخلاق را در زندگی با ناصر بگیرم. لذت میبردم وقتی میدیدم ناصر پدر و یا همسری مقتدر است. همه به من میگفتند ناصر در خانه هم انگار رئیس است. خودم به همه میگفتم معلوم است که ناصر در خانه هم رئیس است. اگر بچههایم پدر رئیس نداشته باشند که سالم تربیت نمیشوند. باید بچهها از پدرشان حساب ببرند.
شما هم از آقای حجازی حساب میبردید؟
بله. خیلی زیاد!
گرچه به نظر میرسد خیلی مطیع بودهاید، اما دعوا یا بگومگوی خاصی نداشتید؟
نه اتفاقاً بگومگو داشتیم اما این دعوا بیشتر به خاطر بازیهای فوتبال بود. به ناصر میگفتم تو هم مثل بقیه مربیها هستی. وقتی مدیرعامل به شما میگوید چند بازیکن شماره یک بگیر چرا این کار را نمیکنید. چرا میگویید هنر مربی این است که بازیکن را از شهرستان بیاورد و بازیکن کند. بیشتر سر این موضوعات بحث میکردیم.
حرف شما را گوش میکردند؟
اصلاً! هیچ وقت!
فکر نمیکنید خصوصیات آقای حجازی موجب شد تا شما در زندگی بیشتر سکوت کنید؟
خیر؛ از همان دوران جوانی همین گونه بودهام. دوست داشتم مسئولیت خانه با خودم باشد.
شما قبل از اینکه ازدواج کنید فوتبالی بودید؟
نه. اصلاً نمیدانستم فوتبال چیست. در طول زندگی با ناصر فوتبالی شدم.
الان هم فوتبال میبینید؟
بله من هر شب بازیهای ناصر را میبینم و البته بازیهای مهم را.
ناصر عاشق استقلال بود. در استقلال خیلیها پول نمیگیرند اما از کنار استقلال خیلی پول میخورند و امتیازات میگیرند. اصلاً ناصر اهل این چیزها نبود |
خانم حجازی هر آدمی کامل نیست و یک خصوصیاتی دارد. افراد نقاط ضعف و البته قوت بسیاری دارند. صادقانه بفرمایید کدام رفتار ناصر حجازی را دوست نداشتید و کدام رفتار او را میپسندید؟
صداقت و راستگوییاش را خیلی دوست داشتم. اما رک بودن ناصر را اصلاً دوست نداشتم.
علیرغم اینکه همه میگویند خیلی خوب است که ناصر رک حرفش را میزند اما من دوست نداشتم. خیلیها تشویقش میکردند که حرفت را رک بزن. این رفتار اذیتم میکرد.
در مواجهه با شما هم همین طور بود؟
بله. خیلی رک حرفش را میزد. حقایق را میگفت اما میتوانست این حقایق را به گونهای بگوید که دیگران ناراحت نشوند.
در این سالها مهمترین حاشیهای که برای خانواده ایجاد شد و شما را ناراحت کرد چه بود؟
بازی استقلال با سایپا برای ما خیلی حاشیه داشت. تیم استقلال بازی را برده بود و بازی داشت تمام میشد که ناگهان دو تا از بازیکنان با ناصر حجازی لج کردند و تیم ۴ گل خورد. آن شب، شب خیلی بدی بود. به ناصر میگفتم مردم بعدها میفهمند که شما بیگناه بودید و ناصر تأکید داشت که به خاطر این ۴ گل ممکن است از استقلال بیرونش کنند. بعدها مردم فهمیدند که چه اتفاقی افتاد. ناصر عاشق استقلال بود. در استقلال خیلیها پول نمیگیرند اما از کنار استقلال خیلی پول میخورند و امتیازات میگیرند. اصلاً ناصر اهل این چیزها نبود. خدا را شکر که مردم موضوع را فهمیدند.
شما هم استقلالی بودید؟
ناصر استقلالی بود. من هم استقلالی بودم. اما اینجور نبود که طرفدار پروپاقرص استقلال باشم. مربی هر تیم شهرستانی میشد من هم طرفدار آن تیم شهرستانی میشدم.
پسر شما هم اهل فوتبال است. آیا ناصر حجازی برای پسرش سفارش به کسی میکرد؟
اصلاً اهل سفارش نبود. یادم است دو سال قبل از مریضی ناصر، آقایی به منزل ما آمد و پول زیادی به همراه داشت. به ناصر گفت: «میدانم اهل این نیستید که پول از کسی بگیرید. این هدیه برای خانه شما است. اگر ممکن است اسم پسرم را در لیست استقلال بگذارید، اما بازی هم نکند. فقط میخواهم این رزومه کاری پسرم شود که در استقلال بازی کرده» ناصر به قدری عصبانی شد که نمیتوانم برای شما توصیف کنم. پول را به سمتش پرت کرد و گفت من برای پسرم هم این کار را نمیکنم. ما اصلاً جرأت نداشتیم در این باره با ناصر حرف بزنیم. آتیلا هم خوب میدانست که خودش باید تلاش کند.
در این سالها به نبودن آقای حجازی عادت کردید؟
اصلاً ما فکر نمیکنیم ناصر حجازی از پیش ما رفته باشد. او در خانه است و با ما زندگی میکند.
انگار جامعه هم هنوز این موضوع را نپذیرفته است؟
باورتان نمیشود که با طرفداران چقدر مسأله دارم. نمیدانستم با چنین جمعیتی مواجه هستم که عاشق ناصر هستند. ۳ سال و نیم است که از مرگ ناصر گذشته اما هنوز که هنوز است خیلیها میآیند به خانه ما و گریه میکنند. شماره اصلی ناصر باز است. روزی ۲۰ تماس تلفنی از هوادارانش دارم و بالای ۶۰ اساماس دریافت میکنم. هر روز هم بیشتر و بیشتر میشود.
یعنی شما معتقدید بعد از مرگ ایشان طرفدارانش بیشتر و بیشتر شده؟
بله خیلی زیاد. این هم به دلیل عملکردی که بود که برای فوتبال داشت. ناصر یک نسلی را تربیت کرد. هرچقدر فوتبال کثیفتر میشود و لابی و پارتی در فوتبال بیشتر میشود تازه قدر ناصر حجازی را میدانند. به نظرم بعد از مرگش معروفتر هم شد.
خانم شفیعی این روزها اسم آقای حجازی در بین مشاهیر دیده میشود. شما چه حسی دارید وقتی این موضوع را میبینید؟
خیلی خوشحال میشوم. افتخار میکنم که همسر چنین شخصی بودم. اول اینکه اصلاً باورم نمیشود که این دوران بوده و ما هم این دوران را گذراندهایم. چند وقت پیش مسئول دانشگاه علمی کاربردی با من تماس گرفت و گفت میخواهند کتابی درباره مشاهیر چاپ کنند و نام ناصر هم در آن کتاب میآید. همان لحظه گریه کردم. ناصر بسیار سختی کشید تا به اینجا رسید. ناصر از حق خودش برای مردم گذشت و خیلیها میگفتند به سیاست وصل است، در صورتی که اینطور نبود.
بزرگترین افسوس زندگی ناصر حجازی چه بود؟
سرمربیگری تیم ملی.
و بزرگترین داشتهاش در زندگی؟
عزت نفس. (ایران هفت)
جام جم سرا به نقل از ایران: 30 دقیقه بامداد 7 آبانماه سال جاری داور بینالمللی واترپلو ایران سوار بر خودروی اسپورتیج سیاه رنگش همراه نامزد آلمانیاش از خانه پدری در سهروردی خارج شد تا «یاسمین» را به خانهاش در بلوار آفریقا – جردن – برساند. «ایمان ولیزاده» به خاطر سفرهای کاریاش که به آلمان داشت با «یاسمین» آشنا شد و پس از مسلمان شدن دختر آلمانی قرار شد با هم ازدواج کنند.
چهار ماه پیش قهرمان ایرانی و دختر آلمانی به عقد هم درآمدند و قرار گذاشتند بعد از ماه محرم و صفر مراسم جشن عروسیشان را برگزار کنند. «ایمان» و «یاسمین» شب حادثه در بزرگراه چمران با سرعت 80 کیلومتر در حرکت بودند تا اینکه زیر پل یادگار رسیدند غافل از اینکه راننده خودروی لکسوز با سرعت 200 کیلومتر زیر پل کنترل خودرواش را از دست داد و با سرعت زیاد به خودروی زوج جوان برخورد کرد. این تصادف اسپورتیج سیاه رنگ را به دیوارهای سیمانی زیر پل کوبید و در پی آن، زوج جوان در خودرویشان زندانی شدند.
تیمهای امدادی در محل حاضر شدند و آتشنشانان قسمتهایی از اتاق اسپورتیج را برش دادند و پیکرهای بیجان تازه عروس و داماد را از خودروی درهمپیچیده شده بیرون کشیدند اما تکنیسینهای اورژانس در همان بررسیهای ابتدایی مرگ ایمان و عروس آلمانیاش را تأیید کردند.
مأموران با حضور در محل حادثه، راننده لکسوز را که پسر جوانی بود دستگیر و صبح دو روز پیش (پنجشنبه) وی را با دستور بازپرس پرونده روانه زندان کردند.
«رضا» پسردایی «ایمان» گفت: «پسر عمهام قهرمان واترپلو و داور بینالمللی بود، آنها قرار بود بزودی مراسم عروسیشان را جشن بگیرند که متأسفانه قربانی این حادثه شدند، هنوز باور نداریم چنین اتفاقی افتاده باشد.»
جام جم سرا به نقل از ایسنا: این سوپ از خون خام اردک همراه با سبزیجات و مغز فندق تهیه شده و به صورت سرد سرو میشود. در تهیه این سوپ، خون تازه اردک داخل شیشهای ریخته میشود و با افزودن سس ماهی از لخته شدن آن جلوگیری میکنند و درنهایت به آن سبزیجات و مغز فندق افزوده میشود.
به گزارش جام جم سرا به نقل از ریپلی، ویتنامیها این سوپ را در فریزر نگهداری میکنند تا از بسته شدن خون جلوگیری شود، سپس هنگام سرو کردن، آن را از فریزر خارج میکنند و دوباره به شکل مایع درمیآید.
جام جم سرا به نقل از برترینها: در ادامه با طرز تهیه چند نوع از این غذاها و خوراک مخصوص نذر در ایام سوگواری آشنا شوید.
چلوخورش قیمه
قدمت ادای نذری به صورت چلوخورش قیمه زیاد نیست و شاید حداکثر ۸۰-۹۰ سال باشد. تا قبل از آن شربت، نان و خرما، شیرداغ و انواع آش از ماکولات مراسم عزاداری بودهاند که قدمت آن به دوره صفویان میرسد که مراسم سوگواری از آن زمان شکل و شمایلی رسمی و باشکوه به خود گرفت.
اینکه چرا قیمه غذای اصلی این مراسم شده است، دقیقا معلوم نیست و دلایل متفاوتی برای آن ذکر میشود که هیچ کدام سندیت ندارد.
گروهی معتقدند قیمه یکی از آسانترین غذاهایی است که دنگ و فنگ زیادی ندارد، به آسانی آماده و در عین حال از گوشت قربانی در آن استفاده شده و خرد کردن آن به شکل قیمه باعث میشود که همه مواد خورش به طور یکسان به عزاداران برسد.
مواد لازم (برای ۸ نفر):
گوشت گوسفند: ۳۰۰ گرم، قیمهای
پیاز درشت: یک عدد، ساطوری
لپه: ۲ پیمانه
لیمو امانی درشت: ۲ عدد
رب گوجهفرنگی: ۲ قاشق غذاخوری
روغن مایع: به میزان لازم
سیبزمینی متوسط: ۲ عدد، خلالی
زردچوبه: یک قاشق چایخوری
دارچین: یک قاشق چایخوری
نمک و فلفل قرمز: به میزان لازم
زعفران ساییدهشده: یک قاشق چایخوری سرخالی
طرز تهیه:
۱. شش قاشق غذاخوری روغن را در یک قابلمه روی شعله متوسط داغ کرده و پیاز را ۶ دقیقه در آن تفت دهید تا طلایی شود.
۲. گوشت را اضافه کرده و ۶دقیقه دیگر تفت دهید تا رنگ بگیرد و آبش کشیده شود. پیاز را هم بزنید تا نسوزد، سپس زردچوبه را اضافه کرده و هم بزنید.
۳. رب گوجه را اضافه کرده و آن را ۲ دقیقه سرخ کنید. لیمو امانی و ۳ پیمانه آب جوش را به خورش اضافه کرده و پس از به جوش آمدن با در بسته و شعله کم، ۵/۲ ساعت آن را بپزید.
۴. لپه را پاک کرده و بشویید، سپس ۱۵دقیقه در آب بجوشانید. با این کار زرداب لپه خارج شده و باعث نفخ نمیشود.
۵. سیبزمینی را که در آب نگه داشتهاید آبکش و خشک کنید. کمی نمک به آن پاشیده و در روغن سرخ کنید. سپس روغن آن را گرفته و کنار بگذارید.
۶. پس از یک ساعت و نیم از پخت خورش، لپه را به آن اضافه کنید تا بپزد. اگر دوست ندارید لیمو امانی زیاد پخته شود، میتوانید آن را الان به خورش اضافه کنید. به یاد داشته باشید لمیو امانی را باید با چنگال سوراخ کنید.
پس از زمان پخت خورش نمک و فلفل آن را اندازه کرده، زعفران را اضافه کنید و ۱۵ دقیقه دیگر آن را بپزید. هنگامی که روغن روی خورش آمد و به غلظت رسید، غذا پخته است. دارچین را روی آن پاشیده و با چلو سرو کنید.
نکات:
۱- قیمه تنها خورشی است که از گوشت راسته نیز میتوان در آن استفاده کرد.
۲- اگر لپه مصرفی شما درشت و از نوع زودپز است، نیازی به پخت جداگانه ندارد.
۳- خورش قیمه اصیل، رب گوجهفرنگی ندارد و از گوجهفرنگی حلقهحلقه و زعفران در آن استفاده میشود.
۴- به جای لیمو امانی از آبلیمو یا گرد لیمو هم میتوانید استفاده کنید، اما در این صورت خورش تیره میشود.
عدس پلو
مقدار مواد لازم و دستور تهیه عدس پلویی که در ادامه آمده است، برای تعداد ۲۰۰ نفر در نظر گرفته شده است.
مواد لازم:
برنج ۲۵ کیلو گرم
عدس ۱۵ کیلو گرم (حتما باید ایرانی باشد وگرنه زمان پخت و دم کردن، از هم باز میشود)
کشمش ۴ کیلو گرم
گوشت چرخکرده ۶ کیلو گرم
پیازسرخ شده آماده ۱/۵ کیلو گرم
روغن جامد ۵ کیلو گرم
زعفران آماده شده به مقدار دلخواه
پودر زیره سیاه اندکی
روغن حیوانی در حد ۱ تا ۲ قاشق غذاخوری برای کل روغن مصرفی
طرز تهیه:
۱. از شب قبل برنج را خیس کنید. صبح عدسها را شسته و خیس کنید.
۲. گوشت را به تنهایی تفت دهید تا آب گوشت جمع شود. همزمان پیاز نگینی خرد شده را تفت دهید تا کمی طلایی شود. وقتی هر دو آماده شدند، با هم مخلوط کنید و سپس نمک، فلفل سیاه، دارچین، رب گوجه فرنگی و روغن اضافه کنید. (در این مرحله اگر نمیخواهید گوشت عدس پلویتان رنگ رب داشته باشد، به جای رب، زعفران دم کرده اضافه کنید)
۳. بعد از ۲ الی سه ساعت که عدسها خیس خوردند، آب عدس را عوض کرده و روی حرارت قرار دهید تا بپزد، عدس پخته را کنار بگذارید.
۴. از دو روش میتوان برای مخلوط کردن برنج و عدس استفاده کرد.
روش اول:
بعد ازآبکش کردن برنج، وقتی میخواهیم داخل قابلمه بریزیم تا دم بکشد، به ازای هر دو کفگیر بزرگ برنج یک کفگیر عدس روی آن بریزید و به آرامی مخلوط کنید و سپس دوباره برنج و عدس... در آخر با دمکنی روی حرارت قرار دهید تا خوب دم بکشد.
روش دوم:
وقتی برنج جوش آمد و نزدیک به آبکش کردن آن بود، عدس پخته را به برنج در حال جوش اضافه کنید تا با هم مخلوط شوند، برنج را آبکش کرده و داخل دیگ بریزید و با دمکنی روی حرارت قرار دهید تا خوب دم بکشد. (روش دوم توصیه میشود)
۵. کشمش را شسته روی یک پارچه تمیز پهن کنید تا خشک شود. سپس با روغن تفت دهید. (اگر کشمش را قبل از خشک شدن آن و آبدار، روی حرارت بگذارید، خواه ناخواه کشمش داخل آب خود جوشیده و برای کسانی که معتقد هستند مشکل دار خواهد شد، پس فراموش نکنید که حتماً پهن کنید تا خشک شود و بعد فقط با روغن تفت دهید)
۶. بعد از اینکه برنج دم کشید، درب دیگ را بردارید و پودر زیره را روی برنج بپاشید و چند دقیقهای درب ظرف را بگذارید تا عطر زیره به تمام برنج برسد. روغن نباتی و روغن حیوانی را روی حرارت قرار دهید تا داغ شود (حتماً توجه کنید روغن بوی سوختگی نگیرد، فقط گرم شود)
۷. در آخرین مرحله این روغن را روی برنج آماده بریزید و برنج را زیر و رو کنید تا عطر خوبی بگیرد. مقداری از برنج را بردارید و زعفران را داخل آن ریخته و به آرامی طوری که برنج له نشود، زعفران را با برنج مخلوط کنید. اکنون میتوانید برنج را در ظرفها ریخته و روی آن گوشت، پیازداغ، کشمش سرخ شده بریزید.
شله زرد
شله زرد یکی از دسرهای اصیل ایرانی است که بیشتر در ایام مذهبی به عنوان نذری پخته میشود. معمولا خانمهای ایرانی طرز تهیه این دسر را به خوبی میدانند ولی گاهی برای تهیه آن به مقدار زیاد دچار مشکل میشوند. شما میتوانید با چند برابر کردن مقادیر مشخصی که در دستور زیر آمده به راحتی از پس پخت شله زرد نذری بربیایید.
مواد لازم (برای ۵ کاسه کوچک):
برنج ایرانی ۱ پیمانه
شکر ۱ پیمانه
نبات خردشده ۱ پیمانه
گلاب ۱ پیمانه
آب ۷ پیمانه
زعفران پودر شده یک قاشق چایخوری
خلال بادام ۵۰ گرم
خلال پسته و بادام مقداری برای تزئین
پودر دارچین مقداری برای تزئین
طرز تهیه:
۱. برنج را از شب خوب شسته و با مقداری آب سرد خیس کنید. روز بعد برنج خیس خورده را کمی با دست خرد کنید. به اندازه ۷ برابر برنج، آب داخل ظرف مناسب بریزید و روی حرارت زیاد قرار دهید تا بجوشد، آب برنج را خالی کنید و برنج را داخل آب در حال جوش بریزید. منتظر شوید تا دوباره آب جوش آید و سپس حرارت زیر قابلمه را کم کنید و بگذارید برنج خوب مغز پخت شده و باز شود. (حدود ۲ ساعت کافی است). برنج در حال پختن را زیاد هم نزنید، در حد یکی دو بار جابجا کردن برنج و مطمئن شدن از ته نگرفتن آن کافیست.
۲. نبات و شکر را در ظرفی بریزید و کمی آب جوش روی آن بریزید و کنار بگذارید تا شکر و نبات داخل آب حل شود. میتوانید برای تسریع حل شدن، قابلمه را روی حرارت بگذارید و هم بزنید تا شکر و نبات داخل آب حل شود. سپس این محلول را صاف کنید تا ناخالصی شکر و نخهای نبات گرفته شود. محلول را به برنج پخته شده اضافه کنید و کمی هم بزنید تا برنج و محلول شکر به خوبی مخلوط شود. اگر احساس کردید شله زرد شما سفت است، میتو انید به اندازه یک تا دو پیمانه آب جوش اضافه کنید تا غلظت دلخواه به دست آید.
۳. بعد از اینکه شله زرد کمی غلیظ شد، زعفران، گلاب و ۵۰ گرم خلال بادام را به آن اضافه کنید و مرتب هم بزنید. بعد از ریختن شکر باید همزدن را به طور مرتب انجام دهید تا ته نگیرد. بعد از هم زدن مداوم شله زرد، درب ظرف را بگذارید و روی حرارت خیلی ملایم بگذارید ۱۵ دقیقه حرارت ببیند.
۴. وقتی شله زرد کاملا جا افتاد حرارت زیر ظرف را خاموش کنید و یک دم کنی روی آن بگذارید و به مدت ۳۰ دقیقه در جایی گرمتر از دمای محیط (به طور مثال فر خاموشی که از چند ساعت قبل با حرارت ۱۵۰ درجه سانتیگراد گرم شده باشد) قرار دهید تا دم بکشد و بعد از این مدت شله زرد را در ظرف مناسب بریزید و با دارچین و خلال بادام و پسته روی آن را تزئین و سرو کنید.
نکته:
۱. برای سهولت در نتیجه میتوانید از برنج نیمدانه استفاده کنید که در آن صورت باید مقدار برنج نیمدانه را دو برابر میزان معمولی در نظر بگیرید.
۲. اندازه شکر و در واقع شیرین بودن طعم شله زرد به ذائقه افراد بستگی دارد ولی به طور معمول اندازه شکر تقریبا دو برابر اندازه برنج در نظر گرفته میشود و بهتر است شکر را قبل از استفاده در شله زرد، در کمی آب حل کرده و صاف کنید تا دانههای شکر کاملا در شله زرد حل شده و ناخالصی نداشته باشد.
۳. دقت کنید قبل از باز شدن کامل برنج، شکر را به آن اضافه نکنید چون باعث خام ماندن مغز برنج میشود.
۴. برای دم کردن زعفران به طور معمول یک قاشق چایخوری زعفران را در یک استکان آب جوش دم میکنند، ولی بهتر است برای شله زرد کمی مقدار زعفران خشک را افزایش دهید.
آش رشته
آش رشته از معروفترین آشهای ایرانی است. این آش را غالباً با کشک و گاهی با سرکه و حتی ترشی میخورند. بسته به عادتهای خانوادگی از این غذا به عنوان پیش غذا یا غذای اصلی استفاده میشود.
اگر چه آش رشته جایگاه ویژهای در سفره افطار ماه رمضان دارد و از آن به عنوان پیش غذا استفاده می شود، اما در بقیه ایام سال و ماههای محرم و صفر هم آش نذری بسیار پرطرفدار است.
مواد لازم (برای ۳۰ تا ۴۰ نفر):
لوبیا قرمز: ۷۰۰ گرم
عدس: ۷۰۰ گرم
نخود: ۴۰۰ گرم
لوبیا چیتی: ۱۰۰ گرم
پیاز: ۴ عدد بزرگ
سیر: ۵ عدد
سبزی آش: یک کیلو
کشک: ۳۵۰ گرم
زرد چوبه: ۳ قاشق مربا خوری
فلفل سیاه: یک ونیم قاشق مربا خوری سر صاف
زیره سیاه: یک قاشق مربا خوری سر صاف
چهارزیره: نصف قاشق مربا خوری
پودر لیمو ترش: دو قاشق غذا خوری سر صاف
نمک: به میزان لازم
روغن: به میزان لازم
نعنا: ۴ قاشق غذا خوری
رشته آش: ۱۵۰۰ گرم
آرد: به میزان لازم
طرز تهیه:
۱. از ۲۴ ساعت قبل حبوبات را جداگانه در آب خیس کرده وسه چهار دفعه آب آنها را عوض میکنیم. تقریبا حداقل ۷ یا ۸ ساعت خیس کردن حبوبات کافیست. سپس لوبیا ونخود ولوبیا چیتی را با هم میگذاریم بجوشد. آب جوشیده شده اول را دور میریزیم ودوباره میگذاریم با آب جدید بجوشد تا نفخی ایجاد نکند. تقریبا ۳یا ۴ ساعت زمان پخت آن طول میکشد. در مرحله آخر پخت وقتی لوبیا و نخود پخته شد عدس را به آن اضافه کرده ومی گذاریم بپزد. چون عدس زودتر پخته میشود.
۲. در فاصلهای که حبوبات میپزد پیزها را خلالی یا نگینی خرد کرده ودر روغن تفت میدهیم تا جایی که نسوزد وخوب تفت بخورد. سیر را نیز خرد کرده وجدا گانه تفت میدهیم. سپس پیاز وسیر را با هم مخلوط کرده وادویه جات را غیر از پودر لیمو ترش به آن اضافه کرده وتفت کوتاهی میدهیم.
۳. نعنا را نیز با چند قاشق روغن تفت کوتاهی میدهیم. نعناخیلی زود میسوزد فقط همین که در روغن مخلوط شود کافیست.
۴. بعد از پخت حبوبات قابلمه بزرگی تهیه کرده وآن را تا نیمه آب میکنیم وقتی آب به جوش آمد، حبوبات پخته شده وپیاز داغ وسیر داغ را در آن میریزیم ومی گذاریم خوب بجوشد. سپس رشته آش را به سه قسمت خرد میکنیم که در آش منظره زشت و کشیده نداشته باشد وخیلی هم خرد نشده باشد. سپس رشتهها که تقریبا پخته شد سبزی آش را به آن اضافه کرده ومنتظر میشویم تا آش جا بیفتد وبهم میزنیم. اگر بعد از پخت رشته آش شل بود، ۴ یا ۵ قاشق آرد را با کمی آب مخلوط کرده وداخل آش حل میکنیم پودر لیمو ترش را نیز به آش اضافه کرده وخوب هم میزنیم.
۵. مرحله آخر کشک حل شده در آب ونعنای تفت داده شده در روغن را به آش اضافه کرده وخوب هم میزنیم. اگر باز هم احساس کردیم که رشتهها پخته شده ولی هنوز آش جا یفتاده است کمی دیگر آرد را در آب حل کرده وبه آن اضافه میکنیم. آخر سر هم نمک را به آش اضافه کرده تا میزان شوری آش اندازه باشد چراکه بعضی از کشک شور هستند.
نکته:
۱- برای خوشمزه ومقویتر شدن آش میتوانید از آب قلم گوساله پخته شده نیز استفاده کرد
۲- برای اینکه بفهمیم آش جا افتاده باید روی آش لعابی رقیق فراگرفته باشد وآش در حال چسبیدن به ته قابلمه باشد ورشته نباید بوی خامی بدهد.
جام جم سرا به نقل از ایلنا: تازهترین آمارهای منتشر شده از سوی متخصصان و صاحبنظران، حکایت از آن دارد که تنها در سال ۱۳۹۲ و در اوج فشارهای اقتصادی تحمیل شده بر ایران، اهالی این سرزمین چارهای نداشتند جز آنکه متجاوز از ۱۰ هزار و ۲۰۰ میلیارد تومان از سرمایههای خویش را برای جبران بخشی از هزینههای درمانی سرطان بپردازند؛ بیماری مهلکی که به گفته رییس کنگره ملی کنترل سرطان، سالانه ۴۵۰ هزار سال از عمر ایرانیان را تلف میکند.
افزون بر آن، سالانه میلیاردها تومان از درآمدهای شهرداریها که میتواند برای توسعه و تجهیز زیرساختهای مورد نیاز شهروندان ایران به کار گرفته شود، صرف جمعآوری، جداسازی و ساماندهی ظروف و اشیاء پلاستیکی رها شده در زیستبوم میشود؛ ظروفی که در صورت ماندن در طبیعت، خود به قاتل شماره یک کیفیت منابع آب و خاک و تشدید مرگ و میر جانداران خشکیزی و آبزی بدل میشوند و ممکن است خسارتهایی غیرقابلپیشبینیتر، وسیعتر و هنگفتتر بیافرینند.
در چنین شرایطی، به نظر میرسد با مهار پارهای سهلانگاریها و رعایت هنجارهای محیط زیستی در اجرای مناسبتهای ملّی/آیینی یا مذهبی، میتوان به شکلی معنیدار در کاهش این تاراج بزرگ عمر و کیفیت زندگی ایرانیان، نقشی مثبت و پیشبرنده ایفا کرد؛ نقشی که شاید مسئولیت اصلی آن بر دوش آن زنان و مردان پاکدل، خداجو و حسیندوستی است که به ویژه در ایام سوگواری سالار شهیدان در قالب هیأتهای عزاداری میکوشند تا غذایی گرم و نوشیدنیای گوارا برای عاشقان عزادار حسین (ع) فراهم کنند.
چنین است که در نوشتار پیش رو، کوشیده شده تا درباره تکرار سه خطای فاحش در چنین مراسمی هشدار داده شود.
چرا با اصرار بر استفاده از ظروف یکبار مصرف پلیمری که منشاء نفتی دارند، زمینه ابتلا و گسترش آن نوع از بیماریهایی را در سطح جامعه تسهیل میکنیم که یا درمانپذیر نیستند و مصیبت میآفرینند یا بناچار باید هزینههای گزافی برای درمانشان از کیسهی دولت و ملت مصرف شود؟
مسئولین هیأتهای عزاداری باید بدانند سهلانگاری در تحویل مواد غذایی گرم، چربیدار یا ترشمزه و اسیدی در چنین ظروفی به عزاداران حسینی، اهدای سم و تزریق سرطان به ایشان در پاسداشت تلاش ارزشمندشان برای بزرگداشت آزادگی است که قطعاً گناهی نابخشودنی به شمار رفته و نمیتواند توجیه کنندهی نیت خیر برگزارکنندگان چنین مراسمی باشد.
اصرار بر خرید و استفاده از ظروف پلاستیکی تجزیه ناپذیر، به معنی گسترش احتمال انتشار موادی فوقالعاده سمی است که منومر خطاب میشوند و ماندگاری آنها در محیط زیست به چندصدسال میرسد. بنابراین، مسئولین هیأتها و عزاداران حسینی باید تا آنجا که میتوانند از این ظروف استفاده نکنند و اگر هم بناچار استفاده کردند، آنها را در مخازنی مشخص و تفکیک شده انباشت کنند تا مأمورین شهرداری بتوانند در کمترین زمان و به مؤثرترین شکل ممکن آنها را به مکانهای بازیافت هدایت کرده و از انتشار آنها در محیط ممانعت به عمل آورند.
به بهانه صرفهجویی و کاهش مخارج یا تولید غذای بیشتر برای عزاداران، نباید خرید ظروف یکبار مصرف با پایه گیاهی یا تجزیهپذیر از اولویت بیافتد. چرا که این نقض غرض بوده و بی شک روح بلند حسین (ع) هم از چنین مصلحتسنجی ریالی خشنود نخواهد شد.
نام ایران با تزریق ۵۷۰ هزار تن مواد پلاستیکی به کره زمین، در شمار ۱۰ کشور نخست جهان یاد می شود که بیشترین آلودگی پلاستیکی را در دنیای امروز رقم زدهاند. این رتبه شگفتانگیز به ویژه از آنجا حایز اهمیت است که بدانیم کشورهای به مراتب پرجمعیت دیگری در زمین وجود دارند که تولید و انتشار سالانه پلاستیک آنها به مراتب کمتر از ایرانیان است.
بنابراین، همانگونه که بارها از سوی سازمان حفاظت محیط زیست اطلاعرسانی شده است، اولاً تا آنجا که میتوانید از مصرف این مواد خودداری کنید، دوماً هرگز محصولات پلاستیکی و ظروف یکبار مصرف را نباید از مراکز غیر معتبر خریداری کرد و سوماً هیأتهای عزاداری نباید مسئولیت خود را با تهیه و پخش نذورات بین سوگواران حسینی، پایان یافته تلقی کرده و تمهیدی درخور و کارآمد برای جمعآوری ظروف استفاده شده نیاندیشند.
به نظر میرسد استفاده از ظرفیت تشکلهای مردمنهاد برای اطلاعرسانی شایسته و برپاداشتن یک حرکت فرهنگی مؤثر در این حوزه میتواند بسیار مؤثر باشد.(محمد درویش- مدیرکل دفتر آموزش و مشارکت مردمی سازمان حفاظت محیط زیست)
جام جم سرا به نقل از هفته نامه سلامت: در ادامه به معرفی ۸ غذا از معروفترین نذریهای دنیا میپردازیم.
۱. قیمه نجفی عراق
قیمه نجفی جزو معروفترین نذریهای عاشورا و محبوبترین غذاهای عراقیهاست. هرچند که اسم این غذا قیمه است و با برنج سرو میشود اما هیچ شباهتی به خورش قیمه سیبزمینی ما ایرانیها ندارد و اگر کسی اسمش را نداند، فکر میکند که ظرفی پر از گوشتکوبیده پیش رویش است! این غذا سیبزمینی، لیمو عمانی و لپه ندارد به جای این مواد از گوشت، نخود، پیاز، رب گوجه فرنگی، گرد لیمو، زعفران، پودر یا عرق هل، نمک، زردچوبه و دارچین برای تهیه آن استفاده میشود. مهمترین تفاوت این قیمه با قیمه ما این است که گوشت بیشتری دارد و تمام مواد آن را پس از پختن، میکوبند یا چرخ میکنند. به همین دلیل هم قیمه نجفی ظاهری شبیه به گوشتکوبیده ایرانی دارد. معمولا صدها هزار پرس قیمه نجفی در روزهای عاشورا و تاسوعا در میان عزاداران در عراق پخش میشود.
۲. دیگچه افغانستان
دیگچه جزو معروفترین نذریهای افغانستان و تقریبا شبیه به شیربرنج خودمان است اما غلظت آن از شیربرنج کمی بیشتر است. مردم افغانستان این نذری را در چهارشنبههای ماه صفر میپزند و آن را در میان عزاداران پخش میکنند. آنها این نذری را به نیت فراوان شدن رزق و روزی، سلامت و فرزنددار شدن تهیه میکنند و اعتقاد دارند که حضرت فاطمه (س) چنین غذایی را زیاد میپخته است. پختن و پخش دیگچه بیشتر در سومین و آخرین چهارشنبه ماه صفر در افغانستان مرسوم است. افغانها اعتقاد دارند که اگر دیگچه را در ظرفهای بزرگ مسی بپزند، قطعا عطر و طعم بهتر و مطلوبتری خواهد داشت. این غذای نذری ترکیبی از برنج، آب، شیر، روغن جامد، گلاب، عرق هل، خلال بادام، خلال پسته و نمک است و طرفداران زیادی در میان تمام افغانها دارد.
۳. آش عاشوره ترکیه
در ترکیه غذاهای مختلفی بهعنوان نذری در ماه محرم پخش میشود که یکی از معروفترین آنها، آش عاشوره است. معمولا این آش در روزهای دهم تا پانزدهم محرم پخته و در میان مردم پخش میشود. برخی از ترکها معتقدند که علت پخش آش عاشوره در این تاریخ، احترام به امام حسین (ع) از روز اول تا شب هفتم شهادت ایشان است. این آش ترکیبی از گندم پوستکنده، لوبیا سفید، نخود، آب، شکر، انجیر خشک، آلو قیسی، خلال بادام، کشمش، مویز، پسته، نشاسته، گلاب و نمک است. عاشوره آشی بسیا ر سنگین و مقوی است و در میان ترکیهایها به نام آش هفترنگ هم معروف است.
۴. چکدرمه ترکمنستان
اصل غذا بر این است که هیچ ادویهای به آن اضافه نشود. چکدرمه که بسیار خوشمزه است، میتواند بهعنوان غذایی جدید سر سفره ایرانیها هم بیاید. این غذا که چیزی شبیه به چلو گوشت ما ایرانیهاست، با ترکیبی از برنج، گوشت گوساله، پیاز، روغن، رب گوجه فرنگی، نمک و آب پخته میشود و جزو اصلیترین نذریهای پخششده در روز عاشورا و تاسوعا در میان عزاداران حسینی در ترکمنستان است.
۵. حلیم اندونزی
مسلمانان اندونزی از روز اول تا دهم محرم را به عزاداری میپردازند و در بیشتر این روزها، حلیمی درست شبیه به حلیم خودمان میپزند و با نان در میان عزاداران پخش میکنند. برخی از اندونزیاییها، این حلیم را شور و برخی آن را شیرین میخورند. آنها بیشتر از گوشت سفید برای تهیه حلیم استفاده میکنند.
۶. کباب هندی
هندیها مراسم عزاداری عاشورا را با شور و حرارت بسیار زیادی برگزار میکنند. نذر کردن و نذری دادن هم جزو سنتهای مرسوم آنهاست. در ۱۰ روز اول محرم در هند، نذریهای مختلفی از جمله نان و شیر یا نان و کباب هندی بین مردم پخش میشود. آنها نان و شیر را بیشتر در روز شهادت حضرت علیاصغر (ع) توزیع میکنند و نان و کباب را هم ثروتمندان هند بهعنوان نذری در روز عاشورا و تاسوعا میدهند.
۷. خورش مرغ و زیتون لبنان
این خورش که همراه با برنج سرو میشود، جزو محبوبترین غذاهای لبنانیهاست که پختن و تقسیم کردن آن در میان اهل محل یا عزاداران حسینی در روز عاشورا، رواج دارد. خورش «مرغ و زیتون» با مرغ، پیاز، سیر، زیره سیاه، زردچوبه، آب مرغ، روغن زیتون، فلفل دلمهای، زیتون بدون هسته، زعفران، جعفری و فلفل سیاه پخته میشود. معمولا از مرغ بدون استخوان برای تهیه این غذای نذری استفاده میشود.
۸. حلوای هویج پاکستان
برخلاف بسیاری از شهرها و کشورهای مختلف که نوعی غذا برای نذری دادن در روزهای عاشورا و تاسوعا انتخاب میکنند، پاکستانیها نوعی حلوای محلی در این ایام میپزند. حلوای پاکستانی به هیچوجه شبیه حلواهایی که ما میپزیم، نیست و برای تهیه آن از هویج رندهشده، شیر، خامه، کره و شکر استفاده می کنند. این حلوا بعد از سرد شدن، دسر بسیار خوشمزهای است و میتوان در تهیه آن بهجای شکر، از عسل هم استفاده کرد.
جام جم سرا به نقل از ایران: شما در تئاتر ایران «مادر» معروفی هم هستید و خیلیها دختر کوچک شما «کردیا» را میشناسند. میخواهم بدانم چطور پیوند زندگی در خانه به عنوان یک مادر و فعالیت پرمشغله هنری را برقرار میکنید؟
خیلی خیلی دشوار! البته دخترم 13 سالش است اما وقتی کوچکتر بودکاملاً انتخابهای من را تحتالشعاع خودش قرار میداد و به هرحال من در قبال او مسئول بودم. من خواستم او به دنیا بیاید و نباید بابت خودخواهی من اذیت شود. من هم پذیرفته بودم که تا دخترم از آب و گل دربیاید خیلی از پیشنهادات، از جمله پیشنهادات شهرستان را نپذیرم.
من اعتقاد داشتم نباید با بچه سر کار بروم چون دلم میخواهد همیشه شش دانگ حواسم سر کار باشد. پیش میآید او را سر صحنه ببرم اما این کار را در روزهایی که یا قرار است در صحنه کوتاهی بازی کنم یا اصلاً آفیش نیستم انجام میدهم. طبیعتاً حضور بچه در انتخابهای من نقش اساسی داشت.
باورش سخت است اما نخستین کاری که بعد از ازآبوگلدرآمدن دخترم کردم «یلدا»ی آقای میرباقری بود که دو سال و نیم پیش انجام شد.یادم میآید که نشستم و با کردیا صحبت کردم که این کار برایم مهم است و ارزش زیادی دارد و نمیتوانم از آن بگذرم. خوشبختانه بسیار با من همکاری کرد.
از طرفی آقای برومند برنامه ریز کار هم کاملاً شرایط من را در نظر میگرفت و چون فیلمبرداری در شاهرود و بسطام بود من حداکثر 10 روز یک بار به تهران میآمدم با این وجود اگر حمایت خانوادهام بویژه خواهرم- که خودش مهندس و پرمشغله است- نبود، نمیدانم چه طور میتوانستم این کار را انجام دهم!
به هرحال خوشبختانه همه چیز از زمین و آسمان سر این کار جور شد و حتی به دلیل تعطیل شدن مدارس، کردیا توانست مدتی را بیاید سر لوکیشن و پیش ما بماند.
پس دخترتان درک درستی از کار و شرایط شما دارد؟
به نظر من بچهها خیلی بیشتر از ما میفهمند و درک میکنند اما درک کردن آنها چیزی از مسئولیت ما کم نمیکند. اینکه من بگویم همینی که هست و او هم بگوید باشد! نه. اینطور نیست. یادم میآید کردیا هشت ماهه بود که من در تئاتر «بیتوس بیچاره» بازی داشتم. آن زمان او را به همراه پرستارش در نمازخانه تئاترشهر همراهم میآوردم تا در فواصل کوتاه تمرین شیرش بدهم و کنارم باشد. همه در تئاتر شهر دخترم را میشناختند و یادم هست که جایی تیتر زده بودند کردیا در تئاتر شهر. آقای اصغر همت همیشه به من میگویند کردیا نماد تاریخ بیتوس بیچاره است و من از بزرگ شدن او میفهمم که چند سال از عمر این اثر گذشته است.
یادم هست سر فیلم «گاردساحلی» که در بندر فیلمبرداری داشتیم کردیا و پرستارش را با خودم بردم. به هرحال همیشه تلاشم این است که محیط را برای آسایش او فراهم کنم و دیگران هم خودشان را با شرایط من هماهنگ میکنند. اما به هرحال میگویند فرزندان بازیگران دو جور هستند یا ژن بازیگری در آنها قوی است و عاشق این حرفه میشوند یا از آن به شدت گریزان میشوند.
در مورد کردیا این داستان واقعاً بینابین است چون او خودش هم در چند کار از جمله «بیداری» و «شاهگوش» بازی کرده و تصویری واقعی از این کار دارد. در هر حال مدیریت «کار» و «مادری» واقعاً دشوار است چرا که کار ما بسیار بینظم است و اگر بخواهی مادر خوبی باشی فشار مضاعفی بر تو وارد میشود.
یکی از دوستان به من لقب «نگرانالسلطنه» داده است. زیرا همیشه در پسزمینه کارهایم این نگرانی وجود دارد. البته که من این مسئولیت را با عشق و لذت میپذیرم و خوشبختانه دخترم هم دختری است که با شعور و فهیم بزرگ میشود.
کردیا هم دوست دارد مانند مادرش هنرپیشه شود؟
نه. دلش میخواهد معماری بخواند و آن را ادامه دهد.