مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

نمودهایی از جاهلیت در سیما و سینما

[ad_1]

علیرضا تقوی زاده- کارشناس حوزه/ بخش قرآن تبیان

سیما، سینما، مدرن

صدا و سیما از نهادهایی است که بیشترین پیوستگی و تأثیرگذاری را در زندگی فردی و اجتماعی مردم دارد. در تأثیرگذاری رسانه در فرهنگ سازی و تغییر سبک زندگی مردم همین بس که به فرموده حضرت امام خامنه ای، امروز تأثیر رسانه ها و تلویزیون ها و هنرها و این شبکه های عظیم اطلاع رسانىِ اینترنتی و... از سلاح و از موشک و از بمب اتم بیشتر است.1 ایشان در جمع مدیران و برنامه سازان رسانه ای کشورهای مختلف درباره تاثیر گذاری مثبت یا منفی رسانه ها چنین فرمودند: امروز رسانه ها در دنیا فکر، فرهنگ، رفتار و در حقیقت هویت فرهنگی انسانها را القاء می کنند و تعیین کننده هستند. رسانه ها می توانند در بهبود وضعیت زندگی انسان موثر باشند... می توانند در ارتقای اخلاق و معنویت در میان انسانها موثر باشند و می توانند انسان ها را خوشبخت تر کنند؛ متقابلاً می توانند...عادات و آداب و رفتارهای مضر را در میان مردم رایج کنند؛ می توانند ملت هایی را از هویت انسانی خودشان و هویت ملی شان تهی کنند.2

رهبر معظم انقلاب در این رابطه می فرماید: هدف صداوسیما در جمهوری اسلامی چیست؟ طبیعی است؛ تأثیر گذاشتن بر روی انسان ها؛ کشاندن آن ها به سمت آن انسانی که اسلام و بینش انقلابىِ اسلامی، آن را می خواهد بسازد و به وجود بیاورد... اصلاً مهم ترین و موثرترین رسانه ای که می تواند این هدف را تأمین کند، صداوسیماست.

جهالت عملی چالشی است که جامعه ی جهانی را مبتلا به خود کرده و جمهوری اسلامی ایران با انقلاب خود همواره در ستیز با جهالت بوده و هدف خود را بر نشر و گسترش فروغ معارف توحیدی و ایمانی در سطح بین الملل قرار داده است و بخش مهم این رسالت بزرگ بر دوش رسانه هست. ازاین رو باید نگرشی ویژه شود تا دامان رسانه ملی از آلودگی به مظاهر جهل مصون مانده و در صورت دامن گیری پاک شود.
اینک باید دید چه مواردی در رسانه های تصویری از جمله سینما و ... موجب سوق دادن مردم به جاهلیت می شود:
1. ساخت و پخش فیلم های بی محتوا که صرفا به درد وقت گذرانی می خورد.
ازآنجایی که سینمای ایران یک سینمای اسلامی است و با بودجه بیت المال تغذیه می شود باید در راستای رشد و بالندگی نظام اسلامی و نشر و گسترش ارزش های دینی و ایمانی باشد. اصولاً رسانه بدون هدف و آرمان نمی شود. حال یا هدف کشاندن مردم به لغویات است یا سوق دادن مردم به ایمان و معنویت است. رهبر معظم انقلاب در این رابطه می فرماید: هدف صداوسیما در جمهوری اسلامی چیست؟ طبیعی است؛ تأثیر گذاشتن بر روی انسان ها؛ کشاندن آن ها به سمت آن انسانی که اسلام و بینش انقلابىِ اسلامی، آن را می خواهد بسازد و به وجود بیاورد... اصلاً مهم ترین و موثرترین رسانه ای که می تواند این هدف را تأمین کند، صداوسیماست.
ایشان در رابطه با ساخت فیلم های بی محتوا به مسئولان صداوسیما چنین می فرمایند: فیلم خنثای بی اثر بی محتوای بدون پیام، مطلقاً پخش نکنید. برنامه ی بی فایده ی بی محتوایی که فقط یک وقت و یک فاصله ی زمانی را پُر می کند، مطلقاً پخش نکنید. بعضی از برنامه ها این گونه است... من می گویم اگر شما این برنامه را برای این آوردید که این جا خالی است، از شنوندگان عذرخواهی کنید و بگویید: شنوندگان! متأسفانه به قدر این  یک ساعت، برنامه ی مناسب شما پیدا نکرده ایم؛ این یک ساعت تعطیل. این، خیلی بهتر و پُرجاذبه تر و منصفانه تر است.3
چقدر از برنامه های سینمایی ما این اهداف والا را دنبال می کنند؟ خیلی کم پیش بیاید شخصی به سینما برود و هنگام بیرون آمدن حس معنویت و عزم بر اصلاح روابط فردی و اجتماعی خود بر اساس دستورات الهی داشته باشد. کشورهای استکباری میلیارد میلیارد هزینه رسانه های خود می کنند و اهداف خود را غیر مستقیم پیاده سازی می کنند. سبک زندگی خود را برترین روش زندگی معرفی می کنند و بیننده با دیدن چنین فیلمی بدون آنکه متوجه شود در چگونگی زندگی اش از آن الگو گیری می کند.
نشانه فرد مومن پرهیز و کناره گیری از لغویات و نشانه جاهلان پرداختن به امور بیهوده است. چگونه می توان جامعه ای ایمانی داشت درحالی که مردمانش مبتلا به لغویات هستند؟ اصولاً جامعه متشکل از مومنان راستین، با مظاهرجهل از جمله امور لغو اعلام متارکه کرده و سلام تودیع به آن ها می دهد: (وَ إِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَ قالُوا لَنا أَعْمالُنا وَ لَکُمْ أَعْمالُکُمْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ لا نَبْتَغِی الْجاهِلِینَ)
و چون سخن بیهوده مى شنوند از آن رو گردانیده مى گویند اعمال ما براى ما، اعمال شما براى شما، سلام بر شما ما خواهان معاشرت جاهلان نیستیم . (قصص 55)
2. رواج تجمل گرایی باارزشی کردن ثروت و تجملات
اگر در رسانه های عمومی مدام از خانه های مجلل و باشکوه فیلم برداری کنند و محیط ضبط فیلم خود را چنین مکان هایی قرار دهند مسلم است که خواه ناخواه بر ذهن بیننده تاثیر گذاشته و برای او یک آرزو می شود. مگر در روایات تأکید نشده است که قشر ضعیف جامعه نباید همنشینی همیشگی با قشر ثروتمند داشته باشد به خاطر آنکه شخص تنگدست با دیدن چنین تجملاتی دلش ربوده ی دنیا شده و نسبت به نعمت هایی که دارد ناسپاس می گردد.
آیات مرتبط با قارون را ندیده اند که وقتی با تجمل و شکوه به سوی قومش بیرون شد و ثروتش را به رخ قومش کشید چگونه اطرافیان، فریفته ی مال و ثروت او شدند و گفتند: خوشا به حال قارون ای کاش همانند آنچه به قارون از مال دنیا داده اند بما نیز می دادند کاش بجاى او بودیم که بهترین لذات دنیا برای اوست ! فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ فِی زِینَتِهِ قالَ اَلَّذِینَ یُرِیدُونَ اَلْحَیاةَ اَلدُّنْیا یا لَیْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِیَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِیمٍ (القصص ، 79)

یکی از دلایل تاخیر در ازدواج جوانان سخت گیری پدر و مادر بر دارا بودن دست کم خانه ای شایسته و خودرو و شغل با درآمد بالاست. آیا این خواسته ازاینجا نشات نمی گیرد که در بیشتر فیلم های سینمایی دو جوانی که باهم پیوند زناشویی می بندند در یک خانه ی بزرگ نوساز و مبلمان شده با انواع تجهیزات و امکانات رفاهی زندگی خود را آغازمی کنند به علاوه که داماد یک خودرو مدل بالای خارجی نیز زیر پا دارد و خانم خانه هم خودرو مخصوص به خود را داراست. به راستی چند درصد جوانان کشور زندگی خود را در چنین شرایطی آغاز می کنند؟ چرا کارگردان گرامی کسر شان فیلمش می داند اگر محیط فیلم برداری خود را در غیر از بالا شهرها ومناطق ثروتمند نشین قرار دهد؟
اگر سینما به همین روال به پیش رود ثروت اندوزی فضیلت و ارزش می شود و ایمان و معنویت و دیگر مظاهر دینی کم کم رنگ می بازند. چه فرقی است میان انسانی که امروزه معیار شخصیت را ثروت می داند با آنکه در برابر حضرت نوح گردن برافراشته و پیروان ایشان را -که از لحاظ معیشتی ضعیف بودند، اراذل و افراد حقیر و پست می خواند چرا که هر دو گرفتار جهالت خویش اند: فَقالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ  ... وَ ما نَراکَ اتَّبَعَکَ إِلَّا الَّذِینَ هُمْ أَراذِلُنا بادِیَ الرَّأْیِ وَ ما نَرى  لَکُمْ عَلَیْنا مِنْ فَضْلٍ  ... وَ لکِنِّی أَراکُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ. (هود 27- 29)
اشراف و ثروتمندان کافر قوم نوح گفتند: ... ما نمى بینیم که تو را پیروى کرده باشند، مگر افراد اراذل و فرومایه اى از ما که رأیى نپخته دارند و اصلا ما هیچ برترى در شما نسبت به خود نمى بینیم ... نوح در پاسخ فرمود: ولى شمارا قوم جاهلى مى بینم (که گمان کرده اید شرافت در توانگرى است و فقرا اراذل اند).
3. دست انداختن و ریشخند کردن مسئولین و شخصیت های شناخته شده
گاهی به این دید که جامعه نشاط می خواهد و باید برنامه های شادی آفرین و مفرح تولید و پخش شود همه چیز را به بازی می گیریم و هرگز به پیامدها آن فکر نمی کنیم. یکی از ضروریات جامعه ی سالم، داشتن شادابی و نشاط است ولی نه با هر شیوه ای! هم اکنون هستند افراد خوش ذوقی که فیلم ها و برنامه های طنز خوب با محتوای پسندیده تولید می کنند و برای بینندگان کشش بسیاری دارد.
از منظر قرآن مسخره کردن و دست انداختن دیگران یکی از مظاهر جهل است که به سلامت ایمانی جامعه آسیب می زند. بنی اسرائیل با شنیدن حکم ذبح گاو جهت برملا شدن نام قاتل به موسی گفتند: آیا ما را به مسخره گرفته اى؟! (أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً) موسى در پاسخ آنان گفت: به خدا پناه مى برم که از جاهلان باشم  (أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجاهِلِینَ)(بقره 67)
4. جلوه گری بازیگران زن با انواع آرایشات و تجملات
یکی دیگر از بایسته های سینمای اسلامی تبعیت از دستورات دینی است. چرا باید برخی فیلم های سینمایی جمهوری اسلامی ایران که قلب مقاومت جهانی و رساننده ی پیام اسلام ناب محمدی است پر از زنان بازیگری باشد که با آرایش غلیظ و انواع زیور آلات و حجاب بسیار ضعیف درصحنه فیلم برداری حاضر می شوند.
در پایان از زحماتی که دلسوزان عرصه ی رسانه می کشند و از سختی هایی که در راستای بالندگی جامعه ی اسلامی تحمل می کنند سپاسگزاری کرده و بدانند که بیان کاستی ها به معنای ندیده گرفتن زحمات و کوشش های خالصانه ایشان نمی باشد.


پی نوشت ها:
1. بیانات پس از بازدید از سازمان صدا و سیما
2. بیانات در دیدار مدیران و برنامه سازان رسانه ای کشورهای مختلف
3. بیانات در دیدار مسئولان صدا و سیما
 
برای دیگران جهیزیه نخرید!

برای دیگران جهیزیه نخرید!

اکسیری برای نجات از فقر و کوتاهی عمر

اکسیری برای نجات از فقر و کوتاهی عمر

با کلاس ها مواظب باشید !

با کلاس ها مواظب باشید !

تأثیر تجملات و نازپروردگی

تأثیر تجملات و نازپروردگی


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

عباد الرحمن چه کسانی هستند؟ و تواضع و حلم آیه ؛ شب زنده دارى آیه ؛ خوف از عذاب الهى و ابراز آن در دعا اصحاب ایکه چه کسانی بودند باز هم انحراف از قوم و قبیله ای اصحاب ایکه در برابر دعوت حضرت شعیب علیه السلام عباد الرحمن چه کسانی هستند؟ بندگان صالح پروردگار چه مشخصات و ویژگی هایی دارند؟ در کدام سوره از قرآن ویژگی‌های عباد اصحاب ایکه چه کسانی بودند باز هم انحراف از قوم و قبیله ای اصحاب ایکه در برابر دعوت حضرت شعیب علیه السلام ایستادگى و او


ادامه مطلب ...

رابطه بین معماری و سینما در گفتگو با تهمینه میلانی

[ad_1]
مجله منزل: «یادم می‌آید کمی کمتراز  نوجوانی‌هایم مثل اکثر هم‌سن و سال‌هایم سودای چهره شدن را در سر می‌پروراندم! خانه‌مان پر بود از مجله‌هایی با چهره‌های بی‌سر! همه را می‌چیدم به خیالی روزی که مثل یکی از آنها چهره‌ای نام‌آشنا شوم! و همیشه با یک جمله از برادرم روبه‌رو می‌شدم: «تو یه ویرانگری!» و من بی‌توجه به تمام این شنیده‌های منتقدانه غرق در صحنه‌هایی از زندگی، ادامه می‌دادم... .

سال‌ها گذشت و من از تب و تاب چهره شدن دور شدم؛ آنقدر دور که وقتی به خودم آمدم، دیدم سر کلاس طرح معماری هستم و اتودهای سینما گالری‌ام را کلکسیون می‌کنم. دیگر ویرانگر نبودم! خالق نوپایی بودم که به روزگار، کمتر از نوجوانی‌ام می‌خندیدم!

رابطه میان سینما و معماری پیوندی ناگسستنی است. هر دو خلق است؛ خلق اثری بدیع و بی‌مثال به دست خالقی که نبض مخاطب را ماهرانه در دست دارد. معماری در سینما و سینما در معماری، هر دو سخن از یک رسالت دارد؛ روح زندگی؛ روحی که بی‌شک بزرگان این عرصه در جان بخشیدن به آن بسیار موفق بوده‌اند.

 

معمار سرزمین من 

تهمینه میلانی

تهمینه میلانی پانزده شهریور سال ۱۳۳۹ در شهر تبریز در یک خانواده تحصیلکرده و فرهنگ‌دوست به‌دنیا آمد. پدر او پزشک متخصص داخلی و مادرش دیپلمه بود.


او فارغ‌التحصیل رشته مهندسی معماری از دانشگاه علم و صنعت است و در کنار فعالیت سینمایی همراه همسر خود مهندس محمد نیک‌بین، مدیریت شرکت مهندسین مشاور و طراحی داخلی «آرتا بین» را بر عهده دارد که طراحی و ساخت ده‌ها پروژه معماری حاصل این همکاری است.


فعالیت سینمایی او به‌عنوان دستیار کارگردان و طراح صحنه، همزمان با تعطیلی دانشگاه‌ها (انقلاب فرهنگی) در سال 1359 با آقای مسعود کیمیایی آغاز شد.


سال 1368 آغاز فعالیت حرفه‌ای او با ساخت فیلم «بچه‌های طلاق» به عنوان نویسنده و کارگردان سینماست. نگارش و ساخت 13 فیلم بلند سینمایی با مضامین اجتماعی و یک فیلم کوتاه برای کودکان به سفارش یونیسف و نگارش چند سریال  از جمله «هوشمندان سیاره اوراک»، «کلوپ یاران مثبت» و چندین فیلمنامه سینمایی برای کارگردانان دیگر حاصل  سال‌ها فعالیت سینمایی اوست.

 
فیلم‌های او در مقام نویسنده و کارگردان


بچه‌های طلاق 1368، افسانه آه  1369، دیگه چه خبر 1370  ، کاکادو1375 ، دوزن 1378 ، نیمه پنهان1380 ، واکنش پنجم 1382 ، زن زیادی 1383 ،  آتش‌بس  1384،  می‌ترسم! پس دروغ می‌گویم! ( فیلم کوتاه برای یونیسف ) 1385 ، تسویه حساب 1386 ،   سوپراستار 1388 ،  یکی از ما دونفر  1389 ، آتش‌بس 2     1393   .


فیلم‌های او علاوه بر جذب مخاطبان داخلی، موفق  به کسب ده‌ها جایزه از جشنواره‌های بین‌المللی از جمله فستیوال بین‌المللی لس‌آنجلس، آسیاپاسیفیک، قاهره، ژنو، تائور مینا، کره و ... و جایزه فیلم سال حقوق بشر شده است.


تهمینه میلانی علاوه بر داوری چندین فستیوال داخلی، به‌عنوان داور و رئیس هیات داوران در جشنواره‌های مختلفی از جمله فستیوال بین‌المللی شیکاگو (2003) ، رئیس هیات داوران جشنواره شب‌های سیاه  استونیا(2004)، جشنواره کارتاژ تونس (2004)، جشنواره کرالا   هندوستان (2005)، جشنواره کلن   آلمان (2006)، رئیس هیأت داوران جشنواره فیلم بانکوک   تایلند (2006)، داوری فستیوال آسیاپاسیفیک  استرالیا (2009)، داوری جشنواره منبر طلایی تاتارستان (2011)، داوری جشنواره بین‌المللی فیلم گوا   هند (2011)، جشنواره بین‌المللی فیلم داکا بنگلادش(2012)، داوری جشنواره آسیاپاسیفیک استرالیا (2012)، داوری جشنواره فیلم مالاتیا ترکیه (2013)، رئیس هیأت داوران جشنواره فیلم اربیل کردستان  (2014) و... حضور داشته است.


تهمینه میلانی یک دختر 19 ساله به نام ژینا دارد و با همسرش در تهران زندگی می‌کند.


از تهمینه میلانی پنج فیلمنامه به نام‌های «دوزن»، «نیمه پنهان»، «خیابان عشق ممنوع»، «هتل کالیفرنیا» و «شهرزاد» به چاپ رسیده است.

 

معمار سرزمین من

طراحی صحنه فیلم آتش بس 2 / طراح: آزیتا میلانی  


چرا معماری خواندید و چطور سینماگر شدید؟


 از کودکی علاقه عجیبی به نقاشی داشتم. کمد شخصی‌ام پر بود از مدادرنگی، ماژیک، گواش و در دوران دبیرستان تیوپ‌های رنگ روغن. نقاشی حال مرا خوب می‌کرد‌. دوست داشتم تصویر شخصیت‌های مورد علاقه‌ام را کپی کنم و احساسات و داستان‌هایی که می‌خواندم را به تصویر بکشم‌.


سینما هم نقش مهمی در کودکی من داشت. اگر بگویم به‌دلیل علاقه مادرم به سینما، هفته‌ای چندبار سینما می‌رفتیم، غلو نکرده‌ام‌.


متاسفانه در کنکور نقاشی رزرو سوم شدم و از تحصیل در این رشته محروم ماندم‌. همان‌ سال در دانشکده ملی تلویزیون هم  قبول شدم اما خانواده‌ام به دلیل آنکه 90 درصد بدنه سینما ناسالم بود، اجازه تحصیل در این رشته را به من ندادند. دیپلم من ریاضی بود و رتبه بسیار خوبی در کنکور کسب کرده بودم؛ به همین دلیل به این نتیجه رسیدم که معماری بخوانم که با هر دو رشته سینما و نقاشی نزدیک بود.


ناگفته نماند از کودکی، هنگامی‌که برای ییلاق ما را به باغ بزرگی که در روستای هریس داشتیم، می‌بردند، با برادرم علی با خشت و گل، شهر و قلعه و خانه می‌ساختیم. خانه‌های ما ستون‌های محکم و تیر‌های چوبی، پنجره و درهای شیشه‌ای داشت. در ضمن دو پسرخاله بزرگم، حمید و فرهاد معماری می‌خواندند و من با این رشته بیگانه نبودم.


یک سال بعد از انقلاب که من سال دوم دانشکده بودم، دانشگاه‌های سراسر کشور برای چهار سال تعطیل شد و من در یک سمینار با آقای مسعود کیمیایی آشنا شدم و زمانی که ایشان از علاقه من به سینما و رشته تحصیلی‌ام آگاه شدند، ابتدا به‌عنوان دستیار تحقیق و بعد دستیار کارگردان پیشنهاد همکاری به من دادند. هفت سال کنار ایشان و دیگر کارگردانان صاحبنام آموختم و با کسب تجارب متنوع به عنوان منشی صحنه، دستیار کارگردان و بعد از اتمام تحصیلم، طراح صحنه به‌طور مستقل فیلمسازی را آغاز کردم.

 

معمار سرزمین من 


رابطه بین معماری و سینما را چگونه تفسیر می‌کنید؟


 به جرات می‌توان گفت در میان هنرها، معماری نزدیک‌ترین هنر به سینماست. گرچه یک پای سینما همیشه در هنرهای دیگر بوده و هست و با آنکه عمر کمی دارد اما نسبت به همه هنرها از اقبال عمومی بیشتری برخوردار است. درواقع وارث همه هنر‌هاست و  آنچه را که همه هنرها در طول صدها سال تجربه کردند، سینما در چند دهه تجربه کرده است. طراحی صحنه و لباس را از تئاتر، فیلمنامه را از رمان و داستان و به‌طور کلی ادبیات، نور و رنگ را در وهله اول از نقاشی و در ادامه عکاسی وام گرفتم و البته موسیقی و... .


یک نقاش لزومی ندارد که موسیقیدان باشد و همین‌طو ر یک موسیقیدان هم نیازی نیست که نقاشی بداند اما یک سینماگر و معمار باید از هنرهای دیگر سررشته داشته باشد.
از دید من، سینما امکان حرکت از هنرهای دیگر است اما بیشتر از همه هنرها وامدار معماری است.

 

معمار سرزمین من


شباهت سینما و معماری را در چه می‌بینید‌؟


 در وهله اول سینما یعنی معماری دیدن، تماشا کردن و نگاه کردن. در کنار آن، سینما و معماری علاوه بر شباهت‌های پایه همچون نور، سایه‌روشن، رنگ، پرسپکتیو و ... حاصل فعالیت یک گروه است. نقاشی، خطاطی، عکاسی و حتی موسیقی و رقص. تئاتر می‌تواند اثر هنری یک فرد باشد اما سینما و معماری برای شکل‌گیری به یک تیم کاری متشکل از تخصص‌های متنوع نیازمند است. معماران برای ارائه خلاقیت خود به مهندسان سازه، برق، تاسیسات و تکنیسین‌ها و کارگران نیازمندند و فیلمسازان به فیلمنامه‌نویس‌ها، فیلمبرداران، گریمورها، صدابرداران، طراحان صحنه، بازیگران و ... . طبعا اگر این گروه کاری به‌طور هماهنگ همانند یک چرخ‌دنده کار نکنند، نتیجه درخشان نخواهد بود.


هردوی این رشته‌ها برای به سرانجام رسیدن به سرمایه نیازمند هستند. هر دو رشته کارآفرین هستند و شغل ایجاد می‌کنند. هر دو  مورد قضاوت جمع کثیری واقع می‌شوند‌؛ البته سینما در یک زمان کوتاه و معماری در درازمدت.


یک فیلمساز و معمار موفق، حتما باید آشنایی کامل با علوم مدیریت، روانشناسی، جامعه‌شناسی و مردم‌شناسی داشته باشد؛ چون هم با مخاطبان وسیعی روبه‌روست و هم باید یک گروه کاری را مدیریت کند؛ حتی بیش از این. من معتقدم یک معمار و یک فیلمساز حتما باید مدیریت بحران بداند؛ چون گروهی که چه در یک فیلم سینمایی و چه در یک کارگاه ساختمانی فعالیت می‌کنند، اغلب شناخت محدودی از یکدیگر دارند و چه بسا همدیگر را نمی‌شناسند و گاه از طبقات اجتماعی، اقتصادی و سطح سواد متنوعی برخوردارند. درواقع هنر معمار و فیلمساز در کنار خلاقیت فردی، هماهنگی این گروه ناهمگن است. به اعتقاد من، هم یک فیلمساز و هم یک معمار همانند یک کیسه بوکس عمل می‌کنند! منظورم این است که باید همه مشت‌ها به آنها بخورد و نه به افراد دیگر گروه و گرنه گاه این اختلاف نظر در گروه، تاثیرات مخربی در پی خواهد داشت.


روانشناسی مخاطبی که به تماشای فیلم یک فیلمساز  خواهد نشست و جمعی که از فضای معماری احداث شده یک معمار، بهره خواهد برد نیز  بسیار مهم است و کانسپت مختلفی  را براساس عملکرد موجب می‌شود و همین موضوع، آنها را متنوع می‌کند.


مثلا یک فیلم سیاسی یا اکشن، مناسب گروه سنی کودکان نیست. همین‌طور طراحی یک مرکز تره‌بار تفاوت بسیاری  با یک هتل لاکچری و ... دارد؛ چراکه علاوه بر فرهنگ استفاده‌کنندگان از فضا، نوع عملکرد افرادی که از این فضاهای متنوع استفاده می‌کنند، متفاوت است.

 

معمار سرزمین من 


 کاربرد معماری در سینما دقیقا چیست‌؟


 اگر دقت بفرمایید هم سینما و هم معماری‌، حس لامسه شما را درگیر می‌کند؛ خصوصا در سینمای سه‌بعدی این تجربه بسیار مشابه با معماری است. با این تفاوت که در سینما شخص دیگری جهت شما را تعیین می‌کند.


در کنار کاربرد ساده و ابتدایی معماری در سینما به عنوان لوکیشن‌، کارگردان‌ با استفاده از دوربین، فضای معماری را برای شما معنا می‌کند‌.


شما با دیدن یک یا چند پلان از یک فیلم به‌سادگی درمی‌یابید که موضوع فیلم در چه موقعیت تاریخی و جغرافیایی اتفاق می‌افتد و با هویت قومی، نژادی، اقتصادی و ... شخصیت‌های داستان به سرعت آشنا می‌شوید اما این کارگردان است که با زاویه دوربین، میزانسن، اندازه لنز، نورپردازی و ... فضا را برای شما تعریف می‌کند و برای شما تصمیم می‌گیرد.


اغلب مردم دنیا، معماری ساختمان‌ها و شهرهای مختلف جهان را از طریق فیلم و سینما می‌شناسند اما به این امر توجه ندارند که این فضاها و بناها نمود بی‌واسطه و واقعی آنها نیست بلکه برداشت فیلمسازی است که از آن بنا یا فضا به ما ارائه می‌دهد.


به‌طور مثال، من برای نمایش فشاری که سنت بر شخصیت اصلی داستان « فرشته» در فیلم «دوزن» وارد می‌کند، بافت سنتی شهر اصفهان را برگزیدم؛ بنابراین نگاه من به کوچه‌ها، گذر‌ها، پل زاینده‌رود و آبراه‌ها  (مادی‌) تفاوت بسیاری با فیلمسازان دیگر دارد‌.


ممکن است یک کارگردان در فیلمش از اصفهان تصویری زیبا و توریستی به تماشاگر ارائه دهد یا یک کارگردان   دیگر،  صحنه‌های طنزی از فضا و آدم‌‌های آن شهر را به نمایش بگذارد. اصفهان، اصفهان است اما من با گذر از کوچه‌ها و گذرها تصویری تراژدی از آن، نمایش می‌دهم، دیگری تصویری توریستی و آن یکی تصویری فانتزی! بنابراین شما با تغییر کارگردان و جای دوربین، تجارب متفاوتی از یک شهر را تجربه می‌کنید که می‌تواند واقعیت آن شهر نباشد.


بارها دیده‌ایم یک خانه مورد استفاده فیلمسازان مختلف قرار گرفته است اما در عین مشترک بودن خانه با تغییر رنگ، نوع آکسسوار، نورپردازی، حرکت دوربین تعریف دیگری از آن خانه ارائه داده شده است.
بنابراین سینما از تنش دوفضای ساکن و دوربین با استفاده از حرکت، نور و ... به‌وجود می‌آید‌. در فیلم‌های واقع‌گرا، معمولا از فضای ساکن معماری و عین فضا بهره گرفته می‌شود و این آدم‌ها هستند که مورد توجه فیلمساز هستند  اما در سبک‌های دیگر فیلمسازی شکل دیگری از فضا.

 

معمار سرزمین من 


 چقدر در ارائه ایده‌های خود در هر دو رشته موفق بوده‌اید؟


 شاید کمتر از 10 درصد. متاسفانه به‌دلایل متنوع از جمله نگرش سنتی مدیران کشور که بودجه پروژه‌های عمومی را در دست دارند، دست متخصصان خلاق در هر دو رشته معماری و سینما بسته است‌.


بارها پیش آمده که طراحی‌های من و همسرم و گروهی از متخصصان که با ما کار می‌کنند، به‌دلیل نگرش سنتی کار فرمایان دولتی یا اجرا نشده یا به صورت ناقص اجرا شده است.


 متاسفانه کارفرمایان به‌ویژه کارفرمایان دولتی، خود را در همه چیز صاحب‌نظر می‌دانند و وقتی در مقام تصمیم‌گیرنده، قرار می‌گیرند ارزشی برای متخصصان و نظریات‌شان قائل نیستند؛ مثلا در طراحی یک سینما، کارفرما اصرار داشت ساختمان سینما شبیه به مساجد فعلی که برداشتی نادرست از معماری دوره صفوی است طراحی شود! و دفاعیات ما از کانسپت سینما و تفاوت‌های آن با مسجد راه به‌جایی نبرد. من در فیلم «یکی از ما دونفر» ضمن قدردانی از معماری باارزش دوران صفوی به‌طور مختصر به آن پرداخته‌ام.»


در مورد سینما و فیلمسازی هم همین‌طور است‌. متاسفانه معمولا شورای سیاستگذاری فرهنگی نگرش رو به جلو ندارند و مقوله‌های اجتماعی و اخلاقی را تنها در چارچوب نظریات سنتی خود به فیلمساز تحمیل می‌کنند.

 

معمار سرزمین من 


 می‌دانم که بسیاری از لوکیشن‌های اصلی فیلم‌های شما به جای اجاره کردن یک لوکیشن موجود، ساخته شده‌اند. دلیل  ساخت این دکورها چه بوده است‌؟


  از «بچه‌های طلاق» اولین فیلمی که ساخته‌ام  تا آخرین آنها «آتش‌بس 2 » همواره معماری ارزش ویژه‌ای برای گروه ما  داشته است؛ یعنی در انتخاب لوکیشن نهایت دقت را کرده‌ایم. هنگام ساخت  فیلم «کاکادو» که موضوعی علمی تخیلی داشت، ما نیازمند استودیو برای ساخت دکور بودیم و تنها استودیوی موجود در شهر قرار بود تغییر کاربری دهد.  برای همین شروع کردیم به شناسایی خانه‌های کلنگی بزرگی که به‌زودی تخریب خواهند شد و صاحب‌شان حاضر بودند با قیمت پایین آنها را در اختیار ما قرار دهند. پس از آن هر فیلمی که می‌ساختم، اگر نمی‌توانستیم لوکیشن مناسب برای معرفی شخصیت های ذهن من پیدا کنیم ابتدا به اتفاق همسرم، محمد نیک‌بین و از فیلم «یکی از ما دونفر» به بعد به اتفاق او و خواهرم آزیتا که او هم همانند ما معمار است، آنها را در همان خانه‌های کلنگی مناسب شخصیت‌های فیلمنامه  می سازیم.


می‌گویند معماران یا راهی می‌یابند یا راهی می‌سازند. (می‌خندد) می‌بینید که ما هم راه یافتیم و هم راه ساختیم.  


در  این ساختمان‌های کلنگی، با استفاده از متریال سبک چون چوب و ...  علاوه بر ایجاد لوکیشن اصلی، گاه لوکیشن‌های فرعی نیز شکل گرفته است. همچنین دفتر گروه، اتاق گریم، اتاق لباس، فضای مخصوص گروه‌های مختلف، انبارها و ... .


به‌عنوان مثال هنگام ساخت فیلم واکنش پنجم  ما موفق به اجاره رستورانی که در فیلمنامه 20 دقیقه از فیلم در آن می‌گذشت، نشدیم. برای همین رستوران را در خانه‌ای کلنگی طراحی و اجرا کردیم. با این روش دست من برای دکوپاژ باز بود و دکوراتورها فضا را مناسب دکوپاژ من می‌ساختند و فیلمبردار هم نورهای مورد نظر خود را طراحی می‌کرد‌.


برای صرفه‌جویی در زمان، حتی پاسگاهی که قرار بود در بوشهر فیلمبرداری شود را هم در زیرزمین همان خانه ساختیم و البته چند لوکیشن فرعی دیگر از جمله اتاق وکیل و خانه یکی از خانم‌های فیلم و... .
یادم هست آقای زرین دست، مدیر فیلمبرداری فیلم به‌شوخی می‌گفت: «اگر جاده‌ها را هم همین جا وسط باغ بسازید، عالی می‌شود.»


با این روش دکورسازی  علاوه بر صرفه‌جویی در زمان فیلمبرداری، دست ما برای حرکت‌های متنوع فیلمبرداری، نورپردازی و صحنه‌آرایی و ... باز می‌ماند  و صاحبخانه‌ای وجود ندارد که برای یک میخ به دیوار زدن بر سر ما غر بزند.  


یا در فیلم «سوپراستار» خانه‌ای که مناسب  شخصیت اصلی باشد و صاحبش آن را به ما اجاره دهد، نیافتیم. بنابراین در  طبقه سوم یک ساختمان بزرگ کلنگی  آپارتمان سوپر استار،  طبقه دوم دفتر کارخانه و خانه مادر سوپر‌استار و در زیرزمین خانه لوکیشن‌های فرعی را اجرا کردیم. همین روش را برای ساخت فیلم‌های یکی از ما دونفر، آتش‌بس 1، آتش‌بس 2،  تسویه‌حساب و ... به کار گرفتیم.

 

معمار سرزمین من 


 در سمیناری که در دانشگاه اوکلاهما داشتید، علاوه بر تاثیر مستقیم فضای معماری در سینما، از تاثیر معماری در ناخودآگاه تماشاگر صحبت کردید. اگر ممکن است با ذکر چند مثال از فیلم‌های خودتان این تاثیر را بیان کنید؟


مثلا برای نمایش فشار روز به روزی که  بر  «فرشته» قهرمان فیلم «دو زن» وارد می‌شود ما رنگ لباس‌ها و اتاق‌های خانه او را با گذر زمان، تیره و تیره‌تر کردیم و همین روند را ادامه دادیم تا سکانس پایانی خانه که لباس‌های او کاملا سیاه و رنگ دیوارها خاکستری تیره بود. تماشاگر با دیدن صحنه‌ها و گذر زمان احساس خفقان و رنج می‌کند اما دلیل آن را نمی‌داند؛ چون تاریکی فضا و تغییر رنگ لباس‌ها، کم‌کم  انجام می‌شود و بر ناخودآگاه او اثر می‌گذارد. همچنین با گذر زمان و فشار روی فرشته، ما گیاهان سبز را از اطراف او حذف و رنگ آجرهای حیاط را تیره کردیم و در نهایت چند آجر از دیوار بیرون کشیدیم تا فضا، بار رنجی که او می‌کشد را  تشدید کند.


در سکانس پایانی همین فیلم در اصفهان ، ما فرشته را پس از فرار از دست احمد و حسن به کوچه بن‌بستی می‌کشانیم که نیمی از معماری آن سنتی و نیمی مدرن و بن‌بست است.


 فرشته به دری می‌کوبد و در باز نمی‌شود. فرشته تسلیم بر زمین می‌نشیند و لباس فرشته و هر دو مرد تیره است و فیلمبرداری در فاصله زمانی ساعت 12 تا 1 بعدازظهر انجام گرفته است تا فرشته سایه نداشته باشد و حس تنهایی او تشدید شود.


در فیلم سوپراستار خانه او مدرن و پر از قفسه است.  اما در هیچ‌یک از قفسه‌ها کتابی وجود ندارد و فقط عکس‌های متنوعی از سوپر‌استار خودخواه فیلم مابر قفسه‌ها و دیوارها خود‌نمایی می‌کند. مجله‌ای هم که او به‌دست می‌گیرد تصویر صورت سوپراستار را پشت جلد دارد. اما رها  با کوله‌ای پر از کتاب وارد این خانه می‌شود و در اولین اقدام عکس‌های سوپراستار را از دیوارها جمع می‌کند.


در فیلم «واکنش پنجم» برای نشان دادن موقعیت «فرشته» ما او را از یک گاراژ پر از مرد عبور می‌دهیم. جایی که هیچ زنی حق ورود به آنجا را ندارد. مردها با عبور  فرشته با آنکه چادر سیاه هم بر  سر دارد، معترض از جای خود برمی‌خیزند بدون آنکه کلامی رد و بدل شود و تماشاگر سنگینی فضا را روی فرشته احساس می‌کند.


در همین فیلم، در  صحنه‌های تعقیب حاج صفدر با بنز قدیمی خود، ما اتومبیل حامل فرشته و بچه‌هایش را از جاده‌های بدوی با تیر برق‌های چوبی عبور می‌دهیم، تا حس فرار او از سنت تشدید شود. گویی او سنت‌ها می‌گریزد تا به زندگی بهتر دست پیدا کند. طبعا اگر تیرهای برق بتنی بود چنین حسی به تماشاگر منتقل نمی‌شد. پیدا کردن چنین لوکیشن‌هایی آسان نیست اما ما بالاخره در بیراهه‌های شهر زنجان آنها را یافتیم و ... .

 

 معمار سرزمین من

میترا حجار و دانیال عبادی ذر آتش بس 2


آیا چون شما معمار هستید اغلب شخصیت‌های زن  فیلم‌های شما همانند «آتش‌بس 1»، «آتش‌بس 2»،  «یکی از ما دونفر»، « دوزن»  و یکی از زنان «افسانه  آه» معمار هستند؟


حتما بی‌تاثیر نیست. من با مشکلات زنان معمار بیشتر از مشاغل  دیگر آشنا هستم. شاید برای همین بیشتر این خانم‌ها یا معمار هستند یا دانشجوی معماری. البته در مورد زنان دیگر هم فیلم ساخته‌ام. زنان خانه‌دار، معلم، نویسنده و البته زنان خاموش جامعه که کسی به آنها اهمیت نمی‌دهد و ایشان با مشکلات‌شان، خاموش و بی‌صدا از پا درمی‌آیند. یادم هست سال  65   اولین باری که برای نظارت ساخت یک خانه، سر ساختمان می‌رفتم، کارگران که عادت به مهندس ناظر مونث نداشتند به‌عناوین مختلف آزارم می‌دادند! دوغاب و سیمان بر سرم می‌ریختند و ... اما امروزه زنان مهندس ما مشکلات کمتری از ما دارند.


 آیا کار در سینما و رشته معماری برای‌تان هم ارزش است؟


 اغلب مردم مرا به‌عنوان فیلمساز می‌شناسند. اما من حقیقتا خوشحال هستم که معمارم. متاسفانه هنر در جامعه ما سیاسی شده و امکان کمی برای خلاقیت هنرمند باقی مانده است. فیلمنامه‌های من و بسیاری از همکاران اجتماعی سازم  مدام  رد می‌شود. من خوشبختم که در این شرایط می‌توانم در رشته معماری به خلاقیت بپردازم و مثل همکاران سینمایی افسرده نباشم اما  اغلب از همه جوانانی که می‌خواهند هنر بخوانند، می‌خواهم که در رشته دیگری تحصیل کنند و مثل من در هنر هم فعالیت کنند. البته ناگفته نماند سینما شغل اصلی من است و من به‌عنوان معمار گرچه  طراح و نایب رئیس شرکت  «مهندسین مشاور آرتابین» هستم اما در واقع کارمند همسرم هستم. (‌می خندد‌)

 

معمار سرزمین من 

پروژه مرکز کنترل متروی چهارراه کالج


 نقش معماری در سینمای ایران در گذر زمان را چگونه می‌بینید؟


 متاسفانه روزبه‌روز بدتر می‌شود . به‌دلیل گرانی صنعت فیلمسازی طراحی صحنه به دوست و آشنا سپرده می‌شود و بیشتر فیلم‌ها در یک خانه با اجاره  ارزان ساخته می‌شود. فیلم‌ها خالی از شهرهای دیگر شده‌اند و فقط شهر تهران به نمایش گذاشته می‌شود. دوربین روی دست به طرز حیرت‌آوری باب شده و گاه حتی یک تصویر با قاب مناسب در فیلم‌ها دیده نمی‌شود.

کلام آخر: آینده معماری و سینمای ایران را چگونه پیش‌بینی می‌کنید؟


بستگی به مدیریت کلان کشور دارد؛ حرکت‌هایی در زیباسازی نمای ساختمان‌های بلندمرتبه در شهرداری‌ها احساس می‌شود اما کافی نیست. اگر وضع به همین منوال پیش برود، آینده معماری و سینما  فاجعه خواهد بود. فیلم‌های ارزان‌قیمت با دوربین روی دست بیشتر خواهد شد و شمال شهرها  پر از خانه‌هایی با نمای رومی من‌درآوردی!  و البته بخش‌های فقیرنشین شهرها با بلوک‌های ارزان‌قیمت و بدون نما رو به ازدیاد خواهند گذاشت. 

 

 

برای تهیه مجله منزل می توانید به صورت حضوری از کیوسک های روزنامه فروشی سراسر کشور و برای خرید نسخه الکترونیک از وب سایت  taaghche.ir اقدام نمائید.

ضمنا برای اشتراک نسخه چاپی مجله منزل روی تصویر زیر کلیک کنید:

معجزه رنگ در خانه های ایرانی
 

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

بازیگران زن سینمای ایران با حجاب شدندتصویر – …بازیگرانزنسینمایایرانسه شنبه در مراسم افتتاحیه جشنواره فیلم های کودک و نوجوان در اصفهان کلیپی پخش شد که به افشاگری السا فیروز آذر از بی اخلاقی عوامل پشت …اخبار داغافشاگری السا فیروز آذر از پشت پرده سینما السا فیروزآذر متولد ۲۵ شهریور ۱۳۶۲ مجله اینترنتی برترین ها پورتال خبری و سبک …در روزگاری که جامعه مجازی و شبکه های اجتماعی یکی از ارکان اصلی ارتباط افراد با یکدیگر دکوراسیون پورتال خبری و سبک رابطه میان سینما و معماری پیوندی ناگسستنی است هر دو خلق است؛ خلق اثری بدیع و بی‌مثال نوشته های خواندنی روح‌اله یکشنبه ‏ ‏ سه نفر آمریکایی و سه نفر ایرانی با همدیگر برای شرکت در بیوگرافی بازیگران و هنرپیشه ها، زندگینامه …چهره غمگین هنرمندان در مراسم عباس کیارستمی در خانه سینما عکس با افتخارات استاد بازیگران ایرانیایسنا نسخه جدید و دنباله فیلم اکشن و مشهور تاپ گان که در دهه میلادی با حضور مقالات کاربردی فارسی این همه هیاهو در شهر و خیابانها و کوچه ها برای چیه؟ خوب حتما خبریه دیگه و چه خبری بهتر بازیگران زن سینمای ایران با حجاب شدندتصویر – جدیدترین اخبار بازیگرانزنسینمای سه شنبه در مراسم افتتاحیه جشنواره فیلم های کودک و نوجوان در اصفهان کلیپی پخش شد که به نوعی افشاگری السا فیروز آذر از بی اخلاقی عوامل پشت صحنه ساتین اخبار داغ افشاگری السا فیروز آذر از پشت پرده سینما السا فیروزآذر متولد ۲۵ شهریور ۱۳۶۲ در مجله اینترنتی برترین ها پورتال خبری و سبک زندگی سیب زمینی در ایران زود جایگاهی درخور یافت و به مذاق مردمان خوش نشست و لازم نیامد کسی یا دکوراسیون پورتال خبری و سبک زندگی رابطه میان سینما و معماری پیوندی ناگسستنی است هر دو خلق است؛ خلق اثری بدیع و بی‌مثال به دست نوشته های خواندنی روح‌اله یکشنبه ‏ ‏ سه نفر آمریکایی و سه نفر ایرانی با همدیگر برای شرکت در یک بازیگران ایرانی ایسنا نسخه جدید و دنباله فیلم اکشن و مشهور «تاپ گان» که در دهه میلادی با حضور سینماگرانی بیوگرافی بازیگران و هنرپیشه ها، زندگینامه بازیگران، بیوگرفی چهره غمگین هنرمندان در مراسم عباس کیارستمی در خانه سینما عکس با افتخارات استاد محمدرضا مقالات کاربردی فارسی این همه هیاهو در شهر و خیابانها و کوچه ها برای چیه؟ خوب حتما خبریه دیگه و چه خبری بهتر از


ادامه مطلب ...

مدل لباس بازیگران و هنرمندان سینما |مجموعه عکس|

جام جم سرا:

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

(عکاسان: برنا قاسمی، محمد بابایی، محسن شرف‌الدین، سید علی صالح، /عکسها از: ایسنا، ایرنا، فارس، برنا، کافه سینما)

Share


ادامه مطلب ...

بازیگر سینما: پولی ندارم، ۳ روز در چادر زندگی کردم!

جام جم سرا: وی با بیان اینکه در سال گذشته سه روز در چادر زندگی کرده است، گفت: آن موقع هم به‌دلیل اینکه اجاره خانه‌ام عقب افتاده بود، صاحبخانه از پول ودیعه‌ام کم کرده بود که دیگر پولی برای خانه گرفتن نداشتم. بعد از کمک پنج میلیونی ارشاد توانستم جایی را اجاره کنم.

این بازیگر با بیان اینکه با مشکلات زیادی زندگی را می‌گذراند، ادامه داد: سال گذشته تصمیم گرفتم دو بار خودم را از بین ببرم و اقدام به این کار هم کردم اما موفق نشدم. الان کل دندان‌هایم را کشیده‌ام و هزینه درمان آن‌ها را ندارم. برای گرفتن بودجه‌ای برای زندگی به همه‌جا رفته‌ام. حتی چندی پیش به‌سراغ همسر آقای انصاری که مالک بازار مبل هستند رفتم اما باز هم اتفاقی نیفتاد و نمی‌دانم این همه بودجه که در مملکت جابه‌جا می‌شود، چرا من بعد از این همه سال فعالیت هنری نباید سهمی از آن داشته باشم؟

به نقل از ایسنا، او برای خلاصی از مشکلات مالی مراجعاتی نیز به چند محل مرتبط داشته: به خانه سینما رفتم، گفتند خودمان ۵۰۰ میلیون تومان بدهی داریم و نمی‌توانیم کمک کنیم. خانه پیشکسوتان هنر هم می‌گوید چون به‌عنوان هنرمند درجه دو معرفی شده‌ام، نمی‌توانند کمک کند. در صورتی که در فیلم‌های زیادی نقش اول بازی کرده‌ام. البته با صحبت‌هایی که با مسئولان آنجا شده قرار است ۱۵۰ هزار تومان به من بدهند. به وزارت ارشاد نامه نوشتم و درخواست کمک کرده‌ام. زمانی آقای (عزت الله) انتظامی به ما کمک می‌کرد اما دیگر خسته شد و الان دیگر جواب تلفن را هم نمی‌دهد. اخیرا آقای ایوبی ماهی ۳۵۰ هزار تومان ماهیانه تعیین کرده‌اند و ۱۸۰ هزار تومان هم از طرح تکریم می‌گیرم اما این مبلغ حتی نصف اجاره خانه‌ام هم نمی‌شود.

به گزارش جام جم سرا، این بازیگر همچنین بیش از ۱۰ سال است فعالیت بازیگری ندارد در آثار دیگری چون «نقطه ضعف»، «تصویر آخر»، «خواستگاری»، «نیش» و فیلم به‌یاد ماندنی «ای ایران» ناصر تقوایی به ایفای نقش پرداخته است. «آواز قو» آخرین فعالیت سینمایی ثریا حکمت محسوب می‌شود.


ادامه مطلب ...

بازیگر سینما: کسی نمی‌خواهد حتی در خانه‌اش کارگری کنم+عکس

جام جم سرا: ماجرای ثریا حکمت به نوعی تلنگری است به مسوولان و نهادهای مرتبط که علاج واقعه را قبل از وقوع بکنند. گفت‌وگوی پیش‌رو هر چند بهانه‌اش انتشار همان خبر است اما در دل خود نقاط تلخ دیگری هم دارد؛ نکاتی که حکمت خیلی از آنها را درددل‌گونه بیان کرد. آن خبر را پیشتر، جام جم سرا نیز منتشر کرد که برای اطلاع از آن می‌توانید از بخش اخبار مرتبط در سمت بالا/چپ صفحه یا کلیک روی عنوان «بازیگر سینما: پولی ندارم، ۳ روز در چادر زندگی کردم!» بخوانید. در این مصاحبه نیز از بخشهایی که بیشتر موضوعاتی در حیطه خاص سینما را دربرداشته کاسته شده و قسمتهایی در ادامه نقل شده است که احوال شخصی و خانوادگی و اوضاع کنونی زندگی ثریا حکمت را بیان کرده است:

بهتر است از زمانی که وارد سینما شدید شروع کنیم؟
سال۵۳ بود. من در دبیرستان امیرکبیر درس می‌خواندم که کنار تالار فرهنگ بود و از طرف مدرسه در تالار فرهنگ تئاتر بازی می‌کردیم. اما آقای مطلبی مرا در خیابان دید. گویا برای فیلمی دنبال یک زن کرد می‌گشتند که چشم‌وابرو مشکی باشد و از من پرسید: دوست داری در فیلم بازی کنی؟ من هم عاشق این کار بودم و قبول کردم، البته گفتم هنوز درسم تمام نشده و گفتند در تعطیلات تابستان فیلمبرداری می‌کنیم.

بدون تجربه بازیگری چطور رفتید جلو دوربین؛ آن هم برای نقش اول؟
یادم هست روز اول فیلمبرداری در اولین صحنه سیلی خوردم، چون جلو دوربین شوکه شده بودم. بعد از آن کمی به خودم آمدم و کار را شروع کردیم. بعد از فیلم اول ازدواج کردم اما زندگی کوتاهی داشتیم. وقتی فیلم «ناجورها» به نمایش درآمد از هم جدا شدیم چون خانواده همسرم خیلی مذهبی بودند و شغل من را نمی‌توانستند قبول کنند. من عاشق بازیگری بودم حتی دوسال هم در رشته تئاتر دانشگاه رفتم که انقلاب شد و دانشگاه‌ها تعطیل شدند... دیگر دوست نداشتم کار کنم. بعدها فیلمی را کارکردم که نوعی ترور حرفه‌ای برایم بود.
زمانی که وارد سینما شدم خانواده و اقوامم مرا طرد کردند. همسرم هم سال۵۹ وقتی بار‌دار بودم مرا ترک کرد؛ من ماندم و دخترم و دیگر هم ازدواج نکردم
کارگردان مرا خرد کردند؛ برای یکی از نقش‌های اصلی مرا صدا کردند، اما یک سکانس بیشتر به من ندادند. به نوعی مرا تحقیر کردند. در سریالی هم همین‌طور بود. همه ادعا می‌کردند ما شما را دوست داریم ولی نمی‌دانستند با این کار مرا نابود می‌کنند، بعد از آن فیلم دیگر من هیچ پیشنهادی نداشتم.


چرا قبول کردید که فقط یک سکانس بازی کنید؟
به‌خاطر نیاز مالی. همه وقتی به موقعیتی می‌رسند دیگران را فراموش می‌کنند. فلانی که سر سریالی دایم تماس می‌گرفت و از من تقدیر می‌کرد. الان جواب سلامم را هم نمی‌دهد.

واقعا جواب سلامتان را نمی‌دهند!
چرا... . جواب که می‌دهند. منظورم این است که دیگر مثل قبل نیستند.

جوان‌های دیگری هم بودند که کارهای اولشان با شما بود مثل بهرام رادان و امین حیایی و... .
امین خیلی بچه باادبی است و حقش است موفق باشد ولی امین نمی‌توانست برای من کاری کند. امین را من وارد این کار کردم. سرباز بود. دانشجو هم بود، او را به آقای اصغر هاشمی معرفی کردم و خیلی او را پسندید، چون خوش‌سروزبان بود. در خیابان خیلی‌ها برای بازیگری به من رجوع می‌کردند. یکی از بازیگران مرد، مقابل بیمارستان ساسان جلوی مرا گرفت و از من خواست که کاری کنم که وارد سینما شود. چون در دهه‌های۶۰ و ۷۰ من جزو بازیگران پرکار بودم.

زمانی که کار می‌کردید و مطرح بودید درآمدتان خوب بود؟
مثل الان نبود که دستمزدها میلیونی باشد. بالاترین دستمزد من در ماه‌پیشونی ۸۰۰هزارتومان بود.

همیشه نقش خانم‌های شیک و ثروتمند را بازی کرده‌اید. آن زمان وضع زندگی واقعی و شخصی‌تان چطور بود؟
ما در محله گیشا زندگی می‌کردیم. پدرم در گیشا ساخت‌وساز می‌کرد.؛ پدرم ورشکسته شد و زندگی‌اش را باخت. زمانی که من سریال «خانه‌به‌خانه» را به کارگردانی آقای کیانوش عیاری بازی می‌کردم خانه‌ام فرمانیه بود. یادم هست آقای عیاری، امین تارخ را دعوت کرد و گفت: «اگر می‌خواهی یک بازی عالی ببینی باید بیایی و بازی حکمت را ببینی.» سال ۷۵ بود. هم زمان سریال «امام‌علی» هم پخش می‌شد و باز از بین زنان من برای بازی در سریال «خانه‌به‌خانه» و شهره لرستانی به‌خاطر بازی در سریال «امام‌علی» اول شدیم.

خانواده‌تان نمی‌توانست از شما حمایت کند؟
زمانی که وارد سینما شدم خانواده و اقوامم مرا طرد کردند. چون مذهبی بودند و دوست نداشتند من فیلم بازی کنم. همسرم هم سال۵۹ وقتی بار‌دار بودم مرا ترک کرد و به آمریکا رفت؛ من ماندم و دخترم و دیگر هم ازدواج نکردم.

بعد که معروف شدید با پدر و مادرتان ارتباط برقرار نکردید؟
نه، یک برادر دارم که گاهی اوقات تلفن می‌کند، البته بعد از انقلاب و قبل از اینکه پدر و مادرم فوت کنند آنها را دیدم و ارتباطمان بیشتر شد.

کسانی که از قبل در سینما می‌شناختید هم کاری برایتان نکردند...
بیشترشان مهاجرت کردند و کسانی هم که بعد با آنها آشنا شدم مثل بهاره رهنما، مهناز افشار و بهنوش بختیاری به من کمک کردند.

بله، در تئاترشان از شما تقدیر کردند...
بعد از خبری که منتشر شد بهاره رهنما زنگ زد و گفت می‌خواهند از من تقدیر کنند؛ کاری که در اصل وظیفه خانه سینما بود. از همه جای دنیا، حتی از ده‌کوره‌های شهرستان‌های دور در ایران با من تماس گرفتند بجز خانه سینما و انجمن بازیگران. سینما خیلی بی‌رحم است. به نظرم فقط باید به چشم شغل دوم آن را دید یا اینکه پیه خیلی چیزها را به تن مالید... .

در دولت قبل شما برای حقوق حرفه‌ای‌تان به ارشاد یا جای دیگری مراجعه کردید؟
بله، وقتی که سکته مغزی کرده بودم؛ چون قدرت تکلم و حرکتم را از دست داده بودم که بعد به کمک دخترم بهتر شدم.

کی؟
تقریبا شش‌سال پیش. دقیق یادم نیست... . به هر حال به وزارت ارشاد رفتم. بعد از آن زمانی هم که به‌خاطر وضعیت بد روحی و معیشتی خودکشی کرده و در بیمارستان بستری بودم ارشاد به من کمک کرد.

چرا قبل از این وضعیت به ارشاد مراجعه نکرده بودید؟
قبل از آن هم رفته بودم و به من یک مقدار کمک کرده بودند.

بعد از انتشار خبر، آقای انتظامی اولین‌نفری بودند که تماس گرفتند و از دخترم پرسیدند: الان کجایید؟ بگو مادرت الان کجاست؟ آنقدر عصبی شده بودند که فکر می‌کردند ما در چادریم. صدایشان می‌لرزید

چه کمکی؟
الان هم وزارت ارشاد کمک کرده است اما در نهادی گفتند: «به شما قبر هم تعلق نمی‌گیرد.» گفتم: من قبر نمی‌خواهم. تا وقتی ما زنده هستیم باید به فکر ما باشید. تنها من نیستم، خیلی از هنرمندان وضعیت مرا دارند.

اولین مراجعه کی بوده برای مشکلاتتان؟
۱۰سال است مشکل دارم و دایم به مراجع مختلف مراجعه می‌کنم و به صندوق کمک به هنرمندان هم مراجعه کردم. دوبار از طرف صندوق هنرمندان به من وام دادند که نتوانستم پرداخت کنم. و دوسال پیش هم پنج‌میلیون‌تومان وام دادند. و از همان زمان هم ماهی ۳۵۰هزارتومان می‌دهند و ۱۸۰هزارتومان هم طرح تکریم می‌گیرم.

بیمه تامین‌اجتماعی نیستید؟
چون سنم بالا بود مرا بیمه نکردند. خانم مریلا زارعی، علی دهکردی و هدیه تهرانی هم در این سال‌ها به من کمک کردند.

چرا زودتر این مشکلاتتان را رسانه‌ای نکردید؟
پنج‌سال پیش هم این معضل را رسانه‌ای کردم.

کجا؟ چه رسانه‌ای؟
خبرگزاری ایسنا.

پس چرا توجهی نشد؟
برای اینکه یک‌خبر کوتاه بود.

فکر کنم به‌خاطر اینکه در خبر اخیر گفته بودید می‌خواهید در خیابان چادر بزنید اینقدر بازتاب داشته... .
شاید. به‌هرحال باید محل سکونت ما را تامین می‌کردند... .

بعد از انتشار خبر چه شد؟
از خانه سینما تماس گرفتند که آقای عسگرپور را ملاقات کنم ولی گفتم آن زمان که وقت ملاقات می‌خواستم هنوز آبرویم نرفته بود. سخت است در خبرگزاری اعلام کنند که چقدر به من کمک شده. ارشاد ۱۵میلیون‌‌تومان پول به من داد.

چرا گذاشتید این مبلغ رسانه‌ای شود؟
به من گفتند اگر اعلام نکنید ممکن است همه تصور کنند صدمیلیون‌تومان پول به من داده‌اند!

دیگر دوست ندارم اینجا بمانم می‌خواهم از ایران بروم. اینجا کسی قبول نمی‌کند بروم خانه‌اش کارگری. خسته شدم از این مصاحبه‌ها، حرف‌ها و نگاه‌های مردم

الان ۱۵میلیون دادند؟
بله، به‌اضافه هزینه درمان دندان‌هایم که یک دکتر قبول کرده این کار را انجام دهد، البته هفت‌میلیون می‌شود که دومیلیون می‌گیرد و ارشاد آن را می‌پردازد. قبلا یک‌بار آقای انتظامی با آنکه حالشان خیلی مساعد نبود مرا برد دندانپزشکی خودش که تخصصش گذاشتن دندان نبود و نتوانست کاری کند. استاد خیلی همیشه به من لطف داشتند من نمی‌دانم چطور بزرگواری‌شان را با کلمات بیان کنم. بعد از انتشار خبر، اولین‌نفری بودند که تماس گرفتند و از دخترم پرسیدند: الان کجایید؟ بگو مادرت الان کجاست؟ آنقدر عصبی شده بودند که فکر می‌کردند ما در چادریم. صدایشان می‌لرزید.

الان با این ۱۵میلیون‌تومان مشکلاتتان حل شده؟
الان پول پیش خانه‌ام را داده‌ام، اما سال دیگر چه‌کار کنم؟! این مشکل باید از ریشه حل شود در غیر این صورت سال بعد هم وضعیت همین است. دلم می‌سوزد وقتی می‌بینم در جایی زندگی می‌کنیم که می‌توان یک‌نفر را یک‌شبه از اوج به قعر کشاند و خرد کرد و برعکس.

در چه شرایطی تصمیم گرفتید تمام این مسایل را رسانه‌ای کنید؟
در سال‌های گذشته من با کمک بعضی‌ها و وام و... به سختی اجاره خانه‌ام را داده‌ام. سه‌، چهارماه است من دنبال پول پیش و دایم در رفت‌وآمد بودم که کارم به مطبوعات کشیده نشود. وقتی همه جوابم کردند، تصمیم به این کار گرفتم چون دوسال پیش هم وقتی ارشاد به من وام داد گفت این آخرین کمک ماست. من هم دیگر آنجا نرفتم و بعد از انتشار خبر گفتند نامه بنویسم برای وزیر ارشاد که خیلی زود پیگیری شد. یعنی نامه را دستی بردند. من اگر نمی‌توانستم پول پیش خانه را بدهم باید از دخترم جدا می‌شدم. مونا را باید می‌گذاشتم خوابگاه. دیگر توان اجاره‌دادن را نداشتم. برای جدانشدن از دخترم این کار را کردم. این فقط مشکل من نیست. باید کاری می‌کردم تا به یاد هنرمندانی که در این وضعیت هستند، بیفتند. دیگر دوست ندارم اینجا بمانم می‌خواهم از ایران بروم.

با چه پشتوانه‌ای؟
آنجا کارگری می‌کنم، چون اینجا زمانی بازیگر نقش اول فیلم‌ها بودم، اینجا کسی قبول نمی‌کند بروم خانه‌اش کارگری. خسته شدم از این مصاحبه‌ها، حرف‌ها و نگاه‌های مردم. (مرجان صائبی/عکس: امیر جدیدی/ شرق)


ادامه مطلب ...

تصویری قدیمی از دوره جوانی یک بازیگر سینما |عکس|

شنبه 15 شهریور 1393 ساعت 13:42

صحبتهای شب گذشته ابوالفضل پورعرب در یک برنامه سینمایی تلویزیون باعث شد امروز اغلب رسانه‌ها حرفهای متفاوت او را از شایعاتی بازتاب دهند که درباره این بازیگر سر‌شناس و دوست داشتنی طی سالهای اخیر به گوش می‌رسید. یک عکس قدیمی از گذشته پورعرب را که قابی از دوران جوانی وی است، در ادامه ببینید که احتمالا متفاوت از تصاویر منتشر شده در رسانه‌های امروز به نظر می‌رسد.


ادامه مطلب ...

گپ‌وگفتی با کمدین سینما: لباس عشقم دکمه ندارد!

جام جم سرا: آن روز‌ها سرباز بود. یک سرباز معمولی که عاشق بازیگری بود و خودش را از آن شهر و محله و خانواده بالا کشید و مثل بتهوون و ارشمیدس و افلاطون نابغه شد. مثل کسی که خودش را از غرق شدن با کشتی تایتانیک نجات داده باشد. کار‌شناسی ارشد روان‌شناسی را از دانشگاه شهید بهشتی و تئا‌تر را از دانشگاه ونسن پاریس گرفت و دوره‌های پانتومیم و حرکات بدنی و بازیگری را گذراند. برگشت تهران و برای اولین بار رفت جلوی دوربین سینما. جلوی دوربین «مرگ یزدگرد»، «دو نفر و نصفی»، «جیب بر‌ها به بهشت نمی‌روند»، «من زمین را دوست دارم» و سریال‌ها و برنامه‌های «هشیار و بیدار»، «بشین، پاشو، بخند» و «پایتخت»‌ها. فیلم‌ها و سریال‌ها و برنامه‌هایی که آدم را به هزار سال پیش و خاطرات و همه خنده‌های خاطره انگیز «علیرضا خمسه» وصل می‌کند.


خمسه، از محبوب‌ترین کمدین‌هایی است که هنوز ستاره مانده و هنوز با خاطره‌ها و حرف‌هایش در «خندوانه» بیننده‌ها را از خنده روده بر می‌کند. او در پاسخ به سوال‌های ما یک داستان بلند را ادامه داده؛ داستانی تلخ به زبان طنز و البته شاعرانه خودش.

طولانی‌ترین روز زندگیتان کی بود؟
طولانی‌ترین روز زندگی من، یکشنبه چند هفته قبل بود، یعنی دوازدهم مرداد ماه سال ۹۳؛ دلیلش هم این بود که بعد از ۱۳ ماه و بیست و دو روز، یعنی بیست و یکم خرداد ماه سال ۹۲، که از زمان عقد قرارداد من برای بازی در سریال «عصر پاییزی» می‌گذشت و طی آن سریال، پس از افت و خیزهای کیفی و کمی ساخته و پخش شد، به من وعده داده شده بود که یکشنبه باقیمانده دستمزد مرا - که حدودا ۴۰ درصد کل قرارداد بود - بپردازند. بله، یکشنبه چند هفته قبل برای همه یک روز بود اما برای من به اندازه ۱۳ ماه و ۲۲ روز طول کشید تا بفهمم: «هزار وعده خوبان، یکی وفا نکند».

اگر آخرین بازمانده زمین باشید چه کار می‌کنید؟
به محل ساختمان «جام جم» مراجعه می‌کنم، روی خشتی می‌نشینم و در سکوت تنهایی‌ام به این می‌اندیشم که اینجا سال‌ها وعده‌گاه مسئولانی بوده است که به من نوید دریافت باقیمانده دستمزدم را داده بودند و به تاریخ پیوستند و عمر زمین به پایان رسید و من به طلبم نرسیدم. با وجود این: «دست از طلب ندارم تا کام من برآید/ یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید».

اگر امروز روز آخر زندگیتان باشد، از کی عذرخواهی می‌کنید؟ چرا؟
برای آخرین بار به همراه مدیر محترم شبکه اول سیما، یعنی شبکه هر ایرانی پیامک می‌زنم و پس از دریافت پاسخ؛ از همسرم عذرخواهی می‌کنم که چه ساده انگارانه به او قول داده بودم به محض دریافت طلبم، مبلمان منزل را پس از ۲۲ سال تحمل انواع و اقسام نشست و برخاست‌ها تعویض کنم و عمرم قد نداد.

هواپیمای شما دارد سقوط می‌کند، آخرین لحظه عمر چی از فکرتان می‌گذرد؟
به این فکر می‌کنم که بعد از من آیا همسر و دخترانم سماجت مرا برای پیگیری مطالباتم خواهند داشت یا آن را به «روز جزا» می‌سپارند؟!

اگر دوباره دنیا می‌آمدید، همین مسیری را که الان طی کردید، انتخاب می‌کردید؟
اگر به دنیا می‌آمدم، سعی می‌کردم قبل از عقد قرارداد برای بازی در سریال «عصر پاییزی» به عواقب و پیامدهای مالی آن بیشتر توجه کنم.

فرض کنیم می‌خواهید به دوستتان پیامک بزنید «من به بهرام دروغ گفتم که پول ندارم» ولی پیامک را اشتباهی برای بهرام می‌فرستید، چه حسی پیدا می‌کنید؟
احساس می‌کنم تا زمانی که ذهن من حول محور «دریافت طلبم» متمرکز است، فقط باید به مدیر محترم شبکه و تهیه کننده عزیز پیامک بزنم و اگر به طور مثال پای شهرام و بهرام وسط بیاید، همین افتضاح صورت می‌گیرد.

تجربه اولین عشقتان چطور بود؟
پرسید یکی که عاشقی چیست/ گفتم مپرس از این معانی
آنگه که چو من شوی بدانی/ وانگه که بخواندت بخوانی

دوست دارید جای کدام کاراکتر داستان/ فیلم‌های عاشقانه باشید؟ یا دوست دارید کدام فیلم را دو نفره ببینید؟
دوست دارم در فیلم کمدی «رومئو و ژولیت» نقش رومئو را بازی کنم، ضمنا بدم نمی‌آید فیلم «مکبث» را با مادرم دو نفری و به تنهایی تماشا کنیم، بلکه بتوانم چیزهایی یادش بدهم تا احساس «لیدی مکبث شدن» به او دست بدهد.

چیزی که دکمه عشقتان را فشار می‌دهد چیست؟
اصولا جامه و لباس عشق من فاقد دکمه است. داده‌ام برایش زیپ تعبیه کرده‌اند چون امتیازات زیادی دارد. از جمله سهولت عمل آن است. به همین دلیل هر چیزی مثل یک تصویر، یک آهنگ یا یک شعر و یک فیلم می‌تواند آن را در چهار جهت اصلی به حرکت درآورد.

اگر می‌توانستید یک نفر را در تاریخ بکشید، آن یک نفر کی بود؟
خیلی دلم می‌خواست می‌توانستم نویسنده سریال «عصر پاییزی» را از صحنه گیتی محو و نابود کنم یا حداقل می‌توانستم قلم را از دستش بگیرم و تکه تکه کنم.

آیا خوابی می‌بینید که چندین بار تکرار شده باشد؟
بله، ۱۳ ماه است که هر شب خواب می‌بینم تمام عوامل سریال «عصر پاییزی» در حالی که هر یک چکی به دست گرفته‌اند روی چمن‌های جام جم به شیوه مراسم روز طبیعت - سیزده‌به‌در سابق - به پایکوبی مشغولند: «بساط سبزه لگدکوب شد به پای نشاط/ ز بس که عارف و عامی به رقص برجستند».

اگر حق داشتید از خدا یک سوال بپرسید، چی می‌پرسیدید؟
مهم‌ترین سوال من از خدا این خواهد بود: جسارتا این خواب ۱۳ ماهه کی تعبیر خواهد شد؟

تا به حال اسمتان را در گوگل سرچ کرده‌اید؟ هر چند وقت یک بار این کار را می‌کنید؟
دو بار اسمم را در گوگل سرچ کرده‌ام چون فقط دو بار این امکان برایم فراهم بود. بعد‌ها دستگاهی را که این امکان را به من می‌داد، به دلایلی به داخل کاسه توالت فرنگی انداختم و چون به قول گفتنی: تا سه نشه بازی نشه، نمی‌توانم درباره آن اظهارنظر کنم. بین خودمان بماند: «فاش می‌گویم و از گفته خود دلشادم/ عاشق «سرچ»‌م و از هر دو جهان آزادم».

یک اعتراف کنید.
باید به شیوه مرسوم اعتراف کنم که «دستم نمک نداره» و این یعنی فقط من خوبم و دیگران افتضاح! (دور از جان!) ولی واقعیت این است: این منم که کمی تا قسمتی نمک نا‌شناس یا نمک ن‌شناس هستم - آفرین! چه جسارتی! - دلیلش هم این است که چون کمی تا قسمتی دچار عارضه فشار خون هستم، با نمک میانه خوشی ندارم - باز که‌‌ همان شد: یعنی فقط من خوبم!

دوست دارید چطوری بمیرید؟
به قول وودی آلن دوست دارم وقتی مرگ سراغم می‌آید، من آنجا نباشم! اما اگر زبانم لال قرار شد بعد از ۱۲۰ سال عمر با عزت بمیرم، دوست دارم خداوند متعال به من عمر دوباره عطا بفرماید! آمین یا رب العالمین.

به نظر شما آخرش چی می‌شه؟!
به نظر من آخرش «هپی‌اِند» است. یعنی پایان خوش. چون یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های کار کمدی -که جهان جدی‌ترین آنهاست- پایان خوشه! آرزوی همه کمدین‌های جهان: آخر و عاقبت خیر برای مردم دنیاست! (علی سیف الهی/همشهری جوان)


ادامه مطلب ...

بازیگر سینما: همه آگاهیم که در معرض آسیبیم اما...

جام جم سرا: پرستو صالحی، بازیگر سینما در یادداشتی که شهروند آن را منتشر کرده، این جملات خود را چنین ادامه داد: در این فکر بودم که تمام رخدادهای اجتماعی از خود یک سری ترکش‌هایی دارد که تمام افراد یک جامعه را در بر می‌گیرد زیرا بدنه یک جامعه مانند یک زنجیر به یکدیگر وصل است. در این فکر بودم که زندگی ما اکنون به چه حدی دچار مشکل شده است و تمام این مشکلات نشات گرفته از معضلات اجتماعی ما در جامعه است.

من عقیده دارم مشکلات اجتماعی به غیر از به وجود آمدن یک سری ناهنجاری‌ها در جامعه، در بخش‌های مختلف اجتماع تاثیر منفی می‌گذارد. چندی پیش برای گرفتن خانه مجبور شدم به چند مشاور املاک مراجعه کنم و با آنها زمانی را قرار بگذارم از من سئوالاتی کردند که برایم بسیار ناراحت کننده بود و باعث بروز ناراحتی در من شد.

من معتقدم آنها تقصیری ندارند بلکه تمام آن رفتارها و گفتاری که با من داشتند، برگرفته از مشکلات اجتماعی بود که صرفا توسط آن فرد بازگو می‌شد و تمام اشارات و سئوال‌هایی که از من می‌کردند بر گرفته از یک سری باورهای اجتماعی بود که در آن افراد حاکم شده بود.

امروزه بیش از هر زمان دیگر ما با مشکلات عدیده‌ای روبه رو هستیم. موضوعات مختلفی در مردم امروز تاثیر گذار است . اگر از یک جنبه این فشارها باشد باز قابل تامل است اما مشکلی که وجود دارد این مساله است که مردم از جهات مختلفی در فشار هستند.

هوای ناپاک ما، ترافیک ما، رانندگی کردن ما، رفتارهای اجتماعی و تعاملات ما در این شهر همه و همه دچار نقص است و همه از این نوع برخورد در معرض آسیب های اجتماعی و فرهنگی هستیم. اکنون امنیت شغلی در کشور ما به صفر رسیده است. مشکلاتی از این منظر را هم می‌توان به تعاملات اجتماعی مرتبط دانست.

امروزه خیلی راحت از روی هم رد می‌شویم، برای پشیزی هم این کار را صورت می‌دهیم و مهم نیست که چگونه یا به چه قیمتی؛ مهم این است که دیگر ارزشی برای با هم بودن در این شهر نداریم

افراد در ادارات، در شرکت‌های مختلف، فرقی نمی‌کند، هر کسی در هر حرفه‌ای که هست امنیت شغلی ندارد و نداشتن این امنیت بازگوکننده مشکلات عدیده در یک جامعه است. منظور این است که خانه اشتغال، از پای بست ویران است و در بسیاری دیگر زمینه‌ها نیز همین مثال، حال این روزهای شهر ما است.

او اضافه کرد: امروز خیلی راحت از روی هم رد می شویم، برای پشیزی این کار را صورت می‌دهیم و مهم هم نیست که چگونه یا به چه قیمتی این کار را صورت می دهیم؛ مهم این است دیگر ارزشی برای با هم بودن در این شهر نداریم. در هر کاری یا رابطه‌ای مادی و معنوی، دیگر مهم ترین بخش یعنی اخلاقیات، حایز اهمیت نیست بلکه این موضوع مهم است که شما چقدر پول دارید یا چقدر می توانید سودرسان باشید و منفعت به وجود بیاورید.

این حرفهایی که می زنم برای همه روشن است همه هم بهتر از من می‌دانند اما مشکلی که هست، اینجاست که همه آگاه هستند اما روز به روز هم بدتر می‌شود؛ طوری که گاهی با خودم می‌گویم شاید این نوع رفتار، موضوعی لازم‌الاجرا است.


*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر می‌شود.


ادامه مطلب ...

به سینما بروید

جام جم سرا:آیا می‌دانستید بعضی روانپزشکان در زمینه روان‌درمانی بر پایه سینما تحقیق می‌کنند و بسیاری از بیمارانشان را که با اختلال حواس، استرس مزمن، افسردگی، کمبود اعتماد به نفس، ترس از ارتباط با دیگران و حتی آلزایمر مواجه‌اند به کمک تکنیک سینما رفتن تحت درمان قرار می‌دهند؟ طرفداران این تکنیک بر این باورند هنرهای نمایشی به‌کمک افراد دچار اختلال‌های فکری و روانی می‌آید و باعث تسکین آسیب‌هایشان می‌شود و به طور میانگین شش سال به طول عمرشان می‌افزاید.

به گفته پژوهشگران آلمانی و فرانسوی، دیدن فیلم‌های سینمایی (آن هم فقط در سینما و نه روی کاناپه مقابل تلویزیون خانه) باعث می‌شود به بینش و شناخت جدیدی از خودمان برسیم و به واسطه در جمع قرار گرفتن، روحیه‌مان را تقویت کنیم.

احتمالا برای شما هم پیش آمده که بعد از تماشای فیلم و ترک سینما با احساسات متفاوت تماشاگران مواجه شده‌اید و بعد از ابراز احساسات و صحبت در مورد کلیات و حتی سکانس‌های متفاوت فیلم حس جالبی را تجربه کرده‌اید.

پس همین راهکار بظاهر ساده، روش مناسبی برای رسیدن به آرامش هر چند گذرا و دور شدن از جنجال‌ها و مشکلات روزمره زندگی ماشینی است. این‌که در سالن سینما می‌نشینید، آرام خوراکی می‌خورید (البته ما می‌دانیم که خوانندگان جام‌جم اهل مصرف خوراکی‌های مضر و پرکالری مثل چیپس و پفک و نوشابه نیستند و برای حفظ تناسب اندام و پیشگیری از چاقی، فشار خون بالا، افزایش کلسترول بد خون، مشکلات قلبی ـ عروقی، دیابت و مرگ زودرس هم که شده سراغ تنقلات سالم مثل پاپ‌کورن کم‌نمک، آبمیوه‌های طبیعی، میوه‌های خشک و طبیعی و کمی شکلات می‌روند!) و به واسطه تماشای یک فیلم دوساعتی، به هیچ کار و مشکلی فکر نمی‌کنید. حالا هم که بهانه سینما رفتن با اکران «مدرسه موش‌ها» حسابی جور است.

پس اگر تا حالا موفق به تماشای داستان موش‌ها بعد از 30 سال نشده‌اید با اعضای خانواده هماهنگ کنید یا این‌که با دوستانتان قرار بگذارید و به سینما بروید و مطمئن باشید نه‌تنها ضرر نخواهید کرد، بلکه خیلی بیشتر از آنچه انتظارش را داشتید، لذت می‌برید.

بد نیست بدانید بررسی‌های محققان انگلیسی نشان می‌دهد تداعی خاطرات خوب کودکی و نوستالژی ناشی از آن، حالتان را خوب می‌کند و اگر همیشگی باشد، می‌تواند تا سه سال به طول عمرتان بیفزاید.

سینما رفتن بهانه خوبی برای افزایش تحرک روزانه است؛ بویژه برای افرادی که اهل پشت میز‌نشینی هستند.

از طرفی به جای این‌که با خودروی شخصی‌تان به سینما بروید، کمی زودتر از شروع سئانس از خانه خارج شوید و از وسایل نقلیه عمومی استفاده کنید.

باور کنید پیاده‌روی یک مسیر کوتاه اصلا ترسناک نیست. بعد از تماشای فیلم هم به جای فست‌فود خوردن، پیشنهاد یک غذای سالم مثلا کباب برگ یا ساندویچ مرغ کبابی را به همراهانتان بدهید.


ادامه مطلب ...

دوره نوجوانی کمدین سینما و تلویزیون [عکس]

یکشنبه 20 مهر 1393 ساعت 10:18

رضا شفیعی جم را معمولا با نقشهای کمدی و طنزش به یاد داریم. تصویری از دوران نوجوانی او را در ادامه ببینید و بگویید چه تفاوتی صرفنظر از اعداد سن و سال او در این تصویر قدیمی با مقایسه تصوری که اکنون در ذهنتان از او دارید، می‌بینید؟


ادامه مطلب ...