مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

گران‌ترین ویلای جهان؛ روزی ۲ میلیارد تومان افزایش قیمت! [+عکس]

جام جم سرا به نقل از خبرآنلاین: لندن یکی از گران‌ترین شهرهای دنیاست و طبیعی است که این شهر گران، جایگاه گران‌ترین خانه‌های جهان نیز باشد.
پیش از ۶ سال گذشته، قصر ۷۷۵ اتاقه الیزابت دوم، ملکه بریتانیا، که به کاخ «باکینگهام» معروف است، به عنوان گران‌ترین خانه در جهان معروف بود، اما اکنون این کاخ دیگر گران‌ترین مسکن نیست که انسان در آن زندگی می‌کند، بلکه ویلایی ده اتاق خوابه در منطقه کینسینگتون لندن وجود دارد که مالک آن ۶ سال پیش آن را به قیمت ۱۲۸ میلیون دلار خرید. ویلای معروف که با این آدرس: Gardens Upper Phillimore ۱۷ در سایت تجاری آمریکایی معروف به CompareCamp. com، درج شده، در منطقه کنسینگتون لندن قرار دارد.

خانم «اولنا کوچما» ۴۴ ساله دختر «لئونید کوچما» نخست وزیر اسبق اوکراین، در سال ۲۰۰۸، یعنی دقیقا ۶ سال و ۸ ماه پیش این ویلا را با قیمت ۱۲۸ میلیون دلار خرید. اما قیمت ویلا از آن تاریخ تاکنون به بیش از ۱۲ برابر افزایش یافته است. یعنی پس از گذشت ۲۴۳۰ روز از تاریخ خرید،قیمت آن به یک میلیارد و ۵۸۰ هزار دلار رسیده است ، یعنی این خانه ویلایی روزانه ۶۵۰ هزار دلار به قیمتش افزوده شده است.

در سال ۲۰۰۸ که جهان با بحران مالی مواجه شد و قیمت همه ساختمان‌ها در جهان پایین آمد، شانس در خانه اولنا کوچما، زن «ویکتور پینچوک»، میلیاردر اوکراینی را زد و این ویلای مجلل را خرید.

این خانه ویلایی دارای ۶ طبقه با سقف‌های ۶ متری، یک سالن سینما، یک اتاق وحشت، یک استخر داخلی، سونا و... است. ارزش کنونی این خانه یک میلیارد و ششصد و هشتاد میلیون دلار برآورد شده و یکی از گران‌قیمت‌ترین خانه‌هایی است که در لندن به فروش رسیده است.

این ویلا در سال ۱۹۹۷ توسط یک تاجر چینی به قیمت کمتر از ۱۲ میلیون دلار خریداری شد. سپس تاجری چینی در سال ۲۰۰۶ آن را به شرکتی به قیمت ۳۷ میلیون دلار فروخت. شرکت پس از تغییراتی جزئی، آن را به قیمت ۷۳ میلیون دلار فروخت. این ویلا که با سبک ویکتوریایی ساخته شده زمانی مدرسه دخترانه بود، اما اکنون یک خانه شخصی ۶ طبقه با سقف‌های ۶ متریو امکانات بیشمار رفاهی و تفریحی است. (العربیه)


ادامه مطلب ...

جشن نامزدی زوج افغان در ایام عزاداری [+عکس]

جام جم سرا برگزارکنندگان این مراسم که در سوله‌ای متروکه واقع در منطقه پشت کارخانه سیمان شهرری در حال برگزاری بود، مجوزهای لازم را از نهادهای مسئول اخذ نکرده بودند. عدم رعایت شئون متناسب با ایام عزاداری محرم در آن نیز موجب اعتراض ساکنان این منطقه گردید و به دنبال افزایش اعتراضات مردم به برپایی این مراسم و بالا گرفتن احتمال درگیری، ماموران نیروی انتظامی بلافاصله در محل حضور یافتند و از ادامه مراسم جلوگیری کردند.
به گزارش جام جم سرا و به نقل از فارس، برخی سایت‌های اینترنتی از درگیری در این مراسم و کشته و زخمی شدن تعدادی از برگزار کنندگان این مراسم خبر داده‌اند.
برپایی مراسم عروسی و عقد در تالار‌ها و محیط‌های عمومی تابع مقررات است و به واسطه احترام مردم ایران به ایام عزای اهل بیت (ع)، معمولاً مراسم شادی در ماه محرم و صفر برپا نمی‌شود.

پیشتر سایت فرهنگ گزارش داده بود: پنج شنبه شب گذشته در منقطه صفائیه شهر ری تهران (جنوب دولت آباد) در یک سوله متروکه، مراسم جشن و پایکوبی (به همراه سرو مشروبات الکلی) توسط تعدادی تبعه افغانی برگزار شده است.

یک مقام مسئول در نیروی انتظامی در گفتگو با فرهنگ نیوز اظهار داشت: این اتفاق در شب سوم شهادت امام حسین، باعث برانگیخته شدن خشم عزاداران حسینی و اهالی مومن منطقه صفائیه شد و با مطلع شدن اهالی منطقه و بسیج محل در محکومیت این اقدام تجمع بزرگی در مقابل این مکان صورت گرفت که همه عوامل برگزاری و حاضران در جشن که تبعه افغانستان هستند با حضور فرماندار شهرری و عوامل ناجا به پلیس امنیت منتقل شدند.

این مقام مسئول ضمن رد برخی شایعات منتشر شده در شبکه‌های اجتماعی، اجاره این سوله توسط تبعه‌های افغانی و برنامه‌ریزی قبلی برای برگزاری جشن، برخی زد و خوردهای محدود، حضور مردم عصبانی و در ‌‌نهایت تشکر مردم از نیروی انتظامی بابت دستگیری این افراد را از حواشی حادثه پنج شنبه شب ذکر کرد.

طبق اظهارات مقامات مسئول در نیروی انتظامی تهران بزرگ، نیت این افراد از برگزاری این مراسم جشن و پایکوبی هنوز مشخص نبوده و تحقیقات در این پرونده ادامه دارد و مسئولین امر اعلام کرده‌اند به زودی گزارش کامل این واقعه را به سمع و نظر مردم خواهند رساند.


*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر می‌شود.


ادامه مطلب ...

وزیر ارشاد هم اینستاگرامی شد [+عکس]

جام جم سرا: وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در اولین پست خود نوشت: بسیار خوشوقتم که می توانم از طریق اینستاگرام با دوستان و شهروندان گرانقدر ارتباط برقرار کنم و از ایده‌ها و افکار و تصاویر زیبا و دلچسب شما بهره‌مند شوم. امیدوارم این ارتباط بتواند در اراده چهره‌ای مناسب از فرهنگ و تمدن غنی و پربار ایران عزیز کمک نماید. پیروز و سربلند باشید.

دستنوشته دکتر جنتی بعد از پیوستن به اینستاگرام:

برخی از کامنتهایی که کاربران اینستاگرام برای وی نوشته‌اند را نیز در ادامه بخوانید:


-با آرزوی موفقیت روز افزون...
-مبارک باشد.
-خیلی مردی... پاینده باشید
-خوش اومدین عمو علی.... شادیتون و موفقیت در کارتون رو از خدا خواستاریم
-خوش اومدین به اینستاگرام
-چه باحال! خوش اومدین هم ماهی
-آقای وزیر، بدون دست نوشته هم قبولتون داریم: دی
-به به چه وزیری...
- به اینستگرام خوش آمدید قربان


ادامه مطلب ...

مار سر بریده، آشپز چینی را نیش زد و کشت! [+عکس]

جام جم سرا به نقل از ایسنا: «پنگ فن»، آشپز ۴۴ ساله چینی، یک مار کبرای هندوچینی را برای پختن سوپ مار که یک غذای بسیار پرطرفدار در استان گوانگ‌دونگ در جنوب این کشور است قطعه قطعه کرده بود اما با اینکه ۲۰ دقیقه از جدا شدن سر مار از بدنش می‌گذشت، این کبری، بالاخره زهر خود را ریخت و با گرفتن جان پنگ فن، انتقام خود را از آشپز گرفت.


آشپز بینوا قبل از رسیدن کمک پزشکان و تزریق پادزهر، با اثر کردن زهر کبرا جان خود را از دست داد.
به گزارش جام جم سرا به نقل از ریپلی، «یانگ هونگ چانگ» که ۴۰ سال به تحقیق روی مارهای کبری پرداخته می‌گوید: تمام خزندگان حتی با گذشت بیش از یک ساعت پس از قطع سر یا اعضای بدنشان، هنوز توانایی حرکت دارند و به حیات و عملکرد اعضای خود ادامه می‌دهند.


ادامه مطلب ...

آموزش ساخت شمع خانگی با پوست انار [+عکس]

جام جم سرا: برای تهیه این شمع برشهای نازکی از موم شمع را در ظرف فویل بریزید و با تنظیم فر روی درجه حرارت ۳۵۰ آن را گرم کنید. پس از ذوب شدن موم می‌توانید کمی عطر و رنگ هم بسته به علاقه و سلیقه خودتان به آن اضافه کنید. محتویات انار را با ایجاد برشی در بالای آن (به طریقی که نشان داده شده) خالی کنید. فتیله را در محل نگه دارید. موم آب شده را درون پوست انار بریزید و بگذارید موم خودش را ببندد و سفت شود. از ابتکارتان لذت ببرید!

(ترجمه: زری حسین‌زاده/کریتیو آیدیا)


ادامه مطلب ...

کودکی‌های مهدی پاکدل [+عکس]

جام جم سرا به نقل از اینستاگرام: پاکدل نوشته است: «خنده‌های کودکی یادش بخیر. با خواهر زاده‌های عزیزم دور و بر سی سال پیش. گاهی وقتا دیدن عکسای قدیمی خیلی دلچسبه. حتی اگه با دیدنشون این جمله تکراری انگار همین دیروز بود رو به زبون بیاری. قیافه و خندیدن من هم که توی هر عکسی تابلوئه. حالا به هر حال اگه گفتین من کدوم یکی از این کودکان دیروزم».


ادامه مطلب ...

چرا برادر «آمنه بهرامی» خودکشی کرد؟ [+عکس]

جام جم سرا به نقل از شهروند: از روزی که اسید زندگی خانواده بهرامی را سوزاند ١٠‌سال می‌گذرد اما باز هم تبعات شوم حادثه‌ای که عواطف اعضای خانواده را برانگیخته بود، دامنگیر آنها شد. وقتی آمنه مورد هجوم خواستگار اسیدپاش قرار گرفت محمد تنها ٢٥‌سال داشت. او اولین کسی بود که بر بالین خواهر که با صورتی سوخته روی تخت بیمارستان خوابیده بود، رفت؛ حادثه‌ای که او را در شوکی عمیق فرو برد و از آن روز به بعد احساسش، همراه با صورت اسیدی آمنه، تحلیل رفت. سال‌های اول سخت‌تر بود.

همان زمان شیرین بهرامی خواهر آمنه نامه‌ای برای یکی از منتقدان قصاص مرد اسیدپاشی که چشم‌های خواهرش را هم گرفته بود نوشت و در آن از آنچه بر خانواده بهرامی گذشت خبر داد.

شیرین نوشت: «شما از دور درحال تماشای جریانی هستید که درک و فهمش برایتان دشوار است. فقط خوانده‌اید. ندیده‌اید. یادم می‌آید روزی که برادرم «فرهاد» بعد از سه ماه دوری از خانه و خدمت در اطراف شیراز، بی‌خبر به خانه آمد تا غافلگیرمان کند، چه بد غافلگیر شد. برادر دیگرم «محمد» که در شوک و سکوت ناظر بود و ناباورانه فقط نگاه می‌کرد. چه خوب که آمنه نبود تا گریه دسته‌جمعی ما چهار خواهر و برادر را ببیند. او رفته بود برای پانسمان و بعد از آن گریه بود که ما قول دادیم جلوی آمنه صبور باشیم و او را بخندانیم و امیدوار کنیم.»

همین جمله‌های شیرین کافی بود تا عمق روزهای سختی که تک‌تک اعضای خانواده در این سال‌ها یدک کشیده بودند، تصویر شود.


١٠‌سال و ٨ روز از آتشی که زندگی‌شان را خاکستر کرده بود گذشت اما این تنها آتش زیر خاکستر بود و دوباره ماه آبانی فرارسید که شاید هیچ گاه از خاطرشان نرفت.
١٢ آبان‌ماه ‌سال ٨٣ و حالا ٢٠ آبان‌ماه ‌سال ٩٣ است. خانواده بهرامی باز هم قربانی دادند، اما نه قربانی اسیدی. این بار قربانی‌شان در پی پیامدهای اسیدی به مرگ خودخواسته تن داد. از همان سال‌های اول که تاب دیدن خواهرش را نداشت مشکلات عصبی به سراغ محمد آمد. چندباری به روانپزشک مراجعه کرد، قرص خورد، در بیمارستان بستری شد. اما هرگز نتوانست با حادثه‌ای که زندگی خواهرش را زیر و رو کرده بود کنار بیاید. غمگین بود، افسردگی گرفت و پا به پای خواهرش تحلیل رفت تا این‌که ظهر روز دوشنبه دوباره بی‌تابی‌هایش شروع شد. اضطراب داشت و در چشم بر هم زدن به سمت راهروی خانه‌شان رفت و مرگ را در آغوش گرفت.


آمنه بهرامی که از خودکشی برادرش شوکه است میگوید: «از روزی که آن اتفاق برای من افتاد برادرم افسردگی گرفت. نمی‌توانست من را با صورت سوخته ببیند. همیشه می‌گفت می‌خواهم چشم‌هایم را به تو بدهم. امروز هم از صبح اضطراب داشت. نگرانش بودیم. می‌خواستیم با خودروی برادرم او را به دکتر برسانیم که در یک لحظه از خانه خارج شد. اما کسی او را ندیده بود. اطراف را گشتیم که ناگهان متوجه شدیم محمد خودش را از داخل راهروی ساختمان به طبقه پایین پرتاب کرده است.»


ادامه مطلب ...

خشکشویی مخصوص بی‌خانمان‌ها [+عکس]

جام جم سرا به نقل از مجله مهر: لباسهای شسته و تمیز یکی از چیزهایی است که موجب آرامش بیشتری در زندگی می‌شود اما عده‌ای از این نعمت محرومند و نمی‌توانند همواره لباس‌های تمیز و مرتبی داشته باشند.
دو دانشجوی مهندسی استرالیایی تصمیم گرفته‌اند با همکاری، یک خشکشویی سیار بسازند تا آرزوی داشتن لباس تمیز را برای بی‌خانمان‌ها برآورده کنند.

«لوکاس» و «نیکلاس» ۲۰ ساله صاحبان ونی هستند که حالا یک خشکشویی سیار شده است. این ایده در سفری خارج از استرالیا به سرشان زد. بعد از آن تصمیم گرفتند این کار خیر را برای مستمندان انجام دهند.


داخل ون نارنجی رنگ لوکاس و نیکلاس دو ماشین لباسشویی صنعتی قدیمی وجود دارد که می‌تواند ۲۰ کیلوگرم لباس را در یک ساعت شسته و خشک کند. اما نصب و قرار دادن چنین ماشین لباسشویی داخل ون کار آسانی نبود و آن‌ها باید خیلی دقیق فکر همه جای کار را می‌کردند.

مردم عادی از دیدن ون این دو دوست جوان بسیار متعجب می‌شوند و گاهی از آن‌ها درباره کارشان می‌پرسند. لوکاس و نیکلاس می‌گویند بازخورد‌ها مثبت بوده و این موضوع بسیار امیدوارشان کرده است.

هزینه شستشوی هر لباس در شهر «بریزبن» استرالیا به طور میانگین ۵ دلار تمام می‌شود. پرداخت چنین پولی برای افرادی که حتی سقفی بالای سرشان ندارند غیرممکن است اما لوکاس و نیکلاس این کار را برای مردم به صورت رایگان انجام می‌دهند.

لوکاس و نیکلاس هنگام شستشوی لباس افراد با آن‌ها گپ می‌زنند و از این کار لذت می‌برند. لوکاس در این باره می‌گوید: «مردم عادی درباره بی‌خانمان‌ها اشتباهات زیادی مرتکب می‌شوند و تصور بدی دارند. خود من یک روز هنگام شستشوی لباس با پسری صحبت می‌کردم که مهندس شیمی بود اما متاسفانه در جمع بی‌خانمان‌ها قرار داشت.»

نام ون این دو دوست خیر و مهربان، «آسمان نارنجی» است که از نام یکی از آهنگ‌های مورد علاقه آنها گرفته شده و به کمک کردن به برادران و خواهران بدون درنظر گرفتن دین،‌ نژاد و یا هر چیز دیگر اشاره می‌کند.»
حالا آسمان نارنجی لوکاس و نیکلاس تبدیل به سقفی برای بی‌خانمان‌های استرالیایی شده است تا به زندگی بهتر امیدوار شوند.


ادامه مطلب ...

گلزار و شاکردوست را از دست مزاحمان نجات دادیم [+عکس]

جام جم سرا به نقل از مجله مهر: کنار هم قرار گرفتن ۲۱۵ مرد آهنین شیکپوش بیشتر شبیه فیلم است تا واقعیت؛ اما «مهدی صفایی» از سال ۸۵ تصمیم گرفته است به این رویا لباسی از واقعیت بپوشاند و حالا بعد از هشت سال در کنار «محمد هادی‌زاده» تنها شرکت مراقبتی- محافظتی تخصصی کشور را مدیریت می‌کند.

با اعضای تیم «کانسپت» که حداقل ۱۰۰ کیلو وزن دارند و به مردان سیاه‌پوش معروف هستند، همراه شدیم تا یک روز فعالیتشان را از نزدیک لمس کنیم.
نیازی نیست کاری بکنند، همین که قد و هیکلشان را نگاه می‌کنی، حساب کار دستت می‌آید. ولی بر خلاف تصور خیلی خوش‌برخورد و خوش‌رو هستند و تا وقتی نیاز نباشد جدی نمی‌شوند. دفترشان در شهرک غرب تفاوت چندانی با ساختمان‌های اطراف ندارد. تنها چیزی که توجه را جلب می‌کند مردان قد بلند و خوش‌هیکلی هستند که با کت وشلوارهای یک دست مشکی مدام در حال تردد هستند. در ورودی که باز می‌شود، هیبتِ تیم استقبال، باعث می‌شود با ترس و لرز وارد شویم. ولی مهمان‌نوازیشان کار را راحت‌تر می‌کند و با آرامش بیشتری روی فرش قرمز حیاط قدم می‌گذاریم. از چند در که عبور می‌کنیم به دفتر مدیر تیم تشریفاتی-مراقبتی کانسپت می‌رسیم.

صفایی متولد ۴۹ قهرمان کیک بوکس جهان در سال ۱۹۹۹ دانمارک و مربی بدنسازی تیم ملی فوتبال در جام‌جهانی برزیل بوده است. خودش دوره‌های مراقبت از سیستم مراقبت و بادیگارد را در امارات و آلمان دیده است و مدتی در یک تیم بادیگارد مشهور آلمانی مدرس بوده است. صفایی به ایران که بر می‌گردد به فکر راه‌اندازی تیم تخصصی مراقبت می‌افتد و از بین ۲ هزار ورزشکار آماده کشور ۲۱۵ نفر را انتخاب می‌کند: «این افراد بین ۱۸۵ تا ۲۱۲ سانتی‌متر هستند و به غیر از دوره‌های مربوط به محافظت و مراقبت، دوره‌های مختلفی مثل روابط عمومی، روان‌شناسی، زبان بدن، آشنایی با سیستم‌هایی مثل مواد مخدر و شخصیت‌شناسی را هم گذرانده‌اند.»


دوست ندارند به اسم بادیگارد شناخته شوند و خودشان را شرکت تشریفاتی-مراقبتی می‌دانند: «بادیگارد‌ها محافظ هستند و کارشان حفاظت است و دوره‌های سخت و پیچیده‌ای را می‌بینند که یکی از آن‌ها تیراندازی حرفه‌ای است که این در کاری که تیم ما انجام می‌دهد اصلاً وجود ندارد. ما یک گروه تشریفاتی-مراقبتی هستیم و کارمان پیشگیری از بعضی اتفاقات و درگیری‌های اجتماعی است. کشور ما در مقایسه با سایر کشورهای جهان واقعاً کشوری امن است برای همین افراد به سراغ بادیگارد نمی‌روند. البته خیلی‌ها از ما کمک می‌خواهند و ما کمکشان می‌کنیم. مثلا یک نفر نیاز به راننده دارد و ما یکی از افراد متخصصمان را معرفی می‌کنیم که علاوه بر رانندگی، دوره‌های مراقبت و همراهی را دیده است. در تمام دنیا وقتی کسی از نظر مالی، ارزشی و شخصیت اجتماعی از حد اجتماعی بالا‌تر می‌رود به مراقبت نیاز پیدا می‌کند. برای همین چندین بار است که وقت می‌گیریم خدمت مسئولان کشور برویم و در مورد فعالیت‌ و اهدافمان بگوییم.»


یک سئانس مراقبت: ۱۰۰ هزار تومان

«ما از سال ۸۶ تا الان حدود ۸۰۰ میلیون تومان برای اعضای تیم هزینه کرده‌ایم و هنوز نتواسته‌ایم هزینه‌هایی که صرف کرده‌ایم برگردانیم. حتی از اعضای تیم هم بپرسید ما هزینه سیستمی زیادی از بچه‌ها نمی‌گیریم. این دفتری که می‌بینید حداقل ماهی ۲۰ میلیون تومان هزینه‌اش است. شغل من چیز دیگری است، این کار عشقم است.»
این‌ها را صفایی می‌گوید. او درباره نحوه همکاری با نیرو‌هایش هم می‌گوید: «هم تمام وقت هست هم نیمه وقت. بیشتر بچه‌ها خودشان مربی هستند و با ما هم کار می‌کنند. سنشان بین ۲۳ تا ۴۰ سال است. درآمدشان هم بستگی به نوع قرارداد‌ها در برنامه‌ها و پروژه‌های مختلف دارد. اما هر نفر برای ۲ ساعت مأموریت، ۱۰۰ هزار تومان می‌گیرد.»


بیایید تخصصی کار کنیم

صفایی از فعالیت گروه‌های غیر تخصصی در زمینه مراقبت ناراضی است و از خطرات ناشی از این اتفاق می‌گوید: «۸۵ درصد اتفاقات و رخداد‌ها قابل پیشگیری است به شرط آنکه افراد ویژه‌ای برای کنترل و مراقبت آموزش داده شوند. اگر در یک مکان ۴۰۰ نفر باشند و فاصله‌اش با دو تا در، ۱۲ متر باشد. در صورتی که مردم بر اثر یک اتفاق مجبور بشوند یک‌باره از دو تا در خارج شوند در خوش‌بینانه‌‌ترین حالت ۴ نفر کشته می‌شوند و بیست و چند نفر آسیب دیدگی‌های شدید خواهند داشت. بر این اساس ما به این نتیجه رسیدیم که نیازمندیم گروه‌های تخصصی داشته باشیم.»

او درباره شیوه معرفی فعالیت‌هایشان به متقاضیان و رقابت با گروه‌های کاری مشابه هم می‌گوید: «یک مانور برگزار می‌کنیم و دو نفر از افراد ما به عنوان خراب ‌کار وارد یک کنسرت می‌شوند به‌تان اطمینان می‌دهم که تیم بیست نفره حفاظت کنسرت توانایی کنترل این افراد را ندارند در مقابل هم حاضریم‌‌ همان کنسرت را به دو نفر از اعضای کادر ما بسپارند و بیست نفر از تیم آن‌ها به عنوان اغتشاش‌گر وارد سالن شوند. بازهم قول می‌دهم که سالن به خوبی کنترل می‌شود. ما حتی حاضریم به این گروه‌ها به صورت رایگان آموزش بدهیم تا همه گروه‌ها به صورت تخصصی به این کار بپردازند تا خدای نکرده اتفاق ناخوشایندی رخ ندهد.»


گلزار و شاکر دوست را نجات دادیم

اما خاطرات سرپرست یک گروه مراقبتی حتما جذاب باید باشد. مثل ماجرایی که صفایی از یک کنسرت روایت می‌کند: «موردی داشتیم که به تهیه‌کننده اعلام کردیم این خواننده شما ممکن است به واسطه خواندنش دشمن هم داشته باشد. ولی قبول نکردند و گفتند ما خودمان یک تیم فوق‌العاده داریم. بعد از کنسرت، شیشه‌های ماشین خواننده را خرد کردند، خودش را کتک زدند و اتفاقات خیلی بدی افتاد. در مقابل، یک هفته پیش افتتاحیه‌ای بود که آقای گلزار به همراه دو تا از بچه‌های ما حاضر شد. پنج هزار نفر از طرفداران ایشان هم بودند که خوش‌بختانه همه چیز به خوبی پیش رفت. حالا شما فکر کنید از این پنج هزار نفر یک آدم مجنونی پیدا شود که بخواهد به ایشان آسیب بزند. یک‌بار محمدرضاگلزار یک فیلمی برایم فرستاد و گفت مهدی ببین اگر بچه‌های تو نبودند، من را چه کار می‌کردند؟ در جشنواره فیلم فجر هم فردی به خانم شاکردوست حمله کرد و بچه‌های ما به خوبی از ایشان مراقبت کردند.»


تای‌ساواکی

صحبت‌های آقای مدیر که تمام می‌شود، تیم سیاه‌پوش به سمت باشگاهی که در‌‌ همان نزدیکی است حرکت می‌کنند تا تمرین روزانه‌شان را از سر بگیرند. اگر عرض شانه‌هایشان اجازه دهد کنار هم بایستند، بیش از بیست تُن فشار به محل قرارگیریشان وارد می‌شود.
«محسن» با ۲۰۴ سانتی‌متر قد و ۱۳۰ کیلوگرم وزن از قدیمی‌های گروه است که با این قد و قامت سوار یک پراید آبی‌نفتی می‌‌شود تا به محل تمرین برود. با اینکه باشگاه محل رفت و آمد همیشگی آن‌ها است. ولی هنوز هم دیدن مردانی با این قد و قامت برای مردم عادی نشده است و اکثرا با حیرت نگاه‌شان می‌کنند. مثل دو پسر نوجوان که پشت سر محسن حرکت می‌کنند و پچ پچه می‌کنند: «اینا آمپول می‌زنن اینطوری می‌شن یا بادیگاردن همه رو می‌زنن؟»
محسن که به این واکنش‌ها عادت کرده است لبخند می‌زند و به راهش ادامه می‌دهد.

محل تمرین یک متری پایین‌تر از سطح زمین است و از این جهت بی‌شباهت به گود زورخانه نیست. کف آن با تاتامی‌های غالبا آبی‌رنگ پوشیده شده است. هرکسی وارد سالن می‌شود داد می‌زند «اُس» و اجازه ورود می‌گیرد. کم‌کم پنجاه-شصت نفر از افراد تیم وارد گود شده‌اند و زیر نظر مربی تمرین می‌کنند. از جوان زیر بیست ساله تا مردهای پا به سن گذاشته همه تی‌شرت و گرم‌کن مشکی تیم را پوشیده‌اند و در مقابل جملات ژاپنی مربی یک‌صدا داد می‌زنند: «اُس» مهدی صفایی با لباس رزمی وارد گود می‌شود و صدای ادای احترام تیم، سالن را به لرزه در می‌آورد.
آقای مدیر اصول دفاع و حمله را خودش آموزش می‌دهد. «احساس کنید پایتان مثل یک میخ است که باید با بیشترین فشار ممکن وارد جسم مورد نظر بشود. راه رفتنتان باید کنترل شده باشد تا همیشه در حالت آماده باش باشید،‌‌ همان تای‌ساواکی که به‌تان گفته بودم.»

صفایی در مورد برخی از تمرین کننده‌ها که قد و هیکل مناسبی ندارند توضیح می‌دهد: «خوشبختانه متقاضی زیادی برای پیوستن به گروه‌ داریم. ما یک تیم متخصص کار‌شناسی داریم که متقاضیان را ارزشیابی می‌کنند. برای جذب اعضای جدید سه بخش را در نظر گرفته‌ایم. بخش A که افراد ورزیده با اندام مناسب هستند. بخش B که به اندازه گروه اول ورزیده نیستند و بخش C هم علاقه‌مندانی هستند که دوست دارند این آموزش‌ها را ببینند.»
آقای مدیر در حین توضیح حواسش به گروه هم هست و هرکسی که فن مورد نظر را به خوبی اجرا نکند با ضربه‌های چوب تنبیه می‌شود. صفایی از همه می‌خواهد دست‌هایشان را مشت کنند و با تمام قدرت روبرو نگه دارند بعد با یک انگشت مشتشان را از جای اصلی منحرف می‌کند. «من اگر سرجایم سفت بایستم موقع حمله آسیب می‌بینم سعی کنید همیشه در زندگیتان مثل رود انعطاف‌پذیر باشید.»


کت و شلوار اجباری

تمرین‌ها که تمام می‌شوند. همه به سمت رخت‌کن می‌دوند تا در اسرع وقت کت و شلوار‌هایشان را بپوشند و برای مانور آماده شوند: «تیم‌های مراقبت در تمام دنیا باید کت و شلوار داشته باشند که مشخص نباشد زیر کت و شلوار چه چیزی وجود دارد. سلاح یا گاز اشک آور و... هست یا نیست؟ این هم باز خودش برای طرف مقابل، یک بازدارندگی ایجاد می‌کند. عینک دودی هم برای این است که جهتی که چشم نگاه می‌کند مشخص نباشد»

خورشید در حال غروب کردن است که اعضای تیم با کت و شلوارهای یک‌دستشان در پارکینگ رو باز مجتمع ورزشی به خط شده‌اند تا مانور بدهند. مدیر به صورت تئوری توضیح می‌دهد که در شرایط خطر گروه چطور از سوژه مراقبت می‌کنند. بعد هم از علی‌رضا می‌خواهد نشان دهد در شرایط بحرانی چه واکنش‌های نشان می‌دهد.
علی‌رضا پشت سر فردی که نیاز به مراقبت دارد حرکت می‌کند و به محض اینکه احساس خطر می‌کند با ۱۱۵ کیلوگرم وزن روی هوا بلند می‌شود و آرنجش را نمایشی روی سر شخص متخاصم فرود می‌‌آورد. با اینکه مانور است ولی گروه کاملا خودشان را در شرایط واقعی تصور کرده‌اند و همه چیز خیلی جدی برگزار می‌شود. چند مدل مراقبت دیگر که انجام می‌گیرد به خوبی نشان دهند که در کارشان حرفه‌ای هستند و می‌شود با خیال راحت مراقبت را به‌شان سپرد. (رضا جعفری)


ادامه مطلب ...

مین بی‌رحم، دختر مریوانی را ‌خانه‌نشین کرد [+عکس]

جام جم سرا به نقل از ایسنا: روز جمعه 26 مهرماه پارسال اگرچه روز بزرگی عید قربان بود، اما دلگیر بود مثل همه آدینه‌های دیگر. ساعت 16 و 15دقیقه کودکان روستا فراغ از هیاهیوی روزگار در میدان اصلی ده مشغول بازی هستند، بهنوش، آلا، متین، خبات، سینا و زانا منتظر رسیدن توپ بازی از طرف گشین هستند. توپ زیر پای گشین رفت به سمت بهنوش، همه دنبال آن دویدند، آن اتفاقی که نباید بیفتد، افتاد... صدای انفجار مین بی‌رحم، روستا را لرزاند و گویی آسمان آن روز از این حادثه فریاد کشید.

مچ و کف پای راست گشین و چشم راست آلا مجروح شد و هر کدام از کودکان دیگر نیز ترکش‌هایی به بدنشان وارد آمد که آنها را روانه بیمارستان کرد.

گشین و آلا مورد عمل جراحی قرار گرفتند، علی‌رغم همه تلاش‌ها، کف پای راست گشین و چشم راست آلا مانند قبلش نشد.

امروز یکسال و یک ماه از رخداد آن حادثه می‌گذرد، این روزها دیگر کودکان نشکاشی از بازی‌کردن واهمه دارند. آرام روی زمین راه برو، مبادا...

«نشکاش» روستایی در 20 کیلومتری مریوان است که حدود 35 خانوار در آن زندگی می‌کنند.

براساس شواهد و قراین موجود درگذشته در این روستا پایگاهی نظامی وجود داشته که این مین به جای مانده از آن دوران بوده و با گذشت سال‌ها به دلیل بارش باران جابجا شده و به داخل روستا ورود پیدا کرده است.

برای پیگیری آخرین وضعیت این کودکان پای صبحت‌ خانواده‌های آنان و خودشان نشستم... گشین هفته پیش مورد عمل جراحی قرار گرفت.

رابعه رخش‌بهار مادر گشین درباره آخرین وضعیت جسمانی دخترش گفت: گشین هفته پیش در تهران دوباره پای راستش مورد عمل جراحی قرار گرفت و در حال حاضر آتل‌بندی شده و 45 روز دیگر آتل را باید باز کنیم.

وی افزود: گشین 11 سال سن دارد و امسال کلاس پنجم ابتدایی است اما فقط دو هفته به مدرسه رفته و در حال حاضر هم به دلیل آتل‌بندی پایش امکان رفتن به مدرسه را ندارد.

رخش‌بهار عنوان کرد: علی‌رغم اینکه چندین بار به مدرسه مراجعه کرده‌ام، اما اولیای مدرسه قبول نکردند که حداقل روزی یک ساعت معلمی را برای تدریس به دخترم در اختیارمان قرار دهند و کسی را هم در خانه نداریم که درس‌های عقب مانده را برای دخترم توضیح دهد.

وی با اشاره به اینکه در حال حاضر دخترم از تحصیل بازمانده است، تصریح‌کرد: آرزوی این روزهای او این است که مانند دیگر دانش‌آموزان درس بخواند، اما در این میان معلمی وجود ندارد که به او کمک کند.

از مادر گشین می‌پرسم تا حالا کمک مالی از جانب ارگان‌های دولتی برای پیگیری کارهای درمانی گشین به شما تعلق گرفته است، در جواب می‌گوید: تاکنون خیر، اما بناست از این به بعد بنیاد شهید و امور ایثارگران استان کردستان هزینه‌های درمانی این کودکان را تقبل کند.

وی می‌گوید: از پارسال دخترم دیگر سراغ بازی نرفته و هر وقت از محل آن حادثه گذر می‌کنیم من را وادار می‌کند که او را بغل کنم و از کوچه پشتی عبور کنیم.

با خود گشین صحبت می‌کنم، هیجان خاصی در صحبت‌هایش وجود دارد و باور نمی‌کنی که او در حال حاضر با درد پای عمل کرده‌اش کلنجار می‌رود.

معصومیت در چهره‌اش و صداقت کودکانه در صحبت‌هایش موج می‌زند، از روز حادثه برایم می‌گوید و اینکه توپ زیر پای او بود و آن را به بهنوش پاس داده که در نهایت مین منفجر شد.

از آرزوی این روزهای او می‌پرسم، با همان صدای کودکانه و لطیفش پاسخ می‌دهد، دوست دارم مثل دیگر کودکان روستا به مدرسه بروم، درس بخوانم، اما حالا از تحصیل باز مانده‌ام و کسی نیست درس‌های عقب مانده‌ام را برایم توضیح دهد.

همچنین با پدرآلا دیگر قربانی مین روستای نشکاش صحبت می‌کنم، وی می‌گوید: چشم راست آلا به طور کلی فاقد دید است، پارسال مورد عمل جراحی قرار گرفته و بعد از سن 18 سالگی نیز یک بار دیگر مورد عمل جراحی قرار می‌گیرد.

وی افزود: خود ما ساکن روستای زوریان مریوان هستیم و پارسال برای عید دیدنی به منزل اقواممان در روستای نشکاش رفته بودیم که این اتفاق برای آلا افتاد.

"آلا" هفت سال دارد و امسال در کلاس اول دبستان مشغول به تحصیل است.

رسیدگی به وضعیت کودکان آسیب‌دیده روستای نشکاش

فلاحی فرماندار مریوان ، در رابطه با این مسئله اظهارکرد: روستای نشکاش در گذشته مین روبی شده، پایگاهی نظامی درگذشته در این روستا مستقر بوده که اطراف آن مین‌گذاری شده، به دلیل گذشت زمان و بارش نزولات جوی این مین جابجا شده و به داخل روستا ورود پیدا کرده که در نهایت پارسال متاسفانه کودکان این روستا در دام آن افتادند.

وی تعداد کودکان آسیب‌دیده را هفت نفر اعلام کرد و افزود: پس از مجروحیت وارد آمده، آنها در بیمارستان بستری شدند و از خدمات رایگان درمانی بهره‌مند شدند.

«نشکاش» روستایی در 20 کیلومتری مریوان است که حدود 35 خانوار در آن زندگی می‌کنند.

فلاحی عنوان کرد: پرونده این کودکان در کمیسیون ماده دو و شورای تامین استان مطرح و تایید شد و برای تعیین درصد جانبازی به کمیسیون پزشکی مستقر در بنیاد شهید و امور ایثارگران ارجاع داده شدند.

وی ادامه داد: دو نفر از این کودکان به نام‌های "گشین" و "آلا" که بیشتر از دیگران مجروح شده بودند، 30 و 40 درصد جانبازی برای آنها تعیین شد و مابقی نیز که مجروحیت سطحی داشتند تحت درمان قرار گرفتند.

فرماندار مریوان خاطرنشان کرد: همه مناطق مسکونی مریوان از وجود مین پاکسازی شده‌اند اما در مناطق مرزی هنوز مکان‌های آلوده به مین وجود دارد که امسال تاکنون دو مورد انفجار مین در مناطق مرزی مریوان اتفاق افتاده که خوشخبتانه تلفات جانی در برنداشته است.

وی یادآور شد: یگان مین‌روب نیز در استان کردستان مستقر است و در مناطق مرزی مشغول فعالیت هستند.

همچنین عبدالله پیرخضرانیان مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان مریوان نیز دراین باره گفت: پرونده این هفت کودک آسیب‌دیده مریوانی در این اداره موجود است و برای گشین کریمی 30 درصد، آلا روبینا 40 درصد و دیگر کودکان آسیب‌دیده روستای نشکاش پنج درصد جانبازی تعیین شده است.

وی عنوان کرد: این کودکان از خدمات رایگان درمانی و هزینه پوشش تحصیلی بهره‌مند خواهند شد، اما دو کودکی که درصد جانبازی آنها از 25 درصد بالاتر است بعد از 18 سالگی مشمول حقوق و مزایای بنیاد شهید و امور ایثارگران می‌شوند.

وجود مین در مناطق مرزی کردستان براساس بررسی‌های به عمل آمده، مناطق مسکونی استان کردستان از وجود مین پاکسازی شده است، اما مناطق مرزی هنوز به طور کامل پاکسازی نشده‌اند و می‌طلبد که اهتمام ویژه‌ی نسبت به این مسئله صورت گیرد تا دوباره شاهد چنین مسائل ناگواری نباشیم. (ویدا باغبانی)


ادامه مطلب ...