مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

کودکی سخت یک دختر افغان

جام جم سرا:
حسیبا ابراهیمی در کودکی به همراه خانواده‌اش به ایران مهاجرت کرد. او در کودکی مجبور بود برای امرار معاش خانواده کار کند اما توانست در همان سال‌های ورود به ایران به انجمن «حمایت از حقوق کودکان کار» رفته و در حاشیه تحصیل، علایق خود را از طریق این مرکز دنبال کند. او در جشنواره امسال برای نخستین حضور سینمایی خود در فیلم «چند مترمکعب عشق» نامزد دریافت سیمرغ بلورین جشنواره فجر شد. حسیبا معتقد است که خواستن، توانستن است و همیشه این شعار را درنظر داشته و با کوشش و تلاش توانسته به آرزو‌هایش برسد. او حالا تصمیم دارد با ادامه تحصیل، روزی در کنار بازیگری، سفیر صلح شود تا بتواند به مردم کشورش کمک کند. با او درباره کودکی حرف زدیم که روزهای سخت را پشت سر گذاشت و از کار اجباری، حالا سر از کار هنر درآورده است.

چند سالت بود که به ایران آمدی، خاطرت هست؟

مزار شریف به دنیا آمدم و در همان کودکی به همراه خانواده به پاکستان مهاجرت کردیم. حدود 6 سال آنجا بودیم و در 10سالگی به ایران آمدیم. اول که آمدیم همه چیز برایم تازگی داشت و خیلی از ایران و تهران اطلاعاتی نداشتم. ما آشنایی نداشتیم. من همان زمان در پاکستان مدرسه رفته بودم و به زبان اردو مسلط شدم و وقتی به ایران آمدیم با یک زبان و فرهنگ دیگر روبه‌رو شده بودم. در ابتدا برایم سخت بود. بعد از مدتی با انجمن حمایت از کودکان کار میدان شوش آشنا شدم.

چطور با این انجمن آشنا شدی؟

دختر همسایه ما در این انجمن بود. من هم می‌خواستم درس بخوانم و زبان فارسی یاد بگیرم. از طرفی نمی‌توانستم مدرسه دولتی بروم چون نیاز به کارت اقامت داشتیم که آن زمان هنوز نگرفته بودیم. از طرفی خانواده من هم علاقه داشتند که حتما درس بخوانم و مخالفتی نداشتند. به همین دلیل در انجمن ثبت نام کردم. البته خواهر و برادرم هم در همین انجمن ادامه تحصیل دادند. تا کلاس پنجم آنجا بودم. بعد از گرفتن کارت اقامت به مدرسه دولتی رفتم. البته هیچ وقت رابطه‌ام را با انجمن قطع نکردم و بیشتر بچه‌ها نیز با اینکه مدرسه دولتی می‌رفتند اما باز به انجمن رفت‌وآمد داشتند به‌طوری که اگر می‌توانستیم مقاطع تحصیلی بیشتری را بگذرانیم به کمک انجمن می‌آمدیم و به بچه‌های کوچک‌تر آموزش می‌دادیم. این برای من همیشه جالب بود.

از همان موقع به هنر علاقه داشتی؟ چون شنیدم کلاس تئاتر هم رفتی و اتفاقا یک اجرا هم داشتید؟

بله. من همیشه به هنر علاقه داشتم. در انجمن حمایت از کودکان کار در کلاس‌های تئاتر ثبت نام کردم.

خانواده مخالفتی با حضور تو در کلاس‌های فوق برنامه نداشت؟

به هر حال من باید کارهایی در خانه انجام می‌دادم تا اجازه آنها را بگیرم. سعی می‌کردم کارهای خانه را بیشتر انجام دهم تا آنها هیچ بهانه‌ای نداشته باشند. حدود یکسال و نیم بعد از این کلاس‌ها با تمرین‌هایی که انجام دادیم تئاتر «بابام تو کاغذا گم شد» را در تالار هنر در فرهنگسرای ارسباران اجرا کردیم. همیشه همه اجراها با استقبال روبه‌رو می‌شد و مردم برای ما گل می‌آوردند و من تمام این اتفاقات را برای مادرم با شور و هیجان تعریف می‌کردم و مادرم از اینکه من از این کار تا این حد هیجان‌زده هستم، همیشه خوشحال بود.

در زمان کودکی آیا کار بیرون از خانه هم انجام می‌دادی؟

نه. خانواده من با کار در خیابان مشکل داشتند و نمی‌گذاشتند بچه‌ها در بیرون از خانه کار کنند. اما دوستانی داشتم که در بیرون کار می‌کردند، آدامس، دستمال یا گل می‌فروختند. برخی از دیگر دختران هم در خانه قند می‌شکستند یا گل‌سازی‌ می‌کردند. من خودم در خانه ساخت گل‌چینی انجام می‌دادم و به نسبت زمانی که می‌گذاشتیم پول و درآمدی دریافت نمی‌کردیم.

دوست صمیمی‌ای هم داشتی در همان زمان؛ دوستی که مثل تو حالا یک آدم موفق باشد و رفاقت‌تان ادامه پیدا کرده باشد؟

بله، آنیتا؛ دوست صمیمی‌ام بود اما او کار بیرون از خانه انجام می‌داد ولی حالا دانشجو است و در یک رشته هنری هم مشغول به‌کار است. ما هر دو در انجمن حمایت از کودکان کار بودیم. او هم خوشبختانه توانست به همه آن چیزی که در آن زمان رویاها و آرزوهای ما بود دست پیدا کند. می‌دانید رفتن به دانشگاه برای ما کار خیلی سختی است اما او با پشتکاری که داشت و تلاشی که کرد توانست به آن چیزی که می‌خواست دست پیدا کند و از اینکه امروز همچنان از دوستان نزدیک من است خوشحالم.

در همان زمان‌ها، بازیگر یا شخصیتی از کارهای تلویزیونی یا سینمایی بود که علاقه داشتی راه او را ادامه دهی یا الگویی برایت باشد؟

بله. یادم هست «بابا لنگ دراز» و شخصیت جودی آبوت را خیلی دوست داشتم. همیشه احساس می‌کردم شخصیت جودی آبوت خیلی به من نزدیک است. همیشه هر جایی که با دوستم بودیم سعی می‌کردیم زود برسیم خانه تا این کارتون را ببینیم. من هنوز فکر می‌کنم هر کسی در زندگی به یک بابا لنگ دراز احتیاج دارد. سریال «جواهری در قصر» هم می‌دیدم. شخصیت یانگوم را خیلی دوست داشتم. او هم خیلی سختی ‌کشید و آخر سر جواب همه این سختی‌ها را دید. شرایط او را خیلی درک می‌کردم. در سریال‌های ایرانی هم «خانه به دوش» را خیلی دوست داشتم. مخصوصا همان قسمت‌هایی که به تهران آمده بودند، من را یاد روزهایی می‌انداخت که تازه به ایران آمدیم. این سختی‌ها برایم قابل لمس بود.

حالا دیگربه‌عنوان یک بازیگر وارد عرصه سینما شده‌ای آن هم بازیگری که در نخستین حضور خود بین این همه ستاره و بازیگر حرفه‌ای در جشنواره فجر نامزد دریافت جایزه شده است. هیچ‌وقت فکر می‌کردی به این جایگاه برسی و پله‌های ترقی را اینگونه طی کنی؟

احساس می‌کنم خدا من را خیلی دوست دارد. فکر می‌کنم برایم معجزه شده است و هنوز شگفت‌زده هستم. ما در کلاس‌هایی که در انجمن حمایت از کودکان کار برگزار می‌شد یاد گرفته بودیم که خواستن، توانستن است. من همیشه آرزوی چنین اتفاقی را داشتم و با خودم فکر می‌کردم تلاش می‌کنم به این آرزو برسم و اگر هم نرسیدم می‌توانم این آرزو را پیش خودم نگه دارم تا آن روز برسد که آرزویم برآورده ‌شود. ما افغان‌ها همیشه فرزندانمان را طوری تربیت می‌کنیم که از همان کودکی مستقل باشند و روی پای خودشان بایستند، به همین دلیل فکر می‌کنم من از این ویژگی به خوبی استفاده کرده‌ام و همیشه هم بابت این موضوع از خانواده‌ام، دوستانم و معلمانم در انجمن حمایت از کودکان که در تمام این مدت کنار من بوده‌اند، تشکر می‌کنم.

خب چطور شد که وارد فیلم «چند مترمکعب عشق» شدی؟

من به تئاتر و بازیگری خیلی علاقه داشتم، به همین دلیل بعد از همان اجرای موفق تئاتری که داشتیم دنبال کلاس بازیگری رفتم تا اینکه با یک گروه افغان آشنا شدم که کار نمایش انجام می‌دادند و استاد آنها هم «وحید نگاه» بود که خودش افغان است. تا اینکه عوامل فیلم برای انتخاب بازیگر به گروه ما آمدند. از قبل آقای نگاه را می‌شناختند. از ما خواستند تست بدهیم. اول تصمیم نداشتم تست بدهم اما بعد آقای محمودی از من خواست تا برایشان به لهجه افغانی صحبت کنم. جالب بود بعد اعلام کردند که بین بچه‌هایی که آمدند تست بدهند تو قبول شدی. من همان اول خیلی خوشحال شدم ولی بعد فکر کردم که حتما خانواده من اجازه نمی‌دهند که در چنین فیلمی بازی کنم. حالا شاید تئاتر را قبول کردند اما سینما، آن هم یک فیلم عاشقانه... . شرایطم را برایشان گفتم اما آنها گفتند که با خانواده من صحبت می‌کنند. آقای محمودی کارگردان فیلم به من گفتند که وقتی رفتی خانه صحبت کردی به ما خبر بده. من قبول کردم اما هرگز در این‌باره با خانواده‌ام صحبت نکردم.

پس اصلا نگفتی. فکر نکردی شاید این موقعیت خوب را از دست بدهی؟ به خواهرت هم در این‌باره چیزی نگفتی؟

چرا، فکر می‌کردم به این موضوع. من عاشق این کار بودم. هر دو خواهر من ازدواج کرده‌اند و الان ایران نیستند وقتی به آنها زنگ زدم کلی خوشحال شدند. من مطمئن بودم که برادرم اجازه نمی‌دهد چون او باید نظر نهایی را می‌داد.

بالاخره چه شد؟

حدود 2 هفته بعد، چند بازیگر حرفه‌ای افغان به کلاس ما آمدند که من آنها را می‌شناختم. جشنی در این‌باره برگزار شد که چون خدا می‌خواست این اتفاق برای من بیفتد آقای محمودی هم آن روز در میان ما بودند. جالب بود وقتی در میان آن همه دوباره من را دیدند اول نشناختند و خواستند دوباره تست بگیرند. من سرم را پایین انداختم که یادشان نیاید. زودتر از مراسم آمدم بیرون تا با آنها روبه‌رو نشوم. تا آمدم بیرون دیدم منتظرم ایستاده‌اند و من همه ماجرا را برایشان تعریف کردم که خانواده‌ام نمی‌گذارند. قرار شد آنها با برادرم صحبت کنند. آنها برای برادرم توضیح دادند که قطعا این موضوع می‌تواند برای من موفقیت‌آمیز باشد و حتما در این راه موفق می‌شوم. برادرم رفت دفتر آقای محمودی و در جریان فیلمنامه قرار گرفت. خواهرانم هم از پای تلفن او را راضی کردند. مادرم هم خیلی از این موضوع خوشحال شد.

تو برای «چند مترمکعب عشق» نامزد دریافت جایزه شدی. وقتی این خبر را شنیدی چه حسی داشتی؟

آقای محمودی به من زنگ زدند و گفتند که من نامزد دریافت جایزه شده‌ام. اول اصلا باورم نمی‌شد، فکر می‌کردم با من شوخی می‌کنند. کم‌کم تماس‌هایی داشتم که همه تبریک می‌گفتند. برادرم هم به همه زنگ زد و این جریان را با خوشحالی گفت. من بعد از این اتفاق روی ابرها بودم و مدام از خدا تشکر می‌کردم. بعد از این موضوع برادرم گفت کارت را ادامه بده.

بعد از این فیلم پیشنهادی هم برای بازی داشتی؟

بله برای یک سریال پیشنهاد داشتم که هنوز تکلیفش مشخص نیست. یک فیلم کوتاه هم بود.

در حال حاضر چه برنامه‌ای داری؟

الان مشغول خواندن زبان انگلیسی هستم و می‌خواهم ادامه تحصیل بدهم. اگر شرایط خوبی فراهم شود بعد از ادامه تحصیل به کشورم برمی‌گردم تا کاری برای آنها انجام دهم. آنجا مملکت من است و به مردمش احتیاج دارد. من می‌خواهم سفیر صلح شوم تا بتوانم از کشورم، از کودکان، زنان و خانواده‌های افغان حمایت کنم.(بیتا موسوی/همشهری آنلاین)

Share


ادامه مطلب ...

جشن نامزدی زوج افغان در ایام عزاداری [+عکس]

جام جم سرا برگزارکنندگان این مراسم که در سوله‌ای متروکه واقع در منطقه پشت کارخانه سیمان شهرری در حال برگزاری بود، مجوزهای لازم را از نهادهای مسئول اخذ نکرده بودند. عدم رعایت شئون متناسب با ایام عزاداری محرم در آن نیز موجب اعتراض ساکنان این منطقه گردید و به دنبال افزایش اعتراضات مردم به برپایی این مراسم و بالا گرفتن احتمال درگیری، ماموران نیروی انتظامی بلافاصله در محل حضور یافتند و از ادامه مراسم جلوگیری کردند.
به گزارش جام جم سرا و به نقل از فارس، برخی سایت‌های اینترنتی از درگیری در این مراسم و کشته و زخمی شدن تعدادی از برگزار کنندگان این مراسم خبر داده‌اند.
برپایی مراسم عروسی و عقد در تالار‌ها و محیط‌های عمومی تابع مقررات است و به واسطه احترام مردم ایران به ایام عزای اهل بیت (ع)، معمولاً مراسم شادی در ماه محرم و صفر برپا نمی‌شود.

پیشتر سایت فرهنگ گزارش داده بود: پنج شنبه شب گذشته در منقطه صفائیه شهر ری تهران (جنوب دولت آباد) در یک سوله متروکه، مراسم جشن و پایکوبی (به همراه سرو مشروبات الکلی) توسط تعدادی تبعه افغانی برگزار شده است.

یک مقام مسئول در نیروی انتظامی در گفتگو با فرهنگ نیوز اظهار داشت: این اتفاق در شب سوم شهادت امام حسین، باعث برانگیخته شدن خشم عزاداران حسینی و اهالی مومن منطقه صفائیه شد و با مطلع شدن اهالی منطقه و بسیج محل در محکومیت این اقدام تجمع بزرگی در مقابل این مکان صورت گرفت که همه عوامل برگزاری و حاضران در جشن که تبعه افغانستان هستند با حضور فرماندار شهرری و عوامل ناجا به پلیس امنیت منتقل شدند.

این مقام مسئول ضمن رد برخی شایعات منتشر شده در شبکه‌های اجتماعی، اجاره این سوله توسط تبعه‌های افغانی و برنامه‌ریزی قبلی برای برگزاری جشن، برخی زد و خوردهای محدود، حضور مردم عصبانی و در ‌‌نهایت تشکر مردم از نیروی انتظامی بابت دستگیری این افراد را از حواشی حادثه پنج شنبه شب ذکر کرد.

طبق اظهارات مقامات مسئول در نیروی انتظامی تهران بزرگ، نیت این افراد از برگزاری این مراسم جشن و پایکوبی هنوز مشخص نبوده و تحقیقات در این پرونده ادامه دارد و مسئولین امر اعلام کرده‌اند به زودی گزارش کامل این واقعه را به سمع و نظر مردم خواهند رساند.


*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر می‌شود.


ادامه مطلب ...

روایت مسئولان آموزش‌ و پرورش از تنبیه دانش‌آموز افغان

جام جم سرا: محمد فاضل درباره نتایج بررسی و گزارش تیم ارزیابی وزارت آموزش و پرورش درخصوص تنبیه بدنی دانش‌آموز افغان در یکی از مدارس پاکدشت اظهار داشت:‌ آموزش و پرورش به هیچ وجه خشونت و تنبیه را در مدارس مجاز ندانسته و آن را تخلف می‌داند. در رابطه با تخلفاتی که از سوی دانش‌آموزان در مدرسه صورت می‌گیرد، آئین نامه انضباطی وجود دارد که این آئین نامه به تمام مدارس کشور ارسال شده است و مسئولان مدرسه باید بر اساس مقررات این آئین نامه در برخورد با دانش‌آموز خاطی اقدام کنند و هر برخوردی با دانش‌آموز که خارج از آئین نامه انضباطی باشد، مورد تایید آموزش و پرورش نیست.

مدیرکل دفتر وزارتی آموزش و پرورش اضافه کرد: بیش از 500 هزار کلاس درس و حدود 13 میلیون دانش‌آموز در سراسر کشور داریم، بنابراین در مجموعه‌ای به این بزرگی اگر شاهد تنبیه بدنی البته به تعداد اندک باشیم، عجیب نیست؛ البته تاکید می‌کنم که هیچ یک از این موارد مورد تایید آموزش و پرورش نیست و این وزارتخانه در بحث برخورد با تنبیه بدنی اغماض نخواهد کرد.

فاضل ادامه داد: در جلسه با مدیران و معلمان ضرورت حذف تنبیه بدنی و کنترل خشم را تبیین و تشریح می‌کنیم. البته نباید از این موضوع غافل بود که معلم هم مانند تمام انسان‌ها ممکن است دست به رفتاری بزند که مورد رضایت نیست و این رفتارها را در میان بسیاری از کارمندان سایر ادارات و نهادها نیز مشاهده می‌کنیم اما به دلیل اینکه فلسفه کار در آموزش و پرورش تربیت است، کوچکترین خطایی از نظر ما بزرگترین خطاست.

وی با اشاره به اینکه آئین نامه انضباطی مدارس به هیچ عنوان تنبیه بدنی را مجاز ندانسته و هیچ یک از کارکنان مدرسه اجازه ندارند دانش‌آموز را تنبیه کنند، افزود: در نشست‌هایی که برای اولیای دانش‌آموزان در قالب جلسات انجمن اولیا و مربیان و آموزش خانواده برگزار می‌کنیم به والدین نیز آموزش می‌دهیم تا از خشونت با فرزندان پرهیز کنند و روش‌های کنترل خشم و تربیت صحیح را به اولیاء منتقل می‌کنیم. آموزش و پرورش هم بشدت با موارد مختلف تنبیه بدنی در سطح مدارس برخورد خواهد کرد.


ماجرای تنبیه دانش‌آموز افغان به روایت مدیر کل

مدیرکل دفتر وزارتی آموزش و پرورش درخصوص حادثه تنبیه دانش‌آموز افغان در یکی از مدارس پاکدشت بیان کرد:‌ این ماجرا به این صورت که در رسانه‌ها منتشر شده، رخ نداده است و متاسفانه ماجرا بدجلوه داده شد. در پایه سوم دبستان مدرسه حکمت که ویژه اتباع افغان است، معلم مدرسه 4 دانش‌آموز پسر را که تکالیف خود را برای چندمین بار انجام نداده‌ و بارها نیز از سوی معلم تذکر گرفته‌ بودند، به حیاط مدرسه فرستاده و مجبور می‌کند حیاط مدرسه را تمیز کنند. معلم این 4 دانش‌آموز را تهدید می‌کند که اگر بار دیگر نیز تکالیف خود را انجام ندهند، آنها را وادار خواهد کرد تا سرویس بهداشتی مدرسه را با دست تمیز کنند.

فاضل با اشاره به اینکه این ماجرا 5 آذر رخ می‌دهد، اظهار داشت: در این ماجرا معلم در لفظ دانش آموزان را تهدید می‌کند که اگر یک بار دیگر تکالیفشان را انجام ندهند باید سرویس بهداشتی مدرسه را تمیز کنند اما تنبیهی که اعمال شد، تمیز کردن حیاط مدرسه بود.

وی افزود: بعد از این ماجرا اولیای دانش آموزان به مدیر مدرسه مراجعه کرده و ماجرا را گزارش می‌کنند، مدیر مدرسه نیز طی نامه‌ای در تاریخ 8 آذر معلم را به اداره آموزش و پرورش پاکدشت معرفی می‌کند و اداره آموزش و پرورش نیز در تاریخ 9 آذر به معلم توبیخ کتبی می‌‌دهد که این توبیخ کتبی عواقب حقوقی برای معلم همچون تاثیر در وضعیت ارتقاء و اختصاص پاداش به وی را به همراه دارد. در این ماجرا محل کار معلم نیز تغییر یافته و وی به دورترین نقطه منطقه یعنی مدرسه‌ای در روستای علی آباد منتقل می‌شود.

مدیرکل دفتر وزارتی آموزش و پرورش بیان کرد:‌ خانمی که از اتباع افغان بوده و فرزندش نیز دانش آموز این کلاس نیست در تاریخ 25 آذر و بعد از این که چندین روز از ماجرا گذشته و معلم نیز تبعید شده است ماجرا را به یکی از رسانه‌ها اطلاع می‌دهد اما ماجرا را به نقل از فرزند خود شرح می‌دهد در حالی که فرزند وی اصلا دانش آموز این کلاس نیست.

وی افزود:‌نامه‌هایی از سوی چهار اولیاء دانش آموزی که تنبیه شده‌اند، داریم که اعلام کرده‌اند معلم مدرسه، فرزندشان را مجبور کرده تا زباله‌های حیاط مدرسه را جمع آوری کنند. (تسنیم)


*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر می‌شود.


ادامه مطلب ...

زن افغان شکم خود را پاره کرد و کودکش را به دنیا آورد! + عکس

زن افغان شکم خود را پاره کرد و کودکش را به دنیا آورد! + عکس

زنی در ولایت بامیان افغانستان، برای به دنیا آوردن پنجمین کودکش شکم خود را پاره کرد و نوزادش را به دنیا آورد!

مسؤولان بیمارستان مرکزی بامیان گفته‌اند که این زن ۲۸ ساله شهلا نام دارد و پس از پاره‌کردن شکم و بیرون‌ کشیدن نوزادش در حالتی خون‌آلود به بیمارستان آورده شده‌است. آنها همچنین گفته‌اند که این خانم برای به دنیا آوردن کودکش شکم خود را به طول ۱۲سانتی‌متر پاره کرده‌است.

 فیلم زایمان عکس زایمان زن افغانی دختر افغانی

خانم شهلا در ولسوالی یکاولنگ ولایت بامیان زندگی می‌کند و ۴ فرزند دیگر نیز دارد.
مسؤولان بهداشتی در بامیان می‌گویند که توام با آثار جراحی، آثار سوختگی نیز در بطن این خانم دیده شده‌است.

گفته می‌شود وی چندی‌ پیش به بیمارستان مراجعه کرده تا کودکش را از شکمش بیرون بکشند، اما به دلیل این‌که کودک ۷ ماهه او از بین نرود پزشکان از انجام این عمل خودداری کرده‌اند اما خانم شهلا پس از دریافت پاسخ رد از طرف بیمارستان و بازگشت به خانه، به خاطر درد شکم، خودش به این عمل اقدام کرده و کودکش را از شکم بیرون کشیده است. کودک وی را در تصویر مشاهده می‌کنید.

دختر افغانی زن افغانی عکس زایمان فیلم زایمان


ادامه مطلب ...

پاسخ جالب و معنادار زن افغان به حسرت زنان ایرانی

پاسخ جالب و معنادار زن افغان به حسرت زنان ایرانی

در پی انتشار ویدئویی از “آریاناخواننده افغانی که در بین دو نیمه دیدار تیم های فوتبال «عقابان هندوکش» و «موج‌های آمو» در چارچوب «لیگ بر‌تر افغانستان روشن» قطعاتی اجرا کرد، واکنش های متفاوت کاربران ایرانی در شبکه های اجتماعی را در پی داشت.

برخی از این کاربران حضور زنان در استادیوم ورزشی و تماشای مسابقه فوتبال در افغانستان را نمادی از پیشرفت این کشور و ربودن گوی سبقت در آزادی های اجتماعی دانستند.

فوتبال افغانستان زن افغانی خواننده افغانی آریانا سعید

یکی از کاربران فیس بوک که یک زن افغانی می باشد پاسخی تامل برانگیز به نظرات کاربران ایرانی داشت.

فوتبال افغانستان زن افغانی خواننده افغانی آریانا سعید
آریانا سعید خواننده افغانی زن افغانی فوتبال افغانستان


ادامه مطلب ...