مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

خداشناسی در روایت‌های امام رضا (علیه السلام)

[ad_1]

چکیده

از اساسی ترین و ریشه‌ای‌ترین اعتقادهای یک مسلمان، توحید است که پیامبران الهی و اوصیاء آنها برای تقویت آن در میان مردمان تلاش می‌کردند و هدف آنها رساندن انسانها به توحید نظری و عملی بوده است. نوشتار حاضر با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی و شیوه‌ی جمع آوری اطلاعات کتابخانه‌ای، به چند روایت از امام رضا (علیه السلام) (و نیز معصومان (علیه السلام) دیگر) استناد می‌کند که در آن، عالم آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) کج فهمی برخی فرقه‌های اسلامی از توحید را اصلاح کرده‌اند. اگر انسان، به خوبی توحید را در نظر و فکر بفهمد و مطابق آن عمل کند به یقین، به اصول دیگر نیز معتقد است و به تمامی بایدها و نبایدهای شریعت پای بند خواهد بود. مشکل بسیاری از ناهنجاری‌های فردی و اجتماعی بشر، نادانی یا ضعف در دانایی نسبت به خداوند و صفت‌های اوست که این مسئله منشأ دیگر اشکال‌ها و آفت‌های جهان بینی و ایدئولوژی، یعنی نداشتن شناخت یا شناخت ناقص هست‌ها و نیست‌ها و بایدها و نبایدها می‌شود. سؤال اصلی مقاله‌ی حاضر این است که مهم ترین اوصاف خداوند متعال یعنی ذات حضرت حق چیست؟ و آیا پاره‌ای از اوصاف نقل شده از فرقه‌های مسلمانان نسبت به خداوند متعال صحیح است؟
کلید واژه : امام رضا (علیه السلام) ، خداشناسی، حدیث، روایت، فرق غیر شیعه، صفت‌های خداوند

مقدمه

خداوند متعال در کتاب محکم خویش فرموده است: «و ماقَدروا اللهَ حقَّ قَدرِه إِذقالُوا مَا أنزَل اللهُ عَلیَ بشرٍ شیٍ...؛ آنها که گفتند خدا بر هیچ کس از بشر، کتابی نفرستاده، خدا را نشناختند» (انعام/91) .
یعنی انکار نبوت ریشه در نشناختن خدای متعال دارد (رک: حج/75 - 74) ، با این توضیح که در مباحث علم کلام به اثبات رسیده که صفت‌هایی از خداوند متعال همانند رحمت، حکمت و لطف او اقتضای فرستادن پیامبران الهی را دارد. حال اگر کسی به این دسته از صفت‌ها توجه نکند، نمی‌تواند به ضرورت بعثت پیامبران و به اینکه خداوند بشر را بدون راهنما رها نمی‌سازد، پی ببرد.
همچنین مى فرماید: «وَ وَ مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَ الْأَرْضُ جَمِیعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ السَّمَاوَاتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى عَمَّا یُشْرِکُونَ‌؛ و آنان، خدا را به عظمتش نشناختند، خدایی که روز قیامت، زمین در قبضه‌ی قدرت او و آسمانها پیچیده به دست سلطنت اوست، آن ذات پاک یکتا، منزه و متعالی از شرک مشرکان است» (زمر/67) .
یعنی انکار معاد نیز ریشه در نشناختن خدای متعال و صفت‌های او دارد. در علم کلام اسلامی، یکی از ادله‌ی اثبات ضرورت معاد، صفت عدالت عام و فراگیر اوست. دیگری، دلیل رحمت حق و دلیل سوم، قدرت او بر انجام این کار یعنی زنده کردن دوباره و برقراری نظام حیات برای همه به شکل دیگری است. حال، منکران معاد کسانی هستند که یا نسبت به این صفت‌ها منکرند یا غفلت داشته یا نمی‌توانند میان این صفت‌ها و امکان معاد ارتباط برقرار کنند.
بر اساس این آیات، انکار عقاید حق ادیان الهی می‌تواند به خاطر نشناختن خدای متعال و صفت‌های او باشد. در صحنه‌ی عمل نیز همین علت وجود دارد، یعنی کسانی که وجود و حضور خدا و صفت‌های او از جمله سمیع، بصیر، قادر، علیم، حلیم، حکیم و... بودن آن ذات پاک را در عقیده پذیرفته و در صحنه‌ی عمل و زندگی به این مطلب توجه دارند، شیوه‌ای متفاوت نسبت به منکران یا غافلان در زندگی داشته و دارند. خداوند متعال در آیات متفاوتی از قرآن کریم پس از برشماری انواع و اقسام عصیان و سرکشی انسانها، آنها را به حضور، قدرت، علم و دیگر صفت‌های خود یادآوری می‌کند تا شاید روش و منش خود را عوض کنند:
«أرَءَیتَ إِن کَذَّبَ وَ تَوَلیَّ * أ لَم یَعلَم بِأنَّ الله یَرَی؛ آیا شما مردم برای کسی که حق را تکذیب می‌کند و از رسول او رو می‌گرداند چه رأی می‌دهید؟ آیا او ندانست که خدا می‌بیند؟...» (علق/14 - 13) .
یعنی تکذیب حق و روی گردانی از فرامین الهی، ناشی از غفلت نسبت به حضور خداوند متعال است.
همچنین می‌فرماید: «أ یَحسَبُ أن لم یَرَهُ أحَدَ؛ آیا پندارد که احدی او را ندیده؟ (و افکار و اعمال بدش را ندانسته و ریا و نفاقش را خدا نمی‌داند؟) » (بلد/7) .
چنان که ملاحظه می‌شود ریشه‌ی بداندیشی‌ها و بدکاری‌ها در این نهفته که انسان نسبت به حضور خدای متعال و علم او و دیگر صفت‌هایش منکر یا غافل است و به نزدیک بودن حضرت حق یعنی به مفاد آیه‌ی شریفه زیر بی توجه یا نادان: «و نحنُ أقرَبُ إِلَیهِ مِن حَبلِ الوَریدِ؛ و ما از رگ گردن به او نزدیک تریم» (ق/16) .
شناخت حضرت حق آنقدر مهم و مؤثر است که حتی امام رضا (علیه السلام) ، سند ولیعهدی را که یکی از توطئه‌های مأمون عباسی بر ضد امام (علیه السلام) به شمار می‌رود با جمله‌هایی آغاز می‌کند که هم همگان را به خداوند یادآور می‌شود و هم اشاره به خیانت مأمون دارد؛ ستایش برای خداوندی است که هر چه بخواهد همان کند، هرگز چیزی بر فرمانش نتوان افزود و از تنفیذ مقدراتش نتوان سرباز زد. او از خیانت چشم‌ها و از آنچه که در سینه‌ها پنهان است، آگاهی دارد (جعفر مرتضی، 1365: 178) .
آنچه بیان شد مقدمه‌ای در باب ضرورت توجه به توحید نظری و عملی بود.
در ادامه، به مجموعه‌ای از روایتهای منسوب به امام رضا (علیه السلام) و در خلال آن به انحراف برخی از فرق مسلمان و غیرمسلمان نسبت به شناخت خدا و به تلاش معصومان (علیه السلام) نسبت به رفع این نقصی که ریشه‌ی نقص‌های دیگر در نظر، اندیشه، عمل و رفتار است، پرداخته می‌شود.

منشأ و قدم اول برای عبادت خدا، شناخت اوست.

امام رضا (علیه السلام) در خطبه‌ای مفصل و جامع، بحث معرفت و توحید ذات باری تعالی را مطرح فرمودند که در قسمتی از آن آمده است:
اوّلُ عبادة تعالی معرفُته و أصلُ معرفِة الله توحیدُه و نظامُ توحیدِ الله تعالی نفیُ الصفاتِ عنه لشهادة العُقولِ أنَّ کلَّ صفة و موصوفٍ مخلوقٌ و شهادة کلِّ مخلوقٍ أنَّ له خالقاً لیسَ بصفة و لا موصوفٍ...؛ مرحله‌ی اول در عبادت خدا، شناخت اوست. پایه و اساس شناخت خداوند منحصر به فرد دانستن اوست. قوام و اساس توحید این است که صفت‌های (زائد بر ذات) را از ذات خداوند منتفی بدانیم زیرا عقل انسان خود گواهی می‌دهد که هر چیزی که از صفت و موصوفی ترکیب شده باشد مخلوق است و هر مخلوقی نیز خود شهادت می‌دهد که خالقی دارد که نه صفت است و نه موصوف و هر صفت و موصوفی همیشه باید با هم همراه باشند و همراهی دو چیز با هم نشانه‌ی حادث بودن آنهاست و حادث بودن هم با ازلی بودن منافات دارد... (صدوق، 1373، ج1: 302) .
خداوند متعال در قرآن کریم غایت آفرینش جن و انس یعنی دو موجود مختار مرکب از عقل و شهوت را پرستش خود معرفی می‌کند: «وَ مَا خَلَقتُ الجنَّ و الانسَ إِلاَّ لِیَعبُدُونِ؛ جن و انس را نیافریدم مگر آنکه مرا عبادت کنند» (ذاریات/56) .
معصومان (علیه السلام) در ذیل این آیه فرموده‌اند: «یعنی خداوند جن و انس را برای امر و نهی و تکلیف آفریده اما نه از روی جبر بلکه از روی اختیار تا فرمان بردار و نافرمان شناخته شود» (بحرانی، 1417ق، ج5: 174) .
از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که امام حسین (علیه السلام) خطاب به اصحاب خود گفتند: «إِنَّ اللهَ عزَّ وجلَّ ما خلقَ العباد الّا لیَعرِفوه فإذا عَرَفوه عَبدَوه فإذا عَبَدوه إستَغنَوا بعبادِته عن عبادة مَن سِواه؛
خداوند بندگان را نیافرید مگر آنکه او را بشناسند، پس وقتی او را شناختند او را می‌پرستند و اگر او را پرستیدند از عبادت غیر او بی نیاز می‌شوند» (طباطبایی، 1362، ج 18: 423) .
ملاحظه می‌شود که طبق این حدیث شریف، تا معرفت خدای متعال نباشد عبادت او نیز به خوبی حاصل نمی‌شود.
اما در مورد نفی صفت از خدای متعال و توضیح کلام امام رضا در این مسئله، از خطبه‌ی جد بزرگوارشان حضرت امیرمؤمنان کمک گرفته می‌شود که فرمودند:
اولُ الدّینِ معرفتُه و کمالُ معرفتِه التصدیقُ بِه وکمال اتصدیقِ به توحیدُه و کمالُ توحیدهِ الاخلاصُ له وکمالُ الاخلاصِ له نفیُ الصفاتِ عنه لشهادة کلِ صفة أنّها غیرُ الموصوفِ و شهادة کلِّ موصوفٍ أنّه غیرُ الصفة فَمن وصفَ اللهَ سبحانَه فقد قَرنه و مَن قَرنه فقد ثنّاه و من ثَنّاه فَقَد جَزَّاه و مَن جَزَّاه فقد جَهلِه؛ اساس دین (یعنی چیزی که به سبب آن، خداوند متعال پرستش می‌شود) شناخت اوست، شناخت کامل، تصدیق و گرویدن به اوست، تصدیق و تمام توحید، یگانه دانستن اوست، کمال توحید خالص کردن عمل برای او و کمال اخلاص آن است که صفت زائد بر ذات برای او تصور نشود، زیرا هر صفتی گواهی می‌دهد که آن، غیر از موصوف است و هر موصوفی گواهی می‌دهد که آن، غیر از صفت است (سیدرضی، 1351، خطبه‌ی اول) .
مقصود حضرت در این کلام از اخلاص برای خداوند، نفی جسمیت و عرضیت است، زیرا جسم مرکب بوده و هر مرکبی، ممکن است و واجب الوجود، ممکن نیست. همچنین هر عرضی، نیازمند است و واجب الوجود، نیازمند نیست. پس واجب الوجود، عرضی نخواهد بود. همچنین هر جِرمی، حادث است و واجب الوجود، حادث نیست، پس واجب الوجود، جوهر هم نیست (ابن ابی الحدید، 1385ق، ج1: 74) .
امام رضا (علیه السلام) در گفت و شنودی که با عمران صائبی دارد حقیقت توحید و یکتاپرستی را بیان می‌کند. در پاسخ سؤال عمران که می‌پرسد به من بفرمایید آیا ما یکتایی خداوند را به حقیقت درمی یابیم یا به وصف؟ می‌فرمایند: به درستی آن نور ایجادکننده‌ی یکتا، همان وجودی است که از اول بوده، یگانه است و بی نیاز، بی آنکه چیزی همراهش باشد، تک است و دومی ندارد،... نوری است عاری از نیاز و بی نیاز از همه، نه وقتی موجود شده و نه زمانی معین باقی است و نه بر چیزی استوار و قائم است. نه به چیزی پنهان و نه به چیزی تکیه کرده است... (ابن شعبه حرانی، 1377، ج 274:2) .
خلاصه اینکه لازم است در کلاس‌ها، کتاب‌ها، خطابه‌ها و منبرها قسمتی از وقت و نوشته، به معرفی صحیح خداوند متعال اختصاص داده شود. بهترین معرفی کنندگان در این زمینه، معصومان (علیه السلام) هستند چرا که آن ذوات نورانی، حضرت حق را بهتر از دیگران شناخته بودند.

خداوند متعال مثل و مانندی در میان آفریدگانش ندارد؛ «لیس کمثله شیع» (شوری /11) .

از امام ابوالحسن الرضا (علیه السلام) روایت شده که فرمودند: «من شبّهَ اللهَ بخلقِه فهو مشرکٌ و مَن نسبَ البه ما نَهَی عنه فهو کافرٌ؛ هرکس خداوند متعال را به آفریده اش تشبیه کند مشرک است و هرکس آنچه را که خود خداوند از آن نهی کرده به خداوند نسبت دهد کافر است» (صدوق، 1373، ج 229:1) ، مثلاً خداوند از ظلم نهی کرده، حال اگر کسی خدا را ظالم بداند کافر است.
یکی از آیات شریفه‌ی قرآن کریم که به خاطر ظاهر و عدم توجه به باطن آن، برخی به شرک گرفتار شده‌اند آیه شریفه‌ی «وُجُوهٌ یَومَئذٍ نَاضِرَة * إِلیَ رَبهَّا نَاظِرَة» (قیامت/23-22) است یعنی صورت‌هایی در آن روز بشاش و درخشان بوده به پروردگارش می‌نگرد. عدم فهم صحیح جمله‌ی «إِلیَ رَبهَّا نَاظِرَة» باعث شده افرادی برای خداوند متعال قائل به جسم شده، او را به بندگانش تشبیه کنند و بر اساس فرمایش امام رضا (علیه السلام) گرفتار شرک شوند.
امام فخر رازی که دانشمندی معتزلی است و عقیده اش در این مسئله با عقیده‌ی شیعه همراهی دارد، از جمهور اهل سنت نقل می‌کند: «بدان که جمهور اهل سنت به این آیه تمسک جسته و می‌گویند مؤمنان در روز قیامت خدا را می‌بینند» (بی تا، ج30: 226) .
اما به برکت علوم اهل بیت (علیه السلام) ، شیعیان قائل به جسم و شباهت برای خداوند متعال نشدند و روایات اهل بیت (علیه السلام) و مفسران آنها این آیه را به وجوهی زیبا و عقلانی تفسیر کرده‌اند. امام رضا (علیه السلام) در این باره فرمودند: «... مُشرقة ینتظرُ ربِّها؛ صورت‌ها تابناک و شادان و در انتظار پاداش‌های پروردگارش است» (صدوق، 1373، ج 1: 229) . معنی کردن کلمه‌ی «ناظرة» به معنای «منتظرة» مورد تأیید کتاب‌های لغت و مفسران شیعه و سنّی است.
ابن منظور می‌نویسد: «التنظّر: توقع الشی، و النَّظرة بکسر الظاء: التأخیر فی الأمر و فی التنزیل العزیز: «فنظرة الی میسرة» و قرأ بعضهم : فناظرة» (1408ق، ج 194:14) .
ملاحظه می‌شود که در معنای آیه‌ی شریفه یادشده در کلام وی که خداوند، طلبکار را امر به انتظار و صبر می‌کند تا بدهکار از عسر و تنگدستی به در آید، قرائت «ناظرة» را هم مطرح می‌کند در حالی که هر دو حال به معنی انتظار است. آنگاه قول کسانی که «ناظرة» با «الی» را به معنای منتظره صحیح ندانسته‌اند رد می‌شود.
پس وجه اول تفسیر آیه، معنا کردن «ناظرة» به «منتظرة» بود که در روایت نورانی حضرت آمد و در تفاسیر شیعی مثل مجمع البیان، المیزان و... و تفاسیر سنی مثل مفاتیح الغیب فخر رازی نیز این معنا آمده است.
نکته‌ی دوم قابل توجه اینکه امام (علیه السلام) کلمه‌ی «ثواب» را در تقدیر گرفته است و این صنعت در کلام عرب و در قرآن کریم وجود دارد مانند: «و جاء ربَّک أی امرُ ربَّک و قوله و أنا أدعو کم إلى العزیز الغفار أى إلى طاعة العزیز الغفار و قوله إن الذین یؤذون الله أى یؤذون أولیاء الله» (طبرسی، 1408 ق، ج 10: 601) .
نکته‌ی سومی که از کلام امام رضا (علیه السلام) استفاده می‌شود این است که بر فرض، کسی کلمه‌ی ثواب را در معنای آیه در تقدیر نگیرد می‌تواند بگوید «الی» در اینجا به معنای حرف جر نیست بلکه به معنای نعمت است و جمع آن، آلاء می‌باشد و این معنا در کتاب‌های لغت، تفسیر و حتی اشعار عرب نیز به کار رفته و سابقه دارد.
«اعشی وائل شاعر عرب می‌گوید:

أبیضٌ لایرهَب الهُزالَ ولا *** یقطعُ رَحِماً و لایَخون إلى

یعنی سفیدرویی که ضعیفان را نمی‌ترساند و نه قطع رحم می‌کند و نه به نعمتی از نعمت‌های الهی خیانت می‌ورزد» (طبرسی، 1408 ق، ج 10: 602؛ فخر رازی، بی تا، ج 228؛ طریحی، 1416 ق، ج 3. 1800) .
اما مفسر بزرگ قرآن، ذریه‌ی اهل بیت (علیه السلام) مرحوم علامه طباطبایی معنای دیگری نیز مطرح می‌کند و می‌نویسد: «مراد از نظر به خدا، نظر حسی که توسط چشم جسمانی انجام می‌شود نیست چرا که دلایل روشنی بر محال بودن جسمانیت خداوند ارائه شده، مراد از آن، نظر قلبی و عقلی است» (1362، ج 20: 198) .
نگارنده می‌گوید در تأیید و تقویت این احتمال و وجه تفسیری نیز مؤیدهایی از سخنان نورانی معصومان (علیه السلام) وجود دارد، از جمله وصیت معروف پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به ابوذر غفاری که فرمودند: «یا اباذر أعبدالله کانّک تَراه ؛ خدا را به گونه‌ای عبادت کن که او را می‌بینی» (ورام مالکی، بی تا، ج 2: 51) .
امیرمؤمنان علی (علیه السلام) در پاسخ سؤال ذعلب یمانی که پرسید: ‌ای امیرمؤمنان آیا پروردگارت را دیده ای؟ فرمودند: آیا کسی را که ندیده‌ام پرستش کنم؟ پرسید: چگونه او را دیده‌ای؟ فرمودند: «لاتدرکُه العیونُ بمشاهدة العیانِ و لکن تُدرکُه القلوب بحقایق الایمانِ؛ چشم‌ها با مشاهده‌ی مادی خدا را نمی‌بینند؛ اما قلب‌ها با حقایق، ایمان او را درک می‌کنند» (تبویب صبحی الصالح، 1395ق، خ 1 و 179) .
همچنین سید شریف رضی می‌نویسد:
نظر با رؤیت متفاوت است و نظرگاه به معنای انتظار است و گاه به معنی تفکر در ادله، همانند وقتی که می‌گوییم فلانی اهل نظر است و گاه نظر به معنای تدبر و تامل است و قول خداوند متعال که أنظر کیف ضربوا لک الأمثال (اسری/ 48؛ فرقان/9)
یعنی تدبر و تأمل کن که چگونه منکران برای تو مثال می‌زنند. (1406 ق: 373) .
با این گفته، وجه‌ی دیگری بر معنای «ناظرة» اضافه می‌شود و آن عبارت از تأمل و تدبر است. اما طبق برخی از روایت‌ها تأمل در ذات خدا، انسان را به جایی نمی‌رساند بلکه باید در صفت‌ها و اسمای او تفکر و تدبر کرد.

زیارت خداوند متعال در روایتها به معنی زیارت اولیای او یعنی پیامبران، امامان و صالحان است.

راوی از امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) در مورد حدیث روایت شده از اهل حدیث که مؤمنان پروردگارشان را از منازلشان در بهشت زیارت می‌کنند می‌پرسد. امام (علیه السلام) فرمودند:‌ای اباصلت، زیارت خدای متعال یعنی زیارت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ، پس هرکس در بهشت بتواند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را زیارت کند، خدای تبارک و تعالی را زیارت کرده است.
در ادامه‌ی حدیث آمده است: معنی خبری که می‌گوید ثواب «لااله الا الله» نظر به وجه خداست، آن است که وجه خداوند متعال، پیامبران، فرستادگان و حجج او هستند. آنها کسانی هستند که به وسیله‌ی آنها توجه به خدا، دین او و شناخت او حاصل می‌شود (صدوق، 1373، ج 231:1) .
نگارنده می‌گوید وجه عبارت است از چیزی که انسان با آن با غیر خودش مواجه می‌شود. خدای متعال هم برای سخن گفتن با خلق خود از طریق حججش یعنی پیامبران، رسولان و امامان (علیه السلام) با خلق مواجه می‌شود پس آنها وجه خداوند هستند.
در ادامه‌ی روایت آمده است که اگر خداوند فرموده: «کلُّ شیءٍ‌هالکٌ إلا وجهَه» (قصص / 88) یا فرموده «کلُّ مَن علیها فانٍ و یَبقی وجهُ ربِّکَ ذوالجلالِ و الإکرامِ» (رحمن/26) منظور از وجه، انبیای الهی و حجج او هستند. با این توضیح که پیامبران و حجج الهی که تعالیمشان باعث احیای جامعه می‌شود ارواحشان و اجسادشان نیز به معجزه‌ی الهی باقی می‌ماند لذا می‌توان گفت خدای متعال که خود باقی ماندنی است وجه او نیز که پیامبران الهی باشند باقی ماندنی هستند. البته معنای دیگری در تفاسیر ارائه شده که وجه را به معنای ذات خدا دانسته‌اند: إلا وجهه معناه إلا ذاته و قیل معناه کل شیء‌هالک الا ما ارید به وجهه (طوسی، بی تا، ج 8: 184) که معنای دوم به مفاد روایت نقل شده نزدیک تر است.
در ادامه‌ی روایت، امام رضا (علیه السلام) روایتی از قول رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل فرمودند که: هر کس اهل بیت مرا دشمن دارد در روز قیامت نمی‌تواند مرا ببیند و من نیز نمی‌خواهم او را ببینم. در میان شما کسانی هستند که پس از مرگ من هرگز مرا نخواهند دید (صدوق، 1373، ج1: 231) .

خداوند متعال کیفیت (ماهیت) و مکان خاص ندارد.

در مباحث فلسفه‌ی اسلامی ثابت است که کیفیت یعنی ماهیت داشتن، برای موجودات ناقص است و از آنجا که ماهیت را حد وجود می‌دانند و خدای متعال دارای حدی نیست بلکه او وجود حقیقی و بی نهایت است، بنابراین خداوند متعال، ماهیت یعنی کیفیت ندارد (نک: سبزواری، بی تا: 51، غرر فی أنّ الحق تعالی انّیة صرفه) .
همچنین مکان داشتن به معنی اشغال کردن فضایی مادی برای خداوند قابل تصور نیست. چراکه فضای مادی را تنها شیء مادی اشغال می‌کند و از طرف دیگر برای خداوند محل خاص قائل شدن، مساوی این مطلب است که جای دیگر از وجود او خالی است؛ در حالی که خداوند متعال همه جا حضور دارد... (نک: طباطبایی، بی تا: 105، 129 و ...) .
آنچه بیان شد در خلال روایتی قابل برداشت است:
عده‌ای از ماوراءالنهر خدمت امام رضا (علیه السلام) رسیدند و عرضه داشتند: برای پرسیدن سه مطلب خدمت شما آمده ایم، اگر در این سه مورد به ما جواب دادی خواهیم دانست که تو دانشمند هستی. حضرت فرمودند بپرسید. گفتند: خداوند کجاست؟ چگونه است و تکیه اش بر چیست؟ حضرت در جواب فرمودند: خداوند خود کیفیت و چگونگی را خلق کرده (و فراتر از کیفیت و چگونگی است) پس هستی خدا حد و اندازه و چگونگی ندارد و جا و مکان را خود خلق کرده و فراتر از مکان است، پس خود بی نیاز از مکان است و تکیه اش بر قدرتش بوده و هست. آنان گفتند شهادت می‌دهیم که تو دانشمندی (شیخ صدوق، 1373، ج1: 235) .
مرحوم شیخ صدوق می‌گوید منظور حضرت از اینکه فرمودند: «تکیه اش بر قدرتش بوده و هست» این است که تکیه اش بر ذاتش بوده و هست. زیرا قدرت جزء صفت‌های ذات است.
مرحوم علامه طباطبایی ذیل آیه‌ی 54 سوره‌ی اعراف (ثم استوی علی العرش) و آیه‌ی پنجم سوره‌ی طه (الرّحمنُ علی العرش إستوی) مطالب ارزشمند عقلی و کلامی مفصل پیرامون معنای عرش و کرسی و استوای خداوند متعال بر عرش عنوان کرده است که خواننده را به تفسیر شریف المیزان ارجاع می‌دهیم و تنها جمله‌هایی به مناسبت نقل می‌کنیم: «منظور از استواء بر عرشی، فرمان تدبیر امور عالم را به دست گرفتن است. یعنی خداوند متعال پس از خلقت و آفرینش نخستین، تدبیر و ربوبیت جهان را نیز به دست خود گرفت» (1362، ذیل آیات اشاره شده) . ایشان در بحث روایی خود حدیثی را نقل می‌کند که مبحث ما را روشن می‌سازد.
شیخ صدوق در کتاب توحید خود از مفضل بن عمر از امام صادق (علیه السلام) نقل می‌کند که فرمودند:
هر کسی گمان برد که خداوند از چیزی درست شده، خدا را حادث دانسته و هر کسی گمان برد که خدا داخل چیزی است، او را محصور دانسته و هر کسی گمان برد خدا بر چیزی است او را محمول دانسته است. امام صادق (علیه السلام) در پاسخ سؤال کسی که پرسیده بود معنای «الرّحمنُ علی العرشِ إستوَی» چیست، فرمودند: خداوند با این آیه خود را توصیف کرده، او بر عرش (یعنی عالم وجود) مسلط شده است، بدون اینکه عرش حامل او یا حاوی (دربردارنده) او باشد و بدون اینکه عرش از او جدا باشد بلکه خداوند حامل و نگه دارنده‌ی عرش است و فرموده کرسی او (دامنه‌ی حکمرانی او) آسمان‌ها و زمین را فرا گرفته است. پس ما هم برای عرش و کرسی، آنچه را که خدا برای خود ثابت دانسته، ثابت می‌دانیم و آنچه را که خدا برای خود نفی کرده است نفی می‌کنیم. پس نه عرش حاوی اوست و نه او محتاج به مکانی یا چیزی که خود، آنها را آفریده است بلکه خلق محتاج اویند (1362، ج14: 140-139) .

خداوند صورت و جسم مادی ندارد.

به دنبال اثبات این نکته در فلسفه‌ی الهی که خداوند، عالم امکان را و از جمله جسم و جسمانیت را آفریده به این نکته می‌رسیم که خداوند متعال مثالی در میان مخلوقات خود ندارد، «لیس کمثله شیء و هو السمیع البصیر» (شوری /11) . بنابراین اگر صحبت از سمیع و بصیر بودن است، شنوا و بینا بودن با آلات جسمانی مثل چشم و گوش انسانی نیست و اگر صحبت از قدرت اوست، قادر بودنش از طریق دستان و بازوان جسمانی نیست.
در ادامه به روایت‌هایی که به کج فهمی در این رابطه اشاره دارد پرداخته می‌شود:
1. حسین بن خالد گوید به امام رضا (علیه السلام) عرض کردم: مردم از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایتی نقل می‌کنند که حضرت فرمودند: خداوند آدم را به شکل خودش آفرید (إن الله خلق آدم علی صورته) . امام (علیه السلام) در جواب فرمودند : خدا آنھا را بُکشد، اول حدیث را حذف کرده‌اند، اصل حدیث
چنین است: روزی حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از مقابل دو تن که به یکدیگر دشنام می‌دادند می‌گذشتند. یکی از آن دو به دیگری می‌گفت: خدا چهره‌ی تو و هر کسی را که به تو شبیه است قبیح و زشت گرداند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به او فرمودند:‌ای بنده‌ی خدا این سخن را به برادرات نسبت مده، زیرا خداوند، آدم (علیه السلام) را به شکل او آفرید (صدوق، 1373، ج 1: 241) .
2. در روایت دیگری در معنای «ید» در این آیه‌ی شریفه «ما منعک ان تسجد لما خلقت بیدیّ؛‌ای ابلیس چه چیز تو را بر آن داشت که در مقابل آنچه به دست خود آفریدم سجده نکنی؟» (ص /75) ، امام رضا (علیه السلام) فرمودند منظور از دست، قدرت و نیرو است (همان) .
مرحوم شیخ صدوق مؤلف کتاب عیون اخبار الرضا می‌نویسد: از بعضی از بزرگان شیعه شنیده ام که ائمه اطهار (علیه السلام) در این آیه بر سر کلمه‌ی «خلقت» وقف می‌کردند و از کلمه‌ی «بیدیّ» شروع می‌کردند، ادامه‌ی آیه چنین است: «بیدیَّ إستکبرتَ أم کنتَ مِن العالینَ» یعنی آیا با نعمتی که به تو داده ام تکبر و گردن فرازی می‌کنی یا اصلاً طغیانگر و عصیانگری؟
در اینجا «ید» به معنی نعمت و احسان به کار رفته است و این گونه تعبیرها در محاوره‌های مردم نیز دیده می‌شود. مثلاً کسی به دیگری می‌گوید: با شمشیر خودم با من می‌جنگی؟ با نیزه‌ی خودم به من نیزه می‌زنی؟ کانه خدای عزوجل می‌فرماید: با نعمت، احسان و نیکویی من، بر استکبار و عصیان توانا شده‌ای (همان: 242) .
آنچه بیان شد توسط روایت مفصلی که از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است تأیید و تقویت می‌شود.
یونس بن ظبیان می‌گوید:
برامام صادق (علیه السلام) وارد شدم و گفتم:‌ای پسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ، من بر مالک و اصحابش داخل شدم دیدم برخی از آنها می‌گویند: خداوند صورتی دارد مثل صورت‌ها، برخی دیگر می‌گویند: او دو دست دارد و به آیه‌ی «بیدیّ استکبرت»، احتجاج می‌کردند و برخی نیز می‌گفتند: خدا جوان است مثل جوان 30 ساله. حال شما چه نظری دارید؟ امام صادق (علیه السلام) در حالی که تکیه داده بود، مستقیم نشست و گفت: خدایا ببخش، خدایا ببخش. سپس فرمودند:‌ای یونس، کسی که گمان کند خدا صورتی مثل صورت‌ها دارد شرک ورزیده و کسی که فکر کند خدا دست و پایی مثل دست و پای مخلوق دارد او به خداوند کفر ورزیده پس شهادت او را نپذیرید و ذبیحه‌ی او را نخورید. وجه خدا، پیامبران و اولیای او هستند و ید در آیه، قدرت خداست همان طور که می‌فرماید: «أیَّدکم بنصرهٍ؛ شما را با قدرتش پیروز گرداند» (انفال/26) . کسی که گمان کند خدا در چیزی قرار دارد یا بر چیزی جای دارد یا از چیزی به چیز دیگر منتقل شود یا جایی خالی از اوست، خدا را به صفت مخلوق وصف کرده است در حالی که او آفریننده‌ی همه‌ی مخلوقات است. خدا به مردم شبیه نیست، مکانی از او خالی نیست و مکانی را اشغال نکرده، او نزدیک است، در عین دوری و دور است، در عین نزدیکی... کسی که خدا را با این صفت‌ها بشناسد از موحدان است (بحرانی، 1417 ق، ج 4: 684) .
3. در تفسیر آیه‌ی شریفه: «یَومَ یُکشَفُ عَن سَاقٍ وَ یُدعَونَ إِلیَ السُّجُودِ فَلا یَستَطِیعُونَ؛ روزی که ساق نمایان می‌شود و آنها را به سجده می‌خوانند» (قلم/42) تفسیرهای مختلفی نقل شده است. فخر رازی در تفسیر خود، اقوال مختلفی نقل می‌کند که خلاصه‌ی آنها عبارت است از:
1. این عبارت، کنایه از شدت روز قیامت است و به طور کنایی در اشعار عرب هم آمده است؛
2. روزی که از اصل حقایق اشیاء پرده برداشته می‌شود؛
3. روزی که از ساق جهنم یعنی اصل جهنم حجاب برداشته شده و انسانها جهنم را می‌بینند؛
4. و بالاخره قول مشابهه را نقل می‌کند که گفته‌اند منظور، ساق خداست و از قول ابی مسعود روایتی منقول است که خداوند در روز قیامت برای خلق ممثل می‌شود... ناگفته نماند مرحوم فخر رازی این قول را به شدت رد می‌کند زیرا که خداوند از جسم و جسمانی مبّراست. (بی تا، ج30: 95) .
مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر این آیه‌ی شریفه معنای اول را به نقل از کشاف زمخشری مطرح می‌کند با این بیان که انسان‌ها در هنگام سختی برای مقابله با آن، گویا پاچه‌ی خود را بالا می‌زنند، به هر حال این تعبیر کنایی است مثل وقتی که گفته می‌شود فلانی دستانی بسته دارد که کنایه از بخیل بودن است و.... ایشان در بحث روایی چند روایت از درّالمنثور سیوطی مطرح کرده، آنها را مخالف براهین عقلیه و نص کتاب خدا می‌داند.
در یکی از این روایت‌ها چنین نقل شده است: بخاری، ابن منذر و ابن مردویه از ابن سعید روایت کرده‌اند که نعوذ بالله پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: پروردگار ما از ساق خود کشف می‌کند و آنگاه هر زن و مرد مؤمنی سجده می‌کنند... (طباطبایی، 1362، ج 20: 51) .
در پایان این قسمت و در تفسیر آیه‌ی شریفه‌ی مطرح شده، روایتی که حسن بن سعید از امام رضا (علیه السلام) نقل کرده بیان می‌شود.
حضرت فرمودند: «روز قیامت روزی است که حجابی از نور کنار می‌رود و مؤمنان به سجده می‌افتند؛ ولی پشت منافقان سخت می‌شود و نمی‌توانند سجده کنند» (صدوق، 1373، ج1: 242) .
کنار رفتن حجابی از نور، می‌تواند برای کشف باطن اشیاء یا اعمال انسان‌ها یا ماهیت جهنم و بهشت و... باشد و به هر روی تفسیر نقل شده از امام رضا (علیه السلام) می‌تواند با سه معنای نقل شده از مفسران همراهی داشته باشد و به یقین با معنای تجسیم و تشبیه مخالف بوده به شدت آن را نفی می‌کند، چرا که خداوند متعال تعالی عن ذلک است و آیاتی که ظاهر معنای آنها به نوعی ممکن است تصور این معنا را تقویت کند مورد تأویل و تشریع ائمه اطهار (علیه السلام) قرار گرفته که نمونه‌ی آن آیه‌ی زیر است.
ابراهیم بن ابی محمود می‌گوید:
از امام رضا (علیه السلام) درباره‌ی این آیه سؤال کردم «و تَرَکَهم فی ظلماتٍ لا یُبصرونَ؛ خداوند، کفار را در حالی که هیچ نمی‌پسندد در تاریکی‌ها رها می‌کند» (بقره/17) . فرمودند: برعکسِ مخلوقات که می‌توان درباره‌ی آنها الفاظ رها کردن و ترک کردن را به کار برد، نمی‌توان با این الفاظ خدا را وصف کرد (و صحیح نیست که بگوییم خداوند فلان کس را رها یا ترک کرد) بلکه (مطلب از این قرار است که) وقتی می‌داند آنها از کفر و ضلالت دست برنمی دارند، لطف و کمک خویش را از آنها دریغ می‌دارد و آنها را به حال خودشان می‌گذارد تا هر کاری بخواهند انجام دهند (صدوق، 1373، ج1: 248) .
پس معنای ترک، ترک مادی و جسمانی نیست بلکه دریغ کردن از افاضه‌ی لطف، هدایت و رحمت است.

نفی معانی ظاهری آیات قرآن و اثبات معنای باطنی در احادیث رضوی

در قرآن کریم شاهد آیاتی هستیم که اگر معنای ظاهری یعنی کاربردی آن در میان انسان‌ها را مدنظر قرار دهیم آن گاه با مقام متعالی خداوند سازگار نیست. یکی از این آیات در پایان بند قبل بیان شد و اینک آیاتی دیگر:
1. عبدالعزیز بن مسلم می‌گوید:
از امام هشتم (علیه السلام) درباره‌ی این آیه سوال کردم: «نسوا الله فنسیهم؛ خدا را فراموش کردند، او هم آنها را فراموش کرد» (توبه/67) . حضرت فرمودند: خداوند نه سهو و نه چیزی را فراموش می‌کند بلکه سهو و نسیان مربوط به مخلوقات است که نبودند و خلق شده‌اند، آیا به این آیه برخورد نکردی که: «و ما کانَ ربُّکَ نسیّاً؛ پروردگارت فراموش کار نیست» (مریم/64) ، معنی آیه چنین است: خداوند کسانی را که او و قیامت را فراموش کرده‌اند این گونه جزا می‌دهد که خودشان را از یاد خودشان می‌برد، همان طور که در جای دیگر فرمودند: «و لا تکونوا کالذین نسُواالله فأنسیَهم أنفسَهُم اولئک همُ الفاسقون» (حشر/19) (صدوق، 1373، ج1: 251) .
روایت‌هایی دیگر از ائمه اطهار (علیه السلام) ، وجه دیگری از معنای نسیان ارائه می‌دهد:
امیرمؤمنان علی (علیه السلام) در مورد «نسوا الله فنسیهم» فرمودند: آنها خدا را فراموش کردند و به طاعت او عمل نکردند، پس خدا آنها را در آخرت فراموش کرد یعنی ثوابی از بهشت برایشان قرار ندارد پس گویا از سهم بهشت فراموش شدند. در روایتی امام باقر (علیه السلام) فرمودند: «ترکوا طاعة الله فترکهم» (بحرانی، 1417 ق، ج 2: 813) .
خلاصه‌ی کلام آنکه، نسیان در مورد ذات خداوند متعال به معنای فراموشی و سهو در آدمیان نیست و در نهایت به معنی بی توجهی و توقف افاضه‌ی رحمت، مغفرت و ثواب است که خداوند متعال با توجه و علم، آنها را نسبت به فرد منافق و امثال او اعمال می‌کند.
2. علی بن حسن فضال از پدرش چنین نقل کرده است که از امام هشتم درباره‌ی این آیه سؤال کردم «کلّا إنَّهم عن ربِّهم یومئذٍ لَمَحجوبونَ؛ آنان در آن روز در پس حجاب و پرده‌ای هستند و پروردگار خود را نمی‌بینند» (مطففین /15) ، حضرت فرمودند: نمی‌توان و صحیح نیست خداوند را این طور وصف کنیم که در جایی قرار می‌گیرد و بندگان در پس حجاب هستند و او را نمی‌بینند، بلکه معنی آیه این است که از ثواب پروردگار خویش محروم هستند (صدوق، 1373، ج 1: 252) .
ملاحظه می‌شود که امام (علیه السلام) کلمه‌ی «ثواب» را قبل از «ربهم» در تقدیر گرفته‌اند و مشابه این معنا یعنی استفاده از صنعت ایجاز حذف در آیات دیگر نیز وجود دارد، مثلاً: «وَ اسئلِ القَریَ^َ الَّتیِ کُنَّا فِیهَا» (یوسف/82) که به معنی و اسئلِ اهل القریة الَّتیِ کُنَّا فِیهَا است.
همچنین در آیات زیر نیز از این صنعت استفاده شده است:
«وَ جَاءَ رَبُّک وَ المَلَکُ صَفَّا صَفَّا» (فجر/22) یعنی و جاء امر ربک ... از آنجا که خداوند متعال به آمد و رفتن و انتقال و جابه جایی توصیف نمی‌شود معنی آیه آن است که فرمان پروردگار آمد و فرشتگان صف به صف بودند.
و آیه‌ی (هَل یَنظُرونَ إلا أن یأتیهم الله فى ظلال مِّن العُمّام و المُلئکة» (بقره/210) «أن یأتیهم الله بالملائکة او بأمره او بعذابِه...؛ آیا منتظرند که خداوند، ملائکه را در میان ابرها به سراغشان بفرستد یا امرش و عذابش را بر آنها نازل کند؟»
ملاحظه می‌شود که در این آیه «واو» به معنای «باء» است و آیه‌ی «هَل یَنظرون أن تأتیهمُ الملائکة او یأتی أمرُ ربّک» (نحل /33) مؤیدی است بر آنچه بیان شد (شبّر، 1412 ق: 70، 248 و 557) .
3. آیا خداوند مکر و خدعه می‌کند؟ آیا خداوند استهزاء و مسخره می‌کند؟
راوی می‌گوید در مورد آیات 79 توبه؛ 15 بقره: 154 آل عمران و 142 نساء از امام رضا (علیه السلام) سؤال کردم (موضع شاهد آیات عبارت‌اند از: سَخِرَاللهُ یستهزیُ بِهم، و مکرُوا و مکرالله، یُخادعونَ اللهَ و هُو خادِعُهم) ، حضرت فرمودند: «خداوند نه مسخره می‌کند، نه استهزاء و نه نیرنگ و فریب به کار می‌برد؛ بلکه مطابق عمل مسخره، استهزاء، نیرنگ و فریب آنان به آنان جزا می‌دهد. خداوند بسیار برتر از آن چیزهایی است که ستمکاران می‌گویند و می‌پندارند» (صدوق، 1373، ج 254:1) .
نگارنده اعتقاد دارد این بیان در آیات دیگر نیز وجود دارد یعنی جزا و مقابله به مثل، تجاوز در کلام خدا، تجاوز دانسته شده در حالی که در حاق واقع تجاوز نیست بلکه مقابله به مثل و تلافی است مثل آیات شریفه‌ی: «فَلَا عُدوَانَ إِلَّا عَلیَ الظَّالِمِینَ؛ دشمنی نیست مگر بر ستمکاران *... فَمَنِ اعتَدَی عَلَیکُم فَاعتَدُوا عَلَیهِ بِمِثلِ مَا اعتَدَی عَلَیکُم؛ پس کسی که بر شما تجاوز کرد به همان‌اندازه بر او تجاوز کنید» (بقره/194 - 193) .
از آنجا که خداوند در آیات دیگر امر به نهی از تجاوز فرموده مثل آیه‌ی: «وَ قَاتِلُوا فیِ سَبیِلِ اللهِ الَّذینَ یُقَاتِلُونَکُم وَ لا تَعتَدُوا؛ و در راه خدا قتال کنید ولی تجاوز نکنید» (بقره/190) ، پس به ناچار باید آیات آمر به اعتداء (یا حداقل اجازه دهند به اعتداء) را به معنای مقابله به مثل و تلافی معنی کرد.
مرحوم علامه طباطبایی در این باره می‌نویسد: «امر خداوند متعال به اعتداء، با اینکه خداوند معتدین (تجاوز کاران) را دوست ندارد، به معنی مقابله با تجاوزگری است. اگر مقابله با تجاوز دیگران باشد. در واقع دور شدن از ذلت، بردگی و ستم دیگران است و همانند تکبر با متکبر و در مقابل ظالم به بدی سخن گفتن است» (طباطبایی، 1362ق، ج2: 64) .

اصلاح و رفع تحریف از احادیث نبوی توسط احادیث رضوی

ابراهیم بن ابی محمود گوید:
به حضرت رضا (علیه السلام) عرض کردم نظر شما درباره‌ی حدیثی که مردم به نقل از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می‌کنند که خداوند تبارک و تعالی هر شب جمعه به آسمان دنیا (پایین) آید چیست؟ فرمودند: خداوند لعنت کند کسانی را که کلمه‌ها را از محل خود جابه جا و تحریف می‌کنند. به خدا قسم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین سخنی نگفته است بلکه فرموده: خداوند تعالی در ثلث آخر هرشب و هر شب جمعه از اول شب فرشته‌ای را به آسمان دنیا می‌فرستاد و آن فرشته به فرمان خدا ندا می‌کند. آیا درخواست کننده‌ای هست تا خواسته اش را برآورم؟ آیا توبه کننده‌ای هست تا توبه اش را بپذیرم؟ آیا استغفار کننده‌ای هست تا او را بیامرزم... (صدوق، 1373، ج1: 255) .
تحریف اقسامی دارد. یکی از انواع آن عبارت است از حذف قسمتی از کلام. در حدیث شریفی که ملاحظه شد، ناقلان، روایت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را به این صورت تحریف کرده بودند که به جاى «إنَّ الله تعالی یُنزلُ مَلَکاً إلی السماء» آورده بودند «إنَّ الله تعالى یَنزل إلى السماء» یعنى به جای فرستادن فرشتگان توسط خداوند، آمدن خود خدا را قرار داده بودند. این نمونه‌ای است از انحراف‌هایی که بسیاری از انسان‌ها به خاطر دور شدن از هدایت و علوم اهل بیت (علیه السلام) گرفتار آن شدند.
امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) ، همانند اجداد طاهرینش در زمان خود پاسخگوی پرسش‌های دانشمندان اهل کتاب نیز بودند. پایان این مقاله به حدیثی اختصاص می‌یابد که اگرچه جریان پرسش و پاسخ به طور مستقیم از حضرت نیست ولی حضرت جریان پرسش و پاسخی را که میان حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و یک یهودی بوده روایت می‌کند:
داود بن سلیمان قزوینی از امام رضا (علیه السلام) به نقل از پدرانشان از امام حسین (علیه السلام) نقل کرده که مردی یهودی از امیرمؤمنان (علیه السلام) سؤال‌هایی به این مضمون پرسید: آن، چه چیز است که خداوند ندارد؟ چه چیز است که نزد خداوند نیست؟ و چیست آن چیزی که خداوند آن را نمی‌داند؟ امیرمؤمنان (علیه السلام) فرمودند: اما آن چیزی که خداوند آن را نمی‌داند، گفتار شما یهودیان است که می‌گویید عزیر پسر خداست. اشاره به آیه‌ی شریفه‌ی: «و قالت الیهودُ عُزَیرُ ابنُ اللهِ» (توبه /30) . اما آنچه که نزد خدا نیست ظلم و ستمکاری است نسبت به بندگان. (آیات فراوانی در قرآن کریم از خداوند متعال نفی ظلم می‌کند. رک: المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، ماده‌ی ظلم) و اما آن چیست که خداوند ندارد، آن شریک است (رک: فرقان 2؛ اسراء/11؛ انعام/163) .
یهودى گفت: «اشهدُ أن لا إله إلا الله وأشهد أن محمداً رسول الله» (صدوق، 1373، ج 1: 285) .

نتیجه گیری

به اهمیت خداشناسی و ارتباط آن با دیگر اصول عقاید یعنی نبوت و معاد اشاره شد و به اینکه ریشه‌ی نابسامانی‌های نظری و عملی در انسان‌ها غفلت از یاد خدا و نشناختن صفت‌های حقیقی حضرت حق است. در ادامه به برخی از روایت‌ها برای معرفی پاره‌ای از اسماء و صفت‌های الهی اشاره شد. خداوند متعال مثل و مانندی در میان آفریدگانش ندارد و ازاین رو اعتقاد کسانی که برای خداوند قائل به تجسیم و تشبیه شده‌اند باطل است و ظواهر برخی از آیات توسط تفسیر مفسران و معلمان حقیقی قرآن یعنی ائمه اطهار (علیه السلام) توضیح و شرح داده شد.
در بخش دیگری با اشاره به روایت‌هایی که در آنها عبارت «زیارت خداوند» در روز قیامت آمده، این زیارت به استناد روایت‌ها به معنای زیارت اولیای او یعنی پیامبران، اوصیا و صالحان دانسته شد و در قسمتی دیگر به نفی کیفیت و ماهیت و حد و جهت و صورت و جسم مادی برای خداوند پرداخته شد و از آنجا که عنوان مقاله، «خداشناسی در روایت‌های رضوی» بود جمعی از روایت‌های حضرت «ثامن الحجج (علیه السلام) » که معانی ظاهری آیات قرآن را تفسیر و تأویل می‌کرد مطرح شد و در ادامه از احادیث آن حضرت در اصلاح و رفع تحریف از احادیث نبوی که بعضاً توسط راویان تحریف و تنقیص شده بود بهره برده شد.
در پایان، از باب «ختامه مسک» گفتاری از امام رضا (علیه السلام) که با آنچه در این مقاله بیان شد همخوانی دارد نقل می‌شود:
مردی از زنادقه خدمت امام (علیه السلام) آمد. زمانی که جمعی حضورش بودند امام (علیه السلام) فرمودند: به من بگو اگر قول حق گفته‌ی شما باشد – با اینکه چنان نیست – مگر نه این است که ما و شما همانند و برابریم، آنچه نماز گزاردیم، روزه گرفتیم، زکات دادیم یا ایمان آوریدیم که به ما زیانی نداد، آن مرد خاموش بود، سپس امام (علیه السلام) فرمودند: و اگر قول حق گفته‌ی ما باشد-که هست - مگرنه این است که شما هلاک شدید و ما نجات یافتیم، گفت: خدایت رحمت کند، به من بفهمان که خدا چگونه و در کجاست. فرمودند: وای بر تو، این راه که رفته‌ای غلط است، او مکان را مکان قرار داد بدون اینکه برای او مکانی باشد و چگونگی را چگونگی قرار داد بدون اینکه برای خود او چگونگی باشد. پس خدا به چگونگی و مکان گرفتن شناخته نشود و به هیچ حسی درک و با چیزی سنجیده نشود.
آن مرد گفت: در صورتی که امر به هیچ حس ادراک نشود پس چیزی نیست. امام (علیه السلام) فرمودند: وای برتو که چون حواست از ادراک او عاجز گشت منکر ربوبیتش شدی، ولی ما چون حواسمان از ادراکش عاجز گشت یقین کردیم او پروردگار ماست که بر خلاف همه چیزهاست.
آن مرد گفت: به من بگو خدا از چه زمانی بوده است. امام (علیه السلام) فرمودند: تو به من بگو چه زمانی بوده که او نبوده تا بگویم از چه زمانی بوده است. آن مرد گفت: دلیل بر وجود او چیست؟ امام (علیه السلام) فرمودند: من چون تن خود را نگریستم که نتوانم در طول و عرض آن زیاد و کم کنم و زیان و بدی‌ها را از او دور و سود و خوبی‌ها را به او برسانم، یقین کردم این ساختمان را سازنده‌ای است و به وجودش اعتراف کردم علاوه بر اینکه می‌بینیم گردش فلک به قدرت اوست و پیدایش ابر و گردش بادها و جریان خورشید، ماه و ستارگان و نشانه‌های شگفت و آشکار دیگر را که دیدم دانستم که این دستگاه را مهندس و مخترعی است (کلینی، بی تا، ج1: 102-101) .

پی‌نوشت‌ها:

1. استادیار فقه و مبانی حقوق دانشگاه امام صادق (علیه السلام) 4ghane@gmail.com.

منابع تحقیق :
قرآن کریم. ترجمه‌ی مرحوم مهدی الهی قمشه‌ای.
ابن ابی الحدید، (1385ق) . شرح نهج البلاغه. تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، الطبعة الثانیة، لبنان: دار احیاء التراث العربی.
ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، (1377) . تحف العقول العقول عن آل الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم) . ترجمه‌ی بهزاد جعفری و تصحیح علی اکبر غفاری، چاب اول، تهران: صدوق.
ابن منظور، (1408 ق) . لسان العرب. الطبعة الاولى، لبنان: دار احیاء التراث العربى.
بحرانی، سید‌هاشم، (1417 ق) . البرهان فی تفسیر القران. الطبعة الاولى، قم البعثة.
جعفر مرتضی حسینی، (1365) . زندگی سیاسی هشتمین امام. ترجمه‌ی سید خلیل خلیلیان، چاپ چهارم، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
دشتی، محمد و کاظم محمدی، (1406 ق) . المعجم المفهرس لالفاظ نهج البلاغه. قم: الاسلامی.
سبزواری، ملاهادی، (بی تا) . شرح المنظومه، حواشی محمدتقی آملی، بی جا: بی نا.
سید رضی، (1351 ش) . نهج البلاغه . ترجمه‌ی فیض الاسلام، بی نا: بی جا.
سید رضی، محمد بن حسین، (1395 ق) . نهج البلاغه (للصبحی صالح) ، قم: هجرت.
سیدشریف رضی، (1406 ق) . حقایقی التأویل فی متشابه التنزیل. تهران، البعثة.
شبّر، سید عبدالله، (1412 ق) ، تفسیر القرآن الکریم چاپ دوم، قم: دارالهجره.
صدوق، محمد بن علی، (1373) . عیون اخبار الرضا (علیه السلام) . ترجمه‌ی حمیدرضا مستفید و علی اکبر غفاری، چاپ اول، تهران: صدوق.
طباطبایی، سید محمدحسین، (1362) . المیزان فی تفسیر القرآن. چاپ چهارم، تهران: دارالکتب الاسلامیة.
طباطبایی، سید محمد حسین، (بی تا) . نهایة الحکمة. قم: الاسلامی.
طبرسی، ابی علی، (1408 ق) ، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، الطبعة الثانیة، لبنان: دارالمعرفة.
طریحی، فخرالدین، (1416 ق) . مجمع البحرین چاپ اول، قم: البعثة.
طوسی، (بی تا) ، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
عبدالباقی، محمد فؤاد، (1366) ، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم چاپ ششم، تهران: اسماعلیان.
فخر رازی، (بی تا) . التفسیر الکبیر (مفاتیح الغایب) . الطبعة الثالثه، بیروت : دار احیاء التراث العربی.
کلینی رازی، (بی تا) . اصول کافی ترجمه‌ی سیدجواد مصطفوی، چاپ سوم، تهران: علمیه اسلامیه.
ورام بن ابی فراس مالکی، (بی تا) . تنبیه الخواطر و نزهة النواظر بیروت: الاعلمی للمطبوعات.

منبع مقاله :
گروه نویسندگان؛ (1393)، فصلنامه فرهنگ رضوی، مشهد: بنیاد بین المللی فرهنگی هنری امام رضا (علیه السلام)، چاپ اول

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

شهادت امام سجاد علیه‏السلام مؤسسه جهانى …ولادت پنجم شعبان، زاد روز مسعود امام همام، حضرت زین العابدین است که در سال ق در شهر فارسی العربیةعایشه در زمان ازدواج با پیامبر ص چند سال داشت؟ …مساله ازدواج یک پاسخ منطقی به نیاز زن و مرد به یکدیگر است که در تمام شرایع و ادیان و بررسی حدیثی منسوب به امام حسینع در مذمت …پس در واقع علامه مجلسیره اینجا می خواسته بفرماید منظور از عرب در این روایت دوستان فن بیان،اصول سخنرانی و هنرگویندگی وگفتگو …بررسی جایگاه قصه و قصه گویی در انتقال مفاهیم تربیتی در نظام آموزشی قصه گویی در کشور زبان و ادبیات فارسی ادبیات فارسیشماره‌ی نوشته ۵۴ ۴ مهدی ماحوزی اسب در ادبیات فارسی و فرهنگ ایرانی اسب‏ در ادبیات شهادت امام سجاد علیه‏السلام مؤسسه جهانى سبطین ع ولادت پنجم شعبان، زاد روز مسعود امام همام، حضرت زین العابدین است که در سال ق در شهر مدینه عایشه در زمان ازدواج با پیامبر ص چند سال داشت؟ شهر سوال مساله ازدواج یک پاسخ منطقی به نیاز زن و مرد به یکدیگر است که در تمام شرایع و ادیان و جوامع فارسی العربیة بررسی حدیثی منسوب به امام حسینع در مذمت ایرانیان برهان پس در واقع علامه مجلسیره اینجا می خواسته بفرماید منظور از عرب در این روایت دوستان اهل بیتع فن بیان،اصول سخنرانی و هنرگویندگی وگفتگو روش ها و فنون بررسی جایگاه قصه و قصه گویی در انتقال مفاهیم تربیتی در نظام آموزشی قصه گویی در کشور ما زبان و ادبیات فارسی ادبیات فارسی شماره‌ی نوشته ۵۴ ۴ مهدی ماحوزی اسب در ادبیات فارسی و فرهنگ ایرانی اسب‏ در ادبیات فارسی


ادامه مطلب ...

مؤلفه‌های سلامت و بهداشتِ روان خانواده در روایت‌های رضوی

[ad_1]
نویسندگان:
فائزه عظیم‌زاده اردبیلی (1)
عاطفه ذبیحی (2)

چکیده

مفهوم بهداشت روان که با ایجاد آگاهی درباره‌ی عوامل معنوی و مادی مؤثر در سلامت فکر و اعتدال رفتار و کردار، تحرک و پیشرفت معنوی و مادی انسان را در همه‌ی زمینه‌ها ‌فراهم می‌کند، از مفاهیمی است که در حوزه‌ی تعامل اعضای خانواده اهمیت خاصی دارد. مقاله‌ی حاضر در راستای تبیین الگوی رفتاری رضوی در تأمین سلامت روان خانواده، روایت‌های منتسب به امام رضا (علیه‌السلام) را بررسی نموده است.
راهکارهای رفتاری در روایت‌های رضوی که در زمره‌ی عناصر تأمین‌کننده‌ی سلامت روانی خانواده قرار می‌گیرد، به ابعاد مختلف تعامل‌های خانوادگی توجه دارد. در زمینه‌ی انتخاب همسر به عنوان زیربنای بهداشت خانواده، امام رضا (علیه‌السلام) بر معیارهایی چون توجه به زمان ازدواج مشورت و ایمان تأکید کرده است.
پس از شکل‌گیری کانون خانواده نیز رعایت توصیه‌های ‌حضرت در زمینه‌ی موضوع‌هایی از قبیل تأمین نیاز جنسی، توسعه‌ی اقتصادی، تقویت گرایش‌های اخلاقی و تعامل میان زوجین، بهداشت روانی خانواده را درپی خواهد داشت.

مقدمه

خانواده یکی از ارکان اصلی جامعه به شمار می‌رود؛ از این‌رو، دستیابی به جامعه‌ی سالم، آشکارا در گرو سلامت خانواده خواهد بود و تحقق خانواده‌ی سالم نیز به برخورداریِ افراد از سلامت روانی و داشتن رابطه ‌مطلوب با یکدیگر بستگی دارد. بهداشت روان به مثابه علمی برای بهتر زیستن و رفاه اجتماعی که راهکارهای تأمین سلامت روانی و پیشگیری از بیماری‌های روانی را در افراد بررسی می‌کند، علاوه بر اینکه همه‌ی زوایای زندگی از اوّلین لحظه‌ی حیات تا مرگ را دربر می‌گیرد، در بستر خانواده در ابعاد گوناگون از قبیل: تربیت اجتماعی، عاطفی، اخلاقی، جنسی و تربیت شناختی در هم تنیده است؛ به گونه‌ای که تصور خانواده‌ی سالم بدون توجه به فرایند انواع تربیت متصور نیست.
سیره‌ی رضوی به مثابه الگویی شایسته برای دستیابی به روش هدایت و کمال حقیقی، مشحون از مجموعه‌ای از دستورها، پندها، موعظه‌ها، داستان‌ها و روایت‌هایی است که هر کدام به جنبه‌ای از زندگی انسان نظر دارد و از آن آموزه‌ها ‌می‌توان قواعد و دستورالعمل‌هایی که بهداشت روانی را تأمین می‌کند، استفاده کرد.
به منظور دستیابی به این الگوی رضوی، پس از تبیین مفهوم بهداشت روان خانواده، در مقاله‌ی حاضر به بررسی راهکارهای ارائه شده برای ارتقای سلامت خانواده در سیره‌ی رضوی پرداخته می‌شود. ارتقای سلامت و بهداشت روان خانواده نیازمند توجه به جنبه‌های گوناگون زندگی است و در این زمینه روایت‌های ‌رضوی با ارائه‌ی آموزه ‌کارآمد، به موضوع‌هایی از قبیل: انتخاب همسر به مثابه زیربنای بهداشت خانواده، تأمین نیاز جنسی و اعمال شیوه‌ی صحیح پاسخگویی به خواسته‌های ‌مشروع همسر، توسعه‌ی اقتصادی خانواده و تربیت اخلاقی خانواده را در راستای تأمین سلامت روان خانواده توجه کرده است.
در مقاله‌ی حاضر به بررسی معیارهای انتخاب همسر از منظر امام رضا (علیه‌السلام) پرداخته می‌شود. مسئله‌ی تأمین نیاز جنسی، جایگاه و کیفیت برقراری روابط زناشویی در روایت‌های ‌رضوی بررسی می‌شود. پس از آن الگوی اقتصادی مورد توجه حضرت در اداره‌ی خانواده تبیین شده و در نهایت، تربیت اخلاقیِ مؤثر در سلامت و بهداشت خانواده در دو جایگاه گرایش‌های اخلاقی فردی و تربیت اخلاقی فرزندان بر مبنای سخنان امام رضا (علیه‌السلام) بررسی شده است.
شایان ذکر است که به منظور نیل بدین مقصود، روایت‌های ‌منتسب به امام رضا (علیه‌السلام) از منابع روایی امامیه چون: بحارالانوار، وسائل الشیعه و الکافی استخراج شده است. انتخاب روایت‌ها ‌از مجامع حدیثی بر پایه‌ی اعتماد به صحت روایت‌ها ‌صورت گرفته و از بررسی دقیق و علمی اسناد و دلالت روایت ‌مذکور از منظر علم رجال و حدیث در این مقاله سخن به میان نیامده است.

مفهوم‌شناسی

روانپزشکان از نظر روانی فردی را سالم می‌شمارند که تعادلی میان رفتارها و کنترل او در مواجهه با مسائل اجتماعی وجود داشته باشد؛ مثلاً سلامت روانی از دیدگاه کورسینی (3) وضعیت روانی با ویژگی‌های: بهزیستی عاطفی، رهایی نسبی از اضطراب و علائم بیماری ‌ناتوان‌کننده، برقراری ارتباط سازنده و نیز کنار آمدن با فشارهای معمول زندگی است (Irving, 2010: 1450). از این دیدگاه انسان و رفتارهای او در مجموع یک دستگاه در نظر گرفته می‌شود که بر اساس کیفیت تأثیر و تأثر متقابل عمل می‌کند.
با این نگاه، ملاحظه می‌شود که چگونه عوامل متنوع زیستی انسان بر عوامل روانی- اجتماعی او اثر می‌گذارد یا برعکس از آن اثر می‌پذیرد؛ به سخن دیگر، در بهداشت و تعادل روانی، انسان به تنهایی مطرح نیست، بلکه آنچه درباره‌ی آن بحث می‌شود پدیده‌هایی است که در اطراف او وجود دارد، بر جمع نظام او تأثیر می‌گذارد و از آن متأثّر می‌شود؛ بنابراین، جاهودا (4) تسلط بر محیط را از مفاهیم عمده‌ی مرتبط با سلامت روانی می‌شمارد (سالاری‌فر، 1391: 196).
بهداشت روان، علمی است برای بهتر زیستن و رفاه اجتماعی که همه‌ی زوایای زندگی از اوّلین لحظه‌ی حیاتِ جنینی تا مرگ؛ اعم از زندگی داخلِ رحمی، نوزادی، کودکی تا نوجوانی، بزرگسالی و پیری را دربر می‌گیرد و به صورت «استعداد روان برای هماهنگ، خوشایند و مؤثر کار کردن، برای موقعیت ‌دشوار انعطاف‌پذیر بودن و برای بازیابی تعادل خودتوانایی داشتن» تعریف شده است (گنجی، 1378: 10). سازمان جهانی بهداشت، بهداشت روانی را «توانایی کامل برای ایفای نقش‌های اجتماعی، روانی و جسمی» تعریف کرده است (همان). آلفرد آدلر بهداشت روانی را در سه جمله خلاصه می‌کند: همسازی در زناشویی و کانون خانواده، همسازی با کار و حرفه و بالاخره همسازی با دیگران (شاملو، 1378: 18).
بهداشت روانی در تعریف دیگر عبارت است از «مجموعه عواملی که در پیشگیری یا جلوگیری از پیشرفت روند وخامت اختلال‌های ‌شناختی، عاطفی و رفتاری در انسان نقش مؤثر دارند» (همان) و در گستره‌ی وسیع‌تر عبارت است از «آگاهی به عوامل معنوی، مادی و انگیزه‌هایی که سلامت فکر و وضع مثبت و اعتدال رفتار و کردار را سبب می‌شود که بدان وسیله سازوکار با ارزشی درباره‌ی تحرک و پیشرفت معنوی و مادی انسان در همه‌ی زمینه‌ها ‌فراهم آید» (صانعی، 1382: 22).
اما «هدف از بهداشت روانی را فراهم کردن شرایطی دانسته‌اند که بتوان عوامل مخربی که روان بشر را می‌آزارد و راحتی درونی را از او سلب می‌کند، از بین برد؛ به گونه‌ای که آسایش و رفاه او تأمین شود و تشویش خاطر نداشته باشد» (همان). به عبارت دیگر، از آنجایی که انسان ترکیبی از خیر و شر، ماده و معنویت، تن و جان است، همواره در حال کشمکش درونی است؛ از این رو، هر لحظه در معرض بحران‌های شخصیتی و خروج از تعادل است. برای حفظ تعادل شخصیتی، قرآن دستورها و آموزه‌هایی را بیان کرده که در سایه‌ی آن شخصیت انسانی از تعادل لازم برخوردار خواهد شد.
با توجه به تعاریف مذکور، مقصود از بهداشت روانی در نوشتار حاضر، پیشگیری از پیدایش بیماری‌های ‌روانی و سالم‌سازی محیط روانی و اجتماعی است؛ به گونه‌ای که افراد جامعه بتوانند با برخورداری از تعادل روانی با عوامل محیط خود رابطه و سازگاریِ صحیح برقرار کنند و به اهداف اعلای تکامل انسانی برسند. در ادامه به این مفهوم از بهداشت روانی از منظر روایت‌های ‌رضوی توجه می‌شود و راهکارها و الگوهای رفتاری رضوی در تأمین بهداشت روانی خانواده مورد بررسی قرار می‌گیرد.

راهکارها و الگوهای رفتاری رضوی برای تأمین بهداشت روانی خانواده

به منظور ارتقای سلامت و بهداشت روان خانواده جنبه‌های گوناگون زندگی نیازمند توجه است که در این زمینه سیره‌ی رضوی، آموزه‌هایی کارآمد را ارائه می‌کند؛ از جمله: انتخاب همسر به مثابه زیربنای بهداشت خانواده، تأمین نیاز جنسی و اِعمال شیوه‌ی صحیح پاسخگویی به خواسته‌های ‌مشروع همسر، توسعه‌ی اقتصادی و سلامت و بهداشت روان خانواده و تربیت اخلاقی و نقش آن در سلامت و بهداشت روانی خانواده.

انتخاب همسر به مثابه زیربنای بهداشت خانواده

انتخاب همسر ِشایسته در سیره‌ی رضوی چنان اهمیت دارد که حضرت دستیابی به همسر شایسته را مایه‌ی ظفرمندی و سعادت و در مقابل، افتادن در دام همسر ناشایست را مایه‌ی گرفتاری می‌شمارند (5) (منسوب به امام رضا (علیه‌السلام)، فقه الرضا، 1406: 234). در روایت‌های ‌نقل شده از امام رضا (علیه‌السلام) برای ازدواج و انتخاب همسرِ شایسته معیارهایی معرفی شده که در ادامه به تبیین آنها پرداخته می‌شود.
الف. شناخت زمان ازدواج: امام رضا (علیه‌السلام) درباره‌ی این موضوع بر غافل نبودن از زمان مناسب ازدواج تأکید می‌ورزند. حضرت دختر را به میوه‌ای تشبیه می‌کنند که اگر به موقع چیده نشود، تابش خورشید آن را فاسد می‌کند و باد مزه آن را از بین می‌برد (6) (بحرانی، 24:1405، 72). از سوی دیگر، امام با برشمردن برخی فواید ازدواج، مؤمنان را به این مهم ترغیب می‌نماید؛ به این ترتیب که در لسان امام هشتم حتی اگر درباره‌ی ازدواج فرمان الهی نیز صادر نشده بود، همان فواید اجتماعی نکاح از قبیل: نیکی با خویشان و پیوند با بیگانگان برای ترغیب خردمندیِ صاحبدل و عاقلِ درست‌اندیش کافی بود (7) (محمدی ری‌شهری، 1372: 449). همچنین، امام رضا (علیه‌السلام) زنی را که به امید تحصیل مقام عالیِ فضیلت و کمال، تتصمیم به ترک ازدواج می‌گیرد، به ازدواج و تبعیت از الگوی حیات حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) رهنمون می‌کند. (8)
بر این اساس ازدواجِ به موقع برای پاسخگویی مشروع به نیازهای آدمی مورد تأکید امام رضا (علیه‌السلام) است. در حقیقت، با توجه به اینکه زن و مرد مکمل یکدیگر و سبب شکوفایی استعدادهای خفته‌ی یکدیگرند، هر که به این سنت الهی پشت پا بزند، وجودی خام و ناقص دارد و کمبودها و نواقصی که به دلیل ترک ازدواج برای آدمی پیش می‌آید، انکار نکردنی است. بنابراین، با عنایت به فلسفه‌ی ازدواج، زن و مردی که با هم ازدواج می‌کنند باید قصدشان از ازدواج انجام سنت الهی و پاسخگوییِ صحیح به خواسته‌های ‌مشروعِ طبیعی خود باشد که چنین اقدامی در عین حظ نفسانی، انجام سنت الهى بوده و عبادت شمرده می‌شود (کتابچی، 1380: 3).
ب. معیار دیگری که امام رضا (علیه‌السلام) در امر ازدواج بر آن تأکید کرده‌اند اهتمام به کُفویت، ایمان و اخلاق خواستگار است. احراز شرط کُفویت در انتخاب همسر (9) (صدوق، بی‌تا: 2، 578)، ترجیح مِلاک ایمان بر میزان توانمندی مالی خواستگار (10) (مجلسی، 1410: 100، 372)، نهی از ازدواج با فرد بدخلق (11) (کلینی، 1407: 5، 563) یا مبتلا به آلودگی‌های اخلاقی چون: می‌گُساری و شُرب خمر (12) (محمدی ری شهری، 1372: 2، 281) از توصیه‌های ‌حضرت در این زمینه است. بدیهی است شکل‌گیری بنیان خانواده بر این مبانی، سلامت روانی خانواده را در پی خواهد داشت.
ج. از دیگر توصیه‌های ‌حضرت، مشورت با افراد آگاه است. در سیره‌ی رضوی در همه‌ی عرصه‌ها ‌مشورت با فرد شایسته (13) (صدوق، 1413: 4، 409) مورد تأکید بوده است؛ به گونه‌ای که در لسان حضرت «هر کسی کاری را از راهِ آن طلب کند، پایش نمی‌لغزد و اگر بلغزد، چاره‌ی آن، او را خوار نگرداند» (14) (مجلسی، 1410: 78، 356). بدیهی است که اهتمام حضرت به مشورت در امر خطیر ازدواج جایگاه ویژه‌ای داشته است. این معیار با ایجاد شناخت درباره‌ی طرف مقابل پیش از ازدواج، زمینه‌ی انتخاب آگاهانه برای فرد را ایجاد می‌کند و امکان شکل‌گیری بسیاری از کج‌روی‌ها ‌و آسیب‌های ‌روانیِ آتی برای اعضای خانواده را از بین می‌برد.
د. توجه به زیبایی به مثابه امتیاز و نه اصلِ زیربنایی (15) (حرعاملی، 1409: 20، 58) از دیگر شروط انتخاب همسر در منظر امام است. بر مبنای آنچه گفتیم، از دیدگاه امام، شناخت زمان ازدواج (شکوفایی خواهش‌های طبیعی)، بررسی همه جانبه از طریق مشورت با افراد مجرب و کارآزموده، توجه به کُفویت (تناسب فکری و روحی طرفین)، ایمان، اخلاق و زیبایی، معیارهایی برای انتخاب همسر است که نتیجه‌ی آن انتخابی صحیح و شایسته خواهد بود.

تأمین نیاز جنسی و اعمال شیوه‌ی صحیح پاسخگویی به خواسته‌های ‌مشروع همسر

درباره‌ی تأمین نیاز جنسی همسر، روایت‌هایی از امام رضا (علیه‌السلام) وارد شده که بر اساس آنها اهمیت، جایگاه و کیفیت تعامل زوجین در پاسخگویی به نیازهای مشروع یکدیگر تا حدودی روشن می‌شود. امام رضا (علیه‌السلام) می‌فرماید: «سه چیز (عطر زدن، ناخن گرفتن و عمل زناشوییِ فراوان) از سنت پیامبران است» (کلینی، 1407: 320، 5). در سخن دیگر، حضرت بر ملاعبه با همسر و آماده کردن او برای انجام عمل جنسی تأکید کرده است (16) (محدث نوری، 14:1408، 221). در جای دیگر، امام رضا (علیه‌السلام) در پاسخ مردی که به دلیل مصیبت وارده و غم و اندوه ناشی از آن، هم بستری با همسرش را ترک کرده بود، ادامه‌ی این کار را بیش از چهار ماه در زمره‌ی ارتکاب گناه قلمداد کردند (17) (حرعاملی، 1409: 140، 20).
روایت‌های ‌سه‌گانه‌ی مذکور الگوی مناسبی درباره‌ی تأمین نیازهای جنسی زوجین است. فراوانیِ عمل زناشویی در کلام حضرت از سنت پیامبران دانسته شده و از طرف دیگر، ترک این رابطه از سوی مرد بیش از چهار ماه معصیت شمرده شده است. باید توجه کنیم که توصیه به کثرت رابطه‌ی جنسی، برخلاف نهی از افراط در سایر تمایل‌های ‌نفسانی است (18) (محدث نوری، 12:1408، 94). شاید حکمت این توصیه این باشد که اشباع غریزه‌ی جنسی مایه‌ی آرامش و اشباع نیازِ خوردن، خوابیدن و ثروت‌اندوزی مایه‌ی طغیان است؛ البته قید فراوانیِ عمل زناشویی به معنای افراط و زیاده‌روی به حدی که غریزه‌ی جنسی همه‌ی زندگی را تحت الشعاع قرار دهد، نیست، زیرا در آموزه‌های ‌اسلامی افراط در این زمینه عامل کاهش عمر معرفی شده است (19) (صدوق، 1413: 3، 555).
درباره‌ی کیفیت برقراری رابطه‌ی زناشویی، زمینه‌سازی برای ارضای هرچه بهتر خواسته‌های ‌جنسی برای همسران مورد تأکید امام است و عجله کردن در آن و پیگیریِ خودخواهانه‌ی هر کدام از همسران در ارضای آن، از سوی امام نکوهش شده است؛ بنابراین، زن و شوهر باید طوری زمینه‌سازی کنند تا آمیزش در وقت خودش انجام شود و قبل از موعد انجام نگیرد. یکی از روان شناسان به نام دکتر سیمون بر مبنای آزمایش‌های علمی بر تأثیر حالت روحی مرد یا زن هنگام نزدیکی و انعقاد نطقه بر جنین صحه می‌گذارد (20) (کتابچی، 1380: 12).
به نظر می‌رسد اهمیت تأمین نیاز جنسی از آن روست که آرامش بخشیِ زن و شوهر نسبت به یکدیگر در کانون خانواده به مثابه یکی از مهم‌ترین فلسفه‌های ‌تشکیل زندگی مشترک، به عواملی بستگی دارد که یکی از بارزترین آنها رابطه‌ی جنسیِ سالم است. به عبارت دیگر، آرامش در زندگی زناشویی یا معلولِ رابطه‌ی جنسی سالم است یا میان این دو به نحوی ارتباط وجود دارد و نمی‌توان آنها را از یکدیگر جدا کرد.

توسعه‌ی اقتصادی و سلامت و بهداشت روان خانواده

امام رضا (علیه‌السلام) درباره‌ی اقتصاد، خانواده امر اشتغال و تلاش برای کسب روزی را از نیازمندی‌های اجتناب ناپذیر بشر برشمرده‌اند «ثلاثة تحتاج الناس طراً الیها: الا من و العدل و الخصب» (21) (ابن شعبه حرانی، 1362: 320) و تلاش برای تأمین رفاه خانواده را هم‌‌طرازِ جهاد در راه خدا ارزیابی کرده‌اند: «انَّ الَّذِی یَطلُبُ مِن فَضلِ یَکُفُّ بِهِ عِیَالَهُ‌ أعظَمُ أجراً مِنَ المُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ الله» (22) (حرعاملی، 1409: 17، 67).
امام هشتم بر توانمندسازی اقتصاد خانواده به منظور فراهم کردن زمینه‌ی رفاه و آسایش بیشتر در زندگی خانوادگی تأکید کرده‌اند که سلامت روانی خانواده را نیز در پی خواهد داشت. امام رضا (علیه‌السلام) می‌فرمایند: «سزاوار است مردِ غنی و متمکن، به زندگی خانواده‌ی خود توسعه دهد و آنان را از رفاه و آسایش کافی برخوردار کند تا آنان به علت سخت‌گیری او و محرومیت خودشان، تمنای مرگ وی را ننمایند» (23) (صدوق، 1413: 2، 68). حضرت در کنار توصیه به تلاش برای توسعه‌ی اقتصادی خانواده، اتخاذ طریق اعتدال و میانه‌روی در مصرف را راهکار حفظ سرمایه‌ی حاصل از تحمل سختی‌ها ‌معرفی کرده‌اند. امام رضا (علیه‌السلام) در این زمینه می‌فرمایند: «نسبت به مصرف مال درباره‌ی خود و خانواده‌ات معتدل و میانه‌رو باش که خدای متعال می‌فرماید بندگان شایسته کسانی هستند که به هنگام خرج، اسراف و بخل نورزند» (24) (طباطبایی بروجردی، 1429: 22، 256) و در این راستا حضرت به تعریف اسراف مبادرت کرده (25) (صدوق، 1413: 1، 71) و حتی در خوراک و پوشاک به رعایت اعتدال توصیه می‌کنند و تضییع سرمایه و به دور افکندن هر چیز قابل استفاده حتی هسته‌ی خرما را نادرست می‌شمارند (26) (عطاردی قوچانی، بی‌تا: 2، 314) که قطعاً یکی از فواید آن بهبود وضعیت اقتصادی خانواده خواهد بود.
از دیگر نکته‌های ‌در خور توجه در سیره‌ی رضوی، عنایت به رابطه‌ی وضعیت اقتصادی و بحث تنظیم خانواده به منظور کاهش فشار روانی بر خانواده است. امام رضا (علیه‌السلام) کمیِ فرزند در وضعیت نابسامان خانواده را مایه‌ی آسایش می‌شمارند (27) (مجلسی،1410: 71، 101)، بی تردید هدف اصلی از تشکیل خانواده تولید فرزند است و در اسلام ازدواج بدون فرزند چندان جایگاه و ارزش والایی ندارد، زیرا نمی‌تواند عامل حیات و بقای نسل بشر باشد.
روایت‌های ‌زیادی از پیشوایان دین در توصیه‌ی تکثیر نسل و تولیدمثل آمده که این روایت‌ها (برحسب شرایط زمانی و مکانی) همچنان اصالت خود را دارد، ولی از آنجا که اسلام دینی جاودانه است، مسلمان باید (تحت عناوین ثانویه) وضع زندگی خود را بر اساس شرایط (زمانی و مکانی) که در آن زیست می‌کند تنظیم نماید؛ هرگاه امکانات لازم برای رشد فکری، اقتصادی و درمانی فراهم نباشد و تربیت فرزند را با مشکلاتی مواجه کند، بی‌تردید جلوگیری از فرزند بلامانع است که روایت اخیر نیز به این نکته اشاره دارد.
مبتنی بر روایت‌های ‌مذکور، توسعه‌ی اقتصادی خانواده در گرو تلاش و تکاپو در کسب روزی حلال، مدیریت در مخارج، پرهیز از اسراف، توجه به امکانات مالی خانواده است. مسائل اقتصادی اغلب باعث به وجود آمدن مسائل دیگری برای خانواده می‌شود و خانواده به ناچار با محرومیت‌هایی در سبک زندگی و تصمیم‌گیری مواجه می‌شود و مجبور است با آنها دست و پنجه نرم کند. تحقیق‌ها ‌نشان داده که شرایط نامناسب، اغلب در فضای خانواده اعم از منازعه و سایر مسائل در شرایط رکود اقتصادی خانواده- که خانواده با نوعی بحران اقتصادی مواجه است- افزایش می‌یابد. همچنین، تلاش و تقلا برای بالا بردن درآمد خانواده و حفظ آن با تحت تأثیر قرار دادن گرمی و صمیمیت روابط خانواده، کاهش مدت زمان با هم بودن اعضا، نقش منفی خود را اِعمال می‌کند.

تربیت اخلاقی و نقش آن در بهداشت روانی خانواده

بهترین شیوه برای تربیت اخلاقی، الگودهی است. اهمیت پرورش اخلاقی برای اعضای خانواده را می‌توان از این سخن حضرت دریافت که از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل فرمودند هدف بعثت، بسط مکارم اخلاق بوده است (28) (محدث نوری، 11:1408، 187). منظور از تربیت اخلاقی در این بحث فرایند زمینه‌سازی و به کارگیری شیوه‌هایی برای شکوفاسازی، تقویت و ایجاد صفات، رفتارها و آداب اخلاقی و اصلاح یا از بین بردن صفات، رفتارها و آداب غیراخلاقی در خود انسان یا دیگری است (همت بناری، 1382: 9). بنابراین، تربیت اخلاقی دو وجه دارد: در کانون خانواده از یک بُعد دربردارنده‌ی تقویت گرایش‌های ‌اخلاقی در خود افراد است و از سوی دیگر، تربیت اخلاقی فرزندان را شامل می‌شود. در این راستا، سخنان گهربار امام رضا (علیه‌السلام) در مباحث اخلاقی و تربیتی را می‌توان در دو دسته جای داد که برخی، الگوی رفتاری اعضای خانواده را تبیین می‌کند و دسته‌ی دیگر توصیه‌هایی درباره‌ی تربیت فرزند است.

1. تقویت گرایش‌های اخلاقیِ فردی:

در این زمینه امام هشتم توصیه به گشاده‌رویی، پرهیز از بدخُلقی و نوع‌دوستی کرده‌اند. امام رضا (علیه‌السلام) گشاده‌رویی را مایه‌ی ایجاد الفت بیشتر میان مردم دانسته‌اند (29) (حرعاملی، 12:1409، 161) و برخورد نیکو با خانواده را نشانه‌ی هم‌جواری انسان با حضرت در قیامت می‌شمارند (30) (منسوب به امام رضا (علیه‌السلام)، صحیفه‌ی الرضا، 1406: 67). همچنین، بدخُلقی را مایه‌ی هبوط فرد در آتش (31) (همان: 88) و تباه اعمال او همچون سرکه که عسل را فاسد می‌کند (32) (همان: 65) شمرده‌اند و در این راستا شاد کردن قلب مؤمنان (33) (کلینی، 1407: 2، 189) و گشایش و سعی در رفع گرفتاری ایشان (34) (احسایی، 1405: 1، 128) مورد تأکید امام قرار گرفته است.
علاوه بر توصیه‌های ‌اخلاقی مذکور، برخی آموزه‌ها ‌در روایت‌های ‌رضوی وجود دارد که رعایت آنها در روابط میان زوجین زمینه ساز رشد اخلاقی آنها خواهد بود. کسب آرامش و زدودن خستگیِ ناشی از فعالیت‌های ‌روزانه از این قبیل است که در این زمینه امام هشتم اختصاص ساعت‌هایی از روز به تفریح و استراحت را برای مؤمن لازم می‌شمارند (35) (منسوب به امام رضا (علیه‌السلام)، فقه الرضا، 1406: 337).
از جمله مهارت‌های ایجاد آرامش روانی خانواده، توجه به ارزش شادی و تفریح است. اعضای خانواده برای آنکه بر اثر کار مداوم کسل و فرسوده نشوند، باید در شبانه‌روز مدتی از وقتشان را به کارهایی غیر از کارهای جاری اختصاص دهند تا بتوانند خستگی روزانه را برطرف کنند. کسانی که برنامه‌ی زندگی‌شان را با کار پر کرده‌اند، سخت در اشتباه‌اند و برنامه‌ی خوبی ترتیب نداده‌اند. برنامه‌ی صحیح آن است که ساعت‌هایی را برای تفریح- که در روح افراد و سعادت خانواده بسیار مؤثر است- در نظر گرفت که در روایت مذکور به این مسئله توجه شده است.
از دیگر توصیه‌های ‌اخلاقی حضرت، احترام به سلایق و نظر دیگران و پرهیز از خودکامگی است که در این زمینه امام رضا (علیه‌السلام) بدترین مردم را کسی می‌شمارند که مردم را از عطایای خود دور کند و خویشتن را در محدوده‌ی تمایل‌های ‌فردی محصور نماید (36) (احسایی، 1405: 1، 287). علاوه بر موارد مذکور، اهتمام به آراستگی ظاهر و پرهیز از ژولیدگی از دیگر مهارت‌هایی است که در آموزه‌های ‌رضوی با استحکام پیوند خانوادگی، تمایل و محبت میان اعضای خانواده به خصوص زوجین را افزایش می‌دهد (37) (کلینی، 1407: 5، 567).
از دیگر توصیه‌های ‌حضرت برای ارتقای سلامت روان خانواده، اظهار محبت و عشق به همسر است که امام رضا (علیه‌السلام) چنین همسرانی را «غنیمت» اطلاق می‌کنند (38) (همان: 5، 506). در حقیقت، پشتیبانی و دلجویی از شوهر و تمکین از او از جمله مهارت‌هایی به شمار می‌رود که تجهیزِ زن به این مهم می‌تواند نقش بسزایی در ارتقای بهداشت روان خانواده داشته باشد. در این زمینه، تأثیر و قدرت عشق و محبت در روابط بین زن و شوهر، از هر عامل دیگری مؤثرتر است، زیرا زندگی بدون عشق سرانجام به سردی و خستگی گراییده، زمینه‌ی نامساعدی را برای رشد کج‌رَوی‌های اخلاقی فراهم می‌آورد. شوهرانی که زنانی مهربان دارند، در کار و اجتماع به موفقیت بیشتری نائل می‌شوند. بی تردید این زنان نیز پاداش کار خود را دریافت خواهند کرد.
در نهایت شایان ذکر است که توصیه‌های ‌اخلاقی حضرت تنها به روابط میان والدین و فرزندان و نحوه‌ی تعامل زوجین منحصر نمی‌شود و به سایر اعضای خانواده نیز تسری می‌یابد؛ تا جایی که حضرت حتی به برخورد شایسته با والدینِ همسر نیز اشاره دارند و آزار خانواده‌ی همسر را خطای زشتِ زن می‌شمارند (39) (حرعاملی، 1409: 22، 222).
با توجه به مراتب پیشین، باید گفت آموزه‌هایی از قبیل: گشاده‌رویی و حُسن خلق، نوع‌دوستی و کمک به همنوع، تفریح، پرهیز از خودمحوری و ظلم، پشتیبانی و دلجویی از شوهر و برقراری ارتباط شایسته با خانواده‌ی همسر در روایت‌های ‌رضوی در ارتباط با تقویت اخلاق‌مداری در روابط میان زوجین وجود دارد که رعایت آنها از سوی زوجین از بروز آسیب‌های روانی در کانون خانواده پیشگیری می‌کند و زمینه‌ی سلامت خانواده را فراهم می‌نماید. بدیهی است اگر در خانواده صفت‌های ‌نیکو مانند: نوع‌دوستی، بذل، عفو و صفت ‌بی شمارِ پسندیده‌ی دیگر پرورش یابد و تقویت شود، کانون خانواده از صفت‌های ناپسند اخلاقی به دور می‌ماند.

2.تربیت اخلاقی فرزندان:

امام رضا (علیه‌السلام) برای تربیت صحیح اخلاقی فرزندان، رعایت برخی نکته‌ها ‌در تعامل با فرزندان را لازم می‌شمارند که این دستورالعمل‌ها از لحظه‌ی تولد آغاز می‌شود: گفتن اذان و اقامه در گوش کودک (40) (مجلسی، 1410، 116:10) که امنیت و ایمان را در کودک نهادینه می‌کند و دقت در شیر دادن به فرزند و انتخاب دایه‌ی (زنِ شیرده) مناسب برای او از این جمله است. از توصیه‌های ‌حضرت درباره‌ی شیر دادن به کودک، این سخن گهربار است «لاتسترضعوا الحمقاء، ولا العمشاء، فان اللبن یعدی؛ زنان احمق و زنانی را که رنجور و معیوب هستند و بی اختیار از چشمشان اشک می‌چکد برای شیر دادن فرزندانتان انتخاب نکنید، زیرا شیر، تأثیر بد خود را می‌گذارد» (حرعاملی، 15:1409، 188). بر این اساس، از دیدگاه امام لازم است آن کسی که پستان به دهان طفل می‌گذارد، از عوارض و آشفتگی‌های جسمی و روحی به دور باشد تا کودک را دچار شرایط و حالت‌های غیرطبیعی نکند، چون چنین کسی در واقع شیره‌ی جانش را به کام طفل می‌ریزد.
پس از آن، امام رضا (علیه‌السلام) به انتخاب نام نیکو برای فرزند توصیه می‌کنند (41) (کلینی، 1407: 6، 19؛ مجلسی، 21:1404، 33). بنابراین، از منظر امام رضا (علیه‌السلام) پدر و مادر موظف هستند قبل از به دنیا آمدن فرزند، نام زیبایی را برای او انتخاب کنند که در زندگی سبب احساس عُقده و شرمندگی‌اش نشود، چرا که نام و لقب از مظاهر تجلی شخصیت آدمی است.
از دیگر آموزه‌های ‌سیره‌ی رضوی درباره‌ی تربیت شایسته‌ی فرزندان، جدّیت و سخت‌گیری حضرت در آموزش تعالیم مذهبی به جوانان است. امام رضا (علیه‌السلام) در این زمینه می‌فرمایند: «لو وجدت شابا من شبان الشیعة لایتفقه، لضربته عشرین سوطا؛ اگر جوانی از جوانان شیعه را بیابم که در مقام فراگیری دانش در دین نباشد، پشت او را با تازیانه‌ی ملامت و توبیخ یا تنبیه بدنی (در حد20 تازیانه) می‌کنم تا موازین دینی را که برنامه‌ی زندگی اوست، بیاموزد» (منسوب به امام رضا (علیه‌السلام)، فقه الرضا، 1406: 337).
همچنین، بر مبنای سخن امام، از کودک باید با توجه به توانایی‌های ‌او انتظار داشت و به تفاوت‌های فردی کودکان توجه داشت که در لسان مبارک امام هشتم وجود تفاوت در ساختمانِ فطری و طبیعی افراد منشأ سعادت و خیر دانسته شده است (42) (مجلسی، 1406: 14، 165) درحالی که امام تشویق فرزندان بر اساس لیاقت‌ها و شایستگی‌های ایشان را پسندیده می‌شمارند (43) (کلینی، 1407: 6، 51). همچنین، ایجاد محیط آرام و سالم در تربیت صحیح فرزند نقش بسزایی دارد. طرح مشاجره‌های ‌خانوادگی در حضور فرزندان، امنیت روانی کودک را به مخاطره می‌اندازد؛ به همان ترتیب که حضرت جدالِ بی مورد را مغضوب الهی می‌شمارد (44) (مجلسی، 19:1404، 411).
اهمیت تربیت اخلاقی در بهداشت روان فرد و خانواده به حدی است که در کلام امام هشتم عزل کردن و باردار نکردن زوجه، درباره‌ی زن پرخاشگر، بدزبان و فحاش جایز شمرده شده است (45)، چرا که فرزندانی که از مادران آلوده به دنیا می‌آیند، نمی‌توانند زندگی سالمی داشته باشند.
از دیگر آموزه‌های ‌فرهنگ رضوی درباره‌ی تربیت اخلاقی به منظور تأمین سلامت خانواده، اهتمام به آموزش کودک در زمینه‌ی احترام به والدین و شناخت تکلیف فرزند در قبال پدر و مادر است. تکالیف فرزندان در قبال والدین در کلام امام هشتم نیکی به والدین و اطاعت از آنها جز در موارد گناه، ایثار و فداکاری در راه آنها (46) (حر عاملی، 16:1409: 155)، قدردانی و تشکر از زحمت‌های ‌پدر و مادر (47) (همان: 16، 313) و پرهیز از موجبات عقوق (هر رنجش و آزردگیِ خاطر پدر و مادر) (48) (کلینی، 2:1407، 276) برشمرده شده است.
با توجه به آنچه درباره‌ی تربیت اخلاقی فرزندان بیان شد، روایت‌های ‌رضوی، مراحل گوناگون حیات فرزندان از مرحله‌ی انعقاد نطفه تا سنین جوانی را پوشش می‌دهد. امام رضا (علیه‌السلام) درباره‌ی شکل‌گیری نطفه، انتخاب نام، شیر دادن به طفل (که زیربنا و اساس شخصیت او را پی‌ریزی می‌کند)، آموزش معنوی کودک، تنبیه و تشویق کودک با توجه به توانایی‌های ‌او، ایجاد محیط آرام تربیتی برای رشد کودک و آموزش چگونگی برخورد با والدین و بزرگ‌ترها تربیت شایسته‌ی کودک را مورد توجه قرار داده‌اند که رعایت آنها در تربیت کودک با ایجاد زمینه‌ی رشد صحیح اخلاقی کودک، وی را از آسیب‌های ‌روانی حفظ می‌کند و این امر سلامت روان وی را در پی خواهد داشت.

نتیجه‌گیری

به منظور ارتقای سلامت و بهداشت روان خانواده جنبه‌های گوناگون زندگی نیازمند توجه است که در این زمینه سیره‌ی رضوی، آموزه‌های ‌کارآمدی ارائه می‌کند. انتخاب همسر به مثابه زیربنای بهداشت خانواده، تأمین نیاز جنسی و اِعمال شیوه‌ی صحیح پاسخگویی به خواسته‌های ‌مشروع همسر، توسعه‌ی اقتصادی و سلامت و بهداشت روان خانواده، تربیت اخلاقی و نقش آن در سلامت و بهداشت روانی خانواده از جمله‌ی این حوزه‌ها ‌به شمار می‌رود.
در روایت‌های ‌رضوی درباره‌ی انتخاب همسرِ شایسته به مؤلفه‌هایی چون: شناخت زمان ازدواج، بررسی همه جانبه از طریق مشورت با افراد مجرب و کارآزموده، کُفویت، ایمان، اخلاق و زیبایی توجه شده است. هدف از تأمین نیاز جنسی- از مهم‌ترین فلسفه ‌تشکیل زندگی مشترک- آرامش بخشیِ زن و شوهر است که در سیره‌ی رضوی از عوامل نیل بدین آرامش، روابط جنسی سالم است و توصیه‌هایی درباره‌ی کیفیتِ بهبود این روابط شده است.
درباره‌ی نقش اقتصاد در بهداشت روان خانواده، اشتغال و تلاش برای کسب روزی در لسان امام رضا (علیه‌السلام) از نیازمندی‌های اجتناب‌ناپذیر بشر به شمار رفته و تلاش برای تأمین رفاه خانواده، هم طراز با جهاد در راه خدا ارزیابی شده است. همچنین، بر توانمندسازی اقتصاد خانواده در لسان امام هشتم به منظور فراهم کردن زمینه‌ی رفاه و آسایش بیشتر در زندگی خانوادگی تأکید شده که سلامت روانی خانواده را نیز در پی خواهد داشت.
از جمله عوامل دیگری که نقش مؤثری در تأمین سلامت روان خانواده دارد، تربیت اخلاقی است که در دو عرصه‌ی تربیت فردی و تربیت فرزندان در روایت‌های ‌رضوی به آن توجه شده است. تقویت گرایش‌های ‌اخلاقی فردی، گشاده‌رویی و خسن خلق، محبت به اطرافیان و نوع دوستی از جمله آموزه‌های ‌تربیتی است که در سیره‌ی رضوی بر آن تأکید شده است. علاوه بر موارد مذکور، عواملی چون: اهتمام به آراستگی، تفریح و شادزیستن و تلاش برای تعامل شایسته و احترام به سلایق دیگران از عوامل زمینه‌ساز رشد اخلاقی و سلامت روانی در محیط خانواده به شمار می‌رود که در احادیث امام رضا (علیه‌السلام) به آن توصیه شده است.
در نهایت، درباره‌ی تربیت اخلاقی فرزندان می‌توان به عنایت سیره‌ی رضوی بر نقش اموری از قبیل: انتخاب نام نیک، سلامت روانی کسی که طفل را شیر می‌دهد، محبت و مدارایِ به موقع، جدّیت در امور معنوی، تشویق و ترغیب کودک و واقف کردن او به تکالیف خود در قبال دیگران، به ویژه والدین، اشاره کرد.

پی‌نوشت‌ها

1- دکتری علوم قرآن و حدیث، استادیار دانشگاه امام صادق (علیه‌السلام)- پردیس خواهران azimzadeh@isuw.ac.ir
2- کارشناسی ارشد حقوق خانواده، دانشگاه امام صادق (علیه‌السلام)- پردیس خواهران a.zabihi 1001 @ gmail.com
3- Corsini
4- Jahoda
5- قال علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام):
و اعلم ان النساء شتى، فمنهن الغنیمة و الغرامة وهى المتحببة لزوجها و العاشقة له و منهن الهلال اذا تجلى و منهن الظلام الحندیس المقطبة، فمن ظفر بصالحتهن یسعد و من وقع فى صالحتهن فقد ابتلى و لیس له انتقام؛ امام رضا (علیه‌السلام) فرمود: زنان چند گروه‌اند: 1. غنیمت و این دسته بانوانی هستند که شوهر دوست‌اند و به شوهر عشق می‌ورزند؛ 2. مانند ماه یک شبه برای شوهر جلوه کنند ( یعنی کم نور و کم فایده‌اند)؛ 3. مانند شب تار در برابر شوهرند. هر کس به زنی شایسته ظفر یابد، خوشبخت گردد و هر کس در دام ناشایسته‌ی آنان افتاد، گرفتار شود.
6- قال علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام):
نزل جبرئیل علی النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) فقال: یا محمد! ان ربک یقروک السلام ویقول: ان الابکار من النساء بمنزلة الثمرعلی الشجر فاذا اینع الثمر فلا دواء له الا اجتنائه و الا افسدته الشمس و غیرته الریح و ان الابکار اذا ادرکن ما تدرک النساء فلا دواء لهن الاالبعول و الا لم یومن علیهن الفتنه، فصعد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) المنبر فجمع الناس ثم اعلمهم ما امرالله عزوجل به؛ جبرئیل به محضر مبارک رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شرفیاب شد و عرض کرد ‌ای محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، پروردگارت سلام می‌رساند و می‌فرماید:
دختران شما همانند میوه‌ی درخت هستند. هرگاه میوه‌ی درخت رسید، چاره‌ای جز چیدن آن نیست و اگر چیده نشود، تابش خورشید آن را فاسد و باد مزه آن را از بین می‌برد و همانا وقتی که دختران به آن حد رسیدند که زنان دیگر آن موقعیت را دریافته‌اند، چاره‌ای جز اختیار کردن شوهر ندارند و اگر شوهری برای آنها در نظر گرفته نشود، از فساد و تباهی در امان نیستند.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به منبر تشریف بردند و ضمنِ خطبه‌ای، اعلامیه‌ی خداوند عزوجل را به حاضران ابلاغ کردند.
7- الامام الرضا (علیه‌السلام):
لولم تکن فی المناکحة و المصاهرة آیه محکمة و لا سنة متبعة، لکان فیما جعل الله فیها من بر القریب و تاء‌لف البعید، ما رغب فیه العاقل اللبیب وسارع الیه الموفق المصیب؛ امام رضا (علیه‌السلام) فرمودند: اگر درباره‌ی ازدواج و دامادی دستوری از خدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هم صادر نشده بود، همان فواید اجتماعی که خدا در آن نهاده، از قبیل نیکی با خویشان و پیوند با بیگانگان کافی بود که خردمندِ صاحبدل را بدان ترغیب کند و عاقل درست‌اندیش به آن بشتابد.
8- الامام الرضا (علیه‌السلام):
ان امراءة ساءلت ابا جعفر (علیه‌السلام) فقالت: اصلحک الله انی متبتلة فقال لها: و ما التبتل عندک؟ قالت: لا ارید التزویج ابدا قال: و لم؟ قال: التمس فی ذلک الفضل. فقال انصرفی! فلوکان فی ذلک فضل لکانت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) احق به منک، انه لیس احد یسبقها الی الفضل؛ زنی از امام باقر (علیه‌السلام) سؤال کرد: من (متبتله) (یعنی وارسته و رهاشده از کامجویی‌های دنیا هستم) حضرت فرمود: مقصود از (تبتل) چیست؟ پاسخ داد: تصمیم دارم هرگز ازدواج نکنم، امام فرمود: برای چه؟ گفت: برای رسیدن به مقام عالی فضیلت و کمال. حضرت فرمود: از این تصمیم منصرف شو. اگر ترک ازدواج ارزش معنوی دربرمی‌داشت، حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) به درک این فضیلت از تو شایسته‌تر بود. چنین نیست که احدی در تحصیل ارزش‌ها بر وی پیشی بگیرد.
9- عن ابی جوید مولی الرضا (علیه‌السلام):
قال صعد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) المنبر، فخطب الناس ثم اعلمهم ما امرهم الله عزوجل به فقالوا: ممن یار رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)، فقال: من الاکفاء فقالوا: و من الاکفاء؟ فقال: المؤمنون بعضهم اکفاء بعض، ثم لم ینزل حتی زوج ضباعة بیت زیبربن عبدالمطلب المقدادین الاسود ثم قال: ایها الناس انی زوجت ابنة عمی المقداد لیتضع النکاح؛ ابوجوید گوید: رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برفراز منبر رفتند و برای مردم خطبه خواندند و اوامر خداوند را به آنان رساندند. مردم از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پریسدند: دختران خود را به چه افرادی تزویج کنیم؟ فرمود: به کسانی که با آنها (کفو) هستند و سپس فرمود: مؤمنان با یکدیگر کُفو هستند. سپس در حالی که بالای منبر بود، صباغه، دخترعموی خود، را به مقداد تزویج فرمود.
10- اذا خطب الیک رجل رضیت دینه و خلقه فزوجه و لایمنعک فقره وفاقته، قال الله تعالی (و ان یتفرقا یغن الله کلا من سعته) و قال: ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله؛ امام رضا (علیه‌السلام) فرمودند: هرگاه خواستگاری آمد که دین و اخلاقش را می‌پسندی، اجابت کن و از تنگدستی او نهراس، خداوند متعال فرموده: اگر (زن و شوهر) از هم جدا شوند، خدا هر کدام را از کرم خود بی نیاز می‌کند و نیز فرموده: اگر مردان مجرد ازدواج کنند و فقیر باشند، خدا از فضل خود بی نیازشان کند.
11- عن الحسین بن بشار الواسطی قال:
کتبت الی ابی الحسن الرضا (علیه‌السلام) ان لی قرابة قد خطب الی و فی خلقه سوء قال: لا تزوجه ان کان سیی الخلق؛ حسین بن بشار واسطی به حضرت رضا (علیه‌السلام) نامه‌‌ای نوشت که یکی از بستگانم درخواست وصلت با من دارد، ولی بداخلاق است. حضرت در جواب فرمود: اگر اخلاقش بد است، با او ازدواج نکن.
12- قال علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام):
ایاک ان تزوج شارب الخمر، فان زوجته فکانما قدت الی الزنا ولا تصدقه انا حدثک و لا تقبل شهادته و لا تأمنه علی شیء من مالک فان ائتمنته فلیس لک على الله ضمان و لا تؤاکله و لاتصاحبه و لا تضحک فی وجهه و لا تصافحه و لا تعاقه و ان مرض فلاتعده و ان مات فلا تشیع جنازته؛ از تزویج دختر خود به شارب الخمر اجتناب کن زیرا اگر چنین کنی، مثل این است که برای زنا واسطه شده‌ای؛ هرگاه سخن گوید، او را تصدیق نکن، شهادت و گواهی او را قبول ننما، او را به هر چیزی از مال خود امین قرار نده، اگر امین گردانی، از طرف خدا بر تو ضمانتی نیست، با او هم غذا و هم صحبت نباش، به روی او لبخند نزن، با او مصافحه، روبوسی و معانقه نکن، اگر مریض شد، به عیادتش نرو و اگر مُرد، جنازه‌ی او را تشییع نکن.
13- فرد شایسته برای مشورت در لسان امام هشتم بدین شرح توصیف می‌شود:
عن ابی الحسن الرضا (علیه‌السلام) عن ابائه عن علی (علیه‌السلام) قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) یا علی لا تشاورن جبانا فانه یضیق علیک المخرج و لا تشاورن بخیلا فانه یقصر بک عن غایتک و لا تشاورن حریصا فانه یزین لک شرها (شرهما) و اعلم ان الجبن و البخل و الحرص غریزة‌ یجمعها سوء الظن؛ امام هشتم از پدرانش و ایشان از حضرت علی (علیه‌السلام) روایت کرده‌اند که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب به حضرت علی (علیه‌السلام) فرمودند: با فرد ترسو مشورت نکن، زیرا راه گشایش و آسانی امور را برایت تنگ می‌کند و بدین وسیله تو را از انجام کارهای مهم بازمی‌دارد؛ با فرد بخیل مشورت نکنی، زیرا تو را از ‌هدفت (که کمک به دیگران است) بازمی‌دارد؛ با فرد حریص مشورت نکن، زیرا او برای جمع‌آوری ثروت یا کسب مقام، ستمگری را در نظرت جلوه می‌دهد. بدان که ترس، بخل و حرص نهادهایی هستند که ریشه‌ی آنها بدبینی به خداوند است.
14- قال على بن موسى الرضا (علیه‌السلام): «ثمن طلب الامر من وجهه لم یزل، فان زل لم تخذله الحیلة.»
15- عن ابی الحسن الرضا (علیه‌السلام): «من سعادة الرجل ان یکشف الثوب عن امراءة بیضاء؛ امام رضا (علیه‌السلام) فرمودند: از (نشانه‌های) خوشبختی مرد این است که همسری سفیدرخ داشته باشد و در مقام خلوت، لباس را از تن همسر سفید روی (مطلوب) درآورد.»
16- علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام):
و لاتجامع امراءة حتی تلاعبها و تکثر ملاعبتها و تغمز ثدییها، فانک اذا فعلت ذلک غلبت شهوتها، واجتمع مائها لان مائها یخرج من ثدییها و الشهوة تظهر من وجهها؛ هیچ مردی با همسرش مجامعت نکند، مگر اینکه قبلاً با وی بازی و مزاح داشته باشد و در این راه او را آماده کند، سینه‌اش را به دست گرفته و تحریک کند و چون چنین نماید، شهوات او تحریک شود و آمادگی پیدا می‌کند و آب حیاتش جمع می‌شود، زیرا آب شهوت از پستانش خارج گردیده و آثارش در چهره‌ی او نمایان می‌شود... .
17- گروهی به خدمت امام هشتم آمدند و پرسیدند مردی زن جوانی داشته است، به خاطر مصیبتی که به او وارد شده، مدت چند ماه، بلکه یک سال است همخوابگی با همسرش را ترک کرده است، البته این کار به خاطر اذیت و انتقام نبوده، بلکه به سبب مصیبت و غم و اندوه از این عمل خودداری کرده است. با این وصف، آیا چنین شخصی مرتکب گناهی شده است؟ امام در پاسخ فرمودند: «اذا ترکها اربعه‌ی اشهر، کان اثما بعد ذلک؛ (آری!) اگر بیش از چهار ماه چنین عملی را ترک کند، گناهکار است.»
18- مِصبَاحُ الشَّرِیعَة، قَالَ الصَّادِقُ (علیه‌السلام):
وَ لَیسَ شَیءٌ أضَرَّ لِقَلبِ المُؤمِنِ مِن کَثرَةِ الأکُلِ وَ هِىَ مُورِثَةٌ لِشَیّئَینِ قَسوَةِ القَلبِ وَ هَیَجَانِ الشَّهوَةِ وَ قَالَ عِیسَى ابنُ مَریَمَ مَا مَرِضَ قَلبٌ بِأشَدَّ مِنَ القَسوَةِ؛ وَ فِیهِ،؛ و [کَثرَةُ] النَّومِ یَتَوَلَّدُ مِن کَثرَةِ الشُّربِ وَ کَثرَةُ الشُّرب یَتَوَلَّدُ مِن کَثرَةِ الشَّبعِ وَ هُمَا یُثقِّلَانِ النَّفس عَنِ الطَّاعَةِ وَ یُقسِیَانِ القَلبَ عَنِ التَّفَکَّرِ وَ الخُشُوعِ.
19- قَالَ رَسِولُ الله (صلی الله علیه و آله و سلم): «مَن أرَادَ البَقَاءَ.... لیُقِلَّ مُجَامَعَةَ النِّسَاء.»
20- این مسئله را درباره‌ی خانواده‌ای که چند فرزند داشته آزمایش کرده و دیده‌اند با اینکه این فرزندان از یک پدر و مادر به وجود آمده، هم‌نواخت تغذیه می‌شوند و محیط خانواده‌ی آنان یکی بوده، ولی از لحاظ روحی آنها با هم فرق دارند. بعد از بررسی به این نتیجه رسیده‌اند که فقط عامل اختلاف روحی این فرزندان همان حالت‌های ‌روحی مرد و زن هنگام هم‌بستری است. بعد هم با آزمایش‌های مکرر به این نتیجه رسیده‌اند که وضع روحی زن و مرد هنگام نزدیکی و رابطه‌ی کامل با نظافت و پاکیزگی طرفین از جمله عواملی است که احساسات جنسی را خوب تحریک می‌کند.
21- سه چیز است که همه‌ی مردم به آن نیاز دارند: امنیت، عدالت و فراوانی ارزاق.
22- آن که با کار و کوشش در جستجوی مواهب زندگی برای تأمین خانواده‌ی خویش است، پاداشی بزرگ‌تر از مجاهدان راه خدا دارد.
23- «یَنبَغِى لِلّرُجل انَ یُوسَّع على عیالهِ لئلا یتّمنو موته.»
24- امام رضا (علیه‌السلام) می‌فرمایند: «تباه‌سازی اموال و درخواست از دیگران مغضوب خداوند است، پس سعی کنیم کاری انجام ندهیم که مغضوب خداوند مهربان قرار بگیریم.» در همین مورد شخصی به نام عباس به محضر امام رضا (علیه‌السلام) مشرف شد و درباره‌ی شیوه‌ی صحیح هزینه‌ی زندگی در خانه برای همسر و فرزند و سایر مسائل سؤال کرد:
...عن بَعضِ اَصحَابِهِ قَالَ سَمِعتُ العَبّاسِىَ وَ هُوَ یَقُولُ استَأذَنتُ الرَّضا (علیه‌السلام) فِی النَّفَقَةِ عَلی العِیَال فَقَالَ بَینَ المَکرُوهینَ قَالَ فَقُلتُ جُعِلتُ فِداکَ لَا وَاللهِ مَا اَعرِفُ المَکُرُوهَینِ قَالَ فَقَالَ لِی یَرحَمُکَ اللهَ أمَا تَعرِفُ أَنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ کَرِه َالاِسرافَ وَ کَرِهَ الاِقتَارَ فَقَالَ وَ الَّذِینَ اِذا أنفَقُوا لَم یُسرِفُوا وَ لَم یَقتَرُوا وَکانَ بَینَ ذَلِکَ قَواماً؛ حضرت امام رضا (علیه‌السلام) در پاسخ فرمودند باید مصرف تو به گونه‌ای باشد که بین دو کار ناپسند، یعنی اسراف و سخت‌گیری قرار گیرد، عباس پرسید منظورتان از این سخن چیست؟ ایشان فرمودند: آیا سخن خداوند در قرآن را نشنیده‌ای که اسراف و سخت‌گیری را ناپسند می‌شمارد و می‌فرماید بندگان خدای رحمان کسانی هستند که هرگاه انفاق کنند، نه اسراف کنند و نه سخت‌گیری، بلکه میان این دو حد اعتدال قرار می‌گیرند، بنابراین، درباره‌ی معاش و هزینه‌ی زندگی اعضای خانواده در خرید و مصرف میانه‌رو باش.
25- معیار شناخت اسراف از دیدگاه حضرت امام رضا (علیه‌السلام) در این روایت مشخص است که می‌فرمایند: «لَیسَ فِیمَا یَنفَعُ البَدَنَ اِسرافُ اِنَّمَا الاِسرافُ فِیمَا اَ

عبارات مرتبط با این موضوع

دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزیردیف عنوان دانشجو دانشکده گروه تاریخ دفاع ردیف عنوان دانشجو دانشکده گروه تاریخ دفاع دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی ردیف عنوان دانشجو دانشکده گروه تاریخ دفاع ردیف عنوان دانشجو دانشکده گروه تاریخ دفاع


ادامه مطلب ...

مؤلفه‌های سلامت و بهداشتِ روان خانواده در روایت‌های رضوی

[ad_1]
نویسندگان:
فائزه عظیم‌زاده اردبیلی (1)
عاطفه ذبیحی (2)

چکیده

مفهوم بهداشت روان که با ایجاد آگاهی درباره‌ی عوامل معنوی و مادی مؤثر در سلامت فکر و اعتدال رفتار و کردار، تحرک و پیشرفت معنوی و مادی انسان را در همه‌ی زمینه‌ها ‌فراهم می‌کند، از مفاهیمی است که در حوزه‌ی تعامل اعضای خانواده اهمیت خاصی دارد. مقاله‌ی حاضر در راستای تبیین الگوی رفتاری رضوی در تأمین سلامت روان خانواده، روایت‌های منتسب به امام رضا (علیه‌السلام) را بررسی نموده است.
راهکارهای رفتاری در روایت‌های رضوی که در زمره‌ی عناصر تأمین‌کننده‌ی سلامت روانی خانواده قرار می‌گیرد، به ابعاد مختلف تعامل‌های خانوادگی توجه دارد. در زمینه‌ی انتخاب همسر به عنوان زیربنای بهداشت خانواده، امام رضا (علیه‌السلام) بر معیارهایی چون توجه به زمان ازدواج مشورت و ایمان تأکید کرده است.
پس از شکل‌گیری کانون خانواده نیز رعایت توصیه‌های ‌حضرت در زمینه‌ی موضوع‌هایی از قبیل تأمین نیاز جنسی، توسعه‌ی اقتصادی، تقویت گرایش‌های اخلاقی و تعامل میان زوجین، بهداشت روانی خانواده را درپی خواهد داشت.

مقدمه

خانواده یکی از ارکان اصلی جامعه به شمار می‌رود؛ از این‌رو، دستیابی به جامعه‌ی سالم، آشکارا در گرو سلامت خانواده خواهد بود و تحقق خانواده‌ی سالم نیز به برخورداریِ افراد از سلامت روانی و داشتن رابطه ‌مطلوب با یکدیگر بستگی دارد. بهداشت روان به مثابه علمی برای بهتر زیستن و رفاه اجتماعی که راهکارهای تأمین سلامت روانی و پیشگیری از بیماری‌های روانی را در افراد بررسی می‌کند، علاوه بر اینکه همه‌ی زوایای زندگی از اوّلین لحظه‌ی حیات تا مرگ را دربر می‌گیرد، در بستر خانواده در ابعاد گوناگون از قبیل: تربیت اجتماعی، عاطفی، اخلاقی، جنسی و تربیت شناختی در هم تنیده است؛ به گونه‌ای که تصور خانواده‌ی سالم بدون توجه به فرایند انواع تربیت متصور نیست.
سیره‌ی رضوی به مثابه الگویی شایسته برای دستیابی به روش هدایت و کمال حقیقی، مشحون از مجموعه‌ای از دستورها، پندها، موعظه‌ها، داستان‌ها و روایت‌هایی است که هر کدام به جنبه‌ای از زندگی انسان نظر دارد و از آن آموزه‌ها ‌می‌توان قواعد و دستورالعمل‌هایی که بهداشت روانی را تأمین می‌کند، استفاده کرد.
به منظور دستیابی به این الگوی رضوی، پس از تبیین مفهوم بهداشت روان خانواده، در مقاله‌ی حاضر به بررسی راهکارهای ارائه شده برای ارتقای سلامت خانواده در سیره‌ی رضوی پرداخته می‌شود. ارتقای سلامت و بهداشت روان خانواده نیازمند توجه به جنبه‌های گوناگون زندگی است و در این زمینه روایت‌های ‌رضوی با ارائه‌ی آموزه ‌کارآمد، به موضوع‌هایی از قبیل: انتخاب همسر به مثابه زیربنای بهداشت خانواده، تأمین نیاز جنسی و اعمال شیوه‌ی صحیح پاسخگویی به خواسته‌های ‌مشروع همسر، توسعه‌ی اقتصادی خانواده و تربیت اخلاقی خانواده را در راستای تأمین سلامت روان خانواده توجه کرده است.
در مقاله‌ی حاضر به بررسی معیارهای انتخاب همسر از منظر امام رضا (علیه‌السلام) پرداخته می‌شود. مسئله‌ی تأمین نیاز جنسی، جایگاه و کیفیت برقراری روابط زناشویی در روایت‌های ‌رضوی بررسی می‌شود. پس از آن الگوی اقتصادی مورد توجه حضرت در اداره‌ی خانواده تبیین شده و در نهایت، تربیت اخلاقیِ مؤثر در سلامت و بهداشت خانواده در دو جایگاه گرایش‌های اخلاقی فردی و تربیت اخلاقی فرزندان بر مبنای سخنان امام رضا (علیه‌السلام) بررسی شده است.
شایان ذکر است که به منظور نیل بدین مقصود، روایت‌های ‌منتسب به امام رضا (علیه‌السلام) از منابع روایی امامیه چون: بحارالانوار، وسائل الشیعه و الکافی استخراج شده است. انتخاب روایت‌ها ‌از مجامع حدیثی بر پایه‌ی اعتماد به صحت روایت‌ها ‌صورت گرفته و از بررسی دقیق و علمی اسناد و دلالت روایت ‌مذکور از منظر علم رجال و حدیث در این مقاله سخن به میان نیامده است.

مفهوم‌شناسی

روانپزشکان از نظر روانی فردی را سالم می‌شمارند که تعادلی میان رفتارها و کنترل او در مواجهه با مسائل اجتماعی وجود داشته باشد؛ مثلاً سلامت روانی از دیدگاه کورسینی (3) وضعیت روانی با ویژگی‌های: بهزیستی عاطفی، رهایی نسبی از اضطراب و علائم بیماری ‌ناتوان‌کننده، برقراری ارتباط سازنده و نیز کنار آمدن با فشارهای معمول زندگی است (Irving, 2010: 1450). از این دیدگاه انسان و رفتارهای او در مجموع یک دستگاه در نظر گرفته می‌شود که بر اساس کیفیت تأثیر و تأثر متقابل عمل می‌کند.
با این نگاه، ملاحظه می‌شود که چگونه عوامل متنوع زیستی انسان بر عوامل روانی- اجتماعی او اثر می‌گذارد یا برعکس از آن اثر می‌پذیرد؛ به سخن دیگر، در بهداشت و تعادل روانی، انسان به تنهایی مطرح نیست، بلکه آنچه درباره‌ی آن بحث می‌شود پدیده‌هایی است که در اطراف او وجود دارد، بر جمع نظام او تأثیر می‌گذارد و از آن متأثّر می‌شود؛ بنابراین، جاهودا (4) تسلط بر محیط را از مفاهیم عمده‌ی مرتبط با سلامت روانی می‌شمارد (سالاری‌فر، 1391: 196).
بهداشت روان، علمی است برای بهتر زیستن و رفاه اجتماعی که همه‌ی زوایای زندگی از اوّلین لحظه‌ی حیاتِ جنینی تا مرگ؛ اعم از زندگی داخلِ رحمی، نوزادی، کودکی تا نوجوانی، بزرگسالی و پیری را دربر می‌گیرد و به صورت «استعداد روان برای هماهنگ، خوشایند و مؤثر کار کردن، برای موقعیت ‌دشوار انعطاف‌پذیر بودن و برای بازیابی تعادل خودتوانایی داشتن» تعریف شده است (گنجی، 1378: 10). سازمان جهانی بهداشت، بهداشت روانی را «توانایی کامل برای ایفای نقش‌های اجتماعی، روانی و جسمی» تعریف کرده است (همان). آلفرد آدلر بهداشت روانی را در سه جمله خلاصه می‌کند: همسازی در زناشویی و کانون خانواده، همسازی با کار و حرفه و بالاخره همسازی با دیگران (شاملو، 1378: 18).
بهداشت روانی در تعریف دیگر عبارت است از «مجموعه عواملی که در پیشگیری یا جلوگیری از پیشرفت روند وخامت اختلال‌های ‌شناختی، عاطفی و رفتاری در انسان نقش مؤثر دارند» (همان) و در گستره‌ی وسیع‌تر عبارت است از «آگاهی به عوامل معنوی، مادی و انگیزه‌هایی که سلامت فکر و وضع مثبت و اعتدال رفتار و کردار را سبب می‌شود که بدان وسیله سازوکار با ارزشی درباره‌ی تحرک و پیشرفت معنوی و مادی انسان در همه‌ی زمینه‌ها ‌فراهم آید» (صانعی، 1382: 22).
اما «هدف از بهداشت روانی را فراهم کردن شرایطی دانسته‌اند که بتوان عوامل مخربی که روان بشر را می‌آزارد و راحتی درونی را از او سلب می‌کند، از بین برد؛ به گونه‌ای که آسایش و رفاه او تأمین شود و تشویش خاطر نداشته باشد» (همان). به عبارت دیگر، از آنجایی که انسان ترکیبی از خیر و شر، ماده و معنویت، تن و جان است، همواره در حال کشمکش درونی است؛ از این رو، هر لحظه در معرض بحران‌های شخصیتی و خروج از تعادل است. برای حفظ تعادل شخصیتی، قرآن دستورها و آموزه‌هایی را بیان کرده که در سایه‌ی آن شخصیت انسانی از تعادل لازم برخوردار خواهد شد.
با توجه به تعاریف مذکور، مقصود از بهداشت روانی در نوشتار حاضر، پیشگیری از پیدایش بیماری‌های ‌روانی و سالم‌سازی محیط روانی و اجتماعی است؛ به گونه‌ای که افراد جامعه بتوانند با برخورداری از تعادل روانی با عوامل محیط خود رابطه و سازگاریِ صحیح برقرار کنند و به اهداف اعلای تکامل انسانی برسند. در ادامه به این مفهوم از بهداشت روانی از منظر روایت‌های ‌رضوی توجه می‌شود و راهکارها و الگوهای رفتاری رضوی در تأمین بهداشت روانی خانواده مورد بررسی قرار می‌گیرد.

راهکارها و الگوهای رفتاری رضوی برای تأمین بهداشت روانی خانواده

به منظور ارتقای سلامت و بهداشت روان خانواده جنبه‌های گوناگون زندگی نیازمند توجه است که در این زمینه سیره‌ی رضوی، آموزه‌هایی کارآمد را ارائه می‌کند؛ از جمله: انتخاب همسر به مثابه زیربنای بهداشت خانواده، تأمین نیاز جنسی و اِعمال شیوه‌ی صحیح پاسخگویی به خواسته‌های ‌مشروع همسر، توسعه‌ی اقتصادی و سلامت و بهداشت روان خانواده و تربیت اخلاقی و نقش آن در سلامت و بهداشت روانی خانواده.

انتخاب همسر به مثابه زیربنای بهداشت خانواده

انتخاب همسر ِشایسته در سیره‌ی رضوی چنان اهمیت دارد که حضرت دستیابی به همسر شایسته را مایه‌ی ظفرمندی و سعادت و در مقابل، افتادن در دام همسر ناشایست را مایه‌ی گرفتاری می‌شمارند (5) (منسوب به امام رضا (علیه‌السلام)، فقه الرضا، 1406: 234). در روایت‌های ‌نقل شده از امام رضا (علیه‌السلام) برای ازدواج و انتخاب همسرِ شایسته معیارهایی معرفی شده که در ادامه به تبیین آنها پرداخته می‌شود.
الف. شناخت زمان ازدواج: امام رضا (علیه‌السلام) درباره‌ی این موضوع بر غافل نبودن از زمان مناسب ازدواج تأکید می‌ورزند. حضرت دختر را به میوه‌ای تشبیه می‌کنند که اگر به موقع چیده نشود، تابش خورشید آن را فاسد می‌کند و باد مزه آن را از بین می‌برد (6) (بحرانی، 24:1405، 72). از سوی دیگر، امام با برشمردن برخی فواید ازدواج، مؤمنان را به این مهم ترغیب می‌نماید؛ به این ترتیب که در لسان امام هشتم حتی اگر درباره‌ی ازدواج فرمان الهی نیز صادر نشده بود، همان فواید اجتماعی نکاح از قبیل: نیکی با خویشان و پیوند با بیگانگان برای ترغیب خردمندیِ صاحبدل و عاقلِ درست‌اندیش کافی بود (7) (محمدی ری‌شهری، 1372: 449). همچنین، امام رضا (علیه‌السلام) زنی را که به امید تحصیل مقام عالیِ فضیلت و کمال، تتصمیم به ترک ازدواج می‌گیرد، به ازدواج و تبعیت از الگوی حیات حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) رهنمون می‌کند. (8)
بر این اساس ازدواجِ به موقع برای پاسخگویی مشروع به نیازهای آدمی مورد تأکید امام رضا (علیه‌السلام) است. در حقیقت، با توجه به اینکه زن و مرد مکمل یکدیگر و سبب شکوفایی استعدادهای خفته‌ی یکدیگرند، هر که به این سنت الهی پشت پا بزند، وجودی خام و ناقص دارد و کمبودها و نواقصی که به دلیل ترک ازدواج برای آدمی پیش می‌آید، انکار نکردنی است. بنابراین، با عنایت به فلسفه‌ی ازدواج، زن و مردی که با هم ازدواج می‌کنند باید قصدشان از ازدواج انجام سنت الهی و پاسخگوییِ صحیح به خواسته‌های ‌مشروعِ طبیعی خود باشد که چنین اقدامی در عین حظ نفسانی، انجام سنت الهى بوده و عبادت شمرده می‌شود (کتابچی، 1380: 3).
ب. معیار دیگری که امام رضا (علیه‌السلام) در امر ازدواج بر آن تأکید کرده‌اند اهتمام به کُفویت، ایمان و اخلاق خواستگار است. احراز شرط کُفویت در انتخاب همسر (9) (صدوق، بی‌تا: 2، 578)، ترجیح مِلاک ایمان بر میزان توانمندی مالی خواستگار (10) (مجلسی، 1410: 100، 372)، نهی از ازدواج با فرد بدخلق (11) (کلینی، 1407: 5، 563) یا مبتلا به آلودگی‌های اخلاقی چون: می‌گُساری و شُرب خمر (12) (محمدی ری شهری، 1372: 2، 281) از توصیه‌های ‌حضرت در این زمینه است. بدیهی است شکل‌گیری بنیان خانواده بر این مبانی، سلامت روانی خانواده را در پی خواهد داشت.
ج. از دیگر توصیه‌های ‌حضرت، مشورت با افراد آگاه است. در سیره‌ی رضوی در همه‌ی عرصه‌ها ‌مشورت با فرد شایسته (13) (صدوق، 1413: 4، 409) مورد تأکید بوده است؛ به گونه‌ای که در لسان حضرت «هر کسی کاری را از راهِ آن طلب کند، پایش نمی‌لغزد و اگر بلغزد، چاره‌ی آن، او را خوار نگرداند» (14) (مجلسی، 1410: 78، 356). بدیهی است که اهتمام حضرت به مشورت در امر خطیر ازدواج جایگاه ویژه‌ای داشته است. این معیار با ایجاد شناخت درباره‌ی طرف مقابل پیش از ازدواج، زمینه‌ی انتخاب آگاهانه برای فرد را ایجاد می‌کند و امکان شکل‌گیری بسیاری از کج‌روی‌ها ‌و آسیب‌های ‌روانیِ آتی برای اعضای خانواده را از بین می‌برد.
د. توجه به زیبایی به مثابه امتیاز و نه اصلِ زیربنایی (15) (حرعاملی، 1409: 20، 58) از دیگر شروط انتخاب همسر در منظر امام است. بر مبنای آنچه گفتیم، از دیدگاه امام، شناخت زمان ازدواج (شکوفایی خواهش‌های طبیعی)، بررسی همه جانبه از طریق مشورت با افراد مجرب و کارآزموده، توجه به کُفویت (تناسب فکری و روحی طرفین)، ایمان، اخلاق و زیبایی، معیارهایی برای انتخاب همسر است که نتیجه‌ی آن انتخابی صحیح و شایسته خواهد بود.

تأمین نیاز جنسی و اعمال شیوه‌ی صحیح پاسخگویی به خواسته‌های ‌مشروع همسر

درباره‌ی تأمین نیاز جنسی همسر، روایت‌هایی از امام رضا (علیه‌السلام) وارد شده که بر اساس آنها اهمیت، جایگاه و کیفیت تعامل زوجین در پاسخگویی به نیازهای مشروع یکدیگر تا حدودی روشن می‌شود. امام رضا (علیه‌السلام) می‌فرماید: «سه چیز (عطر زدن، ناخن گرفتن و عمل زناشوییِ فراوان) از سنت پیامبران است» (کلینی، 1407: 320، 5). در سخن دیگر، حضرت بر ملاعبه با همسر و آماده کردن او برای انجام عمل جنسی تأکید کرده است (16) (محدث نوری، 14:1408، 221). در جای دیگر، امام رضا (علیه‌السلام) در پاسخ مردی که به دلیل مصیبت وارده و غم و اندوه ناشی از آن، هم بستری با همسرش را ترک کرده بود، ادامه‌ی این کار را بیش از چهار ماه در زمره‌ی ارتکاب گناه قلمداد کردند (17) (حرعاملی، 1409: 140، 20).
روایت‌های ‌سه‌گانه‌ی مذکور الگوی مناسبی درباره‌ی تأمین نیازهای جنسی زوجین است. فراوانیِ عمل زناشویی در کلام حضرت از سنت پیامبران دانسته شده و از طرف دیگر، ترک این رابطه از سوی مرد بیش از چهار ماه معصیت شمرده شده است. باید توجه کنیم که توصیه به کثرت رابطه‌ی جنسی، برخلاف نهی از افراط در سایر تمایل‌های ‌نفسانی است (18) (محدث نوری، 12:1408، 94). شاید حکمت این توصیه این باشد که اشباع غریزه‌ی جنسی مایه‌ی آرامش و اشباع نیازِ خوردن، خوابیدن و ثروت‌اندوزی مایه‌ی طغیان است؛ البته قید فراوانیِ عمل زناشویی به معنای افراط و زیاده‌روی به حدی که غریزه‌ی جنسی همه‌ی زندگی را تحت الشعاع قرار دهد، نیست، زیرا در آموزه‌های ‌اسلامی افراط در این زمینه عامل کاهش عمر معرفی شده است (19) (صدوق، 1413: 3، 555).
درباره‌ی کیفیت برقراری رابطه‌ی زناشویی، زمینه‌سازی برای ارضای هرچه بهتر خواسته‌های ‌جنسی برای همسران مورد تأکید امام است و عجله کردن در آن و پیگیریِ خودخواهانه‌ی هر کدام از همسران در ارضای آن، از سوی امام نکوهش شده است؛ بنابراین، زن و شوهر باید طوری زمینه‌سازی کنند تا آمیزش در وقت خودش انجام شود و قبل از موعد انجام نگیرد. یکی از روان شناسان به نام دکتر سیمون بر مبنای آزمایش‌های علمی بر تأثیر حالت روحی مرد یا زن هنگام نزدیکی و انعقاد نطقه بر جنین صحه می‌گذارد (20) (کتابچی، 1380: 12).
به نظر می‌رسد اهمیت تأمین نیاز جنسی از آن روست که آرامش بخشیِ زن و شوهر نسبت به یکدیگر در کانون خانواده به مثابه یکی از مهم‌ترین فلسفه‌های ‌تشکیل زندگی مشترک، به عواملی بستگی دارد که یکی از بارزترین آنها رابطه‌ی جنسیِ سالم است. به عبارت دیگر، آرامش در زندگی زناشویی یا معلولِ رابطه‌ی جنسی سالم است یا میان این دو به نحوی ارتباط وجود دارد و نمی‌توان آنها را از یکدیگر جدا کرد.

توسعه‌ی اقتصادی و سلامت و بهداشت روان خانواده

امام رضا (علیه‌السلام) درباره‌ی اقتصاد، خانواده امر اشتغال و تلاش برای کسب روزی را از نیازمندی‌های اجتناب ناپذیر بشر برشمرده‌اند «ثلاثة تحتاج الناس طراً الیها: الا من و العدل و الخصب» (21) (ابن شعبه حرانی، 1362: 320) و تلاش برای تأمین رفاه خانواده را هم‌‌طرازِ جهاد در راه خدا ارزیابی کرده‌اند: «انَّ الَّذِی یَطلُبُ مِن فَضلِ یَکُفُّ بِهِ عِیَالَهُ‌ أعظَمُ أجراً مِنَ المُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ الله» (22) (حرعاملی، 1409: 17، 67).
امام هشتم بر توانمندسازی اقتصاد خانواده به منظور فراهم کردن زمینه‌ی رفاه و آسایش بیشتر در زندگی خانوادگی تأکید کرده‌اند که سلامت روانی خانواده را نیز در پی خواهد داشت. امام رضا (علیه‌السلام) می‌فرمایند: «سزاوار است مردِ غنی و متمکن، به زندگی خانواده‌ی خود توسعه دهد و آنان را از رفاه و آسایش کافی برخوردار کند تا آنان به علت سخت‌گیری او و محرومیت خودشان، تمنای مرگ وی را ننمایند» (23) (صدوق، 1413: 2، 68). حضرت در کنار توصیه به تلاش برای توسعه‌ی اقتصادی خانواده، اتخاذ طریق اعتدال و میانه‌روی در مصرف را راهکار حفظ سرمایه‌ی حاصل از تحمل سختی‌ها ‌معرفی کرده‌اند. امام رضا (علیه‌السلام) در این زمینه می‌فرمایند: «نسبت به مصرف مال درباره‌ی خود و خانواده‌ات معتدل و میانه‌رو باش که خدای متعال می‌فرماید بندگان شایسته کسانی هستند که به هنگام خرج، اسراف و بخل نورزند» (24) (طباطبایی بروجردی، 1429: 22، 256) و در این راستا حضرت به تعریف اسراف مبادرت کرده (25) (صدوق، 1413: 1، 71) و حتی در خوراک و پوشاک به رعایت اعتدال توصیه می‌کنند و تضییع سرمایه و به دور افکندن هر چیز قابل استفاده حتی هسته‌ی خرما را نادرست می‌شمارند (26) (عطاردی قوچانی، بی‌تا: 2، 314) که قطعاً یکی از فواید آن بهبود وضعیت اقتصادی خانواده خواهد بود.
از دیگر نکته‌های ‌در خور توجه در سیره‌ی رضوی، عنایت به رابطه‌ی وضعیت اقتصادی و بحث تنظیم خانواده به منظور کاهش فشار روانی بر خانواده است. امام رضا (علیه‌السلام) کمیِ فرزند در وضعیت نابسامان خانواده را مایه‌ی آسایش می‌شمارند (27) (مجلسی،1410: 71، 101)، بی تردید هدف اصلی از تشکیل خانواده تولید فرزند است و در اسلام ازدواج بدون فرزند چندان جایگاه و ارزش والایی ندارد، زیرا نمی‌تواند عامل حیات و بقای نسل بشر باشد.
روایت‌های ‌زیادی از پیشوایان دین در توصیه‌ی تکثیر نسل و تولیدمثل آمده که این روایت‌ها (برحسب شرایط زمانی و مکانی) همچنان اصالت خود را دارد، ولی از آنجا که اسلام دینی جاودانه است، مسلمان باید (تحت عناوین ثانویه) وضع زندگی خود را بر اساس شرایط (زمانی و مکانی) که در آن زیست می‌کند تنظیم نماید؛ هرگاه امکانات لازم برای رشد فکری، اقتصادی و درمانی فراهم نباشد و تربیت فرزند را با مشکلاتی مواجه کند، بی‌تردید جلوگیری از فرزند بلامانع است که روایت اخیر نیز به این نکته اشاره دارد.
مبتنی بر روایت‌های ‌مذکور، توسعه‌ی اقتصادی خانواده در گرو تلاش و تکاپو در کسب روزی حلال، مدیریت در مخارج، پرهیز از اسراف، توجه به امکانات مالی خانواده است. مسائل اقتصادی اغلب باعث به وجود آمدن مسائل دیگری برای خانواده می‌شود و خانواده به ناچار با محرومیت‌هایی در سبک زندگی و تصمیم‌گیری مواجه می‌شود و مجبور است با آنها دست و پنجه نرم کند. تحقیق‌ها ‌نشان داده که شرایط نامناسب، اغلب در فضای خانواده اعم از منازعه و سایر مسائل در شرایط رکود اقتصادی خانواده- که خانواده با نوعی بحران اقتصادی مواجه است- افزایش می‌یابد. همچنین، تلاش و تقلا برای بالا بردن درآمد خانواده و حفظ آن با تحت تأثیر قرار دادن گرمی و صمیمیت روابط خانواده، کاهش مدت زمان با هم بودن اعضا، نقش منفی خود را اِعمال می‌کند.

تربیت اخلاقی و نقش آن در بهداشت روانی خانواده

بهترین شیوه برای تربیت اخلاقی، الگودهی است. اهمیت پرورش اخلاقی برای اعضای خانواده را می‌توان از این سخن حضرت دریافت که از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل فرمودند هدف بعثت، بسط مکارم اخلاق بوده است (28) (محدث نوری، 11:1408، 187). منظور از تربیت اخلاقی در این بحث فرایند زمینه‌سازی و به کارگیری شیوه‌هایی برای شکوفاسازی، تقویت و ایجاد صفات، رفتارها و آداب اخلاقی و اصلاح یا از بین بردن صفات، رفتارها و آداب غیراخلاقی در خود انسان یا دیگری است (همت بناری، 1382: 9). بنابراین، تربیت اخلاقی دو وجه دارد: در کانون خانواده از یک بُعد دربردارنده‌ی تقویت گرایش‌های ‌اخلاقی در خود افراد است و از سوی دیگر، تربیت اخلاقی فرزندان را شامل می‌شود. در این راستا، سخنان گهربار امام رضا (علیه‌السلام) در مباحث اخلاقی و تربیتی را می‌توان در دو دسته جای داد که برخی، الگوی رفتاری اعضای خانواده را تبیین می‌کند و دسته‌ی دیگر توصیه‌هایی درباره‌ی تربیت فرزند است.

1. تقویت گرایش‌های اخلاقیِ فردی:

در این زمینه امام هشتم توصیه به گشاده‌رویی، پرهیز از بدخُلقی و نوع‌دوستی کرده‌اند. امام رضا (علیه‌السلام) گشاده‌رویی را مایه‌ی ایجاد الفت بیشتر میان مردم دانسته‌اند (29) (حرعاملی، 12:1409، 161) و برخورد نیکو با خانواده را نشانه‌ی هم‌جواری انسان با حضرت در قیامت می‌شمارند (30) (منسوب به امام رضا (علیه‌السلام)، صحیفه‌ی الرضا، 1406: 67). همچنین، بدخُلقی را مایه‌ی هبوط فرد در آتش (31) (همان: 88) و تباه اعمال او همچون سرکه که عسل را فاسد می‌کند (32) (همان: 65) شمرده‌اند و در این راستا شاد کردن قلب مؤمنان (33) (کلینی، 1407: 2، 189) و گشایش و سعی در رفع گرفتاری ایشان (34) (احسایی، 1405: 1، 128) مورد تأکید امام قرار گرفته است.
علاوه بر توصیه‌های ‌اخلاقی مذکور، برخی آموزه‌ها ‌در روایت‌های ‌رضوی وجود دارد که رعایت آنها در روابط میان زوجین زمینه ساز رشد اخلاقی آنها خواهد بود. کسب آرامش و زدودن خستگیِ ناشی از فعالیت‌های ‌روزانه از این قبیل است که در این زمینه امام هشتم اختصاص ساعت‌هایی از روز به تفریح و استراحت را برای مؤمن لازم می‌شمارند (35) (منسوب به امام رضا (علیه‌السلام)، فقه الرضا، 1406: 337).
از جمله مهارت‌های ایجاد آرامش روانی خانواده، توجه به ارزش شادی و تفریح است. اعضای خانواده برای آنکه بر اثر کار مداوم کسل و فرسوده نشوند، باید در شبانه‌روز مدتی از وقتشان را به کارهایی غیر از کارهای جاری اختصاص دهند تا بتوانند خستگی روزانه را برطرف کنند. کسانی که برنامه‌ی زندگی‌شان را با کار پر کرده‌اند، سخت در اشتباه‌اند و برنامه‌ی خوبی ترتیب نداده‌اند. برنامه‌ی صحیح آن است که ساعت‌هایی را برای تفریح- که در روح افراد و سعادت خانواده بسیار مؤثر است- در نظر گرفت که در روایت مذکور به این مسئله توجه شده است.
از دیگر توصیه‌های ‌اخلاقی حضرت، احترام به سلایق و نظر دیگران و پرهیز از خودکامگی است که در این زمینه امام رضا (علیه‌السلام) بدترین مردم را کسی می‌شمارند که مردم را از عطایای خود دور کند و خویشتن را در محدوده‌ی تمایل‌های ‌فردی محصور نماید (36) (احسایی، 1405: 1، 287). علاوه بر موارد مذکور، اهتمام به آراستگی ظاهر و پرهیز از ژولیدگی از دیگر مهارت‌هایی است که در آموزه‌های ‌رضوی با استحکام پیوند خانوادگی، تمایل و محبت میان اعضای خانواده به خصوص زوجین را افزایش می‌دهد (37) (کلینی، 1407: 5، 567).
از دیگر توصیه‌های ‌حضرت برای ارتقای سلامت روان خانواده، اظهار محبت و عشق به همسر است که امام رضا (علیه‌السلام) چنین همسرانی را «غنیمت» اطلاق می‌کنند (38) (همان: 5، 506). در حقیقت، پشتیبانی و دلجویی از شوهر و تمکین از او از جمله مهارت‌هایی به شمار می‌رود که تجهیزِ زن به این مهم می‌تواند نقش بسزایی در ارتقای بهداشت روان خانواده داشته باشد. در این زمینه، تأثیر و قدرت عشق و محبت در روابط بین زن و شوهر، از هر عامل دیگری مؤثرتر است، زیرا زندگی بدون عشق سرانجام به سردی و خستگی گراییده، زمینه‌ی نامساعدی را برای رشد کج‌رَوی‌های اخلاقی فراهم می‌آورد. شوهرانی که زنانی مهربان دارند، در کار و اجتماع به موفقیت بیشتری نائل می‌شوند. بی تردید این زنان نیز پاداش کار خود را دریافت خواهند کرد.
در نهایت شایان ذکر است که توصیه‌های ‌اخلاقی حضرت تنها به روابط میان والدین و فرزندان و نحوه‌ی تعامل زوجین منحصر نمی‌شود و به سایر اعضای خانواده نیز تسری می‌یابد؛ تا جایی که حضرت حتی به برخورد شایسته با والدینِ همسر نیز اشاره دارند و آزار خانواده‌ی همسر را خطای زشتِ زن می‌شمارند (39) (حرعاملی، 1409: 22، 222).
با توجه به مراتب پیشین، باید گفت آموزه‌هایی از قبیل: گشاده‌رویی و حُسن خلق، نوع‌دوستی و کمک به همنوع، تفریح، پرهیز از خودمحوری و ظلم، پشتیبانی و دلجویی از شوهر و برقراری ارتباط شایسته با خانواده‌ی همسر در روایت‌های ‌رضوی در ارتباط با تقویت اخلاق‌مداری در روابط میان زوجین وجود دارد که رعایت آنها از سوی زوجین از بروز آسیب‌های روانی در کانون خانواده پیشگیری می‌کند و زمینه‌ی سلامت خانواده را فراهم می‌نماید. بدیهی است اگر در خانواده صفت‌های ‌نیکو مانند: نوع‌دوستی، بذل، عفو و صفت ‌بی شمارِ پسندیده‌ی دیگر پرورش یابد و تقویت شود، کانون خانواده از صفت‌های ناپسند اخلاقی به دور می‌ماند.

2.تربیت اخلاقی فرزندان:

امام رضا (علیه‌السلام) برای تربیت صحیح اخلاقی فرزندان، رعایت برخی نکته‌ها ‌در تعامل با فرزندان را لازم می‌شمارند که این دستورالعمل‌ها از لحظه‌ی تولد آغاز می‌شود: گفتن اذان و اقامه در گوش کودک (40) (مجلسی، 1410، 116:10) که امنیت و ایمان را در کودک نهادینه می‌کند و دقت در شیر دادن به فرزند و انتخاب دایه‌ی (زنِ شیرده) مناسب برای او از این جمله است. از توصیه‌های ‌حضرت درباره‌ی شیر دادن به کودک، این سخن گهربار است «لاتسترضعوا الحمقاء، ولا العمشاء، فان اللبن یعدی؛ زنان احمق و زنانی را که رنجور و معیوب هستند و بی اختیار از چشمشان اشک می‌چکد برای شیر دادن فرزندانتان انتخاب نکنید، زیرا شیر، تأثیر بد خود را می‌گذارد» (حرعاملی، 15:1409، 188). بر این اساس، از دیدگاه امام لازم است آن کسی که پستان به دهان طفل می‌گذارد، از عوارض و آشفتگی‌های جسمی و روحی به دور باشد تا کودک را دچار شرایط و حالت‌های غیرطبیعی نکند، چون چنین کسی در واقع شیره‌ی جانش را به کام طفل می‌ریزد.
پس از آن، امام رضا (علیه‌السلام) به انتخاب نام نیکو برای فرزند توصیه می‌کنند (41) (کلینی، 1407: 6، 19؛ مجلسی، 21:1404، 33). بنابراین، از منظر امام رضا (علیه‌السلام) پدر و مادر موظف هستند قبل از به دنیا آمدن فرزند، نام زیبایی را برای او انتخاب کنند که در زندگی سبب احساس عُقده و شرمندگی‌اش نشود، چرا که نام و لقب از مظاهر تجلی شخصیت آدمی است.
از دیگر آموزه‌های ‌سیره‌ی رضوی درباره‌ی تربیت شایسته‌ی فرزندان، جدّیت و سخت‌گیری حضرت در آموزش تعالیم مذهبی به جوانان است. امام رضا (علیه‌السلام) در این زمینه می‌فرمایند: «لو وجدت شابا من شبان الشیعة لایتفقه، لضربته عشرین سوطا؛ اگر جوانی از جوانان شیعه را بیابم که در مقام فراگیری دانش در دین نباشد، پشت او را با تازیانه‌ی ملامت و توبیخ یا تنبیه بدنی (در حد20 تازیانه) می‌کنم تا موازین دینی را که برنامه‌ی زندگی اوست، بیاموزد» (منسوب به امام رضا (علیه‌السلام)، فقه الرضا، 1406: 337).
همچنین، بر مبنای سخن امام، از کودک باید با توجه به توانایی‌های ‌او انتظار داشت و به تفاوت‌های فردی کودکان توجه داشت که در لسان مبارک امام هشتم وجود تفاوت در ساختمانِ فطری و طبیعی افراد منشأ سعادت و خیر دانسته شده است (42) (مجلسی، 1406: 14، 165) درحالی که امام تشویق فرزندان بر اساس لیاقت‌ها و شایستگی‌های ایشان را پسندیده می‌شمارند (43) (کلینی، 1407: 6، 51). همچنین، ایجاد محیط آرام و سالم در تربیت صحیح فرزند نقش بسزایی دارد. طرح مشاجره‌های ‌خانوادگی در حضور فرزندان، امنیت روانی کودک را به مخاطره می‌اندازد؛ به همان ترتیب که حضرت جدالِ بی مورد را مغضوب الهی می‌شمارد (44) (مجلسی، 19:1404، 411).
اهمیت تربیت اخلاقی در بهداشت روان فرد و خانواده به حدی است که در کلام امام هشتم عزل کردن و باردار نکردن زوجه، درباره‌ی زن پرخاشگر، بدزبان و فحاش جایز شمرده شده است (45)، چرا که فرزندانی که از مادران آلوده به دنیا می‌آیند، نمی‌توانند زندگی سالمی داشته باشند.
از دیگر آموزه‌های ‌فرهنگ رضوی درباره‌ی تربیت اخلاقی به منظور تأمین سلامت خانواده، اهتمام به آموزش کودک در زمینه‌ی احترام به والدین و شناخت تکلیف فرزند در قبال پدر و مادر است. تکالیف فرزندان در قبال والدین در کلام امام هشتم نیکی به والدین و اطاعت از آنها جز در موارد گناه، ایثار و فداکاری در راه آنها (46) (حر عاملی، 16:1409: 155)، قدردانی و تشکر از زحمت‌های ‌پدر و مادر (47) (همان: 16، 313) و پرهیز از موجبات عقوق (هر رنجش و آزردگیِ خاطر پدر و مادر) (48) (کلینی، 2:1407، 276) برشمرده شده است.
با توجه به آنچه درباره‌ی تربیت اخلاقی فرزندان بیان شد، روایت‌های ‌رضوی، مراحل گوناگون حیات فرزندان از مرحله‌ی انعقاد نطفه تا سنین جوانی را پوشش می‌دهد. امام رضا (علیه‌السلام) درباره‌ی شکل‌گیری نطفه، انتخاب نام، شیر دادن به طفل (که زیربنا و اساس شخصیت او را پی‌ریزی می‌کند)، آموزش معنوی کودک، تنبیه و تشویق کودک با توجه به توانایی‌های ‌او، ایجاد محیط آرام تربیتی برای رشد کودک و آموزش چگونگی برخورد با والدین و بزرگ‌ترها تربیت شایسته‌ی کودک را مورد توجه قرار داده‌اند که رعایت آنها در تربیت کودک با ایجاد زمینه‌ی رشد صحیح اخلاقی کودک، وی را از آسیب‌های ‌روانی حفظ می‌کند و این امر سلامت روان وی را در پی خواهد داشت.

نتیجه‌گیری

به منظور ارتقای سلامت و بهداشت روان خانواده جنبه‌های گوناگون زندگی نیازمند توجه است که در این زمینه سیره‌ی رضوی، آموزه‌های ‌کارآمدی ارائه می‌کند. انتخاب همسر به مثابه زیربنای بهداشت خانواده، تأمین نیاز جنسی و اِعمال شیوه‌ی صحیح پاسخگویی به خواسته‌های ‌مشروع همسر، توسعه‌ی اقتصادی و سلامت و بهداشت روان خانواده، تربیت اخلاقی و نقش آن در سلامت و بهداشت روانی خانواده از جمله‌ی این حوزه‌ها ‌به شمار می‌رود.
در روایت‌های ‌رضوی درباره‌ی انتخاب همسرِ شایسته به مؤلفه‌هایی چون: شناخت زمان ازدواج، بررسی همه جانبه از طریق مشورت با افراد مجرب و کارآزموده، کُفویت، ایمان، اخلاق و زیبایی توجه شده است. هدف از تأمین نیاز جنسی- از مهم‌ترین فلسفه ‌تشکیل زندگی مشترک- آرامش بخشیِ زن و شوهر است که در سیره‌ی رضوی از عوامل نیل بدین آرامش، روابط جنسی سالم است و توصیه‌هایی درباره‌ی کیفیتِ بهبود این روابط شده است.
درباره‌ی نقش اقتصاد در بهداشت روان خانواده، اشتغال و تلاش برای کسب روزی در لسان امام رضا (علیه‌السلام) از نیازمندی‌های اجتناب‌ناپذیر بشر به شمار رفته و تلاش برای تأمین رفاه خانواده، هم طراز با جهاد در راه خدا ارزیابی شده است. همچنین، بر توانمندسازی اقتصاد خانواده در لسان امام هشتم به منظور فراهم کردن زمینه‌ی رفاه و آسایش بیشتر در زندگی خانوادگی تأکید شده که سلامت روانی خانواده را نیز در پی خواهد داشت.
از جمله عوامل دیگری که نقش مؤثری در تأمین سلامت روان خانواده دارد، تربیت اخلاقی است که در دو عرصه‌ی تربیت فردی و تربیت فرزندان در روایت‌های ‌رضوی به آن توجه شده است. تقویت گرایش‌های ‌اخلاقی فردی، گشاده‌رویی و خسن خلق، محبت به اطرافیان و نوع دوستی از جمله آموزه‌های ‌تربیتی است که در سیره‌ی رضوی بر آن تأکید شده است. علاوه بر موارد مذکور، عواملی چون: اهتمام به آراستگی، تفریح و شادزیستن و تلاش برای تعامل شایسته و احترام به سلایق دیگران از عوامل زمینه‌ساز رشد اخلاقی و سلامت روانی در محیط خانواده به شمار می‌رود که در احادیث امام رضا (علیه‌السلام) به آن توصیه شده است.
در نهایت، درباره‌ی تربیت اخلاقی فرزندان می‌توان به عنایت سیره‌ی رضوی بر نقش اموری از قبیل: انتخاب نام نیک، سلامت روانی کسی که طفل را شیر می‌دهد، محبت و مدارایِ به موقع، جدّیت در امور معنوی، تشویق و ترغیب کودک و واقف کردن او به تکالیف خود در قبال دیگران، به ویژه والدین، اشاره کرد.

پی‌نوشت‌ها

1- دکتری علوم قرآن و حدیث، استادیار دانشگاه امام صادق (علیه‌السلام)- پردیس خواهران azimzadeh@isuw.ac.ir
2- کارشناسی ارشد حقوق خانواده، دانشگاه امام صادق (علیه‌السلام)- پردیس خواهران a.zabihi 1001 @ gmail.com
3- Corsini
4- Jahoda
5- قال علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام):
و اعلم ان النساء شتى، فمنهن الغنیمة و الغرامة وهى المتحببة لزوجها و العاشقة له و منهن الهلال اذا تجلى و منهن الظلام الحندیس المقطبة، فمن ظفر بصالحتهن یسعد و من وقع فى صالحتهن فقد ابتلى و لیس له انتقام؛ امام رضا (علیه‌السلام) فرمود: زنان چند گروه‌اند: 1. غنیمت و این دسته بانوانی هستند که شوهر دوست‌اند و به شوهر عشق می‌ورزند؛ 2. مانند ماه یک شبه برای شوهر جلوه کنند ( یعنی کم نور و کم فایده‌اند)؛ 3. مانند شب تار در برابر شوهرند. هر کس به زنی شایسته ظفر یابد، خوشبخت گردد و هر کس در دام ناشایسته‌ی آنان افتاد، گرفتار شود.
6- قال علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام):
نزل جبرئیل علی النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) فقال: یا محمد! ان ربک یقروک السلام ویقول: ان الابکار من النساء بمنزلة الثمرعلی الشجر فاذا اینع الثمر فلا دواء له الا اجتنائه و الا افسدته الشمس و غیرته الریح و ان الابکار اذا ادرکن ما تدرک النساء فلا دواء لهن الاالبعول و الا لم یومن علیهن الفتنه، فصعد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) المنبر فجمع الناس ثم اعلمهم ما امرالله عزوجل به؛ جبرئیل به محضر مبارک رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شرفیاب شد و عرض کرد ‌ای محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، پروردگارت سلام می‌رساند و می‌فرماید:
دختران شما همانند میوه‌ی درخت هستند. هرگاه میوه‌ی درخت رسید، چاره‌ای جز چیدن آن نیست و اگر چیده نشود، تابش خورشید آن را فاسد و باد مزه آن را از بین می‌برد و همانا وقتی که دختران به آن حد رسیدند که زنان دیگر آن موقعیت را دریافته‌اند، چاره‌ای جز اختیار کردن شوهر ندارند و اگر شوهری برای آنها در نظر گرفته نشود، از فساد و تباهی در امان نیستند.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به منبر تشریف بردند و ضمنِ خطبه‌ای، اعلامیه‌ی خداوند عزوجل را به حاضران ابلاغ کردند.
7- الامام الرضا (علیه‌السلام):
لولم تکن فی المناکحة و المصاهرة آیه محکمة و لا سنة متبعة، لکان فیما جعل الله فیها من بر القریب و تاء‌لف البعید، ما رغب فیه العاقل اللبیب وسارع الیه الموفق المصیب؛ امام رضا (علیه‌السلام) فرمودند: اگر درباره‌ی ازدواج و دامادی دستوری از خدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هم صادر نشده بود، همان فواید اجتماعی که خدا در آن نهاده، از قبیل نیکی با خویشان و پیوند با بیگانگان کافی بود که خردمندِ صاحبدل را بدان ترغیب کند و عاقل درست‌اندیش به آن بشتابد.
8- الامام الرضا (علیه‌السلام):
ان امراءة ساءلت ابا جعفر (علیه‌السلام) فقالت: اصلحک الله انی متبتلة فقال لها: و ما التبتل عندک؟ قالت: لا ارید التزویج ابدا قال: و لم؟ قال: التمس فی ذلک الفضل. فقال انصرفی! فلوکان فی ذلک فضل لکانت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) احق به منک، انه لیس احد یسبقها الی الفضل؛ زنی از امام باقر (علیه‌السلام) سؤال کرد: من (متبتله) (یعنی وارسته و رهاشده از کامجویی‌های دنیا هستم) حضرت فرمود: مقصود از (تبتل) چیست؟ پاسخ داد: تصمیم دارم هرگز ازدواج نکنم، امام فرمود: برای چه؟ گفت: برای رسیدن به مقام عالی فضیلت و کمال. حضرت فرمود: از این تصمیم منصرف شو. اگر ترک ازدواج ارزش معنوی دربرمی‌داشت، حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) به درک این فضیلت از تو شایسته‌تر بود. چنین نیست که احدی در تحصیل ارزش‌ها بر وی پیشی بگیرد.
9- عن ابی جوید مولی الرضا (علیه‌السلام):
قال صعد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) المنبر، فخطب الناس ثم اعلمهم ما امرهم الله عزوجل به فقالوا: ممن یار رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)، فقال: من الاکفاء فقالوا: و من الاکفاء؟ فقال: المؤمنون بعضهم اکفاء بعض، ثم لم ینزل حتی زوج ضباعة بیت زیبربن عبدالمطلب المقدادین الاسود ثم قال: ایها الناس انی زوجت ابنة عمی المقداد لیتضع النکاح؛ ابوجوید گوید: رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برفراز منبر رفتند و برای مردم خطبه خواندند و اوامر خداوند را به آنان رساندند. مردم از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پریسدند: دختران خود را به چه افرادی تزویج کنیم؟ فرمود: به کسانی که با آنها (کفو) هستند و سپس فرمود: مؤمنان با یکدیگر کُفو هستند. سپس در حالی که بالای منبر بود، صباغه، دخترعموی خود، را به مقداد تزویج فرمود.
10- اذا خطب الیک رجل رضیت دینه و خلقه فزوجه و لایمنعک فقره وفاقته، قال الله تعالی (و ان یتفرقا یغن الله کلا من سعته) و قال: ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله؛ امام رضا (علیه‌السلام) فرمودند: هرگاه خواستگاری آمد که دین و اخلاقش را می‌پسندی، اجابت کن و از تنگدستی او نهراس، خداوند متعال فرموده: اگر (زن و شوهر) از هم جدا شوند، خدا هر کدام را از کرم خود بی نیاز می‌کند و نیز فرموده: اگر مردان مجرد ازدواج کنند و فقیر باشند، خدا از فضل خود بی نیازشان کند.
11- عن الحسین بن بشار الواسطی قال:
کتبت الی ابی الحسن الرضا (علیه‌السلام) ان لی قرابة قد خطب الی و فی خلقه سوء قال: لا تزوجه ان کان سیی الخلق؛ حسین بن بشار واسطی به حضرت رضا (علیه‌السلام) نامه‌‌ای نوشت که یکی از بستگانم درخواست وصلت با من دارد، ولی بداخلاق است. حضرت در جواب فرمود: اگر اخلاقش بد است، با او ازدواج نکن.
12- قال علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام):
ایاک ان تزوج شارب الخمر، فان زوجته فکانما قدت الی الزنا ولا تصدقه انا حدثک و لا تقبل شهادته و لا تأمنه علی شیء من مالک فان ائتمنته فلیس لک على الله ضمان و لا تؤاکله و لاتصاحبه و لا تضحک فی وجهه و لا تصافحه و لا تعاقه و ان مرض فلاتعده و ان مات فلا تشیع جنازته؛ از تزویج دختر خود به شارب الخمر اجتناب کن زیرا اگر چنین کنی، مثل این است که برای زنا واسطه شده‌ای؛ هرگاه سخن گوید، او را تصدیق نکن، شهادت و گواهی او را قبول ننما، او را به هر چیزی از مال خود امین قرار نده، اگر امین گردانی، از طرف خدا بر تو ضمانتی نیست، با او هم غذا و هم صحبت نباش، به روی او لبخند نزن، با او مصافحه، روبوسی و معانقه نکن، اگر مریض شد، به عیادتش نرو و اگر مُرد، جنازه‌ی او را تشییع نکن.
13- فرد شایسته برای مشورت در لسان امام هشتم بدین شرح توصیف می‌شود:
عن ابی الحسن الرضا (علیه‌السلام) عن ابائه عن علی (علیه‌السلام) قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) یا علی لا تشاورن جبانا فانه یضیق علیک المخرج و لا تشاورن بخیلا فانه یقصر بک عن غایتک و لا تشاورن حریصا فانه یزین لک شرها (شرهما) و اعلم ان الجبن و البخل و الحرص غریزة‌ یجمعها سوء الظن؛ امام هشتم از پدرانش و ایشان از حضرت علی (علیه‌السلام) روایت کرده‌اند که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب به حضرت علی (علیه‌السلام) فرمودند: با فرد ترسو مشورت نکن، زیرا راه گشایش و آسانی امور را برایت تنگ می‌کند و بدین وسیله تو را از انجام کارهای مهم بازمی‌دارد؛ با فرد بخیل مشورت نکنی، زیرا تو را از ‌هدفت (که کمک به دیگران است) بازمی‌دارد؛ با فرد حریص مشورت نکن، زیرا او برای جمع‌آوری ثروت یا کسب مقام، ستمگری را در نظرت جلوه می‌دهد. بدان که ترس، بخل و حرص نهادهایی هستند که ریشه‌ی آنها بدبینی به خداوند است.
14- قال على بن موسى الرضا (علیه‌السلام): «ثمن طلب الامر من وجهه لم یزل، فان زل لم تخذله الحیلة.»
15- عن ابی الحسن الرضا (علیه‌السلام): «من سعادة الرجل ان یکشف الثوب عن امراءة بیضاء؛ امام رضا (علیه‌السلام) فرمودند: از (نشانه‌های) خوشبختی مرد این است که همسری سفیدرخ داشته باشد و در مقام خلوت، لباس را از تن همسر سفید روی (مطلوب) درآورد.»
16- علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام):
و لاتجامع امراءة حتی تلاعبها و تکثر ملاعبتها و تغمز ثدییها، فانک اذا فعلت ذلک غلبت شهوتها، واجتمع مائها لان مائها یخرج من ثدییها و الشهوة تظهر من وجهها؛ هیچ مردی با همسرش مجامعت نکند، مگر اینکه قبلاً با وی بازی و مزاح داشته باشد و در این راه او را آماده کند، سینه‌اش را به دست گرفته و تحریک کند و چون چنین نماید، شهوات او تحریک شود و آمادگی پیدا می‌کند و آب حیاتش جمع می‌شود، زیرا آب شهوت از پستانش خارج گردیده و آثارش در چهره‌ی او نمایان می‌شود... .
17- گروهی به خدمت امام هشتم آمدند و پرسیدند مردی زن جوانی داشته است، به خاطر مصیبتی که به او وارد شده، مدت چند ماه، بلکه یک سال است همخوابگی با همسرش را ترک کرده است، البته این کار به خاطر اذیت و انتقام نبوده، بلکه به سبب مصیبت و غم و اندوه از این عمل خودداری کرده است. با این وصف، آیا چنین شخصی مرتکب گناهی شده است؟ امام در پاسخ فرمودند: «اذا ترکها اربعه‌ی اشهر، کان اثما بعد ذلک؛ (آری!) اگر بیش از چهار ماه چنین عملی را ترک کند، گناهکار است.»
18- مِصبَاحُ الشَّرِیعَة، قَالَ الصَّادِقُ (علیه‌السلام):
وَ لَیسَ شَیءٌ أضَرَّ لِقَلبِ المُؤمِنِ مِن کَثرَةِ الأکُلِ وَ هِىَ مُورِثَةٌ لِشَیّئَینِ قَسوَةِ القَلبِ وَ هَیَجَانِ الشَّهوَةِ وَ قَالَ عِیسَى ابنُ مَریَمَ مَا مَرِضَ قَلبٌ بِأشَدَّ مِنَ القَسوَةِ؛ وَ فِیهِ،؛ و [کَثرَةُ] النَّومِ یَتَوَلَّدُ مِن کَثرَةِ الشُّربِ وَ کَثرَةُ الشُّرب یَتَوَلَّدُ مِن کَثرَةِ الشَّبعِ وَ هُمَا یُثقِّلَانِ النَّفس عَنِ الطَّاعَةِ وَ یُقسِیَانِ القَلبَ عَنِ التَّفَکَّرِ وَ الخُشُوعِ.
19- قَالَ رَسِولُ الله (صلی الله علیه و آله و سلم): «مَن أرَادَ البَقَاءَ.... لیُقِلَّ مُجَامَعَةَ النِّسَاء.»
20- این مسئله را درباره‌ی خانواده‌ای که چند فرزند داشته آزمایش کرده و دیده‌اند با اینکه این فرزندان از یک پدر و مادر به وجود آمده، هم‌نواخت تغذیه می‌شوند و محیط خانواده‌ی آنان یکی بوده، ولی از لحاظ روحی آنها با هم فرق دارند. بعد از بررسی به این نتیجه رسیده‌اند که فقط عامل اختلاف روحی این فرزندان همان حالت‌های ‌روحی مرد و زن هنگام هم‌بستری است. بعد هم با آزمایش‌های مکرر به این نتیجه رسیده‌اند که وضع روحی زن و مرد هنگام نزدیکی و رابطه‌ی کامل با نظافت و پاکیزگی طرفین از جمله عواملی است که احساسات جنسی را خوب تحریک می‌کند.
21- سه چیز است که همه‌ی مردم به آن نیاز دارند: امنیت، عدالت و فراوانی ارزاق.
22- آن که با کار و کوشش در جستجوی مواهب زندگی برای تأمین خانواده‌ی خویش است، پاداشی بزرگ‌تر از مجاهدان راه خدا دارد.
23- «یَنبَغِى لِلّرُجل انَ یُوسَّع على عیالهِ لئلا یتّمنو موته.»
24- امام رضا (علیه‌السلام) می‌فرمایند: «تباه‌سازی اموال و درخواست از دیگران مغضوب خداوند است، پس سعی کنیم کاری انجام ندهیم که مغضوب خداوند مهربان قرار بگیریم.» در همین مورد شخصی به نام عباس به محضر امام رضا (علیه‌السلام) مشرف شد و درباره‌ی شیوه‌ی صحیح هزینه‌ی زندگی در خانه برای همسر و فرزند و سایر مسائل سؤال کرد:
...عن بَعضِ اَصحَابِهِ قَالَ سَمِعتُ العَبّاسِىَ وَ هُوَ یَقُولُ استَأذَنتُ الرَّضا (علیه‌السلام) فِی النَّفَقَةِ عَلی العِیَال فَقَالَ بَینَ المَکرُوهینَ قَالَ فَقُلتُ جُعِلتُ فِداکَ لَا وَاللهِ مَا اَعرِفُ المَکُرُوهَینِ قَالَ فَقَالَ لِی یَرحَمُکَ اللهَ أمَا تَعرِفُ أَنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ کَرِه َالاِسرافَ وَ کَرِهَ الاِقتَارَ فَقَالَ وَ الَّذِینَ اِذا أنفَقُوا لَم یُسرِفُوا وَ لَم یَقتَرُوا وَکانَ بَینَ ذَلِکَ قَواماً؛ حضرت امام رضا (علیه‌السلام) در پاسخ فرمودند باید مصرف تو به گونه‌ای باشد که بین دو کار ناپسند، یعنی اسراف و سخت‌گیری قرار گیرد، عباس پرسید منظورتان از این سخن چیست؟ ایشان فرمودند: آیا سخن خداوند در قرآن را نشنیده‌ای که اسراف و سخت‌گیری را ناپسند می‌شمارد و می‌فرماید بندگان خدای رحمان کسانی هستند که هرگاه انفاق کنند، نه اسراف کنند و نه سخت‌گیری، بلکه میان این دو حد اعتدال قرار می‌گیرند، بنابراین، درباره‌ی معاش و هزینه‌ی زندگی اعضای خانواده در خرید و مصرف میانه‌رو باش.
25- معیار شناخت اسراف از دیدگاه حضرت امام رضا (علیه‌السلام) در این روایت مشخص است که می‌فرمایند: «لَیسَ فِیمَا یَنفَعُ البَدَنَ اِسرافُ اِنَّمَا الاِسرافُ فِیمَا اَ

عبارات مرتبط با این موضوع

دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزیردیف عنوان دانشجو دانشکده گروه تاریخ دفاع ردیف عنوان دانشجو دانشکده گروه تاریخ دفاع دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی ردیف عنوان دانشجو دانشکده گروه تاریخ دفاع ردیف عنوان دانشجو دانشکده گروه تاریخ دفاع


ادامه مطلب ...

خداشناسی در روایت‌های امام رضا (علیه السلام)

[ad_1]

چکیده

از اساسی ترین و ریشه‌ای‌ترین اعتقادهای یک مسلمان، توحید است که پیامبران الهی و اوصیاء آنها برای تقویت آن در میان مردمان تلاش می‌کردند و هدف آنها رساندن انسانها به توحید نظری و عملی بوده است. نوشتار حاضر با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی و شیوه‌ی جمع آوری اطلاعات کتابخانه‌ای، به چند روایت از امام رضا (علیه السلام) (و نیز معصومان (علیه السلام) دیگر) استناد می‌کند که در آن، عالم آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) کج فهمی برخی فرقه‌های اسلامی از توحید را اصلاح کرده‌اند. اگر انسان، به خوبی توحید را در نظر و فکر بفهمد و مطابق آن عمل کند به یقین، به اصول دیگر نیز معتقد است و به تمامی بایدها و نبایدهای شریعت پای بند خواهد بود. مشکل بسیاری از ناهنجاری‌های فردی و اجتماعی بشر، نادانی یا ضعف در دانایی نسبت به خداوند و صفت‌های اوست که این مسئله منشأ دیگر اشکال‌ها و آفت‌های جهان بینی و ایدئولوژی، یعنی نداشتن شناخت یا شناخت ناقص هست‌ها و نیست‌ها و بایدها و نبایدها می‌شود. سؤال اصلی مقاله‌ی حاضر این است که مهم ترین اوصاف خداوند متعال یعنی ذات حضرت حق چیست؟ و آیا پاره‌ای از اوصاف نقل شده از فرقه‌های مسلمانان نسبت به خداوند متعال صحیح است؟
کلید واژه : امام رضا (علیه السلام) ، خداشناسی، حدیث، روایت، فرق غیر شیعه، صفت‌های خداوند

مقدمه

خداوند متعال در کتاب محکم خویش فرموده است: «و ماقَدروا اللهَ حقَّ قَدرِه إِذقالُوا مَا أنزَل اللهُ عَلیَ بشرٍ شیٍ...؛ آنها که گفتند خدا بر هیچ کس از بشر، کتابی نفرستاده، خدا را نشناختند» (انعام/91) .
یعنی انکار نبوت ریشه در نشناختن خدای متعال دارد (رک: حج/75 - 74) ، با این توضیح که در مباحث علم کلام به اثبات رسیده که صفت‌هایی از خداوند متعال همانند رحمت، حکمت و لطف او اقتضای فرستادن پیامبران الهی را دارد. حال اگر کسی به این دسته از صفت‌ها توجه نکند، نمی‌تواند به ضرورت بعثت پیامبران و به اینکه خداوند بشر را بدون راهنما رها نمی‌سازد، پی ببرد.
همچنین مى فرماید: «وَ وَ مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَ الْأَرْضُ جَمِیعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ السَّمَاوَاتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى عَمَّا یُشْرِکُونَ‌؛ و آنان، خدا را به عظمتش نشناختند، خدایی که روز قیامت، زمین در قبضه‌ی قدرت او و آسمانها پیچیده به دست سلطنت اوست، آن ذات پاک یکتا، منزه و متعالی از شرک مشرکان است» (زمر/67) .
یعنی انکار معاد نیز ریشه در نشناختن خدای متعال و صفت‌های او دارد. در علم کلام اسلامی، یکی از ادله‌ی اثبات ضرورت معاد، صفت عدالت عام و فراگیر اوست. دیگری، دلیل رحمت حق و دلیل سوم، قدرت او بر انجام این کار یعنی زنده کردن دوباره و برقراری نظام حیات برای همه به شکل دیگری است. حال، منکران معاد کسانی هستند که یا نسبت به این صفت‌ها منکرند یا غفلت داشته یا نمی‌توانند میان این صفت‌ها و امکان معاد ارتباط برقرار کنند.
بر اساس این آیات، انکار عقاید حق ادیان الهی می‌تواند به خاطر نشناختن خدای متعال و صفت‌های او باشد. در صحنه‌ی عمل نیز همین علت وجود دارد، یعنی کسانی که وجود و حضور خدا و صفت‌های او از جمله سمیع، بصیر، قادر، علیم، حلیم، حکیم و... بودن آن ذات پاک را در عقیده پذیرفته و در صحنه‌ی عمل و زندگی به این مطلب توجه دارند، شیوه‌ای متفاوت نسبت به منکران یا غافلان در زندگی داشته و دارند. خداوند متعال در آیات متفاوتی از قرآن کریم پس از برشماری انواع و اقسام عصیان و سرکشی انسانها، آنها را به حضور، قدرت، علم و دیگر صفت‌های خود یادآوری می‌کند تا شاید روش و منش خود را عوض کنند:
«أرَءَیتَ إِن کَذَّبَ وَ تَوَلیَّ * أ لَم یَعلَم بِأنَّ الله یَرَی؛ آیا شما مردم برای کسی که حق را تکذیب می‌کند و از رسول او رو می‌گرداند چه رأی می‌دهید؟ آیا او ندانست که خدا می‌بیند؟...» (علق/14 - 13) .
یعنی تکذیب حق و روی گردانی از فرامین الهی، ناشی از غفلت نسبت به حضور خداوند متعال است.
همچنین می‌فرماید: «أ یَحسَبُ أن لم یَرَهُ أحَدَ؛ آیا پندارد که احدی او را ندیده؟ (و افکار و اعمال بدش را ندانسته و ریا و نفاقش را خدا نمی‌داند؟) » (بلد/7) .
چنان که ملاحظه می‌شود ریشه‌ی بداندیشی‌ها و بدکاری‌ها در این نهفته که انسان نسبت به حضور خدای متعال و علم او و دیگر صفت‌هایش منکر یا غافل است و به نزدیک بودن حضرت حق یعنی به مفاد آیه‌ی شریفه زیر بی توجه یا نادان: «و نحنُ أقرَبُ إِلَیهِ مِن حَبلِ الوَریدِ؛ و ما از رگ گردن به او نزدیک تریم» (ق/16) .
شناخت حضرت حق آنقدر مهم و مؤثر است که حتی امام رضا (علیه السلام) ، سند ولیعهدی را که یکی از توطئه‌های مأمون عباسی بر ضد امام (علیه السلام) به شمار می‌رود با جمله‌هایی آغاز می‌کند که هم همگان را به خداوند یادآور می‌شود و هم اشاره به خیانت مأمون دارد؛ ستایش برای خداوندی است که هر چه بخواهد همان کند، هرگز چیزی بر فرمانش نتوان افزود و از تنفیذ مقدراتش نتوان سرباز زد. او از خیانت چشم‌ها و از آنچه که در سینه‌ها پنهان است، آگاهی دارد (جعفر مرتضی، 1365: 178) .
آنچه بیان شد مقدمه‌ای در باب ضرورت توجه به توحید نظری و عملی بود.
در ادامه، به مجموعه‌ای از روایتهای منسوب به امام رضا (علیه السلام) و در خلال آن به انحراف برخی از فرق مسلمان و غیرمسلمان نسبت به شناخت خدا و به تلاش معصومان (علیه السلام) نسبت به رفع این نقصی که ریشه‌ی نقص‌های دیگر در نظر، اندیشه، عمل و رفتار است، پرداخته می‌شود.

منشأ و قدم اول برای عبادت خدا، شناخت اوست.

امام رضا (علیه السلام) در خطبه‌ای مفصل و جامع، بحث معرفت و توحید ذات باری تعالی را مطرح فرمودند که در قسمتی از آن آمده است:
اوّلُ عبادة تعالی معرفُته و أصلُ معرفِة الله توحیدُه و نظامُ توحیدِ الله تعالی نفیُ الصفاتِ عنه لشهادة العُقولِ أنَّ کلَّ صفة و موصوفٍ مخلوقٌ و شهادة کلِّ مخلوقٍ أنَّ له خالقاً لیسَ بصفة و لا موصوفٍ...؛ مرحله‌ی اول در عبادت خدا، شناخت اوست. پایه و اساس شناخت خداوند منحصر به فرد دانستن اوست. قوام و اساس توحید این است که صفت‌های (زائد بر ذات) را از ذات خداوند منتفی بدانیم زیرا عقل انسان خود گواهی می‌دهد که هر چیزی که از صفت و موصوفی ترکیب شده باشد مخلوق است و هر مخلوقی نیز خود شهادت می‌دهد که خالقی دارد که نه صفت است و نه موصوف و هر صفت و موصوفی همیشه باید با هم همراه باشند و همراهی دو چیز با هم نشانه‌ی حادث بودن آنهاست و حادث بودن هم با ازلی بودن منافات دارد... (صدوق، 1373، ج1: 302) .
خداوند متعال در قرآن کریم غایت آفرینش جن و انس یعنی دو موجود مختار مرکب از عقل و شهوت را پرستش خود معرفی می‌کند: «وَ مَا خَلَقتُ الجنَّ و الانسَ إِلاَّ لِیَعبُدُونِ؛ جن و انس را نیافریدم مگر آنکه مرا عبادت کنند» (ذاریات/56) .
معصومان (علیه السلام) در ذیل این آیه فرموده‌اند: «یعنی خداوند جن و انس را برای امر و نهی و تکلیف آفریده اما نه از روی جبر بلکه از روی اختیار تا فرمان بردار و نافرمان شناخته شود» (بحرانی، 1417ق، ج5: 174) .
از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که امام حسین (علیه السلام) خطاب به اصحاب خود گفتند: «إِنَّ اللهَ عزَّ وجلَّ ما خلقَ العباد الّا لیَعرِفوه فإذا عَرَفوه عَبدَوه فإذا عَبَدوه إستَغنَوا بعبادِته عن عبادة مَن سِواه؛
خداوند بندگان را نیافرید مگر آنکه او را بشناسند، پس وقتی او را شناختند او را می‌پرستند و اگر او را پرستیدند از عبادت غیر او بی نیاز می‌شوند» (طباطبایی، 1362، ج 18: 423) .
ملاحظه می‌شود که طبق این حدیث شریف، تا معرفت خدای متعال نباشد عبادت او نیز به خوبی حاصل نمی‌شود.
اما در مورد نفی صفت از خدای متعال و توضیح کلام امام رضا در این مسئله، از خطبه‌ی جد بزرگوارشان حضرت امیرمؤمنان کمک گرفته می‌شود که فرمودند:
اولُ الدّینِ معرفتُه و کمالُ معرفتِه التصدیقُ بِه وکمال اتصدیقِ به توحیدُه و کمالُ توحیدهِ الاخلاصُ له وکمالُ الاخلاصِ له نفیُ الصفاتِ عنه لشهادة کلِ صفة أنّها غیرُ الموصوفِ و شهادة کلِّ موصوفٍ أنّه غیرُ الصفة فَمن وصفَ اللهَ سبحانَه فقد قَرنه و مَن قَرنه فقد ثنّاه و من ثَنّاه فَقَد جَزَّاه و مَن جَزَّاه فقد جَهلِه؛ اساس دین (یعنی چیزی که به سبب آن، خداوند متعال پرستش می‌شود) شناخت اوست، شناخت کامل، تصدیق و گرویدن به اوست، تصدیق و تمام توحید، یگانه دانستن اوست، کمال توحید خالص کردن عمل برای او و کمال اخلاص آن است که صفت زائد بر ذات برای او تصور نشود، زیرا هر صفتی گواهی می‌دهد که آن، غیر از موصوف است و هر موصوفی گواهی می‌دهد که آن، غیر از صفت است (سیدرضی، 1351، خطبه‌ی اول) .
مقصود حضرت در این کلام از اخلاص برای خداوند، نفی جسمیت و عرضیت است، زیرا جسم مرکب بوده و هر مرکبی، ممکن است و واجب الوجود، ممکن نیست. همچنین هر عرضی، نیازمند است و واجب الوجود، نیازمند نیست. پس واجب الوجود، عرضی نخواهد بود. همچنین هر جِرمی، حادث است و واجب الوجود، حادث نیست، پس واجب الوجود، جوهر هم نیست (ابن ابی الحدید، 1385ق، ج1: 74) .
امام رضا (علیه السلام) در گفت و شنودی که با عمران صائبی دارد حقیقت توحید و یکتاپرستی را بیان می‌کند. در پاسخ سؤال عمران که می‌پرسد به من بفرمایید آیا ما یکتایی خداوند را به حقیقت درمی یابیم یا به وصف؟ می‌فرمایند: به درستی آن نور ایجادکننده‌ی یکتا، همان وجودی است که از اول بوده، یگانه است و بی نیاز، بی آنکه چیزی همراهش باشد، تک است و دومی ندارد،... نوری است عاری از نیاز و بی نیاز از همه، نه وقتی موجود شده و نه زمانی معین باقی است و نه بر چیزی استوار و قائم است. نه به چیزی پنهان و نه به چیزی تکیه کرده است... (ابن شعبه حرانی، 1377، ج 274:2) .
خلاصه اینکه لازم است در کلاس‌ها، کتاب‌ها، خطابه‌ها و منبرها قسمتی از وقت و نوشته، به معرفی صحیح خداوند متعال اختصاص داده شود. بهترین معرفی کنندگان در این زمینه، معصومان (علیه السلام) هستند چرا که آن ذوات نورانی، حضرت حق را بهتر از دیگران شناخته بودند.

خداوند متعال مثل و مانندی در میان آفریدگانش ندارد؛ «لیس کمثله شیع» (شوری /11) .

از امام ابوالحسن الرضا (علیه السلام) روایت شده که فرمودند: «من شبّهَ اللهَ بخلقِه فهو مشرکٌ و مَن نسبَ البه ما نَهَی عنه فهو کافرٌ؛ هرکس خداوند متعال را به آفریده اش تشبیه کند مشرک است و هرکس آنچه را که خود خداوند از آن نهی کرده به خداوند نسبت دهد کافر است» (صدوق، 1373، ج 229:1) ، مثلاً خداوند از ظلم نهی کرده، حال اگر کسی خدا را ظالم بداند کافر است.
یکی از آیات شریفه‌ی قرآن کریم که به خاطر ظاهر و عدم توجه به باطن آن، برخی به شرک گرفتار شده‌اند آیه شریفه‌ی «وُجُوهٌ یَومَئذٍ نَاضِرَة * إِلیَ رَبهَّا نَاظِرَة» (قیامت/23-22) است یعنی صورت‌هایی در آن روز بشاش و درخشان بوده به پروردگارش می‌نگرد. عدم فهم صحیح جمله‌ی «إِلیَ رَبهَّا نَاظِرَة» باعث شده افرادی برای خداوند متعال قائل به جسم شده، او را به بندگانش تشبیه کنند و بر اساس فرمایش امام رضا (علیه السلام) گرفتار شرک شوند.
امام فخر رازی که دانشمندی معتزلی است و عقیده اش در این مسئله با عقیده‌ی شیعه همراهی دارد، از جمهور اهل سنت نقل می‌کند: «بدان که جمهور اهل سنت به این آیه تمسک جسته و می‌گویند مؤمنان در روز قیامت خدا را می‌بینند» (بی تا، ج30: 226) .
اما به برکت علوم اهل بیت (علیه السلام) ، شیعیان قائل به جسم و شباهت برای خداوند متعال نشدند و روایات اهل بیت (علیه السلام) و مفسران آنها این آیه را به وجوهی زیبا و عقلانی تفسیر کرده‌اند. امام رضا (علیه السلام) در این باره فرمودند: «... مُشرقة ینتظرُ ربِّها؛ صورت‌ها تابناک و شادان و در انتظار پاداش‌های پروردگارش است» (صدوق، 1373، ج 1: 229) . معنی کردن کلمه‌ی «ناظرة» به معنای «منتظرة» مورد تأیید کتاب‌های لغت و مفسران شیعه و سنّی است.
ابن منظور می‌نویسد: «التنظّر: توقع الشی، و النَّظرة بکسر الظاء: التأخیر فی الأمر و فی التنزیل العزیز: «فنظرة الی میسرة» و قرأ بعضهم : فناظرة» (1408ق، ج 194:14) .
ملاحظه می‌شود که در معنای آیه‌ی شریفه یادشده در کلام وی که خداوند، طلبکار را امر به انتظار و صبر می‌کند تا بدهکار از عسر و تنگدستی به در آید، قرائت «ناظرة» را هم مطرح می‌کند در حالی که هر دو حال به معنی انتظار است. آنگاه قول کسانی که «ناظرة» با «الی» را به معنای منتظره صحیح ندانسته‌اند رد می‌شود.
پس وجه اول تفسیر آیه، معنا کردن «ناظرة» به «منتظرة» بود که در روایت نورانی حضرت آمد و در تفاسیر شیعی مثل مجمع البیان، المیزان و... و تفاسیر سنی مثل مفاتیح الغیب فخر رازی نیز این معنا آمده است.
نکته‌ی دوم قابل توجه اینکه امام (علیه السلام) کلمه‌ی «ثواب» را در تقدیر گرفته است و این صنعت در کلام عرب و در قرآن کریم وجود دارد مانند: «و جاء ربَّک أی امرُ ربَّک و قوله و أنا أدعو کم إلى العزیز الغفار أى إلى طاعة العزیز الغفار و قوله إن الذین یؤذون الله أى یؤذون أولیاء الله» (طبرسی، 1408 ق، ج 10: 601) .
نکته‌ی سومی که از کلام امام رضا (علیه السلام) استفاده می‌شود این است که بر فرض، کسی کلمه‌ی ثواب را در معنای آیه در تقدیر نگیرد می‌تواند بگوید «الی» در اینجا به معنای حرف جر نیست بلکه به معنای نعمت است و جمع آن، آلاء می‌باشد و این معنا در کتاب‌های لغت، تفسیر و حتی اشعار عرب نیز به کار رفته و سابقه دارد.
«اعشی وائل شاعر عرب می‌گوید:

أبیضٌ لایرهَب الهُزالَ ولا *** یقطعُ رَحِماً و لایَخون إلى

یعنی سفیدرویی که ضعیفان را نمی‌ترساند و نه قطع رحم می‌کند و نه به نعمتی از نعمت‌های الهی خیانت می‌ورزد» (طبرسی، 1408 ق، ج 10: 602؛ فخر رازی، بی تا، ج 228؛ طریحی، 1416 ق، ج 3. 1800) .
اما مفسر بزرگ قرآن، ذریه‌ی اهل بیت (علیه السلام) مرحوم علامه طباطبایی معنای دیگری نیز مطرح می‌کند و می‌نویسد: «مراد از نظر به خدا، نظر حسی که توسط چشم جسمانی انجام می‌شود نیست چرا که دلایل روشنی بر محال بودن جسمانیت خداوند ارائه شده، مراد از آن، نظر قلبی و عقلی است» (1362، ج 20: 198) .
نگارنده می‌گوید در تأیید و تقویت این احتمال و وجه تفسیری نیز مؤیدهایی از سخنان نورانی معصومان (علیه السلام) وجود دارد، از جمله وصیت معروف پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به ابوذر غفاری که فرمودند: «یا اباذر أعبدالله کانّک تَراه ؛ خدا را به گونه‌ای عبادت کن که او را می‌بینی» (ورام مالکی، بی تا، ج 2: 51) .
امیرمؤمنان علی (علیه السلام) در پاسخ سؤال ذعلب یمانی که پرسید: ‌ای امیرمؤمنان آیا پروردگارت را دیده ای؟ فرمودند: آیا کسی را که ندیده‌ام پرستش کنم؟ پرسید: چگونه او را دیده‌ای؟ فرمودند: «لاتدرکُه العیونُ بمشاهدة العیانِ و لکن تُدرکُه القلوب بحقایق الایمانِ؛ چشم‌ها با مشاهده‌ی مادی خدا را نمی‌بینند؛ اما قلب‌ها با حقایق، ایمان او را درک می‌کنند» (تبویب صبحی الصالح، 1395ق، خ 1 و 179) .
همچنین سید شریف رضی می‌نویسد:
نظر با رؤیت متفاوت است و نظرگاه به معنای انتظار است و گاه به معنی تفکر در ادله، همانند وقتی که می‌گوییم فلانی اهل نظر است و گاه نظر به معنای تدبر و تامل است و قول خداوند متعال که أنظر کیف ضربوا لک الأمثال (اسری/ 48؛ فرقان/9)
یعنی تدبر و تأمل کن که چگونه منکران برای تو مثال می‌زنند. (1406 ق: 373) .
با این گفته، وجه‌ی دیگری بر معنای «ناظرة» اضافه می‌شود و آن عبارت از تأمل و تدبر است. اما طبق برخی از روایت‌ها تأمل در ذات خدا، انسان را به جایی نمی‌رساند بلکه باید در صفت‌ها و اسمای او تفکر و تدبر کرد.

زیارت خداوند متعال در روایتها به معنی زیارت اولیای او یعنی پیامبران، امامان و صالحان است.

راوی از امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) در مورد حدیث روایت شده از اهل حدیث که مؤمنان پروردگارشان را از منازلشان در بهشت زیارت می‌کنند می‌پرسد. امام (علیه السلام) فرمودند:‌ای اباصلت، زیارت خدای متعال یعنی زیارت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ، پس هرکس در بهشت بتواند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را زیارت کند، خدای تبارک و تعالی را زیارت کرده است.
در ادامه‌ی حدیث آمده است: معنی خبری که می‌گوید ثواب «لااله الا الله» نظر به وجه خداست، آن است که وجه خداوند متعال، پیامبران، فرستادگان و حجج او هستند. آنها کسانی هستند که به وسیله‌ی آنها توجه به خدا، دین او و شناخت او حاصل می‌شود (صدوق، 1373، ج 231:1) .
نگارنده می‌گوید وجه عبارت است از چیزی که انسان با آن با غیر خودش مواجه می‌شود. خدای متعال هم برای سخن گفتن با خلق خود از طریق حججش یعنی پیامبران، رسولان و امامان (علیه السلام) با خلق مواجه می‌شود پس آنها وجه خداوند هستند.
در ادامه‌ی روایت آمده است که اگر خداوند فرموده: «کلُّ شیءٍ‌هالکٌ إلا وجهَه» (قصص / 88) یا فرموده «کلُّ مَن علیها فانٍ و یَبقی وجهُ ربِّکَ ذوالجلالِ و الإکرامِ» (رحمن/26) منظور از وجه، انبیای الهی و حجج او هستند. با این توضیح که پیامبران و حجج الهی که تعالیمشان باعث احیای جامعه می‌شود ارواحشان و اجسادشان نیز به معجزه‌ی الهی باقی می‌ماند لذا می‌توان گفت خدای متعال که خود باقی ماندنی است وجه او نیز که پیامبران الهی باشند باقی ماندنی هستند. البته معنای دیگری در تفاسیر ارائه شده که وجه را به معنای ذات خدا دانسته‌اند: إلا وجهه معناه إلا ذاته و قیل معناه کل شیء‌هالک الا ما ارید به وجهه (طوسی، بی تا، ج 8: 184) که معنای دوم به مفاد روایت نقل شده نزدیک تر است.
در ادامه‌ی روایت، امام رضا (علیه السلام) روایتی از قول رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل فرمودند که: هر کس اهل بیت مرا دشمن دارد در روز قیامت نمی‌تواند مرا ببیند و من نیز نمی‌خواهم او را ببینم. در میان شما کسانی هستند که پس از مرگ من هرگز مرا نخواهند دید (صدوق، 1373، ج1: 231) .

خداوند متعال کیفیت (ماهیت) و مکان خاص ندارد.

در مباحث فلسفه‌ی اسلامی ثابت است که کیفیت یعنی ماهیت داشتن، برای موجودات ناقص است و از آنجا که ماهیت را حد وجود می‌دانند و خدای متعال دارای حدی نیست بلکه او وجود حقیقی و بی نهایت است، بنابراین خداوند متعال، ماهیت یعنی کیفیت ندارد (نک: سبزواری، بی تا: 51، غرر فی أنّ الحق تعالی انّیة صرفه) .
همچنین مکان داشتن به معنی اشغال کردن فضایی مادی برای خداوند قابل تصور نیست. چراکه فضای مادی را تنها شیء مادی اشغال می‌کند و از طرف دیگر برای خداوند محل خاص قائل شدن، مساوی این مطلب است که جای دیگر از وجود او خالی است؛ در حالی که خداوند متعال همه جا حضور دارد... (نک: طباطبایی، بی تا: 105، 129 و ...) .
آنچه بیان شد در خلال روایتی قابل برداشت است:
عده‌ای از ماوراءالنهر خدمت امام رضا (علیه السلام) رسیدند و عرضه داشتند: برای پرسیدن سه مطلب خدمت شما آمده ایم، اگر در این سه مورد به ما جواب دادی خواهیم دانست که تو دانشمند هستی. حضرت فرمودند بپرسید. گفتند: خداوند کجاست؟ چگونه است و تکیه اش بر چیست؟ حضرت در جواب فرمودند: خداوند خود کیفیت و چگونگی را خلق کرده (و فراتر از کیفیت و چگونگی است) پس هستی خدا حد و اندازه و چگونگی ندارد و جا و مکان را خود خلق کرده و فراتر از مکان است، پس خود بی نیاز از مکان است و تکیه اش بر قدرتش بوده و هست. آنان گفتند شهادت می‌دهیم که تو دانشمندی (شیخ صدوق، 1373، ج1: 235) .
مرحوم شیخ صدوق می‌گوید منظور حضرت از اینکه فرمودند: «تکیه اش بر قدرتش بوده و هست» این است که تکیه اش بر ذاتش بوده و هست. زیرا قدرت جزء صفت‌های ذات است.
مرحوم علامه طباطبایی ذیل آیه‌ی 54 سوره‌ی اعراف (ثم استوی علی العرش) و آیه‌ی پنجم سوره‌ی طه (الرّحمنُ علی العرش إستوی) مطالب ارزشمند عقلی و کلامی مفصل پیرامون معنای عرش و کرسی و استوای خداوند متعال بر عرش عنوان کرده است که خواننده را به تفسیر شریف المیزان ارجاع می‌دهیم و تنها جمله‌هایی به مناسبت نقل می‌کنیم: «منظور از استواء بر عرشی، فرمان تدبیر امور عالم را به دست گرفتن است. یعنی خداوند متعال پس از خلقت و آفرینش نخستین، تدبیر و ربوبیت جهان را نیز به دست خود گرفت» (1362، ذیل آیات اشاره شده) . ایشان در بحث روایی خود حدیثی را نقل می‌کند که مبحث ما را روشن می‌سازد.
شیخ صدوق در کتاب توحید خود از مفضل بن عمر از امام صادق (علیه السلام) نقل می‌کند که فرمودند:
هر کسی گمان برد که خداوند از چیزی درست شده، خدا را حادث دانسته و هر کسی گمان برد که خدا داخل چیزی است، او را محصور دانسته و هر کسی گمان برد خدا بر چیزی است او را محمول دانسته است. امام صادق (علیه السلام) در پاسخ سؤال کسی که پرسیده بود معنای «الرّحمنُ علی العرشِ إستوَی» چیست، فرمودند: خداوند با این آیه خود را توصیف کرده، او بر عرش (یعنی عالم وجود) مسلط شده است، بدون اینکه عرش حامل او یا حاوی (دربردارنده) او باشد و بدون اینکه عرش از او جدا باشد بلکه خداوند حامل و نگه دارنده‌ی عرش است و فرموده کرسی او (دامنه‌ی حکمرانی او) آسمان‌ها و زمین را فرا گرفته است. پس ما هم برای عرش و کرسی، آنچه را که خدا برای خود ثابت دانسته، ثابت می‌دانیم و آنچه را که خدا برای خود نفی کرده است نفی می‌کنیم. پس نه عرش حاوی اوست و نه او محتاج به مکانی یا چیزی که خود، آنها را آفریده است بلکه خلق محتاج اویند (1362، ج14: 140-139) .

خداوند صورت و جسم مادی ندارد.

به دنبال اثبات این نکته در فلسفه‌ی الهی که خداوند، عالم امکان را و از جمله جسم و جسمانیت را آفریده به این نکته می‌رسیم که خداوند متعال مثالی در میان مخلوقات خود ندارد، «لیس کمثله شیء و هو السمیع البصیر» (شوری /11) . بنابراین اگر صحبت از سمیع و بصیر بودن است، شنوا و بینا بودن با آلات جسمانی مثل چشم و گوش انسانی نیست و اگر صحبت از قدرت اوست، قادر بودنش از طریق دستان و بازوان جسمانی نیست.
در ادامه به روایت‌هایی که به کج فهمی در این رابطه اشاره دارد پرداخته می‌شود:
1. حسین بن خالد گوید به امام رضا (علیه السلام) عرض کردم: مردم از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایتی نقل می‌کنند که حضرت فرمودند: خداوند آدم را به شکل خودش آفرید (إن الله خلق آدم علی صورته) . امام (علیه السلام) در جواب فرمودند : خدا آنھا را بُکشد، اول حدیث را حذف کرده‌اند، اصل حدیث
چنین است: روزی حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از مقابل دو تن که به یکدیگر دشنام می‌دادند می‌گذشتند. یکی از آن دو به دیگری می‌گفت: خدا چهره‌ی تو و هر کسی را که به تو شبیه است قبیح و زشت گرداند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به او فرمودند:‌ای بنده‌ی خدا این سخن را به برادرات نسبت مده، زیرا خداوند، آدم (علیه السلام) را به شکل او آفرید (صدوق، 1373، ج 1: 241) .
2. در روایت دیگری در معنای «ید» در این آیه‌ی شریفه «ما منعک ان تسجد لما خلقت بیدیّ؛‌ای ابلیس چه چیز تو را بر آن داشت که در مقابل آنچه به دست خود آفریدم سجده نکنی؟» (ص /75) ، امام رضا (علیه السلام) فرمودند منظور از دست، قدرت و نیرو است (همان) .
مرحوم شیخ صدوق مؤلف کتاب عیون اخبار الرضا می‌نویسد: از بعضی از بزرگان شیعه شنیده ام که ائمه اطهار (علیه السلام) در این آیه بر سر کلمه‌ی «خلقت» وقف می‌کردند و از کلمه‌ی «بیدیّ» شروع می‌کردند، ادامه‌ی آیه چنین است: «بیدیَّ إستکبرتَ أم کنتَ مِن العالینَ» یعنی آیا با نعمتی که به تو داده ام تکبر و گردن فرازی می‌کنی یا اصلاً طغیانگر و عصیانگری؟
در اینجا «ید» به معنی نعمت و احسان به کار رفته است و این گونه تعبیرها در محاوره‌های مردم نیز دیده می‌شود. مثلاً کسی به دیگری می‌گوید: با شمشیر خودم با من می‌جنگی؟ با نیزه‌ی خودم به من نیزه می‌زنی؟ کانه خدای عزوجل می‌فرماید: با نعمت، احسان و نیکویی من، بر استکبار و عصیان توانا شده‌ای (همان: 242) .
آنچه بیان شد توسط روایت مفصلی که از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است تأیید و تقویت می‌شود.
یونس بن ظبیان می‌گوید:
برامام صادق (علیه السلام) وارد شدم و گفتم:‌ای پسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ، من بر مالک و اصحابش داخل شدم دیدم برخی از آنها می‌گویند: خداوند صورتی دارد مثل صورت‌ها، برخی دیگر می‌گویند: او دو دست دارد و به آیه‌ی «بیدیّ استکبرت»، احتجاج می‌کردند و برخی نیز می‌گفتند: خدا جوان است مثل جوان 30 ساله. حال شما چه نظری دارید؟ امام صادق (علیه السلام) در حالی که تکیه داده بود، مستقیم نشست و گفت: خدایا ببخش، خدایا ببخش. سپس فرمودند:‌ای یونس، کسی که گمان کند خدا صورتی مثل صورت‌ها دارد شرک ورزیده و کسی که فکر کند خدا دست و پایی مثل دست و پای مخلوق دارد او به خداوند کفر ورزیده پس شهادت او را نپذیرید و ذبیحه‌ی او را نخورید. وجه خدا، پیامبران و اولیای او هستند و ید در آیه، قدرت خداست همان طور که می‌فرماید: «أیَّدکم بنصرهٍ؛ شما را با قدرتش پیروز گرداند» (انفال/26) . کسی که گمان کند خدا در چیزی قرار دارد یا بر چیزی جای دارد یا از چیزی به چیز دیگر منتقل شود یا جایی خالی از اوست، خدا را به صفت مخلوق وصف کرده است در حالی که او آفریننده‌ی همه‌ی مخلوقات است. خدا به مردم شبیه نیست، مکانی از او خالی نیست و مکانی را اشغال نکرده، او نزدیک است، در عین دوری و دور است، در عین نزدیکی... کسی که خدا را با این صفت‌ها بشناسد از موحدان است (بحرانی، 1417 ق، ج 4: 684) .
3. در تفسیر آیه‌ی شریفه: «یَومَ یُکشَفُ عَن سَاقٍ وَ یُدعَونَ إِلیَ السُّجُودِ فَلا یَستَطِیعُونَ؛ روزی که ساق نمایان می‌شود و آنها را به سجده می‌خوانند» (قلم/42) تفسیرهای مختلفی نقل شده است. فخر رازی در تفسیر خود، اقوال مختلفی نقل می‌کند که خلاصه‌ی آنها عبارت است از:
1. این عبارت، کنایه از شدت روز قیامت است و به طور کنایی در اشعار عرب هم آمده است؛
2. روزی که از اصل حقایق اشیاء پرده برداشته می‌شود؛
3. روزی که از ساق جهنم یعنی اصل جهنم حجاب برداشته شده و انسانها جهنم را می‌بینند؛
4. و بالاخره قول مشابهه را نقل می‌کند که گفته‌اند منظور، ساق خداست و از قول ابی مسعود روایتی منقول است که خداوند در روز قیامت برای خلق ممثل می‌شود... ناگفته نماند مرحوم فخر رازی این قول را به شدت رد می‌کند زیرا که خداوند از جسم و جسمانی مبّراست. (بی تا، ج30: 95) .
مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر این آیه‌ی شریفه معنای اول را به نقل از کشاف زمخشری مطرح می‌کند با این بیان که انسان‌ها در هنگام سختی برای مقابله با آن، گویا پاچه‌ی خود را بالا می‌زنند، به هر حال این تعبیر کنایی است مثل وقتی که گفته می‌شود فلانی دستانی بسته دارد که کنایه از بخیل بودن است و.... ایشان در بحث روایی چند روایت از درّالمنثور سیوطی مطرح کرده، آنها را مخالف براهین عقلیه و نص کتاب خدا می‌داند.
در یکی از این روایت‌ها چنین نقل شده است: بخاری، ابن منذر و ابن مردویه از ابن سعید روایت کرده‌اند که نعوذ بالله پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده است: پروردگار ما از ساق خود کشف می‌کند و آنگاه هر زن و مرد مؤمنی سجده می‌کنند... (طباطبایی، 1362، ج 20: 51) .
در پایان این قسمت و در تفسیر آیه‌ی شریفه‌ی مطرح شده، روایتی که حسن بن سعید از امام رضا (علیه السلام) نقل کرده بیان می‌شود.
حضرت فرمودند: «روز قیامت روزی است که حجابی از نور کنار می‌رود و مؤمنان به سجده می‌افتند؛ ولی پشت منافقان سخت می‌شود و نمی‌توانند سجده کنند» (صدوق، 1373، ج1: 242) .
کنار رفتن حجابی از نور، می‌تواند برای کشف باطن اشیاء یا اعمال انسان‌ها یا ماهیت جهنم و بهشت و... باشد و به هر روی تفسیر نقل شده از امام رضا (علیه السلام) می‌تواند با سه معنای نقل شده از مفسران همراهی داشته باشد و به یقین با معنای تجسیم و تشبیه مخالف بوده به شدت آن را نفی می‌کند، چرا که خداوند متعال تعالی عن ذلک است و آیاتی که ظاهر معنای آنها به نوعی ممکن است تصور این معنا را تقویت کند مورد تأویل و تشریع ائمه اطهار (علیه السلام) قرار گرفته که نمونه‌ی آن آیه‌ی زیر است.
ابراهیم بن ابی محمود می‌گوید:
از امام رضا (علیه السلام) درباره‌ی این آیه سؤال کردم «و تَرَکَهم فی ظلماتٍ لا یُبصرونَ؛ خداوند، کفار را در حالی که هیچ نمی‌پسندد در تاریکی‌ها رها می‌کند» (بقره/17) . فرمودند: برعکسِ مخلوقات که می‌توان درباره‌ی آنها الفاظ رها کردن و ترک کردن را به کار برد، نمی‌توان با این الفاظ خدا را وصف کرد (و صحیح نیست که بگوییم خداوند فلان کس را رها یا ترک کرد) بلکه (مطلب از این قرار است که) وقتی می‌داند آنها از کفر و ضلالت دست برنمی دارند، لطف و کمک خویش را از آنها دریغ می‌دارد و آنها را به حال خودشان می‌گذارد تا هر کاری بخواهند انجام دهند (صدوق، 1373، ج1: 248) .
پس معنای ترک، ترک مادی و جسمانی نیست بلکه دریغ کردن از افاضه‌ی لطف، هدایت و رحمت است.

نفی معانی ظاهری آیات قرآن و اثبات معنای باطنی در احادیث رضوی

در قرآن کریم شاهد آیاتی هستیم که اگر معنای ظاهری یعنی کاربردی آن در میان انسان‌ها را مدنظر قرار دهیم آن گاه با مقام متعالی خداوند سازگار نیست. یکی از این آیات در پایان بند قبل بیان شد و اینک آیاتی دیگر:
1. عبدالعزیز بن مسلم می‌گوید:
از امام هشتم (علیه السلام) درباره‌ی این آیه سوال کردم: «نسوا الله فنسیهم؛ خدا را فراموش کردند، او هم آنها را فراموش کرد» (توبه/67) . حضرت فرمودند: خداوند نه سهو و نه چیزی را فراموش می‌کند بلکه سهو و نسیان مربوط به مخلوقات است که نبودند و خلق شده‌اند، آیا به این آیه برخورد نکردی که: «و ما کانَ ربُّکَ نسیّاً؛ پروردگارت فراموش کار نیست» (مریم/64) ، معنی آیه چنین است: خداوند کسانی را که او و قیامت را فراموش کرده‌اند این گونه جزا می‌دهد که خودشان را از یاد خودشان می‌برد، همان طور که در جای دیگر فرمودند: «و لا تکونوا کالذین نسُواالله فأنسیَهم أنفسَهُم اولئک همُ الفاسقون» (حشر/19) (صدوق، 1373، ج1: 251) .
روایت‌هایی دیگر از ائمه اطهار (علیه السلام) ، وجه دیگری از معنای نسیان ارائه می‌دهد:
امیرمؤمنان علی (علیه السلام) در مورد «نسوا الله فنسیهم» فرمودند: آنها خدا را فراموش کردند و به طاعت او عمل نکردند، پس خدا آنها را در آخرت فراموش کرد یعنی ثوابی از بهشت برایشان قرار ندارد پس گویا از سهم بهشت فراموش شدند. در روایتی امام باقر (علیه السلام) فرمودند: «ترکوا طاعة الله فترکهم» (بحرانی، 1417 ق، ج 2: 813) .
خلاصه‌ی کلام آنکه، نسیان در مورد ذات خداوند متعال به معنای فراموشی و سهو در آدمیان نیست و در نهایت به معنی بی توجهی و توقف افاضه‌ی رحمت، مغفرت و ثواب است که خداوند متعال با توجه و علم، آنها را نسبت به فرد منافق و امثال او اعمال می‌کند.
2. علی بن حسن فضال از پدرش چنین نقل کرده است که از امام هشتم درباره‌ی این آیه سؤال کردم «کلّا إنَّهم عن ربِّهم یومئذٍ لَمَحجوبونَ؛ آنان در آن روز در پس حجاب و پرده‌ای هستند و پروردگار خود را نمی‌بینند» (مطففین /15) ، حضرت فرمودند: نمی‌توان و صحیح نیست خداوند را این طور وصف کنیم که در جایی قرار می‌گیرد و بندگان در پس حجاب هستند و او را نمی‌بینند، بلکه معنی آیه این است که از ثواب پروردگار خویش محروم هستند (صدوق، 1373، ج 1: 252) .
ملاحظه می‌شود که امام (علیه السلام) کلمه‌ی «ثواب» را قبل از «ربهم» در تقدیر گرفته‌اند و مشابه این معنا یعنی استفاده از صنعت ایجاز حذف در آیات دیگر نیز وجود دارد، مثلاً: «وَ اسئلِ القَریَ^َ الَّتیِ کُنَّا فِیهَا» (یوسف/82) که به معنی و اسئلِ اهل القریة الَّتیِ کُنَّا فِیهَا است.
همچنین در آیات زیر نیز از این صنعت استفاده شده است:
«وَ جَاءَ رَبُّک وَ المَلَکُ صَفَّا صَفَّا» (فجر/22) یعنی و جاء امر ربک ... از آنجا که خداوند متعال به آمد و رفتن و انتقال و جابه جایی توصیف نمی‌شود معنی آیه آن است که فرمان پروردگار آمد و فرشتگان صف به صف بودند.
و آیه‌ی (هَل یَنظُرونَ إلا أن یأتیهم الله فى ظلال مِّن العُمّام و المُلئکة» (بقره/210) «أن یأتیهم الله بالملائکة او بأمره او بعذابِه...؛ آیا منتظرند که خداوند، ملائکه را در میان ابرها به سراغشان بفرستد یا امرش و عذابش را بر آنها نازل کند؟»
ملاحظه می‌شود که در این آیه «واو» به معنای «باء» است و آیه‌ی «هَل یَنظرون أن تأتیهمُ الملائکة او یأتی أمرُ ربّک» (نحل /33) مؤیدی است بر آنچه بیان شد (شبّر، 1412 ق: 70، 248 و 557) .
3. آیا خداوند مکر و خدعه می‌کند؟ آیا خداوند استهزاء و مسخره می‌کند؟
راوی می‌گوید در مورد آیات 79 توبه؛ 15 بقره: 154 آل عمران و 142 نساء از امام رضا (علیه السلام) سؤال کردم (موضع شاهد آیات عبارت‌اند از: سَخِرَاللهُ یستهزیُ بِهم، و مکرُوا و مکرالله، یُخادعونَ اللهَ و هُو خادِعُهم) ، حضرت فرمودند: «خداوند نه مسخره می‌کند، نه استهزاء و نه نیرنگ و فریب به کار می‌برد؛ بلکه مطابق عمل مسخره، استهزاء، نیرنگ و فریب آنان به آنان جزا می‌دهد. خداوند بسیار برتر از آن چیزهایی است که ستمکاران می‌گویند و می‌پندارند» (صدوق، 1373، ج 254:1) .
نگارنده اعتقاد دارد این بیان در آیات دیگر نیز وجود دارد یعنی جزا و مقابله به مثل، تجاوز در کلام خدا، تجاوز دانسته شده در حالی که در حاق واقع تجاوز نیست بلکه مقابله به مثل و تلافی است مثل آیات شریفه‌ی: «فَلَا عُدوَانَ إِلَّا عَلیَ الظَّالِمِینَ؛ دشمنی نیست مگر بر ستمکاران *... فَمَنِ اعتَدَی عَلَیکُم فَاعتَدُوا عَلَیهِ بِمِثلِ مَا اعتَدَی عَلَیکُم؛ پس کسی که بر شما تجاوز کرد به همان‌اندازه بر او تجاوز کنید» (بقره/194 - 193) .
از آنجا که خداوند در آیات دیگر امر به نهی از تجاوز فرموده مثل آیه‌ی: «وَ قَاتِلُوا فیِ سَبیِلِ اللهِ الَّذینَ یُقَاتِلُونَکُم وَ لا تَعتَدُوا؛ و در راه خدا قتال کنید ولی تجاوز نکنید» (بقره/190) ، پس به ناچار باید آیات آمر به اعتداء (یا حداقل اجازه دهند به اعتداء) را به معنای مقابله به مثل و تلافی معنی کرد.
مرحوم علامه طباطبایی در این باره می‌نویسد: «امر خداوند متعال به اعتداء، با اینکه خداوند معتدین (تجاوز کاران) را دوست ندارد، به معنی مقابله با تجاوزگری است. اگر مقابله با تجاوز دیگران باشد. در واقع دور شدن از ذلت، بردگی و ستم دیگران است و همانند تکبر با متکبر و در مقابل ظالم به بدی سخن گفتن است» (طباطبایی، 1362ق، ج2: 64) .

اصلاح و رفع تحریف از احادیث نبوی توسط احادیث رضوی

ابراهیم بن ابی محمود گوید:
به حضرت رضا (علیه السلام) عرض کردم نظر شما درباره‌ی حدیثی که مردم به نقل از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می‌کنند که خداوند تبارک و تعالی هر شب جمعه به آسمان دنیا (پایین) آید چیست؟ فرمودند: خداوند لعنت کند کسانی را که کلمه‌ها را از محل خود جابه جا و تحریف می‌کنند. به خدا قسم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین سخنی نگفته است بلکه فرموده: خداوند تعالی در ثلث آخر هرشب و هر شب جمعه از اول شب فرشته‌ای را به آسمان دنیا می‌فرستاد و آن فرشته به فرمان خدا ندا می‌کند. آیا درخواست کننده‌ای هست تا خواسته اش را برآورم؟ آیا توبه کننده‌ای هست تا توبه اش را بپذیرم؟ آیا استغفار کننده‌ای هست تا او را بیامرزم... (صدوق، 1373، ج1: 255) .
تحریف اقسامی دارد. یکی از انواع آن عبارت است از حذف قسمتی از کلام. در حدیث شریفی که ملاحظه شد، ناقلان، روایت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را به این صورت تحریف کرده بودند که به جاى «إنَّ الله تعالی یُنزلُ مَلَکاً إلی السماء» آورده بودند «إنَّ الله تعالى یَنزل إلى السماء» یعنى به جای فرستادن فرشتگان توسط خداوند، آمدن خود خدا را قرار داده بودند. این نمونه‌ای است از انحراف‌هایی که بسیاری از انسان‌ها به خاطر دور شدن از هدایت و علوم اهل بیت (علیه السلام) گرفتار آن شدند.
امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) ، همانند اجداد طاهرینش در زمان خود پاسخگوی پرسش‌های دانشمندان اهل کتاب نیز بودند. پایان این مقاله به حدیثی اختصاص می‌یابد که اگرچه جریان پرسش و پاسخ به طور مستقیم از حضرت نیست ولی حضرت جریان پرسش و پاسخی را که میان حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و یک یهودی بوده روایت می‌کند:
داود بن سلیمان قزوینی از امام رضا (علیه السلام) به نقل از پدرانشان از امام حسین (علیه السلام) نقل کرده که مردی یهودی از امیرمؤمنان (علیه السلام) سؤال‌هایی به این مضمون پرسید: آن، چه چیز است که خداوند ندارد؟ چه چیز است که نزد خداوند نیست؟ و چیست آن چیزی که خداوند آن را نمی‌داند؟ امیرمؤمنان (علیه السلام) فرمودند: اما آن چیزی که خداوند آن را نمی‌داند، گفتار شما یهودیان است که می‌گویید عزیر پسر خداست. اشاره به آیه‌ی شریفه‌ی: «و قالت الیهودُ عُزَیرُ ابنُ اللهِ» (توبه /30) . اما آنچه که نزد خدا نیست ظلم و ستمکاری است نسبت به بندگان. (آیات فراوانی در قرآن کریم از خداوند متعال نفی ظلم می‌کند. رک: المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، ماده‌ی ظلم) و اما آن چیست که خداوند ندارد، آن شریک است (رک: فرقان 2؛ اسراء/11؛ انعام/163) .
یهودى گفت: «اشهدُ أن لا إله إلا الله وأشهد أن محمداً رسول الله» (صدوق، 1373، ج 1: 285) .

نتیجه گیری

به اهمیت خداشناسی و ارتباط آن با دیگر اصول عقاید یعنی نبوت و معاد اشاره شد و به اینکه ریشه‌ی نابسامانی‌های نظری و عملی در انسان‌ها غفلت از یاد خدا و نشناختن صفت‌های حقیقی حضرت حق است. در ادامه به برخی از روایت‌ها برای معرفی پاره‌ای از اسماء و صفت‌های الهی اشاره شد. خداوند متعال مثل و مانندی در میان آفریدگانش ندارد و ازاین رو اعتقاد کسانی که برای خداوند قائل به تجسیم و تشبیه شده‌اند باطل است و ظواهر برخی از آیات توسط تفسیر مفسران و معلمان حقیقی قرآن یعنی ائمه اطهار (علیه السلام) توضیح و شرح داده شد.
در بخش دیگری با اشاره به روایت‌هایی که در آنها عبارت «زیارت خداوند» در روز قیامت آمده، این زیارت به استناد روایت‌ها به معنای زیارت اولیای او یعنی پیامبران، اوصیا و صالحان دانسته شد و در قسمتی دیگر به نفی کیفیت و ماهیت و حد و جهت و صورت و جسم مادی برای خداوند پرداخته شد و از آنجا که عنوان مقاله، «خداشناسی در روایت‌های رضوی» بود جمعی از روایت‌های حضرت «ثامن الحجج (علیه السلام) » که معانی ظاهری آیات قرآن را تفسیر و تأویل می‌کرد مطرح شد و در ادامه از احادیث آن حضرت در اصلاح و رفع تحریف از احادیث نبوی که بعضاً توسط راویان تحریف و تنقیص شده بود بهره برده شد.
در پایان، از باب «ختامه مسک» گفتاری از امام رضا (علیه السلام) که با آنچه در این مقاله بیان شد همخوانی دارد نقل می‌شود:
مردی از زنادقه خدمت امام (علیه السلام) آمد. زمانی که جمعی حضورش بودند امام (علیه السلام) فرمودند: به من بگو اگر قول حق گفته‌ی شما باشد – با اینکه چنان نیست – مگر نه این است که ما و شما همانند و برابریم، آنچه نماز گزاردیم، روزه گرفتیم، زکات دادیم یا ایمان آوریدیم که به ما زیانی نداد، آن مرد خاموش بود، سپس امام (علیه السلام) فرمودند: و اگر قول حق گفته‌ی ما باشد-که هست - مگرنه این است که شما هلاک شدید و ما نجات یافتیم، گفت: خدایت رحمت کند، به من بفهمان که خدا چگونه و در کجاست. فرمودند: وای بر تو، این راه که رفته‌ای غلط است، او مکان را مکان قرار داد بدون اینکه برای او مکانی باشد و چگونگی را چگونگی قرار داد بدون اینکه برای خود او چگونگی باشد. پس خدا به چگونگی و مکان گرفتن شناخته نشود و به هیچ حسی درک و با چیزی سنجیده نشود.
آن مرد گفت: در صورتی که امر به هیچ حس ادراک نشود پس چیزی نیست. امام (علیه السلام) فرمودند: وای برتو که چون حواست از ادراک او عاجز گشت منکر ربوبیتش شدی، ولی ما چون حواسمان از ادراکش عاجز گشت یقین کردیم او پروردگار ماست که بر خلاف همه چیزهاست.
آن مرد گفت: به من بگو خدا از چه زمانی بوده است. امام (علیه السلام) فرمودند: تو به من بگو چه زمانی بوده که او نبوده تا بگویم از چه زمانی بوده است. آن مرد گفت: دلیل بر وجود او چیست؟ امام (علیه السلام) فرمودند: من چون تن خود را نگریستم که نتوانم در طول و عرض آن زیاد و کم کنم و زیان و بدی‌ها را از او دور و سود و خوبی‌ها را به او برسانم، یقین کردم این ساختمان را سازنده‌ای است و به وجودش اعتراف کردم علاوه بر اینکه می‌بینیم گردش فلک به قدرت اوست و پیدایش ابر و گردش بادها و جریان خورشید، ماه و ستارگان و نشانه‌های شگفت و آشکار دیگر را که دیدم دانستم که این دستگاه را مهندس و مخترعی است (کلینی، بی تا، ج1: 102-101) .

پی‌نوشت‌ها:

1. استادیار فقه و مبانی حقوق دانشگاه امام صادق (علیه السلام) 4ghane@gmail.com.

منابع تحقیق :
قرآن کریم. ترجمه‌ی مرحوم مهدی الهی قمشه‌ای.
ابن ابی الحدید، (1385ق) . شرح نهج البلاغه. تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، الطبعة الثانیة، لبنان: دار احیاء التراث العربی.
ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، (1377) . تحف العقول العقول عن آل الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم) . ترجمه‌ی بهزاد جعفری و تصحیح علی اکبر غفاری، چاب اول، تهران: صدوق.
ابن منظور، (1408 ق) . لسان العرب. الطبعة الاولى، لبنان: دار احیاء التراث العربى.
بحرانی، سید‌هاشم، (1417 ق) . البرهان فی تفسیر القران. الطبعة الاولى، قم البعثة.
جعفر مرتضی حسینی، (1365) . زندگی سیاسی هشتمین امام. ترجمه‌ی سید خلیل خلیلیان، چاپ چهارم، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
دشتی، محمد و کاظم محمدی، (1406 ق) . المعجم المفهرس لالفاظ نهج البلاغه. قم: الاسلامی.
سبزواری، ملاهادی، (بی تا) . شرح المنظومه، حواشی محمدتقی آملی، بی جا: بی نا.
سید رضی، (1351 ش) . نهج البلاغه . ترجمه‌ی فیض الاسلام، بی نا: بی جا.
سید رضی، محمد بن حسین، (1395 ق) . نهج البلاغه (للصبحی صالح) ، قم: هجرت.
سیدشریف رضی، (1406 ق) . حقایقی التأویل فی متشابه التنزیل. تهران، البعثة.
شبّر، سید عبدالله، (1412 ق) ، تفسیر القرآن الکریم چاپ دوم، قم: دارالهجره.
صدوق، محمد بن علی، (1373) . عیون اخبار الرضا (علیه السلام) . ترجمه‌ی حمیدرضا مستفید و علی اکبر غفاری، چاپ اول، تهران: صدوق.
طباطبایی، سید محمدحسین، (1362) . المیزان فی تفسیر القرآن. چاپ چهارم، تهران: دارالکتب الاسلامیة.
طباطبایی، سید محمد حسین، (بی تا) . نهایة الحکمة. قم: الاسلامی.
طبرسی، ابی علی، (1408 ق) ، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، الطبعة الثانیة، لبنان: دارالمعرفة.
طریحی، فخرالدین، (1416 ق) . مجمع البحرین چاپ اول، قم: البعثة.
طوسی، (بی تا) ، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
عبدالباقی، محمد فؤاد، (1366) ، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم چاپ ششم، تهران: اسماعلیان.
فخر رازی، (بی تا) . التفسیر الکبیر (مفاتیح الغایب) . الطبعة الثالثه، بیروت : دار احیاء التراث العربی.
کلینی رازی، (بی تا) . اصول کافی ترجمه‌ی سیدجواد مصطفوی، چاپ سوم، تهران: علمیه اسلامیه.
ورام بن ابی فراس مالکی، (بی تا) . تنبیه الخواطر و نزهة النواظر بیروت: الاعلمی للمطبوعات.

منبع مقاله :
گروه نویسندگان؛ (1393)، فصلنامه فرهنگ رضوی، مشهد: بنیاد بین المللی فرهنگی هنری امام رضا (علیه السلام)، چاپ اول

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

شهادت امام سجاد علیه‏السلام مؤسسه جهانى …ولادت پنجم شعبان، زاد روز مسعود امام همام، حضرت زین العابدین است که در سال ق در شهر فارسی العربیةعایشه در زمان ازدواج با پیامبر ص چند سال داشت؟ …مساله ازدواج یک پاسخ منطقی به نیاز زن و مرد به یکدیگر است که در تمام شرایع و ادیان و بررسی حدیثی منسوب به امام حسینع در مذمت …پس در واقع علامه مجلسیره اینجا می خواسته بفرماید منظور از عرب در این روایت دوستان فن بیان،اصول سخنرانی و هنرگویندگی وگفتگو …بررسی جایگاه قصه و قصه گویی در انتقال مفاهیم تربیتی در نظام آموزشی قصه گویی در کشور زبان و ادبیات فارسی ادبیات فارسیشماره‌ی نوشته ۵۴ ۴ مهدی ماحوزی اسب در ادبیات فارسی و فرهنگ ایرانی اسب‏ در ادبیات شهادت امام سجاد علیه‏السلام مؤسسه جهانى سبطین ع ولادت پنجم شعبان، زاد روز مسعود امام همام، حضرت زین العابدین است که در سال ق در شهر مدینه عایشه در زمان ازدواج با پیامبر ص چند سال داشت؟ شهر سوال مساله ازدواج یک پاسخ منطقی به نیاز زن و مرد به یکدیگر است که در تمام شرایع و ادیان و جوامع فارسی العربیة بررسی حدیثی منسوب به امام حسینع در مذمت ایرانیان برهان پس در واقع علامه مجلسیره اینجا می خواسته بفرماید منظور از عرب در این روایت دوستان اهل بیتع فن بیان،اصول سخنرانی و هنرگویندگی وگفتگو روش ها و فنون بررسی جایگاه قصه و قصه گویی در انتقال مفاهیم تربیتی در نظام آموزشی قصه گویی در کشور ما زبان و ادبیات فارسی ادبیات فارسی شماره‌ی نوشته ۵۴ ۴ مهدی ماحوزی اسب در ادبیات فارسی و فرهنگ ایرانی اسب‏ در ادبیات فارسی


ادامه مطلب ...