مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

در صورت واگذاری رشته‌ روان شناسی بالینی به وزارت بهداشت از نظر علمی به 80 سال قبل برمی‌گردیم!

[ad_1]
در صورت واگذاری رشته‌ روان شناسی بالینی به وزارت بهداشت از نظر علمی به 80 سال قبل برمی‌گردیم!

به گزارش میگنا رییس سازمان روان شناسی و مشاوره کشور گفت: در صورت واگذاری رشته‌های روان شناسی بالینی و سلامت به وزارت علوم شاهد تنزل زیادی در حوزه روان شناسی در کشور هستیم.

دکتر عباسعلی اللهیاری در نشست فوق العاده هم اندیشی بررسی و آسیب شناسی واگذاری رشته روان شناسی بالینی که صبح امروز در دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران برگزار شد گفت:  علت مخالفت سازمان نظام روانشناسی و مشاوره کشور با واگذاری رشته‌های روان شناسی بالینی و سلامت از وزارت علوم به وزارت بهداشت این است که اگر این واگذاری تحقق یابد رشته روان شناسی با وجود همه پیشرفتی که طی چند سال گذشته کسب کرده بود با افت و تنزل شدیدی روبرو خواهد شد و کشوری توسعه یافته و پیشرفته است که نیروی انسانی متخصص و سالمی داشته باشد. 

 

استاد روان شناسی و عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس،با اشاره به اینکه 80 درصد سلامت نیروی انسانی در گرو سلامت اجتماعی، روانی و معنوی است، عنوان کرد: تنها حدود 20 درصد سلامت نیروی انسانی به سلامت جسمانی تعلق پیدا می‌کند، البته این نکته حائز اهمیت است همین 20 درصد نیز تحت تاثیر اختلالات روحی و روانی است از آنها تحت عنوان بیماری‌های روان تنی یاد می‌شود. 

 

اللهیاری تصریح کرد: روان شناسی بالینی و سلامت وقتی از نگاه سنتی خارج شد جایگاه خوبی در سلامت خانواده‌ها و افراد پیدا کرد. 

 

وی افزود: امروزه در همه عرصه‌ها خانواده‌ها به این نکته واقف شده‌اند که علاوه بر سلامت جسمانی برای بهره مندی از زندگی سالم باید مهارت‌های زندگی و مدیریت بحران نیز فرا گرفته شود. 

 

رییس سازمان نظام روان شناسی و مشاوره گفت: در صورت واگذاری رشته‌های روان شناسی بالینی و سلامت به وزارت بهداشت ضربه هولناکی به رشد علمی، پژوهشی و فناوری کشور وارد می‌شود و از نظر علمی به حدود 80 سال قبل برمی‌گردیم. 

 

اللهیاری تاکید کرد: روان شناسی بالینی و سلامت درخت اصلی روان شناسی کشور محسوب می‌شود و انتقال این رشته‌ها به وزارت بهداشت هم از نظر حقوقی و قانونی و هم از نظر علمی و کارشناسی محل ایراد و اشکال است. 

 

وی اظهار داشت: در کشورهای پیشرفته دنیا به اعضای هر 500 خانواده یک روانشناس و مشاور خانواده وجود دارد ولی در ایران به طور تقریبی به اعضای هر 4500 خانوار یک مشاور و روانشناس خانواده وجود دارد که این آمار در شهرهای دور افتاده ایران در حدود یک روان شناس به اعضای هر 15 هزار خانوار است. 

 

رئیس سازمان نظام بیان کرد: باید وزارت علوم، تحقیقات و فناوری کشور و وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی امکانات خود را در اختیار دانشجویان بین رشته‌ای مانند (روان شناسی بالینی و سلامت) بگذارند  و نهاد علم و فناوری در کشور باید وحدت اصلی خود را حفظ کند. 

 

اللهیاری عنوان کرد: اگر وزارت بهداشت بخواهد با نگاهش این دو رشته را از وزارت علوم جدا کند پس باید رشته‌های دیگری مانند عرفان و اخلاق اسلامی که  به حوزه علمیه تعلق دارد به وزارت بهداشت واگذار شود، همچنین باید رشته‌های دیگری مانند جامعه شناسی، آسیب شناسی اجتماعی، مددکاری اجتماعی، علوم تغذیه و مهندسی پزشکی نیز زیر نظر وزارت بهداشت قرار گیرد. 

 

وی افزود: متاسفانه بنا به ضرورت آن دوران حدود 38 سال پیش آموزش پزشکی از وزارت علوم، تحقیقات و فناوری جدا شد که الان باید این وزارت خانه نگاه وحدت آمیز و یکپارچه داشته باشد.

 

اللهیاری عنوان کرد: اکنون باید آموزش پزشکی به وزارت علوم برگردد.

 

در ادامه این مراسم دکتر محمد خدایاری فرد رئیس دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران اظهار داشت: واگذاری رشته های روان شناسی بالینی و سلامت به وزارت بهداشت،درمان و آموزش پزشکی خسران جبران ناپذیری را به حوزه روان شناسی کشور وارد می کند.

 

وی بیان کرد: چون وزارت بهداشت هم مسئول آمورش و پژوهش و هم وظیفه اجرایی دارد ولی واگذاری رشته های روانشناسی بالینی و سلامت به وزارت بهداشت تنها از نگاه اجرایی صورت گرفته است و این انتقال اشتباه استراتژیک است.

 

در ادامه این مراسم غلامعلی افروز استاد ممتاز دانشگاه تهران یاد آور شد: وزارت بهداشت بهتر است فارغ التحصیلان رشته های روان شناسی بالینی و سلامت را به کار گیرد و از واگذاری این رشته ها منصرف شود.

 

 

کلمات کلیدی: روان شناسی بالینی،انتقال روان شناسی،روان شناسی بالینی وزارت بهداشت،وزارت علوم،وزارت بهداشت،واگذاری رشته روانشناسی بالینی


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

در صورت واگذاری رشته‌ روان شناسی بالینی به وزارت بهداشت از نظر علمی به سال قبل برمی‌گردیم در صورت واگذاری رشته‌ روان شناسی بالینی به وزارت بهداشت از نظر علمی به سال قبل برمی‌گردیم


ادامه مطلب ...

علل روان شناختی تکفیر گرایی

[ad_1]

چکیده

لازمه تقابل در عرصه نرم و ذهنی شاکله، جزمیّت و وسواس گرایی و در عرصه سخت و عینی آن، اقتدارگرایی و خشونت است و یقیناً یگانه قربانی چنین شرایطی «صبر و شکیبایی» است.
این مقاله با استفاده از روش توصیفی - تطبیقی، رابطه پوسته و مغز تکفیرگروی را می‌کاود. در وضعیت تغلّب جویی پسامدرن، شاکله‌های مذهبی با رفع تحریم سوماتوتونیک به افراد مجال دادند تا در راه دفاع از هویت مذهبی، قدری صفرای داغ به رگ‌های دین فرو ریزند و دیری نپایید که مذاهب، پاتوق میانه ‌اندام‌های اسکیزوخویی شدند که زود خشمی و عینیت گرایی را در کنار تحجّر و تعصّب فکری به کار می‌گرفتند تا از شاکله خود دفاع کرده و شاکله رقیب را منهدم سازند. یونگ این قسم «برون گرایان متفکر» را دقیقاً به علت تعصّب و تحجّر و بی‌بهرگی از شهود، مناسب عرصه سیاست نمی‌دید.
در دیدگاه نظریه پردازان مختلف، تکفیری‌ها عنوان‌هایی را به خود اختصاص داده‌اند، از قبیل: راست خشن فاشیست تا روان گسسته گرای جامعه ستیز نزد آیزنک، شخصیت اقتدارگرای آدورنو، ریخت «ترکیبی از ریخت اصلاح گر و آشوب گر» نزد لاسول، خشمگین‌ها و عصبی‌ها نزد هیمانس و ویرسما، هورنای و نیاز روان رنجور به قدرت و استثمار دیگران و ژیژک و ملکه حسد به مثابه سائق مرگ خواهی و درک از عدالت به مثابه برابری.
در سطح پوسته، ذیل هر عنوان به صفاتی، از قبیل: تعصّب و خشک مغزی، خود میان بینی، زورگویی و مردم آزاری، ویران گری، خشونت، خودآگاهی جنسی، منقاد و مطیع بودن نسبت به قدرت‌ها و تفکر دو وجهی و ... اشاره شده است.
در سطح مغز اما، دو عرصه وجود دارد که در تعامل با هم هستند. اولی عرصه روان است که در سطح آن کمبود محبت شدید، تربیت سخت گیرانه یا سهل انگارانه که به احساس حقارت شدید منجر می‌شود، تمرکز لیبیدو بر خود (خودشیفتگی) و غلبه سائق مرگ خواهی و البته برخی مؤلفه‌های شناختی، نظیر: کامل گرایی و هم جوشی فکر و عمل دیده می‌شود که در تعامل با دومین عرصه که فضای تقابلی پسامدرن در جهان شاکله‌ها باشد، به پدیده تورم هویتی و خشونت منتهی می‌شود. در نتیجه، برای درک علل تکفیر گرایی باید به عرصه روان و جهان، هر دو و همزمان توجه داشت. برای غلبه بر این دور باطل باید به صبر و ایمان راستین متمسک شد و ظرفیت صبر انسان‌ها را از طریق مراقبت و محاسبه نفس علمی توسعه داد. تأکید آموزه‌های دینی باید بر ارجا و تحبیب باشد تا انگیزه‌های پیوند مجال بروز یابند.
کلید واژه : تکفیرگروی، تورم هویتی، تعصّب، خشونت، حسد، سائق مرگ خواهی، خودشیفتگی، فقدان صبر و شکیبایی، کمبود محبت.

مقدمه

جهان اسلام شاهد رشد روزافزون جریان‌های تکفیری و جهادی است. افراد و گروه‌هایی که با تشبث به هویت دینی، مرتکب شنیع‌ترین جنایت‌ها می‌شوند، اما فقط جهان اسلام نیست که از چنین عارضه دردناکی در رنج است. جامعه جهانی در تمامیت خود گرفتار رشد جریان‌های بنیادگرایی مذهبی و غیر مذهبی بوده است و دامنه فعالیت و نضج این جریان‌ها از مرزهای جهان اسلام فراتر می‌رود. (2) محصول آنچه از آن تعبیر به «قرار گرفتن جهاد در وضعیت پسامدرن» شده تنها رشد شکاکیت نیست، بلکه خطر بزرگ تر از ناحیه رشد جریان‌های بنیادگرای متصلّبی است که از انفعال مطلق راه زده [ملازم شکاکیت] به سوی عمل گرایی شدید و کور محرومیت زده [ملازم یقین خواهی] چرخش کرده‌اند. (3) چکامه «دومین ظهور» از ویلیام باتلر بیتس، تنگنایی را که در آن گرفتار آمده ایم چنین توصیف می‌کند: «بهترین‌ها فاقد هر گونه اعتقادی هستند و بدترین‌ها آکنده از شوری آتشین». به زعم اسلاوی ژیژک (4) این بهترین توصیف برای شکاف میان لیبرال‌های رنگ پریده و بنیادگرایان پر شور است. همان‌ها که گرفتار خشک‌اندیشی نژاد پرستانه مذهبی، یا جنسیت گرایانه‌اند. (5) در این جا ماده مسئله تکفیر که شامل پرداختن به محتوا و تبارشناسی این قسم جریان هاست کمتر محل بحث است.
این پژوهش توصیفی - تحلیلی در جست و جوی علل و عوامل روان شناختی گرایش به بنیادگرایی اسلامی و تکفیری است که مستلزم نشان دادن جنبه‌های صوری [شکلی] مسئله تکفیرگرایی است و ضرورت و اهمیت آن را با توجه به جایگاه جهاد اکبر در اسلام باید فهمید.

بیان مسئله

چه چیز انسان را به سوی جریان‌های تکفیری و بنیادگرا سوق می‌دهد، در حالی که دین عینیت ثابتی است، چه چیز واکنش‌های متفاوت ما را در برابر آن رقم می‌زند، چرا در حالی که افراد به دین واحدی ملتزم هستند، برخی، بعض دیگر را تکفیر می‌کنند؟ منشاء قرائت‌های متفاوت از دین در کجاست؟ آیا گروندگان به جریان‌های تکفیری، گرایش‌ها و خصوصیات روانی معینی دارند، یا خیر؟ اگر چنین است این خصوصیات چیست؟
میشل دو مونتنی (6) که زمانی جنگ‌های صلیبی را درک کرده بود در توصیف صلیبیون چنین آورده است: «مردم آن چنان در آرای خویش راسخ‌اند که در نابود ساختن یکدیگر درنگ روا نمی‌دارند گویی کشتن خصم کشتن اعتراضات اوست» (7)
تکفیری‌ها جریان‌هایی در جهان اسلام هستند که سایر مسلمانان و فرق و مذاهب دیگر را کافر می‌شمارند و تکفیر می‌کنند. تو گویی تمکین و اقرار به اصول دین برای مسلمان بودن کافی نیست و فروع و جزئیات فرعیِ محل نزاع به‌ اندازه اصول اهمیت دارند. (8) مدعای این پژوهش این است که بنیادگرایان مذهبی، یا تکفیری‌ها به واسطه برخی خصوصیات روانی خود از دیگر افراد متمایز می‌شوند. مطابق با یک اصل روانی، آنچه واکنش ما را در برابر پدیده‌ها رقم می‌زند، نه عینیت پدیده‌ها که خوانش ذهنی ما از آن هاست و این امر، مذهب و دین را نیز شامل می‌شود. (9)
افراد خوانش‌ها و قرائت‌های مختلفی از دین دارند و همین خوانش‌های متعدد زمینه ساز تفاوت واکنش آن‌ها در برابر امر الهی و پدیدار شدن مذهبی عامیانه است که گاهی به صورت «انحصارطلبی هویت»، «تورّم هویتی - عقیدتی»، «هویت مقاومتی» یا «هویت وسواسی» جلوه گر می‌شود که ملازم و مستدعی بنیادگرایی است. (10)
وسواس گرایی در شخصیت در تعامل با ناشکیبایی و بی‌صبری است که سرمایه‌های اصلی تصلّب هویتی و فکری به شمار می‌روند.
هم بستگی دائمی میان بنیادگرایی مذهبی و تعصّب در همه پژوهش‌های تجربی تأیید شده است و جای تردید چندانی در عدم انفکاک آن‌ها از هم نیست و این در حالی است که آلپورت می‌نویسد: «تأثیر دین بر تعصب، تناقض آمیز است. تعصب را به وجود می‌آورد و از میان می‌برد». (11) به نظر می‌رسد تمایز ظاهری - باطنی در توضیح پیوند میان دین و تعصب به مثابه مؤلفه شخصیتی مفید باشد. بر اساس پژوهش‌های آلپورت و راس، افراد از هر نظر طرف دار دین متعصب‌ترین افراد هستند و پس از ایشان به ترتیب ظاهرگرایان و باطنی‌ها قرار دارند. (12) این قسم طرف داری تام و تمام را باید نوعی کامل گرایی دانست که مقوم هویت وسواسی است.
اکنون اساسی‌ترین پرسش پیش رو این است که هویت وسواسی چیست و چه ارتباطی با تحجّر و خشک مغزی دارد؟ هویت‌های وسواسی چگونه و در چه بستری شکل می‌گیرند و چه ارتباطی با بی‌صبری و ناشکیبایی دارند و چگونه می‌توان با نیم نگاهی به قرآن مجید برای علاج این مسئله چاره جویی کرد؟ آیا می‌توان تبیین‌های دیگری برای تکفیر گرایی لحاظ کرد؟

مسئله هویت

هویت تعریفی است که هر فرد از خود به مثابه «من» دارد. پاسخی که فرد به پرسش «من کیستم؟» می‌دهد تا حد زیادی معرف هویت اوست. (13) اما هویت دو شأن مختلف دارد. یک شأن وجودی و یک شأن ذهنی و اعتباری. بنا به رأی فلاسفه مشاء، شأن وجودی هویت، همان خارجیت و عینیت آن است که در چارچوب شکست ناپذیری قرار گرفته است و در پاسخ از هلِ بسیطه به آن اشاره می‌شود و نوع آن منحصر در فرد است [یا منحصر به فرد است]، اما آنچه در پاسخ به پرسش فوق الذکر می‌آید بر سبیل ماهو «ماهیت» بوده و امری سیّال و اعتباری است. این قسم هویت، هویت مضاف است [هویت اجتماعی، هویت دینی، هویت ایلیاتی، هویت جنسی و ...] که «بالقیاس مع الغیر» اعتبار شده است و سیّالیّت و انعطاف، ذاتی آن است تا بتواند به بهترین وجهی، خود را با مقتضیات محیط و جامعه و ... هماهنگ سازد.
این قسم هویت ذهنی و اعتباری، بالطبع تابع شرایط محیط است و از شکنندگی و زوال مصون نیست، هم چنین این قسم هویت [یعنی هویت اعتباری] بسیار متکثر و متعدد است و وجهه‌های مختلفی پیدا می‌کند و به حمل اولی، بر مصادیق بسیاری صدق می‌کند؛ مثلاً هر فردی بالقوه می‌تواند ضمن اقرار به حقانیت اصول دین اسلام، هویت اسلام احراز کند و خود را مسلمان بخواند، بدون این که این مستلزم غیر مسلمان بودن دیگران باشد. این قسم هویت؛ چون تابع محیط است، روابط کم و بیش پایدار فرد با اعیان ثابته خارجی در نضج و قوام آن تأثیر بسزایی دارد. هم چنین است تشتنج و تشتت روابط که آن را منهدم و صاحب آن را رنجور می‌سازد. (14)
وقتی از صفات شخصیتی سخن می‌رود، اشاره به معقولات ثانوی فلسفی است؛ یعنی اعتباریاتی که عروضشان در ذهن و اتصافشان در خارج است. علامه طباطبائی درباره اعتباریات اشاراتی دارد که شامل حال هویت اعتباری انسان نیز می‌شود. او اشاره دارد که:
اولاً: اعتباریات ما به ازایی در خارج ندارند؛ ثانیاً: متعلق قوای فعاله و راهبر عمل هستند و از حیث کاربری که دارند اعتبار شده‌اند و ثالثاً: ریشه در امیال و احساسات ما دارند و عمیقاً از آن ها تأثیر می‌پذیرند و با تغییر و تحول در آن‌ها متحول می‌شوند و از این حیث باید آن‌ها را با توجه به نیروهای محرک نفس از قبیل: قوای خیال و واهمه درک کرد، نه نیروهای مدرکه. (15) موارد دوم و سوم، محور بحث این پژوهش است. مورد دوم، اساس نظریه هویت و مورد سوم، مبنای نظریه سائق است که در ادامه به طرح آن‌ها می‌پردازیم.
به طور سنتی، احراز هویت از تکالیف دوران نوجوانی دانسته شده است، اما به نظر می‌رسد آنچه از آن تغییر به «وضعیت پسامدرن جوامع بشری» می‌شود. این فرایند را هر چه بیشتر به تعویق می‌اندازد و عبور از بحران هویتی به راحتی میسور نیست. اریکسون (16) که اصطلاح «تعلیق روانی اجتماعی» را برای توصیف دوره‌ای از نوجوانی ابداع کرد که ضمن آن: «فرد از حرکت باز ایستاده و شرایط و نقش‌های مختلف را می‌سنجد بدون این که به هیچ یک از آنها احساس تعهد کند» گرچه می‌دانست فرایند احراز هویت در جوامع مختلف به یک‌اندازه سریع نیست، اما شاید نمی‌دانست که شکست در نیل به هویت و سردرگمی و شکاکیت ناشی از آن، می‌تواند تا این‌ اندازه به عارضه‌ای فراگیر و همگانی تبدیل شود. (17)
لوازم «وضعیت پست مدرن»؛ یعنی تسهیل ارتباطات، توده عظیم اطلاعات در حال گردش با تسهیل تعامل و تزاحم فرهنگی، نه فقط کار احراز هویت را دشوار و درازمدت ساخته، بلکه هویت‌های معارض را هر چه بیشتر به هم نزدیک و در معرض متعارض و تنش قرار داده است. (18) شکاکیت را باید محصول تعلیق روانی اجتماعی دانست، اما اریکسون در نظریه روانی اجتماعی خود تبیین دیگری از افراط گرایی دارد؛ او افراط گرایی در رهبران سیاسی را ناشی از پدیده «شخصی کردن سیاست» می‌داند. از نظر اریکسون، سیاست مدار کسی است که زندگی سیاسی را شخصی کرده است؛ چون سلطه سیاسی همیشه به معنای شخصی کردن سیاست نیست.
برای نمونه، در زندگی سیاسی اجتماعی معاصر، وقتی رئیس جمهوری به قدرت می‌رسد مدتی ریاست می‌کند و سپس از عرصه سیاست خارج می‌شود. او در این حالت، سیاست را شخصی نکرده است، زیرا او در نهادهای از پیش تعیین شده، قدرت را به دست گرفته است و این نهادها هستند که شخص رئیس جمهور را تحت تأثیر قرار می‌دهند، ولی زمانی هم هست که یک شخصیت سیاسی می‌آید و کل زندگی اجتماعی سیاسی رنگ شخصیت او را به خود می‌گیرد و به این ترتیب کاملاً غیر نهادینه می‌شود. اریکسون که قائل به هشت مرحله رشد روانی اجتماعی در طول عمر افراد بود، می‌کوشید رفتار سیاسی را به تجارب زندگی پیوند دهد. او به خصوص نقش چهار بحران اولیه: اعتماد در برابر عدم اعتماد در مرحله اول، استقلال عمل در برابر شرم و تردید در مرحله دوم، ابتکار در برابر احساس قصور در مرحله سوم و تحقق عمل در برابر احساس کهتری در مرحله چهارم را هم در تعیین شخصیت فرد سیاست مدار و هم در پیدا کردن راه حل‌های بعدی کلیدی تر می‌دید.
اریکسون می‌کوشد زندگی سیاسی رهبران را به تجارب دوران کودکی ایشان ربط دهد. به عقیده اریکسون سیاسی شدن فرد ناشی از عدم حل بحران هویت است و هر قدرت که بحران های هشت گانه کمتر حل شده باشد، شخص افراطی تر می‌شود.
بنیادگرایی مذهبی و غیرمذهبی و به طور اخص جریان‌های تکفیری مصنوع و محصول چنین بحران‌هایی هستند. (19)
اریکسون برای ارائه نمونه‌ای از شخصی کردن سیاست به هیتلر و آلمان بعد از جنگ جهانی اول مثال می‌زند. هیتلر دارای احساس ناامنی شدید بود. پدرش دائم الخمر بود و هیتلر را دائم کتک می‌زد. عشق و مهری که نیازهای فرد را برآورده کند در خانواده وجود نداشت. همزمان آلمان آن دوران، نوع بزرگ شده ویژگی هیتلر بود و هویت ملی اش به شدت مخدوش شده و شکست خورده بود. پیدایش گروه‌های اجتماعی معارض، اختلافات حزبی و درگیری دائم میان جناح‌ها در ناامنی و بحران هویت فرو برده بود. هیتلر که خواهان قدرت بود، دوای درد خود را در درمان آلمان دید و کوشید با احیای ناسیونالیسم آلمانی هویت آلمان را اعاده کند. (20)
اشاره به هویت زدگی سیاست در نظریه اریکسون نقش تجارب زندگی سیاست مداران را پر رنگ می‌کند، اما نظریه روان شناسی اجتماعی تبیین دیگری ارائه کرده است. مطابق این دیدگاه، روابط شکلی حاکم بر محیط فرد به گونه ایست که یا احراز هر گونه هویت را سخت و دشوار می‌سازد که یا به شکاکیت و انفعال منتهی می‌شود یا ضمن تعارض و تزاحم بینا هویتی، بخش یا جزئی از هویت را نسبت به سایر بخش‌ها و اجزاء متورّم و متصلّب می‌کند که حاصل این تعصّب و تورّم هویتی بیمارگون و اجباری، تکفیرگرایی و بنیادگرایی خشن است. (21)
هر امر اعتباری و از جمله آن ها، هویت اعتباری ضمن سیّالیتی که ذکر آن رفت به هر حال، جامع افراد و مانع اغیار است که ضامن یک پارچگی آن است و هویت دینی هم استثنا نیست. با این دو مؤلفه می‌توان تصلّب هویتی را به وضعیتی تعبیر کرد که در آن، برخی روابط شکلی محیط که عمدتاً بر اساس تعارض و تقابل و مبتنی بر تهدید، حذف، ارزش زدایی و انکار غیر خودی است، سبب می‌شوند که مانعیت اغیار از جامعیت افراد پیشی بگیرد و مرزهای هویت را سخت و نفوذناپذیر سازد تا جایی که به قول امین معلوف «هویتی که فرد برای خود دست و پا می‌کند، عکس برگردان حریف یا دشمن او می‌شود». (22)
اگر محل تهدید، هویت اسلامی صرف نظر از مذاهب آن باشد، [مانند تهدیدی که مثلاً از سوی رژیم غاصب صهیونیستی متوجه جهان اسلام است] تعلّق دینی برجسته شده و تمام هویت از جمله، محل نزاع فرق و مذاهب را می‌پوشاند، اما اگر محل نزاع، موارد اختلاف بینامذهبی و بینافرقه‌ای باشد، تعلّقات فرقه‌ای برجسته شده، فرع به جای اصل نشسته و جزئیات مفروع، اصیل جلوه می‌کنند و محل اهمیت مضاعف شده، دستمایه عناد و تکفیر می‌شوند.
دقت شود که تکفیر مُسلِم تنها ضمن روی گردانی از اصول بر سبیل عناد جایز است و لاغیر. جایی که مسُلِم، مُسلِم را تکفیر، می‌کند روشن است که امری سبب شده است که فروع جای اصول بنشینند و این است وصف حال تکفیری. (23)
سرایت تورّم و آماس هویتی فراگیر است و به حوزه باورهای مذهبی و عقیدتی نیز نفوذ خواهد کرد و به این ترتیب به وضعیتی می‌رسد که به تعبیر قرآن، فرد به فراخور حال و هوای خود به بعض کتاب ایمان آورده و به بعض دیگر کافر می‌شود و عاقبتش در دنیا و آخرت، آن می‌شود که در کتاب الهی مضبوط است. (24)
اینان اگر بر جوامع سیطره یابند و موفق به تشکیل دولت و حکومت شوند، به قول حکیم ارجمند فارابی، از حد مدینه متبدّله یا ضالّه فراتر نمی‌روند که در اولی، روش اعمال احکام دینی به نحوی است که مایه فساد می‌شود و در دومی، پیامبر و امام دروغین بر مردم حاکم است و صرفاً ادعای مذهبی بودن مطرح است و بس. (25)
بنابراین، تکفیری کسی است که خود، زمانی طرد و تکفیر شده است و زخم اذیت و آزار و طرد و تهدید را بر جان دارد. او را برای چیزی که هست یا در آن زاده شده مثل: رنگ پوست یا سرزمین مادری . ... یا چیزی که به آن می بالد مثل: ایمان و عقیده دینی مورد بی مهری، تبعیض و یا خشونت و طرد قرار داده‌اند، او را محروم ساخته یا تمسخر کرده‌اند و یا بدتر از آن، به زور بازو یا اسلحه وادار به تسلیم ساخته‌اند. این یک اصل روان شناسی است که بزهکاری خشن، اکثراً ملازم بحران هویت شدید همزمان با اعمال تنبیه‌های شدید و سخت بدنی است.
مزتکب خشونت کسی است که قبلاً قربانی خشونت شده است و اکنون آن را بر هر دوست و دشمن غالباً زیردست و بی‌دفاع روا می‌دارد. خشونت، خشونت می‌آفریند و قربانی خود شروع به قربانی، گرفتن می‌کند تا این دور باطل و حلقه شیطانی در پس پشت هویت دینی به حیات خود ادامه دهد. (26)
در این زمان تصلّب هویتی مستدعی نوعی تفکر دو وجهی است که جنبه وسواسی آن را می‌سازد. (27)
در شرایط مقاومت در برابر هویت دشمن، هر مسلمان دیگر، یا با ماست، یا بر ما و حالت بینابینی دیگر قابل تصور نیست. این قسم انحصار طلبی هویت که ناشی از تورّم مانعیّت اغیار در برابر جامعیّت افراد است، بر سبیل قسمی کامل گرایی تا نفی دین به مثابه امر مشکّک پیش می‌رود و از رهگذر نوع قیاس به نفس [که گفته شد ابرهای تیره جزء هویت تکفیری عمدتاً در سایه اهمیت مضاعف جهاد و مقابله جلوی اجزای دیگر را پوشانده است] خواستار استانداردهای مشخص و سخت گیرانه‌ای برای هویت دینی هم کیشان می‌شود. (28)
در این میان هر کس از برادران و خواهران هم کیش که از این استاندارد سخت گیرانه و کامل گرایانه عدول کند، گرفتار «اثر گوسفند سیاه» یا «اثر گاو پیشانی سفید» خواهد شد. (29)
برای مثال گروه تکفیری بوکوحرام (30) که در تنش دائم با دولت مرکزی به سر می‌برد، از مردم مسلمان دیگر انتظار دارد که هم پای او به جهاد با دولت برخیزند. در چنین شرایطی اگر هم کیشان طوری رفتار کنند که شبیه به دشمن به نظر برسند؛ مثلاً در برنامه‌های فرهنگی دولت مشارکت کنند، با آن‌ها همچون دشمن رفتار خواهد شد و سزاوار برده شدن و حتی مرگ‌اند و لو خود از هر لحاظ با دولت متبوعشان هم داستان نباشند، مثل گوسفندی سیاه در گله گوسفندان سفید که جلب نظر می‌کند و به همان‌ اندازه که جلب نظر می‌کند، غیرعادی و یا غیر گوسفند به نظر می‌رسد و چه بسا همچون گرگ مشتبه شود. به این ترتیب هر چه نشان دشمن بیگانه را بر پیشانی داشته باشد، فرق نمی‌کند مذهب باشد یا تجدد و مدرنیته، مشمول قاعده گوسفند سیاه و طرد و نفرت ناشی از آن خواهد شد. این همان چیزی است که در روان شناسی از آن تعبیر به «سخت گیری وسواسی» می‌شود و ملازم هویت وسواسی است. (31)
تکفیری‌ها می‌کوشند با توسل به خشونت و ترور، عقیده و استاندارد مذهبی خود را تحمیل کنند و اگر معروض خشونت سایر مسلمانان هستند که هستند، انگیزه فعال سازی در کنار اثر گوسفند سیاه مطرح است.
اصل روان شناسانه دیگری به ما می‌گوید که همیشه رنج‌ها بیشتر از لذت‌ها در خاطر می‌مانند. هنگام درد کشیدن، زمان کِش می‌آید و کُند می‌شود؛ تو گویی اصلاً درد را پایانی نیست. برخی زخم‌ها هرگز خوب نمی‌شوند و اگر التیام یابند نیز باز ردی روشن از خود به جا می‌گذارند. لاسول به این اصل روان شناختی تصریح داشت که اغلب «افراد رنج تجارب هیجانی گذشته خود را به همراه دارند». تحقیر شدن به علت باور دینی یا رنگ پوست یکی از همین زخم هاست. (32)
مارتین لوترکینگ (33) در «نامه‌ای از زندان بیرمنگام» چنین آورده است:
شاید برای کسانی که هرگز تیرهای تبعیض نژادی را احساس نکرده‌اند، ساده باشد که بگویند «صبر کنید»، ولی وقتی شما به چشم خود می‌بینید که عده‌ای شرور و بد طینت، پدران و مادرانتان را از روی سرگرمی می‌کشند و خواهران و برادرانتان را از روی هوا و هوس خفه می‌کنند، وقتی شما پلیس‌های لب ریز از تنفر را می‌بینید که با تفنگ، خواهران و برادران سیاه پوستتان را می‌زنند و می‌کشند و ... آن وقت می‌فهمید که چرا صبر برای ما مشکل است» (34)
انسانی که هویت او در معرض تهدید است با دو انتخاب ناصحیح رو به روست: یا خشم خود را قورت دهد و به بی‌ارزشی خود اذعان کند و هویت رقیب مهاجم را پذیرا شود که مستلزم تخریب کرامت و عزت نفس اوست و یا بر بخش دردناک خود، ارزش مضاعف نهاده، علیه هویت رقیب طغیان کند تا بتواند عزت نفس خود را حفظ و احیا کند. راه حل اول، شیوه شکاکان غالباً مرفّه و راه حل دوم، شیوه بنیادگرایان محرومیت زده عصبانی و روان رنجور است. اینان به واسطه فقدان بینش و بصیرت به حالات روحی خود متوجه نیستند که آنچه از هویت برای خود تدارک دیده‌اند تا چه‌ اندازه غلوآمیز و غیرعقلانی است. مَثَل آن‌ها مثل پانک‌هایی است که به نشان اعتراض اجتماعی، بدن خود را سوراخ کرده و حلقه‌های فلزی بزرگ و کوچک از آن رد می‌کنند و شلوار جین [که در آن زمان اصلاً مرسوم نبود] به پا می‌کنند و موها و آرایش‌های اغراق آمیز بر می‌گزینند. نظیر این شیوه‌های ابراز هویت اغراق آمیز در تکفیری‌ها دیده می‌شود و همین شیوه‌های غلوآمیز آن‌ها در ابراز هویت دینی شان است که مایه حجر و انزوای بیشتر آن‌ها می‌شود و دریغا که این دومی آن اولی را بیشتر تغذیه می‌کند و اکثراً آن تالی‌های فاسد را برای هم کیشان دور و نزدیک به ارمغان می‌آورد و بهانه‌ای به هویت‌های رقیب و دشمن می‌دهد که محکم تر بر طبل تحقیر تکفیری‌ها بکوبند و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. (35)
اما چرا ادبار جای اقناع می‌نشیند؟ چه می‌شود که تکفیر جای تحبیب را می‌گیرد؟ پاسخ واضح است. یک علت فقدان بصیرت به حالات روحی خود است که فرد را در برابر موانع درون روانی او عاجز می‌کند و دست مایه تقدم عمل بر‌اندیشه می‌شود [یعنی چون ناآگاه است صدور فعل از او، یا ناخودآگاه است، یا نیمه آگاه و بر سبیل عواطف و عادت] و دیگری بی‌صبری و کم طاقتی است که در قرآن از آن تعبیر به «خلق هلوع» (36) شده است و خواستار امر عاجل است و فاقد آینده نگری و مستلزم تقدم عمل بر‌اندیشه که در روان شناسی از آن تعبیر به «تکانشوری و عدم بازداری» می‌شود. (37)
تکانشوری بر اساس مدل هیمانس و ویرسما (38) که مدل سه رگه‌ای شخصیت است (هیجان پذیری، فعالیت و طنین) به ریخت خشمگین‌ها اشاره دارد که افرادی هیجان پذیر و فعال و زود آهنگ هستند و غالباً به سوی پیکار سیاسی و قدرت جذب می‌شوند. (39)
افراد تکانشی درک صحیحی از مصلحت خود ندارند و پی آمد اعمال خود را در نظر نمی‌گیرند و اقدامات ایشان ضمن این که مستلزم آسیب به دیگران است، غالباً منافی منفعت خود آن‌ها نیز هست. (40)
در مجموع انسان به دو شیوه عمل می‌کند: یکی، ‌اندیشه پیش از عمل که مستلزم مراقبه و محاسبه نفس و سنجش مصلحت امور و مقتضی حال است و دیگری، عمل پیش از‌ اندیشه که یا ناخودآگاه است یا نیمه آگاه و در هر دو شق، مستلزم آن است که فرد از جانب موانع و معضلات روانی و اجتماعی خود یا جامعه مضطر باشد. (41)
بخشی از تقدم عمل بر‌اندیشه ناشی از قرار گرفتن در موقعیت تهدیدآمیز خیالی یا واقعی است. وقتی فرد، خود یا مرام را در معرض خطر جدی حس می‌کند، عمل او بر‌اندیشه‌اش سبقت می‌جوید و عمدتاً عاری از بصیرت و کور است. مثل او همچون کسی است که در حال غرق شدن به هر چیزی چنگ می‌زند و دست و پا زدن بیهوده سرانجام او را از پای می‌اندازد و چه بسا منجی خود را نیز با دست و پا زدن بیهوده و حمله‌های پانیک غرقه سازد. دست پاچگی و بی‌فایدگی اعمال کور تکفیری‌ها تا برطرف شدن دائمی یا موقتی تهدید غالباً بر خود ایشان پوشیده می‌ماند و پس از رفع تهدید نیز برای حفظ غرور و اعتبار شخصی و گروهی پیش چشم خودی و غیر خودی، با تمسک به کتاب الهی توجیه و تطهیر می‌شود. (42)

هویت وسواسی تکفیرگرایان

مطابق تعریف راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی، شخصیت یا هویت وسواسی الگوی فراگیر اشتغال ذهنی نسبت به نظم و انضباط، کامل گرایی و کنترل ذهنی و میان فردی به بهای از دست دادن انعطاف پذیری، گشاده رویی و کارآمدی است که از اوایل بزرگ سالی آغاز می‌شود و در زمینه‌های مختلف جلوه می‌کند، مانند:
1. اهمیت دادن به جزئیات و فروع به بهای از دست رفتن اصول و مبناها؛
2. کامل گرایی بر وجهی که نافی طرح و مهم‌ترین مانع تحقق آن می‌شود؛
3. افراط در کار و تولید به نحوی که تفریح و معاشرت با دوستان مقدور نیست؛
4. وظیفه شناسی افراطی به شکل عدم انعطاف در مسائل ارزشی و اخلاقی؛
5. کهنه گرایی؛
6. اکراه در واگذاری امور به دیگران، مگر این که بی‌چون و چرا مطابق امر او عمل کنند؛
7. ناخن خشکی، خست و گرایش به پس‌انداز بدون نیاز مالی روشن؛
8. انعطاف ناپذیری و سرسختی شدید.
اگر چنانچه کسی 4 مورد از موارد فوق الذکر را داشته باشد معیار تشخیص احراز شده و هویت وسواسی را واجد است، اما در کنار نشانه شناسان، برخی طرف داران رویکرد شناختی معتقد هستند که هویت وسواسی را باید با توجه به برخی قیود و شرایط ذهنی عام فهم کرد که سایر باورهای مذهبی و غیر مذهبی مقید کرده و یا به نحوی از انحا، عمده باورهای فرد را مشروط می‌سازند. (43)
باورهای وسواسی عبارتند از:
1. اهمیت دادن بیش از حد به افکار و کنترل دائم آن ها؛
2. کمال گرایی و نیاز شدید به یقین و اطمینان؛
3. مسئولیت پذیری افراطی.
گفتنی است که وجه تسمیه این اختلال شخصیتی به «وسواسی» از باب اشتراک لفظ است و معنایی کاملاً مباین با نوع اختلال وسواس اجباری دارد که وجه شاخص آن در اذهان عمومی شست و شو است. (44)
وسواس گرایی در فرد تکفیری به معنای اختلال تمام عیار شخصیت نیست، بلکه لحاظ آن نسبت به افراد بر سبیل تشکیک است؛ یعنی هر کس به میزان بهره‌ای که از هر یک از موارد سه گانه فوق الذکر داشته باشد، به سمت وسواس گرایی در هویت میل می‌کند تا آن جا که در انتهای طیف افراط به تحجّر شدید و دگماتیسم تام نایل شود.
تحقیقات اخیر حاکیست که با تشدید علایم هویت وسواسی، تاب و توان فرد تحلیل رفته و به تفکرگرایی می‌انجامد. آنچه بدواً به وسواس گرایی منجر می‌شود، روابط شکلی حاکم بر محیط فردی و اجتماعی شخص است که شرح آن پیش از این آمد.
این که ابتدا به ساکن، فضای توهین و تحقیر است که تحمل پریشانی را تحلیل می‌برد، یا تجربه علایم تشدید شده هویت وسواسی به طریق ثانوی عامل اصلی است، محل بحث است، اما قدر مسلم این دو مقوله مانع الجمع نیستند و برای هر دو مورد شواهدی در دست است.
همان طور که پیش تر نیز ذکر شد به نظر می‌رسد آنچه در اولویت و اهمیت افکار و باورها و به تبع آن، تصلّب هویت‌های فردی نقش اصلی را ایفا می‌کند، برخورد دیگران است. اینکه هویت رقیب تا چه‌ اندازه با توسل به ابزارهای مختلف، اعم از تمسخر و طرد و تحریم و احتمالاً بهره گیری از هژمونی رسانه ای، درصدد مستهلک و منحل کردن سایر هویت‌ها در خود است و یا با تأکید بر جامع مشترک میان خود و دیگری، درصدد به رسمیت شناختن تفاوت هاست، تعیین کننده توازن و تعادل میان حیثیات دوگانه هویت؛ یعنی جامعیت افراد و مانعیت اغیار خواهد بود. (45)
کامل گرایی، ملازم توجه بیش از حد به جزئیات فرعی و بعضاً کم اهمیت است که تنها به کار مرزبندی با اغیار می‌آید. وقتی هویت‌ها متصلّب و متورّم می‌شوند، نیاز به مرزبندی‌های صریح با اغیار پیش می‌آید و این جز با مدنظر قرار دادن جزئیات پیش پا افتاده میسّر نیست؛ چون حق آن است که شخصیت و هویت، نقابی بر چهره نفس است که فی نفسه و نه لذاته لحاظ شده و در آخرالامر اعتباری و ذهنی است. شخصیت به این معنا امری عاریتی است و اصلاً چیزی [واقعی] نیست و وجود منهاز و مستقلی در خارج ندارد.
این که این صفات اضافی تغییر و تبدیل می‌پذیرند و از نفس زایل شده و مفارقت می‌کنند بدون این که هستی نفس به مخاطره بیفتد، به معنای آن است که عقل، آن‌ها را بالقیاس لحاظ کرده است و قیام آن‌ها به دو طرف اضافه است و لاغیر. (46)
این‌ها از این جهت مطرح شده‌اند که بتوانیم همان گونه که ابن سینا (47) اشاره کرده است، جزئی را بر سبیل کلی بشناسیم وگرنه برخورد با این صفات به مثابه عینیت‌های لایتغیر، امری مغالطی و نه تنها مستلزم خلط حیثیت هاست که به گفته آدریان ولز نشان: همجوشی فکر - عمل [لحاظ کردن فکر به مثابه عمل عینی] است که علامت بارز وسواس گرایی است. (48) حقیقت این است که انسان‌ها بیش از آن که متفاوت باشند به هم شبیه هستند و یکی از وجوه شباهت مهم آن‌ها شاید به طرز تناقض آمیزی همین نکته باشد که اولین بار فروید به آن اشاره کرده است و آن این که همه آن‌ها متفقاً عاشق تفاوت‌های جزئی خود با دیگران هستند و کم و بیش به این جزئیات دل مشغول. (49)
سخت گیری ناشی از کامل گرایی که خواهان تطبق و لحاظ کردن مو به موی جزئیات است، غالباً مستدعی ظلم و ستم و اکراه و فشار بر دیگرانِ مرتبط با فرد وسواسی می‌شود و این قطعاً با روح هویت دینی اسلامی و قاعده (لا اکراه فی الدِّین) قابل تطبیق نیست.

مفهوم وظیفه گرایی افراطی

وظیفه گرایی افراطی چیست؟ در متون روان شناسی برای اشاره به وظیفه گرایی افراطی از اصطلاح واقع پنداری اخلاقی استفاده شده است که مستلزم این پیش فرض است که گزاره‌های اخلاقی، صدق و کذب بر نمی‌دارد و غیر واقعی هستند. این پژوهش منکر بنیادهای واقعی اخلاق در طبیعت و ماورای طبیعت نیست و می‌کوشد تا تصویر صحیح تری از آنچه با مسامحه، واقع پنداری اخلاقی خوانده شده است به دست دهد.
وظیفه گرایی افراطی به معنای ارزش داوری‌های مطلق و استثناناپذیر است که شاخص اصلی اخلاق قاعده نگر کانت می‌باشد. در نظام اخلاقی کانت، ارزش‌ها اعتباری هستند که اشکال کردن به آن محل بحث نیست، اما به شیوه‌ای مطلق و به طرزی لحاظ می‌شوند که هیچ استثنایی را به رسمیت نمی‌شناسند، تو گویی که قواعد اخلاقی همان قوانین طبیعت هستند. قوانینی بی‌رحم و لا یتخلف که ضعیف و قوی نمی‌شناسند و استثنایی برای هیچ کس قائل نمی‌شود.
تشبّث به این قسم اخلاقیات دو کارکرد منفی دارد که یکی را اشاره کردیم و آن دیگری است که به عامل اخلاقی در فیصله بخشیدن به تعارضات اخلاقی‌اش یاری نمی‌رساند. چنین فردی چاره‌ای ندارد مگر این که تعارض‌های اخلاقی خود را انکار کند.
اشکال دیگر این طرز تلقی آن است که نسبت به مصلحت وقت و اوضاع اجتماعی و عرفی کور است و در خلاء واقعیت روانی و اجتماعی سیر می‌کند.
البته وسواس گرایی با فضیلت گرایی نیز جمع می‌شود؛ آن جا که اشخاص یا واحد فضیلتی هستند و یا نیستند و در حد فاصل عدم و ملکه جایی برای موصوف نیست. کدام صاحب نظری است که نداند نگاه مطلق به اخلاق آبستن چه فجایعی است. اخلاق اعتبارگرای کانتی «وظیفه گرای قاعده نگر» نمونه تمام عیار وجدان سخت گیر وسواسی است که احکام آن اقوال جازم مطابق غیر ثابت و ملحق به مظنونات است که گرچه به مقام یقین نزدیک می‌شود، اما هرگز به یقین باب برهان نمی‌رسد و اگر ملاک و معیار راه بردن به حق و حقیقت و پرهیز از گمراهی آن گونه که در قرآن مجید وارد شده و استاد شهید مطهری به آن تصدیق داشته است، صرفاً تبعیت از علم (یقین باب برهان) باشد، پیروی از مظنونات و استقرائیات راهی به حق ندارد و مفید یقین نیست بلکه بیشتر علامت جهل و گمراهی، نیاز به یقین و وسواس گرایی است. (50)

ریخت شناسی در آرای متقدمین

بقراط (51) و پس از او جالینوس (52) امزجه را بر مبنای اخلاط چهارگانه صورت بندی کردند و برای هر یک، برخی صفات شخصیتی قائل شدند، اما در میان امزجه شاید بیش از سایر مزاج ها، مزاج‌های صفراوی از تجربه دینی به دور و مورد نکوهش بوده است.
از ویژگی‌های مزاج صفراوی، غلبه اراده و تعقل بر حساسیت و عاطفه و زود خشمی، تندخویی و کم طاقتی است. حال آن که مزاج‌های دموی و سوداوی تجربه‌های مذهبی بیشتری را گزارش می‌دهند.
ملازمت این قسم عینیت گرایی و تحجّر، بعدها در کارهای یونگ (53) دوباره مورد اشاره قرار گرفت. او که دو جهت گیری درون گرا و برون گرا را نسبت به چهار کنش: «حس»، «شهود»، «احساس» و «فکر» تلفیق کرده بود به هشت سنخ دست یافت که در میان آن‌ها تنها برون گرای متفکر بود که با تحجّر و خشک مغزی، عینیت گرایی و مهار احساسات همراه بود و شاید وصف حال تکفیری باشد.
به عقیده یونگ مناسب‌ترین تیپ شخصیتی برای جهان سیاست، برون گرای شهودی است که استعدادی قوی در بهره گیری از فرصت‌ها دارد، جذب‌ اندیشه‌های نو می‌شود و خلاق است و می‌تواند دیگران را برای پیش رفت و موفقیت بیشتر ترغیب کند.
ارنست کرچمر (54) از دیگر کسانی است که به سنخ‌های بنیه‌ای توجه کرد و در کتاب خود موسوم به «جسم و شخصیت» کوشید میان ظاهر جسمی و برخی خصوصیات روانی افراد تناظری ترسیم کند. او به دو اصطلاح گر پروتستان اشاره می‌کند یکی، مارتین لوتر (55) و دیگری، جان کالون. (56) از نظر او اولی دارای سنخ بنیه‌ای فربه تن ادواری خو بود، اما دومی که چهره‌ای منفور و متحجّر است و با شاخص‌های تکفیری‌ها هم خوانی دارد، واجد سنخ بنیه‌ای باریک‌اندام اسکیزوخوی است.
جان کالون اصلاح گر مرتجع و عمیقاً بیمار که نمونه خلق اسکیزوتیمیک او را می‌توان در تصویر غضبناکی که از خدا ارائه می‌کرد دید، ویژگی‌های این سنخ پریشان را آرمان گرایی، استبداد و کهنه گرایی گفته‌اند.
کرچمر می‌گوید: «هر یک از افراد این بنیه، نفرتی شدید از واقعیت، زیبایی و لذت و نفرت مفرط از هر آن چیزی دارند که نشانی از خنده و نشاط و شوخی داشته باشد». به عقیده کرچمر میانه ‌اندامی کمتر با فعالیت‌های مذهبی و سیاسی جمع می‌شود.
سر فرانسیس گالتون (57) معتقد بود هیکل قوی و ستبر تا حد زیادی با طبع بسیار پارسا در تضاد است.
جیمز استدلال می‌کند که شور و حرارت، سرسختی و عشق به ماوراء الطبیعه که ویژگی مزاج روان رنجور یا جامعه ستیز است، او را به عرصه مذهب وارد می‌کند، اما دستگاه عصبی سنخ ستبر و زمخت که پیوسته به عضلات خود می‌نازد و سینه ستبر می‌کند و خدا را شکر می‌کند که یک سر مو هم مریض نیست، به یقین صاحبان از خود راضی اش را از ورود به عرصه مذهب باز می‌دارد. این در حالی است که میانه‌ اندامی در میان بزهکاران بیشتر است که این نکته باز هم با ارزش مذهبی رابطه معکوس دارد. شاید بهترین گزینه برای تکفیری قسمی اسکیزوخویی باشد که متمایل به میانه‌ اندامی شده است.
شلدون (58) کسی بود که ضمن پژوهش‌های خود بر روی تمثال‌های جدید عیسی (علیه السلام) دریافت که تحریم سوماتوتونیا (فعالیت گرایی) در حال کاهش است و حرکت از باریک ‌اندامی به سمت میانه ‌اندامی آغاز شده است. در تمثال‌های جدید عیسی (علیه السلام) او را همچون شخصی قوی و زورآور ترسیم می‌کنند و برای او بازوهای ستبر می‌کشند.
به نظر می‌رسد که تحریم سوماتوتونیا در غرب، جای خود را به تلفیق سوماتوتونیا (فعالیت گرایی) با سربروتونیا (اندیشه ورزی) می‌دهد که ویژگی‌های سنخ سربروتونیا، خویشتن داری و رازداری و واکنش‌های بسیار تند است.
شلدون هشدار می‌دهد که «سنخ بنیه‌ای بیش از آن که کلاً علت سازگاری یا ناسازگاری افراد با پارسایی باشد، ممکن است آنان را به سوی شکل‌ها و جلوه‌های خاص پارسایی سوق دهد» یا اینکه صرفاً نمادی باشد از شکل تغییر یافته پارسایی «من» که البته تکفیرگرایی می‌تواند یکی از همین اشکال پارسایی باشد. (59)

ریخت شناسی جزء نگر آیزنک

آیزنک (60) شاید اولین کسی است که به رویکرد ابعادی در ریخت شناسی توجه کرد. او مزاج‌های چهارگانه در قالب چهار مقوله بر روی دو بعد (درون گرایی - برون گرایی) و (نوروزگرایی) یا تهییج پذیری در برابر ثبات هیجانی قرار داد و مثلاً برای مزاج صفراوی، بی‌ثباتی هیجانی و برون گرایی را لحاظ کرد که مستلزم نوعی هیجان خواهی افراطی و پرخاش گری، تحریک پذیری و تکان شوری است.
رویکرد ابعادی آیزنک برای غایت هر بعد نامی لحاظ کرد، اما به افراد این فرصت را داد که بسته به جایگاه خود بر محور ابعاد مذکور همزمان در چند مقوله متفاوت قرار گیرند، کاری که مسبوق به سابقه نبود. بعد دیگری که آیزنک تعریف کرد و از آن کمتر یاد می‌شود بعد روان گسسته گرایی است که ملازم جامعه ستیزی (عدم التزام و وابستگی روانی به هیچ فرد یا گروه) است.
نمرات بالا در روان گسسته گرایی آیزنک با علائمی همچون بی‌رحمی، بی‌احساسی و احساس خصومت نسبت به دیگران و بی‌توجهی به حقوق و رفاه آن‌ها، تمسخر دیگران و بعضاً مردم آزاری همراه است و بعضاً به طوری است که بی‌توجهی ایشان به آداب اجتماعی و اخلاقی برای همه دردسر آفرین است. این افراد برای یافتن شور و هیجان به سمت تجربه‌های عجیب و غریب جذب می‌شوند. (61)
اما نکته جالب توجه کار آیزنک پیرامون سرشت‌های سیاسی است که روی دومحور ابعادی «خشن - ملایم» و «راست - چپ» یا «رادیکال - محافظه کار» طرح می‌شوند و چهار مقوله جریان سیاسی را می‌سازند. خشن به معنای اقتدارگرا نیست، بلکه بیشتر بازتاب دهنده قبح خشونت در فرهنگ پروتستانیسم مسیحی است. پیش تر به وجه تشابه تکفیری‌ها با فاشیست‌ها به هیتلر مثال زدیم. در ادامه ضمن پرداختن به آرای آدورنو به برخی لوازم فاشیسم اشاره خواهیم کرد.
علل روان شناختی تکفیر گرایی

آدورنو و رگه اقتدارگرایی

بررسی بسیار مشهوری که توسط آدورنو (62) و همکارانش به سال 1950 صورت گرفته، بسیار جالب توجه است. به دنبال نتایج هولناک جنگ جهانی دوم بود که تئودور آدورنو به تئوری پردازی درباره رابطه شخصیت اقتدارطلب و بازخوردهای سیاسی پرداخت.
آدورنو و همکارانش در جست و جوی کشف ریشه‌های یهودستیزی در آن دوران بودند. آن‌ها پیشهاد کردند که نشانه‌های شخصیتی ویژه‌ای با یهودستیزی مرتبط است و آن را نشان شخصیت اقتدارطلب نام نهادند که در قالب چهار مقیاس سنجش می‌شد: 1. گرایش‌های فاشیستی؛ 2. ضد یهودی؛ 3. نژاد پرستی به طور عام و 4. محافظه کاری اقتصادی و سیاسی و نام مقیاس را «مقیاس F» گذاردند.
شخصیت اقتدارگرا شخصیتی است که در دوران کودکی کمبود محبت شدید و تنبیهات بدنی سخت و اقتدار و نظم را همراه با جنسیت به منزله یک تابو تجربه کرده است.
به عقیده آدورنو و همکارانش ریشه‌های اقتدارگرایی، روانی است. افرادی که سمت راست افراطی تمایل دارند، نمایان گر احساس شدید انزوا، عدم اعتماد به نفس، عدم کفایت و نیاز اغراق آمیزی برای امنیت، ثبات و اطمینان هستند. گفته شده است که شخصیت‌های اقتدارگرا برای رسیدن به امنیت در رفتارهای ذیل افراط می‌کنند:
1. تشریفات گرایی؛
2. اطاعت استبدادی؛
3. تجاوز استبدادی؛
4. ضد تحلیل (ضد ذهن گرایی)؛
5. موهوم پرستی و رفتار کلیشه‌ای؛
6. قدرت، سختی و خشونت؛
7. ویران گری و بدبینی؛
8. توجه مبالغه آمیز به جنسیت.
سایر ویژگی‌های کسانی که اقتدارگرا هستند عبارتند از:
1. تحجّر فکری؛
2. عدم گذشت در برابر خطای دیگران؛
3. دارای تمایلات تبعیض نژادی؛
4. شدیداً خود میان بین؛
5. تملّق نسبت به منابع قدرت؛
6. زور گو به زیردست؛
7. طرف دار مجازات‌های سخت و خشن؛
8. پیش داوری نسبت به گروه‌های دیگر به ویژه اقلیت‌ها؛
9. هوادار تطابق خویش با عرف و سنت؛
10. پیروی از نظام‌های ارزشی متعارف؛
11. مطیع و منقاد و وفادار به قدرت‌ها؛
12. دید سطحی از دنیای اجتماعی و اخلاقی که به مقوله‌هایی کاملاً متمایز (خوب و بد، سیاه و سفید) تقسیم شده است دارند. (63)
این‌ها کسانی هستند که در کنه وجودشان نسبت به خود عمیقاً مردد هستند و هرگز موفق به احراز هویت کامل نشده‌اند و به «من» خود همواره مشکوک‌اند. از آن جا که در درون خود چیزی ندارند که به آن متوسل شوند به قالب‌های بیرونی متشبّث می‌شوند، لذا نظم اجتماعی پایه ثبات شخصیت متزلزل ایشان می‌شود و با دفاع از آن در واقع از اساس «من» خود دفاع می‌کنند. نفرت آنان از کسانی که نظم اجتماعی را به چالش می‌کشند از همین جا ناشی می‌شود. اینان در دوران ثبات و آرامش به احزاب محافظه کار می‌پیوندند، اما در دوران فشار و آشوب، مشی فاشیستی پیدا می‌کنند و خشونت عریان خود را به نمایش می‌گذارند، پس این نیاز مستمر به قدرت، از ضعف درونی مایه می‌گیرد و بر سبیل جبران است. بعدها آدلر احساس کهتری را نیز ضمیمه این قسم عوامل روان شناختی کرد. همان طور که ملاحظه می‌شود بسیاری از این نشانه‌های فوق الذکر داخل در علائم وسواس‌اند. (64)

ریخت شناسی کل نگر لاسول (65)

هارولد لاسول در روان شناسی سیاسی دیدگاهی کل نگر داشت. او معتقد بود که گرایش خصوصی جا به جا شده، و جای خود را به هدف‌ها و موضوعات سیاسی می‌دهند و پس از آن که مورد تحلیل منطقی قرار گرفتند از سوی عموم به عنوان افکار قابل قبول و انگیزه‌های نهادینه شده پذیرفته می‌شوند.
لاسول الگوی رفتار سیاسی‌اش را با نظریه فروید از تحول شخصیت ارتباط داد. او معتقد بود روشی که برای دنیای سیاست به کار می‌بریم انعکاسی از نیازهای باقی مانده از دوران‌های تحول شخصیت روانی - جنسی است. اشخاص در مرحله دهانی تمرکز بر امنیت دارند، در مرحله مقعدی روی نظم، در مرحله احلیلی روی سلطه و در مرحله تناسی روی مشارکت متمرکز می‌شوند.
لاسول معتقد به سیاست پیش گیرانه از طریق آموزش سنجی موسوم به «سنخ مدیر» بود. او جهان سیاست را یک سره تحت سلطه سنخ‌های بیمارگون می‌دید و ریشه این بی‌کفایتی را در خانواده می‌جست.
ریخت آشوب گر آن ریخت اقتدار طلبی است که شناسایی و حرمت لازم را از والدین خود دریافت نکرده بنابراین، کاملاً گرایش و توجه به خود دارد که موجب پیدایش یک خودشیفتگی قوی در او می‌شود و می‌خواهد که کمبود عشق و عاطفه و حرمت را از طریق جامعه پیدا و جبران کند.
آشوب گر برای این که بتواند حرمت جامعه را جذب کند بایستی از طریق ایجاد تغییراتی در نهادها و محیط اجتماعی آن توجهی را که می‌خواهد به دست آورد و آن رابطه عاطفی و عشق و حرمتی را که حس می‌کند در کودکی از او دریغ شده از این طریق جبران کند. بنابراین، لیبیدوی او به سوی خودش بر می‌گردد. چنین فردی از نظر رفتار اجتماعی اعتراض خودش را از آغاز نسبت به نهادهای اجتماعی ابراز می‌دارد، مانند نهادهای اخلاقی، خانوادگی، مذهبی و جامعه تا خود دولت و رهبران سیاسی جامعه. به عبارت دیگر او همه نهادهای اجتماعی و سیاسی را زیر سؤال می‌برد و به اصطلاح خودش می‌خواهد از همه ارزش‌ها ارزش زدایی کند. پس لیبدوی آشوب گر متوجه خودش است و می‌خواهد از خود ابرمرد بسازد. می‌خواهد نهادهای اجتماعی را به نحوی متحول کند که حرمت از دست رفته خود را به او بدهند.
ریخت اصلاح گر، ریختی است که در اثر تربیت ناصحیح خانوادگی «اعتماد به خود» کسب نکرده است. این تیپ به شدت تیپ آشوب گر مورد بی‌اعتنایی نبوده، اما کسب اعتماد و اطمینانی هم از محیط اجتماعی خود نداشته است. بنابراین، ریخت اصلاح گر تیپی است که اعتماد به نفس ندارد و ذهنش پر از اشک و تردید است. همیشه به دنبال پیدا کردن یقین است و کسانی که دائم به دنبال یقین مطلق می‌گردند کسانی هستند که بر خلاف ظاهر مطمئن خود از درون متزلزل و شکاک‌اند. از نظر لاسول، فرد لزوماً از این جهت گیری‌های درون روانی آگاه نیست و این بیشتر به صورت یک مکانیسم دفاعی ناخودآگاه عمل می‌کند تا فرد را از شکاکیت و تزلزل دور کرده و به یقین و اطمینان برساند. بنابراین، شخص اصلاح گر لیبیدوی خود را متوجه زندگی اجتماعی می‌کند و آن را برای تغییر محیط اجتماعی به کار می‌برد و اگر مشاهده کند که بر اساس آن حقیقت خودش جهان را دگرگون ساخته است، احساس شک و تردیدش تسکین می‌یابد. او می‌خواهد جهان و محیط آلوده خود را تغییر دهد، اما بنیادگرایان نزد لاسول «ترکیبی از ریخت اصلاح گر و ریخت آشوب گر» هستند. این‌ها کسانی هستند که نه

عبارات مرتبط با این موضوع

علل روان شناختی تکفیر گراییروانشناختیتکفیرگراییعلل روان شناختی تکفیر گرایی نویسنده آرش کازرانی چکیده لازمه تقابل درروان تبارشناسی مبانی معرفت شناختی و انسان شناختی …تبارشناسی مبانی معرفت شناختی و علل روان شناختی تکفیر گرایی گرایی شدید و تکفیر همجنس‌گرایی و روان‌شناسی ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد…عوامل روانی همجنس‌گرایی یکی ایجاد عوامل روان‌شناختی را درک کردن علل احساس روابط پدر اصلاح رفتارطبیعت در روانشناسی تربیتی علل گرایش به مدل های غربی …مد گرایی و غرب بررسی علل روان شناختی تنوع طلبی و نوگرایی تقیه، دست آویز تکفیر شیعه تقیهدستآویزتکفیرشیعهعلل روان شناختی تکفیر لازمه تقابل در عرصه نرم و ذهنی شاکله، جزمیّت و وسواس گرایی و مکتب شناخت گرایی مکتب شناخت گرایی فرآیند های ذهنی روان شناسی شناختی به کلیه ی فرآیند هایی علل موانع زهدورزی موانعزهدورزیعلل روان شناختی تکفیر کثرت گرایی مطلق مانند وحدت گرایی مطلق خود موانع تفکر و میگنا جامعه شناختی و روانشناختی مد و مدگراییعلل سادیسم یا و سازه های روان شناختی نیز تبعیت می سازی و غرب گرایی کاملاً هم درخواست قناعتی از پلیس برای رفع ترافیک شب های …علل روان شناختی تکفیر علل روانی چاقی چه عوامل روان ‌شناختی در بروز چاقی موثر علل روانی چاقی بشقاب‌درمانی برای لاغر شدن طبیعت‌گرایی فلسفه ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد تاریخچه ایده‌ها و فرضیات فلسفی طبیعت‌گرایی نخستین بار در آثار فلاسفهٔ پیشا سقراطی اهل ماده‌باوری ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد ماده‌باوری و مادی‌گرایی برای هردوی این واژه‌ها در زبان انگلیسی یک معادل وجود دارد مقلات جامعه شناسی آسیب های اجتماعی چیست؟ این وبلاگ قصد دارد تا مقالات مرتبط با رشته علوم اجتماعی را با ساختار علمی و تحصصی در اختیار پرسمان دانشجویی اندیشه ی سیاسی خود این صلح و شرایط امام حسنع همه‌اش یک مکر الهی بودیعنی اگر امام حسن می‌جنگید و در این برچسب‌ها برچسب‌ها و تگ‌های موضوعات و زمینه‌های کتاب‌های موجود در کتابناک چرا مرتد باید اعدام شود در حالیکه در دین اجبار نیست؟ شهر سوال خداوند در سوره بقره آیه ۲۵۶ است که می فرماید « لا اکراه فی الدین قد تبیّن الرشد من الغی ؛ در حسن مرتضوی عرفان عملی وتصوف مباحث ومطالب پیرامون عرفان عملی وتصوف ساعت ٢۱٤ ‎بظ روز شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸٦ پژوهشهای روان شناختی روان شناختی


ادامه مطلب ...

وزیر بهداشت: بیماری‌های اعصاب و روان در کشور جدی است

[ad_1]
وزیر بهداشت با اشاره به ریشه‌های خودکشی در کشور گفت: ابتلا به بیماری‌های اعصاب و روان در کشور جدی بوده و تنها راه پیشگیری از آن توانمند شدن مردم است.
[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


8 مه 2016 ... وزیر بهداشت با اشاره به ریشههای خودکشی در کشور گفت: ابتلا به بیماریهای اعصاب و روان در کشور جدی بوده و تنها راه پیشگیری از آن توانمند شدن ...8 مه 2016 ... وزیر بهداشت با اشاره به ریشه های خودکشی در کشور گفت: ابتلا به بیماری های اعصاب و روان در کشور جدی بوده و تنها را.وزیر بهداشت با نگرانی از جدی بودن بیماریهای اعصاب و روان در کشور و پرهیز مردم و مسئولان از انکار این بیماری گفت: اختلالات روان به معنای اضطراب، بدخوابی و ...وزیر بهداشت با اشاره به ریشه های خودکشی در کشور گفت: ابتلا به بیماری های اعصاب و روان در کشور جدی بوده و تنها راه پیشگیری از آن توانمند شدن مردم است.وزیر بهداشت ضمن اشاره به آمار بیماریهای اعصاب و روان و افسردگی در کشور، خطاب ... اعصاب و روان در کشور جدی است و این موضوع در برخی استانها جدیتر است، اما از نظر ...28 جولای 2016 ... دکتر حسن هاشمی در گردهمایی روسای دانشگاههای علوم پزشکی کشور که در دانشکده ... وزیر بهداشت:شیوع بیماریهای اعصاب و روان در کشور جدی است ...1 ژوئن 2016 ... وزیر بهداشت ضمن ابراز تاسف از وقوع خودکشی در کشور، از رسانه ها ... بیماری های اعصاب و روان در کشور جدی و در برخی از استانها جدی تر است و از نظر ...8 مه 2016 ... وزیر بهداشت با بیان اینکه آمار بیماریهای اعصاب و روان در کشور بسیار جدی است گفت: در حال حاضر بیش از ۱۲ درصد مردم دچار افسردگی بوده و نیاز به ...8 مه 2016 ... وزیر بهداشت جمهوری اسلامی خوشبینانه ۱۲ درصد ایرانیها را افسرده دانست ... به بیماریهای اعصاب و روان در کشور جدی و در برخی از استانها جدیتر است.وزیر بهداشت به تشریح ریشههای خودکشی در کشور پرداخت و گفت: ابتلا به بیماریهای اعصاب و روان در کشور جدی بوده و تنها راه پیشگیری از آن توانمند شدن مردم است ...


کلماتی برای این موضوع

سلامت نیوز مدتی است فروش نرم‌افزاری به نام صیغه یاب در فضاهای خارج از عرف و اخلاق تلگرام باب شده پزشکان گیل ویژه‌ی درمان و درمانگران ترک اعتیاد در …یکی از کارهایی که در سال‌های اخیر با استقبال زیاد همکاران پزشک عمومی رو‌به‌رو شده گفت‌وگو با دکتر ایرج فاضل، رییس سابق …گفت‌وگو دکتر مسعود جوزی عکس مهراب جوزی این روتیتر رییس سابق فرهنگستان علوم پزشکی بلوغ با جسم و روان دختران چه می کند؟بلوغ یعنی دوره انتقال از مرحله کودکی به بزرگسالی و کسب قدرت باروری از نظر لغوی، بلوغ مهم‌ترین بیماری‌های ناحیه تناسلی در مردانمهم‌ترین بیماری‌های ناحیه تناسلی در مردان بیماری‌های مهم این ناحیه از بدن را که دردهای پرخطر و کم خطر در هفت ناحیه از شکم بیماری مراقبتبیماریسلامت نیوز شایع‌ترین علت درد در سمت راست شکم آپاندیسیت است اما باید توجه داشته باشید ثبت نام فراگیر پیام نور در بخشنامه ای که از سوی معاونت آموزشی و تحصیلات تکمیلی دانشگاه پیام نور آقای ابوالفضل خانه روانشناسی ایران تخصصی ترین سایت …وزیر بهداشت با نگرانی از جدی بودن بیماری‌های اعصاب و روان در کشور و پرهیز مردم و الف سرگذشت پسری که از بهزیستی به سربازی …باید برود خدمت و چند جوان دیگر را بقتل برساند انوقت تصمیم به معافیت دایم برایش بگیرند سه خوراکی موثر در کاهش قندخوندکترمحمد حسین صالحی سورمقی در گفت وگو با خبرنگار بهداشت و درمان خبرگزاری دانشجویان


ادامه مطلب ...

درمان روح و روان از کتاب می‌جویی...

واقعیت آن است که کتاب‌های روان‌شناسی چون با موضوعات روز و مشکلات مردم سروکار دارد، معمولا طرفداران زیادی دارد. مردم تمایل دارند با مطالعه کتاب‌های روان‌شناسی اطلاعات خود را در زمینه‌های مختلف افزایش دهند، بنابراین این گونه کتاب‌ها همیشه طرفداران خاص خود را دارد. به بیان دیگر، نوع موضوعات مطرح‌شده و آمیختگی آن با مشکلات روحی ـ روانی، تربیتی، عاطفی، شخصیتی و زناشویی مردم در طیف‌های مختلف، به استقبال وسیع مردم از این کتاب‌ها منجر می‌شود، اما اثربخشی مطالعه این دسته از کتب نیز همیشه میسر نمی‌شود که دلایل آن در گفت‌وگوی جام‌جم با دکتر زهرا غلامی حیدرآبادی، روان‌شناس مورد بررسی قرار گرفته است.

اصولا رمز پرطرفدار بودن کتب روان‌شناسی در چیست؟

مردم در زندگی روزمره اجتماعی، شغلی، خانوادگی و عاطفی خود با مشکلات مختلفی سروکار دارند که این توانایی برایشان با کتاب‌های روان‌شناسی فراهم می‌شود تا اطلاعات کامل و جامعی، دست‌کم در مورد اختلال یا مشکلی که دارند، کسب کنند. به عنوان مثال، درک و بررسی مشکلاتی که ریشه جسمانی و پزشکی دارد برای افراد عادی شاید دشوار باشد، اما در مورد مسائلی مثل افسردگی و اضطراب مردم گرایش دارند اطلاعات کامل‌تری را از طریق این نوع کتاب‌ها به‌دست آورند.

پرطرفدارترین کتب در حوزه روان‌شناسی بیشتر چه موضوعاتی را در برمی‌گیرد؟

معمولا کتاب‌هایی با موضوعات مربوط به اعتماد به نفس، اضطراب، مـــــدیریت بر خود و توانایی مقابله با خجالت جزو پرفروش‌تــرین‌هاست. همچنین کتاب‌های خودشناسی و روان‌شناسی مثبت‌نگر نیز بسیار پرفروش است.

مطالعه این نوع کتاب‌های پرطرفدار تا چه حد می‌تواند در رفع مشکلات رفتاری، روحی و شخصیتی افراد موثر و راهگشا باشد؟

معمولا کتاب بتنهایی نمی‌تواند در همه موارد اثربخش باشد. البته گاهی روان‌شناس‌ها نیز برای صرفه‌جویی در وقت و هزینه و البته مراجعه بیش از اندازه مراجعان و کاهش وابستگی آنها به درمانگر از تجویز کتاب استفاده می‌کنند، اما نکته اینجاست که این کتاب‌ها به شرطی می‌تواند اثربخش باشد که نتایج حاصل از خواندن آن از سوی درمانگر مورد بررسی قرار گیرد و اگر درمانگر، تکلیفی را به مراجعه‌کننده‌اش می‌دهد تا اجراکند یا در کتاب توصیه‌ها و تمرین‌هایی شده است، فرد باید آنها را واقعا انجام دهد.

اما در حوزه کار با کودکان، کتاب‌درمانی بسیار کارآمد و اثربخش است، زیرا کودک می‌تواند خود را در قالب داستان بهتر بشناسد و الگوبرداری‌های مــــفیدی داشته باشد.

در این حوزه تا چه اندازه و چگونه می‌توان کتاب خوب را از بد تشخیص داد، به بیان دیگر چه معیارهایی می‌تواند هنگام انتخاب کتاب موثر باشد؟

تشخیص کتاب خوب از بد کار ساده‌ای نیست، اما چندان دشوار هم نیست. زیرا چنانچه کتابی فقط تیتر و عنوان جذابی داشته باشد، اما در آن مطلب کاربردی و قابل فهمی وجود نداشته باشد توصیه نمی‌شود. ضمن این که خود فرد با مطالعه کتاب و بخصوص توجه به مقدمه اولیه و فهرست مطالب مندرج در کتاب خواهد فهمید کتاب کاربردی است یا خیر. از دیگر معیارها می‌توان به مواردی همچون نویسنده کتاب و حوزه تحصیلاتی وی، روان‌بودن مطلب، نشر تخصصی و البته مقدمه کتاب توجه داشت.

به تالیفی بودن کتب به عنوان یک امتیاز اشاره کردید. با توجه به این که اغلب این کتاب‌ها ترجمه است، این نکته به ناهمخوانی فرهنگی و اجتماعی موضوع با جامعه و ساختار فرهنگی و تربیتی ما منجر نمی‌شود؟

در واقع، مهم‌ترین مشکل ما در مورد کتاب‌درمانی همین موضوع است. زیرا بسیاری از کتب ترجمه بوده و با فرهنگ غنی ما همخوان نیست. بنابراین لازم است کتاب‌ها متناسب با فرهنگ هر جامعه به افراد توصیه و عرضه شود. به بیان دیگر می‌توان گفت کتب تالیفی غنی، اثربخشی بهتری را از خود نشان می‌دهد.

آیا هر شخصی در هر سطحی از مواجهه با مشکلات روحی ـ روانی و شخصیتی می‌تواند با خواندن این نوع کتاب‌ها به اثرات درست و عینی دست یابد؟

جالب است بدانید اثرات کتاب‌درمانی در موارد مختلف مورد بررسی قرار گرفته است. حتی پژوهش‌هایی در زمینه بررسی تاثیرات کتاب‌درمانی در درمان افسردگی صورت گرفته و نتایج حاکی از اثربخش بودن کتاب‌درمانی در درمان و کاهش افسردگی و حتی ماندگاری آن بوده است، اما به افراد توصیه می‌شود فقط به کتاب اکتفا نکنند، زیرا سطح مشکل نیز بسیار مهم است. چنانچه مشکل عمیق باشد، کتاب نمی‌تواند به تنهایی راهی برای رهایی یافتن از مشکل باشد.

شما به‌عنوان یک روان‌شناس این کتاب‌ها را از نظر اثربخشی برای مردم چگونه ارزشــگذاری و طبقه‌بندی می‌کنید؟

این کتاب‌ها در مورد مسائل نه‌چندان جدی می‌تواند بسیار اثربخش باشد و کمکی برای رفع مشکلات بکند، اما لازم است روان‌شناس در انتخاب کتاب دقت کند و حتما خودش کتابی را که معرفی می‌کند خوانده باشد و صرفا به تیتر جذاب یک کتاب اکتفا نکند. البته همان‌گونه که گفتم کتاب‌درمانی برای کودکان بسیار اثربخش است.

چرا مطالعه این نوع کتاب‌ها را نمی‌توان جایگزین مشاوره کرد؟

مطالعه کتاب نمی‌تواند جایگزین مشاوره باشد، زیرا مخاطب کتاب فقط یک نفر یعنی خواننده کتاب است. به این ترتیب، بازخورد و واکنشی در قبال خواننده وجود ندارد. البته در اثربخشی مطالعه کتاب طی روند درمان و تسریع افزایش آگاهی شکی نیست، اما به تنهایی نمی‌توان کتاب را جایگزین دیدگاه تخصصی مشاوره و روان‌شناسی ساخت، زیرا بسیاری از افراد هستند که حتی علاقه‌ای به مطالعه ندارند یا خواندن کتاب را نیمه‌کاره رها می‌کنند.

پونه شیرازی / گروه جامعه


ادامه مطلب ...

آخر هفته: موقعیتی برای تلذذ روحیه و روان |مجموعه عکس|

پنج شنبه 5 تیر 1393 ساعت 13:16

اگر اهل هنر و فرهنگید و به تماشای تابلو علاقه‌ای دارید یا اگر این آخر هفته‌ای حوصله‌تان سر رفت، پیشنهاد می‌کنیم سری به نمایشگاه نگارخانه‌داران جهان در ایران بزنید که بعد از ظهر دیروز (چهارشنبه) در باغ موزه قصر افتتاح شد. اگر هم وقت رفتن به این نمایشگاه را ندارید، حداقل با ما همقدم شوید و چند تصویر از این نمایشگاه را در ادامه به تماشا بنشینید.


ادامه مطلب ...

آثار روزه‌داری بر سلامت روان

سلامت روان یعنی حداکثر رضایت و اثربخشی که هر فرد در رفتارهای فردی و اجتماعی خود دارد. بدون شک سبک زندگی انسان اثرمستقیمی بر سلامت روان او دارد.

چنانچه فردی در مورد خودش و دیگران و زندگی، احساسات و رفتار و تعامل سالم و مثبت داشته باشد می‌توان گفت از سلامت روان برخوردار است.

سلامت روان سه بخش را در‌برمی‌گیرد. اولین بخش به خود فرد مربوط است که شامل مسلط بودن بر هیجانات، آگاهی یافتن از ضعف‌ها و راضی بودن از خود است.

بخش دوم، به دیگران مربوط است که شامل گرایش و علاقه‌مندی به دوستی‌های صمیمی و طولانی، احساس تعلق خاطر داشتن به گروه، و احساس مسئولیت کردن در قبال محیط پیرامون است.

بخش سوم، بازخوردهایی است که نسبت به زندگی داریم که شامل توانایی تصمیم‌گیری، مسئولیت پذیری و توسعه و بسط امکانات و علاقه‌مندی‌های فرد و ذوق خوب کار‌کردن است. اگر بخواهیم بگوییم فردی سلامت روان دارد، این سلامت روان را با هفت ملاک می‌توان مورد ارزیابی قرار داد:

ـ رفتار اجتماعی مناسب

ـ رهایی از نگرانی و گناه

ـ فقدان بیماری روانی

ـ کفایت فردی و خودمهارگری

ـ خویشتن‌پذیری و خودشکوفایی

ـ توحید یافتگی و سازماندهی شخصیت

ـ گشاده‌نگری و انعطاف‌پذیری

بنابراین اگر بتوانیم در این هفت زمینه خود را ارتقا دهیم، می‌توانیم لحظه به لحظه به سلامت روان نزدیک شویم. یکی از این موارد، خودمهار‌کردن است.

روزه‌داری به ارتقای این بخش بسیار کمک می‌کند. کسی که روزه می‌گیرد علاوه بر نزدیکی به خداوند تمرینی مبنی بر مهارکردن تکانه‌های درونی خود دارد و می‌تواند خود را کنترل کند.

فردی که در طول سال، یازده ماه عادت به خوردن و آشامیدن داشته با روزه‌داری انعطاف‌پذیری را نیز تمرین می‌کند.

همچنین روزه گرفتن می‌تواند آستانه تحمل افراد را نیز بالاببرد و به نوعی تمرین صبر است. همچنین یکی از اتفاقات خوب دیگر در روزه‌داری ارتقای اعتماد به نفس است.

موفقیت‌هایی که فرد در زندگی خود دارد به رشد اعتماد به نفس او منجر می‌شود و زمانی که فرد موفق به روزه گرفتن می‌شود. اعتماد به نفس او در زمینه‌های مختلف ارتقا می‌یابد، خلق او نیکو و افسردگی از دور می‌شود.

لازم است برای افراد مفهوم سازی شود که روزه‌داری علاوه بر تمرین جسمی و سلامت جسمی به ایجاد روحیه سخت رویی، خودباوری، اعتماد به‌نفس، ارتقای خودمهار‌گری و احساس کفایت و شایستگی منجر می‌شود که تمام این موارد تک به تک فرد را از لحاظ آرامش و سلامت روان ارتقا می‌دهد.

با توجه به این‌که روزه‌داری آداب خاص خود را دارد، تمرین‌های دیگری نیز برای حفظ آرامش فرد به دنبال دارد و فرد روزه‌دار با رعایت آداب روزه، در واقع رفتار مناسب را نیز تمرین می‌کند.

دکتر مهرنوش دارینی - روان‌شناس و مشاور


ادامه مطلب ...

تاثیر بارداری بر روح و روان مادر

جام جم سرا:بیشترخانم‌ها حاملگی را تجربه‌ای خوشایند قلمداد می‌کنند و به گفته دکتر آمنه لاهوتی‌اشکوری، متخصص زنان و زایمان خانم‌های باردار معمولا عوارض جسمی‌ای چون تهوع و احساس ضعف در اوایل بارداری و احساس ناراحتی و مشکلات خواب را در مقطع پایانی بارداری تجربه می‌کنند، ولی بیشتر بارداران درطول سه ماهه دوم و سوم بارداری احساس انرژی زیاد و حس مثبت دارند. به بیان دیگر، تجربیات خوشایندی در بدن مادر طی سه ماهه دوم و سوم بارداری جایگزین خواهد شد که باعث می‌شود وی حس بسیارخوبی در طولانی‌مدت داشته باشد و تجربیات ناخوشایند احتمالی ابتدای بارداری را از خاطر ببرد.

ترک سیگار و کنترل دیابت

حاملگی باعث می‌شود که اکثر زنان در یک وضعیت مثبت از نظر سلامتی قرار گیرند و عادات بد خود را برای سلامت جنین ترک کنند. دکتر لاهوتی با اشاره به این مساله در گفت‌وگو با جام‌جم ادامه می‌دهد: به عنوان مثال، حاملگی بهترین زمان برای ترک سیگار است. همچنین بزرگ‌ترین انگیزه برای دریافت هوای تازه و ورزش محسوب می‌شود. حتی بارداری در خانم‌های دیابتی باعث می‌شود تا انگیزه بیشتری برای یادگیری مدیریت بیماری خویش داشته باشند. حتی اغلب این عادات خوبی که طی بارداری کسب می‌شود تا بعد از بارداری نیز باقی می‌ماند و باعث می‌شود سبک زندگی بعدی شخص نیز بهبود پیدا کند.

کاهش خطر سرطان پستان

دیر یا زود بعد از به دنیا آمدن نوزاد، دردهای قاعدگی دوباره شروع می‌شود، اما معمولا به شدت دردهای قبل از بارداری نیست. این کاهش درد، یک پدیده کاملا شناخته‌شده است، اما دلیل آن کاملا مشخص نیست.

علاوه بر این دکتر لاهوتی با اشاره به مطالعات جدید دانشمندان مبنی بر این که بارداری نقش محافظتی در برابر سرطان سینه و تخمدان دارد، توضیح می‌دهد: هرچه تعداد بارداری‌ها بیشتر باشد و هرچه بارداری در سنین پایین‌تری اتفاق بیفتد این اثرات بیشتر خواهد بود. دلیلی که برای این موضوع بیان شده این است که طی حاملگی، تخمک‌گذاری متوقف می‌شود و به همین دلیل خطر سرطان سینه و تخمدان کمتر می‌شود. تئوری دیگری هم مطرح است و آن این که بافت سینه‌ای که در معرض تغییرات ناشی از بارداری نبوده بیشتر مستعد ابتلا به سرطان است.

تقویت حس بویایی

به نظرمی‌رسد حس بویایی طی حاملگی قوی‌تر می‌شود و این مساله باعث می‌شود فرد باردار مزه‌ها را بهتر و بیشتر تشخیص دهد و از طعم‌های خوب و خوشایند لذت بیشتری ببرد.

دکتر لاهوتی با اشاره به فرضیه‌ای که درمورد چرایی این قابلیت گفته شده، می‌گوید: تقویت حس بویایی برای حفاظت مادر و پرهیز وی از مواد خطرناکی مثل الکل، توتون و دود سیگار است. بعضی از پژوهشگران نیز معتقدند که دیگر حواس مادر نیز تقویت می‌شود تا وی بتواند صداها و بوهای ضعیف فرزند خود را تشخیص داده و او را بشناسد، اما این‌که هورمون‌های بارداری باعث این مساله می‌شود یا مسئولیت مادر شدن، نکته‌ای است که مورد اختلاف نظر است.

تقویت اعتماد به نفس

بارداری از آن دست اتفاقاتی در زندگی یک زن محسوب می‌شود که تجربه‌اش برای خیلی‌ها لذتبخش بوده و احساس و اعتماد به نفس خوبی به فرد داده است. یعنی همین که می‌بیند با وجود تحمل فشارهای ناشی از حاملگی قادر به انجام بسیاری از کارها هست، احساس توانمندی می‌کند.

دکتر لاهوتی در این باره می‌گوید: بعضی از مطالعات نشان داده‌ است که پس از زایمان و وضع حمل بسیاری از زنان احساس جدید خوبی نسبت به خود دارند. یعنی وقتی می‌بیند که یک انسان جدید از طریق بدن او پا به هستی می‌گذارد این خودش احساس بسیار شیرینی به آنها می‌دهد که باعث می‌شود بسیاری از مشکلات برایشان کم‌اهمیت جلوه کند.

کاهش عوارض ناشی از فیبروم‌های رحمی

بررسی‌ها نشان می‌دهد زنانی که هرگز باردار نشده‌اند بیشتر دچار فیبروم‌های رحمی‌می‌شوند. دکتر لاهوتی با اشاره به این موضوع می‌گوید: در بیماری اندومتریوز هم که بافت‌های داخل رحمی‌ در مکانی غیرعادی مثل تخمدان و لگن رشد می‌کنند بیمار با درد های شدید لگنی، بویژه از چند روز قبل از شروع عادت ماهانه و ادامه دردها درطول قاعدگی مراجعه می‌کند، اما در دوران بارداری به علت تغییرات هورمونی ایجاد شده رشد ضایعات اندومتریوز متوقف و چسبندگی‌های ناشی از آن نیز کمتر می‌شود و درد بیماری نیز فروکش می‌کند.

افزایش قابلیت‌های ذهنی

بعضی از پژوهشگران نیز معتقدند گرچه دردهای زایمانی و سختی‌های آن برای مدت کوتاهی در همان دوران زایمان ذهن مادر را از کار می‌اندازد، ولی بعد از آن به طرز معجزه‌آسایی هوش و قابلیت‌های ذهنی مادر افزایش می‌یابد. شاید به همین دلیل است که بسیاری از زنان پس از بچه‌دار شدن می‌توانند با وجود مشغله کاری و ذهنی زیاد به دانشگاه بروند و بخوبی تحصیل کنند.(پونه شیرازی/گروه سلامت)


ادامه مطلب ...

اثرات مدگرایی بر سلامت روان جامعه

جام جم سرا: مد و مدگرایی پدیده‌ای است که کمابیش در میان همه‏ اقشار جامعه وجود دارد؛ اما جوانان و نوجوانان بیش از دیگران به «مد» و «مدگرایی» اهمیت می‌دهند. امروزه جوانان با گسترش وسایل ارتباط جمعی و فناوری‌های جدیدِ رایانه‌ای، ارتباطات گسترده‌ای با جوامع و فرهنگ‌های گوناگون یافته‌اند و موقعیت آن‌ها در شناخت و فهم ارزش‌ها، باور‌ها و انتخاب هنجارهای مطلوب، پیچیده‌تر و مشکل‌تر شده است و چه بسا زمینه‌های موجود، باعث شده تا جوانان و نوجوانان به رفتار‌ها و هنجارهای متضاد با ارزش‌های جامعه‏ی خویش رو آورند.

پریناز بنی سی، روان‌شناس و مدرس دانشگاه در برنامه «زندگی جاری‌ست» گروه سلامت روان و خانواده رادیو سلامت با بیان اینکه شکل، رنگ، قواره، گاهی کیفیت، مارک و مدل را مد می‌گویند، گفت: اینها به صورت نامحسوس و گاهاً هدایت شده شیوع پیدا می‌کند، و به صورت مقطعی دارای رشد فزاینده می‌شود و بعد از یک مدتی فرو کش می‌کند، چون منشاء مد بیشتر از خارج از کشور است.

وی ادامه داد: معمولاً با مزاج، سلیقه و عرف خانواده‌ها همخوانی ندارد. بدین صورت که می‌تواند به صورت غیر ارادی در مقابل سنتِ حاکم بر خانواد‌ها، قد بر علم کند.
این مدرس دانشگاه در ادامه بیان کرد: با توجه به اینکه در فرهنگ ما قایل به اعتدال هستیم گاه نقطه مقابل اعتدال قرار می‌گیرد. بدین صورت که یک رویه جاری بوده است که مورد توافق جسمی قرار گرفته، مد گا‌هی این توافق را از بین می‌برد؛ و بیشتر برای جوانان جذابیت دارد، چون جوان دوست دارد مطرح شود. جوان فکر می‌کند دنیا را متفاوت ببینند.
وی با بیان اینکه جوان به دنبال انگیزه‌های مطرح شدن، متفاوت بودن، جلوه‌گری، متمایز بودن است، بیان کرد: این ویژگی جوانان باعث می‌شود که جوان خودبخود به طرف مد راغب شود. مد به خودی خود نه قابل تایید و نه قابل تکذیب است. هرگاه در مقابل ذائقه‌های جمعی قرار بگیرد ایجاد تنش نامحسوس می‌شود.
بنی سی با بیان اینکه خانواده‌ها با توجه به فرهنگ مدیریت حاکم می‌توانتد واکنشهای رفتاری متفاوت اتخاذ کنند، اظهارکرد: در جایی که خانواده پدرسالاری است از طریق پدر و اگر مادرسالاری است از طریق مادر؛ ولی مهم این است که بدانیم در مقابل مدهایی که مورد توافق فرهنگ منطقه و جامعه نیست چه کار کنیم. آموزش و پرورش، گروه همسالان، تذکرات غیر مستقیم، رسانه و مطبوعات در این زمینه نقش مهمی دارند. (سلامت)


ادامه مطلب ...

مخدر «گل» چیست؟ مواد روانگردان چه اثری بر بدن و روان دارند؟

جام جم سرا: هر روز ۹نفر از ایرانی‌ها به خاطر مصرف مواد مخدر می‌میرند. جماعتی که به گواه آمارهای جمعیت مبارزه با دخانیات کشور، از ۱۰سالگی دست به سیگار می‌شوند و از ۱۷سالگی مواد مخدر را تجربه می‌کنند.
در این میان، گروهی هم هستند که از ۱۲ سالگی به بعد پای مخدرهای صنعتی به زندگیشان باز می‌شود و روزگارشان را با شیشه، حشیش، کروکودیل و ماریجوانا سیاه می‌کنند؛ مخدرهایی که یک جمله مشترک درباره بیشتر آن‌ها تکرار می‌شود: «این اعتیاد آور نیست»! این جمله، امروز بیشتر از همه درباره «گل» به گوش می‌رسد.


ماده مخدر گل،‌‌ همان اندازه که اسم خوشایندی دارد، یکی از خطرناک‌ترین مواد مخدری است که این روز‌ها در دست جوان‌ها می‌چرخد و به اسم یک روانگردان طبیعی خرید و فروش می‌شود. مخدری که ضربان قلب را بالا می‌برد، احساس بی‌قراری می‌دهد، باعث توهم می‌شود و با یک بار مصرف، طوری عملکرد مغز را مختل می‌کند که زندگی بدون آن غیر ممکن می‌شود.


روانگردان‌ها از کجا می‌آیند؟

اولین بار، در دهه ۱۹۷۰ تا ۱۹۸۰ میلادی بود که امریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی روی مواد شیمیایی‌ای کار کردند که عموما با هدف نظامی تولید می‌شدند. این مواد، در واقع فرمول‌های جدیدی بودند که خواص روانگردان داشتند و در آزمایش‌های کنترل فکر، با هدف حقیقت یابی از جاسوسان مورد استفاده قرار می‌گرفتند. این ترکیبات خواصی شبیه حشیش و ماریجوانا داشتند با این تفاوت که می‌توانستند چندین برابر آن تاثیرگذار باشند.

سال‌ها بعد، گیاه شاهدانه‌ای که به آن «کوش افغان» هم گفته می‌شد، از افغانستان به امریکا برده شد و این شروع پیدایش «گل» بود. گیاهی که از تولیدش زمان زیادی نمی‌گذرد اما به خاطر تاثیرات درمانی‌اش در پزشکی جای خود را باز کرد.

دکتر محمدرضا یزدان نیاز، پژوهشگر و متخصص ترک اعتیاد می‌گوید: «با استفاده از کوش افغان، ماریجوانای جدیدی کشت شد که خواصی متفاوت از ماریجوانای سنتی داشت و به آن «مدیکال ماریجوانا» گفته می‌شد. ماری جوانا گیاهی است که هم نوع نر آن وجود دارد و هم نوع ماده. نوع نر ۳درصد و نوع ماده ۸درصد مخدر دارد. اتفاقا اعتیاد به ماریجوانا بسیار دیر ایجاد می‌شود و خیلی راحت هم قابل ترک است؛ اما گیاه جدیدی که با تغییرات ژنتیکی تولید شد، دو جنسیتی بود و برخلاف ماریجوانای طبیعی که گل‌های کمی دارد، بسیار پر گل است. در این گل‌ها ۷ برابر بیشتر از ماریجوانا ماده مخدر وجود دارد. آنقدر که اگر از کنار آن عبور کنید یا شب بالای سرتان باشد، دچار توهم می‌شوید.»


ماریجوانایی که این روز‌ها در دست جوان‌ها می‌چرخد، گل همین ماریجوانای تغییر ژنتیکی یافته است که حتی دست و دل پزشکان هم برای تجویز آن می‌لرزد و فقط در شرایط خاصی، برای بیماران خاص آن را توصیه می‌کنند؛ به مدت محدود و دوز بسیار پایین.


دکتر یزدان نیاز می‌گوید: «بیمار می‌تواند حداکثر یک ماه با دوز خیلی پایین از ماریجوانای طبی استفاده کند. آن هم در بیماری‌های عصبی شدید، یا بیمارانی که در مراحل پایانی عمرشان قرار دارند و پزشک می‌خواهد روزهای پایانی زندگیشان بدون درد بگذرد.»


«گلی» که آرتا کاشت

به مخدر گل اگرچه در دنیا به چشم دارو نگاه می‌شود اما از ۸-۹ سال قبل توسط فردی با نام مستعار آرتا به ایران آورده شد و حالا در شیراز کشت می‌شود. گل که در باور عمومی حتی کم خطر‌تر از حشیش و ماریجوانا و علف معرفی شده است، می‌تواند آنقدر خطرناک باشد که با یک بار مصرف، برای همیشه باعث اعتیاد شود. چون به طور مستقیم بخش‌های مسئول آرامش بخشی را در مغز فلج کرده و خودش جایگزین آن می‌شود. بنابراین با مصرف نکردن گل، فرد دچار اظطراب شدید، بیقراری، وحشت زدگی، تپش قلب شدید و... می‌شود. اعتیادی که دکتر یزدان نیاز آن را غیرقابل ترک می‌داند.


او می‌گوید: «متاسفانه گل در ایران آنقدر بازار پررونقی دارد که سال قبل در یکی از روستاهای استان فارس دیدم خرید و فروش آن خیلی راحت و انبوه انجام می‌شود. مردم سراغ قاچاقچی می‌رفتند، مخدرشان را می‌گرفتند و کارت می‌کشیدند و بیرون می‌آمدند.»


از سال ۲۰۱۳ مصرف ماریجوانا در ۲۰ ایالت امریکا آزاد شد که البته اهداف اقتصادی پشت آن بود. از آنجایی هم که تاثیر اعتیادآوری برگ ماریجوانا خیلی کم است دولت امریکا حساسیت زیادی برای مقابله با آن نشان نداد. همین آزادسازی ماریجوانا در امریکا و گیاهی بودن این مخدر باعث شد خیلی‌ها در ایران تصور کنند که مخدر گل ضرری ندارد و خیلی راحت می‌توان آن را ترک کرد.

دکتر یزدان نیاز می‌گوید: «گل خطرناک‌ترین مخدر امروز است و با یک بار استفاده، ممکن است فرد به مدت ۶ماه تا یک سال دچار توهم عصرگاهی شود. ما هنوز اثرات این مخدر را به طور کامل نمی‌دانیم اما عوارض گسترده‌ای از آن مشاهده شدهاست. جالب اینکه مخدر گل روی گروه‌های خونی +A و +O اثر توهم زایی بیشتری دارد.»


درمان، بی‌درمان

ناشناخته بودن اثرات استفاده از گل در مدت طولانی و با دوز بالا، در کنار کمبود تحقیقات جهانی باعث شده است که اعتیاد به گل جزو اعتیادهای بدون درمان شناخته شود. بیشتر روش‌های ترک که در ایران به کار گرفته می‌شود، متکی به تحقیقات و شیوه‌های درمانی در خارج از کشور است و این در حالی است که در خارج از ایران، مخدر گل یا‌‌ همان مدیکال ماریجوانا برای مصارف دارویی بیماران خاص استفاده می‌شود و استفاده تفننی ندارد. بنابراین، روش موثری هم برای ترک آن معرفی نشده است.


دکتر یزدان نیاز، صحبت‌هایش را با یک هشدار جدی پایان می‌دهد: «سن مصرف گل به دبیرستان‌ها رسیده است. خانواده‌ها اطلاع دقیقی درباره این مخدر ندارند و جوان‌ها تصور می‌کنند گیاهی طبیعی و بی‌ضرر است. در واقع ضعف اطلاع رسانی درباره این مخدر باعث شده که خیلی از جوانان تصور کنند می‌توانند خیلی راحت مصرف گل را کنار بگذارند. تصوری که به هیچ وجه درست نیست.»


در جدول زیر می‌توانید اطلاعاتی را درباره چند نمونه از معروف‌ترین روانگردان‌های جدید و نوظهور ببینید:

نام مخدر

ترکیب

شیوه مصرف

تاثیر

شکل ظاهری

کروکودیل (نمک حمام)

بنزین، تینر نقاشی، جوهر نمک، کدئین و فسفر قرمز

تزریق، مصرف خوراکی

سبزی رنگ کل بدن، تضعیف سیستم ایمنی، ایجاد زخم و قانقاریا در پوست، مرگ در کمتر از یک سال

قرص بلور شکل

ماشروم

برگرفته از یک نوع قارچ سمی است.

استعمال به صورت کشیدنی، مخلوط شده با توتون، دم کردنی و خشک شده

توهم زایی بسیار شدید و طولانی، کاهش تنفس، افزایش ضربان قلب و فشار خون، گشادی مردمک چشم، گُر گرفتگی، اختلال در عملکرد کلیه ها، سفت شدن عضلات بدن، بالا رفتن دمای بدن، حالت گیجی و خواب آلودگی، درد شکم، اسهال، تهوع و مرگ.

برگه هایی شبیه کاغذ شامل قطعات کوچک مکعب که مواد مخدر روی آنها قرار داده شده.

نورجیزک و تمجیزک

نورفین (برگرفته از خشخاش)

تزریق وریدی

چاقی کاذب، تجمع چربی پشت گردن، فشار خون و تضعیف سیستم ایمنی بدن، اختلالات کبدی، عفونت شدید و آسیب بافتی

قرص، پودر (عموما به عنوان یک داروی ترک اعتیاد معرفی می شود)

گل

(نام های دیگر: شهرزاد، AK47، AK48)

ماری جوانا

استعمال در کاغذ سیگار

اضطراب، حملات همراه با وحشت‌زدگی، خنده‌های بی‌مورد، خشکی دهان، ضربان قلب بالا، فراموشکاری، سندروم بی‌انگیزگی و اشتهای سیری ناپذیر، توهم شدید

پودر سبز رنگ

اسید

دارویی است که از قارچی انگلیسی به نام ارگوت که بر روی گیاه چاودار زندگی می‌کند، به دست می‌آید.

جاسازی روی ورقه هایی رنگی شبیه به عکس برگردان یا تمبر و قرار دادن آن در دهان.

گشاد شدن مردمک چشم ها، بالا رفتن دمای بدن و ضربان قلب و فشارخون، عرق کردن، لرز، رعشه، سرگیجه، گرگرفتگی، تاری دید، تهوع، بی خوابی، بی اشتهایی، توهم، ناهنجار های تنفسی، کما

قرص، کپسول، کاغذ

اشک

هروئین غلیظ و فشرده به همراه داروهای آرام بخش و کورتن

استنشاق

لذت و سرخوشی، کج خلقی و افسردگی، احساس بی ارزش بودن و ولع فراوان برای مصرف مجدد، تیره شدن پوست، اضطراب و بی قراری، وابستگی شدید، کاهش سطح هوشیاری، عدم تعادل، بی حوصلگی، کاهش میل و توانایی جنسی، کاهش وزن، چرت زدن دائمی، بی توجهی به وضعیت بهداشتی و سلامتی

پودر کرم مایل به قهوه ای. عرضه به صورت کپسول یا در ورق آلومینیومی

تسبیح

آمفتامین، آیس

خوراکی، استنشاق

سکته‌ مغزی، از دست دادن حس بویایی و چشایی، فراموشی، ضعف بینایی

دانه‌های گرد به صورت رشته‌هایی از جنس آمفتامین

(آرزو رستم‌زاد/خبرآنلاین)


ادامه مطلب ...

بهداشت روان سالمندان و آلزایمر برخی مسئولان

در کشورهای در حال توسعه جمعیت سالمند در مدت کوتاهی دو برابر شده، بنابراین هیچ برنامه ریزی مناسبی برای سلامت و رفاه آنان انجام نگرفته، زیرا مسئولان وقت کمتری برای رسیدگی به سالمندان داشته و برای تامین رفاه و سلامت این گروه‌های سنی از امکانات محدودی هم برخوردارند. در حالی که باید این قشر مورد توجه قرار گیرند و از مراقبتهای جسمی و روانی لازم برخوردار شوند.
به عبارت دیگر این عزیزان افزون بر سلامت جسمانی باید رفاه اجتماعی و اقتصادی هم برایشان تأمین شود، در غیر این صورت افزایش شمار سالمندان کشوربه یک چالش و مشکل بزرگ تبدیل می‌شود و بتدریج که جمعیت به بالای ۶۰ سال می‌رسد مشکلات زیادی برایشان پدید می‌آید که می‌توان به افزایش بیماری‌های غیرواگیر مانند سرطان، بیماری‌های قلبی وعروقی، دیابت و... اشاره کرد که افراد مسن بیشتر در معرض خطر قرار دارند و هزینه‌های سنگینی را به خود و نظام سلامت وارد می‌کنند.
از سوی دیگر بهداشت روانی سالمندان مساله بسیار مهمی است که ضروری است به آن توجهی خاص داشت، زیرا افراد سالمند عمری را به خانواده و جامعه خدمت کرده‌اند و حق آنهاست تا در این زمان با قدردانی و احترام زمینه آرامش و ارزشمندیشان تامین و ارتقا یابد.


در گذشته خانواده‌ها از افراد سالمند نگهداری می‌کردند و فرد تا زمانی که زنده بود همه اعضای خانواده وظیفه خودشان می‌دانستند که از سالمند خود با احترام نگهداری کنند. اما امروزه با وجود مشکلات زندگی در شهرهای بزرگ و خانواده‌های کوچک با جمعیت کم و اغلب خود محور و تا حد زیادی خود خواه و فراموشکار، خانه سالمندان به وجود آمده و کمتر حرمت آنان نگه داشته می‌شود و بسیاری به این سبب در معرض بیماری‌های روانی قرار می‌گیرند و سالهای پایان زندگی را با مشکلات عاطفی فراوانی طی می‌کنند.
در واقع زندگی ماشینی و کم تحرکی مشکلات زیادی را برای سالمندان ایجاد کرده و در مورد سلامت روان سالمندان نیز عملا کار موثری انجام نشده، در حالی که باید در نظر داشت سلامتی تنها جنبه جسمی ندارد، بلکه بعد روانی آن هم بسیار با اهمیت و لازم است مسئولان سلامت روانی سالمندان را هم مد نظر داشته باشند و برای آموزش آن‌ها و اطرافیانشان سرمایه گذاری کنند، در غیر این صورت مشکلات موجب می‌شود سالمندی که زمانی در مسایل اقتصادی و اجتماعی جامعه مشارکت داشته و عضو توانمند خانواده و جامعه خود بوده است به فردی تبدیل شود که روحیه آسیب پذیری پیدا کرده وبرای جامعه و خانواده‌اش مشکل ساز شود.
چون در فرهنگ اسلامی ما سالمند تاج سر خانواده است، باید این شرایط را حفظ کنیم و رفتارمان با افراد سالمند با احترام کامل باشد، زیرا به هر حال پیری یا‌‌ همان سالمندی واقعیتی اجتناب ناپذیر است و هر اقدامی در امروز، فردا نصیب خودمان نیز خواهد شد. (دکتر بیژن صدری‌زاده - عضو فرهنگستان علوم پزشکی ایران/قدس آنلاین)

354


ادامه مطلب ...