مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

اثرات اختلالات روان بر بروز بی‌خوابی

ربابه غفار تبریزی درباره علل بروز بی‌خوابی بزرگسالان اظهار کرد: از علل روانی بروز بی‌خوابی می‌توان به افسردگی و اختلالات اضطراب و ترس اشاره کرد که با بالا رفتن هورمون استرس، فرد دچار بی‌خوابی مزمن می‌شود. اختلال بی‌خوابی طولانی باعث سفید شدن مو و بالا رفتن وزن در افراد می‌شود.

غفار تبریزی در رابطه با راه‌های درمان بی‌خوابی گفت: برای درمان بی‌خوابی علاوه بر دارو درمانی می‌توان از روش‌های رفتار درمانی و روان‌شناختی همچون تسلط بر ذهن، تمدید اعصاب و تمرین‌های تنفسی و‌ آرام‌سازی استفاده کرد. (باشگاه خبرنگاران)

480


ادامه مطلب ...

اختلالی که روان را پریشان و ذهن را مضطرب می‌کند

اصطلاحی که روانپزشکان برای این اختلال از آن استفاده می‌کنند از دست دادن تماس با واقعیت است و کسانی که به آن دچارند حالات روحی - روانی و رفتاری خاصی پیدا می‌کنند که گاهی ممکن است خطرناک نیز باشد.


ادامه مطلب ...

سلامت روان با روزه‌داری

سازمان بهداشت جهانی نیز سلامت فرد را ناشی از رفاه و آسایش جسمی و روانی بیان کرده است و یکی از مواردی که در سلامت روانی نقش مهمی ایفا میکند، بهرهمندی ازعزت نفس است. عزت نفس به معنای پذیرش و ارزشمندی است که هر فردی نسبت به خودش احساس میکند و افرادی که از عزت نفس بالاتری برخوردارند دنیا را با دید مثبت میبینند و برخورد مناسبتری نسبت به خود و دیگران دارند. احساس عزت نفس به ارتقای سلامت روانی فرد منجر میشود. بنابراین روزهداری میتواند اثرات مثبتی بر فرد داشته باشد. در واقع، روزهداری باعث افزایش حس همدلی در افراد میشود. از سوی دیگر، قرار گرفتن در یک فضای معنوی نوعی روان درمانی است و به کسب آرامش، دور شدن از اضطرابها، عصبانیتها و فشارهای روانی کمک میکند.

حتی روزهداری در مورد افرادی که بیماریهای خفیف روانشناختی دارند نیز توصیه میشود، اما آن دسته از بیمارانی که تحت درمانهای دارویی بسیار منظم هستند و از اختلالات روانشناختی شدید رنج میبرند احتمال این که بتوانند روزه بگیرند، بسیار کم است. این بیماران باید برنامه‌‌ریزی خاصی برای مصرف داروها و تغذیه خود در افطار و سحر نیز داشته باشند؛ چراکه اگر در مرحله بهبود باشند، ولی تغذیه مناسب نداشته باشند از نظر مکانیسمهای تطابق روانی ضعیفتر عمل میکنند و بخوبی نمیتوانند با شرایط خاص این ماه و تغییرات به وجود آمده در برنامه روزانهشان کنار بیایند. در نتیجه ممکن است با عود یا تشدید علائم بیماری مواجه شوند.

توجه داشته باشید با کاهش قندخون و میزان مایعات بدن به دلیل روزهداری، فیزیولوژی بدن تغییر میکند و خلق و خو و رفتار عوض میشود، بخصوص اگر فردی فعالیت فیزیکی هم داشته باشد، این تغییرات نمود بیشتری پیدا میکند. بنابراین افرادی که زمینه برخی مشکلات و اختلالهای روانپزشکی دارند، در چنین شرایطی دچار کاهش آستانه تحمل میشوند و واکنشهای شدیدی نشان میدهند، مثلا بدخلقی میکنند یا بدرستی رانندگی نمیکنند. پس این بیماران در مورد روزهداری و سبک مصرف دارو حتما باید با روانپزشک خود مشورت کنند.

از سوی دیگر، روزهداری برای برخی مبتلایان به اختلالات روحی و روانی که بینش و آگاهی کافی در مورد نوع بیماری خود ندارند، ممکن است با تبعات منفی همراه باشد. روزهداری برای بیمارانی که مبتلا به اسکیزوفرنیا هستند یا آن دسته از اختلالاتی که لازم است تغییر در سبک زندگی روزمره آنها ایجاد شود، توصیه نمیشود، اما در مجموع حس همدلی و نزدیکی و تمرین صبوری و خودداری و خودآرامسازی که در این ماه صورت میگیرد، اثرات انکارناپذیری بر آرامش مبتلایان به اختلالات خفیف روانشناختی دارد.

دکتر مهرنوش دارینی
روان‌شناس و مشاور


ادامه مطلب ...

سلامت روان با روزه‌داری

سازمان بهداشت جهانی نیز سلامت فرد را ناشی از رفاه و آسایش جسمی و روانی بیان کرده است و یکی از مواردی که در سلامت روانی نقش مهمی ایفا میکند، بهرهمندی ازعزت نفس است. عزت نفس به معنای پذیرش و ارزشمندی است که هر فردی نسبت به خودش احساس میکند و افرادی که از عزت نفس بالاتری برخوردارند دنیا را با دید مثبت میبینند و برخورد مناسبتری نسبت به خود و دیگران دارند. احساس عزت نفس به ارتقای سلامت روانی فرد منجر میشود. بنابراین روزهداری میتواند اثرات مثبتی بر فرد داشته باشد. در واقع، روزهداری باعث افزایش حس همدلی در افراد میشود. از سوی دیگر، قرار گرفتن در یک فضای معنوی نوعی روان درمانی است و به کسب آرامش، دور شدن از اضطرابها، عصبانیتها و فشارهای روانی کمک میکند.

حتی روزهداری در مورد افرادی که بیماریهای خفیف روانشناختی دارند نیز توصیه میشود، اما آن دسته از بیمارانی که تحت درمانهای دارویی بسیار منظم هستند و از اختلالات روانشناختی شدید رنج میبرند احتمال این که بتوانند روزه بگیرند، بسیار کم است. این بیماران باید برنامه‌‌ریزی خاصی برای مصرف داروها و تغذیه خود در افطار و سحر نیز داشته باشند؛ چراکه اگر در مرحله بهبود باشند، ولی تغذیه مناسب نداشته باشند از نظر مکانیسمهای تطابق روانی ضعیفتر عمل میکنند و بخوبی نمیتوانند با شرایط خاص این ماه و تغییرات به وجود آمده در برنامه روزانهشان کنار بیایند. در نتیجه ممکن است با عود یا تشدید علائم بیماری مواجه شوند.

توجه داشته باشید با کاهش قندخون و میزان مایعات بدن به دلیل روزهداری، فیزیولوژی بدن تغییر میکند و خلق و خو و رفتار عوض میشود، بخصوص اگر فردی فعالیت فیزیکی هم داشته باشد، این تغییرات نمود بیشتری پیدا میکند. بنابراین افرادی که زمینه برخی مشکلات و اختلالهای روانپزشکی دارند، در چنین شرایطی دچار کاهش آستانه تحمل میشوند و واکنشهای شدیدی نشان میدهند، مثلا بدخلقی میکنند یا بدرستی رانندگی نمیکنند. پس این بیماران در مورد روزهداری و سبک مصرف دارو حتما باید با روانپزشک خود مشورت کنند.

از سوی دیگر، روزهداری برای برخی مبتلایان به اختلالات روحی و روانی که بینش و آگاهی کافی در مورد نوع بیماری خود ندارند، ممکن است با تبعات منفی همراه باشد. روزهداری برای بیمارانی که مبتلا به اسکیزوفرنیا هستند یا آن دسته از اختلالاتی که لازم است تغییر در سبک زندگی روزمره آنها ایجاد شود، توصیه نمیشود، اما در مجموع حس همدلی و نزدیکی و تمرین صبوری و خودداری و خودآرامسازی که در این ماه صورت میگیرد، اثرات انکارناپذیری بر آرامش مبتلایان به اختلالات خفیف روانشناختی دارد.

دکتر مهرنوش دارینی
روان‌شناس و مشاور


ادامه مطلب ...

بدن سالم با روان سالم

دکتر امیر‌حسین جلالی، روانپزشک در این‌باره با تاکید بر این که منظور از سلامت، سلامت یکپارچه روانی، جسمی و اجتماعی و نه فقط نداشتن بیماری است، می‌گوید: سلامت روانی هم فقط به معنای نداشتن بیماری یا اختلال روانپزشکی نیست. شخصی از سلامت روان برخوردار است که بتواند کار کند و روابط صمیمانه با دیگران داشته باشد. البته توانایی داشتن روابط صمیمانه به معنای توانایی در برقراری، تداوم، ترمیم و حتی ختم روابط در زمان مناسب و به شیوه مناسب است.

باید بتوانید با هم گفت‌وگو کنید

از نظر روانپزشکی، انسان بهنجار از نظر روانی کسی نیست که تعارض ندارد یا دچار تنش نمی‌شود. اما آیا چنین وضعیتی ممکن و اصولا مطلوب است؟

این استادیار دانشگاه علوم پزشکی ایران در گفت‌وگو با جام‌جم پاسخ می‌دهد: در بدن هم ما به تب و درد نیاز داریم. تب یا درد به ما می‌فهماند خطری ما را تهدید می‌کند و در عین حال نشانه کارایی سیستم ایمنی و دفاعی ماست. از این‌رو دو انسان بهنجار هم می‌توانند با هم اختلاف پیدا کنند، اما مهم آن است که بدون احساس نامتناسبی از شرم و گناه قادر باشند با هم گفت‌وگو کنند و در زمان مناسب و به شیوه مناسب به اختلافی که با هم دارند، بپردازند.

وی تاکید می‌کند: تجربه غم، اضطراب یا حس ناخوشی در برابر اتفاق‌های تلخ، جدایی ها، تهدیدها و نابسامانی در حد مشخص و معینی نه تنها نشانه بیماری و ناخوشی روانی نیست، بلکه می‌تواند نشان‌دهنده سلامت روان و نمودی از کار مناسب و دفاع بهنگام روان باشد. اما طبعا همان‌گونه که تب طولانی یا همراه با ناخوشی شدید و جدی می‌تواند نشانه بیماری جسمی باشد اگر برخی نشانه‌ها یا علائم هم طول بکشد باید مورد توجه قرار گیرد.

روان‌تان بدون آرامش سالم نمی‌ماند

فراموش نکنید آرامش، اولین شرط روان سالم است‌ البته منظور از آرامش، آرامش نسبی و نداشتن دغدغه‌های متعدد و بازدارنده‌ای است که زندگی را از مسیر معمول و متعادل و پیشرفت باز می‌دارد.

روانپزشکان تاکید می‌کنند بهره‌گیری از اهرم آرامش برای ارزیابی و کنترل دغدغه‌ها و عوامل استرس‌زا که روند زندگی طبیعی را برای طولانی‌مدت تحت تاثیر قرار دهد، ضروری است.

هیجان‌تان را مدیریت کنید

توانایی کنترل و بروز مناسب احساسات و هیجان‌ها از دیگر نشانه‌های سلامت روان است‌. شخصی با روان سالم، نه احساساتش را سرکوب می‌کند و نه به صورت لجام گسیخته آن را بروز می‌دهد.

فراموش نکنید زمان، مکان و شکل مناسب بروز هیجان ناشی از احساسات مختلف یک مهارت است که هر شخصی از آن بهره‌مند نیست. به‌عنوان مثال عصبانیت، یک هیجان یا احساس است و شخصی که توانایی مدیریت هیجاناتش را داشته باشد، می‌داند این عصبانیت را چه وقت، کجا، با چه کسی و چگونه ابراز کند.

به‌خاطر داشته باشید بهره‌گیری درست و منطقی از مجموعه‌ای از توانایی‌های مغز یعنی هوشیاری، توجه، تمرکز و حافظه نیز از دیگر نشانه‌های سلامت روان ما تلقی می‌شود.

نشانه‌های به خطر افتادن سلامت روان

اما چه زمان باید با کسی مشورت کنیم و به توجه جدی‌تر به سلامت و وضعیت روانی خود نیازمند هستیم؟

دکتر جلالی نشانه‌هایی را که باید از سوی افراد برای بررسی روانشناختی جدی گرفته شود چنین بر می‌شمرد:

ـ اگر مدتی است خوب نمی‌خوابید، دیر به خواب می‌روید، طی شب مدام از خواب بیدار می‌شوید یا صبح خیلی زود از خواب بیدار می‌شوید و دیگر به خواب نمی‌روید.

ـ اگر چون گذشته انگیزه ندارید، از زندگی و از فعالیت‌هایی که همواره لذتبخش بوده دیگر به اندازه قبل لذت نمی‌برید، حوصله کار کردن ندارید و خیلی به آینده امید ندارید.

ـ اگر تمرکز ندارید، نمی‌توانید فکر خود را روی یک موضوع مشخص جمع کنید یا مدام به چیزهای پراکنده فکر می‌کنید.

ـ اگر زیاد فکر و خیال می‌کنید و مدام نگران هستید و هر موضوع کوچکی می‌تواند شما را به فکر فرو برد یا باعث دغدغه و دلشوره شما شود.

ـ اگر از خودتان راضی نیستید، مدام خود را سرزنش می‌کنید و نمی‌توانید از نتیجه کاری که می‌کنید لذت ببرید.

ـ اگر پرخاشگر شده‌اید، زود از کوره در می‌روید و مدام در رابطه با دیگران احساس تنش می‌کنید. به قول امروزی‌ها اگر حس می‌کنید مدام دیگران روی اعصاب شما هستند.

ـ اگر نمی‌توانید تصمیم بگیرید، زیاد شک می‌کنید، نمی‌توانید حرف آخر را بزنید و کارهایتان را تمام کنید.

ـ اگر بی‌قرار شده‌اید و نمی‌توانید یک جا یا روی یک موضوع مشخص متوقف بمانید.

بی‌شک اگر هر کدام از این نشانه‌ها را در خود می‌یابید برای مراجعه به یک روانپزشک نباید درنگ کنید.

پونه شیرازی - دانش و سلامت


ادامه مطلب ...

اثرات گریه کردن بر بدن و روان

گریه و خنده، هر دو در یک قسمت مغز وجود دارند. بسیاری از افراد گمان می کنند چون خنده باعث شادی می شود فواید بسیاری دارد.

اثرات گریه کردن بر بدن و روان

از طرفی چون منشا گریه غم و غصه است ضرر دارد در حالیکه این تصور کاملا اشتباه است و گریه هم خواص بسیاری دارد که در مطلب زیر به آن ها اشاره شده است:

۱- خاصیت سم‌زدایی از بدن:

سه نوع مختلف اشک وجود دارد که شامل اشک‌ غیرارادی، ‌اشک مداوم و اشک احساسی می‌شود. اشک‌های غیرارادی چشم‌ها را از آلودگی‌هایی همچون دود و غبار پاک می‌کند. اشک‌های مداوم چشم‌ها را نرم کرده و آن‌ها را در برابر عفونت‌ها حفظ می‌کند. اشک‌های احساسی هم فوائد بسیاری برای سلامتی دارند.

درحالیکه اشک‌های مداوم حاوی ۹۸ درصد آب است اشک‌های احساسی حاوی هورمون‌های استرس و دیگر مواد سمی است.

۲- خاصیت خودتسکین دهندگی: 

گریه کردن یکی از بهترین مکانیزم‌ها برای خود تسکین دهندگی است. بررسی‌ها نشان می‌دهد گریه کردن سیستم عصبی پاراسمپاتیک را فعال کرده که به آرام شدن بدن کمک می‌کند.

۳- تسکین درد: 

گریه کردن برای مدت طولانی به تولید اکسی‌توسین و مخدرهای درون‌زا منجر می‌شود. این ماده‌های شیمیایی کمک می‌کند درد جسمی و روحی فرد تسکین پیدا کند.

۴- جلب حمایت: 

اگر احساس تنهایی می‌کنید گریه کردن روشی است که اطرافیان را متوجه نیاز شما به کمک می‌کند. از زمان تولد، گریه کردن رفتار ضمیمه‌ای بوده و کاربرد آن به شکل‌های بسیاری برای جلب حمایت و دیگران بوده‌ است.

۵- کمک به رهایی از غم و اندوه: 

گریه کردن در زمان غم داشتن و اندوهگین بودن مهم است و به فرد کمک می‌کند تا با واقعیت روبرو شده و از دست دادن اعضای خانواده یا دوست خود را راحت‌تر بپذیرد.

۶- حفظ تعادل احساسی: 

گریه کردن تنها در واکنش به اتفاقات بد رخ نمی‌دهد و گاهی اوقات فرد به دلیل شادی، ترس یا مضطرب بودن گریه می‌کند. بررسی محققان دانشگاه ییل آمریکا حاکی از آن است که گریه کردن به این روش به حفظ تعادل احساسی فرد کمک می‌کند.

۷- کمک به تنفس نوزاد: 

اولین گریه نوزاد به هنگام تولد بسیار مهم است. نوزاد داخل رحم اکسیژن مورد نیاز را از بند ناف دریافت می‌کند و به محض تولد، بدن فرآیند تنفس را به تنهایی انجام می‌دهد. در حقیقت اولین گریه به ریه‌های نوزاد کمک می‌کند تا با زندگی در جهان خارج از رحم سازگار شود.

۸- کمک به خواب نوزاد: 

گریه کردن به نوزاد کمک می‌کند شب‌ها خواب بهتری داشته باشد. بنابر این گزارش، گریه کردن در واکنش به اتفاقی شاد یا ناراحت کننده طبیعی است اما افراط در آن از وجود مشکلی جدی حکایت دارد و اگر در فعالیت روزمره تداخل ایجاد کند می‌تواند نشانه‌ای از افسردگی باشد که در این مواقع مراجعه به متخصص ضروری است.


ادامه مطلب ...

علت های روان شناختی مجرد ماندن

به گزارش جام جم سرا به نقل از ماهنامه سپیده دانایی، به عنوان مصداق این مطلب می توانیم به جوانانی اشاره کنیم که نه مشکل اقتصادی دارند و نه معضل فرهنگی- اجتماعی خاصی اما هم چنان بر مجرد ماندن اصرار دارند. از این شواهد نتیجه می گیریم که باید عوامل دیگری هم در این مسئله دخیل باشند. این عوامل کدام اند و به عنوان یک فرد، چه قدر می توانیم در رفع آن ها موثر باشیم؟ روان شناسی پاسخ های جالبی برای این سوالات دارد.

گفتیم که مجرد بودن نتیجه اجتماع چندین دلیل است، اما چند تا از این دلایل همان چیزهایی هستند که واقعا هستند؟! مثالی می زنم: «آقای دکتر حدود 40 ساله ای مدت ها پیش از دوستانش خواسته بود که اگر گزینه مناسبی برای ازدواج سراغ دارند به او معرفی کنند. البته چون به لحاظ مشغله کاری وقتی برای جلسه معارفه نداشت سفارش داده بود که به عنوان قدم اول عکس ها و اطلاعات آن ها برایش ایمیل شود، بدون اینکه خودش عکسی در اختیار کسی بگذارد».

این آقای که هم چنان هم مجرد است مشکل اقتصادی ندارد، از لحظه رتبه بندی های اجتماعی هم که وضعش بد نیست، پس به قول خودش می ماند دو چیز: یکی کمبود وقتش و دومی خلقیات زنان امروزی؛ اما آیا این ها دلایل واقعی مجرد ماندن او هستند؟ به عبارت دیگر چه دلایل مهم تری ممکن است در پس ظاهر استدلال های او پنهان شده باشد؟ در ادامه به چند مورد از این دلایل می پردازیم:

1- اجتناب از تکرار کودکی

رسم بر این ست که والدین تسهیل کننده ازدواج فرزندانشان باشند، اما گاهی ناخواسته به مانع آن تبدیل می شوند. ریشه این ماجرا به نوع رابطه ای که فرزند در زمان کودکی از آن ها شاهد بوده بر می گردد. به عبارت دیگر اگر آنچه که کودک از رابطه پدر و مادر می بیند، دوستی و تفاهم باشد یک تاثیر بر تمایل او به ازدواج می گذارد و اگر شاهد خصومت ورزی های آن ها باشد یک تاثیر دیگر.

مجردهایی که معتقدند «ازدواج مساوی با بدبختی است» و یا «نمی توانند از این دوران طلایی (مجردی) دل بکنند»، شاید با چنین تجربه هایی مواجه بوده اند.

2- ترس از صمیمیت

ترس های ناخودآگاه هم ممکن است در دوران کودکی ایجاد شوند و هم در طی دوره های بعدی زندگی. برای مثال دختر خانم 30 ساله ای که مدت ها پیش رابطه ای دو ساله و صمیمی را با پسری همسن خود تجربه کرده بود و از آن انتظار ازدواج داشت، توجه دروغ های طرف مقابل درباره وفاداری به خودش شده و به اصطلاح رابطه را کات کرده بود.

در طی چند سالی که از آن ماجرا می گذرد، او آن قدر خودش را غرق در کار کرده و آن چنان درآمد و اعتباری به هم زده است که به قول خودش «نیازی به آقا بالاسر ندارد». او اگرچه معتقد است آن قضیه برایش تمام شده اما در واقعیت چنین نیست، او دچار ترس از صمیمیت است، نداشتن حتی یک دوست صمیمی این ادعا را تایید می کند.

3- کمبود عزت نفس و اعتماد به نفس

کمبود عزت نفس، افکار و رفتار ما را تحت تاثیر قرار داده و به کاهش شانس ازدواج کمک زیادی می کند! چگونه؟ وقتی که عزت نفس کافی نداریم صدای منتقدی را در ذهن خود می شنویم که می گوید: «هیچ کس از من خوشش نخواهد آمد»، «من جذاب نیستم»، «کی می آید خواستگاری من؟»، «کی زن من می شود؟» و...

علت های روان شناختی مجرد ماندن


در این وضعیت رفتاری هم که از خود نشان می دهیم، شامل بستن راه های ارتباطی با افراد جدید، منفی بافی، تن دادن به رابطه با کسی که از استانداردهای مورد نیاز برای ازدواج فاصله دارد و... می شود.

به علاوه کاهش عزت نفس کاهش اعتماد به نفس را به همراه می آورد. در این شرایط نمی توانیم در روابط به خودمان اعتماد کنیم، بنابراین از عهده مدیریت درست آن ها بر نمی آییم و طوری رفتار می کنیم که دیگران آن را حمل بر بی اعتمادی ما نسبت به خودشان می کنند. در نتیجه آن ها هم کمتر به ما اعتماد می کنند و تمایلشان را به ارتباط بیشتر با ما از دست می دهند.

4- خطاهای فکری

فکرهایی که شامل «همه یا هیچ» می شوند، به «حدس زدن افکار دیگران» می پردازند و «خیلی کلی یا خیلی جزئی به دیگران نگاه می کنند» از جمله خطاهای فکری هستند که احتمال مجرد ماندن را افزایش می دهند. برای مثال جملات قالبی معروفی مانند «همه زن ها عین هم اند»، «مردها به چیزی جز خودشان فکر نمی کنند» و «زن و شوهرهای امروزی فقط دو روز اول عاشق هم هستند» مصادیق گفتاری این قبیل اشتباهات فکری هستند.

5- ترس از دست دادن منطقه امن

همه آدم ها برای خودشان منطقه امنی دارند چون همه به احساس کنترل بر زندگی نیاز دارند. وقتی در روابطمان تجربه تلخی پیدا می کنیم، مرزی روانی- عاطفی را برای این جنبه از روابطمان تعیین کرده و داخل آن بی اضطراب زندگی می کنیم. گاهی هم تحت عنوان عادت کردن به زندگی به یک رویه مشخص به این منطقه پناه می بریم. در این شرایط به سادگی راضی به از دست دادن امنیت ساختگی مان نمی شویم.

6- معیارهای بلندپروازانه

دخترخانم 31 ساله ای به شوخی گفت که «همسر مورد نظر او را باید برایش بسازند». از آنجا که در هر شوخی واقعیتی نهفته است، از همین جمله وسواس او قابل حدس است. جوانان زیادی هستند که مثل این خانم آن قدر در معیارگذاری ازدواج مته به خشخاش می گذارند که همسر مناسبشان در جهان «نیست» به نظر می رسد.

7- انزوا

وقتی از دیگران کناره گیری می کنیم گزینه های کمتری از توفیق آشنایی با ما برخوردار خواهند شد!

علت های روان شناختی مجرد ماندن


چگونه این موانع را از میان برداریم؟

حالا که دلایل مجرد ماندن را گفتیم راه حل هایش را با هم مرور کنیم:

1- حواسمان به خودمان باشد

بالا و پایین های زندگی زخم هایی را بر روان همه ما می اندازد. بعضی زخم ها مثل یک خراش می مانند و با گذر زمان خود به خود خوب می شوند اما بعضی آن قدر عمیق اند که ممکن است عفونی شوند. راه پیشگیری از این وضعیت توجه کردن آگاهانه به «خود» است. یعنی فکر کردن به اتفاقات گذشته و تاثیرات آن ها بر خود و نترسیدن از مواجه شدن با ترس ها و گره های روانی.

2- صدای منتقد درونمان را به چالش بکشیم

این کار کمک می کند عزت نفس و اعتماد به نفسمان بهبود پیدا کنید. در نتیجه شبکه ارتباطاتمان هم گسترده تر می شود. البته اول باید ببینیم این صدا از کجا آمده است. خیلی وقت ها ریشه این صدا انتقادهای نا به جایی است که در کودکی از والدینمان شنیده ایم.

یادمان باشد که ما بزرگسالیم. درست است که تحت تاثیر کودکی هستیم اما امکاناتی داریم که می توانیم این تاثیرها را کم کنیم. امکاناتی مثل گفت و گو کردن با خود، بررسی صدای منتقد درون و فیدبک گرفتن از دوستان صمیمی در مورد جذابیت خود.

3- فکرمان را به دام بیاندازیم

درباره خطاهای فکری مطالب زیادی نوشته شده است. سعی کنیم این خطاهای فکری را شناسایی کرده و آن ها را اصلاح کنیم. مثلا خطاهایی مثل همه و هیچ کردن را می توانیم با نسبی کردن اصلاح کنیم. جمله ای مثل «همه مردها مثل همند» می تواند به این جمله تبدیل شود: «ممکن است بعضی از مردها ویژگی منفی داشته باشند اما این به همه آن ها مربوط نیست».

علت های روان شناختی مجرد ماندن


4- با گذاشتن یک نقطه به خط بعدی برویم

اگر رنجش مهمی را تجربه کرده ایم از آن فاجعه نسازیم، سرکوبش هم نکنیم. محکوم بودن به تحمل مادام العمر جراحت ها را نیز به فراموشی بسپاریم. به جای این کارها با توجه آگاهانه به آن از بار عاطفی اش کاسته و برای بهبودی اقدام کنیم.

5- قانون شکنی کنیم

قانون گذاشتن و منطقه امن ایجاد کردن تا جایی خوب است که فرصت های جدید را از ما نگیرد که اگر این طور بشود، باید آن ها را زیر پا گذاشت. به جای محدود کردن باید ذهن را برای آشنایی های جدید گشوده تر کنیم و بدون بررسی کافی، درباره دیگران نظر ندهیم.


ادامه مطلب ...

آلودگی هوا با جسم و روان ما چه می‌کند؟

اگر در هوای آلوده شهرهای بزرگ تنفس می‌کنید باید این را به شما بگوییم که نفس کشیدن در آلودگی می‌تواند عامل بسیاری از مشکلات شما از جمله استرس و اضطراب باشد.

این روزها که به آرامی پا در فصل های سرد سال می گذاریم بیشتر از همیشه با آلودگی هوا در شهر های بزرگ روبه رو ایم. با ما همراه باشید تا بیشتر از عوارض تنفس در این هوا بدانید.

شاید شما هم گرفتار این مشکل باشید

آلودگی هوا چطور عصبی‌تان می‌کند؟

تحقیقات نشان می‌دهد آلودگی هوا می‌تواند باعث عصبانیت، زودرنجی، پرخاشگری و کم‌تحملی شود. کسانی که در هوای آلوده تنفس می‌کنند نسبت به دیگران آستانه تحمل پایین‌تری دارند، کم‌تحمل‌تر هستند و زودتر عصبانی می‌شوند. این افراد ممکن است با کوچک‌ترین موضوعی ناراحت شوند یا پرخاش کنند.

محققان چه می گویند؟

- ارتباطات اجتماعی افراد در زمان آلودگی هوا نسبت به قبل ضعیف‌تر می‌شود. افرادی که در معرض آلودگی هوا قرار دارند با دیگران ارتباط چندانی برقرار نمی‌کنند؛ بنابراین آلودگی هوا می‌تواند بر روابط و دوستی‌های انسان‌ها هم موثر باشد.

- آلودگی هوا می‌تواند تمرکز را کاهش دهد. کسانی که در شهرهای آلوده صنعتی تنفس می‌کنند ممکن است برای تمرکز کافی مشکل داشته باشند. عناصر موجود در هوای آلوده می‌تواند قدرت تمرکز انسان را کاهش دهد.

- کسانی که در معرض آلودگی هوا قرار دارند، هنگام رانندگی عجول‌تر و بدخلق‌تر می‌شوند. اگر احساس می‌کنید عجول و بدخلق هستید و صبر و طاقت رانندگی در خیابان‌های شهر را ندارید می‌توانید تا حدی آن را به هوای آلوده شهر مرتبط بدانید.

- در شرایط آلودگی هوا، افراد درباره سلامت جسم و روان خود نگرانی‌های زیادی پیدا می‌کنند؛ یعنی کسانی که در هوای آلوده نفس می‌کشند ممکن است دائم سلامت خود را مورد ارزیابی قرار دهند. این افراد تصور می‌کنند بیمار شده‌اند زیرا ممکن است برخی علائم مانند خستگی، بی‌حوصلگی، تپش قلب و... را در خود احساس کنند؛ بنابراین ممکن است نسبت به وضعیت جسمی و سلامت خود نگرانی بیشتری نسبت به گذشته احساس کرده و برای اطمینان از وضعیت جسمی‌شان به پزشک مراجعه کنند.

افسرده‌تر می‌شوید

یک فرد افسرده، همیشه دنیا را غبارآلود می‌بیند. هنگام آلودگی هوا دنیا در نظر بیمار افسرده غبار‌آلودتر و تیره ‌و تارتر می‌شود. به علاوه قدرت تصمیم‌گیری او ضعیف‌تر می‌شود و احساس می‌کند که بی‌انرژی، بی‌حوصله و خسته است. این عوامل سبب می‌شوند که افسردگی و علائم آن با شدت بیشتری بروز یابد.


علائم اضطراب شدیدتر می‌شود

به گزارش سیب سبز، در شرایط آلودگی هوا افراد مضطرب نیز نگرانی‌های بیشتری نسبت به آینده را تجربه می‌کنند. به علاوه بعضی علائم جسمی مانند تپش قلب نیز به‌طور شدیدتری بروز می‌کند، یعنی نگرانی و تپش قلبی که در افراد مضطرب تجربه می‌شود در هوای آلوده بیشتر خود را نمایان می‌سازد.

خود بیمار انگاری سراغ تان می آید

مبتلایان به وسواس هم به احتمال زیاد در آلودگی هوا نگرانی‌های مضاعفی پیدا خواهند کرد. چنین افرادی همیشه به جسم خود توجه زیادی دارند و در شرایط آلودگی هوا، دائما فکر می‌کنند که بیمار شده‌‌اند. همین احساس سبب تشدید بیماری وسواس در آنها می‌شود و دچار نوعی «خود بیمارانگاری» خواهند شد؛ یعنی شخص می‌پندارد که بیمار است و حتی ممکن است مراجعات مکرر به پزشک داشته باشد؛ البته افراد عادی هم ممکن است در هوای آلوده نگران وضعیت سلامت خود باشند و به پزشک مراجعه کنند اما افراد وسواسی بیش از حد نرمال این کار را انجام می‌دهند؛ یعنی حتی در صورتی که پزشک تایید کند که بیماری خاصی وجود ندارد، افراد وسواسی باز هم نسبت به این قضیه نگران خواهند بود.

عوارض جسمی آلودگی هوا

افراد در هوای آلوده به‌طور مداوم خسته و بی‌حوصله هستند و حالت گیجی و منگی به آنها دست می‌دهد. اگر با وجود استراحت کافی احساس می‌کنید که خسته هستید و حوصله انجام کارهای خود را ندارید، شاید در این میان بتوانید آلودگی هوا را مقصر بدانید.

یادگیری دانش‌آموزان کاهش می‌یابد

در آلودگی هوا درصد عناصر هوا تغییر کرده و میزان اکسیژن کاهش می‌یابد. همین امر سبب می‌شود تا حدی توجه و تمرکز دانش‌آموزان کم شود. علاوه بر این، ممکن است آنها زودرنج، کم‌تحمل، بی‌حوصله و پرخاشگر شوند و بیش از پیش احساس خستگی کنند. همه اینها سبب می‌شود تا حدی یادگیری دانش‌آموزان کاهش یابد. مسلما زمانی که اکسیژن‌ هوا کم باشد، احساس خستگی مضاعف خواهد بود و بالطبع آن خستگی فرصت یادگیری را می‌گیرد. به علاوه میزان تمرکز هم در شرایط آلودگی هوا کاهش می‌یابد که همین قضیه می‌تواند بر یادگیری دانش‌آموزان موثر باشد و آن را کاهش دهد.


ادامه مطلب ...

روان ما سالم است؟

اما تعاریف تخصصی دیگری برای بهداشت روانی وجود دارد.

فرهنگ بزرگ روان‌شناسی لاروس، بهداشت روانی را چنین تعریف می‌کند:
داشتن استعداد روان برای هماهنگ، خوشایند و موثر کار کردن، انعطاف‌پذیر بودن در موقعیت‌های دشوار و توانایی بازیابی تعادل خود .سازمان جهانی بهداشت، بهداشت روانی را چنین تعریف می‌کند: بهداشت روانی در درون مفهوم کلی بهداشت جای می‌گیرد و بهداشت یعنی توانایی کامل برای ایفای نقش‌های اجتماعی، روانی و جسمی. بهداشت تنها نبود بیماری یا عقب‌ماندگی نیست.

به شکل کلی و براساس تعاریف مختلف بهداشت روانی، شخصی که بتواند با محیط خود خوب سازگار شود، از نظر بهداشت روانی بهنجار خواهد بود.

اگر شخصی نتواند تعارض‌های خود را با دنیای بیرون و درون حل و در مقابل ناکامی‌ها مقاومت کند و رفتار نامناسبی در برابر جامعه و مشکلات داشته باشد، از نظر روانی بیمار محسوب می‌شود و با این خطر روبه‌رو خواهد بود که تعارض‌های حل نشده خود را به صورت اختلال‌های خفیف رفتاری نشان دهد؛ بنابراین بهداشت روانی از اهمیت بسزایی برخوردار است و به همین دلیل، امروزه جوامع مختلف بسیج شده‌اند تا سیاست‌های مربوط به بهداشت روانی و پیش‌بینی بیماری‌های روانی را سازمان دهند.

به گزارش جام جم آنلاین، آنچه از تعاریف بهداشت روانی به دست می آید،‌ این است که هدف بهداشت روانی ، پیشگیری از وقوع ناراحتی هاست. پیشگیری در سه سطح انجام می شود.

نوع اول به دو قسمت آموزشی و پژوهشی تقسیم می شود.آموزشی در جهت سبب شناسی اختلال است. یعنی اگر مسائل و نکات مربوط به بهداشت روان آموزش داده شوند دیگر اختلال به وجود نمی آید.مثلا اگر بخوبی آموزش داده شود که با ازدواج فامیلی چند درصد اختلال با ژن های معیوب به ارث می رسد،‌ آمار ازدواج فامیلی کاهش می یابد درنتیجه اختلال ژنتیک نیز بروز نمی یابد.پیشگیری پژوهشی، تحقیقات را در بر می گیرد.یعنی در پی یافتن علت ایجاد اختلال است.

پیشگیری نوع دوم به بیماریابی بموقع، سریع و اقدام درمانی فوری مربوط است.این نوع پیشگیری می گوید قبل از این که اختلال حالت مزمن پیدا کند، آن را درمان کنیم و اگر درمان نمی شود آن را کنترل و مهار کنیم.

پیشگیری نوع سوم، کمک به بقاء و بهتر زیستن بیمار و پرورش حداکثر توانایی های باقیمانده برای سازگاری بیشتر است.

باید یاد آور شد مفهوم بیماری روانی به ارزش‌هایی وابسته است که زندگی اجتماعی در اختیار ما می‌گذارد؛ بنابراین معلوم نیست بهداشت روانی واقعا نبود بیماری روانی باشد؛ مثلا انحراف‌هایی را در نظر بگیرید که گاهی در نوجوانان دیده می‌شود.

می‌دانیم این رفتارها زودگذر و در مراحل رشد به وجود می‌آیند. دختر نوجوان چه با کلام، چه با شیوه لباس پوشیدن و چه با نشان دادن بخشی از موی سر با خانواده و گاه اجتماع به مخالفت برمی‌خیزد.

در پی این رفتارها خانواده‌ها آشفته می‌شوند و برخی مسئولان تند برخورد می‌کنند، در صورتی که با این مخالفت‌ها، خودمختاری و انتخاب ارزش‌های فردی و شخصی را یاد می‌گیرند و هیچ یک از این رفتارها نشانه بیماری روانی نیست، بلکه برای تایید و تثبیت موجودیت فرد است.

به طور مشخص می توان گفت در افراد سالم ، بهداشت روان به شکل کامل وجود دارد.برای رسیدن به انسان سالم شدن الزامات و اصولی وجود دارد که در پی می خوانید.

اصول اساسی بهداشت روانی

همان طور که گفته شد هدف اصلی بهداشت روانی، پیشگیری است.برای رسیدن به این هدف رعایت اصولی الزامی است. آن اصول عبارتند از:

1-احترام به شخصیت خود و دیگران

یعنی یک شخص خود را دوست بدارد و به دیگران احترام بگذارد. فرد سالم احساس می کند افراد جامعه او را می پذیرند و او نیز با نظر موافق به آنها می نگرد و برای خود و آنها احترام قائل است. اصول بهداشت روانی مبتنی بر تقویت افراد استوار شده است و از تخریب شخصیت افراد تا جایی که امکان داشته باشد، جلوگیری می کند.

2-شناخت محدودیت و توانایی خود و افراد دیگر

هر فرد سالم توانایی ها و ناتوانایی خود را می شناسد و آن را قبول دارد البته می کوشد محدودیت های خود را رفع کند و نسبت به آنها جبهه نمی گیرد یا پنهانش نمی کند.

3-پی بردن به علل رفتار

هر رفتاری علتی دارد و خود به خود انجام نمی شود.مانند ترس که حتما دلیلی دارد یا آن را می دانیم یا نه.انسان سالم در پی کشف علت رفتارها بر می آید.این که چرا می ترسم و آن علت را رفع می کند.

4-توجه به تمامیت وجود هر فرد

این که بسیاری از مشکلات ما ریشه روانی دارد و برعکس.انسان سالم به این نکته توجه دارد که ممکن است مشکلات جسمی پشت این مشکل روانی باشد.این موضوع باید بیشتر مورد توجه معلمان و مربیان باشد و جنبه های جسمانی ،عاطفی،روانی و... دانش آموز را در نظر داشته باشند.

5-شناسایی نیازها و انگیزه های مسبب رفتار انسان

بهداشت روانی بر این اصل استوار است که نیاز هر شخص در هر سنی با شرایط ویژه همان سن باید در نظر گرفته و ارضا شود.نیاز ها هم دو بعد جسمانی و روانی را در بر می گیرند.جسمانی مانند: احتیاج به آب، غذا، استراحت و... است.

نیاز روانی مثل امنیت روانی، مورد محبت قرار گرفتن، نیاز به پیشرفت و... است.


لیلا کامرانی - کارشناس ارشد روانشناسی


ادامه مطلب ...

برای داشتن یک روان سالم به چه چیزهایی نیاز داریم؟

به گزارش جام جم آنلاین به نقل از باشگاه خبرنگاران، فرشاد شیبانی متخصص روانشناسی بالینی و مدرس دانشگاه با بیان اینکه سلامتی فقط نبود بیماری یا ناتوانی نیست، گفت: سلامتی همان حالت های رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی انسان است.

با آگاهی از توانایی های خود به مقابله با استرس بپردازید!

وی با بیان اینکه شناخت نیازهای روانشناختی برای دستیابی به سلامت روان تاثیر دارد، اظهار داشت: اولین نیاز روانشناختی توجه به برقراری تعادل بین جسم و روان است و اگرچه نمی توان، جسم و روان را از هم تفکیک کرد اما برای توجه دقیق تر، می توان آنها را از لحاظ نظری جدا کرد.

این روانشناسی بالینی ادامه داد: به طور مثال مشکلات جسمانی فردی، باعث ایجاد مشکلات روانشناختی در او شده است و وجود فرد مبتلا به بیماری آنفولانزا باعث کم حوصله، عصبی و کم انرژی شدن افراد دچار مشکلات جسمی و روانشناختی هستند می باشد.

پرکاری تیروئید عاملی برای ایجاد اضطراب!

شیبانی با بیان اینکه فردی که دچار پرکاری تیرئید است ممکن است اضطراب و بیقراری زیادی را تجربه کند، افزود: بی خوابی و یا عدم استفاده از تغذیه سالم در وضعیت روانشناختی افراد تاثیر می گذارد.

وی با اشاره به اینکه برخی مسائل روانشناختی در مشکلات جسمانی نقش زیادی بازی می کنند اذعان داشت: استرس در بعضی افراد مشکلات گوارشی وی را شدید می کند، پس در نتیجه جسم سالم به داشتن روانی سالم کمک شایانی خواهد کرد.

این مدرس دانشگاه درباره نیاز به احساس کنترل بیان کرد: اگر فردی قادر به ایجاد تغییر در محیط مان باشد، ما با شرایط استرس زا و چالش برانگیز مقابله بهتری داشته باشیم که این امر از احساس درماندگی و یاس در افراد جلوگیری می کند.

شیبانی با بیان اینکه نیاز به صمیمیت و تعلق خاطر یکی دیگر از نیازهای روانشناختی انسان است بیان کرد: همه ما به یک دوست نیاز داریم، زیرا بودن در کنار فردی که با او هدف گذاری های مشترک، آرزو ها و خواسته ها به اشتراک گذاشته شود باعث ایجاد احساس بسیار خوشایند در افراد می شود.

احساس امنیت، یکی از نیازهای انسان است!

وی بیان کرد: داشتن احساس تعلق خاطر و روابط سازنده با یک گروه یا اجتماع به فرد احساس آرامش می بخشد.

این روانشناسی بالینی با بیان اینکه نیاز به امنیت اولین و مهمترین نیازهای بشری محسوب می شود، اظهار داشت: نیاز به امنیت جانی (آب، غذا، سرپناه)، امنیت اقتصادی، امنیت شغلی، امنیت سیاسی و از اصلی ترین ابعاد این نیاز است.

شیبانی با بیان اینکه معنا و هدف در زندگی از اهمیت بالایی برخور دار است، عنوان کرد: خلق نکردن معنا در زندگی و بی توجهی نسبت به امور معنوی باعث نادیده گرفتن بعد مهمی از نیازهای خود است که متاسفانه برخی از ما چنان درگیر زندگی روزمره و تامین معاش هستیم که فرصت لازم برای فکر کردن به این بعد مهم را از دست می دهیم.

این مدرس دانشگاه ادامه داد: معنویت شامل توجه به امور مذهبی، اقدامات خیرخواهانه، کمک به محیط زیست یا حیات وحش و بسیاری از امور دیگر که احساس تعالی را در فرد ایجاد می کند است.

نیاز به احترام و نیاز به خود شکوفایی!

این روانشناس بالینی با بیان اینکه احترام قبل از هر چیز نسبت به خود است و سپس قدر و منزلتی که توسط دیگران برای فرد حاصل می‌شود، اذعان داشت: اگر افراد نتوانند نیاز خود به احترام را از طریق رفتار سازنده برآورند، در این حالت فرد برای ارضای نیاز جلب توجه و مطرح شدن، به رفتار خرابکارانه یا نسنجیده متوسل می شود.

وی با اشاره به نیاز احترام و خودشکوفایی، بیان کرد: درک واقعیت تحمل شرایط مبهم، قبولی خود و دیگران آن طورکه هستند، خود جوشی در اندیشیدن و رفتار، شوخ طبعی، خلاق، علاقه مند به شادکامی انسانها، لذت بردن از تجربیات اساسی زندگی و همرنگ جماعت نشدن از خصیصه مشترک افراد خودشکوفا است.


ادامه مطلب ...