خبرگزاری آریا -
روان شناسی شلختگی در گفتگو با دکتر پرویز رزاقی روان شناس:
روان شناسی شلختگی - انبوهی از کاغذ و مجله کف اتاق، کیف دستی شلوغ و نامرتب، کمدی انباشته از لباس های چرک و چروکیده، جوراب های تا به تا، موهای چرب و عرق کرده... اینها شما را یاد چه کسی می اندازد؟ آقای "ووپی" در کارتون معروف دهه 60 یا حسنی که "توی ده شلمرود" تک و تنها بود و هیچ کس راضی نمی شد به خاطر موی بلند و ناخن های درازش با او بازی کند؟ زیاد دور نرویم، همین دور و بر خودمان، بین همکاران و دوستان و اعضای خانواده هم هستند کسانی که یکی، دو تا از این ویژگی ها یا حتی تمامشان را داشته باشند....
شاید خود ما هم کمی شلخته و نامنظم هستیم و خبر نداریم! برای اینکه بدانید شلختگی چیست، چرا به وجود می آید و برای خلاص شدن از آن باید چه کرد، این گزارش را تا انتها بخوانید.
شلختگی تقریبا مساوی است با بی نظمی، البته با درجه شدت بیشتر. این اختلال رفتاری اتفاقا در جامعه ما بسیار شایع است و جالب است که بدانید درصد قابل توجهی از مراجعان دکتر پرویز رزاقی، روان شناس و عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس، افراد شلخته ای هستند که برای درمان بی نظمی شان به علم روان شناسی متوسل می شوند: «آنها معمولا همراه یکی از اعضای خانواده شان به من مراجعه می کنند. خودشان به هیچ وجه با شلختگی شان مشکلی ندارند و فکر می کنند این رفتار طبیعی است ولی اغلب به خاطر مشکلاتی که در خانه برایشان به وجود می آید، کم کم قبول می کنند که شلخته اند و تصمیم به درمان می گیرند. به عنوان نمونه همین چند وقت پیش، آقایی همراه همسرش به من مراجعه کرد که یکی از صاحب منصبان نظا می بود ولی خانمش از شلختگی او به شدت رنج می برد؛ به طوری که مجبور بود روزانه به اندازه 2 تا مشت کاغذ خرده و دستمال کاغذی کثیف از جیب های او بیرون بکشد و دور بریزد و کیف دستی اش را تمیز کند. علاوه بر آن، این آقا اصلا به نظافت شخصی اش نمی رسید، حمام و اصلاح نمی کرد و همین رفتار روی زندگی زناشویی شان تاثیر منفی گذاشته بود؛ به طوری که این خانم دیگر رغبتی به نزدیکی با همسرش نداشت. ولی خوشبختانه با انجام تمریناتی مشکل شان کاملا حل و شلختگی آقا هم درمان شد.»
شلختگی به خانواده بستگی دارد.
شلختگی انواع و اقسام دارد که برمی گردد به ویژگی های شخصیتی و خلقی فرد یا به الگویی که در آموزش شلختگی به او نقش داشته است. به عنوان نمونه بعضی ها ظاهرشان مرتب و آراسته است ولی اتاقشان به هم ریخته و نامنظم. دکتر رزاقی درباره این افراد می گوید: «گاهی نقش های اجتماعی می تواند افراد شلخته را مجبور به رعایت بعضی چیزها کند.
به عنوان نمونه فرد استاد دانشگاه است و ناچار است با ظاهر آراسته در محیط کارش ظاهر شود ولی وقتی وارد دنیای فردی خودش یعنی خانه می شود، باز خود واقعی اش بروز می کند و رفتارهای شلخته وارش را ادامه می دهد. گاهی هم بعضی ها برای جلب توجه و تایید گرفتن از گروه، پوشش خاصی را انتخاب می کنند چون می دانند اگر نامرتب باشند گروه آنها را تایید نمی کند بنابراین مجبورند با خودشان بجنگند و آراستگی ظاهر را رعایت کنند اما این آراستگی آنقدر درونی نشده که به زندگی شخصی و خانه آنها هم بسط داده شود.»
از طرف دیگر شدت و ضعف شلختگی یک فرد، بستگی دارد به میزان تحمل خانواده و اطرافیانش: «به عنوان نمونه برای یک خانواده ریخت و پاش اتاق یا آشپزخانه در حد یکی، دو روز قابل تحمل است ولی بیش از این مدت، معنی شلختگی می دهد یا برای یک خانواده دیگر مرتب نبودن ظاهر و لباس، عادی است در حالی که برای خانواده دیگری این یک فاجعه محسوب می شود.» این موضوع یعنی شلختگی نسبی است و همین تفاوت تعریف خانواده ها از نظم و بی نظمی، باعث می شود که بعضی از افراد تازه بعد از ازدواج از طرف همسرشان شلخته خطاب شوند چون قبلا رفتارشان مورد تایید خانواده بوده و به آن عادت کرده اند ولی همسرشان این رفتار را شلختگی می داند.
چرا شلخته ایم؟
«مشاهدات کلینیکی نشان داده که افراد شلخته حتما در خانواده خودشان یک فرد شلخته داشته اند. به عنوان نمونه خاله یا عمویی شلخته بوده ولی بچه با او تماس چندانی نداشته که رفتارش را از طریق یادگیری کسب کند؛ پس شلختگی می تواند ارثی باشد هرچند که هنوز ژن مخصوصی برایش یافته نشده است. یکی دیگر از دلایل شلختگی می تواند مشاهده باشد؛ یعنی به عنوان نمونه پدر شلخته است و کودک رفتارهای او را مشاهده می کند و از آنجا که بیشتر انسان ها متمایل به راحت طلبی اند، کودک ترجیح می دهد از پدرش الگوبرداری کند تا از مادرش که منظم تر است، بنابراین مسواک نمی زند، لباس هایش را جمع نمی کند و... یادگیری هم یکی دیگر از عوامل موثر است یعنی رفتار شلختگی بر اثر تکرار اتفاق می افتد. به عنوان نمونه بچه از اول لباس هایش را می ریزد و جمع نمی کند و کسی هم به او چیزی نمی گوید. همین رفتار به تدریج تبدیل به عادت می شود.» اما به وجود آمدن رفتار شلختگی علت های دیگری هم می تواند داشته باشد.
گاهی اوقات فرزندان خانواده های منظم و سختگیر هم شلخته می شوند. دکتر رزاقی اسم این نوع بی نظمی را شلختگی وارونه می گذارد. در بعضی خانواده ها تحکم و زورگویی پدر و مادر برای رعایت نظم و تکرار پیام های کلا می متوالی فرد را وادار به مقاومت می کند و در او نوعی شلختگی به وجود می آورد. در بعضی از موارد هم فرد از ابتدا شلخته نیست ولی به خاطر شرایط خاصی دچار این رفتار می شود. بعضی ها در بحران بلوغ به دلیل میل به استقلال در مقابل نظمی که خانواده روی آن تاکید دارد مقاومت می کنند. به عنوان نمونه نوجوان نمی گذارد مادرش اتاقش را منظم کند و می گوید این طور راحت تر است. سپس این رفتار به شکل عادت در می آید و فرد در باقی زندگی اش شلخته می شود.
آقایان شلخته ترند!
شاید برایتان این سوال به وجود آمده باشد که مردان شلخته ترند یا زنان: «البته آقایان !» این پاسخ دکتر رزاقی به این سوال است. شلختگی می تواند عواقب اجتماعی و شخصی زیادی به دنبال داشته باشد: «وقتی دامنه شلختگی به روابط اجتماعی کشیده شود می تواند تاثیرات مخربی روی شغل و ارتباطات شخص بگذارد. به عنوان نمونه بوی عرق بدن یا بوی بد دهان فردی که به نظافت شخصی اش اهمیتی نمی دهد باعث دوری افراد از او و کاهش روابط اجتماعی اش می شود.
ضمن اینکه شلختگی و بی نظمی در محیط کار می تواند تحقیر و تمسخر از سوی همکاران را به دنبال داشته باشد و همچنین باعث عدم اعتماد مافوق به فرد نامنظمی می شود که کارهایش را به موقع انجام نمی دهد. این عدم اعتماد اعتبار حرفه ای فرد را زیر سوال می برد و در نتیجه در پست های مهم و کلیدی از این افراد استفاده نمی شود و همین موجب کاهش اعتماد به نفس آنها خواهد شد. در زندگی شخصی هم اگر شخص همسر صبوری داشته باشد که ریخت و پاش و بی نظمی اش را تحمل کند مشکلی پیش نمی آید ولی اگر معیارهای نظم برای همسرش متفاوت باشد زندگی آنها توام با تنش، دعوا، تحقیر و سرزنش خواهد بود.
ضمن اینکه به دلیل عدم رعایت نظافت شخصی در روابط زناشویی آنها هم معمولا مشکلاتی پیش می آید و میل همسر به برقراری رابطه کاهش پیدا می کند. این سردی جنسی به تدریج از دفعات برقراری رابطه زناشویی می کاهد یا باعث شکل گیری روابط عاری از شور و شوق و از سر اکراه خواهد شد.» دکتر رزاقی نسبت به درمان شلختگی از طریق روان شناسی و مشاوره بسیار خوشبین است و معتقد است هر فرد شلخته ای صرف نظر از شدت و ضعف شلختگی اش می تواند برای درمان مشکلش اقدام کند و با انجام یک سری تمرینات نتیجه بگیرد.
گردآوری: گروه سلامت پرداد
به گزارش ستاره ها به نقل از سپیده دانایی، آخرین باری که از واقعیت سیلی خوردید کی بود؟ همهٔ ما بارها و بارها در زندگی خود از این سیلیها خوردهایم، همان لحظاتی که زندگی ضربهٔ محکم و دردناکی به ما میزند. این ضربه ما را شوکه میکند و به ما آسیب میزند.
سیلی واقعیت شکلهای متفاوتی دارد. بعضی اوقات مثل یک مشت خیلی محکم است: مرگِ محبوب، بیماری یا زخمیشدن شدید، یک تصادف وحشتناک، ورشکستگی، خیانتدیدگی، آتشسوزی خانه، سیل و طوفان و دیگر فجایع طبیعی و… . بعضی اوقات سیلی واقعیت آرامتر است: برق حسادتی که به ما میزند، وقتی متوجه میشویم یکی دیگر چیزی را دارد که ما میخواستیم داشته باشیم؛ درد تیز تنهایی که ما را میآزارد، وقتیکه میفهمیم چهقدر از دیگران دورافتادهایم؛ انفجار خشم و رنجشی که گرفتارش میشویم، وقتیکه با ما بدرفتاری میکنند؛ شوکهای تیز و کوتاهی که لرزه به تنمان میاندازد، وقتی دربارهٔ خودمان تأمل میکنیم و از آن چیزی که میبینیم خوشمان نمیآید؛ زخمهای دردناکی که خنجرِ شکست، ناامیدی و طرد عاطفی به تن و جانمان میزند.
روبرو با حفرهٔ واقعیت
بعضی اوقات، سیلی، سریع به انبار حافظه ما میخزد: انگار یکلحظه گذرا باشد، مثل وقتیکه سروصدا ما را با ناراحتی از خواب بیدار میکند، اما دوباره زود میخوابیم. بعضی اوقات سیلی واقعیت آن قدر محکم است که از شدت ضربه بیحس میشویم و روزها و هفتهها بااحساس گیجی و پریشانی سر میکنیم. این ضربه هر شکلی که داشته باشد، یکچیز قطعی است: به ما آسیب میزند. انتظارش را نداریم، دوستش نداریم و بهیقین آن را نمیخواهیم و متأسفانه سیلی فقط آغاز رنج است. آنچه بعداً به سرمان میآید خیلی بدتر است: بعد از آنکه سیلی یکمرتبه بیدارمان میکند، با حفرهای دردناک روبرو میشویم.
اسم این حفره، حفرهٔ واقعیت است چون یکطرف واقعیتی است که داریم و طرف دیگر واقعیتی است که دلمان میخواهد داشته باشیم. هرچهقدر حفرهٔ بین این دو واقعیت بیشتر باشد، احساسات دردناک بیشتری از آن سرریز میشوند: رشک و حسد، ترس، یاس، شوک، اندوهِ فقدان، غم، خشم، وحشت، احساس گناه، رنجش و حتی تنفر و انزجار. با اینکه خود سیلی معمولاً بهسرعت اتفاق میافتد و تمام میشود، حفرهای که ایجاد میکند برای روزها، هفتهها، ماهها، سالها و حتی دههها باقی میماند.
چرا نمیتوانیم با واقعیت مواجه شویم؟
بسیاری از ما برای مقابله با حفرههای بزرگ واقعیت بد تجهیز شدهایم. جامعهمان به ما یاد نمیدهد که چهطور آنها را مدیریت کنیم. درحالیکه باید یاد بگیریم طوری این سانحهها را مدیریت کنیم که بتوانیم پس از آن رشد کنیم و رضایتمندی پایداری را به دست بیاوریم. وقتی با یک حفرهٔ واقعیت روبرو میشویم بنا به غریزه، اولین واکنش ما تلاش برای بستن آن است؛ سعی میکنیم واقعیت را تغییر بدهیم تا با آرزوهای ما مطابقت پیدا کند و اگر موفق بشویم حفره بسته شده و حالمان خوب میشود. با احساس موفقیت یا آزادی، شاد، راضی یا آرام میشویم. بالاخره اگر بتوانیم کاری برای رسیدن به اهداف خود در زندگی انجام بدهیم که غیرقانونی و متضاد ارزشهای اساسی زندگیمان نباشد و مشکل بزرگتری برایمان ایجاد نکند، آنوقت احساس میکنیم که باید بهپیش برویم و آن را انجام بدهیم.
اما اگر نتوانیم به آنچه میخواهیم دست پیدا کنیم، چه میشود؟ وقتی نمیتوانیم حفرهٔ واقعیت را ببندیم چهکار میکنیم؟ وقتی کسی که دوستش میداریم میمیرد یا محبوبمان ما را برای همیشه ترک میکند یا فردی که میخواهیم با او دوست باشیم از ما خوشش نمیآید یا بیناییمان را از دست میدهیم یا میفهمیم که دچار بیماری لاعلاج یا مزمنی شدهایم یا آنوقتی که میفهمیم بهاندازهای که دوست داریم، بااستعداد و خوشقیافه نیستیم، چهکار میکنیم؟ و از طرف دیگر چه میشود وقتیکه بستن حفرهٔ واقعیت ممکن باشد، اما زمان و هزینه بسیار زیادی طلب کند؟ در این شرایط قرار است چهطور سر بهسلامت ببریم؟
اگر حفرهٔ واقعیت کوچک باشد یا بتوانیم نسبتاً سریع آن را ببندیم، خیلی از ما میتوانیم اوضاع را خوب اداره کنیم؛ اما هر چهقدر حفره بزرگتر و زمان لازم برای بستن آن بیشتر باشد، دچار دردسر بیشتری خواهیم شد. به همین خاطر است که رضایت درونی بسیار مهم است. رضایت درونی حس عمیق آرامش، بهزیستی و سرزندگی است که شما میتوانید حتی رودرروی یک حفرهٔ واقعیت بزرگ هم آنها را تجربه کنید. منظورم وقتی است که رؤیاهای شما به واقعیت نمیپیوندد، به اهدافتان نمیرسید و زندگی با شما با بیانصافی و خشونت رفتار میکند.
اینطور افراد میگویند: خوب «از پشت هر ابری نور خورشید را میتوان دید» یا «هر آنچه مرا نکشد قویترم میکند»؛ اما اگر این جملات اولین حرفهایی باشد که به فردی دردمند میزنید، آنها اینطور فکر میکنند که شما اصلاً نمیفهمید چه بر سر آنها میگذرد.
اینطور افراد میگویند: خوب «از پشت هر ابری نور خورشید را میتوان دید» یا «هر آنچه مرا نکشد قویترم میکند»؛ اما اگر این جملات اولین حرفهایی باشد که به فردی دردمند میزنید، آنها اینطور فکر میکنند که شما اصلاً نمیفهمید چه بر سر آنها میگذرد.
رضایت درونی تفاوت زیادی با رضایت بیرونی دارد. وقتی واقعیت را با آرزوهای خودمان وفق میدهیم، وقتی حفره را میبندیم، به اهدافمان میرسیم و به آنچه در زندگی از صمیم قلب میخواهیم، میرسیم و حال خوبی داریم که همان رضایت بیرونی است. رضایت مهم است. همهٔ ما دوست داریم به اهدافمان برسیم و نیازهای خودمان را ارضاء کنیم؛ اما رضایت بیرونی همیشه ممکن نیست. پس در این مقاله همانطور که احتمالاً حدس زدهاید، ما روی رضایت درونی تمرکز خواهیم کرد. منظورم حس عمیق بهزیستی و آرامش است که از درون خودمان به دست میآوریم، نه از دنیای بیرون. خبر خوب این است که منابع رضایت درونی همیشه در دسترساند، شبیه یک چشمهٔ همیشه جاری که هر وقت تشنه شدیم، میتوانیم خودمان را از آن سیراب کنیم. بااینحال تمرکز روی رضایت درونی به معنای دستکشیدن از لذتها، تمایلات، خواستهها، نیازها و اهداف دنیوی نیست. منظور من این است که با این تمرکز دیگر برای رسیدن به حس بهزیستی و سرزندگی دیگر به چیزهای بیرون از خود وابسته نخواهیم بود و حتی در میانهٔ درد یا ترس یا فقدان یا محرومیتی بزرگ، میتوانیم به حس آرامش و آسایش درونی دست پیدا کنیم.
روبرویی با واقعیت دردناک
خوب حالا برای مقابله با حفرههای دردناک واقعیت چه باید کرد؟ چهطور میتوانیم با این حفرهها طوری مقابله کنیم که نهتنها آسیب کمتری ببینیم، بلکه رشد کنیم و به رضایتمندی درونی برسیم؟ برای مقابله موفق چهار اصل اساسی را باید رعایت کرد:
اصل اول: با خودتان به مهربانی رفتار کنید
آیا میتوانم با خودم مهربان باشم؟ حفرهٔ بسیار بزرگی بین آنچه میخواهم و آنچه دارم وجود دارد و درد بسیار زیادی میکشم. با این اوصاف میتوانم با خودم مهربان باشم؟ بسیاری از ما نمیدانیم چهطور این کار را بکنیم؛ به مواد یا الکل یا غذا پناه میبریم یا به خودمان زخم میزنیم یا از زندگی کنار میکشیم. واضح است که این راه مهربانی با خود نیست؛ پس باید شیوههای سادهای وجود داشته باشد که از طریق آنها سپری برای خودمان بسازیم تا از زخم و تیغ درد و غم در امان بمانیم.
اصل دوم: لنگر بیاندازید
همهٔ این هیجانات و احساسات دردناک یک طوفان هیجانی به راه میاندازند. من اگر در میان طوفان به دریانوردی خود ادامه بدهم کاری از دستم برنخواهد آمد، پس چهطور میتوانم لنگر بیاندازم؟ من از توجهآگاهی استفاده میکنم تا در لحظهٔ اکنون جای بگیرم و به افکار و احساسات دردناکم اجازه بدهم بدون آن که مرا بدزدند، در ذهنم آمدوشد بکنند. دربارهٔ شیوهٔ توجه آگاهی باید جداگانه و مفصل صحبت کرد.
اصل سوم: ارزشهای زندگیتان را بشناسید
من برای چه میخواهم به زندگی ادامه بدهم؟ من در مواجهه با این چالش، در مواجهه با این فقدان، در مواجهه با این بحران میخواهم نماد و نشانهٔ چه چیزی باشم؟ نماد ضعف و شکست و ناامیدی یا نماد وقار، خردمندی و تابآوری؟ من مجبور به ناامیدی نیستم. همچنان میتوانم به خاطر چیزی به زندگی ادامه بدهم. حتی در میان این طوفان بلا، حتی در غم ازدستدادن محبوبم، هنوز میتوانم دلیلی برای رویپاایستادن و ادامهدادن پیدا کنم. من میتوانم دست از زندگی بکشم یا دلیلی پیدا کنم که به زندگیام معنا ببخشد. این اصل به ارزشهای زندگی و اقدام متعهدانه میپردازد.
اصل چهارم: گنجتان را بیابید
حتی در زمان رنج و درد چیزهایی وجود دارد که آنها را گرامی بداریم و قدردانشان باشیم. مثلاً وقتی سالگرد مرگ محبوب خود را میگیریم، درد بسیاری میکشیم؛ اما در همان حالا افرادی وجود دارند که با ما به مهربانی و با عشق رفتار میکنند. آیا نمیتوانیم قدردان این لحظات باشیم؟
این اصل چهارم تنها وقتی قابل اجرا است که به سه اصل قبلی عمل کرده باشیم. خطرناک است که افراد در وهلهٔ اول به دنبال یافتن گنج باشند. اینطور افراد میگویند: خوب «از پشت هر ابری نور خورشید را میتوان دید» یا «هر آنچه مرا نکشد قویترم میکند»؛ اما اگر این جملات اولین حرفهایی باشد که به فردی دردمند میزنید، آنها اینطور فکر میکنند که شما اصلاً نمیفهمید چه بر سر آنها میگذرد. پس یافتنِ گنج آخرین اقدام است. ما نباید تظاهر کنیم که درد و رنجی وجود ندارد. اینها هستند و البته چیزهایی هم هستند که میتوانیم قدردان آنها باشیم؛ اما اول باید به اصلهای یک تا سه عمل کرد.
به گزارش فارس، «طرح تحول سلامت به داد بیماران روانی رسید»، شاید خیلی از ما مردم به سادگی و با یک نگاه اجمالی از کنار چنین تیترهای خبری گذر کردیم و حتی کمی به آن نیندیشیدیم. کلمه به کلمه چنین خبرهایی مخالفتها، مقاومتها و هزینههایی را برای وزارت بهداشت به همراه داشت و گمان می رفت در هر مرحله از اجرای طرح در مسیر حمایت از بیماران روانی و خانواده هایشان، دچار سختی و کناره گیری شود. اما ایمان به نتیجه کار و آگاهی از دغدغهها و مشکلات بیماران و خانواده ها مسیر را برای تحقق هدف هموارتر کرد و شاهد راه اندازی و بهر ه برداری تخت های بیمارستانی مختص آنها هستیم.
بر اساس آمار های منتشره حدود 24 درصد مردم ایران به حداقل یک اختلال روانی دچار می باشند که نشاندهنده عمق موضوع فراموششده توجه به اختلالات اعصاب و روان بود که وزارت بهداشت راه حل اولیه آن را در لزوم حمایت مالی دارویی و نسخهای از بیماران و تأسیس تختهای جدید روانپزشکی میدانست. استقرار تختهای بیمارستانی محدود در مراکز استانها و هزینه های بالا، معمولا از مشکلات رایج خانواده های درگیر با بیماریهای اعصاب و روان بود که امکان سفرهای طولانی برای بستری و درمان بیماران خود را نداشتند.
بعد از طرح تحول سلامت، هزینه خدمات بستری روانپزشکی به سطح سایر بیماریها رسید و تا حدی بحران مالی بیمارستانهای روانپزشکی بر طرف شد. از جمله نکات قابل توجه در طرح تحول نظام سلامت، شروع ارائه خدمات سلامت روان از حاشیه شهرها بود یعنی جایی که مردم تا قبل از این، از نظر ارائه خدمات سلامت ،کمترین میزان خدمات را دریافت میکردند.
با توجه به رویکرد سلامت محور دولت در نظام بهداشت و درمان، خدمات سلامت روان به بیماران روانپزشکی در طرح تحول نظام سلامت، در دو زمینه مهارتهای بهداشتی و مهارت درمان ارائه میشود.
یکی از اقدامات مهم در بخش ارائه خدمات در زمینه مهارت های بهداشتی، تدوین شرح وظایف کارشناس سلامت روان است که دراین بسته شرح وظایف و فعالیت هایی که برای کارشناسان سلامت در نظر گرفته شده بسیار گسترده تر از فعالیت های گذشته آن هاست. این کارشناسان به طور مشخص به منظور فعالیتهای سلامت روان وارد چرخه کاری می شوند، و فعالیت آن ها در سه حیطه پیشگیری اولیه، پیشگیری ثانویه و حتی در بعضی از بخش ها پیشگیری سطح سوم و همچنین فعالیت های توانبخشی در نظام مراقبت های بهداشتی اولیه فراهم می شود. یکی دیگر از دستاوردهای نظام تحول سلامت در بحث سلامت روان، وارد کردن خدمات پیشگیری و درمان و بعضا کاهش آسیب مصرف مواد به نظام مراقبت های بهداشتی اولیه است.
بسته خدماتی مهارت های درمان مربوط به بیماران روان پزشکی است که بسیاری از خدماتی که تا کنون در بیمارستان های روان پزشکی تحت پوشش نظام ارائه خدمت نبود، فراگیر شده است که زیر پوشش قرار می گیرد ضمن آن که بیماران روان پزشکی می توانند از این طریق سهم مناسبی از ارتقای کمی و کیفی خدمات در بحث تحول نظام سلامت در بخش درمان داشته باشند. از آن جا که این خدمات تا کنون وضعیت مشخصی نداشت و توسط سازمان های بیمه گر نیز پوشش داده نمی شد این امکان فراهم شده است تا با استفاده از بودجههای اختصاص یافته، به بحث تحول نظام سلامت، خدمات مناسبی شامل حال بیماران شود. با اجرای بسته خدمات درمانی بیماران روانپزشکی سازمانهای بیمه گر که تاکنون از زیر پوشش قرار دادن این بیماران خودداری می کردند توجیه شده و خدمات بیماران روانپزشکی نیز تحت پوشش سازمان های بیمه گر قرار میگیرد.
یکی از اقدامات طرح تحول سلامت روان جبران کمبود تخت روانپزشکی و توسعه آنها در دل بیمارستانهای عمومی است.در طرح تحول سلامت روان بیمارستانهای تک تخصصی از نظر کیفیت و استاندارد ارتقا یافته و بیمارستانهای عمومی که شرایط مساعد داشته باشند، در آنها تختهای عمومی به تختهای روانپزشکی تغییر کاربری مییابند، چرا که وقتی بیمار را به خاطر افسردگی و ... در بیمارستان تک تخصصی بستری میکنند، مردم نسبت به این موضوع نگرانی دارند. بدین منظور با ایجاد تختهای روانپزشکی در بیمارستانهای عمومی انگهای اجتماعی از بیماران روانی برداشته می شود.
در همین راستا 1000 تخت جدید روانپزشکی به صورت همزمان در کشور افتتاح شد با هدف توسعه زیرساخت های حوزه روانپزشکی و حمایتهای مادی و معنوی از بیماران روان و حالا این قدمهای اول برای حمایت از آسیب پذیرترین گروه بیماران برداشته شد اما با گامهایی محکم و استوار، پا در راهی نهادیم که مشارکت همگانی و همراهی تمامی بخشهای تاثیر گذار را برای آرامش بیماران روان و در نهایت آرامش جامعه میطلبد.
لینک ورود به کانال میگنا
مصیبتها با تمام بدیهایشان میتوانند باعث رشد روانی ما شوند
یک اتفاق ناگوار را هیچ کسی آرزو نمیکند اما نباید در صورت رخ دادن اتفاقات بد و مصیبت ها هم خودتان را ببازید و زندگی را به کام خود سخت کنید.
به گزارش آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ در این نکته تردید نیست که وقتی فرد یا افرادی در معرض فشارها و وقایع مصیبتبار قرار میگیرند و دچار بحرانها میشوند، عواقب و پیامدهای روانشناختی شدید و درازمدتی را تحمل میکنند. شدت و مدت این پیامدها به عوامل، شرایط و زمینههای مختلفی بستگی دارد. اینکه افراد در برخورد با این بحرانها چه میکنند و چگونه از پس آنها بر میآیند یا با آنها میسازند، نکته مهمی در روانشناسی است. این موضوع به ویژه درباره آن دسته از بحرانها که تحت عنوان مصیبت یا بلا از آنها نام برده میشود، بیشتر در خور توجه است. اما آنچه که متخصصان از دریچه آن به موضوع مینگرند صرفاً نحوه مقابله یا انطباق و سازگاری با مصائب و بلایا نیست، بلکه یافتن فرصتی برای رشد و ارتقای شخصی و شخصیتی است. آنها به این ارتقای شخصی میگویند رشد پس از ضربهها یا بحرانهای روانی (post-traumatic growth). در این مطلب میخواهیم به این نوع از رشد روانی بپردازیم.
پیش از این که برویم سراغ اصل مطلب باید تکلیف خودمان را با چند نکته مشخص کنیم:
اول، بحران کوچک و بزرگ ندارد. هر چند که در روانشناسی ضربه روانی یا «تروما» تعریف خاص خود را دارد، به طور کلی هر نوع حادثه یا واقعه مشکلساز، مثل طلاق، یا غمبار، مثل مرگ عزیزان، یا فاجعه، مثل سیل و زلزله و…، یا خشونتبار، مثل جنگ و ضربوشتم و خشونت، میتواند پایه و مبنایی برای رشد باشد. بنابراین برای این که رشد و تحول مثبت داشته باشیم لازم نیست که حوادث حتماً مهیب و طولانی یا شدید باشند.
دوم، مصیبت به هر حال مصیبت است. هر واقعه و حادثه فشارآوری پیامدهای منفی و ناخواستهای دارد. واکنشهای جسمانی و بدنی، مشکلات روانشناختی و گاه اختلالات روانی، بههمریختن الگوهای فکری و عاطفی و رفتاری و انجام رفتارهای نابههنجار یا حداقل خارج از روال عادی در عدهای از افرادی که دچار وقایع ناگوار میشوند دیده میشود.
سوم، این کشف تازه نیست. مسئله رشد پس از بحران ابداع یا کشف روانشناسان معاصر نیست و بیشتر ادیان و مذاهب در این باره گفتنی دارند. آنچه روانشناسان در این میان به روشنسازی آن کمک کردهاند، بررسی سازوکارها و فرایندهای این رشد و عرضه تدابیری برای سریعترکردن آن است.
بعد از این مقدمات وقت است ببینیم، رشد پس از بحران و مصیبت چیست؟ رشد پس از بحران بر تغییر تاکید دارد، تغییر در جنبههایی از زندگی. نشان داده شده است که رشد پس از مصیبتها و بحرانها در سه حیطه زندگی روی میدهد: تغییر در روابط با دیگران، تغییر در احساسی که فرد نسبت به خویشتن دارد یا پیدا میکند و تغییر در فلسفه زندگی.
بحرانها میتوانند به روابط انسانها آسیب وارد آورده یا آنها را تخریب سازند. با این همه در تحقیقاتی که در این زمینه شده است مشخص گشته، عده زیادی از کسانی که دچار مصیبت یا بلا یا بحرانی شدهاند، گفتهاند که روابطشان با دیگران تقویت شده است؛ یعنی آنها بعد از بحران احساس میکنند، صمیمیت و نزدیکیشان با دیگران زیادتر شده است. برای نمونه در تحقیقی بر روی مادران بچههایی که به دلیل بیماریهای صعب العلاج، مثل سرطان، تحت درمانهای سخت و طاقتفرسا قرار داشتند، ۲۰درصد این مادران گفتند که روابط آنان با اعضای خانواده و بستگان قویتر شده است. این نزدیکترشدن با دیگران به دو دلیل اتفاق میافتد:
اول این که افراد به خاطر احساس صمیمیت، راحتتر درباره مصیبتهایشان حرف میزنند و رازگشایی میکنند. این رازگشایی خودش نزدیکی و صمیمیت بیشتری میآورد.
دوم این که در نتیجه بحرانها و زمانی که اطرافیان و خانواده و بستگان با فرد دچار مصیبت همدردی میکنند، او احساس میکند که تحت حمایت است و این حس حمایتشدن روابط را با دیگران مستحکم میسازد. اینکه در فرهنگ ما گفته میشود افراد در بحرانها و سختیهاست که دوست و دشمن خود را میشناسند شاید ناظر بر همین موضوع باشد؛ بنابراین یادتان باشد که اگر فردی در خانواده یا از دوستانتان دچار ناراحتی و ناگواری شد، او را تنها نگذارید، در کنارش بمانید و با او همدردی کنید تا زمینهای برای رشد او فراهم شود. نکته جالب آن است که اگر فردی به خاطر حمایتها و همدردیهای دیگران راه رشد و ارتقای فردی را طی کرد، خودش بعداً با دیگر کسانی که دچار محنت و بلایی میشوند بیشتر یاری و همدردی میکند.
یک موضوع مهم در پیامدها و عواقب ناشی از مصائب و بلایا آن است که پس از چنین وقایعی افراد دنیا را مکانی ناایمن در نظر میگیرند. این در حالی است که اکثر افراد تا قبل از وقوع بحران و بلا معتقدند که در دنیا برای آنها حادثه بدی روی نمیدهد. در حقیقت انسانها تا قبل از بروز هر نوع مصیبتی در فضایی از احساس آسیبناپذیری زندگی میکنند؛ یعنی یا باور دارند که حادثهای برای آنها روی نمیدهد یا معتقدند که حتی اگر حادثهای هم روی دهد تاثیری بر آنها ندارد؛ ولی پس از وقوع بلا و بحران این عده کاملاً آسیبپذیر شده و احساس ناایمنی شدیدی میکنند. این تغییر در برداشت فرد از خود و جهان هم مثبت است و هم منفی. از یک سو تغییر فوق موجب میشود تا فرد دنیا را جایی خطرناک که هر لحظه احتمال دارد تا حادثه تازهای روی دهد در نظر میگیرد. این وضعیت در او احساس اضطراب و ترس ایجاد میکند. از سوی دیگر این احساس آسیبپذیری پس از بلایا ممکن است یک شیوه اصلاحی مفید باشد؛ چون که ممکن است ادراک غیرواقعی که «حادثهای برای من روی نمیدهد» را تغییر داده و اصلاح سازد.
همچنین بحرانها و وقایع ناگوار اتکای به نفس را کاملاً افزایش میدهند. این نکته در تحقیقاتی دیده شده که در آنها زنان بیوه و زنان مطلقه شرکت داشتند. این زنان به محققان گفتند که از دستدادن شوهر و مسائل و مشکلات ناشی از آن نوعی حس توانایی برای مواجهه با مشکلات زندگی در آنها ایجاد کرده است. این احساس توانایی اتکای به نفس را در آنها افزایش داده و به رشد شخصی آنان کمک کرده است.
وقتی که کسی با فشارهای روانی مهیب و شدید، مثل مرگ عزیزی یا یک بیماری صعبالعلاج، روبرو میشود، باید با واقعیت مرگ دستوپنجه نرم کند. این تقابل با مرگ نوعی بهادادنِ بیشتر به امور روزمره به همراه دارد. شاید یکی از شایعترین جنبههای رشد پس از بلایا و مصائب بهادادنِ بیشتر به خود زندگی باشد. این که گفته میشود قدر زندگی را کسانی بیشتر میدانند که تا مرحله مرگ و از دستدادن آن پیش رفته باشند به این موضوع اشاره دارد؛ برای نمونه افراد مبتلا به سرطان بهای بیشتری به زندگیدادن را در بازی با بچهها، گوشدادن به نواهای مطلوب، احساس تماس عمیق با طلوع خورشید و وقتگذرانی بیشتر با دوستانشان میدانند. تغییر در نگاه به هستی و دنیا وجهی دیگر از تغییر در فلسفه زندگی است. بعضی افراد تغییرات مثبتی را از نظر ابعاد معنوی و وجودی پس از بلایا گزارش دادهاند که بیشتر ناشی از همان تغییر در نگاه به هستی است.
و نهایت اینکه شاید پرسش شود که این رشد پس از بحرانها چگونه اتفاق میافتد و نقش روانشناسان در این زمینه چیست؟ اگر چه پاسخ به این سؤال نیازمند بحث مفصلی است، به اجمال میتوان چنین گفت که این تغییر به شکل یک فرایند و نوعی جریان است. تغییر مذکور و سرعت آن به عوامل مختلفی و از جمله عوامل روانی و اجتماعی نظیر شخصیت افراد و سبک شناختها و افکار افراد بستگی دارد. روانشناس در این فرایند نقش فعالی دارد؛ ولی مهمترین کار او تسهیل این رشد است.
خبرگزاری آریا -
هیچ انسانی در برابر بیماری های روانی مصونیت ندارد. پیشگیری از پیدایش بیماری های روانی و سالم کردن محیط روانی از ضروریات اولیه تامین بهداشت روانی محسوب می شود. بهداشت روانی فقط به تشریح علل اختلالات نمی پردازد، بلکه پیشگیری ناراحتی های روانی به معنای وسیع آن به منظور جلوگیری از وقوع بیماری های شدید روانی را دنبال می کند. بهداشت روانی دارای اصولی است که می توان به اختصار به انها اشاره کرد.
بهداشت روان
احترام به شخصیت خود و دیگران
احترام به شخصیت خود و دیگران یعنی این که یک شخص خود را دوست بدارد و به دیگران احترام بگذارد. فرد سالم احساس می کند که افراد جامعه او را مورد پذیرش قرار می دهند و او نیز به نظر موافق به آنها می نگرد و برای خود و آنها احترام قائل است. اصول بهداشت روانی مبتنی بر تقویت افراد استوار شده است و از تخریب شخصیت افراد تا جایی که امکان داشته باشد جلوگیری می کند.
تقویت مکانیسم های تشویقی به جای تنبیه و پیشه گرفتن بردباری و چشم پوشی از بعضی کارهای منفی می تواند در این راستا معنی شود.
روبرو شدن با واقعیات اجتماعی و زندگی
روبرو شدن با واقعیات اجتماعی و زندگی از اصول مهم بهداشت روانی محسوب می شود. شخص باید خود را آن گونه که هست قبول کند. کشمکش و عدم قبول واقعیات اغلب موجب بروز اختلال روانی می شود. خیلی ازنه تنها نقص های خود را قبول نمی کنند بلکه با مکانیسم های مختلف سعی دارند آن را بپوشانند، یا این که بدون در نظر گرفتن توان و استعداد خود کاری را شروع می کنند که عاقبتی جز سرخوردگی و شکست ندارد و نهایتا به وازدگی و بی تفاوتی می انجامد. در هر عملی اصل علت و معلول حاکم است و رفتار بشر نیز از این قاعده جدا نیست. رفتار انسان تابع تمامیت وجود اوست به این مهنی که روان تابع جسم است. هر انسان بر اثر ارتباط خصوصیات روانی و جسمی خود، دست به عمل می زند و هیچ رفتاری جدای از این چهارچوب صورت نمی گیرد. برای بررسی و اظهار نظر در مورد هر چیز باید کلیت آن را در نظر گرفت.
دانستن و ارزش دادن به نیازهای اولیه
بهداشت روانی مستلزم دانستن و ارزش دادن به نیازهای اولیه انسان است. احتیاجات و نیازهای جسمانی و روانی بسیار مهم هستند. بشر دائما از این نیازها تاثیر می پذیرد و به نسبت محرومیت و ارضاء آنها رفتارش تغییر می کند. شخصی که این اصول را بفهمد غالبا واقع بینانه با مشکلات زندگی برخورد می کند و دلسرد نمی شود. او می داند که احتیاجات فرد هیچ گاه کاملا مطابق میل او برآورده نمی شود. او می پذیرد که تعارض روانی اغلب ممکن است اتفاق بیفتد و برای مقابله با آن خود را آماده می کند. این چنین است که در زندگی هدفی را دنبال می کند و سعی دارد تا جایی که امکان دارد به ان هدف نایل آید. او دیگران را آن گونه که هستند قبول دارد، و از برخوردهای ایده آلیستی دوری می کند.
مقابله با مشکلات عاطفی
مشکلات عاطفی جزیی از زندگی محسوب می شوند. سلامتی روانی به نحوه برخورد با این مشکلات و یافتن بهترین راه حل برای غلبه بر آنها بستگی دارد. بهداشت روانی قوانین مربوط به سلامت عاطفی و روانی را در بر می گیرد. گسترش بهداشت روانی به مطالعه افراد در شخصیت خویش نیز بستگی دارد. روابط و چگونگی آن با مردم و توانایی سازگاری با آن مهمترین عامل در احساس خوشی و شادکامی است. انسان بیش از تنفر، خصومت و دشمنی به دوستی نیاز دارد، اینکه دوست داشته باشد و دوست بدارد. بیماریهای روانی تقریبا همیشه به این حقیقت که بیمار قادر نیست دوست بدارد و عشق بورزد مربوط می شود.
به دست آوردن رضایت از زندگی
به دست آوردن رضایت از زندگی برای بهداشت روانی ضروری است. رضایت ممکن است از احساس برتری و پیشرفت، از رسیدن به نیاز و آرزوهای شخصی، مقابله با مشکلات و ناملایمات و موارد دیگر به دست می آید. رضایت پشتوانه قوی و نیرومندی برای مقابله با مشکلات است. توانایی در کسب رضایت به انسان استقامت می دهد و موجب خشنودی درونی می شود. خشنودی واقعی به این بستگی دارد که انسان نیازمندی های درونی و پنهان خود را به شکلی که جامعه پسند می باشد در آورد. برای سلامتی روانی آدمی باید یاد بگیرد که چگونه از کارهایش رضایت کسب کند. کسب رضایت با اتکا به نفس، کاردانی، آزادی ، استقالال و تدبیر همبستگی تنگاتنگی دارد. وابستگی می تواند گاهی حالت افراطی بگیرد، در این صورت به جای احساس رضایت، احساس ملامت به وجود می آید.
نیاز به احساس امنیت
نیاز به احساس امنیت یکی دیگر از نیازهای اساسی انسان است. وقتی انسان احساس عدم امنیت کند، تنش و نگرانی وجودش را در بر می گیرد و او را آزار می دهد، بی اعتمادی میان دوستان یکی از تهدیدهایی است که سلامت روان را به مخاطره می اندازد. توانایی راحت و صمیمی بودن، احساس تعلق داشتن، شناخته شدن، داشتن موقعیت مناسب و خوب در میان دیگران و مسائلی از این قبیل به آسانی بدست نمی آید، بلکه یک برنامه ریزی درست و منطقی می خواهد. احساس ناامنی عاطفی به شکل مزمن و طولانی فشار سنگین به انسان وارد می سازد که ممکن است به بیماری مشخص منجر شود.
برای پرورش روان سالم و حفظ آن چه باید کرد؟!
کسی که می خواهد کاری انجام دهد باید بداند که چگونه این امر را صورت دهد تا بتواند به اهداف والاتری نایل آید. خانواده مهمترین سهم را در شکل دهی بهداشت روانی و شخصیت دارا می باشد، خانواده ای که در آن عشق، علاقه و محبت به اندازه کافی مبادله می شود، سلامت روانی افراد آن تا حد زیادی تامین است.
بهداشت روان در خانواده
در خانواده اگر شخص یاد بگیرد که محبت کند، عشق بورزد و تنفر و خشم های خود را کنترل و پنهان کند در بزرگسالی مشکلی پیدا نمی کند. تنفر و دشمنی در شکل های مختلفش برای انسان مشکل آفرین است. محبت کردن را باید از کودکی آموخت.
کودکان محبت کردن را از والدین می آموزند. کودکانی که مهر و علاقه ندیده اند یک نوع خلاء عاطفی و روانی در خود احساس می کنند چون هرگز فرصت نداشته اند که عشق خود را بروز دهند.
نخست باید فرد یاد بگیرد که مشکلات خود را چگونه شناسایی و رفع کند. با کوشش مستمر و واقعی، هر کس می تواند تغییرات زیادی در برداشت ها، نقطه نظرات و اعمال خود به وجود آورد. شخصیت انسان در پروسه تکامل در خود نیرویی را به وجود می آورد که می تواند به صورت یک پلیس درونی عمل کند. ا
ین نیرو مسئولیت حفظ و هماهنگی رفتار شخص را برعهده می گیرد. فرزندان معمولا ارزش ها و معیارهای والدین خود را یاد می گیرند. اجتماع نیز چون قوانین خود را داشته و هر کس که در جامعه زندگی می کند باید از قوانین آن پیروی کند. هر کس که رفتارش از خودخواهی سرچشمه گرفته باشد در بیشتر مواقع بدون شک در رفتار با دیگران با مشکل روبرو می شود خودکنترلی مشکل ترین درسی است که هر فرد باید آن را یاد بگیرد.
خصوصیات افراد رشد یافته چیست؟
وقتی می توان گفت که کسی رشد یافته است و دارای بهداشت روانی است که بتواند:
*برای دیگران بتواند رضایت ایجاد کندو
*در ایجاد رضایت و وفاداری توانا باشد.
*از ایجاد رضایت برای دیگران احساس رضایت کند.
*با رضایت دیگران خود نیز خشنود شود.
*از اوقات فراغت خود ساعت های خوشی به وجود آورد.
*از اوقات فراغت به بهترین شکل برای پیشرفت استفاده کند.
*در یادگیری توانا باشد.
*از ترس و اضطراب راحت باشد.
*بر مشکلات به راحتی غلبه کند.
*به سوی اهداف تعیین شده حرکت کند.
*از اشتباهات خود درس بگیرد.
*روحیه عالی و همراه با رضایت داشته باشد.
منبع:تبیان
جامعه علاوه بر سرعت فزاینده پیشرفت فناوری و توسعه بیش از پیش زندگی ماشینی، با مشکل فراوانی از جمله معضل روحی و عاطفی ناشی از بحران های اجتماعی و خانوادگی دست و پنجه نرم می کند.
شنبه ۲۵ دی ماه همزمان با افتتاح ۱۰۰۰ تخت روان پزشکی در کشور، از طریق وب کنفرانس،با حضور ریاست دانشگاه ، ریاست بیمارستان،معاونت درمان دانشگاه و آقای دکتر شهرامی،این طرح افتتاح و تخت ها بخش روان از ۵۰ عدد به۸۰ عدد افزایش یافت.
به محض ورود برخی بیماران، تشنه برقرای ارتباط بودند، تعدادی نسبت به من و دوربین در دستم رفتار دیگری داشتند، احساس خوشایندی نسبت به من نداشتند.
دلایل بروز بیماری های روانی تا حدودی به خوبی شناخته شد، آنچه مسلم هست این است که استرس، اختلال های دو قطبی، افسردگی و ... در بروز آن بسیار موثر است.
برای تهیه گفت و گو با افراد بستری از مسئول بخش روانپزشکی بیمارستان امام رضا(ع) بیرجند کمک گرفتم تا چند نفری را معرفی کند ابتدا با چند مرد مصاحبه انجام شد.
** نگاه جامعه و پرستاران به بیماران اعصاب و روان محترمانه باشد
بازنشسته نیروهای مسلح و یکی از افسران مخابرات گردان پدافند هوایی زاهدان بود، می گفت، در تک عملیات مرصاد موج انفجار سبب بیماری اعصاب و روان در او شده است.
شاید بتوان گفت، جانبازان اعصاب و روان از مظلوم ترین افراد جنگ تحمیلی هستند و با وجود اینکه بیشترین صدمه را دیدند شاید بی مهری به آنها در جامعه اسلامی روا نباشد.
این جانباز بستری در طول گفت و گو تاکید کرد، تشنج عصبی برایش مشکل ایجاد کرد، تنها چیزی که می خواهد نگاه محترمانه مردم و مراعات حال بیماران روانی است.
دیگر بیمار این بخش اذعان دارد به دلیل تفکر بیخود شبانه و روان پریشی از وی به عنوان فردی روانی یاد می شود.
وی که دو فرزند دارد با حالت پیشمانی و سرافکنده می گوید: اعتیاد سبب شد، خانه و زندگی اش از هم پاشیده شود و از اینکه نمی تواند امکانات لازم را در اختیار فرزندانش قرار دهد و مانند سایر پدران مراقب فرزندانش باشد، احساس شرمندگی می کند.
وی با گلایه از بالا بودن هزینه های بستری می افزاید: موسسه های بیمه هزینه ترک اعتیاد را پوشش نمی دهد در کنار درمان بیمار روانی برای پنج شب 10 میلیون ریال باید پرداخت کرد اما توان مالی بسیار پایین است.
وی ادامه داد: بیماران این بخش به اندازه کافی فشار روحی دارند نیاز است با برخورد های صمیمانه تر حال بیمار درک شود تا از شدت فشارهای روانی کاسته شود.
** روح و روانم مریض است، قلبم به عشق خانواده می تپد
دیگر بیمار مرد بستری در بخش روانپزشکی بیمارستان امام رضا (ع) بیرجند بیان کرد: مشکل خانوادگی و فقر سبب شد روح او مریض شود اما قلب اش به عشق فرزندان و خانواده می تپد.
وی ادامه می دهد: برخی پرسنل با برخورد تند سبب بر افروخته شدن بیماران می شوند اما نباید در حق بیماران روان اجحاف شود حتی صمیمانه صدا زدن سبب آرامش بیمار و کاهش فشارهای روانی می شود که تا حدودی در این زمینه کوتاهی می شود اما از شیوه خدمات رسانی به بیمار راضی هستیم.
مجتبی پسری 18 ساله با ظاهری بسیار نحیف و لاغر با قدی کوچک که برای ترک اعتیاد در بخش نوجوانان بستری شده بود.
** ناسازگاری با ناپدری ام سبب گرایش به مواد مخدر شد
وی در مورد گرایش به اعتیاد می گوید: پدرش در اثر تصادف جان خود را از دست داد، در یکی از روستاهای بیرجند با ناپدری زندگی می کند، او را دوست ندارد و به علت کلنجارهای شبانه تصمیم به فرار از خانه گرفت.
وی ادامه می دهد: به محض ورود به شهر، به سمت مواد مخدر رفت و از 13 سالگی با مصرف مواد و زندگی در ناکجا آبادها به اینجا رسید، اما سر عقل آمد و تصمیم گرفت مواد را برای همیشه کنار بگذارد.
مجتبی وقتی یاد 2 خواهرش که با ناپدری زندگی می کنند افتاد، اشک در چشمانش حلقه زد و گفت: تنها هدف او ترک اعتیاد و رسیدگی به خواهرانش است دعا می کنم بعد از درمان و خروج از این بخش کار خوبی پیدا و زندگی آرامی را آغاز کنم.
اعتیاد به عنوان یکی از مهمترین دلایل شیوع بیماری اعصاب و روان سابقه طولانی در جهان دارد اما در دهه اخیر اعتیاد به مواد مخدر صنعتی و ترکیبی اختلال نو ظهوری را در حیطه اعصاب و روان ایجاد کرده است.
از آنجایی که کشور به ویژه خراسان جنوبی به علت همجواری با افغانستان و پاکستان در معرض آسیب های ناشی از قاچاق انواع مواد مخدر قرار دارد بنابراین این حوزه باید به صورت گروهی مورد رسیدگی قرار بگیرد چرا که سن ابتلا به مواد مخدر در استان کاهش یافته است.
** مواد مخدر سلامت روان جامعه را هدف گرفته است
مساله سوء مصرف مواد مخدر یکی از معضل های مهم جامعه است با وجود اینکه قدم های زیادی برای مقابله با آن برداشته شد، هنوز آسیب های سنگینی به سلامت روان جامعه وارد می کند.
افرادی که دچار بیماری های روانی مانند اختلال اضطرابی، مشکل شخصیتی، افسردگی و ... می شوند اغلب گرایش بیشتری به مصرف مواد مخدر دارند از طرفی بیماران اعتیاد در کنار سوء مصرف مواد دچار یک یا چند اختلال روانی می شوند.
وارد بخش روانپزشکی بانوان شدم، زنان بیمار با لباس های آبی رنگ در سالنی کوچک یا در حال رفت و آمد یا روی تخت دراز کشیده بودند به محض ورود، 2 خانم با احترام و تعارف زیاد، من را به جمع خود فرا خواندند، زنی نیز با دیدنم سرش را زیر پتو برد و دیگری به تختش تکیه کرد و با حالتی غضبناک به من نگاه می کند.
وقتی مسئول بخش من را به عنوان خبرنگار معرفی کرد برخی خودشان را از دیدم پنهان کردند و برخی مشتاقانه به سمتم آمدند.
اقدس زنی 45 ساله، علت حضورش در بخش روانپزشکی را اختلاف بین والدینش عنوان کرد،و گفت: جدایی پدر و مادر، من را دچار عذاب وجدان کرد، پدرم زن گرفت و نامادری فشار عصبی زیادی بر ما وارد کرد.
وی ادامه می دهد: پنج سال است، راهی بخش روانپزشکی بیمارستان شدم، چهار فرزند دارم ، به خاطر مصرف شیشه نمی توانم به آنها رسیدگی کنم قصد ترک ندارم و با آن لذت می برم.
دیگر بیمار علت حضورش در بخش روانی را مرگ فرزند عنوان کرد، می گوید : بعد از مدت ها نوزاد دخترم متولد شد اما بعد از چند روز فوت کرد.
فاطمه ادامه می دهد: بعد از گذشت چند سال از این واقعه هر چند ماه یکبار به خاطر فکر زیاد به این مساله، اعصاب و روانم دچار اختلال می شود و این مهم، او را به سمت مواد مخدر کشاند.
** پدر و مادر دو بال یک پرنده هستند
وی می افزاید: به اجبار خانواده با مردی که 20 سال از او بزرگتر بود ازدواج کرد که به اصطلاح بیرجندی ها « سه پیش زاده داشت» فرزندان زن قبلی همانند دشمن با من برخورد کردند که توسط شوهرم به اعتیاد کشیده شدم.
اقدس، پدر و مادر را مانند دو بال یک پرنده دانست و افزود: اگر یک بال پرنده جدا شود او را پا می افتد، فقط دعا کنید سایه پدر و مادر برای همیشه بالای سر فرزندش باشد.
وی ادامه می دهد: پدرش پول زیاد داشت اما از محبت بویی نبرده بود، مادرم را به خاطر بیماری سرطان از دست دادم، اما نامادری زیاد من کتک می زد تا به این روز افتادم.
زهرا یکی از بیماران این بخش از پسر خاله اش می گوید که از بچگی اسم این دو را برای ازدواج به هم گره زده بودند اما ازدواجی میان این دو شکل نگرفت.
وی با حالت بغض خطاب به والدین تاکید کرد، وقتی فرزندان آنها کوچک هستند اسم آنها را روی هم نگذارند که علاقه بیش از حد 2 نفر و انجام نشدن ازدواج، آن دو ممکن است فشارهای روحی و روانی زیادی بوجود آورد.
یکی از بیماران در فاصله ای دورتر با صدای بلند فریاد زد: « در خانواده باید صفا و صمیمت زیاد باشد تا فرزندان نیز دلگرم زندگی شوند، اختلاف والدین سبب فراری شدن فرزندان، تمایل به مواد مخدر و بسیاری آسیب های دیگر می شود.»
رئیس بخش روانپزشکی بیمارستان امام رضا (ع) بیرجند در گفت و گو با ایرنا افزود: افزایش ظرفیت تخت روانپزشکی یکی از اقدامات مهم طرح تحول نظام سلامت در استان است.
دکتر سعید محتشم به بازسازی بخش روانپزشکی بیمارستان اشاره کرد و گفت: بیماران اعصاب و روان نیازمند محیط مناسب هستند و با بازسازی بخش قدیمی و فرسوده آن فضای در اختیار بیماران ، متحول شد.
وی بیماری روانی را طیف وسیعی از مشکل دانست که انسان به آن مبتلا می شود و از حالت ند افسردگی، دلواپسی و اضطراب آغاز و به حالت های شدیدتری می رسد که سبب قطع ارتباط فرد با واقعیت های محیط اطراف می شود.
** پرخاشگری، بیشترین علت مراجعه به بخش روانپزشکی
محتشم اظهار کرد: طیف متنوعی از بیماران روانی در این بخش پذیرش می شود اما بیشترین علت مراجعه افراد که از طریق اورژانس یا مطب های تخصصی معرفی می شوند، خشونت و پرخاشگری است.
وی ادامه داد: پرخاشگری ممکن است علت زیادی از جمله افسردگی، سرخوشی، عوارض اعتیاد، مشکلات خانوادگی، اقتصادی، بیکاری، بیماری های روانی قدیمی و .. داشته باشد.
** لزوم حمایت بیمه از بیماران اعصاب و روان
وی بیان کرد: در بخش روانپزشکی بیمارستان، افراد صرف داشتن اعتیاد به جز کودکان پذیرش و درمان نمی شوند چراکه خدمات درمان اعتیاد جزو پوشش بیمه محسوب نمی شود.
وی اضافه کرد: تحت پوشش قرار نگرفتن اعتیاد توسط شرکت های بیمه از جمله مشکلی است که در این بخش با آن دست و پنجه نرم می کنیم و در این حوزه با مسئولان بیمه مشکل داریم، چون بیشتر بیماران در کنار افراد روانی بعضا دچار اعتیاد هستند.
وی افزود: صرف اینکه بیمار برای درمان افسردگی شدید یا اسکیزوفرنی بستری می شود به دلیل سابقه اعتیاد، توسط بیمه تایید نمی شود و بیمارستان نمی تواند از عهده افراد بی بضاعت که دارای دفترچه بیمه نیز هستند، برآید، این امر برای بیمار و پرسنل مشکلاتی بوجود می آورد.
این روانپزشک گفت: بیماران روانی که نیاز به بستری دارند ابتدا در اولویت پذیرش بخش روانپزشکی قرار می گیرند اما نسبت به بیماران نوروتیک( اختلال شخصیتی) کم توجهی شده است و متاسفانه خدمات خوبی به این افراد ارایه نمی شود.
** خراسان جنوبی نیازمند احداث مرکز بیماران نوروتیک است
محتشم یکجا بستری بودن بیماران در طیف های مختلف را از دیگر مشکل بخش روانپزشکی بیمارستان امام رضا (ع) بیرجند دانست و یادآور شد: کمبود و نبود امکانات سبب یکجا بستری کردن بیماران اعم از سایکوز(شدید روانی) و نوروتیک( اختلال شخصیتی) و ایجاد یک معضل شدید شده است.
وی عنوان کرد: باید بخش جداگانه ای برای بیماران نوروتیک در استان راه اندازی شود که در این حوزه قول هایی داده شد اما هنوز به نتیجه نرسیده است.
وی به دوره درمان بیماران روانپزشکی اشاره کرد و افزود: دوره درمان آنها طولانی و میانگین آن 20 روز تا حداکثر 2 ماه باید در نظر گرفته شود اما موسسه های بیمه هزینه پذیرش 2 بار در سال این افراد بیشتر را قبول نمی کند.
وزیر بهداشت درمان و آموزش پزشکی 25 دی ماه 95 در آیین افتتاح همزمان هزار تخت روانپزشکی در سالن شهدای دانشگاه علوم پزشکی اهواز افزود: 10 درصد افراد جهان افسرده هستند و در ایران شیوع اختلال افسردگی 12.6 درصد و اختلالات اضطرابی 15 درصد است.
سید حسن قاضی زاده هاشمی گفت: در کشور به دلایل مختلف از جمله زندگی ماشینی و زندگیهای نوین امروزی، بخش عمده مشکل روان مربوط به مشکلات خانوادگی است به نحوی که 25 درصد از ازدواجها منجر به طلاق میشود.
وی با اشاره به اینکه 2 میلیون و 500 هزار نفر از مشکل اعتیاد رنج میبرند بیان کرد: در حال حاضر نرخ بیکاری 10 درصد است، این می تواند سلامت روانی جامعه را نشانه بگیرد همچنین جنگ تحمیلی نیز مشکل زیادی از نظر اعصاب و روان ایجاد کرده است.
* خبرنگار- رقیه محمدی-بیرجند/ خبرگزاری ایرنا
به گزارش میگنا به نقل از خبرگزاری فارس، انجمن علمی رواندرمانی ایران در بیانیهای اعلام کرد: پژوهشهای مختلف ملی و بینالمللی نشاندهنده شیوع بالای اختلالهای روانی و بار ناشی از آن بر افراد مبتلا، خانوادهها و جامعه، و نیز پیآمدهای عمده در حوزههای سلامت روانی، اجتماعی و جسمانی است. بر این مبنا بهبود و ارتقای سلامت روانِ جامعه، پیشگیری از بروز اختلالها، و تشخیص، درمان و بازتوانی افراد و خانوادههای متأثر از این مشکلات و اختلالات باید جزو نخستین اولویتهای کل جامعه، حاکمیت و به طور خاص، نظام سلامت باشد.
دستیابی به این اهداف مستلزم مشارکت بخشهای مختلف جامعه و حاکمیت، و فعالیتهای فرابخشی و بینبخشیِ گسترده و همآهنگ در جهت پایش و رصد وضع موجود، و نیز طرحریزی و اجرای برنامههای مختلف برای جمعیت عمومی، جمعیتهای در معرض خطر و افراد مبتلا، و ارزیابی و نظارت بر این برنامهها است.
وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، بر اساس رسالت ذاتی و مسؤولیت قانونی خود به عنوان متولی سلامت و سلامت روان جامعه (مادهی 3 و بند 1-7 سیاستهای کلی سلامت، ابلاغشده توسط مقام معظم رهبری، فروردین 1393)، از سویی وظیفه دارد تا با جلب توجه و مشارکت بخشهای مختلف جامعه و حاکمیت نسبت به عوامل کلان اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مؤثر بر سلامت در زمینهی ارتقای سلامت و سلامت روان جامعه، و پیشگیری از اختلالات و مشکلات روانی بکوشد، و از سوی دیگر با در اختیار داشتن بخش اصلی نظام ارایهی خدمات سلامت، مداخلات اثربخش لازم را برای جمعیتهای در معرض خطر و مبتلایان طراحی، اجرا و بر آن نظارت کند.
طبیعتا نقش وزارت بهداشت، به عنوان متولی سلامت کشور، که علاوه بر سیاستگذاری در این زمینه، ارایهدهنده بخشی عمده از خدمات سلامت و نیز مسئول نظارت بر این خدمات و تضمین کیفیت خدمات ارایهشده است، ایجاب میکند که با رصد وضع موجود و سنجش نیاز کشور به گروههای مختلف ارایهدهندهی خدمات سلامت، و تعیین استانداردهای آموزشی، فراهم آوردن امکانات آموزشی لازم و اعتباربخشی مراکز واجد صلاحیت برای آموزش در این رشتهها به سمت دستیابی به کمیت و کیفیت شاغلان این حوزهها حرکت کند.
در این راستا و به دنبال ابراز نگرانیهایی از طرف متخصصان حوزه سلامت روان، وزارت بهداشت در چند سال اخیر اقداماتی را در جهت ساماندهی به آموزش گرایشهایی از رشتهی روانشناسی که مستقیماً در ارتباط با سلامت، و تشخیص و درمان مبتلایان به اختلالات روان هستند آغاز کرده است و بر اساس اخباری که در رسانهها منتشر شده است، به موافقت کمیته بررسی این موضوع با تولیت وزارت بهداشت در این رشتهها و انتقال آن به وزارت بهداشت منجر شده است.
انجمن علمی رواندرمانی ایران، به عنوان انجمن بینرشتهای حوزهی سلامت روان، با توجه به دلایل زیر حمایت خود را از این تصمیم اعلام کرده و اجرای آن را قدمی ضروری برای ساماندهی به حوزه سلامت روان و تضمین حداقل کیفیت خدمات ارایهشده به جامعه، و افراد و خانوادههای درگیر با این مشکلات میداند:
تولیت قانونی وزارت بهداشت در سلامت و سلامت روان بر اساس سیاستهای کلی سلامت
مادهی 3 سیاستهای کلی سلامت که در تاریخ 18/1/1393 توسط مقام معظم رهبری به رؤسای قوای سهگانه و رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام ابلاغ شده است «ارتقای سلامت روانی جامعه با ترویج سبک زندگی اسلامیـ ایرانی، تحکیم بنیان خانواده، رفع موانع تنشآفرین در زندگی فردی و اجتماعی، ترویج آموزشهای اخلاقی و معنوی و ارتقای شاخصهای سلامت روانی» را جزو سیاستهای کلی سلامت برشمرده است و بند 1ـ7 همین سند بالادستی نیز به صراحت موضوع «تولیت نظام سلامت شامل سیاستگذاریهای اجرایی، برنامهریزیهای راهبردی، ارزشیابی و نظارت بر آن» را برعهدهی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی قرار داده است. از سوی دیگر، در بند 1ـ8 همین سند، بر «ترویج تصمیمگیری و اقدام مبتنی بر یافتههای متقن و علمی در مراقبتهای سلامت، آموزش و خدمات با تدوین استانداردها و راهنماها، ارزیابی فناوریهای سلامت، استقرار نظام سطحبندی با اولویت خدمات ارتقای سلامت و پیشگیری و ادغام آنها در نظام آموزش علوم پزشکی» تأکید شده است.
بر این مبنا و بر اساس سیاستهای کلی سلامت به شرح ذیل است:
• وزارت بهداشت تولیت سلامت در کشور را برعهده دارد و این تولیت شامل سیاستگذاریهای اجرایی، برنامهریزیهای راهبردی، ارزشیابی و نظارت بر آن است (بند 1ـ7).
• ارتقای سلامت روان جامعه (مادهی 3) از سیاستهای کلی سلامت است و تولیت آن برعهدهی وزارت بهداشت است (بند 1ـ7).
• مراقبتهای سلامت، آموزش و خدمات در حوزهی سلامت و با اولویت خدمات ارتقای سلامت و پیشگیری در نظام آموزش علوم پزشکی ادغام میشود (بند 1ـ8).
بدیهی است حوزههایی از روانشناسی که با ارایه خدمات سلامت مرتبط هستند و در حوزه نظام سلامت میگنجند، شامل بندها و مواد فوق بوده و طبق سیاستهای کلی سلامت، وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی متولی آن است.
لازم است ذکر شود که این بند از سیاستهای کلی سلامت دربارهی تولیت وزارت بهداشت در روزهای اخیر در قانون برنامه ششم توسعه نیز، به شکل زیر، به تصویب مجلس رسیده است و بعد از طی مراحل قانونی لازم در قالب قانون برنامه ششم توسعه نیز لازمالاجرا است:
بند الف مادهی 87 قانون برنامهی ششم توسعه:
«تولیت نظام سلامت شامل سیاستگذاریهای اجرایی، برنامهریزیهای راهبردی، ارزشیابی، اعتبارسنجی و نظارت در وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی متمرکز میگردد. کلیهی اشخاص حقیقی و حقوقی، اعم از دولتی و غیردولتی، از جمله ارائهکنندگان خدمات سلامت، سازمانها و شرکتهای بیمهی پایه و تکمیلی، موظفاند از خطمشی و سیاستهای وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، با تأکید بر خرید راهبردی خدمات و واگذاری امور تصدیگری با رعایت مادهی 13 قانون مدیریت خدمات کشوری و سطحبندی خدمات، تبعیت کنند.»
پیشینه و وضعیت کنونی آموزش و فعالیت در حوزه روانشناسی بالینی و سلامت در ایران
در اغلب کشورهای دیگر، حوزههایی از روانشناسی که با تشخیص و درمان اختلالات روانی یا مشکلات روانی بیماران جسمی سروکار دارند از دل نظام سلامت برخاستهاند و در تعامل و ارتباط نزدیک با نهادهای مرتبط با سلامت قرار دارند. در اغلب این کشورها، ارایهدهندگان این خدمات به عنوان health practitioner شناخته میشوند و اخذ مجوز کار بالینی برای آنان منوط به تأیید صلاحیت توسط هیأتها یا سازمانهایی است که بر عملکردِ ارایهدهندگان خدمات سلامت نظارت دارند. از سوی دیگر، اعتباربخشی برای ارایهی دورههای آموزشی این رشتهها مستلزم وجود امکانات و برنامههای مدون برای کسب تجربهی بالینی تحت نظارت اعضای هیأت علمی در حین آموزش آنان است و عملاً نمیتوان دورههای آموزش روانشناسی بالینی یا سلامت یا سایر گرایشهای مرتبط با سلامت را یافت که بدون دسترسی به عرصهی بالینی مناسب (درمانگاهها، بیمارستانها، مراکز خدمات سلامت روان جامعهنگر و نظام سلامت به طور کلی) بتوانند اعتباربخشی شوند.
در ایران نیز اولین دوره آموزشی روانشناسی بالینی، در مقطع فوقلیسانس، در دهه 1350 شمسی، در دانشکده پزشکی دانشگاه تهران و در بیمارستان روزبه تأسیس شد و در سالهای بعد نیز دورههای بعدی و دکتری در دانشگاههای تحت پوشش وزارت بهداشت راهاندازی شدند که عملاً این امکان را داشتند تا با بهرهگیری از استادان مجرب و عرصههای بالینی لازم، آموزش قابلقبولی برای دانشجویان این رشتهها و مقاطع فراهم کنند. متأسفانه از دورهای به بعد و از آغاز دههی 1380 رشدی تصاعدی در تعداد مراکز آموزشی و دانشجویان پذیرفتهشده این مقاطع و رشتهها اتفاق افتاد که همراه با نادیده گرفته شدن تولیت وزارت بهداشت در حوزهی سلامت روان منجر به تبعات منفی عمدهای شامل موارد زیر شده است:
• راهاندازی دورههای آموزش روانشناسی بالینی و سلامت در مواردی که خارج از تولیت و نظارت وزارت بهداشت بود، منجر به تأسیس دورههایی شد که اغلب از حداقل امکانات لازم (شامل اعضای هیأت علمی که در رشتههای روانشناسی بالینی یا سلامت تحصیل کرده باشند، و عرصههای بالینی لازم که امکان تجربهی عملی تحت نظارت را برای دانشجویان فراهم کند) برخوردار نبودند. نتیجه این وضعیت تعداد روبهفزونی از دانشآموختگان این رشتهها بود که در دوران تحصیل خود، غیر از آموزشهای تدریسی و کلاسی، تقریباً هیچ آموزش بالینی واقعی کسب نکرده بودند و هیچ مواجههای با بیمارانی که باید بعد از فارغالتحصیلی به آنان خدمات میدادند نداشتند.
• گرچه تلاشهایی برای جبران این کمبود انجام شد و میزانی ناچیز از کارآموزی و کارورزی برای اخذ پروانه کار لازم دانسته شد، اما به اذعان کسانی که برای آن اقدام کردهاند و نیز برخی مسئولان سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران، این دورهها اغلب نمیتواستند آموزشهای عملی لازم را ارایه دهند و به گفته اخیر یکی از مسئولان این سازمان روانشناسی، که در رسانهها منتشر شده، نیز حاکی از آن است که گذراندن این دورهها عملاً منجر به صدور گواهیهای صوری شده است.
• از سوی دیگر، صدور مجوز کار برای گرایشهای مختلف روانشناسی به نوعی بوده است که عملاً مرزهای صلاحیت حرفهای بین گرایشهای مختلف از بین برود و در عمل بسیاری از کسانی که در گرایشهای غیربالینی و سلامت آموزش دیدهاند و قاعدتاً باید در عرصهها و حوزههایی دیگر (مانند دانشگاهها، مدارس، ادارات و سازمانها) از خدمات آنان استفاده شود، به کار بالینی و درمان بیماران و مبتلایان به مشکلات و اختلالات روانی رو بیاورند، در حالی که آموزش لازم برای آن را ندیدهاند. طبیعی است که چنین وضعیتی موجب آشفتگی بسیار در خدمات ارایهشده به بیماران نیازمند و اثرات و پیامدهای منفی جدی برای سلامت روان جامعه شده است.
لزوم بازگشت تولیت سلامت روان به وزارت بهداشت
شرایط مذکور موجب بروز نگرانیهایی در زمینه کیفیت آموزش و کیفیت ارایه خدمات سلامت روان در بین صاحبنظران این حوزه شده است و از مدتها قبل افراد و نهادها و انجمنهای مرتبط دیدگاههای خود را در زمینهی لزوم انجام اقداماتی در این خصوص بیان کردهاند. خوشبختانه، وزارت بهداشت نیز بر اساس رسالت و وظایف ذاتی خود در زمینه سلامت و سلامت روان در سالهای اخیر اقداماتی در این زمینه را پیگیری کرده است که موضوع انتقال آموزش گرایشهایی از روانشناسی که با سلامت مرتبطاند از آن جمله بوده است. لزوم آموزشهای عملی بالینی تحت نظارت در دوران تحصیل دانشجویان این رشتهها و برخورداری از تعداد کافی اعضای هیأت علمی دانشآموختهی این رشتهها و با تجربهی کافی در این حوزه، و نیز برخورداری از عرصههای آموزش بالینی سنگ بنای این احساس نیاز بوده است که در درستی آن نمیتوان تردید کرد.
انجمن علمی رواندرمانی ایران، به عنوان انجمنی بینرشتهای از متخصصان گروههای مختلف ارایهدهنده خدمات سلامت روان، ضمن تأکید بر اهمیت تولیت وزارت بهداشت در سلامت روان، از بازگشت آموزش گرایشهای روانشناسی مرتبط با سلامت و درمان به این وزارتخانه حمایت کرده و معتقد است بررسی و پیشبرد کارشناسانه این موضوع و همچنین برنامهریزیهای مرتبط برای این کار مستلزم استفاده از نظرات متخصصان و صاحبنظران این حوزهها و نمایندگان مسئولان و مدیران اجرایی است تا به شکلی علمی و با تکیه بر تجربهی سایر کشورها و در چارچوب ساختار و قوانین کشور این موضوع بررسی شود. انجمن علمی رواندرمانی ایران پیشنهاد میکند وزارت بهداشت، به عنوان متولی سلامت و سلامت روان کشور، با تشکیل کمیته بینرشتهای «ساماندهی آموزش و خدمات سلامت روان» بازبینی برنامههای آموزشی این رشتهها و اعتبار بخشی مراکز آموزشدهنده، و نیز تعریف نقش و مرزهای صلاحیت حرفهای گروههای مختلف ارایهدهنده خدمات سلامت روان را پی بگیرد تا ان شاء الله با بررسیهای کارشناسانه و علمی در جهت ارتقای کیفیت آموزش و ارایه خدمات این حوزه گامهایی اساسی برداشته شود.
انجمن علمی رواندرمانی ایران آمادگی دارد تا با ارائه مدارک و مستندات و نظرات کارشناسی، و نیز با حضور فعالانه نمایندگاناش در کمیتههای کارشناسی سهم خود را در این فرایند مهم ایفا کند.
به گزارش میگنا در انجمن رواندرمانی ایران دارابودن تخصص روانپزشکی یا دکتری روانشناسی بالینی یا دکتری روانشناسی سلامت برای اعضا الزامی است و این انجمن در امتداد انجمن روان درمانی روان شناسان و مشاوران که مورد تایید وزارت علوم است تشکیل شده است!
کلمات کلیدی: انتقال روان شناسی،انتقال بالینی به وزارت بهداشت،انجمن علمی رواندرمانی ایران
آیا وقتی قصد دارید چیزی را برای دیگران توضیح دهید، در بیان روان کلمات مشکل دارید و احساس می کنید گفتارتان روان نیست؟
چگونه روان صحبت کنیم ,آیا وقتی قصد دارید چیزی را برای دیگران توضیح دهید، در بیان روان کلمات مشکل دارید و احساس می کنید گفتارتان روان نیست؟ آیا وقتی از شما میخواهند جلوی دیگران صحبت کنید مضطرب و دچار تنش می شوید؟ نگران نباشید راه حل های ساده ای هم وجود دارد که با انجام آن ها میتوانید تا حدی گفتار روانی را برای خود به ارمغان آورید.
آیا وقتی قصد دارید چیزی را برای دیگران توضیح دهید، در بیان روان کلمات مشکل دارید و احساس می کنید گفتارتان روان نیست؟ آیا وقتی از شما میخواهند جلوی دیگران صحبت کنید مضطرب و دچار تنش می شوید؟ اگر پاسخ مثبت است آرام باشید؛در مرحله اول شما میتوانید با مراجعه به یک آسیب شناس گفتار و زبان به یک گفتار روان و راحت برسید اما راه حل های ساده ای هم وجود دارد که با انجام آن ها میتوانید تا حدی گفتار روانی را برای خود به ارمغان آورید.
1 – آرام و آهسته صحبت کنید. از عجله کردن در صحبت کردن خود پرهیز کنید.با شتاب زدگی،انجام هرکاری سخت است.
2 – معمولی، طبیعی و آرام نفس بکشید؛ به نحوی که موقع صحبت کردن نفس کم نیاورید.
3 – آرام شروع به صحبت کنید. شروع آرام در حین صحبت کردن باعث آرام تر شدن چین های صوتی تان خواهد شد. زمانی که اعتماد به نفس کافی به دست آوردید،میتوانید به آرامی سرعت خود را افزایش دهید.
4 – سعی کنید صحبت کردن در برابر دیگران را تمرین کنید. با کسب تجربه های بیشتری از صحبت کردن در محضر عموم به بهبود مهارت های سخنرانی و آسان و روان تر شدن صحبت کردنتان کمک فراوانی خواهید کرد.
5 – به کیفیت و آهنگ صدای خود اهمیت دهید. صدایی با فرکانس بالا یا تو دماغی ممکن است شمارا عصبی یا نامطمئن نشان دهد.اگر از فرکانس درست استفاده کنید، ارتباط موثرتری خواهید داشت.
معمولی، طبیعی و آرام نفس بکشید به نحوی که موقع صحبت کردن نفس کم نیاورید
6 – از عصبانی شدن پرهیز کنید. منظور ما این نیست که عصبانی نشوید.عصبانی شدن در بیشتر مواقع یک رفتار غیرارادی است. منظور ما این است که عصبانیت خود را به قدرت و هیجان در صحبت هایتان در مقابل جمع تبدیل نمایید.عصبانیت در موقع صحبت کردن معمولا ناشی از کمبود اعتماد به نفس است؛ اما شما باید از آن به درستی استفاده نمایید.میتوانید از آدرنالین اضافه شده به جریان خون در موقع عصبانیت در جهت ایجاد انرژی و تبدیل آن به شور و شوق برای کاهش استرس، استفاده نمایید.
7 – چشم و گوش هایتان را باز نگهدارید.
آگاهی از اینکه مردم در اطراف شما چگونه صحبت میکنند ،
میتواند به شما کمک کند تا حدس بزنید روانی گفتار شما خوب است
یا شاید اندکی نیاز به بهبود دارد.
به تفاوت ها در الگوها و آهنگ های صحبت کردن دقت کنید.
8 – تمرین ، تمرین و تمرین .
مطمئن باشید که تمرین بیشتر باعث میشود
کامل شوید یا حداقل بهبود پیدا کنید.
9 – آواز بخوانید. مجبور نیستید این کار را جلوی هرکسی انجام دهید؛
حتی زیر دوش ! آواز خواندن بدلیل استفاده از صدای مناسب میتواند به شما کمک کند
و شما میتوانید در مورد استفاده از هوا،تنفس ، تلفظ شمرده
و سرعت گفتارخود اطلاعاتی بدست بیاورید.
10 – صبور باشید. نباید از خودتان انتظار داشته باشید
که صحبت کردن روان و آسان را طی یک روز یاد بگیرید.
بدون تعیین کردن جدول زمانی خاصی به خودتان فرصت تجربه کردن و بهتر شدن بدهید.
بهترین راه برای رسیدن به یک گفتار روان، میتواند اختصاص دادن وقتی معین برای تمرین روزانه تعدادی از مراحل گفته شده باشد. به خودتان اعتماد داشته باشید! اگر حس میکنید در بیان چند کلمه خاص مشکل دارید، فقط همان کلمات را تمرین کنید تا زمانی که بتوانید ان هارا به خوبی بیان کنید.با تمرین مکرر گفتارتان به نرمی و روانی ابریشم خواهد شد.
مراجعه به یک آسیب شناس گفتار و زبان میتواند
بهترین راه برای درمان کامل و ریشه ای ناروانی گفتار شما باشد
و با انجام کامل روند گفتاردرمانی ، میتوانید یک گفتار کاملا روان و بی نقص را تجربه کنید.
خراسان نیوز
به گزارش ایلنا، عبدالرضا عباسپور دیروز در نشستی خبری با اشاره به اینکه ۶۳ هزار و ۸۰۳ جانباز شیمیایی در کشور وجود دارد، گفت: تعداد جانبازان نخاعی ۱۹۸۰ نفر، جانبازان اعصاب و روان ۲۱۸ هزار و ۲۲۵ و سایر گروههای جانبازی ۲۸۰ هزار و ۴۱۴ نفر است.
وی ادامه داد: از میان آمار اعلام شده ۷ هزار و ۱۴۷ نفر جانبازان شهید اعصاب و روان با بیماری شدید هستند که به خدمات ویژه نیازمندند. همچنین ۴۶۷ هزار و ۸۴۷ جانباز تا ۶۰ سال سن دارند و ۴۸ هزار و ۳۹۷ نفر بالای ۶۰ سال هستند.
معاون بهداشت و درمان بنیاد شهید و امور ایثارگران افزود: بنیاد شهید هرم خدمات درمانی دارد که در قاعده آن بیمه همگانی سپس بیمه تکمیلی، طرح پایش سلامت جانبازان و والدین شهدا، کلینکهای تخصصی و اعزام به استانها، کلینیک تخصصی و دعوت از متخصصین خارجی و در رأس آن اعزام درمانی جانبازان به خارج از کشور وجود دارد.
عباسپور توضیح داد: ۸۱۰ هزار نفر تحت پوشش بیمه پایه بنیاد شهید هستند و یک میلیون و ۶۶۸ هزار و ۷۹۶ نفر از بیمه تکمیلی بنیاد شهید استفاده میکنند که علت بیشتر بودن افراد تحت پوشش بیمه تکمیلی این است که برخی از افراد جامعه ایثارگری تحت پوشش بیمه دستگاههایی که در آن مشغول به کار هستند؛ قرار دارند اما از بیمه تکمیلی بنیاد استفاده میکنند.
وی با بیان اینکه بیمه تکمیلی بنیاد شهید سقف ندارد، گفت: خدمات ما فارغ از درصد جانبازی به همه ایثارگران و افراد تحت تکفل بدون دریافت هیچ گونه فرانشیز ارائه میشود و سه هزار و ۵۰۰ مرکز که بیشتر آنها خصوصی هستند طرف قرارداد ما قرار دارند و دیگر بیمارستانها نیز همکاری لازم را با ما دارند و در صورت مراجعه به ایثارگران خدمات ارائه میکنند.
معاون بنیاد شهید اظهار کرد: در یک سال گذشته ۲۳ هزار نفر از والدین شهدا و افراد دیگر از خدمات پرستاری بنیاد شهید نیز استفاده کردند و بیش از ۳۸۸ هزار نفر از خدمات بستری بهرهمند شدند.
وی با اشاره به طرح پایش سلامت تصریح کرد: ۶۱۰ پزشک عمومی در طرح پایش سلامت به منازل جانبازان میروند و در صورت نیاز این عزیزان را به کلینکهای تخصصی ارجاع میدهند همچنین بیش از ۲۵ تیم تخصصی به استانها و روستاهای کم برخوردار اعزام شدهاند که در یک سال اخیر هزار و ۸۸۳ نفر را ویزیت کردند.
عباسپور با اشاره به اینکه ۳۹ پزشک متخصص از خارج از کشور در یک سال اخیر به ایران آمدند و ۹۸۵ مورد ویزیت و ۲۱۷ مورد جراحی داشتند، افزود: ۱۲ نفر از جانبازان نیز در این مدت برای درمان به خارج از کشور اعزام شدند. همچنین ما جانبازانی داریم که دچار شرایط و بیماریهای خاصی شدند که در دنیا ویژه است. بنابراین در حین عمل آنها از چندین متخصص خارجی و داخلی در قالب یک تیم استفاده میکنیم.
معاون بنیاد شهید در پاسخ به سوال خبرنگاران مبنی بر اینکه جانبازان معمولا در مورد خدمات درمانی انتقاداتی دارند، گفت: در سال ۹۴ دانشگاه تهران پژوهشی را برای ما انجام داد که نشان میداد ۸۰ درصد جامعه ایثارگری از خدمات درمانی رضایت داشتند.
وی با بیان اینکه طرح پایلوت درمان جانبازان شیمیایی و بیماران ریوی در کل کشور در حال انجام است، گفت: پایشهای تخصصی یک دور در همه استانها انجام شده و به زودی دور دوم نیز برای تمامی جانبازان انجام میشود و نرمافزاری در بنیاد ایجاد شده که اطلاعات درمانی جامعه ایثارگری در آن ثبت میشود.
عباسپور در ارتباط با جانبازان اعصاب و روان افزود: بیماری این عزیزان مزمن است بنابراین شبکه آموزشی برای آنها تدوین شده که به خانوادههای آنان نیز آموزشهایی داده شود. بر این اساس ۶۰ هزار نفر از همسران این جانبازان آموزشهای خاص دیدند و همچنین در این شبکه آموزشهای پیشگیری از اعتیاد، شادکامی و... نیز داده میشود. تلاش ما این است که بر روی مسائل روحی کار کنیم و نیاز دارویی را کم کنیم زیرا در این شرایط سطح رضایت جانبازان و خانوادههایشان بالا میرود و عوارض آن برای این عزیزان و به ویژه خانوادههایشان کم میشود.
معاون بهداشت و درمان بنیاد شهید خاطرنشان کرد: همچنین اردوهای دورهای تفریحی و درمانی نیز برای این جانبازان در نظر گرفته شده است و البته با توجه به اینکه تخت روانپزشکی در بیمارستانها کم است ما به این مساله مستقیما ورود کردیم به طوری که ۱۰ مرکز تخصصی روانپزشکی را در اختیار داریم و ۹ درصد تختهای روانپزشکی کشور برای بنیاد شهید است. همچنین خدمات مشاورهای و روانشناسی نیز تحت پوشش بیمه بنیاد قرار میگیرد.
وی در پاسخ به اینکه گفته میشود؛ بیمارستانهای اعصاب و روان بنیاد شهید به یک شرکت خاص واگذار شده است، گفت: در جهت یکپارچه سازی خدمات و استفاده از یک پروتکل درمانی بیمارستانهای اعصاب و روان زیر مجموعه یکی از شرکتهایی است که ۱۰۰ درصد سهام آن متعلق به بنیاد شهید است، در این مراکز قصد نداریم که نیروهای باتجربه خود را در زمینه درمان جانبازان اعصاب و روان از دست بدهیم و همچنان با آنها همکاری خواهیم کرد.
عباسپور در زمینه کمیسیون تشخیص درصد جانبازی اظهار کرد: آیین نامه تعیین درصد با استفاده از تجارب بین المللی و همکاری سه دستگاه وزارت دفاع، ستاد نیروهای مسلح و بنیاد شهید و امور ایثارگران نوشته شده است که میزان از کارافتادگی افراد را مشخص میکند. تعیین درصد جانبازی پیش از سال ۷۲ موقت بوده است و ما از همه کسانی که در آن زمان درصد جانبازی گرفتند درخواست کردیم که مجددا برای گرفتن درصد قطعی خود مراجعه کنند. در حال حاضر نیز کاهش درصد نداریم اما ممکن است افزایش درصد نیز نداشته باشیم.
وی در ارتباط با جانبازان مدافع حرم ادامه داد: مدافعان حرم و خانوادههای آنها برای ما همانند جانبازان دفاع مقدس و خانوادههایشان هستند و همانند آنان نیز خدمات دریافت میکنند.
عباسپور در پایان با اشاره به اینکه در بودجه سال آینده کسری نخواهیم داشت، گفت: در زمینه تعداد آمبولانس با محدودیت روبرو هستیم برای نمونه در تهران کمتر از ۲۰ آمبولانس داریم که تنها به موارد اورژانسی میپردازد.
کلمات کلیدی: جانباز،جانباز اعصاب و روان،بنیاد شهید،عبدالرضا عباسپور،معاون بهداشت و درمان بنیاد شهید
پینوشتها
1- دکتری علوم قرآن و حدیث، استادیار دانشگاه امام صادق (علیهالسلام)- پردیس خواهران azimzadeh@isuw.ac.ir
2- کارشناسی ارشد حقوق خانواده، دانشگاه امام صادق (علیهالسلام)- پردیس خواهران a.zabihi 1001 @ gmail.com
3- Corsini
4- Jahoda
5- قال علی بن موسی الرضا (علیهالسلام):
و اعلم ان النساء شتى، فمنهن الغنیمة و الغرامة وهى المتحببة لزوجها و العاشقة له و منهن الهلال اذا تجلى و منهن الظلام الحندیس المقطبة، فمن ظفر بصالحتهن یسعد و من وقع فى صالحتهن فقد ابتلى و لیس له انتقام؛ امام رضا (علیهالسلام) فرمود: زنان چند گروهاند: 1. غنیمت و این دسته بانوانی هستند که شوهر دوستاند و به شوهر عشق میورزند؛ 2. مانند ماه یک شبه برای شوهر جلوه کنند ( یعنی کم نور و کم فایدهاند)؛ 3. مانند شب تار در برابر شوهرند. هر کس به زنی شایسته ظفر یابد، خوشبخت گردد و هر کس در دام ناشایستهی آنان افتاد، گرفتار شود.
6- قال علی بن موسی الرضا (علیهالسلام):
نزل جبرئیل علی النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) فقال: یا محمد! ان ربک یقروک السلام ویقول: ان الابکار من النساء بمنزلة الثمرعلی الشجر فاذا اینع الثمر فلا دواء له الا اجتنائه و الا افسدته الشمس و غیرته الریح و ان الابکار اذا ادرکن ما تدرک النساء فلا دواء لهن الاالبعول و الا لم یومن علیهن الفتنه، فصعد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) المنبر فجمع الناس ثم اعلمهم ما امرالله عزوجل به؛ جبرئیل به محضر مبارک رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شرفیاب شد و عرض کرد ای محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، پروردگارت سلام میرساند و میفرماید:
دختران شما همانند میوهی درخت هستند. هرگاه میوهی درخت رسید، چارهای جز چیدن آن نیست و اگر چیده نشود، تابش خورشید آن را فاسد و باد مزه آن را از بین میبرد و همانا وقتی که دختران به آن حد رسیدند که زنان دیگر آن موقعیت را دریافتهاند، چارهای جز اختیار کردن شوهر ندارند و اگر شوهری برای آنها در نظر گرفته نشود، از فساد و تباهی در امان نیستند.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به منبر تشریف بردند و ضمنِ خطبهای، اعلامیهی خداوند عزوجل را به حاضران ابلاغ کردند.
7- الامام الرضا (علیهالسلام):
لولم تکن فی المناکحة و المصاهرة آیه محکمة و لا سنة متبعة، لکان فیما جعل الله فیها من بر القریب و تاءلف البعید، ما رغب فیه العاقل اللبیب وسارع الیه الموفق المصیب؛ امام رضا (علیهالسلام) فرمودند: اگر دربارهی ازدواج و دامادی دستوری از خدا و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هم صادر نشده بود، همان فواید اجتماعی که خدا در آن نهاده، از قبیل نیکی با خویشان و پیوند با بیگانگان کافی بود که خردمندِ صاحبدل را بدان ترغیب کند و عاقل درستاندیش به آن بشتابد.
8- الامام الرضا (علیهالسلام):
ان امراءة ساءلت ابا جعفر (علیهالسلام) فقالت: اصلحک الله انی متبتلة فقال لها: و ما التبتل عندک؟ قالت: لا ارید التزویج ابدا قال: و لم؟ قال: التمس فی ذلک الفضل. فقال انصرفی! فلوکان فی ذلک فضل لکانت فاطمه (سلاماللهعلیها) احق به منک، انه لیس احد یسبقها الی الفضل؛ زنی از امام باقر (علیهالسلام) سؤال کرد: من (متبتله) (یعنی وارسته و رهاشده از کامجوییهای دنیا هستم) حضرت فرمود: مقصود از (تبتل) چیست؟ پاسخ داد: تصمیم دارم هرگز ازدواج نکنم، امام فرمود: برای چه؟ گفت: برای رسیدن به مقام عالی فضیلت و کمال. حضرت فرمود: از این تصمیم منصرف شو. اگر ترک ازدواج ارزش معنوی دربرمیداشت، حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) به درک این فضیلت از تو شایستهتر بود. چنین نیست که احدی در تحصیل ارزشها بر وی پیشی بگیرد.
9- عن ابی جوید مولی الرضا (علیهالسلام):
قال صعد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) المنبر، فخطب الناس ثم اعلمهم ما امرهم الله عزوجل به فقالوا: ممن یار رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)، فقال: من الاکفاء فقالوا: و من الاکفاء؟ فقال: المؤمنون بعضهم اکفاء بعض، ثم لم ینزل حتی زوج ضباعة بیت زیبربن عبدالمطلب المقدادین الاسود ثم قال: ایها الناس انی زوجت ابنة عمی المقداد لیتضع النکاح؛ ابوجوید گوید: رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) برفراز منبر رفتند و برای مردم خطبه خواندند و اوامر خداوند را به آنان رساندند. مردم از پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پریسدند: دختران خود را به چه افرادی تزویج کنیم؟ فرمود: به کسانی که با آنها (کفو) هستند و سپس فرمود: مؤمنان با یکدیگر کُفو هستند. سپس در حالی که بالای منبر بود، صباغه، دخترعموی خود، را به مقداد تزویج فرمود.
10- اذا خطب الیک رجل رضیت دینه و خلقه فزوجه و لایمنعک فقره وفاقته، قال الله تعالی (و ان یتفرقا یغن الله کلا من سعته) و قال: ان یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله؛ امام رضا (علیهالسلام) فرمودند: هرگاه خواستگاری آمد که دین و اخلاقش را میپسندی، اجابت کن و از تنگدستی او نهراس، خداوند متعال فرموده: اگر (زن و شوهر) از هم جدا شوند، خدا هر کدام را از کرم خود بی نیاز میکند و نیز فرموده: اگر مردان مجرد ازدواج کنند و فقیر باشند، خدا از فضل خود بی نیازشان کند.
11- عن الحسین بن بشار الواسطی قال:
کتبت الی ابی الحسن الرضا (علیهالسلام) ان لی قرابة قد خطب الی و فی خلقه سوء قال: لا تزوجه ان کان سیی الخلق؛ حسین بن بشار واسطی به حضرت رضا (علیهالسلام) نامهای نوشت که یکی از بستگانم درخواست وصلت با من دارد، ولی بداخلاق است. حضرت در جواب فرمود: اگر اخلاقش بد است، با او ازدواج نکن.
12- قال علی بن موسی الرضا (علیهالسلام):
ایاک ان تزوج شارب الخمر، فان زوجته فکانما قدت الی الزنا ولا تصدقه انا حدثک و لا تقبل شهادته و لا تأمنه علی شیء من مالک فان ائتمنته فلیس لک على الله ضمان و لا تؤاکله و لاتصاحبه و لا تضحک فی وجهه و لا تصافحه و لا تعاقه و ان مرض فلاتعده و ان مات فلا تشیع جنازته؛ از تزویج دختر خود به شارب الخمر اجتناب کن زیرا اگر چنین کنی، مثل این است که برای زنا واسطه شدهای؛ هرگاه سخن گوید، او را تصدیق نکن، شهادت و گواهی او را قبول ننما، او را به هر چیزی از مال خود امین قرار نده، اگر امین گردانی، از طرف خدا بر تو ضمانتی نیست، با او هم غذا و هم صحبت نباش، به روی او لبخند نزن، با او مصافحه، روبوسی و معانقه نکن، اگر مریض شد، به عیادتش نرو و اگر مُرد، جنازهی او را تشییع نکن.
13- فرد شایسته برای مشورت در لسان امام هشتم بدین شرح توصیف میشود:
عن ابی الحسن الرضا (علیهالسلام) عن ابائه عن علی (علیهالسلام) قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) یا علی لا تشاورن جبانا فانه یضیق علیک المخرج و لا تشاورن بخیلا فانه یقصر بک عن غایتک و لا تشاورن حریصا فانه یزین لک شرها (شرهما) و اعلم ان الجبن و البخل و الحرص غریزة یجمعها سوء الظن؛ امام هشتم از پدرانش و ایشان از حضرت علی (علیهالسلام) روایت کردهاند که رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب به حضرت علی (علیهالسلام) فرمودند: با فرد ترسو مشورت نکن، زیرا راه گشایش و آسانی امور را برایت تنگ میکند و بدین وسیله تو را از انجام کارهای مهم بازمیدارد؛ با فرد بخیل مشورت نکنی، زیرا تو را از هدفت (که کمک به دیگران است) بازمیدارد؛ با فرد حریص مشورت نکن، زیرا او برای جمعآوری ثروت یا کسب مقام، ستمگری را در نظرت جلوه میدهد. بدان که ترس، بخل و حرص نهادهایی هستند که ریشهی آنها بدبینی به خداوند است.
14- قال على بن موسى الرضا (علیهالسلام): «ثمن طلب الامر من وجهه لم یزل، فان زل لم تخذله الحیلة.»
15- عن ابی الحسن الرضا (علیهالسلام): «من سعادة الرجل ان یکشف الثوب عن امراءة بیضاء؛ امام رضا (علیهالسلام) فرمودند: از (نشانههای) خوشبختی مرد این است که همسری سفیدرخ داشته باشد و در مقام خلوت، لباس را از تن همسر سفید روی (مطلوب) درآورد.»
16- علی بن موسی الرضا (علیهالسلام):
و لاتجامع امراءة حتی تلاعبها و تکثر ملاعبتها و تغمز ثدییها، فانک اذا فعلت ذلک غلبت شهوتها، واجتمع مائها لان مائها یخرج من ثدییها و الشهوة تظهر من وجهها؛ هیچ مردی با همسرش مجامعت نکند، مگر اینکه قبلاً با وی بازی و مزاح داشته باشد و در این راه او را آماده کند، سینهاش را به دست گرفته و تحریک کند و چون چنین نماید، شهوات او تحریک شود و آمادگی پیدا میکند و آب حیاتش جمع میشود، زیرا آب شهوت از پستانش خارج گردیده و آثارش در چهرهی او نمایان میشود... .
17- گروهی به خدمت امام هشتم آمدند و پرسیدند مردی زن جوانی داشته است، به خاطر مصیبتی که به او وارد شده، مدت چند ماه، بلکه یک سال است همخوابگی با همسرش را ترک کرده است، البته این کار به خاطر اذیت و انتقام نبوده، بلکه به سبب مصیبت و غم و اندوه از این عمل خودداری کرده است. با این وصف، آیا چنین شخصی مرتکب گناهی شده است؟ امام در پاسخ فرمودند: «اذا ترکها اربعهی اشهر، کان اثما بعد ذلک؛ (آری!) اگر بیش از چهار ماه چنین عملی را ترک کند، گناهکار است.»
18- مِصبَاحُ الشَّرِیعَة، قَالَ الصَّادِقُ (علیهالسلام):
وَ لَیسَ شَیءٌ أضَرَّ لِقَلبِ المُؤمِنِ مِن کَثرَةِ الأکُلِ وَ هِىَ مُورِثَةٌ لِشَیّئَینِ قَسوَةِ القَلبِ وَ هَیَجَانِ الشَّهوَةِ وَ قَالَ عِیسَى ابنُ مَریَمَ مَا مَرِضَ قَلبٌ بِأشَدَّ مِنَ القَسوَةِ؛ وَ فِیهِ،؛ و [کَثرَةُ] النَّومِ یَتَوَلَّدُ مِن کَثرَةِ الشُّربِ وَ کَثرَةُ الشُّرب یَتَوَلَّدُ مِن کَثرَةِ الشَّبعِ وَ هُمَا یُثقِّلَانِ النَّفس عَنِ الطَّاعَةِ وَ یُقسِیَانِ القَلبَ عَنِ التَّفَکَّرِ وَ الخُشُوعِ.
19- قَالَ رَسِولُ الله (صلی الله علیه و آله و سلم): «مَن أرَادَ البَقَاءَ.... لیُقِلَّ مُجَامَعَةَ النِّسَاء.»
20- این مسئله را دربارهی خانوادهای که چند فرزند داشته آزمایش کرده و دیدهاند با اینکه این فرزندان از یک پدر و مادر به وجود آمده، همنواخت تغذیه میشوند و محیط خانوادهی آنان یکی بوده، ولی از لحاظ روحی آنها با هم فرق دارند. بعد از بررسی به این نتیجه رسیدهاند که فقط عامل اختلاف روحی این فرزندان همان حالتهای روحی مرد و زن هنگام همبستری است. بعد هم با آزمایشهای مکرر به این نتیجه رسیدهاند که وضع روحی زن و مرد هنگام نزدیکی و رابطهی کامل با نظافت و پاکیزگی طرفین از جمله عواملی است که احساسات جنسی را خوب تحریک میکند.
21- سه چیز است که همهی مردم به آن نیاز دارند: امنیت، عدالت و فراوانی ارزاق.
22- آن که با کار و کوشش در جستجوی مواهب زندگی برای تأمین خانوادهی خویش است، پاداشی بزرگتر از مجاهدان راه خدا دارد.
23- «یَنبَغِى لِلّرُجل انَ یُوسَّع على عیالهِ لئلا یتّمنو موته.»
24- امام رضا (علیهالسلام) میفرمایند: «تباهسازی اموال و درخواست از دیگران مغضوب خداوند است، پس سعی کنیم کاری انجام ندهیم که مغضوب خداوند مهربان قرار بگیریم.» در همین مورد شخصی به نام عباس به محضر امام رضا (علیهالسلام) مشرف شد و دربارهی شیوهی صحیح هزینهی زندگی در خانه برای همسر و فرزند و سایر مسائل سؤال کرد:
...عن بَعضِ اَصحَابِهِ قَالَ سَمِعتُ العَبّاسِىَ وَ هُوَ یَقُولُ استَأذَنتُ الرَّضا (علیهالسلام) فِی النَّفَقَةِ عَلی العِیَال فَقَالَ بَینَ المَکرُوهینَ قَالَ فَقُلتُ جُعِلتُ فِداکَ لَا وَاللهِ مَا اَعرِفُ المَکُرُوهَینِ قَالَ فَقَالَ لِی یَرحَمُکَ اللهَ أمَا تَعرِفُ أَنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ کَرِه َالاِسرافَ وَ کَرِهَ الاِقتَارَ فَقَالَ وَ الَّذِینَ اِذا أنفَقُوا لَم یُسرِفُوا وَ لَم یَقتَرُوا وَکانَ بَینَ ذَلِکَ قَواماً؛ حضرت امام رضا (علیهالسلام) در پاسخ فرمودند باید مصرف تو به گونهای باشد که بین دو کار ناپسند، یعنی اسراف و سختگیری قرار گیرد، عباس پرسید منظورتان از این سخن چیست؟ ایشان فرمودند: آیا سخن خداوند در قرآن را نشنیدهای که اسراف و سختگیری را ناپسند میشمارد و میفرماید بندگان خدای رحمان کسانی هستند که هرگاه انفاق کنند، نه اسراف کنند و نه سختگیری، بلکه میان این دو حد اعتدال قرار میگیرند، بنابراین، دربارهی معاش و هزینهی زندگی اعضای خانواده در خرید و مصرف میانهرو باش.
25- معیار شناخت اسراف از دیدگاه حضرت امام رضا (علیهالسلام) در این روایت مشخص است که میفرمایند: «لَیسَ فِیمَا یَنفَعُ البَدَنَ اِسرافُ اِنَّمَا الاِسرافُ فِیمَا اَ
عبارات مرتبط با این موضوع
دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزیردیف عنوان دانشجو دانشکده گروه تاریخ دفاع ردیف عنوان دانشجو دانشکده گروه تاریخ دفاع دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی ردیف عنوان دانشجو دانشکده گروه تاریخ دفاع ردیف عنوان دانشجو دانشکده گروه تاریخ دفاع