مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

پس از ناپدید شدن کودک ۵ ساله، جمجمه‌اش پیدا شد

جام جم سرا: سرهنگ عظیمی در تشریح این پرونده اظهار داشت: صبح روز شنبه ۲۸ تیرماه امسال پدر کودک ناپدید شده به نام عارف برای جمع آوری علوفه دام‌هایش با یک دستگاه موتورسیکلت از خانه خارج شد. پسر بچه پنج ساله به نام عارف نیز به دنبال پدر از خانه خارج شده و از او می‌خواهد که اجازه دهد همراه او به زمین‌های کشاورزی بیاید اما مرد ۷۵ ساله پسر بچه خود را همراه نبرده و از او می‌خواهد که به خانه برگردد.

وی افزود: این آخرین باری بود که عارف از سوی اعضای خانواده‌اش مشاهده شده. پس از آن پسر بچه پنج ساله به طرز مرموزی ناپدید شد.
به گزارش جام جم سرا، با طولانی شدن غیبت کودک خردسال، اعضای خانواده‌اش و اهالی محل به جستجوی منطقه پرداخته اما هیچ ردی از او به دست نیاوردند. به همین خاطر با مراجعه به آگاهی شهرستان جویبار اعلام آدمربایی کردند.

رئیس پلیس آگاهی استان مازندران ادامه داد: پس از طرح این شکایت موضوع به آگاهی استان گزارش شد و با توجه به حساسیت موضوع یک تیم از کارآگاهان آگاهی استان را آماده کرده و راهی روستای محل زندگی کودک پنج ساله شدیم. در ابتدا فرضیه آدمربایی را مطرح کردیم اما با ارزیابی‌های صورت گرفته این فرضیه کمرنگ شد و سراغ فرضیه‌های دیگر رفتیم. بررسی‌های ما نشان داد پدر عارف مرد کشاورزی ۷۵ ساله است که وضعیت مالی خوبی ندارد که آدمربایان با ربودن عارف قصد اخاذی از وی را داشته باشند. سپس بحث انتقام جویی مطرح شد که تحقیقات نشان داد شاکی مردی مومن و مودب است و با هیچ کدام از اهالی روستا مشکلی نداشته است.

وی خاطر نشان کرد: بحث کینه‌های قدیمی مطرح شد که تحقیقات در این شاخه نیز به نتیجه‌ای نرسید. مادر عارف پیش از این ازدواج دو بار ازدواج ناموفق داشت که ما احتمال دادیم عارف قربانی کینه همسران سابق مادرش شده باشد اما تحقیقات در این شاخه نیز به نتیجه‌ای نرسید. موضوع دیگری که در تحقیقات مطرح شد بحث اختلاف بر سر ارثیه و ازدواج مجدد شاکی بود که تحقیقات در این زمینه نیز نشان داد پدر عارف چندی قبل ارثیه فرزندانش را تقسیم کرده و در این زمینه هیچ اختلافی وجود نداشته است.

سرهنگ عظیمی به شایعات مطرح شده در این زمینه اشاره کرد و گفت: پس از ناپدید شدن کودک پنج ساله شایعات بسیاری بین اهالی پخش شد که در یکی از این شایعات اهالی مدعی بودند که عارف از سوی کولی‌ها ربوده شده است. حتی گفته می‌شد صاحب یک سوپر مارکت نیز عارف را بر روی دوش کولی‌ها دیده است. در این زمینه نیز تحقیقات صورت گرفته و مدیر سوپر مارکت به اداره آگاهی احضار شد که تحقیقات در این زمینه نیز نشان داد این موضوع صحت نداشته و در حد شایعه است. با این تحقیقات بحث آدمربایی از بین رفت و سراغ دیگر فرضیه‌ها رفتیم.

فرضیه مرگ در سوانح و حوادث

رئیس پلیس آگاهی استان مازندران تاکید کرد: در فرضیه دوم خود بحث مرگ در جریان حوادث و سوانح را مطرح کردیم. در محل ناپدید شدن عارف چاه‌های آب بسیاری قرار دارد که احتمال دادیم عارف در یکی از این چاه‌ها سقوط کرده باشد به همین خاطر با کمک نیروهای هلال احمر و آتش نشانی و با کمک سگ‌های آموزش دیده جستجو در منطقه را آغاز کردیم. حتی جنگل‌های اطراف نیز مورد بازرسی قرار گرفت اما هیچ ردی به دست نیامد.

بررسی مرگ در جریان تصادف

عظیمی ادامه داد: فرضیه بعدی مرگ عارف در جریان تصادف بود که در این زمینه تمام دوربین‌های مداربسته اطراف روستا مورد بازبینی قرار گرفت و خودروهایی که در زمان ناپدید شدن عارف در آن حوالی تردد داشتند مورد شناسایی قرار گرفت. ماموران سپس سراغ مالکان این خودرو‌ها رفته و در بازرسی خودرو‌ها هیچ اثری از خون یا تصادف به دست نیامد.

بازداشت یکی از بستگان عارف

وی سپس به تحقیق از مظنونان اشاره کرد و گفت: در این زمینه تحقیقات از مظنونین آغاز و حتی از بستگان عارف نیز تحقیق شد. پس از بررسی‌های مقدماتی یکی از بستگان نزدیک عارف به عنوان مطلع بازداشت و تحقیقات از او آغاز شد. همزمان با بازداشت این فرد یک جمجمه کودک در مقابل در خانه شاکی کشف شد.

پدر عارف در این زمینه گفت: ساعت ۶ صبح که برای جمع آوری علوفه از خانه خارج می‌شدم این جمجمه نبود یک ساعت بعد که برگشتم و در حال استراحت بودم این جمجمه در مقابل در خانه‌ام کشف شد.

آغاز بررسی‌ها بر روی جمجمه

رئیس پلیس آگاهی استان مازندران ادامه داد: بررسی جمجمه نشان می‌داد که از محل دیگری خارج و به مقابل در خانه شاکی انتقال داده شده است. نحوه قرار گرفتن جمجمه نیز نشان می‌داد آن را به آرامی در آن محل قرار داده و فردی که این کار را کرده قصد داشته شاکی جمجمه را پیدا کند.

در این زمینه دو فرضیه مطرح شد نخست اینکه فردی که جمجمه را در آن محل قرار داده قصد داشته به پلیس بگوید که مطلع دستگیر شده هیچ ارتباطی با ماجرا ندارد و یا اینکه خواسته خانواده عارف را از مرگ فرزندشان مطمئن کند. بررسی پزشکان بر روی جمجمه نیز نشان داد جسد در محل دیگری دفن بوده و‌‌ همان روزی که عارف ناپدید شد جان خود را از دست داده است. از سوی دیگر آثار شکستگی بر روی ناحیه گیجگاه جمجمه دیده می‌شد.

در این زمینه یک مظنون دیگر نیز دستگیر که دو فرد دستگیر شده دیروز با تکمیل تحقیقات مقدماتی آزاد شدند.

جمجمه متعلق به عارف است

عظیمی با اشاره به ارسال جمجمه به پزشکی قانونی اظهار داشت: با انجام آزمایشات لازم بر روی جمجمه کشف شده مشخص شد که این جمجمه متعلق به کودکی حدود چهار یا پنج ساله است که تمام مشخصات وی با عارف مطابقت داشت. با اعلام این گزارش برای ما مشخص شد که کودک پنج ساله جان باخته است.

تشکیل جلسات کمیسیون عملیات

وی خاطر نشان کرد: تاکنون در این زمینه جلسات بسیاری انجام شده که دو جلسه کمیسیون عملیات با حضور پلیس‌های تخصصی به ریاست سردار جعفری نسب فرمانده انتظامی استان تشکیل و این پرونده مورد بررسی علمی و تخصصی قرار گرفت. در حال حاضر ما دو احتمال مرگ بر اثر تصادف و حادثه و قتل را مطرح کردیم که احتمال اول قوی‌تر به نظر می‌رسد و شایعات مطرح شده در خصوص قتل عارف با انگیزه‌های سیاسی به هیچ عنوان صحت ندارد.

وی با انتقاد برخی از رسانه‌ها گفت: متاسفانه برخی رسانه‌ها براساس شنیده‌ها و اخبار غیر موثق اقدام به انتشار خبر می‌کنند که این اخبار به شایعات دامن می‌زند. بررسی‌های ما نشان می‌دهد سر عارف به دلیل پوسیدگی مهره‌های گردن از بدن جدا شده است و این در حالی است که اهالی شایعه کردند قاتل سر عارف را با چاقو بریده است. پلیس در این زمینه تحقیقات گسترده‌ای را آغاز کرده و پس از رسیدن به این نتیجه در این رابطه اطلاع رسانی بیشتری صورت خواهد گرفت.(مهر)


ادامه مطلب ...

گفت‌وگو با مینای ۲۵ ساله، زنی که شوهرش او را می‌فروخت!

چروک‌های عمیق بر گونه‌های مینای ۲۵ ساله عمق دردهای او را نشان می‌دهد. وقتی در جلسه محاکمه پشت تریبون قرار گرفت تا درباره نحوه قتل شوهرش توضیح دهد، چنان دادگاه را تحت تأثیر قرار داد که قضات در پایان جلسه سعی کردند اولیای دم را راضی به گذشت کنند. مأمور بدرقه‌ای که مینا را همراهی می‌کرد، در پایان جلسه خطاب به قضات گفت که او از بهترین زندانیان زندان زنان تهران است و کاملاً بی حاشیه در بند زندگی می‌کند و تا به حال حتی یک مورد درگیری لفظی هم نداشته. او که تمام مدت در کنار مینا حضور داشت، چند بار با صحبت‌هایش سعی کرد متهم را آرام کند و منتظر نتیجه دادگاه بماند. این از معدود دفعاتی بود که یک مأمور بدرقه چنین دلسوزانه سعی در کمک به یک مجرم داشت. شاید درک گفته‌های مینا توسط همین مأمور هم بود که باعث شد او با قضات صحبت کند و مانند وکیل مدافع از مینا دفاع کند و بگوید که حتی اگر بپذیریم مینا دروغ می‌گوید، چطور می‌توانیم گفته‌های همسر قبلی مقتول را که حالا او هم در زندان است نادیده بگیریم؟

جلسه رسیدگی به پرونده مینا به قصاص ختم نشد و او با رأی دادگاه به پرداخت دیه محکوم شد، اما زخم‌های برجای‌مانده بر روح این زن حتی با حمایت قانون هم درمان نمی‌شود. بعد از پایان جلسه رسیدگی به پرونده مینا در شعبه ۷۱، خبرنگار ما با او گفت‌وگویی انجام داده است که می‌خوانید:

*چند وقت است در زندان هستی؟

از سال ۸۸ زندانی شدم، حالا می‌شود شش سال تمام.

*همان اوایل به اینکه قاتل هستی اعتراف کردی، چرا رسیدگی به پرونده طولانی شد؟

برای اینکه حرفم را باور نمی‌کردند. البته اول خودم دروغ گفتم، اما بعد از نزدیک به ۲۰ روز تصمیم گرفتم واقعیت را بگویم. وقتی اعتراف کردم قاتل هستم، باز افسران باور نمی‌کردند، بعد هم پرونده با اقرار من به دادگاه آمد و قضات هم اعترافات را باور نکردند. آن‌ها هم می‌گفتند تو قاتل نیستی.

*مگر چه اعترافاتی داشتی که قضات و افسران پرونده که به صدها پرونده قتل رسیدگی کرده‌اند و تجربه زیادی در این زمینه دارند، حرف تو را باور نمی‌کردند؟

آن‌ها می‌گفتند تو بتنهایی نمی‌توانستی شوهرت را بکشی. می‌گفتند کسی همدستت بوده و می‌خواهی نام او را پنهان کنی، این تصور آن‌ها به خاطر گفته‌های همسایه‌ها و حرف‌های اولیه خودم بود. وقتی شوهرم را کشتم همسایه‌ها را صدا زدم و گفتم شوهرم را کشتند و فرار کردند. بعد با ماشین به خانه مادر شوهرم رفتم. در راه با راننده صحبت کردم و همین موضوع را گفتم؛ چون من زن ریزنقشی هستم کسی حرفم را باور نمی‌کرد. شوهرم مرد تنومندی بود و همه می‌گفتند تو بتنهایی نمی‌توانستی این کار را بکنی. یکی دیگر از دلایلش هم این بود که من شوهرم را در خواب با چاقو زدم، اما خون در راهرو هم پاشیده شده بود به همین خاطر می‌گفتند اعترافاتت درست نیست و با صحنه قتل هم‌خوانی ندارد.

*چرا این اعترافات با یافته‌های پلیس هم‌خوانی ندارد؟

شاید به دلیل این است که همسایه‌ها بعد از اطلاع از قتل به خانه ما هجوم آوردند. شاید کسی شوهرم را تکان داده و این رفت‌وآمدها باعث شده که خون به جاهای مختلف پاشیده شود.

*در ابتدای صحبت‌هایت گفتی قبلاً اعتراف کرده‌ای که شوهرت را افرادی دیگر به قتل رساندند؛ چرا چنین اعترافی کردی و چرا آن را پس گرفتی؟

هر بار اسم کسی را می‌آوردم، بعد دچار عذاب وجدان می‌شدم. من قتل را مرتکب شده بودم و این انصاف نبود کسی دیگر به جای من بازجویی شود. چند روز بعد از اعترافی که می‌کردم، می‌گفتم دروغ گفتم، دلم می‌سوخت؛ نباید بقیه در آتشی که من روشن کرده بودم می‌سوختند. در آخر تصمیم گرفتم همه چیز را خودم بگویم.

*مگر شوهرت چه کرد که او را مستحق چنین مرگی دانستی؟

من را وادار به تن‌فروشی می‌کرد و با پولی که به دست می‌آورد مواد می‌خرید و خرجی خانه را تأمین و به نزدیکانش رسیدگی می‌کرد. دیگر حالم از او به هم می‌خورد و نمی‌توانستم تحملش کنم.

*چرا از او جدا نشدی؟

یک بار خانه را ترک کردم و به شهرمان برگشتم. مادرم من را از خانه بیرون کرد. هیچ وقت برایم مادری نکرد. بلایی که در بچگی سرم آمد، تقصیر مادرم بود. از من حمایت نکرد و باعث شد به این بدبختی بیفتم.

*یعنی تو را از خانه بیرون کردند و مجبور شدی دوباره نزد شوهرت برگردی؟

خانه خاله‌ام هم رفتم. او هم گفت برو نمی‌توانم تو را نگهداری کنم. آن زمان برادر کوچکم که حالا حامی من است و دنبال کارهایم افتاده، اهواز بود و از زندگی من زیاد خبر نداشت چون سال‌ها بود که فرار کرده بودم و از اعضای خانواده‌ام کسی از من خبر نداشت. مجبور شدم دوباره پیش شوهرم برگردم. جایی نداشتم.

*اتفاقی که در بچگی برایت افتاده چیست؟

دو برادر بزرگم من را آزار دادند. وقتی به مادرم گفتم کتکم زد و گفت ساکت شو و این حرف را جایی نگو. حتی کلانتری هم رفتم. مأمور گفت: این حرف‌ها را می‌زنی خودت را می‌کشند؛ پس برو خانه و سکوت کن.

*همین برادری که حالا کمکت می‌کند چرا سکوت کرد؟

او بچه بود؛ فقط یک سال از من بزرگ‌تر است. آن زمان ۱۱ سالم بود و این برادرم ۱۲ سالش بود. من مدتی بعد از خانه فرار کردم و به تهران آمدم. بعد هم با شوهرم آشنا شدم و ازدواج کردم. ۶ ماه اول خوب بود، اما بعد از آن من را وادار به تن‌فروشی می‌کرد. دیگر تحملش را نداشتم.

*در دادگاه از زنی صحبت کردی که او هم در زندان است و همسر سابق شوهرت بوده.

بله، من بعد از این‌که به زندان رفتم با او آشنا شدم. به خاطر حمل مواد و اعتیاد او را به زندان آوردند. گفت صیغه شوهرم بوده و شوهرم با او هم همین کارها را می‌کرده است، گفتم بیا این‌ها را در دادگاه بگو، گفت دنبال دردسر نمی‌گردم، برو خودت از خودت دفاع کن. البته این طور که متوجه شدم او خودش هم راضی بوده، اما قسم می‌خورم من راضی نبودم.

*در جلسه محاکمه از هیئت قضات تا مأمور بدرقه زندان، سعی داشتند به تو کمک کنند و از مادر شوهرت رضایت بگیرند، اما تو حاضر نشدی جلوی او زانو بزنی و التماس کنی.

از ۱۱ سالگی در بدبختی زندگی کردم. ازدواج کردم، شوهرم از من سوء استفاده کرد و از آن پول‌ها به مادرش هم می‌داد و به او رسیدگی می‌کرد. برای چه باید جلوی این زن زانو بزنم؟ طناب دار بدتر از وضعیتی که با شوهرم داشتم نیست. من به زنی که می‌دانست فرزندش چطور با من رفتار می‌کند و پول او را قبول می‌کرد، التماس نمی‌کنم.

*اگر به هر نحوی رضایت گرفته شود یا این‌که دادگاه به آزادی تو رأی بدهد، چطور می‌خواهی زندگی کنی؟

برادر کوچکم از من حمایت می‌کند. قبلاً همسرش اجازه نمی‌داد، چون فکر می‌کرد من زن فاسدی هستم، اما حالا که دیده واقعاً از سر بدبختی به این روز افتاده‌ام من را قبول کرده است. حالا هم کسی از اعضای خانواده به سراغم نمی‌آید. فقط برادرم ماهی یک بار به دیدنم می‌آید. کمی پول به حسابم در زندان واریز می‌کند تا لباس و چیزهای ضروری بخرم و کمکم می‌کند. در دادگاه هم قول داد و قبول کرد تعهد بدهد از من نگهداری کند.

*تکلیف دو برادری که تو را شکنجه کرده‌اند چه می‌شود؟

از آن‌ها شکایت کرده‌ام و حالا پرونده داریم. هرچند می‌گویند ثابت کردنش آن هم بعد از این همه سال خیلی سخت است؛ اما پرونده در جریان است و شاید راهی پیدا شود که من از سختی بیرون بیایم. (سلامت‌نیوز)


*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر می‌شود.


ادامه مطلب ...

خانم های 30 ساله، مواظب باشید!

به گزارش جام جم سرا، دهه دوم زندگی زمانی است که برای بزرگسالی مان تجربه کسب می کنیم و طبیعتا اشتباهاتی نیز مرتکب می شویم. وقتی به سی سالگی می رسیم، یک دهه تجربه همراه ماست و می دانیم که چه چیزهایی در زندگی مان دیگر قابل قبول نیست. مثلا، من وقتی تقریبا سی ساله شدم فهمیدم لازم است یاد بگیرم که چطور بودجه و مسائل مالی ام را کنترل و مدیریت کنم.

فواید ورزش را نادیده نگیرید

نادیده گرفتن فواید ورزش شما را با مشکلات مادام العمر مواجه می کند. در دهه بیست زندگی، اگر هفته ها هم ورزش نکنید ممکن است بدن شما بیشتر آن را نادیده بگیرد، اما حالا که سن تان بالاتر رفته بدن تان دیگر نمی تواند شما را ببخشد. حالا دیگر پرخوری دیروقت شبانه فشار بیشتری به بدن تان وارد می کند چون سرعت متابولیسم تان دیگر مانند بیست سالگی تان نیست. در الویت گذاشتن ورزش روزانه، نه تنها یکی از مهم ترین ها برای حفظ سلامت فعلی شماست بلکه برای سالم بودن در سنین بالاترتان هم لازم است. فرقی نمی کند چقدر مشغله داشته باشید، همیشه می توانید برای یک پیاده روی سی دقیقه ای در اطراف خودتان یا دویدن در یک پارک نزدیک وقت پیدا کنید.

هله هوله غذا نیست

هله هوله را غذا حساب نکنید؛ برای بدن تان سم است. برای کسی که خیلی جوان است شام فست فودی خوردن آن هم برای سومین بار در هفته، می تواند ساده باشد. اما وقتی بزرگ تر می شوید می دانید که چه ضرری برای تان دارد و از اهمیت تغذیه با غذاهای سالم و کامل باخبرید. من هم قبلا هله هوله و غذاهای ناسالم را مناسب و کامل تلقی می کردم اما حالا بابت آن همه مواد شیمیایی مضری که وارد بدنم کرده ام افسوس می خورم. به جای بلعیدن یک بسته بزرگ چیپس، باید دنبال برش های سیب با کره بادام زمینی بروید. هیجان خوراکی هایی را که قبلا می خوردید ندارد اما بدن شما قطعا در دراز مدت ممنون تان خواهد بود.

خجالت زده نباشید شما می توانید

خجالت زده بودن بابت آن چه که هستید یعنی ناتوانی در رسیدن به رویاهای تان. در دهه بیست سالگی، احساس می کردید باید بخش هایی از وجودتان را که احتمالا مورد پسند جامعه نیست پنهان کنید، مثلا این که می خواستید به جای دکتر یا مهندس شدن، نویسنده شوید. من با این که نویسنده بودنم را با کمال میل پذیرفته ام اما هنوز هم گاهی درباره مسیر شغلی ام تردید دارم اما بازهم به این نتیجه می رسم که انتخاب درستی برای من است. شما هم اکنون می دانید که زندگی کوتاه است و باور آن چه که هستید ارزش دارد، مهم نیست اجتماع چه فکر می کند.

سلامت روان را جدی بگیرید

غفلت از سلامت روان تاثیری دومینو مانند بر تمام جوانب زندگی تان دارد. برای یک جوان بیست و چند ساله کنارآمدن با مسائل استرس زا بسیار راحت تر است؛ با خوردن یک بستنی یا تماشای برنامه تلویزیونی مورد علاقه برطرف می شود! اما زندگی یک بزرگسال می تواند پر از عوامل استرس برانگیز باشد. و حالا به عنوان یک سی ساله می دانید که راه های خیلی بهتری برای کنارآمدن با سختی های زندگی وجود دارد؛ مثلا چند دقیقه مدیتیشن در صبح یا دیدار هفتگی با یک مشاور.

خود را با دیگران مقایسه نکنید

مقایسه خود با دیگران نتیجه ای جز احساس بی ارزش بودن ندارد. یکی از سمی ترین عادات دهه بیست زندگی، مقایسه مداوم خودتان با همسن و سالان تان است، چه مجازی و چه حقیقی. من دیگر می دانم که رسانه هایی چون فیسبوک یا اینستاگرام تا چه حد می توانند مضر باشند و وقتی شروع می کنم به خیال پردازی درباره زندگی دیگران که ظاهرا کامل و بی عیب است، سعی می کنم جلوی خودم را بگیرم. حالا دیگر می دانید که مقایسه خودتان با دیگران باعث درد و رنج بیشتر شده و از همه مهم تر به این رسیده اید که زندگی هیچ کسی کامل نیست، حتی اگر چشم های تان در اینستاگرام غیر از این ببیند!

از اهداف تان دفاع کنید

دفاع نکردن از خودتان یعنی مانع تراشی برای رسیدن به اهداف تان است.در سنین بیست سالگی، زمان های زیادی وجود داشته که وقتی به گذشته می نگرید آرزو می کنید کاش جسورتر می بودید، چه در کارتان و چه در زندگی شخصی تان. آن زمان من همیشه می ترسیدم حرف اشتباهی بزنم و از سپس از شدت شرمندگی بمیرم، اما حالا می دانم که بهتر است حرف بزنم و عقایدم را بیان کنم. شما به عنوان یک سی و چند ساله می دانید که ابراز عقایدتان تا چه اندازه مهم است، مخصوصا این که فهمیده اید کس دیگری قرار نیست این کار را برای شما انجام دهد و صدای شما را به بقیه برساند.

دور دوستی های سطحی را خط بکشید

دوستی های سطحی فقط وقت و انرژی شما را تلف می کنند. در دهه بیست زندگی تان یک حلقه اجتماعی بزرگ داشتید که جالب و لذت بخش بود، حتی اگر لزوما همه افراد آن را دوست نداشتید. اما حالا در سی سالگی اهمیت و اعتبارِ داشتن چند دوست واقعی را فهمیده اید. من در این سن واقعا تازه درک کردم که کیفیت در دوستی بسیار باارزش تر از کمیت است و داشتن چند دوست صمیمی و واقعی خیلی بهتر از داشتن دوستان فراوانی است که رابطه سطحی با آنها دارید.

با لوازم ارزان قیمت خانه را شلوغ نکنید

نخریدن چند چیز گرانقیمت و باارزش شما را به جایی می رساند که ببینید چیزهای ارزان و بیخود دوربرتان را پرکرده است. در سن بیست سالگی، صرفه جویی و خریدن لوازم و لباس های ارزان به نظر عاقلانه می آید. اما حالا که به سی سالگی رسیده اید اهمیت خریدن چند چیز مهم که با کیفیت باشند و بتوانید مدتها از آن استفاده کنید را می دانید. من قبلا فکر می کردم کالای ارزان بهتر است، اما وقتی فهمیدم مجبورم بعد از چند ماه آن را با خرید مجدد جایگزین کنم، اهمیت توجه به کیفیت بهتر برایم روشن و ثابت شد.

آشپزی یاد بگیرید

آشپزی بلد نبودن باعث می شود مجبور شوید مهمان های تان را برای شام بیرون ببرید. به عنوان یک جوان بیست و چند ساله که فقط درست کردن ماکارونی و نیمرو را بلد است راحت تر است که دوستانش را به رستوران ببرد، اما حالا که سن تان بالاتر رفته باید طرز درست کردن غذاهای سالم و مناسب زیادی را بدانید تا نه تنها وعده های غذایی روزانه تان مفید و متنوع باشد بلکه وقتی دوستان تان برای شام پیش شما می آیند هم بتوانید از آنها پذیرایی کنید. من دیگر فهمیده ام که هیچ چیزی قابل مقایسه با یک وعده غذای خانگی نیست چون چیزی است که می توانید به عنوان میزبان به آن افتخار کنید.

منبع : تبیان


ادامه مطلب ...

قاتل مو قرمز ۱۳ ساله، دیوانه زنجیری بود + عکس

قاتل مو قرمز ۱۳ ساله، دیوانه زنجیری بود + عکس

« شما فکر می کنید من برای امنیت جامعه یک تهدیدم اما اشتباه می کنید؛ من، یک سرمایه ام! » این ها حرف های اریک اسمیت ۱۳ ساله است، پسرک کک مکی، با عینک ته استکانی، موهای بلند قرمز، چشم های ریز و گوش هایی آویزان و درازی که دکترها می گفتند شاید علت قیافه غیر عادی اش داروهای ضد صرعی باشد که مادرش در دوران بارداری مصرف می کرد.

 کودکان قاتل عکس آزار جنسی دیوانه زنجیری اخبار قتل
 هرچه بود اما به هر حال قیافه عجیب و غمگین اریک، همیشه اسباب خنده و شوخی بچه های هم سن و سالش بود اما آنها نمی دانستند خشم و کینه مو قرمز کم حرف کلاس شان با آدم های عادی فرق دارد.

خشم اریک شبیه یک موج کوچک نبود که به لنگرگاه بخورد، خشمش به علت نوعی عارضه روانی شبیه یک سونامی بود؛ سونامی که یک روز بالاخره آمد و او دریک رابی ۴ ساله را دزدید ، در جنگل روی سرش سنگ ریخت و با تکه چوبی او را آزار جنسی داده بود و خفه اش کرد. وقتی از اریک پرسیدند چرا با کودک چنین کرده است جواب قانع کننده ای نداد چون خودش هم نمی دانست چرا او را کشته است.

اریک چگونه توانست درک کوچولو را بکشد؟ روزی که درک دزدیده شد نخستین روزی بود که مادرش درگیر رسیدگی به کارهای نوزادش بود و به همین خاطر برای اولین بار اجازه داد پسرکش جلوی خانه تنهایی بازی کند و همان وقت اریک از راه رسید ، او را فریب داد و به جنگلی در همان نزدیکی کشاند و کشت .

رفتار اریک برای روانشناس ها یک معما شد. او را بارها آزمایش کردند ساعت ها زیر نظر گرفتندش و سر انجام فهمیدند که اگر زودتر می فهمیدند او مبتلا به بیماری « اختلال خشم انفجاری متناوب » است ، شاید میتوانستند از وقوع آن قتل فجیع جلوگیری کنند.

«خشم انفجاری متناوب» یک بیماری روانی است که در آن، فرد نه تنها به هیچ عنوان قادر به کنترل خشمش نیست بلکه حد خشم او هیچ تناسبی با عاملی که خشمگینش کرده است ندارد به طوری که فرد به شکلی جنون آمیز خشمگین می شود و از آنجا که نمی تواند این اقیانوس ترسناک را مهار کند به دیگران یا به محیط آسیب می زند.

یک سال بعد از جنایت ، در سال ۱۹۹۴، اریک در دادگاه جنایی نیویورک ، متهم به قتل درجه دو شد و به ۹ سال حبس محکوم شد که بیشترین میزان حبس برای نوجوانان در آمریکا محسوب می شود.

کودکان قاتل عکس آزار جنسی دیوانه زنجیری اخبار قتل

( عکسی از اریک در بزرگسالی )

اخبار قتل دیوانه زنجیری عکس آزار جنسی کودکان قاتل


ادامه مطلب ...

داستان زندگی سیاه میترا؛ دختر ۱۳ ساله، بازیچه هوس‌های شیطانی‌ مرد جوان شد

داستان زندگی سیاه میترا؛ دختر ۱۳ ساله، بازیچه هوس‌های شیطانی‌ مرد جوان شد

او که به اتهام کلاهبرداری و قتل دستگیر شده در اعترافاتی صریح گفت: یک‌ساله بودم که پدرم به اتهام قاچاق موادمخدر دستگیر شد و به زندان افتاد. از آن موقع چیزی به یاد نمی‌آورم، اما اطرافیان برایم تعریف کرده‌اند که خانواده پدربزرگم با مادرم رفتار خوبی نداشتند.

 فیلم تجاوز جنسی عکس رابطه جنسی عکس دختر فراری عکس تجاوز جنسی دختر فراری

آنها از اول با این ازدواج مخالف بودند و همین بی‌احترامی‌ها هم باعث شد مادرم طلاق بگیرد. بعد از جدایی او از زندگی‌مان مرا به پدربزرگ و مادربزرگم سپردند. یک سال بعد هم خبر آوردند که مادرم عروس شده است. او دنبال سرنوشت خودش رفت و دیگر یادش نمی‌آمد دختری به اسم میترا هم دارد. پدرم هم در زندان بود و خبر چندانی از او نداشتم.

تمام دنیایم مدرسه و دوستانم بودند اما پدربزرگم اجازه نداد ادامه تحصیل بدهم.  ۱۳ ساله بودم که مرد جوانی فریبم داد، خیلی اتفاقی با او آشنا شده بودم. او مرا از خانه فراری داد و بازیچه هوس‌های شیطانی‌اش شدم، مانده بودم چه‌کار کنم. می‌دانستم اگر پدربزرگم بفهمد مرتکب چه اشتباه بزرگی شده‌ام روزگارم را سیاه خواهد کرد.

سرگردان شده بودم که جوان دیگری سر راه زندگی‌ام قرار گرفت، مرا به خانه‌اش برد. زن و بچه داشت و با پدر و مادرش یک جا زندگی می‌کردند. مدتی خانه‌شان بودم، برای خانواده‌اش اصلاً مهم نبود که آنجا چه کار می‌کنم. مجید می‌گفت مرا به طور رسمی‌از پدرم خواستگاری می‌کند و زندگی مستقل و شیکی برایم درست خواهد کرد اما بعد از حدود پنج ماه، او به اتهام شرارت و زورگیری دستگیر شد و به زندان افتاد.

خانواده‌اش که از او می‌ترسیدند وقتی مطمئن شدند به زندان رفته مرا از خانه بیرون کردند. قبل از آنکه از خانه بیرون بیایم چند بسته موادمخدر به‌طور پنهانی از آنجا برداشتم و داخل کیف دستی‌ام گذاشتم. با خودم می‌گفتم اگر ناچار شدم همین مواد را می‌فروشم و یک پولی به جیب می‌زنم.

اما همان روز، درست وقتی که از شدت گرسنگی چشمانم سیاهی می‌رفت مأموران انتظامی‌به اتهام ولگردی دستگیرم کردند. آنها در بازرسی از داخل کیف دستی‌ام چهار بسته تریاک کشف کردند. چون امیدی به جا و مکانی نداشتم اعتراف کردم که از همدستان مجید هستم و خرده‌فروشی موادمخدر می‌کنم.

مدتی بازداشت بودم، بالاخره موضوع را به پدربزرگم اطلاع دادند. او و مادربزرگم آمدند و مرا به خانه برگرداندند اما دیگر حق نداشتم پایم را از خانه بیرون بگذارم و فقط و فقط باید کار می‌کردم. یک روز با دلتنگی زیادی که داشتم از خانه فرار کردم، این بار به خانه همسایه مجید رفتم.

او از دوستان صمیمی‌اش بود. همان روز خبر داد که مجید هم آزاد می‌شود. با شنیدن این حرف خیلی خوشحال شدم. دوباره همدیگر را دیدیم، البته مرا به خانه‌اش نبرد. ما نقشه کلاهبرداری از یک پیرمرد پولدار را کشیدیم.  در این بازی شوم مجید نقش دایی‌ام را بازی می‌کرد.

خود را به بهانه‌های مختلف به مرد ۶۴ ساله نزدیک کردم، می‌خواستم با او ازدواج کنم و اموالش را به چنگ بزنم. حدود چهار ماه خانه آن مرد بودم. با حیله و نیرنگ فقط توانستیم ۱۵ میلیون تومان به جیب بزنیم. یک روز فرد دیگری همراه مجید و دوستش به خانه پیرمرد آمدند.

من طبق نقشه مقداری قرص خواب‌آور به او دادم،دوست مجید هم یک آمپول به او تزریق کرد. می‌خواستیم بیهوش‌اش کنیم و اموالش را بدزدیم اما بیچاره به کما رفت، ترسیده بودیم. او را به بیمارستان رساندیم و بستری‌اش کردیم. ما متواری شدیم و از شهرستان مان فرار کردیم.

اما پس از یک ماه مأموران ردمان را پیدا کردند، تازه فهمیدیم پیرمرد فوت کرده و  ما لو رفته ایم. زمانی که شنیدم مجید و دوستانش دستگیر شده‌اند متوجه شدم به آخر خط رسیده‌ام. خودم را معرفی کردم و پرونده در اختیار پلیس آگاهی شهرستان خودمان قرار گرفت. حقیقت را به بازپرس ویژه قتل گفته‌ام، نمی‌دانم چه سرنوشتی انتظارم را می‌کشد.

من حاصل یک ازدواج خیابانی غلط هستم که در آتش اعتیاد پدر و غرور و ندانم‌کاری‌های مادرم سوختم و چون سرپرست درست و حسابی نداشتم کارم به اینجا کشیده شد.

دختر فراری عکس تجاوز جنسی عکس دختر فراری عکس رابطه جنسی فیلم تجاوز جنسی


ادامه مطلب ...

هر ایرانی ۳۵ تا ۴۵ ساله، ۱۳ دندان خراب دارد

[ad_1]

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی شفاف به نقل از ایسنا،دکتر حمید صمدزاده با بیان اینکه سن رویش دندان‌های دائمی از شش سالگی است، گفت: در بررسی‌های به عمل آمده در کودکان ۱۲ ساله ایرانی مشخص شد که هر کودک ۱۲ ساله به طور میانگین ۲.۰۹ دندان خراب دارد که ۸۳ درصد موارد آن مربوط به پوسیدگی دندان است.

Image result for ‫دندان‬‎


وی تصریح کرد: این آمار برای ما مشخص کرد که طی مدت شش سال، دو دندان کودکان خراب شده و این یعنی اینکه هر سه سال یکبار یک دندان خراب اضافه می‌شود.

صمدزاده اظهار کرد: در همین راستا عمده برنامه‌های ما در راستای پیشگیری از پوسیدگی دندان قرار گرفت که این طرح برای کودکان زیر ۱۴ سال به اجرا درآمد تا به این ترتیب با استفاده از ترکیبات فلوراید و آموزش بهداشت دهان و دندان بتوان از پوسیدگی دندان‌های این کودکان تا حد زیادی پیشگیری کرد.

وی افزود: استفاده منظم از ترکیبات فلوراید ۲۵ تا ۴۵ درصد از پوسیدگی دندان پیشگیری می‌کند و در حال حاضر در همین راستا این طرح در ۶۰ هزار مدرسه در حال اجراست و هفت میلیون دانش آموز ابتدایی را تحت پوشش دارد.

صمدزاده با اشاره به خرابی ۱۳.۲ دندان هر فرد در رنج سنی ۳۵ تا ۴۵ سال، گفت: متاسفانه در این رنج سنی هر فرد ایرانی چهار دندان کشیده شده نیز دارد.

وی افزود: تعداد دندان‌های پوسیده قطعا با افزایش سن بیشتر هم می‌شود، اما هدف ما این است که بجای کشیدن دندان‌های خراب به سمت ترمیم و پرکردن آن پیش رویم.

رییس اداره سلامت دهان و دندان وزارت بهداشت با بیان اینکه با تعامل با بیمه سلامت خدمت ترمیم و فیشورسیلانت و موارد اینچنینی تحت پوشش بیمه قرار گرفته است، گفت: متاسفانه تحت پوشش نبودن خدمات دندانپزشکی مشکلی است که از گذشته وجود داشته و در حال حاضر با تعامل با بیمه سلامت این خدمت برای کودکان زیر ۱۴ سال توسط بیمه ارائه می‌شود.

وی تصریح کرد: با توجه به قیمت بالای خدمات دندانپزشکی، وزارت رفاه همکاری کمی برای پوشش بیمه‌ای این خدمات دارد و اعتبارات بیمه هم در حوزه این وزارتخانه است و ما نقشی در این زمینه نداریم.

صمدزاده در ادامه با بیان اینکه ۵۰ درصد تجهیزات دندانپزشکی تولید داخل است، گفت: واردات هم در این زمینه داریم، اما آنچه که نگران آن هستیم وجود موارد بسیار اقلام بی‌کیفیت دندانپزشکی در بازار است.

وی تصریح کرد: تلاش ما این است که با همکاری دستگاه‌های مربوطه بتوانیم حجم این اقلام بی‌کیفیت در بازار را کاهش دهیم.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


22 ا کتبر 2016 ... رییس اداره سلامت دهان و دندان وزارت بهداشت گفت: هر ایرانی ۳۵ تا ۴۵ ساله، ۱۳ دندان خراب دارد. دکتر حمید صمدزاده در گفتوگو با ایسنا، با بیان اینکه سن ...23 ا کتبر 2016 ... رییس اداره سلامت دهان و دندان وزارت بهداشت گفت: هر ایرانی ۳۵ تا ۴۵ ساله، ۱۳ دندان خراب دارد. دکتر حمید صمدزاده با بیان اینکه سن رویش دندان های دائمی از ...22 ا کتبر 2016 ... دانش و فن آوری - فرازنیوز: رییس اداره سلامت دهان و دندان وزارت بهداشت گفت: هر ایرانی ۳۵ تا ۴۵ ساله، ۱۳ دندان خراب دارد.[unable to retrieve full-text content] ایران ویج. ... هر ایرانی ۳۵ تا ۴۵ ساله، ۱۳ دندان خراب دارد. 1 هفته قبل سلامت آخرین اخبار پزشکی و سلامت 17. [unable to retrieve ...رییس اداره سلامت دهان و دندان وزارت بهداشت گفت: هر ایرانی ۳۵ تا ۴۵ ساله، ۱۳ دندان خراب دارد.به گزارش ایسنا، دکتر حمید صمدزاده با بیان اینکه سن رویش دندانهای دائمی از ...رییس اداره سلامت دهان و دندان وزارت بهداشت گفت: هر ایرانی ۳۵ تا ۴۵ ساله، ۱۳ دندان خراب دارد. دکتر حمید صمدزاده در گفت وگو با ایسنا، با بیان اینکه سن رویش دندان های ...7. رییس اداره سلامت دهان و دندان وزارت بهداشت: هر ایرانی ۳۵ تا ۴۵ ساله، ۱۳ دندان خراب دارد. رییس اداره سلامت دهان و دندان وزارت بهداشت گفت: هر ایرانی ۳۵ تا ۴۵ ساله، ۱۳ دندان ...به گزارش سخنگو، ایران نوشت:مرد جوانی که در جنایتی انتقامجویانه، نیمههای شب زن و ... سلامت دهان و دندان وزارت بهداشت گفت: هر ایرانی ۳۵ تا ۴۵ ساله، ۱۳ دندان خراب دارد.رییس اداره سلامت دهان و دندان وزارت بهداشت گفت: هر ایرانی ۳۵ تا ۴۵ ساله، ۱۳ دندان خراب دارد. دکتر حمید صمدزاده در گفتوگو با ایسنا، با بیان اینکه سن رویش دندانهای ...


کلماتی برای این موضوع

استان گیلان ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاداستانگیلاناستان گیلان به گیلکی گیلان یا گیلؤن، از استان‌های شمالی ایران به مرکزیت کلانشهر آمپول زدن داستان گفت وقتی سالم بود یک مدت با یک دختر ساله دوست بودم که هیکل نسبتا ریزی داشتفان وسرگرمیفان وسرگرمی فان وسرگرمی سرگرمی،طنز وسرگرمی،ترانه هندی،ترکی وهندی،سلفی بازیگران آیا به نظر شما او زیباترین دختر ایرانی است؟ مجله …به نظر من خوشگله اما با ده تا عمل اگه باور ندارین یه سرچ بکنید واما خوشگل شدن به چه قیمت؟الف فیلم لحظه گروگانگیری ۵ سرباز ایرانیفیلم زیر بنا به ادعای جیش‌العدل لحظه به گروگان گرفته شدن ۵ سرباز ایرانی توسط این گروه الف ۲۰۰۰ موشک ایرانی آماده شلیک به سوی عربستاناگر ما قدرت داشتیم ده تا موشک به یمنی ها داده بودیم تا صادرات نفت عربستان را قطع و نفت سریع ترین راههای تسکین درد دندان در نیمه شب …سلامدیشب دندونم درد گرفت چهارتا قرص پروفن دوتا ژلوفن سه تا مفتامیک دو تا استامینیفون دلیل برای اینکه پژو پارس بخریم چرخانچندی پیش در چرخان دلیل برای اینکه تندر بخریم را منتشر کردیم و اکنون تصمیم داریم تا دندان پزشکی پزشکان ایرانرنگ موجود در چای‌های کیسه‌ای برای سلامت دندان ضرر دارد چای‌های کیسه‌ای، محصولاتی میگنا چه موقع باید دندان عقل را کشید؟دندان عقل به آخرین دندان در هر قوس فکی گفته می‌شود که معمولاً بین ۱۷ تا ۲۵ سالگی در با اینترنت شهلا دختری فاحشه؟با اینترنت به امید روزی که هر ایرانی حداقل یک وبلاگ داشته باشدعصر ایران خطرناک ترین فرودگاه های دنیا عکس نهری که افراد را به کام خود می کشد عکس فروش عضویت سامانه اطلاع رسانی – دکتر محمود احـمدی نژادعضویتسامانهاطلاعرسانینسخه آزمایشی پایگاه اطلاع رسانی دکتر محمود احمدی نژاد اللهم عجل لولیک الفرج و ارتباط ایثارگران با رییس جمهور خبرگزاری ایثارگران بسم رب الشهدا والصدیقین با سلام وعرض ارادت به همه ایثارگران ورزمندگان حضرت حامد زمانی دانلود آهنگ و نماهنگهم آوازطوفانآهنگ هم آواز طوفانیک قطعه حماسی است که به مناسبت ۵ اردیبهشت سی و چهارمین سالروز چند نکته از دگزامتازون با عرض سلام و خسته نباشید ۳۳ ساله هستم به علت ریزش موهای سرم زشک برایم قرص دگزامتازون نیکی کریمی هم به گلشیفته فراهانی پیوست – …نیکیکریمیهمبهگلشیفتهواقعا که یه بازیگری که این همه نقشای یه دختر فداکارو بازی کرده و ایران و ایرانی این اخباربانک نکاتی درباره مزایا و تسهیلات کارمندان …ای کاش شما هم یک روز در بانک کار میکردید تا معنی ساعت کار پر تنش و استرس را با تمام هنر برخورد با آدم‌های غیرمنطقی یک پزشکبا سلام دوستان در این مورد ک رییس یا هر شخصیت دیگه ای که چنین رفتاریو داره واسه ب چالش دانلود سریال دورهمی با کیفیت عالیدانلودسریالدورهمیدانلود سریال دورهمی دانلود مجموعه دورهمی سریال مهران مدیری دانلود رایگان سریال


ادامه مطلب ...