مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مصاحبه با دختر اکبر عبدی: بابای من «یه دونه‌س»

جام جم سرا: از خودتان بگویید.

- متولد سی و یکم خرداد سال ۶۶ هستم. در رشته تجهیزات پزشکی درس می‌خوانم، برادر و خواهر هم ندارم.

از اینکه تک فرزند هستید، ناراحت نیستید؟

- اوایل که کوچک‌تر بودم خیلی برایم سخت بود، چون همیشه دلم می‌خواست همبازی داشته باشم اما حالا که بزرگ‌تر شده‌ام برایم عادی است.

چطور شد وارد دنیای هنر شدید؟

- در دوران دانشجویی از تئا‌تر دانشجویی شروع کردم. دو تئا‌تر و دو فیلم بازی کردم که در واقع در کنار پدرم بود.

پدرتان بار‌ها در گفتگو‌هایشان اشاره کرده که خودتان راه‌تان را انتخاب کرده‌اید، همینطور است؟

- بله، کاملا درست است. پدرم فقط به من پیشنهاد کردند که بازیگری را امتحان کنم. من هرگز دوست ندارم از موقعیت ایشان سوءاستفاده کنم.

مادرتان چگونه شما را حمایت می‌کنند؟

- من و مادرم بیشتر روز‌ها به دلیل کار پدرم، تنها بودیم و او برای من و حتی برای پدرم، بزرگ‌ترین پشتیبان بوده و هستند. من ایمان دارم اگر حمایت‌های مادرم نبود، شاید هرگز اکبر عبدی، اکبر عبدی نمی‌شد.

از چه زمانی کارهای پدرتان را پیگیر بودید؟

- تقریبا ۹-۸ ساله بودم که متوجه شدم پدرم فرد معروفی هستند و تقریبا از ۱۵-۱۴ سالگی همه کار‌هایشان را پیگیری می‌کنم.

از اینکه ایشان یک هنرمند محبوب هستند چه احساسی دارید؟

- خیلی خوشحالم چون معتقدم پدرم جدا از نقش آفرینی‌های خوب و بی‌نظیری که دارند، به خاطر اخلاق خوب و انساندوستانه‌شان است که مورد علاقه مردم هستند و هرگز از مردم فاصله نگرفته‌اند. شاید به دست آوردن شهرت خیلی سخت نباشد اما نگه داشتن این شهرت بسیار سخت است که خوشبختانه پدرم تا به حال توانسته محبوبیت را در کنار شهرت حفظ کند و من با اطمینان کامل می‌گویم که اکبر عبدی «یه دونه» است.

از آنجا که دختر خانم‌ها به اصطلاح «بابایی» هستند، وقتی مردم به بابا علاقه نشان می‌دهند، حسودی نمی‌کنید؟

- وقتی خیلی کوچک بودم این حس بابایی بودن در من هم زیاد بود اما چون خیلی پیش می‌آمد که پدرم به مسافرت کاری می‌رفتند فهمیدم که نباید به حضور فیزیکی ایشان وابسته شوم. از علاقه مردم به بابا هم ناراحت نمی‌شوم و شاید بتوانم بگویم از این بابت خیلی هم خوشحالم.

وقتی با بابا برای گردش می‌روید چه اتفاقاتی می‌افتد؟

- ما نمی‌توانیم خیلی به گردش برویم. شاید تنها گردش ما رستوران رفتن‌های‌ گاه و بیگاه باشد که آنجا هم معمولا در محاصره ابراز علاقه مردم به پدرم قرار می‌گیریم. یادم می‌آید یک شب به دعوت یکی از دوستان به رستوران رفته بودیم که به محض بیرون آمدن از رستوران، با تعداد زیادی از مردم روبرو شدیم. آن‌ها پدرم را دوره کردند و با ابراز لطف از ایشان امضا می‌خواستند. آن شب؛ من و مادرم به خانه برگشتیم اما پدرم دقیقا سه ساعت بعد، حدود دو نیمه شب به منزل رسیدند! باور می‌کنید بابا ۳ ساعت بیرون ماند تا امضا بدهد و عکس یادگاری بگیرد.

به نظر شما چرا پدرتان هنرمندی معروف و محبوبند؟

- به خاطر دل صاف و مهربانی است که دارد. تا به حال به یاد ندارم که ایشان در سخت‌ترین شرایط، خودشان را از مردم پنهان کنند. همیشه خودش را از مردم می‌داند و همیشه دوست دارد تا آنجا که می‌تواند به همه کمک کند.

وقتی با بابا تنها هستی بیشتر در مورد چه موضوعی صحبت می‌کنید؟

- در مورد مسائل کاری، خبر از اقوام و دوستان و برنامه‌های زندگی.

راستی بابا از چه چیزی خیلی ناراحت می‌شوند؟

- از دروغ.

کدامیک از نقش‌هایی را که تا به حال بازی کرده‌اید، بیشتر دوست دارید؟

- در واقع همه آن‌ها را اما وقتی در فیلمی نقش خودم را بازی کردم، یعنی دختر اکبر عبدی را.

کدامیک از نقش‌هایی که پدرتان تا به حال بازی کرده‌اند برای شما جذاب‌تر است؟

- مادر، دزد عروسک‌ها و اجاره نشین‌ها.

از عموی شهیدتان چیزی به یاد دارید؟

- چیزی که از ایشان به یاد دارم این است که بسیار مهربان بودند.

بهترین کادویی که از پدرتان گرفته‌اید چه بود؟

- همه کادو‌ها اما مسلما خودرویی که برایم خریدند.

شما بهترین هدیه‌ای که به بابا داده‌اید چه بود؟

- کادو خریدن که برای پدرم خیلی سخت است چون خدا را شکر همه چیز دارند اما ایشان خیلی دوست دارند که برایشان بادام بخریم!

مردم چقدر شما را می‌شناسند، اگر تنها باشید و با پدر جایی دیده نشوید؟

- کمتر کسی مرا به چهره می‌شناسد اما اگر خودم را معرفی کنم و بگویم «المیرا عبدی» دختر «اکبر عبدی» هستم، خب وضعیت فرق می‌کند.

پدرتان که قبلا ورزشکار بودند حالا میانه‌شان با ورزش چگونه است؟

- بابا کوهنورد خوبی بودند اما در حال حاضر به خاطر برخی مسائل پزشکی نمی‌توانند کوهنوردی کنند.

پول اولویت چندم زندگی شماست؟

- سوم. اول سلامتی، دوم اخلاق و رفتار خوب و بعد از این‌ها پول. چون با سلامتی و رفتار خوب می‌توان پول به دست آورد.

از سختی‌های کار پدرتان در چند کلمه بگویید؟

- بیداری‌های چند ساعته و دوری از خانواده.

عجیب‌ترین شایعه‌ای که در مورد پدر شنیده‌اید چه بود؟

- چند وقت پیش پدرم برای انجام کاری به مسافرت رفته بودند که ناگهان یکی از دوستان با منزل ما تماس گرفتند و گفتند که از کسی شنیده‌اند که پدرم امروز فوت کرده و در بهشت زهرا به خاک سپرده شده‌اند. بنده خدا با گریه و زاری تماس گرفته بود که به ما تسلیت بگوید! من و مادرم در حالی که بسیار شوکه شده بودیم با پدرم تماس گرفتیم و خوشبختانه حالشان خوب بود ولی آن چند لحظه بد‌ترین روزهای زندگی من و مادرم بود.

جمله‌ای زیبا از پدرتان که همیشه در ذهنتان است، برایمان می‌گویید؟

- حتما، پدرم همیشه به من و مادرم می‌گوید که اگر بزرگ‌ترین مشکلات هم برایتان پیش آمد به خودتان و اعصابتان مسلط باشید، سعی کنید با خونسردی کار‌ها را انجام دهید.

اگر حرف ناگفته‌ای دارید بفرمایید.

- دوست دارم از پدر و مادر عزیزم تشکر کنم. مادرم همیشه با وجود اینکه خیلی وقت‌ها پدرم در کنارشان نبود با صبر و حوصله مرا حمایت کردند و پدر خوبم که در همه حال شرایط یک زندگی خوب و بی‌دغدغه را برای ما فراهم کردند. از شما و مجله خوبتان هم خیلی ممنونم.(خانواده سبز)


ادامه مطلب ...

ندا عبدی: با آثارم می‌خواهم امید و زندگی را نشان دهم

* چند سال است به کار مجسمه‌سازی مشغول هستی و اولین مجسمه‌ای که ساختی در کدام محله تهران قرار دارد؟
نزدیک به ۹ سال است که مجسمه‌سازی می‌کنم. از چوب شروع کردم و بعد از برگزاری یک نمایشگاه، در شهرک فرهنگیان، سردیس علی اکبر دهخدا را با برنز ساختم که اکنون در میدان دانش قرار دارد. بعد از آن مجسمه‌ای را به نام «یادمان شهدا» در وردآورد کار کردم. پس از آن نماد زن را در بوستان «مادران» منطقه ۱۸ کار کردم که نزدیک به ۳ متر قد دارد. این کارم هم ترکیب مواد و فایبرگلاس است.


* تلنگری که باعث ساخت مجسمه‌ای برای یادمان شهدا شد از کجا نشأت ‌گرفت؟
از روی یک عکس الگو گرفتم، تصویر سربازی که نشسته و رزمنده‌ای هم کنارش شهیده شده بود. ساخت مجسمه «یادمان شهدا» نزدیک به ۹ ماه طول کشید. ساخت مجسمه پروسه‌ای دارد. مجسمه ساخته و بعد قالب گرفته می‌شود و متریالی که برای آب و هوای شهری است در آن پر می‌شود.


* یکی از معروف‌ترین آثار شما مرد بارانی است که در دو نقطه از پایتخت با فاصله زیادی قرار دارد؛ اولی در منطقه ۲۱ و دومی جلوی در پارک ملت. فکر می‌کنم که بسیاری از شهروندان این مجسمه را دیده‌اند و استقبال خوبی هم از این اثر شده. ایده ساخت این اثر از کجا آمد؟

دوست داشتم کاری نو در مجسمه‌سازی انجام دهم که تنها یک مجسمه نباشد و حرفی برای گفتن داشته باشد. مرد بارانی کار نویی بود، مردی که از خواب بیدار شده و رحمت و برکت خدا با بارش باران بر سرش می‌ریزد و روی چمن سبزی که نمادی از زندگی است قدم بر می‌دارد. بیشتر دلم می‌خواست که امید و زندگی را در این اثر نشان دهم. قدمی که برمی‌داشت برایم مهم بود چون نشانه‌ای از زندگی را در خود دارد.


* این اثر شما با استقبال خوبی بویژه از سوی جوانان رو به رو شده طوری که بار‌ها دیده‌ام کنار مرد بارانی عکس یادگاری می‌گیرند. بخصوص به خاطر آبی که روی چتر می‌ریزد و تداعی‌گر باران است.
بله برای مردم خیلی جالب است که این آب از کجا می‌آید و اینکه به چه صورت این پروسه تکرار می‌شود. مهندسی پیچیده‌ای بود. مجسمه‌هایی که بزرگ هستند را باید دوتکه به ریخته‌گری برد تا بعد از در کوره گذاشتن، به هم جوش داده شوند. اما هیچ فلز و آهنی تحمل این را نداشت که بعد از جوش دادن سالم بماند چون ممکن بود که آب شود. کار سخت، آن موادی بود که باید در داخل برنز قرار می‌گرفت. خیلی فکر کردیم و سختی کشیدیم تا این کار به اتمام رسید. من این اثر را با کمک استادم «عباس شهریاری» ساختم که همیشه از ایشان برای ساخت آثارم کمک می‌گیرم. بعد از مدتی دیدم عکس این اثر همه جا پخش شد و حالا یکی از موفق‌ترین آثار من در سال ۹۲ است.


* متریالی که برای ساخت این مجسمه استفاده کردید از برنز است ولی وقتی به مجسمه نزدیک می‌شویم، بافت لباس را روی آن می‌بینیم که حالتی مخملی به آن داده. از طرفی، با توجه به وزن زیادی که برنز دارد چطور چ‌تر را با کمک یک می‌له آهنی باریک نگه داشتید؟
کار ساخت مرد بارانی نزدیک به یک سال طول کشید. پنج ماه زمان فقط برای برنز آن صرف شد و در برنز تمام بافت لباس را با شیوه‌های جدید درآوردیم، اما در مورد چ‌تر باید بگویم که نزدیک به ۱۰۰ کیلو وزن دارد، برای همین کار را باید طوری طراحی می‌کردیم که یک دست و یک می‌له بتواند چ‌تر را نگه دارد تا با باد، باران، طوفان و.... اتفاقی برای این اثر نیفتد.


* وقتی شوق مخاطبان را می‌بینید که با این اثر این گونه ارتباط برقرار کرده‌اند، چه احساسی دارید؟
خیلی خوشحالم و جالب است بدانید که هیچ کس باور نمی‌کند که من این اثر را ساخته‌ام. یک بار چند نفر دور مجسمه جمع شده بودند به آن‌ها گفتم که من این مجسمه را ساخته‌ام. یکیشان به شوخی گفت: خب مجسمه فردوسی را هم من ساخته‌ام. دروغ که شاخ و دم ندارد.


* دوست دارید که شما را بشناسند؟
نه! فقط دوست دارم کار‌هایم به صورتی باشد که مردم دوست داشته باشند و خدا را شکر تا امروز هر اثری که ساخته‌ام با استقبال روبه‌رو شده است. شاید مجسمه‌سازانی که سبک مدرن کار می‌کنند کار‌هایم را قبول نداشته باشند ولی برای من مهم مردم هستند زیرا آنان می‌خواهند ببینند. برخی کارهای مدرن که در پارک‌ها یا گوشه و کنار شهر می‌بینیم، اثر هنری بسیار قوی‌ای است و در جامعه هنری این اثر را خیلی قبول دارند ولی عامه مردم نمی‌توانند با آن ارتباط برقرار کنند. من می‌توانم یک اثر حجمی مدرن بسازم ولی وقتی مرد و زن و بچه با بی‌تفاوتی از کنار آن رد می‌شوند، فایده‌ای ندارد در حالی که زمانی که از کنار مرد بارانی می‌گذرند چند دقیقه آن را نگاه می‌کنند.


* خیلی‌ها شرایط شما را دارند، پر از ایده‌های نو هستند و آثاری هنرمندانه خلق می‌کنند ولی کسی آنان و آثارشان را نمی‌بیند. شما معرف داشتید؟
من معرفی نداشتم و تنها با مراجعه به زیباسازی منطقه و معرفی آثارم و پذیرفته شدن آن‌ها توانستم کار کنم. معتقدم که اگر کسی هنری داشته باشد و خلاق باشد، قطعا می‌تواند هنرش را عرضه کند و اگر حرفی برای گفتن داشته باشد می‌تواند کار کند.


* در کارنامه‌ات ساخت مجسمه رئیسعلی دلواری را هم داری. مجسمه‌ای که نظیر آن را کمتر می‌توان یافت چون تمام وزن مجسمه روی دو پای اسب است بدون اینکه پاهای اسب به نقطه‌ای تکیه کند.
این اثرم را بسیار دوست دارم چون همانطور که اشاره کردید اسب روی دو پای باریک ایستاده و دم تکیه‌گاه نیست و همین نقطه عطف این مجسمه است. من تا به‌حال مجسمه‌ای را به این صورت ندیدم که تنها روی دو پای باریک بایستد. مجسمه‌ها یا روی ۳ پا ایستاده یا دم تکیه‌گاه است. از زیباسازی منطقه ۲۱ با من تماس گرفتند که بوستانی به نام رئیسعلی دلواری در حال ساخت است و شما چه طرحی برای ساخت مجسمه در آن دارید. خب من می‌توانستم شخصیت رئیسعلی دلواری را نشسته روی مکانی بسازم، ولی دوست داشتم که نماد مبارز بودن و قدرتش را نشان دهم. نخواستم خشمش را نشان دهم، اسلحه را بالا برده یعنی زیاد هم به اسلحه وابسته نیست و پیروز است. ایستایی این کار به خاطر این است که ما پایین‌تنه این اثر را خیلی محکم درست کردیم و بتن زیادی ریختیم که ایستایی داشته باشد و این سنگینی به سمت دم و پاهاست به طوری که زمان نصب که آن را بالا قرار دادیم بدون اینکه جوش بزنیم مجسمه روی دو پا ایستاده بود، یعنی کاری که نزدیک به ۴ و نیم متر است روی دو پا ایستاده بود.


* قطعا احساس یک هنرمند در خلق آثارش تاثیر مستقیم دارد. در مجسمه‌هایی که ساختید تا چه حد احساستان را در خلق اثر به مخاطب القا کردید؟
معمولا بعد از ساخت هر مجسمه‌ای اطرافیان همین اعتقاد را دارند و ماهیت وجودی‌ام را در آن اثر می‌بینند.


* به لحاظ مالی، آیا این شغل و حرفه‌ای که دارید مقرون به صرفه هست؟
واقعیتش نه. اینکه بخواهی یک سال کار کنی، بیشتر عشق به کار است. واقعیتش زیاد بهره مالی برایم نداشته. چون هیچ وقت نمی‌توانم مجسمه را کنار بگذارم. کاری مثل مجسمه سازی اگرعشق در آن نباشد هیچ وقت موفق از آب درنمی‌آید. مجسمه‌سازی یک کار ۲۴ ساعته است. باید بنایی،
گچکاری، سیمان‌کاری، جوشکاری و... را بلد باشید.


* رشته اصلی شما شیمی بوده و به صورت آزاد مجسمه‌سازی را یاد گرفته‌اید. چرا تغییر رشته ندادید؟ رشته اصلیتان در زمینه مجسمه‌سازی به کارتان آمده؟
به خاطر این رشته، بیشتر از کسانی که رشته‌شان مجسمه سازی است مواد‌ و متریال‌ را می‌شناسم. معتقدم که دانشگاه نمی‌تواند از ما یک هنرمند بسازد؛ ممکن است بتوانیم خوب صحبت کنیم ولی در واقع آن تجربه و ایده‌های نو است که هنرمند را می‌سازد و ذهن خلاق. تا زمانی که صبح تا شب کار نکنید نمی‌توانید آن ذهن خلاق را بسازید و به عقیده من، دانشگاه به شما این فرصت را نمی‌دهد. شما فقط می‌توانید خیلی خوب تئوری طرح بزنید و... ولی کار عملی خوبی را نمی‌توانید ارائه بدهید.


* قطعا درباره آثار مجسمه سازان دنیا هم شناخت دارید. آن‌ها از چه متریالی استفاده می‌کنند و چه تفاوت‌هایی در آثارشان با ما وجود دارد؟
آن‌ها دستشان باز است و از آثارشان بیشتر استقبال می‌شود. قدر هنر را آنجا بیشتر می‌دانند و آثارشان خریداری می‌شود. من هنرمندان قوی‌ای را در آنجا می‌شناسم که می‌گویند اگر اثری را کسی نمی‌خرد برای چه باید آن را خلق کنیم؟ متریالی که آنان به کار می‌برند مانند متریال ماست و از همین ابزاری که ما استفاده می‌کنیم آن‌ها هم استفاده می‌کنند. تنها تفاوت ما در این است که آن‌ها بیشتر حمایت می‌شوند. لازمه هنرهایی مثل مجسمه‌سازی خلاقیت است. ممکن است من یا شخص دیگری در هر جای دنیا از متریالی جدید استفاده کنیم که در هیچ جای دنیا استفاده نشده است.


* کدام مجسمه نظرت را جلب کرده و به آن تعلق خاطر داری؟
مجسمه‌های ابوالحسن صدیقی مانند تندیس فردوسی، حر و... که فکر نمی‌کنم هیچ اثری روی دست آن آمده باشد. او بی‌شک یکی از بزرگ‌ترین مجسمه سازان ما بود که آثارش بی‌نظیر است.


* عمر مجسمه چند سال است؟
بستگی به نگهداری آن دارد. برنز و سنگ که سالیان زیاد می‌ماند، فایبر گلاس ضربه پذیر‌تر است و زود‌تر از بین می‌رود.


* تابه‌حال شده مجسمه‌ای را ترمیم کنی؟
بله. مجسمه‌ای در شیرخوارگاه آمنه و تمام مجسمه‌هایی که در پارک شریعتی بود را من تعمیر کردم.


* به نظر شما تعداد مجسمه‌های موجود در سطح شهر کافی است؟
تعداد آثار حجمی ما بسیار کم است، در صورتی‌که واقعا مردم این آثار را دوست دارند. کافی است شما مجسمه کوچکی را در گوشه‌ای از شهر قرار دهید و بازخوردش را ببینید که چند نفر با آن عکس می‌گیرند. (اکرم فراهانی/ایران جوان)

345


ادامه مطلب ...

خاطره جنجالی اکبر عبدی از خواستگاری یک عرب از دخترش المیرا + فیلم

خاطره جنجالی اکبر عبدی از خواستگاری یک عرب از دخترش المیرا + فیلم

اکبر عبدی خاطره‌ای متفاوت از سفر زیارتی‌ به مکه همراه با خانواده‌اش را روایت کرد.

اکبری عبدی در ویژه برنامه‌ی زنده‌ای که به مناسبت عید غدیر خم پنجشنبه شب (۹ مهرماه) از شبکه سه پخش شد، با بیان خاطره‌ای از سفرش به حج گفت: هنگامی که ایرانی‌ها به عربستان سفر می‌کنند رفتار عرب‌ها با آنان بسیار بد است و با باطوم مردم را هدایت می‌کنند؛ اگرچه خودشان معتقدند برای نظم این کار را انجام می‌دهند اما رفتارشان توهین‌آمیز است.

همسر المیرا عبدی همسر اکبر عبدی دختر اکبر عبدی داماد اکبر عبدی خانواده اکبر عبدی بیوگرافی المیرا عبدی بیوگرافی اکبر عبدی

او ادامه داد: زمانی که با خانواده‌ام به حج رفته بودیم از کنار یک مغازه فروش لوازم الکترونیک عبور می‌کردیم که برنامه «راز بقا» از یکی از تلویزیون‌های مغازه پخش می‌شد. من و دخترم المیرا با لباس احرام روی زمین نشستیم و برنامه را تماشا کردیم که مسئول کاروان آمد و گفت، شما کجا هستید؟ همه دنبال‌تان می‌گردند.

همسر المیرا عبدی همسر اکبر عبدی دختر اکبر عبدی داماد اکبر عبدی خانواده اکبر عبدی بیوگرافی المیرا عبدی بیوگرافی اکبر عبدی

این بازیگر اضافه کرد: من و دخترم بلند شدیم برویم که صاحب مغازه به همراه پسرش بیرون آمد و از مسئول کاروان پرسید، آیا این خانم دختر آقا هست؟ مسئول کاروان هم پاسخ داد، این آقا اکبر عبدی یکی از کمدین‌های خوب ایران است و این خانم هم دخترش است. صاحب مغازه که یک مرد عرب بود گفت، حاضرم هم وزن خود آقا و دخترش طلا دهم به شرط آنکه دخترش را به پسر من بدهد. من هم به مرد عرب گفتم منم حاضرم هم وزن خودش و پسرش (…) !!

عبدی بعد از بیان این خاطره روی آنتن زنده و به کار بردن عبارتی که در این خبر از آوردن آن معذوریم، افزود: احتمالا شبکه سه همزمان با تعریف قسمت آخر خاطره‌ من سوت پخش می‌کند.

خاطره این بازیگر با تشویق و خنده حاضران این برنامه که به صورت زنده از برج میلاد روی آنتن می‌رفت، همراه شد.

دانلود

بیوگرافی اکبر عبدی بیوگرافی المیرا عبدی خانواده اکبر عبدی داماد اکبر عبدی دختر اکبر عبدی همسر اکبر عبدی همسر المیرا عبدی


ادامه مطلب ...

عکس دختر و داماد اکبر عبدی + عکس پدر و مادرش

عکس دختر و داماد اکبر عبدی + عکس پدر و مادرش

المیرا عبدی، دختر بازیگر محبوب ایران اکبر عبدی که ظاهرا در فیلم جدید مسعود ده نمکی به نام ”رسوایی” ایفای نقش کرده بود…

 

 

فرزندان اکبر عبدی دختر اکبر عبدی داماد اکبر عبدی خانواده اکبر عبدی بیوگرافی المیرا عبدی اکبر عبدی

اکبر عبدی از پدر و مادری اردبیلی در سال ۱۳۳۹ در محله نازی آباد تهران زاده شد و از سال ۱۳۵۸ با دریافت مدرک دیپلم با نمایش‌های آماتوری فعالیت هنری‌اش را آغاز کرد و سپس در سال ۱۳۶۲ به تلویزیون رفت و تاکنون به نقش‌آفرینی در موضوعات مختلفی می‌پردازد. عبدی را بیشتر به خاطر بازی‌های کمدی و طنز می‌شناسند. وی اصالتاً اهل روستای آقاباقر اردبیل است؛ و در هشتم دی ماه ۱۳۹۴ کلید طلایی اردبیل به ایشان تقدیم شد.

از بازی‌های به یادماندنی او می‌توان به فیلم‌های هنرپیشه (محسن مخملباف) و آدم برفی(داود میرباقری) اشاره کرد. اکبر عبدی نیمه دوم دهه هفتاد را در سکوت سینمایی سپری کرد و تا حدودی از محبوبیت و شهرت او کاسته شد. بازی او در چند فیلم کمدی در اواخر دهه هفتاد هم خیلی مورد توجه واقع نشد و با وجود اینکه در سال ۱۳۸۰ و در جشنواره بیستم فیلم فجر برای بازی در فیلم نان و عشق و موتور هزار نامزد جایزه شد، اما بسیاری معتقدند که او از دوران اوج خود، یعنی زمانی که از مشهورترین و پولسازترین بازیگران ایران بود، فاصله گرفته است.

فرزندان اکبر عبدی دختر اکبر عبدی داماد اکبر عبدی خانواده اکبر عبدی بیوگرافی المیرا عبدی اکبر عبدی

پدر اکبر عبدی ، عباسعلی عبدی ، ۲۵ بهمن ۱۳۹۴ شمسی درگذشت .

در پی درگذشت عباسعلی عبدی پدر شهید علی اصغر عبدی، احمدی نژاد رئیس جمهور سابق با صدور پیامی ، فقدان آن مرحوم مغفور را به آقای اکبر عبدی هنرمند برجسته کشور تسلیت گفت.

 

فرزندان اکبر عبدی دختر اکبر عبدی داماد اکبر عبدی خانواده اکبر عبدی بیوگرافی المیرا عبدی اکبر عبدی

این بازیگر درباره ماجرای شفا پیدا کردن همسرش هم گفت: همسرم سرطان سینه داشت اما خدا خواست و با یک عمل خوب شد. من هم دوست داشتم او را برای تشکر از خدا به مکه بفرستم. او بعدها بدون من هم به حج رفت. هر بار هم به من می‌گفت اکبر چند تا از سکه‌های مهریه را بفروش تا به من مکه بروم! به او می‌گفتم مگر چند تا سکه مهرت است؟ او هم پاسخ می‌داد ۱۱۰٫ وی که بین جدی و شوخی صحبت می‌کرد، یادآور شد: اما پدر من به محضردار پول داده بود و او به جای ۱۱۰ سکه در قباله ۱۱ سکه نوشته بود. برای همین به همسرم گفتم تو حالا یه چیزی هم بدهکار هستی! او قباله ازدواج را که دید آن را به برادرهایش نشان داد و بین آنها هم دعوا شد که چرا هیچ کدام متوجه این موضوع نشده بودند. خوشبختانه پدرم به داد من رسیده بود! عبدی درباره اهل خانواده بودن اظهار کرد: ما هنوز هم با هم زندگی می‌کنیم و خرجمان یک کاسه است. پدر و مادر و برادرها کنار همیم. همه کار می‌کنند و من و تو هم نداریم.
اکبر عبدی بیوگرافی المیرا عبدی خانواده اکبر عبدی داماد اکبر عبدی دختر اکبر عبدی فرزندان اکبر عبدی


ادامه مطلب ...

زندگی جوانی که کلیه اش را به اکبر عبدی داد ،چگونه می گذرد؟

زندگی جوانی که کلیه اش را به اکبر عبدی داد ،چگونه می گذرد؟

جوانی که به اکبر عبدی کلیه فروخته بود از شرایط سختی که پس از اهدای کلیه برایش به وجود آمده است سخن گفت.

اواسط اردیبشهت ماه امسال بود که اکبر عبدی بعد از مدتها دیالیز توانست به لطف عمل جراحی پیوند کلیه، اوضاع جسمی بهتری را تجربه کند.

قیمت کلیه خرید و فروش کلیه خانواده اکبر عبدی بیوگرافی صادق سریع کار بیوگرافی اکبر عبدی بیماری اکبر عبدی بیماران دیالیزی
جوانی که به اکبر عبدی کلیه داد صادق سریع کار بود؛ جوانی ۲۴ ساله اهل کاشان  که درگیری‌های اقتصادی فراوان او را  به اهدای کلیه ناچار کرد..
این جوان اما بعد از پیوند کلیه به دلیل ایجاد ضعف جسمانی در بدنش نتوانسته به شرایط طبیعی بازگردد و فعالیت شغلی سابق خود را پی گیرد.
صادق سریع‌کار در گفتگویی با بیان اینکه انتظار حمایت بیشتری از طرف عبدی را داشته بیان کرد: البته آقای عبدی به من لطف کردند و از طریق برادرشان ناصر عبدی مبلغی برای اهدای کلیه به من پرداخت شد ولی متأسفانه مشکلات جسمی بعد از عمل اهدای کلیه باعث شد نتوانم درست به کار بپردازم.
وی درباره اهدای کلیه به عبدی اظهار داشت: به دلیل شرایط اقتصادی سخت خانواده ام و اینکه خواهرم در آستانه ازدواج بود و درآمدم کفاف فراهم آوردن مقدمات ازدواج وی را نمی داد تصمیم به اهدای کلیه ام گرفتم و البته حتی در زمان اهدای کلیه به آقای عبدی و وقتی از من درخواست گفتگوی تصویری شد زیربار نرفتم چون نمی خواستم گمان کنند به خاطر دیده شدن چنین کاری کردم.
این جوان ادامه داد: حالا هم که به درخواست خودم گفتگو می کنم صرفا برای بیان درددل است تا مخاطبان بدانند واقعا به لحاظ اقتصادی در چه وضعیتی هستم.
صادق سریع‌کار افزود: بعد از اهدای کلیه یکی از بستگان آقای عبدی در رسانه ها بیان کرد که حمایتهای ویژه ای از من کرده است ولی جز همان مبلغ ناچیز هیچ حمایتی از من نشد و تازه برخی از دوستان نزدیکم گمان کردند که واقعا اتفاق خاصی در زندگیم افتاده و حتی برخی از من تقاضای دریافت وام کردند(!) اما شاید هیچ کس نداند که به دلیل مشکل جسمی از کار بیکار شده ام و با کارگری گذران زندگی می کنم که آن هم روزی هست و دروزی نیست و در نهایت مدام قرض روی قرض است که انباشته می‌شود.

منبع:رکنا
بیماران دیالیزی بیماری اکبر عبدی بیوگرافی اکبر عبدی بیوگرافی صادق سریع کار خانواده اکبر عبدی خرید و فروش کلیه قیمت کلیه


ادامه مطلب ...