شرافتی - بخش قرآن تبیان
ایشان در جامعه ای غرق در جهالت؛ مبعوث شدند. جامعه ای اسیر انحراف ها، خرافات و تعصب های غلط. آنها در مسیر اشتباه خود بسیار سرسخت بودند.
پیامبر به خوبی از سختی وظیفه اش آگاهی داشتند و برای موفقیت، تدبیرهای مهمی را به کار گرفتند. در این یادداشت به سه تدبیر طلایی پیامبر در مواجهه با سختی ها می پردازیم تا با پیروی از ایشان، به تعبیر قرآن، راه حیات را پیش بگیریم: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُمْ لِمَا یُحْیِیکُمْ؛ اى کسانى که ایمان آورده اید چون خدا و پیامبر شما را به چیزى فراخواندند؛ که به شما حیات مى بخشد، آنان را اجابت کنید.»(توبه/61)
پیامبر بزرگترین امر به معروف و نهی از منکر را انجام دادند. ایشان به مبارزه با بزرگترین گناه، یعنی شرک پرداختند و بندگی را که بزرگترین معروف است، ترویج کردند. ایشان برای جذب حداکثری، شیفته هدف خویش بودند و نهایت دلسوزی و سوز و گداز را نسبت به جامعه داشتند؛ تا مردم هدف اصلی پیامبر را هدایتی برخاسته از دلسوزی بدانند؛ نه چیز دیگری.
سوز و گداز پیامبر برای هدایت مردم و خارج کردن آنان از گمراهی به اندازه ای بود که خداوند خطاب به پیامبرش فرمود: «لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ أَلَّا یَکُونُوا مُوْمِنِینَ؛ نزدیک است تو از اینکه [مشرکان] ایمان نمی آورند جان خود را تباه سازى.»(شعراء/20)
ایشان از رسالت خود انگیزه مادی نداشت و تنها درد جهالت جامعه را به دوش می کشید و برای هدایت آنان حرص می ورزید. قرآن این صفت را اینگونه بیان می دارد:«لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌعَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُوْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ؛ قطعاَ براى شما پیامبرى از خودتان آمد که بر او دشوار است شما در رنج بیفتید به [هدایت] شما حریص و نسبت به مومنان دلسوز مهربان است.»(توبه/128)
امر به معروف و نهی از منکر کاری همجنس با رسالت نبوی است. برای انجام و نتیجه گرفتن در آن، نیاز است از پیامبر درس بگیریم، با دلسوزی وارد این عرصه شویم و از روی دردمندی نسبت به دین الهی، این مهم را انجام دهیم
وقتی مردم سرسخت حجاز، دلسوزی پیامبر نسبت به خودشان را دیدند و شیفتگی ایشان را نسبت به هدفش لمس کردند؛ در مقابل تعالیم نبوی نرم شدند و جز عده ای متعصب کوردل، راه اسلام و سعادت را پذیرفتند.
امر به معروف و نهی از منکر کاری همجنس با رسالت نبوی است. برای انجام و نتیجه گرفتن در آن، نیاز است از پیامبر درس بگیریم، با دلسوزی وارد این عرصه شویم و از روی دردمندی نسبت به دین الهی، این مهم را انجام دهیم.
در تعالیم اسلام، استقامت داشتن در راه حق و حقیقت، بسیار بسیار ارزشمند است. سفارش قرآن نیز به اهل ایمان، پایداری و استقامت است و فرموده: «إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ؛ محققاَ کسانى که گفتند پروردگار ما خداست سپس ایستادگى کردند بیمى بر آنان نیست و غمگین نخواهند شد.»(احقاف/13) طبق این آیه، استقامت در ایمان از ارزشی بسیار بالا برخوردار است. پیامبر نیز به سفارش قرآن همواره در راه خدا و برای رسیدن به اهداف خود، خسته نشد و پایدار ماند. ایشان استقامت را تدبیری برای خروج از سختی ها می دانست و با استقامت، ناراحتی، ترس و دلهره ها را از حکومت اسلامی دور می کرد.
اهل باطل همواره با ایجاد وحشت دنبال سست کردن جبهه حق هستند. آنها مدام از ادبیات ترس آور استفاده می کنند و از گزینه های نظامی سخن می گویند. آنها منتظر می مانند تا جبهه مقابل یک گام، از مواضع خود کوتاه بیاید تا آنها پیشروی کنند. در مقابل این ترفند، دستور قرآن و سیره نبیّ گرامی اسلام، استقامت و پافشاری است؛ چرا که به دنبال استقامت است که دشمن ناامید شده و سیاست خود را تغییر می دهد.
جهالت اهل حجاز یک شبه ایجاد نشده بود و یک شبه نیز تغییر نمی کرد. برای تحول آنان نیاز به سال ها استقامت بود که پیامبر آن را عملی ساخت. امروزه نیز سیاستمداران مسلمان باید بدانند دشمنی که سابقه طولانی دشمنی را دارد با یک قرارداد و چند مذاکره تغییر رویه نمی دهد و کوتاه آمدن در مقابل چنین دشمنانی نه تنها کار را بهتر نمی کند؛ بلکه شرایط را به نفع دشمن سخت تر نیز خواهد کرد.
مشورت کردن از تدابیر همیشگی و طلایی پیامبر بود. تدبیری که با توجه به فواید بسیار آن، سفارش پیامبر نیز بود و درباره آن فرمودند: «ما یَسْتَغْنِی رَجُلٌ عَنْ مَشْوِرَةٍ؛ هیچ کس از مشورت بی نیاز نیست
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) با آنکه علمی الهی داشت؛ باز با دیگران مشورت می کرد. حتی نظر دیگران را بر نظر و دیدگاه خود ترجیح می داد. آنقدر این صفت در پیامبر بارز بود که او را "أُذُن" می خواندند و در مقابل این کار پیامبر انتقاد می کردند. خداوند جواب انتقادات بی جا را چنین داد: «وَیَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ؛ و می گویند: شخص زودباور و نسبت به سخن این و آن سراپا گوش است. بگو: او در جهت مصلحت شما سراپا گوش و زود باور خوبی است.»(توبه/61)
مشورت پیامبر با مسلمانان سبب نزدیک شدن بیشتر آنان به پیامبر می شد، ارتباط عاطفی بین آنان را بیشتر می کرد و روح همبستگی را در جامعه رواج می داد. حتی باعث می شد احساس شخصیت مسلمانان تقویت شود و مخالفان جذب اسلام شوند. خداوند نیز از این تدبیر پیامبرش رضایت داشت.
نقل شده در جریان جنگ اُحد نظر پیامبر، جنگ درون شهری بود. ایشان تصمیم داشتند با بهره گرفتن از ناآشنایی مشرکان با شهر مدینه، آنان را زمین گیر کرده و به پیروزی برسند؛ اما عده ای از جمله جوانان عقیده به جنگ در بیرون شهر داشتند. در انتها تصمیم شد جنگ به خارج از شهر و دامنه کوه احد کشیده شود. البته آن نبرد با عدم فتح روبرو شد و مسلمانان زیادی مانند حضرت حمزه(علیه السلام) شهید شدند و جان پیامبر نیز به خطر افتاد؛ اما در پایان، جوانان نسبت به پیامبر عقیده ای راسخ تر پیدا کردند و قرآن نیز علیرغم شکست، اصل مشورت کردن پیامبر را ستود و فرمود: «وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ؛ با آنان مشورت کن و چون تصمیم گرفتى بر خدا توکل کن زیرا خداوند توکل کنندگان را دوست مى دارد.»(آل عمران/159)
مشورت کردن از تدابیر همیشگی و طلایی پیامبر بود. تدبیری که با توجه به فواید بسیار آن، سفارش پیامبر نیز بود و درباره آن فرمودند: «ما یَسْتَغْنِی رَجُلٌ عَنْ مَشْوِرَةٍ؛ هیچ کس از مشورت بی نیاز نیست.»(نهج الفصاحة، حدیث 1637)
هنرمند شایسته بخت ور نپیچد ز رأی خردمند، سر
اگر زیرکی، کار هشیار کن به عقل دگر، عقل خود یار کن
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) با دلسوزی نسبت به دیگران آنها را برای پذیرش هدایت نرم کردند و با استقامت خویش آنها را به مسیر هدایت فرا خواندند. پیامبر با دعوت به مشورت از منتقدان، مقام علمی خود را نمایان ساختند و آنها را شیفته اخلاق خود کردند. ما نیز اگر بخواهیم به اهداف خود برسیم باید علاوه بر مشورت، شیفتگی و استقامت در کار داشته باشیم و از این سه تدبیر مهم بهره ببریم.
صدای خدا را هم در آوردی!
جنبه خیرخواهانه امر به معروف و نهی از منکر باید در جامعه نهادینه شود
بِأَیِّ ذَنبٍ قُتِلَت؟!
وقتی امر به معروف و نهى از منکر اثر نمى کند، وظیفه چیست؟
فرآوری: آمنه اسفندیاری ـ بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
امام حسن مجتبی علیه السلام به اعتراف دوست و دشمن، در فضایل و کمالات اخلاقی انسانی کامل بود. قرابت و نزدیکی آن حضرت به رسول الله (صلی الله علیه و آله)، علاقه و محبت پیامبر نسبت به وی، دارا بودن بیشترین شباهت به رسول الله، یکی از مصادیق آیه تطهیر، حضور با پیامبر صلی الله علیه و آله در جریان مباهله، تواضع و سخاوت فراوان، عبادت زیاد، به اتفاق برادرش (امام حسین) سرور جوانان بهشت بودن، برخی از بارزترین خصائص و ویژگی های اخلاقی و کمالات آن حضرت است.
ما در این نوشتار به بیان برخی از مصادیق فضائل اخلاقی این بزرگوار می پردازیم:
عربی که صورتش خیلی زشت و قبیح منظر بود سر سفره امام حسن مجتبی آمد و از روی حرص تمام غذا را خورد و تمام کرد. امام حسن علیه السلام که کرامتش برای همه معلوم بوده از غذا خوردن عرب خوشش آمد و شاد شد و در وسط غذا از او پرسید: تو عیال داری یا مجردی ؟ گفت : عیالمندم ، فرمود: چند فرزند داری؟ گفت: هشت دختر دارم که من به شکل از همه زیباترم ، اما ایشان از من پرخورترند. امام تبسم فرمود: و او را ده هزار درهم انعام دادند و فرمودند: این قسمت تو و زوجه ات و هشت دخترت باشد.
امام حسن مجتبی علیه السلام فرمودند: هیچ بى نیازى اى بزرگتر از عقل و هیچ فقرى مانند جهل و هیچ وحشتى سخت تر از خودپسندى و هیچ عیشى لذّت بخشتر از خوش اخلاقى نیست. (بحار الانوار، ج 75 ، ص 111 ، ح 6)
امام حسن علیه السلام وقتی وضو می گرفت اعضای بدنش می لرزید و رنگش زرد می شد. گفته شد چرا به هنگام وضو اعضای بدن شما می لرزد و رنگ چهره شما زرد می شود؟ حضرت فرمود: حق است بر هر کسی که در برابر پروردگار می ایستد رنگش زرد شود و اعضایش به لرزه در آید. و هر گاه به درب مسجد می رسید سر خود را بالا می کرد و می گفت : الهی ضیفک ببابک یا محسن قداتاک المسیئی ، فتجاوز عن قبیح ماعندی بجمیل ما عندک یا کریم . خدایا مهمان تو به درب خانه توست ، ای نیکوکار! گنهکار بسوی تو آمد پس به خوبیهای خود از بدیهای من در گذر.
روزی یکی از مردم شام وارد مدینه شد و دید امام حسن علیه السلام بر اسبی سوار است ، شروع کرد او را مورد لعنت قرار دهد اما امام علیه السلام چیزی به او نگفت. وقتی بدگوئی او به پایان رسید آن حضرت جلو رفت و بر او سلام کرد و خندید و فرمود: ای پیرمرد گمان می کنم در اینجا غریب باشی و شاید اشتباه گرفته ای. اگر از آنچه گفتی طلب عفو کنی تو را می بخشیم و اگر از ما در خواستی داشته باشی عطا خواهیم کرد، اگر راهنمائی بخواهی تو را راهنمائی می کنیم و اگر کاری داشته باشی برای تو انجام می دهیم ، اگر گرسنه باشی تو را سیر خواهیم کرد و اگر عریان باشی تو را خواهیم پوشاند، اگر نیازمند باشی تو را غنی می کنیم و اگر مسکن بخواهی تو راجای خواهیم داد، اگر هر حاجتی داری بر آورده می کنیم و اگر مسافری به سوی ما بیا و اثاث خود را نزد ما بگذار و مهمان ما باش تا وقت رفتن آنها را به تو باز می گردانیم زیراما جای وسیع و مال فراوان داریم . وقتی آن مرد این سخنان امام علیه السلام را شنید گریه کرد و گفت : اشهدانک خلیفه اللّه فی ارضه ، اللّه اعلم حیث یجعل رسالته (شهادت می دهم که تو خلیفه خدا در زمین او هستی خدا بهتر می داند که رسالتش را در چه کسی قرار دهد) تا به حال تو و پدرت مبغوضترین خلق خدا در نزد من بودید اما الان تو بهترین خلق خدا نزد من می باشی و اثاث و لوازم خود را به منزل آن حضرت برد و تا زمانی که درمدینه بود مهمان آن حضرت بود و از معتقدان به محبت او گردید.
پاسخ نیکی
انس بن مالک گوید: کنیزی از امام حسن (علیه السلام) شاخه گلی را به حضور آن حضرت آورد و اهداء نمود، امام حسن (علیه السلام) آن شاخه گل را گرفت و به او فرمود: تو را در راه خدا آزاد کردم من به حضرت عرض کردم ، با اهداء یک شاخه گل ناچیز او را آزاد کردی ؟ امام در پاسخ فرمود: خداوند ما را (در قرآن) چنین ادب کرده و فرموده : اذا حییتم بتحیة فحیوا باحسن منها هر گاه کسی به شما تحیت گوید پاسخ آن را بطور بهتر بدهید سپس فرمود: تحیت بهتر همان آزاد کردن او است . از گفتار امام حسن مجتبی (علیه السلام) است : من بدء بالکلام قبل السلام فلاه تجیبوه: کسی که قبل از سلام، سخن گفت، جواب او را ندهید.
امام حسن مجتبی علیه السلام فرمودند: براى دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگى می کنى، و براى آخرتت به گونه اى کارکن که گویا فردا خواهى مُرد، و اگر عزّتى بدون بستگان و شکوهى بدون سلطنت خواهى، از معصیت و نافرمانى خدا به طاعت و فرمانبرى خداوند عزّوجلَّ درآى. (بحار الانوار، ج 44 ، ص 139)
جنگ جمل در بصره بین سپاه علی (علیه السلام ) و سپاه طلحه و زبیر، در گرفت ، آتش ٍ جنگ شعله ور گردید، امیر مومنان علی (علیه السلام) پسرش محمّد حنفیّه را طلبید و نیزه خود را به او داد و فرمود: با این نیزه به دشمن حمله کن ، محمّد حنفیّه به سوی دشمن حرکت کرد، ولی در برابر گردان بنوضبّه قرار گرفت ، و نتوانست کاری انجام دهد، عقب نشینی کرد و به حضور پدر بازگشت ، هماندم امام حسن (علیه السلام) بر جهید و نیزه را از او گرفت و به میدان شتافت و مقداری با دشمن جنگید و باز گشت ، در حالی که نیزه اش خون آلود بود. محمّد حنفیّه وقتی که دلاوری امام حسن (علیه السلام) را دریافت، صورتش (از شرمندگی) سرخ شد، امام علی (علیه السلام ) به محمّد حنفیّه فرمود: لا تانف فانّه ابن النبی و انت ابن علی . سرافکنده نباش ، زیرا حسن (علیه السلام ) پسر پیامبر (صلی الله علیه و آله) است تو پسر علی هستی .
**براى دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگى می کنى، و براى آخرتت به گونه اى کارکن که گویا فردا خواهى مُرد، و اگر عزّتى بدون بستگان و شکوهى بدون سلطنت خواهى، از معصیت و نافرمانى خدا به طاعت و فرمانبرى خداوند عزّوجلَّ درآى. (بحار الانوار، ج 44 ، ص 139)
** هیچ بى نیازى اى بزرگتر از عقل و هیچ فقرى مانند جهل و هیچ وحشتى سخت تر از خودپسندى و هیچ عیشى لذّت بخشتر از خوش اخلاقى نیست. (بحار الانوار، ج 75 ، ص 111 ، ح 6)
منابع:
سایت اندیشه قم
یکصد موضوع 500 داستان / سید علی اکبر صداقت
قصه های تربیتی چهارده معصوم (علیهم السلام) / محمد رضا اکبری
داستان صاحبدلان / محمد محمدی اشتهاردی
سه حکایت جالب از «شیخ مفید»
عصبانیت فاجعه ای خطر آفرین
امامی که به داد معاویه رسید!
گفتگوی خواندنی یک پدر و پسر
بامداد-یکی از مواقعی که عفو به شکل زیبایی خودنمایی می کنید زمانی است کسی می تواند و قدرت عمل دارد، ولی عفو می کند و می بخشد و انتقام گرفتن بر او هیچ ملامتی نیست؛ (شوری، ۴۰) که این نوع چه قدر می تواند زیبا و شیرین باشد چنانچه در روایتی از امام حسین علیه السلام داریم که …
خدا می فرماید: آن ها که اهل عفو و بخششند بیایند بدون حساب به بهشت بروند
برترین مکارم اخلاقی در بیان قرآن کریم
قرآن کریم مهمترین و برترین مکارم اخلاقی را گذشت و بخشش که همانا صفت عالیه خداوند رحمان و رحیم (بخشنده و مهربان) بر می شمارد و خداوند متعال در قرآن و در ابتدای هر سوره خود را بنام بخشنده و مهربان معرفی می کند. عفو و بخشش یک رحمت الهی است، پیامبران و اولیاء الهی هم که واجد مکارم اخلاق می باشند موظفند که پیروان خویش را با این صفات الهی تربیت نمایند. پیامبر اکرم (صلی الله و علیه وآله) که پیامبر رحمت نامیده می شود مزین به این صفت و بهترین اسوه و الگوی رفتاری در مورد عفو و بخشش می باشد و خداوند در قرآن با این صفت پیامبر را خطاب می کند: فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ (سوره آل عمران آیه ۱۵۹): و بدان که ای ( پیامبر) اگر تو خشن و سنگدل بودی ( و بر مردم نسبت به ستم هایی که به تو کرده اند مهربان و با گذشت نبودی) هر آینه از اطراف تو متفرق می گشتند ( وتو در راه انجام تبلیغ دین اسلام ناموفق می ماندی) پس ( ای پیامبر به علت نافرمانی های مسلمان ” در جنگ احد”) آنها را مورد عفو و بخشش قرار بده و برای آنها طلب آمرزش کن و با آنها مشورت نما و اما هر گاه تصمیم بر کاری گرفتی بر خدا توکل کن که خداوند توکل کنندگان را دوست دارد.
بعد از عدم اطاعت از دستور پیامبر در جنگ احد و فرار عده ای از مسلمانان و تنها گذاشتن پیامبر اکرم (صلی الله و علیه وآله) که منجر به زخمی شدن حضرت گردید این آیات در مورد آن عده ای که اطاعت نکرده و از دستورات پیامبر گرامی سرپیچی و فرار را ترجیح داده اند و پیامبر اکرم(صلی الله و علیه وآله) و امیرالمومنین علی علیه السلام را تنها گذاشتند نازل گردید و این آیه بیانگر رحمت واسعه خداوند متعال و سفارش پروردگار در مورد طلب عفو، بخشش و حتی گرفتن مشاوره از افرادی که مطیع دستور نبوده اند نازل گردید که می فرماید.
یک علامت بخشیدن خدا این است که ما را هم بخشنده می کند
شرط اطاعت از خدا
توصیه و تاکید قرآن کریم بر این صفت اخلاقی یعنی عفو و بخشش در جهت تعالی روح، روان، عزت و مقام والای انسانیت است و اگر بندگان خداوند از این مسیر خارج شوند و تابع هوای نفس، کبر، غرور، منیت، خودخواهی، خود شیفتگی که همگی صفات شیطان است گردند در واقع از حوزه اطاعت از خداوند، پیامبر اکرم(صلی الله و علیه وآله) و ائمه معصومین خارج شده اند و مسیر انحراف را که همانا فسق، فجور و گمراهی است، طی خواهند نمود، لذا شرط اطاعت از خدا مزین شدن به صفات بر شمرده در قرآن کریم از جمله صفت عفو و بخشش می باشد، کسانی که عفو و بخشش نداشته باشند در سایه رحمت و غفران الهی قرار نخواهند گرفت: وَلْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ آنها باید عفو کنند و چشم بپوشند آیا دوست نمی دارید خداوند شما را ببخشد و خداوند آمرزنده و مهربان است. (سوره نور، آیه ۲۲)
زیباترین زمانی که عفو خودنمایی می کند
یکی از مواقعی که عفو به شکل زیبایی خودنمایی می کنید زمانی است کسی می تواند و قدرت عمل دارد، ولی عفو می کند و می بخشد و انتقام گرفتن بر او هیچ ملامتی نیست؛ (شوری، ۴۰) که این نوع چه قدر می تواند زیبا و شیرین باشد چنانچه در روایتی از امام حسین علیه السلام داریم که می فرمایند: اِنّ اَعفَی النّاسِ مَن عَفا عِندَ قُدرَتِهِ: بخشنده ترین مردم کسی است که در هنگام قدرت می بخشد.(الدره الباهره، ج ۷۱،ص۴۰۰)
بخشنده بودن، علامت بخشیده شدن از طرف خدا
یک علامت بخشیدن خدا این است که ما را هم بخشنده می کند. اگر دیدی که دلت واقعاً صاف شده و کینه ای از کسی نداری، ناراحتی ات را کنار گذاشتی و برای دیگران دعا می کنی بدان که خدا تو را بخشیده است.
در قرآن کریم نیز به این نکته توجه شده و می فرماید: وَلْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ آنها باید عفو کنند و چشم بپوشند آیا دوست نمی دارید خداوند شما را ببخشد و خداوند آمرزنده و مهربان است. (سوره نور، آیه ۲۲)
به شاگرد امام صادق علیه السلام گفتند: چرا برای دیگران دعا می کنی؟ گفت: امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که پشت سر مومنی دعا بکند هزار برابر بهتر درباره خودش مستجاب می شود. من برای خودم دعا کنم شاید مستجاب نشود اما برای دیگران دعا کنم هم برای او مستجاب می شود و هم هزار برابر بهتر در حق خودم مستجاب می شود. من دعای مستجاب هزار برابر را ول کنم و برای خودم دعا کنم که شک دارم مستجاب می شود یا نه؟
گذشت از تقصیرات دیگران
آیت الله ابوالفضل زاهدی از علمای بزرگ قم بودند ایشان فرمودند: مردم شب قدر بیایید با خدا معامله کنید نمی خواهید گناهانتان آمرزیده شود؟ نمی خواهید خدا لطف و عنایتش را شامل حال شما بکند؟ بگویید خدایا هر کس گردن ما حقی دارد ما حلالش کردیم ما بخشیدیم وقتی خدا ببیند تو دیگران را می بخشی می شود خدا تو را نبخشد. خدا می گوید تو بنده منی از دیگران گذشت کردی من خدای بزرگ گناهان تو را نبخشم. اما اگر شما نبخشید خدا هم نمی بخشد. خدا می گوید من میلیارد گناه تو را ببخشم آن وقت تو خودت حاضر نیستی کسی که به تو بدی کرده ببخشی. آن هایی که دیگران را حلال می کنند و گذشت می کنند شک نکنند که اهل بهشتند.
آیه و حدیث فراوان داریم کسی که عفو بکند، آشتی بکند اجرش با خداست. روایت داریم روز قیامت خدا خطاب می کند کجا هستند آن هایی که به خدا حق دارند؟ همه تعجب می کنند آیا انبیاء، علماء، شهداء و اولیاء خدا هستند کیا هستند؟ خدا به همه حق دارد کسی از خدا طلب ندارد. خطاب می رسد «إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ نَادَى مُنَادٍ مَنْ کَانَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ فَلْیَدْخُلِ الْجَنَّةَ فَیُقَالُ مَنْ هُمْ فَیُقَالُ الْعَافُونَ عَنِ النَّاسِ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بِلَا حِسَاب» (مجلسی/ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار/ ج ۶۸/ ص: ۳۹۷). کجا هستند آن هایی که در دنیا از دیگران گذشت کردند؟ کجایند آن هایی که محض رضای خدا از تقصرات دیگران گذشتند حلال کردند؟ خدا می فرماید: آن ها که اهل عفو و بخششند بیایند بدون حساب به بهشت بروند. اول کسانی که به بهشت می روند یک گروهشان آدم های اهل گذشت و عفوند.
در نهج البلاغه داریم: هر طور با دیگران رفتار کنی خدا هم همان طور با شما رفتار می کند ببخشی می بخشند، گیر بدهی گیر می دهند سخت بگیری سخت می گیرند آسان بگیری آسان می گیرند. یعنی هر طور که جزاء و مزد بدهی خودت هم همان طور مزد می گیری. عذاب جهنم و نعمت های بهشت دست آورد خود ماست.
منابع:
بیانات حجت الاسلام فرحزادی در برنامه سمت خدا
وبلاگ علیرضا الماسوندی
فارس نیوز
تبیان
نوشته در نگاه امام حسین علیه السلام بخشنده ترین مردم چه کسانی هستند؟ اولین بار در بامداد پدیدار شد.
سید عبدالحمید طباطبایی- کارشناس حوزه / بخش قرآن تبیان
از داستان های جالب و پندآموزی که در قرآن ذکر شده زندگی حضرت ابراهیم علیه السلام می باشد. در سوره انبیاء درباره دعوت ابراهیم علیه السلام و عدم همراهی مردم با ایشان آمده است که وقتی ابراهیم متوجه گمراهی مردم شد و برای مبارزه با شرک قوم خود روزی که همه برای جشن به صحرا رفته بودند او به معبدی که بت ها در آن بود رفته و تمام بت ها را می شکند و سپس تبر را به دست بت بزرگی که در آن جا بود قرار می دهد و بعد از بازگشت مردم و دیدن این صحنه به سراغ ابراهیم علیه السلام رفته و به او می گویند: چرا اینکار را کردی که در جواب می گوید: کار بت بزرگ بوده است و اگر می خواهید از خودش بپرسید که مردم جواب داده اند که خود می دانی آنها سخن نمی گویند. ابراهیم فرمود پس چرا چیزی را می پرستید که حتی نمی تواند از خود دفاع کند، که بعد از این بود که به دستور پادشاه ستمکار آن زمان تصمیم بر کشتن حضرت ابراهیم علیه السلام گرفته شد: «قالُوا حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ فاعِلِینَ» (1)
گفتند: او را بسوزانید و خدایان خود را یاری کنید، اگر کاری از شما ساخته است.
فرعون زمان حضرت ابراهیم علیه السلام برای تحریک مردم جاهل از مقدسات آنها سوء استفاده نمود: «حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَکُمْ» یزیدیان نیز برای تحریک مردم نادان برای مبارزه با امام حسین علیه السلام از جملات مقدس همچون: «یا خیل الله ! ارکبى و بالجنه ابشرى» (3) اى سواران الهى ! سوار بشوید و بهشت بر شما بشارت باد، استفاده می کردند.
بعد از آنکه قوم ابراهیم علیه السلام به تبعیت از ظالم زمان خود، تصمیم به سوزاندن وی گرفتند و بعد از جمع آوری انبوهی از چوب و ایجاد آتشی عظیم حضرت ابراهیم علیه السلام را به سمت آتش انداختند.
در این هنگام فرشته الهی نازل شد تا حضرت ابراهیم را نجات دهد. ابراهیم علیه السلام فرمود از هیچ کس کمک نمی خواهم جز خدا که در این لحظه آتش گلستان شد: « قُلْنا یا نارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهِیمَ » (2)
سرانجام او را به آتش افکندند ولی ما گفتیم: «ای آتش! بر ابراهیم سرد و سالم باش!».
یکی بودن هدف نمایندگان الهی که در قالب هاى متفاوتى صورت گرفته باعث ایجاد تشابهاتی در زندگی آنها شده، به گونه ای که اتفاقاتی همانند برای آنها روی داده است و ما می توانیم این مشابهت را در حرکت امام حسین علیه السلام با حوادث روی داده برای حضرت ابراهیم علیه السلام مشاهده نمائیم.
همانگونه که ابراهیم علیه السلام تمام تلاش خود را برای مبارزه با طاغوت زمان و هدایت مردم خرج کرد حتی دست از جان خود کشید، امام حسین علیه السلام نیز همه تلاش خود را برای هدایت جامعه اسلامی انجام دادند تا جایی که حتی خون قلب خود را فدا کرد. که در زیارت اربعین آمده است: « و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک عن الجهاله و حیره الظلاله» حسین علیه السلام خون قلبش را به آستان الهی هدیه داد تا بندگان را از ظلمت جهل و نادانی و حیرت گمراهی رهایی بخشد.
وقتی که حضرت ابراهیم علیه السلام به درون آتش انداختند آن حضرت با توکّل بى نظیرش به خداوند، از هیچ فرشته ای کمک نگرفت و در آن هنگام به مناجات و راز و نیاز با پروردگار مشغول بود.
حضرت علی علیه السلام نیز وقتی که در محراب مسجد شمشیر به سرش خورد اولین جمله ای که فرمود: « فزت و ربّ الکعبه» بود. امام حسین علیه السلام نیز در لحظه آخر عمرش در گودال قتلگاه چنین با خدای خود مناجات می نمود: «الهی رِضاً بِرِضِاکَ، صَراً عَلی قَضائِک یا رَبَ لا الهَ سِواکَ...» خدایا! راضی به رضای تو هستم و در برابر قضای تو صبر می کنم.
اگر مبارزه حسین بن على علیه السلام را با لشکریان یزید و ابن زیاد از جنبه نظامى، یعنى از نظر ظاهرى و صورى در نظر بگیریم، امام حسین شکست خورد و آنها پیروز شدند. اما اگر ماهیت قضیه را در نظر بگیریم ، فکرى و اعتقادى است، یعنى حکومت یزید سمبل جریانى بود که مى خواست فکر اسلامى را از بین ببرد و امام حسین براى احیاء فکر اسلام جنگید، در این صورت باید ببینیم آیا امام حسین به مقصودش رسید یا نرسید؟ آیا توانست یک فکر را در دنیا زنده کند یا نتوانست؟ مى بینیم که توانست.
فرعون زمان حضرت ابراهیم علیه السلام برای تحریک مردم جاهل از مقدسات آنها سوء استفاده نمود: «حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَکُمْ» یزیدیان نیز برای تحریک مردم نادان برای مبارزه با امام حسین علیه السلام از جملات مقدس همچون: «یا خیل الله ! ارکبى و بالجنه ابشرى» (3) اى سواران الهى ! سوار بشوید و بهشت بر شما بشارت باد، استفاده می کردند.
امام سجاد علیه السلام در باب جهالت دشمنان امام حسین علیه السلام فرمودند: «لا یوم کیوم الحسین علیه السلام، اذ دلف علیه ثلاثون الف رجل، یزعمون أنهم من هذه الامة، کل یتقرب الی الله بدمه » (4) سی هزار نفر بر جد ما حمله کردند و هر کدام با کشتن جد ما قصد تقرب به خدا داشتند.
قرآن در داستان حضرت ابراهیم قدرت خداوند را بالاترین قدرت می داند که همه توطئه ها را از بین می برد و دین خود را حفظ می نماید: «أَرادُوا بِهِ کَیْداً فَجَعَلْناهُمُ الْأَخْسَرِینَ» (5)
یزید نیز می خواست با شهادت امام حسین علیه السلام نور خداوند را خاموش کند و دین اسلام را از بین ببرد همچون معاویه که از شنیدن نام پیامبر صلوات الله علیه در اذان ناراحت می شد(6) و می خواست نام مبارکش را حذف کند ولی قدرت خداوند بالاتر از معاویه و یزید بود و یاد و نام اولیاء خدا را جاودانه کرد.
در این زمینه شهید مطهری می گویند: اگر مبارزه حسین بن على علیه السلام را با لشکریان یزید و ابن زیاد از جنبه نظامى، یعنى از نظر ظاهرى و صورى در نظر بگیریم، امام حسین شکست خورد و آنها پیروز شدند. اما اگر ماهیت قضیه را در نظر بگیریم ، فکرى و اعتقادى است، یعنى حکومت یزید سمبل جریانى بود که مى خواست فکر اسلامى را از بین ببرد و امام حسین علیه السلام براى احیاء فکر اسلام جنگید، در این صورت باید ببینیم آیا امام حسین علیه السلام به مقصودش رسید یا نرسید؟ آیا توانست یک فکر را در دنیا زنده کند یا نتوانست؟
مى بینیم که توانست. هزار و سیصد سال است که این نهضت هر سال یک پیروزى جدید به دست مى آورد، یعنى هر سال عاشورا، عاشورا است و معنى کل یوم عاشورا این است که هر روز به نام امام حسین با ظلم و باطلى مبارزه مى شود و حق و عدالتى احیاء مى شود، این پیروزى است و پیروزى بالاتر از این چیست؟ یزیدها و ابن یزیدها مى روند، ولى حسین ها و عباس ها و زینب ها باقى مى مانند. البته به عنوان یا ایده نه به عنوان یک شخص، بلکه به عنوان یک صاحب اختیار و حاکم بر جامعه خویش . آرى ! آنها مى میرند، اما اینها زنده و جاوید باقى مى مانند. (7)
همانگونه که سرنوشت مردان خدا و اولیاء الهی همسان می باشد و پیروزی برای آنان است، باید بدانیم که اگر آنها را یاری کنیم خداوند ما را یاری می کند: « یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرکُم» ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر (آیین) خدا را یاری کنید، شما را یاری می کند. (8) ولی اگر دین خدارا حمایت نکنیم خداوند دین خود را حفظ خواهد کرد و ما هستیم که دچار خسران الهی می شویم و عاقبت، حقّ پیروز است.
پی نوشت ها:
1. انبیاء ، 68.
2. أنبیاء، 69.
3. تاریخ الطبری ، ص416.
4. امالی صدوق ص 374.
5. أنبیاء، 70.
6. الصحیح من سیره النبی (صلی الله و علیه وآله)، ج اول، ص 24.
7. کتاب حق و باطل، ص 38.
8. محمد ،7.
فرآوری: زهرا اجلال- بخش قرآن تبیان
قرآن کریم مهمترین و برترین مکارم اخلاقی را گذشت و بخشش که همانا صفت عالیه خداوند رحمان و رحیم (بخشنده و مهربان) بر می شمارد و خداوند متعال در قرآن و در ابتدای هر سوره خود را بنام بخشنده و مهربان معرفی می کند. عفو و بخشش یک رحمت الهی است، پیامبران و اولیاء الهی هم که واجد مکارم اخلاق می باشند موظفند که پیروان خویش را با این صفات الهی تربیت نمایند. پیامبر اکرم (صلی الله و علیه وآله) که پیامبر رحمت نامیده می شود مزین به این صفت و بهترین اسوه و الگوی رفتاری در مورد عفو و بخشش می باشد و خداوند در قرآن با این صفت پیامبر را خطاب می کند: فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ (سوره آل عمران آیه 159): و بدان که ای ( پیامبر) اگر تو خشن و سنگدل بودی ( و بر مردم نسبت به ستم هایی که به تو کرده اند مهربان و با گذشت نبودی) هر آینه از اطراف تو متفرق می گشتند ( وتو در راه انجام تبلیغ دین اسلام ناموفق می ماندی) پس ( ای پیامبر به علت نافرمانی های مسلمان " در جنگ احد") آنها را مورد عفو و بخشش قرار بده و برای آنها طلب آمرزش کن و با آنها مشورت نما و اما هر گاه تصمیم بر کاری گرفتی بر خدا توکل کن که خداوند توکل کنندگان را دوست دارد.
بعد از عدم اطاعت از دستور پیامبر در جنگ احد و فرار عده ای از مسلمانان و تنها گذاشتن پیامبر اکرم (صلی الله و علیه وآله) که منجر به زخمی شدن حضرت گردید این آیات در مورد آن عده ای که اطاعت نکرده و از دستورات پیامبر گرامی سرپیچی و فرار را ترجیح داده اند و پیامبر اکرم(صلی الله و علیه وآله) و امیرالمومنین علی علیه السلام را تنها گذاشتند نازل گردید و این آیه بیانگر رحمت واسعه خداوند متعال و سفارش پروردگار در مورد طلب عفو، بخشش و حتی گرفتن مشاوره از افرادی که مطیع دستور نبوده اند نازل گردید که می فرماید.
توصیه و تاکید قرآن کریم بر این صفت اخلاقی یعنی عفو و بخشش در جهت تعالی روح، روان، عزت و مقام والای انسانیت است و اگر بندگان خداوند از این مسیر خارج شوند و تابع هوای نفس، کبر، غرور، منیت، خودخواهی، خود شیفتگی که همگی صفات شیطان است گردند در واقع از حوزه اطاعت از خداوند، پیامبر اکرم(صلی الله و علیه وآله) و ائمه معصومین خارج شده اند و مسیر انحراف را که همانا فسق، فجور و گمراهی است، طی خواهند نمود، لذا شرط اطاعت از خدا مزین شدن به صفات بر شمرده در قرآن کریم از جمله صفت عفو و بخشش می باشد، کسانی که عفو و بخشش نداشته باشند در سایه رحمت و غفران الهی قرار نخواهند گرفت: وَلْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ آنها باید عفو کنند و چشم بپوشند آیا دوست نمی دارید خداوند شما را ببخشد و خداوند آمرزنده و مهربان است. (سوره نور، آیه 22)
روز قیامت خدا خطاب می کند کجا هستند آن هایی که به خدا حق دارند؟ همه تعجب می کنند آیا انبیاء، علماء، شهداء و اولیاء خدا هستند کیا هستند؟ خدا به همه حق دارد کسی از خدا طلب ندارد. خطاب می رسد «إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ نَادَى مُنَادٍ مَنْ کَانَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ فَلْیَدْخُلِ الْجَنَّةَ فَیُقَالُ مَنْ هُمْ فَیُقَالُ الْعَافُونَ عَنِ النَّاسِ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بِلَا حِسَاب» (مجلسی/ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار/ ج 68/ ص: 397). کجا هستند آن هایی که در دنیا از دیگران گذشت کردند؟ کجایند آن هایی که محض رضای خدا از تقصرات دیگران گذشتند حلال کردند؟ خدا می فرماید: آن ها که اهل عفو و بخششند بیایند بدون حساب به بهشت بروند. اول کسانی که به بهشت می روند یک گروهشان آدم های اهل گذشت و عفوند.
یکی از مواقعی که عفو به شکل زیبایی خودنمایی می کنید زمانی است کسی می تواند و قدرت عمل دارد، ولی عفو می کند و می بخشد و انتقام گرفتن بر او هیچ ملامتی نیست؛ (شوری، 40) که این نوع چه قدر می تواند زیبا و شیرین باشد چنانچه در روایتی از امام حسین علیه السلام داریم که می فرمایند: اِنّ اَعفَی النّاسِ مَن عَفا عِندَ قُدرَتِهِ: بخشنده ترین مردم کسی است که در هنگام قدرت می بخشد.(الدره الباهره، ج 71،ص400)
یک علامت بخشیدن خدا این است که ما را هم بخشنده می کند. اگر دیدی که دلت واقعاً صاف شده و کینه ای از کسی نداری، ناراحتی ات را کنار گذاشتی و برای دیگران دعا می کنی بدان که خدا تو را بخشیده است.
در قرآن کریم نیز به این نکته توجه شده و می فرماید: وَلْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ آنها باید عفو کنند و چشم بپوشند آیا دوست نمی دارید خداوند شما را ببخشد و خداوند آمرزنده و مهربان است. (سوره نور، آیه 22)
به شاگرد امام صادق علیه السلام گفتند: چرا برای دیگران دعا می کنی؟ گفت: امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که پشت سر مومنی دعا بکند هزار برابر بهتر درباره خودش مستجاب می شود. من برای خودم دعا کنم شاید مستجاب نشود اما برای دیگران دعا کنم هم برای او مستجاب می شود و هم هزار برابر بهتر در حق خودم مستجاب می شود. من دعای مستجاب هزار برابر را ول کنم و برای خودم دعا کنم که شک دارم مستجاب می شود یا نه؟
آیت الله ابوالفضل زاهدی از علمای بزرگ قم بودند ایشان فرمودند: مردم شب قدر بیایید با خدا معامله کنید نمی خواهید گناهانتان آمرزیده شود؟ نمی خواهید خدا لطف و عنایتش را شامل حال شما بکند؟ بگویید خدایا هر کس گردن ما حقی دارد ما حلالش کردیم ما بخشیدیم وقتی خدا ببیند تو دیگران را می بخشی می شود خدا تو را نبخشد. خدا می گوید تو بنده منی از دیگران گذشت کردی من خدای بزرگ گناهان تو را نبخشم. اما اگر شما نبخشید خدا هم نمی بخشد. خدا می گوید من میلیارد گناه تو را ببخشم آن وقت تو خودت حاضر نیستی کسی که به تو بدی کرده ببخشی. آن هایی که دیگران را حلال می کنند و گذشت می کنند شک نکنند که اهل بهشتند.
شرط اطاعت از خدا مزین شدن به صفات بر شمرده در قرآن کریم از جمله صفت عفو و بخشش می باشد، کسانی که عفو و بخشش نداشته باشند در سایه رحمت و غفران الهی قرار نخواهند گرفت.
آیه و حدیث فراوان داریم کسی که عفو بکند، آشتی بکند اجرش با خداست. روایت داریم روز قیامت خدا خطاب می کند کجا هستند آن هایی که به خدا حق دارند؟ همه تعجب می کنند آیا انبیاء، علماء، شهداء و اولیاء خدا هستند کیا هستند؟ خدا به همه حق دارد کسی از خدا طلب ندارد. خطاب می رسد «إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ نَادَى مُنَادٍ مَنْ کَانَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ فَلْیَدْخُلِ الْجَنَّةَ فَیُقَالُ مَنْ هُمْ فَیُقَالُ الْعَافُونَ عَنِ النَّاسِ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بِلَا حِسَاب» (مجلسی/ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار/ ج 68/ ص: 397). کجا هستند آن هایی که در دنیا از دیگران گذشت کردند؟ کجایند آن هایی که محض رضای خدا از تقصرات دیگران گذشتند حلال کردند؟ خدا می فرماید: آن ها که اهل عفو و بخششند بیایند بدون حساب به بهشت بروند. اول کسانی که به بهشت می روند یک گروهشان آدم های اهل گذشت و عفوند.
در نهج البلاغه داریم: هر طور با دیگران رفتار کنی خدا هم همان طور با شما رفتار می کند ببخشی می بخشند، گیر بدهی گیر می دهند سخت بگیری سخت می گیرند آسان بگیری آسان می گیرند. یعنی هر طور که جزاء و مزد بدهی خودت هم همان طور مزد می گیری. عذاب جهنم و نعمت های بهشت دست آورد خود ماست.
آیا کسی به شما بدی کرده است؟
لغزش ها و خطاهای دیگران را چه کنیم؟
چه کسی زودتر وارد بهشت میشود؟!
3 پلان از حساب و کتاب های خنده دار ما !
وزیر بهداشت انتقاد کرد
سندی ضد نظام سلامت در تاریخ ایران/عملیات روانی علیه وزارت بهداشت
به گزارش ایسنا، دکتر سیدحسن هاشمی در مطلبی با عنوان "برای سلامت مردم، سیاسی تصمیم نگیریم" در اینستاگرام خود نوشت:
« طی دو هفته گذشته عملیات روانی سنگینی علیه وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی شکل گرفت. عملیاتی که هدف از آن، اثرگذاری در تصمیم سازی کمیسیون تلفیق مجلس شورای اسلامی در مورد ساماندهی حوزه سلامت در برنامه ششم بود. از چپ و راست و میانه تا بخشی از جامعه پزشکی هم در این موضوع فعال بودند. البته این اقدام به عنوان سندی علیه سلامت مردم کشور در تاریخ باقی خواهد ماند و بالاخره روزی حقیقت روشن خواهد شد.
آنچه باید تأکید کنم این که در این میدان، وزارت بهداشت نه عقبه سیاسی دارد، نه تشکیلات رسانهای آماده به خدمت برای فضاسازی و نه پولی برای هزینه کردن در این حوزهها، که اگر داشت هم چنین نمیکرد.
اما لازم است هموطنان عزیز بدانند، ما در کمیسیون تلفیق تنها از یکپارچه سازی مدیریت خدمت و تجمیع منابع و بیمهها که نص قانون و سیاستهای ابلاغی رهبری در حوزه سلامت است، دفاع کردیم؛ آن هم برای ارائه خدمات بهتر و بیشتر بهداشتی و درمانی به مردمی که گاه در رنج بیماری و فقر و نبود امکانات، از هستی ساقط میشدند.
پرواضح است تولیت، بدون نظارت و مدیریت بر منابع مالی، قادر به اجرای سیاستها نیست. مدلهای موفقی از این دست نیز در جهان وجود دارد که همه آن را میشناسیم.
در کشور ما اما پول در اختیار وزارت رفاه است و سیاستگذار وزارت بهداشت! در چنین شرایطی آیا متولی میتواند پاسخگوی افکار عمومی، مجلس و نیازهای مردم باشد؟
متأسفم که در فضای سیاست زده کشور، برخی سیاست بازان هر آن چه را میخواهند، وارونه جلوه میدهند؛ و از همین وسیله برای رای نیاوردن نظرات کارشناسان دلسوز حوزه سلامت سود بردند.
همچنین با صراحت میگویم، با ادغام وزارت رفاه در وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی یا انتزاع آموزش پزشکی مخالفم و چنین پیشنهادهایی را به سود نظام سلامت کشور نمیدانم.
اینها نشانیهای غلط دیگری است، برای ادامه همان عملیات روانی و بدون تردید دود این سیاست بازیها به چشم همان مردم دردمند میرود و سودش به جیب منفعت طلبان و تاریخ چنین خطایی را هرگز نخواهد بخشید.
امیدوارم در صحن علنی، نمایندگان به برنامهای رأی دهند که نفع مردم در آن است.»
انتهای پیام
کلمات کلیدی: وزیر بهداشت،انتقاد وزارت بهداشت،پیشنهاد تشکیل،وزارت رفاه و سلامت،سازمان رفاه اجتماعی مجلس شورای اسلامی،وزیر بهداشت درمان و آموزش پزشکی
دبیر شورای عالی فضای مجازی با بیان این که حمله هکری اخیر با ظرفیت ۳۰ گیگابیت بر ثانیه برای خواباندن سرویس دهی برخی سایت های داخل کشور صورت گرفت گفت: این حمله با اقدامات شرکت ارتباطات زیرساخت به بیرون از کشور هدایت شد.
علی بیرانوند/کارشناس حوزوی - بخش نهج البلاغه تبیان
از جمله مسائل مهم و ارزشمندی که در فرهنگ گفتاری امیر المومنین علی (علیه السلام) و آموزه های اسلامی مورد توجه قرار داشته مباحث مرتبط با محیط زیست است. بی توجهی به محیط زیست و تخریب مظاهر طبیعت، تأثیر مستقیم و غیر مستقیمی بر سلامت جسمی و روحی آحاد جامعه دارد. زیبایی های موجود در طبیعت از جمله مظاهر قدرت و زیبایی خداست، که توجه و تدبر در آنان به طور مستقیم موجبات نزدیکی و شناخت و معرفت نسبی نسبت به خالق هستی را برای افراد جامعه فراهم می کند، از این رو خدای متعال در آیات قرآن کریم توجه بندگان را به زیبایی و مظاهر طبیعی دنیا جلب می نماید:
«فساد هر گونه خارج شدن اشیا از حالت اعتدال است، کم باشد یا زیاد، و نقطه مقابل آن صلاح است و این در جان و بدن و اشیایى که از حد اعتدال خارج مى شوند، تصور مى شود».
«وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها وَ أَلْقَیْنا فیها رَواسِیَ وَ أَنْبَتْنا فیها مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ مَوْزُونٍ؛[سوره حجر، آیه19]
و زمین را گستردیم و در آن کوه هاى ثابتى افکندیم و از هر گیاه موزون، در آن رویاندیم». و همچنین خدای متعال در قرآن کریم علاوه بر حفظ محیط زیست، انسان را به ساختن و آباد کردن زمین فرا خوانده است. «هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فیها؛[سوره هود، آیه 61] اوست که شما را از زمین آفرید، و آبادى آن را به شما واگذاشت».
توجه و اهتمام به محیط زیست در منطق امام علی(علیه السلام) از چنان اهمیت و جایگاهی برخوردار است، که در ابتدای خلافت ارزشمند و با برکت خود خطاب به مسلمانان این چنین بیان می دارد:
«اتَّقُوا اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ فِی عِبَادِهِ وَ بِلَادِهِ إِنَّکُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِم ؛[1]
از خدا نسبت به بندگان و شهرهایش پروا کنید، زیرا داراى مسئولیت هستید حتى نسبت به زمین ها و حیوانات».
امام علی (علیه السلام) در این حدیث روشنگرانه به خوبی وظایف و مسئولیت های مختلف اخلاقی و انسانی را حتی نسبت به مکان ها و جنبندگان و حیوانات مشخص می فرماید؛ کما اینکه در تعریف محیط زیست نیز محققان عناصری از محیط و جنبندگان موجود در زیستگاه را شامل دانسته اند. به هر حال این حدیث ارزشمند وظایف انسان ها را در برخورد با طبیعت و جنبندگان موجود در آن مشخص می کند تا اینکه افراد بر اساس هوای نفس و خواسته های زیاده طلبانه برخورد ننمایند، بلکه شایسته و لازم است، قانون تقوای الهی را حتی با حیوانات مراعات کنند.
بی توجهی به محیط زیست و تخریب مظاهر طبیعت، تأثیر مستقیم و غیر مستقیمی بر سلامت جسمی و روحی آحاد جامعه دارد
سیره و روش امام علی(علیه السلام) نسبت به آبادانی تا به جایی اهمیت دارد که در نامه ارزشمند خود به مالک اشتر نخعی اهمیت آن را بیشتر از گرفتن مالیات معرفی می فرماید: «وَلیَکُن نَظَرُک فی عِمارَةِ الأرضِ أبلَغَ مِن نَظَرِکَ فی استِجلابِ الخَراجِ لأِنَّ ذلِکَ لایُدرَکُ إلّا بِالعِمارَةِ؛[2] امام علی (علیه السلام) به مالک اشتر فرمودند: باید توجّه تو به آباد کردن زمین بیش از توجّه به گرفتن خراج باشد؛ زیرا آن (خراج) جز در نتیجه آبادانی فراهم نمی آید».
از جمله راه های نگهداری و حفظ محیط زیست، حفظ گونه های حیوانی موجود در طبیعت و رعایت حقوق آنها ست. در فقه شیعی حفظ گونه های حیوانی از آنچنان اهمیت و جایگاهی برخوردار است که اگر شخص بر تشنگی حیوانی که خونش محترم است، بترسد واجب است برای نماز تیمیم کند و آب را به مصرف وضو نرساند، و آب را به آن حیوان برساند.[3]
نمونه بارز این عدالت و حسن برخورد با حیوانات را به وضوح می توان در سیره و سخنان امام علی(علیه السلام) مشاهده کرد:
حضرت بر تغذیه حیوانات و سیراب کردن و استراحت دادن به آنها این چنین سفارش می فرماید: «بَیْنَ نَاقَةٍ وَ بَیْنَ فَصِیلِهَا وَ لَا یَمْصُرَ لَبَنَهَا فَیَضُرَّ [فَیُضِرَّ] ذَلِکَ بِوَلَدِهَا وَ لَا یَجْهَدَنَّهَا رُکُوباً وَ لْیَعْدِلْ بَیْنَ صَوَاحِبَاتِهَا فِی ذَلِکَ وَ بَیْنَهَا وَ لْیُرَفِّهْ عَلَى اللَّاغِبِ وَ لْیَسْتَأْنِ بِالنَّقِبِ وَ الظَّالِعِ وَ لْیُورِدْهَا مَا تَمُرُّ بِهِ مِنَ الْغُدُرِ وَ لَا یَعْدِلْ بِهَا عَنْ نَبْتِ الْأَرْضِ إِلَى جَوَادِّ الطُّرُقِ وَ لْیُرَوِّحْهَا فِی السَّاعَاتِ وَ لْیُمْهِلْهَا عِنْدَ النِّطَافِ وَ الْأَعْشَابِ حَتَّى تَأْتِیَنَا بِإِذْنِ اللَّهِ بُدَّناً مُنْقِیَاتٍ غَیْرَ مُتْعَبَاتٍ وَ لَا مَجْهُودَاتٍ لِنَقْسِمَهَا عَلَى کِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ ص فَإِنَّ ذَلِکَ أَعْظَمُ لِأَجْرِکَ وَ أَقْرَبُ لِرُشْدِکَ إِنْ شَاءَ اللَّه؛[4]
بین شتر و بچه شیر خواره اش فاصله نیندازد، و آن قدر شیرش را ندوشد که به بچّه او زیان رسد، شتر را با سوارى گرفتن خسته و درمانده نکند، و در دوشیدن شیر و سوارى گرفتن بین آن شتر و شترهاى دیگر مساوات را رعایت نماید، باید زمینه استراحت حیوان خسته را فراهم کند، و آن شترى را که به پایش آسیب رسیده و از حرکت ناتوان شده آرام و آهسته براند، و آنها را به آبگاه هایى که شتران بر آن عبور مى کنند وارد سازد، و از کناره راه هاى علف دار به به جاده هاى بى گیاه نبرد، و ساعاتى به آنان استراحت دهد، و باید آنها را کنار آب هاى کم و گیاهان بیابان واگذارد، تا به اذن حق چاق و استخوان دار و پر مغز نزد ما آیند، نه رنجیده و خسته، تا آنها را به فرمان قرآن و روش پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله) تقسیم کنیم، که این عمل باعث بزرگى اجر توست، و به رشد و هدایتت نزدیک تر است، اگر خدا بخواهد».
«بخورید از روزیهاى پاکیزه اى که به شما داده ایم و در آن طغیان نکنید، که غضب من بر شما وارد شود و هر کس غضبم بر او وارد شود، سقوط مى کند!»
با دقت و تأمل در آیات قرآن کریم می توان یک قاعده زیبای قرآنی در برخورد با طبیعت را استخراج کرد، عدم زیاده روی و برخورد مسرفانه یکی از راهکارهای زیبا برای دوستداران طبیعت است. «کُلُوا مِن طَیِّباتِ وَ لا تَطغَوا فِیهِ فَیَحِلَّ عَلَیکُم غَضَبِی وَ مَن یَحلِل عَلَیهِ غَضَبِی فَقَد هَوَی؛[سوره طه، آیه81] بخورید از روزیهاى پاکیزه اى که به شما داده ایم و در آن طغیان نکنید، که غضب من بر شما وارد شود و هر کس غضبم بر او وارد شود، سقوط مى کند!». خدای متعال در خصوص عدم فساد در زمین این چنین می فرماید «وَ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها؛[سوره اعراف، آیه 56] و در زمین پس از اصلاح آن فساد نکنید». «فساد به هر گونه تخریب و ویرانگرى و خروج از اعتدال اطلاق می شود کما اینکه راغب اصفهانی در مفردات خود این چنین بیان می دارد، الفساد خروج الشی ء عن الاعتدال قلیلا کان او کثیرا، و یضاده الصلاح، و یستعمل ذلک فى النفس و البدن و الاشیاء الخارجة عن الاستقامة:[5] فساد هر گونه خارج شدن اشیا از حالت اعتدال است، کم باشد یا زیاد، و نقطه مقابل آن صلاح است و این در جان و بدن و اشیایى که از حد اعتدال خارج مى شوند، تصور مى شود».
معنای فساد در طبیعت نیز به معنای تخریب و از بین بردن مظاهر طبیعی و خدادادی است، که خدای متعال عاملان آن را دوست نمی دارد کما اینکه باری تعالی در این خصوص می فرماید: «وَ إِذَا تَوَلَّی سَعَی فِی الأرضِ لِیُفسِدَ فِیهَا وَ یُهلِکَ الحَرثَ والنَّسلَ وَاللهُ لا یُحِبُّ الفَسَادَ؛[سوره بقره، آیه 205]
(نشانه آن، این است که) هنگامى که روى برمى گردانند (و از نزد تو خارج مى شوند)، در راه فساد در زمین، کوشش مى کنند، و زراعتها و چهارپایان را نابود مى سازند (با اینکه مى دانند) خدا فساد را دوست نمى دارد».
طبیعت از جمله مظاهری زیبای خلقت الهی است، که تدبر و تأمل در آن می تواند به نوعی انسان را به خدای متعال نزدیک کند، از این رو تخریب و ضایع و فاسد کردن آن گناهی بس بزرگ به شمار می آید.
منابع:
[1]. نهج البلاغة (للصبحی صالح): ص242، خ167.
[2]. همان: ص436.
[3]. محمد حسن نجفی، جواهر الکلام: ج5، ص114.
[4]. نهج البلاغة (للصبحی صالح): ص382.
[5]. مفردات ألفاظ القرآن: ص636.
فرآوری: آمنه اسفندیاری-بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
آزادی، به معنای رهایی تن از اسارت و نیز خلاصی از تنگناهای زندگی است. به تعبیری دیگر، رهایی مرغ جان از قفس جبر و سپس پر گشودن در آسمان اختیار و در نتیجه انتخاب آگاهانه مسیر حق و یا ضلالت خویش است.
آزادگی نیز به معنای رهایی عقل و جان آدمی از زندان نفس و شهوت و گام برداشتن در وادی عشق و حیرت است. آزادی موهبتی الهی است که هر آفریده ای به تناسب مرتبه وجودی اش از آن بهره مند است و در این میان، تنها انسان است که سرنوشت خویش را به مدد اختیار که خداوند عطایش کرده است، می سازد و اگر درست انتخاب کند، در راه مستقیم به سوی کمال حرکت خواهد کرد. این آزادی درونی، پله اول نردبان کمال و مقدمه ای برای رسیدن به درجات بالای آزادی، یعنی آزادگی نفس است. آزادگی در اوج ارزش های انسانی قرار دارد و انسان را از خوی پست حیوانی به بلندای معرفت و معنویت و از خاک به افلاک می رساند.
اصولا دینداری و عبودیت خداوند مقتضی حریت در عمل و رفتارهای اخلاقی است؛ اما حتی اگر به فطرت خود مراجعه شود باز انسان آزاده که گرفتار بردگی و بندگی غیر خدا نیست، انسانی اخلاقی است و رفتارهایی دور از شان انسانیت نخواهد داشت؛ در حالی که دشمنان امام حسین (علیه السلام) در رفتارهای ضد اخلاقی وقیحانه گوی سبقت را از همگان ربوده بودند و حتی به اصول عقلانی و اخلاق عقلی و فطری نیز پای بند نبودند.
بنابر این آزادگی زمانی معنای واقعی می یابد که انسان در مسیر واقعی آفرینش حرکت ارادی خود را سامان بخشد؛ چرا که انسان میان حق و باطل و شکر و کفر می تواند یکی را انتخاب کند. (انسان، آیه ۳۱) انتخاب یکی از دو راه (بلد، آیه ۱۰) زمانی در مسیر حق خواهد بود که انسان کمالات واقعی را بجوید و با بهره گیری از صراط مستقیم فطرت درونی و وحی بیرونی، در چارچوب عبودیت خداوندگاری خود را به کمال برساند و خدایی و ربانی شود. (ذاریات، آیه ۵۶؛ آل عمران، آیه ۷۹ و آیات دیگر)
بر اساس آموزه های وحیانی اسلام، بندگی اخلاق و خدا عین آزادی و آزادگی است؛ چرا که خدا در تکوین و تشریع بر آن است که انسان بتواند در بستری زندگی و رشد کند که همه صفات و فضایل اخلاقی را فعلیت بخشد؛ چرا که انسان خدایی شده، همان انسان اخلاقی است. پس اگر به عبودیت خدا دعوت می کند، در حقیقت به آزادی و حریت از غیر دعوت می کند. امیرمومنان امام على علیه السلام در بیان شرایط واقعی حریت می فرماید: مَن قامَ بِشَرائِطِ العُبودیَّهِ أَهلٌ لِلعِتقِ، مَن قَصَّرَ عَن أَحکامِ الحُرِّیَّهِ اُعیدَ اِلىَ الرِّقِّ؛ هر کس شرایط بندگى خدا را به جا آورد سزاوار آزادى مىشود و هر کس در عمل به شرایط آزادگى کوتاهى کند، به بندگى (غیر خدا) مبتلا مىشود. (غررالحکم، ج ۱، ص ۱۱۳، ح۴۱۳)
به همین دلیل است که در آیات و روایات آزادگی در تحقق صفات و خصلت های دانسته شده که از اصول برتر اخلاق انسانی است. به عنوان نمونه امام صادق علیه السلام می فرماید: پنج خصلت است که در هر کس یکى از آنها نباشد خیر و بهره زیادى در او نیست: اول: وفادارى دوم: تدبیر سوم: حیا چهارم: خوش اخلاقى و پنجم: ـ که چهار خصلت دیگر را نیز در خود دارد ـ آزادگى. (خصال، ص۲۸۴، ح۳۳)
در عین حال که آزادگی، رهایی از خصلت های پست شهوانی است، جامع اوصاف نیکو هم هست. تدبیر درست در زندگی و قناعت، از خصلت های خوب انسانی است که بدون میانه اندیشی درباره دنیا و تجملات آن به دست نمی آید. چنان که حیا در حضور الهی به خلوت و جلوت و پرهیز از گناهان، بدون آزادگی از لذت ناپایدار گناه محقق نمی شود. کسی که شرم وحیای خود را به دست شهوت ها می سپارد، به راحتی مرتکب گناه می شود و از پی آمدهای آن هیچ باکی ندارد.
این که امام حسین علیه السلام در کربلا در نصحیت مشفقانه به دشمنان مدعی اسلام و آزادی و آزادگی می فرماید :إن لَم یَکُن لَکُم دینٌ وَکُنتُم لاتَخافونَ المَعادَ فَکونوا أَحرارا فى دُنیاکُم؛ اگر دین ندارید و از قیامت نمىترسید، لااقل در دنیاى خود آزاد مرد باشید. (بحارالانوار) یعنی شما که به خدا اعتقادی ندارید و معاد را نمی پذیرید، پس انسانیت تان چه می شود. از حق آزادی انتخاب خود چرا می گذرید و چگونه از پایین ترین درجه از آزادگی نیز به راحتی چشم می پوشید.
و در واقع سخن امام حسین علیه السلام به این معناست که اصولا دینداری و عبودیت خداوند مقتضی حریت در عمل و رفتارهای اخلاقی است؛ اما حتی اگر به فطرت خود مراجعه شود باز انسان آزاده که گرفتار بردگی و بندگی غیر خدا نیست، انسانی اخلاقی است و رفتارهایی دور از شان انسانیت نخواهد داشت؛ در حالی که دشمنان امام حسین (علیه السلام) در رفتارهای ضد اخلاقی وقیحانه گوی سبقت را از همگان ربوده بودند و حتی به اصول عقلانی و اخلاق عقلی و فطری نیز پای بند نبودند.
حر ابتدا با دشمن درون خود به مبارزه برمی خیزد، آزادانه روی به سوی حق می آورد، در آفتاب ولایت ذوب می شود و بر دشمن برون حمله می برد و شهد شهادت و آزادگی می نوشد.
مصداق بارز آزادگی یک انسان را در جریان مربوط به حر بن یزید ریاحی از سران لشکر دشمن امام حسین علیه السلام می بینیم.
حر ابتدا با دشمن درون خود به مبارزه برمی خیزد، آزادانه روی به سوی حق می آورد، در آفتاب ولایت ذوب می شود و بر دشمن برون حمله می برد و شهد شهادت و آزادگی می نوشد. حضرت امام حسین علیه السلام بر بالین او حاضر می شود و با او این چنین سخن می گوید: أنت حرٌ کما سَمَّتْکَ امُّکَ، أَنْتَ حُرٌّ فیِ الدُّنیا و الآخرة. تو آزادی، چنان که مادرت نامت نهاد، تو آزادی در دنیا و آخرت.
یک نکته: مومن در همه حال آزاده است!
نکته دیگر این که انسان آزاد، نه تنها در برابر دیگران ضعف و سستی اراده نشان نمی دهد و حافظ آزادگی خود است، بلکه در برابر امور تکوینی و مصیبت ها نیز عنان اختیار و آزادی را از کف نمی دهد و همواره با عقل و اراده بر امور زندگی خویش تدبیر می کند و انتخابی درست و حق مدارانه ای را دارد.
امام صادق علیه السلام در این باره نیز می فرماید: آزاده در همه حال آزاده است، اگر بلا و سختى به او رسد شکیبایى ورزد و اگر مصیبتها بر سرش فرو ریزند او را نشکنند هر چند به اسیرى افتد و مقهور شود و آسایش را از دست داده و به سختى و تنگدستى افتد. چنان که یوسف صدیق امین، صلوات اللّه علیه، به بندگى گرفته شد و مقهور و اسیر گشت اما این همه به آزادگى او آسیب نرساند. (کافى، ج۲، ص۸۹، ح۶)
از نظر اسلام آزادگی خیر دنیا و آخرت بشر را به همراه دارد و انسان کامل و آزاده نه تنها دل بسته دنیا نیست، بلکه بالاتر از آن، در زندگی اش شیوه ای پیش گیرانه دارد و خود را از خو کردن به بهره های مادی و تجمل گرایی باز می دارد. او همواره بر مدار زهد در حرکت است. معنای حقیقی زهد، آزادگی از دنیا و داشته های آن است و به عبارتی دیگر، رهایی از تعلقات دنیوی و حتی تعلق به جسم خویش.
آزادگی را از کعبه بیاموزیم!
عبرت اینجاست!!
عهد شکنی، به سبک مردم کوفه!!
برخی اعمال روز عرفه+عکس نوشت!
هفته نامه تجارت فردا: علیاصغر سعیدی، جامعهشناس و استاد دانشگاه، پیام سخنان وزیر اطلاعات در مورد کارآفرینان را در یک جمله خلاصه میکند و میگوید: «اگر دنبال توسعه اقتصادی هستیم و به ویژه از اقتصاد مقاومتی دفاع میکنیم، ابزار مهمی که میتواند این پروژه را جلو ببرد کارآفرین است و او باید در آرامش و امنیت باشد.» سعیدی، مطالعات بسیاری درباره احوالات کارآفرینان ایرانی به ویژه کارآفرینان عصر پهلوی داشته است.
اولاً همه افراد جامعه برابر قانون اساسی در برابر قانون مساوی هستند. دوم اینکه، اگرچه حسن نیت فراوانی در این گفته آقای وزیر وجود دارد اما در بسیاری موارد دستگیری کارآفرینان شاید آخرین راهکار هم نباشد.
درست است که همه در برابر قانون مساوی هستند اما بدون شک قضاوتهای ارزشی علیه افراد نقش مهمی در اعمال قانون به نفع یا علیه آنها دارد. منظورم این است که مثلاً اگر تصور جامعه این است که احتمال خلاف از سوی استادان یا کارگران یا معلمان کمتر است اما از سوی کارآفرین بیشتر، این بر نظر و تصمیم قضات علیه کارآفرینان موثر است. اولاً قانون و قضات باید در مورد این نوع قضاوتهای ارزشی توجه کافی داشته باشند که تحت تاثیر این الگوهای قالبی قرار نگیرند. اما پیامی که وزیر اطلاعات میدهد از جنبههای مختلف اهمیت دارد.
چرا چنین ذهنیتی علیه کارآفرین وجود دارد؟
زمینههای نظری این تفکر و قضاوت ارزشی را چپگراها بر اساس اندیشه مارکس بنا نهادهاند؛ یعنی اینکه وقتی سرمایهدار استثمارگر شناخته میشود خود به خود متهم است که حق کارگر و مردم را خورده و از اینرو این تصور وجود دارد که از هر فرصتی باید استفاده کرد و حق مردم را از حلقوم آنها بیرون کشید. دیگر احتیاج به دادگاه و محاکمه هم ندارد.
هر نوع فعالیتی که ماموران علیه کارآفرین انجام دهند، نشانه شایستگی ماموران دولتی و انجام وظیفهشان تلقی میشود. چون مفهومپردازی نظریاش از قبل شده و در ذهن مردم نهادینه شده.
این البته پدیده متاخری نیست بلکه در جامعه ما مربوط به دوران معاصر است وگرنه اگر به متون ادبیات فارسی نگاه کنید، به ویژه به حکایت مدعی در گلستان سعدی، مشاهده میکنید که توانگری به سادگی مذموم نبوده و تمام بحث سعدی که اندیشه ایرانیان را در این حکایت بازتاب میدهد، نشان دادن این است که نه توانگری مذموم است و نه فقر، البته در اینجا منظور از فقر درویشی است نه فقر اقتصادی. اما قاضی که احتمالاً در این حکایت خود سعدی است مانند روزگار ما به راحتی توانگران را محکوم نمیکند.
به نظر میرسد، سخنان ایشان، حاوی این پیام است که اگر دنبال توسعه اقتصادی هستیم و به ویژه از اقتصاد مقاومتی دفاع میکنیم، ابزار مهمی که میتواند این پروژه را جلو ببرد کارآفرین است و او باید در آرامش و امنیت باشد.
ساخت و ایجاد نهادهای اقتصادی نیز مستلزم امنیت خاطر عاملان اقتصادی است. نوبرت الیاس، جامعهشناس معروف در کتاب فرآیند تمدنسازی به نکته مهمی اشاره میکند. او میگوید: کل شبکه نهادها و فعالیتهای کنشگرانی که به خلق کسب وسایل تولید و مصرف خدمت میکنند به دور از هرگونه خطر و با استفاده از خشونت نظامی و فیزیکی ایجاد میشود.
اما با تخلفاتی که صورت میگیرد چگونه باید برخورد کرد؟
فکر میکنم، نکته اساسی و مهم همینجاست. مسلماً در میان کارآفرینان نیز افراد متخلف وجود دارد، همین تخلفات مالیاتی، پولشویی و شبیه به این. اما در این موارد باید بسیار به دقت عمل کرد؛ چرا که حتی یک مورد اشتباه، مثلاً دستگیری و بعد آزادی هم برای شخص متهم و هم برای جامعه کارآفرینان پیامدهای ناگواری دربر دارد که ممکن است تا سالیان سال نظام اعتماد آنها نسبت به دولت و به نظام قضایی را مخدوش کند. که البته پیامدش فرار سرمایه و اندیشه کارآفرینی است.
نکته دیگر در مورد تخلفات و اختلافات در معاملات است که در گذشته توسط دادگاهها و محاکم تجاری صورت میگرفته اما اکنون چنین نیست. معاملات تجاری روزبهروز پیچیدهتر میشود و تخصصیتر. برای همین امر هم میبینید مثلاً در دادگاههای وزارت کار برای حل اختلاف کارگر و کارفرما، نمایندگان آنها حضور دارند. به نظرم دستگاه قضایی باید از این زمینهها استفاده بیشتری کند.
منظورم این است که بسیاری از تخلفات و اختلافات را باید با نظر خود کارآفرینان حل و فصل کرد و نهاد اصلیاش اتاق بازرگانی و صنایع و معادن است. درگذشته نیز این مساله وجود داشته و در کشورهای پیشرفته نیز این تخصصی شدن دادگاهها وجود دارد. تحقیقات نشان داده ارجاع بسیاری اختلافات به محاکم تجاری میزان وقوع جرم و اختلاف را کاهش میدهد.
البته چنین امری ممکن است در برخی موارد اجتنابناپذیر باشد. اصولاً این احتمال در هر حرفهای وجود دارد، در میان استادان دانشگاه، محققان، پزشکان، مهندسان، که از همحرفه خود حمایت کنند، اما به تعبیر امیل دورکیم جامعهشناس فرانسوی، در جامعه مدرن که تقسیم کار روزبهروز پیچیدهتر میشود، باید نوعی اخلاق حرفهای جایگزین اخلاقیات ساده گذشته شود.
منظور این است که نمیتوان تنها به قسمی که پزشکان میخورند بسنده کرد و تخلفات آنها را نادیده گرفت از طرفی چون تقسیم کار رخ داده و کارها تخصصیتر شدهاند، به راحتی نمیتوان قضاوت در مورد تخلفات متخصصان از جمله کارآفرینان و صنعتگران را به دست هر کسی سپرد، جز جامعه خاص خود آنها. اما به تدریج این جوامع تخصصی در مورد تخلفات همحرفههای خود به دلیل اینکه منافع جمعی خود را در خطر خواهند دید، به درستی قضاوت خواهند کرد و برای حفظ آبرو و اعتبار خود متخلف را مجازات میکنند. این همان چیزی است که دورکیم به آن اخلاق حرفهای میگوید.
بدون رشد چنین اخلاقی نمیتوان جلو تخلف مهندس ناظر یا پزشک جراح یا استادی را که مقاله تقلبی چاپ میکند یا کارآفرینی که اصول رقابت را رعایت نمیکند گرفت. در مورد کارآفرینان این مساله آنقدر مهم است که شرکتهای بزرگ با تیمهای حقوقی قوی کار میکنند تا مبادا بهطور سهوی برخی مقررات را نادیده بگیرند و موجب بیآبرویی و البته خسارت مالی برای شرکتشان شود.
کدام دستگاهها باید با کارآفرینان بیشتر مدارا کنند؟
نظام قضایی مهمترین نهادی است که میتواند نظام اعتماد به کار و سرمایه را افزایش دهد یا حفظ کند یا در مقابل میتواند آن را نقض کند. در هر صورت تاثیرات آن بر تصمیم کنشگران اقتصادی بالاست. من فکر میکنم، اگر ما دنبال تشویق سرمایهگذاری و کارآفرینی هستیم باید درجه اعتماد را به این نوع کنشگران بالا ببریم.
اگر قوه قضائیه این کار را نکند بانکها هم در این مسیر گامی برنخواهند داشت و پیامدش رکود و عدم سرمایهگذاری است. در بهترین دوره تاریخ اقتصادی ایران که دهه ۱۳۴۰ بود، تیم اقتصادی دکتر عالیخانی به این نتیجه رسیدند که تا اطمینان به کارآفرینان ندهند آنها حاضر نخواهند شد سرمایهشان را به کار بیندازند.
در این کار نظام قضایی را نیز متقاعد کردند که بیجهت کارآفرینان را به دادگاه احضار نکنند. برای این کار وزارت اقتصاد به هیچ وجه اطلاعات فعالیتهای کارآفرینان را به مراجع قضایی گزارش نمیکرد. چون وظیفهاش ترغیب و تشویق افراد به سرمایهگذاری بود و میزان سرمایهگذاری آنان و فعالیتهای اقتصادیشان کاملاً محرمانه بود.
به دو دلیل عمده، اولاً اینکه رقبای اقتصادی از نحوه فعالیتهای رقیب سر در نیاورند؛ برای همین کار ارزیابی تمامی طرحهای اقتصادیشان، در بانک توسعه صنعتی و معدنی و سایر بانکها، برای گرفتن اعتبار محرمانه بود، دوم اینکه این اطلاعات را نباید وزارت اقتصاد یا بانکها به دستگاه مالیاتی بدهند. وظیفه کارآفرین است که اظهارنامه مالیاتی را به دولت بدهد نه بانکها.
این نوع عملکرد میزان اعتماد را بالا برد و البته میزان سرمایهگذاری و ریسکپذیری را. در حالی که در حال حاضر بانکها در مقابل قوه قضائیه این استقلال را ندارند تا اطلاعات مشتریان خود را کاملاً محرمانه نگه دارند و این با وضع و اصلاح قوانین باید ترمیم شود.
به علاوه، همانطور که پیش از این اشاره کردم نهاد قضایی هم باید همکاری بسیار بیشتری با نهادها و سندیکاهای کارفرمایی داشته باشد و هم باید محاکم تخصصی تجاری برای رسیدگی به تخلفات کارآفرینان تاسیس کند. همچنین باید به تابوهایی که علیه سرمایهگذار در جامعه وجود دارد توجه کند و پیشاپیش حکم صادر نکند. برای همین امر دستگیری اصلاً نه اولین راهکار است نه آخرین.
درکدام دوره بیشترین برخوردها با کارآفرینان صورت گرفته است؟
تقریباً در همه دورهها در تاریخ معاصر شواهد بسیاری از انواع برخوردها با کارآفرینان وجود دارد که البته اوج آن در انقلاب بود که به مصادره اموال، اعدام، زندانی شدن و فرار بسیاری منجر شد. در صورتی که احکام آنها از قبل مشخص بود و بیشتر احکام هم کلیشهای بود که نقش گروههای چپ در اینها بیتردید بیشتر بوده است.
در همان موقع اشتباه اصلی این بود که موضوع تخلفات تجاری و صنعتی را در دادگاه انقلاب بررسی کردند. در حالی که ارتباط برخی از آنها با دولت به سبب ماهیت کارشان بود؛ درست مانند زمان حال.
مگر در حال حاضر ملاقات یک کارآفرین با وزیر صنعت جرم است که ملاقات کارآفرینان بسیاری با وزرای سابق جزو موارد اتهامیشان بود. خب درست است که برخی میگویند جو انقلاب بود و دورهای استثنایی بود اما زمینههای آن از قبل فراهم شده بود و این را در آرای متفکران و روشنفکران چپ میتوان دید. البته برخی تجار که حسادتی هم به پیشرفت صاحبان صنعت داشتند بر هیزم این آتش اضافه کردند و در این آتش خشک و تر سوختند. در دورههای گذشته نیز همینطور.
در مورد کارآفرینان مشهور اول باید نام امینالضرب را برد که تا امینالسلطان صدراعظم ناصرالدینشاه از کار معزول شد، امینالضرب را دستگیر و زندانی کردند. به این بهانه که میرزارضا کرمانی قاتل ناصرالدینشاه مدتی برای او کار میکرده است. یا مثلاً در دوره رضاشاه تا کسی اتهامی به تاجری میزد بدون تحقیق اول زندانی میشد و منتظر محاکمه میماند.
بهطور مثال علی خسروشاهی که به مقررات ارزی و گمرکی خیلی وارد بود و در حدود سالهای 1318 و 1319 شمسی که واردات بدون انتقال ارز آزاد بود با استفاده از این مقررات مقدار زیادی بلور وارد کرد و با منافع خوب فروخت. همه خیال میکردند که او با استفاده از نفوذ مرحوم قائم مقام الملک، پدر همسرش، این کار را انجام میدهد.
در حالی که این کار با استفاده از متن صریح قانون و مقررات انجام شده بود. بعدها که قائم مقام الملک مغضوب و زندانی شد، او را هم دستگیر کردند و ۷۳ روز محبوس شد. بازپرس علیه او اعلام جرم کرد ولی پرونده به جایی نرسید و بدون محاکمه آزاد شد.
اما فکر نکردند که چقدر به حیثیت و اعتبار افراد به ویژه تجار که در بازار معامله میکنند با این اتهامات خدشه وارد میشود. در دوره مبارزه به اصطلاح با گرانفروشی صدها تاجر و کاسب جزء و کل را دستگیر و جریمه کردند و هیچ اثری هم در تثبیت قیمتها نداشت. در دوره نخستوزیری علی امینی کارخانه روغن نباتی شاهپسند را تنها با یک اتهام واهی تعطیل کردند و بعد از چند روز فهمیدند اتهام بیاساس بوده، اما چقدر خانواده لاجوردی تلاش کردند تا آب رفته را به جوی برگردانند.
در قضیه موسوم به شیر دامی مدیران شرکت مینو را در سال ۱۳۵۵ دستگیر کردند تا ماموران به مافوقشان نشان دهند مشغول انجام وظیفهاند. اما بعد که فهمیدند نهتنها آنها بیتقصیرند بلکه خود این مدیران، حسن و علی خسروشاهی جلو یک فاجعه انسانی را هم گرفتهاند، آزادشان کردند آن هم بدون محاکمه. اما آنها مدتها تلاش کردند تا به کارکنان ثابت کنند تمامی اینها دروغ محض بوده.
به نظر شما علت اصلیاش چیست؟
به نظر من تا حدی به خود کارآفرینان هم برمیگردد؛ سرمایهگذاران، تجار و صاحبان صنایع باید درک کنند که بهترین راه حمایت از آنان، به غیر از نهادهای حقوقی، نهادهای مدنی و صنفی خودشان است. آنها باید وقت بیشتری برای کار مشترک، تشریک مساعی در نهادهای همسود در سندیکاها و اتاقهای تجاری و صنعتی بگذارند.
مثلاً نگاه کنید چرا آقای جلالپور باید آنقدر کار کند تا دچار بیماری شود و به توصیه پزشک از کار کنارهگیری کند. یک علتش این است که کارآفرینان در اتاق وقتی انتخابات تمام میشود، هر کس به دنبال کار خودش میرود و انتظار دارد هیات رئیسه به تنهایی از منافع آنان حمایت کند.
در حالی که اصلاً چنین چیزی امکان ندارد و این پروژه شکست میخورد. در گذشته نیز چنین بوده و وضع کماکان ادامه دارد. آقای مهندس خلیلی سالیان سال بهطور نسبی یکه و تنها کارهای نهادی و مدنی میکرد؛ برخی میگفتند ایشان خودشان کنار نمیرود تا خون تازه به رگهای اتاق بیاید. اما به نظر من، مساله، این بود که کسی برای فعالیتهای مدنی که برای بقای کارآفرینان اساسی است جلو نمیآید.
ما کمتر نمونهای در تاریخ کارآفرینی سراغ داریم که از کارآفرین دفاع شده باشد؛ به جز دوره ۱۳۴۲ تا ۱۳۴۸ که تیم عالیخانی در وزارت اقتصاد بود. به نظر میرسد، در حال حاضر مسوولان باید به عوامل موفقیت در آن دوره توجه کنند و از آن الگو بگیرند. آقای دکتر نیازمند که معاون صنعتی و معدنی دکتر عالیخانی بودند تعریف میکنند که ما تمامی تلاشمان را میکردیم که به دستگاه اداری تفهیم کنیم که هرچقدر اینها ثروتمند شوند به نفع کشور و اقتصاد است. این تلاش بیشک نشان میدهد در جامعه ثروتمند شدن ارزش نیست و دستگاه اداری نیز نماینده تفکرات جامعه است.
آیا این برخوردها ناشی از عدم انسجام کافی کارآفرینان بوده؟ یعنی میتوان دست کم در بخشی از ظلمهایی که به کارآفرینان رفته خود آنها را نیز مقصر دانست؟
بخشی از این برخوردها، همانطور که ذکر کردم، به این دلیل است که اینها هر کدام میخواهند به تنهایی کار خودشان را جلو ببرند و لابیهای شخصی کنند. در حالی که نتیجه کار جمعی، اگرچه ممکن است طول بکشد، اما اساسی و نهادی است. ممکن است یک کارآفرین با ارتباط شخصی یا خانوادگی کارش را راه بیندازد اما کار جمعی بر تصمیمات و سیاستهای اقتصادی تاثیر میگذارد. در کشورهایی که توسعه سریع اقتصادی را تجربه کردهاند، نقش انسجام کارآفرینان در اتاقهای تجاری بیتردید موثرتر بوده است.