مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

زنده شدن مرده در سردخانه +عکس

[ad_1]

این مرد به مدت دو روز در سردخانه نگهداری می شد.

این مرد به مدت دو روز در سردخانه نگهداری می شد.

مرده ناگهان در غصالخانه زنده شد+عکش جوان؛ مسیزی مخیزه" مرد 28 ساله اهل آفریقای جنوبی 48 ساعت  بعد از مرگش ناگهان در سردخانه  زنده شد. این مرد  که در اثر تصادف فوت کرده بود بعد از تایید مرگش به سردخانه منتقل شد. هنگامی که خانواده وی به همراه کارکنان سردخانه برای تشخیص هویت جسد پسرشان به سردخانه مراجعه کردند در کمال تعجب متوجه شدند وی زنده است.

 این مرد بلافاصله به بیمارستان "مهاتما گاندی" منتقل شد و کادر پزشکی بیمارستان موفق شدند تا او را احیا کنند اما وی دوباره بعد از گذشت پنج ساعت درگذشت. خانواده خشمگین وی خواستار پاسخگویی مسئولان سردخانه شده اند.

پدر وی در این خصوص گفت: "با هیچ واژه ای نمی توانم احساسم را درباره سرنوشت پسرم بیان کنم. قرار دادن وی به مدت یک روز تمام در سردخانه کاملا اشتباه بود. خاطره این روز تلخ برای همیشه در ذهنم حک شد."

گفتنی است دپارتمان سلامت آفریقای جنوبی تحقیق در این خصوص را آغاز کرده است.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

مرده‌ای که به طرز معجزه آسایی در آغوش مادر جان گرفتعکسمعجزه در سردخانه این نوزاد چند دقیقه بعد از تولد مرد و پزشکان زمانی که از قطع تنفس و حوادثاز تجاوز به دختران مرده در سردخانه تا سرطان …پیامدوحشتناکاستفادهمداومحوادثاز تجاوز به دختران مرده در سردخانه تا سرطان چشمی که در کمین شماستالف مرده زنده شد و به خبرنگار گفت جوان نترس، …مرده زنده شد و به خبرنگار گفت جوان نترس، برو برایم شلوار بیاورماجرای انتشار فیلم برهنه شدن یک زن در حاشیه برج …برهنه شدن در حاشیه برج میلاد سردار سعید منتظرالمهدی، با اشاره به پیگیری‌های پلیس در مسلمان شدن خواننده سرشناس رپ آمریکا عکسدر این سفر، شیخ شازاد محمد رئیس جمعیت تبلیغ اسلامی کانادا این تازه مسلمان را همراهی مریم در برابر چشمان دو کودکش در خیابان پاسداران …محاکمه پزشک مشهور در پرونده قتل با غذای نذری در تبریزعکس وقتی با سمیه از روستا به شهر عکس هایی بسیار دیدنی از پر سوراخ ترین مرد جهانبه گزارش ایران ناز سوراخ ترین مرد جهان رولف با چولز نام دارد، رولف از دورتموند آلمان ایران استایل مجله اینترنتی ، پورتال خبری و سبک …دهه ی ۸۰ ستارگان تلویزیون تا به الان به گزارش ایران استایل در دهه ی ۸۰ که هنوز شبکه فیلم مرتضی پاشایی دربیمارستان را چه کسی …فیلممرتضیپاشاییاشک های طرفداران و هنرمندان در مراسم مرتضی پاشایی همدردی هنرمندان و ورزشکاران با تجربه زندگی پس از مرگ به نقل از یک جوان دانشجو …یک دانشجوی برنامه‌نویسی کامپیوتر در کاستاریکا پس از انجام یک عمل جراحی فوت کرد مرده‌ای که به طرز معجزه آسایی در آغوش مادر جان گرفتعکس معجزه در سردخانه این نوزاد چند دقیقه بعد از تولد مرد و پزشکان زمانی که از قطع تنفس و ضربان الف مرده زنده شد و به خبرنگار گفت جوان نترس، برو برایم مرده زنده شد و به خبرنگار گفت جوان نترس، برو برایم شلوار بیاور ماجرای انتشار فیلم برهنه شدن یک زن در حاشیه برج میلاد برهنه شدن در حاشیه برج میلاد سردار سعید منتظرالمهدی، با اشاره به پیگیری‌های پلیس در خصوص مسلمان شدن خواننده سرشناس رپ آمریکا عکس در این سفر، شیخ شازاد محمد رئیس جمعیت تبلیغ اسلامی کانادا این تازه مسلمان را همراهی کرده تا مریم در برابر چشمان دو کودکش در خیابان پاسداران ناپدید شد محاکمه پزشک مشهور در پرونده قتل با غذای نذری در تبریزعکس وقتی با سمیه از روستا به شهر آمدم عکس هایی بسیار دیدنی از پر سوراخ ترین مرد جهان به گزارش ایران ناز سوراخ ترین مرد جهان رولف با چولز نام دارد، رولف از دورتموند آلمان به ایران استایل مجله اینترنتی ، پورتال خبری و سبک زندگی دهه ی ۸۰ ستارگان تلویزیون تا به الان به گزارش ایران استایل در دهه ی ۸۰ که هنوز شبکه ها فیلم مرتضی پاشایی دربیمارستان را چه کسی منتشر کرد فیلم فیلممرتضیپاشایی اشک های طرفداران و هنرمندان در مراسم مرتضی پاشایی همدردی هنرمندان و ورزشکاران با مرتضی تجربه زندگی پس از مرگ به نقل از یک جوان دانشجو با سلام اتفاقا این موضوع در مورد من هم تکرار شد من در خواب دیدم که وارد فضایی نورانی شدم که تعبیر خواب زنده شدن مرده در خواب زنده شدن مرده در بجنورد زنده شدن مرده در غسالخانه زنده شدن مرده در قبر زنده شدن مرده در بهشت زهرا زنده شدن مرده در خواب


ادامه مطلب ...

کشف نوزادی مرده در یکی از مدارس رضوانشهر |عکس|

به گزارش جام جم سرا: جسد این نوزاد را که بوی تعفن می‌داد اهالی محل پیدا کرده‌اند. یکی از شاهدان این صحنه در این خصوص گفت: پس از پیدا کردن این نوزاد تلف شده با ۱۱۰ تماس گرفته شد و نیروی انتظامی پس از حضور در این محل و دریافت حکم قضایی، جسد این کودک را در ساعت حدود ۱۵:۳۰ به پزشکی قانونی انتقال داد.

به نقل از رضوان خبر، در ماههای اخیر شاهد صحنه‌های دلخراشی از رفتار‌های بعضی از خانواده‌های بی‌رحم بوده‌ایم که این بار هم یکی دیگر از این صحنه‌ها را می‌بینید و ظاهرا این اقدام‌ها در بین بعضی از خانواده‌ها باب شده است.


ادامه مطلب ...

شاخک‌های سوسک مرده

جام جم سرا: دختر نگاهش رو از پسر برگرداند و گفت: « ببین من نمی‌ترسم از سوسک ؟ اصلا حواست هست من با دست گرفتمش؟» پسر سر برد به تلفن همراهش و گفت: «دستت کثیفه‌ها نری به ظرف و ظروف دست بزنی»

دختر با نوک ناخن خط سیاه زیر چشمش را دستی کشید و خودش را رها کرد روی کاناپه. پسر هنوز سر در موبایل داشت که دختر گفت: «دقت کردی گل‌ها که پژمرده میشن بابت چیه؟ گل آب می‌خواد نون می‌خواد...» پسر باز نیشخندی زد و گفت: «دیوونه! آب می‌خواد... نور می‌خواد.. گل که نون نمی‌خواد.»

دختر جواب داد: «نون هم می‌خواد.» با گفتن این کلمه، دختر نگاهش خیره ماند به دیوار و گفت: « نون نباشه گل لاله عباسی باشی یه روزه خشک می‌شی، می‌ریزی ته گلدون. نون که نباشه صدتا صدتا مرد قلچماغ هم بیان پاشنه خونتونو از جا دربیارن، بابات اجازه نمی‌ده به عقد یکیشون در بیای. یکیشون فوکولی بیچاره نون نداشت خودش بخوره آقام ردش کرد... یکیشون ... آقام نه​گذاشت و نه برداشت، گفت: نون بیار نیست.»

پسر نگاهی به دختر انداخت و با طعنه گفت: «پس اون آخریش چش بود. به قول مادرت بازاری بود و اهل بریز و بپاش. نون می‌آورد برات که نون کباب باشه.»

دختر سرش رو پایین انداخت و گفت: نه، آقام خدابیامرز گفت نون باید حلال باشه. آدم نون می‌خواد ولی نون که حلال نباشه ... اون مرد یه زن داشت دو تا زیر سر. من بمیرم هم هوو و صیغه میغه کسی نمی‌شدم. حالا می‌خواد میلیاردر باشه یا گدای سر خیابون.»

پسر نگذاشت حرف دختر تمام شود که داد زد: «بس کن جون مادرت از بس نون نون کردی دلمون ضعف رفت. نمی‌خوای شام درست کنی؟ دستاتو شستی؟» دختر دوید دو زانو نشست جلوی پسر و دستاشو گرفت و گفت: « ببین پنج ماه گذشته. نمی‌خوای یه سر بری دکتر...»

پسر با شنیدن این حرف برآشفت. بلند شد و فریاد زد: «دوباره گفت. بابا من هیچ مرگم نیست. دکتر نمی‌آم چون از خودم مطمئنم. ببین سوسکی رو که بغل کرده بودی اگه این کارو می‌کنه چون حیوونه. چون نمی‌فهمه. چون...»

دختر حرفشو قطع کرد و با بغض گفت: چون حیوونه؟ چطور دلت میاد این‌طور حرف بزنی. همه این هفت میلیارد و خورده‌ای نفر حیوون هستند؟ سر همین خیابون که وایسی چند تا آدم می‌بینی که بچه به بغل دارن میرن خونه؟ دختر ادامه نداد. پسر همان​طور که با نوک انگشت تکه غذای لای دندانش را در می‌آورد، داد زد: «همینه که هست؟ برو طلاق بگیر. مگه نمی‌گی من مشکل دارم برو زن یکی بشو که مشکل نداره.» دختر گریه نکرد. ایستاده بود و به کیسه زباله نگاه می‌کرد.

دختر ناگهان انگار متوجه موضوع مهمی شده باشد از جا بلند شد و به سمت کیسه زباله رفت. سوسک هنوز جان داشت. پا می‌زد در لابه‌لای سبزی ها. انگار کمک می‌خواست. دختر داد زد: «ببین هنوز زنده است.» دست برد و سوسک را از کیسه زباله در آورد و جلوی چشمانش گرفت و گفت: «ببین نجاتش دادم. سوسک نمرده بود. باید بگردم براش یه زن خوب پیدا کنم.» پسر پوزخندی زد و گفت: «از کجا معلوم که زن نباشه؟» دختر نگاهش را به پسر گرداند و گفت: «می‌دونم مرد هستش. یه حسی بهم می‌گه.» هنوز جمله اش تمام نشده بود که شاخک‌های سوسک که میان دو انگشت دختر جای گرفته بود، کنده شد. سوسک روی زمین افتاد. نگاه دختر که به زمین افتاد، سوسک دیگر آنجا نبود. سریع و تیز فرار کرد لابه​لای کابینت ها. دختر داد زد: « ببین رفتش پیش خانمش. مرد‌های درست و حسابی اینطورین. ولشون کنی سرشون تو خونه‌​شونه. تا یه دقه پیش داشت می‌مرد الان پیش زن و بچه​شه...»

پسر گوشی تلفن همراهش را به گوشه‌ای پرت کرد و آرام سمت کشوی قرص‌ها رفت و گفت: «بیا این قرصت. بگیر بخور. خواب آوره‌ها. برو روی تخت هم بگیر بخواب. اینجا خوابت ببره من بیدارت نمی‌کنم‌ها. من میرم بیرون زود برمی‌گردم.»

پسر که از خانه رفت بیرون، دختر هنوز به در خیره مانده بود که سوسکی بدون شاخک آمد از روی دست دختر رد شد. (ضمیمه چاردیواری)

مهدی نورعلیشاهی


ادامه مطلب ...

داغ فرزندان مرده روی دل‌های کزاز

جام جم سرا به نقل از شهروند: دو‌هزار و ٢٠٠نفر با نفس‌های بریده روی زمین‌های آلوده، ذرت و یونجه می‌کارند و زمینِ زیر پایشان و روزگارشان، سیاه مثل آبیِ آسمانی که هیچ پیدا نیست. ٢٠ کیلومتری جاده اراک به شازند در همسایگی مشعل‌هایی که سر به آسمان دارند، زمین‌های ٦٧٠ خانوار بوی مرگ می‌دهد، یونجه و ذرتشان ‌هم.

از پالایشگاه شازند که بگذری سه مشعل بلند، آسمان را روشن کرده‌اند و زمین را سیاه. هوا برای نفس کشیدن سنگین است و در این بی‌هوایی آدم‌های ساده روستا یک صبح دیگر را آغاز کرده‌اند؛ یک روز دیگر را زیر آسمانِ «کَزاز»؛ یکی از ده‌ها روستای استان مرکزی که حالا دیگر سال‌هاست، روزها و شب‌هایش در محاصره صنایع بزرگ می‌گذرد. مشعل‌های گازی و دودکش‌هایی که مرگ در هوا می‌پراکنند از هر سو در کزاز پیداست؛ «پالایشگاه نفت» و «نیروگاه حرارتی» از شمال شرق و «پتروشیمی شازند» از شمال. صنایعی که برای ساکنان این گوشه پرت برای روستاییان کزاز رونق نیاورده‌اند، کسب و کار و حالِ خوش نیاورده‌اند خاک و هوای آلوده، بچه‌های نارس، بچه‌های مرده، مادران مریض آورده‌اند.
کزاز با «محمد جواد» شروع می‌شود؛ نشسته روی اولین پله یک خانه روستایی با دست‌های کوچکِ لاغر، صورتی نارس و قلبی که دو سوراخ دارد: «چهار سالش است. رفته توی پنج‌سال اما همین‌طور کوچولو مانده. ماهی یک‌بار می‌بریمش تهران یک‌میلیون تومان خرجش می‌شود. دکترها می‌گویند ریه‌اش مشکل دارد و قلبش هم سوراخ است. پسر بزرگترم سالم است اما این یکی اینجور شده. یکی از چشمانش نمی‌بیند و بینایی‌اش در حد روشنایی و تاریکی است. خیلی آزمایش گرفتند اما دکترها که چیزی نمی‌گویند. پرسیدند کجا زندگی می‌کنید گفتیم کنار پالایشگاه، گفتند از هواست. گفته‌اند خوب هم نمی‌شود. چند ماه پیش قلبش را عمل کردیم اما همین‌جور کوچولو مانده. صورتش هم اینجور شده. کزاز بچه اینطوری زیاد است، کارِ یکی نیست خیلی از بچه‌ها مریضند و اینطوری به دنیا آمدند».

«معصومه‌»، مادرِ محمدجواد است و یکی در میان حرف‌هایش، نگاهش روی صورت غیرعادی پسرش، روی جثه کوچک محمدجواد ثابت می‌ماند و می‌گوید: «همینجور کوچولو مانده، صورتش هم که اینجور.»

خانه «معصومه» یکی از صدها خانه‌ای است که شانه به شانه صنایع بزرگ نفس می‌کشند؛ اواخر دهه ٦٠ همان سال‌هایی که جنگ تمام شد و سازندگی شروع شد صنایع جدید یکی‌یکی آمدند تا اراک بزرگترین شهر صنعتی ایران شود و روستاهایش همسایه با صنایعی که هر کدام در نوع خود از بزرگترین صنایع ایران هستند و بخشی از چرخ اقتصاد و توسعه کشور در آنها می‌چرخد اما پس از گذشت سال‎ها بسیاری از آنها هنوز نتوانسته اند میزان آلایندگی و غبار مسمومی که به هوا می فرستند را مطابق استانداردها کاهش دهند و این گونه است که نه فقط در کزاز که سایه سنگین آلاینده‌هایشان بالای سر اراک و همه روستاهایش هست. روستاهایی که حالا خیلی از آنها خالی از سکنه شدند و خیلی‌های دیگر با آدم‌هایی مریض، با زمین‌هایی سیاه همان جایی که بودند مانده‌اند اما دیگر زندگی روستایی در آنها رونقی ندارد. در همسایگی همین خانه‌هاست که روزانه ١٦‌میلیون لیتر بنزین و ١٢‌میلیون لیتر گازوئیل در پالایشگاه شازند تولید می‌شود و همین‌جاست که نیروگاه حرارتی با ظرفیت تولید ۱۳۰۰ مگاوات و ۴ واحد بخار ۳۲۵ مگاواتی فعالیت می‌کند و صنایع بزرگ آنچنان تنگاتنگ به کزاز چسبیده‌اند که پنجره همه خانه‌هایش رو به همین دودکش‌ها و رو به همین مشعل‌ها باز می‌شود.

پشت این پنجره‌ها اما درد، نام دیگر مادرانِ کزاز است. نه فقط مادرانی که هوای آلوده بچه‌های معلول، بچه‌های مریض و بچه‌هایی با قلب‌های سوراخ روی دستشان گذاشته، زنانی هم هستند که مادر شدن حالا برایشان آرزویی سوخته است. آنها بچه‌های مرده می‌زایند، بچه‌هایشان در چندماهگی در شکم‌هایشان می‌میرند و کزاز پر است از این زنان.
«مریم»، جوان است آن‌قدر که پوست صورتش مثل آیینه می‌درخشد. در خانه‌اش را که باز می‌کند چادر سرمه‌ای گلداری به سر دارد، چند بار بچه‌هایش مرده‌اند: «سه‌سال پیش ماه دوم بارداری سونوگرافی که کردیم گفتند پوچ است. پرسیدم یعنی چی؟ گفتند یعنی قلب بچه تشکیل نشده. خیلی آزمایش از من گرفتند. بعد پرسیدند کجا زندگی می‌کنید؟ گفتیم کزاز. گفتند دلیلش صد‌درصد ناشی از آلودگی هواست. یک‌سال پیش دوباره باردار شدم، آزمایش‌های فوق تخصصی انجام دادم. همه چیز خوب بود بعد از دو ماه سونوگرافی رفتم گفتند قلب بچه شما خیلی ضعیف است و باید بچه سقط شود باز پرسیدند کجا زندگی می‌کنید؟ گفتیم کزاز، گفتند تأثیر آلودگی هواست.»
حالا می‌خواهند خانه روستایی‌شان را با پرده‌های توری و پنجره‌های سرتاسری بلند و حیاط کوچکی که دارد پشت سر جا بگذارند و بروند جایی که این دودکش‌ها، این مشعل های بلند شاید از دور پیدا باشند و نفس‌هایشان این طور بریده و کوتاه کوتاه بالا نیاید. بروند اراک... اراک که خودش یکی از آلاینده‌ترین شهرهای ایران است و مریم می‌داند که وضع اراک هم بهتر از وضع کزاز نیست: «می‌دانم که الان اراک هم هوایش آلوده است و می‌گوید آنجا هم سقط زیاد است و بچه ها نمی‌مانند اما شوهرم می‌گوید این‌جا خیلی نزدیک آلودگی است شاید اراک که باشیم بچه ما بماند.»
تقویم بارداری مادران در هر کجا ٩ ماه اگر هست در کزاز اما دو ماه بیشتر نیست؛ شاید هم هست دو ماه و ١٠ روز، دو ماه و ٢٠ روز و شاید هم سه ماه: «می‌ترسیدم سونوگرافی کنم. اسمش را که می‌آوردند وحشت می‌کردم.»
«زهرا»، ٢٨ساله است و یک دختر و یک پسر دارد حالا اما مادر شدن برای سومین بار برای او یعنی کابوس مرده‌زایی و شنیدن چندباره این جمله که «قلبش ایستاده است»، «مرده است»، «خیلی متاسفیم»، «ان‌شاءا.. بچه بعدی»: «در عرض دو‌سال دوبار بچه‌ام مرد. قلبش... قلبش درست کار نمی‌کرد.»
دفعه قبل دو ماه و نیمش بود که دکترها به او گفتند بچه‌اش در شکمش مرده، قلبش ایستاده. جنین را آزمایش کردند از «زهرا» هم آزمایش‌های زیادی گرفتند. چند هفته بعد نتیجه همه این آزمایش‌ها را در پرونده‌اش نوشتند؛ چند کلمه بیشتر نبود: «آلودگی هوا، آلاینده‌های صنعتی».
خودش می‌گوید: «٩ماه بعد دوباره باردار شدم. این بار خیلی رعایت کردم. سه ماه و نیمم بود. وقتی رفتم سونوگرافی دکتر گفت از سه‌ماهگی به بعد بچه‌ات در شکمت مرده... نه درد داشتم نه لکه‌بینی و نه هیچی. »
«زهرا» را مثل «مریم» موش آزمایشگاهی کردند، آزمایش پشت آزمایش. از خودش، از جنینش و چند هفته بعد باز در پرونده‌اش نوشتند: «سقط به دلیل آلودگی هوا.»
حالا دیگر نه او و نه خیلی دیگر از زنان روستا جرأت بارداری ندارند از ترس مرده‌زایی، از ترس بچه‌های معلول، بچه‌هایی با صورت‌های نارس، بچه‌هایی با صورت‌های ترسناک. «فاطمه» که بچه‌اش مرده به دنیا آمده هنوز از یادآوری آن روزها نگاهش نگران می‌شود، صدایش می‌لرزد وقتی که می‌گوید: «بچه‌ام را که به من نشان دادند صورتش شبیه آدمیزاد نبود از دماغ تا زیر چانه حالت لب‌شکری داشت، صورت وحشتناکی بود که هیچ وقت از خاطرم نمی‌رود. باور نمی‌کردم که این بچه من باشد.»
در کزاز پشت دیوار هر خانه‌ای، رد پایی، نشانی و گفت‌وگویی از بچه‌هایی هست که به دنیا نیامده با قلب‌های بی‌ضربان، با قلب‌های سوراخ، با قلب‌های نارس در بطن مادرانشان، کزاز را ندیده از دنیا رفته‌اند و زنان در این خانه‌ها پیش از آن‌که پیر شوند از مادر شدن منع می‌شوند. روی پیشانی‌هایشان، روی پرونده‌هایشان مُهرِ حاملگی پرخطر می‌خورد و مادرشدن برایشان می‌شود آرزو: «دکترها به ما می‌گویند در روستای شما مادران جوان یعنی آنها که زیر ٢٠‌سال دارند فقط در زایمان اول می‌توانند زایمان سالمی داشته باشند. می‌گویند ما که سنمان به ٢٥‌سال رسیده در زایمان‌های بعدی مشکل پیدا می‌کنیم. وقتی می‌گوییم اهل کزازیم روی پرونده ما مُهرِ حاملگی پرخطر می‌زنند.»
اینها را «عاطفه» می‌گوید و حرف‌هایش را خواهرش ادامه می‌دهد: «زنان روستا یا بچه مرده به دنیا می‌آورندیا وقتی می‌روند برای سونوگرافی می‌گویند بچه ناقص‌الخلقه شکل گرفته است و باید بچه را بیندازید چون اگر به دنیا بیاید معلول می‌شود.»
پسرش کلاس دوم است و شب‌ها در خواب آن‌قدر سرفه می‌کند که به حالت خفگی می‌افتد. دکترها گفتند اگر این‌جا بمانند اگر در این هوای آلوده کزاز نفس بکشند این تنگی نفس‌ها، این خفگی‌های گاه به گاه، همیشگی می‌شود. می‌ماند تا آخر عمر... می‌شود «آسم» و می‌افتد به جان ریه‌هایش.
بچه‌های کزاز چه آنها که به دنیا نیامده رفته‌اند و چه آنها که زیر مشعل‌ها و دودکش‌ها چشم باز کرده‌اند پیش از آن‌که بزرگ شوند می‌فهمند که آلودگی هوا و زندگی در چندصدمتری صنایع بزرگ، با آدم‌ها چه می‌کند. آنها که با ریه‌های مریض، با قلب‌های ضعیف نه می‌توانند بچگی کنند و نه می‌توانند مثل همه بچه‌ها درس بخوانند: « یک روستا را با این جمعیت که نمی‌توانیم از اینجا ببریم، از طرفی کسی نمی تواند بگوید این صنایع تعطیل شوند، حتما راهی برای کاهش آلایندگی اینها هست. انتظار مردم روستا این است که این صنایع ناگهان آلاینده‌ها را در محیط پیرامونی رها نکنند، آلودگی آنها مرتب اندازه گیری شود. روزگارمان سخت شده، بچه‌هایمان، زن‌هایمان بیمار شدند.خیلی از بچه‌های روستا که سنشان تقریبا هم‌سن پالایشگاه و این صنایع است یعنی الان ١٤ یا ١٥‌سال دارند از نظر ضریب هوشی خیلی پایین هستند و مدرسه استثنایی می‌روند. الان حدود ٣٠ نفرند. آمار بچه‌های استثنایی روستای ما با آمار کل شهرستان شازند یکی است یعنی تعدادشان به نسبت جمعیت برای روستای ما خیلی بالاست. تا کلاس دوم همینجا مدرسه می‌روند و بعد مشخص می‌شود نمی‌توانند مثل بقیه بچه‌ها درس بخوانند. دکترها می‌گویند این بچه‌ها عقب‌مانده نیستند، کند ذهنند. از کلاس دوم مدرسه، می‌روند مدرسه استثنایی. هر روز یک مینی‌بوس می‌آید و آنها را می‌برد شازند.»
نعمت‌‎الله طهماسبی، دهیار روستا این حرف‌ها را که می‌زند نامه‌هایش را، نامه‌هایشان را به آدم‌های معروف... به آدم‌های مشهور... به «محمود احمدی‌نژاد» وقتی رئیس‌جمهوری بود به «حدادعادل» وقتی رئیس مجلس بود، به سازمان محیط‌زیست، به مسئولان پالایشگاه و خیلی‌های دیگر بیرون می‌کشد و روی میز دهیاری روستا می‌گذارد: «نه... هیچ‌کدام از نامه‌هایمان اثر نکرد. به ما می‌گویند هوا آلوده نیست و همه چیز در حد استاندارد است! می‌گویند به شما حق آلایندگی می‌دهند دیگر اعتراضتان برای چیست؟»
حق آلایندگی یعنی ١٥هزارتومان برای هرکدام از اهالی روستا، ١٥‌ هزار تومان در ازای نفس‌های سوخته، قلب‌های مریض، بچه‌های لاغر بیمار و قلب‌های نوزادانی که در شکم مادرشان سوخته است. ١٥هزارتومان‌هایی که به‌عنوان حق آلایندگی به دهیاری کزاز می‌دهند نه این‌که صرف درمان و پرداخت هزینه‌های ناشی از عوارض آلاینده‌ها بر سلامت مردم شود که صرف کارهای عمرانی می‌شود. دهیار روستا می‌گوید: «می‌دانیم دست مردم تنگ است اما اجازه نداریم از این پول به آنها وامی برای پرداخت هزینه‌های درمان بدهیم.»
با همین ١٥ هزارتومان‌ها راه‌ها و خیابان‌های روستا آسفالت شده است. مثل شهرهای بزرگ خیابان‌ها را جدول کشیده‌اند، جدول‌ها را رنگ کرده‌اند و در حاشیه خیابان‌ها گل کاشته‌اند. حالا این دو‌هزار و ٢٠٠نفری که در کزاز مرگ را زندگی می‌کنند پارک دارند، تاب و سرسره و دستگاه‌‎های ورزشی مدرن دارند، میدان‌گاه و آب‌نما دارند، فضای سبز عمودی دارند اما جان سالم ندارند.
سرخط اطلاعات بیماری‌هایی که جان مردم کزاز را نشانه رفته در دستان «علیرضا قربانی» است؛ مسئول دفتر بهداشت و عضو شورای روستا که می‌گوید حال اهالی روستا خوش نیست و درد و مرض، دردِ بی‌درمان به جانشان افتاده است: «سرطان در روستا زیاد است، سرطان خون داریم. سقط جنین خیلی داریم. آسم و بیماری‌های عصبی هم بین مردم زیاد است. یک نوع سردردی در روستا شایع است که همه مردم دارند. برای همین خیلی مسکن می‌خورند. نه این‌که آمار نداشته باشیم اما گفتند محرمانه است نباید بگویید. فقط آلودگی هوا که نیست. آلودگی آب هم داریم؛ البته نه آب شرب اما آب کشاورزی ما آلوده است. پساب‌های پتروشیمی دقیقا وارد زمین‌های کشاورزی کزاز می‌شود. به خاطر همین هم هست روستا دیگر خاک خوب ندارد.»
خاکِ خوب، خاطره سال‌های دور است؛ روزهایی که کزاز ٥٠٠ هکتار باغ داشت، باغ‌هایش سیب و انگور مرغوب داشتند و مردانش در زمین‌های سبز، در خاک‌ حاصلخیز خیار و گوجه، سیب‌زمینی و پیاز و گندم و جو می‌کاشتند حالا از زمین‌ها یونجه‌های سیاه می‌روید، و زمین‎ها... همه از نفس افتاده‌اند. کشاورزان دیروز حالا با زمین‌های سوخته یا کارگر شهرهای دور شده‌اند یا راننده ماشین و کشاورزی هم در کزاز حالا نفس‌های آخر را می‌کشد. «حسن» یکی از آنهاست که می‌گوید: «زمین‌هایمان دیگر محصول نمی‌دهد. هم خاک آلوده است و هم حرارت و گرمای مشعل‌های پتروشیمی زمین‌ها را سوزانده. قبلا از هر هکتار ٥٠ خروار علوفه برداشت می‌کردیم الان به ١٥ خروار هم نمی‌رسد. در هر هکتار ٤ تن لوبیا برداشت می‌کردیم حالا به یک تن هم نمی‌رسد. برای مبارزه با آفت‌زدگی ناشی از آلودگی هوای منطقه، ١٠ نوع سم مصرف می‌کنیم اما بازهم فایده ندارد. باغ‌ها که همه خشک شدند الان اهالی روستا میوه مصرفی‌شان را هم از بیرون می‌خرند. یک وقتی در قم محصولاتِ کَزاز را روی هوا می‌بردند به بهترین قیمت می‌خریدند الان می‌گویند محصولات شما آلوده است حتی یونجه ما را نمی‌خرند... می‌گویند سیاه است، گاو و گوسفندها را مریض می‌کند.»
روی زمین‌های سوخته کزاز، دو قدم مانده به جهنم، آلودگی نه فقط آدم‌ها که دام‌ها را، گاوها و گوسفندان را هم با خود برده است: «گوسفندها را که می‌کشیم جگرشان، همان قسمت وسط ریه‌هایشان ما بهش می‌گوییم «پُفی»، سیاهِ سیاه است. دکترها می‌گویند دام‌هایتان بدنشان عفونت دارد. به خاطر آب و هوا و غذای آلوده‎ای که می‌خورند دیگر سالم نیستند.»
در همجواری کزاز که سال‌هاست پنجره همه خانه‌هایش رو به هوای بسته است اگرچه مردم می‌گویند، هر چه درد دارند از این هوای آلوده است اما علی شیرازی زاده، مدیرعامل شرکت پالایش نفت شازند که ٢٥ درصد بنزین کشور را تولید می کند، می‌گوید که آلاینده های این پالایشگاه آنقدری نیست که مردم نگرانند و خطری برای سلامت آنها ندارد. پیش از این در سال ٩٢ که بحث آلودگی در اراک بالا گرفت و میزان گوگرد هوا به هشت برابر حد مجاز رسید و خیلی‌ها انگشت اتهام را به سمت صنایع شازند نشانه رفتند، مسئولان پالایشگاه نفت شازند، اعلام کردند تولید نفت کوره را برای کاهش آلودگی هوا تا ٨٠ درصد کاهش می‌دهند و تقریبا متوقف می‌کنند تا الگویی برای سایر صنایع باشند. حالا شاید با توجه به همین پیشینه و فعالیت‌‎هاست که شیرازی‌زاده می‌گوید:«در حال حاضر با تولید ١٦ میلیون لیتر بنزین یورو ٤ که در استان مرکزی، تهران و البرز توزیع می‌شود، توانسته‌ایم بخشی از آلودگی هوا را در شهرهای مختلف کشور کاهش دهیم. درباره میزان آلایندگی این پالایشگاه هم، آلایندگی در حد مجاز و بسیار پایین است.»
حالا پرونده آلایندگی این پالایشگاه روی میز مسئولان دولتی است. ماجرای آلودگی در این بخش از اراک از میانه تابستان امسال جدی‌تر شده است، آن طور که امیر انصاری، مدیرکل حفاظت محیط‌ زیست استان مرکزی می‌گوید، «متاسفانه هرگاه حجم تولیدات پالایشگاه بنا به ضرورت اعلامی از کشور افزایش می یابد بر حجم آلایندگی های آن نیز افزوده می‌شود. اگر حجم تولیدات پالایشگاه در حد استانداردهای تعریف شده باشد هرگز شاهد افزایش حجم آلاینده‌ها نخواهیم بود. در مرداد امسال افزایش آلاینده های وضعیت خاصی را در اراک ایجاد کرد به طوری که این شرایط اداره کل حفاظت محیط زیست استان مرکزی را مجبور به اعزام کارشناسان واحد آزمایشگاهی به پالایشگاه امام خمینی شازند کرد و کمیته اضطرار در فرمانداری شازند تشکیل شد. وضعیت به گونه‌ای شده بود که همه مراکز درمانی و بهداشتی به حالت آماده باش درآمدند و همه مسابقات ورزشی را هم لغو کردیم. در حال حاضر پرونده‌ای در این رابطه در دادستانی مطرح است و طی مکاتباتی از مسئولان خواستار پاسخگویی در این رابطه شده‌ایم.»
به گفته رئیس محیط زیست استان مرکزی یکی دیگر از اقداماتی که برای کاهش آلودگی هوا ناشی از صنایع آلاینده مستقر در همسایگی کزاز و روستاهایش انجام شده، تامین گاز برای نیروگاه حرارتی شازند بوده تا این نیروگاه استفاده از مازوت را تعطیل کند.
این روزها اما پرونده صنایع بزرگ شازند و تاثیری که بر آلودگی هوا دارند، هنوز باز است. صنایعی که مدیران آنها می‌گویند آلودگی‌شان را کاهش داده‌اند و البته این سه یعنی پتروشیمی و پالایشگاه و نیروگاه تنها سه صنعت بزرگ از ٢٤٠٠ شرکت صنعتی‌ای هستند که در اراک، بزرگترین شهر صنعتی ایران فعالیت می‌کنند. صنایعی که سالهاست سمفونی دودها و آلاینده‌ها در این شهر به راه انداخته‌اند.
هر چه هست، این روزها؛ یعنی بیست و اندی ‌سال پس از افتتاح صنایعِ بزرگ در همسایگی خانه‌های کوچک کزاز، حالا آدم‌هایی از روزگارِ صنعتی شدن به جا مانده‌اند که هر کدامشان روایتِ زنده یک جنگند؛ جنگِ صنعت با انسان، جنگِ انسان با سرطان و جنگ بچه‌های به دنیا نیامده با مرگ. کزاز یعنی دو‌هزار و٢٠٠نفری که زندگی در چندقدمی پالایشگاه، نیروگاه و پتروشیمی، بچه‌هایشان، باغ‌هایشان و نفس‌هایشان را از آنها گرفته است.
روزگار مردم کَزاز در این گوشه پرت، در چهاردیواری دردهایشان می‌گذرد نه فقط با نفس‌های سوخته که روزگارِ آنها، زندگیِ آنها و نسلِ آنها سوخته است. (شیده لالمی)


*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر می‌شود.


ادامه مطلب ...

عجیب ترین جراحی دنیا؛ پیوند سر زنده به بدن فردی مرده + عکس

عجیب ترین جراحی دنیا؛ پیوند سر زنده به بدن فردی مرده + عکس

یک مرد فلج روس داوطلب شده اولین نفر برای عمل خارق العاده پیوند سر باشد.

والری اسپیریدونوف، مرد جوان روس که از ناحیه دست و پا فلج است، خود را برای یکی از پر خطر ترین و هیجان انگیز ترین عمل های پیوند در جهان آماده می کند.

عجیب ترین جراحی جراحی نادر

قرار است سر این بیمار به بدن فردی که دچار مرگ مغزی شده پیوند زده شود.

او در این باره می گوید: “من فکر می کنم که چنین جراحی ممکن است شانس بسیاری خوبی باشد تا من بتوانم زندگی طولانی تری داشته باشم.اما اگر بدشانسی بیاورم این گونه نخواهد شد. من می دانم که پس از عمل جراحی اطلاعات زیادی حاصل خواهد شد که ممکن است برای موفقیت پزشکان در آینده مفید باشد.”

عجیب ترین جراحی جراحی نادر

دکتر سرجو کاناورو جراح ایتالیایی که قرار است تابستان امسال، در آکادمی جراحان اعصاب و ارتوپد آمریکا این پروژه را آغاز کند، پیشتر اعلام کرده بود این کار تا دو سال دیگر امکان پذیر خواهد شد.

او می گوید این کار را با تیغهای بسیار پیشرفته تر و برنده تر جراحی کنونی انجام خواهد داد و خواهد توانست بین سی تا شصت درصد فیبر ها را که برای کشش لازم است احیا کند.

عجیب ترین جراحی جراحی نادر

جراحی نادر عجیب ترین جراحی


ادامه مطلب ...

گفتگو با جسد شوهر و خواهر شوهر! زندگی با مرده ها زیر یک سقف! (عکس)

گفتگو با جسد شوهر و خواهر شوهر!/ زندگی با مرده ها زیر یک سقف! (عکس)

مرگ به سراغ آنها آمده است اما اجازه رفتن به آن دنیا را به آنها نمی دهند. بعضی از آنها هفته ها، ماه ها و حتی سال ها بالاجبار در همان وضعیتی که در زمان زنده بودن داشتند بین بقیه اعضای خانواده شان زندگی می کنند با این تفاوت که دیگر نفس نمی کشند و این جسدشان است که مدت هاست روی تخت دراز کشیده یا جلوی تلویزیون نشسته است.

جسد آدم هایی که روح شان مدت ها قبل به آسمان رفته اما جسم شان در این دنیا و زیر سقف خانه ای که در آن زندگی می کردند زندانی است. راز سیاه این پنهانکاری عجیب همیشه وقتی آشکار می شود که بوی متعفن اجساد، همسایه های کنجکاو را به صحنه می کشاند. بقیه ماجرا را خودتان حدس بزنید؛ بازدید ناگهانی از این خانه های مشکوک و در نهایت تحویل جسدهای پوسیده به گورستان!

راز جسد در کرایه عقب افتاده

مطالب جالب اخبار جالب

نوامبر سال ۲۰۱۳ وقتی پلیس بلژیک زنگ خانه زن و شوهر سالخورده ای را که به دلیل پرداخت نکردن کرایه خانه جریمه شده بودند به صدا درآورد پیرزنی در را باز کرد. در جریان تحقیقات پلیس مشخص شد که آنها از سال ۲۰۱۲ کرایه خانه شان را پرداخت نکرده اند. برای همین، صاحبخانه به پلیس شکایت کرده بود.

به محض باز شدن در بوی نامطبوعی به مشام رسید به طوری که شک پلیس را برانگیخت. وقتی خانه تحت بازرسی قرار گرفت معلوم شد که مارسال ۷۹ ساله یک سال پیش به خاطر ابتلا به آسم جانش را از دست داده و همسرش به جای اینکه با پلیس تماس بگیرد، او را در خانه نگه داشته است. در تمام این مدت همسر مارسل با جسد شوهرش که به شدت پوسیده شده بود زندگی می کرد.

جسد چارلز؛ تماشاچی ویژه مسابقات اتومبیلرانی

وقتی چارلز زیگلر ۶۷ ساله در دسامبر ۲۰۱۰ از دنیا رفت، همسرش لیندا چیس ۷۲ ساله دست به کار عجیبی زد. او بدن چارلز را مومیایی کرد و آن را در همان حالتی که همیشه روبروی تلویزیون می نشست، همانجا روی مبل نشاند. عجیب تر اینکه لیندا شبکه تلویزیون را روی پخش مسابقه اتومبیلرانی گذاشت تا چارلز برای همیشه مسابقه مورد علاقه اش را تماشا کند.

هر کس از کنار پنجره خانه آنها رد می شد و نگاهی به داخل خانه می انداخت فکر می کرد چارلز زنده است و مشغول تماشای مسابقه! البته لیندا به خاطر علاقه به شوهرش این کار را نکرد بلکه هدفش از این کار و مومیایی کردن چارلز تصاحب حقوقی بود که هر ماه به همسرش تعلق می گرفت.

مطالب جالب اخبار جالب

نقشه لیندا تقریبا دو سال به خوبی اجرا شد تات اینکه بالاخره همسایه ها به چارلز و بیرون نیامدنش از خانه و همیشه پای تلویزیون نشستن او شک کردند و با کمی کنجکاوی بیشتر پرده از این راز عجیب برداشتند. طولی نکشید که پلیس، لیندا را دستگیر و زندانی کرد.

جسدی در خانه پیرزن مشکوک

ماه ژوئنه سال ۲۰۰۹ زن نگرانی با پلیس تماس گرفت و گزارش داد که پاسادینا پیرزن ۷۰ ساله ای که در همسایگی شان زندگی می کند، رفتارهای عجیبی را از خودش نشان می دهد. وقتی پلیس به قصد تحقیق وارد خانه پاسادینا در کپنهاگ شد، با صحنه ای باورنکردنی روبرو شد.

جسد متلاشی شده ای روی صندلی در پذیرایی خانه به چشم می خورد. شرایط جسد به حدی بد بود که پزشکی قانونی نتوانست زمان مرگ او را تشخیص بدهد.

از نظر پزشک دو یا چهار ماه از زمان مرگ می گذشت. در تحقیقات نهایی مشخص شد که همسر پاسادینا به بیماری لاعلاجی مبتلا بوده و وقتی به دلیل همین بیماری از دنیا رفته، به جای اینکه با پلیس تماس بگیرد، او را در خانه نگه داشته است.

بودای زنده پوسید!

سال ۲۰۱۰ مقامات رسمی توکیو برای تبریک تولد ۱۱۱ سالگی سوگن کاتو پیرترین مرد ژپنی به خانه او رفتند اما وقتی وارد خانه شدند صحنه ای باورنکردنی را دیدند. جسد سوگن کاتو در حالی که پیژامه به تن داشت در تختخواب دیده می شد. از مرگ این پیرمرد ۳۰ سال می گذشت. در بازجویی پلیس، دختر و نوه کاتو ادعا کردند که بی گناه هستند. آنها گفتند که کاتو دوست داشت به بودای زنده تبدیل شود؛ برای همین ۳۰ سال پیش در اتاقش را قفل کرد طوری که هیچ کس نمی توانست از بیرون آن را باز کند. او بدون اینکه آب بنوشد یا غذا بخورد در اتاق ماند تا از دنیا رفت.

مطالب جالب اخبار جالب

نکته جالب اینجا بود که از وقتی در سال ۲۰۰۴ همسر کاتو از دنیا رفت، دولت ژاپن شروع به پرداخت حقوق ماهیانه بیش از ۱۰۰ هزار دلار به او کرد؛ برای همین فرزندان آنها تصمیم گرفتند راز مرگ پدر را سر به مهر نگه دارند تا اینکه در جشن تولد ۱۱۱ سالگی پیرمرد، این راز فاش شد. تومیکو دختر کاتو به دو سال و نیم زندان محکوم شد.

زندگی با عروس مرده

سال ۲۰۱۱ اریک چارلز گرامپلت ۳۷ ساله ناخواسته مرتکب قتل شد. او ماه مه ۲۰۱۱ با نامزدش ملیندا رایا درگیر شد. مشاجره آنها به ضرب و شتمی ناخواسته منتهی شد. ملیندا با خشم به سمت اریک هجوم آورد و با زدن مشت هایی پی در پی به شکم او عصبانیتش را نشان داد، اریک هم از شدت خشم ضربه محکمی به سر ملیندا زد اما شدت ضربه به حدی زیاد بود که ملیندا را از پای درآورد.

راز این جنایت دو ماه بعد فاش شد؛ آن هم وقتی که خانواده ملیندا نگران غیبت طولانی دخترشان شدند و پلیس را در جریان قرار دادند. اولین خانه ای که در تحقیقات پلیس مورد بازرسی قرار گرفت خانه نامزد ملیندا یعنی اریک بود. به محض ورود پلیس به خانه همه متوجه شدند که بوی بد و آزاردهنده ای فضا را پر کرده است. منشأ بو یکی از اتاق ها بود که درش قفل بود. به دستور پلیس در شکسته شد و جسد ملیندا در اتاق پیدا شد.

مطالب جالب اخبار جالب

به این ترتیب مشخص شد که چارلز هم به خاطر عذاب وجدان و هم به خاطر فاش نشدن حقیقت، دو ماه با جسد نامزد خود زندگی کرده بود و اگر پلیس متوجه این ماجرا نمی شد او همچنان به این زندگی ادامه می داد.

نگهداری جسد به خاطر عذاب وجدان

در یکی از شب های یکشنبه سال ۲۰۱۱ مردی هندی به نام پارتازاراتی با همسرش درگیر شد. سروصدای آنها تا چند خانه آن طرف تر هم شنیده می شد. در نهایت او بعد از کتک زدن همسرش خانه را ترک کرد اما چند ساعت بعد وقتی به خانه برگشت متوجه شد که همسرش ساراسواتی خودکشی کرده است.

جسد این زن ۲۸ ساله در حالی که خودش را حلق آویز کرده بود از سقف آویزان بود. پارتازاراتی می توانست این اتفاق را به پلیس خبر بدهد اما به جای اینکه با پلیس تماس بگیرد و کمک بخواهد طنابی را که زن با آن خودش را دار زده بود برید و جسد را پایین آورد و روی تخت گذاشت.

پارتازاراتی که خودش را در مرگ همسرش مقصر می دانست، همانجا تصمیم گرفت با فراهم کردن امکاناتی ویژه، همسرش را خوشحال کند. در نتیجه جسد او را در خانه کنار خودش نگه داشت اما با انتشار بوی نامطبوع از خانه این زوج، همسایه ها با پلیس تمای گرفتند و به این ترتیب پارتازاراتی دستگیر و زندانی شد.

جسد پتوپیچ!

لوسیو چاکو ۶۱ سلاه لحظاتی قبل از مرگ به همسرش گفت که او را به خاک نسپارد چرا که مطمئن است بعد از مرگ دوباره زنده خواهد شد. ۳۰ روز از مرگ لوسیو گذشت اما او زنده نشد. وقتی همسایه ها از همسر چاکو پرسیدند که جسد شوهرش چه شده او جواب داد که به هیچ عنوان خبر ندارد در حالیکه جسد چاکو در پتویی پیچیده شده بود و در اتاق خواب نگهداری می شد. با گذشت بیش از یک ماه از این ماجرا در نهایت بوی نامطبوعی که از خانه به مشام می رسید خیلی ها را نگران کرد تا جایی که همسایه ها با پلیس تماس گرفتند. با حضور پلیس مشخص شد چاکو مرده ولی همچنان در خانه خودش نگهداری می شود.

جسدی در خانه مرموز

وقتی سال ۱۹۷۰ الین برنستورف از دنیا رفت خواهرها و برادرهایش آنیتا، فرانک و مارگارت تصمیم گرفتند جسد خواهرشان را به خاک نسپرند. آنها جسد را در خانه شان در اوانستون ایلینوی نگه داشتند. سه خواهر و برادر پس از مرگ الین اجازه ندادند هیچ کس وارد خانه شان شود. از آنجایی که وضع مادی شان هم خوب نبود مردم فکر می کردند به خاطر فقر و نداری حوصله مهمان را ندارند.

۳۰ سال از این ماجرا گذشت و در تمام این مدت جسد الین در خانه نگهداری می شد. سال ۲۰۰۳ فرانک در سن ۸۳ سالگی از دنیا رفت. این بار خواهرهایش فرانک را در پتویی پیچیدند و او را در اتاق دیگری نگه داشتند. آنیتا سال ۲۰۰۸ در ۹۸ سالگی از دنیا رفت و در نتیجه مارگارت به عنوان تنها بازمانده خانواده در مراسم های مختلف حضور پیدا کرد.

او مدتی به این رویه خود ادامه داد تا اینکه رازش برملا شد. وقتی همسایه ها از خواهر و رادرهای مارگارت می پرسیدند او پاسخ می داد که یکی از آنها طبقه بالا خوابیده و دیگری به هندوستان نزد اقوام شان رفته است تا اینکه پس از مرگ مارگارت راز خانواده برنستورف فاش شد.

با مرگ مارگارت چند روزی هیچ خبری از خانه برنستورف ها نبود تا اینکه همسایه ها به این سکوت مشکوک شدند و پلیس را در جریان گذاشتند. وقتی پلیس وارد خانه شد در اتاق های مختلف خانه اجساد خواهرها و برادرها را هم پیدا کرد.

عشق جاودانه حتی بعد از مرگ

هاوارد لوئیس و همسرش الیزابت زندگی عاشقانه ای داشتند تا اینکه الیزابت در سال ۲۰۰۵ از دنیا رفت و همسر ۶۸ ساله اش را تنها گذاشت اما مرگ الزابت از همان لحظه به راز بزرگ زندگی ها وارد تبدیل شد چرا که او هیچکس را در جریان فوت همسرش قرار نداد. در نتیجه جسد الیزابت را دفن نکرد و همچنان به زندگی اش با او زیر یک سقف ادامه داد.

هر وقت از او درباره الیزابت سوال می کردند او با لبخند جواب می داد که حالش خوب است. ۹ ماه از مرگ الیزابت می گذشت و هیچکس او را حتی برای یک لحظه کوتاه هم ندیده بود. غیبت طولانی این پیرزن ۷۹ ساله کم کم همسایه را نگران کرد. نگرانی همسایه ها کار دست هاوارد داد. وقتی پلیس به خانه هاوارد رفت، جسد الیزابت را در تختخواب در همان حالی که از دنیا رفته بود پیدا کرد.

گفتگو با جسد شوهر و خواهر شوهر!

مطالب جالب اخبار جالب

سال ۲۰۰۰ وقتی جین استیونز ۹۱ ساله همسرش جیمز را از دست داد، از همیشه تنهاتر شد؛ جیمز یک خواهر دوقلو به نام جوآن هم داشت که به فاصله کوتاهی بعد از مرگ او از دنیا رفت؛ جین نمی توانست با غم از دست دادن شوهر و خواهرشوهرش که هر دو برایش عزیز بودند کنار بیاید.

با مرگ این دو نفر جین که خیلی تنها شده بود تصمیم گرفت جسد آنها را برای همیشه نزد خودش نگه دارد. جین جسد جیمز را روی کاناپه ای در گاراژ خانه روستایی اش در پنسیلوانیا نشان و جسد جوآن را در یکی از اتاق های خانه قرار داد. او هر روز با اجساد صحبت می کرد و حتی آنها را با زیورآلات مختلف می پوساند اما کم کم بوی بد اجساد فضای خانه اش را پر کرد به طوری که جین مجبور شد با عطر و ادکلن آنها را خوشبو کند اما این کار هم فایده ای نداشت و همسایه ها متوجه جسدهای متعفن در خانه او شدند و پلیس را خبر کردند.

جین درباره این کارش به پلیس گفت: «به نظر من با گذاشتن اجساد در گور انگار با آنها برای همیشه خداحافظی می کنیم اما من دلم می خواست هر روز با آنها صحبت کنم.» جین به هیچ عنوان از کاری که کرده بود پشیمان نبود و از اینکه تنهایی اش را اینچنین پر کرده بود احساس رضایت می کرد.

جسدی که مجسمه شد

سال ۲۰۰۹ مردی به نام لووان اهل ویتنام هم با نگه داشتن جسد همسرش خبرساز شد. این مرد پس از مرگ همسرش جسد او را رها نکرده بود و به زندگی با آن ادامه می داد. وقتی از این راز عجیب لووان پرده برداشته شد، تازه همه با خبر شدند که همسر او چهار سال پیش از انتشار این خبر از دنیا رفته است و این یعنی لووان ۴ سال تمام با جسد همسرش زیر یک سقف زندگی کرده بود.

مطالب جالب اخبار جالب

ایده این کار عجیب از علاقه زیادی که لووان به همسرش داشت به ذهن او رسید؛ او نمی توانست مرگ همسرش را باور کند برای همین فکر عجیبی به سرش زد؛ جسد همسرش را در خانه خود نگه داشت تا همراه سه فرزندش همچنان با مادر خانواده زندگی کنند.

لووان برای اینکه جسد همسرش را برای همیشه در کنار خودشان نگه دارد بدن او را با پوششی شبیه مجسمه پوشاند؛ او حتی فرزندانش را مجبور می کرد که هر شب قبل از خواب به مادر مرده خود شب به خیر بگویند!

وقتی مسئولان مربوطه از این ماجرا باخبر شدند با تلاش زیاد سعی کردند جسد را از لووان تحویل بگیرند و طبق آیین های خودشان راهی دیار بعد از مرگ بکنند اما لووان مقاومت کرد و چنین اجازه ای به آنها نداد. به عقیده او همسرش در این پوشش مجسمه ای هم قادرل به ادامه زندگی با او بود.

نکته جالب اینجاست که بعد از اینکه اصرار مسئولان مربوطه نتیجه ای نداد، همه این ماجرا را به فراموشی سپردند جز یک خبرنگار که دو سال بعد یعنی در سال ۲۰۱۱ سراغ لووان رفت و متوجه شد او هنوز با جسد همسرش زندگی می کند؛ اتفاقی که در نهایت تعجب هنوز هم ادامه دارد.

اخبار جالب مطالب جالب


ادامه مطلب ...

واردات مرده شورهای اتوماتیک از چین! + عکس

واردات مرده شورهای اتوماتیک از چین! + عکس

بتازگی موضوع وارد کردن مرده‌شورهای اتوماتیک از چین با وجود مخالفت مراجع تقلید بحث روز شبکه‌های اجتماعی شده است؛ در این مطلب منتشر شده اینطور ادعا می‌شود که: «اینم مرده شور اتوماتیک چینی دیگه نیازی به مرده شور نیست؛ کارکرد این دستگاه با مخالفت جدی مراجع روبرو شده است.»

دستگاه مرده شور

*واقعیت
دستگاه‌های شست‌وشوی اتوماتیک اموات ساخت کشور چین نیست بلکه به صورت پروژه‌ای در قالب یک طرح پژوهشی داخلی پیش از این در مشهد رونمایی شده است.

محمد پذیرا معاون اجرایی سازمان فردوس های شهرداری مشهد پیش از این اعلام کرده بود که: « این شهر پس از تهران از بیشترین آمار مرگ و میر برخوردار است، به همین دلیل ساخت دستگاهی مناسب برای شستشوی اموات از مدتها قبل در دستور کار قرار گرفته بود؛ بر این اساس پس از کسب نظر مراجع این پروژه در قالب یک طرح پژوهشی در دانشگاه فردوسی مشهد، مورد پیگیری قرار گرفت».

دستگاه مرده شور

دستگاه مرده شور

دستگاه مرده شور

ضمن اینکه شست‌وشوی مرده با دستگاه اتوماتیک از دیدگاه مراجع تقلید با رعایت شرایطی بدون اشکال اعلام شده است؛ در ادامه نظر مراجع در خصوص شست‌‌وشوی اتوماتیک اموات در پاسخ به شیعه‌آنلاین را می‌خوانید: «در خبرها آمده بود، دستگاه مرده شور مکانیزه در بهشت رضا (ع) با حضور خبرنگاران رسانه‌ها در مشهد رونمایى شد؛ خواهشمند است حضرتعالى نظر فقهى خود را در این باره براى مقلدین بیان فرمائید.»

حضرت آیت‌الله سید علی خامنه‌ای: اگر با شرایطی که در رساله‌های عملیه ذکر شده است انجام شود مانع ندارد.

حضرت آیت الله سید علی سیستانی: اگر با شرایط که در رساله عملی ذکر شده باشد اشکال ندارد.

حضرت آیت الله شیخ خلیل مبشر کاشانی: چنانچه احکام و شرایطی که جهت غسل اموات در توضیح المسائل آمده است رعایت شود و غسال هنگام کلید زدن نیت غسل دادن نماید اشکال ندارد.

حضرت آیت الله شیخ ناصر مکارم شیرازی: در صورتی که شخص غسل دهنده نیت کند و کلید را بزند و بدن زیر نظر او شسته شود مانعی ندارد.

حضرت آیت الله سید محمدعلی علوی گرگانی: شخصی که دستگاه مرده شور مکانیزه را راه اندازی می‌کند باید هنگام زدن کلید استارت، نیت غسل کرده و اگر دستگاه غسل را به صورت ترتیبی و صحیح انجام دهد اشکالی ندارد.

دستگاه مرده شور

منبع: فارس
دستگاه مرده شور


ادامه مطلب ...

جنازه یک زن مرده به عنوان مانکن استفاده می شود+ عکس

جنازه یک زن مرده به عنوان مانکن استفاده می شود+ عکس

این عروس که فرزند صاحب مغازه است مومیایی شده و بیش ۸۰ سال است که به عنوان یک مانکن برای نمایش لباس عروس در ویترین مغازه پدرش مشتریان را متحیر ساخته است

یش ۸۰ سال میباشد که این مانکن غیر معمول در ویترین این مغازه موجود بوده  و روزانه ده ها مشتری از سراسر جهان از آن بازدید می کنند.مانکنی در پشت ویترین یک مغازه با لباس عروس دیده می شود که افسانه های زیادی درمورد این مانکن زن شنیده می شود که بسیار جالب است.

مومیایی کردن اجساد مانکن عروس مانکن زیبا زیباترین مانکن‌ دختر مانکن

در ویترین یکی از فروشگاه های لباس عروس در چیه واهوا مکزیک مانکنی وجود دارد که یک مدل معمولی نیست و با مدل های امروزی تفاوت زیادی دارد.این مدل که یک جسد ۸۰ ساله است، پاسکو آلبتا نام دارد که سال ها پیش در مراسم عروسی اش توسط نیش یک رتیل کشته شد.

مومیایی کردن اجساد مانکن عروس مانکن زیبا زیباترین مانکن‌ دختر مانکن

این عروس که فرزند صاحب مغازه است مومیایی شده و بیش ۸۰ سال است که به عنوان یک مانکن برای نمایش لباس عروس در ویترین مغازه پدرش مشتریان را متحیر ساخته است.گفتنی است؛ تا کنون افسانه ها و داستان های زیادی در مورد این مانکن مومیایی گفته شده است.

مومیایی کردن اجساد مانکن عروس مانکن زیبا زیباترین مانکن‌ دختر مانکن

La Pascualita or Little Pascuala is a bridal mannequin that has “lived” in a store window in Chihuahua, Mexico for the past 80 years. That is quite a long time for a bridal gown shop to retain a mannequin, but then the dummy has a rather strange history behind it.

La Pascualita was first installed in the store window on March 25th, 1930, dressed in a spring-seasonal bridal gown. Soon, people realized that the mannequin closely resembled the shop’s owner at the time, Pascuala Esparza. It didn’t take long for them to come to the conclusion that the dummy was in fact the embalmed body of her daughter, who had died recently on her wedding day after being bitten by a Black Widow spider. This revelation did not go very well with the locals, and they started to express their disapproval. But by the time Pascuala could issue an official statement denying the rumors, it was too late. Nobody was willing to believer her. The daughter’s name has been lost over time, and ‘La Pascualita’ stuck through the years.

دختر مانکن زیباترین مانکن‌ مانکن زیبا مانکن عروس مومیایی کردن اجساد


ادامه مطلب ...

ماهی مرده در آرایش صورت! + تصاویر

یک هنرمند روسی در پروژه‌ی عکاسی خود از ماهیان مرده برای آرایش مدل‌ها استفاده کرده است.

آموزش آرایش آرایش غلیظ آرایش عروس آرایش زنانه

باور این مسئله که چگونه گذاشتن ماهی مرده روی صورت یک آرایش محسوب می‌شود، بسیار سخت است اما باعث نشده که یک هنرمند روسی به نام اِلیا بالوشکا در پروژه‌ی عکاسی خود با موضوع دریا از ماهیان مرده برای آرایش مدل‌ها استفاده کند. هرچند در صفحه‌ی اینستاگرام انتقادات بسیار شدیدی نسبت به این عمل عاری از احساس و عاطفه او نوشته شد و تعداد زیادی از ۲۵۰۰۰ طرفدار وی در اینستاگرام کار او را «غیرضروری» نامیدند و گفتند «این هنر نیست، بلکه فقط فرد دیگری پیداشده که جان حیوانات به خاطر هیچ و پوچ می‌گیرد».


ادامه مطلب ...

کدام افراد در حال زنده بودن مرده اند!؟

ر متون دینی و آیات و روایات فراوان در خصوص مال و ثروت نکات فراوانی بیان شده است. اما برخورد متون دینی با این مساله به دو صورت است. از یک طرف در برخی روایات به بُعد منفی مال اشاره شده و در طرف دیگر به بُعد مثبت آن.
برای مثال حضرت علی می فرماید: «مال ریشه شهوت هاست.» (بحار الانوار، ج ۶۹، ص ۶۷) همچنین می فرمایند: «هرکس درهم و دینار را دوست داشته باشد او بنده دنیا است.» (همان، ج ۲، ص ۱۰۷)
در سوی مقابل در قرآن می خوانیم: «مال و فرزندان زینت زندگانی دنیوی هستند.»( کهف، ۴۶) همچنین ثروت در چند جای قرآن کریم «خیر» نامیده شده است. (بقره، ۱۸۰؛ العادیات، ۸)
در روایت شریفی از امیر مومنان علی (ع) می خوانیم:
«هَلَکَ خُزَّانُ الْأَمْوَالِ وَ هُمْ أَحْیَاءٌ وَ الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ أَعْیَانُهُمْ مَفْقُودَهٌ وَ أَمْثَالُهُمْ فِی الْقُلُوبِ مَوْجُودَه.»
«ثروت اندوزان در حالی که زنده اند مرده اند؛ و دانشمندان تا جایی که روزگار باقی است باقی اند؛ تن هایشان (با از دنیا رفتن) گم شده؛ و نشانه هایشان در دل ها موجود است.» (تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص ۳۶۱ ، ح ۸۲۰۸)
اما برای اینکه بدانیم بالاخره مال و ثروت ممدوح است یا مذموم باید به چند نکته توجه نماییم.

* حق فقرا در اموال ثروتمندان
در روایاتی از امیرالمومنین (ع) حضرت به مذمت تجمیع ثروت پرداخته و فرموده است:
«خداوند سبحان در دارایی های توانگران روزی فقیران را واجب گردانید. پس فقیر گرسنه نماند، مگر به سبب آنچه توانگری به او نداده است و در روز رستاخیز خداوندی که بزرگ است بی نیازی او، ایشان را از این کار مؤاخذه می نماید.» (نهج البلاغه ، کلمات قصار) حقیقت این است که مراد از این روایات اموالی است که تکالیف مالی آن مانند خمس و زکات و… ادا نشده و مردم را به پرداخت آنها دعوت می کند. یعنی وقتی خمس و زکات مالت را ندادی حق فقرا را پرداخت نکرده ای.

** بنده درهم و دینار ملعون است
از طرفی مال و ثروتی مذموم است که فرد بنده و دنباله روی آن باشد. وگرنه حتی مال فراوانی که صاحبش آن را در جهت بندگی و تحصیل رضایت خدا صرف کند نه تنها مذموم نیست که بسیار هم پسندیده است. لذا رسول خدا می فرماید: «کسی که بنده ی درهم و دینار باشد ملعون و از رحمت خدا به دور است.» (کافی، ج ۲، ص ۲۷۰)

*** کلام توبیخ گونه حضرت علی(ع) به مذمت کننده دنیا
پس اصل مال و ثروت در اسلام مذموم نیست، بلکه از آن جهت که وسیله و ابزاری است برای رسیدن به آخرت ممدوح و پسندیده است. از این رو است که هنگامی که حضرت علی (ع) مردی را مشاهده کرد که دنیا را مذمت می کرد، در کلامی توبیخ گونه به او فرمودند: «آیا تو در دنیا جرمی مرتکب شده ای یا دنیا به تو جرم کرده است…!» (نهج البلاغه، خ ۱۳۱)


ادامه مطلب ...