مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مظنون مُرد، کودک ربوده‌شده، همچنان مفقود ماند

جام جم سرا: از ترس‌هایش می‌گوید و می‌گوید... اما امیدوار است و معتقد است فرزندش زنده است و برمی‌گردد.

بیش از 365 روز گذشت؛ 365 شب مادر «محمد امین» بدون فرزندش خوابید و بارها در خواب فرزند 5 ساله‌اش را دیده که به خانه برگشته. بارها در خواب دیده که او تشنه است، سردش است و حتی غذای مورد علاقه‌اش را از مامان طلب می‌کند! 365 روز خانواده‌ای بدون کودکشان و کودکی بدون والدینش سپری کرده‌اند و هنوز هم مشخص نیست تا چه زمان باید به این شیوه سپری شود.

سال قبل همین روزها بود که خبر ربوده شدن کودکی به نام «محمد امین» به تیتر یک خبر صفحات حوادث و خبرگزاری‌ها بدل شد؛ خبر ربوده شدن این پسربچه 5 ساله و در پی آن مرگ تنها مظنون و سرنخ این پرونده در حین رسیدگی، بازخوردهای زیادی به همراه داشت؛ از واکنش هنرمندان و بازیگران تا تاکید مسئولان محلی و نمایندگان مجلس بر پیگیری این موضوع! تلاش‌ها برای یافتن سرنخی از ردپای این کودک ادامه داشت اما نه کودک پیدا شد و نه متهمان! حالا حدود 365 روز از مفقود یا ربوده شدن این کودک می‌گذرد و سرنوشت وی در هاله ای از ابهام است!

پرونده مفقود شدن محمد امین و مرگ مظنون در حین رسیدگی را شاید بتوان یکی از پرونده‌های مهم سال گذشته نامید که بررسی آن به امسال نیز کشیده شده است چراکه علاوه بر ورود هنرمندان به پرونده این کودک، نمایندگان و مسئولان محلی نیز با بیان نظراتی، مردم عادی را به این پرونده حساس کرده و پس از مدتی یافتن سرنخی از این کودک به یک مطالبه همگانی بدل شد.

به گزارش جام جم سرا، اواخر ماه رمضان سال گذشته، پدر محمدامین با مراجعه به ماموران پلیس شهر نقاب در استان خراسان رضوی از ناپدید شدن مرموز پسر 5 ساله‌اش خبر داد و به ماموران گفت «چند دقیقه دیرتر از زمان تعطیلی کلاس ورزش محمدامین به محل باشگاه رسیدم و با غیبت او مواجه شدم. بعد از اینکه داخل باشگاه رفتم متوجه شدم مسئولین باشگاه لباس محمدامین را تنش کرده و او را دم در فرستادند. در ادامه با کمک مسئولین باشگاه خیابان های اطراف را جستجو کرده اما هیچ اثری از پسرم نیافتیم.»

پس از طرح این شکایت عکس و مشخصات «محمدامین» در اختیار گشتی‌های پلیس قرار گرفت و با بررسی بیمارستان‌ها و کلانتری‌های شهر، فرضیه «تصادف کردن» کودک 5 ساله و یا تحویل دادن او به کلانتری منتفی شد.

در حالی که تجسس‌های پلیس در این رابطه ادامه داشت 18 ساعت بعد از مفقود شدن «محمد امین» 5ساله، شخصی ناشناس با خانواده محمدامین تماس گرفت و مدعی شد فرزندشان نزد او است. این مرد بدون این که در این مورد درخواستی داشته باشد تلفن را قطع کرد. بعد از این تماس ، روند رسیدگی به پرونده وارد مرحله تازه‌ای شد و ماموران با آموزش‌های لازم به خانواده «محمدامین» از او خواستند در صورت تماس دوباره مرد کودک ربا به بهانه تحویل دادن پول با وی قرار بگذارند. چند ساعت بعد فرد ناشناس دوباره با خانواده «محمدامین» تماس گرفت و برای آزادی او 500 سکه بهار آزادی درخواست کرد.

کارآگاهان پلیس آگاهی با ردیابی‌های ویژه پلیسی متوجه شدند مرد کودک ربا از یک باجه تلفن همگانی تماس می‌گیرد که بلافاصله باجه مورد نظر تحت نظر قرار گرفت و هنگامی که متهم قصد داشت مجددا با خانواده کودک 5 ساله تماس بگیرد از سوی کارآگاهان دستگیر شد. در بازرسی از خودروی وی شماره تلفن همراه پدر محمدامین در داخل اتومبیل کشف شد.

با انتقال مرد تبهکار به اداره آگاهی مشخص شد وی از مجرمان حرفه‌ای است که 17 سال از زندگی خود را در زندان‌های شهرهای مختلف سپری کرده و اتهاماتی همچون سرقت مسلحانه و مشارکت در قتل را در پرونده خود دارد و آخرین بار دو سال قبل از زندان آزاد شده است.

تنها مظنون این ماجرا در بازجویی‌ها با ابراز بیگناهی مدعی بود از ماجرای کودک ربایی بی‌اطلاع است و ماموران وی را به اشتباه دستگیر کرده‌اند. در حالی که متهم مدعی بود وضعیت جسمانی اش خوب نیست ماموران او را به بازداشتگاه انتقال دادند تا پزشک وی را مورد معاینه قرار دهد اما قبل از این که پزشک در محل حاضر شود تنها مظنون این کودک ربایی مرموز جان خود را از دست داد و با مرگ مرد تبهکار معمای این کودک ربایی پیچیده‌تر شد.

پرونده محمدامین، با نگارش نامه چندتن از بازیگران به فرمانده ناجا از جمله بهاره رهنما که به عنوان «یک مادر» با رئیس پلیس سخن می گفت؛ وارد فاز تازه‌ای شد و مردم عادی نیز به سرنوشت مبهم این کودک علاقمند شدند.

بعد از آن که تنها متهم پرونده چند ساعت پس از دستگیری فوت کرد؛ ماموران با کنترل تماس‌های تلفنی او پی بردند وی با زنی زندانی به نام فاطمه معروف به «پلنگ»در ارتباط است. هرچند فاطمه به اتهام قاچاق مواد مخدر در زندان بود اما شواهد نشان می‌داد او چند روز پیش از ربوده شدن «محمد امین» به مرخصی آمده است و به احتمال زیاد در ربودن این پسرک بچه دخیل است. به این ترتیب وی تحت بازجویی قرار گرفت و سرانجام به همدستی با مرد آدم ربا اعتراف کرد ولی اظهارات ضد و نقیض اش نتوانست کلید معما را در اختیار پلیس بگذارد.

دومین مظنون پرونده مردی به نام «رمضانعلی» است که تحقیقات پلیس نشان میدهد انگیزه‌های کافی را برای همدستی با آدم‌ربایان دارد. هرچند به ارتباط با پرونده ربوده شدن «محمد امین» اعتراف نکرد؛ اما شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد او با مرد آدم ربا ارتباط داشته و در این ماجرا دخالت کرده است.

سومین مظنون یک «رمال» است. او بعد از رسانه‌ای شدن پرونده «محمد امین» با پدر پسرک تماس گرفت و ادعا کرد می‌تواند «محمد امین» را به خانه بازگرداند. این مرد برای عملی کردن وعده‌اش چند میلیون تومان پول نقد و چک 60 میلیون تومانی از پدر «محمد امین» گرفت، اما هیچ وقت نتوانست کاری از پیش ببرد ولی بررسی‌ها نشان داد او نیز در این ماجرا دخیل است.

سردار بهمن امیری، فرمانده انتظامی خراسان رضوی می‌گوید: پس از مرگ متهم اصلی پرونده آدم ربایی، تحقیقات پلیس با بازجویی از دو متهم دیگر این پرونده ادامه یافت. زنی که در این ماجرا همراه متهم اصلی پرونده بود چندی قبل اعتراف کرد که «محمدامین» به قتل رسیده و جسد او را داخل چاهی که آب فراوانی از آن عبور می‌کند انداخته‌اند. با این حال به دنبال اظهارات این زن گروهی از ماموران آتش نشانی به جست وجو برای یافتن جسد پرداختند اما هیچ ردی از «محمد امین» 5 ساله پیدا نشد و کنار هم گذاشتن فرضیه‌های پلیسی، حاکی از آن است که او برای فرار از مجازات به چنین اعترافاتی رو آورده است. چرا که محل مورد اشاره او قنات‌های کوچکی است که کشاورزان منطقه به طور روزمره از آن استفاده می‌کنند و اگر جسد «محمد امین» داخل این چاه‌ها انداخته شده بود در همان روزهای اول شناسایی و سرانجام پرونده مشخص می‌شد اما با گذشت حدودا یکسال هنوز سرنوشتی از این کودک در دست نیست.

پدر محمد امین این روزها خسته‌تر و ناامیدتر از هر زمانی است. او می‌گوید: رمضانعلی متهم اصلی این پرونده آشنایانی در مرزهای شرقی دارد و می ترسم بچه ام را به مرز برده و از او در حمل موادمخدر استفاده کنند.او خیلی بچه است و شب‌ها در اتاق ما می ‌خوابید او برای این اتفاق خیلی کوچک بود!
او به دیدارهایش با مسئولان مختلف کشور طی یکسال اخیر اشاره کرد و گفت: با استاندار،فرماندار،فرمانده ناجا و... دیدار کردم، همه آنها بر تحقیقات ویژه و فوری تاکید می‌کنند اما اتفاقی نیفتاده است.

محمد امین حالا 6 ساله شده و پدر و مادرش همچنان چشم انتظار وی هستند(ایسنا)


ادامه مطلب ...

متن مصاحبه دردناک با خانواده یکی از آتش نشانان مفقود در ساختمان پلاسکو

متن مصاحبه دردناک با خانواده یکی از آتش نشانان مفقود در ساختمان پلاسکو

حادثه دردناک آتش سوزی در ساختمان پلاسکو و فروزریختن این پاساژ ۴ روز است که ادامه دارد و هنوز جسد آتش نشانان حادثه پلاسکو پیدا نشده اند. در این مقاله از پورتال وهاران بی قراری دختر ۴ ساله آتش نشان مفقود در پلاسکو و مصاحبه با برادر محسن روحانی را برای شما در نظر گرفته ایم. امیدواریم این آتش نشان عزیز زنده باشد.

جزییات خبر بخشودگی مالیات کسبه پلاسکو

گفتگوی دردناک با خانواده محسن روحانی آتش نشان مفقود پلاسکو

آخرین تماس شما و خانواده اش با او چه ساعتی بود؟

قبل از ساعت ۴ صبح. بعد از آن هر چه با او تماس گرفتیم جواب تلفنش را نداد. از خانمش و دوستانش که پرس و جو کردم گفتند به پلاسکو اعزام شده و جواب تلفنش را نمی دهد.

از دیشب که به تهران آمدید برای پیگیری موضوع به پلاسکو هم رفتید؟

من در تالش آتش نشان هستم. امروز صبح (دیروز) با دوتا از برادرهایم به پلاسکو رفتم و کارت آتش نشانی ام را نشان دادم اما من را راه ندادند. اصلا قبول نکردند وارد آنجا شوم. گفتند خودشان هر خبری بود با تلفن به ما می دهند.

همسر برادرتان چطور از ماجرا باخبر شد و الان چه حالی دارد؟

خبر آتش سوزی پلاسکو همان روز همه جا پیچید و آنها هم خبردار شدند و آمدند جلوی پلاسکو. همسر برادرم منتظر است. راستش هنوز هیچ کس نمی داند محسن به خانه می آید یا نه. برادرم یک دختر ۴ ساله دارد که اسمش مهساست. دیروز عصری خیلی بی تابی پدرش را می کرد. هی صدایش می کرد و می گفت بابام کجاست؟ بچه های این دوره و زمانه باهوش هستند و همه چیز را خیلی خوب متوجه می شوند. می دانم که فهمیده بود. نگرانی و بی تابی بقیه را می دید و برای خودش گوشه ای می نشست و گریه می کرد. اما هر چه تقدیر باشد همان می شود. دست ما نیست خدا خودش باید درست کند. باید معجزه اتفاق بیفتد تا همه چیز درست شود.

همچنین بخوانید:  اطلاعاتی کاربردی در مورد هدایای دوران نامزدی (انواع هدیه نامزدی و..)

چه شد که شما دو برادر شغل آتش نشانی را انتخاب کردید؟

ما اصالتا تالشی هستیم. پدرم در تالش آتش نشان بود و ما هم شغلش را ادامه دادیم. برادرم هم با من در بخش ایمنی و بهداشت آتش نشانی تالش کار می کرد. تا اینکه ازدواج کرد و تصمیم گرفت به تهران بیاید. روزهای اول آمدنش به تهران بود به ما زنگ زد و با خوشحالی گفت در روزنامه دیده که شهرداری برای سازمان آتش نشانی نیرو می گیرد. برادرم فیزیک بدنی اش خوب بود. به خاطر همین خیلی زود استخدامش کردند.

آخرین خاطره ای که از او دارید چه بود؟

من و برادرم هر دو آتش نشان هستیم. اما معمولا حریق هایی که در شهرستان اتفاق می افتد نسبت به تهران خیلی کمتر است. خطراتی که او در ماموریت های تهران با آن مواجه می شد خیلی بیشتر از شهرستان است. از آنجا که خاطرات کاری ما همیشه با خطر همراه است سعی می کنیم خانواده های مان کمتر بدانند تا آرامش بیشتری داشته باشند. ما در جمع های خانوادگی سعی می کنیم شاد باشیم تا خانواده های مان هم با ما شاد باشند؛ سختی ها و خطرهای کارمان آنها را اذیت نکند. ما اگر در خانه های مان هم از کار صحبت کنیم دیگر روح و روانی برای زندگی برای مان نمی ماند.

نمی توانم توی خانه بنشینم و آرام بگیرم

میثم روحانی لباس سیاه پوشیده و از گوشه ایستگاه تکان نمی خورد. یکی از آشنایان قدیمی شان که آتش نشان ها را هم می شناسد به او دلداری می دهد و دستش را می گیرد و می گوید که به خانه برود. می گوید که ایستادن در ایستگاه دردی را درمان نمی کند. می گوید که آتش نشان های توی پلاسکو شماره شان را دارند و دو ساعت به دو ساعت همه خبرها را می دهد. می گوید که اگر خبری شود با هم به پلاسکو می روند. اما میثم گوشش به این حرف ها بدهکار نیست. لحظه ای چشم هایش را روی هم می گذارد و بغض می کند. بعد لبخند می زند. غوغای توی دلش به چشم هایش ریخته و همه این را می بینند. می گوید:«من خودم آتش نشان هستم و همه چیز را می دانم. درست است تسلی خاطر اینجا نیست. اما من نمی توانم توی خانه بنشینم و آرام بگیرم.»

همچنین بخوانید:  آموزش روشی آسان و موثر برای جلوگیری از بخار کردن شیشه ماشین

گردآوری: پورتال وهاران www.vaharan.ir

(Visited 1 times, 1 visits today)


ادامه مطلب ...