مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

ملودی را با تمام وجود حس کردم

[ad_1]

گفت‌وگو با آنیتا یارمحمدی، مترجم کتاب

ملودی را با تمام وجود حس کردم

کودک و نوجوان > فرهنگی - اجتماعی - مانلی شیرگیری:
آنیتا یارمحمدی نویسنده است و چندین رمان کودک و نوجوان نیز ترجمه کرده است. آخرین کار ترجمه‌ی او «بیرون ذهن من» در هفتمین جایزه‌ی ادبی پروین اعتصامی شایسته‌ی تقدیر شناخته شد و جایزه دریافت کرد. به همین بهانه درباره‌ی همین کتاب با او گفت‌وگو کردیم.

  • از دریافت جایزه‌ی پروین اعتصامی چه احساسی دارید؟

خب هر موفقیتی که به کتاب‌های آدم مجال بیش‌تر شناخته‌شدن بدهد، خوشحال‌کننده است. تقدیر‌شدن در جایزه‌ی پروین هم بیش‌تر از آن‌که بابت توجه به ترجمه‌ام خوشایند باشد، از این نظر دلگرم‌کننده بود که کاش امکان مطرح‌ شدن بیش‌ترِ کتاب را فراهم کند.

 

  • به‌نظر شما این کتاب چه وی‍ژگی‌ای داشت که دیده شد و شایسته‌ی تقدیر شناخته شد؟

فکر می‌کنم جایزه را به ترجمه‌ی کتاب دادند و نه صرفاً خود کتاب. درباره‌ی ترجمه‌اش که نمی‌توانم زیاد چیزی بگویم، حرفی نیست جز این‌که با جان و دل رویش کار کردم، چون قبل از هر چیز داستانش را بسیار دوست داشتم.

اما اگر بخواهیم به خود کتاب بپردازیم، به نظرم باز‌کردن زاویه‌دیدی جدید برای خواننده مهم‌ترین کار این کتاب است. «بیرون ذهن من» روایت یک ذهن گرفتار در خود است. ذهنی که می‌خواهد بیرون بریزد و سرانجام هم این کار را می‌کند.

ویژگی برجسته‌ی رمان همین است که به خواننده‌ی معمولی اشاره می‌کند، او را از بین جمعیت اطراف برمی‌خیزاند، می‌چرخاندش و روی یک صندلیِ دیگر می‌نشاند. حالا خواننده دنیا را از چشم ملودی می‌بیند و از این تفاوت غم‌انگیز یکه می‌خورد.

 

  • خودتان با شخصیت اول داستان چه ارتباطی برقرار کردید؟

به لطف قلم خوب نویسنده، تک‌تک لحظات ملودی را با تمام وجود حس کردم. واقعیت این بود که به‌رغم نویسنده‌بودنِ خودم و به‌رغم توجه همیشگی‌ام به افرادی که با مشکلات جسمی دست و پنجه نرم می‌کنند، هیچ‌وقت این‌قدر عمیق به دنیایشان فکر نکرده بودم.

ارتباط روحی‌ام با ملودی چنان چفت‌وبست داشت که می‌خواستم بلند شوم، فریاد بزنم، کاری بکنم که دنیا داستانش را بهتر بشنود. بلند‌شدن و فریاد‌‌زدنم دردی را دوا نمی‌‌کرد.

بهتر همان بود که می‌نشستم و ترجمه‌اش را ادامه می‌دادم تا آدم‌های بیش‌تری بخوانندش. همین کار را هم کردم.

 

  • فرایند ترجمه‌ی این کتاب با بقیه‌ی کتاب‌ها چه تفاوتی داشت؟

ترجمه‌ی هرکار حال‌وهوای مخصوص خودش را دارد. داستان‌ها با هم فرق می‌کنند و دنیای شخصیت‌ها با هم یکی نیست. قلم نویسنده‌ها هم با هم یکی نیست.

شاید سخت‌ترین بخش کار مترجم همین تغییرِ ذهن دادن‌های سریع با تجربه‌های جدید باشد. طبیعتاً این کتاب هم حال‌وهوای متفاوتی داشت که البته خیلی هم منحصر‌به‌فرد نیست.

 

  • درباره‌ی اسم کتاب هم توضیحی بدهید.

راستش «بیرونِ ذهن من» از همان اول با روایتی شاعرانه شروع می‌شود. کل فضای کار بر همین منوال است. اسم کتاب هم اسمی دوپهلو و شاعرانه بود، «بیرونِ ذهنِ من» به انگلیسی می‌شود (Out of my mind)، اصطلاحی که وقتی حالت جنون و از خودبی‌خودشدگی به کسی دست می‌دهد، به کار می‌برند.

مثلاً این‌که «فلانی به سرش زده، دیوانه شده». این‌جا هم عنوان در دو معنا بود؛ یکی بیرون ریختن از حصار ذهن و دیگری یک‌جور قیام و عصیانِ شوریده‌وار. طی صحبتی که با ناشر کردیم بنا شد معنای اولیه‌ی کتاب را حفظ کنیم.

 

  • اگر حرف و نکته‌ای ناگفته دارید بگویید.

دلم می‌خواست ترجمه‌ی کتاب به پدر و مادرم تقدیم بشود: «ترجمه‌ای برای مامان و بابا، حامیانِ همیشه». امیدوارم در چاپ‌های بعدی بشود این جمله را اول کتاب اضافه کرد. نکته‌ی آخر هم تشکر از شماست: متشکرم.

 

دوچرخه شماره ۸۴۶


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

جام نیوز رابطه عاشقانه خانم خبرنگار با …همزمان با تأیید انتشار نظر من، به من اطلاع داده شود اظهارنظرهای بارداری هفته به هفته هفته تا بارداری هفته به هفته هفته تا هفته شانزدهم کودک شما چگونه تغییر می کند؟ با طولی بارداری هفته به هفته هفته تا سئوال با سلام من در هفته به سر می برم جواب ازمایش غربالگری در سه ماهه دوم به شرح زیر گفت‌وگوی تفصیلی فارس با محمد علیزاده ما به …گفت‌وگوی تفصیلی فارس با محمد علیزاده ما به تلویزیون پول نمی‌دهیمنسل‌سوم پاپ کم من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریممن و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم صمیم۲۹و اندی سن ساله ازدواج کردههمسر و پسرکش گفتگوی صریح با اردوان کامکار همایون شجریان شأن خود را از پیشنهادم پشیمان شدم گفتگوی صریح با اردوان کامکار همایون شجریان شأن خود را عارف خواننده ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادعارفخوانندهزندگی شخصی تولد و کودکی عارف از پدر و مادری با اصالت اردبیلی با نام‌های عبدالله و فان وسرگرمیفان وسرگرمی فان وسرگرمی سرگرمی،طنز وسرگرمی،ترانه هندی،ترکی وهندی،سلفی بازیگران آلبوم جدید و کاملا متفاوت یانی محبوب ترین پیانیست جهان با من از هوادران قدیمی یانی هستماز کودکی با آهنگ های یانی بزرگ شدمتعصب روی یانی دارم آدرس و نحوه بیان بیماری دکتر علیرضا حقانی – …با سلام خدمت جناب دکتر حقانی تصویر پاهایم را به ایمیلتان ارسال کردم ۳۰ سال دارم مشکل جام نیوز رابطه عاشقانه خانم خبرنگار با یک داعشی همزمان با تأیید انتشار نظر من، به من اطلاع داده شود اظهارنظرهای دانلود آلبوم جدید و متفاوت آهنگساز محبوب یونانی یانی با نام این نوشته توسط در تاریخ بهمن ۹ام ۱۳۹۴ در دسته بندی های آلبوم های منتشر شده است بارداری هفته به هفته هفته تا بارداری هفته به هفته هفته تا هفته شانزدهم کودک شما چگونه تغییر می کند؟ با طولی به بارداری هفته به هفته هفته تا سئوال با سلام من در هفته به سر می برم جواب ازمایش غربالگری در سه ماهه دوم به شرح زیر می باشد گفت‌وگوی تفصیلی فارس با محمد علیزاده ما به تلویزیون پول نمی گفت‌وگوی تفصیلی فارس با محمد علیزاده ما به تلویزیون پول نمی‌دهیمنسل‌سوم پاپ کم‌سواد عارف خواننده ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد عارفخواننده زندگی شخصی تولد و کودکی عارف از پدر و مادری با اصالت اردبیلی با نام‌های عبدالله و طاهره من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم صمیم۲۹و اندی سن ساله ازدواج کردههمسر و پسرکش رو گفتگوی صریح با «اردوان کامکار» «همایون شجریان» شأن خود را «از پیشنهادم پشیمان شدم» گفتگوی صریح با «اردوان کامکار» «همایون شجریان» شأن خود را حفظ نکرد فان وسرگرمی فان وسرگرمی فان وسرگرمی سرگرمی،طنز وسرگرمی،ترانه هندی،ترکی وهندی،سلفی بازیگران ایرانی انجمن زنان موفق وسخت کوش آی وی افی نوین صفحه آیویاف چیست؟ و فرق آن با سایر روشهای کمک باروری از قبیل میکرو اینجکشن، زیفت و گیفت چیست؟ با تمام وجود غمگینم با تمام وجود گنا ه کردیم کیر خوردن با تمام وجود


ادامه مطلب ...

کسی صدای این ملودی را نمی‌شناسد

[ad_1]

کسی صدای این ملودی را نمی‌شناسد

کودک و نوجوان > فرهنگی - اجتماعی - معرفی کتاب > شادی خوشکار:
شخصیت اصلی این کتاب با بقیه فرق دارد. از آن قهرمان‌های بی‌عیب‌ونقص داستان‌های قدیمی نیست، هیچ هم قرار نیست آخر کتاب همه‌چیز به ‌خوبی و خوشی تمام شود و همه به خواسته‌شان برسند.

قرار نیست آدم‌ها بابت کارهایی که می‌کنند خجالت بکشند یا آن‌هایی که زحمت می‌کشند نتیجه‌ی کارشان را ببینند. این کتاب شبیه خود زندگی اســت. با همه‌ی سختی‌های یک واقعیتِ گاهی تلخ، گاهی شیرین.

نویسنده انگار دائم از آدم می‌پرسد، بقیه را چه‌طور می‌بینی؟ می‌خواهد سعی کنی به دوروبرت نگاه کنی و بقیه را بشناسی. آن دختری را که همیشه روی صندلی نشسته و تابه‌حال کسی صدایش را نشنیده، دیده‌ای؟ می‌توانی حدس بزنی چه چیزی توی سرش می‌گذرد؟ او ملودی اســت.

 

دوچرخه شماره ۸۴۶

 

ملودی مثل اسمش پر از موسیقی اســت. قطعه‌های موسیقی‌دان‌های بزرگ را بلد اســت. ملودی پر از کلمه اســت و مثل همه‌ی نوجوان‌های هم‌سن‌وسالش دوست دارد از  بعضی چیزها سر در بیاورد و برای دانستنشان به این در و آن در می‌زند.

اما ملودی مثل اتاقی دربسته اســت. اتاقی که تابه‌حال هیچ کس توی آن را ندیده. ملودی نمی‌تواند حرف بزند، نمی‌تواند راه برود، نمی‌تواند بنویسد، حتی نمی‌تواند یک قاشق غذا در دهان خودش بگذارد.

او دلش می‌خواهد بعضی‌وقت‌ها سر بقیه داد بکشد، بعضی‌وقت‌ها بگوید آدم‌ها را دوست دارد، بگوید دلش غذای دیگری می‌خواهد و بگوید که جواب همه‌ی سؤال‌ها را می‌داند و درس‌های تکراری حالش را به‌هم می‌زنند.

ملودی در مدرسه کنار بچه‌های استثنایی دیگر درس می‌خواند. هر چند که او می‌تواند با شیوه‌ی آموزش رسمی جلو برود. اما چون کسی متوجه توانایی‌های او نیست، راهی به آن کلاس‌ها ندارد.

اما مدرسه عوض می‌شود. این‌جاست که نویسنده به او یک امکان می‌دهد؛ قرار می‌شود بعضی از کلاس‌های بچه‌های استثنایی با دیگران یکی شود.

این‌جاست که معلوم می‌شود ملودیِ همیشه ساکت، جواب بیش‌تر سؤال‌ها را می‌داند. او حتی به‌سختی هم که شده منظورش را به بقیه می‌رساند، اما کاش صدایی بود.

این‌جا هم نویسنده امکان دیگری به او می‌دهد. خانواده‌ی ملودی برای تولدش به او دستگاهی هدیه می‌دهند که می‌تواند جای او صحبت کند. حالا ملودی صاحب صداست.

در ردیف آخر کلاس، اوست که بعضی‌وقت‌ها شوخی‌های بامزه می‌کند و بچه‌ها را می‌خنداند. دوست صمیمی پیدا می‌کند، پدر و مادرش هستند و دوست مادرش که از او مراقبت می‌کند و البته معلم‌ها که ملودی را دوست دارند.

هنوز اصل کار داستان ملودی مانده اســت. مسابقه‌ای در میان اســت؛ مسابقه‌ای که مرحله‌ی آخر آن قرار اســت از تلویزیون پخش شود و ملودی قرار اســت در آن شرکت کند.

کلی سؤال و جواب که خودش را خیلی خوب برای آن‌ها آماده کرده اســت. گروه مدرسه‌شان به مرحله‌ی نهایی مسابقه رسیده‌اند و ملودی و خانواده‌اش در حال جمع‌کردن چمدان هستند.

این‌جا جایی اســت که باید صبر کرد. باید دید نویسنده چرا ما را تا این نقطه آورده اســت. این مسابقه چیست و قرار اســت چه نتیجه‌ای برای برندگان داشته باشد؟ همه‌چیز برای سفر ملودی آماده اســت.

نویسنده‌ی کتاب از ابتدا تا آخر برایمان نقاط جذاب گذاشته که مثل گیره‌ای ما را گیر بیندازند. ورود و خروج آدم‌ها از زندگی ملودی و پذیرفتن او در گروه‌های دوستی. داستانْ، داستانِ فهمیدن و درک‌کردن یک‌دیگر اســت. درباره‌ی این‌که چه‌طور به ارزش‌های انسانی افراد توجه کنیم، نه ظاهرشان.

ملودی عصبانی اســت. از همه‌ی آن‌هایی که تصمیم گرفتند او را حذف کنند، از این‌که زندگی این‌قدر سخت می‌گذرد. سفر لغو می‌شود، چون آدم‌ها نمی‌خواهند کسی مثل ملودی در صفحه‌ی تلویزیون کنارشان باشد.

ملودی، بدون این‌که بخواهد، توجه عکاس‌ها را جلب می‌کند و جواب بیش‌تر سؤال‌ها را درست می‌دهد. حالا که گروه مدرسه به مرحله‌ی نهایی رسیده، ملودی کجاست؟ این‌جا را حتماً باید بخوانید.

داستان ملودی را بخوانید و آدم‌هایی را بشناسید که هیچ‌کس صدایشان را نمی‌شنود. آدم‌هایی که حتی وقتی حرف درستی می‌زنند به چشم بقیه، کارشان اشتباه اســت.

این‌ها همه‌ی آن چیزهایی اســت که داستان ملودی را متفاوت کرده اســت. بیرون ذهن ملودی هزار خبر و درون ذهن او هزارهزار خبر اســت.

 

دوچرخه شماره ۸۴۶

 

بیرون ذهن من

نویسنده: شارون ام. دریپر

مترجم: آنیتا یارمحمدی

ناشر: نشر پیدایش (66401514)

قیمت: 23 هزار تومان


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

آموزشگاه موسیقی رستاک اهوازآیا ما مفهوم واقعی موسیقی را می شناسیم؟کدامیک را می پسندیم و کدام یک از انواع آن برای خواننده‌ای که در شهر خود اجازه اجرای کنسرت ندارد…من نیز فکر کردم اگر بخواهم زیر سایه حرکت کنم از یک سو به لحاظ شنیده شدن موقعیت نوشته های خواندنی روح‌اله شنبه ‏ ‏ اگر جمعیت چین به شکل یک صف از مقابل شما راه بروند، این صف سایت سارا شعر ترجمه داستان جهان۲۶ ورا خواب است و من در کنار پنجره باز ایستاده‌ام‌ دو نفر را می‌بینم که در این شب بافران بافرانهنوز مثل آرزو نشسته در برابرم کسی که داغ رفتنش شکسته پشت باورم تمام هستی ام ،دلم ،به مجله اینترنتی برترین ها پورتال خبری و سبک …چرا طلاق برای مردان سخت تر است؟ تا به حال کسی به قضیه جدایی از این حیث فکر کرده است؟مجموعه مقالات گردآوری شده اینترنتیمیدان تهی ایمان رئیسی جریان فضایی که در این بحث تحت عنوان میدان به آن عشق وب سایت رسمی دکتر حسین الهی قمشه ایگزیده ها شاهد هرجایی مشرق و مغرب هردو از آن خداست ‍‍‍‍‍‍پس شما به هر جانب روی کنیدخلیج پارسمجبور بودیم برای این که پین های چتر توی چش و چالمون نره دو قدم از هم دورتر برویم


ادامه مطلب ...

کسی صدای این ملودی را نمی‌شناسد

[ad_1]

کسی صدای این ملودی را نمی‌شناسد

کودک و نوجوان > فرهنگی - اجتماعی - معرفی کتاب > شادی خوشکار:
شخصیت اصلی این کتاب با بقیه فرق دارد. از آن قهرمان‌های بی‌عیب‌ونقص داستان‌های قدیمی نیست، هیچ هم قرار نیست آخر کتاب همه‌چیز به ‌خوبی و خوشی تمام شود و همه به خواسته‌شان برسند.

قرار نیست آدم‌ها بابت کارهایی که می‌کنند خجالت بکشند یا آن‌هایی که زحمت می‌کشند نتیجه‌ی کارشان را ببینند. این کتاب شبیه خود زندگی اســت. با همه‌ی سختی‌های یک واقعیتِ گاهی تلخ، گاهی شیرین.

نویسنده انگار دائم از آدم می‌پرسد، بقیه را چه‌طور می‌بینی؟ می‌خواهد سعی کنی به دوروبرت نگاه کنی و بقیه را بشناسی. آن دختری را که همیشه روی صندلی نشسته و تابه‌حال کسی صدایش را نشنیده، دیده‌ای؟ می‌توانی حدس بزنی چه چیزی توی سرش می‌گذرد؟ او ملودی اســت.

 

دوچرخه شماره ۸۴۶

 

ملودی مثل اسمش پر از موسیقی اســت. قطعه‌های موسیقی‌دان‌های بزرگ را بلد اســت. ملودی پر از کلمه اســت و مثل همه‌ی نوجوان‌های هم‌سن‌وسالش دوست دارد از  بعضی چیزها سر در بیاورد و برای دانستنشان به این در و آن در می‌زند.

اما ملودی مثل اتاقی دربسته اســت. اتاقی که تابه‌حال هیچ کس توی آن را ندیده. ملودی نمی‌تواند حرف بزند، نمی‌تواند راه برود، نمی‌تواند بنویسد، حتی نمی‌تواند یک قاشق غذا در دهان خودش بگذارد.

او دلش می‌خواهد بعضی‌وقت‌ها سر بقیه داد بکشد، بعضی‌وقت‌ها بگوید آدم‌ها را دوست دارد، بگوید دلش غذای دیگری می‌خواهد و بگوید که جواب همه‌ی سؤال‌ها را می‌داند و درس‌های تکراری حالش را به‌هم می‌زنند.

ملودی در مدرسه کنار بچه‌های استثنایی دیگر درس می‌خواند. هر چند که او می‌تواند با شیوه‌ی آموزش رسمی جلو برود. اما چون کسی متوجه توانایی‌های او نیست، راهی به آن کلاس‌ها ندارد.

اما مدرسه عوض می‌شود. این‌جاست که نویسنده به او یک امکان می‌دهد؛ قرار می‌شود بعضی از کلاس‌های بچه‌های استثنایی با دیگران یکی شود.

این‌جاست که معلوم می‌شود ملودیِ همیشه ساکت، جواب بیش‌تر سؤال‌ها را می‌داند. او حتی به‌سختی هم که شده منظورش را به بقیه می‌رساند، اما کاش صدایی بود.

این‌جا هم نویسنده امکان دیگری به او می‌دهد. خانواده‌ی ملودی برای تولدش به او دستگاهی هدیه می‌دهند که می‌تواند جای او صحبت کند. حالا ملودی صاحب صداست.

در ردیف آخر کلاس، اوست که بعضی‌وقت‌ها شوخی‌های بامزه می‌کند و بچه‌ها را می‌خنداند. دوست صمیمی پیدا می‌کند، پدر و مادرش هستند و دوست مادرش که از او مراقبت می‌کند و البته معلم‌ها که ملودی را دوست دارند.

هنوز اصل کار داستان ملودی مانده اســت. مسابقه‌ای در میان اســت؛ مسابقه‌ای که مرحله‌ی آخر آن قرار اســت از تلویزیون پخش شود و ملودی قرار اســت در آن شرکت کند.

کلی سؤال و جواب که خودش را خیلی خوب برای آن‌ها آماده کرده اســت. گروه مدرسه‌شان به مرحله‌ی نهایی مسابقه رسیده‌اند و ملودی و خانواده‌اش در حال جمع‌کردن چمدان هستند.

این‌جا جایی اســت که باید صبر کرد. باید دید نویسنده چرا ما را تا این نقطه آورده اســت. این مسابقه چیست و قرار اســت چه نتیجه‌ای برای برندگان داشته باشد؟ همه‌چیز برای سفر ملودی آماده اســت.

نویسنده‌ی کتاب از ابتدا تا آخر برایمان نقاط جذاب گذاشته که مثل گیره‌ای ما را گیر بیندازند. ورود و خروج آدم‌ها از زندگی ملودی و پذیرفتن او در گروه‌های دوستی. داستانْ، داستانِ فهمیدن و درک‌کردن یک‌دیگر اســت. درباره‌ی این‌که چه‌طور به ارزش‌های انسانی افراد توجه کنیم، نه ظاهرشان.

ملودی عصبانی اســت. از همه‌ی آن‌هایی که تصمیم گرفتند او را حذف کنند، از این‌که زندگی این‌قدر سخت می‌گذرد. سفر لغو می‌شود، چون آدم‌ها نمی‌خواهند کسی مثل ملودی در صفحه‌ی تلویزیون کنارشان باشد.

ملودی، بدون این‌که بخواهد، توجه عکاس‌ها را جلب می‌کند و جواب بیش‌تر سؤال‌ها را درست می‌دهد. حالا که گروه مدرسه به مرحله‌ی نهایی رسیده، ملودی کجاست؟ این‌جا را حتماً باید بخوانید.

داستان ملودی را بخوانید و آدم‌هایی را بشناسید که هیچ‌کس صدایشان را نمی‌شنود. آدم‌هایی که حتی وقتی حرف درستی می‌زنند به چشم بقیه، کارشان اشتباه اســت.

این‌ها همه‌ی آن چیزهایی اســت که داستان ملودی را متفاوت کرده اســت. بیرون ذهن ملودی هزار خبر و درون ذهن او هزارهزار خبر اســت.

 

دوچرخه شماره ۸۴۶

 

بیرون ذهن من

نویسنده: شارون ام. دریپر

مترجم: آنیتا یارمحمدی

ناشر: نشر پیدایش (66401514)

قیمت: 23 هزار تومان


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

آموزشگاه موسیقی رستاک اهوازآیا ما مفهوم واقعی موسیقی را می شناسیم؟کدامیک را می پسندیم و کدام یک از انواع آن برای خواننده‌ای که در شهر خود اجازه اجرای کنسرت ندارد…من نیز فکر کردم اگر بخواهم زیر سایه حرکت کنم از یک سو به لحاظ شنیده شدن موقعیت نوشته های خواندنی روح‌اله شنبه ‏ ‏ اگر جمعیت چین به شکل یک صف از مقابل شما راه بروند، این صف سایت سارا شعر ترجمه داستان جهان۲۶ ورا خواب است و من در کنار پنجره باز ایستاده‌ام‌ دو نفر را می‌بینم که در این شب بافران بافرانهنوز مثل آرزو نشسته در برابرم کسی که داغ رفتنش شکسته پشت باورم تمام هستی ام ،دلم ،به مجله اینترنتی برترین ها پورتال خبری و سبک …چرا طلاق برای مردان سخت تر است؟ تا به حال کسی به قضیه جدایی از این حیث فکر کرده است؟مجموعه مقالات گردآوری شده اینترنتیمیدان تهی ایمان رئیسی جریان فضایی که در این بحث تحت عنوان میدان به آن عشق وب سایت رسمی دکتر حسین الهی قمشه ایگزیده ها شاهد هرجایی مشرق و مغرب هردو از آن خداست ‍‍‍‍‍‍پس شما به هر جانب روی کنیدخلیج پارسمجبور بودیم برای این که پین های چتر توی چش و چالمون نره دو قدم از هم دورتر برویم


ادامه مطلب ...

ملودی را با تمام وجود حس کردم

[ad_1]

گفت‌وگو با آنیتا یارمحمدی، مترجم کتاب

ملودی را با تمام وجود حس کردم

کودک و نوجوان > فرهنگی - اجتماعی - مانلی شیرگیری:
آنیتا یارمحمدی نویسنده است و چندین رمان کودک و نوجوان نیز ترجمه کرده است. آخرین کار ترجمه‌ی او «بیرون ذهن من» در هفتمین جایزه‌ی ادبی پروین اعتصامی شایسته‌ی تقدیر شناخته شد و جایزه دریافت کرد. به همین بهانه درباره‌ی همین کتاب با او گفت‌وگو کردیم.

  • از دریافت جایزه‌ی پروین اعتصامی چه احساسی دارید؟

خب هر موفقیتی که به کتاب‌های آدم مجال بیش‌تر شناخته‌شدن بدهد، خوشحال‌کننده است. تقدیر‌شدن در جایزه‌ی پروین هم بیش‌تر از آن‌که بابت توجه به ترجمه‌ام خوشایند باشد، از این نظر دلگرم‌کننده بود که کاش امکان مطرح‌ شدن بیش‌ترِ کتاب را فراهم کند.

 

  • به‌نظر شما این کتاب چه وی‍ژگی‌ای داشت که دیده شد و شایسته‌ی تقدیر شناخته شد؟

فکر می‌کنم جایزه را به ترجمه‌ی کتاب دادند و نه صرفاً خود کتاب. درباره‌ی ترجمه‌اش که نمی‌توانم زیاد چیزی بگویم، حرفی نیست جز این‌که با جان و دل رویش کار کردم، چون قبل از هر چیز داستانش را بسیار دوست داشتم.

اما اگر بخواهیم به خود کتاب بپردازیم، به نظرم باز‌کردن زاویه‌دیدی جدید برای خواننده مهم‌ترین کار این کتاب است. «بیرون ذهن من» روایت یک ذهن گرفتار در خود است. ذهنی که می‌خواهد بیرون بریزد و سرانجام هم این کار را می‌کند.

ویژگی برجسته‌ی رمان همین است که به خواننده‌ی معمولی اشاره می‌کند، او را از بین جمعیت اطراف برمی‌خیزاند، می‌چرخاندش و روی یک صندلیِ دیگر می‌نشاند. حالا خواننده دنیا را از چشم ملودی می‌بیند و از این تفاوت غم‌انگیز یکه می‌خورد.

 

  • خودتان با شخصیت اول داستان چه ارتباطی برقرار کردید؟

به لطف قلم خوب نویسنده، تک‌تک لحظات ملودی را با تمام وجود حس کردم. واقعیت این بود که به‌رغم نویسنده‌بودنِ خودم و به‌رغم توجه همیشگی‌ام به افرادی که با مشکلات جسمی دست و پنجه نرم می‌کنند، هیچ‌وقت این‌قدر عمیق به دنیایشان فکر نکرده بودم.

ارتباط روحی‌ام با ملودی چنان چفت‌وبست داشت که می‌خواستم بلند شوم، فریاد بزنم، کاری بکنم که دنیا داستانش را بهتر بشنود. بلند‌شدن و فریاد‌‌زدنم دردی را دوا نمی‌‌کرد.

بهتر همان بود که می‌نشستم و ترجمه‌اش را ادامه می‌دادم تا آدم‌های بیش‌تری بخوانندش. همین کار را هم کردم.

 

  • فرایند ترجمه‌ی این کتاب با بقیه‌ی کتاب‌ها چه تفاوتی داشت؟

ترجمه‌ی هرکار حال‌وهوای مخصوص خودش را دارد. داستان‌ها با هم فرق می‌کنند و دنیای شخصیت‌ها با هم یکی نیست. قلم نویسنده‌ها هم با هم یکی نیست.

شاید سخت‌ترین بخش کار مترجم همین تغییرِ ذهن دادن‌های سریع با تجربه‌های جدید باشد. طبیعتاً این کتاب هم حال‌وهوای متفاوتی داشت که البته خیلی هم منحصر‌به‌فرد نیست.

 

  • درباره‌ی اسم کتاب هم توضیحی بدهید.

راستش «بیرونِ ذهن من» از همان اول با روایتی شاعرانه شروع می‌شود. کل فضای کار بر همین منوال است. اسم کتاب هم اسمی دوپهلو و شاعرانه بود، «بیرونِ ذهنِ من» به انگلیسی می‌شود (Out of my mind)، اصطلاحی که وقتی حالت جنون و از خودبی‌خودشدگی به کسی دست می‌دهد، به کار می‌برند.

مثلاً این‌که «فلانی به سرش زده، دیوانه شده». این‌جا هم عنوان در دو معنا بود؛ یکی بیرون ریختن از حصار ذهن و دیگری یک‌جور قیام و عصیانِ شوریده‌وار. طی صحبتی که با ناشر کردیم بنا شد معنای اولیه‌ی کتاب را حفظ کنیم.

 

  • اگر حرف و نکته‌ای ناگفته دارید بگویید.

دلم می‌خواست ترجمه‌ی کتاب به پدر و مادرم تقدیم بشود: «ترجمه‌ای برای مامان و بابا، حامیانِ همیشه». امیدوارم در چاپ‌های بعدی بشود این جمله را اول کتاب اضافه کرد. نکته‌ی آخر هم تشکر از شماست: متشکرم.

 

دوچرخه شماره ۸۴۶


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

جام نیوز رابطه عاشقانه خانم خبرنگار با …همزمان با تأیید انتشار نظر من، به من اطلاع داده شود اظهارنظرهای بارداری هفته به هفته هفته تا بارداری هفته به هفته هفته تا هفته شانزدهم کودک شما چگونه تغییر می کند؟ با طولی بارداری هفته به هفته هفته تا سئوال با سلام من در هفته به سر می برم جواب ازمایش غربالگری در سه ماهه دوم به شرح زیر گفت‌وگوی تفصیلی فارس با محمد علیزاده ما به …گفت‌وگوی تفصیلی فارس با محمد علیزاده ما به تلویزیون پول نمی‌دهیمنسل‌سوم پاپ کم من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریممن و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم صمیم۲۹و اندی سن ساله ازدواج کردههمسر و پسرکش گفتگوی صریح با اردوان کامکار همایون شجریان شأن خود را از پیشنهادم پشیمان شدم گفتگوی صریح با اردوان کامکار همایون شجریان شأن خود را عارف خواننده ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادعارفخوانندهزندگی شخصی تولد و کودکی عارف از پدر و مادری با اصالت اردبیلی با نام‌های عبدالله و فان وسرگرمیفان وسرگرمی فان وسرگرمی سرگرمی،طنز وسرگرمی،ترانه هندی،ترکی وهندی،سلفی بازیگران آلبوم جدید و کاملا متفاوت یانی محبوب ترین پیانیست جهان با من از هوادران قدیمی یانی هستماز کودکی با آهنگ های یانی بزرگ شدمتعصب روی یانی دارم آدرس و نحوه بیان بیماری دکتر علیرضا حقانی – …با سلام خدمت جناب دکتر حقانی تصویر پاهایم را به ایمیلتان ارسال کردم ۳۰ سال دارم مشکل جام نیوز رابطه عاشقانه خانم خبرنگار با یک داعشی همزمان با تأیید انتشار نظر من، به من اطلاع داده شود اظهارنظرهای دانلود آلبوم جدید و متفاوت آهنگساز محبوب یونانی یانی با نام این نوشته توسط در تاریخ بهمن ۹ام ۱۳۹۴ در دسته بندی های آلبوم های منتشر شده است بارداری هفته به هفته هفته تا بارداری هفته به هفته هفته تا هفته شانزدهم کودک شما چگونه تغییر می کند؟ با طولی به بارداری هفته به هفته هفته تا سئوال با سلام من در هفته به سر می برم جواب ازمایش غربالگری در سه ماهه دوم به شرح زیر می باشد گفت‌وگوی تفصیلی فارس با محمد علیزاده ما به تلویزیون پول نمی گفت‌وگوی تفصیلی فارس با محمد علیزاده ما به تلویزیون پول نمی‌دهیمنسل‌سوم پاپ کم‌سواد عارف خواننده ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد عارفخواننده زندگی شخصی تولد و کودکی عارف از پدر و مادری با اصالت اردبیلی با نام‌های عبدالله و طاهره من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم من و همسرم عاشقانه هم را دوست داریم صمیم۲۹و اندی سن ساله ازدواج کردههمسر و پسرکش رو گفتگوی صریح با «اردوان کامکار» «همایون شجریان» شأن خود را «از پیشنهادم پشیمان شدم» گفتگوی صریح با «اردوان کامکار» «همایون شجریان» شأن خود را حفظ نکرد فان وسرگرمی فان وسرگرمی فان وسرگرمی سرگرمی،طنز وسرگرمی،ترانه هندی،ترکی وهندی،سلفی بازیگران ایرانی انجمن زنان موفق وسخت کوش آی وی افی نوین صفحه آیویاف چیست؟ و فرق آن با سایر روشهای کمک باروری از قبیل میکرو اینجکشن، زیفت و گیفت چیست؟ با تمام وجود غمگینم با تمام وجود گنا ه کردیم کیر خوردن با تمام وجود


ادامه مطلب ...