وبسایت دیجیاتو - لیلا حیدری: Jeff Haden (نویسنده و سخنران) در چند ماه اخیر توانسته با افراد بسیار موفقی از جمله مارک کیوبن (صاحب تیم دالاس ماوریکس، شرکت HDNet و چند کمپانی دیگر)، ونوس ویلیامز (قهرمان تنیس دو نفره ی ویمبلدون)، جک ولش (مدیر سرشناس اسبق جنرال الکتریک) و Roger Penske (مالک تیم اتومبیل رانی Penske) صحبت کند و دلیل موفقیت آن ها را جویا شود.
جک ولش: دارای ژن سخاوت مندی
او معتقد است که همه ی رهبران بزرگ، ژن سخاوتمندی در وجود خود دارند. این نوع رهبران علاقه ی وافری به بخشش و ترفیع دادن دیگران دارند. می توان گفت آنقدر از موفقیت دیگران خوشحال می شوند که از موفقیت خود نمی شوند.
به اختصار، او معتقد است که رهبر، موفقیت خود را باید در موفقیت افرادش ببیند.
ونوس قهرمان تنیس است و سال هاست که چندین شغل را هم زمان با هم انجام می دهد.
همه ی ما قادر به انجام دادن چند کار هم زمان هستیم؛ اما اگر کار درست را انتخاب کنیم. گاهی یک کار مکمل دیگری می شود.
مهربانی کردن انواع متفاوتی دارد؛ می تواند مانند نوشتن یک چک، بزرگ و یا گرفتن یک عکس، کوچک باشد (مانند کاری که مارک کرد). او در حال رفتن به روی سن و صحبت برای خیل عظیمی از مردم بود اما وقفه ای کرد و به کسی که نمی شناخت احترام گذاشت.
هر جا و هر زمان که می توانید، کار خوبی بکنید. اثری که شما می گذارید می تواند نقطه ی عطف بزرگی برای فرد دیگری باشد.
تیم اتومبیل رانی وی تا به حال 400 مسابقه و 29 قهرمانی شامل 16 رقابت Indianapolis 500 و دو مسابقه Daytona 500، را برده است.
با یک نگاه دقیق می بینید که تمام اینها به خاطر عملکرد Roger است. او سالانه 600000 مایل سفر هوایی دارد تا نمایندگی ها، کارخانه ها و تیم ها را ببیند. او می داند که تنها راه موفقیت کارهایش این است که خود، ناظر باشد.
اگر راجر می تواند پس شما نیز می توانید. به یاد داشته باشید هر کاری را مانند او کامل انجام دهید.
می خواهیم از غول های رسانه ای جهان حرف بزنیم. از شرکت هایی که قرار بود درآمدشان در فهرست درآمدهای کشورهای جهان قرار گیرد، آنها بیش از 120 کشور جهان پول در آورده بودند. از تلویزیون ها و روزنامه هایی که به معنای واقعی کلمه قدرت اقناعی دارند و هر کدام می توانند به اندازه یک واحد دانشگاهی درس کسب و کار و تجارت را به ما بدهند.
فهرست 7 بنگاه رسانه ای جهان روبروی شماست. از لیست سال 2015 فوربس استخراج شده است. آن لیست البته 10 شرکت را نام برده ولی ما سه شرکت که بیشتر زیر ساخت رسانه ای را آماده می کردند و مثلا ماهواره اجاره می دادند و در محتوا دخالتی نداشتند را حذف کردیم. حاصل این فهرست هفت تایی است.
مدو نکته در این فهرست جالب است. یکی اینکه جز برخی از اسامی، باقی نام ها برای مان آشنا نیست. گویا ما خیلی از جریان اصلی کسب و کار رسانه ای جهان دور افتادیم و بیشتر در وادی رسانه هایی هستیم که با خبرهای شان در زندگی ما اثرگذار هستند. نکته دوم اما مدلی است که امروز در کشور ما هم پرطرفدار است. مدل گره زدن فروش اینترنت با تولید محتوا از طریق ایجاد رسانه های اینترنتی؛ کاری که در ایران خدمات دهندگان اینترنتی دارند با تاسیس تلویزیون های درخواستی یا همان VOD انجام می دهند.
نکات دیگری هم البته هست، مثل نقش شهر نیویورک به عنوان شهر موسس اغلب این شرکت ها یا قدمت برخی از آنها که به حدود 90 سال پیش باز می گردد. با این حال جای غصه هم وجود دارد که بعضی از این شرکت ها حدود 10 سال از صداوسیمای بعد از انقلاب و حدود 30 سال از رادیو و تلویزیون در ایران جوان ترند ولی کیلومترها جلوتر از رسانه های سمعی و بصری ما قرار دارند.
لیست هفت رسانه بزرگ رسانه ای جهان را بخوانید.
1. کامکست
2. والت دیزنی
3. فاکس قرن بیست و یکم
4. تایم وارنر
5. سی بی اس
6. ویاکام
7. اسکای برودکستینگ
خیلی کم پیش می آید که فردی به صورت شانسی به موفقیت برسد و بتواند این موفقیت را تداوم ببخشد، موفقیت نتیجه خصوصیات رفتاری است که فرد مورد نظر در طول زندگی آنها را به دست آورده است و یک شبه نمیتوان به آنها رسید، طرز تفکر و حرف زدن افراد موفق نیز متفاوت با سایرین است و به راحتی هر جمله ای را نمی توانید از آنها بشنوید.
به گزارش آلامتو و به نقل از بازده؛ در این مقاله جملاتی که هرگز از یک آدم موفق نمی شنوید را به اطلاعتان میرسانیم.
اگر میخواهید در نقشِ یک کارآفرین باشید یا در حرفهتان موفقتر شوید، میتوانید برای شروع باید هر چه بیشتر شبیه به افراد همواره موفقی صحبت کنید یا فکر کنید که آنها را میشناسید یا دربارهی آنها مطالعه میکنید. در اینجا برخی جملاتی که هرگز از یک آدم موفق نمی شنوید آمده است :
این شما و این هم فهرست جملاتی که هرگز از یک آدم موفق نمی شنوید :
چیزی که آدمها و شرکتها را موفق میکند قابلیت حل مشکل مشتریانشان و مطالبهی اولویتهای اصلیشان است. اگر یک نیاز مرتبا بهوجود بیاید، موفقترینِ آدمها یاد میگیرند چگونه با سرعت هر چه بیشتر به حل آن بپردازند.
آدمهای موفق یاد میگیرند به جای سرکوبِ خودبهخودی و غیر ارادیِ راهحلیابی و چارهاندیشی، برای موفقیت در یک پروژه یا در حرفهشان باید چه کاری انجام دهند. بهعنوان مثال، هیچگاه نمیبینید یک مشاور بینالمللی موفق در زمینهی کسبوکار که در سال بارها به ایتالیا سفر میکند، یاد گرفتن زبان ایتالیایی را نپذیرد.
ادعای بیخبری و بیاطلاعی کردن مشکل را دور نمیکند. فقط باعث میشود پرسشگر فرد دیگری را بیابد که بتواند با آن مجموعه کار کند تا راهحلی برای آن مشکل بیابند. اگرچه همواره خوب است با آدمهایی که در تعامل هستید، صادق باشید، به پایان رساندن این عبارت با ’ولی راهی برایش پیدا میکنم‘ یک روش مطمئن برای موفقتر شدن است.
آدمهای متعالی میدانند باید خودشان را با آدمهایی احاطه کنند که باهوش، دانا و متعهد باشند. آن چه باعث کارآمد بودن این روش میشود بها دادن به افراد در جای مقتضی است، از هر دست که بدهید از همان دست بازخواهید گرفت. آدمهایی را که به شما کمک کردهاند یا تأثیر مثبتی برای شما داشتهاند، شناسایی کنید، اینگونه همواره میتوانید خودتان به موفقیت دست یابید و به رسمیت شناخته شوید.
یکی دیگر از جملاتی که هرگز از یک آدم موفق نمی شنوید این است که ’خیلی زود است.‘ هیچوقت نمیشنوید که بنجامین فرانکلین یا آدمهایی مثل استیو جابز بگویند، ’برای من خیلی زود است که آنجا باشم‘. اگر یک ملاقات شبکهای، راهاندازی پروژه یا فرصت مصاحبه در صبح اول وقت وجود داشتهباشد، موفقترین آدمها هر آنچه را باید انجام دهند تا در آنجا حضور داشته باشند، انجام میدهند. بخشی از موفق بودن این است که در زمان درست در جای درستی قرار داشته باشید، سحر خیز بودن یا شبزندهدار بودنتان هیچ تأثیری در این قضیه ندارد.
در همین راستا، اگر یک شریک بالقوهی کسب و کار از شما خواسته است ساعت ۹ شب یک قرار شام با او داشته باشید، و این کار برایتان مقدور است، قطعا سر قرار حاضر شوید. این امکان وجود دارد که روز بعد خسته باشید، ولی ارتباطاتی که طی یک شام کوچک یا پس از یک جلسهی چند ساعته برقرار میکنید، میتواند در موقعیت حرفهای یا پروژهی بعدیتان تفاوت ایجاد کند.
کاملا همعقیده بودن با آدمی دیگر یک اتفاق نادر است، ولی اگر واقعا با آدمی در ارتباط هستید و میخواهید با او همکاری داشتهباشید، راهی پیدا کنید تا این خواسته را عملی کنید. پیدا کردن افرادی که از مصاحبت با آنها لذت ببرید زیاد روی نمیدهد، لذا چه یک مطالعهی موردی باشد یا یک کسبوکار جدید، افراد موفق میدانند همکاری با آن دسته از آدمهایی که از نظر شخصیت و علاقهمندیها با شما سازگار هستند مسیری است به سوی موفقیتی واقعی.
اکثر مواقع این یک عبارت پُرکننده است، و هیچ تداومی بهدنبال ندارد. آدمهای موفق میدانند که اگر واقعا بخواهند با فردی ارتباط داشتهباشند، باید بر اینکار استمرار بورزند تا بهوقوع بپیوندد. همچنین این ایده را بهوجود میآورد که موفقترینِآدمها، بدون هیچگونه دستور کار مخفی، به سختی تلاش کردهاند تا ارتباطات و پیوندهای اصیلی درون شبکهشان ایجاد کنند، . توسعهی شبکهتان به معنای به فکر دیگران بودن است، در حالیکه ارتباطاتتان با آنها را در اولویت ذهنتان نگهدارید.
افراد موفق اگر موقعیتی بر سر راهشان قرار بگیرد، هر کاری میکنند تا آن موقعیت به واقعیت تبدیل شود. مطمئنا، این احتمال وجود دارد که این امر به معنیِ تخصیصِ ساعتهای طولانیتر تعبیر شود، ولی اگر میخواهید چیزی به واقعیت بپیوندد، هزینهاش این خواهد بود. گذشته از اینها، به گفتهی لاو – تیزو: “زمان یک ماهیتِ ساختنی است. گفتنِ ’وقت ندارم‘، مانند این است که بگویید، ’نمیخواهم‘”.
دوباره، همانگونه که در شمارهی ۴ اشاره شد، موفقترینِ آدمها وقتی کار به تعریف و تمجید از یک پروژهی موفق میرسد، سخاوت بهخرج میدهند. هیچ ایدهای حقیقتا به کسی تعلق ندارد – ترکیبی است از تجاربشان از تعامل و ساختاری از ایدههای اشتراکی با یک تیم. تعریف و تمجید بخش حیاتی در تأسیس یک فرهنگ و شرکت موفق است.
تام کورلی مالک وبگاه عادات ثروتمندان دریافتهاست که ثروتمندان بسیار بیشتر از فقرا به مطالعهی (یا گوش دادن به) کتابها میپردازند: ۶۳ درصد از والدین متمول کودکانشان را به مطالعهی دو یا چند کتاب غیر داستانی در ماه وا میدارند، این رقم در فقرا ۳ درصد است. همچنین، ۶۳” درصد از متمولین در طول رفت و آمد به محل کار به کتابهای صوتی گوش میدهند، این رقم در فقرا ۵ درصد است”. مطالعهی کتابهای غیر داستانی (همینطور داستانی) به کاهش استرس، بهبود خلاقیت و ارتقاء حافظه تان کمک میکند.
بخشی از موفق بودن به مفهوم والایِ خود ارزشی برمیگردد. این که خودتان باشید یک ویژگی است که موفقیت شما در کسب و کار و زندگی شخصیتان را نوید میدهد. علایق واقعیتان را دنبال کنید. اگر به پول نیاز نداشتید چه کارهایی در زندگیتان انجام میدادید؟
آدمهای موفق میدانند چه زمانی راهشان را تغییر دهند و پذیرش بهانههای دیگران را متوقف کنند. اگر تنگنایی وجود داشتهباشد و چیزی (یا فردی) مانعِ تکمیلِ بهموقع پروژه، تأسیس کسب و کارتان، یا حرکت بهسوی اهدافتان میشود، وقت آن رسیده است که حد و مرز بگذارید و تصمیم بگیرید همکاریتان را محدود کنید.
کپیبرداری از رقبا، اجلِ احتمالیِ بسیاری از شرکتها است. ابتکار واقعی از بخشهای کوچک و کم اهمیت نشأت میگیرد: پی بردن به این که رقبا چهکاری انجام نمیدهند و پُر کردن آن خلأ به منظور پاسخگویی به یک نیاز در صنعت.
موفقیت واقعی میبایست به شکل یک رویکرد متنوع دیده شود، همراه با تعطیلات، تعطیلات آخر هفته با دوستان و خانواده و ساعتهایی در روز کاری که کارایی ندارید. وقتی حجمکاری برای هر فردی بسته به زمان متغیر است، رفتن به تعطیلات شما را در کارتان بهتر میکند.
بعضی اوقات، برای رسیدن به جایی که میخواهید، بهترین و سادهترین کاری که میتوانید انجام دهید این است که به راحتی نمونههایی را که دیگران برایتان میچینند دنبال کنید.
وبسایت بهتر از دیروز: این مطلب تقدیم میشه به همه خانومهایی که در حال مبارزه برای فراهم کردن یه زندگی بهتر برای خودشون و بقیه هستند . چه خوب میشه اگر هر کدوم پله های نردبانی باشیم که ما رو به اوج موفقیت میبره.
1 - مسئولیت هزینه هاشون رو به عهده میگیرن .
زنان موفق شیوه کسب درآمد منحصر به فرد خودشون رو دارند و از کسی پول تو جیبی دریافت نمیکنن . علاوه بر اون همیشه نیم نگاهی به تعادل هزینه ها و درآمدشون دارن و مسئولانه رفتار میکنن و این رو وظیفه خودشون میدونن که بر هزینه هاشون نظارت داشته باشن .
2 - برای هزینه ها بودجه معینی رو در نظر میگیرن .
زنان موفق برای هزینه هاشون مقدار خاصی رو در نظر میگیرن و بی رویه خرج نمیکنن . فرقی نداره که پولدار باشن یا نه ، اونها میدونن که مدیریت هزینه ها خیلی اهمیت داره . فرقی نمیکنه چند تا صفر تو حساب بانکی شون وجود داره اونها همیشه هزینه ها رو الویت بندی می کنند و ولخرجی بیش از حد نمیکنن .
3 - سلامت مالی خیلی خیلی براشون اهمیت داره .
سلامت مالی به این معناست که روی هزینه ها کنترل داشته باشیم و برای اونها الویت بندی داشته باشیم . برای زنهای موفق اهمیت داره که هزینه هایی که انجام میشه برای کوتاه مدت نباشه ، مثلا به جای یه ریخت و پاش بزرگ برای خرید لباس میتونن مبلغی رو به خیریه کمک کنن یا اینکه در حساب بلندمدتی چس انداز کنن .
4 - راجع به هزینه های اضافی بهانه نمیتراشن .
زنان موفق بهانه نمیتراشن . خریدهای بی حد و حساب و بدهی های آخر ماه رو گردن افسردگی و تنهایی نمیندازن . مقصر این هزینه های اضافی رو خودشون میدونن و سعی میکنن که بعدا جبران کنن . این زنها به اشتباه خودشون اقرار میکنن و بهانه تراشی نمیکنن .
5 - منتظر پول تو جیبی از کسی نمیمونن .
اونها منتظر نمیمونن تا کسی نیازهاشون رو برآورده کنه ، این فرد چه والدین و چه همسر میتونه باشه . استقلال مالی به شما در رابطه قدرت میده و وابستگی شما رو به افراد کم میکنه . زنهای موفق میدونن که اتکای مالی باعث میشه برای تصمیم ها وابسته به دیگران باشن و منتظر تایید اونها بمونن . اونها میدونن چطور از مهارتهاشون استفاده کنن تا درآمد خوشدون رو داشته باشن و از خودشون در هر شرایطی مواظبت کنن .
6 - برای خودشون اهداف مالی در نظر می گیرن .
زن های موفق هیچ کاری رو بدون برنامه ریزی انجام نمیدن . اونها میدونن که فرستادن انرژی مثبت کافی نیست بلکه باید دست به کار بشن و آستین ها رو بالا بزنن . اونها برای خودشون هدف گذاری می کنن و برای رسیدن به نقطه دلخواه تلاش میکنن و تا وقتب به هدفشون نرسیدن دست از تلاش بر نمیدارن .
7 - به کارما معتقدند .
زنان موفق افراد بخشنده ای هستند . اونها میدونن که هر عملی عکس العملی داره و از کمک کردن به دیگران دریغ نمیکنن . کمک به دیگران رو هزینه نمیدونن بلکه اینکار رو راهی برای رسیدن به رضایت قلبی و بهتر کردن جهان برای زندگی کردن میدونن .
1 - مسئولیت هزینه هاشون رو قبول میکنن .
2 - برای خودشون بودجه تعیین می کنن .
3 - اولویت های مالی براشون خیلی مهمه .
4 - برای هزینه هاشون بهانه نمی تراشن .
5 - برای نیازهای مالی به بقیه وابسته نیستن .
6 - اهداف مالی برای خودشون قرار میدن .
7 - به قدرت کارما معتقدند .
اگر حتی یکی از این خصیصه های اخلاقی رو هم در لیست اهداف بلند مدتتون قرار بدین شما هم میتونید به یکی از زنان موفق و الگوی جامعه تبدیل بشین .
ماهنامه زنان و زندگی - مریم میرزایی: وحشت تمام وجودت را به لرزه می اندازد وقتی در فاصله نیم متری از جانوری بایستی که می دانی به دندان هایش گیر کنی، دیگر راه فراری نداری. اسیر آرواره های قدرتمند، اسکلتی چسبیده به زمین و دندان های تیزی می شوی که حتی دیدنشان در تصاویر تلویزیونی هم دلهره آور است، اما برای «مژگان روستایی» اینچنین نیست. او 10 سال پیش طرحی را در سرپروراند که نام او را به عنوان نخستین زن پرورش دهنده کروکودیل در کشور ثبت کرد؛ نخستین زن و نخستین مزرعه پرورش کروکودیل در ایران.
10 سال، از روزی که با همسرش تصمیم گرفتند، شغلی داشته باشند تا اگر روزی به گذشته نگاه کردند، عمرشان را تلف شده نبینند، می گذرد. از روزهایی که بررسی هایشان به پرورش کروکودیل و شغلی ناشناخته در ایران رسید. روزهایی که این شغل نه دستورالعمل داشت و نه آیین نامه، فقط یک عنوان داشت که آن هم از سایر کشورها وام گرفته شده بود؛ پرورش کروکودیل.
حالا وقتی از کروکودیل ها، از آرواره های قدرتمند، اسکلت به زمین چسبیده و دندان های تیز صحبت می کند، از صبوری و باهوشی این به قول خودش «جانور» می گوید. از ارتباطی که با آن ها گرفته و از رابطه ای که دختر چهار ساله اش با آن ها دارد، «آنیسا، علاقه بسیاری به کروکودیل ها دارد.هر وقت به مزرعه می آید باید او را از کنار حصار کروکودیل ها دور کرد.»
تنها 23 سال داشت که این طرح، راه را به ذهنش باز کرد و حالا که 33 سال سن دارد، در مزرعه شان، 150 سر کروکودیل دارند با 20 نیروی کار که در فصل رونق گردشگری بیشتر هم می شوند. وقتی به 10 سال گذشته فکر می کند، حس موفقیت در رگ هایش جریان می یابد، «حس می کنم به نتیجه رسیدیم و مزد تمام روزهای سخت گذشته را گرفتیم. احساس موفقیت می کنم.»
او یک زن است، یک زن مثل تمام زن های دیگر، اما با روزهایی متفاوت، شغلی عجیب و احساس موفقیت.
بخواهیم خیلی راحت درباره شغل تان صحبت کنم، این می شود که خیلی شغل عجیبی دارید و کمی دور از ذهن برای اینکه یک خانم یا به قولی یک زن جذب آن شود. چه شد که کار پرورش کروکودیل را انتخاب کردید؟
رشته تحصیلی من، جانورشناسی است که این موضوع در انتخاب این کار و این راه کمک زیادی به من کرد. من و همسرم پیش از این کار، مثل بسیاری دیگر از مردم، شغلی اداری و عادی داشتیم، اما تصمیم گرفتیم که کار اداری را کنار بگذاریم و کاری را شروع کنیم که آینده داشته باشد و وقتی چند سال بعد به گذشته خودمان نگاه کردیم، از بیهوده بودن وقت و عمری که صرف کردیم، ناراحت نباشیم. تصمیم داشتیم کاری را شروع کنیم که تولیدی باشد. تاکیدمان روی تولید بود که می توانست صنعتی یا کشاورزی باشد.
پس از ابتدا این شغل را در توان خودتان می دیدید و با همین اطمینان و توانی که از خودتان سراغ داشتید وارد این کار شدید؟
انسان ها همه می دانند چه توانایی هایی دارند و بعد با توجه به توانایی هایشان شغل انتخاب می کنند. وقتی قرار باشد، کار جدیدی را شروع کنید، می دانید که سختی های زیادی در پیش دارید. وقتی اولین کسی هم باشید که این کار را در کشور انجام می دهید، باید بدانید که پیگیری ها و پیش بردن برنامه ها برای آغاز کار، دو یا حتی سه برابر حالت عادی زمان می برد.
به این نکته اشاره کردید که می خواستید کاری را شروع کنید که وقتی به گذشته بر می گردید، از انجام آن ناراحت نباشید و تصمیم گرفتید که کروکودیل پرورش دهید، این پیشنهاد چه کسی بود؟ شما یا همسرتان؟
شغل عحیب، با ریسک بالا و همانطور که گفتید اولین تجربه در کشور. خانواده به خاطر این عجیب بودن و ریسک بالای کار، شما را از این کار منع نکردند؟ کسی نمی گفت چرا این کار؟
ما نگران بودیم. این نگرانی خیلی زیاد بود. پیگیری های جانمایی را انجام دادیم، دوران آموزشی را در کشور دیگری گذراندیم، موافقت اصولی را هم از شیلات گرفتیم و بعد از اینکه اطمینان پیدا کردیم می توانیم کار را شروع کنیم، خانواده ها را از تصمیمان مطلع کردیم. آنها هم نگرانی هایی داشتند اما ما را منع نکردند و از طرف آن ها حمایت شدیم.
اگر قرار باشد، دوباره تصمیم بگیرید، باز هم صبح تان را با کروکودیل ها آغاز می کنید و شب را با فکر کردن به آن ها تمام می کنید یا اینکه کار دیگری را شروع می کنید؟
صد در صد! ما شغل مان را خیلی دوست داریم. کارآفرینی کرده ایم، تعدادی نیروی کار داریم. چرخ کارمان می چرخد و نمی گویم به تمام اهدافمان رسیده ایم اما اگر دوباره به گذشته برگردیم، حتما همین راه را انتخاب می کنیم.
الان 10 سال است که شما پرورش دهنده کروکودیل هستید، 10 سال پیش که قرار بود این کار را شروع کنید، فضا چطور بود؟
وقتی متوجه شدید که هبچ زیرساختی در این زمینه وجود ندارد، حتی آیین نامه و دستورالعملی، دلتان نلرزید؟
شما اولین قدم را برداشتید. بعد از شما افراد دیگری هم وارد این کار شدند؟
چرا دنبال کننده ای نداشتید؟
درباره سختی کار و اینکه چه شد این کار را شروع کردید حرف زدیم اما هنوز نگفتید که کروکودیل های پرورش داده شده را چه کار می کنید؟
ذبح خاصی دارند؟
بله ذبخ مخصوصی دارند که اعلام شده، اما خب در کشور از گوشت این گونه استفاده نمی کنیم و گوشت آن باید صادر شود.
اگر به کارتان نگاه کنید، به نظر خودتان موفق بودید؟
ما دو هدف داریم، صادرات و بازار داخل. با وجود اینکه تقاضا و مشتری در دنیا خیلی زیاد است و تولید کم، اما هدف صادراتی ما هنوز محقق نشده است. یک مزرعه در استرالیا هست که از یک سال قبل، کروکودیل های پرورشی را پیش فروش می کند؛ سالی 10 هزار سر. حالا تصور کنید که ماباید با چند کروکودیل کار را پیش ببریم.
چند سر کروکودیل دارید؟
قیمت هر کروکودیل چند است؟ اگر عامیانه بگویم، مظنه کروکودیل ها در بازار در چه حدودی است؟
کروکودیل هایی که شما پرورش می دهید از چه نژادی هستند؟
کروکودیلی که ما وارد کردیم پروسوس یا آب شور استرالیایی است که از مرغوب ترین نژاد کروکودیل هاست و همه پسند. البته ما در ایران، در مرز سیستان و بلوچستان با کشور پاکستان در رودخانه سرباز هم گونه ای از کروکودیل با نام گاندو را داریم که سایز کوچکی دارد و مرغوب نیست، اما گاندو گونه ای بومی در کشور است. این را هم بگویم که سازمان حفاظت محیط زیست اجازه نمی دهد کسی به گاندوها نزدیک شود.
شاید به این دلیل است که این گونه در معرض خطر قرار دارد. البته ما پیشنهاد دادیم که یک جفت گاندو را در مزرعه مان نگهداری کنیم و در سال نخست که بچه هایشان به دنیا می آیند از بچه ها هم نگهداری کنیم، چون نگهداری از بچه کروکودیل ها بسیار سخت است، اما با این پیشنهاد موافقت نشد.
خانم روستایی، اول عذرخواهی می کنم بابت این پرسش، چون شما با علاقه خاصی درباره این کار صحبت می کنید و فکر می کنم علاقه قلبی به این کار دارید اما تصویری که از کروکودیل یا به قول عامه تمساح وجود دارد این است که گونه دوست داشتنی نیست. خیلی وحشی و درنده است و انسان نمی تواند به خاطر مخاطراتی که ممکن است برایش پیش بیاید با این گونه ارتباط برقرار کند، شما چطور با این گونه ارتباط گرفتید؟
همیشه برنامه هایی که از شبکه های تلویزیونی پخش می شوند، برای اینکه برای مخاطبان جذاب باشند، فقط لحظه های شکار را نشان می دهند. برخلاف تصور همه مردم، این موجود فوق العاده صبور و باهوش است. بی دلیل حرکت نمی کند. بی دلیل حمله هم نمی کند. در پارک کروکودیل ها در قشم، مردم در فاصله نیم متری کروکودیل ها می ایستند و به آن ها نگاه می کنند ولی تا حالا دیده نشده که کروکودیل ها به سمت حصاری که مردم پشت آن هستند، حمله کنند. آن ها می دانند که حصاری بین آن هاست و حمله نمی کنند اما فقط کافی است که وارد حصار شوید، قطعا حمله می کنند.
صبوری یعنی چی؟
کروکودیل ها اصلا موجوداتی نیستند که برای به دست آوردن غذا حمله کنند، آن ها صبر می کنند تا طعمه به آن ها نزدیک شود و بعد شکار می کنند. این گونه همچون سایر جانوران نیست که مسافت زیادی را برای شکار طی کند، البته خصوصیات ظاهری شان هم در این صبوری بی تاثیر نیست. فقط کافی است یک هفته وقت بگذارید و نزدیک آن ها بشاید تا تمام رفتارها و صبوری شان را ببینید، نه لحظه ها و صحنه های شکار را که توسط دوربین ها ضبط می شوند تا صحنه های قشنگی را به نمایش بگذارند.
وبسایت پنجره خلاقیت - فهیمه خراسانی: بیش از ۵ دهه از تأسیس یکی از بزرگترین خردهفروشیهای جهان، یعنی والمارت، توسط سام والتون آمریکایی میگذرد؛ این شرکت که در سال ۱۹۶۲ بهعنوان یک فروشگاه تخفیفدار تأسیس شده بود، هماکنون یکی از بزرگترین شرکتهای خردهفروشی جهان بهشمار میرود و دارای بزرگترین فروشگاههای زنجیرهای، سوپرمارکتها و هایپرمارکتها در سراسر جهان است.
این شرکت که در حال حاضر چندین فروشگاه داخلی و بینالمللی را در سطح جهان پوشش میدهد، طیف متنوعی از مواد غذایی تا پوشاک را ارائه میکند. یافتن جایگاهی جهانی برای یک شرکت خردهفروشی، نشاندهنده روشهای درست بازاریابی و نحوه فروش صحیح محصولات در طی سالها است و بر همین اساس نیز در این گزارش به روند بازاریابی این شرکت و استراتژیهای کاربردی آن برای نفوذ بر مشتریان و فروش بیشتر محصولات میپردازیم.
شرکت خردهفروشی والمارت بهخوبی آگاه است که جذب مشتریان، مهمترین عامل فروش بیشتر و در نتیجه سوددهی بیشتر خواهد بود، بنابراین اقداماتی را برای خدمترسانی بیشتر به مشتریان خود پیریزی کرده است که در رأس آنها، تربیت درست کارمندان قرار دارد.
قیمت پایین و جذب مشتری وفادار
عموما همه مردم در هنگام خرید بهدنبال قیمتهای پایین هستند و این ویژگی مشتریان زیادی را جذب خواهد کرد، بر همین اساس نیز یکی از ویژگیهای بارز فروشگاههای والمارت و قیمتهای پایین محصولات آن است، بهطوری که هر فردی با دیدن آگهیهای این شرکت در رابطه با قیمتهای پایین محصولات آن و رفتن به فروشگاهها و یا وبسایتهای فروش آن، تبدیل به یک مصرفکننده وفادار خواهد شد و والمارت را بهعنوان یکی از مراکز محبوب خود برای خرید انتخاب خواهد کرد؛ شایان ذکر است که قیمت پایین محصولات وقتی در حجم بالایی فروش برود، نهتنها زیانآور نخواهد بود، بلکه سود قابل توجهی را نیز بهدنبال خواهد داشت و خصوصا با جذب مشتریان وفاداری که بهطور ثابت خرید خود را از این فروشگاه انجام خواهند داد، یکی از اهداف مهم این شرکت، یعنی جذب طیف بیشتری از مشتریان، تحقق خواهد یافت.
هر کجا و هر لحظه میتوانید از والمارت خرید کنید
روشهای بازاریابی تنها به تهیه پیامهای تبلیغاتی، ساختن کلیپها و عکسهای تأثیرگذار، طراحی پلتفرمهای تبلیغاتی و… محدود نمیشود، بلکه روشهای غیرمستقیمی نیز وجود دارد که با در نظر گرفتن رفاه مشتریان، بهطور غیرمستقیم، آنها را به شرکت مذکور متمایل میکنند؛ در همین راستا، خدمات آنلاین و در دسترس بودن همیشگی وبسایتهای والمارت، یکی از راهکارهای بازاریابی موفق این شرکت بهشمار میرود.
کمپینهای متعدد در رسانههای اجتماعی
خردهفروشی بزرگ والمارت، بهدرستی اهمیت رسانههای اجتماعی را در برنامههای بازاریابی خود دریافته است و استفاده قابل توجهی از فضاهای مذکور برای فعالیتهای تبلیغاتی خود دارد؛ همچنین با توجه به اهمیتی که روند اشتراکگذاری در صفحات اجتماعی دارد، کمپانی والمارت با یافتن کاربران فعال و برنامهریزی دقیق، بسیاری از آگهیها، عکسها، پیامها و ویدئوهای خود را در این فضاها به اشتراک گذاشته و از این منظر نیز با طیف گستردهای از مخاطبان خود ارتباط برقرار میکند، ضمن اینکه امکان خرید آنلاین در وبسایتهای فروش این کمپانی نیز باعث میشود کاربران رسانههای اجتماعی، بهآسانی در فروشگاههای مجازی این شرکت حضور پیدا کنند و با توجه به تخفیفهای ارائهشده و محصولات متنوعی که این فروشگاه عرضه میکند، جزو گروه خریداران این کمپانی قرار بگیرند.
این کمپانی بزرگ خردهفروشی، سعی در استفاده از همه روشهای تبلیغاتی مناسب را داشته و میتوان گفت در این زمینه موفق نیز بوده است؛ در فروشگاههای والمارت، فروشندگانی را میبینیم که برای امر فروش، آموزش دیده و با صبر و حوصله با مشتریان در حال گفتوگو هستند و بهدنبال متقاعد کردن آنها برای خرید هستند؛ از طرفی تبلیغات این فروشگاه در بسیاری از روزنامهها و مجلات بهچشم میخورد و در عین حال بسیاری از کاربران صفحات مجازی نیز بهصورت روزانه، با محصولات جدید و تخفیفهای ویژه فروش این کمپانی آشنا میشوند؛ همچنین ممکن است نام والمارت در مراکز خیریه نیز بهعنوان یک حامی مالی بهچشم بخورد؛ بنابراین میتوان گفت این غول خردهفروشی، برای انجام فعالیتهای بازاریابی خود، طیف گستردهای از روشهای تبلیغاتی را به صورتی آمیخته مورد استفاده قرار میدهد و از شگردهای بازاریابی سنتی و مدرن، نهایت استفاده را میبرد.
بازاریابی ویروسی والمارت
روش تبلیغات دهانبهدهان که یکی از راهکارهای بازاریابی قدیمی و موثر بهشمار میرود، در دنیای امروز نیز کماکان ارزش خود را حفظ کرده است اما این استراتژی بیشتر در فضای مجازی و با نام بازاریابی ویروسی شناخته میشود؛ به این معنا که برندهای مختلف میتوانند آگهیهای تبلیغاتی خود را مانند ویروسی در بین کاربران مجازی خود منتشر کنند.
در همین راستا نیز شرکت والمارت، با ارائه یک آگهی جالب در بین مخاطبان خود در صفحات مجازی، سعی در شکل دادن به یک بازاریابی ویروسی داشته است؛ به این صورت که آهنگ کریسمس توسط یک هنرپیشه محبوب خوانده میشود و در پایان شرکت والمارت از مخاطبان خود میخواهد که آهنگ مذکور را با صدای خود خوانده و ویدئوی آن را برای این کمپانی بفرستند که در صورت انجام این کار، پاداش مالی به آنها تعلق خواهد گرفت. با توجه به راهکار بازاریابی ویروسی، اقدام فوق باعث بهاشتراکگذاری این آگهی در بین مخاطبان زیادی شد و در نتیجه یک تبلیغ دهانبهدهان در فضای مجازی برای این شرکت اتفاق افتاد.
افراد موفق برای هر روز زندگی خود برنامهریزی کرده و با اولویت بندی کارها و تعین اهداف واقعی به راحتی به همه هدفهای کوچک و بزرگ خود میرسند.
بسیاری از مردم همیشه از گذشته منظم و موفق خود تعریف میکنند و معتقدند که از وقتی ازدواج کردهاند و صاحب فرزند شدهاند و یا اینکه تغیر دیگری در زنگیشان اتفاق افتاده، نظم زندگی و برنامههایشان به هم ریخته است. در اینجا چندنمونه از عادتهای مشترک در زندگی افراد موفق را به شما معرفی میکنیم تا با کمکگرفتن از آنها به گذشته پربار و موفق قبل خود بازگردید.
1. برنامهریزی روزانه
افراد موفق عادت دارند هر روز چند دقیقهای را به خود و به آنچه که قرار است در طی همان روز یا روز بعد انجام دهند بیاندیشند. آنها برای تمام ساعات شبانه روز خود برنامهریزی کرده و طبق آن عمل میکنند
2. انجامدادن کارهای فوری
افراد موفق معمولا زمانی که مشغول انجامدادن کاری هستند و ناگهان به یاد چیز دیگری میافتند که انجامدادن آن کمتر از 5 دقیقه زمان میبرد، به جای یادداشتکردن آن کار همان موقع آن را انجام میدهند.
3. اولویتبندی کارها، از عادات افراد موفق
اگر میخواهید یک انسان موفق باشید؛ وقتی حجم زیادی از کارها روی سرتان ریخته که همه آنها هم باید در یک روز انجام شوند، کاری که باید بکنید این است که تمام آنها را فهرست کرده و اولویت بندی کنید. سپس یکییکی به کارها رسیده و جلوی هرکدام تیک بزنید.
4. شناسایی ساعات طلایی و بهرهبردن از آنها
هیچ کس نمیتواند از تمام 24 ساعت روز به یک اندازه بهره ببرد. برای بیشتر افراد، 2 تا3 ساعت طلایی در طول روز وجود دارد که میتوانند در این ساعات به بهترین شکل از زمان استفاده کرده و بهره کافی ببرند. بهتر است کارهای ضروری را در این ساعات انجام دهید و سایر وظایف را به ساعات معمولی که بازده متوسطی دارید واگذار کنید.
5. انجام چند کار در یک زمان
شاید انجامدادن چندین کار در یک زمان سخت به نظر برسد اما، افراد موفق میدانند چطور همه این کار را به خوبی انجام دهند. مثلا در حین تمیزکردن آشپزخانه به اخبار مربوط به شغل خود گوش میدهند و یا موقع پیادهروی به ایدههای جدید فکر میکنند.
6. نرمافزارهای برنامهریزی/ زمانبندی
افراد موفق گاهی به جای استفاده از کاغذوقلم و یادداشتکردن وظایف، از نرمافزار های مختلف برای این کار استفاده میکنند و با صرف زمان کمتر نتیجه بهتری میگیرند. مثلا برای برنامههایی که همه اعضای خانواده در آن سهیم هستند به جای آنکه وظایف دیگران را روی یک کاغذ بزرگ نوشته و آن را به دیوار آشپزخانه بچسبانند، از یک نرمافزار مشترک استفاده میکنند تا همه از وظایف خود باخبر شوند.
7. زمان استراحت
شاید فکر کنید که افراد موفق از طلوع تا غروب خورشید بدون وقفه در حال انجام کار هستند اما اینطور نیست. آن ها در طی روز زمانی را برای استراحت، غذاخوردن و حرکتکردن در نظر میگیرند تا بازده بهتری داشته باشند.
8. واقعبینی به هنگام برنامهریزی
اگر هنگام برنامهریزی روزانه، برای کاری کمتر از حد معقول زمان در نظر بگیرید از برنامه عقب میمانید. همینطور اگر برای انجام یک کار ساده و سریع بیش از حد زمان اختصاص دهید وقت خود را تلف خواهید کرد. افراد موفق مدت زمان تقریبی کارها را تخمین زده و زمان استراحت و وقفه های پیشبینی نشده را هم در برنامه خود لحاظ میکنند.
9. حامی معنوی
در زندگی هر فرد موفقی، یک یا چند نفر وجود دارند که برنامههای او را دنبال کرده و شاهد پیشرفتهای وی میباشند و به نوعی حامی روحی و معنوی فرد هستند. افراد موفق برای یک روز، ماه یا سال خود برنامه مشخصی دارند و سعی میکنند بر طبق آن عمل کنند چون نمیخواهند حامیان روحی خود را ناامید کنند.
10. کمالگرایی
اگر بخواهید برای انجام هر کاری تمام توان خود را به کار بگیرید و کمالگرا باشید، نمیتوانید هیچ کاری را به پایان برسانید. وقتی قصد انجام کاری را دارید با خود حساب کنید که چقدر انرژی و زمان برای آن لازم است. مثلا اگر قصد نوشتن یک نامه درخواست کار دارید، تمام تلاش خود را به کار گیرید اما اگر میخواهید برای یکی از اقوام نامه بفرستید یک نامه معمولی هم کافی است.
11. منطقیبودن
افراد موفق در حد توان از خود انتظار دارند و بنا به تواناییهای خود و زمانی که در اختیار دارند وظایف را قبول میکنند. آنها همچنین در مکالمه با دیگران از کلمات خواهش میکنم و ممنونم استفاده میکنند.
12. ارزشدادن به کارها به جای تاکید بیش از حد بر کاستیها
در پایان هر کار، نگاهی به خود و آنچه انجام شده بیاندازید و به خاطر کارهای مفیدی که انجام داده اید از خود قدردانی کنید تا احساس بهتری نسبت به خود داشته باشید و با یک خواب راحت و آرام برای روز بعد آماده شوید.
درست است که افراد با توانایی ها و استعداد های مختلف آفریده شدهاند اما، ما معتقدیم که موفق بودن ذاتی نیست و باید برای آن تلاش کرد. اگر در گذشته موفق بوده اید، سعی کنید دوباره به دوران اوج خود برگردید.
تهیه و ترجمه: مجله اینترنتی ستاره
۷ توصیه عالی برای بقا در نخستین سال کارآفرینی؛
اگر میخواهید یک کارآفرین موفق باشید باید از همان روزهای نخست شروع کار به فکر بوده و برنامه ریزی دقیقی داشته باشید.
به گزارش آلامتو و به نقل از بازده؛ نخستین سال کارآفرینی همیشه سختترین سال است. شما خیلی ترسیدهاید. آدرنالین ضربان قلبتان را بالا میبرد. خیلی کافیین مصرف میکنید. هر لحظه تصمیمهایی میگیرید که میتواند زندگیتان را تغییر دهد. تنها هستید. و دارید خودتان را تادیب میکنید.
کارآفرینی صورتی از خودتنبیهی است که تعداد کمی از آدمها شهامت وارد شدن به آن را دارند، و تعداد کمی در آن موفق میشوند.
آیا ممکن است از ضریهی مشت آهنین سال اول کارآفرنی جان سالم به در ببریم؟
متاسفانه، ممکن نیست. شما له و لورده میشوید، پس منتظرش باشید. اما در عین حال، میتوانید سربلند از آن بیرون بیایید. در این مبارزه آسیب میبینید اما به هر حال پیروز میشوید.
در ادامه درسهایی آمدهاست که من در سال اول کارآفرینی آموختم. این درسها میتواند زندگیتان را تغییر دهد، و امیدوارم برایتان سودمند باشد.
یکی از ویژگیهای کارآفرینان این است که میتوانند نگاهی به بلندمدت به همهچیز داشتهباشند. این ویژگی، بینش نامیده میشود، و خیلی قدرتمند است.
همچنین، باید مقاصد کوتاهمدتتان را با جدیت دنبال کنید.
من پیشنهاد میکنم برای مدیریت کارتان از روش اسکرام(روشی برای حل مسائل پیچیده، م.) استفاده کنید. یک رویکرد سادهتر این است که اهداف ۷روزه تعیین کنید. همهی اهداف کوتاهمدت را که به بینش بلندمدت میانجامد، هرچه سریعتر محقق کنید.
اگر گروهی از آدمهای مشوق را با خودتان نداشتهباشید، خسته و ناامید خواهیدشد. یکی از دلایل اصلی اینکه در ۲۱ سالگی از خستگی و ناامیدی بیرون آمدم، این بود که عاشق افرادم بودم. میدانستم وقتی صبحها وارد آن دفتر کار میشوم، قرار است از افراد تیمام انرژی و روحیه بگیرم.
این خیلی مهم است.
اگر به تنهایی دارید این کارآفرینی را پیش میبرید، در یک مقطع به بنبست میرسید. آدمهایی را پیدا کنید، دوستان، خانواده، همتیمیها، همکاران، همکلاسیها، دوستان کلیسا، هرکسی، و از آنها بخواهید به شما روحیه بدهند.
به آن نیاز پیدا خواهیدکرد.
یک بیماری رایج کارآفرینها سندروم آشفتگی است. کسبوکار دارد با سرعت حرکت میکند، اوضاع دارد خراب میشود، افراد شکایت میکنند، و نمیتوانید اطلاعات ورود به آن نرمافزار لعنتی را پیدا کنید!
باید نظم پیدا کنید!
در اینجا ۳ توصیه آمدهاست تا هرچه سریعتر نظم پیدا کنید.
یکی از اشتباهات اصلی تازهکارها این است که قبل از احساس نیاز، فردی را برای کمک استخدام نمیکنید.
در یک مقطع، باید قبل از اینکه به کمک نیاز پیدا کنید، فردی را برای کمک استخدام کنید.
منظورم این است که اگر میتوانید پیشبینی کنید در آینده به فردی نیاز دارید که کاری را انجام دهد، چیزی را بسازد، طراحی کند، و غیره هرچه سریعتر آن فرد را استخدام کنید.
شاید از اینکه پیدا کردن فرد مناسب برای شرکت نوبنیادتان چهقدر طول میکشد شگفتزده شوید. فرآیند آگهی استخدام، جذب متقاضیان و وارد کردن عضو جدید به تیم پرهزینه و زمانبر است.
هرچه این فرآیند استخدام نیروی کمکی را زودتر آغاز کنید، بهتر و سریعتر میتوانید نیرومحرکهی کسبوکارتان را حفظ کنید.
شما آنقدر وقت و انرژی ذهنی ندارید که صرف تصمیمگیریهای طولانی و طاقتفرسا کنید.
تا آنجا ممکن است سریع تصمیم بگیرید، حتی تصمیمهای بزرگ. شاید تصمیم احمقانهای بگیرید. اما یک تصمیم احمقانه بهتر از تردید و دو دلی است.
به یاد داشتهباشید جورج پاتون چه گفت:
یک طرح خوب که حالا عجولانه اجرا شود، بهتر از یک طرح عالی برای هفتهی بعد است.
در کل، تصمیمهای سریع، تصمیمهای درستی هستند. اگر سریع و کارآمد تصمیم میگیرید، مسیر موفقیت را با شتاب بیشتری طی خواهیدکرد.
تردید و دو دلی مانع پیشرفت کسبوکارتان میشود و شما را زمین میزند. اگر گاهی تصمیم احمقانهای بگیرید، حداقل از آن درس میگیرید و به تلاش ادامه میدهید.
اگر به منفیبافها گوش کنید، نمیتوانید موفق شوید.
تضمین میکنم کسانی وجود خواهندداشت که نفرت میورزند.
اینها آدمهایی هستند که به دلیلی زندگی موفقی ندارند و فقط میخواهند زندگی دیگران را تا جایی که امکان دارد خراب کنند.
این آدمها مهم نیستند.
اگر به آنها گوش کنید، پاسخشان را بدهید، یا به هر طریق بگذارید شما را تحلیل ببرند، ویران خواهیدشد.
بگذارید آدمهایی که نفرت میورزند وقتشان را صرف نفرت داشتن از شما بکنند، اما شما کارهای بهتری برای انجام دادن دارید.
کارآفرینان دوست دارند دربارهی تغییر مسیر صحبت کنند، برای همین من اینجا یکی از این واژههای مختص کارآفرینان را به کار میبرم.
تغییر میسر یعنی چه؟؟؟ تغییر میسر یعنی به سرعت تغییر جهت بدهید، اما چیزهایی را که آموختهاید سرلوحهی کارتان قرار دهید. نوبنیادهایی که تغییر میسر میدهند، نوبنیادهایی هستند که دوام میآورند.
در چهچیزهایی باید تغییر میسر بدهید؟
کسبوکارتان در نخستین سال تغییر فاحشی خواهدداشت. در نظر داشتهباشید یک نوزاد در ۱۲ ماه اول چهقدر سریع تغییر میکند.
کسبوکارتان تا حدودی شبیه یک نوزاد است، البته به جز پوشکهای کثیف. گریههای زیاد، شببیداریهای زیاد، و تغییرات زیاد!
شاید نتوانید سن کسبوکارتان را تشخیص دهید، علتاش این است شما با سرعت تغییر میسر میدهید و به کرّات این کار را میکنید.
کارآفرینی سخت است. چارهای نیست.
با این حال، اگر دانش، استقامت، و جسارت لازم را دارید، متفاوت خواهیدبود. شما از پس آن برمیآیید.
وقتی صحبت از مدیریت یک کسب و کار میشود، ممکن است متوجه شوید مهارتهای زیادی برای یادگیری لازم دارید که قبلا حتی فکرش را هم نمیکردید. یکی از این مهارتهای مهم توانایی «رهبری» است.
واقعیت این است؛ حتی اگر بهتنهایی کار کنید، باز هم در موقعیتی قرار میگیرید که باید امور را رهبری کنید. شاید این مسئله در ابتدای امر کمی ترسناک به نظر برسد؛ اما با دقیقتر شدن در موضوع، دستاوردهای آن نهتنها باعث رونق کسب و کار شما میشود بلکه به رشد شخصیتی شما هم کمک میکند.
در ادامه به معرفی ۲۵ درسی میپردازیم که میتواند خصوصیات یک رهبر را در شما تقویت کند:
اگر تنها یک درس در حوزهی رهبری کسب و کار وجود داشته باشد، آن این است که صبر داشتن یک فضیلت و امتیاز به شمار میآید. در واقع، بیشتر صاحبان ممتاز کسب و کار، این تجربه را داشتهاند که در برابر بعضی امور ناخوشایند مقاومت و آنها را مدیریت میکنند. واقعیت این است که صاحبان کسب و کار باید یاد بگیرند که بعضی مواقع باید صبور باشند تا بتوانند روند کار را کنترل کنند.
هر کسب و کاری همان قدر که به صبر و حوصله نیاز دارد، انعطافپذیری هم لازم دارد. با هر فرد موفقی در این زمینه صحبت کنید به شما خواهد گفت که در زندگی حرفهای خود، به خصوص اوایل کار چقدر اوضاع نابسامان بوده است. در این شرایط وظیفهی شما است که کسب و کار خود را پابرجا نگه دارید.
یک درس فوقالعاده مهم و عالی برای رهبران عرصهی کسب و کار، این است که نسبت به شنیدن پاسخ «نه» حرفهایتر عمل کنند و از اینگونه جوابها برداشت شخصی نکنند. خواهناخواه شما بارها پاسخ رد خواهید شنید و درهایی هستند که به روی شما بسته شوند. این موضوع در شروع کار خیلی طبیعی است اما بهمرور کمتر خواهد شد، به شرط آنکه این نوع موضوعات را شخصی برداشت نکنید.
دانستن زمان ترک یک پروژه بهاندازهی دانستن زمان انجام آن اهمیت دارد. گاهی باید پروندهی یک پروژه را ببندیم و بهعنوان یک رهبر، این وظیفهی ما است که زمان مناسب را بهدرستی تشخیص دهیم.
شروع یک کسب و کار و پذیرفتن نقش رهبر، خطرهای خاصی به همراه دارد که واضحترین آنها خطرات مالی است. باید در وهلهی اول با این واقعیت کنار بیاییم که همیشه پول برای سرمایهگذاری وجود ندارد. اغلب اوقات امیدوار هستیم ایدهی ما به پول ختم شود اما واقعا نمیدانیم چه سرانجامی خواهیم داشت. در نهایت مجبور خواهیم بود یکی از همین راهکارهای نامطمئن را امتحان کنیم. نکتهی کلیدی این است که ریسک انتخابی، حسابشده باشد. پس لازم است قبل از شروع به کار، تحقیقات لازم را انجام دهید. موانع را در نظر بگیرید و مسئولیت کارآمد نبودن انتخابهای خود را عهدهدار شوید
از بین تمام نکات و فنون، این نکته جزو مهمترینها بهحساب میآید؛ تمام رهبران باید مسئولیت اشتباه خود را بپذیرند. ضمن اینکه در مواردی باید مسئولیت اشتباه کارمندان خود را هم به گردن بگیرند!
عملکردی غیر از این میتواند اثرات منفی داشته باشد. برای مثال مدیرعامل سابق شرکت پوشاک لولولمون را در نظر بگیرید. وقتی در خصوص کیفیت شلوارهای استرچ این کمپانی اعتراضاتی مطرح شد جواب داد: ساختار بدنی بعضی برخی افراد مناسب محصولات این شرکت نیست! همین پاسخ وحشتناک باعث شد که مدتها طول بکشد تا شرکت به جایگاه اول خود بازگردد.
سلامت شخصی شما (چه از بعد روانی و چه از بعد فیزیکی) اثر خود را در کسب و کارتان منعکس خواهد کرد. به همین دلیل معمولا توسعهی شخصی و کاری در کنار یکدیگر به دست میآیند.
هر چه خودآگاهیتان بیشتر باشد، قابلیت تصمیمگیری شما در امور هم بیشتر خواهد شد. علاوه بر این خودآگاهی باعث میشود اشتباهات خود را راحتتر پیدا کنید.
برای مثال، مدیرعامل شرکتی متوجه شد در کسب و کار خود بهشدت کنترلکننده است و اجازهی هیچگونه اقدامی به دستیارش نمیدهد. چون آن شخص از خودآگاهی بالایی برخوردار بود توانست این نقطهضعف خود را پیدا کند.
او متوجه شد چون هیچگاه بر مسائل زندگی شخصیاش کنترل نداشته است، اکنون با کنترل بیش از حد امور کاری دست بهنوعی جبران میزند. سپس از دستیار خود عذرخواهی کرد و به او اجازه داد کار مربوط به خود را انجام دهد.
بر اساس یک بررسی که توسط محققان صورت گرفته است، خودآگاهی یکی از مؤثرترین معیارها در موفقیت یک رهبر است. در واقع، آنها به این نتیجه رسیدهاند که خودآگاهی بالاترین شاخص موفقیت شمرده میشود.
رهبران خوب میدانند که نمیتوانند تمام کارها را خودشان بهتنهایی انجام دهند. در نتیجه آنها باید بیاموزند که از بعضی افراد بهعنوان نمایندهی خود کمک بگیرند.
از اینرو شاید بد نباشد زمانی از وقت خود را بهمطالعهی کتاب «منطقهی نبوغ» (Zone of Genius) نوشتهی گی هندریکز اختصاص بدهید تا چشماندازی رو به جلو برای خود ترسیم کنید. منطقهی نبوغ، صرفا محدودهای مربوط به توانمندیهای شما نمیشود؛ بلکه نمایانگر بخشی از تواناییهای شما است که از اکثر افراد پیشی میگیرد.
به عنوان مثال ممکن است شما قادر به انجام طراحی وبسایت باشید؛ اما لازم نباشد وقت خود را برای انجام این کار تلف کنید. در مقابل، با توجه به منطقهی نبوغ خود، بهتر است که وقت خود را به نوشتن و بازاریابی اختصاص دهید.
با واگذاری بخشی از کارها به دیگران، صاحبان کسب و کار میتوانند زمان بیشتری در منطقهی نبوغ خود صرف کنند و پیشرفت و لذت بیشتری تجربه کنند.
به عنوان یک رهبر، ممکن است بارها از شما خواسته شود در پروژهها یا برنامههای مختلف شرکت کنید. در حالی که وقتی در آغاز راه هستید، اینگونه اقدامات میتواند باعث اختلال در فرآیند پیشرفت شما شود. به همین دلیل درس «نه گفتن» یکی از دروسی است که تمام صاحبان کسب و کار باید آن را بیاموزند.
در دنیای کسب و کار، گاهی باید روی امور ضروری تمرکز زیادی اعمال کرد و لازمهی آن این است که بهدفعات پاسخ «نه» گفت.
خیلی از رهبران بزرگ، موفقیت خود را مدیون امری فراتر از خود هستند که میتواند یک دلیل، یک تصور یا هر مورد معنوی دیگری باشد.
اعتماد به خود یکی از درسهای مهم کسب و کار است که بدون آن نمیتوانید زندگی کنید! در نهایت، با اعتماد به خودتان است که میتوانید تصمیمگیریهای بزرگ و کوچک داشته باشید.
همانطور که صاحبان کسب و کار نمیتوانند تمام کارها را خودشان انجام دهند، از تمام امور هم به تنهایی آگاه نیستند. از این رو اگر خواهان رسیدن به موفقیت هستید یاد بگیرید چطور به حرف افراد دیگر گوش دهید.
بعضی از افراد عادت دارند هنگام شروع کار، در تصمیمگیری سرعت عمل به خرج دهند. در صورتی که هر چه کسب و کار توسعه پیدا میکند و رو به جلو میرود، متوجه خواهند شد این حرکت آنها هوشمندانه نیست. چرا که تصمیمگیریهای بزرگ نیاز به توجه دقیق (نه لزوما طولانی) دارند.
اکثر صاحبان کسب و کار، محرکهایی مانند ماموریت یا یک دلیل مشخص دارند و همین موضوع آنها را به حرکت وا میدارد. در واقع آنها کاری را شروع نمیکنند به این علت که صرفا کاری را شروع کرده باشند!
صاحبان کسب و کارهای موفق میدانند موفقیت اگر چند دهه طول نکشد، باز هم چند سال زمان لازم دارد. بعضی از افراد به دنبال این هستند که در کوتاهترین زمان ممکن به موفقیت برسند. آنها باید این نکته را در نظر بگیرند که شاهکلید رسیدن به موفقیت تلاش بیوقفه است حتی اگر بهظاهر، پیشرفتی هم به چشم نیاید.
صاحبان کسب و کارهای موفق بهطور مداوم وقت خود را صرف یادگیری مهارتهای جدید و راهکارهایی برای بهبود شرایط کاری خود میکنند. در بسیاری از موارد، اشتهای آنها به یادگیری، سیریناپذیر است. از طرفی با یادگیری پیوسته به این اطمینان میرسید که همزمان با کسب و کار خود، رشد خواهید کرد.
رهبران موفق میدانند گاهی مواقع لازم است برای حل یک مسئله از چارچوبهای فعلی خارج شوند و با روش دیگری مسئله را حل کنند. این گونه اقدامات میتواند شامل درخواست کمک از دیگران، خارج شدن از دفتر، استراحت یا محک زدن هر چیز جدید دیگری باشد.
یک رهبر موفق میتواند از طریق کاری مثل ایفای نقش مربیگری، بخشندگی خود را ابراز کند. این نوع رهبران در راستای رونقدهی به کسب و کار خود، به بهبود زندگی دیگران هم کمک میکنند.
همان طور که لازم است صاحبان کسب و کار اشتباه خود را بپذیرند، باید تعامل شفافی بین خود و تیم کاری و مشتریان برقرار کنند. این نوع عملکرد باعث جلب اعتماد افراد به شما خواهد شد.
طی یک بررسی که توسط هاروارد بیزنس ریویو منتشر شده است، وقتی در یک تیم کاری فضای همکاری مثبتی برقرار باشد، بازدهی بیشتری حاصل خواهد شد. این مطالعه که در دانشگاه میشیگان انجام شده است، نشان میدهد یک فضای مثبت و سازنده به دنبال عوامل زیر ساخته میشود:
یکی از راهکارهای عملی کردن این موارد در محیط کار، این است که نگاهی برابر به کارمندان خود داشته باشید. چرا که این رویکرد مثبت از سطوح بالا به پایین منتقل میشود. بنابراین وقتی شما چنین روندی پیش بگیرید، دیگران از شکل رفتار شما تبعیت خواهند کرد.
گاهی لازم است به منظور موفقیت در کسب و کار و حل مشکلات، کمی دیدگاههای خود را آرمان گرایانه تر کنید. با این حال، برای عملی شدن ایدهها لازم است عملگرایی را هم لحاظ کنید. صاحبان کسب و کارهای موفق میدانند چطور بین آرمانگرایی و عملگرایی تعادل برقرار کنند.
چنانچه مایل هستید که تیم شما عملکرد قابل قبولی داشته باشد خودتان در عرصهی مورد نظر پیشقدم شوید. وقتی در جایگاه رهبر یک گروه قرار دارید، خواهناخواه به یک الگو تبدیل خواهید شد.
صاحبان کسب و کارهای موفق، ارتباط خود را با مشتریان حفظ میکنند تا بازخورد آنها را نسبت به خود ارزیابی کنند. آنها میدانند در پایان کار، اگر مشتری وجود نداشته باشد آنها هم پابرجا نخواهند ماند.
صاحبان کسب و کارهای موفق میدانند وضعیت موجود ممکن است آنها را به نتیجهی مطلوب نرساند. طبیعتا زمان تغییر میکند و یکی از سختترین درسهایی که یک رهبر باید فرابگیرد، پذیرفتن تغییر و همگام بودن با آن است.
احتمالا به این نکته توجه کردهاید که وجه مشترک بین تمامی رهبران این است که میتوانند بین مفاهیم متضاد، تعادل و هماهنگی برقرار کنند. برای مثال آنها در حین اینکه به خود اعتماد دارند، صحبتهای دیگران را هم گوش میدهند؛ ضمن اینکه میدانند کار را تا کجا ادامه دهند و در کجا کنار بکشند. مطمئنا رسیدن به این عملکرد متعادل، امری یکشبه نیست و با تمرین و ممارست به وجود میآید.