مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

سرقت گوشی، مسافر پرواز ایران 140 را از مرگ نجات داد

جام جم سرا: داستان مسافرت مادری شصت و دو ساله به سرزمین تاریخی طبس هم از شکل همین روایت‌هاست.

چند روز قبل، به مادری شصت و دو ساله رسیدیم که اتفاقا قرار بود در همان روز سانحه، به سمت طبس پرواز کند، اما اتفاقی خیلی ساده باعث می‌شود که او از این سفر دل بکند و به خانه‌اش برگردد.

پوران بازدار به جام‌جم می‌گوید: در همان روز حادثه سقوط هواپیما، در فرودگاه نشسته بودم و ماموران قسمت فروش بلیت هم قول داده بودند که در صورت انصراف یکی از مسافران، من به‌جای او به سمت طبس پرواز کنم. در حالی که یکی از مسافران از پرواز جا مانده بود و قاعدتا من باید به جای او سوار هواپیمای طبس می‌شدم، اما همان لحظه متوجه شدم که تلفن همراهم نیست و بعد از کلی جستجو نتوانستم آن را پیدا کنم، بعد از این اتفاق کلافه و عصبانی بودم و چون به شماره تلفن‌های گوشی هم خیلی احتیاج داشتم، در نهایت از سوار شدن به هواپیما منصرف شدم و متوجه شدم تلفن همراهم را در طول مسیر دزدیده اند، چون بعد از آن هر کاری کردم و هرچقدر زنگ زدم نتوانستم گوشی‌ام را پیدا کنم.

خانم بازدار می‌گوید وقتی شنیدم هواپیمایی در نزدیکی فرودگاه سقوط کرده است، بلافاصله به فرودگاه زنگ زدم و متوجه شدم همان هواپیمایی که من برای سوار نشدن به آن، غمگین و عصبی بودم، سقوط کرده است.

این مادر خوش‌اقبال اهل کرج، خانه‌دار و صاحب چهار فرزند است که قرار بود در همان روز حادثه به دوستش در طبس بپیوندد، از این شهر دیدن کند و پس از گشت و گذار در طبس، به دیدن یکی از اقوام در شهر خاش برود.او می‌گوید بعد از این حادثه، بارها در ذهنش، صحنه سوخته شدن در هواپیما و حتی صحنه‌های عزاداری خانواده‌اش را مجسم کرده و هر بار که به این حادثه فکر می‌کند، بارها از خدا برای نجات جانش تشکر می‌کند.

برای مادری که به گفته خودش، عاشق سفرهای زیاد در فصل تابستان است، می‌توانست پرواز طبس، آخرین سفر عمرش باشد و شاید به قول خودش، باید ممنون همان دزد گوشی باشد که واسطه نمردنش شده و زندگی‌اش را نجات داده است؛ دزدی که مصداق بارز «عدو سبب خیر می‌شود» شده است.حالا خانواده بازدار از این‌که مادرشان طعمه حریق هواپیمای مرگ نشده است، خوشحالند و برای زنده ماندن مادرشان، جشن گرفته‌اند.

بازدار می‌گوید: از آن روز به بعد، حس عجیبی دارم، انگار دوباره به دنیا آمده‌ام. وقتی می‌گویند انسان باید قدر کوچک‌ترین لحظات زندگی‌اش را هم بداند، داستان همین لحظه زندگی من است؛ لحظه‌هایی که می‌توانست برای من دیگر وجود نداشته باشد.

امین جلالوند ‌- ‌گروه جامعه


ادامه مطلب ...

نجات جان کودک صرعی با چاپ سه بعدی +عکس

جام جم سرا: این کودک ۵ ماهه که «گابریل» نام دارد و به دلیل ابتلا به تشنج و صرع شدید تحت معالجه قرار گرفته بود، پیش از درمان، علائم شدید اسپاسم و غش داشت. علائم او به قدری زیاد بود که از نظر جسمی و روانی زندگی او در خطر قرار گرفته بود. بنابراین، گروه پزشکی، با چاپ سه بعدی یک نیمکره پلاستیکی برای وی ساختند و سپس یک نیمکره مغز را قطع کردند و به جای آن نیمکره حاصل از چاپ سه بعدی را قرار دادند.
به گزارش جام جم سرا، این عمل جراحی به مدت ۱۰ ساعت طول کشید اما اکنون که خبر این اقدام انتشار یافته، گابریل ۱۸ ماهه است و در سلامت کامل به سر می‌برد. به گفته پزشکان، او هیچ بحرانی تا کنون نداشته است.

«جولین پوشو»، پروفسور جراح در گروه جراحی ارتوپدی بیمارستان و دانشگاه بسانسون گفت: چاپ سه بعدی برای انجام عمل‌های جراحی بسیار مفید است؛ جراحان چینی چند روز پیش برای یک بچه ۱۲ ساله که مبتلا به سرطان موضعی در مهره گردن بود با چاپ سه بعدی، مهره گردن ساختند و حتی محققان در سپتامبر گذشته قادر به چاپ سه بعدی سلول‌های بنیادی جنینی شدند. این کار‌ها برای جامعه پزشکی بسیار مهم است و هدف جامعه پزشکی ایجاد کامل ارگان‌های عملکردی انسان است. (د ورج)


ادامه مطلب ...

نجات دختر ۸ ساله ۳ ساعت بعد از گروگانگیری

جام جم سرا: ساعت ۸صبح دیروز به مأموران پلیس آگاهی شهرستان گناوه خبر رسید ۲مرد به خانه‌ای وارد شده و دختر ۸ساله صاحبخانه را مقابل چشمان مادرش دزدیده‌اند. چند لحظه بعد از این حادثه مادر دختر با پلیس تماس گرفت و این ماجرا را این طور تعریف کرد: همراه دخترم در خانه بودیم که زنگ خانه به صدا در آمد. وقتی در را باز کردم ۲مرد نا‌شناس به زور وارد شدند. آن‌ها که چاقو داشتند من و دخترم را تهدید کردند که اگر سر و صدا کنیم ما را می‌کشند. سپس مرا از دخترم جدا کردند و چند دقیقه بعد دخترم را سوار خودروی شوهرم که در حیاط بود کردند و با خودشان بردند. آخرین لحظه‌ای که دخترم را دیدم وحشت کرده بود و دست و پایش می‌لرزید.

هنوز دقایقی از شروع تحقیقات پلیس نگذشته بود که یکی از آدم‌ربایان با مادر دختر تماس گرفت و حرف‌هایش انگیزه او و همدستش را مشخص کرد. او گفت جان دختر ۸ساله‌اش در خطر است و برای آزادی‌اش ۳۰۰میلیون تومان می‌خواهد. حرف‌های مرد آدم‌ربا حساسیت این پرونده را بیشتر کرد، چرا که جان گروگان ۸ساله در خطر بود و هر لحظه ممکن بود آدم‌ربایان بلایی بر سرش بیاورند. به این ترتیب در نخستین گام طرح مهار در گناوه و شهرهای اطراف به اجرا در آمد.

مأموران در قالب این طرح ورودی و خروجی‌های شهر را تحت نظر گرفتند تا آدم ربایان نتوانند گروگانشان را به شهر دیگری منتقل کنند. از سوی دیگر شماره‌ای که آدم ربایان از طریق آن تماس گرفته بودند نیز کنترل شد تا اینکه یک ساعت بعد یکی از آنان شناسایی و دستگیر شد. هر چند این مرد ماجرای گروگانگیری را به کلی منکر می‌شد اما وقتی تحقیقات از او ادامه پیدا کرد مجبور شد دزدیدن دختر ۸ساله را برعهده بگیرد.

به گزارش جام جم سرا، اظهارات او نشان می‌داد گروگانشان در اختیار همدستش است و او می‌خواهد دختر را از گناوه خارج کند. در این مرحله مشخصات خودروی مسروقه در اختیار همه واحد‌های گشتی پلیس در سطح استان بوشهر قرار گرفت و به آن‌ها ماموریت داده شد درصورت مشاهده این خودرو آن را متوقف و سرنشینانش را بازداشت کنند.

درحالی‌که حدود ۳ساعت از شروع ماجرای گروگانگیری می‌گذشت مأموران یکی از واحد‌های گشتی خودروی مورد نظر را در حوالی گناوه مشاهده و راننده‌اش را مجبور کردند آن را متوقف کند. به این ترتیب مرد گروگانگیر دستگیر و گروگان ۸ساله که دست و پا و دهنش بسته بود بدون کوچک‌ترین آسیبی آزاد شد.

سرهنگ بارونی، رئیس پلیس آگاهی استان بوشهر با تأیید این خبر گفت: بازجویی از ۲متهم نشان می‌دهد که اختلافات قدیمی و انتقامجویی دلیل اصلی این گروگانگیری است. (همشهری)


ادامه مطلب ...

گلزار و شاکردوست را از دست مزاحمان نجات دادیم [+عکس]

جام جم سرا به نقل از مجله مهر: کنار هم قرار گرفتن ۲۱۵ مرد آهنین شیکپوش بیشتر شبیه فیلم است تا واقعیت؛ اما «مهدی صفایی» از سال ۸۵ تصمیم گرفته است به این رویا لباسی از واقعیت بپوشاند و حالا بعد از هشت سال در کنار «محمد هادی‌زاده» تنها شرکت مراقبتی- محافظتی تخصصی کشور را مدیریت می‌کند.

با اعضای تیم «کانسپت» که حداقل ۱۰۰ کیلو وزن دارند و به مردان سیاه‌پوش معروف هستند، همراه شدیم تا یک روز فعالیتشان را از نزدیک لمس کنیم.
نیازی نیست کاری بکنند، همین که قد و هیکلشان را نگاه می‌کنی، حساب کار دستت می‌آید. ولی بر خلاف تصور خیلی خوش‌برخورد و خوش‌رو هستند و تا وقتی نیاز نباشد جدی نمی‌شوند. دفترشان در شهرک غرب تفاوت چندانی با ساختمان‌های اطراف ندارد. تنها چیزی که توجه را جلب می‌کند مردان قد بلند و خوش‌هیکلی هستند که با کت وشلوارهای یک دست مشکی مدام در حال تردد هستند. در ورودی که باز می‌شود، هیبتِ تیم استقبال، باعث می‌شود با ترس و لرز وارد شویم. ولی مهمان‌نوازیشان کار را راحت‌تر می‌کند و با آرامش بیشتری روی فرش قرمز حیاط قدم می‌گذاریم. از چند در که عبور می‌کنیم به دفتر مدیر تیم تشریفاتی-مراقبتی کانسپت می‌رسیم.

صفایی متولد ۴۹ قهرمان کیک بوکس جهان در سال ۱۹۹۹ دانمارک و مربی بدنسازی تیم ملی فوتبال در جام‌جهانی برزیل بوده است. خودش دوره‌های مراقبت از سیستم مراقبت و بادیگارد را در امارات و آلمان دیده است و مدتی در یک تیم بادیگارد مشهور آلمانی مدرس بوده است. صفایی به ایران که بر می‌گردد به فکر راه‌اندازی تیم تخصصی مراقبت می‌افتد و از بین ۲ هزار ورزشکار آماده کشور ۲۱۵ نفر را انتخاب می‌کند: «این افراد بین ۱۸۵ تا ۲۱۲ سانتی‌متر هستند و به غیر از دوره‌های مربوط به محافظت و مراقبت، دوره‌های مختلفی مثل روابط عمومی، روان‌شناسی، زبان بدن، آشنایی با سیستم‌هایی مثل مواد مخدر و شخصیت‌شناسی را هم گذرانده‌اند.»


دوست ندارند به اسم بادیگارد شناخته شوند و خودشان را شرکت تشریفاتی-مراقبتی می‌دانند: «بادیگارد‌ها محافظ هستند و کارشان حفاظت است و دوره‌های سخت و پیچیده‌ای را می‌بینند که یکی از آن‌ها تیراندازی حرفه‌ای است که این در کاری که تیم ما انجام می‌دهد اصلاً وجود ندارد. ما یک گروه تشریفاتی-مراقبتی هستیم و کارمان پیشگیری از بعضی اتفاقات و درگیری‌های اجتماعی است. کشور ما در مقایسه با سایر کشورهای جهان واقعاً کشوری امن است برای همین افراد به سراغ بادیگارد نمی‌روند. البته خیلی‌ها از ما کمک می‌خواهند و ما کمکشان می‌کنیم. مثلا یک نفر نیاز به راننده دارد و ما یکی از افراد متخصصمان را معرفی می‌کنیم که علاوه بر رانندگی، دوره‌های مراقبت و همراهی را دیده است. در تمام دنیا وقتی کسی از نظر مالی، ارزشی و شخصیت اجتماعی از حد اجتماعی بالا‌تر می‌رود به مراقبت نیاز پیدا می‌کند. برای همین چندین بار است که وقت می‌گیریم خدمت مسئولان کشور برویم و در مورد فعالیت‌ و اهدافمان بگوییم.»


یک سئانس مراقبت: ۱۰۰ هزار تومان

«ما از سال ۸۶ تا الان حدود ۸۰۰ میلیون تومان برای اعضای تیم هزینه کرده‌ایم و هنوز نتواسته‌ایم هزینه‌هایی که صرف کرده‌ایم برگردانیم. حتی از اعضای تیم هم بپرسید ما هزینه سیستمی زیادی از بچه‌ها نمی‌گیریم. این دفتری که می‌بینید حداقل ماهی ۲۰ میلیون تومان هزینه‌اش است. شغل من چیز دیگری است، این کار عشقم است.»
این‌ها را صفایی می‌گوید. او درباره نحوه همکاری با نیرو‌هایش هم می‌گوید: «هم تمام وقت هست هم نیمه وقت. بیشتر بچه‌ها خودشان مربی هستند و با ما هم کار می‌کنند. سنشان بین ۲۳ تا ۴۰ سال است. درآمدشان هم بستگی به نوع قرارداد‌ها در برنامه‌ها و پروژه‌های مختلف دارد. اما هر نفر برای ۲ ساعت مأموریت، ۱۰۰ هزار تومان می‌گیرد.»


بیایید تخصصی کار کنیم

صفایی از فعالیت گروه‌های غیر تخصصی در زمینه مراقبت ناراضی است و از خطرات ناشی از این اتفاق می‌گوید: «۸۵ درصد اتفاقات و رخداد‌ها قابل پیشگیری است به شرط آنکه افراد ویژه‌ای برای کنترل و مراقبت آموزش داده شوند. اگر در یک مکان ۴۰۰ نفر باشند و فاصله‌اش با دو تا در، ۱۲ متر باشد. در صورتی که مردم بر اثر یک اتفاق مجبور بشوند یک‌باره از دو تا در خارج شوند در خوش‌بینانه‌‌ترین حالت ۴ نفر کشته می‌شوند و بیست و چند نفر آسیب دیدگی‌های شدید خواهند داشت. بر این اساس ما به این نتیجه رسیدیم که نیازمندیم گروه‌های تخصصی داشته باشیم.»

او درباره شیوه معرفی فعالیت‌هایشان به متقاضیان و رقابت با گروه‌های کاری مشابه هم می‌گوید: «یک مانور برگزار می‌کنیم و دو نفر از افراد ما به عنوان خراب ‌کار وارد یک کنسرت می‌شوند به‌تان اطمینان می‌دهم که تیم بیست نفره حفاظت کنسرت توانایی کنترل این افراد را ندارند در مقابل هم حاضریم‌‌ همان کنسرت را به دو نفر از اعضای کادر ما بسپارند و بیست نفر از تیم آن‌ها به عنوان اغتشاش‌گر وارد سالن شوند. بازهم قول می‌دهم که سالن به خوبی کنترل می‌شود. ما حتی حاضریم به این گروه‌ها به صورت رایگان آموزش بدهیم تا همه گروه‌ها به صورت تخصصی به این کار بپردازند تا خدای نکرده اتفاق ناخوشایندی رخ ندهد.»


گلزار و شاکر دوست را نجات دادیم

اما خاطرات سرپرست یک گروه مراقبتی حتما جذاب باید باشد. مثل ماجرایی که صفایی از یک کنسرت روایت می‌کند: «موردی داشتیم که به تهیه‌کننده اعلام کردیم این خواننده شما ممکن است به واسطه خواندنش دشمن هم داشته باشد. ولی قبول نکردند و گفتند ما خودمان یک تیم فوق‌العاده داریم. بعد از کنسرت، شیشه‌های ماشین خواننده را خرد کردند، خودش را کتک زدند و اتفاقات خیلی بدی افتاد. در مقابل، یک هفته پیش افتتاحیه‌ای بود که آقای گلزار به همراه دو تا از بچه‌های ما حاضر شد. پنج هزار نفر از طرفداران ایشان هم بودند که خوش‌بختانه همه چیز به خوبی پیش رفت. حالا شما فکر کنید از این پنج هزار نفر یک آدم مجنونی پیدا شود که بخواهد به ایشان آسیب بزند. یک‌بار محمدرضاگلزار یک فیلمی برایم فرستاد و گفت مهدی ببین اگر بچه‌های تو نبودند، من را چه کار می‌کردند؟ در جشنواره فیلم فجر هم فردی به خانم شاکردوست حمله کرد و بچه‌های ما به خوبی از ایشان مراقبت کردند.»


تای‌ساواکی

صحبت‌های آقای مدیر که تمام می‌شود، تیم سیاه‌پوش به سمت باشگاهی که در‌‌ همان نزدیکی است حرکت می‌کنند تا تمرین روزانه‌شان را از سر بگیرند. اگر عرض شانه‌هایشان اجازه دهد کنار هم بایستند، بیش از بیست تُن فشار به محل قرارگیریشان وارد می‌شود.
«محسن» با ۲۰۴ سانتی‌متر قد و ۱۳۰ کیلوگرم وزن از قدیمی‌های گروه است که با این قد و قامت سوار یک پراید آبی‌نفتی می‌‌شود تا به محل تمرین برود. با اینکه باشگاه محل رفت و آمد همیشگی آن‌ها است. ولی هنوز هم دیدن مردانی با این قد و قامت برای مردم عادی نشده است و اکثرا با حیرت نگاه‌شان می‌کنند. مثل دو پسر نوجوان که پشت سر محسن حرکت می‌کنند و پچ پچه می‌کنند: «اینا آمپول می‌زنن اینطوری می‌شن یا بادیگاردن همه رو می‌زنن؟»
محسن که به این واکنش‌ها عادت کرده است لبخند می‌زند و به راهش ادامه می‌دهد.

محل تمرین یک متری پایین‌تر از سطح زمین است و از این جهت بی‌شباهت به گود زورخانه نیست. کف آن با تاتامی‌های غالبا آبی‌رنگ پوشیده شده است. هرکسی وارد سالن می‌شود داد می‌زند «اُس» و اجازه ورود می‌گیرد. کم‌کم پنجاه-شصت نفر از افراد تیم وارد گود شده‌اند و زیر نظر مربی تمرین می‌کنند. از جوان زیر بیست ساله تا مردهای پا به سن گذاشته همه تی‌شرت و گرم‌کن مشکی تیم را پوشیده‌اند و در مقابل جملات ژاپنی مربی یک‌صدا داد می‌زنند: «اُس» مهدی صفایی با لباس رزمی وارد گود می‌شود و صدای ادای احترام تیم، سالن را به لرزه در می‌آورد.
آقای مدیر اصول دفاع و حمله را خودش آموزش می‌دهد. «احساس کنید پایتان مثل یک میخ است که باید با بیشترین فشار ممکن وارد جسم مورد نظر بشود. راه رفتنتان باید کنترل شده باشد تا همیشه در حالت آماده باش باشید،‌‌ همان تای‌ساواکی که به‌تان گفته بودم.»

صفایی در مورد برخی از تمرین کننده‌ها که قد و هیکل مناسبی ندارند توضیح می‌دهد: «خوشبختانه متقاضی زیادی برای پیوستن به گروه‌ داریم. ما یک تیم متخصص کار‌شناسی داریم که متقاضیان را ارزشیابی می‌کنند. برای جذب اعضای جدید سه بخش را در نظر گرفته‌ایم. بخش A که افراد ورزیده با اندام مناسب هستند. بخش B که به اندازه گروه اول ورزیده نیستند و بخش C هم علاقه‌مندانی هستند که دوست دارند این آموزش‌ها را ببینند.»
آقای مدیر در حین توضیح حواسش به گروه هم هست و هرکسی که فن مورد نظر را به خوبی اجرا نکند با ضربه‌های چوب تنبیه می‌شود. صفایی از همه می‌خواهد دست‌هایشان را مشت کنند و با تمام قدرت روبرو نگه دارند بعد با یک انگشت مشتشان را از جای اصلی منحرف می‌کند. «من اگر سرجایم سفت بایستم موقع حمله آسیب می‌بینم سعی کنید همیشه در زندگیتان مثل رود انعطاف‌پذیر باشید.»


کت و شلوار اجباری

تمرین‌ها که تمام می‌شوند. همه به سمت رخت‌کن می‌دوند تا در اسرع وقت کت و شلوار‌هایشان را بپوشند و برای مانور آماده شوند: «تیم‌های مراقبت در تمام دنیا باید کت و شلوار داشته باشند که مشخص نباشد زیر کت و شلوار چه چیزی وجود دارد. سلاح یا گاز اشک آور و... هست یا نیست؟ این هم باز خودش برای طرف مقابل، یک بازدارندگی ایجاد می‌کند. عینک دودی هم برای این است که جهتی که چشم نگاه می‌کند مشخص نباشد»

خورشید در حال غروب کردن است که اعضای تیم با کت و شلوارهای یک‌دستشان در پارکینگ رو باز مجتمع ورزشی به خط شده‌اند تا مانور بدهند. مدیر به صورت تئوری توضیح می‌دهد که در شرایط خطر گروه چطور از سوژه مراقبت می‌کنند. بعد هم از علی‌رضا می‌خواهد نشان دهد در شرایط بحرانی چه واکنش‌های نشان می‌دهد.
علی‌رضا پشت سر فردی که نیاز به مراقبت دارد حرکت می‌کند و به محض اینکه احساس خطر می‌کند با ۱۱۵ کیلوگرم وزن روی هوا بلند می‌شود و آرنجش را نمایشی روی سر شخص متخاصم فرود می‌‌آورد. با اینکه مانور است ولی گروه کاملا خودشان را در شرایط واقعی تصور کرده‌اند و همه چیز خیلی جدی برگزار می‌شود. چند مدل مراقبت دیگر که انجام می‌گیرد به خوبی نشان دهند که در کارشان حرفه‌ای هستند و می‌شود با خیال راحت مراقبت را به‌شان سپرد. (رضا جعفری)


ادامه مطلب ...

نجات پسر بچه‌ای از درون چاه فاضلاب [+عکس]

جام جم سرا: این حادثه شب گذشته اتقاف افتاد و گروه امداد و نجات ۱۲ این سازمان بی‌درنگ به سمت میدان ۵۴ نارمک روانه شدند.
محسن عسگریان فرمانده آتش نشانان در این باره گفت: پسر بچه هشت ساله‌ای بنام ایلیا که با والدین خود در حال رفتن به منزل بود به داخل چاه ۴ متری فاضلاب شهری سقوط کرده بود و آتش نشانان با استفاده از تجهیزات امداد و نجات، وارد چاه شده و پسر بچه را از آن خارج کردند.


ادامه مطلب ...

نجات دو دختر نوجوان از چنگ آتش و مرگ

جام جم سرا: ساعت 10 و 30 دقیقه صبح، صدای آژیر خودروهای آتش‌نشانی بندر ماهشهر خبر از حادثه ناگواری می‌داد. دو خودروی قرمز رنگ آتش‌نشانی ایستگاه مرکزی با سرعت خیابان‌ها را پشت سر گذاشته و مقابل خانه ویلایی قدیمی در پشت کلانتری توقف کردند. شعله‌های آتش از در ورودی زبانه می‌کشید و دود سیاهی فضای خانه را فرا گرفته بود.
همسایه‌ها با نگرانی سعی می‌کردند به آتش‌نشانان کمک کنند. عملیات اطفای حریق بلافاصله آغاز شد و دو تیم از آتش‌نشانان مأمور اطفای حریق و نجات افرادی که داخل خانه ویلایی گرفتار بودند، شدند. هیچ کس بدرستی نمی‌دانست چند نفر در این خانه حضور دارند اما آتش‌نشانان بر اساس وظیفه‌ای که داشتند باید همه جا را جست‌و‌جو می‌کردند. آنها بخوبی می‌دانستند اگر کسی در میان آتش گرفتار شود برای نجات از دود و آتش ممکن است در مکان‌های مختلفی از خانه پناه بگیرد.
شعله‌های آتش هر لحظه بیشتر و بیشتر می‌شد، به‌گونه‌ای که داخل شدن به خانه را با مشکل مواجه کرده بود. سه آتش‌نشان جوان و شجاع مأمور شدند همراه با اطفای حریق همه خانه را برای پیدا کردن افرادی که ممکن بود در آنجا باشند، جست‌و‌جو کنند. دود زیاد سرعت عملیات را کند کرده بود. آنها همه اتاق‌ها و نقاطی را که احتمال می‌دادند کسی در آن مخفی شده باشد، جست‌و‌جو کردند تا این که پشت پرده نیم‌سوخته یکی از اتاق‌ها پیکرهای نیمه جان دو دختر نوجوان را که به خاطر استنشاق دود نمی‌توانستند نفس بکشند پیدا کردند.
صدای مرد جوانی که نام دخترانش را فریاد می‌زد به‌گوش‌ اهالی محله می‌رسید. همه در انتظار اتفاق تلخ و ناگواری بودند. همه چشم‌ها به در خانه دوخته شده بود. پدر با بی‌تابی سعی می‌کرد وارد خانه شود، اما آتش‌نشانان دیگر اجازه این‌کار را به او نمی‌دادند. چند لحظه بعد سه آتش‌نشان در حالی که دو دختر نوجوان را در آغوش گرفته بودند از میان دود و آتش خارج شدند. همه به طرف آنها دویدند. عملیات احیا و تنفس مصنوعی آغاز شد. چهره دود گرفته دو خواهر همه را نگران کرده بود. نفس نمی‌کشیدند، اما آتش‌نشانان ناامید نشدند.
پس از چند دقیقه تلاش سرفه‌های آنها نقش لبخند بر لب حاضران انداخت. عملیات آتش نشانان به زندگی پیوند خورده بود.
اکبر شعبانیان که 28 بهار را پشت سر گذاشته و نخستین سال حضورش را در آتش‌نشانی تجربه می‌کند با بیان اینکه عشق و علاقه به امداد و نجات باعث شد پس از فارغ‌التحصیلی در رشته مدیریت لباس آتش‌نشانی به تن کند، گفت: از یک سال قبل که افتخار خدمت در آتش‌نشانی نصیب من شد همیشه آماده بودم تا بتوانم نجات‌بخش جان انسانی در حوادث باشم. روز حادثه مشغول تمرین صعود و فرود با طناب بودیم که زنگ ایستگاه به صدا در آمد. بلافاصله سوار بر خودروهای آتش‌نشانی حرکت کردیم، تا اینکه با بی‌سیم اعلام کردند یک خانه ویلایی قدیمی در پشت کلانتری 11 ماهشهر طعمه حریق شده است، به محل حادثه رسیدیم. دود زیادی خانه را فرا گرفته بود و شعله‌های آتش زبانه می‌کشید. شعله‌ها به حدی بود که نمی‌توانستیم براحتی وارد خانه شویم. دود زیاد باعث شده بود که نتوانیم یک قدمی خود را هم ببینیم. سرانجام به دو گروه تقسیم شدیم من و دو همکارم پس از آنکه با آب لباسهایمان را خیس کردیم وارد خانه شدیم. یکی از ما با شیلنگ آب سعی می‌کرد آتش را مهار کند. قبل از اینکه وارد خانه شویم بررسی‌ها نشان داد که در این خانه تنها راه خروجی است و پنجره‌ها راهی به بیرون ندارند. هیچ‌کدام از همسایه‌ها نمی‌دانست که کسی در خانه است یا نه اما وظیفه ما بود که همه جا را جست‌و‌جو کنیم چون کسی که در میان آتش گرفتار می‌شود برای فرار از آن به انباری یا کمدهای دیواری و حتی زیر تخت پناه می‌برد. به سرعت عملیات جست‌و‌جو را آغاز کردیم و در آخرین اتاق، پشت پرده نیم‌سوخته متوجه دو نفر شدیم که به حالت خمیده نشسته بودند. بلافاصله به کمک آنها رفتیم.
علی آن ناصری آتش‌نشان 33 ساله که 9 سال است در بسیاری از عملیات اطفای حریق و امداد و نجات حضور داشته است نیز از لحظه‌ای که دو خواهر نوجوان را در میان دود و آتش پیدا کردند این‌گونه می‌گوید: آنها را در حالی پیدا کردیم که نفس نمی‌کشیدند. آنها برای اینکه بتوانند نفس بکشند فشار زیادی را تحمل کرده بودند و به خاطر این فشار زیاد لباسهایشان را پاره کرده بودند. ماسک‌های اکسیژن مان را روی صورتشان قرار دادیم و بسرعت آنها را به حیاط منتقل کردیم. در آن لحظه امیدی به احیای دوباره آنها نداشتیم اما به آنها تنفس مصنوعی دادیم. همه با تردید به ما نگاه می‌کردند، اما سرانجام این دو خواهر سرفه کردند و مقدار زیادی دود از دهان آنها خارج شد. بلافاصله با کمک امدادگران اورژانس آنها را به بیمارستان منتقل کردیم.
وی ادامه داد: پدر این دو دختر که بعد از حادثه به خانه آمده بود تصور می‌کرد آنها به مدرسه رفته‌اند و وقتی آنها را از خانه خارج کردیم با بهت و حیرت به دخترانش نگاه می‌کرد. او میگوید بعد از اتمام عملیات به خانه رفتم و دو پسرم را درآغوش گرفتم و شروع به گریه کردم. امید زیادی به زنده ماندن دو خواهر نوجوان نداشتم اما وقتی خبر دادند که حال عمومی آنها خوب است از خوشحالی سجده شکر بجا آوردم و بلافاصله به ملاقات آنها رفتم.
محمد امین غلامی آتش‌نشان 27 ساله که نخستین عملیات امداد و نجات زندگی‌اش را با موفقیت پشت سر گذاشت گفت: وقتی این دو دختر را پیدا کردیم تصور من و دو همکارم این بود که آنها به خاطر استنشاق دود خفه شده‌اند. احساس می‌کردیم تلاش‌های ما بی‌نتیجه بوده و موفق نشده‌ایم جان انسانی را نجات بدهیم. اما بعد که به ما خبر دادند وضعیت جسمی این دو خواهر رو به بهبودی است به ملاقات این دو دختر رفتیم. لبخند آنها بهترین پاداشی بود که ما پس از چند ساعت تلاش و تحمل سختی گرفتیم. (ایران)


ادامه مطلب ...

خانواده، کمپ نجات معتاد

جام جم سرا: اعتیاد، حرمت‌ها، عشق‌ها و حریم‌ها را نابود می‌کند و امید‌ها را به یاس می‌کشاند و آرزوها را دود می‌کند. زیر بار اعتیاد، استخوان می‌ترکد و طاقت‌ها تمام می‌شود و خشونت زبانه می‌کشد و آن وقت خانواده از هم می‌پاشد که اگر هم نپاشد جوی مسموم در آن حاکم می‌شود که کلافه‌کننده است.

برای همین است که سال‌ها پیش وقتی روش‌های درمان اعتیاد و برنامه‌های درمانی در کشورها نوشته می‌شد خانواده درمانی نیز مورد توجه قرار گرفت تا خانواده‌ای که عضوی از آن معتاد می‌شود، محکوم به فنا نباشد و بتواند با توسل به برخی مهارت‌ها و بهره گرفتن از خدمات آموزشی و مداخلات درمانی هم روی پایش بایستد و هم به معتادش کمک کند تا در چرخه درمان قرار بگیرد و رو به سوی سلامت حرکت کند.

خانواده درمانی یا خانواده تراپی حرفش این است که خانواده افراد معتاد نیز درست مثل خود معتادان به درمان نیاز دارند، به‌طوری که به گفته علی فرهودیان، رئیس مرکز تحقیقات سوءمصرف مواد در همه مراحل مصرف و درمان، از قبل از اولین مصرف گرفته تا در حین مصرف و درطول دوره درمان و بازتوانی به آموزش و حمایت و درمان نیاز دارد.

این کارشناس درمان اعتیاد به جام‌جم می‌گوید: درمان خانواده معتادان که طیف وسیعی از خدمات را شامل می‌شود هم برای خانواده‌هایی که از قبل دچار آسیب بوده‌اند و شاکله آسیب دیده آنها به اعتیاد یکی از اعضای آنها منجر شده به درمان نیاز دارند و هم خانواده‌هایی که چارچوبی سالم داشته و بعد از اعتیاد یکی از اعضا دچار آسیب و اختلال شده‌اند.

عباس دیلمی‌زاده، مدیرعامل جمعیت تولد دوباره نیز در تائید گفته‌های فرهودیان به جام‌جم می‌گوید: هم‌اکنون در دنیا درمان خانواده آنچنان اولویت دارد که حتی گفته می‌شود خانواده باید قبل از فرد معتاد در برنامه‌های درمانی شرکت کند، چون یک خانواده درمان شده و آموزش دیده از یک سو ورود فرد معتاد به چرخه درمان را تسهیل می‌کند و از سوی دیگر انگیزه‌های او برای پاک شدن را بالا می‌برد. او حتی می‌گوید: در برخی برنامه‌ها و مداخلات درمانی، گروه‌های همیاری تشکیل می‌شود که در قالب برنامه‌هایی ادامه دار، خانواده و عضو درمان شده‌اش را سال‌ها پس از خلاصی از اعتیاد نیز تحت پوشش برنامه‌های حمایتی و آموزشی قرار می‌دهد.

دیلمی‌زاده می‌گوید که در کشور ما تاکنون به درمان خانواده کم توجهی شده و این درمان ضعیف تا آنجا پیش رفته که علی فرهودیان، رئیس مرکز تحقیقات سوءمصرف مواد به جام‌جم می‌گوید: برخی خانواده‌ها آن‌قدر نسبت به بیماری اعتیاد و راه‌های مواجهه با آن ناآگاه هستند که باعث می‌شوند فرد معتاد به سمت مواد سنگین‌تری حرکت کند و تمایلش برای ورود به چرخه درمان را از دست بدهد.

به گفته کارشناسان، خانواده‌هایی که این چنین می‌کنند همان‌هایی هستند که به حمایت‌های ناسالم از عضو بیمار خود می‌پردازند، خانواده‌هایی که فکر می‌کنند به صلاح عزیز خود رفتارمی کنند، ولی چون قاعده حمایت را بلد نیستند، به تشدید چالش اعتیاد در خانواده خود کمک می‌کنند.

یکی از این رفتارهای غلط همانی است که فرهودیان به آن اشاره می‌کند یعنی کنترل‌های سخت و بی منطق که خانواده‌ها به آن متوسل می‌شوند تا به ظاهر از فرد معتاد محافظت کنند، ولی در واقع کاری می‌کنند تا او بدبین شده، زیر فشار باشد و مضطرب شود و در نهایت بیشتر در اعتیاد غرق شود. سوی دیگر این رفتارهای غلط نیز طرد کردن عضو معتاد خانواده است که دیلمی‌زاده می‌گوید: وقتی خانواده‌ها اطلاعات کافی راجع به اعتیاد و مشکلات ناشی از آن نداشته باشند، با یک نگاه انگ‌زا به فرد معتاد نگاه می‌کنند و در نتیجه یا او را از خود می‌رانند یا به اجبار و با توسل به روش‌های خشن او را وادار به ترک می‌کنند.

بدتر از این روایتی است که رئیس مرکز تحقیقات سوءمصرف مواد تشریح می‌کند و توضیح می‌دهد که گاهی اوقات یک عضو خانواده از اعتیاد عضو دیگر سود می‌برد و همین باعث می‌شود تا او به تشدید اعتیاد در او کمک کند مثل زنی که از آزارهای همسر مستبد خود خسته شده و اعتیاد شوهر را راهی می‌داند برای اطاعت او و کم شدن آزارهایش.

علی فرهودیان معتقد است: وقتی کار به این جا می‌رسد، آموزش کمترین مداخله‌ای است که باید برای این قبیل خانواده‌ها داشت، چون نیاز اصلی چنین خانواده‌هایی مداخلات درمانی شدید است تا درست مثل معتادی که در چرخه درمان قرار می‌گیرد خانواده‌ها نیز در مسیر درمان‌های جدی قرار بگیرند.

دیلمی‌زاده معتقد است: برای درمان خانواده‌های درگیر در معضل اعتیاد فقط ارائه آموزش به آنها کافی نیست، چون تا آموزش به رفتار تبدیل شود زمانی طولانی نیاز دارد و ممکن است حتی این آموزش‌ها به رفتار نیز مبدل نشود. البته مدیرعامل جمعیت تولد دوباره به لزوم ارائه آموزش به خانواده‌ها و بالابردن اطلاعات تاکید دارد؛ آموزش‌هایی از نظر او با این مضمون که چگونه باید با بیمارم کنار بیایم و کنار او زندگی کنم، اگر او تحت درمان با نگهدارنده است با چه مشکلاتی روبه‌روخواهد شد، مشکلات درمان بستری چیست، بعد از سم‌زدایی باید چه کنم و در سطوح بالاتر آموزش این که بداند چه حمایت‌هایی از فرد معتاد و بیمار در حال ترک درست است و چه حمایت‌هایی غلط.

علی فرهودیان با تائید این آموزش‌ها تشریح می‌کند که حمایت‌های درست و غلط از معتاد کدام است. به گفته او هر اقدامی که به فرد معتاد کمک کند تا به جایگاه اجتماعی‌اش ـ جایگاه شغلی، تحصیلی و خانوادگی ـ بازگردد، حمایت درست است و هر اقدامی که با هدف فلج کردن او انجام شود، حمایت غلط است مثل وقتی که خانواده از ترس تشدید اعتیاد یا بازگشت عضو درمان شده خود به سمت موادمخدر او را در خانه تحت نظر می‌گیرد و باعث می‌شود فرد توانمندی‌های اجتماعی‌اش را از دست بدهد.

فنون مذاکره با افراد معتاد

اعتیاد را بی‌علت بلای خانمانسوز ندانسته‌اند. تبعات مصرف مواد مخدر و انواع روانگردان‌ها که نوعی بی‌قیدی و خودخواهی با چاشنی عصبانیت و کم طاقتی می‌آورد، سنگین است و با طبع خانواده که اساسش بر صداقت و محبت و توجه به یکدیگر است، سازگار نیست. به همین علت وقتی عضوی از خانواده معتاد می‌شود این کانون کوچک به لرزه می‌افتد و آسیب‌پذیر می‌شود. اما به هر حال اعتیاد بلایی است که ممکن است در هر خانه‌ای نفوذ کرده و هر خانواده‌ای را از هر قشری درگیر کند. پس چون خطر در کمین است باید راه‌های مقابله با آن را دانست مثل شیوه‌های برخورد صحیح با این افراد را.

کارشناسان می‌گویند برقراری ارتباط با فرد معتاد فقط با دانستن راه‌های درست ممکن است، مثل بازخورد دادن به او به جای نصیحت کردن. در واقع در برخورد با فرد معتاد باید به جای التماس کردن، گریستن، رشوه دادن، بداخلاقی و قهر کردن با او صادقانه و شفاف سخن گفت و توضیح داد اعتیادش باعث بروز مشکل در زندگی خانوادگی شده، البته با رعایت این نکته ظریف که لحن‌مان همراه با تحقیر و توهین نباشد چون در این صورت او واکنش منفی نشان خواهد داد. پس نصیحت کردن فرد معتاد ممنوع است و به جای نصیحت باید او را از تبعات اعتیادش باخبر کرد.

بدزبانی و ناسزاگویی نیزبرخوردهایی غلط در برخورد با معتادان است چون آنها را جری‌تر کرده یا از خانواده دور می‌کند. به زبان آوردن جملات ناامیدکننده‌ای مثل این که تو هیچ‌وقت پاک نخواهی شد نیز قدغن است چون روزنه‌های امیدواری برای ترک را در او از بین می‌برد. وقتی معتاد نشئه است نیز نباید با او حرف زد چون نشئگی، دیواری است بین معتاد و فرد گوینده که همه تلاش‌ها را بر باد می‌دهد.

اینها البته همه مهارت‌هایی نیست که خانواده‌ها در مواجهه بایک عضو معتاد باید بیاموزند، با این که همین اندک نیز نشان می‌دهد خانواده‌های آسیب‌دیده از اعتیاد تا چه اندازه به آموزش و مداخلات درمانی نیاز دارند و اگر خللی در این حمایت‌ها رخ دهد آنها تا چه حد در مقابل معضل اعتیاد تنها و شکننده خواهند بود.

مریم خباز ‌/‌ گروه جامعه


ادامه مطلب ...

نجات زن ۷۵ ساله پس از ۱۱ساعت محاصره در برف

جام جم سرا: بر اساس گزارش دریافتی، این زن به همراه دو تا سه خانوار روستایی که به شغل دامداری مشغولند، با وجود برودت هوا و برف و بورانی که در ارتفاعات به وجود آمده است به خاطر شغل خود مجبور بودند در منطقه ییلاقی بمانند.
طبق اظهارات تلفنی مردی که خود را از بستگان زن مصدوم معرفی کرده بود، زن سالخورده هنگامی که برای انجام کاری از کلبه روستایی خود بیرون آمده بود سر خورده و دچار حادثه شده است. زن مصدوم به دلیل نبود امکانات با وضعیت دردآوری مواجه بود و باید هرچه سریع‌تر برای نجات او اقدامات لازم انجام و به بیمارستان منتقل می‌شد.
یداالله صالحی، رئیس هلال‌ احمر تنکابن در این باره می‌گوید: با وجود اینکه رسیدگی به امور مصدومان از وظایف ذاتی اورژانس است وقتی امدادگران اورژانس شهر با توجه به وضعیت جاده دیدند قادر به تردد در این وضعیت نیستند ما را در جریان قرار دادند زیرا برف شدیدی در حال باریدن بود.
این منطقه در حد فاصل قلعه الموت و تنکابن واقع است. منطقه‌ای که بیش از چندین متر برف باریده است. همه جاده‌های منتهی به روستای محل وقوع حادثه، مسدود شده بود.
وی افزود: تصمیم گرفتیم از هلی پد درخواست کمک کنیم. بالگرد مستقر در آمل را به کمک طلبیدیم، اما اعلام شد که به دلیل محدودیت‌هایی که وجود دارد بالگرد امکان پرواز در این منطقه را ندارد بنابراین خودمان دسـت به کار شدیم.
دو تیم از نیروهای هلال‌احمر به همراه تجهیزات مخصوص عملیات در کوهستان آماده شدند و به همراه یکی از نیروهای اورژانس به طرف منطقه حرکت کردیم. زمان حرکت ما ساعت ۵ و نیم صبح روز جمعه بود. تا رسیدن به روستای مران با مشکل زیادی روبه‌رو نشدیم. سرانجام وقتی دیدیم جاده زیر برف است و امکان تردد با خودرو وجود ندارد لاستیک‌ها را زنجیر بستیم و تا جایی که امکان داشت آمبولانس را بردیم تا اینکه دیگر به محلی رسیدیم که امکان حرکت به جلو برای خودرو وجود نداشت. از خودرو‌ها پیاده شدیم. با برداشتن تجهیزات به راه خودمان ادامه دادیم. به هر زحمتی بود بعد از عبور از میان برفی که مثل کوهی سفید راه‌مان را سد کرده بود خودمان را به کلبه روستایی رساندیم. زن سالخورده که «حوا منصور کیایی» نام دارد در حالی که از درد به خود می‌پیچید روی زمین کف اتاق دراز کشیده بود.
او را داخل برانکارد مخصوص گذاشتیم و مسیر صعب‌العبور کوهستانی را به طرف محلی که آمبولانس و نیروی اورژانس منتظرمان مانده بودند طی کردیم.
این گزارش حاکی است که مأموران اورژانس بعد از معاینه سرپایی، او را به بیمارستان شهید رجایی این شهرستان منتقل کردند. (ایران)


ادامه مطلب ...

نجات یک دختر و سه پسر جوان کارتن‌خواب از دل آتش

سخنگوی سازمان آتش‌نشانی شهر تهران گفت: در ساعت 20:20 شب گذشته حادثه آتش سوزی در یک باسکول صنعتی متروکه به سامانه آتش‌نشانی شهر تهران اعلام و مأموران 2 ایستگاه به محل حادثه اعزام شدند.

سید جلال ملکی ادامه داد: با حضور مأموران آتش‌نشانی در محل حادثه مشاهده شد گودالی به وسعت 20 مترمربع که قبلاً باسکول بوده است و سالیان سال است از آن استفاده‌ای نمی‌شود به محلی برای تجمع افراد بی‌خانمان و همچنین معتادان تبدیل شده است که در اثر آتش‌سوزی ضایعات در این گودال، مردم با سامانه 125 آتش‌نشانی تماس گرفته‌اند.
وی گفت: مأموران در محل حادثه حضور پیدا کردند و بلافاصله 4 نفر از افرادی که در آتش گرفتار شده بودند از جمله یک خانم حدودا 18 ساله و 3 مردا 25 تا 30 ساله را که همگی کارتن‌خواب و دچار دودگرفتگی شده بودند خارج کرده، تحویل عوامل اورژانس دادند.

ملکی اضافه کرد: در مکان‌هایی که ایمنی‌سازی نشده‌ و مالکین آنجا را رها کرده‌اند، در صورتی که حادثه‌ای رخ دهد، مسئولیت آن با مالک زمین یا خانه است و متأسفانه در شهر تهران زمین‌ها و خانه‌های متروکه‌ای وجود دارد که به محل تجمع کارتن‌خواب‌ها و معتادان نیز تبدیل شده و در صورت وقوع حادثه‌، تمامی مسئولیت‌ با مالک آن است. (فارس)


ادامه مطلب ...

فرمان‌های اورژانسی برای نجات: استفاده خطرناک از شوینده‌ها

استفاده از آنها هرچند به رعایت بهداشت و حفظ سلامت خانواده کمک می‌کند، وجود این نوع مواد شیمیایی در خانه خطراتی هم دارد. بااین‌همه، مصرف این‌گونه مواد برای تمیزی خانه ضروری است و بناچار باید راه‌های امدادرسانی به فردی را که احتمالا با این مواد دچار آسیب می‌شود، بدانیم. خوراندن بعضی مواد غذایی در هنگام بروز خطر ممکن است مشکل را حادتر کند. در مقابل ممکن است مصرف بعضی مواد غذایی یا نوشیدنی‌ها تا پیش از رساندن فرد حادثه‌دیده به بیمارستان باعث جلوگیری از بروز بسیاری از مشکلات بعدی شود. برای آگاهی از فوریت‌های تغذیه‌ای و راه‌های امدادرسانی به فردی که به اشتباه این مواد را خورده یا آنها را استنشاق کرده است از دکتر جواد حسین‌زاده، متخصص تغذیه و دکتر هادی قره‌باغی، متخصص طب اورژانس، کمک گرفته‌ایم.

دکتر هادی قره‌باغی، متخصص طب اورژانس، صحبت‌هایش را با اشاره به خطرات این مواد برای یک گروه خاص و آسیب‌پذیر یعنی کودکان آغاز می‌کند و در این باره توضیح می‌دهد: «خوردن تصادفی مواد شوینده بویژه در کودکان، نیاز به امدادرسانی سریع و مراقبت ویژه دارد. به همین دلیل فرد امدادرسان درصورت روبه‌رو شدن با این وضع، باید بسرعت اقدام و شرایط کودک را از وضع اضطرار خارج کند. در غیر این صورت کودک با مشکلات وخیمی روبه‌رو خواهد شد. البته امدادرسانی به فردی که مواد را خورده با امدادرسانی به کسی که به دلیل استنشاق مواد دچار مشکل شده است، کاملا فرق دارد. برای همین به تفکیک هر دو آسیب را بررسی می‌کنیم.»

وقتی ماده شوینده خورده می‌شود

دکتر جواد حسین‌زاده و دکتر هادی قره‌باغی هر دو معتقدند یکی از اشتباه‌ترین اقدام‌های امدادرسانی به فردی که تصادفا یا عمدا این مواد را خورده، این است که او را واداریم تا با وارد کردن فشار بر خود و اقداماتی نظیر انگشت‌انداختن به گلو، موادی که خورده بالا بیاورد. به عقیده این پزشکان، این شیوه سنتی که مردم بر آن باور دارند، بسیار اشتباه است. به دلیل این‌که مواد آسیب‌رسان که اغلب هم مواد سمی و اسیدی است یک بار زمان پایین‌رفتن از دستگاه گوارش و بار دیگر در زمان بازگرداندن آن به مجاری دستگاه گوارش آسیب وارد می‌کند.

دکتر قره‌باغی توضیح می‌دهد: «مردم تصور می‌کنند باید از رسیدن این مواد به معده فرد آسیب‌دیده جلوگیری کنند و سریعا اقداماتی انجام می‌دهند تا فرد مواد را از معده بازگرداند. دلیل این باور و تاکید بر بازگرداندن این مواد آن است که تصور می‌کنند با ورود این مواد به معده و فعل و انفعالات ایجادشده پس از آن، آسیبی جدی به سلامت فرد وارد می‌شود. اما این موضوع را مد نظر قرار نمی‌دهند که اگر این مواد حتی در هنگام بلعیدن وارد ریه نشده باشد، هنگام برگرداندن ممکن است به ریه وارد شود و باعث بروز آسیب‌های جدی و ماندگار در فرد شود. این آسیب حتی ممکن است به مرگ بیمار منجر شود.»

1. مصدوم چه بخورد؟

دکتر جواد حسین‌زاده درباره این مساله که باید در وضع اضطراری به فرد چه چیزی خورانده شود، می‌گوید: «باید برای کمک به فردی که مواد شوینده اسیدی خورده، آب و شیر خورانده شود. به غیر از این دو مایع، خوراندن هر چیز دیگری خطرناک است و باید از آن خودداری کرد. آب، شیر و ترجیحا آب خالی باعث می‌شود غلظت این مواد در بدن فرد آسیب‌دیده کم شود و در نتیجه آسیبی که به بدن فرد وارد می‌شود، تخفیف پیدا کند. به دنبال این نباشید که اگر فرد ماده اسیدی خورده به او ماده قلیایی بخورانید. خوراندن هر ماده اضافی به مصدوم باعث افزایش خطر استفراغ فرد می‌شود.»

2. اقدام‌های مهم امدادی

دکتر قره‌باغی در این باره توضیح می‌دهد: «برای امدادرسانی به مصدومی که این مواد را خورده باید ابتدا از امنیت صحنه حادثه مطمئن شویم. به این معنا که فرد امدادرسان باید مطمئن شود در صورت نزدیک‌شدن به مصدوم ماده شیمیایی به خود او نیز آسیب نمی‌زند. در صورت وجود این خطر تنها اقدامی که باید انجام دهد، تماس سریع با نیروهای امدادرسان است. اما اگر از امنیت صحنه مطمئن باشد تا قبل از رسیدن نیروهای امدادی می‌تواند اقدام‌های اولیه برای نجات جان مصدوم را آغاز کند. اولین کار این است که به مصدوم آب و شیر بخوراند. خوراندن بلافاصله آب ممکن است تا حدودی به بیمار کمک کند. اما اگر مدتی از بروز حادثه گذشته باشد و امداد‌رسان بعد از گذشت مثلا 20 دقیقه به خاطر بیاورد که به مصدوم آب نداده است، دیگر بعید به نظر می‌رسد خوراندن آب در آن زمان به مصدوم کمکی کند. این کار حتی ممکن است خطر بازگرداندن محتویات معده را افزایش دهد. بعد از آن مصدوم را به پهلو بخوابانید تا خطر استفراغ کردن کاهش یابد. اگر بتوانید مصدوم را به فضای باز منتقل کنید تا اکسیژن کافی به او برسد، بهتر است. هنگام رسیدن نیروهای امدادی اورژانس حتما ظرف ماده شوینده‌‌ای که فرد آن را خورده به آنها تحویل دهید. زیرا دانستن ترکیبات و فرمول شیمیایی مواد خورده‌شده توسط فرد برای اقدامات درمانی پزشک بسیار موثر است.» (فاطمه شیخ‌علیزاده / سیب، ضمیمه سه شنبه روزنامه جام جم)

538


ادامه مطلب ...