جام جم سرا: نماینده اداره بازرسی معاونت درمان دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی ضمن اعلام این خبر اظهار کرد: کودک مذکور که از بیماری مغزی رنج میبرد چند روز قبل توسط والدینش از استان کردستان به پایتخت منتقل شده بود تا از سوی یک دامپزشک که به طور غیرقانونی در زمینه طب سوزنی فعالیت میکند، درمان شود. دامپزشک نیز پس از ویزیت بیمار به خانواده این دختر گفته که فرزندشان با طب سوزنی درمان خواهد شد. بعد هم از پدر بیمار خواسته که مبلغ هشت میلیون و 400 هزار ریال به عنوان حق ویزیت و درمان پرداخت کند تا درمان شروع شود.
به نقل از هشت صبح، به گفته نماینده بازرسی معاونت درمان دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، هنوز دقایقی از شروع سوزنگذاری نگذشته بود که ناگهان یکی از سوزنها از روی لب دخترک به داخل گلویش پریده و کودک نیمهجان بلافاصله به بیمارستان منتقل میشود. پزشکان نیز پس از بررسیهای لازم فورا دختر کوچک را به اتاق عمل منتقل کرده و تلاش برای نجات وی آغاز میشود تا سوزن قبل از ورود به ریه کودک بیرون کشیده و او از مرگ حتمی نجات یابد.
به گفته این کارشناس، دامپزشک متخلف بدون هیچگونه مدرک معتبر در امور پزشکی، خود را متخصص طب سوزنی دارای مدرک از کشور کانادا معرفی کرده است، در حالی که مدرک تحصیلیاش دامپزشکی است و به هیچ عنوان حق دخالت در این امور را نداشته است اما طی چند سال اخیر و با تبلیغات گسترده درآمدهای کلانی نیز به جیب زده است.
وی خاطرنشان کرد: این دامپزشک با توسل به طیف گسترده تبلیغات غیر مجاز مبنی بر تخصص در طب سوزنی، افراد متعددی را از شهرهای مختلف به محل فعالیتش کشانده و از اینرو شاکی خصوصی و پروندههای قطوری در دادسراهای مختلف دارد.
این مسئله از طریق دادسرای جرایم پزشکی، نظام پزشکی و وزارت بهداشت در حال پیگیری است.
جام جم سرا:گروهی از متخصصان دانمارکی به بررسی اطلاعلات تمامی کودکان متولد شده در این کشور طی سالهای 1968 تا 2008، کودکان سوئدی متولد شده در فاصله سالهای 1973 تا 2006 و 89 درصد کودکان متولد شده در فنلاند در سالهای 1987 تا 2006 پرداختند.
از میان این کودکان 2.6 درصد یا 189 هزار و 94 کودک در سن شش تا 18 ماهگی یکی از والدین خود را از دست داده بودند و مجموع 39 هزار و 683 نفر در سالهای بعد که بین یک تا 40 سال متغیر بود، فوت کرده بودند.
این محققان دریافتند افرادی که والدین خود را از دست داده بودند احتمال فوت آنان در طول انجام این مطالعه 50 درصد بیشتر بوده است. همچنین این خطر در میان کودکانی که والدین خود را بر اثر دلایل غیرطبیعی از دست داده بودند، 84 درصد بوده است.
محققان دانمارکی معتقدند: از آنجایی که این بررسی در کشورهایی با درآمد بالا انجام شده نتایج بدست آمده، نمی تواند در نتیجه عدم رفع نیازهای مراقبتی و تربیتی از کودکان باشد.
به گزارش ایسنا به نقل از خبرگزاری شینهوا، به گفته این محققان افزایش میزان مرگ و میر میان این کودکان میتواند ناشی از عوامل ژنتیکی و تاثیرات طولانی مدت مرگ والدین بر سلامت و وضعیت رفاهی آنان باشد.
جام جم سرا: همین عادتهای نادرست غذایی در بین ایرانیها، جدای از بزرگسالان، بچهها را هم درگیر خود کرده است.
رئیس شبکه هپاتیت ایران درباره سلامت غذایی کودکان و نوجوانان، آمار قابل تاملی ارائه کرد که خواندن و دانستن آن برای خیلی از پدر و مادرها واجب است.
به گفته موید علویان، 7 درصد دانشآموزان دوره راهنمایی کشور مبتلا به کبد چرب هستند و به اعتقاد این مقام مسئول، این مشکل ناشی از بی توجهی به امر تغذیه در سنین نوجوانی است.
کبد چرب به حالتی گفته میشود که بیش از 10 درصد وزن کبد را چربیها تشکیل دهد که همین مساله میتواند به مرور زمان به نارسایی کبد منجر شود.
بالا بودن قند و چربی خون به گسترش این بیماری دامن میزند. گفته میشود بیشتر افرادی که کبد چرب دارند، از مشکل چاقی مفرط هم رنج میبرند.
همه این عوامل را که کنار هم بگذارید، متوجه میشوید نوع تغذیهای که والدین برای بچهها انتخاب میکنند، نقش اصلی را در چرب شدن کبد بچهها بازی میکند.
حتی این مقام مسئول هشدار میدهد: مردم تصور میکنند بیماریهایی مثل دیابت، کبد چرب و فشار خون، ویژه بزرگسالان است؛ اما این در حالی است که کودکان و نوجوانان نیز در معرض خطر ابتلا به این بیماریها قرار دارند.
البته شاید برخی والدین بگویند بخشی از الگوی غذایی که فرزندان انتخاب میکنند، در خارج از محیط خانه اتفاق میافتد و اصلا در کنترل والدین نیست، ولی واقعیت این است که اگر پدر و مادری به کودک و نوجوانشان از همان سنین کودکی، انتخاب تغذیه سالم را آموزش دهند و فرزندشان را آگاه کنند، آن وقت باید انتظار داشت که بروز این بیماریهای مزمن در بین کودکان و نوجوانان ایرانی، کاهش چشمگیری داشته باشد.(امین جلالوند - گروه جامعه)
جام جم سرا: گاهی تکرار این رفتارش چنان عصبانی و سردرگمم میکند که به تنبیه متوسل میشوم تا شاید دست از این کار زشت و قبیحش بر دارد. اصلا متوجه نیست کجا و پیش چه کسی این رفتار را انجام میدهد. چند وقت پیش در یک مجلس مهمانی متوجه شدم او دوباره....؛ پیش همه دوستان و آشنایان آبرویم را ریخت. همه فکر کردند من در تربیت او کوتاهی کرده و آداب به او یاد ندادهام.
با آنکه از پدرش بسیار حساب میبرد، اما او هم نتوانست این رفتارش را ترک دهد. دیگر نمیدانم چه کنم؟ خسته شدهام! هر کاری که بگویید انجام دادهام ولی گوشش بدهکار نیست و فرمان نمیبرد.
حتی گمان میکنم به خاطر لجبازی با من این کار را انجام میدهد و میخواهد حرص من و پدرش را در بیاورد. میترسم با این کار زودتر به بلوغ برسد و بعدها دچار انحراف یا مشکل جنسی شود.
در ارتباط با آنچه ذکر شده باید گفت خودارضایی، بخشی از تمایلات جنسی دوران کودکی به شمار میآید و یکی از رفتارهای دوران کودکی است. زمانی که آگاهیهای جنسی کودک افزایش مییابد، او ممکن است شروع به آزمایش خودارضایی کند. خودارضایی کودک حول و حوش پنج یا شش سالگی، سنی که کودک تفاوت جنسیتی دختر و پسر را متوجه میشود، بروز پیدا میکند. در واقع روانشناسان معتقدند این رفتار به اصطلاح جنسی کودک، تفاوت بسیاری با رفتار جنسی دوران بلوغ و بزرگسالی دارد و در معنای دیگری قابل توصیف است.
اگر کودک اندام جنسی خود را لمس میکند یا آن را مورد بررسی قرار میدهد و بهکرات این رفتار کنجکاوانهاش را نیز تکرار میکند، هرگز به این معنا نیست که دچار بیداری جنسی شده است یا صحنهای را مشاهده کرده و به تقلید آن این کار را انجام میدهد، بلکه این وارسیهای مکرر و دائم چیزی نیست جز شناخت کودک از بدن خویش و آگاهی از دخل و تصرف خود بر بدنش. گاهی کودک طی این شناخت، عضوی از بدن که حالا اندام جنسیاش است را لمس کرده و بعد از آن، احساس لذتی را کسب کرده که باعث شده است دوباره برای تجربه آن لذت، تکرارش کند. لذت این حالت در کودک درست مثل لذت کودکی است که او هم طی همین جریان شناخت و کشف بدن خویش، دست به بینیاش میکند و با آن ور میرود و دوباره بهرغم گوشزدهای والدینش دست در بینیاش میکند.
به دلیل تابو بودن امور جنسی، این عمل کودک بیش از هر رفتار دیگری که به شناخت وی از بدنش منجر میشود، مورد توجه والدین قرار میگیرد و وحشتشان را برمیانگیزد و آنان را در نحوه برخورد با آن رفتار دچار مشکل میکند.
بسیاری از مادران با مشاهده چنین رفتاری (خودارضایی) از فرزند خود، احساس ناراحتی میکنند و به تقلا میافتند تا هرچه سریعتر این رفتار کودکانشان را ترک دهند. آنها مدام به ترفندهای مختلفی متوسل میشوند تا به هر طریق ممکنی آن را حذف کنند.
با نصیحت کردن، اخم کردن، قهر کردن، کتک زدن، با ترساندن از پدر و... هرگز هیچ پدر و مادری نتوانسته است در حذف این رفتار موفق باشد. در ادامه این یادداشت سعی کردهایم راهکارهای علمی را که منطبق بر روانشناسی کودک است و برای ترک این عادت رفتاری کودک مناسب است، بیان کنیم.
با خودارضایی کودک چه باید کرد؟
بر ترس و اضطراب خود غلبه کنید و با حفظ آرامش پیش بروید. یقین داشته باشید هرگز خودارضایی کودک شما، به انحراف یا مشکل جنسی در آینده منجر نمیشود مگر در مواردی خاص و بحرانی.
در برخورد با این رفتار کودک، با همسرتان هماهنگ شوید. این گونه نباشد که شما مساله را جدی بگیرید و همسرتان به اندازه شما حساسیت نداشته باشد. در ضمن لازم است راجع به چگونگی عکسالعمل به رفتار کودک، با همسرتان گفتوگو کنید و هر دو با روشهای یکسانی با مشکل خودارضایی کودک مواجه شوید.
برخی والدین در همان اولین روزهای شروع این رفتار، به گونهای نامناسب (تنبیه، دعوا و...) برخورد میکنند. این شیوه عکسالعمل پدر و مادرها، بیشتر کودک را جری و به انجام و تکرار آن راغب میکند. چون کودکان باهوش هستند و متوجه میشوند با این رفتار میتوانند والدینشان را کنترل کنند و حرفشان را به کرسی بنشانند.
وقتی شما به یکباره به این رفتار کودک، بیش از دیگر رفتارهایش توجه میکنید، او میفهمد خبری هست! چون شما کمی از نظر او غیرعادی برخورد کردهاید. پس بهتر است از شدت میزان توجه خود بکاهید و خشمتان را کنترل کنید. حالا دیگر میدانید علت آن کنجکاوی و شناخت بدن است نه چیز دیگر.
بهترین کار هنگام خودارضایی کودک، استفاده از تکنیک توجه برگردانی است. به محض شروع این کار، توجه کودک را به چیز دیگری که برای او جالبتر است، جلب کنید.
هرگز برای ترک این عادت به زور و تنبیه متوسل نشوید. اگر این کار را انجام دهید کودک فقط در مقابل چشمان شما این رفتار را انجام نخواهد داد و در جایی دیگر و به دور از چشم شما که منبع تنبیه هستید، آن را انجام خواهد داد و حتی گاهی به خاطر جبران محرومیت زمانیهایی که خودارضایی نکرده، به انجام چند باره آن متوسل خواهد شد تا در دنیای خود، به شما بفهماند میتواند کاری را که دوست دارد انجام دهد ولو اینکه شما از آن مطلع نباشید.
از تکنیک جایزه ستارهها استفاده کنید. ظرف شیک و زیبای کودکانهای را تهیه کنید و با کاغذهای رنگی ستاره یا هر شکل دلخواهی را همراه کودک نقاشی و آماده کنید. به کودک بگویید هر روزی که این رفتارش را انجام ندهد حق دارد ستارهای داخل ظرف بیندازد. وقتی تعداد ستارهها پنج تا شد به او جایزه خواهید داد. اگر کودک این مرحله را با موفقیت طی کرد تعداد ستارهها را برای دریافت جایزه بعدی به ده عدد میرسانید و در صورت موفقیت دوباره 15 و در مرحله بعد 20. این کار را آنقدر ادامه میدهید تا رفتار کودک ترک شود.
برای ترک رفتار کودک، قانون بگذارید و در اجرای قانون نیز به هیچ وجه کوتاه نیایید. پیامد مثبت ترک رفتار و پیامد منفی انجام رفتار را برایش تعریف و مشخص کنید، مثلا بگویید: اگر این رفتار را ترک کنی میتوانی با بچه همسایه بازی کنی و اگر این رفتار را انجام دهی تا دو ساعت از بازی کامپیوتری محروم خواهی بود. با این قانون، شما به او حق انتخاب دادهاید و او را مسئول رفتارش قلمداد کردهاید. با اصرار به اجرای این قانون و در صورت لزوم سخت کردن قانون میتوانید در مدت زمان اندکی، عادت کودک را ترک دهید.
خودارضایی کودک حول و حوش هفت سالگی، درست همان زمانی که هوشیاری اجتماعی کودک افزایش مییابد و احساس شرم در او پدیدار میشود، از بین میرود |
هرگز به او نگویید این رفتار تو مرا ناراحت میکند، چون او متوجه این ناراحتی شما نمیشود و رفتار خود را بد نمیداند. بهتر است به او بگویید: این رفتار جالبی نیست مگر نه! با این سوال خبری خود، او را نهتنها متوجه زشتی این کار کردهاید بلکه به او به طور غیرمستقیم نیز میفهمانید از این کارش خوشتان نمیآید. از آنجا که کودک به نظر شما راجع به خودش اهمیت میدهد، صد درصد سعی خواهد کرد برای شادی شما هم که شده، رفتارش را تا آنجا که ممکن است تکرار نکند.
مبادا پیش کودک با دیگران بویژه افراد مورد علاقه کودک اعم از مادربزرگ، پدربزرگ، خاله، عمه و... راجع به این رفتارش صحبت کنید، چون قبح این عمل خصوصی را از بین میبرید و کودک را نسبت به انجام آن بیپروا میکنید.
چهبسا شما با بیان این رفتار گمان میکنید کودک متنبه میشود یا از دیگر دوستدارانش حرف شنوی پیدا میکند و رفتارش را ترک مینماید، درحالی که با این عمل، کودک جرات انجام و تکرار بیشتری در خود احساس کرده و حتی در جمع نیز خودارضایی میکند. در صورتی که تجارب بالینی متعدد نشان داده است کودکان کمتر در جمع به این رفتار مشغول میشوند.
اگر کودک در جمع این کار را انجام داد، به جای دعوا کردن و داد زدن سر او یا گفتن ماجرا به دیگران و ابراز استیصال خود از این رفتار و... بهتر است با قاطعیت تمام و کنترل خشم خود برخیزید و کودک را از اتاق خارج کنید و در اتاقی دیگر، بدون آنکه به او توضیح اضافی دهید(مگر به تو نگفته بودم در مهمانی این کار را نکن، چرا دوباره این کار زشتت را انجام دادی و...) فقط به او بگویید تا 5 دقیقه اجازه نخواهید داد به اتاق برود، سپس بعد از گذشت این زمان، به اتاق برگردید.
اگر دوباره تکرار کرد، زمان را 10 دقیقه کنید و در صورت تکرار مجدد 15 دقیقه و تکرار دیگر 20 دقیقه، پس از گذشت این زمان اگر کودک رفتارش را ترک نکرد او را از جمع خارج کنید و پشت دستش بزنید. در صورت تکرار مجدد با بیان اینکه «دفعه قبل به تو هشدار داده بودم که اگر رفتارت را ترک نکنی از مهمانی محروم میشوی! »، مجلس را ترک میکنید.
از آنجا که کودکان علاقه زیادی به قصه شنیدن دارند شما میتوانید با خلاقیت خود، داستانهایی را برای کودک بسازید و تعریف کنید قهرمان داستان انجام چنین رفتاری را دوست ندارد و هرگز انجامش نمیدهد و به خاطر همین مورد تائید خانواده و دوستانش است.
اگر فکر میکنید این رفتار کودکتان تقلیدی است و چیزی بیش از شناخت بدنش است، بهتر است منبع تقلید را جستجو کرده و او را از دیدگان فرزندتان دور کنید. مثلا برخی والدین بیاحتیاطی میکنند و رفتارهای جنسی خود را به طور ناخودآگاه به نمایش میگذارند، در محلی که کمتر به شئونات اخلاقی توجه میشود، کودک مکرر حضور مییابد، ارتباط کودک با دوستانی که آنان مرتکب این رفتار میشوند، تماشای فیلمهای ماهوارهای و اینترنتی با فرض اینکه کودک در این سن متوجه این امور نمیشود و... میتواند باعث تقلید یا گاهی بیداری جنسی زودهنگام او شود. پس مراقب این الگوهای همانندساز باشید.
چه زمانی باید به پزشک یا روانشناس مراجعه کرد؟
خودارضایی کودک حول و حوش هفت سالگی، درست همان زمانی که هوشیاری اجتماعی کودک افزایش مییابد و احساس شرم در او پدیدار میشود از بین میرود. در این سن کودک شما قطعا خواهد فهمید این رفتار یک فعالیت خصوصی است و انجام آن در مقابل دیگران چندان جلوه خوشایندی ندارد.
در این زمان اگر او دوباره این رفتار را انجام داد و حتی به کرات تکرارش کرد باید نگران شوید و بدانید ممکن است مشکلساز شود. در چنین وضعی دنبال علت باشید. گاهی خودارضایی نشانه تحت استرس بودن کودک است یا نتیجه بیتوجهی و کمبود مهر و محبت به او در خانه است. در موارد کمیابی نیز میتواند نشانه سوءاستفاده جنسی از کودک باشد.
برخی کودکانی که مورد سوءاستفاده قرار میگیرند بیش از حد به جنسیتشان علاقهمند میشوند و به رفتارهای این چنینی تمایل بسیار نشان میدهند. اگر خودارضایی به صورت مشکل بروز کرد با پزشک متخصص اطفال یا روانشناس کودک در میان بگذارید و از او کمکهای تخصصیتری بخواهید. (ضمیمه چاردیواری)
نسرین صفری / روانشناس
جامجمسرا: دروغگویی فرزندان از آن دسته مشکلاتی است که بسیاری از والدین با آن، حداقل در مقطعی از سن فرزند خود، روبرو میشوند. برخی از والدین به این مشکل حساسند و متاسفانه بعضی والدین هم این موضوع را بیاهمیت تلقی میکنند و به دنبال راهکارهای جلوگیری از آن نمیروند. باید توجه داشت که دروغ گویی در کودکی، زمینه ساز دروغ گویی در بزرگسالی خواهد بود.
معمولا دروغ گوییهای کودکان بدون دلیل نیست و والدین باید در قدم اول ریشه این دروغ گوییها را پیدا کنند و سپس به دنبال راه حلهایی برای جلوگیری از این رفتار نادرست باشند.
انواع دروغهای کودکان
برخی از پدر و مادرها، دروغ گوییهای فرزندشان را طبیعی میدانند. اگرچه این رفتار در یک مقطع سنی طبیعی به نظر میرسد اما برای همیشه رفتار درستی نخواهد بود؛ برای مثال کودک ۲ ساله درک صحیحی از اهمیت راستی و درستی ندارد اما همین کودک در ۱۰ سالگی باید تفاوت بین راست و دروغ را درک کند.
همچنین برای کودک ۵ ساله طبیعی است در رویاها و تخیلات خود غوطهور شود و داستانهای بلند و طولانی غیر واقعی تعریف کند. والدین باید بدانند که این کودک با گفتن داستانهای تخیلی و دروغین، قصد فریب دادن فردی را ندارد.
به نقل از سپیده دانایی، روانشناسان دروغهای کودکان را به ۷ دسته تقسیم میکنند:
۱ -دروغ بازی: دروغی که با آن کودک حوادث تخیلی را به دیگران میباوراند. مثلا کودک ۴ سالهای تحت تاثیر تماشای یک فیلم، شروع به تعریف یک داستان دروغی میکند و تنها هدف او سرگرم شدن است.
۲ -دروغ مبهم: این نوع دروغ از ناتوانی کودک در گزارش دقیق جزئیات یا مطالعه کردن یک مسئله بنا به پیشنهاد و تشویق فرد دیگر ناشی میشود. مثلا یک کودک ۴ ساله از اتفاقی که دیشب در اتاقش افتاده است و باعث ترس او شده، صحبت میکند اما برخی از گزارشهایش با دروغ همراه است.
۳ -دروغ پوچ: در این حالت کودک دروغ را برای جلب توجه دیگران به کار میبرد. مثلا وقتی کودک ۸ ساله متوجه بازی مادر و برادرش میشود، شروع به تعریف کردن یک حادثه دروغی در مدرسهاش میکند تا توجه مادرش را به خود جلب کند.
۴ -دروغ انتقام جویانه: این نوع دروغ از ناراحتی کودک ناشی میشود. مثلا کودکی برای انتقام از برادرش که او را دعوا کرده است، وقتی پدر به منزل برمی گردد، ماجرایی را همراه با دروغ علیه برادر به پدر میگوید.
۵ -دروغ محدود: کودک به خاطر ترس از محدود شدن شدید، قوانین سختگیرانه والدین یا تنبیه بدنی، دروغ میگوید. مثلا کودک ۵ ساله از ترس تنبیه بدنی مادر، شکستن ظرف را به گردن فرد دیگری میاندازد.
۶ -دروغ خودخواهانه: دروغی حساب شده است که برای فریب دادن دیگران استفاده میشود تا کودک آنچه را میخواهد به دست آورد. مثلا کودک ۹ سالهای در بازار به مادرش میگوید که دوستش برای کادوی تولد، یک ماشین بزرگ گرفته و او ناراحت شده است. کودک از این طریق سعی میکند مادر را برای خرید آن ماشین ترغیب کند.
۷ -دروغ وفادارانه: کودک از این دروغ به منظور حفظ و مراقبت از فردی که دوستش دارد، استفاده میکند. به طور مثال، شکسته شدن ظرف به وسیله خواهرش را به گردن میگیرد تا برای خواهرش مشکلی پیش نیاید.
علائم دروغگویی
به گزارش جام جم سرا، وقتی کودکان دروغ میگویند در بسیاری از موارد میتوان متوجه دروغگویی آنان شد. کودکان برای اینکه بتوانند نشانههای دروغگویی خود را بپوشانند بسیار ناتوانتر از بزرگسالان هستند. برخی از نشانههای دروغگویی که البته به صورت مجموعهای مشاهده میشود، عبارت است از: افزایش ضربان قلب، نفس نفس زدن، رنگ پریدگی، بیقراری و اضطراب، خشکی دهان، شتابزدگی و عجله، فراموشکاری، پنهان کردن دستها، گاز گرفتن لب، پوشاندن بخشی یا نیمی از دهان به وسیله دستان و انگشتان و برقرار نکردن تماس چشمی.
ذکر این نکته ضروری به نظر میرسد که این علایم نشانه حتمی برای دروغ گفتن نیست و ممکن است کودک به دلایل دیگری از جمله اضطراب یا ضعف در برقراری ارتباط مناسب با دیگران این علایم را از خود نشان بدهد.
دلایل و راهکارهای جلوگیری از دروغگویی کودکان
دکتر هادی صدری، روانشناس و مشاور خانواده معتقد است: علت دروغ گویی مکرر فرزندان معمولا نداشتن اعتماد به نفس، ترس بیش از حد، جلب توجه به دلیل احساس کمبود عاطفه، آزمودن والدین خود، الگو گیری و تاثیرپذیری از رفتارهای والدین، تلافی جویی و انتقام یا پایین بودن آستانه تاب آوری در برابر مشکلات و فرار از آنها، سرکوب کردن احساس حقارت و محرومیت و در نهایت فرار از یک موقعیت اضطراب آمیز است.
برای جلوگیری از دروغ گویی فرزندان راههای زیادی وجود دارد که در ادامه به چند مورد، اشاره میشود.
۱ -والدین باید الگوی صداقت و راستگویی برای فرزندانشان باشند. وقتی یکی از والدین در موقعیتهای خاص و در برابر فرزندش دروغ میگوید، ناخودآگاه در حال آموزش دروغ گفتن به فرزندش است. مثلا مادری که در حال تماشای تلویزیون است و به دروغ در تماس تلفنی به دوستش میگوید که مشغول آشپزی است، به طور طبیعی فرزندش هم دروغگو خواهد شد.
یکی از مهمترین دلایل نوجوان برای دروغ گویی، این است که واقعیت را به نحو دیگری جلوه دهد تا پاسخ گوی عواقب کارهای خود نباشد |
۲ -پدر و مادرها نباید فرزندشان را در موقعیت دروغ گویی قرار دهند. والدین گاهی حقیقت رفتار را میدانند اما برای اینکه کودک را شرمنده یا تحقیر کنند ناخواسته از او سوالهایی میپرسند که کودک مجبور میشود برای دفاع از خود، دروغ بگوید و آنها هم عصبانیتر میشوند. در نتیجه این دور باطل تکرار میشود. بنابراین کودکتان را در چنین موقعیتهایی قرار ندهید.
۳ -پدر و مادرها باید راستگویی فرزندشان را تحسین کنند. البته اگر فرزندشان مرتکب اشتباهی شده بود، ضمن تذکر به فرزندشان، باید راستگویی او را هم تحسین کنند تا تلاش برای راستگویی در او تقویت شود.
۴ -نوجوان را با پیامدهای منطقی دروغ گوییاش آشنا کنند تا یاد بگیرد که باید مسئولیت کارهایش را بر عهده بگیرد زیرا یکی از مهمترین دلایل نوجوان برای دروغ گویی، این است که واقعیت را به نحو دیگری جلوه دهد تا پاسخ گوی عواقب کارهای خود نباشد.
۵ -محبت و پذیرش بیقید و شرط شخصیت کودک به همراه بردباری و صبر در برابر خطاهای وی میتواند کمک زیادی به راستگویی فرزند کند. البته والدین هیچگاه نباید در برابر اشتباهات فرزندشان بدون تلاش برای اصلاح کردن او، صبر کنند بلکه میتوانند در زمانهای مناسب با او به گفتوگو بنشینند تا خطاهایش را تکرار نکند.
۶ - والدین باید سعی کنند به جای زیر سوال بردن شخصیت فرزندشان، رفتارهای او را زیر سوال ببرند. به طور مثال به جای اینکه به او بگویند «تو کند ذهن هستی»، میتوانند به او بگویند «تو زمان کافی برای درس خواندن اختصاص نمیدهی در نتیجه نمراتت پایین میشود». توصیه میشود که پدر و مادرها گاهی رفتارهای درست و راههای درستی که فرزندشان جهت حل مشکلات خود در گذشته به کار گرفته است، به او یادآوری کنند تا اعتماد به نفس کافی را برای مقابله با مشکلات به دست بیاورد.
در پایان فراموش نکنید که هر کودکی ممکن است اشتباه کند و والدین قبل از هر اقدامی برای تنبیه وی باید بررسی کنند که رفتار آنها، فرزندشان را به آنها نزدیکتر میکند یا دورتر. (خراسان)
جام جم سرا: در سخن گفتن راجع به طلاق باید به تمام جنبهها توجه کرد، بویژه از آن نظر که این اتفاق بر رابطه شما و فرزندتان اثر میگذارد. وقتی والدین و فرزندان به گونهای شفاف و حمایتگرانه پیرامون این بحران صحبت نمیکنند، تاثیر فشار این اتفاق ـ که شاید برای فرزندان فاجعه به حساب بیاید ـ به نتایج جدی و ادامهداری منتهی میشود.
یکی از سختترین صحبتهایی که با فرزندانتان خواهید داشت این است که جریان جدا شدن از همسرتان را با آنها در میان بگذارید. دکتر جان چیربان، آموزشیار دانشکده پزشکی هاروارد میگوید: «با توجه به پاسخهایی که طی پژوهشی در زمینه طلاق بر بیش از 10هزار پدر و مادر درحال جدایی و فرزندانشان انجام دادهام، دریافتهام که والدین سعی دارند از زیر بار شفافسازی راجع به طلاق و رویارویی با فرزندانشان شانه خالی کرده و به نوعی آن را سرهمبندی کنند. گاهی اوقات فرزندان وقتی متوجه طلاق والدینشان میشوند که یکی از والدین خانه را بدون هیچ توضیحی ترک میکند، یا این که اخبار ناخوشایندی راجع به پدر یا مادری که از خانه رفته است دریافت میکنند بدون این که بتوانند این حرفها را با کسی در میان بگذارند.».
برقرار نکردن ارتباطی حساس و دقیق پیرامون این تغییر بزرگ، تاثیر مخربی بر فرزندان گذاشته و سابقه ناخوشایندی از زندگی خانوادگی که ادامه خواهد داشت، در ذهن آنها ثبت میکند. فرزندان نیاز دارند در جریان تغییر و تحولات ِ خانوادگی خود قرار بگیرند تا این فرصت را داشته باشند که بتدریج احساسات و عواطف خود را بروز دهند و خود والدین نیز برای این که بتوانند فرزندان را متناسب با سن و سالشان آگاه سازند، نیازمند یاری هستند که کمک گرفتن از یک مشاور باتجربه میتواند بسیار موثر باشد.
والدین با آگاهی یافتن از نیازها و درگیریهای فرزندان خود و با پاسخدهی به تاثیر طلاق از نقطه نظر آنها، حتی میتوانند رابطهای عمیق تر با فرزندان خود برقرار کرده، درست مانند این که درون سنگرهایی که کودک از فرط تهدید به دور خود ساخته است، با او قدم بزنند و آرامآرام او را متوجه موضوع بکنند.
مهمترین پیامی که لازم است با فرزندانتان در میان بگذارید این است که شکست شما در ازدواجتان به این معنی نیست که رابطه خانوادگیتان و نیز روابط فرزندان دچار سرنوشت بدی شود. با فراهم کردن ِ رابطهای پایدار، حمایتگرانه و سالم، شما اثبات میکنید که روابط ِ عاشقانه واقعا چیست، و فرزند خود را آماده میکنید به رشدی برسد که بتواند روابط شخصی صمیمی با شما برقرار کند.
والدین به محض گذر از مرحله سخت اول، یعنی صحبت کردن و آگاهی دادن راجع به جریان طلاق خود، ممکن است احساس کنند که حالا که مساله فاش شده است و دیگر نیازی به پیگیری و برقراری روابط مستمر با فرزندان نیست، اما این تازه نقطه شروع است.
دکتر چیربان ادامه میدهد: «وقتی با والدین درباره طلاقی که در پیش دارند و تاثیر آن بر خانواده صحبت میکنم، برایم غیر عادی نیست که پاسخهایی را بشنوم که در آن سعی دارند اثر این اتفاق را بر فرزندانشان کوچک بشمرند و به خودشان این اطمینان را بدهند که همه چیز سر جای خود است و به طور مثال بگویند: «بیشتر خانوادهها طلاق را تجربه میکنند؛ والدین دوستان ِ بچههای ما نیز از هم جدا شدهاند.» والدین بسختی قبول میکنند که بر عواطف ِ منفی فرزندان خود تاثیر دارند که این نبود پذیرش میتواند ناشی از احساس گناه، به هم ریختگی یا خلأ و فقدانی باشد که خود درحال تجربه کردن آن هستند.
بیشترین رنجی که کودکان میکشند نشأت گرفته از ناچیز انگاشته شدن و رهایی عاطفی از سوی والدین است. به این معنی که والدین به آنها اهمیتی نداده و این جدایی عاطفی با گذر زمان برایشان امری عادی میشود. در عوض والدینی هم هستند که شرایط موجود را میپذیرند و تلاش میکنند که واقعیت را روشن کرده و دردی را که متوجه فرزندانشان است تسکین دهند، اینها کسانی هستند که با حساسیت و تعهدی درخور ِ پدری و مادری به سمت فرزندان باز میگردند. قطعا تفاوت محسوسی وجود دارد بین شرایط و رفتار کودکانی که به آنها گفته شده تاثیر ناشی از طلاق را نادیده بگیرند و کودکانی که با واقعیت مواجه شدهاند.
حتی پس از التیام درد طلاق، فرزندان همچنان در آموختن درسهای زندگی و نیز امور مهمی مانند: «شناخت هویت، آموختن تعهد و مسئولیتپذیری و درک حریمها» به والدین خود احتیاج دارند، پس پدر و مادر باید در دسترس بوده و مسئولانه موقع نیاز کنار آنها باشند. به همین دلیل والدینی که گمان میکنند طلاق مساله اساسی برای کودک نیست، این نکته را فراموش کردهاند که حقیقتا این خانواده کودک است که دارد از هم گسسته میشود، پس طلاق حتما فرزند را درگیر کرده و به او ربط دارد. در این شرایط چالش و هنر این است که تصمیم بگیرید چه اطلاعاتی را و چگونه به صورت موثر با فرزند خود در میان بگذارید.
لازم نیست تمام مسائل راجع به طلاق را با فرزندان به اشتراک بگذارید، اما همین که تلاش میکنید از طریق صحبت کردن، آنها را از مسائل آینده که بر زندگیشان اثر میگذارد مطلع سازید، آنها نیز متوجه دغدغه و توجه شما شده و تجربهها و احساسات بیشتری را با شما در میان خواهند گذاشت. (ضمیمه چاردیواری)
مترجم: فاطمه عمانی
منبع: psychologytoday.com
جام جم سرا: در ادامه به برخی از نکاتی که عمل به آن، به افزایش آگاهی والدین و کمک به کاهش مشکلات کودک میانجامد اشاره میشود:
۱ ارتباط مستمر با مدرسه:
تلاش کنید در فواصل زمانی معین با اولیای مدرسه ارتباط داشته باشید و از کلیت روند فعالیت کودکتان در همه ابعاد آموزشی و رفتاری مطلع باشید.
۲ زمانی برای حرفهای مدرسه:
هر روز پس از پایان ساعات مدرسه زمانی را برای گوش سپردن به صحبتهای کودک در زمینه نحوه گذران اوقاتش در مدرسه اختصاص دهید. همچنین دورادور بر انجام تکالیف او نظارت داشته باشید.
۳ بر عهده نگرفتن تمام مسئولیت:
تاکید بر نظارت والدین بر امور و تکالیف مرتبط با مدرسه، به معنی قبول مسئولیت کامل تکالیف کودک از سوی والدین نیست. متاسفانه بسیاری از والدین به جای نظارت بر امور کودک، خود را موظف به درگیر شدن در تمامی کارهای او میدانند و به گونهای عمل میکنند تا کودک به این باور برسد که انجام تکالیف باید از سوی والدین و همواره در کنار آنان انجام گیرد، همچنین این باور در کودک شکل میگیرد که اگر تکلیفی را انجام میدهد در واقع لطفی به والدین کرده است.
۴ تشویق به خصوص در روزهای نخست:
در ابتدای ورود کودک به مدرسه، بسیار مناسب خواهد بود تا برای هر عملی (خصوصاً بدون تذکر والدین) که در راستای انجام تکالیف، جمع و جور کردن کتاب و دفتر یا مرتب کردن لباسها و لوازم مدرسه از سوی کودک انجام میشود به وفور او را مورد تشویق و گاهی پاداشهای کوچکی نیز برایش مد نظر قرار دهید. باز هم تاکید میشود که توجه و تشویق کودک متفاوت از تذکر دایمی و بر عهده گرفتن مسئولیتهای کودک است.
۵ در جریان گذاشتن معلم:
اگر کودک از مشکل جسمانی و یا روانشناختی خاصی رنج میبرد بهتر است که اولیای مدرسه را در جریان قرار دهید تا در صورت بروز مشکل حمایت کافی را برای او فراهم کنند. با این حال پیشنهاد میشود در زمینه مشکل کودک خصوصاً درباره مسائل روانشناختی اطمینان پیدا کنید که معلم یا دیگر کارکنان مدرسه از دانش کافی و لازم در آن حوزه برخوردار هستند.
۶ تأکید بر یادگیری نه کسب نمره بالا:
شیوه مطلوب آن است که از همان ابتدا به جای آنکه بر اهمیت نمره تاکید شود بر ارزش علم آموزی صحه گذاشته شود تا کودک درگیر اضطرابهای بیمورد نشود و علاقه به یادگیری در او درونی شود.
۷ زمینهای برای برقراری روابط اجتماعی:
مدرسه، تنها مکانی برای یادگیری دانش نیست بلکه یکی از مهمترین محیطهایی است که برای کودک فرصت تحول و شکوفایی شخصیت را فراهم میآورد. از این رو، بهتر است او را در زمینه برقراری روابط و تعامل با دیگر کودکان، راهنمایی کنید؛ با این حال باز هم مسئولیت را بر عهده خود او قرار دهید و بگذارید تا تجربیات لازم را در این زمینه نیز کسب کند.
۸ اهمیت آموزشهای اولیه:
همچنین قدم گذاشتن به محیط مدرسه نیازمند آموزش کودک در زمینه نحوه رفت و آمد به مدرسه، آشنایی با قوانین مربوط به عبور از خیابان، برخورد صحیح با افراد غریبه و نکات مربوط به رعایت بهداشت فردی و عمومی است، پس اگر قبلاً این آموزشها را به کودک ندادهاید، سعی کنید در این روزها کودکتان را با این موارد آشنا کنید.
۹ تأمین آسایش و آرامش:
تنظیم ساعات خواب و بیداری کودک اهمیت ویژهای دارد. در این زمینه نیز برقراری چند قانون در خانه و ارائه پاداشهایی هرچند کوچک میتواند بسیار موثر واقع شود. علاوه بر این، تشویق به تنهایی کافی نیست بلکه مناسبتر آن است که با نزدیک شدن به ساعات خواب کودک از محرکهای محیطی مثل نور اتاق، صدای تلویزیون و فعالیتهای دسته جمعی بکاهید تا او برای خواب، آمادگی لازم را داشته باشد.
۱۰ درمان اضطرابهای زیاد:
اندکی ناسازگاری در هماهنگی با این شرایط از سوی کودک طبیعی است، با این حال چنانچه کودک واکنشهای اضطرابی، افسردگی و غمگینی یا آشفتگی غیرطبیعی داشت بهتر است از راهنماییهای تخصصی مشاوران و روانشناسان استفاده شود. همچنینگاه شرایطی پیش میآید که کودک برای مواجهه با موقعیت جدید مشکل چندانی ندارد، اما اضطراب خود والدین خصوصاً مادر به رفتارهای نامطلوب در کودک منجر میشود؛ بنابراین، بهتر است در چنین حالتی خود والدین نیز از مشاوره استفاده کنند. (زهرا حسینزاده ملکی روان شناس/خراسان)
جام جم سرا: «علی گرجی» افزود: والدین باید کشف اضطراب کودک را از نحوه نقاشی کشیدن تا قصه گفتن او داشته باشند چرا که در برخی مواقع کودکی که دچار اضطراب است حتی حوصله کشیدن نقاشی یا گفتن قصه را ندارد و در این زمینه آنان باید به داشتن اضطراب کودک خود پی ببرند.
وی از علایم استرس و اضطراب در کودکان به صورت غیرطبیعی، ناخن جویدن، شب ادراری، سکوت، درگیری با دیگر بچهها و اختلال در خواب عنوان کرد و گفت: باید پدر و مادر مراقب باشند زمانی که کودک یکی از این علایم را دارد میتواند از علایم اضطراب باشد و نسبت به بررسی بیشتر موضوع اقدام کنند.
او به والدین توصیه کرد که نباید استرس آنقدر مزمن شود که به بیماری اضطراب تبدیل شود چرا که ممکن است کودک آنان را دچار مشکل بیشتری کند.
گرجی با بیان اینکه هر تغییر رفتاری میتواند منجر به اضطراب شود اظهار داشت: همچنین برای پیشگیری از اضطراب کودکان به ویژه آنان که در مدرسه تحصیل میکنند باید مرتب با معلمشان در تماس باشند زیرا ممکن است بچهها بسیاری از علایمی را که در خانه بروز نمیدهند در مدرسه بروز دهند.
او افزود: طرح اضطراب زدایی در جامعه به عنوان یکی از پیشنهادهای ما در این کنگره است تا از این طریق شاهد کاهش استرس و اضطراب در جامعه باشیم و حتی بتوانیم هزینههای این موضوع را نیز کاهش دهیم. (ایرنا)
کلمات، ابزارهایی هستند که برای تربیت و آموزش و همچنین برای حل مشکلات از آنها استفاده میکنیم. ما اغلب از یاد میبریم که کودک از نظر درک و فهم کلمات مبتدی است و فقط به ظاهر آنها توجه دارد، لذا از بسیاری لغات روزمره برداشتی نادرست میکند.
بهعنوان مثال، گروهی از کودکان سه ساله که برای نخستین بار به مهد کودک میرفتند وقتی با فرمان صف ببندید روبهرو شدند، معنی آن را درک نکردند. کودکانی که سن بیشتری دارند، در حل مشکلات از مهارت افزونتری نیز برخوردارند، به عبارت دیگر قضاوتی دقیقتر دارند، راهحلهای مناسب برمیگزینند و میدانند که هر انتخاب، پیامدهای خاص خود را دارد.
برای دستیابی به این گونه مهارتها، نخست باید به یاد دادن کلمات پرداخت. سپس هدفهایی را که در ورای آن نهفته است و کاربرد ویژه هر رفتار را باید آموزش داد. گاهی ما فهم و درکی را به کودکان نسبت میدهیم که در حقیقت فاقد آن هستند، برای مثال وقتی به آنها میگوییم وقتی جوراب به پایت میکنم تکان نخور یا وقتی به خانه میآیی کفشهایت را دربیاور این دستورها را اجرا میکنند زیرا از دوران کودکی این جملات را شنیده و در صورت کوتاهی در انجام آنها تنبیه شدهاند و از پیامدهای فرمانناپذیری آگاه هستند.
گاهی اطاعت نکردن کودکان، ناشی از مبهم بودن خواستههای والدین است. چنانچه اغلب فرزند خود را تشویق میکنیم که مهاجم باشد و اجازه ندهد دوستان او را کتک بزنند ولی وقتی برادر خود را کتک میزند او را تنبیه میکنیم. در چنین شرایطی، فرزند به نتیجه نمیرسد که کتک زدن درست است یا غلط و اگر نادرست است، چه عاملی را میتواند جایگزین آن سازد؟
ممکن است به فرزند خود بگویید برادرت را کتک نزن چون ممکن است آسیب ببیند، حال آن که برای فرزند خشمگین شما آسیب دیدن برادرش اهمیتی ندارد. فرزند شما ممکن است اسباببازی دوستش را به زور از او بگیرد. شما به فرزند خود میگویید تو نمیتوانی اسباببازی کسی را به زور بگیری، آیا دوست داری که دیگران هم اسباببازی تو را به زور بگیرند؟ او میگوید نه. سپس از او میخواهید که از دوستش عذرخواهی کند. این درخواست تربیتی شما نباید با عجله طرح شود. نخست به سخنان هر دو طرف گوش دهید تا از مشکلی که بین آنها پدید آمده آگاه شوید. اکنون به نکتههایی در مورد گوش دادن به توضیحات کودکان توجه کنید:
هیچ گاه بسرعت قضاوت نکنید که رفتار فرزندتان بیدلیل بوده است. از فرزند خود بپرسید چرا چنین رفتاری را مرتکب شده است؟ او ممکن است دلیلی قانعکننده برای رفتار خود داسته باشد. سپس در مورد سایر رفتارهایی که میتوان جایگزین آن ساخت، با او صحبت کنید.
هرگز سخنان فرزندتان را قطع نکنید و اجازه دهید توضیحات خود را به طور کامل بیان کند.
وقتی فرزندتان با شما صحبت میکند، به چشمان او نگاه کنید تا بداند که در حال گوش دادن به سخنان او هستید.
به حرکات فرزندتان توجه کنید. ممکن است از حرکات او چنین استنباط کنید که او قادر به روشن ساختن ماجرا نیست و نمیتواند ایده خود را منتقل کند، لذا به طرح سوالات بیشتری نیاز است.
از فرزند خود بپرسید اگر رضا تو را کتک بزند چه احساسی خواهی داشت؟ مطرح کردن این گونه پرسشها، به کودکان کمک میکند تا احساسات دیگران را درک کنند، اگر قادر به درک احساسات و واکنشهای دیگران شوید در حل مشکل موفق خواهید بود. پس از این که به سخنان فرزندتان گوش دادید، درباره راهحلهای مختلف با او گفتوگو کنید. کودک خود را با پیشنهادهای مختلف راهنمایی کنید ولی هیچ گاه نظر خود را به او تحمیل نکنید و اجازه دهید تا خود جایگزینی مناسب برای آن برگزیند. هدفتان باید این باشد که به او بیاموزید چگونه میتواند به حل مشکلات بیندیشد.
روانشناسان معتقدند کودکانی که خودشان مشکل خود را حل میکنند بسیار موفقتر از کودکانی هستند که والدینشان به آنها راهحل میدهند. همچنین آنها میگویند کودکانی که توانایی برطرف کردن مشکلات را دارند، کمتر دچار مشکلات روحی ـ روانی میشوند، زیرا وقتی یک راهحل بینتیجه بود، به دیگر راهحلهای سودمند میاندیشند. کودکان باید در پی یافتن جایگزینهایی مناسب برای رفتارهای ناپسند خود باشند ولی شما نباید داور آنها شوید، بلکه باید به آنها بیاموزید که چگونه درباره رفتارهای خود فکر کنند.
اکنون به نکتههایی که روانشناسان در مورد کاربرد کلمات برای حل مشکلات بر آنها تاکید دارند اشاره میکنیم:
1ـ از کلمه نه، کلمههای منفی و جملههایی مانند چه کارهایی را نباید کرد، آیا فلان چیز خوب است یا نه استفاده کنید. این مفاهیم را از طریق جملههایی مانند تو دختر هستی نه پسر میتوان به کودکان آموزش داد.
2ـ از کلمههای تشابه و تفاوت استفاده کنید تا به فرزندتان بیاموزید که کتک زدن و لگد زدن شبیه هم هستند و هر دو باعث صدمه زدن به فرد میشوند ولی درخواست کردن از دیگران، روشی متفاوت است.
3ـ از کلمههای خوشحالی، ناراحتی و خشونت استفاده کنید تا به فرزندانتان بیاموزید که مردم چه احساسی دارند و چگونه میتوان احساس آنها را تغییر داد.
4ـ از واژه یا برای آموزش انتخاب کردن استفاده کنید. مثلا به او بگویید: تو این اسباببازی را دوست داری یا آن یکی را؟
5ـ از واژگان چرا و زیرا برای آموزش علت و معلول به فرزندانتان استفاده کنید. در این صورت پیامدها و نتایج اعمال برای او قابل درک خواهد شد.
6ـ از عبارت ممکن است برای آموزش دادن جایگزینها و راهحلهای گوناگون استفاده کنید. (ضمیمه چاردیواری)
نسرین صفری /روانشناس بالینی
جام جم سرا به نقل از خراسان: دگرگونیهای فیزیولوژیکی، تغییرات هورمونی و به طور کلی فعل و انفعالاتی که حالات روحی نوجوان را کاملاً بر هم میریزد و نمیگذارد دیگران او را به عنوان فردی قابل پیش بینی بشناسند، همه موجب میشود که او به نسبت دیگر افراد خانواده پریشانتر و آشفتهتر باشد.
شناخت فکر، احساس و رفتار
شاید بهترین کمکی که بتوان به یک نوجوان که هر لحظه در حال کشف و بررسی خود، محیط و تجارب خویش است ارائه کرد این باشد که به او آموزش داد «فکر، احساس و رفتار» خود را بشناسد و بتواند آنها را مدیریت کند. نوجوانان غم، شادی، خشم و به طور کلی هیجانات را چندین برابر دیگران تجربه میکنند و این خاصیت سن آنهاست و نمیتوان آنها را بابت این امر سرزنش کرد.
آنچه بیشتر والدین، آموزگاران و... سعی میکنند به نوجوان بیاموزند، نحوه مدیریت این هیجانات است که زمان رسیدن به پختگی را برای نوجوان کوتاه میسازد. به عنوان والدین یک نوجوان چه کاری از دست شما ساخته است؟
وقتی از آثار گفتوگو غافل هستیم
به نوجوانتان کمک کنید میان احساسات و هیجانات خود تفکیک قائل شود، به این شکل که وقتی را برای گفتوگو با او در نظر بگیرید. از او بخواهید طی اتفاقات روزمره بگوید که چند بار در روز خوشحال بوده است، چند بار ناراحت و.... این فن دو مزیت دارد:
الف) زمانی را به گفتوگوی مثبت با فرزندتان اختصاص دادهاید که این امر به تقویت ارتباط موثر میان شما و نوجوانتان که احتمالاً به سختی میتوانید او را در کنار خود بیابید و چند کلامی تبادل نظر داشته باشید کمک فراوان میکند.
ب) به او کمک میکنید به یک خودآگاهی و شناخت نسبت به خود دست یابد که به میزان زیادی او را در کنترل هیجاناتش یاری میدهد. زمانی که نوجوان شما صرف بیان احساساتش برای شما کرده است در واقع فرصتی به او دادهاید تا میان احساس کردن و رفتار کردنش وقفه ایجاد کند. رفته رفته او میآموزد که هر احساسی نیازمند این نیست که حتماً به رفتار تبدیل شود. این امر کنترل و صبر را در او تقویت میکند.
فقط ابراز نگرانی کافی نیست
یکی از مهمترین پیامدهای نوجوانی بحث بلوغ جنسی در این دوره است که نحوه برخورد والدین با این موضوع به میزان بسیار زیادی تعیین کننده نوع رفتار و واکنش نوجوان با آن میباشد. اینکه نوجوان ما در برابر مدیریت نیازهای روحی، عاطفی و جنسی خود راه اشتباهی را انتخاب میکند بیش از هر چیز به رفتاری که خانواده به ویژه پدر و مادر او با این مسائل دارند، بستگی دارد.
ایده آل این است که نگذاریم نوجوانمان ارتباط با جنس مخالف را در چارچوب رابطه جنسی ببیند. او باید با پیامدهای روابط به ظاهر عاطفی با جنس مخالف آشنا شود. اینکه به عنوان والدین نوجوان بتوانید به جای منتقل کردن ترسها و نگرانیهایتان به نوجوان، به او مهارتهای رفتاری را بیاموزید، مستلزم این است که خود با مهارتهای ده گانه زندگی -که پیش از این در صفحه خانواده و مشاوره درباره آنها صحبت کرده ایم- آشنایی لازم را داشته باشید.
در واقع فقط ابراز نگرانی در برابر رفتارهای اشتباه نوجوان کافی نیست و والدین باید بتوانند به ارائه راه حل بپردازند یا حداقل از این بینش برخوردار باشند که هنگام اشتباه نوجوان به جای سرزنش، تنبیه و... از کمکهای تخصصی روان پزشکی و مشاوره برای او استفاده کنند.
الگو باشید
برای داشتن نوجوانی که فردا بتواند مسئولیت زندگی و انتخابهای خود را به عهده بگیرد لازم است امروز شما به عنوان والدین او تمام تلاش خود را برای تربیت فرزندی خودانگیخته، متعهد، سالم از نظر روحی، دارای عزت نفس بالا، دارای نظام اخلاقی و ارزشی مشخص، منعطف، صادق و وفادار به خرج دهید.
کافی است هر آنچه را که از او انتظار دارید «خود» هماهنگ با یکدیگر انجام دهید تا الگوی روشنی به دست فرزندتان دهید. الگویی عینی که راه درست رسیدن به هدف را برای نوجوان روشن میکند. اینکه تنها به فرزندمان بگوییم «چه نکند» کافی نیست، بلکه بیشتر از آن، اینکه بداند «به جای آن، چه باید بکند» راه گشا و کارساز است. کاری که در واقع در رفتار و گفتار شما به عنوان الگو دیده شده است.
در کنارش باش نه در مقابلش
به یاد داشته باشید، صرف بستن راه نوجوان یا تنبیه او، تنها او را در یافتن راه دیگری به سوی هدفش حریصتر میکند. نوجوانی، سن میل به متفاوت دیده شدن است.گاه این میل چنان تند است که به هر قیمتی باید برطرف شود.
این امر به ویژه زمانی قابل مشاهده است که همگان در رابطه با موضوعی نظر موافق میدهند و نوجوان شما نظر مخالف میدهد، حتی با وجود اینکه میداند نظرش صحیح نیست، اما او هر چیز را به قیمت متفاوت بودن میفروشد تا استقلال فردی خود را بیشتر اثبات کند. خیلی هم فرقی نمیکند با تنبیه روبه رو شود یا تشویق. بهترین راه هنگام روبه رو شدن با چنین موقعیتهایی گفتوگو با نوجوان و در صورت امکان مشورت گرفتن از او و شنیدن نظرات اوست که به عبارتی، همان قدم گذاشتن به دنیای نوجوان است.
درک کردن او توسط شما به طور قطع احساسی از امنیت را در نوجوان پدید خواهد آورد که او نیازی به اثبات خود به هر قیمتی ندارد، چرا که میداند صحبتهایش شنیده شده و مورد احترام قرار گرفته است، در یک کلام حالا میداند که او را به حساب آوردهاند.
به یاد داشته باشید که اتاقهای مشاوره، مراکز بزهکاری و کلینیکهای ترک اعتیاد پر است از نوجوانانی که والدینی حمایت کننده در کنار خود نداشتهاند. والدینی که آنها را ببینند و بشنوند. لذا شاید بتوان گفت بهترین راه پیشگیری از آسیبهای نوجوانی برای نوجوانانمان این است که آنها را درک کنیم و قضاوت نکنیم. از طرفی در کنارشان و مراقبشان باشیم، تا اینکه صرفا آنها را پند دهیم و کنترل کنیم. (پریسا غفوریان - کارشناس ارشد روانشناسی بالینی)