جام جم سرا به نقل از خراسان: معمولا پس از گذشت یکی، دو ماه از شروع سال تحصیلی، میزان دغدغه والدین در زمینه درس و مشق بچهها دچار تغییر میشود. ماهنامه سپیده دانایی به راهکارهایی اشاره کرده که والدین میتوانند با عمل به آنها به ارتباط بهتر و موثرتری با اولیای مدرسه و فرزندشان دست یابند.
۱ - به کادر مدرسه و معلمان بازخورد مثبت بدهید و از کارهای خوبشان قدردانی کنید.
۲ - سعی کنید در همکاریهای خود با اولیای مدرسه، نگرشی مثبت و دور از پیش داوری داشته باشید.
۳ - از توانمندیها، استعدادها و علاقههای فرزندتان با معلمانش صحبت کنید.
۴ - با کمک اولیای مدرسه مشخص کنید از فرزندتان چه انتظاراتی دارید و اهدافی را برای پیاده شدن این انتظارات تعیین کنید.
۵ - در صورت نیاز هر چه سریعتر با معلم فرزندتان قرار ملاقات بگذارید و درباره مشکلات و نگرانیهایی که درباره فرزندتان دارید با او صحبت کنید.
۶ - در جلسههای اولیا و مربیان شرکت کنید و در پی پاسخ به پرسشهایی باشید که برایتان پیش آمده است.
۷ - ببینید که بهترین روش ارتباط برقرار کردن با معلم فرزندتان چیست؛ ملاقات حضوری، تلفن یا ایمیل؟!
۸ - از قوانین و انتظارات مدرسه باخبر باشید و بکوشید آنها را در منزل به کار بندید.
۹ - سعی کنید ارتباط خوبی با سایر والدین داشته باشید و به نظرات آنها هم توجه کنید.
۱۰ - چنان چه مسئلهای ذهنتان را مشغول کرده است آن را بیپرده ولی محترمانه، صادقانه و بدون تأخیر با اولیای مدرسه در میان بگذارید.
۱۱ - نشریات مربوط به کلاس یا مدرسه فرزندتان را مطالعه کنید.
۱۲ - از ساعات کاری و حضور معلمان و دیگر کارکنان مدرسه مطلع باشید.
۱۳ - پیشنهاد برگزاری جلسهای فرهنگی را بدهید. در این جلسه والدین میتوانند درباره فرهنگ، ارزشها و شیوههای تربیتیشان با اولیای مدرسه تبادل نظر کنند.
۱۴ - درباره نحوه رفتار اولیای مدرسه با والدین، بازخورد دهید تا بتوانید بهترین تعامل ممکن را با هم داشته باشید.
۱۵ - دوستان صمیمی فرزندتان را بشناسید و با والدین آنها آشنا شوید.
۱۶ - به ایجاد یک مرکز ویژه والدین در مدرسه کمک کنید و از توانمندیهای والدین متخصص بهره گیرید.
۱۷ - سعی کنید به همراه والدین دیگر در مدرسه، کتابخانهای برای والدین برپا کنید.
۱۸ - به رشد و گسترش برنامههای حمایت از والدین (مشکل دار) کمک و در این برنامهها شرکت کنید.
۱۹ - در سمینارها و کارگاههای مختلفی که درباره موضوعات فرزندپروری برگزار میشود، شرکت کنید.
۲۰ - در کلاسهایی با مضمون رشد و تحول کودک، آموزش نظم و انضباط به کودک و... شرکت کنید.
۲۱ - در جشنهای مدرسه که والدین نیز در آن شرکت دارند، حضور داشته باشید. به ویژه اگر قرار است از فرزندتان قدردانی شود.
۲۲ - به همراه والدین دیگر جلسات هفتگی ترتیب دهید و در آن درباره کتابهایی که در حوزه تعلیم و تربیت خواندهاید بحث کنید.
۲۳ - برای فرزندتان پرونده حاوی اطلاعات پزشکی، عکس، اثر انگشت و... تهیه کنید.
۲۴ - هر روز درباره آنچه در مدرسه گذشته، با فرزندتان گپ بزنید.
۲۵ - از نقاط ضعف و قوت فرزندتان در دروس مدرسه آگاه شوید.
۲۶ - مکان آرامی را با امکانات مناسب برای درس خواندن فرزندتان فراهم کنید.
۲۷ - به فرزندتان کمک کنید تا تمرینهای بزرگ و سخت را به بخشهای کوچک قابل حل تبدیل کند.
۲۸ - به همراه فرزندتان زمان مشخصی را برای نوشتن تکالیف و خواندن درسهایش در نظر بگیرید.
۲۹ - همیشه سعی و تلاش فرزندتان را تشویق و موفقیتهایش را تحسین کنید.
۳۰ - درباره علاقهها، سرگرمیها و استعدادهایتان با فرزندانتان صحبت کنید.
۳۱ - هر شب ساعتی را به مطالعه اختصاص بدهید و از فرزندانتان هم بخواهید در این ساعت به مطالعه کتاب غیردرسی، مجله یا روزنامه بپردازند (شما و همسرتان نیز در این زمان به مطالعه موضوعات مورد علاقهتان بپردازید).
۳۲ - از میان برنامههای تلویزیون یک یا دو مورد را انتخاب و با هم تماشا کنید؛ سپس درباره آن به بحث و گفتوگو بپردازید.
۳۳ - از معلمان فرزندتان بازیها و فعالیتهایی را که میتواند به یادگیری او کمک کند، جویا شوید.
۳۴ - به فرزندتان کمک کنید تا چند هدف تحصیلی برای خودش مشخص و برنامهای را برای دستیابی به این اهداف طرح ریزی کند.
۳۵ - در فعالیتهایی که به شما کمک میکند با فناوریهای آموزشی جدید آشنا شوید، شرکت کنید.
۳۶ - با توجه به شغلتان بکوشید برنامهای برای بازدید دانش آموزان از محل کارتان طرح ریزی کنید.
۳۷ - برگههای نظرسنجی مدرسه را با دقت پر کنید و پیشنهاد بدهید.
۳۸ - برای تعطیلات پایان هفته پیشنهاد اردو بدهید و در برنامه ریزی و برگزاری آن کمک کنید.
۳۹ - در صورت لزوم با توجه به تخصص و مهارتهایی که دارید، در کارهای کلاسی به معلم فرزندتان کمک کنید.
۴۰ - از پدر و مادرها بخواهید که بر اساس تخصصشان در فعالیتهای داوطلبانهای مانند رسیدگی به بهداشت فردی دانش آموزان شرکت کنند.
۴۱ - در یاری رساندن به اولیای مدرسه فعال باشید و از کمکهای دانش آموزان داوطلب هم بهرهمند شوید.
۴۲ - هر هفته زمان خاصی را به صحبت با معلمان و اولیای مدرسه اختصاص دهید.
۴۳ - راههایی برای جلب همکاری پدر و مادرها و افزایش فعالیتهای داوطلبانه آنها پیدا کنید.
۴۴ - از معلمها بخواهید با شناسایی دانش آموزان توانمند، گروههایی را برای فعالیتهای داوطلبانه مختلف تشکیل دهند.
۴۵ - به منظور ارزیابی فعالیتهای داوطلبانه، گردهماییهای ماهانهای تشکیل دهید.
۴۶ - درباره آن دسته از قوانین و خط مشیهای مدرسه که روی فرزندتان تأثیر میگذارد، اطلاعات کافی به دست آورید.
۴۷ - در جلساتی که به منظور بررسی نیازهای تحصیلی خاص دانش آموزان برگزار میشود، شرکت کنید.
۴۸ - از پایبند بودن اولیای مدرسه به قوانین و مقررات مدرسه اطمینان یابید.
۴۹ - در صورتی که مدرسه فرزندتان سایت ندارد، نسبت به راه اندازی آن اقدام کنید.
۵۰ - به مدرسه کمک کنید که یک کتابچه راهنما درباره حقوق و مسئولیتهای دانش آموزان تهیه کند.
۵۱ - با داوطلبان عضویت در انجمن اولیا و مربیان آشنا شوید و با آگاهی در انتخابات شرکت کنید.
۵۲ - اخبار مربوط به آموزش و پرورش را دنبال کنید.
۵۳ - دست کم هر دو هفته یک بار به مدرسه فرزندتان بروید.
۵۴ - نسبت به نشر هفته نامهای درباره مشکلات مدرسه، محله، دانش آموزان و والدین اقدام کنید.
۵۵ - با کمک اولیای مدرسه، پدر و مادرها و دانش آموزان نمایشگاهی تشکیل و عواید آن را به افراد نیازمند اختصاص دهید.
۵۶ - انعطاف پذیری برنامه کاریتان را بیشتر کنید و زمانی را نیز به مدرسه فرزندتان اختصاص دهید.
۵۷ - ساکنان مرفه محل را به کمک به مدرسه تشویق کنید.
۵۸ - برنامهای را برای بازبینی وضعیت جسمانی دانش آموزان طرح ریزی کنید.
۵۹ - افراد بانفوذ شهر را به عضویت انجمن اولیا و مربیان درآورید.
۶۰ - از فرزندتان بخواهید هرگونه انتقادی که از اولیای مدرسه یا معلم خود دارد با شما در میان بگذارد و در صورت معقول بودن انتقادهای فرزندتان، آنها را با اولیای مدرسه در میان بگذارید.
۶۱ - بکوشید الگوی خوبی برای فرزندتان باشید و خودتان به حرفهایی که به او میزنید عمل کنید.
جام جم سرا به نقل از تندرستی: اما اگر پای یک کودک به زندگی تان باز شد چه؟ باید بگذارید در شیرین ترین سال های زندگی اش با همه این تلخی ها آشنا شود یا اینکه ذهن ساده نگرش را دور بزنیدو چند سال هم که شده چشم هایش را روی برخی واقعیت ها بسته نگه دارید؟ دراین نوشتار می گوییم که چه واقعیت هایی را باید از چشم فرزندتان دور نگه داریدو اگر هم آنها را دید، با چه جملاتی می توانید آسیب مشاهداتش را کمتر کنید.
5 سال اول زندگی بچه ها، سال های بازی است. در این سن بازی یکی از لذتبخش ترین ابزارهای یادگیری است و به بچه ها کمک می کند دنیای درون و بیرون را کشف کنند. پس اگر می خواهید چیزی را به فرزندتان یاد دهید. یک بازی ساده و کودکانه را در آن مورد طراحی کنید.
رفتن به مراسم خاکسپاری
بچه ها از سه سالگی با مفهوم مرگ آشنا می شوند. به همین دلیل وقتی مادرشان خواب است، انگشت شان را در چشم او فرو می برند تا مطمئن شوند نمرده، پس سانسور واقعیت مرگ سودی به حال کودکان ندارد و دور بودن بچه ها از مراسم خاکسپاری و عزاداری عزیزانشان، پذیرش سوگواری را برای آنها کند و سخت می کند و حتی باعث می شود در آینده برخوردی بیمارگونه با آن داشته باشند. اگر کودکی که عزیزش را از دست داده، مراسم خاکسپاری را نبیند و در مراسم ختم شرکت نکند، انکار واقعیت در ذهن او جایش را با پذیرش آن عوض می کند.
بگویید همه ناراحتیم
اگر کودکتان عزادار است. غم از دست دادن را از او نگیرید. برعکس، شما هم اجازه دارید پیش چشم او ناراحت باشید و حتی گریه کنید. اجازه دهید در تمام مراسم خاکسپاری حضور داشته باشد و پا به پای شما برای پذیرش واقعیت آماده شود. اگر کودک شما از بروز غم هایش خجالت بکشد یا بترسد، نمی تواند یا آنها کنار بیاید و زندگی طبیعی را آغاز کند.
دیدن سریال جنایی
دلیلی ندارد هنگام مشاهده صحنه مرگ در تلویزیون با صحنه تصادف چشم های فرزندتان را بگیرید چون دیر یا زود این اتفاقات را در دنیای واقعی می بیند یا از نزدیک آنها را لمس می کند اما دیدن همه آنچه از تلویزیون پخش می شود برای او مناسب نیست. برخی اتفاقات، سراغ همه آدم ها نمی رود و دلیلی ندارد فرزندتان از سال های ابتدایی زندگی اش. هر روز شاهد رویدادهای ناگواری باشد که ممکن است هرگز آنها را تجربه نکند. همه ما مریض می شویم اما همه مان به قتل نمی رسیم؛ پس صحنه قتل وحشیانه، یا دیدن مستندی درباره نسل کشی نمی تواند لقمه مناسبی برایش باشد.
بگویید تو نبین
اگر فرزندتان 4-3 ساله است، می توانید در حین بازی یا به بهانه های مختلف حواسش را پرت کنید. حتی گفتن «دیدن این تصویر برایت مناسب نیست» هم می تواند کودکی در این سن را قانع کند اما اگر با یک نوجوان روبرو هستید، چاره ای جز منحرف کردن ذهن او ندارید، پس سعی کنید به شکلی حواسش را پرت کنید که کنجکاوتر نشود یا با دلخوری از شما فاصله نگیرد.
حضور در مجلس ختم
دلیلی ندارد هنگام فوت کسی که در زندگی فرزندتان نقشی نداشته، او را روی دوش تان بنشانید تا از نمای بالا خاکسپاری کسی را که به او نزدیک نیست ببیند و شاهد شیون نزدیکانش باشد اما بردن او به مراسم ختم غریبه ها نباید ما را نگران کند. تصور نکنید با نبردن او به این مراسم، تلخی مرگ را از یادش می برد. کافی است او از کنار خانه ای که پارچه مشکی به در و دیوارش چسبانده اند و حجله در مقابل درش گذاشته اند بگذرد تا آرام آرام با این پدیده آشنا شود.
یادتان نرودکه نمی توانید و نباید چشم های فرزندتان را بر واقعیت ببندید. بچه ها از آنچه فکر می کنید، باهوش ترند. آنها حتی مرگ را به بازی هایشان هم وارد می کنند و با بازی مرگ عروسک ها یا حتی مرگ خودشان این اتفاق را تمرین می کنند. دور کردن کودکان از این موقعیت ها بهانه بسیاری از والدین برای طفره رفتن از پاسخ دادن به سوالات بچه هاست.
نگویید نمی دانم
با دیدن صحنه های عزاداری در تلویزیون یا حجله در پیاده رو، قطعا فرزند کنجکاوتان شما را سوال پیچ خواهد کرد، اما به جای طفره رفتن، باید از همین امروز به سوال های کودکانه اش، درست ترین پاسخ را بدهید. شاید مثال ما از سوال و جواب های یک مادر و فرزند بتواند موضوع را برایتان روشن کند.
کودک: او کجا رفته؟
شما: بهشت
کودک: بهشت کجاست؟
شما: جای آدم های خوب
کودک: تو هم که خوبی پس چرا نرفتی؟
شما: بالاخره می روم.
کودک: آنجا کسی مراقبش هست؟ (می توانید توضیحاتتان را با مثال همراه کنید.)
شما: روح او به بهشت رفته و نیازی به مراقبت ندارد، مثل وقتی که خوابی و جسمت توی تخت است و روحت جای دیگری اتفاقاتی را تجربه می کند.
دیدن فیلم عاشقانه
قدیمی ها می گفتند باز شدن چشم و گوش بچه ها، به آنها آسیب می زند اما در دنیای امروز، ناآگاهی می تواند آسیب به همراه داشته باشد. پس اگر کودکتان در یک فیلم یا سریال تلویزیونی، یک دیالوگ عاشقانه را شنید یا صحنه مشاجره یک زن و مرد را دید، خودتان را برای پاسخ دادن به سوال هایش آماده کنید. به یاد داشته باشیداو در مورد یک موضوع کاملا بی اطلاع نیست بلکه در مدرسه و حتی مهد کودک اطلاعاتش را با همسالانش مبادله می کند و اگر بخواهید پاسخی سطحی و ابتدایی به او بدهید، حتما به دانش با صداقت، شما شک می کند.
نگویید برای تو زود است
فرزندتان را از آنچه که هست کوچکتر فرض نکنید و تصور نکنید گفتن حقیقت او را از راه به در می کند. اگر او جواب سوال هایش را از شما بگیرید، در آینده با اطمینان بیشتری پرسش ها و حتی ترس هایش را با شما به اشتراک می گذارد. پس به جای پیدا کردن جملات مناسب، به جمله کلیشه ای «برای تو زود است!» یا «به درد تو نمی خورد!» متوسل نشوید. شما باید به اندازه کافی به او اطلاع دهید؛ نه کمتر و نه بیشتر.
مشاهده مستندهای تلخ تلویزیونی
تماشای برنامه هایی که در مورد اعتیاد یا دیگر آسیب های اجتماعی ساخته می شود، برای بچه ها ضرر دارد یا آموزنده است؟ این سوال را بسیاری از والدین می پرسند اما در پاسخ باید بگوییم که شیوه برخورد شما با آن تصاویر است که میزان آموزنده بودن یا آسیب زا بودنش را تعیین می کند.
تصور نکنید مراقبت بیش از حد شما و محدود کردن فرزندتان، سلامت او را تضمین می کند. کنترل بیرونی شما بر فرزندتان تا جایی می تواند او را از برخی تجربه ها منصرف کند اما اگر کنترل درونی در او ایجاد نشده باشد، در مرحله ای از زندگی نقش شما در ایجاد محدودیت ها کمرنگ تر شده و ناتوانی فرزندتان در گرفتن تصمیم درست، برایش دردسرساز می شود. قرار نیست او را پای این برنامه ها بنشانید اما اگر برحسب اتفاق آنها رادید، یا در خیابان با یک معتاد یا سرنگ آلوده روبرو شد، به جای پرت کردن حواسش در این مورد با او حرف بزنید.
بگویید سیگار هست ،اما ما نمی کشیم
اگر با فرزندتان از کنار دکه سیگار فروشی رد می شوید یا در تلویزیون مستندی در مورد معتادان به مواد مخدر می بینید، به جای انکار واقعیت و دادن جواب نادرست، بگویید بعضی چیزها درجامعه وجود دارند اما ما سراغشان نمی رویم.
اگر می خواهید انتخاب سبک زندگی درست را به او آموزش دهید و از سوء رفتارهایی از قبیل مصرف مواد مخدر بازداریدش، از همان کودکی به او بگویید بعضی آدم ها با مصرف این مواد به خود آسیب می زنند اما خانواده ما آنها را مصرف نمی کند. او باید بداند که با وجود این واقعیات در جامعه، نبایدآنها را تجربه کند.
خشونت های خیابانی
دلیلی ندارد چیزی که می دانید فرزندتان را آزار می دهدو می ترساند را به او نشان دهید. گذشته از این، گفتیم که دیدن تصاویر آزار دهنده ای که احتمال دارد فرد در زنگی خودش هم با آنها روبرو شود، اشکالی ندارد اما جلب کردن توجه کودک به یک زد و خورد شدید خیابانی کمکی به آشنا شدن فرزندتان با واقعیت نمی کند. تصور نکنید اگر او را با چنین تصویری آشنا کردید، درس عبرت می گیرد و هرگز راه مجرم شدن را انتخاب نمی کند اما اگر فرزند شما ناخواسته با صحنه زورگیری و یا مجازات مجرمان مواجه شد، باید با زبان خودش ماجرا را شرح دهید.
بگویید همه مجازات نمی شوند
اگر فرزند 8-7 ساله تان با صحنه دستگیری یا مجازات یک مجرم روبرو شد، در جواب او بگویید آنها آدم های بدی بودند و به آدم های بی گناه آسیب می زدند. آدم هایی بودندکه دزدی می کردند. آدم می کشتند و پلیس در تعقیبشان بوده و حالا مجازات شده اند و این اتفاق قرار نیست برای آدم های خوب بیفتد اما اگر فرزندتان 4-3 ساله است و نمی تواند این جملات را درک کند، چاره ای جز پرت کردن حواسش ندارید. قطعات کودکی که تازه زبان باز کرده نمی تواند چنین اتفاقی را با کمک جملات درک کند.
برایش جوجه رنگی بخرید
گذشته از داشتن پاسخ های درست برای پرسش های کودکانه فرزندتان درباره مرگ، بد نیست برایش جوجه رنگی بخرید تا او را با مفهوم مرگ آشنا کنید. وقتی جوجه ای که فرزندتان به آن وابسته شده بود مرد ،درمورد از دست رفتنش حرف بزنید بگذارید فرزندتان از دست دادن داشته هایش را تجربه کند.
جام جم سرا به نقل از خراسان: اگر بتازگی پدر و مادر شدهاید یا سن فرزندتان به جوانی نرسیده است و از بینظمیهایش گلایه دارید، علیرضا عبدی، کارشناس و مشاور خانواده توصیههایی برای منضبط کردن فرزندان بر حسب سنشان دارد که میخوانید.
از ابتدای زندگی تا ۲ سالگی
نوزادان و نوپایان به طور طبیعی کنجکاو هستند و انتظار منظم بودن از آنها در این سن، کمی آرمان گرایانه به نظر میرسد. با این حال، عاقلانه این است که فقط چیزهای خطرناکی که او را به استفاده کردن وسوسه میکند، از جلوی چشم او دور کنید و تلاش کنید در این زمینه الگوی خوبی برای او باشید. فراموش نکنید که کودکان با تماشا کردن بزرگسالان به خصوص والدینشان، رفتارهای درست را یاد میگیرند. سعی کنید که رفتار خودتان به سرمشقی برای کودک تبدیل شود. منظم و مرتب بودن وسایل خودتان در خانه بسیار بیشتر از دستور دادن به کودک به جمع کردن اسباب بازیهایش، او را تشویق میکند تا اسباب بازیهایش را در اتاق پخش نکند و به نظم اهمیت بدهد.
از ۳ تا ۵ سالگی
هنگامی که کودک شما بزرگتر میشود و میتواند ارتباط میان رفتارهایش و پیامدهای آنها را درک کند، آموزش دادن قواعد خانه و تمرین منظم شدن را به او شروع کنید. پیش از اینکه کودک را برای انجام رفتارهای اشتباه تنبیه کنید، به او توضیح دهید که از او چه انتظاری دارید.
اگر چه در برخی موارد برای والدین راحتتر است که رفتارهای نامناسبگاه گاهی کودک را نادیده بگیرند، اما چنین برخوردی آموزش انضباط به کودک را مختل میکند. در این سن میتوانید از روش تنها گذاشتن به عنوان یک روش تنبیهی استفاده کنید؛ برای مثال به کودکی که اتاقش را بههم میریزد، باید بگویید رفتارش غیرقابل قبول است و او را به محلی مخصوص برای تنها گذاشتن ببرید. او را برای یک یا دو دقیقه به حال خود رها کنید و توجه داشته باشید که تنها گذاشتن کودک بیشتر از این مدت بیاثر است.
نکته مهم این است که از هر نوع تنبیه جسمی کودک در هر سنی خودداری کنید؛ به خصوص نوزادان و نوپایان نمیتوانند رابطهای میان رفتارشان و تنبیه جسمی برقرار کنند. آنها تنها درد تنبیه جسمی را احساس خواهند کرد. حفظ تداوم و ثبات در آموزش انضباط به کودک بسیار مهم است و والدین باید با اتفاق نظر تصمیم بگیرند که چه قواعدی را در خانه به اجرا بگذارند. والدین در عین حال که برای کودک روشن میکنند که چه رفتارهایی به تنبیه خواهد انجامید، نباید پاداش دادن را نیز فراموش کنند.
انضباط فقط با تنبیه کردن به دست نمیآید بلکه تقدیر از رفتار خوب کودک هم در ایجاد آن موثر است، برای مثال گفتن این جمله به کودک «آفرین که اسباب بازیهایت را خودت جمع کردی» موثرتر از تنبیه کردن او خواهد بود.
از ۶ تا ۸ سالگی
تنها گذاشتن و تعیین کردن تنبیههای منطقی و غیر جسمی برای مثال محروم کردن فرزند از یک وسیله مورد علاقهاش، برای این گروه سنی موثر است.
فرزندتان باید باور داشته باشد که شما به حرفی که میزنید، عمل میکنید. البته میتوانید گاهی به فرزندتان فرصت دیگری برای اصلاح رفتارش بدهید یا تا حد معینی خطاهای او را بپذیرید، اما در بیشتر موارد باید به آنچه میگویید، عمل کنید.
از ۹ تا ۱۲ سالگی
فرزندان در این گروه سنی را میتوان با واکنش دادن در برابر رفتارهایشان، منضبط کرد. با بزرگتر شدن فرزند و تقاضای او برای مستقلتر شدن و مسئولیت پذیری، آموزش دادن به فرزند درباره پیامدهای رفتارهایش روشی موثر و مناسب برای منضبط کردن او است؛ برای مثال اگر فرزند کلاس پنجمی شما، تکلیفهای مدرسهاش را پیش از خواب انجام نداده است، به نظر شما آیا باید او را مجبور کرد تا بیدار بماند و تکالیفش را انجام دهد؟
پاسخ شما بهتر است منفی باشد چراکه به این ترتیب فرصت آموختن یک درس مهم زندگی به فرزندتان را از دست خواهید داد. اگر بچهتان تکلیف مدرسهاش را انجام نداده است، بهتر است روز بعد به مدرسه برود و پیامد این کار را که نوعی بیانضباطی است، خودش تحمل کند. طبیعی است که والدین بخواهند بچهشان را از اشتباهی که مرتکب شده است، نجات دهند، اما برای آینده فرزند بهتر است که گاهی بگذارید او شکست بخورد.
به این ترتیب فرزندتان متوجه خواهد شد که رفتار نامناسبش چه پیامدهایی برای او خواهد داشت و احتمالا دوباره این اشتباهات را مرتکب نخواهد شد. البته اگر میبینید فرزندتان از پیامدهای منفی رفتارهایش درس نمیگیرد، باید به او برای اصلاح رفتارهایش کمک کنید.
از ۱۳ سالگی و بالاتر
تا این سن باید پایههای تربیتی فرزندتان را پی ریزی کرده باشید. در این سن نوجوانتان میداند که از او چه انتظاری دارید و وقتی از مجازات رفتار بد صحبت میکنید، منظورتان چیست. تلاشتان را برای رعایت نظم توسط نوجوانتان کم کنید چراکه اهمیت انضباط برای نوجوانان به اندازه کودکان کم سنتر مهم است. همان طور که برای یک کودک ۴ ساله، باید زمان خواب را معین و آن را اعمال کرد، برای نوجوانتان نیز باید حدودی را معین کنید. برای نوجوانتان قواعدی را درباره تکالیف مدرسه، دیدار دوستان و ساعتی که باید به خانه بازگردد تعیین کنید و با او از پیش درباره آنها صحبت کنید تا مطمئن شوید که سوءتفاهمی وجود ندارد.
نوجوانتان ممکن است گاهی از این قواعد شکایت کند، اما در عین حال درخواهد یافت که شما کنترل اوضاع را به دست دارید. هنگامی که نوجوانتان قاعدهای را زیر پا میگذارد، ممکن است بهترین مقابله محروم کردن نوجوان از امتیازات باشد، اما در عین حال باید با او صحبت کنید تا دریابید چرا او این قاعده را رعایت نکرده است.
توجه داشته باشید که باید تا حدی کنترل کارها را به نوجوانتان بسپارید. با این کار نه تنها درگیر مبارزه با او نخواهید شد، بلکه باعث خواهید شد که نوجوان به تصمیماتی که شما باید بگیرید، احترام بگذارد.
برای مثال به نوجوان در سنین پایینتر میتوانید اجازه دهید درباره دکوراسیون اتاقش تصمیم بگیرد. در نوجوانان و در سنین بالاتر میتوانید حوزه استقلال فرزندتان را گستردهتر کنید و برای مثال درباره زمان خوابیدن او انعطاف پذیرتر باشید. (مجید حسینزاده)
جام جم سرا: کودکان و نوجوانان جسور معمولا بر این باورند قدرتی برابر یا برتر از بزرگترها دارند، کافی است شما هم با رفتار خود به آتش این طرز تفکر هیزم بریزید. به یاد داشته باشید وقتی کودکان میفهمند والدینشان از کنترل خارج شدهاند، احساس ناامنی میکنند.
محققان طی مطالعات طولانی دریافتهاند والدینی که از داد زدن بر سر فرزندان خود به عنوان ابزاری برای تربیت و ایجاد انضباط استفاده میکنند، باعث ایجاد آسیبهای روانی در آنها میشوند. بعلاوه این بررسیها نشان داد خسارتهای روانی ناشی از فریاد زدن، مانند حالت تهاجمی افراطی داشتن یا بیش از حد کمرو و ترسو بودن با صدمات تنبیه بدنی مشابه است.
دکتر جفری برنستین، روانشناس در این باره میگوید: وقتی فریاد میزنید، در کودکان شما هم این تمایل پیدا میشود که فریاد بزنند یا به شیوه منفی دیگری واکنش نشان بدهند. در نتیجه با دیدن واکنشهای ایشان، شما هم بیشتر فریاد میزنید. آنها هم ساکت نمینشینند و... این سلسله ادامه یافته، دعوا بالا گرفته و در نهایت مشکلی حل نمیشود. خوشبختانه راهحلی برای مقابله با این کشمکش عاطفی خستهکننده وجود دارد:
اطلاعات بیشتری کسب کنید: در اولین گام چیزی که سبب فریاد کشیدن شما شده است، پیدا کنید. آیا اسباببازیهایشان را در تمام خانه پراکنده کردهاند؟ چه چیزی به شما فشار وارد میکند؟ آن را شناسایی کرده و ببینید برای اینکه وضع را آرامتر کنید، چه کاری از دستتان ساخته است.
به خودتان قول بدهید که دیگر فریاد نزنید: شاید به نظر برسد این ایده ساده و بیفایده باشد، اما فراموش نکنید تمام تغییرات رفتاری وقتی میسر میشود که خودتان را با تقویت ویژگیهای مثبت و استوار مسئول و متعهد کنید.
آهسته صحبت کنید: گرچه برخی اتفاقها واقعا آزاردهنده است، اما سعی کنید با صدای آهسته صحبت کنید، کودکان نیز انتخاب دیگر ندارند جز اینکه دست از کارشان بکشند و به حرفهای شما به دقت گوش کنند. به این ترتیب هم شما آرام میمانید و هم بچهها و همه میآموزند چطور به حرفهای یکدیگر گوش بدهند.
انتظارات خود را مدیریت کنید: اگر نمیخواهید فریاد بزنید، لازم است مسیرش را نیز هموار کنید. وقتی هوشمندانه عمل میکنید دیگر نیازی نیست اقدامی طاقتفرسا انجام دهید. پس اگر به خاطر بههمریختگی اسباببازیها سر بچهها داد میزنید، برای تعداد اسباببازیهایی که میتوانند با آن بازی کنند، محدودیت قائل شوید. در نتیجه هم فریاد نمیزنید و هم زحمتتان کمتر میشود.
هر چیزی را به دل نگیرید: اگر بنشینید و درباره رفتار بچههایتان فکر کنید، به این نتیجه میرسید گرچه گاهی با کارهای اشتباه خود باعث عصبانیت شما میشوند، ولی آنها از روی قصد و غرض خاصی این کار را نمیکنند، این بخشی از رفتار شخصی آنهاست و تقصیر شما نبوده است.
مقایسه را کنار گذاشته و سپاسگزار باشید: مقایسه کردن خودتان با پدر و مادرهای دیگر یا سنجیدن فرزندتان با بچههای دیگر، تنها شما را در بزرگراهی قرار میدهد که به ناخوشیها منتهی میشود. اگر با نگرشی شکرگزارانه به زندگی نگاه کنید، ظرفیت بیشتری احساس خواهید کرد و کنترل بیشتری بر خودتان خواهید داشت. به این فکر کنید که والدین زیادی هستند که فرزندانشان به سلامت بچههای شما نیستند و حاضرند جای خودشان را با شما عوض کنند بدون اینکه مکررا فریاد بزنند یا اعتراض کنند. (ضمیمه چاردیواری)
مترجم: فاطمه عمانی
منبع: psychologytodayhear
جام جم سرا به نقل از تبیان: این کنجکاوی گاهی به دلیل نداشتن آگاهی کافی، باعث بروز انحراف جنسی در کودک میشود.
دوره نوجوانی از بحرانیترین دورهها است، سن نوجوانی، زمان دلبستگیهای بزرگ و اندیشه دربارۀ آنهاست. دراین دوره تأثیرات نیرومند احساسات مربوط به تمایلات جنسی، جای بسیاری از تصورات و مفاهیم ذهنی را میگیرد، آثار دلبستگی جنسی در رفتار آنان آشکارا منعکس میشود. معمولاً جوانان مهربان، دلسوز و دقیق که به تأثیرات و اضطرابات جنسی متمایل شدهاند، در رفتار با اطرافیان، کینه جو، عصبانی و بیعاطفه میشوند و این تحولات ممکن است در نتیجه عدم ارضای جنسی و فقدان اقدامات لازم از قبیل ورزش، کار، گردش، یا سیری بیش از حد جنسی باشد.
مسلم است که طبیعت نوجوانان دردوره بلوغ جنسی تغییر مییابد، آنها بیشتر عصبانی و سرکش میشوند و این تغییرات با ظهور میل جنسی اعم از امیال ارضا شده یا نشده در برخی از آنها آشکار است.
متخصصین اطفال آمریکا نوعی طبقهبندی کلّی را مطرح میکنند که اطلاع از آن در شناخت دوره نوجوانی مفید است. آنها به سنین ۱۰ یا ۱۱ تا ۱۴ سالگی در دخترها و ۱۲ تا ۱۵ سالگی در پسرها «اوائل نوجوانی»، به ۲ سال پس از آن «اواسط نوجوانی» و ادامه این سنین تا زمان شروع بزرگسالی را «اواخر نوجوانی» میگویند.
دوران بلوغ که با اوایل نوجوانی آغاز میشود، دوران دگرگونیهای عظیمی است. در این دوران نه تنها تغییرات جسمی مهمی در نوجوان پدید میآید، بلکه دگرگونیهای برجسته اجتماعی و روانی نیز در او ایجاد میشود.
نظر به اهمیت حیاتی این دوران در زندگی نوجوان بویژه از نظر جنبههای تربیتی، ضروری است که برخی از آگاهی و حقایق خاص این دوران تشریح شود تا هم نوجوان به موقعیت حیاتی خود پی ببرد و به تکالیف و وظایف و مسئولیتهای شرعی، اجتماعی و اخلاقی که از این پس به او تعلق میگیرد، آگاهی یابد و هم اولیاء و مربیان از این طریق به درک روحی نوجوان خود نایل آیند.
بیشتر والدین از آشفتگی دوران بلوغ آگاهند و دوران بلوغ را با احساساتی متناقض به خاطر میآورند، مانند بهترین زمان یا بدترین زمان، سن دانایی یا سن نادانی، بهار امید یا زمستان ناامیدی، که این احساسات حاکی ازفراز و نشیبهای روح یک نوجوان دارد. او گاهی شاداب، خوشحال، سرزنده و گاهی پژمرده، اندوهگین و ساکت است.
نوجوانان و جوانان به دلایل زیر درباره امور جنسی حساسند:
۱- احساس توانایی برای عمل جنسی
۲- تشدید انگیزههای جنسی
۳- کنجکاوی د، ر مورد مساَئل جنسی
۴- تلاش برای تعیین نقش جنسی
۵- ترس شدید از نتایج فعالیت جنسی
این حساسیت مفرط که با ترشح هورمونهای جنسی توأم است، تمایلات جنسی جوان را تشدید میکند، اگر طریقه مشروع و قانونی برای درمان امیال جنسی مقدور نباشد، امکان انحراف جوان میرود و این انحراف اغلب به صورت کامجوییهای بدلی (خودارضایی، همجنسگرایی، نظرافکنی) تجلی میکند برای حل چنین مشکلاتی باید قبل از هر چیز به ارزیابی موضوع پرداخت.
در ارزیابی و شناخت مشکلات جنسی باید ابتدا تاریخچه زندگی فرد را به دست آورد و بر اساس آن روشهای انتخاب یا تغییر رفتار، شیوههای شناختی همچون افزایش بصیرت فرد را در سرلوحه برنامهها قرار داد.
مهمترین نگرانیهای دوره اول بلوغ عبارتند از:
۱- نگرانی درباره عادی بودن
۲- نگرانی درباره خصایص جنسی
۳- نگرانی درباره اندازه و وزن
۴- نگرانی در باره ناحیه تناسلی
۵- نگرانی درباره خصایص ثانوی جنسی (مثل رشد سینه در دختران، رشد ریش و سبیل در پسران)
در این زمینه والدین و مربیان با دادن آگاهیهای مناسب باید منشأ این نگرانیها را از نوجوان بزدایند و با توجه به اینکه تربیت نفس در دوران نوجوانی از عوامل سلامت روان و رفتار دوره جوانی است، این موضوع بر بسیاری از جنبههای شخصیت جوانان نیز تاثیر میگذارد و جوانان امروز باید با درک موضوع و مطالعه، به تربیت نفس خود بکوشند.
اسلام برای جلوگیری از وقوع مشکلات جوانان، راههای زیر را پیشنهاد میکند که عمدتاً جنبه پیشگیرانه دارد:
- اصلاح روابط خانوادگی: خانواده مهمترین پناهگاه برای جوانان است.
- جلوگیری از سرزنش بیجا: سرزنش بیجا آتش لجاجت وخصومت نوجوان را شعله ور میسازد. امام علی (ع) میفرمایند: «الافراط کم الملامه یشیب نیران اللجا» یعنی زیاده روی در سرزنش، هر دم و ساعت فرزند خود را ملامت کردن، آتش لجاجت و سرکشی را در آنان شعله ور میسازد.
- ایجاد اسوه و الگوی مناسب برای جوانان: رفتار کودکان در اثر رفتار درست والدین محفوظ میماند. وقتی والدین رفتار درستی نداشته باشند نمیتوان از جوانان انتظار رفتار مناسب را داشت.
- انتخاب دوستان مناسب: افراد تابع عقیده دوست خود هستند پس مواظب باشید با چه کسی دوست میشوند.
- اصلاح اجتماعی و ایجاد زمینه مساعد تربیتی: جامعه فاسد باعث تباهی جوانان میگردد. اصلاح قانون اجتماعی یکی از طرق پیشگیری از انحرافات جوانان است. جوانان گاهی نمیخواهند تشریفات وآداب معمول را دنبال کنند و نباید آنان را به رعایت آداب دست و پاگیر مجبور ساخت.
- تشویق جوانان به بهره وری از دوران جوانی: باید جوانان راتشویق کرد که از این دوره کمال استفاده راببرند و به آنها گوشزد شود که دانشمندان بزرگ، بیشترین موفقیت خودرا بهره گیری صحیح از دوره جوانی خود میدانند.
- پرکردن اوقات فراغت: از آنجا که یکی از علل عمده انحراف جوانان، بیکاری است، لازم است اوقات فراغت به شکل مناسب پر شود مثل شرکت کردن در رشتههای مختلف ورزشی (شنا، ورزش رزمی، تیراندازی و...).
- تربیت برای عزت نفس و تسلط بر خویشتن: در دوره جوانی قوای شهوانی در نهایت قدرت خود هستند، اگر جوانان مطیع شهوات خود گردند خود را به هلاکت میاندازند.
جام جم سرا: سهیلا نجفی مادری بیمار دارد که در خانه پدری او به تنهایی زندگی میکند. این بانوی پنجاه و چهار ساله که خودش شاغل، متاهل و دارای دو فرزند است در مورد مراقبت از مادرش میگوید: بعد از این که مادرم از کار افتاده شده، اختلافات زیادی در میان خانواده پیش آمده است.
برادرانم کلا خود را از ماجرای نگهداری مادر کنار کشیدهاند و فقط من و خواهرم مراقبت از او را به عهده گرفتهایم. من و خواهر برای نگهداری از مادر خیلی از اوقات نمیتوانیم همراه خانواده باشیم. در هفته سه روز من و سه روز خواهرم نزد مادر میمانیم و یک روز آخر هفته را نیز به نوبت هر کدام از ما یک در میان از او مراقبت میکنیم.
او میافزاید: خیلی وقتها پیش میآید که با دختر و پسر یا همسرم به دلیل در خانه نبودن بحثمان شده است. ما برای نگهداری از مادرم برنامهریزی کردهایم ولی هنوز هم مشکل زیادی برای مراقبت از او داریم. هر چهار خواهر و برادر حاضریم دستکم برای نیمی از روزهای هفته پرستار استخدام کنیم اما مادر قبول نمیکند.
برنامهای برای همه خانواده
سهیلا نقدی، کارشناس ارشد پرستاری در مورد مراقبت از یک بیمار یا سالمند در خانواده میگوید: شما باید مطمئن باشید برای سالمند و خودتان بهترین کار را انجام میدهید اما اگر طوری رفتار کنید که فقط از سالمندتان مراقبت کنید و دیگر افراد خانواده را از دست بدهید، هیچ بردی نکردهاید.
نقدی به خانوادهها توصیه میکند: پیش از هر چیز یک تیم مراقبتی تشکیل دهید. کسانی که حاضر باشند به هر اندازه برایشان مقدور است، به شما کمک کنند.
حتی اگر دوستی دارید که حاضر است یک روز در ماه به شما در مراقبت از سالمند کمک کند، به او نگویید: نه! ممنون.
این میتواند یکی از روزهای مرخصی شما برای با خانواده به سر بردن باشد.
در کنار هم قرار دادن بودجه و امکانات میتواند برای شما وضعی فراهم کند که بیش از پیش رضایت خود و خانواده را فراهم کنید.
شرایط روانی خانواده را در نظر بگیرید
بیماری یک مشکل فیزیکی است اما حضور یک سالمند بیمار در خانواده برای او و دیگران تبعات روانی بسیاری دارد.
همان طور که فرزند بیمار به مادر یا پدر خود توجه زیادی میکند بناچار از دیگر اعضای خانواده ممکن است غافل شود.
حمیده دهقانی، روانشناس و مشاور به خانوادههایی که بیمار یا سالمندی را نگهداری و مراقبت میکنند توصیه میکند: باید پیوسته نیازهای روحی روانی خانواده را زیر نظر بگیرید و مراقب باشید از نیازهای همسر و فرزندان خود غافل نشوید زیرا این غفلت میتواند روندی پیش بیاورد که مراقبت از سالمندتان را نیز غیرممکن کند.
وی توصیه میکند: برای برنامهریزی مراقبتی، وضع بیمار و خانواده را با کمک پزشک او و یک فرد قابل اعتماد مثل روانشناس یا مشاور خانواده بررسی کنید و از آنها کمک بگیرید.
روانشناس خانواده میتواند بار فشاری را که بر اثر مراقبت از بیمارتان بر دوش دارید، برای خانواده سبک و تحملپذیر کند.
کمکهای مردمی
برنامههای مراقبتی خانوادهها اغلب بر توان یک نفر در خانواده متمرکز میشود در حالی که بهترین برنامه آن است که از تمام نیروها کمک بگیرد.
این نیروها میتوانند انجمنهای خیریه، خیرین متمرکز در مساجد محل، داوطلبان مراجعهکننده به شورای محلات یا هر گروه امدادرسان و کمکدهندهای باشد که باری از مشکلات خانواده بکاهد.
انجمنهای مردمی وجود دارند که با موضوع سالمندی فعال هستند. شما میتوانید از آنها کمک بگیرید یا به آنها پیشنهاد دهید بازوهای حمایتی را در این راستا فعال کنند.
همسایهها، دوستان و اقوام از دیگر گروههایی هستند که میتوانند به شما در مراقبت از سالمندتان یاری برسانند. این کمک میتواند در هر زمینهای باشد؛ از نگهداری کودکتان گرفته تا کمک به خرید خانه.
سعی کنید خود را در شبکهای از یاری و پشتیبانی قرار دهید. تنها ماندن در مراقبت از یک بیمار یا سالمند شما و خانوادهتان را خیلی زود خسته و فرسوده میکند، خصوصا اگر سالمند شما مشکلات زیادی داشته باشد و نیازمند مراقبت تمام وقت باشد.
بالهایم را بر سر شما میافکنم
سالهای سال طول کشید تا من که مثل یک دانه در زندگی روییده بودم، بزرگ بشوم و شاخ و برگ بدهم و تنومند شوم.تمام این سالها مادر و پدر بودند که مرا از توفانهای زندگی حفظ میکردند. آنها زندگی و عمر خود را فرش راه من میکردند که مبادا خاری به پای من برود و امروز من باید دین خود را به آنها ادا کنم. امروز که مادر مانند نوزادی تازه به دنیا آمده باید از دست من تغذیه شود و بابا مثل یک افسانه قدیمی هر روز دارد کوچکتر میشود و چیزهای کمتری از دنیا را بهخاطر میآورد.
امروز میخواهم مادر و پدر آنها باشم و چنانکه خدا خواسته است، آنان را زیر پرو بال بگیرم.
ماندانا ملاعلی / چاردیواری (ضمیمه دوشنبه روزنامه جام جم)
جام جم سرا: امروزه محققان بر این عقیدهاند که گرچه کمی مشاجره میان والدین و فرزندان امری اجتنابناپذیراست، ولی هنگامی که مشاجره موضوعی دائم و رایج در تعاملات والد و فرزند شود در محیط خانواده دشمنی جایگزین همدلی میشود. اگر ما بهعنوان والد نتوانیم این جروبحثها را بخوبی مدیریت کنیم، باعث میشود حس ارزشمند دانستن فرزندان را در والدین تضعیف و در فرزندان نیز حس توجه و احترام به والدین را سست کند.
بحث کردن موثر، مهارتی باارزش
توانایی بحث موثر مهارتی ارزشمند برای نوجوانان وجوانان و همچنین بزرگسالان به شمار میرود. در حالی که تبدیل شدن به فردی پرخاشگر که دیگران را با سخنان خود آزار میدهد یک نقص به شمار میرود. بحث کردن حس کنجکاوی کودک را برمیانگیزد و به یادگیری او کمک زیادی میکند. بحث کردن به فرزندان میآموزد که چطور با دیگران ارتباط برقرار کند و مهارت متقاعد کردن دیگران را یاد بگیرد. چنانچه شما به حق فرزندتان برای بحث کردن احترام بگذارید، فرزندتان نیز به حق شما برای تصمیمگیری احترام خواهد گذاشت. فرزندی که سخنانش توسط والدین شنیده نمیشود و به حق او برای ارائه عقایدش احترامی گذاشته نمیشود، یاد میگیرد به جای مباحثه با شما درباره نقطهنظراتش به شما حمله کند، پس بهتر است با گوش دادن به سخنان فرزندتان به وی احترام بگذارید حتی اگر اشتباه باشد. اگر شما بهعنوان پدر یا مادر تلاش داشته باشید که از اعتراض فرزندتان جلوگیری کنید درست مانند آن است که بخواهید دیواری از شن و ماسه بسازید تا جلوی یک موج بزرگ را بگیرید، والدین باید این حقیقت را بپذیرند که به عقاید فرزندشان، هرچند نادرست، گوش دهند و قبول کنند که هر فرزندی شیوه خاص خودش را برای پاسخگویی دارد.
وقتی جروبحث کردن قانون خانواده شود
وقتی مشاجرات در یک خانواده مزمن شود، والدین و فرزندان گوش دادن به یکدیگر را متوقف میکنند و آزار و اذیتها و مقاومتها صبر و تحمل افراد را از بین میبرد و جرو بحث بهعنوان اولین نشانه درگیری در خانواده خود را نشان میدهد.
وقتی مشاجره کردن و گوش ندادن به حرف یکدیگر قانون همیشگی در یک خانواده شود، بچهها همیشه انتظار دارند از والدینشان نه بشنوند و میدانند که برای به دست آوردن هر چیزی باید بجنگند، بنابراین آنان نیز هر چیزی را بخواهند تقاضای خود را با مشاجره شروع میکنند.
در خانوادههای سالم، والدین و فرزندان در پی یافتن فرصتی هستند که بتوانند با یکدیگر اوقات خوشی را داشته باشند، اما در خانوادههای ناموافق همیشه انتظار مخالفت هست، بردباری و همدلی وجود ندارد و والدین و فرزندان هیچکدام تمایلی ندارند به حرف یکدیگر گوش بدهند، هر کس میخواهد حرف آخر را خودش بزند. به این ترتیب نوعی هم ستیزی دوجانبه شکل میگیرد که در آن بچهها جنگ با والدین را شروع میکنند و والدین هم فرزندانشان را مقصر میدانند، هیچکدام هم سعی نمیکند نسبت به دیگری انعطافپذیرتر و صبورتر عمل کند. در نهایت هم بدترین تاثیر مشاجرات دائم آن است که ساختار سالم اقتدار والدین از بین میرود و احساس تحت حمایت والدین بودن نیز از طرف فرزندان پوچ میشود. والدین نیز احساس مسئولیت و مورد احترام بودن خود را از دست میدهند و فرزند خود را به چشم یک حریف و حتی یک دشمن نگاه میکنند.
روی حرف خود بایستید
بهعنوان والد سعی کنید روش «تربیت بدون فریاد» را پیش بگیرید، این روش به شما کمک میکند تا با تمامی قوا و بدون فدا کردن لحظات شاد و احساسات مورد علاقهتان عمل کنید. در این روش هنگامی که خونسردیتان را حفظ کنید، اجرای اصول تربیتی برایتان آسانتر است مثلا وقتی با آرامش به فرزندتان میگویید: تا زمانی که تکالیفت را انجام ندادهای حق بازی کردن نداری روی حرف خود بایستید، درواقع این به معنای تثبیت خود بهعنوان سرپرست امور در خانواده است. معمولا ما والدین هیچگاه دوست نداریم فرزندانمان دچار اشتباه شوند، بنابراین برای جلوگیری از خطری که فرزندمان را تهدید میکند فریاد میکشیم، او را تهدید میکنیم و امیدوار هستیم که تهدیدمان اثر داشته باشد و زمانی که فرزندمان به فریادهای ما بیتوجه است، بیشتر داد و فریاد میکنیم. این روش موثر نیست و همه ما این را میدانیم، هیچ فرزندی با این روش رشد نمیکند و درسی یاد نمیگیرد پس چه باید کرد و راه صحیح کدام است؟ اگر میخواهید تغییراتی حاصل شود باید اجازه دهید عواقب کار خودشان فریاد بزنند، خودتان را کنار بکشید و بگذارید گاهی هم فرزندتان نتایج کار را ببیند. البته این کار باید با احتیاط و باتوجه به سن فرزندتان انجام شود. برای مثال برای اینکه خطر بازی در خیابان را به فرزند دوسالهتان نشان دهید، هرگز او را در معرض تجربه تصادف با ماشین قرار نمیدهید، اما هنگامی که فرزندتان هجده ساله است، چگونه عمل میکنید؟
اغلب مشاجرات بین والدین و فرزندان به این دلیل است که والدین میخواهند فرزندشان از هر آسیبی در امان باشد، آنان نگرانند و میخواهند با این نگرانی فرزندانشان را به هر قیمتی محافظت کنند، همین نگرانیها از جانب والدین و نبود درک آن از سوی فرزندان باعث ایجاد کشمکش و جر و بحثهای طولانی و بهدنبال آن از بین رفتن صمیمیت میشود. به منظور تربیت موثر و بدون داد و فریاد باید به یک اصل معتقد باشید و آن حفظ آرامش است. پیش از اجرای تصمیماتتان ابتدا با آرامش به آن فکر کنید تا احتمال واقعی بودن و موثر بودن آنها را دریابید و با این کار به رشد فرزندتان هم کمک کرده باشید.
«زبان عدم پذیرش» را کنار بگذارید
پذیرش طرف مقابل همانگونه که هست، عاملی مهم در ایجاد ارتباطی است که در آن شخص رشد میکند و تغییرات سازندهای در او پیدا میشود. در چنین شرایطی شخص میآموزد که مشکلاتش را حل کند، در جهت سلامت روانی پیش میرود و ثمربخشتر و خلاقتر میشود. این یکی از تناقضات ساده اما زیبای زندگی است. پذیرش مانند خاک مناسبی اجازه میدهد یک بذر کوچک به گل زیبایی که لیاقتش را داشته باشد، تبدیل شود. بچهها هم درست مانند دانهها در عمق وجودشان استعداد توسعه یافتن را دارند و پذیرش برای آنان مانند خاک است که فقط کودک را قادر میسازد استعدادهایش را به عمل در آورد. چرا پذیرش والدین چنین تاثیر مثبت و نمایانی را روی کودک به جا میگذارد؟ این چیزی است که اغلب والدین آن را درک نمیکنند.
والدین در بیشتر مواقع در تربیت بچهها از زبان عدم پذیرش استفاده میکنند و عقیده دارند که این بهترین روش کمک به فرزندان است. خاکی که بیشتر والدین برای رشد فرزندشان آماده میکنند با ارزشیابی، قضاوت، انتقاد، نصیحت کردن، تذکرات اخلاقی، وعظ و خطابه یا دستور دادن سنگین و نامناسب شده است و به معنای پیامهایی است که نشاندهنده عدم پذیرش فرزند به صورت فعلی است.
«زبان عدم پذیرش» بچهها را خاموش میسازد. آنها دیگر با والدینشان حرف نمیزنند و ترجیح میدهند که احساسات و مشکلاتشان را برای خودشان نگهدارند، پس بهترین کار این است والدین مهارت زبان پذیرش را یاد بگیرند، زیرا زبان پذیرش بچهها را آزاد میسازد تا احساسات و مشکلاتشان را بیان کنند.
با فرزندانتان درست صحبتکنید
به راستی آیا شما به حرفهای فرزند خود با دقت گوش میدهید؟ آیا هر روز مشتاقانه با او گفتوگو میکنید؟ امروزه ثابت شده است نبود برقراری ارتباط صحیح افراد خانواده باهم رو به افزایش است. هرچه ارتباط کلامی در خانوادهای کاهش یابد، بر تعداد پیامهای کوتاه و ایمیلها افزوده میشود، این در حالی است که حرف زدن با هم و شنیدن حرفهای همدیگر رو به کاهش میرود. ما والدین اغلب از این مهم غافل میشویم که فرزندان ما به گفتوگوهای واقعی و ارتباط حقیقی نیاز دارند نه به نصیحتهای بیاهمیتی که از یک گوش بشنوند و از گوش دیگر خارج کنند.
بچهها به پدر و مادرهایی نیاز دارند که واقعا به آنها توجه داشته باشند، نیازها، احساسات، مشکلات و گرفتاریهای روزانه آنها را درک کنند. والدینی که در مواقع حساس، خود را به جای فرزندشان بگذارند، میتوانند با او همدردی کنند، حرفهای آنها رنگ نصیحت به خود نمیگیرد، داد و فریاد بیجا نمیکنند و حرفهایشان براحتی و بدون مقاومت پذیرفته میشود.
فرزندان را باید در شرایط سخت حمایت کرد، به آنان جرأت داد، آنان را درک کرد و دلداری داد، وقتی غمگین است غم او را فهمید و وقتی در کاری موفق میشود، به موفقیت او بها داد. توجه به این موارد ارتباط خانوادگی را تقویت و کانون خانواده را پر مهر میکند. بچهها میخواهند که بزرگسالان آنها را بهعنوان مخاطب جدی بگیرند، به گفتههایشان احترام بگذارند و نظرشان را بپرسند. در این حالت است که احساس غرور و اعتماد به نفس کرده و خوشی را لمس میکنند. بچهها باید بفمند که پذیرفته شدهاند.
فرزندان چه وظایفی دارند؟
حرمت و احترام پدر و مادرتان رارعایت کنید: برخلاف تصور عموم که حرمت و احترام را معادل دست به سینه بودن، جواب ندادن، ابراز مخالفت نکردن، دراز نکردن پا جلوی بزرگترها و... میدانند، حفظ حرمت یعنی استفاده نکردن از کلمات زشت، تحقیر نکردن دیگری، ابراز مخالفت بدون حمله به شخصیت طرف که فرزندان باید در بحث و گفتوگو با پدر و مادرشان همیشه در نظر داشته باشند.
به قوانین و مقررات خانواده احترام بگذارید: فقط در مواردی که تصور میکنید قواعد و مقررات حاکم بر خانواده عقلانی یا منصفانه نیست باید از طریق بحث و گفتوگو با والدین و گاهی یک مشاور یا میانجیگر آگاه و منصف موضوع را طرح و مشکل را حل کنید.
به والدینتان نزدیکتر شوید: برای این کار لازم نیست آزادیها و استقلال مشروع خود را از دست بدهید و فقط تن به خواستههای پدر و مادرتان بدهید؛ بلکه کافی است درک کنید دغدغههای آنها چیست، به قضایا چگونه نگاه میکنند و در ذهنشان چه میگذرد. برای رسیدن به آن هم کافی است با آنها گفتوگو کنید، اوقاتی را باهم بگذرانید و مواردی را با هم در میان بگذارید.
احساسات خود را شناسایی و ابراز کنید: برخی از مسائل بار احساسی عاطفی سنگینی دارند، بخصوص اگر قرار است با والدین در میان گذاشته شوند. در این موارد با ابراز احساس خود میتوانید از واکنش منفی شدید احتمالی آنها کمی بکاهید و کمی راحتتر آن را در میان بگذارید.
سپاسگزار والدینتان باشید: قدردانی، تشکر و سپاس از خوبیها و کمکهایی که به ما میشود (از طرف هرکس) نهتنها در فرد مقابل احساس خوبی ایجاد میکند، بلکه در خود ما نیز باعث پالایش و آرامش روان میشود.
«گوش دادن فعال» را جدی بگیرید
گوش دادن جدی رابطه گرم بین والدین و بچهها را بیشتر میکند و به بچهها کمک میکند که از احساسات منفیشان کمتر بترسند. وقتی پدر یا مادری با گوش دادن نشان میدهد که احساسات فرزندش را میپذیرد با این کار به وی کمک میکند که او هم آنها را بپذیرد، پدر و مادرانی که به جای جر و بحثهای بیفایده، گوش دادن جدی همراه تفاهم را به کار میبرند، در حقیقت نوع جدیدی از قدرشناسی و احترام را کشف میکنند احساسی عمیقتر از اهمیت دادن و مهم شمردن. فرزند هم به نوبه خود با همین احساسات به پدر و مادرش پاسخ میدهد. گوش دادن جدی حل مشکلات را با فرزند آسان میکند، میدانیم که انسان زمانی که بتواند درباره مشکلش حرف بزند، بسیار بهتر و زودتر موفق به حل آن میشود تا اینکه فقط درباره آن فکر کند. این گوش دادن باعث میشود که فرزند هم با علاقه بیشتری بخواهد به افکار و عقاید پدر و مادرش گوش فرادهد. گوش دادن جدی در روابط والد و فرزند ایجاد اعتماد میکند، در حالی که پیامهایی مانند نصیحتگویی، ارائه راهحلهای بسیار منطقی و مانند آنها، نبود اعتماد را به فرزند نشان میدهد. این گوش دادن یکی از موثرترین راههای کمک به کودک در را ه خودرهبری، خودمسئولی و استقلال فردی است.
شرایط گوش دادن جدی را به خاطر داشته باشید
ـ شما باید مشتاقانه خواهان این باشید که آنچه را که فرزندتان برای گفتن دارد، بشنوید و علاقه به صرف وقت برای شنیدن داشته باشید.
ـ شما باید واقعا بخواهید به فرزندتان در حل مشکلش، بخصوص در آن زمان معین، کمک کنید.
ـ شما باید این توانایی را داشته باشید که پذیرای احساسات فرزندتان باشید. این احساسات هر چه میخواهد باشد.
ـ خوشحال باشید که احساسات موقتی هستند و همیشه در درون فرزندتان ثابت باقی نمیمانند. گوش دادن جدی این را به شما نشان خواهد داد.
مراحل گوش دادن مسئولانه را به خاطر بسپارید
ـ از همان ابتدای مشاهده تمایل فرزندتان به جر و بحث مشاجره را در او مهار کنید، به این ترتیب که ابتدا کمی سکوت کنید، مشاجره را شروع نکنید و سعی کنید که فقط گوش بدهید.
ـ با تشویق فرزندتان به بیان عقاید و احساسات خود درباره موضوع مورد بحث، به وی بفهمانید که به آنچه او بیان میکند کاملا توجه دارید.
ـ با استفاده از کلامتان، شرایط فرزندتان را بیان کنید و سکوت طولانی نداشته باشید. یکی از دلایلی که فرزندان تردید دارند که والدینشان صحبتهای آنان را میفهمند یا خیر؟ این است که والدین نشان نمیدهند که متوجه صحبتهای فرزندانشان شدهاند.
ـ از فرزند خود بخواهید بیشتر توضیح دهد. گوش دادن مسئولانه روشی برای دستیابی به نتیجه یا کوتاه کردن مشاجره نیست، بلکه راهی است که فرزند را وادار میکند تا بیشتر درباره آرزوها و عقایدش صحبت کند تا به این وسیله چرخه مشاجره کوتاهتر شود.
ـ برای تصمیمگیری کمی صبر کنید. مثلا میتوانید به فرزندتان بگویید خب در این مورد فکر کنم و به تو جواب میدهم.
راهکارها
ـ به خاطر داشته باشید بچهای که بحث میکند، بچهای است که تحت فشار است و واداشتن او به بیان احساساتش بهترین راه رها ساختن او از این فشارها خواهد بود.
ـ روح گوش دادن مسئولانه به ما کمک میکند با فرزند خود مثل یک فرزند و نه دشمن یا رقیب ارتباط برقرار کنیم.
ـ فرضیه گوش دادن مسئولانه بر این عقیده استوار است که اگر پدر و مادر مشاجره را ادامه ندهند، مشاجره و جر و بحث شدت نخواهد یافت.
ـ در هنگام جر و بحث، در رابطه میان والدین و فرزندان نوعی تضاد اساسی میان اقتدار و کنترل پدید میآید، بهترین راه برای حفظ قدرت والدین، ضایع نکردن آن است.
ـ مطمئن باشید با وجودی که هیچ پدر و مادری نمیخواهد جار و جنجال فرزند خود را تقویت کند، اما تسلیم شدن دائم در برابر فرزندتان باعث تکرار آن خواهد شد.
ـ هنگامی که با قاطعیت و البته آرامش خواستههای خود را برای فرزندتان روشن کنید، جلوی بروز بسیاری از مشاجرات را میگیرید.
ـ والدینی که تلاش میکنند همه کارهای فرزندانشان را تحت کنترل داشته باشند، دست آخر میبینند که کمترین نظارتی بر کارهای فرزندانشان ندارند.
ـ با فرزندتان با احترامی که لایق آن است رفتار کنید، او نیز به شما احترام میگذارد.
فرزندان از والدینشان عشق، احترام و تجلیل از آنچه هستند میخواهند، آنها دوست دارند والدینشان در آنها غرور ایجاد کند، اما خیلی هم خشن نباشند.
پیشنهاد به والدین
پیشنهادی که به والدین میکنیم این است که آنها میتوانند با تغییر بعضی از رفتارهایشان جلوی بسیاری از اختلافات بین خود و فرزندانشان را بگیرند. البته دانستن این نکته برای بسیاری از والدین گران تمام میشود، زیرا ما عادت داریم خود را کامل و بیعیب و نقص بدانیم. بیشتر موارد تصور میشود که پدر و مادر بودن یعنی فقط بچه بزرگ کردن و این وظیفه بچههاست که خودشان را با والدین تطبیق دهند، زیرا بچههای ناجور وجود دارند و والدین ناجور معنا ندارد !
توجه به این نکته بسیار ضروری است که در کنار والد بودن در ارتباطمان با همسر، دوستان، اقوام، کارفرما یا کارکنان زیردست، مواقعی هست که باید به فکر تغییر خودمان باشیم تا از بهوجود آمدن برخوردهای جدی جلوگیری شود و سلامت رابطه پابرجا بماند.
معصومه اسدی / چاردیواری (ضمیمه دوشنبه روزنامه جام جم)
جام جم سرا: هرچند در این دوران، آنها برخلاف دورههای قبل بشدت به استقلال نیز نیازمندند، با این حال، در این دوره هم، والدین به جای آنکه دقیقا به فرزندشان بگویند که چه کار باید بکند یا اینکه ناجی آنها باشند باید به عنوان راهنما و مشاور به فرزندشان کمک کنند تا تصمیمگیریهای بهتری داشته باشد.
دکتر «ربابه نوری» عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی در کتاب «خانواده و دانشجو» نکاتی را درباره مهارتهای ارتباطی والدین با فرزندان دانشجویشان مطرح کرده است که در ادامه خواهید خواند.
طبیعی بودن داشتن اختلاف نظر با دانشجو
همان طور که دانشجویان به زندگی دانشجویی ادامه میدهند و مستقلتر میشوند ممکن است نظرات، دیدگاهها، عقاید یا سلیقههای متفاوتی پیدا کنند. این موضوع در زندگی دانشجویی طبیعی است؛ زیرا آنها در سفر مهمی برای کشف خود و جهان اطراف هستند.
شما به عنوان والدین باید وجود اختلافها را بپذیرید. اجازه دهید که فرزندان دانشجوی شما نظرات متفاوتی داشته باشند. وجود اختلاف در بعضی از دیدگاهها، بدین معنی نیست که آنها شما را قبول ندارند. مهم است که بتوانید در کنار اختلافها به گونهای زندگی کنید که روابط شما تخریب نشود و در مقابل نظرات متفاوت فرزندانتان جبهه نگیرید.
ارتباط بیشتر و بیشتر با دانشجو
اگر چه دوران دانشجویی، دوران استقلال و روی پای خود ایستادن است، ولی دانشجویان نیاز دارند که بدانند والدین آنها در دسترسشان هستند و چه در لحظههای شاد زندگی و چه هنگامی که در بحرانها قرار دارند، میتوانند با آنها صحبت کنند. سعی کنید به صورتهای مختلفی با دانشجو ارتباط داشته باشید.
اگر فرزند شما در شهر خودتان به دانشگاه میرود در ساعتهای مختلفی طی هفته یا روز که وقتش آزاد است با یکدیگر صحبت کنید، برای فعالیتهای مشترکی مانند پیاده روی، خرید یا گردش برنامه ریزی کنید. اگر هم در شهر خودتان نیست به صورت تلفنی با او در ارتباط باشید و از احوالش بیخبر نمانید.
قیچی کنندههای ارتباط با دانشجو
گاهی اوقات والدین به جای ارتباط مناسب با فرزندان خود از روشهایی استفاده میکنند که به شدت به رابطه آنها با فرزندانشان صدمه میزند از جمله نصیحت، کنترل، بازجویی، چک کردن و وارسی لوازم دانشجویان به صورت پنهانی، گوش دادن به مکالمههای تلفنی آنان، از دوستان اطلاعات بیرون کشیدن، سرزنش و مقایسه کردن دانشجویان با همسالان دیگر. این روشها فقط به رابطه شما با فرزندانتان لطمه میزند. شما باید سعی کنید آنها را به درستی بفهمید و درک کنید.
توجه به نیازهای عاطفی دانشجو
افرادی در دانشگاه بسیار موفق عمل میکنند که علاوه بر تحصیل، از سلامت روانی بالایی نیز برخوردار باشند. بنابراین بسیار مهم است که والدین علاوه بر وضعیت تحصیلی دانشجو، نگاه دقیقی به سلامت روان او نیز داشته باشند.
فرزندان به عشق، محبت، توجه و علاقه والدین خود بسیار نیازمندند. برخلاف تصور عموم این احتیاج در زمان دانشجویی نسبت به دوره نوجوانی کمتر نیست.
نکته بسیار مهم دیگر آنکه فقط کافی نیست که این احساسات در قلب شما باشد بلکه بسیار مهم است که به زبان ساده، روشن و کوتاه بیان شود. تکرار مرتب چنین احساسات مثبتی میتواند رابطه والدین و فرزندان را قویتر و غنیتر سازد.
درک نگرانیهای دانشجو
مشکلات و احساسات آنها را دست کم نگیرید. البته دانشجو، زمانی نگرانیهای خود را با شما مطرح میکند که از توانایی و ظرفیت بالای شما در برخورد با مسائل و مشکلات آگاه باشد؛ به عنوان مثال اگر دانشجو از شرایط دانشگاهی خود رنج میبرد و انتقاد یا بیتابی میکند، مسلما سرزنش کردن، کوچک جلوه دادن مشکلات و نهیب زدن به او تاثیر بسیار منفی بر جای خواهد گذاشت. برعکس اگر او را دلداری دهید، آن وقت بیشتر برای وی سودمند خواهید بود.
کمک به هویتیابی دانشجو
دانشجو را همان طور که هست بپذیرید. ممکن است شخصا از رشته تحصیلیاش یا دانشگاه محل تحصیلاش راضی نباشید و انتظارات بالاتری از فرزندتان داشته باشید، ولی به خاطر بسپارید که فرزند شما در هر رشته تحصیلی و هر دانشگاهی که درس بخواند، در هر حال فرزند شماست و به حمایت شما احتیاج دارد. وجود شما در کنار فرزندتان به او کمک میکند تا بتواند بهتر با شرایط سازگار شود.
نارضایتی شما تنها نتیجهای که خواهد داد، شکست و ناکامی دانشجو است. بنابراین او را همان طور که هست بپذیرید نه آن طور که شما میخواهید باشد.
بیان نگرانیها به دانشجو
شما به عنوان والدین حق دارید که از دانشجویتان درباره مسائل درسی، فعالیتهای تفریحی و معاشرتهایش سوال کنید. معمولا والدین نگرانیهای زیادی درباره سلامت، موفقیت و آینده فرزندان خود دارند.
نگرانیهای خود را به صورت کوتاه، روشن و مشخص به فرزندان خود بیان کنید. مراقب باشید که بیان نگرانیهای شما، به سخنرانی و نصیحت تبدیل نشود. فقط از آنان بخواهید که از خود محافظت و مراقبت کنند.
برقراری تعادل بین دخالت و ارتباط با دانشجو
همان طور که یکی از هنرهای اساسی زندگی، تعادل در امور است در ارتباط با فرزندان دانشجو نیز این موضوع صدق میکند. ارتباط نباید در حدی باشد که فرزند احساس کند، والدین در امور شخصی او دخالت میکنند.
از سوی دیگر بعضی از والدین گاهی آن قدر از فرزند خود دور میشوند که حتی زمانی که او بارها مشروط شده است نیز از این موضوع بیاطلاع میمانند.
بیان انتظارات واقع بینانه از دانشجو
والدین در مقابل خدمات و امکاناتی که در اختیار فرزندان خود میگذارند، انتظاراتی نیز از آنها دارند. گاهی اوقات والدین به خوبی انتظاراتی را که از فرزندان خود دارند نمیشناسند یا گاهی اوقات فکر میکنند که اصلا نباید انتظاراتی از آنها داشته باشند و گاهی نیز این انتظارات، بیان نمیشود و اگر هم بیان شود، ممکن است شکل منت، به خود بگیرد. به همین دلیل، بسیار عالی است که انتظارات خود را مشخص کنید و سپس به صورت مشخص و شفاف به فرزندان دانشجویتان بیان کنید.
کمک به استقلال دانشجو
شما به عنوان پدر و مادر باید به فرزندتان کمک کنید تا بتواند روی پای خود بایستد. موفقیت در زندگی وابسته به تصمیمهای فرد است. هرچه تصمیمهای فرد صحیحتر و درستتر باشد در زندگی خود موفقتر است. حتی اگر فرزند دانشجویتان از شما خواست تا برایش تصمیم بگیرید، به او بگویید که این زندگی او است و هیچ فردی بهتر از او نمیتواند برای آن تصمیم بگیرد و نظرات شما جنبه مشورتی دارد. به او اطمینان دهید که کنارش هستید، ولی نهایتا او است که باید تصمیم بگیرد. اجازه دهید تا از عقل و قضاوت خود استفاده کند. به فرزندتان کمک کنید تا بتواند پیامد و نتیجه کارهای خود را ارزیابی کند. مهمتر از همه اینکه بتواند مسئولیت خود را در مقابل تصمیمهایی که میگیرد بپذیرد. (خراسان)
جام جم سرا: یک روانشناس با اشاره به اینکه بسیاری از والدین شاغلند و بیرون از خانه کار میکنند، گفت: این موضوع باعث شده فرصت کافی برای سپری کردن در کنار فرزندانشان نداشته باشند.
مریم کوشافر تاکید کرد: وقت گذاشتن برای فرزندان یک نیاز است که والدین باید در این رابطه جدی باشند.
وی بیان داشت: در زمان با هم بودن میتوانید در مورد مسایل روزمره صحبت کنید و یا در خصوص مسائل مختلف تبادل نظر کنید.
کوشافر با تاکید بر اینکه والدین باید به صحبتهای فرزندانشان گوش کنند، ادامه داد: توجه نشان دادن به حرفهای فرزندان ضروری است.
وی زمان غذا خوردن را فرصت مناسبی برای با هم بودن خانواده ذکر کرد و گفت: میتوان صرف غذا در کنار اعضای خانواده را به عنوان یک قانون خانوادگی در نظر گرفت و از تنها غذا خوردن صرف نظر کرد.
این روانشناس با اشاره به اینکه فرزندان بسیار علاقهمندند تا برنامهای برای انجام برخی فعالیتها همراه پدر یا مادر در طول هفته داشته باشند، ادامه داد: به عنوان مثال رفتن به تفریحات و یا برنامههای ورزشی مناسب است.
وی عنوان کرد: میتوانید به همراه خانواده خود بازیهای دسته جمعی کنید، برای گردش در طبیعت روزی را اختصاص دهید یا گاهی همگی به سینما بروید. (ایمنا)
انتشار این تصاویر در شبکههای اجتماعی بتازگی واکنشهایی را نیز در رسانهها و افکار عمومی داشته، اما این موضوع برای مردم جهان اتفاق تازهای نیست.
با اینکه سن ازدواج در جهان و همین طور کشورمان هر لحظه بالاتر میرود، گهگاهی خبرهایی از زوجها و یا والدین کم سن و سال در گوشه و کنار جهان به گوش میرسد.
پدر ۱۲ ساله و مادر ۱۵ ساله
«شان استوارت» ۱۲ ساله و «اما وبستر» ۱۵ ساله در ۲۰ ژانویه ۱۹۹۸صاحب فرزند میشوند تا در صدر اخبار بریتانیا قرار بگیرند. اما آنها در کارشان تنها نبودند ۱۲ سال بعد پدر دیگری لقب این پدرو مادر جوان را از آنها گرفت. ولی قصه «شان» و «اِما» به جای خوبی نرسید زیرا در ۱۲ سالگی کودکشان، «اما» از «شان» جدا شد و با فرد دیگری ازدواج کرد و «شان» نیز قصه پدر جوان دیگر بریتانیا را در زندان این کشور شنید.
پدر ۱۳ ساله، مادر ۱۵ ساله
یک بچه مدرسهای در انگلستان در سال ۲۰۰۹ پدر شد. با این اتفاق «آلفی پاتن» ۱۳ ساله توانست رکورد جوانترین پدر بریتانیا را که در اختیار یک پدر ۱۵ ساله بود جابه جا کند. مادر این نوزاد همکلاسی آلفی است که زمان تولد فرزندش ۱۵ سال داشت. بعد از این اتفاق پدرو مادر این پسربچه به عنوان بدترین پدر و مادر انگلستان انتخاب شدند.
مادر ۱۱ ساله
«ترزا میدلتون» در ۱۱ سالگی باردار شد و با اینکه همه وی را به سقط جنین وادار میکردند اما او با سن کمی که داشت تصمیم گرفت فرزندش را نگهدارد چون محبت زیادی نسبت به کودکش داشت و این امر باعث شد ترزا در سال ۲۰۰۶ جوانترین مادر بریتانیا انتخاب شود.
پدر ۱۳ ساله، مادر ۱۲ ساله
در آوریل سال ۲۰۱۴ خبر بچه دار شدن یک زوج کم سن و سال دوباره مردم انگلستان را متعجب کرد. این دختر زمانی از پسری ۱۲ ساله باردار شد که هنوز در مقطع ابتدایی درس میخواند. به گفته برخی منابع نزدیک به خانواده این زوج کم سن و سال این دو باهم تصمیم گرفتند که برای تداوم عشق و محبتشان به صورت آگاهانه بچه دار شوند. مادربزرگ این نوزاد۲۷ سال دارد و به عنوان جوانترین مادربزرگ بریتانیا انتخاب شد.
مادر ۱۵ ساله با دو فرزند
«آلیشا گرکسون» یکی از جوانترین مادران دنیاست که دو فرزند دارد. آلیشا دختری خجالتی بود که در منطقهای به غیر از محل تولدش زندگی میکرد و به خاطر لهجه محلیاش توسط همکلاسیهایش مدام مسخره میشد تا اینکه یک روز آلیشا در حالی که ۱۲ سالش بود مادر شد. او توانست تا ۲۲ دقیقه قبل از زایمان این موضوع را حتی از مادرش مخفی کند. آلیشا در ۱۴ سالگی نیز برای بار دوم باردار شد تا در ۱۵ سالگی صاحب دو فرزند باشد.
مادر ۱۳ ساله
«هلنا دین» استرالیایی تنها ۱۳ سال داشت که فرزندش را در آغوش گرفت. هلنا درباره بارداری و زایمان میگوید که احساس تلخ و شیرینی را سپری کرده است. شیرین از این لحاظ که نوزادش را در آغوش کشیده و تلخ برای اینکه هنوز خودش کودک است و دلش میخواهد دوران کودکیش را بگذراند و بازی کند. همکلاسیهای او در مدرسه در حال درس خواندن هستند اما باید در خانه بنشیند و کتابهایی درباره مادر شدن بخواند.
هندوستان مرکز زوجهای کوچک
کشور هندوستان مرکز ازدواجهای غیرمتعارف و عجیب و غریب است که هرچند وقت یکبار سوژه رسانههای جهان میشود. بسیاری از عکاسانی که به این کشور سفر میکنند عکسهای متعددی از ازدواج کودکان و نوجوانان و مادران کم سن و سال این کشور گرفتهاند که بازتابهای رسانهای فراوانی داشته است اما نام و نشان درست و اطلاعات دقیقی از این زوجها و مادر کم سن و سال در دسترس نیست. (عطیه همتی/مجله مهر)