جام جم سرا:حمید میرزاده صبح امروز در جشن بزرگداشت روز زن در دانشگاه آزاد با بیان اینکه از 5 میلیون دانش آموخته این دانشگاه دو میلیون و 250 هزار نفر زن هستند، ادامه داد: از 28 هزار استاد تمام وقت دانشگاه آزاد، 7 هزار نفر را زنان تشکیل می دهد اما مشارکت بانوان در مدیریت دانشگاه بسیار پایین است که به همین منظور شورای بانوان فرهیخته دانشگاه آزاد به منظور بهره مندی از ظرفیتهای مدیریتی و علمی زنان به ریاست فاطمه طباطبایی تشکیل شد.
وی ادامه داد: تاکنون چند نفر از بانوان فرهیخته در سمت های مدیریتی دانشگاه قرار گرفتند و پیشنهاداتی برای مشارکت زنان در سطوح عالی مدیریت مطرح شده است.
میرزاده به مناسبت روز زن از چند انتصاب زنان در پست های مدیریتی دانشگاه آزاد خبر داد و به انتصاب یک زن در سمت رئیس واحد تهران غرب اشاره کرد.
رئیس دانشگاه آزاد اسلامی در بخش دیگری از سخنان خود به تحصیل بانوان خانه دار در این دانشگاه اشاره کرد و اظهار داشت: بر اساس تصمیمات هیات رئیسه دانشگاه آزاد تصویب کردیم که بخشی از ظرفیت این دانشگاه را برای تحصیل بانوان خانه دار با تخفیف 30 درصدی شهریه در نظر بگیریم.
وی با پیش بینی اینکه 5 میلیون نفر از زنان خانه دار متقاضی ادامه تحصیل هستند، از اختصاص ظرفیت 500 هزار نفری برای تحصیل این دسته از بانوان در دانشگاه آزاد خبر داد.
به گفته میرزاده رشته های جدیدی برای تحصیل بانوان خانه دار از جمله خانه داری، بهداشت خانواده، ارتباطات خانواده و اقتصاد به زودی تصویب می شود.
رئیس دانشگاه آزاد اسلامی تاکید کرد: بانوان خانه دار می توانند در مقاطع کاردانی و کارشناسی تحصیل کنند.(مهر )
جام جم سرا:
مدرسه شینآباد از توابع شهرستان مرزی پیرانشهر ساعت ۸ صبح روز چهارشنبه، ۱۵ آذر ۱۳۹۱، دچار آتشسوزی شد. در این حادثه آتشسوزی، ۲۸دانشآموز مدرسه دخترانه انقلاب اسلامی پیرانشهر آسیب دیدند و از میان این ۲۸دانشآموز، دونفر بهدلیل شدت جراحات فوت کردند.
حالا یکسالونیم از آغاز روند درمان جراحی زیبایی 12دانشآموز دختر پیرانشهری که درصد سوختگی بالای 40درصد داشتهاند میگذرد. اما خانوادههای دانشآموزان به «شرق» میگویند، فرزندان آنها از مهرماه سال 1392 تا به امروز کمتر از یکماه سر کلاس درس خود حاضر شدهاند. دانشآموزان دختر شینآبادی امسال کلاس پنجم پایه ابتدایی هستند و محمد شادکام، پدر سیما شادکام، دانشآموز آسیبدیده پیرانشهری درباره دلایل دوربودن این دانشآموزان از کلاس درس میگوید: «از مهرماه 1392 تاکنون بیش از هفتبار برای درمان کودکان به تهران آمدهایم و در هر سفر بیش از 15روز در تهران بودیم. پس از آنکه به شهر خود میرفتیم نیز دوباره 15روز بعد برای ویزیت پزشک به تهران میآمدیم و این رفتوآمدها باعث شد بچهها عملا زمانی برای درسخواندن نداشته باشند.» این مساله در شرایطی است که آموزشوپرورش پس از آغازبهکار دولت تدبیر و امید، اعلام کرده بود، برای دانشآموزان در زمانی که در تهران تحتدرمان هستند، معلمی اعزام میشود که این دانشآموزان دچار افت تحصیلی نشوند. اما محمد شادکام در اینباره میگوید: «معلمی که آموزشوپرورش در تهران برای دختران ما در نظر گرفته بود، تنها یکهفته سراغ بچهها آمد و دیگر خبری از او نشد.» حالا مشخص نیست در کمتر از یکماه به آغاز امتحانات مدارس، دختران شینآبادی چگونه قرار است سر کلاسهای درس حاضر شوند.
آخرین وضعیت کودکان شینآبادی
هماکنون بیش از هشتدوره از عملهای جراحی زیبایی دانشآموزان شینآبادی گذشته است و به گفته پزشکان این کودکان امکان دارد تا 15 دوره نیز ادامه داشته باشد. فریده امیدوار، از جمله دانشآموزان مدرسه شینآباد است که بیش از هشت عمل جراحی را تاکنون انجام داده است. او متاسفانه در طول روند درمانی خود شش انگشت دستش را از دست داده و سهماه در بیمارستان تخصصی سوختگی در اصفهان زیر دستگاه پرفشار اکسیژن بوده است. آمنه راک، اثرات زیادی از سوختگی در صورت و گردن و بدن خود دارد. او بههمراه ششدانشآموز دیگر دو ماه بعد از وقوع حادثه به بیمارستانی در اصفهان منتقل شد و سوختگی بالای 50درصد داشته است. آمنه سه انگشت را در طول روند درمانی خود از دست داده و تاکنون بیش از هشت تا 10 عمل جراحی انجام داده است. از طرف دیگر بخش زیادی از اثرات سوختگی نادیا صالح، روی صورت و دست اوست. پدر نادیا میگوید، او تا دوماه پیش درگیر بیماری قارچ خونی بوده است و هنوز هم بهخاطر این بیماری باید تحت معالجه قرار گیرد. متاسفانه نادیا شنوایی گوش سمت راست خود را از دست داده و مفصلهای دست و انگشتهای او خشک شده است و مشخص نیست جراحی دست او میتواند باعث حرکت در انگشتهای دستش شود یا نه. نادیا تاکنون 10 عمل جراحی انجام داده است و بازهم باید تحت عمل جراحی زیبایی قرار گیرد. مبینه پرک هم دیگردانشآموز شینآبادی است که اثرات سوختگی کمتری در صورت خود دارد اما متاسفانه دو لاله گوش خود را از دست داده است و با توجه به پیشبینی پزشکان امکان جراحی لالههای گوش او وجود ندارد. اثرات سوختگی در دست و پا و کمر مبینا وجود دارد و احتمال دارد با جراحی پلاستیک بخشهایی از آثار سوختگی در صورت او ترمیم شود. او تاکنون هفت تا 9 عمل جراحی زیبایی انجام داده است. همچنین آمنه اسماعیلپور دارای مشکلات و آثار سوختگی زیادی در دست و صورت خود است. مفصلهای دست او بهکلی خشک شده است. او همچنین دارای مشکلات تنفسی است و ماهها در بیمارستان تخصصی سوختگی در اصفهان تحت عمل جراحی و زیر دستگاه پرفشار اکسیژن بوده است، آمنه تاکنون چهار عمل جراحی زیبایی انجام داده است. سیما شادکام دارای اثرات زیادی از سوختگی در صورت، دست و کمر خود است. او ابروهای خود را از دست داده و دچار خمشدگی انگشتهای دست شده است. در اولین عمل جراحی صورت بخشهایی از بینی او ترمیم شده و با توجه به اینکه در سن رشد قرار گرفته است، یکی از مشکلات او تجمع گوشتهای اضافه در صورت است. او تاکنون بیش از 10 عمل جراحی انجام داده است. سیما مرادی دارای جراحات و اثرات سوختگی در صورت و متاسفانه دو لاله گوش خود را از دست داده است. او در بخشهایی از بدن و کمر خود سوختگیهایی دارد و شنوایی یکی از گوشهای خود را از دست داده و تاکنون سه عمل جراحی زیبایی انجام داده است. از سوی دیگر، بخش زیادی از صورت آرزو طاهرآبادی دارای اثرات سوختگی است. آرزو بیش از سایر کودکان نیاز بهعمل جراحی پلاستیک دارد و دارای مشکلات در قلب، کلیه و سیستم تنفسی خود است. شادی ابراهیمیان، با مشکلاتی کلیوی و ریوی دست و پنجه نرم میکند. آثار سوختگی در صورت او وجود دارد و کمر و دستهای او بیشترین نقاط سوختگی در بدنش است و تا به امروز هشت تا 10 عمل جراحی زیبایی انجام داده است. سرین معروفی نیز مانند آرزو طاهرآبادی دارای سوختگیهای زیادی در صورتش است. لالههای گوش او آسیب دیده و اثرات سوختگی در کمر، بدن و پاهای او وجود دارد. اسمعه دروی متاسفانه دو انگشت دست خود را طی مراحل درمانیاش از دست داده است. اسمعه بههمراه دیگر دانشآموزان حاضر در بیمارستان تخصصی سوختگی در اصفهان دو ماه زیر دستگاه پرفشار اکسیژن قرار داشت و بخشهایی از ریه و سیستم تنفسی او ترمیم شده است. اسمعه تاکنون هشت تا 10 عمل جراحی زیبایی انجام داده است.(محمدحسین نجاتی/شرق)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوما به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
جام جم سرا:
مدرسه شینآباد از توابع شهرستان مرزی پیرانشهر ساعت ۸ صبح روز چهارشنبه، ۱۵ آذر ۱۳۹۱، دچار آتشسوزی شد. در این حادثه آتشسوزی، ۲۸دانشآموز مدرسه دخترانه انقلاب اسلامی پیرانشهر آسیب دیدند و از میان این ۲۸دانشآموز، دونفر بهدلیل شدت جراحات فوت کردند.
حالا یکسالونیم از آغاز روند درمان جراحی زیبایی 12دانشآموز دختر پیرانشهری که درصد سوختگی بالای 40درصد داشتهاند میگذرد. اما خانوادههای دانشآموزان به «شرق» میگویند، فرزندان آنها از مهرماه سال 1392 تا به امروز کمتر از یکماه سر کلاس درس خود حاضر شدهاند. دانشآموزان دختر شینآبادی امسال کلاس پنجم پایه ابتدایی هستند و محمد شادکام، پدر سیما شادکام، دانشآموز آسیبدیده پیرانشهری درباره دلایل دوربودن این دانشآموزان از کلاس درس میگوید: «از مهرماه 1392 تاکنون بیش از هفتبار برای درمان کودکان به تهران آمدهایم و در هر سفر بیش از 15روز در تهران بودیم. پس از آنکه به شهر خود میرفتیم نیز دوباره 15روز بعد برای ویزیت پزشک به تهران میآمدیم و این رفتوآمدها باعث شد بچهها عملا زمانی برای درسخواندن نداشته باشند.» این مساله در شرایطی است که آموزشوپرورش پس از آغازبهکار دولت تدبیر و امید، اعلام کرده بود، برای دانشآموزان در زمانی که در تهران تحتدرمان هستند، معلمی اعزام میشود که این دانشآموزان دچار افت تحصیلی نشوند. اما محمد شادکام در اینباره میگوید: «معلمی که آموزشوپرورش در تهران برای دختران ما در نظر گرفته بود، تنها یکهفته سراغ بچهها آمد و دیگر خبری از او نشد.» حالا مشخص نیست در کمتر از یکماه به آغاز امتحانات مدارس، دختران شینآبادی چگونه قرار است سر کلاسهای درس حاضر شوند.
آخرین وضعیت کودکان شینآبادی
هماکنون بیش از هشتدوره از عملهای جراحی زیبایی دانشآموزان شینآبادی گذشته است و به گفته پزشکان این کودکان امکان دارد تا 15 دوره نیز ادامه داشته باشد. فریده امیدوار، از جمله دانشآموزان مدرسه شینآباد است که بیش از هشت عمل جراحی را تاکنون انجام داده است. او متاسفانه در طول روند درمانی خود شش انگشت دستش را از دست داده و سهماه در بیمارستان تخصصی سوختگی در اصفهان زیر دستگاه پرفشار اکسیژن بوده است. آمنه راک، اثرات زیادی از سوختگی در صورت و گردن و بدن خود دارد. او بههمراه ششدانشآموز دیگر دو ماه بعد از وقوع حادثه به بیمارستانی در اصفهان منتقل شد و سوختگی بالای 50درصد داشته است. آمنه سه انگشت را در طول روند درمانی خود از دست داده و تاکنون بیش از هشت تا 10 عمل جراحی انجام داده است. از طرف دیگر بخش زیادی از اثرات سوختگی نادیا صالح، روی صورت و دست اوست. پدر نادیا میگوید، او تا دوماه پیش درگیر بیماری قارچ خونی بوده است و هنوز هم بهخاطر این بیماری باید تحت معالجه قرار گیرد. متاسفانه نادیا شنوایی گوش سمت راست خود را از دست داده و مفصلهای دست و انگشتهای او خشک شده است و مشخص نیست جراحی دست او میتواند باعث حرکت در انگشتهای دستش شود یا نه. نادیا تاکنون 10 عمل جراحی انجام داده است و بازهم باید تحت عمل جراحی زیبایی قرار گیرد. مبینه پرک هم دیگردانشآموز شینآبادی است که اثرات سوختگی کمتری در صورت خود دارد اما متاسفانه دو لاله گوش خود را از دست داده است و با توجه به پیشبینی پزشکان امکان جراحی لالههای گوش او وجود ندارد. اثرات سوختگی در دست و پا و کمر مبینا وجود دارد و احتمال دارد با جراحی پلاستیک بخشهایی از آثار سوختگی در صورت او ترمیم شود. او تاکنون هفت تا 9 عمل جراحی زیبایی انجام داده است. همچنین آمنه اسماعیلپور دارای مشکلات و آثار سوختگی زیادی در دست و صورت خود است. مفصلهای دست او بهکلی خشک شده است. او همچنین دارای مشکلات تنفسی است و ماهها در بیمارستان تخصصی سوختگی در اصفهان تحت عمل جراحی و زیر دستگاه پرفشار اکسیژن بوده است، آمنه تاکنون چهار عمل جراحی زیبایی انجام داده است. سیما شادکام دارای اثرات زیادی از سوختگی در صورت، دست و کمر خود است. او ابروهای خود را از دست داده و دچار خمشدگی انگشتهای دست شده است. در اولین عمل جراحی صورت بخشهایی از بینی او ترمیم شده و با توجه به اینکه در سن رشد قرار گرفته است، یکی از مشکلات او تجمع گوشتهای اضافه در صورت است. او تاکنون بیش از 10 عمل جراحی انجام داده است. سیما مرادی دارای جراحات و اثرات سوختگی در صورت و متاسفانه دو لاله گوش خود را از دست داده است. او در بخشهایی از بدن و کمر خود سوختگیهایی دارد و شنوایی یکی از گوشهای خود را از دست داده و تاکنون سه عمل جراحی زیبایی انجام داده است. از سوی دیگر، بخش زیادی از صورت آرزو طاهرآبادی دارای اثرات سوختگی است. آرزو بیش از سایر کودکان نیاز بهعمل جراحی پلاستیک دارد و دارای مشکلات در قلب، کلیه و سیستم تنفسی خود است. شادی ابراهیمیان، با مشکلاتی کلیوی و ریوی دست و پنجه نرم میکند. آثار سوختگی در صورت او وجود دارد و کمر و دستهای او بیشترین نقاط سوختگی در بدنش است و تا به امروز هشت تا 10 عمل جراحی زیبایی انجام داده است. سرین معروفی نیز مانند آرزو طاهرآبادی دارای سوختگیهای زیادی در صورتش است. لالههای گوش او آسیب دیده و اثرات سوختگی در کمر، بدن و پاهای او وجود دارد. اسمعه دروی متاسفانه دو انگشت دست خود را طی مراحل درمانیاش از دست داده است. اسمعه بههمراه دیگر دانشآموزان حاضر در بیمارستان تخصصی سوختگی در اصفهان دو ماه زیر دستگاه پرفشار اکسیژن قرار داشت و بخشهایی از ریه و سیستم تنفسی او ترمیم شده است. اسمعه تاکنون هشت تا 10 عمل جراحی زیبایی انجام داده است.(محمدحسین نجاتی/شرق)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوما به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
اگر بخواهیم روی بحث افسردگی متمرکز شویم اولاً به هر حال هر شروع و اتمامی استرسهای خاص خود را دارد در واقع تلاش برای قبولی در دانشگاه نیز برای افراد استرس تلقی میشود ولی آنها به دنبال قبول شدن در دانشگاه، با موقعیت جدید سازگار میشوند.
فارغالتحصیل شدن نیز نیاز به سازگاری مجدد با شرایطی دارد که قبلاً تجربه شرایط آن وجود نداشته است به عنوان مثال فردی را در نظر بگیرید که زمان دانشجویی در محیطی قرار داشته که هفتهای چند روز در جمع دوستان یا محیط خوابگاهی بوده، مسیر دانشگاه را در حال تردد بوده است و برنامه منظم کلاسی داشته ولی احساس مسئولیت زیادی را در قبال خانواده، شغل و درآمدزایی به دلیل دانشجو بودن، نداشته است با تمام شدن دوران تحصیل نیاز به سازگاری جدید و مفاهیمی مانند «شغل من چیست، آیا ازدواج در وضعیت فعلی من به صلاح است، والدین چه انتظاراتی از من دارند، چه انتظاراتی جامعه از من دارد» دست به دست هم میدهند که افراد پس از فارغالتحصیلی نیازمند سازگاری مجدد باشند. به دنبال این نوع سازگاری، غم بعد از فارغالتحصیلی به سراغ آنها میرود.
در سالهای آخر دانشگاه، هویت دانشجو در ذهنش متناسب با اتفاقاتی که در دوره چند ساله تحصیل افتاده، شکل میگیرد به عنوان مثال یک مهندس مکانیک هویت خاص خودش را تصور میکند. به هر حال به نظر میرسد مفاهیم دیگر مربوط به تصور از خود یا خود واقعی و خود آرمانی مفاهیمی است ناشی از اینکه افراد خودشان را با معیارهایی خودسنجی میکنند و گاهی مقایسه اجتماعی انجام میدهند و دنبال ترمیم تصویر خود یا دنبال خودافزایی هستند به شکلی که به هویت شان نزدیک باشد.
به عنوان مثال یک جوان 23 ساله هویتش را پیدا کرده ولی مفاهیمی مانند خود، خودباوری، خودسنجی، خودافزایی و تصویر از خود مفاهیمی است که وقتی فرد بعد از فارغالتحصیلی شغل مناسبی نداشته باشد، باعث میشود بحرانی به عنوان ادامه تحصیل را طی کند و با پدیده ادامه تحصیل روبه رو شود یا مسأله ازدواج را در پیش داشته باشد.
این نوع خودسنجیها فرد را دچار مشکل میکند و سازگاری را به هم میزند. همه این عوامل به غمگین شدن افراد بعد از فارغالتحصیلی کمک میکند.
یکی از متغیرهایی که در مؤلفه شکوفایی و سلامت اجتماعی مهم به نظر میرسد اشتغال است. آمارها نشان میدهد کشورهایی مانند آلمان و ژاپن که سال 2007با بحران اقتصادی روبه رو بودند در سال 2014 با افزایش میزان اشتغال نسبت به سال 2007 بحران را با برنامهریزی و سیاستهای اقتصادی و مدیریتی طی کردهاند اما این بحران همچنان در کشور ما وجود دارد و نرخ بیکاری شرایط خوبی ندارد بنابراین افراد تحصیلکرده در رابطه با تحصیلاتشان نمیتوانند کار عملی انجام دهند و حتی فارغالتحصیلان فنی نمیتوانند بعد از فارغالتحصیلی وارد بازار کار یا بنگاههای کوچک اقتصادی شوند زیرا هدف از آموزش چه در دوره راهنمایی یا دبیرستان و چه در دوره آموزش عالی افزایش شناخت افراد است که با رشد اجتماعی، عاطفی و فیزیولوژیکی در ارتباط نیست در واقع دانشجویان و دانشآموزان برای اینکه مرد یا زن خوبی باشند یا شهروند شریفی باشند آموزش نمیبینند.
آنچه مشهود است دانشجویان به واسطه نگاه شناختی افراد توانایی هستند ولی به لحاظ عاطفی و اجتماعی خوب رشد نکردهاند زیرا سیستم آموزشی مهارتهای لازم را در اختیارشان قرار نمیدهد و به نظر میرسد نگاه تحولی وجود ندارد.
در دو دهه پیش آموزش عالی رشد کرد و با ارتقای فضای اجتماعی نگاهها به سمت تحصیلات دانشگاهی گرایش یافت بنابراین مفهومی به نام اقتصاد آموزش عالی و آموزش و پرورش شکل گرفت به این معنا که هر اندازه تحصیل کنی بیشتر منفعت مالی میبری. در حالی که این مفهوم در کشورهایی مانند انگلستان ارزشی ندارد و مردم انگلیس تب و تاب کمتری برای ادامه تحصیل نشان میدهد زیرا این باور را دارند که درس خواندن با موفقیت اقتصادی رابطه بالایی ندارد به همین خاطر است که میبینیم در آن کشورها راننده تاکسی یا فروشنده و مغازه دار لیسانس دارند.
در این کشورها درس را به خاطر علاقه و بلوغ اجتماعی و سرگرمی میخوانند اما در کشور ما این باور وجود دارد که اگر درس بخوانم حتماً عضو هیأت علمی دانشگاه میشوم یا کار فوقالعاده خوبی پیدا میکنم. در سالهای اخیر در جامعه ما این نگاه بتدریج کمی جا افتاده که درس خواندن نمیتواند با اشتغال رابطه داشته باشد اما کافی نیست به همین خاطر است که در سالهای اخیر پسران نسبت به دختران علاقه کمتری به دانشگاه رفتن نشان میدهند.(دکتر مجید صفاری نیا - رئیس انجمن روانشناسان اجتماعی ایران/ایران)
جام جم سرا:موسسه مالی و بانکداری انگلیسی «اچ. اس. بی. سی» اعلام کرد:هند ارزانترین مقصد تحصیلی برای دانشجویان خارجی است.
به گزارش ایسنا ، اکونومیک تایمز نوشت: هزینه معمول سالانه تحصیل و سایر هزینه های زندگی برای ادامه تحصیل دانشجویان خارجی در مقطع کارشناسی در هند حدود پنج هزار و ۶۴۲ دلار است در حالی که این هزینه ها در استرالیا به ۴۲ هزار و ۹۳ دلار می رسد.
در این گزارش دانشگاه های هند در بین ۱۵ کشور ارزیابی شده، ارزانترین محسوب می شوند ضمن اینکه هزینه های تحصیل در دانشگاه های این کشور حتی در مقایسه با دانشگاه های ترکیه، چین و مکزیک هم پایین تر است.
در بازبینی جدید اچ .اس .بی. سی که با عنوان «ارزش تحصیلی، آغازگر موفقیت» انجام شد استرالیا، سنگاپور و آمریکا سه کشور اول در این رتبه بندی به لحاظ گرانترین کشورها برای تحصیلات خارجی قرار گرفته اند.
پس از تحصیل در استرالیا، سنگاپور با سالانه ۳۹ هزار و ۲۲۹ و آمریکا با سالانه ۳۶ هزار و ۵۶۴ دلار در رتبه های دوم و سوم گرانترین مقصدهای تحصیلی دانشجویان خارجی هستند.
کلاسبندی روز اول مدرسه، بابا آب داد، تازه کردن دیدارها و دوستان جدید، کاکلی و دوستان، مبصر کلاس پنجمی که بالای سرمان میگذاشتند، دارا انار دارد، تغذیهای که مادر صبحها در کیف میگذاشت، زاغکی قالب پنیری دید، گچ و تخته و تخته پاککنی که با موکت فرش شده بود، تابستان خود را چگونه گذراندید، سرهایی که با ماشین دستی نمره چهار ـ که گاهی گاز هم میگرفت ـ خلوت شده بود و به سفیدی میزد، باز باران با ترانه، خطکش چوبی که پوست کف دست را آتش میزد، درس معلم ار بود زمزمه محبتی، دعواهای کودکانه پس از مدرسه، ما فرزندان ایرانیم، بخاری چدنی که مخزن نفتش قطره چکان بود، توانا بود هر که دانا بود، انبوه مشقهای شبانه که چشمها را به گریه مینشاند، صد دانه یاقوت دسته به دسته، جمعههای دوستداشتنی و غروبهای دلگیرش، سفر خانواده آقای هاشمی، کتابهایی که با روزنامه باطله جلد میشدند، روزی گذشت پادشهی از گذرگهی، مدادهایی که مغزش با اندک فشاری از انتهایش بیرون میزد، ریزعلی فداکار، پاککنهایی که خوب پاک نمیکردند و آب دهان هم در مواقع اضطرار میتوانست جایگزینشان شود برای فیتیله کردن توامان جوهر و کاغذ، مادر در باران آمد، پول تو جیبی که یکی در میان صرف خرید باقالی و لبو میشد، بیتوجه به توصیههای معلم بهداشت، آبگوشت غذای لذیذی است، گندم و شاهدانهای که از داخل لوله خودکار پشت گوش و گردن همکلاسی جلویی را نشانه میرفت، مسخرهگر سخت کیفر میدهد، عصرهای چهارشنبه به عشق دیدن «خانواده دکتر ارنست» فاصله مدرسه تا خانه را یک نفس دویدن، گاو کوکب خانم و...
مهر ماه، اما فقط نوستالژی و خاطره ندارد.
بوی مهر و مدرسه که میآید، شهر به تکاپو و جنب و جوش میافتد. مدارس خانهتکانی میکنند، پلیس طرح ویژه برای روزهای اول سال تحصیلی تدارک میبیند، مترو ساعت حرکت قطارهایش را به هم نزدیک میکند، شهرداری خیابانها را آب و جارو میکند و دستی به سر و روی معابر میکشد، تاکسیرانی و شرکت واحد با تمام توان به میدان میآیند و صبحهای مهر ماه خیابانها پر میشود از دانشآموزانی که کیف به دوش راهی مدرسهاند که زگهواره تا گور دانش باید جست به توصیه موکد بزرگان.
پدر و مادرها نیز فعال میشوند در موسم مهر ماه و خواهناخواه باید خداحافظی کنند با خوابهای کشدار تا لنگ ظهر و چرتهای قیلولهای گاه و بیگاه که بچه را باید صبح زود آماده کرد و به سرویس سپرد یا به مدرسه رساندش.
شادی و شعف معصومانه دانشآموزان، رنگ و لعابی از سرور به چهره گرفته شهرها میزند. گویا کودکان نه فقط مایه دلخوشی والدین خود که انگیزه و بهانهای هستند برای تکاپوی تمام اقشار جامعه.
مهر ماه، اما فقط تکاپو و جنبش ندارد.
صبحهای کلافگی
بوی مهر و مدرسه که میآید، ترافیک سنگینتر میشود، آلودگی هوا هم شدت میگیرد، آلودگی صوتی هم. حضور و به عبارتی هجوم میلیونی دانشآموزانی که تا همین چند روز پیش چنین ساعاتی در خواب ناز بودند و احتمالا با پادشاه هفتم دست آخر گل گوچک بازی میکردند در معابر و خیابانها، گرهی تازه بر کلاف سردرگم هزار گره ترافیک شهری میاندازد. از ساعت 6 تا 8 صبح ترافیک و ازدحام بیداد میکند؛ دو ساعتی که بوق و فریاد دست بالا را دارد، ساعات به شماره افتادن حوصله مردم، موعد از کف دادن عنان اختیار، زمانی برای چشم بستن روی اخلاق و مصلحت، صبحهای کلافگی. ظهرها نیز همین حکایت تکرار میشود البته شاید کمی خفیفتر و قابل تحملتر. مهر ماه و بخصوص روزهای نخستینش ازدحام و شلوغی صبحگاهی در کلانشهرها بیداد میکند و حسابی روی اعصاب خلقالله میرود.
مهر ماه، اما فقط ترافیک و هیاهو ندارد.
نونوار شدن از صدر تا ذیل
بوی مهر و مدرسه که میآید، حال و هوای تازگی و نو شدن را نیز با خود میآورد. بچهها دست در دست پدران و مادرانشان سرازیر میشوند به طرف مراکز خرید و بازار را حسابی میترکانند و در اصل منفجر میکنند. از لوازم التحریر گرفته تا کیف و کفش و شلوار و مانتو و پیراهن و بلوز و حتی کت و شلوار همه را درو میکنند این کودکان لوس و عزیزکرده امروزی. یکی دفتر باب اسفنجی میخرد، آن یکی یادداشت شکرستان؛ دیگری مداد مرد عنکبوتی میخواهد، آن دیگری مداد رنگی شهر موشها؛ کودکی جامدادی لاک پشتهای نینجا را نشان کرده و بچه دیگری کیف مختارنشان را و این آخری اصرار بر خرید مدادتراش رومیزی انگری بردز دارد و آن آخری مداد شمعی کلاه قرمزی. با وجود این اختلاف سلیقهها، اما همه میخرند، خوب هم میخرند. دیگر روزگاری که به بچهها توصیه میکردند از وسایل مدرسهشان خوب نگهداری کنند تا برای سال بعد هم قابل استفاده باشد، گذشته است. حالا بچهها اول هر سال تحصیلی از صدر تا ذیل نونوار میشوند و معمولا این فرآیند در طول سال چندین بار تجدید میشود.
مهر ماه، اما فقط حس و میل تازگی و تجدد ندارد.
کودکانی که زود بزرگ شدهاند
بوی مهر و مدرسه که میآید، گوشه و کنار خیابان کودکان و نوجوانانی مشاهده میشوند که سر در کتاب دارند و مشق مینویسند با چاشنی فال حافظ و ترازوی وزنکشی. شبهای پاییز، شبهای سرد پاییز که هوا سوز دارد، سوز موذی و گزنده و همه میخواهند زودتر به خانه برسند تا با استکانی چای داغ، گرما را مهمان تن سرمازده خود کنند، کودکان محصل، کف سرد و نمور خیابان نشستهاند و مشق مینویسند و فال میفروشند، مساله ریاضی حل میکنند و متقاضیان را وزن میکنند، جواب سوالات تاریخ را حفظ میکنند و دستمال کاغذی عرضه میدارند. کم نیستند کودکان کاری که توامان درس میخوانند و برای تحصیل مخارج خود و تقبل بخشی از هزینههای معیشت خانواده مجبورند در ساعات فراغت از مدرسه به دستفروشی و مشاغلی از این دست روی بیاورند. یکی از این دانشآموزان زودتر از موعد مرد شده وحید است؛ پسرکی که امسال میرود سال پنجم ابتدایی. با ترازو کار میکند و خواهر کوچکترش هم فال حافظ میفروشد. از خواهرش که سراغ میگیرم اخم میکند و مغرور میگوید: «خواهرم کمتر کار میکند. دخترها خوب نیست کار کنند.» وقتی دلداریاش میدهم که دختربچههای زیادی هستند که مثل خواهر او کار میکنند، روترش میکند و مصمم پاسخ میدهد: «اونها گدا هستند، ما که گدا نیستیم. وقتی بزرگ شوم دیگر نمیگذارم آبجیام کار کند». پدرش بیمار است و خانهنشین و مادرش در خانهای در شمال شهر کارگری میکند و شبها به خانه بازمیگردد. خانه خودشان هم اجارهای است، در جنوبیترین نقطه شهر. مدرسهها که باز شود، وحید از ساعت 3 بعد از ظهر تا 9 شب باید در خیابان بماند و کار کند. از درآمدش چیزی عاید خودش نمیشود. همه را دودستی میدهد به مادرش. میگوید اگر میتوانست پسانداز کند برای خودش و خواهرش لباس میخرید. از دوستان و همکلاسیهایش فقط یکی است که میداند او بعد از مدرسه کار میکند؛ همان یک همکلاسی و البته ناظم مدرسه. میپرسم آیا خودش موضوع را به دوست همکلاسیاش گفته است و پاسخ میشنوم که: «نه، یک روز با مادرش رد میشدند و مرا دیدند.» وحید به همکلاسیاش سپرده که از این ماجرا چیزی به بقیه بچهها نگوید. خودش میگوید که از کار کردن خجالت نمیکشد، اما دوست ندارد دیگر بچهها چیزی از آن بدانند. از او میپرسم در آینده میخواهد چه کاره شود و او در واکنش به این سوال کلیشهای پاسخ میدهد دکتر قلب و دلیل هم دارد برای انتخاب این شغل؛ مادرش ناراحتی قلبی دارد. باز سوال میکنم که اگر دکتر شد، پزشک قلب و پسربچهای را دید که مانند این روزهای خودش مجبور است کار کند چه عکسالعملی نشان خواهد داد؟ با صداقت برآمده از عالم کودکی میگوید کمکش خواهد کرد، حتی همه خرجش را خواهد داد تا فقط درس بخواند و مجبور نباشد کار کند.
وحید و امثال وحید مغرورند و دارای عزتنفس و مانند بخشی از کودکان کار، مشتری را عمو و خاله نمیخوانند و چیزی بیشتر از پول یک وزنکشی طلب نمیکنند.
فرصت برابر تحصیلی
در کشور ثروتمندی مانند ایران که از ذخایر و منابع طبیعی خداداد سرشار است تامین هزینههای تحصیل کودکانی که به علت فقر و تهیدستی خانوادههایشان مجبور به کار هستند، چندان سخت و دشوار به نظر نمیرسد. در حالی که فرزندان خانوادههای مرفه و حتی متوسط در مدارس غیرانتفاعی با شهریههای میلیونی تحصیل میکنند، فراهم کردن امکانات درس خواندن رایگان برای کودکان خانوارهای کمبضاعت نه یک امتیاز که حق طبیعی و انسانی آنهاست. شرایط و بسترهای رشد و پرورش برای همه کودکان باید در یک سطح و حدود باشد و اگر هم نباشد متاسفانه نیست، لااقل باید امکانات حداقلی و اولیه برای همه فراهم شود.
کاه در برابر کوه
شایسته است اختلافات طبقاتی در جامعه حداقل در زمینه امکانات تحصیل و آموزش کمرنگ باشد و فرصت عرضاندام کمتری پیدا کند. هزینه تحصیل کودکان کار در برابر حیف و میلهای ناشی از سوءمدیریت برخی مسئولان که به بیتالمال تحمیل میشود بسیار ناچیز و اندک به نظر میرسد؛ شاید به کاهی ماند در برابر کوهی.
همه کودکان ایرانی باید فارغ از دغدغههای معیشتی، تمام فکر و ذکر خود را روی علمآموزی و ساختن آیندهای روشن برای خویش متمرکز کنند. کودکان معصومی که به اجبار باید علاوه بر تحصیل در حاشیه معابر به دنبال نانآوری برای خانواده باشند در معرض انواع آسیبها و ناهنجاریهای اخلاقی و اجتماعی قرار دارند و بیشک هزینههایی که در صورت انحراف در آینده بر جامعه تحمیل خواهند کرد، بسیار بیشتر از آنچه امروز باید برای تعلیم و تربیتشان صرف شود، خواهد بود. دانشآموزان شاغل به کارهای بیمایه و سطحی را باید از این مشاغل که نه مهارتی برایشان به دنبال دارد و نه آیندهای، خلاصه کرد و کمکشان کرد تا با طیب خاطر فقط به تحصیل علم مشغول باشند و بس. فراهم بودن فرصت تحصیل، حق مسلم هر کودک ایرانی است که در اصل سیام قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز بر آن تاکید شده و امتیاز ویژهای برای او محسوب نمیشود، بیگمان.
محسن محمدی / جامجم
جام جم سرا به نقل از خراسان: معمولا پس از گذشت یکی، دو ماه از شروع سال تحصیلی، میزان دغدغه والدین در زمینه درس و مشق بچهها دچار تغییر میشود. ماهنامه سپیده دانایی به راهکارهایی اشاره کرده که والدین میتوانند با عمل به آنها به ارتباط بهتر و موثرتری با اولیای مدرسه و فرزندشان دست یابند.
۱ - به کادر مدرسه و معلمان بازخورد مثبت بدهید و از کارهای خوبشان قدردانی کنید.
۲ - سعی کنید در همکاریهای خود با اولیای مدرسه، نگرشی مثبت و دور از پیش داوری داشته باشید.
۳ - از توانمندیها، استعدادها و علاقههای فرزندتان با معلمانش صحبت کنید.
۴ - با کمک اولیای مدرسه مشخص کنید از فرزندتان چه انتظاراتی دارید و اهدافی را برای پیاده شدن این انتظارات تعیین کنید.
۵ - در صورت نیاز هر چه سریعتر با معلم فرزندتان قرار ملاقات بگذارید و درباره مشکلات و نگرانیهایی که درباره فرزندتان دارید با او صحبت کنید.
۶ - در جلسههای اولیا و مربیان شرکت کنید و در پی پاسخ به پرسشهایی باشید که برایتان پیش آمده است.
۷ - ببینید که بهترین روش ارتباط برقرار کردن با معلم فرزندتان چیست؛ ملاقات حضوری، تلفن یا ایمیل؟!
۸ - از قوانین و انتظارات مدرسه باخبر باشید و بکوشید آنها را در منزل به کار بندید.
۹ - سعی کنید ارتباط خوبی با سایر والدین داشته باشید و به نظرات آنها هم توجه کنید.
۱۰ - چنان چه مسئلهای ذهنتان را مشغول کرده است آن را بیپرده ولی محترمانه، صادقانه و بدون تأخیر با اولیای مدرسه در میان بگذارید.
۱۱ - نشریات مربوط به کلاس یا مدرسه فرزندتان را مطالعه کنید.
۱۲ - از ساعات کاری و حضور معلمان و دیگر کارکنان مدرسه مطلع باشید.
۱۳ - پیشنهاد برگزاری جلسهای فرهنگی را بدهید. در این جلسه والدین میتوانند درباره فرهنگ، ارزشها و شیوههای تربیتیشان با اولیای مدرسه تبادل نظر کنند.
۱۴ - درباره نحوه رفتار اولیای مدرسه با والدین، بازخورد دهید تا بتوانید بهترین تعامل ممکن را با هم داشته باشید.
۱۵ - دوستان صمیمی فرزندتان را بشناسید و با والدین آنها آشنا شوید.
۱۶ - به ایجاد یک مرکز ویژه والدین در مدرسه کمک کنید و از توانمندیهای والدین متخصص بهره گیرید.
۱۷ - سعی کنید به همراه والدین دیگر در مدرسه، کتابخانهای برای والدین برپا کنید.
۱۸ - به رشد و گسترش برنامههای حمایت از والدین (مشکل دار) کمک و در این برنامهها شرکت کنید.
۱۹ - در سمینارها و کارگاههای مختلفی که درباره موضوعات فرزندپروری برگزار میشود، شرکت کنید.
۲۰ - در کلاسهایی با مضمون رشد و تحول کودک، آموزش نظم و انضباط به کودک و... شرکت کنید.
۲۱ - در جشنهای مدرسه که والدین نیز در آن شرکت دارند، حضور داشته باشید. به ویژه اگر قرار است از فرزندتان قدردانی شود.
۲۲ - به همراه والدین دیگر جلسات هفتگی ترتیب دهید و در آن درباره کتابهایی که در حوزه تعلیم و تربیت خواندهاید بحث کنید.
۲۳ - برای فرزندتان پرونده حاوی اطلاعات پزشکی، عکس، اثر انگشت و... تهیه کنید.
۲۴ - هر روز درباره آنچه در مدرسه گذشته، با فرزندتان گپ بزنید.
۲۵ - از نقاط ضعف و قوت فرزندتان در دروس مدرسه آگاه شوید.
۲۶ - مکان آرامی را با امکانات مناسب برای درس خواندن فرزندتان فراهم کنید.
۲۷ - به فرزندتان کمک کنید تا تمرینهای بزرگ و سخت را به بخشهای کوچک قابل حل تبدیل کند.
۲۸ - به همراه فرزندتان زمان مشخصی را برای نوشتن تکالیف و خواندن درسهایش در نظر بگیرید.
۲۹ - همیشه سعی و تلاش فرزندتان را تشویق و موفقیتهایش را تحسین کنید.
۳۰ - درباره علاقهها، سرگرمیها و استعدادهایتان با فرزندانتان صحبت کنید.
۳۱ - هر شب ساعتی را به مطالعه اختصاص بدهید و از فرزندانتان هم بخواهید در این ساعت به مطالعه کتاب غیردرسی، مجله یا روزنامه بپردازند (شما و همسرتان نیز در این زمان به مطالعه موضوعات مورد علاقهتان بپردازید).
۳۲ - از میان برنامههای تلویزیون یک یا دو مورد را انتخاب و با هم تماشا کنید؛ سپس درباره آن به بحث و گفتوگو بپردازید.
۳۳ - از معلمان فرزندتان بازیها و فعالیتهایی را که میتواند به یادگیری او کمک کند، جویا شوید.
۳۴ - به فرزندتان کمک کنید تا چند هدف تحصیلی برای خودش مشخص و برنامهای را برای دستیابی به این اهداف طرح ریزی کند.
۳۵ - در فعالیتهایی که به شما کمک میکند با فناوریهای آموزشی جدید آشنا شوید، شرکت کنید.
۳۶ - با توجه به شغلتان بکوشید برنامهای برای بازدید دانش آموزان از محل کارتان طرح ریزی کنید.
۳۷ - برگههای نظرسنجی مدرسه را با دقت پر کنید و پیشنهاد بدهید.
۳۸ - برای تعطیلات پایان هفته پیشنهاد اردو بدهید و در برنامه ریزی و برگزاری آن کمک کنید.
۳۹ - در صورت لزوم با توجه به تخصص و مهارتهایی که دارید، در کارهای کلاسی به معلم فرزندتان کمک کنید.
۴۰ - از پدر و مادرها بخواهید که بر اساس تخصصشان در فعالیتهای داوطلبانهای مانند رسیدگی به بهداشت فردی دانش آموزان شرکت کنند.
۴۱ - در یاری رساندن به اولیای مدرسه فعال باشید و از کمکهای دانش آموزان داوطلب هم بهرهمند شوید.
۴۲ - هر هفته زمان خاصی را به صحبت با معلمان و اولیای مدرسه اختصاص دهید.
۴۳ - راههایی برای جلب همکاری پدر و مادرها و افزایش فعالیتهای داوطلبانه آنها پیدا کنید.
۴۴ - از معلمها بخواهید با شناسایی دانش آموزان توانمند، گروههایی را برای فعالیتهای داوطلبانه مختلف تشکیل دهند.
۴۵ - به منظور ارزیابی فعالیتهای داوطلبانه، گردهماییهای ماهانهای تشکیل دهید.
۴۶ - درباره آن دسته از قوانین و خط مشیهای مدرسه که روی فرزندتان تأثیر میگذارد، اطلاعات کافی به دست آورید.
۴۷ - در جلساتی که به منظور بررسی نیازهای تحصیلی خاص دانش آموزان برگزار میشود، شرکت کنید.
۴۸ - از پایبند بودن اولیای مدرسه به قوانین و مقررات مدرسه اطمینان یابید.
۴۹ - در صورتی که مدرسه فرزندتان سایت ندارد، نسبت به راه اندازی آن اقدام کنید.
۵۰ - به مدرسه کمک کنید که یک کتابچه راهنما درباره حقوق و مسئولیتهای دانش آموزان تهیه کند.
۵۱ - با داوطلبان عضویت در انجمن اولیا و مربیان آشنا شوید و با آگاهی در انتخابات شرکت کنید.
۵۲ - اخبار مربوط به آموزش و پرورش را دنبال کنید.
۵۳ - دست کم هر دو هفته یک بار به مدرسه فرزندتان بروید.
۵۴ - نسبت به نشر هفته نامهای درباره مشکلات مدرسه، محله، دانش آموزان و والدین اقدام کنید.
۵۵ - با کمک اولیای مدرسه، پدر و مادرها و دانش آموزان نمایشگاهی تشکیل و عواید آن را به افراد نیازمند اختصاص دهید.
۵۶ - انعطاف پذیری برنامه کاریتان را بیشتر کنید و زمانی را نیز به مدرسه فرزندتان اختصاص دهید.
۵۷ - ساکنان مرفه محل را به کمک به مدرسه تشویق کنید.
۵۸ - برنامهای را برای بازبینی وضعیت جسمانی دانش آموزان طرح ریزی کنید.
۵۹ - افراد بانفوذ شهر را به عضویت انجمن اولیا و مربیان درآورید.
۶۰ - از فرزندتان بخواهید هرگونه انتقادی که از اولیای مدرسه یا معلم خود دارد با شما در میان بگذارد و در صورت معقول بودن انتقادهای فرزندتان، آنها را با اولیای مدرسه در میان بگذارید.
۶۱ - بکوشید الگوی خوبی برای فرزندتان باشید و خودتان به حرفهایی که به او میزنید عمل کنید.
جام جم سرا: مرد جوانی که با ادامه تحصیل همسرش مخالف بود به قاضی دادگاه گفت: همسرم میخواهد ادامه تحصیل بدهد و من با این موضوع مخالفم. ستاره لیسانس دارد و سرکار هم میرود اما باز هم میخواهد تا مقطع فوق لیسانس درس بخواند و به دانشگاه برود. من میگویم که دیگر بس است. او به اندازه کافی سرش شلوغ است و دیگر باید به زندگیاش برسد. با این حال او لجبازی میکند و مرتب دعوا به راه میاندازد.
وی ادامه داد: از وقتی که او تصمیم به ادامه تحصیل گرفته ما مرتب با هم دعوا داریم و زندگیمان به میدان جنگ تبدیل شده است؛ برای همین تصمیم به جدایی گرفتیم.
به گزارش جام جم سرا، زن جوان نیز در این باره گفت: شوهرم خیلی خودخواه است و دوست ندارد پیشرفت مرا ببیند. او چون خودش تا مقطع لیسانس درس خوانده، نمیخواهد پیشرفت مرا ببیند برای همین من هم طلاق میخواهم.
قاضی دلیل آنها برای جدایی را کافی ندانست و این زوج را به امید کوتاه آمدن از تصمیمشان به سراغ مشاور خانواده فرستاد. (باشگاه خبرنگاران)
جمعه 12 دی 1393 ساعت 11:08
جام جم سرا: در سه بیمارستان مشهد، تخته و دفتر و کتاب همراه کودکان بیمار است تا آنها هنگام بستری بودن از درس و تحصیل باز نمانند.
هلی بری، هنرپیشه معروف آمریکایی در سال ۲۰۰۱ بخاطر بازی در فیلم “مهمانی هیولا” جایزه اسکار را دریافت کرد. او قبل از اینکه وارد دنیای هالیوود شود دو سال در دانشگاه کلیولند در رشته ژورنالیسم تحصیل کرد. پس از ترک تحصیل در چند رقابت “ملکه زیبایی” شرکت کرد و حتی به رتبه ششم نیز دست یافت.
The world’s most famous dropout
استیو جابز، بنیانگذار شرکت اپل در سال ۲۰۱۱ درگذشت. او پس از پایان تحصیلات متوسطه تنها یک ترم در سال ۱۹۷۲ در دانشگاه پرتلند تحصیل کرد. جابز پس از ترک تحصیل حتی جایی برای خواب نداشت و پیش دوستانش میخوابید و با جمعکردن شیشه خالی و دریافت “گرویی” آن روزگار میگذراند. او پس از مدتی در شرکت آتاری شروع به کار کرد و در سال ۱۹۷۶ به همراه استیو وزنیاک شرکت اپل را تاسیس کرد.
هایکه ماکاچ، هنرپیشه معروف آلمانی که تحصیلات خود را با علوم سیاسی، جامعه شناسی و علوم رسانهها آغاز کرد. پس از چهار ترم ترک تحصیل کرد و سپس یک دوره تدوین فیلم را آغاز کرد که آن را هم نیمهکار گذارد.
ژولیان آسانژ ناشر، روزنامهنگار، برنامهریز کامپیوتر، کنشگر اینترنت و یکی از بنیانگذاران سایت افشاگر ویکی لیکس بخاطر شغل پدر و مادرش تا پیش از ۱۴ سالگی ۳۰ بار شهر عوض کرد و به مدارس زیادی رفت. او از سال ۲۰۰۲ در رشتههای فیزیک، ریاضی، فلسفه وعلوم عصبشناسی دانشگاه ملبورن استرالیا ثبت نام کرد، اما بالاخره در سال ۲۰۰۵ بدون کسب مدرک ترک تحصیل کرد.
کلودیا روت، یکی از رهبران حزب سبزهای آلمان و معاون رئیس مجلس این کشور پس از اخذ دیپلم دو ترم در دانشگاه مونیخ در رشته تئاتر تحصیل کرد. پس از ترک تحصیل در سال ۱۹۷۵ نخست با چند گروه تئاتری همکاری کرد و سپس مدیر برنامه یک گروه موزیک شد. او در سال ۱۹۸۵ نظرش به یک آگهی حزب سبزها در روزنامه جلب شد که بدنبال فردی برای پست “سخنگوی مطبوعاتی” فراکسیون حزب در مجلس بودند.
بیل گیتس وقتی در سال دوم رشته ریاضیات در دانشگاه هاروارد با کامپیوتر ” Altair 8800″ آشنا شد، تحصیلات را رها کرد. او شرکت مایکروسافت را بنیان گذارد و میلیاردر شد. دانشگاه هاروارد ۳۲ سال پس از ترک تحصیل به بیل گیتس مدرک افتخاری داد.
مارک زاکربرگ، بنیانگذار فیسبوک و یکی از جوانترین میلیاردرهای جهان، پس از اجرای چند پروژه ناموفق در دنیای وب در سال ۲۰۰۴ درحالی که در دانشگاه هاروارد تحصیل میکرد، فیسبوک را برنامهریزی کرد. او با افزایش موفقیت فیسبوک به کالیفرنیا رفت و در سال ۲۰۰۶ ترک تحصیل کرد.
وینسان ون گوگ، نقاش برجسته هلندی به مدت ۱۵ ماه در رشته علوم دینی در آمستردام تحصیل کرد. او پس از ترک تحصیل و پرداختن به نقاشی، سالها بعد از این دوران بهعنوان “وحشتناکترین دوران زندگی” اش نام برد.
مایکل دل تحت فشار خانواده در دانشگاه آوستین در رشته پزشکی شروع به تحصیل کرد. بزودی دریافت که علاقهای به تحصیل ندارد و شرکت “دل” را راه انداخت و به کنسرنی عظیم تبدیل کرد. سرمایه شخصی او اکنون ۱۳ میلیارد دلار برآورد میشود.
ریچارد گییر، ستاره بزرگ سینما در اواخر دهه شصت میلادی با بورسیه در دانشگاه ماساچوست در رشته فلسفه تحصیل میکرد. او پس از دو سال در سال ۱۹۶۹ ترک تحصیل کرد.
ولفگانگ یوپ، از طراحان بزرگ دنیای مد به پیشنهاد پدرش در رشته روانشناسی تبلیغات در شهر براونشوایگ آغاز به تحصیل کرد، بعدا به رشته هنر روی آورد. او در هیچ یک از این رشتهها دارای مدرک تحصیلی نیست.
ویم وندرس کارگردان شهیر آلمانی، در اواسط دهه شصت میلادی در مونیخ، فرایبورگ و دوسلدورف در رشتههای پزشکی و فلسفه تحصیل میکرد. او پس از چهار ترم ترک تحصیل کرد و تصمیم گرفت در پاریس در رشته نقاشی تحصیل کند که البته به دلیل رد شدن در بخش “هنر برهنه” در این دانشگاه پذیرفته نشد.
اودره ژوستن توتو، ستاره سرشناس فرانسوی میخواست درآغاز با تحصیل در رشته زیست شناسی به تحقیق در عرصه زندگی میمونها بپردازد. پس از آن به تحصیل در رشته ادبیات پرداخت تا اینکه پس از ترک تحصیل به مدرسه هنرپیشگیرفت.
لئون تولستوی، نویسنده بزرگ روس در سال ۱۸۴۴ نخست تحصیلاتش را در رشته زبانهای شرقی آغاز کرد و سپس به علوم قضایی روی آورد. تولستوی در سال ۱۸۴۷ ترک تحصیل کرد.
برد پیت به مدت دو سال در دانشگاه میسوری در رشته ژورنالیسم درس خوانده است. درست قبل از آغاز امتحانات به غرب آمریکا رفت و اولین نقش کوچک خود در یک فیلم تبلیغاتی را ایفا کرد و حالا به یکی از بزرگترین ستارههای هالیوود تبدیل شده است.
گوئینت کِیت پالترو نمرات خوبی در مدرسه نداشت و با توصیه مایکل داگلاس، دوست خانوادگیشان به دانشگاه کالیفرنیا راه یافت. او پس از گذشت یک سال تحصیل در رشته تاریخ هنر ترک تحصیل کرد. او با بازی در فیلمهای هفت، “اِما” و “درهای کشویی” سیر موفقی در سینما را آغاز کرد و بازی در فیلم “شکسپیر عاشق” جایزه اسکار و گلدن گلوب را برایش به ارمغان آورد.