امیر حسین رستمی با انتشار عکس زیر نوشت:
در مراسم ازدواج خواهر ،رفیق گل و مهربونم پوریاى عزیز
پانته آ و پگاه خواهران پوریا پورسرخ هستند
امیر حسین رستمی با انتشار عکس زیر نوشت:
در مراسم ازدواج خواهر ،رفیق گل و مهربونم پوریاى عزیز
پانته آ و پگاه خواهران پوریا پورسرخ هستند
پوریا حیدری در مسابقه تلویزیونی “شب کوک” که یک مسابقه ی خوانندگی و کشف صدا است و از شبکه تلویزیونی نسیم در تابستان ۱۳۹۴ پخش آن آغاز شد به عنوان یکی از اعضای هیئت داوری این مسابقه در کنار مهدی یغمایی و فریدون آسرایی و فرهاد برنجان مشارکت دارد.
پوریا حیدری متولد ۲۹ مهر ۱۳۶۰ در تهران آهنگساز ، تنظیم کننده و خواننده ایرانی است.
پوریا پسر داوود حیدری از مجری و هنرمندهای عرصه های رادیویی است وی از سال ۶٨ موسیقى رو با ساز پیانو شروع کرده است و سال ۷۹ اولین کارش آلبوم پونه انتشار یافته است
او در بیش از ۱۷ آلبوم موسیقی خواننده های مشهور ایرانی بعنوان تنظیم کننده و آهنگساز حضور داشته است و در بیست سه فیلم متن موسیقی را کار کرده است
آهنگسازی و تنظیم کننده آلبوم های : داوود حیدرى ، مسعود امامى ، مجتبى کبیرى ، قاسم افشار ، امیر کریمى ، بابک جهانبخش ، فرزاد فرزین ، نیما مسیحا ، حمید حامى ، مهدى یغمایى ، حمید عسکرى ، رضا صادقى ، محمد اصفهانى ، عماد طالبزاده و…
تعدادى از موسیقى متن فیلمهایى : دوخواهر ، کیش و مات، لوتکا ، تو و من، مثبت هجده ، در امتداد شهر ، آخرین فرصت ، آتیش بازى ، دو دوست ، گنگ خواب دیده و…
بیشتر از سى تیتراژ براى برنامه هاى تلوزیونى
موسیقى اولین کنفرانس سران کشورهاى اسلامى
سه آهنگ به همراه پدرش خوانده و تنها آهنگ تکی خودش ( بیست و نُهِ هفت ) هست
مسعود روشن پژوه مجری ۵۳ ساله عکس هایی از خودش به همراه دخترش را در اینستاگرامش قرار داده است که مربوط به جشن آینده سازان می باشد.
در این عکس ها هنرمندانی از جمله پوریا پورسرخ و حمید عسکری دیده می شوند.
مسعود روشن پژوه (متولد مهر ۱۳۴۳) مجری، تهیهکننده و کارگردان صدا و سیمای ایران است. وی تاکنون مجری مسابقات و برنامههای تلویزیونی مختلفی بوده است که از مشهورترین آنها برنامه مسابقه محله است. او به خاطر صمیمی و طنزپرداز بودنش موفق به جذب طرفداران بسیاری میان نوجوانان و کودکان شد.
مسعود روشنپژوه در سال ۱۳۴۳ متولد شدهاست. او کودکی را در تهران، دبستان را در همدان، راهنمایی را در اصفهان و دبیرستان را در تهران گذراندهاست از بچگی علاقهٔ زیادی به کارهای هنری داشت و در دوران مدرسه، در تئاترهای مختلفی بازی کرد. وی در سال ۱۳۶۶ فعالیتش را در شبکه دو صدا و سیما آغاز کرد.
مهمانان ویژه شب دوم برنامه “گنج رمضان” … نفیسه روشن، رزیتا غفاری مسعود روشن پژوه (مجری)
او با مسابقهٔ محله مجری گری را به صورت حرفهای آغاز کرد و از سال ۱۳۸۸-۱۳۸۹ شروع به ساخت سری دوم این مسابقه کرد (به دلیل پر طرفدار بودن سری اول) و تاکنون به مدرسههای ایران، امارات متحده عربی و ترکیه برای ساخت آن رفتهاست.
مسعود روشن پژوه و دخترش در کنار پوریا پورسرخ
مسعود روشن پژوه و دخترش در کنار حمید عسکری
instagram masoudroshanpajoh
گلاره عباسی متولد ۱۳۶۲ و دانشآموخته کلاسهای بازیگری امین تارخ است. او که اولین حضورش را در تلویزیون با سریال «در چشم باد» آغاز کرد، توانست به صورت همزمان در سینما و تلویزیون در کارهای موفقی حضور داشته باشد. او گرچه در ابتدا با نقشهای مثبت کارش را شروع کرد و در سریای «شیدایی» مورد اقبال مخاطب واقع شد اما بعد از سریال «مدینه» به کارگردانی سیروسمقدم به سراغ نقشهای منفی رفت و توانست با این نوع نقشها نیز در بین مخاطب طرفدار پیدا کند. نقش متفاوت او در سریال «کیمیا» باعث شد که حضورش در سریال جدید جواد افشار قطعی شود و با کاراکتری شبیه فرزانه که در «کیمیا» ایفا میکرد در سریال «برادر» نیز حضور داشته باشد. به همین مناسبت به سراغ او رفتیم تا درباره این نقش با او صحبت کنیم که در ادامه میخوانید:
نقش نازی در سریال «برادر» یک بعد خاکستری دارد که آن را شبیه نقش شما در «کیمیا» میکند، این را قبول دارید؟
من از بازخوردها نشنیدم که این کاراکتر با نقشم در «کیمیا» شبیه باشد و بیشتر آن را با نقشم در سریال «شهرزاد» مقایسه میکنند. وقتی نقش مثبت بازی میکنی این تشابه وجود دارد که مخاطب وقتی تو را میبیند میگوید این همان دختر خوب است و هنگامی که نقش منفی بازی میکنی میگویند این همان بدجنس است. ریزهکاریها است که نقشها را از هم متفاوت میکند. به طور مثال در سریال «کیمیا» نقش دختری را بازی میکردم که قربانی و خشمگین بود؛ وی عقدههای زیادی از کودکی داشت البته راجع به نقشم در «برادر» نمیتوانم زیاد توضیح بدهم چون باید مردم همراه سریال، کاراکترها را دنبال کنند اما در نازی، این ویژگیها را نمیبینیم.
او یک دختر شاد است و با توجه به زنانگی اهداف خود را با سوءاستفاده از دیگران جلو میبرد. از دید من فضای این دو نقش متفاوت است. ما تلاش خودمان را کردیم و حالا نظرات مردم و اهالی رسانه مهم است. در ابتدای سریال مشخص نبود که کاراکتر مثبت یا خاکستری است اما هرچه جلوتر میرود متوجه میشویم که نازی اهداف دیگری هم دارد و هر چند قسمتی که میگذرد، کاراکترهای این سریال بعد جدیدی را از خودشان نشان میدهند. یک اتفاقی که وجود دارد این است که ما همه نقشهای مثبت و همه نقشهای منفی را به یک چشم میبینیم و امیدوارم این شباهت دیده نشود چون من تمام تلاشم را کردم که این دو نقش از هم متفاوت باشد.
شما در یک دوره نسبتا طولانی معمولا عهدهدار نقشهای مثبت بودید اما از یک زمانی به بعد نقشهایی را که انتخاب کردید منفی بودند. چرا این اتفاق افتاد؟ نقدی به شما شد که ترجیح دادید مسیرتان را عوض کنید؟
من از حاشیه امن خوشم نمیآید. از محافظهکاری و از اینکه در یک قالب و کلیشه قرار بگیرم رضایت ندارم. نقشهای منفی نقشهای خطرناکتر و دشوارتری است و شاید برای من اینطور باشد. به خاطر اینکه با فیزیک صورت من این نقشها در تضاد است و همین میشود که همیشه به من میگویند صورت تو به درد نقشهای مثبت میخورد. پیچیدگیهای نقش منفی بیشتر است و سخت میتواند مخاطب را همراه خود کند. من در سریال «شیدایی»، «شیار ۱۴۳» و «اشیا از آنچه در آیینه میبینید به شما نزدیکترند» نقشهای مثبتی را بازی کردم و اولین بار با سریال «مدینه» سیروس مقدم این اتفاق برایم افتاد که کارگردان این ریسک را کرد و به من نقش منفی داد. قرار نیست همیشه نقش مثبت یا منفی را بازی کنم.
من همیشه دوست دارم شجاعتی در نقشهایم وجود داشته باشد که بتوانم نقشهایی که از من دور است و معلوم نیست که بتوانم خوب آن را ایفای کنم بازی کنم یا به عبارت بهتر نقشی که به تصور مردم از من نزدیک باشد راحتتر است تا نقشی که از تصور عمومی دور است چون شما باید برای این نقش مبارزه کنید که دیگران بپذیرند شما دیگر مثبت نیستید. خوب یا بد دوست دارم که کاراکترهای مختلف را تجربه کنم.
این ریسک کردن در حرفه شما خطرناک نیست؟ ممکن است موفق نشوید و مردم شما را در مقام بازیگر پس بزنند!
این به انتخاب بازیگر بستگی دارد؛ مثل اینکه به هر آدمی بر میگردد که دوست دارد چطور زندگی کند! بعضی افراد در زندگی شخصی نیز ریسکپذیر نیستند و حاشیه امن را بیشتر دوست دارند. من دوست دارم که زندگیام با جسارت، ریسک و خطرکردن همراه باشد. در بازیگری هم تمایل من این است. شاید پذیرش تغییر نقشها در ذهن مردم زمان ببرد اما بالاخره اتفاق میافتد و قطعا بهتر از زمانی است که همیشه مثبت بازی کنید و سراغ نقشهایی بروید که امتحان خود را در آن کاراکترها پس دادهاید. من دوست دارم در نقشهایی که امتحان پس ندادم بازی کنم.
این چندمین همکاری شما با جواد افشار است؟
سریال«برادر» دومین همکاری من با این کارگردان است.
جواد افشار چه خصوصیاتی دارد که شما را مجاب کرد دوباره با او همکاری کنید؟
برای من زیاد پیش آمده است که با یک کارگردان چندین بار کار کنم. در واقع میتوانم بگویم با اکثر کارگردانهایی که کار کردهام چند همکاری را داشتهام؛ کارگردان هایی مثل مرضیه برومند، فرزاد موتمن، سعید ابراهیمیفر، نرگس آبیار که همه کارگردانهایی بودند که من دو یا سه کار را با آنها تجربه همکاری داشتم. این اتفاق را دوست دارم چون وقتی با کارگردانی تجربه خوبی دارید، اگر نقش خوبی را که مناسب شما باشد درکارهای بعدیاش به شما میدهد و شما هم میپذیرید. در سریال «کیمیا» تجربه بسیار خوبی با جواد افشار داشتم، من نقشم را در این کار دوست داشتم. وی بین بازیگر و کارگردان رابطه خوبی را در پشت صحنه برقرار میکند و این عوامل باعث میشود که در پروژههای بعدی با هم کار کنند.
مخصوصا در پروژه هایی که در جنبههای مختلف نزدیک به هم هستند، افراد ترجیح میدهند با هم کار کنند که در «برادر» هم این اتفاق افتاد و تجربه موفقی شد. جواد افشار؛ کارگردان با اخلاق و آرامی است که به عوامل کارش احترام میگذارد. در کارهای او میتوان نشست و صحبت کرد. اجازه دارید که نظر بدهید و دخیل باشید. وی به کار گروهی بهشدت معتقد است. او به کار گروهی احترام میگذارد و این باعث میشود که شما خودتان را در گروه سهیم بدانید.
سریالهای مناسبتی ایام ماه رمضان به علت سرعت و کمبود زمان دردسرهای خاصی دارد. این نوع سریالها چه ویژگیهایی دارد که باعث میشود شما آنها را بپذیرید؟
باکس سریالهای ماه رمضانی با پخش هر شب و پی در پی باکس خوبی است؛ شما میدانید که این سریال دیده میشود و مورد قضاوت قرار میگیرد، نقد میشود و فرصتی فراهم میشود تا ایرادات کار و خودتان را پیدا کنید. در واقع برای همه عوامل محک خوبی است. من قبول دارم که فشار کار بالاست و زمان بیشتری را باید روی کار گذاشت و عوامل خسته میشوند اما همه مواردی را که گفتم دلیلی است برای اینکه شما کار مناسبتی را بپذیرید و بخصوص اینکه من آدمی هستم که دوست ندارم همیشه همه چیز به طور یکسان و در شرایط ایدهآل باشد و دوست دارم خودم را در همه شرایط محک بزنم.
در سریال «برادر» مثل سریال «کیمیا» پارتنر پوریا پورسرخ هستید، حالا دیگر میشود شما را زوج هنری نامید؟
من و پوریا در کلاسهای امین تارخ همکلاس بودیم و سالهاست که همدیگر را میشناسیم. پوریا؛ پسر با ادب و با اخلاق و همراهی است و این چیزی نیست که من بگویم همه این نظر را دارند. تا به حال پیش نیامده بود که با هم در یک کار بازی کنیم و به طور اتفاقی در دو سریال با فاصله زمانی کم همبازی شدیم و این تجربه خوبی است. حالا این همکاری چقدر ادامه داشته باشد معلوم نیست.
به نظر میآید که سریال «برادر» مانند «کیمیا» با اقبال مردم رو بهرو نشد. به نظر شما نقاط ضعف کار کجا بود که نتوانست آنطور که باید و شاید بیننده را همراه کند؟
این مقایسه اشتباه است برای اینکه «کیمیا» ۱۲۰ قسمت بود اما سریال «برادر» کمتر از بیست قسمتش پخش شده است و چون هر دو به کارگردانی افشار بوده دلیل نمیشود که به هم ربط داشته باشد. میتوانیم بگوییم که این سریال در مقایسه با خودش طرفدار پیدا نکرده است اما این مقایسه درستی نیست. نقاط ضعف هر کاری دلایل مختلفی دارد ما به دلیل اینکه سر صحنه هستیم و همراه مخاطب سریال را تماشا نمیکنیم، نمیتوانیم تحلیل درستی کنیم. من خودم خصوصیتی دارم که نظرات دیگران را دوست دارم رو در رو بپرسم، بشنوم و بدانم نقاط قوت و ضعف سریال «برادر» از نگاه مخاطب چه چیزهایی است.
در حال حاضر ما در مرحله دفاع نیستیم زیرا تمام تلاشمان را کردیم و حالا نظرات دیگران مهم است از آنجایی که ما دائم سرصحنه هستیم و به طور مداوم نمیتوانیم پیگیری کنیم نمیتوانم نظر بدهم. میتوانم بعد از پایان کار با توجه به اینکه تمام اتفاقات سریال افتاد کامل توضیح بدهم که نقاط مثبت و منفی کار چه چیزهایی بوده است و نظرم را بدهم چون شاید چیزی که نقطه ضعف به نظر میآید در روند سریال به نقاط مثبت تبدیل شود و اتفاقاتی که افتاده است یک مقدم چینی برای اتفاقات آینده باشد.
نقدی در مورد طراحی لباس این سریال وجود دارد که انتخاب لباسها خوب نیست. بیشترین نقد هم به لباس کاراکتر شماست، این نقد را قبول دارید؟
من به عنوان بازیگر با خیلی چیزها مخالف هستم و این سوال را باید از طراح لباس پرسید که چرا به این صورت طراحی کرده است. من صاحب نظر نیستم و حق ندارم که راجع به کار او نظر بدهم. فقط تا حدودی میتوانم دفاع کنم. در واقع سریال طراح لباس و کارگردان دارد که آنها باید لباسها را تایید کنند؛ مثل اینکه طراح لباس نمیتواند در مورد بازی یا فیلمبرداری در مصاحبه حرفه نظر بدهد چون به او ربطی ندارد، من هم نظر شخصیام چیز دیگری است و مشخص است که چیست اما در مصاحبه حرفهای باید کسانی که صاحب نظر هستند توضیح بدهند. این جواب را به خود آنها میسپارم.
شما جزو معدود بازیگرانی هستید که هم در سینما و هم در تلویزیون موفق هستید. این به انتخابهای درست شما بر میگردد یا اینکه خوش شانس بودهاید و با گروههای خوب و حرفهای کار کردهاید؟
به هر بازیگری در طول کارش، پیشنهادهای زیاد میشود. مهم این است که چه کارهایی را قبول میکند و از همه مهمتر اینکه چقدر شانس میآورد و آن کار موفق میشود چون گاهی پیشبینیهای ما درست از آب در نمیآید و هنگامی که فکر میکنیم یک کاری خوب میشود برعکس اتفاق میافتد. نمیتوان روی برنامهریزیهای شخصی حساب کرد. من شانس داشتم با کارگردانهایی کار کردم که کارهایشان دیده شد. همه فکر میکنند که من آدم پرکاری هستم اما پرکار نیستم فقط کارهایی که کار کردهام موفق شدهاند؛ مانند «شهرزاد»، «شیار ۱۴۳ »، «اشیا از آنچه در آیینه میبینید به شما نزدیکترند» که جایزه بینالمللی گرفت و سریالهایی مثل «کیمیا» و «شیدایی» که دیده شد. مجموعه یک کار بسیار مهم است و به تنهایی به موفقیت نمیرسید. باید یک مجموعه خوب باشد تا کار شما دیده شود.
در حال حاضر تمرکز شما در انتخاب پیشنهادها تلویزیون است یا سینما ؟
من به مدیوم فکر نمیکنم و برایم مهم نیست که سینما باشد یا تلویزیون یا سینما خانگی، همانطور که موفقترین سریال، «شهرزاد» بود که جزو سینمای خانگی بود. به خاطر همین من به نقشی که جای کار داشته باشد فکر میکنم. نقشی که وادارم کند تلاش کنم و از خودم فاصله بگیرم شاید نتیجه خوبی نداشته باشد اما مهم این است که من به یک روتین و تنبلی تن ندهم. البته قرار نیست در همه نقشها موفق باشم و همه پروژهها دیده شود اما من این تکاپو و زنده بودن حرفهام را دوست دارم.
آیا نقش یا موضوعی هست که دوست داشته باشید بازی کنید؟
من دوست دارم در کارهای بیوگرافی بازی کنم. آدمهایی که سرگذشتشان را خواندیم و وجود داشتند یا دارند؛ مثلا نقش یک نقاش یا نویسندهای که او را میشناسیم. البته شخص خاصی مدنظرم نیست. این را هم بگویم که من سینما دفاعمقدس را خیلی دوست دارم و دلم میخواهد که کاراکترهای زنان شهید و یا اسرای زنی را که خاطرات جذابی دارند بازی کنم. دوست دارم به آبادان یا خرمشهر بروم و یک فیلم جنگی را که توپ و تانک داشته باشد بازی کنم. متاسفانه در سریال «کیمیا» در سکانسهای جنگ نبودهام و همیشه به مهراوه میگویم که دلم میخواست من هم در آن سکانسها با توپ و تانک بودم!
با توجه به اینکه حرفه بازیگری سخت است. این تقسیم مسئولیت بین خانه و کار را چطور برقرار میکنید؟
من قبل از سریال «برادر» نزدیک به هفت ماه بیکار در خانه بودم ولی با توجه به درک بالایی که همسرم دارد و همراه است. فشاری را متحمل نمیشوم که اذیتکننده باشد. مسائلی بوده که هر دو با هم حل کردیم. این حرفه به درک متقابل نیاز دارد چون زمانهای زیادی اتفاق میافتد که در خانه نیستید و مناسبتهای مختلف را نمیتوانید کنار خانوادهتان باشید که این موضوع را همسرم کاملا درک میکند.
کدام برنامه مناسبتی ماه رمضان را دنبال میکنید؟
به دلیل اینکه هم باید به زندگی شخصی و هم به کارم برسم؛ ترجیح میدهم زمانی که سرکار هستم تمرکزم را کامل روی کار بگذارم و زمانی که خانه هستم به طور کامل پیش خانوادهام باشم و دیگر زمان ندارم که تلویزیون را دنبال کنم.
هرچند خبرهای خوشی از بازگشت او به تلویزیون به گوش می رسد اما غم سه ساله را باید یک جایی خالی کرد، کوله بار پر از غصه را یک روزی باید زمین گذاشت. پوریا برای این کار، ورزش و تصویر را انتخاب کرده است!
«من بچه طلاقم، بچه یک ازدواج نافرجام، بچه زوجی که با هم ازدواج کردند تا من تنها را روی دست دنیا بگذارند اما من هیچ وقت خانواده ام را قضاوت نکردم. هیچ وقت نگفتم چرا؟ از زباله ها، از منجلاب و از دستفروشی و خیابان خوابی، راه خودم را پیدا کردم و هیچ وقت هم طلبکار نبودم.»
از همین چند جمله معلوم است تابان می خواهد ما و مخاطب را به یک اندازه غافلگیر کند: «در تهران به دنیا آمدم و بعد از جدایی پدر و مادرم، با نامادری زندگی کردم. نامادری ام با اینکه وضع پدرم خوب بود، من و پسر خودش که حاصل ازدواج اولش بود را وادار می کرد دستفروشی کنیم. او ما را به جوراب فروشی وامی داشت. شهریور ۷۲ در ۱۶ سالگی رفتم گرگان که با مادرم زندگی کنم، مادرم قبولم نکرد و حدود ۹ ماه در خانه پدربزرگ و مادربزرگ پدری ام زندگی کردم. ۹ ماه در خانه آنها بودم تا اینکه گفتند دیگر نمی توانند تحملم کنند و در حالی که تازه ۱۷ سالم شده بود، در گرگان در یک اتاق پنج متری با یک موکت و یک دست رختخواب قرضی، زندگی مستقلم را شروع کردم.»
کمی عجیب است که یک مجری تلویزیون خیلی راحت این خاطرات بد را به زبان بیاورد: «این ها را نمی گویم که به حالم ترحم کنید، این حرف ها را می زنم که شاید فقط یک کودک کار، دو بچه طلاق، سه نوجوان تنها بخوانند و به گوش شان برسد و بدانند بچه طلاق هم می تواند روزنامه نگار شود، کودک کار هم می تواند مجری تلویزیون باشد. من از زباله ها به تلویزیون رسیدم. از لای زباله هایی که باید دور ریخته شود، می توانست به جای این پوریا تابان که الان روبه روی شماست، یک جانی بیرون بیاید، یک قاتل، یک قاچاقچی مواد مخدر، یک سارق مسلح، یک هروئینی کارتن خواب، اما من شدم پوریا تابان، روزنامه نگار، خبرنگار، گزارشگر، گوینده و مجری و همه این ها را هم با یک مدرک دیپلم به دست آوردم. این ها را می گویم که دستفروش نوجوان گوشه خیابان، رویاهای خود را رها نکند.»
با این تفاسیر، پوریا تابان با تمام سختی هایی که کشیده باید از زندگی اش راضی باشد؟؛ «راضی ام اما سرطان تنهایی دارم. سرطان تنهایی از سرطان خون و سرطان هایی که شیمی درمانی دارد، لاعلاج تر است، سخت است که میان جمع باشی و تنها، سخت است که بین این همه آدم تنها بمانی، من تنها هستم و این سرطان تنهایی آخر من را می کشد. آمار کسانی که سرطان تنهایی دارند، خیلی بالاست، این از آن مرگ های خاموش جامعه است. به قول شاعر، قتل یک شاعر افسرده به دست گل یخ!»
به اینجا که می رسیم، ناچار به زندگی خصوصی پوریا سرک می کشیم و می پرسیم چرا ازدواج نمی کنی؟ تابان لبخندی می زند و می گوید: «به این نتیجه رسیده ام که باید ازدواج کنم اما گزینه مناسب ندارم (خنده)، هم سن و سال های من یا ازدواج کرده اند و زندگی خودشان را دارند و یا آنهایی که مثل خودم جدا شده اند، شرایط مورد نظر من را ندارند. من ۸ سال با همسر سابقم زندگی کردم، زندگی خوبی هم داشتیم اما ظرف سه ساعت به این نتیجه رسیدیم که جدا شویم، چون من بچه می خواستم و همسر سابقم نمی خواست.
از سال ۸۹ دوباره مجرد زندگی می کنم و الان هم دوست دارم تشکیل خانواده بدهم و بچه داشته باشم ولی چون خدا گفته اگر چیزی از من می خواهی خوب بخواه، من همسری می خواهم که پولدار باشد، تحصیلکرده و زیبارو و با درک و فهم بالا، به هرحال خودم نه بیمه هستم و نه استخدام جایی و لازم است با کسی ازدواج کنم که بتواند آینده فرزندمان را بیمه کند! اگر کسی مایل به ازدواج است، من آماده ام!»؛ باش تا بیاید پوریاجان!
سهیلا هادی زاده و پوریا تابان در مراسم رونمایی از کتاب
پوریا تابان (متولد ۱۳۵۶ در تهران ، قد: ۱۷۹ ، وزن :۸۰) مجری تلویزیونی، گزارشگر و کارشناس رشته ورزشی بسکتبال، روزنامه نگار و نویسنده ی ورزشی و سینمایی، شاعر و گوینده ی رادیو اهل ایران است. او هم اکنون مجری قدیمی ترین برنامه ی تاریخ صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران[نیازمند منبع] با نام (ورزش از نگاه دو) از شبکه ۲ است.
پوریا تابان با انتشار عکس زیر در اینستاگرامش نوشت:
من و این دو خانواده یک قبیله ایم
خانواده مظهر زندگیست، مظهر امید، مظهر رفاقت.
آدمهاى دور این سفره در حال حاضر عزیزترین داشته هاى خانوادگى من هستند.
بعد از درگذشت “بابا مهزاد” و مادربزرگم کسانى که دور این سفره نشسته اند عزیزترین داشته هاى همخون و نسبى ام به حساب مى آیند.
دور این سفره فقط جاى رضا پسر ارشد عمو مازیار خالیست.
عمو مازیار، همسرش، معید و مهربد.
پژمان پسر عمویم، همسرش، محمدمهدى و محنا.
و من بدون همسر و فرزندى.
ترشیدم رفت.
بعد از دو سال و یک ماه اختلاف و دورى همه ى ما به لطف خدا دور یک سفره نشستیم.
سفره ى عمو مازیار پربرکت.
زندگى ارزش هیچ کینه و اختلافى ندارد.
ناگهان خیلى زود دیر مى شود.
کاش قدر بدانید و قدر بدانیم.
براى باهم بودن فرصت اندک است.
زمان حسرت خوردنها خیلى زود فرا خواهد رسید.
شعله ى عشق را در قلبهایتان بالا بکشید تا کینه و کدورت رخت بربندد.
من از پژمان دو سال بزرگترم اما او امروز پسرش ده ساله و دخترش ٩ساله اند.
زندگى عین همین عکس است.
یکى در متن و دیگرى در حاشیه.
براى ما اینطورى رقم خورده و تمام.
پژمان و عمو مازیار با فرزندانشان در متن و من عین عکسى که مى بینید مثل همیشه در حاشیه.
instagram pooriya.taban