مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

سنجاب زبل + فیلم

[ad_1]

این سنجاب پر جنب و جوش حالا دیگر تبدیل به یک دوست صمیمی برای صاحبش شده است.

این سنجاب پر جنب و جوش حالا دیگر تبدیل به یک دوست صمیمی برای صاحبش شده است.

جوان؛ این فیلم از سنجابی گرفته شده که در 5 ماهگی از روی درختی سقوط کرده و در جنگل رها شده بود. حالا پس از چند سال مانند یک دوست در کنار مردی که از مرگ نجاتش داده بود زندگی می کند، می خورد، می خوابد و بازی می کند. و همه این زندگی را مدیون صاحب مهربان خود است.
برای دانلود اینجا کلیک کنید

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

دانلود بازی میکرو سنجاب های زبل سنجابهایزبلشما در این صفحه می توانید دانلود بازی میکرو سنجاب های زبل را دانلود کنید می سنجاب زبل فیلم – بیست نیستسنجابزبلفیلماین سنجاب پر جنب و جوش حالا دیگر تبدیل به یک دوست صمیمی برای صاحبش شده است دانلود بازی میکرو سنجاب های زبل شما در این صفحه می توانید دانلود بازی میکرو سنجاب های زبل را دانلود کنید سریال و فیلم کارتون بنر سنجاب کوچولو فروشگاه کارتون زبل سنجاب کوچولو اگر می خواهید لیست جدیدترین کارتون ها، فیلم ها و سریال های سنجاب زبل فیلم سنجاب؛ دزدی سنجاب از دارکوب زبلفیلم سنجاب؛ دزدی سنجاب از دارکوب زبلفیلم سنجاب؛ دزدی سنجاب از دارکوب زبلفیلم جام نیوز عکس نبرد سنجاب ها جام نیوز عکس نبرد سنجاب ها جام نیوز عکس نبرد سنجاب ها جام نیوز عکس نبرد سنجاب ها جام نیوز عکس نبرد سنجاب ها جام نیوز عکس نبرد سنجاب ها ای که هوس خوردن سنجاب به سرش زد تصاویر ای که هوس خوردن سنجاب به سرش زد تصاویر ای که هوس خوردن سنجاب به سرش زد تصاویر سنجاب زبل فیلم سنجاب باهوش و سگ شیرین عقل ، دانلود فیلم سرزه … کلیپ های حیوانات برای دانلود فیلم اینجا کلیک کنید احتمالاً سنجاب زبل به ضریب هوشی پایین سگ پی برده است که با انیمیشن دوبله فارسی آلوین و سنجاب ها داستان زندگی سه سنجاب آوازه خوان به نام‌ های تئودور، آلوین و سایمون می باشد سنجاب زبل فیلم – بیست نیست سنجابزبلفیلم سنجاب زبل فیلم این سنجاب پر جنب و جوش حالا دیگر تبدیل به یک دوست صمیمی برای صاحبش شده است دانلود کارتون هاپ خرگوش زبل – دوبله فارسی زبان اصلی خرگوش زبل یا همان خرگوش زبل عنوان یک فیلم انیمیشن به می‌توان به « آلوین و سنجاب دانلود انیمیشن خرگوش زبل دوبله فارسی دانلود انیمیشن سنجاب دانلود کارتون خرگوش زبل دانلود فیلم خرگوش زبل فیلم های کارتونی ،کارتون ،نمایش انیمیشن فیلم های کارتونی ،کارتون ،نمایش دانلود نرم افزار نرم افزار یک پلاگین فیلم سازی برای بازی بره ناقلابازی آنلاین فلش توضیحات بازی به طور حتم همتون بره ناقلا رو می شناسید این بار بازی این انیمیشن رو با نام


ادامه مطلب ...

 10 ماده غذایی که قبل از خواب باید از خوردن آن اجتناب کنید

[ad_1]
 10 ماده غذایی که قبل از خواب باید از خوردن آن اجتناب کنید

خبرگزاری آریا-خیلی چیزها هست که ممکن است باعث ایجاد اختلال در خواب شما شود؛ پس دیگر با تصمیمات اشتباهی که برای شامتان می‌گیرید، اوضاع خوابتان را بدتر نکنید.
به گزارش خبرگزاری آریا،همه دوست دارند که قبل از خواب چیزی بخورند اما اینکه تصمیم بگیرید چه بخورید، تاثیر قابل‌توجهی بر خوابتان دارد. با اینکه خوردن بعضی غذاها کمک می‌کند راحت‌تر بخوابید، خیلی از غذاها (مثل غذاهای چرب) می‌تواند به کلی خوابتان را بر هم بزند.

 

اگر می‌خواهید شب‌ها با آرامش کامل بخوابید، از خوردن این 10 ماده‌غذایی قبل از خواب خودداری کنید:

 

غذاهای آرامش‌بخش, خواب راحت

1. بستنی: شاید خوردن یک کاسه بستنی قبل از خواب به نظرتان آرامش‌بخش بیاید اما خاصیت آرامش‌بخشی آن محدودیت دارد!

 

بستنی سرشار از چربی است و مطمئناً نمی‌توانید قبل از خواب چیزی از آن چربی‌ها را بسوزانید و همه آن قندها قبل از اینکه بخوابید، بدنتان را سرشار از انرژی می‌کنند و به این ترتیب پیام متناقضی به بدنتان می‌فرستید. از این گذشته، این قندها در بدن ذخیره شده و به چربی تبدیل می‌شوند. همچنین محققان دریافته‌اند که خوردن موادغذایی با قند بالا قبل از خواب، موجب کابوس می‌شود. بنابراین بااینکه مزه آن به نظرتان آرامش‌بخش می‌رسد، اما خوردن آن قبل از خواب نتیجه جالبی برایتان به دنبال نخواهد داشت.

 

غذاهای آرامش‌بخش, خواب راحت

 

2. کرفس: شاید دیدن کرفس در این لیست متعجبتان کند اما یک دلیل ساده برای آن وجود دارد: کرفس یک ادرارآور طبیعی است. این یعنی باعث می‌شود برای رفتن به دستشویی از خواب بیدارتان کند. ادرارآورها به این دلیل میزان ادرار را بالا می‌برند که آب وارد بدنتان می‌کنند. بنابراین اگر قبل از خواب مقدار زیادی کرفس بخورید، خواب چندان راحتی نخواهید داشت. سبزیجات ازجمله موادغذایی بسیار مغذی برای بدنتان هستند اما از خوردن بعضی از آنها مثل کرفس قبل از خواب خودداری کنید.

 

غذاهای آرامش‌بخش, خواب راحت

 

3. پاستا: پاستا ازجمله غذاهایی است که درست کردن آن بسیار راحت است و به همین دلیل وقتی شب از سر کار خسته به خانه می‌آیید، یکی از گزینه‌هایی است که می‌تواند سریع شکمتان را سیر کند.

 

پاستا کربوهیدرات خالص است و اگر بخواهید بلافاصله بعد از خوردن آن به رختخواب بروید، همه آن به چربی تبدیل خواهد شد. از این گذشته، چیزهایی که به آن اضافه می‌شود مثل روغن، پنیر، خامه و سس گوجه‌فرنگی، به انباشته شدن این چربی‌ها اضافه خواهد شد. پاستای گوشت هم شاخص گلیسمی بالایی دارد و این یعنی قند خونتان را تحریک کرده، خوابتان را به تعویق می‌اندازد و ممکن است شب بیدار نگهتان دارد.

 

غذاهای آرامش‌بخش, خواب راحت

 

4. پیتزا: اگر می‌خواهید قبل از خواب به شکمتان یک تمرین حسابی بدهید، یک پیتزای چرب و نمکی بخورید. معده شما، درست مثل سایر اعضای بدنتان، نیاز به استراحت دارد اما پیتزا به هیچ عنوان غذای سبکی محسوب نمی‌شود. با خوردن آن معده‌تان حسابی مشغول می‌شود.

 

لایه سس گوجه‌فرنگی خاصیت اسیدی بالایی دارد که این هم محرک دیگری برای رفلکس اسید معده است اما به طور کلی، رویه‌های پرچرب پیتزاها ــ بخصوص گوشت‌ و پنیر ــ به اندازه کافی ضربان قلب شما را بالا خواهند برد. مطمئناً دوست ندارید شب بخاطر تپش قلب از خواب بیدار شوید. اگر هم واقعاً دوست دارید در این ساعت از شبانه‌روز پیتزا بخورید، بهتر است پیتزایی با رویه سبک‌تر انتخاب کنید. احتمالاً فکر می‌کنید با خوردن یک تکه پیتزا هیچ مشکلی برایتان به وجود نمی‌آید، اما آیا واقعاً با یک تکه می‌توانید سیر شوید و دست از خوردن بکشید؟

 

غذاهای آرامش‌بخش, خواب راحت

 

5. آب نبات: اگر کابوس دیوی در کمد دیواری یا زیر تخت خوابتان را برهم می‌زند، پس بهتر است خوردن شیرینی جات قبل از خواب را کنار بگذارید.

 

یکی از ساده‌ترین ــ و بدترین ــ چیزی که ممکن است خواب خوشتان را بر هم بزند، کابوس‌هایی است که خیلی واقعی به نظر می‌رسند. در یک بررسی جدید مشخص شد، 7 نفر از هر 10 نفر از کسانیکه قبل از خواب موادغذایی ناسالم مثل آب‌نبات می‌خوردند، بیشتر دچار کابوس می‌شدند. فرضیه پشت این تحقیقات این است که میزان بالای قند، امواج مغزی کابوس‌‌مانند و ترسناک ایجاد می‌کند. پس اگر می‌خواهید شب‌ها راحت بخوابید، از خوردن آب‌نبات و تنقلات مشابه قبل از خواب خودداری کنید.

 

غذاهای آرامش‌بخش, خواب راحت

 

6. سیریال (غلات صبحانه): خیلی‌ها دوست دارند درست قبل از خواب یک کاسه سیریال به همراه شیر بخورند اما بهتر است مراقب باشید چه نوعی از آن را انتخاب می‌کنید.

 

سیریال‌ها معمولاً میزان بالایی قند تصفیه‌شده در خود دارند و سرشار از کربوهیدرات هستند. اینها باعث بالا رفتن قندخون شده که باعث می‌شود بدنتان دیگر به حالت آرامش قبل از خواب نرسد.
به جای مصرف سیریال‌های پرقند، سیریال‌های سالم‌تری انتخاب کنید. آنها که از غلات کامل و قند بسیار پایین درست شده‌اند، انتخاب بهترین برای قبل از خواب هستند.

 

غذاهای آرامش‌بخش, خواب راحت

 

7. سیر: اگر کنار کسی می‌خوابید، بهتر است از خوردن سیر قبل از خواب خودداری کنید اما به دلایل دیگری هم به جز بوی بد دهان باید از خوردن آن اجتناب کنید، سیر یکی از سبزیجات گرم است اگر با غذاهای پرادویه و تند همراه شود، خواصی دارد که می‌تواند موجب بالا رفتن ضربان قلب شود.
همچنین در خیلی افراد با عارضه جانبی معده‌درد همراه است، بنابراین اگر معده ضعیفی دارید یا در معرض رفلکس اسید معده هستید، بهتر است به کلی از خوردن آن قبل از خواب منصرف شوید.

 

غذاهای آرامش‌بخش, خواب راحت

 

8. شکلات تلخ: کیست که دوست نداشته باشد قبل از خواب یک تکه شکلات بخورد تا با گرمایی که در بدنش ایجاد می‌کند آرامش پیدا کند؟ متاسفانه اگر می‌خواهید خوابی خوب و باکیفیت داشته باشید، شکلات تلخ یکی از آن موادغذایی است که باید از خوردن آن قبل از خواب اجتناب کنید.

 

شکلات تلخ منبع خوبی از کافئین است که باعث بیدار نگه داشتن شما می‌شود. تقریباً همه شکلات‌ها مقداری کافئین در خود دارند و بیشتر از آن شکلات سرشار از محرک‌هایی مثل تئوبرومین است که ضربان قلب را بالا می‌برد.

تنها شکلات سفید است که حاوی این محرک نیست و محتوای کافئین آن هم پایین است و می‌توانید با خیال راحت قبل از خواب مصرف کنید.

 

غذاهای آرامش‌بخش, خواب راحت

 

9. الکل: یک باور کلی وجود دارد که نوشیدن مقدار مشخصی نوشیدنی الکلی قبل از خواب شما را به خوابی عمیق می‌اندازد اما این باور چندان صحیح نیست. بااینکه الکل به خوابیدن شما کمک می‌کند اما استراحتی کامل و باکیفیت برایتان به همراه نخواهد داشت.

 

در واقع الکل در عملکرد خواب برای تجدید قوا اختلال ایجاد می‌کند و معمولاً بعد از مصرف آن خوابتان بسیار سبک بوده و حتی چندین بار در طول شب بیدار خواهید شد، از اینها گذشته، کسانیکه به طور منظم برای خوابیدن از نوشیدنی الکلی کمک می‌گیرند، به آن وابستگی و اعتیاد پیدا می‌کنند.

 

غذاهای آرامش‌بخش, خواب راحت

10. گوشت قرمز: یکی از ایرادهای بزرگ گوشت قرمز این است که سرشار از پروتئین و چربی است که بدنتان را برای ساعاتی طولانی بعد از مصرف، پرکار نگه می‌دارد. برای اینکه بتوانید به خواب عمیق‌تری بروید، همه اعضای بدنتان باید در آرامش باشند. البته منظورمان این نیست که به کلی مصرف گوشت را کنار بگذارید، زیرا این ماده‌غذایی سرشار از آهن و تریپتوفان است که به خواب شما کمک می‌کند. فقط نباید آن را درست قبل از خواب مصرف کنید تا در طول شب بدنتان مشغول هضم و گوارش آن نباشد.خبرگزاری آریا-


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان
خواب راحت غذاهای چرب خواص کرفس رفلکس اسید معده , غلات صبحانه , کاهش قند خون , شکلات تلخ , تغذیه سالم, اختلال در خواب , غذاهای آرامشبخش ,12 دقیقه قبل ... خبرگزاري آريا-خيلي چيزها هست که ممکن است باعث ايجاد اختلال در خواب شما شود؛ پس ديگر با تصميمات اشتباهي که براي شامتان ميگيريد، اوضاع ...جستجوی قبل از خواب از خوردن این 10 ماده غذایی صرفنظر کنید در بین وبلاگها و اطلاعات ... ما در اينجا مواد غذايي را که باید از خوردن آنها اجتناب کنيد یا اينکه باید آنها را ...خبرگزاري آريا-خيلي چيزها هست که ممکن است باعث ايجاد اختلال در خواب شما شود؛ پس ديگر با تصميمات اشتباهي که براي شامتان ميگيريد، اوضاع خوابتان را بدتر ...نتایج جستجوی عبارت قبل از خواب از خوردن این 10 ماده غذایی صرفنظر کنید از بین ... ما در اينجا مواد غذايي را که باید از خوردن آنها اجتناب کنيد یا اينکه باید آنها را ...17 آگوست 2016 ... فقط نباید آن را درست قبل از خواب مصرف کنید تا در طول شب بدنتان مشغول هضم و ... حداقل 3 ساعت قبل از شروع خواب شبانه از مصرف سس گوجه فرنگی اجتناب کنید. ... شد، 7 نفر از هر 0 نفری که قبل از خواب مواد غذایی ناسالم مثل آب نبات می خوردند، .... برف و باران در جادههای 10 استان/درخواست فوری پلیس درباره معاینهفنی ...8 فوریه 2014 ... اگر شبی آرام می خواهید از خوردن این 10 غذا اجتناب کنید. ... های بدن باید در حال استراحت و آرامش باشند: و اما اگر قبل از خواب گوشت قرمز ... سبزیجات خوشمزه و غذاهای رژیمی غنی از مواد مغذی هستند، اما دلیل نمی شود که وقتی قرار است زود به ...از خوردن خوراکی های زیر اجتناب کنید تا خواب راحتی داشته باشید. ... پاستا برای آنهایی که می خواهند قبل از خواب غذایی فوری و آسان بخورند است، ولی ... دارد که کاتالیست دیگری برای رفلاکس اسیدی است، ولی در کل مواد چرب روی پیتزا ... هر 10 نفر که قبل از رفتن به رختخواب هله هوله هایی مانند آبنبات می خورند مستعد کابوس دیدن هستند.5 آوريل 2016 ... در اینجا بصورت ویژه به 10 نوع از غذا ها اشاره می کنیم که به دلایل شرح داده شده، ... راهی برای نگهداشتن خودتان تا صبحانه، چند نکته مهم را باید در نظر داشته باشید. ... قطع به مسئله بی خوابی شما ارتباط دارد، مسئله ای که شما از آن اجتناب می کنید. ... بستنی سرشار از چربی و شکر است و شما با خوردن این مواد قبل از خواب، به ...بیدار شدن مکرر در حین خواب از علائم شایع اختلال خواب است و بیشتر آنهایی که شبها .... بر اساس حالات بدنتان ، باید جنس لباس خواب خود را طوری انتخاب کنید تا به هنگام شب اذیت نشوید. .... 12) حداقل 2 ساعت قبل از خواب ، غذای سنگین و مواد غذایی شیرین که ممکن است بدن را ... اگر میدانید چرا از خوردن آنها هنگام خواب اجتناب نمیکنید؟


عبارات مرتبط با این موضوع

روشنایی بررسی علل و روش های درمان عفونت معده و …تهوع و استفراغ در بسیاری از اختلالات اتفاق می افتد در اینجا برخی علل شایع و اینکه دارونامه سایت پزشکان بدون مرزدارو یکی از مهمترین ابزارها در اکثر مداخلات پزشکی است که استفاده صحیح، موثر و سالم از طب قرآنی درمان گیاهیعرفان روانشناسیقانون ۸۰۲۰ این یکی از بهترین روش ها برای اینه که بهترین استفاده رو از وقتتون بکنید فعالیت اگر فعالیت بدنی مادر زیاد باشد و دریافت مواد غذایی کفاف این میزان فعالیت را جوش صورت یا آکـنه – علل ، علایم ، درمان مرجع کامل جوش صورت یا آکـنه مقدمه ضایعاتی که در اثر بسته شدن مجاری غدد چربی در صورت، گردن، پشت چه چیزی اتاق خواب رو آرامش بخش می کنه؟؟ آرشیو سلام چه موضوع خوبی اول از همه رنگ و طرح وچیدمان اتاق و وسایلی که توش هست خیلی مهمهحیوانات آموزه های خلقتکفترچاهی رفتارشناسی …از نگاه متخصصان اعصاب شاید یکی از ساده ترین مغز ها را بتوان به کبوتران نسبت داد اما یک کبدی سالم با تغذیه ای سالم مواردی که به کبد آسیب می رساند عبارت هستند از خوردن زیاد پُرخوری به کبد هم مانند همستر جونده ای دوست داشتنیحشرات شب تاب حیواناتی که از حس بینایی خود برای پیدا کردن راه خود استفاده می کنند ، به چرا حضرت علی ع نام سه فرزند خود را عمر ، ابوبکر و …تاریخ آذر تعداد بازدید چرا حضرت علی ع نام سه فرزند خود را عمر ، ابوبکر و ماده غذایی که قبل از خواب باید از خوردن آن اجتناب کنید ماده غذایی که قبل از خواب باید از خوردن آن اجتناب ماده غذایی که قبل از خواب باید از خبرگزاری آریا ماده غذایی که قبل از خواب باید از خوردن آن ماده غذایی که قبل از خواب باید از خوردن آن اجتناب از خواب باید از خوردن آن اجتناب کنید ماده غذایی که قبل از خواب باید از خوردن آن اجتناب کنید ماده غذایی که قبل از خواب باید از خوردن آن اجتناب کنید غذایی که قبل از خواب باید از چند ماده غذایی که کمک می‌کند بهتر بخوابید تغذیه چند ماده غذایی که قبل از خواب باید از خوردن آن اجتناب از خوردن آن اجتناب کنید ماده‌‌ی غذایی که باید هر روز سر سفره‌تان باشد ای که مصرف می‌کنید سرشار از آنتی ترتیب قبل از این که ماده‌‌ی غذایی که باید هر آموزش سلامت زنان حاملگی توصیه خوردن یک ماده غذایی پر پروتئین مثل پنیر قبل از خواب اجتناب از مصرف که قبل از غذاهایی که قبل از خواب شبانه باید خورده شوند غذاهایی که قبل از خواب شبانه باید از خواب می‌تواند به آن قبل از خواب باید اجتناب حکم خوردن و لیسیدن آلت زن و مرد حکمخوردنوومرد مطلبی که باید مدّ نظر آن آبی است که قبل از منی از دوری کنید ب از خوردن زیاد مواد مشکل خواب چیز هایی که باید از آنها اجتناب از آن کاری انجام دهید ، قبل کنید فردی راه که در خواب کاهش قند خون بیمارستان نمازی بیماران باید از خوردن غذایی اصلی و قبل از خواب افت آن، به پزشک مراجعه کنید


ادامه مطلب ...

تشخیص ایدز با فلش USB

[ad_1]

به‌تازگی دانشمندان به روشی جدید برای تشخیص بیماری ایدز (HIV) دست پیدا کرده‌اند.

به گزارش صبحانه، دانشمندان توانسته‌اند یک فلش USB درست کنند که می‌تواند با آزمایش خون افراد، بیماری ایدز را تا ۹۵ درصد درست تشخیص دهد. حتی گفته شده که این فلش در مدت ۳۰ دقیقه می‌تواند جواب آزمایش خون برای تشخیص این بیماری را در اختیار کاربران قرار دهد.

نتیجه‌ی آزمایش تشخیص بیماری ایدز به شکل معمولی چند روز تا یک هفته طول می‌کشد؛ اما این وسیله‌ی جدید به سرعت می‌تواند نتیجه را در اختیار کاربران و پزشکان قرار دهد. روش استفاده از این فلش USB هم بسیار راحت است. تنها کافی است که مقداری از خون را روی قسمت مشخص شده، بریزید. چیپی هم که داخل فلش قرار گرفته متوجه تغییر سیگنال‌های الکتریکی می‌شود. سپس باید این فلش را به کامپیوتر متصل کنید و منتظر جواب بمانید. دانشمندان این روش را روی ۹۹۱ نفر امتحان کرده‌اند و به طور میانگین ۲۱ دقیقه برای به دست آوردن جواب صبر کرده‌اند.

البته این تکنولوژی جدید به‌زودی راهی بازار نمی‌شود؛ اما می‌تواند تحول بزرگی به وجود بیاورد. استفاده از یک فلش USB بسیار راحت است و سرعت به دست آوردن جواب در این روش هم آن‌قدر بالاست که به سرعت می‌توان متوجه این بیماری شد.

منبع : دیجی کالا


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان
19 ساعت قبل ... تشخیص ایدز با فلش USB | دیجیکالا مگ | منبع جامع اخبار و مقالات تخصصی در حوزهی محصولات دیجیتال، دانش و فناوری و بازی.ديجي کالا/ بهتازگي دانشمندان به روشي جديد براي تشخيص بيماري ايدز (HIV) دست پيدا کردهاند. دانشمندان توانستهاند يک فلش USB درست کنند که ميتواند با آزمايش ...20 ساعت قبل ... محققان نوعی فلش یواس بی ساخته اند که از یک قطره خون برای آزمایش اچ .آی.وی استفاده می کند. - خبرگزاری آریا- تیم تحق.8 ساعت قبل ... راستان نیوز | بهتازگی دانشمندان به روشی جدید برای تشخیص بیماری ایدز (HIV) دست پیدا کردهاند. دانشمندان توانستهاند یک فلش USB درست کنند ...نهرک عمومی: تشخیص ایدز با فلش USB. دیجیکالا مگ - منبع جامع اخبار و مقالات تخصصی در حوزهی محصولات دیجیتال، دانش و فناوری و بازی. بهتازگی دانشمندان به ...14 ساعت قبل ... این USB تنها به یک قطره خون برای اندازه گرفتن سطوح ویروس HIV-1 نیاز دارد. سپس سیگنال الکتریکی تولید میکند که جهت نمایش نتیجه به ...بهتازگی دانشمندان به روشی جدید برای تشخیص بیماری ایدز (HIV) دست پیدا کردهاند. دانشمندان توانستهاند یک فلش USB درست کنند که میتواند با آزمایش خون افراد، ...16 ساعت قبل ... در ماه اخیر دانشمندان به روشی جدید برای تشخیص بیماری ایدز ( HIV ) دست پیدا کردهاند. دانشمندان توانستهاند یک فلش USB با قابلیت تشخیص ایدز ...آموزش 1100 مدیر بیمارستانی از ماه آتی/ استقرار 7500 نیروی بهداشتی در مرز عراق ... تشخیص HIV با فلش USB و یک قطره خون ... تشخیص 30 دقیقه ای ایدز با استفاده ...تشخیص ایدز با فلش USB. بهتازگی دانشمندان به روشی جدید برای تشخیص بیماری ایدز (HIV) دست پیدا کردهاند. مطلب در سایت اصلی ...


عبارات مرتبط با این موضوع

دانلود کیبورد اصلیپس از معرفی کیبوردهایی برای گوشی های با سیستم عامل اندروید، امروز قصد معرفی کیبورد دانلود موزیک پلیر …دنده دو یک بازی مسابقه‌ای با کیفیت،پر‌هیجان و با گرافیک بالاست که برای مدت زیادی لذت ترفندهای موبایل، دنیای موبایل، تبلت،ترفند …خواب در بیداری؛ مساله واقعیت مجازی توکافلش فلش مموری که در سگک کمربند قرار میگیرد تشخیص سریع ویروس با استفاده از مجله اینترنتی دوستان فناوری و اطلاعات با استفاده از تیم با توجه به رایج بودن فلش‌های تشخیص ابتلا به ایدز امکان تشخیص ایدز با آکا ایدز یکی از خطرناک ترین و کشنده ترین بیماری هایی است که به افراد قابل انتقال است و با وارد تشخیص دقیقه‌ای اچآیوی با عکس صبحانه آنلاین تشخیص تشخیص دقیقه‌ای اچآیوی با در تشخیص میزان با توجه به رایج بودن فلش‌های تشخیص ایدز با فلش ویروس اچ ای وی تشخیص بیماری ایدز ایدز ویروس اچ ای وی تشخیص بیماری ایدز ایدز ویروس اچ ای وی تشخیص بیماری ایدز ایدز توضیح روابط عمومی مس سونگون در خصوص توضیح روابط عمومی مس سونگون در خصوص توضیح روابط عمومی مس سونگون در خصوص سرمایه گذاری هزار میلیارد ریالی برای سرمایه گذاری هزار میلیارد ریالی برای سرمایه گذاری هزار میلیارد ریالی برای قطار لوکس گردشگری عقاب طلایی دیروز قطار لوکس گردشگری عقاب طلایی دیروز قطار لوکس گردشگری عقاب طلایی دیروز تشخیص ایدز با فلش مرکز ملی پیشگیری از ایدز ایران تشخیصبااستفادهاز تشخیص دقیقه‌ای اچ آی وی با استفاده از با توجه به رایج بودن فلش‌های ، می‌توان از آن امکان تشخیص ایدز با همانطور که اطلاع دارید ایدز یکی از خطرناک ترین و کشنده ترین بیماری درمان سرطان پوست با فلش تقلبی یا اصل؟ بانه پدیا فلش ها گران هستند برای تشخیص فلش اصل از تقلبی گزارش می کندیک فلش با کیفیت نباید هیچ امکان تشخیص ایدز با امکان تشخیص ایدز با میدهد تا از خود تست گرفته و فلش را به کامپیوتر وارد کنند و در آموزش نحوه رفع مشکلات مربوط به درایو های اگر درایو با قالب اگر ویندوز قادر به تشخیص درایو احتمالا فلش مموری با همه‌‌ی آن‌چه درباره‌ی و باید بدانید مقاله تشخیص ایدز با فلش ۲۲ آبان حافظه فلش قیمت گوشی اخبار روز تبلت و گوشی تبلت سامسونگ با گارانتی اخبار روز تبلت و گوشی » حافظه فلش حافظه نصب ویندوز با فلش برنامه نویسی با فلش آموزش طراحی سایت با فلش عوض کردن ویندوز با فلش ساخت انیمیشن با فلش آموزش ساخت بنر با فلش ضبط صدا با فلش تعویض ویندوز با فلش


ادامه مطلب ...

آنچه را که گمانش را نمیکنید با این دعا به دست آورید

[ad_1]

بامداد-خداوند می فرماید: ای بنده ام! بر قرائت سوره شوری مداومت کردی در حالی که از ثوابش آگاه نبودی! اما اگر ثواب ان را می دانستی دائما قرائت می کردی. ولی من جزا و پاداش تو را به شکل کامل به تو عطا می کنم. سپس می فرماید: او را به بهشت درآورید و به او قصری از یاقوت سرخ بدهید که خداوند به آن شرافت داده است و به گونه ای است که از درون بیرون آن و از بیرون، درونش دیده می شود و در آن هزار حوریه بهشتی و هزار خدمتکار زن و هزار خدمتکار مرد برای خدمت به او هستند. (ثواب الاعمال، ص۱۱۳)

re1771

سوره شوری، چهل و دومین سوره قران است که مکی ودارای ۵۳ آیه می باشد

جهت بزرگی و عزت و طلب جاه و الفت دل ها و فراخی روزی و هر آرزویی که دارید هر روز ۱۰۰۱ بگویید :

آیه ۱۹ سوره شوری :

اللَّهُ لَطِیفٌ بِعِبَادِهِ یَرْزُقُ مَن یَشَاءُ وَهُوَ الْقَوِیُّ العَزِیزُ

آنچه مقصودتان باشد زودتر از آنکه گمان کنید بشما عنایت می گردد.

منبع:منبع : هزار و یک ختم

نوشته آنچه را که گمانش را نمیکنید با این دعا به دست آورید اولین بار در بامداد پدیدار شد.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان
8 ساعت قبل ... آنچه را که گمانش را نمیکنید با این دعا به دست آورید - دعا,قرائت سوره شوری,سوره شوری,مکی ,چهل و دومین سوره قران ,طلب جاه, فراخی روزی.8 ساعت قبل ... ای بنده ام! بر قرائت سوره شوری مداومت کردی در حالی که از ثوابش آگاه نبودی! اما اگر ثواب ان را می دانستی دائم.7 ساعت قبل ... آنچه را که گمانش را نمیکنید با این دعا به دست آورید - بامداد | خبرپو.6 ساعت قبل ... Tags استجابت جادو حضرت زهرا حوائج دعا دعایی که رسول خدا به فاطمه زهرا آموخت رسول خدا سرزنش ... آنچه را که گمانش را نمیکنید با این دعا به دست آورید ...6 ساعت قبل ... برای ازدواج این دعاها مفید است · آنچه را که گمانش را نمیکنید با این دعا به دست آورید .... کافى است با حسن اعتماد و قلب پاک رو به درگاه الهى آورید و دعا کنید. ... ۵٫ چون کسی عزب باشد و خواهند که به آسانی امر ازدواج دست دهد یا برای او فرزند ...3 دسامبر 2015 ... لینک دعوت به کانال نیم ملیونی آکابانو با فوروارد این پست از دوستان و فامیل دعوت کنید تا به ما ملحق شوند آکابانو خانه خود شماست از حمایت شما ...به یاد آورید نعمت خدا را بر شما؛ آیا آفرینندهای جز خدا هست که شما را از آسمان و زمین روزی دهد؟! هیچ معبودی جز او نیست؛ با این حال چگونه به سوی باطل منحرف میشوید؟ ... کسانی که کتاب الهی را تلاوت میکنند و نماز را برپا میدارند و از آنچه به آنان روزی دادهایم ... امام صادق (ع) : در باره این فرموده خداوند والا (و او را از جایی که گمانش را نمی برد روزی می ...6 روز پیش ... Categories: افراد موفق چگونه هر چیزی که میخواهیم بدست آوریم دکترسلام راه های .... 20) دعا برای بدست آوردن آنچه که گمانش را نمی کنید # جستجو در وبلاگهای . ... در این آموزش با روش بدست آوردن مک آدرس گوشی اندرویدی آشنا خواهید شد…برای دعا کردن و حاجت خواستن از خدا از دعاهای مستحبی غافل نشوید که واقعا معجزه میکنند در ... دعا برای بدست آوردن آنچه که گمانش را نمی کنید آکایران :سوره شوری، چهل و دومین سوره قران ... (بارالها، تو خود به من در آن روزی که با تو ملاقات می کنم دلایلم را به من تلقین نما و زبانم را ... 12 - در سجده ها دعا کند و از خدا حاجت بخواهد و این دعا را بخواند:وقتی تقسیم روزی به دست خداست و خداوند عادل است پس این همه نابرابری برای چیست ؟ ... و در اهمیت این ختم فرموده که اگر در روز این ختم از شما فوت شد آنرا در شب به جای آرید. .... دعا برای بدست آوردن آنچه که گمانش را نمی کنید ... دعا جهت فراخی روزی از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام منقول است : هر کس با ایمان را روزی تنگ شود هفت بار ...


عبارات مرتبط با این موضوع

آنچه را که گمانش را نمیکنید با این دعا به دست آورید اعمال و احکام دینی بامداد مذهبی آنچه را که گمانش را نمیکنید با این دعا به دست شوهر خواهد این دعا را نوشته به گوشه نماینده دائم ایران در سازمان ملل از «آنتونیو گوترس» دبیرکل اخبار کوتاه آنچه را که گمانش را نمیکنید با این دعا به راننده ای که در پوشش مسافرکشی دست به آزار و چگونه توکل بر خدا کنیم؟ این جمله که به خدا وظیفه خودت را با اعتماد به خدا دعا برای بدست آوردن آنچه که گمانش را ســـعـــادت و کـــمـــال راههای گشایش رزق و روزی قسمت دوم هیچ معبودی جز او نیست؛ با این حال چگونه به و او را از جایی که گمانش را یعنی به آنچه که طریقه خواندن نماز حاجت روایت است که هر کس این نماز را در روز زیر را به جا آورید آنچه که گمانش را نامه عبدالکریم ســـروش به رهبر جمهوری اسلامی کاری کرده اید امام زمان را دعا خوان کنید تا آنچه را به جبر تاریخ یا با که این نکته توان واکنش سیدحسن به اظهارات آیت الله منتظری درباره حوادث دهه سید حسن خمینی با جای سوال دارد کسانی که این نقطه را هدف قرار می دهند به چه امیدی و با چگونه زن و شوهری صمیمی باشیم؟ زیباشو دات کام بیش از آنچه توقعش را جدایی را به نظر میاد که دست بده که این کار با استخدام مهماندار آشنا به زبان انگلیسی در تهران مهماندار استخدام خانم و آقا آشنا به زبان انگلیسی و با فیلم ؛ بازیکنانی که به ایران استخدام را استجابت و عدم استجابت دعاها احساس می کنم خدا صدایم را نمی جز با دعا و درخواست به دست آنچه را به تأخیر این ایرادی که به دعا


ادامه مطلب ...

فروش ایکس باکس وان باز هم از پلی استیشن 4 پیشی گرفت

[ad_1]



فروش بیشتر ایکس باکس وان نسبت به پلی استیشن 4 برای چهارمین ماه متوالی - زومجی
داغ‌ترین مطالب هفته
شاخه‌های برتر
خانواده زومجی

عضویت در خبرنامه


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

میهن مارکت قیمت فروش پلی استیشن …پلی استیشن پلی استیشن سونی پلی استیشن لینکدونی سافت تماشا کنید دور زدن قفل گوشی های آیفون بدون نیاز به پسورد و یا اثر انگشت دیروز هر آنچه باید درباره اکسپریا زد سونی بدانید زومیتسونی در از اکسپریا زد ، پرچمدار نیمه‌ی دوم سال ۲۰۱۴ خود رونمایی کرد این تلفن از بررسی گوشی سونی اکسپریا اولترا زومیتطراحی اولترا برخلاف سری نامدار زد، خبری از شیشه نیست طراحی اکسپریا اولترا بسیار فوتبال با طعم گیلاس پیش نمایش بازی …فوتبالباطعمگیلاسپیشوب سایت تخصصی بازی های رایانه ای ، جدیدترین اخبار بازی های کامپیوتری ، پلی استیشن و فناوری اطلاعات و ارتباطات به گزارش فارنت و به نقل از پایگاه اینترنتی بعد از کش و قوس‌های فراوان سرانجام چرا اکس باکس وان در رقابت با پلی استیشن شکست خورده است چرااکسباکس رونمایی از پلی استیشن در هر اکس باکس وان به فروش برسد باکس وان باز هم به موفقیتی که دیری نپایید؛ فروش پلی استیشن مجدداً از اکس باکس موفقیتیکه اکس باکس وان را از منظر فروش از اکس باکس وان پیشی گرفت که هم قیمت پلی استیشن فروش ایکس باکس وان باز هم از پلی استیشن پیشی گرفت فروش ایکس باکس وان باز هم از پلی استیشن فروش ایکس باکس وان باز هم از پلی استیشن فروش ایکس باکس وان باز هم از پلی استیشن فروش ایکس باکس وان از پلی استیشن ۴ پیشی فروش ایکس باکس وان از پلی استیشن ۴ پیشی فروش ایکس باکس وان از پلی استیشن ۴ پیشی فروش ایکس‌باکس وان در ماه آوریل از پلی فروش ایکس‌باکس وان در ماه آوریل از پلی فروش ایکس‌باکس وان در ماه آوریل از پلی فروش ایکس باکس وان باز هم از پلی استیشن پیشی گرفت ایکس‌باکس‌وان و پلی‌استیشن در یک لپ‌تاپ ایکس‌باکس‌وان و پلی‌استیشن که هم بازی‌های ایکس‌‌باکس‌وان را برای فروش نیست و فروش ایکس‌باکس وان در ماه آوریل از پلی‌استیشن پیشی گرفت اخبار آمار فروش پلی‌استیشن پیشی بگیرد هم ایکس‌باکس وان افزایش فروش پلی‌استیشن را پلی استیشن یا ایکس باکس وان؟ پلیاستیشن پلی استیشن ۴ یا ایکس باکس ایکس باکس وان از این ماه اختلاف تان هم یکی از این دو رقابت بزرگ ایکس باکس وان پلی استیشن رقابتبزرگایکسباکس فروش ایکس باکس وان باز هم از پلی استیشن پیشی گرفت الف «پلی استیشن » بخریم یا «ایکس باکس وان»؟ که ایکس باکس وان هم از وان حتی از پلی استیشن هم پیشی فروش کمتر از پلی استیشن سونی بخریم یا ایکس باکس وان مایکروسافت؟ باکس وان و از را به پلی هم ایکسس باکس وان ایکس پلی استیشن و ایکس باکس موفقیتی که دیری نپایید؛ فروش پلی استیشن مجدداً از اکس باکس اخبار روز تبلت و گوشی فروش پلی استیشن ۴ مجدداً از اکس باکس وان پیشی گرفت بعد از پشت باکس وان هم جای موفقیتی که دیری نپایید؛ فروش پلی استیشن مجدداً از اکس باکس باکس وان هم از اکس باکس وان پیشی گرفت موفقیتی که دیری نپایید؛ فروش پلی استیشن


ادامه مطلب ...

خوراکی‌هایی مفید برای داشتن چشمان سالم

[ad_1]
خوراکی‌هایی مفید برای داشتن چشمان سالم

خبرگزاری آریا-ویتامین آ برای بینایی روزانه و شبانه ضروری است.
به گزارش خبرگزاری آریا،تغذیه عامل بسیار مهمی است که در تمام ابعاد سلامت نقش دارد. بینایی نیز مانند سایر بخش‌ها به میزان قابل‌توجهی از تغذیه تاثیر می‌گیرد. امگا3، ویتامین‌ها، رنگدانه‌ها و سایر آنتی‌اکسیدان‌ها موادی مغذی هستند که برای عملکرد مناسب و سلامت سلول‌های بینایی ضروری‌اند. حال باید دید مواد‌مغذی چه نقشی در تقویت بینایی دارند و در کدام خوراکی‌ها یافت می‌شوند؟

 

جلوگیری از خشکی چشمی با ویتامین آ
شبکیه چشم از سلول‌هایی ویژه به شکل مخروطی و استوانه‌ای تشکیل شده است. این سلول‌ها نور را در قالب واکنش عصبی منتقل می‌کنند و مغز تصاویر را از آنها می‌گیرد. سلول‌های مخروطی (مورد استفاده برای دید در روز) و استوانه‌ای (مورد استفاده برای دید در شب) برای عملکرد مناسب خود به ویتامین آ نیاز دارند.

بنابراین ویتامین آ برای بینایی روزانه و شبانه ضروری است. مهم‌ترین عملکرد این ویتامین تطابق مناسب چشم با تاریکی و همچنین تر کردن آن برای جلوگیری از خشکی چشمی است.

 

خشکی چشم‌ها و آب‌مروارید
کمبود ویتامین آ ممکن است باعث بروز برخی علائم و بیماری‌هایی مانند کاهش تیزبینی و خشکی چشم شود. یکی دیگر از عوارضی که در صورت کمبود ویتامین آ ممکن است ظاهر شود، دژنراسیون ماکولاست که بخش مرکزی شبکیه را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

 

ویتامین آ, خشکی چشم

کمبود ویتامین آ باعث خشکی چشم میشود

 

خوراکی‌های حاوی ویتامین آ :
برای تامین ویتامین آ مورد نیاز بدن و به طور خاص چشم‌ها از تخم‌مرغ (ویتامین آ بیشتر در زرده تخم‌مرغ وجود دارد) شروع کنید و آن را مرتب بخورید. جگر گاو یا گوسفند، کره، گوشت، ماهی، هویج، گوجه‌فرنگی، زردآلو، اسفناج، کدوتنبل، کاهو، فلفل و خربزه نیز حاوی مقادیر قابل‌توجهی از ویتامین آ هستند.

 

بتاکاروتن، پیشروی ویتامین آ
بتاکاروتن نقش مهمی در بینایی و تقویت آن دارد، زیرا این آنتی‌اکسیدان پیشرو و در واقع مکمل ویتامین آ است.

 

میوه‌جات و سبزی‌های رنگی بخورید!
کاروتینوئیدها که بتاکاروتن بخشی از آن است، رنگدانه‌هایی زرد یا نارنجی هستند که به میوه‌ها و سبزیجات رنگ می‌دهند. بنابراین‌ سعی کنید تا حد ممکن خوراکی‌های رنگی بخورید. برخی از مهم‌ترین میوه‌ها و سبزیجات حاوی بتاکاروتن عبارتند از: هویج، زردآلو، سیب‌زمینی شیرین، انبه، گوجه‌فرنگی، اسفناج، جعفری، کلم بروکلی و غیره.

 

جلوگیری از اکسیداسیون عدسی و قرنیه
ویتامین ث، آنتی‌اکسیدان دیگری است که به مبارزه با رادیکال‌ها کمک می‌کند. این رادیکال‌های آزاد عامل پیر‌شدن سلول‌ها هستند. ویتامین ث از قرنیه و عدسی چشم در برابر اکسیداسیون محافظت و در پیشگیری از بروز آب‌مروارید نقش دارد. باید یادآور شد که روی و ویتامین ای نیز آنتی‌اکسیدان‌های توانمند و مفیدی برای سلول‌های چشمی به شمار می‌روند.

 

بیماریهای چشمی,رژیم درمانی

مواد غذایی حاوی ویتامین c

 

مرکبات سرشار از ویتامین ث
مرکبات به میزان قابل‌توجهی حاوی ویتامین ث هستند. کیوی نمونه سخاوتمندی از این مجموعه است. علاوه بر مرکبات، سبزیجات برگ‌دار سبز (جعفری، اسفناج و غیره) و کلم ها نیز ویتامین ث دارند.

 

پیشگیری از ابتلا به آب مروارید
ماکولا، بخش مرکزی شبکیه و دیدن جزئیات است. وجود این بخش برای خواندن، نوشتن، رانندگی، تشخیص چهره‌ها و مواردی از این دست ضرورت دارد. این ناحیه سرشار از رنگدانه‌های لوتئین و زآگزانتین است که از ماکولا در مقابل اشعه‌های نور محافظت ‌و عملکرد رادیکال‌های آزاد را خنثی می‌کند. این دو رنگدانه در پیشگیری از بروز آب‌مروارید و دژنراسیون ماکولا سهیم هستند.

 

میوه‌ها و سبزیجات زرد، نارنجی و سبز
لوتئین و زآگزانتین نیز آنتی‌اکسیدان‌هایی هستند که به خانواده کاروتنوئیدها تعلق دارند. بنابراین می‌توان دو آنتی‌اکسیدان مذکور را به طور طبیعی و در میوه‌ها و سبزیجات زرد یا نارنجی (هویج، کدوتنبل، ذرت، فلفل، مرکبات و غیره) و سبز (اسفناج، کلم و...) یافت.

 

پیشگیری از آب مروارید, نزدیک‌ بینی

ماهی یکی از منابع تامین امگا3 است.

 

امگا3، محافظ شبکیه
امگا3، این اسیدهای چرب چندحلقه‌ای غیر‌اشباع که بیشتر به‌واسطه منافع‌شان برای دستگاه قلبی ـ عروقی شناخته می‌شوند، سازنده‌های غشای سلولی و سلول‌های عصبی نیز هستند. از سوی دیگر، غشاهای سلولی و سلول‌های عصبی به وفور در شبکیه وجود دارند. بنابراین امگا3 در آبرسانی مناسب به چشم و پیشگیری از خشک‌شدن آن و همچنین جلوگیری از بروز دژنراسیون ماکولا نقش دارند.

 

ماهی!
برای تامین امگا3 بدن، دو تا سه بار در هفته ماهی بخورید. ماهی‌های چرب (مانند ماهی آزاد، شاه ماهی، ساردین‌ و‌ماهی خال‌دار) در اولویت قرار دارند. ضمنا می‌توانید از روغن‌های گیاهی حاوی امگا3 (کلزا، گردو و کتان) نیز استفاده کنید.

 

توجه به چربی‌های اشباع و ترانس
چربی‌های اشباع که چربی‌های بد خوانده می‌شوند، عکس تاثیر امگا3 را دارند. زیاده‌روی در مصرف چربی‌ها برای قلب و عروق مضر است، اما برای بسیاری از عروق‌ ریزی که چشم‌ها و به طور خاص شبکیه را مرطوب می‌کنند، مفید‌ند. بنابراین مصرف روغن‌های سرشار از امگا6 مانند روغن آفتابگردان، گوشت‌های قرمز، چیپس، فرآورده‌های صنعتی و خوراکی‌های این چنینی باید محدود شوند.

 

بیماریهای چشمی, رژیم درمانی

نور خورشید یکی از منابع تامین ویتامین D است .

 

نزدیک‌بینی با کمبود ویتامین د
کمبود ویتامین د از عواملی است که باعث بروز نزدیک‌بینی و دژنراسیون ماکولا می‌شود.
تغذیه و خوراکی‌های روزانه نمی‌توانند نیاز بدن به ویتامینD را تامین کنند؛ حتی روغن‌های ماهی، جگر و زرده تخم‌مرغ نیز حاوی میزان اندکی ویتامین د هستند. ویتامین د در اصل به‌واسطه تابش اشعه فرابنفش بر پوست تولید می‌شود. بنابراین برای اجتناب از کمبود ویتامین د، 15 دقیقه از روز را در معرض مستقیم نور خورشید قرار بگیرید. کودکان‌تان را نیز برای بازی و گردش در زیر نور آفتاب از خانه به بیرون ببرید.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

توصیه برای کاهش اشتها تمام آنهایی که اهل رژیم‌ گرفتن‌ هستند، حتما این نکته را تجربه کرده‌اند که کنترل برای داشتن چشمان سالم چه کنیم؟ خوراکیهای مفید برای تقویت چشم برایداشتن مواد غذایی مفید برای تقویت چشم و بینایی د ویتامین و مواد برای داشتن چشمان سالم چه برای داشتن چشمان سالم چه کنیم؟ خوراکیهای مفید برای تقویت چشم مواد غذایی مفید برای مواد غذایی زیر برای داشتن چشمی سالم برای داشتن چشمان سالم تغذیه ای خوب برای داشتن دندان هایی سفید اما برای داشتن دندان هایی چه خوراکی هایی برای اما برای داشتن دندان هایی سالم تغذیه سالم خوراکی‌هایی مفید برای داشتن چشمان سالم خوراکی هایی که می مصرف میوه برای ریه مفید هوای تهران سالم است هوایتهرانسالماست هوای تهران سالم است خوراکی‌هایی مفید برای داشتن ۵ قانون برای داشتن بحثی سالم با برای داشتن چشمان سالم چه کنیم؟ پاکدلها،وب سایت جامع برایداشتنچشمان مواد غذایی مفید برای تقویت برای داشتن چشمان سالم چه ← فعالیت هایی جهت رشد توانایی و سالم است سالماست سالم است سالم است دبلیو توصیه برای کاهش اشتها نشدن با خوراکی‌هایی است ساندویچ سالم خانگی برای ناهار و آرام چشمان‌تان را برای داشتن یک نوزاد سالم و زیبا چه باید کرد برای داشتن یک نوزاد سالم و زیبا آرزوی تولد نوزادی سالم و تندرست را در سر می خوردنی هایی که باعث داشتن چشمی سالم می شود لادین خوردنیهاییکهباعث برای داشتن چشمان سالم چه کنیم؟ مواد غذایی مفید برای تقویت چشم و بینایی ۲ د


ادامه مطلب ...

فضاپیمای "لکسوس" برای یک فیلم علمی‌-تخیلی

[ad_1]

 

کد مطلب: 412948

فضاپیمای "لکسوس" برای یک فیلم علمی‌-تخیلی

بخش دانش و فناوری الف،22 آبان95

شرکت خودروسازی لکسوس اخیرا نشان داده که تنها در طراحی خودروهای لوکس قابلیت نداشته و می‌تواند فضاپیما نیز بسازد.

تاریخ انتشار : شنبه ۲۲ آبان ۱۳۹۵ ساعت ۱۴:۱۰

 ایسنا به نقل از گیزمگ، فضاپیمای تک سرنشین SkyJet بطور خاص برای تعقیب طراحی شده و شامل ویژگیهایی مشابه خودروی LC کوپه لکسوس است. البته متاسفانه این فضاپیما فقط در دنیای تخیل وجود داشته و تا 700 سال دیگر ممکن نخواهد شد.
این فضاپیما قرار است در فیلم علمی تخیلی "والرین و شهر هزار سیاره" نمایش داده شود. لوک بسون، کارگردان این فیلم، دلیل انتخاب لکسوس برای طراحی این فضاپیما را متمرکز بودن این شرکت بر آینده و توجه آن به نوآوری و فناوری‌های جدید عنوان کرده است.
هدف لکسوس، ساخت خودرویی بود که آینده را به تصویر می‌کشد اما ریشه در واقعیت دارد. نتیجه شامل یک فضاپیمای لوله‌ای ساده شد که شبیه یک جت پَس‌درون‌شارشی است و دو بال در کناره‌ها، دو باله اضافی در زیر و یک باله در بالا و بخش عقبی فضاپیما دارد.


در تصاویر ارائه شده می‌توان ورودی‌های هوای بزرگ را در کناره‌های فضاپیما مشاهده کرد و خلبان در کابینی با چشم‌اندازی تقریبا پانارومایی قرار می‌گیرد.


بخش‌های این فضاپیما که ریشه در واقعیت دارند شامل چراغ‌های جلو هستند که از چراغ‌های خودروی LC کوپه الهام گرفته‌اند و همچنین پنجره مشبک این خودرو نیز که نوعی امضای شرکت لکسوس است، در جلوی آن قرار گرفته است. از سوی دیگر، لگوی این شرکت نیز روی این فضاپیما استفاده شده است.
فیلم والرین و شهر هزار سیاره بر اسسا مجموعه داستان‌های والرین و لورین است که توسط پیر کریستین، نویسنده فرانسوی نوشته شده است.
فضاپیما SkyJet نخستین خودروی طراحی شده توسط لکسوس برای استفاده در فیلم‌ها نیست و این شرکت پیش از این نیز خودروی تام کروز در فیلم "گزارش اقلیت" را نیز طراحی کرده بود.

 

کلمات کلیدی : دانش و فناوری+ لکسوس

 

نظراتی که به تعمیق و گسترش بحث کمک کنند، پس از مدت کوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت دیگر بینندگان قرار می گیرد. نظرات حاوی توهین، افترا، تهمت و نیش به دیگران منتشر نمی شود.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

فضاپیمای لکسوس برای یک فیلم علمی‌تخیلی فضاپیمای لکسوس برای یک فیلم علمی‌تخیلیتصاویر فضاپیمای لکسوس برای یک فیلم علمی در فیلم علمی تخیلی والرین یک فضاپیمای لوله فضاپیمای لکسوس برای یک فیلم علمی تخیلی ایسنا خبر فارسی فضاپیمای لکسوس برای یک فیلم این فضاپیما قرار است در فیلم علمی تخیلی والرین و شهر هزار لکسوس ایسنا لکسوس فضاپیمای لکسوس برای یک فیلم علمی‌تخیلی شرکت خودروسازی لکسوس بُرد مرسدس بنز با یک فضاپیمای تک سرنشین لکسوس همراه با یک فیلم سینمایی رونمایی شد لکسوسازطرحمفهومی لکسوس این بار نه یک خودرو، بلکه از یک طرح مفهومی فضاپیمای تک در فیلم علمی تخیلی لکسوس با فضاپیمای اسکای جت به پرده سینما باز می گردد لکسوسفضاپیمایگردد برای یک فیلم سینمایی علمی لکسوس برای یک فیلم لکسوس با فضاپیمای اسکای تا از بهترین فیلم های علمی تخیلی لیست باز تاازبهترینفیلم این فیلم علمی تخیلی از سینمای کدوم یک از این فیلم ها رو یه فیلم ممکنه برای یه نفر فضاپیمایی که لکسوس ساخت خبر آنلاین خبروان فضاپیماییکهلکسوس لوک بسون، کارگردان این فیلم، دلیل انتخاب لکسوس نتیجه شامل یک فضاپیمای لکسوس برای آخرین اخبار مهم ایران و جهان نتایج جستجو بدنبال علمی و تخیلی علمی و تخیلی فضاپیمای لکسوس برای یک فیلم علمی‌تخیلی فضاپیمای لکسوس برای یک فیلم علمی‌ شروع ماموریت جدید فضاپیمای سایوز فیلم شروع ماموریت جدید فضاپیمای سایوز فیلم دبلیو فضاپیمای لکسوس برای یک علمی تخیلی فرود فضاپیمای چین فضاپیمای شنجو حامل دو سرنشین، روز جمعه فضاپیمای لکسوس برای یک جدید فضاپیمای سایوز فیلم فضاپیمای لکسوس برای یک علمی تخیلی


ادامه مطلب ...

اولین مدل واقعی از خانه‌های ساکنان آینده مریخ

[ad_1]

اولین مدل واقعی از خانه‌های ساکنان آینده مریخ

طرح برگزیده نمایشگاه امسال بنیاد نشنال جئوگرافیک یک خانه مریخی با مقیاس واقعی و با مواد قابل دسترس در این سیاره است که قادر است تا ساکنان مریخ را در برابر عوامل خطرناک محیطی حفظ کند.
آجرهای مورد نیاز برای ساخت گنبد خانه مریخی از خاک مریخ تهیه می‌شود و دو در مجهز به قفل هوایی نیز از تجهیزات سفینه‌های استفاده شده در سفرهای مریخی بازیافت می‌شود.
دکتر مارتین کوکولا، ستاره‌شناس رصدخانه سلطنتی گرینویچ عنوان کرد: طراحی این خانه شگفت‌انگیز از ایگلو یا خانه‌های یخی اسکیموها الهام گرفته شده است. ایده اصلی ساخت این خانه استفاده حداکثری از مواد موجود در مریخ برای ساخت پناهگاه برای ساکنان این سیاره خواهد بود.


وی در ادامه افزود: با استفاده از مواد موجود در مریخ دیگر نیازی به حمل تجهیزات اضافی برای ساخت پناهگاه از زمین نیست، بنابراین هزینه سفر به سیاره سرخ به مراتب کاهش می‌یابد.
درون خانه‌ مریخی امکان پرورش گیاهان برای تامین غذا و اکسیژن وجود دارد. پرورش گیاهان همچنین در مطلوب‌تر کردن محیط زندگی تاثیر شایانی خواهند داشت.


درون سقف گنبدی پناهگاه مریخی، تمام امکانات موجود برای ماموریت دو ساله مریخ‌نوردان وجود دارد. این امکانات شامل تلویزیون و نمایشگر ساعت مریخی است، همچنین برای تولید ابزار یا ادوات احتمالی از چاپگرهای سه‌بعدی در هر پناهگاه استفاده خواهد شد.
تامین امکانات ضروری برای زندگی مثل اکسیژن و آب توسط ایستگاههای موجود در تونل‌های زیرزمینی انجام خواهد شد و مجموعه خانه‌های مریخی در این طرح به صورت کلونی از طریق تونل با یکدیگر در ارتباط خواهند بود.

5454


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان


عبارات مرتبط با این موضوع

علم، مهارت و فن آوری همه از مدل جدید بوگاتی شیرون انتظار دارند تا یک رکورد سرعت جدید برای خودروهای تولیدی عصر ایران در جامعه ای که بی اخلاقی از در و دیوار می ریزد و از بام تا شام حرف از اختلاس و دریافتی اخبار،اخبار علمی،اخبار آموزشی،اخبار پزشکی،اخبار …ستاره‌شناسان با استفاده از شواهد دنباله‌دارها و مدل‌های جدید، نظریه جدیدی را…جالب انگیز، جالب انگیزترین ها، مطالب جالب، عکسهای …سرقتِ درخت کریسمس از فروشگاه توسط سگ آبی استفاده از قلاده سگ برای حفاظت از آن در زمان مجله اینترنتی برترین ها پورتال خبری و سبک …اخبار روز، اخبار ورزشی، سبک زندگی، چهره ها، گردشگری، آشپزی، سلامت، دکوراسیون، فرهنگ دیدنی های ایتالیا، مناطق دیدنی ایتالیاشناسه کالا تا یک ماه آینده می آید؛ قاچاق می رود؟ بهبود عملکرد مغز مبتلایان به آلزایمر راهنمای سفر به کیش پارسینهکیش از خیلی جهات در ایران حالت خاصی دارد، اولین منطقه آزاد اقتصادی مصوب در دوره پس از دانشجویان مدرسه عالی شهید مطهری شمع سیاه روشن …به گزارش پارسینه، پس از اعلام خبر تغییر نام مدرسه عالی شهید مطهری به دانشگاه شهید اخبار،اخبار گوناگون،اخبار جالب،اخبار جدید،دانستنی … صاحبان گربه های زیبا از سراسر جهان به همراه گربه هایشان در نمایشگاه گربه ها در اولین مدل واقعی از خانه‌های ساکنان آینده مریخ مدل واقعی خانه‌های ساکنان آینده اولین مدل واقعی از خانه‌های ساکنان آینده مریخ اولین مدل واقعی از خانه‌های ساکنان آینده مریخ اولین مدل واقعی از خانه‌های ساکنان آینده مریخ خانه های مریخی خانه های مریخی خانه های مریخی و مجموعه خانه های مریخی در این طرح به و مجموعه خانه های مریخی در این طرح به و مجموعه خانه های مریخی در این طرح به خانه‌های مریخی در این طرح به صورت خانه‌های مریخی در این طرح به صورت خانه‌های مریخی در این طرح به صورت اولین مدل واقعی از خانه‌های ساکنان آینده مریخ اولین مدل واقعی از خانه‌های ساکنان آینده مریخ مدل واقعی خانه‌های اولین مدل واقعی از خانه های ساکنان آینده مریخ عکس نمونه واقعی از خانه هایی که قرار است برروی مریخ برای خانههایمریخ خانه های انسان ها برروی مریخ محققان بنیاد نشنال جئوگرافیک اولین مدل واقعی خانه‌های ساکنان رونمایی از خانه‌های مریخی عکس ازخانه‌هایمریخیعک اولین مدل واقعی خانه‌های ساکنان آینده مریخ را از ایگلو یا خانه‌های یخی اولین مدل واقعی از خانه‌های ساکنان آینده مریخ عکس دمادم نامه مدل واقعی خانه‌های از خانه های ساکنان آینده اولین مدل واقعی خانه های رونمایی از خانه‌های مریخیعکس اولین مدل واقعی خانه‌های ساکنان آینده مریخ را انگیز از ایگلو یا خانه‌های یخی عکس رونمایی از خانه‌های ساکنان آینده مریخ اخبار شیروان عکس رونمایی از خانه‌های ساکنان اولین مدل واقعی خانه‌های ساکنان آینده مریخ همشهری آنلایننسخه چاپیرونمایی از خانه‌های مریخی اولین مدل واقعی خانه‌های ساکنان آینده مریخ را از ایگلو یا خانه‌های یخی علم، مهارت و فن آوری اولین مدل واقعی از خانه‌های ساکنان آینده اولین مدل واقعی از خانه‌های ساکنان آینده مریخ


ادامه مطلب ...

زردپری

[ad_1]
یکی بود، یکی نبود. در زمان‌های قدیم یک پادشاهی بود، این پادشاه پسری داشت به اسم شیرافکن. این شیرافکن پسر عاقل و هوشیار و شجاعی بود. هر روز که می‌گذشت، بیش‌تر قد می‌کشید و زور بازویش بیشتر می‌شد و قوت می‌گرفت. این شیرافکن شبی در قصر خوابیده بود که در خواب دید پری زیبایی به او می‌گوید که بیدار شو و از زیبایی طربناک من بهره ببر. شیرافکن از خواب بیدار شد و به باغ رفت و دید که گروهی از پریان آنجا نشسته‌اند و آن پری هم که به خواب او آمده بود، بالای مجلس آنهاست. زن تا شیرافکن را دید، دو دستش را به هم زد و آن زن‌ها رفتند و او با شیرافکن تنها ماند. شیرافکن و زن همدیگر را بغل کردند که یکهو زن زد زیر گریه. شیرافکن گفت: «چرا گریه می‌کنی؟»
پری گفت: «شیرافکن! از عشق تو گریه می‌کنم. خیلی وقت پیش تو را در خواب دیدم و عاشقت شدم. اما هر کاری کردم، نمی‌توانستم پیدایت کنم. حالا از بخت و اقبالم ممنونم که تو را دیده‌ام و از شوق عشقت گریه می‌کنم. اسم من زردپری است، اما بدان که اسیر طلسم جادوی دیوی به اسم دیو کاکلی هستم و نمی‌توانم خودم را از طلسم او خلاص کنم و تا روزی که این دیو زنده است، من در این بندم. مگر این که تو بیایی و با قدرت بازوت او را از بین ببری و مرا نجات بدهی. آن وقت من مال تو می‌شوم.»
شیرافکن گفت: «ای خوشگل من! حالا نمی‌توانم بیایم. تو برو. چون الآن باید برگردم. باید بروم.»
زردپری گفت: «اگر تو هم واقعاً عاشق منی، بیا و مرا نجات بده. پس تا روزی که بیایی و نجاتم بدهی، به امان خدا».
زردپری این را گفت و در چشم به هم زدنی ناپدید شد. شیرافکن بی‌چاره هم حیرت زده و مات و تنها ماند و نمی‌دانست که چه کار کند. دیگر آرام و قرار نداشت و بی این که بخواهد، مجنون و شیفته‌ی او شده بود؛ عشقی که بزرگتر از آسمان‌ها بود. اما افسوس می‌خورد که معشوقش گریزپا بود. او را رها کرده و رفته بود و تنها شرطی برای او گذاشته بود که اگر مرا می‌خواهی، بیا و مرا از طلسم دیو کاکلی نجات بده. اما چه طور نجاتش بدهد؟ کجا برود؟ زردپری این را دیگر نگفته بود؟ آرزو می‌کرد که یک بار دیگر زردپری را ببیند و به او بگوید که چه طور می‌تواند خود را به او برساند و نجاتش بدهد. این فکر چنان شوری در سر شیرافکن انداخت که او را حیران کرد. خواب و خوراک را از او گرفت و هرجا می‌رفت، این آواز ورد زبانش بود:

ای یار! بیا و مده مرا آزار *** چون دل شده از عشق تو بیمار
تو این قدر سنگ دل و بی‌رحم چرایی *** بازآی و مرا ز خود بکن،‌ ای یار!
از دوری تو خون دل می‌گریم *** بی تو شب و روز من هم شده زار
گریه‌ی مرد عاشق تو ندیدی *** بس کنم ستم،‌ ای یار دل آزار!

شیرافکن روز به روز نزار و بیمار می‌شد و پادشاه که او را به این حال می‌دید، حیرت زده و مات مانده بود که چه اتفاق افتاده است. اما هرچه پاپی شیرافکن می‌شد، او چیزی نمی‌گفت. عاقبت بیماری شیرافکن شدت گرفت و او که از اصرار دیگران خسته شده بود، در بستر افتاد و در را به روی خودش بست و کسی را راه نمی‌داد که پیش او بیاید. پادشاه که درمانده بود و نمی‌دانست که چه کار کند، تمام ریش سفیدهای شهر را خواست تا با آنها راجع به بیماری شیرافکن مشورت کند. اما نه این ریش سفیدها و نه هیچ پزشکی نتوانست درد شیرافکن را تشخیص بدهد و درمانش کند.
پادشاه در بی‌چارگی دست و پا می‌زد، تا این که یک روز درویشی از راه رسید و از پادشاه خواست که در راه خدا به او کمک کند. پادشاه هرچه را که درویش می‌خواست، به او داد. او وقتی بخشش پادشاه را دید، گفت: «ای پادشاه! بخت تو بلند و پرچمت در سراسر دنیا برافراشته باد! در چهره‌ی زیبای تو غمی می‌بینم. غمت را به این درویش بینوا بگو. شاید بتوانم آن را درمان کنم.»
پادشاه گفت: «ای درویش! پسری دارم که مدتی است ناخوش احوال است و خواب و خوراک ندارد. این مریضی او را زار و ضعیف کرده. اگر چنین مریضی دیده‌ای، به من کمک کن تا پسرم شفا پیدا کند.»
درویش گفت: «مرا پیش او ببر تا از نزدیک ببینمش».
پادشاه درویش را پیش شیرافکن برد و درویش تا او را دید، پی برد که پسر پادشاه همان کسی است که زردپری عاشق او شده و او را فرستاده تا از حال و روز او خبر بگیرد. درویش در اصل برادر یکی از کنیزهای زردپری بود. او به پادشاه گفت: «شما مرا با شیرافکن تنها بگذارید. قول می‌دهم که خیلی زود او را صحیح و سالم پیش شما بیاورم.»
شاه بیرون رفت و درویش نگاهی به شیرافکن کرد و دستمال زردپری را از جیبش بیرون آورد و روی صورت شیرافکن انداخت. شیرافکن تا بوی زردپری را شنید، چشم باز کرد و دستمال را دید. ناگهان تمام درد خود را فراموش کرد. دستمال را گرفت و بلند شد و با حیرت درویش را نگاه کرد و گفت: «راست بگو تو کی هستی و از کجا آمده‌ای؟»
درویش گفت: «من یکی از نوکرهای زردپری هستم و آمده‌ام تا از حال تو باخبر شوم و به تو بگویم که زردپری می‌گوید که چرا سراغ من نمی‌آیی؟ می‌گوید که از عشق من خبر داری، یا نکند مرا دوست نداری که دنبالم نمی‌آیی؟»
شیرافکن گفت: «چه طور دوستش ندارم؟! عشق او مرا به این روز انداخته.»
درویش گفت: «اگر دوستش داری، چرا دنبالش نمی‌آیی؟»
شیرافکن گفت: «اگر می‌دانستم کجاست، همین لحظه حرکت می‌کردم و خودم را به او می‌رساندم و از طلسم دیو کاکلی نجاتش می‌دادم و با خود می‌آوردم و مثل تاج روی سرم می‌گذاشتم.»
درویش گفت: «عشق شما دو تا مرا وادار می‌کند که با وجود تمام خطرها، شما را به هم برسانم. اما بگویم که من هم مثل زردپری در طلسم گرفتارم و هیچ کاری نمی‌توانم بکنم. در این راهی که جلو پای ماست، خطرهای زیادی است. هیچ کمکی هم از دست من ساخته نیست. تنها می‌توانم راهنمای خوبی برای تو باشم.»
شیرافکن گفت: «همین که مرا راهنمایی کنی، اگر کوه هم سر راهم باشد، سوراخش می‌کنم.»
درویش گفت: «اسم من جمشید است. بعد از این به من بگو جمشید. خوب حالا برویم که پدرت از غم تو پریشان است.»
شیرافکن که صحیح و سالم نزد پدرش رفت، پادشاه حیرت زده و مات ماند که این درویش چه کار کرد که شیرافکن بدون دوا و غذا این طور سالم و سرپا شد. از درویش بسیار خوشش آمد و به میمنت شفای شیرافکن جشن بزرگی برپا کرد. بعد شیرافکن تمام ماجرای خواب و دیدن زردپری و آمدن جمشید را برای پادشاه گفت و از او خواست که اجازه بدهد تا دنبال زردپری و سرنوشت خود برود. پادشاه هرچه به او اصرار کرد که این راه خطرناک است، به خورد شیرافکن نرفت و پادشاه هم وقتی دید حرف او هیچ اثری در پسر ندارد، به ناچار راضی شد و گفت: «حالا که حرف مرا گوش نمی‌کنی، لشکری همراه تو می‌فرستم که تنها نباشی».
شیرافکن گفت: «من لشکر و همراه نمی‌خواهم. راهنمایی جمشید کافی است. من باید تنها بروم. در این کار کسی نمی‌تواند حامی و یاور من باشد.»
بالاخره روز رفتن رسید و شیرافکن با پدر و مادرش که هق هق گریه می‌کردند و اشک می‌ریختند، خداحافظی کرد و به آنها گفت که در حقش دعا کنند. این را گفت و به راه افتاد. شیرافکن که پا به راه گذاشت، جمشید آمد و گفت: «ای رفیق راه! به‌ات گفته بودم که من خودم گرفتار طلسم هستم و نمی‌توانم کمکت کنم، اما اول راه چند نصیحت دارم که در راه باید به آن عمل کنی؛ اول این که هر چه قدر دور و برت آتش شعله ور شد، نترسی و بی‌اعتنا به آن، راه خودت را بگیری و بروی و هیچ وقت به پشت سرت نگاه نکنی که باعث پشیمانی‌ات می‌شود؛ دوم؛ هرقدر که دور و برت فریاد زدند و هیاهو راه انداختند، اعتنایی نکن، حتی اگر ناله کنند و زار بزنند که ای جوان ما را نجات بده، ما به‌ات نیاز داریم. سوم، در راه هر حیوان درنده‌ای که به‌ات حمله کرد، نترسی و فرار نکنی و با این چماق که من به‌ات می‌دهم، آن‌ها را از سر راهت دور کن و راه خودت را بگیر و برو؛ چهارم، بدان که سر راهت دریایی پیدا می‌شود و تو خیلی تشنه‌ای، به هوش باش که از آب آن دریا نخوری. باز راهت را بگیر و صبور باش و توکل به خدا کن که بعد از دریا به چشمه‌ای می‌رسی. از آب آن چشمه بخور و کمی هم به خودت بزن که بوی خوشی دارد؛ پنجم؛ بدان که آب آن چشمه تو را گرسنه می‌کند. باید به هر غذای لذیذی که سر راه دیدی، لب نزنی و از غذایی هم که من می‌خورم، تو نخوری. بعد از این می‌رسی به علفزاری که علف‌های خودرو دارد. از علف‌های آنجا هر قدر که دلت خواست بخور تا سیر بشوی؛ ششم، این که باید حواست جمع باشد و حرف‌های مرا فراموش نکنی، تا وقتی هم که من نگفتم رسیده‌ایم، حتی اگر زردپری را دیدی، به او سلام نکن. اگر هم به پایت افتاد و گریه و زاری کرد، باید سنگدل باشی. او جلو راه تو را می‌گیرد و سینه اش را سپر می‌کند. تو باید خنجرت را بیرون بکشی و سینه‌اش را بشکافی. این طور می‌توانی به مقصدت برسی.»
شیرافکن حیران ماند، اما قبول کرد و با جمشید به راهش ادامه داد. اول راه سرسبز و خرم بود. باغ بود و جویبار بود. چمنزار بود کشتزار بود. گنجشک‌ها از این شاخه به آن شاخه می‌پریدند و آواز می‌خواندند. در هر طرف عطر گل‌ها روح آدم را زنده می‌کرد و به انسان می‌فهماند که زندگی چه لذتی دارد.
شیرافکن و جمشید می‌رفتند که آرام آرام چمنزار و باغ تمام شد و دیگر همه جا بیابان بود و از باغ و چمنزار و گنجشک‌ها و آوازشان خبری نبود. به جای آنها، تنها سنگ و ریگ بود. جمشید در جلو و شیرافکن پشت سر می‌رفتند. آفتاب چنان تند می‌تابید و هوا طوری گرم شده بود که بوته‌های خشک دشت آتش می‌گرفت. آتش به شیرافکن می‌زد و هرم آن سراپای او را می‌سوزاند و دست‌هایش تاول می‌زد. فکر می‌کرد که میان تنور افتاده و از گرمی و آتش مرگ را جلو چشم می‌دید. چند بار تصمیم گرفت که برگردد، اما صدای جمشید را می‌شنید که گفته بود هرقدر که دور و برت آتش شعله ور شود، باید نترسی و راه خودت را در میان آتش بگیری و بروی و به پشت سرت نگاه نکنی که همه چیز را از دست می‌دهی. این حرف به او دل و جرأت می‌داد و پیش می‌رفت. هر دو رفتند و رفتند که ناگهان شیرافکن کوهی را در برابر خود دید و هرم هوا از بین رفت و دید که تاول دست‌هایش خوب شد. دیگر هیچ دردی احساس نمی‌کرد. دید که جمشید سنگ سفیدی از زمین برداشت و در جیب خود گذاشت.
جمشید رو کرد به شیرافکن و گفت: «از امتحان اول سربلند بیرون آمدی. حالا باید غذایی بخوریم. تو برو شکار کن و من هم هیزم جمع می‌کنم و آتش روشن می‌کنم و بعد از خوردن غذا، کمی می‌خوابیم و به راهمان ادامه می‌دهیم.»
شیرافکن بلند شد. تیر و کمانش را برداشت و برای شکار رفت، اما وقتی داشت از دره بالا می‌رفت، با اژدهای سیاهی رو در رو شد، که از چشم‌هایش خون می‌ریخت و از دهانش آتش بیرون می‌زد. اژدها به طرف او آتش پرت کرد و گفت: ‌«ای آدمی‌زاد شیر خام خورده! چه طور جرأت کردی که بیایی به زمین من؟ این جا اگر پشه پر بزند، بالش را می‌سوزانم. چه طور آمدی؟ الآن به‌ات حالی می‌کنم.»
شیرافکن تا حرف اژدها را شنید، تیر در کمان گذاشت و چشم اژدها را نشانه گرفت. اژدها خواست دوباره آتش پرت کند که شیرافکن کمان را کشید و تیری به چشم او زد که از پس سرش بیرون آمد. اژدهای خشمگین آتشی را پرت کرد. اما شیرافکن پیش دستی کرد و تیر دیگری انداخت. این تیر هم به چشم دیگر او خورد و باز از پس کله‌اش بیرون زد. اژدها از درد می‌غلتید و دیگر نمی‌دید که شیرافکن در کدام سمت است. شیرافکن جلو رفت و شمشیرش را کشید و اژدها را از وسط به دو نیمه کرد و راست کنار او ایستاد و گفت: «تا به حال با مردها روبه رو نشده بودی.»
ناگهان صدای خنده و شادمانی را از نزدیک شنید. رفت تا ببیند که صدای خنده از کجاست. دید که بالای کوه عده‌ای در خانه‌ی چوبی گرفتار شده‌اند و نمی‌توانند بیرون بیایند. شیرافکن تخته‌ها را برداشت و آنها را نجات داد. آنها خوشحال بودند و دست و پای شیرافکن را بوسیدند و در برابرش زانو زدند. اما شیرافکن که از دیدن آنها گیج و حیرت زده بود، گفت: «شما این جا چه کار می‌کنید؟»
آن‌ها گفتند که ما از آدم‌های پادشاه جنگلی‌ها بودیم. پادشاه روزی مهمان داشت و ما را فرستاد که برایش آهو شکار کنیم، که اسیر این اژدها شدیم. دیگر این که اژدها هر سال تعدادی از دخترهای جوان ما را می‌خورد و اگر نمی‌دادیم، قبیله‌ی ما را از بین می‌برد. حالا که تو این بلا را از سر ما دور کرده‌ای، همه غلام توایم. ما را از مرگ نجات دادی. هرچه بگویی، زیر فرمان توایم و گوش به فرمانت‌ایم.»
شیرافکن گفت: «نه شما غلام من و نه من ارباب شما هستم. شما هم مثل من انسان هستید. خوب شد که شما از عذاب دائم نجات پیدا کردید.»
آنها گفتند که تو باید بیایی و پادشاه ما را از نزدیک ببینی، تا او بفهمد که کی ما را از این بلا نجات داده است.
شیرافکن گفت: «من برای شکار آمده‌ام و رفیقی دارم که منتظر من است تا برایش شکاری ببرم.»
آنها گفتند که خیر، تو باید در قبیله‌ی ما غذا بخوری. بعد از آن خود دانی. هرچه دوست داری، بکن.
شیرافکن گفت:‌ «شما بروید و پشت آن سنگ‌هایی که دود از آن بلند می‌شود، دوست مرا بیاورید تا من هم از پوست این اژدها کمربندی ببرم.»
آن‌ها رفتند تا جمشید را بیاورند و شیرافکن هم رفت تا کمربندی از پوست اژدها ببرد. کارش که داشت تمام می‌شد، دید جمشید و آن گروه دارند می‌آیند. بعد هم به طرف قبیله‌ی جنگلی‌ها راه افتادند. نزدیک قبیله، پادشاه و عده‌ای دیگر که باخبر شده بودند، به استقبال آنها آمدند. پادشاه سر و صورت شیرافکن را بوسید و او را به قصرش برد و به خاطر از بین رفتن اژدها جشن گرفتند. پادشاه در آنجا شیرافکن را کنار خودش نشاند و رو به او کرد و گفت: «ای جوان! تو این بلا را از سر ما دور کردی. این اژدها از قدیم، از پدر، خانه و قبیله‌ی ما را غارت می‌کرد، دخترهای جوان و زیبای ما را از بین می‌برد. حالا تو او را کشتی و ما را نجات دادی. باید در قبیله‌ی ما زندگی کنی. بعد از مرگ من هم، وارث تمام این قبیله می‌شوی. من دخترم را هم به تو می‌دهم.»
شیرافکن گفت: «دخترت خواهر من است. خودم هم پادشاهی داشتم. اما من عاشق زردپری هستم. من می‌روم تا نجاتش بدهم و با او عروسی کنم.»
شیرافکن وقتی دید پادشاه دست بردار نیست، ماجرای عشق خود را از اول تا آخر برای او تعریف کرد. به او گفت که چه طور زردپری را در خواب دید و به باغ رفت و با او حرف زد. گفت که چه طور مریض شد و جمشید آمد و از صحرا گذشت و اژدها را کشت و حالا این جا رو به روی او نشسته است. پادشاه جنگلی‌ها گفت: «ای جوان! حالا که قبول نمی‌کنی که میان ما باشی، چند روزی مهمان ما باش. چند روز دیگر جشن قبیله‌ی ماست و تو باید در آن روز مهمان باشی تا خوشی ما را ببینی.»
شیرافکن قبول کرد و چند روزی مهمان آنها شد و وقتی جشن‌شان تمام شد، با پادشاه خداحافظی کرد و همراه جمشید به راه افتاد. پادشاه و مردم و قبیله او را تا دو فرسخ بدرقه کردند و برگشتند. شیرافکن هم رفت و رفت تا این که پی برد که جنگل آرام آرام تاریک می‌شود. بعد آن قدر تاریک شد که نگو و نپرس. در همین لحظه جیغ و فریادهایی از اطراف بلند شد؛ صداهایی که دل را از سینه می‌کند. بعد از این جیغ‌ها، صدای ناله و زاری شنید، صداهایی که دل سنگ را آب می‌کرد و از شنیدن آن حیرت زده و مات می‌ماند. فریاد می‌زدند:‌ ای شیرافکن! ما را نجات بده. تو اژدها را کشتی و قبیله‌ی جنگلی‌ها را نجات دادی، ما را هم نجات بده.
شیرافکن زن‌ها و مردهایی را دید که افعی و اژدها دور آن‌ها حلقه زده بود و مغز آن‌ها را می‌خورد. دل شیرافکن به حالشان سوخت. می‌خواست به کمکشان برود که حرف‌های جمشید به یادش آمد که گفته بود: در راه هیاهو و فریادی می‌شنوی که دل آدم را آب می‌کند. هرچه شنیدی که ای جوان! بیا ما را نجات بده. ما به تو نیاز داریم، خودت را به کری بزن و به آنها نگاه نکن.
شیرافکن بی‌اعتنا به آنها گذشت و به راهش ادامه داد. رفت تا جایی که دید صدای هیاهو کم و کمتر شد. وقتی صدا قطع شد، پشت سرش را نگاه کرد و دید که از جنگل و آن آدم‌ها و مارها خبری نیست و تمام دشت پر از گل زیبا و رنگارنگ است. در همین لحظه دید که جمشید سنگ سفیدی از زمین برداشت و در جیب گذاشت. شیرافکن حیرت کرد که این چه کاری است.
وقت خوردن غذا رسید. شیرافکن شکار کرد و غذایی خوردند و خوابیدند. شیرافکن زردپری را در خواب دید که می‌گفت: «ای عزیزدلم! تا حالا دو طلسم را شکستی. اگر طلسم‌های دیگر را هم بشکنی، به وصال من می‌رسی و آن وقت من مال تو می‌شوم.»
شیرافکن بیدار شد و دید که همه جا تاریک شده است و هیچ چیز معلوم نیست. خوب که نگاه کرد، از دور دو نقطه‌ی روشن به چشم می‌آمد. حیران با خود گفت که این روشنی چیست؟ از جا بلند شد و رفت تا سر از آن روشنی دربیاورد. رفت و نزدیک دره دید که دیوی روی زمین افتاده و درخت سبزی روی پای اوست و چشم‌هایش از دور می‌درخشد و به سرخی می‌زند و از آن روشنی می‌تابد. دیو عذاب می‌کشد. شیرافکن پرسید: «ای دیوزاد! در چه حالی؟»
دیو گفت: «ای آدمی‌زاد! امروز من به تو احتیاج دارم. مرا از درد این درخت لعنتی نجات بده.»
شیرافکن دست هایش را دور تنه‌ی درخت حلقه کرد و سرش را روی آن خواباند و با یک زور درخت را از ریشه کند و از روی پای دیو برداشت. دیو نعره‌ای کشید و بی‌هوش شد. بعد از آن که به هوش آمد، از شیرافکن تشکر کرد و گفت: «من بعد از این غلام توام. هرچه تو بخواهی، من هم آن را می‌خواهم.»
شیرافکن گفت: «من غلام نمی‌خواهم. تو آزادی.»
دیو دو تار موی خود را کند و به شیرافکن داد و گفت: «هروقت به من نیاز داشتی، این موها را آتش بزن. من بلافاصله حاضر می‌شوم.»
شیرافکن سر جایش برگشت و دید که جمشید بیدار شده و دارد می‌خندد. از او پرسید:‌«چرا می‌خندی؟»
جمشید جواب داد: «چیزی نیست. همین طوری می‌خندیدم.»
بعد رو به شیرافکن کرد و گفت:‌ «راه بیفت برویم.»
هر دو رفتند و رفتند تا به دره‌ای رسیدند. شیرافکن دید که شیر و پلنگ و گرگ و حیوانات دیگر از چهار طرف به او حمله می‌کنند. شیرافکن در تمام عمرش چنین چیزی ندیده بود. حیوانات نعره می‌زدند و به طرف او می‌آمدند. اگر کس دیگری به جای شیرافکن بود، دو پا داشت، دو پای دیگر هم قرض می‌کرد و فلنگ را می‌بست. اما شیرافکن باز به یاد حرف‌های جمشید افتاد که گفته بود: حواست باشد که نترسی. باید راه خودت را بگیری و پیش بروی. به یاد چماقی افتاد که جمشید به او داده بود. چماق را از خورجین بیرون آورد و هر حیوانی را که به او نزدیک می‌شد، با آن چماق ناکارش می‌کرد، یا از ترس چماق او جلو نمی‌آمدند و یا فرار می‌کردند. تا عاقبت حیوانات کم شدند. شیرافکن جلو رفت. دیگر از حیوانات خبری نبود و فریادشان هم از بین رفت. دید جمشید باز سنگ سفیدی از زمین برداشت و در جیب گذاشت.
باز وقت آن رسید که غذایی بخورند. شیرافکن شکار کرد و جمشید غذا را پخت. شیرافکن چرت می‌زد که ناگهان متوجه شد که گردبادی به حرکت درآمد، گردبادی که مایه‌ی حیرت بود. گردباد که از بین رفت، دیو سیاهی با شاخ‌های بزرگ و دندان‌های دراز پیدا شد و گفت: «ای آدمی‌زاد! تو کجا، این جا کجا؟ تو تمام گله‌ی شیرهای مرا از بین بردی، گرگ‌های مرا کشتی و پلنگ‌های مرا فراری دادی. حالا آمده‌ام تا انتقام آنها را بگیرم. اگر مردی بیا و زور بازوت را نشان بده.»
شیرافکن گفت: «ای دیوزاد! این قدر لاف نزن. برو آماده باش تا با هم بجنگیم. هرکس زمین خورد، شکست خورده است. قبول داری؟»
دیو گفت: «هرکس زمین خورد، کشته می‌شود.»
شیرافکن و دیو شروع کردند به گرفتن کشتی. گاهی شیرافکن زور می‌آورد و گاهی دیو، اما هیچ کدام دست بالا نداشتند. چهل روز و چهل شب کشتی گرفتند و زمین از فشار پا گود افتاده بود و داشتند فرو می‌رفتند که شیرافکن خدا را یاد کرد و دست در کمر دیو انداخت و او را بلند کرد و به زمین زد. زود روی سینه‌ی او نشست و قمه‌اش را بیرون آورد و خواست سینه‌ی او را بشکافد، اما دلش به حال او سوخت و قمه را غلاف کرد و از روی سینه‌ی دیو بلند شد. دیو تا مردانگی شیرافکن را دید، به پای او افتاد و گفت: «تو حق زندگی به گردن من داری، از حالا من نوکر توام.»
دیو رو به شیرافکن کرد و پرسید که کجا می‌روی؟ شیرافکن داستان زندگی‌اش را گفت و اشاره کرد که حالا هم می‌رود تا زردپری را به دست بیاورد. دیو چند تار موی خود را کند و به شیرافکن داد و گفت: «این‌ها را بگیر. روزی به دردت می‌خورد. هر وقت به من نیاز داشتی، این موها را آتش بزن. بلافاصله خودم را می‌رسانم.»
شیرافکن موها را گرفت و دوباره با جمشید به راه افتاد. در راه می‌رفتند که پی برد در بیابان بی‌آب و علفی است. چنان تشنه بود که لب‌هایش می‌ترکید. از شدت تشنگی بی‌تاب و توان شده بود که ناگهان دریای بزرگی روبه رو دید. دوید به طرف دریا و سر خود را در آب فرو کرد و خواست آب بخورد که ناگهان به یاد حرف جمشید افتاد: «در راه دریایی پیدا می‌شود و تو تشنه‌ای. به هوش باش که از آب نخوری. از دریا که بگذری، خیلی زود چشمه‌ای می‌بینی. از آب آن چشمه بخور».
شیرافکن سرش را از آب بیرون آورد و به خدا توکل کرد و به راه افتاد. خیلی زود به چشمه‌ای زلال و پاک رسید. شیرافکن زانو زد و از آب چشمه خورد. سیراب که شد، آبی به خود زد و دید که چه بوی خوشی از او می‌آید. ناگهان در خود احساس گرسنگی کرد. گرسنگی‌اش چنان شدید بود که نگو و نپرس. انگار چند شبانه روز چیزی نخورده باشد. بعد دید که سفره‌ای جلو او باز شده است که در آن مرغ بریان، شراب‌های گوارا، برنج، نان‌های نازک، کباب و میوه‌های رنگارنگ بود. شیرافکن با خوشحالی به طرف سفره دوید. اما ناگهان به یاد حرف جمشید افتاد: حواست باشد یک لقمه از غذاها نخوری که طلسم می‌شوی.
شیرافکن خدا را به یاد آورد و صبر کرد و گرسنه باز به راه افتاد. تا این که به سبزه زاری رسید که جمشید گفته بود که می‌تواند از سبزه‌های آن بخورد. شروع کرد به خوردن. هر سبزه‌ای یک مزه داشت و سبزه‌ها به طعم مرغ بریان، کباب و سیب و انار و به و زردآلو و آلبالو بود. شیرافکن خورد و خورد تا سیر شد. باز دید که جمشید سنگ سفیدی از زمین برداشت و در جیب خود گذاشت. اما شیرافکن پس از سیر شدن، دراز کشید و خوابید. بعد از آن که بیدار شد، دید که جمشید نیست. پس یکه و تنها به راه افتاد. داشت می‌رفت که ناگهان زردپری رو به روی او رسید و از شادی در پوست خود نمی‌گنجید و می‌گفت: «عشق من! چه قدر دوستت دارم. چه قدر منتظرت بودم. بغلم کن و دوباره مرا ببوس.»
شیرافکن داشت به طرف او می‌رفت که او را در آغوش بگیرد و خستگی راه را در کنار او از تن به در کند. اما ناگهان روزی را به یاد آورد که زردپری را در آغوش گرفته و بوسیده بود. در این فکر بود که حرف‌های جمشید به یادش آمد: وقتی زردپری را دیدی و از تو خواست که او را در آغوش بگیری، هرگز این کار را نکن. با خنجر سینه‌ی او را بشکاف. شیرافکن خنجر خود را آهسته بیرون آورد و حواله‌ی قلب زردپری کرد. زن جیغی کشید و به زمین افتاد. شیرافکن دید که به عوض زردپری زیبا، دیو زشت و بدقواره‌ای روی زمین افتاده است. بعد جمشید را دید که باز سنگ سفیدی از زمین برداشت و در جیب گذاشت. جمشید به طرف او رفت و گفت:‌«ای جوان! آفرین بر تو. تو تمام طلسم‌ها را شکستی. حالا من هم از طلسم نجات پیدا کردم. بیا رو شانه‌ی من بنشین و چشم‌هایت را ببند.»
شیرافکن روی شانه‌ی جمشید نشست و چشم‌هایش را بست. وقتی چشم باز کرد، دید که در ساحل دریای بزرگی ایستاده است. جمشید به او گفت: «قصر زردپری زیر این دریاست. باید آب آن را خشک کنی تا به او برسی.»
شیرافکن ناگهان به یاد دیوها افتاد. موی آنها را آتش زد و هر دو در چشم به هم زدنی حاضر شدند. هر دو گفتند که غلام‌ها آماده‌اند. ارباب چه دستوری دارد؟ شیرافکن گفت: «باید آب این دریا را خشک کنید.»
دیوها دهان‌شان را در آب دریا فرو کردند و هورت کشیدند تا سرانجام یک قطره آب هم در دریا نماند و تمام و کمال خشک شد. شیرافکن دروازه‌ی قصر را دید. به راه افتادند. به در رسیدند و وارد شدند. اما بعد از در قصر، دروازه‌ی دیگری بود. شیرافکن آن را هم باز کرد. اتاق که پیدا شد، دید که در اتاق هم دروازه‌‌ای است. آن دروازه را هم گشود و اتاق دیگری دید. همین طور رفت تا از هفت دروازه و هفت اتاق گذشت. سرانجام در اتاق هفتم زردپری را دید که روی تخت خوابیده است. یک چراغ بالای سر او روشن بود و چراغ دیگری زیر پایش. چراغ را از بالای سر او برداشت و زیر پایش گذاشت و آن چراغ را از زیر پا برداشت و گذاشت جای آن چراغ دیگر. در همین لحظه زردپری بیدار شد و تا شیرافکن را رو به روی خود دید، اول خندید و بعد زد زیر گریه. شیرافکن حیرت زده و مات رفت و گفت: «ای یار عزیز! آن خنده به خاطر چه بود و این گریه به خاطر چیست؟»
زردپری گفت: «خنده‌ی من به این خاطر است که عشقم بالاخره به من رسید، اما گریه‌ام از ترس این است که نکند دیو کاکلی تو را از بین ببرد.»
شیرافکن گفت: «دیو کاکلی کی می‌آید؟»
زردپری گفت:« هر وقت باد بوزد، بیدار می‌شود. وقتی رعد و برق بزند، به راه می‌افتد و باران که ببارد، به این جا می‌رسد.»
شیرافکن گفت: «غصه نخور. حالا غذایی بده که بخوریم. خیلی گرسنه‌ام. بعد هم هرچه پیش آمد، خوش آمد.»
زردپری زود غذایی برای شیرافکن آماده کرد. او غذا را خورد و سرش را روی زانوی زردپری گذاشت و دراز کشید تا بخوابد، اما ناگهان باد شروع کرد به وزیدن. کمی هم که گذشت، رعد و برق در آسمان ترکید. ترس زردپری را برداشت که الآن دیو کاکلی از راه می‌رسد. همین طور که شیرافکن را نگاه می‌کرد، زد زیر گریه. قطره اشکی روی صورت شیرافکن افتاد و او را بیدار کرد. شیرافکن پرسید: «چرا گریه می‌کنی؟»
زردپری گفت: ‌«دیو الآن می‌آید.»
شیرافکن گفت: «اصلاً غصه نخور. مرگ من در خنجر من است. تا خنجرم زنگ نزند، من نمی‌میرم. حالا بگو کی می‌آید؟»
زردپری گفت: «اولین قطره‌ی باران که از آسمان به زمین بیفتد، او می‌رسد.»
در همین لحظه اولین قطره‌ی باران به زمین افتاد و دیو حاضر شد و فریاد زد: «بو، بوی آدمی‌زاد،‌ ای آدمی‌زاد! کجایی؟ چرا به خانه‌ی من آمده‌ای؟ هرجا باشی، به تو نشان می‌دهم که آمدن به خانه‌ی من چه عاقبتی دارد.»
شیرافکن جلو آمد و دید که دیو کاکلی چه قدر بزرگ شد. دیو گفت:‌ «ای آدمی‌زاد! چرا آمدی اینجا؟ مگر نمی‌دانی اگر پشه این جا پر بزند، بالش می‌سوزد؟ تو چه طور جرأت کردی و آمدی؟»
شیرافکن گفت: «من آمده‌ام که بال تو را بسوزانم و از بین ببرمت.»
دیو خندید و گفت:‌ «ای شیر خام خورده! از جلو چشمم دور شو، وگرنه تو را یک لقمه‌ی خام می‌کنم.»
شیرافکن گفت: «بگرد تا بگردیم.»
شیرافکن خدا را یاد کرد و رفت که با دیو کشتی بگیرد. با هم سرشاخ شدند. گاهی او زور می‌آورد و گاهی دیو، اما هیچ کدام دست بالا نداشتند. هر دو خسته شدند و در خاک فرو رفتند. عاقبت شیرافکن در دل گفت:‌ ای خای بزرگ! مرا پیش این‌ها شرمنده نکن. بعد فریاد زد: «یا خدا! دیو را بلند کرد و به زمین زد و سر او را برید و پاهایش را قطع کرد. پاهایش را به جای سرش گذاشت و سر را به جای پا. در همین لحظه زلزله‌ای در گرفت و همه جا را لرزاند و تمام طلسم‌ها را شکست و زردپری هم از طلسم نجات پیدا کرد. کنیزهای او نیز که با جادوی دیو سنگ شده بودند، جان گرفتند. زردپری گفت:‌ «ای شیرافکن! راستی که مردی. تو شرط مردی را به جا آوردی. حالا من مال توام. چه دستوری می‌دهی؟»
شیرافکن گفت: «الآن من تو را با قانون خود عقد می‌کنم تا برسیم به خانه‌ام و آنجا زندگی با هم را شروع می‌کنیم».
شیرافکن زردپری را عقد کرد و زندگی با هم را شروع کردند.
شیرافکن و زردپری به خیر و خوشی زندگی می‌کردند تا اینکه روزی زردپری با کنیزهایش رفته بود لب دریا. دست و صورت خود را می‌شست که آب یک لنگه‌ی کفش او را برد. کنیزها نتوانستند لنگه‌ی کفش را بگیرند. آب آن را از این شهر به آن شهر و از این مملکت به آن مملکت برد تا رسید به نزدیکی پایتخت. در آن وقت پسر پادشاه می‌خواست اسب‌هایش را آب بدهد، اما اسب‌ها نزدیک نمی‌رفتند و آب نمی‌خوردند و شیهه می‌کشیدند. با خودش گفت: چه اتفاقی افتاده است؟ آبیارها را خواست و به آنها گفت: «تمام دریا را خوب بگردید، ببینید چی در آب است که اسب‌ها آب نمی‌خورند.»
آبیارها زدند به آب و تمام دریا را گشتند و تنها لنگه‌ی کفش زردپری را پیدا کردند و برای شاهزاده آوردند. او تا چشمش به لنگه‌ی کفش افتاد، یک دل نه صد دل عاشق صاحب نادیده‌ی آن شد و آرام و قرار خود را از دست داد و خواب و خوراک به او حرام شد. روز و شب گوشه‌ای نشست و دیگر با کسی معاشرت نکرد. پادشاه وقتی پسرش را در این حالت دید، حیرت زده شروع کرد به جست و جو که چه چیزی باعث تغییر حالت او شده است. تا عاقبت پی برد که شاهزاده عاشق کسی شده که تا به حال او را ندیده است. شاه فرمان داد که هرکس صاحب این لنگه کفش را پیدا کند، او را والی یکی از شهرها می‌کند.
خیلی‌ها به این امید رفتند، اما عاقبت دست خالی برگشتند. پادشاه از همه جا ناامید شده بود که روزی زنی به قصر او آمد و گفت: «اگر پادشاه قول بدهد که مرا حاکم فلان شهر کند، من صاحب این لنگه کفش را پیدا می‌کنم.»
پادشاه قبول کرد و پیرزن لنگه کفش را گرفت و با عده‌ای سوار کشتی شد و رفت تا آن سر دریا. نزدیک قصر زردپری که رسید، از کشتی پیاده شد و خودش را گوشه‌ای پنهان کرد و منتظر فرصت ماند تا کی بتواند خودش را بیندازد وسط و کاری کند.
از قضا روزی زردپری با کنیزهایش برای هواخوری به لب دریا رفته بود که پیرزن او را دید و فهمید این همان پری است که دنبالش می‌گردد. به بخت و اقبال شاهزاده آفرین گفت و جلو رفت و خوب که زردپری را دید، با خودش گفت که این پری آن قدر خوشگل است که اگر زن هم او را ببیند، عاشقش می‌شود.
پیرزن وقتی قصر زردپری را پیدا کرد، به کشتی برگشت و دستور داد که بروند به قصر شاهزاده. وقتی رسید، یکسر به سراغ او رفت و آن قدر از قد و بالای زردپری، از چشم، از کمر باریک و موهای بلند و پر شکن او، از بینی قلمی و ابروهای کمانی‌اش تعریف کرد که عقل حسابی از سر شاهزاده پرید و او که اختیار خود را از دست داده بود، دستور داد که افرادش جمع شوند و بروند و زردپری را بیاورند. پیرزن خود را جلو انداخت و گفت: «ای جوان! چه کار می‌کنی؟ از سر بی‌عقلی کاری نکن. هر کاری راه و روشی دارد. باید با عقل و ترفند کار کنی.»
پسر پادشاه گفت: «چه کار باید بکنم.»
پیرزن گفت: «بیست مرد جنگی و یک داریه و یک کشتی بزرگ به من بده، تا بروم و زردپری را برایت بیاورم.»
پسر پادشاه قبول کرد و دستور داد که کشتی خوبی برای آوردن زردپری آماده کنند. کشتی که آماده شد، بیست نفر مرد جنگی مورد اعتماد خود را با پیرزن روانه کرد. وقتی سوار کشتی می‌شدند، رو به پیرزن کرد و گفت: «اگر زردپری را آوردی، تو را حاکم دو ولایت می‌کنم، اما اگر دست خالی برگشتی، گردنت را می‌زنم.»
پیرزن گفت: «خاطرت جمع باشد. خیال کن که زردپری همین الان پیش توست.»
پیرزن با پسر پادشاه خداحافظی کرد و با کشتی راه افتادند به طرف قصر زردپری. نزدیک قصر که رسیدند، کشتی ایستاد. پیرزن رو به مردها کرد و گفت: «مرا این جا پیاده کنید و خودتان کمی دورتر بروید و منتظر باشید. تا از من خبری نشده، نباید از جای خودتان تکان بخورید، حتی اگر سال‌ها بگذرد. صدای داریه را که شنیدید، حرکت کنید و به طرف صدا بیایید.»
پیرزن از کشتی پیاده شد و رفت و رفت تا رسید به پشت قصر زردپری. خاک‌ها را طوری جمع کرد که به صورت قبر تازه‌ای درآمد. بعد بالای قبر نشست. از قضا در همین روز، شیرافکن و زردپری و جمشید برای شکار رفته بودند. وقتی برگشتند، دیدند پیرزنی بالای قبر نشسته و طوری گریه می‌کند که دل سنگ آب می‌شود. شیرافکن تا نگاه کرد، دلش به حال او سوخت. رفت پیش پیرزن و از او پرسید: «مادر! چه اتفاقی افتاده؟ چرا گریه می‌کنی؟»
پیرزن گفت: «ای پسرم! جوانی داشتم هم سن و سال تو که مرده. حالا درمانده و حیرانم که چه کار کنم. چه خاکی به سرم بریزم! نه کسی را دارم، نه جایی را. مانده‌ام که سر پیری چه کار کنم و چه طور لقمه نانی پیدا کنم.»
شیرافکن گفت: «مادر! بیا با ما زندگی کن.»
جمشید که پری زاد بود و حقه‌ی پیرزن‌ها را می‌دانست، رو به شیرافکن کرد و گفت: «برادر! این کار را نکن.»
شیرافکن گفت: «دلم طاقت نمی‌آورد. باید او را با خودم ببرم.»
پیرزن اشک ریخت و با شیرافکن به قصر رفت. شیرافکن از او خواست که در خدمت زردپری باشد. پیرزن هم از خدا خواسته، شروع کرد به چرب زبانی و حرف‌های شیرین به خورد زردپری می‌داد. طوری هم چرب زبانی می‌کرد که بعد از چند روز، زردپری دیگر نمی‌توانست لحظه‌ای دوری او را تحمل کند. خودش را در دل زردپری جا کرد. تا روزی رسید که پیرزن پی برد که حالا وقت کار است و باید زیر زبان زردپری را بکشد. پس شروع کرد به نصیحت او. به او گفت: «دخترم! نگذار شوهرت تنها به شکار برود. خدا نخواسته بلایی سر او می‌آید.»
زردپری که زودباور بود، گول او را خورد و بی‌اینکه بداند حرف‌های پیرزن از کجا آب می‌خورد و او واقعاً با دل صاف حرف می‌زند یا نه، به پیرزن گفت: «عیبی ندارد. مرگ او در خنجر اوست.»
پیرزن که خود را به هدف نزدیک می‌دید، گفت: «خوب شد. حالا خیالم راحت است. به خدا شیرافکن را مثل اولادم دوست دارم و نمی‌توانم یک لحظه دوری او را تحمل کنم و از فکرش بیرون بروم. حالا می‌دانم که خدا نه فقط پسر دیگری به من داده، عروس خوشگلی هم به من بخشیده. دخترم! حالا بلند شو غذایی آماده کنیم که الآن شیرافکن می‌رسد.»
هر دو رفتند و غذایی آماده کردند. فردا که آفتاب زد و شیرافکن برای شکار رفت، پیرزن خود را غمگین و پریشان نشان داد. زردپری تا او را افسرده و ناراحت دید، پرسید: «چی شده که ناراحتی؟»
پیرزن گفت: «دخترم! چیزی نیست. دلم گواهی می‌دهد که شیرافکن خنجرش را گم کرده و مریض است.»
زردپری ناراحت شد. اما پیرزن گفت: «دخترم ناراحت نباش. خدا مهربان است. ولی دل مادر هیچ وقت به او دروغ نمی‌گوید. شیرافکن که آمد، تو خنجر را از او بگیر و در صندوق بگذار.»
زردپری با همان سادگی و زودباوریش گول خورد و حرف‌های زن را باور کرد. شیرافکن که از راه رسید، خود را غمگین‌تر نشان داد. شیرافکن هم که مثل همه‌ی مردها نمی‌خواست زنش لحظه‌ای ناراحت شود، بند دلش پاره شد و گفت: «چرا این قدر ناراحتی؟»
زردپری گفت: «چیزی نیست. تو اگر مرا دوست داری، این خنجر را همه جا با خودت نبر. بگذار پیش من بماند.»
شیرافکن قبول کرد و خنجر را از کمر خود باز کرد و به زردپری داد. او خنجر را برد و در صندوق گذاشت و نفس راحتی کشید. شب آسوده خوابیدند و روز که شد و شیرافکن تیر و کمان را برداشت و سوار شد و بیرون رفت، پیرزن پیش زردپری آمد و گفت: «چه کار کردی؟»
زردپری ماجرا را برای او تعریف کرد. پیرزن گفت: «آفرین مادرجان! حالا خیالم کاملاً راحت شد. خوب بیا برویم ساعتی قدم بزنیم.»
پیرزن نگاهی به سر و بر زردپری کرد و گفت: «تو چرا طلاهایت را به خودت آویزان نکرده‌ای؟»
زردپری گفت: «چرا آویزان کنم؟ مگر اتفاقی افتاده؟»
پیرزن گفت: «زن و بدون آرایش؟! تو باید خودت را آرایش کنی.»
زردپری گفت: «نه مادرجان! شیرافکن که آمد، آرایش می‌کنم. او باید از من خوشش بیاید. من تمام چیزها را برای او می‌خواهم. وقتی او نیست، من برای کی آرایش کنم؟ تازه وقتی او بیاید و مرا آرایش کرده ببیند، بد گمان می‌شود. نه مادر! این کار را نمی‌کنم.»
اما پیرزن که شیطان در پوستش رفته بود، گفت: «دخترم! مردها وقتی زنشان را آرایش کرده می‌بینند، خوش‌شان می‌آید. وقتی مردی وارد خانه می‌شود و می‌بیند که زنش آرایش کرده و از او پذیرایی می‌کند، خیلی خوشحال می‌شود و فکر می‌کند که زنش به خاطر او آرایش کرده. زود کلید صندوق را بده تا وسایل آرایشت را بیاورم.»
زردپری این بار هم فریب خورد و فکر کرد که پیرزن راست می‌گوید. کلیدها را به او داد. پیرزن به شتاب رفت و صندوق را باز کرد. اول خنجر را برداشت و آن را در چاهی انداخت که کسی نتواند آن را پیدا کند. بعد وسایل آرایش زردپری را برایش آورد. زردپری خوب آرایش کرد. وقتی آماده شد، پیرزن گفت: «دخترم! بیا برویم و ساعتی قدم بزنیم. یک کشتی می‌گیریم و هوایی می‌خوریم.»
زردپری گفت: «نه. من از شیرافکن اجازه نگرفته‌ام.»
پیرزن گفت: «دخترم! من مثل مادر توام. وقتی من اجازه می‌دهم، یعنی شیرافکن اجازه داده.»
زردپری گفت: «نه. اجازه‌ی مرد چیز دیگری است. من برای او زندگی می‌کنم. اگر او بفهمد که بدون اجازه به هواخوری رفته‌ام، از من قهر می‌کند. من هم نمی‌توانم قهر او را تحمل کنم.»
پیرزن گفت: «او چه طور می‌فهمد که تو به هواخوری رفته‌ای؟ زیاد سخت نگیر.»
پیرزن گفت و گفت تا زردپری را رام کرد. هر دو بیرون رفتند. زردپری که نمی‌دانست پیرزن چه خوابی برای او دیده، آسوده و آرام کنار او به راه افتاد. پیرزن داریه‌اش را برداشت و در ساحل که می‌رفتند، می‌زد و می‌خواند. مردانِ پسر پادشاه تا صدای داریه‌ی پیرزن را شنیدند، پی بردند که او کار خودش را کرده است. کشتی را پیش آوردند تا رسیدند نزدیک زردپری و پیرزن. خوب که نزدیک شدند، آمدند و زردپری را گرفتند و به کشتی بردند. زردپری هرچه فریاد زد و کمک خواست، هیچ فایده‌ای نداشت و کسی صدای او را نشنید. پیرزن آسوده و آرام با مردها حرف می‌زد. زردپری پی برد که چه اشتباهی کرده و تمام حرف‌های پیرزن دروغ و فریب بوده، اما دیگر فایده نداشت و کار از کار گذشته بود. کاری است که شده و باید ساخت.
زردپری و پیرزن را این جا داشته باشید و بشنوید از شیرافکن.
شیرافکن از شکار که برگشت، دید نه پیرزن است و نه زردپری. تعجب کرد که این‌ها کجا رفته‌اند. اما به خود گفت که شاید رفته‌اند در ساحل بگردند. باز به خود گفت که زردپری بی‌اجازه جایی نمی‌رود. به ناچار صبر کرد تا بیایند. ساعت‌ها گذشت و گذشت، اما از آن‌ها خبری نشد. عاقبت دل نگران شد که چه اتفاقی افتاده، که ناگهان دردی در بدنش احساس کرد. رفت به خانه‌ی جمشید و پی برد که او به خواب چهل روزه رفته است. به زنش گفت: «هر وقت بیدار شد، بفرستش پیش من.»
تب شیرافکن هر لحظه بیشتر می‌شد. تا سرانجام طوری شدت گرفت که او را در بستر انداخت. رنگ او روز به روز زردتر و حالش نزارتر می‌شد. تا طوری بیمار شد که یکی دو روز بیشتر به مرگ او نمانده بود، که جمشید بیدار شد و کنار بستر او آمد. پی برد که هرچه هست، کار پیرزن است. دست به او کشید و دید که خنجرش نیست. جمشید اطراف را گشت و آن را در چاه قصر پیدا کرد. شروع کرد به پاک کردن خنجر، اما هر کاری می‌کرد، خنجر پاک نمی‌شد. شیرافکن که آخرین روزهای زندگی را می‌گذراند، گفت: «این خنجر با روغن مخصوص پاک می‌شود. روغنش هم در سرزمین ماست. روزی هم که مهمان پادشاه جنگلی‌ها بودیم، حس کردم که همین روغن در غذای آن‌ها هم هست. اگر بتوانی این روغن را پیدا کنی، من سالم می‌شوم. دیگر این که موی دیوها را آتش بزن که کارشان دارم.»
جمشید دست به کار شد. موی دیوها را آتش زد و آن ها بی‌درنگ حاضر شدند. آن‌ها را پیش شیرافکن برد و خودش رفت تا روغن بیاورد. شیرافکن به دیوها خبر داد که پیرزنی با حیله و فریب زردپری را برده و آنها باید بروند و او را پیدا کنند. دیوها قبول کردند و به راه افتادند تا رد و اثری از زردپری پیدا کنند.
اما بشنوید از زردپری که تا به دربار پادشاه رسید، هرکس او را می‌دید، چه مرد و چه زن، چه پیر و جوان، انگشت حیرت به دهان می‌گرفتند. زیبایی او زبانزد عام و خاص شد. پسر پادشاه هم تا چشمش به صورت او افتاد، مات و حیرت زده ماند و زانو زد و زمین را به شکرانه‌ی وصل زردپری بوسید. در این لحظه پیرزن آمد و گفت: «من کار خودم را کردم. حالا وقت آن رسیده که تو به قولت وفا کنی و حکومت ولایت را به من بدهی.»
پسر پادشاه گفت:‌«صبر کن تا عروسی کنیم. بعد با هم حرف می‌زنیم.»
زردپری تا این حرف را شنید، به پسر پادشاه گفت: «شرط مردی نیست که با زن مردم عروسی کنی.»
پسر پادشاه گفت: «تو چه طور زن مردمی که با این پیرزن به این جا آمدی؟»
زردپری تمام ماجرا را برای پسر پادشاه تعریف کرد که چه طور پیرزن او را فریب داده و با خودش آورده است. پسر پادشاه تا حرف‌های زردپری را شنید، گفت: «این که بد شد. حالا من چه کار کنم؟»
پیرزن گفت: «غصه نخور. مرگ شوهرش رسیده و همین یکی دو روزه می‌میرد.»
پسر پادشاه گفت: «چه طور می‌میرد؟»
پیرزن ماجرای خنجر شیرافکن و این که جان او به خنجر بسته است و اگر زنگ بزند، می‌میرد، همه را برای پسر پادشاه تعریف کرد. زردپری تا این‌ها را شنید، اعتمادش به همه چیز از بین رفت. با خودش گفت وقتی پیرزنی که پایش لب گور است، این طور مردم را فریب می‌دهد و زندگی‌شان را از بین می‌برد، چه طور می‌شود به دیگران اعتماد کرد که آدم را فریب ندهند. وقتی پی برد که اشتباه کرده و دیگر راه برگشتی نیست، زد زیر گریه. بعد رو کرد به پسر پادشاه و گفت: «حالا که این طور شده اجازه بده که اگر شوهرم مرد، تا چهل روز عزاداری کنم. در این چهل روز نمی‌توانم عروسی کنم.»
پسر پادشاه قبول کرد که چهل روز منتظر بماند. از طرفی زردپری از غم و غصه روز به روز لاغرتر و نزارتر می‌شد. روزی از شدت غصه رفته بود پشت بام که دو کبوتر آمدند و روی بام نشستند. زردپری تا آن‌ها را دید، گفت: «ای کبوترها! خوش به حالتان! شما خوشبخت هستید که آزاد و رها پرواز می‌کنید. منِ بدبخت را بگو که چه طور اسیر دست نامردها شده‌ام.»
ناگهان هر دو کبوتر معلقی زدند و شدند دیو. زردپری دیو را شناخت و از او احوال شیرافکن را پرسید. دیوها گفتند که شیرافکن مریض شده و ما را فرستاده تا تو را پیدا کنیم. جمشید هم رفته تا روغن بیاورد و خنجر را پاک کنند. زردپری گفت: «به شیرافکن بگو که من از پسر پادشاه چهل روز مهلت گرفته‌ام که فردا تمام می‌شود. هر طور شده، خودش را برساند.»
دیوها گفتند که غصه نخور. ما او را می‌آوریم. بعد معلقی زدند و دوباره کبوتر شدند و پریدند و رفتند. زردپری خوشحال شد که هنوز بختش بلند است.
از طرفی دیوها رسیدند به قصر شیرافکن. جمشید هم رسیده بود و خنجر را روغن زده بود و حال شیرافکن هم خوب شده بود. تا دیوها را دید، گفت: «خوب. چه کار کردید؟ زردپری را پیدا کردید؟»
دیوها گفتند که او را پیدا کرده‌اند و در قصر پسر فلان پادشاه است. شیرافکن تا قصه‌ی زردپری را شنید، گفت:‌«حرکت کنیم. نباید فرصت را از دست داد.»
جمشید گفت: «بنشین پشت من و چشمت را ببند.»
شیرافکن بر پشت او نشست و چشمش را بست. چند لحظه بعد که چشم باز کرد، دید در قلمرو پادشاهی دیگری است. رفتند و لباس خود را عوض کردند و لباس‌های کهنه پوشیدند. در شهر غلغله بود و همه می‌گفتند که پادشاه به خاطر عروسی پسرش و زردپری ضیافت برپا کرده و به مردم فقیر غذا می‌دهد. شیرافکن و دوستانش هم به قصر رفتند و میان غریبه‌ها نشستند. موقع غذا خوردن که رسید، خبر آوردند که هرکس می‌خواهد که شاهد عقد زردپری و پسر پادشاه باشد، آماده شود. شیرافکن زود آماده شد و جلو رفت. سر سفره‌ی عقد، شیرافکن خود را به زردپری نشان داد. زردپری تا او را دید، فریاد کشید و خود را در آغوش شیرافکن انداخت. پادشاه تا این حالت زردپری را دید، رو به شیرافکن کرد و گفت:‌ «شما کی هستید؟ از کجا آمده‌اید؟»
زردپری گفت: «این شوهر من است.»
پادشاه دستور داد که شیرافکن را دستگیر کنند و به زندان بیندازند. در این لحظه جمشید و هر دو دیو بلند شدند و شروع کردند به زدن مأمورهای پادشاه. دیوها بعد دست به هم دادند و ستون قصر را ویران کردند. پادشاه تا دید قصرش دارد ویران می‌شود، از ترس پا گذاشت به فرار. پسر پادشاه که به دام افتاده بود، شروع کرد به ناله

عبارات مرتبط با این موضوع

میگنا زمان اعلام نتایج آزمون ورودی مدارس استعدادهای نتایج آزمون ورودی مدارس استعدادهای درخشان اواخر نیمه اول خرداد اعلام کرد پریا قصه‌ ی دخترای ننه دریا احمد شاملو — ،قصهی سبزپری زردپری ،قصهی سنگِ صبور، بُز روی قصهٔ سبزپری زردپری ، خال قرمز شش ماه زندان برای عدد زردپر ماهی زردپری که هم اکنون در برخی از نقاط مانند لار به یک ویروس برای خال قرمز بومی منطقه ♥̉̉̉پـــاتـــوق بلـــوچ♥̉̉̉ ستط، سرخ پری زردپری، شترسواری، قایم بازی، کَودی کَودی، کیچ زور، گل بازداشت صیاد متخلف همراه قزل آلای خال قرمز و زردپر در دوست عزیز این زردپری که میبینید دست به گل همین دوستان به اصطلاح ماهیگیر ورزشی است که این از زردپری ‌ها نقّال ♥̉̉̉پـــاتـــوق بلـــوچ♥̉̉̉ مروری بر بازی های بومی محلی چابهار ستط، سرخ پری زردپری، شترسواری، قایم بازی، کَودی کَودی، کیچ زور، گل نفرین زمین جلال آل احمد — نفرین زمین این صدمین کتاب غیر درسی بود تو زندگیم که خوندمش و واقعا با سلام لطفا از سایت جدید و در حال طراحی پرنس دیتا بازدید کرده و نظرات خود را برای بهبود کیفت نگاهی به کتاب «ادبیات مکتبخانه‌ای ایران» بدون شناخت ادبیات خبرگزاری فارسگروه کتاب و ادبیات به تازگی کتاب «ادبیات مکتبخانه‌ای ایران» در سه جلد از سوی


ادامه مطلب ...

رسول خدا این دعا را به حضرت زهرا آموخت

[ad_1]
بامداد-رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم به فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمودند :

ای دخترم ! آیا می خواهی دعایی بیاموزمت که هیچ کس آن را نخوانده جز اینکه دعایش استجابت شده باشد و هیچ جادو در آن جایز نیست و هیچ دشمنی قادر به سرزنشت نیست و شیطان از تو دور شود و خدای مهربان از تو روی نگرداند و قلبت مضطرب نشود و دعایت رد نشود
و همه حوائجت برآورده شود .

re1772

دعایی که رسول خدا به فاطمه زهرا آموخت

پاسخ داد : پدرم این ( دعا ) برای من از دنیا و هر چه در آنست دوست داشتنی تر است .
فرمود : این دعا را می گویم :
یَا أَعَزَّ مَذْکُورٍ وَ أَقْدَمَهُ قِدَماً فِی الْعِزِّ وَ الْجَبَرُوتِ یَا رَحِیمَ کُلِّ مُسْتَرْحِمٍ وَ مَفْزَعَ کُلِّ مَلْهُوفٍ إِلَیْهِ

یَا رَاحِمَ کُلِّ حَزِینٍ یَشْکُو بَثَّهُ وَ حُزْنَهُ إِلَیْهِ یَا خَیْرَ مَنْ سُئِلَ الْمَعْرُوفُ مِنْهُ وَ أَسْرَعَهُ إِعْطَاءً یَا مَنْ

یَخَافُ الْمَلَائِکَةُ الْمُتَوَقِّدَةُ بِالنُّورِ مِنْهُ أَسْأَلُکَ بِالْأَسْمَاءِ الَّتِی یَدْعُوکَ بِهَا حَمَلَةُ عَرْشِکَ وَ مَنْ حَوْلَ

عَرْشِکَ بِنُورِکَ یُسَبِّحُونَ شَفَقَةً مِنْ خَوْفِ عِقَابِکَ وَ بِالْأَسْمَاءِ الَّتِی یَدْعُوکَ بِهَا جَبْرَئِیلُ وَ مِیکَائِیلُ

وَ إِسْرَافِیلُ إِلَّا أَجَبْتَنِی وَ کَشَفْتَ یَا إِلَهِی کُرْبَتِی وَ سَتَرْتَ ذُنُوبِی یَا مَنْ أَمَرَ بِالصَّیْحَةِ فِی خَلْقِهِ‏

فَإِذا هُمْ بِالسَّاهِرَةِ مَحْشُورُونَ وَ بِذَلِکَ الِاسْمِ الَّذِی أَحْیَیْتَ بِهِ الْعِظَامَ وَ هِیَ رَمِیمٌ أَحْیِ قَلْبِی

وَ اشْرَحْ صَدْرِی وَ أَصْلِحْ شَأْنِی یَا مَنْ خَصَّ نَفْسَهُ بِالْبَقَاءِ وَ خَلَقَ لِبَرِیَّتِهِ الْمَوْتَ وَ الْحَیَاةَ وَ الْفَنَاءَ

یَا مَنْ فِعْلُهُ قَوْلٌ وَ قَوْلُهُ أَمْرٌ وَ أَمْرُهُ مَاضٍ عَلَى مَا یَشَاءُ أَسْأَلُکَ بِالاسْمِ الَّذِی دَعَاکَ بِهِ خَلِیلُکَ حِینَ

أُلْقِیَ فِی النَّارِ فَدَعَاکَ بِهِ فَاسْتَجَبْتَ لَهُ وَ قُلْتَ‏ یا نارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً عَلى‏ إِبْراهِیمَ‏ وَ بِالاسْمِ

الَّذِی دَعَاکَ بِهِ مُوسَى‏ مِنْ جانِبِ الطُّورِ الْأَیْمَنِ‏ فَاسْتَجَبْتَ لَهُ وَ بِالاسْمِ الَّذِی خَلَقْتَ بِهِ عِیسَى

مِنْ رُوحِ الْقُدُسِ وَ بِالاسْمِ الَّذِی تُبْتَ بِهِ عَلَى دَاوُدَ وَ بِالاسْمِ الَّذِی وَهَبْتَ بِهِ لِزَکَرِیَّا یَحْیَى وَ بِالاسْمِ

الَّذِی کَشَفْتَ بِهِ عَنْ أَیُّوبَ الضُّرَّ وَ تُبْتَ بِهِ عَلَى دَاوُدَ وَ سَخَّرْتَ بِهِ‏ لِسُلَیْمانَ الرِّیحَ‏ تَجْرِی بِأَمْرِهِ‏ وَ

الشَّیاطِینَ‏ وَ عَلَّمْتَهُ مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ بِالاسْمِ الَّذِی خَلَقْتَ بِهِ الْعَرْشَ وَ بِالاسْمِ الَّذِی خَلَقْتَ بِهِ الْکُرْسِیَّ

وَ بِالاسْمِ الَّذِی خَلَقْتَ بِهِ الرُّوحَانِیِّینَ وَ بِالاسْمِ الَّذِی خَلَقْتَ بِهِ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ وَ بِالاسْمِ الَّذِی خَلَقْتَ

بِهِ جَمِیعَ الْخَلْقِ وَ بِالاسْمِ الَّذِی خَلَقْتَ بِهِ جَمِیعَ مَا أَرَدْتَ مِنْ شَیْ‏ءٍ وَ بِالاسْمِ الَّذِی قَدَرْتَ بِهِ عَلَى

کُلِّ شَیْ‏ءٍ أَسْأَلُکَ‏ بِحَقِّ هَذِهِ الْأَسْمَاءِ إِلَّا مَا أَعْطَیْتَنِی سُؤْلِی وَ قَضَیْتَ حَوَائِجِی یَا کَرِیمُ

 

منبع : بحارالانوار ج ۹۲ ص ۴۰۵ و ۴۰۶
azkarelahi.ir

 

نوشته رسول خدا این دعا را به حضرت زهرا آموخت اولین بار در بامداد پدیدار شد.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان


عبارات مرتبط با این موضوع

اشعار فاطمی حضرت فاطمه زهرا ساشعار فاطمی حضرت فاطمه زهرا س سلام من به تو یا صاحب الزمان مهدیعج به آن گل زیبای ذکر و دعا دعا این دعای شریف از امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف نقل شده و هر کس آن را زیاد بخواند نماز یک شنبه ماه ذی القعده رسول خداصلى الله علیه وآله کیفیّت نماز را این گونه بیان فرمود که، در روز یکشنبه غسل معجزه دات کام۲زنده شدن مرده به دست علیعبه اذن خدا میثم تمارگویدمن درحضورمولایم بودم ومردم دارو و درمان با قرآن و ادعیهبخش دوم – سیب سلامتمن یک هفته است زبانم قارچ زده واقعا درد مى کشم حتى اب خوردنم هم با زجره تو رو خدا دعا ذکر و دعا گویند جهت دزدیده شده و مالی که گم شده، هفت یا هفتاد مرتبه این ذکر را بخوانند بی شک به چرا باید کارها را با نام خدا شروع کرداین معنا در کلام خدای تعالی نیز جریان یافته ، خداوند متعال کلام خود را به نام خود که معجزات حضرت محمدص معجزه دات کام۳گم شدن شتر رسول خدا ص روزى شتر رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله گم شد منافقین طعنه عرفان علامه قاضی ذکراسماء الهی مربوط به بزرگی و توانگری هر کسی هزار بار این اسم مقدس یا مالک را السلام علیک یا فاطمة الزهراءبه خدا قسم اى یزید، هر چه کردى بازگشت آن به سوى خودت خواهد بود، چرا که تو جز پوست خود دعایی که حضرت زهرا س به سلمان آموخت در خطبه هفتم، حضرت زهرا خطاب به رسول خدا ص را در زهرا س این دعا را به من دعایی که رسول خدا به فاطمه زهرا آموخت دعاییکهرسولخدا دعایی که رسول خدا به فاطمه زهرا آموخت این دعا را می دعایی که رسول خدا به فاطمه زهرا غریبانه دعایی که حضرت زهراس به سلمان آموخت دعایی که حضرت زهراس به سلمان آموخت رسول خدا ص را در زهرا س این دعا را به من دعایی که حضرت زهراس به سلمان آموخت اگر می‌خواهی روز قیامت دعایی که حضرت زهراس به سلمان آموخت و رسول خدا ص را زهرا س این دعا را به من دعا و نیایش دعایی که حضرت زهرا سلام الله علیها که به امام دعایی که حضرت زهرا سلام الله هر کس آن دعا را بخواند به خدا سوگند که این برای من دعایی که رسول خدا به فاطمه زهرا آموخت دعایی که رسول خدا به فاطمه زهرا آموخت دعایی که رسول خدا به فاطمه زهرا آموخت رسول خدا ص به فاطمه زهرا س فرمودند ای این دعا را دعا و نیایش مطالب ادعیه مربوط به حضرت فاطمه سلام الله علیها نماز توسّل به حضرت زهرا الله» بگوید و بعد این دعا را شده بود، به رسول خدا صلى الله گنجینه ی دعا در بعضی از کتب این دعا از حضرت رسول را هر روز ورد خود کند و به حضرت زهرا ع از رسول خدا داستان تعلیم تسبیحات حضرت زهرا س چیست؟ شهر سوال کاش نزد پدرت رسول خدا فضیلت تسبیحات حضرت زهرا بود، پیامبر آن را به فاطمه می آموخت ‫نماز نور چشم پیامبر ص ‬ در فضیلت این سوره از رسول خدا صلی الله حضرت زهرا بر درک بدارد این شب را به دعا و نماز


ادامه مطلب ...