به شبکههای اجتماعی هم معتاد نیست و ناراحت است چرا بیاجازه مدام در گروههای تلگرامی وی را اضافه میکنند و او هر شب ناچار است این گروهها را پاک کند. اینها بخشهایی از گفتوگوی ما با این بازیگر تلویزیون، سینما و تئاتر است که در ادامه میخوانید.
شما اوقات فراغت خود را چطور سپری میکنید؟
البته من اوقات فراغت کم دارم، در نتیجه باید بگویم دوست دارم این اوقات را طوری سپری کنم که سفر بروم و جاهایی که ندیدهام را تجربه کنم. زمانهایی هم که برای من اوقات فراغت محسوب میشود روزهایی است که سر کار نمیروم و فیلمها و سریالهای محبوبم را میبینیم و کتاب میخوانم.
ظاهرا شما خیلی اهل کتاب هستید. چون در یک ویدئو که به معرفی کتاب اختصاص داشت همراه با همسرتان آقای امین زندگانی نقشآفرینی کردید. این علاقه شما به کتاب در کجا ریشه دارد؟
مادر خیلی کتابخوانی داشتم. از همان بچگی به مطالعه علاقه داشتم. البته با ترتیب درست کتاب نخواندم، یعنی این طور نبوده که سیر مطالعاتی درستی داشته باشم؛ مثلا در ده سالگی تولستوی رومن رولان نخوانم. من در آن سن این کتابها را میخواندم. کمی زود بود. یادم هست هشت سالگی کتابی از پدرم هدیه گرفتم که نامههای جواهر نعل نهرو به دخترش بود. پدرم این کتاب را به من هدیه داد به این جهت که نامههای یک چهره مشهور به دخترش بود، اما در همان موقع آن را خواندم. بعدها در دبیرستان توانستم سلیقهام را هم پیدا کنم. با این حال متفاوت میخوانم. مثلا برخی میگویند فقط رمان یا کتابهای تاریخی میخوانند، اما من متفاوت میخوانم. مثلا از شهر کتاب که خرید میکنم، مشورت میگیرم چون با بعضی از کتابها آشنایی ندارم.
مادر و پدرتان در قید حیات هستند؟
مادرم بله، اما پدرم وقتی ۱۱ ساله بودم در زلزله رودبار فوت کردند.
خدا رحتمتشان کند. چقدر با همسرتان وقت میگذرانید؟ با توجه به اینکه همسرتان همکارتان است.
خیلی سعی میکنیم با هم وقت بگذرانیم. اما شرایط کاری ما بیانصافی است. مثلا ۱۶ روز شبکاری داشتم اما امین روزکار بود. طوری بود که همدیگر را نمیدیدیم. اما سعی میکردیم همان زمان کوتاه را هم طوری مدیریت کنیم که باهم صبحانه بخوریم. وقتی هردو سر کار میرویم این مشکلات پیش میآید. من ترجیح میدهم نوبتی سر کار برویم.
ما خوشحالیم که شما در صلح و صفا زندگی میکنید متاسفانه زندگی برخی زوجهای هنری تداوم ندارد. همین موضوع دامن میزند به ذهنیت علاقهمندان که میگویند زوجهای هنری نمیتوانند با هم زندگی کنند. به نظر شما علت این جداییها چه میتواند باشد؟
این یک اتفاق همهگیر است. تحملها کم شده، صبوری پایین آمده، خودخواهیها زیاد شده، شرایط مالی و بسیاری مسائل دیگر هم هست. از طرفی برخی ازدواجها اشتباه شکل گرفته است. خیلیها برای اینکه بیشتر با هم باشند ازدواج کردند و روابط عمیقی با هم ندارند. این در کل جامعه هست اما ما جلوی چشم مردم هستیم و همه زود میفهمند فلان زوج جدا شدند. البته در شغل ما آسیبها هم بیشتر است.
نظرتان درباره این همه عمل جراحی زیبایی بخصوص در مورد بازیگران زن چیست؟
وحشتناک است. ما به چهرههای مختلف نیاز داریم. همه قرار نیست زیبا باشند. درحالی که اسمش زیبایی هم نیست، بیشتر شبیه یک چیز ترسناک است. متاسفانه اپیدمی شده است. این آدمها بیشتر از جراح به روانکاو نیاز دارند تا خودشان را بیشتر دوست داشته باشند و به خودشان بیشتر احترام بگذارند. اگر بنا به این چیزها باشد من خیلی زودتر باید میرفتم فکم را عمل میکردم یا پوستم را میکشیدم. اما ما به هنرمند زشت هم نیاز داریم. احساس میکنم تعداد هنرپیشههایی که نقش منفی باید بازی کنند روز به روز بیشتر میشود، چون دخترهای خوشگل ما کاری با صورتشان میکنند که باید نقش منفی بازی کنند.
چقدر اهل شبکههای اجتماعی هستید؟
پیگیری میکنم، اما اصلا معتاد نیستم. از آن دسته آدمهایی نیستم که گوشی مدام کنار دستم باشد و چک کنم تلگرام و اینستاگرام چه خبر است. از طرفی خیلی ناراحت میشوم فرهنگ این چنینی وجود ندارد و بدون اینکه اجازه بگیرند مدام آدم را در گروههای مختلف اضافه میکنند. تنها کاری که میکنم این است که هر شب این گروهها را پاک کنم.
آزاده آل ایوب یکی از اولین خالههای تلویزیونی است. او از سال ۷۹ تا ۹۵ با اجرای برنامه رنگین کمان به اوج رسید و توانایی خود را در اجرا و ارتباط با بچهها نشان داد.
آل ایوب از موفق ترین مجریانی است که توانسته، حضور کودکان برنامههای متنوعی اجرا کند. خودش میگوید عاشق بچه هاست ودوست دارد برای آنها برنامه اجرا کند وبه همین دلیل سعی میکند همه انرژی اش را بگذارد وبرنامه جذابی را برای آنها پدید آورد.
در یک روز زمستانی با آزاده آل ایوب، مهربان و خوش صحبت که خاطرات کودکی خیلی از بچهها را ساخته است به گفتوگو نشستهایم؛ یک گپ و گفت دوستانه و بدون تعارف!
کودکی شما با چه حال و هوایی گذشت؟
دوران کودکی من مثل خیلیها؛ دوران بسیار شیرینی بود. از همه مهمتر در کنار جمع خانواده سپری شد. خیلی از چیزهایی را که امروز وجود ندارد تجربه کردیم؛ مثل سفر دسته جمعی، دسته جمعی پای یک سفره نشستن، گپ و گفت و با هم خندیدن. ما برای بازی کردن تنها نبودیم، همبازی داشتیم؛ چیزی که امروز خیلی از بچهها ندارند.
به نظر خودتان کودک درون شما چند ساله و در چه حال است؟
کودک درون من به سن بلوغ رسیده و ۹ ساله است. هم احساس بزرگ شدن دارد و هم احساس کودکی میکند. بچهای است که دیگران قبولش دارند و در عین حال میتواند شیطنت کند. در عین حال چون هنوز کوچک است از خطاهایش میگذرند. دیدم نسبت به ولینعمتم خدا همین است: من همان بچه کوچک هستم که در زندگی به من فرصت داده راه درست و اشتباه را انتخاب کنم.
بچههای امروز به چه مجری نیاز دارند؟
از همه مهمتر باید خودش باشد، صادق باشد و فیلم بازی نکند. بعضیها واقعا بچهها را دوست ندارند و به خاطر جذابیتهای این راه وارد این کار میشوند. شاید استعداد داشته باشند، ولی چون قلبشان با بچهها یکی نیست نمیتوانند خیلی موفق شوند. مجری باید بچهها را خیلی دوست داشته باشد، قدرت ارتباط برقرار کردن با کودک را داشته باشد، کودک درونش صد درصد زنده باشد، حوصله و اعصاب قوی داشته باشد، آنها را سرزنش نکند. بچههای امروز ناخوآگاه به سمتی گرایش پیدا کردند که حرفهایی میزنند، بازیهایی را انتخاب میکنند، با سختافزارها و نرمافزارهایی آشنا هستند که ما حتی اسمش را نمیدانیم و اینها برای ما عجیب است. ما باید بپذیریم شرایط آنها با ما متفاوت است و آنها را درک کنیم. باید به آن عشق بورزیم. وقتی میخواهد چیزی به آنها بگوید فکر نکند کار مجری فقط این است که بیاید و حرف بزند. باید حرفهایش را بیشتر با زبان بدن به بچهها بگوید تا با حرف زدن. من با تو یکی هستم، درک میکنم و دوستت دارم.
یک مجری کودک تا چه زمانی و سنی میتواند به اجرای کودک ادامه دهد؟ با این که از یک سن به بعد نباید کار کودک انجام داد موافقید؟
ابدا! (میخندد) مگر فوتبال است؟ مگر من بازیکن فوتبالم؟ یادم میآید قبلاً میگفتند در اوج کنار بکش! این یعنی به فکر خودت بودن. آمدن و انجام دادن کاری برای در خاطرهها ماندن. اگر هدفت بچهها هستند باید تا وقتی نفس در سینه داری کار کنی. هر کسی برای بچهها کار میکند با دلش کار میکند. میگویند:«عجب! شما پیر نمیشی، شما چقدر جوون موندی! و…» این به خاطر انرژی است که از بچهها دریافت میکنی. تا زمانی که توانمندی باید کار کنی. به صورت مجریهای زمان کودکی ما که نگاه کنی توی صورتشان محبت و عشق موج میزند. پس نمیتوانی بگویی این مجری چون سنش بالا رفته دیگر نباید کار کند. میتوانی یک مادربزرگ گوگولی برای بچهها باشی که دامنت را پهن کنی، بچهها رویش بنشینند. قربان صدقه شان بروی و برایشان قصه بگویی.
در این سالها چه تغییری کردهاید؟
اگر به ۱۰ ، ۱۵سال پیش نگاه کنم میگویم امروز از هیچ چیزی متعجب نمیشوم، انتظار هر چیزی را دارم. به هیچ چیز دل خوش نمیکنم. حتی رنگین کمانی که از آن عبور کردم. چون دنیا شبیه یک دلقک سیرک است. حواسم جمع است که مرا بازی ندهد. با رنگ و لعابش به وجد بیایم ولی یادم باشد که محدودیت زمانی دارد. خیلی زیاد دلم برای اجرای بچهها و زمان آمدن بچهها تنگ میشود.رنگین کمان با وجود شکوهمند بودنش رنجها و مشقتهای زیادی هم داشت. به خاطر بچهها تحمل کردم و خواهم کرد. امروز دوری را تحمل میکنم. مطمئنم این فصل هم تمام میشود و درختان شکوفه میدهند.
به نظر شما خاله نرگس چقدر شبیه آزاده آلایوب است؟
خاله نرگس یک جاهایی جا میماند، مثل الان که در تلویزیون کار نمیکند. وابسته، دلبسته، جاه طلب، رویاپرداز، وحشتناک احساساتی و لطیف است. به نظرم دائم مثل سیندرلا کفشش را جا میگذارد تا سرنوشت بهتری پیدا کند. آزاده واقعگراست، پذیرفته هر گل زندگی خاری دارد. دختری رویاپرداز و بی فکر نیست، خیلی قویتر شده است، اینقدر که حتی یک قدمی فتح قله هم سقوط کند میگوید فدای سرم! ولی خاله نرگس زار زار گریه میکند. (میخندد)
دغدغه شما برای بچههای امروز چیست؟
تنهایی بچهها! متأسفم که این را میگویم، ولی اگر از روانشناسان بزرگ بپرسیم میگویند افسردگی ویژهای در بچهها وجود دارد. این درد خیلی بزرگی است که دلیلش تنهایی بچههاست. من به والدین خرده نمیگیرم، شاید شرایط اقتصادی و تربیتی ایجاب نمیکند که تعداد بچهها بیشتر باشد. اما این تک فرزندی، ارتباط نداشتن با فامیل و همسایه، زندگی آپارتمانی (بچهها نباید بدوند، باید ساکت باشند و انرژیهایشان را نمیتوانند تخلیه کنند)، گاهی والدین فقط دغدغه سیر کردن شکم بچهها را دارند؛ بطن وجودی بچهها تغذیه نمیشود. دلم میخواهد کاری را که انجام میدهم سوخت و ساز درونی روح بچهها باشد.
یک نکته طلایی به پدر و مادرها
ناگهانی تصمیم به بچهدار شدن نگیرید. اگر بچهدار شدید مسئولیت آن را بپذیرید. بچه خوب یا بد شود، نشانهای از وجود شماست. در جهت رشد و نمو او نه تنها زمان تولد بلکه تا کهنسالی او مسئول هستید.
با حذف خاله و عموهای تلویزیونی موافقید؟
هرس کردن خالهها و عموها خوب بود، ولی کاملاً از ریشه زدنش نه. خاله نرگس ناگهان بشود نرگس؟! یعنی هویت او را بگیریم. خیلی از بچهها الان عمو، عمه، خاله، دایی ندارند. حداقل اینطور میفهمند مثلا دایی(برادر مامان) یعنی چه؟ (باخنده) و این که حیف است شخصیتهایی که پرورش دادید و بچهها آنها راپذیرفته و محبوبند، خاطره و نوستالژی هستند را کنار بگذاریم. اگر در برنامههای مناسبتی مثل ماه رمضان و تحویل سال به سلیقهاش احترام نگذاریم دیده نمیشود. گاهی یک برنامه ارزان با مجری محبوب، رضایتمندی و درصد مخاطب بالا دارد.
منبع : جام جم آنلاین
مرتضی حیدری Morteza Heidari متولد ۲۷ خرداد ۱۳۴۷ در تهران است. او مجری، مصاحبه کننده و گویندهٔ اخبار تلویزیون رسمی جمهوری اسلامی ایران است.
حیدری بیشتر بدلیل اجرای برنامه «گفتگوی ویژهٔ خبری» در شبکهٔ دوم سیما معروف شد. حیدری در مهر ماه ۱۳۸۸ در یک سفر جنجالی از ایران خارج شد که توجه رسانههای ایرانی را به خود جلب کرد. وی در مصاحبهای تلویزیونی اعلام کرد که در خارج از ایران مشغول ادامه تحصیل است.
وی دانشآموخته مقطع کارشناسی در رشته فیزیوتراپی از دانشگاه تهران و مقطع DBAA در رشته مدیریت است.طی سالهای اخیر شایعات زیادی در خصوص اختلاس و پناهندگی مطرح شد که وی در مصاحبهای تمام این شایعات را منکر شد.
مرتضی حیدری با آن مصاحبههای معروفش با رئیسجمهور و آن لبخندهای معروفترش در مقابل پاسخهای احمدینژاد، به طور بالقوه پتانسیل تبدیل شدن به تیتر اخبار را داشت، چه برسد به اینکه یکی از این مصاحبهها بعد از ماجرای قهر ۱۱ روز رئیس دولت باشد و این بار بر خلاف دفعات قبل، حتی اصولگرایان و دوستان سابق رئیسجمهور نیز از او انتظار پرسیدن سوالات چالشی داشته باشند.
مصاحبه آخر حیدری با رئیسجمهور خیلیها را علیه او شوراند. انتظار چالش با رئیسجمهور در فضایی که حتی روی تلویزیون هم به روی او باز شده بود و تقریباً همهروزه شاهد تکهپرانیهای برخی بخشهای خبری به دولت بودیم، از سوی منتقدان چندان بیراه نبود، اما به هر حال شاید حیدری نیز معذوریتهایی داشت که باید مورد توجه قرار میگرفت.
البته در این مدت شائبهها و شایعههای متعدد دیگری نیز در ارتباط با حیدری در برخی رسانهها مطرح شد و شاید یکی از عوامل مجاب شدن وی به گفتوگو هم همین مسئله بود، که «گاهی اوقات سکوت حمل بر صحت میشود».
در این مصاحبه هدفمان این بود که با صراحت هر آنچه که در گوشه و کنار در مورد حیدری گفته میشود را به او بگوییم و پاسخهای او را بشنویم، همین کار را هم کردیم.
او هنگام برداشتن برگه های داخل گلدان و با دیدن دو برگه چسبیده به هم، آنها را به داخل گلدان برگرداند و برگه ای دیگر گرفت و همین امر، باعث اعتراض برخی از ستادهای نامزدها شده و موضوع تقلب مجری را مطرح کردند. در حالیکه او کاری عادی را انجام داد و بخاطر درآوردن دو برگه، باید آنها را برمی گرداند و قرعه ای جدید را بر می داشت .
مرتضی حیدری در سن ۴۵ سالگی ازدواج کرد. همسر او زهره کاظمی نام دارد. خانم کاظمی دکتر متخصص زنان می باشد و اهل سیستان و بلوچستان است.
دکتر زهره کاظمی نیز با بیان این که اهل استان سیستان و بلوچستان است گفت: خانم دکتر مظاهری که در یکی از دانشگاه های فرانسه درس می خواندند و با آقای حیدری آشنایی داشتند ایشان را به من معرفی کردند. خوشبختانه آقا مرتضی در کارهایم خیلی به من کمک می کند. چون درس های من در حال حاضر خیلی سنگین است و مسوولیت هایم بیشتر شده است.
یکی از گفتگوهای مرتضی حیدری:
«من اگر اعتباری در میان مردم و همکاران رسانهای کسب کردهام، از رهگذر گفتوگوی ویژه خبری بوده است و وظیفه حرفهای حکم میکند، آن را برای همین برنامه صرف کنم.»
آقای حیدری شما مجری برنامه «گفتوگوی ویژه خبری» هستید و شاید بتوان گفت که مردم این برنامه را به نام شما میشناسند، به عنوان اولین سوال میخواهم بدانم از نظر شما ویژه بودن یک گفتوگو به چیست؟
گفتوگوی ویژه خبری از اول این اسم را نداشت، در ابتدای تاسیس نام آن گزارش خبری بود. بعد از یک مدت نام آن به مصاحبه ویژه و بعدتر به گزارش ویژه تغییر یافت. از آبان ۷۸ که برنامه راه افتاد فکر میکنم حدودا ۶-۷ ماهی طول کشید که ما اسامی مختلفی را برای این برنامه امتحان کنیم تا به این اسم رسیدیم. در مورد نامها و معانی بحثهای زیادی صورت گرفت، نام انتخاب شده باید با اهدافی که ما از این برنامه داشتیم، مطابقت میداشت. «گفتوگوی ویژه خبری» در نهایت انتخاب شد به این دلیل که اولاً ما اصرار داشتیم گفتوگو حتماً باید خبری باشد. یعنی اصرار داشتیم طوری باشد که مخاطب منتظر بررسی مهمترین اتفاق خبری روز در برنامه هر شب ما باشد. بر کلمه «گفتوگو» اصرار داشتیم به این دلیل که برنامه یک مصاحبه صرف نبود و در نهایت این برنامه از این جهت «ویژه» بود که نگاه خاص به موضوع مورد بحث میشد. شاید قبل از این برنامه، برنامه مشابهی در سازمان وجود نداشت، شاید که نه حتما چنین برنامهای وجود نداشت. معمولاً برنامهها از این جنس همه ضبطی بودند و در آنها همه چیز اعم از سوالات و جوابها از قبل مشخص بود. نکته دیگر این بود که ما سعی میکردیم در هر موضوعی طرفین ماجرا را بیاوریم. حتی در خیلی از موارد اگر در برنامه به هر دلیل، یکی از طرفین نبودند، من سعی میکردم در جایگاه او بنیشینم، حتی اگر شخصاً نظرش را قبول نداشتم. این سه معیار معیارهای اساسی ما در گفتوگوی ویژه خبری بودند.
آقای حیدری، اتفاقی که طیّ برنامه گفتوگوی ویژه خبری افتاد این بود که یک مجری ویژه هم در صداوسیما معرفی شد، یعنی فضای خنثی برنامههای خبری با گفتوگوی ویژه شکسته شد و یک مجری به نام مرتضی حیدری در این فضا معرفی شد، معیارهای استاندارد برنامه را گفتید، شخص شما خودتان به عنوان یک مجری چه هدفی را در این برنامه دنبال میکردید؟ به عنوان مثال شخصاً در نوع اجرای خود، دغدغه برآورده شدن انتظارات مخاطب را دارید؟
– بله حتما همینطور است، رسانه به مخاطبینش زنده است. اگر یک رسانهای قرار نباشد اعتماد مخاطبانش را جذب کند، حتماً تیر خلاص را به خودش زده است. مگر اینکه یک رسانه، برای خودش یک رسالتی متصوّر باشد که مستقل از مخاطبان باشد که البته در آن صورت هم دیگر نمیتوان نام آن را رسانه گذاشت، چرا که عملاً بیهویت شده است. یک سوال ساده امّا خیلی مهم وجود دارد؛ مردم چرا باید ما را نگاه کنند؟ من برای شما مثال ساده میزنم؛ شما فرض کنید پس از یک روز کاری یک مخاطب منزل میرود، در آن ساعت شب، حتی اگر به ماهواره هم دسترسی نداشته باشد، همین تلویزیون خودمان حدود ۱۵-۱۶ کانال دارد که تقریبا از ساعت ۷ تا ۱۲ شب در آن به صورت همزمان چندین سریال یا فیلم را از کانالهای مختلف میتوان دید. یعنی مخاطبی که حتی به اینترنت، روزنامه، ماهواره و سایر رسانههای دیگر هم دسترسی ندارد، فقط در تلویزیون و رادیوی خودمان، گزینههای متعددی را برای انتخاب دارد.
تا حالا پیش آمده که برای انجام یک مصاحبه و حفظ اعتبار خود بر سر نوع سؤالات و برخی محدودیتهایی که رسانه به هر دلیلی اعمال میکند، چانهزنی کنید تا مخاطبی که شما اعتبار خود را از او میدانید، تماشاگر یک مصاحبه خنثی و صوری نباشد؟ به عبارتی در تقابل میانِ اعتبار خودتان و محدودیتهای رسانه چقدر طرفِ اعتبار حرفهای خود ایستادهاید؟
– میدانم منظورتان چیست، ولی باید به شما بگویم برخلاف آن چیزی که شما فکر میکنید دست ما برای طرح سوالات چالشی چندان هم باز نیست. اینکه من آروز دارم با دست باز مصاحبه کنم حتما دارم، خیلی هم دارم اما به رحال باید متوجه شرایط هم بود.
پیشتر در مصاحبهای از قول یکی از همکاران شما نقل شده بود که خود رییسجمهور انتخاب میکند که چه کسی با او مصاحبه کند، این موضوع صحت دارد؟
– من از این موضوع اطلاعی ندارم، اما میدانم که بین سازمان و دفتر رییسجمهور یک هماهنگی بر سر این موضوع انجام میشود…
منظور من هم همان هماهنگی است که دفتر رییسجمهور انجام میدهد؟
– بله، طبعاً سازمان و دفتر رییسجمهور هماهنگ میکنند که مصاحبه به لحاظ شکل و محتوا چگونه باشد. مجری هم بخشی از این است.
میتوانم بپرسم که چرا معمولاً اصرار دارند که شما مصاحبه را انجام دهید؟
– رییسجمهور به موجب قانون اساسی بالاترین مقام اجرایی و نفر دوم کشور است، یعنی شان بالایی دارد. این شان ایجاب میکند موقعیتهایی که رییسجمهور در آن قرار میگیرد در شان آن مقام و منزلت باشد. این شامل همه چیز میشود، حتی مجری که قرار است در برابر رییسجمهور بنشیند. البته بنده یک کارمند ساده هستم اما شاید به علت سابقه طولانی در اینکار و انجام چند هزار مصاحبه و مقبولیت نسبی در بین مخاطبان، برای انجام این وظیفه انتخاب میشوم که البته از این جهت هم خیلی خوشحالم و از افتخارات حرفهایام محسوب میشود.
اما بعضیها میگویند چون به قول معروف شما بیشتر به رییسجمهور راه میدهید، یعنی وارد چالش نمیشوید و مماشات میکنید، همیشه این مصاحبهها را به شما میدهند، نظرتان در مورد این گمانهزنی چیست؟
– نه قطعاً اینطور نیست، اصلاً چالش کردن یا نکردن با رییسجمهور دست من نیست! ضمن اینکه باز هم میخواهم به شان و جایگاه رییسجمهور تاکید کنم. در هیچ جای دنیا خبرنگاران بیمهابا با روسای جمهور مصاحیه نمیکنند. در همین آمریکا ملاحظه کنید اصلا اینطور نیست که یک خبرنگار هر سوالی که میخواهد از رییسجمهور بپرسد. در مصاحیههای مطبوعاتی و رادیوتلویزیونی هم قبل از ورود رئیسجمهور، مسوول جلسه اعلام میکند که مثلا فقط ۵ دقیقه وقت داریم و رییسجمهور فقط به دو سوال (گاهی حتی نام سوالکنندگان را هم اعلام میکند) جواب میدهند. یا رییسجمهور در برابر سوالی که نمیخواهد جواب بدهد به راحتی میگوید no commentو کسی هم ناراحت نمیشود و ادامه نمیدهد. در هیچ جای دنیا خبرنگاران حق ندارند هر سوالی که دوست دارند از رییسجمهور بپرسند یا هر مطلبی که دوست دارند بنویسند که البته ای کاش این اجازه را داشتند و داشتیم و البته در عین حفظ احترام. انشاله .
انگار در حوزه مصاحبه با رئیسجمهور هم تمام سوالات و پاسخها در نهایت به یک جا ختم میشود، بهتر است از این موضوع هم بگذریم، در یکی دو هفته گذشته یک سایت (و به دنبال آن بعضی سایتها و روزنامههای دیگر) خبری در خصوص شما منتشر کرد، ایا آن خبر صحت داشت؟
– در مورد من ؟!
بله !
– یعنی اسم بنده را برده بود؟
نه ولی تلویحا منظورشان شما بودید.
– موضوع چه بود؟
اینکه شما به علت ارتباط داشتن با متهمان پرونده بانکی اخیر، به عنوان مطلع به دادستانی احضار شده اید.
– خوب پس قطعا منظورش من نبودهام.
چطور؟
– چون تا آنجا که به من مربوط میشود بنده هرگز نه به دادستانی و نه هیچ مرجع قضایی، به هر عنوان احضار نشدهام و هیج ارتباطی هم با این موضوع نداشته ام.
پس منظور چه کسی بوده؟
– عرض کردم اصلا اطلاعی ندارم. ولی علیالقاعده اخبار مربوط به دادستانی و پروندههای بانکی صرفا براساس اطلاعیههای رسمی دادستانی یا اظهارات مقامات قضایی، معتبر است.
حالا اگه منظورش شما بوده باشید چه؟
– خب در آن صورت، رسانه مورد نظر دورغ گفته و نشر اکاذیب کرده است. در ادبیات حقوقی به این گونه اقدامات « نشر اکاذیب و تهمت و افترا به قصد تشویش اذهان عمومی» گفته میشود.
البته این شایعات و اتهامات هم لزوماً مربوط به الان و یا فقط بنده نیست. تا آنجا که به من مربوط میشود هیچ وقت بنا نداشتهام به این دروغها پاسخ بدهم اما از طرفی متاسفانه گاهی سکوت حمل بر صحت میشود، از سویی من انرژی و وقت و حتی امکان آن را ندارم که هر روز بخواهم جوابیه بدهم و از طرف دیگر به قول حقوقدانها البینته بالمدعی. اما تعجب من از آن است که چنین دروغهای شاخداری را به این راحتی مینویسند.
بسیار خب، از این موضوع هم بگذریم، این سؤالی که میپرسم به نوعی شروع بخش سوم مصاحبهمان است؛ شما به جز مجریگری کاراقتصادی دیگری هم میکنید؟
– نه؛ من فقط مطب دارم و مجری تلویزیون هستم. البته کار مشاوره و نویسندگی هم گاهی انجام میدهم. اما باید به یک نکته تاکید کنم. به موجب قانون اساسی و قوانین عادی، هر شهروندی حق دارد در چارچوب قانون و مقررات فعالیت اقتصادی کند. بنده هم به عنوان یک شهروند این حق را دارم و این حق محفوظ است. اتفاقاً کار اقتصادی خیلی هم خوب است، هم احتیاجات را برطرف میکند و هم ذهن انسان را فعال، پویا و منطقی میکند. بنده هم مثل بقیه.
یعنی منبع درآمد دیگری ندارید؟
– یک منبع درآمد خوب من که عملاً بخش قابلملاحظهای از کل درآمد زندگی من است، حضور در مراسمها، سمینارها و کنفرانسها به عنوان مجری است که میتوانم بگویم درآمد اصلی من به نوعی همین است.
نمونههای خارجی مشابه با برنامه خودتان که دنبال میکنید کدامها هستند؟
– من برنامههای سباستین را خیلی دوست دارم، یک زمانی هم برنامههای لری کینگ را خیلی دنبال میکردم، برنامههای گفتوگوی بیبیسی انگلیسی را هم دنبال میکنم. کارهای اپرا هم خیلی دیدنی است اگر چه جنس آن متفاوت است . هرچند که در یک سال و نیم اخیر به دلیل مشغلههای کارِ رساله دکترایم اخیراً زیاد وقت نمیکنم این برنامهها را دنبال کنم.
مجریهای شناخته شده تلویزیون در همه جای دنیا، دستمزدهای بالایی میگیرند، شما برای اجرای برنامهتان چقدر دستمزد میگیرید؟
– برای هر برنامه هیچی! ما یک حقوق کارمندی داریم که طبق نظام هماهنگ پرداخت کارکنان دولتی امسال فکر کنم خالص دریافتیام ۴۵۰هزار تومان است، ولی فیش حقوقیام ۶۸۰ هزار تومان است. البته آنها که به صورت برنامهای هم دستمزد میگیرند خیلی رقم بالایی دریافت نمیکنند، متوسط پرداخت برای برنامههای سیاسی ۴۰ تا ۵۰۰ هزار تومان به ازای هر برنامه است.
فکر میکنید مجریهای معروف خارجی هم سمینار و مراسمهای بیرون از تلویزیون اجرا میکنند؟
– نه اصلا ، فکر نمیکنم، چون هم فضای کاری آنجا متفاوت است و هم اینکه نیازی ندارند. چون برای اجراهایشان قراردادهای ۱۰ میلیون دلاری و حتی ۳۰ میلیون دلاری در سال میبندند.
شما هر وقت به خارج از کشور میروید اولین خبر این است که «حیدری از ایران رفت!»، واقعاً آنجا درس میخوانید؟
– بله من چهار سال است که در دانشگاه بوردو فرانسه دکترای مدیریت میخوانم که این هفته هم باید برای دفاع نهایی از پایاننامهام میروم فرانسه و انشاله تمام میشود.
خودتان پایاننامهتان را نوشتهاید؟
– بله اگر خدا قبول کند! (با خنده) این یک سال و نیمی که همه کارهایم را تعطیل کردم، در حال کار روی آن بودهام. از طرفی موضوع پایاننامه به گونهای است که قبلاً کمتر کار مشابهی آنهم با این وسعت در این زمینه انجام شده است . دلیل آن هم روشن است چون اساساً موضوع بسیار جدید است. موضوع پایان نامه من مطالعه مقایسه ای و ارزیابی علل و نتایج «مزیتهای بانکداری اسلامی در برابر بانکداری سنتی در بحران اخیر مالی جهانی» است که اتفاقا با استقبال خیلی زیادی هم روبرو شده است. موضوع بسیار جذابی است و فوق العاه راضیام.
* شما در یکی از برنامههای تلویزیون گفتید که ماشینتان پراید است، هنوز آن پراید را دارید؟
– نه ندارم؛ آن برنامه مربوط به برنامه صندلی داغ سال ۸۱ بود.
میتوانم بپرسم در حال حاضر آن پراید با چه ماشینی جایگزین شده است؟
-خب پراید را فروختم دیگر!
منظورم ماشینی است که الان دارید؟
– من الان یک هیوندا دارم.
* هیوندای ورنا؟!
– نه هیوندای Ix۵۵ دارم، البته هیوندای ورنا هم قبلاً داشتهام.
* اگر قیمتش را هم بگویید ممنون میشوم.
– من خریدم ۷۲ میلیون، ولی الان فکر کنم بیشتر باشد.
* شما منزل شخصی دارید؟
– بله. بعد از ۱۰ سال پرداخت حق عضویت، تعاونی مسکن صداوسیما یک آپارتمان به ما داد که دوستان و همکاران رفتند ساکن شدند و من آن را اجاره دادم و با پول آن این ماشین را خریدم. چون دوست ندارم همه فکر کنند من وضع مالیام خیلی خوب است.
پس منزل شخصی خودتان در حال حاضر کجاست؟
– همین جا!
یعنی با مادرتان زندگی میکنید؟
– بله، به قول معروف هنوز «وَرِ دل مامانم» زندگی میکنم!
یعنی ملک شخصی دیگری به اسم خودتان ندارید؟
– چرا مطبم هست که مالکش خودم هستم.
در حال حاضر بزرگترین ضعف و یا مشکل این برنامه از نظر خودتان چیست؟ البته اگر قبول داشته باشید که ضعفی دارد!
– مسلماً ضعفهایی دارد و حتی اگر نداشته باشد باز جا برای ارتقاء دارد. من فکر میکنم مهمترین اتفاقی که باید در برنامه گفتوگوی ویژ خبری بیافتد و در این یکی دو ماه اخیر هم مدیران ما خیلی تلاش کردهاند که محقق شود، حفظ همان سه معیاری است که من خدمتتان عرض کردم، یک مثال ساده برای شما میزنم؛ در اوج رقابتهای انتخابات سال ۸۸، تکتک کاندیداها در برنامه ما حضور یافتند، همین افراد در مناظرهها هم شرکت داشتند، من آمار ندارم اما به شما اطمینان میدهم میزان بیننده مناظرهها حداقل ۱۰ برابر برنامه این کاندیداها در گفتوگوی ویژه بوده است. این نشاندهنده نقش چالش در گفتوگو است. فرمول یک برنامه موفق، کاملاً روشن است. گفتوگوی ویژه این ظرفیت را دارد که همیشه فتیلهاش را بالا بکشد.
اما قبول دارید که فتیله چالشی بودن برنامه خیلی پایین کشیده شده است؟
– مدتی اینطور بود ولی اخیراً و در ماههای اخیر تلاش شده است که فضا به سوی چالشی بودن برگردد. حالا اینکه چقدر موفق به این کار شویم نمیدانم.
منبع : جام جم آنلاین
این شوخی ها شاید عادی به نظر برسد و چندان هم مشکلی در زندگی ایجاد نکند، ولی فکر نکنید زن و شوهری که با هم مشکل پیدا می کنند، یک اتفاق خیلی بزرگ بین شان افتاده یا فیزیکی با هم درگیر شدند! بعضی از موضوعات بسیار ریز در زندگی وجود دارد که اگر آنها را رعایت نکنیم، رابطه ما با همسرمان را به تدریج خراب می کنند، پس بیایید با هم این رفتارها را بخوانیم و کنار بگذاریم!
باید بگویم بسیاری از آقایان و مخصوصا پسرهای جوانی که ازدواج می کنند، هنوز در فضای مجردی به سر می برند و نمی دانند جلوی همسرشان چه باید بگویند و چه نگویند، اجازه بدهید خیلی ساده تر شوخی های رایج بعضی مردان را با همسرشان بگویم، البته دقت کنید اینها در فضای عادی و شوخی است :
شوخی های تهدیدی
– طلاق : مثلا همسر شما می گوید “اگه یکماه آشپزی نکنم چیکار می کنی؟” بدترین جواب این است :”خب طلاقت میدم!” بعد هم غش غش میخندید و در پاسخ ناراحتی همسرتان می گویید :”بابا شوخی کردم” همسر شما هم ناراحت می شود و شما او را “بی جنبه” خطاب می کنید و یک شوخی ساده می شود بهانه ای برای جنجال!
خب حالا فرضا اگر خیلی مرد خوبی باشید از دل همسرتان هر طور شده در می آورید، اما یک اتفاق خیلی بد افتاده، همسر شما نگران و مضطرب می شود، به فکر می رود، ناراحت می شود، در رابطه زناشویی اش کمی سرد می شود و … البته منظور این نیست که با یک شوخی کوچک همه چیز خراب می شود، منظور این است که وقتی از این شوخی ها کردید کم کم عادت تان می شود و به تدریج تیشه به ریشه رابطه می زنید.
– زن دوم : شب دیر به خانه می آیید، همسرتان می گوید :”کجا بودی تا این وقت شب؟” شما هم می گویید:”خونه دومی!!!” خیلی شوخی جالبی بود نه ؟ یا مثلا بدون هیچ بهانه ای مسئله زن دوم را مطرح می کنید! مثلا به بچه هایتان می گویید:” آره دیگه کم کم میخوام یه مامان جدید براتون بیارم!”
البته تجربه ثابت کرده مردانی که از این شوخی ها می کنند، کسانی هستند که هیچ وقت این کار را نمی کنند! ولی باز هم تاکید می شود که این شوخی ها تیشه به ریشه زندگی می زند، همسر شما مدام در فکر می رود، شما هم با خودتان فکر می کنید همسرم چقدر شکاک است و زنهای مردم اینطور نیستند و …! همین می شود بهانه برای خراب شدن یک رابطه زناشویی.
– مرگ و زندان : آقا یک سرماخوردگی کوچک گرفته، به همسرش می گوید :”خانم اون قلم و کاغذ رو بردار بیار آخرین وصیت هام رو بکنم.” یا مثلا زیاد هستند آقایانی که تا مشکلی در کارشان پیش می آید می گویند :”خانم اون وسایل ما رو جمع کن امروز فرداست که با مامور بیان دنبالم.” یا “سعی کن ماهی یه بار بیای ملاقاتم و کمپوت آناناس هم بیاری!” البته اینها نمونه است ولی حرفهایی است که زیاد در زندگی ها هستند و هیچ پایه و اساسی ندارد و مرد فقط برای شوخی اینها را بیان می کند، ولی نمی داند با همین شوخی ها به همسرش لطمه روحی می زند و او را نگران و مضطرب می کند.
شوخی های مردانه
– شوخی های فیزیکی : یک سری شوخی هایی هست که ما در فضای دوستانه خودمان انجام می دهیم، مثلا با بیل می زنیم توی سر رفیقمان و به مدت نیم ساعت با هم می خندیم! یا دوستمان با لگد ما را سه متر جلوتر پرتاب می کند! خب اینها در فضای مردانه همه نشانه محبت و دوست داشتن است! ولی هرگز از این شوخی ها با همسرتان نکنید، خانم ها احساسات بسیار قوی ای دارند، مثلا وقتی شما همسر خود را نوازش می کنید خیلی برای او لذت بخش است و برعکس وقتی به شوخی به او ضربه ای می زنید به همان اندازه برایش دردآور و ناراحت کننده است. پس از این شوخی ها هم اصلا نکنید.
با یکی از دوستانم بیرون رفته بودیم، به بهانه ای یک خودکار به همسرش داد، تا خانم خودکار را گرفت ناگهان از جایش پرید و دوستم زد زیر خنده، ظاهرا خودکار برقی بود و یک برق چندولت خفیف همسرش را گرفته بود، این هم جزء شوخی های فیزیکی محسوب می شود که به هیچ وجه، تاکید می شود به هیچ وجه نباید مرتکب شوید.
– شوخی های حاوی فحش : باز هم این یک نوع دیگر از خوشمزگی های به جا مانده از دوران مجردی است! البته منظورم از فحش، حرفی است که توهین تلقی شود، باز هم می گویم ممکن است این الفاظ در بین دوستان ما نشانه محبت باشد (که البته همان هم غلط است) ولی هرگز در ارتباط با همسرتان از این شوخی ها استفاده نکنید، چیزی که جدیدا در شبکه هایی مثل فیس بوک دیده ام (با عذرخواهی از همه دوستان) واژه “کثافت” است که مثلا با تغییر شکل “کصافط” می نویسند و بسیار زشت و بی ادبانه است، و متاسفانه آقایان در رابطه های پیامکی با همسرشان از آن استفاده می کنند یا لفظش را به زبان می آورند، این هم نمونه ای دیگر از شوخی های خراب کننده رابطه است که نباید مرتکب شوید.
یا مثلا واژه های دیگر، بعضی واژه ها را هم مجبورم بگویم که خیلی خانم ها از آن شاکی هستند که آقایان در رابطه با آنها به شوخی به کار می برند مثل “لامصب” “بدبخت” “بیچاره” و …
پس خیلی مواظب این واژه ها باشید، همسر شما ممکن است چیزی نگوید و یا عادت کرده باشد، ولی باور کنید شروع با این واژه های ساده زندگی خیلی ها را به مرز طلاق کشانده است. خواهش می کنم از این الفاظ استفاده نکنید.
شوخی های تمسخر آمیز
– شوخی در مورد اعضای خانواده : مثلا خانمی به همسرش می گوید :” اگر مشکلی پیش اومد بابای من هست که کمکمون کنه” شما هم قصدی ندارید و به شوخی می گویید :”بابای تو هنوز قسط جهیزیه ات رو داده که بخواد کاری کنه حالا!”
این شامل شوخی با اعضای خانواده مخصوصا بزرگترها و پدر و مادر هم می شود، یعنی فرضا با پدر همسرتان یا مادر همسرتان شوخی ای کنید که دور از شان آنها باشد و یا بی ادبی محسوب شود.
– مسخره کردن : مسخره کردن همیشه بد است، مسخره کردن همسر بدتر و مسخره کردن همسر در حضور دیگران بدترین کار ممکن! این مسخره کردن می تواند جنبه های مختلفی داشته باشد، همسرتان کاری را درست انجام نداده شما با این کلمات او را صدا می کنید “نابغه! آی کیو! دانشمند!”
یا مسخره کردن قد، هیکل یا لهجه همسر که این هم بسیار بد و زننده است، مسخره کردن غذا را هم زیاد دیده ام، مثلا به همسرتان می گویید :”عزیزم میشه بگی این غذایی که پختی دقیقا مزه چی میده ؟” و یا :”این غذا رو برم بریزم جلو گربه ها ببینم لب میزنن یا نه!”
نکته آخر را هم بگویم، لطفا اگر این شوخی ها را با همسرتان می کنید، بدون هیچ تعارفی، انتظار محبت و شادی و گرم بودن خانه و … را از او نداشته باشید. یکی از دوستان من که اتفاقا خیلی هم به همسرش علاقه داشت، به خاطر همین ناشی گری ها و شوخی های بی مورد، الان در دادگاه خانواده در رفت و آمد برای درخواست طلاق همسرش است. پس لطفا مراعات کنید.
اگر تصمیم به ازدواج دارید یا به تازگی وارد زندگی مشترک شده اید، بهتر است نکات کلیدی درباره ادبیات رفتار با مادرشوهر را بدانید.
اگر هم سال ها از ازدواج شما گذشته باز هم بدانید که برای شروع استفاده از این توصیه ها می تواند به تقویت روابط بین شما و مادرشوهرتان کمک کند. وقتی با مادر همسرتان رابطه خوبی داشته باشید، این موضوع در خوشحالی همسرتان و بهبود روابط شما تاثیر دارد و از بحث و جدل های بیهوده می کاهد. اگر می خواهید عروس خوب مادرشوهر باشید، و در آینده عروس تان هم با شما خوب باشد، بی زحمت این کار ها را نکنید:
با خصوصیات اخلاقی او آشنا شوید
در همان روزهای اول زندگی مشترک تان با کمک همسرتان از خصوصیات اخلاقی مادرش، حساسیت های او، نیازهایش و هر آنچه فکر می کنید در ارتباط میان شما می تواند کمک کننده باشد، باخبر شوید. اگر دل و جرأتش را دارید، رو در رو با نهایت احترام در یک گفت و گوی دوستانه با او حرف بزنید. او را مادر خودتان بدانید. از او کمک بخواهید تا اگر اشتباهاتی دارید آنها را اصلاح کنید.
مقایسه نکنید
هیچ وقت مادر خودتان را با مادرشوهرتان مقایسه نکنید. هزار سال هم که بگذرد، هر خانواده عادات و اقتضائات خود را دارد. نگاهی به سبک زندگی خانواده همسرتان بیندازید. شاید آنها محبت شان را به شیوه ای متفاوت از خانواده شما ابراز می کنند.
به شوهرتان غر نزنید
هر شب سر گلایه را با همسرتان باز نکنید و از مادرش بد نگویید. به فکر مظلوم نمایی هم نباشید. این کار به محبوبیت شما نزد همسرتان چیزی نمی افزاید، در مواردی هم ممکن است نتیجه معکوس بدهد.
تقلید نکنید
اگر خواهرتان، دختر خاله ها یا جاری هایتان این کار ها را انجام می دهند و معتقدند با این کار ها جواب می گیرید، شما با معیار ها و الگو های دیگران کاری نکنید.
اجازه دهید در کنارتان باشد
وقتی مادرشوهر به خانه شما می آید با او همان طور رفتار کنید که با سایر مهمانان برخورد می کنید. کنارش بنشینید، با او حرف بزنید و اگر می خواهد هنگام تهیه غذا به شما کمک کند، جلوی او را نگیرید. بدین ترتیب می توانید همدیگر را بهتر بشناسید و روابط صمیمانه تری داشته باشید.
شما هم مادرشوهر خواهید شد
پیش زمینه های ذهنی در مورد مادرشوهرهای دیگران را از ذهن تان دور کنید و درباره مادرشوهرخودتان از همان ابتدا مثبت بیندیشید. این طرز تفکر مثبت را به او هم منتقل کنید. تمام زمینه های ذهنی بد را دور بریزید. رابطه تان را بر پایه احترام متقابل برنامه ریزی کنید. منتظر نباشید که او نسبت به شما پیش قدم شود. بزرگ تر و کوچک تری اصل مهم و فراموش نشدنی در این رابطه است. کسی به دیگران احترام می گذارد، شخص محترمی هم هست و کسی که در جست و جوی احترام است، باید آغازگر احترام به دیگران باشد.
او را در نوه داری مشارکت دهید
وقتی بچه دار شدید به مادرشوهرتان فرصت دهید تا در نگهداری از فرزندتان به شما کمک کند. شاید بخواهد نوه اش را کمی لوس کند و اجازه دهد که شکلات و شیرینی بخورد یا بعد از وقت خوابش همچنان بیدار بماند. با اینکه این کارها کمی از دایره سلامت و ایمنی کودکان خارج است اما اگر به محکم شدن پیوند شما و مادرشوهرتان کمک می کند، اشکالی ندارد که گاه و بیگاه اتفاق بیفتد. پس در این شرایط آنها را همراهی کنید.
دلخوری ها را به موقع برطرف کنید
اگر از موضوعی ناراحت هستید، دلخوری های به ظاهر کوچک را با همسرتان در میان بگذارید. این درددل ها باید با جرو بحث های بیهوده تفاوت داشته باشد؛ البته این به همسر شما بستگی دارد که چطور از شما حمایت و اوضاع را آرام کند. در مجموع توصیه می شود اجازه ندهید احساسات بد در وجود شما انباشته شود.
درکش کنید
خودتان را جای مادرشوهرتان بگذارید و به این فکر کنید که مادرشوهر شما سال ها برای پرورش و بزرگ کردن پسرش وقت گذاشته و ممکن است نسبت به آدم های دیگری که وارد زندگی فرزندش می شوند، حساسیت داشته باشد؛ بنابراین شما هم این شرایط را قبول کنید و به دنبال تغییر روابط مادر و پسری نباشید. به طور مثال اگر مادرشوهر شما عادت دارد که در روز چند بار به پسرش زنگ بزند، این موضوع را بپذیرید و این روابط را آزاردهنده نپندارید. از سوی دیگر رقابت با مادرشوهر را کنار بگذارید و اگر از زبان او شنیدید که می گوید پسرم دستپخت مرا خیلی دوست دارد، حسادت تان گل نکند.
تشکر کنید و قدردان باشید
وقتی مادرشوهرتان کاری برای تان انجام می دهد، تشکر کنید و همواره سپاسگزار رفتارهای خوب او باشید. فکر نکنید که به خاطر پسرش این کار را انجام داده و وظیفه اوست. استفاده از چند جمله تشکرآمیز کار سختی نیست و او را خوشحال می کند. این طوری شما هم از خودتان راضی تر می شوید.
بپذیرید تازه وارد هستید
هیچ وقت خود را با عروس های دیگر خانواده مقایسه نکنید. احتمالا عروس های قبلی خانواده رابطه صمیمانه تری با مادرشوهرتان دارند و به او نزدیک ترند. طبیعی است! آنها سال های بیشتری را در کنار هم زندگی کرده اند. گذشته از این، هیچ وقت خدماتی که مادرشوهرتان به عروس های دیگر ارائه کرده را با کمک هایی که به شما کرده قیاس نکنید. تفاوت وضعیت اقتصادی خانواده در سال های مختلف، تفاوت نگاه آدم ها به موضوعات و بسیاری عوامل دیگر، می تواند در این مورد تاثیرگذار باشد. پس نگذارید حسادت و مقایسه کردن از همان روزهای اول رابطه شما را خراب کند.
آدابدان باشید
به نام صمیمیت و بی حواسی، مادرشوهرتان را در مناسبت های مهم نادیده نگیرید. روز مادر، روز تولد یا مناسبت های دیگری که برایش مهم است را با یک کادوی کوچک و چند شاخه گل جشن بگیرید. در مناسبت های مهمی مثل شب یلدا یا لحظه سال تحویل اجازه ندهید تنها بماند و اگر قصد دارید مهمانی خانوادگی ترتیب دهید، او را هم به جمع تان دعوت کنید. قبلا هم گفتیم آنقدر با مادرشوهرتان رفت و آمد نکنید و در خانه اش ماندگار نشوید که مرزهای میان تان از بین برود اما در چنین روزها و لحظه های مهمی، هرگز نگذارید احساس کند فراموش شده است.
متعهد و مسئولیت پذیر باشید
تصور کنید وقتی مادر خودتان بیمار است، چقدر برای دلجویی از او وقت می گذارید. برای خانواده شوهرتان و به ویژه مادرش نیز چنین باشید. البته در حدی که بعد از ازدواج تعهد شما نسبت به خانواده خودتان کمتر شده، تعادل را رعایت کنید. یادتان نرود که مادرشوهرتان، عزیزترین شخص زندگی شما یعنی همسرتان را با خون دل پرورش داده است.
خواسته ها را غیر مستقیم بیان کنید
قرار نیست با خانواده ها مقابله کنید. پس اگر صحبتی دارید با محبت تمام آن را به همسرتان بگویید و اجازه بدهید او مشکل را حل کند. در بعضی موارد هم باید سکوت کنید؛ مثلا زمانی که اختلافی بین اعضای خانواده همسرتان رخ داده است.
احترام وظیفه شماست
همیشه و در هر شرایطی به مادرشوهرتان احترام بگذارید. به یاد داشته باشید که او از لحاظ سنی بزرگ تر و پخته تر از شماست و شاید در زندگی گذشته روزهای سختی را پشت سر گذاشته باشد؛ بنابراین می توانید از او بخواهید درباره دوران کودکی، نوجوانی، زمانی که ازدواج کرده و همین طور چگونگی بزرگ کردن فرزندانش با شما حرف بزند. اگر اتفاقات بدی برایش افتاده با او همدردی و از تجربیاتش استفاده کنید.
منبع: تبیان
آقایـون خـانم ها را دوست دارند. قیافه، بو، طرز راه رفتن وصـحبـت کردن تـنـها چـنـد نـمـونـه از دلایـلی هسـتـــند که آقایون فــکر میـکنند خانم ها موجوداتی آسمانی هستند.در حـالیکه زنـدگی بدون وجود اونها غیر ممکنه اما مطمئنا باهاشون هم نمی تونیم زندگی کنیم. عـلــت این که چرا نمی تونیم باهاشون زندگی کنیم تاحدود بسیار زیادی به این مطلب بر میگرده کــه اونها کامل و بی عـیـب نیـــستند. من از روی تحلیل های بسیار زیاد ۱۰ نمـونــه از کارهای خانم ها رو کشف کردم که آقایون رو واقـعا کفری می کـنـــه و باعث میشه که مردها به سر حد جنون برسند.
شماره ۱
خانم ها وانمود می کنند که پاک و معصوم هستند چیزی که در تعداد بسیار زیادی از خانم ها دیده می شود این است که قصد دارند تا وانمود کنند در زیر یک نور الهی هستند و همیشه از شما خیلی پاک تر هستند. هیچ وقت حاضر نیستند تا اعتراف کنند که به خیابان گردی می روند و تعداد دوست پسرهایشان از ۵ نفر هم بیشتر است. البته آن دسته از خانمهایی که واقعا پاک و معصوم می باشند قابل تحسین هستند اما بقیه باید از سرپوش گذاشتن روی کارهایشان دست بردارند. این حق مسلم خانم هاست که به اندازه آقایون سرگرمی داشته باشند و از زندگی خود لذت ببرند و نهایتا هم مردی را برای زندگی آینده خود پیدا کنند که قادر به درک تمام این موارد باشد.
شماره ۲
از سایر خانم ها انتقاد می کنند برای چه هیچ خانمی نمی تواند از خانم دیگر تعریف کند؟ اونها دوست دارند از تمام مسائل مربوط به خانم های دیگر ایراد بگیرند حال از وزن و مدل مو گرفته تا… تنها یک خانم می تواند تشخیص دهد که کفش خانم دیگری با کیفش ست نیست و با همین مطلب می تواند او را به خاک سیاه بنشاند. البته عده بسیار معدودی از خانم ها می توانند جذابیت خانم های دیگر را بپذیرند (و خوشبختانه او را به جمع دوستانه شان دعوت کنند) اما بسیاری از آنها دوست ندارند
همسرانشان جذب زیبایی و محبوبیت خانم های دیگر شوند. اما با وجود تمام این حرف ها آقایون به طور ناخودآگاه خانم های زیبا و جذاب را خواهند دید.
شماره ۳
حسودی می کنند .بیشتر اوقات تنها اشاره به اسم یک خانم دیگر می تواند برای شما مرگ را به همراه داشته باشد. حال تصور کنید چگونه می خواهید در جنگی که به دلیل رفتن شما به کلاب رقص شبانه به وجود آمده آست پیروز شوید
شماره ۴
خود را نیازمند نشان می دهند بعضی از خانمها همیشه چند خط مشی بسیارسری را دنبال می کنند. آنها از همسرانشان انتظار دارند که تمام توجهشان را به آنها معطوف کنند، آنها را تر و خشک کنند و به آنها بگویند که تا چه حد وجودشان استثنایی و ویژه است. آنها می خواهند مردها را به یک
صندوقچه احساسات تبدیل کنند و از آنها انتظار پشتیبانی اخلاقی، ذهنی و عاطفی دارند.در این قسمت یک تضاد جدی بین آن دسته از خانم ها که ذکر شد و دسته دیگری که به بیرون از خانه رفته، کار می کنند و خود را مستقل نشان می دهند وجود دارد. دسته دوم جزء گروهی هستند که هنگام عاشقی واقعا متزلزل می شوند. البته شاید دانستن این مطلب برای شما خالی از لطف هم نباشد که آقایون خانم های سرسخت را ترجیح می دهند زیرا حداقل در این حالت می توانند اندکی آرامش ذهنی خود را حفظ کنند.
شماره ۵
رمزی صحبت میکنند جمله قدیمی ” نظر تو چیه؟” یکی از مثال هایی است که خانم ها برای تست کردن احساسات و روحیات آقایون به کار می برند. آنها می خواهند به این طریق متوجه احساسات واقعی مردها نسبت به خودشان شوند. آنها در مورد نقاط ابهام سوال می کنند و بر اساس طرز تفکر
آنها ما باید پاسخ سوالات را درست مطابق آنچه در ذهن آنهاست بدهیم در غیر این صورت جزئی از روح آنها به شمار نخواهیم رفت و به عبارتی نیمه گمشده آنها نخواهیم بود. می توانید این منظره رقت آور را تصور کنید: مردی که آماده پردازش سوالات همسر خود است، او به دنبال پاسخ مناسب می گردد ولی هیچ چیز به ذهنش نمی رسد، همسرش دست به کمر در جلوی او ایستاده و از فاصله نسبتا زیادی به او خیره شده و و پای خود را مرتبا به زمین می زند. آقایون عزیز هیچ راه فراری جز ارائه جواب ندارید فقط باید امیدوار باشید که سرانجام کارتان به بیرون از خانه در کنار زباله ها کشیده نشود!
شماره ۶
تجاوز به حریم شخصی همه خانم ها این تمایل غریزی و نا خودآگاه را دارند که هر طور می خواهند با مردها رفتار می کنند و تمام وسایل شخصی آنها را مال خود می کنند. به عنوان مثال هنگامیکه لباسی را دوست ندارند، به راحتی به خود اجازه می دهند که بر سر کشوی لباسهای ما رفته و آن را زیر و رو کنند تا چیزی را که مناسب حالشان است پیدا کنند و مثلا ژاکت جدید مورد علاقه ما را بر میدارند و می پوشند. حال تصور کنید که شما به متعلقات شخصی آنها نزدیک شوید و یا نه، فقط در مورد مدل مویشان نظر بدهید، آنچنان جهنمی برپا خواهد شد که شعله های آن همه جا را فرا می گیرد. بنابراین شما فکر نمی کنید که زندگی یک زمین بازی جوانمردانه است؟
شماره ۷
بیش از اندازه احساساتی می شوند آنها به خاطر هر چیزی گریه می کنند: یک فیلم غم انگیز ( و یا حتی شاد)، شکستن ناخنشان، خراب شدن مدل موها و … و بدتر از همه اینها زمانی است که از ما انتظار همدردی دارند، تنها کاری که باید انجام دهید سرو کله زدن با خانمی است که به شما چسبیده و گریه و زاری راه انداخته است. البته منظور من این نیست که آقایون بی عاطفه هستند و هیچ گونه احساسی ندارند اما مشکل اینجاست که خانم ها بیش از اندازه “مامانی” هستند و متاسفانه بسیاری از آقایون کوچکترین نکته ای در مورد تسلی خاطر به خانم ها نمی دانند. البته این حقیقت که خانم ها اندکی ظریف و آسیب پذیر هستند نکته جالبی است زیرا شما به راحتی می توانید آنها را دلداری دهید تا موضوع را فراموش کنند. شما که نمی خواهید سیلی از اشکهای او در خانه شما جاری شود؟
شماره ۸
آنقدر خرید می کنند تا از حال بروند هنگامی که زمان خرید فرا می رسد در طول روز زمان کافی برای خانم ها وجود ندارد. حال از گشت و گذار در مراکز خرید و تماشای ویترین مغازه ها گرفته تا خرج کردن تمام موجودی همسرانشان. آنها می توانند ساعت های طولانی را در پشت ویترین یک مغازه کفش فروشی صرف کنند و اصلا هم به آب و غذا و دیگر مسئولیت هایی که در زندگی بر دوش آنهاست
فکر نکنند. اما تا اینجا همه چیز قابل تحمل است فقط دعا کنید آنروز فرا نرسد که آنها تصمیم بگیرند تا شما را نیز به همراه خود ببرند. ما همراهشان می رویم از این مغازه به آن مغازه، سرگردانی های بی هدف، چند قدم به جلو و دوباره به عقب تا زمانیکه تمام جزئیات البته بجز برچسب قیمت مورد بررسی قرار گیرد.
شماره ۹
پیوسته صحبت می کنند متاسفانه “کریس راک” نیز این تجربه تلخ را داشته است. روزی در یک مصاحبه تلویزیونی یک سوال از خانمی پرسید که او برای ۴۵ دقیقه در مورد آن توضیح داد! بیشتر خانمها عاشق صحبت کردن هستند و هنگامیکه به آنها میدان دهید بدون توقف پیش خواهند رفت. البته تصور نکنید که گفته های آنها برای ما اهمیت ندارد ما فقط نمی خواهیم گزارش ثانیه به ثانیه تمام جزئیات را بدانیم.
شماره ۱۰
از روابط جنسی به عنوان یک سلاح استفاده می کنند در جدال جنسی همه چیز بر سر کسی خراب می شود که شلوار بر تن دارد. اغلب خانمها برای نشان دادن برتری خود نسبت به مردها به آنها از موضع روابط جنسی حمله می کنند. البته من به نوبه خود به کارگیری این روش موذیانه را تحسین می کنم ولی این واقعا منصفانه نیست که آنها از ابتدایی ترین نیازهای انسانی اینطور سوء استفاده کنند. یاد بگیرید آنها را تحمل کنید اگر با کفایت و تدبیر کافی با مسائل مربوط به خانم ها برخورد کنید رفتارهای آزاردهنده آنها چندان هم غیرقابل تحمل به نظر نمی رسد. تنها شانس شما این است که خود را با آنها وفق دهید شما هم رفتارهای رنجش آور و آزار دهنده مخصوص به خود را دارید، هیچ انسانی کامل نیست، و من فکر می کنم این مطلب تنها چیزی است که هم خانم ها و هم آقایون می توانند بر سر آن به توافق رسند.
“پیاده روی اربعین” و دغدغه های مربوط به آن، این روزها موضوع گپ و گفت خیلی از هموطنان ماست.برای آمادگی بیشتر زائران حسینی در این سفر معنوی، پرونده کوچکی آماده کرده ایم.
آنطور که تاریخ میگوید، “پیادهروی اربعین” یک رسم و سنت قدیمی است. سنتی که ائمه معصومین(ع) و بزرگان دین ما، بارها درباره عظمت فضیلت آن صحبت کردهاند.بعد از آزادی کشور عراق از رژیم بعث،چند سالی هست که مردم از سراسر دنیا همراه و همقدم میشوند تا پا جای پای حضرت زینب(س) و اهلبیت اباعبدالله (ع) بگذارند.
اربعین که برسد حال و هوای کشور ما همرنگ و بوی دیگری میگیرد. رسانهها این زیارت عاشقانه را پوشش میدهند و کوچه و خیابانها پر از پیامهای خوشامدگویی به «کربلاییها» میشود.
زائران خوشذوقی را میبینی که صفحات اجتماعیشان را با عکسهای پیاده روی بهروز میکنند و پای عکسها مینویسند: #عمود_۱۵۰ #موکب_الامام_جواد #یا_حسین_شهید
سفر «پیادهروی اربعین» در کنار تمام زیباییهایش، شبیه هیچ سفر دیگری نیست و شرایط خاص خودش را دارد.اینجا سعی کردیم با توجه به تجربیات سالهای قبل زائران و صحبتهای مسئولین و کارشناسان، پرونده کوچکی برای آمادگی سفر اربعین آماده کنیم.
«…بیا تا برویم» / آمادگی های قبل از سفر:
۱- تهیه پاسپورت و ویزا:
این نکته را در نظر بگیرید که پاسپورت شما باید تا ۶ ماه اعتبار داشته باشد. در غیر این صورت حتماً با مراجعه به پلیس+۱۰ آن را تمدید کنید.بعدازآن در سامانه samah.haj.ir ثبتنام کنید. حداکثر تا ۱۵ ماه صفر امکان ثبتنام در این سامانه وجود دارد. با در دست داشتن اصل گذرنامه و دو قطعه عکس سه در چهار رنگی زمینه سفید به نمایندگیهای سفارت عراق در تهران، مشهد، عراق و کرمانشاه مراجعه کنید و ویزای سهماهه عراق را بگیرید.
یک فرصت ویژه هم برای دانشجویان وجود دارد. ستاد عتبات عالیات اعلام کرده که دانشجویان با تسهیلات ویژهای میتوانند در پیادهروی اربعین شرکت کنند. البته این طرح فقط برای دانشجویانی است که توسط کاروانها و یا تشکلهای مجاز در دانشگاهها اعزام میشوند.
آنها بعد از دریافت تعهدنامههای محضری لازم و در صورت مجاز بودن به خروج توسط سازمان وظیفه عمومی ناجا، میتوانند مجوز خروج از کشور را دریافت کنند. بنابراین دانشجویانی که بهصورت انفرادی اعزام میشوند مشمول این طرح نیستند و باید با سپردن وثیقه پیش سازمان وظیفه عمومی ناجا برای دریافت مجوز اقدام کنند.میتوانید اطلاعات بیشتر درباره این امکان ویژه را در سایت www.labbayk.ir بخوانید.
سفر پیادهروی اربعین، شبیه هیچ سفر دیگری نیست و شرایط خاص خودش را دارد
۲- هزینه ها:
هزینه صدور ویزا برای هر نفر حدود ۱۵۰۰۰۰تومان است. قبل از سفر مقدار کافی دینار عراقی از صرافیها تهیه کنید و برای مکالمه در عراق هم، سیمکارتهای عراقی را از آژانسهای مسافرتی معتبر یا از نمایندگیهای سفارت عراق در ایران دریافت کنید.
کرایه ماشینها از مرز تا نجف بین ۱۰ تا ۴۰ هزار دینار بین اتوبوس، ون و سواری متغیر است. کرایه از گاراژ نجف تا حرم حضرت علی (ع) بین ۱۰۰۰تا ۱۵۰۰ دینار است.
قیمت هتلها در نجف به ازای هر نفر ۲۵۰۰۰دینار است. نرخ هتلهای کربلا بین ۴۰ تا ۱۰۰ دلار به ازای هر نفر است.
۳- وسایل مورد نیاز:
سعی کنید از کولهپشتی راحت و سبکی استفاده کنید که بندهای آن نازک نباشد و ستون فقرات شما را در طول مسیر اذیت نکند. رول دستمال کاغذی ، مسواک، حوله شخصی، لیوان و کلاه آفتابگیر همراه داشته باشید. یک عدد کیسهخواب نیز به همراه داشته باشید تا در صورت مناسب نبودن و سرد بودن مکانها برای استراحت از شما در برابر خاک و سرما محافظت کند.
یادتان باشد به آبوهوا اعتمادی نیست! پس لباس گرم بیرون از کوله همراه داشته باشید که آن را بپوشید یا روی دست بگیرید. لباسهای گرمتان را حتیالامکان طوری انتخاب کنید که دکمه یا زیپ داشته باشد و قابلیت کم یا زیاد کردن لباسهایتان را در طول مسیر داشته باشید.
داروهای موردنیازتان برای ۱۰ روز را همراه داشته باشید. کفش راحت و سبک بپوشید. بههیچوجه برای پیادهروی اربعین کفش نو تهیه نکنید یا حداقل آن را از یک ماه قبل بپوشید و یک و نیم تا دو ساعت در روز با آن پیادهروی کنید. کفشی را انتخاب کنید که کفی مناسب داشته باشد و عرق نکند. در غیر این صورت ممکن است کوفتگی عضلانی و تاول در پاها شما را اذیت کند.
میتوانید یک قرآن، دعا و زیارت جیبی و یا مداحی موردعلاقهتان را همراه داشته باشید. البته بهتر است اینها را در موبایل خود داشته باشید تا در حال پیادهروی بتوانید گوش بدهید یا بخوانید.
از بین خوراکیهای همراه، آجیل و نانهای خشک سبوسدار به سیستم گوارشی خیلی کمک میکنند. کشمش، میوههای خشک، نخودچی و شکلات به همراه داشته باشید. شکلات شیرین باعث ایجاد تشنگی میشود اما شکلات تلخ انتخاب خوبی برای یک پیادهروی طولانی است. درواقع شکلات تلخ برای تأمین انرژی بسیار مفید است.
«جاده عشق» / در راه سفر:
مناسبترین وسیله و راه را انتخاب کنید: برای پیادهروی اربعین میتوانید مسیر نجف به کربلا یا بغداد به کربلا را انتخاب کنید. برای سفر هوایی، از شهرهای تهران، اهواز، اصفهان، مشهد، ساری، کرمان، شیراز و تبریز پرواز مستقیم به نجف و بغداد وجود دارد. برای سفر زمینی، میتوانید از مرز مهران، شلمچه و چزابه حرکت کنید. البته ممکن است ساعات زیادی منتظر بمانید. پس برای اقامت در مرز آمادگی داشته باشید.
ازآنجاییکه مسیر کمکم شلوغ میشود، بهمحض زیارت حرم حضرت علی (ع) پیادهروی را شروع کنید. موکبها (به زبان عربی همان هیئت) محل استراحت زائران در مسیر هستند، سرویس بهداشتی و محل استراحت دارند و صلواتی از شما پذیرایی میکنند. فاصله هر موکب تا موکب بعدی ۵۰ متر است.
بههیچوجه برای پیادهروی اربعین کفش نو تهیه نکنید یا حداقل آن را از یک ماه قبل بپوشید
طول مسیر نجف تا کربلا ۸۲ کیلومتر است که بین دو تا ۵ روز طول میکشد. مسیر پیادهروی از شارع الرسول شروع میشود و در عمود ۱۸۰ النجف، پیادهروی در شهر نجف تمام میشود. بعدازآن دوباره پیادهروی را از عمود ۱ در جاده نجف به کربلا شروع میکنید و تا حرم حضرت عباس (ع)، ۱۴۵۲ عمود در پیش دارید. حتماً بعد از نماز صبح پیادهروی را شروع کنید و بین ساعت ۳-۵ موکبی را برای استراحت شبانه پیدا کنید. اگر انفرادی میروید تا قبل از ۱۰-۱۱ صبح حرکت کنید چون مسیر هم در این ساعتها خلوتتر است. ضمناً اگر میخواهید تماس تلفنی داشته باشید بهتر است این کار را قبل از طلوع آفتاب انجام دهید. احتمالاً به دلیل ترافیک بالای شبکه، در طول روز با مشکل بر خواهید خورد.
اگر گم شدید: امکان گم کردن همراهانتان در طول مسیر وجود دارد؛ بنابراین با توجه به آنتن ندادن موبایلتان در بعضی نقاط همچنین به دلیل ترافیک بالای شبکه از همان ابتدای مسیر شماره عمودها (ستونها) را انتخاب کنید که اگر همراهانتان را گم کردید، زمان رسیدن به آن عمود توقف کنند. فقط حواستان باشد شمارههای رند خیلی شلوغ است و تجمع افراد زیاد است.
اگر درنهایت با همه تدابیر همسفرانتان را گم کردید، بهتر است آخرین جایی که برای قرار با آنها در نظر میگیرید، ستاد عتبات عالیات ایران در جوار حرم امام حسین (ع) باشد که آدرس این مکان را بیشتر کسبه اطراف حرم میدانند.
مواظب سلامتی خودتان باشید: حتماً بعد از دو ساعت راه رفتن، نیم ساعت استراحت کنید. بیشتر خادمین موکبها آموزش ماساژ دیدهاند، ولی اگر دچار گرفتگی عضلانی میشوید، حتماً قرص متاکارمابول همراه داشته باشید.
وعدههای غذایی را بهموقع مصرف کنید تا دچار افت قند نشوید. در طول مسیر موکب دارها به بهترین شکل از شما پذیرایی میکنند! سعی کنید مایعات زیاد بخورید: چایی، آب، فرنی، سوپ و …این باعث میشود که عفونتهای بدن دفع شود.
چند نکته برای خانمها: به خانمها توصیهشده که در این مراسم مسائل امنیتی را رعایت کنند و از مسیرهای اصلی فاصله نگیرند تا جایی که ممکن است از ویزای فردی استفاده نکنند و «مجردی» به پیادهروی نروند. امسال تعدادی موکب فرهنگی برای بانوان پیشبینیشده است: یکی در نجف و در شارعالرسول و دیگری در کربلا در مجاورت هتل جواهر. بهتر است با پارچه مشکی نرم و مستطیل شکل چیزی شبیه پوشیه درست کنید و کش بیندازید تا در طول مسیر صورتتان را از سرما و گردوغبار محافظت کند. بهتر است از چادری استفاده کنید که امکان انداختن کوله با آن وجود داشته باشد. انواع چادرهای لبنانی و ملی مناسب است.
بچهها را همراه ببریم یا نه؟! شاید حضور بچهها در این سفر در نگاه اول مشکل به نظر برسد، اما خیلیها با کودک زیر پنج سال یا حتی چندماهه در پیادهروی اربعین شرکت کردهاند. شاید بد نباشد چند نکته را بدانید. اول اینکه از ابتدا با خود تکرار کنید: «من در این سفر به نیت خدمت به کودکان امام حسین (ع) قرار است خادم زائر کوچک و معصوم امام حسین (ع) باشم.» حتماً بازی و خوراکیهای دوستداشتنی کودکتان را همراه داشته باشید. صبور باشید! ممکن است او زودتر از موعد خسته یا گرسنه شود یا نیاز به چیزی پیدا کند که لازم باشد توقف کنید.
اگر با گروه یا کاروانی هستید سعی کنید با گروهی باشید که اعضا مثل شما کودک داشته باشند و اگر چنین گروهی در کاروان شما نبود، آدرس و نقشه دقیق محل اسکان در کربلا را بگیرید و از آنها جدا شوید تا دغدغه عقب ماندن شما را آزار ندهد.
اگر با کاروانی هستید که باید در روز خاصی در کربلا باشید سفر خودتان را به نحوی مدیریت کنید تا در آن تاریخ به کربلا برسید. به این نحو که در ابتدا با سوارشدن ماشین خودتان را تا یک عمودی که محاسبه کردید بروید و ازآنجا پیادهروی خودتان را آغاز کنید (البته در طول مسیر هم میتوانید سوار ماشین شوید ولی در اواسط و انتهای مسیر یافتن ماشین یک مقدار سختتر است.)
برای پیادهروی اربعین میتوانید مسیر نجف به کربلا یا بغداد به کربلا را انتخاب کنید
شماره های مهمی که ممکن است به آنها نیاز پیدا کنید:
* اورژانس: ۱۰۴
* افراد گمشده: ۰۷۸۰۱۳۰۰۵۶۱
* احکام شرعی:۰۷۸۱۴۶۵۱۳۵۳
* اداره مرکزی: ۰۷۸۰۱۰۰۴۷۵۸
«خرم آن لحظه که مشتاق به یاری برسد»/ روز اربعین :
یادتان باشد که مهمترین اتفاق این سفر، فرصت پیادهروی در طول این مسیر است. پس اگر قدرت بدنی و بنیه کافی برای حضور در ازدحام جمعیت-به ویژه زیر قبه امام حسین (ع)- را ندارید، سعی کنید از زیارت صرفنظر کنید.
از آداب این روز، زیارت حرم حضرت اباعبدالله (ع)، خواندن زیارت اربعین و خواندن دو رکعت نماز این روز است.
«خداحافظ ای شعر شب های روشن» / در راه بازگشت:
درراه بازگشت، برای رفتن به مهران، کاظمین یا بغداد، از گاراژ بغداد ماشین کرایه کنید. برای رفتن به نجف، چزابه، شلمچه یا فرودگاه نجف از گاراژ نجف یا میدان «ساحت الزهرا»، خود را به عمود ۶۷۲ برسانید و بعد از آنجا نسبت به تهیه وسیله نقلیه اقدام کنید.
اگر میخواهید بهصورت هوایی خارج شوید، حتماً ۸ ساعت قبل از پرواز اقدام به خروج از کشور کنید. چون اکثر مردم عراق در بعدازظهر اربعین به شهرهای خود برمیگردند، بهتر است در روز اربعین برای بازگشت به کشور اقدام نکنید. اگر بعد از اربعین هم قصد ماندن دارید، حتماً ارز کافی همراه داشته باشید.
و بازهم صبر، صبر، صبر!
در بازگشت از سفر اربعین و در صفوف زمینی ممکن است معطل شوید. پس سعی کنید بیشتر از هر چیز برای شروع این سفر شکیبایی و صبر را تمرین کنید
منبع: mehrnews.com