رجوع بعد از طلاق در انواع طلاق ها فرق دارد. رجوع بعد از طلاق رجعی اگر قبل از سرآمدن زمان عده باشد بدون انجام عقد دوباره زن و شوهر خواهند بود
گاهی زوجین کمی پس از طلاق گرفتن، پشیمان میشوند و تصمیم می گیرند که زندگی مشترک خودشان را از نو شروع کنند. با توجه به این که تأکید الهی بر حفظ بنیان خانواده است، در چارچوبی خاص و با شرایطی ویژه، اجازه مراجعت و رجوع به زندگی مشترک به زوجین داده شده است.
در قانون شرع اسلام، در بین انواع طلاق، طلاق رجعی وجود دارد که اگر زوجین پیش از سرآمدن عده ٣ ماه و ١٠ روزه به هم برگردند، بدون عقد دوباره زن و شوهر هستند. در واقع این موضوع میتواند از بسیاری پیامدهای فردی، خانوادگی، اجتماعی و... پیشگیری کند و تلاش برای تفاهم مجدد را موجب شود.
رجوع بعد از طلاق رجعی دارای شرایط خاصی است و به این معنا نیست که مرد هر زمان که بخواهد میتواند زن را به زندگی برگرداند، اقدام به بازگشت زن باید حتما در دوران عده زن باشد. اقدام به بازگشت تنها به اراده شوهر واقع میشود و اگر زن بخواهد اقدام به بازگشت کند، اراده او هیچ تاثیری نخواهد داشت. اقدام به بازگشت زن توسط مرد میتواند با سخن و کلام باشد مثل اینکه به زنش بگوید من به تو رجوع کردهام یا اینکه با رفتار و اعمالی باشد که عرف از آن رفتار، پشیمانی مرد را از جدایی فهم کند مانند رفتار محبتآمیز مرد به زنش. در طلاق رجعی تا زمانی که زن در دوران عده بهسر میبرد به نوعی هنوز بهعنوان همسر مرد شناخته شده و مرد باید به او نفقه بپردازد و در صورتی که مرد خواهان ازدواج دوباره باشد، باید به دادگاه رفته و از او اجازه بگیرد. در طلاق رجعی، زن و شوهر از هم ارث میبرند، مرد حق ندارد تا زمانی که مدت عده به پایان نرسیده است، مطلقه رجعیه خود را از محل سکونتش یعنی منزل خود خارج کند.
رجوع بعد از طلاق رجعی به دو قسم است؛ اول این که حرفی بزند که معنایش این باشد که او را دوباره زن خود قرار داده است. دوم این که کاری کند که از آن بفهمند رجوع کرده است
در رجوع بعد از طلاق بائن مرد نمیتواند اقدامی برای بازگشت زنش داشته باشد و در صورتی که خواهان برگرداندن زنش باشد باید حتما او را طبق تشریفات قانونی و شرعی دوباره به عقد خود درآورد. یکی از آثار مهم طلاق بائن، جدایی کامل دو همسر از یکدیگر است و بر اثر این طلاق، زن و شوهر بهکلی از هم جدا شده و مرد میتواند بیاجازه دادگاه ازدواج کند و هیچ تکلیفی هم به پرداخت نفقه به زن سابق خود ندارد. در این نوع طلاق زن و مرد از هم ارث نمیبرند و زن باید خانه شوهر را بعد از طلاق ترک کند و اگر عده نداشته باشد میتواند بلافاصله ازدواج کرده و اقامتگاه و نامخانوادگی واقعی خود را استفاده کند. یعنی میتواند به دلخواه خود زندگی کند. اگر شوهر در حال بیماری، زن خود را طلاق دهد و بعد بر اثر آن بیماری بمیرد، زن از او ارث میبرد اگرچه طلاق بائن باشد ولی به شرط آنکه زن شوهر نکرده باشد.
آیا در خلع، رجوع به بذل صحیح و نافذ است؟ در هر حال، اگر رجوع به بذل حاصل شود، آیا احکام مطلقه رجعیه جارى مى شود، یا احکام دیگرى دارد؟
مردى زوجه خود را به طلاق خلع مطلقه کرده، زوجه در زمان عده پشیمان شده و رجوع بعد از طلاق کرده است؛ لکن زوج مالى که گرفته پس نداده است. آیا این رجوع موجب حلیت و بازگشت به نکاح اول هست یا خیر؟
برای رجوع کردن لازم نیست مرد یک شاهد بگیرد، یا به زن خبر دهد، بلکه اگر بدون این که کسی بفهمد، بگوید به زنم رجوع کردم صحیح است
مردی که زن خود را طلاق رجعی داده، اگر مالی از او بگیرد و با او صلح کند که دیگر به او رجوع نکند، حق رجوع از بین نمی رود.
اگر زنی را دوبار طلاق دهد و به او رجوع بعد از طلاق کند یک یا دو بار او را طلاق دهد و بعد از هر طلاق عقدش کنند، بعد از طلاق سوم، آن زن بر او حرام است، ولی اگر بعد از طلاق سوم به دیگری شوهر کند، با چهار شرط به شوهر اول حلال می شود، یعنی می تواند آن زن را دوباره عقد نماید.
اول: آن که عقد شوهر دوم همیشگی باشد و اگر مثلاً یک ماه یا یک ساله او را صیغه کند، بعد از آن که از او جدا شد، شوهر اول نمی تواند او را عقد کند، دوم: شوهر دوم بالغ باشد و با او نزدیکی و دخول کند، و بنابراحتیاط واجب باید انزال شود. سوم: شوهر دوم طلاقش دهد یا بمیرد. چهارم: عدّه طلاق یا عدّه وفات شوهر دوم تمام شود. |
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره
این روزها، درد زایمان طبیعی و ترس از آن باعث شده که هر روز بر تعداد کسانی که سزارین را انتخاب میکنند افزوده شود. زمانی سزارین به عنوان یک روش زایمان در شرایط خاص مطرح بود اما به مرور جای خود را در کنار زایمان طبیعی باز کرد.
اگرچه در این روش فرد برخلاف زایمان طبیعی دردی را قبل و حین زایمان تجربه نمیکند اما؛ بعد از جراحی به واسطه زخمی که از تیغ جراحی برداشته چند روزی را با درد میگذراند. شاید همین باعث میشود که برخی به این فکر کنند که اگر زایمان طبیعی درد دارد، سزارین هم با درد همراه است و چه بهتر که برای حفظ سلامت بیشتر فرد و فرزندشان زایمان طبیعی را تجربه کنند.
با پیشرفت علم، همه دردها پشتسر گذاشته شدهاند. این روزها دستگاهی بهنام "پمپ درد" در بیمارستانها وجود دارد که برای تسکین دردهای پس از جراحی ساخته شده که در عمل سزارین هم بسیار مورد استفاده قرار میگیرد.
دستگاه پمپ درد یا PCA یا (Patient-Controlled Analgesia) دستگاهی است برای کنترل درد بیمار از طریق استفاده از یک پمپ تزریق پرتابل (یعنی به خاطر جمع و جور بودن و سبک بودن به آسانی برای بیمار قابل حمل است) که این پمپ دارای یک دکمه (دکمه بلوس) است و این دکمه در اختیار بیمار می باشد و میتوان از انواع داروها در آن استفاده کرد.
بعد از عمل جراحی، این دستگاه توسط پزشک متخصص بیهوشی و براساس وضعیت و نیاز واقعی بیمار طوری تنظیم میشود که هر چند دقیقه یکبار دوز مشخصی از داروی مسکن را به بدن بیمار وارد کند. زمان مشخصی نیز برای دستگاه تعیین و در راس زمان داده شده به دستگاه، دارو به شکل قطره داخل خون تزریق میشود. در استفاده از این پمپ نیازی نیست که پرستار هر چند ساعت یکبار دارو برای بیمار تزریق کند؛ خود دستگاه این کار را انجام خواهد داد.
در برخی موارد پمپی در دست بیمار قرار میگیرد و دکمهای روی آن وجود دارد که اگر بیمار احساس درد داشته باشد آن را فشار میدهد تا یک دوز از دارو توسط دستگاه وارد بدنش شود. البته به این شکل نیست که بیمار هرقدر میخواهد پمپ را فشار بدهد و مسکن دریافت کند. حداکثر مقدار مجاز دارو که بیمار میتواند آن را دریافت کند، توسط متخصص تنظیم میشود که بیش از آن وارد بدن بیمار نشود. بنابراین همه چیز تحت کنترل و نظارت پزشک خواهد بود و تنظیم شده است. در موارد دیگر پمپ در دست بیمار نخواهد بود و براساس تنظیماتی که انجام شده بهطور خودکار دارو از پمپ آزاد شده و به بدن بیمار وارد خواهد شد.
در اصل روش کار این پمپ به این صورت است که علاوه بر این که میتواند به طور پیوسته و تدریجی (حتی با مقادیر بسیار کم مثل 0.1 سی سی) دارو را تزریق کند این قابلیت را دارد که موقعی که بیمار احساس درد جدیدی پیدا کرد آن دکمه را فشار دهد و پمپ یک دوز (مقدار) اضافه از پیش تعیین شده توسط پزشک را به بیمار تزریق کند.
در ضمن این دکمه یک زمان قفل دارد که قابل تنظیم است روی زمانهایی مثل 15 و 30 و 60 دقیقه . بدین معنی که اگر زمان قفل دکمه 15 دقیقه باشد وقتی که بیمار دکمه را فشار می دهد تا 15 دقیقه بعد دکمه عمل نمی کند.این زمان قفل برای جلوگیری از Overdose شدن بیمار طراحی شده است. هر چند از لحاظ Psychology (روانشناسی) نیازی به توضیح زمان قفل دستگاه به بیمار نیست و بهتر است به بیمار فقط گفته شود که هر موقع احساس درد داشت از آن دکمه استفاده کند.
بدین ترتیب بیمار درد خود را تحت کنترل دارد بدون اینکه نیاز به مراقبت خاص پرستاری داشته باشد. حدود 15 سال است که در بیمارستانهای سراسر دنیا از این روش برای کنترل درد بیماران استفاده می شود.
پزشکان بر این باور هستند که شایسته نیست هیچ انسانی در دنیا درد بکشد؛ این یک دستورالعمل کلاسیک است و به بقراط بر میگردد. به لحاظ انسانی و حقوق بشر وقتی میتوان درد را تسکین داد، نباید از آن فروگذار کرده و بیمار نباید آن را تحمل کند. علم پزشکی و تیم درمان موظف است با بهترین داروها و دستگاههای روز، درد بیمار را تسکین دهد؛ بهشرط آنکه بدون عارضه باشد.
براساس همین اصل انسانی است که پمپ درد ساخته شده تا بتواند درد بیمار را بدون عارضه کاهش دهد. پزشکان به بیماران توصیه میکنند که اگر به لحاظ اقتصادی مشکلی ندارند از این دستگاه استفاده کنند. در غیر اینصورت میتوان با هزینههای کمتر کاری معادل همین پمپهای درد انجام داد؛ یعنی استفاده از شیافهای مسکن و تزریقهای عضلانی. در حال حاضر این دستگاه در مراکز خصوصی وجود دارد و زمانی برای بیمار مورد استفاده قرار میگیرد که از قبل آن را انتخاب کرده باشد زیرا ممکن است کسی تمایل نداشته باشد از پمپ درد استفاده کند.
پمپ درد یک نوع است اما میتوان نوع و دوز دارو را متناسب با وضعیت بیمار تغییر داد، بنابراین انواع و اقسام این پمپ وجود دارد که کاربردهای خاص خود را دارد. از این دستگاه فقط برای 24ساعت پس از عمل جراحی که میزان درد بالاست استفاده میشود، زیرا پس از این زمان بیمار میتواند مسکنها را به شکل خوراکی مصرف کند و نیازی به تزریق مکرر نیست. ممکن است پمپ درد پس از بیهوشی بیمار و قبل از جراحی به بیمار وصل شود. در روش بعدی ممکن است پس از اتمام جراحی و قبل از بههوش آمدن بیمار پمپ درد را به بیمار وصل میکنند. در هر دوی این روشها بیمار پس از جراحی و زمانی که بههوش میآید، دردی احساس نخواهد کرد.
اینکه پمپ درد عوارضی دارد یا نه، بستگی به این دارد که چه دارویی در آن استفاده میشود. پزشک میتواند از داروهای بدون عارضه استفاده کند، ممکن است در مواردی هم از داروهای مسکن قوی و مخدر استفاده شود که در هر دوی این موارد عوارض بهوجود آمده ربطی به دستگاه ندارد و مربوط به نوع و دوز داروهاست. چند نوع داروی پمپ درد استفاده میشود که یکی از آنها داروهای ضدالتهاب غیرکورتونی است.
نوع دیگر داروها، مسکنهای مخدر است که انواع پمپ برحسب نوع و دوز مخدرها متفاوت است. داروی بعدی هم داروی ضدتهوع است چون دارو مستقیما وارد خون میشود.
در تجویزهای غیر از پمپ، دارو را داخل عضله تزریق میکنند اما در پمپ، مسکن مستقیما وارد خون میشود؛ بنابراین برای پیشگیری از تهوع، از این داروها هم استفاده میشود. مسکنهای مخدر و ضدالتهابهای غیرکورتونی، انواع و اقسام گوناگونی دارند که دایره انتخاب پزشک بسیار گسترده است.
درباره عمل سزارین از آنجا که قرار است مادر، شیردهی به نوزاد را انجام دهد، باید حتما به نوع و دوز داروهایی که تجویز میشود توجه داشت. یعنی حتما از داروها و دوزی استفاده شود که در شیر ترشح نشود و روی نوزاد تاثیر نداشته باشد. بنابراین پمپهایی که بعد از سزارین استفاده میشود به لحاظ دارو متفاوت از سایر جراحیهاست. برای این عمل از مسکنهای بیضرر که داخل شیر ترشح نشود، با کمترین دوز استفاده میشود، بنابراین این پمپ هیچ عوارضی ندارد و دارو را به شکل کنترل شده وارد بدن بیمار میکند.
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره
سادیسم در زنان کمتر از مردان شناخته شدهاست، چرا که از نظر فروید زنان به طور غریزی به سمت مازوخیسم گرایش دارند؛ اما این تنها ظاهر قضیه است.
اصطلاح سادیسم که از انحراف جنسی مارکی دو ساد نویسنده فرانسوی قرن 18 میلادی گرفته شدهاست، به یک اشتیاق زیاد و همیشگی برای آزار رساندن و تسلط کامل داشتن بر دیگران و مخصوصا شریک جنسی اشاره دارد. در واقع سادیسم عموما با نشانههای ترکیب شده از غرایز خشونت آمیز با غرایز جنسی در نظر گرفته میشود.
از آنجا که رفتار و تمایلات جنسی مردانه بیشتر پرخاشگرانه و سلطهجویانه است شکل مردانه سادیسم بهتر شناخته شدهاست و بیشتر خود را نشان میدهد. در مقابل این ابراز سلطهجویانه سادیسم، نوع معکوس آن به مازوخیسم یا آزارطلبی جنسی، همجنس بازی و عقده اختگی منجر میشود.
بنابراین سادیسم در زنان تظاهر کمتری دارد چرا که از نظر فروید تمایلات جنسی زنان به طور غریزی به سمت مازوخیسم یا آزارطلبی جنسی میباشد. اما در پشت این ظاهر منفعلانه مجموعهای از عناصر معکوس نیز هست که به غریزه محافظت از خود در زنان بازمیگردد و زمانی خود را نشان میدهد که امنیت آنان مورد تهدید واقع شده باشد. در آن هنگام است که پرخاشگری پنهان شده آزاد میشود و به سمت سادیسم بسط داده میشود.
سادیسم در زنان در مقایسه با سادیسم در مردان کمتر بیرحمانه یا کمتر خشونت آمیز نیست بلکه تنها احتمال دارد زنان سادیستیک راه و روش متفاوتی از مردان برای ابراز تمایلات سادیسمی خود انتخاب کنند، روشی که با ذات طبیعی و آنابولیک زنان هماهنگی بیشتری داشته باشد.
سادیسم عبارت است از علاقه به آزار دادن دیگران به صورت جسمی، روانی و جنسی، طوری که این آزار رساندن موجب لذت و آرامش فرد آزاررسان شود. این افراد از تحقیر و تمسخر و آزار روحی یا جسمی و جنسی افراد به خصوص در حضور دیگران لذت زیادی میبرند و گاهی رفتارهای پرخاشگرانه یا جنایتکارانه از خود بروز میدهند.
سادیسم یا دگرآزاری یا تمایل به آزاررسانی در طبقهبندی موسوم به «دی.اس.ام. سه» به عنوان اختلال شناخته میشد، ولی از زمان انتشار طبقهبندی «دی.اس.ام. چهار» در سال ۱۹۹۴، از آن به عنوان یک ویژگی شخصیتی نام برده میشود؛ بنابراین، دیگرآزاری به صرف وجود داشتن، بیماری نیست و در افراد و جوامع گوناگون مرزها و محدودیتهای متفاوتی دارد.
درمان سادیسم در صورتی امکان پذیر است که خود فرد تمایل به درمان داشته باشد. رواندرمانی تحلیلی و رفتاردرمانی، هیپنوتیزم درمانی، شرکت در گروههای خودیاری و همچنین خانواده درمانی، کاهش استرسهای محیطی و دارو برای درمان به کار میرود.
سازمان بهداشت جهانی این اختلال سادیسم را بصورت ترکیب با مازوخیسم جنسی به نام آزارگری – آزارخواهی یا سادومازوخیسم Sadomasochism معرفی کرده است وملاکهای زیر را برای این انحراف جنسی دارد:
آزار دادن و تحقیر دیگران و بیاحترامی به آنها یا آزار دیدن و مورد بیاحترامی و تحقیر دیگران قرار گرفتن که سبب ارضای جنسی میشود. این ناهنجاری به تعاملاتی اطلاق میشود که در آن یک شخص با آزار دادن فرد دیگری که از درد کشیدن لذت میبرد ارضا میشود. بسیاری از افراد در روابط جنسی خود به اعمال دردناک خفیفی مثل گاز گرفتن، نیشکون گرفتن و سیلی زدن مبادرت میورزند. وقتی هر دو شریک جنسی از این اعمال لذت میبرند، این رفتارها لذت جنسی را افزایش میدهند. اما افراد آزارگر و آزارطلب غالبا نه تنها از اعمال دردآور خفیف پا را فراتر میگذارند بلکه تنها با توسل به این رفتارها میتوانند به لذت جنسی برسند. فرد آزارگر زمانی به اوج لذت جنسی میرسد که دیگران را تحقیر کند یا آنها را آزار دهد. ارضای جنسی فرد آزارطلب یا مازوخیسم به دربند بودن یعنی آزاردیدن، تحقیر شدن، درد کشیدن و برخورد بد از سوی دیگران بستگی دارد. برخی متخصصان روانشناسی و روانپزشکی بر این باورند که ریشههای آزارگری و آزارطلبی را باید در دوران کودکی جستجو کرد و برخی دیگر به نقش احتمالی عوامل زیستی اشاره کردهاند. سادیسم و مازوخیسم جنسی به طور کلی چندان شناخته شده نیست و هنوز تحقیقات بر روی آن ادامه دارد.
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره
تاثیر بیماری کلیوی بر پوست
این بیماری عوارضی هم دارد که چندان به چشم نمیآیند، ولی برای فرد مبتلا بسیار مهم هستند. یکی از این عوارض و ضایعات، مشکلات پوستی است. این مشکلات معمولا خطر جانی برای بیمار ندارند، اما مستقیما در کیفیت زندگی او تاثیرگذارند.
یکی از عوارض بیماریهای کلیوی، مشکلات پوستی است
نمیتوان به این دلیل که فرد دچار نارسایی کلیه، با بیماری نسبتا جدی و مادامالعمری دست به گریبان است، کیفیت زندگی او را در نظر نگرفت و از عوارض جانبی بیماریاش غافل شد، چون هر یک از این عوارض میتوانند حتی بیشتر از خود بیماری – چه از نظر سلامت جسمی و چه از نظر سلامت روانی- به فرد مبتلا آسیب برسانند.
یکی از اهداف درمان این بیماران، کم کردن عوارض پوستی است، زیرا علاوه بر تاثیر جسمی، میتواند نقش روانی در تداوم و پیگیری درمانشان داشته باشد. اگر بتوان عوارض و ضایعات پوستی این بیماران را کاهش داد، از نظر اجتماعی وضعیت مطلوبتری پیدا میکنند و میتوانند به زندگی عادی بپردازند.
عوارض پوستی ناشی از نارسایی کلیه در مراحل اولیه بیماری بروز نمیکنند و افرادی که به نوع خفیفتر بیماریهای کلیوی مبتلا هستند، معمولا دچار این عوارض نمیشوند. این تغییرات و عوارض بهتدریج و در طول زمان به وجود میآیند و با پیشرفت بیماری و بیتوجهی تشدید میشوند
مشکلات پوستی ممکن است شامل تغییر رنگ پوست، ضایعات پوستی، خارش و ریزش موها تا کبودیهای موضعی، تورم اندامها و… باشند و بسیاری از آنها با توجه بیشتر تا حدودی بهبود پیدا میکنند.
تغییر رنگ پوست
تغییر رنگ پوست بهخصوص پوست چهره، یکی از شکایتهای رایج بیماران کلیوی است. تغییر رنگ به زرد مایل به نارنجی ، علت بروز این عارضه، ناتوانی کلیه در دفع سموم بدن و رسوب این سمها در لایههای پوست نواحی مختلف بدن از جمله صورت است. البته ممکن است کمخونی نیز در این تغییر رنگ پوست موثر باشد. یکی از هورمونهای مهمی که در خون سازی نقش دارد، اریتروپوئیتین است. ایجاد نارسایی در عملکرد کلیه، بهتدریج باعث اختلال و کاهش میزان ترشح این هورمون که از کلیهها ترشح میشود و این وضعیت در نهایت باعث کمخونی و تیره شدن رنگ پوست خواهد شد.
برطرف شدن این مشکل درمان کمخونی و نارسایی کلیه است . برای درمان موضعی تیرگیهای ایجاد شده، میتوان هفتهای چند بار و در شب از کرمهای روشنکننده استفاده کرد.»
خشکی و خارش پوست
خشک شدن پوست را از دیگر عوارض پوستی بیماریهای کلیوی است. در بیماران مبتلا به نارسایی کلیه، پوست طراوت و لطافت خود را از دست میدهد، حالت شکننده پیدا میکند و دچار خارشهای گسترده یا محدود میشود. این خارش باعث میشود فرد مدام پوست خود را بخاراند و همین کار باعث بهوجود آمدن خراشهای پوستی میشود.
مصرف داروهای مدر (ادرارآور) در خشکی پوست بیمار موثر است . اگر بیمار مبتلا به نارسایی کلیه از داروهای مدر استفاده کند، ممکن است خشکی پوستش در مراحل اولیه بیشتر شود، ولی بهتدریج و با تطبیقیافتن سیستم فیزیولوژیک بدن با داروها، این مشکل برطرف خواهدشد.
خشکی پوست بیماران کلیوی و خارش آن را با یکدیگر مرتبط است و استفاده از کرمهای مرطوبکننده، نرمکننده و چربکننده را گام اول در پیشگیری از خشکی بیش از حد پوست بیماران است.
استفاده از پرتوهای فرابنفش خورشید در فصلهای آفتابی سال، در درمان خارش پوست بیماران کلیوی موثر است. برای درمان خارش پوست این بیماران در فصلهای سرد سال ، یکی از شیوههای موثر، استفاده از مولد پرتوهای لیزر فوق بنفش با باند باریک است که در برخی بیمارستانها وجود دارد.
خشک شدن پوست از عوارض پوستی بیماریهای کلیوی است
ضایعههای پوستی
ضایعات پوستیای که برخی بیماران مبتلا به نارسایی کلیه به آن دچار میشوند، به دلیل رسوب برخی ترکیبها از قبیل فسفاتها و دیگر ترکیبهای فسفردار، ضایعات برجستهای در سطح پوست نواحی مختلف بدن این بیماران به وجود میآید. در مراحل اولیه نارسایی پیشرفته کلیه، قطرههای برفکمانندی به نام «شبنم اورمیک» روی پوست و بیشتر در نواحی ساق پا ایجاد میشود. این ضایعات بیشتر در افرادی که نارسایی پیشرفته کلیه دارند و هنوز تحت درمان دیالیز قرار نگرفتهاند، دیده میشود و بعد از شروع دیالیز برطرف خواهندشد.
معمولا بیماریهای کلیوی باعث دفع پروتئین زیاد از بدن میشوند و در نتیجه میزان آلبومین خون کاهش پیدا میکند و یکی از عوارض جدی کاهش آلبومین، ایجاد ورم در پوست است
ضایعات سوراخکننده پوست : این ضایعات، دانههای برجسته زیرپوستیای هستند که حالت گنبدی شکل دارند و قسمت میانیشان کمی گود است. اندازه آنها گاهی به یک نخود هم میرسد و بیشتر در نواحی ساق پا دیده میشوند. ضایعات سوراخکننده پوست به شدت خارشدار هستند و با پمادهای کورتیکواستروییدی قوی که خاصیت ضدالتهابی و ضدتکثیر پوستی دارند، درمان میشوند.
ورم پوست
معمولا بیماریهای کلیوی باعث دفع پروتئین زیاد از بدن میشوند و در نتیجه میزان آلبومین خون کاهش پیدا میکند و یکی از عوارض جدی کاهش آلبومین، ایجاد ورم در پوست است.
دلیل این عارضه تجمع آب در بافت زیر پوست است . این عارضه در ناحیه جلوی شکم با وضوح بیشتری دیده میشود. همچنین در ساعتهای اولیه صبح، تورم در اطراف چشمها بهخصوص در کودکانی که دفع پروتئین دارند، قابلمشاهده است. این تورم در ساعتهای بعدی روز بهخصوص در بیماران دارای تحرک بیشتر، بهتدریج در پاها بروز میکند.
از دلیل ایجاد این تورم و چینخوردگیها در پوست بیماران مبتلا به نارسایی کلیه این است که لایه شاخی پوست در این بیماران توانایی نگهداری آب را در خود از دست داده است. درمان این مشکل نیز به کیفیت درمان نارسایی کلیه بستگی دارد، ولی استفاده از کرمهای محتوی اوسرین، لانولین، گلیسیرین، پارافین یا وازلین میتواند بهبود نسبی ایجاد کند.
ضعف ناخنها
بیماریهای کلیوی، تغییراتی هم در ناخنها میدهند. در برخی مبتلایان، بستر ناخنها که در افراد سالم به وضوح دیده میشود، دیده نمیشود، محو میشود یا به سمت جلوی ناخن پیشروی میکند و در این حالت، ناخن منظره سفیدرنگ پیدا خواهد کرد. این عارضه بیشتر در بیمارانی که ابتدا آلبومین سرم آنها کاهش مییابد، دیده میشود.
درمان این عارضه به درمان نارسایی کلیه بستگی دارد، ولی به بیماران توصیه میشود ضمن پیگیری درمان بیماری خود، بعد از شستشوی دست، پوست دست و سطح ناخن خود را با یک کرم مرطوبکننده، مرطوب کنند.
ریزش مو و عوارض دیگر
کممویی و ریزش مو در نواحی انتهایی اندامها به ویژه در دستها و پاها از عوارض نارسایی کلیه است. در نواحی ساق و روی پای این بیماران مویی نمیروید. در برخی موارد ریزش و شکنندگی موی سر، به دلیل کاهش فاکتورهای خونی مانند اسید فولیک و روی افزایش مییابد و حتی گاهی طاسیهای موضعی را در پی دارد.
از عوارض دیگر پوستی در بیماران کلیوی، نازک شدن پوست پلکهاست که بیماران میتوانند برای بهبود آن از نرمکنندههای پوست مانند اوسرین استفاده کنند
کبودیهایی نیز که در پوست این بیماران دیده میشود، به دلیل اختلال انعقادی و عملکرد پلاکتهاست و معمولا در نواحیای مثل ساق پاها، دستها و شکم دیده میشود که احتمال وارد شدن ضربههای هر چند خفیف به آنها بیشتر است.
توصیه آخر
بیماران دچار نارسایی کلیوی برای دریافت مراقبتهای پوستی، بهتر است به متخصص پوست مراجعه کنند.
اغلب اقدامهایی که برای بهبود وضعیت پوست بیماران مبتلا به نارسایی کلیه انجام میشود، جنبه موقتی و مقطعی دارد و برطرف شدن قطعی آنها با کیفیت درمان نارسایی کلیه آنها ارتباط مستقیم دارد.
منبع:tebyan.net
بامداد – فسیل های شاخص:
فسیل های شاخص دارای گسترش جغرافیایی وسیع بوده، ولی در زمان کوتاه زمین شناسی می زیسته اند. مانند فسیل آمونیت که منحصرا در کرتاسه میانی وجود داشته است.
فسیل های غیر شاخص:
فسیل های غیرشاخص تقریبا در تمام دوره ها و یا دوران های زمین شناسی وجود داشته اند و شاخص زمان معین و کوتاه زمین شناسی نیستند. مانند برخی دوکفه ای ها، شکم پایان، مرجان ها و غیره.
فسیل های رخساره:
فسیل هایی هستند که ارزش پالئو ژئو گرافی آن ها بیش از اهمیت بیوستراتی گرافی آن هاست. این فسیل ها میتوانند معرف وضعیت جغرافیایی زمان زیست خود از نظر آب و هوا و سایر شرایط محیط زیستی باشند.
مثلا فسیل کلنیهای مرجانی حاکی از محیط ساحلی دریا و آب و هوای استوایی تا نیمه استوایی است.
کاربرد فسیل ها در زمین شناسی
بیشتر فسیل ها از کربونات ها و یا فسفات های ترکیب شده با مواد آلی تشکیل شده اند.
آن ها تحت تاثیر گرما، فشار، ترکیبات سیال اطرافشان و همه دیگر عوامل که خصوصیت سنگ های رسوبی را بعد از اینکه رسوب می کنند تغییر می دهند، قرار دارند. بنابراین فسیل ها، شاخص های حساس تغییر حرارت و ابزار های قدرتمندی برای پیش بینی ذخیره زایشی هیدرو کربون ها هستند.
همه این عنوان ها اطلاعاتی اساسی در تجزیه و تحلیل حوزه های رسوبی و اکتشاف زغال سنگ، نفت و گاز که باقیمانده های زندگی قدیم هستند، شرکت دارند.
شباهت های یک منطقه با دیگر مناطق، مثل آب و هوای یکسان و راه های دریایی و زمینی، مرتبط با ابزارهای نیرومندی در تفسیر نقشه های دیرینه زیست جغرافیایی هستند. به همراه خصوصیت های دیرینه ی بوم شناسی.
این اطلاعات اساس توصیف آب و هوای قدیمی و شرایط نهشتی است که ممکن است سنگ ها و یا مخازن منبع تولید هیدروکربن را ایجاد کرده باشد.
به دلیل تکامل تدریجی آلی و رویدادهای انقراض، توالی تجربی فسیل ها می تواند قابل تشخیص باشد. این توالی، آن ها را شاخص بی مانند زمان کرده است. این مرحله زیست چینه شناسی نام دارد.
چون جانوران و گیاهان در وضع ثابتی نسبت به محیط شان زندگی می کنند فسیل هایی که در محل اولیه خود یافت می شوند، اطلاعات با ارزشی در مورد محیط پیرامونشان ارائه می دهند، که شامل ویژگی های شیمیایی شان است.
اما زمانی که آن ها از محیط زیست شان منتقل می شوند اطلاعاتی در مورد آن جابجایی و عوامل مربوط به آن ارائه می دهند.
رده بندی فسیل ها
موجودات زنده را براساس برخی ویژگیهای ظاهری طبقهبندی مینمایند. در طبقه بندی های استاندارد بر اساس میزان شباهت های موجودات آن ها را در گروه هایی به نام تاکسون قرار میدهند و هفت تاکسون مهم و اصلی به شرح زیر معرفی مینمایند.
هر چه میزان شباهت موجودات بیشتر باشد در تاکسون های مراتب بالاتری قرار می گیرند.
هفت تاکسون مهم و اصلی عبارتند از :
سلسله Kingdom
شاخه Phylum
رده Class
راسته Order
تیره Family
جنس Genus
گونه Specis
فسیل ها ی بزرگ و کوچک تخم های زیست چینه شناختی بهترین تکنیکی است که برای سن یابی سنگ های قدیمی ایجاد شده است
استفاده از فسیل ها
مهمترین کاربرد فسیل ها در تعیین سن طبقات زمین می باشد.
از فسیل ها می توان استفاده های زیادی کرد که در زیر به صورت خلاصه تعدادی را بیان می کنیم:
١- بعضی فسیل ها مانند زغال سنگ و نفت را می سوزانیم تا از انرژی آن ها استفاده کنیم به این مواد سوخت های فسیلی می گویند. گاهی نیز این مواد در ساخت مواد دیگر به کار می روند.
٢- از بعضی فسیل ها در تعیین محل مواد معدنی استفاده می شود.
٣- بعضی فسیل ها برای تشخیص آب و هوای گذشته کاربرد دارند.
٤- به کمک فسیل ها اطلاعات زیادی در مورد خشکی ها، بیابان ها، جنگل ها و دری اها و اینکه آب آن ها شیرین یا شور بوده یا عمق آن ها کم یا زیاد بوده می توان بدست آورد.
٥- با بررسی فسیل ها می توان فهمید که کدام یک از جانداران قدیمی تر هستند و کدام یک دیرتر به وجود آمده اند. همچنین جدولی بدست می آید که با کمک آن می شود سن لایه های رسوبی مختلف را حدس زد و یا محاسبه کرد.
فسیل هایی که در لایه های قدیمی یا زیرین یافت می شوند، ساختمان ساده تری دارند و تعداد و تنوع کم تری هم دارند در حالی که فسیل های جدید در لایه های بالاتر قرار گرفته و ساختمان کامل تری دارند و تعداد و انواع بیشتری نیز از آن ها دیده می شود.
منبع: بیتوته
نوشته فسیل چیست و چه کاربردهایی دارد؟ اولین بار در بامداد پدیدار شد.
جام جم سرا:
با این که همه این فلفلهای دلمهای خواص مشابهی دارند، ولی دارای تفاوتهای زیادی نیز میباشند. در این مقاله سعی داریم شما را با خواص رنگهای متفاوت فلفل دلمهای بیشتر آشنا نماییم.
ویژگیهای مشترک در رنگهای مختلف فلفل دلمهای
فلفل دلمهای به علت دارا بودن آب میانبافتی فراوان یکی از کمکالریترین سبزیها میباشد. با وجود اینکه فلفل دلمهای سبز رنگ در میان اکثر افراد شناختهشدهتر میباشد، اما پیگمانهای ایجادکننده رنگ قرمز، نارنجی و زرد خواص بسیاری دارند. از نظر طعم، فلفل دلمهای سبز کمی تلختر است و فلفلهای زرد، نارنجی و قرمز شیرینتر هستند و به حالت میوهای بیشتر شبیه میباشند. فلفل دلمهای گیاه تندی نیست؛ زیرا کاپسایسین که باعث طعم تندی در فلفل میشود، در این فلفل به مقدار بسیار ناچیزی وجود دارد.
فلفل دلمهای، دارای فیبر و سایر ریزمغذیها
فلفل دلمهای سرشار از ویتامینهای گروه ب مانند تیامین، ریبوفلاوین و ب۶ است که ویتامینهای موثر در تبدیل مواد غذایی به انرژی میباشند. فلفل دلمهای همچنین گیاهی سرشار از فیبر، پروتئین و آهن میباشد. فیبر در غذاهای گیاهی مانند میوهها، سبزیها، غلات کامل و حبوبات یافت میشود و بدن برخلاف پروتئین، کربوهیدرات و چربی نمیتواند آن را هضم کند و در دستگاه گوارش با اتصال به چربیها و افزایش دفع آنها، موجب کاهش فشارخون و کلسترول خون میگردد. همچنین موجب جذب آهستهتر قند خون میشود. در نتیجه باعث میشود تا قند خون در حیطه نرمال ثابت بماند. از اثرات دیگر فیبر، التیام التهابهای ایجادشده در قسمتهای مختلف بدن میباشد.
فلفل دلمهای قرمز، همان فلفل دلمهای سبز رسیده
فلفل دلمهای سبز رنگ وقتی خیلی رسیده میشود به رنگ قرمز تبدیل میشود که رسیدهتر، شیرینتر و با طعمی ملایمتر است. ویتامین ث و کاروتنوئیدها در حالت رسیده بیشتر هستند. هم چنین ظرفیت آنتیاکسیدانی در فلفل دلمهای قرمزرنگ بیشتر از فلفل دلمهای سبز میباشد. به منظور تهیه فلفل دلمهای قرمز، باید توجه کرد که رنگ آن روشن باشد و پوست سفتی داشته باشد. ولی فلفلهایی که پوست کدر و چروکیده دارند، به سمت فرآیند فساد پیش میروند و مواد مغذیشان به شدت افت میکند.
فلفل دلمهای قرمز، بیشترین مقدار ویتامین ث
با وجود اینکه فلفل دلمهای سبز و زرد هم منابع خوبی از ویتامین ث میباشند، اما فلفل دلمهای قرمز بیشترین میزان ویتامین ث را دارا میباشد. به گونهای که دو برابر نیاز روزانه به ویتامین ث را تامین میکند. ویتامین ث یک آنتیاکسیدان بسیار قوی میباشد. ویتامین ث در تسریع روند بهبود عفونتها، ترمیم زخمها و جراحات پوستی، تولید کلاژن موجود در غضروفها و مفاصل استخوانی، تامین سلامت استخوانها و دندانها و استحکام رگهای خونی موثر است.
فلفل دلمهای قرمز، دارای قویترین آنتیاکسیدان
مسئول رنگ قرمز شفاف در فلفل دلمهای، لیکوپن میباشد که آنتیاکسیدان بسیار قوی است؛ و تحقیقات متعدد ثابت کرده است که لیکوپن از سرطان پروستات و بیماریهای قلبی پیشگیری میکند. لیکوپن مادهای است که وقتی در معرض حرارت قرار بگیرد، آزاد میشود. بدین منظور لازم است کمی آن را در روغن تفت داد یا کبابی کرد.
فلفل دلمهای قرمز، تامین سلامت استخوانی
فلفل دلمهای قرمز ۵۵ تا ۷۵ درصد نیاز روزانه بدن به مواد مغذی مورد نیاز در سلامت استخوان را تامین مینماید. این مسئله به دلیل دارا بودن مقادیر فراوانی از ریزمغذیهایی چون: کلسیم، آهن، منیزیم، فسفر، پتاسیم و روی میباشد که همگی، از مواد مغذی مورد نیاز در استحکام و حفظ بافت استخوانی میباشند.
پاپریکا، ادویهای برگرفته از فلفل قرمز
ادویه پاپریکا، از فلفل دلمهای قرمز رنگ یا فلفل چیلی قرمز گرفته میشود. این ادویه به منظور بهبود طعم در غذاها بسیار کاربرد دارد. این ادویه سرشار از ویتامین A،ِ و نیز ویتامین ب میباشد که ویتامینِ در تقویت نوروترانسمیترهای سیستم اعصاب و رشد و نمو سلولهای بدن موثر میباشد.
فلفل دلمه ای
فلفل دلمهای سبز، سرشار از منیزیم
علت رنگ سبز این فلفل دلمهای، مقادیر فراوان کلروفیل در آن میباشد که در پیوند با منیزیم است. منیزیم در بهبود حافظه و یادگیری اثرات زیادی دارد. همچنین منیزیم در جهت کاهش فشارخون موثر است. مقادیر فراوان ب۶ و منیزیم موجود در فلفل دلمهای سبز، باعث کاهش اضطراب ناشی از سندرم پیش از قاعدگی میشود و به منظور بهبود علائم این سندرم موثر میباشد. فلفل دلمهای سبز ویتامینِ فراوانی دارد که در بهبود عملکرد سیستم ایمنی و محافظت سلولی اثر دارد.
فلفل دلمهای زرد، سرشار از ویتامینها
با اینکه فلفل دلمهای سبزرنگ متداولترین نوع فلفل دلمهای در قفسه مغازهها میباشد؛ اما نوع زرد آن محتوای مقدار بیشتری از انواع ویتامینها است. فلفل دلمهای زرد منبع بسیار خوبی از ویتامین ث است. یک فلفل دلمهای متوسط زردرنگ نیمی از نیاز روزانه به ویتامین ث را بر آورده میکند. ویتامین ث به منظور پیشگیری از آرتریت، سلامت دندان و استخوان اثر دارد. نیاسین که از ویتامینهای گروه ب میباشد، به منظور تامین سلامت پوست، سیستم عصبی و سیستم گوارشی موثر است. همچنین این فلفل سرشار از فولات است که برای پیشگیری از نقایص مادرزادی کاربرد دارد.
فلفل دلمهای زرد و نارنجی، عینک آفتابی طبیعی
فلفلهای زرد، نارنجی و قرمز منبع بسیار خوبی از کاروتنوئیدها هستند. کاروتنوئیدها گروهی از مواد شیمیایی گیاهی میباشند که سلامت چشمها را به همراه دارند. کاروتنوئیدهای موجود در فلفلهای دلمهای عبارتند از:
۱. بتاکاروتن که مسئول ایجاد رنگ نارنجی در هویج، کدو حلوایی، فلفل دلمهای نارنجی و... میباشد، در سلولهای بینایی تبدیل به ویتامین ا میشود؛ که این ویتامین به منظور تقویت فرآیند بینایی بالاخص در نور کم کاربرد دارد. همچنین این ویتامین در بهبود عملکرد سیستم ایمنی و سلولهای شاخی پوست موثر میباشد. بتاکاروتن همچنین از آنتیاکسیدانهای بسیار قوی میباشد که افراد را در برابر ابتلا به سرطان و بیماریهای قلبی محافظت میکند.
۲. لوتئین و زآگزانتین که رنگ زرد را در زردآلو، فلفل دلمهای زرد و ... ایجاد میکند. از مواد اصلی تشکیلدهنده ماکولای چشم میباشند و ماکولای چشم را از آسیبهای ناشی از افزایش سن محافظت میکنند و کمبود آنها آب مروارید را در پی دارد. در حقیقت فلفل دلمهای زرد و نارنجی را میتوان نوعی عینک آفتابی طبیعی برای چشمها دانست.
توجه: به طور کلی انواع فلفل از جمله فلفل دلمهای جزء مواد غذایی آلرژیزا محسوب میشوند و بهتر است افرادی که پوستی حساس و تحریکپذیر دارند و با مصرف غذاهای آلرژیزا دچار جوش، کهیر، آکنه و اگزمای پوستی میشوند، انواع فلفلهای دلمهای را از رژیم غذایی خود حذف نمایند.(تبیان)
جام جم سرا:
با توجه به مباحثی که این روزها در مورد شادی به وجود آمده، ابتدا بفرمایید که آیا می توان برای شادی حد و مرزی را مشخص کرد. مثلا بگوییم شادی حلال و حرام داریم؟
سادات موسوی: یکی از مشکلات ما همیشه ابهام در مفاهیم است، اگر ما مفاهیم را درست تعریف کنیم آن وقت می توانیم در مورد آن اظهارنظر کنیم. شادی اصولا یک مفهوم شهودی است و هر کس یک شناختی از آن دارد. مثلا اگر از شخصی بپرسید شاد هستی یا ناراحت سریع متوجه می شود. اما وقتی می خواهیم کند و کاو کنیم متوجه می شویم که تقسیم بندی های مختلفی دارد. گاهی شادی درونی و بیرونی، گاهی حقیقی، مذهبی، سیاسی، اجتماعی و گاهی هم مذموم است. بنابراین انواع و اقسام شادی را داریم. اما منظور شما از شادی حلال و حرام بیشتر به وجهه بیرونی شادی باز می گردد، یعنی برای نشان دادن شادی چطور باید رفتار کرد. ما عنوانی در فقه نداریم که مثلا بگویند فلان شادی حلال است یا حرام. یک مباحثی در فقه داریم که می گوید برخی حرکات حرام است، حالا تفاوتی نمی کند این رفتار برای نشان دادن غم باشد یا شادی. مثل اختلاط دختر و پسر و جمع های نامحرم یا بی حجابی و بی عفتی حرام است. پس ما عنوانی برای شادی حرام یا حلال نداریم اما رفتارهایی داریم که در عرف ناپسند و در فقه هم حرام است. اگر غیر از این باشد شادی کردن هیچ اشکالی ندارد.
بهرامی: شادی یک حس درونی است که به صورت غریزی در انسان درونی شده است مثل ترس و غم. ما وقتی متولد می شویم این موارد را با خود داریم، اگر تحت تربیت و تعالیم باشد درست ظهور می کند. وقتی جوامع مختلف را بررسی می کنیم متوجه می شویم که برای شادی چارچوبهایی دارند، اما وقتی شادی در قالب باشد دیگر شادی کودکانه نیست و اکتسابی است. یعنی برای شادی چارچوبی بگذاریم که در چارچوبهای ارزشی باشد. مثل وقتی که شما در مجلسی هستید و حواستان جای دیگری است اما مانند بقیه جمع دست می زنید این ادا درآوردن است نه شادی کردن. اینکه ایشان فرمودند برخی رفتارها در فقه منع شده اینها عوامل بیرونی شادی هستند. اما در کل من با محدودیت در شادی موافق هستم، چون هرجا نمی توان شادی را بروز داد و کودک درون را رها کرد و جایگاه دارد. بنابراین من و ایشان در حال حاضر هر دو معتقدیم که شاد بودن مانند غم داشتن جزیی از زندگی انسان سالم است.
شما به مواری اشاره کردید که در فقه حرام هستند اما مگر شادی داریم که هیچ کدام از این موارد در آن نباشد. در این صورت بیشتر شبیه عزاداری است.
سادات موسوی: ما در جامعه ای زندگی می کنیم که هنجارها و قواعد و قوانینی دارد البته برخی هم نانوشته هستند. بنابراین اگر از عرف جامعه پا را فراتر بگذاریم با آن برخورد می شود. در شادی مذهبی من یک پیشنهاد دادم که سه ماه قمری رجب، شعبان و رمضان را ماه شادی بنامیم، قیافه شهر را تغییر دهیم و چراغانی کنیم. همین تغییر ظاهر شهر کلی بر روحیه افراد تاثیر می گذارد.
سادات موسوی: در مسائل اجتماعی بحث تربیت مطرح نیست. موضوع من این است که برخورد انتظامی با شادی یا حجاب از کجا باید شروع شود؟ اگر منظور از حجاب همان حد گردی صورت و این موارد باشد همین الان چند نفر این را رعایت می کنند؟ 90 درصد مردم ما این را انجام نمی دهند اما نمی توان همه آنها را دستگیر کرد. نیروی انتظامی باید از کمترین حد مجرمها شروع کند. یعنی نیروی انتظامی باید با افراد کمی برخورد کند تا مشکل حاد نشود. |
یک سال من در کریسمس در شهر میلان ایتالیا بودم؛ به قدری این شهر را قشنگ تزیین کرده بودند که اصلا همه روحیه می گرفتند و شاد بودند. الان روز نیمه شعبان که خودجوش مردم کوچه ها را تزیین می کنند ببینید چقدر قشنگ است، این کار اصلا هزینه ندارد؛ این شادی را باید در تلویزیون هم نشان دهیم. البته در مسئله شادی فردی نمی توان خیلی دخالت کرد و تنها باید فرهنگ سازی کرد، دخالت جامعه تنها در شادیهای اجتماعی،مذهبی و ملی است. حتی به نظرمن همین بوق زدن ماشین عروس در خیابان باعث شادی مردم و تشویق دخترخانمها به ازدواج می شود. به نظر من اگر قرار است در شادی فردی چیزی تغییر کند گاهی باید به طور غیر مستقیم وارد شویم و اگر اعتقادات مذهبی را تقویت کنیم خیلی از مسائل حل می شود.
بهرامی: عده ای براین باورند که رسیدن به شادی از راه رسیدن به غم است، یعنی باید غم را تحمل کنیم تا پروردگار هم راضی شود و ما را شاد کند، اما این به نظر من اشتباه است. واقعیت این است که اگر قرار باشد از راه رنج به شادی برسیم پس چرا زمانیکه برای دوستی آرزو می کنیم می گوییم از خدا برای تو دل شاد می خواهیم. پس شادی نیاز هرکسی است و درونی. تصور می شود در جوامعی که شادی می کنند، حد و مرزی ندارند، اما این اشتباه است چون آنها قوانین و ضابطه دارند. متاسفانه ما این ضابطه را نداریم و با شادی مانند هرعمل دیگر سلیقه ای عمل می کنیم. به ماشین عروس اشاره شد اما گاهی در یک خیابان ممکن است با همین بوق زدن هم برخورد شود و در یک خیابان دیگر نه. ما الان در خانه های خودمان هم که می خواهیم شادی کنیم ترس داریم که مبادا پلیس زنگ در را بزند. پلیس باید حامی ما باشد نه اینکه از او بترسیم. به نظر من هر شادی را نباید فاجعه دانست و با آن برخورد کرد.
چرا آقای دکتر با محدودیت در شادی موافق هستید و این محدودیتها را در چه چیزهایی می دانید؟
بهرامی: منظور من از محدودیت این است که ممکن است من در منزلم برقصم، اما وقتی در کلاس درس هستم این کار شایسته نیست. اگر نتوانیم این شادیها را کنترل کنیم به عنوان افراد لاابالی شناخته می شویم. وقتی من به عنوان استاد دانشگاه در جایی هستم باید در قالب ارزشی خودم باشم اما مثلا وقتی چهارشنبه سوری است و بچه ها شادی می کنند من هم می توانم با آنها همراه شوم.کما اینکه خود پیامبر ما هم با بچه ها شادی می کردند.بنابراین جایگاه شادی بسیار مهم است.شادی ذاتی و دورنی است اما برای ظهور و بروز آن باید شناختی داشته باشیم.
الان به نظر شما مهم این است که مردم واقعا شاد باشند یا اینکه قیافه شاد به خود بگیرند؟ یعنی شادی درونی نباشد و تنها ظاهر شاد بودن را حفظ کنند. هرچند که این روزها این ظاهر شاد هم کمتر دیده می شود.
سادات موسوی: برای اینکه افراد درونی شاد باشند باید خیال آسوده داشته باشند و نگران فردای خود نباشند. کودک شاد است چون هیچ دغدغه ای ندارد اما وقتی به مدرسه می رود دغدغه های او هم شروع می شود و هرقدر که بزرگتر می شود این دغدغه ها هم بیشتر می شود. باید حاکمیت سعی کند که مردم کمتر غصه نان و آب داشته باشند تا درونی شاد باشند. به عبارتی اگر استاندارد زندگی اجتماعی ما بالا برود این باعث شادمانی درونی می شود.در آمار سازمان ملل، شاد ترین مردم کشور دانمارک هستند، دلیل آن این است که مردم اعتماد و اطمینان به فردا دارند و فاصله نظام طبقاتی خیلی کم، است. امیرالمونین فرمودند مواظب باشید غیرمسلمانان از شما در عمل به قرآن پیشی نگیرند اما الان مثل اینکه چنین شده است. در جامعه ما باید فساد، بیکاری و این مشکلات از بین برود تا مردم شاد باشند.اما گاهی می خواهیم فریب بدهیم و قیافه شادمانه به خودمان بگیریم که در اینصورت همانطور که گفتم سراغ شادی های حرام می رویم،مانند مشروبات الکلی و قرصهای اکستازی. به نظر من اگر جامعه می خواهد شاد باشد باید دغدغه های اقتصادی را از بین برود.
اما این مشکلات اقتصادی در بیشتر کشورها وجود دارد و این دلیلی نمی شود که سعی نکنیم مردم را شاد نگه داریم.
سادات موسوی: بله اتفاقا پیامبر هم توصیه کردند که باید دل مومنان را شاد کنیم. گاهی یک لبخند باعث روحیه در افراد می شود، بنابراین نیازی به حرکات نادرست و خارج از عرف وجود ندارد.مثلا وقتی وارد یک اداره یا بانک می شویم لبخند داشته باشم همین خیلی موثر است. ما باید اجازه بدهیم طنز درست در صدا و سیما جای زیادی داشته باشد .جامعه ما به شدت کمبود فیلمهای طنز را دارد. این موارد باعث آرامش مردم تا حدی می شود، اما اصل همان چیزی است که گفتم یعنی باید شادی درونی باشد.
بهرامی: مازلو یک طبقه بندی معروف از نیازهای انسان دارد که طبقه اول زیستی، بعد احساس امنیت شغلی، اجتماعی است، وقتی این مسائل تامین شود خود به خود سطح شادی بالا می رود. در مورد تعریف یک جامعه شاد، شما پوشش مردم را نگاه کنید اکثرا رنگها تیره هستند اما در همین کشور بلژیک که اشاره شد مثل یک تابلو نقاشی می ماند و رنگارنگ است.این خودش شادی می آورد؛ متاسفانه الان همه به دنبال این هستند که با کمترین کار درآمد بالای اقتصادی داشته باشند و برای همین به سمت فروش مواد می روند یا اینکه به خاطر فشارهای اقتصادی به مصرف موارد روی می آورند و همین برای آنها شادی کاذب به وجود می آورد.
به نظر می رسد که در این چند سال خانواده های ما در تعریف شادی دچار مشکل شدند. هر خانواده براساس نوع بینش و نگرش مذهبی که دارد یک تعریف از شادی دارد. برای همین وقتی یک جوان وارد جامعه می شود دچار تعارض می شود و همین مشکلاتی را ایجاد می کند.
سادات موسوی: هرچیزی شادی خود را می طلبد. شادی مذهبی غیر از شادی فردی، اجتماعی و سیاسی است. ما رفتار غم در عزاداری های مذهبی را خوب بلدیم و شاهکار اجتماعی ایرانیان همین است. اما در شادی مذهبی هرکس به سلیقه خود عمل می کند. ما منشوری برای شادی مذهبی نداریم. شادی سیاسی مانند 22 بهمن است که باید شاد بود که باز هم بلد نیستیم و نمی دانیم که آیا باید کاراناول شادی داشت یا نه؟ اما حد و حدود قانونی، شرعی و عرفی وجود ندارد. هیچ کس به نظر من در کشور حد و حدود شادی را نمی داند. شادی اجتماعی مانند شادی فوتبال است که باز هم گاهی ناهنجاری دارد مثل شکستن شیشه اتوبوس. شادیهای خودجوش هم نیاز به فرهنگ سازی دارند و نباید آنها را امنیتی و انتظامی کرد. یک شادی هم ملی است مثل چهارشنبه سوری که باز هم در کشور ما با آن سیاسی برخورد می کنند. برای تمام این شادیها باید فرهنگ سازی کرد که با اجبار امکان ایجاد آن نیست. از کودکی باید آموزش داد که در این شادیها چطور باید رفتار کرد.
بهرامی: شادی باید مدیریت شود. هر انسانی یک بالغ دارد که باید کودکش را مراقبت کند. در نامه امام علی به مالک اشتر صراحتا در آن قید شده که پرهیز کن از اینکه مراسم و مناسکی که می تواند مردم را به هم نزدیک کند را حذف کنی. اما اینقدر تعصبات یک بعدی در جامعه ما وجود دارد که هر مراسمی که سبب انسجام مردم و شادی می شود را به صورت انتظامی با آن برخورد می کنند؛ درحالیکه محال است بتوان کارفرهنگی را با مسائل انتظامی حل کرد. من در خبرها خواندم که سال قبل 18 هزار خانم بدحجاب دستگیر شده اند، از آنها تعهد گرفتند و رها شدند اما باید فرهنگ سازی شود و به آنها آموزش داده شود که حد حجاب چیست. نه اینکه چنان برخورد بدی کنند که بیشتر مردم لجبازی کنند. به نظر من چون همانطور که اشاره شد هیچ تعریفی از شادی نداریم،خانواده ها بنابر باور خود شادیها را در خانه محدود می کنند و در مدرسه و جامعه هم محدودیتهایی وجود دارد. جوان مهمترین غریزه ای که دارد شناخت جنس مخالف است اما وقتی حتی از خود خانواده هم آنها محدود می شوند وقتی وارد جامعه و دانشگاه می شوند و با یک چنین موردی برخورد می کنند این موضوع را از خانواده خود پنهان می کنند. برای همین آنها جذب همسالان خودشان می شوند و همین می تواند خطرناک باشد. جامعه ای که شاد نباشد از ابزارهای بیرونی برای شاد شدن استفاده می کند و این بسیار خطرناک است.
اما الان تا حدودی در جامعه ما اینگونه است.همان برخوردی که با آببازی در پارک آب و آتش شد با کلیپ شادی هم شد. بالاخره چطور باید شادی کرد؟
بهرامی: وقتی جلوی شادی را بگیرند،جلوی بروز احساس ما را گرفتند بنابراین ما سعی می کنیم با این موضوع مقابله کنیم که ناهنجاری تلقی می شود و برای همین این شادی ها به زیرزمین کشیده می شود که خطرناک است. الان یک اتاق فکری برای اینکه تعریفی از شادی کند و ضوابطی را مشخص کند وجود ندارد. هرسازمانی ساز خودش را می زند. مراجع دینی ما یک تعریفی از شادی دارند و سیاست مداران یک تعریف دیگر. متاسفانه پلیس ما در برخورد با ناهنجاریها آماری رفتار می کند.مثلا در گزارش کار خود اعلام می کند که چند بی حجاب دستگیر شدند یا اینکه چند مهمانی دختر و پسر را گرفتند. این کار فرهنگی نیست.
سادات موسوی: کنترل دولتی و محدودیت وظیفه دولت است، چون جامعه بدون دولت، آنارشیست است. محدودیت دو مرحله دارد نظری و عملی. مرحله نظری قانون است که مجلس باید در این زمینه کار کند و ما باید در جامعه دموکراتیک به این قوانین احترام بگذاریم. در مرحله اجرا، باید دید این قوانین چقدر قابلیت اجرا دارد. ظاهرا اگر بیش از 10 درصد مردم به قانونی عمل نکنند دیگر جنبه اجرایی ندارد چون در این صورت درصد زیادی از مردم مجرم می شوند، مثل همین ممنوعیت ماهواره. پس قانون باید هوشمندانه باشد؛ اما از نظر اجرایی باید از جایی شروع کرد که بیشتر مردم عقیده دارند درست است، بعد با فرهنگ سازی اعمال قانون کنیم. مردم ما بی اخلاق نیستند، اما هرچیزی را هم نمی پذیرند، پس می توان به درستی با آنها برخورد کرد. در مورد پوشش و شادی یک حدی وجود دارد که بیش از آن را جامعه نمی پذیرد، همین حد را باید رعایت کرد و باید مرز برخورد مشخص شود. البته تعیین این مرز مشکل است اما ناممکن نیست و در شهرها هم تفاوت می کند. وقتی فرهنگ سازی شود دیگر نیازی به برخورد و تنش میان مردم و پلیس نیست.
آقای دکتر منظور شما از اتاق فکر برای شادی این است که مثلا مانند رانندگی و هر کار دیگر برای آن قواعدی داشته باشیم و در یک چارچوب به جوانان بگوییم شادی کنید؟
بهرامی: منظور من این نیست که شادی را دولتی کنیم تنها خود فرد باید تشخیص دهد که حد آن چقدر است و در کودک درون خود نظارت کند. این کار هم با فرهنگ سازی از کوچکی در خانواده و مدرسه شروع می شود تا در بزرگسالی و ورود به جامعه مشکلی نباشد. متاسفانه الان شکل ارزشها متفاوت شده است. در گذشته وقتی به ما موضوع انشاء می دادند که می خواهید چه کاره شوید بیشتر می گفتند معلم، اما الان اینطور نیست، بیشتر می گویند دکتر و شغلهای پولساز. کسی شغل پلیس را نمی نویسد چوت الان دیگر برخورد پلیس با مردم مانند گذشته نیست. یکی از دوستان من می گفت مردم ترکیه پلیس را دوست خود می دانند و به آنها احترام فراوانی می گذارند، یعنی دیدگاه آنها به پلیس مثبت است. باز من تاکید می کنم که کار فرهنگی باید باشد و این کار هم نیاز به ابزار فرهنگی دارد.
شما اشاره می کنید که مردم ما نسبت به یکسری مسائل مانند حجاب مرزهایی قائل هستند اما الان در جامعه ما تکثر عقیده و نظر وجود دارد حتی در یک خانواده هم افراد آن تعریف واحدی از حجاب ندارند. چطور می توان یک حد مشخص کرد؟
سادات موسوی: در خانواده ای که همه سیگار می کشند اگر پسر هم سیگار بکشد کسی نمی تواند جلوی او را بگیرد اما در یک خانواده که سیگاری نیستند، همه نسبت به این موضوع حساس هستند. باید حد بد بودن را مشخص کرد که شرع و قانون آن را مشخص کرده است. اما تا کجا می توان آن را اجرا کرد و با آن برخورد کرد؟ ما دو نوع برخورد انتظامی و فرهنگی داریم که به نظر من هیچ تفاوتی با هم ندارند. اما به شرطی که برخورد انتظامی با نگاه فرهنگی باشد، یعنی اتاق فکری که به آن اشاره شد تعریف کند که کجا اجازه برخورد وجود دارد، آنجایی که تمام جامعه آن رفتار و حرکت را منع می کند و ناهنجار می داند باید برخورد کرد. به نظر من کار فرهنگی باید به شیوه غیرمستقیم انجام شود از دانشگاه که نمی توان کار فرهنگی انجام داد.
اما سالهاست این حرفها گفته شده و هنوز هم مشکلاتی وجود دارد.
سادات موسوی: این حرفها همه جدید هستند و جایی عنوان نشده، نتیجه تحقیق من در مورد حجاب است که سه سال روی آن کار کردم. با اطلاعات آماری و پژوهشی در این مورد صحبت می کنم. اعتقادات افراد مهم نیست، بحث این است که افراد جامعه باید با هم انسجام داشته باشند. تنظیم روابط دختر و پسر و حجاب دو موضوع مهم است که در این زمینه به اعتقادات مربوط نیست و به عرف جامعه باز می گردد. ما در مهمانی و خانه یک طور لباس نمی پوشیم.
دقیقا این به سبک زندگی افراد بستگی دارد.
سادات موسوی: سبک زندگی ما ایرانیها باید تحلیل شود که حداقل آن مشخص شود، طوری که اکثریت جامعه آن را قبول داشته باشد؛ در اینصورت می توان کار فرهنگی هم انجام داد. باید یک کار آماری در این زمینه انجام داد.
بهرامی: به نظر من آمارها تا حدود زیادی واقعی نیستند و بیشتر به عنوان ابزار استفاده می شوند.حتی گاهی آمارها پنهان می شود تا عمق فاجعه مشخص نشود.مثلا من شنیدم برای اینکه طلاق رو به افزایش است برای حل این مشکل به جای کار ریشه ای آمار را کمتر اعلام می کنند تا بگویند مثلا مشکل حل شده است. آمار گیری شیوه های خاص خود را دارد. به هرحال اگر بخواهیم بر مبنای این آمار قانون تنظیم کنیم مشکل قوانین نیست مشکل نحوه اجرا و اجراکنندگان آن هستند. من به واسطه کارم با افرادی که چندگانه تربیت شدند مواجه هستم. در خانه، مدرسه و جامعه شخصیتهای متفاوتی دارند، چون تکلیف خود را نمی دانند.برای همین این فرد بحران فردی پیدا می کند؛ برای همین من به خانواده ها تاکید می کنم که باید آنقدر انسجام داشته باشید که فرد در خانواده هویت بگیرد.
بهرامی: شادی نیاز هرکسی است و درونی. تصور می شود در جوامعی که شادی می کنند، حد و مرزی ندارند، اما این اشتباه است چون آنها قوانین و ضابطه دارند. متاسفانه ما این ضابطه را نداریم و با شادی مانند هرعمل دیگر سلیقه ای عمل می کنیم. گاهی ممکن است در یک خیابان با بوق بوق کردن کارناوال عروس هم برخورد شود و در یک خیابان دیگر نه. ما الان در خانه های خودمان هم که می خواهیم شادی کنیم ترس داریم که مبادا پلیس زنگ در را بزند. به نظر من هر شادی را نباید فاجعه دانست و با آن برخورد کرد |
منظور این است که چطور می توان این تناقض ها را که از خانواده شروع می شود در جامعه حل کرد؟ چون همانطور که اشاره کردید رفتارهای چندگانه سبب بحران هویت فردی می شود.
سادات موسوی: مسئله را نباید اشتباه گرفت. در مسائل اجتماعی بحث تربیت مطرح نیست. موضوع من این است که برخورد انتظامی با شادی یا حجاب از کجا باید شروع شود. اگر منظور از حجاب همان حد گردی صورت و این موارد باشد همین الان چند نفر این را رعایت می کنند؟ 90 درصد مردم ما این را انجام نمی دهند اما نمی توان همه آنها را دستگیر کرد. نیروی انتظامی باید از کمترین حد مجرمها شروع کند، یعنی حدی که تعداد مجرمان آن کمتر است. یعنی نیروی انتظامی باید با افراد کمی برخورد کند و حد حجاب را آنقدر کم کند تا مشکل حاد نشود. در همه جای دنیا یک حدی برای پوششی وجود دارد.
اما تنها در ایران و چند کشور وجود دارد که حدی برای حجاب دارند.
سادات موسوی: در کشور فرانسه اگر با حجاب به دانشگاه بروید اخراج می شوید پس حدی وجود دارد. نمی توان هیچ حدی نداشت، چون هرج و مرج ایجاد می شود حالا هر کشور براساس عرف و قوانین حدی را دارد و برای آن فرهنگ سازی می کند.
الان از نظر شما حد استاندارد ما برای شادی کجاست تا پلیس برخورد نکند؟
بهرامی: در جامعه ما کارفرهنگی و بنیادی کمتر انجام شده است. وقتی جوانان ما به راحتی نمی توانند آهنگهای مورد دلخواه خود را پخش کنند مجبورند به صورت زیرزمینی کار کنند و از طریق شبکه های اجتماعی آنها را توزیع کنند. قانونگذار هم جلوی این شبکه ها را می گیرد و یک حالت فرار و گریز وجود دارد. همین سبب می شود تا بچه ها سمت ناهنجاری بروند، چون شادی آنها سرکوب شده است. دلیل افزایش طلاق هم این است که دختر و پسر بی تجربه وارد نهاد خانواده می شوند و ازدواج می کنند، اما به خاطر همین بی تجربه بودن بعد از مدتی جدا می شوند.این فاجعه است و در هیچ کشوری اینگونه نیست. درست است که کلیپ شادی با ارزشهای اجتماعی ما مغایرت دارد اما ممکن است در برخی مهمانیهای خانوادگی هم این حرکات انجام شود.نباید این موضوع ساده را اینگونه بزرگ می کردند که فاجعه شود.
سادات موسوی: پلیس ضابط قضایی است، یعنی هرجا جرمی اتفاق افتاد پلیس باید برخورد کند. اما اگر قانونی نداریم و پلیس برخورد می کند غلط است و مباح. من یک تقسیم بندی از شادیها در اول بحث کردم، هر شادی برای خود حد و حدودی دارد و در این زمینه باید فرهنگ سازی شود. البته یک سنت قوی اجتماعی در شادیهای مذهبی داریم اما این تنها کافی نیست. همانطور که گفتم باید منشوری تهیه شود و به مردم هم آموزش دهند،الان شادیهای خودجوش و فردی بیشتر مورد بحث است و با آنها برخورد می شود. این شادیها را هم می توان خیلی عریان برگزار کرد و هم خیلی محدود. اما باید حدودی را مشخص کرد تا بیشتر جامعه با آن موافق باشند تا بتوان با آن برخورد کرد و نباید به دوست داشتن فرد بستگی داشته باشد تا برخورد سلیقه ای نشود. این نیاز به تحلیل اجتماعی دارد و باید کارشناسان دانشگاهها در این مورد وارد شوند تا محلی باشد و بتوان آموزش و فرهنگ سازی کرد.
اما این موضوع با ایدئولوژی ما همخوان است؟
سادات موسوی: بله. بحث من عملیاتی است نه ارزشی. شرط امر به معروف و نهی از منکر امکان پذیر بودن آن است و نباید با زور وارد شد چون اثر معکوس دارد. مشخص کردن حدود باید توسط جامعه شناسان انجام شود و نیاز به گروه سیاسی و پلیسی نیست. من باز هم معتقدم که باید حد وحدودی را مشخص کرد یا اینکه دین مردم را تقویت کرد تا جلوی برخی ناهنجاریها گرفته شود. این کار باید علمی انجام شود و نیاز به تحقیق دارد. من سه شکل شادی ملی را برای شما مثال می زنم، رفتن شاه از کشور، فتح خرمشهر و رفتن ایران به جام جهانی در برد بازی استرالیا. اگر این شادیها را مقایسه کنید متوجه می شوید که شکل شادیها فرق کردند چون ارزشها فرق کردند و در حال کمرنگ شدن هستند.
بهرامی: یک کارهایی به طور خودجوش وجود دارد چون بحث هیجان درونی مطرح است و نمی توان جلوی آن را گرفت.من این را در انقلاب دیدم و این اصطلاح هم در میان جامعه شناسان وجود دارد.برای جلوگیری از بروز هیجان نمی توان آن را دولتی کرد، ما باید جای غم و شادی را در جامعه بدانیم. الان در شادیهای مذهبی هم مردم ما با گفتن زندگی نامه سخت امامان گریه می کنند. در جامعه ای که برای نشان دادن هیجان و شادی تعصب باشد، نمی توان کاری کرد. تعصب با عقیده متفاوت است و اگر تعصب زیاد باشد کار فرهنگی نمی توان انجام داد.برای مقابله با شادی افرادی باید باشند که با اعتقادات خود حرکت می کنند نه با تعصب.
به کمرنگ شدن ارزشها اشاره کردید.چرا در طول این سالها اینقدر ارزشها فرق کردند و چرا ما به اینجا رسیدیم؟
سادات موسوی: متاسفانه این محدودیتها را ما ایجاد کردیم و ربطی به اسلام ندارد. در کشورهای ترکیه و مالزی نگاه کنید متوجه می شوید که چقدر با حجاب هستند . وقتی نظام سیاسی ما مبتنی بر دین است خیلی سخت است که بتوانید کنترل کنید و هر مشکلی که پیش آید به دین ربط پیدا می کند.در اینصورت باید خیلی دموکراتیک عمل کرد تا دین دچار مشکل نشود. نباید با همه چیز به طور سلیقه ای و متعصبانه برخورد کرد چون نتیجه معکوس دارد و جوانان را دین زده می کند.
بهرامی: با وجودیکه مردم هند بسیار فقیر هستند اما فقرایشان شاد هستند، آن هم به خاطر اعتقادات و پذیرش زندگیای که دارند، است اما آمار افسردگی و خودکشی در کشورهای اروپایی زیاد است. چون بسیاری از آنها آسایش دارند اما شادی ندارند. در این کشورها زندگی گروهی تدریجا تبدیل به زندگی انفرادی شده است و ممکن است فرد تنها در یک چهار دیواری زندگی کند و ابزار ارتباطش فقط اینترنت باشد. در حالی که در هند، زندگی گروهی دارند و همه خانواده باید زیر یک سقف باشند، اما شاد هستند. همانطور که گفتم انسانها برای شادی باید احساس امنیت در مسایل اقتصادی، اجتماعی داشته باشند.(خبرآنلاین)
جام جم سرا:در 22 تیرماه سال گذشته، فردی با مراجعه به کلانتری 142 کن به مأموران اعلام کرد که دخترش در مسیر محل کار خود به سمت منزل ناپدید شده و دیگر هیچ خبری از وی ندارند که با تشکیل پرونده مقدماتی با موضوع فقدان افراد و به دستور شعبه ششم بازپرسی دادسرای امور جنایی تهران، پرونده جهت رسیدگی در اختیار اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.
پدر هدی پس از حضور در اداره یازدهم پلیس آگاهی ، در اظهارات خود به کارآگاهان گفت: دخترم هدی ( متولد 1365 ) در یک شرکت تبلیغاتی و در زمینه طراحی ، در منطقه شهران و در نزدیکی محل سکونتمان مشغول به کار بود تا اینکه بنابر اظهارات همکارانش از محل کارش خارج، اما پس از آن به منزل مراجعه نداشته است.
با آغاز تحقیقات، کارآگاهان در مرحله اول به بررسی سوابق بیمارستانها، پزشکی قانونی و ... غرب تهران و در ادامه شهر تهران پرداخته، اما هیچگونه نشان و خبری از فقدانی بدست نیامد ؛ تحقیقات صورت گرفته از اعضای خانواده و دوستان و همکاران فقدانی نیز حکایت از آن داشت که وی با هیچکدام از اعضای خانواده و یا دوستان و همکارانش اختلاف و یا مشکلی نداشته است. در ادامه بررسی بانک اطلاعات اجساد ناشناس نیز در دستور کار قرار گرفت اما در این خصوص نیز اخبار و اطلاعاتی مبنی بر شناسایی فقدانی بدست نیامد.
مرکز اطلاع رسانی پلیس آگاهی تهران بزرگ با انتشار این خبر گفت: با توجه به ادامه رسیدگی به این پرونده، دستور انتشار تصویر فقدانی از سوی قاضی صادر شده است، لذا از کلیه شهروندانی که اطلاعاتی در خصوص سرنوشت فقدانی دارند درخواست می شود تا هرگونه اطلاعات خود را از طریق شماره تماس 51055511 در اختیار اداره یازدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار دهند.(ایسنا)
جام جم سرا: در آغاز بیایید ببینیم کدام کودکان، خود را با دیگران مقایسه میکنند.
کودکان ٦ ساله خودمحور هستند، یعنی فقط از زاویه دید خود به دنیا نگاه میکنند. اما بعد از اتمام ٦ سالگی و مخصوصا با ورود به نوجوانی، دید او برعکس میشود، یعنی تمام وقت فکر میکند تماشاگر خیالی دارد و تلاش میکند از زاویه دید دیگران به خود نگاه کند. نوجوان درواقع به دنبال این است که خود را مثل دیگران نشان دهد تا کانون توجه و بهزعم خود زیباتر شود و چیزی برای ارایه به اجتماع داشته باشد.
مانع تشدید خودزشتانگاری نوجوان شوید
همه انسانها در نوجوانی احساس میکنند به نوعی زشتتر از دیگران هستند، مثلا پیشانی کوتاهی دارند، دماغشان بزرگ است، قد کوتاهی دارند و... این موضوع کاملا طبیعی است. نوجوان با تفکر «احساسی» چهره خود را از دید دیگران ارزیابی میکند مثلا چون فکر میکند دماغش بزرگ است، احساس میکند دیگران هم آن را بزرگ میبینند. از سوی دیگر، در نوجوانی پدیدهای به نام «انتشار» وجود دارد. یعنی وقتی در یک جمع فردی از احساسی صحبت میکند، ناخودآگاه نوجوان هم متوجه همان احساس در خودش میشود. چیزی شبیه خود بیمارانگاری.
از اینها مهمتر، واکنشهایی است که اطرافیان نوجوان به چهره و اندامشان نشان میدهند. مثلا رفتار مادری که مرتب روبه روی آینه میایستد و خود را ورانداز میکند یا در صحبت با دیگران مدام به فکر عملهای زیبایی است، الگوی بدی برای نوجوان است.
با نوجوان صحبت کنید
به نظر میرسد اولین کاری که میتوانیم انجام دهیم، آموزش پذیرش ویژگیهای ذاتی به فرزندمان است. برای این منظور باید اعتمادبهنفس نوجوان را با بیان ویژگیهای مثبتی که دارد، تقویت کنیم. البته لازمهاش این است که خودمان به اندازه کافی اعتمادبهنفس داشته باشیم.
برخورد والدین با نوجوان نیز مهم است. وقتی نوجوان میگوید ناراحت است که چه دماغ بزرگی دارد، بهعنوان والدین چه رفتاری با او داریم؟ چقدر حوصله داریم با این مسأله علمی برخورد کنیم؟ آیا وقت میگذاریم تا به نوجوان توضیح دهیم همه افراد در این سن خودزشتانگاری دارند و ٣-٢سال بعد این تفکر کاملا از بین میرود؟ چقدر عکسهای دوران نوجوانی خودمان را به فرزندمان نشان میدهیم و در مورد احساساتمان در آن زمان صحبت میکنیم؟ بهترین کار قبل از قضاوت و ارایه راهحل، همفکری و همحسی با نوجوان است.
فراموش نکنید وقتی نوجوان با یک سوال، با یک گره و ناراحتی به والدین مراجعه میکند، معنیاش این نیست که پاسخ را نمیداند، قصدش این است که اطلاعاتش را با شما تبادل کند یا میخواهد واکنشهای گفتاری و رفتاری شما را در مورد ناراحتیاش بسنجد. آیا رفتار شما با لبخند و روی گشاده و همراه با پذیرش است یا برعکس؟
تقویتکنندههای درونی را جایگزین کنید
هیچکس کامل نیست. همه ما عیبهایی داریم که گاهی باعث میشوند روی آنها تمرکز کنیم و از موفقیت جا بمانیم اما باید یاد بگیریم تقویتکنندههای درونی داشته باشیم. شاید از بیرون مورد توجه نباشیم اما باید خود را قبول داشته باشیم.
اگر فرزند شما هوش ریاضی خوبی دارد، خوب پیانو میزند، ارتباطهای اجتماعی قوی دارد و... باید این مسائل را مرتب به او یادآوری کنید تا بیاموزد در زندگی داشتههایش را ببیند و بشمرد و از یادآوری آنها لذت ببرد. نوجوانان به دلیل توجه انتخابی که دارند، دست روی عیوبشان میگذارند. به فرزندتان یاد دهید زیاد به خودش آفرین بگوید: «آفرین به خودم که مرتب و منظم هستم»، «آفرین به خودم که همینطور که هستم، خودم را قبول دارم و با اینکه فلان نقص ظاهری یا عضوی دارم، این فکر عاملی برای جداییام از جامعه نیست» و...
اگر نقص ظاهری فرزندتان آشکار است...
گاهی نوجوان عیبی آشکار دارد. اگر این عیب قابلرفع کردن است، باید آن را برطرف کرد. اگر نیست، باید واقعیت را به او فهماند. اجازه بدهید نوجوان به خاطر عیبی که دارد و فهمیده نمیتوان برای آن کاری کرد، حتی گریه کند. اگر امید واهی به او بدهید، ممکن است به بیراهه برود؛ مثلا باور کند که با خوردن فلان قرص بدون محدودیت سنی روزی ٣ سانت به قدش اضافه میشود و... انسان بهصورت طبیعی و خداداد خودش مشکلاتش را انکار میکند و تبلیغات کذایی معمولا از این میل سوءاستفاده میکنند.(دکتر جمشید بیگدلی - روانشناس و مدرس دانشگاه/شهروند)
جام جم سرا: روزگاری ارسطو گفته بود که «فقر، مادر همه جرایم است». این گفته تا چه حد درست است؟
همه ما میدانیم فقر و بزه با یکدیگر ارتباط دارند، اما اینکه کم بودن درآمد موجب سوق دهی فرد به انجام اعمال خلاف قانون میشود، نکتهای قابل تامل است. پژوهشی جدید که توسط دانشمندان به انجام رسیده، به بررسی رابطه سطح درآمد و جرایمی نظیر اعتیاد و خشونت پرداخته است.
یک تیم پژوهشی با استفاده از اطلاعات دولت سوئد در مورد شهروندان، به بررسی وضعیت معیشت بیش از نیم میلیون کودک متولد در سوند که بین سالهای ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۳ در این کشور به دنیا آمدند پرداختند. این اطلاعات شامل وضعیت تحصیلی، درآمد سالیانه خانواده و سابقه کیفری این افراد بود. همچنین در این مطالعه، خواهران و برادران هر یک از افراد نیز مورد بررسی قرار گرفتند.
در سوئد، افراد از سن ۱۵ سالگی در برابر اعمال خود در جامعه مسئول هستند و در صورت قانون شکنی، مورد تعقیب قرار میگیرند. به همین دلیل این پژوهشگران به بررسی نوجوانان از پانزده سالگی تا سه سال و نیم بعد پرداختند. همان طور که انتظار میرفت، احتمال ارتکاب جرایم خشونت بار در میان نوجوانانی که در خانوادههای با سطح درآمد کمتر زندگی میکردند و در یک پنجم پایینی جامعه قرار داشتند، هفت برابر خانوادههای یک پنجم پردرآمد جامعه بود. همچنین احتمال اعتیاد به مواد مخدر نیز در میان این خانوادههای تنگدست، دو برابر خانوادههای ثروتمند بود.
نکته شگفت انگیز در این مطالعه آن بود که وقتی خانوادههایی که در ابتدا فقیر بودند و پس از مدتی وضعیت مالی آنها بهتر شده بود، صاحب فرزند میشدند، احتمال بزهکاری این فرزندان درست به اندازه فرزندان بزرگتر این خانوادهها بود. در واقع احتمال جرایم خشونت بار و اعتیاد در این نوجوانان، با احتمال خلافکاری برادر و خواهرهای بزرگترشان که در فقر بزرگ شده بودند یکی بود.
این پژوهشگران برای توضیح این نتیجه، دو ریشه اصلی را پیشنهاد میکنند. نخست اینکه فرهنگ خانوادهها چیزی نیست که خیلی زود اصلاح شود و به همین خاطر، فضای فرهنگی موجود در خانوادههای فقیر، حتی پس از ثروتمند شدن همچنان تا مدتها پابرجا میماند. همچنین این نوجوانان ممکن است از برادر و خواهرهای بزرگتر خود الگوبرداری کنند و همین موجب تکرار ویژگیهای برجا مانده از دوران کودکی در وضعیت تنگدستی میشود.
احتمال دوم این است که ریشه این رفتارهای خلافکارانه را باید در ژنهای انسان جست. پیش از این پژوهشهای دیگری به انجام رسیده بود و نشان میداد که برخی از ژنها عامل فزونی رفتارهای بزهکارانه در افراد طبقه پایین نسبت به شهروندان متمول میشود. همچنین شاید این ژنها سبب کاهش توانایی کنترل تکانش در افراد پایین دست جامعه و در نتیجه عدم موفقیت آنها در محیطهای شغلی و در نتیجه کم بودن درآمد آنها شود.
نتایج این مطالعه شاید خبر چندان خوشایندی برای مسئولان و سیاستگذاران کشورهای مختلف جهان نباشد، زیرا بر اساس احتمال اول، فرهنگ بزهکاری حتی با وجود بهبود وضعیت مالی خانواده همچنان پابرجا میماند و بر اساس فرض دوم نیز، بزهکاری امری ژنتیکی است و نمیتوان آن را برطرف کرد.
با این حال، این پژوهش تنها به بررسی بخش محدودی از رابطه فقر و سطح درآمد خانوارها پرداخته است. شاید پژوهشهای آینده بتواند جنبههای دیگری از این قضیه را روشن سازد. (سیناپرس)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.