لمپنیسم سیاسی جریانی است که شاهان پهلوی به کمک آن توانستند فرایند دموکراسی خواهی را در ایران سالیان درازی به تعویق بیندازند، در این میان شعبان جعفری و نقشش در کودتای ۲۸ مرداد بیش از همه شناخته شده تر است.
عصر روز ۲۷ مرداد بود، تهران روزهاست که شاهد راهپیمایی های مکرر در حمایت از دولت مردمی دکتر مصدق است. کودتای نافرجام چند روز پیش زمینه آگاهی فزاینده مردم را فراهم نموده است، این در حالی است که شکاف میان حامیان دولت به ویژه نیروهای مذهبی به رهبری آیت الله کاشانی با ملیون به رهبری دکتر مصدق بیش از هر زمانی شده است، مذهبیون مصدق را به تک روی و اقدامات نا به جا متهم نموده اند. فضا به قدری تیره و تار است که بیم وقوع اتفاقی ناگوار در هر لحظه احساس می شود. با این حال تهران آن شب آرام به نظر می آید زیرا شب پیش از آن، لوی هندرسون سفیر آمریکا که از خارج به تهران بازگشته بود به دیدار دکتر مصدق که در منزل بود شتافته بود و به او متذکر شده بود که تظاهر کنندگان اتباع آمریکا را آشکارا تهدید می کنند و اگر تظاهرات ضد شاه و ضد استعمار و سلطه ادامه یابد دولت آمریکا ایران را منطقه ناامن اعلام کرده و اتباع خود را از کشور خارج خواهد ساخت.
تحلیل گران تاریخ معاصر ایران بر این باورند که با این که دکتر مصدق متوجه طرح نقشه بر ضد خود بود، از مردم خواست که از تظاهرات دست بردارند و به ماموران انتظامی هم دستور داد که مانع ادامه تظاهرات شوند و این همان وضعیتی بود که طراحان نقشه براندازی آرزوی آن را داشتند. مولفانی که بعدا در این زمینه کتاب ها نوشته اند متذکر شده اند که اگر کارگران دو کارخانه هم در خیابان ها بودند، توطئه ۲۸ مرداد نمی توانست به این آسانی به نتیجه برسد.
به هر وصف ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ یادآور روزی تلخ در تاریخ معاصر ایران است، روزی که در آن دولت مردمی دکتر محمد مصدق به جهت شکاف ایجاد شده میان ملیون و مذهبیون و کاستی هایش ظرف ساعاتی ساقط شده و زمینه تداوم حکومت شاهنشاهی محمد رضا پهلوی فراهم آمد.
فارغ از زوایای متعددی نظیر مداخله بیگانگان در وقوع کودتا، نقش فضل الله زاهدی به عنوان کودتاگر، فضای سیاسی حاکم در آن زمان، عدم شفافیت مواضع حزب توده، چرایی شکاف میان نیروهای مذهبی و سیاسی، برآورد عمل کرد دولت دکتر مصدق، قتل افشار طوس و اثر گذاری آن بر تحقق کودتا و ده ها نکته دیگر که تا کنون صاحب نظران امر در رابطه چرایی وقوع آن حادثه ناگوار بدان پرداخته اند، هم چنان هستند عوامل و شخصیت های موثر و دخیل در آن رویداد که کمتر به زندگی سیاسی و نقش شان در آن واقعه پرداخته شده است.
بی گمان اشاره به ۲۸ مرداد، برخی اذهان عمومی را به سوی اقدامات جنون آمیز اراذل وقت تهران در سرکوب مردم و دولت وقت سوق خواهد داد، اراذلی که رهبری آن ها بر عهده شخصی به نام شعبان جعفری موسوم به شعبان بی مخ بود.
نکته جالب در رابطه با شخص شعبان جعفری آن است که جدا از نقش بی بدیلش در رهبری اوباش ضد دولت قانونی در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، وی دقیقا در چنین روزی در ۵۳ سال بعد (۲۸ مرداد ۱۳۸۵) در کالیفرنیای آمریکا از دنیا می رود. لذا بر آن شدیم در سالروز آن واقعه خطیر و نقش مهم شعبان جعفری در وقوع آن و هم چنین تصادم آن با سالروز مرگش در گزارشی تصویری توام با توضیحات لازم به بررسی زندگی این لمپن سیاسی در این مجال بپردازیم.
شعبان جعفری موسوم به شعبان بی مخ و یا شعبان درخونگاه در سال ۱۳۰۰ شمسی در محله سنگلج تهران و در خانواده ای فقیر و پر جمعیت (دارای ۱۳ خواهر و برادر) به دنیا آمد. شرارت از همان کودکی با شعبان عجین شده و موجب اخراج چندین باره او از مدرسه می گردد. شعبان جعفری در تصویر فوق چهره ی سمت چپی می باشد.
ماجراجویی های شعبان از همان بدو کودکی با همسویی با اراذل وقت تهران آغاز می شود تا جایی که وی برای اولین مرتبه در سن ۱۵ سالگی راهی زندان می گردد. فرار مکرر از سربازی موجب خدمت چهار ساله او شده با این حال شعبان از همان ابتدا علاقه خویش به ورزش های باستانی و کشتی را پی می گیرد تا جایی که در سال ۱۳۲۲ قهرمان کباده و چرخ در کشور می گردد. شعبان در رابطه با فرارش از سربازی در کتاب خاطراتش می گوید: «وقت سربازیم نشده بود هنوز. یه سال مونده بود. باید بیست ساله برم سربازی، من نوزده رفتم اونجا اسم نوشتم. بعد دیدم تعلیم سخته، هیفرار میکردیم… یه سال یه سال و نیمی اونجا بودم یه دفعه دیدم که گفتن روسا دارن از طرف کرج میان، انگلیسام از طرف شابدولعظیم …»
در تاریخ اجتماعی ـ سیاسی ایران ، همیشه در کنار مراکز قدرت ، لمپن ها حاضرند. فقدان آزادی و دمکراسی را می توان یکی از دلایل رشد و توسعه لمپنیسم دانست. جعفری از ابتدای جوانی با توجه به روحیات جاهلمآبانهای که داشت به فکر ایجاد دار و دسته افتاد و گروهی از لوطیان محل را گرد خود جمع کرد. جعفری از سال ۱۳۲۶ش با بر هم زدن نمایش « مردم» به کارگردانی عبدالحسین نوشین در تئاتر فردوسی، برای حاکمیت محبوب شد و به جای آن که به جرم ایجاد آشوب و اخلال در نظم عمومی محبوس گردد با دریافت وجه دستی بنابه دستور اداره آگاهی مدتی از تهران به لاهیجان رفت. در لاهیجان زورخانه ای را اداره می کرد و پس از یک سال به تهران بازگشت.
با این حال معروفیت و شهرت شعبان بی مخ به نقش او در کودتای ۲۸ مرداد باز می گردد، زمانی که وی سردمداری اوباش شهر را بر علیه حکومت قانونی دکتر مصدق بر عهده گرفته و با ایجاد تنش نقش بسزایی در تحقق کودتای آمریکایی-انگلیسی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ایفا می نماید.
دکتر محمد مصدق نخست وزیر وقت با اقدامات نادرستش نظیر انحلال پارلمان، بازداشت نیروهای مذهبی هم چون نواب صفوی و اختلاف فزاینده با آیت الله کاشانی زمینه شکاف بیش از پیش در جامعه و اضمحلال دولتش را فراهم آورد.
رهبران ملی و مذهبی پیشتر با اتحاد با یکدیگر ضمن ملی نمودن نفت زمینه کاهش قدرت مطلقه شاه را فراهم آورده بودند، اتحادی که دیری نپایید و شکست نهضت انجامید.
آیت الله کاشانی شب پیش از وقوع کودتا در نامه ای به محمد مصدق ضمن ابراز نارضایتی خود از آزادی فضل الله زاهدی نسبت به وقوع کودتا در روزهای آتی به محمد مصدق هشدار می دهد، امری که با بی توجهی مصدق منجر شده و زمینه اسقاط دولتش را فراهم آورد. تصویر فوق آیت الله کاشانی را در حال دست کشیدن بر سر خلیل طهماسبی عضو فداییان اسلام نشان می دهد، شخصیتی که رزم آرا نخست وزیر وقت را ترور نموده و از جاده صاف کن های نهضت ملی شدن نفت معرفی می شود.
روز ۲۸ مرداد اوباش وفادار به محمد رضا شاه پهلوی به سرکردگی شعبان جعفری به خیابان ها آمده و با ضرب و شتم مردم و هواداران دولت مصدق زمینه ورود محمد رضا شاه پهلوی را به تهران فراهم می آورند. تصویر فوق شعبان بی مخ و دارو دسته اش را در جلوی منزل دکتر مصدق نشان می دهد. به واقع شاهان پهلوی به کمک لمپنیسم توانستند فرایند دموکراسی خواهی را در ایران سالیان درازی به تعویق بیندازند.
ملکه اعتضادی از گردانندگان مراکز فحشا در شهر نو در کنار اوباش به خیابان ها آمده و به حمایت از محمد رضا شاه پهلوی می پردازد. ملکه اعتضادی که معشوقه افسران اسم و رسم دار ارتش شاه بود بعدها نیز به دلیل مشارکت در کودتای ۲۸ مرداد در نزدیکی منزل مصدق که در حمله به آن شرکت داشت به وی چندصد متر زمین اعطا شد.همچنین وی یکی از سهامداران بانک ایران و ژاپن شد و پیش از انقلاب به اسرائیل رفت و تا کمی قبل زنده بود.
روسپی ها در کنار اوباش نقش بسزایی در حمایت از شاه معدوم در ۲۸ مرداد ایفا نمودند. سکینه قاسمی ملقب به پری بلنده و پروین غفاری از جمله روسپیان حامی سلطنت محسوب می شدند. پری بلنده یکی از روسپیان و مدیران شهر نو بود،که بعد از انقلاب اسلامی دستگیر و در ۲۱ تیر ۱۳۵۸ به جرم فساد فی الارض اعدام شد. پروین غفاری نیز دختر میزا حسن غفاری همدانی یکی از کارمندان مجلس شورای ملی بود،شایعات بسیاری مبنی بر این که او معشوقه شاه است بر سر زبان ها بود وی کتابی نیز تحت عنوان تا سیاهی در باره روابط خود با شاه نوشت که این کتاب همانند خاطرات فردوست توسط سلطنت طلب ها رد شده است.وی در در شامگاه ۱۱ تیر ۱۳۹۲ در سن ۸۳ سالگی در منزل خود در شهر نوشهر درگذشت و در همان شهر مدفون گردید. تصویر فوق متعلق به پروین غفاری می باشد.
کودتاگران حمایت ارتشیان وفادار به شاه را پشت سر خویش احساس می نمودند. تصویر فوق نظامیان طرفدار محمد رضا شاه را سوار بر تانک در روز ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نشان می دهد.
هجوم و سرکوب اوباش محدود به عموم مردم نبوده و اراذل به ضرب و شتم مقام های وقت نیز پرداختند. تصویر فوق نگهبان های منزل محمد مصدق نخست وزیر را نشان می دهند که با گذاردن نردبان در پی فراری دادن وی هستند. اوباش حملاتی را به منزل مصدق داشته و آن جا را محاصره نموده بودند.
مادلین آلبرایت وزیر خارجه وقت ایالات متحده آمریکا در دوره زمام داری بیل کلینتون اولین مقام یانکی ها بود که پس از دهه ها به مداخله دولتش در کودتای ۲۸ مرداد اعتراف نمود.
شعبان درخونگاه در حال ضرب و شتم معترضین در ۲۸ مرداد. شماری از آگاهان به کودتا با ارائه اسناد و شواهدی اثبات کرده اند که جعفری در روز پیش از کودتا پول هنگفتی را از دول بریتانیا و ایالات متحده دریافت نموده است. در این میان البته شعبان جعفری ادعایی دیگر را مطرح کرده و با وجود عکس های متعدد، مدعی است که در روز ۲۸ مرداد تا حوالی ظهر در زندان بوده و بنابراین مداخله ای در کودتا نداشته است!
سازمان های اطلاعاتی کودتاچیان ۲۸ مرداد توانستند با هزینه های سنگین مالی و با کمک نظامی ها، اوباش، لمپن ها و در برابر چشمان حیرت زده مردمی که نمی دانستند چه دارد برسرشان می آید ، دولت دکتر محمد مصدق را سرنگون کنند. تصویر فوق متعلق به روز ۲۸ مرداد در میدان فردوسی تهران می باشد.
شعبان جعفری و هم قطارانش را به وضوح می توان لمپن های پرولتاریا وقت جامعه دانست. کارل مارکس برای اولین بار در کتاب نبردهای طبقاتی در فرانسه واژه لمپن پرولتاریا را در مقابل پرولتاریا به کار برد. منظور مارکس از لمپن پرولتاریا طبقهای بی هویت و فرودست بود که به عنوان ابزار قدرت حاکم برای مقابله خیابانی با نیروهای معترض پرولتاریا عمل میکند. لمپنیزم محصول جامعه صنعتی است و باید فرایند شکل گیری آن را دریک جامعه صنعتی پی گیری کرد. طبق گفته مارکس لمپنها انسان هایی فاقد ابزار تولید هستند و اشتغالی هم به کار تولیدی ندارند. این گروه بیشتر به شبه کار اشتغال دارند و طبقهای بی هویت و شناور در جامعهاند که به دلیل همین ویژگی امکان استخدام آن ها توسط گروه و طبقهای دیگر به سادگی فراهم میشود. تصویر فوق شعبان مخ و دارو دسته اش در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را نشان می دهد.
در ۲۸ مرداد چاقوکشان و اوباشان درباری به سرکردگی شعبان جعفری و طیب حاج رضائی و رمضان یخی ، سبزه میدان و خیابان ارک را اشغال کردند. این عده که به چوب و چماق و چاقو و طبانچه مسلح بودند، ضمن شعار زنده باد شاه، به گروههای سی چهل نفری تقسیم شدند و هر دسته به یکی از وزارتخانه ها، بانک ها و ادارات حول و حوش بازار و میدان ارک هجوم بردند ، عکس های شاه را که آماده داشتند به سر در اماکن مزبور نصب کردندو سپس بطرف میدان سپه و خیابان های مرکزی به راه افتادند. تصویر متعلق به روز ۲۸ مرداد می باشد.
شعبان بی مخ در راس لمپن ها که چند کامیون پاسبان و سربازان فرمانداری نظامی در پیشاپیش و دنبال آن ها حرکت می کرد، به حزب ایران رسیدند و پس از شکستن در عمارت و غارت وسایل و دفاتر آن، عازم روزنامه باختر امروزمتعلق به فاطمی و ساختمان روزنامه شهباز متعلق به حزب توده شدند و آنجا را نیز به آتش کشیدند.
نمایی از شعارهای ضد سلطنتی و ضد امپریالیستی در روز ۲۸ مرداد و پیش از آن.
سرلشکر فضل الله زاهدی فرماندهی کودتا در تهران را بر عهده داشت. وی که پیشتر و در ۲۵ مرداد از سوی محمد رضا شاه به عنوان نخست وزیر منصوب شده بود در روز ۲۸ مرداد با استقرار یگان های شورشی ارتش در خیابان های اصلی تهران حضور یافته و جماعتی از اوباش پایین شهر را به تظاهرات به نفع شاه واداشت که به کنترل شهر و مرکز رادیو انجامید. پس از آن زاهدی به مرکز رادیو رفت و خود را نخست وزیر کشور خواند. با بازگشت شاه، زاهدی درجه سپهبدی گرفت. او روابط با دولت انگلیس که در زمان مصدق قطع شده بود را از سر گرفت و مذکرات نفت را از ۲۲ فروردین ۱۳۳۳ با سرپرستی وزیر اقتصاد و دارایی، دکتر علی امینی آغاز کرد که منجر به کنسرسیوم نفتی و یا قرارداد امینی – پیج گردید.
تصویر فوق ضرب و شتم و دستگیری یکی از هواداران دولت مردمی را توسط نظامیان وفادار به محمد رضا شاه پهلوی در روز ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نشان می دهد.
لحظه ورود محمد رضا شاه پهلوی به تهران پس از کودتای سرلشکر زاهدی. ناظرین تحولات ایران سال های حکمرانی پهلوی دوم پس از کودتای ۲۸ مرداد تا انقلاب اسلامی ۵۷ را سال های قدرت مطلق وی دانسته که با مشت آهنین مخالفین را در هم شکسته است.
محمد مصدق نخست وزیر قانونی کشور پس از کودتا بازداشت شده و به دادگاه نظامی سپرده شد. دادگاه وی را به حبس و سپس تبعید به زادگاهش احمد آباد محکوم نمود. تصویر فوق لحظه بازداشت دکتر مصدق را نشان می دهد.
شعبان جعفری پس از کودتا مورد تفقد فراوان شاه قرار گرفت. گفته می شود که جعفری بنا به پیشنهاد تیمسار زاهدی با شاه ملاقات کرد و زمینی برای تاسیس باشگاه ورزشی به وی اهدا شد. در این ملاقات جعفری از شاه اجازه گرفت تا جمعیتی به نام جمعیت جوانان جانباز تشکیل دهد تا در مواقع ضروری از آنان استفاده شود. هزینه های باشگاه از دربار و اطرافیان شاه و ساواک تامین می شد. حمایت از جعفری تا زمان وقوع انقلاب اسلامی ادامه می یابد.
دکتر شهید حسین فاطمی وزیر خارجه دکتر مصدق پس از بازداشت به اعدام محکوم شد. در اسفند ماه ۱۳۳۲ دکتر حسین فاطمی دستگیر شد و شعبان را اجیر کردند تا هنگامی که فاطمی را از زندان شهربانی به زندان لشگر دو زرهی می بردند بر سرش ریخته و با چاقو به شهادتش برساند. در آن روز خواهر فاطمی که شیر زنی با ایمان بود در محل حادثه حضور داشت و در هنگام حمله ی اوباش خود را روی بدن خون آلود برادر انداخت و ضربه های چاقو را تحمل کرد.
نیکسون رئیس جمهور وقت ایالات متحده بلافاصله پس از کودتا وارد تهران شده و به گرمی دست سپهبد فضل الله زاهدی را می فشارد.
رهبران مذهبی نهضت نیز پس از کودتا به حاشیه رانده شدند. استیلای قدرت مطلق شاه بیش از هر زمانی مذهبی ها را تحت فشار می گذارد.
شعبان بی مخ پس از کودتای ۲۸ مرداد به تاجبخش شهرت یافت و « پهلوان پهلوی » عنوانی بود که فرح پهلوی به شعبان داد تا به نوعی از تلاشهای او برای تحکیم پایه های قدرت شاه سپاسگزاری کند. تصویر فوق شعبان جعفری را پس از کودتا در کنار فرح پهلوی نشان می دهد.
پس از واقعه ۲۸ مرداد دیگر کمتر اسمی از شعبان بی مخ بر سر زبان ها بود تا آن که در خلال قیام خونین ۱۵ خرداد، شماری از مردم انقلابی با حمله به باشگاه جعفری آن مکان را به آتش کشیدند. گفته می شود که شعبان جعفری همواره از شنیدن پسوند «بیمخ» لذت وافر میبرده و این لقب را با قدرت و شجاعت همسنگ و معادل میدیده است.
با وقوع انقلاب اسلامی در ایران در سال ۱۳۵۷، شعبان بی مخ نیز هم چون اربابش مبادرت به خروج از کشور نمود. وی که علاقه اش به خاندان پهلوی و «شاه دوستی» اش بر کسی پوشیده نیست، بعد از انقلاب نامش در لیست افرادی بود که تحت تعقیب کمیته ضربت انقلاب اسلامی قرار داشتند. تصویر فوق شعبان بی مخ را در کنار محمد علی کلی قهرمان بوکس جهان نشان می دهد.
شعبان جعفری جزو اولین کسانی است که در مراسم تشییع جنازه محمد رضا پهلوی شاه معدوم ایران در قاهره شرکت کرده و ارادت خود به دیکتاتور پیشین ایران را اثبات می نماید.
کتاب خاطرات شعبان جعفری، در سال ۱۳۸۱ به کوشش هما سرشار ابتدا در خارج از ایران و بعد در ایران انتشار یافت. در گوشه هایی از این کتاب شعبان جعفری اساسا منکر نقش خود در ۲۸ مرداد شده و شخصیتی متفاوت از خود ارائه داده است. وی در جایی و در پاسخ به مخالفتش با مصدق می گوید: «…بیخود میگه، من اون موقع با مصدق بودم چون میدیدم که کاراش بد نیست. کاراش خوب بود. خوب کار میکرد. ایشونو بالاخره میدیدم کارای خوب میکرد. مام رفتیم دنبالهرو ایشون شدیم دیگه. حتی تا اونجا میرفتیم که میزدیم پای جونمون…»!
پایان سلطنت پهلوی را می توان پایان زندگی سیاسی از نوع لمپنی آن برای جعفری دانست. دیگر جایی از سخن از این اوباش تهران نبود. جعفری هم زمان با فرار محمد رضا شاه از کشور به ژاپن رفت. سپس از ژاپن به آلمان، اسرائیل، فرانسه، انگلیس، ترکیه و آمریکا رفت و در لس آنجلس اقامت گزید.
شعبان جعفری در کتابش در رابطه با این که چرا این لقب «شعبون بیمخ» را به شما دادند؟ می گوید: «…معلم که می اومد (دوران دانش آموزی اش) و بچهها میخواستن برن دستشویی، اینجوری میکردن [انگشت سبابه را به نشان اجازهگرفتن بالا میبرد] آن وقت معلم میگفت: «برو!» من این کارو نمی کردم، هر وقت می خواستم راهمو میکشیدم میرفتم بیرون. اون وقت معلمه با انگشت میزد به شقیقهش و به بچهها میگفت: «مخش خرابه! مخ نداره!» از همون جا اینا اسم ما رو گذاشتن بی مخ…»
گفته می شود که شعبان جعفری در سال ۱۳۵۱ از یک ترور جان سال برده است. ترور فوق به عزت شاهی (مطهری) نسبت داده می شود. صحبت از عزت الله شاهی که می شود همه یاد شکنجه های مخوف ساواک می افتند. همه مبارزین سیاسی دوران انقلاب با شنیدن نامش به اتفاق جرات و استقامت این مرد را تحسین می کنند. وی خود در این باره می گوید: «سال ۵۱ بود با کمک بچه ها باشگاهی که دولت در اختیار شعبون گذاشته بود را شناسایی کردیم و چون معمولا با ماشین رفت و آمد می کرد چند روز تعقیبش کردیم. روزی که پیاده آمد درست ضلع جنوبی خیابان امام خمینی نرسیده به میدان حسن آباد به سمتش تیر اندازی کردم. پنج تا گلوله به او شلیک کردم. هر پنج تا بهش اصابت کرد. نقش زمین شد اما با آمدن پلیس نتوانستم آخرین گلوله را بزنم به ناچار فرار کردیم و شعبون توانست جان سالم به در ببرد.»
شعبان بی مخ در طول حیاتش چندین بار نیز به اسرائیل رفت و آمد داشت، وی در این باره در کتاب خاطراتش می نویسد: «یه دفعه قبل از انقلاب سیمانطوب (رئیس دفتر شیمونپرز) اون موقع پرز وزیر کار بود، اومده بود ایران، افغانی بود فارسیام حرف میزد. به من گفت: «میخوام یه زورخونه تو اسرائیل درست کنیم.»…..بعد از انقلاب که رفتم اسرائیل رفتم اون جا، خدمت شما عرض کنم دیدم یه جای خرابهست. گردنشون گذاشتم که اونجا رو درست و روبراه کنن.» تصویر فوق شعبان بی مخ را در کنار نورمن ویزدوم نشان می دهد.
برخی گزارش ها در سال های پایانی عمر شعبان حکایت از وضعیت نامناسب وی داشت تا جایی که برخی او را به گدایی تنها چند هزار دلار از رضا پهلوی فرزند شاه معدوم متهم می نمایند. تصویر فوق شعبان درخونگاه را در کنار ایندریا گاندی و شماری از اعضای خانواده اش پیش از انقلاب نشان می دهد.
با وجود گذشت ها دهه ها هم چنان هر ساله ایرانیان با حسرت از آن روز (۲۸ مرداد) یاد میکنند. در این میان ایرانیان در حافظه تاریخی خود برای شعبان نقش زیادی در آن کودتای آمریکایی- انگلیسی قائل هستند، مطلبی که با مرور اسناد و کتاب خاطرات شعبان جعفری آن چنان که باید و شاید دارای اعتبار بالا نیست. به واقع شعیان بی مخ را تنها می توان یک عمله دسته چندم و پادو این کودتا پنداشت که توسط سرویس های جاسوسی بیگانه و با همراهی شماری از فرماندهان ارتش عملیاتی شد. تصویر فوق پیری شعبان بی مخ را نشان می دهد.
از نکات اعجاب انگیز تاریخ معاصر ایران را می توان مرگ شعبان جعفری در همان روز ۲۸ مرداد در سال ۱۳۸۵ دانست. شعبون بی مخ در این روز در بیمارستانی در کالیفرنیا در گذشت اما نامش همواره یادآور لمپنیسم سیاسی در این خواهد بود. تصویر فوق مزار شعبان جعفری را نشان می دهد.