مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

ساده ترین روش حفظ قرآن

[ad_1]
مفیدستان:
ساده ترین روش حفظ قرآن

ساده ترین و کوتاهترین روش حفظ قرآن

 

در این مطلب مراحل حفظ قرآن و روش های کوتاه برای سریعتر حفظ کردن قرآن را برای شما تقدیم می کنیم.

 

در سلسله مباحث مربوط به روش حفظ قرآن، مطالبی درباره مقدمات، وسایل و شرایط حفظ قرآن در مجله شماره 57 و 58 ارائه گردید. در این مقاله، نگاهی گذرا به مراحل حفظ، عوامل مؤثر در حفظ و راههای تصحیح محفوظات قرآنی خواهیم داشت.

 

مراحل حفظ قرآن کریم

 

1. آشنایی با روخوانی و روانخوانی
بعضیها بدون طی کردن مراحل حفظ قرآن نیز می توانند قرآن را ـ هرچند با دشواری و تمرین بیشتر ـ حفظ کنند، ولی مراحلی که سپری کردن آنها در افزایش سرعت و مقدار و دوام حفظ آیات قرآن بسیار مؤثر است، هفت مرحله است و مرحله اولِ آن، این است که تلاش کنید، پیش از حفظ قرآن، یک دوره آموزشِ «روخوانی» قرآن را یاد بگیرید و «روانخوان» شوید تا از همان آغاز و با تسلط بر روخوانی قرآن، آیات الهی را به طور صحیح و بدون غلط بخوانید و با تسلط بر روانخوانی قرآن، با سرعت بیشتری، آیات بیشتری را حفظ نمایید.

 

2. آشنایی با تجوید قرآن
بهتر است که علمِ «تَجویدِ»، قرآن یا همان «نیکو خوانیِ» قرآن را، پیش از حفظ آیات، فرا بگیرید، تا از همان آغاز حفظ قرآن، آیات را نیکوتر و زیباتر نیز بخوانید؛ زیرا آشنا بودن با علم تجوید، انجام دادن این کار را برای شما بسیار آسانتر می کند.

 

3. آشنایی با دستور زبان قرآن
چنانچه برای شما امکان دارد، بکوشید یک دوره دستور زبان عربی را که به آن «صَرف و نَحْو» می گویند، هرچند به صورت مختصر و اِجمالی، فرا بگیرید؛ زیرا آگاه بودن از قواعد دستور زبان عربی و آشنایی با آنها، در سرعت و مقدار حفظ آیات قرآن بسیار مؤثر است.

 

4. آشنایی با لحن عربی قرآن

از همان آغاز، آیات قرآن را با لَحن و آهنگ و لهجه عربی حفظ کنید. برای این منظور، به تلاوت و قرائت قاریان معتبر و مشهور عرب و ایران گوش فرا دهید.

 

5. آشنایی با روش ترتیل قرآن
تلاوت قرآن به روش «تَرتیل» را بیاموزید و بکوشید که قرآن را با همین روش، حفظ کنید. برای یادگیری آن، می توانید به نوارها و سی دی های تلاوت قرآن با روش ترتیل، مانند نوار ترتیلِ استادان: «محمد صِدّیق مَنشاوی» و «عبدالرحمن حُزَیفی» گوش فرا دهید و خودتان نیز همراه آنها بخوانید، یا در جلسات تلاوت قرآن به روش ترتیل، شرکت نمایید، و یا این روش را زیر نظر «استاد» یاد بگیرید و تمرین کنید تا کاملاً با روش و سَبک ترتیل آشنا شوید و بر آن مسلط گردید. در صورتی که حفظ قرآن و تکرار آیات آن با روش ترتیل، از نظر سرعت، برای شما تُند و سریع است، می توانید با روش دیگری به نام «تَحقیق» که از نظر سرعت، آهسته تر از روش ترتیل است، آیات قرآن را تکرار و حفظ کنید و به نوارهای تحقیقِ استادانی همچون: «محمود خلیل الحُصَری» و «عبدُ الباسِط محمد عبدُ الصمد» گوش فرا دهید.

 

6. آشنایی با ترجمه قرآن

بکوشید که پس از حفظ هر قسمت از قرآن، با ترجمه و معنی کلمات و آیات آن قسمت نیز آشنا شوید. این آشنایی، افزون بر داشتن آثار علمی و اخلاقی و معنوی، می تواند عاملی مؤثر در به یادآوردن آیات حفظ شده، هنگام مرور محفوظات قرآنی، نیز باشد.

 

به طور نمونه، اگر شما آیه 13 سوره «حُجُرات»، یعنی آیه «… إِنَّ أَکرَمَکُمْ عِندَ اللّهِ أَتقیکُم…»؛ را حفظ کنید و با معنی و مفهوم آن، یعنی «گرامی ترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست.» نیز آشنا گردید، پس از مدتی و هنگام مرور محفوظات قرآنی خود، به این آیه که می رسید، چنانچه قسمتِ «إِنَّ أَکرَمَکُم عِندَ اللّهِ» را به یاد آوردید، اما قسمتِ «أَتقیکُم» را فراموش کردید، چون از پیشْ با معنیِ «أَتقیکُم: پرهیزکارترین شما» آشنا بوده اید، بهتر و سریع تر می توانید قسمتِ «أَتقیکُم» را به یاد آورید و مثلاً به جای آن، عبارتِ «أَغنیکُم» را که به معنیِ «ثروتمندترین شما» است، نگویید؛ زیرا از پیش می دانسته اید که «گرامی ترین انسانها نزد خدا پرهیزکارترین آنان است، نه ثروتمندترین آنان» و «پرهیزکارترین»، معنیِ «أَتقیکُم» و نه چیز دیگری است؛ هرچند برخی بر این عقیده اند که «حتی آشنایی با ترجمه و معانی کلمات و آیات قرآن، پیش از حفظ آنها و نه پس از آن، می تواند در حفظ بهتر و سریع تر و پایدارتر آیات نیز تأثیر مثبت بگذارد.»

 

7. آشنایی با تناسب معنایی آیات قرآن
آگاهی از تناسب معنایی آیات با یکدیگر می تواند عامل مؤثر دیگری در حفظ آیات قرآن و بویژه قسمت پایانی آنها باشد. مثلاً «اصمعی» می گوید: «روزی آیه «والسّارِقُ والسّارِقَةُ فَاقطَعُوا أَیدیَهُما جَزآءً بِما کَسَبا نَکالاً مِنَ اللّهِ» را خواندم و آن را با عبارت «واللّه ُ غَفورٌ رَحیمٌ» به پایان رساندم. شخصی بیابان نشین نزدیک من بود و قرآن خواندن مرا شنید. آن شخص به من گفت: آیه را دوباره بخوان. من نیز آن آیه را دوباره خواندم و با همان عبارت «واللّه ُ غَفُورٌ رَحیمٌ» به پایان رساندم. آن شخصِ بیابان نشین به من گفت: آیه را به صورت اشتباه خواندی. به او گفتم: مگر تو قرآن می دانی؟ پاسخ داد: نه! من قرآن نمی دانم.

 

به وی گفتم: پس، چگونه می گویی که من آیه را اشتباه خوانده ام؟ جواب داد: آن گونه که تو آیه را خواندی، آغاز و پایان آن، از نظر معنی و مفهوم، با یکدیگر تناسب ندارند؛ زیرا خداوند هم از کیفر و عقوبت سخن می گوید و هم خودش را به غَفورٌ رَحیمٌ توصیف می نماید.

 

پس از سخن این شخصِ بیابان نشین متوجه شدم که پایان آیه، عبارتِ «وَ اللّه ُ عَزیزٌ حَکیمٌ» است. و همین تناسب معنایی را نیز در آیه 98 سوره «یوسُف» می توان دید؛ زیرا فرزندان حضرت «یعقوب» علیه السلام به او گفتند:

 

«ای پدر! از خدا آمرزش گناهان ما را طلب کن که ما خطا کار بودیم.» حضرت به آنان فرمودند: «… سَوفَ أَستَغفِرُ لَکُمْ رَبّیآ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ»؛ «بزودی برای شما از پروردگارم آمرزش می طلبم که او آمرزنده و مهربان است.» همان گونه که در این آیه کریمه نیز می بینید، آغاز این آیه، یعنی «أَستَغْفِرُ: آمرزش می طلبم» با پایان آن، یعنی «اَلْغَفُورُ: آمرزنده» تناسب معنایی دارد.

ساده ترین روش حفظ قرآن

ساده ترین روش حفظ قرآن!

 

عوامل مؤثر در حفظ

1. برای حفظ قرآن و ادامه مستمر آن، دست کم به دو چیز نیاز دارید: یکی انگیزه عالی و دیگری هدف متعالی. انگیزه عالی، شما را به شروع کار تشویق می کند و هدف متعالی، شما را به ادامه کار و پایان دادن آن ترغیب می نماید.

 

بنابراین، به انگیزه و هدف خود، برای حفظ قرآن، بیشتر توجه کنید، و پیش از شروع حفظ، به تبیین و تحلیل آن، برای خود، بپردازید تا حفظ قرآن را به پایان برسانید و در میانه راه، از ادامه آن باز نمانید.

 

2. گوش دادن به نوارهای تلاوت قرآن در زمینه آیات مورد نظر. به طور مثال، دیده یا شنیده اید که برخیها هنگام رانندگی، به نوارهای قرآن گوش داده اند و همه آیات خوانده شده در نوار و یا بسیاری از آنها، حتی به طور ناخواسته، حفظشان شده است و این نشان دهنده اهمیت حفظ قرآن از راه گوش دادن به نوارهای قرآنی است.

 

گفتنی است کسانی که می خواهند افزون بر حافظ قرآن بودن، قاری قرآن نیز باشند، می توانند نوارهای قاریانی را انتخاب نمایند که آیات مورد نظرشان برای حفظ را به سبک مورد نظرشان برای تلاوت خوانده باشند.

 

3. مدتی است نوارهای صوتی و کاستِ مخصوص حفظ قرآن، با روشهای گونه گون تهیه و تنظیم شده است و در بازار به فروش می رسد و یا در مؤسسات و مراکز آموزش حفظ قرآن دیده می شود

.

می توانید از آنها نیز برای حفظ قرآن استفاده کنید. و چنانچه برای شما امکان دارد، بهتر است برای حفظ قرآن، از نوارهای ویدئویی و دیسکهای فشرده رایانه ای (Compact Disk = CD) که به صورتِ «سمعی و بصری: شنیدنی و دیدنی» است، استفاده کنید، زیرا طبق نظر برخی از روان شناسان، حدود 80% یادگیری از طریق «چشم» تحقق می پذیرد.

 

4. یکی از عوامل مؤثر در حفظ آیات و سوره های قرآن و دلگرم شدن به این کار، آگاهی یافتن از ثواب و پاداشهایی است که در احادیث اسلامیِ ما برای خواندن و حفظ کردن آیات و سوره های قرآن بیان شده است.

 

5. حفظ آیات قرآنی و فراموش نکردن محفوظات قرآنی، نیازمند، «تکرار» است. بنابراین، از هر فرصتی برای مرور و تمرین مداوم آیات و بازخوانی و بازگویی آنها استفاده کنید و برای تکرار آیات حفظ شده، بیشتر از حفظِ خود آیات، وقت بگذارید.

 

6. گاه برخی از آیات را با «نوشتن» آنها، بهتر و سریعتر حفظ می کنید تا با «خواندن» آنها؛ البته می توانید آیاتی را که برای حفظ کردن، مثلا بر یک صفحه کاغذ یا مقوا نوشته اید، همراه خود داشته باشید تا در فرصتهای مناسبی که برای حفظ قرآن و مرور آیات الهی به دست می آورید، از آیات نوشته شده بر صفحه کاغذ یا مقوا استفاده کنید.

 

و با توجه به اینکه جایی از بدن شما، مانند دستهایتان، نباید بدون طهارت و وضو به نوشته های قرآن برسد!، می توانید برای رعایت این امر ـ در صورتی که طهارت ندارید ـ صفحه کاغذ یا مقوای مذکور را درون پاکتی پلاستیکی و پاکیزه قرار دهید و یا مقداری از کناره و حاشیه آن را برای در دست گرفتن، سفید بگذارید.

 

7. همواره به این نکته توجه داشته باشید که چه مقدار از آیه ها و سوره ها و جزءهای قرآن را حفظ کرده اید، نه اینکه چه مقدار را حفظ نکرده اید. و نیز تا کنون چه مدت از وقت خود را برای حفظ قرآن مجید صرف کرده اید، نه اینکه چه مدتِ دیگر تا پایان حفظ قرآن باقی مانده است.

 

8. شرکت منظم و مداوم در جلسات گروهیِ حفظ و قرائت قرآن هم باعث می شود که شما به حفظ قرآن مُقَیّد شوید و هم موجب می گردد که محفوظات قرآنی دیگران را بشنوید و در نتیجه، به تصحیح و تقویت و دوام محفوظات خود کمک کنید.

ساده ترین روش حفظ قرآن

روش حفظ قرآن

 

راههای تصحیح محفوظات

1. نواری را تهیه کنید و محفوظات قرآنی خود را در همان حالِ بازگویی و از حفظ خواندن، روی نوار ضبط کنید و سپس دستگاه ضبط صوت را روشن کنید و آن آیاتی را که از حفظ خوانده و بر نوار ضبط کرده اید، با قرآن تطبیق دهید و اشتباهات خویش را تصحیح کنید.

 

2. کوشش کنید تا آنجا که برای شما امکان دارد، حتما حفظ قرآن را با شرکت در جلسات قرآن و زیر نظر «استاد» نیز انجام دهید؛ استادی که هم حافظ قرآن باشد و هم با تجوید و ترجمه و دستور زبان و شیوه های علمی و عملی حفظ قرآن آشنا و در زمینه های آموزش آن، با تجربه و کلاسیک باشد تا مثلا بتواند ـ علاوه بر تصحیح اشتباهات در حفظ قرآن ـ اشتباهات تجویدی شما را نیز رفع کند.

 

هیچ کس از پیش خود چیزی نشد هیچ آهن، خنجر تیزی نشد هیچ قنادی نشد استادکار تا که شاگردِ شکرریزی نشد.

 

3. در صورتی که بتوانید، چند نفر دوست برای بازگویی و مرور آیات حفظ شده داش ته باشید و در ساعتی معین و مقرر، همدیگر را ببینید، مثلا با یکدیگر قرار بگذارید که روزی یک صفحه از قرآن را خودتان حفظ کنید و ساعت 9 تا 10 صبح روز بعدش را برای بازگویی و مرور آیات حفظ شده و تصحیح اشتباهات آن در نظر بگیرید. سپس در ساعت مذکور و در محلی مناسب حاضر شوید و در ابتدا مثلا شما آیات آن صفحه را برای نفر دوم و سوم، از حفظ بخوانید و بازگو کنید تا اشکالاتی که احیانا در حفظ آیات قرآن داشته اید، به شما تذکر دهند.

 

آن گاه نفر دوم و سپس نفر سوم نیز همین کار را انجام دهد. با انجام دادن این کار، هر صفحه از قرآن، سه بار تکرار و بازگویی می شود و در تصحیح آیات حفظ شده و ثبات و نگهداری آنها در ذهن و حافظه شما تأثیر مثبت می گذارد. گفتنی است انتخاب دو نفر هم مباحث، به جای یک نفر، برای این است که چنانچه روزی یکی از هم مباحثها ـ به دلیلهایی ـ نتوانست در جلسه مباحثه حفظ قرآن حاضر شود، هم مباحث دیگری حضور داشته باشد و جلسه مباحثه درآن روز، تعطیل نگردد.

 

روش دیگری که در مباحثه حفظ قرآن وجود دارد این است که اگر مثلا صفحه ای از قرآن دارای 6 آیه است، آیه اول را نفر اول، و آیه دوم را نفر دوم، و آیه سوم را نفر سوم، و دوباره آیه چهارم را نفر اول و آیه پنجم را نفر دوم، و آیه ششم را نفر سوم از حفظ بخواند.

 

و یا دو آیه اول و دوم را نفر اول، و دو آیه سوم و چهارم را نفر دوم، و دو آیه پنجم و ششم را نفر سوم از حفظ بخواند. و یا چون هر صفحه از قرآنهای رسم الخط «عثمان طه» دارای 15 سطر است، 5 سطر اول را نفر اول، 5 سطر دوم را نفر دوم و 5 سطر سوم را نفر سوم از حفظ بخواند؛ ولی نباید از قبل مشخص کنید که چه کسی کدام آیه و یا کدام قسمت از هر صفحه را باید از حفظ بخواند، بلکه در همان جلسه مباحثه حفظ قرآن باید مشخص کنید که چه کسی کدام آیه و یا کدام قسمت از هر صفحه قرآن را از حفظ بخواند. این، بدان جهت است که هر سه نفر مقید شوند تمام صفحه را به طور کامل و از قبل حفظ کنند.

 

4. در صورتی که نتوانید برای بازگویی و مرور آیاتِ حفظ شده و تصحیح اشتباهات آن، هم مباحثی پیدا کنید، سعی کنید که محفوظات قرآنی خود را نزد شخص دیگری، مانند پدر، مادر، برادر، خواهر، معلم و یا دوستتان که با روخوانی قرآن آشنا باشد، از حفظ بخوانید و بازگو کنید تا اشتباهات

 


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

ساده ترین روش برای کوچک کردن شکم ایران نازاگر از شکل بدن خود، به خصوص در ناحیه شکم ناراضی هستید، باید بدانید که تنها پرداختن به بهترین روش حفظ قرآن سوال بهترین روش حفظ قرآن و تثبیت آن در ذهن چیست؟ بهترین مترجم قرآن چه کسی است و بهترین بهترین روش حفظ قرآن برای کودکال به تجزیة دو تن از افرادی که فرزندان خود را از همان کودکی تحت تربیت قرآنی قرار داده لاغری سریع روش ساده لاغری، روش های لاغری سریع، …۲۵ تکنیک ساده برای لاغری سریع آکاایران لاغری موضوعی است که امروزه بسیار صحبت هایی روانشناسی بهترین روش تربیت کودک‌، از نظر قرآن …بی‌گمان بهترین روش تربیت که مبتنی بر شناخت حقیقت انسان و همه نیازهای روحی و روانی آموزش عروض و قافیه به ساده ترین شکلآموزش عروض و قافیه هر یک رکن است ا رکان به سه شکل است ترکیب ساده فعولن فعولن آسان ترین روش های خودکشی قرص برنج الومینیم فسفید معروف به قرص برنج و با نام های تجاری کویک فوس و سلفوس است که جالب و عجیب ترین روش مطالعه مردی در جهان ایران نازاو بیش از هزار کتاب از جمله انجیل را حفظ بود ولی با کارهای ساده روزانه از جمله شانه کاروفناوری کَلالهبه وبلاگ کاروفناوری کلاله خوش آمدید دوستان لطف نمایید در نظر سنجی کاروفناوری که در ده روش ساده برای کوچک کردن شکم سلامت آکاکردنکوچک کردن شکمآب کردن چربی های شکمآب کردن شکمشکم صافچربی شکملاغری شکمشکمروش ساده ترین روش برای کوچک کردن شکم ایران ناز اگر از شکل بدن خود، به خصوص در ناحیه شکم ناراضی هستید، باید بدانید که تنها پرداختن به بهترین روش حفظ قرآن سوال بهترین روش حفظ قرآن و تثبیت آن در ذهن چیست؟ بهترین مترجم قرآن چه کسی است و بهترین خط آن بهترین روش حفظ قرآن برای کودک ال به تجزیة دو تن از افرادی که فرزندان خود را از همان کودکی تحت تربیت قرآنی قرار داده اند لاغری سریع روش ساده لاغری، روش های لاغری سریع، سریع لاغر لاغری سریع و آسان تنها با یک نور لاغری سریع با چای سبز رژیم غذایی برای لاغری سریع شکم کاهش روانشناسی بهترین روش تربیت کودک‌، از نظر قرآن کریم چیست‌؟ بی‌گمان بهترین روش تربیت که مبتنی بر شناخت حقیقت انسان و همه نیازهای روحی و روانی اوست کاروفناوری کَلاله کاران ارجمند، سلام و عرض ادب خداوند را شاکریم که براساس سند تحوّل بنیادین آموزش و پرورش و آموزش عروض و قافیه به ساده ترین شکل آموزش عروض و قافیه هر یک رکن است ا رکان به سه شکل است ترکیب ساده فعولن فعولن فعولن آسان ترین روش های خودکشی قرص برنج الومینیم فسفید معروف به قرص برنج و با نام های تجاری کویک فوس و سلفوس است که بزرگ و جالب و عجیب ترین روش مطالعه مردی در جهان ایران ناز او بیش از هزار کتاب از جمله انجیل را حفظ بود ولی با کارهای ساده روزانه از جمله شانه کردن فرهنگ آموزش قرآن در آموزش و پرورش ایران تحقق اهداف آموزش عمومی قرآن، بدون تولید و تصویب زیر نظام ها، ناکارآمد است اهداف آموزش ساده ترین روش حل مکعب روبیک بافت پیچ به ساده ترین روش ساده ترین روش کشت هیدروپونیک درخانه ساده ترین روش پارک دوبل ساده ترین روش ساخت ایمیل در ساده ترین روش خیاطی مولر ساده ترین روش یادگیری زبان انگلیسی ساده ترین روش ساخت ایمیل


ادامه مطلب ...

شب های قرآن مجید

[ad_1]
مفیدستان:
شب های قرآن مجید

اولین نشست از سلسله نشست های شب های قرآن مجید با عنوان شب تفاسیر عرفانی قرآن مجید در کانون زبان فارسی برگزار شد

اولین نشست از سلسله نشست های «شب های قرآن مجید» با عنوان «شب تفاسیر عرفانی قرآن مجید» در کانون زبان فارسی برگزار شد. آیت الله سیدمصطفی محقق داماد با اشاره به اینکه محی‎الدین ابن عربی توجه بسیاری به آیات در آثارش کرده با اشاره به آیه پنجاه و یکم از سوره شورا گفت : در این سوره آمده است "و هیچ بشری را نرسد که خدا با او سخن گوید جز [از راه] وحی یا از فراسوی حجابی یا فرستاده‏ ای بفرستد و به اذن او هر چه بخواهد وحی نماید؛ آری اوست بلندمرتبه سنجیده‏ کار." و این آیه به این معناست که هیچ کس با خدا حرف نمی زند مگر با یکی از سه راه «وحی» مانند آنچه که برای مادر موسی اتفاق افتاد، «وراء الحجاب» مانند آنچه که در وادی مقدس طوی برای خود موسی روی داد، و راه سوم «یرسل رسولا» است. یک نماینده می فرستند که او بیاید با بشر حرف بزند. جبریل را رسول می فرستد که بیاید با مردم حرف بزند. محی الدین عربی در تفسیر فتوحات مکیه تفسیر عجیبی دارد و نظرش درباره وحی و وراء الحجاب یکسان است، اما در مورد سومی تأکید می کند که جبرئبل نیست و این سومی خود رسول اکرم(ص) است.

نصرالله پورجوادی، سخنانش را به پاسخ این سؤال که تفسیر عرفانی چیست اختصاص داد و گفت: تفسیر عرفانی خوانش خاصی است و این خوانش در واقع شکل گیری معنای قرآن در ذهن ماست که یک وضعیت و شکلی دارد و مانند یک لیوان آب است. ذهنیت ما همان ظرف است و آیات قرآن وارد ظرف ذهن ما می شود و چنین ظرفی از سه مفهوم اساسی و کلیدی یعنی خدا، انسان و عالم تشکیل می شود. پورجوادی ادامه داد: این سه مفهوم اساسی کم و بیش با توحید، نبوت و معاد ارتباط دارند. این ظرف ذهنی ما در طول تاریخ تغییر می کند و تغییر بر اساس سه مفهوم خدا، انسان و جهان است. وی تصریح کرد: برداشت از توحید و نبوت در قرون اول و دوم متفاوت از برداشتی است که در قرن سوم وجود داشته یا برداشت و تصوری که در طول تاریخ از پیغمبر(ص) بوده و برداشت از انسان متحول شده است و این تحولات بدون تأثیر در تحولاتی که در معانی دیگر ایجاد می شود به وجود نمی آید و برداشت ما از انسان تغییر می کند. پورجوادی در ادامه افزود: در ابتدای ظهور اسلام آیاتی که در مورد بهشت است را به صورت ظاهری اش می فهمیدند و مسلمانان واقعا قرآن را در همین حد درک می کردند و برداشت‎های عمیق‎تر در دوره‎های بعدی شکل گرفتند. پورجوادی به بیان روایتی از امام صادق (ع) پرداخت و گفت: مطابق با این روایت قرآن دارای چهار مرتبه است. مرتبه نخست «عبارت» است از آنچه عموم مردم آن را می فهمیدند. مرتبه دوم «اشارت» است که خواص آن را می فهمند و مرتبه سوم «لطائف» است که مخصوص اولیاست و در نهایت مرتبه چهارم «حقایق» است که به انبیاء اختصاص دارد. سؤال آن است که کدامیک از این مراحل تفسیر عرفانی است؟

عبارت شامل لفظ و معنا هر دو می شود. به عنوان نمونه قرآن درباره بهشت صحبت می کند و می‎گوید در بهشت باغ هایی است. این عبارت شامل لفظ و معناست و عموم مردم آن را می فهمیدند. در مرحله اشارت نسبت عبودیت و بندگی متحول می شود که در این نوع شناخت می خواهیم خدا را بشناسیم. اشارت به این معناست که اگر مثلا گفته می شود درخت، اشاره به یک مرتبه از معرفت خداوند دارد و به درخت و الفاظ همه اشارت می شود. در این مرحله نسبتی که انسان با خدا دارد طور دیگری تعریف می شود و لطائف چیزی است که امروز به آن تداعی معنی می گویند. اشارت تفسیر عرفانی است. پورجوادی در پایان این جلسه تأکید کرد: این چهار مرحله با همدیگر پیوستگی دارند و عبارت بدون اشارت نمی شود و این طور نیست که فقط عبارت مطرح باشد.

سلسله های حاکم بر قلمرو اسلام

نشست نقد و بررسی کتاب «دولت ها و سلسله های حاکم بر قلمرو اسلام» با حضور دکتر سیدصادق سجادی، مؤلف و مترجم اثر و مدیرگروه تاریخ و عضو شورای عالی علمی مرکز دائرهٔ المعارف بزرگ اسلامی، علی بهرامیان، پژوهشگر تاریخ و احمد خامه یار، پژوهشگر تاریخ تمدن اسلامی در سرای اهل قلم مؤسسه خانه کتاب برگزار شد. احمد خامه یار در این نشست، اظهار کرد: شاید چنین به اشتباه تصور شود که این غربی ها بودند که در حوزه حکومت سلسله ها و فرمانروایی ها گام برداشته اند اما تمدن اسلامی پُر از متون و میراث مکتوبی است که درباره سلسله های حکومتی نوشته شده است. وی درباره کارکرد این کتاب گفت: جزء شیوه نامه های پژوهشی است که وقتی هر پادشاهی را نام می بریم، باید داخل پرانتز، تاریخ حاکمیت آن پادشاه را نیز ذکر کنیم. از این منظر، کتاب «دولت ها و سلسله های حاکم بر قلمرو اسلام» اثری است که باید ابزار کار هر پژوهشگری قرار بگیرد و حتی به عنوان یک کتاب معیار برای یکدست سازی اختلافاتی که در تواریخ در منابع مختلف وجود دارد، محسوب شود. در این مراسم، دکتر سیدصادق سجادی، مؤلف و مترجم اثر توضیح داد: دولت های اسلامی در یک قلمرو بسیار وسیع با اقوام، زبان ها، فرهنگ ها و پیشینه های متنوعی از سواحل اقیانوسی اطلس تا ترکستان چین در حدود دوره ای کمتر از یک و نیم قرن پدید آمدند و تاریخی در تمدن اسلام به همت این اقدام پدید آمد که فی نفسه یکی از شگفتی های تاریخ جهان است. وی عنوان کرد: آن چه مهم به نظر می رسد این است که محققان جدید که علاقه بسیار زیادی به جزئیات دارند ـ که درست هم همین است ـ محتاج به ابزاری برای تحقیق هستند. امروزه تحقیقات تاریخ بُعد وسیعی حتی از تحقیقات اجتماعی و سیاسی را دربرمی گیرند. تحقیقات تاریخی چنان وارد جزئیات شده اند که حتی درباره یک حادثه کوچک صدها متخصص می تواند وجود داشته باشد. علی بهرامیان، پژوهشگر تاریخ در این مراسم اظهار کرد: تحقیق در عرصه سلسله حکومت های تاریخ اسلام کار بسیار طاقت فرسایی است که یک از خودگذشتگی نیز می خواهد. رسیدن به یک تاریخ و مهم تر از آن، احراز انساب آن‎ها ـ با توجه به قلت منابع ـ کار بسیار دشواری است. همچنین ملاحظه تحقیقات دانشمندان زیاد و اطلاع بر آن‎ها، کار بسیار دشواری است. وی ادامه داد: به گمان من، کتاب «دولت ها و سلسله های حاکم بر قلمرو اسلام» یک دوره مختصر تاریخ جهان اسلام است. مخاطبان این کتاب می توانند به طور اجمالی با تمام خصوصیات دوره های حکومتی آشنا شوند؛ و این هنری است که به نظر من در غربی ها موجود است تا شرقی ها. بنابراین این کتاب از این منظر، بی نظیر است. این پژوهشگر تاریخ با بیان این که کتاب «دولت ها و سلسله های حاکم بر قلمرو اسلام» نمونه ای برای انجام تحقیق دانشجویان و حتی استادان دانشگاه ها، محسوب می شود، افزود: دکتر سجادی در این کتاب در زمینه سلسله های حاکم بر قلمرو اسلام حق مطلب را ادا کردند.

کلیاتی در باب نسبت ادبیات و فلسفه

دکتر کریم مجتهدی، چهره ماندگار فلسفه در نشست «کلیاتی در باب نسبت ادبیات و فلسفه» که در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد، در ابتدای بحث خود گفت: همیشه در یونان قدیم شعر هومری به لحاظ فلسفی حرف اول را می‎زد و در واقع همان گفتارهای حماسی است که به گفتار انسان درخشش ‎داده است. در آن زمان لفظ «فیلوسوفیای» یونانی به معنای «دوستدار» یعنی همان دانشجوی امروزی خودمان بود.

وی افزود: فیلسوفی که دانشجو و پژوهشگر نباشد، فیلسوف نیست. فیلسوف به معنای اصیل «فیثاغورثی» دانشجو است. در واقع سقراط است که چهره فیلسوف اخلاقی را نمایان می‎کند. البته سقراط، فیلسوفی شفاهی است و موضع او در قرن پنجم قبل از میلاد گویای این مسئله است. سقراط شناخت مخاطبانش را زیر سوال می برد و شعار او «نمی‎دانم» است. مجتهدی در ادامه گفت: امروزه ما ادعا می‎کنیم زیاد می‎دانیم، در صورتی که سقراط آگاه به ندانستنِ خود بود. هیچکس سقراط را به کلاسی برای تدریس دعوت نمی‎کرده است. او کسی است که در جامعه آتنی می‎خواهد عشق به علم و آموختن را به نحو خیلی خاص و پیچیده‎ای توأم با نیش و طعنه زنده کند. سقراط ما را به پژوهش دعوت می‎کند. این چهره ماندگار فلسفه، با اشاره به اهمیت سقراط در تاریخ فلسفه ادامه داد: چهره سقراط بسیار مهم است، اما مانند بسیاری از یونانیان قدیم نوشته‎ای ندارد چرا که آن‎ها لزوما نمی‎خواسته‎اند مؤلف باشند و خودشان را موظف می‎دانستند که فرهنگشان را پاس بدارند. زمانی که سقراط را محاکمه می‎کنند، او از خود دفاع نمی‎کند و آن را فرصتی می‎داند که یکبار دیگر بگوید که من یک معلم هستم. عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تصریح کرد: در رساله فیدن دوستداران او شرایط فرار او را فراهم می کنند. در این رساله، مسئله خلود نفس مطرح می‎شود که شما در آن بحث‎ها، دایرهٔالمعارف کوچکی از خلود نفس را دارید که به نظر می‎رسد یک شاهکار است و در هر جمله آن، منطق خاصی حاکم است و هر کدام به نوعی رد و اثبات دارد. وی افزود: افلاطون با توجه به شرایط خانوادگی و زندگی‎اش که اعیان زاده بود، اما ذوق شعری هم داشت. در دوران افلاطون، پریکلس معتقد است که در شعر، فکر وجود ندارد و در واقع افلاطون شعر را تخریب می‎کند. شعرای یونان و نمایشنامه نویسان یونان که کارهای بسیار عظیم هم دارند، در واقع خودشان را تنها شاعر نمی‎دانند بلکه خودشان را روح قوم یونانی می‎دانند و آن را منعکس می‎کنند. مجتهدی در ادامه با اشاره به نمونه‎هایی از اشعار و نمایشنامه‎های حماسی یونان، گفت: به عنوان نمونه حتی حماسه‎ای که خشایارشا را نمایش می‎دهد و او را تقبیح می‎کند، در واقع دارد روح یونانی را مطرح می‎کند و می گوید این مردم یونان هستند که ایستاده‎اند. در واقع این شاعران در آن زمان حافظ چیزی به نام سنت هستند که از قدیم در آن فرهنگ مانده است یا در حماسه الکترا در واقع او برای عدالت خواهی در جامعه اش برمی‎خیزد.

استاد دانشگاه تهران اضافه کرد: در این زمان سقراط و افلاطون و افرادی که خودشان را فیلسوف می دانند، از این شرایط نگرانند و می‎گویند که باید بیشتر به علم و عقل پرداخت تا به شعر و رمان. این مسئله در دوره مردم‎سالاری پریکلس که معروف به دوره سوفسطایی پریکلس است و در جامعه آتنی قرن پنج قبل از میلاد قابل ملاحظه است. آتن در آن زمان حدود چهارصد هزار نفر جمعیت دارد که حدود دویست هزار نفر آن‎ها برده بوده و حق رأی و کار نداشتند و یک شهروند آتنی باید از آن‎ها حمایت می کرد که به او کار می دادند. از جمعیت باقی مانده، هفتاد هزار نفرشان خارجی بودند که می‎توانستند تجارت کنند، البته باز هم به شرط آنکه یک آتنی از آن‎ها حمایت کند.

فروغ و سهراب در ایتالیا

نشست هفتگی شهرکتاب با موضوع "شعر فروغ فرخزاد و سهراب سپهری در ایتالیا" برگزار شد. در این نشست دکتر فائزه مردانی، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه بولونیا و مترجم اشعار فروغ فرخزاد به ایتالیایی حضور داشت.

مردانی مجموعه عواملی را در ترجمه اشعار فروغ فرخزاد و سهراب سپهری مؤثر دانست و در پی تشریح آن ها برآمد و گفت : باید دریافت کدام ویژگی های آثار فروغ موجب بروز این دست اتفاقات می شود. به اعتقاد من می توان این ویژگی ها را به سه دسته کلی تقسیم کرد؛ اولین عاملی که انتقال حس را در پی دارد زبان است؛ زبان فروغ در نهایت روانی و سادگی، لباس زبانی دیگری را می پوشد. در این جا ارزش ادبی و زبانی یک شعر مراد نیست، انعطاف یک اثر برای ترجمه حائز اهمیت است. برخی اشعار تنها متعلق به یک فرهنگ هستند؛ حال آن که برخی دیگر می توانند متعلق به جهان باشند. دومین عامل زن بودن فروغ است؛ آن چنان که این مساله در اصل اثر حائز اهمیت است، در ترجمه آن نیز نمود می یابد؛ در ضمن باید این مساله را در محدوده تاریخی و اجتماعی عصر شاعر در نظر آورد. سومین عامل محتوای اشعار فروغ است. این امر اشعار و زبان فروغ را بی مرز می کند؛ آگاهی او که در اشعارش متجلی است می تواند از مرزهای تاریخی، اجتماعی، سیاسی، ادبی و فرهنگی عبور کند؛ جهان بینی او پس از پنجاه سال هنوز تازه است. مردانی حساسیت و خلاقیت نهفته در وجود فروغ را موجب دریافت دستاوردهای تمدنی عصر حاضر از سوی او دانست که در شعرش متجلی شده اند؛ وی تصریح کرد: البته نمی توان تأثیرپذیری او از ادبیات کهن را نادیده انگاشت؛ حال آن که این تأثیرپذیری در ظاهر مشهود نیست؛ اما باید مطمئن می شد که آگاهی غریزی او از این مقوله در آثارش تأثیر داشته است. دلایلی از این دست درباره آثار سهراب سپهری نیز صدق می کند. آن دو هم زمان بودند، با یکدیگر همکاری می کردند و زبانشان مشابهت هایی دارد. ویژگی هایی که در ترجمه آثار فروغ وجود دارد، در ترجمه اشعار سهراب هم دیده می شود.

وی به تشریح مولفه های اشعار سهراب سپهری پرداخت و اذعان داشت: سهراب سپهری در پی سفرهای متعدد به نقاط مختلف جهان با مولفه های فرهنگی و تفکری اقوام مختلف آشنا شد. این سفرها در گسترش دامنه جهان نگری وی مؤثر بودند؛ این وسعت دید در اشعار وی نمایان است و موجب می شود مخاطبان مختلف تفکر و جوهره اندیشگی او را دریابد. یکی از منتقدان ایتالیایی بر ترجمه اشعار سهراب نقدی نوشته است؛ با ارجاع به آن می توان دریافت یک خواننده ایتالیایی چه دریافتی از اشعار این شاعر دارد؛ او می گوید: «شعر سپهری شعری متعهد نیست، بلکه شعری است که از روان انسان، عشق، طبیعت، حقیقت و دینی که دربرگیرنده همه تفکرات دینی گذشته است، سخن می گوید؛ شعری که اشیاء کم اهمیت و لحظات بی معنای روزمره را به موجوداتی متافیزیکی تبدیل می کند».

این سینا، حکیم هزاره ها

همایش بزرگداشت فیلسوف و طبیب جهانی ایران «حکیم هزاره ها» شیخ الرئیس ابوعلی سینا و نکوداشت ابن سینا پژوه ایرانی سیدعبدالله انوار در فرهنگسرای ابن سینا برگزار شد.

در این مراسم آیت الله غیاث الدین طه محمدی خداوند را شکر کرد که هنوز در گوشه و کنار جهان کسانی هستند که برای فلسفه، علم، طب، پژوهش و تحقیق کار می کنند، وی همچنین یادآور شد: بوعلی سینا ها در طول تاریخ درخشان به بارور ساختن افکار بشر پرداختند، کسانی که عقل را حاکم و بشریت را به عقلانیت رساندند، علاقه مندان به بوعلی کسانی هستند که تلاش می کنند جامعه را از نابسامانی کنونی نجات دهند. وی با بیان اینکه متأسفانه بشر با علم منهای عقل کیلومترها نفت و گاز استخراج کرده اما به این نکته توجه نکرده که دفینه عقل را استخراج کند تا انسان ها از جنگ های جهانی، ترور و ناامنی دور شوند، یادآور شد: آمریکا، قدرتمندترین کشور دنیا امروز ناامن ترین کشور است چرا که حکومت منهای عقل در آن حاکم است. در ادامه این نشست، دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی در سخنانی عنوان کرد: جهانی که ما انسان ها در آن زندگی می کنیم جهان زمان و مکان است و هر انسانی در زندگی خود از جهان برداشتی دارد اما اگر کسی جهان را معقول نپذیرد، آزاد نیست و این حیوانات هستند که معنی آزادی را نمی دانند. شیخ الرئیس به حق حکیم هزاره ها لقب گرفته است. از زمان زندگی او تا الان حدود دو هزار سال می گذرد اما تا بشر عقل دارد و در زمین زندگی می کند هزاره ها باید بیاید و او حکیم همه این ادوار باشد. وی با اشاره به اینکه نظیر ابوعلی سینا در طول تاریخ بشر شاید دو یا سه نفر باشند، اظهار داشت: سقراط، ارسطو و افلاطون را نمی توان نادیده گرفت. یک فیلسوف بزرگ غربی می گوید که ۲۵۰۰ سال است تاریخ فلسفه پانوشت هایی از حرف های افلاطون است یونان آن دوران معجزه ای بود که تمام شد اما در کشورهای دیگر مثل ایران، ابن سینا ظهور کرد. وی در ادامه افزود: امروز شاید پزشکان اعتنایی به قانون ابن سینا نداشته باشند اما همین پزشکی در عصر خود پیشرفته بود. تمام دانشگاه های طبی قانون می خواندند، کتاب های او شفا، اشارات، نجات، قانون و … همه عقل فلسفی فراتر از علم اند. چهره ماندگار فلسفه با بیان اینکه فلسفه شفای روح است اما طب شفای بدن است، یادآور شد: کتاب اشارات ممزوجی از فلسفه و عرفان است. ابوعلی نخستین عارف است اما عرفان ابن سینا امروز مورد غفلت قرار گرفته است. عین القضات همدانی ابن سینا را از هر عارفی بالاتر دانسته و می گوید که او از نور سیاه سخن گفته است. دکتر انشاءالله رحمتی نیز در ادامه این مراسم در موضوع «دین‎شناسی ابن سینا» سخن گفت و بیان داشت: ما در فرهنگمان یک ابن سینا و یک سنت سینایی داریم و تمرکز من بر سنت سینایی است. بعد از ابوعلی سینا هم کهکشانی از ستاره هایی در فرهنگ مان داریم که متأثر از او هستند. رحمتی اظهار داشت: وحدت حکمت و نبوت در مباحث ابن سینا نمونه تکرارنشدنی پیامبر(ص) است نه به این معنا که تجربه نبی با انسان ها یکی است. از نظر ابوعلی سینا معرفت نبی تا حد تجربه دینی تنزل نمی کند بلکه تجربه عوام تا این حد تعالی پیدا می کند با این حال نبی از فیلسوف نیز متمایز است. برخلاف نظریه تجربه نبوی، ابن سینا سه ویژگی برای پیامبر ذکر می کند نخستین این ویژگی ها این است که عقل او قدسی است و در عین حال پیامبر از جودت خیال برخوردار است. وی در ادامه افزود: خیال نبوی ابن سینا با خیالی که ما امروز می فهمیم متفاوت است. خیال قدسی در پیامبر باعث می شود که او با مردم به قدر عقول آنها سخن بگوید در حالی که حکیم چنین امکانی ندارد. پس پیامبر می تواند شریعت تأسیس کند. ویژگی سوم پیامبر نیز قوه تصرف درعالم است که نتیجه آن به معجزه منجر می شود. در پایان این مراسم سید عبدالله انوار با اشاره به اینکه کسانی که با زندگی او آشنا هستند می دانند که اصل اساسی او بی نام و نشانی در کوی خرابات است، گفت: شیخ بوعلی هزاران سال است که نامش سردر دارالعلم ها است، به نظر من او عقل بالا ندارد بلکه فراعقل دارد و چنین چیزی در تاریخ ریاضیات او هویدا است. در پایان این مراسم از استاد انوار با حضور استادان و فرهیختگان تجلیل به عمل آمد.

اسفندیارنامه

نشست هفتگی شهر کتاب به نقدوبررسی کتاب «اسفندیارنامه» اختصاص داشت. در این نشست مهری باقری، ابوالقاسم اسماعیل پور و مجتبی منشی زاده حضور داشتند. باقری در سخنان کوتاه خود چرایی پرداختن به شخصیت اسفندیار را در این اثر تشریح کرد؛ وی در این باره گفت: بخش مهمی از فرهنگ امروز ما با پیشینه فرهنگی مان ارتباط دارد. یکی از ماه های دوازد ه گانه سال اسفند نام دارد؛ در فرهنگ عمومی نیز این نام شناخته شده و حائز اهمیت است؛ گاه دانشجویان می پرسند ماه اسفند با دانه های اسپند که برای دورداشتن نظر بد به کار می رود ارتباط دارد؛ یا «یار» که به انتهای این واژه افزوده شده است به چه معنی است؟ پرسش های انبوه دیگری از این دست وجود دارد که باید پاسخ داده شود؛ بنابراین بر آن شدم تا نوشتن این کتاب را آغاز کنم. اسماعیل پور به پیشینه فعالیت های باقری در حوزه های مختلف ادبی، زبانی و تاریخی اشاره کرد؛ وی ضمن اشاره به ضرورت های شاهنامه پژوهی و آسیب های موجود در این حوزه، کتاب اسفندیارنامه را معرف افقی دیگری در گستره کوشش های علمی باقری دانست و به شرح مولفه های آن پرداخت؛ اسماعیل پور اظهار داشت: کتاب اسفندیارنامه به پژوهشگران می آموزد که نگاهی تخصصی به این موضوع داشته باشند. اغلب آثار موجود درباره رستم و اسفندیار خلاصه ای از داستان را درج نموده و به مقدمه ای کوتاه بسنده کرده اند. باید در نظر داشت که عصر کلی گویی گذشته است؛ دیگر نمی توان تنها درباره شاهنامه کتاب نوشت؛ امروز باید درباره یک شخصیت کتاب ها نوشته شود. این کتاب ابعاد شخصیت اسفندیار را بر مبنای متون پهلوی ساسانی و تواریخ اسلامی دنبال کرده است. وی افزود: به گمان من پس از کتاب سوگ سیاوش (شاهرخ مسکوب) این اثر دومین تک نگاری درباره یکی از شخصیت های کلیدی و مهم شاهنامه است. بنابراین جامعیت این اثر با رویکرد یادشده متبلور شده است و مطلوب است تک نگاری درباره شخصیت های مختلف به کوشش افراد متخصص ادامه یابد. ویژگی دیگر این اثر نثر جذاب، ساده و دلنشین آن است؛ حال آن که مبانی ریشه شناسی و عمیقی را نیز در بر دارد. منشی زاده نیز در این نشست برخی ویژگی ها و مولفه های کتاب اسفندیارنامه را برشمرد و تصریح کرد: مباحث اسطوره شناسی مطرح در این اثر تامل پذیر هستند و باید از مباحث تاریخی تفکیک شوند. همچنین مباحثی در حوزه جامعه شناسی ادبیات در این اثر انجام یافته است که آن ها نیز باید جداگانه بررسی شوند. به نظر در این جا خود فردوسی در میان است؛ او در قرون سوم و چهارم کاری جز احیای فرهنگ و تمدن ایرانی نمی توانست صورت دهد و به نظر می رسد او این کار را انجام داده است. گویا فردوسی تقابل دو نظام پیشینی و پسینی را به تصویر کشیده است؛ زیاد نمی توان به این حوزه ورود یافت. در اطلاق خردنامه به شاهنامه فردوسی، خرد به معنای عقل نیست؛ به معنای بینش و ژرف بینی است؛ غربی ها نیز خرد فارسی را همین گونه ترجمه کرده اند. به این ترتیب به نظر می رسد فردوسی طرح داستانی خود را عمدا به این گونه تدارک دیده است. او رابطه ای علت و معلولی را برای پیش بردن داستان خود درانداخته است.

غرب و غرب‎زدگی به روایت فردید

به مناسبت بیست و دومین سالروز درگذشت احمد فردید، مراسم بزرگداشتی در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد و در این مراسم از کتاب «غرب و غرب زدگی» نیز رونمایی گردید.

در ابتدای این مراسم بهروز فرنو، عضو هئیت مدیره بنیاد حکمی و فلسفی فردید گفت: آنچه که امروز از فردید باقی مانده دو بخش است؛ بخشی از آن حواشی است که وی بر فرهنگ های چندزبانه مثل آلمانی، فرانسوی، لاتین و سانسکریت نگاشته و ریشه‎های کلمات را با یکدیگر مقایسه کرده است، بخش دیگر هم مربوط به درسگفتار و آثار حکمی اوست. در ابتدا قرار بنیاد فردید بر این بود که روی این بخش از آثار مرحوم متمرکز شود ولی بعدا متوجه شدیم که بدون پرداختن به نظرات حکمی استاد فردید، اهمیت کارهای اتیمولوژی وی چندان مشخص نمی شود. فرنو افزود: وقتی تصمیم براین شد که به آثار حکمی فردید بپردازیم، به سراغ درسگفتارهای این مرحوم رفتیم و نوارها را پیاده‎سازی کردیم. این مجموعه درسگفتارها مربوط به سال ۱۳۶۳ و مجموعا سی و هشت جلسه است که دوازده جلسه آن در کتاب «غرب و غرب زدگی» گردآمده است. مابقی جلسات هم قرار است در دو جلد منتشر شود. بناست پس از انتشار این مجموعه سه جلدی به سراغ مباحث فرهنگی و اتیمولوژی مرحوم فردید برویم.

رضا داوری اردکانی، رئیس فرهنگستان علوم از سخنرانان این مراسم بود که به آشنایی خود با استاد فردید که از سال ۱۳۳۶ اتفاق افتاد اشاره کرد و گفت : ترجمه‎های مرحوم فردید نظیر نداشت به طوری که مرحوم یحیی مهدوی که یکی از بهترین مترجمان کشورمان هستند و کتاب «مابعدالطبیعه» را ترجمه کردند می‎گوید وقتی ترجمه مرحوم فردید را از این کتاب می خوانیم طوری از خواندن آن لذت می‎بریم که گویی ترجمه نمی‎خوانیم و کتاب تالیف خود ایشان است. دکتر داوری در بخش دیگری از سخنانش اظهار داشت: یکی از ایرادات زمانه ما این است که به اعتبار موافقت و مخالفت سیاسی که داریم درباره افراد حکم می دهیم و این کار بسیار ناشایستی است چرا که جهان به تفکر و فلسفه نیاز دارد و تفکر اقتضای زندگی آدمی است یعنی با تفکر آدم ها تاریخ دار می شوند و جامعه انسانی بدون تفکر امکانپذیر نیست. چهره ماندگار فلسفه تصریح کرد: اگرچه من اینجا نیامدم تا درباره رفتار و اخلاق مرحوم فردید حرف بزنم و حرف زدن درباره اخلاق و رفتار متفکران وقتی حاضر نیستند و از دنیا رفتند کار خوبی نیست ولی با این حال لازم است بگویم که مرحوم فردید اهل احسنت گویی های بی مورد نبود، اخلاق تندی داشت ولی با احترام با همه رفتار می کرد. من نیامدم از فردید تعریف کنم ولی نمی خواهم بگویم فردید کسی نبود، او یک صاحبنظر بود که خیلی خوب می‎فهمید، می‎پرسید و به دشواری می فهماند و احتمالا به این دلیل هم شاگردان اندک و معدودی داشت. در ادامه محمد رجبی، پژوهشگر فلسفه و از شاگردان برجسته مرحوم فردید سخنرانی کرد. وی گفت: فردید از افراد تکرار نشدنی در دنیا بود. بعضی از افراد هستند که در دنیا مشابه زیاد دارند و تکرار می‎شوند ولی برخی منحصربه فرد هستند. فردید جزو این دسته از افراد بود. پرویز ضیاء شهابی، پژوهشگر فلسفه و استاد دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران از دیگر سخنرانان این مراسم بود که درباره فردید به شکل مختصر سخنرانی کرد. وی بیشتر درباره ترجمه‎های فردید صحبت کرد و گفت: کافی است که ترجمه‎های فردید را با سایر ترجمه‎ها مقایسه کنیم، آن وقت است که متوجه می‎شویم معارف غربی و اسلامی چگونه در مُشت این متفکر است و به آن‎ها تسلط دارد. آخرین سخنران این مراسم، منوچهر صدوقی سها، عرفان پژوه و پژوهشگر فلسفه بود. وی گفت: بنده از شاگردان مرحوم فردید نبودم ولی ایشان را به دو دلیل دوست داشتم؛ اول اینکه در زمانه ای که تقلید بیداد می کند، ایشان فقط یک راوی فلسفه نبودند بلکه یک متفکر بودند و دومین دلیل ارادتم هم دردمندی ایشان بود. در انتهای این مراسم نیز با حضور اساتید حاضر از کتاب «غرب و غرب زدگی» مرحوم فردید که شامل دوازده جلسه از درسگفتارهای این متفکر فقید است رونمایی شد.

سنت کتابداری فرانسه

نشست «بازخوانی خدمت کتابخانه عمومی در پیوند با سیاست های ملی- فرهنگی در حوزه فرهنگی کشور فرانسه» با حضور محمدرضا مجیدی، رئیس کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، و جمعی از کارشناسان حوزه کتاب و کتابداری در کتابخانه عمومی پارک شهر تهران برگزار شد.

محمدرضا مجیدی در این نشست، درباره سنت کتاب و کتابداری در فرانسه گفت: اگر بخواهیم بخش فرهنگی کشور فرانسه را در حوزه کتاب مورد توجه قرار دهیم، باید نگاهی تطبیقی به ادوار مختلف این کشور داشته باشیم. سنت فرانسوی حوزه کتاب سنتی خاص است، اما به اعتبار ارتباطات فرهنگی در دو سده اخیر، قرابتی بین حوزه کتاب فرانسه و حوزه کتاب کشور ما به وجود آمده است که می تواند مورد استفاده محققان و مسئولان فرهنگی قرار گیرد.

وی افزود: سنت کتاب و کتابداری، تحولات چشم گیری بعد از انقلاب فرانسه به خود دیده و هر چند خیلی محافظه کارانه بوده، اما قطعاً ریشه در گذشته این کشور دارد. اگر در بررسی ادوار پیش از انقلاب فرانسه، به ویژه دوره رنسانس به بعد را مورد توجه قرار ندهیم، نمی توانیم نسبت به آن چیزی که امروز در حوزه کتاب، کتابداری، کتابخوانی و فرهنگ کتاب فرانسه در جریان است درک عمیقی داشته باشیم. رئیس کتابخانه، موزه و سازمان اسناد مجلس شورای اسلامی با اشاره به تقسیم بندی غالب در سیر تحول کتابداری در فرانسه گفت: در نگاهی کلی می توان ادوار تاریخی فرانسه را به دو دوره «رژیم قدیم» و «رژیم جدید» تقسیم کرد. رژیم قدیم که به قبل از 1789 برمی گردد، با انقلاب فرانسه دوره جدیدی را در سیاست، فرهنگ، جامعه و حکومت فرانسه رقم می‎زند و رژیم جدید نیز به بعد از انقلاب کبیر فرانسه مربوط می شود. مجیدی به رویکردهای موجود در این دو دوره اشاره کرد و ادامه داد: رویکرد قالب در رژیم قدیم بر اساس سنت مجموعه داری و موزه داری کتاب بوده به طوری که کتاب در آن زمان در دسترس همگان نبوده و به عنوان کالایی شیک تنها در دسترس افرادی خاص قرار داشته و در ادامه رویکرد خدمت یا خدمت رسانی و یا خدمات کتاب و کتابداری رویکرد غالب در رژیم جدید بوده است. وی در ادامه با اشاره به نقش دولت فرانسه در حوزه کتاب و کتابداری گفت: سابقه تحولات اجتماعی در فرانسه با وجود انقلاب کبیر فرانسه و از سرگذراندن تجربیاتی مانند حرکت های آنارشیک، هرج و مرج ها، جنگ ها و آشوب ها، جامعه فرانسه را به تمرکزگرایی و ایجاد دولت متمرکز سوق داد به طوری که امروز در حوزه فرهنگ و به تبع آن در حوزه کتاب فرانسه نمایان است. به عبارت دیگر با اینکه در آن زمان تمرکززدایی ها زیاد بود و در تقسیمات کشوری سعی می کردند نقش استان ها و دپارتمان ها و شهرها را زیاد کنند، اما همچنان نقش دولت فرانسه در حوزه فرهنگ نقشی بسیار پر رنگ است.

علم دینی

دومین دوره طرح ملی گفتمان نخبگان علوم انسانی با حضور اساتید برجسته حوزه و دانشگاه به همت دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم برگزار شد. دکتر مهدی گلشنی «استاد ممتاز دانشگاه صنعتی شریف» با موضوع «علم دینی» در این مراسم به سخنرانی پرداخت. دکتر گلشنی در این نشست با بیان اینکه در زمان علمای گذشته از جمله ابن سینا مسئله دین و علم از یکدیگر جدا نبود، اظهار کرد: در آن زمان تفکر دینی نیز بر اذهان حاکم بود و روش انجام کار علمی آن ها این گونه نبود که بین علم و دین فاصله ایجاد کنند. وی با بیان اینکه حتی در ابتدای علم جدید نیز موضوع جدایی دین از علم مطرح نبوده است، بیان کرد: همانطور که ابوریحان دانشمند بزرگ جهان اسلام کار علمی را نوعی عبادت می دانست، نیوتون نیز علم و دین را یکی می گرفت و کار علمی را یک نوع عبادت تلقی می کرد. گلشنی ادامه داد: زمانی که موفقیت‎های علم جدید پدیدار می شود حتی فلاسفه غیر مومن که شاهد این موفقیت ها بودند، فکر می کردند به دین نیازی نیست و بدین ترتیب شان دین را پایین آوردند و این روند تا قرن بیستم ادامه داشت. وی با بیان اینکه چندین اتفاق در نیمه نخست قرن بیستم اتفاق افتاد که عالمان و دانشمندان به این نتیجه رسیدند که علم نمی تواند نجات بخش باشد، خاطرنشان کرد: جنگ جهانی اول و دوم مهم‎ترین این اتفاقات بود که با بکارگیری سلاح‎های کشنده به عالمان اثبات کرد که علم نمی تواند بشریت را نجات دهد. گلشنی با بیان اینکه در این قرن برخی مکاتب فلسفی بروز کرد که در پاسخگویی هر موضوعی از علم تشکیک ایجاد کرد، تصریح کرد: در این قرن این موضوع مطرح شد که چرا ما علم را کسب می‎کنیم و در این دوران از مقوله علم برای کسب قدرت و ثروت استفاده شد. استاد ممتاز دانشگاه صنعتی شریف با بیان اینکه در قرن اخیر شاهد چندپاره شدن علم بودیم، بیان کرد: در قرون گذشته همه مطالب علمی یکجا آموزش داده می‎شد و ما شاهد بودیم علما و دانشمندان در چندین دانش تبحر داشتند ولی در قرون جدید علم تخصصی شده است و هر کسی در یک رشته مخصوص تبحر پیدا خواهد کرد. وی با بیان اینکه در ابتدای عصر جدید موضوعی به نام علم دینی مطرح نبوده است، افزود: نخستین زمانی که علم دینی در جهان اسلام مطرح شد، در سال ۱۹۷۷ در شهر مکه بود و هم زمان که در جهان اسلام علم دینی مطرح شد، در جهان غرب نیز به این موضوع اشاره شده است. گلشنی با بیان اینکه طبق علم دینی نباید از آن در راه تخریب انسان‎ها و محیط استفاده شود، اظهار کرد: برخی از دانشمندان غربی نیز به این نتیجه رسیدند که اگر علم در مسیر درستی قرار نگیرد به نابودی بشر منجر خواهد شد و در این راستا برخی دانشمندان اروپایی به رییس جمهور آمریکا و برخی کشورهای اروپایی نامه نوشتند که استفاده از ابزارهای مخرب را کنار بگذارند. وی با بیان اینکه علم دینی از دو منظر دارای اهمیت است افزود اهمیت نخستین علم دینی این است که علم را در مسیری هدایت می‎کند که به نفع مردم باشد، وی همچنین خاطرنشان کرد: بعد دوم اهمیت علم دینی این است که چتر جهان بینی اسلامی همه علوم را زیر پوشش خود خواهد گرفت و به همه سوال‎های بنیادین بشر پاسخ خواهد داد. وی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به اهمیت اسلامی شدن علوم انسانی، اظهار کرد: علوم تجربی در ابعادی از زندگی ما دخالت دارد ولی علوم انسانی همه ابعاد زندگی ما را در بر می گیرد و این موضوع اهمیت دینی شدن آن را اثبات خواهد کرد. دکتر گلشنی با بیان اینکه تحول در علوم انسانی تنها سخن دانشمندان و عالمان جهان اسلام نیست، تصریح کرد: ما باید در مسیر تحول علوم انسانی با قدرت گام برداریم و توجه داشته باشیم که باید در این راستا انقلابی در علوم ما شکل گیرد. دکتر گلشنی در بخش دیگری از سخنانش گفت: زمانی میان علم و دین مشکل ایجاد شد که علم پیشرفت زیادی کرد و توانست مقدار زیادی از پدیده‎های طبیعی را توضیح دهد. فکرِ خودکفایی علم به سر عده ای زد و در اروپا یک عده فیلسوف ظاهر شدند که دست کم نسبت به دین بی تفاوت بودند و یا شأنی برای دین قائل نبودند. این فیلسوفان نقش مهمی در ایجاد تقابل بین علم و دین و در نتیجه به حاشیه رفتن دین، داشتند. علمی که الآن هست، آن بُعدش که صرفاً با تجربه سر و کار دارد، شرقی و غربی ندارد؛ ولی آن بُعدش که مربوط به کاربرد علم می شود، که برای چه به کار ببریم یا برای چه به کار نبریم، آنجا ممکن است جاهایی خلاف مصالح بشری باشد و آن را باید رعایت کرد.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط

کتابخانه مجلسشب تفاسیر قرآن مجید ۱۳۹۵۵۲۵ لازم به ذکر است که «شب‌های قرآن مجید» طی هفته‌های آینده هر چهارشنبه‌شب ادامه خواهد داشت و استادانی همچون محمدعلی موحد ـ محمدمهدی جعفری ـ مصطفی ملکیان ـ بهاءالدین بیشتر شب تفاسیر قرآن مجید خبرگزاری بازار کتاب شبتفاسیرقرآنمجید ۱۳۹۵۵۲۵ لازم به ذکر است که «شب‌های قرآن مجید» طی هفته‌های آینده هر چهارشنبه‌شب ادامه خواهد داشت و استادانی همچون محمدعلی موحد ـ محمدمهدی جعفری ـ مصطفی ملکیان ـ بهاءالدین بیشتر وقفه در برگزاری سلسله نشست‌های شب‌های قرآن مجیدخبرگزاری قرآنی ایران وقفهدربرگزاریسلسلهنشست‌هایشب‌هایقر ۱۳۹۵۹۲۰ علی دهباشی، سردبیر مجله بخارا در گفت‌وگو با خبرگزاری بین‌المللی قرآنایکنا، از ایجاد وقفه در برگزاری سلسله نشست‌های شب‌های قرآن مجید خبر داد و گفت دور اول سلسله بیشتر سلسله نشست «شب‌های قرآن مجید» برگزار می‌شودخبرگزاری قرآنی ایران سلسلهنشستشب‌هایقرآنمجیدبرگزارمی‌شود ۱۳۹۵۹۹ سلسله نشست‌های «شب‌های قرآن مجید» طی چهار هفته و هر چهارشنبه برگزار خواهد شد سه شب دیگر از این سلسله نشست عبارتند از «شب‌ ترجمه‌های قرآن مجید»، «شب کاتبان وحی» و بیشتر سایت آفتابشب های قرآن مجید شبهایقرآنمجید ۱۳۹۵۹۲ قرآن کد اولین نشست از سلسله نشست های شب های قرآن مجید با عنوان شب تفاسیر عرفانی قرآن مجید در کانون زبان فارسی برگزار شد اولین نشست از سلسله نشست های «شب های قرآن بیشتر نشست «شب‌های قرآن مجید» برگزار می‌شودشفقنا ۱۳۹۵۵۲۵ ایکنا ساعت پیش نشست «شب‌های قرآن مجید» برگزار می‌شود گروه اندیشه دومین نشست از سلسله نشست‌های «شب‌های قرآن مجید» چهارشنبه، مردادماه در کانون زبان فارسی بیشتر » شب های قرآن مجیدپرتال صالحین شبهایقرآنمجید ۱۳۹۵۹۸ قرآن مجید شب های قرآن مجید اولین نشست از سلسله نشست های شب های قرآن مجید با عنوان شب تفاسیر عرفانی قرآن مجید در کانون زبان فارسی برگزار شد اولین نشست از سلسله نشست های بیشتر باشگاه اندیشه › شب ترجمه های قرآن مجیدلینک در اینترنت ۵ روز پیش به گزارش باشگاه اندیشه، کانون زبان فارسی فردا میزبان شرکت کنندگان در «شب ترجمه های قرآن مجید» خواهد بود در این مراسم، سید مصطفی مححق داماد، محمدمهدی جعفری، بیشتر شب ترجمه های قرآن مجید تلگرام طلایه دار شبترجمههایقرآنمجید ۱۳۹۵۹۱۱ به گزارش باشگاه اندیشه، کانون زبان فارسی فردا میزبان شرکت کنندگان در «شب ترجمه های قرآن مجید» خواهد بود در این مراسم، سید مصطفی مححق داماد، محمدمهدی جعفری، بیشتر کتابخانه مجلسشب مثنوی و قرآن مجید ۱۳۹۵۶۸ سومین شب نیز به «شب ترجمه های قرآن مجید»اختصاص داشت با سخنرانی دکتر سید مصطفی محقق داماد و استادان محمد مهدی جعفری، بهاءالدین خرمشاهی،رسول جعفریان و محمدعلی مهدوی بیشتر وقفه در برگزاری سلسله نشست‌های شب‌های قرآن مجیدخبرگزاری قرآنی ایران وقفهدربرگزاریسلسلهنشست‌هایشب‌هایقر ۱۳۹۵۹۲۰ علی دهباشی، سردبیر مجله بخارا در گفت‌وگو با خبرگزاری بین‌المللی قرآنایکنا، از ایجاد وقفه در برگزاری سلسله نشست‌های شب‌های قرآن مجید خبر داد و گفت دور اول سلسله بیشتر سلسله نشست «شب‌های قرآن مجید» برگزار می‌شودخبرگزاری قرآنی ایران سلسلهنشستشب‌هایقرآنمجیدبرگزارمی‌شود ۱۳۹۵۹۹ سلسله نشست‌های «شب‌های قرآن مجید» طی چهار هفته و هر چهارشنبه برگزار خواهد شد سه شب دیگر از این سلسله نشست عبارتند از «شب‌ ترجمه‌های قرآن مجید»، «شب کاتبان وحی» و بیشتر سایت آفتابشب های قرآن مجید شبهایقرآنمجید ۱۳۹۵۹۲ قرآن کد اولین نشست از سلسله نشست های شب های قرآن مجید با عنوان شب تفاسیر عرفانی قرآن مجید در کانون زبان فارسی برگزار شد اولین نشست از سلسله نشست های «شب های قرآن بیشتر نشست «شب‌های قرآن مجید» برگزار می‌شودشفقنا ۱۳۹۵۵۲۵ ایکنا ساعت پیش نشست «شب‌های قرآن مجید» برگزار می‌شود گروه اندیشه دومین نشست از سلسله نشست‌های «شب‌های قرآن مجید» چهارشنبه، مردادماه در کانون زبان فارسی بیشتر » شب های قرآن مجیدپرتال صالحین شبهایقرآنمجید ۱۳۹۵۹۸ قرآن مجید شب های قرآن مجید اولین نشست از سلسله نشست های شب های قرآن مجید با عنوان شب تفاسیر عرفانی قرآن مجید در کانون زبان فارسی برگزار شد اولین نشست از سلسله نشست های بیشتر باشگاه اندیشه › شب ترجمه های قرآن مجیدلینک در اینترنت ۵ روز پیش به گزارش باشگاه اندیشه، کانون زبان فارسی فردا میزبان شرکت کنندگان در «شب ترجمه های قرآن مجید» خواهد بود در این مراسم، سید مصطفی مححق داماد، محمدمهدی جعفری، بیشتر شب ترجمه های قرآن مجید تلگرام طلایه دار شبترجمههایقرآنمجید ۱۳۹۵۹۱۱ به گزارش باشگاه اندیشه، کانون زبان فارسی فردا میزبان شرکت کنندگان در «شب ترجمه های قرآن مجید» خواهد بود در این مراسم، سید مصطفی مححق داماد، محمدمهدی جعفری، بیشتر کتابخانه مجلسشب مثنوی و قرآن مجید ۱۳۹۵۶۸ سومین شب نیز به «شب ترجمه های قرآن مجید»اختصاص داشت با سخنرانی دکتر سید مصطفی محقق داماد و استادان محمد مهدی جعفری، بهاءالدین خرمشاهی،رسول جعفریان و محمدعلی مهدوی بیشتر سلسله نشست «شب‌های قرآن مجید» برگزار می‌شودخبرگزاری بین‌المللی سلسلهنشستشب‌هایقرآنمجیدبرگزارمی ۱۳۹۵۵۱۹ سلسله نشست‌های «شب‌های قرآن مجید» طی چهار هفته و هر چهارشنبه برگزار خواهد شد سه شب دیگر از این سلسله نشست عبارتند از «شب‌ ترجمه‌های قرآن مجید»، «شب کاتبان وحی» و بیشتر برگزاری نخستین نشست «شب‌های قرآن مجید»مرکز دائر‌ه‌المعارف بزرگ اسلامی ۱۳۹۵۵۲۳ در اولین نشست از «شب‌های قرآن مجید» از این موضوع سخن به میان آمد که برداشت از الفاظ قرآن در طول زمان دچار تحول می‌شود و تفسیر عرفانی متفاوتی از تفاسیر اولیه ارائه بیشتر


ادامه مطلب ...

ارزش و مقام انسان از نگاه قرآن

[ad_1]
مفیدستان:

در این گفتار سخن پیرامون مقام و ارزش انسان است- آن هم از دیدگاه قرآن.
اگر بخواهیم به انصاف سخن بگوییم باید اذعان کنیم که هیچ مکتبی را در جهان- چه در شرق و چه در غرب، چه در گذشته و چه در حال- نمی‌توان سراغ گرفت که چون قرآن برای انسان ارزش و اهمیت قایل شده باشد.
قرآن انسان را جانشین خدا بر روی زمین می‌داند. وی را موجودی می‌داند که فرشتگان او را سجده کرده‌اند. همه آسمان‌ها و زمین مسخر اویند و موجودات جهان آفرینش سر تمکین در برابر او فرود آورده‌اند.
قرآن انسان را چونان مکاتب مادی مطرح نمی‌سازد. او را موجودی در عرض سایر موجودات به شمار نمی‌آورد. برای انسان ارزشی بالاتر از همه موجودات جهان آفرینش قایل است. وی را ترکیبی از جسم و روح، ماده و معنا می‌داند. وی را موجودی می‌داند که حیات او تا ابدیت ادامه دارد. قرآن انسان را موجودی می‌داند که توانسته بار امانت الهی را که آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها از پذیرش آن سرباز زده‌اند به دوش گیرد. قرآن انسان را موجودی می‌داند که خدا او را گرامی داشته و او را بر بسیاری از مخلوقات خود برتری داده است.
ما در این گفتار طی چند بحث ارزش و مقام انسان را از دیدگاه قرآن مطرح می‌سازیم.

حیات و مرگ یک انسان مساوی است با حیات و مرگ همه انسان‌ها!

از نظر قرآن انسان دارای آن چنان ارزشی است که حیات یک انسان مساوی است با حیات همه انسان‌ها، و مرگ یک انسان مساوی است با مرگ همه انسان‌ها. یعنی اگر کسی انسانی را بدون آن که وی کسی را عمداً کشته باشد، بکشد گویی همه انسان‌ها را کشته است، و اگر فردی را زنده کند گویی همه انسان‌ها را زنده کرده است.
مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا؛ هرکس فردی را بدون آنکه کسی را کشته باشد یا فسادی در روی زمین کرده باشد، بکشد چنان است که تمام انسان‌ها را کشته است و هرکس فردی را زنده بدارد چنان است که همه انسان‌ها را زنده کرده است. (مائده 32)
از دیدگاه قرآن کمیت مهم نیست، کیفیت مهم است و قرآن برای انسان فقط ارزش کمی قایل نیست، بلکه طبق آیه فوق، قرآن از افقی بالاتر به انسان می‌نگرد، چرا که حیات یک انسان را برابر حیات همه انسان‌ها و مرگ وی را مساوی با مرگ همه انسان‌ها می‌داند. آری برای مکتبی که انسانیت انسان مطرح باشد و انسانیت انسان را بعدی مادی و محدود نداند باید هم که چنین ارزشی را برای انسان قایل باشد، چرا که انسانیتی که در یک فرد است همان انسانیت در دیگر انسان‌ها نیز وجود دارد.
انسانیت حقیقتی است که در همه انسان‌ها مشترک است. و اگر فردی، انسانی را بدون جهت بکشد، آن حقیقت مشترکی را از میان برده است که در میان همه افراد وجود دارد و از بین بردن حقیقت مشترک انسانیت مساوی است با از بین بردن همه انسان‌ها و برعکس اگر کسی، انسانی را زنده سازد چون انسانیت وی را زنده ساخته، بنابراین همه انسان‌ها را زنده ساخته است.
برخی از مفسران نیز آیه را در رابطه با انگیزه انسان‌ها تفسیر کرده‌اند. به این بیان که هر کسی انسان بی‌گناهی را بکشد آمادگی آن را دارد که به همان انگیزه انسان‌های دیگر را نیز نابود سازد، چراکه قتل فرد مشخصی برای او مطرح نیست و برای او انسان با گناه و انسان بی‌گناه تفاوتی ندارند. در مقابل اگر فردی به خاطر عواطف انسانی، انسانی را از مرگ نجات دهد به همان انگیزه انسانی آمادگی دارد که سایر انسان‌ها را نیز نجات دهد، چرا که برای او نیز فرد مشخصی مطرح نیست و اگر بتواند به همه انسان‌ها کمک می‌کند. (1)
استاد جعفری نیز معتقدند که کشتن یک انسان بی‌گناه اهانت به مقام شامخ ربوبی است و اهانت به خالق جهان هستی «در حقیقت اهانت بر کل هستی است که انسان، با عظمت‌ترین و با ارزشترین اجزاء آن است، پس قتل یک انسان با ملاکی که بیان شد- مانند قتل همه انسان‌هاست و احیای یک انسان مانند احیای همه انسان‌هاست.» (2)
اگر در قرآن هیچ آیه‌ای درباره ارزش و مقام انسان وجود نمی‌داشت، همین یک آیه کافی بود که ارزش انسان را از دیدگاه قرآن نشان دهد و به راستی که کدام مکتب را می‌توان سراغ گرفت که این چنین از مقام انسان تمجید به عمل آورده باشد.

انسان خلیفه الله است!

از دیدگاه قرآن کریم مقام انسان آن چنان والا و متعالی است که خداوند او را به جانشینی خود در زمین انتخاب کرده است.
وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً؛ و هنگامی که پروردگار تو به فرشتگان گفت: من بر روی زمین جانشینی قرار می‌دهم. (بقره 30)
انسان خلیفه خداوند بر روی زمین است. یعنی انسان سرپرست زمین است و زمان. زمین را خداوند به دست وی سپرده است و او را بر آن داشته تا از مواهب آن بهره‌ور گردد. بنابراین خداوند در نهاد انسان استعدادهای خاصی را نهاده است تا بتواند خلافت و رهبری زمین را به عهده بگیرد.
اما اینکه انسان چرا و چگونه توانسته به مقام خلیفه‌اللهی نایل گردد، خود قرآن به آن اشاره کرده است.
از نظر قرآن به این علت انسان به مقام جانشینی خدا بر روی زمین انتخاب شده که خداوند به او اسماء را آموخته است.
خداوند قبل از آنکه انسان را به مقام خلیفه اللهی برساند به فرشتگان اعلام می‌دارد که جانشین و سرپرستی برای زمین قرار خواهم داد. در این هنگام فرشتگان که وضع آینده انسان را می‌دانستند از خداوند سؤال می‌کنند آیا فردی را که خونریزی خواهد کرد به این مقام می‌رسانی؟ مگر نه این است که هدف خلقت حمد و تسبیح و عبودیت است و ما نیز عهده‌دار چنین وظیفه‌ای هستیم. پس چه علتی موجب شده تا انسان به چنین مقامی نایل آید؟ خداوند در پاسخ آن‌ها می‌گوید: آنچه را که من می‌دانم شما نمی‌دانید. چون به انسان علم اسماء آموخته شده است.
وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یفْسِدُ فِیهَا وَیسْفِکُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ. وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِکَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ. قَالُوا سُبْحَانَکَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ؛ و هنگامی که پروردگار تو به ملائکه گفت: من می‌خواهم در زمین خلیفه‌ای قرار دهم. (فرشتگان) گفتند: آیا کسی را در زمین قرار می‌دهی که فساد و خونریزی می‌کند؟ (در حالی که) ما تسبیح و حمد تو را به جا می‌آوریم و تو را تقدیس می‌کنیم. (خداوند) گفت: من حقایقی را می‌دانم که شما نمی‌دانید. و (خداوند) علم اسماء را همگی به آدم آموخت، سپس آن‌ها را به فرشتگان عرضه کرد و گفت اگر راست می‌گویید مرا به اسم‌های اینان آگاه سازید. (فرشتگان) گفتند: منزهی تو، ما جز آنچه را که به ما تعلیم داده‌ای نمی‌دانیم. تو دانا و حکیم هستی. (بقره 30-32)
همان‌گونه که ملاحظه می‌شود خداوند چیزی را به انسان آموخته است که ملائکه از آن بی‌بهره‌اند. حال ببینیم منظور از اسماء چیست که آموختن آن به انسان موجب برتری انسان بر فرشتگان شده است؟
تعلیم اسماء عبارت است از علم اسرارآفرینش، خداوند علمی را به انسان آموخته است تا به وسیله آن بتواند از امور مادی و معنوی آگاه گردد؛ موجودات را بشناسد؛ فلسفه و اسرار موجودات مختلف جهان آفرینش را درک کند. خداوند به انسان استعداد آن را داده است تا بتواند حقایق را بشناسد و آن‌ها را نامگذاری کند و آنچه را که شناخته به نسل‌های بعد از خود ارائه دهد.
خداوند به انسان آن چنان استعدادی داده تا خود را بشناسد، از اسرار وجود خود آگاه گردد، نیروهای نهفته درون خود را بیدار سازد و آن‌ها را در جهت هدف خلقت خویش بارور و شکوفا سازد.

سجده فرشتگان بر انسان

یکی دیگر از نشانه‌های ارزش انسان در قرآن این است که خداوند به ملائکه دستور می‌دهد تا انسان را سجده کنند.
وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَى وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ؛ و هنگامی که به ملائکه گفتیم برای آدم سجده کنید پس همه آن‌ها سجده کردند، جز ابلیس که تکبر ورزید و از کافران بود. (بقره 34)
این آیه نه تنها ارزش والا و مقام متعالی انسان را می‌رساند، بلکه به گفته برتری انسان بر ملائکه را نیز می‌رساند، چرا که اگر انسان موجودی کامل‌تر از ملائکه و افضل بر آن‌ها نباشد صحیح نیست که وجود کامل وجود ناقص را سجده کند.
البته این نکته را باید در نظر داشت که فرشتگان سجده پرستش بر انسان نکردند، چرا که سجده پرستش تنها مخصوص خداست و سجده آن‌ها بر انسان به معنای تواضع و تکریم مقام انسان بوده است.

کرامت ذاتی انسان

از دیدگاه قرآن، انسان موجودی است که خداوند او را گرامی داشته و به او استعدادهایی داده است تا به واسطه آن بر بسیاری از مخلوقات برتری پیدا کند.
وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا؛ ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم و او را در خشکی و دریا به حرکت درآوردیم و به آن‌ها از روزی‌های پاکیزه بخشیدیم و بر بسیاری از مخلوقات خود او را برتری دادیم. (اسری 70)
آیه فوق می‌گوید که خداوند بر نوع بشر منت نهاده و به او دو چیز اعطاء کرده است: یکی کرامت و دیگری برتری بر بسیاری از مخلوقات. منظور از تکریم انسان اعطای خصوصیاتی به انسان است که در دیگران نیست و مراد از تفضیل و برتری نیز اعطای خصوصیاتی به انسان است که انسان با آن در دیگران شریک است، ولی انسان به نحوه اکمل از آن برخوردار است. علامه طباطبایی در این باره چنین می‌گوید:
«مقصود از تکریم اختصاص دادن به عنایت و شرافت دادن به خصوصیتی است که در دیگران نباشد، و با همین خصوصیت است که معنای تکریم با تفضیل فرق پیدا می‌کند، چون تکریم معنایی است نفسی و در تکریم کاری به غیر نیست، بلکه تنها شخص مورد تکریم مورد نظر است که دارای شرافتی و کرامتی بشود، به خلاف تفضیل که منظور از آن این است که شخص مورد تفضیل از دیگران برتری یابد، در حالی که او با دیگران در اصل آن عطیه شرکت دارد. حال که معنای تکریم و فرق آن با تفضیل روشن شد اینک می‌گوییم: انسان در میان سایر موجودات عالم خصوصیتی دارد که در دیگران نیست، و آن داشتن عقل است، معنای تفضیل انسان بر سایر موجودات این است که در غیر عقل از سایر خصوصیات و صفات هم انسان بر دیگران برتری داشته، هر کمالی که در سایر موجودات هست حد اعلای آن در انسان است». (3)
بنابر این انسان با نیروی خرد خود می‌تواند به زندگی خود سرو سامان بخشیده و موجودات عالم را به استخدام در آورد و در جهت منافع خود از آن‌ها استفاده کند. انسان با نیروی عقل و اندیشه خود می‌تواند دست به اباع و خلاقیت زده و جهان را دگرگون سازد. انسان با نیروی اندیشه می‌تواند نه تنها جهان که خود را نیز دگرگون سازد. و این هم که آیه می‌گوید: «وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ» به این معناست که انسان می‌تواند با استفاده از عقل و خرد نیروهای موجود در خشکی و دریا را به تسخیر خود درآورده، از آن‌ها بهره برگیرد.
اما منظور از تفضیل انسان بر دیگر موجودات جهان آفرینش این است که انسان در بسیاری از خصوصیات و ویژگی‌ها با دیگر موجودات شریک است، مثلاً همان‌گونه که حیوان می‌خورد و می‌آشامد، انسان نیز می‌خورد و می‌آشامد. همان‌گونه که حیوان به ارضای غریزه جنسی خود می‌پردازد، انسان نیز به ارضای غریزه جنسی خود توجه دارد. اما فرقی در اینجا میان انسان با حیوان وجود دارد. به این معنا که چگونگی اعمالی که انسان انجام می‌دهد به گونه دیگری است و حیوان نمی‌تواند به آن نحو اعمال خود را انجام دهد، یعنی آن‌گونه که حیوان استراحت می‌کند، انسان استراحت نمی‌کند یا آن گونه که حیوان غریزه خود را ارضاء می‌کند، انسان این غریزه را ارضاء نمی‌کند.

انسان امانتدار خداست!

قرآن انسان را به عنوان موجودی که امانتدار خداست معرفی می‌کند، و این امانتداری نیز اختصاص به انسان دارد، چرا که همه موجودات جهان آفرینش به جز انسان از پذیرش آن سرباز زده‌اند.
إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَینَ أَنْ یحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا؛ ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم. (این‌ها) از حمل آن سر باز زدند و از آن ترسیدند، و انسان آن را حمل کرد. همانا او ستم پیشه و جاهلی است. (احزاب 72)
حافظ می‌گوید:

آسمان بار امانت نتوانست کشید *** قرعه فال به نام من دیوانه زدند

این امانت چیست که همه موجودات جهان آفرینش از حمل آن سرباز زدند و تنها انسان بار آن را به دوش کشید؟ این امانت چیست که قرعه فال آن فقط به نام انسان زده شد؟
مفسرین در باب این امانت اقوال متعدد دارند. یکی از این اقوال این است که گفته‌اند منظور از امانت تکالیف الهی است که اطاعت و عمل به آن موجب سعادت و سرپیچی از آن موجب شقاوت می‌شود. و هر فردی که تکالیف الهی را بپذیرد و به آن عمل کند داخل بهشت می‌شود و هر که از انجام آن سرباز زند روانه جهنم خواهد شد. و این هم که در آیه گفته شده که این امانت را فقط انسان پذیرفت به این معناست که در میان همه موجودات جهان آفرینش تنها انسان است که بر اثر دارا بودن بعد اختیار و آگاهی، استعداد و توانایی آن را دارد تا فرامین الهی را پذیرفته و به آن‌ها عمل کند و در نتیجه خود را به سر منزل مقصود برساند.
بعضی دیگر گفته‌اند که منظور از این امانت شناخت خداوند است. و در میان موجودات جهان آفرینش هیچ یک توانایی و استعداد آن را ندارد تا خدا را بشناسد و در نتیجه تن به بندگی وی در دهد، بلکه فقط انسان است که می‌تواند آفریدگار جهان و مبدأ خود را شناخته و با اطاعت و پرستش او خود را به سر منزل کمال برساند. گروهی دیگر از مفسرین گفته‌اند که منظور از امانت امور دیانت و فرایض شریعت است و عده‌ای بر این اعتقادند که مقصود از امانت اطاعت و حدود شرع است و برخی نیز امانت را عبارت از پاکدامنی و خودداری از فساد و فحشا دانسته‌اند.
جمعی از مفسران نیز عقلی را که ملاک تکلیف و مناط ثواب و عقاب است امانت الهی به حساب آورده‌اند. در حالی که جمعی دیگر آن را اعضای پیکر انسان دانسته‌اند، و گفته‌اند هریک از جوارح بدن انسان امانتی از امانت‌های الهی است که باید آن را حفظ کرد.
گروهی دیگر گفته‌اند که منظور از امانت همان امانت‌هایی است که مردم از یکدیگر می‌گیرند و باید در برابر آن‌ها وفای به عهد داشت.
برخی از معاصرین نیز امانت را همان اختیار و آزادی اراده انسان دانسته و گفته‌اند که انسان تنها با برخورداری از این صفت از موجودات دیگر متمایز است.
به هر جهت بیشتر نظریات فوق بر روی مسئله تکلیف تکیه کرده‌اند. و تکلیف نیز گرچه از مقصود دور نیست، اما کافی به نظر نمی‌رسد، چرا که به گفته علامه طباطبایی «تکلیف مقدمه رسیدن به ولایت الهیه، و رسیدن به صفت کامله است. آنچه عرضه شد حقیقی و مطلوب به نفس است، یعنی خودش مطلوب و مورد نظر است، نه اینکه مقدمه برای او مطلوب باشد، و آن همان ولایت الهیه است.» (4)
در واقع منظور از امانت همان ولایت الهیه است. یعنی اگر انسان ولایت و سرپرستی خدا را بپذیرد و به دنبال آن تن به بندگی خدا بدهد، به کمال وجودی خود خواهد رسید. اگر انسان خدا را درست بشناسد و تن به بندگی و عبادت خدا دهد و در این رابطه همه فرامین الهی را انجام دهد به کمال خواهد رسید.
با این بیان تمام اموری که در تفسیر امانت گفته شده است در این معنا جمع می‌شود چه آنکه لازمه نیل به مقام کمال که همان ولایت الهیه است هم برخورداری از «عقل» و «اختیار» است و هم «معرفت خدا» و «التزام به تکالیف الهی» که مقدمه نیل به کمال است. وفای به عهد و حفظ امانت‌های مردمی و حفاظت از اعضاء و جوارح وجودی خود از دیگر لوازم نیل به تعالی و کمال است.
اینکه آیه می‌گوید در میان همه موجودات عالم آفرینش فقط انسان می‌تواند حامل این بار امانت باشد، منظور این است که فقط انسان استعداد و توانایی آن را دارد که ولایت خدا را بپذیرد و در نتیجه به تکالیفی که مقدمه رسیدن به کمال است تن در دهد و گرنه دیگر موجودات جهان هستی استعداد آن را ندارند تا این ولایت را پذیرا شوند و مراد از امتناع آن‌ها از حمل امانت الهی و ترس از آن نیز همین عدم توانایی و نداشتن استعداد وجودی است.
منظور از ظلوم و جهول هم که انسان متصف به آن شده این است که اگر انسان غفلت کند به جهت این دو عامل، امانت الهی را نادیده خواهد گرفت. به بیان دیگر آیه می‌خواهد انسان را به طبیعت اولیه‌اش آگاه سازد، چرا که در نهاد انسان زمینه ظلم و جهل وجود دارد و اگر انسان مراقب نباشد امانتی را که به او سپرده شده است، از دست خواهد داد. بنابراین وصف انسان به دو خصیصه «ظلوم» و «جهول» بودن نشانگر این معناست که در وجود انسان هم زمینه ظلم وجود دارد و هم زمینه جهل. به عبارت دیگر هر چند انسان از آن چنان استعداد مثبتی برخوردار است که می‌تواند امانت الهی را حمل کند، ولی به خاطر برخورداری از استعدادهای منفی چون «ظالم» و «جهل» ممکن است در پذیرش امانت خیانت کند. چنان که به دنبال آیه فوق، آیه دیگری آمده است که به این معنا اشاره نموده است.
لِیعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنَافِقِینَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِکِینَ وَالْمُشْرِکَاتِ وَیتُوبَ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا؛ تا عذاب کند مردان و زنان منافق، و مردان و زنان مشرک را، و بر مردان و زنان مؤمن ببخشاید و خداوند آمرزگار رحیم است. (احزاب 73)
آیه فوق می‌خواهد فرق میان مؤمن و مشرک و منافق را بیان کند. به این بیان که اگر کسی امانت الهی را- که همان پذیرش ولایت و التزام به تکالیف شرعی است- قبول کند مؤمن است و اگر آنرا نپذیرد مشرک است و اگر هم ادعای پذیرش آن را به ظاهر بنماید، ولی در باطن ملتزم به آن نباشد منافق نامیده می‌شود. بنابراین مؤمن کسی است که امانت الهی را هم به زبان و هم به جان و دل می‌پذیرد و منافق فردی است که به زبان ادعا می‌کند که من ولایت الهی را پذیرفته‌ام ولی در عمل ملتزم به آن نیست. پس منافق موجودی است که به این امانت خیانت می‌کند، اما خیانت خود را به زبان جاری نمی‌سازد. و چون این خیانت از نظرها پنهان است و خطرش نیز از خطر مشرک که خیانت خود را اظهار می‌کند بیشتر است، قرآن در ابتدا از مردان و زنان منافق سخن می‌گوید و سپس از مشرکان. اما مؤمن از آنجا که گام به سوی خدا بر می‌دارد و به این امانت خیانت نمی‌کند، خدا ولایت امور او را به عهده می‌گیرد. و او را به سوی خود هدایت می‌کند و ظلم و جهلش را به وسیله ایمان و عمل صالح به عدل و علم مبدل می‌سازد. پس منافقان و مشرکان چون نمی‌خواهند به سوی خدا گام بردارند تا خداوند سرپرستی امور آن‌ها را به عهده گیرد، یعنی چون به امانت الهی خیانت می‌کنند افرادی ظلوم و جهول به شمار می‌روند.

انسان و تسخیر موجودات جهان آفرینش

انسان از دیدگاه قرآن از ان چنان ارزش و مقامی برخوردار است که به فرمان خداوند همه موجودات جهان آفرینش مسخر او هستند. و خدا نیز انسان را به گونه‌ای آفریده است که بتواند همه نیروهای طبیعت را تسخیر کند و از آن‌ها به نفع خود استفاده کند. انسان به یاری نیروهای خدادادیش می‌تواند نهرها را به تسخیر درآورد. ماه و خورشید را به تسخیر خود درآورد. زمین و آسمان را مسخر خود سازد و از آن‌ها استفاده کند.
اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَأَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقًا لَکُمْ وَسَخَّرَ لَکُمُ الْفُلْکَ لِتَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَسَخَّرَ لَکُمُ الْأَنْهَارَ؛ خداوند است که آسمان‌ها و زمین را آفرید و از آسمان باران فرو فرستاد تا به وسیله آن میوه‌ها برای روزی شما به ثمر برسد و کشتی‌ها را به امر خود بر روی دریا جاری ساخت و نهرها را مسخر شما گردانید. (ابراهیم 32)
آری انسان در جهان‌بینی اسلامی دارای آن چنان ارزشی است که خداوند همه موجودات جهان آفرینش را مسخر او قرار داده است و در جهت نفع رساندن به انسان آن‌ها را خلق کرده است. خورشید برای انسان نورافشانی می‌کند، میکرب‌ها را می‌کشد و از پرتو نور خود گیاهان را رشد و نمو می‌دهد. نهرها در خدمت انسان هستند و مزرعه‌ها را برای وی آبیاری می‌سازند تا از محصولات آن‌ها انسان استفاده کند. انسان می‌تواند دریاها را مسخر خود گرداند و کشتی‌های خود را در آن به گردش درآورد. از آب دریاها استفاده برده، از موجودات آن استفاده کند و مرواریدها و صدف‌های آن را برای زیور و زینت خود به کار گیرد.
روز و شب را نیز خداوند مسخر انسان ساخته است. روز را خداوند مسخر انسان قرار داده تا در آن به کار و کوشش بپردازد، و شب را مسخر انسان قرار داده تا در آن آرام گیرد و خستگی روزانه خود را در پرتو تاریکی آن برطرف سازد.
وَسَخَّرَ لَکُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَائِبَینِ وَسَخَّرَ لَکُمُ اللَّیلَ وَالنَّهَارَ؛ و خورشید و ماه را که با برنامه در کارند به تسخیر شما درآورد و همچنین شب و روز را مسخر شما ساخت. (ابراهیم 33)
از دیدگاه قرآن معنای تسخیر موجودات این است که آن‌ها برای خدمت به انسان آفریده شده‌اند. یعنی آسمان‌ها و زمین، شب و روز، خورشید و ماه و... همه و همه به گونه‌ای آفریده شده‌اند که به انسان نفع و سود برسانند، نه آنکه سد راه حیات و منافع انسانی باشند.
وَلَقَدْ مَکَّنَّاکُمْ فِی الْأَرْضِ وَجَعَلْنَا لَکُمْ فِیهَا مَعَایشَ قَلِیلًا مَا تَشْکُرُونَ؛ و ما تسلط و حکومت بر زمین را برای شما قرار دادیم و در آن انواع وسایل زندگی را برای شما مهیا ساختیم، اما کمتر شکرگزاری می‌کنید. (اعراف 10)
خداوند در آیه فوق می‌فرماید که ما مالکیت و تسلط بر زمین را برای انسان فراهم ساخته‌ایم و انواع وسایل زندگی را در آن برای انسان مهیا کرده‌ایم.
آوردن کلمه تمکین به این معناست که ما وسایل کار را در اختیار انسان قرار داده و به او قدرت و توانایی داده‌ایم تا از مواهب عالم بتواند استفاده کند.

آفرینش انسان به دست خدا

بررسی برخی آیات قرآنی که در آن‌ها به آفرینش انسان اشاره شده است نشانگر ارزش و مقام انسان است. چرا که در این آیات خداوند آفرینش انسان را به گونه‌ای دقیق به خود منتسب ساخته است. به طور نمونه در آیه زیر در مورد خلقت انسان به ابلیس می‌گوید که من او را با دو دست خود آفریدم که این تعبیر نشانگر آن است که انسان از ارزش و مقام والایی برخوردار است.
قالَ یا اِبلیسُ ما مَنَعَکَ أَن تَسجُدَ لِما خَلَقتُ بِیَدَی؛ (خدا) گفت ای ابلیس چه چیز مانع از آن شد که تو بر آنکه با دو دست خود آفریدم سجده نکنی. (ص 74)
آیه زیر نیز که نفخ روح به انسان را به خود نسبت داده است گواه ارزش و مقام انسان است.
«وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی» از روح خود در او دمیدم. (حجر 29)
اضافه روح خدا به انسان از نظر ادبی اضافه تشریفی است. یعنی چون انسان دارای شرافت وجودی است خداوند روح او را به خود نسبت داده است. همچنان که در مورد مسجد می‌گوییم خانه خدا و یا در باره مجلس قانونگذاری می‌گوییم خانه مردم که در این گونه موارد می‌خواهیم ارزش آن‌ها را نشان دهیم.

انسان، هدف نهایی خلقت

هر یک از موجودات جهان آفرینش دارای غرض و غایتی است که از نخستین روز پیدایش خود به سوی آن هدف و غایت در حرکت و تکاپو هستند. دانه گیاهی که در دل خاک نهفته است در حال حرکت است تا پس از عبور از مراحلی به فعلیت رسیده، به طور مثال تبدیل به میوه شود. یا تخم مرغی که در زیر مرغ قرار گرفته آماده جوجه شدن است تا از آنجا نیز مراحلی را طی کرده و تبدیل به مرغی شود و...
علاوه بر این، هر یک از این موجودات غایت موجودات دیگر می‌باشند.
یعنی به این علت آفریده شده‌اند تا حیوانات و انسان‌ها از آن استفاده کنند و یا برخی حیوانات برای این آفریده شده‌اند تا انسان از آن بهره‌گیری کنند. به بیان دیگر هرچند در این عالم همه موجودات از زمین و آسمان گرفته تا نباتات و جانداران دارای غرض و غایت هستند، ولی هیچ کدام از این‌ها هدف نهایی خلقت نمی‌باشند، بلکه هدف نهایی خلقت همانا انسان و تعالی وجودی اوست، یعنی همه موجودات آفریده شده‌اند تا انسان از آن‌ها بهره‌گیری کرده و خود را به «قرب ربوبی» برساند. چنان که در آیات زیر می‌خوانیم:
هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُمْ مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا؛ او کسی است که آنچه در زمین است برای شما آفرید. (بقره 29)
الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً؛ کسی که برای شما زمین را گستراند و آسمان را برافراشت. (بقره 22)
وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیامٍ وَکَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِیبْلُوَکُمْ أَیکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا؛ او کسی است که آسمان‌ها و زمین را در شش روز آفرید و عرش او بر روی آب بود تا شما را بیازماید که کدامتان نیکو کارتر هستید. (هود 7)

آیا ارزش انسان برتر از ملائکه است؟

در بحث از ارزش انسان این سؤال مطرح است که آیا انسان بر ملائکه برتری دارد یا نه؟ آیا انسان برتری ذاتی بر ملائکه دارد یا نه؟ و اساساً آیا می‌توان یک نوع برتری برای انسان نسبت به ملائکه قایل شد یا نه؟
جمعی معتقدند که چون انسان دارای نیروی اراده و اختیار است و به ناگزیر هم می‌تواند اطاعت خدا را بکند و هم از اطاعت او سرباز زند پس انسان افضل بر ملائکه است. به بیان دیگر چون ملائکه موجوداتی مختار نبوده و نمی‌توانند از اطاعت خدا سرباز زنند، یعنی مجبور به اطاعت هستند و اطاعت اجباری نیز ارزش ندارد، پس مقام ملائکه از انسان پایین‌تر است.
این نظر که بسیار شنیده می‌شود مورد پذیرش قرآن نیست، چرا که اگر این گونه باشد باید قرآن ارزشی برای اطاعت ملائکه قایل نباشد. در حالی که قرآن ملائکه را مقرب درگاه خود دانسته و آن‌ها را حاملان عرش و واسطه در رزق می‌داند.
لَنْ یسْتَنْکِفَ الْمَسِیحُ أَنْ یکُونَ عَبْدًا لِلَّهِ وَلَا الْمَلَائِکَةُ الْمُقَرَّبُونَ؛ نه مسیح و نه ملائکه مقرب از اینکه بنده خدا باشند سرباز نمی‌زنند. (نساء 172)
وَتَرَى الْمَلَائِکَةَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ یسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ؛ ملائکه را می‌بینی که از اطراف عرش می‌گذرند و پروردگارشان را با حمد تسبیح می‌کنند. (زمر 75)
فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا؛ ملائکه تدبیرکننده امورند. (نازعات 5)
الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلَائِکَةِ رُسُلًا، حمد خدایى را که آسمان‌ها و زمین را آفرید و ملائکه را رسولان قرارداد. (فاطر 1)
وَهُمْ مِنْ خَشْیتِهِ مُشْفِقُونَ؛ و آن‌ها همواره از خشیت خداوند هراسان هستند. (انبیاء 28)
به اعتقاد علامه طباطبایی ملاک ارزش و فضیلت تنها نیروی اختیار نیست، یعنی این گونه نیست که چون انسان می‌تواند هم معصیت کند و هم اطاعت و هرگاه معصیت نکند و اطاعت امر خدا را کند افضل است، بلکه ملاک ارزش در خلوص و عبودیت است. و چون ملائکه از نظر ذاتی دارای شرافت وجودی هستند، یعنی در عبادت از خود خلوص نشان می‌دهند و عباداتشان مانند عبادات انسان دستخوش شرک نمی‌شود برتری ذاتی دارند.
«حق این است که صرف امکان فعل و ترک آن و اینکه انسان به طور مساوی به آن دو قدرت دارد، به خودی خود ملاک فضیلت و برتری طاعت نیست. بلکه برتری طاعت بشر به این است که از صفای درون و حسن سریره او حکایت کند، و دلیل این مطلب نیز این است که طاعت فردی که می‌دانیم از زشتی باطن و پلیدی درون برخوردار است ارزشی ندارد، هرچند چنین فردی در تصفیه عمل منتها درجه کوشش را کرده باشد، مانند اطاعت منافق و آن‌ها که به بیماری قلب گرفتارند. عمل این افراد در نزد خدا حبط است و خداوند حسناتشان را نیز از کارنامه اعمالشان محو می‌کند، پس ملاک ارزش و فضیلت و طاعت، صفای نفس فرد مطیع است که مشتاق جمال ذات الهی بوده و در عبودیت دارای خلوص است، و همین خلوص در عبادت است که او را از معصیت به سوی طاعت می‌کشاند، و وادارش می‌سازد تا در راه اطاعت از خدا و ترک معصیت او مشقت‌ها را تحمل نماید، در نتیجه عمل و اطاعتش ارزش پیدا می‌کند. بنابراین ذات ملائکه که از نظر قوام وجودی بر طهارت و کرامت استوار است و در اعمالشان نیز جز ذلت عبودیت و خلوص نیت چیزی نیست، از جنس و ذات انسان که با کدورت‌های هوا و هوس غالب و شهوت آمیخته است افضل و شریف‌تر است.» (5)
بنابراین از آنجا که ذات ملائکه افضل بر ذات انسان بوده و عبادت فرشته نیز خالص‌تر از عبادت انسان است، ملائکه افضل و برتر از انسان هستند. یعنی ملائکه برتری ذاتی بر انسان دارند.
اما انسان، از آنجا که می‌تواند در مسیر کمال گام برداشته و استعدادهای وجودی خود را در جهت خدایی از قوه به فعل درآورد می‌تواند از آن چنان مقام قربی برخوردار شود که از ملائکه نیز برتر شود. و این هم که می‌بینیم قرآن به هنگام خلقت از انسان تجلیل می‌کند و ملائکه به سجده او می‌پردازند « فَسَجَدَ الْمَلَائِکَةُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ/ حجر 30» نظر به همین استعداد ذاتی انسان است که می‌تواند از کمالات وجودی والاتر برخوردار شود، و این هم که در آیات سوره بقره خواندیم خداوند علم اسماء را به انسان تعلیم داده است به همین علت است که انسان دارای آن چنان ظرفیت وجودی است که اگر بخواهد می‌تواند از ملائکه برتر شود.
خلاصه آنکه انسان از ملائکه برتر نیست یعنی برتری ذاتی ندارد، اما اگر بخواهد می‌تواند از امکانات و استعدادهای وجودی خود استفاده کرده و از ملائکه برتر شود. همچنان که انسان از حیوان پست‌تر نیست، اما اگر بخواهد می‌تواند با گام نهادن در مسیر نفس اماره خود را از حیوان پست‌تر کند. به بیان دیگر انسان برتری اکتسابی بر ملائکه دارد، یعنی اگر بخواهد می‌تواند کمالات بیشتری را نسبت به ملائکه کسب کند.

ملاک برتری انسان‌ها بر یکدیگر

در بحث از ارزش و مقام انسان ضروری است که درباره ملاک برتری انسان‌ها بر یکدیگر بحث شود، ما در اینجا می‌خواهیم نظر قرآن را با مقایسه با اندیشه‌های دیگران مطرح سازیم. اما قبلاً لازم است که به مسئله وحدت انسان‌ها بپردازیم:
از دیدگاه قرآن انسان‌ها از اصل واحد هستند. همه انسان‌ها از یک پدر و مادر مشخص ایجاد شده‌اند. اصل و نسبت همه آن‌ها یکی است. و هیچ‌کس نمی‌تواند ادعا کند که از اصلی و نسبی برتر برخوردار است، چرا که نسل همه به آدم و حوا می‌رسد.
وَهُوَ الَّذِی أَنْشَأَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ؛ و او کسی است که شما را از نفس واحده‌ای آفرید. (انعام 98)
یا أَیهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا کَثِیرًا وَنِسَاءً؛ ‌ای مردم از پروردگارتان بپرهیزید که شما را از یک انسان آفرید و همسر او را نیز از جنس او آفرید و از آن دو، مردان و زنان زیادی را (بر روی زمین) پراکنده ساخت. (نساء 1)
آیات فوق آفرینش انسان‌ها را از یک نفس می‌داند. یعنی همه از نفس واحده‌ای خلق شده‌اند. منشاً همه آن‌ها یکی است، به گونه‌ای که همه انسان‌ها مانند خانواده واحدی هستند که از یک پدر و مادر زاده شده‌اند.
آیا منظور از نفس واحده یک فرد شخصی است و یا یک واحد نوعی (یعنی جنس مذکر) شکی نیست که ظاهر این تعبیر همان واحد شخصی را می‌رساند و اشاره به نخستین انسانی است که قرآن او را به نام آدم پدر انسان‌های امروز معرفی کرده و تعبیر «بنی‌آدم» که در آیات فراوانی از قرآن وارد شده نیز اشاره به همین است. و احتمال اینکه منظور وحدت نوعی بوده باشد از ظاهر آیه بسیار دور است. (6) وَمِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَأَلْوَانِکُمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیاتٍ لِلْعَالِمِینَ؛ آفرینش آسمان‌ها و زمین و اختلاف زبان‌ها و رنگ‌های شما از نشانه‌های اوست. در این‌ها نشانه‌هایی است برای کسانی که دانا هستند. (روم 22)
قرآن اختلاف میان زبان‌ها و رنگ‌ها را یکی از نشانه‌های خود می‌داند، نه آنکه آن‌ها را موجب برتری گروهی بر گروه دیگر بداند و جمعی را به خاطر برخورداری از زبان و یا رنگ خاص، برتر از بقیه افراد جامعه بداند.
آیات فوق به صراحت امتیازات و افتخارات پوچ و موهوم را از میان می‌برد.
قرآن می‌گوید هیچ یک از امتیازات موهوم مانند امتیازات نژادی، زبانی، قبیله‌ای و گروهی و حزبی نمی‌تواند فرد یا گروهی را از دیگران ممتاز سازد، چرا که همه از یک منشأ واحد ریشه گرفته‌اند. قومی مانند قوم ژرمن نمی‌تواند خود را از همه برتر بداند یا جمعی مانند سفیدپوستان خود را به خاطر رنگ پوست از سیاه‌پوستان برتر به شمار آورند.

تقوا ملاک برتری انسان

انسان از دیدگاه قرآن موجودی و الامقام و با ارزش است. قرآن انسان را موجودی می‌داند که ملائکه- با آن همه مقام و عظمت- تکریمش نموده‌اند و خداوند نیز او را به عنوان جانشین خود بر روی زمین انتخاب کرده است. به عبارت دیگر انسان دارای ارزش ذاتی است. و همچنین به این نکته اشاره کردیم که همه انسان‌ها از یک اصل و نسب واحد هستند و کسی نمی‌تواند بر دیگری ادعای برتری کند. حال این سئوال پیش می‌آید که آیا همه انسان‌ها در هر شرایطی که باشند و هرگونه که انتخاب کنند یکسان هستند؟ آیا قرآن میان آنکه ایثار می‌کند و آنکه بخل می‌ورزد فرقی قایل نمی‌شود؟ اگر بگوییم که قرآن همه‌ی انسان‌ها را به جهت آنکه از یک اصل و نسب هستند به یک چشم نگاه می‌کند شکی نیست که میان بسیاری از انسان‌ها تبعیض قایل شده‌ایم و به این وسیله به انسان‌های پاک و خالص ظلم کرده‌ایم! پس ملاک برتری انسان‌ها بر یکدیگر چیست؟ قرآن چه عاملی را موجب برتری فردی بر فرد دیگر یا گروهی بر گروه دیگر می‌داند؟
از نظر قرآن تنها ملاک برتری تقوا است. یعنی هرکس که تقوایش بیشتر باشد از ارج و مقام برتری برخوردار است.
یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ؛ ‌ای مردم همانا ما شما را از یک مرد و یک زن آفریدیم و شما را به صورت اقوام و قبیله‌هایی قرار دادیم تا همدیگر را بشناسید. همانا گرامی‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست. (حجرات 13)
از دیدگاه قرآن ملاک همه ارزش‌ها تقواست و براساس تقوا همه امتیازها لغو می‌گردد و تقوا نیز امتیاز مادی ایجاد نمی‌کند، یعنی این گونه نیست که هرکس تقوایش بیشتر باشد از حقوق مادی بیشتری در جامعه اسلامی برخوردار باشد، بلکه تقوا فقط یک امتیاز معنوی است و در جامعه اسلامی فرقی که میان فرد متقی با فرد بی‌تقوا وجود دارد این است که اگر فرد با تقوایی از دیگر شرایط اجتماعی برخوردار باشد مسئولیت‌های اجتماعی مهمتری را به عهده خواهد گرفت.
قرآن می‌گوید که ما انسان را به صورت گروه‌ها و قبیله‌های مختلف درآوردیم تا یکدیگر را بشناسند، نه آنکه یک گروه یا یک قبیله بر دیگری برتری جوید. کلمه لتعارفوا از باب تفاعل است و می‌دانیم که باب تفاعل در موردی به کار می‌رود که فعل دو طرفی باشد. در آیه فوق نیز منظور این است که افراد به طور متقابل یکدیگر را بشناسند، یعنی هدف از قبیله‌ها و انشعاب‌ها این بوده که افراد جامعه بشری همدیگر را بشناسند.
از دیدگاه قرآن ملاک برتری انسانی بر انسان دیگر افزونی مال و اولاد نیست. قرآن مشرکان را که افزونی اموال و اولاد خود را موجب تقرب خود به خدا می‌دانستند خطاب قرار داده و می‌گوید:
وَمَا أَمْوَالُکُمْ وَلَا أَوْلَادُکُمْ بِالَّتِی تُقَرِّبُکُمْ عِنْدَنَا زُلْفَى إِلَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا؛ اموال و اولاد شما موجب تقرب شما به ما نمی‌شود، مگر کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام دهند. (سباء 37)
از دیدگاه قرآن آن گاه مال و اولاد می‌تواند برای انسان موجب برتری شود که انسان آن‌ها را در مسیر خدا به کار بندد. یعنی مال خود را در راه خدا انفاق کند، اولاد خود را شایسته تربیت کند، و آن‌ها را فردی مفید برای مکتب قرآن بارور سازد. و گرنه صرف مال داشتن و اولاد داشتن نه تنها امتیازی برای انسان ایجاد نمی‌کند که گاه موجب ضلالت و گمراهی انسان نیز می‌شود. انسانی که به خاطر مال و اولاد، خدا را فراموش می‌کند؛ در مسیر او قدم بر نمی‌دارد؛ انفاق نمی‌کند؛ در سازندگی جامعه خود قدمی برنمی‌دارد؛ نه تنها تقربی به خدا پیدا نکرده است که سخت از مبدأ وجود خود دوری گزیده و به وادی کفر و شرک و نفاق افتاده است.

پی‌نوشت‌ها

1- منشور جاوید قرآن، ج 4، صص 268-269.
2- ترجمه و تفسیر نهج‌البلاغه، ج 12، ص 187.
3- تفسیرالمیزان، ج 25، صص 265-266.
4- تفسیرالمیزان، ج 32، ص 242.
5- المیزان فی تفسیرالقرآن، ج 13، ص 164.
6- تفسیر نمونه، ج 3، ص 245.

منبع مقاله :
نصری، عبدالله؛ (1394)، انسان‌شناسی در قرآن، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ نهم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

روابط دختران و پسران از نگاه قرآنموسی و دختران شعیب یکی از نمونه‌های بارز رابطه دختر و پسر در قرآن، رابطه‌ای است که اداره مشاوره و پاسخ نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری …پرسش و پاسخ ، منظور از فراگیری علم از دیدگاه اسلام چیست و در این زمانه اسلام در مورد اداره مشاوره و پاسخ نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری …اهمیت علم و ارزش آن چیست؟ از نظر اسلام تحصیل بعضی علوم واجب عینی است و بر هرکسی واجب رمز ستایش و نکوهش های انسان در قرآن آکامسجود فرشتگان یکی از مبانی کرامت و از نشانه های ارزش وجودی انسان در قرآن، سجده تعلیم و تربیت از دیدگاه مقام معظم رهبری حفظه اللهاین نوشتار در نظر دارد تا در منظر مقام معظم رهبری، پس از تبیین ضرورت بحث از تعلیم و قناعت از دیدگاه قران و سنتحضرت علی علیه السلام فرموده اند هیچ گنجی غنی تر از قناعت نیست واژه هایی هم معنا و هم نگاه قرآن به ثروت و دارایی نگاه قرآن به ثروت و دارایی و بیان نقش آن در زندگی مادی و معنوی انسان در قرآن کریم درس هایی از قرآن برنامه درسهایی از قرآن، پس از ضبط پیاده می شود و به جهت حفظ امانت، متن کامل آن در سایت بشارت ـ آفرینش جهان هستی در قرآن و عهد عتیقمهدی محمدی از دیر باز، داستان آفرینش در میان مردم جهان مطرح بوده و در طول تاریخ ذهن انسان سالم و ویژگی‌های آن از دیدگاه ویکتور فرانکل …استادیار گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه قم استادیار گروه روان‌شناسی روابط دختران و پسران از نگاه قرآن موسی و دختران شعیب یکی از نمونه‌های بارز رابطه دختر و پسر در قرآن، رابطه‌ای است که در آیات اداره مشاوره و پاسخ نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری منظور از منظور از فراگیری علم از دیدگاه اسلام چیست و در این زمانه اسلام در مورد یادگیری چه علمی را اداره مشاوره و پاسخ نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری اهمیت علم اهمیت علم و ارزش آن چیست؟ از نظر اسلام تحصیل بعضی علوم واجب عینی است و بر هرکسی واجب است مثل رمز ستایش و نکوهش های انسان در قرآن آکا مسجود فرشتگان یکی از مبانی کرامت و از نشانه های ارزش وجودی انسان در قرآن، سجده فرشتگان بر تعلیم و تربیت از دیدگاه مقام معظم رهبری حفظه الله این نوشتار در نظر دارد تا در منظر مقام معظم رهبری، پس از تبیین ضرورت بحث از تعلیم و تربیت قناعت از دیدگاه قران و سنت حضرت علی علیه السلام فرموده اند هیچ گنجی غنی تر از قناعت نیست واژه هایی هم معنا و هم مفهوم نگاه قرآن به ثروت و دارایی نگاه قرآن به ثروت و دارایی و بیان نقش آن در زندگی مادی و معنوی انسان در قرآن کریم دارایی از درس هایی از قرآن برنامه درسهایی از قرآن، پس از ضبط پیاده می شود و به جهت حفظ امانت، متن کامل آن در سایت قرار القرآن الکریم بشارت ـ آفرینش جهان هستی در قرآن و عهد عتیق مهدی محمدی از دیر باز، داستان آفرینش در میان مردم جهان مطرح بوده و در طول تاریخ ذهن بشر را انسان از نگاه قران


ادامه مطلب ...

دیدگاه قرآن درباره‌ی نظریه‌ی تکامل انواع

[ad_1]
مفیدستان:

ذهن کنجکاو بشر می‌خواهد بداند که مبداً خلقتش چیست؟ چگونه پا به عرصه هستی گذارده است؟ از نسل کیست؟ فردی که در آغاز خلقت بوده نام و نشانش چیست و از کجا آمده است؟ آیا او نیز مانند همه انسان‌ها پدر و مادری داشته است یا نه و اگر داشته پدر و مادرش چه کسی بوده است؟ و اگر نداشته پس چگونه به وجود آمده است؟ آیا آن موجود خلق‌الساعه به وجود آمده و یا وجود او تدریجی بوده است؟ آیا از نسل حیوان و جانداری بوده و یا از وجودی مستقل برخوردار بوده است؟
اگر چه درباره این مسایل از قدیم‌الایام بشر به تفکر پرداخته و متناسب با فکر و اندیشه و سطح معلومات و ادراکات خود سخن‌هایی بر زبان جاری ساخته است، اما تحقیق علمی و تجربی آن مربوط به قرون اخیر می‌باشد. در این دو سه قرن اخیر است که دانشمندانی چند به تحقیق جدی پیرامون این مسایل پرداخته و نظریاتی را ارائه نموده‌اند. دانشمندان علوم طبیعی در مورد منشأ و مبدأ خلقت موجودات دو نظریه ارائه داده‌اند:

1- نظریه ثبوت انواع Fixisme:

براساس این نظریه خلقت همه موجودات از آغاز مستقل بوده است. یعنی هر گیاه و جانوری از ابتدا همان بوده که اکنون هست و از هیچ گیاه یا حیوانی مشتق نشده است. طرفداران این نظریه می‌گویند: طرح کلی خلقت به گونه‌ای است که هر گیاه و یا جانوری باید از گیاه و یا جانور همنوع خود به وجود آمده باشد، نه گیاه و جانوری مغایر با خود.
بر مبنای این نظریه، انسان نیز طرح مستقلی دارد. یعنی از هیچ موجود دیگری مشتق نشده است.

2- نظریه تحول انواع Transformisme :

طبق این نظریه هر گیاه و یا جانوری از گیاه و یا جانور دیگری به دست آمده است. داروین که از طرفداران این نظریه است چنین می‌گوید:
«به نظر من تمام جانوران حداکثر از چهار یا پنج جانور نخستین اشتقاق یافته‌اند و کلیه گیاهان نیز از همین مقدار یا کمتر نتیجه شده‌اند. شباهت موجود میان سلسله گیاهان و سلسله جانوران مرا به این استنباط هدایت می‌کند که قدمی فراتر نهم. یعنی چنین پندارم که تمام جانوران و گیاهان روی زمین از یک منشأ اولیه اشتقاق یافته‌اند.» (1)
بنابراین نظریه نه تنها هریک از انواع موجودات، خلقت مستقل ندارند، بلکه همه آن‌ها با یکدیگر رابطه خویشاوندی دارند و از جد و یا اجداد مشترکی برخوردارند.
آنچه که در این نظریه بیشتر قابل توجه است، مسئله انسان است. داروین پس از مطالعه و تحقیق پیرامون اصل انواع به بررسی پیرامون منشأ انسان پرداخته و به این نتیجه می‌رسد که انسان اصل حیوانی دارد. یعنی با انسان ریخت‌ها از اجداد مشترکی نتیجه شده‌اند. اما اینکه اجداد مشترک میان انسان و انسان ریخت‌ها چه کسانی بوده‌اند، نه تنها بر داروین، که امروزه نیز مشخص نشده است و به همین جهت آن را حلقه مفقوده نام نهاده‌اند.
حال ببینیم داروین چه می‌گفت؟
داروین معتقد بود که گیاهان و جانوران تولید مثل بسیار دارند و اگر بنا باشد که همه آن‌ها زنده باقی بمانند و به تولید مثل خود ادامه دهند، دیری نخواهد پایید که آن‌ها سطح زمین را اشغال کنند. اما از آنجا که غذا و مسکن به اندازه کافی برای موجودات وجود ندارد، در نتیجه هر موجودی برای بقای خود باید در کوشش باشد تا به وسیله مقابله با رقبای خود، حیاتش را حفظ کند. داروین این کوشش مستمر را تنازع بقا نام نهاده است. از نظر داروین در این رهگذر افرادی می‌توانند زنده بمانند که دارای صفت مفیدی باشند و آنهایی که از این صفت مفید برخوردار نباشند از میان خواهند رفت. داروین به این اصل که نتیجه تنازع بقاست انتخاب اصلح نام نهاده است. بنابر این طبیعت آنهایی را برای بقا انتخاب می‌کند که واجد صفت ممتاز و مفیدی باشند.
پس از آنکه صفتی باعث بقای یک فرد شد، این صفت از طریق وراثت به افراد دیگر منتقل می‌شود و به این ترتیب نسل موجودات ادامه می‌یابد.
نظریه داروین را می‌توان در چهار اصل زیر خلاصه نمود:
1- اصل قابلیت تغییرپذیری ارگانیسم موجود زنده در برابر عوامل محیطی.
2- اصل تنازع بقاء و کوشش مستمر برای ادامه حیات.
3- اصل بقای اصلح در میدان تنازع بقا و انتخاب طبیعی
4- اصل انتقال صفات اکتسابی به نسل‌های آینده.
نظریه داروین اگرچه در زمان خود بسیار مشهور بود، ولی پس از وی زیست شناسان برخی از قسمت‌های نظریه وی را رد کردند و به جای آن نظریه دیگری به نام جهش یا MUTATION را پذیرفتند. طبق این نظریه گاهی صفات جدیدی به طور ناگهانی در موجودی پیدا می‌شود، بدون آنکه رابطه‌ای با محیط و تنازع بقا و انتخاب طبیعی داروین داشته باشد.
بر طبق این نظریه اگر صفتی به طور ناگهانی در موجودی ظاهر شود و آن صفت در تنازع با همنوعان به کار آید، آن جاندار می‌تواند به حیات خود ادامه دهد. تجمع جهش‌های مساعد در طول زمان موجب می‌شود تا گروهی از یک نوع جاندار از گروه دیگر جدا شوند و به صورت نوع جدید به حیات خود ادامه دهند.
این نظریه نیز با مشکلات بزرگی روبرو است. از جمله:
«اینکه چگونه عضو جدیدی به وجود می‌آید یا بعضی سازش‌های عجیب حاصل می‌گردد یا چگونه شاخه‌های بزرگ جانوران و گیاهان تشکیل شده‌اند، امری است که گرچه طرح‌هایی برای آن‌ها ریخته شده است، معهذا هنوز بر جهان دانش روشن نیست.» (2)
طرفداران تحول انواع برای اثبات نظریه خود به چند دلیل تمسک جسته‌اند که به اختصار به آن‌ها اشاره می‌کنیم:
1- تحقیقات به دست آمده از «دیرینه‌شناسی» یعنی مطالعه روی اسکلت‌هایی که از میلیون‌ها سال پیش به دست آمده نشان می‌دهد که موجودات زنده از صورت‌های ساده به صورت‌های پیچیده‌تر و کامل‌تری تغییر شکل داده‌اند. و توجیه این مسئله یعنی عبور از سادگی به پیچیدگی جز به وسیله نظریه تحول انواع امکان‌پذیر نیست.
2- مطالعاتی که در زمینه «تشریح مقایسه‌ای» انجام شده است، نشان می‌دهد که میان موجودات شباهت‌های زیادی به چشم می‌خورد که نشان دهنده رابطه نزدیکی و خویشاوندی میان گروه‌های مختلف موجودات است. طرفداران نظریه تحول انواع روی دستگاه گردش خون، دستگاه تنفس و دستگاه عصبی بسیاری از موجودات مطالعه کرده‌اند و شباهت‌های میان آن‌ها را به دست آورده‌اند. مطالعه دستگاه‌های فوق نشان می‌دهد که این دستگاه‌ها از سادگی رو به پیچیدگی می‌روند.
3- مدارک مربوط به «جنین‌شناسی» نیز نشان می‌دهد که حالت جنینی بسیاری از موجودات شباهت‌هایی با هم دارند. جنین بسیاری از موجودات در مراحل اولیه رشد آن چنان با یکدیگر شباهت دارند که تشخیص آن‌ها مشکل است و همین امر مؤید آن است که موجودات از اصل واحد، ریشه گرفته‌اند.
صرفنظر از نقد و انتقادهایی که بر نظریه تحول انواع شده، این نکته قابل ذکر است که وجود نوع پیچیده پس از نوع ساده و تشابه بعضی از موجودات با یکدیگر دلیل بر آن نیست که نوعی از نوع دیگر مشتق شده باشد.
دانش زیست‌شناسی فقط توانسته موجودات مشابه با یکدیگر را نشان دهد، نه آنکه با آگاهی صددرصد پیدایش نوعی از نوع دیگر را نشان دهد.
به بیان دیگر نظریه تحول انواع تاکنون با دلایل قطعی و غیر قابل خدشه به اثبات نرسیده است و طرفداران این نظریه نیز نتوانسته‌اند حیوانی را که بر اثر انتخاب طبیعی و با جهش به حیوانی دیگر یا انسان تبدیل شده باشد نشان دهند. زیست شناسان توانسته‌اند که دگرگونی و تحول در صفات و عوارض یک نوع را نشان دهند، نه آن که تبدیل نوعی به نوع دیگر را. (3)

قرآن چه می‌گوید؟

از آنجا که قرآن کتاب انسان سازی است نه کتاب طبیعی و زیست‌شناسی، آیه صریحی وجود ندارد که بگوید نظریه ثبوت انواع صحیح است و یا تحول انواع. اما از ظاهر آیات قرآنی می‌توان در این زمینه به نکاتی دست یافت. همان‌گونه که برخی از پژوهشگران به نکاتی چند در این زمینه دست یافته‌اند.
صرفنظر از تحقیقات دانشمندان عرب زبان در این زمینه، در کشور خودمان آقای دکتر یدالله سحابی برای نخستین بار به جمع‌آوری آیات قرآن و بحث پیرامون «خلقت انسان» پرداختند. ایشان در کتابی که به همین نام منتشر ساخته‌اند کوشیده‌اند تا اثبات کنند که قرآن طرفدار نظریه تحول انواع است. البته ایشان هیچ‌گاه نگفته‌اند که انسان از نسل میمون است، آن‌گونه که بسیاری از طرفداران نظریه تحول انواع به آن معتقدند. ایشان در این زمینه چنین می‌نویسند:
«اتصال مستقیم نسلی انسان به بوزینگان فرضیه‌ای بیش نیست و هرگز به ثبوت علمی نرسیده است و ما هم به چین نظریات اعتقادی نداریم.» (4)
ایشان کوشیده‌اند تا نشان دهند که آیات قرآنی دو مسئله زیر را تأیید می‌کند:
1- میان تمام سلسله موجودات پیوستگی و اتصال وجود دارد و «نتایجی که از مطالعات علوم زیست حاصل شده، جز بر قبول پیوستگی نسلی همه جانداران و وجود قوانین کلی و عمومی در ساختمان جسمی آن‌ها تکیه و قرار ندارد.» (5)
2- حضرت آدم نخستین انسان نبوده، یعنی خلقت او مستقل نبوده است، بلکه تدریجی بوده و از میان افراد هم عصر خود برگزیده شده است.
آیاتی را که ایشان برای اثبات دو مسئله فوق مورد تفسیر و تأویل قرار داده‌اند، به اعتقاد برخی از اندیشمندان اسلامی به هیچ وجه مؤید نظریات ایشان نیست. بررسی‌های بزرگ مفسر قرآن یعنی علامه طباطبایی در تفسیر شریف المیزان نشانگر این معناست. طبق نظریات تفسیری علامه طباطبایی ظاهر آیات قرآنی اثبات می‌کند که خلقت انسان مستقل بوده است، نه تدریجی و برخاسته از موجودی دیگر. ایشان در این باره چنین می‌گوید:
«آیات کریمه قرآن ظاهر قریب به صریح است در اینکه بشر موجود در امروز که ما افرادی از ایشانیم، از طریق تناسل منتهی می‌شوند به یک زن و شوهر معین که قرآن نام آن شوهر را آدم معرفی کرده، و نیز صریح است در اینکه این اولین فرد بشر و همسرش از هیچ پدر و مادری متولد نشده‌اند، بلکه از خاک یا گل یا لایه یا زمین به اختلاف تعبیرات قرآن خلق شده‌اند.» (6)
نظر دیگری که در بحث‌های قرآنی قابل ذکر است نظر آیه‌الله مشکینی است. ایشان جمع میان دو نظر فوق را مطرح ساخته‌اند. به این وجه که می‌گویند آیات قرآنی را در مورد خلقت انسان می‌توان به چهار دسته تقسیم کرد:
1- آیاتی که «می‌توان از آن‌ها تأیید عقیده به تکامل و منتهی شدن سلسله انواع موجودات زنده تکامل یافته به انسان را برداشت کرد.»
2- آیاتی که می‌توان از آن‌ها استنباط کرد که: «آدم نخستین انسانی است که خداوند او را آفریده و او اوّلین و حواء دومین فرد از افراد نوع انسان می‌باشد و خداوند، سایر افراد انسان را از نسل این دو فرد انسانی به وجود آورده است.»
3- آیاتی که هیچ یک از دو نظریه فوق را نمی‌توان از آن‌ها برداشت کرد، یعنی نه بر خلقت تدریجی انسان می‌توان آن‌ها را حمل کرد و نه بر خلقت مستقل آدم.
4- آیاتی وجود دارند که کیفیت خلقت و آغاز پیدایش انسان را مطرح نمی‌سازند، بلکه فقط سخن از بقای نسل و چگونگی توالد و تناسل به میان آورده‌اند. (7)
چهارمین نظری که در اینجا قابل طرح است نظریه استاد جعفر سبحانی می‌باشد. ایشان معتقدند که اعتقاد به آدم به عنوان «ابوالبشر» به معنای آن نیست که وی نخستین انسانی بوده که گام بر روی کره خاکی نهاده است، چرا که طبق برخی از روایات پیش از آدم ابوالبشر نیز انسان‌های دیگری در روی زمین می‌زیستند و به عللی منقرض شده‌اند.
اِنَ اللهَ لَم یَخلُق بَشَرا غَیرَکُم، بَلی والله لَقَد خَلَقَ اللهَ الفَ ألفِ عالمٍ، و ألفَ أَلفِ آدَمَ انتَ فی آخِرِ تِلکَ اَلعَوالِم وَ اُولئکَ الاَدمِیینَ؛ امام باقر (علیه السّلام) به جابرین یزید می‌گوید: گویا تو گمان می‌کنی که خداوند فقط این عالم را آفرید و بس، و همچنین گمان می‌کنی که خداوند بشری غیر از شما نیافریده است؟ آری به خدا قسم، خداوند هزار هزار عالم و هزار هزار آدم آفرید و تو در آخر این عالم‌ها و آدم‌ها هستی. (8)
با این بیان، میان تحقیقات دانشمندان زیست شناس پیرامون سنگواره‌ها و فسیل‌های متعلق به انسان‌های گذشته و وجود آدم ابوالبشر هیچ تضاد و تناقضی نیست، چرا که این فسیل‌ها مربوط به انسان‌های قبل از آدم ابوالبشر می‌باشد و اشکالی هم پیش نمی‌آید که فرض کنیم آن‌ها خلقت مستقل نداشته‌اند. داستان آدم را هم که قرآن کریم به عنوان موجودی که طرح مستقل داشته است مطرح می‌کند مربوط به چند هزار سال اخیر می‌باشد نه میلیون‌ها سال پیش که مربوط به فسیل‌ها و سنگواره‌ها می‌باشد. بیان استاد چنین است:
«مجموع مطالعات دانشمندان درباره فسیل و سنگواره‌های انسان‌ها می‌تواند مربوط به انسان‌های قبل از آدم ابوالبشر باشد و بر فرض صحت آن نظریات و برداشت‌ها نمی‌تواند مایه قضاوت درباره انسان‌های کنونی گردد و خود این سنگواره‌های انسانی برای اثبات یک مطلب خوب است و آن این که موجود زنده‌ای به صورت انسان در زمان‌های بسی دیرینه در این کره خاکی زندگی می‌کرده، و این موجود صدها هزار سال پیش در این پهنه، دارای حیات بوده است، و با دستیابی بر این تحقیقات از طریقه «دیرینه‌شناسی» و با دستیابی بر این تحقیقات از طریقه «دیرینه‌شناسی» نظر بر اینکه قبل از آدم و حوا انسانی در روی زمین نبوده است به کلی محکوم می‌گردد، بالاخص که تاریخچه آدم و حوا از چند هزار سال پیش تجاوز نمی‌کند.» (9)
خلاصه طبق این نظریه اولاً طبق نصوص و ظواهر آیات قرآنی آدم حقیقت مستقل داشته و از هیچ موجودی بر نیامده است و ثانیاً انسان‌هایی قبل از آدم وجود داشته‌اند که تحقیقات زیست شناسان- به فرض صحت- مربوط به آن‌ها می‌شود و هیچ اشکالی هم ندارد که بگوییم آن‌ها طرح مستقلی نداشته‌اند، چرا که قرآن کریم فقط درباره آدم که مربوط به چند هزار سال اخیر می‌باشد سخن گفته است.
اما نظری که در این گفتار مورد پذیرش قرار گرفته به طور خلاصه چنین است: آیات قرآنی دلالت بر این معنا دارد که خلقت آدم مستقل بوده، یعنی حضرت آدم از موجود دیگری مشتق نشده است و این سخن نیز منافاتی با آن ندارد که بگوییم خلقت آدم تدریجی بوده است. البته تدریجی بودن نه به این معنا که از نوع دیگری منشأ گرفته باشد.
این اشتباه است که گمان کنیم اگر خلقت آدم مستقل باشد، دیگر تدریجی بودن پیدایش او را نمی‌توانیم بپذیریم. و در واقع این اشتباه از اینجا ریشه می‌گیرد که «پیوستگی تمام سلسله موجودات» را مسلم فرض کرده و گمان کنیم که «هر خلقتی در زمینه موجود قبل آفریده شده» (10) است. یعنی از آن‌ها مشتق شده است.
اساساً تدریجی بودن وجود آدم دو معنا می‌تواند داشته باشد: یکی اینکه حضرت آدم با موجودات دیگر پیوستگی و اتصال داشته و در زمینه موجود قبل از خود آفریده شده، یعنی از آن‌ها برآمده است و دیگر اینکه وجود آدم پیوسته با موجودات دیگر نبوده تا به تدریج از آن‌ها ایجاد شده باشد، بلکه او خلقت مستقل داشته، اما همین خلقت مستقل به طور تدریجی بوده است.
ما در اینجا ابتدا مجموع آیات قرآنی را که پیرامون آفرینش انسان است دسته‌بندی کرده و سپس به جمع آن‌ها می‌پردازیم.
1- دسته‌ای از آیات قرآنی دلالت بر این معنا دارد که همه انسان‌ها از نسل یک جفت انسان هستند. خداوند در ابتدا موجودی به نام آدم را خلق کرده و سپس از جنس او همسرش حوا را آفریده است و از ازدواج میان آن دو، نسل انسان‌ها جریان پیدا کرده است.
یا أَیهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا کَثِیرًا وَنِسَاءً؛ (نسا 1) اى مردم از پروردگارتان بپرهیزید. خدایی که همه شما را از یک تن آفرید، و همسرش را نیز از او به وجود آورد، و از آن دو، مردان و زنان بسیاری را پراکنده ساخت.
هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِیسْکُنَ إِلَیهَا (اعراف 189) او کسی است که شما را از یک تن آفرید و همسرش را نیز از جنس او قرار داد تا نزد او آرام گیرد.
خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا؛ (زمر 6) شما را از یک فرد آفرید و سپس همسرش را از جنس او قرار داد.
وَهُوَ الَّذِی أَنْشَأَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ. (انعام 98) او کسی است که شما را از یک نفس آفرید، در حالی که بعضی از (انسان‌ها) پایدارند و بعضی ناپایدار.
یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا (حجرات 13)‌ ای مردم ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را به صورت اقوام و قبیله‌هایی قرار دادیم تا همدیگر را بشناسید.
آیات فوق خلقت همه انسان‌ها را از موجودی به نام آدم می‌داند، یعنی در ابتداء نفس واحده‌ای به نام آدم آفریده شده و سپس از جنس او همسرش به وجود آمده و از ازدواج میان آن دو نسل بشر تحقق پیدا کرده است.
2- در یک دسته از آیات آفرینش نوع انسان از نطفه دانسته شده است. چنان که می‌فرماید:
خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِیمٌ مُبِینٌ؛ (نحل 4) انسان را از نطفه آفرید و او سرکشی آشکار است.
أَوَلَمْ یرَ الْإِنْسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِیمٌ مُبِینٌ؛ (یس 77) آیا انسان ندیده است که ما او را از نطفه آفریدیم، در حالی که او آشکارا سرکشی می‌کند.
اِنّا خَلَقنَا الاِنسانَ مِن نُطفَةٍ اَمشاجٍ نَبتَلیهِ؛ (دهر2) ما انسان را از نطقه‌ای آمیخته آفریدیم.
اَلَم یَکُ نُطفَةٌ مِن مَنِی ثُمَّ کانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوّی؛ (قیامت: 37-38) آیا (انسان) نطفه‌ای از منی که ریخته می‌شود نبود؟ و سپس به صورت علقه در آمد و آن گاه او را آفرید و تسویه نمود.
وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَرًا؛ (فرقان 54) او (خدایی است) که از آب بشری را آفرید.
أَلَمْ نَخْلُقْکُمْ مِنْ مَاءٍ مَهِینٍ؛ (مرسلات 20) آیا شما را از آبی پست نیافریدیم؟
خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ؛ (علق 2) انسان را از علق (خون بسته) آفرید.
3- در یک دسته آیات نیز آفرینش نوع انسان از خاک دانسته شده است. چنان که می‌فرماید:
هُوَالَّذی خَلَقَکُم مِن طینٍ، (انعام) او کسی است که شما را از گل آفرید. وَاللَّهُ أَنْبَتَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَبَاتًا ثُمَّ یعِیدُکُمْ فِیهَا وَیخْرِجُکُمْ إِخْرَاجًا؛ (نوح 17-18) و خدا شما را از زمین رویاند و سپس شما را به آن (زمین) باز می‌گرداند و پس از آن شما را از آن بیرون می‌آورد. وَمِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُونَ، (روم 20) و از نشانه‌های او این است که شما را از خاک آفرید و سپس شما را به صورت بشر (در زمین) پراکنده ساخت.
4 -در یک دسته از آیات نیز می‌گوید که آفرینش انسان در ابتدا از خاک بوده است و سپس نطفه و علقه و دیگر مراحل جنینی.
هُوَالَّذی خَلَقَکُم مِن تُرابٍ ثُمَّ مِن نُطفَةٍ مِن عَلَقَة ثُمَّ یُخرِجُکُم طِفلاً، (مومن 67) او کسی است که شما را از خاک آفرید و سپس از نطفه و از علقه و آن‌گاه شما را به صورت طفل (از رحم مادرتان) خارج ساخت.
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ طِینٍ ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِی قَرَارٍ مَکِینٍ ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ؛ (مؤمنون 12-14) ما انسان را از قسمتی از خاک آفریدیم، سپس آن را به صورت نطفه در جایگاه استواری قرار دادیم، سپس نطفه را علقه و علقه را مضغه و مضغه را استخوان کرده و استخوان را با گوشت پوشاندیم. سپس به او آفرینش دیگری دادیم.
فَإِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَغَیرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَینَ لَکُمْ وَنُقِرُّ فِی الْأَرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ؛ (حج 5) ما شما را از خاک آفریدیم، آن گاه از نطفه و سپس از علقه و پس از آن از مضغه‌ای که بعضی دارای شکل است و بعضی بدون شکل تا برای شما آشکار سازیم (که ما بر هر چیزی قادریم) و در رحم‌ها هرچه بخواهیم تا مدتی معین مستقر می‌کنیم. آن گاه شما را از (رحم‌ها) به صورت طفلی خارج می‌سازیم و سپس به دوران رشد می‌رسید.
5- در یک دسته از آیات نیز آفرینش شخص آدم از خاک دانسته شده است.
إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ طِینٍ؛ (ص: 71) هنگامی که پروردگارت به ملائکه گفت، می‌خواهم بشری از خاک بیافرینم. قَالَ أَنَا خَیرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ؛ (اعراف 12) (شیطان) گفت من بهتر از او (آدم) هستم، (چون) مرا از آتش آفریدی و او را از خاک. قَالَ أَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِینًا؛ (اسرا 61) (شیطان) گفت آیا بر کسی که او را از خاک آفریدی سجده کنم.
یکی از نکات مهمی که در بحث از آیات فوق باید روشن شود این است که آیا هم آفرینش شخص آدم از خاک بوده است و هم آفرینش انسان‌های بعدی از خاک یا اینکه تنها آفرینش آدم از خاک بوده و نسل او از نطفه؟ در اینجا دو نظریه مطرح شده است.
یک نظریه این است که بگوییم اشکالی ندارد که هم آفرینش شخص آدم از خاک بوده باشد و هم آفرینش فرد فرد انسان‌ها از آن. به این معنا که چون آفرینش تک تک انسان‌ها از نطفه است و مواد موجود در نطفه نیز از خاک گرفته شده پس صحیح است که بگوییم هر انسانی از خاک آفریده شده است.
نظریه دوم این است که تنها شخص آدم از خاک آفریده شده است و آفرینش سایر انسان‌ها از استقرار نطفه در رحم مادرانشان می‌باشد. و چون سر سلسله همه موجودات آدم است و آدم هم از خاک آفریده شده، پس صحیح است که بگوییم تک تک انسان‌ها نیز از خاک آفریده شده‌اند.
در میان این دو نظریه، نظریه دوم را به دو دلیل می‌توان ترجیح داد:
دلیل اول اینکه طبق آیه زیر آدم از خاک آفریده شده است، ولی نسل او از نطفه: بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسَانِ مِنْ طِینٍ ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ مَاءٍ مَهِینٍ؛ (سجده: 7-8) و خلقت انسان را از گلی آغاز کرد و سپس او را از چکیده‌ای از آب پست قرارداد.
هرچند در آیه فوق لفظ انسان به کار رفته است، نه لفظ آدم ولی در آیات دیگر در مورد شخص «آدم» هم لفظ «انسان» به کار رفته است و هم لفظ «بشر».
چنان که در سوره حجر (آیات 29 و 26) وقتی خداوند از آفرینش آدم با ملائکه سخن می‌گوید لفظ انسان را به کار می‌برد. همچنین در آیه زیر لفظ «بشر» را در مورد آدم به کار برده است.
وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ؛ (حجر 28) هنگامی که پروردگار تو به ملائکه گفت: من بشری از گل خشکیده‌ای که از گل بی بوی تیره رنگ گرفته شده می‌آفرینم.
دلیل دوم این است که اگر منظور از آفرینش انسان از خاک آفرینش تک تک آن‌ها از خاک می‌بود دیگر نمی‌باییست که می‌گفت ما انسان را از چکیده‌ای از گل آفریدیم. «زیرا آنچه از زمین به عمل می‌آید از خود خاک است نه خاکی که سرسبز شده و با آب مخلوط شده و تبدیل به گل شده» (11) است. «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ طِینٍ»؛ (مؤمنون 12) ما انسان را از گلی که از خاک (سرند شده درست شده است) آفریدیم.
با این بیان می‌توان آیات دسته سوم و چهارم را که آفرینش انسان را از خاک و خاک و نطفه دانسته است جزو آیات دسته پنجم که آفرینش خود آدم را از خاک می‌داند- به حساب آورد.
اما اینکه آدم چگونه خلق شده است، آیا خلقت او به طور دفعی بوده یا بر اثر طی مراتب و تکامل تدریجی به وجود آمده است؟ و اگر بر اثر تکامل به وجود آمده، آیا از نوع دیگر به وجود آمده است، مثلاً از تحول یکی از حیوانات به وجود آمده و یا آنکه خلقت مستقلی داشته است؟ این‌ها مسایلی است قابل بحث. از میان فرض‌های فوق می‌توان گفت که آیات قرآنی خلقت مستقل آدم را می‌پذیرد. اما نه به این معنا که آدم به صورت دفعی و یکباره به وجود آمده باشد، بلکه مراحل و مراتبی را از آغاز خلقت تا دمیده شدن روح انسانی گذرانده است.
آیاتی از قرآن می‌گوید که انسان را از خاک آفریدیم:
وَمِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنْتُمْ بَشَرٌ تَنْتَشِرُونَ، (روم 20) و از نشانه‌های او این است که شما را از خاک آفرید، سپس که بشری شدید (بر روی زمین) منتشر گشتید. إِنَّ مَثَلَ عِیسَى عِنْدَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ؛ (آل عمرآن 59) همانا مثل (خلقت) عیسى نزد خداوند، مانند خلقت آدم است که او را از خاک آفرید.
آیه فوق بر این موضوع دلالت دارد که خلقت آدم از خاک بوده است.
الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسَانِ مِنْ طِینٍ ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ مَاءٍ مَهِینٍ؛ (سجده7-8) آنکه هر چیز را نیکو آفریده است. و خلقت انسان را از «گلی» آغاز کرد، سپس نسل او را «از چکیده‌ای از آب بست» قرار داد.
آیه فوق خلقت آدم را از خاک دانسته است ولی پیدایش نسل او را از چکیده‌ای از آبی پست که همان نطفه باشد می‌داند.
در آیه‌ای دیگر نیز می‌گوید که خداوند آدم را از سلاله‌ای از طین آفریده است. «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ طِینٍ»؛ (مؤمنون 12) «انسان را از چکیده‌ای از گلی (که سرند شده درست شده است) خلق کردیم».
آیه فوق مبدأ پیدایش نوع انسان را از سلاله‌ای از طین می‌داند، اما در آیه‌ای دیگر خداوند می‌گوید که انسان را از گل چسبیده‌ای آفریدیم. «إِنَّا خَلَقْنَاهُمْ مِنْ طِینٍ لَازِبٍ»؛ (صافات 11) «ما آن‌ها را از گل چسبنده‌ای آفریدیم».
می‌توان گفت که آیه فوق درباره آدم ابوالبشر است نه نوع انسان- آن گونه که طرفداران تحول انواع پنداشته‌اند- و از این نظر آیه ضمیر جمع را آورده و گفته که خلقت شما از گل چسبنده است، که جد انسان یعنی منشأ و سر سلسله همه انسان‌ها از گل چسبنده آفریده شده است. به بیان دیگر چون آدم از گل چسبنده آفریده شده و آدم نیز سرسلسله همه انسان‌هاست، پس گویی همه افراد از گلی چسبنده آفریده شده‌اند.
در آیات دیگری خداوند خلقت آدم را از گل خشکیده‌ای که از گل بدبوی تیره رنگ گرفته شده است می‌داند. «وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ» (حجر 26) «و ما انسان را از گل خشکیده‌ای که از گل بدبوی و تیره رنگ گرفته شده بود آفریدیم».
مراد از انسان در آیه فوق همان حضرت آدم است، چرا که قرآن در دنباله این آیه می‌گوید: «فَإِذَا سَوَّیتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ»؛ (حجر 29) «پس هنگامی که کار آن را به پایان رسانیده و از روح خود در او دمیدم همگی برای او سجده کنید».
و شکی نیست که فرشتگان بر آدم سجده کردند نه نوع انسان.
وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ؛ (حجر 28) هنگامی که پروردگار تو به ملائکه گفت من بشری از گل خشکیده‌ای که از گل بدبوی تیره رنگ گرفته شده می‌آفرینم. قَالَ لَمْ أَکُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ؛ (حجر 33) (ابلیس) گفت من بر بشری که از گل خشکیده‌ای که از گل بدبوی تیره رنگ گرفته شده است سجده نمی‌کنم.
اما اینکه صلصال چیست، قرآن خود آن را معنا کرده است: «خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ صَلْصَالٍ کَالْفَخَّارِ»؛ (الرحمن 14) «انسان را از گلی خشکیده که شبیه سفال است بیافرید».
آیه فوق گل خشکیده را مانند سفال می‌داند.
شاید بتوان گفت که مجموع آیات فوق عبارت است از مراحل وجودی خلقت آدم. یعنی او ابتدا از خاک آفریده شده (طین و تراب) و سپس به صورت گل چسبنده (طین لازب) در آمده است و سپس تبدیل به چکیده‌ای از گل (سلالة من طین) شده و پس از آن به صورت گل خشکیده شبیه سفال (صلصال کالفخار) در آمده است.
«از آنچه تاکنون گفتیم معلوم شد: آفرینش انسان، دارای مراحلی چند بوده تا از صورت «خاک» و «طین» و «طین لازب» به صورت «سلاله»‌ای از «طین» و «صلصال» «کالفخار» و خشکیده‌ای چون «سفال» تبدیل شده است.» (12)
و در واقع پس از طی مراتب فوق و تکمیل اندام او و دمیده شدن روح انسانی در آدم، خداوند به فرشتگان دستور می‌دهد تا بر آدم سجده کنند: «وَلَقَدْ خَلَقْنَاکُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاکُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ»؛ (أعراف 11) «و به تحقیق ما شما را آفریدیم. سپس تصویرتان کردیم. سپس به ملائکه گفتیم که آدم را سجده کنید».
با این بیان می‌توان مراحل تدریجی خلقت آدم را به صورت زیر خلاصه کرد:
(سلالة من طین) چکیده‌ای از گل (طین لازب) گل چسبنده (طین و تراب) خاک و گل آدم (و نفخت فیه من روحی) دمیده شدن روح (صلصال کالفخار) گل خشکیده شبیه سفال

دلایل طرفداران نظریه تحول انواع

در اینجا لازم است که به بررسی برخی از آیاتی که طرفداران نظریه تحول انواع به آن استشهاد کرده‌اند بپردازیم.
1- یکی از این آیات، آیه زیر است: «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِیمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِینَ»؛ (آل عمران 33) «همانا خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برگزید».
طرفداران نظریه تحول انواع می‌گویند: همان گونه که نوح و ابراهیم و آل عمران در میان امتی زندگی می‌کردند و از میان آن‌ها برگزیده شده بودند، پس آدم نیز باید در میان امتی زندگی می‌کرده است و از میان آن‌ها برگزیده شده باشد.
و این مطلب نشانگر آن است که آدم اولین انسان بر روی کره زمین نبوده است، بلکه قبل از او انسان‌های دیگری بوده‌اند. و او به این دلیل از میان آن‌ها برگزیده شد که از نظر فکر و اندیشه بر آن‌ها برتری داشت.
به بیان دیگر طرفداران نظریه تحول انواع می‌گویند که انسان در اصطلاح قرآن دو معنا دارد: یکی به معنای انسان‌های قبل از حضرت آدم مانند انسان‌های نئاندرتال و کرومانیون و... و دیگری به معنای انسان‌های بعد از حضرت آدم. به گمان اینان انسان‌های قبل از آدم دارای اراده، اختیار و علم و دانش نبوده‌اند و مدت زمانی طولانی می‌گذشت تا خداوند از میان این انسان‌های غیر مکلف، انسانی به نام «آدم» را که از استعداد و لیاقت بیشتری برخوردار بود، برمی‌گزیند.
«اصطفی به معنای برگزیدن و انتخاب کردن است و چون از باب افتعال است، مفهوم کوشش و دقت هم از آن حاصل می‌شود. برگزیدن هر فرد از میان جمع و جمعیت‌های همسان و همنوع او صورت می‌گیرد. نوح و هریک از برگزیدگان آل ابراهیم و آل عمران، پس از آمادگی‌های روحی و معنوی که در زمینه‌های مساعد نسلی و تربیتی پیدا کردند، از میان قوم خود یعنی مردمی که با آن‌ها زندگی می‌کردند انتخاب شده‌اند. وقتی به نص آیه، نوح (علیه السّلام) و پیغمبران آل ابراهیم (علیه السّلام) از میان مردم زمان خود برگزیده شده‌اند، قطعاً همین وضع برای آدم (علیه السّلام) که شرایط دیگر و مخصوصی برای او در آیه ذکر نشده، فراهم بوده است. او هم از میان همنوعان خویش که از نظر جسمی و وضع زندگی مثل او بودند، برخاسته و برگزیده شده است.» (13)
در پاسخ استنباط فوق از آیه شریفه باید گفت که آیه صراحتی بر این معنا ندارد که نوح و خاندان ابراهیم و عمران از میان امت زمان خود برگزیده شده باشند، بلکه ممکن است خداوند اینان را به جهت عظمت و مقام معنویشان بر همه افراد انسانی تا روز رستاخیز برگزیده باشد. در واقع این آیه می‌خواهد مقام تنی چند از افراد برگزیده بشر را مطرح سازد.
از این گذشته اگر آیه برگزیدگی آدم را در زمان خود مطرح کرده باشد، چه دلیلی وجود دارد که بگوییم وی از میان افراد قبل از خود برگزیده شده باشد نه از میان فرزندان و نوادگانش؟! به ویژه با در نظر گرفتن اینکه حضرت آدم (علیه السّلام) عمر طولانی داشته است، هیچ اشکالی ندارد اگر بخواهیم برگزیدگی او را در زمان حیاتش در نظر بگیریم و در واقع او را برگزیده از میان فرزندان و نوادگان و نسلی که در آن زمان از وی به وجود آمده است بدانیم.
انتقاد دیگری که بر طرفداران نظریه تحول انواع مطرح است این است که کلمه اصطفی را که به معنای برگزیده شدن است بدون قرینه به معنای برآمدن گرفته‌اند؟ مگر می‌توان با انتخاب آدم بر عالمیان به این نتیجه رسید که آدم از نسل موجودات پایین‌تر از خود (از نظر عقل و اراده) بر آمده باشد؟ به بیان دیگر به فرض آنکه بپذیریم که آدم از میان امت خود انتخاب شده است، انتخاب او به هیچ قرینه‌ای دال بر برآمدن او از موجودات پایین‌تر از خود نیست.
2- آیه دیگری که مورد استناد طرفداران نظریه تحول انواع قرار گرفته عبارت است از:
وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَائِکَةِ إِنِّی خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ فَإِذَا سَوَّیتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِینَ «(حجر: 28-29) «و هنگامی که پروردگار تو به فرشتگان گفت که من بشری را از گل خشکیده‌ای که از گل بدبویی گرفته شده خلق می‌کنم. پس هنگامی که او را ساخته و پرداختم و از روح خود در او دمیدم همگی بر او سجده کنید».
طرفداران نظریه تحول انواع می‌گویند که مراد از بشر در آیه فوق نوع انسان است، نه یک فرد خاص از انسان‌ها به نام آدم.
در پاسخ طرفداران نظریه تحول انواع باید گفت که آیه فوق درباره خلقت حضرت آدم است که سر سلسله نوع انسان‌هاست و خداوند که دستور سجده به ملائکه داده، سجده بر آدم بوده است، نه نوع انسان.
این نظر طرفداران تحول انواع که می‌گویند خلقت نوع انسان از صلصال و حماء مسنون بوده است، صحیح به نظر نمی‌رسد، چرا که قرآن خلقت خود آدم را نیز از صلصال و حماء مسنون می‌داند. وقتی خداوند به ابلیس می‌گوید که چرا بر آدم سجده نکردی می‌گوید: «لَمْ أَکُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ»؛ (حجر 33) «من هرگز برای بشری که او را از خاک خشکیده‌ای که از گل بدبویی گرفته شده است آفریده‌ای سجده نمی‌کنم».
خلاصه آنکه ظاهر آیات فوق مؤید این معناست که آدم از گل تیره رنگی آفریده شده است و پس از تکمیل اندام، روح الهی در آن دمیده شده و سرانجام خداوند به فرشتگان دستور داده است تا در برابر او سجده کنند.
3- آیه دیگری که مورد استنباط طرفداران نظریه تحول انواع قرار گرفته، آیه زیر است:
وَلَقَدْ خَلَقْنَاکُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاکُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ لَمْ یکُنْ مِنَ السَّاجِدِینَ؛ (اعراف 11) و به تحقیق ما شما را آفریدیم، سپس تصویرتان کردیم، پس از آن به ملائکه گفتیم که آدم را سجده کنند. و همه سجده کردند جز ابلیس که از سجده کنندگان نبود.
طرفداران نظریه تحول انواع می‌گویند که آیه فوق چند مرحله را برای خلقت انسان ذکر می‌کند:
1- آغاز خلقت
2- شکل گرفتن انسان (پیش از انتخاب آدم)
3- انتخاب آدم از میان آن انسان‌ها
4- دستور سجده بر آدم
به گمان اینان آیه فوق در شأن حضرت آدم نازل نشده، بلکه درباره نوع انسانی است. و پیش از انتخاب «آدم» انسان‌هایی بوده‌اند و آدم از میان آن‌ها انتخاب شده است. از کلمه «ثم» که در مراحل سه گانه فوق آمده است می‌توان نتیجه گرفت که میان این مراحل فاصله بوده و کلمه «صور ناکم» نیز دلالت بر آن دارد که صورت انسانی به تدریج برای انسان حاصل شده است.
آیه فوق، از جمله بهترین آیات قابل استفاده، برای اثبات این نظریه (تحول انواع) است، زیرا خداوند در این آیه، بیان می‌کند که ابتدا او قبل از شکل دادن به انسان، او را آفریده و بعد از مدت زمان نامعلوم (به قرینه کلمه «ثم»)، او را به شکل انسان فعلی درآورده است، سپس بعد از مدت‌ها، فرشتگان را امر به سجود در برابر یکی از افراد نوع انسان کرده است. بنابراین، «خلق» یا آفرینش نخستین، همان تکوین او از آب و خاک و زندگی دادن (دمیدن روح) به اوست که جز در ضمن وجود به عنوان یک «نوع» یا «انواع»، امکان نمی‌یابد و از این آیه، چنین برمی‌آید که انسان، دوره‌ها و مراحل خاصی را گذرانده است: اول- مرحله بعد از خلقت و پیش از شکل گرفتن به صورت انسان. دوم- مرحله بعد از پیدا کردن شکل «انسان» و پیش از انتخاب آدم از بین افراد نوع. سوم- مرحله انتخاب آدم از بین آن‌ها و بعد از آن، امر کردن فرشتگان به سجود بر آدم.» (14)
آیه فوق نیز نمی‌تواند نظریه تحول انواع را اثبات کند، چرا که اولاً کلمه «ثم» اگرچه دلالت بر ترتیب زمانی دارد، ولی فاصله مشخصی را نمی‌رساند، در حالی که طرفداران تحول انواع میان مراحل مختلف فاصله بسیاری را- گاه چند میلیون سال- ذکر می‌کنند.
در آیه زیر کلمه «ثم» به کار برده شده است، بدون آنکه فاصله زمانی طولانی از ان مراد شود.
یا أَیهَا النَّاسُ إِنْ کُنْتُمْ فِی رَیبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ … ثُمَّ نُخْرِجُکُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ؛ (حج 5) ‌ای مردم اگر در وجود رستاخیز شک و تردیدی دارید (به آفرینش الهی بیاندیشید) که شما را از خاک آفریدیم، سپس نطفه شدید و پس از آن خون بسته شده و به دنبال آن پاره‌ای گوشت... سپس شما را به صورت طفلی خارج می‌سازیم و پس از آن به مرحله بلوغ می‌رسید.
در آیه فوق کلمه «ثم» برای یک فاصله کوتاه به کار آمده است، و هیچ دلیلی ندارد که از آن فاصله طولانی چون چند میلیون سال را مراد کنیم.
صورتگری انسان نیز که در این آیه آمده، دلیل بر آن نیست که فاصله‌ای طولانی در مراحل تکاملی انسان وجود داشته است. چنان که در سوره آل عمران خداوند صورتگری در رحم را مطرح می‌کند و می‌دانیم که صورتگری در رحم یک سال هم طول نمی‌کشد تا چه رسد به فاصله طولانی. «هُوَ الَّذِی یصَوِّرُکُمْ فِی الْأَرْحَامِ کَیفَ یشَاءُ»؛ (آل عمران 6) «او کسی است که شما را هرگونه که بخواهد در رحم‌ها صورتگری می‌کند».
ثانیاً سجده ملائکه بر آدم نیز قبل از آفرینش نوع انسان بوده است.
خلاصه آنکه از این آیه نمی‌توان چنین استنباط کرد که نوع انسان از نوع دیگری چون حیوان مشتق شده، بلکه می‌توان گفت که پیدایش منشأ او که آدم باشد- تدریجی بوده است.

نتیجه بحث

مجموع آیاتی را که طرفداران تحول انواع برای مدعای خود آورده‌اند حداکثر چیزی را که اثبات می‌کند این است که انسان مراحلی را پشت سر گذاشته تا به صورت کامل انسانی درآمده است. به گونه‌ای که آفرینش اصل و منشاءِ انسان از گل و مراحل بعدی آن بوده است. و بقای نسل او به وسیله انعقاد نطفه.
اما این مسئله را که انسان برخاسته از موجود دیگری مثلاً حیوان است، آن گونه که طرفداران تحول انواع ادعا می‌کنند ثابت نمی‌کند. بنابراین اگر تحول و تکاملی هم در کار بوده با تحول انواع داروینیسم که می‌گوید نوعی از نوع دیگر مشتق شده است، فرق‌های بسیار دارد. این تحول را می‌توان در مراتب وجودی یک موجود فرض کرد، یعنی موجودی به نام آدم مراحل تکاملی را طی کرده است، نه آنکه از موجود دیگری مشتق شده باشد.
به بیان دیگر می‌توان از مجموع بحث‌های فوق به این نتیجه رسید که سرسلسله افراد انسانی موجودی به نام حضرت آدم (علیه السّلام) بوده است و افراد نسل او نیز بر اثر نطفه‌هایی که در رحم مادرانشان انعقاد پیدا می‌کنند، ایجاد می‌شوند، اما اینکه خود آدم چگونه پیدا شده، از جمع آیات به این نتیجه می‌رسیم که او از خاک آفریده شده است و پس از طی مراتبی چون گل چسبنده و چکیده‌ای از گل و تبدیل آن به گل خشکیده و تکمیل اندام (و صورناکم) شایستگی دمیده شدن روح را پیدا کرده، به صورت موجودی کامل در آمده است.
از این‌ها گذشته وقتی مجموع آیاتی را که در رابطه با ارزش و مقام انسان مطرح شده بررسی می‌کنیم می‌بینیم که قرآن کریم انسان را یک نوع مجزا از حیوان مطرح می‌کند، به عنوان موجودی که اختلاف ذاتی و ماهوی یا موجودات دیگر دارد، در حالی که در نظریه تحول انواع مسئله اختلاف ذاتی و ماهوی بین انسان و حیوان مطرح نیست، بلکه انسان هم حیوانی است که نظام فیزیولوژی پیچیده‌تری دارد، نه این که نوعی مجزای از حیوان باشد.

پی‌نوشت‌ها

1- آیا به راستی انسان زاده میمون است؟ صص 117-118.
2- همان، ص 129.
3- خواننده گرامی باید توجه داشته باشد که چون بحث ما قرآنی است نه علمی، برای نقد و را بررسی آرای طرفداران نظریه تحول انواع باید به کتاب‌هایی که صاحبنظران علم زیست‌شناسی را در این زمینه نگاشته‌اند رجوع کند.
4- خلقت انسان، صص 182 و 188.
5- خلقت انسان، صص 182 و 188.
6- تفسیرالمیزان، ج 32، صص 92-91. همچنین برای بررسی کتاب خلفت انسان نگاه کنید به: محمدتقی مصباح: خلقت انسان از نظر قرآن/ مرتضی رضوی سلدوزی: خلقت آدم و بحثی در تکامل / میرابوالفتح دعوتی: قرآن و خلقت انسان / مسیح مهاجری، نظریه تکامل از دیدگاه قرآن.
7- برای مطالعه بیشتر بنگرید بر کتاب تکامل در قرآن.
8- توحید صدوق، ص 277، خصال، ج 2، ص 450.
9- منشور جاوید، ج 4، ص 94.
10- خلقت انسانی، ص 188.
11- نظریه تکامل از دیدگاه قرآن، ص 27.
12- قرآن و خلقت انسان، ص 51.
13- خلقت انسان، ص 108.
14- تکامل در قرآن صص 6-25.

منبع مقاله :
نصری، عبدالله؛ (1394)، انسان‌شناسی در قرآن، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ نهم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که …با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان زبان و ادبیات فارسی گفتارها و دیدگاه هاشماره‌ی نوشته ۵٣ ١٢ احسان طبری درباره‌ی ارثیه‌ی ادبی ما ادبیات ایران یکی از جهات بررسی تطبیقی تربیت اخلاقی از دیدگاه ارسطو و …مشق عشق بررسی تطبیقی تربیت اخلاقی از دیدگاه ارسطو و ابن سینا مشق نام لیلی میکنم انسان از کجا آمده است؟ نظریه تکامل از نظر اسلامانسانازکجاآمدهچند سال هست که انسان ها روی کره ی زمین در حال زندگی کردن هستن؟ اصلا انسان ها از کجا جان دیویی دست نوشته هاجان دیویی دومین فیلسوف وپیشگام برجسته ی فلسفه تربیتی پراگماتیسمجان دیویی است که می مشاوره ارشد دکتری پایان نامه چاپ مقاله انجام …مشاوره رایگان ،انجام پایان نامه، مشاوره پروپوزال، چاپ مقاله،ارشد و دکتری نظریه ی جامعه شناسی در دوران معاصرنقش نیروهای اجتماعی در تحول نظریه های جامعه شناسی از مهمترین اوضاع اجتماعی سده ی سوالات فلسفه ی پیش دانشگاهی با جواب درس دین …سوالات و پاسخنامه تشر یحی فلسفه پیش دانشگاهی تالیف وتنظیم حسن زرین کلاه آموزش کیهان نهاوندای خدا دلم مکن من را خالی از برکت مکن غم را خدایا مکن اشکم را خدایا فرهنگستان نگاهی به روش تدریس مبتنی بر بیان فکر رو ش تدریس مبتنی بر بیان فکر ازدهه ۱۹۷۰ به این سو مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که شما نمی با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان قم به زبان و ادبیات فارسی گفتارها و دیدگاه ها شماره‌ی نوشته ۵٣ ١٢ احسان طبری درباره‌ی ارثیه‌ی ادبی ما ادبیات ایران یکی از جهات بررسی تطبیقی تربیت اخلاقی از دیدگاه ارسطو و ابن سینا مشق عشق بررسی تطبیقی تربیت اخلاقی از دیدگاه ارسطو و ابن سینا مشق نام لیلی میکنم خاطر خود جان دیویی دست نوشته ها جان دیویی دومین فیلسوف وپیشگام برجسته ی فلسفه تربیتی پراگماتیسمجان دیویی است که می توان انسان از کجا آمده است؟ نظریه تکامل از نظر اسلام انسانازکجا چند سال هست که انسان ها روی کره ی زمین در حال زندگی کردن هستن؟ اصلا انسان ها از کجا اومدن؟ نظریه ی جامعه شناسی در دوران معاصر نقش نیروهای اجتماعی در تحول نظریه های جامعه شناسی از مهمترین اوضاع اجتماعی سده ی نوزدهم مشاوره ارشد دکتری پایان نامه چاپ مقاله انجام پروپوزال سمینار مشاوره رایگان ،انجام پایان نامه، مشاوره پروپوزال، چاپ مقاله،ارشد و دکتری، گروه سوالات فلسفه ی پیش دانشگاهی با جواب درس دین و زندگی سوالات و پاسخنامه تشر یحی فلسفه پیش دانشگاهی تالیف وتنظیم حسن زرین کلاه آموزش وپرورش کیهان نهاوند ای خدا دلم مکن من را خالی از برکت مکن غم را خدایا مکن اشکم را خدایا مکن فرهنگستان با سلام و عرض خیر مقدم به وبسایت فرهنگستان خوش آمدید از بادید شما متشکریمعلی ابراهیم


ادامه مطلب ...

وسایل و ابزار شناخت از دیدگاه قرآن

[ad_1]
مفیدستان:

از دیدگاه قرآن کریم انسان به مدد سه وسیله می‌تواند عالم آفاق و انفس را بشناسد. و به بیان دیگر تمام آگاه‌های انسان از راه‌های سه‌گانه زیر به دست می‌آید:
1- حواس
2- عقل
3- دل و قلب
ما در اینجا بررسی هر یک از این ابزارها یا وسایل شناخت می‌پردازیم:

1- حواس

نخستین وسیله ابزار شناخت انسان حواس پنج‌گانه اوست. یعنی حس بینایی- شنوایی- بویایی- چشایی و بساوایی که به آن‌ها حواس ظاهری نیز می‌گویند.
هر یک از این حواس موجب شناخت خاصی می‌شود. به طوری که فقدان آن موجب فقدان شناخت مربوط به آن حس می‌شود. از باب نمونه اگر کسی از آغاز تولد نابینا باشد قادر به درک رنگ‌ها و شکل‌ها نخواهد بود. از همین جاست که در فلسفه می‌گویند: «مَن فَقد حِسا فَقَدَ عِلما»؛ اگر کسی حسی را از دست بدهد، علم ناشی از آن حس را نیز از دست خواهد داد.
آیات بسیاری در قرآن کریم وجود دارد که به اهمیت حواس و ضرورت بهره‌گیری از آن‌ها اشاره می‌کند. «وَهُوَ الَّذِی أَنْشَأَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِیلًا مَا تَشْکُرُونَ»؛ «اوست خدایی که برای شما گوش و چشم‌ها و دل به وجود آورده است، اندکی از شما سپاسگزارید» (مومنون 78).
ارزش و اهمیت قوای حسی تا به آنجاست که قرآن کریم به دیدنی‌ها که عظمت آن‌ها به وسیله دیدن روشن می‌شود سوگند یاد می‌کند. «فَلَا أُقْسِمُ بِمَا تُبْصِرُونَ وَمَا لَا تُبْصِرُونَ»؛ «سوگند به آنچه که می‌بینید و آنچه که نمی‌بینید» (حاقه 38-39).
همچنین قرآن کریم تا به آنجا برای گوش و چشم و قلب اهمیت قایل است که آن‌ها را مسئول می‌داند. «إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولَئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا»؛ «همانا گوش و چشم و دل همگی مسئول هستند» (اسرا 36).
این نکته در بحث از حواس قابل ذکر است که آیات قرآنی سمع را بر بصر مقدم می‌دارد. گویی قرآن کریم نقش گوش را بر بینایی در کسب علوم و معارف بیشتر می‌داند. مطالعات تجربی نیز موید همین نظر است، چرا که نابینایان بیش از ناشنوایان می‌توانند از مراتب بالای علم و آگاهی برخوردار شوند.

2- عقل

دومین ابزار شناخت عقل است. به کمک عقل می‌توان آنچه را که با حواس از عالم خارج گرفته می‌شود تجزیه و تحلیل کرده و دلیل و برهان ارائه نمود. عموم فعالیت‌های ذهنی به مدد عقل انجام می‌گیرد. انتراع، تعمیم، استقرا و... همه به وسیله عقل انجام می‌پذیرند. اهمیت به کارگیری قوه عقل تا آنجاست که قرآن کسانی را که از آن استفاده نمی‌کنند از بدترین جنبندگان به حساب می‌آورد. «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لَا یعْقِلُونَ»؛ «بدترین جنبندگان نزد خداوند کرها و لال‌هایی هستند که تعقل نمی‌کنند» (انفال 22).
استدلال‌هایی را نیز که قرآن برای اثبات وجود خدا و یگانگی او مطرح می‌کند، نمایشگر اهمیت مسئله عقل در شناسایی حقایق و امور است. به طور نمونه قرآن کریم از عدم فساد در نظام طبیعت حکم به یگانگی وجود خدا می‌کند که این خود یک استدلال منطقی برخاسته از عقل است. «لَوْ کَانَ فِیهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا»؛ «اگر در این دو (آسمان و زمین) خدایانی جز خدای یگانه می‌بود نظام جهان تباه می‌شد» (انبیاء 22).

3- دل

سومین ابزار شناخت از نظر قرآن کریم دل و قلب است که متأسفانه کمتر مورد توجه مکاتب بشری و حتی فیلسوفان قرار گرفته است.
کسانی هم که برای دل و قلب اهمیت قایل شده‌اند بیشتر به جنبه انسان‌سازی آن توجه کرده‌اند تا بعد ادراکی آن. متصوفه که به مسئله پاکسازی درون از آلایش‌های عالم برون سخت توجه دارند، از آنجا که به مسئله شناخت عنایت چندانی نشان نمی‌دهند به ناگزیر به نقشی که دل در ادراک حقایق و امور دارد کمتر توجه می‌کنند.
در حالی که قرآن کریم از یک سوی به ارزش و اهمیت آن از جنبه رستگاری انسان توجه دارد و از سوی دیگر به نقش آن در کسب آگاهی و به بیان بهتر روشن بینی. قرآن در مورد جنبه انسان‌سازی دل می‌گوید: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا»؛ «کسی که (دل خود را) پاک نگهداشت رستگار شد. و کسی که آن را آلوده ساخت زیانکار گردید» (شمس 9-10).
در مورد جنبه ادراکی دل که همان «شهود عرفانی» باشد یعنی انسان به وسیله پاکسازی درون به مرحله‌ای برسد که حقایق را مشاهده کند چنین می‌گوید:
أَفَلَمْ یسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یعْقِلُونَ بِهَا؛ آیا آن‌ها در زمین سیر نکردند تا دل‌هایی داشته باشند که با آن درک کنند (حج 46). إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَانًا؛ اگر تقوا پیشه کنید خداوند برای شما روشن‌بینی قرار خواهد داد (انفال 29).
بنابر آیه فوق تقوا که همان پاکسازی درون از زنگارها و هوا و هوس‌هاست عاملی برای روشن بینی به شمار آمده است. همچنین جهاد در راه خدا موجب می‌شود تا انسان از هدایت الهی برخوردار گردد.
وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنَا؛ آنان که در راه ما جهاد کردند، به راه خویش هدایتشان خواهیم کرد (عنکبوت 69). وَالَّذِینَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًى؛ کسانی که هدایت شده‌اند بر هدایت آن‌ها می‌افزائیم (محمد 17).
علاوه بر آیات فوق که تقوا و حرکت در مسیر خدا را موجب علم و شناخت می‌داند آیاتی نیز در قرآن وجود دارد که می‌گوید خداوند به بندگان خاص خود علم خاصی را عنایت کرده است. علمی که از راه حس و عقل به دست نیامده است. بلکه به طور مستقیم و بی‌واسطه به درون انسان‌ها از طرف خداوند افاضه شده است. چنان که در مورد یکی از اولیای زمان حضرت موسی (علیه السّلام) چنین می‌گوید:
فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَینَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا؛ (حضرت موسی و همراهش) بنده‌ای از بندگان ما را یافتند که ما از نزد خود رحمتی به او داده و علمی از نزد خود به او تعلیم داده بودیم (کهف 65).
این نوع علم که قرآن کریم آن را «علم لدنی» نامیده است، تنها با عبودیت به دست می‌آید و بس. آیه فوق نیز از شخص نامبرده با تعبیر بنده‌ای از بندگان ما یاد می‌کند که نشانگر مراتب بالای عبودیت اوست.
پاکسازی درون نه تنها موجب می‌شود که انسان به شهود عرفانی دست یابد. یعنی بسیاری از حقایق را با علم حضوری که در آن خطایی نیست مشاهده کند، بلکه آن چیزهایی را هم که انسان به وسیله عقل می‌تواند درک کند، هرگاه دل صاف و خالص باشد بهتر درک خواهد کرد، چرا که در بسیاری از مواقع عواملی چون حسدها، کینه جویی‌ها، بدبینی‌ها، سوء ظن‌ها و خلاصه انواع و اقسام خودخواهی‌ها موجب می‌شود تا حجاب‌هایی در برابر نیروی اندیشه انسان قرار گرفته، و سد راه شناخت حقایق شود، در حالی که اگر انسان تقوا پیشه کند یعنی درون را از هوا و هوس‌ها پاک نگاه دارد این حجاب‌ها از میان رفته و آدمی به درک حقایق بهتر نایل خواهد آمد.
در میان متفکران فرهنگ بشری گروهی تنها حس را پذیرفته‌اند و سر از «اصالت حس» و «اصالت تجربه» درآوردند. گروهی نیز به طرفداری از عقل پرداخته‌اند و طرفدار «اصالت عقل» شده‌اند. گروهی نیز به حس و عقل با دیده بی‌اعتنایی نگریسته‌اند و تنها «دل» را معتبر شمرده‌اند و پای استدلالیان را چوبین دانسته‌اند. اما قرآن کریم هم حس و عقل را پذیرفته و هم دل و جان را. و هر سه را منبع شناخت به حساب آورده است.
برای آنکه فرق میان ادراک حصولی- که مبتنی بر حس و عقل است- و شهود عرفانی- که مبتنی بر دل و جان است- آشکار گردد، در اینجا مثالی را از مثنوی مولانا نقل می‌کنیم. مولانا می‌گوید میان نقاشان چینی و رومی نزاع درگرفت، به گونه‌ای که هر یک ادعا می‌کرد که در صورتگری ماهرتر و استادتر است. پادشاه برای قضاوت میان آن دو دستور به امتحان داد.

چینیان گفتند ما نقاش تر *** رومیان گفتند ما را کر و فر
گفت سلطان امتحان خواهم درین *** کز شماها کیست در دعوی گزین

چین‌ها پیشنهاد کردند که سلطان به هر کدام خانه‌ای بدهد تا هر یک در آن به هنرنمایی مشغول شود. به دستور سلطان به هریک خانه‌ای داده شد. این دو خانه به گونه‌ای بود که درهای آن مقابل یکدیگر قرار داشت.

چینیان گفتند یک خانه به ما *** خاصه بسپارید و یک آن شما
بود دو خانه مقابل در به در *** آن یکی چینی ستد رومی دگر

چین‌ها انواع رنگ‌ها را از سلطان خواستند و سلطان نیز از خزانه خود به آن‌ها هرآنچه را که می‌خواستند داد، اما رومیان از سلطان هیچ نخواستند و تنها به کار زدودن رنگ‌ها و صیقلی کردن دیوارها پرداختند.

چینیان صدرنگ از شه خواستند *** شه خزینه باز کرد آن تا ستند
هر صباحی از خزانه رنگ‌ها *** چینیان را راتبه بود و عطا
رومیان گفتند نی نقش و نه رنگ *** در خور آید کار را جز دفع زنگ
در فرو بستند و صیقل می‌زدند*** همچو گردون ساده و صافی شدند

پس از آنکه کار تمام شد، پادشاه دستور داد تا درها را بگشایند. چون درها باز شد نقش و نگاری که در نگار خانه چینیان بود بهتر و روشن‌تر بر دیوارهای صیقلی شده رومیان افتاد و سرانجام آن‌ها پیروز شدند.

عکس آن تصویر و آن کردارها *** زد بر این صافی شده دیوارها
هرچه آنجا بود اینجا به نمونه *** دیده را از دیده‌خانه می‌ربود

در این داستان منظور از چینی‌ها، اهل علم‌اند و منظور از رومی‌ها، عرفان هستند.

رومیان آن صوفیانند ای پسر *** بی زتکرار و کتاب و بی هنر
لیک صیقل کرده‌اند آن سینه‌ها *** پاک ز آز و بخل و حرص و کینه‌ها
اهل صیقل رسته‌اند از بو و رنگ *** هر دمی بینند خوبی بی‌درنگ
نقش و قشر علم را بگذاشتند *** رایت عین‌الیقین افراشتند

منبع مقاله :
نصری، عبدالله؛ (1394)، انسان‌شناسی در قرآن، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ نهم


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

شناخت روح و نفس در قرآن و تأثیر آنها بر شخصیت …چکیده موضوع شخصیت از مهم‌ترین مباحث حوزة انسان‌شناسی است که در علوم مختلف انسانی و اصول تعلیم و تربیت اسلامی از دیدگاه شهید مطهری … اصل توازن امور ثابت و امور متغیر انسانها از اینکه در انسانیت واحد و مشترک هستند تعلیم و تربیت از دیدگاه شهید مرتضی مطهریم و تربیت از دیدگاه شهید مرتضی مطهری مقدمه در تربیت اسلامی، هدف اساسی و غایی تربیت امر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه امام علیع دیگرانامر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه امام علیع چکیده امر به معروف و نهی از منکر رمز ستایش و نکوهش های انسان در قرآن آکامسجود فرشتگان یکی از مبانی کرامت و از نشانه های ارزش وجودی انسان در قرآن، سجده بادمجان از دیدگاه طب سنتی آکابادمجان از دیدگاه طب سنتی دارای خواص متعددی است که می توان به برخی از آن ها اشاره کردمطالب آموزش قرآن کریم روش تدریس و کلاسداری محورهای بحث در تدریس و روش‌های مربوط به آن، چون در یک طرف معلم نتایج جستجو برای جمله نرم افزار برنامه ای برای طراحی و ساخت طرح سه بعدی قطعات و ماشین آلات صنعتی تاریخی فرهنگی قرآنی قرآن و امنیت و اعتماد و آرامش تاریخی فرهنگی قرآنی قرآن و امنیت و اعتماد و آرامش اضطراب در قرآن خوف و رجا نظر قرآن درباره قلب قلب از دیدگاه قرآن یک ابزار شناخت به حساب می‏آید اساسا مخاطب بخش عمده‏ای از پیام شناخت روح و نفس در قرآن و تأثیر آنها بر شخصیت انسان چکیده موضوع شخصیت از مهم‌ترین مباحث حوزة انسان‌شناسی است که در علوم مختلف انسانی و تربیتی اصول تعلیم و تربیت اسلامی از دیدگاه شهید مطهری ره بخش دوم اصل توازن امور ثابت و امور متغیر انسانها از اینکه در انسانیت واحد و مشترک هستند، برخی تعلیم و تربیت از دیدگاه شهید مرتضی مطهری م و تربیت از دیدگاه شهید مرتضی مطهری مقدمه در تربیت اسلامی، هدف اساسی و غایی تربیت، الهی امر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه امام علیع دیگران امر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه امام علیع چکیده «امر به معروف» و «نهی از منکر» دو نتایج جستجو برای جمله نرم افزار برنامه ای برای طراحی و ساخت طرح سه بعدی قطعات و ماشین آلات صنعتی می رمز ستایش و نکوهش های انسان در قرآن آکا مسجود فرشتگان یکی از مبانی کرامت و از نشانه های ارزش وجودی انسان در قرآن، سجده فرشتگان بر بادمجان از دیدگاه طب سنتی آکا بادمجان از دیدگاه طب سنتی دارای خواص متعددی است که می توان به برخی از آن ها اشاره کرد تاریخی فرهنگی قرآنی قرآن و امنیت و اعتماد و آرامش سایت جدید تاریخی فرهنگی قرآنی امنیت و اعتماد در قرآن تعریف امنیت امنیت برگرفته مطالب آموزش قرآن کریم روش تدریس و کلاسداری محورهای بحث در تدریس و روش‌های مربوط به آن، چون در یک طرف معلم است و در نظر قرآن درباره قلب قلب از دیدگاه قرآن یک ابزار شناخت به حساب می‏آید اساسا مخاطب بخش عمده‏ای از پیام قرآن، دل


ادامه مطلب ...

قرآن هم کلام الهی است، و هم تکلم الهی

[ad_1]

خداوند سبحان رسول ‌الله (صلی الله علیه و آله و سلم) را به چند وظیفه مسئول کرد و حضرتش را با آن سمت‌ها به مردم معرفی نمود، که برخی از آن‌ها ذیلاً یاد‌آوری می‌شود.
یکی از آن وظایف حتمی رسالت و اولین آن‌ها تلاوت آیات الهی است، که آیات الهی را درست برای مردم بخواند. دوم: تبیین و تفسیر است، که آیات آسمانی است. سوم: تبیین دستورالعمل و تشریح راه عمل به قوانین و احکام آن، و همچنین تزکیه مردم از راه عمل صالح است. چهارم: هشدار مردم به اینکه ره‌آورد وحی تحمیلی بر خواسته‌های اصیل شما نیست، بلکه برابر فطرت شما و مطابق با مقتضای نهان و نهادتان می‌باشد.
فرمود؛ رسول الله تالی آیات است «یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ» (1) چنانکه آن حضرت مأمور شد که بگوید: «وَ أَنْ أَتْلُوَ الْقُرْآنَ» (2) یعنی وظیفه‌ام قرائت قرآن کریم است. چه اینکه باید مضامین آیات را، بعد از خواندن آن‌ها برای مردم تفسیر و تبیین کند. «یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ» (3)، «وَ أَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ» (4) سپس فرمود راه عمل به محتوای کتاب و حکمت را هم به مردم می‌آموزاند و با توضیح سیره عملی آنان را تهذیب می‌کند «وَ یُزَکِّیهِمْ». (5)
و همچنین به مردم می‌رساند که دستورات آسمانی خواسته‌ی درونی شماست و در نهانتان با آن‌ها آشنا بوده و هستید. لذا قرآن «تذکره» است، و خدای سبحان پیامبرش را به عنوان مذکر معرفی کرد «إِنَّمَا أَنْتَ مُذَکِّرٌ». (6)
تذکره یعنی یاد‌آوری کردن. معلوم می‌شود معارف الهی در نهاد انسان بود و هست، و انسان در اثر اشتغال به طبیعت آن‌ها را فراموش کرده است. رسالت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آن است که پرده‌های غفلت را کنار بزند، و فطرت درونی را شکوفا کند و انسان را به آن عهد دیرین الهی توجه دهد، تا وی به توحید و نبوت و معاد گرایش پیدا کند، و خود را در بین راه بازگشت به سوی هدف نهایی معطل نکند.
این امور یاد شده و مانند آن‌ها سمت‌های رسمی رسول ‌اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است، که باید درباره آن‌ها تدریجاً بحث شود. فهرست مباحث بعدی عبارت از گفتار در پیرامون تلاوت قرآن، و سخن در اطراف تعلیم و تبیین و تفسیر قرآن، و گفتگو درباره تهذیب و تزکیه نفس، و بحثی راجع به تذکره و یاد‌آوری قرآن و مانند آن می‌باشد.
و چون خدای سبحان رسول ‌الله (صلی الله علیه و آله و سلم) را اسوه و الگو قرار داد و فرمود شما به پیامبر تأسی و به او اقتداء کنید «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» (7) اگر این سمت‌ها را خدا برای پیامبر قرار داد شایسته بلکه بایسته است که دیگران به حضرتش در امور یاد شده اقتداء کنند.

یعنی هم در مسأله‌ی تلاوت، هم در تعلیم کتاب و حکمت، هم در تزکیه نفوس، و هم هشدار به مردم که ره‌آورد وحی سابقه فطری در نهانتان و نهادتان دارد، و این چنین نیست که دستورات وحی آسمانی برنامه‎‌های تحمیلی باشد، نظیر بسیاری از قوانین جعلی که چون واضعان آن احکام با فطرت درونی انسان‌ها آگاه نیستند، قوانین ناخواسته را بر آنها تحمیل می‌کنند. بلکه چون طراح قوانین شرع همان آفریدگار انسان‌ها است برابر تقاضای درونی آن‌ها قانون وضع می‌نماید، که وقتی آن قوانین بر فطرت انسان‌ها عرضه شد برای آن‌ها آشنا است. لذا قرآن را تذکره می‌نامند، خواه درباره معارف و خواه درباره احکام.

اما آنچه که مربوط به تلاوت است، این است که؛ در بسیاری از سور وقتی ستم‌های پیامبر را معرفی می‌کند می‌فرماید: «یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ» یا خود پیامبر به حسب آنچه در سوره نمل آمده است می‌فرماید: «إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَةِ وَ أَنْ أَتْلُوَ الْقُرْآنَ» (8) من مأمور شدم که پروردگار این شهر - مکه - را عبادت کنم، نه بتها را و همچنین مأمور شدم که آیات قرآن را بر شما تلاوت کنم.
یعنی همانطوری که خودم آیات الهی را استماع نمودم عین همان آیات را بدون کاهش یا افزایش به سمع شما برسانم.
خدای سبحان می‌فرماید: «تِلْکَ آیَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَیْکَ بِالْحَقِّ» (9) یعنی آن‌ها آیات الهی است که ما بر تو به حق تلاوت می‌کنیم.
پس اولین مرحله‌ی تلاوت، همانا تلاوت خدای سبحان است، که به وسیله‌ی فرشته‌ی امین، آیات قرآن بر سمع مبارک رسول‌ الله (صلی الله علیه و آله و سلم) تلاوت می‌شود، و چون تلاوت الهی مصاحب حق است یا کسوت حق در بردارد، از گزند هر گونه فزونی یا کاستی مصون است.
روی این امر که خدا تلاوت آیات را برای اولین مرحله به خود نسبت می‌دهد، پس آنچه را که خدای سبحان قرائت نمود بعینه به پیامبر رسید. زیرا، نه خداوند سبحان فراموش می‌کند، چون «وَ مَا کَانَ رَبُّکَ نَسِیّاً » (10) نه فرشتگان آن را کم یا زیاد می‌کنند، چون «لاَ یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ‌» (11) نه شیطان را به حرم امن وحی الهی راه است که بتواند فرشتگان را انساء کند تا آنان بر اساس نسیان کم و زیاد کنند و تحریف و تصحیف روا بدارند و مانند آن. زیرا خدای سبحان فرشتگان را به عنوان پیک امین معرفی کرد و آنان را به وصف ممتاز امانت ستود. «مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِینٍ» (12).
یعنی فرشته وحی نسبت به سایر ملائکه که مأموریت تلقی و حفظ و ابلاغ آن را دارند مطاع و متبوع است وگرنه مطاع نمی‌بود. و اگر زیاده یا نقص در حریم وحی راه یابد آن فرشته مسئول ابلاغ، امین نخواهد بود در حالی که خدا می‌فرماید؛ فرشته‌ی وحی هم مطاع است و هم امین.
لذا وقتی خداوند تلاوت آیات را به خود نسبت می‌دهد می‌گوید «تِلْکَ آیَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَیْکَ بِالْحَقِّ» حرف «باء» یا «باء ملابسه» است یا «باء مصاحبت» است. در هر دو حال می‌رساند که تلاوت آیات در صحبت حق است، یا در کسوت حق است. یعنی آیات الهی با پوشش حق تلاوت می‌شود یا در صحابت حق آیات خداوند به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌رسد. لذا هیچ ممکن نیست آیه‌ای کم یا زیاد بشود.
چون اگر آیات قرآن در صحبت حق یا زیر پوشش حق است و با لباس حق تلاوت می‌شود بنابراین نه کم خواهد شد، نه زیاد.
پس از مصدر غیب تا به سامعه‌ی مبارک رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آیات الهی آن‌طوری که باید تلاوت بشود، بدون تغییر یا تبدیل، تلاوت شد.
طرز رسیدن آنها از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به امت اسلامی هم از صیانت خاصی برخوردار است. زیرا خدای سبحان رسول ‌الله (صلی الله علیه وآله و سلم) را در این جهت به چند صفت برجسته و ممتاز ستود. فرمود هر چه را از وحی می‌گیرد به مردم ابلاغ می‌کند، و غیر از یافته‌های وحی در معارف و قوانین و احکام چیزی نمی‌گوید. یعنی هم عقد ایجابی قضیه را حصر کرد و هم عقد سلبی قضیه را منحصر نمود. هم فرمود هر چه را که ما گفتیم به مردم می‌رساند و چیزی از آن را کتمان نمی‌کند، و هم فرمود هر چه می‌گوید وحی است.
این دو مطلب مهم در پیامبرشناسی به عنوان دو اصل مطرح است. یک اصل آن است که هر چه را ما به او گفتیم او همه را به مردم می‌رساند و چیزی را کتمان نمی‌کند، یعنی کم نمی‌کند. اصل دوم آن است که هر چه می‌گوید گفته‌ی ماست و چیزی اضافه نمی‌کند. نه بخل و ضنت باطل دارد، تا آنچه را که باید بگوید نگوید و نه سخا و بخشش بیجا، تا آنچه را که نباید بگوید، به مردم ابلاغ کند.
و چون دارای این ملکات نفسانی است از لحاظ سیر و سلوک الهی، خودش عین صراط مستقیم خواهد بود. اگر انسان کاملی هر چه را که باید بگوید می‌گوید و هر چه را هم می‌گوید وحی باشد، یعنی نه افراط را در گفتار او راه باشد که اضافه کند، نه تفریط را در رساندن او مجالی باشد، که کم کند، معلوم می‌شود که نحوه هستی او همانا صراط مستقیم است.
لذا نه تنها تلاوت او بر صراط مستقیم است، بلکه سایر سمت‌ها و شئون پیامبری او بر متن صراط مستقیم خواهد بود. یعنی تعلیم و تفسیرش بر صراط مستقیم است. تزکیه‌ی او، بر صراط مستقیم است. تذکره‌ی او هم بر صراط مستقیم است.
صراط مستقیم آن است که هم از خطر افراط دور باشد، هم از خطر تفریط. لذا خدای سبحان به رسول ‌الله (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین فرمود:
«یس وَ الْقُرْآنِ الْحَکِیمِ‌ إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ‌ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ‌» (13) یعنی سوگند به این کتاب که تو بر بستر صراط مستقیم قرار داری.
سوگند خدای سبحان نظیر قسم بشر نیست. قسم بشر در مقابل بینه است. مثلاً کسی که در محکمه شاهد ندارد قسم می‌خورد. ولی قسم خدای سبحان در مقابل شاهد نیست بلکه به خود بینه است و خداوند سبحان به شاهد سوگند یاد می‌کند.
مثلاً وقتی خدای سبحان می‌گوید به قرآن قسم تو بر صراط مستقیمی، یعنی به همین قرآن که خود متن دلیل و بینه است سوگند که تو حق آوردی و حق می‌گویی و بر بشر راه مستقیمی. بنابراین اگر خدای سبحان رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) را به عنوان پوینده‌ی صراط مستقیم معرفی کرد یعنی همه شئون پیامبری او اعم از تلاوت و تبیین و تفسیر و تعلیم و تزکیه و تذکره و ... بر صراط مستقیم است.
پس همان‌طوری که تلاوت الفاظ قرآن مصون از زیاده و نقص است، همه‌ی شئون مربوط به آن منزه از فزونی و کاهش می‌باشد. یعنی از تعلیم تا تذکره و مانند آن، همه سالم از افراط و تفریط می‌باشد و برای تفهیم این صیانت همه جانبه دو قضیه جدای از هم لازم است.
لذا خدای سبحان هر دو قضیه را بطور وضوح بیان فرمود. اما راجع به صیانت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از تفریط و عصمت آن حضرت از بخل و کاهش از وحی چنین فرمود: «وَ مَا هُوَ عَلَى الْغَیْبِ بِضَنِینٍ‌» (14) پیامبر بر غیب ضنت نمی‌ورزد.
ضنین یعنی بخیل و ضنت یعنی بخل. فرمود؛ پیامبر ضنین نیست. بخیل نیست که آیات الهی را کتمان کند و به مردم نرساند. در هیچ قسمی از اقسام آیات قرآنی ضنین و بخیل نیست. یعنی در همه‌ی شئون پیامبری مصون و معصوم از ضنت و بخل است. هم در تلاوت ضنین نیست، هم در تفسیر و تعلیم ضنین نیست، هم در تزکیه ضنین نیست و هم در تذکره و مانند آن.
و اگر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) معاذالله در شأنی از شئون یاد شده چیزی را کتمان کند و به مردم نرساند، یا آن‌ها را تعلیم ندهد، یا در تزکیه آن‌ها نکوشد یا در تذکره کوتاهی روا داشته باشد، هر آینه ضنت ورزید و بخل نمود در حالی که تعبیر لطیف قرآن کریم آن است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به معارف غیبی ضنین نیست.
نفی ضنت و بخل و اثبات سخاوت وجود غیر از نفی خیانت و اثبات امانت است، چون امین غیر از سخی است. بنابراین مستفاد از قرآن این خواهد بود که سفره خداوندی به دست سخاوتمند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) همچنان گسترده است و هیچ بخشش همانند جود رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نخواهد بود، زیرا اگر دیگران با مواد غذایی جنبه طبیعی انسان‌ها را تغذیه می‌کنند، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با معارف غیبی جنبه ماوراء طبیعی آن‌ها را پرورش می‌دهد و تزکیه می‌نماید.
پس همگان توسط ضیافت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مهمان علوم الهی خواهند بود. لذا از رسول الله (صلی الله علیه وآله و سلم) نقل شد که فرمود: «القرآن مأدبة الله» (15) قرآن مأدبه خداست، یعنی غذای پخته و آماده الهی است.
احتمالاً مأدبه به معنای جای ادب‌پروری و رشد ادیبانه است. و عصاره جود الهی که با مهمانداری رسول اکرم (صلی الله علیه وآله و سلم) صورت می‌پذیرد، به صورت قرآن تجلی کرد. و پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلم) مصون از بخل است که این جود را کتمان کند و به مردم نرساند. پس تمام روزیهای معنوی مردم که به صورت آیات قرآن کریم از مخزن غیب تنزل کرد، توسط میزبان سخاوتمند یعنی پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله و سلم) به مردم می‌رسد.
این خلاصه کلام در امر اول یعنی نفی بخل و ضنت و اثبات جود و سخای پیغمبر (صلی الله علیه وآله و سلم).
و اما درباره‌ی امر دوم که هر چه پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلم) درباره قوانین و احکام می‌گوید وحی الهی است، نه از هوای خود می‌گوید و نه از هوس دیگران سخن می‌راند، در سوره‌ی «والنجم» چنین آمده است: «وَ النَّجْمِ إِذَا هَوَى‌ مَا ضَلَّ صَاحِبُکُمْ وَ مَا غَوَى‌ وَ مَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحَى‌» (16).
مضمون این آیات همان مطلب دوم را می‌رساند. یعنی رسول اکرم (صلی الله علیه وآله و سلم) همانطوری که از کاهش وحی مصون بود چون از ضنت و بخل منزه بود، از افزایش بر آن نیز معصوم است، چون گفته‌های او همان وحی است و نه غیر آن. و چون نفی بخل مستلزم نفی افزایش بر وحی نیست، لذا مطلب دوم را جدای از مطلب اول در سوره «والنجم» بیان فرمود.

خلاصه محتوای آیات یاد شده این است که حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله و سلم) روی میل خود یا دیگران سخن نمی‌گوید، بلکه هر چه می‌گوید وحی است. پس نه سخن دیگری را می‌گوید تا بگویند «إِنَّمَا یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ»، (17) نه سخن خود را می‌گوید که به خداوند افتراء ببندد. چون قرآن کتابی نیست که قابل افتراء باشد «وَ مَا کَانَ هذَا الْقُرْآنُ أَنْ یُفْتَرَى مِنْ دُونِ اللَّهِ». (18) قرآن قابل افتراء نیست. چون مثل او کسی نمی‌تواند سخن بگوید، قابل تحریف و تصحیف نیست. نمی‌شود آیاتی و سوری مثل قرآن آورد و به نام قرآن به مردم ابلاغ کرد. چون معجزه است و دیگران از آوردن مثل او عاجزند. قرآن کلام‌الله است و نه غیر.

بنابراین پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله و سلم) نه تنها هر چه را از خدای سبحان دریافت نمود می‌گوید، بلکه هر چه را هم می‌گوید عین وحی است. پس در مقام تلاوت نه تفریطی در کار است که چیزی از وحی را بر مردم نخواند، نه افراطی در کار است که چیزی غیر از وحی بر آن بیفزاید.
آیات سوره‌ی «نجم» یک مطلب لطیف‌تری را هم در بردارد. همانطوری که آیه «وَ مَا هُوَ عَلَى الْغَیْبِ بِضَنِینٍ‌» دو نکته را فهماند، یکی اینکه پیامبر هر چه را شنید می‌گوید. نکته دیگر اینکه رسالت و رساندن پیام خداوندی همانا جود و بخشش است، در آیات سوره‌ی «والنجم» هم دو نکته وجود دارد. یکی اینکه پیامبر(صلی الله علیه وآله و سلم) هر چه را می‌گوید گفته‌ی خداست «وَ مَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى‌ إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحَى‌» یعنی نه از خود اضافه می‌کند و نه از دیگران اضافه می‌نماید. سخن غیر خدا را نمی‌گوید.
نکته دوم آنکه نطقش عین وحیی است که تجلی می‌کند. نظیر «وَ مَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمَى» (19) این کلام خداست که از زبان رسول الله (صلی الله علیه وآله و سلم) شنیده می‌شود. همانطوری که طبق آیه‌ی سوره‌ی انفال دست خداست که از آستین پیامبر بدر آمده. آن خدایی که دست ندارد، دست بی‌دستی خدا از آستین رسول‌الله (صلی الله علیه وآله و سلم) برآمده «وَ مَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمَى» یعنی این رمی تو در حقیقت رمی خداست، اینجا می‌فرماید نطق تو عین وحی است، یعنی هم کلام تو در حقیقت کلام خداست، و هم تکلم تو تکلم خداست.
پس دو مطلب از آیه استفاده می‌شود؛ یکی اینکه کلام، کلام‌الله است. دیگری اینکه تکلم، تکلم الهی است.
«ان هو» یعنی آن نطق نیست «الا وحی». نه اینکه آنچه را که تو نطق می‌کنی برابر با وحی است، یا آنچه که وحی شده تو آن را نطق می‌کنی، بلکه مراد آن است که، تکلم تو و نطق تو همان تکلم الهی است. لذا هم امام صادق (سلام‌الله علیه) فرمود، و هم از امیرالمؤمنین (علیه السلام) در نهج‌البلاغة آمده است که خدای متعالی برای بندگانش در کتابش تجلی کرد «فتجلی لهم سبحانه فی کتابه من غیر أن یکونوا رأوه». (20)
آنچه که از امام ششم (علیه السلام) رسید و مرحوم شیخ‌بهائی (رضوان‌الله علیه) آن را در تفسیر «فاتحة‌الکتاب» نقل فرمود این است که: «لقد تجلی الله لخلقه فی کلامه ولکنهم لایبصرون» (21) و اما آنچه که از حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در نهج‌البلاغة آمد با آنچه یاد شد تفاوت مختصر دارد.
در حدیثی که از امام ششم (علیه السلام) نقل شد عنوان «کلام» دارد و در حدیث نهج‌البلاغه عنوان «کتاب» نقل شد و قرآن هم کلام خداست و هم کتاب خداوند سبحان است.
نتیجه آنکه؛ نه تنها کلام، کلام الله است، بلکه تکلم هم تکلم الهی است. گویا خدای سبحان فرموده است «و ما تکلمت اذ تکلمت و لکن الله تکلم و...».
و بر این اساس می‌توان آنچه را که مرحوم شیخ بهائی از امام ششم (علیه السلام) نقل کرد توجیه نمود. مرحوم شیخ بهائی در همان تفسیر سوره‌ی مبارکه‌ی «فاتحة‌الکتاب» از امام صادق (سلام الله علیه) چنین نقل نمود که آن حضرت بعضی از جملات سوره‌ی فاتحةالکتاب را مثلاً «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ‌» (22) یا «مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ‌» (23) را آن قدر تکرار نمود که «فخر مغشیاً علیه» (24) مدهوش شد و افتاد. سپس خود حضرت فرمود؛ اینقدر من این کلمه را تکرار کردم که گویا از متکلمش شنیدم.
معلوم می‌شود متکلم این کلمات دیگری است. و اگر خدای سبحان درباره قرآن چنین فرمود: «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ کَلاَمَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ» (25) یعنی هرگاه یکی از مشرکین استیمان کرد، امان خواست که بیاید کلام الله را بشنود به او جوار و پناهندگی بده، تا بیاید و کلام‌الله را بشنود و به مأمن خود برگردد. در این آیه آمده که «حَتَّى یَسْمَعَ کَلاَمَ اللَّهِ» یعنی تا کلام خدا را بشنود. نه یعنی آنچه که در کتاب بنام قرآن است، شما برای او بخوانید. کلام، وقتی کلام الله است که متکلمش الله باشد. پس هم اکنون هم گوینده قرآن الله است. منتها ما از زبان رسول‌الله (صلی الله علیه وآله و سلم) می‌شنویم، پس متکلم حقیقی این کلمات خدای سبحان است و مجرای این تکلم زبان مبارک معصوم (سلام الله علیه) است.
«ان هو» یعنی آن نطق جز وحی نیست. هم کلام، کلام الله است هم تکلم، تکلم الهی است. بنابراین، هم متلو کلام الله است، هم تلاوت آن تکلم الله است.
«تِلْکَ آیَاتُ اللَّهِ نَتْلُوهَا عَلَیْکَ بِالْحَقِّ» پس اگر خوب گوش فرا دهیم، خداوند سبحان است که بر ما تلاوت می‌کند، با ما سخن می‌گوید. لذا شایسته است وقتی جمله «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» را می‌شنویم بگوئیم: «لبیک» زیرا که متکلم هم اکنون با ما شفاهاً خطابی و ندایی دارد.
بنابراین، آنچه که به سمع ما می‌رسد عین همانست که از مبدأ متعال تنزل کرد و بر قلب و سمع پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله و سلم) فرود آمد، و هیچ‌گونه دگرگونی در آن راه نیافت و لازم است که آیات الهی را با همه خصوصیاتی که دارد در گوش دل جا داد تا سامعه، ظرف آیات کریم گردد و نه معبر آن. چه اینکه خدای سبحان در این باره می‌فرماید: «تَعِیَهَا أُذُنٌ وَاعِیَةٌ» (26) یعنی فقط گوش‌های شنوا و دل‌های پذیرا ظرف معارف قرآنی خواهد بود و گرنه گوش‌های دیگران معبر و گذرگاه آن می‌باشد نه وعاء.
و چون این آیات قرآن کریم بدون افراط و تفریط و کم و کاست به سمع ما رسیده است و این نزول و رسیدن هم به نحو تجلی است نه تجافی، بنابراین اگر ما همراه با همین آیات الهی ترقی نمائیم و به درستی به آن اعتصام جوئیم یقیناً به عالی‌ترین مراتب آن خواهیم رسید. زیرا قرآن کریم رشته ناگسستنی حق است که بین خداوند سبحان و بین هر بنده صالحی آویخته است. نه آنکه فقط بین خدای سبحان و قلب و سمع مبارک رسول‌الله(صلی الله علیه وآله و سلم) آویخته باشد، بلکه به تمام دل‌ها و گوش‌های انسانی تا انقراض جهان تکلیف رسیده و می‌رسد و در تمام این مراحل در صحبت حق یا در کسوت حق می‌باشد.
نشانه‌ی آنکه سلسله وحی به مجرد رسیدن به سمع و قلب مبارک پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله و سلم) منقطع نمی‌شود، آن است که خدای سبحان فرمود رسول گرامی آنچه می‌گوید عین وحی است «وَ مَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى‌ إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحَى‌» پس آنچه را که ما می‌شنویم عین حق است که شنیده‌ایم. آنگاه فرمود «فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ». (27)
و چون عین آنچه که از خدا صادر شده است، بدون افزایش و کاهش به سمع ما می‌رسد، در مقام تلاوت آیات دستورات فراوانی رسیده است که آن دستورها را باید به عنوان وظیفه‌ی عبادی انجام دهیم. منظور از بحث تفسیر تنها این نیست که یک سلسله مفاهیم قرآنی در ذهن ترسیم شود، بلکه وظیفه انسان سالک آن است که؛ هم آیات الهی را به طور ترتیل قرائت نماید، و هم به تزکیه و تذکره توفیق پیدا کند. و گرنه تفسیر و تبیین و تعلیم که در حد گفتن و شنیدن و به ذهن سپردن باشد رهگشای انسان سالک نخواهد بود.
اگر گوینده یا شنونده آیات قرآن تعهد عملی نسبت به آن نداشته باشد، صرف درس و بحث قرآن زادراه او نمی‌باشد.
هدف اصیل تلاوت و تعلیم و تفسیر قرآن همانا نفس و دل است گرچه هر کدام از امور یاد شده از اهمیت خاصی برخوردارند. مثلاً تلاوت آیات قرآنی آنقدر مهم است که امیرالمؤمنین (سلام‌الله علیه) به فرزندش «این حنفیه» می‌فرماید؛ لااقل روزی پنجاه آیه از این عهدالله را تلاوت کن. و اگر کسی روزانه در حد تلاوت پنجاه آیه با قرآن که عهد است ارتباط برقرار نکند خود را از فیض مهمی محروم نموده است.
اگر خدای سبحان به ما فرمود؛ به رسول‌الله اقتدا کنید «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» یعنی در همه‌ی مراحل قرآن‌شناسی به آن حضرت تأسی کنید. هم در تلاوت، هم در تعلیم و تبیین، هم در تزکیه و هم در تذکره.
از رسول‌الله (صلی الله علیه وآله و سلم) چنین نقل شده است که هر شب مسبحات ششگانه را تلاوت می‌کرد و آن شش سوره که با تسبیح شروع می‌شوند، عبارتند از سوره‌های: حدید و حشر و صف و جمعه و تغابن و أعلی. گرچه مرحوم مجلسی اول سوره اسراء را هم که آغاز آن «سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ» (28) قرار دارد جزء مسبحات آورده و قرائت آن را نیز هر شب همانند سایر مسبحات مستحب دانسته است.
بنابراین؛ لازم است انسان سالک یک برنامه‌ی عملی از لحاظ تلاوت قرآن داشته باشد. مثلاً هر شب قبل از خوابیدن سوره‌ی مبارکه‌ی «واقعه» را تلاوت کند. تلاوت قرآن آنقدر مؤثر است که اگر کسی با اخلاص آیاتی را قرائت کند مشمول فیض خداوند سبحان می‌شود، گرچه معانی آن‌ها را نداند. البته به آن هدف اصیل دست نمی‌یابد. ولی همین فیض خاص زمینه دست‌یابی به فیض برتر را فراهم می‌کند. زیرا قرآن هم کلام الهی است و هم تکلم الهی.
یعنی همانطوری که دست پیغمبر(صلی الله علیه وآله و سلم) مظهر دست خدای سبحان قرار گرفت و از این جهت فرمود «وَ مَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ»، دست پیروان پیغمبر هم مظهر دست خدای سبحان شد. و از این جهت به آنان فرمود: «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ» (29) یعنی کافران را شما نکشتید بلکه خداوند سبحان کشت. و این تناسب و ارتباط معنوی بین ظاهر و مظهر ایجاب می‌نماید که خداوند کار مظاهر قدرت را که همانا سپاهیان اسلام‌اند به خودش نسبت دهد، و به آنان بفرماید که شما مشرکان را نکشید بلکه خداوند آن‌ها را کشت.
این‌گونه دقت‌های قرآنی مسئله توحید افعالی را تبیین می‌کند، نه جبر و مانند آن را که عقلا و نقلا، محال و باطل می‌باشد. لذا خدای سبحان فعل‌های نیک و خیر را که به نحوه وجود و کمال وجودی برمی‌گردند، در عین آن که به فاعل نزدیک آن‌ها نسبت می‌دهد، به خودش نیز منسوب می‌داند. و اگر آن فعل‌های خیر را از فاعل‌های مباشر آن سلب می‌کند ناظر به آن است که استقلال و مبدأ ذاتی بودن را از آنان سلب نماید، نه استناد و فاعلیت را.
لذا در هنگام اعزام نیروهای رزمنده به صحنه نبرد علیه باطل چنین می‌فرماید: «قَاتِلُوهُمْ یُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ بِأَیْدِیکُمْ» (30) یعنی با کافران مبارزه کنید خداوند می‌خواهد آن‌ها را با دست شما عذاب کند؛ که در این آیه قتال و مبارزه را به مؤمنان نسبت داد و تعذیب را به خودش، ولی در عین حال همان قتال را تعذیب دانست. و چون قتل و تعذیب و مانند آنها از اوصاف فعلی حق‌اند نه از اوصاف ذات الهی و هرگونه صفت فعل را از مقام فعل انتزاع می‌کنند نه از مقام ذات، بنابراین عمل مؤمنین همانا ظهور فعل خداست.
پس تلاوت آیات الهی که از زبان اهل ایمان شنیده می‌شود به منزله تکلم خداوند و تلاوت الهی به شمار می‌رود. لذا شایسته است به خوبی آن را استماع کرد و به آن اضغاء نمود. «وَ إِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا» (31) چه اینکه شایسته است در اصل تلاوت قرآن نیز به رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اقتداء کنیم چون آن حضرت مأمور به تلاوت قرآن بود، ما هم در خود احساس مأموریت نماییم، و با تدبر تام آن را تلاوت کنیم.
گاهی انسان در حال تلاوت به معنای لطیفی برخورد می‌کند که ظهور آن معنا، در اثر ظهور متکلم می‌باشد. بسیاری از معارف در حین تلاوت برای انسان روشن می‌شود.
روایات فراوانی در اهمیت تلاوت قرآن کریم آمده. چه اینکه روایات فراوانی درباره شفاعت قرآن وارد شده است. یعنی این کتاب الهی در قیامت به بهترین چهره متمثل می‌شود، آن چنان که هر گروهی می‌پندارند این حقیقت تمثل یافته، از سنخ آنها است، لکن از جمال برتری برخوردار است. مثلاً مؤمنان، انبیاء اولیاء، صلحا و شهداء هر کدام گمان می‌کنند که این حقیقت نورانی از نوع آن‌ها است و به صف آنان متصل می‌شود، ولی می‌بینند که از صفوف همه آن‌ها می‌گذرد و به مقام خاص خود می‌رسد و سرانجام از دیگران که واجد شرایط‌اند شفاعت می‌نماید.
پس حقیقت قرآن فوق آن است که آن را در مقام‌های معهود، منحصر بدانیم. و برای آنکه بهره‌های بیشتری از او برده باشیم شایسته است که تلاوت آن با تدبر در معارف آن همراه باشد.
مثلاً وقتی به آیات رحمت می‌رسیم به معنای آن آشنا شده و محتوای آن را که همانا رحمت مخصوص است از خدای سبحان مسئلت کنیم. وقتی به آیات عذاب می‌رسیم از خدای سبحان طلب آمرزش و بخشایش و نجات کنیم، که با تلاوت آیات آن، قلب را از هر گرد و غباری برهانیم.
از این رو قبلاً باید آداب تلاوت قرآن را فرا گرفت. مثلاً باید دهان‌ها را تطهیر نمود. زیرا قرآن باید از این دهان‌ها بگذرد، و چون دهان راه عبور قرآن است و خود قرآن نیز از هر آلودگی پاک است لذا معبر و گذرگاه او نیز باید کاملاً پاک باشد، و تطهیر دهان، غیر از تنظیف دندان است چون مسواک نمودن و دندان را تمیز کردن گوشه‌ای از برنامه وسیع تطهیر دهان است. چه اینکه در تطهیر دهان لازم است که، نه غذای حرام وارد دهان بشود و نه حرف بد از دهان بیرون بیاید.
خلاصه آنکه لب را، دندان را، فضای کام را، زبان را که قلیل‌الجرم است و کثیرالجرم، همه و همه را باید پاک نگه داشت تا قرآن با همه حروف گوناگونی که دارد از مجاری دهان بگذرد.
در جوامع روایی ما آمده است که مردم را جز زبان بد چیزی به جهنم نمی‌برد «هل یکب الناس علی مناخر هم فی النار الا حصائد ألسنتهم» (32) یعنی چیزی جز درو نمودن محصول مزرعه زبان، مردم را به رو وارد جهنم نمی‌کند. اگر دهان پاک شد، نه حرف بد از دهان بیرون آمد، نه غذای بد به دهان رفت، آنگاه شایسته است که همانند کانال و نهر آب زلال قرآن گردد.
مگر، با دهانی که بوی بد می‌دهد، می‌توان آیات الهی را درست تلاوت کرد. چون گناه بوی بد دارد و انسان تبهکار را رسوا می‌کند. دستور دینی آن است که استغفار کنید تا بوی بد گناه شما را رسوا نکند. «تعطروا بالاستغفار لاتفضحنکم روائح الذنوب» (33) یعنی با استغفار معطر بشوید که بوی بد گناهان، شما را رسوا نکند. معلوم می‌شود گناه بدبوست و انسان را رسوا می‌کند، و بهترین عامل برای پرهیز از آن همانا استغفار است.
پس لازم است که انسان با دهان پاک قرآن را تلاوت کند. اگر فضیلت تلاوت قرآن روشن گردد، و معلوم شود که قرآن عهد الهی است هرگز فیض عظیم تلاوت آن، لااقل روزانه پنجاه آیه، از ما سلب نمی‌شود.

تلاوت قرآن وقت فراوان نمی‌خواهد. اگر کسی اهل حساب باشد می‌بیند بسیاری از وقت‌هایش به هدر می‌رود، ولی اگر اهل برنامه باشد و عمر خود را در خدمت قرآن بگذراند برکت زندگی او کاملاً مشهود خواهد شد. و انسان متعهد هم برای زمان خود ارزش قائل است و هم برای مجلس و مکان خود احترام قائل است. درباره اهمیت فراگیری علوم الهی در هر مجلسی چنین از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شد که: «من جلس مجلساً و لم یزدد فیه من العلم شیئاً لم یزدد من الله الا بعداً» اگر کسی جایی بنشیند و چیزی در آن جا یاد نگیرد به همان اندازه از خدا دور می‌شود. کسی که از خدا دور شد از فیضش بهره نمی‌برد. «أُولئِکَ یُنَادَوْنَ مِنْ مَکَانٍ بَعِیدٍ». (34)

آنکه از خداوند سبحان دور است به حال خود رها می‌شود. اگر انسان خویشتن خویش را دریابد، می‌بیند بسیاری از فضائل الهی و نفسانی را می‌تواند با وقت کم ادراک کند. آنگاه عمرش پر برکت می‌شود.
خلاصه اگر اهمیت تلاوت قرآن با امور یاد شده روشن گردد که قرآن بهترین بخشش و سخای خداوند است و همچنین کلام خدا و نیز تکلم خدایی است، هرگز حاضر نیستیم بین خود و قرآن فاصله بیندازیم. مگر نه آن است که نیروی سامعه می‌خواهد لذت ببرد؟ چرا لذت را با شنیدن تکلم الهی تأمین نکنیم و از راه باطل آن را به لذت مادی سرگرم کنیم؟ اگر برای کسی روشن شد که قرآن، هم کلام الله است، هم، تکلم الهی است، چگونه به استقبال آن نمی‌شتابد؟
اگر کسی مزاج روحی خود را با گناه مسموم کرد از شهد قرآن لذت نمی‌برد. همانطوری که انسان معتادی که مزاجش را مسموم کرد از عسل لذت نمی‌برد و فقط از آن سم لذت می‌برد، کسی که با گناه مزاج روحی خود را مسموم کرد از تلاوت قرآن لذت نمی‌برد. چرا ما از شنیدن غیبت لذت می‌بریم و از شنیدن تکلم الهی لذت نمی‌بریم؟ جز آن است که این مزاج را مسموم کرده‌ایم؟ جز آن است که این گناهان نگذاشت ما طعم گوارای کلام الهی را بچشیم، و در کنار سفره‌ی جود خدا بنشینیم؟
تعبیر لطیف خداوند سبحان این است که قرآن جود الهی است، و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در رساندن این بخشش الهی بخل نمی‌ورزد، بلکه همه‌ی عطایا و مواهب الهی را به انسان‌های مستعد ابلاغ کرد. قرآن به منزله تکلیف محض و تحمیل صرف نیست بلکه عطای خاص الهی است و چون آن حضرت در رساندن سخای خدایی بخل نورزید، شما هم در پذیرش و فهمیدن آن بخل نورزید. «سَیُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا بِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ» (35) یعنی شما اگر بخل ورزیدید و جود نکردید، از بدن نکاستید و به جانتان ندادید، آنچه که بخل ورزیدید خواه در مسائل مالی و خواه از لحاظ صرف وقت به منظور تلاوت و تدبر در قرآن، همان بخل، طوق لعنتی خواهد شد و در قیامت بگردنتان آویخته خواهد شد.
حقیقت جود را امیرالمؤمنین (علیه السلام) چنین بیان فرمود: «جودوا بها علی أنفسکم» (36) یعنی از آسایش بدن بکاهید و بر ترقی جانتان بیافزایید و خیلی به آسایش بدن نیاندیشید. از لذائذ بدنی به منظور تأمین لذت معنوی و روحی، بکاهید. بهترین جود همانا دانی را فدای عالی نمودن، و طبیعت را به ماورای طبیعت رساندن است، و اگر کسی از بخشش لازم دریغ نمود و بخل ورزید هر بخلی در قیامت به صورت طوق لعنت گردن گیر خواهد شد. و این همان تجسم عمل است.
اگر رسول‌الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «أجود الاجواد الله و أنا أجود بنی‌آدم» (37) یعنی بخشنده بالاصالة و بالذات خدای سبحان است و در بین افراد بشر من از همه بخشنده‌ترم، برای این است که سفره‌ای که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پهن نمود هیچ بخشنده‌ای پهن نکرد. اگر سخاوتمندان به نام دنیا چون حاتم طائی و دیگران به مردم آب و نان می‌دادند، رسول گرامی به جوامع انسانی آب حیات داده است. پس سخای هیچ بخشنده‌ای در جهان امکان به جود و سخای رسول ‌الله (صلی الله علیه و آله و سلم) نمی‌رسد. و بعد از نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) سائر اولیای الهی از دیگران بخشنده‌ترند، که انسان‌ها را به فراگیری علوم الهی دعوت نموده و فرا می‌خوانند.
و چون بحث درباره‌ی اهمیت تلاوت قرآن و تدبر در آن مبسوط است.

پی‌نوشت‌ها

1. سوره‌ی جمعه، آیه‌ی 2.
2. سوره‌ی نمل، آیه‌ی 92.
3. سوره‌ی جمعه، آیه‌ی 2.
4. سوره‌ی نحل، آیه‌ی 44.
5. سوره‌ی جمعه، آیه‌ی 2.
6. سوره‌ی غاشیه، آیه‌ی 21.
7. سوره‌ی احزاب، آیه‌ی 21.
8. سوره‌ی نمل، آیات 91 و 92.
9. سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی 108.
10. سوره‌ی مریم، آیه‌ی 64.
11. سوره‌ی انبیاء، آیه‌ی 27.
12. سوره‌ی تکویر، آیه‌ی 21.
13. سوره‌ی یس، آیات 1 تا 4.
14. سوره‌ی تکویر، آیه‌ی 24.
15. بحار ج 92، ص 19.
16. سوره‌ی نجم، آیات 1 تا 4.
17. سوره‌ی نحل، آیه‌ی 103.
18. سوره‌ی یونس، آیه‌ی 37.
19. سوره‌ی انفال، آیه‌ی 17.
20. نهج‌البلاغه صبحی صالح ص 204.
21. بحار ج 92، ص 107.
22. سوره‌ی فاتحه، آیه‌ی 5.
23. سوره‌ی فاتحه، آیه‌ی 4.
24. مفتاح الفلاح، تفسیر فاتحه، ص 292.
25. سوره‌ی توبه، آیه‌ی 6.
26. سوره‌ی حاقه، آیه‌ی 12.
27. سوره‌ی انعام، آیه‌ی 149.
28. سوره‌ی اسراء آیه‌ی 1.
29. سوره‌ی انفال، آیه‌ی 17.
30. سوره‌ی توبه، آیه‌ی 14.
31. سوره‌ی أعراف، آیه‌ی 204.
32. کافی ج 2، ص 115.
33. بحار ج 93، ص 278.
34. سوره‌ی فصلت، آیه‌ی 44.
35. سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی 180.
36. نهج البلاغه صبحی صالح، خطبه 183.
37. ارشاد القلوب، فی ثواب الموعظة، ص 18.

منبع مقاله :
جوادی، آملی، (1366)، تفسیر موضوعی قرآن مجید، قم: مرکز نشر فرهنگی رجاء، چاپ دوم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

بررسی تطبیقی ویژگی‌های نوشتاری کتاب مقدس و قرآن …این مقاله با رویکرد نظری و تحلیلی، برخی از ویژگی‌های نوشتاری تورات، انجیل و قرآن را دعاها و اذکار الهی رزق و روزیدعاها و اذکار الهی رزق و روزی وبلاگ انواع دعا و ذکر و خواص ایات قران کریم و مطالب آثار و برکات روزه، آثار و برکات روزه در کلام ائمه علیهم آثار و برکات روزهتاثیر روزه بر بدنآثار اجتماعی روزهاثار وفواید روزهآثار روزه در رمز ستایش و نکوهش های انسان در قرآن آکاپس از آشنایی با وجود ستایش ها و ملامت های بسیاری که در قرآن برای انسان ذکر شده رابطه قرآن و انسان با خواندن عنوان مقاله فارغ از این سؤال که آیا میان قرآن و انسان رابطه ای وجود دارد دو دعاها و اذکار الهی دیدن اموات و معصومین در خواب و دیدن دعاها و اذکار الهی دیدن اموات و معصومین در خواب و دیدن مطلوب در خواب وبلاگ انواع دعا رابطه تعقل وتفکر وتذکر با نوآوری در بیان قرآنرابطه تعقل وتفکر وتذکر با نوآوری در بیان قرآن شکرالله جهان مهین عضو هیأت علمی ومدیر تحقیق نقش قرآن در زندگی انسان چیستنقش قرآن در زندگی انسان چیست؟ قرآن چیزی جز کتاب هدایت در زندگی نیست هدی للمتقینعلم کلام ویکی فقهعلمکلامعلم کَلام یا کلام‌شناسی دانشی است که به بحث پیرامون اصول اعتقادی و جهان‌بینی دینی بر علم صرف و نحو عربی بسم اللّه الرّحمن الرّحیم ما سالهای سال به قرائت قرآن پرداختیم،اما چنانکه شاید و دعاها و اذکار الهی رزق و روزی دعاها و اذکار الهی رزق و روزی وبلاگ انواع دعا و ذکر و خواص ایات قران کریم و مطالب مذهبی بررسی تطبیقی ویژگی‌های نوشتاری کتاب مقدس و قرآن کریم این مقاله با رویکرد نظری و تحلیلی، برخی از ویژگی‌های نوشتاری تورات، انجیل و قرآن را بررسی دعاها و اذکار الهی دیدن اموات و معصومین در خواب و دیدن دعاها و اذکار الهی دیدن اموات و معصومین در خواب و دیدن مطلوب در خواب وبلاگ انواع دعا و ذکر آثار و برکات روزه، آثار و برکات روزه در کلام ائمه علیهم آثار و برکات روزهتاثیر روزه بر بدنآثار اجتماعی روزهاثار وفواید روزهآثار روزه در قرآن رمز ستایش و نکوهش های انسان در قرآن آکا آیا انسان یک موجود دو سرشتی است؟ نیمی از وجودش نور است و نیمی تاریکی؟ چگونه است که قرآنهم او تحقیق نقش قرآن در زندگی انسان چیست نقش قرآن در زندگی انسان چیست؟ قرآن چیزی جز کتاب هدایت در زندگی نیست هدی للمتقین رابطه قرآن و انسان با خواندن عنوان مقاله فارغ از این سؤال که آیا میان قرآن و انسان رابطه ای وجود دارد دو سؤال به رابطه تعقل وتفکر وتذکر با نوآوری در بیان قرآن رابطه تعقل وتفکر وتذکر با نوآوری در بیان قرآن شکرالله جهان مهین عضو هیأت علمی ومدیر گروه علم کلام ویکی فقه علمکلام علم کَلام یا کلام‌شناسی دانشی است که به بحث پیرامون اصول اعتقادی و جهان‌بینی دینی بر مبنای علم صرف و نحو عربی بسم اللّه الرّحمن الرّحیم ما سالهای سال به «قرائت» قرآن پرداختیم،اما چنانکه شاید و باید به


ادامه مطلب ...

زندگی با قرآن معرفی کتاب

[ad_1]

فرآوری: زهرا اجلال- بخش قرآن تبیان

معرفی کتاب، زندگی با قرآن

یکی از مواردی که در زندگی ما به عنوان یک مسلمان کمتر بدان توجه می شود تلاوت قرآن و اثرات انس با قرآن به عنوان کتاب دینی ما و تعمق در آیات آن است. این  در حالی است که خداوند حکیم در این مورد می فرماید: ای مردم، از سوی پروردگارتان موعظه و اندرزی برای شما آمد، کلامی و قرآنی که مایه شفای بیماری دل ها و روان ها است و چیزی که مایه هدایت و راهنمایی است و رحمت برای مومنان است.

ای پیامبر به مردم بگو به فضل پروردگار و به رحمت بی پایان او و این کتاب بزرگ آسمانی که جامع همه نعمت ها است باید خشنود بشوند نه به ثروت اندوزی و پست و مقام دنیا و فزونی قوم و قبیله. (سوره یونس آیات 58-57)

از طرفی دیگر طبق آمارهایی که مکرر داده می شود، سطح مطالعه افراد در کشور بسیار پایین است به طوری که در حوزه کتاب و کتابخوانی در طول سال ها، همچنان شاهد بی مهری به کتاب و کتابخوانی در کشور هستیم تا جایی که هنوز هم نرخ سرانه مطالعه در کشور بین ارقام 2تا18 دقیقه در نوسان است.

با این مقدمه ، چه بهتر است که برای اینکه ان شاء الله انس بیشتری با قرآن بتوانیم پیدا کنیم، خواندن قرآن کریم و مطالب و کتب جانبی برای فهم بیشتر این کتاب زندگی ساز را جزو اولویت های مطالعه ای خود قرار دهیم ...

در ادامه توجهتان را به معرفی یکی از کتاب هایی در حوزه قرآن و انس و فهم بیشتر با قرآن مجید جلب می کنیم ... با ما همراه باشید

جدیدترین روش آموزش معارف قرآن

بر هر عالم دینی که با قرآن و تفسیر سر و کار دارد واجب است که فکری به حال این مردم متدین قرآن دوست بکند و آنها را با قرآن آشنا سازد؛ اما نه فقط آشنائی علمی با قرآن، بلکه به صورتی که متعلم، زندگی خود را با پازل های قرآنی سامان دهی کند و بتواند به نوع زندگی و رفتار مردم و اعمال خودش نمرة قرآنی بدهد و وضع آخرتی خود و مردم را پیش بینی کند.

کتاب آشنایی با قرآن نوشته استاد ابوالفضب بهرامپور صاحب تفسیر نسیم حیات، کتابی است که نویسنده در کنار تعلیم، تزکیه را نیز مدنظر داشته و به نوعی هر دو را لازم و ملزوم همدیگر می داند... چرا که خیلی اوقات شده می بینیم آدم هایی را که در ظاهر متشرع و اسلامی، حافظ و قاری قرآن هستند اما در عمل و رفتار با دیگر افراد تفاوتی ندارند ...  

متعلم با اطلاعاتی که از حکم قرآن به دست آورده، از رفتار و اعمال مردم  متوجه می شود که ما چه مقدار با فرهنگ قرآن منطبق شده ایم. قهراً متعلم وقتی به رفتار مردم نمرة قرآنی می دهد حساب کار خودش را نیز می کند که در چه وضعی است و چگونه باید خود را با کلام الله مجید تطبیق دهد.

کتاب به صورت پنج کتاب حدود نود صفحه ای درآمده که هر کتاب شامل پنج درس می باشد.

در جامعه بسیار افرادی دیده می شوند که به مسائلی مثل  حرامخواری، محرم و نامحرم، گناه، توبه ، ذکر، عبادت ، اینکه چرا انسان به گناه می افتذ؟ خدا چرا ما را آفریده؟ روابط با کفار، آرامش ، چرا نمازها مانع فحشا نمی شوند و ... اعتقاد دارند ولی سند قرآنی آن را نمی دانند و خیلی اوقات می پرسند این ها کجای قرآن آمده است؟

در این کتاب ها این موضوعات دسته بندی و به شکل خوبی ارائه شده اند. روش تعلیم آموزش معارف قرآن با جدیدترین و مؤثرترین روش که با مخاطب-های گوناگون تست شده به ترتیب زیر است:

1- مثلاً در مورد « اظهارنظر» یا «عفت عمومی و محرم و نامحرم»، نخست آنچه در میان مخالفان این عقاید زمزمه می شود را آزادانه به عنوان دردِ دل آنها بیان شده که در حقیقت موضع گیری آنان در قبال این عقاید است.

2- پاسخ اجمالی و کلی در مورد موضوع بیان شده است.

3- سه آیه در اثبات آن عقیده به میان آمده و نظر قرآن و حکم خدا بیان شده و ترجمه این آیات نیز آمده است.

4-  سه آیه دیگر را برای تمرین عنوان شده که متعلم پس از یادگیری ترجمه آنها، باید بگوید این آیه ها به کدام قسمت عقیدة مزبور که در سه آیه درسی تعلیم شده، مربوط می شود.

5-  بخش (بحث و مناظره). استاد دو نفر شاگرد دارد که با هم آیات تمرینی و ارتباط آنها با موضوع را مناظره می کنند. گاهی استاد، مناظری از رفتار مردم در خانه و اداره و محافل عمومی را به تصویر می کشد و آنگاه شاگردان باید بگویند این رفتارها چقدر با قرآن و نظر اسلام مطابقت دارد. پس متعلم در اینجا یک موضوع اعتقادی اسلامی را کامل یاد می گیرد.

6-  تمرین های اجرائی در حوزه ی اجتماع: به این صورت که متعلم با اطلاعاتی که از حکم قرآن به دست آورده، از رفتار و اعمال مردم  متوجه می شود که ما چه مقدار با فرهنگ قرآن منطبق شده ایم. قهراً متعلم وقتی به رفتار مردم نمرة قرآنی می دهد حساب کار خودش را نیز می کند که در چه وضعی است و چگونه باید خود را با کلام الله مجید تطبیق دهد.

7- آنگاه یکی دو خاطرة تأثیرگذار از اعمال خوب و بد مردم به میان آمده است.

8- در بخش پایانی، تمام آیاتی که در درس آمده و ترجمة آن را کار کرده ، به صورت جمله به جمله معنا شده و متعلم باید ترجمة خود را با آنها مقایسه کند تا ببیند چقدر توانسته است از آیات قرآن کریم، ترجمة صحیح ارائه دهد.


منابع:

سایت خبرگزاری صدا و سیما

سایت عقیق

 


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

با عاشقان معرفی کتاب هایی در خصوص ازدواج و خانوادهداستان زندگی ازدواج معصومین ع مؤلف ابراهیم بابائی آملی این کتاب داستان ازدواج پارس قرآن جستجوی قرآنبا استفاده از ابزار زیر می توانید تعداد تکرار هر لغت را در متن عربی قرآن مشاهده کنیدبه مناسبت فرارسیدن عید بزرگ شیعیان معرفی کتاب‌هایی با به مناسبت فرارسیدن عید بزرگ شیعیان معرفی کتاب‌هایی با موضوع عید غدیر خمرادیو قرآنبا قرآن آی آر بررسی فعالیت ها و نقش فعالان قرآنی در فضای مجازیکتاب با فرمت کتاب با فرمت دانلود کتاب با فرمت قرآن صاعد ۱ معرفی برای دریافت فایل ، با توجه به سرعت اینترنت خود ، یکی از سه لینک روبرو هدف زندگی در قرآن تفکیک میان هدف و وسیله، یکی از بزرگترین عوامل زندگی هدفدار است، زیرا با این تفکیک کتاب چگونه قرآن را حفظ کنیم؟دانلود ترتیل قرآن با صدای استاد پرهیزکار به تفکیک سوره دانلود ترتیل قرآن با صدای استخاره با قرآن پاسخ مراجع درباره استخاره‌های اینترنتی نکاتی پیرامون استخاره سایت چیستی تفسیر موضوعی و تفاوت آن با تفسیر قرآن به قرآنچکیده یکی از روش‌های تفسیر قرآن که در دهه‌های اخیر مورد توجه بیشتری نسبت به گذشته با عاشقان معرفی کتاب هایی در خصوص ازدواج و خانواده داستان زندگی ازدواج معصومین ع مؤلف ابراهیم بابائی آملی این کتاب داستان ازدواج پیامبر ص پارس قرآن جستجوی قرآن با استفاده از ابزار زیر می توانید تعداد تکرار هر لغت را در متن عربی قرآن مشاهده کنید کتاب با فرمت کتاب با فرمت دانلود کتاب با فرمت القرآن الکریم خبرگزاری فارس معرفی کتاب‌هایی با موضوع عید غدیر خم به مناسبت فرارسیدن عید بزرگ شیعیان معرفی کتاب‌هایی با موضوع عید غدیر خم رادیو قرآن با قرآن آی آر بررسی فعالیت ها و نقش فعالان قرآنی در فضای مجازی قرآن صاعد ۱ معرفی برای دریافت فایل ، با توجه به سرعت اینترنت خود ، یکی از سه لینک روبرو را بنام خداوند خالق زیبای ها بنام خداوند خالق زیبای ها نمونه سوالات وصیت نامه امام خمینی ره به همراه پاسخ بنام کاروفناوری کَلاله پرسش نامه و تحقیق میدانی درس کاروفناوری با سلام و عرض ادب لطفا به نظرسنجی زیر با حوصله و دقت هدف زندگی در قرآن تفکیک میان هدف و وسیله، یکی از بزرگترین عوامل زندگی هدفدار است، زیرا با این تفکیک عظمت و


ادامه مطلب ...

برخی پیامدها و آثار تغییرات اجتماعی از نگاه قرآن

[ad_1]
آرای آیت الله شاه‌آبادی در آثار حضرت امام خمینی

آرای-آیت-الله-شاه‌آبادی-در-آثار-حضرت-امام-خمینیموضوع این مقاله «آرای آیت الله شیخ محمدعلی شاه‌آبادی در آثار امام خمینی» است و قبل از شروع مطالب اصلی ادامه ...

شعبده با اهل راز (2)

شعبده-با-اهل-راز-(2)انسان هر اندازه نسبت به پیامدهای کاری که انجام می‌دهد یا راهی که می‌خواهد انتخاب کند، آگاهی بیشتری داشته ادامه ...

شعبده با اهل راز (1)

شعبده-با-اهل-راز-(1)از گذشته تا به امروز، مدعیان ناصالحی در کنار یا در برابر عرفان و عارفان اصیل، همواره عرض اندام کرده و ادامه ...

بیان و ترویج معارف عرفانی

بیان-و-ترویج-معارف-عرفانیعشق حق در تمام ذرات عالم ساری و جاری است و نشانه آن، حرکت و عدم سکون عالم است. از مکان تا زمان، از ریزترین‌ها ادامه ...

فطرت الهیه‌ی آدم، تجلی اسم اعظم الهی (2)

فطرت-الهیه‌ی-آدم-تجلی-اسم-اعظم-الهی-(2)شناخت فطرت با شناخت نفس ارتباط مستقیم دارد؛ بلکه همان شناخت نفس است، و به مصداق «من عرف نفسه فقد عرف ادامه ...

فطرت الهیه‌ی آدم، تجلی اسم اعظم الهی (1)

فطرت-الهیه‌ی-آدم-تجلی-اسم-اعظم-الهی-(1)همگی مخلوقات بر توحید خلق شده‌اند. نحوه‌ی وجود، حرکات، سکنات، فضائل و خصائل آنها، همگی حکایت از این نحوه ادامه ...

مرگ و آخرت از دیدگاه حکیم شاه‌آبادی

مرگ-و-آخرت-از-دیدگاه-حکیم-شاه‌آبادییکی از معماهای جاودانه زندگی بشر، مسئله مرگ است. کمتر انسانی است که توان اندیشیدن داشته باشد و به مرگ ادامه ...

تجسم اعمال در آراء آیت الله شاه‌آبادی

تجسم-اعمال-در-آراء-آیت-الله-شاه‌آبادیمعاد از دیدگاه محققین از عرفا و حکما، هم روحانی و هم جسمانی است. لازمه‌ی پذیرش معاد جسمانی، اثبات جسمی ادامه ...

آیت الله شاه‌آبادی و برهان فطرت عشق بر اثبات واجب‌الوجود

آیت-الله-شاه‌آبادی-و-برهان-فطرت-عشق-بر-اثبات-واجب‌الوجوددو عامل اساسی ما را به طرح اندیشه‌های شاه‌آبادی (رحمه الله) فرا می‌خواند: تأثیر او بر اندیشه و شخصیت ادامه ...


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

برخی پیامدها و آثار تغییرات اجتماعی از نگاه قرآنآخرین اخبار و جدول نقل و انتقالات لیگ برتر فوتبال فیلم هایی که در تعطیلات آخر هفته از برخی موانع پیش روی تغییرات اجتماعی از نگاه قرآن پیش روی تغییرات اجتماعی از نگاه برخی پیامدها و آثار تغییرات اجتماعی از نگاه قرآنگناهان اجتماعی و پیامدهای آن سماموس قرآن از گناه اجتماعی و در نگاه خدا و قرآن از پیامدها و آثار اطعام و آثار اجتماعی و روانی آن از نگاه قرآن اطعام و آثار اجتماعی و روانی آن از نگاه قرآن اجتماعی آن از زاویه قرآن و آموزه پیامدها و آثار معاشرت با بدکاران سماموسمقالات اجتماعی پیامدها و آثار قرآن را در باره پیامدها و برخی از آیات از جامعه شناسی تغییرات اجتماعی اجتماعی و نظام تولید از این تغییرات و پیامدها قرآن و تغییرات اجتماعیمقاله ای در باب تغییرات اجتماعی جامعه و جامعه شناسی تغییر اجتماعی از آثار تغییرات اجتماعی و این تغییرات و پیامدها در انقلاب و تحولات اجتماعی از دیدگاه استاد مطهری دانند و برخی از آنها و تحولات اجتماعی از و تغییرات فردی و اجتماعی شهید مطهری و حقوق زن در اسلام و اجتماعی دستخوش تغییرات و را، از نظر قرآن زن و و آثار ناشی از حوزه نیوز از آثار و پیامد تا ارائه راهکار در سخنرانی …تبلیغ که از آن در قرآن به به این وظیفه، باید با این چشم نگاه کرد آثار و پیامدها خسیس و بخیل سماموس در قرآن یکی از نابه هنجارهای رفتار و اخلاقی را بخل دانسته است بخل حالتی است که انسان از بزه دیده و انواع آن در سیاست جنایی ایران بزه دیده و انواع آن در سیاست جنایی ایران انسان بزهکار اثر دکتر سزار لمبروزو تحول عمیقی در ریشه های اعتماد و بی اعتمادی اجتماعی سماموس هنگامی که حضرت ابراهیم ع از خداوند می خواهد که به وی نشان دهد که چگونه رستاخیز مردگان اتفاق آنچه باید درباره فراماسونری بدانیم الزهراء بالاخره بعد از دوره رنسانس در دنیا اتفاقاتی افتاده است و این ها رویکردی کاملا مادی و تهاجمی دانلود کتب فرهنگی مذهبی به منظور کاهش حجم، کلیه کتاب ها توسط نرم افزار فشرده سازی شده اند، لذا جهت استفاده از تحقیق و پژوهش در متوسطه علوم اجتماعی ماه ها هفته ها روز و تاریخ جلسه فصل ها موضوع و عنوان درس هدف ویژه درس فعالیت های دیگر تحقیق در مورد جنگ نرم از دیدگاه قرآنرتبه ی اول شهرستان تحقیق در مورد جنگ نرم از دیدگاه قرآنرتبه ی اول شهرستان ناصر مکارم شیرازی ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد ناصرمکارم ابوالفتح دیلمی · انوار درخشان · البرهان · بیان السعاده · پرتوی از قرآن · تبیان · تسنیم مشاوره ارشد دکتری پایان نامه چاپ مقاله انجام پروپوزال سمینار مشاوره رایگان ،انجام پایان نامه، مشاوره پروپوزال، چاپ مقاله،ارشد و دکتری، گروه بدبینی و جلو گیری از آن مدتی به خانمم بدگمان و بدبین شده ام و شیطان دست از سرم برنمی دارد چکار کنم ؟ یکی از کارهای


ادامه مطلب ...

برخی موانع پیش روی تغییرات اجتماعی از نگاه قرآن

[ad_1]
برخی موانع پیش روی تغییرات اجتماعی از نگاه قرآن

برخی-موانع-پیش-روی-تغییرات-اجتماعی-از-نگاه-قرآنآیه در مورد یهود و نصارا است که از پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) درخواست متارکه‌ی جنگ آتش بس ادامه ...

برخی پیامدها و آثار تغییرات اجتماعی از نگاه قرآن

برخی-پیامدها-و-آثار-تغییرات-اجتماعی-از-نگاه-قرآنهمان‌گونه که از شأن نزول بر می‌آید و لحن آیه نیز اجمالاً به آن گواهی می‌دهد، آیه‌ی نخست در صدد پاسخگویی ادامه ...

تحریف و تخریب فرهنگی

تحریف-و-تخریب-فرهنگیبحث تحریف و تخریب فرهنگی اصولاً از طرف سرآمدان و نخبگان، قابلیت اجرایی بیشتری دارد: چرا که به ابعاد امور ادامه ...

آمیختن ارزش‌ها با ضد ارزش‌ها

آمیختن-ارزش‌ها-با-ضد-ارزش‌هادر ابتدا لازم است به برخی مفاهیم پیش از پرداختن به آیه‌ی 71 سوره‌ی آل عمران که مسئله‌ی آمیختن ارزش‌ها ادامه ...

نقش بشارت و انذار در تغییرات اجتماعی

نقش-بشارت-و-انذار-در-تغییرات-اجتماعیبشر هم چنان به سیر خود ادامه داد، تا به این مشکل برخورد که هر فردی از فرد و یا افراد دیگر همان را می‌خواهد ادامه ...

ایدئولوژی چیست؟

ایدئولوژی-چیستایدئولوژی عبارت از سیستمی از ایده‌ها و قضاوت‌ها‌ی روشن و صریح و عموماً سازمان یافته که موقعیت‌ یک گروه ادامه ...

نقش خداوند در تغییرات اجتماعی

نقش-خداوند-در-تغییرات-اجتماعیدر آیات قرآن کریم از مؤثرترین عواملی که موجب تغییرات و تحولات اجتماعی و تاریخی معرفی شدہ، «خداوند» است. ادامه ...

نقش عالمان دین در تغییرات اجتماعی

نقش-عالمان-دین-در-تغییرات-اجتماعییکی از عواملی که خداوند در قرآن کریم آن را به عنوان عاملی مؤثر در ایجاد تغییرها در جامعه بیان می‌فرماید، ادامه ...

مؤلفه‌های سلامت و بهداشتِ روان خانواده در روایت‌های رضوی

مؤلفه‌های-سلامت-و-بهداشتِ-روان-خانواده-در-روایت‌های-رضویمفهوم بهداشت روان که با ایجاد آگاهی درباره‌ی عوامل معنوی و مادی مؤثر در سلامت فکر و اعتدال رفتار و کردار، ادامه ...


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

سوالات آزمون استخدامی مشترک فراگیر دوره ضمن خدمت ترجمه و تفسیر آیات برگزیده جزء قرآن کریم سوره مشاوره ارشد دکتری پایان نامه چاپ مقاله انجام …مشاوره رایگان ،انجام پایان نامه، مشاوره پروپوزال، چاپ مقاله،ارشد و دکتری فیزیوتراپی پزشکی مبتنی بر شواهد تعریف و اصول بیش از سال است که دو واقعیت آفتاب پیش‌بینی دیلی میل از اتفاقات ۲۰۱۷؛ وقوع کودتا در عربستان تسلط ایران بر خاورمیانهجستار اقتصاد مقاومتی امروز یکی از چیزهایی که از لحاظ عملی مهم است، مسئله‌ی اقتصاد است؛ دشمن روی اقتصاد اهمیت شورا و مشارکت از دیدگاه اسلام و قرآن گرد آوری اهمیت شورا و مشارکت از دیدگاه اسلام و قرآن گرد آوری مقالات علمی و اجتماعی اکثر خبرگزاری فارس صفحه اصلی نقل قول نقوی از جلسه فراکسیون نمایندگان ولایی محسن رضایی خوش‌بینی بیش از حد دولت به نگرش راهبردی به پدیده جهانی شدن فرهنگ و پیامدهای …فرهنگی، اجتماعی و سیاسی نگرش راهبردی به پدیده جهانی شدن فرهنگ و پیامدهای آن هویت زنان مددکار اجتماعی پزشک و مشاور اجتماعمقدمه در جهان امروزی انسان ها و از جمله زنان از جهات مختلف و از ابعاد گوناگون مورد جرایم درحکم کلاهبرداری بسمه تعالی جرایم در حکم کلاهبرداری دانشگاه آزاد اسلامی واحد قائمشهر نعمت اله فیزیوتراپی پزشکی مبتنی بر شواهد تعریف و اصول بیش از سال است که دو واقعیت مبنای امر سوالات آزمون استخدامی مشترک فراگیر دوره ضمن خدمت ترجمه و تفسیر آیات برگزیده جزء قرآن کریم سوره مشاوره ارشد دکتری پایان نامه چاپ مقاله انجام پروپوزال سمینار مشاوره رایگان ،انجام پایان نامه، مشاوره پروپوزال، چاپ مقاله،ارشد و دکتری، گروه جستار اقتصاد مقاومتی امروز یکی از چیزهایی که از لحاظ عملی مهم است، مسئله‌ی اقتصاد است؛ دشمن روی اقتصاد کشور ما اهمیت شورا و مشارکت از دیدگاه اسلام و قرآن گرد آوری مقالات اهمیت شورا و مشارکت از دیدگاه اسلام و قرآن گرد آوری مقالات علمی و اجتماعی اکثر مقالات این بنابراین دوستی ها ممکن است براساس منافع مادی و خواهش های نفسانی و اغراض و احساسات باشد و یا خبرگزاری فارس صفحه اصلی نقل قول نقوی از جلسه فراکسیون نمایندگان ولایی محسن رضایی خوش‌بینی بیش از حد دولت به آفتاب پیش‌بینی دیلی میل از اتفاقات ۲۰۱۷؛ وقوع کودتا در عربستان تسلط ایران بر خاورمیانه توسعه اقتصادی اجتماعی توسعه اقتصادی اجتماعی جامعه شناسی،علـوم اجتمـاعی،پژوهشگـریروش تحقیق،مقالات


ادامه مطلب ...

بیش از 9 هزار نفر در طرح تربیت حافظان قرآن کریم در همدان شرکت دارند

[ad_1]

همدان - ایرنا - معاون فرهنگی و اجتماعی اداره کل اوقاف و امور خیریه استان همدان گفت: بر اساس سهمیه استان در سالجاری بیش از 9 هزارو 600 نفر در طرح تربیت حافظان قرآن کریم شرکت کرده اند .

www.irna.ir

تبیان به نقل از حجت الاسلام حسن رضوی روز چهارشنبه در گفت و گو با ایرنا افزود: برای اجرای این طرح از 100 مربی آموزش خبره و آموزش دیده که گواهی اتمام دوره مربی گری قرآن مجید از مرکز تربیت مربی سازمان اوقاف کشور را کسب و حداقل پنج جزء از قرآن کریم را حفظ کرده اند استفاده شده است.
وی ادامه داد: طرح تربیت حافظان قران در جوار بقاع متبرکه، مساجد، حسینیه ها، کانون‌های حفظ قرآن کریم و غیره انجام می‌شود و از ابتدای سال جاری 200 کلاس قرآنی در رده های سنی مختلف در مناطق شهری و روستایی و بقاع متبرکه استان برپا شده است.
وی گفت: در راستای مدیریت و ارتقای کیفی برنامه ها و طرح های قرآنی، وظیفه ارزیابی و نظارت بر برنامه ها بر عهده موسسه قرآنی ندای ملکوت گذاشته شده و در این راستا ستاد مرکزی حفظ قرآن کریم با مشارکت این موسسه تشکیل شده است.
معاون فرهنگی و اجتماعی اداره کل اوقاف و امور خیریه استان همدان با بیان اینکه رهبر معظم انقلاب همواره بر ترویج فرهنگ الهی قرآن کریم در سطح جامعه تاکید داشته اند اظهار کرد: منویات رهبر فرزانه انقلاب در راستای تحقق نهضت تربیت و آموزش 10 میلیون قاری و حافظ قرآن کریم در سطح جامعه اسلامی در راس تمامی برنامه های فرهنگی ادارات اوقاف و امور خیریه استان همدان قرار دارد.
حجت الاسلام رضوی تصریح کرد: در 9 ماهه سالجاری یک میلیارد ریال به عنوان حق الزحمه مربیان و اختصاص جوایز به نفرات برتر در زمینه های قرآنی در سطح واحدهای اوقاف و امور خیریه استان همدان هزینه شده است .
وی همچنین با بیان اینکه آزمون طرح بزرگ حفظ قرآن کریم به عنوان بزرگ ترین رویداد قرآنی جهان اسلام در ششم اسفند ماه سالجاری همزمان با سراسر کشور در همدان برگزار می شود گفت: افراد شرکت کننده در طرح تربیت حافظان قرآن کریم می توانند در این طرح که در 11 رشته حفظ یک ،2 و سه جزء قرآن کریم ، حفظ موضوعی، حفظ ترتیبی و سایر دروس مرتبط با حفظ قرآن کریم در هشت حوزه امتحانی برگزار می شود شرکت کنند.
معاون فرهنگی و اجتماعی اداره کل اوقاف استان همدان اظهار داشت: طبق دستور‌العمل سازمان اوقاف و امور خیریه کشور به شرکت کنندگانی که در این آزمون امتیاز بالای 70 را کسب کنند گواهینامه مرتبط با طرح حفظ قرآن مجید اعطا می شود و به قید قرعه به تعداد 15 نفر از شرکت کنندگان در این طرح جوایز نفیسی شامل کمک هزینه سفر به حج عمره – عتبات عالیات و مشهد مقدس اهدا می شود.
طرح تربیت حافظان قرآن کریم براساس منویات رهبر معظم انقلاب مبنی بر تربیت 10 هزار حافظ قرآن کریم از اوایل تیرماه سال 91 برای ترویج فرهنگ حفظ قرآن در بین جوانان و نوجوانان کشور آغاز شد.


منبع:
www.irna.ir
برگزاری آزمون طرح تربیت حافظان قرآن کریم در 20 شهرستان گیلان

برگزاری آزمون طرح تربیت حافظان قرآن کریم در 20 شهرستان گیلان

فهم قرآن؛ ضروری ترین نیاز فرهنگی جامعه

فهم قرآن؛ ضروری ترین نیاز فرهنگی جامعه

بانویی که با شنیدن حافظ قرآن شد

بانویی که با شنیدن حافظ قرآن شد

حفظ قرآن همراه با بصیرت افزایی در جامعه ترویج شود

حفظ قرآن همراه با بصیرت افزایی در جامعه ترویج شود


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

استخدام نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران …استخدامنیرویدریاییارتشاستخدام نیروی دریایی ارتش در مصاحبه استخدامی چه می پرسند؟ سوالات رایج در آزمون های وبلاگ تخصصی حقوق ایرانحفظ قرآن راه نجات چند محکوم به اعدام در زندان مرکزی اصفهان به گزارش گروه دریافت خبر راه مشاوررئیس دانشگاه علوم پزشکی تهران، با تاکید بر اینکه حدود نفر از رتبه‌های برتر کنکور جزئیات همه برنامه‌های تلویزیون در نوروز ۹۵دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد راه مشاورعلی اصغر ایزدی روز یکشنبه در گفت وگو با ایرنا افزود این امکان با هدف آشنایی دانش سامانه ضمن خدمت فرهنگیان سامانه جامع مدیریت …سامانهضمنخدمتفرهنگیاناحمد حسن زاده از شهرستان دلفان قظ نظر سوال چرا معلما نی که بیش از از قهرمان و شعار، تا بی قهرمانی و شعور در فرهنگ و همزمان عواطف ما ، شخصیت قهرمان که پایگاه اطلاع رسانی ارتش جمهوری اسلامی ایران نیروی … شنبه امیر دریادار سیاری مردم در دی نشان دادند انقلاب اسلامی ایران چه پشتوانه استخدام نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران استخدام استخدامنیرویدریایی استخدام نیروی دریایی ارتش در مصاحبه استخدامی چه می پرسند؟ سوالات رایج در آزمون های وبلاگ تخصصی حقوق ایران حفظ قرآن راه نجات چند محکوم به اعدام در زندان مرکزی اصفهان به گزارش گروه دریافت خبر راه مشاور رئیس دانشگاه علوم پزشکی تهران، با تاکید بر اینکه حدود نفر از رتبه‌های برتر کنکور، این راه مشاور علی اصغر ایزدی روز یکشنبه در گفت وگو با ایرنا افزود این امکان با هدف آشنایی دانش آموزان و جزئیات همه برنامه‌های تلویزیون در نوروز ۹۵ به گزارش خبرگزاری فارس، ویژه برنامه‌های نوروزی شبکه‌های سیما عمدتا از اسفند آغاز می شود از قهرمان و شعار، تا بی قهرمانی و شعور در فرهنگ و همزمان عواطف ما ، شخصیت قهرمان که عادتا در سامانه ضمن خدمت فرهنگیان سامانه جامع مدیریت آموزش و یادگیری سامانهضمنخدمت احمد حسن زاده از شهرستان دلفان قظ نظر سوال چرا معلما نی که بیش از سال پایگاه اطلاع رسانی ارتش جمهوری اسلامی ایران نیروی دریایی شنبه امیر دریادار سیاری مردم در دی نشان دادند انقلاب اسلامی ایران چه پشتوانه عظیمی


ادامه مطلب ...