چگونگی این نزول
نزول آیههای قرآن به مقتضای حکمت عالیه و مناسب حوادث و پیش آمدهایی بود که رخ میداد، گاه حادثهای پیش میآمد که دستوری میطلبید، وقتی هم کسانی پرسشی داشتند که جواب اقتضاء میکرد و یا اساساً تشریع حکمی لازم مینمود، و یا ترغیب مردم به فضایل و نهی از رذایل دربایست بود، و یا به اقتضای حکمتی، حکایتی از انبیای سلف باید سروده میشد. در چنین هنگامی، چند آیه مربوط به یک موضوع یکجا نازل میگشت.راز این نزول
حرکت تاریخی اسلام و تحرکی که در مسلمانها ایجاد کرد و شور و نشاطی که در پیکر جامعهی بشری دمانید، آن روح قوی و پرصلابت مسلمانها، آن ایثار و فداکاریها، آن گذشتها و بذل جانها، همه و همه جریان عظیمی بود که از حرکت و ایمان مسلمین صدر مایه میگرفت و آن حرکت و ایمان اولیه هیچ سرّ و رمزی نداشت جز این نزول تدریجی آیات! رمز و انگیزهی اصلی پیروزی اسلام همین نزول تدریجی بود. هر بار که مصلحتی ایجاب میکرد و مایهی تحرکی برای پیامبر و یارانش لازم مینمود، فرشتهی وحی نازل میشد و جان تازهای بر پیکر اسلام میدمید. جاهلیان دانسته و یا ندانسته، این نزول تدریجی را به ریشخند میگرفتند و کتابی نوشته و مدوّن و یکپارچه طلب میکردند. کتاب نوشته هم البته آیات مقدسهی جامدی میشد که برای تبرّک و تیّمن زینت بخش زندگیهاشان باشد. اما آیات پراکنده که گهگاه نازل میشد بر دل و جان مؤمنان مینشست، سینه به سینه و دست به دست میگشت و مایهی حرکت و نشاط تازهای میشد و همین حرکت و نشاط در نسل بعد و نسلهای بعدتر، همچون ادامهی موج، تداوم مییافت. مایهی قوام و استحکام جامعهی اسلام و تداوم آن روح و نشاط در نسلهای بعدی و اقوام دیگر میگشت. این اسـت راز اصلی این نزول تدریجی. در این تدریجی بودن نزول، جز این، رازها و حکمتهاست که ما از آن دریای بیکران به چند قطرهی نمونه، سخن کوتاه میکنیم. (15)پینوشتها:
1. در روایات نیز اشارههایی به نزول دفعی و یکبارگی کتب پیشین شده اسـت: الدرالمنثور1: 189، تفسیر عیاشی1: 80، مسند احمد 51، 17 شاکر (4: 107حلبی)، تفسیر ابن کثیر 1: 216، الاسماء و الصفات بیهقی 234، اتقان سیوطی1: 152، المرشد الوجیز ابوشامه: 12.
2. الاتقان1: 152 به بعد نوع 16 تذنیب و معترک الاقران فی اعجاز القرآن1: 207.
3. و آیات دیگری (17: 94 و 12: 109 و 7: 144، 145، 150، 154، 171) را نیز به استناد میگیرد.
4. معانی القرآن 2: 267 به بعد.
5. ابوبکر محمد بن حسن اصفهانی از متکلمین و اصولیین مشهور که گفتهاند بیش از یکصد کتاب در معانی قرآن و اصول فقه داشته اسـت (م406) و بدست محمود سبکتکین مسموم شد. الاعلام 6: 313 و انباهالرواة 3: 110.
6. البرهان زرکشی1: 231، اتقان1: 152، معترک الاقران سیوطی2: 206، دارالفکر العربی 1969.
7. سفر خروج34: 27-28.
8. ابوبکر، محمد بن عبدالله (م360) از علمای قرائت و علوم قرآن، دو کتابش المحبر و المفید در قراآت شاذ معروف اسـت. غایة النهایه2: 184. گویا کتاب مصاحف هم داشته که سیوطی از آنجا نقل میکند.
9. اتقان1: 155 به بعد.
10. داستان افک مشهور اسـت که در آن آیات زوجهی رسول خدا از تهمت و افتراء تبرئه گردید.
11. در آیهی «لاَ یَسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُولِی الضَّرَرِ وَ الْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ (4: 95)
12. اتقان نوع 16 فرع و نوع 3.
13. در شب عرفه، شب نهم ذی الحجه بوده و یا در لیلةالجن در غار حِراء بوده، اتقان نوع3، ص84.
14. اتقان1: 136 نوع 13 و فتح القدیر 5: 344.
15. تفصیل این قسمت در مناهل العرفان زرقانی1: 46 به بعد دیده شود. ایضاً صحیح بخاری، فضائل القرآن باب6، موجز علوم قرآن، دکتر داود العطار 117-123.
16. رجوع کنید قرآن مجید 3: 176 و 5: 41، 68 و6: 10، 33-35 و 10: 64 و 11: 12، 120 و 12: 110 و 13: 19، 32 و 15: 88، 97-99 و 16: 127، 128 و 18: 6 و 19: 64 و 20: 130 و موارد متعدد دیگر در فهرست مطالب فهارس القرآن از نویسنده.
17. مثلاً 54: 45 و 41: 13 و 46: 35 و 35: 8 و 16: 127 و 26: 3.
18. نماز را در آغاز جبرئیل در غار حراء به پیامبر آموخت (مفتاح کنوز السنة 268/ 1 و طبری و بلاذری). نخست نماز صبح و عصر بود و هر نمازی دو رکعت (مفتاح کنوز 270/ 1) در شب معراج وجوب نمازها تأیید (مفتاح 268/ 1) و به هر حال، پیش از هجرت، نمازهای پنجگانه نازل شده بود. تفصیل را ببینید: سفینة البحار2: 42-50، ادوار فقه1: 73 به بعد.
19. ادوار فقه1: 170 به بعد و 353 به بعد.
پینوشتها:
1.مناهل العرفان زرقانی 1: 235.
2.عبدالملک بن قُرَیب (م216) راویهی عرب.
3.انباه الرواة 3: 198، تاریخ الادب العربی بروکلمن 1: 74.
4.تفسیر نوین شریعتی 12.
5.فهرست طوسی28، رجال نجاشی 68، اعیان الشیعه 9: 428.
6.تدریب الراوی 6-8.
7.النشر فی القراآت العشر1: 6.
8.مسلم: جنّة 63، احمد4: 162.
9.النهایة ابن اثیر 23:5.
تبیان به نقل از به گزارش خبرگزاری مهر، مراسم اختتامیه دهمین دوره مسابقات سراسری قرآن کریم ویژه خواهران دارالقرآن امام علی(علیه السلام)، عصرجمعه ۲ مهرماه با قرائت پیام آیت الله العظمی مکارم شیرازی حضور حجت الاسلام صدیقی امام جمعه موقت تهران و شخصیت های برجسته قرآنی، در سالن همایش های مجموعه فرهنگی یادمان شهدای هفتم تیر (سرچشمه تهران) برگزار شد.
در ابتدای این مراسم، پیام آیت الله العظمی مکارم شیرازی توسط مرتضی نجفی قدسی مدیر دارالقرآن امام علی(علیه السلام) قرائت شد.
پس از آن مرتضی نجفی قدسی مدیر دارالقرآن امام علی(علیه السلام) گزارشی از روند برگزاری مسابقات ارائه کرد.
در ادامه این برنامه حنانه خلفی حافظ خردسال قرآن کریم به قرائت قرآن کریم برای حاضران در مراسم پرداخت.
سخنرانی حجت الاسلام صدیقی امام جمعه موقت تهران و مهدی قره شیخ لو رئیس دارالقرآن کریم کشور از دیگر برنامه این مراسم خواهد بود.
پایان بخش این مراسم نیز، تقدیر از برگزیدگان دهمین دوره مسابقات سراسری قرآن کریم دارالقرآن امام علی(علیه السلام) اسـت که از بین ۵ هزار ۲۰۰ شرکت کننده برگزیده شده اند.
این کتاب آیات خلافت و زعامت مسلمین، فضائل اهل بیت(ع) و فضائل مخصوص حضرت علی(ع) را مورد بررسی قرار داده و توسط انتشارات نسل جوان به چاپ رسیده اسـت.
تبیان به نقل از گزارش خبرگزاری مهر به نقل از روابط عمومی فرهنگسرای اخلاق، کاظم رحمانی مسئول کانون قرآن منطقه ۱۴ با اعلام این خبر گفت : این طرح در قالب یک جدول زمانبندی طی تابستان امسال، بین مراکز فرهنگی منطقه ۱۴ اجرا شد و کودکان در دو رده سنی ۴ تا ۶ و ۷ تا ۹ سال که در کلاس های آموزشی در دوره های حفظ قرآن شرکت کرده بودند ثبت نام شدند.
به گفته رحمانی، پس از ثبت مشخصات تمامی کودکان شرکت کننده در مسابقه «حافظان وحی»، داوران مراکز منطقه، فراگیران قرآنی را بر اساس شاخصه هایی از جمله حسن حفظ، صوت و فصیح خوانی ارزیابی کردند که از ۵۵۰ نفر فراگیر قرآنی ۲۷ نفر در رده سنی ۴ تا ۶ سال که ۲۷ سوره و کودکان ۷ تا ۹ سال حافظ جزء ۳۰ قرآن کریم به صورت ویژه تجلیل می شوند و برای همه کودکان شرکت کننده در مراسم هدیه ای به رسم یاد بود اهداء می شود.
مسئول کانون قرآن منطقه چهارده ادامه داد: در آئین اختتامیه مسابقه «حافظان وحی» که در مسجد قاسم ابن الحسن(علیه السلام) برگزار می شود از مسئولان فرهنگی مذهبی منطقه ۱۴ وروسای فرهنگسراهای تهران برای حضور در این برنامه دعوت شده اســت.
وی افزود: در آئین اختتامیه این مسابقه، پس از قرائت قرآن توسط ابوالفضل امیری حافظ و نخبه قرآنی، مهدی علیزاده(عموقرآنی) اجرای برنامه را به عهده دارد و پس از ارائه گزارش فرآیند اجرای مسابقه توسط ملوک سید آبادی مدیر فرهنگی هنری منطقه ۱۴ و رئیس فرهنگسرای اخلاق، مسابقات فرهنگی - قرآنی نیز در مراسم اجرا می شود و به برگزیدگان جوایزی اهداء می شود ودر پایان این مراسم، ۲۷ تن از کودکان در رده های سنی ۴ تا ۶ و ۷ تا ۹ سال جوایز خود را دریافت می کنند.
مسجد قاسم ابن الحسن(علیه السلام) در تقاطع بزرگراه شهید محلاتی و امام علی(علیه السلام) واقع اســت.
فرآوری: حامد رفیعی - بخش نهج البلاغه تبیان
رابطه نهج البلاغه با قرآن رابطه ای تنگاتنگ و سخت نزدیک اســت، زیرا نهج البلاغه نازله روح مطهری اســت که وجودش با قرآن یکی بود و چنان در قرآن کریم جذب گردیده بود که جسم و روحش از آن بود. از همین وجه اســت که نهج البلاغه را «اخ القرآن الکریم» نامیده اند.
واژه «اخ» در اصل به معنی برادر، رفیق و مصاحب اســت و در واقع کسی را گویند که با دیگری در پدر و مادر و یا در یکی از آن دو و یا همشیر بودن با دیگری شریک باشد و به صورت استعاره به هر که با دیگری در قبیله یا در دین یا در کار وصفت یا معامله و دوستی و در مناسبات دیگر مشارکت داشته باشد برادر گویند; و در معنای مجازی به مفهوم مصاحب و همزاد و مانند و مشابه به کار می رود و روشن اســت که اخوت نهج البلاغه با قرآن از همین باب اســت، و به همین دلیل اســت که نهج البلاغه هرگز طراوت و تازگی و جلوه گری خویش را از دست نمی دهد و از هر زبان که شنیده شود نامکرر اســت.
یک قصه بیش نیست غم عشق و این عجب *** کز هر زبان که میشنوم نامکرر اســت
رابطه نهج البلاغه با قرآن کریم رابطه ای طولی اســت و نهج البلاغه تالی تلو قرآن عزیز و محرم اسرار آن و بیانگر حقایق آن و جلوه لطایف آن اســت.
رابطه نزدیک نهج البلاغه و قرآن عجیب نیست زیرا این کلمات از کسی صادر شده که جان پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله اســت و از آغاز وحی در کنار او همه چیز را می شنید و می دید.
نورانیت قرآنی و بوی خوش کلام نبوی در نهج البلاغه آشکار اســت; و به تعبیر برخی اندیشمندان تنها فرق نهج البلاغه با قرآن در آن اســت که وحی نیست.
نهج البلاغه کتابی اســت که گویا خداوند الفاظش را با گوهرهای آیات قرآنی زینت داده اســت. این کتاب شامل حکمتهایی اســت مانند مروارید درخشان که به راستی و صداقت سخن میگوید و فرقی میان آن و قرآن کریم نیست، جز آنکه نهج البلاغه از طرف خداوند نازل نشده اســت.
قرآن کریم مجموعه ای اســت از معارف حقیقی درباره خدا، انسان، هستی، جامعه و تاریخ; و در آن بینشها، گرایشها، ارزشها، روشها، کنشها و گویشها تبیین شده اســت و نهج البلاغه نیز به تبع قرآن کریم کتابی اســت که در آن بینش ها و نگرش های اصیل و حقیقی نسبت به عالم و آدم و خالق عالم و آدم تبیین شده اســت و بیانگر گرایش ها و تعلق ها و ریشه یابی تعلق های انسانی و تلاش برای سیر دادن آدمیان به تعلقی صحیح اســت که موجب سعادت و عزت این جهانی و فلاح و رستگاری آن جهانی مردمان می شود.
نهج البلاغه به تبع قرآن کریم بیانگر ارزشها و ضد ارزشها و راهنمای انسان و جوامع انسانی به سوی ارزشهای الهی- انسانی و همچنین نشان دادن روشها و خط مشی های درست برای رساندن انسان و جوامع به مقصد و مقصود و دور کردن آنان از به کارگیری روشهای باطل و فرو غلطیدن در راههای نادرست اســت.
نهج البلاغه به تبع قرآن کریم مجموعه ای اســت از:
1- بحث های توحیدی و معارف حقیقی
2- مباحث نبوت و هدایت الهی
3- معرفی جامعیت اسلام و قرائت و فهم درست آن و تبیین هندسه صحیح اسلام
4- بحث از کائنات و خلقت
5- ارائه نظامنامه رهبری و سیاست و مدیریت و حکومت
نورانیت قرآنی و بوی خوش کلام نبوی در نهج البلاغه آشکاراست; و به تعبیر برخی اندیشمندان تنها فرق نهج البلاغه با قرآن در آن اســت که وحی منزل نیست.
6- بیان مواعظ و آموزش حکمت
7- تبیین تاریخ و درس عبرت
8- تعلیم احکام و آموزش عبادات
9- مباحث معاد و قیامت
10- راه بندگی و عبودیت
رابطه نزدیک نهج البلاغه و قرآن عجیب نیست زیرا این کلمات از کسی صادر شده که جان پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله اســت و از آغاز وحی در کنار او همه چیز را می شنید و می دید. همانطور که می فرماید:
«به هنگام نزول وحی بر محمد صلی الله علیه و آله، صدای ناله شیطان را شنیدم. از رسول خدا پرسیدم: این ناله چیست؟ فرمود: این شیطان اســت که از پرستش خویش مایوس گردیده اســت. تو آنچه را من می شنوم، می شنوی; و آنچه را من می بینم، می بینی; تنها فرق من و تو این اســت که تو پیامبر نیستی، بلکه وزیر منی و بر طریق و جاده خیر و درستی قرار داری.»
منابع:
- نهج البلاغه، خطبه 192.
- خلیل بن احمد الفراهیدی، کتاب العین ، ج 1، ص 71
- شمس الدین محمد حافظ شیرازی، دیوان اشعار
- سید حبیب الله هاشمی خوئی، منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه،. ج 1، ص245.
- محمدتقی شوشتری، بهج الصباغه فی شرح نهج البلاغه، ج 1،صص 31-27
- سیدمحمدمهدی جعفری، آموزش نهج البلاغه ، صص 28-27.
علیرضا تقوی زاده - بخش قرآن تبیان
بخشی از آموزه های اخلاقی و رفتاری قرآن کریم و روایات معصومین (علیهم السلام) به معاشرت های مسلمین با همکیشان و غیر همکیشان خود تعلق گرفته اســت. و در بین آیات و روایات بیشترین تاکید بر حسن معاشرت های کلامی و پرهیز از آفات کلامی اســت که ممکن اســت گریبانگیر مسلمین شود. اسلام زبان را مهمترین عضوی می داند که می تواند بیشترین تاثیر را بر روند معاشرت ها و روابط بین انسان ها داشته باشد و به دلیل اهمیت این موضوع در بسیاری از موارد وارد جزئیات شده و توصیه هایی را ارائه داده اســت.
اینکه در برخورد با یکدیگر چگونه آغاز به کلام کنیم (همچون امر به سلام در برخورد مسلمان با مسلمان و...) در رابطه با چه مطالبی با یکدیگر سخن بگوییم و چگونه مطالب خود را بیان کنیم. در صورتی که در افکار و عقاید مخاطبمان خطایی یافتیم در چه صورت و چگونه او را اصلاح کنیم و در کدام مورد او را رها کنیم و....
یکی از گناهان کبیره آنست که انسان برای توجیه نظرات و گفته هایش از آیات و روایات سوء استفاده کند. چسباندن نسبت های ناروا به جریان های اسلامی و یا تحریف و استفاده ابزاری از برخی روایات برای پیش برد اهداف وتمایلات شخصی، گناهی اســت که خداوند متعال به همین سادگی از آن نمی گذرد. علی الخصوص اگر این سخنان از لسان شخصیت های دینی شنیده شود چرا که به دلیل اعتماد طبقه عوام به شخصیت های دینی، سخنان آنها سریعتر پذیرفته می شود
قرآن کریم از مسلمین می خواهد تا کلامی را که بر زبان جاری می کنند برگرفته از تفکر و تعقل و آمیخته با استدلال و برهان باشد و همچون سدی محکم بتواند استحکامش را در برابر باد و طوفان حفظ کند نه آنکه همچون ساختمان متزلزلی به اندک لرزشی فرو ریزد. (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِیدا) هان اى کسانى که ایمان آورده اید! از خدا بترسید و سخن سنجیده بگویید. (احزاب70)
علامه طباطبایی در تفسیرقول سدید می فرمایند: به راستى آنچه مى گوید مطمئن باشد، و نیز گفتار خود را بیازماید، که لغو و یا مایه افساد نباشد. (المیزان ج16 ص523) و همچنین در قاموس آمده اســت که : سدید. یعنى قول صواب و محکم که باطل را در آن راهى نیست و از ورود باطل بسته شده اســت .
در اهمیت این آیه شریفه همین بس که در روایتی آمده اســت : (ما جلس رسول اللَّه (صلی الله و علیه وآله) على هذا المنبر قط الا تلا هذه الایة: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِیداً) هرگز پیامبر بر منبرش ننشست مگر اینکه این آیه را تلاوت فرمود. (در المنثور (طبق نقل تفسیر المیزان جلد 16 صفحه 376))
قول سدید مصادیق متعددی دارد که به ذکر دو مورد از آن اکتفا می کنیم:
1. باید بر اساس برهان و استدلال باشد و از روی علم باشد. در آیات بسیاری خداوند متعال اهل کتاب را مذمت می کند که چرا سخنی بر زبان جاری می کنند که نسبت به آن علم ندارند. همچون آیه 68 یونس که خداوند خطاب به کسانی که بر اساس تمایلات نفسانیشان به خداوند فرزندانی را نسبت می دادند می فرماید: (أَ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ ما لا تَعْلَمُون ) چرا چیزى را که نمى دانید به خدا نسبت مى دهید؟
یکی از گناهان کبیره آنست که انسان برای توجیه نظرات و گفته هایش از آیات و روایات سوء استفاده کند. چسباندن نسبت های ناروا به جریان های اسلامی و یا تحریف و استفاده ابزاری از برخی روایات برای پیش برد اهداف وتمایلات شخصی، گناهی اســت که خداوند متعال به همین سادگی از آن نمی گذرد. علی الخصوص اگر این سخنان از لسان شخصیت های دینی شنیده شود چرا که به دلیل اعتماد طبقه عوام به شخصیت های دینی، سخنان آنها سریعتر پذیرفته می شود.
2. به دور از هرگونه توهین و تحقیر باشد.
سیره اهل بیت همواره بر این جریان یافته اســت که هیچگاه و تحت هیچ شرایطی به مخالفین خود توهین و فحاشی نکرده اند.
در کتاب توحید مفضل آمده اســت که جناب مفضل پس از آنکه در مجلسی سخنان کفر آمیز را می شنود خشمگین می شود و چنین می گوید که: (اى دشمن خدا! ملحد شدى در دین خدا و انکار کردى پروردگارى را که تو را آفریده اســت و....) در اینجا ابن ابی العوجا پاسخی به او می دهد که باید هر مسلمانی در مورد آن تامل کند و ببیند که چگونه حُسن مناظره اهل بیت، حتی تحسین مخالفینشان را نیز بر می انگیزد.
از آداب نقد آن اســت که محترمانه و صبورانه با استناد به دلایل عقلی و نقلی سخنان باطل دیگری را رد کنند. این مسئله بر هر مسلمانی ضروری اســت مخصوصاً بر افرادی که انتسابشان به اهل بیت پر رنگ تر بوده و دارای وجهه ی مذهبی باشند
او در پاسخ می گوید: (... اگر از اصحاب جعفر بن محمّد صادقى او خود با ما چنین مخاطبه نمى کند و به این نوع دلیل با ما مجادله نمى کند، و از سخنان ما زیاده از آن چه تو شنیدى مکرر شنیده اســت و دشنام نداده در خطاب ما و او از اندازه سخن به در نرفته و در جواب ما! و او صاحب حلم و رزانت و خداوند عقل و متانت اســت. او را طیش و سفاهت و غضب از جا به در نمى آورد گوش مى دهد سخنان ما را و مى شنود حجت هاى ما را تا آن که ما آنچه در خاطر داریم مى گوئیم و گمان مى کنیم که حجت خود را بر او تمام کردیم، آنگاه باطل مى کند حجت هاى ما را به اندک سخنى و حجت بر ما تمام مى کند به مختصرترین کلامى، و نمى توانیم سخنان معجز نشان او در مقام جواب برآئیم، اگر تو از اصحاب اوئى به طور شایسته او با ما سخن بگو.» (توحید مفضل / ترجمه علامه مجلسى، ص: 49)
خداوند متعال در قرآن کریم مسلمانان را از سبّ دیگران حتی اگر خدایان دروغین مشرکین باشند نهی کرده اســت و می فرماید: (وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ ) هیچگاه بت ها و معبودهاى مشرکان را دشنام ندهید، زیرا این عمل سبب مى شود که آنها نیز نسبت به ساحت قدس خداوند همین کار را از روى ظلم و ستم و جهل و نادانى انجام دهند.(انعام108)
سب در لغت عبارتست از دشنام دادن، در الصحاح آمده اســت: (السَّبُ : الشَتم ) سبّ یعنی دشنام دادن.( ج 1، ص: 144)
دشنام دادن نه تنها طرف مقابل را ساکت نمی کند و او را از پیمودن مسیر باطل باز نمی دارد بلکه او را جری تر کرده و انگیزه اش را افزایش می دهد. از آداب نقد آن اســت که محترمانه و صبورانه با استناد به دلایل عقلی و نقلی سخنان باطل دیگری را رد کنند. این مسئله بر هر مسلمانی ضروری اســت مخصوصاً بر افرادی که انتسابشان به اهل بیت پر رنگ تر بوده و دارای وجهه ی مذهبی باشند.
از خداوند متعال می خواهیم که همه ما را از آفات زبان حفظ کرده و لسان ما را وسیله ای برای پیشبرد اهداف الهی قرار دهد.
تبیان به نقل از گزارش خبرگزاری مهر به نقل از مفدا، محمد ضرغام دبیر بخش آوایی بیست و یکمین جشنواره قرآن و عترت دانشگاهیان وزارت بهداشت، با اعلام این خبر گفت: داوران و اساتید راهنما از پنج استان تهران، خراسان رضوی، قم، فارس و اصفهان انتخاب شده اند و چهار نفر آنها از جامعه پزشکی هستند.
وی افزود: بیش از ۶۰۰ نفر از استادان، دانشجویان و کارکنان در این بخش به مرحله نهایی راه یافته اند که در این مرحله از جشنواره به رقابت خواهند پرداخت.
مرحله نهایی جشنواره ششم تا نهم مهرماه در دانشگاه علوم پزشکی مشهد برگزار خواهد شد.
این عوامل بسیار زیاد اسـت که امور زیر از مهمترین آنها اسـت:
طلاق از نظر قرآن
الف: توقعات نامحدود زن یا مرد یکى از مهمترین عوامل جدایى اسـت، و اگر هر کدام دامنه توقع خویش را محدود سازند، و از عالم رؤیا و پندار بیرون آیند، و طرف مقابل خود را به خوبى درک کنند، و در حدودى که ممکن اسـت توقع داشته باشند، جلوى بسیارى از طلاقها گرفته خواهد شد.
ب: حاکم شدن روح تجمل پرستى و اسراف و تبذیر بر خانواده ها عامل مهم دیگرى اسـت که مخصوصا زنان را در یک حالت نارضایى دائم نگه مى دارد، و با انواع بهانه گیریها راه طلاق و جدایى را صاف مى کند.
ج: دخالتهاى بیجاى اقوام و بستگان و آشنایان در زندگى خصوصى زوجین، و مخصوصا در اختلافات آنها، عامل مهم دیگرى محسوب مى شود.
تجربه نشان داده اسـت که اگر هنگام بروز اختلافات در میان زوجین آنها را به حال خود رها کنند و با جانبدارى از این یا از آن دامن به آتش این اختلاف نزنند چیزى نمى گذرد که خاموش مى شود، ولى دخالت اطرافیان که غالبا با تعصب و محبت هاى ناروا همراه اسـت کار را روز به روز مشکلتر و پیچیده تر مى سازد. البته این به آن معنا نیست که نزدیکان همیشه خود را از این اختلافات دور دارند، بلکه منظور این اسـت که آنها را در اختلافات جزئى به حال خود رها کنند، ولى هرگاه اختلاف به صورت کلى و ریشه دار درآمد با توجه به مصلحت طرفین ، و اجتناب و پرهیز از هر گونه موضع گیرى یکجانبه و تعصب آمیز دخالت کنند، و مقدمات صلحشان را فراهم سازند.
د: بى اعتنایى زن و مرد به خواسته های یکدیگر، مخصوصا آنچه به مسائل عاطفى و جنسى برمى گردد، مثلا هر مردى انتظار دارد که همسرش پاکیزه و جذاب باشد، همچنین هر زن نیز چنین انتظارى از شوهرش دارد، ولى این از امورى اسـت که غالبا حاضر به اظهار آن نیستند، اینجا اسـت که بى اعتنایى طرف مقابل و نرسیدن به وضع ظاهر خویش و ترک تزیین لازم ، و ژولیده و کثیف بودن ، همسر او را از ادامه چنین زندگی ای بازمیدارد، مخصوصا اگر در محیط زندگانى آنها افرادى باشند که این امور را رعایت کنند و آنها بى اعتنا از کنار این مساله بگذرند.لذا در روایات اسلامى اهمیت زیادى به این معنى داده شده ، چنانکه در حدیثى از امام صادق (علیه السلام ) مى خوانیم : لا ینبغى للمرئة ان تعطل نفسها: (سزاوار نیست که زن بدون زینت و آرایش براى شوهرش بماند و در حدیث دیگرى از امام صادق (علیه السلام ) آمده اسـت که فرمود: و لقد خرجن نساء من العفاف الى الفجور ما اخرجهن الا قلة تهیئة ازواجهن ! زنانى از جاده عفت خارج شدند و علتى جز این نداشت که مردان آنها به خودشان نمى رسیدند)!
ه: عدم تناسب فرهنگ خانوادگى و روحیات زن و مرد با یکدیگر نیز یکى از عوامل مهم طلاق اسـت ، و این مساله اى اسـت که باید قبل از اختیار همسر دقیقا مورد توجه قرار گیرد که آن دو علاوه بر اینکه ((کفو شرعى )) یعنى مسلمان باشند، (کفو فرعى ) نیز باشند، یعنى تنها تناسبهاى لازم از جهات مختلف در میان آن دو رعایت شود، در غیر این صورت باید از بهم خوردن چنین ازدواجهایى تعجب نکرد.
تفسیر نمونه جلد 24 صفحه228 و 229
مطالب مرتبط :
از سرعت طلاق بکاهید!!
آیا بازگشت بعد از طلاق درست اسـت یا نه؟
درخواست طلاق زن به خاطر تیپ نزدن شوهر!
زندگی پس از طلاق چگونه اسـت؟
شما هم از همسرتان طلاق جنسی گرفته اید؟
چکیده
فضای روابط همسران ازمنظر قرآن کریم، مملو از بایسته ها و شایسته های ناب اخلاقی اسـت که پیوند مودت آمیز و عاشقانه همسران را محکم و استوار می نماید. ثمره شناخت اصول اخلاقی حاکم بر روابط همسران از منظر متعالی قرآن کریم، ارمغانی نوین و تمدنی ناب اسـت. از جمله آن اصول، اصل معاشرت به معروف اسـت. مطابق فرهنگ غنی قرآنی، هریک از همسران باید با یکدیگر به معروف رفتار نمایند. ازآن رو که دایره معنایی «معروف» محدود و ثابت نیست، بلکه در هر زمانه ای، افزون بر مطابقت با معیارهای شرعی، همواره با تحول زمان و پیشرفت خردمندان متدین قابل تغییراست، لازم اسـت مسائل مربوط به روابط همسران در هر زمانه ای، تحت حاکمیت چنین اصلی، لباس زیبای اخلاق را برتن کنند. این باور مقتضی آن اسـت که اندیشمندان و صاحب نظران اسلامی در تعیین روابط و وظایف همسران به راهنما و بنیادین بودن اصل معاشرت به معروف میان همسران اهتمام داشته باشند.مقدمه
درمنطق قرآن کریم، اصل معاشرت به معروف، یکی ازاصول اساسی حاکم بر روابط همسران اسـت. چنین اصلی در روابط همسران، یک اصل اخلاقی اسـت که به دلیل قرابت اخلاق و حقوق، در زمره مبانی و قواعد حقوقی حاکم بر روابط همسران نیز در آمده اسـت، به گونه ای که قانونگذار بدان عنایت ورزیده، ضمن ماده 1103 قانون مدنی، تصریح نموده اسـت: «زن و شوهر مکلف به حسن معاشرت با یکدیگرند.»1. مفهوم «اصل»
«اصل» درلغت بر ته وبن هر چیز اطلاق می گردد. این معنا آن قدر وسعت یافته اسـت که به هرآنچه که وجود چیزی دیگر به آن بسته اسـت نیزاطلاق می گردد. ازاین رو، پدر برای پسر، و رود برای جوی اصل اسـت. اصل مقابل فرع اسـت و جمع ان اصول اسـت و بر قوانین نیز اطلاق می گردد.(جر، 1973 م، ص 109)2. گستره معنایی «معروف»
در این مبحث پس از تبیین معنای لغوی معروف، آن را ازمنظر قرآن کریم مورد بررسی قرار می دهیم و آنگاه از تشخیص معروف به وسیله عرف خردمندان متشرع سخن می گوییم.1-2. معروف از منظر لغت شناسان
«معروف» از جمله واژه هایی اسـت که همواره از سویی در معنای آن، وضوح و بداهت به چشم می خورد و از سویی دیگر، به دلیل عام بودن و یا کلیتش و یا نیاز به احاطه بر معرفت شناسی آن دراجتماع سالم دینی، از نوعی ابهام و پوشیدگی برخوردار اسـت.2-2. معروف از منظر قرآن
در عرصه جست و جوی «معروف» در قرآن کریم حدود 37 مرتبه در حوزه های گوناگون، این واژه به چشم می خورد. آنچه در ارتباط معنای آن واژه در قرآن کریم قابل برداشت اسـت، آن اسـت که معروف، معنایی اعم دارد که مطابق با قرینه مقرون به آن، بر معنای مقصود دلالت دارد؛ ضمن آنکه آن واژه، مشترک معنوی اسـت که درهمه مصادیق خود بر «آنچه نیک اسـت» گستره دارد. برای مثال، عبارت «وَ آتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ » (نساء:25)، دلالت بر ادای حقوق مادی به شیوه نیکو؛ عبارت «قُولُوا لَهُمْ قَوْلاً معْرُوفاً» (نساء:8) دلالت بر ارائه سخن به نحو نیکو؛ عبارت عاشروهنّ بالمعروف (نساء:19) دلالت بر معاشرت به نیکو؛ و عبارت «الْوَصِیَّهُ لِلْوَالِدَیْنِ وَ الاَقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ »(بقره :180)، دلالت بر وصیت نیکو می کند. این جامعیت ازمنظر لغویان نیز قابل ارائه اسـت؛ چنان که گفته اند: «معروف اسم جامع اسـت برای هر آنچه که مربوط به اطاعت خداوند وتقرب به سوی او واحسان به معروف و... باشد»(ابن منظور، 2000 م، ج10، ص112)