مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

آغاز رقابت های ۲۶۲حا فظ وقاری برگزیده کشور در مسابقات سراسری قرآن

[ad_1]

 

مسابقات سراسری قرآن

تبیان به نقل از گزارش خبرگزاری مهر، حجت الاسلام حسینی در گفت و گویی با تشریح  تغییرات  این دوره از مسابقات، تجمیع رشته های مختلف و برگزاری مسابقات سراسری قرآن را در قالب المپیاد قرآنی یکی از اختصاصات این دوره بر شمرد و  تصریح کرد: تجمیع رشته های قرآنی و بر گزاری مسابقات در قالب المپیاد بزرگ قرآنی و وتفکیک مسابقات برادران از خواهران  را دو تصمیم کارشناسی بود که با قوت در این دوره عملی شد.

حجت الاسلام حسینی تکمیل فرآیند معرفی نفرآت بر تر به شکل سطح بندی رادر  رشته های حفظ؛ قرائت و ترتیل از دیگر تغییرات امسال مسابقات قرآن  بر شمرد وافزود : پخش زنده سی ونهمین دوره مسابقات سراسری قرآن  در سه نوبت صبح و ظهر وشب و تولید آثار مختلف رسانه ای  با حضور تیم های مختلف  را از جمله تحولات این دوره برشمرد.

مسابقات رشته معارف در گذشته به شکل مکتوب بر گزار می شد، اما در مسابقات امسال با تغییر نحوه اجرا و رسانه ای شدن این رشته  مسابقات رشته معارف با استقبال گسترده علاقه مندان روبرو شد.

جلوه های ویژه و غنی مسابقات امسال  

رئیس مرکز امور قرآنی سازمان اوقاف  یکی از ویژ گی های این دوره از مسابقات را وجود کارگردان هنری دانست وافزود : سی ونهمین دوره مسابقات با وجود یک کارگردان هنری و تیم کار گردانی در بخش های مختلف نور، صدا و اجرا و بهره گیری از قطعات نمایشی در ابعاد مختلف بصری  شاهد جلوه های ویژه و غنی تری است که مسابقات سراسری امسال  را در ایعاد هنری وبصری از دوره های قبل متمایز کرده است.

حجت الاسلام حسینی در ادامه  این گفت وگو بر گزاری مسابقات رشته معارف را یکی از جذابترین بخشهای مسابقات دانست وافزود : مسابقات رشته معارف در گذشته به شکل مکتوب بر گزار می شد، اما در مسابقات امسال با تغییر نحوه اجرا و رسانه ای شدن این رشته  مسابقات رشته معارف با استقبال گسترده علاقه مندان روبرو شد.

رئیس مرکز امور قرآنی سازمان اوقاف  با بیان اینکه در بخش سوم مسابقات سراسری قرآن بیش از ۲۶۲ نفر از شر کت کنندگان در پنج رشته به رقابت می پردازند افزود : در این دوره از مسابقات سراسری ۶۵ نفر شرکت کننده در رشته حفظ کل؛ ۶۵ نفر در رشته قرائت؛ ۵۰ نفر در رشته حفظ ۲۰ جزء، ۵۰ نفر در رشته ترتیل و ۳۱ نفر در رشته حفظ  ۱۰ جزء  از امروز رقابت های خود را آغاز کردند. .

دبیر ستاد عالی هماهنگی مسابقات قرآنی  یکی از برنامه های این دوره از مسابقات را رونمایی از سند راهبردی فعالیت های قرآنی سازمان اوقاف  در مراسم اختتامیه مسابقات دانست وافزود :سند راهبردی فعالیت های   قرآنی سازمان اوقاف توسط کمیته تحول مسابقات  در سازمان اوقاف با حضور کارشناسان و صاحب نظران تدوین وتنظیم شده و پس از ویراست های مختلف  به تایید نماینده ولی فقیه وریاست سازمان اوقاف رسیده است. این سند زمینه ساز توسعه فعالیت های قرآنی در سطح کشور خواهد شد.


منبع:
خبرگزاری مهر

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

آغاز رقابت های ۲۶۲حا فظ وقاری برگزیده کشور در مسابقات سراسری قرآن


ادامه مطلب ...

مسابقه کتابخوانی علما و انس با قرآن کریم  برگزار می شود

[ad_1]

 

مسابقه کتابخوانی علما و انس با قرآن کریم

تبیان به نقل از گزارش خبرگزاری مهر، امسال در حاشیهٔ سی و نهمین دورهٔ مسابقات سراسری قرآن کریم، کتابی با عنوان علما و اُنس با قرآن کریم تهیه و تنظیم شده است؛ این کتاب قصه هایی ست کوتاه از سبک زندگی قرآنی عالمان دینی و محتوی این کتاب به مسابقه گذاشته شده است. جهت شرکت در مسابقهٔ بزرگ کتابخوانی «علماء و انس با قرآن» لازم است ابتدا فایل کتاب را دریافت نموده و با دقت مطالعه نمایید؛ سپس فایل سؤالات را دریافت کرده و طبق دستورالعمل زیر به سوالات پاسخ دهید.

شیوه شرکت در مسابقه بسیار آسان است. شما شمارهٔ گزینه های صحیح را، در قالب یک عدد، به سامانهٔ پیامکی ما به شماره ۱۰۰۰۰۱۱۴۰۰۰ ارسال می فرمایید! مثلاً، اگر پاسخ صحیح ده سؤال اول گزینه ۱ و ده سؤال دوم گزینه ۲ باشد، شما این رقم را ارسال می کنید: ۱۱۱۱۱۱۱۱۱۱۲۲۲۲۲۲۲۲۲۲

تمامی اعداد را بلافاصله پشت سر هم بنویسید و میان اعداد فاصله و نقطه نگذارید. همچنین نیازی به ارسال اسامی نیست. اگر به امید خدا در مسابقه برگزیده شوید، با شما تماس خواهیم گرفت و مشخصات شما را درخواست می کنیم. به این نکته هم دقت کنید که شما نمی توانید در مسابقه، بیش از یک بار با یک شماره تلفن همراه شرکت کنید؛ و اگر این اتفاق بیفتد، از شرکت در قرعه کشی محروم می شوید.

در کنار این جایزه? معنوی، برای افرادی که در این مسابقه شرکت کنند و به تمامی سوالات پاسخ صحیح بدهند، 14 جایزه? کمک هزینه? عتبات عالیات به قیدقرعه تقدیم می شود. امیدواریم که شما یکی از برندگان این جوایز باشید.

تمامی مواد مسابقه و اطلاع رسانی مسابقه در سایت رسمی مسابقات قرآن به نشانی http://www.quraniran.ir/ و همچنین کانال تلگرام مسابقات به نشانی @mosabeghatequran قابل دریافت و مشاهده است.

تا ساعت ۲۴ چهارشنبه ۵ آبان ماه ۱۳۹۵ برای شرکت در این مسابقه زمان دارید.

مدت شرکت در مسابقه و ارسال پاسخ های صحیح محدود است! پس زودتر دست به کار شوید و این چند روز را بیش ازپیش، معطر به عطر قرآن و کلمات الهی کنید؛ و چه جایزه ای بزرگ تر از این عطر خوشِ قران؛ که زندگی شما را پُر می کند.

در کنار این جایزهٔ معنوی، برای افرادی که در این مسابقه شرکت کنند و به تمامی سؤالات پاسخ صحیح بدهند، ۱۴ جایزهٔ کمک هزینهٔ عتبات عالیات به قیدقرعه تقدیم می شود. امیدواریم که شما یکی از برندگان این جوایز باشید.

زمان قرعه کشی و اعلام نتایج: جمعه ۷ آبان ماه ۱۳۹۵

دعوت دیگران به انجام کار خیر، شما را در ثواب هرکسی که آن کار را انجام می دهد، شریک می کند! این فرصت طلایی را از دست ندهید و این کتاب را از هر طریقی که می توانید، به دست دیگران برسانید یا آن ها را دعوت کنید تا در این مسابقه شرکت کنند؛ حضوری یا مجازی


منبع:
خبرگزاری مهر
سبکی از زندگی که انسان را به کمال می رساند

سبکی از زندگی که انسان را به کمال می رساند

این گونه مزه ی انس با قرآن را بچشید

این گونه مزه ی انس با قرآن را بچشید

درک اسرار قرآنی در گرو انس با اهل بیت (ع) است

درک اسرار قرآنی در گرو انس با اهل بیت (ع) است

محفل انس با قرآن در قم

محفل انس با قرآن در قم


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

ثبت نام مرحله شهرستانی مسابقات قرآن سازمان اوقاف و ثبت نام مرحله شهرستانی سی و هشتمین دوره مسابقات حفظ، قرائت و ترتیل قرآن کریم رده سنی پایگاه جامع حفظ قرآن کریم حفظ قرآن کریم همیشه و همه وقت در نگاه بزرگان و رهبران دینی ما جایگاه والا و ویژه ای جدیدترین خبرهای شهرستان اردستان خبر فارسیما اصالتا اهل زواره اصفهان هستیم خانواده ما از قدیم هم ارادت خاصی به اهل بیت به خصوص تبیان استان قم خانهدوشنبه آذر ش صفر ق سه‌شنبه آذر ش صفر ق چهارشنبه آذر ش صفر قصدای خرامه اولین پایگاه خبری خرامهبسیج طرفدار جناح انقلاب و انقلابی گری است جزییات برنامه های هفته کتاب در خرامه اعلام شدکَهنه اوزاداره فرهنگ و ارشاد اسلامی لارستان رونمایی از آثار نویسندگان لارستانی با حضور حجت پرتال خبری تحلیلی شهرستان آران و بیدگلهمایش دریاچه نمک آران‌وبیدگل در قم برگزار می‌شود برگزاری همایش دختر آفتاب در پرچم های سیاه آخرین اخبار ایران و جهانیک تیم افراطی اصلاح‌طلب سیاسی‌کاری در شورا را هدایت می‌کند حکیمی‌پور اسناد را از همایش های ادبیات و فرهنگ و هنر همایش ها ، کنفرانس ها و همایش ملی هزار و یک شب و ادبیات ایران و جهان اردیبهشت ماه محورهای همایش جستار احساس مسئولیت جستار بیانات رهبری کلیدواژه احساس مسئولیت جمع‌بندی من از همه‌ی این حرفها، عبارت


ادامه مطلب ...

قرآن کریم معتبرترین راه و مسیر رسیدن به علوم کامله است

[ad_1]

 

title

تبیان به نقل از گزارش خبرگزاری مهر، به نقل از طلیعه،  بررسی رویکرد قرآن کریم در برابر یافته های علمی بشری و تحلیل چگونگی تناسب یابی این یافته ها و دست آوردها با تعالیم و منویات قرآن کریم و همچنین چگونگی استحصال جزئیات و مختصات علوم مختلف از بطن، موضوع گفتگو  با دکتر مصطفی عباسی مقدم، مشاور معاون قرآن و عترت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و استاد دانشگاه کاشان گفتگویی است که در ادامه می خوانید؛

*استاد بفرمایید،رویکرد قرآن کریم در مواجه با دست آوردهای علمی بشر و علوم جدید چگونه است؟ آیا قرآن کریم یافته های بشری و علمی بشر را برای سعادت و تعالی تایید می نماید؟

نگاه قرآن کریم به دانش و دست آوردهای علمی بشر،نگاهی واقع بینانه ونگاهی حقیقت محور است. قرآن کریم، علوم بشری و شهودی را نفی نمی کند و اگر این دست آوردها منطبق بر واقعیت نیز باشند، قرآن کریم آن را تایید هم می نماید. قرآن کریم مشتمل بر حقایق علمی است که به عنوان نمونه هایی از قدرت خداوند و نظم و هماهنگی بین اجزای جهان از جانب خداوند بیان شده است. بنابراین رویکرد قرآن کریم در مواجه با علم و مبانی علوم هماهنگی و تأیید است.

این تعبیری که در قرآن کریم وارد شده است که «وَلَا رَطْبٍ وَلَا. یَابِسٍ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُبِینٍ» به معنای آن نیست که تمامی علوم در همین قرآن مکتوب و منظوم است، بلکه بعضی از مفسرین بیان داشته اند که این معنا به این مفهوم است که همه حقایق عالم و حقایق موجود در لوح محفوظ و یا همان کتاب مکنون در نزد خداوند ثبت و ضبط است. در این لوح تمامی مسائل مانند میزان عمر و زندگی همه موجودات و نهایت سرنوشت و سرانجام آنها ثبت و ضبط است. بنابراین رویکرد قرآن کریم درباره دست یابی به جزئیات و اجزای مختلف علوم گوناگون، شهود و تجربه و مکاشفات عقلی است.

این تأیید در صورتی واقع خواهد شد که این یافته ها برخلاف واقع و بر اثرهواهای نفسانی نباشند. در این باب و به عنوان نمونه در مسائل فقهی و دینی و اخلاقی ما مبنای صحت و سقم اعمال و کردار یقین و قطعیت یافتن عینی است. قرآن کریم هیچ گاه بر جهالت و تاریکی و ناراستی صحه نگذاشته است. قرآن کریم همواره سعی دارد، انسان را از جهل و تاریکی به نور و روشنایی و سعادت هدایت نماید. مسئله مورد بحث در این باب، این است که با دست آوردهای بشری و علمی بشر، چگونه باید برخورد کرد.

علوم بشری گاهی در جهت رفاه و آسایش انسان گام بر می دارد که در چنین موضعی قرآن نیز با رفاه و آسایش انسان موافق و همراه است و لذا از یافته ها و تکنولوژی های جدید استقبال می نماید. قرآن استعداد انسان را بسیار بالا توصیف می کند و غایت آن را بیشتر از هرچه که موجود است و به دست آورده می داند. اصولاً انتظار قرآن کریم از انسان تعقل و تدبر و تفکر در تمامی موجودات و مخلوقات و نظام هستی است تا با مشاهدات و دریافت های جدید زوایا و مغفولات جهان هستی را کشف و دریافت نماید. این رویکرد چه در آیات آفاقی و چه در آیات انفسی و چه در آیات قرآنی تأکید و سفارش شده است.

*علوم جدید داعیه نظریه پردازی های علمی با تایید مشاهدات عینی را دارد و علوم قدیم معتقد به ارائه علم توسط وحی و از جانب یک منبع حکیم را دارد، آیا از قرآن کریم گزاره های علمی مانند هنر و روانشناسی و جامعه شناسی و مردم شناسی قابل دریافت است؟

از دیدگاه قرآن کریم منبع شناخت و دریافت علم و علوم فقط وحی و دریافت های وحیانی نیست. در این باب عقل و حس و تفکر عقلانی نیز، قطعاً تاثیرگذار خواهد بود. در این مسئله امکان دارد که بعضی از محققین و اندیشمندان پیشرفت و دست یابی به علوم جدید و نوین را فقط منوط به دریافت های شهودی و حسی و نتایج آزمایشگاهی بدانند که این مسئله مورد تایید و تصدیق قرآن نیست.

قرآن کریم تعالی و رسیدن به علوم نوین و جدید را هم منوط به شهود و دریافت های حسی و عینی می داند و هم منوط به استفاده از منابع وحیانی و الهی، نکته قابل توجه در این مقوله این است که از منظر قرآن کریم، بهترین، استوارترین و معتبرترین راه و مسیر رسیدن به علوم کامله، منابع وحیانی و الهی است چون این گزاره ها متصل به خداوند قادر و توانایی است که نه اشتباه می کند و نه اشتباه و شبه در او نفوذ دارد. اگرانسان ها در مکاشفات و دست یافت های خود دچار اشتباه و نقصان می شوند، قطعاً خداوند از این کاستی ها و نواقص بری و برکنار است. تفاوت اندیشه قرآنی و اندیشه غربی نیز دقیقاً در همین نکته است. آنها علم را منوط به قطعیت یافتگی می دانند و ما علم را هم منوط به عقل و شهود می دانیم و هم منوط به تایید و تصدیق الهی و وحیانی.

*در باب پاسخگویی به مسائل جزئی، رویکرد قرآن کریم چگونه است؟

مسئله بعدی در باب مواجه با قرآن کریم در این است که ما برای دریافت و پاسخ گویی به نیازهای مان مانند مسائل گوناگون چگونه باید با قرآن مواجه شویم. این تعبیر درست است که قرآن کریم کتاب علم و فلسفه و حقوق و انسان شناسی و دیگر علوم است اما فقط کتابی بر مبنای علم نیست که بخواهد تمامی مسائل علمی را برای ما بازگو نماید.

ماموریت اصلی قرآن کریم هدایت و راهنمایی جهت اعتلا و سعادت است. مأموریت قرآن کریم انسان سازی و جامعه سازی است، لذا در این مسیر هم از ابزار اخلاق استفاده می نماید و هم از ابزار علم و تاریخ و عرفان و دیگر مسائل. ما اگر می خواهیم در مواجهه با قرآن به دنبال کامل نمودن و یافتن گزاره های مربوط به علوم دیگر باشیم، نباید انتظار داشته باشیم که قرآن کریم در تمامی علوم و با جزئیات مربوط به آن، ما را راهنمایی نماید. قرآن در کلیات و جهت دهی و مسیر نمایی زندگی ما ورود دارد ولی جزئیات مربوط به علوم مختلف و جهان هستی و کائنات و سیارات را به طور کامل و دقیق برای ما بازگو نمی نماید.

انتظار قرآن کریم از انسان تعقل و تدبر و تفکر در تمامی موجودات و مخلوقات و نظام هستی است تا با مشاهدات و دریافت های جدید زوایا و مغفولات جهان هستی را کشف و دریافت نماید. این رویکرد چه در آیات آفاقی و چه در آیات انفسی و چه در آیات قرآنی تأکید و سفارش شده است.

قرآن کریم برای استفاده در علوم مختلف، سرمشق ها و اصول ها و چارچوب ها کلی و اساسی را برای ما تبیین می نماید ولی رویکرد آن در مورد جزئیات و اجزای گوناگون علمی آن است که انسان را موظف به دریافت و کشف این مسائل با تحقیق و مطالعه و مشاهده کند. رویکرد قرآن این است که پژوهش و تحقیق نمایید تا به جزئیات و اجزای علوم مختلف دست یابید. بنابراین ما می توانیم از قرآن کریم به عنوان مبنا و تبیین کننده مسیر و جهت نمای دست یابی به علوم گوناگون استفاده نماییم ولی در جزئیات و رسیدن به اجزای مختلف علوم باید تحقیق و مطالعه و ممارست داشت.

این تعبیری که در قرآن کریم وارد شده است که «وَلَا رَطْبٍ وَلَا. یَابِسٍ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُبِینٍ» به معنای آن نیست که تمامی علوم در همین قرآن مکتوب و منظوم است، بلکه بعضی از مفسرین بیان داشته اند که این معنا به این مفهوم است که همه حقایق عالم و حقایق موجود در لوح محفوظ و یا همان کتاب مکنون در نزد خداوند ثبت و ضبط است. در این لوح تمامی مسائل مانند میزان عمر و زندگی همه موجودات و نهایت سرنوشت و سرانجام آنها ثبت و ضبط است. بنابراین رویکرد قرآن کریم درباره دست یابی به جزئیات و اجزای مختلف علوم گوناگون، شهود و تجربه و مکاشفات عقلی است.


منبع:
خبرگزاری مهر

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

مناظرات بین شیعه و سنیگفتمان انقلاب اسلامی در خصوص انتخاب برتر ویژه ی مجلس خبرگان به همت شورای هیئآت مذهبی سیره علویبوستان نهج البلاغه امام علی عچون شاخ گلی که خم شود پیش نسیم از دوست سلامی و ز ما تسلیمی مردم دیده ما جز به رخت ناظر


ادامه مطلب ...

قرآن و دیگر کتاب‌های آسمانی (1)

[ad_1]

مقدّمه

گرچه آیین‌های آسمانی دارای مشترکات فراوانی به ویژه در جوهره و اصول اعتقادی و معارف الهی هستند، ولی به دلیل خاتمیّت رسالت پیامبر عظیم‌الشأن اسلام (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) و بهره‌مندی آن از کامل‌ترین قانون وحیانی، یعنی قرآن کریم، تنها آیین پذیرفته شده از دیدگاه قرآن کریم، «دین اسلام» (1) اسـت و اعتبار آیین‌های آسمانی پیشین، صرفاً محدود به قلمرو زمانی و مکانی و نیز پیروان خاصّ آن‌ها در شرایط و احوال ویژه‌ای بوده؛ به همین جهت به اعتقاد مسلمانان، دین مبین اسلام ناسخ شرایع انبیای پیشین اسـت. البته واژه «اسلام» به مفهوم عام قرآنی آن، نامی اسـت برای دین مشترک همه‌ی انبیای الهی، (2) و چنان که اشاره شد، همه ادیان الهی در اصل توحید، یعنی عبودیت و تسلیم در برابر خدای یگانه، مشترکند؛ از این‌رو، قرآن کریم صراحتاً پیروان آیین‌های یهود و مسیحیّت را بدان فرا خوانده اسـت:
یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَى کَلَمَةٍ سَوَاء بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا (3)
ای اهل کتاب! بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما یکسان اسـت؛ که جز خدای یگانه را نپرستیم و چیزی را شریک او قرار ندهیم.
نوع رابطه‌ای که قرآن کریم میان آیین الهی اسلام و دیگر آیین‌های الهی گذشته نشان می‌دهد، این اسـت که پیامبر اکرم (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) آورنده‌ی آخرین وحی الهی و دین جامع و کامل و «مُصَدِّق» کتاب‌های آسمانی پیشین و «مُهَیمِن» (مراقب و مشرف و حاکم) بر آن‌هاست:
وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتَابِ وَمُهَیْمِنًا عَلَیْهِ (4)
و این کتاب را به حق بر تو نازل کردیم، در حالی که کتاب‌های پیشین را تصدیق می‌کند و نگاهبان آن‌هاست.
قرآن کریم پیامبر (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) را هرگز پیرو احکام و مقرّرات شرایع پیشین معرّفی ننموده اسـت، بلکه همواره او را به عنوان رسول و کسی که دین او بر همه‌ی ادیان دیگر غلبه خواهد یافت، به مخاطبان خویش شناسانده اسـت:
هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ (5)
او کسی اسـت که رسول خدا را با هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر همه‌ی آیین‌ها چیره سازد؛ هرچند مشرکان خوش نداشته باشند.

1- تورات و انجیل از نگاه قرآن کریم

قرآن کریم گرچه نسبت به اصل تورات و انجیل به دیده‌ی احترام و قبول می‌نگرد، (6) در عین‌حال، تورات و انجیل فعلی را که در دسترس پیروان این دو آیین اسـت، دست نوشته‌ی مردم و تحریف شده از سوی دانشمندان اهل کتاب معرّفی می‌کند! در برخی از آیات قرآن، به مسأله تحریف تورات اشاره شده اسـت، از آن جمله: (7)
مِّنَ الَّذِینَ هَادُواْ یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ (8)
بعضی از یهودیان، سخنان را از جایگاه‌های خود تحریف می‌کنند.
علاوه بر شواهد قرآنی فراوان، از نظر تاریخی نیز دانشمندان و محقّقان اتّفاق‌نظر دارند که نسخه‌ی اصلی تورات و نیز نسخه‌های عهد عتیق به دست سپاه بختنّصر ناپدید گردیده اسـت. و وقتی که انتیوکس، پادشاه پادشاهان فرنگ، اورشلیم را فتح کرد، همه‌ی نسخه‌های عهد عتیق را سوزاند و فرمان قتل کسانی را که نسخه‌ای از عهد عتیق نزد آنان بود صادر کرد، این حادثه بیش از صدسال پیش از میلاد مسیح (علیه‌السلام) رخ داده اسـت. (9)
از مقایسه‌ی داستان‌ها و دیگر موضوعات موجود در تورات، با و معارف قرآنی، این حقیقت نیز کشف می‌شود که تورات کنونی، تورات فرود آمده از جانب خداوند متعال نیست، بلکه به گفته‌ی پژوهش‌گران و مورّخان، همه‌ی مطالب آن با قلم یهودیان به رشته‌ی تحریر درآمده اسـت. (10) در مواضعی از تورات فعلی، بر محرَّف بودن خود تصریح شده اسـت: (11)
1-لیکن وحی یهوه را دیگر ذکر منمایید زیرا کلام هر کس وحی او خواهد بود چونکه کلام خدا حیّ یعنی یهود صبایوت خدای ما را منحرف ساخته‌اید (ارمیاء: باب 23: 36).
2- لهذا خداوند می‌گوید اینک من به ضد این انبیایی که کلام مرا از یکدیگر می‌دزدند هستم* و خداوند می‌گوید اینک من به ضد این انبیا هستم که زبان خویش را بکار برده می‌گویند او گفه اسـت* و خداوند می‌گوید اینک من به ضد اینان هستم که به خواب‌های دروغ نبوّت می‌کنند و آن‌ها را بیان کرده قوم مرا به دروغ‌ها و خیال‌های خود گمراه می‌نمایند و من ایشان را نفرستادم و مأمور نکردم پس خداوند می‌گوید که به این قوم هیچ نفع نخواهند رسانید (ارمیاء: باب 23: 30 تا 32).
3- ... رؤیای باطل و غیب‌گویی کاذب می‌بینند و می‌گویند خداوند می‌فرماید با آن که خداوند ایشان را نفرستاده اسـت و مردمان را امیدوار می‌سازند به این که کلام ثابت خواهد شد * آیا رؤیای باطل ندیدید و غیب‌گویی کاذب را ذکر نکردید چونکه گفتید خداوند می‌فرماید با آن که من تکلّم ننمودم. (حزقیال: 13: 6 و 7). (12)

2- گزارش‌های قرآن کریم درباره‌ی یهود

واژه‌ی «یهود» از ریشه‌های «هَود» به معنای بازگشت توأم با نرمی و آرامش اسـت. راغب در مفردات خود از برخی نقل می‌کند که نام‌گذاری قوم «یهود» به خاطر سخنی اسـت که نمایندگان آنان با خدا داشتند. نمایندگان بنی‌اسرائیل در میعادگاه خدا، کوه طور، با مشاهده‌ی آثار و نشانه‌های قدرت الهی، دست به راز و نیاز و توبه برداشتند و گفتند: ما به سوی تو بازگشت کرده‌ایم. (13)
در واقع این نام، یک نوع مدح و ستایش از آنان بوده و زنده کننده‌ی خاطره‌ی بازگشت آنان به سوی خدا اسـت ولی به تدریج معنای اصلی آن فراموش شده و به صورت نامی ویژه برای قوم بنی‌اسرائیل باقی مانده اسـت. (14)
برخی دیگر از مفسّران، نظیر ابوالفتوح رازی (15)، واژه‌ی «یهود» را برگرفته از کلمه‌ی «یهوذا» که نام یکی از فرزندان یعقوب اسـت، دانسته و گفته‌اند حرف «ذال» در این نام به «دال» بدل گردیده اسـت. (16)
واژه‌ی «الیَهُود» و مفرد آن «یَهودِیّ» هشت‌بار در قرآن کریم تکرار شده اسـت:
وَقَالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصَارَى عَلَىَ شَیْءٍ وَقَالَتِ النَّصَارَى لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلَى شَیْءٍ وَهُمْ یَتْلُونَ الْکِتَابَ (17)
یهودیان گفتند: مسیحیان هیچ منزلتی ندارند و مسیحیان نیز گفتند:
یهودیان هیچ منزلتی ندارند؛ این در حالی اسـت که آنان کتاب [آسمانی خود] را تلاوت می‌کنند.
مَا کَانَ إِبْرَاهِیمُ یَهُودِیًّا وَلاَ نَصْرَانِیًّا وَلَکِن کَانَ حَنِیفًا مُّسْلِمًا (18)
ابراهیم، نه یهودی بود و نه نصرانی، بلکه حقّ‌گرایی فرمانبردار بود. از دیگر مشتقات آن، جمعاً بیست و یک کلمه در قرآن کریم آمده اسـت؛ ده بار واژه‌ی «هَادُوا»، یک بار واژه‌ی «هُدنَا» و ده مورد کلمه «هُود»، (19) که هفت مورد آن، نام پیامبر بزرگ قوم عاد و سه مورد دیگر آن به معنای یهود در برابر نصارا اسـت.

3- ویژگی‌های یهود در قرآن کریم

قرآن کریم در آیات بسیاری، چهره‌ی یهود را به خوبی ترسیم نموده اسـت؛ ویژگی‌ها و خصلت‌های روحی و اخلاقی، رفتارهای اجتماعی، پیشینه‌ی تاریخی و معتقدات دینی و فرهنگی، برخوردهای گوناگون با پیامبران الهی، ابتلا به انواع کیفرهای دنیوی و ... همه از جمله مواردی اسـت که در آیات قرآن مطرح شده اسـت؛ به نظر می‌رسد بارزترین ویژگی‌های اخلاقی و اعمال ناپسند آنان، تحریف و قلب حقایق (20) و حسّ نژادپرستی شدید و نتیجتاً، ابراز حقد و کینه نسبت به پیامبر اسلام (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) اسـت. در این‌جا، فقط برای آشنایی با این ویژگی‌ها به طور فشرده، عناوین و آیات مربوط به آن‌ها را ذکر می‌کنیم:

1)پیمان‌شکنی:

بقره، آیه‌ی 83، 100 و 101؛ آل‌عمران، آیه‌ی 187؛ نساء، آیه‌ی 155 و مائده، آیه‌ی 13 و 70.

2) عدم التزام عملی به تورات:

آل‌عمران، آیه‌ی 93؛ مائده، آیه‌ی 66 و 68 و جمعه، 5.

3) تحریف تورات و کلام الهی:

بقره، آیه‌ی 75، 78 و 79؛ آل‌عمران، آیه‌ی 23، 24 و 78؛ نساء، آیه‌ی 46 و مائده، آیه‌ی 13 و 41.

4) رویارویی با حضرت موسی و سرپیچی از فرمان پیامبران الهی:

درخواست رؤیت خداوند: بقره، آیه‌ی 55 و 59؛ نساء، آیه‌ی 153؛ طلب نزول نعمت‌های الهی: بقره، آیه‌ی 61؛ سخت‌گیری در ذبح گاو: بقره، آیه‌ی 67 تا 71؛ طرد قرآن کریم: بقره، آیه‌ی 89، 91، 101 و 102؛ تنها گذاردن پیامبران در نبرد علیه دشمنان: بقره، آیه‌ی 246، 247 و 249و مائده، آیه‌ی 20 تا 26؛ قتل پیامبران: بقره، آیه‌ی 61، 87، 91؛ آل عمران، آیه‌ی 112، 181 و 183؛ نساء، آیه‌ی 155 و مائده، آیه‌ی 70؛ قساوت قلب: بقره، آیه‌ی 74، 88؛ نساء، آیه‌ی 155؛ مائده، آیه‌ی 13و حدید، آیه‌ی 16؛ فساد در روی زمین: آل‌عمران، آیه‌ی 23، 98، 99؛ مائده، آیه‌‌ی 64 و اسراء، آیه‌ی 4.

5) پندارها، گفتارها و عملکردهای ناشایست:

خداوند ناتوان و فقیر اسـت: آل‌عمران، آیه‌ی 181 و مائده، آیه‌ی 64؛ ادعای این که آنان فرزندان و دوستان خدایند: مائده، آیه‌ی 18 و جمعه، 6 ؛ دروغ و افترا بر خداوند: آل‌عمران، آیه‌ی 78؛ اعتقاد به این که عُزَیر فرزند خدا اسـت: توبه، آیه‌ی 30؛ گوساله‌پرستی: بقره، آیه‌ی 54، 92 و 93؛ نساء، آیه‌ی 153؛ اعراف، آیه‌ی 148 و 152؛ سخن ناروا درباره‌ی حضرت عیسی (علیه‌السلام) و مریم (علیها السلام): نساء، آیه‌ی 156؛ پندار نادرستِ کشتن حضرت عیسی (علیه‌السلام): نساء، آیه‌ی 157 و 158؛ پیروی بدون قید و شرط از اَحبار: توبه، آیه‌ی 31؛ حرام‌خواری و خوردن ربا: نساء، آیه‌ی 160 و 161؛ مائده، آیه‌ی 42 و 43 و توبه، آیه‌ی 34؛ ترس از مرگ و حرص و آزمندی نسبت به دنیا: بقره، آیه‌ی 94 تا 96؛ ترس در برابر مؤمنان: حشر، 13 و 14 و جمعه، 6 تا 8؛ پندار واهی در مورد تخفیف عذاب الهی: بقره، آیه‌ی 80 و 81؛ تکبّر و استکبار در برابر حق: بقره، آیه‌ی 87، 89، 91، 93، 101؛ گمان باطل در مورد انحصاری بودن بهشت: بقره، آیه‌ی 111 و 112 و 135؛ عداوت با جبرئیل: بقره، آیه‌ی 97 و 98.

6) کینه‌توزی علیه پیامبر اسلام (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم): بقره، آیه 109، 120 و مائده، 68.

7) گرفتار شدن به عذاب الهی:

مورد لعن الهی قرار گرفتن: بقره، آیه‌ی 88 و 89 و 159؛ نساء، آیه‌ی 46، 47، 51 و 52؛ مائده، آیه‌ی 13، 64، 78 و 79؛ ابتلا به ذلّت و خواری و خشم خداوند: بقره، آیه‌ی 61 و 90؛ آل‌عمران، آیه‌ی 112؛ اعراف، آیه‌ی 152؛ مسخ شدن به شکل بوزینه: بقره، آیه‌ی 65؛ مائده، آیه‌ی 60 و اعراف، 166؛ محرومیّت از نعمت‌های الهی: نساء، آیه‌ی 160.

4- شواهد قرآنی درباره‌ی احکام و معارف تورات (21)

قبلاً یادآور شدیم که قرآن تورات اصلی را کتاب‌ آسمانی و وحی الهی می‌شناسد و آن را تصدیق و تأیید می‌کند؛ همان‌طور که حضرت عیسی (علیه‌السلام) نیز بر آن گواهی داده اسـت. (22) قرآن ضمن معرّفی تورات و انجیل و بیان اوصافی نظیر هدایت و نور برای مردم، (23) در بردارنده‌ی حکم الهی، (24) موعظه و بیان و تفصیل هر چیز (25)، امام و رحمت، جدا کننده حق از باطل، (26) روشنایی و ذکر برای پرواپیشگان، (27) یادآور می‌شود که اگر پیروان آیین موسی و عیسی (علیهما‌السلام) به محتویات و دستورات آن‌ها عمل می‌نمودند، برکات و نعمت‌های الهی از هر طرف بر آنان فرود می‌آمد. (28) در این‌جا، در پرتو آیات قرآن، به طور مختصر با برخی از احکام و معارف توراتی و نیز سیره و منش پیروان آیین یهود آشنا می‌شویم:

4 -1- حکم وجوب روزه

در آیه‌ی 183 سوره‌ی بقره آمده اسـت:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ.
ای افرادی که ایمان آورده‌اید! روزه بر شما واجب گردیده، آن چنان که بر امّت‌های پیش از شما نیز واجب بوده اسـت.
از این آیه استفاده می‌شود که روزه در ردیف عبادات دیگر، در آیین‌های بزرگ الهی پیش از آیین اسلام نیز بوده اسـت. از تورات کنونی نیز بر می‌آید که حضرت موسی (علیه‌السلام) چهل روز روزه داشته اسـت، چنان که در سِفر تثنیه آمده اسـت:
هنگامیکه من به کوه بر می‌آمدم تا لوح‌های سنگ یعنی لوح‌های عهدی را که خداوند با شما بست بگیرم آن‌گاه چهل روز و چهل شب در کوه ماندم نه نان خوردم و نه آب نوشیدم. (29)
در قاموس کتاب مقدّس نیز آمده اسـت:
قوم یهود غالباً در موقعی که فرصت یافته، می‌خواستند اظهار عجز و تواضع در حضور خدا نمایند، روزه می‌داشتند تا به گناهان خود اعتراف نموده، بواسطه‌ی روزه و توبه، رضای حضرت اقدس الهی را تحصیل نمایند. (30)

4 -2- حلّیّت همه‌ی غذاهای پاک برای بنی‌اسرائیل

در آیه‌ی شریفه‌ی 93، سوره‌ی آل عمران می‌خوانیم:
کُلُّ الطَّعَامِ کَانَ حِلاًّ لِّبَنِی إِسْرَائِیلَ إِلاَّ مَا حَرَّمَ إِسْرَائِیلُ عَلَى نَفْسِهِ مِن قَبْلِ أَن تُنَزَّلَ التَّوْرَاةُ قُلْ فَأْتُواْ بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ.
همه‌ی غذاها بر بنی‌اسرائیل حلال بود، جز آن‌چه اسرائیل پیش ازنزول تورات، بر خود تحریم کرده بود؛ بگو: اگر راست می‌گویید تورات را بیاورید و بخوانید.
این آیه با صراحت بیان می‌دارد که قبل از نزول تورات، هیچ نوع غذای پاکیز‌ای بر بنی‌اسرائیل حرام نبوده اسـت؛ گرچه پس از نزول تورات و ظهور حضرت موسی‌بن عمران (علیه‌السلام) بر اثر ظلم و ستم یهود، بخشی از غذاهای پاکیزه جهت مجازات آنان، بر آن‌ها تحریم گردید. (31) و نیز اظهار بعضی از یهودیان مبنی بر این که برخی از غذاها، مانند شیر و گوشت شتر در آیین ابراهیم (علیه‌السلام) حرام بوده اسـت و یهودیان نیز به تبعیّت از آن حضرت، آن‌ها را بر خود حرام دانسته‌اند، مردود شمرده شده اسـت. (32) خداوند در این آیه به پیامبرش دستور می‌دهد تا از یهود بخواهد که تورات موجود نزد خود را بیاورند و بخوانند تا ادّعای نادرست آنان در مورد تحریم غذاها روشن گردد.
از تورات استفاده می‌شود که یهود، گوشت شتر و سایر سُم چاکان را حرام می‌دانند؛ ممکن اسـت این تحریم به جهت مجازات آنان باشد. در سِفر لاویان آمده اسـت:
امّا از نشخوار کنندگان و شکافتکانِ سُمّ، این‌ها را نخورید یعنی شتر زیرا نشخوار می‌کند لیکن شکافته سم نیست آن برای شما نجس اسـت. (33)

4 -3- حکم قتل نفس

در آیه‌ی 32 سوره‌ی مائده پس از بیان داستان فرزندان آدم (علیه‌السلام) آمده اسـت:
مِنْ أَجْلِ ذَلِکَ کَتَبْنَا عَلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنَّهُ مَن قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الأَرْضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعاً وَ مَن أَحیاهَا فَکانَّمَا أَحیَی النَّاسَ جَمِیعاً
به همین دلیل، بر بنی‌اسرائیل مقرّر داشتیم که هرگاه کسی انسانی را بدون ارتکاب قتل و بدون فساد در روی زمین، به قتل برساند، چنان اسـت که گویا همه‌ی انسان‌ها را کشته اسـت و کسی که انسانی را از مرگ نجات دهد، گویا همه انسان‌ها را از مرگ نجات داده اسـت.
شایان ذکر اسـت، حکمی که در آیه بیان گردیده اسـت، اختصاص به بنی‌اسرائیل ندارد و ذکر نام بنی‌اسرائیل در این‌جا به این علّت اسـت که قتل و خون‌ریزی با انگیزه‌ی حسدورزی و برتری طلبی در میان آنان فراوان بوده اسـت؛ از این‌رو، در پایان آیه نیز به قانون شکنی و تعدّی بنی‌اسرائیل اشاره نموده اسـت و می‌افزاید:
وَلَقَدْ جَاء تْهُمْ رُسُلُنَا بِالبَیِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ کَثِیرًا مِّنْهُم بَعْدَ ذَلِکَ فِی الأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ
پیامبران ما با دلایل آشکار برای ارشاد آنان آمدند، ولی بسیاری از آنان پا را فراتر نهاده، در روی زمین به زیاده‌روی پرداختند. (34)

4-4- حکم زنای مُحصِنه

در آیات 41 تا 43 سوره‌ی مائده به مراجعه‌ی برخی از بزرگان یهود مدینه به پیامبر اکرم (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) و استفسار حکم زنای مُحصِنه از آن حضرت اشاره دارد:
وَکَیْفَ یُحَکِّمُونَکَ وَعِندَهُمُ التَّوْرَاةُ فِیهَا حُکْمُ اللّهِ ثُمَّ یَتَوَلَّوْنَ مِن بَعْدِ ذَلِکَ وَمَا أُوْلَئِکَ بِالْمُؤْمِنِینَ
و آنان چگونه تو را به داوری می‌طلبند، در حالی که تورات نزد ایشان اسـت و در آن حکم خدا وجود دارد. آن‌گاه پس از داوری خواستن از حکم تو روی برمی‌تابند و آنان مؤمن نیستند. (35)
این آیه و دو آیه پیشین، بحث پیرامون داوری خواستن یهود از پیامبر (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) را تعقیب می‌کند. در شأن نزول آیات، روایات متعددی وارد شده اسـت که از همه روشن‌تر، روایتی اسـت که از امام باقر (علیه‌السلام) در این زمینه نقل گردیده اسـت:
یکی از سران و اشراف یهود خیبر که دارای همسر بود، با زن شوهرداری که او نیز از خانواد‌ه‌های سرشاس خیبر به شمار می‌آمد، عمل منافی عفت انجام داد. یهودیان برای فرار از اجرای حکم تورات (رجم) درصدد برآمدند تا حکم این حادثه را از پیامبر اسلام (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) بپرسند. بدین جهت، گروهی از بزرگان یهود مدینه به خدمت پیامبر (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) شتافتند. پیامبر (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) فرمود: آیا هر چه حکم کنم می‌پذیرید؟» آنان گفتند: برای همین نزد تو آمده‌ایم! در این هنگام حکم رجم زنای محصنه نازل گردید؛ ولی آنان از پذیرفتن آن ابا کردند. پیامبر (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) فرمود: این همان حکمی اسـت که در تورات شما نیز آمده اسـت. آیا موافقید که یکی از شما را به داوری بطلبم و هر چه او از زبان تورات نقل کرد بپذیرید؟ گفتند: آری. پیامبر (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) فرمود: ابن‌صوریا (36) که در فدک زندگی می‌کند چگونه عالمی اسـت؟ گفتند: او از همه‌ی یهود به تورات آشناتر اسـت. به دنبال او فرستادند. هنگامی که او نزد پیامبر (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) آمد، حضرت به او فرمود: ترا به خداوند یگانه‌ای که تورات را بر موسی (علیه‌السلام) نازل کرد و دریا را برای نجات شما شکافت و دشمن شما، فرعون را غرق نمود و در بیابان، شما را از مواهب خود بهره‌مند ساخت سوگند می‌دهم؛ بگو آیا حکم سنگ‌باران در چنین موردی در تورات بر شما نازل شده اسـت یا نه؟ او در پاسخ گفت: سوگندی به من دادی که ناچارم بگویم، آری چنین حکمی در تورات آمده اسـت. پیامبر (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) فرمود: چرا از اجرای این حکم سرپیچی می‌کنید؟ وی در جواب، علّت عدم اجرای حکم رجم را استنکاف و اعتراض خویشان بزهکار ذکر کرد. در این هنگام، پیامبر (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) دستور داد که آن مرد و زن را در مقابل مسجد سنگسار کنند. و فرمود: خدایا من نخستین کسی هستم که حکم تو را زنده نمودم، بعد از آن که یهودیان آن را زیرپا گذاشتند. (37)
در تورات کنونی نیز همین حکم رجم آمده اسـت:
اگر مردی یافت شود که با زن شوهرداری هم بستر شده باشد، پس هر دو یعنی مردیکه با زن خوابیده اسـت و زن کشته شوند پس بدی را از اسرائیل دور کرده * اگر دختر باکره بمردی نامزد شود و دیگری او را در شهر یافته با او همبستر شود، پس هر دوی ایشان نزد دروازه‌ی شهر بیرون آورده ایشانرا با سنگ‌ها سنگسار کنند تا بمیرند. (38)

4 -5- حکم قصاص

در آیه‌ 45 سوره‌ی مائده می‌خوانیم:
وَکَتَبْنَا عَلَیْهِمْ فِیهَا أَنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ وَالْعَیْنَ بِالْعَیْنِ وَالأَنفَ بِالأَنفِ وَالأُذُنَ بِالأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ فَمَن تَصَدَّقَ بِهِ فَهُوَ کَفَّارَةٌ لَّهُ وَمَن لَّمْ یَحْکُم بِمَا أنزَلَ اللّهُ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ
و بر آنان (بنی‌اسرائیل) در آن (تورات) مقرّر داشتیم که جان در مقابل جان، چشم در مقابل چشم و بینی در برابر بینی و گوش در برابر گوش و دندان در برابر دندان اسـت؛ و هر زخمی قصاص دارد و اگر کسی آن را ببخشد، کفّاره‌ی (گناهان) او به حساب می‌آید و هر کس به احکامی که خداوند نازل کرده، حکم نکند ستم‌گر اسـت.
این آیه، برابری و مساوات در مسأله قصاص نفس و اعضا و جوارح بدن را بیان می‌دارد و نابرابری‌هایی را که در این مورد، در بیان برخی از طوایف یهود مدینه وجود داشت، مردود شمرده، این حکم را نه تنها مربوط به آیین اسلام، بلکه از جمله‌ی احکام آیین یهود می‌داند. (39) شایان توجّه اسـت که در تورات کنونی نیز چنین آمده اسـت:
و اگر اذیتی دیگر حاصل شود، آنگاه جان به عوض جان بده* و چشم به عوض چشم و دندان به عوض دندان و دست به عوض دست و پا به عوض پا* و داغ به عوض داغ و زخم به عوض زخم و لطمه به عوض لطمه. (40)
گفتنی اسـت که مساله‌ی قصاص، همانند دیگر احکام اسلامی، شرایط و مقرّراتی دارد که تفصیل آن در کتاب‌های فقه و حقوق آمده اسـت؛ و بدیهی اسـت که این حکم اختصاص به قوم بنی‌اسرائیل و آیین یهود ندارد. (41)

4 -6- بشارت ظهور پیامبر (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) در کتاب‌های آسمانی

در آیه‌ی 157 سوره‌ی اعراف، آیه‌ی درباره‌ی اوصاف و نشانه‌های پیامبر بزرگ اسلام (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) در تورات و انجیل می‌خوانیم:
الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِندَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَآئِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلاَلَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُواْ بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِیَ أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (42)
آنان که از فرستاده پیامبرِ درس ناخوانده و خط‌نانوشته‌ای پیروی می‌کنند که [نشانه‌های] او را در تورات و انجیل نزد خویش نوشته می‌یابند؛ آنان را به معروف امر می‌کند و از منکر باز می‌دارد، پاکیزه‌ها را برایشان حلال و پلیدی‌ها را بر آنان حرام می‌کند و بارِ گران و زنجیرشان را از آنان فرو می‌نهد.
با توجّه به شواهد معتبر تاریخی و بررسی محتویات تورات و انجیل روشن می‌گردد که این‌ها، کتاب‌های آسمانی نازل شده بر حضرت موسی و حضرت عیسی (علیه‌السلام) نیستند، بلکه آمیزه‌ای از اندیشه‌های بشری و برخی از تعالیم پیامبران الهی هستند که به دست شاگردان و پیروان آنان نوشته شده‌اند.
بنابراین، اگر عباراتی صریح و رسا درباره‌ی آن‌چه که قرآن کریم بدان تصریح نموده اسـت که صفات و نشانه‌های حقّانیّت پیامبر (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) را در کتاب‌های آسمانی پیشین مشاهده می‌کنند در این دو کتاب دیده نمی‌شود، جای شگفتی نیست؛ زیرا بسیاری از این گونه حقایق و معارف را دانشمندان یهود کتمان نموده و مانع شده‌اند که توده‌ی یهود، چهره‌ی تابناک و نورانی پیامبر اکرم (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) را بشناسند و به آیین مقدّس وی گرایش پیدا کنند. ولی با این وصف، در کتاب‌های موجود نیز نشانه‌هایی از وجود مبارک پیامبر (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) دیده می‌شود، که به نمونه‌ای از آن‌ها اشاره می‌نماییم:
1-در سِفر پیدایشِ تورات، باب 17: 17 تا 20 آمده اسـت:
و ابراهیم به خدا گفت کاش که اسماعیل در حضور تو زیست کند خدا گفت:... * و امّا در خصوص اسماعیل ترا اجابت فرمودم اینک او را برکت داده بارور گردانم و او را بسیار کثیر گردانم دوازده رئیس از وی پدید آیند و امّتی عظیم از وی به وجود آوردم. (43)
2-در سِفر پیدایش، باب 49: 10 آمده اسـت:
عصا از یهودا دور نخواهد شد * و نه فرمان‌فرمایی از میان پای‌های وی تا شیلو بیاید * و مر او را اطاعت امّت‌ها خواهد بود. (44)
یکی از معانی «شیلو»، فرستادن اسـت که با کلمه رسول‌ یا رسول‌الله هم‌‌معناست. چنان که در قاموس کتاب مقدّس بر آن تصریح شده اسـت.
3- در سِفر تثنیه باب 33: 1 و 2 نیز می‌خوانیم:
و این اسـت برکتی که موسی مرد خدا قبل از وفاتش به بنی‌اسرائیل برکت داده * گفت یَهُوَه از سینا آمده و از سَعیر برایشان طلوع نمود و از جبل فاران درخشان گردید و با کرورهای مقدسین آمده و از دست راست او برای ایشان شریعت آتشین پدید آمد.
پدر آنتُونیو (علی‌قلی جدیدالاسلام) رئیس پیشین دِیر آگوستین‌های اصفهان، در کتاب خود به نام سیف المؤمنین فی قتال المشرکین درباره‌ی کوه فاران و ظهور پیامبر اسلام (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) بحث نسبتاً مفصّلی را مطرح ساخته و به این مناسبت، روایتی را از امام رضا (علیه‌السلام) (45) نقل کرده اسـت:
این که حضرت موسی فرموده اسـت که صاحب از سینا می‌آید، اشاره اسـت به دین حضرت موسی که در کوه طورِ سینا از جانب پروردگار به توسّط آن حضرت بر بندگان آن سبحانه آمده اسـت و آن چه فرموده‌اند که از ساعیر (سَعیر) برای ما طلوع نموده اشاره اسـت به اختر دین و شریعت حضرت عیسی که از جانب پروردگار جلیل در کوه ساعیر از افق سینه جبرئیل بر آن حضرت و امّت بر حق او طلوع نمود؛ و این که فرموده اسـت که در کوه فاران دیده شد اشاره اسـت به دین حضرت حبیب رب‌العالمین یعنی محمّد (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) که از فاران به توسّط آن خاتم پیغمبران از برای بهترین امّت‌ها یعنی امّت آخرالزمان دیده شده اسـت. (46)

4 -7- وعده‌ی حق خداوند در تورات، انجیل و قرآن

در آیه‌ی 111 سوره توبه درباره‌ی مؤمنانِ جهادگر چنین آمده اسـت:
إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّةَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْرَاةِ وَالإِنجِیلِ وَالْقُرْآنِ
در حقیقت، خداوند از مؤمنان، جان و مالشان را به [بهای] این که بهشت برای آنان باشد خریده اسـت؛ کسانی که در راه خدا پیکار می‌کنند و می‌کُشند و کشته می‌شوند. [این‌] به عنوان وعده‌ی حقّی در تورات و انجیل و قرآن برعهده‌ی او اسـت.
این آیه بیان می‌کند که جهاد و شهادت در راه خداوند در آیین‌های پیشین نیز مطرح بوده اسـت. مرحوم طبرسی (رحمه الله) در این‌باره به نقل از زجاج می‌گوید:
این سخن بر این مطلب دلالت دارد که پیروان هر آیین مأمور به نبرد و جنگ بوده‌اند و به آنان وعده‌ی بهشت داده شده اسـت. (47)
و چه بسا اصل مسأله جهاد و ایستادگی در برابر دشمنان مربوط به دوران رسالت حضرت موسی (علیه‌السلام) باشد.
در آیات 21 تا 26 سوره‌ی مائده به داستان مبارزه‌ی حضرت موسی (علیه‌السلام) و یاران آن حضرت بر ضدّ ستم‌گران و نافرمانی آنان اشاره شده اسـت. (48)

4 -8- مژده‌ی وراثت زمین

در آیه‌ی 105 سوره‌ی انبیاء، آیه‌ی درباره‌ی وراثت زمین در کتاب زبور آمده اسـت:
وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ (49)
در زبور پس از ذکر (تورات) مقرر داشتیم که بندگان صالح من وارثان زمین خواهند شد.
ظاهراً مراد از زبور در این آیه، کتابی اسـت که بر حضرت داود (علیه‌السلام) نازل گردیده اسـت؛ (50) زیرا در آیه‌ی دیگری نیز از آن نام برده شده اسـت. (51) به هر حال، از این آیه استفاده می‌شود که حکومت و وراثت آینده‌ی جهان به دست افراد صالح خواهد افتاد و این حقیقتی اسـت که خداوند متعال در کتاب‌های پیامبران پیشین آن را وعده داده اسـت.
مرحوم علّامه طباطبایی (رحمه الله) در ذیل این آیه از تفسیر القمی نقل می‌کند که مراد از ذکر، همه‌ی کتاب‌های آسمانی‌اند. و آیه‌ی «إِنَّ الْأَرْضَ...». درباره‌ی حضرت قائم (علیه‌السلام) و اصحاب او اسـت. و نیز زبور مشتمل بر پیش‌گویی‌ها و حمد و تمجید و دعاست. (52) مرحوم طبرسی (رحمه الله) نیز در ذیل این آیه، روایاتی را از فریقین در مورد ظهور منجی عالم بشریّت و نوید امن‌الهی در آخرالزمان یادآور شده اسـت. (53) در تفسیر الفرقان، به مصادیق بسیاری از این مژده و نویدالهی اشاره شده اسـت که به دو مورد از آن‌ها بسنده می‌کنیم:
1) در مزمور 37 داود (علیه‌السلام) آمده اسـت:
به سبب شریران خویشتن را مشوش مساز و بر فتنه انگیزان حسد مبر زیرا که مثل علف بزودی بریده می‌شوند و مثل علف سبز پژمرده خواهند شد * ... و امّا منتظران خداوند وراث زمین خواهند بود... و امّا حلیمان وارث زمین خواهند شد... و امّا صالحان را خداوند تأیید می‌کند و خداوند روزهای کاملان را می‌داند و میراث ایشان خواهد تا ابدالآباد * ... صالحان وارث زمین خواهند بود، و در آن تا به ابد سکونت خواهند نمود... منتظر خداوند باش و طریق او را نگاه دار، تا ترا به وراثت زمین برافرازد... و عاقبت شریران منقطع خواهد شد و نجات صالحان از خداوند اسـت. (54)
2) در اِشَعیاء باب 11: 9 و 10 می‌خوانیم:
و در تمامی کوه مقدّس من ضرر و فسادی نخواهند کرد؛ زیرا که جهان از معرفت خداوند پر خواهد بود، مثل آب‌هایی که دریا را می‌پوشاند * و در آن روز، واقع خواهد شد که ریشه‌ی یَسَّی به جهة عَلَم قومها بر پا خواهد شد و امّت‌ها آن را خواهند طلبید و سلامتی او با جلال خواهد بود.

ادامه دارد ....

پی‌نوشت‌ها

1. «إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ»؛ آل‌عمران، آیه‌ی 19.
2. یونس، آیه‌ی 72، 84، بقره، آیه‌ی 132؛ آل‌عمران، آیه‌ی 52 و قصص، 53.
3. آل عمران، آیه‌ی 64.
4. مائده، آیه‌ی 48؛ و نیز ر.ک. به: بقره، آیه‌ی 40، 97؛ انعام، آیه‌ی 92؛ فاطر، آیه‌ی 31؛ احقاف، آیه‌ی 30.
5. صفّ، آیه‌ی 9.
6. آل‌عمران، آیه‌ی 3؛ انعام، آیه‌ی 154؛ اعراف، آیه‌ی 145؛ مائده، آیه‌ی 44، 46، 47، 66 و 68؛ حدید، آیه‌ی 27 و ...
7. برای اطّلاع بیش‌تر، ر.ک. به: صیانة القرآن من التحریف، ص 94 تا 117.
8. نساء، آیه‌ی 46؛ همچنین ر.ک. به: بقره، آیه‌ی 75 و 79؛ آل‌عمران، آیه‌ی 71 و 78 و مائده، آیه‌ی 13 و 41.
9.الیهود فی القرآن، ص 38 و 39، به نقل از اظهارالحقّ، ص 133، و الکتاب المقدّس فی‌المیزان، ص 59.
10. همان، ص 40، به نقل از الأسفار المقدّسة فی الأدیان السابقة للإسلام، ص 17؛ موازنه بین ادیان چهارگانه توحیدی (زرتشت، یهود، مسیح، اسلام)، ص 44 - 48؛ تاریخ جامع ادیان، ص 271، و الکتاب المقدّس فی المیزان، ص 61.
11.همان، ص 244.
12.به نظر می‌رسد عبارت‌های ترجمه‌ی عربی کتاب مقدّس گویاتر و دقیق‌تر از ترجمه‌ی فارسی آن باشد؛ ر.ک. به: الکتاب المقدّس.
13.اعراف، آیه‌ی 156: « اِنَّا هُدْنَا إِلَیْکَ».
14. المفردات فی غریب القرآن، مادّه‌ی «هود».
15. رَوض الجِنان و رُوح‌الجَنان، ج 5، ص 300، ذیل آیه‌ی 156 اعراف.
16. لغویان واژه‌ی «یهود» را واژه‌ای بیگانه دانسته‌اند، امّا یقین نداشتند که از عبری و یا از فارسی گرفته شده اسـت. گفته‌اند: هاد، یهود، هوداً به معنای «رجع الی‌ الحق»، از واژه‌ی فارسی «هوده» (به معنای حقّ و راستی، در مقابل بیهوده؛ ر. ک. به: فرهنگ معین) گرفته شده اسـت: هورویتس یادآور می‌شود که در قرآن کریم مراد از «یهود» همیشه یهودیان روزگار حضرت محمّد (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) اسـت و یهودیان سِفر پیدایش به نام «بنی‌اسرائیل» خوانده شده‌اند. آرتور جفری در نهایت می‌گوید: امّا اصل و ریشه‌ی نهایی، همانا واژه‌ی عبری اسـت (واژه‌های دخیل، ص 420).
17. بقره، آیه‌ی 113؛ نیز بقره، 20؛ مائده، آیه‌ی 51، 64، 82 و توبه، آیه‌ی 30.
18. آل عمران، آیه‌ی 67.
19.مرحوم طبرسی (رحمة‌ الله) می‌نویسد: در کلمه‌ی هود سه قول اسـت: الف) جمع هائد که هم شامل جمع مذکّر و مؤنّث می‌شود. «هائد» به معنای تائب و بازگشت کننده به سوی حق اسـت. ب) مصدر که برای مفرد و جمع هر دو به کار می‌رود. ج) اصل «هُود»، «یهود» بوده که «یاء زائده» از آن حذف گردیده اسـت؛ ر.ک. به: مجمع‌البیان، ج 1-2، ص 355، ذیل آیه 111سوره‌ی بقره.
20. مرحوم شهید مطهّری (رحمة الله) می‌گوید: قرآن کلمه‌ی «تحریف» را مخصوصاً در مورد یهودیان به کار برده و با ملاحظه‌ی تاریخ، معلوم می‌شود که آنان قهرمان تحریف در طول تاریخ هستند؛ حماسه حسینی، ج 1، ص 13 و 14.
21. تورات در اصل، واژه‌ای عبری و به معنای شریعت و قانون اسـت و برخی آن را به معنای «آموزش و هدایت» دانسته‌اند؛ سپس بر کتابی که از طرف خداوند بر حضرت موسی (علیه‌السلام) نازل گردیده اطلاق شده اسـت. این واژه به مجموعه‌ی کتب عهد عتیق و یا اسفار پنج‌گانه آن نیز گفته می‌شود، گنجینه‌ای از تلمود، ص 5.
22. آل‌عمران، آیه‌ی 50؛ مائده، آیه‌ی 46 و صفّ، آیه‌ی 6.
23.آل‌عمران، آیه‌ی 4؛ مائده، آیه‌ی 44؛ اسراء، آیه‌ی 2 و غافر، آیه‌ی 53.
24. مائده، آیه‌ی 43.
25. اعراف، آیه‌ی 145.
26. هود، آیه‌ی 17.
27. نساء، آیه‌ی 164.
28. مائده، آیه‌ی 66.
29. سفر تثنیه، باب 9: 9.
30.قاموس کتاب مقدّس، ص 428 و گنجنیه‌ای از تلمود، ص 17، رساله‌ی 9، از بخش موعد (عید) با عنوان «تعنیت» Taanith. «روزه» در باب احکام روزه‌های عمومی.
31. نساء، آیه‌ی 160: «فَبِظُلْمٍ مِّنَ الَّذِینَ هَادُواْ حَرَّمْنَا عَلَیْهِمْ طَیِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَبِصَدِّهِمْ عَن سَبِیلِ اللّهِ کَثِیرًا».
32. از روایات اسلامی بر می‌آید که حضرت یعقوب (=اسرائیل) هنگامی که گوشت شتر می‌خورد، به نوعی بیماری عصبی (عرق نساء) مبتلا می‌شد، لذا تصمیم گرفت که از خوردن آن برای همیشه خودداری کند. پیروان وی نیز در این امر به او اقتدا کردند و به تدریج آن را به عنوان یک دستور دینی و تحریم الهی تصوّر کرده، به خداوند نسبت دادند؛ المیزان، ج 3، ص 349.
33. سِفر لاویان، باب 11: 4 به بعد.
34. مائده، آیه‌ی 32؛ ر.ک. به المیزان، ج 5، ص 314 به بعد؛ التفسیر المنیر، ج 6، ص 156، 159 و 160و الجامع لأحکام القرآن، ج 6، ص 96.
35.مائده، آیه‌ی 43.
36. عبدالله بن صوریا.
37. مجمع‌البیان، ج 3 - 4، ص 333 به بعد؛ المیزان، ج 5، ص 346 و 365 به بعد؛ تفسیر قرطبی، ج 6، ص 115 و التفسیر المنیر، ج 6، ص 193.
38. سفر تثنیه، باب: 22 تا 24.
39. مجمع‌البیان، ج 3 -4، ص 344؛ المیزان، ج 5، ص 351 و 367؛ جامع‌البیان، ج 6، 124 و التفسیر المنیر، ج 6، ص 207.
40. سِفر خروج، باب 21: 12 و 13 و سِفر لاویان، باب 24: 17 تا 20.
41. مسأله‌ی «قصاص» در آیات 178 و 179 سوره‌ی بقره نیز مطرح شده اسـت.
42. و نیز ر.ک. به: صفّ، آیه‌ی 6: «بشارت حضرت عیسی (علیه‌السلام) درباره‌ی پیامبر (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم)» و فتح، آیه‌ی 29: «اوصاف پیامبر و یارانش در تورات و انجیل».
43. ترجمه و شرح و نقد سِفر پیدایش تورات، ص 217.
44. همان، ص 714.
45. مناظره‌ی امام رضا (علیه‌السلام) با رأس الجالوت، در کتاب الاحتجاج مرحوم طبرسی، ج 2، ص 208 و 210 و نیز در میزان الحکمة، ج 9، ص 613، حدیث 19474، آمده اسـت.
46. همان، ص 374 تا 385. علاوه بر تورات، در اناجیل نیز، به ویژه انجیل یوحنّا، بشاراتی درباره‌ی ظهور پیامبر(صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) آمده اسـت (باب 16 :7). و نیز سیف المؤمنین فی قتال المشرکین، ص 74 - 92؛ رسول الإسلام فی الکتب السماویّة، «قسم البشارات التوراتیّة» و الفرقان فی تفسیر القرآن، ج 26 - 27، ص 215 به بعد. درباره‌ی «فاران» ر. ک. به الهُدی إلی دین المصطفی، ج 2، ص 157 و سِفر پیدایش، باب 21: 18 - 21.
47. مجمع‌البیان، ج 5 - 6، ص 97؛ الفرقان فی تفسیر القرآن، ج 13، ص 308؛ کشف الأسرار و عدّة الأبرار، ج 4، ص 219 و الجامع لأحکام القرآن، ج 8، ص 170. در الفرقان فی تفسیر القرآن، شواهد و نمونه‌هایی از حکم جهاد در تورات و انجیل آورده شده اسـت؛ ر.ک. به: ج 13، ص 211.
48. بقره، آیه‌ی 246 «داستان نافرمانی بنی‌اسرائیل از فرمانده‌ی جنگ».
49. آیه 55، سوره‌ی نور نیز این حقیقت را بیان می‌کند.
50. المیزان، ج 14، ص 329؛ الفرقان فی تفسیر القرآن، ج 16 - 17، ص 377 و مجمع‌البیان، ج 7-8، ص 91.
51. نساء آیه‌ی 163؛ «وَآتَیْنَا دَاوُودَ زَبُورًا» و نیز اسراء، آیه‌ی 55.
52. المیزان، ج 14، ص 337.
53. مجمع البیان، ج 7-8، ص 91.
54. مزامیر 37: 40 و 41 و نیز الفرقان فی تفسیر القرآن، ج 16 و 17، ص 379 به بعد.

منبع مقاله :
دیاری، محمدتقی؛ (1383)، پژوهشی در باب اسرائیلیات در تفاسیر قرآن، تهران: دفتر پژوهش و نشر سهروردی، چاپ دوم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

یک ابزار مرجع ابزار وبلاگ و سایتارائه دهنده ابزار رایگان وبلاگ و وب سایت این ابزار به مدیران سایت ها و وبلاگ ها این پیشنهادهایی برای اصلاح الگوهای آموزش قرآن در آموزش و …پیشنهادهایی برای اصلاح الگوهای آموزش قرآن در آموزش و پرورش رهبرمعظم انقلاب در روز قرآن ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادقرآنمشخصات عنوان کتاب آسمانی دین اسلام لقبها قرآن کریم، قرآن مجید نام‌های مشهور قرآن شگفتی‌ها و اعجازهای پزشکی در قرآنبخش اول چکیده نوشتار حاضر پیرامون آیاتی از قرآن است که حاوی مطالب و نکات پزشکی می دروس سوالات تستی پیام آسمانی پایه ی اول متوسطههفتم ویرایش و استخراج بهروز فیض اله زاده شهید مطهری و دیدگاه های تربیتی قرآنقرآن مظهر رحمت و جلوه ربوبیت خداوند و کتاب شناخت و تربیت انسان است و به دلیل برخورداری پیامبران اولوالعزم و کتاب‌های آنها کدام‌اند؟ چرا پیامبران اولوالعزم و کتاب‌های آنها کدام‌اند؟ چرا اولوالعزم نامیده شده‌اند و چرا گروه آموزشی پنجم و ششم کاشان قــرآنگروه آموزشی پنجم و ششم کاشان هر بیماری سخت میکروبی سه مرحله دارد مرحله جایگیری بررسی ظهور موعود از نگاه اسلام و دیگر ادیانمصلح کل و موعود جهانی بنا به بشارت همه کتب و ادیان آسمانی در آخر الزمان خواهد آمد و اکرام یتیم در قرآن کریم و سنت معصومین علیهم … چکیده مقدمه واژه شناسی الف اکرام ب یتیم مصادیق یتیم الف یتیم مصطلح ب جامعه‌ی یتیم


ادامه مطلب ...

قرآن و دیگر کتاب‌های آسمانی (2)

[ad_1]

5- تشابه و تمایز داستان‌های قرآن و عهدین

با مطالعه‌ی دقیق قرآن کریم و کتاب‌های آسمانی پیشین، به ویژه تورات کنونی و مقایسه‌ی معارف و داستان‌های موجود در آن‌ها، به این نتیجه می‌رسیم که گذشته از تفاو‌ت‌های ماهوی قرآن با عهدین از نظر برخورداری از ویژگی اعجاز و جهان‌شمولی، اسلوب و روش خاصّ هدایتی و تربیتی، هماهنگی و انسجام آیات در مفاهیم و مضامین، گرایش و دعوت همگانی به تفکّر و مبانی عقلی، تکیه بر واقعیّت‌ها و عبرت‌های تاریخی، زیبایی تعابیر و شیوایی معانی، تنزیه و تطیهر سیمای پیامبران و اولای الهی و ... اسـت و همه‌ی آن‌ها نشان از برتری قرآن دارد، از جنبه‌های دیگر نیز تفاوت‌هایی میان این دو وجود دارد که قابل تأمّل و بررسی اسـت. از سوی دیگر، وجوه اشتراک و تشابه بسیاری نیز در قرآن کریم و عهدین به ویژه در زمینه‌ی قصّه‌های آن‌ها مشاهده می‌شود. این وجوه تشابه از طرف زمینه‌ی ورود بسیاری از اندیشه‌های انحرافی را در احادیث تفسیری با عنوان «اسرائیلیّات» فراهم نموده اسـت و از طرف دیگر، زمینه‌ی این اتّهام را به وجود آورده اسـت که پیامبر اکرم (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) قصص و معارف قرآن کریم را از کتاب‌های پیشین اقتباس نموده اسـت. در این قسمت، به اختصار به وجوه تشابه و تمایز قرآن و تورات، به ویژه در زمینه‌ی داستان‌های آن‌ها می‌پردازیم.

5 -1- وجوه تشابه

تورات و انجیل، بسیاری از قصص قرآنی، به ویژه داستان‌های پیامبران بزرگ را در بردارند؛ با این تفاوت که در قرآن به طور اجمال آمده، ولی در عهدین با جزئیات و همراه با پیرایه‌هایی ذکر شده‌اند. قبلاً نیز اشاره شد که قرآن کریم به آن بخش از سرگذشت‌ها و زندگی اقوام و امّت‌ها و انبیای پیشین اشاره نموده اسـت که بیش‌تر مشتمر بر جنبه‌های تربیتی و اخلاقی هستند؛ برخلاف عهدین که امور کم اهمیّت و جزئی را نیز مانند تاریخ حوادث، نام و نشان‌های اشخاص، اماکن و ... به تفصیل یادآور شده‌اند.
به عنون نمونه، داستان آدم (علیه‌السلام) هم در قرآن و هم در تورات آمده اسـت. طولانی‌ترین بیان قرآن در این مورد، در سوره‌های بقره و اعراف اسـت. با نگاهی گذرا مشاهده می‌کنیم که قرآن کریم هرگز متعرّض جای‌گاه بهشت آدم (علیه‌السلام)، نوع شجره‌ی ممنوعه، حیوانی که شیطان در پوشش آن وارد بهشت گردید. نام محلّ هبوط آدم و حوّا و دیگر جزئیات قصّه نگردیده اسـت. (55) گرچه در برخی از داستان‌های قرآنی، تکرار دیده می‌شود، در آن‌ها از مطالب بیهوده پرهیز شده اسـت. و نیز قرآن کریم در مورد عیسی (علیه‌السلام) و مریم (علیها السلام) به جهات ویژه‌ای که جنبه‌ی عبرت‌آموزی دارد، مانند معجزات حضرت عیسی (علیه‌السلام) به طور موجز اشاره نموده اسـت، ولی به حسب و نسب حضرت عیسی (علیه‌السلام)، کیفیّت تولّد و زادگاه او، نام افترا زننده بر حضرت مریم (علیها‌السلام)، نوع مائده‌ی آسمانی، حوادث جزئی شفای کوران مادرزاد و بیماران مبتلا به مرض پیسی و احیای مردگان اشاره نشده اسـت؛ برخلاف انجیل که همه‌ی موارد یاد شده را با تفصیل بیان نموده اسـت. (56)
در قرآن کریم داستان‌های بسیاری مطرح شده که مشابه آن‌ها در تورات نیز آمده اسـت. البته در بسیاری از موارد، اختلاف‌هایی نیز بین آن‌ها دیده می‌شود. از داستان‌های مشترک قرآن کریم و تورات می‌توان به موارد زیر اشاره نمود:
1) سرگذشت آفرینش آسمان، زمین، انسان و به ویژه آدّم و حوّا، شجره‌ی ممنوعه، هبوط آدم و حوّا از بهشت، هابیل و قابیل و ... (57)؛
2) سرگذشت زندگی حضرت نوح (علیه‌السلام) و ماجرای سفینه؛ (58)
3) سرگذشت زندگی حضرت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و داستان ذبح؛ (59)
4) سرگذشت زندگی حضرت لوط (علیه‌السلام) و دختران وی؛ (60)
5) سرگذشت زندگی حضرت یعقوب (علیه‌السلام) و یوسف (علیه‌السلام) با شرح و تفصیل؛ (61)
6) سرگذشت زندگی حضرت موسی (علیه‌السلام) و شعیب و هارون با شرح و تفصیل؛ (62)
7) سرگذشت زندگی حضرت داود (علیه‌السلام)؛ (63)
8) سرگذشت زندگی حضرت یونس (علیه‌السلام) (فرزند متّی، ملقّب به ذوالنّون)؛ (64)
9) سرگذشت زندگی حضرت سلیمان (علیه‌السلام) فرزند داود (علیه‌السلام)؛ (65)
10) سرگذشت زندگی حضرت ایّوب (علیه‌السلام)؛ (66)
11) سرگذشت زندگی حضرت الیسع (علیه‌السلام)، (یوشع بن نون یا الیشع)؛ (67)
12) سرگذشت زندگی ذوالکفل (علیه‌السلام) (حزقیال نبی)؛ (68).
13) سرگذشت زندگی اشموئیل (علیه‌السلام) (شموئیل نبی)؛ (69).
14) سرگذشت زندگی حضرت زکریّا (علیه‌السلام)؛ (70).
15) سرگذشت زندگی حضرت یحیی (علیه‌السلام)؛ (71).
16) سرگذشت زندگی حضرت عُزَیر = عَزرا (علیه‌السلام)؛ (72).
17) سرگذشت زندگی حضرت عیسی بن مریم (علیه‌السلام)؛ (73).
18) داستان ذوالقرنین؛ (74).
19) داستان یأجوج و مأجوج؛ (75).

5 -2- وجوه تمایز

علاوه بر تفاوت‌های کلی که قرآن با عهدین دارد، از نظر کمیّت و کیفیّتِ محتوا نیز تفاوت‌های بسیاری میان آن‌ها مشاهده می‌شود. از بسیاری از سرگذشت‌ها و رویدادهای تاریخیِ یاد شده در قرآن، هیچ اثری در عهدین، به ویژه در تورات نیست؛ نظیر داستان‌های هود، صالح و شعیب و اقوام آنان، اصحاب الأیکه، اصحاب الرّس، لقمان حکیم، ذوالقرنین، اصحاب کهف، خضر (علیه‌السلام) و برخی از مطالب مربوط به داستان حضرت ابراهیم (علیه‌السلام). از جمله‌ی داستان‌هایی که منحصراً در قرآن کریم آمده اسـت، می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
1.گفت‌وگوی خداوند و فرشتگان درباره‌ی آفرینش آدم (علیه‌السلام)؛
2. فرمان الهی مبنی بر سجده‌ی فرشتگان در برابر آدم (علیه‌السلام)؛
3. سرپیچی ابلیس از فرمان الهی؛
4) نافرمانی فرزند نوح از سوار شدن کشتی و ماجرای غرق شدن وی؛
5) توبه آدم (علیه‌السلام)؛
6) داستان حضرت ابراهیم با پدر و گروهش؛
7) مسکن دادن حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) به برخی از ذریّه‌اش در منطقه‌‌ی مسجدالحرام؛
8) بنای خانه‌ی کعبه به دست ابراهیم و اسماعیل؛
9) گرویدن ساحران فرعون به موسی (علیه‌السلام)؛
10) داستان مؤمن آل فرعون؛
11) زره‌سازی حضرت داوود (علیه‌السلام)؛
12) حکومت داوود (علیه‌السلام) و سلیمان (علیه‌السلام)؛
13) تسخیر جن، باد و پرنده برای سلیمان (علیه‌السلام)؛
14) تسخیر اسب و پرنده در دست داود (علیه‌السلام)؛
15) ساختمان‌سازی و غوّاصی جنّ برای حضرت سلیمان (علیه‌السلام)؛
16) داستان هدهد و ملکه‌ی سبأ و تخت و تاج وی؛
17) تکلم حضرت عیسی در گهواره و فرود آمدن مائده‌ی آسمانی به درخواست وی.
موضوعاتی نیز در عهدین آمده اسـت که در قرآن کریم وجود ندارد؛ نظیر کتاب داوران، نحمیا، استر، دانیال نبیّ، هوشع‌نبّی، یوئیل نبیّ، عاموس نبی و ... و نیز برخی از کتاب‌ها و رساله‌های عهد جدید.

6. مستشرقان و منابع قرآن

از آنجا که قرآن کریم نخستین و مهم‌ترین منبع آیین جهانی اسلام و پیامبر عظیم‌الشأن آن، حضرت محمّدبن عبدالله (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) به شمار می‌آید، از دیرباز مستشرقان و به ویژه نویسندگان و محقّقان یهودی، تمام توان و تلاش خویش را به کار گرفته‌اند تا به هر شکل ممکن، چهره‌ی تابناک آن را با طرح شبهات و ایرادهای گوناگون، کلام غیر وَحیانی و بشری و ساخته و پرداخته‌ی اندیشه‌ی پیامبر اسلام (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) و یا متأثّر از اندیشه‌های انحرافی و خرافی بیگانگان معرّفی نمایند. از این رو، در بیش‌تر آثار و تألیفات آنان این اتّهام مطرح گردیده اسـت که آورنده‌ی قرآن کریم بسیاری از معارف آن را از دانشمندان اهل کتاب یا دیگر عالمان آن روزگار فرا گرفته اسـت و بنابراین، قرآن کریم چیزی جز تکرار داستان‌ها، احکام و موعظه‌های تورات و انجیل و یا اخذ و اقتباس از آن‌ها نیست. (76)
چه بسا یکی از اهرم‌هایی که برخی از نویسندگان یاد شده از آن سود جسته‌اند، نقل «اسرائیلیّات» در کتب تفسیر و حدیث اسـت. دکتر شحّاته در این‌باره می‌نویسد:
برخی از مستشرقان از اثرپذیری مسلمانان از یهود در زمینه‌ی اسرائیلیاتی که برخی از مفسّران نقل کرده‌اند، حربه و سوژه‌ای پیدا کرده‌اند تا اسلام را برگرفته از آیین یهود معرّفی کنند. (77)
برخی از مستشرقان برای رسیدن به مقصود خود، تلاش نموده‌اند تا اثبات کنند که پیامبر اکرم (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) و برخی از مسلمانان صدر اسلام، با انجیل و یا تورات آشنا بوده‌اند، و حتّی وی انجیل را از دیگران فراگرفته اسـت. کارادوو (78) در ذیل واژه‌ی انجیل، در دائرة المعارف الإسلامیّة می‌نویسد:
به نظر می‌رسد از قرآن کریم و نوشته‌های بسیاری از نویسندگان مسلمان می‌توان استفاده کرد که مسلمانان، اطّلاعاتی درباره‌ی انجیل داشته‌اند. (79)
وی در بخش دیگری از مقاله‌اش می‌افزاید:
محمّد پیش از آن که با اناجیل معتبر و راستین آشنا باشد با اناجیل تحریف شده و غیرواقعی آشنا بوده اسـت و این شناخت از طریق منابع سره‌ی مسیحی به دست وی نرسیده، بلکه از طریق یهودیانی که آیین نصرانی را پذیرفته بودند به وی انتقال یافته بود؛ دلیل آن، نوع داستان‌هایی اسـت که در قرآن آمده اسـت. (80)
کارادوو همچنین ادامه می‌دهد:
عهد جدید، تأثیر فراوانی بر حدیث نهاده اسـت؛ زیرا ریشه‌های بسیاری از امور شگفت‌آور و داستان‌ها و اندیشه‌های مربوط به محمّد و صحابه‌ی او را در انجیل می‌یابیم. (81)
استاد محمّد عرفه در پاسخ به نام کارادوو، می‌نویسد: مخالفان تلاش بسیاری کرده‌اند که نشان دهند، پیامبر اکرم (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) معارف قرآنی را از بیگانگان و پیروان آیین‌های یهود و مسیحیّت گرفته اسـت، ولی دلایلی که اقامه کرده‌اند، چنین ادّعایی را اثبات نمی‌کند و تنها این معنا را می‌رساند که برخی از مسلمانان در زمان‌های بعد، به محتوای انجیل آگاه بوده‌اند؛ زیرا قدیمی‌ترین ترجمه‌ی انجیل، چنان که از ابن‌عربی نقل شده مربوط به سال‌های 631 و 641 اسـت و پیامبر (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) در سال 571 به دنیا آمده و در سال 632 میلادی رحلت کرده اسـت. علاوه بر این، زندگی و سیره‌ی وی نشان می‌دهد که وی امّتی بوده و هیچ مربی و استادی نداشته اسـت. (82)
این دیدگاه را دیگر محقّقان غربی نیز در پژوهش‌های علمی خود عیان ساخته‌اند. فؤاد کاظم مقدادی به تلاش‌های زیرکانه‌ی گروهی از نویسندگان دائرةالمعارف الإسلامیّة در مُشَوَّه ساختن چهره‌ی قرآن کریم و معارف اسلامی را در ذیل مدخل‌های ویژه‌ی قرآنی اشاره می‌کند و می‌گوید: آنان تلاش داشته‌اند تا ثبات نمایند که واژه‌های قرآنی عمدتاً اقتباسِ از تورات و انجیل و دیگر منابعِ اهل کتاب اسـت. (83)
کلر تِسدال (84) در کتاب مصادر الإسلام تلاش نموده اسـت تا نشان دهد که معارف قرآن کریم اقتباسِ از یهود و نصارا و صابئین اسـت. وجود تشابه بین این مکتب‌ها در مسائل نماز، غسل، اعتقاد به الوهیّت و نیز همسانی برخی از داستان‌های قرآنی با آن‌ها، نظیر داستان حضرت ابراهیم (علیه‌السلام)، حضرت سلیمان (علیه‌السلام) و فرزندان آدم (علیه‌السلام)، چنین توهمی را برای وی به وجود آوده اسـت. چنان که او از طریق اشتراک برخی از واژگان قرآنی با آیین‌های پیشین، استدلال کرده اسـت که اسلام و قرآن کریم، ریشه در فرهنگ یهودی، مسیحی و ... دارد. (85)
ویلهلم رودلف (86) آلمانی نیز در کتاب صلة‌القرآن بالیهودیّه و المسیحیّة، معتقد اسـت که پیامبر (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) و آیین اسلام و قرآن کریم به شدّت تحت تأثیر آیین یهود و مسیحیّت بوده اسـت. (87) آرتور جفری (88) محقّق استرالیایی، اثرپذیری قرآن کریم را از واژه‌های عبری، امری مسلّم دانسته، می‌گوید:
زبان عبری از طریق گروه‌هایی از یهودیان جزیرةالعرب، مثل یهود خیبر، بنی فینقاع و بنی‌النضیر وارد زبان عربی شده اسـت؛ مانند واژه‌ی «لِینَة» در آیه‌ی 5 سوره‌ی حشر که به معنای «نخل» آمده اسـت. (89)
عمر رضوان در این زمینه می‌نویسد:
انگیزه‌ی تألیف این کتاب و کتاب‌هایی از این دست، ایجاد این باور در مخاطبان خود اسـت که قرآن کریم از مجموعه فرهنگ‌ها و معارف و زبان‌های گوناگون گرفته شده اسـت؛ آن هم به خاطر جذب پیروانی از آیین یهود؛ و یا این که اثرپذیری قرآن کریم به دلیل استمرار آمیزش و اختلاط با آنان (یهود) در مدت زمان طولانی بوده اسـت. (90)
گلدزیهر (91) محقّق نامور آلمانی نیز همین عقیده را ابراز داشته اسـت. وی درباره‌ی داستان ذبح اسماعیل می‌نویسد:
محمّد در یکی از سوره‌های مکّی - آیات 100 تا 110 از سوره‌ی صافّات - داستان قربانی حضرت ابراهیم را از تورات گرفته اسـت، بدون این که نامی از فرزند ذبیح ببرد. (92)
در این‌جا، گلدزیهر، ادّعا می‌کند که پیامبر (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) از طریق گزارش‌های دانشمندان یهود و نصارا مطلع شده اسـت که اسحاق، فرزند ابراهیم، برای قربانی برگزیده شده اسـت؛ در حالی که هیچ دلیلی بر این ادّعا ارائه نداده اسـت. صرف مشابهت این داستان در قرآن و تورات، دلیل بر اخذ و اقتباس قرآن از تورات نیست؛ گرچه ظواهر قرآن نشان می‌دهد که مراد از ذبیح اسماعیل اسـت، نه اسحاق. (93)
گلدزیهر در اثر دیگرش، این ادّعا را در چند موضع مطرح می‌نماید؛ ولی در مورد منشأ آیین پیامبر (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) می‌گوید:
دعوت پیامبر اسلام چیزی جز آمیزه و برگزیده‌ای از شناخت‌ها و اندیشه‌های دینی که وی آن‌ها را در اثر پیوند و ارتباط با شخصیّت‌های یهودی و مسیحی و جز آنان دریافت نموده و به شدّت تحت تأثیر آن‌ها قرار گرفته اسـت نمی‌باشد. (94)
وی در جای دیگری بر این موضع پافشاری نموده، می‌گوید:
بدین ترتیب، آن‌چه را که پیامبر به ویژه درباره‌ی زندگی اخُروی، بدان دعوت می‌نماید، چیزی جز مجموعه‌ی مطالبی که آن‌ها را آشکارا و به طور قطع از بیرون دریافت کرده و دعوت خویش را بر آن استوار ساخته اسـت، نیست. وی در بیشتر اوقات از طریق داستان‌های پیامبران، از تاریخ عهد قدیم بهره برده اسـت. (95)
گلدزیهر همچنین در این نوشتار، پیامبر (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) را شاگرد دانشمندان یهودی و مسیحی معرّفی می‌نماید. (96) وی همچنین ادّعا می‌کند که در پیدایش پایه‌های آیین اسلام، دین یهود و مسیحیّت به نسبت برابر سهیم بوده‌اند. (97) و نیز برخی از معتقدات مسیحی از راه تقلید یا روایات متواتر تحریف شده و نیز از طریق بدعت‌های آیین کهن مسیحیّت شرقی به دست پیامبر (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) رسیده اسـت. (98)

6 -1- نقد و نظر

قابل تأمّل اسـت که برخلاف پندار گلدزیهر، پیامبر اکرم (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) به گواهی تاریخ، قبل از بعثت خود تنها یک برخورد با دانشمندان مسیحی داشته اسـت (99) و آن، برخورد پیامبر (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) با بَحِیرا، راهب و دانشمند نصرانی اسـت که در اثناء مسافرت و در مدت زمان کوتاهی (چند دقیقه) صورت گرفته اسـت. این ملاقات کوتاه تا چه حدّی توانسته اسـت در اندیشه و معرفت دینی پیامبر (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) تأثیر بگذارد؟ چگونه ممکن اسـت در اثر یک برخورد کوتاه با یک دانشمند مسیحی، اثر جاوید و ماندگاری پدید آمده باشد که حتّی پیامبران پیشین نیز از آوردن همانند آن ناتوان بوده‌اند؟ ادّعای شاگردی پیامبر (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) نزد عالمان یهود و نصارا نیز ادّعایی بدون دلیل اسـت. باید پرسید که این شاگردان در کجا و در چه زمانی صورت گرفته اسـت که دور از دید چشمان تیز مورّخان بوده و هیچ گزارش موثّقی از آن به دست نیامده اسـت. آیا شهر مدینه در هنگام تشرف فرمایی پیامبر اکرم (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) به آنجا، مقرّ یهود نبوده اسـت؟ آیا پیامبر اکرم (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) همواره با احبار آنان در ستیز نبوده اسـت و آنان نیز با وی کینه و دشمنی نداشته‌اند؟
اگر مراد گلدزیهر از سهیم بودن آیین‌های یهودی و مسیحی در پیدایش و شکل‌گیری آیین اسلام و معارف قرآن کریم این اسـت که برخی از احکام شرعی و داستان‌های تاریخی قرآن در کتاب‌های پیشین نیز کم و بیش وجود داشته اسـت، این امر مورد قبول ما نیز هست؛ مشترکات فراوانی در اصول و فروع دینی، بین شرایع آسمانی وجود دارد. علاوه بر این، نوع احکام و مقرّرات شرعی اسلام با آن چه در ادیان پیشین آمده اسـت از نظر کمیّت و کیفیّت متفاوت اسـت. و صرف وجود وجوه اشتراک نیز، دلیل بر اخذ و اقتباس از یکدیگر نیست؛ زیرا منبع قرآن کریم و دیگر کتاب‌های آسمانی وحی الهی اسـت.
این ادّعا که برخی از داستان‌ها و آیات قرآن کریم درباره‌ی مسیحی (علیه‌السلام) و نصارا از طریق روایات تحریف شده و ساخته‌های مسیحیّت به دست پیامبر (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) رسیده اسـت، ادّعایی بی‌دلیل و ابطال اسـت؛ زیرا قرآن کریم در موارد بسیاری، عقاید مسیحیان، مانند به صلیب کشیدن حضرت مسیح را به شدّت مورد انتقاد قرار داده و آن‌ها را مردود دانسته اسـت. مشترکات اعتقادی، شرعی و اخلاقی بین ادیان الهی، همه از یک سرچشمه‌ی پاک و زلال جاری شده‌اند و هیچ دینی از دین پیش از خود پدید نیامده اسـت. فرمان الهی بر تأسی پیامبر (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) به پیامبران الهی قبل از خود نیز بدین معناست که او در ایمان به خدا، یکتاپرستی، اصول اعتقادی، هدف‌های کلّی رسالت و نبوت و استقامت و شکیبایی در تبلیغ دعوت الهی به آنان اقتدا نماید، نه در شریعت و فروع دین آنان. چنان که در قرآن کریم در وصف پیامبران الهی آمده اسـت:
أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَى اللّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ (100)
آنان (پیامبران الهی) کسانی هستند که خداوند آنان را هدایت نموده اسـت، پس به هدایت آنان اقتدا کن.
این آیه بیان می‌دارد که اصول دعوت همه‌ی پیامبران الهی یکی اسـت؛ گرچه آن‌ها از نظر ویژگی‌ها، برحسب نیازهای مختلف هر زمان، تفاوت‌های بسیاری نیز داشته‌اند. دکتر رمزی نعناعه درباره‌ی دیدگاه برخی از مستشرقان نظیر گلدزیر، در مورد اثرپذیری مسلمانان از اسرائیلیّات و اقتباس معارف و داستان‌های قرآنی از تورات و انجیل، چنین می‌نویسد:
این دسته از مستشرقان یهودی مسلک با انگیزه‌های عاطفی و تعصب دینی خود تلاش می‌کنند تا اکثر معارف قرآنی و احادیث نبوی را به نوعی به مصادر یهودی برگردانند. (101)
تورات واقعی و قرآن کریم، هر دو، کتاب‌ آسمانی و نازل شده از جانب خداوند هستند، پس معنا ندارد که گفته شود قرآن کریم داستانی را از تورات گرفته اسـت. اگر منشأ داستان‌های قرآنی تورات اسـت، داستان‌هایی که در قرآن آمده اسـت ولی در تورات هیچ اثری از آن‌ها وجود ندارد، از کجا گرفته شده اسـت؟
رمزی نعناعه در باب سیره‌ی پیامبر اکرم و معارف قرآنی می‌نویسد:
علی‌رغم این که پیامبر اکرم (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) در بین عرب‌ها مبعوث گردید و آنان نیز به خوبی تاریخ زندگی و احوال شخصی وی را به تفصیل می‌دانستند، آنان هیچ کس را نیافتند که گواهی دهد پیامبر (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) علوم و معارف قرآنی را از برخی از نویسندگان و اهل علم مکّه اقتباس کرده اسـت. با این که مسلمانان پس از فتوحات اسلامی با مسیحیان و یهودیان ارتباط تنگاتنگی داشته‌اند و گاهی نیز بحث‌ها و جدال‌های دینی میان آنان رخ می‌داده اسـت، تا آنجا که اطّلاع داریم، هیچ یک از دشمنان مسلمانان این پیدار را مطرح نکرده اسـت که قرآن، همه یا بعضی از معارف خود را از تورات یا انجیل گرفته اسـت. و تنها در این عصر اسـت که عدّه‌ای تلاش کرده‌اند این پندار نادرست را ترویج کنند و به این وسیله اسلام و مسلمین را مورد تهاجم فکری و فرهنگی خود قرار دهند. به اعتقاد من معول نیست که آن ‌چه در قرآن آمده اسـت، از کتب تحریف شده (تورات و انجیل) یا از اندیشه و آراء اهل کتاب زمان پیامبر (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) اقتباس شده باشد. (102)
به نظر می‌رسد برخلاف نظر رمزی نعناعه، دشمنان مسلمانان این پندار را در زمان آن حضرت مطرح کرده‌‌اند؛ زیرا قرآن کریم موضوع «اتّهام پیامبر (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) به اقتباس و تعلّم از دیگران» را تصریح نموده و به شدّت آن را ردّ کرده اسـت. (103) برخی از نویسندگان مسلمان در مقام ردّ ایراد مستشرقان برآمده‌اند که خلاصه‌ی پاسخ آنان چنین اسـت:
دلیل عمده‌ی مدعیان، تشابه قرآن کریم با کتب یهود در نقل داستان‌ها و هماهنگی آن‌ها در مسائل اعتقادی، اخلاقی و احکام شرعی اسـت. امتیاز مهم مسلمانان بر سایر امّت‌ها این اسـت که آنان از پیامبر الهی با عظمت یاد می‌کنند و آنان را انسان‌های برگزیده و واجد کمالات اخلاقی و عقلی، راستگویی، امانتداری، عصمت از گناه و خطا و سلامت روح و جسم دانسته و آنان را مبعوث از جانب خداوند برای هدایت جوامع انسانی می‌دانند. امّا موضع یهود، دقیقاً عکس این جهت‌گیری را نشان می‌دهد. آنان چهره‌ی پاک پیامبران الهی را مکدّر و نازیبا و آلوده به گناه جلوه داده، همواره آنان را از ساحت غیبی و ملکوتی تا پایین‌ترین سطح تنزل داده و به آسانی نسبت‌های ناروا و ناشایست به آنان داده‌اند.
تاریخ گواهی می‌دهد که یهودیان، لحظه‌ای دست از دشمنی و کینه‌توزی خود علیه پیامبر اسلام و مسلمانان برنداشتند. اگر واقعاً اینطور بود که اینان ادّعا می‌کنند، قطعاً از دیرباز تاکنون از سوی یهود و پیروان آیین حضرت موسی (علیه‌السلام) مطرح می‌گردید و آنان بر آن پافشاری می‌کردند. وانگهی کتاب مقدس کنونی با وجود انحرافات اعتقادی فراوان در مورد ذات اقدس الهی و پیامبران پاک و معصوم و تحریف‌های بسیار آن، شایستگی این را ندارد که مرجع و مأخذی برای دعوت پیامبر اسلام (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) باشد. (104)
ابوبکر باقلانی با توجّه به تحدّی قرآن کریم به آورنده‌ی آن، این ادّعای مستشرقان را مردود می‌شمارد:
مسلّماً آن‌چه را که قرآن از داستان‌های پیشینیان و سیره و سرگذشت و پیشامدهای زندگی اقوام گذشته در بردارد، آگاهی از آن‌ها جز از طریق ملاقات با اهل سیره و بحث و مطالعه و هم‌نشینی با آنان و خواندن کتاب‌ها و فهم آن‌ها امکان‌پذیر نیست؛ در حالی که می‌دانیم پیامبر اکرم (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) هرگز نوشته‌ای (کتابی) را نخوانده و چیزی نیز ننوشته اسـت و از دامن کسی زاده نشده اسـت که آگاه و کتاب‌ها بوده و قادر به بررسی و مطالعه آن‌ها باشد؛ یا هم‌نشین با اهل سیره بوده و از آنان اخذ و اقتباس کرده باشد. پیامبر (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) جز با افرادی که با او رفت و آمد داشته‌اند، برخوردی نداشته و جز با کسانی که او را می‌شناخته‌اند با کسی آشنایی نداشته اسـت. آنان خاستگاه و محل اقامت و کوچ او را می‌‌دانند؛ این معنا روشن‌گر آن اسـت که تنها مخبِر این امور فقط خداوند سبحان اسـت، که بر هر غیبی آگاهی دارد. (105)

6 -2- یادآوری پاره‌ای از نکات

همان‌طور که اشاره شد، بسیاری از مستشرقان و نویسندگان اروپایی، در آثار و تحقیقات علمی خود درباره‌ی اسلام و قرآن کریم و سیره‌ی پیامبر اکرم (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم)، به این موضوع تصریح نموده‌اند که معارف و قصص قرآنی در موارد زیادی اقتباس از تورات و انجیل بوده، پیامبر اکرم (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) بسیاری از حقایق قرآنی را از «احبار» (عالمان یهود) و یا از رهبان (عالمان مسیحی) عصر خود فرا گرفته اسـت. در این قسمت به بررسی برخی از آراء و اندیشه‌های آنان و نقد درباره‌ی آن‌ها پرداختیم؛ برای تکمیل بحث و روشن شدن توهّم نادرست مدّعیان و طرّاحان این شبهه، نکاتی را در پایان یادآور می‌شویم. به نظر می‌آید که عمده اعتقاد آنان مبتنی بر محورهای زیر اسـت:
1) تأکید و پافشاری مستشرقان به ویژه نویسندگان یهودی مسلک بر اثبات حقّانیّت آیین یهود از نظر سابقه‌ی دیرینه آن و نیز به خاطر تعصّبات دینی و جمود اعتقادی و ملی‌گرایانه و نیز به علّت پیش‌فرض‌هایی که آنان پیش از تحقیق و پژوهش در اذهان خود داشته‌اند، بوده اسـت.
2) وجود وجوه تشابه فراوان قرآن کریم و عهدین در معارف و اعتقادات دینی، اخلاقیات و احکام شرعی، به ویژه در زمینه‌ی داستان‌های پیامبران الهی و اقوام و امّت‌های آنان، این ذهینّت را برای آنان ایجاد کرده اسـت که قرآن کریم، تعالیم خود را از آیین‌های پیش از خود به ارث برده و پیامبر اکرم (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) متأثّر از اندیشه‌های یهود و مسیحیّت بوده اسـت.
3) وجود احادیث و اخبار تحریف شده و ساختگی در برخی از تفاسیر قرآن تشابه آن‌ها با اندیشه‌های دینی اهل کتاب و کتاب مقدس و احیاناً پذیرش ضمنی این روایت‌های جعلی از سوی برخی از دانشمندان اسلامی یا سکوت بزرگوارانه‌ی آنان در مقابل آن‌ها و یا بیان توجیه‌ها و تأویل‌های نامعقول و بی‌معیار از طرف آنان برای آن‌ها، همگی سبب پیدایش چنین تفکّری در میان گروهی از مستشرقان گردیده اسـت که گویا جامعه‌ی اسلامی و محافل علمی - دینی مسلمانان نیز، خود پذیرفته‌اند که یکی از منابع اصلی قرآن کریم، تورات و انجیل تحریف شده کنونی اسـت.
4) از همه مهم‌تر، بعضی از نویسندگان و محقّقان اسلامی، به ویژه اهل تسنّن با نوشته‌ها و آثار خود، که نشان می‌دهد صحابه و تابعین برای فهم قرآن چاره‌ای جز رجوع به اندیشه‌های اهل کتاب و دانشمندان آنان نداشته‌اند و اهل کتاب از جمله‌ی منابع تفسیری قرآن بوده‌اند، موجب شده‌اند که کسانی مانند گلدزیهر از این اشتباه و غفلت عملی و علمی، دستاویزی برای حمله به مسلمانان بسازند. (106) این اتّهام، پیشینه‌ای به درازی عمرِ قرآن کریم دارد و قرآن کریم خود به برخی از این اتّهام‌ها تصریح و یا اشاره نموده اسـت.
عبارت «أَسَاطِیرُ الأَوَّلِین» مکرّر در قرآن کریم آمده اسـت، که بیان‌گر پندار واهی کفّار درباره‌ی قرآن کریم اسـت. واژه‌ی «اساطیر» (107) به معنای داستان‌هایی اسـت که هیچ ریشه و اساسی ندارند یا آمیخته به غلو و خرافه‌اند، امّا از نظر قرآن، این واژه به کتاب‌های پیشینیان، از جمله، کتاب‌های نصارا و یهود که در آن دوران رواج داشته اسـت نیز اشاره دارد.
آیه پنجم سوره فرقان، آیه‌ی این معنا را تأیید می‌کند:
وَقَالُوا أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ اکْتَتَبَهَا فَهِیَ تُمْلَى عَلَیْهِ بُکْرَةً وَأَصِیلًا
کفار گفتند: قرآن جز دروغِ ساخته و پرداخته‌ی آورنده‌ی آن نیست که گروهی نیز وی را بر این کار یاری داده‌اند.
دکتر محمّد عزّه دروزّه می‌گوید:
تا آنجا که کافران خواستند بگویند آن‌چه را پیامبر (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) تلاوت می‌کند از روی کتاب‌های رایج پیشین اقتباس، نگارش و حفظ نموده اسـت و آن وحی نیست. (108)
مرحومه علّامه طباطبایی (رحمه الله) در ذیل این آیه می‌نویسند:
مراد از «قَومٌ آخَرُونَ» به قرینه سیاق و روند آیه، اشاره به بعضی از اهل کتاب اسـت. در روایات وارد شده اسـت که «قَومٌ آخَرُونَ» عبارتند از عِداس مولی حُوَیطب بن عبدالعزّی و یسار مولی العلاء بن الحَضرَمی و جبر مولی عامر که از جمله‌ی اهل کتاب و قاری تورات بودند که به اسلام گرویدند. (109)
برخی از مفسّران منظور از «گروهی دیگر» را جماعتی از یهود دانسته‌اند و بعضی گفته‌اند که منظور، سه نفر از اهل کتاب به نام عداس، یاسر و حَبر (یا جَبر) بوده اسـت. (110)
به هر حال، قرآن کریم این گفته‌ی کفّار را که قرآن، افسانه‌های پیشینیان اسـت و پیامبر (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) آن را رونویسی کرده اسـت و هر صبح و شام بر او املا می‌شود، به شدّت مردود شمرده اسـت:
قُلْ أَنزَلَهُ الَّذِی یَعْلَمُ السِّرَّ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ (111)
بگو کسی آن را نازل کرده که اسرار آسمان‌ها و زمین را می‌داند.
در آیات بسیاری، از زبان مخالفان، به پیامبر اکرم (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) نسبت «افترا» داده شده اسـت. (112) در آیه‌ی 4 سوره‌ی فرقان، آیه‌ی می‌خوانیم:
وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا إِفْکٌ افْتَرَاهُ وَأَعَانَهُ عَلَیْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ
و کافران گفتند: این فقط دروغی اسـت که او ساخته و گروهی دیگر او را بر این کار یاری داده‌اند.
در آیه‌ی 103 سوره‌ی نحل آمده اسـت:
وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّمَا یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِّسَانُ الَّذِی یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ أَعْجَمِیٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِیٌّ مُّبِینٌ
ما می‌دانیم که آنان می‌گویند این آیات را انسانی به او تعلیم می‌دهد! در حالیکه زبان کسی که این‌ها را به او نسبت می‌دهند عجمی اسـت؛ ولی این (قرآن)، زبان عربی آشکار اسـت.
از ابن‌عبّاس نقل شده اسـت که قریش گفتند: معلّم و مربّی پیامبر (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) یک نفر مسیحی رومی به نام بلعام بوده اسـت. ضحّاک گفته اسـت: منظور سلمان فارسی اسـت، که گفته‌اند پیامبر داستان‌های قرآنی را از وی فرا گرفته اسـت.
قرآن کریم در پایان این آیه بیان می‌دارد که زبان آموزگار پیامبر (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) به زعم کفّار قریش، اعجمی، یعنی گنگ و غیرفصیح اسـت، در حالی که زبان قرآن، «عربی مبین» و در اوج قلّه‌ی فصاحت اسـت. وقتی عرب‌زبانان از آوردن همانند قرآن کریم در فصاحت و بلاغت ناتوان ماندند، پس چگونه فردی غیرعرب و غیرفصیح در زبان، می‌تواند این کار خارق‌العاده را انجام بدهد؟ (113) مرحوم علّامه طباطبایی (رحمه الله) می‌فرماید:
این که گفته‌اند پیامبر (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) پاره‌ای از معلومات خود را از سلمان فارسی فرا گرفته اسـت، سخنی بیهوده اسـت؛ زیرا اوّلاً سلمان فارسی در مدینه اسلام آورد و ثانیاً، آموزه‌های او برگرفته از تورات و انجیل اسـت و با آیات قرآنی قابل مقایسه نیست. (114)
از دیگر آیات قرآنی در این زمینه، آیه‌ی ذیل اسـت:
أَمْ یَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَل لَّا یُؤْمِنُونَ * فَلْیَأْتُوا بِحَدِیثٍ مِّثْلِهِ إِن کَانُوا صَادِقِینَ (115)
و یا می‌گویند: آن را بربافته [نه] بلکه باور ندارند. پس اگر راست می‌گویند، سخنی مثل آن بیاورند.
چنان که ملاحظه شد، قرآن کریم در پایان این آیه این ادّعا را با تحدّی قرآن کریم نفی می‌کند. در آیات 44 تا 46 سوره‌ی حاقّه، می‌خوانیم:
وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ * ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ
و اگر [او] پاره‌ای گفته‌ها بر ما بسته بود، دست راستش را سخت می‌گرفتیم، سپس رگ قلبش را پاره می‌کردیم.
از این‌رو، خداوند در سرتاسر آیات قرآنی (116) با تضمین اطمینان‌بخش و تحدّی جهانی و همگانی (117) در همه‌ی موارد، از جمله در مورد علم و دانش (118)، انسجام و هماهنگی در محتوا (119)، نظم و چینش سازوار (120)، بلاغت و شیوایی در بیان (121)، خبرهای غیب (122) و به ویژه تحدّی به آورنده‌ی آن (123)، یعنی پیامبری امّی (124)، بر همه‌ی ادّعاهای بی‌اساس منکرانِ وحیانی بودن قرآن، خط بطلان کشیده و آنان را رسوا نموده اسـت.
قرآن کریم به صراحت بیان می‌کند که پیامبر اکرم (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) پیش از نزول قرآن کریم هیچ کتابی را نخوانده و هیچ مطلبی را ننوشته اسـت؛ زیرا اگر چنین نبود، مسلّماً اهل باطل به شکل و تردید می‌افتادند و وی را متهم می‌نمودند.
وَمَا کُنتَ تَتْلُو مِن قَبْلِهِ مِن کِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِیَمِینِکَ إِذًا لَّارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ (125)
و تو هیچ کتابی را پیش از این نمی‌خواندی و با دست خود آن را نمی‌نوشتی، وگرنه باطل اندیشان قطعاً به شک می‌افتادند.
بنابراین، براساس نصوص آیات قرآن کریم و تصریح اکثر مورّخان، از ملل گوناگون و شواهد قطعی تاریخی و اعترافات بسیاری از مستشرقان، پیامبر اکرم (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) «امّی»، یعنی درس ناخوانده و خط نانوشته بوده و از میان «أُمّیین» برانگیخته شده و از هیچ دانشمند یهودی و مسیحی هیچ‌گونه علم و فنّی را فرا نگرفته اسـت (126). وانگهی، چگونه می‌توان پذیرفت که پیامبر (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) قرآن کریم را که حاوی کامل‌ترین و جامع‌ترین معارف الهی اسـت. از دانشمندان یهود و نصارا و یا عالمان مشرکین عرب فرا گرفته اسـت؛ در حالی که در سرتاسر جزیرةالعرب، از معارف و علوم قرآن کریم، حتّی نام و نشانی نبوده اسـت. البته کم و بیش، عالمان یهود و نصارا به دلیل آشنایی با تورات و انجیل، اطّلاعات ناقصی راجع به داستان‌های انبیا و امم گذشته داشته‌اند، ولی پیامبر هرگز با آنان معاشرت نداشته و از آنان مطلبی فرا نگرفته اسـت؛ هر چند در مسافرت‌های مکرّر حضرت به شام، بعضی از دانشمندان اهل‌کتاب را ملاقات نموده اسـت.
همچنین از تأمّل در قرآن کریم و داستان‌های انبیا در کتاب مقدّس به خوبی به دست می‌آید که معارف و معانی قرآن به هیچ‌وجه اقتباس از کتاب‌های یهود و نصارا نیست - اگرچه موضوعات مشترک در بین آن‌ها وجود دارد - زیرا بسیاری از حکایت‌های امّت‌های سابق و انبیای پیشین در کتاب‌های آسمانی و کتاب‌های تاریخ قبل از اسلام، یا اصلاً ذکر نشده و یا به طور اجمال به آن‌ها اشاره شده اسـت . (127)
برخی از محقّقان، داستان ملاقات پیامبر اکرم (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) با بَحیرا (راهب مسیحی) را در بُصری، در نخستین سفر او به سرزمین شام، بی‌اساس و ساختگی دانسته و راز جعل این نوع روایات را چنین ذکر کرده‌اند: (128)
1-سرّ جعل این روایت، این بوده اسـت که نشان داده شود ایمان ابوبکر به پیامبری حضرت (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) قبل از بعثیت پیامبر اکرم (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) بوده اسـت. سیّد جعفر مرتضی در این ارتباط روایتی را از دیار بکری ذکر می‌کند. (129)
2- این روایات، خود گواهی می‌دهند که از سوی یهودیان و مسیحیانی که خود را در صفوف مسلمانان جای داده بودند، جعل شده اسـت تا جوّی از شک و تردید در رسالت محمّد (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم) به وجود آید و چنین القا شود که وی مکتب خویش را از آیین یهود، نصارا و دیگر آیین‌ها برگرفته اسـت. گواه بر این مدعا، مطلبی اسـت که هاشم معروف الحسنی در کتاب خود به نقل از آنتوان سعاده می‌نویسد:
محمّد سیزده سال در مکّه ماند و مردم را به این سه اصل، یعنی ایمان به خدا، یگانگی او و سرای آخرت فراخواند. او این سه اصل را از راهبان و احبار در خلال برخوردهایی که در سفرهای خود به شام با آنان داشت، گرفت. وی آن هنگام که به مدینه نقل مکان نمود و در آنجا استقرار یافت، دولتی تشکیل داد و آیین‌ها، قوانین و نظام‌هایی را که مردم را به سوی آن‌ها فرا می‌خواند، از تورات برگرفت؛ زیرا در آن زمان، مدینه یکی از پایگاه‌های اصلی آیین یهود در جزیرةالعرب بود. (130)

پی‌نوشت‌ها

55. برخلاف تورات که به طور مشخّص به مکان بهشت، نام شجره‌ی ممنوعه و ... تصریح کرده اسـت. ر.ک. به: سِفر پیدایش، باب 3.
56. انجیل متّی، باب 1 و 8؛ انجیل یوحنّا، باب 21 :9 و 10 و التفسیرو المفسّرون، ج 1، 167 و 168.
57. در این قسمت جهت اطلّاع بیش‌تر نسبت به موضوعات یاد شده و مقایسه‌ی آن‌ها با یکدیگر، به برخی از آیات قرآن و عهدین اشاره می‌نماییم:
قرآن کریم: درباره‌ی آفرینش آسمان و زمین. ر.ک. به: اعراف، آیه‌ی 54؛ یونس، آیه‌ی 3؛ هود، آیه‌ی 7؛ فرقان، آیه‌ی59؛ سجده، آیه‌ی 4؛ حدید، آیه‌ی 4 و ق، آیه‌ی 38. درباره‌ی آفرینش انسان و آدم و حوّا. ر.ک. به: نساء، آیه‌ی 1؛ زمر، 6؛ مؤمنون، آیه‌ی 12 تا 14؛ بقره، آیه‌ی 31 تا 37 و اعراف، آیه‌ی 19. درباره‌ی فرزندان آدم، ر.ک. به: مائده، آیه‌ی 27 و درباره‌ی شجره‌ی ممنوعه، ر.ک. به: بقره، آیه‌ی 35؛ اعراف، آیه‌ی 19 تا 22؛ طه، آیه‌ی 120. درباره‌ی هبوط از بهشت، ر.ک. به: بقره، آیه‌ی 36 و 38 و طه، آیه‌ی 123.
تورات: درباره‌ی آفرینش آسمان و زمین، ر.ک. به: سِفر پیدایش، باب 2؛ درباره‌ی آفرینش انسان و آدم و حوّا، ر.ک. به: سِفر پیدایش، باب 1 و باب 2: 22؛ درباره‌ی فرزندان آدم، ر.ک. به: سِفر پیدایش، باب 4؛ درباره‌ی شجره‌ی ممنوعه، ر.ک. به: سِفر پیدایش، باب 2: 16 و 17. درباره‌ی هبوط آدم و وسوسه حوّا و افسانه‌ی گناهِ نزدیک شدن به درخت معرفتِ نیک و بد، ر.ک. به: سِفر پیدایش باب 3:12.
58. قرآن کریم، هود، آیه‌ی 32 تا 89 و شعراء، آیه‌ی 105 به بعد و نیز تورات، سِفر پیدایش، باب 7 تا 11، به ویژه آغاز باب 7 باب 9: 21 و 24.
59. بقره آیه‌ی 124 تا 127؛ انعام، آیه‌ی 74 و 75؛ هود، آیه‌ی 69 تا 76؛ ابراهیم، آیه‌ی 35 و 39؛ مریم، آیه‌ی 54 و نیز ر.ک. به: تورات، سِفر پیدایش، باب 12 - 18 و باب 22 به ویژه فقره‌ی 10 به بعد درباره‌ی ذبح اسحاق.
60. هود، آیه‌ی 70 به بعد؛ حِجر، آیه‌ی 59 و 60؛ شعراء، آیه‌ی 160 به بعد و عنکبوت، آیه‌ی 28 تا 32 و ... ر.ک. به: تورات، سِفر پیدایش، باب 19، به ویژه فقرات 7 و 9 و 31 تا 38.
61. بقره، آیه‌ی 132 تا 140؛ هود،71؛ انبیاء، 72؛ عنکبوت، 27 و سوره‌ی ص، 45 و ... و نیز ر.ک. به: تورات، سِفر پیدایش، باب 27 تا 37؛ به ویژه باب 27: 22؛ 29: 11 و 35؛ 32 :38 و باب 37 تا پایان باب 50 و رسالهی یعقوب در عهد جدید.
بقره، آیه‌ی 51 به بعد؛ نساء، 153 و 164؛ مائده، آیه‌ی 20 و 22 و 24؛ اعراف، آیه‌ی 103 به بعد؛ یونس، آیه‌ی 75 به بعد؛ طه، آیه‌ی 9 به بعد؛ شعراء، آیه‌ی 10 به بعد؛ قصص، آیه‌ی 3 به بعد؛ در باب شعیب، ر.ک. به: اعراف، آیه‌ی 85 تا 92؛ هود 84 تا 92؛ شعراء، آیه‌ی 177؛ عنکبوت، آیه‌ی 36؛ و در باب هارون، به اعراف، آیه‌ی 122 و 142؛ مریم، آیه‌ی 28 و 53؛ طه، آیه‌ی 30 و 70 و 90 و 92؛ شعراء، آیه‌ی 13 و 48 و نیز به: تورات، سفر خروج، به ویژه داستان ازدواج موسی (علیه‌السلام) با دختر یَترون (شعیب) و شبانیِ وی باب 3: 1 و 21 و یاری هارون ر.ک. به: باب 4: 14.
63. ر.ک. به: قرآن کریم، بقره، آیه‌ی 251؛ نساء، آیه‌ی 163؛ مائده، آیه‌ی 78؛ انعام، آیه‌ی 84؛ اسراء، آیه‌ی 55؛ انبیاء، آیه‌ی 78 و 79؛ نحل، آیه‌ی 15 و 16؛ سبأ، آیه‌ی 10 تا 13 و سوره‌ی ص، آیه‌ی 17 به بعد. و نیز ر.ک. به: تورات، کتاب دوّم سموئیل، به ویژه باب 11: 2 تا 27، و کتاب مزامیر.
64. ر.ک. به: قرآن کریم، نساء، آیه‌ی 163؛ انعام، آیه‌ی 86؛ یونس، آیه‌ی 98 و صافّات، آیه‌ی 139 و ر.ک. به: تورات، کتاب یونس نبیّ در سِفر پیدایش.
65. ر.ک. به سوره‌ی بقره، آیه‌ی 102؛ انعام، آیه ی 48؛ انبیاء، آیه‌ی 78 به بعد؛ نمل، آیه‌ی 15 به بعد؛ سبأ، آیه‌ی 12؛ سوره‌ی ص، آیه‌ی 30 به بعد و نیز ر.ک. به: تورات کتاب اول پادشاهان، به ویژه 11: 1 تا 34؛ و نیز ر.ک. به: کتاب امثال سلیمان، کتاب جامعه‌ی سلیمان و غزل غزل‌های سلیمان.
66. ر.ک. به: قرآن کریم: نساء، آیه‌ی 163؛ انعام، آیه‌ی 84؛ انبیاء، آیه‌ی 83؛ سوره‌ی ص، آیه‌ی 41 به بعد و ر.ک. به: تورات،: کتاب ایّوب، به ویژه باب 3 و کتاب یعقوب در عهد جدید، باب 5: 11.
67. ر.ک. به: قرآن کریم: انعام، آیه‌ی 86 و سوره‌ی ص، آیه‌ی 48 و ر.ک. به: تورات، کتاب اوّل تواریخ، باب 7: 27، سِفر خروج، باب 17: 9؛ 24: 13؛ 32: 17؛ 33: 11؛ سِفر اَعداد، باب 27: 18؛ 34: 17؛ سِفر تثنیه، باب 1: 38؛ 3: 28؛ 34: 9 و نیز ر.ک. به: صحیفه‌ی یوشع بن نون.
68. ر.ک. به: قرآن کریم: انبیاء، آیه‌ی 85 و سوره‌ی ص، آیه‌ی 48. و ر.ک. به: تورات،: حزقیال نبیّ (برخی از مفسّران، وی را همان حزقیان نبّی و برخی دیگر، وی را فرزند ایوّب دانسته‌اند ر.ک. به: کتاب‌های تفسیر، ذیل آیات یاد شده).
69. وی با این نام در قرآن کریم نیامده اسـت، بلکه در آیه‌ی 248 از سوره‌ی بقره به عنوان «وَقَالَ لَهُمْ نِبِیُّهُمْ ...» به صورت مبهم و مجمل به او اشاره شده اسـت؛ ر.ک. به: تفاسیر مختلف، ذیل آیه‌ی یاد شده. و نیز ر.ک. به: تورات، کتاب سموئیل.
70. آل‌عمران، آیه‌ی 37 و 38؛ انعام، آیه‌ی 85؛ مریم، آیه‌ی 2 و انبیاء، آیه‌ی 89 و نیز ر.ک. به: تورات: کتاب دوّم پادشاهان، 14: 29 و 15: 10؛ انجیل لوقا، باب 1 و صحیفه‌ی زکریای نبیّ.
71. آل‌عمران، آیه‌ی 39؛ انعام، آیه‌ی 85؛ مریم، آیه‌ی 7 و 12؛ انبیاء، آیه‌ی 90 و ر.ک. به: عهد جدید: لوقا باب 1: 17 و 57 و باب 3: 20 متّی، باب 14 و4: 12؛ مَرقُس، 6: 14 و یوحنّا، باب 1: 6 و 3: 26.
72. توبه، آیه‌ی 30 و بقره، آیه‌ی 259: «أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلَى قَرْیَةٍ... »؛ برخی از مفسّران معتقدند که این آیه به ارمیاء نبیّ و یا حضرت خضر اشاره دارد. و نیز ر.ک. به: تورات: کتاب عزرا.
73. بقره، آیه‌ی 87، 136 و 253؛ آل‌عمران، آیه‌ی 45، 52، 55، 59 و 84؛ نساء، آیه‌ی 157 به بعد؛ مائده، آیه‌ی 46 به بعد و ...و نیز ر.ک. به: عهد جدید، اناجیل چهارگانه و سایر کتب و رسالات.
74. کهف، آیه‌ی 83 به بعد و نیز ر.ک. به: توراـ، کتاب دانیالِ نبیّ باب 8 و اَشعیاء، باب 44: 28؛ و 46: 11 درباره‌ی کوروش. در بسیاری از تفاسیر، ذوالقرنین را با کورش تطبیق داده‌اند.
75. کهف، آیه‌ی 94 و انبیاء، آیه‌ی 96 و نیز ر.ک. به: تورات، صحیفه‌ی حزقیال نبی، باب: 38 و 39 و نیز ر.ک. به: عهد جدید، مکاشفه‌ی یوحنّا، باب: 20.
76. دکتر عمربن ابراهیم رضوان در کتاب آراء المستشرقین حول القرآن الکریم و تفسیره، به نقل و نقد آراء گوناگون مستشرقان، از جمله این اتّهام پرداخته اسـت؛ ر.ک. به: ج1، ص 239 به بعد، به ویژه صفحات 335 تا 365.
77. القرآن و التفسیر، ص 278.
78. Caradwon
79. دائرة المعارف الإسلامیّة، ج 3، ص 10، واژه‌ی «انجیل».
80. همان، ص 13.
81. همان.
82. همان، ص 17.
83. ر.ک. به: الإسلام و شبهات المستشرقین، ص 261 تا 305. وی در این اثر به واژگان بسیاری اشاره کرده اسـت، از جمله: جبرئیل، سحر، امّة، سامرة، توراة، جهنّم، دنیا، سکینة، داود، جنّة، خطبة، صوم، حجّ، احرام، جاهلیّة، زکاة، تجارة، زنا، اذان، صلاة و امیّه‌بن ابی‌الصلت.
84. Tisdall, Clair
85. ر.ک. به: آراء المستشرقین حول القرآن الکریم و تفسیره، ج 1، ص 126.
86. Rudolf, Wilheln
87. آراء المستشرقین حول القرآن الکریم و تفسیره، ج 1، ص 138.
88. Jeffery, Arthur
89. المفردات الأجنبیّة فی القرآن، ص 78 تا 81، به نقل از آراء المستشرقین حول القرآن، ج 1، ص 147 تا 149. جفری این مطلب را از سیوطی (الإتقان، ج 2، ص 138) نقل کرده اسـت.
90. آراء المستشرقین حول القرآن الکریم و تفسیره، ج 1، ص 147 تا 149.
91. Goldziher, Ignaz (1850 - 1921)
92. مذاهب التفسیر الإسلامی، ص 99.
93. در این باره، در مبحث «بررسی و نقد اسرائیلیّات در تفاسیر» به روایات و آراء گوناگون مفسّران خواهیم پرداخت.
94. العقیدة و الشریعة فی الإسلام، ص 12.
95. همان، ص 15.
96. همان، ص 20 و 29 .
97. همان، ص 24.
98. همان، ص 25 .
99. برخی از محقّقان برآنند که این داستان، جعلی و بی‌اساس اسـت؛ ر.ک. به: الصحیح من سیرة النبی الأعظم (صلی ‌الله‌ علیه و آله‌ و سلم)، ج 1، ص 91. در آینده، به اجمال به این موضوع اشاره خواهیم کرد.
100. انعام، آیه‌ی 90.
101. الإسرائیلیّات و أثرها فی کتب التفسیر، ص 405 .
102. همان، ص 415 و 416 .
103. فرقان، آیه‌ی 4 و 5 و نحل، آیه‌ی 103.
104. آراء المستشرقین حول القرآن الکریم و تفسیره، ج1، ص 289 به بعد.
105. همان، ص 342، به نقل از اعجاز القرآن، ص 51، چاپ مصر، 1954 م.
106. ر.ک. به: مذاهب التفسیر الإسلامی، ص 73 تا 95.
107. «اساطیر» جمع اسطوره به معنای گزارش مکتوب، بیش‌تر در گزارش‌های خرافی و غیرواقعی به کار می‌رود. ر.ک. به: المیزان، ج 15، ص 181.
108. ر.ک. به: التفسیر الحدیث، ج 1، ص 51 و 52، و مجمع البیان، ج 7 - 8، ص 211.
109. المیزان، ج 15، ص 180.
110. تفسیر نمونه، ج 15، ص 19 تا 23 و مجمع البیان، ج 7 - 8، ص 211.
111. فرقان، آیه‌ی 6.
112. فرقان، آیه‌ی 4؛ مؤمنون، آیه‌ی 38؛ شوری، آیه‌ی 24؛ سبأ، آیه‌ی 8؛ احقاف، آیه‌ی 8؛ یونس، آیه‌ی 38؛ هود، آیه‌ی 13 و 35 و سجده، آیه‌ی 3.
113. مجمع‌البیان، ج 5 - 6، ص 499 و 500.
114. المیزان، ج، 1، ص 63 و 64 و ج، 12، ص 347، ذیل آیه‌ی 103 سوره‌ی نحل.
115. طور، آیه‌ی 33 و 34. واژه‌ی قرآنی «تَقَوَّل» به این معناست که آدمی بخواهد چیزی را به زحمت بگوید و تنها در مورد دروغ‌گویی به ک

کلماتی برای این موضوع

یک ابزار مرجع ابزار وبلاگ و سایتارائه دهنده ابزار رایگان وبلاگ و وب سایت این ابزار به مدیران سایت ها و وبلاگ ها این پیشنهادهایی برای اصلاح الگوهای آموزش قرآن در آموزش و …پیشنهادهایی برای اصلاح الگوهای آموزش قرآن در آموزش و پرورش رهبرمعظم انقلاب در روز قرآن ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادقرآنمشخصات عنوان کتاب آسمانی دین اسلام لقبها قرآن کریم، قرآن مجید نام‌های مشهور قرآن شگفتی‌ها و اعجازهای پزشکی در قرآنبخش اول چکیده نوشتار حاضر پیرامون آیاتی از قرآن است که حاوی مطالب و نکات پزشکی می دروس سوالات تستی پیام آسمانی پایه ی اول متوسطههفتم ویرایش و استخراج بهروز فیض اله زاده شهید مطهری و دیدگاه های تربیتی قرآنقرآن مظهر رحمت و جلوه ربوبیت خداوند و کتاب شناخت و تربیت انسان است و به دلیل برخورداری گروه آموزشی پنجم و ششم کاشان قــرآنگروه آموزشی پنجم و ششم کاشان هر بیماری سخت میکروبی سه مرحله دارد مرحله جایگیری پیامبران اولوالعزم و کتاب‌های آنها کدام‌اند؟ چرا پیامبران اولوالعزم و کتاب‌های آنها کدام‌اند؟ چرا اولوالعزم نامیده شده‌اند و چرا بررسی ظهور موعود از نگاه اسلام و دیگر ادیانمصلح کل و موعود جهانی بنا به بشارت همه کتب و ادیان آسمانی در آخر الزمان خواهد آمد و مشاهده و تدبر آیات سوره بقرة به همراه لیست … بسم الله ارحمن الرحیم الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ


ادامه مطلب ...

شهادت قرآن بر وحی محمدی (ص)

[ad_1]

قرآن خود بر درستی وحی محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) بزرگترین گواه و شاهد اسـت. البته از شهادات قرآن کنه و ماهیّتِ وحی فهمیده نمی‌شود، اما شهادت برتری اسـت بر صدق رسول و درستیِ وحی.
صداقت رسول خدا را در محکمترین موضعی خدای تعالی خود شهادت می‌دهد: «ما همچنان که به پیامبران پیش از تو وحی می‌کردیم، پیامبرانی که قصه‌شان را گفته‌ایم و یا نگفته‌ایم، رسولانی که مُبشّر و مُنْذِر (نویدآور و بیم رسان) بوده‌اند، تا پس از این پیامبران، مردم را دیگر دستاویزی نماند. به همان سان بر تو نیز وحی کردیم.»
«لکِنِ اللَّهُ یَشْهَدُ بِمَا أَنْزَلَ إِلَیْکَ أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ وَ الْمَلاَئِکَةُ یَشْهَدُونَ وَ کَفَى بِاللَّهِ شَهِیداً (4: 166)
لیکن خدا بدانچه برای تو فرستاد گواهی دهد، که به علم (ازلی) خود فرستاد، و فرشتگان نیز گواهی دهند، ولی گواهی خدا بس اسـت.»
کدام گواهی و شهادتی از این والاتر؟ «بگو ای پیامبر چه گواهی بزرگتر (از گواهی خدا) ست. بگو خدا میان من و شما گواه اسـت و او این آیات قرآن را به من وحی می‌کند تا بدان (آیات) شما و هرکه را که خبر قرآن بدو برسد، انذار دهم.» (6: 19)
...« قسم به ستاره چون فرود آید که صاحبِ شما در گمراهی نبوده و هرگز به هوای نفس سخن نمی‌گوید، سخن او جز وحی الهی نیست...» (53: 1 به بعد)... «این چنین، روحی از فرمان خود بر تو وحی کردیم.» (42: 52)
گاهی هم هست که کلمه‌ی «وحی» در آیه نیامده، اما خود آیه دلالت بر نزول بر قلب پیامبراکرم را دارد: «بگو بدانها که با جبرئیل دشمنی می‌ورزند که او به فرمان خداوند (قرآن را) بر دلِ تو فرود می‌آورد.» (2: 97 ایضاً 16: 102 و 26: 193-194 و نیز 16: 2 و 25: 1)
در واقع موضع اساسی وحی در قرآن شخص رسول خداست: «ترا میان امتی به رسالت فرستادیم که پیش از آن پیغمبران و امت‌های دیگری بجای ایشان بوده‌اند و درگذشته‌اند، تا آنچه ما بر تو وحی کنیم بر امت تلاوت کنی.» (13: 30)
مردم معاصر محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) از اینکه فردی از آنها مورد وحی قرار گرفته شگفت زده بودند که قرآن شگفتی آنها را رد می‌کند (10: 2). راستی هم چه جای شگفتی دارد انسانی که همچون دیگران در کوچه و بازار راه می‌رود مهبطِ وحی الهی گردد؟ و یا اینکه فرمان می‌رسد: «... بگو ای پیامبر که من نمی‌گویم که گنج‌های خدا نزدِ من اسـت و نه آنکه از غیبِ (الهی) آگاهم و نمی‌گویم که من فرشته‌ام. من پیروی نمی‌کنم جز از آنچه به من وحی می‌شود» (6: 50 و نیز 3:3 و 43:43) خصیصه‌ی الهی وحی محمدی در این آیه تأیید می‌شود که«سخنِ او جز وحی الهی نیست.» (53: 4)
کلمات الهی که بدو وحی شده، او هیچ‌یک از آنها را نمی‌تواند تغییر دهد: «و آنچه از کتاب خدا بر تو وحی شده (بر خلق) تلاوت کن که هیچکس نتواند کلمات خدا را تغییر دهد» (18: 27). صداقتش با چه تأکیدی بیان می‌شود: «و کیست ستمکارتر از آن کس که بر خدا دروغ بندد و یا وحی به او نرسیده گوید به من وحی می‌رسد و نیز گوید من هم محققاً مانند آن کتاب که خدا فرستاده خواهم آورد». (6: 93)
گاهی قرآن موضع دفاع از رسول را در برابر تهمت های کافران اتخاذ می‌کند و صداقت و شعور و امانت نبی (صلی الله علیه و آله و سلم) را تأکید می‌کند (81: 15-27 و 53: 1-12). ارتباط او را با شیطان رد می‌نماید (26: 210-211 و 221-223 و 81: 25) و به سختی بر کافران می تازد. تکیه‌ی سختی بر صدق شعور نبی می‌کند (6: 19، 50 و 7: 203 و 10: 15 و 42: 24 و 46: 8 و 20: 114 و 75: 16-19) و بدو دلداری می‌دهد: «ما رسولان و فرشتگان خدا جز به امر خدای تو هرگز از عالم بالا نازل نخواهیم شد. همه‌ی جهان‌های پیش‌ِ رو و پشت سر و میان آنها (هرچه هست) از آنِ اوست و هرگز چیزی را فراموش نکند.» (19: 64) و این نشان آن اسـت که تا چه حد پروردگار به پیامبر عنایت دارد که پیام می‌دهد هرگز او را فراموش نکند. داستان دلداری‌ها و تسلی‌ها در قرآن مفصل اسـت و ذکرش بدرازا می‌کشد. (1)
شهادت عالی و والای دیگری در قرآن وجود دارد که با ظرافت و لطافت دقیقی بیان شده اسـت. بیش از سیصد آیه در قرآن هست که با «قُلْ» «بگو» شروع می شود.
«قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحَى إِلَیَّ (18: 110)
بگو من بشری چون شما هستم که به من وحی می‌شود.»
«قُلْ لاَ أَمْلِکُ لِنَفْسِی نَفْعاً وَ لاَ ضَرّاً إِلاَّ مَا شَاءَ اللَّهُ وَ لَوْ کُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لاَسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَ مَا مَسَّنِیَ السُّوءُ (7: 188)
بگو که من مالک نفع و ضرر خویش نیستم مگر آنچه خدا بخواهد، و اگر از غیب آگاه بودم بر خیر خود می‌افزودم و هیچگاه زیان و رنج نمی‌دیدم.»
«قُلْ لاَ أَقُولُ لَکُمْ: عِنْدِی خَزَائِنُ اللَّهِ وَ لاَ أَعْلَمُ الْغَیْبَ (6: 50)
بگو من نمی‌گویم که گنج‌های خدا نزد من اسـت و نه آنکه از غیب آگاهم.»
این «قُلْ» این بگوبگوها، هزار نکته‌ی لطیف در بردارد. این خطاب به رسول اسـت که «بگو!» بگو که چنین اسـت و چنان نیست. بگو که این وحی الهی اسـت. بگو که از پیش خود نمی‌گویم. این گفته‌ی پیغمبر نیست. این فرمان الهی اسـت. پیامبر از خود نمی‌گوید. مأمور به گفتن اسـت. در این گفتن، در این ابلاغ، برای پیامبر موضعی نیست. موضع فقط ابلاغ وحی الهی اسـت و بس. با این «قُل» خواننده خوب درک می‌کند که محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) دخل و تصرفی در کار ندارد. گفته گفته‌ی خداست و خود همین «قُل»«بگو» چه شکوه و صلابتی دارد! البته تنها «قل» نیست که این معنی را می رساند. کلمات دیگری هم چون «اتْلُ» «تلاوت کن» «إقْرَء» «بخوان» و امثال آن نیز همین معنی لطیف را در بردارند.
نکته‌ی دیگری را هم این «قُل» می‌رساند و آن اینکه وحی بیشتر سمعی بوده، پیامبر می‌شنیده، با همه‌ی وجود درک می‌کرده و بعد همان سان که شنیده، مو به مو و کلمه به کلمه بازگو می‌کرده و ابلاغ می‌فرموده اسـت. این مسأله بخصوص در سیره‌ها و احادیث بخوبی یاد شده اسـت. موارد بسیار معدودی اسـت که رسول خدا (6: 105، 110 و 27: 91 و 42: 7) و یا فرشتگان (19: 64 و 37: 104 به بعد) به صورت اول شخص سخن می‌گویند و قبل از گفته‌ی ایشان «گفت» و «می‌گوید» و «بگو» قرار ندارد.
بدین ترتیب برای رسول خدا در ابلاغِ وحی راهی نبوده و به شهادت قرآن، هرچه بوده و هست از وحی الهی نشأت گرفته اسـت. داستان‌ها و اخباری که گفته شده از آگاهی و اطلاع پیامبر نبوده و او پیش از نزول وحی از آنها بی‌خبر بوده اسـت. این قصه‌ی نوح اسـت که خداوند بر او حکایت می‌کند و می‌گوید: «این از خبرهای غیبی اسـت و پیش از آن که ما به تو وحی کنیم تو و قومت هیچ از آن آگاه نبوده‌ای» (11: 49) و داستان موسی را در مدیَن بیان می‌کند و می‌فرماید: «تو آن هنگام که ما به موسی نبوت و فرمان الهی عطاء کردیم به جانب غربی «کوه طور» نبودی و حضور نداشتی. ولیکن ما نسل‌ها بیافریدیم که عمر دراز یافتند و تو میان اهل مدین نبودی تا آیات ما را بر آنان بخوانی، ولی ما بودیم که فرستنده بودیم» (28: 44-45). قصه‌ی آل عمران از اخبار غیب بدو وحی شده، در داستان یوسف برای او گفته شده: «ما بهترین داستانها را به وحی این قرآن برای تو می‌گوئیم، هرچند پیش از این وحی، تو از آن آگاه نبودی» (12: 3) «و یا در مجلس مکر و حیله‌ی برادران یوسف حضور نداشتی» (12: 102)
پیروی از «ملت ابراهیم حنیف» به او ابلاغ شده (16: 123)، همچنانکه آگاهی او از این که جنیّان قرائت قرآن را گوش کرده‌اند از وحی بوده (72: 1) و همان طور که او از فرشتگان عالم بالا خبر نداشت (که در قضیه‌ی خلقت آدم و یا غیر از آن) با هم خصومت و گفتگو داشته‌اند، مگر اینکه وحی شده باشد (38: 67 به بعد) و یا او در نزاع و گفتگو بر سر قرعه کشی برای نگهبانی و کفالت مریم که حضور نداشت، و این از اخبار غیب بود که بدو وحی شد (3: 44).
با این شهادتها، تصویر محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) در قرآن، صورت بنده‌ی مطیعی را دارد که در برابر آفریدگار با عظمت قرارگرفته که از عذاب پروردگارش می‌ترسد، به رحمت خداوند امیدوار اسـت، حدودِ خودش را می‌شناسد، به عجز خودش در تبدیل حرفی از حروف قرآن معترف اسـت (10: 16-15). عبدی اسـت مثل سایر عباد بشر (18: 110) که نفع و ضرر خود را هم مالک نیست (7: 188) نه غیب می‌داند و نه کلیددار خزائن خداوندی اسـت.
این سخن به درازا می‌کشد. کافی اسـت نگاهی بدین آیات بیندازید تا آنچه گذشت محکم‌تر و عیان‌تر شود: (7: 101 و11: 100، 120 و 12: 102، 111 و13: 36، 43 و 17: 85 و 18: 13، 83 و 19: 34 و 20: 99 و 23: 68، 69 و 26: 196، 197 و 27: 6و 28: 86 و 29: 48 و 42: 52 و 46: 10).
قرآن به صراحت هرچه تمامتر انتساب خود را به هر بشری رد می‌کند و می‌گوید: اگر این سخن بشر اسـت همانند آن بیاورند و از هرجا و هرکه می‌خواهند یاری بگیرند، وقتی نتوانستند بدانند که سخن خداست (10: 38 و 11: 13) اگر جن و انس هم دست در دست هم نهند و بدین کار قیام کنند هرگز نخواهند توانست نظیر قرآن را بیاورند (17: 88 و نیز 2: 23) چرا در آیات قران که طی 23 سال نزول هیچگونه اختلافی در لفظ و معنی نیافته تدبر نمی‌کنید؟ و اگر سخن بشر بود نه کلام الهی، قطعاً در آن اختلاف دیده می‌شود (4: 82).

پی‌نوشت‌ها:

1.از جمله ببینید: 3: 176 و 5: 41، 68 و 6: 10، 33-35 و 10: 65 و 11:‌ 12، 120 و 12: 110 و 13: 19، 32 و 15: 88، 97-99 و 16: 127-128 و 18: 6 و 20: 130 و 21: 41)، 109 و 22: 42-44 و 25: 31 و 26: 3 و 27: 70 و 28: 85 و 30: 60 و 31: 23 و 34: 43-50 و 35: 4، 8، 25 و 36: 7-11، 76 و 37: 171-175، 178-179 و 38: 17 و 39: 36 و 40: 55، 77 و 41: 43 و 43: 6، 43، 45، 83...

منبع مقاله :
رامیار، محمود؛ (1392)، تاریخ قرآن، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ سیزدهم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

بررسی و تحلیل مبانی تفسیر قرآن به قرآن با تأکید بر …بررسی و تحلیل مبانی تفسیر قرآن به قرآن با تأکید بر تفسیر المیزانقرآن ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادقرآنقرآن کتاب مقدس دین اسلام است و در باور مسلمانان سخنان خداست که به صورت وحی از سوی او رسول نور حضرت محمد ص تاریخ، سیره، زندگینامه، احادیث و سخنان پیامبر اعظم حضرت محمد ص با استفاده از کتاب آیات قرآن که درباره امام زمانعج است، کدام هاست؟ …آیات بسیاری درباره امام زمان عج در قرآن وجود دارد و بعضی تا ۲۵۰ آیه از آیات قرآن را بررسی ادعاهای مستشرقان در مورد تحریف قرآنبخش دوم و پایانی دوم اتهام مستشرقان در مورد تحریف قرآن بلاشر می‌نویسدپس از تدوین نوید شاهدپایگاه فرهنگ شهادتپایگاه جامع فرهنگ ایثار و شهادت انتشار آثار شهدای انقلاب، دفاع مقدس و مدافعان حرمحجاب وعفاف حجاب از منظر قرآن و روایاتحجاب وعفاف حجاب از منظر قرآن و روایات جوانی از انصار، در مدینه با زنی برخورد کردمؤسسه قرآن و عترت علی بن موسی الرضا عاگر مایل باشی، که بدانی چه گروهی از مخلوقات خداوند، بر مصیبت حسینعلیه السلام در دانلود سرود صوتی و تصویری محمد ص با صدای حامد …دانلود سرود محمد ص از حامد زمانی به صورت صوتی و تصویری به همراه متن شعر شاعر قاسم ترتیل صفحه به صفحه قرآن عاقبت به شر پاسخ حجت الاسلام والمسلمین رضا محمدی به این پرسش که اگر کسی آدم خوبی


ادامه مطلب ...

معنی نزول قرآن

[ad_1]
چنانکه اصفهانی (1) گفته: «اهل سنت و جماعت متفّقند که کلام خداوندی مُنَزَّل اســت، ولی در معنی انزال اختلاف دارند.» (2)
در کتاب و سنت، فراوان پیش آمده که از قرآن به کلمات نزول و انزال و تنزیل و تعبیر شده باشد. در لغت «نزول» به دو معنی آمده اســت: وارد شدن و جای گیر شدن در جائی که متعدّی آن می‌شود انزال. مثل:
«وَ قُلْ رَبِّ أَنْزِلْنِی مُنْزَلاً مُبَارَکاً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْمُنْزِلِینَ‌ (23: 29)
و بگو خدای من، فرود آور مرا فرودی مبارک، که تو بهتر فرود آورندگانی.»
اطلاق دیگری نیز در لغت دارد و آن سراشیب شدن چیزی از بالا به پایین اســت. مثل: «نَزَل فلانٌ من الجَبَل» فلان از کوه پایین آمد. متعدی آن معنایش حرکت دادن و فرود آوردن اســت. مثل: «أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً » (2: 22).
اما در قرآن مجید، جز آن دو معنای لغوی که گذشت، نزول به معانی دیگر نیز به کار رفته اســت: مهیا کردن و آماده گردانیدن؛ چنانکه فرمود: «وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ» (57: 25) و آفریدن:
«وَ أَنْزَلَ لَکُمْ مِنَ الْأَنْعَامِ ثَمَانِیَةَ أَزْوَاجٍ (39: 6)
و برای شما هشت جفت چارپا آفرید.»
بی گفتگو هیچ‌یک از معانی لغوی در خور و سزاوار نزول قرآن نیست. چه، لازمه‌ی این معانی جسم بودن و جای گرفتن در مکانی اســت، و قرآن جسم نیست که در مکانی قرار گیرد و یا از بالا به پائین فرو فرستاده شود. معنی نزول آن نیست که فرشته با بالهایی چون پرندگان نامه بر از آسمان فرود آید و نامه‌ای همراه آورد و تقدیم کند، و یا سخن گفتن او (تکلیم) مادی باشد، و کسانی هم بگویند بله، ما هم صدایی چون پرواز زنبوران شنیده‌ایم! منظور از نزول، ظهور وحی اســت در پیامبر. یعنی نزول معنوی و روحانی که تنها پیامبر آن را ادراک داشته و حقیقت آن را می‌دانسته اســت. پس به ناچار در اینجا برای نزول باید معنی مجازی به کار برد. در واقع، بیشتر این اصطلاحات، استعارات و تمثیلات مادی اســت تا به فهم عمومی نزدیکتر باشد. بنابراین ظهور وحی در پیامبر تعبیر به نزول شده اســت.
در قدیم که بحث بر سر مخلوق بودن قرآن گرم بود، بر سر معنای این کلمه نیز بحث‌ها جریان داشت. قطب رازی (3) می‌گوید: نزول در معنی مجازی به کار رفته، کسی که معتقد اســت قرآن معنی قائم به ذات خداوندی اســت (یعنی قرآن قدیم اســت)، انزال قرآن می‌شود: ایجاد کلمات و حروفِ دال بر این معنی و ثبت آن بر لوح محفوظ. اما کسی که می‌گوید قرآن همین الفاظ اســت (یعنی قرآن را مخلوق می‌داند)، پس انزال آن تنها ثبت در لوح محفوظ خواهد بود و این معنی مناسب اســت چون از دو معنی لغوی نقل شده، و ممکن اســت که مراد به انزال آن، اثبات آن در آسمان این جهان پس از اثبات در لوح محفوظ باشد، و این البته مناسب معنی دومی اســت. مراد به انزال کتب بر پیغمبران این اســت که فرشته آن را از خداوند دریافت می‌کند، دریافتی روحانی، و یا آن را از لوح محفوظ حفظ می‌کند، آن گاه آن را فرود می‌آورد و وحی می‌کند.» (4) گفتیم که در معنی «انزال» اختلاف کرده‌اند. بعضی گفته‌اند معنی آن اظهار قرآن اســت برخی دیگر می‌گویند منظور این اســت که خداوند کلام خود و قرائتش را به جبرئیل فهمانیده و او آن را به زمین آورده اســت. (5) البته انزال و تنزیل با هم فرق دارند. راغب می‌گوید: فرق این دو در وصف قرآن و ملائکه این اســت که تنزیل مختص به جائی اســت که به فرستادن قرآن به پراکندگی، مرتبه‌ای بعد مرتبه، اشاره می‌کند ولی انزال عام اســت و تنزیل را هم شامل می‌شود. (6) چنانکه می‌دانیم یکی از نام‌های قرآن «تنزیل» اســت و این اسم فعلی اســت از نَزَّل (مصدر باب تفعیل) به معنی فرو فرستادن. یا مصدری اســت در جای مفعول (تنزیل به جای مُنزّل) که برای مبالغه آمده، یعنی تأکید بر آن دارد که کتابی فرود آمده از جانب خدای و نه دیگری. (7)
اما این که راغب گفت تنزیل اشاره اســت به فرو فرستادن به پراکندگی، مرتبه‌ای بعد مرتبه‌ای، یا به عبارت دیگر، تنزیل فرود آوردن تدریجی اســت، زیاد درست به نظر نمی‌رسد یا انحصاراً چنین معنایی را نمی رساند. خداوند فرمود:
«یَسْأَلُکَ أَهْلُ الْکِتَابِ أَنْ تُنَزِّلَ عَلَیْهِمْ کِتَاباً مِنَ السَّمَاءِ (4: 153) (8)
اهل کتاب (یهودان) از تو می‌خواهند که از آسمان کتابی (یک دفعه و یک جا)‌ بر آنان فرود آوری» (و یا در 17: 93 و 6: 37 و 2: 105 و موارد دیگر) می‌بینیم که تنزیل هم معنی فرود آوردن یکدفعگی و یکجا را می‌دهد و منحصر به معنی فرو فرستادن پراکنده و تدریجی نیست. این همه که بعضی گفته‌اند تنزیل در مورد قرآن و انزال درباره‌ی کتب مقدس به کار رفته (8)، آن هم درست نیست. در مورد تورات هم تنزیل به کار رفته اســت. (3: 93) جالب توجه اســت که هر جا کلمه‌ی تنزیل در صدر سوره قرار گرفته (جز در سوره‌ی 39 الزمر)‌ همه جا پس از فواتح سور اســت. (9)
خلاصه اینکه قرآن خود در موارد بسیاری تنزیل و انزال را برای اعلام کلمات و آیات الهی به کار برده و بدون شک مقصود از این انزال و تنزیل، همین اعلام کلمات و آیات الهی اســت که به کیفیات مخصوصی بر قلب رسول خدا وحی شده و بر دل او منتقش گشته اســت.
اما این نزول قرآن به چه سان بوده اســت؟ آیا قرآن همگی و جملگی یکباره از آسمان نازل شده و یا به تدریج و چند آیه، چند آیه نزول یافته اســت؟

پی‌نوشت‌ها:

1.محمد بن بحر، ابومسلم، از مفسران معروف معتزلی (م322هـ) و صاحب تفسیر جامع التأویل.
2.اتقان: نوع 16، المسأله‌ی الثانیه.
3.محمد بن محمد بن ابی جعفر از شاگردان مبرّز علامه حلی (م776) در دمشق، یک حاشیه بر کشّاف دارد به نام بحرالاصداف و دیگر شرحی بر کشاف به نام تحفةالاشراف.
4.اتقان: نوع16، المسألة الثانیه، به نقل از حواشی کشاف.
5.البرهان زرکشی1: 229.
6.مفردات 508 کلمه‌ی نزل.
7.ابوالفتوح رازی8: 362.
8.قرآن را چگونه شناختم از کینت گریک 319.
9.در سوره‌ی 32 سجده پس از الم و در سوره‌های 40 غافر، 41 فصلت، 45 جاثیه و 46 احقاف پس از هم قرار گرفته اســت.

منبع مقاله :
رامیار، محمود؛ (1392)، تاریخ قرآن، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ سیزدهم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

لغات قرآن همراه معنی سلام چگونه تمام لغات به کار رفته در قرآن همراه با معانی شان را تهیه کنم؟ باتشکر القرآن الکریم آشنایى با قرآن پایگاه جامع استاد شهید مرتضی مطهری دانشنامه شهید مطهری ، کتابخانه ، آثار ، انجمن بررسی برخی کلمات قرآن قرآن کتاب آسمانی مسلمانان است که برنامه سعادت بشر در آن آمده است، برای فهم بهتر این معجزه آلبوم صوتی تلاوت و ترجمه قرآن کریموب سایت معجزه شامل تلاوت و ترجمه قرآن حکیم می باشد که با ترجمه استاد طاهره صناعات ادبی در قرآن کریم نوشته های ادبینوشته های ادبی سالها پیش در مشهد مقدس ضمن قرائت کتاب محکم خدا کم و بیش و در حدود نجوم در قرآن آیاتی از قرآن مرتبط با آسمان و ستاره … آیاتی از قرآن مرتبط با آسمان و ستاره شناسی وَالشَّمس تَجری لِمُستَقَر قرآن ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادقرآنقرآن کتاب مقدس دین اسلام است و در باور مسلمانان سخنان خداست که به صورت وحی از سوی او بررسی چهارده اعجاز علمی قرآن در …بررسی چهارده اعجاز علمی قرآن در تفسیر نمونه در آیات متعددی از قرآن کریم به مباحث علمی بررسی چهارده اعجاز علمی قرآن در تفسیر نمونهدر آیات متعددی از قرآن کریم به مباحث علمی اشاره شده است از آنجا که برخی از این اشارات


ادامه مطلب ...

مراحل نزول قرآن

[ad_1]

قرآن کریم، نزول خود را در سه آیه بیان داشته اسـت که اگر ترتیب نزول را هم در نظر بگیریم از این قرار می‌شود:
1) فرمود:
«إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ (97: 1)
همانا فرود آوردیم آن (قرآن) را در شب قدر» و پس از آن با تعظیم و تفخیمی یاد می‌کند که تو چه دانی شب قدر چیست؟ شب قدر بهتر و برتر از هزار ماه اسـت. در این شب فرشتگان و روح به اجازه‌ی پروردگارشان فرود می‌آیند از هر امری.
2) در آیه‌ی دیگری خداوند توضیحی درباره‌ی این شب که قرآن در آن نازل شده می‌دهد:
«إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِی لَیْلَةٍ مُبَارَکَةٍ (44: 3)
ما آن (قرآن) را در شبی مبارک فروفرستادیم. »
پس معلوم شد که قرآن در شب قدر مبارک نازل شده اسـت. اما در چه ماهی بوده؟
3) در تعیین ماه نزول فرمود:
«شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ (2: 185)
ماه رمضان، ماهی اسـت که قرآن در آن نازل شده اسـت. »
اگر بدین سه آیه، یک آیه‌ی دیگر هم اضافه کنیم ظاهراً مسأله از تمام جهات حلّ شده و جای پرسشی باقی نخواهد ماند. آنجا که فرمود:
«وَ مَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا یَوْمَ الْفُرْقَانِ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ (8: 41)
و آنچه بر بنده‌ی خود (محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)) روز فرقان، روزی که دو سپاه (در جنگ بدر) با هم روبرو شدند، نازل کردیم. » بدین ترتیب، مطلب ظاهراً روشن اسـت. قرآن در شب قدر که مصادف با هفدهم رمضان بوده بر پیامبراکرم نازل شده اسـت. اما مطلب بدین جا ختم نمی‌شود. درست اسـت که در این آیات از قرآن به طور کلی و مجموع، از نزول به صورت یکبارگی و یکدفعگی سخن گفته شده و چنین می‌نماید که قرآن جملگی به یکباره نازل شده اسـت. اما تاریخ و روایات به طور متواتر برای ما گفته‌اند که نخستین آیه در سن چهل سالگی رسول خدا نازل شده و پس از آن، طی بیست و سه سال تا شصت و سه سالگی پیامبراکرم، این نزول به شب و روز، رمضان و غیر رمضان ادامه یافته اسـت. مردم مسلمان خود شاهد این نزول تدریجی بوده‌اند. گذشته از آن، خداوند خود در جای دیگری فرمود:
«وَ قُرْآناً فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُکْثٍ (17: 106)
و قرآنی که آن را پراکنده فرستادیم تا با درنگ آن را بر مردم بخوانی» (و نیز 25: 32 و... )، این آیه خود گواه اسـت که قرآن پراکنده آمده و تاریخ نیز آن را حکایت می‌کند. پس نزول قرآن در شب قدر چه معنی می‌تواند داشته باشد؟ میان این دو مفهوم جدا از هم چگونه می‌توان جمع کرد؟
این پرسشی اسـت که ظاهراً از همان آغاز اسلام پیش آمده اسـت. متأسفانه یاران پیامبر از شخص رسول خدا چیزی باز نگفته‌اند. اما گویا نخستین بار عطیة بن اسود (م حدود 75) (1) بوده که این سؤال را از ابن عباس می‌کند. او می‌گوید: «شکی در دلم پیدا شده، خداوند می‌گوید: «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن» و یا «انا انزلناه فی لیلة القدر» در حالی که نزول در ماه‌های شوال و ذی القعده و دیگر ماه‌های سال هم ادامه داشته اسـت. » ابن عباس برای حل مشکل او در جواب می‌گوید: «قرآن تمامی و یکباره شب قدری نازل شد و بعد برحسب زمان‌های نجومی (یعنی پراکنده) در ماه‌ها و روزهای پی در پی نزول یافت. » (2) این جواب البته مشکل را حل نکرده، ولی به نوبه‌ی خود آغازگر بحثی مفصل گشته اسـت.
1)نخستین قول از خود ابن عباس اسـت که ابتدا از نزول تمامی قرآن به شب قدر سخن می‌گوید و بعد نزول بر آسمان، پیش از نزول بر پیامبر بدان افزوده می‌گردد و کمی بعدتر، یک مرحله‌ی دیگر بر نزول را افزایش می‌دهد و آن ثبت در لوح محفوظ اسـت. (3) این مراحل سه گانه: «1) نزول بر لوح محفوظ 2)تنزّل به بیت العزّة یا بیت المعمور در آسمان این جهان و یا آسمان چهارم 3) نزول بر دل پاک پیامبر) و حکمت و راز این نزول و زمان آن در چاپ قبلی این کتاب به تفصیل آمده اسـت (4) و اینجا دیگر درصدد تکرار آن نیستیم. اما نگفته نمی‌توان گذارد که در این مورد جای سخن بسیار اسـت. این سه مرحله نزولی اسـت که نه پیامبر از آن چیزی فرموده و نه شاهدی دارد. این درست اسـت که بزرگانی چون حاکم و طبرانی و ابن حجر و ابن کثیر و سیوطی و زرکشی و بیهقی و دیگران آن را نقل کرده‌اند و اسنادش را صحیح دانسته‌اند، اما آخر سخن به ابن عباس می‌رسد. این حدیث هم خبری از امور غیبی اسـت. نزول قرآن اسـت از لوح محفوظ به آسمان دنیا. ابن عباس از کجا خبر شده؟ همه‌ی علمای حدیث این را از امور غیبی می‌دانند. چیزی که بازگوئی آن از هیچ صحابی پذیرفته نمی‌شود. قرطبی ادعای اجماع می‌کند و می‌گوید: «خلافی نیست که قرآن در شب قدر جملگی و یکباره فرود آمده». اما خود او و دیگران آراء مختلفی را در این زمینه نقل کرده‌اند که خلاف آشکار اسـت. هرچند که اسناد آن صحیح باشد باز با مفهوم آیات قرآنی که همه از پراکندگی نزول صحبت می‌دارند مخالفت دارد. چیزی که به اصول اعتقادات مربوط نباشد، مقتضی تعبّد نیست و تعقّل هم در آن شرط اسـت. از اینجاست که حدیث مورد نقد علمی قرار می‌گیرد، فایده‌ی یک چنین نزولی بر آسمان چیست؟ لابد برای اینکه کار جبرئیل آسانتر شود و یا مصلحت پیامبر ایجاب می‌کند که توقع وحی را از نزدیکترین جهات داشته باشد؟! ‌(5) خداوند فرمود: «ماه رمضان که قرآن برای هدایت مردم در آن نازل شد» این رحمت الهی اسـت بر مردم. خداوند از انعام بر ناس سخن می‌گوید. ناس مشخص و معین اسـت. همین خلق مردم اسـت. پس بعید اسـت که سخن هادی مردم از لوح محفوظ بر آسمان دنیا نازل شود و مدتی آنجا بماند، که چه شود؟ ساکنان ملاء اعلی و ملکوت خدا از آن آگاه گردند؟ به مردم چه می‌رسد؟ این کلام الهی برای بیان مرز حق و باطل جهت مردم اسـت نه به فرشتگان آسمانی. البته نزول به آسمان، چنانکه ابوشامه (6) و همفکرانش گفته‌اند تعظیم اسـت و تفخیم، اما آن مطلب دیگری اسـت و جمع کردن میان این آیات و واقعیت سخن دیگری اسـت.
شیخ محمد عبده در تفسیر سوره‌ی قدر سخن لطیفی دارد: «خداوند هدف از نزول قرآن را در آیه‌ی دخان فرمود که «انا کنا منذرین» یعنی چون انسان را به طور غریزی محتاج تعلیم و ارشاد بیافریدیم، بر خود عهد کردیم که او را به زبان رسولان انذار (بیم) دهیم و متعهد گردانیم، پس قرآن را نازل کردیم تا مردم بیم یابند و بدانند که به کیفر کردار خود خواهند رسید. و فرمود: «فیها یفرق کل امر حکیم» یعنی هر حکمی از احکام دین در آن تفصیل یافته، و احکام در آن مقرر نمی‌شود مگر اینکه ترا به حق برساند و از باطل دور کند. شک نیست که ابتدای نزول قرآن جدایی میان حق و باطل بود، هم چنانکه قرآن مشتمل بر حکمت اسـت و روشن نمی‌شود که او جداکننده حق و باطل و مشتمل بر احکام حکیمه اسـت مگر اینکه برای مردم ظاهر باشد. بخوانند و بفهمند و بدانند که آن رحمت اسـت و نذیر. و چنین نشود مگر وقتی که بر خود آنها نازل شود (تمام یا قسمتی از آن). این عقلانی نیست که قرآن بدان اوصاف جمیله ستایش شود در حالی که هنوز بر مردم نازل نشده اسـت. چگونه بدانند که شب نزول قرآن بر آسمان مبارک اسـت و آن قرآن میان حق و باطل فرق می‌گذارد، در حالی که مردم اثری از آن در میان خود نمی‌بینند؟» یعنی هدایت برای مردم اسـت، منتهی در آسمانهاست! خواه آسمان این دنیا و یا در لوح محفوظ. وقتی هدایتی به مردم نرسید و اثری بر آنها نداشت، چه بزرگداشتی برای ماه رمضان، ماه تعبّد و روزه اسـت؟ بعد از همان آیه‌ی «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن» می‌فرماید: ‌«هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان». این روشن اسـت که قرآن وقتی نازل شد راهنما و دلیل و برهان و تمیز دهنده‌ی حق از باطل گردید، والا این صفات با آنکه قرآن در آسمان بماند سازش ندارد. در آنجا کسی را هدایت نمی‌کند تا گفته شود قرآن در ماه رمضان، ماه پرستش و روزه برای هدایت و راهنمایی نازل شده اسـت. البته بعضی خواسته‌اند بدین سخن جواب بدهند که منظور از این هدایت هدایت شأنی اسـت نه فعلی. یعنی قرآن طوری اسـت که اگر کسی احتیاج به راهنمایی داشته باشد او را هدایت می‌کند و اگر حقی با باطلی اشتباه شد آنها را جدا می‌نماید. پس بیان چنین صفتی منافاتی ندارد با اینکه مدتی بگذرد تا اثرش ظاهر شود. جواب این ایراد نیز روشن اسـت: در قرآن خطابها فراوان اسـت، ناسخ و منسوخ در آن هست. آیا رواست سخنی که خطاب به شخص معینی اسـت (مثل 58: 1و 62: 11 و 33: 23) و درباره‌ی حادثه‌ی مشخصی پیش آمده، قبل از موقع خودش بیان گردد و ناسخ و منسوخ با هم در یک زمان فرود آید؟ این معنی ندارد.
بعضی از اخبار امامیه نیز نزول بر بیت المعمور را ذکر کرده‌اند (7) و شیخ صدوق نیز در اعتقادات خود بدان گواهی می‌دهد. (8) اما شیخ مفید آن را مبتنی بر خبر واحد می‌داند که موجب علم نمی‌شود و می‌گوید: این حرف به مذهب مشبهه برازنده‌تر اسـت. زیرا آنها بودند که گمان می‌کردند خداوند در ازل به قرآن تکلم کرده و از آینده به لفظ ماضی خبر داده، و این را اهل توحید رد کرده‌اند.
2) قول دیگری را هم نقل کرده‌اند که قرآن، در طی دوره‌ی وحی 20 یا 23 سال، در هر شب قدری، آن قدر که خداوند فرود آمدنش را تقدیر کرده بود و مورد احتیاج مردم بود به امر خداوند بر آسمان دنیا نازل می‌شد و پس از آن در ظرف سال به تدریج بر رسول خدا فرود می‌آمد. امام فخر رازی در آن بحث می‌کند، اما در نتیجه بر آن متوقف می‌ماند که این قول بهتر اسـت یا قول اول. (9) بزرگانی از راویان هم آن را نقل کرده‌اند، از ابن عباس هم گفته‌اند. (10) اما در واقع نه عقلاً درست می‌نماید و نه نقلاً. با آیات قرآنی سازگار نیست. آیات برحسب حوادث نازل می‌شد. چه احتیاجی بود که مقدار لازم سال در آسمان بماند و به موقع نزول یابد.
3) اقوال مختلف دیگری هم هست که سخن را بدرازا می‌کشاند که مهمترینشان قول بعضی از علمای اهل تشیع اسـت:
صدوق در اعتقادات خود ضمن توضیح این که قرآن یک جا به بیت المعمور نازل شده و از آنجا طی مدت بیست سال بر پیامبراکرم وحی شده، اضافه می‌نماید: «و حق تعالی تمامی علم را یکجا بر پیغمبراکرم عطا فرموده و بعد از آن فرموده: پیش از این که وحی فرود آید بر قرآن تعجیل مکن.
علامه مجلسی هم نقل می‌کند که شب اول ماه رمضان قسمتی از قرآن بر پیامبر نازل می‌شد تا بداند، ولی بر مردم نخواند و بعد به مناسبت آیات را قرائت کند. (11) ابوعبدالله زنجانی نیز می‌گوید: ممکن اسـت بگوئیم روح قرآن و اغراض کلیه‌ای که قرآن مجید بدان توجه دارد در دل پاک پیامبر در این یک شب تجلی نموده که «نَزَلَ بهِ الروحُ الامَین عَلی قَلْبکَ» سپس آیه آیه و جدا جدا در طول سنوات به زبان مبارکش ظهور نموده اسـت. (12)
اما در این میان علامه طباطبایی راه استدلالی محکمتری پیموده‌اند (13):
تنزیل معنی فرود آوردن جملگی و یکبارگی را می‌دهد و انزلنا هم چنین معنیی دارد، پس نزول در ماه رمضان و شب قدر (2: 185 و 44: 3 و 97: 1) یکباره و جملگی بوده، نه تدریجی. و چون الفاظ قرآن تدریجی موجود شده، پس یکبارگی و جملگی بودنش یا از این نظر اسـت که آیات آن روی هم رفته و به طور کلی یک چیز فرض شده، مثل آب باران که دانه دانه اسـت ولی مجموع یکی اسـت، و یا از این نظر اسـت که قرآن دارای حقیقتی اسـت غیر از آنچه به فهم عادی درمی‌آید و برحسب آن خیال می‌کنیم که آیاتش پراکنده و تدریجی اسـت، ولی در حقیقت واحد بوده و نزولش یکبارگی و جملگی اسـت.
آیات قرآن همین احتمال دوم را تأیید می‌کند. مثلاً: «کِتَابٌ أُحْکِمَتْ آیَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ (11: 1) کتابی که آیاتش محکم (بی درز و روزن) و سپس جدا (و تفصیل داده شده) از پیش حکیمی آگاه دلالت دارد بر اینکه قرآن قبل از آنکه فصل فصل و جدا جدا شود، احکامی را یکپارچه داشته که در آن مقام، اجزائش از هم جدا و متمیّز نبوده اسـت. و این تفصیلی که فعلاً در آیات قرآنی دیده می‌شود، بعد بر آن عارض گردیده اسـت. (و نیز 7: 53 و 10: 39 و 43: 1 و 56: 75-80 و 85: 21 و22) ظاهر آیات نشان می‌دهد که قرآن مرتبه‌ای در کتاب مکنون و مقام بلندی در ام الکتاب دارد. و کتاب مبین که اصل قرآن و مرجع این تفصیل می‌باشد، حقیقتی اسـت غیر از این امر نازل شده، و این یکی به منزله‌ی لباس آن حقیقت اسـت. یا این قرآن نسبت بدان کتاب مبین در حکم مثال و صورت اسـت نسبت به حقیقت، یا در حکم مثلی اسـت که زده می‌شود نسبت به غرضی که منظورنظر اسـت. گاهی به اصل کتاب هم قرآن گفته می‌شود.
از اینجا فهمیده می‌شود که منظور از ماه رمضان و لیلة القدر و لیلة مبارکه (2: 185 و 44: 3 و 97: 1) این اسـت که حقیقت قرآن در ماه رمضان یکباره بر قلب پیغمبر خدا نازل شده، چنانکه تفصیل آن در طول مدت پیغمبری آن حضرت بتدریج نازل گردید.
خلاصه، چنین استنباط می‌شود که قرآن دو نزول دارد. به نظر آن دسته یکبار از لوح محفوظ به آسمان و بار دیگر بر پیامبر گرامی، و به نظر این دسته‌ی دیگر (14) یکی نزول دفعی (یکباره) به معنی نزول اجمالی که غیر زمانی اسـت و قرآن آن را به تعبیر «انزال» مشخص می‌کند و این بر نزول تدریجی مقدم اسـت. به صورت یک روح بر پیغمبر نازل شده، یعنی آن روح قرآن یکباره و مجموع بر دل پیامبر فرود آمده و بعد تفصیل داده شده، آن نزول اول هم در ماه رمضان بوده و در آن وقت پیغمبر هنوز مبعوث نشده بود. دیگری نزول تدریجی به معنی نزول تفصیلی که در زمان مشخصی به صورت آیات و کلمات و الفاظ و سوره‌ها، که حالت تفصیلی دارد، نازل شده اسـت. و این در وقتی اسـت که جبرئیل نازل شده و بعثت آغاز گردیده و این در 27 ماه رجب بود که 20 یا 23سال ادامه یافت.
این نظر البته بسیار پسندیده اسـت و از تمام وجوه ذکر شده مقبول‌تر اسـت. منتهی مقدماتی دارد که هر یک جداگانه محتاج اثبات اسـت. این که گفته شود انزال، فرود آوردن چیزی یکجا و یکباره و یا عام اسـت و تنزیل فرود آوردن تدریجی اسـت، در آغاز دیدیم که درست نبود. تنزیل در مورد فرود آوردن یکباره و یکجا هم در قرآن به کار رفته اسـت (4: 153). دیگر این که بر فرض بعثت را 27 رجب بدانیم منافاتی با نخستین نزول در ماه رمضان نخواهد داشت. زیرا در این صورت ابلاغ به نبوت در ماه رمضان بوده و اعلام رسالت در 27 ماه رجب پیش آمده اسـت. گذشته از اینها علم اجمالی و کلی پیامبر بر وحی، پیش از نزول، نه از راه کتاب و نه در حدیث دلیلی دارد. بلکه همان گرداندن زبان به ذکر آیه و شتاب در اخذ و حفظ قرآن، بخصوص با توجه به معنی اقضاء، «مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضَى إِلَیْکَ وَحْیُهُ (20: 114) قبل از اینکه آیات به تو تمام و کمال برسد»، حاکی از این اسـت که پیامبر از پیش آن را نمی‌دانست. مگر اینکه آیاتی از قبیل «انه لقول رسول کریم» را حاکی از نزول کلی قرآن بگیریم که در آن موارد هم جای بحث زیاد اسـت.
4) قول آخری را از محمد بن اسحاق (15) و شعبی (16) نقل کرده‌اند:
«منظور از نزول قرآن در لیلةالقدر ماه رمضان، آغاز وحی و شروع به نزول قرآن اسـت. » (17)
بنابراین دیگر احتیاجی به بیان آن مراحل مختلف نزول نمی‌ماند. قرآن از همان کتاب اصلی (ام الکتاب یا کتاب مبین و لوح محفوظ) یک سره بر پیامبراکرم نازل شده اسـت. بسیاری از مفسران طرفدار این نظریه هستند. زمخشری آیه را چنین تفسیر می‌کند که قرآن در آن آغاز به نزول کرد. (18) امام فخر رازی می‌گوید زیرا آغاز ملل و دول اسـت که سرفصل تاریخ قرار می‌گیرد. (19) ابن شهر آشوب نیز این نزول را آغاز وحی می‌داند. (20) شیخ مفید نیز در شرح عقاید صدوق در پایان رد نظر او در این باب می‌گوید: ممکن اسـت مراد از این نزول که قرآن به شب قدر نازل شده، پاره‌ای از قرآن باشد که بعد از آن تا زمان وفات رسول خدا ادامه یافته اسـت. اما اینکه تمامی قرآن یکباره به شب قدر نازل شده باشد بعید اسـت، ظاهر قرآن و اخبار متواتره و اجماع علماء (با وجود اختلاف نظرهایشان) بر این اقتضا دارد. (21)
در واقع آغاز وحی، مبدء تاریخ تحول بشری و سرآغاز نزول رحمت و نعمت الهی در این روز بوده اسـت. در این که نام قرآن بر تمام این کتاب آسمانی و یا یک قسمتی از آن اطلاق گردیده (مثل 10: 15 و 12: 3 و... ) حرفی نیست، در این هم که حتی یک آیه از کتاب، قرآن خوانده شده (مثلاً در 10: 61 و نیز 13: 31) گفتگویی نیست و مورد قبول همه اسـت. حضور پیامبر هم در غار حراء به ماه رمضان و نزول نخستین وحی بر او نیز مورد گواهی سنت و تاریخ. پس چرا حقیقتی را نپذیریم که عقل بر آن صحه می‌گذارد و کتاب بر آن گواه و سنت آن را مؤید. اشاره بدین آغاز نزول در قرآن مجید، حاکی از عظمت و فخامت مسأله اسـت. این روزی بوده که تاریخ بشریت در آن ورق خورده و سرنوشت انسان‌های بعدی در آن قلم زده شده اسـت. روز آغاز هدایت بشری برای طول حیات بشر اسـت. این سرفصل تاریخ درخور آن تقدیر و ارزیابی اسـت که این چنین با شأن و جلال در قرآن یاد شود که در لیلةالقدر و در لیلة مبارکه و در ماه رمضان بوده، چرا از تفخیم و تعظیم چنین عظمتی غافل مانیم؟ اما این که بگویند معمولاً در حوادث، آن نقطه‌ی حساسِ حادثه مهم اسـت و یا رسم زمان چنین اسـت که پایان کارهای مهم تاریخ گذاری می‌شود- این رسمی اسـت تازه و برای کارهای بشری. البته پایان وحی نیز عظمتی داشته که فرمود:
«الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلاَمَ دِیناً (5: 3)
امروز دین شما را به کمال رساندم و نعمتم را بر شما تمام کردم و از این که اسلام دین شما باشد راضی گشتم. »
اما پایان وحی، پایان کار نبود. هدایت ادامه یافت و می‌یابد. گذشته از آن، بزرگداشت و تعظیم روزی منافات با تفخیم روز دیگر ندارد، اینجا صحبت از آغاز و شروع وحی اسـت، صحبت از تحوّلی اسـت که تاریخ یافته و مسلماً بزرگداشت آن موجب رضای خداست. اما از نظر قرآن، قوله «اُنزِلَ فیه القرآن» که مورد استناد اسـت خود حکایت از امر گذشته دارد و خود اشاره به همین حادثه‌ی عظیم اسـت.
روشن اسـت که شبها و روزها همه یکسانند و فرقی میان روزها و شبها نیست. اگر روزی یا شبی، عزّت و حرمت خاصی می‌یابد به خاطر حادثه‌ای اسـت که در آن روز یا شب پیش آمده و به خاطر تأثیری اسـت که آن حادثه بر زندگی مردم داشته، چنان اسـت که بعضی روزها اهمیتی در حیات بشری می‌یابد که روزی تاریخی به حساب می‌آید. هر امتی و ملتی روزی را از جهتی اهمیت می‌دهد و در تاریخ خود ثبت و حفظ می‌کند. یا در آن جشن و سرور به پا می‌دارد و یا به سوگواری می‌نشیند. به واقع یادآوری آن حادثه‌ی مهم اسـت که مردم را به حرکت وا داشته، نه خود روز یا شب، هر چه حادثه مهمتر طبیعی اسـت که تکاپوی مردم بیشتر خواهد بود.
گفتگو نیست که حیات معنوی مردم و زندگی روزانه‌ی مسلمین از هر جهتی پیوندی عمیق با قرآن دارد. حتی اثر قرآن را بر جوامع غیر مسلم نیز می‌توان به روشنی دید. خداوند خود نیز از اینکه شریعت کامله‌اش و هدایتی که خود دوست داشته به مردم عرضه شده، راضی اسـت. این نعمت بزرگی بود بر بشریت، آخرین کتاب و هدایت از آسمان نازل شد و خیر و برکتی که خداوند بر خلق می‌خواست فرود آمد. پس این روز هم نزد خدا عزیز اسـت و هم نزد خلق خدا.
از اینجاست که این نزول، عظمتی از عظمت او و شرفی از شرف او اسـت. این شب، شب مبارک بود. شبی که قدر و شرف داشت.
«وَ مَا أَدْرَاکَ مَا لَیْلَةُ الْقَدْرِ لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» (97: 2و 3)
آری، که چنین فرخنده شبی از هزار ماه، بلکه از صدها هزار ماه و سال که از شرف نزول قرآن در آن بی‌بهره‌اند، بهتر و گرامی‌تر اسـت. و امید آنکه روزی خاص به نام روز قرآن انتخاب شود و در آن مسلمانها در سراسر دنیای اسلام، این نعمت بزرگ را چنانکه در خور اسـت شکرگزاری نمایند. بمنّه و کرمه.

لیلة القدر

این شب، شب تقدیر اسـت، یعنی شبی اسـت که مقدرات در آن معین می‌شود و یا شبی اسـت باارزش که ارزش مخصوصی دارد، در زمان این شب آراء مختلفی اظهار کرده‌اند: اول رمضان، دهه‌ی آخر رمضان، شب 5، 7، 9، 17، 19، 21، 23، 25، 27، 29 رمضان، شبی از شبهای ماه رمضان، نیمه‌ی شعبان، نیمه‌ی رمضان را هم گفته‌اند. یا یک شب مخصوص در یکسال معین در حیات رسول خدا بوده که قرآن در آن نازل شده، یا ممکن اسـت هر سال باشد، یا شب قدر بیش از یک شب بوده ولی اختصاص به دوره‌ی پیغمبراکرم داشته، شبی اسـت مخصوص این امت و یا اصلاً بالا رفته اسـت و بالاخره یک شب نامعین اسـت. به قول بَغَوی (22)‌خداوند این شب را برای امت اسلام مبهم گذارد تا در همه‌ی شبهای رمضان از طمع درک آن به پرستش او تلاش کنند. چنانکه ساعت اجابت را در روز جمعه و صلاة وسطی را در نمازهای پنجگانه پنهان داشته (23) اسـت. شوکانی 45 قول را درباره‌ی لیلة القدر از احادیث جمع آوری کرده اسـت. (24)

پی‌نوشت‌ها:

1. او از بزرگان خوارج بود: ملل و نحل1: 155-169، الاعلام 5: 23.
2. الاتقان نوع 16 الاولی، ایضاً مجمع البیان 10: 518، ابوالفتوح رازی10: 327، کشف الاسرار 10: 564، فتح القدیر 1: 159 و 5: 459، کتاب الاسماء و الصفات بیهقی 236. در مورد جمله‌ی برحسب زمان های نجومی توضیح باید داده شود: چون نزول تدریجی بوده و وحی در زمان‌ها و مکان‌های مختلفی پیش آمده، این تدریجی بودن را نجوم نیز می‌گویند یعنی وقت به وقت و ستاره به ستاره! علت هم این بود که عرب دیون خود را برحسب اوقات نجومی تقسیط می‌کرد. مثلاً پول یا متاعی که می‌گرفتند برگرداندن آن را به وقت طلوع ستاره‌ای تا ستاره‌ی دیگر (در منازل ماه یا بروج خورشید) و یا طلوع ستارگان دیگری مانند سهیل، ثریا، شعری و امثال آنها موکول می‌ساختند. پس «برحسب زمان‌های نجومی» یعنی برحسب اوقات زمانی.
3. خلاصه و جامع آن را سیوطی نقل می‌کند. اتقان، نوع 16 الاولی- مراجعه کنید: البرهان 1: 229، مستدرک حاکم 2: 222، فضائل القرآن ابن کثیر6، تفسیر طبری1: 84-86، الدرالمنثور 1: 189.
قرطبی تا آنجا پیش می‌رود که اجماع را بر آن معتقد اسـت؛ الجامع لاحکام القرآن2: 297 دارالکتب المصریه، و بسیاری از تفاسیر دیگر.
4. خلاصه اینکه این تنزّلات سه گانه به جهت عظمت امر، بزرگداشت و تفخیم پیامبر، تکریم بنی آدم، مبالغه در نفی شک بر قرآن و ازدیاد ایمان بدان و دقت بیشتر آیات در آسمانهاست.
تاریخ قرآن چاپ اول 41-43، اتقان: نوع 16 الاولی، مناهل العرفان1: 36 به بعد، البرهان1: 229، المرشد الوجیز 24، 25.
5. تفسیر الکبیر امام فخر رازی 5 : 85.
6. عبدالرحمن بن اسمعیل (م665) فقیه شافعی و نویسنده‌ی المرشد الوجیز و شارح شاطبیه که در قراءات مشهور اسـت.
7. تفسیر عیاشی1: 80، اصول کافی2: 629، تهذیب الاحکام4: 194.
8. اعتقادات: باب31.
9. برهان1: 229، اتقان1: 148، امام فخر رازی5: 85، الدرالمنثور1: 189.
10. مجمع البیان2: 276.
11. بحارالانوار18: 253-254.
12. تاریخ قرآن زنجانی 10.
13. تفسیر المیزان ذیل آیه 183 تا 185 سوره‌ی بقره و آیه‌ی 115 طه.
14. تفسیر سوره‌ی قدر از استاد مطهری.
15. مجمع البیان2: 276.
16. ابوعمرو عامر بن شراحیل (م109) پانصد تن از صحابه را دیده بود و از علی بن ابی طالب و جابربن عبدالله و زید بن ثابت روایت می‌کرد.
17. اتقان نوع 16، الاولی.
18. کشاف1: 227.
19. تفسیر کبیر5: 85.
20. مناقب آل ابی طالب1: 150.
21. شرح عقاید صدوق 58.
22. ابوالقاسم عبدالله بن محمد (م317) در حدیث و سنت رجال کتبی دارد.
23. تفسیر بغوی و تفسیر خازن در سوره‌ی قدر.
24. نیل الاوطار4: 272 چاپ عثمان خلیفه.

منبع مقاله :
رامیار، محمود؛ (1392)، تاریخ قرآن، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ سیزدهم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

مراحل و اقسام تحدّی در قرآنآیات تحدی در قرآن به دو صورت مطرح گردیده‎اند الف تحدی به صورت عام و کلی؛ ب تحدی به ترتیب نزول سوره‌های قرآن ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادترتیب طبیعی قرار گرفتن سوره‌های قرآن در ۲۳ سال نزول قرآن کریم بر اساس روایت‌های معجزه آلبوم صوتی تلاوت و ترجمه قرآن کریموب سایت معجزه شامل تلاوت و ترجمه قرآن حکیم می باشد که با ترجمه استاد طاهره معناشناسی و نشانه شناسی در در قرآن کریم خلیج …معناشناسی تدبّر در قرآن کریم دکترهادی رهنما چکیده مفهوم تدبّر در قرآن کریم عمدتاً شگفتی‌ها و اعجازهای پزشکی در قرآناشارات قرآن به مسائل طبی نشان از آن دارد که مخاطبان عصر نزول اطلاع چندانی از آن جدیدترین آراء مستشرقان درباره قرآن پرسمان قرآننمایش نسخه چاپی میزگرد بررسی جدیدترین آراء مستشرقان پیرامون قرآن اشاره همزمان با قرآن ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادقرآنقرآن کتاب مقدس دین اسلام است و در باور مسلمانان سخنان خداست که به صورت وحی از سوی او درسهایی از قرآن دلِ پاک، ظرف لطف الهى بسم اللّه الرّحمن الرّحیم اللهم صل على محمّد و ال محمّد وب سایت ختم قرآن مجیدوب سایت ختم قرآن و ختم صلوات، حدیث پیامبر و ائمه اطهار، برگزاری مسابقه قرآنی، قرآن شگفتی ها و اعجازهای پزشکی در قرآنادعای اعجاز و شگفتی های پزشکی قرآن با نزول آن گره خورده است، زیرا معجزه قرآن علاوه بر


ادامه مطلب ...

کلمات قرآن از کیست؟

[ad_1]

از سخنان شگفت‌آوری که گفته‌اند، حرفی اسـت که از سمرقندی درباره‌ی نزول قرآن و نحوه‌ی این توسط در سه قول نقل شده اسـت (1). گوینده‌ی اصلی را نگفته‌اند کیست اما خود این نقل قول بدون نقد و بررسی بعدها موجب جنجال فراوانی گشت. درباره‌ی نحوه‌ی نزول قرآن گفته‌اند از سه صورت بیرون نیست:
1) جبرئیل لفظ و معنی قرآن را از لوح محفوظ آموخته و حفظ کرده و همان را فرود آورده اسـت.
2) جبرئیل تنها معانی را بر پیغمبراکرم فرود آورده و پیامبر این معانی را دانسته و آن را به زبان عربی درآورده اسـت. در این مورد هم تمسک جسته‌اند به ظاهر آیه‌ی شریفه‌ی:
«نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ‌ عَلَى قَلْبِکَ » (26: 193 و 194)
3) معنی قرآن، وحی الهی اسـت، ولی تعبیر آن به کلمات عرب از جبرئیل اسـت. موجودات آسمانی آن را به عربی می‌خوانند و او آن را این چنین فرود آورده.
بطلان این دو سخن اخیر روشن و آشکار اسـت و مخالف کتاب و سنت و اجماع. اگر لفظ و معنی هر دو از خدا نباشد چطور می‌توان کلام را به خدا نسبت داد؟ این تنها کتابی اسـت که به تمام دلائل تاریخی و علمی، عصمتش و مصونیّتش از انحراف و تحریف و علوّ مکان و مناعت مقامش از دسترسی بشر و غیربشر به اثبات رسیده اسـت و دلایل محکمی که در برابر معاندان و کافران اقامه شده بر صدق و عصمت و قداست وحی الهی گواه اسـت. نزول قرآن از جانب خداوند بر نبی اکرم توسط جبرئیل امین به لفظ و معنی باتواتری که جای هیچ شک و تردیدی برای عقل سلیم نمی‌گذارد، ثابت شده اسـت. چطور می‌توان تصور این را داشت که کلام از جبرئیل یا رسول خدا باشد؟ خدای خود فرمود: «نزول این کتاب از خدای نیرومند فرزانه اسـت... این آیه‌های خداست که ما به حق بر تو می‌خوانیم... وای بر تهمت زن گناهکار. آیات خدا را که بر او می‌خوانند می‌شنود و بر استکبار خود اصرار می‌ورزد چنانکه گوئی آن را نشنیده اسـت.» (45: 2، 6، 7، 8). این آیات برای هیچ عقل سلیمی جا نمی‌گذارد که تصور آن را داشته باشد که آن معانی رفیع و عالیه و آن کلمات منیع و باقیه ساخته‌ی بشر باشد. وقتی خداوند یکی از قواعد جنگی را برای رسول خود بیان می‌کند می‌فرماید: «اگر یکی از مشرکان به تو پناه آورد، به او پناه بده تا کلام خدا را بشنود» (9: 6). حال چگونه این سخن پیش آمده که این کلام خدا معنایش از خدا و لفظش از رسول و یا از فرشته‌ی خدا باشد؟ زبان رسول خدا را در احادیث می‌بینیم، در عین آن که در اوج فصاحت اسـت با کلام خدا فاصله‌ای به پهنای فلک دارد. اما زبان فرشتگان از کجا که عربی باشد و چطور چنین فصاحت و بلاغتی یافته که بشر از اتیان مِثْلش عاجز اسـت؟ این چیزی اسـت که قرآن هرگز بدان راهی ندارد. خداوند فرمود: «و انک لتلقی القرآن من لدن حکیم علیم» خداوند تصریح می‌کند که قرآن از جانب حکیم علیم اسـت. آیا منظور فقط معانی اسـت و کلام و لفظ در آن منظور نیست؟ پس آن حالات گران وحی چرا بر رسول خدا عارض می‌شد و پیامبر چه عجله و حرصی داشت که وحی را آنچنان به سرعت از حفظ کند و چرا آن همه تأکید داشت که صحابه آن را بنویسند و حفظ کنند؟ خداوند خود تأکید می‌کند و می‌فرماید: «بگو ‌ای پیامبر که هرگز به من نرسد که کلمه‌ای از قرآن را پیش خود تغییر و تبدیل بدهم.»
این کلام منیع بلند، جز از سوی خدا، از دیگری نمی‌تواند باشد و این دمِ اعجازی که در لفظ و معنای آن دمیده شده، جز از سوی حق از دیگری نمی‌تواند باشد و این عصمت نص و طهارت مضمون و وحدت موضوع، جز از جانب او، به تأیید دیگری کی تواند که باشد؟ این لفظ و معنی توأمان اسـت که قدرت بشری را عاجز کرده از این که مثلش را بیاورند. گفتن چنین سخنانی و یا نقل این چنین ترّهاتی بدون رد کردن، چنانکه گذشت، موجب می‌شود که بزرگانی چون سر سید احمد خان در هند به چاله‌ی کفر بیفتد و از سلامت کنار مانَد. زیرا چنین اعتقادی قضیه‌ی اعجاز قرآنی و معجزه‌ی رسول را باطل می‌کند. کلمات قرآن، نوشته‌ی آن، لفظ آن، مثل معنی آن بدون خلاف و به تواتر قطعی و مسلم از جانب خداست و برای جبرئیل یا پیامبر یا هیچ موجود دیگر راهی در آن نیست و هر که خلاف این بگوید بی‌تردید بی‌معنی و بی‌ربط چیزی گفته. اما به نظر می‌رسد که چنین بحثی انحرافی اساساً از بحث دیگری سرچشمه گرفته و آن گفتگویی بوده که بر سر معنای پیش آمده اسـت. درباره‌ی وحی از زُهْری چیزی پرسیده‌اند و او در تعریف آن، وحی را به دو دسته تقسیم کرده اسـت: 1) آنچه بر دل انبیاء وحی می‌شود و بر زبان جاری و به کتاب نوشته می‌شود، که این همان کلام اسـت. 2) بدان تکلم نشده و نوشتنش هم دستوری نیست اما برای مردم بیان می‌شود و به آنها تبلیغ می‌گردد.
البته این قسمت اخیر تعریف دقیقی نیست ولی منظورش گویا سنت و حدیث باشد که جوینی (2) آن را این چنین شرح می‌دهد: یک نوع وحی آن اسـت که خداوند پیامی توسط جبرئیل برای نبی می‌فرستد و آن پیام برای اجرای فرمانی بوده، جبرئیل می‌فهمیده که دستوری اسـت برای اجراء و او بدون قید به عبارت دستور را ابلاغ می‌کرده اسـت. اما نوع دیگر چون ارسال نامه و فرمان کتبی، کلمه به کلمه و حرف به حرف به پیامبر ابلاغ می‌شده که این کتاب خدا و کلام الله اسـت.
بدین تعریف، نوع اول سنت و حدیث و نوع دوم قرآن می شود. از اینجاست که روایت حدیث به معنی رواست و نقل قرآن به معنی درست نیست. (3) منظور از این بیان هم تقسیم وحی به «مَتْلَو» و «مَرْویّ» اسـت یعنی وحیی که باید قرائت و تلاوت شود (قرآن) و وحیی که قرائتش در نماز درست نیست.
این تعریف وحی بدین کوتاهی و درهمی موجب شده که خلط مبحثی پیش آید و اساساً چنین بحثی مطرح شود که لفظ و معنی قرآن هر دو از خداست یا یکی از آن دو؟ که البته در مورد قرآن چنین پرسشی یاوه و بی‌معنی اسـت و در مورد حدیث نیز احتیاج به تبیین و شرح دارد.
یک مشکل دیگر هم برخورده‌اند و آن در مورد وصول وحی از طرف فرشته اسـت که موجودی انسانی چون پیامبر چگونه با وجودی ملکوتی چون جبرئیل با هم در ارتباط بوده‌اند؟ انسانی مادی و جسمی با فرشته‌ای روحانی چگونه تفاهم داشته‌اند؟ فرشتگان موجوداتی خالصاً روحانی هستند و گفتارشان شنیدنی نیست، بخصوص برای موجودات جسمانی. جواب داده‌اند که وحی به دو طریق بوده اسـت: یا پیامبر از خصوصیات بشری درآمده و به صورت فرشته می‌شده و یا جبرئیل به شکل بشر نازل می‌شده تا تفاهم حاصل گردد. (4)
این هم از همان مواردی اسـت که وحی درست فهمیده نشده و برحسب تعابیر ناقصی توجیه گشته اسـت، والا فرشته با ذهن و دل پیامبر سرو کار دارد، مفاهیم و معانی و کلمات اعجازآور قرآن بر دل و ذهن رسول خدا نقش می‌بسته و بر زبان وی جاری می‌شده، در اینجا دیگر چه حاجت که پیامبر از خصوصیات بشری خلع گردد و یا فرشته تمثّل انسانی یابد؟... واقع این اسـت که اینها از امور غیبی اسـت و راهی برای دخالت عقل وجود ندارد. ما تنها بر حدسیّات و ظنیّاتی تکیه می‌کنیم، اما بیان حقیقت باید مبتنی بر خبر صحیح مسلم روایت شده از معصوم باشد.

پی‌نوشت‌ها:

1.زرکشی از سمرقندی اسم برده: البرهان1: 229، اما سیوطی بدون ذکر نامی نقل قول کرده اسـت اتقان 1: 157 نوع 16، المسألة الثانیه. ظاهراً این سمرقندی، محمد بن یوسف، ناصرالدین مدنی فقیه حنفی باشد که نسبت به ائمه و علماء تندزبان بود و در سال 556هـ در سمرقند به شکنجه کشتندش.
2.رکن الاسلام عبدالله بن یوسف فقیه شافعی پدر امام الحرمین عبدالملک (م438)
3.اتقان1: 159-160.
4.کشاف اصطلاحات الفنون: 1162ذیل وحی قرآن و 941 «صلصلة الجرس»- کامل مبرد 2: 22، تعریفات جرجانی ذیل جرس، الاتقان1: 156 نوع 16، المسألة الثانیة، سبل الهدی2: 342.

منبع مقاله :
رامیار، محمود؛ (1392)، تاریخ قرآن، تهران: انتشارات امیرکبیر، چاپ سیزدهم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

کافر از نگاه قران کیست ؟ پرسمان قرآنکافر از نگاه قران کیست ؟ در قران به چه کسی کافر میگویند؟ بارها در قران آمده آیا لقمان پیامبر بود یکی از حکمای راستین و بزرگ تاریخ ، حضرت لقمانع است که نامش در قرآن دو بار با عظمت یاد آیا برای جبران حق الناس می‌شود قرآن ختم کرد و …آیا می توانم در ماه مبارک رمضان یک دور ثواب ختم قرآن را برای از بین بردن حق الناس هایی سیره علویبوستان نهج البلاغه قرانسیره علویبوستان نهج البلاغه قران سفیر رحمت و مهربانیامام رئوف خداوند متعال در قرآن کریم دو بار از خودش با نام رئوف وَاللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ الامام علی بن الحسین السجاد علیه السلام مطالبی …ویژگی‎های صحیفه سجادیّه صحیفه سجادیه، مجموعه‎ای از ادعیه امام سجاد ـ علیه السلام سیصد معما جهت استفاده در جلسات طرح یاوران نمازتأکید بر استفاده از ظرفیت‌های استان در ارتقاء فرهنگ تأکید بر استفاده از ظرفیت‌های علامه حسن زاده آملیمعرفتنفسبسم الله خیر الاسما سلام علیکم تمام هدف حقیر از ایجاد این وبلاگ ایجاد منبعی جامع در اوضاع حساس منطقه و احتمال خروج سفیانی در کمتر از …اوضاع حساس منطقه و احتمال خروج سفیانی در کمتر از ماه آینده حوزه علمیه عرفان آبادنرم افزارهای اسلامی ترجمه ی فارسی قرآن کریم، فرستنده تاریخ


ادامه مطلب ...

مدت زمان نزول قرآن

[ad_1]
دوره‌ی نزول قرآن مجید بر پیامبراکرم، از آغاز مبعث شروع شده و تا نزدیک پایان زندگیش (صلی الله علیه و آله و سلم) امتداد یافته اسـت. این مدت را 20 یا 23 و یا 25 سال گفته‌اند. زیرا در مدت اقامتش در مکه بعد ...
[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

آغاز و مدت نزول قرآن کریم آغاز نزول قرآن در ماه مبارک رمضان و در شب قدر صورت گرفت شهر رمضان الذی انزل فیه دایره المعارف اسلام پدیا زمان نزول قرآنزماننزولقرآنمؤید این عقیده، روایاتى است که زمان نزول قرآن را مدت زمان نزول تدریجى قرآن به زمان نزول قرآن پرسمان دانشجویی علوم قرآن و معارف قرآنزمان نزول قرآن در مورد زمان نزول وحی توضیح دهید قرآن کریم در شب بعثت پیامبر و در غار زمان نزول قرآن مؤید این عقیده، روایاتى است که زمان نزول قرآن را مدت زمان نزول تدریجى قرآن به جمهور ماه رمضان و نحوه نزول قرآندرمورد مدت زمان نزول قرآن سه قول وجود دارد ۱ بیست سال ۲ بیست وسه سال ۳ بیست و پنج سالحقیقت قرآن دقیقاً چه مدت از نزول دفعى و تدریجى قرآن نزول دفعى قرآن بر قلب مبارک پیامبرص یقیناً در شب قدر یکى از شب‏هاى ماه رمضان بوده استنزول قرآن درباره زمان نزول قرآن باید گفت براساس گواهی تاریخ‌، مدت این نزول، بیست و سه سال از مدت زمان نزول قرآن مدت زمان نزول قرآندوره‌ی نزول قرآن مجید بر پیامبراکرم، از آغاز مبعث شروع شده و تا نزدیک پایان زندگیش آغاز نزول قرآن آغازنزول آله در طول مدت نبوّتش در تاریخ نزول قرآن برای اولین مربوط به زمان قبل دایره المعارف اسلام پدیا نزول قرآننزولقرآنزمان نزول قرآن مؤید این عقیده، روایاتى است که زمان نزول قرآن را مدت بیست سال بیان


ادامه مطلب ...