تبریز - ایرنا - نماینده مردم هشترود و چاراویماق در مجلس شورای اسلامی گفت: ایجاد رشته های تحصیلی کشاورزی و فنی در دانشگاه های هشترود ضروری است.
جام جم سرا:
چهار روز پس از مرگ «مریم» خانوادهاش بیش از آنکه داغدار باشند با معماهای متعددی درباره چگونگی مرگ او مواجهند و هنوز قانع نشدهاند که این دختر با وجود آشنایی به فن شنا غرق شده باشد. «مریم» دختر 32 سالهیی که حین فیلمبرداری از مراسم عروسی زوجی در یک باغ ویلا در دماوند به درون استخر کشاورزی افتاده براساس نظریه پزشکی قانونی به دلیل خفگی ناشی از ورود آب به ریههایش جان باخته است. معماهای پیشروی خانواده «مریم» وقتی پیچیدهتر میشود که هنوز هیچ مقام مسوولی توضیح قانعکنندهیی درباره حادثه به آنها نداده است. آنچه بر ابهامهای این مرگ افزوده تاخیر همراهان «مریم» برای تماس با پلیس و امدادگران است به گونهیی که حادثه حدود ساعت7:30 بعدازظهر روز جمعه روی داده و تماس با فوریتهای پلیسی 110 حدود ساعت 8:30 اعلام شده است.
پلیس چه گفت؟
سرهنگ «رضا ریوندی» فرمانده انتظامی شهرستان دماوند این خبر را به پایگاه اطلاعرسانی پلیس داد و گفت: متوفی در حالی که سعی داشت رویاییترین لحظات زندگی یک زوج جوان که سوار بر قایق خوشبختی در داخل استخر کشاورزی بودند را ثبت کند، بر لبه استخر کشاورزی رفته و با توجه به لغزندگی لبه استخر کشاورزی به درون آن سقوط کرد. فرمانده انتظامی شهرستان دماوند همچنین توضیح داده است: متاسفانه به علت عدم آشنایی متوفی به فن شنا و تلاشهای انجام شده وی جان خود را از دست داده است. با این حال خواهر مریم تاکید کرد: خواهرم شنا بلد بود و اتفاقا همین برای ما به سوال تبدیل شده که چرا خواهرم نتوانسته خودش را نجات دهد. خانم حسنی همچنین گفت: تاکنون به جز رییس و مالک آتلیهیی که خواهرم برای آن کار میکرد هیچ مقام مسوولی توضیحی به ما نداده است. آقای «ق» به ما گفته ساعت 7:30 این حادثه روی داد و همکار او که در محل بوده سعی کرده است خواهرم را نجات دهد ولی به ناگاه متوجه میشود او تقلا نمیکند و گویی سنگکوب کرده، رهایش میکند. خواهر مریم در این باره تاکید کرد: پزشکی قانونی در گزارش خود تایید کرد مرگ بر اثر ضربه مغزی یا سکته نبوده و صرفا به دلیل ورود آب به مجرای تنفسی رخ داده است.
چرا هیچکس کمک نکرد؟
براساس روایتی که آقای «ق» رییس مریم برای خانواده او بازگفته است روز حادثه عروس و داماد به همراه تیم فیلمبرداری که متشکل از آقای «ق»، مریم (متوفی) و همکارش که یک زن جوان بوده به باغ ویلایی در محدوده جاده وادان - کیلان از توابع شهر آبسرد رفتند.
آقای «ق» گفته است به دلیل آنکه عروس به هنگام فیلمبرداری معذب نباشد او به اتاقی در انتهای باغ رفته است. به غیر از این مرد یک کارگر که نگهبان باغ بوده نیز در محل حضور داشته است. آقای «ق» تعریف کرده است که مدتی بعد از ورود به باغ صدایی هیاهومانند شنیدم که فکر کردم از جایی دیگر است اما بعد متوجه شدم از طرف استخر کشاورزی است. براساس روایتی که این مرد برای خانواده مریم بازگفته وقتی او به کنار استخر کشاورزی رسیده مریم و همکارش در آب افتاده بودند و او از داماد تقاضا کرده که کتش را به او بده تا بتواند دستاویزی برای مریم درست کند اما داماد حاضر به همکاری نشده است. با وجود حضور داماد، آقای «ق» و کارگر باغ که سه مرد بودهاند هیچ کدام چوب یا وسیلهیی برای نجات مریم به کار نگرفتهاند. اما آقای «ق» در پاسخ به سوالی که خانواده مریم از او پرسیدهاند که چرا به آب نزدهیی، گفته است: من وقتی رسیدم مریم زنده نبود و این خودکشی بود و دیگر نجات دادن محسوب نمیشد. در همین حال ساعت وقوع حادثه7:30 اعلام شده است اما پلیس و نیروهای امدادی ساعت 8:30 از واقعه باخبر شدهاند. همچنین گفته شده که آتشنشانی دماوند حدود ساعت 9:30 در محل حاضر شده و در آن زمان هم تاکید کرده تجهیزات غواصی و نجات ندارد. تیم هلال احمر نیز اعلام کرده تجهیزات غواصی ندارد.
خانم حسنی خواهر مریم گفت: به خانواده ما ساعت 9 خبر دادهاند و تا همسرانمان به ما بگویند ساعت 11 شب شده بود. اگر همان زمان حادثه به ما خبرداده بودند ما زودتر از هر تیم دیگری به محل حادثه میرسیدیم.
برای جسد چهار میلیون تومان بدهید
وقتی دو تیم هلال احمر و آتشنشانی حاضر در محل اعلام کردند که توان و تجهیزات غواصی ندارند از آتشنشانی تهران کمک خواسته شد. این خواسته چون از حوزه عملیاتی آنها خارج بود تقاضایی مبنی بر پرداخت چهار میلیون تومان به خانواده مریم اعلام شد. خانواده مریم آن شب برای بیرون کشیدن جسد او که نیاز به یک کپسول هوا بالغ بر 500 هزارتومان و هزینه چهار میلیون تومانی عملیات آتشنشانی تهران بود اقدام کردند تا بالاخره حدود ساعت 11 جمعه شب آتشنشانان تهرانی جسد مریم را بیرون بکشند. تا آن زمان حدود پنج ساعت از زمان حادثه گذشته بود اما با این حال خانواده مریم اجازه دادند از استخوانهای آن مرحوم برای پیوند مغز استخوان استفاده شود.
عروس و داماد چه کردند؟
بر اساس روایتی که از این حادثه نقل شده است دو نفر با پلیس تماس گرفتهاند؛ کارگرباغ و رییس آتلیه یا همان آقای «ق». عروس و داماد به محض وقوع حادثه از محل خارج شده و به سوی تپه که به استخر کشاورزی مشرف بوده رفتند و شروع به کمک خواستن کردهاند. با این حال زمانی که نیروهای امدادی و پلیس در محل حاضر شدند خبری از عروس و داماد نبوده و آنها با این توجیه که مهمانها منتظرشان هستند نه کمکی در نجات مریم کردند و نه نیرویی برای کمک به محل آوردند. توضیح آقای «ق» نیز بر این نکته تاکید دارد که داماد وقتی او به محل حادثه رسیده حاضر نشده کت خود را بدهد. این درحالی است که خواهر مریم گفت: این داماد بود که اصرار داشت تصویربرداری در این محل صورت بگیرد.
استخر کشاورزی با عمق 14 متر
با گذشت چهار روز از زمان حادثه و در حالی که خانواده مریم پرسشهای بیپاسخ بسیاری دارند اما هنوز هیچ تحقیقی درباره چگونگی وقوع حادثه انجام نگرفته است. فیلم عروسی که میتوانسته آخرین لحظات سالم بودن مریم را نمایش دهد و از ابهامها بکاهد توسط ماموران به آقای «ق» تحویل داده شده است. استخر کشاورزیی که محل وقوع حادثه است تقریبا دریاچهیی است که کاربری غیر از شنا دارد و از جنس پلاستیک و به صورت محدب ساخته شده است. عمق این استخر کشاورزی بنا به گزارش امدادگران 14 متر است ولی در گزارشی که پایگاه اطلاعرسانی پلیس آن را منتشر کرده عمق آن 11 متر اعلام شده است. ساخت استخر کشاورزی به گونهیی است که حدود 50 تا 70 سانتیمتر ارتفاع از سطح زمین دارد. مریم مدتی قبل پدرش را از دست داده بود. او دختر چهارم خانوادهاش بود و بقیه اعضای خانواده را نیز خواهرانش تشکیل میدادند. حال خواهران و همسران آنها در حالی که روز شنبه را به خاکسپاری او گذراندند و درگیر مراسم سوگواری بودند امروز برای طرح شکایت در جهت بررسی این ماجرا اقدام میکنند.
روز گذشته سرهنگ ریوندی، فرمانده پلیس شهرستان دماوند تاکید کرد که باید پرونده را مطالعه کند تا جزییاتی از این حادثه بدهد.(اعتماد)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوما به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
جام جم سرا:
چهار روز پس از مرگ «مریم» خانوادهاش بیش از آنکه داغدار باشند با معماهای متعددی درباره چگونگی مرگ او مواجهند و هنوز قانع نشدهاند که این دختر با وجود آشنایی به فن شنا غرق شده باشد. «مریم» دختر 32 سالهیی که حین فیلمبرداری از مراسم عروسی زوجی در یک باغ ویلا در دماوند به درون استخر کشاورزی افتاده براساس نظریه پزشکی قانونی به دلیل خفگی ناشی از ورود آب به ریههایش جان باخته است. معماهای پیشروی خانواده «مریم» وقتی پیچیدهتر میشود که هنوز هیچ مقام مسوولی توضیح قانعکنندهیی درباره حادثه به آنها نداده است. آنچه بر ابهامهای این مرگ افزوده تاخیر همراهان «مریم» برای تماس با پلیس و امدادگران است به گونهیی که حادثه حدود ساعت7:30 بعدازظهر روز جمعه روی داده و تماس با فوریتهای پلیسی 110 حدود ساعت 8:30 اعلام شده است.
پلیس چه گفت؟
سرهنگ «رضا ریوندی» فرمانده انتظامی شهرستان دماوند این خبر را به پایگاه اطلاعرسانی پلیس داد و گفت: متوفی در حالی که سعی داشت رویاییترین لحظات زندگی یک زوج جوان که سوار بر قایق خوشبختی در داخل استخر کشاورزی بودند را ثبت کند، بر لبه استخر کشاورزی رفته و با توجه به لغزندگی لبه استخر کشاورزی به درون آن سقوط کرد. فرمانده انتظامی شهرستان دماوند همچنین توضیح داده است: متاسفانه به علت عدم آشنایی متوفی به فن شنا و تلاشهای انجام شده وی جان خود را از دست داده است. با این حال خواهر مریم تاکید کرد: خواهرم شنا بلد بود و اتفاقا همین برای ما به سوال تبدیل شده که چرا خواهرم نتوانسته خودش را نجات دهد. خانم حسنی همچنین گفت: تاکنون به جز رییس و مالک آتلیهیی که خواهرم برای آن کار میکرد هیچ مقام مسوولی توضیحی به ما نداده است. آقای «ق» به ما گفته ساعت 7:30 این حادثه روی داد و همکار او که در محل بوده سعی کرده است خواهرم را نجات دهد ولی به ناگاه متوجه میشود او تقلا نمیکند و گویی سنگکوب کرده، رهایش میکند. خواهر مریم در این باره تاکید کرد: پزشکی قانونی در گزارش خود تایید کرد مرگ بر اثر ضربه مغزی یا سکته نبوده و صرفا به دلیل ورود آب به مجرای تنفسی رخ داده است.
چرا هیچکس کمک نکرد؟
براساس روایتی که آقای «ق» رییس مریم برای خانواده او بازگفته است روز حادثه عروس و داماد به همراه تیم فیلمبرداری که متشکل از آقای «ق»، مریم (متوفی) و همکارش که یک زن جوان بوده به باغ ویلایی در محدوده جاده وادان - کیلان از توابع شهر آبسرد رفتند.
آقای «ق» گفته است به دلیل آنکه عروس به هنگام فیلمبرداری معذب نباشد او به اتاقی در انتهای باغ رفته است. به غیر از این مرد یک کارگر که نگهبان باغ بوده نیز در محل حضور داشته است. آقای «ق» تعریف کرده است که مدتی بعد از ورود به باغ صدایی هیاهومانند شنیدم که فکر کردم از جایی دیگر است اما بعد متوجه شدم از طرف استخر کشاورزی است. براساس روایتی که این مرد برای خانواده مریم بازگفته وقتی او به کنار استخر کشاورزی رسیده مریم و همکارش در آب افتاده بودند و او از داماد تقاضا کرده که کتش را به او بده تا بتواند دستاویزی برای مریم درست کند اما داماد حاضر به همکاری نشده است. با وجود حضور داماد، آقای «ق» و کارگر باغ که سه مرد بودهاند هیچ کدام چوب یا وسیلهیی برای نجات مریم به کار نگرفتهاند. اما آقای «ق» در پاسخ به سوالی که خانواده مریم از او پرسیدهاند که چرا به آب نزدهیی، گفته است: من وقتی رسیدم مریم زنده نبود و این خودکشی بود و دیگر نجات دادن محسوب نمیشد. در همین حال ساعت وقوع حادثه7:30 اعلام شده است اما پلیس و نیروهای امدادی ساعت 8:30 از واقعه باخبر شدهاند. همچنین گفته شده که آتشنشانی دماوند حدود ساعت 9:30 در محل حاضر شده و در آن زمان هم تاکید کرده تجهیزات غواصی و نجات ندارد. تیم هلال احمر نیز اعلام کرده تجهیزات غواصی ندارد.
خانم حسنی خواهر مریم گفت: به خانواده ما ساعت 9 خبر دادهاند و تا همسرانمان به ما بگویند ساعت 11 شب شده بود. اگر همان زمان حادثه به ما خبرداده بودند ما زودتر از هر تیم دیگری به محل حادثه میرسیدیم.
برای جسد چهار میلیون تومان بدهید
وقتی دو تیم هلال احمر و آتشنشانی حاضر در محل اعلام کردند که توان و تجهیزات غواصی ندارند از آتشنشانی تهران کمک خواسته شد. این خواسته چون از حوزه عملیاتی آنها خارج بود تقاضایی مبنی بر پرداخت چهار میلیون تومان به خانواده مریم اعلام شد. خانواده مریم آن شب برای بیرون کشیدن جسد او که نیاز به یک کپسول هوا بالغ بر 500 هزارتومان و هزینه چهار میلیون تومانی عملیات آتشنشانی تهران بود اقدام کردند تا بالاخره حدود ساعت 11 جمعه شب آتشنشانان تهرانی جسد مریم را بیرون بکشند. تا آن زمان حدود پنج ساعت از زمان حادثه گذشته بود اما با این حال خانواده مریم اجازه دادند از استخوانهای آن مرحوم برای پیوند مغز استخوان استفاده شود.
عروس و داماد چه کردند؟
بر اساس روایتی که از این حادثه نقل شده است دو نفر با پلیس تماس گرفتهاند؛ کارگرباغ و رییس آتلیه یا همان آقای «ق». عروس و داماد به محض وقوع حادثه از محل خارج شده و به سوی تپه که به استخر کشاورزی مشرف بوده رفتند و شروع به کمک خواستن کردهاند. با این حال زمانی که نیروهای امدادی و پلیس در محل حاضر شدند خبری از عروس و داماد نبوده و آنها با این توجیه که مهمانها منتظرشان هستند نه کمکی در نجات مریم کردند و نه نیرویی برای کمک به محل آوردند. توضیح آقای «ق» نیز بر این نکته تاکید دارد که داماد وقتی او به محل حادثه رسیده حاضر نشده کت خود را بدهد. این درحالی است که خواهر مریم گفت: این داماد بود که اصرار داشت تصویربرداری در این محل صورت بگیرد.
استخر کشاورزی با عمق 14 متر
با گذشت چهار روز از زمان حادثه و در حالی که خانواده مریم پرسشهای بیپاسخ بسیاری دارند اما هنوز هیچ تحقیقی درباره چگونگی وقوع حادثه انجام نگرفته است. فیلم عروسی که میتوانسته آخرین لحظات سالم بودن مریم را نمایش دهد و از ابهامها بکاهد توسط ماموران به آقای «ق» تحویل داده شده است. استخر کشاورزیی که محل وقوع حادثه است تقریبا دریاچهیی است که کاربری غیر از شنا دارد و از جنس پلاستیک و به صورت محدب ساخته شده است. عمق این استخر کشاورزی بنا به گزارش امدادگران 14 متر است ولی در گزارشی که پایگاه اطلاعرسانی پلیس آن را منتشر کرده عمق آن 11 متر اعلام شده است. ساخت استخر کشاورزی به گونهیی است که حدود 50 تا 70 سانتیمتر ارتفاع از سطح زمین دارد. مریم مدتی قبل پدرش را از دست داده بود. او دختر چهارم خانوادهاش بود و بقیه اعضای خانواده را نیز خواهرانش تشکیل میدادند. حال خواهران و همسران آنها در حالی که روز شنبه را به خاکسپاری او گذراندند و درگیر مراسم سوگواری بودند امروز برای طرح شکایت در جهت بررسی این ماجرا اقدام میکنند.
روز گذشته سرهنگ ریوندی، فرمانده پلیس شهرستان دماوند تاکید کرد که باید پرونده را مطالعه کند تا جزییاتی از این حادثه بدهد.(اعتماد)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوما به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
جام جم سرا: حسب اعلام مرکز فوریتهای پلیسی 110 تهران بزرگ مبنی بر خبر درگیری و چاقوکشی در یکی از رستورانهای محله خزانه تهران ماموران تخصصی این یگان بلافاصله به محل اعزام و به بررسی موضوع پرداختند.
در خلال بررسیهای پلیس اشخاصی به هویت «کاظم» و «قاسم» به واحد گشت مراجعه و اظهار داشتند: دو نفر به هویت «پیام» و «آرمان» اقدام به چاقوکشی و به هم ریختن مراسم عزاداری و ختم پدرمان کردند و باچاقو سه نفر از اعضای فامیل را به هویتهای «رحیم»، «رحمان» و «مریم» را مجروح کرده و آنان به دلیل شدت جراحت به بیمارستان فرستاده شدند و متهمان نیز از محل متواری شده اند.
به نقل ازابتکار، به دنبال اظهارات شکات و با عنایت به مشهود بودن جرم صورت گرفته که در ساعت 17 روز یک شنبه رخ داده بود، ماموران با هماهنگی مرکز پیام اقدام به اجرای طرح مهار کردند و دقایقی بعد، پس از رسیدن واحد گشت، ضاربین که دو پسر جوان بودند، درحالی که آنان نیز از ناحیه دست و صورت دچار جراحت شده بودند، دستگیر و دو قبضه چاقوی بلند از زیر لباسشان کشف و ضبط گردید.
سرهنگ احمد صالحی رئیس کلانتری 160خزانه گفت: متهمان پس از انتقال به کلانتری ضمن تشکیل پرونده در اختیار مقام قضایی قرار گرفتند.
جام جم سرا: در خلال این گزارش، آمارهایی در زمینه آسیبهای اجتماعی در کشور اعلام شده که قابلتامل است.
در بخشی از این گزارش به بدحجابی بهعنوان آسیب اجتماعی اشاره شده و آمده است «در یک دوره یکماهه تعدادی از زنان و دختران بدحجاب دستگیر شدند که وضعیت آنها در ابعاد مختلف به این شرح است: از نظر گروه سنی بالغ بر 9/78درصد از یادشدگان زیر 15سال، 46/9درصد آنها بین 16 تا 20سال، 31/5درصدشان بین 21 تا 25سال و 13/8درصدشان 26 تا 30سال سن داشتهاند. بهلحاظ وضعیت تاهل بالغ بر 84/6درصد از یادشدگان مجرد، 13/1درصد از آنها متاهل و 2/3درصدشان مطلقه بودهاند. از نظر میزان تحصیلات بالغ بر 46/9درصد از یادشدگان دارای تحصیلات متوسطه و دیپلم، 27/7درصد آنها فوق دیپلم و 25/4درصدشان بالاتر از لیسانس بودهاند. بهلحاظ داشتن شغل بالغ بر 25/4درصد از یادشدگان محصل، 19/3درصد از آنها دانشجو، 5/41درصدشان دارای شغل، 5درصد کارمند بخش خصوصی، 11/5درصدشان خانهدار 17درصد کارگر یا بیکار بودهاند.
بهلحاظ سابقه دستگیری بالغ بر 87/5درصد از یادشدگان سابقه دستگیری نداشتهاند، 7/5درصد از آنها برای بار دوم دستگیر شدهاند و 5/5درصدشان از پاسخگویی به این سوال خودداری کردهاند.»
موضوع سرفصل بعدی این گزارش تعرضات جنسی است: «اعضای هیاتعلمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران تحقیقی به روش کمی و پرسشنامه در میان صدها زن جوان بین 15 تا 35 سال در مناطق شمالی و جنوبی شهر تهران در مورد تعرض جنسی به آنان از نوع نگاههای معنادار، متلکهای زننده و... انجام دادهاند. نتایج این تحقیق نشان میدهد که 5/72 درصد در مقابل نگاههای معنادار، 5/62 درصد در مقابل متلکهای زننده و 5/12 درصد از زنان در مقابل لمس اعضای بدن سکوت میکنند. اینها در حالی است که بیش از 60درصد از زنان سابقه این نوع تعرضات جنسی را داشتهاند.»
همچنین در ادامه با اشاره به تحقیقات دیگری که در سال 1387 از چند دانشگاه دولتی در تهران و مراکز استانها و دانشگاه آزاد اسلامی انجام گرفته عنوان میشود «از یک جامعه آماری 1984نفر (دختر و پسر) 8/81درصد از دانشجویان موافق با گفتوگوی دوستانه با جنس مخالف بودهاند.» برخی تحقیقات انجامگرفته از یک جامعه آماری آمده است که «بر اساس اظهارات کارشناسان در سال 1388 در دهه 1960 و 1970 [1340 و 1350] سن روسپیگری بالای 30سال بود، اما اکنون روسپیگری به 15سال بهبالا رسیده است.»
در ادامه این گزارشها آمده است که «این بخش کوچکی از آمارها در این زمینه است که گوشهای از حقیقت را نشان میدهد و نه تمام آن را، اما مشت نمونه خروار است و مهم این است که علل و عوامل بروز این وضعیت شناسایی و ریشهکن شود تا جامعه سلامتی و صلاح خود را بازیابد.»
سپس گزارش مرکز پژوهشها به بررسی عوامل موثر در گرایش مردم به رفتارهای جنسی آزاد پرداخته و از «عوامل اخلاقی و اعتقادی، تمایل به آزادی مطلق، دنیاگرایی، ضدیت با حاکمیت ، ضعف علم و ایمان، مسایل اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و ضعف تبلیغات دینی در کنار تبلیغ بیبندوباری بهعنوان دلایل گرایش به «فحشای جنسی» یاد کرده است.»
بخش بعدی گزارش به آمارهای جمعیتی میپردازد.«بالغ بر 1/5میلیوننفر زن بیوه و مطلقه در کشور وجود دارد و روزانه نیز 160نفر به این آمار اضافه میشود. از سوی دیگر حدود 4/5میلیوننفر دختر نیز وجود دارند که هنوز ازدواج نکردهاند. نکته درخور توجه اینکه فاصله بین سن بلوغ و ازدواج در کشور بشدت بالا رفته است، بهطوری که بین سن بلوغ با ازدواج دختران 18سال و پسران 15سال فاصله افتاده است.» «با فرض مشکلبودن ازدواج دایم و قابلقبولنبودن ازدواج موقت، آمار افرادی که آمادگی تشکیل زندگی مشترک ندارند و به جهت تقیدات مذهبی و اخلاقی به راههای انحرافی نیز نمیروند و نمیتوانند به نیازهای جنسی و عاطفیشان از طریق مشروع پاسخ گویند، سالبهسال افزایش مییابد. ظاهرا در سال 1388 برابر آمارهای موجود، «9میلیون پسر و هشتمیلیون دختر آماده ازدواج (بین 20 تا 29سال) وجود داشته که در حال حاضر احتمالا بیشتر شده است.»
آمار «مردان ازدواج نکرده در سال 1390 به 13میلیونو130هزارو970نفر رسیده است.» «همچنین با جمعیت روبهفزونی زنان طلاقگرفته و بیوه که ازدواج مجدد نداشتهاند مواجهیم که وضعیت روانی و معیشتی آنها نگرانکننده است. در سال 1388 «حدود ششمیلیونزن مطلقه در کشور وجود داشته» که قطعا بر تعداد آن افزوده شده است و نیز «5/1میلیوننفر» زن بیوه (شوهرمرده) در جامعه وجود دارد که به جهت تلقی منفی در مورد ازدواج موقت حاضر به ازدواج نیستند، در حالی که رسیدگی به افراد آسیبدیده و تامین مادی زنان فاقد همسر و سرپرست در هر سنی که باشند، لازم است. «با ازدواج موقت ممکن است بخشی از این دسته زنان تحت سرپرستی و تامین مادی مردان متمکن قرار گیرند و بخشی از ثروت جامعه در محل مناسب صرف شود.»
این در حالی است که طبق این گزارش «82درصد از ششهزاروصد جوان مجرد 29-15ساله کل کشور با ازدواج موقت بهعنوان یک راهحل موافقت نشان ندادهاند و تنها 10درصد موافق بودهاند.» در پایان کارشناسان مرکز پژوهشهای مجلس با کنارهمگذاشتن این آمار و اطلاعات ضمن توصیه به آسانگیری ادارات ثبت برای ثبت ازدواج موقت در جایی غیر از شناسنامه، تاکید کردهاند که بخشی به لایحه حمایت از خانواده تحت عنوان ازدواج موقت اضافه شود یا در لایحهای جداگانه نظامنامه قانونی آن با نظر فقها و جامعهشناسان و روانشناسان تهیه و به تصویب مجلس برسد.(شرق به نقل از مرکز پژوهشها مجلس)
جام جم سرا: نمایش تصاویر بانوان ساپورتپوش در صحن علنی مجلس که البته چهره آنان پوشیده شده بود، با واکنش نمایندگان و همهمه زیاد در صحن علنی مجلس همراه شد.
به نقل از ایسنا، علی مطهری با اشاره به همهمه ایجاد شده در مجلس به مزاح گفت: به نظر میرسد دوستان از دیدن این تصاویر به وجد آمدهاند!
جام جم سرا: «ایرج عبدی» افزود: در بحث مسائل جنسیتی آنچه موضوع اصلی محسوب میشود، رعایت حدود شرعی و اسلامی است و این گونه تفکیکها نمیتواند موفقیتی در این زمینه داشته باشد.
وی با بیان اینکه اجرای چنین طرحهایی در واقع کاری بیهوده است، اظهار داشت: به طور یقین در راستای اجرای این طرحها افرادی که اجرا کننده آن هستند، مقصود و مرادشان نیز برآورده نمیشود زیرا با طرح تفکیک جنسیتی در ادارات و نهادها، مشکلات موجود حل نمیشود بلکه تنها باید به سالمسازی محیط در سازمان و نهادها اقدام شود تا بتوانیم شاهد رعایت حدود شرعی و اسلامی نیز باشیم.
به گزارش جام جم سرا، عبدی با بیان اینکه باید فعالیتهایی که در ادارات و دستگاههای اجرایی صورت میگیرد، خارج از حدود شرعی نباشد، ادامه داد: همیشه مشاهده شده که سختگیری در هر کاری نتیجه بخش نیست و در این زمینه نیز تفکیک نمیتواند پاسخگوی مشکلات باشد. (ایرنا)
جام جم سرا: نرسیده به میدان بهارستان، راسته بازار کارتهای دعوت یا عروسی است. البته در میدان انقلاب، سر پل امیربهادر و حتی سطح شهر هم مغازههایی از این دست پیدا میشود که قیمتهای متفاوتی دارند . اما بازار اصلی کارت عروسی حوالی بهارستان است. در این راسته دهها مغازه وجود دارد که به صورت انحصاری و حتی تخصصی در زمینه فروش انواع کارتها فعالیت میکنند و شما به راحتی میتوانید از میان آنها کارت دلخواهتان را پیدا کنید.
«شتری است که در خانه همه میخوابد. در خانه ما هم خوابید!
خب پیش میآید دیگر! شما هم خبطی مرتکب شوید بیایید دور هم، همدیگر را میبینیم و شوخی میکنیم و میخندیم؛ غذای خوب هم سفارش دادهایم، میوه درجه یک هم ایضاً.
فقط ما این همه خرج کردهایم، شما جوگیر نشوید، کادوی گران بخرید؛ همان یک سکه کافیست، البته ما به نیمش هم راضی هستیم.
در ضمن، جمع بزرگونه است
دلبندانتان فعلاً در منزل بمانند تا وقتی دلبند ما به دنیا آمد برای تولدش دعوت کنیم»
«قصه ما از اونجایی شروع میشه که دخترخانم و آقا پسر عروسیشون بهپامیشه
هر چی بگین سور و سات فراوونه شیرینی و شام، ساز و دهل که میزونه
اونی که کمه تو قصه شون شمایین حتماً تشریف بیارین
ما عکاس و فیلمبردار داریم شما زحمت نکشین
نکته: موقع ورود عروس و داماد میوه پوست نکنید چون چسبزخم نداریم.»
ادبیات کارتهای عروسی با آنچه قبلترها دیده بودیم، فرق کرده. جملاتی را که بالاتر خواندید، احتمالاً در کارتهایی که این روزها برای دعوت به جشن عروسی به شما داده شده، خواندهاید. حتماً این را هم میدانید که برخی به محض اینکه کارت را دریافت میکنند این جملات را میخوانند و برخی نیز بی توجه به کلمات آن، تنها به شکل و شمایل کارت و سادگی یا کوچک و بزرگ بودن آن توجه میکنند و برخی نیز صرفاً به تاریخ و محل جشن توجه میکنند...
قیمت کارتهای عروسی در حال حاضر بین 300 تا 4000 تومان در نوسان است. پنجاه درصد از مردم کار ساده اروپایی را انتخاب میکنند و نیم دیگر کارتهای شلوغ را. اما برند کاغذی که جنس آن فابریانو و متالایز باشد از همه مناسبتر است که قبلاً هر کارتی 300 تومان بود و الان 800 تومان قیمت دارد |
در هرحال بعضی از صاحبان مجالس عقد و عروسی برای چشم و هم چشمی هم که شده حتی جملاتی را روی کارت چاپ میکنند که شاید خودشان از معنای آن اطلاع درستی نداشته باشند.
کارتهایی با سلیقههایی متفاوت
محسنی از مغازهداران راسته بهارستان 15 سال در این کار است و عاشق کارش است چون هم در کار چاپ و گرافیک بوده و هم حالا طراحی بسیاری از کارتها را خودش انجام میدهد و پس از چند سال سلیقه مشتری دستش آمده و مشتری را راضی میکند چون معتقد است کسی که عاشق کارش باشد با عشق کار میکند و سختیهای کار برایش کمرنگ میشود.
از محسنی درباره کارتهای عروسی میپرسم و او میگوید: قیمت کارت دعوت عروسی بسته به مدل و جنس آن فرق دارد. در حال حاضر کارتهای خارجی که از ترکیه وارد میشوند و کارتهای چوبی، گرانترین نمونههای موجود در بازار هستند که هر عدد از آنها از 5 تا 40 هزار تومان قیمت دارند. البته کارتها تنها از این کشور وارد نمیشود و اندونزی، مالزی، کره، چین، تایلند و کانادا نیز از جمله کشورهایی هستند که ما از آنها کاغذ وارد میکنیم که در این میان کشور اندونزی در رتبه بعد از ترکیه قرار دارد که بهترین نمونه کاغذ را دارد. مالزی هم کاغذ تحریر خوبی دارد و حالا چین و کره هم در این کار مهارت خوبی دارند. البته کاغذ به ما مستقیماً داده نمیشود به تولیدکننده فروخته میشود و تولیدکنننده هرازگاهی پکیج کاری را که طراحی کرده برای ما میآورد و ما از میان آنها کارتهایی که خودمان مدنظر داریم انتخاب میکنیم. البته در کشور ما هم شرکت پارس تولیدکننده کاغذ است که جنس نسبتاً مرغوبی دارد اما به پای ترکیه نمیرسد میتوانم بگویم که کارتهای سادهتر با کاغذ کاهی و مقواهای نازک ممکن است کمتر از 500 تومان تمام شوند و اگر حساسیت روی کارتان داشته باشید و نمونه خاصی را جویا شوید و در حد نرمال قیمت بخواهید، قیمت کارتهای عروسی در حال حاضر بین 300 تا 4000 تومان در نوسان است. البته پنجاه درصد از مردم کار ساده اروپایی را انتخاب میکنند و نیم دیگر کارتهای شلوغ را البته برند کاغذی که جنس آن فابریانو و متالایز باشد از همه مناسبتر است که قبلاً هر کارتی 300 تومان بود و الان 800 تومان قیمت دارد.
او اضافه میکند: مدتی است که کشورهای تاجیکستان و افغانستان یکسری کارت را به صورت عمده از ما خریداری میکنند؛ البته ایرانیهای خارج از کشور و برخی خارجی ها که حتی مسلمان هم نیستند مشتری ما هستند برای اینکه کارت اینجا برایشان ارزانتر درمیآید. چون دراین کشورها برای هر مهمانی که در مراسم شرکت میکند، کارتهای متعددی چاپ میشود؛ از کارت دعوت و کارت روی میز و کارت هتل گرفته تا کارت اتاق مهمانها و تشکر از حضور در مراسم و... آنها از آنجا که در مراسمشان انواع کارتها را تهیه میکنند، امکان دارد هزار پوند برای یک ست کارت عروسی هزینه کنند، ولی در کشور ما هزینه به مراتب کمتری برای این کار پرداخت میکنند. از طرفی شهرستانها هم به صورت عمده از بهارستان به خاطر ارزانتر بودنش خرید میکنند. حتی افراد هم به صورت انفرادی کارت عروسی شان را از ما خریداری میکنند چون معتقدند که کار تهران با شهرستان فرق دارد و به روزتر است چون کارتی که در تهران مد است در شهرستان یک سال دیگر مد میشود. البته درشهرستان کارهای ساده کمتر طرفدار دارد.
مغازههای راسته بهارستان معمولاً دو بار در سال یعنی 10 روز پس از اربعین و 10 روز پس از پایان ماه مبارک رمضان، ویترین خود را به طور کامل تغییر داده و مدلهای جدیدی را جایگزین میکنند |
کارتهای ساده، هم زیباتر و هم مرغوبتر
از او درباره قیمت کارتها میپرسم که ادامه میدهد: برخی از کاغذهای این مغازه خارجی است و به خاطر این از 800 تا هزارو 800 تومان قیمت دارد که این بخاطر این است که هم کار بیشتری روی آن انجام شده و هم به خاطر لیزری که روی کاغذ صورت گرفته و هم به خاطر مونتاژ و جنس نویی است که دارد. البته کارت خام از 200 تا 400 تومان است و بقیه حاشیه کار محسوب میشود.
محسنی همچنین اضافه میکند: مد زیاد در کارت عروسی کارایی ندارد. یک مغازه کارت عروسی ساده میفروشد و در مغازه دیگر کارت شلوغ. کارت عروسی شلوغ اصولاً تزیینات بیشتری دارد و از کاغذهای پست و نامرغوب استفاده میشود اما کارهای ساده باید از کیفیت بالایی برخوردار باشد تا خودش را بهتر نشان دهد. به عنوان نمونه کارهای ساده هر 100 تا کارت با چاپ 110 هزار تومان و کار شلوغ هر 100 تا با چاپ 70 هزار تومان هزینهاش میشود.
البته سالهای قبل از سوریه و کشورهای عربی کاغذ وارد میکردیم که بیشترشان طرح چوب و اکلیل داشتند و شلوغی در کارش بود که حالا دیگر خبری از آنها نیست و چین این کار را ادامه داده است.
کارتهای ترکیهای پیشتاز در قیمت بالا
سعادت که 25 سال است در راسته بهارستان یک مغازه کوچک دارد میگوید: من خودم طراحم و بسیاری از کارهای این مغازه از ایده های خودم است. متأسفانه در کشور ما برای ایده ارزشی قائل نیستند وگرنه وضع بازار این قدر کساد نبود. ما بیشتر کارتهای ایرانی میفروشیم و برای اینکه مشتری تنوع کارت را هم در مغازه ببیند از کارهای ترکیه و سوریه هم استفاده میکنیم. گرانقیمت ترین کارت خارجی ترکیه است که از 22 هزار تا 50 هزار تومان نوسان قیمت دارد که افراد خاص آنرا میخرند چون جنس کارتش خوب است. البته این منهای هزینه چاپ و اینکه کارتتان برجسته و یا معمولی باشد است. هر چه متن بیشتر و رنگها بیشتر و طراحی روی آن بیشتر باشد طبیعتاً قیمتش بالاتر میرود.
کم سن تر که بودیم کارتها خیلی سادهتر از الان بودند و کارتها با چند خط شعر سرو ته شان هم میآمد اما الان کارتها از تنوع بسیاری برخوردارند و میتواند تا حدود زیادی توقعات و سلیقههای افراد مختلف را تأمین کند.
او ادامه میدهد: سه سالی است که کارمان کساد شده و تنها در اعیاد، فروش ما خوب است و در ماه محرم و صفر و ایام فاطمیه و ماه رمضان و عید کارمان حسابی کساد میشود. البته در ایام دیگر ما برای ترحیم یا جشن تولد و فردی که از زیارت عتبات عالیات برگشته نیز کارت چاپ میکنیم که این کارتها به اندازه کارت عروسی تنوع ندارند و با چند نمونه کارت انتخاب میشود و بسته به شکل و ساده بودن یا شلوغ بودن کارت تقریباً ارزانتر درمیآیند. مثلاً برای 100 کارت 30 هزار تومان مشتری میپردازد. اگر هم عکس روی کارت حک شود یک مبلغی نیز به آن اضافه میشود.
مغازههای راسته بهارستان معمولاً دو بار در سال یعنی 10 روز پس از اربعین و 10 روز پس از پایان ماه مبارک رمضان، ویترین خود را به طور کامل تغییر داده و مدلهای جدیدی را جایگزین میکنند.
بازار خنچه عقد
استفاده کردن از خنچه عقد در مراسم ازدواج از گذشتههای خیلی دور در کشور ما مرسوم بوده است. خیلیها این رسم را همچنان حفظ کردهاند و آن را خوش یمن میدانند و معتقدند که این رسم باعث شور و نشاط و پایداری زندگی عروس و داماد میشود. خیلیها هم حالا دیگر کمتر به رسم و رسوم فکر میکنند و تنها از خنچه عقد در محضرها و تالارها به صورت دکوری استفاده میکنند.
میگویند که در سفره عقد باید شش قلم جنس وجود داشته باشد، که هرکدام بیانگر آرزویی برای عروس و داماد است. سفره عقد معمولاً شامل گردو، بادام، فندق، نان و نبات و تخم مرغ است. در این میان ظرفهایی از شیرینی و نان و پنیر وسبزی و عسل که کنایه از تلخ و شیرینی زندگی مشترک است نیز وجود دارد. در این بین تخم مرغ در سفره عقد نمادی است برای باروری و نان نشانه برکت و روزی و نبات هم نشانه شیرین کامی است.
اگر برای مراسم خود یا نزدیکانتان تصمیم دارید خنچه عقد بگیرید، به تقاطع سعدی –جمهوری، کوچه مهران یا کوچه رفاهی سری بزنید. در این راسته چند مغازه است که در این کار شهره و خبرهاند و هم تولید و هم فروش این وسایل را بر عهده دارند. البته در سطح شهر نیز میتوان این سفره را یافت اما به صورت پراکنده و با قیمتهای متفاوت.
اجاره خنچه عقد از 100 هزار تومان تا 400 هزار تومان است. اگر تزیینات بیشتری نیز به این خنچه اضافه شود بسته به تعداد تکهها قیمتها بالا و پایین میشود. خنچه عقد به محضرها، مزونها و تالارها با قیمتی مابین 500هزار تومان تا 2 میلیون تومان داده میشود |
کاری که شادمانیاش بیشتر از زحمتش است
معتمدی، فروشنده خنچه عقد، منسوخ شدن رسم و رسوم را یکی از دلایل استفاده نکردن از خنچه عقد ذکر میکند و میگوید: امروز به رسم و رسوم استفاده از خنچه عقد در خیلی از خانوادهها توجهی نمیشود چون معتقدند که خنچه عقد حتی در محضر هم باشد کافی است در حالیکه به نظر من خنچه عقد باید در خانه برپا شود چون میتواند خوشبختی و خوش یمنی برای تازه عروس و داماد به همراه بیاورد. سالها پیش که مردم ازدواج میکردند، طبق میکشیدند و آجیل زندگی شان را در این سفرهها میگذاشتند. الان در بعضی روستاها و شهرهای مختلف هنوز این رسم وجود دارد و مردم برای خرید خنچه عقد شان مثل سابق خرید نمیکنند.
معتمدی که سفرهآرا و از تولیدکنندگان قدیمی اقلام سفره عقد است، میگوید: حدود سیسال پیش وارد این کار شدم و پدرم نیز سالها در این کار بود. یادم میآید اوایل که وارد این کار شدم در سال 61 و 62 اگرعروس و دامادی برای خرید میآمدند کل لباسهای عروس 650 تومان یعنی 650 تک تومان میشد اما حالا پس از چند سال باید کلی پول بپردازید تا کارتان راه بیفتد.
او در مورد نحوه چینش خنچه عقد همچنین میگوید: کار ما چیدن سفره عقد است. برخی مشتریها با گل طبیعی سفره عقد را میچینند و برخی نیز مصنوعی. مواد اولیه یک سفره عقد مثل گردو، بادام، فندق، نبات و نان همه طبیعی است و تنها تخم مرغ آن مصنوعی است اما مواد دیگری که در سفره عقد چیده میشود. اینکه چند تکه باشد قیمتش مهم است. بیشتر سفره عقدها 6 تکه است و با ظروف آلومینیوم، پلی استر، آهن و نقره که خود این ظروف نیز قیمتهایش متفاوت است تزئین میشود.
او در مورد کارش همچنین توضیح میدهد: کار ما با شادی همراه است و انرژی اش مثبت است و اما عیب بزرگ کار ما این است که برخی از افرادی که برای اجاره خنچه عقد میآیند تنها یک کارت شناسایی ارائه میدهند و بعد امکان دارد که خنچه عقد را پس ندهند. آن زمان ناتوان در برگرداندن محصولاتمان هستیم چون بیشتر این افراد تنها با یک شماره با ما در ارتباط هستند مگر آنکه کارگران ما برای سفرهآرایی به خانه مشتریان بروند در غیر این صورت این اتفاقات گاهی میافتد اجاره خنچه عقد در این مغازه از 100 هزار تومان تا 400 هزار تومان است. البته اگر تزیینات بیشتری نیز به این خنچه اضافه شود بسته به تعداد تکهها قیمتها بالا و پایین میشود. همچنین ما خنچه عقد را به محضرها، مزونها و تالارها با قیمتی مابین 500هزار تومان تا 2 میلیون تومان هم میفروشیم.
گاهی اوقات هم عروس و دامادهایی که خنچه عقد را سفارش دادهاند، به دلایلی به پای سفره عقد نمیرسند و متأسفانه کارشان به جدایی میکشد و خنچه عقد پس داده میشود. این اتفاق زیاد میافتد و ما تنها به یک سوم بیعانهای که اول کار گرفتیم بسنده میکنیم ولی اگر کار تا نزدیک روز عروسی ساخته شده باشد عرفش این است که بیشتر آن را دریافت کنیم اما ما آنرا در این مغازه دریافت نمیکنیم.
پلی استر از 500 هزار تومان تا یک میلیون و 800 تومان
مظهری، آلومینیوم، آهن، کریستال، نقره و پلیاستر را از جمله ظروف خنچه عقد میداند و میگوید: بیشتر افراد از پلی استر برای تزئین و قرار دادن مواد سفره عقد استفاده میکنند و بالطبع قیمت آن نیز تقریباً هم پایه نقره محسوب میشود که قیمت فروش پلی استر از 500 تا یک میلیون و 800 هزار تومان است. البته تنوع کار ما بسیار است و شخصاً خنچههای عقد را طراحی میکنم و سعی میکنم که با تجربه ای که طی این سالها کسب کردهام، خنچههای عقد امسال متفاوت تر از سال قبل باشد.
او همچنین میگوید: کار در این صنعت و در کارگاهها توسط کارگرهای ماهر انجام میشود و برخی کارهای ریزتر را زنان خانهدار انجام میدهند یعنی هر کدام از کارگرهای ما یک بخش از خنچه عقد را میسازند و مشارکت در کار ما بسیار است.
از او درباره فروش این خنچهها توسط شهرهای دیگر میپرسم و او میگوید: شهرستانهایی مثل تبریز، شمال و زاهدان خنچههای عقدشان را از ما میخرند. حتی از کشور باکو میآیند و از ما خرید میکنند، چون خیلی از شهرستانها خنچه عقد ندارند.
هر گل چینی 2 تا 3 هزار تومان هزینه میشود و ما آنرا در مغازه 3500 تومان میفروشیم. البته اگر نقش خنچه عقد پلی استر و مجسمه تزیینیاش هم بلند باشد تا یک میلیون تومان اجاره داده میشود اما اگر وسیله تزیینی ظرف باشد 500 تا 600 هزار تومان تمام میشود که همیشه خرید، دو برابر اجاره است |
چینیها پیشتاز در تولید گلهای مصنوعی
او درباره مواد اولیه در این صنعت نیز میگوید: ظروف مصنوعی و گلهای مصنوعی از مواد اولیه خنچه عقد محسوب میشوند که ما هرازگاهی برای خرید گلهای مصنوعی به چین میرویم چون هم جنسش بهتر است و ارزانتر. البته برای بهتر شدن کار به کشورهای دیگر سفر میکنم و از تجربیات و سفره آرایی آنها نیز استفاده میکنم. کار ما شبیه دیزاینر هتلها میماند و چین هم کشور سنتی است و بیشتر در مراسمشان از گل آرایی و شمع آرایی استفاده میکنند بنابراین میتوانیم از این کشورها برای سفرهآرایی الهام بگیریم.
سعیدی از فروشندگان راسته بهارستان است. او میگوید: ما در راسته کوچه رفاهی به تناسب وسع مردم جنسهایمان را میفروشیم؛ قیمتها در این راسته ارزانتر از جاهای دیگر است. مثلاً اگر اینجا 300 تومان اجاره یک خنچه عقد باشد دیدهایم که در سطح شهر این خنچه به 900 هزار تومان نیز میرسد. اما وضع بازار اصلاً خوب نیست. اگر به این منوال پیش برود ما باید از این شغل خداحافظی کنیم چون با این بازار و تورم، سودی عایدمان نمیشود.
از او میپرسم که در چه فصلی از سال فروشتان بیشتر است و امسال چه چیزی در خنچه عقد مد است؛ پاسخ میدهد: در اعیاد کار ما بیشتر است و امسال رنگهای طلایی و نقرهای مد است و برخلاف پارسال برخی خانوادهها امسال کریستال را بیشتر درخنچه عقد میپسندند.
او همچنین میگوید: ما از تولیدکنندهها خرید میکنیم اما برخی از مواد اولیه مانند گل را از چین میآوریم. هر گل چینی 2 تا 3 هزار تومان هزینه میشود و ما آنرا در مغازه 3500 تومان میفروشیم. البته اگر نقش خنچه عقد پلی استر و مجسمه تزیینیاش هم بلند باشد تا یک میلیون تومان اجاره داده میشود اما اگر وسیله تزیینی ظرف باشد 500 تا 600 هزار تومان تمام میشود که همیشه خرید، دو برابر اجاره است. بیش از 60 درصد مردم از اینجا خرید میکنند. شاید برخی اقلام مثلاً اینجا اگر قیمتش 10 تومان باشد، در میرداماد 40 تومان است. این کار، کلاً کار پر دردسری است. ممکن است یکی از کارهای تزیینی ما امسال مد باشد سال دیگر نه! بنابراین مجبوریم با قیمت پایینتر خنچههای عقد را در ماههای آخر سال بفروشیم. (الهام تقی زاده سیگارودی/ایران)
جام جم سرا: عباس پاپیزادهبالنگان، سخنگوی کمیسیون کشاورزی درحالی وجود این 700هزارتن روغن را در محصولات غذای مبهم عنوان میکند که به گفته وی مسوولان تاکنون نتوانستهاند این موضوع را شفاف کنند.
کمیسیون کشاورزی مجلس دوهفتهای هست که حاشیههای روغن پالم را پیگیری میکند و سازمانهای مسوول را برای پاسخگویی به مجلس میکشاند. این بار قرار است موضوع گستردهتر، یعنی در سطح وزیر و در صحن علنی مجلس مطرح شود. وزیر بهداشت در یکی از روزهای یکشنبه، سهشنبه یا چهارشنبه در مجلس حاضر شده و در مورد شیر و لبنیاتی که با روغن پالم تهیه شده، توضیح خواهد داد. دلیل حضور وزیر هم قانعنشدن اعضای کمیسیون کشاورزی از توضیحات مسوولان سازمان غذا و دارو و سازمان ملی استاندارد است که در یکی، دوهفته گذشته بهصورت گزارش به کمیسیون کشاورزی مجلس ارایه شد.
پاپیزادهبالنگان، اظهار کرد: طی هفتههای گذشته مسوولان سازمان غذا و دارو گزارشهایی به کمیسیون ارایه دادند که چندان قابل پذیرش نبود. این آقایان درحالی معتقدند نباید از روغن پالم در محصولات استفاده شود که این روغن با مجوز خود ایشان وارد کشور شده است.
نیمی از روغنهای خوراکی کشور پالم است
وی از موضوع دیگری نیز سخن گفت و آن اینکه سالانه یکمیلیونو500هزار تن روغن خوراکی به کشور وارد میشود که نیمی از آن روغن پالم است. طبق آخرین برآوردهای صورتگرفته نیز تنها 50هزارتن از این روغن آن هم با مجوز وزارت بهداشت در صنایع لبنی استفاده میشود حال سوال اینجاست که 700هزارتن روغن پالم باقیمانده در کدامیک از محصولات به کار برده میشود؟
تصمیمگیری برای 6درصد از پالم وارد شده
این در شرایطی است که رییس سازمان غذا و دارو و معاون وزیر بهداشت از اولتیماتوم این وزارتخانه به صنایع لبنی برای منع استفاده از چربی گیاهی در صنایع لبنی از اول مهر خبر میدهد ولی در عین حال درخصوص مصرف 700هزارتن روغن پالم که مشخص نیست در تهیه کدامیک از محصولات غذایی استفاده میشود؛ سخنی نمیگوید؛ یعنی تصمیمات حول محور ششدرصد از روغنهای پالم واردشده میچرخد و از 94درصد دیگر غافل هستند.
رسول دیناروند درخصوص روغن صنایع لبنی گفت: شرکتهای لبنی تا پایان شهریور فرصت دارند تا پروانه خود را اصلاح کنند. از اول مهر نیز هیچ شرکتی حق ندارد با چربی گیاهی اقدام به تولید فرآوردههای لبنی پرچرب کند.
وی افزود: مسلم آن است که چربی گیاهی از فرآوردههای پرچرب لبنیات حذف میشود. قاعدتا صنایع در تولید فرآوردههای پرچرب باید به استفاده از چربی طبیعی شیر برگردند.
او ادامه داد: بنابر اظهارات مطرحشده در روزنامهها و رسانهها مبنی بر جایگزینی چربی حیوانی بهجای روغن گیاهی پالم، منظور چربی شیر است؛ چرا که شیر خود دارای چربی است و از آن کره، خامه و... تهیه میشود.
روغنهای سرخکردنی مملو از پالم
رییس سازمان غذا و دارو تاکید کرد: وقتی قرار است چربی گیاهی از لبنیات پرچرب حذف شود بهمعنای آن است که با چربی طبیعی شیر جایگزین میشود. این مساله به صنعت لبنیات ابلاغ شده و از اول مهر نیز اجرایی میشود.
اما بد نیست صحبتهای کارشناسان درخصوص سرنوشت باقی روغنهای پالم را نیز بدانیم. رییس انستیتو تحقیقات تغذیهای کشور، مصرف زیاد اسید پالمتیک که 44درصد روغن پالم را تشکیل میدهد را موجب افزایش کلسترول خون و عامل بروز بیماریهای قلبی و عروقی اعلام کرد و گفت: بیشترین مصرف روغن پالم وارداتی در تولید روغنهای سرخکردنی است.
مجید حاجیفرجی با بیان اینکه بخش عمده انواع روغن پالم وارداتی به کشور در صنایع غذایی مصرف میشود، به فارس گفت: وجود اسیدهای چرب اشباع در این روغن سبب میشود که این روغن در دمای محیط، حالت نیمهجامد تا جامد داشته باشد.
وی بیشترین مصرف روغن پالم وارداتی را در تولید روغنهای سرخکردنی بیان کرد و گفت: چون روغن پالم میتواند در دمای محیط، حالت نیمهجامد تا جامد داشته باشد و به دلیل داشتن اسید چرب، مقاومت خوبی در طی فرآیند حرارتی از خود نشان دهد، در روغنهای سرخکردنی و در محصولاتی مثل شورتنینگها و چربیهای قنادی نیز مورد استفاده قرار میگیرد.
رییس انستیتو تحقیقات تغذیهای و صنایع غذایی کشور همچنین میزان روغن پالم تولیدشده در جهان را حدود 35 تا 40درصد بیان کرد و گفت: تولید روغن پالم در سال 2005 با پیشیگرفتن از تولید روغن سویا، رتبه اول در انواع روغنها را به خود اختصاص داد و در سالهای اخیر تولید جهانی پالم به حدود 50میلیونتن رسیده است که پس از آن سویا، کلزا و آفتابگردان قرار گرفتهاند. (شرق)
عکاس کنجکاو لنز دوربین خود را مستقیم به داخل قبر میبرد؛ برای ثبت لحظههایی که خاک روی مرده پاشیده میشود و واجبات و مستحبات یکییکی به جای آورده میشود. شاید ضبط لحظهها برای عکاس ارضاکننده است و نشان تبحر در هنر.
میهمانان در قطعه نامآوران بهشت زهرا (س)، دور قبر حلقه زدهاند و در پشت شیشههای سیاه اشک خود را به بند کشیدهاند. پیرزنی تن خسته خود را به سایبانی سپرده و دختر به برگهای پاییزی چشم دوخته است و پسر چندساعتی بیش نیست که از آلمان به ایران آمده است. مردی میانسال که میگویند مدیر اجرایی است، مشغول هماهنگی کارهاست. یکی مداحی میکند و دیگری گل و گلاب را آماده کرده و دوربین عکاسی و فیلمبرداری نگران از دست دادن لحظهها برای ثبت نشدن این روز...
مرد میهمانان را دعوت میکند برای نشستن روی صندلیهای پلاستیکی. مصیبت فقدان سنگینتر میشود با خوانده شدن سوگنامهها؛ سوگنامههایی که تصویری نهچندان روشن از زندگی فرد میدهد. سوگنامه پر است از اغراق و ابهام و ایهام. پسر با صدای بلند میگرید و دختر آرام و خسته نشسته است و از دور تماشا میکند میهمانان سوگوار را. شاید استاد بزرگوار هرگز در جوانی دشمنی نداشته که امروز چنین پرسوزوگداز از او میخوانند.
حتماً فردا صبح، روزنامهها ستون «از شمار دو چشم یک تن کم / وز شمار خرد هزاران بیش» را بایگانی خواهند کرد و فردای مردن، حتماً استاد قدر بیشتر خواهد دید و بر صدر خواهد نشست و دریغاگویی و احساس نوستالژی برای از دست دادن چنین مرد ادبی از دیار علم، نقطه عطف زندگی او خواهد بود؛ مردی که شاید در جوانی و میانسالی منتقدان فراوانی داشته است...
جمعیت چند ده نفری برای ناهار دعوت میشوند و قطعه نامآوران به آرامش فرو میرود. آخرین نفر مردی میانسال است که حلوا و خرمای باقیمانده را به همراه چند شاخه گل پرپر نشده به دست میگیرد و از قطعه خارج میشود. سکوتی مبهم و هراسآلود بر محوطه حکم میراند. باد در میان شاخه درختان زوزه میکشد و خاک سنگهای مرمر قبرستان را جابجا میکند.
مراسم در مسجد نور واقع در میدان فاطمی، با قرائت سوره الفاتِحه و سوره الاخلاص شروع میشود. صندلیهای بخش خانمها پر است و میهمانان زیادی سرپا ایستادهاند. صدای گریههای دردناک در فضا میپیچد. میهمانان با صاحب عزا روبوسی میکنند و او را دلداری میدهند. خانمی جلدهای ٣٠ جزء قرآن را میان حاضران میآورد و دیگری چایی، حلوا و خرما تعارف میکند. روحانی مسجد شروع میکند به گفتن از مرگ و فلسفه آن و بازتولد. مراسمی که دو ساعت به طول میانجامد در یک عصر پاییزی؛ مراسمی ساده و سنتی که نازنین درباره آن میگوید: «پدر رفت و ما تنها شدیم. دیگر مثل قدیم نمیتوان عزاداری کرد، اما غصهها و دلتنگیها زمان زیادی با ما همراه خواهند بود؛ حتی تا لحظه مرگ.»
آیا مرگ او ممکن است؟ نه ممکن نیست؛ او فقط ١٧سال دارد. مادر بر صورت خود میکوبد و بر سر. موهای پریشان و گونههای زخمی خود را با چارقدش پنهان میکند و ناله میکشد. چندنفری، در مسجد نبوی خیابان خاوران، دستهای او را محکم گرفتهاند تا او به خود آسیب نزند. مرگ، خود به حیرت آمده از این همه رنج و عذاب و ماتم. بیرون مسجد حجلهای بر پاست و چند فانوس و شمع و اعلامیهای با عنوان جوان ناکام.
همه ادیان و اندیشهها از مرگ میگویند. مرگ و زندگی از آغاز در کانون توجه آثار برجسته هنر، ادبیات و فلسفه در جهان بوده و نخستین کتابها به مرگ توجه دارند؛ مثل کتاب «مردگان مصر» و «افسانه گیلگمش» بابلی.
در افسانهها و کتابها از جاودانگی زندگی و هراس آمیخته به تکاپو میگویند. تلاش برای پیدا کردن گیاهی برای نامیرایی انسان و پاسخی برای کهنترین هراس یا آرزو برای زندگی و بازتولد. انسان میل عجیب و دیوانهواری به نامیرایی دارد. انسان مدرن و پیشامدرن و پسامدرن همیشه برای از دست دادن فرصت زندگی نزدیکان خود غصه خورده است؛ اگرچه شکل مراسم، رنگ و بوی و مشخصه اصلی دوره تاریخی را در خود نمایان میکند.
امروز هم سنتها در سنتیترین مسئله یعنی مرگ در حال گذار هستند و مردم مدرنبودن خود را در همه چیز حتی مرگ با پول به رخ میکشند، گویی کسانی که در جوار امامزاده یا در مقبره خصوصی و قبرستان لویزان دفن میشوند زندگی متفاوتی را تجربه کرده و خواهند کرد.
گلهای دم در و پارچههای مشکی نصبشده روی دیوار و در دو اتاق باز، نشان از مراسم سوگواری دارد. حتماً اینجا مرگ مهمان خانهای شده. جوانها جلو در ورودی ساختمان ایستادهاند و میهمانان را به داخل راهنمایی میکنند. بیشتر آنها لباسهای رنگی بر تن دارند و تنها کراوات مشکی میتواند نشان دهد که مرد جوان شاید از بستگان نزدیک متوفی باشد و مرد در پاسخ این را تائید میکند. اما برای صحبتکردن به زمان دیگری نیاز دارد.
او خیلی محترمانه اصرار به همراهی در مراسم میکند. مراسم نیم ساعتی هست که شروع شده و گروه موسیقی در حال اجرای برنامه خود هستند به همراه دف، نی و چند ساز سنتی دیگر... زنان و مردان با عینکهای مشکی روی چشم ساکت بر صندلیهای خود تکیه زدهاند و چند نفر مشغول پذیرایی با میوه و حلوا و خرما از میهمانان هستند. مراسم که تمام میشود میهمانان برای مراسم شب هفت برای صرف عصرانه به هتل استقلال دعوت میشوند و مهمانها با خداحافظی و گفتن تسلیت مجدد به بیرون راهنمایی میشوند.
مرد جوان ناراحت است از سوگ پدر؛ خیلی ناراحت. میگوید برای مراسم پدر «بیش از یک و نیم میلیارد» هزینه کردهایم؛ قبری در امامزاده... به قیمت یک میلیارد، سالن و بقیه هزینهها مثل گروه موسیقی، فیلمبرداری، کرایه چندین ماشین برای جابجایی میهمانان، گل و پذیرایی و ناهار و شام و...
او از فوت ناگهانی میگوید و اینکه در این مراسم، فرد داغدار ممکن است خیلی چیزها را فراموش کند.
میگوید در خارج از کشور مؤسساتی وجود دارند که این مراسم را با دریافت هزینهای انجام میدهند؛ مراسمی که در حد توان و خواست خانواده فوتشده باشد.
بعد از چند ثانیه موتور جستوجوگر گوگل فهرستی از سایتها و موسسههایی را نشان میدهد که در زمینه انجام تمامی امور مراسم ترحیم از لحظه فوت تا مراسم سالگرد فعالیت میکنند؛ سایتهایی برای کرایه ظروف مراسم، تبلیغ برای فروش قبرهایی با قیمت ارزان از صد هزار تومانی تا صد میلیون تومان با انتقال سند مالکیت در قطعات قدیمی یا جدید بهشتزهرا (س)، گروه موسیقی با دف و نی در منزل و باغ، وسایل صوتی، گروه پذیرایی، ماشین، گلهای مراسم ترحیم با قیمت ٣٠هزارتومان تا ١٨میلیونتومان، منو غدا از یک میلیون تومان تا ۵٠ میلیون تومان، مراسم کفن و دفن با انجام تمامی واجبات و مستحبات با اعلام چندین شماره تلفن از طرف سایتها و موسسهها برای ارتباط با آنها.
بهنام امیری، دانشجوی دکترای جامعهشناسی و مدیر اجرایی «موسسه به سوی دوست» در تماس تلفنی، آدرس موسسه را میدهد که بعدتر میتوان دید ساختمانی است منظم با چندین کارمند. میگوید چهارسال پیش با سایت «راجعون» فعالیت خود را شروع کردهاند. این سایت بیشتر برای ارایه اطلاعات در زمینه واجبات مرگ بود و حدود یکسال است که فعالیت موسسه شروع شده. این موسسه بهگفته امیری شاید جزو اولین موسسههایی است که در حوزه انجام مراسم ترحیم فعالیت میکند. او از ذهنیت عدهای نسبت به این کار میگوید که به این شغل «مردهکشی» میگویند اما آنها هدف خود را کارآفرینی و ایده خلاقانه میدانند.
امیری میگوید «کسانی که در روزنامه آگهی تبلیغات برای مراسم ترحیم میدهند در صنف ظروف کرایه یا مداحی کار میکنند اما ما با فکر مدرن، خدمات حرفهای، اجرای کامل مستحبات و واجبات با کارمندان تحصیلکرده کار میکنیم.»
مدیر عامل موسسه، مهندس بازنشسته و مدیر عامل شرکت مهندسی... است. او میگوید مرگ خبر ناگهانی است. در این شهر شلوغ فرد عزادار چگونه میتواند از پس این همه فعالیت در زمان اندک برآید؟ از طرف دیگر، نسل جدید اطلاع دقیقی از چگونگی انجام این مراسم ندارد یا فردی میخواهد مرده خود را در عتبات عالیات دفن کند یا از خارج از کشور به داخل منتقل کند. باید جایی برای انجام این امور باشد یا نه؟
میگوید: «ما باید از سازمان بهشت زهرا (س) مجوز فعالیت دریافت کنیم اما آنها میگویند که کار شما چون در بیرون از بهشت زهرا انجام میشود، به ما ربطی ندارد. در حال حاضر از ما اصرار است و از اینها انکار. اما کارشکنی در کار هم نمیکنند.»
آنها تعداد مراجعهکنندههای خود را در روز بین سه تا پنج نفر اعلام میکنند و امیدوارند به آینده کار خود در چندسال دیگر.»
آرزو برای بهترشدن بازار کار یا شاید آرزو برای بیشترشدن مرگومیر!
میگویند مراجعه کنندههای ما از نقاط مختلف شهر و بیشتر از طیف افراد غیر مذهبی هستند یا افرادی که میخواستند مراسم آنها به شکل جدید برگزار شود. امیری میگوید «ما به فراخور نیاز خدمات ارایه میدهیم. مثلا دو هفته پیش مراجعهکنندهای داشتیم که بازاری بودند و در مراسم آنها دعوا شده بود. میخواستند در جای دیگر مراسم برگزار کنند. آنها میخواستند در مراسمشان عدهای شرکت کنند که ما برای آن مراسم حدود ٢٠نفر در نقش میهمان فرستادیم. بههرحال افرادی هستند که به عنوان کار مستحب، نه با پول این کار را انجام میدهند.»
آنها از نیروهای حرفهای برای مراسم عزاداری صحبت میکنند و میگویند «ما با آنها خیلی ارتباطی نداریم. اینها با گرفتن پول در این مراسم شرکت میکنند اما ما این کار را نمیکنیم.» یکبار در مراسم قاضی بازنشستهای از ما ۵٠ نفر میهمان خواستند که ما گفتیم شوون خانواده شما را نمیدانیم و نمیخواهیم زیر بار این مسوولیت برویم.
مدیرعامل موسسه میگوید شکل مراسم در مناطق بالا و پایین شهر تغییر کرده، اما هنوز هم خیلی از مراسم به شکل سنتی و رسمی در مسجد یا هتل و تالار برگزار میشود و عدهای هم در باغ و منزل شخصی به شیوههای جدیدتر مراسم فوت را برگزار میکنند.
او از مقیدبودن افراد به برگزاری مراسم ترحیم میگوید و اینکه مراسم فوت هزینه سنگینی دارد چه در بالای شهر و چه در پایین شهر.
مردن مساله زندگان است؛ مردگان هیچ مسالهای ندارند. از میان موجودات روی زمین فقط انسان است که بر مردن خود فکر میکند و هزینه. اندیشیدن مدام به مرگ اگرچه بهدلیل عشق به زندگی بوده و هراس از مرگ؛ اما شاید در دنیای معاصر ما هزینه مردن هراس را برای زندگان چندین برابر کرده باشد؛ بهطوری که فاطمه با خندهای تلخ میگوید مادرم وقتی از مردن حرف میزند به او میگویم اجازه بده پولهایم را پسانداز کنم بعدا این آرزو را بکن.
قدمزدن در میان مراسم خاکسپاری، شام غریبان، مراسم شب سوم و هفتم و چهلم، سوال زیگموند فروید در سال ١٩١۵ در مقاله «اندیشههایی در خورِ ایامِ جنگ و مرگ» را به ذهن میآورد: «در نگرش متمدنانه خود به مرگ بیش از درآمدمان هزینه میکنیم. آیا نباید به عقب برگردیم و این حقیقت را بازشناسیم؟ یا نباید در واقعیت و در اندیشههایمان، جایگاهی را به مرگ بدهیم که شایسته آن است؟»
با این وصف، پس نرخ گریه روی قبر سه طبقه بهشت زهرا (س)، قبر چند ده میلیونی و میلیاردی صحن امامزاده... یا منطقه خوش آب و هوای لواسان چند؟ (لیلا ابراهیمیان/شرق)