دکتر لئونارد ساکس پزشک کودکان، در حوزه ی خود شناخته شده و جنجالی اســت. او در کتاب تازه ی خود به چند موردی اشاره می کند که لازم اســت والدین برای داشتن فرزندانی موفق هر روز انجام دهند. در ادامه هفت سؤالی را از نظر خواهید گذراند که باید هر روز از خودتان بپرسید.
هر چیز دیگری در باب فرزندان از همین جا نشأت می گیرد؛ به همین دلیل اســت که به موفقیت آنها بیشتر از موفقیت خودتان اهمیت می دهید. اما موضوع به همین سادگی نیست که هر روز به آنها بگویید دوستشان دارید (با اینکه این هم ایده ی خوبی اســت)، و به طور قطع به معنی تن دادن به تمام خواسته های آنها نیز نخواهد بود.
در عوض، موضوع کاملاً به صداقت و بلوغ بر می گردد. باید صادقانه از خودتان بپرسید وقتی فرزندانتان ۲۰، ۳۰، ۴۰ ساله یا بیشتر شدند، این را به رسمیت می شناسند که شما همواره هر کاری که کرده اید به خاطر این بوده اســت که بهترین ها را برای آنها می خواسته اید؟
۲- آیا در مقام یک پدر یا مادر رفتار می کنم؟
هر پدر و مادری ممکن اســت مثل بزرگسال ها با فرزندانش رفتار کند تا آنها نیز به رفتار کردن مثل بزرگتر ها عادت کنند. اما بچه ها بزرگسال نیستند. با این حال بسیاری از والدین به امید احترام به انتخاب های فرزندانشان و تشویق آنها به تصمیم گیری، از تصمیم های خود کنار می کشند و مطیعانه به فرزندانشان اجازه می دهند تصمیماتی بگیرند که در واقع مربوط به آنها نیست؛ بلکه وظیفه ی والدین آنهاست.
ساکس می گوید: «قرار نیست اختیارات خود به عنوان والدین را به فرزندانتان واگذار کنید». او برای مثال به والدینی اشاره می کند که اجازه داده بودند فرزند ۸ ساله شان در مورد مدرسه ای که قرار بود برود تصمیم نهایی را بگیرد و می گوید: «من شاهد موارد بسیاری بوده ام که در آنها فرزند خانواده به وضوح تصمیم اشتباهی گرفته بود و والدین نیز این را می دانستند، اما در مقابل این تصمیم او خود را کاملاً مطیع و بی اختیار می دانستند. در نهایت این فرزند اســت که ضررش را می بیند».
۳- آیا بر استفاده ی آنها از فناوری نظارت و کنترل کامل دارم؟
هر پدر و مادری دوست دارد فرزندش یاد بگیرد مشکلات را به فرصت تبدیل کند. با این حال، وقتی فرزندان شما به بلوغ لازم نرسیده اند، احتمال اینکه فرصت ها را به دردسر تبدیل کنند بیشتر خواهد بود. در قرن بیست و یکم نیز احتمالاً میدان مینی بزرگ تر و خطرناک تر از فناوری های شخصی برای بچه ها وجود ندارد.
بحث فقط به سرک کشیدن تصادفی کودکان به دنیاهای ناشناخته ی اینترنت و دیدن چیزهای به غایت نامناسب ختم نمی شود، بحث بر سر اعتیاد محض آنان به استفاده از دستگاه هایی اســت که حتی بزرگسالان نیز در استفاده از آنها نمی توانند جلوی خود را بگیرند.
ساکس در این باره می گوید: «حالا بچه هایی ۱۰، ۱۲، ۱۴ یا ۱۶ ساله را می بینید که ساعت ۲ بامداد در رختخواب با تلفن هوشمندشان مشغولند. هیچ بچه ای نباید بدون نظارت والدین در اتاق خود به تنهایی از موبایل استفاده کند.
این فقط نظر من نیست. این توصیه ی رسمی آکادمی پزشکان کودکان آمریکاست. جالب اینجاست که بسیاری از والدین این را توصیه ای غیرممکن می دانند. آنها فکر می کنند در بسیاری حوزه ها هیچ اختیاری روی فرزند خود ندارند».
۴- آیا فرزندانم از توجه کامل من برخوردارند؟
همه ی ما مشغله های فراوانی داریم. اینکه در حال حاضر مشغول خواندن این مطلب در بخش «مدیران فردا»ی وبسایت دیجیاتو هستید احتمالاً به آن معناست که آرزوهای بزرگی در سر دارید و می خواهید در دنیای خود تغییراتی ایجاد کنید.
با این حال فرزندان شما اغلب مواقع نیاز دارند شما تمام این بلندپروازی ها را کنار بگذارید و خیلی ساده با آنها وقت بگذرانید.
قانون شماره ی یک به اعتقاد ساکس این اســت که بلا استثنا هر شب شام را در کنار یکدیگر بخورید. او می گوید: «با انتقال این موضوع که بودن در کنار یکدیگر در منزل در آن زمان مشخص اولویت اول همه ی شماست، این پیام را به آنها منتقل می کنید که خانواده از اهمیت زیادی برخوردار اســت.
بسیاری از فرزندان این روزها به دنبال اضافه کردن فعالیت های فوق برنامه ای به زندگی خود هستند که چرایشان را نمی دانند. این می شود که در ۱۵ سالگی دچار فرسودگی می شوند و رابطه ی آنها با خانواده شان دچار اختلال می شود».
ساکس توصیه می کند استفاده از ایرباد یا هدفون در هنگام کنار هم قرار گرفتن اعضای خانواده در اتومبیل ممنوع شود. او می گوید: «زمانی که اعضای خانواده داخل اتومبیل با یکدیگر می گذرانند با ارزش اســت. این زمان برای این اســت که هم شما به حرف های فرزندتان گوش دهید و هم آنها به حرف های شما».
۵- آیا به خاطر چیزهایی که واقعاً ارزش تمجید دارند آنها را تشویق می کنم؟
ساکس می گوید: «اولین کار این اســت که فروتنی را به آنان آموزش دهیم. چون بسیاری از بچه ها به دلایل مختلف بیش از حد به خودشان غره می شوند، بی آنکه بدانند این فرهنگ اعتماد به نفس کاذب تنها به دلخوری و رنجش ختم می شود».
۶- آیا ارزش پول را در حد اعتدال به آنان نشان می دهم؟
پول مهم اســت. حتی برنی سندرز هم با این موضوع موافقت می کند. بهره مندی از آن دنیایی از حق انتخاب های مختلف در اختیار ما قرار می دهد و نداشتنش فرصت ها را از ما می گیرد. اما آیا پول از هر چیز دیگری مهم تر اســت؟ موفق ترین انسان های روی زمین اینطور فکر نمی کنند.
ساکس می گوید: «معنای زندگی را به فرزندان خود بیاموزید. معنای زندگی نمی تواند صرفاً در پیدا کردن یک شغل خوب خلاصه شود. آن را در دستیابی به چیزی خاص هم نمی توان خلاصه کرد. بلکه معنای زندگی این اســت که به عنوان یک انسان چه کسی هستید. هر کسی باید برای این سؤال پاسخی داشته باشد».
۷- آیا اجازه می دهم بچگی کنند؟
با همه ی چیزهایی که گفته شد باید در نظر داشت که بچه ها فقط بچه هستند و باید فرصت بازی کردن، رشد کردن، و بزرگ شدن به عنوان یک کودک را داشته باشند. آنها در آن سن برای تمرکز مداوم روی رسیدن به موفقیت متمرکز نیستند. آنها مثل بسیاری از بزرگسالان بابت اینکه خوشحال هستند یا نه، استرس نمی گیرند.
از توماس جفرسون نقل می شود که «ما سرباز می شویم، تا فرزندان ما کشاورز شوند، تا فرزندانشان بتوانند هنرمند باشند». شما نباید فرزندان خود را درگیر چالش هایی کنید که خودتان با آنها دست به گریبان هستید. قطعاً نمی خواهید آنها نیز در سنین پایین با چالش های خودشان مواجه شوند. بنابراین از خودتان بپرسید آیا من می توانم در فهمیدن میزان اهمیت موضوعات مختلف پیرو فرزندم باشم؟ آیا حاضر هستم از آنها درس بگیرم؟
فستیوال خلاقیت Cannes Lions، که قبلاً تحت عنوان فستیوال بین المللی تبلیغات شناخته می شد، رویدادی جهانی اســت که فعالان حوزه های ارتباطات خلاق، تبلیغات و حوزه های مرتبط، مخاطبان آن را تشکیل می دهند. این فستیوال، بزرگ ترین گردهمایی حرفه ای های حوزه ی تبلیغات، طراحان، نوآوران حوزه ی دیجیتال و بازاریابان در سطح جهان تلقی می شود.
در بحبوحه ی سرو صداهای فستیوال Cannes Lions امسال که بازیگران و شخصیت های مطرح سینما نیز در آن حضور دارند، ویل اسمیت، بازیگر شناخته شده ی هالیوود نیز طی سخنانی از موفقیت صحبت کرده اســت. او طی سخنانی در برابر صد ها فعال و متخصص حوزه ی تبلیغات، درباره ی این موضوع صحبت کرد که از جایی به بعد، پیروزی برایش حکم شکست را پیدا کرد.
او در سخنان خود گفته اســت: «من آنقدر در کارم موفق شده بودم که برای اولین بار طعم موفقیت های جهانی را چشیدم و تمرکزم از هنر، به پیروزی و کسب موفقیت های جهانی معطوف شد. می خواستم جایزه ببرم و بزرگ ترین ستاره ی سینمای جهان شوم. اینجا بود که دیدم به جای آنکه به خاطر باورم چیزی را تبلیغ کنم، به خاطر جایزه و برنده شدن این کار را انجام می دهم». او به طور اخص از فیلمی نام برد که علی رغم موفقیت های جهانی و کسب درآمدی ۲۰۰ میلیون دلاری، نقطه ی تاریکی در زندگی هنری اش به حساب می آید.
احساسی که اسمیت از آن حرف می زد در دنیای کارآفرینان نیز زیاد تجربه می شود. وقتی با کارآفرینان صحبت کنید، می بینید که این حرف ها در میان آنان مصداق های زیادی پیدا می کند. همه دوست دارند پیروز شوند و از احساسی که از این موفقیت پیدا می کنند حرف بزنند. اما موفقیت به تنهایی کافی نیست. پیروزی باید با هدف همراه باشد؛ هدفی که از صمیم قلب به آن باور داشته باشید.
حال سؤال اینجاست که چگونه می توان این هدف را در میان اعضای یک تیم جا انداخت؟ رهبران چگونه می توانند مطمئن شوند نه تنها تیم خود را به سمت موفقیت هدایت می کنند، بلکه همه ی آنها را حول مأموریتی والاتر روی یک زمین مشترک قرار داده اند؟
در ادامه می توانید ۳ راهکاری را از نظر بگذرانید که می توانید برای همدل کردن اعضای تیم خود و گرد آوردن آنها زیر پرچم یک هدف مشترک از آنها استفاده کنید:
نوشتن بیانیه ی مأموریت، از یک روز گرفته تا یک یا چند ماه می تواند زمان ببرد. داشتن یک بیانیه ی مأموریت شفاف و واضح برای موفقیت امری حیاتی اســت. نکته ی مهم این اســت که بیانیه ی مأموریت قرار نیست به شما کمک کند، بلکه قرار اســت به شما نشان دهد «شما» چگونه می توانید به دیگران کمک کنید. با این پرسش ها شروع کنید: «اصلاً شرکت من چرا وجود دارد؟» با این سؤال خیلی زود متوجه خواهید شد شرکتی که بنا کرده اید را برای خودتان ساخته اید یا دیگران.
پیدا کردن نقاط ضعف دیگران کار آسانی اســت. هنر آن اســت که نقاط قوت اعضای تیم خود را شناسایی و آنها را تقویت کنید. اگر این کار را انجام دهید و به اعضای تیم خود اجازه دهید روی نقاط قوتشان کار و آنها را تقویت کنند، از خلاقیت و بهره وری حاصل، شگفت زده خواهید شد. اگر هم تیمی های شما کاری انجام دهند که هم دوستش داشته باشند و هم خوب از پس انجامش بر بیایند، هدف پیدا خواهند کرد. نقاط قوت آنها می تواند هر چیزی باشد؛ از سازماندهی گرفته تا کدنویسی. هرچه که باشد، پیدا کردن آن، کار کردن را برایشان به مراتب لذت بخش تر از قبل خواهد کرد.
تعداد مدیرانی که در مورد مسائل مهم به اعضای تیم خود بازخور می دهند بسیار کم اســت و این اصلاً چیز خوبی نیست. بازخور دادن به دیگران باعث می شود حس پیشرفت در میان اعضای تیم تان تقویت شود. بدترین چیز آن اســت که اعضای تیم شما ندانند کارشان را تا چه حد درست انجام می دهند و نظر شما در این باره چیست. پی بردن به اشتباه، آنها را یک قدم به اصلاح آن نزدیک تر می کند. به یاد داشته باشید که هر کسی ممکن اســت اشتباه کند؛ بهترین رهبران آنهایی هستند که این اشتباهات را به عنوان بخشی از فرایند رشد می پذیرند. مهم آن اســت که در زمان مناسب بازخور های منفی را با بازخور های مثبت تعدیل کنید؛ خیلی ها یا از این طرف بام می افتند یا از طرف دیگر آن.
اگر هدف و مسیر خود را یافته اید، پرچم را در دست بگیرید، تیم خود را حول این هدف مشترک گرد هم آورید و به سمت آن قدم بردارید.
«خداوند به یک نفر هوش بدون صبر میدهد و به یکی صبر بدون هوش. بودن این دو خصوصیت با همدیگر معمولاً نتیجه شگفتآوری خواهد داشت.» — والتر سی. کلاین
صبر همراه و همدم خرد اســت.» — سنت آگوستین
«اگر تابحال کشف ارزشمندی کرده باشم، این بوده که به صبر توجه بیشتری داشتهام تا به هر استعداد دیگر.» — ایزاک نیوتن
یکی از مفیدترین خصوصیاتی که فرد علاقهمند به پیشرفت میتواند داشته باشد، صبور بودن اســت. با صبر و پشتکار میتوانید به هر چیزی غلبه کنید.
اما چرا صبور بودن اینقدر دشوار اســت؟ چطور میتوانید صبر را در خودتان تقویت کنید؟ و صبر چطور میتواند به زندگی شما کمک کند؟
در زیر به هفت ایدهای اشاره میکنیم که کمکتان میکند پاسختان را به این سوالات پیدا کنید.
«چطور جامعهای که روی پوره سیبزمینی فوری، مخلوطهای کیک فوری، شام فریزشده، و دوربینهای عکاسی فوری برقرار اســت، میتواند به جوانان خود صبر آموزش دهد؟» — پاول سوینی
در جامعه امروز همه چیز به سرعت در حرکت اســت. رضایت فوری تنظیمات پیشفرض ذهن بسیاری از ماست.
اینها را نمیگوییم که با جامعه امروز مخالفت کنیم. این فقط توضیحی برای این اســت که چرا درک صبر تا این اندازه سخت اســت.
برنامهریزی اجتماعی توجه چندانی به صبر نمیکند. اتفاقاً از شما میخواهد کارها را فوراً و در لحظه انجام دهید. و بعد از سالها ممکن اســت بخواهید چیزهای بیشتری در لحظه داشته باشید. و فکر به تاخیر افتادن احساس رضایت، کمی عجیب به نظر خواهد رسید.
«کسی که میتواند صبور باشد، به هر چه میخواهد میرسد.» — بنجامین فرانکلین
شاید این فکر چندان پرطرفدار نباشد. آدمها دوست ندارند زیاد درمورد آن بشنوند.
اما این دقیقاً همان چیزی اســت که همه افراد موفق به کار بستهاند. آنها روزها و روزها تمرین کردهاند.
معمولاً اینطور به نظر میرسد که آنها هوش و استعداد خارقالعاده یا شانس فوقالعادهای داشتهاند که توانستهاند موفق شوند. البته ممکن اســت اینطور باشد اما مردم معمولاً سالها تلاشی که پشت سر آن هوش و شانس بوده را نمیبینند. یا شاید هم نمیخواهند ببینند. با این روش دیگر لازم نیست به این واقعیت فکر کنند که آنها هم باید به همان اندازه تلاش داشته باشند.
«صبر ضروری اســت. نمیتوانید محصولی که همان لحظه کاشتهاید را برداشت کنید.» — سورن کی یرکگور
«بخاطر این نیست که باهوشم،
بخاطر این اســت که بیشتر با مشکلاتم میمانم.» — آلبرت انیشتین
ازآنجا که جامعه به ما میگوید به دنبال راهحلهای سریع باشیم، ممکن اســت خیلی راحت اشتباه تسلیم شدن را مرتکب شویم. بعد از اینکه چند بار شکست خوردید، تسلیم شدن به نظر کاری «نرمال» میآید. اما اگر کسی باز هم به راهش ادامه دهد چه اتفاقی میافتد؟ و با هر شکست چیزهای بیشتر و بیشتری را یاد بگیرد؟
من فکر میکنم آدمها معمولاً زود تسلیم میشوند. ذهن شما احتمالاً یک چارچوب زمانی منطقی برای موفقیت دارد. البته ممکن اســت این با چارچوب زمانی واقعی سازگاری نداشته باشد.
خیلی خوب اســت که کمی نگاهتان را از دیدگاههای تبلیغی گرفته و دیدگاههای واقعیتر را مد نظر قرار دهید. از آدمهایی که به جایی که شما میخواهید برسید، رسیدهاند درس بگیرید. با آنها حرف بزنید. در کتابها و اینترنت درمورد آن تحقیق کنید. این نه تنها کمک میکند یک برنامه خوب داشته باشید بلکه دیدگاهی واضحتر درمورد چیزهایی که میخواهید به شما میدهد.
البته همه اینها به آن معنی نیست که هیچوقت نباید از کاری دست بکشید. اما بد نیست که مدت طولانیتری را در مسیری که انتخاب کردهاید بروید.
و به این معنی هم نیست که یک کار را باید دوباره و دوباره به همان طریق قبلی انجام دهید. باید تجربه کسب کنید. از تجربیات زندگی درس واقعی بگیرید و بعد از این درسها در تلاشهای دوبارهتان استفاده کنید.
«هیچ چیز بیشتر از حفظ خونسردی در همه شرایط و موقعیتها به شما امتیاز اضافه نمیکند.» — توماس جفرسون
وقتی بقیه از کوره در میروند، شما میتوانید صبور و خونسرد باشید. وقتی بقیه بعد از چند بار امتحان کردن کاری دست از آن کار میکشند، شما به راهتان ادامه دهید. وقتی بقیه برای پیدا کردن راهحل بعدی برای مشکلاتشان دور خودشان میچرخند، شما در مسیر مستقیم خودتان بمانید.
«صبر محافظی دربرابر اشتباهات اســت، درست مثل لباس که از ما در برابر سرما محافظت میکند. وقتی با بیشتر شدن سرما لباس بیشتر میپوشید، سرما دیگر قدرت آسیب رساندن به شما را ندارد. به همین ترتیب بر مواجهه با اشتباهات بزرگ، باید صبورتر شوید، آنوقت آن اشتباهات دیگر قدرت ضربه زدن به شما را نخواهند داشت.» — لئوناردو داوینچی
این نکته فوقالعادهای اســت. با صبر، اشتباهات و شکستها دیگر آخر دنیا به نظر نمیآیند. دیگر قدرت احساسی قوی روی شما نخواهند داشت که تسلیمتان کنند. میدانید که اگر به راهتان ادامه دهید و کارهایتان را اصلاح کنید، زندگیتان پیشرفت خواهد کرد.
«صبر یک شبه به دست نمیآید. درست مثل عضلهسازی اســت. باید هر روز روی آن کار کنید.» — ایکنات ایشواران
«اگر دنیا سراسر خوشی و لذت بود هیچوقت شجاع یا صبور بودن را یاد نمیگرفتید.» — هلن کلر
هرچه بیشتر بتوانید صبور باشید، کارها راحتتر میشود. درست مثل عضلهای که ماهها و سالها روی آن کار میکنید.
همانطور که هلن کلر میگوید، زندگی میتواند به شما یاد بدهد صبورتر باشید. طی روزهای سخت زندگی، انتخابی جز صبور بودن ندارید. اینها زمانهایی هستند که عضله صبرتان را قویتر میکنند.
وقتی بچهایم، بیشتر چیزهایی که میخواهیم را فوراً از والدین یا بزرگترهای دیگر به دست میآوریم. بزرگتر که میشویم یاد میگیریم که آدمها دیگر هر چه بخواهیم را به ما تقدیم نمیکنند. اگر بخواهیم چیزهایی که واقعاً دوست داریم را به دست آوریم، باید یاد بگیریم که صبور باشیم.
درغیراینصورت، داخل حلقهای میافتید که چیزهایی که میخواهید را زود به دست میآورید تا خواستهتان روی چیزهای واقعیتر و عمیقتر سرپوش بگذارید. این بعد از مدتی نارضایتی برایتان میآورد و بیشتر و بیشتر برای برطرف کردن این ناراحتی که ته ذهنتان وجود دارد، دست و پا میزنید.
«در برخورد با همه چیز صبر داشته باشید.، اما بیشتر از هر چیز با خودتان. شجاعتتان برای فکر کردن به ایرادهایتان را از دست ندهید اما فوراً در صدد برطرف کردن آنها برآیید – هر روز کار را از نو شروع کنید.» — سنت فرانسوا دو سال
این مسئله خیلی مهمی اســت که در مسائل مربوط به پیشرفت شخصیتان در زندگی باید به خاطر داشته باشید. چون زندگی همیشه آنطور که شما برنامهریزی کردهاید پیش نمیرود. ممکن اســت شکست بخورید. ممکن اســت بخاطر ترس زمین بخورید. ممکن اســت سردرگم شوید. ممکن اســت کارهایی را بکنید که میدانید نباید انجام میدادید. حتی ممکن اســت همه این اتفاقها بیشتر از یکبار برایتان بیفتد.
لازم نیست دو هفته تا سه ماه خودتان را بخاطر اینها تنبیه کنید یا تسلیم شوید.
درعوض، هوشمندانه رفتار کنید و با خودتان صبور باشید. دوباره از جایتان بلند شوید و فردا از نو شروع کنید.
رسیدن به موفقیت های بسیار در زندگی فرایندی تدریجی و مداوم اســت. عطش موفقیت برای خیلی از ما تا سر حد جنون پیش می رود و حتی فکر شکست در این مسیر نیز غیر قابل تحمل اســت. از آنجایی که این طرز تفکر می تواند تمام هوش و حواس شما را به پیروز شدن معطوف کند، عدم توانایی در هضم شکست های احتمالی، بزرگ ترین مانع برای درس گرفتن و ادامه ی راهی خواهد شد که در آن قدم گذاشته اید و این می تواند زندگی هر کسی را برای همیشه تغییر دهد.
خیلی ها با علم به اینکه شکست های احتمالی و نا امیدی جزئی از مسیر موفقیت هستند قدم در این راه می گذارند، با این حال در مواجهه ی حقیقی با این شکست ها خود را می بازند و نمی دانند قدم بعدی شان چه باید باشد. اما، شکست، با تمام درد و رنجی که برای انسان دارد، می تواند ناباورانه سبب ساز حرکت به سمت جلو و رسیدن به موفقیت های بزرگ تر باشد.
تمایلی که به بازیابی سریع از آثار و تبعات شکست های بزرگ و مهم در درون افراد وجود دارد طبیعی و قابل درک اســت. اما لازم اســت با اتفاقاتی که در پی یک شکست مهم در زندگی انسان رخ می دهند با صبر و فراست برخورد کرد. صبر و تفکر منطقی، دو عنصری هستند که برای پشت سر گذاشتن موانع و آثار مخرب شکست، به شدت مورد نیاز خواهند بود.
در ادامه توصیه هایی را از نظر خواهید گذراند که به شما کمک می کنند هنگام مواجهه با شکست، خود را نبازید و برای شروعی دوباره و رسیدن به موفقیت آماده شوید:
بسیاری از کسانی که با شکست مواجه می شوند بلافاصله تلاش مجدد را شروع می کنند و به دنبال راه های جایگزین برای ادامه ی راه از همان نقطه ی شکست، و حتی معجزه ای می گردند که بتواند اوضاع را به شرایط مطلوب بازگرداند. این مرحله، مرحله ی انکار اســت و باعث می شود نتوانید درک درستی از موقعیت حقیقی خود داشته باشید. در عوض برای هضم اتفاقی که افتاده و موقعیت فعلی به خودتان زمان بدهید؛ این کار برای آغاز فرایند بازیابی شما لازم اســت.
پذیرفتن نا امیدی و اتفاقاتی که علی رغم میل شما در مسیر رسیدن به نتیجه ی دلخواهتان رخ داده، در درازمدت بسیار مفید خواهد بود. لازم اســت در کنار این پذیرش به خودتان یادآور شوید اگر این بار و به این شکل به نتیجه نرسیده اید، به معنای آن نیست که تمام آنچه انجام داده اید بی نتیجه مانده اســت. آنچه که روی داده را بپذیرید، خود را در مسیر تلاش مجدد قرار دهید، و این تجربه را پشت سر بگذارید.
برنامه ی استراتژیک شما در پی شکست می تواند دو حالت داشته باشد: یک اینکه چیزی شبیه همان برنامه ی قبلی باشد، و دو اینکه برنامه ای بریزید که به طور اخص علت شکست برنامه ی قبلی تان را برطرف کرده باشد. برنامه ریزی قبلی شما آنطور که می خواستید پیش نرفت، و این یعنی باید همه چیز را با جزئیات بیشتر بازنگری کنید. با کمی تحقیق و صداقت (به ویژه با خودتان) به راحتی می توانید نقطه ای که همه چیز از آنجا به بیراهه رفته را شناسایی کنید.
می توانید در این مرحله طرح کوتاه مدتی را دنبال کنید تا اوضاع کمی به حالت عادی برگردد و در عین حال، تصویر بزرگ تری در ذهن خود مجسم کنید که در نهایت شما را به هدف نهایی تان برساند.
راهنمایی گرفتن از یک راهنمای دارای صلاحیت، به ویژه در زندگی حرفه ای های خودساخته نقش پر رنگی دارد. اگر کسی را ندارید که راهنمایی تان کند، حتماً به فکر پیدا کردنش باشید. یک راهنمای کارآزموده و با تجربه، اکثر اشتباهاتی که ممکن اســت در این برهه از زندگی خود مرتکب شده باشید را پشت سر گذاشته اســت. راهنمای خود را در جریان امور قرار دهید تا او نیز بتواند راهنمایی درستی به شما ارائه کند.
اینکه فرصتی خارق العاده برای تحقق خواسته ها و آرزوهایتان پیدا کنید، اما اوضاع آنطور که می خواهید پیش نرود، معنایش این نیست که دنیا به آخر رسیده اســت. از درهایی که به رویتان باز می شود بهره بگیرید و آنها را نقطه ی آغاز یادگیری خود قرار دهید. با این کار می توانید نقاط ضعف و ایرادات نقشه ی قبلی تان را شناسایی و برطرف کنید.
پشتکار همیشه به نفع شما عمل می کند؛ با پشتکار، تلاش کافی، ذهنی باز، اعتماد به نفس و نگرشی مثبت می توان هر پاسخ منفی را به مثبت تبدیل کرد.
تقریباً تمام کارآفرینان و حرفه ای هایی که به موفقیت های بزرگ رسیده اند، در برهه یا برهه هایی از زندگی خود با شکست روبرو شده اند و فشار و نا امیدی ناشی از آن را تجربه کرده اند. گفتنش آسان تر از انجام دادنش اســت، اما به خاطر داشته باشید که بدون تلاش و زحمت، پیشرفتی حاصل نمی شود.
مسیر پیش روی شما ممکن اســت هنگام تجربه ی شکست، برایتان مبهم و نامشخص باشد. اما با تلاش، امید، پشتکار، و البته کمی اقبال، همه چیز تغییر خواهد کرد.
همه ی کسانی که برای رقابت در برابر بهترین قهرمانان ورزشی دنیا در مسابقات بزرگی مثل المپیک ظاهر می شوند، برای قرار گرفتن در بهترین حالت جسمانی و کسب بهترین نتیجه در حوزه ی فعالیت خود سال ها تلاش کرده اند.
اما موفقیت ورزشکاران در میادین ورزشی صرفاً به آمادگی جسمانی آنها خلاصه نمی شود. ورزشکاران المپیکی بسیاری هستند که به شما خواهند گفت موفقیت محصول چارچوب ذهنی و توانایی فرد در اجتناب از بازی روانی حریف و مقاومت در برابر فشار مسابقه نیز هست. اما برای نیل به این مهم، هر کسی استراتژی خاص خودش را دارد.
در ادامه می توانید به استراتژی های روانی ورزشکاران پر افتخار ترین کشور شرکت کننده در رقابت های المپیک با ۱۰۰۰ مدال طلا را از نظر بگذرانید. روشن ترین نکته ی مثبت این استراتژی ها آن اســت که هر کسی می تواند نسخه ی شخصی سازی شده ی خودش را از روی آنها بسازد و به کار بگیرد. هدف از انجام این کار می تواند از حفظ خونسردی در یک جلسه ی کاری گرفته تا تقویت روحیه پیش از سخنرانی متفاوت باشد.
الیسون فلیکس، ستاره ی ۳۰ ساله ی مسابقات دو و میدانی می گوید: «وقتی به سمت محل قرارگیری خود در میدان دو و میدانی قدم می گذارم، تمرکز کامل دارم. هر چقدر هم که دوربین و فلاش در اطرافم باشد، من حواسم به هیچ کدام از آنها نخواهد بود. هیچ صدایی را نمی شونوم. من صد درصد حواسم را متوجه کاری می کنم که باید انجام دهم».
سال ۲۰۱۶ پنجمین حضور مایکل فلپس در المپیک را رقم زد. مربی همیشگی او باب باومن در سال ۲۰۱۲ در مورد آمادگی ذهنی این فوق ستاره ی ورزش شنا اینگونه توضیح داده اســت: «او بهترین مسابقه ی ممکن را در ذهن خود تجسم می کند. آنقدر قوی این کار را انجام می دهد که انگار واقعاً مسابقه را تجربه می کند و در آب شیرجه می زند. سپس سناریو های مختلف را یکی یکی بررسی می کند».
فلپس در تکمیل صحبت های مربی اش افزوده اســت: «تصور می کنم که مثلاً اگر لباسم پاره شد، یا عینکم شکست، یا این قبیل مسائل، چه کار باید بکنم».
باومن ادامه داده اســت: «به این ترتیب او تمام این سناریو ها را در دیتابیس ذهنی اش نگه می دارد. سپس وقتی مسابقه می دهد سیستم عصبی اش از قبل برای انجام هر یک از این کار ها برنامه ریزی شده اســت. هر وقت هر کدام از این اتفاقات رخ داد، او بلافاصله واکنش مناسب را از خود نشان خواهد داد».
لکسی تامپسون که اکنون ۲۱ سال دارد، در ۱۲ سالگی جوان ترین بازیکن گلف حاضر در مسابقات گلف زنان آمریکا بود. او در مصاحبه ای گفت که هنگام تمرین، به کمک یک مربی به تقویت آمادگی ذهنی خود می پردازد: «مربی من معمولاً قبل از هر کاری آرامش من را می سنجد چون اگر به چیزی فکر کنم که آرامشم را از من بگیرد، ضربان قلبم بالا می رود. وقتی این اتفاق می افتد او از من می خواهد نفس عمیق بکشم و به چیزی فکر کنم که من را شاد می کند».
او ادامه داده اســت: «به این ترتیب شروع می کنم به تکرار فکر های مثبت؛ مثلاً به این فکر می کنم که من خیلی با استعداد هستم. این کار بلافاصله ضربان قلبم را پایین می آورد. من یک تکنیک تنفس نیز دارم که از آن در زمین مسابقه هم استفاده می کنم. پیش از انکه بخواهم به توپ ضربه بزنم، ضربه ی دلخواهم را در ذهنم تجسم می کنم تا از شر تمام افکار منفی خلاص شوم. باید چارچوب ذهنی مثبت خودم را حفظ کنم، چون ۸۰ درصد بازی گلف، ذهنی اســت».
داریل هومر، شمشیرباز ۲۶ ساله، در المپیک ۲۰۱۲ نیز حضور داشته اســت. او درباره ی تکنیک های مورد استفاده اش برای موفقیت در مسابقات گفته اســت: «من پیش از مسابقه، زمانی را به قوت قلب دادن به خودم اختصاص می دهم. مدام برای خودم تکرار می کنم که من بهترین هستم و سعی می کنم حواسم فقط به لحظه باشد. چند موسیقی انرژی بخش گوش می کنم و سپس سعی می کنم خوش باشم و فقط برای مسابقه آماده شوم».
گرت وبر گیل، شناگر ۳۱ ساله تا اینجا ۲ مدال طلای المپیک کسب کرده اســت. او در مصاحبه ای گفته اســت: «اول از همه اینکه من هیچ وقت به شکست خوردن فکر نمی کنم. اگر هنگام مسابقه به شکست خوردن فکر کنید احتمال آنکه واقعاً ببازید و به خانه برگردید خیلی زیاد خواهد بود. دوم اینکه مشخصاً به پیروزی هم فکر نمی کنم. من به تلاشی که برای کسب آمادگی انجام داده ام مطمئن هستم و این را به خوبی می دانم که تمرینات من از تمام رقبایم در مسابقه بهتر و بیشتر بوده اند».
او در ادامه می افزاید: «من به بدنم، تمریناتم، مربی ام، تلاش هایم و آمادگی ام اعتماد می کنم. روی شنا کردن خودم متمرکز می شوم چرا که می دانم با این کار، برای پیروزی در موقعیت خوبی قرار می گیرم».
کایلا هریسون، که اکنون ۲۶ سال دارد در سال ۲۰۱۲ اولین مدال طلای آمریکا در رشته ی جودو را به ارمغان آورد. او در مصاحبه ای عنوان کرده اســت هر شب ۱۰ دقیقه از وقت خود را به تجسم خودش در المپیک اختصاص می دهد؛ از لحظه ی بیدار شدن از خواب گرفته تا گوش سپردن به موسیقی در مسیر رسیدن به محل مسابقه و خود مسابقه.
او می گوید: «من خودم را در حال شکست رقیبم در مسابقه ی فینال و قرار گرفتن روی سکوی اول و تماشای به اهتزاز در آمدن پرچم کشورم تصور می کنم. قرار گرفتن مدال طلا دور گردنم و در آغوش گرفتن مربی ام را حس می کنم. من هر شب تمام اینها را در ذهنم تجسم می کنم». او به خبرنگاران گفته اســت برای المپیک ۲۰۱۲ نیز همین کار را کرده بود.
مریل موزس، دروازه بان ۳۸ ساله ی تیم واترپلو می گوید اطمینان دارد اعضای تیمش هرچه در توان دارند انجام می دهند. او گفته اســت: «تا وقتی خودتان بدانید ۱۰۰ درصد توان خود را گذاشته اید و برای رسیدن به حداکثر پتانسیل خود تلاش کرده اید، اتفاقی که قرار باشد بیافتد می افتد؛ نمی توان همه چیز را کنترل کرد».
او در عین حال گفته اســت اجازه نمی دهد موانع و مشکلات مزاحمتی برای اعتماد به نفسش ایجاد کنند و می گوید: «ذهنیت من همیشه این بوده اســت که اگر نسبت به هر کس دیگر بیشتر تمرین کنم و انرژی بیشتری بگذارم، از همه آماده تر خواهم بود. فکر می کنم اعتماد به نفسی که دارم از همین جا ناشی می شود».
او در ادامه افزوده اســت: «مادامی که خودم را به خوبی آماده کنم، می دانم تمام انرژی ام را برای این کار خواهم گذاشت. استعداد و شرایط فیزیکی خوبی هم نصیبم شده که می توانم با به کارگیری آنها در این سطح بازی کنم».
هر کدام از ما در زندگی خود موفقیت ها و شکست هایی داشته ایم. گاهی اوقات اوضاع کاملاً مساعد پیش می رود، گاهی اوقات نیز همه چیز به بدترین شکل ممکن رقم می خورد.
جان اکاف، نویسنده ای موفق و سخنرانی پر طرفدار اسـت. او در تازه ترین کتاب خود به توصیف چهار گذار می پردازد که هر کسی در زندگی حرفه ای با آنها روبرو می شود و به سراغ چهار منبع لازم برای پشت سر گذاشتن هر یک از این چهار دوره نیز می رود. اکاف در میانه ی صحبت هایش در مورد شغل و زندگی حرفه ای، به نکات جالبی در مورد ۲ عامل کلیدی اشاره می کند که در نهایت برای موفقیت یا شکست هر کسی در زندگی شخصی و شغلی، تعیین کننده محسوب می شوند.
به اعتقاد اکاف، یکی از این دو عامل کلیدی، بهره مندی از نگرش مثبت به جای نگرش منفی اسـت. او می گوید: «نگرش منفی قاتل زندگی شغلی شماست. من به عنوان کسی که در گذشته نگرشی منفی داشته و به خاطر همین نگرش منفی حتی اخراج شده، این را از روی تجربه می گویم. به طور خلاصه، نگرش منفی، فرصت های مثبتی که همیشه در دسترس انسان های فوق العاده قرار دارند را از بین می برند».
این جمله ی آخر به طور قطع جمله ی تأمل برانگیزی محسوب می شود، چرا که نه تنها درست اسـت بلکه صحت آن می تواند به حوزه های دیگر زندگی نیز تعمیم یابد.
یکی از کارآمد ترین نکاتی که اکاف به آنها اشاره می کند تمایز قائل شدن میان انتخاب یک نگرش و تغییر آن اسـت.
او در این باره می گوید: «تغییر یک نگرش خیلی طول می کشد، اما در هر لحظه می توان نگرش تازه ای انتخاب و اتخاذ کرد. رمز این کار آن اسـت که هر روز آگاهانه نگرش مورد نظر خود را انتخاب کنید تا اینکه بالاخره نگرش مد نظر شما در وجودتان نهادینه شود».
جنبه ی دیگری که علی رغم اثرگذاری اش بر موفقیت یا شکست افراد در زندگی، اغلب مغفول واقع می شود انتظارات آنهاست. اکاف اظهار می کند همان گونه که باید هر روز نگرش مورد نظرمان را انتخاب کنیم، به تبع این نگرش باید دست به تعدیل انتظاراتمان نیز بزنیم.
او می گوید: «چالش موجود در این کار آن اسـت که در بسیاری از موارد، ما انتظارات ناگفته و نادانسته ای از شغل خود داشته و توقع داریم کارمان چیزی باشد که در واقع نیست. این برای هیچ کس چندان جالب نیست؛ نه شما، نه همکارتان، نه رئیس یا سازمانتان».
یکی از راهکار های پیشنهادی او برای تعدیل این عامل آن اسـت که انتظارات خود از شغل، زندگی شغلی و یا هر حوزه ی دیگری را دقیقاً شناسایی و تبیین کنید.
او در این باره می گوید: «صادقانه از خودتان بپرسید از کارتان چه انتظاراتی دارید؟ خواسته ی شما از شغلی که دارید چیست؟ پول؟ شهرت؟ انعطاف پذیری؟ تعامل با دیگران؟».
همان طور که هیچ کس نمی تواند به جای شما ورزش کند و وزن کم کند، هیچ کس هم نمی تواند به جای شما پاسخ این سؤالات را بدهد؛ خودتان باید این کار را انجام دهید. باید این سؤال ها را از خودتان بپرسید و صادقانه به آنها پاسخ دهید.
اکاف می گوید وقتی انتظارات خود از شغلتان را مشخص کردید می توانید قدم های لازم برای پر کردن خلاء های احتمالی را بردارید.
او در توضیح می افزاید: «برای مثال اگر شغلتان شما را منزوی می کند در حالی که واقعاً دوست دارید با دیگران در تعامل باشید، شاید بد نباشد خارج از حوزه ی مسئولیت های رسمی تان دست به فعالیت های داوطلبانه بزنید. مثلاً می توانید برای ارائه ی مشاوره به صورت نیمه وقت درون شرکت خود داوطلب شوید تا به این بخش از روحیات خود نیز توجه کرده باشید. اما قدم اول آن اسـت که انتظارات شخصی خود را صادقانه ارزیابی و درک کرده باشید».
با اینکه اکاف نگرش و انتظارات را در حیطه ی موفقیت های شغلی مطرح کرده، به راحتی می توان دریافت که این دو را می توان به تمام جنبه های زندگی تعمیم داد؛ بخش بزرگی از نارضایتی ها و ناراحتی های ما در زندگی از همین نگرش های نادرست و انتظارات نابجا ناشی می شوند.
به این ترتیب بازنگری در این دو بعد در هر حوزه ای، اعم از روابط شخصی، تعاملات خانوادگی یا دوستانه، می تواند برای هر کسی مفید واقع شود.
اگر می خواهید تغییر کنید اما نمی دانید از کجا باید شروع کنید، رجوع به یک مشاور مناسب یا دوست معتمد را مد نظر قرار دهید و در این باره با او صحبت کنید. تنها کاری که باید انجام دهید این اسـت که از شر انتظارات و نگرش های محدود کننده ی خود خلاص شوید.
اگرچه هوش مصنوعی در حال حاضر به اندازه ما با هوش نیست، اما بصورت شگفت انگیز و غیر منتظرهای در حال بهتر شدن در زمینههای مختلف است. یکی از نمونههای اخیر، ماشین هوش مصنوعی فیزیکدانی است که در جهت ایجاد یک حالت بسیار نادر از ماده به کار گرفته شده و عملکرد آن حتی از دانشمندان نیز بهتر بوده است.
منبع: زومیت
اگر میخواهید در کسب و کار خود موفق باشید و پله های پیشرفت را یکی پس از دیگری پشت سر بگذارید باید طبق برنامهای کامل حرکت کنید.
به گزارش آلامتو و به نقل از بازده؛ دست یافتن به موفقیت برای یک کارآفرین اغلب مواقع با چالشهایی همراه میشود. فارغ از اینکه در چه صنعتی مشغول فعالیت هستید یا چقدر در آن تجربه دارید، همیشه موانعی وجود دارند که باید پشت سر گذاشته شوند و چالشهایی پیدا میشوند که سر راه شما قرار بگیرند.
با این وجود، ۵ درس مهم یا به عبارتی دروس اصول موفقیت کسب و کارها هست که هر کارآفرینی میتواند در مسیر موفقیت به نفع خود از آنها بهره بگیرد.
اگر میخواهید عملکرد خوبی داشته باشید، شرکتی که تأسیس میکنید باید در حوزهای فعال باشد که واقعاً به آن علاقه و یا در آن تجربه دارید. تخصص برای راهاندازی یک شرکت عاملی کلیدی است اما شما به چیزی بیشتر از تخصص نیاز خواهید داشت. پیش از راهاندازی، باید به اصطلاح خاک آن صنعت را خورده باشید. شرکت شما اگر فقط نسخهای از ایده ی یک نفر دیگر باشد پیشرفتی نخواهید داشت. شما باید به پیشرفت چیزی کمک کنید، یا محصول یا خدمات تازهای ارائه دهید که به یک تقاضا یا نیازِ مغفول واقع شده پاسخ دهد.
عمده ی نقاط تمرکز شما به عنوان یک کارآفرین باید این باشد که نیاز یا خواسته ی دانسته یا ندانسته ی مشتریان خود را در اختیارشان قرار دهید. لازم نیست نوآورترین شرکت تمام دورانها باشید، اما باید بتوانید چیز جدید و تازهای ارائه کنید، خواه این چیز جدید یک دیدگاه منحصر به فرد باشد، خواه یک فروشگاه در محلی که به خدماتش احساس نیاز شود. شرکت شما هرچه که هست، باید هدفی داشته باشد.
شما احتمالاً کارآفرین شدهاید که پول در بیاورید، اما هیچ گاه روی درآمدهای کوتاه مدت تمرکز نکنید. همیشه در نظر داشته باشید که در تحقق اهداف درازمدت درآمد بیشتری نهفته است. فارغ از اینکه در کوتاه مدت درآمد کم یا زیادی دارید، تمرکزتان همیشه باید روی بلند مدت باشد. در عرصه ی کارآفرینی هیچ کس دوست ندارد شعلهای زودگذر باشد، همه میخواهند شرکتی استوار و قابل احترام داشته باشند که درآمد دراز مدت دارد.
درست به همین دلیل است که خیلی از شرکتهای اینترنتی در آغاز یا درآمد ناچیزی دارند و یا اصلاً درآمدی کسب نمیکنند. آنها اول تمام تمرکز خود را روی کاربران خود میگذارند، و بعداً از تلاشهای خود بهرهبرداری مالی میکنند. برای رشد به عنوان یک برند جا افتاده و موفق، باید چارچوب ذهنی تان بلند مدت باشد.
اگر از کار سخت هراس نداشته باشید، هیچ بازار جاویژهای آنقدر کوچک نیست که نتوان در آن کار کرد. اگر در یک حوزه ی کوچک و ویژه تخصص دارید، از پرداختن به آن نهراسید. هیچ گاه نمیتوان پیشبینی کرد این مسیر به کجا منتهی خواهد شد.
کوچک بودن حوزه ی دنجی از بازار به این معنا نیست که شما هم باید کوچک فکر کنید. به این فکر کنید که چطور میتوانید این گوشه ی دنج و کوچک را تبدیل به یک کسب و کار بسیار بزرگ تر کنید.
کارآفرین موفق کسی است که یک ایده را بگیرد و آن را به شرکتی پابرجا تبدیل کند. اما اگر میخواهید به عنوان یک کارآفرین به موفقیت دست پیدا کنید، باید حاضر باشید هر کاری که لازم است انجام دهید تا سریع تر رشد کنید. به همین دلیل است که نیاز دارید از ابزارها و فناوریهای جدید بهره بگیرید و برای رشد برند خود رویکردی چند وجهی اتخاذ کنید، تا بتوانید به موفقیت برسید.
شبکههای اجتماعی، وبسایتهای اشتراکگذاری ویدیو، وبینارها، همه ی اینها ابزارهای تازهای هستند که میتوانید برای افزودن بر سرعت رشد شرکت خود از آنها استفاده کنید. باید به این فکر کنید که چه ابزار هایی در اختیار شخص شما قرار دارد که میتوانید برای نوآوری در بازار جاویژه ی خود از آنها بهره بگیرید. باید نیم نگاهی هم به ابزار هایی داشته باشید که دیگران از استفاده از آنها غافلاند.
یکی از بهترین ویژگیهای رسانههای اجتماعی این است که میتوانید این همه بازاریابی و تبلیغاتی که خیلیها شدیداً رویشان تمرکز کردهاند را کنار بزنید و مستقیماً با مشتریان و مراجعان خود ارتباط برقرار کنید. اگر از این ابزارها به شکلی صحیح استفاده کنید، میتوانید در سطح فردی به مشتریان خود متصل شوید و آنها را بشناسید. این راه بسیار خوبی است برای اینکه ارزش خود را به آنها اثبات کنید. همیشه لازم نیست بیعیب و نقص و حرفهای باشید، همین که خودتان باشید کافی است.
این پنج توصیه برای اینکه کارآفرین موفقی باشید از اهمیت خاصی برخوردارند. اینها پنج مورد از مهمترین استراتژی هایی هستند که کمک میکنند از کارآفرینان سطح متوسط یک سر و گردن بالاتر بایستید. در هر صنعتی که هستید، روی اینها تمرکز کنید تا به موفقیتی که همیشه برای خود متصور بودهاید برسید.
وب سایت کلیک: یک هوش مصنوعی به نام MogIA با جمع آوری و آنالیز داده از شبکه های اجتماعی به درستی توانسته است که نتایج سه دوره اخیر انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده را پیش بینی کند.
نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده افراد بسیاری را متعجب کرده است. در نتیجه افراد زیادی به این فکر افتاده اند تا داده ها و متدهای پیش بینی مختلف را امتحان کنند تا ببینند چیزی اشتباه شده است یا نه.
اما به نظر می رسد که این نتیجه از نظر همه اشتباه نبوده است! یک ابزار هوش مصنوعی که در سال ۲۰۰۴ توسط یک استارتاپ هندی در بمبئی ساخته شده است، یکی از همان هایی بود که نتیجه انتخابات را به درستی پیش بینی کردند.
این هوش مصنوعی به نام MogIA با جمع آوری و آنالیز داده های ۲۰ میلیون کاربر شبکه های اجتماعی، توانسته است این رویداد سیاسی را پیش بینی کند. به نظر می رسد که شبکه های اجتماعی تاثیر زیادی بر روی محبوبیت کاندیداها گذاشته اند. همان طور که ویراستار جهانی TechRepublic نوشته است: توئیتر متحد بزرگ دونالد ترامپ بود.
رومن یامپولسکی که رییس لابراتوار امنیت سایبری دانشگاه لوییسویل است، درباره علت درستی این آزمایش هوش مصنوعی گفته است: مشارکت در شبکه های اجتماعی نسبت به روش های کلاسیک، ابزار بهتری برای بررسی میزان حمایت سیاسی افراد است. مردم دوست ندارند تمایلات سیاسی خود را با غریبه ها در میان بگذارند چون از این که به خاطر تمایلاتشان قضاوت شوند، می ترسند. با این حال معمولا در پست ها و فعالیت هایشان در دنیای مجازی دروغ نمی گویند.
ماری دسجاردینز که استاد هوش مصنوعی در دانشگاه ماریلند است و رییس سابق انجمن پیشرفت های هوش مصنوعی (AAAI) بوده است، در این باره گفته است: فکر نمی کنم که پیش بینی های هوش مصنوعی چندان قابل استناد باشد. موضوع اصلی مورد توجه این آزمایش، ایمیل های هیلاری کلینتون به کومی بوده است که بسیار مورد توجه قرار گرفته بود و در زمانی منتشر شد که دیگر برای پوشاندن و درست کردن آن وقتی نبود.
دسجاردینز هیچ موضوع قابل استنادی در این نتایج نمی بیند و معتقد است: این که تنها بر مبنای پیش گویی موفقیت آمیز در یک رویداد منفرد بخواهیم هوش مصنوعی را برنده اعلام کنیم، مثل این است که بگوییم نستراداموس به واسطه پیش گویی های درستش یک پیامبر است! وی گفت: انتخابات ریاست جمهوری سیستم های دینامیکی بسیار پیچیده ای هستند و سه بار موفقیت برای اعتبار بخشی به پیش بینی آن بسیار کم است.
انتخابات دارای متغیرهای پنهان زیادی هستند که برخی از آن ها مانند عقاید، حتی در صورت امکان، برای اندازه گیری مستقیم بسیار سخت هستند.
هوش مصنوعی خود TechRepublic که در پیش بینی موفقیت آمیز بسیاری مسایل دیگر مثل برنده دربی کنتاکی در سال ۲۰۱۶ خوب عمل کرده است، هم نتوانسته است اعتبار خود را در این انتخابات ثابت کند و با فاصله بسیار کمی کلینتون را به عنوان رییس جمهوری ایالات متحده انتخاب کرده بود.
موشه واردی هم که استاد علوم کامپیوتری در دانشگاه رایس است، قبل تر گفته بود که درباره MogIA بدبین است و اضافه کرده است: پیش بینی کردن بسیار ساده است و حتی اگر اشتباه هم باشند، همه به زودی فراموششان می کنند. اما اگر تنها چندبار درست پیش بینی کنید، مردم خیال می کنند که شما روشن بین هستید!
خبرگزاری آریا-محققان کشورمان موفق به بومی سازی داروی ضد سرطان با یک سوم قیمت نمونه خارجی شدند .
به گزارش آریا، مجری طرح تحقیقاتی تولید ماده موثره دارویی ضد سرطان کربوپلاتین، از موفقیت محققان پژوهشگاه شیمی و مهندسی شیمی ایران در راستای بومی سازی و تولید ماده موثره دارویی ضد سرطان کربوپلاتین خبر داد که هزینه تمام شده آن یک سوم قیمت محصول مشابه خارجی است.دکتر `محبوبه اسلامی مقدم`هدف از اجرای این طرح را دستیابی به دانش فنی و کاهش هزینه های شیمی درمانی مبتلایان به سرطان عنوان می کند.
وی که به همراه تیم تحقیقاتی اش بیش از یکسال روی پروژه ساخت ماده موثره دارویی ضد سرطان کربوپلاتین کار کرده است، اظهار داشت:کربوپلاتین یا پاراپلاتین، دارویی آنتی نئوپلاستیک است که در درمان طیف وسیعی از سرطان ها همچون کارسینومای تخمدان، پستان، رحم، مثانه، ریه، بیضه و سر و گردن تجویز می شود.
وی با بیان اینکه تاکنون کشورهای معدودی به دانش فنی این دارو دست یافته اند، گفت:سالانه بین 5 تا 8 کیلوگرم داروی ضد سرطان کربوپلاتین در ویال های 50 گرمی وارد کشور می شود که قیمت هر گرم آن 250 دلار است بنابراین تولید این دارو در داخل، مانع خروج مبالغ هنگفتی ارز از کشور خواهد شد.
عضو هیات علمی پژوهشکده توسعه فرآیند های شیمیایی پژوهشگاه شیمی ادامه داد:در مرحله آزمایشگاهی موفق به تولید این دارو با یک سوم هزینه نمونه خارجی شدیم و می توان با تولید تجاری و انبوه، هزینه تمام شده محصول نهایی را بیش از این کاهش داد.
وی به نتایج موفقیت آمیز تولید ماده موثره دارویی کربوپلاتین در این طرح اشاره کرد و از ورود بخش خصوصی برای تولید تجاری آن خبر داد.
اسلامی مقدم توضیح داد: تولید تجاری این محصول دارویی در قالب یک قرارداد از سوی پژوهشگاه شیمی به بخش خصوصی واگذار شده است و قرار است پس از کسب تاییده نهایی سازمان غذا و دارو، این داروی تزریقی به صورت ویال های 50 و 150 میلی گرمی توسط شرکت سبحان انکولوژی به بازار عرضه شود.
کربوپلاتین، خانواده ای از داروهای ضد سرطان به نام ترکیبات حاوی پلاتینوم است که تقسیم و رشد سلول های بدخیم را کند می کند و برای درمان سرطان های بدخیم استفاده می شود.