(ص) تا انتها با ما همراه باشید.
شعر میلاد پیامبر اکرم (ص)
"امین" و "امن" و "مومن" آنقَدَر دنیا خطابت کرد
خدا طاقت نیاورد و سرانجام انتخابت کرد
برای هر سری از روشنایت سایهبان میخواست
که شب را پیش پایت سر برید و آفتابت کرد
حجازِ وحشیِ زیبا ندیده دل به حسنت باخت
که بتها را شکست و قبله دلها حسابت کرد
خدا از چشم زخم مردمان ترسید پس یک شب
تو را تا آسمانها برد و مثل ماه قابت کرد
تو را از آسمان بارید مثل عشق بر دنیا
زمین را تشنه دید و در دل هر قطره آبت کرد
دوای درد دین و درد دنیا ، درد بی دردی
حضورت دردهای مرگ را حتی طبابت کرد
شاعر: سودابه مهیجی
*~*~*~*~*~*~*~*~*~*~*~*~*~*
شعر میلاد پیامبر اکرم (ص)
زمین گهواره کابوسهای تلخ انسان بود
زمان چون کودکی در کوچه های خواب حیران بود
خدا در ازدحام ناخدایان جهالت گم
جهان در اضطراب و ترس در آغوش هذیان بود
صدا در کوچههای گیج میپیچید بیحاصل
سکوتی هرزه سرگردان صحرا و بیابان بود
نمیرویید در چشمی به جز تردید و وهم و شک
یقین تنها سرابی در شکارستان شیطان بود
شبی رؤیای دور آسمان در هیأت مردی
به رغم فتنههای پیش رو در خاک مهمان بود
جهان با نامش از رنگ و صدا سیراب شد آخر
«محمد» واپسین پیغمبر خورشید و باران بود
شاعر: سید ضیاءالدین شفیعی
و عرش در هوس خندههای تو افتاد
برای درک تنفس در این جهان سیاه
هوای تازهای از ابتدای تو افتاد
جهان شرک به خود آمد از بزرگی تو
به گوش کعبه و بتها صدای تو افتاد
شکست طاق بلندی که عرش کسری بود
همین که روی زمین رد پای تو افتاد
پس از نگاه سیاه و سفید اربابان
نژاد عشق بشر در لوای تو افتاد
زمان شکست زمانی که آمدی احمد
تویی که یک شبه دنیا به پای تو افتاد
تو احمدی و به نور جمال تو صلوات
به هر یک از برکات و کمال تو صلوات
به احترام محمد زمین تبسم کرد
تو آمدی و جهان دست و پای خود گم کرد
ترک نشست به چشمان آبی ساوه
همین که چشم تو بر آسمان ترنم کرد
فروخت گوشه جنت به شوق خال لبت
که آدمی به هوایت هوای گندم کرد
هنوز دخترکان زنده زنده میمردند
خدا به خلق تو بر خلق خود ترحم کرد
تو آمدی، به زمین احترام برگردد
تو رحمتی که خدایت نصیب مردم کرد
خدا به خلق رسول گرامی خاتم
گذاشت سنگ تمام و سپس تبسم کرد
تو احمدی و به نور جمال تو صلوات
به هر یک از برکات و کمال تو صلوات
تو احمدی که خدا را به عرش فهمیدی
شبی که غیر خودت تا خدا نمیدیدی
کنار چشم تمام فرشتههای خدا
فراتر از پر جبریل عشق بالیدی
تو در ضیافت عرشی لیلةالاسری
به طاق عرش خدا عکسی از علی دیدی
صدای مرتضوی علیست آن بالا
که از زبان خدا عاشقانه بشنیدی
تو در کنار علی و فروغ شمشیرش
بساط کفر زمان را ز خاک بر چیدی
برای خلق بهشت این بهانه کافی بود
به لحظهای که به زهرای خویش خندیدی
بیا و کفر مجسم ز کعبه بیرون کن
تویی که پایهگذار جدید توحیدی
تو احمدی و به نور جمال تو صلوات
به هر یک از برکات و کمال تو صلوات
شاعر: حسن کردی
شعر میلاد پیامبر اکرم (ص)
شعر میلاد پیامبر اکرم (ص)
هراس و دلهره خواهد رفت همان شبی که تو میآیی
همان شب آمنه میبیند درون چشم تو دنیایی
همین که آمدهای از راه، قریش محو تو شد ای ماه!
یتیم کوچک عبدالله! ببین نیامده، آقایی!
گل قشنگ بنی هاشم، سلام بر تو ابوالقاسم
دلم کنار تو شد مُحرم، ندیده خوشتر از این جایی
چنان کنار ابوطالب، ستوده حُسن تو را یثرب
که وحی شد به دل راهب همان ستوده عیسایی
به هیچ آینه جز حیدر، نه پادشاه و نه پیغمبر
شکوه و حُسن تو را دیگر، خدا نداده به تنهایی
به دختران نهان درگل، ببار ساقی نازک دل
ببار تا بشود نازل به قلب پاک تو زهرایی
به آرزوی نگین تو درآمدهست به دین تو
مسیح من! به کمین تو نشسته است یهودایی
قسم به «لیل» و به گیسویت، به ذکر «یاحق» و «یاهو»یت
به آیه، آیهی ابرویت به آن دو چشم تماشایی
در این هزاره ظلمانی از آن ستاره که میدانی
برای این شب توفانی کمی بخوان دل دریایی!
بخوان که در عرفاتم من، کنار آب حیاتم من
طنین یک صلواتم من به شوق این همه زیبایی
شاعر: قاسم صرافان
*~*~*~*~*~*~*~*~*~*~*~*~*~*
شعر میلاد پیامبر اکرم (ص)
باران گرفت و سقف مدائن نشست کرد
دندانههاى کنگره قصد شکست کرد
نورى به صحن معبد زردشتیان رسید
کآتشکده ز نابى آن نور مست کرد
بالا بلند آمد و هر ارتفاع را
در زیر پا نهاده و پایین و پست کرد
در هر دلى نشست و به شکلى ظهور داشت
این گونه بود کآینه را خود پرست کرد
وقتى سؤال کردم از او خود اشارهاى
در پاسخم به پرسش روز الست کرد
حُسنش به غایت است و ظهورش قیامت است
زیباترین هر آنچه که زیباتر است کرد
فیض مقدسى و تعجب نمىکنم
این چیزها که هست، نگاه تو هست کرد
شاعر: رضا جعفری
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره
زندگینامه پیامبر اسلام شامل مراحل حساسی از جمله بعثت، هجرت، فتح مکه و... است. شروع زندگینامه حضرت محمد از تولد ایشان در سال عام الفیل است.
زندگی حضرت محمد (ص) از صدر اسلام مورد توجه و اهتمام مسلمانان قرار داشته. آنچه از مطالعه و بررسی زندگی وی در طول 63 سال در ذهن نقش میبندد، بازتابی از تصویر ظهور پیامبری الهی و سرگذشت شخصیتی است که با پشت سر نهادن دشواریهای بسیار، بیهیچ خستگی و ناامیدی به اصلاح جامعه، دست زد و توانست جزیره العرب را متحد کند و آماده گستردن اسلام در بیرون از مرزهای عربستان شود و از آن مهم تر دیانتی را بنیاد کند که اینک یکی از مهمترین ادیان جهان به شمار میرود.
تولد حضرت محمد (ص) بنابر بسیاری از روایات در 17 ربیع الاول عامالفیل (570 میلادی)، یا به روایتی 12 همان ماه در تقویم عربی روی داد. پدر پیامبر (ص)، عبدالله فرزند عبدالمطلب و مادرش آمنه دختر وهب و هر دو از قبیله بزرگ قریش بودند؛ قبیلهای که بزرگان آن از نفوذ فراوانی در مکه برخوردار بودند و بیشتر به بازرگانی اشتغال داشتند. عبدالله، پدر پیامبر (ص) اندکی پیش از تولد فرزندش برای تجارت با کاروانی به شام رفت و در بازگشت بیمار شد و درگذشت.
بنابر رسمی که در مکه رایج بود، محمد (ص) را به زنی به نام حلیمه سپردند تا در فضای ساده و پاک بادیه پرورش یابد. وی 6 ساله بود که همراه مادر برای دیدار خویشان به یثرب (مدینه) رفت، اما آمنه نیز در بازگشت، بیمار شد و درگذشت و او را در ابواء (نزدیک مدینه) به خاک سپردند. محمد (ص) از این پس در کنف حمایت جدش عبدالمطلب قرار گرفت، اما او نیز در 8 سالگی وی درگذشت و سرپرستی محمد (ص) بر عهده عمویش ابوطالب گذارده شد. ابوطالب در سرپرستی برادرزاده اش کوششی بلیغ می کرد. در سفری تجارتی به شام او را با خود همراه برد و هم در این سفر، راهبی بحیرا نام، نشانه های پیامبری را در او یافت و ابوطالب را از آن امر مطلع ساخت.
از وقایع مهم پیش از ازدواج پیامبر (ص)، شرکت در پیمانی به نام «حلف الفضول» است که در آن جمعی از مکیان تعهد کردند «از هر مظلومی حمایت کنند و حق او را بستانند»؛ پیمانی که پیامبر (ص) بعدها نیز آن را میستود و میفرمود اگر بار دیگر او را به چنان پیمانی باز خوانند، به آن میپیوندد.
شهرت محمد (ص) به راستگویی و درستکاری چنان زبانزد همگان شده بود که «امین» لقب گرفت و همین صداقت و درستی توجه خدیجه دختر خویلد را جلب کرد و او را با سرمایه خویش برای تجارت به شام فرستاد؛ سپس چنان شیفته درستکاری «محمد امین« شد که خود برای ازدواج با وی گام پیش نهاد، در حالی که بنابر مشهور، دستکم 15 سالی از او بزرگتر بود. خدیجه برای محمد (ص) همسری فداکار بود و تا زمانی که حیات داشت، پیامبر همسر دیگری برنگزید. او برای پیامبر (ص) فرزندانی آورد که پسران همگی در کودکی درگذشتند و در میان دختران، از همه نامدارتر، حضرت فاطمه (س) است. از جزئیات این دوره از زندگی پیامبر ( ص) تا زمان بعثت آگاهی چندانی در دست نیست؛ جز آن که می دانیم نزد مردمان به عنوان فردی اهل تأمل و تفکر شناخته شده و از خوی و رفتارهای ناپسند قوم خود سخت ناخشنود بود. از آداب و رسوم زشت آنان چشمگیرتر از همه بت پرستی بود و پیامبر (ص) از آن روی بر میتافت. محمد (ص) اندکی پیش از بعثت، دیر زمانی را به تنهایی در غار حرا، در کوهی نزدیک مکه به سر میبرد و زمان را به خاموشی و اندیشه میگذرانید.
گفتهاند نخستین نشانههای بعثت پیامبر (ص) به هنگام 40 سالگی او، رؤیاهای صادقه بوده است، اما آنچه در سیره به عنوان آغاز بعثت شهرت یافته، شبی در ماه رمضان، یا ماه رجب است که فرشته وحی در غار حرا بر پیامبر (ص) ظاهر شد و بر او نخستین آیات سوره علق را برخواند. بنابر روایات، پیامبر (ص) به شتاب به خانه بازگشت و خواست که او را هر چه زودتر بپوشانند. گویا برای مدتی در نزول وحی وقفهای ایجاد شد و همین امر پیامبر (ص ) را غمناک ساخته بود، ولی اندکی بعد فرشته وحی باز آمد و آن حضرت را مامور هدایت قوم خود و اصلاح جامعه از فسادهای دینی و اخلاقی و پاک گردانیدن خانه خدا از بتان و دلهای آدمیان از خدایان دروغین کرد.
پیامبر (ص) دعوت به توحید را نخست از خانواده خود آغاز کرد و اول کسی که به او ایمان آورد، همسرش خدیجه و از مردان پسر عمویش علی بن ابی طالب (ع) بود که در آن هنگام سرپرستی او را پیامبر (ص) بر عهده داشت. دعوت آغازین بسیار محدود بود ، ولی شمار مسلمانان رو به فزونی داشت و چندی برنیامد که گروه اسلام آورندگان به اطراف مکه میرفتند و با پیامبر (ص) نماز میگزاردند.
سه سال پس از بعثت، پیامبر (ص) دستور یافت تا همگان را از خاندان قریش گرد آورد و دعوت توحید را در سطحی گستردهتر مطرح سازد . رفتار قریشیان و به طور کلی مشرکان مکه اگر چه نخست با ملایمت و بیشتر با بیاعتنایی همراه بود ، ولی چون بدگویی از بتان و از آیین و رسوم پدران آنان فزونی یافت، قریشیان بر پیامبر (ص) و مسلمانان سخت گرفتند و خاصه ابوطالب عموی پیامبر (ص) را که جداً از او حمایت میکرد، برای آزار پیامبر (ص) در تنگنا قرار دادند. سختگیری مشرکان چندان شد که پیامبر (ص) عدهای از اصحاب را امر کرد تا به حبشه هجرت کنند و به نظر میرسد که برخی از اصحاب نیز میان حبشه و حجاز در رفت و آمد بوده اند.
در سال ششم بعثت، سرانجام قریشیان پیمانی نهادند تا از ازدواج یا خرید و فروش با خاندان عبدالمطلب بپرهیزند. آنان پیمان خویش را بر صحیفهای نوشتند و به دیوار کعبه آویختند. از آن سوی، ابوطالب و کسانی دیگر از خاندان او نیز همراه پیامبر (ص) و خدیجه به درهای مشهور به «شعب» ابوطالب، پناه بردند و تا جایی که ممکن بود، نه کسی به آنجا می آمد و نه خود از آن بیرون می شدند. سرانجام، پس از آن که خطوط آن صحیفه را موریانه از میان برده بود، قریشیان پذیرفتند که مخالفان را رها کنند و از محاصره ایشان دست بردارند (سال 10 بعثت). اندکی پس از خروج پیامبر (ص) از شعب، دو تن از نزدیکترین یاورانش، خدیجه و ابوطالب وفات یافتند.
در شهر یثرب دو قبیله اصلی، یعنی اوس و خزرج، بیشتر اوقات با هم در جنگ و ستیز بودند و از کسی که ایشان را به آشتی و دوستی دعوت کند، استقبال میکردند. پیامبر (ص) اتفاقاً 6 تن از خزرجیان را در موسم حج دید و اسلام را بر ایشان عرضه کرد و آنان چون به شهر خویش بازگشتند، به تبلیغ دعوت پرداختند. سال بعد، یعنی در سال 12 بعثت، تنی چند از اوس و خزرج، به خدمت پیامبر (ص) آمدند و در عقبه، درهای در نزدیکی مکه، با آن حضرت بیعت کردند و پیامبر (ص) نماینده ای برای ترویج و تعلیم اسلام با آنان همراه کرد. این بیعت نخستین پایه حکومتی شد که پیامبر (ص) در یثرب بنیاد نهاد. سال بعد نیز شمار بیشتری از یثربیان با پیامبر ( ص) بیعت کردند و گویا در یثرب جز گروه اندکی نمانده بود که به اسلام در نیامده باشند.
گرچه مذاکره با یثربیان پنهانی بود، ولی قریشیان بدان آگاهی یافتند و پس از شور درباره رسیدگی به کار پیامبر (ص) و مسلمانان، بر آن شدند که از همه تیرههای قریش کسانی گرد آیند و شبانه پیامبر (ص) را بکشند تا خون او برگردن کسی نیفتد. پیامبر (ص) که از این توطئه آگاه شده بود، حضرت علی (ع) را بر جای خویش نهاد و خود به شتاب، در حالی که ابوبکر نیز با او همراه شده بود، به سوی یثرب روان شد.
خروج پیامبر (ص) از مکه که از آن به هجرت تعبیر شده، نقطه عطفی در تاریخ زندگی آن حضرت و نیز تاریخ اسلام است؛ زیرا از آن پس پیامبر (ص) در رأس حکومتی قرار گرفته بود که میبایست بر مبنای شریعتی آسمانی جامعهای نوین بنا نهد. گسیل داشتن کسانی برای تبلیغ اسلام به میان قبایل و هجرت پیامبر (ص) از مکه به مدینه، نزد مسلمانان با اهمیت بسیار تلقی شد، تا بدانجا که مبدا تاریخ ایشان قرار گرفت و این خود نشان دهنده برداشتی است که اعراب از هجرت پیامبر (ص) به عنوان یک مرحله نوین داشتند. سرانجام پیامبر (ص) در ماه ربیع الاول سال 14 بعثت به یثرب رسید؛ شهری که از آن پس به نام آن حضرت، مدینه الرسول یا به اختصار مدینه نام گرفت. آن حضرت نخست در جایی بیرون شهر، به نام قبا درنگ فرمود و یثربیان به استقبال او شتافتند. پس از چند روزی، به شهر در آمد و در قطعه زمینی خشک، مسجدی به دست خود و اصحاب و یارانش بنا کرد که بنیاد مسجد النبی کنونی در مدینه منوره است.
روز به روز بر شمار مهاجران افزوده میشود
و انصار (که اینک به ساکنان پیشین یثرب اطلاق میشد) آنان را در منزل خویش جای می
دادند. پیامبر (ص)، نخست میان انصار و مهاجران پیمان برادری برقرار کرد و خود علی
بن ابی طالب (ع) را به برادری برگرفت. مدتی پس از ورود به مدینه، پیامبر (ص) با
اهالی شهر، حتی یهودیان پیمانی بست تا حقوق اجتماعی یکدیگر را رعایت کنند. چندی
بعد قبله مسلمانان از بیت المقدس به سوی کعبه تغییر یافت و هویت مستقل برای اسلام
تثبیت شد.
در سال دوم هجرت، مهمترین برخورد نظامی
مسلمانان و مشرکان مکه پیش آمد: در نبردی که به بدر مشهور شد، با آن که عده
مسلمانان کمتر از مکیان بود، توانستند پیروزی را از آن خود کنند و از مشرکان بسیاری
کشته و اسیر شدند و دیگران نیز گریختند. پیروزی در بدر ، به مسلمانان روحیه بخشید،
اما در مکه همگی داغدار و خشمگین از شکست و در اندیشه انتقام بودند.
در سال سوم هجرت، قریشیان از قبایل
متحد خود بر ضد مسلمانان یاری خواستند و با لشکری مجهز به فرماندهی ابوسفیان، به
سوی مدینه به راه افتادند. پیامبر (ص) نخست قصد داشت در مدینه بماند، ولی سرانجام
بر آن شد تا برای مقابله با لشکر مکه از شهر بیرون رود. در جایی نزدیک کوه احد، دو
لشکر با یکدیگر رو به رو شدند و با اینکه نخست پیروزی با مسلمانان بود، ولی با
ترفندی که خالد بن ولید به کاربرد و با استفاده از غفلت گروهی از مسلمانان، مشرکان
از پشت هجوم بردند و به کشتار آنان پرداختند. در این جنگ حمزه عموی پیامبر (ص) به
شهادت رسید، پیامبر (ص) خود زخم برداشت و شایعه کشته شدن او نیز موجب تضعیف روحیه
مسلمانان شد.
سال پنجم هجرت به پایان نرسیده بود که خطر بسیار بزرگی پیامبر (ص) و مسلمانان را تهدید کرد. قریشیان مکه و یهودیان رانده شده بنینضیر و دیگر هم پیمانان ایشان بر ضد پیامبر (ص) متحد شدند و با لشکری گران که شمار سپاهیان آن را تا 10 هزار گفتهاند، به سوی مدینه به راه افتادند. چون خبر به پیامبر (ص) رسید، بنا بر روایت مشهوری، به پیشنهاد سلمان فارسی به حفر خندق در اطراف مدینه امر فرمود. بدین ترتیب، چون لشکر کفار به مدینه رسید، با این تدبیر جدید جنگی رو به رو شد و در طول روزهایی که دو لشکر در برابر هم صف آراسته بودند، تنها درگیری هایی پراکنده رخ داد. سرانجام، پس از 15 روز ، لشکر کفار بینتیجه بازگشت و مسلمانان به زندگی عادی خود برگشتند.
در این سال پیامبر (ص) و مسلمانان قصد کردند که برای اجرای مراسم حج به مکه روند و به همین منظور به سوی مکه به راه افتادند. |
قریشیان بر منع ورود پیامبر (ص) هم داستان شدند و کسی را نزد آن حضرت
روانه کردند و او را از قریشیان بیم دادند، ولی پیامبر (ص) تاکید کرد که قصد جنگ
ندارد و حرمت خانه خدا را واجب میداند و حتی فرمود که حاضر است برای مدتی با قریشیان
در صلح شود. قریشیان نخست هم رای نبودند، ولی سرانجام کسی را برای عقد قرار داد
صلح نزد پیامبر (ص) فرستادند. بر مبنای این، میان پیامبر (ص) و قریشیان 10 سال صلح
و متارکه جنگ اعلام گردید و شرط شد که پیامبر (ص) از ورود به مکه تا سال آینده
خودداری کند.
پیامبر (ص) در سال هفتم هجرت تصمیم به دعوت فرمانروایان و پادشاهان ممالک اطراف گرفت. سپس نامه هایی به امپراتور روم شرقی، نجاشی و نیز امیر غسانیان شام و امیر یمامه فرستاد. در همین سال پیامبر (ص) بر یهودیان خیبر پیروز شد که پیش از آن چندین بار با دشمنان بر ضد او هم پیمان شده بودند و آن حضرت از جانب ایشان آسوده خاطر نبود، قلعه خیبر که در نزدیکی مدینه واقع شده بود، به تصرف مسلمانان در آمد و پیامبر (ص) پذیرفت که یهودیان به کار زراعت خویش در آن منطقه ادامه دهند و هر سال از محصول خود بخشی به مسلمانان بپردازند، پیامبر (ص) به مدینه بازگشت، اما گسیل داشتن سپاهیان و کاروانها به اطراف و اکناف ادامه داشت.
در سال هشتم هجرت قریشیان پیمان خود را شکستند و شبانگاه بر طایفهای که با مسلمانان هم پیمان بودند، هجوم بردند. بدین سبب، پیامبر (ص) با سپاهی انبوه قصد مکه کرد و شب هنگام بیرون مکه اردو زد. ابوسفیان، بزرگ مشرکان به شفاعت عباس عموی پیامبر (ص)، نزد آن حضرت آمد و اظهار اسلام کرد و پیامبر (ص) خانه او را جایگاه امن قرار داد. لشکر اسلام بیمقاومتی وارد مکه شد و پیامبر (ص) بلافاصله فرمان عفو عمومی صادر کرد و خود به درون کعبه شد و خانه را از بتان پاک فرمود. آن گاه بر بلندی صفا نشست و همگی مردم با او دست بیعت دادند.
هنوز 15 روز از اقامت پیامبر (ص) در مکه نگذشته بود که برخی از طوایف پرشمار و مسلمان نشده جزیره العرب بر ضد آن حضرت متحد شدند. پیامبر (ص) با لشکری انبوه از مسلمانان از مکه بیرون آمد و چون به جایی به نام حنین رسید، دشمنان که در درههای اطراف کمین کرده بودند، به تیراندازی پرداختند. شدت تیرباران چنان بود که سپاه اسلام روی به عقب نهاد، گروهی اندک بر جای ماندند، ولی سرانجام گریختگان نیز بازگشتند و بر سپاه دشمن هجوم بردند و آن ها را شکست دادند.
در تابستان سال نهم هجرت به پیامبر (ص)
خبر رسید که رومیان لشکری ساخته اند و قصد حمله به مدینه دارند . پیامبر (ص) و
مسلمانان به مقابله رفتند تا به تبوک رسیدند، ولی جنگی رخ نداد و پیامبر (ص) پس از
عقد پیمانهایی با قبایل آن حدود به مدینه بازگشت. پس از این ماجرا که به غزوه تبوک
شهرت یافت.
در اوایل سال 11 هجرت بیماری و رحلت پیامبر (ص) پیش آمد. وفات پیامبر (ص) در 28 صفر سال 11 هجرت، یا به روایتی در 12 ربیع الاول همان سال در 63 سالگی روی داد. در آن وقت از فرزندان او جز حضرت فاطمه (ع) کسی زنده نبود. دیگر فرزندانش، از جمله ابراهیم که یکی دو سال پیش از وفات پیامبر (ص) به دنیا آمد، همگی در گذشته بودند. پیکر مطهر پیامبر (ص) را حضرت علی (ع) به یاری چند تن دیگر از خاندان او غسل داد و کفن کرد و در خانهاش ( که اینک داخل در مسجد مدینه است) به خاک سپردند.
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره
تاریخ تولد پیامبر (ص) بنا به روایت شیعیان مصادف با هفدهم ربیع الاول سال عام الفیل و بنا به روایت اهل سنت مصادف با دوازدهم ربیع الاول است.
شاید یکى از پراختلافترین مسایل تاریخ زندگانى حضرت محمد اختلاف موجود در تاریخ ولادت آن بزرگوار باشد که اگر کسى بخواهد همه اقوال را در این باره جمع آورى کند به بیش از 20 قول می رسد.
همه مورخان و سیره نویسان اتفاق دارند که تولد حضرت محمد (ص) در عام الفیل (سال 570 میلادی) و در ماه ربیع الاول بوده است، اما اینکه تولد آن حضرت در چه روزی از ماه ربیع الاول بوده است، معروف در میان محدثان شیعه این است که تولد آن بزرگوار در صبح روز جمعه هفدهم ربیع الاول بوده است و مشهور در میان اهل سنت این است که آن حضرت در روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول دیده به دنیا گشوده است.
عموم سیره نویسان اتفاق نظر دارند که تاریخ تولد پیامبر گرامى در عام الفیل، در سال 570 میلادى بوده است. زیرا آن حضرت به طور قطع، در سال 632 میلادى درگذشته است و سن مبارک او 62 تا 63 بوده است. بنابراین، ولادت او در حدود 570 میلادى خواهد بود.
بسیارى جاى تاسف دارد که روز میلاد و وفات رهبر عالیقدر اسلام، بلکه موالید و وفیات بیشتر پیشوایان مذهبى ما به طور تحقیق معین نیست. این ابهام سبب شده که بسیارى از روزهاى جشن و سوگوارى ما از نظر تاریخ قطعى نباشد؛ در صورتى که دانشمندان اسلام، نوعا وقایع و حوادثى را که در طى قرون اسلامى رخ داده است با نظم مخصوصى ضبط کرده اند، ولى معلوم نیست چه عواملى در کار بوده که میلاد و وفات بسیارى از آنها به طور دقیق ضبط نگردیده است.
جعفر سبحانی در کتاب فروغ ابدیت می نویسد: فراموش نمی کنم هنگامى که دست تقدیر، نگارنده را به سوى یکى از شهرهاى مرزى کردستان ایران کشانیده بود، یکى از دانشمندان آن محل این موضوع را با من در میان گذارد و بیش از حد اظهار تاسف نمود و از سهل انگارى نویسندگان اسلامى بسیار تعجب می کرد و می افزود: چطور آنان در یک چنین موضوع اختلاف نظر دارند. نگارنده به او گفت: این موضوع تا حدودى قابل حل است. اگر شما بخواهید بیوگرافى و شرح حال یکى از دانشمندان این شهر را بررسى کنید و فرض کنیم که این دانشمند پس از خود اولاد و کسان زیادى از خود به یادگار گذارده باشد، آیا به خود اجازه مىدهید که با بودن فرزندان مطلع و فامیل بزرگ آن شخص، که از خصوصیات زندگانى او طبعا آگاهند، بروید شرح زندگانى او را از اجانب و بیگانگان، یا از دوستان و علاقمندان آن شخص درخواست کنید؟ به طور مسلم وجدان شما اجازه چنین کاری را نمی دهد.
رسول گرامى اسلام از میان مردم رفت و فامیل و فرزندانى از خود به یادگار گذارد، بستگان و کسان آن حضرت می گویند: اگر رسول خدا پدر ارجمند ماست و ما در خانه او بزرگ و در دامن مهر او پرورش یافته ایم، بزرگ خاندان ما، در فلان روز به دنیا آمده و در فلان ساعت معین، چشم از جهان بربسته است. آیا با این وضع جا دارد که قول فرزندان او را نادیده گرفته و نظر دور افتادگان و همسایگان را بر قول آنان ترجیح دهیم؟!
دانشمند مزبور، پس از شنیدن سخنان نگارنده
سر به زیر افکند و سپس گفت: گفتار شما مضمون مثل معروف است که: «اهل البیت ادرى بما
فی البیت» و من نیز تصور می کنم که قول امامیه، در خصوصیات زندگى آن حضرت که ماخوذ
از اولاد و فرزندان و نزدیکان اوست، به حقیقت نزدیکتر باشد.
معروف این است که نور وجود آن حضرت، در ایام تشریق (روزهای یازدهم الی سیزدهم از ماه حج) در رحم پاک «آمنه» قرار گرفت. |
ولى این مطلب با آنچه میان عموم مورخان مشهور است که تاریخ تولد پیامبر در ماه «ربیع الاول» بوده است، سازگار نیست. زیرا در این صورت، باید دوران حمل«آمنه» را، سه ماه و یا یکسال و سه ماه بدانیم و این خود از موازین عادى بیرون است و کسى هم آن را از خصائص حضرت محمد (ص) نشمرده است.
محقق بزرگ، شهید ثانى (911-966) اشکال مزبور را چنین حل کرده است که: فرزندان اسماعیل به پیروى از نیاکان خود، مراسم حج را در «ذى الحجه» انجام می دادند، ولى بعدا به عللى به این فکر افتادند که مراسم حج را هر دو سال در یک ماه انجام دهند؛ یعنى دو سال در «ذى الحجه» و دو سال در «محرم». بنابراین، با گذشتن 24 سال، دو مرتبه ایام حج به جاى خود باز می گردد و رسم اعراب بر همین جارى بود، تا این که در سال دهم هجرت که براى اولین بار، ایام حج با ذى الحجه تصادف کرده بود، پیامبر گرامى با القاء خطبه اى، از هر گونه تغییر، اکیدا جلوگیرى فرمود و ماه ذى الحجه را ماه حج معرفى نمود و این آیه در خصوص جلوگیرى از تاخیر ماه هاى حرام که رسم عرب جاهلى بود نازل گردیده است:
«انما النسیء زیادة فی الکفر یضل به الذین کفروا یحلونه عاما و یحرمونه عاما»؛ «تغییر دادن ماه هاى حرام نشانه فزونى کفر است. کسانى که کافرند به وسیله آن گمراه مىشوند یک سال آن را حلال می شمارند و یک سال حرام».
روى این جریان، ایام تشریق در هر دو سال در گردش بوده است. اگر روایات می گوید که: نور آن حضرت در ایام «تشریق»، در رحم مادر قرار گرفته و در هفدهم ربیع الاول از مادر متولد گردیده است، این دو مطلب با هم منافات ندارند؛ زیرا در صورتى منافات پیدا می کنند که منظور از ایام تشریق همان یازدهم و دوازدهم و سیزدهم «ذى الحجه» باشد ولى همان طورى که توضیح داده شد، ایام تشریق پیوسته در تغییر و تبدیل بوده و ما با محاسبات به این مطلب رسیدیم که در سال حمل و ولادت آن حضرت، ایام حج مصادف با ماه جمادى الاولى بوده است و چون تاریخ تولد پیامبر در ربیع الاول بوده، در این صورت دوران حمل آمنه تقریبا ده ماه بوده است.
نظریه دیگر این است که اعراب در دو موقع «حج» می کردند. یکى ذى الحجه و دیگر ماه رجب و تمام اعمال حج را در همین دو موقع انجام می دادند. در این صورت، ممکن است مقصود از این که: «آمنه» در ماه حج یا در ایام تشریق، حامل نور رسول خدا شده، همان ماه رجب باشد و اگر تاریخ تولد پیامبر را در هفدهم ماه ربیع الاول بدانیم، در این صورت مدت حمل، هشت ماه و اندى خواهد بود.
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره
بامداد – پیامبر اکرم سخاوتمندترین مردم، و شجاعترین آنها، و راستگوترین آنها، و وفادارترین انسان نسبت به وعده، و نرم ترین (انسان) از نظر خوی و کریمترین مردم در برخورد و معاشرت بود.
خداوند حکیم، پیامبران را به عنوان الگو و اسوه مبعوث نمود تا انسان های خواهان رشد معنوی و تکامل انسانی با آنان، راه سعادت را طی نمایند. برترین این پیامبران حضرت محمّد بن عبد الله صلی الله علیه وآله، به عنوان خاتم و اشرف پیامبران الهی می باشد که خداوند متعال، او را به عنوان اسوه و الگو برای همه ی بشر تا روز قیامت قرار داده است.
پیامبران از پاک ترین خاندان ها در عالم پدید آمدند، امام علی علیه السلام، درباره دودمان پاک نبی گرامی اسلام، بیاناتی دارد: «خداوند نطفه پاک پیامبران را در بهترین جایگاه به ودیعت نهاد و در بهترین مکانها آنها را مستقر ساخت، صلب کریم پدران آنان را به رَحِم پاک مادران منتقل نمود…
محمدصلی الله علیه و آله، را از بهترین اصلها و مکانها که با ارزش ترین روییدنیها از آن به دست می آید استخراج کرد و نهال وجود او را در اصیل ترین و عزیزترین سرزمینها غرس کرد و شاخه های هستی او را از همان درختی که پیامبران را از آن آفرید به وجود آورد. از همان شجره ای که امینان درگاه خود را از آن برگزید. فرزندانش بهترین فرزندان اند و خاندانش بهترین خاندان و دودمانش بهترین دودمان اند».
قرآن کریم از میان تمام اوصاف آن حضرت، وی را به اخلاق نیکویش تحسین می کند آنجا که می فرماید: «وَ اِنّک لَعَلی خَلقٍ عَظیم (سوره قلم، آیه ۴)؛و یقیناً تو دارای اخلاق عظیم و برجسته ای هستی».
امام علی علیه السلام درباره نرمخویی و مهربانی آن حضرت او چنین می گوید: «(پیامبر اکرم) سخاوتمندترین مردم، و شجاعترین آنها، و راستگوترین آنها، و وفادارترین انسان نسبت به وعده، و نرمترین (انسان) از نظر خوی و کریمترین مردم در برخورد و معاشرت بود، و هر کس در ابتدا او را می دید از او دوری می کرد (ولی) هر کس با او همراه می شد و او را می شناخت(به او علاقمند می شد) و سخت به او محبّت می ورزید، بگونه ای که مثل او قبل از آن و بعد از آن ندیده بود.» علی علیه السلام در نهج البلاغه فرمود: «اخلاقش از همه پاکان پاک تر و باران کرمش از هر چیزی بادوام تر بود.»
امّاامام علی علیه السلام درباره دلسوزی و خیرخواهی آن حضرت دارد اشاره می کند: «محمد(صلی اللّه علیه و آله و سلّم) بار سنگین رسالت را بر دوش کشید، و به فرمانت قیام کرد، و به سرعت در راه خشنودی تو گام برداشت، حتی یک قدم بر عقب برنگشت و اراده او سست نشد، و در پذیرش و گرفتن وحی نیرومند بود، حافظ و نگهبان عهد و پیمان تو بود و در اجرای فرمانت تلاش کرد تا آنجا که نور حق را آشکار و راه را برای جاهلان روشن ساخت، و دل هایی که در فتنه و گناه فرو رفته بودند هدایت شدند پرچم های حق را بر افراشت و احکام نورانی را بر پا کرد.»
پیامبر رحمت طبیبی است که خود به سراغ بیماران جسمی و روحی میرود. حضرت علی(علیه السلام) در این باره می فرماید: «پیامبر طبیبی است که برای درمان بیماران سیار است (و خود نزد بیماران می رود)، مرهم های شفابخش او آماده
و ابزار داغ کردن زخم ها را گداخته برای شفای قلب های کور و گوش های ناشنوا و زبان های لال آماده، و با داروی خود در پی یافتن بیماران فراموش و سرگردان است.»
حضرت علی(علیه السلام) درباره حضور عملی پیامبر اکرم در تمام صحنه ها، می فرماید: «همیشه این گونه بود وقتی (که تنور جنگ داغ می شد) و سختی شدّت می گرفت، و دو گروه (مسلمان و کافر) مقابل هم قرار می گرفتند( ما به حضرت پناه می بردیم) و او را سپر بلای خویش قرار می دادیم(چرا که) از او نزدیکتر به دشمن کسی نبود (و او در خط مقدم قرار داشت)».
خاتَم؛ یعنی مُهر، که در پایان نوشته ها قرار می گیرد، انبیا، کتاب حق و کلام حقّند. خدای سبحان با فرستادن آنها برای جوامع بشری پیام می فرستد. پس از پایان گفتار و کلماتش، سلسله نبوّتشان را با فرستادن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ختم، و صحیفه رسالت آنان را با وجود مبارک خاتم المرسلین مُهر کرده است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «خدای متعال، پیامبران مرسل خویش را بر فرشتگان مقرّبش برتری داد و مرا بر تمامی پیامبران و مرسلان…»
منابع:
– نهج البلاغه، خطبه ۹۴ خطبه ۹۵ ، خطبه ۷۲، خطبه ۱۰۸، خطبه ۱۰۶، خطبه ۱۰۵٫
– تفسیر صافی، ملاّ محسن فیض کاشانی، ج ۳، ص ۱۹۸٫
– تفسیر موضوعی قرآن کریم، عبدالله جوادی آملی، ج ۸، ص ۲۳٫
– حدیقة الحقیقه، سنایی غزنوی، باب سوم
نوشته پیامبر اکرم طبیبی که به دنبال بیمار است اولین بار در بامداد پدیدار شد.
تاریخ تولد پیامبر (ص) بنا به روایت شیعیان مصادف با هفدهم ربیع الاول سال عام الفیل و بنا به روایت اهل سنت مصادف با دوازدهم ربیع الاول است.
شاید یکى از پراختلافترین مسایل تاریخ زندگانى حضرت محمد اختلاف موجود در تاریخ ولادت آن بزرگوار باشد که اگر کسى بخواهد همه اقوال را در این باره جمع آورى کند به بیش از 20 قول می رسد.
همه مورخان و سیره نویسان اتفاق دارند که تولد حضرت محمد (ص) در عام الفیل (سال 570 میلادی) و در ماه ربیع الاول بوده است، اما اینکه تولد آن حضرت در چه روزی از ماه ربیع الاول بوده است، معروف در میان محدثان شیعه این است که تولد آن بزرگوار در صبح روز جمعه هفدهم ربیع الاول بوده است و مشهور در میان اهل سنت این است که آن حضرت در روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول دیده به دنیا گشوده است.
عموم سیره نویسان اتفاق نظر دارند که تاریخ تولد پیامبر گرامى در عام الفیل، در سال 570 میلادى بوده است. زیرا آن حضرت به طور قطع، در سال 632 میلادى درگذشته است و سن مبارک او 62 تا 63 بوده است. بنابراین، ولادت او در حدود 570 میلادى خواهد بود.
بسیارى جاى تاسف دارد که روز میلاد و وفات رهبر عالیقدر اسلام، بلکه موالید و وفیات بیشتر پیشوایان مذهبى ما به طور تحقیق معین نیست. این ابهام سبب شده که بسیارى از روزهاى جشن و سوگوارى ما از نظر تاریخ قطعى نباشد؛ در صورتى که دانشمندان اسلام، نوعا وقایع و حوادثى را که در طى قرون اسلامى رخ داده است با نظم مخصوصى ضبط کرده اند، ولى معلوم نیست چه عواملى در کار بوده که میلاد و وفات بسیارى از آنها به طور دقیق ضبط نگردیده است.
جعفر سبحانی در کتاب فروغ ابدیت می نویسد: فراموش نمی کنم هنگامى که دست تقدیر، نگارنده را به سوى یکى از شهرهاى مرزى کردستان ایران کشانیده بود، یکى از دانشمندان آن محل این موضوع را با من در میان گذارد و بیش از حد اظهار تاسف نمود و از سهل انگارى نویسندگان اسلامى بسیار تعجب می کرد و می افزود: چطور آنان در یک چنین موضوع اختلاف نظر دارند. نگارنده به او گفت: این موضوع تا حدودى قابل حل است. اگر شما بخواهید بیوگرافى و شرح حال یکى از دانشمندان این شهر را بررسى کنید و فرض کنیم که این دانشمند پس از خود اولاد و کسان زیادى از خود به یادگار گذارده باشد، آیا به خود اجازه مىدهید که با بودن فرزندان مطلع و فامیل بزرگ آن شخص، که از خصوصیات زندگانى او طبعا آگاهند، بروید شرح زندگانى او را از اجانب و بیگانگان، یا از دوستان و علاقمندان آن شخص درخواست کنید؟ به طور مسلم وجدان شما اجازه چنین کاری را نمی دهد.
رسول گرامى اسلام از میان مردم رفت و فامیل و فرزندانى از خود به یادگار گذارد، بستگان و کسان آن حضرت می گویند: اگر رسول خدا پدر ارجمند ماست و ما در خانه او بزرگ و در دامن مهر او پرورش یافته ایم، بزرگ خاندان ما، در فلان روز به دنیا آمده و در فلان ساعت معین، چشم از جهان بربسته است. آیا با این وضع جا دارد که قول فرزندان او را نادیده گرفته و نظر دور افتادگان و همسایگان را بر قول آنان ترجیح دهیم؟!
دانشمند مزبور، پس از شنیدن سخنان نگارنده
سر به زیر افکند و سپس گفت: گفتار شما مضمون مثل معروف است که: «اهل البیت ادرى بما
فی البیت» و من نیز تصور می کنم که قول امامیه، در خصوصیات زندگى آن حضرت که ماخوذ
از اولاد و فرزندان و نزدیکان اوست، به حقیقت نزدیکتر باشد.
معروف این است که نور وجود آن حضرت، در ایام تشریق (روزهای یازدهم الی سیزدهم از ماه حج) در رحم پاک «آمنه» قرار گرفت. |
ولى این مطلب با آنچه میان عموم مورخان مشهور است که تاریخ تولد پیامبر در ماه «ربیع الاول» بوده است، سازگار نیست. زیرا در این صورت، باید دوران حمل«آمنه» را، سه ماه و یا یکسال و سه ماه بدانیم و این خود از موازین عادى بیرون است و کسى هم آن را از خصائص حضرت محمد (ص) نشمرده است.
محقق بزرگ، شهید ثانى (911-966) اشکال مزبور را چنین حل کرده است که: فرزندان اسماعیل به پیروى از نیاکان خود، مراسم حج را در «ذى الحجه» انجام می دادند، ولى بعدا به عللى به این فکر افتادند که مراسم حج را هر دو سال در یک ماه انجام دهند؛ یعنى دو سال در «ذى الحجه» و دو سال در «محرم». بنابراین، با گذشتن 24 سال، دو مرتبه ایام حج به جاى خود باز می گردد و رسم اعراب بر همین جارى بود، تا این که در سال دهم هجرت که براى اولین بار، ایام حج با ذى الحجه تصادف کرده بود، پیامبر گرامى با القاء خطبه اى، از هر گونه تغییر، اکیدا جلوگیرى فرمود و ماه ذى الحجه را ماه حج معرفى نمود و این آیه در خصوص جلوگیرى از تاخیر ماه هاى حرام که رسم عرب جاهلى بود نازل گردیده است:
«انما النسیء زیادة فی الکفر یضل به الذین کفروا یحلونه عاما و یحرمونه عاما»؛ «تغییر دادن ماه هاى حرام نشانه فزونى کفر است. کسانى که کافرند به وسیله آن گمراه مىشوند یک سال آن را حلال می شمارند و یک سال حرام».
روى این جریان، ایام تشریق در هر دو سال در گردش بوده است. اگر روایات می گوید که: نور آن حضرت در ایام «تشریق»، در رحم مادر قرار گرفته و در هفدهم ربیع الاول از مادر متولد گردیده است، این دو مطلب با هم منافات ندارند؛ زیرا در صورتى منافات پیدا می کنند که منظور از ایام تشریق همان یازدهم و دوازدهم و سیزدهم «ذى الحجه» باشد ولى همان طورى که توضیح داده شد، ایام تشریق پیوسته در تغییر و تبدیل بوده و ما با محاسبات به این مطلب رسیدیم که در سال حمل و ولادت آن حضرت، ایام حج مصادف با ماه جمادى الاولى بوده است و چون تاریخ تولد پیامبر در ربیع الاول بوده، در این صورت دوران حمل آمنه تقریبا ده ماه بوده است.
نظریه دیگر این است که اعراب در دو موقع «حج» می کردند. یکى ذى الحجه و دیگر ماه رجب و تمام اعمال حج را در همین دو موقع انجام می دادند. در این صورت، ممکن است مقصود از این که: «آمنه» در ماه حج یا در ایام تشریق، حامل نور رسول خدا شده، همان ماه رجب باشد و اگر تاریخ تولد پیامبر را در هفدهم ماه ربیع الاول بدانیم، در این صورت مدت حمل، هشت ماه و اندى خواهد بود.
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره
میلاد پیامبر اکرم (ص) در تاریخ 17 ربیع الاول سال عام الفیل بوده است. در سال میلاد پیامبر اکرم ابرهه با لشکر خود به خانه خدا در مکه حمله کرد.
سرانجام پس از قرن ها، انتظار عالم خلقت
به سر آمد و بزرگ ترین هدایتگر انسان ها پا به عرصه وجود گذاشت. باران «رحمة للعالمین»
باریدن گرفت، چشمه رافت و هدایت فوران نمود و نور محمدى عالم ملک و ملکوت را منور کرد.
امام على(ع) در رابطه با مکان تولد پیامبر فرموده اند: «مولده بمکة»
مکه این شهر امن خدا، زادگاه آخرین سفیر الهى بر خلایق گردید. شهرى که به واسطه دعاى ابراهیم محل امان و امن همه موجودات اعم از نبات و حیوان و انسان گردید: «و اذ قال ابراهیم رب اجعل هذا البلد آمنا»
شهر مکه شرافتش را از میلاد پیامبر اکرم دریافت کرد: «لا اقسم بهذا البلد و انت حل بهذا البلد»؛ «اى پیامبر چون تو در این شهر هستى به این شهر قسم مى خورم.» |
تعبیر قرآن در آیات ابتداى سوره بلد نشان مى دهد که مکه به خاطر اقامت پیامبر در این شهر و تولدشان در آن، شرافت یافته و مورد قسم خداوند واقع گشته است.
میلاد پیامبر اکرم را در عام الفیل معادل سال 570 میلادى گفته اند. روز ولادت ایشان 17 ربیع الاول بوده است.
امام على (ع) در خطبه اى میلاد پیامبر(ص) را این گونه توصیف مى کنند: «کریما میلاده» پیامبرى که براى کرامت بخشیدن به انسانها مبعوث شده و غایت بعثت او انحصار در تتمیم مکارم اخلاقى دارد، میلاد او نیز همواره با کرامت و به دور از هر دنائت و پستى بوده است.
برنامه انبیاء تکریم انسانهاست و چون دین اسلام اتم و اکمل ادیان است و پیامبر براى تتمیم کرامت ها پا به عرصه وجود نهاده، لذا در عالم وجود، میلادى کریم تر از این میلاد رخ نداده است.
با میلاد پیامبر (ص) حوادث شگرف و تحولات عجیبى در زمین و آسمان پدید آمد. در روایتى از امام صادق (ع) نقل شده که ابلیس در آسمان هاى هفت گانه رفت و آمد مى کرد، وقتى عیسى(ع) متولد شد ابلیس از سه آسمان محروم گردید و در چهار آسمان دیگر آمد و شد داشت و با تولد پیامبر اکرم (ص) از رفت و آمد هفت آسمان محروم و ممنوع گردید و ستارگان آسمان، شیطان را از آسمان مى راندند.
حوادثى نیز در زمین رخ داد. مهمترین آن ها عبارتند از:
در هفتمین روز پس از میلاد پیامبر اکرم، «عبدالمطلب» براى عرض سپاسگزارى به درگاه الهى گوسفندى کشت و گروهى را دعوت نمود و در آن جشن با شکوه که از عموم قریش دعوت شده بودند، نام فرزند خود را «محمد» گذارد. وقتى از او پرسیدند: چرا نام فرزند خود را محمد انتخاب کردید، در صورتى که این نام در میان اعراب کم سابقه است؟ گفت: خواستم که در آسمان و زمین ستوده باشد.
قطعا الهام غیبى در انتخاب این نام بىدخالت نبوده است؛ زیرا نام محمد، اگر چه در میان اعراب معروف بود ولى کمتر کسى تا آن زمان به آن نام نامیده شده بود. طبق آمار دقیقى که بعضى از تاریخ نویسان به دست آوردهاند، تا آن روز فقط 16 نفر به این اسم نامگذارى شده بودند.
هر چه مصداق یک لفظ کمتر باشد، اشتباه در آن کمتر خواهد بود و چون کتاب هاى آسمانى، از نام و نشان و علایم روحى و جسمى او خبر داده بودند، باید علایم آن حضرت آن چنان روشن باشد که اشتباه در آن راه پیدا نکند. یکى از آن علایم، نام آن حضرت است که بعد از میلاد پیامبر اکرم مشخص گردیده است. باید مصداق آن به قدرى کم باشد، که راه هر گونه تردیدى را در تشخیص پیامبر گرامى از بین ببرد. مخصوصا هنگامى که بقیه اوصاف و علائم وى ضمیمه نام او گردد. در این صورت، به طور واضح کسى که انجیل و تورات از ظهور او خبر داده است، به خوبى شناخته خواهد شد.
قرآن مجید، رسول گرامى را به دو و یا چند نام معرفى مىکند. در سورههاى آل عمران، محمد، فتح و احزاب، به ترتیب در آیههاى 138، 2، 29 و 40، او را به نام«محمد» و در سوره «صف» آیه 6 به نام «احمد» خوانده است. علت داشتن دو نام چنان که در تاریخ منعکس است این است که مادر رسول خدا،پیش از جدش، نام او را «احمد» گذارده بود. بنابراین، آن چه را بعضى از خاورشناسان در مقام اعتراض گفتهاند که: «انجیل»، به تصریح قرآن، در سوره «صف آیه 6»، ظهور پیامبرى را بشارت داده است که نام او احمد است نه محمد و شخصى که مسلمانان به رهبرى او معتقدند،نام او «محمد» است نه احمد،بى اساس است؛ زیرا قرآنى که پیامبر ما را به نام «احمد» معرفى نموده است، در چند جا او را به نام «محمد» خوانده است. اگر مدرک آنها براى تعیین نام این پیامبر، قرآن مجید باشد (چنان که هست)، قرآن او را به هر دو اسم نامیده و او را در جائى به نام محمد و در جاى دیگر «احمد» معرفى نموده است.
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره
وی ادامه داد: محبت به پیامبر(ص) باید از صمیم قلب و همراه با عمل باشد و به پیروی از ایشان ختم شود و محبت زبانی فایده ندارد از جمله اینکه بحث شده که این محبت باید نسبت به عترت ایشان نیز ساری و جاری باشد.
این استاد حوزه علمیه بیان کرد: اگر کسی امام علی(ع) را دوست داشته باشد همیشه سعی میکند دنباله رو ایشان باشد. این بحث همان بحث ولایت مطلقه است که باعث میشود پیامبر(ص) در همه امور بر ما ولایت داشته باشد که بر ائمه هم تسری مییابد ولی یک قلم به دست بدفهمی که فهم خاصی از دین ندارد این ولایت را با دیکتاتوری یکسان کرده است.
وی ادامه داد: این در حالی است که پیامبر و اهل بیت(ع) هوا و هوسی در فعل و گفتارشان نیست ولی دیکتاتورها حاضرند برای خود دنیا را به آتش بکشند.
این مرجع تقلید تصریح کرد: در دامنه این ولایت، ولایت فقیه پدید آمده که در قانون اساسی آمده و علمای بزرگ هم آن را تایید کردهاند.
سبحانی اظهار کرد: در ادامه این آیه زنان پیامبر (ص) نیز امهات مومنین بیان شدهاند که در اینجا نیز این سؤال پیش میآید که چرا خداوند فرمود هیچگاه همسرانتان مادران شما نمیشوند.
وی افزود: مطلب دیگر آن است که پیامبر(ص) پدر روحانی مردم است و همسرانش هم همسران روحانی مردم هستند نه مادران واقعی، مانند امام علی(ع) که پدر روحانی مردم است نه جسمانی در اینجا نیز مباحث زیادی وجود دارد از جمله اینکه حرمت ازدواج با زنان پیامبر (ص) نازل شد و عدم جواز بنابر مصالح خاص امت اسلامی بود و نه چیز دیگر.
منبع:ناقلا
ذکر یونسیه ذکری است که حضرت یونس در شکم ماهی بارها گفت تا خدا او را نجات داد. ذکر یونسیه ثار و برکات فراوانی دارد. ذکر یونسیه نوعی توبه است.
ذکر یونسیه یعنی گفتن: «لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» (آیه 87، سوره انبیا)؛ ذکری که اثر بسیار عجیبی در رفع غم و اندوه دارد.
از امام باقر (ع) روایت شده است که: یونس (ع) سه روز در شکم ماهی درنگ کرد و در تاریکی های سه گانه (تاریکی شکم ماهی، تاریکی شب، تاریکی دریا) ندا در داد و گفت: «لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» آن گاه خداوند دعایش را اجابت کرد و سپس ماهی وی را بر حال خود افکند.
مرحوم استاد علامه طباطبائی فرمودند که مرحوم قاضی اول دستوری که می دادند ذکر یونسیه بود که در مدت یک سال در وقت خاص به حالت سجده ات بازخوانده شود.
برای این منظور به داستان حضرت یونس اشاره می کنیم : زمانی که ماهی حضرت یونس را بدون اینکه به او آسیب برساند بلعید. حضرت یونس با ناله و تضرع به درگاه خداوند توبه کرد، که توبه او در قرآن آمده است؛ و بخشی از آیه به عنوان ذکر یونسیه مشهور شده است:
«وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَى فِی الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَک إِنِّی کنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» |
«و یادآر حال یونس را، هنگامیکه از میان قوم خود خشمناک برفت و پنداشت که هرگز بر او تنگ نمی گیریم، انگاه در آن ظلمت ها فریاد کرد همانا خدائی بجز ذات یکتای تو نیست ، تو پاک و منزه هستی و من از ستمکارانم».
پیامبر گرامى (ص) فرمودند: هر بیمار مسلمانى که این دعا را بخواند، اگر در آن بیمارى (بهبودى نیافت و) مرد پاداش شهید به او داده مى شود و اگر بهبودى یافت، در حالى خوب شده که تمام گناهانش آمرزیده شده است.
رسول خدا (ص)در جای دیگر فرمودند: «آیا به شما خبر دهم از دعایى که هرگاه غم و گرفتارى پیش آمد آن ادعا را بخوانید گشایش حاصل شود؟» اصحاب گفتند: «آرى اى رسول خدا». آن حضرت فرمود: «دعاى یونس که طعمه ماهى شد»
امام صادق (ع) فرمودند: «عجب دارم از کسى که غم زده است چطور این ذکر یونسیه را نمى خواند؛ چرا که خداوند به دنبال آن مى فرماید: ما او را پاسخ دادیم و از غم نجات دادیم و این چنین مؤ منان را نجات مى دهیم».
ختم های ذکر یونسیه را 400، 700، 7000، 4000،3000 و 1001 بار گفته اند که بستگی به دستور استاد و قابلیت طالب دارد. اما عدد 400 برای همه آن هم شب ها بعد از نماز عشاء تا هر وقت شب در سجده نافع است.
از بسیاری از بزرگان ختم ذکر یونسیه با عدد 400 مرتبه در سجده خصوصا در میان نماز مغرب و عشا و یا قبل از اذان صبح و یا بین الطلوعین جهت افاضات روحانی نقل شده است. ناگفته نماند که این ختم به منزله توبه ای حقیقی است. اگر خالصانه برای خدا بجای آورده شود اثر شگرفی در پیشبرد انسان دارد .
وقتی از مرحوم آیت الله کشمیری پرسیدند بهترین کار برای سالک در کدام یک از اعمال عبادی است؟ فرمودند: بهترین آن سجده است که ذکر یونسیه در آن گفته شود و فرمودند: امان ذکر یونسیه موجب اتصال به ارواح و باز شدن چشم برزخی می گردد.
گام اول ذکر یونسیه: عامل (فردی که ختم را انجام می دهد) بر یگانگی خداوند ایمان داشته باشد، نه در زبان بلکه با تمام وجود.
گام دوم ذکر یونسیه: عامل باید بداند که خداوند در همه حال ناظر بر عمل اوست.
گام سوم ذکر یونسیه: پشیمانی از گذشته سرشار از کوتاهی و ناسپاسی، زیرا که این ذکر طبق گفته بزرگان اهل معرفت خود نوعی توبه به درگاه باری تعالی است.
گام چهارم ذکر یونسیه: نیاز نیست که تنها به معنی آیه اکتفا کنید، بلکه به رابطه مضموم آیه با خودتان نیز باید اهمیت بدهید. منظور اینکه در قسمت اول آیه که در یگانگی و یکتایی و منزه بودن خداوند گواهی داده می شود، به عظمت خداوند در جهان هم توجه شود. به نظم و هماهنگی در کره زمین و در سیارات و ستاره ها و خورشید یا حیات در خشکی ها و دریاها و سایر نشانه های عظمت حق تعالی؛ و در قسمت بعدی ذکر گناهان و کوتاهی ها و ناسپاسی هایی که انجام شده به یاد آورده، مثل کفران نعمت یا کوتاهی در انجام اعمال پسندیده و… . غرض این نیست که در هر بار خواندن ذکر تمام این مطالب دوره شود بلکه هر کدام از این دو قسمت را که باعث می شود شما بیشتر در آن لحظات، قرب به حضرت دوست پیدا کنید، انتخاب کنید؛ که اکثر اوقات به هر دو معنی توجه می شود.
زمان مناسب بعد از عشاء (حدودا ساعت ده به بعد) است.
در مورد تعداد این ختم هم باید از ۴۰۰ شروع شود و کم کم زیاد شود البته نیازی نیست حتما شما تعداد بشمارید بلکه از ۲۰دقیقه که زمان تقریبی ۴۰۰ ذکر است شروع کنید و ذره ذره (مثلا سه دقیقه یا پنج دقیقه) آن را زیاد کنید.
نوحه رحلت پیامبر از مجالس مداحان اهل بیت حاج محمود کریمی و سید مهدی میرداماد. متن نوحه رحلت پیامبر برای مراسم 28 صفر در مجله اینترنتی ستاره.
حاج محمود کریمی
*فرمود: علی جان، بیا عزیزم، کنار من بنشین، لب های پیغمبر تکان می خورد، امیرالمؤمنین گوش مبارک رو آوردند کنار ِ لب های رسول خدا، خانه آرام، رسول خدا آرام آرام حرف می زد، علی شونه هاش تکون می خوردند، زیر لب علی فرمود: چشم. شاید فرموده باشند: علی جان حق تو رو می برند باید صبر کنی، علی گفته: چشم. اشک جاری شد، یه چند لحظه ای رسول خدا صحبت کرد با علی، علی غم فراق پیغمبر، اینکه فاطمه می خواد یتیم بشه، غم بچه هاش، غم این امت، دل ِ تنگ ِ خودش، همین جور گریه می کرد؛
حالا این بارها می خواد بیاد رو دوش علی، علی لنگر ِ زمین و آسمان ِ، هی میگه: چشم، ولی خوب دلش به درد میآْد؛ گوش کرد و گوش کرد و گوش کرد، صدای پیغمبر آرام آرام، یه صدای زمزمه داشت می اومد فاطمه داشت نگاه می کرد، دوباره علی فرمود: چشم، سر امیرالمؤمنین پایین ِ، اصلاً بالا رو نگاه نمی کرد، شاید رسول خدا فرموده باشن، علی جان درب خانه ات رو آتش می زنند، دوباره شروع کرد پیغمبر حرف زدن، اما این دفعه آروم آروم رنگ صورت ِ مولا تغییر کرد، برافروخته شد، صورت در هم رفت، رگ ِ غضب شیر خدا متورم شد، دستاش رو فشار می داد، سر بالا آورد به فاطمه اش نگاه کرد،گفت: چشم، چشم. شاید پیغمبر گفته باشن: علی جان فاطمه ات رو میزنند، هی نگاه به فاطمه می کرد، هی میگفت:چشم، شاید داره روضه می خونه برای علی، محسنتم می کشند.*
*رسمه هر کی می خواد از دنیا بره، حتی دکمه های پیراهنش رو هم باز کنید، از چند جهت می خوام وارد روضه بشم، محتضر اون لحظات آخر عمرش میگن: حتی یه کاه هم رو سینه اش نباشه، عمر در نگاه محتضر طولانیه، در نگاه ما میگن: دیدی به چشم به هم زدن از دنیا رفت، علی علیه السلام فرمود: اگه قرار باشه کسی از دنیا بره علی رو ببینه، اون یه لحظه براش زیاده، طولانی است. همه حسرت خواهند خورد لحظه آخر عمرشون که ما علی رو نشناختیم، علی اینه و ما دنبال یه چیز دیگه رفتیم، علی اینه و ما جدی نگرفتیم، فقط گفتیم: علی، اما بدا به حال اونایی که میگن: علی اینه و ما باهاش دشمنی کردیم، اون نانجیبا که در خونه علی رو آتیش زدن هم میگن، علی این بود و ما نشناختیم.
لحظه آخر عمر طولانیه برای محتضر، رسول خدا احترامش برای همه عالم واجبه، اما وقتی می خواد از دنیا بره، باید رعایت بشه، سینه پیغمبر ِ، اینقدر مهمه، ابی عبدالله همین که شش ماهه تیر خورد، قنداقه رو پاره کرد،بچه دست و پا بزنه،راحت جون بده، لحظه های آخر عمر پیغمبر، حسن رو می گیرند، حسین میره، او رو می گیرند، زینب میره، حسنین خودشون رو روی سینه رسول خدا انداختند امام حسن صورت به صورت پیغمبر گذاشت، ابی عبدالله روی سینه پیغمبر، علی اومد اینها رو برداره با نوازش، لحظه های آخر پیغمبر با آرامش جان بده، تا اومد بچه ها رو برداره پیغمبر فرمود: رهاشون کن علی، حسین باید رو سینه ام باشه، اصلاً امشب بحث فشار ِ روی قفس سینه است، حسنم باشه، اینها باشن من راحت جان میدم، نگذاشت رسول خدا بچه هارو برداره، هفتاد و پنج روز یا نود و پنج روز به یکی از این روایات، شب بود همین دو تا بچه دوباره روی سینه مادر افتادند، مادر بین کفن، علی بر نداشت بچه هارو، یه مرتبه یه هاتفی صدا زد: علی چه کار داری می کنی؟ بچه هارو بردار، عرش به هم ریخته از ناله، بچه هارو از روی سینه مادر بردار،عالم داره از مدار خارج میشه، علی یتیم های فاطمه رو با احترام برداشت، حسین یتیم های امام حسن رو با احترام برداشت.
یه
جا سراغ دارم بچه رو بدن پاره پاره و بی سر ِ بابا افتاد، هزار و نهصد و پنجاه زخم،
با تازیانه بلندش کردند. یا ابتا اُنظر الی عمتی المضروبه. برگردیم مدینه، ماه صفر
داره تموم میشه هر چی جون داری مایه بذار، هر جوری می تونی ناله بزن، بچه ها رو از
روی سینه پیغمبر برداشت،رسول خدا نگذاشت، گفت: اینها باشن من راحت جان میدم، این سنگینی
ِ حسین و حسنم لازمه، باید روی سینه من باشن، این یه سنگینی بود رو سینه ی رسول خدا،
من عبارت از مقتل بخونم: خانم زینب اومد از بالای گودال: وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى
صَدْرِکَ، حسین....
سید مهدی میرداماد
*فرمود: ما اوذی نبی بمثل ما اوذیتُ، هیچ پیغمبری به اندازه من اذیت نشد،بیست و سه سال هر جوری خواستند اذیتش کردند، هر تهمتی خواستند بهش زدند، مگه نمیگن: کسی برات کاری میکنه، عرقش خشک نشده باید مزدش رو بدین، مردم مدینه آب غسل ِ پیغمبر خشک نشده مزدش رو دادن؛ |
کاری کردن مادر سادات بین در و دیوار صداش بلند شد. مگه دعای ندبه نخوندی، قُل لا أَسئَلُکُم عَلَیهِ أَجراً إِلاَّ المَوَدَّةَ فِی القُربى، یه نفر بلند شه به من بگه: فِی القُربى کی هستند؟ مگه غیر از بی بی ِ دو عالم و حسنین؟ مگه غیر از فاطمه و بچه های فاطمه است؟ یادتون رفت پیغمبر چقدر حسن رو بغل می کرد، چقدر حسین رو روی دوشش سوار می کرد، یادتون رفت، یادتون رفت چقدر نوه هاش رو می بوسید، آخ پیغمبر می بوسید گریه می کرد، انگار می دید تو این آینه، هر وقت ابی عبدالله رو بغل می کرد زیر گلوش رو می بوسید.
همه شما اهل کنایه هستید و اهل روضه، هر وقت امام مجتبی رو بغل می کرد، لب هاش رو می بوسید، آقا چرا؟ می فرمود: این لب ها یه روز از زهر کبود میشه، پیغمبر اجازه بدن ما از همین روزنه بریم بقیع: السلام علیک یا ابامحمد، آقاجان گداهای هر ساله اومدن، آقا جان قرار هر ساله ماست. آقا جان شما یه غریب هستی، امام رضا هم یه غریب، اینقدر این شب ها تو حرمش شلوغ ِ، مگه اون عرب از مدینه نیومده بود، گفت: شنیدم ایرانی ها یه امام غریب دارن، برم یه سری به غریب ِ ایران بزنم، وارد حرم امام رضا شد، اول یه نگاه به در و دیوار کرد، یه نگاه به زائرها به جمعیت، به این همه چراغ، برگشت عقب گفت: آقا جان اگه غریب می خوای بیا مدینه، بیا ببین چهارتا سنگ گذاشتن*
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره
اس ام اس تسلیت رحلت پیامبر (ص) ویژه 28 ماه صفر. پیام تسلیت رحلت حضرت محمد (ص) مصادف با 28 صفر. پیام های تلگرامی ویژه تسلیت رحلت پیامبر (ص).
رحلت پیامبر اعظم، معراج وصال اوست با حضرت دوست. رحلت جانسوزش را به عاشقان رسالتش تسلیت می گوییم.
مدینه شد ز داغ مصطفى بیت الحزن امشب
فضاى عالم هستى بود غرق محن امشب
مکن اى آسمان روشن چراغ ماه را کز کین
چراغ لاله شد خاموش در صحن چمن امشب
داغی اگر نبود که گریان نمی شدیم لطفی اگر نبود مسلمان نمی شدیم یا ایّها الرّسول بدون دعای تو از پیروان عترت و قرآن نمی شدیم |
ختم رُسُل به سوی جنان میکند سفر
جان جهانیان ز جهان میکند سفر
ریزید خون ز دیده که در آخر صفر
کز پیکر وجود، روان میکند سفر
رحلت نبی رحمت تسلیت باد
دریای اشک، ملک خداوند سرمد است
بــاور کنیــد روز عــزای محمد است
وفات حضرت محمد (ص) تسلیت باد
دریغا که روح دعا، رفت در خاک
گرفتند از ما روان دعا را
به سوگ محمد، بگریید، یاران
که زهرا ببیند، سرشک شما را
رحلت پیامبر (ص) تسلیت
جان جهان ز پیکر هستی جدا شده
خاموش، شمع محفل نورالهدی شده
ملک خداست غرق در اندوه و اضطراب
واویلتا عزای رسول خدا شده
وفات حضرت محمد (ص) بر ما تسلیت
باور کنید قامت حیدر خمیده است
رنگ از عذار حضرت زهرا پریده است
باور کنید بغض حسن مانده در گلو
خونِ دل حسین به صورت چکیده است
رحلت حضرت محمد (ص) تسلیت باد
گفتم که عمر ماه صفر رو به آخر است
دیدم شروع محشر کبرای دیگر است
گردون شده سیاه و فضا پر ز دود و آه
تاریک تر ز عرصه تاریک محشر است
مهرت به کائنات برابر نمی شود
داغی ز ماتم تو فزونتر نمی شود
از داغ جانگداز تو ای گوهر وجود
سنگ است هر دلی که مکدر نمی شود
ای امت رسول، قیامت به پا کنید
لبریز، جام دیده ز اشک عزا کنید
در ماتم پیمبر و تنهایی علی
باید برای حضرت زهرا دعا کنید
فاطمه، آن عصمت ذات خدای ذوالمنن
با امیرالمؤمنین، رخت عزا دارد به تن
رحلت نبی رحمت تسلیت باد
بیارید گل بر در بیت زهرا
که همدرد باشید، خیرالنسا را
الهی الهی که اهل مدینه
نبینند، تنهایی مرتضی را
چلچراغ رحمت واژگون شد ای وای
دل آل علی غرق خون شد ای وای
بال و پر روح الامین شکسته
رکن امیرالمؤمنین شکسته
آید از مدینه پیک غم با فغان
که رسول اکرم رفته از این جهان
خاطر بَضعه ُالنبی شکسته
گرد یتیمی به رخش نشسته
رحلت نبی رحمت تسلیت باد
گرد ملال بر رخ اسلام و مسلمین
اشک عزا به دیده زهرای اطهر است
گفتم چه روی داده که زهرا زند به سر
دیدم که روز، روز عزای پیمبر است
چراغ مدینه امشب شده خاموش
صدیقه کبرا گردیده سیه پوش
زهرای مظلومه از دیده گریان است
بهر پدر امشب چون شمع سوزان است
سوگ رسول یا که غم بینهایت است
یا نقشه شکستن رکن هدایت است
تیغ سقیفه گشته حمایل به دست خصم
او را هوای حمله به بیت ولایت است
ای آسمان بگرد و دل از غصه چاک کن
خود را نهان چو جسم پیمبر به خاک کن
دستی برون ز خاک کن ای ختم انبیا
اشک غم حسین و حسن را تو پاک کن
سیاه پوش بیست و هشتمین روز صفر، شانه به شانه آسمان فشرده در ابر مدینه مى گریم.
دلم به یاد تو امشب لبالب از شور است
تو کیستی که حریمت چو کعبه مشهور است؟
رحلت پیامبر اکرم (ص) بر تمام مسلمین جهان تسلیت باد
فقدان رسولان، پشت اهالی ایمان را می شکند و عشق را داغدار می کند؛ رحلت رسول اعظم اسلام تسلیت باد!
به گلها بگویید به اشک ژاله، رخ بشویند و بلبلان را به نوحه خوانی بخوانید که پیامبر باران، امشب دیگر نمی خندد.
در شب رحلت خاتم انبیا، محمد مصطفی (ص) فرشتگان عرش می گریند. عاشقانش با چشمانی اشک آلود، مرثیه غم می سرایند. ما نیز در شب رحلت آسمانی اش در سوگ می نشینیم.
در شب رحلت پیامبر اعظم (ص)، اشک غم می ریزیم و بی تاب می شویم. عروج آسمانی اش را تسلیت می گوییم.
غمی در سینه ام می جوشه امشب
چراغ آسمون، خاموشه امشب
گمونم پیرنِ مشکی شو، زهرا
به جای مادرش، می پوشه امشب!
یا رسول اللّه! امروز ماتم سرای دل را به نام تو، سیه پوش کرده ایم و نام مبارک تو را با درود و تحیّت بر زبان جاری می سازیم.
اى خاتم مهربانى و عشق! سلام بر تو که گام هاى مهتابى ات شب هاى جهل بشر را به جاده هاى راستى کشاند!
یا رسول الله! مثل تو دیگر در پهنه زمین تکرار نخواهد شد، اما با تکرار صلوات بر تو، نور حضورت را در قلب خود احساس مى کنیم.
یا رسول الله! با غروب آفتاب تو، کعبه تا قیامت سیه پوش گشته و زمزم، اشک عزا به رخسار مکه مى ریزد.
سلام بر خاتم مهربانى و عشق! سلام براو که گام هاى مهتابى اش شب هاى جهل بشر را به جاده هاى راستى کشاند!
رحلت جانکاه پیامبر مهربانی و رحمت تسلیت باد
شده دریاى دیده در عزایش موج زن امشب
چراغ لاله شد خاموش در صحن چمن امشب
پایان شب آخر ماه صفر است این
یا آن که ز نو ماه محرم شده امشب
هنگامه رنج و غم و ماتم شده امشب
گریان، زغمى دیده عالم شده امشب
آهنگ سرشکم، که رسد بر لب مژگان
با این دل سودا زده همدم شده امشب
رحلت پیامبر اکرم(ص) تسلیت باد
۲۸ صفر رحلت پیغام دار آخرین، خاتم نبوت را نگین، حضرت رسول واپسین، عینیت قرآن کریم، حضرت رسول اکرم صلیالله علیه و آله بر مسلمانان جهان تسلیت باد.
….::::: سالروز رحلت پیامبر مهربانی و رحمت حضرت محمد مصطفی (ص) تسلیت باد :::::….
سیاه پوش بیست و هشتمین روز صفر، شانه به شانه آسمان فشرده در ابر مدینه مى گریم.
فقدان رسولان، پشت اهالی ایمان را می شکند و عشق را داغدار می کند
رحلت رسول اعظم اسلام تسلیت باد!
به گلها بگویید به اشک ژاله، رخ بشویند و بلبلان را به نوحه خوانی بخوانید که پیامبر باران، امشب دیگر نمی خندد.
رحلت پیامبر اکرم تسلیت باد
فلک را رکن آرامش شکسته
زمین از اشک غم، در گل نشسته
ملائک جمله در جوش و خروشند
خلایق جمله از ماتم خموشند
در شب رحلت خاتم انبیا، محمد مصطفی (ص) فرشتگان عرش می گریند.
عاشقانش با چشمانی اشک آلود، مرثیه غم می سرایند. ما نیز در شب رحلت آسمانی اش در سوگ می نشینیم
رحلت پیامبر اعظم، معراج وصال اوست با حضرت دوست. رحلت جانسوزش را به عاشقان رسالتش تسلیت می گوییم.
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره