مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

آزار همسر و کودکان، در صدر تماس با اورژانس اجتماعی

جام جم سرا: محمد نفریه در خصوص تماس‌های مردم با خط ۱۲۳ (اورژانس اجتماعی) اظهار داشت: از ۱۴ سال پیش یعنی زمان تاسیس واحدی به نام اورژانس اجتماعی در سازمان بهزیستی تاکنون، این واحد گسترش قابل توجهی داشته است، در ابتدا این واحد به صورت مراکز مداخله در بحران‌های خانوادگی بود، به تدریج خط ۱۲۳ خاص این واحد شد و در مرحله بعد اختصاص چند دستگاه آمبولانس به این بخش صورت گرفت.

وی ادامه داد: در حال حاضر ۱۰۰ دستگاه آمبولانس مخصوص برای این واحد و ۱۸۹ مراکز مداخله در بحران و ۱۵۰ مرکز سطح چهار رسیدگی به اختلافات خانوادگی داریم.

معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی، گفت: مددکاران ما برای مداخله در این مواقع آموزش دیده‌اند اما در موارد ضروری با حکم انتظامی و قضایی فک قفل نیز انجام می‌شود تا بتوانیم به محل مورد نظر وارد شویم.
وی همچنین گفت: اختلاف خانوادگی، خودکشی، کودک آزاری، معلول آزاری از جمله مواردی است که شهروندان می‌توانند به ۱۲۳ گزارش کنند که البته منظور آزار و کتک زدن نیست همین که به طور مثال به یک فرد معلول رسیدگی نشود مصداق تماس با اورژانس اجتماعی است. در حال حاضر نیاز به این واحد در جامعه کاملاً احساس می‌شود (تسنیم)


ادامه مطلب ...

سادیسم اجتماعی و مصادیق آن: می‌ترسانم پس هستم!

جام جم سرا: زن با چهره‌ای گندمگون و نمکین و قدی متوسط و آرایشی ملایم 25 ساله می‌نماید. فارغ از آنچه در اطرافش می‌گذرد کنار خیابان راه می‌رود. توی حال خودش است که یکباره صدای موتوری را می‌شنود که به او نزدیک می‌شود و بعد یک تصویر گنگ از چهره دو مرد که پارچی به دست دارند آبی که در پارچ یا بطری است آسیبی به چشم و صورت زن نمی‌رساند اما زخم ترسی که به جان او نشسته کاری‌تر از آن است که به این زودی‌ها ترمیم شود. هدف، آزار است؛ ترساندن زنی تنها در پیاده‌روٰ و مرد لذت می‌برد از این ترساندن.
مصادیق کمرنگ‌تر آن را نیز می‌توان هرجایی دید و این مصادیق آنقدر رایج و عادی شده‌است که دیگر به آن توجه چندانی هم نمی‌کنیم. اگر کمی فکر کنیم این روزمره‌های کمرنگ پایه‌های چنین خشونت و آزاری را بنا نهاده‌اند. از پرت کردن ترقه زیر پای خانم‌ها که مدتی قبل منجر به افتادن و سقط جنین یک خانم باردار شده بود گرفته تا متلک‌گویی و دست درازی به حریم خصوصی افراد در فضاهای بسته‌ای چون آسانسور، تاکسی یا پیاده‌روهای پر تردد و محل‌های شلوغ. به‌نظر می‌رسد لذت بردن از آزار دیگران که از آن به سادیسم اجتماعی تعبیر می‌شود مشکلی است که نمی‌توان آن را نادیده گرفت.


سادیسم اجتماعی

سادیسم نوعی خشونت بیمارگونه است که ریشه در مشکلات روانی و عقده‌های سرکوب شده دارد. سادیسم عبارت است از علاقه به آزار رساندن به دیگران به صورت جسمی، روانی و جنسی، طوری که این آزار رساندن موجب لذت و آرامش فرد آزاررسان شود.
روانشناسان اجتماعی علل آزارهای روانی و خشونت کلامی ‌علیه زنان را قدرت‌طلبی مردانی می‌دانند که جایگاه مناسب خود را در جامعه یا خانواده کسب نکرده‌اند و زنان را فرو دست‌تر از خود می‌دانند.

کوروش محمدی رئیس انجمن آسیب شناسی اجتماعی در گفت‌و‌گویی ریشه این آسیب‌ها را در خانواده جست‌و‌جو کرده است و اعتقاد دارد پسرانی که در خانواده خشونت علیه خواهر و مادر خود را مشاهده می‌کنند و الگوی سلطه‌گرانه نسبت به زن را تجربه کرده‌اند همین رفتار را در جامعه تکرار می‌کنند، اما این گروه سلطه‌گر گاهی رفتاری بیمارگونه از خود نشان می‌دهند که به شکل سادیسم اجتماعی علیه زنان بروز می‌کند.


ترس شما لذت من

مریم سهیلی 32 ساله از یک روز بارانی خاطره بدی در ذهن دارد. او می‌گوید: «در یکی از خیابان‌های شمال تهران در یک روز زمستانی و خلوت از یک مأموریت کاری برمی گشتم و حدود 45 دقیقه بودکه منتظر تاکسی بودم، اما ناگهان دیدم چند جوان که سوار بر یک خوردو بنز بودند، به سمت من مسیر خود را کج کردند. من به سرعت به سمت پیاده رو دویدم و آنها فاصله خود را تنها چند سانتیمتر آن سو‌تر از من حفظ کردند و تمام آبی را که در کناره خیابان جمع شده بود عمداً با حرکت ماشین به من پاشیدند و کمی جلوتر بوق ممتدی زدند. چهره هایشان را می‌شد دید که ازخنده کبود شده‌اند در حالی که من گل‌آلود و ترسیده و خسته بودم از سرما می‌لرزیدم.»
نمونه‌هایی از این دست زیاد دیده‌ایم، مردانی که در خیابان به دنبال زنان روانه می‌شوند و با حرف‌هایی که زمزمه می‌کنند به آنان توهین می‌کنند یا آنان را می‌ترسانند.


امروز سبک جدید سادیسم اجتماعی به شکل پاشیدن آب به جای اسید به صورت زنان عابر بروز کرده است که یکی را تا سرحد مرگ بترسانند و خودشان تا سرحد جنون کیف کنند.

سجاد معتمدی، روانشناس، اعتقاد دارد: «سادیسم یک اختلال شخصیتی است که دانشمندان علوم رفتاری آن را ناشی از غرایز سرکوب شده جنسی و احساس حقارت در مقابل جنس مخالف می‌دانند. شخصیت سرکوبگر مادر یا زنی دیگر در خانواده که نفرت پنهان مرد را برانگیزد می‌تواند این حالت را بروز دهد. گاه مشکلات دیگر مثل بی‌مهری نامزد شخص یا ناتوانی اقتصادی برای ازدواج نیز در کنار عوامل روانی قرار می‌گیرد و سبب می‌شود به نوعی خشونت در رفتار و اعمال شخص شکل بگیرد. نوع دیگری از خشونت به خاطر بی‌ارزش پنداشتن دیگران و نداشتن نگاه انسانی به افراد صورت می‌گیرد. فاصله طبقاتی زیاد بین طبقات اجتماعی و نگاه از بالا به پایین برخی از افراد به طبقات پایین‌تر و زنان سبب می‌شود رفتارهای خشونت‌آمیزی را صرفاً برای تفریح علیه آنان اعمال کنند.»

معتمدی می‌افزاید: «دسته‌ای از این افراد از بی‌اعتنایی قربانیان خود و نشنیده گرفتن حرف‌ها و ندیده گرفتن رفتارهای دارای خشونت کلامی و جنسی‌شان تحریک می‌شوند و بیشتر این نوع رفتارها را از خود بروز می‌دهند، به همین دلیل باید در مورد برخورد با انواع خشونت علیه زنان یا کودکان فرهنگ‌سازی شود تا فرهنگ سکوت در مقابل مزاحمت به فرهنگ اعتراض در مقابل مزاحمت بدل شود تا جایی که فشار اجتماعی و حتی قانونی سبب شود متعرضان به خاطر ترس از عواقب رفتارشان رفتار خود را تعدیل کنند.»


به فرزندتان می‌گویید هیس؟

شما چطور مادری هستید؟ به دختران خود می‌آموزید که مراقب خود باشند و از حق خود در مقابل متجاوزان و مزاحمان دفاع کنند یا شما هم مثل خیلی‌های دیگر می‌گویید: هیس. دختر نباید صدایش در آید تا آبرو‌داری کند؟
م- ناظری مادر 40 ساله دو دختر 7 و 4 ساله است. او می‌گوید: «یکی از دخترهایم امسال به مدرسه رفت و دختر دیگرم به مهد کودک می‌رود. من به آنها یاد داده‌ام که از خودشان مراقبت کنند و نگذارند کسی به آنها دست‌درازی کند و اگر کسی مزاحم آنها شد به معلم، مدیر، بزرگترها، یا حتی پلیس شکایت کنند.»

سعیده نیز مادر 37 ساله یک دختر 13 ساله است. او می‌گوید: «دخترم نوجوان است و به او یاد داده‌ام که مراقب سرو وضعش باشد و اگر در خیابان کسی مزاحمش شد محل نگذارد اما اگر از حدی پیش‌تر رفت خیلی جدی برخورد کند و تذکر دهد که اگر ادامه دهی از تو شکایت می‌کنم و در مرحله شدید‌تر مردم و پلیس را به کمک بطلبد اما خودتان هم می‌دانید که مردم به دختری که برای مزاحمت سرو صدا راه می‌اندازد بد نگاه می‌کنند و فکر می‌کنند قصد جلب توجه دارد.»

همیشه محرومیت‌ها می‌تواند واکنش‌های روانی را به همراه داشته باشد که گاه منجر به استحکام شخصیت یا تضعیف و ناهنجاری‌های شخصیتی در فرد می‌شود. خشونت اجتماعی نیز یکی از این واکنش‌ها به محرومیت می‌تواند باشد

روانشناسان اعتقاد دارند ترس از نکوهش خانواده در دختران مزاحمت دیده سبب می‌شود مشکلاتی را که با آن درگیر هستند به خانواده اطلاع ندهند و چه بسا درگیر مشکلات پیچیده تری شوند. در عین حال رفتار عادلانه میان دختران و پسران در خانواده نیز می‌تواند جلوی بروز خشونت‌های آتی را در میان جامعه علیه دختران بگیرد.


چگونه جامعه‌ای امن بسازیم

معصومه زاهدی، روانشناس تربیتی، اعتقاد دارد فرق گذاشتن میان دختر و پسر در خانواده و رجحان دادن پسران در برخی خانواده‌ها یا رفتار‌های خارج از قاعده والدین مثل کنترل بیش از حد برخی و دادن آزادی بیش از حد به برخی دیگر سبب می‌شود عصیانگری در پسران و سرخوردگی و ترس از دفاع در دختران نهادینه شود و در درازمدت آسیب‌های اجتماعی را پدید آورد.
وی ریشه همه مشکلات را در خانواده جست‌و‌جو می‌کند و می‌گوید: اگر بنیان خانواده بر عدالت و انصاف میان دو جنس مادر و پدر و دختر و پسر خانوده بنا شده باشد این آسیب‌ها کمتر مشاهده خواهد شد.
زاهدی می‌افزاید: «همیشه محرومیت‌ها می‌تواند واکنش‌های روانی را به همراه داشته باشد که گاه منجر به استحکام شخصیت یا تضعیف و ناهنجاری‌های شخصیتی در فرد می‌شود. خشونت اجتماعی نیز یکی از این واکنش‌ها به محرومیت می‌تواند باشد.

از دید این روانشناس مشکلی چون سادیسم اجتماعی و خشونت خیابانی علیه زنان و انواع مزاحمت‌ها ریشه در باورهای فرهنگی و شیوه‌های تربیتی دارد که مردان را مختار و مقتدر و بی‌بازخواست و زنان را فرودست و گناهکار، مقصر و فاقد حریم خصوصی تفسیر می‌کند و چنین برداشتی در ذهن مردان و زنان به یکی اجازه می‌دهد به زنان تعرض کند و به دیگری اجازه دفاع و اعتراض در مقابل جمع نمی‌دهد.»

تحلیل نظرات کارشناسان دراین خصوص نشان می‌دهد برای کاهش مشکلاتی از این دست از یک سو باید نظام تربیتی خانواده در راستای توانمند‌سازی زنان برای ارتقای فکری و علمی به جای جلوه‌گری جسمی تغییر کند و دختر دانا جای کلیشه دختر زیبا را بگیرد و مراقبت و دفاع از خود به دختران آموزش داده شود و رفتار پرخاشگرانه و مقتدرانه پسران علیه دختران در خانواده اصلاح شود و از سوی دیگر، فرهنگ محکوم کردن قربانی در جامعه برچیده شود. همچنین شدت گرفتن قوانین و مجازات‌ها علیه مزاحمت‌ها و خشونت‌های خیابانی نسبت به زنان می‌تواند بروز این مشکلات را محدود‌تر سازد. (ماندانا ملاعلی)


*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر می‌شود.


ادامه مطلب ...

الگوپذیری، ضرورت زندگی اجتماعی

جام جم سرا: برای انتخاب الگو دو روش وجود دارد؛ اولین نوع آن استفاده از الگوی زنده است که به‌طور واقعی و در حضور مشاهده‌کننده رفتارهای مورد نظر را اجرا می‌کند، مانند والدین که در دوره کودکی و بعد از آن سرمشق‌های زنده خوبی‌اند که فرزندان دوست دارند مثل آنها باشند تا احساس ایمنی کنند و مورد حمایت قرار گیرند و نوع دوم، استفاده از الگوهای نمادین یا سمبلیک است. شخصیت‌های دینی و مذهبی، چهره‌های تلویزیونی و سینمایی، قهرمانان ورزشی، موجودات کارتونی و شخصیت‌های کتاب‌ها می‌توانند الگو قرار گیرند و طرز لباس پوشیدن، روابط شخصی، علاقه‌مندی‌ها، رغبت‌ها و بیزاری‌های آنان به عنوان راهنما و الگو استفاده شود.

برخی از جامعه‌شناسان عقیده دارند که الگوپذیری انسان در سه دوره از زندگی شدت بیشتری دارد؛ دوران کودکی، نوجوانی و جوانی. بر همین اساس به نظر می‌رسد که در دوره نوجوانی فرد بیشتر از افراد محبوب و معروف جامعه تقلید می‌کند و آنان را الگوی خود قرار می‌دهد.

یک گزارش میدانی کوچک

احمد چهل ساله در یک پیک موتوری کار می‌کند. وقتی از او درباره الگوی زندگی‌اش می‌پرسم، دستش را روی شکم برآمده‌اش می‌گذارد و با خنده می‌گوید: مارادونا.

من هم خنده‌ام می‌گیرد. می‌پرسم: چرا مارادونا؟

و پاسخ می‌شنوم: آخر مثل خود من تپل و قدکوتاه است. از بچگی دوستش داشتم، هنوز هم فوتبالیست روی دست او نیامده است.

وارث بیست و چهار ساله و دانشجوی رشته حقوق است. می‌گوید که الگویش در زندگی دکتر چمران است و علت هم اعتدالی است که در همه وجوه زندگی او به چشم می‌خورد.

رضا طلایی، شانزده ساله: الگوی خاصی ندارم و تا به‌ حال درباره‌اش فکر هم نکرده‌ام.

هاجر نیک‌پور، هجده ساله (پس از لحظاتی فکر کردن): دوستم، آخر خیلی راستگو و مردمدار است.

رضا مشهدی، بیست و هشت ساله (دستفروش میدان ولیعصر): پدرم، به خاطر گذشت و مردمداری‌اش.

حمیدرضا قنبری، هجده ساله: پسرعمویم.

ابراهیم شمس، هفده ساله: پسرخاله‌ام.

احمد حسینی، بیست ساله: مادرم.

سارا زمردی، بیست و یک ساله: سعی می‌کنم خودم الگوی دیگران باشم.

تغییر، محرک اصلی الگوبرداری

یک سوال مطرح است؛ اصولا چرا انسان‌ها به‌دنبال الگو هستند و چگونه از آن تاثیر می‌پذیرند؟

به باور یک متخصص مدیریت رفتار، تغییر به عنوان یک اصل ثابت در روابط انسانی، محرک اصلی الگوبرداری در افراد است.

دکتر غلامرضا قاسمی‌کبریا در گفت‌وگو با جام‌جم می‌گوید: رکود، یک احساس ضعف و رخوت را در انسان‌ها پدید می‌آورد و از این‌روست که افراد جامعه همیشه به‌دنبال یک فرصت برای ایجاد تغییر در زندگی خود هستند.

وی الگوپذیری در انسان‌ها را به دو مدل خلاقانه و دنباله‌روی تقسیم می‌کند و اظهار می‌دارد: شاید تنها 5درصد از افراد از چنان خلاقیتی برخوردار باشند که بتوانند خود یک الگو را خلق کنند و به تعبیری، خودشان به یک الگو برای دیگران تبدیل شوند. عموم مردم اما از الگوهای تعریف ‌شده پیروی می‌کنند و خودشان را چندان به زحمت نمی‌اندازند.

قاسمی‌کبریا با ذکر مثالی توضیح می‌دهد: در صنعت مد تعداد طراحان بسیار اندک است، اما پرشمارند کسانی که از طرح‌های آنها الگوبرداری می‌کنند.

این مدرس دانشگاه با اشاره به مرسوم بودن بحث مرید و مرادی در جامعه ایران یادآور می‌شود: البته الگوپذیری جنبه منفی نیز می‌تواند داشته باشد و اشرار هم معمولا از سردسته‌شان که رفتارهای خاصی را از خودشان بروز می‌دهند، تبعیت می‌کنند.

مراحل الگوپذیری

فرآیند الگوپذیری و تبعیت از آن را در سه مرحله خلاصه کرده‌اند: مشاهده، اکتساب و پذیرش. مشاهده الگو امری بدیهی در یادگیری مشاهده‌ای است و بدون مشاهده رفتار الگو اکتساب صورت نمی‌گیرد. اکتساب موارد مشاهده‌ شده به عنوان دومین مرحله یادگیری مشاهده‌ای مستلزم توجه به سرنخ‌هایی است که الگو ارائه کرده تا از طریق آن بتواند پیام‌های مورد نظر را در رفتار الگوی مشاهده شده، تشخیص دهد. پس از مشاهده الگو و اکتساب آن، پذیرش معنی پیدا می‌کند. برای اندازه‌گیری پذیرش، یادگیرنده در شرایطی قرار داده می‌شود که می‌تواند آزادانه رفتار سرمشق را راهنمای عمل خود قرار دهد. اگر یادگیرنده از رفتار سرمشق استفاده کرد، معلوم می‌شود که به مرحله پذیرش رسیده است.

دکتر قاسمی‌کبریا فرآیند الگوپذیری را در سه مرحله تقسیم‌بندی می‌کند و می‌گوید: در مرحله اول، باید محرک و انگیزه تغییر در یک فرد ایجاد می‌شود و این اراده در او به‌وجود بیاید که از تکرارها عبور کند. احساس نیاز به تغییر در انسان‌ها متفاوت است و بستگی به آستانه تحمل تکرار در آنها دارد.

این متخصص مدیریت رفتار، اصلاح و هدایت نیاز به تغییر را دومین مرحله از فرآیند الگوپذیری ذکر می‌کند و ادامه می‌دهد: در مرحله بعد، انسان‌ها مورد و موضوعی را که می‌خواهند در زندگی‌شان تغییر دهند انتخاب می‌کنند.

به اعتقاد قاسمی‌کبریا، هر چه انسان احساسی‌تر باشد بیشتر به دنبال تغییر است و از سوی دیگر، هر چه عاقل‌تر باشد دوره تغییرش کمتر و میزان ثباتش بیشتر خواهد بود. بعضی از افراد حتی در دوران پیری هم تابع احساسات هستند و همیشه به دنبال ایجاد تغییر در زندگی خود.

وی با اشاره به این‌که موضوع تغییر نیز در انسان‌ها متفاوت است، بیان می‌کند: بعضی از تغییرات سطحی و ناپایدار و برخی دیگر عمیق و پایدار است.

در تحلیل تأثیرپذیری انسان از الگو می‌توان گفت که انسان به دلیل کمال‌خواهی، اهداف و آرزوهایی که در سر می‌پروراند و زمانی که با الگویی روبه‌رو می‌شود و کمال مطلوب خویش را در او می‌یابد، از نظر عاطفی نوعی قرابت و هماهنگی بین خود و الگو می‌بیند. از سوی دیگر احساس نیاز به آن کمال، که در الگو هست، سراسر وجود الگوپذیر را می‌گیرد.

نوجوانان الگوپذیرترین قشر جامعه

تظاهرات همانندسازی و الگوپذیری از دوران کودکی و سال‌های قبل از نوجوانی آغاز می‌شود، اما شروع آن به صورت جدی و اصولی از نوجوانی است. همچنین الگوها از جهات مختلفی در تکوین شخصیت و سرنوشت قشر جوان مؤثر واقع می‌شوند.

قاسمی‌کبریا، نوجوانان را الگوپذیرترین قشر جامعه می‌داند و می‌گوید: از آنجا که یک نوجوان در اوج احساسات است و اصولا به همه‌ چیز هم اعتراض دارد، حتی ممکن است به صورت روزانه به دنبال تغییر باشد.

این مدرس دانشگاه در عین‌حال متذکر می‌شود: نوجوانان به این دلیل که تجربه کافی ندارند و از سوی دیگر با بحران بلوغ هم دست به گریبانند در الگوبرداری بسیار آسیب‌پذیر هستند و ممکن است یک انتخاب اشتباه تمام زندگی‌شان را تحت‌تاثیر قرار دهد.

قاسمی کبریا درباره چگونگی هدایت و نظارت بر الگوبرداری افراد جامعه و بخصوص نوجوانان و جوانان تاکید می‌کند: باید محیط زندگی را مدیریت کرد نه تک‌تک افراد را. متاسفانه مدل آموزه‌های آموزشی تربیتی در جامعه ما شبیه عصر حجر است؛ فقط امر و نهی می‌کنیم. باید محیط‌های تربیتی، آموزشی و حتی ورزشی را بخصوص برای نوجوانان تغییر دهیم و در یک مسیر درست هدایت کنیم. امیدوارم در رسانه‌ها بحران دوره نوجوانی مورد توجه قرار گیرد.

نوجوانان متولی ندارند

این متخصص مدیریت رفتار با انتقاد از بی‌توجهی به نوجوانان در کشور تصریح می‌کند: ما برای دوره نوجوانی افراد جامعه هیچ متولی و مسئولی نداریم. برای جوانان سازمان و متولی‌ای وجود دارد، اما برای دوره دوازده تا هفده سالگی که اتفاقا بسیار مهم است هیچ سازمان و نهادی نداریم. در دوره نوجوانی حتی گویش افراد هم تقلیدی است، چه برسد به نوع لباس پوشیدن یا آرایش کردن‌شان. وی می‌گوید: اگر برای یک نوجوان الگوی مناسب تعریف نکنیم بالطبع از الگوهای وارداتی استقبال می‌کند. با وجودی که نهادهای فرهنگی زیادی در کشور داریم که از یک ردیف بودجه مشخص هم برخوردار هستند، اما هیچ برنامه مدونی از سوی این سازمان‌ها برای نوجوانان کشور طراحی و ارائه نشده است. این مدرس دانشگاه با اشاره به این‌که مدیریت فرهنگی کشور تاکنون کار خاصی برای نوجوانان انجام نداده است، بیان می‌کند: آنچه در مدارس اعمال می‌شود فقط یک‌سری دستورات الزام‌آور است و نوجوانان برای رهایی و برون‌رفت از این فشارها گاه سراغ الگوهای رفتاری اشتباه و نادرست می‌روند.

نقش خانواده‌ها پررنگ است، اما...

اگر فرزندان خانواده در جستجوی یافتن شخصیتی خوب و قابل قبول در پدر و مادر ناکام و دچار شکست شوند یا به عبارتی پدر و مادر را دارای این صلاحیت ندانند، برای همانندسازی به دیگران رو می‌آورند و شخصیت مطلوب و موردنظر خود را از آنها اقتباس می‌کنند.

قاسمی کبریا نقش خانواده‌ها را در هدایت و نظارت بر الگوپذیری نوجوانان و جوانان را موثر می‌داند، اما یادآور می‌شود: خانواده یک محیط کوچک و محدود است و در یک فضای چند نفره مگر افراد چقدر می‌توانند برای هم الگو باشند. ضمن آن‌که نمی‌توان انتظار داشت یک نوجوان از پدربزرگش الگوبرداری کند. ابزار خانواده‌ها نیز غالبا تذکر است و بیشتر نهی می‌کنند تا تشویق که این خود الگوی رفتاری منفی است و به ظرفیت خلاقانه نوجوانان آسیب می‌رساند.

وی می‌افزاید: باید در یک نگاه جامع‌تر، الگوهای مناسب را در سطح جامعه معرفی کنیم که متاسفانه در این زمینه کار خاصی صورت نگرفته است.

از انکار تا سرسپردگی

از سال‌های دور تا به امروز افراط و تفریط گهگاه گریبان الگوپذیری و سرمشق قرار دادن را بخصوص در جوانان و نوجوانان گرفته و آن را به بیراهه برده است. کم نیستند جوانانی که یا از بیخ و بن حاضر به پذیرش هیچ الگویی نیستند، از آنجا که اصولا کسی را غیر از خودشان را قبول ندارند یا آن‌قدر تحت‌تاثیر الگو یا الگوهایی قرار می‌گیرند که از مرز اعتدال عبور کرده و به یک سرسپردگی و از خودباختگی کامل می‌رسند.

قاسمی کبریا در این‌باره معتقد است: اگر از مردم بخواهیم کاری را انجام دهند، اما از آن کار تعریف درستی به آنها ارائه نکرده باشیم، افرادی که اهل کار هستند ممکن است خود را زیادی درگیر کنند و کسانی هم اصلا تن به آن کار ندهند. در الگوپذیری نیز همین مساله صدق می‌کند؛ وقتی تعریف درستی از آن به نوجوانان و جوانان عرضه نکرده‌ایم، افراط و تفریط در آن پدید می‌آید و عده‌ای اصلا به آن ورود نمی‌کنند و دسته‌ای دیگر زیاده‌روی کرده و در آن غرق می‌شوند.

این متخصص مدیریت رفتار در پایان تاکید می‌کند: تربیت باید با ذات انسان‌ها منطبق باشد. متاسفانه ما یک مدل مدیریت رفتار را در جامعه تعریف نکرده‌ایم و نوع تربیت موجود در مدارس و خانواده‌ها هم بیشتر بازدارنده است. نتیجه این اهمالکاری، رویکرد نوجوانان و جوانان‌مان به الگوهای خارجی عمدتا غربی شده که جای تاسف دارد.

محسن محمدی ‌/ ‌جام‌جم


ادامه مطلب ...

بررسی حمایت اجتماعی از کودکان کار در کشورهای مختلف

جام جم سرا به نقل از مهر: روزبه کردونی به تاکید وزیر تعاون، کار ورفاه اجتماعی مبنی بر استفاده از تجارب بین المللی موفق در مواجهه با مساله کودکان کار و خیابان اشاره کرد و افزود: گزارش یونیسف و سازمان‌های مردم نهاد در مورد ساماندهی و حمایتهای کودکان بزودی منتشر می‌شود.

وی اظهار داشت: کشورهای اکوادور، مالاوی و آفریقای جنوبی کشورهایی هستند که کمک‌های نقدیِ غیرمشروط را اجرا کرده‌اند. در کشور اکوادور کمک‌ مالی بر اساس بررسی بضاعت، تقریباً معادل ۷ درصد مخارج ماهیانه‌ خانواده‌ها، و به منظورِ افزایش درآمد خانواده‌های فقیری که در پایین‌ترین پنجک‌های درآمدی اکوادور قرار دارند اجرا شده است که مطالعات نشان می‌دهد پس از اجرای این برنامه اشتغال کودکان ۶ تا ۱۷ ساله‌ ۶ درصد کمتر از قبل شده است.

مدیر کل دفتر امور آسیب‌های اجتماعی وزارت رفاه در ادامه افزود: کشورهای برزیل، مکزیک، پاکستان، اندونزی و کامبوج نیز از جمله کشورهایی بوده‌اند که برنامه کمک‌های نقدی مشروط را اجرا کرده‌اند که ارائه‌دهنده‌ کمک نقدی به خانواده‌های آسیب‌پذیر است مشروط بر آنکه اعضای خانواده‌های ذی‌نفع به الزامات رفتاری خاصی در حوزه‌های بهداشتی و آموزشی ملزم باشند.

کردونی با اشاره به برنامه‌ اجرا شده در کشور مکزیک تحت نامِ پروگرِسا، گفت: این برنامه پیشگام در اشاعه‌ طرح‌های کمک نقدی مشروط بوده است که طی آن کمک‌های نقدی معادل تقریباً ۲۰ درصد متوسط درآمد خانواده‌های فقیر ذی‌نفع مکزیکی در اختیار آن‌ها قرار می‌گرفت، با این شرط که کودکان این خانواده‌ها به مدرسه بروند و همه‌ افراد خانواده نیز از مراقبت‌های پزشکی پیشگیری‌کننده برخوردار شوند و در جلسات و سخنرانی‌های مربوط به آموزش سلامت و بهداشت شرکت کنند.

به گفته وی، این برنامه‌ جمعیت وسیعی را تحت پوشش خود دارد به طوری که تا سال ۲۰۱۰، خانواده‌های تحت پوشش این برنامه به حدود ۵/۵ میلیون (معادل بیش از ۲۰ درصد کلّ خانواده‌های مکزیکی) رسید.

وی در خصوص تاثیر اجرای این برنامه در کاهش کار کودک گفت: مطالعه‌ای که در خصوص تأثیرات کوتاه‌مدتِ برنامه‌ مکزیک بر کار کودکان در مناطق روستایی انجام شده است نشان می‌دهد که این برنامه باعث کاهش چشمگیری در کار دختران و پسران ۱۲ تا ۱۷ ساله شده است. برنامه بولسا فامیلیا در برزیل نیز سبب کاهش ۸ درصدی کار کودک در این کشور گردیده است.

کردونی با تاکید بر اینکه پدیده‌ کار کودک مسئله‌ا‌ی جدا از سایر مسائل نیست که فقط یک عامل توجیه‌گر آن باشد، بلکه مجموعه‌ای عوامل سبب بروز پدیده کار کودک می‌شود اظهار داشت: در چارچوب توجه و تاکید ویژه وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی بر ضرورت حمایت اجتماعی از کودکان در معرض آسیب، امسال برنامه‌های در نظر گرفته شده که اجرایی خواهد شد.


ادامه مطلب ...

پای لنگ سیاست در تحلیل پدیده‌های اجتماعی

جام جم سرا: اما عجیب‌ترین و نادرست‌ترین تحلیلی که این روزها به فصل مشترک تحلیل اپوزیسیون خارج از کشور و رسانه‌هایشان از یک‌سو و تندروهای داخلی و رسانه‌هایشان از سوی دیگر تبدیل شده، نگاه سیاسی و امنیتی به این استقبال مردمی و حرکتی در مخالفت با نظام تلقی کردن آن است.

به نظر می‌رسد عمده‌ترین دلیل ارائه این دست تحلیل‌ها، عدم شناخت دقیق جامعه و بویژه نسل جوان توسط این دو طیف بظاهر متعارض سیاسی است.

از همین روست که وقتی مخالفان و معاندان خارج‌نشین نمی‌توانند بدرستی این حرکت را تحلیل کنند، همچون تندروهای داخلی به ساده‌ترین تحلیل متوسل می‌شوند و آن را حرکتی در مخالفت با نظام تعبیر کرده یا به دنبال امنیتی کردن ماجرا برای جلوگیری از اتفاقات مشابه در آینده می‌روند.

بدیهی است از میان انبوه افرادی که در این گونه مراسم حضور می‌یابند، انگیزه‌ها متفاوت بوده و چه‌بسا جمعیت اندکی نیز با اهداف سیاسی یا ماهی گرفتن از آب گل‌آلود در چنین برنامه‌هایی شرکت کنند اما به نظر می‌رسد مهم‌ترین دلایل و انگیزه‌های شکل‌گیری چنین تجمعات یا توجهات از این‌قرار است:

1ـ پاشایی جوان از حدود یک‌سال قبل به سرطان مبتلا شده بود. مردم مهربان و عاطفی ما طبیعتا با جوان در آستانه مرگی که تلاش دارد با دیو سرطان مبارزه کند، احساس همراهی و همدلی می‌کنند. این حس نه‌فقط مختص ایران که تقریبا در تمامی جوامع حکمفرماست و یک حس کاملا انسانی است. در چند سال اخیر و با توسعه شبکه‌های اجتماعی، برخی شهروندان بسیار عادی در غرب، پس از ابتلا به بیماری سرطان با نوشتن درباره خودشان و روند درمان و مبارزه اغلب ناکامشان با این بیماری در شبکه‌های اجتماعی، خیل وسیع همدلی و همراهی مردم را به دست آورده و شمار مخاطبان صفحات آنها در شبکه‌های اجتماعی از چند صدهزار هم فراتر رفته است. پاشایی جوان اگرچه یک ستاره تمام عیار موسیقی نبود، اما چهره مشهوری بود که طرفداران قابل توجهی در ایران داشت و توجه مردم به وی در زمان بیماری‌اش بسیار طبیعی بود. من خودم نوروز امسال با او آشنا شدم. پیش از آن هرچند برخی ترانه‌هایش را اتفاقی شنیده بودم اما نام او را نمی‌دانستم. از زمانی که فهمیدم سرطان دارد، اخبار او را دنبال کردم تا ببینم سرانجام این مبارزه چه می‌شود.

از سوی دیگر بسیاری از هنرمندان و حتی خواننده‌های مشهور که تا قبل از آن با وی چندان رابطه‌ای نداشتند، در کنسرت‌هایش شرکت کردند تا به او روحیه بیشتری بدهند و همه این مسائل بر شهرت او بسیار افزود.

2ـ ترانه‌های پاشایی عمدتا عاشقانه و نسل جوانی است. دختر و پسرهای جوان مخاطب اصلی او بودند؛ نسل جوانی که با نسل جوان دهه‌های گذشته و حتی دهه 70 و 80 هم متفاوت است. بسیاری از ترانه‌های او روایتگر جدایی و فراق است و چه بسیار دختر و پسرانی که با شنیدن چنین ترانه‌هایی در خلوت خود اشک می‌ریزند و با وی و شعر و آهنگش رابطه عمیق و احساسی برقرار می‌کنند و بندبند ترانه‌های او جزئی از وجودشان شده است.

3ـ اغلب ترانه‌های پاشایی تم غمناک دارد. درگذشت بسیار پرمشقت و تلخ خواننده جوان با اشعار و موسیقی غمگنانه، ظرفیت بسیار زیادی برای رقم خوردن چنین مشارکت سوگوارانه‌ای است.

4ـ بخش قابل توجهی از افرادی که سوگوار وی شدند، از طبقه مذهبی جامعه و بویژه دختران و زنان بودند. جالب آن‌که شنیدم در همان ساعات اولیه درگذشت وی، در یک مراسم مذهبی عزاداری ماه محرم بانوان در تهران، سخنران زن مجلس برای مرتضی پاشایی، طلب فاتحه کرده است و این برای بسیاری عجیب می‌نماید. چرا؟

برنامه ماه عسل تقریبا پربیننده‌ترین برنامه تلویزیون در طول سال است که تم غمناک دارد و اشک مردم را در می‌آورد. طبقه مذهبی و بویژه بانوان از مخاطبان پروپاقرص این برنامه‌اند. تیتراژ امسال این برنامه را پاشایی خوانده بود و باز هم تصور کنید معجون موسیقی و اشک و غم پنهان و مهم‌تر این‌که، خواننده‌ای در این سن و سال در حال مرگ است.

5ـ‌ مردم و بویژه نسل جوان از حرکت‌های اجتماعی که متضمن اظهار وجود و مشارکت باشد، خوششان می‌آید. آنها دوست دارند در قالب دسته‌های گروهی اجتماع کنند و خودی نشان دهند. این خود نشان دادن و اظهار وجود بخصوص در جوامعی که احساس شود نهادهای فرادستی، چه دولت وچه اولیای خانواده، فرصت چنین بروز و ظهورهایی را فراهم نمی‌کنند، تشدید می‌شود. واقعیت این است که در دیگر جوامع، انرژی جوانان یا حتی میانسالان در کارناوال‌های خیابانی، ورزش‌های عمومی، کنسرت‌های بسیار بزرگ موسیقی و جشنواره‌های متعدد تخلیه می‌شود، اما در کشور ما فکری برای غلبه هیجانی نشده است. تنها محلی که تا اندازه‌ای کارکرد این چنینی دارد، هیات‌های مذهبی است. برای بسیاری از جوانان حضور در هیات‌های مذهبی بجز احساس وظیفه مذهبی و تعلقات دینی، محملی است برای مشارکت در فعالیت‌های اجتماعی و پاسخ به نیاز حس مشارکت جویی آنها. آنها با حضور در چنین برنامه‌هایی علاوه بر این‌که آیین‌های مذهبی را برگزار می‌کنند، احساس هویت اجتماعی پیدا کرده و در یک کار گروهی مشارکت می‌کنند و چه بسا بعضا شاهد بوده‌ایم که جمعیت اندکی از این افراد نه با انگیزه مذهبی که برای شرکت در یک برنامه جمعی در چنین برنامه‌هایی در ماه محرم حاضر می‌شوند. اما مساله اینجاست که عزاداری ماه محرم و راه افتادن دسته و هیأت، سالی یک‌بار و آن هم در یک آیین عزاداری است که ممکن است لزوما همه شهروندان در آن مشارکت نکنند.

چه بسا اگر کارناوال‌های شادی یا فعالیت‌های جمعی متنوعی در طول سال در کشور برگزار می‌شد، انرژی‌های نهفته در جامعه چنین انباشته نشده و در جای خود مصرف می‌شد.

6ـ‌ رسانه‌های جدید و شبکه‌های اجتماعی مبتنی بر موبایل، دنیای امروز را با جهان گذشته متفاوت کرده است. جهان گذشته، نه قرن گذشته یا دهه قبل، بلکه از این منظر، سال گذشته نیز با امروز تفاوت اساسی پیدا کرده است. امروز مجاری اطلاع‌رسانی رسمی جای خود را به شبکه‌های اطلاع‌رسانی پیچیده و تاثیرگذاری داده‌اند که حتی جای گیرنده و فرستنده پیام هم عوض شده است. مرتضی پاشایی ستاره نسل وایبر و واتس‌آپ است و نه حتی نسل فیسبوک و گوگل پلاس و...

بسیار مهم است که رسانه‌های نوین را بشناسیم و تاثیرگذاری آنها را درک کنیم. اگر شبکه‌های اجتماعی مبتنی بر موبایل نبود، درگذشت پاشایی جوان اینقدر انعکاس گسترده نمی‌یافت و او را این چنین به خانه‌ها یا دل‌های مردم نمی‌برد.

شاید برای کسانی که این روزها نگران تکرار چنین تجربه‌هایی یا سوءاستفاده بدخواهان از چنین بسترهایی هستند، بهتر است این ابزارها را بهتر بشناسند و به دنبال راه حل‌هایی منطقی برای بهره‌گیری از فرصت‌های آن باشند.(محسن ماندگاری -‌ سردبیر روزنامه جام جم)


ادامه مطلب ...

مراکز اورژانس اجتماعی کشور افزایش می‌یابد

جام جم سرا: حبیب الله مسعودی فرید با بیان اینکه باید به تمام ابعاد توسعه توجه شود، گفت: در بسیاری از کشور‌ها به فوریت‌های اجتماعی توجه ویژه‌ای شده و اکنون فعالیت ۲۵ کشور را در این زمینه مطالعه و رصد کرده‌ایم و از تجربیات آن‌ها بهره برده‌ایم.

معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی کشور، افزود: در فوریت‌های اجتماعی هدف سازمان در دسترس بودن است که به همین منظور در شهرهای بالای ۵۰ هزار نفر فعالیت خود را آغاز کرد، ضمن آنکه در آینده نزدیک نیز تعداد مراکز اورژانس اجتماعی افزایش خواهد یافت و خدماتی کاملا تخصصی توسط مددکاران آموزش دیده ارائه می‌شود.

وی با بیان اینکه بیش از ۸۰ درصد از بچه‌هایی که در مراکز بهزیستی نگهداری می‌شوند، از گروه بدسرپرستان هستند، گفت: از سال ۸۱ کودک آزاری طبق قانون جرم عمومی محسوب شد و نیازمند شاکی خصوصی نیست، ضمن اینکه با پیگیری‌های سازمان بهزیستی کشور لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان در کمیسیون قضایی مجلس شورای اسلامی در حال پیگیری است.

مسعودی فرید با اشاره به راه اندازی شورای راهبردی اجتماعی در سازمان بهزیستی کشور، افزود: در برنامه ششم توسعه به کودکان، گروه‌های خاص، گروه‌های آزار دیده، زنان خیابانی و کودکان خیابانی و مناطق حاشیه‌ای توجه می‌شود. (ایرنا)


ادامه مطلب ...

آسیب اجتماعی: کرم بدفهمی در رابطه‌های روزانه ما

جام جم سرا: ما معمولا خواسته‌هایمان را در زمان و مکان یا به صورت نامناسبی مطرح می‌کنیم مثلا خانم خانه به محض ورود همسرش به خانه یا هنگام صرف شام، گِله و شکایت‌هایش را همراه با پرخاشگری غیرمستقیم (مثلاً کنایه زدن و تحقیر کردن همسرش) عنوان می‌کند! یا برعکس وقتی که خانم خانه مشغول انجام کارهای شخصی است و نمی‌تواند همه توجهش را به صحبت‌های شوهرش متمرکز کند، او (شوهرش) در مورد مشکلات به‌وجود آمده مثلا با رئیسش صحبت و از خانم تقاضای همفکری می‌کند.

هر ارتباط چندمولفه دارد: فرستنده، پیام، گیرنده و بازخورد. هر پیام دو سطح دارد: سطح محتوایی (کلامی) و سطح فرآیندی (غیرکلامی)


ارتباط ناموثر در اغلب خانواده‌ها و در بین خرده‌نظام‌های آن مشهود است، مثلا ارتباط والدین با فرزندان یا فرزندان با یکدیگر و ارتباط والدین با یکدیگر. بسیاری از نزاع‌های خانوادگی و حتی برخی از طلاق‌ها حاصل همین بدفهمی‌ها (پیام‌های ناقص) ارتباطی است.
یکی از آسیب‌هایی که در نتیجه این شیوه ارتباطی نادرست برای خانواده‌ پدید می‌آید به اصطلاح مثلث‌سازی در خانواده نامیده می‌شود. به این معنا که وقتی ارتباط ناموثر پدر و مادر به بن‌بست رسید، برای برقراری ارتباط به یک واسطه نیاز دارند که این واسطه و راهروی ارتباطی یکی از فرزندان و اغلب ضعیف‌ترین فرزند (به لحاظ روانی) در خانواده است. در این مواقع والدین برای ابراز درخواست‌هایشان از فرزندشان استفاده کرده و از ارتباط مستقیم با همسرشان اجتناب می‌کنند. برای مثال مادر به فرزندش می‌گوید به پدرت بگو وقتی به خانه می‌آید نان بخرد و فرزند وظیفه انتقال این پیام به پدر را برعهده می‌گیرد.
به قول یکی از اساتید، فرزند در این شرایط همانند ملاتی نقش چسب آجرهای نچسب والدین را ایفا می‌کند. این شیوه ارتباطی ناصحیح نه‌تنها تهدیدی برای حفظ خانواده محسوب می‌شود، بلکه سلامت روانی فرزندی که نقش ملات را دارد نیز به مخاطره می‌اندازد.
یکی دیگر از آسیب‌هایی که در نتیجه این ارتباط ناموثر رخ می‌دهد طلاق عاطفی است که متاسفانه این امر در جامعه ما شایع شده است و اغلب به‌دنبال آن روابط مخرب فرازناشویی شکل می‌گیرد. وقتی نیازهای عاطفی افراد در خانواده تأمین نشود، افراد به‌دنبال تأمین آن در خارج از خانواده و توسط افرادی غیر از خانواده می‌روند.
فرزندان نیز از این قاعده‌مستثنا نیستند که گاهی اگر جوان و بی‌تجربه باشند به دام اعتیاد گرفتار می‌شوند و این سلسله آسیب‌ها ادامه خواهد داشت که مبدأ و ریشه آن عدم‌آگاهی از نحوه برقراری ارتباط موثر در خانواده است.


برای پیشگیری از چنین آسیب‌هایی لازم است ارتباط موثر را فرابگیریم.
هر ارتباط چندمولفه دارد؛ فرستنده، پیام، گیرنده و بازخورد. هر پیام دو سطح دارد. سطح محتوایی (کلامی) و سطح فرآیندی (غیرکلامی). سطح محتوایی پیام همان عبارتی است که برای انتقال منظورمان استفاده می‌کنیم. مثلا کتاب‌هایت را از روی میز من بردار. اما سطح فرآیندی پیام که بخش مهم‌تر پیام را شامل می‌شود و تأثیر بیشتری هم در برقراری ارتباط موثر دارد، حالات بدنی و نحوه بیان یا همان بخش غیرکلامی پیام است. این بخش نحوه ارایه بازخورد در پیام را تعیین می‌کند.


گاهی ممکن است ما پیامی را که از نظر خودمان خیلی مودبانه است به شکلی بیان کنیم (سطح فرآیندی) که بازخوردی پرخاشگرانه در پی داشته باشد، بنابراین در ارتباط‌هایمان باید مراقب نحوه بیان‌مان باشیم، به عبارتی مهم نیست که ما چه می‌گوییم، مهم این است که مخاطب چه می‌شنود!

گاهی افراد از معنای پیام‌هایشان آگاه نیستند و همین ناآگاهی می‌تواند آفت روابطشان شود. به همین علت، کسب مهارت و شناخت، لازمه ارتباط موثر است


برقراری ارتباط موثر بسیار سخت است. گاهی افراد خودشان از معنایی که پیام‌هایشان می‌تواند داشته باشد آگاه نیستند و به قولی منظوری ندارند اما همین عدم‌ آگاهی می‌تواند آفت یک ارتباط باشد. به همین علت، کسب مهارت خودآگاهی، یعنی شناخت خود و آگاهی یافتن از اعمالمان، لازمه ارتباط موثر است.
خودآگاهی و ارتباط موثر برای همه افراد، در همه سنین الزامی است چون ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که ناچار به برقراری ارتباط هستیم. اگر بتوانیم ارتباط‌های خوب و مناسب و موثر برقرار کنیم، می‌توانیم ابتکار عمل را در هر ارتباطی به‌دست گیریم. ضرب‌المثل با زبان خوش می‌توان مار را از لانه‌اش بیرون کشید، اشاره به همین ارتباط موثر دارد. با ارتباط موثر می‌توانیم به موفقیت‌های بزرگی در موقعیت‌های اجتماعی‌مان دست یابیم.


یادگیری ارتباط موثر برای دانش‌آموزان نیز الزامی است. متاسفانه گزارش شده که سن استعمال موادمخدر در ایران به دبستان کاهش یافته و دانش‌آموزان زیادی در خطر هستند. قاطعیت داشتن در رفتار که یکی از مولفه‌های ارتباط موثر است در این موقعیت‌ها کاربرد دارد که باید به دانش‌آموزان، آموزش داده شود. توانایی قبول یا رد محترمانه درخواست‌های دیگران و همچنین توانایی بیان محترمانه درخواست‌های خودمان قاطعیت در رفتار نامیده می‌شود.
پیشگیری در هر امری مهم‌تر از درمان است. بنابراین با یادگیری چند مهارت می‌توانیم از رخداد مشکلات در آینده پیشگیری کنیم.


در این یادداشت بیشتر به ارتباط در خانواده اشاره شد اما لازم است یادآوری کنیم که خانواده نمونه کوچکی از اجتماع محسوب می‌شود یعنی برای داشتن جامعه‌ای سالم باید به سلامت خانواده که اهم آن سلامت روانی افراد آن است بیندیشیم و برای پیشبرد این مهم اقدامات کاربردی انجام دهیم. ما در کشور برای امور مهم، از اقتصاد گرفته تا ورزش وزارتخانه جداگانه‌ای داریم اما جای تاسف است که مسأله بنیادین و راهبردی خانواده متولی متمرکزی ندارد، بنابراین پیشنهاد می‌شود وزارت خانواده تشکیل شود و امر خطیر خانه و خانواده با شفافیت و قدرت تحت نظارت آن درآید.
امروزه در کشورهای پیشرفته پیشگیری‌های اولیه، ثانویه و ثالث مبتنی بر خانواده است. آموزش مبتنی بر خانواده، درمان خانواده‌محور و کاهش آسیب مبتنی بر خانواده جزو لاینفک سلامت سرمایه اجتماعی جوامع محسوب می‌شود. خلاصه این‌که سلامت جامعه در گرو سلامت خانواده است. (فرزانه رسانه - کارشناس‌ارشد روانشناسی/شهروند)


ادامه مطلب ...

موج تازه شبکه‌های اجتماعی: کوچکترین والدین دهه ۸۰ [+عکس]

انتشار این تصاویر در شبکه‌های اجتماعی بتازگی واکنش‌هایی را نیز در رسانه‌ها و افکار عمومی داشته، اما این موضوع برای مردم جهان اتفاق تازه‌ای نیست.

با اینکه سن ازدواج در جهان و همین طور کشورمان هر لحظه بالا‌تر می‌رود، گهگاهی خبرهایی از زوج‌ها و یا والدین کم سن و سال در گوشه و کنار جهان به گوش می‌رسد.

پدر ۱۲ ساله و مادر ۱۵ ساله

«شان استوارت» ۱۲ ساله و «اما وبستر» ۱۵ ساله در ۲۰ ژانویه ۱۹۹۸صاحب فرزند می‌شوند تا در صدر اخبار بریتانیا قرار بگیرند. اما آن‌ها در کارشان تنها نبودند ۱۲ سال بعد پدر دیگری لقب این پدرو مادر جوان را از آن‌ها گرفت. ولی قصه «شان» و «اِما» به جای خوبی نرسید زیرا در ۱۲ سالگی کودکشان، «اما» از «شان» جدا شد و با فرد دیگری ازدواج کرد و «شان» نیز قصه پدر جوان دیگر بریتانیا را در زندان این کشور شنید.


پدر ۱۳ ساله، مادر ۱۵ ساله

یک بچه مدرسه‌ای در انگلستان در سال ۲۰۰۹ پدر شد. با این اتفاق «آلفی پاتن» ۱۳ ساله توانست رکورد جوان‌ترین پدر بریتانیا را که در اختیار یک پدر ۱۵ ساله بود جابه جا کند. مادر این نوزاد همکلاسی آلفی است که زمان تولد فرزندش ۱۵ سال داشت. بعد از این اتفاق پدرو مادر این پسربچه به عنوان بد‌ترین پدر و مادر انگلستان انتخاب شدند.


مادر ۱۱ ساله

«ترزا میدلتون» در ۱۱ سالگی باردار شد و با اینکه همه وی را به سقط جنین وادار می‌کردند اما او با سن کمی که داشت تصمیم گرفت فرزندش را نگهدارد چون محبت زیادی نسبت به کودکش داشت و این امر باعث شد ترزا در سال ۲۰۰۶ جوان‌ترین مادر بریتانیا انتخاب شود.


پدر ۱۳ ساله، مادر ۱۲ ساله

در آوریل سال ۲۰۱۴ خبر بچه دار شدن یک زوج کم سن و سال دوباره مردم انگلستان را متعجب کرد. این دختر زمانی از پسری ۱۲ ساله باردار شد که هنوز در مقطع ابتدایی درس می‌خواند. به گفته برخی منابع نزدیک به خانواده این زوج کم سن و سال این دو باهم تصمیم گرفتند که برای تداوم عشق و محبتشان به صورت آگاهانه بچه دار شوند. مادربزرگ این نوزاد۲۷ سال دارد و به عنوان جوان‌ترین مادربزرگ بریتانیا انتخاب شد.


مادر ۱۵ ساله با دو فرزند

«آلیشا گرکسون» یکی از جوان‌ترین مادران دنیاست که دو فرزند دارد. آلیشا دختری خجالتی بود که در منطقه‌ای به غیر از محل تولدش زندگی می‌کرد و به خاطر لهجه محلی‌اش توسط همکلاسی‌هایش مدام مسخره می‌شد تا اینکه یک روز آلیشا در حالی که ۱۲ سالش بود مادر شد. او توانست تا ۲۲ دقیقه قبل از زایمان این موضوع را حتی از مادرش مخفی کند. آلیشا در ۱۴ سالگی نیز برای بار دوم باردار شد تا در ۱۵ سالگی صاحب دو فرزند باشد.


مادر ۱۳ ساله

«هلنا دین» استرالیایی تنها ۱۳ سال داشت که فرزندش را در آغوش گرفت. هلنا درباره بارداری و زایمان می‌گوید که احساس تلخ و شیرینی را سپری کرده است. شیرین از این لحاظ که نوزادش را در آغوش کشیده و تلخ برای اینکه هنوز خودش کودک است و دلش می‌خواهد دوران کودکیش را بگذراند و بازی کند. همکلاسی‌های او در مدرسه در حال درس خواندن هستند اما باید در خانه بنشیند و کتابهایی درباره مادر شدن بخواند.


هندوستان مرکز زوج‌های کوچک

کشور هندوستان مرکز ازدواج‌های غیرمتعارف و عجیب و غریب است که هرچند وقت یکبار سوژه رسانه‌های جهان می‌شود. بسیاری از عکاسانی که به این کشور سفر می‌کنند عکس‌های متعددی از ازدواج کودکان و نوجوانان و مادران کم سن و سال این کشور گرفته‌اند که بازتاب‌های رسانه‌ای فراوانی داشته است اما نام و نشان درست و اطلاعات دقیقی از این زوج‌ها و مادر کم سن و سال در دسترس نیست. (عطیه همتی/مجله مهر)


ادامه مطلب ...

بستن شبکه‌های اجتماعی مشکلی را حل نمی‌کند

علی‌اصغر فانی امروز (شنبه) در حاشیه مراسم امضای تفاهم‌نامه بین وزارت آموزش و پرورش و وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات که در ساختمان مرکزی وزارت آموزش و پرورش برگزار شد درباره فیلتر کردن شبکه‌های اجتماعی با توجه به وجود مخاطبان فراوان نوجوان و جوان اظهار داشت: نمی‌توانیم با بستن یک شبکه، مشکلی را حل کنیم و باید یک جریان موازی ایجاد کنیم. ما در آموزش و پرورش با همکاری وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات به دنبال این جریان هستیم تا به هر حال این شبکه‌ها بتواند دانش‌آموزان را به هم وصل کند و با یک پیوست فرهنگی این کار را پیش ببریم.

وی درباره ورود تبلت به مدارس یادآور شد: باید بپذیریم وقتی در آموزش و پرورش صحبت می‌کنیم بحث یک یا چند صد نفر نیست بلکه وجود ۱۳ میلیون دانش‌آموز است و هیچ سازمان و دستگاهی با این گستردگی مخاطب مواجه نیست. در تعدادی مدارس تبلت و تابلوی هوشمند وجود دارد و معلمان با استفاده از روش‌های جدید و فناوری اطلاعات کار می‌کنند اما فراگیر نشده است و نیاز به اعتبار و زمان دارد و امضای این تفاهم‌نامه باعث می‌شود بحث هوشمندسازی مدارس را دنبال کنیم.

وی افزود: ورود تبلت به مدارس نیاز به اعتبار دارد و برنامه‌ریزی می‌شود تا منابع تأمین شده و با مشارکت مدارس انجام شود.

وزیر آموزش و پرورش در خصوص انتخاب رشته در مقطع متوسطه نیز خاطرنشان کرد: مدتی است کمیته‌ای برای هدایت تحصیلی در دوره دوم متوسطه برای رشته‌ها و شاخه‌های آن تشکیل شده است. به دلیل اینکه در آخر سال نهم هدایت تحصیلی انجام می‌شود، بیش از یک سال فرصت داریم و امیدواریم تا آخر تابستان ۹۴ بحث هدایت تحصیلی شاخه‌ها و رشته‌های متوسطه دوم را نهایی کرده و اطلاع‌رسانی کنیم (خبرگزاری فارس)


ادامه مطلب ...

مردمانی با اختلالات روانی زیاد و روابط اجتماعی کم

با توجه به این‌که تعداد کل بیکاران مطلق کشور از سوی مرکز آمار ایران ٢‌میلیون و ۵۰۰‌هزار نفر اعلام شده است و معاون وزیر کار می‌گوید، ۳۱‌درصد از این افراد یعنی ۷۷۵‌هزار نفر، دارای تحصیلات دانشگاهی هستند، باید دید در کوتاه‌مدت و دراز مدت این مسأله چه اثرات اجتماعی و اقتصادی مخربی را در جامعه و خانواده‌های ایرانی از خود به جا می‌گذارد. البته اگر لشکر جدیدی که در راه است را هم به این تعداد اضافه کنیم ماجرا ابعاد تازه‌تری پیدا می‌کند. مقامات وزارت کار همچنین اعلام کرده‌اند که به‌زودی ٥‌میلیون و ۳۰۰‌هزار کارجوی فارغ‌التحصیل دانشگاه، راهی بازار کار خواهند شد و مسئولان باید در این‌باره برنامه‌ریزی‌‌های جدی داشته باشند.
هر چند گاهی در مورد درستی این آمار‌ها تردید‌هایی در میان مردم و خود افراد بیکار وجود دارد. گاهی با یک نگاه به اقوام و همسایه‌ها و اعضای خانواده خود و یک حساب سرانگشتی متوجه می‌شویم که نکند این آمار بیشتر است. بله، زیادند کسانی که معتقدند تعداد بیکاران در ایران حدود ۱۰‌میلیون نفر و تعداد دانشگاه‌ رفته‌های بیکار حدود ٥‌میلیون نفر است، اما این محاسبات با آمار ارایه شده هماهنگی ندارد و بهتر آن است که ما همین آمار را ملاک بگیریم.
تازه‌ترین آمار نرخ بیکاری در ایران نشان می‌دهد در ۱۹ استان از ۳۱ استان کشور، نرخ بیکاری افزایش یافته است.
استان‌های خراسان‌ شمالی و کهگیلویه و بویراحمد با حدود ۱۶ درصد، بالاترین نرخ بیکاری را از آن خود کرده‌اند. استان‌های ایلام، چهارمحال و بختیاری، گیلان، اصفهان، لرستان و کرمانشاه از دیگر استان‌هایی هستند که همگی با نرخ بیکاری ٢ رقمی، در رتبه‌های بعدی این آمار قرار دارند. بر اساس این گزارش، استان تهران با حدود ۵ درصد، کمترین نرخ بیکاری را در بین استان‌های کشور از آن خود کرده است.
نباید فراموش کنیم که جمعیت ایران در ۳۰‌سال گذشته تقریبا ٢ برابر شده و حدود ۷۰‌درصد جمعیت کشور زیر ۳۵‌سال دارند و هر ساله دست کم حدود ٨٠٠‌هزار نفر وارد بازار کار ایران می‌شوند و ایران توان کافی برای پاسخگویی به این حجم از متقاضیان کار را ندارد. چندی ‌پیش محمدباقر نوبخت، سخنگوی دولت حسن روحانی، در گفت‌وگو با شبکه خبر مدعی شد که در نتیجه ایجاد ۴۰۰‌هزار شغل طی ٦ ماه نخست سال‌جاری، نرخ بیکاری ایران به ٩/٥درصد کاهش یافته است.
مرکز آمار ایران در آخرین گزارش خود با تأیید سخنان محمدباقر نوبخت مبنی بر «تک‌رقمی بودن نرخ بیکاری در ایران» را اعلام کرد که نرخ بیکاری جوانان ۱۵ تا ۲۹ ساله ۲/۲۰‌درصد است. این نرخ، بیشتر از ٢ برابر نرخ عمومی به شمار می‌رود. در این گزارش که روز ۱۸ مهرماه‌ سال‌جاری منتشر شد، اعلام شد که نرخ بیکاری در زنان تقریبا ٢ برابر مردان بوده و بیکاری در نقاط شهری نیز بیشتر از نقاط روستایی بوده است.
در این حال، علی ربیعی، وزیر کار ایران هشدار داده بود که اگر اقدام لازم انجام نگیرد، در ‌سال ۱۴۰۰ جمعیت بیکار ایران از ۶‌میلیون به ۱۰‌میلیون نفر می‌رسد. ربیعی در گزارشی که به مجلس ایران ارایه داد اعلام کرد که بیکاری در بازار کار ایران درحال حاضر به یکی از پرچالش‌ترین مسائل کشور در بخش داخلی تبدیل شده است.
بیکاری به‌رغم مسائل پیچیده اقتصادی و اجتماعی که دارد، اثرات فردی مخربی را نیز در پی دارد. اثراتی که موجب رخت بر بستن نشاط اجتماعی می‌شود. فرد بیکار، به علت این‌که تولید کار نمی‌کند، احساس بی‌ارزشی می‌کند. ارزش هر انسانی به کاری است که عهده‌دار انجام آن است. به همین دلیل است که وقتی یک روز کار مفیدی انجام نمی‌دهیم، احساس بی‌ارزشی و بی‌فایده بودن می‌کنیم. شادابی خود را از دست می‌دهیم و زمینه بروز انحرافات اجتماعی را در خود نمایان می‌سازیم.
کار منزلت اجتماعی افراد را ارتقا می‌دهد. فرد به علت دارا بودن زمینه فعالیت در رشته مورد علاقه خود به کسب سرمایه‌اجتماعی اقدام می‌کند و با افزایش سطح تحصیلات، درآمد، منزلت و موقعیت اجتماعی بهتری به دست می‌آورد. بیکاری مهم‌ترین علت افزایش بزهکاری‌های اجتماعی است و ارتباط افزایش بیکاری با افزایش بزه در جامعه مدت‌هاست که ثابت شده است. کاهش روابط اجتماعی و سست شدن پیوند فرد با پیکره اجتماع از دیگر آثار سوء بیکاری است. اجتماعی که در آن بیکاری ریشه دوانیده باشد، به سرعت شاهد کاهش جریان‌های اجتماعی مثبت خواهد بود و مباحثی همچون سازگاری، همکاری، توافق در مقابل تعارض و مخالفت رنگ می‌بازد.
باید دید در صورتی که مسأله بیکاری حل نشود و تبدیل به بحران بیکاری شود آیا اهرم‌های لازم اجتماعی برای جلوگیری از آسیب‌های اجتماعی و کاهش آن تدارک دیده شده است؟ به نظر چنین نمی‌آید! (روزنامه شهروند)


*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر می‌شود.

673


ادامه مطلب ...