اختلال خود زشت انگاری بیماری است که فرد را قربانی ضعف اجتماعی خواهد کرد. با اختلال خود زشت انگاری و راه درمان آن بیشتر آشنا شوید.
اختلال خود زشت انگاری، اختلالی است که فرد مبتلا به آن تصور میکند که برخی از ویژگیهای جسمانی او غیرطبیعی، بدون جذابیت یا حتی ناهنجار است. این در حالی است که از نظر اطرافیان او، عضو یا اندام مورد نظر طبیعی است و در قیاس با درگیری ذهنی و عذابی که برای فرد ایجاد کرده است، مسئله بیموردی است.
افراد مبتلا به اختلال خود زشت انگاری، معمولا این اختلال را از چشم دیگران مخفی میکنند. شیوع این بیماری بین زنان و مردان تقریبا یکسان است و حدود یک تا دو درصد ثبت شده است. برخی مشاغلی که به ویژگیهای بدنی ارتباط دارند شاید فرد را بیشتر در معرض این اختلال قرار دهند. هنرپیشهها، مدلها (مانکنها)، بدنسازها و امثال آنها از این نظر بیشتر در معرض هستند. آمار نشان میدهد 10 تا 15 درصد از افراد مراجعه کننده به جراح پلاستیک یا متخصصان پوست، مبتلا به اختلال خود زشت انگاری هستند. این افراد برای حل این مشکل به روانشناسان مراجعه نمیکنند و در کلینیک های زیبایی به دنبال درمان هستند. در حالیکه آمارها نشان میدهند، فقط ده درصد مبتلایان به اختلال خودزشت انگاری ممکن است با جراحی پلاستیک به رضایت برسند.
شروع اختلال در اواخر دروان کودکی یا اوایل بزرگسالی است؛ زمانی که نگرانی در مورد ظاهر بیشتر از دیگر مراحل زندگی است. تحقیقات نشان میدهد که افراد ۱۶ تا ۲۵ ساله برای یک عکس سلفی به طور متوسط ۱۶ دقیقه وقت میگذارند و هفت بار عکس میگیرند تا به عکس مورد نظر برسند. این نشان میدهد، همه افراد در مقطعی از زندگی، نگران ظاهر خود میشوند و وسواس به خرج میدهند. به همین دلیل پزشکان این بیماری را در طیف اختلالات وسواس طبقه بندی کردهاند. تقریبا همه افراد ترجیح میدهند ظاهری متفاوت داشته باشند؛ به همین دلیل ممکن است به خاطر وسواس به عنوان مثال، بیش از حد وقت زیادی را برای آرایش جلوی آینه صرف کنند.
اگر با رفتن و آمدن این نگرانیها طبیعی هستید، شما به این اختلال دچار نیستید. اما این موضوع وقتی به اختلال تبدیل میشود که اشتغال ذهنی، دائمی شود و رنج و اضطراب شدیدی ایجاد کند که نتیجه آن مختل شدن زندگی فرد باشد. این نگرانی ممکن است فرد را به سوی مصرف مواد مخدر سوق دهد. میزان خودکشی در افراد مبتلا به اختلال خود زشت انگاری، بیشتر از آمار خودکشی در افراد عادی است.
اختلال خود زشت انگاری مختص به کدام کشورها و چه سطحی از طبقات جامعه است؟
بررسیها نشان میدهد که این اختلال در همه جای دنیا دیده میشود و وابسته به سطح مالی افراد نیست، اما طبیعتا افراد متمول امکان بیشتری برای جراحی و دسترسی به خدمات درمانی دارند. صنعت مد و رسانهها هم مدتهاست که برای ایجاد اختلالاتی مثل بیاشتهایی عصبی و اختلال خودزشتانگاری، به دلیل اینکه ویژگیهای جسمانی خاص را به عنوان ملاک زیبایی تبلیغ میکنند مورد انتقاد بودهاند.
ارتباط اختلال خود زشت انگاری با دیگر بیماریها
اختلال خودزشتانگاری با برخی از دیگر ناسلامتیهای روان ارتباط نزدیک دارد، 60% مبتلایان به این اختلال به اختلال افسردگی هم مبتلا هستند. اختلال وسواسی-اجباری (OCD)، اختلال اضطراب اجتماعی (Social Anxiety Disorder)، اختلال اظطراب عمومی (GAD) و اختلالات خوردن، مثل بیاشتهایی (Anorexia Nrevosa) یا بولیمیا (bulimia) با اختلال خودزشتانگاری ارتباط نزدیک یا در مواردی همپوشانی دارند.
علت ابتلا به این بیماری
علت این اختلال روشن نیست، اما بررسیها نشان میدهد که کسانی که در بچگی یا نوجوانی مورد تحقیر، تمسخر، آزار (bullying) یا سوء استفاده (abuse) قرار گرفتهاند و اعتماد به نفس پایینی دارند بیشتر از دیگران به این اختلال دچار میشوند.
بعضی نشانه ها در افراد مبتلا به اختلال خود زشت انگاری
چه درمانهایی وجود دارد؟
موثرترین درمان، درمان دارویی با داروهای ضد اضطراب و روان درمانی بخصوص رفتار درمانی شناختی (CBT) است.
دکتردیوید ویل یکی از متخصصان این بیماری میگوید: "ما مایلیم تشخیص اختلال زشت انگاری در سن پایین انجام شود چون درمان آن بسیار آسانتر از زمانی خواهد بود که افکار و اضطرابها ریشه دوانده باشد." اما تا بیماری تشخیص داده نشده، فرد مبتلا، به دنبال جراحی پلاستیک برای درمان خواهد رفت. برخی از این افراد بارها جراحی میکنند. جراحی برای رفع نقص معمولا توصیه نمیشود، چون حتی اگر این جراحی موفق باشد تمرکز به عضوی دیگر معطوف میشود یا جای بخیه جراحی مشکل ایجاد میکند. بیمارانی که جراحی پلاستیک میکنند در ابتدا احساس بهتری دارند، اما بعد احساس نارضایتی باز میگردد، مشکل باقی میماند فقط شکلش عوض میشود.
جراحان پلاستیک در مواجهه با این بیماران با دو مسئله روبرو هستند: اول اینکه تشخیص بیماری نیاز به ارزیابیهای طولانی و تخصصی دارد که این کار روانپزشکان است و جراحان برای این ارزیابی آموزش ندیدهاند و این با ماهیت تخصصشان هماهنگی ندارد. دوم اینکه وقتی فرد تقاضای جراحی دارد، جراح میداند که اگر از این کار خودداری کند فقط بیمار را به جراح دیگری معرفی کرده و در نهایت کسی که بخواهد جراحی کند، این کار را میکند. با این حال اخیرا برخی جراحان ارزیابیهای مختصری انجام میدهند تا اگر نشانه هایی از این اختلال به دست آمد، مراجع را از جراحی منصرف و او را به روانپزشک معرفی کنند.
جام جم سرا: کسانی که خلق و خویشان اینقدر متغیر است و هر روز حس متفاوتی را تجربه میکنند، حتما باید با متخصصی مشورت داشته باشند تا اگر مشکلی وجود دارد هرچه زودتر درمان شوند. اما مشکل اینجاست که این شرایط غیرطبیعی از نظر بعضیها عادی و بدون مشکل است. البته اشتباه نکنید. همه ما گاهی حالمان خوب است و بعضی وقتها هم حوصله نداریم، اما این تغییر خلق، وقتی بیماری به حساب میآید که فرد حس خوب و بد را با شدت بیشتری تجربه کند و از هر دو طرف به نهایت برسد.
اختلال دوقطبی چیست؟
خیلی از افراد فقط نامش را شنیدهاند و به طور دقیق نمیدانند اختلال دوقطبی چیست. برای همین هم به اشتباه فکر میکنند اهر کس افسرده میشود، یا دچار این اختلال است یا بزودی آن را تجربه خواهد کرد. این طرز تفکر تا جایی پیش میرود که اگر کسی خیلی خوشحال باشد هم ممکن است این حس را به اختلال دوقطبی نسبت دهند، اما واقعا اختلال دوقطبی چیست؟ چه تعریفی دارد و چه کسانی با این مشکل مواجه هستند؟
دکتر سیدهادی معتمدی، روانپزشک در گفتوگو با جامجم ضمن بیان این که اختلال دوقطبی یکی از زیرمجموعههای اختلالات خلقی است، به این پرسشها چنین پاسخ میدهد: اختلال خلقی به دستهای از بیماریهای اعصاب و روان اطلاق میشود که طی آن، مشکلی در خلق انسان ایجاد خواهد شد.
وی ادامه میدهد: خلق انسان، احساسی نافذ، مستمر و درونی است که همه افراد هم چنین ویژگیای را دارند؛ به طوری که بعضی از افراد بیشتر غمگین هستند، بعضیها عصبی، عدهای پرخاشگر، برخی جدی و... این احساس نافذ مستمر و درونی همان خلق انسان است که گاهی دچار اختلالات گوناگونی مانند افسردگی میشود.
آن طور که این روانپزشک میگوید: یکی از این اختلالات هم همان اختلال خلقی دوقطبی است که در یک سر طیف آن افسردگی وجود دارد و در طرف دیگر حالت شیدایی یا مانیا.
نشانهها
هر شادی نمیتواند نشانه این اختلال خلقی باشد و هر ناراحتی و احساس غمگینی هم نباید ناشی از این اختلال دانسته شود. دکتر معتمدی درباره نشانههای اختلال دوقطبی چنین توضیح میدهد: در این اختلال ممکن است در حالات و وضعیتهای خاصی، فرد حالت جنون یا سایکوز پیدا کند. به این معنی که وقتی در قطب شیدایی قرار دارد، علائمی مانند هذیانهای خودبزرگبینی و توهم داشته یا حالت پرخاشگری پیدا میکند. همچنین این افراد معمولا فعالیتهای لذتبخششان افزایش خواهد یافت، ولخرج و پرحرف میشوند و تمایلات جنسی، تحرک و فعالیت زیادی دارند. در چنین شرایطی که بیماران علائم جنون را از خودشان نشان میدهند، معمولا نیاز است بستری شوند و در مقابل، در قطب دیگر که حالت افسردگی شدید وجود دارد هم فرد ممکن است با افکار خودکشی، افت عملکرد شدید، کماشتهایی یا افزایش خواب مواجه شود.
وی میگوید: در سنین پایینتر، اختلال خلقی دوقطبی ممکن است با افت عملکرد تحصیلی، اختلالات جنسی، رفتارهای غلط مانند روی آوردن به مواد مخدر و عصبانیت بروز کند و لزوما با علائم معمول اختلال دوقطبی نمایان نمیشود؛ بنابراین مهم است خانوادهها هم به این تغییر رفتار جوانان توجه داشته باشند تا مشکل بموقع درمان شود.
افسردگی یا اختلال دوقطبی؟
کمی که غمگین میشود یا وقتی گریه میکند، همه به فکر اختلال دوقطبی هستند و فکر میکنند او دچار چنین مشکلی شده است. در صورتی که به گفته دکتر معتمدی، تنها زمانی که این اختلال به طور متناوب ایجاد شود یعنی دورههایی از افسردگی و دورههایی از شیدایی وجود داشته باشد، میتوان گفت فرد دچار اختلال خلقی دوقطبی است.
به گفته این روانپزشک، در صورتی که فقط دورههایی از افسردگی وجود داشته باشد، دیگر نمیتوان آن را به اختلال دوقطبی مربوط دانست و در این شرایط ممکن است فرد دچار افسردگی اساسی باشد که آن هم به درمان نیاز دارد.
وی میافزاید: خیلی کم اتفاق میافتد که مرحله اولیه اختلال دوقطبی، شیدایی باشد و معمولا این بیماری با افسردگی نمایان میشود. البته دکتر معتمدی با تاکید بر این که افسردگی لزوما به اختلال خلقی دوقطبی تبدیل نمیشود، خاطرنشان میسازد: میزان شیوع افسردگی حدود 15 تا 25 درصد است در حالی که شیوع اختلالات دوقطبی فقط یک درصد است، اما نباید فراموش کنیم افسردگی هم کمخطرتر از اختلال دوقطبی نیست و افراد افسرده نیز باید برای درمان مراجعه کنند.
اختلال دوقطبی قابل درمان است یا نه؟
قرار نیست کسانی که دچار این اختلال میشوند، همیشه یا شاد باشند یا غمگین. آن طور که دکتر معتمدی میگوید این افراد گاهی هم در فاز میانه قرار میگیرند که معمولا این حالت به کمک مصرف دارو اتفاق میافتد.
این پزشک متخصص یادآور میشود: داروهای موثری برای کنترل خواب و علائم خلقی این بیماران وجود دارد که میتواند خلقشان را تثبیت کند و روی آنها تاثیر مثبتی میگذارد. همچنین در صورتی که نیاز باشد برای کنترل جنون هم داروهایی برای این افراد تجویز میشود تا شرایطشان بهبود پیدا کند.
به گفته وی، با این که اختلال دوقطبی میتواند خیلی شدید باشد و گاهی اوقات عملکرد شخص را بشدت کاهش میدهد، اما خوشبختانه تاثیر بسیار کمی بر عقل و هوشیاری فرد در پایان دوره بیماری خواهد گذاشت.
وی خاطرنشان میکند: درمانهای موثری برای این افراد وجود دارد که اگر به صورت منظم و منطقی از این روشهای درمانی کمک بگیرند، انتظار میرود بیماری بخوبی کنترل شده و این افراد هم زندگیای طبیعی و معمولی مانند دیگر افراد جامعه داشته باشند، اما اگر مصرف داروها بدون نظر پزشک قطع شود و بیماران میزان مصرفشان را خودسرانه تغییر دهند، اختلال دوقطبی میتواند آسیبهایی جدی به آنها بزند.(نیلوفر اسعدیبیگی/ گروه سلامت)
جام جم سرا: در این اختلال، فرد دچار انقباضات غیرارادی میشود که این واکنشها حتی هنگام معاینات پزشکی نیز رخ میدهد و در نتیجه وی نمیتواند رابطه جنسی با همسر خود برقرار کند. این اختلال اغلب زنان با تحصیلات بالا و دارای طبقات اجتماعی و اقتصادی بالا را گرفتار میکند.
در این اختلال خود زن ممکن است از داشتن ارتباط با همسرش امتناع نکند و از لحاظ فکری با این پدیده در تعارض نباشد و تمایل به برقراری رابطه داشته باشد، اما ناخودآگاه اجازه انجام عمل جنسی را به شریک جنسی خود نمیدهد.
علل مختلفی میتواند واژینیسم را ایجاد کند که از آن جمله میتوان به یک حادثه جنسی نامطلوب، تجاوز به عنف، کثیف دانستن رابطه جنسی، عفونتها و خواندن داستانهایی در خصوص تجاوز به عنف اشاره داشت. احساس گناه ناشی از انجام رفتار جنسی با همسر نیز میتواند عامل تشدیدکننده برای این اختلال باشد.
علاوه بر آن ترسی که زن از داشتن ارتباط جنسی دارد نیز میتواند از لحاظ روانی این اختلال را شدت دهد. معمولا اولین بار که این اختلال تشخیص داده میشود در معاینات پزشکی یا اولین ارتباط با شریک جنسی و همسر دیده میشود و فرد به صورت ناخودآگاه از داشتن ارتباط امتناع میکند و اسپاسمهای ناگهانی در عضلات او اتفاق میافتد.
این اختلال تبعات روانی و جسمانی مختلفی را در زوجها ایجاد میکند. از لحاظ فیزیولوژیک زنان مبتلا علاوه بر انقباض دچار لرزش، تعرق و تغییر آهنگ تنفس میشوند و از لحاظ شناختی نیز افکار منفی به آنها هجوم میآورد و در نهایت ترس آنها شدت یافته و پاسخهایی که از لحاظ رفتاری ارائه میکنند حاکی از ترک رابطه و گریستن و پرخاش است.
زنانی که مبتلا به این اختلال هستند بشدت در اعتماد به نفسشان مشکل ایجاد میشود. آنها خود را یک شریک جنسی ضعیف میدانند. این اختلال میتواند از ابتدای رابطه ایجاد شود یا این که فردی که سالم بوده پس از چند سال به دلیل حادثهای تلخ دچار واژینیسم شود.
اولین نکته برای درمان واژینیسم علاوه بر درمانهای فیزیولوژیک این است که باید توجه داشت اولا این اختلال ارادی نیست و دوم این که درد و ترس از داشتن آمیزش واقعا در فرد وجود دارد و ایفای نقش نیست. برای درمانهای شناختی باید ابتدا متن افکار فرد در خصوص آمیزش جنسی شناسایی شود. سپس روی خطاهای شناختی تمرکز شود.
چنانچه تکنیکهای آرامسازی به فرد آموزش داده شود میتوان در حین درمانهای شناختی از روشهای آرامسازی تدریجی عضلانی نیز بهره برد. این اختلال قابل درمان است و خطاها و باورهای غلطی که فرد طی سالها درباره رابطه جنسی داشته باید به چالش کشیده شود و علاوه بر آن بازبینی فیلمهای آموزشی زایمان طبیعی در کنار روانشناس نیز میتواند به ارتقای اطلاعات فرد در خصوص آمیزش کمک کند. درمانهای گام به گام و همراهی مداخلات شناختی و دکتر زنان و کمک به معاینه بدون درد به درمان این اختلال کمک میکند.(دکتر مهرنوش دارینی/روانشناس و مشاور)
جام جم سرا: اختلالات شخصیت در واقع گروهی از بیماریهای روانی است که شامل الگوهای بلندمدت افکار و رفتارهای ناسالم و غیرقابل انعطاف بوده و باعث ایجاد مشکلات جدی در روابط بین فردی و شغل انسان میشود.
یکی از انواع اختلالات شخصیت اختلال شخصیت نمایشی یا هیستریونیک است. این اختلال اوایل بزرگسالی دیده میشود.
افراد مبتلا به این اختلال در ظاهر جذاب، صمیمی و معاشرتی هستند، اما معمولا دیگران آنها را ریاکار و سطحی میانگارند. به نظر میرسد آنها با نمایش دادن برای تماشاچیان ناشناس به دنبال جذب تحسین خود هستند.
زمانی که روابط برقرار میکنند، پرتوقع و بیملاحظه، خودمحور و در خود فرورفته میشوند. این افراد بسادگی تحت تاثیر هوسهای خود قرار میگیرند و معمولا در روابط خود صمیمانهتر از آنچه نیاز است، رفتار میکنند و با همه افراد برخورد بسیار گرمی دارند و مایلند همه را با اسم کوچک خطاب کنند.
این افراد هرگاه مورد توجه نباشند بشدت آشفته و دچار پریشانی میشوند و خواهان تحریک و تازگی و هیجان میشوند.
این افراد تا جایی پیش میروند که ممکن است برای جلب نظر دیگران دست به خودکشیهای نمایشی نیز بزنند.
برخی افراد ممکن است صفات شخصیت نمایشی را از خود نشان دهند، اما زمانی که نشانهها انعطافناپذیر و پایدار باشند و پریشانی ذهنی را به دنبال داشته باشند به اختلال شخصیت نمایشی تبدیل میشود.
چنانچه دستکم پنج مورد یا بیشتر از نشانههای زیر به چشم بخورد میتوان گفت فرد مبتلاست:
ـ در موقعیتهایی که مرکز توجه نیست، ناراحت است.
ـ تعامل با دیگران اغلب با رفتار نامناسب تحریککننده یا اغواکننده جنسی مشخص میشود.
ـ هیجانها خیلی سطحی و متغیر است.
ـ همیشه از ظاهر جسمانی خود برای جلب توجه دیگران استفاده میکند.
ـ خودنمایی، تظاهر و اغراق در بیان هیجانی را نشان میدهد.
ـ تلقینپذیر است و بسادگی تحت تاثیر قرار میگیرد.
ـ روابط را صمیمانهتر از آنچه واقعا هست تلقی میکند.
درمان این اختلال ترکیبی از درمانهای روانشناختی و دارودرمانی است که داروها از سوی روانپزشک تجویز میشود و برای درمان ابتدا لازم است مشخص کنیم فرد سبک نمایشی دارد یا دچار اختلال است.
یکی از راهکارهای درمانی ایجاد تغییر در نگرش افراد و شکستن مقاومت فرد در برابر درمان و کمک به پذیرش او در بیمار بودن است.
برای تغییر نگرش میتوان از گروه درمانی نیز استفاده کرد و پس از مداخله دارویی برای کنترل اضطرابها میتوان از فرد مبتلا خواست ابتدا به یادداشت کردن فهرست افکار خود در مورد نادیده گرفته شدن بپردازد سپس احساسهای ناشی از نادیده گرفته شدن را نیز نوشته و راجع به آنها صحبت کند. در گام بعدی لازم است معین کند وقتی دچار این احساسات میشود چه رفتاری از خود بروز میدهد.
تعیین نمره برای درصد اهمیت افکار نیز به تغییر نگرش کمک میکند و برای هر رفتار لازم است رفتار جایگزین در نظر بگیرد. با تغییر نگرش و کنترل اضطراب میتوان کمک بزرگی به درمان این اختلال کرد.
دکتر مهرنوش دارینی - روانشناس و مشاور
جام جم سرا: خصوصیات عمده این اختلال شخصیت عبارت است از حساسیت زیاد به طرد شدن توسط دیگران، تحقیر شدن یا شرمنده بودن.
این افراد میل شدیدی به پذیرفته شدن از طرف دیگران دارند، اما در عین حال احساس خود کمبینی شدید میکنند که این مساله باعث ترس از برقراری رابطه عاطفی و اجتماعی آنها با دیگران میشود.
آنها زمانی میتوانند با دیگران ارتباط برقرار کنند که به این نتیجه رسیده باشند که بدون قید و شرط مورد قبول و پذیرش قرار میگیرند. عزتنفس این افراد بسیار پایین است.
خود را بیعرضه میدانند، نسبت به انتقاد بسیار حساساند. بسیار محافظهکار هستند و نمیتوانند بسادگی اعتماد کنند.
میترسند و سعی میکنند که از هر موضوع مشکوکی فاصله بگیرند. در زندگی خود حاضر به ریسک کردن نیستند.
آنها حتی پیشنهادهای مربوط به ترفیع شغلی را نیز نمیپذیرند، مگر اینکه مطمئن شوند همه افراد با ترفیع او موافق هستند.
فرد مبتلا در شرایط دشواری است، زیرا از یکسو خواهان مراوده با دیگران است و از سوی دیگر نمیتواند براحتی با مردم ارتباط برقرار کند.
اگر چهار مورد یا بیشتر از این علائم در فردی وجود داشته باشد میتوان گفت که دچار این اختلال است.
از فعالیتهای شغلی که مستلزم ارتباط میان فردی است، به علت ترس از انتقاد، تائید نشدن یا طرد، اجتنابمیکند.
مایل نیست با دیگران در ارتباط باشد، مگر مطمئن شود که مورد محبت قرار میگیرد.
در روابط صمیمانه به علت ترس از شرمساری یا مسخره شدن محدودیت نشان میدهد.
به علت احساس بیکفایتی، در موقعیتهای بین فردی جدید، کمرو است.
از لحاظ اجتماعی خود را نالایق و از لحاظ شخصی خود را فاقد جاذبه میپندارد.
به طور غیرعادی نسبت به خطر کردنهای شخصی یا درگیر شدن در فعالیتهای جدید بیمیل است، زیرا ممکن است موجب دستپاچگی او شود.
نسبت به مورد انتقاد قرار گرفتن یا طرد شدن در موقعیتهای اجتماعی، اشتغال ذهنی دارد.
برای درمان این اختلال لازم است ابتدا مشخص شود که فرد خجالتی و کمرو است یا دچار اختلال شخصیت اجتنابی است.
بارزترین عامل برای شناسایی بررسی میزان آسیبهای بین فردی ناشی از ارتباط نداشتن با دیگران است.
راه کنار آمدن با این افراد در گام اول به رسمیت شناختن حقیقت اضطراب و حساسیت این افراد نسبت به انتقاد است.
برای درمان از رواندرمانی و دارودرمانی به صورت توام باید استفاده شود. در رواندرمانی ابتدا باید همدلی و ائتلاف با مراجع صورت گیرد زیرا فرد مبتلا نمیتواند حتی به درمانگر خود اعتماد کند بنابراین شناسایی ترسهای مراجع و بررسی ریشه آنها گام دوم درمان است سپس لازم است با الگوهای گام به گام مهارتهای اجتماعی به فرد آموزش داده شود و تمریناتی را خارج از جلسه درمان انجام دهد.
استفاده از تکنیکهای جراتورزی و تقویت مهارت سخنوری نیز بسیار کمک خواهد کرد.
دکتر مهرنوش دارینی - روانشناس و مشاور
جام جم سرا: معمولا رفتارهای منفی گرایانه و لجبازی بهشکل یکدندگی مستمر، مقاومت در برابر دستورالعملها و تمایل نداشتن به صلح و سلطهپذیری یا جر و بحث با بزرگسالان و همسالان ظاهر میشود.
این اختلال بین دو تا 16 درصد کودکان دیده میشود و تا قبل از بلوغ در پسران شایعتر است و از قبل از هشت سالگی و معمولا تا اوایل نوجوانی دیده میشود. برای تشخیص لازم است چهار یا بیش از چهار مورد از نشانههای زیر حداقل به مدت شش ماه دوام داشته باشد:
براحتی از کوره در میرود، با بزرگسالان مشاجره میکند، به طور فعال از انجام خواستهها سرپیچی میکند، قواعد و مقرراتی را که بزرگسالان اعلام میکنند، نادیده میگیرد، از روی عمد موجب ناراحتی دیگران میشود، دیگران را به خاطر اشتباهات یا بدرفتاری خودش سرزنش میکند، حساس و زودرنج است، خشمگین و اوقات تلخ است، کینهتوز و انتقامجو است .
عوامل مختلفی از قبیل فضای خانواده؛ تعارضات و مشاجراتی که بین پدر و مادر وجود دارد؛ نوع ارتباط والد ـ فرزند؛ عدم برخورداری از نظم و برنامههای تفریحی و قوانین سختگیرانه والدین از جمله عوامل موثر در بروز این اختلال است.
برای درمان لازم است در گام اول به شناسایی علل بروز رفتار لجبازی پرداخت. همچنین لازم است تعداد دفعات و مدت زمانی که فرد لجبازی میکند، ثبت شود. برای درمان لازم است این مهارتها در کودک تقویت شود:
ـ آموزش رفتار قاطعانه و نه لجبازانه به کودک.
ـ کمک به استقلال کودک و نظرسنجی از او برای انجام اموری از قبیل انتخاب لباس و نوع بازی
ـ تمرین صبور بودن و جلوگیری از شتاب دادن به کارهای کودک (مثلا برای انجام هر کاری از قبیل حاضرشدن، استحمام و مسواک کودک را شتابزده نکنیم.)
ـ نادیده گرفتن لجبازیهای کودک
ـ تسلیم نشدن در مقابل خواستههای نامعقول و رشوه ندادن به کودک (گاهی والدین به خستگی میرسند و برای اینکه کودک داد و بیداد خود را متوقف کند، به او رشوه میدهند.)
ـ استفاده از خانواده درمانی برای بهبود شرایط و روابط خانوادگی در صورت لزوم
ـ بیان دلایل منطقی برای درخواستهایی که از کودک دارید (اجتناب از اینکه بدون ارائه دلیل منطقی فقط به کودک گفته شود چون من میگویم باید اطاعت کنی.)
ـ اجتناب از تهدید کودک
ـ آموزش فواید رعایت قوانین
ـ آموزش سیستم برنده ـ برنده به کودک (لازم است به کودک بگویید خود او راهحلی ارائه دهد که هم خود او را راضی کند و هم والدینش از راه حل پیشنهادی راضی باشند) در این شرایط خود کودک معمولا راههایی را پیشنهاد میدهد که میتواند کمک کند تا از لجبازی او کاسته شود.
ـ به روانپزشک مراجعه و در صورت تجویز از مداخلات دارویی همراه رفتار درمانی استفاده شود.(دکتر مهرنوش دارینی - روانشناس و مشاور)
زن بودن یا مرد بودن، مساله این است
شما زن هستید یا مرد؟ شاید فکر کنید جواب این سوال یکی از بدیهیترین جوابهای زندگیتان است. اگر اینگونه است، پس اختلال هویت جنسی در شما وجود ندارد، اما همه اینگونه نیستند و گاهی یک فرد مدتها از خود میپرسد من زن هستم یا مرد؟ کسی که این سوال در زندگی اش خیلی تکرار شود و او را دچار مشکل کند در حقیقت یک بیمار است که از اختلال هویت جنسی رنج میبرد.
چقدر خانوادهها و جامعه این اختلال را میشناسند؟ وقتی پای درد دل چند بیمار مینشینید، متوجه میشوید خیلی کم و همین مساله باعث شده است افراد مبتلا به این اختلال روزهای سختی را بگذرانند، اما این اختلال چیست؟
برای آنکه تعریف صحیحی از اختلال هویت جنسی داشته باشیم به سراغ دکتر سحر انصاری ،روانپزشک رفتیم که برای مان تعریف دقیقی ازاین اختلال داشته باشد.
وی میگوید: در مرحله اول باید بدانیم دو اختلال نزدیک به هم وجود دارد.باید بین اختلال هویت جنسی و دو جنسه بودن تفاوت قائل شد که متاسفانه بیشتر مردم این دو را با یک چشم نگاه میکنند.
تراجنسی یا ترنس سکچوال (transsexual) به کسانی گفته میشود که به دلیل نارضایتی از جنس خود، خواستار تغییر جنسیتشان هستند، زیرا جنسیتی که در روانشان حس میکنند با جنسیت جسم شان متضاد است. این افراد از وقتی خود را میشناسند، احساس میکنند به جنس دیگر تعلق دارند. در واقع مبتلایان به اختلال هویت جنسی دچار نارضایتی از جنسیت خود هستند، بیآنکه هیچگونه ناسامانی یا مشکلی در جسم آنان مشاهده شود.
اما گروه دیگر یعنی افراد دوجنسی (hermafrodit)بحث شان متفاوت است و از همان ابتدا اندام جنسی فیمابین دارند و مشکلشان تنها روحی نیست.
هویت جنسی
هویت جنسی یک حالت روانشناختی است که بازتاب احساس درونی شخص از مرد یا زن بودن خویش است. وقتی شما خیلی قاطع و بدون هیچ شکی میگویید من مرد هستم یا زن هستم، در حقیقت به یک هویت جنسی رسیدهاید. بین این هویت و اندام جنسی فرد یک ارتباط مستقیم وجود دارد و اگر این ارتباط به هم بخورد، آن وقت سر و کله یک اختلال پیدا خواهد شد.
وقتی بین هویت جنسی و اندامهای جنسی هماهنگی وجود ندارد به آن اختلال هویت جنسی گفته میشود. به کسانی که دارای اختلال هویت جنسی هستند و به تغییر جنسیت خود تمایل دارند ترانس سکسوال گفته میشود. (کاپلان و سادوک،1927) یک ترانس سکسوال مرد به زن، مردی است که احساس میکند یک زن است که در بدن مردی گرفتار است. او میخواهد از شر اندامهای تناسلی خود رها شود و ویژگیهای جنسی زنانه داشته باشد و میخواهد همانند یک زن زندگی کند. یک ترانس سکسوال زن به مرد زنی است که احساس میکند یک مرد است که در قالب یک زن گرفتار است. او میخواهد ویژگیهای مردانه را کسب کند و بهعنوان یک مرد زندگی کند. (سلیگمن، والکر و روزنهان، 1389) اگر بخواهیم به یک زبان ساده از این مشکل صحبت کنیم باید بگوییم:
اختلال هویت جنسی به حالتی اطلاق میشود که بین جنسیت پذیرفته شده فرد با هویت جنسی وی، تضاد و مغایرت ایجاد میشود. افرادی که دارای اختلال هویت جنسی هستند نسبت به جنسیتی که دارند احساس ناراحتی و نارضایتی دارند و برای مثال تصور میکنند زنی در قالب مرد هستند یا مردی در قالب زن. همین احساسات باعث میشود افراد دوست داشته باشند مانند جنس مخالف رفتار کنند،مثل آنها لباس بپوشند و در فعالیتهای اجتماعی و... مشارکت داشته باشند. این قبیل احساسات حتی اگر فرد اندامهای جنسی مردانه یا زنانه داشته باشد، بازهم به قوت خود باقی میماند.
حال فکر کنید یک نفر در خانواده شما مثلا فرزندتان چنین احساسی دارد. اگر دختر است میگوید میخواهم پسر باشم و اگر پسر است در آرزوی دختر شدن به سر میبرد. شما چه واکنشی نشان میدهید؟
مامان! من نمیخوام پسر باشم
دکتر انصاری از برخوردهای مختلف با این اختلال میگوید. وی تاکید میکند نوع رفتار خانواده در آینده یک فرد مبتلا به این اختلال نقش تعیینکنندهای دارد.
این روانپزشک ادامه میدهد: ممکن است شروع این اختلال از کودکی باشد یا نوجوانی و حتی در بزرگسالی. کودکان به علت آسیبپذیر بودن و همچنین وابستگی بیشتر به خانواده، نیاز بیشتری به حمایت و درک شدن دارند. در کودکی روان درمانی و خانواده درمانی خیلی مهم است.
وی میافزاید: مثلا پسری که در کودکی مدام میخواهد یک دختر باشد و خانوادهاش به ما مراجعه میکند، اولین کاری که انجام میدهیم، مداخلات رفتاری است. از خانوادهاش میخواهیم در مقابل رفتارهای کودک که با جنس خودش همخوانی دارد، به او پاداش بدهند تا از این طریق رفتارهای جنس خودش در او تقویت شود.
بررسی اختلالهای روحی مختلف حتما توصیه میشود. ممکن است پسری از اضطراب جدایی رنج میبرد یا بالعکس بیش از حد به مادرش وابسته است. در این دو وضع هم ممکن است یک خروجی رفتاری داشته باشد که همان نبود رضایت از جنسیتش است.
به خانوادههای فرد مبتلا توصیه میکنیم ابتدا رفتارشان را اصلاح کنند. این موضوع در کودکان اهمیت زیادی دارد؛ برای مثال در خانوادهای که پدر حضور کمرنگی دارد و فرزند پسر تمام مراوداتش با مادرش است، ممکن است علاقه به دختر بودن در او دیده شود، ما از پدر میخواهیم برای پسرش وقت بگذارد و با او بازی کند. اگر بزرگتر است با او همراهی کند و با هم کارهای مردانه انجام دهند تا این نبود الگوی جنسیتی مشابه برطرف شود.پس ابتدا باید این مراحل را طی کنیم تا مطمئن شویم فرد واقعا اختلال هویت جنسی دارد.
زنگ خطرهای والدینی
کودکی که به اختلال هویت جنسی مبتلا میشود، علائم و نشانههایی دارد که باید تمام والدین نسبت به این رفتارها دقیق باشند.انصاری میگوید: کودکی که دچار اختلال هویت جنسی است، نقشهای جنس مقابل را بازی میکند. اسباب بازیهای جنس خود را دوست ندارد و اصولا در ارتباط برقرار کردن با همسالان همجنس دچار مشکل میشود. حتی گاهی بعضی کودکان به دلیل تمسخر دیگر بچهها و فشار مدرسه برای ملبس شدن به لباس کلیشهای جنس معین شده از رفتن به مدرسه خودداری میکنند.
در نوجوانی هم فرد مبتلا از نظر لباس پوشیدن، صحبت کردن، رفتار در جامعه و انتخاب دوستان، طبیعی و مانند همجنسان خود رفتار نمیکند. پای صحبت یکی از این نوجوانان نشستهایم:
مینا که قبل از عمل جراحی رامین بوده است،می گوید: همیشه از جنسیت و اندام جنسیام ناراضی بودم. فکر میکردم باید آنها را از بین برد. دوست داشتم اندام زنانه پیدا کنم و گاهی فکر میکردم وقتی بزرگ شوم، اندامم زنانه خواهد شد.
او میافزاید: مشکل اصلی من با والدینم بود که مرا درک نمیکردند و از احوال من بیخبر بودند و به دلیل ناآگاهی حتی برخوردهای تندی با من میکردند.
این اختلال در بزرگسالی هم ایجاد میشود که علائم آن مانند دو گروه قبل با بیزاری از جنس خود و اندام جنسی خود و همچنین در آرزوی زندگی و نقشهای جنس مقابل بودن، قابل بررسی است.
نگرانی بیش از حد ممنوع!
اگر یکبار سر زده وارد اتاق شدید و پسرتان را دیدید که به سراغ لوازم آرایش شما رفته است، نباید فکر کنید او دچار اختلال هویت جنسی شده و نگران شوید.
هر دختر و پسری ممکن است چندبار در زندگیشان بگویند که جنسیتشان را دوست ندارند یا دلشان میخواهد به شکل جنس مقابل در بیایند، اما این به معنی بیماری نیست. بخصوص در نوجوانی که بحرانهای مختلف هویتی ممکن است به سراغ فرد بیاید و چند باری ابراز علاقه کند که کاش دختر نبودم و پسر بودم. خانواده نباید برخورد شدید داشته باشد و نگران شود. این موضوعی است که در هر مشکلی باید خانوادهها آن را رعایت کنند.
دکتر انصاری در این باره تاکید میکند: باید فرزندان ما بدانند آنها را همانگونه که هستند، دختر یا پسر، پذیرفتهایم و دوست داریم.
اگر خانوادهای که چند پسر دارد و آرزوی دختر داشتن باعث میشود فرزند آخرشان را با اسامی دخترانه صدا کنند یا اسباب بازیهای دخترانه برای او بگیرند و رفتارهای دخترانهاش را تشویق کنند، باید بدانند فرزندشان را دچار مشکل میکنند.
اختلال هویت جنسی کم یا زیاد؟
هر چقدر هم بگوییم این مشکل یک اختلال روانشناختی است و فرد،بیمار است باز هم نمیتوان از تابو بودن آن جلوگیری کرد. هیچ خانوادهای بسادگی نمیپذیرد فرزندنش مبتلا به اختلال هویت جنسی است. به همین دلیل آمار دقیقی از این مشکل در کشور ما وجود ندارد، بلکه آمار نهایی متعلق به افرادی است که برای جراحی به پزشک قانونی مراجعه کردهاند. پس نمیتوانیم فکر کنیم تعداد مبتلایان همین تعدادی است که ثبت شده است. بسیاری از افراد مبتلا یک عمر را بدون بیان کردن این مشکل زندگی میکنند، زیرا از برخورد دیگران میترسند و ممکن است به کارهای نامناسب هم کشیده شوند، زیرا در خلوت شان میخواهند جنس دیگری باشند.
آمارهای سازمان پزشکی قانونی کشور نشان میدهد سالانه بیش از 270 ایرانی تغییر جنسیت میدهند.
خبرآنلاین در گزارشی بر مبنای آمارهای سازمان پزشکی قانونی اعلام کرد هر ساله به تعداد متقاضیان این عمل جراحی افزوده میشود. براساس آمارهای رسمی از سال 1385 تا 1389 بیش از 1366 نفر مجوز تغییر جنسیت در ایران را دریافت کردهاند که از میان آنها 56 درصد میخواهند زن شوند و 44 درصد قصد دارند با تغییر جنسیت مرد شوند.
در ایران آمار بیشتری نسبت به برخی کشورها در این خصوص وجود دارد که این به معنی بیشتر بودن این اختلال در کشورمان نیست، بلکه چون منع قانونی و شرعی برای دو همجنس بودن وجود دارد، کسی که این اختلال را دارد از مجرای قانونی و صحیح به دنبال رفع آن بر میآید.
همیشه تنها
مینا میگوید: تمام روزهای کودکیام بهتنهایی گذشت، زیرا به بازیهای جنس خودم هیچ علاقهای نداشتم و نمیتوانستم با همبازیهای مورد تائید خانواده بازی کنم. دوست داشتم به جمع دخترانه بروم و عاشق عروسک بازی بودم. وقتی دخترهای فامیل دور هم جمع میشدند و خاله بازی میکردند، آرزو داشتم با آنها بازی کنم. عروسکها را روی پایم بخوابانم و با قابلمههای پلاستیکی غذا درست کنم، اما همیشه آنها مسخرهام میکردند و شاید بیشتر از دخترهای فامیل، پسرهایی که میدیدند من به فوتبال بازی کردن با آنها هیچ علاقهای نشان نمیدهم، برخوردهای بدی با من داشتند.
او میافزاید: روزهای کودکی، روزهای خوبی نبود و در نگرانی این گذشت که نکند دیگران بفهمند در خلوت سراغ اسباب بازی خواهرم میروم. شاید هیچکس جز کسی که مانند من باشد، نتواند درک کند کودکی و خلوت یک بیمار با اختلال هویت جنسی چقدر غمگین است و تا چه حد میتواند در تنهایی بگذرد. میترسیدم اگر مادر و پدرم این موضوع را بفهمند مرا طرد کنند و این یک ترس و اضطراب همیشگی را در من ایجاد میکرد.
قدم قدم تا تغییر جنسیت
تغییر جنسیت اینطور نیست که امروز تصمیم بگیری و فردا به یک مرکز خصوصی مراجعه کرده و جنسیت خود را تغییردهی، بلکه باید مراحل قانونی آن طی شود تا مجوز شرعی و قانونی برای این عمل صادر شود.
اولین جراحی تغییر جنسیت در ایران وقتی انجام شد که فریدون ملک آرا بعد از چند مرحله پیگیری توانست مجوز این جراحی را از حضرت امام دریافت کند و به مریم ملک آرا تبدیل شود.
دکتر انصاری، روانپزشک میگوید: تغییر جنسیت کار سادهای نیست و در مدت زمان کوتاهی انجام نمیشود. وقتی یک بیمار با علائم اختلال هویت جنسی به پزشک قانونی برای عمل جراحی مراجعه میکند، باید مراحل مختلفی را طی کند تا مورد تائید قرار بگیرد.
وی اضافه میکند: وقتی یک فرد به اختلال هویت جنسی مبتلا میشود باید در قدم اول روان درمانی شود. در طول جلسات روان درمانی به او کمک میشود تا جنسیت خود و نقشهای وابسته به آن را بپذیرد. اگر بعد از جلسات روان درمانی باز هم فرد تاکید داشت که باید تغییر جنسیت دهد، باید مراحل بعد را طی کند. بررسیهای پزشک غدد و روانپزشک مشخص میکند که در نهایت این فرد نیاز به جراحی دارد یا خیر.
توصیه میشود فرد یک تا دو سال با هویت جنسی جنس مخالف زندگی کند که کار چندان سادهای نیست و اصولا خانوادهها مخالفت میکنند وما با آنها صحبت میکنیم که کمک کنند فرزندشان درمان شود. بگذارند اگر پسری دوست دارد دختر شود یکی دو سال با هویت دخترانه زندگی کند ولباس دخترانه بپوشد و کارهای دخترانه انجام دهد. در این مرحله، مشکلات خاص اجتماعی هم پیش میآید که هم خود بیمار و هم خانوادهاش آزار میبینند، اما این مرحله میتواند کمک کند تا فرد در موقعیت واقعی قرار بگیرد.البته این کار نباید بهصورت خودسرانه انجام شود. اگر پزشک او را یک ترانس تشخیص داد، میتواند با گرفتن مجوز به پوشیدن لباس های جنس مقابل اقدام کند.
اگر بعد از این مدت هنوز اصرار به تغییر جنسیت داشت، باید این کار انجام شود البته مدتی هم به دارو درمانی نیاز دارد. به مردان هورمون استروژن و به زنان هورمون تستسترون داده میشود که کمک میکند اندام آنها به جنس دیگر شباهت پیدا کند. وقتی این مراحل طی شد، یک بیمار اختلال هویت جنسی، مجوز تغییر جنسیتش را میگیرد و در نهایت به مراکز خاص برای جراحی معرفی میشود. خیلی مهم است بیمار تمام مراحل را طی کند زیرا بعد از عمل جراحی دیگر راه برگشتی وجود ندارد. هزینههای این عمل زیاد است که نیمی از آن را دولت میپردازد.
بعد از جراحی هم ازدواج این افراد مشکل خاصی ندارد، اما فرزند دار شدن شان کار چندان سادهای نیست. رحم پیوندی یا تولید اسپرم از مغز استخوان، راههای نوین و غیرمعمول هستند و هنوز در ایران پرهزینه و تقریبا دور از دسترسند.
هم خانوادهها و هم خود فرد باید بدانند بعد از جراحی همه چیز بیمشکل نخواهد بود اما مثل همیشه پذیرش درست خانواده و کمک به فرزند و درک او میتواند بسیار کارساز باشد. (ضمیمه چاردیواری)
ندا داوودی
جام جم سرا: علیاکبر سیاری بعد از ظهر امروز در نشست خبری با خبرنگاران با اشاره به آمار مبتلایان به ویروس HIV در کشور اظهار کرد: ۲۷ هزار نفر مبتلا به این ویروسند اما هنوز علایم بیماری ایدز در آنها بروز داده نشده است.
وی با اشاره به راههای انتقال ایدز در کشور گفت: در گذشته بیشترین راه انتقال این بیماری از طریق تزریق بود اما امروزه آمار انتقال از طریق روابط جنسی افزایش یافته است. خویشتنداری، تشکیل خانواده، استفاده از ابزار مطمئن در زمان تماس جنسی از مهمترین راههای پیشگیری از شیوع این بیماری خطرناک است. ۲۰ تا ۳۰ هزار نفر هم معتاد تزریقی در کشور داریم که تزریق میتواند سرمنشأ ابتلا به ایدز باشد.
سیاری اختلالات روانی را یکی دیگر از موضوعات حوزه سلامت خواند و خاطرنشان کرد: ۲۳ درصد مردم کشور اختلالات روانی دارند که این موضوع نیازمند ارائه آموزش جدید و خودمراقبتی است. اضطراب و افسردگی از شایعترین عوامل بروز اختلالات روانی در کشور است. (فارس)
جام جم سرا:اختلال شخصیت پارانویایی یک وضعیت مزمن و فراگیر است که مشخصهاش الگوهای مخرب فکری، رفتاری و کارکردی است و در بزرگسالی آغاز میشود.
فرد مبتلا سرد، حسود، تودار، مرموز و جدی است و تصور میکند که دیگران میخواهند او را استثمار کنند، فریب دهند یا به او آسیب بزنند یا علیهاش توطئه کنند و با این تصور، ممکن است بدون دلیل و ناگهانی نسبت به دیگران خشم نشان دهد و حملهور شود.
این افراد دائم در شک به سر میبرند و ابدا تمایل ندارند اطلاعات شخصی خود را بیان کنند و نگران هستند دیگران از آنها سوءاستفاده کنند.
آنها اشتباهات غیرعمد دیگران را نیز تعبیر و تفسیر میکنند و بیشتر مواقع ناراحت هستند و اغلب احساس میکنند شخصیت یا حیثیت آنها مورد تهاجم قرار گرفته است.
آنها حسادت بیمارگونه دارند و بدون هیچگونه توجیه کافی نسبت به همسر خود سوءظن دارند. همچنین ممکن است دچار خودبزرگبینی و نسبت به همه بدگمان شوند.
چنین فردی دائم در زجر به سر میبرد و تصور میکند که اطرافیان درباره او توطئهچینی میکنند.
چنانچه چهار مورد از موارد زیر درباره او صدق کند، فرد مبتلاست:
ـ بیاعتمادی و شک مزمن و فراگیر نسبت به دیگران درباره اینکه او را استثمار میکنند.
ـ مشغولیت دائم ذهنی اثبات نشده، درباره وفاداری دوستان و اطرافیانش
ـ ترس از دادن اطلاعات به دیگران
ـ بهدنبال معانی پنهانی اتفاقات و تعبیر آنها هستند
ـ خشم و دلخوری مداوم نسبت به دیگران دارند
ـ با کوچکترین چیزی احساس میکند، به شخصیت یا اعتبارش لطمه وارد شده و فورا واکنشی خشمگینانه نشان میدهد یا مقابله میکند.
درمان به صورت ترکیبی از داروها و درمانهای غیردارویی مانند رواندرمانی و درمانهای شناختی است.
درمانهای شناختی ـ رفتاری میتواند به فرد کمک کند تا الگوهای فکری و ذهنی مخرب خود را شناسایی کند و درصدد برطرف کردن آنها بربیاید.
باتوجه به اینکه نگرش فرد بشدت آسیب خورده است و با خطاهای زیادی همراه است، در نتیجه رفتارهایی که در وی بروز میکند تحت تاثیر همین باورها و افکار غلط قرار میگیرد. پس از مداخلات دارویی میتوان از درمانهای شناختی حتی به صورت گروهی نیز بهره گرفت.
به این صورت که افراد مبتلا به صورت دستهجمعی در جلسه درمان حاضر میشوند و پنج تا هفت نفر را میتوان به صورت همزمان تحت آموزشهای شناختی و رفتاری قرار داد.
از افراد خواسته میشود تا متن افکاری را که به شک و بدبینی منجر میشود یادداشت کنند و فهرستی از باورهای غلط در اختیارشان قرار میگیرد و در روند درمان کمک میشود تا افراد بتوانند الگوهای مخرب ذهنی خود را شناسایی و مشخص کنند که کدام رفتارهایشان برگرفته از این خطاهای ذهنی بوده است و در مراحل بعدی به تغییر رفتار پرداخته میشود.
دکتر مهرنوش دارینی - روانشناس و مشاور