مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

بررسی حدیثی عجیب از امیرالمؤمنین (ع)

مطابق آیات متعدد قرآن کریم اسراف و تبذیر جزو گناهان بزرگ به شمار می روند تا جایی که حیف و میل کنندگان برادران شیطان نامیده شده اند! (سوره اسراء، آیات ۲۶ و ۲۷) از طرفی یکی از مصادیق اسراف که از قضا در کشور ما نیز به حد زیادی مشاهده می شود اسراف در خوردنی ها و آشامیدنی ها است. اما در این رابطه روایت عجیبی از امیرمومنان علی (ع) نقل شده که خلاف این موضوع را بیان می کند.
حضرت علی (ع) فرمودند:
«در خوردنی و آشامیدنی، اسراف نیست اگر چه زیاد باشد.» (بحارالانوار، ج ۶۶، ص ۲۶۱)
همچنین از امام صادق (ع) نیز روایت شده که فرمودند: «در خوراکی اسراف نیست.» (المحاسن برقی، ج ۲، ص ۳۹۲)
با این روایات پرسشی در ذهن پیش می آید که آیا حقیقتا در خوردنی ها و آشامیدنی ها اسراف وجود ندارد؟ اگر اینطور است پس این همه زیاده روی و ریخت و پاش که شاهدیم حکمش چیست؟
در خصوص دو روایت فوق و موضوع حرمت اسراف باید به سه نکته توجه داشت:

* اسراف، اسراف است حتی در خوردنی ها
اولا آیات و روایاتی که نشان از حرمت شدید اسراف دارند را نمی شود استثنا کرد و مثلا بگوییم تبذیر کنندگان برادران شیطانند جز آنهایی که غذا را دور می ریزند!
ثانیا از کنار هم قرار دادن روایات اینطور نتیجه حاصل می شود که اسراف حتی در خوردنی ها و نوشیدنی ها نیز مکروه و ناپسند است و چه بسا در برخی موارد به حد حرمت برسد. اما در طرف مقابل انسان مومن نباید از ترس اسراف و تبذیر سخت گیر و مشکل پسند شود بلکه باید برای خانواده و خودش از بهترین غذاهای حلال بهره ببرد و به بهترین نوع آنها را طبخ نماید. این کار اسراف نیست خصوصا اگر هدف از آن پذیرایی مومنان باشد.

** هزینه کردن برای سلامتی بدن اسراف نیست
اما باز ممکن است کسی بگوید روایات فوق صراحتا می گویند در طعام اسراف نیست آن را چگونه تفسیر می کنید؟ آنچه از این روایات به نظر می رسد این است که انسان آن مقدار از خوراکی را که برای بدن و سلامتی نیاز دارد باید تهیه و مصرف نماید و این کار هرچند پر هزینه و بیش از حد معمول شود اسراف نیست. زیرا این هزینه ها به سود و مصلحت انسان و تضمین کننده حیات جسمانی اوست.

*** نترس اسراف نیست!
در خصوص دلیل فوق می‏توان از برخی روایات نیز به عنوان شاهد این مفهوم بهره گرفت. برای نمونه یکی از شیعیان به محضر امام صادق (ع) رسید و عرض کرد: ما گاهی در راه مکه، تصمیم به احرام می‏ گیریم و به همین منظور، چیزی به بدن خود می‏ مالیم و چون پودر نظافت و ماده دیگری همراه نداریم، به بدن خود آرد می‏ مالیم. ولی از این کار احساس بدی به من دست می ‏دهد که خدا بهتر می ‏داند. حضرت پرسید: می‏ ترسی اسراف کرده باشی؟ عرض کرد: بله، حضرت فرمود: «در هزینه ها و مصارفی که به صلاح بدن باشد، اسراف نیست… اسراف در اموری است که مال را از بین برود و به بدن زیان رساند.» (کافی، ج ۴، ص ۵۳)
پس در نتیجه مقصود از طعام در روایت مورد بحث، ذات طعام نیست، بلکه منظور، طعامی است که مورد استفاده قرار گیرد.


ادامه مطلب ...

حدیثی از امام علی درباره عبادت

[ad_1]

بامداد شهر حدیث/ امام على علیه‏ السلام :
بندگى در پنج چیز اســت : اندرون از طعام تهى داشتن ، قرآن خواندن ، شب را به عبادت گذراندن و هنگام صبح زارى کردن (به درگاه خداوند) و گریستن از ترس خدا .

مستدرک الوسائل : ۱۱ / ۲۴۴ / ۱۲۸۷۵ منتخب میزان الحکمة : ۳۵۴


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

حدیث هایی از امام علی علیه السّلام حدیثحضرت امام علی علیه السّلام فرموده اند هیچ دشمنی برای انسان، ستمگرتر از نفس او نیستبالاترین ذکر از دیدگاه آیت الله بهجت دعایی که …از یاد نمی بریم که بارها از بندگی کردن گفتی و انجام واجبات و ترک محرمات الهی و وقتی از امام علی علیه‌السلام ویکی فقهامامعلیعلیه‌السلامامام علی علیه‌السّلام در روز جمعه ۱۳ رجب در سال ۳۰ عام‌الفیل در مکه درون کعبه متولد زندگینامه امام علی بن موسی الرضا علیه‌السلامباسمه تعالی زندگینامه امام علی بن موسی الرضا علیه السلام مقدمه امام علی ‌بن موسی علی بن موسی الرضا ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادعلیبنموسیالرضاامام شیعه علی بن موسی نقش هشتمین امام شیعیان نام علی بن موسی کنیه ابوالحسن حدیث هایی از امام جعفر صادق علیه السّلام حدیثحضرت امام صادق علیه السّلام فرموده اند خداوند تعالی می فرمایدهنگامی که بنده ی من اس ام اس برای همهجوی خون شد از منا جاری به حج یوسف گم گشته عَجّل بر فَرَج شد زنو آدینه‌ای دیگر پدید چهل حدیث کوتاه از امام سجاد عالسلام علیک خواننده محترم در این حدیث حدیثی بهم علم داد از شما ممنونم من خودم عبداله ویژگی یاران امام زمان از نگاه امام صادقعلیه‌السلامدر روایاتی که از امام صادق علیه السلام به ما رسیده، روایات بیشماری وجود دارد که به اعمال عید غدیر درباره فضیلت نماز شب روایت بسیار است خداوند مهربان از خود فرد گاهتر به شب زنده داری حدیث هایی از امام علی علیه السّلام حدیث حضرت امام علی علیه السّلام فرموده اند هیچ دشمنی برای انسان، ستمگرتر از نفس او نیست «بالاترین ذکر» از دیدگاه آیت الله بهجت دعایی که آیت‌الله از یاد نمی بریم که بارها از بندگی کردن گفتی و انجام واجبات و ترک محرمات الهی و وقتی از تو علی بن موسی الرضا ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد شیعیان احادیث زیادی را منتسب به وی می‌دانند که یکی از مشهورترین آنها حدیثی قدسی به نام امام علی علیه‌السلام ویکی فقه امامعلیعلیه‌السلام امام علی علیه‌السّلام در روز جمعه ۱۳ رجب در سال ۳۰ عام‌الفیل در مکه درون کعبه متولد شد زندگینامه امام علی بن موسی الرضا علیه‌السلام باسمه تعالی زندگینامه امام علی بن موسی الرضا علیه السلام مقدمه امام علی ‌بن موسی‌الرضا حدیث هایی از امام جعفر صادق علیه السّلام حدیث حضرت امام صادق علیه السّلام فرموده اند خداوند تعالی می فرمایدهنگامی که بنده ی من خواهش اس ام اس برای همه جوی خون شد از منا جاری به حج یوسف گم گشته عَجّل بر فَرَج شد زنو آدینه‌ای دیگر پدید بارِ چهل حدیث کوتاه از امام سجاد ع السلام علیک خواننده محترم در این حدیث حدیثی بهم علم داد از شما ممنونم من خودم عبداله ولی ویژگی یاران امام زمان از نگاه امام صادقعلیه‌السلام در روایاتی که از امام صادق علیه السلام به ما رسیده، روایات بیشماری وجود دارد که به موضوع اعمال عید غدیر در باب عید غدیرآمده استروز عید غدیر عید الله الاکبر و عید آل محمّدص است و در روایتی از امام حدیثی از امام علی امام علی آهنگ امام علی


ادامه مطلب ...

گونه‌های تألیفات حدیثی

[ad_1]

مجموعه تألیفات حدیثی و فروع وابسته به آن دارای اشکال و انواعی است که از قرن دوم و سوم به بعد، برحسب شرایط و نیازهای اهل علم و احیاناً جامعه ، و تراکم تجربه‌های گوناگون دست‌اندرکاران علم حدیث و دیگر رشته‌های علوم اسلامی ، در حوزه تألیف و تصنیف پدید آمده و تدریجاً رو به کمال رفته‌اند و از تجزیه هریک از این انواع یا ترکیب آن‌ها با یک‌دیگر و شرح و توضیح و تکمیل و استدراک نواقص آن‌ها، انواع جدیدتری به وجود آمده است.
در این مقاله مهم‌‌ترین انواع تألیف در حوزه حدیث ، برحسب سیر پیدایش، معرفی می‌شوند.

اولین تألیفات حدیثی

اولین تألیفات حدیثی «صحیفه»‌هایی هستند که به برخی اصحاب پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌و آله ‌و سلم نسبت داده شده‌اند (۱) (۲) و نیز صحیفه‌هایی که تابعین در قرن دوم تألیف کردند. (۳) (۴)
این تألیفات صورت مرتب و مبوّبی نداشتند و تنها برای حفظ و مراجعه فراهم می‌شدند. (۵)

تألیفات اتباع تابعین در قرن دوم

در قرن دوم، اتباع تابعین ، نخستین مجموعه‌های حدیثی را به معنای درست کلمه پدید آوردند.

عناوین تألیفات

این نخستین مجموعه‌ها عناوینی از قبیل «مُوَطَّأ» و «مُصَنَّف» و برخی عنوان‌های خاص چون «جهاد»، «زهد» و «مَغازی و سِیر» داشتند. (۶)

خصوصیت تألیفات

در این مجموعه‌ها، احادیث متناسب، در یک باب می‌آمدند و سپس همه باب‌ها یا کتاب‌ها در یک مصنّف و تألیفِ واحد گردآوری می‌شدند، اما در قرن اول گردآوری احادیث در صحیفه‌ها، هیچ ترتیب و تنظیمی نداشت. (۷)

مصنَّف

مصنَّف نوعی کتاب حدیثی است که در آن احادیث بر پایه ابواب فقهی آورده شده است، اما در کنار احادیث مرفوع ، احادیث موقوف (مطالب منقول از صحابه) و مقطوع (مطالب منقول از تابعین) و به عبارت دیگر فتاوی صحابه و تابعین و آرای فقهی اتباع تابعین را نیز دربردارد.
این نوع کتاب‌ها گاه موطّأ هم خوانده شده‌اند. (۸) (۹)

مشهورترین تألیف

مشهورترین تألیف حدیثی قرن دوم، موطّأ مالک‌ بن انس است.

انواع تألیفات قرن سوم

در قرن سوم، که قرن رشد و رونق علوم حدیث و دیگر علوم اسلامی بود، انواع جدیدی از تألیفات حدیثی با عناوینی چون «السُّنَّه»، «مُسْنَد»، «صحیح»، «جامع»، «سنن» و نیز کتاب‌هایی در زمینه حل و فصل اختلافات احادیث ، با عناوینی چون «مختلف‌الحدیث»، «اختلاف‌الحدیث» و «مشکل‌الحدیث»، پدید آمد.

مسند

مسند کتابی است که احادیث آن برحسب صحابه تدوین شده باشد، به ترتیب حروف الفبا یا وابستگی قبیلگی صحابه یا سابقه آن‌ها در اسلام و یا شرافت نَسَبی . (۱۰) (۱۱) (۱۲)
مشهورترین کتاب در این زمینه، مسند احمد بن حنبل است.

جامع

جامع، گونه‌ای کتاب حدیثی است مشتمل‌بر تمام موضوعات دینی از قبیل عقاید ، احکام ، سِیر، آداب ، تفسیر ، فتن و مناقب . (۱۳)
الجامع الصحیح اثر بخاری ، الجامع الصحیح اثر مسلم‌ بن حجاج نیشابوری و کتب اربعه شیعه نیز از همین گونه‌اند.

سنن

در کتاب‌های سنن، احادیث برحسب ابواب فقهی ، یعنی طهارت و نماز و زکات و امثال آنها، تنظیم شده‌اند و این‌گونه کتاب‌ها خالی از احادیث موقوف و مقطوع‌اند، زیرا این قبیل منقولات ، به سبب انتساب به صحابه، «سنت» نامیده نمی‌شوند بلکه به اثر (و گاه حدیث) موسوم‌اند.
«سنن اربعه» از این نوع کتاب‌ها به شمار می‌آیند. (۱۴) (۱۵)

کتب السنه

کتب «السُّنَّه»، گونه مهمی از کتاب‌های حدیثی‌اند که در این دوره به وجود آمده‌اند.

خصوصیت السنه

در این نوع تألیفات ، احادیثی گرد آمده است که بر لزوم تمسک به سنّت و پیروی از آن و ترک بدعت‌ها و انحرافاتِ رواج یافته در قرون اولیه اسلام تأکید می‌کنند. (۱۶) (۱۷)

نوع احادیث السنه

احادیث این‌گونه کتاب‌ها صبغه فقهی و بعضآ اعتقادی دارند، ازاین‌روست که کتاب السُّنَّه اثر عبداللّه‌ بن احمد به اسم الرد علی الجهمیه شهرت یافته است. (۱۸)

مشهورترین السنه

بسیاری از محدثان کتاب‌هایی با عنوان السّنّه نوشته‌اند که از مشهورترین آن‌ها احمد بن حنبل و ابوداود هستند.
کتاب‌های السّنّه ابوبکر خلّال (متوفی ۳۱۱) و ابوبکر احمد بن عمرو عاصم (متوفی ۲۸۷) نیز شهرت دارند. (۱۹) (۲۰)

مختلف الحدیث

نوع دیگر از تألیفات حدیثی که در این قرن ظهور کرد، کتاب‌هایی بود که در آن مؤلف می‌کوشید از راه تقیید مطلق یا تخصیص عام یا حمل بر تعدد حادثه و وجوه دیگر، تناقض و تعارض احادیث را رفع کند.
این کتاب‌ها «مختلف‌الحدیث»، «اختلاف‌الحدیث»، «تأویل مختلف‌الحدیث» یا «تلفیق‌الحدیث» نامیده شده‌اند. (۲۱) (۲۲)

اولین کتاب

به نظر سیوطی ، (۲۳) نخستین کسی که در زمینه احادیثِ دارای اختلاف و تعارض کتاب نوشته، شافعی بوده است.
از آن پس بسیاری از محدّثان به تألیف در این باب پرداخته‌اند. (۲۴) (۲۵)

مشهورترین کتب

از مشهورترین کتاب‌های اهل‌سنت در این باره، تأویل مختلف‌الحدیثِ ابن ‌قتیبه و در منابع شیعه ، الاستبصار فیما اختلف فیه من الاخبار شیخ‌ طوسی است.

جزء حدیث

«جزء» یا «جزء حدیث» نیز از جمله تألیفات حدیثی این دوره است و به کتابی اطلاق می‌شود که در آن احادیث متعلق به یک شخص در طبقه صحابه یا طبقات بعدی یا احادیث راجع به یک موضوع یا احادیثِ مشتمل بر فواید خاصی (مانند وُحدانیات ، ثُنائیات ، ثُلاثیات و امثال آن‌ها) گرد آمده باشد. (۲۶) (۲۷)

طبقات

در کنار این انواع اصلی، انواعی فرعی از تألیفات حدیثی نیز در این قرن به‌وجود آمد.
یکی از این انواع، کتاب‌های «طبقات» بود که در آن ضمن ذکر شرح‌حال مشایخ و روات ، احادیث منقول از آنان نیز به صورت طبقه به طبقه و دوره به دوره یاد می‌گردید. (۲۸) (۲۹) (۳۰)
از جمله این نوع تألیفات، طبقات مسلم‌ بن حجاج و الطبقات الکبری تألیف ابوعبداللّه محمد بن سعد است. (۳۱) (۳۲)

دلائل و شمائل

از دیگر نمونه‌های فرعی تألیف در حوزه حدیث در این قرن، کتاب‌های «دلائل» و «شمائل» هستند.

کتب دلائل

دلائل یا دلائل‌النبوه نوعی تصنیف حدیثی است که در آن مجموعه احادیثی درباره حقانیت پیامبر اکرم گرد آمده است.
ابن ‌ابی‌الدنیا (متوفی ۲۸۱)، ابراهیم‌ بن اسحاق حربی (متوفی ۲۸۵) و ابن ‌قتیبه از کسانی هستند که در این باب کتاب نوشته‌اند. (۳۳)

کتب شمائل

در کتاب‌های شمائل، احادیث مبین شمایل و خصال اخلاقی پیامبر اکرم گردآمده است.
کتاب الشمایل النبویة و الخصائص المصطفویة از ترمذی ، مشهورترین کتاب در این باب است. (۳۴) (۳۵)

خصائص و مناقب

کتاب‌های «خصائص» و «مناقب» نیز به این نوع تألیف ملحق می‌شوند. (۳۶)

امالی و فوائد

از گونه‌های دیگر تألیف در این قرن، «امالی» و «فوائد» است که ناظر به مجالس حدیثی مشایخ و استادان حدیث است و در ترتیب و تبویب احادیث ، نظم خاصی ندارد. (۳۷) (۳۸) (۳۹)

مسائل و اصل و نوادر

«مسائل» و «اصل» و «نوادر» هم گونه‌هایی از تألیفات حدیثی در همین قرن‌اند که البته بیش‌تر در بین محدثان و راویان شیعی مرسوم بوده‌اند.

کتب مسائل

مسائل یا سؤالاتِ اصحاب و معاصران امامان شیعه از سر استفهام حقیقی یا از سر اختبار و امتحان ، به صورت کتبی یا شفاهی ، صورت می‌گرفته است. (۴۰)
در طبقه اصحاب امام رضا علیه‌السلام و ائمه بعد از ایشان، بسیاری از محدّثان صاحب مسائل هستند که اسامی آنان در الفهرست شیخ‌طوسی و رجال نجاشی آمده است.
نجاشی (ص۲۲۰) سه کتاب با عنوان مسائل به عبداللّه‌ بن جعفر حِمْیری نسبت داده است. (۴۱) (۴۲) (۴۳)

کتب اصل

«اصل» نیز نوعی دفتر حدیثی متعلق به اصحاب ائمه علیهم‌السلام بوده که احادیث مندرج در آن بی‌واسطه یا با یک واسطه از یکی از ائمه نقل شده است. (۴۴)

کتب نوادر

«نوادر» هم عنوان عامی برای دسته‌ای از کتاب‌های حدیثی در قرون اولیه اسلامی امامیه بوده که احادیث غیرمشهور یا احادیث مشتمل بر احکام غیرمتداول و غیر متعارف را دربرداشته است. (۴۵)
شمار زیادی از محدثان شیعه در این باب تألیف داشته‌اند.
در این میان، نوادر محمد بن ابی‌ عمیر (متوفی ۲۱۷) و نوادر احمد بن محمد بن عیسی اشعری (متوفی ح۲۶۰) از معروف‌‌ترین کتاب‌ها هستند. (۴۶) (۴۷)

تألیفات قرن چهارم

در قرن چهارم، ضمن استمرار تألیف مجموعه‌های حدیثی به شیوه مرسوم در قرن سوم، انواع تازه‌ای از تألیف، اما مبتنی بر آثار پیشین، پدیدار گردید.

مصطلح الحدیث

کتاب‌های مصطلح‌الحدیث از جمله مهم‌‌ترین این انواع بود، که موضوع آن‌ها، تشریح و توضیحِ اصطلاحاتِ ناظر به انواع حدیث است، اما این کتاب‌ها فواید دیگری هم داشته‌اند.
کتاب‌های المحدث الفاضل اثر رامهرمزی و معرفة علوم‌الحدیث اثر حاکم نیشابوری از نخستین آثار عمده تألیف شده در این زمینه‌اند.

مستخرجات

همچنین در این قرن کتاب‌هایی در تکمیل آثار قرن گذشته تألیف شد. «مستخرجات» یکی از این گونه‌هاست.

تعریف مستخرجات

که مؤلف در آن احادیث یک کتاب معین را، به‌جز اِسناد صاحب کتاب، با سندی از شیوخ و استادان خود او گرد می‌آورد و بسا که طریق مؤلف (مستخرِج) در اثنای طریق روایی‌اش، با طریق شیخِ مؤلفِ کتاب اصلی یا طبقه بالاتر از او هرچند طبقه صحابی باشدــ تلاقی کند. (۴۸) (۴۹) (۵۰)

خصوصیات مستخرجات

در این نوع تألیف احتمال دارد بین حدیث موجود در مستخرج با حدیث مذکور در متن مبنا، تفاوت‌هایی از حیث لفظ و معنا وجود داشته باشد (۵۱) یا احادیثی که سند مقبولی برایشان یافت نشود، از مستخرَج حذف شوند و با همان سندِ صاحبِ کتاب اصلی ذکر شوند. (۵۲)

فواید مستخرجات

فواید چندی بر این نوع تألیف مترتب است که از مهم‌‌ترین آن‌هاست:
علوّ سند احادیث با تقلیل وسایط برخی از آن‌ها، تقویت سند احادیث باتوجه به طرق متعاضد ، ترمیم اسناد منقطع و معلق و مرسل به سندهای متصل ، اشتمال احادیث کتاب مستخرج بر نکات تازه، رفع علل (نارسایی‌ها و ضعف‌ها و مشکلات) برخی احادیث کتاب اصلی، و این‌که مؤلف کتاب مستخرج ملزم نیست احادیث مستخرجه را با همان الفاظ و عباراتِ کتابِ اصلی ذکر کند. (۵۳) (۵۴)

تعداد مستخرجات

تعداد مستخرجات بسیار زیاد است و بیش‌تر آن‌ها به صحیح بخاری و صحیح مسلم یا هردو آن‌ها اختصاص دارد، از جمله مستخرَج ابوبکر اسماعیلی جرجانی (متوفی ۳۷۱) بر صحیح بخاری و مستخرَج محمد بن یعقوب شیبانی (متوفی ۳۴۴) بر صحیحین . (۵۵) (۵۶)

مستدرک و الزامات

«مستدرک» هم گونه‌ای کتاب حدیثی است که در آن احادیثی گرد می‌آید که واجد شرط یکی از مصنِفان کتاب‌های حدیثی است که وی آن‌ها را در کتاب خود نیاورده است (۵۷) (۵۸) بنابراین، مستدرک متمم کتابی دیگر، و با همان شروط ، است. (۵۹) (۶۰)
در بین اهل‌سنت المستدرک علی الصحیحین اثر حاکم نیشابوری ، و در بین شیعه مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل (تألیف میرزا حسین نوری طبرسی ، متوفی ۱۳۲۰)، که در قرن‌های بعدی بر این شیوه نوشته شد، به ترتیب، به مستدرک صحیحین و مستدرک وسائل‌الشیعه شهرت دارند.
کتب «الزامات» را هم باید به همین قسم ملحق کرد، نظیر الزامات دارقطنی (متوفی ۳۸۵) بر احادیث بخاری و مسلم . (۶۱) (۶۲)

معجم

نوع دیگری از تألیف که در قرن چهارم پدید آمد، «معجم» نام دارد؛ کتابی که احادیث آن به ترتیبِ نام‌های صحابه یا مشایخ حدیث یا راویان و از این قبیل، غالباً با نظم الفبایی، طبقه‌بندی شده است. (۶۳) (۶۴) (۶۵)

مبدعان اصطلاح معجم

گفته شده است محدّثان نخستین گروهی بودند که اصطلاح معجمِ را بر نوعی کتاب حدیثی اطلاق کردند. (۶۶)

مشهورترین معاجم

کتاب‌های حدیثی فراوانی با عنوان معجم تألیف شده است، (۶۷) (۶۸) اما معروف‌‌ترین آن‌ها معجم‌های سه‌ ‌گانه طبرانی است که، از حیث کمّی ، به کبیر و متوسط و صغیر موسوم شده است. (۶۹) (۷۰) (۷۱)

مشیخه

«مشیخه» هم نوعی کتاب حدیثی است که مؤلفِ آن، احادیث و کتاب‌هایی را که از مشایخ خود به‌طور مستقیم یا به‌صورت اجازه اخذ کرده است، می‌آورد.
مشیخه در واقع نوعی معجم است، با این تفاوت که احادیث آن به ترتیب زمان تولد و وفات مشایخِ مؤلف تنظیم شده است. (۷۲) (۷۳)

علل‌الحدیث

«علل» یا «علل‌الحدیث» نیز از کتاب‌های پدید آمده در قرن چهارم است که احادیث معلول یا معلل در آن گرد آمده و علل و اشکالات آن‌ها توضیح داده شده است. (۷۴) (۷۵) (۷۶)
العلل الواردة فی الاحادیث النبویة ، تألیف علی‌ بن عمر دارقطنی (متوفی ۳۸۵)، از کتاب‌های مشهور در این زمینه است.

اطراف

کتاب‌های «اطراف» از گونه‌های مهم کتاب‌های حدیثی است که در این قرن ظهور کرد.

تعریف اطراف

اطراف (جمعِ طرف) قسمتی از حدیث است که بر بقیه آن دلالت کند، همراه با ذکر اسناد آن حدیث، از همه منابع متضمنِ آن یا از کتابی خاص. (۷۷) (۷۸) (۷۹) (۸۰)
گاه سند به‌طور کامل ذکر می‌شود و گاه به ذکر نام شیخ مؤلف کتاب بسنده می‌شود. (۸۱) (۸۲) (۸۳)
مثلا حدیث «اَلاَعْمالُ بالنیة» نسبت به شکل کامل آن ــکه «انّما الاعمال بالنیة و لِکِّل امْرِءٍ مانَوی فَمَن کانت هِجْرَته الی اللّه فَهِجرَتُهُ الی ما هاجراللّه» (۸۴) است طرف محسوب می‌شود.

اهمیت اطراف

کتاب‌های اطراف از اقسام بدیع فهارس حدیثی‌اند (۸۵) (۸۶) که پس از تدوین حدیث در جوامع حدیثی اولیه و به‌طور مشخص در اوایل قرن چهارم (۸۷) و براساس نیاز محدثان (۸۸) به وجود آمدند.
در این نوع کتاب‌ها، احادیث غالبآ بر پایه مسانید صحابه و به روش الفبایی، و در مواردی براساس اولین کلمات احادیث، تنظیم شده‌اند.

مشهورترین اطراف

اطراف‌نویسی در آغاز بر محور احادیث صحیحین شکل گرفت.
کتاب‌های اطراف الصحیحین از ابومسعود ابراهیم‌ بن محمد دمشقی (متوفی ۴۰۰) و ابومحمد خلف‌ بن محمد واسطی (متوفی ۴۰۱) از قدیم‌‌ترین آثار در این زمینه‌اند.

جامع اطراف

از آن پس «سنن اربعه» و «صحاح سته» اساس کتاب‌های اطراف شدند و نهایتاً کتاب‌های جامعِ اطرافِ احادیثِ صحاح، سنن و مسانید به‌وجود آمدند. (۸۹) (۹۰) (۹۱)

نمونه کتب جامع اطراف

برخی از این کتاب‌های جامع عبارت‌اند از: تحفةالاشراف علی معرفة الاطراف ، تألیف عبدالرحمان مِزّی (متوفی ۷۴۲)؛ اِتْحاف المَهَرة باطراف العَشَرة ، از ابن ‌حجر عسقلانی (متوفی ۸۵۲)؛ و اطراف المسانید العَشَرة ، از احمد بن محمد بوصیری (متوفی ۸۴۰). (۹۲) (۹۳) (۹۴) (۹۵)

فواید اطراف

اطراف‌نویسی فوایدی دارد، از جمله شناخت طرق روایت یک حدیث ، مبهمات و مهملات اسانید ، اختلاف نسخه‌های صحاح درباره یک حدیث یا متن، و تصحیح اشتباهاتِ سند یا متن احادیث . (۹۶) (۹۷) (۹۸)

دایرة‌المعارف‌نویسی در قرن پنجم

در قرن پنجم، شیوه جدیدی ظهور کرد که ناظر به جمع احادیث و کتاب‌های حدیثی شناخته شده قبلی بود.
در واقع پایه تألیف دایرةالمعارف‌های حدیثی (جمع‌کردن صحاح و سنن در یک مجموعه حدیثی) در این قرن گذاشته شد.
نخست کتاب‌هایی در جمع بین صحیحین به وجود آمد که مشهورترینش الجمع بین الصحیحین ، تألیف ابوعبداللّه محمد بن فتوح حمیدی اندلسی (متوفی ۴۸۸)، بود و سپس کتاب‌هایی در جمع بین کتاب‌های خمسه و کتاب‌های سته پدید آمد. (۹۹)

تألیفات قرن ششم

ادامه دایرة‌المعارف‌نویسی

پس از این قرن، اندیشه دایرةالمعارف‌نویسی در حوزه حدیث با قوّت دنبال شد، که به فراهم آمدن آثار بزرگی در قرن‌های بعد انجامید، آثاری چون جامع‌المسانید ابن ‌کثیر و الجامع الکبیر سیوطی در بین اهل‌سنت ، و الوافی از فیض کاشانی و بحارالانوار محمدباقر مجلسی در بین شیعه .

کتب موضوعات خاص یا عام

از قرن پنجم به بعد، ضمن بازسازی تألیفات پیشین در حوزه حدیث و رجال برای تسهیل استفاده از آن‌ها، انواع جدیدی از تألیف پدید آمد، از جمله گردآوردن احادیث راجع به یک موضوع خاص در یک مجموعه (نظیر کتب «موضوعات» و «احکام») و تألیف کتاب‌هایی که به موضوعات عام اختصاص داشتند یا ناظر به کتاب‌های قبلی بودند (همچون کتاب‌های «تخریج» و «زوائد»). (۱۰۰)

کتب موضوعات

کتاب‌های «موضوعات» گونه‌ای از تألیفات حدیثی‌اند که موضوع آن‌ها نقد و بررسی احادیثِ بر ساخته یا احادیثی است که درباره آن‌ها ادعای ساختگی بودن شده است.
در این کتاب‌ها، در ذیل هر حدیث، به علل جعل و جاعل آن اشاره می‌شود.
احادیث این کتاب‌ها غالباً براساس ابواب اعتقادی و فقهی مرتب می‌شوند. (۱۰۱)
تا قبل از قرن پنجم تألیف در این باب، صورت مستقلی نداشت و محدّثان بیش‌تر در کتاب‌های «علل» و کتاب‌هایی که در معرفی رجال ضعیف و کذاب می‌نوشتند، چنین احادیثی را گرد می‌آوردند. (۱۰۲)
در قرن پنجم اولین کتاب در این باب با نام الموضوعات ، اثر ابوسعید محمد بن علی النقاش اصفهانی (متوفی ۴۱۴)، پدید آمد و سپس کتاب‌های دیگری در این باب تألیف گردید که همه پایه‌ای شدند برای تألیف مشهورترین کتاب در این باب، یعنی الموضوعات من الاحادیث المرفوعات اثر ابوالفرج عبدالرحمان‌ بن علی‌ بن الجوزی (متوفی ۵۹۷).

کتب ادله احکام

کتاب‌های «احکام» (۱۰۳) (۱۰۴) یا «ادله احکام» (۱۰۵) نوعی تألیف است که در آن احادیث راجع به احکام فقهی گرد آمده است.
این احادیث از جوامع اصلی حدیثی استخراج و براساس ابواب فقه مدون می‌شوند. (۱۰۶) (۱۰۷)
از جمله این نوع تألیفات است: الاحکام الکبری و الاحکام الصغری ، هر دو از اشبیلی (متوفی ۵۸۱)؛ الالمام باحادیث الاحکام ، از ابن ‌دقیق العید (متوفی ۷۰۲)؛ و بلوغ المرام من ادلة الاحکام ، از ابن ‌حجر عسقلانی (متوفی ۸۵۲). (۱۰۸) (۱۰۹)
کتاب‌های «سنن» در بین اهل‌سنت و کتاب‌های چهارگانه شیعه را از این جمله باید شمرد.

غریب‌الحدیث

از جمله موضوعات عامی که کتاب‌های خاصی درباره آن‌ها تدوین شده، موضوع «غریب‌الحدیث» است.
در این نوع کتاب‌ها واژگان دشوار و نامأنوس و نامتعارف احادیث ، شرح و تفسیر می‌شوند.
با این‌که تألیف در این زمینه سابقه‌ای دیرینه دارد، لیکن مهم‌‌ترین و جامع‌‌ترین آثار در این باره از قرن پنجم به بعد پدید آمدند.
مشهورترین کتاب‌ها در این باب، الفائق فی غریب الحدیث اثر زمخشری و النهایة فی غریب‌الحدیث و الاثر تألیف ابن ‌اثیر است.

کتب ترغیب و ترهیب

کتاب‌های «ترغیب و ترهیب» نیز در این دوره ظهور کردند.
در این‌گونه کتاب‌ها، مؤلف احادیثی را گرد می‌آورد که انسان را به اعمال صالح ، سخنان نیک و نیات خالص ترغیب، و از کارهای ناشایست ، سخنان زشت و نیات نادرست منع می‌کنند. (۱۱۰) (۱۱۱)
سابقه تألیف در این باب به قرن دوم بازمی‌گردد که کتاب‌هایی با عنوان «فضائل الاعمال»، «ثواب الاعمال»، «الزهد و الورع»، «الآداب» و «الاخلاق» تألیف شدند، اما بعدها محدّثان مجموعه‌های بزرگ‌تری باعنوان «الترغیب و الترهیب» پدید آوردند. (۱۱۲)
معروف‌‌ترین کتاب در این باب، الترغیب و الترهیب اثر حافظ ابومحمد عبدالعظیم بن عبدالقوی منذری (متوفی ۶۵۶) است. (۱۱۳) (۱۱۴)
در این کتاب، مؤلف به جمع احادیثی پرداخته که آمیزه‌ای است از موعظه و تشویق به انجام‌دادن عبادات و انذار و هشدار نسبت به انجام دادن برخی اعمال. (۱۱۵)
منذری در ذیل احادیث ، به صحت و ضعف آن‌ها اشاره کرده است. (۱۱۶)

کتب تخریج

در این دوره همچنین کتاب‌هایی پدید آمدند که ناظر به آثار گذشته و برای تکمیل آن‌ها بودند.
از جمله کتاب‌های «تخریج» که مؤلف در آن‌ها به منبع‌یابی احادیثِ فاقد سند یک اثر علمی ، از تفسیری و فقهی و کلامی و نظایر آنها، می‌پردازد و در صورت نیاز، صحت و ضعف احادیث را نیز مشخص می‌کند. (۱۱۷) (۱۱۸)

زوائدالحدیث

زوائد یا «زوائدالحدیث» نیز کتابهایی‌اند که احادیثِ زائد بر احادیث کتاب‌های اصلی (مانند صحیحین یا کتب سته)، از منابع حدیثی دیگر (از جمله مسانید و معاجم) در آن‌ها گرد آمده باشد. (۱۱۹) (۱۲۰) (۱۲۱)

خصوصیت کتب زوائد

براساس تعریف علم زوائد ، احادیث این کتاب‌ها یا‌ به‌طور مطلق زائد بر احادیث کتاب‌های اصلی‌اند، یا احادیث کتاب‌های زوائد مشتمل بر نکات زائد نسبت به همان احادیث در کتاب‌های اصلی‌اند، و یا راویان دیگری از طبقه صحابه آن‌ها را روایت کرده‌اند. (۱۲۲)

فائده کتب زوائد

تألیف این‌گونه کتاب‌ها فوایدی دارد، از جمله: افزایش طرق احادیث، ترمیم اسناد منقطع احادیث، روشن شدن اجمال و ابهام بسیاری از احادیث، آگاهی از علل موجود در احادیث، و تقویت متن و سند برخی از احادیث . (۱۲۳) (۱۲۴)

ریشه زوائدنویسی

زوائدنویسی ریشه در مستخرج‌نویسی ، (۱۲۵) مستدرک‌نویسی (۱۲۶) و «معرفة زیادات الثقات» به عنوان بخشی از کتب (۱۲۷) داشت، اما در دوره متأخران به صورت فنی مستقل و رایج درآمد.

کتب نگاشته شده زوائد

کهن‌‌ترین تألیف در این باب از آن مُغْلَطای‌ بن قلیچ حنفی (متوفی ۷۶۲) بوده است با عنوان زوائد ابن ‌حِبّان علی‌الصحیحین ، که اینک نشانی از آن در دست نیست. (۱۲۸) (۱۲۹)
گفته شده که مبتکر زوائدنویسی حافظ زین‌الدین عراقی (متوفی ۸۰۲) است که اگرچه خود او در این زمینه تألیفی ندارد، اما سه تن از شاگردانش (هیثمی ،بوصیری و ابن ‌حجر عسقلانی) را بر این کار گماشت.
در این میان هیثمی بیشترین تألیف را در این زمینه دارد و هشت کتاب او در این باب فهرست شده، که بیش‌تر آن‌ها به چاپ رسیده است. (۱۳۰) (۱۳۱) (۱۳۲)
جامع‌‌ترین کتاب هیثمی در این باب، مجمع‌الزوائد و منبع‌الفوائد است. (۱۳۳) (۱۳۴) (۱۳۵)

اربعینات

در طی قرون تا دوران معاصر انواع دیگری از تألیف در حوزه حدیث پدید آمده که از آن جمله است: «اربعینات» که مؤلف در آن چهل حدیث را انتخاب نموده است و برخی مؤلفان ، آن احادیث را شرح هم کرده‌اند. (۱۳۶) (۱۳۷)

کتب فی التفسیر

نوعی تألیف حدیثی که کتانی (۱۳۸) از آن با عنوان «کتب فی التفسیر» یاد کرده و مشتمل است بر احادیث تفسیری و راجع به قرآن . (۱۳۹) (۱۴۰)

کتب عوالی

«عوالی» که احادیث «عالی‌السند» (حدیث متصل‌السند و قلیل‌الوسائط) در آن گرد می‌آید. (۱۴۱)
در این زمینه محدثان کتاب‌های بسیاری تألیف کرده‌اند (۱۴۲) (۱۴۳) و محدّثان متقدم شیعه با عنوان «قرب‌الاسناد» در این باب کتاب نوشته‌اند. (۱۴۴) (۱۴۵)

کتب ناسخ و منسوخ

کتاب‌های «ناسخ و منسوخ» که در آن‌ها احادیثی گرد آمده است که بین آن‌ها رابطه ناسخ و منسوخی وجود دارد، (۱۴۶) مانند الاعتبار فی الناسخ و المنسوخ من الآثار از ابوبکر حازمی (متوفی ۵۸۴) و رسوخ الاخبار فی منسوخ الاخبار از ابواسحاق ابراهیم‌ بن عمر جعبری (متوفی ۷۳۲). (۱۴۷)

مسلسلات

«مسلسلات» کتاب‌هایی هستند که رجال اسناد احادیث آنها واجد صفت یا حالت مشترکی باشند، (۱۴۸) به عبارت دیگر احادیث آن‌ها مسلسل باشد و مسلسل، حدیثی است که همه رجال سند آن در یک ویژگیِ قولی یا فعلی مشترک باشند، مثلاً هم‌نام یا اهل یک شهر باشند. (۱۴۹) (۱۵۰) (۱۵۱)

مراسیل

«مراسیل» که جامع احادیث مرسل‌اند و براساس ابواب فقه تدوین شده‌اند. (۱۵۲) (۱۵۳)

احادیث مشهور

و کتاب‌هایی که در آن‌ها احادیث مشهوری که حکم مَثَل را پیدا کرده‌اند، گردآوری شده‌اند و نمونه معروف آن‌ها المقاصد الحسنة فی بیان کثیر من الاحادیث المشتهرة علی السنة ، از شمس‌الدین سخاوی ، است. (۱۵۴) (۱۵۵)

پی‌نوشت‌ها:

۱. محمد مصطفی اعظمی، دراسات فی‌الحدیث النبوی و تاریخ تدوینه، ج۱، ص۹۲ـ۱۴۲، ریاض (۱۳۹۶ (.
۲. محمد زهرانی، تدوین السنةالنبویة: نشأته و تطوره من‌القرن الاول الی نهایة القرن التاسع الهجری، ج۱، ص۷۱ـ ۷۳، ریاض ۱۴۲۶.
۳. محمد مصطفی اعظمی، دراسات فی‌الحدیث النبوی و تاریخ تدوینه، ج۱، ص۱۴۳ـ۲۲۰، ریاض (۱۳۹۶ (.
۴. محمد زهرانی، تدوین السنةالنبویة: نشأته و تطوره من‌القرن الاول الی نهایة القرن التاسع الهجری، ج۱، ص۷۳ـ۷۵، ریاض ۱۴۲۶.
۵. ابن ‌رجب، شرح علل‌الترمذی، ج۱، ص۳۷، چاپ نورالدین عتر، (بی‌جا) ۱۳۹۸/۱۹۷۸.
۶. محمد زهرانی، تدوین السنةالنبویة: نشأته و تطوره من‌القرن الاول الی نهایة القرن التاسع الهجری، ج۱، ص۸۱، ریاض ۱۴۲۶.
۷. محمد زهرانی، تدوین السنةالنبویة: نشأته و تطوره من‌القرن الاول الی نهایة القرن التاسع الهجری، ج۱، ص۸۰، ریاض ۱۴۲۶.
۸. محمود طحان، اصول التخریج و دراسة الاسانید، ج۱، ص۱۱۸ـ۱۱۹، ریاض ۱۴۱۲/۱۹۹۱.
۹. یوسف مرعشلی، علم فهرسةالحدیث: نشأته، ج۱، ص۱۴، تطوره، اشهرمادون فیه، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
۱۰. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۵۲، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۱۱. محمود طحان، اصول التخریج و دراسة الاسانید، ج۱، ص۴۰، ریاض ۱۴۱۲/۱۹۹۱.
۱۲. محیی‌الدین عطیه، صلاح‌الدین حفنی، ج۲، ص۵۰۳ـ۵۱۵، و محمد خیر رمضان یوسف، دلیل مؤلفات الحدیث الشریف المطبوعة القدیمة و الحدیثة، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
۱۳. نورالدین عتر، منهج‌النقد فی علوم‌الحدیث، ج۱، ص۱۹۸ـ۱۹۹، دمشق ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۱۴. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۲۹ـ۳۳، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۱۵. محمدضیاءالرحمان اعظمی، معجم مصطلحات الحدیث و لطائف الاسانید، ج۱، ص۱۸۳، ریاض ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
۱۶. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۳۳، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۱۷. محمدضیاءالرحمان اعظمی، معجم مصطلحات الحدیث و لطائف الاسانید، ج۱، ص۳۱۶، ریاض ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
۱۸. محمدضیاءالرحمان اعظمی، معجم مصطلحات الحدیث و لطائف الاسانید، ج۱، ص۳۱۶، ریاض ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
۱۹. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۳۳ـ۳۵، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۲۰. محمدضیاءالرحمان اعظمی، معجم مصطلحات الحدیث و لطائف الاسانید، ج۱، ص۳۱۶، ریاض ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
۲۱. صبحی صالح، علوم‌الحدیث و مصطلحه، ج۱، ص۱۰۹ـ۱۱۰، بیروت ۱۳۸۸/ ۱۹۶۹.
۲۲. محمد محمد ابوزهو، الحدیث و المحدثون، ج۱، ص۴۷۱، او، عنایةالامة الاسلامیة بالسنة النبویة، قاهره ۱۳۷۸.
۲۳. عبدالرحمان‌ بن ابی‌بکر سیوطی، تدریب‌الراوی فی شرح تقریب النواوی، ج۲، ص۱۷۵، چاپ احمد عمر هاشم، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
۲۴. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۱۲۹ـ۱۳۰، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۲۵. محیی‌الدین عطیه، صلاح‌الدین حفنی، ج۱، ص۹۶ـ۹۹، و محمد خیر رمضان یوسف، دلیل مؤلفات الحدیث الشریف المطبوعة القدیمة و الحدیثة، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
۲۶. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۷۲، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۲۷. محمدضیاءالرحمان اعظمی، معجم مصطلحات الحدیث و لطائف الاسانید، ج۱، ص۱۴، ریاض ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
۲۸. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۱۱۴، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۲۹. سعد مرصفی، ج۱، ص۲۵، الفهارس و مکانتها عندالمحدثین، کویت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۳۰. سعد مرصفی، ج۱، ص۱۶۵، الفهارس و مکانتها عندالمحدثین، کویت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۳۱. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۱۱۴، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۳۲. سعد مرصفی، الفهارس و مکانتها عندالمحدثین، ج۱، ص۶۵، کویت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۳۳. محمد مصطفی اعظمی، دراسات فی‌الحدیث النبوی و تاریخ تدوینه، ج۱، ص۱۵۰، ریاض (۱۳۹۶ (.
۳۴. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۸۸ـ۸۹، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۳۵. محمدضیاءالرحمان اعظمی، معجم مصطلحات الحدیث و لطائف الاسانید، ج۱، ص۲۰۲، ریاض ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
۳۶. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۱۶۰ـ۱۶۵، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۳۷. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۷۹ـ۸۱، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۳۸. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۱۳۰ـ۱۳۳، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۳۹. محیی‌الدین عطیه، صلاح‌الدین حفنی، ج۲، ص۶۵۵ـ۶۵۸، و محمد خیر رمضان یوسف، دلیل مؤلفات الحدیث الشریف المطبوعة القدیمة و الحدیثة، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
۴۰. مجید معارف، پژوهشی در تاریخ حدیث شیعه، ج۱، ص۳۳۹ـ۳۴۲، تهران ۱۳۷۴ش.
۴۱. آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۲۰، ص۳۳۴.
۴۲. آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۲۰، ص۳۴۸ـ۳۴۹.
۴۳. آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۲۰، ص۳۶۰.
۴۴. عبداللّه مامقانی، مقباس الهدایة فی علم‌الدرایة، ج۳، ص۲۷، چاپ محمدرضا مامقانی، قم ۱۴۱۱ـ۱۴۱۳.
۴۵. آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۲۴، ص۳۱۵ـ۳۱۶.
۴۶. احمد بن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنّفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی، ج۱، ص۸۲، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم ۱۴۰۷.
۴۷. احمد بن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنّفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی، ج۱، ص۳۲۷، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم ۱۴۰۷.
۴۸. عبدالرحمان‌ بن ابی‌بکر سیوطی، تدریب‌الراوی فی شرح تقریب النواوی، ج۱، ص۸۵، چاپ احمد عمر هاشم، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
۴۹. محمد محمد ابوزهو، الحدیث و المحدثون، ج۱، ص۴۰۳، او، عنایةالامة الاسلامیة بالسنة النبویة، قاهره ۱۳۷۸.
۵۰. نورالدین عتر، منهج‌النقد فی علوم‌الحدیث، ج۱، ص۲۶۱، دمشق ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۵۱. نورالدین عتر، منهج‌النقد فی علوم‌الحدیث، ج۱، ص۲۶۱، دمشق ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۵۲. محمد محمد ابوزهو، الحدیث و المحدثون، ج۱، ص۴۰۳، او، عنایةالامة الاسلامیة بالسنة النبویة، قاهره ۱۳۷۸.
۵۳. محمد زهرانی، تدوین السنةالنبویة: نشأته و تطوره من‌القرن الاول الی نهایة القرن التاسع الهجری، ج۱، ص۱۵۶ـ۱۵۷، ریاض ۱۴۲۶.
۵۴. محمد صباغ، الحدیث النبوی: مصطلحه، ج۱، ص۲۸۶ـ ۲۸۷، بلاغته، کتبه، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
۵۵. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۲۴ـ۲۹، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۵۶. محمد زهرانی، تدوین السنةالنبویة: نشأته و تطوره من‌القرن الاول الی نهایة القرن التاسع الهجری، ج۱، ص۱۵۷ـ۱۵۸، ریاض ۱۴۲۶.
۵۷. محمد محمد ابوزهو، الحدیث و المحدثون، ج۱، ص۴۰۷، او، عنایةالامة الاسلامیة بالسنة النبویة، قاهره ۱۳۷۸.
۵۸. ابوالیقظان عطیه جبوری، مباحث فی تدوین السُنة المطهرة، ج۱، ص۲۲۴، قاهره (۱۹۷۲).
۵۹. کاظم مدیرشانه‌چی، علم‌الحدیث، ج۱، ص۲۲۰، مشهد ۱۳۵۴ش.
۶۰. یوسف مرعشلی، علم فهرسةالحدیث: نشأته، ج۱، ص۱۶، تطوره، اشهرمادون فیه، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
۶۱. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۲۱، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۶۲. محمدضیاءالرحمان اعظمی، معجم مصطلحات الحدیث و لطائف الاسانید، ج۱، ص ۵۲، ریاض ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
۶۳. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۱۱۲، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۶۴. صبحی صالح، علوم‌الحدیث و مصطلحه، ج۱، ص۱۲۴، بیروت ۱۳۸۸/ ۱۹۶۹.
۶۵. محمد صباغ، الحدیث النبوی: مصطلحه، ج۱، ص۲۸۵، بلاغته، کتبه، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
۶۶. سعد مرصفی، الفهارس و مکانتها عندالمحدثین، ج۱، ص۵۱، کویت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۶۷. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۱۱۲ـ۱۱۴، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۶۸. محیی‌الدین عطیه، صلاح‌الدین حفنی، ج۲، ص۶۰۵ـ۶۰۷، و محمد خیر رمضان یوسف، دلیل مؤلفات الحدیث الشریف المطبوعة القدیمة و الحدیثة، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
۶۹. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۱۱۲، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۷۰. نورالدین عتر، منهج‌النقد فی علوم‌الحدیث، ج۱، ص۲۰۳، دمشق ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۷۱. محمد صباغ، الحدیث النبوی: مصطلحه، ج۱، ص۲۸۵ـ۲۸۶، بلاغته، کتبه، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
۷۲. ابن ‌حجر عسقلانی، المعجم‌المفهرس، ج۱، ص۱۹۵، او، تجرید اسانیدالکتب المشهورة و الأجزاءالمنثورة، چاپ محمد شکور امریرمیادینی، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۸.
۷۳. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۱۱۶ـ۱۱۷، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۷۴. نورالدین عتر، منهج‌النقد فی علوم‌الحدیث، ج۱، ص۲۱۰، دمشق ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۷۵. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۱۲۱ـ۱۲۲، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۷۶. محیی‌الدین عطیه، صلاح‌الدین حفنی، ج۲، ص۷۰۴، و محمد خیر رمضان یوسف، دلیل مؤلفات الحدیث الشریف المطبوعة القدیمة و الحدیثة، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
۷۷. عبدالرحمان‌ بن ابی‌بکر سیوطی، تدریب‌الراوی فی شرح تقریب النواوی، ج۲، ص۱۴۱، چاپ احمد عمر هاشم، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
۷۸. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۱۳۷، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۷۹. نورالدین عتر، منهج‌النقد فی علوم‌الحدیث، ج۱، ص۲۰۱، دمشق ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۸۰. محمد زهرانی، تدوین السنةالنبویة: نشأته و تطوره من‌القرن الاول الی نهایة القرن التاسع الهجری، ج۱، ص۲۰۵، ریاض ۱۴۲۶.
۸۱. محمود طحان، اصول التخریج و دراسة الاسانید، ج۱، ص۴۷، ریاض ۱۴۱۲/۱۹۹۱.
۸۲. سعد مرصفی، الفهارس و مکانتها عندالمحدثین، ج۱، ص۱۸۵، کویت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۸۳. نورالدین عتر، منهج‌النقد فی علوم‌الحدیث، ج۱، ص۲۱۰، دمشق ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۸۴. ابن ‌حنبل، المسند، ج۱، مقدمه ابوموسی مدینی، ص۲۵، چاپ احمد محمد شاکر، ج ۱، (قاهره) ۱۳۹۲/۱۹۷۲.
۸۵. سعد مرصفی، الفهارس و مکانتها عندالمحدثین، ج۱، ص۱۸۵، کویت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۸۶. یوسف مرعشلی، علم فهرسةالحدیث: نشأته، ج۱، ص۲۳، تطوره، اشهرمادون فیه، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
۸۷. ابوالیقظان عطیه جبوری، مباحث فی تدوین السُنة المطهرة، ج۱، ص۲۳۰، قاهره (۱۹۷۲).
۸۸. محمدضیاءالرحمان اعظمی، معجم مصطلحات الحدیث و لطائف الاسانید، ج۱، ص۴۰، ریاض ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
۸۹. محمود طحان، اصول التخریج و دراسة الاسانید، ج۱، ص۴۸ـ۴۹، ریاض ۱۴۱۲/۱۹۹۱.
۹۰. ابوالیقظان عطیه جبوری، مباحث فی تدوین السُنة المطهرة، ج۱، ص۲۳۰ـ۲۳۱، قاهره (۱۹۷۲).
۹۱. سعد مرصفی، الفهارس و مکانتها عندالمحدثین، ج۱، ص۱۸۵، کویت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۹۲. محمد زهرانی، تدوین السنةالنبویة: نشأته و تطوره من‌القرن الاول الی نهایة القرن التاسع الهجری، ج۱، ص۲۰۵ـ۲۰۷، ریاض ۱۴۲۶.
۹۳. محمود طحان، اصول التخریج و دراسة الاسانید، ج۱، ص۴۸ـ۴۹، ریاض ۱۴۱۲/۱۹۹۱.
۹۴. سعد مرصفی، الفهارس و مکانتها عندالمحدثین، ج۱، ص۱۸۹ـ۱۹۵، کویت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۹۵. ابوالیقظان عطیه جبوری، مباحث فی تدوین السُنة المطهرة، ج۱، ص۲۳۱ـ۲۳۲، قاهره (۱۹۷۲).
۹۶. سعد مرصفی، الفهارس و مکانتها عندالمحدثین، ج۱، ص۱۸۷، کویت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۹۷. محمد زهرانی، تدوین السنةالنبویة: نشأته و تطوره من‌القرن الاول الی نهایة القرن التاسع الهجری، ج۱، ص۲۰۹، ریاض ۱۴۲۶.
۹۸. محمدضیاءالرحمان اعظمی، معجم مصطلحات الحدیث و لطائف الاسانید، ج۱، ص۴۲، ریاض ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
۹۹. محمد زهرانی، تدوین السنةالنبویة: نشأته و تطوره من‌القرن الاول الی نهایة القرن التاسع الهجری، ج۱، ص۱۵۹ـ۱۶۱، ریاض ۱۴۲۶.
۱۰۰. محمد زهرانی، تدوین السنةالنبویة: نشأته و تطوره من‌القرن الاول الی نهایة القرن التاسع الهجری، ج۱، ص۱۷۸، ریاض ۱۴۲۶.
۱۰۱. محمد زهرانی، تدوین السنةالنبویة: نشأته و تطوره من‌القرن الاول الی نهایة القرن التاسع الهجری، ج۱، ص۱۸۱، ریاض ۱۴۲۶.
۱۰۲. محمد زهرانی، تدوین السنةالنبویة: نشأته و تطوره من‌القرن الاول الی نهایة القرن التاسع الهجری، ج۱، ص۱۸۱، ریاض ۱۴۲۶.
۱۰۳. محمود طحان، اصول التخریج و دراسة الاسانید، ج۱، ص۱۲۴، ریاض ۱۴۱۲/۱۹۹۱.
۱۰۴. محمد زهرانی، تدوین السنةالنبویة: نشأته و تطوره من‌القرن الاول الی نهایة القرن التاسع الهجری، ج۱، ص۱۸۵ـ۱۸۶، ریاض ۱۴۲۶.
۱۰۵. محمد صباغ، الحدیث النبوی: مصطلحه، ج۱، ص۲۹۱، بلاغته، کتبه، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
۱۰۶. محمد زهرانی، تدوین السنةالنبویة: نشأته و تطوره من‌القرن الاول الی نهایة القرن التاسع الهجری، ج۱، ص۱۸۱، ریاض ۱۴۲۶.
۱۰۷. محمود طحان، اصول التخریج و دراسة الاسانید، ج۱، ص۱۲۴، ریاض ۱۴۱۲/۱۹۹۱.
۱۰۸. محمد صباغ، الحدیث النبوی: مصطلحه، ج۱، ص۲۹۱، بلاغته، کتبه، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
۱۰۹. محمد زهرانی، تدوین السنةالنبویة: نشأته و تطوره من‌القرن الاول الی نهایة القرن التاسع الهجری، ج۱، ص۱۸۶ـ۱۹۰، ریاض ۱۴۲۶.
۱۱۰. محمد زهرانی، تدوین السنةالنبویة: نشأته و تطوره من‌القرن الاول الی نهایة القرن التاسع الهجری، ج۱، ص۱۹۷، ریاض ۱۴۲۶.
۱۱۱. محمود طحان، اصول التخریج و دراسة الاسانید، ج۱، ص۱۲۲، ریاض ۱۴۱۲/۱۹۹۱.
۱۱۲. محمد زهرانی، تدوین السنةالنبویة: نشأته و تطوره من‌القرن الاول الی نهایة القرن التاسع الهجری، ج۱، ص۱۹۷، ریاض ۱۴۲۶.
۱۱۳. محمد زهرانی، تدوین السنةالنبویة: نشأته و تطوره من‌القرن الاول الی نهایة القرن التاسع الهجری، ج۱، ص۱۹۸، ریاض ۱۴۲۶.
۱۱۴. محمود طحان، اصول التخریج و دراسة الاسانید، ج۱، ص۱۲۲، ریاض ۱۴۱۲/۱۹۹۱.
۱۱۵. محمد محمد ابوزهو، الحدیث و المحدثون، ج۱، ص۴۳۳، او، عنایةالامة الاسلامیة بالسنة النبویة، قاهره ۱۳۷۸.
۱۱۶. محمد زهرانی، تدوین السنةالنبویة: نشأته و تطوره من‌القرن الاول الی نهایة القرن التاسع الهجری، ج۱، ص۲۰۳ـ۲۰۴، ریاض ۱۴۲۶.
۱۱۷. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۱۵۱ـ۱۵۵، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۱۱۸. محمدضیاءالرحمان اعظمی، معجم مصطلحات الحدیث و لطائف الاسانید، ج۱، ص۳۰۹ـ۳۱۳، ریاض ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
۱۱۹. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۱۳۹، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۱۲۰. محمد زهرانی، تدوین السنةالنبویة: نشأته و تطوره من‌القرن الاول الی نهایة القرن التاسع الهجری، ج۱، ص۲۱۶، ریاض ۱۴۲۶.
۱۲۱. محمود طحان، اصول التخریج و دراسة الاسانید، ج۱، ص۱۰۴، ریاض ۱۴۱۲/۱۹۹۱.
۱۲۲. خلدون احدب، علم زوائد الحدیث، ج۱، ص۱۲، دمشق ۱۴۱۳/ ۱۹۹۲.
۱۲۳. خلدون احدب، علم زوائد الحدیث، ج۱، ص۳۵ـ۴۴، دمشق ۱۴۱۳/ ۱۹۹۲.
۱۲۴. عبدالسلام علّوش، علم زوائد الحدیث: دراسة و منهج و مصنفات، ج۱، ص۳۱۲ـ ۳۱۳، بیروت ۱۴۱۵/ ۱۹۹۵.
۱۲۵. محمد محمد ابوزهو، الحدیث و المحدثون، ج۱، ص۴۰۵ـ ۴۰۶، او، عنایةالامة الاسلامیة بالسنة النبویة، قاهره ۱۳۷۸.
۱۲۶. عبدالسلام علّوش، علم زوائد الحدیث: دراسة و منهج و مصنفات، ج۱، ص۱۹۰، بیروت ۱۴۱۵/ ۱۹۹۵.
۱۲۷. محمد ابوشهبه، الوسیط فی علوم و مصطلح الحدیث، ج۱، ص۳۷۳، قاهره (۱۴۰۳/ ۱۹۸۲ (.
۱۲۸. خلدون احدب، علم زوائد الحدیث، ج۱، ص۴۹، دمشق ۱۴۱۳/ ۱۹۹۲.
۱۲۹. عبدالسلام علّوش، علم زوائد الحدیث: دراسة و منهج و مصنفات، ج۱، ص۲۰۸، بیروت ۱۴۱۵/ ۱۹۹۵.
۱۳۰. محمد زهرانی، تدوین السنةالنبویة: نشأته و تطوره من‌القرن الاول الی نهایة القرن التاسع الهجری، ج۱، ص۲۱۶ـ۲۱۸، ریاض ۱۴۲۶.
۱۳۱. خلدون احدب، علم زوائد الحدیث، ج۱، ص۵۰ـ۵۴، دمشق ۱۴۱۳/ ۱۹۹۲.
۱۳۲. عبدالسلام علّوش، علم زوائد الحدیث: دراسة و منهج و مصنفات، ج۱، ص۲۱۴ـ ۲۲۶، بیروت ۱۴۱۵/ ۱۹۹۵.
۱۳۳. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۱۳۹ـ۱۴۱، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۱۳۴. خلدون احدب، علم زوائد الحدیث، ج۱، ص۴۹ـ۶۴، دمشق ۱۴۱۳/ ۱۹۹۲.
۱۳۵. عبدالسلام علّوش، علم زوائد الحدیث: دراسة و منهج و مصنفات، ج۱، ص۱۸۹ـ۳۰۵، بیروت ۱۴۱۵/ ۱۹۹۵.
۱۳۶. حاجی‌خلیفه، ج ۱، ستون ۵۲ـ۶۱.
۱۳۷. محیی‌الدین عطیه، صلاح‌الدین حفنی، ج۲، ص۶۵۹ـ۶۷۸، و محمد خیر رمضان یوسف، دلیل مؤلفات الحدیث الشریف المطبوعة القدیمة و الحدیثة، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
۱۳۸. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۶۵، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۱۳۹. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۶۵ـ۶۷، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۱۴۰. محیی‌الدین عطیه، صلاح‌الدین حفنی، ج۱، ص۴۷۵ـ ۴۷۸، و محمد خیر رمضان یوسف، دلیل مؤلفات الحدیث الشریف المطبوعة القدیمة و الحدیثة، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
۱۴۱. کاظم مدیرشانه‌چی، درایةالحدیث، ج۱، ص۶۷، مشهد ۱۳۵۶ش.
۱۴۲. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۱۳۴ـ۱۳۵، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۱۴۳. محیی‌الدین عطیه، صلاح‌الدین حفنی، ج۲، ص۶۹۹ـ۷۰۰، و محمد خیر رمضان یوسف، دلیل مؤلفات الحدیث الشریف المطبوعة القدیمة و الحدیثة، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
۱۴۴. احمد بن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنّفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی، ج۱، ص۲۲۰، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم ۱۴۰۷.
۱۴۵. احمد بن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنّفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی، ج۱، ص۲۶۰۲۶۱، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم ۱۴۰۷.
۱۴۶. محمد عجاج خطیب، اصول الحدیث: علومه و مصطلحه، ج۱، ص۱۸۷، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
۱۴۷. محیی‌الدین عطیه، صلاح‌الدین حفنی، ج۲، ص۷۰۵ـ ۷۰۸، و محمد خیر رمضان یوسف، دلیل مؤلفات الحدیث الشریف المطبوعة القدیمة و الحدیثة، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
۱۴۸. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۶۹، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۱۴۹. ابن ‌صلاح، علوم‌الحدیث، ج۱، ص۲۴۸، چاپ نورالدین عتر، مدینه ۱۹۷۲.
۱۵۰. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۶۹ـ۷۲، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۱۵۱. محیی‌الدین عطیه، صلاح‌الدین حفنی، ج۲، ص۶۹۷ـ۶۹۸، و محمد خیر رمضان یوسف، دلیل مؤلفات الحدیث الشریف المطبوعة القدیمة و الحدیثة، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
۱۵۲. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۷۲، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۱۵۳. محیی‌الدین عطیه، صلاح‌الدین حفنی، ج۲، ص۷۰۲، و محمد خیر رمضان یوسف، دلیل مؤلفات الحدیث الشریف المطبوعة القدیمة و الحدیثة، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
۱۵۴. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۱۵۵ـ۱۵۷، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۱۵۵. محیی‌الدین عطیه، صلاح‌الدین حفنی، ج۲، ص۶۲۰ـ۶۲۲، و محمد خیر رمضان یوسف، دلیل مؤلفات الحدیث الشریف المطبوعة القدیمة و الحدیثة، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۵.

فهرست منابع:
آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة.
ابن ‌حجر عسقلانی، المعجم‌المفهرس، او، تجرید اسانیدالکتب المشهورة و الأجزاءالمنثورة، چاپ محمد شکور امریرمیادینی، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۸.
ابن ‌حنبل، المسند، چاپ احمد محمد شاکر، ج ۱، (قاهره) ۱۳

عبارات مرتبط با این موضوع

زن، مرد؛ تفاوت ها سایت پژوهه پژوهشکده باقرالعلومزن،مرد؛تفاوتهاکلمات کلیدی تفاوت های زن و مرد، تفاوت های جسمی، تفاوت های روانی، تفاوت های تکوینی گنجور سعدی دیوان اشعار غزلیات غزل ۱با دو بار کلیک بر روی هر واژه می‌توانید معنای آن را در لغت‌نامهٔ دهخدا جستجو کنیدکتاب‌شناسی تقریب خبرگزاری فارس اخوت و برادری زیر سایه اسلام، مدار و گستره وحدت اسلامی از لحاظ سیاسی حسن مرتضوی عرفان عملی وتصوفمباحث ومطالب پیرامون عرفان عملی وتصوف ساعت ٢۱٤ ‎بظ روز شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸٦ زبان و ادبیات فارسی گفتارها و دیدگاه هازبان و ادبیات فارسی گفتارها و دیدگاه ها آریا ادیب زن، مرد؛ تفاوت ها سایت پژوهه پژوهشکده باقرالعلوم زن،مرد؛تفاوتها کلمات کلیدی تفاوت های زن و مرد، تفاوت های جسمی، تفاوت های روانی، تفاوت های تکوینی، تفاوت گنجور » سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۱ یک دوست نوشته سرادق گویا به معنای سراپرده و خیمه گاه است معادل انگلیسی مطابق کتاب‌شناسی تقریب خبرگزاری فارس اخوت و برادری زیر سایه اسلام، مدار و گستره وحدت اسلامی از لحاظ سیاسی، معرفی حسن مرتضوی عرفان عملی وتصوف مباحث ومطالب پیرامون عرفان عملی وتصوف ساعت ٢۱٤ ‎بظ روز شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸٦ زبان و ادبیات فارسی گفتارها و دیدگاه ها زبان و ادبیات فارسی گفتارها و دیدگاه ها آریا ادیب


ادامه مطلب ...

تفاوت آموزه‌های حدیثی امام رضا (ع) در مدینه و مرو

[ad_1]

چکیده

دوره امامت امام رضا (علیه السلام)، بیست سال به طول انجامید. امام (علیه السلام)، ده سال از مدت یاد شده را در روزگار هارون در مدینه سپری کرد و حدود سه سال آخر عمر ایشان در مرو و در دوران خلافت مأمون سپری شد.
آموزه‌های حدیثی امام رضا (علیه السلام) در مدینه بیشتر حول محور احکام، آموزه‌های اخلاقی و عقاید بود. آن حضرت در این دوره بر اساس جو حاکم بر جامعه، درصدد تصحیح عقاید شیعیان و تکفیر غلات برآمد و مباحث ایشان بیشتر نقلی و در برخی موارد عقلی بود. اما ایشان در مرو با توجه به شرایطی که مأمون برای کاستن از مقام علمی امام ایجاد می‌کرد و نیز مناظره با اهل کتاب و فرق مختلف اسلامی، مباحث بسیار گسترده و عمیقی را حول محور عقاید، خصوصاً امامت با رویکرد قویِ قرآنی و عقلی مطرح ساخت و در نشر حقانیت اسلام و نیز تشیع، تلاش فراوانی مبذول داشت.

1. بررسی آموزه‌های روایی امام رضا (علیه السلام) در مدینه

دوره بیست ساله روزگار امامت و رهبری امام رضا (علیه السلام) را می‌توان به دو بخش تقسیم کرد: بخش اول از آغاز امامت تا سفر به خراسان، یعنی از سال 183 ق تا 201 که ایشان عمده آن را در مدینه حضور داشت. بخش دوم از میانه سال 201 ق تا پایان عمر امام، یعنی آخر ماه صفر سال 203 ق بود که در مرو سپری شد.
امام، ده سال از مدت یاد شده (193-183ق) را در روزگار هارون گذراند. در این دوره، هم سیاست‌های هارون در قبال امام نسبت به قبل، تغییر یافت و هم روش امام در رهبری و ادامه حرکت امامت، با روش امام هفتم تفاوت داشت. هارون پس از شهادت امام موسی کاظم (علیه السلام) از پی‌آمدهای قتل امام هراس‌ناک بود. از این رو هر چند برخی از درباریان، او را به قتل امام رضا (علیه السلام) ترغیب می‌کردند، اما او از این کار و عواقب آن وحشت داشت، زیرا در این صورت، قیام های علویان، شدت بیشتری می‌یافت و موجی از نارضایتی در مردم پدید می‌آمد که برای دستگاه حکومت، مخاطره‌آمیز بود. (1) بنابراین هارون با توجه به این ملاحظات سیاسی و برای حفظ حاکمیت خود، از روش سابق دست شست و از فشار سیاسی و اجتماعی علیه امام رضا (علیه السلام) کاست.
امام رضا (علیه السلام) نیز مبارزه خود را به گونه‌ای دیگر ادامه داد تا هم تجربه پیشین در مدتی کوتاه تکرار نشده باشد و هم تکلیف بر زمین نمانده باشد. حمایت از قیام‌های علوی و نیز نشر فرهنگی اسلامی، تصحیح رویکرد سیاسی شیعه و پرورش شیعیان روشن‌گر، از جمله تلاش‌های آن حضرت در این زمینه بود. (2) البته در دوران هارون، امام هشتم در نهایت تقیه زندگی می‌کرد و وظایف امام در رهبری جامعه اسلامی و هدایت مردم را با رعایت همه جوانب و تحت پوشش های مختلف، انجام می‌داد.
اقدامات امام رضا (علیه السلام) در مدینه در زمینه نشر فرهنگ اسلامی، تصحیح رویکرد سیاسی شیعه و پرورش شیعیان روشن‌گر، بر محورهای خاصی متمرکز بود که در ادامه، برخی از این محورها ذکر می‌شود:

الف – خداشناسی و توحید

در رأس تلاش‌های امام رضا (علیه السلام) در مدینه، مسئله توحید و خداشناسی و تصحیح این اعتقاد قرار داشت؛ به عنوان نمونه، امام رضا (علیه السلام) در پاسخ به سؤال صفوان به یحیی درباره تفاوت میان معنای اراده خداوند و اراده بشر، می‌فرماید:
اراده مخلوق، همان ضمیر اوست و آنچه به اندیشه او می‌رسد، و تصمیم می‌گیرد که به فعلیت برساند، اما اراده خداوند، صرف ایجاد و آفرینش است، نه چیز دیگر، زیرا برای خداوند، غور و قصد و تفکّر نیست و این گونه صفات از آنِ آفریدگان است و از ذات مقدّس او منتفی است... (3)

ب – امامت

بی‌تردید امامت در منظومه اندیشه کلامی شیعه دارای جایگاهی محوری است. اعتقاد به امامت از مؤلفه‌های اصلی تفکر شیعه و یکی از وجوه تمایز شیعه از دیگر فرقه‌های اسلامی است. از نظر شیعه، ولایت و امامت در سه جنبه سیاسی، دینی و معنوی مطرح است. (4)
حضرت رضا (علیه السلام) در ضمن کلامی در مورد حجیت عقل، به ابن سکیت فرمود: عالم در زمان تکلیف از فرد راست‌گویی از جانب خداوند متعال خالی نمی‌ماند تا مکلّفان در مسائل شبهه‌ناک در امر شریعت، بدو پناه برند... (5)
ایشان در روایات مختلف، مسئله امامت، ویژگی‌ها و نسب امامان را تبیین نمود؛ به عنوان نمونه در کلامی از آن حضرت خطاب به حسن بن علیّ بن فضّال آمده است:
امام، علایم و نشانه‌هایی دارد. امام در علم، حکمت، تقوا، صبر، شجاعت، سخاوت، عبادت از همه برتر است، پاک و مطهّر است، همان‌گونه که از مقابل می‌بیند، از پشت سر نیز مشاهده می‌کند، سایه ندارد، از بطن مادر با دو کف دست بر زمین می‌افتد و با صدای بلند، شهادتین می‌گوید، چشمش به خواب می‌رود، ولی قلبش بیدار است، محدّث است... شمیم امام از مشک خوش‌تر، به مردم از خودشان سزاوارتر و بر آنان دل‌سوزتر از پدر و مادرشان است. او از تمام مردم در برابر خداوند متواضع‌تر است، بدان چه امر می‌کند، از همه بیشتر عمل می‌کند و از آنچه دیگران را نهی می‌کند، از همه بیشتر دوری می‌نماید. دعای امام، مستجاب است و جامعه، صحیفه‌ای به طول هفتاد ذراع، مشتمل بر تمام نیازهای بنی آدم، نزد اوست. جفر اکبر و اصغر نیز که پوست قوچی است و جمیع علوم حتّی مجازات یک خراش و حتّی زدن یک تازیانه یا نیم یا ثلث در آن ثبت شده و نیز مصحف فاطمه (علیه السلام)، نزد اوست. (6)

ج – اثبات حقانیت امامیه

حسین بن خالد از حضرت رضا (علیه السلام) نقل کرد:
پیامبر اکرم (ص) فرموده: «هر که دوست دارد سوار کشتی نجات شود و دست‌آویز استوار را چنگ زند و به ریسمان محکم خدا بچسبد، باید علی را بعد از من دوست بدارد و دشمنش را دشمن و پیرو ائمه هدی از فرزندانش باشد. آنها جانشینان و اوصیای من و حجت خدا بر خلق پس از من و سرور امت و رهبر پرهیزگاران به جانب بهشت هستند. حزب ایشان، حزب من و حزب من، حزب خداست و حزب دشمنان آنان، حزب شیطان است». (7)

د – تبیین عقاید خاصه امامیه

از جمله اقدامات امام رضا (علیه السلام) در نشر فرهنگ ناب اسلامی، دفاع از عقاید خاصه شیعیان است که در این جا به برخی از این عقاید اشاره می‌شود:

تقیه:

قابل توجه است که تقیه نه به معنای تعطیل کار و تلاش، بلکه به معنای پوشیده نگه داشتن کار و تلاش است و این مطلب با مراجعه به روایات، به طور کامل آشکار می‌شود. (8)
علی بن حسین بن خالد روایت می‌کند:
امام رضا (علیه السلام) فرمود: «کسی که ورع ندارد، دین ندارد و کسی که تقیه نمی‌کند، ایمان ندارد. گرامی‌ترین شما در نزد پروردگار کسی است که تقوایش بیشتر باشدو تقیه را مورد عمل قرار دهد.» خدمت حضرت عرض کردند: یا ابن رسول الله! تا چه وقت باید تقیه کرد؟ فرمود: «تا روز معین که روز خروج قائم ماست و هر کس قبل از خروج قائم ما تقیه را ترک کند، از ما نخواهد بود... » (9)

مهدویت:

حسین بن خالد می‌گوید:
به حضرت امام رضا (علیه السلام) عرض کردم: عبدالله بن بکیر حدیثی را روایت و آن را تأویل می‌کرد. من می‌خواهم آن را به شما عرضه دارم. فرمود: «حدیث چیست؟» عرض کردم: او می‌گفت: عبید بن زراره برای من نقل کرد: در ایامی که نفس زکیه علیه بنی‌العباس قیام کرده بود، امام صادق (علیه السلام) فرمود: «تا وقتی که آسمان و زمین آرام است، تو نیز آرام باش!» عبدالله بن بکیر می‌گفت: در این صورت، مادام که آسمان و زمین آرام است، قیامی به وقوع نمی‌پیوندد و بنابراین نه قیامی است و نه قائمی!
حضرت رضا (علیه السلام) فرمود: «جدم حضرت صادق (علیه السلام) راست فرمود و این طور که عبدالله بن بکیر تأویل کرده است، نیست. منظور جدم این است که تا وقتی آسمان از شنیدن صدا و زمین از فرورفتن با لشکر (سفیانی) آرام است، تو نیز آرام گیر...» (10)

شفاعت:

حسین بن خالد در روایتی دیگر از حضرت رضا (علیه السلام) و آن حضرت از آبای گرامش از امیرالمؤمنین (علیه السلام) روایت کرده که فرمود:
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «کسی که به حوض من ایمان نداشته باشد، خدا او را در حوضم وارد نکند و کسی که به شفاعتم ایمان نداشته باشد، خداوند او را به شفاعتم نایل نسازد». آن گاه فرمود: «شفاعت من مخصوص کسانی از امت من است که مرتکب گناهان کبیره شده باشند و نیکوکاران از ایشان، هیچ گرفتاری پیدا نمی کنند».

اثبات حقانیت ولایت اهل بیت با استفاده از آیات:

حضرت رضا (علیه السلام) در مدینه با تفسیر بسیاری از آیات، بر حقانیت مذهب شیعه و ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و ائمه (علیه السلام)، پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم تأکید می‌ورزید، به عنوان نمونه حسین بن خالد می‌گوید:
از حضرت رضا (علیه السلام) راجع به آیه امانت (11) سؤال کردم. ایشان فرمود: «امانت، ولایت است و هر که بدون حق آن را ادعا کند، کافر است.» (12)
بدین ترتیب، امام بُعد دیگری از توحید را تشریح کرد و بر مسئله بنیادین دیگری تأکید ورزید که همان ولایت بود. امام بر همه حاکمیت‌های غیر الهی خط بطلان کشید و فسلفه حاکمیت اسلام را اعتلای کلمه حق دانست، که این امر تنها در پرتو ولایت، امکان‌پذیر است.

هـ - مقابله با غالیان

امام رضا (علیه السلام) در ضمن دفاع از حقانیت شیعه و پرورش شیعیان، مطالبی نیز در نکوهش و تکفیر جماعت غلات و بیزاری از آنان و طرف‌داران شان بیان فرمود، (13) چنان که حسین بن خالد صیرفی از آن حضرت نقل می‌کند:
هر که معتقد به تناسخ باشد، کافر است... خداوند غالیان را لعنت کند! آنها از مجوس، نصاری، قدری‌ها، مرجئه و حروری‌ها بدترند... با آنها ننشینید و رفاقت نکنید و از آنها بیزاری بجویید، خدا از آنها بیزار باشد. (14)
بیشتر روایاتی که از امام رضا (علیه السلام) در مدینه روایت شده، در مورد احکام، عبادات، ادعیه و مستحبات، سرنوشت انسان‌ها در قیامت، اخلاقیات و برخی مسائل اعتقادی است.

2. بررسی آموزه‌های روایی امام رضا (علیه السلام) در مرو

در زمان حکومت مأمون، دستگاه عباسی به تاکنیک جدیدی دست یازید و امام نیز متناسب با وضع موجود، فعالیت‌های سیاسی خود را ترتیب داد. در این دوره برای جلوگیری از گسترش نفوذ امام در جامعه، حکومت تصمیم گرفت محصولات فرهنگی تمدن‌ها و فرهنگ‌های دیگر را ترجمه و در جامعه اسلامی منتشر کند تا هم اذهان مردم از پیگیری مسئله خلافت و جانشینی پیامبر، متوجه مسائل دیگری شود و هم با ورود مسائل علمی و عالمان جدید به جامعه اسلامی، اهمیت و نفوذ علمی امام کاهش یابد. با همین هدف، «بیت الحکمة» تأسیس و نهضت ترجمه آغاز شد و هسته‌های علمی جدید و جلسات مناظره علمی پرشماری برگزار گردید (15) تا شاید موقعیت علمی امام، تحت‌الشعاع قرار گیرد. اما امام از این فرصت استفاده کرد و به نشر هر چه بیشتر حقایق اصیل دین اسلام پرداخت و با مباحثات و مناظرات خود با دیگر عالمان، موقعیت علمی خویش را بیش از پیش مستحکم ساخت. (16)
در سال 200 ق حضرت رضا (علیه السلام) مدینه را به مقصد مرو ترک کرد و در سال 201 ق ولایت عهدی مشروط مأمون را به اجبار پذیرفت. حضرت در این دوره، دانشمندان ملل و ادیان دیگر را با مناظرات علمی، به اسلام و مخصوصاً تشیع متوجه کرد و با به جا نهادن میراثی گران‌قدر، بر غنای فرهنگ دینی افزود. (17)
البته زمینه‌های گرایش به تشیع از دیرباز در میان خراسانیان وجود داشت و به دلیل همین زمینه‌ها، داعیان عباسی، شعار «الرضا من آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم» را ابتدا در خراسان طرح کردند و قیام عباسیان ضدّ بنی‌امیه نیز با حمایت خراسانیان به پیروزی رسید، (18) لکن محدودیت‌هایی که عباسیان برای علویان و شیعیان فراهم کرده بودند، غالباً باعث دوری شیعیان از ائمه شده بود و از نظر فراگیری اعتقادات، مشکلاتی برای آنها فراهم می‌کرد. بنابراین دوران ولایت عهدی امام رضا (علیه السلام) در مرو، یکی از درخشان‌ترین دوران‌ها برای شیعیان بود، چرا که آنان امام خود را در کنار خود می‌دیدند و از حمایت وی برخوردار بودند.
امام رضا (علیه السلام) در مرو در پی حکم ولایت عهدی، خطبه کوتاهی ایراد کرد و بعد از حمد و ثنای خداوند فرمود:
همانا ما را به واسطه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم بر شما حقی است و شما نیز به همان سبب بر ما حقی دارید. پس هرگاه حق ما را ادا کردید، بر ما نیز واجب است که حق شما را بدهیم. (19)
بدین ترتیب ایشان در اولین قدم، بحث محوری امامت ائمه را مطرح نمود و این جایگاه مهم را به همگان خاطرنشان ساخت، چرا که یکی از مسائل مهم در دوران ائمه، ادعای امامت و دعوت به امامت بود.
بحث دیگر، برخورد تند و زبان صریح و تیز ائمه (علیه السلام) در برابر خلفاست. ائمه (علیه السلام) در برابر خلفا حقایق را افشا می‌کردند و ملاحظه هیبت و قدرت زمام‌داران، آنها را به سکوت وادار نمی‌کرد. (20) آنها بر مسئله امامت وخلافت خود بسیار مصر بودند، تا جایی که امام رضا (علیه السلام) در کتابی که گفته می‌شود در مورد اسلام خالص واحکام آن برای مأمون نوشت، در ابتدای کلام حتی بدون هیچ تقیه‌ای پس از حمد و ثنای خداوند و قرآن و پیامبرش حضرت محدم (صلی الله علیه و آله و سلم، به خلافت بر حق و بی‌واسطه علی (علیه السلام) پس از ایشان تصریح فرمود و نیز از اسامی تک تک ائمه بعد از حضرت علی (علیه السلام) نام برد و همه را ستود. ایشان در این متن هم چنین از قیام قائم آل محمد در آخرالزمان و تساوی حقانیت امامان با حقانیت قرآن سخن گفت و آن گاه به بیان احکام اسلام پرداخت. (21)
البته بحث امامت ابتدا متّکی بر نقل بود، چرا که این بحث از نظر تاریخی، مبتنی بر اقدام پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم به تعیین جانشین برای هدایت جامعه اسلامی پس از خود است، اما به مرور زمان، نیازمند توضیح عقلی نیز شد. بدین جهت ما تا زمان امام رضا (علیه السلام)، در این زمینه بیشتر با شیوه نقلی و گاه با شیوه عقلی در این باره مواجه‌ایم. در زمان آن حضرت، بحث‌ها با تفصیل بیشتری شکل عقلی به خود گرفت و امام رضا (علیه السلام) در این باره معارف زیادی را مطرح فرمود. البته دلیل دیگر این امر، مطرح شدن حق اهل بیت (علیه السلام) برای خلافت بود که مأمون به ظاهر آن را پذیرفته بود. (22)
در مسند الامام الرضا (علیه السلام)، بیش از 490 روایت در فصل «الامامة» آمده که قسمتی از آنها مباحث تاریخی مربوط به جریانات امام رضا (علیه السلام) است. در ضمنِ احادیث این فصل، بحث‌های عقلی فراوان دیده می‌شود. روشن است که این حجم از معارف مربوط به امامت، تا پیش از آن نبوده است. (23)
دوران امام رضا (علیه السلام) در مرو، در یک نقطه، متمایز و متفاوت از دوران دیگر ائمه است. این تمایز مربوط به هم‌زمانی حضور امام رضا (علیه السلام) با خلافت مأمون است که می‌توان گفت بهترین و عالم‌ترین خلیفه عباسی بود. مسعودی درباره وی می‌گوید: «او اراده منصور، زهد مهدی و عزت نفس هادی را در خود جمع کرده بود.» (24) امام علی (علیه السلام) نیز در مورد او فرمود: «هفتمین آنها از همه‌شان دانشمندتر خواهد بود.»
مسلماً با وجود چنین خلیفه‌ای و تمرکز شدید دستگاه حکومتی بر امام رضا (علیه السلام) و تلاش آنها برای کاستن از وجهه علمی و منزلت معنوی آن حضرت، ایشان باید با منطقی استوار و دلایلی متقن، از اسلام ناب و مکتب تشیع، دفاع و حراست می‌کرد. احتجاجات و مباحثات حضرت رضا (علیه السلام) با فرقه‌های مختلف در مجلس مأمون، چنان مقام علمی آن حضرت را آشکار نمود که مأمون بارها می‌گفت: «هیچ کس را در روی زمین، داناتر از علی بن موسی الرضا (علیه السلام) نمی‌دانم.» (25)
در ادامه به برخی از آموزه‌های روایی آن حضرت در مدت اقامت در مرو اشاره می‌شود:

الف – تبیین تفاوت «عترت» و «امّت»

از جمله آموزه‌های روایی حائز اهمیت امام رضا (علیه السلام) در مرو، مناظره ایشان با مأمون و برخی از علما در مورد فرق بین «عترت» و «امت» است. ریان بن صلت می‌گوید: حضرت رضا (علیه السلام) در مجلس مأمون در مرو حاضر شد. در آن مجلس عدّه‌ای از علمای عراق و خراسان حضور داشتند. مأمون گفت: معنای آیه «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتَابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنَا مِنْ عِبَادِنَا ...» (26) را برایم بگویید. علما گفتند: «مراد خداوند، تمامی امّت است.»
مأمون گفت: «یا اباالحسن! نظر شما چیست؟» حضرت فرمود: «با آنان هم عقیده نیستم، بلکه به نظر من مراد خداوند، عترت طاهره پیامبر بوده است.» مأمون سؤال کرد: «چطور نظر خداوند فقط عترت بوده، نه امت؟»حضرت فرمود: «زیرا اگر مراد تمام امت باشد، همگی آنان باید اهل بهشت باشند، زیرا خداوند می‌فرماید: (فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَیْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذ?لِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ» (27) سپس همه را اهل بهشت قرار داده. پس وراثت مختصّ عترت طاهره است، نه دیگران.»
مأمون گفت: «عترت طاهره چه کسانی هستند؟» حضرت فرمود: «همان کسانی که خداوند آنان را در کتابش این‌گونه وصف نموده: « إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» (28) آنان همان کسانی هستند که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم درباره‌شان حدیث ثقلین را فرمود.»
در ادامه این روایت، امام رضا (علیه السلام) با اشاره به برخی آیات قرآن، به مسئله عصمت ائمه اطهار (علیه السلام)، اشاره کاملی می‌فرماید و برتری خاندان طهارت بر دیگران را بر اساس آیات قرآن اثبات می‌کند. سپس ایشان تفاوت‌های بین «آل» و «امت» پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم را برشمرد و در ادامه به مواردی من جمله آیه انذار اقربین، آیه تطهیر، آیه مباهله، بستن همه درهای مسجدالنبی جز در خانه امیرالمؤمنین، حدیث منزلت، ماجرای فدک، آیه اجر رسالت و آیه اولی الامر اشاره فرمود.
در آخر مأمون به علمای حاضر گفت: «حال آیا در این مورد سخنی دارید؟» همه گفتند: «نه» و مأمون باز هم ادامه داد. (29)

ب – ابطال خلافت خلفا با دلایل خودشان

نقل است که مأمون در باطن میل داشت امام رضا (علیه السلام) در بحث و مناظره، درمانده و عاجز شود و حریفش بر او چیره گردد، هر چند در ظاهر، غیر این را جلوه می‌داد. پس گروهی از فقیهان و علمای کلام نزد او گرد آمدند و مأمون در پنهان به ایشان گفت که درباره مسئله امامت با علی بن موسی الرضا (علیه السلام) بحث کنید و محور بحث تان همین مطلب باشد.
هنگامی که مجلس منعقد شد، حضرت رضا (علیه السلام) به آنان فرمود: «شما یک تن از میان خود انتخاب کنید که او از طرف شما با من گفت و گو نماید که هر چه بر او لازم آید، بر تمام شما نیز لازم آمده باشد.» ایشان نیز از بین خود، مردی بنام یحیی بن ضحّاک سمرقندی را برگزیدند که در خراسان همانند نداشت. حضرت به او فرمود: «از هر چه می‌خواهی سؤال کن.» او گفت: «راجع به مسئله امامت می‌پرسم. شما چگونه برای کسی که امامت نکرد، ادّعای امامت می‌کنید و کسی را که امامت کرد و مردم همه به امامت او رضایت دادند، رها می‌کنید؟
امام فرمود: «ای یحیی! نظرت درباره تصدیق کننده فردی که خود را تکذیب کرده و تکذیب کننده کسی که خود را راست‌گو می‌داند، چیست؟ کدام یک از این دو، حق و درست کارند و کدام یک، باطل و خطاکارند؟»
یحیی ساکت ماند. مأمون به او گفت: «پاسخ بده.» گفت: «ای امیرالمؤمنین! مرا از پاسخ این پرسش، معاف بفرمایید». مأمون گفت: «ای ابوالحسن! برای ما مقصود خود را از این پرسش بیان فرمایید.» امام فرمود:
یحیی چاره‌ای ندارد جز این که خبر دهد از رهبران او، کدام یک خود را تکذیب کردند و کدام یک تصدیق نمودند. اگر فکر می‌کند که آنان دروغ گفته‌اند، پس کذّاب شایسته امامت نیست و اگر می‌پندارد که ایشان راست گفته‌اند، پس از جمله ایشان، اولی (ابوبکر) است که گفته است: «من بر شما ولایت یافتم، ولی بهترین شما نیستم» و آن که پس از وی بود (عمر) درباره‌اش می‌گوید: «بیعت با خلیفه اوّل، امری ناگهانی بود که خدا ما را از آسیب‌های آن حفظ کرد. هر که پس از این، مانند این کار را تکرار کند، او را بکشید...» کسی که بهترین مردم نیست... چگونه امامتش بر دیگران، مورد قبول است؟ خود او روی منبر گفت: «برای من شیطانی است که بر من عارض می‌شود. هرگاه او مرا از راه مستقیم به انحراف کشانید، شما مردم مرا به راه راست آورید. هرگاه خطایی از من سرزد، مرا راهنمایی کنید.» بنابراین اینان چه صادق باشند و چه کاذب، بنا به قول خودشان، امام نیستند.
یحیی دیگر هیچ پاسخی برای گفتن نداشت. مأمون از کلام امام رضا (علیه السلام) شگفت زده شده و گفت: «ای ابوالحسن! در روی زمین کسی نیست که این طور نیکو سخن گوید، جز شما.» (30)
قابل توجه است که این استدلالات محکم و زیبا از کتاب‌های خودشان تا امروز به شیعیان در اثبات حقانیت اعتقادشان کمک فراوانی کرده است.

ج – بیان نسب امامان (علیه السلام)

امام رضا (علیه السلام) بارها و در مجالس گوناگون به صورت کامل از نسب ائمه اطهار (علیه السلام) به عنوان جانشینان راستین پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم سخن گفت تا کسی در این مورد به خطا نرود.

د- برشمردن صفات و ویژگی‌های امام

در حدیثی که در مرو از امام رضا (علیه السلام) نقل شده، ایشان از صفات امام و فضایل وی سخن راند. عبدالعزیز بن مسلم می‌گوید:
در زمان علیّ بن موسی الرضا (علیه السلام) در مرو بودیم. من نزد حضرت رضا (علیه السلام) رفتم و اختلافات مردم در باب امامت را به عرض ایشان رساندم. حضرت تبسّمی کرد و فرمود: ای عبدالعزیز! مردم اطلاعی ندارند و با نیرنگ، از دین خود گم راه شده‌اند. خداوند تبارک و تعالی پیامبر خود را قبض روح نکرد، مگر بعد از این که دین را برای او کامل گردانید و قرآن را – که بیان همه چیز در آن است – بر او نازل فرمود و حلال و حرام و حدود و احکام و جمیع نیازمندی‌ها را به طور تمام و کمال، در آن بیان فرمود و گفت: « مَا فَرَّطْنَا فِی الْکِتَابِ مِنْ شَیْ‌ءٍ » (31)
و در حجّة الوداع که در آخر عمر حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم واقع شد، این آیه را نازل فرمود:
(الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلاَمَ دِیناً) (32)
مسئله امامت، کامل کننده دین است. حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم قبل از وفات خود، دین را برای مردم توضیح داد، و راه آن را برای آنان آشکار کرد و آنان را در مسیر حقّ قرار داد. آن حضرت، علی (علیه السلام) را به عنوان امام و راهنما برای‌شان تعیین فرمود و تمام آن چه را که مردم به آن نیازمندند، بیان فرمود. هر کس گمان کند خداوند دین خود را کامل نکرده، در حقیقت کتاب خدا را رد کرده است، و هر کس کتاب خدا را رد کند، کافر است.
آیا مردم به قدر و ارزش امامت و موقعیت آن در بین امّت آگاه‌اند تا انتخاب آنان در آن مورد، قابل قبول باشد؟ امامت، جلیل‌القدرتر، عظیم‌الشأن‌تر، والاتر، منیع‌تر و عمیق‌تر از آن است که مردم با عقول خود آن را درک کنند، یا با آرا و عقاید خویش، آن را بفهمند، یا بتوانند با انتخاب خود، امامی برگزینند. امامت چیزی است که خداوند بعد از نبوّت و خلّت (مقام خلیل اللهی) در مقام سوم، ابراهیم خلیل (علیه السلام) را بدان اختصاص داده به آن فضیلت، مشرّف فرمود و نام او را بلند آوازه کرد. خداوند می‌فرماید: (إِنّی جاعِلُک لِلنَّاسِ إِماماً؛ ای ابراهیم! تو را برای مردم، امام برگزیدم). ابراهیم (علیه السلام) با خوش‌حالی گفت: (وَ مِن ذُرِّیتی؛ آیا از فرزندان و نسل من هم امام برگزیده ای؟)
خداوند فرمود: (لا ینالُ عَهدی الظَّالمینَ؛ عهد من به ظالمین نمی‌رسد.) (33)
این آیه، امامت هر ظالمی را تا روز قیامت ابطال می‌کند. بدین ترتیب، امامت در خواص و پاکان قرار گرفت... پس این امامت در اولاد علی (علیه السلام) تا روز قیامت خواهد بود، زیرا پیامبری بعد از محمد (صلی الله علیه و آله و سلم نخواهد آمد. حال، چگونه این جاهلان می‌خواهند انتخاب کنند؟» (34)
این روایت بسیار مفصّل و دربردارنده دلایل فراوان قرآنی و عقلی در اثبات برتری امامان (علیه السلام) بر دیگران است که در این مقاله مجال بیان همه آن نیست. می‌توان از این روایت، این‌گونه نتیجه گرفت که تمرکز امام رضا (علیه السلام) در مرو بر اثبات فضایل و صفات امام بر اساس آیات قرآن ودلایل محکم عقلی است، حال آن که در مدینه، مباحث امامت بیشتر به صورت نقلی و روایی مطرح می‌شد.
هم‌چنین در این روایت از اعتقاد اصلی شیعیان، یعنی نص بر امامت علی (علیه السلام) و نیز از عصمت و عدم اشتباه و خطا و جهل امامان (علیه السلام) سخن رانده شده، در حالی که در تاریخ، اشتباهات و جهل‌ها و خطاهای زیادی از مدعیان جانشینی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است.

هـ - اشاره به علم بی‌بدیل امام

ابوصلت هروی از یاران امام رضا (علیه السلام) در مرو می‌گوید: حضرت رضا (علیه السلام) از پدران بزرگوارش از امام حسین (علیه السلام) نقل کرد که سه روز قبل از شهادت حضرت علی (علیه السلام) مردی نزد آن حضرت آمده و درباره اصحاب الرس، چنین سؤالاتی نمود: «اصحاب الرس در چه زمانی می‌زیستد؟ مسکن آنان کجا بود؟ پادشاه آنان چه کسی بود؟...» حضرت علی (علیه السلام) فرمود:
درباره مطلبی سؤال کردی که قبل از تو کسی چنین سؤالی از من نپرسیده بود، و بعد از من نیز کسی درباره آن، مطلبی برایت نقل نخواهد کرد، مگر از قول من و هیچ آیه در قرآن نیست، مگر این که آن را می‌دانم و تفسیرش را نیز می‌دانم... علم بسیاری است، ولی طالبان آن کم هستند و به زودی وقتی مرا از دست دادند پشیمان خواهند شد... (35)

و – تطبیق آیات قرآن بر امامان

در برخی از احادیث منقول از امام رضا (علیه السلام) در مرو، با استفاده از آیات قرآن به جایگاه رفیع حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه اطهار (علیه السلام) اشاره شده، چنان که فضل بن شاذان می‌گوید: از امام رضا (علیه السلام) شنیدم که فرمود:
آن زمان که خداوند تبارک و تعالی به حضرت ابراهیم (علیه السلام) امر فرمود که به جای فرزندش اسماعیل، گوسفندی را که خداوند فرستاده بود، ذبح نماید، حضرت ابراهیم (علیه السلام) در دل آرزو کرد که ای کاش فرزندش اسماعیل (علیه السلام) را به دست خود ذبح می‌کرد و دستور ذبح گوسفند به جای ذبح فرزندش به او داده نشده بود... تا شایسته رفیع‌ترین درجات ثواب در صبر بر مصائب شود.
در ادامه این حدیث آمده است: «خداوند فرمود: گروهی که خود را از امّت محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم می‌دانند، فرزندش حسین را به ظلم و ستم مانند گوسفند، ذبح خواهند کرد و با این کار، مستوجب خشم و غضب من خواهند شد. "ابراهیم (علیه السلام) بر این مطلب جزع و فزع نموده و دلش به درد آمد و شروع به گریه کرد... این همان مطلبی است که آیه «وَ فَدَیْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ‌ » (36) بدان اشاره دارد.» (37)

ز – علم اهل بیت به باطن قرآن

حضرت رضا (علیه السلام) در مرو هم چنین به این مطلب که علم به باطن قرآن و تأویل آن، نزد عترت طاهره (علیه السلام) است، اشاره کرده است. (38)
آن حضرت در گفت و گو با علی بن جهم، ضمن نکوهش او و کسانی که کتاب خدا را به رأی و اندیشه خویش تفسیر و تأویل می‌کنند، به این نکته اشاره فرمود طبق آیه کریمه (وَ مَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ) (39) برای شناخت تفسیر صحیح آیات قرآن، باید به کسانی که خداوند ملکه دانش و معرفت را به آنان عطا فرموده، مراجعه نمود. سپس امام رضا (علیه السلام) به بیان معانی آیاتی که موجب توهّم عدم عصمت پیامبران و جواز صدور معصیت از آنان شده، پرداخت و از عصمت آدم (علیه السلام)، یوسف (علیه السلام) و داوود (علیه السلام) سخن گفت و در مورد ازدواج پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم با زینب بنت جحش توضیحاتی ارائه فرمود. (40)

ج – تبیین عقاید خاصه شیعه

امام رضا (علیه السلام) در مرو نیز هم چون مدینه، از اعتقادات خاصه شیعیان با دلایل محکم و مستدل قرآنی و عقلی ودر حدی وسیع‌تر دفاع می‌کرد که در ادامه به دو نمونه از آن اشاره می‌شود:

مهدویت:

یکی از شیعیان خالص امام که در زمان حضور آن حضرت در مرو به خدمت ایشان رسید، دعبل خزاعی بود. (41) امام رضا (علیه السلام) در دیدار با دعبل خزاعی، از مهدویت و انتظار سخن گفت و قائم آخر‌الزمان را که از نسل اوست معرفی کرد. (42)

بداء:

امام رضا (علیه السلام) در مدینه نیز مسلمانان را به عقاید خاصه شیعیان توجه می‌داد، ولی در روایتی که در مرو و در مناظره با سلیمان مروزی عنوان شده است، امام (علیه السلام) عقاید خاصه شیعه را اثبات فرمود. آن حضرت در این مناظره، به آیات فراوان از قرآن در اثبات بداء استشهاد کرد، چنان که سلیمان گفت: «یا امیرالمؤمنین! إن شاء‌الله من بعد از امروز به بعد، منکر بداء نگردم و آن را تکذیب نکنم.» (43)
ایشان هم‌چنین با سلیمان مروزی در مورد رؤیت خداوند، با ابراهیم بن محمود خراسانی درباره تکلیف بندگان به مالایطاق و با یزید بن معاویه شامی در موضوع أمر بین الأمرین، سخن گفت. (44)

ط – در برخورد با شیعیان در مرو

از امام حسن عسکری (علیه السلام) نقل است که فرمود: وقتی حضرت رضا (علیه السلام) به ولایت عهدی انتخاب شد، آن حضرت برای مدتی کسانی را که خود را شیعیان علی (علیه السلام) می‌دانستند، به حضور نپذیرفت. پس از گلایه آنها حضرت رضا (علیه السلام) به دربان خود فرمود: «اجازه بده داخل شوند.» آنان وارد شدند و سلام کردند، ولی آن حضرت نه جواب سلام‌شان را داد و نه اذن جلوس، صادر کرد، و همان‌طور ایستادند. آنان گفتند: «ای زاده رسول خدا! این چه جفای عظیم و استخفافی، پس از آن حجاب سخت است؟ دیگر چه جفایی مانده که بر سر ما آید؟»
حضرت رضا (علیه السلام) فرمود:
این آیه را بخوانید: (وَ مَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَ یَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ) (50) به خدا سوگند که من در این کار، تنها به خداوند و رسول او و أمیرالمؤمنین و پدران پاکم پس از او اقتدا کردم. آنان بر شما نکوهش کردند و من نیز اقتدا نمودم. گفتند: «برای چه ای زاده رسول خدا؟» فرمود:
برای این ادّعا که شما شیعه امیرالمؤمنین هستید. وای بر شما! شیعیان او، حسن و حسین و سلمان و ابوذر و مقداد و عمّار و محمّد بن ابی بکر بودند؛ همان‌ها که ذرّه ای از دستورات او سرپیچی نکردند، حال این که شما در بیشتر کردارتان با او مخالفید و در بیشتر فرایض خود، کوتاهی می‌ورزید. بزرگی حقوق برادران خود را درباره خدا، خوار و بی‌مقدار می‌دارید و آن جا که نباید تقیه می‌کنید و آن جا که باید، تقیه نمی‌کنید. اگر شما در همان ابتدای کار می‌گفتید: ما از موالی و محبّین اوییم و از دوست‌داران اولیای او و دشمنان دشمنان او هستیم، من منکر این قول شما نشده بودم، لکن این مقام و مرتبه شریفی بود که شما مدّعی آن شده اید. اگر کردار شما گفتارتان را تصدیق نکند، به هلاکت می‌افتید، مگر این که رحمت پروردگارتان آن تلافی کند.
آنان نیز اظهار ندامت و توبه کردند. حضرت رضا (علیه السلام) فرمود: «آفرین و مرحبا به شما برادران و محبّینم! بیایید بالا» و آن قدر آنان را به بالا خواند تا تک‌تک‌شان را در بغل گرفت. سپس به دربان خود فرمود: «چند بار ایشان را مانع شدی؟» گفت: «شصت بار.» فرمود: «به همان تعداد نزد ایشان برو و سلام مرا به ایشان برسان. اکنون با این استغفار و توبه، همه گناهان خود را محو و پاک ساختند، و به جهت محبّت و موالات‌شان به ما، مستحقّ کرامت شده‌اند. از حال ایشان و امور نان خوران‌شان تفقّد کن، نفقات بسیار و احسان فراوان و هدایای بسیاری بدیشان بده و زیان‌شان را جبران کن.» (46)

ی – تصحیح اعتقادات

وجود امام رضا (علیه السلام) از عوامل گسترش تشیع در ناحیه خراسان بوده است. تماس شیعیان این ناحیه با امام و نگارش نامه‌هایی به آن حضرت و طرح سؤال و گرفتن پاسخ نیز یکی از شواهد این امر است. مجموعه نامه‌های امام به افراد مختلف در توضیح مبانی شیعه، گستردگی این ارتباط را نشان می‌دهد؛ نامه‌هایی با موضوع تبیین جایگاه اهل بیت در کتاب و سنت، (47) برخی از مسائل کلامی، (48) مسائل اختلافی میان شیعه و سنی، (49) توضیح مصداق شیعه، (50) بیان مصداق صحابی (51) و معنای اولی الامر (52) و مطالبی از این دست. این پاسخ‌ها آموزه‌هایی بود که برای شیعیان به عنوان دیدگاه قطعی پذیرفته می‌شد. (53)
البته محدودیت‌هایی که عبّاسیان برای علویان و شیعیان فراهم کرده بودند، غالباً باعث دوری شیعیان از ائمه می‌شد و از نظر فراگیری اعتقادات، مشکلاتی برای آنها فراهم می‌کرد. لذا از ابی نصر بزنطی نقل شده که خدمت امام عرض کردم: «گروهی از شیعیان اعتقاد به جبر پیدا کرده‌اند و گروهی قائل به اختیار هستند.» (54) در روایت دیگری آمده است که یکی از شیعیان خطاب به امام گفت: «ای فرزند رسول خدا! خدا را برای ما وصف کن، زیرا میان اصحاب ما در شناخت خدا، اختلاف زیادی پیدا شده است.» (55)
هم‌چنین شیعیان که خود را متعهد به روایات می‌دیدند، در برابر روایاتی که خدا را به شکل یک انسان و دارای چشم و دست و پا تصویر می‌کرد، وامانده، از امام (علیه السلام) در این رابطه پرسش می‌کردند. در روایتی، هروی از امام درباره یکی از احادیث که اهل حدیث، آن را دالّ بر رؤیت بصری خداوند در قیامت می‌دانند، می‌پرسد. امام در پاسخ، به تفصیل به بررسی این روایات پرداخته، قسمتی را از اساس غیرصحیح می‌خواند و بخشی را نیز با استفاده از آیات و روایات دیگر و مقدّمات عقلی، توجیه می‌کند. (56)
شیعه از ابتدا موضعی منفی در برابر تشبیه و جبر داشت و با این دو مسئله – که مروّج اصلی آن یهودیان وحکّام اموی بودند – مبارزه کرد، اما دلایلی چون: وجود غلات در میان شیعه، تبلیغات نادرست درباره عقاید شیعه و نیز عدم فهم درست نظریات آنها، سبب شد که کسانی، شیعه را به داشتن عقیده تشبیه متهم نمایند. (57) امام رضا (علیه السلام) بر اساس رسالت خویش در دفاع از مرزهای اعتقادی شیعه، در برابر این آموزه انحرافی و مروّجان آن، به سختی موضع گرفت.
از جمله شبهات کلامی رایج در آن عصر، مسئله رؤیت خدا بود؛ مسئله‌ای که حتی اشاعره با تمام کوششی که در این راه به کار بردند، توانستند از آن خلاصی یابند و در نهایت هم چون، اهل حدیث اعتقاد به رؤیت خدا در روز قیامت را باور کردند. آنان برای اثبات این اعتقاد به برخی از آیات متشابه، مانند(وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى) (58) و احادیثی که در اطراف آن نقل شده، استناد کردند.
امام رضا (علیه السلام) در ردّ این برداشت از آیه شریفه، فرمود: «به دنبال این آیه، آیه دیگری نازل شده و آنچه را که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم دیده، روشن می‌کند: (مَا کَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى) (59) پس از این آیه می فرماید: (لَقَدْ رَأَى مِنْ آیَاتِ رَبِّهِ الْکُبْرَى) (60) روشن است که آیات خدا، غیر از خود خداست، چنان که در جای دیگری فرموده: (لا یحیطُون بِهِ عِلما) (61) اگر کسی بتواند او را به چشم ببیند، پس بر او احاطه علمی پیدا کرده و خدا مورد معرفت او قرار گرفته است.»
ابوقرّه گفت: «آیا شما روایات را تکذیب می کنید؟» امام فرمود: «وقتی روایات مخالف با قرآن باشد، من آن را تکذیب می کنم.»
امام در تفسیر دیگر آیه که مورد استدلال اهل حدیث یعنی آیه (إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ ) (62) فرمود: «در روز قیامت، چهره‌های مؤمنین از زیبایی می‌درخشد و انتظار ثواب پروردگارشان را دارند.»
ابراهیم بن عباس در تعبیر جالبی درباره امام می‌گوید: «سخنان امام رضا (علیه السلام) و جواب‌ها و مثال‌های آن حضرت، همه از قرآن برداشت شده بود.» (63)

ک – دفاع از حقانیت اسلام

یکی از تلاش‌های امام رضا (علیه السلام) در مرو، اثبات حقانیت اسلام در برابر سایر ادیان بود؛ فرصتی که برای امام (علیه السلام) در مدینه فراهم فراهم نشده بود و این نیز از تفاوت‌های عمده آموزه‌های حدیثی امام (علیه السلام) در مدینه و مرو است. حسن بن محمد نوفلی هاشمی نقل می‌کند: وقتی که حضرت امام رضا (علیه السلام) نزد مأمون آمد، همه اهل کتاب جمع شدند و حضرت حدیثی به عنوان احتجاج (بیان حجت) برای آنان ذکر کرد، از جمله احتجاجی که خطاب به رأس الجالوت، عالم بزرگ یهودیان بود و طی آن فرمود: «ای یهودی! به من توجه کن! من از تو درباره ده آیه سؤال خواهم کرد که به حضرت موسی (علیه السلام) نازل شده است. آیا در تورات خبر از محمّد و امتش آمده که می‌گوید: وقتی امت آخر که پیرو پیامبر شترسوار هستند می‌آیند، آنها خداوند خویش را به طور جدی تسبیح می‌گویند. پس در آن هنگام بنی‌اسرائیل به آن ملت پناه می‌برد و در ملک آنها وارد می‌شود تا دل‌هایشان آرام شود، زیرا در دست آنها شمشیرهایی است که به وسیله آن از امت‌های کافر روی زمین انتقام می‌کشند. آیا اینها در تورات هست یا خیر؟» رأس الجالوت گفت: «بلی، ما در تورات این مطالب را دیده‌ایم.» (64)
از ابراهیم بن عباس صولی نقل شده است: «ندیدم از رضا (علیه السلام) پرسشی شود که او پاسخ آن را نداند. هیچ کس را نسبت بدانچه در عهد و روزگارش می‌گذشت، داناتر از او ندیدم. مأمون او را بارها با پرسش درباره چیزهایی می‌آموزد اما امام به وی پاسخ کامل می‌داد و در پاسخش به آیاتی از قرآن مجید تمثیل می‌جست. مأمون در یکی از مجالس خود، تعدادی از علمای ادیان و فقهای اسلام و متکلمان را جمع کرده بود. پس امام در بحث و مناظره، بر همه آنان چیره شد، به گونه‌ای که هیچ کس نبود که بر فضل امام رضا (علیه السلام) و کوتاهی خود اعتراف نکند. از آن حضرت شنیدم که می‌فرمود:
در روضه (مسجدالنبی) می‌نشستم و علما در مدینه بسیار بودند. وقتی یکی از ایشان در حل مسئله‌ای عاجز می‌ماند، همگی برای حل آن مرا پیشنهاد می‌کردند و مسائل خود را نزد من می‌فرستادند و من نیز آنها را پاسخ می‌دادم. (65)

نتیجه‌گیری

امامان شیعه، وارث پیامبر و علوم انبیا بودند. هر امامی، معارف و احکام الهی را از طریق پیامبر یا امام قبل از خود دریافت می کرد و چنانچه به موضوع جدیدی بر می‌خورد، به طور حتم باید آن را از طریق الهام و به مدد قوه قدسیه فرا می‌گرفت. امامت، استمرار نبوت بود و همان عاملی که موجب ضرورت ارسال پیامبران و بعثت انبیا بود، نصب امام بعد از نبی (صلی الله علیه و آله و سلم را هم واجب می‌ساخت. بنابراین امامان رسالت انبیا را در دفاع از آموزه‌های دینی بر عهده داشتند، اما در حدی وسیع‌تر و به صورت عمیق‌تر.
امام رضا (علیه السلام) در مدینه و مرو به دفاع از حقانیت اسلام و مبانی و اصول اعتقادی امامیه و حق امامت ائمه (علیه السلام) پرداخت، لکن از آن جا که ایشان در مرو مناظرات فراوانی با علمای سایر ادیان و مذاهب انجام داد، نسبت به مدینه معارف فراوان‌تری را با رویکرد قویِ عقلی و نقلی مطرح نمود و بدین ترتیب در گسترش اسلام ناب محمدی نقش بسیار مهمی را ایفا کرد. نقش امام رضا (علیه السلام) در گسترش علم، حکمت، فلسفه و تمدن اسلامی نیز بسیار ستودنی است.

پی‌نوشت‌ها:

1. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج2، ص 226.
2. ابوالفرج، اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص 358.
3. فضل‌الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (ع)، ج4، ص 51.
4. تقی‌زاده داوری، تصویر امامان شیعه در دایرة‌المعارف اسلام «ترجمه و نقد»، ص 353، مقاله عبدالرضا عرب.
5. طبرسی، الاحتجاج، شرح و ترجمه جعفری، 1371ش ، ج2، ص 474.
6. طبرسی، الاحتجاج، ترجمه: جعفری، ج2، ص 486-487.
7. ترجمه امامت بحارالانوار، ترجمه: موسی خسروی، ج1، ص 93 (نقل از: عیون اخبار الرضا (ع)، ص 161).
8. لیثی، جهاد شیعه در دوره اول عباسی، ص 60.
9. طبرسی، زندگانی چهارده معصوم (ترجمه کتاب اعلام الوری باعلام الهدی)، ص 547.
10. مجلسی، مهدی موعود، ترجمه: علی دوانی، ص 1957 (به نقل از معانی الاخبار شیخ صدوق) .
11. احزاب، آیه 72.
12. مجلسی، امامت (ترجمه امامت بحارالانوار)، ج1، ص 204 (به نقل از معانی الاخبار و عیون اخبار الرضا) (ع).
13. طبرسی، الاحتجاج، ترجمه: جعفری، ج2، ص 488 -489.
14. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع).
15. ابن قتیبه دینوری، عیون الاخبار، ج2، ص 143.
16. تقی‌زاده داوری، تصویر امامان شیعه در دایرة‌المعارف اسلام، ص 358.
17. شهید اول، الدرة‌الباهره من الاصداف الطاهرة، ص 36.
18. جعفریان، تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا قرن دهم هجری، طبرسی، الاحتجاج، ترجمه: جعفری، ج2، ص 472.
19. ابوالفرج، اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص 564.
20. لیثی، جهاد شیعه در دوره‌ی اوّل عباسی، ص 55.
21. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ترجمه: مستفید و غفاری، ج2، ص 261-264.
22. جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، (ع) ص 45.
23. کلینی، الکافی، ترجمه: مصطفوی، ج1، ص 198؛ صدوق، کمال‌الدین، ترجمه: کمره‌ای، ص 675.
24. مسعودی، مروج‌الذهب، ج4، ص 5.
25. طبرسی، زندگانی چهارده معصوم (ترجمه کتاب اعلام الوری باعلام الهدی)، ص 128.
26. «سپس کتاب را به عنوان ارث به کسانی از بندگان‌مان که آنان را برگزیده بودیم، دادیم» (فاطر، آیه 32).
27. بعضی از آنان به خود ستم می‌کنند و بعضی میانه رو هستند و بعضی دیگر به اذن خدا در خیرات پیش قدم‌اند و از دیگران سبقت می‌گیرند، این است فضل بزرگ. (فاطر، آیه 32).
28. احزاب، آیه 33.
29. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ترجمه: غفاری و مستفید، ج1، ص 475-496.
30. طبرسی، الاحتجاج، ترجمه: جعفری، ج2، ص 498.
31. انعام، آیه 38.
32. (امروز دین شما را برای‌تان کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دین، برای شما پسندیدم). (مائده، آیه 3)
32. بقره، آیه 124.
33. صدوق، عیون أخبار الرضا (عم)، ترجمه: غفاری و مستفید، ج1، ص 445-458.
34. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ترجمه: غفاری، و مستفید، ج1، ص 419-426.
35. صافات، آیه 107.
36. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ترجمه: غفاری و مستفید، ج1، ص 427-428.
37. جوادی آملی، قرآن حکیم از منظر امام رضا (ع)، ص 80.
38. (و تأویل آن را کسی جز خدا و راسخان در علم نمی‌داند) (آل عمران، آیه 7)
39. فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (ع)، ص 210-213.
40. جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه. (ع)
41. طبرسی، اعلام الوری، ص 330؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ص 339.
43. طبرسی، شرح و ترجمه‌ی احتجاج طبرسی (شرح و ترجمه: غفاری)
44. فضل‌الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (ع)، ج4، ص 51.
45. (و هر مصیبتی که به شما رسد، به سبب کارهایی [خطا و گناهانی] است که دست‌های‌تان کرده و [خدا] بسیاری از گناهان در می‌گذرد. (شورا، آیه 30)
46. طبرسی، الاحتجاج، ترجمه: جعفری، ج2، ص 500-502.
47. الکافی، ج1، ص 223؛ محمدبن علی الصفار، بصائر الدرجات، تصحیح: کوچه باغی، ص 118؛ مجلسی، بحارالانوار، ج23، ص 336.
48. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج1، ص 16.
49. فیض کاشانی، معادن الحکمه، ج2، ص 76.
50. حمیری، قرب الاسناد، ص 203-206.
51. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج2، ص 87.
52. عیاشی، تفسیر‌العیاشی، محقق: هاشم رسولی، ج1، ص 360؛ مجلسی، بحارالانوار، ج23، ص 296.
53. جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (ع)، ص 461.
54. صدوق، التوحید ص 338.
55. صدوق، التوحید، ص 47.
56. صدوق، التوحید، ص 117؛ عیون اخبار الرضا (ع)، ج1، ص 115.
57. جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (ع).
58 . نجم، آیه 13.
59. آنچه را که پیامبر با دل خود و نه به چشم سر دیده، تکذیب نمی‌کند. (نجم، آیه 11)
60. (پیامبر، پاره‌ای از ایات بزرگ خدایش را دید).
61. (هیچ کسی نمی‌تواند به خدا احاطه علمی پیدا کند).
62. قیامت، آیه 23.
63. جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه.
64. شیخ حر عاملی، الجواهر السنیة فی الاحادیث القدسیه (کلیات حدیث قدسی) ص 109.
65. امین، سیره معصومان، ج5، ص 147.

منابع تحقیق :
1. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، مکتبة الطباطبایی، قم، بی‌تا.


عبارات مرتبط با این موضوع

علی بن ابی‌طالب ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادعلی به جز جنگ تبوک در تمام غزوهها شرکت داشت او معمولاً علم‌دار سپاه محمد بود و در دو آیا اجنه می توانند یک انسان را بکشند؟ شهر سوالخدمت شما عرض کنم وضعیتی که شما در حال تجربه آن هستید یک وضعیت دو وجهی است یک وجه آن که تیر سیر الی الله از حکیم فرزانه آیت الله سیدعبدالکریم کشمیری نقل شد که روزی خدمت آقای مجتهدی رفته و در حسن مرتضوی عرفان عملی وتصوفمباحث ومطالب پیرامون عرفان عملی وتصوف ساعت ٢۱٤ ‎بظ روز شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸٦ علی بن ابی‌طالب ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد علی به جز جنگ تبوک در تمام غزوهها شرکت داشت او معمولاً علم‌دار سپاه محمد بود و در دو غزوه آیا اجنه می توانند یک انسان را بکشند؟ شهر سوال خدمت شما عرض کنم وضعیتی که شما در حال تجربه آن هستید یک وضعیت دو وجهی است یک وجه آن که همان جن تیر سیر الی الله از حکیم فرزانه آیت الله سیدعبدالکریم کشمیری نقل شد که روزی خدمت آقای مجتهدی رفته و در حسن مرتضوی عرفان عملی وتصوف مباحث ومطالب پیرامون عرفان عملی وتصوف ساعت ٢۱٤ ‎بظ روز شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸٦


ادامه مطلب ...

بازشناسی مسئله امامت در تراث حدیثی امام رضا (ع)

[ad_1]

چکیده

مسئله امامت در روایات امام رضا (علیه السلام)، بسیار زیاد به چشم می‌خورد و این حاکی از اهمیت موضوع، نزد آن حضرت است. ایشان با اشاره به صفات و ویژگی‌های امام، او را حجت و دلیل خداوند بر مردم، پاسدار حریم ارزش‌های الهی، راهنمای مردم به سوی سعادت و مایه عزت مسلمانان بر می‌شمارد.
این امام بزرگوار معتقد است که امام باید به تورات و انجیل و زبور احاطه داشته باشد و با پیروان هر کدام، به کتاب خودشان احتجاج کند و افزون بر این باید از هر آلودگی و عیبی پاک باشد. هم چنین از دیدگاه امام رضا (علیه السلام)، امام باید عادل، منصف، حکیم، دلسوز، مهربان، بردبار، بخشنده، باگذشت و نیکوکار باشد. همه اینها بیان‌گر این نکته است که امام، منصوب از جانب پروردگار و حجت الهی برخلق است که با چنین ویژگی‌ها و صفاتی، به هدایت مردم
می‌پردازد.
در نهایت با بررسی روایات امام رضا (علیه السلام) می‌توان گفت ایشان پذیرش توحید و قبول آن از سوی خداوند متعال را در سایه ولایت‌پذیری وامامت بر می‌شمارد.

1. مقدمه

امام، نور جهان افروز و آب حیاتی است که حیات سیاسی و اجتماعی انسان را بارور و دنیا و آخرت بشر را نورانی می‌سازد و او را به مسیر سعادت رهنمون می‌شود. شناخت امام، یکی از مهم‌ترین وظایف مسلمانان است و در روایت آمده: «هرکس بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است.»
اما شناخت صفات امام و مصادیق آن، از مشکل‌ترین مسائل است. بهترین راه در این زمینه، استفاده از دلایل عقلی و نقلی است که یکی از مهم‌ترین منابع آن، احادیث اهل بیت است. در این میان، سخنان امام رضا (علیه السلام) از ارزش ویژه‌ای برخوردار است، چرا که آن حضرت در عصری زندگی می‌کرد که می‌توانست بدون تقیه، دلایل امامت و سایر معارف مرتبط با آن را بیان کند. نشست‌های علمی آن بزرگوار با دانشمندان ادیان و مذاهب گوناگون، زمینه بیان این مطالب را بیشتر فراهم کرد.
نوشتار حاضر، مجموعه‌ای از احادیث نقل شده از آن حضرت درباره مسئله امامت است که با توضیح مختصری ارائه می‌گردد.

2. مفهوم امام

الف - امام در لغت

امام از ماده «ام» به معنای قصد است و کلمات ام و امام، از همان ماده مشتق می‌شوند. امام بر وزن کتاب در اصل، مصدر است و به کسی اطلاق می‌شود که مورد قصد وتوجه دیگران واقع گردد و دیگران از وی پیروی کنند. (2) امام، کسی است که انسان‌ها به قول و فعل او عمل کنند و آنها را به سوی هدفی مشخص، راهنمایی نماید، چه حق باشد و چه باطل؛ (3) این یعنی مطلق پیشوا، مقتدا و رهبر. (4)

ب- امام در اصطلاح

امام در اصطلاح علم کلام، کسی است که دارای ریاست عامه بر جمیع امت در تمام امور دینی و دنیوی به نیابت از پیامبر
(صلی الله علیه و آله و سلم) باشد. (5) ذکر کلمه «دنیوی» برای تأکید بر وسعت قلمرو امامت است، وگرنه تدبیر امور دنیوی جامعه اسلامی، جزئی از دین اسلام است. به تعبیر روشن‌تر، امامت عبارت است از جانشینی فردی از جانب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در اجرای احکام شریعت و پاسداری از حوزه دین، به گونه‌ای که فرمان‌بری از او بر همه واجب باشد.
امام رضا (علیه السلام) در تعریف امامت می‌فرماید:
همانا امامت، زمام دین و مایه نظام مسلمانان و سبب سامان یافتن دنیای‌شان و موجب عزّت مؤمنان است. امامت، اساس اسلام پیشرو و برازنده و شاخه بلند و رفیع آن است و نماز و زکات و روزه و حجّ و جهاد و افزونی اموال مسلمین، همه و همه وابسته به امام و امامت اوست. (6)
آن حضرت در جای دیگری، معنای جامع‌تری را از امامت، بیان می‌کند:
امام چونان خورشید نورافشانی است که با نور خود، روشن‌گر جهان است و در جایگاهی قرار دارد که دست‌ها و چشم‌ها بدان نایل نمی‌شوند. امام، آب گوارایی از پس تشنگی و عطش است.
این تعابیر بلند درباره امام، بازگو کننده جایگاه و منزلت واقعی امام است.
امام رضا (علیه السلام) در ادامه می‌فرماید:
امام، رهنمای بشریّت به سوی هدایت و نجات‌دهنده آنان از پستی و فرومایگی است. امام برای انسان‌ها، همدمی رفیق و پدری مهربان و برادری همانند است. امام به امّت خویش مهر می‌ورزد، همانند مادری که به فرزند خردسال خود مهربان و نیکوکار است، امام، پناه‌گاه بندگان خدا در مصیبت‌ها و دشواری‌های عظیم است. امام، امین الهی در میان خلق و حجّت خداوند بر بندگان او و خلیفه پروردگار در جامعه بشری است. امام، مردم را به سوی خدا دعوت می‌کند و از حریم ارزش‌های الهی و ساحت قدس خداوندی، پاسداری می‌کند. امام از هرگناه، پاکیزه و از هر عیب و کاستی به دور است. امام دارای علم ویژه و حلم و بردباری است و وجود او مایه استواری دین است. امام، مایه عزّت و سربلندی مسلمانان و باعث ناخشنودی و نگرانی عمیق منافقان و عامل شکست و حقارت کافران است. امام، یگانه‌ی عصر خویش است، به طوری که هیچ کس در شرافت و فضیلت به پای او نرسد و در دانش به مرتبه او راه نیابد، همانندی برای او یافت نمی شود و مثل و نظیر ندارد. (7)
هم‌چنین ایشان در بیان ویژگی‌های امام، فرموده است:
امام دارای نشانه‌هایی است: امام، آگاه‌ترین، استوارترین، با تقواترین و بردبارترین مردم و از همه شجاع‌تر و عابدتر و با سخاوت‌تر است. (8)
بنابراین امامان جانشین پیامبران هستند که عنصر هدایت و رهبری معنوی و تربیت استعدادهای بشری برای رسیدن به تعالی را بر عهده دارند.

3. تعیین امام

توصیف مقام و منزلت امامان و بیان فضایل آنان از توان عقل و اندیشه‌های بشری، خارج است. بی‌گمان باید از منظر سخنان امام معصوم به این جایگاه نورانی نگریست تا درک کاملی از آن حاصل گردد. شناسایی و انتخاب امام نمی‌تواند به اختیار مردم باشد، زیرا انسان‌ها نمی‌توانند تشخیص دهند که چه کسی دارای برترین مقام علمی و معنوی است و از گناهان آشکار و پنهان، مبراست. مردم نمی توانند با اندیشه و تجربه خود دریابند که چه کسی صلاحیت خلاف الهی را دارد. تنها خداوند است که از دل انسان باخبر است و می‌داند که شایسته‌ترین انسان‌ها برای بردوش کشیدن بار امانت و خلافت الهی کیست. به همین منظور، امام رضا (علیه السلام) در بیان قدر و منزلت امامت به عبدالعزیز بن مسلم فرمود:
هل یعرفون قَدرَ الامامة و محلَّها مِنَ الاُّمة فَیَجوز فیها اختیارُهم؟!
مگر مردم، مقام و منزلت امامت در میان امت را می‌دانند تا روا باشد که اختیار انتخاب امام به آنان واگذار شود؟
ایشان هم چنین می‌فرماید:
إنَّ الامامة اَجَلُّ قدراً و اعظمُ شأناً و اَعلا مکاناً و اَمنَعُ جانباً و اَبعدُ غوراً من اَن یبلغها النّاس بعقولهم؛ (9)
همانا قدر امامت، والاتر و شأنش بزرگ تر و منزلتش عالی‌تر و مکانش رفیع‌تر و عمقش ژرف‌تر از آن است که مردم با عقل خود به آن برسند یا با آرای خود آن را دریابند و یا به انتخاب خویش، امامی را منصوب کنند.
در روایت دیگری از آن حضرت آمده است:
امامت، مقامی است که خداوند بعد از رتبه نبوّت و خلّت، در مرتبه سوم به ابراهیم (علیه السلام) عطا کرد و او را به فضیلت، مشرّف ساخت و نامش را بلند و استوار نمود و فرمود: «همانا من تو را امام مردم قرار دادم.» (10) ابراهیم خلیل از نهایت شادی به خداوند عرض کرد: «فرزندانم هم [به این مقام می‌رسند]؟» خدا فرمود: «پیمان و فرمان من به ستم کاران نمی‌رسد».
امامت، خلافت خدا و رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) و مقام امیرالمؤمنین (علیه السلام) و میراث حسن (علیه السلام) و حسین (علیه السلام) است. امامت، زمام دین و مایه نظام مسلمانان و صلاح دنیا و عزّت مؤمنان است. امامت، ریشه با نموّ اسلام و شاخه بلند آن است. کامل شدن نماز، روزه، حج، جهاد و بسیار شدن غنیمت و صدقات، به امامت است. (11)
خداوند که دارای علم بی‌پایان و گسترده است، هنگام آفرینش انسان‌ها می‌دانست که مطیع ترین، عابدترین و پرهیزگارترین بندگان چه کسانی هستند و بر اساس علم بی‌نهایت خود، آنان را برای رسالت و امامت برگزید، تا دیگر بندگان را به سوی نور و پاکی هدایت کنند:
«وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا ؛ (12)
و آنها را امامان و پیشوایانی قرار دادیم که مردم را به امر ما هدایت کنند».
بر این اساس، دلیل انتخاب انبیا و امامان از سوی خداوند، لیاقت و شایستگی ایشان بوده و آنان در طول زندگی خود، این شایستگی را به اثبات رسانده‌اند، چنان که حضرت ابراهیم (علیه السلام) گام در آتش گذاشت و برای اطاعت از امر الهی، به انجام سخت‌ترین آزمایش خداوند تن داد و به ذبح فرزند عزیز خویش نیز گردن نهاد. حضرت موسی (علیه السلام) نیز با قدرت فرعونی درگیر شد و برای هدایت بنی‌اسرائیل، سخت‌ترین مرحله‌ها را گذراند و دشوارترین رنج‌ها را تحمل کرد. حضرت عیسی (علیه السلام) دیگر پیامبر بزرگ الهی هم برای اجرای رسالت خود، چندان مقاومت ورزید که تا پای دار پیش رفت. در نهایت، پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) در راه رسالتش بیش از همه انبیای الهی، ستم دید و تا بدان پایه هدایت مردم اهتمام ورزید و برای آنان دل سوزاند که خداوند به او دستور داد: «تا این اندازه خود را در مشقّت مینداز.» (13)
امام علی بن ابی طالب (علیه السلام) نیز در طول زندگی خود اثبات کرد که جز به خدا و دین و خلق نمی‌اندیشد و زندگی و مرگ خود را در راه حق و برای حق قرار می‌دهد، تا آن جا که یک ضربت او در جنگ با خشن‌ترین چهره کفر ولجاج، برتر از عبادت همه جن و انس معرفی شد. خداوند که شایستگی و صلاحیت انبیا و امامان را از آغاز خلقت می‌داند، آنان را به عنوان معلمان و راهنمایان خلق برگزید و به ایشان کرامت خاص و توفیق ویژه بخشید و از آنان مسئولیت‌های بیشتری را طلب کرد.
امام رضا (علیه السلام) با استناد به دو آیه از قرآن کریم، تعیین امام را منحصراً کار خداوند متعال دانسته، می‌فرماید:
از گزینش خدا و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیتش (علیه السلام) به گزینش خود روی آوردند، در حالی که قرآن به آنها ندا می‌دهد که «پروردگار تو می‌آفریند آنچه را که می‌خواهد و بر می‌گزیند. آنها را حق گزینش نیست . پاک و منزه است خداوند تعالی از آنچه آنها شریک قرار می‌دهند.» (14)
هم چنین می‌فرماید:
هیچ مرد و زن مومنی حق ندارند وقتی خدا و رسولش به حکمی امر کردند، اختیاری درباره امرشان داشته باشند. (15)
ایشان در ادامه سخن، مقام امامت را بالاتر از آن می‌داند که مردم با خردهای‌شان بتوانند بدان دست یابند. ویژگی‌های امام معصوم، هم چون عصمت، معنویت، ارتباط با عالم غیب، دانش برتر و شایستگی‌های مدیریتی والا، برای مردم عادی، قابل شناخت و سنجش نیست. از این رو امام معصوم با انتخابات تعیین نمی گردد.
بنابراین می‌توان گفت امام، انسان کامل الهی و نایب و منصوب از سوی خداوند متعال است که به تمام احکام و دستورات لازم برای هدایت بشر آگاه است. او از گناهان و اشتباهات، معصوم و از همه امّت در خصوصیات و صفات، برتر و امین و مورد اعتماد بر احکام و اسرار الهی است. امام مرتبط با مبدأ اعلی و صراط مستقیم، حجتی بر بندگان، حافظ دین الهی، مرجع علمی برای حلّ معضلات و اختلافات و تفسیر مبهمات، زعیم سیاسی و اجتماعی، هدایت‌گر انسان‌ها برای رسیدن به کمالات معنوی و واسطه فیض الهی است و اطاعتش بر همه بندگان واجب است.

4. ویژگی‌های امام

آنچه در این قسمت بیان می‌شود، گوشه‌ای از ویژگی‌ها و فضایل امامان معصوم است که می‌توان آن را بدین‌گونه خلاصه کرد:

الف – اخلاق نیکو

امام، مسئولیت تربیت و هدایت مردم را به دوش دارد و به سان قافله سالاری هوشیار، دل سوزانه مردم را در حرکت به صراط مستقیم فرا می‌خواند. ناگفته پیداست که این همه، نیاز به معرفتی والا و آگاهی و دانشی بسیار دارد. از این رو حضرت حق، این گران‌مایه‌گان را گنجینه‌های علم خود قرار داده و آگاهی از حقایق و معارف بلند دین را در نهادشان به امانت سپرده است.
آنچه در زندگانی ائمه (علیه السلام) نمایان است و سبب تمایز آنان از دیگران شده، این حق تعلیم و تربیت آنان بر دیگران است. بدون تردید این از فضل پروردگار به آنهاست که ایشان را بر آفریدگار حجت قرار داده و حتی دشمنان‌شان به این فضیلت گواهی داده‌اند؛ به عنوان نمونه امام رضا (علیه السلام) چنان مزین به اخلاق اسلامی بود که دوست و دشمن در برابر خوی آسمانی و رفتار ملکوتی‌اش سرتعظیم فرود می‌آورند و موافق و مخالف، شیفته آن امام همام می‌شدند، به گونه‌ای که تمامی حالات آن حضرت به شیفتگان، درس کرامت و بزرگواری می‌آموخت.

ب- عدالت

در قرآن کریم به مسئله قضاوت و داوری بین مردم اشاره‌های فراوانی شده و خداوند، مقام داوری را از مقامات پیامبران و امامان برشمرده است. (16) امام، قضات جامعه‌ی اسلامی را نصب می‌کند و براساس عدالت، بین مردم، قضاوت و حکم می‌کند. از این رو لازم است که امام، عادل‌ترین مردم باشد.
امام رضا (علیه السلام) در این خصوص می‌فرماید:
همانا از امام و راهنمای جامعه، مساوات و عدالت خواسته شده است که در سخنان، صادق و در قضاوت‌ها، عادل و نسبت به وعده‌های‌شان وفادار باشد. (17)

ج – علم

امام رضا (علیه السلام) در بیان مقام علمی امامان می‌فرماید:
امام به دانش، مخصوص و به خویشتن‌داری، نشانه‌دار است. امام، یگانه زمان خود است. کسی به هم طرازی او نرسد و دانشمندی با او برابر نباشد. جایگزین، مانند و نظیر ندارد. به تمام فضایل، مخصوص است، بی‌آن که خود او در طلبش رفته و به دست آورده باشد، بلکه امتیازی است که خداوند به فضل و بخشش به او عنایت فرموده است. (18)
نیز از آن حضرت نقل شده است:
امام، دانشمندترین فرد زمان خویش است و از آن جا که علم او الهی است، با جهل آمیخته نمی‌شود. (19)
امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) طی دوران اقامت خود در مرو، برای ترقی اندیشه و اعتقادات مردم، بسیار تلاش نمود و با مناظره‌های علمی با اهل کتاب و نحله‌های فکری گوناگون، موجبات اعتلای معرفت و بینش دینی انسان‌ها را فراهم آورد. آن حضرت با تشکیل محافل علمی، کلامی و حدیثی، به دفاع از اصول اسلام و فرهنگ اهل بیت (علیه السلام)، پرداخت و به شبهات و ایرادات فِرَق مختلف پاسخ داد.
شمار مناظرات امام رضا (علیه السلام) با اهل کتاب و نمایندگان مسیحیان، یهودیان، مانویان، زرتشتیان، صابئین و فرق اسلامی، بسیار است. این مناظرات از یک سو موجب عیان شدن عظمت علمی امام رضا (علیه السلام) و حقانیت و شایستگی ایشان از سوی دیگر منجر، به پی بردن علمای ادیان، به جایگاه رفیع شریعت و احکام اسلام و کامل بودن آن را شد، چنان که امام رضا (علیه السلام) قبل از برگزاری مناظرات با علمای ادیان، به نوفلی فرمود: «ای نوفلی! می‌خواهی بدانی چه زمانی مأمون پشیمان می‌شود؟» نوفلی عرضه داشت: «بله». فرمود:
زمانی که ببیند با اهل تورات با تورات‌شان و با اهل انجیل با انجیل‌شان و با اهل زبور با زبورشان و با صابئین به عِبری و با زردشتیان به فارسی و با رومیان به رومی و با هر فرقه‌ای از علما به زبان خودشان بحث می‌کنم و آنگاه که همه را مجاب کردم و در بحث بر همگی پیروز شدم و همه آنان، سخنان مرا پذیرفتند، مأمون پشیمان خواهد شد. (20)

د- شکیبایی، تقوا، شجاعت و سخاوت

خود نگه‌داری و تقوای امام، در بالاترین مرتبه قرار دارد، به طوری که او هیچ گناهی را مرتکب نمی‌شود و به درجه عصمت رسیده است. پیشوای مسلمانان در مسیر هدایت جامعه، با مشکلات زیادی روبه رو می‌شود. از این رو لازم است شکیباترین مردمان نیز باشد.
او هم چنین برای مقابله با دشمنان و دفاع از کیان دین، باید در شجاعت و شهامت، سرآمد انسان‌ها باشد. رهبر جامعه اسلامی، صاحب اختیار خزانه دولت اسلامی است و مردم مسلمان، هم چون خانواده او هستند که باید به آنها رسیدگی کند. از این رو رهبری امت، باید از خصلت سخاوت و بخشندگی نیز برخوردار باشد.
سیره‌ی اهل بیت (علیه السلام) بیان‌گر اوج بخشش و گشاده‌دستی آنان است، چنان که امام رضا (علیه السلام) هرگاه از کارها فارغ می‌شد، تمام اطرافیان خویش را از کوچک و بزرگ پیرامون خود جمع می‌کرد، با آنان حرف می‌زد، با آنان انس می‌گرفت و آنان هم با وی مأنوس می‌شدند. هرگاه بر سفره می‌نشست، همه، حتی کارپرداز و حجامت کننده را صدا می‌کرد و بر سفره خویش می‌نشانید. (21)
در چشم امام رضا (علیه السلام) همه افراد از نظر انسانی، مقام و ارزشی یک‌سان داشتند. آن حضرت به همه احترام می‌گذاشت و از تحقیر انسان‌ها و پست شمردن و توهین و استهزای آنان، سخت جلوگیری می‌کرد. ایشان شکل و شمایل و رنگ و ثروت را ملاک برتری نمی‌دانست، بلکه انسان در نظر او محترم و عزیز بود، حتی غلامان و سیاهان هم مورد عنایت و توجه او بودند و با آنان هم با احترام رفتار می‌کرد.

هـ - عبودیت

رهبر جامعه اسلامی، نیازمند ارتباط با خالق هستی و امدادجویی و هدایت خواهی از اوست. از این رو رهبر جامعه باید بیشترین ارتباط را با خدا داشته باشد و عابدترین مردمان باشد.
از دیگر ویژگی‌های امام بر اساس روایت (22) امام رضا (علیه السلام) می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
- خلیفه وامین الهی در جامعه بشری؛
- حجت و دلیل خداوند بر مردم؛
- دعوت کننده مردم به سوی خدا؛
- پاسدار حریم ارزش‌های الهی؛
- پناهگاه مردم در مشکلات و دشواری‌ها؛
- مایه عزّت مسلمانان و باعث خشم منافقان و رسوایی کافران.

5. اوصاف امامان

عظمت مقام امامت به عنوان جایگاه هدایت و رهبری جامعه اسلامی ایجاب می نماید که امام از بالاترین صفات کمالی برخوردار باشد. لذا هر کس که در پی کسب شناخت امام باشد، ناگزیر بایداز این صفات آگاهی یابد. در این جا به برخی از این صفات اشاره می‌شود:

الف – نصب از جانب خداوند

همان‌طور که در قسمت قبل بیان شد، آیات و روایات فراوانی به انتخاب امامان از جانب خداوند اشاره می‌کند که از جمله آن می‌توان به آیات اولی الأمر (23) و ولایت (24) اشاره کرد. خداوند در این آیات، اطاعت و فرمان‌برداری از خلیفه خویش را واجب بر می‌شمرد؛ به عنوان نمونه خداوند در سوره قدر تصریح می‌کند که فرشتگان و روح در شب قدر به زمین فرود می‌آیند (25) و این فرود آمدن به جهت ابلاغ تقدیرات یک سال پیش رو به محضر امام است.
در روایات به این مطلب تصریح شده که شب قدر، اختصاص به زمان پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) ندارد و پیش از او و بعد از او نیز شب قدر بوده و خواهد بود. تناسب شب قدر با نزول فرشتگان و روح اقتضا می‌کند که نزول آنها به زمین با هدف ابلاغ امور تقدیر شده در این شب به زمینیان باشد. معلوم است در زمان پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرشتگان، تقدیرات را بر او نازل می کردند. بعد از او نیز کسی که تقدیرات بر او فرو می‌آید، خلیفه پیامبر و امام مسلمانان است.

ب – عصمت از گناه، خطا و نسیان

خداوند قوه و استعداد عصمت در انبیا و ائمه (علیه السلام) را به گونه‌ای قرار داده که هیچ گاه مغلوب قوای احساسی خود نمی‌شوند، بلکه تمام قوا و استعداد خود را در مسیر خداوند قرار می‌دهند. (26) امامان از گناهان، پاک و از عیب‌ها مبرا و منبع پاکی و طهارت هستند. خدای متعال این ویژگی را به ایشان بخشید تا حجت خدا بر بندگانش و گواه بر آفریدگانش باشند؛ چرا که امامان جانشینان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند و وظایف آن حضرت را در تبیین ابلاغ دین و اجرای آن به عهده دارند وحجت الهی بر مردم به شمار می‌آیند. زیرا در غیر این صورت، با ارتکاب خطا و گناه توسط امام، اعتماد مردم از او سلب می‌شود و نمی‌تواند وظایف فوق را انجام دهد. از این رو عقل حکم می‌کند که امام، معصوم باشد.

ج – داشتن خلافت الهیه

خلافت همه ائمه معصوم (علیه السلام) الهی است و آنان جانشینان به حق پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در موارد متعدد بر این مطلب تأکید کرده است.در حقیقت، امام با روح‌القدس تأیید می‌شود، چنان که از امام رضا (علیه السلام) نقل شده است:
خداوند (عجل الله) ما را با روح الهی تأیید کرده است؛ روح پاک و مطهری که فرشته نیست و با گذشتگان همراهی نکرده است، مگر با رسول خدا. این روح الهی با امامان از ما اهل بیت (علیه السلام) است و آنان را تأیید می‌کند و موفق می‌سازد و آن، ستونی از نور است که بین ما و خدای متعال قرار دارد. (27)
بنابراین روح، همان علم الهی است که به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان داده شده و از سنخ علوم معمولی نیست، بلکه بر اثر مجاهدت‌های نفسانی و استقامت در راه عبودیت اعطا شده است. این علم تمام صفات رذیله را محو و نابود کرد و از آن در روایات به روح‌القدس تعبیر شده است. با وجود این علم، روح امامان از غیر خدا منصرف شده، به خدا می‌پیوندد و ثمره آن، عصمت است. (28)

د – علم به احکام الهی

یکی از منابع علم امامان معصوم (علیه السلام)، اطلاعاتی است که از طریق پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به امیرالمؤمنین (علیه السلام) و فاطمه زهرا (علیه السلام) رسیده و سپس به فرزندان معصومش منتقل شده است. (29) به همین دلیل امامان معصوم از مسائل و حوادث و افعال و احوال شیعیان، آگاهی کامل دارند.
شخصی از امام رضا (علیه السلام) پرسید: «چگونه شما از دل‌های مردم خبر می‌دهید؟» حضرت در پاسخ فرمود: «آیا سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به تو نرسیده که فرمود: از زیرکی و فراست مؤمن بپرهیزید و خود را حفظ کنید که مؤمن با نور الهی به امور نظر می‌کند؟ پرسش کننده گفت: «آری». حضرت فرمود: «هیچ مؤمنی نیست، مگر آن که زیرکی و فراستی دارد و به اندازه ایمان و بینش و دانشی که دارد، با نور الهی به امور می‌نگرد. و خدا همه فراست‌هایی را که در مؤمنان پراکنده ساخته، در اهل بیت (علیه السلام) جمع کرده است.
در حقیقت خدا، پیامبران و امامان را از منبع علم و حکمتش سیراب می‌کند. بنابراین دانش آنان بالاتر از سایر دانش‌هاست و آنان عالم‌ترین افراد به مسائل مختلف هستند. از این رو کلام شان تا همیشه منبع استخراج معارف و علوم مختلف است.

هـ - زعامت امت در همه زمینه‌ها

یکی از نقش‌های مهم رهبری در جامعه اسلامی، نظام بخشیدن به امور دنیای مسلمانان است. رهبر، نظام سیاسی و اقتصادی و نظامی جامعه را سامان می‌دهد. این نظام بخشی به نهادهای جامعه، موجب قدرت‌مندی و عزت مؤمنان در درون جامعه و در سطح بین‌المللی می‌شود. سازمان دهی امور مدیریتی، زمینه‌ساز اجرای حدود و احکام الهی در سطح جامعه نیز می‌شود، چرا که رهبری با استفاده از بازوهای اجرایی و مدیریتی، با متجاوزان، برخورد و گناه کاران را تنبیه می‌کند و به این طریق، جامعه را به سوی صلاح و سعادت سوق می‌دهد.
بنابراین امام مسلمانان حق دارد در چارچوب قوانین کلی الهی که در قرآن بیان شده، برخی امور را حلال یا حرام اعلام نماید، چنان که می‌تواند از باب احکام حکومتی، قوانین خاصی وضع نماید تا احکام کلی الهی در جامعه اجرا شود.
یکی دیگر از نقش‌های اجتماعی رهبری، مبارزه با دشمنان داخلی و دشمنان خارجی است. جامعه اسلامی همواره از درون و بیرون تهدید می‌شود. دشمنان داخلی همان منافقانی هستند که به ظاهر مسلمان، ولی در باطن، هم دست کفارند و دشمنان خارجی، همان کافران هستند. رهبر اسلامی هم چون سدی در برابر هر دو گروه ایستادگی می‌کند.
همچنین از مهم‌ترین نقش‌های امامت در جامعه اسلامی، رهبری سیاسی است. امام، رهبر سیاسی و تعیین کننده سیاست‌های کلان نظام اسلامی است. البته این سیاست‌ها در چارچوب دستورات الهی و بر اساس خیرخواهی برای مردم تنظیم می‌شود. از آنجا که اطاعت از امام و رهبر جامعه اسلامی واجب است، این سیاست‌ها در ارکان جامعه جریان می‌یابد و اجرا می‌شود.

و- اگاهی از مصالح و مفاسد و هدایت انسان‌ها

امام رضا (علیه السلام) حدیث سلسلة‌الذهب (30) را در سرزمینی بیان فرمود که مردم آن در تاریخی نه چندان دور، گرفتار شرک و آتش‌پرستی بودند. آنان یاد اهل بیت (علیه السلام) را دورادور شنیده بودند و چه بسا در لابه لای آن، رگه‌هایی از غلو و افراط یا کوتاهی و تفریط را در حق اهل بیت (علیه السلام) دریافت کرده بودند. به همین دلیل، امام رضا (علیه السلام) می‌بایست در کوتاه‌ترین زمان، بزرگ‌ترین رسالت را ایفا می‌فرمود و چهره مکتب اهل بیت (علیه السلام) را از هر گونه افراط و تفریط، پاک می‌نمود تا بدین وسیله، اندیشه ناب رهبری و ولایت ائمه اطهار (علیه السلام) را به تشنگان حقیقت، ارزانی دارد. این نیز یکی دیگر از هدایت‌گری‌های امام به سوی حق است.
از دیگر صفات امامان می‌توان به موارد زیر نیز اشاره نمود:
- برتری در صفات و خصوصیات؛
- عدالت در تمام شئون؛
- ریاست عامه در امور دینی و دنیوی؛
- اجرا کننده حدود، احکام و تعالیم الهی در جامعه.

6. ضرورت وجود امام

ضرورت وجود امام، همان ضرورت وجود و بعثت پیامبران است، زیرا انبیا آمده‌اند تا حقایق و اصول و فروع دین را به مردم شناسانده، آنان را به سوی خداوند، هدایت کنند. هم زمان با ایشان نیز مدعیان دروغینی بوده‌اند که خود را پیشوا و راهنما معرفی می‌کردند و با فراخواندن مردم به پیروی از خویش، مایه‌گم راهی آنان می‌شدند. به همین دلیل آیین انبیا ممکن است دست خوش انواع تحریفات گردد. برای جلوگیری از این تحریف، لازم است پاسدارانی معصوم و الهی باشند تا به وظیفه الهی خود، عمل کنند.
درست است که خداوند درباره قرآن مجید فرمود: (ما قرآن را فرستادیم و خود حافظ و نگهبان آن هستیم)»، (31) اما حفظ دین باید از طریق علل و اسباب آن باشد که این اسباب، همانا امامان معصوم (علیه السلام) هستند. امام رضا (علیه السلام) در تبیین ضرورت وجود امام می‌فرماید:
زمین بدون امام نبوده و نخواهد بود و در غیر این صورت، اهل خود را فرو می‌بلعد. بدون حجت الهی، ادامه حیات برای هستی مقدور نیست، چون خداوند، نظم هستی را چنین قرار داده است. (32)

7. راه‌های اثبات امامت

امامت در اسلام، از جایگاه والایی برخوردار است، به گونه‌ای که قرآن مجید آن را آخرین مرحله سیر تکامل انسان می‌داند که پیامبران اولوالعزم بدان رسیده‌اند. آنان به منظور اثبات نبوت خویش، به ارائه مطالب قانع کننده و هماهنگ با فطرت بشر و هم‌ساز با معارف انبیای پیشین می‌پرداختند و در مواقعی بنا به نیاز جامعه، معجزاتی را از خود نشان می‌دادند.
امامان هم به عنوان جانشینان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، از تمامی اختیارات و مسئولیت‌های رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، برخوردار و از علم لدنی بهره‌مند بودند. آنان نیز باید مانند انبیا، برای اثبات امامت خویش شواهدی داشته باشند تا مردم بتوانند به آنان اعتماد و از ایشان پیروی کنند. امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) در این باره فرمود:
چون امام کسی است که اطاعت کردن از او واجب است، ناگزیر باید بر امامت او دلیلی اقامه شود تا در پرتو آن دلیل، بتوان امام را از غیر امام تشخیص داد.
شاید یکی از مهم‌ترین دلایل مرتبط با بحث امامت، حدیث سلسلة‌الذهب است. آن جا که امام رضا (علیه السلام) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل فرمود:
لا إِلَهَ إِلاّ اللهُ حِصنِی، فَمَن دَخَلَ حِصِنی أَمِنَ عَذَابی... بِشُرُوطِها و أنَا مِن شُرُوطِهَا؛ (33)
لا اله الا الله حصار من است. هر کس داخل این حصار شود، از عذاب من در امان خواهد بود... با شرایطش که من یکی از شرایط آن هستم.
براساس این حدیث، اقرار به توحید در صورتی نجات‌آفرین است که بشر، ولایت و سرپرستی معصوم را بپذیرد. در حقیقت، امام رضا (علیه السلام)، ولایت معصوم را تکمیل کننده توحید می‌داند، زیرا در غیر این صورت، حکومت طاغوت‌ها موجب محو اندیشه توحید از جامعه می‌شود. (34)
هم چنین امام رضا (علیه السلام) در یکی از مناظرات خود می‌فرماید:
هم الذّین وَصَفَهم الله فی کتابِه، فقال: « إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً » (35) (36)
اهل بیت (علیه السلام) همان کسانی هستند که خداوند ایشان را در قرآن توصیف کرده و درباره آنان فرموده است: (همانا خداوند اراده کرده است تا هر گونه گناه و آلودگی از شما اهل بیت به دور باشد و شما را به گونه‌ای خاص، پاک و منزّه از گناه بدارد).
سپس آن حضرت در پاسخ به این سؤال که این آیه درباره چه کسانی نازل شده و منظور از اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چه کسانی هستند، فرمود:
هم الذّین قال رسول الله: «انّی مُخَلَّف فیکم الثَّقَلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی. لَن یَفتَرِقا حتّی یردا عَلَیَّ الحوض»؛
اهل بیت (علیه السلام) در این آیه همان کسانی هستند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره آنان فرمود: «من پس از خود دو یادگار گران‌بها میان شما می‌گذارم؛ کتاب الهی و عترتم که اهل بیت من هستند واین دو از یکدیگر جدا نمی‌شوند تا در روز قیامت نزد حوض کوثر، بر من وارد شوند.» (37)
در آیه‌ای از قرآن کریم می‌خوانیم:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ ؛ (38)
ای اهل ایمان! اطاعت کنید خدا و رسول خدا را و نیز آنان که صاحب فرمان هستند.
عدم بهره‌گیری از روایات اهل بیت (علیه السلام) در تفسیر این آیه، ممکن است ما را به بدفهمی دچار نماید، زیرا منظور از «أُولی الأَمرِ» - آن‌گونه که برخی تصور کرده اند - کسانی نیستند که تحت عنوان فرمان‌روا و سلطان و بر اساس هوای نفس و قدرت‌طلبی بر مردم حکومت می‌کنند، بلکه مقصود، کسانی هستند که امام رضا (علیه السلام) در توصیف آنان فرموده است:
الذّین اورَثَهم الکتاب و الحکمة و حُسِدُوا عَلَیهم بِقَولِهِ «أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنَا آلَ إِبْرَاهِیمَ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْنَاهُمْ مُلْکاً عَظِیماً » (39) (40)
«أُولی الأَمر» در این آیه کسانی هستند که وارث کتاب و حکمت‌اند و مورد حسادت قرار گرفته‌اند، چنان که خداوند در قرآن فرموده است: «آیا مردمان به سبب آنچه خداوند از فضل خود به ایشان عطا کرده است، به آنان حسد می‌ورزند! با این که به آل ابراهیم کتاب و حکمت را عطا کردیم و نیز ملکی عظیم بخشیدیم».
سپس امام توضیح می‌دهد که «ملک عظیم» در این آیه به معنای فرمان‌روایی بر سرزمین‌ها نیست، بلکه منظور فرمان‌روایی بر دل‌هاست که بر مردم واجب شده است از برگزیدگان الهی اطاعت کنند.
در آیه دیگری از قرآن کریم آمده است:
«قُل لا أسألکم علیکم أجراً الاّ المودّة فی القُربی؛ (41)
بگو من در برابر رسالتی که انجام داده‌ام، از شما مردم اجر و پاداشی نمی‌طلبم، مگر دوستی خویشاوندان و نزدیکانم را.»
امام رضا (علیه السلام) در توضیح این آیه و دلالت آن بر منزلت اهل بیت (علیه السلام) فرموده است:
نظیر این آیه در قرآن درباره برخی انبیای دیگر، مانند نوح، هود، صالح، لوط و شعیب نیز آمده است، با این تفاوت که فقط جمله «پاداش انبیا با خداست» آمده و مسئله «دوستی و نزدیکان» در مورد آنان مطرح نشده است.
خداوند، دوستی اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را به این سبب واجب کرده که می‌دانست اهل بیت پیامبر اسلام، هرگز از دین الهی روی بر نمی‌تابند و هرگز به گم‌راهی و کج‌روی کشیده نمی‌شوند. پس از نزول این آیه و قبل از این که آیه برای مردم خوانده شود، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، در میان پیروان خود به حمد و ثنای الهی پرداخت و فرمود: «ای مردم! خداوند تکلیفی را بر شما واجب کرده است، آیا این وظیفه را انجام خواهید داد؟»
هیچ کس به این پرسش پیامبر پاسخی نداد، زیرا گمان می‌کردند که این تکلیف به پرداخت وجه مادّی مربوط است. روز دوم و سوم نیز همین مسئله تکرار شد و مخاطبان پیامبر سکوت کردند، تا این که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «این تکلیف مربوط به پرداخت طلا و نقره و خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها نیست.» مردم پرسیدند: «اگر درباره این امور نیست، پس درباره چیست؟» در این هنگام رسول خدا، آیه‌ای را که بر او نازل شده بود، برای مردم بازخواند و فرمود: «اجر رسالت من، دوستی اهل بیت من است».
مردم با شنیدن این آیه گفتند: «ما این فرمان الهی را می‌پذیریم و این واجب را به جای خواهیم آورد.» امّا بیشتر مردم به این تکلیف الهی عمل نکردند و به این پیمان وفا ننمودند.

نتیجه‌گیری

امامت که ادامه خط رسالت و نبوت است، لازمه هدایت و سعادت بشریت است.گر چه شناخت کامل امامت برای مردم ممکن نیست، لکن لازم است هر کس به اندازه ظرفیت و معرفت خود، در جهت شناسایی و شناساندن این عنصر هدایت‌بخش تلاش کند و با شناخت فضایل و ویژگی‌های ائمه معصوم (علیه السلام)، زمینه هدایت، سعادت و کمال خود و جامعه اسلامی و انسانی را فراهم کند.
در این راستا امام رضا (علیه السلام) با ویژگی‌های امام در جامعه اسلامی، تصریح می‌فرماید که امام، حجت خدا بر مردم و دعوت‌کننده آنان به سوی خدا، پاسدار حریم ارزش‌های الهی، برقرار کننده عدالت و مجری حدود الهی است که این همه در سایه اخلاق حسنه، طهارت، عصمت، علم، حکمت و سیاست ائمه (علیه السلام) در جامعه به منصه ظهور می‌رسد. لذا جامعه بشری در هر عصر و زمانی به وجود چنین انسانی کامل نیازمند است تا با اداره همه امور دنیوی و اخروی انسان‌ها، آنها را به سوی کمال و سعادت، هدایت نماید.

پی‌نوشت‌ها:

1. دانشجوی کارشناسی ارشد علوم قرآن وحدیث، دانشکده‌ی اصول‌الدین قم.
2. مصطفوی، حسن، تفسیر روشن، ج2، ص 143.
3. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ج1، ص 78؛ طریحی، مجمع البحرین، ج6، ص 10؛ ابن منظور، لسان‌العرب، ج12، ص 24.
4. قرشی، قاموس قرآن، ج1، ص 121؛ مهیار، فرهنگ ابجدی عربی به فارسی، ص 127.
5. موسوی اصفهانی، امامت از دیدگاه شیعه، ب 3.
6. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ترجمه: مستفید و غفاری، ص 396.
7. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ترجمه: آقا نجفی اصفهانی، ص 193 و 195.
8. همان، ص 187.
9. حکیمی، الحیاه، تحقیق: احمد آرام، ص 307؛ صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، تحقیق: حسین الاعلمی، ص195.
10. بقره، آیه 24.
11. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ترجمه: آقا نجفی اصفهانی، ج1، ص 191.
12. انبیا، آیه 73.
13. طه،آیه 2.
14. قصص، آیه 68.
15. احزاب، آیه 36.
16. نساء، آیه 26، 58 و 105.
17. مجلسی، بحارالانوار، تحقیق محمد باقر بهبودی و عبدالرحیم ربانی شیرازی، ج10، ص 351.
18. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ترجمه: آقا نجفی اصفهانی، ج1، ص 197.
19. همان، ص 192.
20. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، تحقیق: حسین الاعلمی، ج1، ص 140.
21. همان، ج2، ص 399.
22. کلینی رازی، الکافی، ترجمه: جواد مصطفوی، ج1، ص 287.
23. نساء، آیه 59.
24. مائده، آیه 3.
25. قدر، آیه 4.
26. حسینی تهرانی، امام‌شناسی، ص 38.
27. مجلسی، بحارالانوار، تحقیق محمدباقر بهبودی و عبدالرحیم ربانی شیرازی، ج25، ص 134.
28. حسینی تهرانی، امام‌شناسی، ص 39.
29. ابن المغازی، مناقب علی بن ابیطالب (ع)، ص 61؛ شوکانی، نیل الاوطار، ج6، ص 139؛ مجلسی، بحارالانوار، تحقیق: محمد باقر بهبودیت و عبدالرحیم ربانی شیرازی، ج38، ص 307.
30. ری شهری، میزان الحکمة، ج1، ص 425.
31. حجر، آیه 9.
32. مجلسی، مرآه العقول فی شرح اخبار آل الرسول، ج2، ص 293؛ کلینی رازی، الکافی، ج1، ص 250.
33. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، تحقیق: حسین الاعلمی، ج2، ص 144.
34. شورای سیاستگذاری ائمه جمعه، یاد ایام، ص 89.
35. احزاب، آیه 33.
36. حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص 426.
37. مجلسی، بحارالانوار، تحقیق: محمد باقر بهبودی و عبدالرحیم ربانی شیرازی، ج5، ص 68.
38. نساء، 59.
39. نساء، 54.
40. حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص 437.
41. شورا، آیه 32.

منابع تحقیق :
1. ابن مغازی، مناقب علی بن ابی طالب (علیه السلام)، سبط النبی (صلی الله علیه و آله و سلم)، 1384 ش.
2. ابن منظور، محمدبن مکرم، لسان العرب، دارالصادر، بیروت 1414 ق، چاپ سوم.
3. بیابانی اسکویی، محمد، امامت، انتشارات نبأ، 1390 ش، چاپ اول.
4. حرانی، ابن شعبه، تحف العقول عن آل الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم)، ترجمه: بهزاد جعفری، دارالکتب الاسلامیه، 1380 ش، چاپ اول.
5. ــــــــ ، ترجمه: علی‌اکبر غفاری، نشر اسلامی، 1363ش، چاپ دوم.
6. حسینی تهرانی، محمدحسین، امام‌شناسی، انتشارات سوره مهر، تهران 1386 ش، چاپ دوم.
7. حکیمی، محمّدرضا، الحیاة، ترجمه: احمد آرام، انتشارات فرهنگ اسلامی، 1373 ش.
8. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات فی غریب القرآن، تحقیق: صفوان عدنان، دارالعلم و الدار الشامیه، بیروت و دمشق، 1412 ق، چاپ اول.
9. ری شهری، محمّد، میزان الحکمة، انتشارات دارالحدیث، قم 1416 ق، چاپ اول.
10. شورای سیاستگذاری ائمه جمعه، یاد ایام، انتشارات صادق، 1375 ش، چاپ اول.
11. شوکانی، نیل الأوطار، دارالجیل، بیروت 1973 م.
12. صدوق، عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، تحقیق: حسین اعلمی، مؤسسة الأعلمی، بیروت 1404 ق.
13. ــــــــ ، ترجمه: آقانجفی اصفهانی، پیام علمدار، 1388 ش، چاپ دوم.
14. ــــــــ ، ترجمه: حمیدرضا مستفید و علی‌اکبر غفاری، صدوق، 1372 ش، چاپ اول.
15. طباطبایی، علی، انسان کامل، انتشارات مطبوعات دینی، 1382ش، چاپ اول.
16. طریحی، فخر‌الدین، مجمع‌البحرین، تحقیق: احمد حسینی، مرتضوی، 1375 ش، چاپ سوم.
17. عبدوس، محمدتقی و محمّدی اشتهاردی، محمّد، آموزه‌های اخلاقی و رفتاری امامان شیعه، انتشارات بوستان کتاب، قم 1384ش، چاپ دوم.
18. عطاردی، عزیزالله، مسند الامام الرضا (علیه السلام)، کنگره جهانی امام رضا (علیه السلام)، 1406 ق.
19. قرشی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، دارالکتاب الاسلامیة، 1371 ش، چاپ ششم.
20. کلینی رازی، ابی جعفر محمدبن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ترجمه: جواد مصطفوی، انتشارات علمیه اسلامیه، بی‌تا، چاپ اول.
21. مجلسی، محمّدباقر، بحارالأنوار، تحقیق: محمّدباقر بهبودی، انتشارات داراحیاء التراث العربی، 1403 ق، چاپ سوم.
22. ــــــــ ، تحقیق: یحیی عابدی و عبدالرحیم ربانی شیرازی، شیرازی، انتشارات الوفاء، 1403 ق، چاپ دوم.
23. ـــــــ ، مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم)، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، 1404 م، چاپ دوم.
24. مصطفوی، حسن، تفسیر روشن، انتشارات نشر کتاب، 1380 ش، چاپ اول.
25. موسوی اصفهانی، حسن، امامت از دیدگاه شیعه، انتشارات دارالعلم، قم 1382 ش، چاپ اول.
26. مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی عربی به فارسی، بی جا، بی‌تا.

منبع مقاله :
جمعی از پژوهشگران؛ (1394)، مجموعه مقالات همایش ملّی «حدیث رضوی» (جلد دوم)، مشهد: انتشارات بنیاد بین‌المللی فرهنگی هنری امام رضا (ع)، چاپ اول.

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

یا خَیرَ حَبیبٍ وَ مَحبوب اهل سنت اینجا را … حدیث از فضایل حضرت زهراء س در منابع أهل تسنّن قال رسول اللّه صلى الله علیه وآله یا خَیرَ حَبیبٍ وَ مَحبوب اهل سنت اینجا را نخوانند چون؟ با سلام این وبلاگ به ندرت بروز رسانی ممکن است بشود وهابیت و اهل سنت اینجا را نخوانند به هیچ


ادامه مطلب ...

حدیثی از امام علی درباره عبادت

[ad_1]

بامداد شهر حدیث/ امام على علیه‏ السلام :
بندگى در پنج چیز اســت : اندرون از طعام تهى داشتن ، قرآن خواندن ، شب را به عبادت گذراندن و هنگام صبح زارى کردن (به درگاه خداوند) و گریستن از ترس خدا .

مستدرک الوسائل : ۱۱ / ۲۴۴ / ۱۲۸۷۵ منتخب میزان الحکمة : ۳۵۴


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

حدیث هایی از امام علی علیه السّلام حدیثحضرت امام علی علیه السّلام فرموده اند هیچ دشمنی برای انسان، ستمگرتر از نفس او نیستبالاترین ذکر از دیدگاه آیت الله بهجت دعایی که …از یاد نمی بریم که بارها از بندگی کردن گفتی و انجام واجبات و ترک محرمات الهی و وقتی از امام علی علیه‌السلام ویکی فقهامامعلیعلیه‌السلامامام علی علیه‌السّلام در روز جمعه ۱۳ رجب در سال ۳۰ عام‌الفیل در مکه درون کعبه متولد زندگینامه امام علی بن موسی الرضا علیه‌السلامباسمه تعالی زندگینامه امام علی بن موسی الرضا علیه السلام مقدمه امام علی ‌بن موسی علی بن موسی الرضا ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادعلیبنموسیالرضاامام شیعه علی بن موسی نقش هشتمین امام شیعیان نام علی بن موسی کنیه ابوالحسن حدیث هایی از امام جعفر صادق علیه السّلام حدیثحضرت امام صادق علیه السّلام فرموده اند خداوند تعالی می فرمایدهنگامی که بنده ی من اس ام اس برای همهجوی خون شد از منا جاری به حج یوسف گم گشته عَجّل بر فَرَج شد زنو آدینه‌ای دیگر پدید چهل حدیث کوتاه از امام سجاد عالسلام علیک خواننده محترم در این حدیث حدیثی بهم علم داد از شما ممنونم من خودم عبداله ویژگی یاران امام زمان از نگاه امام صادقعلیه‌السلامدر روایاتی که از امام صادق علیه السلام به ما رسیده، روایات بیشماری وجود دارد که به اعمال عید غدیر درباره فضیلت نماز شب روایت بسیار است خداوند مهربان از خود فرد گاهتر به شب زنده داری حدیث هایی از امام علی علیه السّلام حدیث حضرت امام علی علیه السّلام فرموده اند هیچ دشمنی برای انسان، ستمگرتر از نفس او نیست «بالاترین ذکر» از دیدگاه آیت الله بهجت دعایی که آیت‌الله از یاد نمی بریم که بارها از بندگی کردن گفتی و انجام واجبات و ترک محرمات الهی و وقتی از تو علی بن موسی الرضا ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد شیعیان احادیث زیادی را منتسب به وی می‌دانند که یکی از مشهورترین آنها حدیثی قدسی به نام امام علی علیه‌السلام ویکی فقه امامعلیعلیه‌السلام امام علی علیه‌السّلام در روز جمعه ۱۳ رجب در سال ۳۰ عام‌الفیل در مکه درون کعبه متولد شد زندگینامه امام علی بن موسی الرضا علیه‌السلام باسمه تعالی زندگینامه امام علی بن موسی الرضا علیه السلام مقدمه امام علی ‌بن موسی‌الرضا حدیث هایی از امام جعفر صادق علیه السّلام حدیث حضرت امام صادق علیه السّلام فرموده اند خداوند تعالی می فرمایدهنگامی که بنده ی من خواهش اس ام اس برای همه جوی خون شد از منا جاری به حج یوسف گم گشته عَجّل بر فَرَج شد زنو آدینه‌ای دیگر پدید بارِ چهل حدیث کوتاه از امام سجاد ع السلام علیک خواننده محترم در این حدیث حدیثی بهم علم داد از شما ممنونم من خودم عبداله ولی ویژگی یاران امام زمان از نگاه امام صادقعلیه‌السلام در روایاتی که از امام صادق علیه السلام به ما رسیده، روایات بیشماری وجود دارد که به موضوع اعمال عید غدیر در باب عید غدیرآمده استروز عید غدیر عید الله الاکبر و عید آل محمّدص است و در روایتی از امام حدیثی از امام علی امام علی آهنگ امام علی


ادامه مطلب ...

گونه‌های تألیفات حدیثی

[ad_1]

مجموعه تألیفات حدیثی و فروع وابسته به آن دارای اشکال و انواعی است که از قرن دوم و سوم به بعد، برحسب شرایط و نیازهای اهل علم و احیاناً جامعه ، و تراکم تجربه‌های گوناگون دست‌اندرکاران علم حدیث و دیگر رشته‌های علوم اسلامی ، در حوزه تألیف و تصنیف پدید آمده و تدریجاً رو به کمال رفته‌اند و از تجزیه هریک از این انواع یا ترکیب آن‌ها با یک‌دیگر و شرح و توضیح و تکمیل و استدراک نواقص آن‌ها، انواع جدیدتری به وجود آمده است.
در این مقاله مهم‌‌ترین انواع تألیف در حوزه حدیث ، برحسب سیر پیدایش، معرفی می‌شوند.

اولین تألیفات حدیثی

اولین تألیفات حدیثی «صحیفه»‌هایی هستند که به برخی اصحاب پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌و آله ‌و سلم نسبت داده شده‌اند (۱) (۲) و نیز صحیفه‌هایی که تابعین در قرن دوم تألیف کردند. (۳) (۴)
این تألیفات صورت مرتب و مبوّبی نداشتند و تنها برای حفظ و مراجعه فراهم می‌شدند. (۵)

تألیفات اتباع تابعین در قرن دوم

در قرن دوم، اتباع تابعین ، نخستین مجموعه‌های حدیثی را به معنای درست کلمه پدید آوردند.

عناوین تألیفات

این نخستین مجموعه‌ها عناوینی از قبیل «مُوَطَّأ» و «مُصَنَّف» و برخی عنوان‌های خاص چون «جهاد»، «زهد» و «مَغازی و سِیر» داشتند. (۶)

خصوصیت تألیفات

در این مجموعه‌ها، احادیث متناسب، در یک باب می‌آمدند و سپس همه باب‌ها یا کتاب‌ها در یک مصنّف و تألیفِ واحد گردآوری می‌شدند، اما در قرن اول گردآوری احادیث در صحیفه‌ها، هیچ ترتیب و تنظیمی نداشت. (۷)

مصنَّف

مصنَّف نوعی کتاب حدیثی است که در آن احادیث بر پایه ابواب فقهی آورده شده است، اما در کنار احادیث مرفوع ، احادیث موقوف (مطالب منقول از صحابه) و مقطوع (مطالب منقول از تابعین) و به عبارت دیگر فتاوی صحابه و تابعین و آرای فقهی اتباع تابعین را نیز دربردارد.
این نوع کتاب‌ها گاه موطّأ هم خوانده شده‌اند. (۸) (۹)

مشهورترین تألیف

مشهورترین تألیف حدیثی قرن دوم، موطّأ مالک‌ بن انس است.

انواع تألیفات قرن سوم

در قرن سوم، که قرن رشد و رونق علوم حدیث و دیگر علوم اسلامی بود، انواع جدیدی از تألیفات حدیثی با عناوینی چون «السُّنَّه»، «مُسْنَد»، «صحیح»، «جامع»، «سنن» و نیز کتاب‌هایی در زمینه حل و فصل اختلافات احادیث ، با عناوینی چون «مختلف‌الحدیث»، «اختلاف‌الحدیث» و «مشکل‌الحدیث»، پدید آمد.

مسند

مسند کتابی است که احادیث آن برحسب صحابه تدوین شده باشد، به ترتیب حروف الفبا یا وابستگی قبیلگی صحابه یا سابقه آن‌ها در اسلام و یا شرافت نَسَبی . (۱۰) (۱۱) (۱۲)
مشهورترین کتاب در این زمینه، مسند احمد بن حنبل است.

جامع

جامع، گونه‌ای کتاب حدیثی است مشتمل‌بر تمام موضوعات دینی از قبیل عقاید ، احکام ، سِیر، آداب ، تفسیر ، فتن و مناقب . (۱۳)
الجامع الصحیح اثر بخاری ، الجامع الصحیح اثر مسلم‌ بن حجاج نیشابوری و کتب اربعه شیعه نیز از همین گونه‌اند.

سنن

در کتاب‌های سنن، احادیث برحسب ابواب فقهی ، یعنی طهارت و نماز و زکات و امثال آنها، تنظیم شده‌اند و این‌گونه کتاب‌ها خالی از احادیث موقوف و مقطوع‌اند، زیرا این قبیل منقولات ، به سبب انتساب به صحابه، «سنت» نامیده نمی‌شوند بلکه به اثر (و گاه حدیث) موسوم‌اند.
«سنن اربعه» از این نوع کتاب‌ها به شمار می‌آیند. (۱۴) (۱۵)

کتب السنه

کتب «السُّنَّه»، گونه مهمی از کتاب‌های حدیثی‌اند که در این دوره به وجود آمده‌اند.

خصوصیت السنه

در این نوع تألیفات ، احادیثی گرد آمده است که بر لزوم تمسک به سنّت و پیروی از آن و ترک بدعت‌ها و انحرافاتِ رواج یافته در قرون اولیه اسلام تأکید می‌کنند. (۱۶) (۱۷)

نوع احادیث السنه

احادیث این‌گونه کتاب‌ها صبغه فقهی و بعضآ اعتقادی دارند، ازاین‌روست که کتاب السُّنَّه اثر عبداللّه‌ بن احمد به اسم الرد علی الجهمیه شهرت یافته است. (۱۸)

مشهورترین السنه

بسیاری از محدثان کتاب‌هایی با عنوان السّنّه نوشته‌اند که از مشهورترین آن‌ها احمد بن حنبل و ابوداود هستند.
کتاب‌های السّنّه ابوبکر خلّال (متوفی ۳۱۱) و ابوبکر احمد بن عمرو عاصم (متوفی ۲۸۷) نیز شهرت دارند. (۱۹) (۲۰)

مختلف الحدیث

نوع دیگر از تألیفات حدیثی که در این قرن ظهور کرد، کتاب‌هایی بود که در آن مؤلف می‌کوشید از راه تقیید مطلق یا تخصیص عام یا حمل بر تعدد حادثه و وجوه دیگر، تناقض و تعارض احادیث را رفع کند.
این کتاب‌ها «مختلف‌الحدیث»، «اختلاف‌الحدیث»، «تأویل مختلف‌الحدیث» یا «تلفیق‌الحدیث» نامیده شده‌اند. (۲۱) (۲۲)

اولین کتاب

به نظر سیوطی ، (۲۳) نخستین کسی که در زمینه احادیثِ دارای اختلاف و تعارض کتاب نوشته، شافعی بوده است.
از آن پس بسیاری از محدّثان به تألیف در این باب پرداخته‌اند. (۲۴) (۲۵)

مشهورترین کتب

از مشهورترین کتاب‌های اهل‌سنت در این باره، تأویل مختلف‌الحدیثِ ابن ‌قتیبه و در منابع شیعه ، الاستبصار فیما اختلف فیه من الاخبار شیخ‌ طوسی است.

جزء حدیث

«جزء» یا «جزء حدیث» نیز از جمله تألیفات حدیثی این دوره است و به کتابی اطلاق می‌شود که در آن احادیث متعلق به یک شخص در طبقه صحابه یا طبقات بعدی یا احادیث راجع به یک موضوع یا احادیثِ مشتمل بر فواید خاصی (مانند وُحدانیات ، ثُنائیات ، ثُلاثیات و امثال آن‌ها) گرد آمده باشد. (۲۶) (۲۷)

طبقات

در کنار این انواع اصلی، انواعی فرعی از تألیفات حدیثی نیز در این قرن به‌وجود آمد.
یکی از این انواع، کتاب‌های «طبقات» بود که در آن ضمن ذکر شرح‌حال مشایخ و روات ، احادیث منقول از آنان نیز به صورت طبقه به طبقه و دوره به دوره یاد می‌گردید. (۲۸) (۲۹) (۳۰)
از جمله این نوع تألیفات، طبقات مسلم‌ بن حجاج و الطبقات الکبری تألیف ابوعبداللّه محمد بن سعد است. (۳۱) (۳۲)

دلائل و شمائل

از دیگر نمونه‌های فرعی تألیف در حوزه حدیث در این قرن، کتاب‌های «دلائل» و «شمائل» هستند.

کتب دلائل

دلائل یا دلائل‌النبوه نوعی تصنیف حدیثی است که در آن مجموعه احادیثی درباره حقانیت پیامبر اکرم گرد آمده است.
ابن ‌ابی‌الدنیا (متوفی ۲۸۱)، ابراهیم‌ بن اسحاق حربی (متوفی ۲۸۵) و ابن ‌قتیبه از کسانی هستند که در این باب کتاب نوشته‌اند. (۳۳)

کتب شمائل

در کتاب‌های شمائل، احادیث مبین شمایل و خصال اخلاقی پیامبر اکرم گردآمده است.
کتاب الشمایل النبویة و الخصائص المصطفویة از ترمذی ، مشهورترین کتاب در این باب است. (۳۴) (۳۵)

خصائص و مناقب

کتاب‌های «خصائص» و «مناقب» نیز به این نوع تألیف ملحق می‌شوند. (۳۶)

امالی و فوائد

از گونه‌های دیگر تألیف در این قرن، «امالی» و «فوائد» است که ناظر به مجالس حدیثی مشایخ و استادان حدیث است و در ترتیب و تبویب احادیث ، نظم خاصی ندارد. (۳۷) (۳۸) (۳۹)

مسائل و اصل و نوادر

«مسائل» و «اصل» و «نوادر» هم گونه‌هایی از تألیفات حدیثی در همین قرن‌اند که البته بیش‌تر در بین محدثان و راویان شیعی مرسوم بوده‌اند.

کتب مسائل

مسائل یا سؤالاتِ اصحاب و معاصران امامان شیعه از سر استفهام حقیقی یا از سر اختبار و امتحان ، به صورت کتبی یا شفاهی ، صورت می‌گرفته است. (۴۰)
در طبقه اصحاب امام رضا علیه‌السلام و ائمه بعد از ایشان، بسیاری از محدّثان صاحب مسائل هستند که اسامی آنان در الفهرست شیخ‌طوسی و رجال نجاشی آمده است.
نجاشی (ص۲۲۰) سه کتاب با عنوان مسائل به عبداللّه‌ بن جعفر حِمْیری نسبت داده است. (۴۱) (۴۲) (۴۳)

کتب اصل

«اصل» نیز نوعی دفتر حدیثی متعلق به اصحاب ائمه علیهم‌السلام بوده که احادیث مندرج در آن بی‌واسطه یا با یک واسطه از یکی از ائمه نقل شده است. (۴۴)

کتب نوادر

«نوادر» هم عنوان عامی برای دسته‌ای از کتاب‌های حدیثی در قرون اولیه اسلامی امامیه بوده که احادیث غیرمشهور یا احادیث مشتمل بر احکام غیرمتداول و غیر متعارف را دربرداشته است. (۴۵)
شمار زیادی از محدثان شیعه در این باب تألیف داشته‌اند.
در این میان، نوادر محمد بن ابی‌ عمیر (متوفی ۲۱۷) و نوادر احمد بن محمد بن عیسی اشعری (متوفی ح۲۶۰) از معروف‌‌ترین کتاب‌ها هستند. (۴۶) (۴۷)

تألیفات قرن چهارم

در قرن چهارم، ضمن استمرار تألیف مجموعه‌های حدیثی به شیوه مرسوم در قرن سوم، انواع تازه‌ای از تألیف، اما مبتنی بر آثار پیشین، پدیدار گردید.

مصطلح الحدیث

کتاب‌های مصطلح‌الحدیث از جمله مهم‌‌ترین این انواع بود، که موضوع آن‌ها، تشریح و توضیحِ اصطلاحاتِ ناظر به انواع حدیث است، اما این کتاب‌ها فواید دیگری هم داشته‌اند.
کتاب‌های المحدث الفاضل اثر رامهرمزی و معرفة علوم‌الحدیث اثر حاکم نیشابوری از نخستین آثار عمده تألیف شده در این زمینه‌اند.

مستخرجات

همچنین در این قرن کتاب‌هایی در تکمیل آثار قرن گذشته تألیف شد. «مستخرجات» یکی از این گونه‌هاست.

تعریف مستخرجات

که مؤلف در آن احادیث یک کتاب معین را، به‌جز اِسناد صاحب کتاب، با سندی از شیوخ و استادان خود او گرد می‌آورد و بسا که طریق مؤلف (مستخرِج) در اثنای طریق روایی‌اش، با طریق شیخِ مؤلفِ کتاب اصلی یا طبقه بالاتر از او هرچند طبقه صحابی باشدــ تلاقی کند. (۴۸) (۴۹) (۵۰)

خصوصیات مستخرجات

در این نوع تألیف احتمال دارد بین حدیث موجود در مستخرج با حدیث مذکور در متن مبنا، تفاوت‌هایی از حیث لفظ و معنا وجود داشته باشد (۵۱) یا احادیثی که سند مقبولی برایشان یافت نشود، از مستخرَج حذف شوند و با همان سندِ صاحبِ کتاب اصلی ذکر شوند. (۵۲)

فواید مستخرجات

فواید چندی بر این نوع تألیف مترتب است که از مهم‌‌ترین آن‌هاست:
علوّ سند احادیث با تقلیل وسایط برخی از آن‌ها، تقویت سند احادیث باتوجه به طرق متعاضد ، ترمیم اسناد منقطع و معلق و مرسل به سندهای متصل ، اشتمال احادیث کتاب مستخرج بر نکات تازه، رفع علل (نارسایی‌ها و ضعف‌ها و مشکلات) برخی احادیث کتاب اصلی، و این‌که مؤلف کتاب مستخرج ملزم نیست احادیث مستخرجه را با همان الفاظ و عباراتِ کتابِ اصلی ذکر کند. (۵۳) (۵۴)

تعداد مستخرجات

تعداد مستخرجات بسیار زیاد است و بیش‌تر آن‌ها به صحیح بخاری و صحیح مسلم یا هردو آن‌ها اختصاص دارد، از جمله مستخرَج ابوبکر اسماعیلی جرجانی (متوفی ۳۷۱) بر صحیح بخاری و مستخرَج محمد بن یعقوب شیبانی (متوفی ۳۴۴) بر صحیحین . (۵۵) (۵۶)

مستدرک و الزامات

«مستدرک» هم گونه‌ای کتاب حدیثی است که در آن احادیثی گرد می‌آید که واجد شرط یکی از مصنِفان کتاب‌های حدیثی است که وی آن‌ها را در کتاب خود نیاورده است (۵۷) (۵۸) بنابراین، مستدرک متمم کتابی دیگر، و با همان شروط ، است. (۵۹) (۶۰)
در بین اهل‌سنت المستدرک علی الصحیحین اثر حاکم نیشابوری ، و در بین شیعه مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل (تألیف میرزا حسین نوری طبرسی ، متوفی ۱۳۲۰)، که در قرن‌های بعدی بر این شیوه نوشته شد، به ترتیب، به مستدرک صحیحین و مستدرک وسائل‌الشیعه شهرت دارند.
کتب «الزامات» را هم باید به همین قسم ملحق کرد، نظیر الزامات دارقطنی (متوفی ۳۸۵) بر احادیث بخاری و مسلم . (۶۱) (۶۲)

معجم

نوع دیگری از تألیف که در قرن چهارم پدید آمد، «معجم» نام دارد؛ کتابی که احادیث آن به ترتیبِ نام‌های صحابه یا مشایخ حدیث یا راویان و از این قبیل، غالباً با نظم الفبایی، طبقه‌بندی شده است. (۶۳) (۶۴) (۶۵)

مبدعان اصطلاح معجم

گفته شده است محدّثان نخستین گروهی بودند که اصطلاح معجمِ را بر نوعی کتاب حدیثی اطلاق کردند. (۶۶)

مشهورترین معاجم

کتاب‌های حدیثی فراوانی با عنوان معجم تألیف شده است، (۶۷) (۶۸) اما معروف‌‌ترین آن‌ها معجم‌های سه‌ ‌گانه طبرانی است که، از حیث کمّی ، به کبیر و متوسط و صغیر موسوم شده است. (۶۹) (۷۰) (۷۱)

مشیخه

«مشیخه» هم نوعی کتاب حدیثی است که مؤلفِ آن، احادیث و کتاب‌هایی را که از مشایخ خود به‌طور مستقیم یا به‌صورت اجازه اخذ کرده است، می‌آورد.
مشیخه در واقع نوعی معجم است، با این تفاوت که احادیث آن به ترتیب زمان تولد و وفات مشایخِ مؤلف تنظیم شده است. (۷۲) (۷۳)

علل‌الحدیث

«علل» یا «علل‌الحدیث» نیز از کتاب‌های پدید آمده در قرن چهارم است که احادیث معلول یا معلل در آن گرد آمده و علل و اشکالات آن‌ها توضیح داده شده است. (۷۴) (۷۵) (۷۶)
العلل الواردة فی الاحادیث النبویة ، تألیف علی‌ بن عمر دارقطنی (متوفی ۳۸۵)، از کتاب‌های مشهور در این زمینه است.

اطراف

کتاب‌های «اطراف» از گونه‌های مهم کتاب‌های حدیثی است که در این قرن ظهور کرد.

تعریف اطراف

اطراف (جمعِ طرف) قسمتی از حدیث است که بر بقیه آن دلالت کند، همراه با ذکر اسناد آن حدیث، از همه منابع متضمنِ آن یا از کتابی خاص. (۷۷) (۷۸) (۷۹) (۸۰)
گاه سند به‌طور کامل ذکر می‌شود و گاه به ذکر نام شیخ مؤلف کتاب بسنده می‌شود. (۸۱) (۸۲) (۸۳)
مثلا حدیث «اَلاَعْمالُ بالنیة» نسبت به شکل کامل آن ــکه «انّما الاعمال بالنیة و لِکِّل امْرِءٍ مانَوی فَمَن کانت هِجْرَته الی اللّه فَهِجرَتُهُ الی ما هاجراللّه» (۸۴) است طرف محسوب می‌شود.

اهمیت اطراف

کتاب‌های اطراف از اقسام بدیع فهارس حدیثی‌اند (۸۵) (۸۶) که پس از تدوین حدیث در جوامع حدیثی اولیه و به‌طور مشخص در اوایل قرن چهارم (۸۷) و براساس نیاز محدثان (۸۸) به وجود آمدند.
در این نوع کتاب‌ها، احادیث غالبآ بر پایه مسانید صحابه و به روش الفبایی، و در مواردی براساس اولین کلمات احادیث، تنظیم شده‌اند.

مشهورترین اطراف

اطراف‌نویسی در آغاز بر محور احادیث صحیحین شکل گرفت.
کتاب‌های اطراف الصحیحین از ابومسعود ابراهیم‌ بن محمد دمشقی (متوفی ۴۰۰) و ابومحمد خلف‌ بن محمد واسطی (متوفی ۴۰۱) از قدیم‌‌ترین آثار در این زمینه‌اند.

جامع اطراف

از آن پس «سنن اربعه» و «صحاح سته» اساس کتاب‌های اطراف شدند و نهایتاً کتاب‌های جامعِ اطرافِ احادیثِ صحاح، سنن و مسانید به‌وجود آمدند. (۸۹) (۹۰) (۹۱)

نمونه کتب جامع اطراف

برخی از این کتاب‌های جامع عبارت‌اند از: تحفةالاشراف علی معرفة الاطراف ، تألیف عبدالرحمان مِزّی (متوفی ۷۴۲)؛ اِتْحاف المَهَرة باطراف العَشَرة ، از ابن ‌حجر عسقلانی (متوفی ۸۵۲)؛ و اطراف المسانید العَشَرة ، از احمد بن محمد بوصیری (متوفی ۸۴۰). (۹۲) (۹۳) (۹۴) (۹۵)

فواید اطراف

اطراف‌نویسی فوایدی دارد، از جمله شناخت طرق روایت یک حدیث ، مبهمات و مهملات اسانید ، اختلاف نسخه‌های صحاح درباره یک حدیث یا متن، و تصحیح اشتباهاتِ سند یا متن احادیث . (۹۶) (۹۷) (۹۸)

دایرة‌المعارف‌نویسی در قرن پنجم

در قرن پنجم، شیوه جدیدی ظهور کرد که ناظر به جمع احادیث و کتاب‌های حدیثی شناخته شده قبلی بود.
در واقع پایه تألیف دایرةالمعارف‌های حدیثی (جمع‌کردن صحاح و سنن در یک مجموعه حدیثی) در این قرن گذاشته شد.
نخست کتاب‌هایی در جمع بین صحیحین به وجود آمد که مشهورترینش الجمع بین الصحیحین ، تألیف ابوعبداللّه محمد بن فتوح حمیدی اندلسی (متوفی ۴۸۸)، بود و سپس کتاب‌هایی در جمع بین کتاب‌های خمسه و کتاب‌های سته پدید آمد. (۹۹)

تألیفات قرن ششم

ادامه دایرة‌المعارف‌نویسی

پس از این قرن، اندیشه دایرةالمعارف‌نویسی در حوزه حدیث با قوّت دنبال شد، که به فراهم آمدن آثار بزرگی در قرن‌های بعد انجامید، آثاری چون جامع‌المسانید ابن ‌کثیر و الجامع الکبیر سیوطی در بین اهل‌سنت ، و الوافی از فیض کاشانی و بحارالانوار محمدباقر مجلسی در بین شیعه .

کتب موضوعات خاص یا عام

از قرن پنجم به بعد، ضمن بازسازی تألیفات پیشین در حوزه حدیث و رجال برای تسهیل استفاده از آن‌ها، انواع جدیدی از تألیف پدید آمد، از جمله گردآوردن احادیث راجع به یک موضوع خاص در یک مجموعه (نظیر کتب «موضوعات» و «احکام») و تألیف کتاب‌هایی که به موضوعات عام اختصاص داشتند یا ناظر به کتاب‌های قبلی بودند (همچون کتاب‌های «تخریج» و «زوائد»). (۱۰۰)

کتب موضوعات

کتاب‌های «موضوعات» گونه‌ای از تألیفات حدیثی‌اند که موضوع آن‌ها نقد و بررسی احادیثِ بر ساخته یا احادیثی است که درباره آن‌ها ادعای ساختگی بودن شده است.
در این کتاب‌ها، در ذیل هر حدیث، به علل جعل و جاعل آن اشاره می‌شود.
احادیث این کتاب‌ها غالباً براساس ابواب اعتقادی و فقهی مرتب می‌شوند. (۱۰۱)
تا قبل از قرن پنجم تألیف در این باب، صورت مستقلی نداشت و محدّثان بیش‌تر در کتاب‌های «علل» و کتاب‌هایی که در معرفی رجال ضعیف و کذاب می‌نوشتند، چنین احادیثی را گرد می‌آوردند. (۱۰۲)
در قرن پنجم اولین کتاب در این باب با نام الموضوعات ، اثر ابوسعید محمد بن علی النقاش اصفهانی (متوفی ۴۱۴)، پدید آمد و سپس کتاب‌های دیگری در این باب تألیف گردید که همه پایه‌ای شدند برای تألیف مشهورترین کتاب در این باب، یعنی الموضوعات من الاحادیث المرفوعات اثر ابوالفرج عبدالرحمان‌ بن علی‌ بن الجوزی (متوفی ۵۹۷).

کتب ادله احکام

کتاب‌های «احکام» (۱۰۳) (۱۰۴) یا «ادله احکام» (۱۰۵) نوعی تألیف است که در آن احادیث راجع به احکام فقهی گرد آمده است.
این احادیث از جوامع اصلی حدیثی استخراج و براساس ابواب فقه مدون می‌شوند. (۱۰۶) (۱۰۷)
از جمله این نوع تألیفات است: الاحکام الکبری و الاحکام الصغری ، هر دو از اشبیلی (متوفی ۵۸۱)؛ الالمام باحادیث الاحکام ، از ابن ‌دقیق العید (متوفی ۷۰۲)؛ و بلوغ المرام من ادلة الاحکام ، از ابن ‌حجر عسقلانی (متوفی ۸۵۲). (۱۰۸) (۱۰۹)
کتاب‌های «سنن» در بین اهل‌سنت و کتاب‌های چهارگانه شیعه را از این جمله باید شمرد.

غریب‌الحدیث

از جمله موضوعات عامی که کتاب‌های خاصی درباره آن‌ها تدوین شده، موضوع «غریب‌الحدیث» است.
در این نوع کتاب‌ها واژگان دشوار و نامأنوس و نامتعارف احادیث ، شرح و تفسیر می‌شوند.
با این‌که تألیف در این زمینه سابقه‌ای دیرینه دارد، لیکن مهم‌‌ترین و جامع‌‌ترین آثار در این باره از قرن پنجم به بعد پدید آمدند.
مشهورترین کتاب‌ها در این باب، الفائق فی غریب الحدیث اثر زمخشری و النهایة فی غریب‌الحدیث و الاثر تألیف ابن ‌اثیر است.

کتب ترغیب و ترهیب

کتاب‌های «ترغیب و ترهیب» نیز در این دوره ظهور کردند.
در این‌گونه کتاب‌ها، مؤلف احادیثی را گرد می‌آورد که انسان را به اعمال صالح ، سخنان نیک و نیات خالص ترغیب، و از کارهای ناشایست ، سخنان زشت و نیات نادرست منع می‌کنند. (۱۱۰) (۱۱۱)
سابقه تألیف در این باب به قرن دوم بازمی‌گردد که کتاب‌هایی با عنوان «فضائل الاعمال»، «ثواب الاعمال»، «الزهد و الورع»، «الآداب» و «الاخلاق» تألیف شدند، اما بعدها محدّثان مجموعه‌های بزرگ‌تری باعنوان «الترغیب و الترهیب» پدید آوردند. (۱۱۲)
معروف‌‌ترین کتاب در این باب، الترغیب و الترهیب اثر حافظ ابومحمد عبدالعظیم بن عبدالقوی منذری (متوفی ۶۵۶) است. (۱۱۳) (۱۱۴)
در این کتاب، مؤلف به جمع احادیثی پرداخته که آمیزه‌ای است از موعظه و تشویق به انجام‌دادن عبادات و انذار و هشدار نسبت به انجام دادن برخی اعمال. (۱۱۵)
منذری در ذیل احادیث ، به صحت و ضعف آن‌ها اشاره کرده است. (۱۱۶)

کتب تخریج

در این دوره همچنین کتاب‌هایی پدید آمدند که ناظر به آثار گذشته و برای تکمیل آن‌ها بودند.
از جمله کتاب‌های «تخریج» که مؤلف در آن‌ها به منبع‌یابی احادیثِ فاقد سند یک اثر علمی ، از تفسیری و فقهی و کلامی و نظایر آنها، می‌پردازد و در صورت نیاز، صحت و ضعف احادیث را نیز مشخص می‌کند. (۱۱۷) (۱۱۸)

زوائدالحدیث

زوائد یا «زوائدالحدیث» نیز کتابهایی‌اند که احادیثِ زائد بر احادیث کتاب‌های اصلی (مانند صحیحین یا کتب سته)، از منابع حدیثی دیگر (از جمله مسانید و معاجم) در آن‌ها گرد آمده باشد. (۱۱۹) (۱۲۰) (۱۲۱)

خصوصیت کتب زوائد

براساس تعریف علم زوائد ، احادیث این کتاب‌ها یا‌ به‌طور مطلق زائد بر احادیث کتاب‌های اصلی‌اند، یا احادیث کتاب‌های زوائد مشتمل بر نکات زائد نسبت به همان احادیث در کتاب‌های اصلی‌اند، و یا راویان دیگری از طبقه صحابه آن‌ها را روایت کرده‌اند. (۱۲۲)

فائده کتب زوائد

تألیف این‌گونه کتاب‌ها فوایدی دارد، از جمله: افزایش طرق احادیث، ترمیم اسناد منقطع احادیث، روشن شدن اجمال و ابهام بسیاری از احادیث، آگاهی از علل موجود در احادیث، و تقویت متن و سند برخی از احادیث . (۱۲۳) (۱۲۴)

ریشه زوائدنویسی

زوائدنویسی ریشه در مستخرج‌نویسی ، (۱۲۵) مستدرک‌نویسی (۱۲۶) و «معرفة زیادات الثقات» به عنوان بخشی از کتب (۱۲۷) داشت، اما در دوره متأخران به صورت فنی مستقل و رایج درآمد.

کتب نگاشته شده زوائد

کهن‌‌ترین تألیف در این باب از آن مُغْلَطای‌ بن قلیچ حنفی (متوفی ۷۶۲) بوده است با عنوان زوائد ابن ‌حِبّان علی‌الصحیحین ، که اینک نشانی از آن در دست نیست. (۱۲۸) (۱۲۹)
گفته شده که مبتکر زوائدنویسی حافظ زین‌الدین عراقی (متوفی ۸۰۲) است که اگرچه خود او در این زمینه تألیفی ندارد، اما سه تن از شاگردانش (هیثمی ،بوصیری و ابن ‌حجر عسقلانی) را بر این کار گماشت.
در این میان هیثمی بیشترین تألیف را در این زمینه دارد و هشت کتاب او در این باب فهرست شده، که بیش‌تر آن‌ها به چاپ رسیده است. (۱۳۰) (۱۳۱) (۱۳۲)
جامع‌‌ترین کتاب هیثمی در این باب، مجمع‌الزوائد و منبع‌الفوائد است. (۱۳۳) (۱۳۴) (۱۳۵)

اربعینات

در طی قرون تا دوران معاصر انواع دیگری از تألیف در حوزه حدیث پدید آمده که از آن جمله است: «اربعینات» که مؤلف در آن چهل حدیث را انتخاب نموده است و برخی مؤلفان ، آن احادیث را شرح هم کرده‌اند. (۱۳۶) (۱۳۷)

کتب فی التفسیر

نوعی تألیف حدیثی که کتانی (۱۳۸) از آن با عنوان «کتب فی التفسیر» یاد کرده و مشتمل است بر احادیث تفسیری و راجع به قرآن . (۱۳۹) (۱۴۰)

کتب عوالی

«عوالی» که احادیث «عالی‌السند» (حدیث متصل‌السند و قلیل‌الوسائط) در آن گرد می‌آید. (۱۴۱)
در این زمینه محدثان کتاب‌های بسیاری تألیف کرده‌اند (۱۴۲) (۱۴۳) و محدّثان متقدم شیعه با عنوان «قرب‌الاسناد» در این باب کتاب نوشته‌اند. (۱۴۴) (۱۴۵)

کتب ناسخ و منسوخ

کتاب‌های «ناسخ و منسوخ» که در آن‌ها احادیثی گرد آمده است که بین آن‌ها رابطه ناسخ و منسوخی وجود دارد، (۱۴۶) مانند الاعتبار فی الناسخ و المنسوخ من الآثار از ابوبکر حازمی (متوفی ۵۸۴) و رسوخ الاخبار فی منسوخ الاخبار از ابواسحاق ابراهیم‌ بن عمر جعبری (متوفی ۷۳۲). (۱۴۷)

مسلسلات

«مسلسلات» کتاب‌هایی هستند که رجال اسناد احادیث آنها واجد صفت یا حالت مشترکی باشند، (۱۴۸) به عبارت دیگر احادیث آن‌ها مسلسل باشد و مسلسل، حدیثی است که همه رجال سند آن در یک ویژگیِ قولی یا فعلی مشترک باشند، مثلاً هم‌نام یا اهل یک شهر باشند. (۱۴۹) (۱۵۰) (۱۵۱)

مراسیل

«مراسیل» که جامع احادیث مرسل‌اند و براساس ابواب فقه تدوین شده‌اند. (۱۵۲) (۱۵۳)

احادیث مشهور

و کتاب‌هایی که در آن‌ها احادیث مشهوری که حکم مَثَل را پیدا کرده‌اند، گردآوری شده‌اند و نمونه معروف آن‌ها المقاصد الحسنة فی بیان کثیر من الاحادیث المشتهرة علی السنة ، از شمس‌الدین سخاوی ، است. (۱۵۴) (۱۵۵)

پی‌نوشت‌ها:

۱. محمد مصطفی اعظمی، دراسات فی‌الحدیث النبوی و تاریخ تدوینه، ج۱، ص۹۲ـ۱۴۲، ریاض (۱۳۹۶ (.
۲. محمد زهرانی، تدوین السنةالنبویة: نشأته و تطوره من‌القرن الاول الی نهایة القرن التاسع الهجری، ج۱، ص۷۱ـ ۷۳، ریاض ۱۴۲۶.
۳. محمد مصطفی اعظمی، دراسات فی‌الحدیث النبوی و تاریخ تدوینه، ج۱، ص۱۴۳ـ۲۲۰، ریاض (۱۳۹۶ (.
۴. محمد زهرانی، تدوین السنةالنبویة: نشأته و تطوره من‌القرن الاول الی نهایة القرن التاسع الهجری، ج۱، ص۷۳ـ۷۵، ریاض ۱۴۲۶.
۵. ابن ‌رجب، شرح علل‌الترمذی، ج۱، ص۳۷، چاپ نورالدین عتر، (بی‌جا) ۱۳۹۸/۱۹۷۸.
۶. محمد زهرانی، تدوین السنةالنبویة: نشأته و تطوره من‌القرن الاول الی نهایة القرن التاسع الهجری، ج۱، ص۸۱، ریاض ۱۴۲۶.
۷. محمد زهرانی، تدوین السنةالنبویة: نشأته و تطوره من‌القرن الاول الی نهایة القرن التاسع الهجری، ج۱، ص۸۰، ریاض ۱۴۲۶.
۸. محمود طحان، اصول التخریج و دراسة الاسانید، ج۱، ص۱۱۸ـ۱۱۹، ریاض ۱۴۱۲/۱۹۹۱.
۹. یوسف مرعشلی، علم فهرسةالحدیث: نشأته، ج۱، ص۱۴، تطوره، اشهرمادون فیه، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
۱۰. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۵۲، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۱۱. محمود طحان، اصول التخریج و دراسة الاسانید، ج۱، ص۴۰، ریاض ۱۴۱۲/۱۹۹۱.
۱۲. محیی‌الدین عطیه، صلاح‌الدین حفنی، ج۲، ص۵۰۳ـ۵۱۵، و محمد خیر رمضان یوسف، دلیل مؤلفات الحدیث الشریف المطبوعة القدیمة و الحدیثة، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
۱۳. نورالدین عتر، منهج‌النقد فی علوم‌الحدیث، ج۱، ص۱۹۸ـ۱۹۹، دمشق ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۱۴. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۲۹ـ۳۳، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۱۵. محمدضیاءالرحمان اعظمی، معجم مصطلحات الحدیث و لطائف الاسانید، ج۱، ص۱۸۳، ریاض ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
۱۶. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۳۳، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۱۷. محمدضیاءالرحمان اعظمی، معجم مصطلحات الحدیث و لطائف الاسانید، ج۱، ص۳۱۶، ریاض ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
۱۸. محمدضیاءالرحمان اعظمی، معجم مصطلحات الحدیث و لطائف الاسانید، ج۱، ص۳۱۶، ریاض ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
۱۹. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۳۳ـ۳۵، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۲۰. محمدضیاءالرحمان اعظمی، معجم مصطلحات الحدیث و لطائف الاسانید، ج۱، ص۳۱۶، ریاض ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
۲۱. صبحی صالح، علوم‌الحدیث و مصطلحه، ج۱، ص۱۰۹ـ۱۱۰، بیروت ۱۳۸۸/ ۱۹۶۹.
۲۲. محمد محمد ابوزهو، الحدیث و المحدثون، ج۱، ص۴۷۱، او، عنایةالامة الاسلامیة بالسنة النبویة، قاهره ۱۳۷۸.
۲۳. عبدالرحمان‌ بن ابی‌بکر سیوطی، تدریب‌الراوی فی شرح تقریب النواوی، ج۲، ص۱۷۵، چاپ احمد عمر هاشم، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
۲۴. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۱۲۹ـ۱۳۰، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۲۵. محیی‌الدین عطیه، صلاح‌الدین حفنی، ج۱، ص۹۶ـ۹۹، و محمد خیر رمضان یوسف، دلیل مؤلفات الحدیث الشریف المطبوعة القدیمة و الحدیثة، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
۲۶. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۷۲، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۲۷. محمدضیاءالرحمان اعظمی، معجم مصطلحات الحدیث و لطائف الاسانید، ج۱، ص۱۴، ریاض ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
۲۸. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۱۱۴، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۲۹. سعد مرصفی، ج۱، ص۲۵، الفهارس و مکانتها عندالمحدثین، کویت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۳۰. سعد مرصفی، ج۱، ص۱۶۵، الفهارس و مکانتها عندالمحدثین، کویت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۳۱. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۱۱۴، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۳۲. سعد مرصفی، الفهارس و مکانتها عندالمحدثین، ج۱، ص۶۵، کویت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۳۳. محمد مصطفی اعظمی، دراسات فی‌الحدیث النبوی و تاریخ تدوینه، ج۱، ص۱۵۰، ریاض (۱۳۹۶ (.
۳۴. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۸۸ـ۸۹، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۳۵. محمدضیاءالرحمان اعظمی، معجم مصطلحات الحدیث و لطائف الاسانید، ج۱، ص۲۰۲، ریاض ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
۳۶. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۱۶۰ـ۱۶۵، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۳۷. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۷۹ـ۸۱، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۳۸. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۱۳۰ـ۱۳۳، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۳۹. محیی‌الدین عطیه، صلاح‌الدین حفنی، ج۲، ص۶۵۵ـ۶۵۸، و محمد خیر رمضان یوسف، دلیل مؤلفات الحدیث الشریف المطبوعة القدیمة و الحدیثة، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
۴۰. مجید معارف، پژوهشی در تاریخ حدیث شیعه، ج۱، ص۳۳۹ـ۳۴۲، تهران ۱۳۷۴ش.
۴۱. آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۲۰، ص۳۳۴.
۴۲. آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۲۰، ص۳۴۸ـ۳۴۹.
۴۳. آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۲۰، ص۳۶۰.
۴۴. عبداللّه مامقانی، مقباس الهدایة فی علم‌الدرایة، ج۳، ص۲۷، چاپ محمدرضا مامقانی، قم ۱۴۱۱ـ۱۴۱۳.
۴۵. آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج۲۴، ص۳۱۵ـ۳۱۶.
۴۶. احمد بن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنّفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی، ج۱، ص۸۲، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم ۱۴۰۷.
۴۷. احمد بن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنّفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی، ج۱، ص۳۲۷، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم ۱۴۰۷.
۴۸. عبدالرحمان‌ بن ابی‌بکر سیوطی، تدریب‌الراوی فی شرح تقریب النواوی، ج۱، ص۸۵، چاپ احمد عمر هاشم، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
۴۹. محمد محمد ابوزهو، الحدیث و المحدثون، ج۱، ص۴۰۳، او، عنایةالامة الاسلامیة بالسنة النبویة، قاهره ۱۳۷۸.
۵۰. نورالدین عتر، منهج‌النقد فی علوم‌الحدیث، ج۱، ص۲۶۱، دمشق ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۵۱. نورالدین عتر، منهج‌النقد فی علوم‌الحدیث، ج۱، ص۲۶۱، دمشق ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۵۲. محمد محمد ابوزهو، الحدیث و المحدثون، ج۱، ص۴۰۳، او، عنایةالامة الاسلامیة بالسنة النبویة، قاهره ۱۳۷۸.
۵۳. محمد زهرانی، تدوین السنةالنبویة: نشأته و تطوره من‌القرن الاول الی نهایة القرن التاسع الهجری، ج۱، ص۱۵۶ـ۱۵۷، ریاض ۱۴۲۶.
۵۴. محمد صباغ، الحدیث النبوی: مصطلحه، ج۱، ص۲۸۶ـ ۲۸۷، بلاغته، کتبه، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
۵۵. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۲۴ـ۲۹، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۵۶. محمد زهرانی، تدوین السنةالنبویة: نشأته و تطوره من‌القرن الاول الی نهایة القرن التاسع الهجری، ج۱، ص۱۵۷ـ۱۵۸، ریاض ۱۴۲۶.
۵۷. محمد محمد ابوزهو، الحدیث و المحدثون، ج۱، ص۴۰۷، او، عنایةالامة الاسلامیة بالسنة النبویة، قاهره ۱۳۷۸.
۵۸. ابوالیقظان عطیه جبوری، مباحث فی تدوین السُنة المطهرة، ج۱، ص۲۲۴، قاهره (۱۹۷۲).
۵۹. کاظم مدیرشانه‌چی، علم‌الحدیث، ج۱، ص۲۲۰، مشهد ۱۳۵۴ش.
۶۰. یوسف مرعشلی، علم فهرسةالحدیث: نشأته، ج۱، ص۱۶، تطوره، اشهرمادون فیه، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
۶۱. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۲۱، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۶۲. محمدضیاءالرحمان اعظمی، معجم مصطلحات الحدیث و لطائف الاسانید، ج۱، ص ۵۲، ریاض ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
۶۳. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۱۱۲، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۶۴. صبحی صالح، علوم‌الحدیث و مصطلحه، ج۱، ص۱۲۴، بیروت ۱۳۸۸/ ۱۹۶۹.
۶۵. محمد صباغ، الحدیث النبوی: مصطلحه، ج۱، ص۲۸۵، بلاغته، کتبه، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
۶۶. سعد مرصفی، الفهارس و مکانتها عندالمحدثین، ج۱، ص۵۱، کویت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۶۷. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۱۱۲ـ۱۱۴، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۶۸. محیی‌الدین عطیه، صلاح‌الدین حفنی، ج۲، ص۶۰۵ـ۶۰۷، و محمد خیر رمضان یوسف، دلیل مؤلفات الحدیث الشریف المطبوعة القدیمة و الحدیثة، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
۶۹. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۱۱۲، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۷۰. نورالدین عتر، منهج‌النقد فی علوم‌الحدیث، ج۱، ص۲۰۳، دمشق ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۷۱. محمد صباغ، الحدیث النبوی: مصطلحه، ج۱، ص۲۸۵ـ۲۸۶، بلاغته، کتبه، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
۷۲. ابن ‌حجر عسقلانی، المعجم‌المفهرس، ج۱، ص۱۹۵، او، تجرید اسانیدالکتب المشهورة و الأجزاءالمنثورة، چاپ محمد شکور امریرمیادینی، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۸.
۷۳. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۱۱۶ـ۱۱۷، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۷۴. نورالدین عتر، منهج‌النقد فی علوم‌الحدیث، ج۱، ص۲۱۰، دمشق ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۷۵. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۱۲۱ـ۱۲۲، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۷۶. محیی‌الدین عطیه، صلاح‌الدین حفنی، ج۲، ص۷۰۴، و محمد خیر رمضان یوسف، دلیل مؤلفات الحدیث الشریف المطبوعة القدیمة و الحدیثة، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
۷۷. عبدالرحمان‌ بن ابی‌بکر سیوطی، تدریب‌الراوی فی شرح تقریب النواوی، ج۲، ص۱۴۱، چاپ احمد عمر هاشم، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۹.
۷۸. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۱۳۷، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۷۹. نورالدین عتر، منهج‌النقد فی علوم‌الحدیث، ج۱، ص۲۰۱، دمشق ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۸۰. محمد زهرانی، تدوین السنةالنبویة: نشأته و تطوره من‌القرن الاول الی نهایة القرن التاسع الهجری، ج۱، ص۲۰۵، ریاض ۱۴۲۶.
۸۱. محمود طحان، اصول التخریج و دراسة الاسانید، ج۱، ص۴۷، ریاض ۱۴۱۲/۱۹۹۱.
۸۲. سعد مرصفی، الفهارس و مکانتها عندالمحدثین، ج۱، ص۱۸۵، کویت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۸۳. نورالدین عتر، منهج‌النقد فی علوم‌الحدیث، ج۱، ص۲۱۰، دمشق ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۸۴. ابن ‌حنبل، المسند، ج۱، مقدمه ابوموسی مدینی، ص۲۵، چاپ احمد محمد شاکر، ج ۱، (قاهره) ۱۳۹۲/۱۹۷۲.
۸۵. سعد مرصفی، الفهارس و مکانتها عندالمحدثین، ج۱، ص۱۸۵، کویت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۸۶. یوسف مرعشلی، علم فهرسةالحدیث: نشأته، ج۱، ص۲۳، تطوره، اشهرمادون فیه، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
۸۷. ابوالیقظان عطیه جبوری، مباحث فی تدوین السُنة المطهرة، ج۱، ص۲۳۰، قاهره (۱۹۷۲).
۸۸. محمدضیاءالرحمان اعظمی، معجم مصطلحات الحدیث و لطائف الاسانید، ج۱، ص۴۰، ریاض ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
۸۹. محمود طحان، اصول التخریج و دراسة الاسانید، ج۱، ص۴۸ـ۴۹، ریاض ۱۴۱۲/۱۹۹۱.
۹۰. ابوالیقظان عطیه جبوری، مباحث فی تدوین السُنة المطهرة، ج۱، ص۲۳۰ـ۲۳۱، قاهره (۱۹۷۲).
۹۱. سعد مرصفی، الفهارس و مکانتها عندالمحدثین، ج۱، ص۱۸۵، کویت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۹۲. محمد زهرانی، تدوین السنةالنبویة: نشأته و تطوره من‌القرن الاول الی نهایة القرن التاسع الهجری، ج۱، ص۲۰۵ـ۲۰۷، ریاض ۱۴۲۶.
۹۳. محمود طحان، اصول التخریج و دراسة الاسانید، ج۱، ص۴۸ـ۴۹، ریاض ۱۴۱۲/۱۹۹۱.
۹۴. سعد مرصفی، الفهارس و مکانتها عندالمحدثین، ج۱، ص۱۸۹ـ۱۹۵، کویت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۹۵. ابوالیقظان عطیه جبوری، مباحث فی تدوین السُنة المطهرة، ج۱، ص۲۳۱ـ۲۳۲، قاهره (۱۹۷۲).
۹۶. سعد مرصفی، الفهارس و مکانتها عندالمحدثین، ج۱، ص۱۸۷، کویت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۹۷. محمد زهرانی، تدوین السنةالنبویة: نشأته و تطوره من‌القرن الاول الی نهایة القرن التاسع الهجری، ج۱، ص۲۰۹، ریاض ۱۴۲۶.
۹۸. محمدضیاءالرحمان اعظمی، معجم مصطلحات الحدیث و لطائف الاسانید، ج۱، ص۴۲، ریاض ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
۹۹. محمد زهرانی، تدوین السنةالنبویة: نشأته و تطوره من‌القرن الاول الی نهایة القرن التاسع الهجری، ج۱، ص۱۵۹ـ۱۶۱، ریاض ۱۴۲۶.
۱۰۰. محمد زهرانی، تدوین السنةالنبویة: نشأته و تطوره من‌القرن الاول الی نهایة القرن التاسع الهجری، ج۱، ص۱۷۸، ریاض ۱۴۲۶.
۱۰۱. محمد زهرانی، تدوین السنةالنبویة: نشأته و تطوره من‌القرن الاول الی نهایة القرن التاسع الهجری، ج۱، ص۱۸۱، ریاض ۱۴۲۶.
۱۰۲. محمد زهرانی، تدوین السنةالنبویة: نشأته و تطوره من‌القرن الاول الی نهایة القرن التاسع الهجری، ج۱، ص۱۸۱، ریاض ۱۴۲۶.
۱۰۳. محمود طحان، اصول التخریج و دراسة الاسانید، ج۱، ص۱۲۴، ریاض ۱۴۱۲/۱۹۹۱.
۱۰۴. محمد زهرانی، تدوین السنةالنبویة: نشأته و تطوره من‌القرن الاول الی نهایة القرن التاسع الهجری، ج۱، ص۱۸۵ـ۱۸۶، ریاض ۱۴۲۶.
۱۰۵. محمد صباغ، الحدیث النبوی: مصطلحه، ج۱، ص۲۹۱، بلاغته، کتبه، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
۱۰۶. محمد زهرانی، تدوین السنةالنبویة: نشأته و تطوره من‌القرن الاول الی نهایة القرن التاسع الهجری، ج۱، ص۱۸۱، ریاض ۱۴۲۶.
۱۰۷. محمود طحان، اصول التخریج و دراسة الاسانید، ج۱، ص۱۲۴، ریاض ۱۴۱۲/۱۹۹۱.
۱۰۸. محمد صباغ، الحدیث النبوی: مصطلحه، ج۱، ص۲۹۱، بلاغته، کتبه، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
۱۰۹. محمد زهرانی، تدوین السنةالنبویة: نشأته و تطوره من‌القرن الاول الی نهایة القرن التاسع الهجری، ج۱، ص۱۸۶ـ۱۹۰، ریاض ۱۴۲۶.
۱۱۰. محمد زهرانی، تدوین السنةالنبویة: نشأته و تطوره من‌القرن الاول الی نهایة القرن التاسع الهجری، ج۱، ص۱۹۷، ریاض ۱۴۲۶.
۱۱۱. محمود طحان، اصول التخریج و دراسة الاسانید، ج۱، ص۱۲۲، ریاض ۱۴۱۲/۱۹۹۱.
۱۱۲. محمد زهرانی، تدوین السنةالنبویة: نشأته و تطوره من‌القرن الاول الی نهایة القرن التاسع الهجری، ج۱، ص۱۹۷، ریاض ۱۴۲۶.
۱۱۳. محمد زهرانی، تدوین السنةالنبویة: نشأته و تطوره من‌القرن الاول الی نهایة القرن التاسع الهجری، ج۱، ص۱۹۸، ریاض ۱۴۲۶.
۱۱۴. محمود طحان، اصول التخریج و دراسة الاسانید، ج۱، ص۱۲۲، ریاض ۱۴۱۲/۱۹۹۱.
۱۱۵. محمد محمد ابوزهو، الحدیث و المحدثون، ج۱، ص۴۳۳، او، عنایةالامة الاسلامیة بالسنة النبویة، قاهره ۱۳۷۸.
۱۱۶. محمد زهرانی، تدوین السنةالنبویة: نشأته و تطوره من‌القرن الاول الی نهایة القرن التاسع الهجری، ج۱، ص۲۰۳ـ۲۰۴، ریاض ۱۴۲۶.
۱۱۷. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۱۵۱ـ۱۵۵، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۱۱۸. محمدضیاءالرحمان اعظمی، معجم مصطلحات الحدیث و لطائف الاسانید، ج۱، ص۳۰۹ـ۳۱۳، ریاض ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
۱۱۹. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۱۳۹، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۱۲۰. محمد زهرانی، تدوین السنةالنبویة: نشأته و تطوره من‌القرن الاول الی نهایة القرن التاسع الهجری، ج۱، ص۲۱۶، ریاض ۱۴۲۶.
۱۲۱. محمود طحان، اصول التخریج و دراسة الاسانید، ج۱، ص۱۰۴، ریاض ۱۴۱۲/۱۹۹۱.
۱۲۲. خلدون احدب، علم زوائد الحدیث، ج۱، ص۱۲، دمشق ۱۴۱۳/ ۱۹۹۲.
۱۲۳. خلدون احدب، علم زوائد الحدیث، ج۱، ص۳۵ـ۴۴، دمشق ۱۴۱۳/ ۱۹۹۲.
۱۲۴. عبدالسلام علّوش، علم زوائد الحدیث: دراسة و منهج و مصنفات، ج۱، ص۳۱۲ـ ۳۱۳، بیروت ۱۴۱۵/ ۱۹۹۵.
۱۲۵. محمد محمد ابوزهو، الحدیث و المحدثون، ج۱، ص۴۰۵ـ ۴۰۶، او، عنایةالامة الاسلامیة بالسنة النبویة، قاهره ۱۳۷۸.
۱۲۶. عبدالسلام علّوش، علم زوائد الحدیث: دراسة و منهج و مصنفات، ج۱، ص۱۹۰، بیروت ۱۴۱۵/ ۱۹۹۵.
۱۲۷. محمد ابوشهبه، الوسیط فی علوم و مصطلح الحدیث، ج۱، ص۳۷۳، قاهره (۱۴۰۳/ ۱۹۸۲ (.
۱۲۸. خلدون احدب، علم زوائد الحدیث، ج۱، ص۴۹، دمشق ۱۴۱۳/ ۱۹۹۲.
۱۲۹. عبدالسلام علّوش، علم زوائد الحدیث: دراسة و منهج و مصنفات، ج۱، ص۲۰۸، بیروت ۱۴۱۵/ ۱۹۹۵.
۱۳۰. محمد زهرانی، تدوین السنةالنبویة: نشأته و تطوره من‌القرن الاول الی نهایة القرن التاسع الهجری، ج۱، ص۲۱۶ـ۲۱۸، ریاض ۱۴۲۶.
۱۳۱. خلدون احدب، علم زوائد الحدیث، ج۱، ص۵۰ـ۵۴، دمشق ۱۴۱۳/ ۱۹۹۲.
۱۳۲. عبدالسلام علّوش، علم زوائد الحدیث: دراسة و منهج و مصنفات، ج۱، ص۲۱۴ـ ۲۲۶، بیروت ۱۴۱۵/ ۱۹۹۵.
۱۳۳. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۱۳۹ـ۱۴۱، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۱۳۴. خلدون احدب، علم زوائد الحدیث، ج۱، ص۴۹ـ۶۴، دمشق ۱۴۱۳/ ۱۹۹۲.
۱۳۵. عبدالسلام علّوش، علم زوائد الحدیث: دراسة و منهج و مصنفات، ج۱، ص۱۸۹ـ۳۰۵، بیروت ۱۴۱۵/ ۱۹۹۵.
۱۳۶. حاجی‌خلیفه، ج ۱، ستون ۵۲ـ۶۱.
۱۳۷. محیی‌الدین عطیه، صلاح‌الدین حفنی، ج۲، ص۶۵۹ـ۶۷۸، و محمد خیر رمضان یوسف، دلیل مؤلفات الحدیث الشریف المطبوعة القدیمة و الحدیثة، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
۱۳۸. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۶۵، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۱۳۹. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۶۵ـ۶۷، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۱۴۰. محیی‌الدین عطیه، صلاح‌الدین حفنی، ج۱، ص۴۷۵ـ ۴۷۸، و محمد خیر رمضان یوسف، دلیل مؤلفات الحدیث الشریف المطبوعة القدیمة و الحدیثة، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
۱۴۱. کاظم مدیرشانه‌چی، درایةالحدیث، ج۱، ص۶۷، مشهد ۱۳۵۶ش.
۱۴۲. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۱۳۴ـ۱۳۵، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۱۴۳. محیی‌الدین عطیه، صلاح‌الدین حفنی، ج۲، ص۶۹۹ـ۷۰۰، و محمد خیر رمضان یوسف، دلیل مؤلفات الحدیث الشریف المطبوعة القدیمة و الحدیثة، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
۱۴۴. احمد بن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنّفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی، ج۱، ص۲۲۰، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم ۱۴۰۷.
۱۴۵. احمد بن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنّفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی، ج۱، ص۲۶۰۲۶۱، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم ۱۴۰۷.
۱۴۶. محمد عجاج خطیب، اصول الحدیث: علومه و مصطلحه، ج۱، ص۱۸۷، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
۱۴۷. محیی‌الدین عطیه، صلاح‌الدین حفنی، ج۲، ص۷۰۵ـ ۷۰۸، و محمد خیر رمضان یوسف، دلیل مؤلفات الحدیث الشریف المطبوعة القدیمة و الحدیثة، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
۱۴۸. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۶۹، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۱۴۹. ابن ‌صلاح، علوم‌الحدیث، ج۱، ص۲۴۸، چاپ نورالدین عتر، مدینه ۱۹۷۲.
۱۵۰. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۶۹ـ۷۲، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۱۵۱. محیی‌الدین عطیه، صلاح‌الدین حفنی، ج۲، ص۶۹۷ـ۶۹۸، و محمد خیر رمضان یوسف، دلیل مؤلفات الحدیث الشریف المطبوعة القدیمة و الحدیثة، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
۱۵۲. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۷۲، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۱۵۳. محیی‌الدین عطیه، صلاح‌الدین حفنی، ج۲، ص۷۰۲، و محمد خیر رمضان یوسف، دلیل مؤلفات الحدیث الشریف المطبوعة القدیمة و الحدیثة، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
۱۵۴. محمد بن جعفر کتانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرفة، ج۱، ص۱۵۵ـ۱۵۷، کراچی ۱۳۷۹/۱۹۶۰.
۱۵۵. محیی‌الدین عطیه، صلاح‌الدین حفنی، ج۲، ص۶۲۰ـ۶۲۲، و محمد خیر رمضان یوسف، دلیل مؤلفات الحدیث الشریف المطبوعة القدیمة و الحدیثة، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۵.

فهرست منابع:
آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة.
ابن ‌حجر عسقلانی، المعجم‌المفهرس، او، تجرید اسانیدالکتب المشهورة و الأجزاءالمنثورة، چاپ محمد شکور امریرمیادینی، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۸.
ابن ‌حنبل، المسند، چاپ احمد محمد شاکر، ج ۱، (قاهره) ۱۳

عبارات مرتبط با این موضوع

زن، مرد؛ تفاوت ها سایت پژوهه پژوهشکده باقرالعلومزن،مرد؛تفاوتهاکلمات کلیدی تفاوت های زن و مرد، تفاوت های جسمی، تفاوت های روانی، تفاوت های تکوینی گنجور سعدی دیوان اشعار غزلیات غزل ۱با دو بار کلیک بر روی هر واژه می‌توانید معنای آن را در لغت‌نامهٔ دهخدا جستجو کنیدکتاب‌شناسی تقریب خبرگزاری فارس اخوت و برادری زیر سایه اسلام، مدار و گستره وحدت اسلامی از لحاظ سیاسی حسن مرتضوی عرفان عملی وتصوفمباحث ومطالب پیرامون عرفان عملی وتصوف ساعت ٢۱٤ ‎بظ روز شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸٦ زبان و ادبیات فارسی گفتارها و دیدگاه هازبان و ادبیات فارسی گفتارها و دیدگاه ها آریا ادیب زن، مرد؛ تفاوت ها سایت پژوهه پژوهشکده باقرالعلوم زن،مرد؛تفاوتها کلمات کلیدی تفاوت های زن و مرد، تفاوت های جسمی، تفاوت های روانی، تفاوت های تکوینی، تفاوت گنجور » سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۱ یک دوست نوشته سرادق گویا به معنای سراپرده و خیمه گاه است معادل انگلیسی مطابق کتاب‌شناسی تقریب خبرگزاری فارس اخوت و برادری زیر سایه اسلام، مدار و گستره وحدت اسلامی از لحاظ سیاسی، معرفی حسن مرتضوی عرفان عملی وتصوف مباحث ومطالب پیرامون عرفان عملی وتصوف ساعت ٢۱٤ ‎بظ روز شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸٦ زبان و ادبیات فارسی گفتارها و دیدگاه ها زبان و ادبیات فارسی گفتارها و دیدگاه ها آریا ادیب


ادامه مطلب ...

تفاوت آموزه‌های حدیثی امام رضا (ع) در مدینه و مرو

[ad_1]

چکیده

دوره امامت امام رضا (علیه السلام)، بیست سال به طول انجامید. امام (علیه السلام)، ده سال از مدت یاد شده را در روزگار هارون در مدینه سپری کرد و حدود سه سال آخر عمر ایشان در مرو و در دوران خلافت مأمون سپری شد.
آموزه‌های حدیثی امام رضا (علیه السلام) در مدینه بیشتر حول محور احکام، آموزه‌های اخلاقی و عقاید بود. آن حضرت در این دوره بر اساس جو حاکم بر جامعه، درصدد تصحیح عقاید شیعیان و تکفیر غلات برآمد و مباحث ایشان بیشتر نقلی و در برخی موارد عقلی بود. اما ایشان در مرو با توجه به شرایطی که مأمون برای کاستن از مقام علمی امام ایجاد می‌کرد و نیز مناظره با اهل کتاب و فرق مختلف اسلامی، مباحث بسیار گسترده و عمیقی را حول محور عقاید، خصوصاً امامت با رویکرد قویِ قرآنی و عقلی مطرح ساخت و در نشر حقانیت اسلام و نیز تشیع، تلاش فراوانی مبذول داشت.

1. بررسی آموزه‌های روایی امام رضا (علیه السلام) در مدینه

دوره بیست ساله روزگار امامت و رهبری امام رضا (علیه السلام) را می‌توان به دو بخش تقسیم کرد: بخش اول از آغاز امامت تا سفر به خراسان، یعنی از سال 183 ق تا 201 که ایشان عمده آن را در مدینه حضور داشت. بخش دوم از میانه سال 201 ق تا پایان عمر امام، یعنی آخر ماه صفر سال 203 ق بود که در مرو سپری شد.
امام، ده سال از مدت یاد شده (193-183ق) را در روزگار هارون گذراند. در این دوره، هم سیاست‌های هارون در قبال امام نسبت به قبل، تغییر یافت و هم روش امام در رهبری و ادامه حرکت امامت، با روش امام هفتم تفاوت داشت. هارون پس از شهادت امام موسی کاظم (علیه السلام) از پی‌آمدهای قتل امام هراس‌ناک بود. از این رو هر چند برخی از درباریان، او را به قتل امام رضا (علیه السلام) ترغیب می‌کردند، اما او از این کار و عواقب آن وحشت داشت، زیرا در این صورت، قیام های علویان، شدت بیشتری می‌یافت و موجی از نارضایتی در مردم پدید می‌آمد که برای دستگاه حکومت، مخاطره‌آمیز بود. (1) بنابراین هارون با توجه به این ملاحظات سیاسی و برای حفظ حاکمیت خود، از روش سابق دست شست و از فشار سیاسی و اجتماعی علیه امام رضا (علیه السلام) کاست.
امام رضا (علیه السلام) نیز مبارزه خود را به گونه‌ای دیگر ادامه داد تا هم تجربه پیشین در مدتی کوتاه تکرار نشده باشد و هم تکلیف بر زمین نمانده باشد. حمایت از قیام‌های علوی و نیز نشر فرهنگی اسلامی، تصحیح رویکرد سیاسی شیعه و پرورش شیعیان روشن‌گر، از جمله تلاش‌های آن حضرت در این زمینه بود. (2) البته در دوران هارون، امام هشتم در نهایت تقیه زندگی می‌کرد و وظایف امام در رهبری جامعه اسلامی و هدایت مردم را با رعایت همه جوانب و تحت پوشش های مختلف، انجام می‌داد.
اقدامات امام رضا (علیه السلام) در مدینه در زمینه نشر فرهنگ اسلامی، تصحیح رویکرد سیاسی شیعه و پرورش شیعیان روشن‌گر، بر محورهای خاصی متمرکز بود که در ادامه، برخی از این محورها ذکر می‌شود:

الف – خداشناسی و توحید

در رأس تلاش‌های امام رضا (علیه السلام) در مدینه، مسئله توحید و خداشناسی و تصحیح این اعتقاد قرار داشت؛ به عنوان نمونه، امام رضا (علیه السلام) در پاسخ به سؤال صفوان به یحیی درباره تفاوت میان معنای اراده خداوند و اراده بشر، می‌فرماید:
اراده مخلوق، همان ضمیر اوست و آنچه به اندیشه او می‌رسد، و تصمیم می‌گیرد که به فعلیت برساند، اما اراده خداوند، صرف ایجاد و آفرینش است، نه چیز دیگر، زیرا برای خداوند، غور و قصد و تفکّر نیست و این گونه صفات از آنِ آفریدگان است و از ذات مقدّس او منتفی است... (3)

ب – امامت

بی‌تردید امامت در منظومه اندیشه کلامی شیعه دارای جایگاهی محوری است. اعتقاد به امامت از مؤلفه‌های اصلی تفکر شیعه و یکی از وجوه تمایز شیعه از دیگر فرقه‌های اسلامی است. از نظر شیعه، ولایت و امامت در سه جنبه سیاسی، دینی و معنوی مطرح است. (4)
حضرت رضا (علیه السلام) در ضمن کلامی در مورد حجیت عقل، به ابن سکیت فرمود: عالم در زمان تکلیف از فرد راست‌گویی از جانب خداوند متعال خالی نمی‌ماند تا مکلّفان در مسائل شبهه‌ناک در امر شریعت، بدو پناه برند... (5)
ایشان در روایات مختلف، مسئله امامت، ویژگی‌ها و نسب امامان را تبیین نمود؛ به عنوان نمونه در کلامی از آن حضرت خطاب به حسن بن علیّ بن فضّال آمده است:
امام، علایم و نشانه‌هایی دارد. امام در علم، حکمت، تقوا، صبر، شجاعت، سخاوت، عبادت از همه برتر است، پاک و مطهّر است، همان‌گونه که از مقابل می‌بیند، از پشت سر نیز مشاهده می‌کند، سایه ندارد، از بطن مادر با دو کف دست بر زمین می‌افتد و با صدای بلند، شهادتین می‌گوید، چشمش به خواب می‌رود، ولی قلبش بیدار است، محدّث است... شمیم امام از مشک خوش‌تر، به مردم از خودشان سزاوارتر و بر آنان دل‌سوزتر از پدر و مادرشان است. او از تمام مردم در برابر خداوند متواضع‌تر است، بدان چه امر می‌کند، از همه بیشتر عمل می‌کند و از آنچه دیگران را نهی می‌کند، از همه بیشتر دوری می‌نماید. دعای امام، مستجاب است و جامعه، صحیفه‌ای به طول هفتاد ذراع، مشتمل بر تمام نیازهای بنی آدم، نزد اوست. جفر اکبر و اصغر نیز که پوست قوچی است و جمیع علوم حتّی مجازات یک خراش و حتّی زدن یک تازیانه یا نیم یا ثلث در آن ثبت شده و نیز مصحف فاطمه (علیه السلام)، نزد اوست. (6)

ج – اثبات حقانیت امامیه

حسین بن خالد از حضرت رضا (علیه السلام) نقل کرد:
پیامبر اکرم (ص) فرموده: «هر که دوست دارد سوار کشتی نجات شود و دست‌آویز استوار را چنگ زند و به ریسمان محکم خدا بچسبد، باید علی را بعد از من دوست بدارد و دشمنش را دشمن و پیرو ائمه هدی از فرزندانش باشد. آنها جانشینان و اوصیای من و حجت خدا بر خلق پس از من و سرور امت و رهبر پرهیزگاران به جانب بهشت هستند. حزب ایشان، حزب من و حزب من، حزب خداست و حزب دشمنان آنان، حزب شیطان است». (7)

د – تبیین عقاید خاصه امامیه

از جمله اقدامات امام رضا (علیه السلام) در نشر فرهنگ ناب اسلامی، دفاع از عقاید خاصه شیعیان است که در این جا به برخی از این عقاید اشاره می‌شود:

تقیه:

قابل توجه است که تقیه نه به معنای تعطیل کار و تلاش، بلکه به معنای پوشیده نگه داشتن کار و تلاش است و این مطلب با مراجعه به روایات، به طور کامل آشکار می‌شود. (8)
علی بن حسین بن خالد روایت می‌کند:
امام رضا (علیه السلام) فرمود: «کسی که ورع ندارد، دین ندارد و کسی که تقیه نمی‌کند، ایمان ندارد. گرامی‌ترین شما در نزد پروردگار کسی است که تقوایش بیشتر باشدو تقیه را مورد عمل قرار دهد.» خدمت حضرت عرض کردند: یا ابن رسول الله! تا چه وقت باید تقیه کرد؟ فرمود: «تا روز معین که روز خروج قائم ماست و هر کس قبل از خروج قائم ما تقیه را ترک کند، از ما نخواهد بود... » (9)

مهدویت:

حسین بن خالد می‌گوید:
به حضرت امام رضا (علیه السلام) عرض کردم: عبدالله بن بکیر حدیثی را روایت و آن را تأویل می‌کرد. من می‌خواهم آن را به شما عرضه دارم. فرمود: «حدیث چیست؟» عرض کردم: او می‌گفت: عبید بن زراره برای من نقل کرد: در ایامی که نفس زکیه علیه بنی‌العباس قیام کرده بود، امام صادق (علیه السلام) فرمود: «تا وقتی که آسمان و زمین آرام است، تو نیز آرام باش!» عبدالله بن بکیر می‌گفت: در این صورت، مادام که آسمان و زمین آرام است، قیامی به وقوع نمی‌پیوندد و بنابراین نه قیامی است و نه قائمی!
حضرت رضا (علیه السلام) فرمود: «جدم حضرت صادق (علیه السلام) راست فرمود و این طور که عبدالله بن بکیر تأویل کرده است، نیست. منظور جدم این است که تا وقتی آسمان از شنیدن صدا و زمین از فرورفتن با لشکر (سفیانی) آرام است، تو نیز آرام گیر...» (10)

شفاعت:

حسین بن خالد در روایتی دیگر از حضرت رضا (علیه السلام) و آن حضرت از آبای گرامش از امیرالمؤمنین (علیه السلام) روایت کرده که فرمود:
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «کسی که به حوض من ایمان نداشته باشد، خدا او را در حوضم وارد نکند و کسی که به شفاعتم ایمان نداشته باشد، خداوند او را به شفاعتم نایل نسازد». آن گاه فرمود: «شفاعت من مخصوص کسانی از امت من است که مرتکب گناهان کبیره شده باشند و نیکوکاران از ایشان، هیچ گرفتاری پیدا نمی کنند».

اثبات حقانیت ولایت اهل بیت با استفاده از آیات:

حضرت رضا (علیه السلام) در مدینه با تفسیر بسیاری از آیات، بر حقانیت مذهب شیعه و ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و ائمه (علیه السلام)، پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم تأکید می‌ورزید، به عنوان نمونه حسین بن خالد می‌گوید:
از حضرت رضا (علیه السلام) راجع به آیه امانت (11) سؤال کردم. ایشان فرمود: «امانت، ولایت است و هر که بدون حق آن را ادعا کند، کافر است.» (12)
بدین ترتیب، امام بُعد دیگری از توحید را تشریح کرد و بر مسئله بنیادین دیگری تأکید ورزید که همان ولایت بود. امام بر همه حاکمیت‌های غیر الهی خط بطلان کشید و فسلفه حاکمیت اسلام را اعتلای کلمه حق دانست، که این امر تنها در پرتو ولایت، امکان‌پذیر است.

هـ - مقابله با غالیان

امام رضا (علیه السلام) در ضمن دفاع از حقانیت شیعه و پرورش شیعیان، مطالبی نیز در نکوهش و تکفیر جماعت غلات و بیزاری از آنان و طرف‌داران شان بیان فرمود، (13) چنان که حسین بن خالد صیرفی از آن حضرت نقل می‌کند:
هر که معتقد به تناسخ باشد، کافر است... خداوند غالیان را لعنت کند! آنها از مجوس، نصاری، قدری‌ها، مرجئه و حروری‌ها بدترند... با آنها ننشینید و رفاقت نکنید و از آنها بیزاری بجویید، خدا از آنها بیزار باشد. (14)
بیشتر روایاتی که از امام رضا (علیه السلام) در مدینه روایت شده، در مورد احکام، عبادات، ادعیه و مستحبات، سرنوشت انسان‌ها در قیامت، اخلاقیات و برخی مسائل اعتقادی است.

2. بررسی آموزه‌های روایی امام رضا (علیه السلام) در مرو

در زمان حکومت مأمون، دستگاه عباسی به تاکنیک جدیدی دست یازید و امام نیز متناسب با وضع موجود، فعالیت‌های سیاسی خود را ترتیب داد. در این دوره برای جلوگیری از گسترش نفوذ امام در جامعه، حکومت تصمیم گرفت محصولات فرهنگی تمدن‌ها و فرهنگ‌های دیگر را ترجمه و در جامعه اسلامی منتشر کند تا هم اذهان مردم از پیگیری مسئله خلافت و جانشینی پیامبر، متوجه مسائل دیگری شود و هم با ورود مسائل علمی و عالمان جدید به جامعه اسلامی، اهمیت و نفوذ علمی امام کاهش یابد. با همین هدف، «بیت الحکمة» تأسیس و نهضت ترجمه آغاز شد و هسته‌های علمی جدید و جلسات مناظره علمی پرشماری برگزار گردید (15) تا شاید موقعیت علمی امام، تحت‌الشعاع قرار گیرد. اما امام از این فرصت استفاده کرد و به نشر هر چه بیشتر حقایق اصیل دین اسلام پرداخت و با مباحثات و مناظرات خود با دیگر عالمان، موقعیت علمی خویش را بیش از پیش مستحکم ساخت. (16)
در سال 200 ق حضرت رضا (علیه السلام) مدینه را به مقصد مرو ترک کرد و در سال 201 ق ولایت عهدی مشروط مأمون را به اجبار پذیرفت. حضرت در این دوره، دانشمندان ملل و ادیان دیگر را با مناظرات علمی، به اسلام و مخصوصاً تشیع متوجه کرد و با به جا نهادن میراثی گران‌قدر، بر غنای فرهنگ دینی افزود. (17)
البته زمینه‌های گرایش به تشیع از دیرباز در میان خراسانیان وجود داشت و به دلیل همین زمینه‌ها، داعیان عباسی، شعار «الرضا من آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم» را ابتدا در خراسان طرح کردند و قیام عباسیان ضدّ بنی‌امیه نیز با حمایت خراسانیان به پیروزی رسید، (18) لکن محدودیت‌هایی که عباسیان برای علویان و شیعیان فراهم کرده بودند، غالباً باعث دوری شیعیان از ائمه شده بود و از نظر فراگیری اعتقادات، مشکلاتی برای آنها فراهم می‌کرد. بنابراین دوران ولایت عهدی امام رضا (علیه السلام) در مرو، یکی از درخشان‌ترین دوران‌ها برای شیعیان بود، چرا که آنان امام خود را در کنار خود می‌دیدند و از حمایت وی برخوردار بودند.
امام رضا (علیه السلام) در مرو در پی حکم ولایت عهدی، خطبه کوتاهی ایراد کرد و بعد از حمد و ثنای خداوند فرمود:
همانا ما را به واسطه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم بر شما حقی است و شما نیز به همان سبب بر ما حقی دارید. پس هرگاه حق ما را ادا کردید، بر ما نیز واجب است که حق شما را بدهیم. (19)
بدین ترتیب ایشان در اولین قدم، بحث محوری امامت ائمه را مطرح نمود و این جایگاه مهم را به همگان خاطرنشان ساخت، چرا که یکی از مسائل مهم در دوران ائمه، ادعای امامت و دعوت به امامت بود.
بحث دیگر، برخورد تند و زبان صریح و تیز ائمه (علیه السلام) در برابر خلفاست. ائمه (علیه السلام) در برابر خلفا حقایق را افشا می‌کردند و ملاحظه هیبت و قدرت زمام‌داران، آنها را به سکوت وادار نمی‌کرد. (20) آنها بر مسئله امامت وخلافت خود بسیار مصر بودند، تا جایی که امام رضا (علیه السلام) در کتابی که گفته می‌شود در مورد اسلام خالص واحکام آن برای مأمون نوشت، در ابتدای کلام حتی بدون هیچ تقیه‌ای پس از حمد و ثنای خداوند و قرآن و پیامبرش حضرت محدم (صلی الله علیه و آله و سلم، به خلافت بر حق و بی‌واسطه علی (علیه السلام) پس از ایشان تصریح فرمود و نیز از اسامی تک تک ائمه بعد از حضرت علی (علیه السلام) نام برد و همه را ستود. ایشان در این متن هم چنین از قیام قائم آل محمد در آخرالزمان و تساوی حقانیت امامان با حقانیت قرآن سخن گفت و آن گاه به بیان احکام اسلام پرداخت. (21)
البته بحث امامت ابتدا متّکی بر نقل بود، چرا که این بحث از نظر تاریخی، مبتنی بر اقدام پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم به تعیین جانشین برای هدایت جامعه اسلامی پس از خود است، اما به مرور زمان، نیازمند توضیح عقلی نیز شد. بدین جهت ما تا زمان امام رضا (علیه السلام)، در این زمینه بیشتر با شیوه نقلی و گاه با شیوه عقلی در این باره مواجه‌ایم. در زمان آن حضرت، بحث‌ها با تفصیل بیشتری شکل عقلی به خود گرفت و امام رضا (علیه السلام) در این باره معارف زیادی را مطرح فرمود. البته دلیل دیگر این امر، مطرح شدن حق اهل بیت (علیه السلام) برای خلافت بود که مأمون به ظاهر آن را پذیرفته بود. (22)
در مسند الامام الرضا (علیه السلام)، بیش از 490 روایت در فصل «الامامة» آمده که قسمتی از آنها مباحث تاریخی مربوط به جریانات امام رضا (علیه السلام) است. در ضمنِ احادیث این فصل، بحث‌های عقلی فراوان دیده می‌شود. روشن است که این حجم از معارف مربوط به امامت، تا پیش از آن نبوده است. (23)
دوران امام رضا (علیه السلام) در مرو، در یک نقطه، متمایز و متفاوت از دوران دیگر ائمه است. این تمایز مربوط به هم‌زمانی حضور امام رضا (علیه السلام) با خلافت مأمون است که می‌توان گفت بهترین و عالم‌ترین خلیفه عباسی بود. مسعودی درباره وی می‌گوید: «او اراده منصور، زهد مهدی و عزت نفس هادی را در خود جمع کرده بود.» (24) امام علی (علیه السلام) نیز در مورد او فرمود: «هفتمین آنها از همه‌شان دانشمندتر خواهد بود.»
مسلماً با وجود چنین خلیفه‌ای و تمرکز شدید دستگاه حکومتی بر امام رضا (علیه السلام) و تلاش آنها برای کاستن از وجهه علمی و منزلت معنوی آن حضرت، ایشان باید با منطقی استوار و دلایلی متقن، از اسلام ناب و مکتب تشیع، دفاع و حراست می‌کرد. احتجاجات و مباحثات حضرت رضا (علیه السلام) با فرقه‌های مختلف در مجلس مأمون، چنان مقام علمی آن حضرت را آشکار نمود که مأمون بارها می‌گفت: «هیچ کس را در روی زمین، داناتر از علی بن موسی الرضا (علیه السلام) نمی‌دانم.» (25)
در ادامه به برخی از آموزه‌های روایی آن حضرت در مدت اقامت در مرو اشاره می‌شود:

الف – تبیین تفاوت «عترت» و «امّت»

از جمله آموزه‌های روایی حائز اهمیت امام رضا (علیه السلام) در مرو، مناظره ایشان با مأمون و برخی از علما در مورد فرق بین «عترت» و «امت» است. ریان بن صلت می‌گوید: حضرت رضا (علیه السلام) در مجلس مأمون در مرو حاضر شد. در آن مجلس عدّه‌ای از علمای عراق و خراسان حضور داشتند. مأمون گفت: معنای آیه «ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتَابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنَا مِنْ عِبَادِنَا ...» (26) را برایم بگویید. علما گفتند: «مراد خداوند، تمامی امّت است.»
مأمون گفت: «یا اباالحسن! نظر شما چیست؟» حضرت فرمود: «با آنان هم عقیده نیستم، بلکه به نظر من مراد خداوند، عترت طاهره پیامبر بوده است.» مأمون سؤال کرد: «چطور نظر خداوند فقط عترت بوده، نه امت؟»حضرت فرمود: «زیرا اگر مراد تمام امت باشد، همگی آنان باید اهل بهشت باشند، زیرا خداوند می‌فرماید: (فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ وَ مِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَ مِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَیْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذ?لِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ» (27) سپس همه را اهل بهشت قرار داده. پس وراثت مختصّ عترت طاهره است، نه دیگران.»
مأمون گفت: «عترت طاهره چه کسانی هستند؟» حضرت فرمود: «همان کسانی که خداوند آنان را در کتابش این‌گونه وصف نموده: « إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» (28) آنان همان کسانی هستند که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم درباره‌شان حدیث ثقلین را فرمود.»
در ادامه این روایت، امام رضا (علیه السلام) با اشاره به برخی آیات قرآن، به مسئله عصمت ائمه اطهار (علیه السلام)، اشاره کاملی می‌فرماید و برتری خاندان طهارت بر دیگران را بر اساس آیات قرآن اثبات می‌کند. سپس ایشان تفاوت‌های بین «آل» و «امت» پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم را برشمرد و در ادامه به مواردی من جمله آیه انذار اقربین، آیه تطهیر، آیه مباهله، بستن همه درهای مسجدالنبی جز در خانه امیرالمؤمنین، حدیث منزلت، ماجرای فدک، آیه اجر رسالت و آیه اولی الامر اشاره فرمود.
در آخر مأمون به علمای حاضر گفت: «حال آیا در این مورد سخنی دارید؟» همه گفتند: «نه» و مأمون باز هم ادامه داد. (29)

ب – ابطال خلافت خلفا با دلایل خودشان

نقل است که مأمون در باطن میل داشت امام رضا (علیه السلام) در بحث و مناظره، درمانده و عاجز شود و حریفش بر او چیره گردد، هر چند در ظاهر، غیر این را جلوه می‌داد. پس گروهی از فقیهان و علمای کلام نزد او گرد آمدند و مأمون در پنهان به ایشان گفت که درباره مسئله امامت با علی بن موسی الرضا (علیه السلام) بحث کنید و محور بحث تان همین مطلب باشد.
هنگامی که مجلس منعقد شد، حضرت رضا (علیه السلام) به آنان فرمود: «شما یک تن از میان خود انتخاب کنید که او از طرف شما با من گفت و گو نماید که هر چه بر او لازم آید، بر تمام شما نیز لازم آمده باشد.» ایشان نیز از بین خود، مردی بنام یحیی بن ضحّاک سمرقندی را برگزیدند که در خراسان همانند نداشت. حضرت به او فرمود: «از هر چه می‌خواهی سؤال کن.» او گفت: «راجع به مسئله امامت می‌پرسم. شما چگونه برای کسی که امامت نکرد، ادّعای امامت می‌کنید و کسی را که امامت کرد و مردم همه به امامت او رضایت دادند، رها می‌کنید؟
امام فرمود: «ای یحیی! نظرت درباره تصدیق کننده فردی که خود را تکذیب کرده و تکذیب کننده کسی که خود را راست‌گو می‌داند، چیست؟ کدام یک از این دو، حق و درست کارند و کدام یک، باطل و خطاکارند؟»
یحیی ساکت ماند. مأمون به او گفت: «پاسخ بده.» گفت: «ای امیرالمؤمنین! مرا از پاسخ این پرسش، معاف بفرمایید». مأمون گفت: «ای ابوالحسن! برای ما مقصود خود را از این پرسش بیان فرمایید.» امام فرمود:
یحیی چاره‌ای ندارد جز این که خبر دهد از رهبران او، کدام یک خود را تکذیب کردند و کدام یک تصدیق نمودند. اگر فکر می‌کند که آنان دروغ گفته‌اند، پس کذّاب شایسته امامت نیست و اگر می‌پندارد که ایشان راست گفته‌اند، پس از جمله ایشان، اولی (ابوبکر) است که گفته است: «من بر شما ولایت یافتم، ولی بهترین شما نیستم» و آن که پس از وی بود (عمر) درباره‌اش می‌گوید: «بیعت با خلیفه اوّل، امری ناگهانی بود که خدا ما را از آسیب‌های آن حفظ کرد. هر که پس از این، مانند این کار را تکرار کند، او را بکشید...» کسی که بهترین مردم نیست... چگونه امامتش بر دیگران، مورد قبول است؟ خود او روی منبر گفت: «برای من شیطانی است که بر من عارض می‌شود. هرگاه او مرا از راه مستقیم به انحراف کشانید، شما مردم مرا به راه راست آورید. هرگاه خطایی از من سرزد، مرا راهنمایی کنید.» بنابراین اینان چه صادق باشند و چه کاذب، بنا به قول خودشان، امام نیستند.
یحیی دیگر هیچ پاسخی برای گفتن نداشت. مأمون از کلام امام رضا (علیه السلام) شگفت زده شده و گفت: «ای ابوالحسن! در روی زمین کسی نیست که این طور نیکو سخن گوید، جز شما.» (30)
قابل توجه است که این استدلالات محکم و زیبا از کتاب‌های خودشان تا امروز به شیعیان در اثبات حقانیت اعتقادشان کمک فراوانی کرده است.

ج – بیان نسب امامان (علیه السلام)

امام رضا (علیه السلام) بارها و در مجالس گوناگون به صورت کامل از نسب ائمه اطهار (علیه السلام) به عنوان جانشینان راستین پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم سخن گفت تا کسی در این مورد به خطا نرود.

د- برشمردن صفات و ویژگی‌های امام

در حدیثی که در مرو از امام رضا (علیه السلام) نقل شده، ایشان از صفات امام و فضایل وی سخن راند. عبدالعزیز بن مسلم می‌گوید:
در زمان علیّ بن موسی الرضا (علیه السلام) در مرو بودیم. من نزد حضرت رضا (علیه السلام) رفتم و اختلافات مردم در باب امامت را به عرض ایشان رساندم. حضرت تبسّمی کرد و فرمود: ای عبدالعزیز! مردم اطلاعی ندارند و با نیرنگ، از دین خود گم راه شده‌اند. خداوند تبارک و تعالی پیامبر خود را قبض روح نکرد، مگر بعد از این که دین را برای او کامل گردانید و قرآن را – که بیان همه چیز در آن است – بر او نازل فرمود و حلال و حرام و حدود و احکام و جمیع نیازمندی‌ها را به طور تمام و کمال، در آن بیان فرمود و گفت: « مَا فَرَّطْنَا فِی الْکِتَابِ مِنْ شَیْ‌ءٍ » (31)
و در حجّة الوداع که در آخر عمر حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم واقع شد، این آیه را نازل فرمود:
(الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلاَمَ دِیناً) (32)
مسئله امامت، کامل کننده دین است. حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم قبل از وفات خود، دین را برای مردم توضیح داد، و راه آن را برای آنان آشکار کرد و آنان را در مسیر حقّ قرار داد. آن حضرت، علی (علیه السلام) را به عنوان امام و راهنما برای‌شان تعیین فرمود و تمام آن چه را که مردم به آن نیازمندند، بیان فرمود. هر کس گمان کند خداوند دین خود را کامل نکرده، در حقیقت کتاب خدا را رد کرده است، و هر کس کتاب خدا را رد کند، کافر است.
آیا مردم به قدر و ارزش امامت و موقعیت آن در بین امّت آگاه‌اند تا انتخاب آنان در آن مورد، قابل قبول باشد؟ امامت، جلیل‌القدرتر، عظیم‌الشأن‌تر، والاتر، منیع‌تر و عمیق‌تر از آن است که مردم با عقول خود آن را درک کنند، یا با آرا و عقاید خویش، آن را بفهمند، یا بتوانند با انتخاب خود، امامی برگزینند. امامت چیزی است که خداوند بعد از نبوّت و خلّت (مقام خلیل اللهی) در مقام سوم، ابراهیم خلیل (علیه السلام) را بدان اختصاص داده به آن فضیلت، مشرّف فرمود و نام او را بلند آوازه کرد. خداوند می‌فرماید: (إِنّی جاعِلُک لِلنَّاسِ إِماماً؛ ای ابراهیم! تو را برای مردم، امام برگزیدم). ابراهیم (علیه السلام) با خوش‌حالی گفت: (وَ مِن ذُرِّیتی؛ آیا از فرزندان و نسل من هم امام برگزیده ای؟)
خداوند فرمود: (لا ینالُ عَهدی الظَّالمینَ؛ عهد من به ظالمین نمی‌رسد.) (33)
این آیه، امامت هر ظالمی را تا روز قیامت ابطال می‌کند. بدین ترتیب، امامت در خواص و پاکان قرار گرفت... پس این امامت در اولاد علی (علیه السلام) تا روز قیامت خواهد بود، زیرا پیامبری بعد از محمد (صلی الله علیه و آله و سلم نخواهد آمد. حال، چگونه این جاهلان می‌خواهند انتخاب کنند؟» (34)
این روایت بسیار مفصّل و دربردارنده دلایل فراوان قرآنی و عقلی در اثبات برتری امامان (علیه السلام) بر دیگران است که در این مقاله مجال بیان همه آن نیست. می‌توان از این روایت، این‌گونه نتیجه گرفت که تمرکز امام رضا (علیه السلام) در مرو بر اثبات فضایل و صفات امام بر اساس آیات قرآن ودلایل محکم عقلی است، حال آن که در مدینه، مباحث امامت بیشتر به صورت نقلی و روایی مطرح می‌شد.
هم‌چنین در این روایت از اعتقاد اصلی شیعیان، یعنی نص بر امامت علی (علیه السلام) و نیز از عصمت و عدم اشتباه و خطا و جهل امامان (علیه السلام) سخن رانده شده، در حالی که در تاریخ، اشتباهات و جهل‌ها و خطاهای زیادی از مدعیان جانشینی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است.

هـ - اشاره به علم بی‌بدیل امام

ابوصلت هروی از یاران امام رضا (علیه السلام) در مرو می‌گوید: حضرت رضا (علیه السلام) از پدران بزرگوارش از امام حسین (علیه السلام) نقل کرد که سه روز قبل از شهادت حضرت علی (علیه السلام) مردی نزد آن حضرت آمده و درباره اصحاب الرس، چنین سؤالاتی نمود: «اصحاب الرس در چه زمانی می‌زیستد؟ مسکن آنان کجا بود؟ پادشاه آنان چه کسی بود؟...» حضرت علی (علیه السلام) فرمود:
درباره مطلبی سؤال کردی که قبل از تو کسی چنین سؤالی از من نپرسیده بود، و بعد از من نیز کسی درباره آن، مطلبی برایت نقل نخواهد کرد، مگر از قول من و هیچ آیه در قرآن نیست، مگر این که آن را می‌دانم و تفسیرش را نیز می‌دانم... علم بسیاری است، ولی طالبان آن کم هستند و به زودی وقتی مرا از دست دادند پشیمان خواهند شد... (35)

و – تطبیق آیات قرآن بر امامان

در برخی از احادیث منقول از امام رضا (علیه السلام) در مرو، با استفاده از آیات قرآن به جایگاه رفیع حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه اطهار (علیه السلام) اشاره شده، چنان که فضل بن شاذان می‌گوید: از امام رضا (علیه السلام) شنیدم که فرمود:
آن زمان که خداوند تبارک و تعالی به حضرت ابراهیم (علیه السلام) امر فرمود که به جای فرزندش اسماعیل، گوسفندی را که خداوند فرستاده بود، ذبح نماید، حضرت ابراهیم (علیه السلام) در دل آرزو کرد که ای کاش فرزندش اسماعیل (علیه السلام) را به دست خود ذبح می‌کرد و دستور ذبح گوسفند به جای ذبح فرزندش به او داده نشده بود... تا شایسته رفیع‌ترین درجات ثواب در صبر بر مصائب شود.
در ادامه این حدیث آمده است: «خداوند فرمود: گروهی که خود را از امّت محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم می‌دانند، فرزندش حسین را به ظلم و ستم مانند گوسفند، ذبح خواهند کرد و با این کار، مستوجب خشم و غضب من خواهند شد. "ابراهیم (علیه السلام) بر این مطلب جزع و فزع نموده و دلش به درد آمد و شروع به گریه کرد... این همان مطلبی است که آیه «وَ فَدَیْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ‌ » (36) بدان اشاره دارد.» (37)

ز – علم اهل بیت به باطن قرآن

حضرت رضا (علیه السلام) در مرو هم چنین به این مطلب که علم به باطن قرآن و تأویل آن، نزد عترت طاهره (علیه السلام) است، اشاره کرده است. (38)
آن حضرت در گفت و گو با علی بن جهم، ضمن نکوهش او و کسانی که کتاب خدا را به رأی و اندیشه خویش تفسیر و تأویل می‌کنند، به این نکته اشاره فرمود طبق آیه کریمه (وَ مَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ) (39) برای شناخت تفسیر صحیح آیات قرآن، باید به کسانی که خداوند ملکه دانش و معرفت را به آنان عطا فرموده، مراجعه نمود. سپس امام رضا (علیه السلام) به بیان معانی آیاتی که موجب توهّم عدم عصمت پیامبران و جواز صدور معصیت از آنان شده، پرداخت و از عصمت آدم (علیه السلام)، یوسف (علیه السلام) و داوود (علیه السلام) سخن گفت و در مورد ازدواج پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم با زینب بنت جحش توضیحاتی ارائه فرمود. (40)

ج – تبیین عقاید خاصه شیعه

امام رضا (علیه السلام) در مرو نیز هم چون مدینه، از اعتقادات خاصه شیعیان با دلایل محکم و مستدل قرآنی و عقلی ودر حدی وسیع‌تر دفاع می‌کرد که در ادامه به دو نمونه از آن اشاره می‌شود:

مهدویت:

یکی از شیعیان خالص امام که در زمان حضور آن حضرت در مرو به خدمت ایشان رسید، دعبل خزاعی بود. (41) امام رضا (علیه السلام) در دیدار با دعبل خزاعی، از مهدویت و انتظار سخن گفت و قائم آخر‌الزمان را که از نسل اوست معرفی کرد. (42)

بداء:

امام رضا (علیه السلام) در مدینه نیز مسلمانان را به عقاید خاصه شیعیان توجه می‌داد، ولی در روایتی که در مرو و در مناظره با سلیمان مروزی عنوان شده است، امام (علیه السلام) عقاید خاصه شیعه را اثبات فرمود. آن حضرت در این مناظره، به آیات فراوان از قرآن در اثبات بداء استشهاد کرد، چنان که سلیمان گفت: «یا امیرالمؤمنین! إن شاء‌الله من بعد از امروز به بعد، منکر بداء نگردم و آن را تکذیب نکنم.» (43)
ایشان هم‌چنین با سلیمان مروزی در مورد رؤیت خداوند، با ابراهیم بن محمود خراسانی درباره تکلیف بندگان به مالایطاق و با یزید بن معاویه شامی در موضوع أمر بین الأمرین، سخن گفت. (44)

ط – در برخورد با شیعیان در مرو

از امام حسن عسکری (علیه السلام) نقل است که فرمود: وقتی حضرت رضا (علیه السلام) به ولایت عهدی انتخاب شد، آن حضرت برای مدتی کسانی را که خود را شیعیان علی (علیه السلام) می‌دانستند، به حضور نپذیرفت. پس از گلایه آنها حضرت رضا (علیه السلام) به دربان خود فرمود: «اجازه بده داخل شوند.» آنان وارد شدند و سلام کردند، ولی آن حضرت نه جواب سلام‌شان را داد و نه اذن جلوس، صادر کرد، و همان‌طور ایستادند. آنان گفتند: «ای زاده رسول خدا! این چه جفای عظیم و استخفافی، پس از آن حجاب سخت است؟ دیگر چه جفایی مانده که بر سر ما آید؟»
حضرت رضا (علیه السلام) فرمود:
این آیه را بخوانید: (وَ مَا أَصَابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَ یَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ) (50) به خدا سوگند که من در این کار، تنها به خداوند و رسول او و أمیرالمؤمنین و پدران پاکم پس از او اقتدا کردم. آنان بر شما نکوهش کردند و من نیز اقتدا نمودم. گفتند: «برای چه ای زاده رسول خدا؟» فرمود:
برای این ادّعا که شما شیعه امیرالمؤمنین هستید. وای بر شما! شیعیان او، حسن و حسین و سلمان و ابوذر و مقداد و عمّار و محمّد بن ابی بکر بودند؛ همان‌ها که ذرّه ای از دستورات او سرپیچی نکردند، حال این که شما در بیشتر کردارتان با او مخالفید و در بیشتر فرایض خود، کوتاهی می‌ورزید. بزرگی حقوق برادران خود را درباره خدا، خوار و بی‌مقدار می‌دارید و آن جا که نباید تقیه می‌کنید و آن جا که باید، تقیه نمی‌کنید. اگر شما در همان ابتدای کار می‌گفتید: ما از موالی و محبّین اوییم و از دوست‌داران اولیای او و دشمنان دشمنان او هستیم، من منکر این قول شما نشده بودم، لکن این مقام و مرتبه شریفی بود که شما مدّعی آن شده اید. اگر کردار شما گفتارتان را تصدیق نکند، به هلاکت می‌افتید، مگر این که رحمت پروردگارتان آن تلافی کند.
آنان نیز اظهار ندامت و توبه کردند. حضرت رضا (علیه السلام) فرمود: «آفرین و مرحبا به شما برادران و محبّینم! بیایید بالا» و آن قدر آنان را به بالا خواند تا تک‌تک‌شان را در بغل گرفت. سپس به دربان خود فرمود: «چند بار ایشان را مانع شدی؟» گفت: «شصت بار.» فرمود: «به همان تعداد نزد ایشان برو و سلام مرا به ایشان برسان. اکنون با این استغفار و توبه، همه گناهان خود را محو و پاک ساختند، و به جهت محبّت و موالات‌شان به ما، مستحقّ کرامت شده‌اند. از حال ایشان و امور نان خوران‌شان تفقّد کن، نفقات بسیار و احسان فراوان و هدایای بسیاری بدیشان بده و زیان‌شان را جبران کن.» (46)

ی – تصحیح اعتقادات

وجود امام رضا (علیه السلام) از عوامل گسترش تشیع در ناحیه خراسان بوده است. تماس شیعیان این ناحیه با امام و نگارش نامه‌هایی به آن حضرت و طرح سؤال و گرفتن پاسخ نیز یکی از شواهد این امر است. مجموعه نامه‌های امام به افراد مختلف در توضیح مبانی شیعه، گستردگی این ارتباط را نشان می‌دهد؛ نامه‌هایی با موضوع تبیین جایگاه اهل بیت در کتاب و سنت، (47) برخی از مسائل کلامی، (48) مسائل اختلافی میان شیعه و سنی، (49) توضیح مصداق شیعه، (50) بیان مصداق صحابی (51) و معنای اولی الامر (52) و مطالبی از این دست. این پاسخ‌ها آموزه‌هایی بود که برای شیعیان به عنوان دیدگاه قطعی پذیرفته می‌شد. (53)
البته محدودیت‌هایی که عبّاسیان برای علویان و شیعیان فراهم کرده بودند، غالباً باعث دوری شیعیان از ائمه می‌شد و از نظر فراگیری اعتقادات، مشکلاتی برای آنها فراهم می‌کرد. لذا از ابی نصر بزنطی نقل شده که خدمت امام عرض کردم: «گروهی از شیعیان اعتقاد به جبر پیدا کرده‌اند و گروهی قائل به اختیار هستند.» (54) در روایت دیگری آمده است که یکی از شیعیان خطاب به امام گفت: «ای فرزند رسول خدا! خدا را برای ما وصف کن، زیرا میان اصحاب ما در شناخت خدا، اختلاف زیادی پیدا شده است.» (55)
هم‌چنین شیعیان که خود را متعهد به روایات می‌دیدند، در برابر روایاتی که خدا را به شکل یک انسان و دارای چشم و دست و پا تصویر می‌کرد، وامانده، از امام (علیه السلام) در این رابطه پرسش می‌کردند. در روایتی، هروی از امام درباره یکی از احادیث که اهل حدیث، آن را دالّ بر رؤیت بصری خداوند در قیامت می‌دانند، می‌پرسد. امام در پاسخ، به تفصیل به بررسی این روایات پرداخته، قسمتی را از اساس غیرصحیح می‌خواند و بخشی را نیز با استفاده از آیات و روایات دیگر و مقدّمات عقلی، توجیه می‌کند. (56)
شیعه از ابتدا موضعی منفی در برابر تشبیه و جبر داشت و با این دو مسئله – که مروّج اصلی آن یهودیان وحکّام اموی بودند – مبارزه کرد، اما دلایلی چون: وجود غلات در میان شیعه، تبلیغات نادرست درباره عقاید شیعه و نیز عدم فهم درست نظریات آنها، سبب شد که کسانی، شیعه را به داشتن عقیده تشبیه متهم نمایند. (57) امام رضا (علیه السلام) بر اساس رسالت خویش در دفاع از مرزهای اعتقادی شیعه، در برابر این آموزه انحرافی و مروّجان آن، به سختی موضع گرفت.
از جمله شبهات کلامی رایج در آن عصر، مسئله رؤیت خدا بود؛ مسئله‌ای که حتی اشاعره با تمام کوششی که در این راه به کار بردند، توانستند از آن خلاصی یابند و در نهایت هم چون، اهل حدیث اعتقاد به رؤیت خدا در روز قیامت را باور کردند. آنان برای اثبات این اعتقاد به برخی از آیات متشابه، مانند(وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى) (58) و احادیثی که در اطراف آن نقل شده، استناد کردند.
امام رضا (علیه السلام) در ردّ این برداشت از آیه شریفه، فرمود: «به دنبال این آیه، آیه دیگری نازل شده و آنچه را که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم دیده، روشن می‌کند: (مَا کَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى) (59) پس از این آیه می فرماید: (لَقَدْ رَأَى مِنْ آیَاتِ رَبِّهِ الْکُبْرَى) (60) روشن است که آیات خدا، غیر از خود خداست، چنان که در جای دیگری فرموده: (لا یحیطُون بِهِ عِلما) (61) اگر کسی بتواند او را به چشم ببیند، پس بر او احاطه علمی پیدا کرده و خدا مورد معرفت او قرار گرفته است.»
ابوقرّه گفت: «آیا شما روایات را تکذیب می کنید؟» امام فرمود: «وقتی روایات مخالف با قرآن باشد، من آن را تکذیب می کنم.»
امام در تفسیر دیگر آیه که مورد استدلال اهل حدیث یعنی آیه (إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ ) (62) فرمود: «در روز قیامت، چهره‌های مؤمنین از زیبایی می‌درخشد و انتظار ثواب پروردگارشان را دارند.»
ابراهیم بن عباس در تعبیر جالبی درباره امام می‌گوید: «سخنان امام رضا (علیه السلام) و جواب‌ها و مثال‌های آن حضرت، همه از قرآن برداشت شده بود.» (63)

ک – دفاع از حقانیت اسلام

یکی از تلاش‌های امام رضا (علیه السلام) در مرو، اثبات حقانیت اسلام در برابر سایر ادیان بود؛ فرصتی که برای امام (علیه السلام) در مدینه فراهم فراهم نشده بود و این نیز از تفاوت‌های عمده آموزه‌های حدیثی امام (علیه السلام) در مدینه و مرو است. حسن بن محمد نوفلی هاشمی نقل می‌کند: وقتی که حضرت امام رضا (علیه السلام) نزد مأمون آمد، همه اهل کتاب جمع شدند و حضرت حدیثی به عنوان احتجاج (بیان حجت) برای آنان ذکر کرد، از جمله احتجاجی که خطاب به رأس الجالوت، عالم بزرگ یهودیان بود و طی آن فرمود: «ای یهودی! به من توجه کن! من از تو درباره ده آیه سؤال خواهم کرد که به حضرت موسی (علیه السلام) نازل شده است. آیا در تورات خبر از محمّد و امتش آمده که می‌گوید: وقتی امت آخر که پیرو پیامبر شترسوار هستند می‌آیند، آنها خداوند خویش را به طور جدی تسبیح می‌گویند. پس در آن هنگام بنی‌اسرائیل به آن ملت پناه می‌برد و در ملک آنها وارد می‌شود تا دل‌هایشان آرام شود، زیرا در دست آنها شمشیرهایی است که به وسیله آن از امت‌های کافر روی زمین انتقام می‌کشند. آیا اینها در تورات هست یا خیر؟» رأس الجالوت گفت: «بلی، ما در تورات این مطالب را دیده‌ایم.» (64)
از ابراهیم بن عباس صولی نقل شده است: «ندیدم از رضا (علیه السلام) پرسشی شود که او پاسخ آن را نداند. هیچ کس را نسبت بدانچه در عهد و روزگارش می‌گذشت، داناتر از او ندیدم. مأمون او را بارها با پرسش درباره چیزهایی می‌آموزد اما امام به وی پاسخ کامل می‌داد و در پاسخش به آیاتی از قرآن مجید تمثیل می‌جست. مأمون در یکی از مجالس خود، تعدادی از علمای ادیان و فقهای اسلام و متکلمان را جمع کرده بود. پس امام در بحث و مناظره، بر همه آنان چیره شد، به گونه‌ای که هیچ کس نبود که بر فضل امام رضا (علیه السلام) و کوتاهی خود اعتراف نکند. از آن حضرت شنیدم که می‌فرمود:
در روضه (مسجدالنبی) می‌نشستم و علما در مدینه بسیار بودند. وقتی یکی از ایشان در حل مسئله‌ای عاجز می‌ماند، همگی برای حل آن مرا پیشنهاد می‌کردند و مسائل خود را نزد من می‌فرستادند و من نیز آنها را پاسخ می‌دادم. (65)

نتیجه‌گیری

امامان شیعه، وارث پیامبر و علوم انبیا بودند. هر امامی، معارف و احکام الهی را از طریق پیامبر یا امام قبل از خود دریافت می کرد و چنانچه به موضوع جدیدی بر می‌خورد، به طور حتم باید آن را از طریق الهام و به مدد قوه قدسیه فرا می‌گرفت. امامت، استمرار نبوت بود و همان عاملی که موجب ضرورت ارسال پیامبران و بعثت انبیا بود، نصب امام بعد از نبی (صلی الله علیه و آله و سلم را هم واجب می‌ساخت. بنابراین امامان رسالت انبیا را در دفاع از آموزه‌های دینی بر عهده داشتند، اما در حدی وسیع‌تر و به صورت عمیق‌تر.
امام رضا (علیه السلام) در مدینه و مرو به دفاع از حقانیت اسلام و مبانی و اصول اعتقادی امامیه و حق امامت ائمه (علیه السلام) پرداخت، لکن از آن جا که ایشان در مرو مناظرات فراوانی با علمای سایر ادیان و مذاهب انجام داد، نسبت به مدینه معارف فراوان‌تری را با رویکرد قویِ عقلی و نقلی مطرح نمود و بدین ترتیب در گسترش اسلام ناب محمدی نقش بسیار مهمی را ایفا کرد. نقش امام رضا (علیه السلام) در گسترش علم، حکمت، فلسفه و تمدن اسلامی نیز بسیار ستودنی است.

پی‌نوشت‌ها:

1. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج2، ص 226.
2. ابوالفرج، اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص 358.
3. فضل‌الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (ع)، ج4، ص 51.
4. تقی‌زاده داوری، تصویر امامان شیعه در دایرة‌المعارف اسلام «ترجمه و نقد»، ص 353، مقاله عبدالرضا عرب.
5. طبرسی، الاحتجاج، شرح و ترجمه جعفری، 1371ش ، ج2، ص 474.
6. طبرسی، الاحتجاج، ترجمه: جعفری، ج2، ص 486-487.
7. ترجمه امامت بحارالانوار، ترجمه: موسی خسروی، ج1، ص 93 (نقل از: عیون اخبار الرضا (ع)، ص 161).
8. لیثی، جهاد شیعه در دوره اول عباسی، ص 60.
9. طبرسی، زندگانی چهارده معصوم (ترجمه کتاب اعلام الوری باعلام الهدی)، ص 547.
10. مجلسی، مهدی موعود، ترجمه: علی دوانی، ص 1957 (به نقل از معانی الاخبار شیخ صدوق) .
11. احزاب، آیه 72.
12. مجلسی، امامت (ترجمه امامت بحارالانوار)، ج1، ص 204 (به نقل از معانی الاخبار و عیون اخبار الرضا) (ع).
13. طبرسی، الاحتجاج، ترجمه: جعفری، ج2، ص 488 -489.
14. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع).
15. ابن قتیبه دینوری، عیون الاخبار، ج2، ص 143.
16. تقی‌زاده داوری، تصویر امامان شیعه در دایرة‌المعارف اسلام، ص 358.
17. شهید اول، الدرة‌الباهره من الاصداف الطاهرة، ص 36.
18. جعفریان، تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا قرن دهم هجری، طبرسی، الاحتجاج، ترجمه: جعفری، ج2، ص 472.
19. ابوالفرج، اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص 564.
20. لیثی، جهاد شیعه در دوره‌ی اوّل عباسی، ص 55.
21. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ترجمه: مستفید و غفاری، ج2، ص 261-264.
22. جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، (ع) ص 45.
23. کلینی، الکافی، ترجمه: مصطفوی، ج1، ص 198؛ صدوق، کمال‌الدین، ترجمه: کمره‌ای، ص 675.
24. مسعودی، مروج‌الذهب، ج4، ص 5.
25. طبرسی، زندگانی چهارده معصوم (ترجمه کتاب اعلام الوری باعلام الهدی)، ص 128.
26. «سپس کتاب را به عنوان ارث به کسانی از بندگان‌مان که آنان را برگزیده بودیم، دادیم» (فاطر، آیه 32).
27. بعضی از آنان به خود ستم می‌کنند و بعضی میانه رو هستند و بعضی دیگر به اذن خدا در خیرات پیش قدم‌اند و از دیگران سبقت می‌گیرند، این است فضل بزرگ. (فاطر، آیه 32).
28. احزاب، آیه 33.
29. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ترجمه: غفاری و مستفید، ج1، ص 475-496.
30. طبرسی، الاحتجاج، ترجمه: جعفری، ج2، ص 498.
31. انعام، آیه 38.
32. (امروز دین شما را برای‌تان کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دین، برای شما پسندیدم). (مائده، آیه 3)
32. بقره، آیه 124.
33. صدوق، عیون أخبار الرضا (عم)، ترجمه: غفاری و مستفید، ج1، ص 445-458.
34. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ترجمه: غفاری، و مستفید، ج1، ص 419-426.
35. صافات، آیه 107.
36. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ترجمه: غفاری و مستفید، ج1، ص 427-428.
37. جوادی آملی، قرآن حکیم از منظر امام رضا (ع)، ص 80.
38. (و تأویل آن را کسی جز خدا و راسخان در علم نمی‌داند) (آل عمران، آیه 7)
39. فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (ع)، ص 210-213.
40. جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه. (ع)
41. طبرسی، اعلام الوری، ص 330؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ص 339.
43. طبرسی، شرح و ترجمه‌ی احتجاج طبرسی (شرح و ترجمه: غفاری)
44. فضل‌الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (ع)، ج4، ص 51.
45. (و هر مصیبتی که به شما رسد، به سبب کارهایی [خطا و گناهانی] است که دست‌های‌تان کرده و [خدا] بسیاری از گناهان در می‌گذرد. (شورا، آیه 30)
46. طبرسی، الاحتجاج، ترجمه: جعفری، ج2، ص 500-502.
47. الکافی، ج1، ص 223؛ محمدبن علی الصفار، بصائر الدرجات، تصحیح: کوچه باغی، ص 118؛ مجلسی، بحارالانوار، ج23، ص 336.
48. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج1، ص 16.
49. فیض کاشانی، معادن الحکمه، ج2، ص 76.
50. حمیری، قرب الاسناد، ص 203-206.
51. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج2، ص 87.
52. عیاشی، تفسیر‌العیاشی، محقق: هاشم رسولی، ج1، ص 360؛ مجلسی، بحارالانوار، ج23، ص 296.
53. جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (ع)، ص 461.
54. صدوق، التوحید ص 338.
55. صدوق، التوحید، ص 47.
56. صدوق، التوحید، ص 117؛ عیون اخبار الرضا (ع)، ج1، ص 115.
57. جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (ع).
58 . نجم، آیه 13.
59. آنچه را که پیامبر با دل خود و نه به چشم سر دیده، تکذیب نمی‌کند. (نجم، آیه 11)
60. (پیامبر، پاره‌ای از ایات بزرگ خدایش را دید).
61. (هیچ کسی نمی‌تواند به خدا احاطه علمی پیدا کند).
62. قیامت، آیه 23.
63. جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه.
64. شیخ حر عاملی، الجواهر السنیة فی الاحادیث القدسیه (کلیات حدیث قدسی) ص 109.
65. امین، سیره معصومان، ج5، ص 147.

منابع تحقیق :
1. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، مکتبة الطباطبایی، قم، بی‌تا.


عبارات مرتبط با این موضوع

علی بن ابی‌طالب ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادعلی به جز جنگ تبوک در تمام غزوهها شرکت داشت او معمولاً علم‌دار سپاه محمد بود و در دو آیا اجنه می توانند یک انسان را بکشند؟ شهر سوالخدمت شما عرض کنم وضعیتی که شما در حال تجربه آن هستید یک وضعیت دو وجهی است یک وجه آن که تیر سیر الی الله از حکیم فرزانه آیت الله سیدعبدالکریم کشمیری نقل شد که روزی خدمت آقای مجتهدی رفته و در حسن مرتضوی عرفان عملی وتصوفمباحث ومطالب پیرامون عرفان عملی وتصوف ساعت ٢۱٤ ‎بظ روز شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸٦ علی بن ابی‌طالب ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد علی به جز جنگ تبوک در تمام غزوهها شرکت داشت او معمولاً علم‌دار سپاه محمد بود و در دو غزوه آیا اجنه می توانند یک انسان را بکشند؟ شهر سوال خدمت شما عرض کنم وضعیتی که شما در حال تجربه آن هستید یک وضعیت دو وجهی است یک وجه آن که همان جن تیر سیر الی الله از حکیم فرزانه آیت الله سیدعبدالکریم کشمیری نقل شد که روزی خدمت آقای مجتهدی رفته و در حسن مرتضوی عرفان عملی وتصوف مباحث ومطالب پیرامون عرفان عملی وتصوف ساعت ٢۱٤ ‎بظ روز شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸٦


ادامه مطلب ...

بازشناسی مسئله امامت در تراث حدیثی امام رضا (ع)

[ad_1]

چکیده

مسئله امامت در روایات امام رضا (علیه السلام)، بسیار زیاد به چشم می‌خورد و این حاکی از اهمیت موضوع، نزد آن حضرت است. ایشان با اشاره به صفات و ویژگی‌های امام، او را حجت و دلیل خداوند بر مردم، پاسدار حریم ارزش‌های الهی، راهنمای مردم به سوی سعادت و مایه عزت مسلمانان بر می‌شمارد.
این امام بزرگوار معتقد است که امام باید به تورات و انجیل و زبور احاطه داشته باشد و با پیروان هر کدام، به کتاب خودشان احتجاج کند و افزون بر این باید از هر آلودگی و عیبی پاک باشد. هم چنین از دیدگاه امام رضا (علیه السلام)، امام باید عادل، منصف، حکیم، دلسوز، مهربان، بردبار، بخشنده، باگذشت و نیکوکار باشد. همه اینها بیان‌گر این نکته است که امام، منصوب از جانب پروردگار و حجت الهی برخلق است که با چنین ویژگی‌ها و صفاتی، به هدایت مردم
می‌پردازد.
در نهایت با بررسی روایات امام رضا (علیه السلام) می‌توان گفت ایشان پذیرش توحید و قبول آن از سوی خداوند متعال را در سایه ولایت‌پذیری وامامت بر می‌شمارد.

1. مقدمه

امام، نور جهان افروز و آب حیاتی است که حیات سیاسی و اجتماعی انسان را بارور و دنیا و آخرت بشر را نورانی می‌سازد و او را به مسیر سعادت رهنمون می‌شود. شناخت امام، یکی از مهم‌ترین وظایف مسلمانان است و در روایت آمده: «هرکس بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است.»
اما شناخت صفات امام و مصادیق آن، از مشکل‌ترین مسائل است. بهترین راه در این زمینه، استفاده از دلایل عقلی و نقلی است که یکی از مهم‌ترین منابع آن، احادیث اهل بیت است. در این میان، سخنان امام رضا (علیه السلام) از ارزش ویژه‌ای برخوردار است، چرا که آن حضرت در عصری زندگی می‌کرد که می‌توانست بدون تقیه، دلایل امامت و سایر معارف مرتبط با آن را بیان کند. نشست‌های علمی آن بزرگوار با دانشمندان ادیان و مذاهب گوناگون، زمینه بیان این مطالب را بیشتر فراهم کرد.
نوشتار حاضر، مجموعه‌ای از احادیث نقل شده از آن حضرت درباره مسئله امامت است که با توضیح مختصری ارائه می‌گردد.

2. مفهوم امام

الف - امام در لغت

امام از ماده «ام» به معنای قصد است و کلمات ام و امام، از همان ماده مشتق می‌شوند. امام بر وزن کتاب در اصل، مصدر است و به کسی اطلاق می‌شود که مورد قصد وتوجه دیگران واقع گردد و دیگران از وی پیروی کنند. (2) امام، کسی است که انسان‌ها به قول و فعل او عمل کنند و آنها را به سوی هدفی مشخص، راهنمایی نماید، چه حق باشد و چه باطل؛ (3) این یعنی مطلق پیشوا، مقتدا و رهبر. (4)

ب- امام در اصطلاح

امام در اصطلاح علم کلام، کسی است که دارای ریاست عامه بر جمیع امت در تمام امور دینی و دنیوی به نیابت از پیامبر
(صلی الله علیه و آله و سلم) باشد. (5) ذکر کلمه «دنیوی» برای تأکید بر وسعت قلمرو امامت است، وگرنه تدبیر امور دنیوی جامعه اسلامی، جزئی از دین اسلام است. به تعبیر روشن‌تر، امامت عبارت است از جانشینی فردی از جانب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در اجرای احکام شریعت و پاسداری از حوزه دین، به گونه‌ای که فرمان‌بری از او بر همه واجب باشد.
امام رضا (علیه السلام) در تعریف امامت می‌فرماید:
همانا امامت، زمام دین و مایه نظام مسلمانان و سبب سامان یافتن دنیای‌شان و موجب عزّت مؤمنان است. امامت، اساس اسلام پیشرو و برازنده و شاخه بلند و رفیع آن است و نماز و زکات و روزه و حجّ و جهاد و افزونی اموال مسلمین، همه و همه وابسته به امام و امامت اوست. (6)
آن حضرت در جای دیگری، معنای جامع‌تری را از امامت، بیان می‌کند:
امام چونان خورشید نورافشانی است که با نور خود، روشن‌گر جهان است و در جایگاهی قرار دارد که دست‌ها و چشم‌ها بدان نایل نمی‌شوند. امام، آب گوارایی از پس تشنگی و عطش است.
این تعابیر بلند درباره امام، بازگو کننده جایگاه و منزلت واقعی امام است.
امام رضا (علیه السلام) در ادامه می‌فرماید:
امام، رهنمای بشریّت به سوی هدایت و نجات‌دهنده آنان از پستی و فرومایگی است. امام برای انسان‌ها، همدمی رفیق و پدری مهربان و برادری همانند است. امام به امّت خویش مهر می‌ورزد، همانند مادری که به فرزند خردسال خود مهربان و نیکوکار است، امام، پناه‌گاه بندگان خدا در مصیبت‌ها و دشواری‌های عظیم است. امام، امین الهی در میان خلق و حجّت خداوند بر بندگان او و خلیفه پروردگار در جامعه بشری است. امام، مردم را به سوی خدا دعوت می‌کند و از حریم ارزش‌های الهی و ساحت قدس خداوندی، پاسداری می‌کند. امام از هرگناه، پاکیزه و از هر عیب و کاستی به دور است. امام دارای علم ویژه و حلم و بردباری است و وجود او مایه استواری دین است. امام، مایه عزّت و سربلندی مسلمانان و باعث ناخشنودی و نگرانی عمیق منافقان و عامل شکست و حقارت کافران است. امام، یگانه‌ی عصر خویش است، به طوری که هیچ کس در شرافت و فضیلت به پای او نرسد و در دانش به مرتبه او راه نیابد، همانندی برای او یافت نمی شود و مثل و نظیر ندارد. (7)
هم‌چنین ایشان در بیان ویژگی‌های امام، فرموده است:
امام دارای نشانه‌هایی است: امام، آگاه‌ترین، استوارترین، با تقواترین و بردبارترین مردم و از همه شجاع‌تر و عابدتر و با سخاوت‌تر است. (8)
بنابراین امامان جانشین پیامبران هستند که عنصر هدایت و رهبری معنوی و تربیت استعدادهای بشری برای رسیدن به تعالی را بر عهده دارند.

3. تعیین امام

توصیف مقام و منزلت امامان و بیان فضایل آنان از توان عقل و اندیشه‌های بشری، خارج است. بی‌گمان باید از منظر سخنان امام معصوم به این جایگاه نورانی نگریست تا درک کاملی از آن حاصل گردد. شناسایی و انتخاب امام نمی‌تواند به اختیار مردم باشد، زیرا انسان‌ها نمی‌توانند تشخیص دهند که چه کسی دارای برترین مقام علمی و معنوی است و از گناهان آشکار و پنهان، مبراست. مردم نمی توانند با اندیشه و تجربه خود دریابند که چه کسی صلاحیت خلاف الهی را دارد. تنها خداوند است که از دل انسان باخبر است و می‌داند که شایسته‌ترین انسان‌ها برای بردوش کشیدن بار امانت و خلافت الهی کیست. به همین منظور، امام رضا (علیه السلام) در بیان قدر و منزلت امامت به عبدالعزیز بن مسلم فرمود:
هل یعرفون قَدرَ الامامة و محلَّها مِنَ الاُّمة فَیَجوز فیها اختیارُهم؟!
مگر مردم، مقام و منزلت امامت در میان امت را می‌دانند تا روا باشد که اختیار انتخاب امام به آنان واگذار شود؟
ایشان هم چنین می‌فرماید:
إنَّ الامامة اَجَلُّ قدراً و اعظمُ شأناً و اَعلا مکاناً و اَمنَعُ جانباً و اَبعدُ غوراً من اَن یبلغها النّاس بعقولهم؛ (9)
همانا قدر امامت، والاتر و شأنش بزرگ تر و منزلتش عالی‌تر و مکانش رفیع‌تر و عمقش ژرف‌تر از آن است که مردم با عقل خود به آن برسند یا با آرای خود آن را دریابند و یا به انتخاب خویش، امامی را منصوب کنند.
در روایت دیگری از آن حضرت آمده است:
امامت، مقامی است که خداوند بعد از رتبه نبوّت و خلّت، در مرتبه سوم به ابراهیم (علیه السلام) عطا کرد و او را به فضیلت، مشرّف ساخت و نامش را بلند و استوار نمود و فرمود: «همانا من تو را امام مردم قرار دادم.» (10) ابراهیم خلیل از نهایت شادی به خداوند عرض کرد: «فرزندانم هم [به این مقام می‌رسند]؟» خدا فرمود: «پیمان و فرمان من به ستم کاران نمی‌رسد».
امامت، خلافت خدا و رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) و مقام امیرالمؤمنین (علیه السلام) و میراث حسن (علیه السلام) و حسین (علیه السلام) است. امامت، زمام دین و مایه نظام مسلمانان و صلاح دنیا و عزّت مؤمنان است. امامت، ریشه با نموّ اسلام و شاخه بلند آن است. کامل شدن نماز، روزه، حج، جهاد و بسیار شدن غنیمت و صدقات، به امامت است. (11)
خداوند که دارای علم بی‌پایان و گسترده است، هنگام آفرینش انسان‌ها می‌دانست که مطیع ترین، عابدترین و پرهیزگارترین بندگان چه کسانی هستند و بر اساس علم بی‌نهایت خود، آنان را برای رسالت و امامت برگزید، تا دیگر بندگان را به سوی نور و پاکی هدایت کنند:
«وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا ؛ (12)
و آنها را امامان و پیشوایانی قرار دادیم که مردم را به امر ما هدایت کنند».
بر این اساس، دلیل انتخاب انبیا و امامان از سوی خداوند، لیاقت و شایستگی ایشان بوده و آنان در طول زندگی خود، این شایستگی را به اثبات رسانده‌اند، چنان که حضرت ابراهیم (علیه السلام) گام در آتش گذاشت و برای اطاعت از امر الهی، به انجام سخت‌ترین آزمایش خداوند تن داد و به ذبح فرزند عزیز خویش نیز گردن نهاد. حضرت موسی (علیه السلام) نیز با قدرت فرعونی درگیر شد و برای هدایت بنی‌اسرائیل، سخت‌ترین مرحله‌ها را گذراند و دشوارترین رنج‌ها را تحمل کرد. حضرت عیسی (علیه السلام) دیگر پیامبر بزرگ الهی هم برای اجرای رسالت خود، چندان مقاومت ورزید که تا پای دار پیش رفت. در نهایت، پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) در راه رسالتش بیش از همه انبیای الهی، ستم دید و تا بدان پایه هدایت مردم اهتمام ورزید و برای آنان دل سوزاند که خداوند به او دستور داد: «تا این اندازه خود را در مشقّت مینداز.» (13)
امام علی بن ابی طالب (علیه السلام) نیز در طول زندگی خود اثبات کرد که جز به خدا و دین و خلق نمی‌اندیشد و زندگی و مرگ خود را در راه حق و برای حق قرار می‌دهد، تا آن جا که یک ضربت او در جنگ با خشن‌ترین چهره کفر ولجاج، برتر از عبادت همه جن و انس معرفی شد. خداوند که شایستگی و صلاحیت انبیا و امامان را از آغاز خلقت می‌داند، آنان را به عنوان معلمان و راهنمایان خلق برگزید و به ایشان کرامت خاص و توفیق ویژه بخشید و از آنان مسئولیت‌های بیشتری را طلب کرد.
امام رضا (علیه السلام) با استناد به دو آیه از قرآن کریم، تعیین امام را منحصراً کار خداوند متعال دانسته، می‌فرماید:
از گزینش خدا و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیتش (علیه السلام) به گزینش خود روی آوردند، در حالی که قرآن به آنها ندا می‌دهد که «پروردگار تو می‌آفریند آنچه را که می‌خواهد و بر می‌گزیند. آنها را حق گزینش نیست . پاک و منزه است خداوند تعالی از آنچه آنها شریک قرار می‌دهند.» (14)
هم چنین می‌فرماید:
هیچ مرد و زن مومنی حق ندارند وقتی خدا و رسولش به حکمی امر کردند، اختیاری درباره امرشان داشته باشند. (15)
ایشان در ادامه سخن، مقام امامت را بالاتر از آن می‌داند که مردم با خردهای‌شان بتوانند بدان دست یابند. ویژگی‌های امام معصوم، هم چون عصمت، معنویت، ارتباط با عالم غیب، دانش برتر و شایستگی‌های مدیریتی والا، برای مردم عادی، قابل شناخت و سنجش نیست. از این رو امام معصوم با انتخابات تعیین نمی گردد.
بنابراین می‌توان گفت امام، انسان کامل الهی و نایب و منصوب از سوی خداوند متعال است که به تمام احکام و دستورات لازم برای هدایت بشر آگاه است. او از گناهان و اشتباهات، معصوم و از همه امّت در خصوصیات و صفات، برتر و امین و مورد اعتماد بر احکام و اسرار الهی است. امام مرتبط با مبدأ اعلی و صراط مستقیم، حجتی بر بندگان، حافظ دین الهی، مرجع علمی برای حلّ معضلات و اختلافات و تفسیر مبهمات، زعیم سیاسی و اجتماعی، هدایت‌گر انسان‌ها برای رسیدن به کمالات معنوی و واسطه فیض الهی است و اطاعتش بر همه بندگان واجب است.

4. ویژگی‌های امام

آنچه در این قسمت بیان می‌شود، گوشه‌ای از ویژگی‌ها و فضایل امامان معصوم است که می‌توان آن را بدین‌گونه خلاصه کرد:

الف – اخلاق نیکو

امام، مسئولیت تربیت و هدایت مردم را به دوش دارد و به سان قافله سالاری هوشیار، دل سوزانه مردم را در حرکت به صراط مستقیم فرا می‌خواند. ناگفته پیداست که این همه، نیاز به معرفتی والا و آگاهی و دانشی بسیار دارد. از این رو حضرت حق، این گران‌مایه‌گان را گنجینه‌های علم خود قرار داده و آگاهی از حقایق و معارف بلند دین را در نهادشان به امانت سپرده است.
آنچه در زندگانی ائمه (علیه السلام) نمایان است و سبب تمایز آنان از دیگران شده، این حق تعلیم و تربیت آنان بر دیگران است. بدون تردید این از فضل پروردگار به آنهاست که ایشان را بر آفریدگار حجت قرار داده و حتی دشمنان‌شان به این فضیلت گواهی داده‌اند؛ به عنوان نمونه امام رضا (علیه السلام) چنان مزین به اخلاق اسلامی بود که دوست و دشمن در برابر خوی آسمانی و رفتار ملکوتی‌اش سرتعظیم فرود می‌آورند و موافق و مخالف، شیفته آن امام همام می‌شدند، به گونه‌ای که تمامی حالات آن حضرت به شیفتگان، درس کرامت و بزرگواری می‌آموخت.

ب- عدالت

در قرآن کریم به مسئله قضاوت و داوری بین مردم اشاره‌های فراوانی شده و خداوند، مقام داوری را از مقامات پیامبران و امامان برشمرده است. (16) امام، قضات جامعه‌ی اسلامی را نصب می‌کند و براساس عدالت، بین مردم، قضاوت و حکم می‌کند. از این رو لازم است که امام، عادل‌ترین مردم باشد.
امام رضا (علیه السلام) در این خصوص می‌فرماید:
همانا از امام و راهنمای جامعه، مساوات و عدالت خواسته شده است که در سخنان، صادق و در قضاوت‌ها، عادل و نسبت به وعده‌های‌شان وفادار باشد. (17)

ج – علم

امام رضا (علیه السلام) در بیان مقام علمی امامان می‌فرماید:
امام به دانش، مخصوص و به خویشتن‌داری، نشانه‌دار است. امام، یگانه زمان خود است. کسی به هم طرازی او نرسد و دانشمندی با او برابر نباشد. جایگزین، مانند و نظیر ندارد. به تمام فضایل، مخصوص است، بی‌آن که خود او در طلبش رفته و به دست آورده باشد، بلکه امتیازی است که خداوند به فضل و بخشش به او عنایت فرموده است. (18)
نیز از آن حضرت نقل شده است:
امام، دانشمندترین فرد زمان خویش است و از آن جا که علم او الهی است، با جهل آمیخته نمی‌شود. (19)
امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) طی دوران اقامت خود در مرو، برای ترقی اندیشه و اعتقادات مردم، بسیار تلاش نمود و با مناظره‌های علمی با اهل کتاب و نحله‌های فکری گوناگون، موجبات اعتلای معرفت و بینش دینی انسان‌ها را فراهم آورد. آن حضرت با تشکیل محافل علمی، کلامی و حدیثی، به دفاع از اصول اسلام و فرهنگ اهل بیت (علیه السلام)، پرداخت و به شبهات و ایرادات فِرَق مختلف پاسخ داد.
شمار مناظرات امام رضا (علیه السلام) با اهل کتاب و نمایندگان مسیحیان، یهودیان، مانویان، زرتشتیان، صابئین و فرق اسلامی، بسیار است. این مناظرات از یک سو موجب عیان شدن عظمت علمی امام رضا (علیه السلام) و حقانیت و شایستگی ایشان از سوی دیگر منجر، به پی بردن علمای ادیان، به جایگاه رفیع شریعت و احکام اسلام و کامل بودن آن را شد، چنان که امام رضا (علیه السلام) قبل از برگزاری مناظرات با علمای ادیان، به نوفلی فرمود: «ای نوفلی! می‌خواهی بدانی چه زمانی مأمون پشیمان می‌شود؟» نوفلی عرضه داشت: «بله». فرمود:
زمانی که ببیند با اهل تورات با تورات‌شان و با اهل انجیل با انجیل‌شان و با اهل زبور با زبورشان و با صابئین به عِبری و با زردشتیان به فارسی و با رومیان به رومی و با هر فرقه‌ای از علما به زبان خودشان بحث می‌کنم و آنگاه که همه را مجاب کردم و در بحث بر همگی پیروز شدم و همه آنان، سخنان مرا پذیرفتند، مأمون پشیمان خواهد شد. (20)

د- شکیبایی، تقوا، شجاعت و سخاوت

خود نگه‌داری و تقوای امام، در بالاترین مرتبه قرار دارد، به طوری که او هیچ گناهی را مرتکب نمی‌شود و به درجه عصمت رسیده است. پیشوای مسلمانان در مسیر هدایت جامعه، با مشکلات زیادی روبه رو می‌شود. از این رو لازم است شکیباترین مردمان نیز باشد.
او هم چنین برای مقابله با دشمنان و دفاع از کیان دین، باید در شجاعت و شهامت، سرآمد انسان‌ها باشد. رهبر جامعه اسلامی، صاحب اختیار خزانه دولت اسلامی است و مردم مسلمان، هم چون خانواده او هستند که باید به آنها رسیدگی کند. از این رو رهبری امت، باید از خصلت سخاوت و بخشندگی نیز برخوردار باشد.
سیره‌ی اهل بیت (علیه السلام) بیان‌گر اوج بخشش و گشاده‌دستی آنان است، چنان که امام رضا (علیه السلام) هرگاه از کارها فارغ می‌شد، تمام اطرافیان خویش را از کوچک و بزرگ پیرامون خود جمع می‌کرد، با آنان حرف می‌زد، با آنان انس می‌گرفت و آنان هم با وی مأنوس می‌شدند. هرگاه بر سفره می‌نشست، همه، حتی کارپرداز و حجامت کننده را صدا می‌کرد و بر سفره خویش می‌نشانید. (21)
در چشم امام رضا (علیه السلام) همه افراد از نظر انسانی، مقام و ارزشی یک‌سان داشتند. آن حضرت به همه احترام می‌گذاشت و از تحقیر انسان‌ها و پست شمردن و توهین و استهزای آنان، سخت جلوگیری می‌کرد. ایشان شکل و شمایل و رنگ و ثروت را ملاک برتری نمی‌دانست، بلکه انسان در نظر او محترم و عزیز بود، حتی غلامان و سیاهان هم مورد عنایت و توجه او بودند و با آنان هم با احترام رفتار می‌کرد.

هـ - عبودیت

رهبر جامعه اسلامی، نیازمند ارتباط با خالق هستی و امدادجویی و هدایت خواهی از اوست. از این رو رهبر جامعه باید بیشترین ارتباط را با خدا داشته باشد و عابدترین مردمان باشد.
از دیگر ویژگی‌های امام بر اساس روایت (22) امام رضا (علیه السلام) می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
- خلیفه وامین الهی در جامعه بشری؛
- حجت و دلیل خداوند بر مردم؛
- دعوت کننده مردم به سوی خدا؛
- پاسدار حریم ارزش‌های الهی؛
- پناهگاه مردم در مشکلات و دشواری‌ها؛
- مایه عزّت مسلمانان و باعث خشم منافقان و رسوایی کافران.

5. اوصاف امامان

عظمت مقام امامت به عنوان جایگاه هدایت و رهبری جامعه اسلامی ایجاب می نماید که امام از بالاترین صفات کمالی برخوردار باشد. لذا هر کس که در پی کسب شناخت امام باشد، ناگزیر بایداز این صفات آگاهی یابد. در این جا به برخی از این صفات اشاره می‌شود:

الف – نصب از جانب خداوند

همان‌طور که در قسمت قبل بیان شد، آیات و روایات فراوانی به انتخاب امامان از جانب خداوند اشاره می‌کند که از جمله آن می‌توان به آیات اولی الأمر (23) و ولایت (24) اشاره کرد. خداوند در این آیات، اطاعت و فرمان‌برداری از خلیفه خویش را واجب بر می‌شمرد؛ به عنوان نمونه خداوند در سوره قدر تصریح می‌کند که فرشتگان و روح در شب قدر به زمین فرود می‌آیند (25) و این فرود آمدن به جهت ابلاغ تقدیرات یک سال پیش رو به محضر امام است.
در روایات به این مطلب تصریح شده که شب قدر، اختصاص به زمان پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) ندارد و پیش از او و بعد از او نیز شب قدر بوده و خواهد بود. تناسب شب قدر با نزول فرشتگان و روح اقتضا می‌کند که نزول آنها به زمین با هدف ابلاغ امور تقدیر شده در این شب به زمینیان باشد. معلوم است در زمان پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرشتگان، تقدیرات را بر او نازل می کردند. بعد از او نیز کسی که تقدیرات بر او فرو می‌آید، خلیفه پیامبر و امام مسلمانان است.

ب – عصمت از گناه، خطا و نسیان

خداوند قوه و استعداد عصمت در انبیا و ائمه (علیه السلام) را به گونه‌ای قرار داده که هیچ گاه مغلوب قوای احساسی خود نمی‌شوند، بلکه تمام قوا و استعداد خود را در مسیر خداوند قرار می‌دهند. (26) امامان از گناهان، پاک و از عیب‌ها مبرا و منبع پاکی و طهارت هستند. خدای متعال این ویژگی را به ایشان بخشید تا حجت خدا بر بندگانش و گواه بر آفریدگانش باشند؛ چرا که امامان جانشینان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند و وظایف آن حضرت را در تبیین ابلاغ دین و اجرای آن به عهده دارند وحجت الهی بر مردم به شمار می‌آیند. زیرا در غیر این صورت، با ارتکاب خطا و گناه توسط امام، اعتماد مردم از او سلب می‌شود و نمی‌تواند وظایف فوق را انجام دهد. از این رو عقل حکم می‌کند که امام، معصوم باشد.

ج – داشتن خلافت الهیه

خلافت همه ائمه معصوم (علیه السلام) الهی است و آنان جانشینان به حق پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در موارد متعدد بر این مطلب تأکید کرده است.در حقیقت، امام با روح‌القدس تأیید می‌شود، چنان که از امام رضا (علیه السلام) نقل شده است:
خداوند (عجل الله) ما را با روح الهی تأیید کرده است؛ روح پاک و مطهری که فرشته نیست و با گذشتگان همراهی نکرده است، مگر با رسول خدا. این روح الهی با امامان از ما اهل بیت (علیه السلام) است و آنان را تأیید می‌کند و موفق می‌سازد و آن، ستونی از نور است که بین ما و خدای متعال قرار دارد. (27)
بنابراین روح، همان علم الهی است که به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان داده شده و از سنخ علوم معمولی نیست، بلکه بر اثر مجاهدت‌های نفسانی و استقامت در راه عبودیت اعطا شده است. این علم تمام صفات رذیله را محو و نابود کرد و از آن در روایات به روح‌القدس تعبیر شده است. با وجود این علم، روح امامان از غیر خدا منصرف شده، به خدا می‌پیوندد و ثمره آن، عصمت است. (28)

د – علم به احکام الهی

یکی از منابع علم امامان معصوم (علیه السلام)، اطلاعاتی است که از طریق پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به امیرالمؤمنین (علیه السلام) و فاطمه زهرا (علیه السلام) رسیده و سپس به فرزندان معصومش منتقل شده است. (29) به همین دلیل امامان معصوم از مسائل و حوادث و افعال و احوال شیعیان، آگاهی کامل دارند.
شخصی از امام رضا (علیه السلام) پرسید: «چگونه شما از دل‌های مردم خبر می‌دهید؟» حضرت در پاسخ فرمود: «آیا سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به تو نرسیده که فرمود: از زیرکی و فراست مؤمن بپرهیزید و خود را حفظ کنید که مؤمن با نور الهی به امور نظر می‌کند؟ پرسش کننده گفت: «آری». حضرت فرمود: «هیچ مؤمنی نیست، مگر آن که زیرکی و فراستی دارد و به اندازه ایمان و بینش و دانشی که دارد، با نور الهی به امور می‌نگرد. و خدا همه فراست‌هایی را که در مؤمنان پراکنده ساخته، در اهل بیت (علیه السلام) جمع کرده است.
در حقیقت خدا، پیامبران و امامان را از منبع علم و حکمتش سیراب می‌کند. بنابراین دانش آنان بالاتر از سایر دانش‌هاست و آنان عالم‌ترین افراد به مسائل مختلف هستند. از این رو کلام شان تا همیشه منبع استخراج معارف و علوم مختلف است.

هـ - زعامت امت در همه زمینه‌ها

یکی از نقش‌های مهم رهبری در جامعه اسلامی، نظام بخشیدن به امور دنیای مسلمانان است. رهبر، نظام سیاسی و اقتصادی و نظامی جامعه را سامان می‌دهد. این نظام بخشی به نهادهای جامعه، موجب قدرت‌مندی و عزت مؤمنان در درون جامعه و در سطح بین‌المللی می‌شود. سازمان دهی امور مدیریتی، زمینه‌ساز اجرای حدود و احکام الهی در سطح جامعه نیز می‌شود، چرا که رهبری با استفاده از بازوهای اجرایی و مدیریتی، با متجاوزان، برخورد و گناه کاران را تنبیه می‌کند و به این طریق، جامعه را به سوی صلاح و سعادت سوق می‌دهد.
بنابراین امام مسلمانان حق دارد در چارچوب قوانین کلی الهی که در قرآن بیان شده، برخی امور را حلال یا حرام اعلام نماید، چنان که می‌تواند از باب احکام حکومتی، قوانین خاصی وضع نماید تا احکام کلی الهی در جامعه اجرا شود.
یکی دیگر از نقش‌های اجتماعی رهبری، مبارزه با دشمنان داخلی و دشمنان خارجی است. جامعه اسلامی همواره از درون و بیرون تهدید می‌شود. دشمنان داخلی همان منافقانی هستند که به ظاهر مسلمان، ولی در باطن، هم دست کفارند و دشمنان خارجی، همان کافران هستند. رهبر اسلامی هم چون سدی در برابر هر دو گروه ایستادگی می‌کند.
همچنین از مهم‌ترین نقش‌های امامت در جامعه اسلامی، رهبری سیاسی است. امام، رهبر سیاسی و تعیین کننده سیاست‌های کلان نظام اسلامی است. البته این سیاست‌ها در چارچوب دستورات الهی و بر اساس خیرخواهی برای مردم تنظیم می‌شود. از آنجا که اطاعت از امام و رهبر جامعه اسلامی واجب است، این سیاست‌ها در ارکان جامعه جریان می‌یابد و اجرا می‌شود.

و- اگاهی از مصالح و مفاسد و هدایت انسان‌ها

امام رضا (علیه السلام) حدیث سلسلة‌الذهب (30) را در سرزمینی بیان فرمود که مردم آن در تاریخی نه چندان دور، گرفتار شرک و آتش‌پرستی بودند. آنان یاد اهل بیت (علیه السلام) را دورادور شنیده بودند و چه بسا در لابه لای آن، رگه‌هایی از غلو و افراط یا کوتاهی و تفریط را در حق اهل بیت (علیه السلام) دریافت کرده بودند. به همین دلیل، امام رضا (علیه السلام) می‌بایست در کوتاه‌ترین زمان، بزرگ‌ترین رسالت را ایفا می‌فرمود و چهره مکتب اهل بیت (علیه السلام) را از هر گونه افراط و تفریط، پاک می‌نمود تا بدین وسیله، اندیشه ناب رهبری و ولایت ائمه اطهار (علیه السلام) را به تشنگان حقیقت، ارزانی دارد. این نیز یکی دیگر از هدایت‌گری‌های امام به سوی حق است.
از دیگر صفات امامان می‌توان به موارد زیر نیز اشاره نمود:
- برتری در صفات و خصوصیات؛
- عدالت در تمام شئون؛
- ریاست عامه در امور دینی و دنیوی؛
- اجرا کننده حدود، احکام و تعالیم الهی در جامعه.

6. ضرورت وجود امام

ضرورت وجود امام، همان ضرورت وجود و بعثت پیامبران است، زیرا انبیا آمده‌اند تا حقایق و اصول و فروع دین را به مردم شناسانده، آنان را به سوی خداوند، هدایت کنند. هم زمان با ایشان نیز مدعیان دروغینی بوده‌اند که خود را پیشوا و راهنما معرفی می‌کردند و با فراخواندن مردم به پیروی از خویش، مایه‌گم راهی آنان می‌شدند. به همین دلیل آیین انبیا ممکن است دست خوش انواع تحریفات گردد. برای جلوگیری از این تحریف، لازم است پاسدارانی معصوم و الهی باشند تا به وظیفه الهی خود، عمل کنند.
درست است که خداوند درباره قرآن مجید فرمود: (ما قرآن را فرستادیم و خود حافظ و نگهبان آن هستیم)»، (31) اما حفظ دین باید از طریق علل و اسباب آن باشد که این اسباب، همانا امامان معصوم (علیه السلام) هستند. امام رضا (علیه السلام) در تبیین ضرورت وجود امام می‌فرماید:
زمین بدون امام نبوده و نخواهد بود و در غیر این صورت، اهل خود را فرو می‌بلعد. بدون حجت الهی، ادامه حیات برای هستی مقدور نیست، چون خداوند، نظم هستی را چنین قرار داده است. (32)

7. راه‌های اثبات امامت

امامت در اسلام، از جایگاه والایی برخوردار است، به گونه‌ای که قرآن مجید آن را آخرین مرحله سیر تکامل انسان می‌داند که پیامبران اولوالعزم بدان رسیده‌اند. آنان به منظور اثبات نبوت خویش، به ارائه مطالب قانع کننده و هماهنگ با فطرت بشر و هم‌ساز با معارف انبیای پیشین می‌پرداختند و در مواقعی بنا به نیاز جامعه، معجزاتی را از خود نشان می‌دادند.
امامان هم به عنوان جانشینان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، از تمامی اختیارات و مسئولیت‌های رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، برخوردار و از علم لدنی بهره‌مند بودند. آنان نیز باید مانند انبیا، برای اثبات امامت خویش شواهدی داشته باشند تا مردم بتوانند به آنان اعتماد و از ایشان پیروی کنند. امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) در این باره فرمود:
چون امام کسی است که اطاعت کردن از او واجب است، ناگزیر باید بر امامت او دلیلی اقامه شود تا در پرتو آن دلیل، بتوان امام را از غیر امام تشخیص داد.
شاید یکی از مهم‌ترین دلایل مرتبط با بحث امامت، حدیث سلسلة‌الذهب است. آن جا که امام رضا (علیه السلام) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل فرمود:
لا إِلَهَ إِلاّ اللهُ حِصنِی، فَمَن دَخَلَ حِصِنی أَمِنَ عَذَابی... بِشُرُوطِها و أنَا مِن شُرُوطِهَا؛ (33)
لا اله الا الله حصار من است. هر کس داخل این حصار شود، از عذاب من در امان خواهد بود... با شرایطش که من یکی از شرایط آن هستم.
براساس این حدیث، اقرار به توحید در صورتی نجات‌آفرین است که بشر، ولایت و سرپرستی معصوم را بپذیرد. در حقیقت، امام رضا (علیه السلام)، ولایت معصوم را تکمیل کننده توحید می‌داند، زیرا در غیر این صورت، حکومت طاغوت‌ها موجب محو اندیشه توحید از جامعه می‌شود. (34)
هم چنین امام رضا (علیه السلام) در یکی از مناظرات خود می‌فرماید:
هم الذّین وَصَفَهم الله فی کتابِه، فقال: « إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً » (35) (36)
اهل بیت (علیه السلام) همان کسانی هستند که خداوند ایشان را در قرآن توصیف کرده و درباره آنان فرموده است: (همانا خداوند اراده کرده است تا هر گونه گناه و آلودگی از شما اهل بیت به دور باشد و شما را به گونه‌ای خاص، پاک و منزّه از گناه بدارد).
سپس آن حضرت در پاسخ به این سؤال که این آیه درباره چه کسانی نازل شده و منظور از اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) چه کسانی هستند، فرمود:
هم الذّین قال رسول الله: «انّی مُخَلَّف فیکم الثَّقَلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی. لَن یَفتَرِقا حتّی یردا عَلَیَّ الحوض»؛
اهل بیت (علیه السلام) در این آیه همان کسانی هستند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره آنان فرمود: «من پس از خود دو یادگار گران‌بها میان شما می‌گذارم؛ کتاب الهی و عترتم که اهل بیت من هستند واین دو از یکدیگر جدا نمی‌شوند تا در روز قیامت نزد حوض کوثر، بر من وارد شوند.» (37)
در آیه‌ای از قرآن کریم می‌خوانیم:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ ؛ (38)
ای اهل ایمان! اطاعت کنید خدا و رسول خدا را و نیز آنان که صاحب فرمان هستند.
عدم بهره‌گیری از روایات اهل بیت (علیه السلام) در تفسیر این آیه، ممکن است ما را به بدفهمی دچار نماید، زیرا منظور از «أُولی الأَمرِ» - آن‌گونه که برخی تصور کرده اند - کسانی نیستند که تحت عنوان فرمان‌روا و سلطان و بر اساس هوای نفس و قدرت‌طلبی بر مردم حکومت می‌کنند، بلکه مقصود، کسانی هستند که امام رضا (علیه السلام) در توصیف آنان فرموده است:
الذّین اورَثَهم الکتاب و الحکمة و حُسِدُوا عَلَیهم بِقَولِهِ «أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنَا آلَ إِبْرَاهِیمَ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْنَاهُمْ مُلْکاً عَظِیماً » (39) (40)
«أُولی الأَمر» در این آیه کسانی هستند که وارث کتاب و حکمت‌اند و مورد حسادت قرار گرفته‌اند، چنان که خداوند در قرآن فرموده است: «آیا مردمان به سبب آنچه خداوند از فضل خود به ایشان عطا کرده است، به آنان حسد می‌ورزند! با این که به آل ابراهیم کتاب و حکمت را عطا کردیم و نیز ملکی عظیم بخشیدیم».
سپس امام توضیح می‌دهد که «ملک عظیم» در این آیه به معنای فرمان‌روایی بر سرزمین‌ها نیست، بلکه منظور فرمان‌روایی بر دل‌هاست که بر مردم واجب شده است از برگزیدگان الهی اطاعت کنند.
در آیه دیگری از قرآن کریم آمده است:
«قُل لا أسألکم علیکم أجراً الاّ المودّة فی القُربی؛ (41)
بگو من در برابر رسالتی که انجام داده‌ام، از شما مردم اجر و پاداشی نمی‌طلبم، مگر دوستی خویشاوندان و نزدیکانم را.»
امام رضا (علیه السلام) در توضیح این آیه و دلالت آن بر منزلت اهل بیت (علیه السلام) فرموده است:
نظیر این آیه در قرآن درباره برخی انبیای دیگر، مانند نوح، هود، صالح، لوط و شعیب نیز آمده است، با این تفاوت که فقط جمله «پاداش انبیا با خداست» آمده و مسئله «دوستی و نزدیکان» در مورد آنان مطرح نشده است.
خداوند، دوستی اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را به این سبب واجب کرده که می‌دانست اهل بیت پیامبر اسلام، هرگز از دین الهی روی بر نمی‌تابند و هرگز به گم‌راهی و کج‌روی کشیده نمی‌شوند. پس از نزول این آیه و قبل از این که آیه برای مردم خوانده شود، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، در میان پیروان خود به حمد و ثنای الهی پرداخت و فرمود: «ای مردم! خداوند تکلیفی را بر شما واجب کرده است، آیا این وظیفه را انجام خواهید داد؟»
هیچ کس به این پرسش پیامبر پاسخی نداد، زیرا گمان می‌کردند که این تکلیف به پرداخت وجه مادّی مربوط است. روز دوم و سوم نیز همین مسئله تکرار شد و مخاطبان پیامبر سکوت کردند، تا این که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «این تکلیف مربوط به پرداخت طلا و نقره و خوردنی‌ها و نوشیدنی‌ها نیست.» مردم پرسیدند: «اگر درباره این امور نیست، پس درباره چیست؟» در این هنگام رسول خدا، آیه‌ای را که بر او نازل شده بود، برای مردم بازخواند و فرمود: «اجر رسالت من، دوستی اهل بیت من است».
مردم با شنیدن این آیه گفتند: «ما این فرمان الهی را می‌پذیریم و این واجب را به جای خواهیم آورد.» امّا بیشتر مردم به این تکلیف الهی عمل نکردند و به این پیمان وفا ننمودند.

نتیجه‌گیری

امامت که ادامه خط رسالت و نبوت است، لازمه هدایت و سعادت بشریت است.گر چه شناخت کامل امامت برای مردم ممکن نیست، لکن لازم است هر کس به اندازه ظرفیت و معرفت خود، در جهت شناسایی و شناساندن این عنصر هدایت‌بخش تلاش کند و با شناخت فضایل و ویژگی‌های ائمه معصوم (علیه السلام)، زمینه هدایت، سعادت و کمال خود و جامعه اسلامی و انسانی را فراهم کند.
در این راستا امام رضا (علیه السلام) با ویژگی‌های امام در جامعه اسلامی، تصریح می‌فرماید که امام، حجت خدا بر مردم و دعوت‌کننده آنان به سوی خدا، پاسدار حریم ارزش‌های الهی، برقرار کننده عدالت و مجری حدود الهی است که این همه در سایه اخلاق حسنه، طهارت، عصمت، علم، حکمت و سیاست ائمه (علیه السلام) در جامعه به منصه ظهور می‌رسد. لذا جامعه بشری در هر عصر و زمانی به وجود چنین انسانی کامل نیازمند است تا با اداره همه امور دنیوی و اخروی انسان‌ها، آنها را به سوی کمال و سعادت، هدایت نماید.

پی‌نوشت‌ها:

1. دانشجوی کارشناسی ارشد علوم قرآن وحدیث، دانشکده‌ی اصول‌الدین قم.
2. مصطفوی، حسن، تفسیر روشن، ج2، ص 143.
3. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ج1، ص 78؛ طریحی، مجمع البحرین، ج6، ص 10؛ ابن منظور، لسان‌العرب، ج12، ص 24.
4. قرشی، قاموس قرآن، ج1، ص 121؛ مهیار، فرهنگ ابجدی عربی به فارسی، ص 127.
5. موسوی اصفهانی، امامت از دیدگاه شیعه، ب 3.
6. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ترجمه: مستفید و غفاری، ص 396.
7. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ترجمه: آقا نجفی اصفهانی، ص 193 و 195.
8. همان، ص 187.
9. حکیمی، الحیاه، تحقیق: احمد آرام، ص 307؛ صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، تحقیق: حسین الاعلمی، ص195.
10. بقره، آیه 24.
11. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ترجمه: آقا نجفی اصفهانی، ج1، ص 191.
12. انبیا، آیه 73.
13. طه،آیه 2.
14. قصص، آیه 68.
15. احزاب، آیه 36.
16. نساء، آیه 26، 58 و 105.
17. مجلسی، بحارالانوار، تحقیق محمد باقر بهبودی و عبدالرحیم ربانی شیرازی، ج10، ص 351.
18. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ترجمه: آقا نجفی اصفهانی، ج1، ص 197.
19. همان، ص 192.
20. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، تحقیق: حسین الاعلمی، ج1، ص 140.
21. همان، ج2، ص 399.
22. کلینی رازی، الکافی، ترجمه: جواد مصطفوی، ج1، ص 287.
23. نساء، آیه 59.
24. مائده، آیه 3.
25. قدر، آیه 4.
26. حسینی تهرانی، امام‌شناسی، ص 38.
27. مجلسی، بحارالانوار، تحقیق محمدباقر بهبودی و عبدالرحیم ربانی شیرازی، ج25، ص 134.
28. حسینی تهرانی، امام‌شناسی، ص 39.
29. ابن المغازی، مناقب علی بن ابیطالب (ع)، ص 61؛ شوکانی، نیل الاوطار، ج6، ص 139؛ مجلسی، بحارالانوار، تحقیق: محمد باقر بهبودیت و عبدالرحیم ربانی شیرازی، ج38، ص 307.
30. ری شهری، میزان الحکمة، ج1، ص 425.
31. حجر، آیه 9.
32. مجلسی، مرآه العقول فی شرح اخبار آل الرسول، ج2، ص 293؛ کلینی رازی، الکافی، ج1، ص 250.
33. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، تحقیق: حسین الاعلمی، ج2، ص 144.
34. شورای سیاستگذاری ائمه جمعه، یاد ایام، ص 89.
35. احزاب، آیه 33.
36. حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص 426.
37. مجلسی، بحارالانوار، تحقیق: محمد باقر بهبودی و عبدالرحیم ربانی شیرازی، ج5، ص 68.
38. نساء، 59.
39. نساء، 54.
40. حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص 437.
41. شورا، آیه 32.

منابع تحقیق :
1. ابن مغازی، مناقب علی بن ابی طالب (علیه السلام)، سبط النبی (صلی الله علیه و آله و سلم)، 1384 ش.
2. ابن منظور، محمدبن مکرم، لسان العرب، دارالصادر، بیروت 1414 ق، چاپ سوم.
3. بیابانی اسکویی، محمد، امامت، انتشارات نبأ، 1390 ش، چاپ اول.
4. حرانی، ابن شعبه، تحف العقول عن آل الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم)، ترجمه: بهزاد جعفری، دارالکتب الاسلامیه، 1380 ش، چاپ اول.
5. ــــــــ ، ترجمه: علی‌اکبر غفاری، نشر اسلامی، 1363ش، چاپ دوم.
6. حسینی تهرانی، محمدحسین، امام‌شناسی، انتشارات سوره مهر، تهران 1386 ش، چاپ دوم.
7. حکیمی، محمّدرضا، الحیاة، ترجمه: احمد آرام، انتشارات فرهنگ اسلامی، 1373 ش.
8. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات فی غریب القرآن، تحقیق: صفوان عدنان، دارالعلم و الدار الشامیه، بیروت و دمشق، 1412 ق، چاپ اول.
9. ری شهری، محمّد، میزان الحکمة، انتشارات دارالحدیث، قم 1416 ق، چاپ اول.
10. شورای سیاستگذاری ائمه جمعه، یاد ایام، انتشارات صادق، 1375 ش، چاپ اول.
11. شوکانی، نیل الأوطار، دارالجیل، بیروت 1973 م.
12. صدوق، عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، تحقیق: حسین اعلمی، مؤسسة الأعلمی، بیروت 1404 ق.
13. ــــــــ ، ترجمه: آقانجفی اصفهانی، پیام علمدار، 1388 ش، چاپ دوم.
14. ــــــــ ، ترجمه: حمیدرضا مستفید و علی‌اکبر غفاری، صدوق، 1372 ش، چاپ اول.
15. طباطبایی، علی، انسان کامل، انتشارات مطبوعات دینی، 1382ش، چاپ اول.
16. طریحی، فخر‌الدین، مجمع‌البحرین، تحقیق: احمد حسینی، مرتضوی، 1375 ش، چاپ سوم.
17. عبدوس، محمدتقی و محمّدی اشتهاردی، محمّد، آموزه‌های اخلاقی و رفتاری امامان شیعه، انتشارات بوستان کتاب، قم 1384ش، چاپ دوم.
18. عطاردی، عزیزالله، مسند الامام الرضا (علیه السلام)، کنگره جهانی امام رضا (علیه السلام)، 1406 ق.
19. قرشی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، دارالکتاب الاسلامیة، 1371 ش، چاپ ششم.
20. کلینی رازی، ابی جعفر محمدبن یعقوب بن اسحاق، الکافی، ترجمه: جواد مصطفوی، انتشارات علمیه اسلامیه، بی‌تا، چاپ اول.
21. مجلسی، محمّدباقر، بحارالأنوار، تحقیق: محمّدباقر بهبودی، انتشارات داراحیاء التراث العربی، 1403 ق، چاپ سوم.
22. ــــــــ ، تحقیق: یحیی عابدی و عبدالرحیم ربانی شیرازی، شیرازی، انتشارات الوفاء، 1403 ق، چاپ دوم.
23. ـــــــ ، مرآة العقول فی شرح اخبار آل الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم)، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، 1404 م، چاپ دوم.
24. مصطفوی، حسن، تفسیر روشن، انتشارات نشر کتاب، 1380 ش، چاپ اول.
25. موسوی اصفهانی، حسن، امامت از دیدگاه شیعه، انتشارات دارالعلم، قم 1382 ش، چاپ اول.
26. مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی عربی به فارسی، بی جا، بی‌تا.

منبع مقاله :
جمعی از پژوهشگران؛ (1394)، مجموعه مقالات همایش ملّی «حدیث رضوی» (جلد دوم)، مشهد: انتشارات بنیاد بین‌المللی فرهنگی هنری امام رضا (ع)، چاپ اول.

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

یا خَیرَ حَبیبٍ وَ مَحبوب اهل سنت اینجا را … حدیث از فضایل حضرت زهراء س در منابع أهل تسنّن قال رسول اللّه صلى الله علیه وآله یا خَیرَ حَبیبٍ وَ مَحبوب اهل سنت اینجا را نخوانند چون؟ با سلام این وبلاگ به ندرت بروز رسانی ممکن است بشود وهابیت و اهل سنت اینجا را نخوانند به هیچ


ادامه مطلب ...