مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

دانلود مولودی میلاد پیامبر اکرم (ص) و امام جعفر صادق (ع)

[ad_1]

گلچینی از زیباترین مولودی میلاد پیامبر (ص) را با نوای دلنشین مداحان اهل بیت همچون حاج محمود کریمی و سید مهدی میرداماد به شما تقدیم می‌کنیم.

مولودی‌خوانی در اعیاد و جشن‌های مذهبی یکی از سنت‌های پسندیده شیعیان است. در آستانه رسیدن به این اعیاد و به مناسبت هفدهم ربیع‌الاول و میلاد فرخنده خاتم انبیاء، حضرت محمد (ص) و امام ششم شیعیان حضرت صادق (ع) دانلود تعدادی از بهترین مولودی‌خوانی با صدای مداحان برتر کشور را برای شما گردآوری کرده‌ایم.
مولودی میلاد پیامبر اکرم (ص) - دانلود مولودی


مولودی میلاد پیامبر اکرم (ص) با نوای حاج محمود کریمی

محمود کریمی (متولد ۱۳۴۷)، از مداحان ایرانی است که مجری برنامه‌های متعدد عزاداری در بیت رهبری ایران بوده است. محمود کریمی نوحه‌خوانی را از سن ۷ سالگی آغاز کرد و اولین بار در مسجدی در شاهین‌شهر اصفهان مداحی کرد. او شاعر است و بیشتر شعرهای نوحه‌هایش را خود می‌گوید. او در حسینه امامزاده علی اکبر چیذر در هیئت رزمندگان اسلام نوحه‌خوانی می‌کند. وی ۱۰ سال پیش [در سال ۱۳۸۲] به نوحه مشهور "عمو جون " به شهرت رسید. این نوحه در رثای حضرت عباس است.

آثار حاج محمود کریمی

  • حدیث باب عشق: گلچینی از مداحی‌های محمود کریمی، روح‌الله گائینی (گردآورنده)، ناشر: فاروس
  • عطر سیب: مجموعه نوحه محرم‌الحرام ۱۴۲۵ با سبک‌های محمدرضا طاهری و محمود کریمی، همراه با نوار سبک‌ها، محمد ابوالفتحی، ناشر: سبحان - ۱۳۸۲
  • گلواژه‌های فاطمیه ۳: شامل اشعار و مراثی ایام فاطمیه، همراه با صدای برادران منصور ارضی، محمد طاهری، محمود کریمی، احمد واعظی، ناشر: افق فردا - ۱۳۸۳
  • گلواژه‌های رجب: شامل جدیدترین اشعار ماه رجب همراه با صدای برادران حاج محمد طاهری، حاج محمود کریمی، حاج احمد واعظی، مؤسسه فرهنگی ثقلین، ناشر: حلم
  • گلواژه‌های شعبان: شامل جدیدترین اشعار ماه شعبان همراه با صدای برادران حاج محمد طاهری، حاج محمود کریمی، حاج احمد واعظی، مؤسسه فرهنگی ثقلین، ناشر: حلم

دانلود مولودی میلاد پیامبر با نوای حاج محمود کریمی


دانلود مولودی میلاد پیامبر اکرم (ص) با نوای حاج محمود کریمی





مولودی میلاد پیامبر با نوای حاج سید مهدی میرداماد

سیدمهدی میرداماد، فرزند انقلاب است؛ متولد بهمن 1357 در شهر اهواز، اما دست تقدیر برایش نگاشته که لیاقت داشته باشد، در حریم پاک معصومه اهل بیت (ع) نوکری کند و با عاشقان و دلباختگان حضرت اخت‌ الرضا (س) نفس بزند، سید مهدی میرداماد، بدون تردید یکی از رویش‌های اصلی جامعه مداحی کشور است که با استفاده از محضر علما و پیرغلامان، جوانان بسیاری را از سراسر کشور به مجلس سیدالشهدا بکشاند.
به گفته خود ایشان بیشترین دلبستگی و وابستگی را به روضه حضرت زهرا (س) داشته‌اند و یکی از سخت‌ترین مجالسی که خیلی هم مشتاقش آن هستند، مجالس ایام فاطمیه است.

دانلود مولودی میلاد پیامبر با نوای حاج سید مهدی میرداماد

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

دانلود مولودی گلچین میلاد پیامبر اکرم ص و امام جعفر مذهبیآهنگ و سروددانلود مولودی گلچین میلاد پیامبر اکرم ص امام جعفر صادق ع محمود کریمی دانلود مولودی دانلود مولودی و آهنگ میلاد حضرت محمد صبا عرض تبریک به مناسبت میلاد حضرت محمد مصطفی ص در این قسمت مجموعه ای کامل از مولودی دانلود تواشیح برای عید مبعث و ولادت پیامبر اکرم …دانلود تواشیح در مدح رسول اکرم ص به مناسبت مبعث و بعثت پیامبر اکرم و اعظم ص دانلود اشعار و مدایح هفدهم ربیع الاولولادت پیامبر اکرم ص و سرود میلاد پیامبر اعظم و امام صادق علیه السلام شدم ثناخوان ِ پیمبر اعظمجانم به قربان دانلود سرود صوتی و تصویری محمد ص با صدای حامد …دانلود سخنرانی به مناسبت ولادت و میلاد حضرت ابوالفضل العباس ع دانلود مولودی های دانلود مولودی میلاد امام زمان عج سال محمود کریمی مذهبیمولودی صوتیدانلود مولودی میلاد امام زمان عج سال از حاج محمود کریمی مولودی امام زمان ضمن دانلود مداحی جدید ، دانلود نوحهدانلود مداحی جدید ، دانلود نوحه دانلود مداحی جدید ، دانلود نوحه دانلود مداحی دانلود مولودی خوانی ملاباسم کربلایی در مورد حضرت علیع دانلود مولودی خوانی ملاباسم کربلایی در مورد حضرت علیع دانلود دعا از نوحه با صدا دانلود فیلم سریال مستند عکس های جدید مدل …دانلود فیلم سریال مستند با کیفیت و عکس های جدید چهره ها مدل لباس آرایش راز دانلود مجموعه کامل تمامی آهنگ ها ، مداحی و تواشیح علی …صوتی و تصویریآهنگ ایرانیدانلود رایگان صوتی و تصویری آهنگ ایرانی دانلود مجموعه کامل تمامی آهنگ ها ، مداحی دانلود مولودی گلچین میلاد پیامبر اکرم ص و امام جعفر صادق مذهبی آهنگ و سرود دانلود مولودی میلاد پیامبر اکرم ص و امام جعفر صادق ع از کریمی ضمن عرض تبریک به مناسبت فرا دانلود مولودی و آهنگ میلاد حضرت محمد ص با عرض تبریک به مناسبت میلاد حضرت محمد مصطفی ص در این قسمت مجموعه ای کامل از مولودی خوانی دانلود تواشیح برای عید مبعث و ولادت پیامبر اکرم حضرت رسول ص دانلود تواشیح در مدح رسول اکرم ص به مناسبت مبعث و بعثت پیامبر اکرم و اعظم ص دانلود تواشیح اشعار و مدایح هفدهم ربیع الاولولادت پیامبر اکرم ص و امام سرود میلاد پیامبر اعظم و امام صادق علیه السلام شدم ثناخوان ِ پیمبر اعظمجانم به قربان دانلود سرود صوتی و تصویری محمد ص با صدای حامد زمانی به دانلود سرود محمد ص از حامد زمانی به صورت صوتی و تصویری به همراه متن شعر شاعر قاسم صرافان دانلود مولودی میلاد امام زمان عج سال محمود کریمی مذهبی مولودی صوتی دانلود مولودی میلاد امام زمان عج سال از حاج محمود کریمی مولودی امام زمان ضمن عرض دانلود مداحی جدید ، دانلود نوحه دانلود مداحی جدید ، دانلود نوحه دانلود مداحی جدید ، دانلود نوحه دانلود مداحی جدید دانلود مولودی خوانی ملاباسم کربلایی در مورد حضرت علیع دانلود مولودی خوانی ملاباسم کربلایی در مورد حضرت علیع دانلود دعا از نوحه با صدا مداحی دانلود فیلم سریال مستند عکس های جدید مدل زیبایی دانلود فیلم سریال مستند با کیفیت و عکس های جدید چهره ها مدل لباس آرایش راز زیبایی دانلود مجموعه کامل تمامی آهنگ ها ، مداحی و تواشیح علی فانی … آهنگ ایرانی دانلود رایگان » صوتی و تصویری » آهنگ ایرانی » دانلود مجموعه کامل تمامی آهنگ ها ، مداحی و


ادامه مطلب ...

بازتاب اندیشه‌های فرقه‌‌‌ای در بیانات امام رضا (ع)

[ad_1]

چکیده

تمام پیشوایان معصوم شیعه، رسالت هدایت و اصلاح اندیشه دینی را بر عهده داشتند. امام رضا (علیه السلام) هم به عنوان یکی از معصومان، عهده‌دار چنین رسالتی بود. ایشان این وظیفه را در اصلاح اندیشه شیعیان، اعم از شیعیان قطعیه، زیدیه، واقفیه و دیگران انجام داد. هم چنین آن حضرت در اصلاح دیدگاه‌های ناصحیح همه مسلمانان، همت گماشت و بخش وسیعی از بیانات ایشان به تبیین دین و پاسخ‌گویی به سؤالات جریان‌های فکری، اعم از مسلمانان و غیر مسلمانان اختصاص یافت.

1. مقدمه

می‌توان بخش وسیعی از بیانات امام رضا (علیه السلام) را مرتبط با بحث فرقه‌ها و بازتاب افکار آنها دانست، چرا که در مواردی که مباحث فرقه‌ای، کم حجم بوده، بیانات امامان هم حجم کمی از آن را به خود اختصاص داده است؛ مثلاً اصل وجود خداوند و بحث نبوت که مورد اتفاق فرقه‌های اسلامی بوده، در روایات اسلامی کمتر مورد بحث قرار گرفته است. بر عکس، مواردی که اختلاف فرقه‌های اسلامی در آنها گسترده بوده (مانند بحث صفات خداوند، جبر و اختیار، قضا و قدر، گناه کبیره، امامت، خلقت بهشت و جهنم و خلود) در روایات پیشوایان شیعی نیز انعکاس زیادی بر جای گذاشته و پیشوایان شیعی به عنوان رهبرانی که مسئولیت هدایت همه انسان‌ها را بر عهده داشته‌اند، به این بحث‌ها پرداخته‌اند.
گرچه همان‌گونه که اشاره شد، بخش وسیعی از بیانات، انعکاس جریانات فرقه‌‌‌ای است، ولی ما به مباحثی می‌پردازیم که انعکاس آرای فرق در آنها روشن‌تر است، چرا که می‌توان در این بخش‌ها به صورت واضح، به بررسی نقش اهل بیت (علیه السلام) و به ویژه امام رضا (علیه السلام) پرداخت.
اندیشه‌های انحرافی که حضرت امام رضا (علیه السلام) به مقابله با آنها پرداخت، محدود به فرقه‌های غیر شیعی نبود، بلکه افکار منحرف موجود در فضای شیعه نیز در کلام آن حضرت انعکاس یافته و ایشان گاه با این افکار، شدیدتر از عقاید ناصحیح سایر فرقه‌ها مبارزه کرده است.
مباحث این مقاله در سه بخش «بازتاب اندیشه‌های انحرافی شیعیان قطعیه»، «بازتاب اندیشه‌های انحرافی شیعیان غیر قطعیه» و «بازتاب اندیشه‌های انحرافی غیر شیعیان» ارائه شده است.

2. بازتاب اندیشه‌های انحرافی شیعیان قطعیه

ما در این بخش به مباحث مربوط به غلات و مفوضه هم خواهیم پرداخت، چرا که جریان غلات و مفوّضه، فرقه‌هایی نیستند که دارای حدود دقیق و روشن باشند، بلکه جریاناتی هستند که در هر فرقه‌ای، امکان ظهور یافته‌اند؛ یعنی می‌توان در فرقه اشاعره، اهل حدیث، ماتریدیه، واقفیه، شیعه اثناعشری و ... جریانی با افکار و رویکرد غلات را یافت. به علاوه، برخی از همان اندیشه‌های غلط موجود در غلات، امروز در بین معدودی از شیعیان به چشم می‌خورد.

الف – غلات

در روایتی ابوهاشم جعفری از حضرت امام رضا (ع) درباره غلات و مفوّضه سوال می‌کند. حضرت در پاسخ می‌فرماید:
غلات، کافر و مفوّضه، مشرک هستند. هر کسی با آنها مجالست کند، یا با آنان غذا بخورد، یا با ایشان وصلت و ازدواج کند، یا آنان را امین بداند، یا گفته‌های آنها را تصدیق نماید و یا از آنان دفاع کند و ایشان را مساعدت نماید، از ولایت خداوند و رسول و اهل بیت (علیه السلام) بیرون است. (1)
حضرت مجموعه‌‌‌ای از وظیفه شیعیان را در قبال غالیان به این صورت بیان می‌فرماید:
کسی که آنها را دوست بدارد، به ما کینه ورزیده و کسی که به آنها کینه ورزد، ما را دوست داشته است. کسی که آنها را دوست بدارد، با ما دشمنی کرده و کسی که با آنان دشمنی ورزد، ما را دوست داشته است. کسی که با آنها ارتباط برقرار کند، از ما بریده و کسی که از آنها ببرد، با ما ارتباط برقرار نموده است. کسی که به آنان جفا کند، به ما نیکی کرده و کسی که به آنها نیکی کند، بر ما جفا نموده است. کسی که آنان را اکرام کند، به ما اهانت نموده و کسی که به آنان اهانت کند، ما را اکرام نموده است. کسی که آنان را بپذیرد، ما را رد نموده و کسی که آنان را رد کند، ما را پذیرفته است. کسی که به آنها نیکی کند، به ما بد کرده و کسی که به آنان بد کند، به ما نیکی نموده است. کسی که آنان را تصدیق کند، ما را تکذیب نموده و کسی که آنان را تکذیب کند، ما را تصدیق نموده است. کسی که به آنان عطا کند، ما را محروم نموده و کسی که آنان را محروم کند، به ما عطا کرده است. ‌‌‌ای فرزند خالد! کسی که شیعه ما باشد، کسی از آنان را دوست و یاور نگیرد. (2)
در روایت دیگری، امام هشتم (علیه السلام) بخشی از اخبار مجعول در باب جبر و تشبیه را به غلات نسبت می‌دهد. (3)
دلیل این امر، اوضاع جعل در بین شیعیان آن عصر است که موجب شده بود برخی شیعیان باور کنند که دیدگاه درست، دیدگاه جبر و تشبیه است. آنان حتی از ناحیه غیر شیعیان هم متهم به جبر و تشبیه است. آنان حتی از ناحیه غیر شیعیان هم متهم به جبر و تشبیه بودند و وضعیت به گونه‌‌‌ای بود که گویی غیر شیعیان، تکلیف خود را با احادیث منقول توسط برخی از شیعیان، روشن کرده بودند.
در این اوضاع یکی از شیعیان به امام رضا (علیه السلام) عرض می‌کند که مردم قول به جبر و تشبیه را به ما نسبت می‌دهند، چون روایاتی از پدران‌تان در این زمینه نقل شده است. حضرت از راوی سؤال می‌کند: «روایاتی که از پدران من در جبر و تشبیه نقل شده بیشتر است، یا روایاتی که از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) نقل شده است؟» راوی پاسخ می‌دهد: روایاتی که از پیامبر نقل شده بیشتر است. حضرت می‌فرماید: «پس باید بگویید که پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) هم قائل به جبر و تشبیه بوده است.» راوی به حضرت عرض می‌کند: آنها می‌گویند پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) اینها را نفرموده، بلکه آنها را ساخته‌اند. امام رضا (علیه السلام) می‌فرماید: «پس درباره پدران هم بگویید آنها هیچ یک [از این احادیث] را نفرموده‌اند، بلکه از قول آنها ساخته‌اند.» (4)
در ادامه، حضرت به نقش غلات در ساختن این روایات اشاره می‌فرماید. همین یک حرکت از ناحیه غلات کافی است تا نقش تخریبی آنها در اندیشه اسلامی را دریابیم و پی ببریم که چه مقدار از کشمکش‌ها در بین شیعیان و دیگر فرقه‌ها حول این مسئله، فرصت‌ها را از مسلمانان سلب نموده است.
امام رضا (علیه السلام) در بیانات دیگر خویش، به سایر دیدگاه‌های انحرافی غلات نیز می‌پردازد. ایشان به نقل از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) می‌فرماید: «مرا از آنچه سزاوار هستم، بالاتر نبرید که خداوند قبل از این که مرا نبی قرار دهد، بنده قرار داد.» آن حضرت سپس به برخی آیات درباره حضرت عیسی اشاره می‌کند و می‌فرماید:
کسی که ادعای ربوبیت برای انبیا و ائمه کند یا ادعای نبوت برای ائمه و یا غیر ائمه نماید، ما در دنیا و آخرت از او بیزار هستیم. (5)
در روایت دیگری، امام رضا (علیه السلام) غلات را لعن می‌کند و یهودیان، مجوسیان، نصرانیان، قدریان، حروریان و مرجئه را از آنها برتر می‌داند. ایشان در این روایت به شیعیان دستور می‌دهد که با غلات، هم‌نشینی و دوستی نداشته باشند و می‌فرماید: «من از آنها بریء هستم و خداوند هم از آنها بیزار است.» (6)

ب- مفوّضه

امام رضا (علیه السلام) در رد اعتقادات مفوّضه نیز طی روایات متعددی، واگذاری امر آفرینش و روزی به پیامبر را نفی می‌کند. آن حضرت در روایتی می‌فرماید: «خداوند امر دینش را به پیامبر واگذار کرده، ولی امر خلق و رزق را نه.» (7) در روایتی دیگر از ایشان می‌خواهیم: «غلات، کافر و مفوّضه مشرک‌اند و کسی که با آنها هم‌نشین شود... از ولایت خدا، پیامبر و اهل بیت خارج شده است.» (8)
شیخ صدوق، روایتی را تحت عنوان غلات و مفوّضه آورده که در متن آن، به اسم این دو گروه تصریح نشده است. در این روایت، راوی به حضرت امام رضا (علیه السلام) عرض می‌کند: «عده‌‌‌ای در کوفه معتقدند که در نماز پیامبر، سهوی واقع نشده است.» حضرت در پاسخ می‌فرماید: «دروغ می‌گویند: خدا لعنت شان کند. کسی که سهو نمی‌کند، خدایی است که جز او خدایی نیست.»(9)
راوی در ادامه می‌گوید: «گروهی از آنها معتقدند امام حسین (علیه السلام) شهید نشده و قتل بر فردی شبیه آن حضرت به نام حنظلة بن اسعد شامی وارد شده است. آنان می‌گویند: خداوند، امام حسین را مانند حضرت عیسی بالا برد و به این آیه قرآن تمسک می‌کنند که «خداوند برای کافر، راهی [برای سلطه] بر مؤمنان قرار نداده.» (10)
حضرت می‌فرماید:
دروغ می‌گویند. غضب و لعنت خداوند بر آنها باد و به واسطه تکذیب پیامبر که از شهادت امام حسین (علیه السلام) خبر داد، کافر شدند. کسانی که بهتر از امام حسین (علیه السلام) بودند، نظیر امام علی و امام حسن هم شهید شدند. (11)

ج – قطعیه

حضرت امام رضا (علیه السلام) در بیانات متعدد خویش، به اصلاح انحرافات موجود در اندیشه برخی از شیعیان می‌پردازد و در مواردی علاوه بر نفی اندیشه، در عرصه عمل نیز به مقابله با آنان بر می‌خیزد؛ مثلاً در دستور به عدم پرداخت زکات به جبرگرایان و عدم پذیرش شهادت آنها را می‌دهد، در حالی که در روایات، به گرایش برخی از شیعیان به جبر یا استطاعت، تصریح شده است. (12) به عبارت دیگر، اگر پرداخت زکات به غیر شیعه جایز نباشد، این عدم پرداخت زکات، تنها ناظر به شیعیان قطعیه است و اگر پرداخت زکات به غیر شیعه جایز باشد، عدم پرداخت شامل شیعیان نیز می‌شود. (13)

موضع‌گیری در برابر لعن بی‌محابای شیعیان:

وقتی حضرت امام رضا (علیه السلام) مطلع شد که برخی از اصحاب، کسانی را که با امیرالمؤمنین (علیه السلام) جنگیده‌اند، لعن می‌کنند، فرمود: «الاّ من تاب و اصلح» و به این نکته اشاره نمود که حق ندارید به صورت مطلق، افرادی را که با آن حضرت جنگیده‌اند، لعن کنید، چرا که ممکن است عده‌‌‌ای از آنها توبه کرده و خویش را اصلاح نموده باشند. سپس فرمود: «گناه کسی که از حضرت کناره‌گیری کرد و توبه نکرد، بزرگ‌تر از گناه کسی است که جنگید و توبه کرد.» (14)

3. اصلاح قول به تجسیم در بین اصحاب

ابراهیم بن محمّد همدانی می‌گوید: نامه‌‌‌ای خدمت ابی الحسن الرضا (علیه السلام) فرستادم و طی آن عرض کردم که کسانی از دوست‌داران شما که با ما هستند، در توحید اختلاف کرده‌اند؛ برخی قائل به جسمانیت هستند و برخی قائل‌اند که خداوند دارای صورت است. حضرت پاسخ داد:
منزه است خدایی که محدود نیست، توصیف نمی‌شود، چیزی مثل او نیست و دانا و بیناست. (15)
در روایت دیگری، امام رضا (علیه السلام) یا پدر بزرگوار آن حضرت در پاسخ به سؤال شیعیان از جسمانیت خداوند، می‌فرماید:
چند دیدگاه در بین مردم وجود دارد: اثبات خدا همراه با تشبیه، نفی خداوند و اثبات خداوند بدون تشبیه. مذهب صحیح خدا اثبات بدون تشبیه است. (16)
در روایتی نیز راوی از امام رضا (علیه السلام) درباره توحید سؤال می‌کند و می‌گوید: «نظر من، دیدگاه هشام بن حکم است.» حضرت غضبناک می‌شود و می‌فرماید:
شما را چه به دیدگاه هشام بن حکم؟! او از ما نیست. کسی که می‌پندارد خدا جسم است، ما از او در دنیا و آخرت بیزاری می‌جوییم، چون جسم، حادث است و خداوند او را ایجاد کرده و تجسم بخشیده است. (17)

بحث خلق قرآن:

این بحث که آیا قرآن مخلوق و حادث یا قدیم است، مدت زمانی جهان اسلام و به ویژه پایتخت آن، بغداد را به خود مشغول کرد. امام رضا (علیه السلام) در نامه‌‌‌ای به یکی از شیعیان، او را از ورود به چنین مجادلات بی‌ثمری، برحذر می‌دارد و در عین حال، دیدگاه خود را با ظرافت خاصی بیان می‌کند. ایشان می‌فرماید:
غیر از خدا هر چه هست، مخلوق است و قرآن، کلام خداست و از پیش خودت نامی بر آن قرار مده که در زمره گمراهان خواهی بود. (18)

4. بازتاب اندیشه‌های انحرافی شیعیان غیر قطعیه

الف – زیدیه

بخشی از بیانات امام رضا (علیه السلام) ناظر به رفتارهای برادرش زیدبن موسی است که شیخ صدوق در کتاب عیون أخبار الرضا (علیه السلام) او را در زمره زیدیه دانسته است. (19) اگر چه این بیانات در خصوص زید بن موسی صادر شده، اما می‌توان از آنها در حوزه مباحث فوق و غیر آن، بهره برد.
از آن جا که زیدبن موسی خانه‌های مخالفان خود را آتش می‌زد، به «زیدالنار» معروف شد. پس از آن که زید دستگیر شد و مأمون او را نزد امام رضا (علیه السلام) فرستاد، حضرت خطاب به او فرمود:
آیا فرومایگان کوفه فریبت داده‌اند و تصور کرده ای که خداوند آتش را بر ذریه زهرا حرام نموده؟ این اختصاص به امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) دارد. اگر فکر می‌کنی که خدا را عصیان می‌کنی و داخل بهشت می‌شوی و موسی بن جعفر خدا را اطاعت کرد و وارد بهشت شد، پس تو از پدرت برتری. به خدا قسم، هیچ کس به آنچه نزد خداوند است، جز با طاعت دست نخواهد یافت و تو می‌پنداری با معصیت می‌توان بدان دست یافت؛ چه بدگمان کردی!
زید به حضرت عرض کرد: «من برادر و پسر پدر شما هستم.» حضرت فرمود: «تو مادامی که خدا را اطاعت کنی، برادر من هستی...» (20)

ب – واقفیه

شاید مهم‌ترین جریانی که در عصر حضرت امام رضا (علیه السلام) علیه جریان اصلی تشیع فعالیت داشت، فرقه واقفه بودند. واقفیان به غیبت امام هفتم معتقد و امامت امام رضا (علیه السلام) را منکر شدند. آنان در بسیاری از مفاهیم شیعی مانند مهدویت و غیبت، تحریف‌هایی را به سود خود، ایجاد کردند و همین امر موجب شد که امام رضا (علیه السلام) به شدت به مقابله آنان بپردازد.
در روایتی آمده: به امام رضا (علیه السلام) گفته شد: «فردی نزد ماست که ادعا می‌کند پدرتان زنده است.» حضرت فرمود:
سبحان‌الله! پیامبر فوت کرد و موسی بن جعفر فوت نکرد؟ به خدا قسم فوت کرد و اموالش تقسیم شد و زنانش هم ازدواج کردند. به خدا قسم او طعم مرگ را چشید، همان‌طور که علی بن ابی طالب (علیه السلام) چشید. (21)
از مجموع روایات امام رضا (علیه السلام) در نقد واقفیه، نکات متعددی را می‌توان برداشت کرد که برخی از این قرارند: واقفیان معاند حق‌اند؛ همواره مرتکب گناه می‌شوند؛ اگر به عقیده وقف بمیرند دوزخی هستند؛ همواره حیران و سرگردان‌اند؛ نهی از پرداخت زکات به واقفه، نهی از هم‌نشینی با آنها، جواز نفرین ایشان. (22)

5. بازتاب اندیشه‌های انحرافی غیر شیعیان

الف – اهل حدیث

تبیین احادیث: یکی از بازتاب‌های جریان‌های فرقه‌‌‌ای روایات امام رضا (علیه السلام)، بعضی از احادیث منسوب به پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) است که برخی جریان‌ها، از آنها معنای غیر صحیحی را برداشت می‌کردند. حضرت در برابر این مسئله، به تبیین یا تکذیب این دسته از روایات می‌پرداخت. در این بخش به تعدادی از این روایات و کلام امام رضا (علیه السلام) در مورد آنها اشاره می‌کنیم:
- «اصحابی کالنجوم، بایهم اقتدیتم اهتدیتم»: (23) حضرت در تبیین این حدیث که محل مناقشه بین شیعیان و اهل سنت است، ضمن تأیید اصل صدور آن از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم)، می‌فرماید: «حدیث صحیح است، اما منظور کسانی است که بعد از پیامبر، [دین را] تغییر ندهند و دگرگون نسازند.» از حضرت سؤال شد: «چگونه بدانیم چه کسانی [دین را] تغییر دادند و دگرگون نمودند؟» امام رضا (علیه السلام) فرمود:
به دلیلی روایتی که از پیامبر نقل کرده‌اند که فرمود: «عده‌‌‌ای از اصحاب مرا، روز قیامت از حوض من کنار می‌زنند، هم چنان که شتران بیگانه را از آب منع می‌کنند. من می‌گویم: پروردگار! اصحابم! به من گفته می‌شود: نمی‌دانی که بعد از تو چه کردند. با آنها معامله اصحاب الشمال می‌شود و من هم می‌گویم: دوری و لعنت بر آنها باد!» حال دانستی که این حدیث برای کسی است که دین را تغییر ندهد و دگرگون نسازد؟» (24)
- «ان الله تبارک و تعالی ینزل کل لیلة الی السماء الدنیا»: از حضرت امام رضا (علیه السلام) درباره این روایت سؤال شد. حضرت فرمود:
خدا تحریف کنندگان کلمات را جایگاه‌شان را لعنت کند! هرگز رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) این گونه نفرمود. آنچه پیامبر فرمود، این بود که خداوند متعال در ثلث آخر هر شب و از آغاز هر شب جمعه، فرشته‌ای را به آسمان دنیا نازل می‌فرماید و به او امر می‌شود که ندا دهد: «آیا درخواست کننده‌‌‌ای هست که به او عطا کنم؟ آیا توبه کننده‌‌‌ای هست که توبه او را بپذیرم؟ آیا استغفار کننده‌‌‌ای هست که او را ببخشم؟ ‌‌‌ای درخواست کننده خیر! پیش بیا و‌‌‌ای درخواست کننده شر! کوتاه بیا (شر انجام مده). » همواره منادی این ندا را تا طلوع فجر تکرار می‌کند و هنگامی که فجر طلوع می‌کند، به جایگاه خویش در ملکوت بر می‌گردد». (25)
- «خلق الله آدم صورته»: حسین بن خالد می‌گوید: به حضرت امام رضا (علیه السلام) عرض کردم: «ای فرزند رسول خدا! مردم روایت می‌کنند که پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: «خداوند آدم را به صورت خود آفرید». امام (علیه السلام) پاسخ داد:
خداوند آنان را بکشد! آنها اول حدیث را حذف کرده‌اند. پیغمبر از کنار دو نفر که به یکدیگر ناسزا می گفتند، عبور کرد و شنید که یکی از آن دو به دیگری می‌گوید: خداوند چهره تو و چهره آن کسی را که شبیه به توست، سیاه کند. پیغمبر فرمود: ـ«ای بنده خدا! به برادرت این گونه نگو، زیرا خداوند او را به صورت خودش آفریده است.» (26)

نفی رؤیت خداوند توسط پیامبر:

ابوقره به امام رضا (علیه السلام) می‌گوید: «برای ما روایت شده که خداوند موضوع سخن گفتن و رؤیت خود را به دو تن از پیغمبران خود اختصاص داده: با موسی بن عمران سخن گفته و محمد را به رؤیت خود مخصوص گردانید». امام رضا (علیه السلام) می‌فرماید:
اگر چنین است که محمد خداوند را رؤیت کرده، پس کیست که از جانب خداوند، می‌فرماید: «لا تدرِکُهُ الأَبصارُ» و «لا یُحیطُونَ بِهِ عِلماً» و «لَیسَ کَمِثلِهِ شَیءٌ...»؟ محمد از طرف خداوند مبعوث می‌گردد و به مردم می‌گوید که او از جانب پروردگار آمده و آنها را به طرف خداوند دعوت می‌کند و از صفات و خصوصیات او می‌گوید، بعد به مردم می‌گوید: من خداوند را با دو چشم خود دیدم؟! (27)

استناد به قرآن و اجماع در سنجش احادیث:

حضرت امام رضا (علیه السلام) می‌فرماید:
هرگاه روایات مخالف با قرآن باشند، من آنها را تکذیب می‌کنم، زیرا مسلمین اجماع کرده‌اند که با علم و دانش نمی‌توان خداوند را دریافت و با دیدگاه ظاهر نمی‌توان او را دید و خداوند را به هیچ چیز نمی‌توان تشبیه کرد. (28)

نفی تفکر اخباری‌گری:

اگر چه عنوان اخباری‌گری برای موضوع مورد نظر ما، عنوان دقیقی نیست، ولی به نظر می‌رسد که نزدیک‌ترین عنوان به موضوع مورد نظر ما می‌تواند باشد. این عنوان به جریانی اشاره دارد که دین را تعبد صرف می‌دانند، اگر چه این تعبد بر خلاف عقل باشد. این جریان، جایی برای اندیشه و تعقل در دین باقی نمی‌گذارد و معتقد است هر چه را به اسم دین آمده، ولو بدون تفکر و تعقل و فهم، باید پذیرفت.
این نوع نگاه، اختصاص به مذهب خاصی ندارد و می تواند در هر دین و مذهبی بروز نماید. محمدبن سنان از امام رضا (علیه السلام) می‌پرسد: «گروهی از اهل قبله عقیده دارند این که خداوند متعال بعضی چیزها را حرام و بعضی را حلال کرده، علت خاصی ندارد، بلکه خدا می‌خواهد بدین وسیله، بندگان را به تعبد وادار کند.» حضرت در پاسخ می‌نویسد:
کسانی که این عقیده را دارند، گمراه‌اند و از راه حق و حقیقت منحرف شده‌اند. اگر مطلب چنین بود و مقصود خدا از تشریع مسائل حلال و حرام، تعبد مردم بود، باید حلال‌ها را حرام و حرام‌ها را حلال کند و مردم را وادار کند که نماز نخوانند، روزه نگیرند، اعمال حسنه انجام ندهند، پیغمبران و کتب آسمانی را منکر شوند، مشغول سرقت و زنا گردند و حدود و ثغور شرع مقدس را رعایت نکنند. خداوند متعال حلال و حرم را برای مصلحت بندگانش تشریع فرمود و اگر چیزهایی را حرام کرده، فسادشان بسیار روشن است. بعضی از اعمال، جامعه را به طرف فساد و تباهی می‌کشاند و اساس زندگی را متلاشی می‌کند و سبب هلاکت آدمی می‌شود. از این رو خداوند آن کارها را حرام کرده و بندگانش را برای تأمین مصالح اجتماع، از ارتکاب آنها نهی فرموده و برای مرتکب آن کارها، وعده دوزخ داده است. از سوی دیگر، پروردگار بعضی از محرمات را در هنگام اضطرار حلال کرده. یا هنگامی که انسان احتیاج داشته باشد و یا صلاحش باشد، حرامی را به طور موقت حلال می‌کند؛ مانند خوردن مردار و یا گوشت خوک که در هنگام خطر مرگ و نبودن چیزی که گرسنگی را رفع و جان آدمی را حفظ کند، حلال می‌شود. (28)

ب – معتزله

اگر چه در عصر عباسیان و به ویژه دوره امامت امام رضا (علیه السلام)، دوره اوج قدرت معتزله بود، ولی درباره آنها به صورت گسترده مطلبی در روایات وجود ندارد. در یکی از روایات مربوط به معتزله، امام رضا (علیه السلام) می‌فرماید:
عمروبن عبید (از بنیان‌گذاران معتزله) خدمت حضرت صادق (علیه السلام) رسید و سلام کرد و نشست. وی آیه «وَ الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الْإِثْمِ » (30) را تلاوت کرد، ولی آن را ادامه نداد. حضرت سؤال کرد: «چرا ساکت شدی؟ » پاسخ داد: می‌خواهم کبایر در کتاب خدا را بشناسم. حضرت گناهان شرک، ناامیدی از رحمت خدا، امن از مکر خداوند، (31) والدین، قتل نفس، دادن نسبت ناروا به زنان پاک دامن، خوردن مال یتیم، فرار از جنگ، رباخواری، سحر، زنا، قسم دروغ، غش، نپرداختن زکات واجب، اقامه شهادت دروغ و کتمان شهادت، شرب خمر، ترک نماز، پیمان‌شکنی و قطع رحم را نام برد. عمروبن عبید از خدمت حضرت صادق (علیه السلام) خارج شد، در حالی که با صدای بلند گریه کرد و می‌گفت: «نابود شود کسی که به رأی خویش سخن گفت و با شما در دانش و فضل به منازعه برخاست.» (32)
از نقل این ماجرا توسط امام رضا (علیه السلام) ، می‌توان نکاتی را استفاده کرد: اول این که شاید حضرت با نقل این واقعه، قصد دارد پیروان جریان معتزله را متوجه این نکته کند که رهبران بزرگ آنان، چنین نگاهی به اهل بیت داشته‌اند. نکته دیگر این که هدایت اهل بیت (علیه السلام)، اختصاص به گروه خاصی ندارد و هر کس که از آنان، طلب راهنمایی و هدایت کند، از دست‌گیری او دریغ نخواهند کرد.
در روایت دیگری می‌خوانیم: در حضور امام رضا (علیه السلام) بحث ازگناهان کبیره و دیدگاه معتزله مبنی بر عدم بخشش گناهان کبیره شد. آن حضرت فرمود:
امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید: «قرآن برخلاف نظر معتزله نازل شده است؛ خداوند می‌فرماید: «وَ إِنَّ رَبَّکَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلَى ظُلْمِهِمْ». (33) (34)

ج – رد انگاره‌های ناصحیح در حوزه توحید

شاید بتوان گفت که دوره امام رضا (علیه السلام) و به ویژه دوره حضور ایشان در خراسان، دوره‌‌‌ای استثنایی در طول تاریخ دو قرن ابتدایی اسلام است. در این عصر، حاکمیت عباسیان تثبیت شده بود و جریانات فکری گوناگون در پایتخت کشور اسلامی از آزادی برخوردار بودند. حاکم اسلامی نیز مشوّق خود این بحث‌ها بود. از این رو در این دوره، مباحث فراوانی مطرح شد که نمی‌توان آنها را صرفاً به فرقه‌‌‌ای خاص، نسبت داد؛ چرا که فضا برای طرح اشکالات و شبهات، فراهم بود و ممکن بود کسی با وجود عدم اعتقادات خود و جریان متبوعش به مسائلی از قبیل تشبیه، تجسیم، جبر و استطاعت، شبهاتی را در این زمینه مطرح نماید. بنابراین ما اعتقاداتی مانند تشبیه و تجسیم را به فرقه‌‌‌ای به نام مجسّمه و مشبّهه یا جبر و استطاعت را به فرقه‌‌‌ای به نام جبریه و قدریه که وجود خارجی آنها چندان روشن نیست، نسبت نمی‌دهیم و به بررسی کلی آنها می‌پردازیم.
تشبیه: از جمله توصیه‌های امامان شیعه و به ویژه امام رضا (علیه السلام) در بحث توحید، پرهیز از طرح مناقشات کلامی بیهوده و کشاندن آنها به میان مردم است. امام رضا (علیه السلام) در مواردی، جدال کنندگان در دین را مورد نقد قرار داده، آنان را ملعون در لسان پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) معرفی می‌کند. (35) از سوی دیگر، آن حضرت در برابر سؤالات مردم درباره توحید، تلاش دارد با بیانی قابل فهم برای مخاطبان و در عین حال دقیق، اندیشه تابناک توحید را تبیین نموده، از آن به خوبی پاسداری کند.
امام رضا (علیه السلام) در بیانی درباره تشبیه خداوند می‌فرماید:
کسی که درباره پروردگار با قیاس سخن بگوید (و او را با دیگر موجودات، قیاس کند،) همیشه در اشتباه است، از مسیر منحرف خواهد شد، به کجی خواهد رفت، راه درست را گم می‌کند و سخن غیر نیک می‌گوید. من خدا را به گونه‌‌‌ای معرفی می کنم که خود معرفی نموده و او را به گونه‌‌‌ای توصیف می‌کنم که خود توصیف نموده، بدون آن که او را دیده باشم یا صورتی از او در ذهن داشته باشم. خدا با حواس، درک نمی‌شود، با مردم، قابل قیاس نیست، بدون تشبیه، شناخته می‌شود، در عین علومقام، به همه نزدیک است، بدون نظیر است، مانند آفریدگانش نیست، در حکمش ستم نمی‌کند... (36)
آن حضرت در بیانی دیگر، تشبیه کنندگان خداوند به آفریده‌ها را مشرک و کسانی را که قائل به مکان برای خداوند هستند، کافر می‌خواند. (37)

تجسیم:

امام رضا (علیه السلام) در پاسخ به این سؤال که «آیا خداوند دارای جسم و صورت است؟» پاسخ می‌دهد: «منزّه است خدایی که هیچ چیز شبیه او نیست و جسم و صورت ندارد.» (38) (39)

نفی جبر در تفویض:

برید بن عمیر شامی به امام رضا (علیه السلام) عرض می‌کند: «از حضرت صادق (علیه السلام) برای ما نقل شده که فرمود: «لا جبر و لا تفویض، بل أمر بین الأمرین». معنای این حدیث چیست؟» حضرت فرمود:
هر کس گمان کند که خداوند ما را وادار به گناه می کند و بعد ما را در اثر ارتکاب گناه عذاب می‌نماید، معتقد به جبر است و هر کس اعتقاد پیدا کند که خداوند امور بندگان خود را به ائمه واگذار کرده، این را تفویض گویند. قائل به جبر، کافر و معتقد به تفویض، مشرک است. (40)
از این روایت معلوم می‌شود که در این دوره، اصطلاح تفویض در معنای واگذاری امور به امامان (علیه السلام) نیز به کار می‌رفته، اگر این معنای از تفویض با معنای رایج آن که واگذاری امور به بندگان است، تفاوت جوهری ندارد. هر دو به این نکته اشاره دارند که غیر از خداوند، افراد دیگری نیز در جهان تأثیرگذارند. (41)

خلق قرآن:

از جمله مباحث کلامی مطرح در عصر امام رضا (علیه السلام)، بحث خلق قرآن با قدم آن بود که هزینه‌های زیادی را بر مسلمانان تحمیل کرد. این جریان از نقاط منفی تاریخ مسلمین است که موجب شده برخی از مسیحیان در توجیه مسئله تثلیث، به آن استناد کرده، مدعی شوند که مسلمین هم قائل به قدیم بودن خداوند و قرآن هستند.
هشام مشرقی می‌گوید:
نزد امام رضا (علیه السلام) رفتم و گفتم: اهل بصره از کلام خداوند پرسیدند و گفتند: یونس می‌گوید کلام خداوند مخلوق نیست. حضرت فرمود: «مگر نمی‌دانید که از حضرت باقر (علیه السلام) پرسیده شد که قرآن خالق است، یا مخلوق و او فرمود: نه خالق است و نه مخلوق، بلکه کلام خالق است؟» (42)

نتیجه‌گیری

امام رضا (علیه السلام) در طول دوران امامت خویش و به ویژه در دوره اقامت در خراسان، با کج روی‌های جریان‌های مختلف مقابله نمود. ایشان با ایستادگی در برابر انحرافات، به پاسخ‌گویی به شبهات و تبیین آموزه‌های دینی پرداخت. آن حضرت در طول این دوره، بدون گرفتار شدن در دام توطئه‌های مأمون و اطرافیانش، رسالت خود را در دفاع از دین و هدایت مردم، به بهترین وجه انجام داد.

پی‌نوشت‌ها:

1. عزیزالله عطاردی، اخبار و آثار حضرت امام رضا (علیه السلام)، ج2، ص 895.
2. صدوق، التوحید، ص 364.
3. این بحث نیاز به تحقیق مستقلی دارد که چه مقدار از احادیث مذکور، ساخته غالیان است.
4. همان، ص 363 و 364.
5. همو، عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، ج2، ص 201.
6. همان، ص 202.
7. همان.
8. همان، ص 202.
9. دیدگاه شیخ صدوق در من لا یحضره الفقیه، مطابق با همین حدیث است. ایشان معتقد است غلات و مفوّضه، منکر سهوالنبی هستند و در مطلبی به نقل از استادش، اولین درجه غلو را نفی سهوالنبی می‌داند. (من لا یحضره الفقیه، ص 234 و 235).
10. نساء، آیه ی 141.
11. عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، ج2، ص 203. روایات دیگری نیز در حوزه غلو و تفویض موجود است که به ذکر آدرس آنها اکتفا می‌کنیم: صدوق، عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، ج1، ص 124 و 145؛ و عزیزالله عطاردی، اخبار و آثار حضرت امام رضا (علیه السلام)، ج1، ص 283.
12. صدوق، عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، ج10، ص 144؛ الکافی، ج1، ص 159؛ صدوق، التوحید، ص 338.
13. صدوق، عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، ج1، ص 143؛ همو، التوحید، ص 362.
14. همان، ص 88.
15. همو، التوحید، ص 100 و 104.
16. همان، ص 101.
17. همان، ص 104. البته در کتاب‌های شیعه و غیر شیعه، نکاتی در نقد هشام بن حکم بیان شده و در مقابل، عالمان شیعه به این نقدهایی پاسخ‌هایی داده و از هشام دفاع کرده‌اند. آن چه در این جا برای ما اهمیت دارد، اصل نگهبانی امام رضا (علیه السلام) از دین در برابر دیدگاه‌های انحرافی و تبیین صحیح توحید توسط آن حضرت است.
18. همان، ص 224.
19. همو، عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، ج2، ص 233.
20. همان، ص 234.
21. همان، ج1، ص 106.
22. عزیزالله عطاردی، اخبار و آثار حضرت امام رضا (علیه السلام)، ج2، ص 813-815.
23. اصحاب من مانند ستارگان هستند؛ به هر کدام‌شان اقتدا کنید، هدایت می‌یابید.
24. صدوق، عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، ج2، ص 87.
25. همو، التوحید، ص 176.
26. عزیزالله عطاردی، اخبار و آثار حضرت امام رضا (علیه السلام)، ج1، ص 278.
27. همان، ص 276.
28. همان، ص 277.
29. همان، ج2، ص 860 و 861.
30. شورا، آیه‌ی 37.
31. به این معنا که آدمی از عذاب الهی و امتحانات او ایمن نشیند و از عظمت و جلال او واهمه نداشته و در دل، اندیشه مؤاخذه او را نداشته باشد. (ملا احمد نراقی، معراج السعادة، ص 179).
32. صدوق، عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، ج1، ص 285-287.
33. رعد، آیه ی 6.
34. صدوق، التوحید، ص 406.
35. صدوق، عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، ج2، ص 65.
36. همو، التوحید، ص 49 و 50.
37. همان، ص 69.
38. همان، ص 102.
39. برای مطالعه برخی دیگر از روایات امام رضا (علیه السلام) با موضوع تشبیه، تجسیم و رؤیت خداوند، ر.ک: صدوق، التوحید، ص 34-84، 98-104 و 108-122؛ همو، عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، ص 114-122.
40. عزیزالله عطاردی، اخبار و آثار حضرت امام رضا (علیه السلام)، ج1، ص 283.
41. برای مطالعه تعدادی از روایات امام رضا (علیه السلام) با موضوع نفی جبر، ر.ک: صدوق، عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، ج2 ص 69، 125، 315، 348 و 416؛ همو، التوحید، ص 338.
42. عزیزالله عطاردی، اخبار و آثار حضرت امام رضا (علیه السلام)، ج2، ص 811.

منابع تحقیق :
1. صدوق، محمدبن علی بن بابویه قمی، التوحید، تصحیح و تعلیق: سیدهاشم حسینی تهرانی حیدری، تهران 1387 ق.
2. ـــــــــــ ، التوحید، ترجمه: محمّدعلی سلطانی، انتشارات ارمغان طوبی، تهران، 1388 ش، چاپ ششم.
3. ـــــــــــ ، عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، ناشر رضا مشهدی، قم 1386 ش، چاپ دوم.
4. ـــــــــ ، من لا یحضره الفقیه، دارالکتب الاسلامیه، تهران 1390 ق.
5. عطاردی، عزیزالله، اخبار و آثار حضرت امام رضا (علیه السلام)، انتشارات عطارد، تهران، 1388 ش، چاپ اول.
6. کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، تصحیح و تعلیق: علی اکبر غفاری، دارالکتب الاسلامیه، قم 1388 ق، چاپ سوم.
7. ـــــــــــ ، نراقی، ملااحمد، معراج السعادة، انتشارات هجرت، قم 1377ش ، چاپ پنجم.
8. ور،‌ هانس، فرهنگ معاصر عربی به فارسی، ترجمه: آذرتاش آذرنوش، نشر نی، تهران 1381 ش، چاپ دوم.

منبع مقاله :
جمعی از پژوهشگران؛ (1394)، مجموعه مقالات همایش ملّی «حدیث رضوی» (جلد دوم)، مشهد: انتشارات بنیاد بین‌المللی فرهنگی هنری امام رضا (ع)، چاپ اول.

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

اندیشه‌های فرهنگی امام خمینی ره و رهبر انقلاب در …اندیشه‌های فرهنگی امام توجه به بازتاب فرهنگ در بیانات مقوله در کلام امام ایسنا سیاسی اندیشه امام و رهبری بیانات معظم له در مورد امام رضا علیه‌السلام، در پیامی ع و برای مطالعه بیشتر درباره اندیشه اقتصادی حضرت …بیانات در جمع زائران و مجاوران حضرت امام رضا ع بیانات در دیدار فرج امام پاورپوینت مکتب امامره در بیانات رهبر انقلاب …پاورپوینتمکتبامامرهواکاوی حیات سیاسی امام رضاع مکتب امامره در بیانات رهبر بازتاب های جهانی بیانات رهبر انقلاب امام هادی ع شیک ترین ها یا اهل اندیشه های جدی لعن در آن امام رضاع بیانات رهبر انقلاب امام همایش امام رضاع در آیینه ادبیات معاصر در کرمانشاه …همایش امام رضاع در اندیشه های اصولی امام در بازتاب شخصیت امام رضا آداب زیارت امام رضاع در بیانات رهبر معظم انقلاب جدولآداب زیارت امام رضاع در بیانات رهبر معظم به‌مناسبت فرارسیدن ایام شهادت امام رضا وحدت از دیدگاه امام خمینی ره و آیت الله خامنه ای وحدتازدیدگاهامامآداب زیارت مخصوص امام رضا ع ای از بیانات امام عید فطر در بیانات امام سخنرانی های امام خمینی قدس سرهحضرت امام رضا ع سخنرانی های کوتاه و دلنشین از امام خمینی در بازتاب ترورها بازتاب بیانات رهبری در رسانه‌های‌خارجیخانه سایت خوان بازتاب بیانات رهبری در باختگان حادثه راه‌آهن در حرم امام رضاع مرکز اسناد انقلاب اسلامی جریان شناسی انجمن حجتیه چکیده روحانیان در جامعه ایران، به ویژه از هنگام تحریم استعمال توتون و تنباکو، نقش و جایگاه حسن مرتضوی عرفان عملی وتصوف مباحث ومطالب پیرامون عرفان عملی وتصوف ساعت ٢۱٤ ‎بظ روز شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸٦


ادامه مطلب ...

بستره‌تر متفاوت فرهنگیِ مدینة‌النبی و شهر مرو، و بازتاب آن در رو‌ایات امام رضا (ع)

[ad_1]

چکیده

علی بن موسی‌الرضا (علیه السلام) بخش عمده‌‌تر از عمر خود را در منطقه حجاز و مدینة النبی به سر برده و چند سال پایانی را به واسطه فراخوان مأمون خلیفه عباسی، در منطقه خراسان و شهر مرو گذارند. این دو منطقه از لحاظ ابعاد مختلف فرهنگی – اجتماعی، تفاوت‌های چشم‌گیری با هم داشتند و در نتیجه، شرایط و گفتمان‌های مختلفی در آن دو، جریان داشت. سؤالی که محور اصلی این مقاله را سامان داده، رصد گفتمان‌های غالب مدینه و مرو و نحوه انعکاس آنها در روایات منقول از حضرت رضاست. سیری در میراث‌روایی بر جای مانده از آن حضرت، دو تفاوت نسبیِ محتوایی و روشی را در احادیث منقول از ایشان نشان می‌دهد که این مطالعه تلاش دارد پاره‌ای از آن ها را نمایان سازد. هم چنین در این نوشتار، تحلیلی گفتمانی از چرایی تفاوت پاره‌ای از عملکردهای حضرت رضا (علیه السلام) با ائمه پیشین ارائه شده است.

1. مقدمه

در باور شیعه اثناعشریه، تمامی ائمه معصومین (علیه السلام)، نور واحدند (2) و یک مقصد را دنبال ‌نموده‌اند، اما این نکته قابل خدشه نیست که ویژگی‌های خاص تاریخی و فرهنگی، هر امام را با مسائل و شرایط متفاوتی روبه رو می‌کرده است؛ امری که امروزه در علوم انسانی از آن به «گفتمان / discourse» (3) تعبیر می‌کنند. بنابراین این قاعده نانوشته عرفی که هر امام، پیش از آن که پیشوای تمام بشریت برای تمام اعصار باشد، ابتدا مسئول مردم زمانه خویش است، اهمیت پژوهش گفتمانی و تحلیل فرهنگی - اجتماعی عصر او را دو چندان می‌کند.
جامعه‌شناسان و روان‌شناسان نیز معتقدند انسان دائماً در حال تعامل و داد و ستد با جامعه خویش است و بر همین مبناست که گام اول در شناخت کامل هر شخص، شناخت جامعه زیسته اوست. (4) بنابراین بحث از گفتمان، بحثی حاشیه‌ای نیست، بلکه ضرورتی است که روش پژوهش علمی بر آن تأکید می‌کند و چنانچه بدون توجه به تاریخ و بستر حیاتی پیشوایان مذهبی به اظهار نظر پرداخته شود، از فهم بسیاری از رموز و پیچیدگی‌های موجود در تعاملات آنان ناتوان می‌مانیم. (5)
درباره پیشینه این مطالعه باید گفت هر چند برخی، ضرورت این مسئله را در زندگانی امام رضا (علیه السلام)، یادآور شده‌اند، (6) اما آثاری که در این زمینه نوشته شده، یا بخشی از گفتمان‌ها را پوشش داده (7) و یا در آن، مقایسه خاصی میان این دو بوم مشاهده نمی‌شود. (8) هم چنین گفتنی است که روش تحقیق این پژوهش، از نوع توصیفی و تجزیه و تحلیل موضوعی است. ملاک نویسنده در مدنی یا مروی قلمداد کردن روایات نیز غالباً مبتنی بر اطلاعات درونی احادیث (از قبیل اشاره به نام شهر و یا خلیفه حاضر، سال صدور روایت و ...) بوده است.

2. جایگاه روایات رضوی در میراث حدیثی شیعه و اهل سنّت

سخنان امام رضا (علیه السلام)، در جهان‌بینی معتقدان به امامت آن حضرت، به مثابه سخنان رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) قلمداد و به عنوان نص شرعی نگریسته می‌شود. بنابراین طبیعی می‌نماید که شیعیان معتقد به آن حضرت، اهتمام وافری در ضبط، نقل و کتابت اقوال آن حضرت بنمایند که بسیاری از آنها در صحیفة‌الرضا، عیون اخبار الرضا و هم چنین مسند الامام الرضا منعکس شده است. نکته شایان توجه آن که میراث کنونی حضرت رضا (علیه السلام) تنها گوشه‌ای از معارفی است که از گذر تاریخ و تلاش‌های محدثان به دست ما رسیده، و قسمت قابل ملاحظه‌ای از آن به دست فراموشی سپرده شده است، چنان که «علی بن ابراهیم بن هاشم» اعتراف می‌کند احادیث بسیاری از طریق یاسر (یکی از خدام حضرت) و دیگر روات از امام رضا (علیه السلام)، شنیده، اما گذشت زمان، موجب فراموشی آنها شده است. (9) در نقطه مقابل، رواتی نیز وجود داشتند که به محض استماع روایت، آن را به ضبط می‌کشیدند. در این زمینه بهترین شاهد، شتاب «العباسی» (10) در جستن دوات و کاغذ برای نگارش سخنان حضرت رضاست:
دَخلت علی العبَّاسی یوماً، فطلب دواة و قرطاساً بالعجلة. فقلتُ: ما لک؟ فقال: سَمِعتُ من الرَّضا (علیه السلام) اشیاء احتاج ان اکتبها لا انساها، فکتبها. (11)
فارغ از شیعه امامیه، بیشترین گروهی که به روایات رضوی اهمیت دادند و در نقل و ضبط آن کوشش کردند، زیدیان هستند. آنان گرچه پس از امام حسین (علیه السلام) و با گرایش به امامت زید بن علی، راه خود را از امامیه جدا نمودند، اما به علی بن موسی الرضا علاقه ویژه‌ای نشان دادند و حتی برخی از آنان، امامت ایشان را پذیرفتند! (12) با این توضیح که از منظر زیدیه، فاطمی قائم به سیف داعی به خود، اهلیّت امامت دارد (13) و علی بن موسی (علیه السلام) با پذیرش ولایت عهدی – که آن را نوعی قیام برای رسیدن به حکومت و یا زمینه‌سازی در راستای آن تفسیر می‌کردند – (14) تمام ویژگی‌های امام را کسب کرده است. (15) توجه به روایات منقول از امام رضا (علیه السلام)، در میان زیدیه، در نقل صحیفة‌الرضا، (16) چاپ آن در کنار مهم‌ترین اثر حدیثی زیدیه یعنی مسند زید و کوشش‌هایی که پیرامون آن انجام شده، قابل مشاهده است؛ از جمله باید به دو تخریج احادیث (17) و یک شرح دو جلدی به نام الروض المنیر/ درر الصوارم (18) اشاره کرد. (19)
افزون بر شیعیان، اهل سنت - یا به تعبیر دقیق‌تر، عامه – نیز به مرویاتی از امام رضا (علیه السلام)، که سلسله اسناد آن به رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) ختم شود، توجه نشان داده و در ثبت و جمع آن کوشیده‌اند. (20) (21) راغب اصفهانی در مورد مقام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) می‌گوید:
أنه لیس فی الارض سبعة أشراف عندالخاص و العام کتب عنهم الحدیث إلا علی بن موسی بن جعفر بن محمدبن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب. (22)
او به امام و شش تن از اجداد گرامی‌شان اشاره می‌کند که شیعه و اهل سنت از آنها نقل روایت
می‌کنند؛ صفتی که مختص ایشان است. علاوه بر مضمون روایات، اهل سنت توجه ویژه‌ای به سند آن نیز داشته‌اند؛ به عنوان نمونه وقتی احمدبن حنبل از اباصلت هروی حدیثی از امام رضا (علیه السلام)، را می‌شنود، این چنین بیان می‌کند: «اگر سند این روایت بر دیوانگان خوانده شود، بهبود می‌یابند.» (23) حتی اثری معجزه‌آسا از ابن ابی حاتم رازی برای آن نقل شده است. (24)
از دیگر نشانه‌های جایگاه حدیثی امام رضا (علیه السلام) در میان اهل سنت، استقبال دو تن از محدثان اهل سنت، یعنی حافظ ابوزرعه رازی و ابن اسلم طوسی به هنگام ورود حضرت به نیشابور (25) و نگارش حدیث سلسلة الذهب (26) توسط بیست هزار نفر است.

3. گفتمان‌های غالب روایات رضوی در شهر مدینه

امام رضا (علیه السلام)، از بدو تولد تا ماه ذی‌قعده سال 200 ق که به مرو خوانده شد، (27) در حجاز و غالباً در مدینة النبی می‌زیست. امام رضا (علیه السلام)، که در سال 148 ق به دنیا آمده بود، به سال 183 ق، پس از شهادت پدرشان امام کاظم (علیه السلام)، رهبری شیعیان را به عهده گرفت. بنابراین حدود 17 سال از دوران امامت حضرت در مدینه سپری شد. روایات رضوی صادر شده در این باره زمانی نشا می‌دهد سه مسئله «تبیین و‌ترویج امامت شیعی»، «مقابله با فرق نحرف شیعی» و «تبیین احکام و علم فقه»، مهم‌ترین گفتمان‌های روایات رضوی در شهر مدینه را تشکیل می‌دهد. البته شایان ذکر است مقصود از مهم‌ترین گفتمان‌ها، آن نیست که ثامن‌الحجج در مرو یا شهر دیگری درباره آنها سخنی نفرموده باشد، بلکه مقصود نویسنده از مهمترین گفتمان‌ها، مقوله‌ای از جنس شدت و ضعف است و نه نفی و اثبات.

الف – تبیین و ‌ترویج امامت در دو گفتمان شیعی و غیر شیعی

پیش از حضرت امام رضا (علیه السلام) غالباً مسائل مربوط به امامت، در میان خواص و محافل علمی شیعی مطرح شده، و تبلیغ و‌ترویج آن با اشاره به تقیه، منع و حتی ممنوع اعلام شده بود، (28) اما ثامن‌الحجج (علیه السلام) با مناسب دیدن شرایط و در نظر گرفتن مصالح جامعه شیعی، به صورت آشکار و بدون هیچ پروایی به تبیین مفهوم امامت و ترویج علنی آن پرداخت. همین تفاوت رفتار حضرت با پدران خود، شیعیان را به اظهار شگفتی و نگرانی واداشت؛ به عنوان نمونه محمدبن سنان در زمان خلافت هارون، خدمت حضرت رسید و از این که شایان امامت خود را آشکار کرده، سؤال کرد. امام نیز به آسیب ندیدن پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) از ابوجهل استنادجسته، فرمود: «اگر هارون توانست شاخه مویی از سرم بر کند، شهادت دهید که من امام نیستم.» (29) این نگرانی از صفوان بن یحیی نیز نقل شده است: «شما امر عظیمی را آشکار کرده‌اید و ما از این بابت بر جان شما از دست هارون، هراس ناکیم.» امام در پاسخ فرمود: «او هر تلاشی انجام دهد، قادر نیست بر من چیره شود». (30) (31)
اقدام علنی امام در مطرح کردن امامت چنان شایع بود که حتی دشمنان نیز مطلّع بودند. به همین دلیل ایشان در مدینه «امام‌الرافضه» خوانده می‌شد. (32) هم چنین هنگامی که اقدام امام مبنی بر اظهار امامت به گوش یحیی بن خالد برمکی (وزیر هارون) رسید، به خلیفه گفت: این علی بن موسی الرضاست که پا پیش گذاشته و ادعای رهبری می‌کند.» او با این سخنان، تهییج هارون علیه امام را در سر می‌پروراند، اما هارون گفت: «آنچه بر سر پدرش آوردیم برای ما کافی است». (33) (34)
تعریف امامت، (35) تبیین ملاک‌های تشخیص امام، (36) برشمردن سی خصلت برای امام، (37) تأکید بر غیر اکتسابی بودن این ویژگی‌ها، (38) تمسک به آیه «... لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» (39) و بیان لزوم عادل بودن امام (40) و عصمت او از گناه و اشتباه، (41) از جمله گام‌های عملی امام در راستای تبیین مفهوم امامت و نظریه‌پردازی حول آن بود. افزون بر مباحث نظری، حضرت امام رضا (علیه السلام) نظریه عامه مبنی بر واگذاری انتخاب خلیفه به امت را محل‌تردید قرار داد (42) و نصب امیرالمؤمنین (علیه السلام) را به زمان حیات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بازگرداند. (43)
قید «بشروطها وَ أَنَا مِن شُرُوطِها» در انتهای برخی از نقل‌های حدیث سلسلة الذهب، (44) در مقام اثبات امامت خود آن حضرت بوده و استنباط ابن بابویه نیز چنین است. (45) فارغ از کوشش‌های شخص حضرت، امام به شیعیان خود اجازه علنی نمودن و‌ترویج امامت نیز دادند (46) که منجر به نگارش رساله‌هایی در این موضوع شد. (47) بنابراین حضرت رضا (علیه السلام) از جهت‌ترویج مفهوم امامت در میان عامه مردم، نقش به سزایی ایفا نمود.
علاوه بر مباحث نظری، تلاش‌های آن حضرت در بازگرداندن فرقه‌های منحرف شیعی خصوصاً واقفه و فطحیه به جریان اصلی امامیه، (48) مهم‌ترین جنبه تقویت امامت در گفتمان شیعی است. در پایان باید گفت هر چند گفتمان امامت در شهر مدینه به وجود آمد و بسیاری از احادیث در آن منطقه صادر شد، اما چنین نیست که نشانی از آن در شهر مرو نباشد. (49) (50)

ب – گفتمان مقابله با فرق منحرف شیعی

در زمان زندگانی امام رضا (علیه السلام)، شیعیان در واگرایی کم نظیری به سر می‌بردند. از یک سو اختلاف آنان در شناخت امام جدید در پس شهادت امام پیشین، فرقی چون فطحیه، اسماعیلیه و واقفه را پدید آورده بود و از دیگر سو اندیشه‌های متعدد غلو و تفویض، شیعیان را به سمت خود جذب می‌کرد. بنابراین حضرت امام رضا (علیه السلام) که خود را پیشوای هشتم معرفی می‌کرد، هم می‌بایست در یک عرصه با غلات و مفوضه مبارزه کند و هم در جبهه‌ای دیگر، جریان مدعیان امامت را شکست دهد. در این جا به صورت مختصر به مهم‌ترین گروه‌ها اشاره خواهد شد.

واقفیه:

واقفیه نام فرقه‌هایی از شیعه است که منکر رحلت امام کاظم (علیه السلام) شدند، در امامت آن حضرت متوقف شدند و رهبری دینی امام رضا (علیه السلام) را به عنوان امام نپذیرفتند. (51) واقفه از پرشمارترین و مناقشه انگیزترین فرقه‌های منحرف شیعی در زمان امام رضا (علیه السلام) بودند (52) و خطری جدی در از میان بردن پیوستاری جامعه شیعی ایجاد کردند. (53) این وضعیت، شدت مبارزه امام در ساحت‌های مختلف را می‌طلبید. بیشترین رویارویی امام رضا (علیه السلام)، با این گروه در قالب مناظره و ارائه پاسخ بوده است. در این جا فقط به مهمترنی شبهات واقفه و پاسخ‌های آن حضرت اشاره می‌شود:
1. شبهه عدم وفات امام کاظم (علیه السلام) و قائم بودن ایشان؛ (54) (55)
2. شبهه غسل ندادن امام کاظم (علیه السلام) توسط امام رضا (علیه السلام)؛ (56)
3. شبهه عقیم بودن امام رضا (علیه السلام). (57) (58)
نکته عجیب آن که تولد امام جواد (علیه السلام) نیز تمامی بخش بهانه‌های واقفه نبود و گروهی از آنها به این دلیل که محمدبن علی الجواد بسیار گندم‌گون است و شباهتی به پدرش ندارد، در نسب ایشان تشکیک نمودند! (59)
افزون بر مناظره و پاسخ مستدل، امام به محاصره اجتماعی (60) و اقتصادی واقفه نیز فرمان دادند که در رتبه بعدی قرار داشت. (61) هدف از این تصمیم، برفشار بر منحرفان، دور نگاه داشتن شیعیان صحیح المذهب از افکار فاسد آنان بود. این گفتمان بیش از همه در سال‌های ابتدایی امامت آن حضرت غلبه داشت و گرچه شواهدی از حضور واقفه تا اواسط قرن ششم به چشم می‌خورد، (62) اما تلاش‌های آن حضرت در شهر مدینه، بسیاری از آنان را به جریان اصلی شیعه بازگرداند. (62)

اسماعیلیه و فطحیه:

اسماعیلیه و فطحیه، نام دو فرقه شیعی‌اند که امامت را پس از امام صادق (علیه السلام)، به‌ترتیب در اسماعیل و عبدالله افطح (پسر اول و دوم آن حضرت) می‌جستند. در مورد اسماعیلیه باید گفت چون آنان پس از مرگ اسماعیل تا زمان تشکیل دولت فاطمی در سال 297 ق، در دوران ستر به سر می‌بردند، (63) مواجهه خاصی با حضرت رضا (علیه السلام) نداشتند. تنها در روایتی، ثامن الحجج به علت گمراهی اسماعیلیه (وصایت امام صادق (علیه السلام) درباره اسماعیل) اشاره فرمود و وصیت مذکور را در خصوص صدقات دانست و نه وصیت به امامت. (64)
دست‌آویز فطحیه در امامت عبدالله، روایاتی بود که این مقام را در فرزند بزرگ هر امام، منحصر می‌دانست. (65) در آغاز، تعداد فراوانی از شیعیان به امامت عبدالله روی آوردند، (66) اما به دلیل آن که وی نتوانست از پس پاسخ به سؤالاتی در راستای امتحان امامت برآید، (67) بسیاری انکارش نموده، به امامت موسی کاظم (علیه السلام) گرویدند. (68) هم چنین فوت او پس از هفتاد روز از شهادت پدر (69) و نداشتن فرزندی به عنوان جانشین، دو عامل مهم دیگر در تضعیف این فرقه بود. (70) با این وجود، عده کمی جانشینی او را بر حق دانستند و حضرت کاظم (علیه السلام) را امام بعدی خود در نظر گرفتند. (71) بنابراین در سلسله امامان این گروه از فطحیه، موسی کاظم (علیه السلام) امام هشتم، و حضرت رضا (علیه السلام) امام نهم به شمار می‌آید.
این گروه تا اواخر قرن سوم هجری وجود داشتند و تعدادی از اندیشمندان شیعه از میان آنان برخاستند. (72) تعامل سازنده امام رضا (علیه السلام) با آنان، (73) هدایت برخی از ایشان را به دنبال داشت. (74) (75)

زیدیه و علویان قائم به سیف:

بیشترین تعامل زیدیه و امام رضا (علیه السلام) مرتبط با مسائل سیاسی و قیام علیه خلافت عباسی بوده است، به این صورت که زیدیان برای تأیید قیام و همراه کردن، نزد آن حضرت می‌آمدند، (76) اما حضرت رضا (علیه السلام) که شرایط را برای قیام مسلحانه فراهم نمی‌دید، از هرگونه دخالتی خودداری فرمود؛ به عنوان نمونه در قیام محمدبن ابراهیم طباطبا (77) در سال 199 ق که سه فرزند امام کاظم (علیه السلام) به نام‌های زید، اسماعیل و ابراهیم به امارت شهرهای اهواز، فارس و یمن درآمدند، (78) حضرت رضا (علیه السلام) ورود نکرد. حتی در قیام محمد دیباج، آن حضرت به عنوان میانجی حکومت و زیدیان بود. (79) نیز حضرت رضا (علیه السلام) پیوستن شیعیان به قیام برادرش، زید را – که به واسطه آتش زدن عباسیان سیاه پوش، به «زیدالنار» ملقب شده بود – (80) تأیید ننمود. (81)
فارغ از گفتمان‌های عملی فوق، تأکید حضرت رضا (علیه السلام) بر تقیه، (82) قیام نکردن تا زمان قائم (83) و مهم‌تر از آن، نامشروعی قیام با رهبری امام غیر مفترض الطاعة، (84) گفتمان تقابل نظری حضرت با زیدیه را تشکیل می‌داد. غلبه این گفتمان نیز مربوط به مدینة النبی است، چرا که اولاً زیدیان در حجاز و عراق – و نه مرو – می‌زیستند و ثانیاً پس از واگذاری ولایت عهدی به امام رضا (علیه السلام)، حجم قیام‌های طالبیان و زیدیه فروکش کرد. (85) بنابراین غالب روایات رضوی با این موضوع، در مدینه صادر شده است. (86)

غلات و مفوّضه:

هر چند صادقین (علیه السلام) تلاش دامنه‌داری جهت از میان بردن غلات انجام دادند و در تضعیف آنها نقش مؤثری داشتند، ولی هم چنان این جریان در زمان امام رضا (علیه السلام) به حیات خود ادامه داد. امام، رأس غلات در زمان خود را محمدبن فرات معرفی فرمود و او را بدتر از ابوالخطاب دانست. (87) هم چنین آن حضرت رابطه خود با غلات را به بیزاری حضرت عیسی از مسیحیان تشبیه نمود. (88)
نفی تعبید بندگان توسط ائمه، (89) نقد اندیشه تفویض، (90) هشدار نسبت به روایات جعلی غلات (91) و محاصره اجتماعی آنان، (92) تنها گوشه‌ای از تقابل‌های امام رضا (علیه السلام) با آنهاست. شاهدی بر حضور غلات در خراسان آن زمان وجود ندارد و لذا تقابل با این گروه، بیش از همه در مدینه بوده است، گر چه تک روایت‌هایی درباره آن در شهر مرو نیز صادر شده است. (93)

ج- علم فقه و پاسخ به احکام شرعی و مسائل آزمونی

گفتمان مهم دیگر ثامن الحجج (علیه السلام) در مدینة النبی، مسائل مرتبط با فقه واحکام شرعی است. این گفتمان را می‌توان از سه زاویه مورد بررسی قرار داد: ابتدا آن که حضرت امام رضا (علیه السلام) به عنوان پیشوای قطعیه و با توجه به آن که یکی از شئون امام، تبیین حلال و حرام است، مورد سؤال قرار می‌گرفت. (94) از سوی دیگر به دلیل‌تردید واقفه در امامت حضرت رضا (علیه السلام) و وجود روایاتی از ائمه پیشین مبنی بر سؤال از حلال و حرام الهی به عنوان راهکار آزمودن مدعیان امامت، (95) با روایات زیادی مواجه هستیم که از ثامن الحجج سؤال فقهی شده و حضرت بدان‌ها پاسخ گفته است. به همین دلیل تعداد گزاره‌های فقهی منقول از امام رضا (علیه السلام) را برخی به پانزده هزار (96) و برخی به هجده هزار مورد (97) رسانده‌اند که بخش قابل ملاحظه‌ای از آن، در پاسخ به واقفیه بوده است.
سومین جنبه‌ای که باید در گفتمان فقه بدان اشاره نمود، تبیین احکام شرعی برای عموم مردم - و نه تنها شیعیان - است. به همین دلیل منابع سنی و شیعی به افتای آن حضرت در مسجدالنبی هنگامی که بیش از بیست و چند سال از عمر شریفش سپری نشده بود، اشاره کرده‌اند. (98) (99) این فتاء چنان ظهور و بروز داشت که مستمسکی برای واقفیه در نقد حضرت رضا (علیه السلام) شد؛ به عنوان نمونه ابن ابی سعید مکاری به حضرت گفت: «آیا باب خانه ات را گشوده‌ای وبرای مردم فتوا می‌دهدی، حال آن که پدرت چنین نمی‌کرد؟» (100) (101)
علم امام به فقه چنان شهره شده بود که زائران در مناسک حج، می‌دانستند باید سؤالات خود را نزد ایشان بیاورند. (102) سؤالات آزمونی واقفه در ابتدای امامت حضرت رضا (علیه السلام)، افتای ایشان در مسجدالنبی و روایات فقهی رضوی که در شأن صدور به این شهر اشاره شده، همگی نشان‌گر رواج حداکثری گفتمان فقه در مدینه است، گر چه شواهد اندکی از این گفتمان در شهر مرو نیز به ثبت رسیده است. (103)

4. گفتمان‌های غالب روایات رضوی در شهر مرو

مرو، نام یکی از مشهورترین شهرهای خراسان بود و در کنار هرات، نیشابور و بلخ، یکی از ایالت‌های بزرگ خراسان (104) به شمار می‌آمد؛ شهری که محدثانی از صحابه را در خود جای داده بود (105) و چنان علم حدیث درآن رواج داشت که محدثان، مسجدی مخصوص برای خود داشتند. (106) در این شرایط و با ورود امام رضا (علیه السلام) و اصحاب ایشان به مرو، احادیث رضوی بسیاری که در حجاز صادر شده بود، به خراسان – خصوصاً در شهرهای بلخ، مرو و نیشابور - راه یافت و میان محدثان این منطقه متداول گشت. نشانه این مطلب را در سلسله سند مجموعه‌ای از احادیث مشاهده می‌کنیم که به حضور افراد ذیل در خراسان تصریح شده است: «حَدَثنَا أَبوالحَسَنِ مُحمَّدُبنُ عَلِی بنِ الشَّاهِ الفَقِیه المَروَزِی بِمَروَرُود فِی دَارِه...»، «أبو مَنصُورٍ أَحمَدُبنُ إبرَاهِیمَ بنِ بَکرٍ الخُورِی بِنَیسَابُور...» و «حَدَّثنِی أَبوعَبدِاللهِ الحُسَینُ بنُ مُحَمَّدٍ الاُشنَانِی الرَّازِی العَدلُ بِبَلخٍ...». (107) (108)
امام رضا (علیه السلام)، کمتر از سه سال (203-201 ق) در منطقه خراسان و به خصوص در شهر مرو زیست (109) و به دلیل آن که مخاطبان آن حضرت غالباً از غیر شیعیان بودند، (110) حدیث رضوی چه از حیث محتوایی و چه از نظر شکلی تغییر نمود. منظور از تغییر شکلی حدیث، اصرار حضرت رضا (علیه السلام) بر ذکر سلسله اسناد روایت خود تا رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و گاه تا امیرالمؤمنین (علیه السلام) بود؛ (111) به عنوان محدثان نیشابوری با بیان جمله «بحَقِّ اَبائِک الطَّاهِرِینَ حَدِّثنَا بِحَدِیثٍ سَمِعتَهُ مِن أَبیک»، انتظار شنیدن حدیثی مسند (برخوردار از سلسله سند) داشتند و واکنش حضرت نیز نقل چنین حدیثی بود. (112) هم چنین حدیث «الإیمَانُ عَقدٌ بِالقَلبِ و قَولٌ بِاللِّسَانِ و عَمَلٌ بِالاَرکَان» که بین محدثان خراسان رواج داشت، با اساتید اهل بیت از طریق امام رضا (علیه السلام) به رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌رسید. (113) شاهد دیگر، استفاده از حدیث نبوی مسند در مناظرات است. (114)
درباره تغییر محتوایی روایات رضوی در این مقطع زمانی، باید به مناظرات با رهبران سایر ادیان و گفت و گوهای درون دینی اشاره نمود که بیشترین حجم روایات را به خود اختصاص داده است. هم چنین بحث زهد و ملاک‌های آن و نیز مباحث طب و سلامت جسمی نیز بخش قابل ملاحظه‌ای از گفتمان‌های آن حضرت در شهر مرو را تشکیل داده است. علاوه بر بافت متفاوت فرهنگی این شهر، باید طرز فکر مأمون، علم دوستی او و اهدافی که از مناظرات دنبال می‌نمود نیز مد نظر قرار گیرد.

الف – مناظره با رهبران سایر ادیان

تنوع ادیان در شهر مرو، همیشه و از زمان ساسانیان گرفته تا قرون متقدم اسلامی وجود داشته است. (115) شبهات و چالش‌هایی که ارباب برخی از این ادیان در مبانی دینی مسلمانان به وجود آورده بودند، (116) ورود امام رضا (علیه السلام)، به مناظرات را لازم ساخته بود. حضور فعال و توان مندانه آن حضرت در مناظره با رهبران یهودی، مسیحی، زردشتی و صابئی (رأس الجالوت، جاثلیق، هیربد هیربدان و عمران صابی) و دفع شبهه و اقناع آنان، نشان دهنده اهمیت این گفتمان است. (117) علاوه بر ادیان پیش گفته، دین بودایی نیز در مرو گسترش بسیاری داشت (118) و برخی پرسش‌ها در مورد تناسخ، (109) در ارتباط با این آیین دانسته شده است. (120) موضوع غالب مناظرات، اثبات وحدانیت خداوند، نبوت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و حقانیت دین اسلام بوده است.
در منابع معمولاً اشاره می‌شود که این مناظرات را مأمون دایر می‌کرد و امام تنها به آن دعوت می‌شد (121) اما گزارشی وجود دارد که نشان می‌دهد خود آن حضرت نیز مجالسی را بر پا فرموده بود. (122) تقویت جنبه گفتمان بین ادیانی توسط حضرت رضا (علیه السلام) را می‌توان در آثاری هم چون مجالس الرضا مع اهل الادیان و کتاب مناظرات علی بن موسی الرضا پی جوی نمود که تنها نام آنها برای ما به یادگار مانده است. (123) بدیهی است به دلیل غیبت این مذاهب در مدینه، نباید در جست و جوی این گفتمان در آن شهر باشیم.

ب- گفت‌و‌گو با رهبران مذاهب و فرق اسلامی

فضای فکری نسبتاً آزاد دوران مأمون و علاقه‌ای که وی به برپایی مناظره داشت، (124) موجب پدایی فرق و مذاهب متنوعی شد و بسیاری از مذاهب ساخت یافته را به تثبیت اندیشه‌های کلامی سوق داد. بنابراین طبیعی می‌نماید که ثامن الحجج (علیه السلام) به عنوان امام شیعیان و رهبر جریان مذهبی شیعه، در تعامل با آنها باشد و در بسیاری از موارد به رویارویی با آنها برخیزد. (125) این گفت‌و‌گوها در موضوعات متعدد خداشناسی، عصمت انبیا، جبر و تفویض، خلق قرآن و ... بود و طی آن، حضرت چنان از مبانی کلامی شیعه دفاع نمود که به «عالم آل محمّد» شهره شد (126) و برخی ایشان را «مجّدِد مذهب امامیه» نامیدند. (127) (128)
بهترین شاهد برای غلبه این گفتمان در شهر مرو، سخن محمد بن جعفر معروف به دیباج، عموی آن حضرت است. او پس از مشاهده مناظره‌ای از امام، به مأمون چنین گفت: «تا کنون او را با هیچ عالمی در مناظره ندیده بودم.» (129) این سخن نشان می‌دهد که شرایط و امکانات جدل با علمای دیگر مذاهب در مدینه وجود نداشته (130) و به همین دلیل، این جنبه از شخصیت حضرت رضا (علیه السلام) برای نزدیکان ایشان نیز ناشناخته بوده است. البته نباید نقش ولایت عهدی را نیز در مناظرات نادیده گرفت. (131)

ج – گفتمان طب و بیان مسائل پزشکی

یکی از گفتمان‌های امام رضا (علیه السلام)، به ویژه در خراسان، گفتمان طب و مسائل مربوط به سلامت جسم است. اثر منسوب به آن حضرت در زمینه طب یعنی، رساله ذهبیه (132) و هم چنین اقوالی که در کتب روایی پراکنده است، روایات امام را در این زمینه تشکیل می‌دهد.
شایان ذکر آن که گفتمان طب در زمان حضرت رضا (علیه السلام) گسترش بسیاری یافت که یکی از دلایل آن،‌ترجمه کتاب‌های طبی یونانی، هندی و ایرانی به زبان عربی بود. (133) علاوه بر‌ترجمه، کتاب های طبی زیادی نیز نوشته می‌شد. (134) به همین دلایل است که تألیف رساله ذهبیه با گسترده شدن این مباحث مرتبط دانسته شده است. (135)
نکته دیگری که به فهم این گفتمان یاری می‌رساند، برگزاری جلسات علمی با موضوع طب بوده است که در یکی از آنها طبیبان بزرگی چون یوحنا بن ماسویه، جبرائیل بن یُختیشوع و صالح بن بلهمه هندی حضور داشتند. (136)

د- تبیین صحیح از زهد و مخالفت با تصوف

از روایات چنین بر می‌آید که به هنگام زندگی حضرت رضا (علیه السلام) در شهر مرو، تصوف در این شهر رواج داشته و عده‌ای معنای زهد را در گوشه‌گیری از دنیا تفسیر می‌کردند. (137) از همین رو عده‌ای از صوفیان خراسانی نزد حضرت آمده، لب به اعتراض گشودند و گفتند:
امیرالمؤمنین مأمون، امامت و ولایت را به تو داد و آن حق کسی است که غذای زیر بخورد، پشم پوشیده، الاغ سوار شود و به عیادت مریض رود، ولی شما لباس فاخر پوشیده‌ای.
حضرت در جواب، به سیره یوسف پیامبر (علیه السلام) که از غذای مرغوب و قبای دیبای مطلاّ استفاده می‌کرد و بر مسند آل فرعون تکیه می‌زد، تمسک نموده، فرمود:
وای بر شما! از امام توقع عدالت و درستی می‌رود، راستگو باشد و به عدالت رفتار کند و چون وعده دهد، وفا نماید. خداوند که لباس و طعام را حرام نکرده است! (138)
زهدگرایان افراطی حتی پذیرش ولایت عهدی را مخالف با زهد دانسته بودند، اما حضرت ضمن اشاره به اجباری بودن پذیرش، به زندگانی حضرت یوسف (علیه السلام) اشاره فرمود که وی نیز از سر ضرورت، خزانه‌داری عزیز مصر را پذیرفته بود. (139) در روایتی دیگر، فردی از مشاهده لباس گران قیمت بر تن امام شکوه کرد، که حضرت با اشاره به آیه 32 سوره اعراف، او را به عمل، عبادت و نداشتن حرص توصیه کرد. (140) (141) و با این اقدام، توجه او را از ظاهر به امور مهم‌تر جلب نمود. (142)
رواج گفتمان زهد ناصواب را در نامه فضل بن سهل به امام می‌توان مشاهده کرد؛ جایی که او حضرت را از استفاده از مشک بر حذر داشت تا مردم بر ایشان خرده نگیرند. (143) شان صدور روایات فوق (مراجعه صوفیان خراسانی و انتقاد از پذیرش ولایت عهدی) ما را مجاب می‌کند که این گفتمان را به مرو اختصاص دهیم.

نتیجه‌گیری

حضرت امام رضا (علیه السلام) هفده سالِ نخستین دوران امامت خود را در منطقه حجاز و به ویژه مدینة النبی به سر برد و سه سال پایانی را در خراسان و خصوصاً شهر مرو گذرانید. از بسامدسنجی و تحلیل محتوای روایات رضوی بر می‌آید که ثامن الحجج (علیه السلام) در منطقه حجاز به سه امر «تبیین و ترویج گفتمان امامت شیعی»، «مقابله با فرق منحرف شیعه و تلاش در بازگرداندن آنها به جریان اصلی امامیه» و «بیان احکام شرعی» بیش از موضوعات دیگر پرداخته است.
اما سه سال پایانی عمر حضرت با فراخوان شدن به پایتخت خلافت عباسی همراه بود؛ برهه‌ای که نقطه عطفی در زندگانی آن حضرت پدید آورد. این نقطه عطف به جهت «تفاوت گفتمان‌های شهر مدینه و مرو»، «پذیرش ولایت عهدی» و «علاقه مأمون در برپایی مناظرات» پدید آمده بود.
با فراهم آمدن شرایط سیاسی - اجتماعی، گفت و گوهای دینی وعلمی در شهری که ملجأ افکار و ادیان مختلف بود، زمینه بروز توانایی امام رضا (علیه السلام) در مناظرات را به وجود آورد. این گفت‌و‌گوها و مناظرات با رهبران سایر ادیان و هم چنین بزرگانی از فرق اسلامی انجام شد. هم چنین برداشت‌های افراطی از زهد که آن را به دنیاگریزی نزدیک کرده بود، گفت و گوهای رضوی در این زمینه را ایجاب نمود. در نهایت گردهم آیی،‌ترجمه و تألیف در زمینه طب، نگارش رساله ذهبیه و صدور روایات طبی از حضرت رضا (علیه السلام) را به دنبال داشت.
این پژوهش بر آن بود تا نشان داد تحلیل گفتمان روایات رضوی افزون بر ارائه فهمی عمیق‌تر و دقیق‌تر از احادیث، یاری‌رسان تاریخ و سیره‌پژوهی زندگانی امام رضا (علیه السلام)، نیز خواهد بود.

پی‌نوشت‌ها:

1. دانشجوی دوره دکتری رشته علوم قرآن و حدیث دانشگاه امام صادق (ع).
2. امام باقر (ع) فرمود: «کُلُّنَا وَاحِدٌ مِن نُورٍ وَاحِدٍ و روُحُنَا مِن اَمرِ الله.» (بحارالانوار، ج26، ص 16).
3. گفتمان صرفاً با عناصر لغوی سر وکار ندارد، بلکه فراتر از آن به عوامل بیرون از متن یعنی بافت موقعیتی، فرهنگی و اجتماعی می‌پردازد و در حقیقت به یک موضوع جامعه‌شناختی مبدّل می‌شود. (نورمن فرکلاف، تحلیل انتقادی گفتمان، ص 8) در تحلیل گفتمانی علاوه بر شناسایی محدوده زمانی و بافت جغرافیایی، گفتمان رقیب نیز شناسایی می‌شود؛ زیرا در بسیاری از موارد دیگرآن گفتمان، باعث هویت‌بخشی به گفتمان مورد مطالعه می‌شود (ر.ک: سیدعلی اصغر سلطانی، «تحلیل گفتمان به مثابه نظریه و روش»، علوم سیاسی، شماره 28، 1383، ص 175).
4. ر.ک: علی شریعتمداری، روان‌شناسی‌تربیتی، ص 56.
5. درک ناصحیح این تفاوت را در نقدهای شیعیان - عمدتاً واقفی‌ها - بر امام رضا (ع) مشاهده می‌شود، جایی که آنان اظهار علنی امامت و فتوا دادن را به ‌ترتیب منافی سیره ائمه دیگر و امام کاظم (ع) می دانستند. (ر.ک: ادامه مقاله).
6. باقر شریف قرشی، حیاة الامام الرضا (ع)، ج2، ص 181.
7. محمّدحسن پاکدامن، گرایش‌های کلامی در عصر امام رضا (ع)، ص 20-23؛ حسن مجیدی، «تحلیل گفتمان مناظره‌های امام رضا (ع) »، فرهنگ رضوی، شماره 2، ص 1392، ص 9-40.
8. یحیی میرحسینی، «گفتمان‌های غالب در اندیشه امام رضا (ع)»، مجموعه مقالات جشنواره امام رضا (ع)، ص 35-70.
9. قَالَ عَلِی بنُ إبرَاهِیمَ بنِ هَاشِمٍ: «حَدَّثَنِی یاسِرٌ وَ غَیرُهُ عَنِ الرِّضَا بِاَحَادِیثَ کَثِیرَةٍ لَم أَذکُرهَا لِاَنِّی سَمِعتُهَا مُنذُ دَهر». (صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج2، ص 15).
10. احتمالاً مقصود هشام بن ابراهیم العباسی باشد که نام او در شمار روات آن حضرت ثبت شده است. گزارش‌های متناقضی در مورد عقیده و خصوصاً رویارویی او با امام رضا - از یک شیعه محب و هوادار تا جاسوسی از طرف دستگاه عباسی که نسبت ناروا به امام داده و به محاجه بر می‌خیزد - وجود دارد (ر.ک: صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج2، ص 220؛ ابن‌غضائری، الرجال؛ 16؛ شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ص 501) از همین رو برخی از رجال‌شناسان در هم‌خوان کردن روایت‌های متعارض کوشش نموده‌اند؛ یا به این صورت که او را شیعه‌ای با اعتقادات عامه دانسته‌اند (محمدباقر بهبهانی، تعلیقه علی منهج المقال، ص 354؛ میرزای نوری، مستدرک الوسائل، ج5، ص 369) و یا راه حل را در تغییر احوالش جسته و برخی اختلاف روایت‌ها را ناشی از تصحیف در نوشتار شمرده‌اند. (ر.ک: محمّدتقی تستری، قاموس الرجال، ج10، ص 517-518) افزون بر این، شوشتری معتقد به وجود دو هشام بن ابراهیم در میان اصحاب حضرت رضاست و لذا از این راهکار نیز سود جسته است. (ر.ک: همان، ص 519 و 520).
11. عبدالله حمیری، قرب الاسناد، ص 343.
12. سعدبن عبدالله اشعری، المقالات و الفرق، ص 94.
13. سعدالدین تفتازانی، شرح‌المقاصد، ج5، ص 254.
14. ویلفرد مادلونگ نیز معتقد است هر چند زیدیه به مانند امامیه، مقام خلافت را از مقام امامت مجزا می‌دانند، اما به دلیل آن که نگاه دنیوی‌تری به امامت دارند، ولایت عهدی علی بن موسی را نوعی حرکت سیاسی پنداشته‌اند که می‌توانست در راستای انقلاب علیه خلافت عباسی تحلیل شود.
Wilferd Madeluna, Der Imam Al-Qasim ibn Ibrahim una aie Glaubenslehre der Zaiditen, (p.78)
15. در کتاب ائمه اهل البیت الزیدیة، نام امام رضا (علیه السلام) به عنوان امام شانزدهم این فرقه آمده است (عباس محمد زید، ائمه اهل البیت الزیدیة، ص 53).
16. برای مشاهده نسخه‌های متعدد ابن اثر در کتاب خانه‌های زیدی یمن، ر. ک: عبدالله حبشی، فهرست مخطوطات المکتبات الخاصة فی الیمن، ص 368؛ علی سمان، فهرست مخطوطات مکتبة الجامع الکبیر صنعاء، ج1، ص 402) و هم چنین برای بررسی طرق متعدد نقل و اجازه آن، ر. ک: مجدالدین مویدی، لوامع الانوار فی جوامع العلوم، ج1، ص 279؛ احمد سیاغی، المنهج المنیر تتمة الروض النضیر، ج1، ص 37.
17. برای مشاهده اسامی، ر.ک: عبدالله حبشی، همان، ص 196، محمدرضا حسینی جلالی، ثبت الأسانید العوالی الی مروایات السید محمدرضا حسینی الجلالی، ص 31.
18. ر.ک: عبدالسلام الوجیه، اعلام المؤلفین الزیدیة، ج1، ص 92؛ سیداحمد حسینی اشکوری، مؤلفات الزیدیة، ج1، ص 465.
19. این در حالی است که کوشش علمای امامیه پیرامون این اثر، منحصر به‌ترجمه بوده است! (به عنوان نمونه به زبان اردو: آقابزرگ تهران، الذریعة، ج4 ، ص111 و به زبان فارسی: علی صدرایی خویی، فهرستگان نسخه‌های خطی حدیث و علوم حدیث شیعه، ج6، ص 352.
20. به عنوان نمونه: ابن‌ماجه، السنن، ج1، ص 25 و 26 و دارقطنی، السنن، ج2، ص 123.
21. البته باید به این مسئله اشاره نمود که شمار روایات رضوی در کتب سته اهل سنت، بسیار کم است و احتمال می‌رود بدان دلیل باشد که آنان معتقدند روایاتی که أبناء الرضا، اباصلت هروی و شیعیان از آن حضرت نقل می‌کنند، جعلی است. (ر.ک: ابن حبان، الثقات، ج8، ص 456).
22. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج4، ص 362.
23. ابن‌ماجه، السنن، ص 26.
24. ر. ک: اربلی، کشف‌الغمة، ج2، ص 307.
25. مناوی، فیض الغدیر شرح الجامع الصغیر، ج4، ص 641.
26. برای مشاهده منابع اهل سنت، ر.ک: ابن سلامه، مسند الشهاب، ج2، ص 324.
27. طبری، تاریخ الامم والملوک، ج8، ص 544.
28. به عنوان نمونه امام صادق (علیه السلام) فرمود: «إنَّ المُذِیعَ لِاَمرِنَا کَالجَاحِدِ لَه.» (الکافی، ج2، ص 224) و «مَن أَذَاعَ عَلَینَا شَیئاً مِن أَمرِنَا، فَهُوَ کَمَن قَتَلَنَا عَمداً وَ لَم یقتُلنَا خَطَاء». (برقی، المحاسن، ج1، ص 256)
29. الکافی، ج8، ص 257 258.
30. مفید، الارشاد، ج2، ص 255.
31. می‌توان دو شبهه و اعتراض واقفه نسبت به امام رضا (علیه السلام)، یعنی چرایی نفی تقیه (حمیری، قرب الاسناد، 349) و هم چنین اظهار چیزی که هیچ یک از امامان پیشین درباره آن تکلم نکردند (شیخ طوسی، اختیار معرفة‌الرجال، ص 464) را در این راستا تحلیل نمود. بنابراین درک ناصحیح شرایط را می توان یکی از عوامل گمراهی آنان دانست.
32. قطب‌الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج1، ص 371.
33. اربلی، کشف‌الغمة، ج2، ص 315.
34. این تغییر رفتار هارون باید به صورت مستقل بررسی شود. عواملی چون روی کار آمدن وزیران ایرانی و خارج شدن حکومت از ایدئولوژی عرب‌گرای اموی، گذر حکومت عباسی از دوره ناپایدار انتقالی به وضعیت ثبات – و در نتیجه نداشتن‌ترس افراطی از مخالف - می‌تواند مورد مداقه قرار گیرد. این رفتار هارون مختص امام رضا (ع) نبود؛ به عنوان نمونه هنگامی که محمد فرزند امام صادق (ع) مشهور به دیباج - که قیام کرده بود و پس از تسلط بر شهر مکه، امیرالمومنین خطاب می‌شد - دستگیر و بر هارون وارد شد، امانش داد. (ابوالفرج اصفهانی، 441).
35. الکافی، ج1، ص 203-199.
36. همان، ص 284.
37. صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج4، ص 418 و 419. در روایتی دیگر، این تعداد به 36 می‌رسد. (همو، الخصال، ج2، ص 528).
38. محمد نعمانی، الغیبة، ص 220.
39. بقره، آیه‌ی 124.
40. الکافی، ج1، ص 199.
41. صدوق، کمال‌الدین، ص 678.
42. ابن شعبه حرانی، تحف‌العقول، ص 437.
43. محمد نعمانی، همان، ص 217.
44. صدوق، ثواب‌الاعمال، ص 7.
45. ر.ک: عیون الاخبار الرضا (ع)، ج2، ص 135.
46. شیخ طوسی، اختیار معرفة‌الرجال، ص 467.
47. به عنوان نمونه: کتاب الامامه از محمدبن ابی عمیر و یعقوب بن نعیم. (ر.ک: ابوالقاسم خویی، معجم رجال الحدیث، ج14، ص 281 و ج20، ص 146).
48. البته واژه امامیه هنوز در آن زمان ساخت نیافته بود و چنانچه بخواهیم از اصطلاح دقیق‌تر بهره بجوییم، باید از واژه «قطعیه» استفاده کنیم؛ یعنی کسانی که در سال 183 ق شهادت امام موسی کاظم (ع) را پذیرفتند و پس از ایشان به امامت حضرت رضا (ع) باور داشتند. (قاسم رسّی، مجموع کتب و رسائل، ج1، ص 538؛ نوبختی، فرق الشیعة، ص 80).
49. ر.ک: سخنان امام در مسجد مرو (الکافی، ج1، ص 199) و در مجلس مأمون (صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج2، ص 200).
50. اهمیت این مسئله زمانی بهتر درک می‌شود که به گفتمان رقیب توجه کنیم؛ جایی که مأمون نیز ادعای امامت کرده، خود را «امام الهدی» می‌خواند. Micheal cooperson, Classical Arabic Biography: The Heirs of Prophets in the Age of Al-Mamun, p67) برای مشاهده بازتاب این لقب در اشعار، ر.ک: ابن عبد ربه، العقد الفرید، ج6، ص 214.
51. ابوالحسن اشعری، مقالات الاسلامیین، ص 28 و 29. برای مطالعه طیف‌های واقفیه، ر.ک: نوبختی، فرق الشیعه، ص 80 و 81.
52. نفوذ این فرقه به حدی بود که بسیاری از شیعیان کتاب‌هایی تحت عنوان «الرد علی الواقفه» نگاشتند؛ به عنوان نمونه، ر.ک: نجاشی، الرجال، ص 42؛ شیخ‌طوسی، الفهرست، ص 12.
53. آنان حتی کتاب‌هایی در تأیید اندیشه خود نوشته بودند؛ مانند کتاب الغیبة از حسن بن علی بن ابی حمزه (نجاشی، رجال، ص 37) و کتاب ذم من خالف الحق و أهله نوشته حمید بن زیاد. (همان، ص 132).
54. دلایل واقفه: شیخ طوسی، اختیار معرفة‌الرجال، ص 477-475. پاسخ‌های حضرت: حمیری، قرب الاسناد، ص 154 و شیخ طوسی، همان، ص 458.
55. امری که نیاز به پژوهشی مستقل دارد، وجود روایاتی مبنی بر قائم خوانده شدن امام کاظم (ع) در زمان حیات شان است؛ به عنوان نمونه هنگامی که شیعه‌ای پس از تولد حضرت کاظم (ع) هدیه‌ای خدمت امام صادق (ع) آورد، ایشان فرمود: «به خدا سوگند که آن را به قائم آل محمد هدیه دادی.» (شیخ طوسی، الغیبة، ص 44) حتی روایاتی وجود دارد که جماعتی از شیعیان در گفت و گو با امام کاظم (ع) و با تمسک به حدیثی از پدرشان، ایشان را قائم می‌دانستند. (همان، ص 41) برای مشاهده به کار رفتن تعبیر «موسی قائم آل محمد» ر.ک: حمیری، همان، ص 132.
56. برای مطالعه شبهه و پاسخ ر.ک: شیخ طوسی، اختیار معرفه الرجال، ص 464؛ الکافی، ج1، ص 384 و 385.
57. امام هشتم تا سال 195 ق و هنگامی که عمر شریفش از چهل فراتر رفته بود، فرزندی نداشت. از همین رو «حسین بن قیاما» از بزرگان واقفه آن را بهانه کرد و با استناد به روایتی از حضرت صادق (ع)، مبنی بر این که امام نمی‌بایست عقیم باشد، امامت حضرت رضا (ع) را زیر سؤال برد (صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج2، ص 209). برای مطالعه شبهه دیگر او که با کنایه حضرت را بدون امام صامت خواند، ر.ک: الکافی، ج1، ص 354.
58. سئوال از امکان رسیدن امامت به دایی، عمو و برادر و همین گفتمان قابل تفسیر است که برخی به دنبال یافتن جانشین برای حضرت رضا (ع) بودند، اما ثامن‌الحجج ادامه امامت را در فرزند خویش که در آن زمان هنوز به دنیا نیامده بود، منحصر داشتند. (ابن خرّاز قمی، کفایة‌الاثر، ص 278).
59. الکافی، ج1، ص 322 و 323.
60. شیخ طوسی، اختیار معرفة‌الرجال، ص 457؛ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج2، ص 215.
61. پسین بودن رتبه استفاده از دو ابزار اخیر را می‌توان در این روایت بازجست: حمیری، قرب الاسناد، ص 153.
62. محمدبن حوقل، صورة‌الارض، ج1، ص 91.
63. آدرس داده شده در فهرست منابع نیامد.
64. شیخ طوسی، اختیار معرفة‌الرجال، ص 473 و 474.
65. سیدمرتضی، الفصول المختارة، ص 306.
66. صدوق، کمال‌الدین، ص 74؛ سعدبن عبدالله اشعری، المقالات و الفرق، ص 78.
67. نوبختی، فرق الشیعة، ص 87.
68. خواجه نصیرالدین طوسی، قواعد العقائد، ص 113.
69. نوبختی، همان.
70. سعدبن عبدالله اشعری، همان؛ ابن عنبسه، عمدة‌الطالب، ص 195.
71. خواجه نصیرالدین طوسی، همان؛ شیخ طوسی، همان، ص 530.
72. برای مشاهده اسامی محدثان و علمای فطحی، ر.ک: ابن داوود حلی، الرجال، 532 و 533.
73. ر.ک: شیخ طوسی، الأمالی، ص 412 و 413؛ همو، اختیار معرفة الرجال، ص 385.
74. نجاشی، الرجال، ص 35.
75. شاهدی مبنی بر تقابل امام رضا (ع) با اسماعیلیه و فطحیه در مرو ثبت نشده و لذا این گفتمان، منحصر به مدینه بوده است.
76. فرمانده ی نظامی این قیام بر عهده سری بن منصور معروف به ابوالسرایا بود و لذا گاه قیام به نام وی به ثبت رسیده است. (ر.ک: ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج6، ص 302-306).
77. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج2، ص 207 و 208.
78. ابن خلدون، تاریخ، ج3، ص 304.
79. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص 440 و 441.
80. ابوعلی مسکویه، تجارب الامم، ج4، ص 118.
81. عبدالله حمیری، قرب الاسناد، ص 346.
82. ابن خزاز قمی، کفایة الاثر، ص 274.
83. صدوق، کمال‌الدین، ج2، ص 371 و 372.
84. الکافی، ج5، ص 23.
85. سعدبن عبدالله اشعری، المقالات و الفرق، ص 94.
86. برای مطالعه روایات نادر صادر شده در این رابطه در مرو، ر.ک: صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج2، ص 234.
87. شیخ طوسی، اختیار معرفة‌الرجال، ص 303 و 555.
88. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج2، ص 200 و 201.
89. الکافی، ج1، ص 187.
90. صدوق، همان، ص 202.
91. همو، التوحید، ص 364.
92. همو، عیون الاخبار الرضا، ج1، ص 143.
93. به عنوان نمونه: ر.ک: همان، ج2، ص 200 و 201.
94. نشانه این امر، تک نگاری‌های متعدد اصحاب آن حضرت در ابواب مختلف فقهی است (به عنوان نمونه: ر.ک: نجاشی، الرجال، 412؛ شیخ طوسی، الفهرست، ص 47) که محتوای بسیاری از آنها را روایات رضوی تشکیل می‌داد.
95. الکافی، ج1، ص 284.
96. شیخ طوسی، الغیبة، ص 73.
97. ابن شهر آشوب، المناقب، ج4، ص 350.
98. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج19، ص 135؛ قاضی نورالله مرعشی، احقاق الحق، ج33، ص 839.
99. امام (ع) در حالی که گفتمان فقهی ساخت یافته شیعه به فعالیت مشغول بود که مذاهب فقهی عامه یا در همین مرحله بودند (مانند فقه حنفی) و یا مرحله تکون و شکل‌گیری را طی می‌کردند (مانند مذهب شافعی).
100. شیخ طوسی، اختیار معرفة‌الرجال، ص 465.
101. از پاسخ امام رضا (ع) مبنی بر این که هارون آسیبی به ایشان نمی‌رساند، هویداست که امام کاظم (ع) به دلیل رعایت تقیه، افتایی را که امام صادق (ع) داشت تعطیل نموده بود.
102. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج1، ص 178.
103. شیخ طوسی، استبقار، ج2، ص 97 و 98.
104. شاید به سبب همین اهمیت بوده که آن را «امّ خراسان» نیز نامیده‌اند. (عبدالله حمیری، قرب‌الاسناد، ص 532)
105. حاکم نیشابوری، معرفه علوم‌الحدیث، ص 194.
106. مسجدی به نام عتیق یا بنی‌هامان. آن جا که پس از ذکر این مسجد، از بنا شدن مسجد سومی به دست ابومسلم یاد می‌شود، روشن می‌شود که این مکان در زمان حضرت رضا (ع) وجود داشته است. (محمد ابن حوقل، صوره الارض، ج2، ص 434؛ ابواسحاق اصطخری، مسالک الممالک، ص 259)
107. صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج2، ص 24 و 25.
108. این سلسله سند در کتاب عیون أخبار الرضا از حدیث شماره 4 باب «الأخبار المجموعه» تا شماره 190 همان باب، تکرار شده است. (ر.ک: ج2، ص 24-48) شایان ذکر است مضمون این احادیث، بسیار با صحیفه الرضا که زیدیه منتشر می‌کنند، مشابهت دارد.


عبارات مرتبط با این موضوع

بستره‌تر متفاوت فرهنگیِ مدینة‌النبی و شهر مرو، و بازتاب آن در رو‌ایات امام رضا ع بستره‌تر متفاوت فرهنگیِ مدینة‌النبی و شهر مرو، و بازتاب آن در رو‌ایات امام رضا ع


ادامه مطلب ...

مؤلفه‌های هدایت فکری و معرفت بخشی در کلام گهربار امام رضا (ع)

[ad_1]

چکیده

یکی از مسائل مهم در دین مبین اسلام، بحث «هدایت فکری و معرفت‌بخشی» به افراد جامعه انسانی است. اهمیت این امر تا حدی است که می‌توان اذعان نمود اساس آیین اسلام بر معرفت و کسب شناخت است. خداوند به عنوان بزرگترین و اولین معلم، ابتدا اسماء را به انسان آموخت و بدین وسیله او را اشرف مخلوقات گرداند و با نزول قرآن کریم بر پیامبر عظیم‌الشأن خود، این معرفت‌بخشی را تداوم بخشید. آموزه‌های قرآن به حدی وسیع و فراگیر است که هیچ‌گاه در بستر زمان از حرکت و تازگی و پویایی باز نمی‌ایستد و تمام انسان‌ها درتمام قرون می‌توانند از دریای ژرف معارف قرآنی بهره مند گردند. مهم ترین معرفت، معرفت انسان به خود و خدای خویش است، زیرا او از این طریق می‌تواند به اسرار خلقت پی برده، رستگار شود.
خداوند متعال در قرآن کریم بر اصل شناخت و معرفت‌بخشی تأکید فراوانی دارد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) نیز در راستای تعالیم قرآن کریم همواره سعی می‌کرد در طول دوران نبوت خویش، چشمه‌های زلال شناخت را به سوی مردم جاری ساخته، آنان را در تمام زمینه‌ها به شناختی کامل و جامع برساند. ائمه هدی نیز که پرچم‌دار مکتب نبی هستند، بر این امر پافشاری نمودند و اصل هدایت بخشی را محور کار خویش قرار دادند. در این میان، مبانی فکری و مکتب دینی و علمی امام رضا (علیه السلام) می‌تواند الگو و نمونه‌ای برای تمام شیفتگان حضرتش باشد. یکی از مسائل مهم و مورد تأکید امام رضا (علیه السلام) در طول حیات طیبه‌اش، تکیه بر معرفت بخشی به دیگران و هدایت فکری افراد است.

1. مقدمه

هدایت فکری افراد، یکی از اصول مهم مکتب‌های مختلف فکری در طول تاریخ است. مکاتبی که اصل پیشرفت انسان، محور کاری آنان است، همواره سعی نموده و می‌نمایند که افراد تحت تسلط و پیرو خود را به شناختی در خور و لایق برسانند تا آنان از آن طریق بتوانند اصول وخواسته‌های مکتب را پی گیری نموده، به نتیجه برسند. البته بحث ما از مکتب‌های طرد شده و منحط نیست، زیرا چنین مکاتبی نه تنها دیگران را به شناخت دعوت نمی نماید، بلکه حتی خود نیز به شناخت حقیقی نخواهند رسید و در بن بست جهل و نابودی خواهند ماند.
قدرت و توانایی هر مکتبی را باید در اندیشه‌های تربیتی آن مکتب جست و جو کرد، زیرا مکاتب گوناگون بشری با هر آرمان و اعتقادی که به وجود آمده باشند، انسان را محور فعالیت‌های خویش قرار داده‌اند و مهم‌ترین موضوع در رابطه با انسان، تربیت و هدایت او در زمینه‌های مختلف است. مکتب‌داران و رهبران نهضت‌های فکری و اجتماعی برای این که بتوانند بهتر و بیشتر از انسان در طریق دست‌یابی به اهداف خود استفاده کنند و او را به شکلی فراگیرتر در حوزه فکری خویش به خدمت گیرند، تربیت و مسائل تربیتی را سرلوحه برنامه‌های خود قرار داده‌اند. (1)
مکتب اهل بیت (علیه السلام)، مکتبی جامع و پربار است که می‌توان در پرتوی آن به سعادت دنیا و اخرت دست یافت. در مشرب فکری ائمه اطهار، به تمام ابعاد مادی و معنوی انسان توجه شده است. آن بزرگان با الهام از قرآن کریم و با عنایت به سیره نبوی، فرهنگی جامع را عرضه داشته اند که متمسکان به مکتب آنان می‌توانند از این طریق، به راحتی عرصه‌های پیشرفت و ترقی را سیر کنند.
در این میان، مشرب فکری امام رضا (علیه السلام) می‌تواند نمود و جلوه ویژه‌ای داشته باشد. ایشان در طول زندگی پربار خویش با توجه به جوّ سیاسی حاکم و موقعیت مکانی و زمانی، آموزه‌هایی ناب را برای پیروان خویش به یادگار گذاشت. این آموزه‌ها اکنون بعد از گذشت سال‌های سال، هنوز هم کارایی و کارآمدی خود را از دست نداده و گویی آن امام در زمان ما می‌زیسته و آن سخنان را متناسب با شرایط زمانی و مکانی ما بیان نموده است.
یکی از مسائل مهمی که همواره در ذهن و عمل آن بزرگوار نمود داشته است، بحث هدایت فکری افراد و معرفت بخشی به انسان‌هاست. آن امام همام با احترام به انسانیت انسان‌ها، همواره بر این اعتقاد بوده که ارزش انسان تنها در صورت کسب معرفت، محقق می‌شود وانسانی می‌تواند به سعادت دنیوی و اخروی نائل شود که بتواند به بالاترین معرفت و شناخت، در زمینه‌های مختلف دست یابد.
در این مقاله برآنیم با بررسی فرموده‌ها و سیره آن امام همام، بحث هدایت فکری و معرفت بخشی را در دو محور «زمینه‌های ایجاد معرفت و هدایت» و «قرارگاه تجلی معرفت و هدایت» مورد بررسی قرار دهیم.

2. زمینه‌های ایجاد معرفت و هدایت

معرفت و شناخت، اساس هر آیین و مذهب است، تا جایی که پای‌بندی به هر آیین، بدون شناخت آن نه تنها ممکن نیست، بلکه حتی مورد قبول نیز قرار نمی‌گیرد. در آیین مقدس اسلام نیز کسی می‌تواند ادعای ایمان و دین داری کند که با شناخت، این راه را انتخاب نموده باشد. کسانی که کورکورانه و بدون هیچ آگاه، ادعای اسلام نمایند، نه تنها اسلام‌شان پذیرفته نیست، بلکه در این این باره پاداشی نیز به آنها تعلق نمی‌گیرد.
اساس کار تمام پیامبران الهی بر شناخت و بینش است. ادیان الهی، قبل از بیان معارف الهی خویش، ابتدا انسان ها را به آگاهی و شناخت دعوت می‌نمایند و بعد از ایجاد چنین زمینه‌ای، فرمان الهی و مفاهیم دینی را در جهت هدایت مردم بیان می‌نمایند. کسانی آمادگی هدایت بیشتری دارند که به شناخت بیشتر و کامل‌تری نایل شده باشند. زمینه‌های ایجاد معرفت و شناخت را از منظر سخنان امام رضا (علیه السلام) می‌توان در دو زمینه بررسی کرد:

الف – استعدادهای فردی

مهم‌ترین و به عبارتی اولین اصل در راه رستگاری، کسب بینش و آگاهی برای انجام کار است. در مکتب اهل بیت (علیه السلام)، همواره بر این اصل مهم تأکید می‌شود که قبل از پذیرش هر امری و انجام هر عملی، باید ابتدا آن امر را خوب بشناسیم و با شناختی همه جانبه به آن رو نماییم. تنها در این صورت است که لطف حق شامل حال ما می‌گردد و می‌توانیم به رستگاری برسیم. افراد در انجام امور شخصی خود باید همواره این اصل مهم را در نظر داشته باشند. حضرت امام رضا (علیه السلام) در حدیثی می فرماید:
العامل علی غیر بصیرة کالسائر علی غیر الطریق، لا یزیده سرعة السیر الاّ بعداً عن الطریق؛ (2)
کسی که بدون بینش و آگاهی به انجام کاری اقدام نماید، همانند کسی است که بیراهه راه پیماید. چنین فردی هر چه سریع تر حرکت کند، بیشتر از راه صحیح دور می‌شود.
از این حدیث شریف، درس‌های فراوانی می‌توان آموخت: اول آن که آگاهی اولین ابزار جهت حرکت در هر مسیری است. هم چنین این حدیث به ما می‌آموزد که راه‌های طی شده بدون شناخت، در اصل بی‌راهه است و نتیجه‌ای جز ضلالت و گمراهی ندارد. درس سوم این که افرادی که بدون شناخت در مسیری گام بر می‌دارند، ورودشان به مسیر، اولین گام به سوی گمراهی است و ادامه حرکتشان در این مسیر، سیر به سوی نابودی است. هر چه سریعتر حرکت کنند، زودتر در کژی‌ها غوطه‌ور خواهند شد.
کلام امام، هشداری است به آنان که همواره به کمیت و مقدار عمل می‌اندیشند و از کیفیت و حقیقت آن غافل‌اند. چه اینان در هر دسته و گروهی که قرار بگیرند، بی‌آن که به درستی راه بیندیشند، سعی دارند با افراط و تندروی در همان مسیر، خویش را پیشتاز و جلودار معرفی کنند. (3) کسب شناخت و معرفت قبل از ورود به هر امری، بسیار حائز اهمیت است. در چنین مسیری حتی اگر فرد تنها هم سیر کند، می‌تواند به چنان نتیجه‌ای برسد که از گروهی که جاهلانه در مسیر گام برداشته‌اند، بسیار موفق‌تر باشد.
در طول حرکت انسان به سوی اهداف خود، عوامل دیگری نیز می‌توانند به عنوان پشتیبان وارد عمل شوند و معرفت و شناخت او را تکمیل می‌نمایند. به عبارت دیگر، این عوامل همانند پشتوانه‌ای هستند که شناخت و هدایت او را تضمین می‌نمایند. یکی از این عوامل مهم، «تلاش و کوشش» است. انسان بعد از کسب معرفت و آگاهی، برای محقق شدن اهداف خود باید همواره از تلاشی بی دریغ برخوردار باشد. امام رضا (علیه السلام) در حدیث دیگری می‌فرماید:
چند چیز است که اگر همراه با چند حقیقت نباشند، مسخره می‌نماید: کسی که با زبانش استغفار کند، ولی قلبش از گناه پشیمان نباشد. فردی که توفیق طلب کند، ولی تلاش ننماید، انسانی که احتیاط جو باشد، ولی دقت و پرهیز نداشته باشد، آن که آرزوی بهشت کند، ولی بر دشواری‌ها شکیبا نباشد، شخصی که از آتش دوزخ به خدا پناه برد، ولی هوس‌های دنیا را ترک نگوید، کسی که ذکر خدا بر لب براند، ولی شوق دیدار رحمت الهی را نداشته باشد؛ اینان در حقیقت خود را به استهزاء گرفته اند. (4)
در این حدیث، حضرت توفیق و رستگاری را شامل حال کسانی می‌داند که تلاش می‌نمایند و برای دست‌یابی به اهداف خویش، سستی و تنبلی به خویش راه نمی‌دهند؛ در غیر این صورت، گویی فرد خود را مسخره نموده و به عبارت بهتر، در مسیری قرار گرفته است که نسبت به آن شناخت و معرفت کامل ندارد و از سر جهل در آن قدم می‌گذارد، زیرا در صورت کسب معرفت، می‌دانست که برای رسیدن به چنان هدفی، در چنان مسیری باید تلاش نماید. وقتی انسان به جوانب راه آشنا باشد، می‌داند که باید چگونه در مسیر قرار گیرد و چقدر همت خود را صرف نیل به اهدافش نماید. در واقع یکی از دلایل سستی، عدم شناخت معرفت کافی است. مسلماً چنین فردی هیچ‌گاه به هدایت راه نخواهد یافت و در بی‌راهه‌ها نابود خواهد شد.
برخی از تلاش افراد برای رسیدن به خواسته‌ها و به اهداف، به «اجتهاد شخصی» تعبیر می‌کند. اجتهاد شخصی آن است که ابتدا فرد به شناختی کامل و جامعی دست یابد و سپس، طبق آن شناخت، در مسیر خود تلاش کند تا بتواند به نتیجه دست یابد. راه اجتهاد شخصی یعنی این که خودت وارد میدان شوی و حق را از باطل بشناسی و پیمودن این راه چهار شرط دارد: نخست این که در هر موضوعی نیک بیندیشی و دقت کنی و دیگر از فرو رفتن در شبهات یا تمسک جستن به تعصب یا خصومات بپرهیزی و سوم این که از خدای خود استعانت بجویی و از او بخواهی که تو را در پیمودن این راه کمک کند و چهارم این که از هر امر مشکوک که ممکن است منتهی به ورود در شبهه‌ای شود یا تو را به گمراهی بکشاند، بپرهیزی. (5)
یکی دیگر از مسائل مهم در راه کسب معرفت فردی برای رسیدن اهداف، «بلوغ فکری» است. منظور از بلوغ فکری آن است که فرد با کسب معارف و دست‌یابی به شناخت در تمام زمینه‌ها، کم کم به جایی می‌رسد که می‌تواند از منبع فکری کاملی استفاده نماید؛ منبعی که در اثر مطالعه و درایت و تفکر، آن را کسب نموده است؛ منبعی که در اثر تجربه باشد و بتواند آن را الگوی عمل خود در کارهای دیگرش قرار دهد. چنین فردی از راه درک و شناخت به منبعی عظیم از تجربه‌های مختلف دست می‌یابد که در این صورت می‌توان اقرار نمود او به بلوغ فکری رسیده است. او این بلوغ را در کیفیت شناخت از دنیا و انسان‌های اطراف و ذات خود به دست آورده است. اگر چه دست‌یابی به چنین بلوغی سخت است، اما کارساز و راهگشا است.
این قاعده که هر کسی با عینکی که به چشم زده است، دنیا و انسان‌ها را می‌بیند، قاعده درستی است. هر کسی با مشتی از تخیلات و با انبوهی از آرمان‌هایی که برای خود ثبت شده، فرض کرده است الگوها و اندازه‌هایی دارد و درباره سایر انسان‌های دیگر هم همان‌گونه فکر می‌کند. بلوغ فکری سخت است و در صورتی که سخت گفتن ما اشتباه باشد، باید بگوییم بلوغ فکری سختی‌نماست. انسان تا وقتی بالغ نشود، نمی‌توان آن عینک عاریتی و بی‌معنا را که به چشم زده است و دنیا و مردم را با آن می‌خواهد ببیند، از چشمش دور کند. (6)
حضرت امام رضا (علیه السلام) همواره یاران خویش را به درایت و درک دعوت می‌نمود و می‌فرمود:
کونوا دراة و لا تکونوا رواة. حدیث تعرفون فقهه، خیٌ من الف تروونه؛ (7)
اهل درایت و درک باشید، نه اهل حکایت و نقل. حدیثی که عمق و ژرفای آن را بشناسید، از هزار حدیث که فقط روایت‌گر آن باشید، برتر است. (8)
نتیجه زندگی‌ای که بر اثر شناخت و معرفت پی‌ریزی شده است، دست‌یابی به حیات طیبه است. اگر انسان همواره در نظر داشته باشد که زندگی او منحصر به این چند روز دنیا نیست و برای رسیدن به کمال انسانیت، باید زندگی این دنیا را وسیله‌ای برای نیل به رستگاری در آن دنیا قرار دهد، می‌تواند راحت تر در راه اهداف اخروی خویش گامبردارد. حضرت امام حسین (علیه السلام) خطاب به انسان‌ها می‌فرماید:
ای انسان‌ها! برای زندگی، معنایی والاتر وجود دارد که قرار گرفتن در شعاع جاذبیت کمال است و برای مرگ نیز حقیقتی عالی‌تر وجود دارد که ورود در حوزه جاذبیت کمال است. (9)
اگر انسان کمال‌طلب باشد و همواره بر آن باشد که کمال خود را که همان کسب رضایت الهی است به دست آورد، خداوند نیز یاری گر او خواهد بود. زندگی به این معنا، همان حیات طیبه است که آزادی و عزت و شرف و علم و عدل و صدق و صفا و کمال جویی از مختصات آن است و مرگ به این معنا، شکوفایی همان حیات طیبه است که شخصیت آدمی به وسیله آن در حوزه جاذبیت کمال به ثمر جاودانی خود می‌رسد. این است زندگی حقیقیی که از «إنّا لله» شروع و به «إنّا الیه راجعون» واصل می‌گردد. (10)

ب- زمینه‌های اجتماعی

بدون شک انسان موجودی اجتماعی است و همه چیز خود را در زندگی گروهی می‌یابد. تکامل انسان در جنبه‌های معنوی و مادی، علوم و دانش‌ها، تمدن‌ها و صنایع، آداب و رسوم، همه در پرتو زندگی دسته جمعی حاصل می شود، به طوری که می‌توان گفت اگر انسان این طرز زندگی را از دست دهد، همه چیز خود را از دست خواهد داد و تا سرحدّ حیوان، سقوط می‌کند. توجه انسان به این نوع زندگی علاوه بر انگیزه فطری، به دلیل کثرت و تنوع نیازهای او و همت والایش برای رسیدن به مراحل بالاتر و کامل‌تر است و تأمین این نیازهای جسمی و روحی، بدون زندگی اجتماعی ممکن نیست.
یکی از محورهای فکری امام رضا (علیه السلام)، عنایت به اجتماع و زندگی اجتماعی است. آن حضرت به عنوان فردی که در اجتماعی انسانی زندگی می‌نمود، همواره با چشم عنایت به سایر افراد جامعه می‌نگریست و سعی می‌کرد معرفت افراد اجتماع را ارتقا بخشد. بحث‌ها و مناظره های علمی و پربار آن حضرت با افراد و طبقه‌های مختلف اجتماع، گواهی بر این امر است. افراد با آگاهی در مسیر زندگی شخصی خود به شناخت و معرفت دست یابند و همواره با آگاهی در مسیر گام بردارند، بلکه باید در اجتماع نیز زمینه‌هایی فراهم آورند تا هم نوعان آنها نیز به شناخت و آگاهی برسند. از آن حضرت نقل شده که می‌فرماید:
یقال للعابد یوم القیامة: نعم الرجل کنت همتک ذات نفسک و کفیت مؤونتک، فادخل الجنة. الا انّ الفقیه من افاض علی الناس خیره و انقذهم من اعدائهم و وفرّ علیهم نعم جلال الله تعالی و حصل لهم رضوان الله تعالی و یقال للفقیه: یا أیها الکافل لایتام آل محمد الهادی بضعفاء محبیهم و موالیهم! قف حتی تشفع لکل من اخذ عنک او تعلّم منک... فانظروا کم صرف ما بین المنزلتین؛ (11)
در روز قیامت به انسان عابد گفته می‌شود: تو خوب انسانی بودی. تمام همتت آن بود که خودت را نجات دهی، پس وارد بهشت شو. فقیه انسان آگاه و ژرف اندیش است که پرتو معرفت خود را بر زندگی دیگران نیز افشانده است و در نتیجه این معرفت بخشی، ایشان را از دام‌های انحراف در مسیرهای دشمنان پرهیز داده و نعمت‌های الهی را بر آنان فزونی بخشیده و رضایت خداوند را نصیب‌شان ساخته است. در روز قیامت به چنین انسان هدایت‌گری گفته می‌شود: ای حامی یتیمان خاندان پیامبر و ای کسی که اندیشه‌های ضعیف را با هدایت‌ها و روشن‌گری‌های خود یاری داده ای! بایست و برای همه آنان که از خرمن دانش تو بهره جسته‌اند، شفاعت کن. پس او به شفاعت می‌پردازد و خود به همراه گروه گروه از هدایت یافتگانش وارد بهشت می‌شود.
در بیان امام رضا (علیه السلام)، افرادی که باعث هدایت دیگران در زمینه‌های فکری و عقیدتی می‌شوند، بسیار بالاتر از افرادی هستند که در گوشه‌ای نشسته، فقط به فکر خلاصی و رستگاری خویش‌اند. آن حضرت همواره در طول حیات خویش، این اصل را در نظر داشت و حتی در دورانی که در مرو به نوعی تحت نظر بود، باز هم از روشن‌گری دست بر نداشت.
در سیره اجتماعی امام هشتم، توجه به رفع گرفتاری آحاد جامعه اسلامی و جبران نیازمندی توده مردم، جایگاه ویژه ای دارد. امام (علیه السلام) در طول زندگی، چه زمانی که در مدینه بود و تنها به عنوان امام المسلمین مشغول هدایت مردم بود و چه زمانی که عنوان ظاهری ولی عهدی به او داده شد، لحظه‌ای از گرفتاری مردم، به خصوص مسکینان و مستضعفان غافل نبود. (12)
علی بن شعیب می‌گوید:
خدمت امام رضا (علیه السلام) رسیدم. آن حضرت به من فرمود: «ای علی! چه کسی از نظر زندگی بهتر است؟» گفتم: شما به آن داناترید. فرمود: «کسی که دیگری در معاش او، زندگی خوب و برخورداری داشته باشد.» سپس امام (علیه السلام) فرمود: «ای علی! بدترین مردم در زندگی کیست؟» گفتم: شما داناترید. فرمود: «کسی که دیگری در زندگی او، معاشی نداشته باشد [و خیرش به کسی نرسد].» سپس فرمود: «ای علی! نعمت‌ها را نیکو سازید [و شاکر و قدرشناس نعمت‌ها باشید]، زیرا نعمت‌ها وحشی و گریزپای‌اند، هرگز از قومی دور نشدند که دوباره برگردند. ای علی! بدترین مردم کسی است که بخشش خود را از دیگران منع کند و تنها بخورد و بنده خویش را تازیانه بزند.» (13)
تکریم مقام شامخ انسانیت و سلوک پسندیده و فروتنی بدون چشم داشت و به منظور جلب رضایت پروردگار متعال، امور آشکاری در زندگی اهل بیت (علیه السلام) است. این مشی و منش، از بارزترین اصول و قواعدی است که نظام زندگی خانوادگی و اجتماعی بر آن استوار است، چه این که سرچشمه علاقه و دل‌بستگی میان مردم به شمار می‌رود. اهل بیت (علیه السلام) در برخورد با دیگران و ایجاد رابطه با آحاد جامعه، اصول اعتقادی را پایه و اساس قرار می‌دادند و به آن پای‌بند بودند و در تمام شئون زندگی خویش، به ویژه در روابط‌شان با دیگران، آن اصول را مراعات می‌کردند. به همین جهت باید اذعان داشت که فروتنی ایشان، خوش رفتاری آنان، احترامی که برای انسانیت قائل‌اند و نیز صلابت و استواری‌شان، همه و همه ریشه قرآنی دارد و از عقاید متین و محکم آن عزیزان مایه می‌گیرد. (14)
یکی از مسائل مهم در روابط اجتماعی، احترام گذاشتن به شخصیت افراد است. درا ین صورت، میزان اثرگذاری افراد به عنوان هدایت‌گر در دیگران بیشتر خواهد بود. امام رضا (علیه السلام) به کسانی که با آنها برخورد داشت، احترام ویژه‌ای می‌گذاشت و هرگز طوری برخورد نمی‌کرد که کسی احساس کند مورد بی‌احترامی آن حضرت قرار گرفته است. ابراهیم بن عباس می‌گوید:
ما رأیت و لا سمعت باحد افضل من ابی الحسن الرضا. ما جفا احداً قط و لا قطع علی احد کلامه و لا ردّ احدا عن حاجة و ما مدّ رجلیه بین جلیسه و لا اتّکا قبله؛ (15)
هرگز ندیدم و نشنیدم کسی برتر از ابوالحسن امام رضا (علیه السلام) باشد. هرگز ندیدم در سخن گفتن با کسی درشتی کند، هیچ نیازمندی را بی‌پاسخ نمی‌گذاشت، در مقابل کسانی که در کنار او در یک مجلس بودند، پاهای خود را دراز نمی‌کرد، رو به روی هم‌نشین خود تکیه نمی زد.
آن حضرت همواره سعی می‌نمود با صبوری و رفق و مدارا در برابر رفتار ناشایست دیگران، اصول و مبانی اسلام را به آنان بیاموزد و باعث هدایت و رستگاری‌شان گردد. در راه معرفت افزایی یاران خود، هیچ‌گاه از کسی دل‌گیر نمی‌شد و هیچ رفتاری از دیگران نمی‌توانست مانع اهداف هدایت گرانه‌اش گردد. درحدیثی ازایشان روایت شده است:
لایکون المؤمن مؤمناً حتی یکون فیه ثلاث خصال: سنة من ربه و سنة من نبیّه و سنة من ولیه. فأما السنة من ربه: فکتمان السر و اما السنة من نبیه فمداراة الناس و اما السنة من ولیه فالصبر فی السّرّاء و الضّرّاء؛ (16)
مؤمن به حقیقت مؤمن نیست تا این که سه خصلت در او باشد: سنتی از خدایش، سنتی از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و سنتی از امام و سرپرستش. اما سنت خدایش، مخفی داشتن اسرار و سنت پیامبرش، رفق و مدارا با مردم و سنت امام و سرپرستش، صبر کردن در همه حال [چه در رفاه و خوشی و چه حال سختی و شدت] است.

3. قرارگاه تجلی معرفت و هدایت

حضرت امام رضا (علیه السلام) با تمسک به آیات قرآن کریم و سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) و سیره ائمه اطهار، مکتب فکری عظیمی را بنیان نهاد که امامان بعداز ایشان نیز پرچم‌دار این مکتب بودند. در مدت اقامت امام رضا (علیه السلام) در خراسان، جلسات متعدد مباحثه علمی و مناظره بین امام و سران فرقه‌ها و مذاهب مختلف برگزار می‌شد. مأمون این جلسات را تشکیل می‌داد تا وجهه علمی و موقعیت مذهبی امام را خدشه‌دار نماید، اما آن امام همام با تمسک به آموزه‌های قرآن کریم و سنت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) می‌توانست پیروز میدان شود و بر محبوبیت و جایگاه خود در بین مردم بیفزاید. ایشان سعی می‌کرد در بحث‌های خود نه تنها پاسخ‌گوی شبهات طرف مناظره باشد، بلکه با باز نمودن بحث‌هایی علمی و عقیدتی و مذهبی و دینی، بر معرفت و شناخت حاضران بیفزاید و به طور غیر ملموس، آنان را به سوی حق و حقیقت رهنمون شود، تا جایی که حقانیت امام و پدران بزرگوارش در بسیاری از این جلسات بر همگان روشن می‌گشت و بسیاری از افراد هدایت می‌شدند و در جوانب مختلف به شناخت می‌رسیدند.
در این بخش سعی داریم معرفت بخشی آن امام را در دو محور «مضامین و اوامر قرآن کریم» و «تعالیم انبیا و امامان» مورد بررسی قرار دهیم.

الف – هدایت بخشی قرآن کریم

یکی از واژه‌هایی که در قرآن کریم به کار رفته است، واژه «سبیل الرشد» یا «سبیل الرشاد» در مقابل «سبیل الغی» است. در آیه‌ای از قرآن آمده است:
« وَ إِنْ یَرَوْا سَبِیلَ الرُّشْدِ لاَ یَتَّخِذُوهُ سَبِیلاً وَ إِنْ یَرَوْا سَبِیلَ الغَیِّ یَتَّخِذُوهُ سَبِیلاً» (17).
کافران و متکبران اگر راه رشد و هدایت را بیابند، هرگز آن را نمی پیمایند، ولی اگر راه جهل و گمراهی را بیابند، به همان راه ضلالت و گمراهی می‌روند.
طبق آیات قرآن کریم، هدایت و رستگاری، شاه راهی دارد که انسان‌ها باید ضمن شناسایی آن، در این مسیر گام نهند و همواره از خداوند بخواهند که آنان را در مسیر حق ثابت قدم نمایند و لحظه‌ای عنایت و لطف خود را از آنها دریغ نکند. آنان که در مسیر هدایت و رشد گام بر می‌دارند، برای ادامه مسیر باید چراغی روشن همراه خویش داشته باشند و چه منبع پرتوافشانی بهتر از قرآن کریم؟
قرآن کریم در ارتباط با انسان، مقاماتی را داراست: مقام هدایت و رهبری، تذکر وارشاد و بشارت و انذار. از میان این مقامات، مقامی خاص وجود دارد؛ مقامی که اغلب مقامات دیگر را در بر می‌گیرد و ضروری‌ترین شأن و مقام در برخورد با بشریت گمراه و درمانده محسوب می‌شود. این مقام، مقام طبابت روح و فکر بشر است. (18)
حضرت امام رضا (علیه السلام) نیز در ضمن تعلیمات خود به یاران، همواره بر هدایت‌گری و معرفت‌بخشی قرآن کریم تأکید می‌نمود و از آنها می‌خواست با تمسک به قرآن کریم و انس گرفتن با آن، دریچه‌ای از هدایت را به روی خویش بگشایند. ریان بن صلت می‌گوید: از حضرت امام رضا (علیه السلام) پرسیدم: ای پسر پیامبر! درباره قرآن چه می‌فرمایی؟ فرمود:
کلام الله، لا تتجاوزوه و لا تطلبوا لهدی فی غیره فتضلّوا؛ (19)
قرآن کلام خداست، از آن فراتر نروید و هدایت را در غیر آن مجویید که گمراه می‌شوید.
قرآن کریم در آیه‌ای از سوره جن از زبان اجنه می‌فرماید:
«... إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآناً عَجَباً * یَهْدِی إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَ لَنْ نُشْرِکَ بِرَبِّنَا أَحَداً » (20)
ما قرآن عجیبی شنیده‌ایم که به راه راست هدایت می‌کند، پس به آن ایمان آورده‌ایم و هرگز احدی را شریک پروردگار قرار نمی‌دهیم.
در این آیه نیز خداوند متعال تعبیر «رشد» را درباره هدایت‌گری قرآن کریم بیان می‌کند. در تفسیر این آیه، در کتاب تفسیر نمونه چنین آمده است:
تعبیر به رشد، تعبیر بسیار گسترده و جامعی است که هرگونه امتیازی را در بر می‌گیرد؛ راهی است صاف و بدون پیچ وخم، روشن و واضح که پویندگان را به سرمنزل سعادت و کمال می‌رساند. (21)
البته با اندکی تفکر در این آیه مشخص می‌شود که در افراد نیز باید زمینه‌های هدایت‌پذیری وجود داشته باشد. چه بسا افرادی که هیچ‌گاه نمی‌خواهند هدایت شوند و با مقاومت در برابر فرامین الهی و دستورات قرآن، همیشه در ضلالت و گمراهی باقی خواهند ماند. معاویه در اواخر جنگ صفین، نامه‌ای بسیار جسورانه و بی‌ادبانه به حضرت علی(علیه السلام) نوشت. امام در پاسخ او می‌نویسد:
این نامه از کسی است که نه چشم بصیرت دارد که هدایتش کند و نه رهبری آگاه که ارشادش نماید؛ هوا و هوس او را به سوی خود دعوت نموده و او این دعوت را اجابت کرده و گمراهی رهبر او شده و او از آن پیروی نموده. به همین دلیل بسیار هذیان می‌گوید و در گمراهی سرگردان است. (22)
چنین انسان‌هایی از تقوای الهی به دور هستند و به عبارت بهتر، تقوای الهی را در خویش نه تنها تقویت ننموده‌اند، بلکه اندک آن را نیز سرسختانه سرکوب می‌نمایند و به سوی ضلالت و گمراهی گام بر می‌دارند. شهید مطهری در بیان کارکردهای تقوا می‌گوید:
تقوا برای انسان مصونیت است. تقوا به انسان صیانت می‌دهد، صائن و حافظ انسان است و انسان موظف است که صائن و حافظ تقوا باشد و این دور نیست، زیرا از دو جنبه است: ما باید از یک نظر حافظ تقوا باشیم، تقوا از نظر دیگر و جنبه دیگر حافظ ما است. (23)

ب – هدایت‌بخشی انبیا و امامان (علیه السلام)

یکی از رسالت‌های خطیر پیامبران، هدایت علمی، فکری و فرهنگی جامعه بشری است. رشد و شکوفایی خرد انسان ها، از برنامه‌های اساسی پیامبران است. آنان در تمامی دوران رهبری خویش، به این موضوع حیاتی توجه داشتند و در راه آن، از هیچ کوششی فروگذار نکردند. امامان شیعه نیز همانند پیامبران الهی و پیامبر بزرگوار اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) برای تکامل معنوی و عقلی و فرهنگی آدمیان، به تلاش‌هایی توان‌فرسا دست یازیدند و در راه این هدف از هر شیوه و وسیله‌ای استفاده کردند.
در مقابل این هدایت‌گری‌ها و کمال‌جویی‌های انسانی، خلفای اموی و عباسی از روزهای آغازین دولت‌شان با این واقعیت مواجه گردیدند که با رشد فرهنگ اسلامی و گسترش آگاهی و بیداری در جامعه، با مشکلات اساسی روبه رو خواهند شد. به این جهت، خلفای اموی و عباسی بر آن شدند تا در مقابل فرهنگ واقعی قرآنی و اسلامی، برای ناآگاه نگاه داشتن مردمان بکوشند و در برابر فرهنگ زندگی‌ساز اسلامی، فرهنگ بدلی و صوری بسازند. آنان برای این مقصود، فرهنگ‌های بیگانه را در جامعه اسلامی رواج دادند و شبهات بسیاری را در ذهن توده‌های مردم وارد ساختند. هدف اصلی آنان روی برتافتن مردم از تعالیم ناب اسلامی و دل‌خوش کردن به آموزه‌هایی بود که نه به کار دنیای‌شان می‌آمد و نه به کار آخرت‌شان. (24)
آیت الله مکارم شیرازی در توضیح آیه «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلاَلٍ مُبِینٍ‌ » (25) می‌گوید:
این آیه، بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) را یکی از بزرگ ترین نعمت های خداوند برمی شمارد که به مؤمنان عطا شده است و سپس در تفیسر این نعمت، سه برنامه مهم پیامبر را یادآور می‌شود: تلاوت آیات الهی «یَتلُوا عَلَیهم آیاتِهِ» و تزکیه و تربیت «وَ یُزَکّیِهِم» و تعلیم کتاب و حکمت «وَ یُعَلّمُهُمُ الکِتابَ و الحِکمَة» نتیجه همه اینها نجات از «ضَلالٍ مُبینٍ» است. این تعبیرات همه برای این است که انگیزه‌های حرکت به سوی اسلام در مردم زنده شود و هر کس لااقل خود را موظف به تحقیق پیرامون آن ببیند، چرا که بزرگ‌ترین سود و زیان انسان ممکن است در آن نهفته باشد. (26)
حضرت امام رضا (علیه السلام) در حدیثی، میزان سنجش اعمال خوب و بد را در دنیا، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) معرفی می‌فرماید و بدین وسیله بیان می‌دارد که کسانی هدایت‌شدگان واقعی هستند که رفتار و اعمالشان منطبق بر سیره رسول (صلی الله علیه و آله وسلم) و مورد تأیید ایشان باشد. چنین افرادی به معرفت واقعی رسیده‌اند و از رستگاران خواهند بود:
تعرض علی رسول‌الله (صلی الله علیه و آله وسلم) اعمال امته کل صباحٍ ابرارها و فجّارها فاحذروا؛ (27)
کارهای امت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) - چه نیکان و چه بدکاران - هر بامداد به محضر رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) گزارش و عرضه می‌شود، پس به هوش باشید.
در منظر امام رضا (علیه السلام) نه تنها مسلمین و مؤمنین باید رفتار خود را با سنجه ای چون رسول (صلی الله علیه و آله وسلم) منطبق نمایند، بلکه در راستای آن باید با ولایت‌پذیری از ائمه هدی (علیه السلام) نیز راه رستگاری خویش را هموار سازند. از همین روست که آن حضرت در جای دیگری می‌فرماید:
حبّ اولیاء الله واجب و کذلک بغض اعدائهم و البرائة منهم و من ائمتهم؛ (28)
دوستی با دوستان خدا واجب است. هم‌چنین دشمن داشتن و بیزاری جستن از دشمنان اولیای خدا و سرکردگان آنان واجب است.
در اثر همین دوستی، انسان می‌تواند به اولیای الهی نزدیک شود و از مشرب فکری و الهی آن بزرگواران در جهت کسب معرفت بهره جوید. عالی‌ترین تربیت دینی در مکتب اولیاء الله یافت می‌شود، زیرا همان‌گونه که اساس عالم بر تربیت انسان است، اساس دین اسلام و هدف از بعثت انبیا و ولایت امامان، هدایت و تربیت دینی و اسلامی انسان است.
امام خمینی (رحمه‌الله) در بیان جایگاه تربیت در عالم هستی می‌فرماید:
اساس عالم در تربیت انسان است. انسان عاصره همه‌ی موجودات است و فشرده تمام عالم است و انبیاء آمده‌اند برای این که این عصاره بالقوه را بالفعل کنند و انسان یک موجود الهی بشود که این موجود الهی، تمام صفات حق تعالی در اوست و جلوه‌گاه نور مقدس حق تعالی است. (29)
در زیارت آن امام رضا (علیه السلام) می‌خوانیم:
اشهد انک الامام الهادی و الولی المرشد؛
گواهی می‌دهم که تو پیشوای هدایت کننده و سرپرست و مرشد مردم به راه راست و طریق صواب می‌باشی.
آن امام برحق، در همه حال چه در سفر و چه در حضر، با کمال جدیت بندگان را ارشاد می‌کرد. در سراسر زندگی امام رضا (علیه السلام)، هدایت‌گری ایشان را می‌توان مشاهده کرد. طبق روایات، آن حضرت در مدینه طیبه همه روزها در خانه خود و در مسجد النبی، مردم را از مسائل عقیدتی و احکام خدا آگاه می‌نمود و آنان را به راه صواب راهنمایی می‌کرد. در سفر خراسان نیز ایشان بعد از نماز صبح به سوی مردم بر می‌گشت و آنان را موعظه و ارشاد می‌فرمود. هم چنین امام رضا (علیه السلام) در مسیر خراسان به هر شهری که می‌رسید، به ارشاد مردم آن شهر می‌پرداخت و گاه برای این منظور، ده روز یا بیشتر در آن جا توقف می‌فرمود. (30)
گاهی امام در حین عبور از شهری، درحال سواره و از بالای مرکب، مردم را در مسائل دینی راهنمایی می‌نمود.حضرت در شهر نیشابور از بالای کجاوه، حدیث «سلسلة الذهب» را بیان کرد و زیربنای اسلام را که توحید است گوشزد فرمودو شرط اصلی توحید را که اعتقاد به امامت و ولایت خود بود، برای مردم روشن گردانید. گاه نیز امام هشتم برای ارشاد مردم، اقدام به مسافرت می‌کرد، از آن جمله مسافرت ارشادی که به کوفه و بصره انجام داد. (31)
هدایت گری و روشن‌گری که از مکتب وحی سرچشمه می گیرد و در رفتار رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) تجلی می‌یابد، یکی از اهداف مهم ائمه اطهار (علیه السلام)، از جمله امام رضا (علیه السلام) است. به طور کلی هدف تمام اولیای الهی، روشن‌گری در میان امت خویش است. آنها با حضور و ظهور خود، ظلمت و سیاهی را از بین برده، به جای آن، نور و روشنایی را به قلب یاران خویش هدیه می‌نمایند. امام خمینی (رحمه‌الله) در این زمینه می‌فرماید:
انبیا آمدند کسانی را که در ظلمت‌ها واقع‌اند و چیزی را غیر از خودشان نمی‌بینند و هیچ چیز نمی‌خواهند الاّ برای خودشان و برای هیچ کس ارزش قائل نیستند و هر چه هست تنها برای خودشان می‌خواهند، این‌گونه افراد را از خودخواهی- که منشأ همه‌ی ظلمت هاست - نجات دهند و به خداخواهی - که نور است - برسانند. (32)
البته در این امر نمی توان شک کرد، حسّ دین طلبی و معرفت‌جویی در تمام انسان‌ها در همیشه تاریخ موجود بوده است و همین امر، زمینه هدایت آنها گشته است، زیرا اگر افراد ذاتاً خواهان و طالب چیزی نباشند، هیچ‌گاه نمی توان آنان را به زور به سمت و سوی خلاف میل شان سوق داد. این امری است که نه تنها در آیین مقدس اسلام و سیره ائمه اطهار (علیه السلام) دیده می‌شود، بلکه در میان تمام انسان‌ها در هر دین و آیینی می‌توان آن را مشاهده نمود، چنان که ماکس پلانک می‌گوید:
این تصادفی نیست که متفکران بزرگ همه اعصار، چنان نفوس دینی ژرفی داشته‌اند، اگر چه چندان تظاهری به دین‌داری خود نکرده‌اند. (33)
چنین حسی هیچ گاه سرکوب نمی‌شود، اگر چه برخی درصددند به این امر تظاهر کنند که چنین حسی در وجودشان مقرر نشده است. امام خمینی (رحمه الله) در بخشی از سخنان خود می‌فرماید:
ما باید محیی دین باشیم و دین هم محیی ماست؛ یعنی ما باید زنده نگه داریم مایه زندگی خودمان را مثل این که آب در حیات جسمانی ما مایه زندگی است، وسیله زندگی ماست، ولی ما باید همین آب را سالم و پاک و زنده و عاری از هر نوع آلودگی نگه داریم. (34)

نتیجه‌گیری

1. یکی از محورهای مهم مشرب فکری امام رضا (علیه السلام)، دعوت به کسب معرفت و شناخت در زمینه‌های مختلف است. آن بزرگوار با فراهم نمودن زمینه‌های مختلف، همواره مخاطبان خویش را به کسب معرفت در جوانب مختلف امور دعوت می‌نمود.
2. در نظر مبارک امام رضا (علیه السلام) افرادی که بدون کسب بینش در راهی قدم می‌گذارند، در اصل به بی‌راهه رفته‌اند. فرد در اولین گام خود باید به چنان شناختی رسیده باشد که بتواند راه را از چاه تشخیص دهد و در زندگی شخصی خویش رستگار شود.
3. همراه با کسب معرفت شخصی برای ورود به عرصه های مختلف، عوامل دیگری نیز می‌توانند دخیل باشند. از منظر مبارک امام رضا (علیه السلام) یکی از مهم‌ترین آنها، تلاش و کوشش است. انسان بعد از کسب معرفت و شناخت، برای محقق شدن اهدافش باید از تلاشی بی‌دریغ برخوردار باشد.
4. بلوغ فکری و درایت نیز از پایه‌های مهم و اساسی کسب معرفت است. در نظر امام رضا (علیه السلام) افرادی که به عمق و ژرفای مطالب بیندیشند و سعی در درک آنها داشته باشند، بسیار برتر و بالاتر از ناقلان بی‌تفکرند.
5.اگر چه انسان‌های عابدی که تمام همت خود را صرف نجات خویش کرده‌اند، در قیامت به پاداش نیک عمل‌های خود می‌رسند، اما در دیدگاه امام رضا (علیه السلام) آنانی که علاوه بر نجات خویش و تقویت معرفت شخصی خود، در راه هدایت‌گری دیگران نیز گام برداشته‌اند، بالاتر و برترند. اینان در قیامت، مقام شفاعت می‌یابند.
6. از نظر امام رضا (علیه السلام) بهترین انسان‌ها کسی است که دیگران از زندگی او بهره‌مند شوند و بدترین انسان‌ها کسی است که خیرش به دیگران نرسد و بخشش خود را که می‌تواند زمینه‌های مختلف، مالی، علمی، روشن‌گری و ... را شامل شود، از دیگران دریغ نماید.
7. طبق دیدگاه امام رضا (علیه السلام) اصلی‌ترین و محکم‌ترین سند هدایت انسان‌ها، قرآن کریم است و هر کس هدایت را در غیر آن بجوید، مطمئناً گمراه خواهد شد.
8. در مشرب فکری امام رضا (علیه السلام) سنت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز منبعی نیکو و جامع برای هدایت انسان‌هاست و افراد باید تمام رفتار و کردار خویش را با سنت آن حضرت منطبق نمایند. تنها در این صورت است که می‌توانند امیدوار به هدایت و رستگاری باشند.
9. در پرتو تعالیم پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)، ائمه‌ی اطهار نیز منبعی روشن‌گر در جهت هدایت‌پذیری افرادند. امام رضا (علیه السلام) به عنوان الگویی در این زمینه، همواره هم خود هادی و حامی مردم بود و هم آنان را به کسب معرفت از مکتب امامان قبل از خود، دعوت می‌فرمود.

پی‌نوشت‌ها:

1. سیدرضا تقوی، چهل چشمه معرفت، ص 153.
2. الکافی، ج1، ص 44.
3. جواد معینی و احمد ترابی، امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام)، منادی التوحید و امامت، ص 178.
4. بحارالانوار، ج75، ص 356.
5. ناصر مکارم شیرازی، پیام امیرالمومنین، ج1، ص 250.
6. ناصر مکارم شیرازی، پیام امیرالمؤمنین، ج1، ص 250.
7. محمدتقی جعفری، امام حسین، شهید فرهنگ، پیشرو انسانیت، ص 413.
8. صدوق، عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، ص 180.
9. ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص 250.
10. محمدتقی جعفری، امام حسین، شهید فرهنگ، پیشرو انسانیت، ص 15.
11. بحارالانوار، ج7، ص 225.
12. عباسعلی زارعی سبزواری، سیره علمی و عملی امام رضا (علیه السلام)، ص 55.
13. شیخ عباس قمی، سفینة البحار، ج1، ص 46.
14. واحد تدوین و ترجمه، سرچشمه‌های نور امام رضا (علیه السلام)، ص 66.
15. بحارالانوار، ج49، ص 91.
16. صدوق، عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، ص 402.
17. اعراف، آیه 146.
18. ولی الله نقی پور، پژوهش پیرامون تدبر در قرآن، ص 58.
19. جواد محدثی، حکمت‌های رضوی، ص 77 .
20. جن، آیه ی 1 و 2.
21. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 25، ص 105.
22. نهج البلاغه، نامه ی 7.
23. مرتضی مطهری، ده گفتار، ص 131.
24. امیرمهدی حکیمی، سیره امام رضا (علیه السلام)، ص 20.
25. خداوند منت نهاد بر مؤمنان و رسولی را در بین آنها از خودشان برانگیخت که آیات خدا را بر ایشان می‌خواند و کتاب و حکمت را به آنان می‌آموزد، اگر چه آنها قبل از آن در گمراهی آشکاری بودند. (آل عمران، آیه ی 164).
26. ناصر مکارم شیرازی، پیام قرآن.
27. ابن شعبه حرّانی، تحف العقول، ص 251.
28. وسائل الشیعه، ج1، ص 433.
29. ر.ک: امام خمینی، صحیفه نور.
30. صدوق، عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، ص 58.
31. حسن کافی، امام رضا (علیه السلام) اسوه صراط مستقیم، ص 237 و 238.
32. ر.ک: امام خمینی، صحیفه نور.
33. ماکس پلانک، علم به کجا می‌رود، ص 235.
34. ر.ک: امام خمینی، صحیفه نور.

منابع تحقیق :
1. پلانک، ماکس، علم به کجا می‌رود، ترجمه: احمد آرام، تهران 1360 ش، چاپ اول.
2. تقوی، سیدرضا، چهل چشمه معرفت، نخیل، تهران 1385 ش، چاپ سوم.
3. جعفری، محمدتقی، امام حسین، شهید فرهنگ، پیشرو انسانیت، مؤسسه تدوین آثار علامه جعفری، تهران 1381 ش، چاپ دوم.
4. حرانی، حسین بن شعبه، تحف العقول، ترجمه: احمد جنتی، انتشارات علمیه‌ی اسلامی، تهران 1363 ش، چاپ اول.
5. حکیمی، امیرمهدی، سیره امام رضا (علیه السلام)، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران 1383 ش، چاپ پنجم.
6. خمینی، روح‌الله، صحیفه ی نور، مؤسسه‌ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی (رحمه الله)، تهران 1378 ش.
7. زارعی سبزواری، عباسعلی، سیره علمی و عملی امام رضا (علیه السلام)، انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد 1389 ش، چاپ دوم.
8. صدوق، محمدبن علی بن بابویه قمی، عیون اخبار الرضا، ترجمه: رحمتی، پیام علمدار، قم 1391، چاپ پنجم.
9. عاملی، شیخ حر، وسائل الشیعة، آل البیت، قم 1409 ق، چاپ اول.
10. قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، الوفا، بیروت 1407 ق.
11. کافی، حسن، امام رضا، اسوه‌ی صراط مستقیم، میقات، تهران، 1366 ش، چاپ اول.
12. کلینی، محمد، الکافی، اسلامیه، تهران 1362ش، چاپ چهارم.
13. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، الوفاء، بیروت 1404 ق، چاپ اول.
14. محدثی، جواد، اخلاق تربیتی امام رضا (علیه السلام)، انتشارات مطهر، تهران 1379 ش، چاپ اول.
15. ـــــــــــ ، حکمت‌های رضوی، آستان قدس رضوی، مشهد 1390 ش، چاپ اول.
16. مطهری، مرتضی، ده گفتار، صدر، تهران 1369 ش، چاپ ششم.
17. مکارم شیرازی، ناصر، پیام امیرالمؤمنین، امام علی بن ابی طالب، قم 1378 ش، چاپ اول.
18. ـــــــــــ ، پیام قرآن، دارالکتب الاسلامیه، تهران 1386ش، چاپ نهم .
19. ـــــــــ ، تفسیر نمونه، با همکاری: جمعی از نویسندگان، دارالکتب الاسلامیه، قم 1369 ش، چاپ هشتم.
20. معینی، جواد و ترابی، احمد، امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام)، منادی توحید و امامت، انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد 1376 ش، چاپ اول.
21. نقی پورفر، ولی‌الله، پژوهش پیرامون تدبر در قرآن، انتشارات اسوه، قم 1374 ش، چاپ دوم.
واحد تدوین و ترجمه، سرچشمه‌های نور امام رضا (علیه السلام)، انتشارات سازمان تبلیغات، تهران 1386 ش، چاپ اول.

منبع مقاله :
جمعی از پژوهشگران؛ (1394)، مجموعه مقالات همایش ملّی «حدیث رضوی» (جلد دوم)، مشهد: انتشارات بنیاد بین‌المللی فرهنگی هنری امام رضا (ع)، چاپ اول.

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

مؤلفه‌های هدایت فکری و معرفت بخشی در کلام گهربار امام رضا ع مؤلفه‌های هدایت فکری و معرفت بخشی در کلام گهربار امام رضا ع


ادامه مطلب ...

امامت امام رضا (ع)، امتدادی بارز برای امامت حضرت ابراهیم (ع)

[ad_1]
 امامت امام رضا (علیه السلام)، امتدادی بارز برای امامت حضرت ابراهیم (علیه السلام)

 

نویسنده: ابوالفضل خوش منش (1)

 

چکیده

شخصیت ابراهیم (علیه السلام) در قرآن با ابعادی همچون «پدر و تبار عالی»، «پدر ذریه و امّت بسیار» و «صاحب دعا و دعوت‌های سرنوشت ساز» معرفی شده است. او پیامبر احتجاج‌های برهانی و پیشوای خردمند و محترم نزد ملل و نحل مختلف است و از جمله دعاهای حضرت ابراهیم (علیه السلام)، داشتن ذریه‌ای مؤمن و مسلم و باقی ماندن زبانی گویا و صادق پس از اوست.
از نگاه قرآن و روایت‌ها، نسل حضرت ابراهیم تا پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است و اهل بیت ایشان امتداد یافته و در نهایت به امام رضا (علیه السلام) و البته چهار امام بعد رسیده است. اما موقعیت امام رضا (علیه السلام) در این بین بارز و میان او و حضرت ابراهیم شباهت‌های متعددی مشهود است: امام رضا (علیه السلام) دارای مقامی شاخص در زمینه‌ی احتجاج‌ها و براهین فطری است و مناظره‌ها و جدال احسن او با دانشمندان ادیان، فصلی شاخص در تاریخ امامت است. دو امام مذکور همچنین در دو نقطه و موقعیت تمدنی زاده شده‌اند و دعوتشان، جنبه‌های سیاسی و تمدنی یافته است. این مقاله در پی بررسی تطبیقی سیره‌ی این دو پیشوای بزرگ و بیان ابعادی از حساب و حکمتی است که در کار آن دو در تاریخ نبوت و امامت تعبیه شده است.
کلید واژه : حضرت ابراهیم (علیه السلام)، تاریخ امامت، امام رضا (علیه السلام)، اهل بیت (علیه السلام)، ذریه‌ی ابراهیم، تمدن اسلامی

مقدمه

میان حضرت ابراهیم و حضرت رضا (علیه السلام)، فاصله‌ی زمانی بسیاری است، اما نگاهی به تاریخ «امامت» به معنای عام آن، حضرت رضا (علیه السلام) را امتدادی بارز - بارزتر از نظایر آن در مورد دیگر ائمه اهل بیت (علیه السلام) - برای امامت ابراهیمی نشان می‌دهد.
این مقاله ابتدا نقش و ابعاد شخصیت حضرت ابراهیم (علیه السلام) را بررسی می‌کند، سپس آنها را با شخصیت امام رضا (علیه السلام) تطبیق می‌دهد. محورهایی که بحث و مقایسه پیرامون آنها صورت می‌گیرد، عبارت‌اند از: حضرت ابراهیم (علیه السلام) به عنوان پدر امت‌های توحیدی و پیامبران و ذریه‌ی اهل بیتی که از او پدید می‌آید و نیز نقشی که از او در زمینه‌ی احتجاج‌های برهانی و توحید فطری پدید می‌آید و قریب به 3 هزار سال بعد، نقش‌های نبوت و امامت به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت ایشان می‌رسد. تاریخ جانشینان آخرین پیامبر اکرم است را می‌توان تاریخ انسان‌هایی کامل و مطهر با عمری بیش از 1424 سال قمری دانست. حیات جمعی ائمه (علیه السلام) را که از زمان رحلت پیامبر اکرم تا کنون بالغ بر 1424 سال است و 250 سال از آن به صورت حیات ظاهری در میان مردم بوده است، می‌توان عمر یک انسان کامل دانست؛ انسانی که حائز برترین مسئولیت‌های اجتماعی بوده و با صحنه‌های بسیار متنوع و دوره‌های متلاطم عصرها، زمان‌ها و فرهنگ‌های گوناگون مواجه است. این تنوع فرهنگی در زمان امام رضا (علیه السلام) به اوج خود می‌رسد. حضرت حجت نیز به سبب وضعیت ویژه‌‌ی حیات خود، در این بین حسابی جداگانه دارد.
حیات جمعی ائمه (علیه السلام) را از راه غلبه و تقریب می‌توان در سه گروه قرار داد:
1. کسانی که به خلافت ظاهری رسیدند یا زندگی شان با موضوع خلافت و سیاست و سرانجام نبرد و شهادت پیوند یافت: امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب، امام حسن مجتبی و حضرت سید الشهدا (علیه السلام) ؛
2. کسانی که در صحنه‌های خلافت و سیاست، حضور ظاهری نداشتند، بلکه تکلیفی که برای خود دیدند، همانا تثبیت بنیان علمی و فرهنگی جامعه‌ی اسلامی بود: امام سجاد، امام باقر و امام صادق (علیه السلام). در این بین نقش علمی و فرهنگی امیرالمؤمنین بی بدیل و ممتاز است؛
3. کسانی که دستگاه طغیان آنان را از مردم دور کرد. چنین حالتی تقریباً از نیمه‌ی دوم تاریخ امامت قابل مشاهده است: امام موسی بن جعفر، امام محمدتقی، امام علی نقی، امام حسن عسگری و حضرت حجّت (علیه السلام) از این شمارند. گویی، دست تقدیر الهی چنین می‌خواست تا ذهن امّت اسلامی به تدریج با موضوع غیبت آشنا شود. گروه اخیر نیز با همه‌ی محدودیت‌های اعمال شده، همچنان نقش هدایتی خود را ایفا کردند و صدها تن از شیعیان نخبه و ممتاز در اقطار اسلامی با آنان مرتبط بودند.
در این بین نقش امام رضا (علیه السلام) آمیزه‌ای از سه حالت فوق است: یعنی حیات ایشان هم به نوعی با سیاست و حکومت ظاهری پیوند خورد، هم صاحب نقشی بارز در تثبیت بنیان علمی و فرهنگی جامعه‌ی اسلامی بود.
حضرت 17 سال از عمر خود را در مدینه گذراند، در حالی که قریب دو قرن از عمر اسلام گذشته بود و در این دو سده، سلسله‌های اموی و عباسی از تختگاه‌های مدینه و سپس دمشق و بغداد بر پشت توسن خلافت نبوی هرچه خواستند کردند و صِرف حضور امام در مدینه به سان شاخص و قطب نمایی، جهت صحیح را برای اهل راه نشان می‌دهد. حضور امام (علیه السلام) برای کسانی که می‌خواهند از شیوه‌ی حکومت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین (علیه السلام) مطلع شوند و بدانند چه تفاوتی با حکومت و سلطنت ده‌ها امیر و حاکم سرزمین گسترده‌ی اسلام داشته، بهترین اثر فرهنگی است. سه سال پایانی حیات حضرت، به واسطه‌ی پیوند با دولت و دستگاه ظاهری، مجالی تازه و گسترده برای ایفای نقش علمی و فرهنگی و احتجاج با زعمای ادیان دیگر گشود. این مسئله در تاریخ امامت، پدیده‌ی نوینی است که نمودهای آن را باید در «فقه تمدنی رضوی» جستجو کرد.
نگارنده از جایگاه تمدنی حضرت رضا (علیه السلام) و نیز نقش او در احتجاج‌های فکری و آیینی، در دو مقاله‌ی دیگر سخن گفته است (خوش منش، 1391 و 1392).
در ادامه، نقش‌های هدایتی این دو پیشوا واکاوی می‌شود.

پدر

قرآن کریم، حضرت ابراهیم (علیه السلام) را «شیعه‌ی نوح» (صافات / 83)، «ابوالانبیاء» (انعام/ 87 - 84) و «پدر» و تبار بزرگ امّت اسلامی (حج/ 78) می‌خواند. پدر، همان گونه که در اسم ابراهیم (علیه السلام) وجود دارد، لقب او نیز می‌شود. معنای لغوی ابراهیم، «پدر عالی قدر» یا «پدر امت بسیار» است (کتاب مقدس، 1994: 91هامش؛‌هاکس، 1377: 4؛ شعرانی، 1398ق: ج1: 6-5). (2) پدر به عنوان لقب نیز در کنار نام او ذکر می‌شود، چنان که در عبارت «مِلَّةَ أبیکُم إبراهِیمَ» (حج/ 78) لفظ «أب» دو بار آمده است. از این پدر، ذریه‌ای بزرگ پدید می‌آید.
حضرت ابراهیم (علیه السلام) در مواضع حساس تکلم و مناجات با خداوند متعال، از «ذریه‌ی» خود سخن می‌گوید و در خصوص چنین موضوعی،‌اندیشناک و دل نگران است. خداوند متعال، ابتلای ابراهیم (علیه السلام) را نیز در ذریه‌ی او قرار می‌دهد. در زمینه‌ی نسل و ذریه‌ی حضرت، آیاتی از سه سوره به عنوان نمونه ذکر می‌شود. جایگاه و اهمیت موضوع «ذریه‌ی» ابراهیم (علیه السلام) در این سیاق‌ها شاخص است:
وَ إذِ ابتَلَی إِبراهیِمَ ربُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأتَمَّهُنَّ قَالَ إِنّی جَاعُلِکَ لِلنَّاسِ إِمَامَا قالَ وَ مِن ذُرّیَّتی قالَ لا یَنَالُ عَهدِی الظَّالمِینَ (124)... ربَّنَا وَ اجعَلنَا مُسلِمینِ لَکَ وَ مِن ذُرّیَّتِنا أمَّ^َ مُسلِمَ^ً لَکَ وَ أرِنَا مَنَاسِکَنَا وَتُب عَلَینَا إِنَّک أنتَ التَّوَّابُ الرَّحیمُ (128) ربَّنَا وَ ابعَث فِیهِم رَسُولا مِنهُم یَتلُو عَلَیهِم آیَاتِکَ وَ یُعَلّمُهُمُ الکِتَابَ وَ الحِکمَ^َ وَ یُزَکّیِهِم إِنَّکَ انت العَزیزُ الحکَیمُ (بقره/129). وَ وَهبنَا لَهُ إِسحَاقَ وَ یَعقُوبَ کُلا هَدینَا وَ نُوحاً هَدینَا مِن قبلُ وَ مِن ذُرَّیَّتِهِ دَاوُدَ وَ سُلَیمانَ وَ أیُّوبَ و یُوسُفَ وَ مُوسی و هَارُونَ وَ کَذَلِکَ نَجزِی المُحسنینَ * وَ زَکرَّیا وَ یَحیی و عیِسَی وَ إلیَاسَ کُلٌّ مِنَ الصَّالِحینَ * وَ إسماعِیلَ وَ الیَسَعَ و یُونُسَ وَ لوطاً و کُلا فَضَّلنَا عَلَی العَالَمینَ * وَ مِن آبائِهِم و ذُرَّیَّاتِهِم و إخوانِهِم و اجتَبینَآهُم و هَدَیناهُم إلی صِراطٍ مُستقیمٍ (انعام/87-84). ربَّنا إِنّی اسکَنتُ مِن ذُرّیَّتی بِوَادٍ غَیرِ ذِی زَرعٍ عِندَ بَیتِکَ المُحرَّمِ ربَّنَا لِیُقیمُوا الصَّلاة فَاجعَل أفئِدَ^ً مِنَ النَّاسِ تَهوی إلَیهِم وَ ارزُقهُم مِنَ الثَّمراتِ لَعَلَّهُم یَشکُرُون (37)... الحَمدُ لِلهِ الَّذی وَهَبَ لِی عَلَی الکِبَرِ إِسماعیلَ وَ اسحاقَ إنَّ ربِّی لَسَمیعُ الدُّعاء (39) رَبّ اجعَلنِی مُقیمَ الصَّلاة وَ مِن ذُریَّتی ربَّنَا وَ تَقَبل دُعاءِ (40).
این بخش‌ها، به خصوص آیات سوره‌ی انعام، سلسله‌ای متراکم و منحصر به فرد از پیامبران را دربر می‌گیرد. این همه از نسل همان مرد سالخورده‌ای برآمدند که به رسم طبیعت از داشتن نسل، ناتوان و همسر وی نازا بود.
بنا بر سخن تورات، خداوند توانا به همین پیر فرتوت، بشارت فرزندان بسیاری می‌دهد که شمار آنان به سان ستارگان آسمان خواهد بود (کتاب مقدس، 1994م: پیدایش، باب 7، بند 6-7).
و خداوند به ابراهیم گفت از ولایت خود، از مولد خویش و از خانه‌ی پدر خود به سوی زمینی که به تو نشان دهم بیرون شو. از تو امّتی عظیم پیدا کنم، تو را برکت دهم، نام تو را بزرگ سازم و تو برکت خواهی بود. به آنانی که تو را مبارک خوانند برکت دهم، آن که تو را ملعون خواند لعنت کنم و از تو جمیع قبایل جهان برکت خواهند یافت (3) (همان: باب 12، بند 3-1). (4)
«خداوند گفت اکنون به سوی آسمان بنگر و ستارگان را بشمار؛ هرگاه آنها را توانی شمرد پس به وی گفت ذریت تو چنین خواهد بود» (همان: باب 15، بند 16). هر آینه تو را برکت دهم، ذریت تو را کثیر سازم مانند ستارگان آسمان، مثل ریگ‌هایی که بر کناره‌ی دریاست و ذریت تو دروازه‌های دشمنان خود را متصرف خواهند شد و از ذریت تو، جمیع امت‌های زمین برکت خواهند یافت چون که قول مرا شنیدی (همان: باب 22، بند 19 - 15 (تلخیص)).
اطلاق پدر بر ابراهیم (علیه السلام) یا به خاطر آن است که عرب‌ها و مسلمانان آن روز، اغلب از نسل اسماعیل (علیه السلام) بودند یا به خاطر این بود که آنها همگی ابراهیم (علیه السلام) را بزرگ و به عنوان پدری روحانی و معنوی می‌شمردند، هر چند آئین پاک او با انواع خرافه‌ها آلوده شده بود
(مکارم شیرازی و دیگران، 1374، ج14: 183).
از آنجا که عنوان پدر، عنوانی مهم و مقدس است، بعدها در دستگاه دیانت تجملی مسیحی استفاده می‌شود و البته در معرض توسعه و تحریف معنایی نیز قرار می‌گیرد.
این عنوان از یک سو بر ذات مقدس خداوند اطلاق شده، یکی از اقانیم ثلاثه دانسته شده و از سوی دیگر، عنوانی برای پدر روحانی و آبای کلیسا شده است. Abba در روزگاران کهن، واژه‌ای آرامی بوده و در انجیل سه بار به معنای پدر برای استغاثه به درگاه خداوند به کار رفته است. واژه‌ی Abbe در زبان فرانسه و در ادبیات مسیحی به معنای پدر روحانی تعبیر می‌شود.
از این ریشه با همین سمت و سو، واژه‌ی Pape بالاترین مقام دینی مسیحیان کاتولیک رواج یافت. همچنین اشکال واژه‌ی لاتین patricius به عربی متاخر راه پیدا کرد، بطرشیل، بطرشین، بطرک، بطریرک، بطریکا، بطریق، این واژه در فارسی به صورت پتریارک به خصوص در متون مسیحی فارسی آمده است.
مطلب فوق با بیان سخنی از قاموس کتاب مقدس درباره‌ی مقام ابراهیم (علیه السلام) و ابوّت (5) او و سپس انعکاسی از این نگاه در سخن یکی از نویسندگان قرن بیستم فرانسه به پایان می‌رسد.
طبیعت و عادت‌های ابراهیم (علیه السلام) یکی از عجایب نوشته جات کتاب مقدس است. او، پتریارک حقیقی شرقی بود و خدم و حشم بسیار داشت (درباره‌ی این مقام، عنوان حضرت ابراهیم (علیه السلام) و شرح آن نک: رو، 1390: 244؛ Leon-Dufour, 1974: 6; Vidal et les Autres, 1984: 1280)؛ طوایف آن نواحی از روی میل، وی را تکریم و به فرمانش گوش می‌کردند (هاکس، 1377: 6-5). (6)
تمدن یونانی با گذشت زمانی طولانی، سترون شده و الهام خود را در روم شرقی که سبب امتداد آن تمدن و رسیدن به ما بوده، از دست داده است.
مغرب زمین تنها با سنّت فکر یونانی، نمی‌توانست به صورتی که امروزه هست، درآید. خدایان یونان که تا حد زیادی آلوده به نواقص بشری و تابع فرمان‌های تخلف ناپذیر زمان و منطق بودند و جنبه‌ی قدسیت بسیار کمی داشتند، اکنون در چشم ما، جز اوهام سحرانگیز و جاذب و مایه‌ی تسلیت خیال، چیزی نیستند. ولی خدای ما و خاصه در مذهب پروتستان همچنان همان خدای ابراهیم مانده است. (خدایی) که قدرت او برتر از هر قدرت و برای بعضی، برتر از هر اخلاق است. (او) خدایی غیور و منحصر به فرد است که مؤمن، با ایمان خود، پیمانی (7) با وی منعقد می‌کند. در اینجا دیگر سخن از عقل و استدلال نیست، بلکه همه‌ی سخن از عرفان است. کیست بتواند قربانی کردن اسماعیل را مطابق با عقل بیان کند؟ (زیگفرید، 1343: 200).

«بیت» حضرت ابراهیم (علیه السلام)

سخن قرآن از ابراهیم (علیه السلام) به عنوان پدر، تنها ناظر به داشتن «ذریه» نیست، بلکه «بیت» ابراهیم (علیه السلام) را به صورتی بارز دربر می‌گیرد.
استعمال اهل در قرآن، دارای حالتی ذو مراتب است. از نسبت و ارتباطی ساده و اعتباری آغاز می‌شود و تا ارتباطی معنادار و اثرگذار در امر تربیت و هدایت امّت پیش می‌رود. حالت اخیر، هنگام انتساب فرد یا افرادی به پیامبران الهی دیده می‌شود.
برخی از موارد استعمال «اهل» در آیات قرآنی عبارت‌اند از:
1. انتساب معنوی در ترکیب‌هایی همچون: اهل قریه، اهل الکتاب، اهل الانجیل:
2. «وَ لْیَحْکُمْ أَهْلُ الْإِنْجِیلِ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فِیهِ وَ مَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ‌» (مائده/47)؛
«فَانْطَلَقَا حَتَّى إِذَا أَتَیَا أَهْلَ قَرْیَةٍ اسْتَطْعَمَا أَهْلَهَا فَأَبَوْا أَنْ یُضَیِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِیهَا جِدَاراً یُرِیدُ أَنْ یَنْقَضَّ فَأَقَامَهُ قَالَ لَوْ شِئْتَ لاَتَّخَذْتَ عَلَیْهِ أَجْراً» (کهف / 77).
3. خانواده و ارتباط نسبی و سببی، نظیر «باهلِکَ» و «مِن أهلِهَا» در:
«وَ اسْتَبَقَا الْبَابَ وَ قَدَّتْ قَمِیصَهُ مِنْ دُبُرٍ وَ أَلْفَیَا سَیِّدَهَا لَدَى الْبَابِ قَالَتْ مَا جَزَاءُ مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِکَ سُوءاً إِلاَّ أَنْ یُسْجَنَ أَوْ عَذَابٌ أَلِیمٌ‌ * قَالَ هِیَ رَاوَدَتْنِی عَنْ نَفْسِی وَ شَهِدَ شَاهِدٌ مِنْ أَهْلِهَا إِنْ کَانَ قَمِیصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَ هُوَ مِنَ الْکَاذِبِینَ» (یوسف/ 26 - 25).
4. شایستگی و همان چیزی که در زبان فارسی نیز از آن با عنوان «اهلیت» یاد می‌شود:
«وَ مَا یَذْکُرُونَ إِلاَّ أَنْ یَشَاءَ اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوَى وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ» (مدثر/56)؛
«إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَ إِذَا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا یَعِظُکُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ کَانَ سَمِیعاً بَصِیراً» (نساء/58).
روشن است که قرآن کریم، گاهی اهل را در معنایی فراتر از ربط و نسبت خانوادگی به کار می‌گیرد. استعمال اهل بیت در خصوص پیامبران، سه بار در قرآن کریم به کار آمده است:
1. در خصوص والدین حضرت موسی (علیه السلام):
«وَ حَرَّمْنَا عَلَیْهِ الْمَرَاضِعَ مِنْ قَبْلُ فَقَالَتْ هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَى أَهْلِ بَیْتٍ یَکْفُلُونَهُ لَکُمْ وَ هُمْ لَهُ نَاصِحُونَ‌ * فَرَدَدْنَاهُ إِلَى أُمِّهِ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُهَا وَ لاَ تَحْزَنَ وَ لِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَ لکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ‌» (قصص / 13 -12).
2. درباره‌ی «بیت» حضرت ابراهیم (علیه السلام) :
«قَالُوا أَ تَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ إِنَّهُ حَمِیدٌ مَجِیدٌ» (هود/ 73)؛
3. در خصوص «بیت» پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله):
«وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَ لاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَى وَ أَقِمْنَ الصَّلاَةَ وَ آتِینَ الزَّکَاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً» (أحزاب/33).
دو آیه سوره‌ی قصص، یکی ابتدا از «اهل بیتٍ» (به صورت نکره و همراه تنوین) سخن می‌گوید و آیه‌ی دوم، آن را به مادر موسی برمی گرداند. از میان سه ترکیب بالا، ترکیب نخست به صورت «اهل بیت» و تعبیر دوم و سوم به صورت «اهل البیت» است.
بنا بر آنچه گذشت، تعبیر پراهمیت «اهل البیت» در قرآن کریم تنها دو بار، یکبار از زبان خداوند و خطاب مستقیم او در خصوص اهل بیت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) و بار دیگر در خصوص حضرت ابراهیم (علیه السلام) و از زبان فرشتگان و خطاب به همان زن و در پی همان بشارت آمده است.
جالب توجه است بدانیم که رسول خاتم و پیامبر رحمت است، خود را میوه‌ی این دعا می‌خوانند: «أنا دعاء ابراهیم». (8) یکی دیگر از دعاهای حضرت ابراهیم (علیه السلام) از خداوند متعال، «لسان صدق»ی است که در قالب بعثت پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) و «اهل البیت» ایشان عینیت می‌یابد و ماندگار می‌شود. «اهل البیت» در قرآن نیز محوری دیگر برای پیوستن این دو پیشوا به یکدیگر است.
از بیت ابراهیم (علیه السلام) در قسمتی از کتاب مقدس (نظیر پیدایش، 23-17) سخن رفته و در قرون بعد اشاره به اهل بیت او نیز در کلام و ادبیات مسیحی آمده است ( Maisonnée d"Abraham)

امام

قرآن کریم برای نخستین بار از ابراهیم (علیه السلام) به عنوان «امام» یاد می‌کند: « » (بقره/ 124) و از «ملت» او یاد می‌کند (حج/ 87؛ نساء/ 125؛ نحل / 123). از سوی دیگر می‌بینیم آخرین کسی که در میان مردم، امام و زعیم «ملت ابراهیم حنیف» و حامل میثاق ملکوتی اوست، امام رضا (علیه السلام) است. دستگاه خلافت، امامان پس از حضرت رضا (علیه السلام) را به تدریج از جامعه و مردم جدا و ساکن لشگرگاه و «عسکر» کرد. حضرت ابراهیم، اولین کسی است که استدلال فطری و برهانی توحیدی را در جمع عمومی مردم و محکمه‌های سرزمینی که مدعی قانون و قضا بودند، با استفاده از آنچه از ملکوت آسمان‌ها و زمین دیده بود، بر زبان آورد و پس از آن از «توجیه وجه» به سوی «فاطر» آسمان‌ها و زمین سخن گفت:
«» (79-75).
فیلسوف ذوالفنون، ابوالحسن شعرانی درباره‌ی ابراهیم (علیه السلام) می‌نویسد:
ابراهیم ، پدر امّت بسیار، نام مشهورترین پیغمبران که همه‌ی ملل وی را حرمت می‌گذارند. خدای یگانه را او شناخت، پرستید و مردم را هدایت کرد. دین توحید از او میان مردم رایج شد، چنان که غیر پیروان او هم به روش او متأثر شدند. می‌توان گفت حکمای موحد نیز با شنیدن رأی او هدایت یافتند و خدای یگانه را به عقل شناختند. [خداوند] ملکوت آسمان‌ها را بدو نمود و استدلال بر اینکه ماه و ستاره و خورشید خدا نیستند (شعرانی، 1398ق: 5).
اظهار توحید به وسیله‌ی حضرت ابراهیم (علیه السلام) و استنتاج یکتاپرستی از مطالعه‌ی سیر کواکب در قرآن کریم مذکور است و در کتاب مدراش اثر سِفر‌هایشار (9) وجود دارد. مدراش بعد از حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) نوشته شد، اما این داستان را در تاریخ عهدکهن یهودی (10) تألیف فلاویوس جوزفی (11) می‌بینیم. در این کتاب آمده است: «ابراهیم نخستین کسی بود که خدا را خالق جهان دانست و به وسیله‌ی سیر کواکب و مشاهده‌ی آنچه در زمین و دریا می‌گذشت، به این معنا پی برد. دانست که حرکت آنها تابع قدرتی است و خود آنها قدرتی ندارند که به ما نفعی رسانند. همه مطیع فرمان او هستند» (خزائلی، 1387: 62).
ما حضرت ابراهیم (علیه السلام) را به عنوان پدر بسیاری از پیروان ادیان بزرگ یهودی و مسیحی و نیز شخصیتی محترم در نزد باورمندان ادیان دیگر می‌بینیم. از سوی دیگر، امام رضا (علیه السلام) را به عنوان امامی می‌یابیم که با بزرگان یهودی، نصرانی، صابئی و طرف داران دیگر نحله‌های زمان خود به گفتگو نشسته و آنان به وی به دیده‌ی تعظیم نگریسته‌اند.
خداوند، عنوان پدر را بر حضرت ابراهیم (علیه السلام) اطلاق کرده و این عنوان که به تناسب، دارای ابعاد مختلف جسمی، معنوی و فکری است، بر شخصیت رسول اکرم است و اهل بیت ایشان نیز اطلاق می‌شود. چنانکه او، خود و علی (علیه السلام) را دو پدر این امت شمرد. حضرت امیرالمؤمنین در این باره نقل مى کند: «سَمِعتُ رَسُولَ اللهِ (صلی الله علیه و آله) یَقُولُ أنّا وَ عَلیٌ أبَوا هَذِهِ ألأمَّه، وَ لَحقُّنَا عَلَیهِم أعظَمُ مِن حَقِّ أبَوَی وِلادَتِهِم، فَإنّا نُتقِذُهُم – إن أطاعُونَا – مِنَ النَّارِ إلی دَارِ القَرارِ، وَ نُلحِقُهُم مِنَ العُبودیَّه بِخیارِ الاحرار» (بحرانی، 1374: ج 4: 307: العروسی الحویزی، 1415ق، ج 4: 237؛ مجلسی، 1412ق: ج23: 259).
این عنوان، پس از علی (علیه السلام)، به دیگر ائمه نیز اطلاق می‌شود و آنان نیز چنین مسئولیت و جایگاهی را در قبال امّت اسلامی و بشری دارند. امام رضا نیز «امام» را پدر رئوف امّت می‌شمارد.
چنانکه گذشت، ابراهیم (علیه السلام)، پدر انبیا و امت‌ها است. نسل او، از طریق رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) در شمار زیادی از ذریه‌ی نبوی و سادات علوی، حسنی، حسینی، موسوی و رضوی استمرار می‌یابد. فزونی این ذریه از نیمه‌ی دوم وصایت خاتم الانبیاء است و انتشار آن از امام موسی کاظم (علیه السلام) به بعد مشهود و قابل ملاحظه است.

احتجاج و دعوت

حضرت ابراهیم (علیه السلام) از خداوند درخواست زبانی صادق و گویا پس از خود دارد تا پیام دعوت او را به مردم جهان برساند: «واجعل لی لسان صدق فی الاخرین» (شعرا/ 84). پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت ایشان، شعبه‌های آن زبان گویا هستند و امام رضا (علیه السلام) در این بین، دعوت گری شاخص و صاحب احتجاج‌های فکری و فطری است.
ابراهیم (علیه السلام)، پیامبر زبان آوری و احتجاج است. نام او در قرآن کریم، با این مقوله‌ها گره خورده است. ابراهیم (علیه السلام) بر مسلمات حریف تکیه می‌کند و فضای فکری جامعه را در نظر می‌گیرد. اگر جامعه، جامعه‌ای است که در آن به کواکب و ستارگان توجه می‌شود، او هم با همان شیوه سخن می‌گوید: «» (97-88).
گاهی نیز با آنان همراهی و همگامی می‌کند؛ اما به تدریج فضای فکر و سخن را به سویی می‌برد که طرف مقابل، ناگاه خود را دچار تناقض میان مسلمات احساس کند و ناتوانی و نارسایی‌اندیشه اش را با چشم خود ببیند. البته او از ناتوانی و فروماندگی آنان خوشحال نمی‌شود، او شفیق، اوّاه حلیم و منیب است. از آن سؤال می‌کند، اما داوری را بر عهده‌ی خود آنان می‌گذارد.
در شیوه‌های احتجاج حضرت ابراهیم و امام رضا (علیه السلام) همانندی‌هایی وجود دارد. دعوت توحیدی و تشریع جهانی با نام ابراهیم گره می‌خورد. احتجاج‌های توحیدی و بین ادیانی، با کسانی که ابراهیم (علیه السلام) نزد آنان محترم است، در زمان امام رضا (علیه السلام) به اوج خود می‌رسد. ابراهیم (علیه السلام) پیامبری معتبر و محترم نزد پیروان ادیان الهی و اقوام پاک دین و یگانه گراست.
دعوت ابراهیم و احتجاج‌های او، بر سر توحید و یگانه گرایی است. این درس مهم، در آموزه‌ها و احتجاج‌های امام رضا (علیه السلام) نیز دیده می‌شود. گویی بشر در طول چندین هزار سال آمد و شد پیامبران، همچنان بخش‌هایی از این درس را درست فرا نگرفته و نیازمند تبیین و تشریح آن توسط برگزیدگان الهی با استدلال و احتجاج است.
توحید با دقایق و ظرافت‌های فراوانی که دارد در هر زمانی درس روز است و البته سخنان و مناظره‌های امام رضا (علیه السلام)، چشمه‌ی آبی زلال در پای شجر عقیده‌ی توحیدی است. (12)
امام رضا (علیه السلام) با رؤسای ادیان و مذاهب به گفتگو می‌نشیند و مقام علمی او قرین تأیید و تحسین ایشان قرار می‌گیرد. در واقع موضوع احتجاج و جنبه‌ی بین دینی، سرفصل مهم دیگری از زندگی این دو «امام» است. این دو امام در جایی سفره‌ی خرد و حکمت را می‌گسترانند که زمینه‌های مساعد قبلی و بعدی هر دو فراهم است.
خراسان بزرگ تر، منطقه‌ای مهم و در مقایسه با صحرای سوزان عربستان و بخش‌هایی از بین النهرین و فلات مرکزی ایران، نسبتاً آباد و سرسبز بود. در اینجا آمد و شد بیش از صحرای عربستان بود و تنوع فرهنگی نمود بیشتری داشت. این همه زمینه را برای ارتباطات گسترده‌ی پیشوای بین المللی اسلام و تشیع، حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) تسهیل کرد.
قلمرو پهناور اسلامی در مدتی‌اندک کانون انوار دانش شد. رواج صنعت کاغذ از اسباب عمده‌ی رواج علم و معرفت بود. هنوز قرن اول هجرت تمام نشده بود که مسلمانان صنعت کاغذ را از فرارود به داخل بلاد عرب زبان بردند. از این رهگذر بود که در قرن دوم، در مصر و بغداد کارخانه‌های کاغذسازی پدید آمد (زرین کوب، 41:1384). در شمال شرق ایران نشاط و ابتهاج فرهنگی خاصی پدید آمد.
با آمدن امام رضا (علیه السلام) به ایران، افراد مختلفی با گرایش‌ها و فرهنگ‌های گوناگون پیرامون او را گرفتند. این امر به اصطلاح امروز ضریب نفوذ و تأثیر حضرت را توسعه داد و به حضرت برای رساندن پیام‌های جهانی مکتب رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت او، موقعیتی ممتاز بخشید.
در میان کسانی که اطراف حضرت هستند، از قبیل افراد خانواده، اصحاب، کارگزاران،
راویان و مخاطبان حاضر در جلسه‌های مباحثه و مناظره، نام‌های متنوعی که هر یک منتسب به شهری و دیاری یا گرایش و خاستگاهی است به چشم می‌خورد.
در میان راویان حضرت نیز انتساب آنان به شهرهای مختلف ایران و سرزمین‌های دیگر دیده می‌شود:
ابوالصلت هروی از خادمان و راویان امام (علیه السلام) است (13) و نیز راوی دیگری به نام عبدالسلام بن صالح هروی از شهر هرات (صدوق، 1373، ج 2: 263)، حسین بن علی دیلمی (نک: همان، ج 531:1) (14) خدمتکار او، محول السجستانی (15) از سیستان (همان، ج 2: 217)، دو فرزند بسطام نیشابوری (ابنابسطام النیسابوریان) (ابن قولویه، 1403 ق: 513)، احمد بن محمد بزنطی که منسوب به ناحیه‌ی بیزانس (16) و روم شرقی ترکیه‌ی فعلی، فریابی از ناحیه‌ی فاریاب در افغانستان کنونی یا منطقه‌ی فرارود و نمونه‌های متعدد دیگری که می‌توان در کتاب‌هایی چون عیون اخبار الرضا و مسند الامام الرضا از آنھا سراغ گرفت. برخی از این نمونه‌ها عبارت‌اند از: جعفی، مکی، مدنی، بغدادی، بصری، کوفی، کرخی، (17) شامی، حلبی، ازدی، کندی، همدانی، ختلی، (18) تفلیسی، رازی، انباری (19)، ارمنی، ملطی (20)، دیلمی، واسطی (21)، مدائنی، نهاوندی، جوباری (جویباری)، مروزی، قمی، بلخی، طالقانی و طبری (نک: عطاردی، 1413 ق، بخش پایانی ج دوم: کتاب الرواة عن الإمام أبی الحسن الرضا:556 - 508).
نام پدر شماری از راویان حضرت یا نام خودشان ایرانی است، از قبیل: مهران، راهویه، بسطام بن سابور (شاهپور)، شاذان (شادان) و مرزبان (همان).

استمرار نسل و امامت حضرت ابراهیم (علیه السلام) تا امام رضا (علیه السلام)

در سفر پیدایش، از برکت خداوند به نسل حضرت ابراهیم (علیه السلام) و ازدیاد ذرّیه‌ی وی سخن گفته شده است. در رأس برکت‌های داده شده به ایشان، پیدایش 12 امیر از نسل اوست که با 12 امام و خلیفه‌ی رسول الله (صلی الله علیه و آله) است منطبق هستند (میرمصطفی، 1994 م: 61).
همچنان که در مقدمه‌ی مقاله گذشت، تاریخ جانشینان آخرین پیامبر الهی (صلی الله علیه و آله)، تاریخ انسان‌های کامل و مطهر با عمری بیش از 1424 سال قمری است. امّت اسلامی و علاقه مندان شریعت نبوی، قریب 250 سال از این مدت را با جانشینان پیامبر (صلی الله علیه و آله) به سر بردند و سپس، امر هدایت و سرپرستی امت به صورتی خاص رقم خورد.
حضرت رضا (علیه السلام) را می‌توان موضعی اصلی و حساس در حبل عقیده‌ی اثنی عشری نیز شمرد و به عبارت دیگر، موقع حساس و موضع سرنوشت ساز حبل امامت در پایان سده‌ی دوم هجری و در عهد امامت امام رضا (علیه السلام) است.
عقیده به امامت اهل بیت (علیه السلام) با اتصال به امامت او کامل می‌شود و این اعتقاد تا حضرت ولی عصر (عج) ادامه می‌یابد. انحراف‌های فکری و عقیدتی گروهی از پیروان ائمه تا پیش از ایشان است. در تاریخ، از شیعه‌ی زیدیه به شیعه‌ی هفت امامی یاد شده است. این گروه، امامت را تا امام سجاد (علیه السلام) و فرزند ایشان زیدبن علی پذیرفته‌اند؛ اما شیعه‌ی 9 امامی و 10 امامی وجود ندارد و شیعه‌ی هشت امامی امروز معادل شیعه‌ی 12 امامی است.
بعد از شهادت حضرت رضا (علیه السلام)، اگرچه باز شیعه به فرقه‌هایی چند تقسیم شد و به خصوص بعد از رحلت امام حسن عسگری (علیه السلام) (260-232) 14 و با محاسبه‌ای دیگر، 20 فرقه از میان ایشان به وجود آمد، اما هیچ یک، پیروان قابل توجهی نیافتند، از همین رو همگی از میان رفتند و تمام شهرت و اعتبار از آن شیعیانی شد که بعد از امام هشتم، فرزندش ابوجعفر محمدبن علی الجواد (علیه السلام) (220 - 195) را امام نهم و سپس، فرزندش حضرت ابوالحسن علی بن محمدالهادی (علیه السلام) (254 - 214) را امام یازدهم شناختند (اقبال آشتیانی، 1375: 53). (22)
فخر رازی در تفسیر سوره‌ی کوثر، عطیه‌های فراوان الهی در دنیا و آخرت را از نمودها و مصادیق کوثر و «خیر کثیر» بیان می‌کند و از جمله‌ی این موارد، نسل فراوان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را برمی شمارد. او می‌گوید مقصود این است که خداوند به پیامبر (صلی الله علیه و آله) نسلی عطا می‌فرماید که در طول زمان باقی می‌ماند. در طول تاریخ، از اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله) تعداد زیادی کشته شدند، سپس عالم مملو از آنان شد؛ اما از بنی امیه کسی در دنیا نمانده که محل توجه و اعتنایی باشد. همچنین فخر رازی به وجود علمای بزرگی در میان اهل بیت رسول (صلی الله علیه و آله) است اشاره و نام این «اکابر علما»: امام باقر، امام صادق و امام کاظم را ذکر می‌کند تا به امام رضا می‌رسد و در این تسمیه و تعداد خود قید «علیهم السلام» را نیز می‌افزاید (نک : فخر رازی، 1420 ق، ج 32: 313).
نکته‌ی قابل توجه دیگر نیز در تفسیر فخر رازی، علاوه بر ذکر نام حضرت رضا (علیه السلام)، اشاره به دعای حضرت ابراهیم (علیه السلام) ذیل واژه‌ی کوثر است:
وی در وجه جمع بودن اسم و فعل «إِنَّا أعطینَاکَ...» در سوره‌ی کوثر می‌گوید: از آنجا که خداوند واحد است، اسناد فعل جمع به او صحیح نیست؛ مگر برای اشاره به این مطلب که در تحصیل این عطیه، فرشتگان، جبرئیل، میکائیل و انبیای پیشین مشارکت داشتند، همان گونه که حضرت ابراهیم چنین چیزی از خداوند درخواست کرد: « رَبَّنَا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ‌» (بقره/129).
وی سپس این سلسله را ادامه می‌دهد، چنانکه می‌گوید: حضرت موسی نیز از خداوند
درخواست کرد از امّت محمد (صلی الله علیه و آله) باشد و آن مراد این سخن خدای تعالی است:
وَ ما کُنْتَ بِجانِبِ الْغَرْبِیِّ إِذْ قَضَیْنا إِلى‌ مُوسَى الْأَمْرَ وَ ما کُنْتَ مِنَ الشَّاهِدِین‌. وَ لکِنَّا أَنْشَأْنا قُرُوناً فَتَطاوَلَ عَلَیْهِمُ الْعُمُرُ وَ ما کُنْتَ ثاوِیاً فِی أَهْلِ مَدْیَن‌ َ تَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِنا وَ لکِنَّا کُنَّا مُرْسِلِین‌. وَ ما کُنْتَ بِجانِبِ الطُّورِ إِذْ نادَیْنا وَ لکِنْ رَحْمَةً مِنْ رَبِّکَ لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذِیرٍ مِنْ قَبْلِکَ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُون‌(46-44). (23)
بشارت به این موضوع در سخن حضرت مسیح (علیه السلام) نیز هست: «وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ» (صف / 6؛ نک: فخر رازی، 1420 ق، ج 32: 310). با توجه به آنچه گذشت، امام رضا (علیه السلام) از جمیع مسائلی که شمرده شد، شخصیت ممتازی می‌یابد:
او آخرین امامی است که در دسترس مردم است و امکان حضور در ملأ عام می‌یابد. عموم مردم ایشان را با سهولتی نسبی می‌بینند، صدایش را می‌شنوند، گرد او حلقه می‌زنند و حدیث او را می‌نویسند. حضرت، از حرمت و عزتی نزد عموم مسلمانان برخوردار است. عالمان و مورخان یا او را می‌ستایند یا آنکه اگر ناصبی و بدخواهی نیز وجود داشته باشد، بهانه و مجالی برای ذکر نقد و نقص او ندارد. همچنین شیعیانی که قائل به امامت اویند، تا آخرین نسل پیشوایان برگزیده از ذریه‌ی حضرت ابراهیم و سپس رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) را پذیرفته‌اند. اسلام، آخرین دین الهی و حضرت محمدبن عبدالله (علیه السلام) است، رسول اکرم و پیامبر اعظم است. او، قرآن و عترت را به مثابه دو ودیعه‌ی گران بها به امّت خود و جامعه بشری سپرد و از این دنیا رخت بربست. عترت رسول الله (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت او، عصاره‌ی فضائل پیامبران الهی و فرستادگان پیشین بودند و عصر امام رضا (علیه السلام)، مقطع مهمی برای تجسد و انسجام این فضائل در قالب‌های مکتوب بود. به گفته‌ی علامه عبدالله مامقانی (1350 - 1290ق)، در اواخر دولت بنی مروان، نیروی این دولت رو به ضعف نهاد، منع اخذ و تعلیم و تعلم حدیث و سنت قائمه‌ی نبوی برداشته شد و در پی آن، شماری از انسان‌های آزاده و اصحاب، مانند برید بن معاویه عجلی، ابوبصیر لیث مرادی، محمد بن مسلم ثقفی، زاره بن اعین شیبانی و امثال ایشان از اهل سنت مانند عبدالملک بن جریج، سفیان بن عیینه و سفیان ثوری و دیگران، به حفظ آثار دین و سنت سرور پیامبران اهتمام ورزیدند. آنان به مدینه و دیگر شهرهایی که تابعین در آنجا حضور داشتند، رفتند. راویان امامی، به اخذ حدیث از امام باقر و امام صادق (علیه السلام) پرداختند و راویان اهل سنت از ایشان و دیگر تابعین، پس از ایشان نیز گروهی از مؤمنان، شروع به یادگیری و دریافت علوم دینی از ائمه اعم از تفسیر قرآن، شرایع اسلام و اصول و فروع دین کردند. آنان احادیث و معلومات اخذ شده را در صحیفه‌هایی ارجمند و کتاب‌هایی باارزش نگاشتند و بر بعضی از ائمه (علیه السلام) عرضه و ایشان نیز آنها را تأیید کردند. شمار این دفترها در عصر امام رضا (علیه السلام) به 400 کتاب رسید که «اصلی» نامیده می‌شدند. این تعداد، جدا از کتاب‌هایی است که اصول نامیده نشدند و شمار آنها البته بالغ بر هزاران دفتر بود. پس از این مقطع، گروهی از یاران فاضل امام رضا (علیه السلام) نظیر احمد بن محمدبن ابی نصر بزنطی، جعفربن بشیر، حسین بن علی بن فضلال، حسن بن محبوب، حمادبن عیسی، صفوان بن یحیی، محمدبن ابی عمیر و احمد بن محمد بن عیسی اشعری به تدوین این کتاب‌ها پرداختند. احمد بن محمدبن عیسی اشعری، شیخ شیعیان قم بود که با امام رضا ملاقات کرد، کتاب نوا در را نگاشت و در سال 221 ق از دنیا رفت.
افراد فوق هر موضوع را ذیل بابی واحد یا در کتابی جداگانه گرد آوردند. سپس شاگردان ایشان مانند حسن بن سعید، حسین بن سعید اهوازی و علی بن مهزیار اهوازی آنچه را نزد مشایخ، متفرق بود جمع کردند و به تهذیب و پیرایش آن پرداختند. این کتاب‌ها، مرجع نگارش کتاب‌های اربعه‌ای شدند که آسیای مکتب شیعی از عصر غیبت تاکنون بر روی آن در حال گردش است (24) (غفاری صفت، 1369: 239 - 237).
امام رضا (علیه السلام) که امام احتجاج و استدلال است، طرف دارانی نیز از همین جنس دارد. یکی از این افراد، ابومحمد هشام بن حکم از موالی کوفه بود که در شهر واسط عراقی نشو و نما یافته و بعدها برای تجارت به بغداد رفته است. او در ابتدا از مرجثه و پیروان جهم بن صفوان رئیس مرجئه‌ی (25) خراسان (مقتول در 128 ق) بود؛ ولی بعدها از این فرقه روی گرداند و از اصحاب شاخص امام صادق (علیه السلام) شد.
او از بزرگترین متکلمان امامیه و اول کسی است که با ادله‌ی کلامی و نظری، موضوع امامت را مورد بحث قرار داد و حجت‌های سهل و روشن بر اثبات آن اقامه کرد. هشام پیشتر در میان مخالفان ائمه (علیه السلام) حضور داشت، از درون آنان و سازمان فکری ایشان مطلع بود و نقاط ضعف آنان را می‌شناخت. وی مردی حاضرجواب و در تکلم و احتجاج حاذق بود و با بزرگان متکلمان مخالف در عصر خود بسیار مناظره و احتجاج کرد. گفته می‌شود به طور دائم در این امر به سر می‌برده و از همین رو، چهره و مثلی در این باب شده است.
هشام از مصنّفان شیعه و دارای تألیف‌های متعدد در موضوع‌های دینی، تاریخی و ادبی و جزء ملازمان خالد بن یحیی برمکی بوده و همیشه در مجالس مناظره‌ی این وزیر در بغداد حضور داشته است. او از شیعه‌ی قطعیه یعنی از کسانی بود که بر خلاف فرقه‌ی واقفه به رحلت امام موسی کاظم (علیه السلام) اعلام قطع و یقین کرد و قائل به امامت امام رضا شد. وی از واسطه‌های اتصال پاره‌ای از علوم ائمه (علیه السلام) به برخی چهره‌های علمی خاندان نوبختی بود. این خاندان، واسطه‌ی بین او و امثال او با متکلمان بزرگ قرن چهارم و پنجم شدند (غفاری صفت، 1369: 80-77).
یکی دیگر از یاران امام رضا (علیه السلام)، ابومحمد یونس بن عبدالرحمان قمی است که از اکابر رجال شیعه و مصنّفان مشهور طایفه به شمار می‌رود. او در عهد خلافت هشام بن عبدالملک (125- 105) به دنیا آمد. از معاصران امام صادق و امام کاظم (علیه السلام) و وکلا و خواص امام رضا (علیه السلام) است. حدود 30 کتاب در مسائل گوناگون از جمله در موضوع امامات و ردّ غلات تألیف کرد. جایگاه وی را در میان اصحاب حضرت رضا (علیه السلام)، مانند سلمان فارسی در عصر رسول اکرم است شمرده‌اند. ترجمه‌ی وی در متون معتبر رجالی نظیر رجال کشی، رجال نجاشی، فهرست شیخ طوسی و منابع دیگر آمده است. یونس بن عبدالرحمان قمی نیز از حلقه‌های اتصال سخن ائمه (علیه السلام) و از جمله حضرت رضا (علیه السلام) به خاندان ایرانی نوبختی است (نک : اقبال آشتیانی، 1357: 83-82).
رژیس بلاشر در مقدمه‌ی خود بر کتاب التربیه و التعلیم فی الاسلام تألیف اسعد طلس، از رسوخ دو خاندان شیعی بنوالفرات و بنونوبخت و نیل آنان به مقام وزارت در دستگاه خلافت عباسی سخن می‌گوید. حضور و نفوذ این دو تیره در دستگاه عباسی، اثر بزرگی در بیرون راندن عناصر غیرشیعی از دستگاه خلافت داشت. چنان‌که از زمان متوکل تا اواخر عهد مقتدر آن، همه‌ی کوشش‌هایی که برای جلوگیری از دخالت و نفوذ این عناصر مبذول شد، بی نتیجه ماند و دستگاه خلافت گاه با عنف و زمانی با لطف با آنان به سر برد؛ اما نتوانست به نفوذ عمیق آنان خاتمه دهد (نک : کسایی، 1374: 74). حاصل تمامی تلاش‌ها، نفوذ و گسترش تشیع در همه‌ی ارکان دولت عباسی بود. بسیاری از طالبیان، سودای خروج بر خلافت عباسی را داشتند. در دوره‌ی مأمون به نسبت سایر دوره‌ها، بیشترین خیزش‌ها و قیام‌های شیعی انجام شد. فضل بن سهل ذوالریاستین، وزیر مأمون، شیعی بود (رونالدسن، 1410ق، ج 1: 190 به نقل از اللیثی، 1384: 419) و طاهربن حسین، سردار او که به مسئله‌ی برادرش امین خاتمه داد، تمایل شیعی داشت. ابن اثیر روایت می‌کند که طاهریان همگی شیعی بودند. او در روایت خود، آنجا که از جنگ سلیمان بن عبدالله طاهری با حسن بن زیاد که در طبرستان قیام کرده بود، یاد می‌کند، می‌نویسد: «سلیمان از جنگ با حسن بن زید احساس گناه می‌کرد و این از شدت تشیع وی بود» (1410ق، ج 7: 140، حوادث سال 250 ق).
مأمون نیز چاره‌ای نیافت جز آنکه دل ایرانیان را که به خاندان علی بن ابی طالب (علیه السلام) به دیده‌ی احترام می‌نگریستند و به آنان ابراز محبت می‌کردند، به دست آورد. او در برابر نام و یاد امام علی (علیه السلام) احترام می‌کرد و عباسیان را به رفتار خوب با علویان ترغیب می‌کرد.
سیوطی روایت می‌کند که یکی از عباسیان علت نیکی کردن مأمون با علویان را از وی جویا شد و او در پاسخ گفت:
من کاری می‌کنم که آنان قبلاً در حق ما روا داشتند. آن روز که ابوبکر به خلافت رسید هیچ سهمی برای بنی‌هاشمم قائل نشد و پس از او عمر و عثمانی نیز همان شیوه را پیش گرفتند؛ اما چون علی خلیفه شد، عبداللّه بن عباس را به ولایت بصره، عبیدالله بن عباس را به ولایت بصره، عبیدالله را به یمن، سعید را به مکه و قثم را به بحرین فرستاد... این دین بر گردن ما بود، امروز من جزای او را به فرزندانش می‌دهم (سیوطی، 1385ق: 308 به نقل از اللیثی، 1384: 418).

رضای آل محمد (صلی الله علیه و آله)

یکی دیگر از جلوه‌های بارز امتداد «امامت» در طول تاریخ طولانی خود، موضوع «رضای آل محمد (علیه السلام)» است. امروز اگر از بسیاری از مردم ایران و جهان سؤال شود: ابوالحسن علی بن موسی (علیه السلام) نام کدام شخصیت دینی است، به احتمال زیاد برای پاسخ لحظاتی تأمل می‌کنند؛ اما لقب «رضا» که جایگزین نام شده، برای همه مشهور است. چنین مفهومی یعنی تن دادن به کسی که «رضا»، پسندیده و برگزیده از آل نبی (علیه السلام) است. دعوت به «رضای آل محمد (علیه السلام)»، دعوت به آرمانی مقبول در دل شمار زیادی از مردم سرخورده از انواع مظالم خلفا و عمّال آنان بود. اما در این بین چند مشکل وجود داشت:
1. دعوت‌های جوینده‌ی چنین آرمانی، چندین بار در طول دهه‌های پیشین به خاک و خون کشیده شده بودند. نمونه‌ای بارز از آن، دعوت زیدبن علی بود؛
2. در نظر بسیاری از مردم، تعریف قاطعی از مفهوم «اهل البیت» وجود نداشت. نمونه‌ی بارز این ابهام، سوءاستفاده‌ی بنی عباس از فرصت بود. آنان درواقع توانستند با توجه به ابهام مورد اشاره در مفهوم «اهل بیت» و «الرضا من آل محمد» برای بسیاری از مردم، با تلاش برخی ایادی خود، خویشتن را از خاندان بنی‌هاشم و بنی اعمام رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) قلمداد کنند و بدین ترتیب بر پشت مرکب خلافت و زعامت بنشینند. بهره گیری بنی عباس از این نارضایتی و دعوت به براندازی بنی‌امیه نزد ایرانیان، هواخواهان زیادی پیدا کرد و شعار «الرضا من آل محمد» آرمانی مطلوب و انگیزه بخش شد.
نسبت عباسیان به عباس بن عبدالمطلب بن‌هاشم بن عبدمناف عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله) می‌رسید. از پیش از اسلام بین بنی‌هاشم و بنی امیه بر سر تولیت خانه‌ی کعبه اختلاف بود. در اواخر دوره‌ی بنی امیه، کسانی که با آن طایفه دشمنی داشتند طرف خاندان مخالف ایشان یعنی بنی‌هاشم را گرفتند و چون عباسیان نیز از بنی‌هاشم به شمار رفتند به کمک ایرانیان موفق شدند بر حریف و دشمن سابق خود بنی امیه پیروز شوند.
کار گروهی خاندان عباسی از مطالبه‌ی سیاسی صِرف فراتر رفت و شکل دعوت دینی و عقیدتی به خود گرفت. در سال صدم هجری یعنی حدود 100 سال قبل از شهادت امام رضا (علیه السلام)، محمدبن علی بن عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب که در حمیمه از ناحیه‌ی شراه از بلوک بلقای شام (اردن فعلی) می‌زیست با ابوهاشم عبدالله بن محمد حنفیه نوه‌ی امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) ملاقات کرد. ابوهاشم که امام کیسانیان بود (26)، وصیت کرد پس از او «امامت» به محمد بن علی بن عبدالله بن عباس برسد، به همین جهت اکثر کیسانیه که طرفدار «امامت» ابوهاشم بودند، پس از او به عهد «امامت» محمد بن علی بن عبدالله درآمدند و از آن تاریخ دعوت «امامت» بنی عباس صورت شرعی و روحانی به خود گرفت. عباسیان به این بهانه که فرزندان علی بن ابیطالب (علیه السلام) از حق خود به نفع آنان صرف نظر کردند، بنای دعوت و پیشرفت را گذاردند و از محبوبیت آل على (علیه السلام) به نفع خود استفاده کردند.
«امام» عباسی در اردن فعلی - که از زمان عبدالملک مروان اقامتگاه خاندان عباسی شده بود - مسکن داشت، 12 «نقیب» (پیشوا و رئیس) (27) برگزید و به نواحی مختلف فرستاد. اعمال داعیان عباسی از طرف این نقیبان و 70 تن از شیوخ جزء، رهبری می‌شد. ائمه‌ی عباسی مرکز تبلیغاتی دیگری نیز در کوفه داشتند. گاهی هم امام با داعیان خود در موسم حج در مکه دیدار می‌کرد تا در ازدحام حاجیان، از سوءظن مأموران حکومت برکنار باشد. دستور امام به دعاة این بود که به ایرانیان و به طوایف یمانی قحطانی عرب اعتماد داشته باشند. روش تبلیغ آنان

عبارات مرتبط با این موضوع

امامت امام رضا ع، امتدادی بارز برای امامت حضرت ابراهیم عچکیده شخصیت ابراهیم علیه السلام در قرآن با ابعادی همچون پدر و تبار عالی، پدر ذریه امامت امام رضا ع، امتدادی بارز برای امامت حضرت ابراهیم عامامت امام رضا ع، امتدادی بارز برای امامت ، امتدادی بارز برای امامت حضرت ابراهیم نقش هجرت امام رضا ع در تعمیق و گسترش تشیع …نقش هجرت امام رضا ع ، امتدادی بارز برای امامت حضرت مناظرات تاریخی حضرت رضا ع بررسی نحوه مواجهه امام رضاع با فرقه‌های انحرافی در و امامت امام رضاع، امتدادی بارز برای امامت حضرت ابراهیمع به چاپ رسیده است اهداف ششگانه مامون از دعوت امام رضا ع به خراساناهدافششگانهامامت امام رضا ع، امتدادی بارز برای امامت حضرت ابراهیم امام رضا ع خلاصه ای از زندگانی امام رضا عادبیات و مذهبمدت امامت حضرت رضاع آن حضرت ابراهیم بن از امام حسن عسکری ع برای دیدار تشکل های دانشجویی با رئیس ستاد اجرایی فرمان امام …امامت امام رضا ع، امتدادی بارز برای امامت حضرت ابراهیم امامت از دیدگاه امام رضا امام رضا ع عهدی امام رضاع امامت آن حضرت که همزمان امام از هر فرصتی برای تماس با طبق قرآن فقط حضرت ابراهیم ع امام بوده، چگونه به …طبق قرآن فقط حضرت ابراهیم ع امام امامت، آن را برای امام حسن مجتبی و امام رضا خبرگزاری تسنیم سخن امام رضاع درباره امامت …سخنامامسخن امام رضاع درباره امامت فرزندان ابراهیم نبیع شناسه خبر سرویس امامت امام رضا ع، امتدادی بارز برای امامت حضرت ابراهیم ع


ادامه مطلب ...

حقوق مادران و همسران از نگاه امام سجاد (ع)

جام جم سرا:

شاید به خاطر زحمات طاقت‌فرسای مادر در پرورش دوران جنینی و شیردهی اولاد که منحصر به مادر است و در این فراز رساله حقوق، امام سجاد(ع) اولا با کلام خود دلایل توجیهی اهمیت حقوق مادر را ذکر می‌کنند، ثانیا سپاسگزاری و قدرشناسی از حق مادر را دستور می‌فرمایند؛ اما امام چه دلایلی را برای توجیه اهمیت حق مادر می‌فرمایند؟ حق مادر این است که بدانی:

1 ـ تو را حمل کرده در حالی که هیچ کس دیگری را حمل نمی‌کند.

2 ـ از میوه قلبش تو را اطعام کرده که هیچ کس چنین لطفی نمی‌کند.

3 ـ تو را با تمام اعضا و اندامش حفاظت و نگهبانی کرده است.

4 ـ‌ باکی نداشته که تو سیر باشی ولی خود گرسنه بماند.

5 ـ او تشنه باشد تو سیراب باشی.

6 ـ خود برهنه باشد تو پوشانده شوی.

7 ـ او در گرمای آفتاب باشد ولی برای تو سایه‌ای از محبت فراهم کند.

8 ـ به خاطر تو بیداری کشیده است.

9 ـ تو را از سرما و گرما نگه داشته است.

پس بدان که نمی‌توانی شکر او را بجاآوری مگر این که خداوند مساعدت و کمک کند.

امام(ع) با این توجیهات لطیف می‌فرمایند که حق مادر را نمی‌توان ادا کرد مگر به لطف الهی.

در آیات شریفه قرآن نیز گاه به مادر به تنهایی (با الفاظ ام یا والده) و گاه به والدین اشارت رفته است.

در این آیات به شیردهی اطفال توسط زنان تا حدودی که به مشقت نیفتند دستور فرموده است (آیه 233 بقره) و گاه به بارداری توأم با سختی و زایمان توام با آن مشقت تصریح فرموده‌اند (آیه 15 احقاف) و گاه به وحی به زنان صالحه (آیه 38 طه) توجه شده است.

و گاه به والدین و رابطه مؤمنین با والدین برای اساس قاعده احسان (آیه 215 بقره و آیه 14 لقمان) امر فرموده است، همچنین دعا برای والدین دستور داده شده است.

البته معلوم است که اطاعت والدین تا جایی است که به کفر یا شرک یا ارتکاب معصیت فرمان ندهند. کسانی که والدین خود را از دست داده‌اند نباید دلخور باشند که آنها نیز نزد پروردگار حیات دارند و برای آنها استغفار کنند، رد دین نمایند یا خیرات کنند. بدیهی است که فرزندان نیز در برابر والدین حقوقی دارند.

نکته اینجاست که والدین بر حسب غریزه و فطرت متوجه اولاد و نگهداری و رشد او هستند ولی توجه به والدین دچار سستی و نقصان است. در آیات شریفه به حق انفاق والدین، ارث بردن والدین در قید حیات از اولاد خود امر فرموده‌اند که تفصیل احکام آن در فقه و احکام فقهی آمده است و در قوانین نیز وجود دارد. مراد این است که در روزگار پیری و ناتوانی، پدر و مادری که نیازمند مراقبت، نگهداری و هزینه‌های ضروری هستند محتاج نباشند و عزت و حرمتشان شکسته نشود.

در قانون مدنی نیز درباره هزینه نزدیکان همین اصول حفظ شده است و لذا بر فرزند مستطیع، انفاق والدین نیازمند و ناتوان فرض است و نباید ترک شود ولی آنچه ضابطه است فراتر از احکام قانونی است و آن نیکی به والدین است.

حقوق همسران

در رساله حقوق امام سجاد(ع) روی حقوق زنان که بر ذمه و عهده شوهر است تاکید شده است. امام(ع) ابتدا به چند دلیل بر رعایت حقوق همسران تاکید می‌فرمایند. اولا بدانید:

1 ـ خداوند در زنان برای شما آرامش و موأنست (همنشینی توام با انس و علاقه) قرار داده است.

2 ـ زنان نعمتی از خداوند متعال برای شما هستند.

در چند سطر دیگر دلیل دیگری را بر این می‌افزایند:

3 ـ زیرا که زنان در عقد و قید و بند زندگی خانوادگی هستند.

4 ـ حقوق مردان بر زنان واجب‌تر است، امام (ع) به دنبال این عبارات حقوق زنان را می‌فرمایند:

1ـ4ـ اکرام زنان

2ـ4ـ رفق و مدارای با زنان

3ـ4ـ رحمت و مهربانی با ایشان

4ـ4ـ انفاق زنان به اطعام و پوشش آنان

5ـ4ـ بخشیدن زنان در اشتباهاتی که مرتکب می‌شوند.

و البته زنان باید از خود بپرسند در زندگی خانوادگی نعمتند یا نقمت؟ موجب آرامش هستند یا موجب نگرانی و دلهره و اضطراب؟ زنان باید از خود بپرسند حقوق همسرانشان را انجام می‌دهند؟ و اگر چنین باشد که غالبا زنان ایرانی و مسلمان و عفیف این مرز و بوم چنین هستند، باید شوهران ایشان در رعایت حقوق آنان هیچ کوتاهی روا ندارند.

در حقوق مدنی ایران نیز زنان دارای حقوق متعددی ازجمله حٌسن معاشرت، نفقه، مهریه، امنیت و آرامش هستند. اگر شرایط موجود به نحوی است که مردان نمی‌توانند حقوق زنان را به نحو مطلوب و قانونی و شرعی تأمین کنند باید ادب و مهربانی را سبب جبران آن قرار دهند.

حقوق خانوادگی مادران و زنان این مرز و بوم در متون دینی و ادبی ما در جایگاهی والا، انسانی و نه ابزاری قرار دارد. مردان معاصر ما به نسبت گذشته در رعایت شأن و منزلت زنان از آگاهی بیشتری برخوردار هستند ولی گاه در محاصره مشکلات بهم تنیده اجتماعی، اقتصادی و هیجانات روحی این حقوق رعایت نمی‌شود و دلخوری‌هایی پیش می‌آید که آن گاه نوبت گذشت و عفو و فراموشی غفلت‌هاست.

برای زنان ​ اندیشیدن به مقام والای زهرای مرضیه واجب است. او که در عفاف، تقوا و دشمن‌ شناسی و شوهرداری و فرزندسازی همه تاریخ و آسمان و زمین را به تصرف خویش درآورده است.

باید از خود بپرسیم آیا آن بانوی بی‌نظیر از رعایت حیا و عفاف از عملکرد ما زنان مسلمان راضی هستند؟ از تربیت اولاد و فرهنگسازی ما قانع هستند؟ آیا در دشمن‌شناسی و دشمن‌ستیزی به معرفت فاطمی نزدیک شده‌ایم؟

اگر فرهنگ تقوا و حیا و شرم از تربیت مادران و تصمیم آنان بر توسعه نکاح و عقد ازدواج به یکایک فرزندان ما منتقل شود جوانان ما در برابر هر شبیخون فرهنگی بیمه خواهند بود.

اگر زنان مقاوم و صبور ما توطئه‌های اقتصادی دشمن را بشناسند و در برابر تهاجمات اقتصادی دشمنان ایستادگی کنند و فرهنگ مصرف‌گرایی، مدپرستی، اسراف و تبذیر و علاقه به تجملات را کنار بگذارند، ملت ما در برابر جنگ تحمیلی اقتصادی،سربلند خواهد بود.(دکتر فاطمه بداغی - حقوقدان/ضمیمه چاردیواری/جام جم)


ادامه مطلب ...

شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)

اشعار کودکانه برای تسلیت شهادت امام موسی ابن جعفر (ع)

شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)شعر کودکانه شهادت امام موسی کاظم (ع)

سیاه چال های بغداد

خونه این آقا بود

چهارده سالی می شد

امام تو زندونا بود

تو بیست و پنج رجب

رفت امام از این دیار

تو کاظمین مرقدش

نور می پاشه به زوار

* * *

همیشه در زنجیر
همیشه در زندان

دلش پر از غصه
لبش ولی خندان

همیشه در سجده
همیشه در تکبیر

همیشه میخواند او
نماز در زنجیر

سیاه چال و نور
ستاره ای در بند

سکوت و تاریکی
عبادت و لبخند

همیشه خشم او
برای ظالم بود

امید مظلومان
امام کاظم (ع) بود

شاعر : جعفر ابراهیمی(شاهد)


ادامه مطلب ...

زیباترین اشعار میلاد و تولد حضرت ابوالفضل عباس (ع)

اشعار تولد حضرت ابوالفضل العباساشعار تولد حضرت ابوالفضل العباس

شب میلادِ تو، میلاد به هم می ریزد

این جهان علی آباد به هم می ریزد

خیره بر بازویِ شاگردِ خودش با بوسه

اشک می ریزد استاد، به هم می ریزد

شب قبل از تو حسینِ تو، شب بعد از تو

سرِ بازوی تو سجاد، به هم می ریزد

چه نیازی ست بپوشید زره و جنگ کنی

به تماشای تو صیاد به هم می ریزد

مثل این رود که از دست تو موجی شده است

کار هر کس به تو افتاد، به هم می ریزد

چون که بُرقَع بگشاید، دلِ آب، آب شود

زلف آشفته کند، باد به هم می ریزد

سین، که شد حرف نهایی حروف عباس

از حسودیش به سین، صاد به هم می ریزد

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿

مه شعبان شده ماهی به زمین آمده است
روز چارم پسر ام بنین آمده است

پدرش حیدر کرار زمیلادش شاد
بر بنی هاشمیان ماه ترین آمده است

نامش عباس شد ومعنی آن شیر دژم
بین شیران عرب شیرترین آمده است

جمله ذریه ی زهرا به رخش بوسه زنند
یک برادربه همه یارومعین آمده است

مادرش گفت برای همه اولاد بتول
پسرم بهر غلامی به یقین آمده است

مرتضی بوسه به دستش زد وگفتا بینم
دست او کرببلا تقش زمین آمده است

آمده تا که سپهدار حسینی بشود
آن علمدار یل لشگر دین آمده است

مادرش ام بنین درس وفایش داده
اسوه براهل وفایان زمین آمده است

آمده ساقی اطفال حسینش گردد
آب در حسرت او چله نشین آمده است

روز میلاد ابوالفضل به بین الحرمین
بهر دیدار عمو پرده نشین آمده است

کف بزن خوب طلب کن سفر کرببلا
باب حاجات همه در ثمین آمده است

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿

مژده ای حزب خدا یار حسین آمد
سید و سالار انصار حسین آمد

عید میلاد علمدار حسین آمد
صدق و صفا آمد، عشق و وفا آمد

ای ماه خیرالناس خوش آمدی عباس

نور باران خانه حیدر شده امشب

فاطمه ام البنین مادر شده امشب
غرق شادی ساقی کوثر شده امشب

فخر عرب آمد، روح ادب آمد
ای ماه خیرالناس، خوش آمدی عباس

درد بی درمان عالم را دوا آمد
قهرمان سقای دشت نی نوا آمد

بر حسین فرمانده کل قوا آمد
آرام جان آمد جان، جهان آمد

ای ماه خیرالناس، خوش آمدی عباس

آمد آن ماهی که دارد چشم دریایی

باشدش از کودکی بر عالم آقایی
می کند فردا علمداری و سقایی

ماه حرم آمد، بحر کرم آمد
ای ماه خیرالناس، خوش آمدی عباس

یا امیرالمؤمنین نازم به احساست

گشته عالم زنده از بوی گل یاست

بوسه زن بر دست و بر بازوی عباست

باب المراد آمد، روح جهاد آمد
ای ماه خیرالناس، خوش آمدی عباس

ای گل ام البنین دستم به دامانت
جان من جان همه عالم به قربانت

تو کریمی و منم محتاج احسانت
دل منجلی آمد، نجل علی آمد

فرزند خیرالناس، خوش آمدی عباس

ای تمام انبیا زوّار قبر تو

باغ قرآن تشنه باران ابر تو
جان فدای مکتب ایثار و صبر تو

حق جلوه گر آمد نوری دگر آمد
ای ماه خیرالناس، خوش آمدی عباس

✿ ✿ ✿ ✿ ✿ ✿

تو آمدی برسی به مقام سرداری
که خون سرخ خدا با شما شود یاری

تو آمدی که به اذن خدا به دست تو
خدا گره بگشاید زکار بسیاری

تو آمدی که به اذن خدا کرم بکنی
بشر رها شود از بند هر گرفتاری

تو آمدی که بشر از شما بیاموزد
برادری و ادب ورزی و وفاداری

شما که اید که یعقوب در تمام عمر
ندیده است شما را به هیچ بازاری

شباهتی است میان تو و پدر آقا
که یک دم از دو دم ذوالفقار کراری

بدون بودن تو این جهان کسی کم داشت
تو آمدی که به معنا رسد علمداری

ستاره ها همه انگشت در دهان گفتند
که ماه روی زمین پانهاده انگاری

فرات قطره ای از آب مشک تو بوده است
و علقمه که به عشق شما شده جاری

خدا رسانده تو را به مقام سرداری

که خون سرخ خدا را شما کنی یاری


ادامه مطلب ...