مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

نقش رزق حلال در استحکام نهاد خانواده در سیره و سخن امام رضا (ع)

[ad_1]

چکیده

در سخنان و سیره امام رضا (علیه‌السلام) از رزق حلال و عناوین مرتبط با آن سخن به میان آمده و مفهوم رزق حلال ترسیم شده است. از سویی خانواده با عناوین چندی مورد اشاره قرار گرفته و از استحکام آن سخن به میان آمده و به توسعه و رفاه آن تشویق شده است. در مقاله‌ی حاضر ضمن بیان مواردی که به رزق حلال اشاره دارند رابطه‌ی رزق حلال و استحکام بنیان خانواده تبیین شده است، زیرا نظر به اهمیت خانواده، اسلام راهکارهای زیادی برای استحکام آن بیان داشته همچنین از عوامل سست کننده‌ی آن نهی نموده است، لذا متونی که به استحکام نهاد خانواده تشویق می‌کنند، به مراتب بیشتر از متون، مشوق تشکیل خانواده هستند. در سخنان و سیره‌ی امام رضا (علیه‌السلام) برای استحکام بنیان خانواده، بر روزی حلال تأکید شده که از طرق عناوینی، همچون صله‌ی رحم، رعایت حقوق متقابل، محبت به دیگران و خوشحال نمودن ایشان، پرهیز از حسد، رضایتمندی، قناعت، ساده‌زیستی و پرهیز از تکلف و... در استحکام بنیان خانواده نقش بسزایی دارد.

مقدمه

رزق به معنای عطا و بخششِ مستمری است که به منظور ادامه‌ی حیات با نیاز فرد مطابقت دارد. از آنجا که روزیِ خداوند، عطای مستمر به آفریدگان است، از آن به رزق تعبیر شده است (مصطفوی، 1360، ج4: 115). مطابق با نیاز فرد بودن یا بهره‌مند شدن فرد از آن، قیودی هستند که موجب نزدیک شدن مفاهیم رزق و کالا به یکدیگر هستند (قریشی، 1371، ج3: 2؛ طباطبایی، 1417، ج3: 137؛ مکارم شیرازی، 1374، ج9: 18).
توجه به قیود مذکور همچنین نشان دهنده‌ی تفاوت مفاهیم رزق و درآمد است؛ از همین رو با استناد به سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم): «انما لَکَ مِن مَالِکَ مَا أکَلتَ فَأفنَیتَ أو لَبِستَ فَأبلَیتَ أو اعطیت فامضیت و سائره لموالیک؛ از مال تو آن مقدار برای توست که بخوری و تمام کنی یا بپوشی یا صدقه دهی یا از آن درگذری» (مجلسی، 1403، ج70: 138) ابن خلدون گفته است:
اگر منافع درآمد و ثروت انسان به خودش برگردد و در راه تأمین مصالح و‌ی صرف شود، روزی نامیده می‌شود... و چنانچه از مالی و دارایی خود به هیچ‌وجه در مصالح و نیازهایش فایده‌ای نبرد به آن روزی نمی‌گویند، در این صورت آنچه با کوشش و توان خود به دست آورده درآمد نامیده می‌شود. این مانند میراث است نسبت به متوفی که درآمد شمرده می‌شود، اما روزی نامیده نمی‌شود و نسبت به وارثان هر وقت از آن منتفع شوند رزق نامیده می‌شود (خضیری، 1991: 381).
در قرآن مجید واژه‌ی رزق به شکل‌های ‌گوناگون به کار رفته است؛ در برخی موارد همچون: «وَ فِی السَّمَاءِ رِزْقُکُمْ» (ذاریات/22) در امور مادی است، زیرا در آیه‌ی مزبور رزق به معنای باران است (ابن عجیبه، 1419، ج5: 472). رزق در برخی موارد همچون آیه‌ی « وَالَّذِینَ هَاجَرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ مَاتُوا لَیرْزُقَنَّهُمُ اللَّهُ رِزْقًا حَسَنًا وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ خَیرُ الرَّازِقِینَ» (حج /58) در امور معنوی و اخروی و در برخی موارد همچون آیه‌ی «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ‌» (ذاریات/58) در معنای عام از امور معنوی و مادی به کار رفته است.
در تأیید تفاوت رزق و درآمد، بر مال حرام رزق اطلاق نشده است، چنان که طبرسی ضمن تفسیر آیه‌ی « وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ ینْفِقُونَ؛ از آنچه روزی ایشان کرده‌ایم، انفاق می‌کنند» (بقره/4) گفته است:
رورزیِ واقعی آن است که شخص بتواند از آن بهره‌مند شود و کسی حق نداشته باشد او را از این بهره‌مندی باز دارد. بنابراین، آیه مذکور دلیل بر آن است که مال حرام رزق و روزی نیست، زیرا خدای متعال مردمان را به انفاق کردن از آنچه روزی ایشان مقرر داشته می‌ستاید و انفاق‌کننده از مال حرام- به انفاق همگان- شایسته‌ی ستودن نیست، پس حرام رزق محسوب نمی‌شود (1372، ج1: 123).
عبارت مذکور از طبرسی، دیدگاه شیعه و معتزله در خصوص مفهوم رزق را بیان می‌کند، اما دیدگاه اشاعره چنین نیست. برای توضیح بیشتر باید بگوییم در اینکه آیا لفظ رزق شامل حرام می‌شود یا نه اختلاف است، به عبارتی، چنانچه انسان از طریق حرام و غیرمشروع تأمین هزینه و مایحتاج کند، آیا شرعاً و از نظر قرآن رزق نامیده می‌شود یا آنکه در اصطلاح شرع، رزق منحصر به چیزهای حلال است؟ امامیه و معتزله بر این باورند که آنچه از راه حلال به دست می‌آید رزق نامیده می‌شود و آنچه از راه حرام به دست می‌آید رزق محسوب نمی‌شود. در مقابل، اشاعره بر این باورند که هرچه انسان به دست آورد؛ خواه از راه حرام و خواه حلال، رزق نامیده می‌شود (فخر رازی، 1420، ج2: 275).
در تأیید تفاوت رزق و دارایی، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خوردن مال حرام را پس از روشن شدن حرام بودنش از گناهان کبیره دانسته (ابن شعبه حرانی، 1404: 422) و معصومان از جمله امام رضا (علیه‌السلام) مال حلال را توصیه کرده و فرموده‌اند: «أفضَلَ المَالِ مَا وُقِیَ بِهِ العِرض؛ بهترین مال آن است که به وسیله‌ی آن حفظ آبرو شود» (عطاردی، 1406، ج1: 304).
امام رضا (علیه‌السلام) همچنین داشتن همسری خوب که در غیاب شوهر حافظ جان و مال شوهرش باشد بهترین سود مؤمن دانسته و فرموده‌اند:
مَا أفَادَ عَبدٌ فَائِدَةً خَیرًا مِن زَوجَةٍِ صَالِحَةٍ إِذَا رَآهَا سَرَّتهُ وَ إِذَا غَابَ عَنهَا حَفِظَنهُ فِی نَفسِهَا وَ مَالِه؛ برای بنده‌ی خدا چیزی سودمندتر از زن پارسا و شایسته نیست. هرگاه به زوجه‌اش نظر کند خوشحال شود و هرگاه شوهر به مسافرت رود، زن ناموس و مال او را حفظ کند (همان، ج2: 256)
و نیز فرموده‌اند:
مَنْ رَضىَ بِالیَسِیرِ مِنَ الحَلَالِ خَفَّت مَئُونَتُهُ وَ تَتَعَّمَ أهلُهُ وَ بَصَّرَهُ اللهُ دَاءَ الدُّنیَا وَ دَوَاءَهَا وَ أخرَجَهُ‌ مِنهَا سَالِماً إِلَی دَارِالسَّلَام؛ هر کس به مال اندک حلال راضی باشد، هزینه ‌زندگی وی کاهش می‌یابد، خانواده‌اش نعمت یابند، خداوند او را به درد و درمان دنیا بینا سازد و او را سالم از دنیا به بهشت ببرد (همان، ج1: 272).
از همین رو، کار بیشتر برای رفاه خانواده را توصیه کرده و فرموده‌اند: «إِنَّ الَّذِی یَطلُبُ مِن فَضلٍ یَکُفُّ بِهِ عِیَالَهُ‌ أعظَمُ أجراً مِنَ المُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ الله» آن کسی که کار بیشتری می‌کند تا درآمدش برای خود و کسانش بسنده باشد، در نزد خدا پاداشی بزرگ‌تر از پاداش مجاهد فی سبیل الله دارد (کلینی، 1362، ج5: 88).
برداشت کار بیشتر برای رفاه خانواده و مطلوب بودن آن از حدیث مذکور منطقی است، از همین‌رو راغب اصفهانی در آیه‌ی « فَإِذَا قُضِیتِ الصَّلَاةُ فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَاذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیرًا لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (جمعه/10) فضل را به معنای بیش از حد کفاف گرفته است (راغب اصفهانی، 1412: 395). چنان که در علم اصول بیان شده، امر در «فانتشروا» پس از نهی واقع شده و مفید اباحه و جواز است و ارشاد به آن است که پس از اتمام نماز جمعه جایز است مکلف به دنبال امور دیگر و تأمین نیازهای خصوصی برود. آیه‌ی مذکور و سخن امام رضا (علیه‌السلام) که به آن اشاره کردیم، نشان دهنده‌ی آن است که تشویق به کار و کوشش و کسب روزی به کوشش انسان درباره‌ی تحصیل نیازهای اوّلیه و ضروری محدود نمی‌شود.
کلمه‌ی «معاش» که رابطه‌ی نزدیکی با رزق دارد نیز در سخن امام رضا (علیه‌السلام) مورد توجه قرار گرفته، چنان که فرموده‌اند: «لَیسَ لِلنَّاسِ بُدٌّ مِن مَعَایِشِهِم، فَلَا تَدَعِ الطَّلَب؛ مردمان ناگزیر باید برای طلب معاش خود بکوشند، پس طلب معاش را ترک مکن» (ابن شعبه حرانی، 1404: 140) و نیز در جای دیگر گفته شده:
قَالَ عَلِیُّ بنُ شُعَیب: دَخَلتُ عَلَى أبِى الحَسَنِ الرَّضَا (علیه‌السلام) فَقَالَ لِى- یَا عَلِىُّ مَن أحسَنُ النَّاسِ مَعَاشاً- قُلتُ یَا سَیِّدِی أنتَ أعلَمُ بِهِ مِنِی- فَقَالَ یَا عَلِیُّ مَن ‌حَسَّنَ مَعَاشَ غَیرِهِ فِی مَعَاشِه؛ علی بن شعیب می‌گوید بر ابوالحسن الرضا (علیه‌السلام) وارد شدم، او به من فرمود: یا علی! زندگی چه کسی از همه نیکوتر است؟ گفتم: شما- ای آقای من- در این باره از من داناتری. فرمود: یا علی! زندگی کسی که زندگی دیگری را تأمین کند (همان: 448).
امام رضا (علیه‌السلام) قناعت کردن را که رابطه‌ی نزدیکی با مال و رزق حلال دارد تشویق کرده و فرموده‌اند:
قناعت، نفس آدمی را از خطا و لغزش نگه می‌دارد و موجب می‌شود که انسان به جمع ثروت، مال و اندوختن منال نپردازد و خود را در نزد اهل دنیا خاضع و خاشع نکند. راه قناعت را فقط دو نفر اتخاذ می‌کنند؛ کسی که دنیال آخرت را گرفته و به مال اندک جهان اکتفا می‌کند یا شخص کریمی که نمی‌تواند و نمی‌خواهد خود را به کثافات دنیا آلوده کند (مجلسی، 1403، ج75: 353؛ عطاردی، 1406، ج1: 272).
امام رضا (علیه‌السلام) همچنین برای مال و دارایی یا مالکیت خصوصی آن چنان اهمیتی قائل‌اند که انسان در دفاع از آن می‌تواند تا مرز شهادت پیش برود، چنانچه فرموده‌اند: «هر کسی برای حفظ مال خود کشته شود، شهید است» (عطاردی، 1406، ج2: 499). همچنین، تعرض به مال دیگران را موجب دخول در آتش دوزخ دانسته و فرموده‌اند: «گناهی که کیفر آن دوزخ است سوگند به زیانِ مال یا حقِ مسلمان است از روی ظلم و این سوگند دروغ است و پاداش آن دوزخ است و کفاره (راه جبرانی) در دنیا ندارد» (صدوق، بی‌تا: 273).
تقدیر معیشت به معنای اندازه داشتن در هزینه و حساب کردن امور زندگی و برقراری هماهنگی بین نیازها و چگونگی برآورد آنهاست. به عبارت دیگر، رعایت اصل حیاتی نظم و انضباط اقتصادی نیز با مسئله‌ی درآمد و رزق رابطه‌ی نزدیکی دارد که امام رضا (علیه‌السلام) به رعایت آن توصیه نموده و فرموده‌اند:
لَا یَستَکمِلُ عَبدٌ حَقِیقَةَ الإِیمَانِ حَتَّی یَکُونَ فِیهِ خِصَالٌ ثَلَاتٌ التَفَقُهُ فِی الدِّینِ وَ حُسنُ التَّقدِیرِ فِى المَعِیشَةِ وَ الصَّبرُ عَلَى الرَّزَایَا؛ هیچ بنده‌ای در ایمان به کمال نمی‌رسد، مگر اینکه در او سه خصلت باشد: فهمیدن و درک کردن مسائل شرعی، تنظیم برنامه‌های ‌زندگی با بهترین روش و شکیبایی در گرفتاری‌ها (مجلسی 1403، ج1: 213).
از همین رو، امام سجاد (علیه‌السلام) از خداوند خواسته‌اند که حُسن تقدیر را به ایشان بیاموزد «عَلِّمنِی حُسنَ التَّقدِیر» (صحیفه‌ی سجادیه/ 138). امام علی (علیه‌السلام) حُسن تقدیر را مایه‌ی پایداری و قوام زندگی دانسته و فرموده‌اند: «قوام العیش حسن التّقدیر و ملاکه حسن التّدبیر» (خوانساری، 1366، ج7: 289).
مقاله‌ی حاضر در پی آن است که از یک سو اهمیت رزق، خانواده و تحکیم آن را در سیره‌ی امام رضا (علیه‌السلام) تبیین کند و از سوی دیگر، چگونگی ارتباط روزی حلال با تحکیم نهاد خانواده و نقش آن را در این باره در سیره‌ی امام رضا (علیه‌السلام) بیان نماید.
در خصوص پیشینه‌ی تحقیق باید گفت که در متون اسلامی از جمله سخنان و سیره‌ی امام رضا (علیه‌السلام) مطالبی درباره‌ی مطلوب بودن استحکام خانواده و لزوم جلوگیری از سست شدن پایه ‌آن به چشم می‌خورد. همچنین، مواردی درباره‌ی رزق و عناوین اخلاقی مرتبط با آن از جمله: رضایتمندی، قناعت، پرهیز از حسد و... حایز اهمیت هستند و به نوعی از اهمیت بهداشت روانی و لزوم پیوند افراد جامعه با هم سخن می‌گویند. در کتاب‌های اخلاقی، تفاسیر فقهی و... نیز مواردی به چشم می‌خورد که اهمیت خانواده و استحکام پایه‌های ‌آن را بیان می‌کند.
با وجود این، تحقیق مستقلی درباره‌ی رابطه‌ی رزق حلال با استحکام بنیان خانواده وجود ندارد. از این رو، در نوشتار حاضر ضمن بیان مفهوم رزق حلال، خانواده و اهمیت آنها، به بررسی نقش روزیِ حلال در استحکام نهاد خانواده در سخن و سیره‌ی امام رضا (علیه‌السلام) پرداخته می‌شود.

مفهوم روزی حلال در سخن امام رضا (علیه‌السلام)

امام رضا (علیه‌السلام) علاوه بر تشویق به روزی حلال به شکل‌های ‌گوناگون و نهی از خوردن مال حرام و بیان برخی از مصادیق آن همچون: ربا، رشوه و... تفسیری از مفهوم رزق و روزی حلال را ارائه فرموده‌اند؛ چنان که محمدبن ابی نصر به امام رضا (علیه‌السلام) عرض کرد: «جعلت فداک ادْعُو اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أن یَرزُقَنِیَ اَلحَلَال فَقَالَ أتَدرِی مَا الحَلَالُ؟ قُلتُ الَّذِى عِندَنَا الکَسبُ الطَّیِّبُ؛ قربانت شوم، من دعا می‌کنم که خداوند از روزی حلال خود به من عطا فرماید. حضرت فرمودند: می‌دانی روزی حلال چیست؟» عرض کردم: قربانت تا آنجا که می‌دانم کاسبی بی غل و غش را روزی حلال می‌شمارند. حضرت فرمودند علی بن حسین (علیه‌السلام) می‌فرمودند: «الحَلَالُ هُوَ قُوتُ المُصطَفَینَ ثُمَّ قَالَ قُل أسألُکَ مِن رِزقِکَ الوَاسِع؛ روزی حلال قوت برگزیدگان الهی است، در دعای خود بگو بار خدایا، از روزی واسعت به من عطا کن» (کلینی، 1362، ج5: 59).
از متن پرسش و پاسخ برمی‌آید که روزیِ حلال آن است که از راه‌های ‌مجاز در شرع- که کتاب‌های ‌فقهی عهده‌دار بیان آن هستند- به دست آید؛ چنان که سخنان دیگر امام رضا (علیه‌السلام) در بیان برخی از مصادیق مال حرام همچون ربا و رشوه این مدعا را ثابت و تأیید می‌کند. در روایتی دیگر معمر بن خلاد از حضرت رضا (علیه‌السلام) روایت کرده که فرمودند حضرت باقر (علیه‌السلام) مردی را دیدند که می‌گفت: «اللَّهُمَ إِنِّی أسأَلُکَ مِن رِزقِکَ الحَلَال» امام فرمودند تو از خداوند روزی پیامبران را درخواست می‌کنی، بگو: «قُلِ اللَّهُمَّ إِنِّی أسأَلُکَ رِزقاً حَلَالًا وَاسِعاً طَیِّباً مِن رِزقِک» (همان، ج2: 552) و نیز حسن بن جهم گوید از حضرت رضا (علیه‌السلام) شنیدم که می‌فرمود: «مردم هرگاه غذای یک سال خود را در خانه داشته باشند بار زندگی آنها آسان می‌گردد و از نگرانی‌ها ‌آسوده می‌شوند. امام باقر و صادق (علیهما‌السلام) مزرعه‌ای خریداری نمی‌کردند، مگر اینکه دو سال هزینه‌ی زندگی آنها از آن مزرعه تأمین می‌شد» (همان، ج5: 89).
منظور از روزی پیامبران در روایت‌های ‌مذکور، رزقی است که در واقع و نفس‌الامر حلال باشد، چنین رزقی رزق پیامبران و اوصیای ایشان است، اما رزق مؤمنان، رزقی است که در ظاهر شریعت حلال باشد، یعنی مکلف، از طریق تقلید یا اجتهاد، به حلال بودن آن، علم پیدا کند، چه بسا رزق‌هایی که بر اساس ظاهر شریعت به حلال بودن آنها حکم شده، مشتبه و شبهه‌ناک باشد.
در روایت دیگری معمر بن خلاد از حضرت رضا (علیه‌السلام) پرسیده آیا می‌شود غذای یک سال را ذخیره کرد؟ حضرت فرمودند: من این کار را می‌کنم، یعنی مواد یک سال را ذخیره می‌کنم (عطاردی، 1406، ج2: 299). همچنین، حضرت رضا (علیه‌السلام) به نقل از پدرانش فرموده که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «سه خصلت را از کلاغ یاد بگیرید که عبارتند از: انجام عمل لقاحِ مخفیانه، بیرون شدن در طلب روزی هنگام صبح و ترس و احتیاط از دشمن» (صدوق، 1378، ج1: 257؛ فتال نیشابوری، 1423، ج2: 432).
امام رضا (علیه‌السلام) همچنین از مفهوم حلال، تفسیری ارائه کرده و هر چیزی را که برای بدن مقوی و مفید باشد حلال دانسته و فرموده‌اند:
خدای متعال هیچ خوردنی و آشامیدنی را مباح قرار نداده، مگر اینکه منفعت و صلاحی در آن باشد و هیچ چیز را حرام نفرموده، مگر اینکه در آن زبان، تلف و فسادی باشد؛ پس هر چیز سودمندی که به تن قوّت دهد و بر نیروی بدن بیفزاید حلال است (نوری، 1408، ج16: 165).
در اهمیت روزی حلال، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده‌اند: «کسی که 40 روز حلال بخورد، خداوند متعال قلبش را نورانی می‌گرداند.» و درباره‌ی مال حرام فرموده‌اند: «خداوند متعال فرشته‌ای دارد که هر شب بر بیت المقدس این ندا را می‌دهد: کسی که حرامی بخورد، نه عمل مستحبی از او قبول می‌شود و نه عمل واجبی» (ابن فهد حلی، 1407: 153). همچنین امام رضا (علیه‌السلام) فرموده‌اند: «عَلَیکَ بِالصَّبرِ وَ طَلَبِ الحَلَالِ وَ صِلَةِ الرَّحِم؛ برتو باد به صبر کردن و طلب روزی حلال و پیوند با خویشاوند» (کلینی، 1362، ج2: 488).
از جمله دلایل اهمیت روزی حلال از منظر امام رضا (علیه‌السلام) آن است که در خصوص قصر یا اتمام نماز در سفر، حضرت بین سفر حلال و سفر برای معصیت تفاوت قائل شده‌اند. از این رو، ابوسعید خراسانی می‌گوید دو مرد در خراسان بر حضرت امام ابوالحسن علی بن موسی الرّضا (علیه‌السلام) وارد شدند و از حکم نماز مسافر پرسیدند. امام به یکی از آنان فرمود: «بر تو واجب است که نماز را قصر بخوانی، چون به قصد دیدار من آمدی» و به دیگری گفت: «بر تو واجب است نماز را تمام بخوانی، چون آهنگ دیدار سلطان داشته‌ای» (عطاردی، 1406، ج2: 175).
گرچه در روایت یادشده به وضوح سخنی از مال حلال و حرام به میان نیامده، اما از باب تنقیح مناط می‌توان چنین استفاده‌ای کرد. از همین رو شیخ انصاری گفته: «هرگاه شخصی، سفرش سفر معصیت باشد؛ مثل: صید کردن لهو، ظلم کردن، قطع طریق کردن، اعانت ظالم یا اطاعت از ظالم و غیره نماز وی تمام خواهد بود» (163:1415). همچنین، حضرت امام (رحمه‌الله) در شرایط قصر نماز فرموده‌اند:
سفر از نظر شرعی برای او جایز باشد، بنابراین اگر سفر معصیت و حرام باشد، اعم از اینکه خودِ سفر حرام باشد مثل: فرار از جنگ یا هدف از سفرکار حرامی باشد مثل سفر برای راهزنی، حکم سنضر را ندارد و نماز تمام است (خمینی (امام)، 1424، ج1: 734).
با توجه به اهمیت رفاه خانواده، امام رضا (علیه‌السلام) بیچارگی، بیچاره‌نمایی، فقر و تنگدستی را نکوهش کرده و فرموده‌اند:
ان الله یحب الجمال والتجمل و یبغض البؤس و التباؤس فان الله إذا أنعم على عبده بنعمة أحب أن یرى علیه أثرها، قیل کیف ذلک؟ و همانا خداوند متعال زیبایی و آراستگی را دوست دارد و بدحالی و بدبخت‌نمایی را (و خود را بدبخت، ندار، بیچاره و ضعیف نشان دادن) زشت می‌دارد، زیرا هنگامی که خداوند به بنده‌ای نعمتی داد، دوست دارد اثرآن نعمت را در زندگی او ببیند (صدوق، بی‌تا: 354).
بدیهی است که آراستگی و بدحال نبودن در بسیاری از موارد به امکانات اقتصادی و مادی افراد بستگی دارد.
امام رضا (علیه‌السلام) همچنین فقر و تنگدستی را کلید مسائل اجتماعی، بدبختی و بیچارگی دانسته و فرموده‌اند: «المَسکَنَةُ مِفتَاحُ البُؤس؛ نداری کلید بدبختی است» (مجلسی، 1403، ج75: 354؛ عطاردی، 1406، ج1: 303). همچنین از فساد و تباهی اموال و تکدی‌گری نکوهش نموده و فرموده‌اند: «إِنَّ اللهَ تَعَالَی یُبغِضُ القِیلَ وَ القَالَ- وَ إِیضَاعَ المَالِ وَکَثرَةَ السُّؤَال؛ خدا از قیل و قال، تباه کردن مال و افزونی سؤال (زیاد درخواست و تقاضا کردن ) نفرت دارد» (همان: 336؛ همان: 285).
با وجود مطلوب بودن رفاه و توسعه‌ی زندگی خانواده، امام رضا (علیه‌السلام) تصرف اِسراف‌آمیز در اموال و نیز سخت‌گیری را نکوهش کرده، به اعتدال و میانه‌روی توصیه نموده و در پاسخ عباسی که از ایشان درباره‌ی تأمین مخارج خانواده‌ی خویش جویا شده بود فرمودند:
بَینَ المَکرُوهَینِ قَالَ فَقُلتُ جُعِلتُ فِدَاکَ لَا وَ اللَّهِ مَا أعرِفُ المَکرُوهَینِ قَالَ فَقَالَ لِی یَرحَمُکَ الهُ أ مَا تَعرِفُ أنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ کَرِهَ الإِسرَافَ وَ کَرِهَ الإِقتَارَ فَقَالَ: وَ الَّذِینَ إِذا أنفَقُوا لَم یُسرِفُوا وَ لَم یَقتُرُوا وَ کانَ بَینَ ذلِکَ قَواماً؛ از حضرت رضا (علیه‌السلام) اذن گرفتم اجازه دهند به خاندان خود انفاق کنم. فرمودند: مواظب باش که مرتکب دو مکروه نشوی! عرض کردم. من این موضوع را درک نمی‌کنم. فرمودند: اسراف و زیاده‌روی در انفاق نزد خداوند کراهت دارد؛ همان‌طور که خودداری و انفاق نکردن را نیز مکروه شمرده است (فرقان/67).
و در قرآن مجید فرموده: « وَالَّذِینَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ یسْرِفُوا وَلَمْ یقْتُرُوا وَکَانَ بَینَ ذَلِکَ قَوَامًا» (همان، ج68: 347؛ همان: 363).
در سخن مذکور منظور از کلمه‌ی «مکروه» امر ناگوار و ناخوشایند است و مکروه از احکام خمسه‌ی تکلیفی مورد نظر نیست. با توجه به آنچه گذشت، برای تحقق روزی حلال دو شرط لازم است: حُسن شرعی و حُسن طبیعی، زیرا رعایت موازین شرعی در کسب روزی و لزوم دوری از راه‌های ‌غیرمشروعِ به دست آوردن مال، مانند ربا و... به حُسن شرعی اشاره دارد و از سویی، شرط مفید و مقوی بودن روزی که امام رضا (علیه‌السلام) به آن اشاره کرده‌اند، حُسن طبیعی را دربرمی‌گیرد.
از دیگر نکته‌های ‌سخنان امام رضا (علیه‌السلام) این است که با وجود نکوهش فقر و تنگدستی از دیدگاه آن حضرت و تشویق ایشان به توسعه‌ی رفاه خانواده، در این باره بر اعتدال، میانه‌روی، پرهیز از اسراف (افراط) و نیز تفریط (خودداری از انفاق) تأکید کرده‌اند، زیرا با استناد به آیه‌ی 67 سوره‌ی فرقان از افراط و تفریط با نام «مکروه» تعبیر فرموده‌اند.

ماهیت خانواده در سخن امام رضا (علیه‌السلام)

خانواده از نظر عرف عبارت است از: زن، فرزندان و خویشاوندان مرد و زن و در اصطلاح شرعی، خانواده جماعت و گروهی هستند که زیربنای جامعه را تشکیل می‌دهند، بنای آن بر روابط همسری بین زن و مرد استوار است و پیامد آن فرزندانی است که به وجود می‌آیند.
کلمه‌ی «الاسره» در لغت (ابن منظور، 1414، ج4: 20) خانواده و خویشان مرد است. از سوی دیگر، این کلمه به معنای زره سخت و محکم نیز به کار رفته است. از این رو، خانواده و خویشانِ نزدیک همچون زرهی هستند که خود را با آنان نگه داشته و به پشتیبانی آنان خود را حفظ می‌کنند. این کلمه در قرآن به کار نرفته، اما کلمه‌ی «اهل» که گاهی مفهوم خانواده و همسر را می‌دهد در قرآن به کار رفته؛ مثلاً در آیه‌ی «قَالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ نَارًا» (قصص/29) کلمه‌ی اهل به معنای همسر است، اما در آیه‌ی «فَأَنْجَینَاهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَاهَا مِنَ الْغَابِرِینَ» (نمل/57) به معنای خانواده به کار رفته است.
خانواده دارای سه نوع کوچک (خاص یا محدود)، متوسط و بزرگ (عام یا گسترده) است. خانواده‌ی کوچک، محدود یا خاص، به زن و شوهر و فرزندان محدود می‌شود. اسلام برای تحکیم و استواری پایه‌های ‌این نوع خانواده بیشترین توجه و اهتمام را دارد و منظور از خانواده در مقاله‌ی حاضر همین معناست. خانواده در مفهوم متوسط آن شامل اقوام و خویشان است مانند: پدر، مادر، پدربزرگ، مادربزرگ، برادر، خواهر، عمو، عمه، دایی، خاله و... اینها کسانی هستند که در بحث صله‌ی رحم مدنظر هستند و رعایت و محبت به آنان موجب برکت عمر و روزی و آبادانی سرزمین‌ها دانسته شده است. خانواده‌ی بزرگ شامل همسایگان، دوستان و دیگران می‌شود که خداوند اساس ارتباطشان را بر «اخوت» گذاشته و همه را به محبت و ارتباط متقابل و تفاهم فراخوانده و فرموده: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَینَ أَخَوَیکُمْ» (حجرات/10).
کلمه‌ی «اهل» و جمع آن و نیز «عیال» در معنای خانواده در سخن امام رضا (علیه‌السلام) به کار رفته و در خصوص تلاش برای رفع نیاز و رفاه آنها توصیه شده است؛ از جمله سخن آن حضرت که در آن آمده است: «الَّذِی یَطلُبُ مِن فَضلٍ یَکُفُّ بِهِ عِیَالَهُ أعظَمُ أجراً مِنَ المُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ الله؛ آن کس که کار بیشتری می‌کند تا درآمدش برای خود و کسانش بسنده باشد، در نزد خدا پاداشی بزرگ‌تر از پاداش مجاهد فی سبیل الله دارد» (مجلسی، 1403، ج75: 339). همچنین، در جای دیگر فرموده‌اند: «صَاحِبُ النِّعمَةٍ یَجِبَ أن یُوَسِّعَ عَلَى عِیَالِه؛ کسی که از امکانات برخوردار است، واجب است به زندگی خانواده‌اش وسعت بخشد» (عطاردی، 1406، ج1: 285).
امام رضا (علیه‌السلام) در جای دیگر با استفاده از کلمه‌ی عیال به معنای خانواده فرموده‌اند: «یَنبَغِی لِلرَّجُلِ أن یُوَسِّعَ عَلَی عِیَالِهِ کَیلَا یَتَمَنَّوا مَوتَهُ» لازم است که مرد مسلمان با زحمت‌های ‌شبانه‌روزی خود رفاه خانواده‌اش را توسعه دهد تا ایشان (بر اثر محرومیت و مسائل زندگی) مرگ وی را آرزو نکنند (کلینی، 1362، ج4: 11).
کلمه‌ی اهل در سخن امام رضا (علیه‌السلام) نیز در معنای خانواده به کار رفته، چنانکه فرموده‌اند:
مَن رَضِىَ بِالیَسِیرِ مِنَ الحَلَالِ خَفَّت مَئُونَتُهُ وَ نُعِّمَ أهلُهُ وَ بَصَّرَهُ اللهُ دَاءَ الدُّنیَا وَ دَوَاءَهَا وَ أخرَجَهُ مِنهَا سَالِماَ إِلَی دَارِالسَّلَام؛ هر کس به مال اندکِ حلال راضی باشد، هزینه‌های زندگی وی کاهش می‌یابد و خانواده‌اش نعمت یابند و خداوند او را به درد و درمان دنیا بینا کند و او را سالم از دنیا به بهشت برد (عطاردی، 1406، ج1: 271).
و نیز فرموده‌اند: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده‌اند نیکوترین مردم در ایمان، نیکوترین ایشان است در خُلق و مهربان‌ترین ایشان است با اهل خود و من مهربان‌ترین شما هستم با اهل خود.
همچنین، به نقل از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده‌اند: «کسانی از شما که نزدیک‌تر باشند از من در نشستن در روز قیامت نیکوترین شماست در خُلق و نیکوکننده‌ترین شماست با خانواده‌ی خود» (صدوق، 1378، ج2: 38). به نقل از امام سجاد (علیه‌السلام) فرموده‌اند مردی، امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) را به خانه‌ی خود دعوت کرد. امام علی (علیه‌السلام) فرمود با سه شرط دعوت تو را می‌پذیرم. آن مرد گفت: آن سه شرط کدام است؟ امام علی (علیه‌السلام) فرمود: نخست آنکه برای من چیزی از خارج به خانه نیاوری. دیگر آنکه بدون تعارف هر چه در خانه داری همان را برای من حاضر کنی و سوم آنکه خانواده‌ات را به زحمت نیندازی، عرض کرد آنچه شما فرمان دهید اطاعت می‌کنم. سپس علی (علیه‌السلام) دعوت او را پذیرفت (حجازی، بی‌تا، ترجمه‌ی سجادیه:85) و نیز فرموده‌اند: «کسی که نعمت و تمکن دارد، باید به اهل و عیالش به خوبی رسیدگی کند» (همان: 465).
کلمه‌ی «اهالی» جمع «اهل» به معنای خانواده‌ها ‌نیز در سخن امام رضا (علیه‌السلام) به کار رفته و درباره‌ی نیکی کردن به آنها توصیه شده آنجا که فرموده‌اند: «یَرُّوا أهَالِیَکُم وَ أولَادَکُم جُمُعَةٌ إِلَی جُمُعَة؛ در روزهای جمعه به همسر و فرزندان خویش نیکی کنید» (صدوق، بی‌تا: 407).
گرچه در روایت مذکور «اهالیکم» همسرانتان معنی شده، تفسیر آن به صورت «خانواده‌هایتان» منعی ندارد، در این صورت با توجه به آنکه «اولادکم» (فرزندانتان) از اعضای خانواده هستند و زیر مجموعه‌ی «اهالیکم» قرار دارند، اما به دلیل اهمیت از باب ذکر خاص بعد از عام دوباره مورد توجه قرار گرفته‌اند.
از جمله نکته‌هایی که از حدیث اشاره شده می‌توان به دست آورد، این است که مدیر خانواده باید روزی چون روز جمعه- که از اعیاد مهم اسلامی است- را برای توجه عاطفی و مادی ویژه خانواده قرار دهد و موجب نشاط و شادمانی آنها شود و از سوی دیگر، برای توجه به ارزش‌های دینی به جمعه توجه خاص کند، زیرا این امر در ایجاد صمیمیت و گرم شدن کانون خانواده اهمیت دارد. از همین رو، امام رضا (علیه‌السلام) در روایت دیگری توصیه کرده‌اند که در روز عاشورا کار و کوشش برای امور دنیوی ترک شود و فرموده‌اند: «مَن تَرَکَ السَّعیَ فِی حَوَائِجِهِ یَومَ عَاشُورَاءَ قَضَى اللهُ لَهُ حَوَائِجَ الدُّنیَا وَ الآخِرَة؛ هر کس در روز عاشورا کار و کسبش را فروگذارد، خداوند حاجت‌های دنیا و آخرت او را برآورده کند» (عطاردی، 1406، ج2: 26).
همچنین، درباره‌ی زن که بی‌تردید از اعضای خانواده است، داشتن همسری خوب را که در غیاب شوهر حافظ جان و مال شوهرش باشد بهترین سود مؤمن دانسته و فرموده‌اند:
ما أفاد عبد فائدة خیرا من زوجة صالحة إذا رآها سرّته و إذا غاب عنها حفظته فی نفسها و ماله...؛ و برای بنده‌ی خدا چیزی سودمندتر از زن پارسا و شایسته نیست. هرگاه به زوجه‌اش نظر کند خوشحال شود و هرگاه شوهر به مسافرت رود، زن، ناموس و مال او را حفظ کند (همان: 256).
در روایت دیگری امام رضا (علیه‌السلام) به زن که از اعضای خانواده است توجه ویژه کرده و فرموده‌اند: «رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده‌اند خداوند متعال به زنان، مهربان‌تر از مردان است، هر مردی که به زنی از ارحامش محبت کند و موجبات خوشحالی او را فراهم کند، خداوند روز قیامت او را خوشحال می‌کند» (کلینی، 1362، ج6: 6).

استحکام نهاد خانواده در سخن و سیره‌ی امام رضا (علیه‌السلام)

با توجه به اهمیت خانواده از دیدگاه اسلام، برای استحکام بنیان خانواده و جلوگیری از پاشیدگی آن تلاش‌هایی صورت گرفته و دستورالعمل‌هایی به چشم می‌خورد. از جمله راهکارهای محکم کردن روابط خانواده، دعای خوب اعضای خانواده در حق یکدیگر است؛ این دعاها به نوعی در ایجاد محبت و مهربانی بین افراد خانواده و تقویت ارزش ‌انسانی و ایمانی در بین آنها نقش بسزایی دارد؛ زیرا دعاکننده به نوعی به کسانی که ایشان را دعا می‌کند ابراز علاقه و محبت می‌کند. از همین رو، به گسترش مهربانی و محبت تأکید شده، چنان که در حدیث قدسی آمده:
انا الله أنَا الرَّحمَنُ خَلَقتُ الرَّحِمَ وَ شَقَقتُ لَهَا اسماً مِن أسمَائِی فَمَن وَصَلَهَا وَصلتُهُ وَ مَن قَطَعَهَا قَطَع؛ من خداوندم، من مهربانم، خود مهربانی را آفریده‌ام و از آن اسمی را برای خود برگزیده‌ام، هر کس آن را مراعات کند از او مراقبت و حمایت می‌کنم و هر کس آن را قطع کند با او قطع رابطه خواهم کرد (حاکم نیشابوری، 1406، ج4، 158؛ نوری، 1408، ج5: 243).
از جمله دلایل اهمیت خانواده و توجه اسلام به تحکیم آن، این است که معصومان گذشته از آنکه خود به خانواده توجه داشتند، به اهتمام و توجه به خانواده توصیه و سفارش می‌کردند؛ چنان که امام سجاد (علیه‌السلام) فرموده‌اند: «همانا نزدیک‌ترین شما به خدا کسی است که اخلاقش نیکو و گشاده‌رو باشد و پسندیده‌ترین شما نزد خدا کسی است که به شایسته‌ترین نحوی به خانواده‌اش رسیدگی کند، همانا ارجمندترین شما نزد خدا با تقواترین شماست نزد او» (کلینی، 1362، ج8: 69).
با توجه به آنچه گذشت، توصیه‌ها ‌و سفارش ‌گوناگون امام رضا (علیه‌السلام) در رسیدگی به خانواده و توسعه‌ی سطح زندگی و رفاه ایشان، نشانگر اهتمام آن حضرت به محکم کردن بنیان خانواده است؛ چنان که فرموده‌اند: «لازم است که مرد مسلمان با زحمت‌های ‌شبانه‌روزیِ خود رفاه خانواده‌اش را توسعه دهد تا ایشان (بر اثر محرومیت و مسائل زندگی) مرگ وی را آرزو نکنند» (عطاردی، 1406، ج2: 208).
در اهمیت استحکام بنیان خانواده همین بس که احادیث وارد شده در خصوص ادامه و نگهداری حیات خانوادگی دو برابر احادیثی است که به تشکیل خانواده تشویق کرده‌اند. این امر به آن دلیل است که ادامه و نگهداری حیات خانوادگی به مراتب دشوارتر از تشکیل خانواده است.
از جمله روش‌هایی که معصومان از جمله امام رضا (علیه‌السلام) برای استحکام نهاد خانواده بر آن تأکید کرده‌اند، تشویق به روزی حلال و توصیه به پرهیز از خوردن مال حرام به اشکال و مصادیق گوناگونِ تقدیر معیشت و... است.

ارتباط روزیِ حلال با استحکام خانواده

نظر به اهمیت خانواده و استحکام آن، اسلام از روش‌های متنوع و گوناگونی برای این منظور بهره جسته، از جمله روش‌ها ‌و راهکارهای محکم کردن خانواده، بهره گرفتن از روزی و مال حلال و پرهیز از خوردن مال حرام است. دلایل اهمیت نقش روزی حلال در استحکام بنیان خانواده در سخنان و سیره‌ی امام رضا (علیه‌السلام) به قرار زیر است:

روزی حلال و صله‌ی رحم

صله‌ی رحم و پیوند با خویشاوندان به شکل‌های ‌گوناگون در متون اسلامی از جمله سخنان و سیره‌ی امام رضا (علیه‌السلام) مورد تأکید و توجه قرار گرفته است. صله‌ی رحم به بازدید از خویشاوندان محدود نمی‌شود، بلکه با سلام کردن، دادن لیوان آب به دست خویشاوند، کمک‌های ‌مالی به خویشاوند و... نیز انجام می‌شود، چنان که محمد بن عبیدالله گوید حضرت رضا (علیه‌السلام) فرمود: «اگر مردی از عمرش سه سال مانده باشد و صله‌ی رحم انجام دهد، خداوند عمر سه ساله‌ی او را به 30 سال تبدیل می‌کند و مشیت خود را به کار می‌بندد.»
همچنین، ابونصر بزنطی از حضرت رضا (علیه‌السلام) روایت کرده که حضرت صادق (علیه‌السلام) فرمودند: «با ارحام خود محبت و مهربانی کنید، ولو به شربت آبی باشد و بهترین نوع صله‌ی ارحام رفع آزار و اذیت درباره‌ی آنان است.» صله‌ی رحم، مرگ را به تأخیر می‌اندازد و محبت را در میان خانواده افزایش می‌دهد. همچنین، حسن بن علی‌وشا از حضرت رضا (علیه‌السلام) روایت کرده که امام جعفر صادق (علیه‌السلام) فرمودند ما نمی‌دانیم چیزی مانند صله‌ی ارحام باعث طول عمر می‌شود تا آنگاه که اگر مردی سه سال از عمرش باقی مانده باشد و صله‌ی ارحام کند، عمرش 30 سال به طول انجامد و اگر کسی 33 سال از عمرش باقی باشد و او قطع رحم کند، عمرش به سه سال می‌رسد. همچنین، محمد بن فضیل صیرفی گوید حضرت رضا (علیه‌السلام) فرمودند رحم آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) به عرش پروردگار بستگی دارد و می‌گوید: بار خدایا، هر کس با من ارتباط برقرار کند، تو با او ارتباط برقرار کن و هر کس با من قطع رابطه کند، تو با او قطع رابطه کن. همین روش در ارحام مؤمنین نیز برقرار است. سپس این آیه‌ی شریفه را قرائت کردند «وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ» (نسا/1).
طایی نیز از حضرت رضا (علیه‌السلام) روایت کرده که حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند هر کس انجام یک عمل را برای من تضمین کند، من انجام چهار عمل را برای او ضمانت می‌کنم؛ با ارحام خود رفت و آمد کند تا خداوند او را دوست بدارد، روزی‌اش را زیاد کند، عمرش را طولانی گرداند و او را داخل بهشت نماید. حضرت رضا (علیه‌السلام) از پدرانش از امام حسین (علیه‌السلام) روایت کرده که فرموده‌اند هر کسی دوست دارد مرگش به تأخیر افتد و روزی‌اش زیاد شود، باید صله‌ی رحم به جای آورد.
همچنین، حسن بن علی وشا از حضرت رضا (علیه‌السلام) از پدرانش از علی (علیه‌السلام) روایت کرده که حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده‌اند هنگامی که در شب معراج به آسمان‌ها رسیدم مشاهده کردم چند خویشاوندی به عرش پروردگار آویزان شده و از خویشاوندان خود شکایت می‌کنند. از آنها پرسیدم بین شما و آنها چند پدر فاصله است؟ گفتند: ما در پدر چهلم به هم می‌رسیم. بزنطی نیز گفته حضرت رضا (علیه‌السلام) فرمود امام جعفر صادق (علیه‌السلام) فرمودند صله‌ی ارحام مرگ را به تأخیر می‌اندازد و موجب زیاد شدن مال و محببت خویشاوندان است (عطاردی، 1406، ج1: 265-267).
با توجه به آنکه یکی از راه‌های ‌صله‌ی رحم کمک مالی به خویشان است، بدیهی است که مال و روزی حلال در ایجاد محبت بین خانواده و استحکام آن نقش بسزایی دارد. از همین رو، امام رضا (علیه‌السلام) درباره‌ی نقش صله‌ی رحم در ایجاد محبت بین خانواده فرموده‌اند: «مَثرَاةٌ فِی المَالِ مَحَبَّةٌ فِی الأهل؛ صله‌ی رحم موجب افزایش مال و محبت بین خویشان است» (مجلسی، 1403، ج71: 88).
چنانچه کار، گروهی نباشد، یعنی رئیس خانواده در مقام مسئول معاش و رفاه خانواده، از طریق کار، درآمد و روزی حلال، معاش و رفاه خانواده را عهده‌دار شود، انفاق به خانواده و اداره‌ی معیشت ایشان به نوعی صله‌ی رحم بوده و موجب دوستی و محبت می‌شود و در نتیجه به استحکام خانواده می‌انجامد. از طرفی، چنانچه گذشت، همسر می‌تواند با ایجاد محیط آرام و خوب خانواده، خوش‌رویی و حفاظت از دارایی شوهر که به نوعی مربوط به خانواده است، به استحکام خانواده کمک کند.
در تأیید این سخن، امام رضا (علیه‌السلام) به مدح و ستایشِ چنین همسری اقدام کرده و فرموده‌اند: «برای بنده‌ی خدا چیزی سودمندتر از زن پارسا و شایسته نیست. هرگاه به زوجه‌اش نظر کند خوشحال شود و هرگاه شوهر به مسافرت رود، زن، ناموس و مال او را حفظ کند» (همان، ج2: 256).
از جمله دلایلی که تأیید می‌کند از نظر امام رضا (علیه‌السلام) کمک مالی نوعی صله‌ی رحم است و در استحکام خانواده نقش دارد، اینکه آن حضرت نیکی به بستگان و رسیدگی به همسایگان را توصیه کرده و در پاسخ ابان بن ولید که از ایشان پرسید آیا انسان به جز زکات چیز دیگری هم از مال خویش باید بدهد؟ فرمودند: «نعم اینَ ما قالَ اللهُ وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ ما أمَرَ اللهُ بِهِ أن یُوصَلَ وَ یَخشَونَ رَبَّهُم» (رعد/21؛ همان، ج71: 127).
با توجه به توصیه‌ی قرآن، معصومان و از جمله امام رضا (علیه‌السلام)، رئیس خانواده نباید در خصوص اداره‌ی معاش و رفاه خانواده بر آنها منت گذارد، چنانکه علی (علیه‌السلام) فرموده‌اند: «ملاک المعروف ترک المنّ به؛ ملاک و معیار کار خوب، ترک منت‌گذاری به واسطه‌ی آن است» (هرچه بی منت‌تر، بهتر) (خوانساری، 1366، ج1: 118) و نیز فرموده‌اند: «أفضَلُ العَطَاءِ تَرکُ المَنِّ؛ برترین بخشش و احسان، ترک منت است» (همان، ج2: 405). در تأیید این سخن در ذیل تفسیر آیه‌ی «وَمَنْ لَسْتُمْ لَهُ بِرَازِقِینَ» (حجر/20) طبرسی گفته: «ما در زمین برای شما اسباب روزی قرار دادیم و کسانی را هم که شما روزی دهنده‌ی آنها نیستید برای شما آفریدیم.» منظور از این کسان، خانواده یا غلامان و کنیزان است که انسان خیال می‌کند خودش آنان را روزی می‌دهد و حال آنکه خدا او و آنها را روزی می‌دهد (طبرسی، 1372، ج2: 263).
از سوی دیگر، بر اساس توصیه‌ی امام رضا (علیه‌السلام) هر فردی که مورد احسان قرار می‌گیرد باید از احسان کننده تشکر کند، بنابراین اعضای خانواده باید از رئیس خانواده تشکر کنند. بدیهی است که تشکرِ مزبور به نوعی در استحکام نهاد خانواده و ایجاد محبت، مؤثر است چنان که فرموده‌اند: «مَن لَم یَشکُرِ المُنعِمَ مِنَ المَخلُوقِینَ لَم یَشکُرِ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ» (مجلسی، 1403، ج68: 44) خوب است که فرد دریافت کننده‌ی احسان به نوعی از احسان کننده تشکر و قدردانی کند.
چنانچه تحصیل مالِ حلال از راه کار گروهی باشد، رزق حلال نیز به نوعی در استحکام خانواده و ایجاد محبت بین ایشان مؤثر است، زیرا با توجه به گستردگی اشکال و مصادیق صله‌ی رحم می‌توان افراد فاقد شغل خانواده را به کار گرفت.

روزی حلال و رعایت حقوق متقابل

در فرض گروهی بودن کار، با توجه به آنکه تعرض به حقوق و دارایی دیگران حتی اعضای خانواده مجاز نیست؛ اعضای خانواده موظف هستند به حقوق یکدیگر احترام بگذارند، از فریب یکدیگر و دیگر راه‌هایی که موجب حرام شدن درآمد می‌شود خودداری ورزند، آنچه برای خود می‌پسندند برای دیگر اعضای خانواده نیز بپسندند و آنچه برای خود نمی‌پسندند برای دیگر اعضای خانواده نیز نپسندند. بدیهی است که رعایت متقابل این اصول و حقوق به استحکام خانواده کمک می‌دهد. از همین رو، امام رضا (علیه‌السلام) رباخواری، مال حرام، کم‌فروشی در کیل و وزن و... را از گناهان کبیره دانسته و از آن نهی کرده‌اند (عطاردی، 1406، ج2: 501).
امام رضا (علیه‌السلام) در فرضی که برخی از اعضای خانواده یتیم باشند، سخت‌گیری شدیدی نموده، از خوردن مال وی پرهیز داده و آن را از گناهان کبیره دانسته‌اند (همان) و فرموده‌اند:
إِیَّاکُم وَ أموَالَ ألیَتامَى- لَا تَعَرَّضُوا لَهَا وَ لَا تَلَبَسُوا بِهَا- فَمَن تَعَرَّضَ لِمَالِ الیَتِیمِ فَأکَلَ مِنهُ‌ شَیئاً- کَأَنَّمَا أکَلَ جَذوَةً مِنَ النَّار؛ از اموال یتیمان بپرهیزید، متعرض آنان نشوید و از آن برای خود پوشاک برنگزینید. پس کسی که متعرض مال یتیم شود و مقداری از آن را بخورد، مانند آن است که پاره‌ای از آتش خورده است (مجلسی، 1403، ج72: 5).
همچنین فرموده‌اند: «إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَعَدَ فِی أکلِ مَالِ الیَتِیمِ عُقُوبَتَینِ عُقُوبُةٌ فِی الدُّنیَا وَ عُقُوبُةً‌ فِی الآخِرَة؛ همانا خداوند عزوجل در خوردن مال یتیم دو عقوبت و جزای بد وعده فرموده است: یکی در دنیا و دیگری در آخرت» (همان: 8).
همچنین فرموده‌اند:
خوردن مال یتیم به ستم، به علت‌های بسیاری که مستلزم فسادهای گوناگون است، حرام شده؛ نخستین آنها: چون مال یتیم را به ستم بخورد، به کشته شدن او کمک کرده... پس چون مال او را بخورد، بدان می‌ماند که به حتم او را کشته و به فقر و فاقه گرفتارش کرده است (صدوق، 1378، ج2: 92).

روزی حلال و محبت به دیگران و خوشحال کردن ایشان

خوشحال کردن دیگران و محبت به آنها به خصوص اعضای خانواده از سوی معصومان از جمله امام رضا (علیه‌السلام) تشویق و توصیه شده است. بدیهی است که خوشحال کردن دیگران از جمله اعضای خانواده و محبت به ایشان از راه‌های ‌گوناگون از جمله توجه مالی از طریق روزی حلال امکان‌پذیر است. امام رضا (علیه‌السلام) فرموده‌اند: «مَن فَرَّجَ عَن مُؤمِنٍ فَرَّحَ اللهُ قَلبَهُ یَومَ القِیَامَه؛ هر کس گرفتاری مؤمنی را برطرف کند، خداوند دل او را در روز قیامت شاد کند» (محدث عاملی، 1409، ج16: 372) و نیز به نقل از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده‌اند: «رَأسُ العَقلِ بَعدَ الدِّینَ التَّوَدُّهُ إِلَى النََّاسِ- وَ اصطِنَاعُ الخَیرِ إِلَى کُلِّ أحَدٍ بَرٍّ وَ فَاجِر؛ سر عقل، پس از ایمان به خدا، جلب دوستی مردم است و نیکی کردن به هر آدمی؛ خوب یا بد» (مجلسی، 1403، ج71: 392: عطاردی، 1406، ج1: 4).

روزی حلال و پرهیز از حسد

حسد از جمله کارهای حرام است که خود از جمله انگیزه ‌غیبت است. شخص حسود به دلیل حسادتی که دارد همواره درصدد عیب‌جویی و تحقیر محسود است و از این راه حس خودخواهی خویش را اشباع می‌کند. راغب اصفهانی در تعریف غیبت گفته: «حسد آرزوی زوال نعمت از کسی است که سزاوار داشتن آن نعمت است و شخص حسود علاوه بر آرزوی قلبی، چه بسا کوشش در زوال آن نعمت می‌کند» (1412: 234).
بدیهی است که وجود حسد در اعضای خانواده از جمله عوامل تهدیدکننده‌ی استحکام بنیان خانواده است و دوستی و محبت را از بین می‌برد و باعث کینه می‌شود، زیرا چنان که گذشت، حسد از جمله انگیزه‌های ‌غیبت بین افراد است. در مقابل، ترک حسد که در اخلاق از آن با نام «نصیحت» یا خیرخواهی تعبیر می‌شود، باعث ایجاد محبت بین افراد جامعه از جمله اعضای خانواده می‌شود. از این رو، اعضای خانواده از اینکه عضو دیگری از روزیِ حلال و امکانات مالی برخوردار است، ناراحت نمی‌شوند، بلکه خوشحال می‌شوند. از همین رو، امام رضا (علیه‌السلام) از حسادت پرهیز داده، نصیحت و خیرخواهی را تشویق کرده و فرموده‌اند: «لَیسَ لِبَخِیلٍ رَاحَةٌ وَ لَا لِحَسُودٍ لَذَة؛ هیچ خسیسی آرامش ندارد و هیچ حسودی در زندگی لذت نمی‌برد» (عطاردی، 1406، ج1: 286).
از روایت مذکور برمی‌آید که حسد، آرامش حسود را از بین می‌برد و موجب بی قراری وی می‌شود. بدیهی است که آرام نبودن برخی از اعضای خانواده به دیگر اعضا نیز لطمه می‌زند و موجب سستی بنیان خانواده می‌شود.

روزی حلال و رضایتمندی

رضا به قضایِ الهی برترین مقام دین و شریف‌ترین مراتب مقربان و عظیم‌ترین درهای رحمت خداست و هر که از آن در، داخل شود، به بهشت درآید. خداوند می‌فرماید: «رَضِیَ الله‌ُ عَنهُم وَ رَضُوا عَنهُ؛ خدا از ایشان خشنود است و ایشان از خدا خشنودند» (مائده/12؛ توبه /101؛ مجادله/22؛ بیّنه/ 8).
داشتن فضیلت رضا موجب آرامش و تحمل سختی‌ها، نارسایی‌ها ‌و شکست‌ها می‌شود. ممکن است افراد جامعه یا اعضای خانواده در زندگی خود با سختی‌ها، نارسایی‌ها، فشارهای مادی و شکست‌هایی روبرو شوند، تحمل نکردن این موارد ممکن است به استحکام بنیان خانواده لطمه بزند و پایه ‌خانواده را متزلزل کند. برعکس، رضایتمندی و خشنودی از وضع موجود و تحمل شداید، فشارهای مادی و... موجب استحکام بنیان خانواده و بهداشت روانی می‌شود.
امام رضا (علیه‌السلام) نیز در خصوص اهمیت و نقش رضایتمندی فرموده‌اند: «هر کس به مال اندک حلال راضی باشد، هزینه ‌زندگی وی کاهش می‌یابد، خانواده‌اش نعمت یابند، خداوند او را به درد و درمانِ دنیا بینا کند و او را سالم از دنیا به بهشت ببرد» (عطاردی، 1406، ج1: 272) و نیز فرموده‌اند: «هر کسی به رزق کم راضی و خشنود باشد، خداوند از عمل اندک او راضی خواهد شد» (همان: 219).

روزی حلال و قن

عبارات مرتبط با این موضوع

مصرف و مصرف‌گرایی از منظر اسلام و جامعه‌شناسی …مصرف و مصرف‌گرایی از منظر اسلام و جامعه‌شناسی اقتصادی چکیده مصرف و مصرف‌گرایی سیره علویبوستان نهج البلاغه قراندر این که، سرآغاز نزول قرآن، کدام سوره و آیه و در چه زمانی بوده است با توجه به پیوند آذر طب اسلامی وسنتی عقیلی خراسانیدکتر احمد صادقیان مدرس حوزه و دانشگاه چکیده یکی از مباحث مطرح در بحث علم و دین چرا خدا بعضی از انسان ها را بدبخت آفریده؟ شهر سوالجواب این سوال در تعریف بدبختی و بیچارگی است واقعا بدبختی چیست؟ کسی که معاد را باور مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که …با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان آذر راه زندگینقش ترس در شکست انسانها و اقسام آن ترس مثبت و منفی هراس، تیره بختی است، اما شهامت را بهشت و نعمت های بهشتی کشکول راز بهشتونعمتهایبهشتیبهشت نقطه مقابل جهنم است؛ همان گونه که هیچ زبان و قلم و بیانی توانایی ندارد جهنم و مصرف و مصرف‌گرایی از منظر اسلام و جامعه‌شناسی اقتصادی مصرف از دید جامعه‌شناسان اقتصادی در اقتصاد درباره مصرف، مسأله کمیابی مفروض در نظر گرفته می سیره علویبوستان نهج البلاغه قران در این که، سرآغاز نزول قرآن، کدام سوره و آیه و در چه زمانی بوده است با توجه به پیوند وثیق این آذر طب اسلامی وسنتی عقیلی خراسانی دکتر احمد صادقیان مدرس حوزه و دانشگاه چکیده یکی از مباحث مطرح در بحث علم و دین، استخدام آذر راه زندگی نقش ترس در شکست انسانها و اقسام آن ترس مثبت و منفی هراس، تیره بختی است، اما شهامت را نمی چرا خدا بعضی از انسان ها را بدبخت آفریده؟ شهر سوال جواب این سوال در تعریف بدبختی و بیچارگی است واقعا بدبختی چیست؟ کسی که معاد را باور کرده و مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که شما نمی با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان قم به بهشت و نعمت های بهشتی کشکول راز بهشتونعمت بهشت نقطه مقابل جهنم است؛ همان گونه که هیچ زبان و قلم و بیانی توانایی ندارد جهنم و عذابهای


ادامه مطلب ...

رفق و مدارا در سیره‌ی سیاسی امام علی (ع)

[ad_1]
حجیت «خبر واحد» از نفی تا اثبات

حجیت-خبر-واحد-از-نفی-تا-اثباتاصطلاح خبر واحد و اثبات حجیت آن با تلاش محمدبن ادریس شافعی، در میان اهل سنت تثبیت شد و بر پایه‌ی آن جوامع ادامه ...

گونه شناسی نقدهای خویی بر سه شرح ابن ابی الحدید، ابن میثم و راوندی

گونه-شناسی-نقدهای-خویی-بر-سه-شرح-ابن-ابی-الحدید-ابن-میثم-و-راوندیتا کنون شروح متعددی بر نهج‌البلاغه نگاشته شده است. و هر یک تلاش داشته‌اند تا از مناظر گوناگون به این ادامه ...

نقش و جایگاه امیرمؤمنان (ع) در تحقق آرمان مهدوی

نقش-و-جایگاه-امیرمؤمنان-(ع)-در-تحقق-آرمان-مهدویآرمان مهدوی همان آرمان و هدفی است که انبیای الهی - علیهم السلام- به خاطر آن مبعوث شده و بشریت را به سوی ادامه ...

بررسی ارزش‌های سیاسی از منظر نهج‌البلاغه

بررسی-ارزش‌های-سیاسی-از-منظر-نهج‌البلاغهدین مجموعه‌ای از ارزش‌های شایسته‌ی زندگی انسان و نیز آموزه‌هایی برای شأن و کرامت اوست. علی (علیه السلام) ادامه ...

رفق و مدارا در سیره‌ی سیاسی امام علی (ع)

رفق-و-مدارا-در-سیره‌ی-سیاسی-امام-علی-(ع)عقلانیت، کرامت ذاتی و آزادی بشر در انسان شناسی ادیان الهی و مکاتب نوین غربی، پرهیز از اجبار و خشونت در ادامه ...

سنّت‌های الهی در نهج‌البلاغه

سنّت‌های-الهی-در-نهج‌البلاغهسنّت، راه و رسم و روشی است که استمرار داشته باشد. «سنّتی نبی» طریقت اوست. و «سنّت خدا» گاهی به طریقه‌ی ادامه ...

پیوند توحید با زندگی سالم در نهج‌البلاغه

پیوند-توحید-با-زندگی-سالم-در-نهج‌البلاغهیکی از شاخصه‌های مهم زندگی سالم در نهج‌البلاغه، توجه دادن به مهمترین رکن دین اسلام، یعنی اصل توحید است. ادامه ...

معناشناسی توحید در نهج‌البلاغه

معناشناسی-توحید-در-نهج‌البلاغه«توحید» به معنای «واحد» دانستن خداوند است. «واحد» در زبان عرب متحمل معانی گوناگون می‌باشد. در کلمات امیرمؤمنان ادامه ...

مواد مغذی موجود در هویج

مواد-مغذی-موجود-در-هویجهویج از انواع سبزیجات ریشه‌ای بوده که معمولاً به رنگ نارنجی است. با این حال، برخی از گونه‌های آن به رنگ ادامه ...


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

رفق و مدارا در سیره‌ی سیاسی امام علی عبرجام‌زدگی و در برجام‌ماندگی چرا سازش با آمریکا غیرعقلانی است و نتیجه پیاده‌روی رفق و مدارا در سیره پیامبر اعظم صرفقومدارادر رفق و مدارا در آیات و امام علی ع رفق و مدارا از اموری است که در سیره سیاسی و مقالات دینی و اخلاقی رفق و مدارای تربیتی در …رفق و مدارا در در این موارد یا مصالح اجتماعی و سیاسی سبره امام علی ع و مدارا و قاطعیت در سیره امام علی ع روایی و اخلا‌قی مدارا و رفق به و نرمش در سیره امام علیع و سیاسی امام عطوفت دراسلام رفق ومدارادرسیره نبوینقش رفق و مدارا در پیشرفت امام حسین ع علی ع در توصیف مدارای پیامبر فرمود جلوه های رفق مدارا در سیره امام حسن ع جستجو یاسجلوه های رفق و مدارا در سیره امام و در حیات‌ سیاسی‌ و اجتماع زید بن علی عجلوه های رفق و مدارا در سیره امام حسن ع بلاغرفق و مدارا، در اموری که امام ع در فیض کاشانی، ملامحسن، محجة البیضاء، تصحیح علی رفق و مدارا در سیره نبوی سایت پژوهه پژوهشکده …رفقومدارادرسیرهنبویمفهوم مدارا در زمینه‌های دینی، سیاسی و مصادیق رفق و مدارا در شدند و علی‌رغم آشنایی با سیره اخلاقی و سیاسی امام علی عآشناییباسیرهاین مجموعه که شامل سیره ی اخلاقی و سیاسی در بخش پنجم که علی ع در قرآن و امام علی سیره اخلاقی حضرت علی عسیرهاخلاقیحضرتعلیعسیره اخلاقی حضرت علی ع امامعلیعلیه السلام در کلام قرآن و پیامبر و امام علی بهشت و نعمت های بهشتی کشکول راز بهشتونعمت بهشت نقطه مقابل جهنم است؛ همان گونه که هیچ زبان و قلم و بیانی توانایی ندارد جهنم و عذابهای مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که شما نمی با توجه به اینکه تاکنون بیش از موضوع اخذ شده در اداره مدارک علمی حوزه علمیه استان قم به


ادامه مطلب ...

محسنات لفظی در کلام امام رضا و امام سجاد (ع)

[ad_1]

نویسندگان: مصطفی اسفندیاری (فقیه)، (1)
حسن عبداللهی (2)
علیرضا نادریان لایین (3)
 


چکیده

کلام امامان معصوم (علیهم السلام) در کنار معانی والای انسانی که نشان از روحیه‌ی متعالی و اندیشه‌ی اسلامی ایشان دارد، مملو از واژگان و ترکیب‌های زیبا و تأمّل‌برانگیزند که روح آدمی را جلا می‌دهند. بیان ظرافت‌های بلاغی در کلام این بزرگان، امری ضروری است. از این روی شرح و بسط این موضوع از تکالیف مهم دانسته شده و در نوشتار حاضر به موازنه‌ی محسنات لفظی در کلام امام رضا و امام سجاد (علیهما السلام) همت گماشته شده است تا توانایی این بزرگواران برای مخاطب آشکار شود. آن بزرگواران سخنان و نصایح گهربار خویش و مبادی اسلام و ارزش‌های اخلاقی را در قالب سخنانی مملو از تصاویر بدیعی بیان کرده و صنعت‌های لفظی مختلفی چون جناس، سجع و ... را به کار گرفته‌اند تا بر عمق معنی و تأثیرگذاری کلام خویش بیافزایند و تأثیر و زیبایی آن را دوچندان کنند، بی‌آنکه از عمق و معانی دینی ذره‌ای بکاهند.
در این مقاله که با روش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه‌ای نگارش یافته، سعی بر آن است به موازنه‌ی نمونه‌هایی از محسنات لفظی سخنان این دو امام (علیه السلام) که در کنار معانی والا و ترکیب‌های بی‌نظیر در پوشش صنایع بدیع جای گرفته‌اند و از طبع دلکش ایشان برآمده است، پرداخته شود.

مقدمه

کلام امامان معصوم (علیهم السلام) از عمق مباحث قرآنی و دینی و مطالب اخلاقی ناب اسلامی نشئت می‌گیرد، بدین لحاظ، تأثیر والایی بر خواننده دارد. همین امر باعث شده است از دیرباز، به نسخه‌ی شفابخش برای امور معنوی و اخلاقی جامعه‌ی اسلامی تبدیل شوند و راهنمایی‌هایشان سکان‌دار کشتی اخلاق بشریت در هجمه‌های مکرر فرهنگ‌های بیگانه شود. صحت این سخن زمانی آشکارتر می‌شود که به پژوهش در سخنان این بزرگان پرداخته شود. از دیگر سو، بیان این نکته نیز شایان اهمیت است که کتاب‌هایی چون نهج‌البلاغه و صحیفه سجادیه در کنار اینکه نمونه‌ی ممتازی در زمینه‌ی هدایت بشر به سوی رویه‌ی صحیح زندگی به شمار می‌روند، از نظر ادبی نیز در جایگاه والایی قرار دارند.
از نظر بلاغت و قوت بیانی، تمجیدهای فراوانی از سخنان امامان معصوم (علیهم السلام) شده است، تا آنجا که بزرگان ادب، درباره‌ی کلام حضرت علی (علیه السلام) گفته‌اند: «بالاتر از سخن بنده و پایین‌تر از سخن خداست» (مطهری، 1372: 358).
تمام این گفته‌ها در پی اثبات یک نتیجه‌اند و آن اینکه اهمیت سخن بزرگان تنها از نظر صبغه‌ی دینی، نصیحت‌گونه و از جنس هدایت بشری نبوده، بلکه از نظر ادبی و بلاغی نیز در درجه‌ی بالایی قرار دارند، در حدی که جزو نوادر بی‌بدیل ادبیات عربی و دینی به شمار می‌روند.
همین نکته، نگارندگان را ترغیب کرد تا از رهگذر این مقاله به پژوهش درباره‌ی سخنان امامان معصوم (علیهم السلام) بپردازند.
پژوهش پیرامون فنون بلاغی، در ابتدا منحصر به قرآن و زیبایی‌های ادبی آن بود. ابوزکریا یحیی‌بن زیاد کوفی، مشهور به فراء در کتابش معانی‌القرآن به بررسی آرایه‌های ادبی قرآن پرداخت. این جریان ادامه داشت تا اینکه نوبت به افرادی چون جاحظ در کتاب البیان و التبیین و ابن المعتز در کتاب معروفش البدیع می‌رسد. بدون شک پژوهش پیرامون علم بدیع و محسنات لفظی در بلاغت عربی ادامه داشته و خواهد داشت.
کتاب ترجمه و شرح اشعار منسوب به فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و امامان معصوم (علیهم السلام) که توسط عالم گرانقدر، حسن عبداللهی، جمع‌آوری شده، دربردارنده‌ی بخشی از اشعار و خطبه‌های امام سجاد (علیه السلام) بوده که در درجه‌ی بالایی از مناجات است و نشان ارتباط عمیق میان بنده و پروردگار دارد. کتاب صحیفة الرضا (علیه السلام) نیز توسط استاد جواد قیومی‌اصفهانی گردآوری شده و مجموعه‌ی کاملی از دعاها و زیارت‌های امام (علیه السلام) است. مطالب این دو کتاب ارزشمند، جدا از بلاغت، در درجه‌ی بالایی از مناجات قرار دارند. علاوه بر آن، دربرگیرنده‌ی ارتباط عمیق میان بنده و پروردگار بوده و دارای مشخصه‌های اخلاقی، دینی و اجتماعی است.
با توجه به غنای این دو مجموعه، از نظر مضامین، کمال تجربه و ساخت بی‌نقص، بیان ارزش ادبی و فنی این دو در گرو زیبایی است که در بندهای این دو کتاب وجود دارد.
نگارندگان مقاله‌ی حاضر تلاش می‌کنند به واسطه‌ی شناسایی و موازنه‌ی آرایه‌های ادبی این دو منبع، به بررسی زیبایی‌های آنها بر اساس شواهد و به صورت موردی بپردازند. بنابراین در این مسیر پژوهشی خود به شیوه‌ی تحلیلی گام نهاده‌اند و پیرامون محسنات لفظی و اثر آن بر جان شنوندگان سخن می‌گویند.
این بررسی به بیان مهم‌ترین راه‌هایی که در ایجاد موسیقی نثر مؤثّرند مانند: سجع، موازنه و ... می‌پردازد. ویژگی این مقاله، در روش بررسی و هدفی است که دنبال می‌کند. روش کار، کتابخانه‌ای و بررسی توصیفی- تحلیلی موضوع با بهره‌گیری از مثال‌های ممتازی است که حاوی محسنات لفظی هستند، آنگاه در حد امکان به شرح مثال‌ها پرداخته می‌شود.
در مقاله‌ی پیش‌رو سعی بر این است تا از منابع مختلف و صحیح‌ترین نظریه‌ها، برای بیان زیبایی فنی مثال‌ها بهره گرفته شود و محسنات بدیعی با شواهد بلیغی از سخنان امام سجاد و امام رضا (علیه السلام) آراسته شود، ولی به جهت کوتاهی مجال، به شرح مختصری پیرامون آنها اکتفا می‌شود و بیشتر محسنات لفظی به صورت آماری بیان می‌شود. امیدواریم نوشتار حاضر راهی به سوی فهم کلام امامان معصوم (علیهم السلام) باشد و با توجه به اینکه پژوهش مستقلی در این زمینه انجام نشده است، پیش از بیان شواهد مثالی و کاربست صنایع بدیع لفظی در آن، به معرفی مختصری از علم بدیع پرداخته می‌شود تا مخاطب با اشراف کامل، ادامه‌ی مطالب را مورد مطالعه قرار دهد.

پیشینه

درباره‌ی امام سجاد و امام رضا (علیه السلام) تحقیقات و پژوهش‌های فراوانی صورت گرفته است که قابل شمارش نیست و مجالی برای بیان تک تک آنها وجود ندارد، امّا در زمینه‌ی بررسی اصول بلاغی و به خصوص موازنه‌ی محسنات لفظی در سخنان این دو بزرگوار، تاکنون هیچ تحقیق و پژوهش مستقلی صورت نگرفته که همین امر منجر شده است تا یکی از نوآوری‌های اصلی مقاله‌ی حاضر، موازنه و بررسی محسنات لفظی در کلام این دو بزرگوار باشد.
شایان ذکر است که موازنه‌ی حاضر تنها یک بیان صرف شواهد مثالی بدون تحلیل نیست، بلکه در این مقاله، از گذر بیان شواهد مثالی گوناگون در کلامِ هر دو امام معصوم (علیهما السلام)، بیان و تحلیل توان این دو بزرگوار در زمینه‌ی بلاغت عربی و چگونگی به کارگیری محسنات لفظی مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته است تا از این رهگذر ثابت شود که این بزرگواران در کنار قیادت دینی، در زمینه‌ی بلاغت و بیان عربی نیز یکه‌سوارانی بی‌بدیل بودند.

علم بدیع

دانشی است که به کمک آن، روش‌های زیبایی‌بخش کلام که سخن را زیبا و مقبول می‌سازند، شناخته می‌شوند، البته پس از رعایت مطابقت سخن با مقتضای حال و روشنی دلالت آن بر مراد، این روش‌ها در دو مجموعه دسته‌بندی می‌شوند: یک مجموعه به لفظ و آرایش آن و دیگری به معنا و زیباسازی آن برمی‌گردد. اولی را آرایه‌های لفظی و دومی را آرایه‌های معنوی می‌نامند (قزوینی، 1430ق: 287).
محسنات لفظی مربوط به زیباسازی لفظ بوده و نشانه‌ی آن این است که اگر لفظ به مرادف خود تغییر یابد، زیبایی آن از بین می‌رود، از جمله آرایه‌های لفظی: جناس، سجع، و ... هستند، این محسنات در کتاب‌های بدیعی، کمتر از محسنات معنوی‌اند (میدانی، 1416ق: 317).
نمونه‌های محسنات لفظی در کلام دو بزرگوار عبارت‌اند از:

اقتباس

به کارگیری قرآن کریم یا حدیث شریف در شعر و نثر را گویند. در متن به اینکه سخن از آن اوست، تصریح ندارد و مانعی نیست که لفظ اقتباس شده را به زیاده یا نقصان یا تقدیم و تأخیر تغییر دهد، چراکه قصد از این کار، نشان دادن مهارت و محکم کردن رابطه میان سخن گوینده و کلام اقتباس شده است (4) (تونانی، بی‌تا: 217).
نمونه‌های اقتباس در صحیفةالرضا عبارت‌اند از:
- سیدی و أن عرفتَ من عملی شیئاً وأشرکنی فی الرّحمة معهما و ارحمهُما کما ربیانی صغیرا (قیومی اصفهانی، 1378: 46).
- یا مُحیی العِظام و هی رَمیم و مُنشِئُها بعد الموت (همان: 48).
- اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه و البِسه در عک الحصینه (همان: 54).
امام (علیه السلام) در این نمونه‌ها، از آیه‌ی 24 سوره‌ی اسراء (5) و آیه‌ی 78 سوره‌ی یس (6) و در مورد پایانی، از حدیث رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز غدیر اقتباس کرده‌اند.
نمونه‌های اقتباس در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- ما هذاالتقصیر و قد وخطک القتیر، ووافاک النذیر، و إلی الله المصیر (عبداللهی، 1383: 221).
- ستنقل من القصور، إلی ضیق القبور، و من دارالفناء إلی دارالجبور، کل نفسٍ ذائقةالموت (همان: 222).
- یا من یجیب دعا المضطر فی الظلم***یا کاشف الضُّرِّ و البلوی مع السَّقَم (همان: 236).
- فإنَّک مِنِّی یا علی موالفاً کهارون *** من موسی اخٌ لی و صاحب (همان: 176). (7)
امام (علیه السلام) در این نمونه‌‎ها، از آیات 28 و 185 سوره‌ی آل عمران (8) و آیه‌ی 62 سوره‌ی نمل (9) و حدیث رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره‌ی حضرت علی (علیه السلام) اقتباس کرده‌اند (ابن ابی‌الحدید المدائنی، 1998م: 3757).
در این صنعت بدیع به خاطر همگونی که بین کلام مدنظر گوینده و مطلب اقتباس‌شده پدید می‌آید، در شنونده، تلذذخاطر ایجاد می‌شود و کلام، بهتر در ذهن مخاطب جای می‌گیرد. چون معمولاً مطالب مورد اقتباس، از جمله مطالب مشهور و مقبول طبع مخاطبان است و همین عامه‌پسندبودن باعث تأثیر هرچه بیشتر کلام و زیباتر شدن سخن گوینده می‌شود.
اقتباس باعث تأثیر هرچه بیشتر کلام بر شنونده می‌شود. شواهد مثالی مربوط به امام سجاد و امام رضا (علیه السلام) از زیبایی بالایی برخوردار بوده و البته ظرافت‌های کلامی هر دو امام همام (علیه السلام) قابل تأمّل است.
در شواهد بالا، تسلط هر دو امام (علیه السلام) بر آیات قرآنی و توان بیانی، کاملاً آشکار بوده و این مهم از رهگذر شواهد بیان‌شده آشکار است.
سخنان امام رضا (علیه السلام) بیشتر حالت نصیحت‌گونه و با لطافت بیانی خاصی بوده؛ در حالی‌که سخن امام سجاد (علیه السلام) تاحد زیادی رسمی و تنبیه‌گونه است و به نوعی به طور مستقیم، عقلانیت فرد را هدف قرار داده‌اند. همین خطاب عقل‌گرایانه منجر به ایجاد نوعی خشونت در کلام ایشان شده، چراکه کلام، عاطفه‌ی کمتری دارد.

ترصیح

تقسیم سخن به قسمت‌های گوناگون و آوردن هر لفظ با موافق آن در وزن و روی و به سخنی دیگر، به کارگیری سجع‌های متوازی در کلام است (عبدالحمید، 2001م: 106).
نمونه‌های آن در صحیفةالرضا (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- أللهم أشعِب به الصَّدع وارتق به الفَتق و أمِت به الجُور و أظهِر به العدل (قیومی اصفهانی، 1378: 54).
- اللّهم اعطِه فی نَفسهِ و أهلِه و ذُریته و أمَّته و جمیع رعیته ما تُقرٌ به عَینُه و تُسرُّبه نفسُه (همان: 70).
- إنَّهُ لا یذِل من والَیتَ و لا یعِّزُ من عادَیت یا مَن تفرَّد بالملک فلا نِدَّ له فی مَلکوت سُلطانه و توحَّدَ بالکبریاء فلا ضِدَّله فی جبروت شأنه (همان: 86).
نمونه‌های آن در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- ماذا الرای العازب، و الرُّشد الغائب، و الأمل الکاذب، ستنُقَل من القُصور و ربّاتِ الخدور و الجذل و السرور، إلی ضیق القبور، و من دارالفناء إلی دارالحبور (عبداللهی، 1383: 222).
- فیا قلیل التحصیل و یا کثیر التعطیل، و یا ذالأمل الطویل، بناؤک للخَراب و أجلک إلی اقتراب (همان: 223).
- أُفٍ لدنیا، لا یرقی سلیمها و لا یصحُّ سقیمها و لایندمل کلومها، و عودها کاذبة و سهامها صائبة و آمالها خائبة (همان: 226). (10)
ترصیح، در واقع کاربرد متقارن سجع‌های متوازی است. پس در مجموعه سجع متوازی وارد می‌شود و این اشتراک الفاظ در وزن و قافیه بر غنای موسیقی کلام اثرگذار است. به خاطر تکلیف بالا، کاربرد ترصیع در شعر و نثر کم است، با این وجود، این آرایه در صحیفه امام رضا (علیه السلام) و کلام امام سجاد (علیه السلام) بدون تکلف و فراوانی وجود دارد و شاهد تأثیر موسیقایی و زیبایی آن در کلام هستیم.
در موازنه‌ی بین کلام این دو امام همام (علیهما السلام) این نکته قابل ذکر است که واژه‌های امام رضا (علیه السلام) از نرمی و همگونی بیشتری برخوردارند و این مهم، متأثر از شرایط محیطی و اجتماعی عصر عباسی بوده، البته این بدین معنا نیست که واژه‌های امام سجاد (علیه السلام) دشوار یا دارای غرابت استعمال‌اند، تنها نوع چینش واژگانی امام رضا (علیه السلام) روان‌تر بوده که این امر در کاربرد اسلوب‌ها، کلمه‌ها و لغت‌های حضرت آشکار است.

تشابه‌الاطراف

نوعی مراعات‌نظیر بوده، گویی سخن با آنچه با آغازش متناسب است، ختم شود (محمود یاسین، 1418ق: 139).
نمونه‌های آن در صحیفةالرضا (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- واجعَل لَه مِن لَدُنکَ علی عدُوِّک و عدوِّه سُلطاناً نصیرا (قیومی اصفهانی، 1378: 54)
- یعلَمُ ما یسرون و ما یعلنون فَسیکفیکَهمُ الله و هو السُّمیع البَصیر (همان: 156).
نمونه‌هایی از آن در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- اعتمادک علی الصحة والسلامة خُرقٌ، و سکونک إلی المال و الولد حمقٌ (عبداللهی، 1383: 229)

- فعقبی حلاوات الزمان مریرةٌ *** و إن عذُبت حیناً فحیناً خرابقُ (همان: 229). (11)

شواهد مثال در موارد بالا نمایانند و نیازی به بیان ندارند، امّا این نکته قابل ذکر است که در این صنعت بدیع، نوعی تشابه معنوی میان بندهای سخن وجود دارد و میان آغاز و پایان جمله ارتباط ایجاد می‌شود که با اندک دقتی در کلمه‌های آغازین و پایانی آشکار است. همین مسئله باعث زیبایی دوچندان کلام می‌شود. موضوع شایع در این آرایه، کاربرد آن در بازی با الفاظ است، به گونه‌ای که زیبایی آن متأثر از تداعی و ارتباط خاصی است که میان کلمه‌ها وجود دارد. در این مقطع، کلام امام سجاد (علیه السلام) صائب‌تر بوده، چراکه به نوعی، از صنعت بدیعی مذهب کلامی که نوعی صنعت بدیعی معنوی است، نیز بهره برده‌اند، هرچند کلام امام رضا (علیه السلام) نیز بار معنایی کاملی را افاده می‌کند، امّا کلام امام سجاد (علیه السلام) صلابت بیشتری داشته و عقلانی‌تر است. همین عقلانی‌بودن یکی از امتیازهای این صنعت بلاغی بوده که باعث جذابیت بیشتر کلام امام سجاد (علیه السلام) شده است.

تلمیح

اشاره به قصه یا شعری است بدون آنکه یادی از آن شود (تفتازانی، 1422ق: 92).
مقصود از این اشاره آن است که هرچه در ذهن دارد، نزد مخاطب تثبیت کند.
نمونه‌های آن در صحیفةالرضا (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- و بِوَصیه المُختار المُسمّی عندک بقسیم الجنّة و النّار (قیومی اصفهانی، 1378: 42).
- و أیده بِروحِ القُدس مِن عندک و اسلُکهُ من بین یدیه و من خلفه رصداً (همان: 44).
عبارت اول، اشاره به ولایت امام علی (علیه السلام) و عبارت دوم اشاره به لیلةالمبیت و داستان معروف آن دارد. این آرایه و فراوانی در کلام حضرت مشاهده می‌شود.
نمونه‌های آن در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت‌اند از:

- وجدی رسول الله فی کلِّ مشهدٍ *** و شیخی أمیرالمؤمنین وزیره (عبداللهی، 1383: 207).
- و آلک أمسوا کالإماء بذلَّةٍ *** تشاعُ لهم بین الأنام فَجایعُ (همان: 209). (12)

در مثال‌های بالا عبارت اول، اشاره به وصیت‌های امام علی (علیه السلام) و عبارت دوم، اشاره به داستان اسرای کربلا و حرکت ایشان به سوی شام دارد. این صنعت بدیعی به خاطر تناسبی که میان موضوع اصلی و قصه‌ی مورد استفاده و تداعی آن در ذهن مخاطب دارد، داستان را در ذهن شنونده زنده می‌کند، به خاطر تشبیه و بهره‌گیری از داستان، مخاطب را جذب می‌کند و سخن نزد وی تصویر می‌شود. البته نوع ایجاز نیز دربردارد، از دیگر سو، با توجه به ابهامی که در برخی از تلمیح‌ها نهفته است، مخاطب به فکر و دقت‌نظر نیاز دارد تا به مقصود برسد. این امر بر زیبایی کلام اثر می‌گذارد، برای فهم زیبایی سخن باید شنونده به داستان آگاه باشد، از این‌روی تأثیر این آرایه را در کلام ایشان مشاهده می‌کنیم. در مقام موازنه‌ی کلام، هر دو امام همام (علیه السلام) بار معنایی کاملی دارند، فقط امام سجاد (علیه السلام) بیشتر به یاد حوادث کربلا سخن می‌گویند و به همین علت اکثر تلمیح‌های ایشان به واقعه‌ی مذکور ارتباط پیدا می‌کند، حال آنکه امام رضا (علیه السلام) بیشتر در مقام اغنای مخاطب خویش هستند و بیشتر به مطالب کلی نظر دارند.

حسن انتها

اینکه متکلم، سخن خود را با چیزی ختم کند که احساسات را به حرکت وادارد و خیال را برانگیزد، از آن جهت که ختم سخن، آخرین چیزی است که گوش آن را می‌شنود، پس اگر نیکو باشد دل‌ها بدان می‌گرایند و گوش‌ها از آن لذت می‌برند. زیباترین سخن آن است که انتهای کلام را بنمایاند و بارزترین افکار را با انسجام در خود جای دهد که آن را «براعة المقطع و حسن الخاتمه» نیز گویند (محمود یاسین، 1418ق: 171).
شواهد این آرایه در صحیفةالرضا (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- یا سامِعَ کلِّ صوتٍ؛ و یا سابِقَ کل فوتٍ، یا مُحیی العِظامِ و هی رَمیم، و مُنشِئها بعد الموت صلِّ علی محمّدٍ و آل محمدٍ واجعل لی من کلِّ همٍّ رجا و مَخرجاً و جمیعِ المؤمنین، إِنَّکَ علی کلِّ شیءٍ قدیر (قیومی اصفهانی، 1378: 48).
نکته‌ی قابل توجه اینکه در اینجا جمعی از آرایه‌های بعدی گرد هم آمده‌اند، مثلاً اسلوب جمع و تلمیح نیز در این کلام وجود دارد.
- حَسبی من هو حَسبی، حسبی من لم یزل حسبی، حسبی من کان مُنذُ قَطُّ کنتُ لم یزل حسبی، حسبی الله لا اله الا هو، علیه توکَّلتُ و هو ربُّ العرشِ العَظیم. (همان: 96).
شواهد این صنعت بدیعی در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- أفامِنتَ الأیام و طول الأسقام، و نُزولِ الحِمام، و الله یدعوا إلی دارالسلام (عبداللهی، 1383: 220).
- التوبة و اغسل الحوبة، و حسن العمل قبلَ حلول الأجل و انقطاع الأمل، فکل غائبٌ قادمٌ و کل غریبٍ غارمٌ، و کل مفرطٌ نادمٌ. فاعمل للخلاص قبل القصاص، و الاخذ بالنَّواص (همان: 233).
- و الخُلود إلی دارالاحزان، و السّکون إلی دارالهوان و قدنطق القرآن بالبیان الواضح فی سورة الرَّحمان «کُلُّ مَنْ عَلَیْهَا فَانٍ (26) وَیَبْقَى وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلَالِ وَالْإِکْرَامِ» (همان: 213). (13)
همان‌گونه که از نام این صنعت بدیعی برمی‌آید، حسن ختام، خلاصه‌ی افکار نثرنویس است، به همین دلیل در خاتمه‌ی کلام می‌آید و باید از نظر تأثیرگذاری در حدی باشد که جان‌ها و طبایع را به حرکت درآورد و دل‌ها را مجذوب کند. این زیبایی، برگرفته از فیض روحی برخاسته از اعمال قلب است، پس خاتمه، جدا از متن نیست، بلکه به منزله‌ی اعضای جسم است و باید در شروع و پایان زیبا باشد، چون که شروع و پایان سخن، معنا و مقصود را بیان می‌دارند (محمود یاسین، 1418ق: 176).
در شواهد مثال کاملاً واضح است که امام سجاد (علیه السلام) از کلام خود به عنوان حربه‌ایی برای بیدارسازی مخاطب و جامعه بهره می‌برند، در حالی که امام رضا (علیه السلام) بیشتر در مقام بیان و خطابه هستند، بدین جهت سخنان ایشان روان‌تر و ساده‌تر است.

جناس

به آن تجنیس و مجانسه نیز گویند، عبارت است از توافق دو لفظ در نطق با وجود اختلافشان در معنا (لادقی، 1963م: 207). سبب این نام‌گذاری آن است که ترکیب حروف الفاظ آن از یک جنس هستند. جناس دوگونه است: تام و ناقص (ابوالعدوس، 1427ق: 276).
انواع آن عبارت‌اند از:

1. جناس مضارع

جناسی است که در آن دو حرف مختلف و هم‌مخرج وجود دارد، مقصود از تقارب آنچه در نزد علمای تجوید است، نیست، بلکه شامل حروف هم‌مخرج می‌شود (تونانی، بی‌تا: 130).
این صنعت، برخی اوقات در مباحث علم تجوید نیز مورد بررسی قرار می‌گیرد.
نمونه‌های آن در صحیفةالرضا (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- و إن رَددتَ مع ذلک سُؤالی و خابت إلیک امالی (قیومی اصفهانی، 1378: 44).
- و بِکَ أعُوذ و بک ألوذ (همان: 118).
- حینَ تَطَوَّلتَ علیَّ بالرِّضا و تَفَضَّلتَ بالعَفوِعمّا مَضی (همان: 44).
- و افتَح لَهُ فتحاً یسیرا و اجعَل لَه من لدُنک عَلی عَدوِّکَ وَ عَدوَّه سُلطاناً نصیرا (همان: 54).
شاهد در«سوالی و أمالی»، «أعوذ و الوذ»، «تَطَوَّلتَ و تَفَضّلت»، «یسیر و نَصیر» است که حروفش متقارب المخرج‌اند، درموارد مثالی بالا، امام رضا (علیه السلام) با ظرافت بسیار بالایی این صنعت را به کار برده‌اند.
نمونه‌های آن در کلام امام (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- أما أعبَرتَ بمن مضی من أسلافکَ وَ من وارَته الارضَ من آلافک (عبداللهی، 1383: 184).
- تمکَّن من دُنیاه، و نال منها مُناه (همان: 187).
- و کثرة تعبه فی طلابها، و تکادحه فی إکتسابها و تکابده من أسقامها و أوصابها (همان: 192). (14)
شاهد در «أسلافک و آلافک»، «دنیاه و مناه» و «تکادحه و تکابده» است که حروفش متقارب المخرج‌اند. این تقارب تلفظی و مخرجی باعث زیباتر شدن کلام حضرت شده است و شنونده متأثر از شباهتی که میان حروف دو لفظ متفاوت احساس می‌کند، سرخوش می‌شود.
به کارگیری این صنعت باعث می‌شود تا القای کلام به وسیله‌ی مخاطب نیز روان‌تر و سهل‌تر شود، چرا که جناس مضارع به خاطر زیبایی که دارد موجب آمادگی بیشتر مخاطب برای شنیدن و برداشت مفهوم ذهنی گوینده شده و این امر از ویژگی‌های اختصاصی این صنعت است.
زیبایی کلام ائمه (علیهم السلام) در این‌گونه شواهد مثالی فنی آشکارتر می‌شود. هر دو امام همام (علیهما السلام) به خوبی از این صنعت استفاده کرده‌اند، کلام امام سجاد (علیه السلام) عقلانی‌تر و رسمی‌تر و به نوعی مانند اسلوب علمی بوده، در حالی که کلام امام رضا (علیه السلام) از سلاست خاصی برخوردار است و واژه‌های راحت‌تر و همگون‌تری را به کار برده‌اند.

2. جناس اشتقاق و شبه‌اشتقاق

دو نوع دیگر نیز به جناس، ملحق می‌شوند، یکی، اشتقاق که دو لفظ را با هم جمع کند، دوم، مشابهت دو لفظ را جمع کند که شبه‌اشتقاق نامیده می‌شود (عبدالحمید، 2001م: 100).

جناس اشتقاق

به کارگیری اشتقاق‌ها از یک ماده‌ی لغوی را گویند، دیور جراند و دریسلر آن را «تکرار جزئی» می‌نامند. اتحاد ریشه‌ی معجمی از دو طرف را گویند. آنچه اشتقاق را از دیگر نمونه‌های تکرار جدا می‌سازد، احتمال گوناگون بودن شاهد مثال‌های آن است، چون امکان دارد از یک ماده بیش از یک اشتقاق باشد، در این زمینه زبان عربی از دیگر زبان‌ها متمایز می‌شود (همان).
پیرامون این آرایه، نمونه‌های فراوانی در صحیفه امام رضا (علیه السلام) وجود دارد، از جمله:
- إلهی بَدَت قُدرتُکَ وَ لَم تَبدُ هیئةً لکَ (قیومی اصفهانی، 1378: 46).
- فَجَهَلُوکَ وَ قَّدروکَ و التّقدیرُ علی غیرِ ما به شبَّهوکَ، فإنّا بریءٌ یا إلهی من الذین بالتَّشبیه طَلَبوکَ (همان: 54).
- اللَّهمَّ و أمِنهُ بأمانِکَ الوَثیق و انصرهُ بنَصرکَ العزیز ... و قوَّة بقُّوتِکَ ... اللهم وال من والاه و عاد من عاداه (همان: 5).
- حتّی تحلیّنا مَحلَّه. (همان: 54).
در «بدت و تبد»، «قدروک و التقدیر»، «انصر و قوة»، «ال و عاد» و «حلّ و تحلُّ» این نوع جناس وجود دارد. در این مورد برتری و ظرافت امام (علیه السلام) در کاربرد این آرایه در سخن نمایان است.
شواهد آن در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت‌اند از:

- بلی اوردته بعد عزِّ و منعةٍ *** مواردَ سوءٍ ما لهنَّ مصادر (عبداللهی، 1383: 193).
- والله یعلمُ انّا لا نُحبُّکُم *** ولا نَلومُکُم أن لا تُحِبُّونا (همان: 247).
- من عرف الرَّبِّ فلم تُغنِه*** معرفةَ الرَّب فذاک الشَّقی (همان: 248). (15)

در «أورد و موارد»، «نحبکم و تحبونا» و «عرف و معرفة» این نوع جناس وجود دارد. برتری و ظرافت امام (علیه السلام) در کاربرد این آرایه در سخن نمایان است. کاربرد همگون ریشه‌ها منجر شده است کلام نوعی آهنگ و ریتم به خود بگیرد و تلفظ آن روان‌تر و سلیس‌تر شود. از رهگذر این موضوع، کلام گوینده در سیاق بهتری قرار گرفته، مطلوب طبع واقع شده است و تأثیر کامل‌تری بر مخاطب می‌گذارد.
هر دو امام (علیه السلام) نصیحت‌گونه عمل می‌کنند و صبغه‌ی ارشاد بر کلامشان، غلبه تامی دارد، البته کلام امام رضا (علیه السلام) نوعی استیناس در بردارد، البته امام سجاد (علیه السلام) نیز از این مهم بی‌بهره نبودند بیشتر از اسلوب حکیم و مذهب کلامی و سایر صنایع بلاغی عقلانی و اثباتی مانند کیفیت شناخت خدا در مثال سوم استفاده کرده‌اند.

جناس شبه‌اشتقاق

آنگاه که دو لفظ جناس از یک ریشه مشتق نشوند ولی میان حروف مشابهت فراوانی باشد، به گونه‌ای که مخطاب تصور کند آن دو از یک ریشه مشتق شده‌اند، در اینجا جناس شبه‌اشتقاق وجود دارد که آن را جناس «مشابهت یا جناس مطلق» نیز می‌نامند.
نمونه‌های آن را در صحیفةالرضا (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- حتی لایستَخفی بِشیءٍ من الحَق مَخافةَ أحدٍ من الخَلق (قیومی اصفهانی، 1378: 56).
- و بالله أستَنجح و بِمُحمَّدٍ رسولُ الله و آلِ محمَّد ... و علیهم أتوجه (همان: 82).
در کلمه‌های «الحق و الخلق» و «أستنجح و أتوجه» این آرایه وجود دارد چراکه شنونده گمان می‌کند از یک ریشه‌اند حال آنکه این‌گونه نیست.
نمونه‌های آن در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت‌اند از:

- و کُفِّن فی ثوبین واجتمعت له *** مُشیعةً إخوانه و العشائر (عبداللهی، 1383: 196).
- أکابر اولادٍ یهیجُ إکتئابُهُم *** إذا ما تناساه البنونُ الاصاغرُ (همان: 197).
- لنحن علی الحوض رُوادَهُ *** نَذُودُ وَ نَسقی ورّادَهُ (همان: 202). (16)

در کلمه‌های «مُشیعَةً و العشائر»، «أکابر و إکتئابُهُم» و «رُواد و ورّاد» این آرایه وجود دارد چراکه شنونده گمان می‌کند که از یک ریشه‌اند حال آنکه این‌گونه نیست. پی‌بردن به همین خطای ذهنی باعث تلذذ مخاطب و توجه بیشتر به کلام شده است تا از خطای احتمالی مجدد در امان باشد، از دیگر سو، همین تشابه که در واقع عدم تشابه بوده، باعث جای‌گیری بهتر کلام در ذهن مخاطب شده است و پس از فهم تفاوت بین دو کلمه، مطلب برایش لذت‌بخش‌تر می‌شود.
این صنعت به خاطر فنی‌بودن، بیشتر در کلام بزرگان ادب و بلاغت عربی و موارد گوناگونی از آن در کلام هر دو امام (علیه السلام) وجود دارد، همین امر مهر تأییدی بر توان ادبی امامان همام (علیهم السلام) است. این شاهد مثال واضح نیاز چندانی به توضیح ندارد و در زیبایی آن همین بس که به مثابه ترازویی برای نمایاندن توان ادبی و بلاغی فرد است.

3. جناس مُصَحّف

یعنی دو لفظ در تعداد حروف و ترتیب، مشابه و در نقطه‌ها، مختلف باشند، به گونه‌ای که اگر یکی از نقطه‌ها زدوده شود، از کلمه‌ی دیگر متمایز نمی‌شود (تونانی، بی‎‌تا: 128).
شاهد آن در صحیفةالرضا (علیه السلام) عبارت است از:
- و اللهُ مُحیطٌ بی و یحجزکَ عنّی و یحولُ بَیتی بحَولِه و قُوَّتِهِ (قیومی اصفهانی، 1378: 162).
شاهد در «یحولُ و بِحَولِ» است که «الباء و الیاء» در آن اختلاف دارند. این آرایه بر زیبایی کلام حضرت افزوده است.
شاهد آن در کلام امام (علیه السلام) عبارت است از:
- عُد إلی ذکر المنقول إلی الثری، و المدفوع إلی هول ما تری (عبداللهی، 1383: 199). (17)
شاهد در «ثری و تری» است که «ث و ت» در تعداد نقطه‌ها اختلاف دارند. اگر نقطه‌های این دو لفظ برداشته شود، خواننده دچار تشویش می‌شود. از دیگر سو، همین اختلاف ساده گاهی منجر به قرار گرفتن مخاطب در ورطه‌ی حالت معماگونه در خواندن کلام و درک مفهوم مدنظر باشد. وجود این آرایه بر زیبایی کلام امامان همام (علیهم السلام) افزوده است.

4. جناس لاحق

یعنی اختلاف در نوع حروف باشد، حال آنکه وزن یکی است و تقاربی میان دو کلمه نیست. این اختلاف یا در ابتدا یا در وسط یا در پایان قرار می‌گیرد (جرجانی، 2003م: 231).
شواهد آن در صحیفةالرضا (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- أن ترحم والدی الغریبین فی بُطونِ الجَنادل، البَعیدینِ مِنَ الأهلِ و المنازل (قیومی اصفهانی، 1378: 44).
- یا سامِعَ کلِّ صوتٍ و یا سابقَ کلِّ فَوتٍ (همان: 48)، در این مورد جناس مضارع نیز به کار رفته است.
- التی یرجِعُ إلیها الغالی و یلحَقُ بنا التالی (همان: 43).
- اللهم أمنحنا أکتافهم و ملّکنا أکنافهم (همان: 86).
«الغریبین و البَعیدین»، «سامَعَ و سابقَ»، «الغالی و التالی» و «أمنحنا و ملّکنا» نمونه‌هایی از جناس لاحق‌اند که بر زیبایی کلام حضرت رضا (علیه السلام) افزوده است.
شواهد آن در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- بذلک جری القلم علی صفحة اللوح فی القدم فما هذا التَّلهف و النَّدم (عبداللهی، 1383: 214).
- أفراسها غائرة و سطواتها قاهره (همان: 216).

- و من ساءنا ساء میلاده *** فیوم القیامة میعاده (همان: 202). (18)

«قلم و قدم»، «غائرة و قاهره»، «المعاد و مهاد» و «میلاده و میعاده» نمونه‌هایی از جناس لاحق‌اند که بر زیبایی کلام امام سجاد (علیه السلام) افزوده است، در اکثر موارد کلام امامان همام (علیه السلام) دربردارنده‌ی موارد متنوعی از مثال‌ها است.

5. جناس غیرتام «متکنف الوسط»

قیدی از قیدهای مذکور که در جناس تام مختلف باشد و دوگونه است: یکی اینکه به زیاده، یک حرف در اول یا وسط یا آخر مختلف باشند، دوم اینکه به زیاده، بیش از یک حرف مختلف باشند (قزوینی، 1430ق: 377). شواهد آن در صحیفةالرضا (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- فإنَّ استبدالک بنا غیرنا علیک یسیر و هو علینا عَسیر (قیومی اصفهانی، 1378: 72).
- والفَضلُ و الفَضیلة (همان: 82).
- و لا یمثِلُ بنظیرٍ و لا یغلَبُ بظَهیر (همان: 88).
- اللهم صلِّ علی نورک و سراجک و ولی ولیک و وصیّ وصیک (همان: 238).
در «یسر و عسیر»، «الفضل و الفضیلة»، «نظیر و ظهیر» و «ولی ولیک و وصیّ وصیک» این آرایه‌ی ادبی ملاحظه می‌شود.
شاهد آن در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت است از:
- کیف أمنتَ هذه الحالة و أنت صائر إلیها لا محالة (عبداللهی، 1383: 200). (19)
در «الحالة و المحالة» این آرایه‌ی ادبی ملاحظه می‌شود. در این شاهد مثال، تفاوت بین دو مورد تنها در یک حرف است که با کاهش یا افزایش آن، معنی کلمه و در فضای کلی‌ر معنای جمله تغییر می‌یابد.
اینجاست که مفهوم آرایه‌های لفظی و تأثیر آن بر زیبایی ظاهری کلام آشکار می‌شود. این آرایه در کلام امام رضا (علیه السلام) به وفور وجود دارد، چون حضرت در دایره‌ی بیانی وسیع‌تری سخن می‌گفتند، توان بیشتری برای بازی با الفاظ نیز داشتند، در حالی که امام سجاد (علیه السلام) معمولاً از دعا و کلام خویش، هدف اصلاح فرد و اجتماع را داشتند، بدین جهت توان کمتری در بازی با الفاظ مهیا بود.

6. جناس مکرر

به آن، جناس مزدوج یا مردد نیز می‌گویند، یعنی دو رکن مجاور از جناس‌ها در نهایت سجع، در نثر یا نظم بیاید (قزوینی، 1430ق: 381).
شواهد آن در صحیفةالرضا (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- اللّهم فادعنی یومَ حَشری و نَشری (قیومی اصفهانی، 1378: 160).
- راموا اقامة الإمام بعقولِ حائرةٍ بائرةٍ (همان: 258).
شاهد مثال در «حشری و نشری» و «حائرةٍ و بائرةٍ» است و به خاطر سلیس بودن، باعث راحتی تلفظ و زیباسازی جمله شده‌اند.
شواهد آن در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- أین السلف الماضون، والأهلون و الأقربون؟ و الاولون و الآخرون (عبداللهی، 1383: 217).
- أنفرح بنعیمٍ زائل، و سُرورٍ حائل و رفیقٍ خاذل (همان: 221). (20)
مثال‌های بالا به خاطر سلیس بودن، باعث راحتی تلفظ و زیباسازی جمله شده‌اند. مثال‌هایی که می‌آوریم علاوه بر دارابودن شاهد مثال‌های مطرح، موارد بلاغی دیگری نیز دربردارند، مثلاً شاهد اول امام سجاد (علیه السلام) علاوه بر جناس مکرر دارای صنایع طباق و مراعات‌نظیر نیز است.

ردالعجز علی‌الصدر

اینکه یکی از دو لفظ مکرر «متفق در لفظ و معنی» یا مجانس «متفق در لفظ و نه در معنی» یا ملحق به آن دو، یکی در اول و دیگری در آخر بند بیاید، این مورد دلالت بر توان شاعر، آشنایی وی با ظرافت‌های سخن و اطاعت الفاظ از او دارد، آنگاه که جمله‌ای می‌خوانیم احساس می‌کنیم که الفاظ آن با هم در ارتباط‌اند، گویا معنی فاصله‌ها یکسان است (عبدالحمید، 2001م: 98).
شاهد آن در صحیفةالرضا (علیه السلام) عبارت است از:
- ولاکان قلبُک إلهٌ نَدعوهُ وَنتعوَّذُ به و نتضرَّع إلیه و نَدعُک (قیومی اصفهانی، 1378: 180).
شواهد آن در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت‌اند از:

- جزائی تُعذِّبُنی و لکن *** أعوذ بحُسن عفوکَ عن جزائی
رجائی کان مُنقطعاً بذنبی *** رجائی منک حقَّق رجائی (عبداللهی، 1383: 171).
- و یسنُجُ آمالاً طوالاً بعیدةً *** ویعلَمُ أنَّ الدهر للنَّسجِ خارقُ (همان: 221). (21)

این موارد شاهد فراوانی در کلام حضرت دارد و دلالت بر توان و آشنایی ایشان با ظرافت‌های سخن و طاعت الفاظ از امامان همام (علیهم السلام) دارد. از دیگر سو، آنگاه که این‌گونه اشعار را می‌خوانیم، احساس می‌کنیم الفاظ آن به نوعی با هم در ارتباط‌اند، گویا معنی فاصله‌ها یکسان است. به همین دلیل، مخاطب به محض شنیدن سرآغاز کلام می‌تواند جمله‌های پایانی را حدس بزند، همین امر باعث زیباتر شدن جمله و دلچسب‌تر شدن مطلوب و مقصود گوینده بر مخاطب شود. وجود این صنعت بدیعی در سخن فرد نشان از قدرت بیانی و تسلط وی بر شیوه‌های بدیعی دارد، البته این نکته درباره‌ی امامان معصوم (علیهم السلام) نیز مصداق دارد.

سجع

اصل کلمه‌ی سجع از «سجعت الناقة» گرفته شده و آن زمانی است که شتر ماده صدایش را در حالتی مشخص بکشد، سجع در صورتی صحیح است که دارای یکسری شروط باشد، از جمله: داشتن الفاظ زیبا و خوش مدل بودن، طوری که شنونده از شنیدن آنها لذت ببرد، الفاظ در خدمت معانی باشند، معانی به دست آمده از این الفاظ زشت نباشند و هریک از سجع‌ها بر معنی متفاوت با سجع قبلی دلالت داشته باشند تا سجع مورد نظر، به نوعی تکرار بی‌فایده تبدیل نشود (تونانی، بی‌تا: 134).
سجع بر کلمه‌ی آخر بند اطلاق می‌شود البته بنا بر توافقش با کلمه‌ی آخر بند قبلی، گاهی اوقات نیز فقط بر خود این توافق بدون توجه به بندها اطلاق می‌شود (کرمی، 1375ق: 175).
بنابراین سجع یعنی همگونی حرف آخر کلمه‌ها در تمام موارد، به جز وزن، بهترین نوع سجع آن است که فقره‌هایش با هم مساوی باشند. سجع چهارگونه است: متوازی، مطرف، مرصّع و مشطور (ابوالعدوس، 1427ق: 289).
بهترین سجع آن است که طبیعی، خودجوش و بدون تکلف باشد (لادقی، 1963م: 211).
بنابراین سجع در نثر مانند وزن در شعر است.
انواع سجع‌ها عبارت‌اند از:

1. سجع متوازی

همراهی لفظ آخر از ابتدای بند اول با کلمه‌ی آخر از بند دوم در لفظ و وزن و روی است (ابوالعدوس، 1427ق، 289).
مثال‌های آن در صحیفةالرضا(علیه السلام) عبارت‌اند از:
- من مَشارقِ الأرض و مغاربِها و برِّها و بَحرها و سَهلها و جَبلها (قیومی اصفهانی، 1378: 56)
- اللهّم یا فارِجَ الهمِّ و کاشِفَ الغمِّ (همان: 132).
- یا ماجدُ یا کریم، یا واحِدُ یا کریم (همان: 134).
در مثال‌های بالا «فارِجَ و الغَمِّ» تأثیر بارزی بر زیبایی کلام گذاشته‌اند.
شاهد مثال‌های آن در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- أتاهُ من الله ما لا یُردُّه و نزل به من قضائه ما لا یصّدُّهُ (عبداللهی، 1383: 188).
- فلم تُتعِشه من صرعته و لم ثُقله من عثرته (همان: 193).
- حیث لا ینفعُهُ الاستعبار و لاینجیه الاعتذار من هول المنیة و نزول البلیة (همان: 194). (22)
در مثال‌های بالا، شواهد این نوع از جناس تأثیر بارزی بر زیبایی کلام گذاشته‌اند، همین‌جاست که تأثیر بارز سجع بر زیباسازی کلام مشخص‌تر می‌شود، چراکه همین جمله‌های زیبا و بااحساس و آهنگین اگر خالی از سجع بود چیزی جز مجرد یکسری لفظ نبود، حتی اگر معنی را نیز افاده می‌کردند، البته این بدین معنا نیست که در آوردن این‌گونه صنعت‌ها افراط صورت گیرد، بلکه بایستی میانه‌روی رعایت شود. مبحث سجع به خاطر هماهنگی که متأثر از همگونی بین الفاظ ایجاد می‌کند، بسیار مقبول خواننده و شنونده می‌شود، به همین جهت ادباء، توجه و اهتمام خاصی به این صنعت بدیعی داشتند. بهترین نوع سجع، آن است که آسان، غیرعمدی و بدون تکلف و تصنع باشد.
این صنعت بدیعی، در کلام امام رضا (علیه السلام) بیشتر خودنمایی می‌کند. این مهم نشان از برتری ایشان یا ضعف امام سجاد (علیه السلام) در کلام ندارد، بلکه همان‌گونه که بیان شد امام سجاد (علیه السلام) متأثر از شرایط مخاطب، به خاطر رعایت مقام و برای القای بهتر کلام، ناچار بودند اسلوبی عقلانی‌تر و رسمی‎‌تر در پیش گیرند.

2. سجع مطرَّف

اگر دو لفظ در وزن، متفاوت و در قافیه، همگون باشند، سجع مطرف نامیده می‌شود (قزوینی، 1430ق: 384).
شواهد مثال‌های آن در صحیفه عبارت‌اند از:
- اللهمَّ اهدنا فیمن اهدیت و عافنا فیمن عافیت (قیومی اصفهانی، 1378: 198).
- یا الله یا ربَّ الأرباب و یا سیدالسادات (همان: 178).
شاهد در «اهدیت و عافیت» و «الارباب و السادات» است. آنچه در جناس مطرف مهم بوده، خیال خواننده بر تکرار لفظ اول است و آنگاه که یک حرف دیگر بر آن وارد شود، و ذهنیت قبلی بازگردد (عبدالحمید، 2001م: 106).
شاهد مثال‌های آن در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- فلو رأیت الاصغر من اولاده و قد غلب الحُزن علی فؤاده (عبداللهی، 1383: 197).
- و التبس علیه أمرُهُ من الاولاد و مفارقة الآباء و الاجداد و الإمتعاض بشماتة الحُسّاد (همان: 212). (23)
شاهد در«اولاد و فؤاد» و «الاجداد و الحسّاد» است (عبدالحمید، 2001م: 106).
همین امر منجر به زیباسازی کلام از یک سو و جاگیری بهتر مطالب در ذهن مخاطب از دیگر سو می‌شود. در این مجال هر دو امام (علیه السلام) به زیبایی این صنعت را به کار گرفته‌اند.

3. سجع مرصّع

آن است که الفاظ درهر دو بند از نظر وزن و قافیه همگون باشند.
مثال‌های این صنعت در صحیفه عبارت‌اند از:
- اللهمَّ و طهِّر منهم بلادک و أشفِ منهم عِبادک و أعزِّ به المؤمنین و أحی به سُننَ المُرسلین (قیومی اصفهانی، 1378: 56).
- أسألکَ کفایة الأذی، والعافیة و الشفاء، و النصر علی الأعداء، و التوفیق لما تُحب وَ ترضی (همان: 138).
شاهد در «طهِّر منهم بلادک و أشف منهم عبادک» و «و اعزِّ به المؤمنین و أحی به سنن المرسلین» است. از مثال‌های آن در کلام امام سجاد (علیه السلام) عبارت‌اند از:
- أتفرح بنعیمٍ زائلٍ و سُرورٍ حائلٍ و رفیقٍ خاذلٍ (عبداللهی، 1383: 221).
- إی کم تکدح و لاتقنع، و تجمع و لاتشبعِ، ماذا الرأی العازب و الرُشدَ الغائب و الأمل الکاذب (همان: 222).
- فیا قلیل التَّحصیل و یا کثیرالتعطیل و یا ذالأمل الطَّویل (همان: 223). (24)
در سجع بیان قرینه مهم است. اگر در این زمینه اختلالی پیش آید زیبایی را از بین می‌برد، چون همین زیباگویی باعث متمایز و دلچسب شدن جمله می‌شود. هرچه کلمه‌ها از نظر وزن و قافیه همگون‌تر باشند، زیباتر است، بدین صورت که اگر این موارد حذف شوند، جمله، خشک و بی‌روح می‌شود. بهترین سجع آن است که در تعداد و نوع کلمه‌ها همگون باشد. زیبایی جمله نیز از همین همنشینی متأثر می‌شود، مفردات جمله باید زیبا، پرکاربرد و غیرتکراری بوده و فاصله‌ها نیز سکون داشته باشند (محمود یاسین، 1418ق: 77).
سجع مرصّع به تأثیرگذاری کلام کمک شایانی می‌کند و به خاطر آهنگ همگونی که به سخن می‌دهد، در جان شنونده تأثیر می‌گذارد، از همین روی کاربرد این صنعت در کلام امام سجاد (علیه السلام) بیشتر دیده می‌شود که البته با توجه به مقصود حضرت کاربست این صنعت مقبول‌تر بوده است تا بتواند بر خواننده تأثیرگذارتر باشد.

لزوم ما لایلزم

به این صنعت «التزام، تضمین، تشدید و إعنات» نیز گفته می‌شود، یعنی ادیب قبل از حرف روی- یا همان قافیه- در شعر یا آنچه در معنی حرف روی است در نثر- یعنی قبل از حرف پایانی جمله- حرفی بیاورد که لزومی ندارد و بدون آن نیز سجع یا قافیه کامل باشد (تفتازانی، 1422ق: 239).
شاعر یا ناثر قبل از حرف آخر در بیت‌ها یا سجع‌های خویش ملتزم به چیزی شود که نیازی بدان نیست، بدین‌صورت که به دو یا سه حرف آخر در وزن و ... که در نظام قافیه‌بندی نیازی به همگونی آنها نیست، ملتزم شود (ابوالعدوس، 1427ق: 295).
نمونه‌های آن در صحیفه عبارت‌اند از:
- أن ترحمَ والِدیَّ الغریبین فی بُطونِ الجَنادِل، البَعیدین مِن الأهلِ و المَنازل (قیومی اصفهانی، 1378: 44).
- و إن ردَدتَ مع ذلک سؤالی و خابَت إلَیک آمالی (همان: 44).
- أحین تطوَّلتَ عَلی بالرضا و تفضَّلت بالعَفو عمّا مضی أم حینَ زِدت العفو و الغُفران، باستیناف الکرمِ و الإحسان (همان: 44).
نمونه‌های آن در کلام امام (علیه السلام) عبارت‌اند از:

-ألا أیها المأمول فی کُلِّ حاجتی *** شَکَوتُ إلیک الضُرِّ فاسمع شکایتی
ألا یا رجائی أنت کاشفُ کُربتی *** فَهب لی ذُنوبی کلِّها واقضِ حاجتی (عبداللهی، 1383: 181).
- لیت شعری هل عاقلٌ فی الدیاجی *** بات من فجعة الزَّمان یناجی (همان: 182).

- فحسِّن الاعمال و جَمِّلِ الأفعال و قصِّرِ الآمال الطِّوال (همان: 213). (25)
در این صنعت و همه‌ی محسنات لفظی، مهم، غیرعمدی بودن آن است. در این صنعت نباید اثری از تکلف و صنعت‌پردازی وجود داشته باشد، چراکه همین مسائل غیرلازم منجر به سنگین‌تر شدن مطلب و دیرفهم‌تر شدن مقصود می‌شود. کاربرد این صنعت لفظی شاهد مثالی است بر توان بیانی و بلاغی گوینده که البته امامان همام (علیهم السلام) در این زمینه از یکه‌تازان ادب عربی بودند و دعاها و گفته‌هایشان بر تارک ادبیات عربی می‌درخشد.

نتیجه‌گیری

از نتایج مهم به دست‌آمده از مقاله‌ی پیش‌رو این است که:
هر دو امام (علیهما السلام) توجه بالایی به ساخت و بافت کلام داشته و سعی کرده‌اند معانی خویش را در قالب بهترین الفاظ بیان کنند، بدون اینکه از ارزش معنایی آن کاسته شود. طبیعی است که امام سجاد (علیه السلام) متأثر از عرب بودن جامعه‌ی عصر خویش الفاظ سنگین‌تری به کار گیرند و امام رضا (علیه السلام) متأثر از شرایط محیطی و اجتماعی عصر خویش، زبانی ساده‌تر به کار بندند. از دیگر سو، امام سجاد (علیه السلام) در کلام خویش بیشتر عقلانی و رسمی سخن گفته‌اند، به همین دلیل سخن ایشان صلابت بیشتری دارد، البته چون ایشان در مقام اصلاح جامعه بودند، این کاربرد طبیعی به نظر می‌رسد.
بارزترین جزئیات بنای متن ادبی مانند: سجع، جناس و سایر محسنات لفظی در کلام هر دو امام (علیه السلام) وجود دارد. هدف تمام این محسنات، بیان مفاهیم ذهنی گوینده به بلیغ‌ترین شکل است.
نوع گفتار این دو بزرگوار از این مهم پرده برمی‌دارد که ایشان رد سخنان و ادعاهای خویش، زبانی آسان به کار می‌گرفتند که دارای ویژگی‌های زیبای بیانی، سلیس بودن عبارت‌‌ها و آهنگین بودن است. به علاوه سخنانشان، خالی از الفاظ غریب و ترکیب‌های پیچیده بود و بیشتر گرایش به تجدید و ابتکار داشتند، تمام این موارد منجر شده تا کلام، تأثیر فنی و جمالی خاصی بر متن ادبی داشته باشد، اهمیت معنی و ارزش آن در کلام آشکارتر می‌شود و توجه بالای امامان (علیهم السلام) به الفاظ و موسیقی ترکیب‌ها و تمرکز ایشان بر ریختن این موارد در قالب اسلوب جذاب را می‌رساند. البته ایشان تلاش بالایی برای خلق معانی و نوآوری انجام دادند.
در موازنه‌ی حاضر، از گذر بیان شواهد مثالی گوناگون در کلام هر دو امام معصوم (علیهما السلام)، بیان و توان تحل

عبارات مرتبط با این موضوع

محسنات لفظی در کلام امام رضا و امام سجاد ع محسنات لفظی در کلام امام رضا و امام سجاد ع


ادامه مطلب ...

ساختن خانه کعبه توسط حضرت ابراهیم (ع)

[ad_1]

خداوند اراده فرمود که پیامبر خود، ابراهیم، فرزند او، اسماعیل، و نیز همسرش، هاجر، به دره‌ای خشک و بی‌آب و علف فرود آیند، اما آن دره که مکانی خشک و بی‌حاصل در دل صحرا بود، به مکانی مناسب برای زندگی مبدل شد. مکانی که هم آب و هم چراگاه داشت تا ساکنان آن بتوانند به زندگی خود ادامه دهند.
گرچه رویش گیاه و پیدایش آب در آن سرزمین خشک، طبق اراده‌ی خداوند و به سبب مهاجرت ابراهیم و خانواده‌اش بدانجا صورت گرفت، لیکن حکمت اصلی آن بعداً مشخص شد؛ یعنی زمانی ویران شده بود، در همانجایی که حضرت آدم (علیه السلام) آن را بنا کرده بود، تجدید بنا کند تا اولین خانه‌ای باشد که مردم در آن نماز گزارند و حج به جای آورند. حضرت آدم (علیه السلام) چون به زمین فرود آمد، برای نخستین بار کعبه را بنا کرد و گفته‌اند که آن را بنا شده یافت و به گرد آن طواف کرد و به عبادت پرداخت، همان گونه که ملائکه پیرامون آن به عبادت مشغول بودند. از این رو رحمت خداوند شامل این مکان مقدس شد؛ زیرا اولین خانه‌ای بود که در آن خداوند پرستیده می‌شد. پس از وفات حضرت آدم (علیه السلام) و با گذشت قرنها، خانه‌ی خدا خراب شد و آثار آن از میان رفت. اما اراده‌ی خداوند بر آن تعلق گرفت که آن خانه مجدداً به دست ابراهیم و فرزندش، اسماعیل - علیهما السلام - به همان شکل اولیه تجدید بنا شود. اما چرا این کار به دست ابراهیم صورت گرفت، بدان علت اسـت که انبیای الهی عهده دار رسالت پروردگار و نشرآن بر روی زمین‌اند. تمام رسالتها و دعوتهای پیامبران از یک منبع واحد سرچشمه می‌گیرد و همه‌ی انبیا آمده‌اند تا یک مأموریت را به انجام رسانند و سخنی واحد بگویند. از این روست که عمل و سخن هیچ یک از پیامبران را مخالف با دیگر پیامبران نمی‌یابیم، بلکه تلاش هر یک از انبیا مکمل کوششهای سایر انبیاست، لذا عمل ابراهیم (علیه السلام) را در تجدید بنای کعبه می‌توان تکمیل کننده‌ی عمل آدم (علیه السلام) دانست.
ابراهیم (علیه السلام) به دیدار فرزندش، اسماعیل (علیه السلام)، می‌آید و فرمان خدا را به ی ابلاغ می‌کند:
(و به ابراهیم و اسماعیل فرمان دادیم که خانه‌ی مرا برای طواف کنندگان و معتکفان و رکوع و سجود کنندگان پاکیزه کنید.) (1)
حضرت اسماعیل با شنیدن آن خبر بسیار خرسند و شادمان شد و از اینکه فرمان الهی او را نیز مکلّف به تجدید بنای کعبه کرده بود، احساس شادمانی می‌کرد، زیرا با تجدید بنای کعبه، خداپرستان به آن روی می‌آوردند و به عبادت مشغول می‌شدند. اسماعیل به کمک پدر ستونهای کعبه را برافراشت و آنها همزمان با تجدید بنا از خداوند درخواست می‌کردند که عمل آنها را بپذیرد:
(ای پروردگار ما! از ما بپذیر که در حقیقت تو شنوا و دانا هستی.) (2)
اراده‌ی حق تعالی بر آن تعلق گرفته بود که در تکلیف به پیامبران خویش، تلاشهای «ابراهیم کهنسال» را با کوشش «اسماعیل جوان» در هم آمیزد تا خِرد پیری و شور جوانی در تجدید بنای خانه‌ی او دست به دست هم دهند و بدین ترتیب، حکمت پیری دچار رکود نشود و نیروی جوانی نیز بی‌جهت هدر نرود، بلکه آن دو، چون بنیانی استوار به کمک هم بیایند تا نام پروردگار را در عالم اعتلا بخشند و برای خیر و مصلحت مردم خدمتی کرده باشند. قصص قرآن آکنده از این گونه پندها و حکمتهاست و تا ابد با انوار خود راه انسانیت و راه عدل و خیر را روشن می‌کند.
بدین ترتیب، بنای کعبه بازسازی شد. بنایی که یقین آدم، شکیبایی ابراهیم و صبر اسماعیل را در خود داشت. بدین دلیل اسـت که هرکس وارد مسجد الحرام می‌شود، احساس امنیت می‌کند و تمام وجود او را میل به صلح و دوستی فرا می‌گیرد، هرچند تمام عمر خود را در گناه و تباهی گذرانده باشد. او همانند ذره‌ای که به دور هسته می‌چرخد، کعبه را طواف می‌کند، در حالی که با تمام وجود احساس آرامش و امنیت می‌کند، آرامشی که زمان و مکان را پر کرده اسـت. او احساس می‌کند که جزو گروهی در آمده اسـت که شایستگی آن را یافته‌اند که خداوند آنان را برای زیارت خانه‌ی خود برگزیند.

باگذشت سالهای متوالی، بارها و بارها خانه‌ی خدا رو به ویرانی نهاده و تجدید بنا شده اسـت، آن هم بر همان اساسی که حضرت ابراهیم آن را بنا کرده بود. این مسئله دو امر مهم را ثابت می‌کند: اول، الهی بود خانه‌ی کعبه و دوم اینکه این خانه باید همانی باشد که ابراهیم (علیه السلام) ساخت، زیرا خانه‌ی خدا باید با دیگر خانه‌ها متفاوت باشد.

درست اسـت که برای ثمر رسیدن تلاش ابراهیم و اسماعیل به کمک تعدادی دیگر از مردان نیاز بوده اسـت، اما آن دو تمام مراحل انجام دادن کار؛ یعنی کندن پی زمین و تراشیدن سنگها و بردن آنها به پای بنا و سپس چیدن سنگها بر روی هم را به تنهایی بر عهده داشتند و این نشان می‌دهد که آن دو انسانهای معمولی نبوده‌اند و همان طور که گفته‌اند «توفیق هر کس به قدر همّت اوست.» با چنین شرایطی معلوم نیست که بنای کعبه چقدر به درازا کشیده باشد. همانطور که هیچ کس نمی‌تواند حدس بزند که حضرت نوح (علیه السلام) چه مدتی را به ساختن کشتی مشغول بوده اسـت.
همان طور که کشتی نوح باعث نجات مؤمنان شد، خانه‌ی کعبه نیز پناه مؤمنان موحد اسـت. کعبه، کشتی نجات ثابتی اسـت که هر که از طوفان هولناک روز قیامت بیم داشته باشد، می‌تواند به آن پناه ببرد.
پروردگارا! ما را تسلیم فرمان خود قرار ده و از نسل ما امتی فرمانبردار خود پدید آور.) (3)
این دعا برای آرامش دلهای ماست. ارزش این دعا به حدی اسـت که حضرت ابراهیم (علیه السلام) و فرزندش، اسماعیل (علیه السلام)، به آن متوسل می‌شدند. لذا این دعا، بالاترین دعاهاست. این دعا علاوه بر اینکه مکنونات قبلی مؤمنان را آشکار می‌کند و میزان عقیده‌ی آنها را نشان می‌دهد، بیانگر آن اسـت که مؤمنان کعبه را خانه‌ای مقدس برای خود و تمام انسانها در هر زمان و مکانی می‌دانند، شاید خداوند به برکت این خانه، توبه‌ی آنها را بپذیرد:
(پروردگارا! آداب دینی ما را به ما نشان ده و بر ما ببخشای که تو، توبه پذیر و مهربان هستی.) (4)
بنابراین، توجهات ابراهیم و اسماعیل-علیهما السلام- به مردم از زمان حیاتشان فراتر می‌رود و آنان خواستار آینده‌ای مقبول برای امت اسلامی می‌شوند و جز خداوند متعال، کسی را قادر به ساختن چنین آینده‌ای نمی‌دانند که آن هم تنها از طریق فرستادن انبیا امکان پذیر اسـت لذا آنان دست به دعا به درگاه خداوند متعال دراز می‌کنند و می‌گویند:
(پروردگارا! در میان آنان، فرستاده‌ای از خودشان برانگیز تا آیات تو را بر آنان بخواند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد و پاکیزه‌شان کند، زیرا تو پیروزمند و حکیم هستی.) (5)
دعای آن دو پیامبر بزرگوار اجابت شد و پیامبران یکی پس از دیگری آمدند تا اینکه نوبت به خاتم انبیا، محمد بن عبدالله (ص)، رسید تا قرآن را بر مردم تلاوت کند و علم و حکمت به آنان بیاموزد و جهان را به برکت اسلام پاکیزه دارد. برای اینکه دعوت به ایمان همچنان پابرجاست بماند، لازم بود سمبلی وجود داشته باشد که خود دلیلی بر این دعوت باشد. از آنجا که بیت الله الحرام از زمان حضرت ابراهیم (علیه السلام) دلیل و راهنمای این دعوت بوده اسـت، لذا خراب شدن آن موجب خواهد شد تا نفوس ضعیف تصور کنند که دعوت قطع شده اسـت. لذا آیه‌ی شریفه استمرار این دعوت را القا می‌کند علاوه بر این، نشانه‌ی استمرار این دعوت سنگی اسـت که جبرئیل (علیه السلام) به دست ابراهیم داده اسـت تا آن را در جای معینی از خانه‌ی خدا قرار دهد.
حضرت ابراهیم (علیه السلام) و فرزندش، اسماعیل (علیه السلام)، از محل نصب آن سنگ طواف را آغاز کردند و آنها پس از طواف مقابل سنگ ایستادند و آن را بوسیدند و از این رو بوسیدن سنگ پس از طواف برای مؤمنان سر مشقی از عبادت شد. ما نیز وقتی به این سنگ نزدیک می‌شویم، لبهایمان ناخود آگاه میل به بوسیدن آن می‌کند تا بدین وسیله پاک و متبرک شود.
اما انگیزه‌ی حضرت ابراهیم از طواف کعبه و بوسیدن حجرالاسود چه بوده اسـت؟
آیا او می‌خواسته اسـت تا آیندگان این کار او را به خاطر داشته باشند و نام خود را جاودانه کند؟ حاشاکه حضرت ابراهیم (علیه السلام) چنین نیتی داشته باشد. او با این کار چشم بر آینده داشت،‌ آینده‌ای خیلی دور. او خواسته اسـت تا خطاب به نسلهای آینده بگوید:
«اینجا در مقابل این خانه، همه‌‌ی مردم به مساوات و برابری می‌رسند، آنها کاملاً برابر هستند، هیچ کسی بر دیگری امتیازی ندارد، نه اربابی هست و نه مولایی، نه فقیری و نه ثروتمندی، نه حاکمی و نه محکومی. هیچ عربی بر غیر عرب برتری ندارد، همه مخلوقات خدا هستند و در پیشگاه او برابرند، اگر فضیلتی باشد، به کسانی تعلق دارد که ایمان قویتری دارند و از عقیده‌ای استوارتر برخوردارند و بر صراط مستقیم هستند.»

بنابراین، هدف، بسیار بزرگ و متعالی اسـت و هیچ ربطی به هوای نفس ندارد، بلکه نویدی برای انسان‌ها و تشویق آنها به گسترش عدل و محبت بر روی کل زمین اسـت. آرزوی قبلی حضرت ابراهیم (علیه السلام) تحقق یافته اسـت و هر زایری که از زیارت کعبه به خانه‌ی خود باز می‌گردد، حالاتی به او دست می‌دهد که از قبل آنها را نمی‌شناخته اسـت؛ یعنی احساس تعالی انسانیت و میل به عالیترین الگوهای خوبی و نیکی. اگر شخصی در زیارت اول چنین توفیقی نیافت، در زیارت دوم به آن خواهد رسید. انسان در برابر کعبه می‌ایستد و با آب مقدس زمزم خود را شستشو می‌دهد و بدنش را پاک می‌کند و از آن آب می‌نوشد. ناگاه تمام هواهای نفسانی او به کناری می رود و او آینده‌ی زندگی خود را با کرامت و در شأن خود می‌بیند و در آخرت نیز رستگار خواهد شد. کعبه‌، خانه‌ی طهارت و صفاست. خداوند متعال می‌فرماید:

(و به ابراهیم و اسماعیل فرمان دادیم که خانه‌ی مرا برای طواف کنندگان و معتکفان و رکوع و سجود کنندگان، پاکیزه کنید.) (6)
قرآن کریم برخی از فواید حج را برای ما چنین بیان کرده اسـت:
(در حقیقت، نخستین خانه‌ای که عبادت مردم بنا شده اسـت، همان خانه‌ای اسـت که در مکه قرار دارد و برای جهانیان مایه‌ی برکت و هدایت اسـت. در آن نشانه‌هایی روشن اسـت ، از جمله مقام ابراهیم و هر که بدان داخل شود، در امان اسـت. برای خدا، حج آن خانه، بر کسانی که توانایی رفتن به آنجا را داشته باشند، واجب اسـت و هر که کفر ورزد، بداند که خداوند از جهانیان بی‌نیاز اسـت.) (7)
(و کعبه را برای مردم محل اجتماع و جای امنی قرار دادیم و [فرمودیم] مقام ابراهیم را نمازگاه خویش گیرید.) (8)
(و چون برای ابراهیم جای خانه را معین کردیم، بدو گفتیم: چیزی را با من شریک مساز و خانه‌ام را برای طواف کنندگان و قیام کنندگان و رکوع کنندگان و سجده کنندگان، پاکیزه‌دار.) (9)
(و در میان مردم برای [ادای] حج بانگ برآور تا [زائران] پیاده و [سوار] بر هر شتر لاغری-که از راه دور می‌آیند- به سوی تو روی آورند. تا شاهد منافع خویش باشند و نام خدا را در روزهای معلومی بر دامهای زبان بسته‌ای که روزی آنان کرده اسـت، ببرند. پس، از آنها بخورید و به درمانده‌ی مستمند بخورانید. سپس باید آلودگی خود را بزدایند و به نذرهای خود وفا کنند و بر گردِ آن خانه‌ی کهن [= کعبه] طواف به جای آورند. این اسـت [آنچه مقرر شده] و هرکس مقررات خدا را بزرگ دارد، آن برای او نزد پروردگارش بهتر اسـت و برای شما دامها حلال شده اسـت، مگر آنچه بر شما خوانده می‌شود. پس، از پلیدیِ بتها دوری کنید و از گفتار باطل اجتناب ورزید.) (10)
(خداند [زیارت] کعبه، بیت الله الحرام، را وسیله‌ی به پا داشتن [مصالح] مردم قرار داده و ماه حرام و قربانیهای بی‌نشان و قربانیهای نشاندار را [نیز به همین منظور مقرر فرموده اسـت]‌، این [جمله] برای آن اسـت تا بدانید که خدا آنچه را در آسمانها و آنچه در زمین اسـت می‌داند و خداست که بر هر چیزی داناست.) (11)
کعبه خانه‌ی مبارکی اسـت که هر که وارد آن شود، در امان خواهد بود. برای زائر، ثواب به همراه دارد و مقام ابراهیم که خداوند امر فرموده اسـت تا آن را مصلا قرار دهیم، در آن واقع اسـت و نیز خداوند امر فرموده اسـت که عبادت کنان، نمازخوان، شاکر و ستایش کنان به سوی آن رهسپار شویم و در تمام نمازهای شبانه روز هر کجا که باشیم، روی به سوی آن کنیم. وقتی به کعبه روی می‌آوریم، لازم اسـت زحمات و تلاشهای حضرت ابراهیم و اسماعیل (علیه السلام) را به خاطر بیاوریم، اما عبادت ما مختص به خدا باشد. نماز با خشوع خواندن در مقام ابراهیم اجر و پاداش بسیاری دارد و بر مقام و منزلت ابراهیم (علیه السلام) نیز می‌افزاید، زیرا رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرماید: «هر کس سنت حسنه‌ای از خود بر جای نهد، ثواب آن را و ثواب هر که بدان عمل کند را تا روز قیامت خواهد برد.»
خانه‌ی خدا نیز پس از اینکه به دست ابراهیم و اسماعیل (علیه السلام) تجدید بنا شد، پیوسته شاهد زوار انبوهی اسـت که هرگز پایانی ندارد و کعبه مشرّفه در هیچ لحظه‌ای نیست که پذیرای حاجیان از سراسر کره‌ی زمین نباشد. آنها برای اجابت دعوت پروردگارشان و با طیب خاطر و اشتیاق فراوان لبیک گویان خود را به آنجا می‌رسانند.
اگر بخواهیم کعبه‌ی شریفه را آن‌گونه که شایسته‌ی آن اسـت وصف کنیم، همان بهتر که اختیار سخن را به امیرالمؤمنین، علی بن ابی طالب (علیه السلام)، بسپاریم و با هم ببینیم که ایشان در نهج البلاغه آن را چگونه توصیف کرده اسـت:
«زیارتِ خانه‌اش را فریضه کرد بر شما مردمان و قبله‌اش ساخت برای همگان و آمدنگاه مسلمانان، تا بدان در آیند چون چارپایان و بدان پناه بَرند چون کبوتران و دو نشانه برای دینداران: فروتنی برابر عظمتِ او و اعتراف به عزّ او و از آفریدگانش آن را گزید که چون دعوت او را شنید در گوش کشید و به جان و دل خرید. اینان به راه افتادند و پا بر جای پای پیامبران نهادند و چون فرشتگانِ گرد عرش بر پای بندگی ایستادند، بر سودهای روز بازار عبادت هر دم فزودند و به هنگام تشریف، مغفرت او را از یکدیگر ربودند. خدا کعبه را برای اسلام، نشان و برای پناهندگان، خانه‌ی امان ساخت، رفتن به سوی خانه را واجب گرداند و حقّ آن را بشناساند و بندگان را به زیارت آن خواند که فرمود: (بر هر کس که تواند، زیارت خانه واجبی از سوی خدای بی‌انباز اسـت و آن که سر باز زند خدا از جهانیان بی‌نیاز اسـت.)

نمیبینید خدای سبحان، پیشینیان از آدم (صلی الله علیه و آله و سلم) تا پسینیان از این عالم را آزمود-به حرمت نهادن- سنگهایی بی‌زبان و سود که نبیند و نتواند شنود. پس خدا آن را خانه‌ی با حرمتِ خود ساخت و برای فراهم آمدن و عبادت مردمانش پرداخت. پس آن خانه را سنگلاخی نهاد از همه‌ی سنگستانهای زمین دشوارتر و ریگزاری رویشِ آن از همه کمتر. به درّه‌ای از دیگر درّه‌ها تنگتر، میان کوههایی سخت و ریگهایی نرم دشوار گذر و چشمه‌هایی زه آب آن کم و جدا از هم که شتر در آن فربه نشود و اسب و گاو و گوسفند علف نیابد. پس آدم و فرزندان او را فرمود تا روی بدان خانه دارند- و با حرمتش شمارند- پس خانه برای آنان جایگاهی گردید که سود سفرهای خود را در آن بردارند و مقصدی که بارهای خویش در آن فرود آرند. دلها در راهِ دیدار آن شیدا، از دشتهایی بی‌آب و گیاه و مغاکِ دره‌های ژرف و جزیره‌های از یکدیگر جدا، در پهنه‌ی دریا، تا از روی خواری شانه‌هاشان را بجنبانند و گرداگرد خانه، کلمه‌ی تهلیل بر زبان رانند و برگامها رَوَند دوان، خاک آلود و موپریشان. جامه‌ها را به یک سو انداخته و با واگذاشتن موها خلقت نیکوی خود را زشت ساخته. آزمایشی بزرگ و امتحانی دشوار و آزمودنی آشکار برای پدید آمدن نافرمان از فرمانبردار. خدا زیارت خانه را موجب رحمت خود فرمود و وسیلت رسیدن به بهشت نمود.

و اگر خدای سبحان می‌خواست خانه‌ی با حرمت و عبادتگاه با عظمت خود را میان باغستانها نهد و جویبار و در زمین نرم و هموار و در درختستانهای از هم ناگسسته و میوه‌ها در دسترس و عمارتها در هم و دهستانها به یکدیگر پیوسته، میان گندمزارهای نیکو و باغهای سرسبز تازه رو و زمینهای پرگیاه گرداگرد او و بقعه‌های پرباران و باغستانهای خرم و راههای آبادان، پاداش کم بود و آزمایش ناچیز هم و اگر بنیادی که پایه‌ی آن بناست و سنگهایی که خانه بدانها برپاست، از زمرد سبز بود و یاقوت سرخ‌فام و با روشنی و درخشش تمام، از راه یافتن دو دلی در سینه‌ها می‌کاست و کوشش شیطان را از دلها دور می‌کرد و شک و تردید از مردمان برمی‌خواست. لیکن خدا بندگانش را به گونه‌گون سختیها می‌آزماید و با مجاهدتها به بندگی‌شان وادار می‌نماید و به ناخوشایندها آزمایششان می‌کند تا خود پسندی را از دلهایشان بزداید و خواری و فروتنی را در جانهایشان جایگزین فرماید و آن را درهایی سازد گشاده به بخشش او و وسیلتهایی آماده برای آمرزش او.» (12)
این اسـت حجتی که خداوند متعال آن را بر مسلمانان و در روزهای مشخصی از ماه ذی‌حجه، واجب کرده اسـت. پس هر که از دین ابراهیم پیروی کند، خداوند او را هدایت خواهد فرمود تا از مؤمنان صالح شود. بنابراین، بر ما واجب اسـت که از دین آن پیامبر بزرگ؛ یعنی ابراهیم (علیه السلام) تبعیت کنیم:
(و چه کسی-جز آن که به سبک مغزی گراید- از آیین ابراهیم روی برمی‌تابد؟ و ما او را در این دنیا برگزیدیم و البته در آخرت [نیز] از شایستگان خواهد بود. هنگامی که پروردگارش به او فرمود: تسلیم شو، گفت: به پروردگار جهانیان تسلیم شدم. و ابراهیم و یعقوب‌، پسران خود را به همان [آیین] سفارش کردند؛ [و هر دو در وصیتشان چنین گفتند:] این پسران من! خداوند بر شما این دین را برگزید؛ پس البته نباید جز مسلمان بمیرید.) (13)
خدایا ما را مسلمان، زنده‌بدار و مسلمان، بمیران که تو دانا و حکیم هستی و درود و سلام خود را بر ابراهیم و خاندان ابراهیم در جهان بفرست که به راستی تو ستوده و با عظمت هستی.
اینکه به ذکر آیات و سوره‌هایی می‌پردازیم که درباره‌ی ابراهیم (علیه السلام) نازل شده‌اند:
الف) سوره‌ی صافات، آیات 83 تا 113
(و بی‌گمان، ابراهیم از پیروان اوست. آن گاه که با دلی پاک به [پیشگاه] پروردگارش آمد. چون به پدر [خوانده] و قوم خود گفت: چه می‌پرستید؟ آیا غیر از آنها، به دروغ، خدایانی [دیگر] می‌خواهید؟ پس گمانتان به پروردگار جهانیان چیست؟ پس نظری به ستارگان افکند و گفت: من کسالت دارم! پس پشت‌کنان از او، روی برتافتند! تا نهانی به سوی خدایانشان رفت و [به ریشخند] گفت: آیا غذا نمی‌خورید؟ شما را چه شده [اسـت] که سخن نمی‌گویید؟ پس با دست راست، بر سر آنها زدن گرفت تا دوان دوان سوی او روی آوردند. [ابراهیم] گفت: آیا آنچه را می‌تراشید، می‌پرستید؟ با اینکه خدا شما و آنچه را بر می‌سازید آفریده اسـت! گفتند: برایش [کوره] خانه‌ای بسازید و در آتشش بیندازید! پس خواستند به او نیرنگی زنند؛ و [لی] ما آنان را پست گردانیدیم. و [ابراهیم] گفت: من به سوی پروردگارم رهسپارم، او مرا راهنمایی خواهد کرد. ای پروردگار من! مرا [فرزندی] از شایستگان بخش. پس او را به پسری بردبار مژده دادیم و وقتی با او به جایگاه سعی رسید، گفت: ای پسرک من! من در خواب [چنین] می‌بینم که تو را سر می‌برم پس ببین چه به نظرت می‌آید؟ گفت: ای پدر! به آنچه مأمور شده‌ای عمل کن! اگر خدا بخواهد مرا از شکیبایان خواهی یافت. پس وقتی هر دو، تن در دادند [و همدیگر را بدرود گفتند] و [پسر] را به پیشانی بر خاک افکند، او را ندا دادیم که ای ابراهیم! رؤیا [ی خود] را حقیقت بخشیدی! ما نیکوکاران را چنین پاداش می‌دهیم! راستی که این همان آزمایش آشکار بود! و او را در ازای قربانی بزرگ باز رهانیدیم و در [میان] آیندگان برای او [آوازه‌ی نیک] بر جای گذاشتیم. درود بر ابراهیم! نیکوکاران را چنین پاداش می‌دهیم. در حقیقت، او از بندگان با ایمان ما بود و او را اسحاق برکت دادیم و از نسل آن دو، برخی نیکوکاران و [برخی] آشکارا به خود ستمکار بودند)
ب) سوره‌ی ابراهیم، آیات 35 تا 41
(و [یاد کن] هنگامی را که ابراهیم گفت: پروردگارا! این شهر را ایمن کن و مرا و فرزندانم را از پرستیدن بتان دور دار. پروردگارا! آنها بسیاری از مردم را گمراه کردند. پس هر که از من پیروی کند، بی‌گمان او از من اسـت و هر که نافرمانی کند، به یقین تو آمرزنده و مهربان هستی. پروردگارا! من [یکی از] فرزندانم را در دره‌ای بی‌کشت، نزدیک خانه‌ی محترم تو سکونت دادم. پروردگارا! تا نماز را به پا دارند، پس دلهای برخی از مردم را به سوی آنان گرایش ده و آنان را از محصولات [مورد نیازشان] روزی ده، باشد که سپاسگزاری کنند. پروردگارا! بی‌گمان تو آنچه را پنهان می‌داریم و آنچه را آشکار می‌سازیم، می‌دانی و چیزی در زمین و در آسمان بر خدا پوشیده نمی‌ماند. سپاس خدای را که با وجود سالخوردگی، اسماعیل و اسحاق را به من بخشید. به راستی پروردگار من شنونده‌ی دعاست. پروردگارا! مرا و فرزندانم را برپا دارنده‌ی نماز قرار ده. پروردگارا! دعای مرا بپذیر. پروردگارا! روزی که حساب برپا می‌شود، بر من و پدر و مادرم و بر مؤمنان ببخشای.)
ج) سوره‌‌ی انبیاء، آیات 51 تا 71
(و در حقیقت، پیش از آن به ابراهیم رشد [فکری] دادیم و ما به [شایستگی] او دانا بودیم. آنگاه که به پدر خود و قومش گفت: این مجسمه‌هایی که به پرستش آنها دل نهاده‌اید، چیستند؟ گفتند: پدران خود را دیدیم که آنها را می‌پرستیدند. گفت: قطعاً شما و پدرانتان در گمراهی آشکاری بودید. گفتند: آیا حق را برای ما آورده‌‌ای یا تو از شوخی کنندگانی؟ گفت: [نه] بلکه پروردگارتان، پروردگار آسمانها و زمین اسـت، همان کسی که آنها را پدید آورده اسـت و من بر این [واقعیت] از گواهانم و سوگند به خدا که پس از آن که پشت کردید و رفتید، قطعاً در کار بتانتان تدبیری خواهم کرد. پس آنها را - جز بزرگترینشان را- ریز ریز کرد، باشد که به سراغ آن بروند. گفتند: چه کسی با خدایان ما چنین [معامله‌ای] کرده اسـت که او واقعاً از ستمکاران اسـت؟ گفتند: شنیدیم جوانی به نام ابراهیم از آنها سخن می‌گفت. گفتند: پس او را در برابر دیدگان مردم بیاورید، باشد که آنان شهادت دهند. گفتند: ای ابراهیم! آیا تو با خدایان ما چنین کردی؟ گفت: بلکه بزرگترینشان چنین کرده اسـت، اگر سخن می‌گویند از آنها بپرسید. پس به خود آمدند و [به یکدیگر] گفتند: در حقیقت، شما ستمکارید. سپس سرافکنده شدند [و گفتند:] قطعاً دانسته‌ای که اینها سخن نمی‌گویند. گفت: آیا جز خدا چیزی را می‌پرستید که هیچ سود و زیانی به شما نمی‌رساند؟ بیزارم از شما و از آنچه غیر از خدا می‌پرستید. مگر نمی‌اندیشید؟ گفتند: اگر می‌خواهید کاری کنید، او را بسوزانید و خدایانتان را یاری دهید. گفتیم: ای آتش! برای ابراهیم سرد و بی‌آسیب باش. و خواستند به او نیرنگی بزنند و [لی] آنان را از زیانکارترین [مردم] قرار دادیم. او و لوط را رهانیدیم و به سرزمینی که آن را برکت جهانیان قرار داده‌ایم، بردیم.) د) سوره‌ی انعام، آیات 74 تا 83
(و [یاد کن] هنگامی را که ابراهیم به پدر خود، آزر، گفت: آیا بتان را خدایان [خود] می‌گیری؟ من همانا تو و قوم تو را در گمراهی آشکار می‌بینم. و این گونه، ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نمایاندیم تا از جمله‌ی یقین‌کنندگان باشد. پس چون شب بر او پرده افکند، ستاره‌ای دید؛ گفت: این پروردگار من اسـت و آن‌گاه چون غروب کرد، گفت غروب کنندگان را دوست ندارم و چون ماه را در حال طلوع دید، گفت: این پروردگار من اسـت. آن گاه چون ناپدید شد، گفت: اگر پروردگارم مرا هدایت نکند، قطعاً از گروه گمراهان خواهم بود. پس چون خورشید را دید که طلوع می‌کند، گفت: این پروردگار من اسـت. این بزرگتر اسـت و هنگامی که افول کرد، گفت: ای قوم من! از آنچه [برای خدا] شریک می‌سازید بیزارم. من از روی اخلاص و پاکدلی به سوی کسی روی آوردم که آسمانها و زمین را پدید آورده اسـت و من از مشرکان نیستم. و قومش با او به ستیزه پرداختند. گفت: آیا با من درباره‌ی خدا محاجّه می‌کنید و حال آن که او مرا راهنمای کرده اسـت؟ و من از آنچه شریک او می‌سازید بیمی ندارم، مگر آن که پروردگارم چیزی بخواهد. علم پروردگارم به هر چیزی احاطه یافته اسـت. پس آیا یادآور نمی‌شوید؟ و چگونه از آنچه شریک [خدا]َ می‌گردانید بترسم، با آن که شما خود از اینکه چیزی را شریک خدا ساخته‌اید که [خدا] دلیلی درباره‌ی آن بر شما نازل نکرده اسـت نمی‌هراسید؟ پس اگر می‌دانید‌، کدام یک از [ما] دو دسته به ایمنی سزاوارتر اسـت؟ کسانی که ایمان آورده‌اند و ایمان خود را به شرک نمی‌آلایند، آنان ایمن هستند و ایشان راه‌یافتگان‌اند. و آن حجّت ما بود که به ابراهیم در برابر قومش دادیم. درجات هر کس را که بخواهیم بالا می‌بریم، زیرا پروردگار تو حکیم و داناست.)
هـ) سوره‌ی عنکبوت، آیات 16 تا 27
(و [یاد کن] ابراهیم را چون به قوم خویش گفت: خدا را بپرستید و از او پروا بدارید؛ اگر بدانید این [کار] برای شما بهتر اسـت. واقعاً آنچه را شما سوای خدا می‌پرستید، جز بتانی [بیش] نیستند و دروغی بر می‌سازید. در حقیقت، کسانی را که جز خدا می‌پرستید، اختیار روزی شما را در دست ندارند. پس روزی را پیش خدا بجویید و او را بپرستید و وی را سپاس گویید که به سوی او بازگردانیده می‌شوید و اگر تکذیب کنید،‌ قطعا‌ً امتهای پیش از شما [هم] تکذیب کردند و بر پیامبر [خدا] جز ابلاغ آشکار [وظیفه‌ای] نیست. آیا ندیده‌اند که خدا چگونه آفرینش را آغاز می‌کند و سپس آن را باز می‌گرداند؟ در حقیقت، این [کار] بر خدا آسان اسـت. بگو: در زمین بگردید و بنگرید چگونه آفرینش را آغاز کرده اسـت. سپس [باز] خداست که آخرت را پدید می‌آورد؛ خداست که بر هر چیزی تواناست. هر که را بخواهد عذاب و هر که را بخواهد رحمت می‌کند و به سوی او بازگردانیده می‌شوید. و شما نه در زمین و نه در آسمان درمانده کننده‌ی [او] نیستید و جز خدا برای شما یار و یاوری نیست. و کسانی که آیات خدا و لقای او را منکر شدند، آنانی هستند که از رحمت من نومیدند و ایشان را عذابی پر درد خواهد بود. و پاسخ قومش جز این نبود که گفتند: بکشیدش یا بسوزانیدش، ولی خدا او را از آتش نجات بخشید. آری، در این [نجات بخشیِ خدا] برای مردمی که ایمان دارند، قطعاً دلایلی اسـت. و [ابراهیم] گفت: جز خدا، فقط بتهایی را اختیار کرده‌اید که آن هم برای دوستی میان شما برخی دیگر را لعنت می‌کنند و جایتان در آتش اسـت و برای شما یاورانی نخواهد بود. پس لوط به او ایمان آورد و [ابراهیم] گفت: من به سوی پروردگار خود روی می‌آورم که او ارجمند و حکیم اسـت. و اسحاق و یعقوب را به او عطا کردیم و در میان فرزندانش پیامبری و کتاب قرار دادیم و در دنیا پاداشش را به او بخشیدیم و قطعاً در آخرت [نیز] از شایستگان خواهد بود.)
و) سوره‌ی شعراء، آیات 69 تا 89
(و بر آنان گزارش ابراهیم را بخوان. آن‌گاه که به پدر خود و قومش گفت: چه می‌پرستید؟ گفتند: بتانی را می‌پرستیم و همواره ملازم آنهاییم. گفت: آیا وقتی دعا می‌کنید، از شما می‌شنوند؟ یا به شما سود یا زیان می‌رسانند؟ گفتند: نه، بلکه پدران خود را دیدیم که چنین می‌کردند. گفت: آیا در آنچه می‌پرستیده‌اید تأمل کرده‌اید؟ شما و پدران پیشین شما؟ قطعاً همه آنها - جز پروردگار جهانیان - دشمن من هستند. آن کس که مرا آفریده اسـت،‌ هم او راهنمایی‌ام می‌کند. و آن کس که او به من خوراک می‌دهد و سیرابم می‌کند و چون بیمار شوم، او مرا درمان می‌بخشد. و آن کس که مرا می‌میراند و سپس زنده‌ام می‌کند و آن کس که امیدم دارم روز پاداش، گناهم را بر من ببخشاید. و برای من در [میان] آیندگان آوازه‌ی نیکو گذار و مرا از وارثان بهشت پرنعمت گردان و بر پدرم ببخشای که او از گمراهان بود و روزی که [مردم] برانگیخته می‌شوند، رسوایم مکن، روزی که هیچ مال و فرزندی سود نمی‌دهد، مگر کسی که دلی پاک به سوی خدا بیاورد.)
ز) سوره‌ذاریات، آیات 24 تا 37
(آیا خبر مهمانان ارجمند ابراهیم به تو رسید؟ چون بر او درآمدند؛ پس سلام گفتند. گفت: سلام، مردمی ناشناسید. پس آهسته به سوی زنش رفت و گوساله‌ای فربه [و بریان] آورد. آن را به نزدیکشان برد [و] گفت: مگر نمی‌خورید؟ و [در دلش] از آنان احساس ترسی کرد. گفتند: مترس و او را به پسری دانا مژده دادند. و زنش با فریادی [از شگفتی] سر رسید و بر چهره‌ی خود زد و گفت: زنی پیر نازا [چگونه بزاید]؟ گفتند: پروردگارت چنین فرموده اسـت. او خود حکیم داناست. [ابراهیم] گفت: ای فرستادگان! مأموریت شما چیست؟ گفتند: ما به سوی مردمی پلیدکار فرستاده ‌شده‌ایم تا سنگهایی از گِل رُس بر [سرِ] آنان فرو فرستیم. [که] نزد پروردگارت برای مسرفان نشان‌گذاری شده اسـت. پس هر که از مؤمنان در آن [شهرها] بود، بیرون بردیم و [لی] در آنجا جز یک خانه از فرمانبران [خدا بیشتر] نیافتیم و در آنجا برای آنها که از عذاب پر درد می‌ترسند، عبرتی به جای گذاشتیم.)
ح) سوره‌ی هود، آیات 69 تا 76
(و به راستی، فرستادگان ما برای ابراهیم مژده آوردند، سلام گفتند: پاسخ داد: سلام و دیری نپایید که گوساله‌ای بریان آورد و چون دید دستهایشان به غذا دراز نمی‌شود، آنان را ناشناس یافت و از ایشان ترسی بر دل گرفت. گفتند: مترس، ما به سوی قوم لوط فرستاده شده‌ایم و زن او ایستاده بود. خندید. پس وی را به اسحاق و از پس اسحاق به یعقوب مژه دادیم. [همسر ابراهیم] گفت: وای برمن! آیا فرزند آورم با آنکه من پیرزنم و این شوهرم پیرمرد اسـت؟ واقعاً این چیز بسیار عجیبی اسـت. گفتند: آیا از کار خدا تعجب می‌کنی؟ رحمت خدا و برکات او بر شما خاندان [رسالت] باد. بی‌گمان، او ستوده‌‌ای بزرگوار اسـت. پس وقتی ترس ابراهیم زایل شد و مژده‌ی [فرزنددار شدن] به او رسید، درباره‌ی قوم لوط با ما [به قصد شفاعت] چون و چرا می‌کرد. زیرا ابراهیم، بردبار، مهربان و بازگشت کننده [به سوی خدا] بود. ای ابراهیم! از این [چون و چرا] روی برتاب که فرمان پروردگارت آمده اسـت و برای آنان عذابی که بی‌بازگشت اسـت، خواهد آمد.)
ط) سوره‌ی زخرف، آیات 26 و 27

(و چون ابراهیم به [نا] پدری خود و قومش گفت: من واقعاً از آنچه می‌پرستید بیزارم، مگر [از] آن کس که مرا پدید آورد و البته او مرا راهنمایی خواهد کرد.)

ی) سوره‌ی حجر، آیاتِ 51 تا 60
(و از مهمانان ابراهیم به آنان خبر ده. هنگامی که بر او وارد شدند و سلام گفتند. [ابراهیم] گفت: ما از شما بیمناکیم. گفتند: مترس که ما تو را به پسری دانا مژده می‌دهیم. گفت: آیا با اینکه مرا پیری فرا رسیده اسـت بشارتم می‌دهید؟ به چه بشارت می‌دهید؟ گفتند: ما تو را به حق بشارت دادیم. پس، از نومیدان مباش. گفت: چه کسی –جز گمراهان-از رحمت پروردگارش نومید می‌شود؟ [سپس] گفت: ای فرشتگان، [دیگر] کارتان چیست؟ گفتند: ما به سوی گروه مجرمان فرستاده شده‌ایم، مگر خانواده‌ی لوط که ما قطعاً همه‌ی آنان را نجات می‌دهیم، جز زنش را که مقدر کردیم او از بازماندگان [در عذاب] باشد.)
ک) سوره‌ی مریم، آیات 41 تا 49
(و در این کتاب به یاد ابراهیم پرداز ، زیرا او پیامبری بسیار راستگوی بود. چون به پدرش گفت: پدر جان! چرا چیزی را که نمی‌شنود و نمی‌بیند و از تو چیزی را دور نمی‌کند می‌پرستی؟ ای پدر! به راستی مرا دانشی داده‌اند که به تو نداده‌اند. پس، از من پیروی کن تا تو را به راهی راست هدایت کنم. پدر جان! شیطان را مپرست که شیطان [خدای] رحمان را نافرمان بود، پدرجان‌! من می‌ترسم از جانب [خدای] رحمان عذابی به تو رسد و تو یار شیطان باشی. گفت: ای ابراهیم! آیا تو از خدایان من متنفری؟ اگر باز نایستی تو را سنگسار خواهم کرد و [برو] برای مدتی طولانی از من دور شو. [ابراهیم] گفت: درود بر تو باد! به زودی از پروردگارم برای تو آمرزش می‌خواهم، زیرا او همواره به من مهربان بوده اسـت و از شما و [از] آنچه غیر از خدا می‌خواهید، کناره می‌گیرم و پروردگارم را می‌خوانم. امیدوارم که در خواندن پروردگارم ناامید نباشم. و چون از آنها و [از] آنچه به جای خدا می‌پرستیدند کناره گرفت، اسحاق و یعقوب را به او عطا کردیم و همه را پیامبر گردانیدیم.)
ل) سوره‌ی بقره، آیات 124 تا 132
(و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتی بیازمود. و وی آن همه را به انجام رسانید، [خدا به او] فرمود: من تو را پیشوای مردم قرار دادم. [ابراهیم] پرسید از دودمانم [چطور]؟ فرمود: پیمان من به بیدادگران نمی‌رسد. و چون خانه‌ی [کعبه] را برای مردم محل اجتماع و [جای] امنی قرار دادیم، [و فرمودیم:] مقام ابراهیم را نمازگاه خویش گیرید و به ابراهیم و اسماعیل فرمان دادیم که خانه‌ی مرا برای طواف کنندگان و معتکفان و رکوع و سجودکنندگان، پاکیزه کنید. و چون ابراهیم گفت: پروردگارا! این [سرزمین] را شهری امن کن و مردمش را - هر کس از آنان که به خدا و روز بازپسین ایمان بیاورد - از فرآورده‌ها، روزی بخش. فرمود: و[لی] هر کس کفر بورزد، اندکی برخوردارش می‌کنم، سپس او را با خواری به سوی عذاب آتش [دوزخ] می‌کشانم و چه بد سرانجامی اسـت. و هنگامی که ابراهیم و اسماعیل پایه‌های خانه [کعبه] را بالا می‌بردند، [می‌گفتند:] ای پروردگار ما! از ما بپذیر که در حقیقت، تو شنوا و دانا هستی. پروردگارا‌! ما را تسلیم [فرمان] خود قرار ده و از نسل ما امتی فرمانبردار خود [پدید آور] و آداب دینی ما را به ما نشان ده و بر ما ببخشای که تو، توبه‌پذیر و مهربان هستی. پروردگارا! در میان آنان فرستاده‌ای از خودشان برانگیز تا آیات تو را بر آنان بخواند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد و پاکیزه‌شان کند، زیرا که تو خود پیروزمند و حکیم هستی. و چه کسی-جز آن که به سبک مغزی گراید- از آیین ابراهیم روی برمی‌تابد؟ و ما او را در این دنیا برگزیدیم و البته در آخرت [نیز] از شایستگان خواهد بود. هنگامی که پروردگارش به او فرمود: تسلیم شو، گفت: به پروردگار جهانیان تسلیم شدم. و ابراهیم و یعقوب، پسران خود را به همان [آیین] سفارش کردند؛ [و هر دو در وصیتشان چنین گفتند:] ای پسران من! خداوند برای شما این دین را برگزید؛ پس، البته نباید جز مسلمان بمیرید.)

پی‌نوشت‌ها:

1- قرآن، بقره/125.
2- قرآن، بقره/127.
3- قرآن، بقره/128.
4- قرآن، بقره/128.
5- قرآن، بقره/129.
6- قرآن، بقره/125.
7- قرآن، آل عمران96-97.
8- قرآن، بقره/125.
9- قرآن، حج/26.
10- قرآن، حج/27-30.
11- قرآن، مائده/97.
12- نهج البلاغه، خطبه‌ی قاصعه.
13- قرآن، بقره/130-132.

منبع مقاله :
زین، سمیح عاطف؛(1393)، داستان پیامبران در قرآن، مترجمان: علی چراغی و [دیگران ...]، تهران: موسسه نشر و تحقیقات ذکر، چاپ سوم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


10 ا کتبر 2015 ... مسیر جاری : صفحه اصلی/مقالات/دين پژوهی/قرآن شناسی/معارف قرآنی/قصه و مثل در قرآن/قصه های قرآن/ساختن خانه کعبه توسط حضرت ابراهیم (ع).19 ا کتبر 2012 ... زمان بنای کعبه به درستی روشن نیست، آیا حضرت آدم (ع) سنگ بنای قبله مسلمانان را گذشته و پس از طوفان نوح، حضرت ابراهیم (ع) ویرانیهای خانه خدا را ترمیم و بازسازی کرده است؟ ... برای جمع میان دو قول می توان گفت که کعبه توسط حضرت آدم علیه السّلام و در موضعی از پیش تعیین ... روایت اهل بیت (ع) از ساخت خانه خدااما بسياري از مفسّران معتقدند كه كعبه پيش از حضرت ابراهيم(عليه السلام) نيز ... كه حضرت ابراهيم(عليه السلام)بنيانگذار كعبه بوده و پيش از آن خانه كعبه وجود نداشته است. ..... و مسلّم است كه پرستش خداوند و ساختن مركز عبادت از زمان ابراهيم(عليه السلام)آغاز ..... روشن است كه هرگز تجديد بناي كعبه توسط حضرت ابراهيم(عليه السلام) را در ...31 آگوست 2010 ... تشحیذ الاذهان و الافکار (ع) ... بدستور پروردگار عالم، خانه ی کعبه توسط حضرت آدم تجدید بنا شد. ... سپس بسال 1890 قبل از میلاد، بدستور خداوند متعال، بنای کعبه توسط حضرت ابراهیم علیه السلام تجدید شده و موحدین برای طواف آن خانه ...بنا بر نقل منابع اسلامى؛ خانه کعبه به دست حضرت آدم(ع) ساخته شده و سپس در طوفان حضرت ... علاوه بر آن، خانه خود را نشانگر مقام ابراهیم، حرم امن و حج توانمندان تلقى فرمود که هر یک ... خداوند، دستور ساخت این خانه را صادر فرمود تا به عنوان قبله در نماز، در کشتن ... خداوند سبحان در این راستا این جایگاه جهانی را توسط پیامبرانش پایه گذاری ...دانشنامه اسلامی طهور : این مقاله در باره ساختن بنای کعبه توسط حضرت ابراهیم و اسماعیل ... ابراهیم (ع) فرمان برد و زن و فرزند را در آنجا فرود آورد و گفت: ... من بعضی از فرزندانم را در دره ای غیر قابل کشت در کنار خانه محترم تو جای داده ام، پروردگارا! تا نماز ...22 سپتامبر 2012 ... دعای حضرت ابراهیم(ع) هنگام تعمیر خانه کعبه/ آمار تجدید بنای خانه خدا. خبرگزاری ... 1ـ نخست توسط فرشتگان و جبرئیل پیش از آدم(ع). 2ـ توسط ...22 سپتامبر 2013 ... زمان بنای کعبه به درستی روشن نیست، آیا حضرت آدم (ع) سنگ بنای قبله ... از طوفان نوح، حضرت ابراهیم (ع) ویرانیهای خانه خدا را ترمیم و بازسازی کرده است؟ ... برای جمع میان دو قول میتوان گفت که کعبه توسط حضرت آدم علیه السّلام و در ...24 ا کتبر 2010 ... بر اساس قرآن کریم، کعبه توسط حضرت ابراهیم (ع) و پسر وی حضرت اسماعیل ... مِنَّا إِنَّکَ أَنتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ؛ و هنگامى که ابراهیم و اسماعیل پایه هاى خانه [کعبه] را .... تصور ميكنم تاكنون به اين وضوح به مساله ساخت و بنيان نهاده شدن خانه خدا ...


کلماتی برای این موضوع

زندگینامه حضرت ابراهیم، زندگینامه حضرت ابراهیم ع…زندگینامه حضرت ابراهیمزندگینامه حضرت ابراهیم عزندگینامه حضرت ابراهیم خلیل الله حضرت ابراهیم علیه السّلام و مهدویت عصر انتظار …پیامبران و مهدویتقسمت سوم ۱٫ ظهور ابراهیم بت شکن علیه السّلام حضرت ابراهیم علیه اس ام اس برای همهیاد باد آن روزگاران یاد باد اس ام اس و متن تبریک عید غدیر اس ام اس و متن تبریک عید فتح مکه ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادفتحمکهآدم • اِبراهیم خلیل‌الله • اِدریس • اِسحاق • اِسماعیل ذبیح‌الله • اسماعیل زندگی نامه امام حسین عو حضرت ابوالفضل ع مسجد …خلاصه ای از زندگی نامه امام حسین عحضرت ابالفضل العباسع خاندان حضرت عباس ع در سال عصر ظهور ۴۰ آیه قرآن در شأن حضرت علیع از دیدگاه …عصر ظهور ۴۰ آیه قرآن در شأن حضرت علیع از دیدگاه اهل سنت این سایت برای دوستداران انتشار فیلم یک فرشته‌ بر فراز کعبه…وی افزود البته نمی‌توان کلاً منکر شد که اصلاً فرشته‌ای نیست بر اساس روایات فرشتگان مدرسه راهنمایی دخترانه رشدمدرسه راهنمایی دخترانه غیردولتی رشد شب بود و اشک بود و علی بود و چاه بود فریاد بی حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آلهحضرتمحمدپس از پایان اعتکاف به مکه باز می‌گشت، گرد خانه خدا طواف می‌کرد و سپس به خانه می‌رفتسربازان امام مهدی خصوصیات یاران امام مهدیعمطابق برخی از روایات،اصحاب حضرت ع از صفات و ویژگی هایی برخوردارند از قبیل اخلاص


ادامه مطلب ...

فواید پنج گانه عطسه از منظر امام صادق (ع)

[ad_1]

مکارم الأخلاق- به نقل از ابو بصیر، از امام جعفر صادق علیه‏‌السلام:

فواید پنج گانه عطسه

فراوانى عطسه، شخص را از پنج چیز، ایمن مى‏‌سازد:

نخستین آنها جذام اسـت.

دوم، بادهاى بدخیمى که در سر و صورت، جاى مى‏‌گیرد.

سوم آن که مایه ایمنى از جاى گرفتن آب در چشم مى‏‌شود.

چهارم آن که از سختى حفره‏‌هاى بینى، مصونیت مى‏‌دهد.

و پنجم آن که از بیرون آمدن مو از چشم، ایمنى مى‏‌دهد.

فرمود: “اگر دوست داشتى که عطسه‌‏ات کم شود، با روغن مرزنجوش، انفیه کن”.

پرسیدم: چه مقدار؟

فرمود: “به اندازه یک دانگ* “.

راوى گوید: این کار را پنج روز انجام دادم و (عارضه‏‌ام) از میان رفت.

متن حدیث:

مکارم الأخلاق عن أبی بصیر عن الإمام الصادق علیه‏‌السلام:

کَثرَةُ العُطاسِ یَأمَنُ صاحِبهُ مِن خَمسَةِ أشیاءَ:

أوَّلُها: الجُذامُ.

وَالثّانِی: الرّیحُ الخَبیثَةُ الَّتی تَنزِلُ فِی الرَّأسِ وَالوَجهِ.

وَالثّالِثُ: یَأمَنُ نُزولَ الماءِ فِی العَین.

وَالرّابِعُ: یَأمَن مِن شِدَّةِ الخَیاشیمِ.

وَالخامِسُ: یَأمَنُ مِن خُروجِ الشَّعرِ فِی العَینِ.

قالَ: و إن أحبَبتَ أن یَقِلَّ عُطاسُک فَاسـتَعِط بِدُهنِ المَرزَنجوشِ.

قُلتُ: مِقدارُ کَم؟

قالَ: مِقدارُ دانِقٍ.

قالَ: فَفَعَلتُ ذلِکَ خَمسَةَ أیّامٍ فَذَهَبَ عَنّی.

پینوشت: «مکارم الأخلاق،2،ص165- بحارالأنوار،76،ص52- دانش نامه احادیث پزشکی:1/288»

مطالب مرتبط :

شخصیت شناسی از روی عطسه

مسایل جنسی با عطسه در ارتباط اسـت

عطسه با بینی مسدود و این پیامدها

آبریزش بینی دارید؟ مدام عطسه می‌کنید؟

عطسه دیگران واقعا باعث سرماخوردگی می‌شود؟


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

دعا و شرایط دعا کردن دین و اندیشهدعا جهت رونق کسب و کار دعای ختم قرآن کریم دعای علقمه دعای شش قفل دعای عکاشه نماز حاجت ماجرای شکستن و سوزاندن درب و شکستن پهلوی …ماجرای شکستن و سوزاندن درب و شکستن پهلوی حضرت فاطمه ـ سلام الله علیها ـ چه بوده است و حجامت شناخت؛ مقاله نخست؛ سیر تاریخیمقدمه شاکی طی دادخواست تقدیمی اعلام داشته ‌است، حجامت یکی از سنت‌های پیامبران است نوشته های خواندنی روح‌اله شنبه ‏ ‏ اگر جمعیت چین به شکل یک صف از مقابل شما راه بروند، این صف آیا سحر و جادو و بستن بخت دختران و بستن راه کار …آیاسحروجادووبستنآیا سحر و جادو و بستن بخت دختران و بستن راه کار واقعیت دارد؟ اگر واقعیت دارد از طرف تسنیم اخبار،آخرین خبرها،خبر فوریرونی از ترکیب اصلی انگلیس مقابل اسپانیا خط خورد بچه های مدرسه همت به شبکه امید می آیندپورتال طب سنتی ، اسلامی و ایرانی طب سنتی …طبسنتیایرانیواسلامیمهاجرت امام‌رضا‌ ع از مدینه به طوس، با وجود همه مظلومیت، اما برکات فراوانی داشتشهریور ۸٧ زیتونزمزم سیاست ازخاطرات مفسرقرآن جناب هاشمی رفسنجانی درزمان حضرت امام خمینی که فن بیان،اصول سخنرانی و هنرگویندگی وگفتگو …قصه چیست ؟ ادبیات کودک شامل قصه ، شعر ، نمایش ، افسانه و داستان و است ادبیات کودکان آذر طب اسلامی وسنتی عقیلی خراسانیمطلع امام صادقعلیه السّلام فرمودند مِیرَاثُ اللَّهِ مِنْ عَبْدِهِ الْمُوْمِنِ


ادامه مطلب ...

سلیمان نبی (ع)

[ad_1]

حضرت سلیمان (علیه السلام) از دوران کودکی و نوجوانی در کنار پدر ارجمندش، حضرت داوود (علیه السلام)، زندگی می‌کرد و شاهد حکومت، زمامداری، رسیدگی به مشکلات و مسائل مردم و همچنین قضاوتهای او بود و خود رفتار و برخوردی بزرگوارانه داشت و سرشار از هوش، ذکاوت و خردمندی بود.
هنگامی که آن حضرت یازده ساله بود، روزی در مجلس قضاوت، کنار پدر نشسته بود که دو نفر با چهره‌های خشم آلود و برافروخته وارد شدند و چون اجازه صحبت یافتند، یکی از آن دو گفت:
«شب گذشته، گوسفندان این مرد وارد باغ انگور من شده و تمام محصولم را از بین برده‌اند و اینک او را به دادخواهی نزد شما آورده ام.»
سپس حضرت داوود (علیه السلام) به نفر دوم اشاره فرمود که سخنش را بگوید. او هم بلافاصله ادّعای صاحب باغ را تأیید و درخواست کرد که در این مورد عادلانه قضاوت شود.
حضرت داوود (علیه السلام) برای معرفی جانشین خود، رو به حضرت سلیمان (علیه السلام) کرد و فرمود: «فرزندم تو قضاوت و حکم کن.»
حضرت سلیمان از باغدار پرسید: «درختان هم آسیب دیده‌اند یا فقط میوه‌ها تلف شده اند؟»
آن مرد پاسخ داد: «فقط میوه‌ها را از دست داده ام.»
آن حضرت فرمود: «اگر اصل و فرع درختها از بین رفته بود، گله دار می‌بایست تمام گوسفندان را با هرچه در شکم دارند به تو می‌داد، ولی اینک که فقط میوه‌ها را از دست داده ای، او باید پشم و بره‌هایی را که امسال متولد می‌شوند، به تو بدهد.»
حضرت داوود (علیه السلام) پرسید: «چرا حکم نکردی که همه‌ی گوسفندان را به صاحب باغ بدهد، همان گونه که قبلاً بزرگان بنی اسرائیل حکم می‌کردند؟»
حضرت سلیمان پاسخ داد: «اصل درختان بر جای خود هستند و سال دیگر میوه و بار خواهند داد و باغدار تنها میوه‌ی امسال را از دست داده اســت و بنابراین در مقابل، باید محصول امسال گوسفندان، از پشم و بره‌ها از آن او باشد.»
در اینجا بود که وحی الهی به حضرت داوود (علیه السلام) رسید که حکم حق و درست همانی اســت که سلیمان بیان کرد. (1)
این قضاوت حکیمانه، سرآغاز آگاهی مردم به دانشمندی و برتری خدادادی حضرت سلیمان (علیه السلام) شد.

با درگذشت حضرت داوود (علیه السلام)، به فرمان خداوند متعال حضرت سلیمان (علیه السلام) به پیامبری مبعوث شد و در کنار آن، سلطنت و حکمفرمایی بر بنی اسرائیل را نیز از پدر ارجمندش به ارث برد تا چون پیامبران الهی پیشین مردم را به یکتاپرستی و شریعت راستین رهنمون باشد.

حضرت سلیمان (علیه السلام) مانند پدر بزرگوارش به رسیدگی کارها و رفع مشکلات مردم، قضاوت عادلانه و تدارک ارتشی قدرتمند پرداخت.
چون در آن دوران، جنگهای فراوانی رخ می‌داد که بر پایه‌ی قدرتمندی مردان، چالاکی اسبها، کارایی شمشیرها و نیزه‌ها و سپرها استوار بود، لذا آن حضرت با تلاش و نظارت پیگیر، قویترین ارتش را در آن زمان به وجود آورد.
حضرت سلیمان (علیه السلام) به اسب علاقه‌ی فراوانی داشت و در جنگ از آن استفاده می‌کرد و خود هر روز به سرکشی اسبها می‌رفت. یک روز بازدید از اسبها به طول انجامید و آفتاب در حال غروب بود که پیامبر خدا به یاد آور نماز عصر را به جا نیاورده اســت. او از این پیشامد بسیار ناراحت و غمگین شد که چگونه این سرگرمی دنیایی او را از بندگی و عبودیت خداوند متعال بازداشته اســت. لذا از اطرافیان خواست به سرعت اسبان را از او دور کنند و دیگر آنها را مقابل او نیاورند.
سپس با تضرع و زاری از پروردگار تقاضاکرد که آفتاب را برگرداند تا او نمازش را ادا به جا آورد. خداوند متعال دعایش را مستجاب فرمود، آفتاب برگشت و آن حضرت نماز خواند. در قرآن کریم در سوره‌ی مبارکه‌ی ص، آیات 31 تا 33 این ماجرا بیان شده اســت.
سپس حضرت سلیمان (علیه السلام) فرمان داد همه‌ی اسبها را رها کنند و هرکس که می‌خواهد آنها را تصاحب کند. چون در آن زمان اسب مهمترین ابزار جنگی بود و حضرت سلیمان (علیه السلام) نیز در راه مبارزه با کفار و مشرکان و بازگرداندنشان به یکتاپرستی مجبور به مقابله و جنگ با آنان بود، با از دست دادن اسبها عملاً از ادای این وظیفه‌ی الهی بازماند و بنابراین، غمی جانکاه او را فرا گرفت، جسمش رنجور و نحیف شد، توان انجام دادن هرکاری از از دست داد و دچار بیماری سختی شد و مانند جسدی بی روح روی تختش افتاد.
به هرحال، آن حضرت برای جبران آن غفلت و برطرف شدن مرض خود، ببیش از پیش به عبادت و نیایش با گریه و زاری فراوان به درگاه ذات احدیت پرداخت و از بارگاهش درخواست کرد که آن غفلت و فراموشی ناخواسته را ببخشاید و او را از آن آزمایش سربلند بیرون آورد و بدنی سالم و توانا به او عطا فرماید تا بتواند وظیفه و رسالت خود را به خوبی ایفا کند. [نظر برخی از مفسرین درباره ی این آیات، کاملا متفاوت با آن چیزی اســت که در اینجا ذکر شده اســت. پیشنهاد می شود برای مطالعه ی بیشتر به این مقاله رجوع نمایید: http://maarefquran.org/index.php/page,viewArticle/LinkID,8920 (راسخون)]
خداوند متعال دعای آن حضرت را مستجاب و خواسته‌اش را به وی عطا کرد و سلطنتی به او داد که به هیچ پیامبری در طول تاریخ بشر داده نشده بود. (2) و به جای هر اسب و مرکبی، باد را در اختیار و به فرمان او گذاشت، آن حضرت روی فرش مخصوصی می‌نشست و به هرکجا که می‌خواست، سفر می‌کرد. گروههای مختلفی از شیاطین نیز به فرمان او بودند، دسته‌ای از اعماق دریا سنگهای قیمتی و گرانبها برایش می‌آوردند، گروههای دیگر برایش ساختمان، محراب و مجسمه‌های حیوانات و پرندگان و دیگهای بزرگ مسی می‌ساختند و هرکدام که نافرمانی و سرپیچی می‌کرند، مجازاتهای سخت در انتظارشان بود، در غل و زنجیر می‌افتادند و زندانی می‌شدند. نعمت دیگری که به آن حضرت داده شده بود، آگاهی از زبان پرندگان بود که از این راه خبرها و گزارشهای بسیاری را دریافت می‌کرد و اطلاعات گسترده و دقیقی از سراسر کشور خود به دست می‌آورد.
حضرت سلیمان (علیه السلام) با آن همه لطف و عنایت خداوند متعال و با بهره گیری از آن امکانات، به فکر ساختن پرستشگاهی برای خداجویان افتاد و بنای عبادتگاه بیت المقدس را آغاز کرد.
گفته شده اســت که در برپایی آن یکصد و هشتاد هزار نفر معمار، بنّا، هنرمند، نقاش و کارگر شرکت داشتند. طلاهای به کار رفته در آن را از «ترشیش»، جواهرات آن را از «یمن» و چوبهایش را از بخش «ارز» در لبنان آوردند. هنرمندان و مجسمه سازان دیوارها و راهروهای آن را با مجسمه‌هایی از حیوانات و پرندگان و نقاشیهای بی مانند آراستند که در پایان، آیت و نشانه‌ی عظیمی از ساخته دست بشر در آن دوران به شمار آمد.
با پایان گرفتن ساختمان بیت المقدس-آن پرستشگاه مجلل و بی نظیر- حضرت سلیمان (علیه السلام) خود اولین عبادت کننده‌ی خداوند یکتا در آن بود و مدّتی به عبادت، نماز و راز و نیاز به درگاه ربوبی پرداخت. پس از آن، آنجا به صورت پایگاهی مقدس، برای عبادت و ادای نذر و نیاز مردم خداجوی درآمد.
حضرت سلیمان (علیه السلام) در ادامه‌ی ایفای رسالت و وظیفه‌ی الهی خویش، در اندیشه‌ی گسترش یکتاپرستی و زدودن کفر و شرک از دیگر سرزمینها برآمد، لذا سفر به اطراف کشور را آغاز کرد. در یکی از این سفرها درحالی که انبوهی از انس و جن و پرندگان او را همراهی می‌کردند، به دشتی پر از مورچه رسید. یکی از مورچگان که نظاره گر این لشکر پرحشمت و جلال بود، برای حفظ جان همنوعانش فریاد برآورد:
«وارد خانه‌هایتان شوید تا سلیمان و لشکریانش شما را درحالی که متوجه نیستند لگدمال نکنند.» (3)
حضرت سلیمان که به زبان آنان آگاه بود، از این سخن مورچه و توجهش به حفظ جان بقیه مورچگان شادمان شد و لبخندی بر لبانش نقش بست، اما خیلی زود به نعمتهای فراوان خداوند متعال که به او عطا شده بود پی برد و دست دعا و نیایش به سوی خالق یکتا بلند کرد.
آن حضرت نه تنها از عطایای بی شمار پروردگار سپاسگزاری کرد، بلکه تمنا و تقاضا کرد که خداوند توان و توفیق هرچه بیشتر در انجام دادن کارهای پسندیده و مورد رضایت ذات اقدسش را به او ارزانی دارد. (4)
حضرت سلیمان (علیه السلام) دشت مورچگان را پشت سر می‌گذارد و به سوی مقصد پیش می‌رود و لحظه‌ای هم از لشکریان غافل نمی‌ماند و همگی را زیر نظر دارد.
آن حضرت در یکی از بازدیدهایش جای هدهد را خالی و او را غایب می‌بیند. زمان چندانی نمی‌گذرد که هدهد حاضر می‌شود و دورادور می‌ایستد و از علّت غیبت خود گزارش می‌دهد. (5)
هدهد از سرزمین و مردمی خبر می‌دهد که آن حضرت در جست وجوی آنان بود تا با هدایت و راهنمایی، از گمراهی و شقاوت در دنیا و آخرت نجاتشان دهد.
هدهد گفت که بر کشور ثروتمند و با قدرت یمن زنی سلطنت می‌کند که مردمش متمدن، در رفاه و آسایش کامل و همگی آفتاب پرست هستند. شیطان نیز چنان اغواگری و فریبکاری کرده اســت که آنها باور کرده‌اند که دین و آیین آنان، تنها راه خوشبختی و سعادت انسانهاست.
حضرت سلیمان (علیه السلام) برای اطمینان از درستی گزارش هدهد به او مأموریت می‌دهد تا نامه‌ای را به پادشاه آن سامان برساند.
هدهد بلافاصله به پرواز در می‌آید و وارد کاخ بلقیس می‌شود و نامه را به گونه‌ای کنار او می‌گذارد که متوجه آن شود. ملکه با شگفتی فراوان نامه را باز می‌کند و چنین می‌خواند:
«این [نامه] از سلیمان اســت و اینکه به نام خداوند بخشایشگر مهربان، بر من برتری نجویید و سر تسلیم فرود آورید و نزد من آیید.» (6)

پادشاه برای مشورت و رایزنی، تمام وزیران، فرماندهان و بزرگان مملکت را به حضور طلبید. پس از مطرح شدن موضوع، بعضی از فرماندهان با احساس غرور از قدرت و توان نظامی، نظر به رویارویی و جنگ می‌دهند، ولی در پایان، اتخاذ تصمیم نهایی را به ملکه واگذار می‌کنند.

در پایان مذاکرات، ملکه خود به تشریح پیامد جنگ و ستیز می‌پردازد و می‌گوید: «پادشاهان که به کشوری وارد می‌شوند، آبادیها را خراب، ساختمانها را ویران و مردمش را از هر گروه و طبقه و مقامی که باشند، ذلیل، خوار و اسیر می‌کنند. ما نیازی به این درگیری و عواقبش نداریم. اینک برای سلیمان هدیه‌هایی ارزشمند می‌فرستیم و منتظر پاسخ می‌شویم.»
حاضران همگی این پیشنهاد را پذیرفتند. سپس فرستادگان با هدیه‌ها به سوی حضرت سلیمان (علیه السلام) رهسپار شدند.
با شرفیاب شدن فرستادگان بلقیس به بارگاه حضرت سلیمان و تقدیم هدیه‌ها به او، آن حضرت با ناراحتی آنها را پس فرستاد و پیغام داد که به زودی با لشکری فراوان به سویشان حرکت می‌کند.
رسولان با تهدیدها و وعیدها باز می‌گردند و بلقیس متوجه می‌شود که با پیامبری الهی روبه روست، چون هدیه‌های بی نظیر او ذره‌ای توجهش را جلب نکرده و هیچ اعتنایی به آنها نکرده بود. لذا تصمیم می‌گیرد بدون هرگونه درگیری و خونریزی با پذیرش تسلیم و پرستش خدای یگانه، نزد حضرت سلیمان (علیه السلام) برود.
حضرت سلیمان (علیه السلام) از این تصمیم آگاه می‌شود و چون خبر نزدیک شدن بلقیس به بارگاهش را دریافت می‌کند، از شیاطین و جنّیانی که در اختیار و به فرمان او بودند، می‌خواهد که پیش از رسیدن بلقیس به کاخ، تخت سلطنتی او را بیاورند. البته، هدف نشان دادن قدرت و عظمت خدادادی حضرت سلیمان به ملکه سبا و پیروانش بود تا آنها ایمانی راسختر و عمیقتر پیدا کنند.
یکی از جنّیان عرض کرد که قبل برخاستن از جایگاه خود، آن را حاضر می‌کنم. حضرت سلیمان (علیه السلام) فرمود که دیر اســت و زودتر می‌خواهم. آصف بن برخیا، وزیر آن حضرت که بخشی از اسم اعظم را می‌دانست، گفت که من پیش از یک چشم برهم زدن، آن را اینجا می‌آورم.
او چنین کرد و معجزه انجام گرفت. حضرت سلیمان (علیه السلام) با دیدن تخت بلقیس از آن نعمت و عطای الهی دست به دعا بلند کرد و شکر الهی را به جا آورد و فرمود که اینها همه از فضل و بخشش پروردگار اســت و برای من امتحان و آزمایش تا خداوند سپاسگزاری یا کفران نعمت مرا ملاحظه می‌فرماید.
از سوی دیگر، پیش از رسیدن بلقیس، حضرت سلیمان (علیه السلام) برای آزمایش و سنجش هوش و خردمندی او دستور داد که تغییراتی در تختش داده شود تا ببیند که بلقیس آن را می‌شناسد یا نه.
بالأخره بلقیس و همراهانش به شهر بیت المقدس رسیدند، حضرت سلیمان (علیه السلام) آنان را در کاخ خود پذیرا شد. سپس تخت را به بلقیس نشان داد و فرمود:
«آیا تخت تو چنین اســت؟»
بلقیس پاسخ داد: «مثل اینکه همان اســت.»
بلقیس کاملاً مطمئن نبود، ولی با هوشمندی و زیرکی ای که داشت، قاطعانه نفی و اثبات نکرد، چون برایش محال می‌نمود که بپذیرد در آن مدّت کوتاه تختش با بودن آن همه نگهبان و محافظ، از یمن به کاخ حضرت سلیمان (علیه السلام) آورده شده باشد. هنگامی که حضرت سلیمان به بلقیس فرمود: «آری این تخت توست»، شگفتی و حیرت او به اوج رسید.
پس از آن، حضرت سلیمان (علیه السلام) دستور داد تا بلقیس را به کاخ شیشه‌ای هدایت کنند، جایی که کف آن از بلور و زیرش آب جاری بود. بلقیس وقتی وارد کاخ شد، به گمان آن که نهر آب اســت، لباسش را بالا زد تا خیس نشود، لذا ساق پاهایش نمودار شد. حضرت سلیمان بلافاصله فرمود که اینجا آب نیست، بلکه کف زمین از شیشه اســت.
بار دیگر بلقیس حیرت زده به اطراف نگریست و خود را در برابر انبوهی از معجزه‌ها و خارق عادتهای خارج از توان بشر یافت و بیش از پیش به رسالت و پیامبری و حقانیت حضرت سلیمان (علیه السلام) یقین پیدا کرد و برگذشته‌ی کفرآمیز و ستمی که بر خویشتن روا داشته بود، تأسف خود و در برابر آن پیامبر عظیم الشأن به یگانگی و توحید خداوند متعال اعتراف کرد و ایمان آورد و پس از مدتی همسر حضرت سلیمان (علیه السلام) شد.
حضرت سلیمان (علیه السلام) هر از چندگاهی در بیت المقدس معتکف می‌شد و به عبادت و مناجات به درگاه خدای متعال می‌پرداخت. آن حضرت در پنجاه و سه سالگی روزی در عبادتگاه خود بود که فرمان الهی به فرشته‌ی مرگ رسید تا جان او را بگیرد. آن فرشته نیز در حالی که آن حضرت ایستاده به عصا تکیه داده بود، جانش را گرفت.
از آنجا که گروهی از جنّیان مأموریت و وظیفه‌ی خود را به پایان نرسانده بودند و چنانچه از مرگ حضرت سلیمان (علیه السلام) با خبر می‌شدند، کار را رها می‌کردند و آن را ناتمام می‌گذاشتند، لذا مدّتی [در بعضی روایات یک سال] بدن آن حضرت برپا ایستاده باقی ماند و جنّیان به گمان آنکه حضرت زنده اســت، کارهای نیمه تمام را به پایان رسانند و سپس به فرمان خدای متعال موریانه‌ی عصای حضرت سلیمان را جوید و خورد و او را به رو به زمین افتاد و آن گاه بود که مردم و جنّیان از درگذشت ایشان آگاه شدند.
در حقیقت، این مشت محکمی بر دهان جنّیان و معتقدان به سحر و جادو و ادّعاهای دروغین آنان از دانستن غیبت بود، چون اگر آنها واقعاً از چنین دانش الهی برخورار می‌بودند، می‌بایست همان روز اول از درگذشت آن پیامبر خدا، آگاه می‌شدند و آن همه رنج و زحمت را تحمل نمی‌کردند. مردم بدانند که تنها کسانی از علم غیب بهره مندند که آن را از درگاه خداوند متعال دریافت کرده باشند.
پروردگار عزّوجلّ بخشهایی از شرح حال حضرت داوود و حضرت سلیمان-علیهماالسّلام- را در چند سوره‌ی قرآن کریم بیان فرموده اســت که ترجمه‌ی آنها را می‌آوریم:
الف) سوره‌ی نمل، آیات 15 تا 44
«و به راستی به داوود و سلیمان دانشی عطا کردیم و آن دو گفتند: «ستایش خدایی را که ما را بر بسیاری از بندگان با ایمانش برتری داده اســت.»
و سلیمان از داوود ارث برد و گفت: «ای مردم! ما زبان پرندگان را آموخته ایم و از هرچیزی به ما داده شده اســت، راستی که این همان امتیاز آشکار اســت.»
و برای سلیمان، سپاهیانش از جن و انس و پرندگان جمع آوری شدند و [برای بازدید] دسته دسته شدند.
تا آن گاه که [سپاهیان] به دشت مورچگان رسیدند. مورچه‌ای [به زبان خویش] گفت: «ای مورچگان! به خانه‌هایتان داخل شوید، مبادا سلیمان و لشکریانش -ندیده و ندانسته- شما را پایمال کنند.»
[سلیمان] از سخن او خندید و گفت: «پروردگارا! مرا توفیق سپاسگزاری نعمتی که به من و به پدر و مادرم ارزانی داشته ای، عطا فرما و توفیق بده تا به کار شایسته‌ای که آن را می‌پسندی بپردازم و مرا به رحمت خویش در میان بندگان شایسته ات داخل کن.»
و جویای [حال] پرندگان شد و گفت: «مرا چه شده اســت که هدهد را نمی‌بینم؟ یا شاید از غایبان اســت؟
قطعاً او را به عذابی سخت عذاب می‌کنم یا سرش را می‌برم یا آن که دلیلی روشن برایم بیاورد.»

پس دیری نپاید که [هدهد آمد و] گفت: «از چیزی آگاهی یافتم که از آن باخبر نشده‌ای و برای تو از سبا گزارشی درست آورده ام.

من [آنجا] زنی را یافتم که بر آنها سلطنت می‌کرد و از هر نعمتی برخوردار بود و تختی بزرگ داشت.
او و قومش را چنین یافتم که به جای خدا برای خورشید سجده می‌کنند و شیطان کارهایشان را آراسته و از راه [راست] باز داشته اســت، در نتیجه [به حق] راه نیافته بودند.»
[آری، شیطان چنین کرده بود] تا برای خدایی که نهان آسمانها و زمین را آشکار می‌سازد و آنچه را پنهان می‌دارید و آنچه را آشکار می‌کنید، می‌داند، سجده نکنند.
خدای یکتا که هیچ خدایی جز او نیست، پرودگار عرش بزرگ اســت.
گفت: «خواهیم دید آیا راست گفته‌ای یا از درغگویان بوده ای.
این نامه‌ی مرا ببر و به سوی آنها بیفکن، آنگاه از ایشان روی برتاب، پس ببین چه پاسخ می‌دهند؟»
[ملکه سبا] گفت: «ای سران [کشور]! نامه‌ای ارجمند برایم آمده اســت که از سوی سلیمان اســت و [چنین] اســت: به نام خداوند رحمتگر مهربان.
بر من بزرگی مکنید و مرا از در اطاعت در آیید.»
گفت: «ای سران [کشور]! در کارم نظر دهید که بی حضورتان [تا به حال] کاری را فیصله نداده ام.»
گفتند: «ما سخت نیرومند و دلاوریم، و[لی] اختیار کار با توست، بنگر چه دستور می‌دهی؟»
[ملکه] گفت: «پادشاهان چون به شهری درآیند، آن را تباه و عزیزانش را خوار می‌گردانند و این گونه می‌کنند.
و [اینک] ارمغانی به سویشان می‌فرستم و می‌نگرم که فرستادگان با چه چیز باز می‌گردند.»
و چون [فرستاده] نزد سلیمان آمد، [سلیمان] گفت: «آیا مرا به مالی کمک می‌دهید؟ آنچه خدا به من عطا کرده اســت، بهتر اســت از آنچه به شما داده اســت. [نه] بلکه شما به ارمغان خود شادمانی می‌کنید.
به سویشان برگرد که قطعاً سپاهیانی بر [سر] ایشان می‌آوریم که در برابر آنها تاب ایستادگی نداشته باشند و از آن [دیار] به خواری و زبونی بیرونشان می‌کنیم.»
[سپس] گفت: «ای سران [کشور]! کدام یک از شما تخت او را- پیش از آن که تسلیم شده و نزد من آیند- برایم می‌آورد؟»
عفریتی از جن گفت: «من آن را پیش از آن که از جایگاهت برخیزی، برایت می‌آورم و بر این [کار] توانا و امانتدارم.»
شخصی که دانشی از کتاب [الهی] نزدش بود، گفت: «من پیش از آن که، چشم برهم زنی آن را برایت می‌آورم.» پس چون [سلیمان] آن [تخت] را نزد خود مستقر دید، گفت: «این از فضل پروردگار من اســت تا مرا بیازماید که آیا سپاسگزارم یا ناسپاسی می‌کنم و هرکس سپاس گزارد، تنها به سود خویش شکر می‌گذارد و هرکس ناسپاسی کند، بی گمان پروردگارم بی نیاز و بخشنده اســت.»
گفت: «تخت [ملکه] را برایش ناآشنا کنید تا ببینیم آیا پی می‌برد یا از کسانی اســت که پی نمی‌برد؟»
پس وقتی [ملکه] آمد، [به او] گفته شد: «آیا تخت تو همین گونه اســت؟» گفت: «گویا این همان اســت و پیش از این، ما آگاه شده و از در اطاعت درآمده بودیم.»
و [در حقیقت قبلاً] آنچه غیر از خدا می‌پرستید، مانع [ایمان] او شده بود و او از جمله گروه کافران بود.
به او گفته شد: «وارد سالن کاخ [پادشاهی] شو.» و چون آن را دید، برکه‌ای پنداشت و ساقهایش را نمایان کرد. [سلیمان] گفت: «این کاخی مفروش از آبگینه اســت.» [ملکه] گفت: «پروردگارا! من به خود ستم کردم و [اینک] با سلیمان در برابر خدا، پروردگار جهانیان، تسلیم شدم.»
ب) سوره‌ی ص، آیات 30 تا 40
«و سلیمان را به داوود بخشیدیم. چه نیکو بنده ای! به راستی او توبه کار [و ستایشگر] بود.
هنگامی که [طرف] غروب، اسبهای اصیل را بر او عرضه کردند.
[سلیمان] گفت: «واقعاً من دوستی اسبان را بر یاد پروردگارم ترجیح دادم!» تا [هنگام نماز گذشت و خورشید] در پس حجاب ظلمت شد.
[گفت: «اسبها] را نزد من باز آورید.» پس شروع کرد به دست کشیدن بر ساقها و گردن آنها [و سرانجام آنها را در راه خدا آزاد و رها کرد]
و قطعاً سلیمان را آزمودیم و بر تختش جسدی بیفکندیم، پس به توبه باز آمد.

گفت: «پروردگارا! مرا ببخش و ملکی ارزانی دار که هیچ کس را پس از من سزاوار نباشد، در حقیقت، تویی که بسیار بخشنده ای.»

پس باد را در اختیارش قرار دادیم که هرجا تصمیم می‌گرفت، به فرمان او نرم، روان می‌شد.
و شیطانها را [از] بنّا و غواص و گروهی دیگر که جفت جفت [پاهایشان را] با زنجیر به هم بسته بودند، [به فرمان او درآوردیم].
[گفتیم:] «این بخشش ماست، [آن را] بی شمار ببخش یا نگاه دار.»
و قطعاً برای او در پیشگاه ما تقرّب و فرجام نیکوست.»
ج) سوره‌ی انبیاء، آیات 78 تا 82
«و داوود و سلیمان را [یاد کن] هنگامی که درباره‌ی آن کشتزار -که گوسفندان مردم شب هنگام در آن چریده بودند- داوری می‌کردند و [ما] شاهد داوری آنان بودیم.
پس آن [داوری] را به سلیمان فهماندیم و به هریک [از آن دو] حکمت و دانش عطا کریم و کوهها را با داوود و پرندگان به نیایش واداشتیم و ماکننده‌ی [این کار] بودیم.
و به [داوود] فن زره [سازی] آموختیم تا شما را از [خطرهای] جنگتان حفظ کند. پس آیا شما سپاسگزارید؟
و برای سلیمان، تندباد را [رام کردیم] که به فرمان او به سوی سرزمینی که در آن برکت نهاده بودیم جریان می‌یافت و ما به هر چیزی دانا بودیم.
و برخی از شیاطین بودند که برای او غواص و کارهایی غیر از آن می‌کردند و ما مراقب [حال] آنها بودیم.»
د) سوره‌ی سبأ، آیات 12 تا 14
«و باد را برای سلیمان [رام کردیم] که رفتن آن بامداد، یک ماه و آمدنش شامگاه، یک ماه [راه] بود و معدن مس را برای او ذوب [و روان] گردانیدیم و برخی از جنّیان به فرمان پروردگارشان پیش او کار می‌کردند و هرکس از آنها از دستور ما سر بر می‌تافت، از عذاب سوزان به او می‌چشاندیم.
[آن متخصصان] برای او هرچه می‌خواست، از نمازخانه‌ها و مجسمه‌های [پرندگان و حیوانات] و ظروف بزرگ مانند حوضچه‌ها و دیگهای چسبیده به زمین، می‌ساختند. ای خاندان داوود! شکرگزار باشید و از بندگان من اندکی سپاسگزارند.
پس چون مرگ را بر او مقرر داشتیم، جز جنبده‌ای خاکی [موریانه] که عصای او را [به تدریج] می‌خورد، [آدمیان را] از مرگ او آگاه نگردانید، پس چون [سلیمان] فرو افتاد، برای جنّیان روشن شد که اگر غیب می‌دانستند، در آن عذاب خفّت آور [باقی] نمی‌ماندند.»

پی‌نوشت‌ها:

1- در مورد این قضاوت، بیانهای مختلفی ذکر شده اســت و بعضی بدون توجه به مقام عصمت پیامبران گفته‌اند که پدر و فرزند در حکم اختلاف کردند و... در حالی که به اعتقاد شیعه نظر همه‌ی پیامبران برگرفته از وحی الهی بوه و میان آنها اختلافی وجود نداشته اســت.
2- قرآن، ص/35-38.
3- قرآن، نمل/19.
4- براساس اعتقاد شیعه، پیامبران (علیه السلام) همگی معصوم و از هرگونه خطا و لغزشی دورند و تمام آنان در دوران زندگی خود، اولین و برترین بنده‌ی واقعی و عابد و زاهد بوده‌اند و در این راه هرچه در توان داشته، به کار بسته اند، چون درجات تقرب به درگاه خداوند متعال مانند صفاتش، پایان و حد و مرزی ندارد و پیمودن نردبان ترقی و تقرب به درگاه او جز به خضوع و خشوع و کوچکی و بندگی واقعی در برابر او و در نتیجه جلب رضایت بیشتر او، میسر و مقدور نیست. البته، آن گونه که خود دستور داده اســت و فرستادگان او بیان داشته اند.
مترجم
5- قران، نمل/20-26.
6- قرآن، نمل/31.


منبع مقاله :
زین، سمیح عاطف؛(1393)، داستان پیامبران در قرآن، مترجمان: علی چراغی و [دیگران ...]، تهران: موسسه نشر و تحقیقات ذکر، چاپ سوم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

زندگینامه حضرت سلیمانع راز های شیطان پرستانزندگینامهحضرتسلیمانعزندگینامه حضرت سلیمانع برای یک رهبر حق، مسأله عدالت و پارسایی از مهمترین ویژگی حضرت سلیمان و ملکه ی سبا روزی سلیمان به لشکریانش دستور داد تا آماده شوند و همگی با هم به همراه سلیمان به زیارت مشاهده و تدبر آیه سوره بقرة به همراه لیست … به روز سعدآباد پیشنهاد می گردد فیلم ملک سلیمان نبی را ببینید پوربافرانی اللهم مسجدسلیمان ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادمسجدسلیمانمسجد سلیمان مسجدسلیمان مَیسلیمان کشور ایران استان خوزستان شهرستان مسجد سلیمانولایت القاب و تعداد فرزندان ائمه اطهار ع و پیامبران ولایت القاب و تعداد فرزندان ائمه اطهار ع و پیامبران اولی العزم زندگینامه امام جعفر صادقع شهادت امام جعفر صادقع را به عموم شیعیان جهان تسلیت عرض می نمایم نام جعفر به معنى تشرف علی بن مهزیار به خدمت امام زمان عجعلی بن مهزیار نقل می‌کند من بیست مرتبه به حج بیت‌الله الحرام مشرف شدم و در تمام این معجزه دات کامخداى تعالى پیامبران و اوصیاى ایشان ع را با معجزاتى که دیگر افراد بشر از آوردن نظیر اشعار مذهبی حضرت علی اکبر عاشعار مذهبی حضرت علی اکبر ع بانک اشعار اهلبیتسیره علویبوستان نهج البلاغه امام علی عسیره علویبوستان نهج البلاغه امام علی ع سفیر رحمت و مهربانی


ادامه مطلب ...

اهمیت مسواک در کلام امام رضا (ع)

[ad_1]

امام رضا (ع) ظرف پوستی مخصوصی داشت که در آن پنج عدد مسواک بود و بر روی هر یک از آنها نام یکی از نمازهای پنجگانه نوشته شده بود هنگام هر نمازی با مسواک مخصوص آن نماز، مسواک می‌زد.

به گزارش مشرق، یکی از مقولاتی که در دین اسلام بر آن بسیار تأکید شده است، تقید به مسواک زدن در طول شبانه‌روز است، طوریکه امام باقر (ع) در اهمیت آن می‌فرمایند: «لَوْ عَلِمَ النَّاسُ مَا فِی السِّوَاکِ لَأَبَاتُوهُ مَعَهُمْ فِی لِحَاف»، (مکارم‌الاخلاق، ص72) اگر مردم می‌دانستند مسواک زدن چه فواید مهم و فراوانی دارد، آن را حتی در بستر خواب نیز از خود جدا نمی‌کردند.

برای مسواک فوائد بسیاری بیان شده است، از جمله؛ دهان را پاکیزه و خوشبو و لثه را محکم و چشم را روشن‌تر می‌کند، اما در کنار تمام آنها، چیزی که خوب است آدمی به آن توجه کند، این است که این امر مورد توجه اهل‌بیت (ع) است، به عبارت دیگر، صرف توجه و تأکید اهل‌بیت (ع) باید برایمان بسیار قیمتی‌تر فوائد آن باشد.

یکی از بزرگان می‌گفت: شبی با یکی از دوستانی که سالها با هم همکلاس و هم بحث بودیم، سخت مشغول کار بودیم و بسیار هم خسته، ساعت از نیمه هم گذشته بود که کم‌کم احساس خواب در ما ایجاد شده بود، دوستم به خواب رفت، کمی بعد او را صدا کردم تا در بستر خود بخوابد، او با تمام خستگی بلند شد و رفت تا مسواک بزند، تعجب کردم! به او گفتم حالا که این قدر خسته‌ای، مسواک را صبح بزن، او با همان خستگی به من گفت: امام رضا (ع) مسواک زدن را بسیار دوست دارند و من تنها به خاطر اینکه امام این موضوع را دوست دارد، مسواک می‌زنم.

«کان للرضا (ع) خریطه فیها خمس مساویک، مکتوب علی کل واحد منها إسم صلاه من الصلوات الخمس، یستاک به عند تلک الصلاه.» (مکارم‌الاخلاق، ص50)

امام رضا (ع) ظرف پوستی مخصوصی داشت که در آن پنج عدد مسواک بود و بر روی هر یک از آنها نام یکی از نمازهای پنجگانه نوشته شده بود هنگام هر نمازی با مسواک مخصوص آن نماز، مسواک می‌زد.

شاید مسواک زدن موضوعی جزئی در سیره معصومین (ع) باشد، اما تا ما چه درسی از آن می‌توانیم بگیریم؟ به یک نکته بسنده کنیم؛ امام (ع) مسواک زدن را دوست دارند، بیاییم میل امام‌مان را در تمام موضوعات از جمله این موضوع جویا شویم، امام دوست دارند، پس ما هم چون امام (ع) دوست دارند، مسواک بزنیم، در این صورت است که مسواک زدن‌مان نیز قیمت پیدا می‌کند.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


14 آگوست 2016 ... امام رضا (ع) ظرف پوستی مخصوصی داشت که در آن پنج عدد مسواک بود و بر روی هر یک از آنها نام یکی از نمازهای پنجگانه نوشته شده بود هنگام هر نمازی با ...14 آگوست 2016 ... اهمیت مسواک در کلام امام رضا (ع). خلاصه خبر. به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران تسنیم پویا ، یکی از مقولاتی که در دین اسلام بر آن ...اهمیت مسواک در کلام امام رضا (ع). به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران تسنیم پویا، یکی از مقولاتی که در دین اسلام بر آن بسیار تأکید شده است، تقید به ...اهمیت مسواک در کلام امام رضا (ع). به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران تسنیم پویا، یکی از مقولاتی که در دین اسلام بر آن بسیار تأکید شده است، تقید به ...14 آگوست 2016 ... امام رضا (ع) ظرف پوستی مخصوصی داشت که در آن پنج عدد مسواک بود و بر روی هر یک از آنها نام یکی از نمازهای پنجگانه نوشته شده بود هنگام هر نمازی با ...اهمیت مسواک در کلام امام رضا (ع). به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران تسنیم پویا، یکی از مقولاتی که در دین اسلام بر آن بسیار تأکید شده است، تقید به ...14 آگوست 2016 ... به گزارش فرهنگ نیوز؛ یکی از مقولاتی که در دین اسلام بر آن بسیار تأکید شده است، تقید به مسواک زدن در طول شبانهروز است، طوریکه امام باقر (ع) در ...اهمیت مسواک در کلام امام رضا (ع). به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران تسنیم پویا، یکی از مقولاتی که در دین اسلام بر آن بسیار تأکید شده است، تقید به ...14 آگوست 2016 ... کد خبر: ۷۷۱۶۷ تاریخ انتشار: ۲۴ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۲:۳۳ اهمیت مسواک در کلام امام رضا (ع) امام رضا (ع) ظرف پوستی مخصوصی داشت که در آن پنج عدد مسواک بود ...15 آگوست 2016 ... امام رضا (ع) ظرف پوستی مخصوصی داشت که در آن پنج عدد مسواک بود و بر روی هر یک از آنها نام یکی از نمازهای پنجگانه نوشته شده بود هنگام هر نمازی با ...


کلماتی برای این موضوع

الف اهمیت مسواک زدن در کلام امام رضاعامام رضا ع ظرف پوستی مخصوصی داشت که در آن پنج عدد مسواک بود وبر روی هر یک از آنها نام خبرگزاری تسنیم اهمیت مسواک در کلام امام رضا عاهمیتمسواکامام رضا ع ظرف پوستی مخصوصی داشت که در آن پنج عدد مسواک بود و بر روی هر یک از آنها نام اهمیت مسواک در کلام امام رضا عجنوب نیوزیکی از مقولاتی که در دین اسلام بر آن بسیار تأکید شده است، تقید به مسواک زدن شمال نیوز اهمیت مسواک در کلام امام رضا عامام رضا ع ظرف پوستی مخصوصی داشت که در آن پنج عدد مسواک بود و بر روی هر یک از آنها نام اهمیت مسواک در کلام امام رضا عاهمیتمسواکدرامام رضا ع ظرف پوستی مخصوصی داشت که در آن پنج عدد مسواک بود و بر روی هر یک از آنها نام برچسب ها کلام امام رضا کلام امام رضامی بریم عسل در کلام امام رضا امام باقر ع در اهمیت گفت امام رضا ع مسواک زدن حدیث از پیامبر و امامان شیعهع درباره مسواک زدناهمیت مسواک زدن روش مسواک زدن امام رضاع نقش مواد قندی در تخریب دندان امام رضاع اهمیت مسواک زدن و رعایت بهداشت دهان از کلام معصومینعاهمیتمسواکزدناهمیت مسواک زدن و رعایت روش مسواک زدن امام رضا سیاه دانه در کلام ائمه معصومینعخبرگزاری تسنیم چرا امام هشتم رضا نامیده شد؟چرا می‎‌‌کنیم، امام رضا ع ع نیز چنین است اما در این مسواک در کلام امام رضا عیا معین الضعفاء توصیه های امام رضا ع ع هم در باب اهمیت مسواک توصیه های امام رضا کلام امام رضاع در مورد عسل


ادامه مطلب ...

اخلاق سفر در بیانات امام علی (ع)

[ad_1]

1- شرائط همسفر

سفر کردن خوب اسـت،
اما سفارش کردند که به تنهائی سفر نکنیم،
و در انتخاب همسفر نیز احتیاط لازم را داشته باشیم.
حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود:
با کسی که ارزش و مقدار و فضیلت تو را نمی داند سفر مکن. زیرا کسی که قدر تو را نشناسد با تو رفتار صحیحی نخواهد داشت و چه بسا به آبروی تو ضربه خواهد زد.(1)

2- حقوق همسفران

وقتی چند نفر پذیرفتند که در یک سفر طولانی با هم باشند، از نظر اسلام حقوق متقابلی بر عهده ی همه خواهد بود، که حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود:
حقوق همسفران چند چیز اسـت:
1-توشه ی خود را با دیگران مصرف کردن و با دوستان شریک شدن.
2- مخالفت نکردن با رفیقان ( پرهیز از اختلاف و درگیری)
3- خدا را در همه جا، بلندی و پستی، هنگام حرکت و فرود آمدن فراوان یاد کردن.(2)

***

• رعایت حقّ همسفر ذِمّی(3)

امیرالمؤمنین (ع) در راه کوفه با یک نفر ذمّی همسفر گردید.
مرد ذمّی به آن حضرت گفت:
بنده ی خدا کجا می روی؟
امام پاسخ داد:
می خواهم به کوفه بروم.
بعد از مدتی، مرد ذمّی به راه دیگری برگشت و خواست از حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) جدا شود،
حضرت نیز مقداری به دنبال او راه می رفت.
مرد ذمّی گفت:
بنده ی خدا مگر نگفتی که به کوفه می روی؟
امام علی (ع) فرمود: آری به کوفه می روم.
ذمّی گفت: راهی که می روم راه کوفه نیست.
حضرت علی (ع) فرمود: می دانم راه کوفه نیست.
گفت: پس چرا با من می آیی؟
فرمود:
قال لَهُ اَمیرُالمُؤمِنِین (ع) هذا مِن تَمامِ الصُّحبَهِ اَن یُشَیِّعِ الرَّجُلُ صاحِبَهُ هَنیئَهً اِذا فارَقَهُ وَ کَذلِکَ اَمَرنا نَبِیُّنا(ص)

***

«کمال رفاقت آن اسـت که شخص در وقت جدا شدن به احترام رفیق، مقداری او را مشایعت کند، پیامبر ما (ص) به ما چنین یاد داده اسـت.»

***

مرد ذمّی گفت:
راستی آیا پیامبر شما چنین دستوری داده اسـت؟
فرمود: آری
ذمّی گفت:
پس آنان که به او ایمان آورده اند در اثر این اخلاق پسندیده اسـت، گواهی می دهم که من نیز بر دین تو هستم.
آنگاه با آن حضرت به کوفه آمد و چون امام را شناخت، اسلام آورد.(4)

***

3- مشکل گُم شدن

حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود:
هر گاه در سفر گُم شدید، و راه به جائی نبردید، با صدای بلند بگوئید:
یا صالِحُ أغِثنی
«ای نیکوکار، به دادم برس.»
که افرادی از مسلمانان جن در همه جا هستند، به کمک شما آمده، شما را راهنمائی خواهند کرد.(5)

4- روش استفاده از حیوانات

حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرمود:
اسبِ سواری من هرگز سرنگون نشد، زیرا به هنگام سواری بر روی زراعت کسی نراندم و کشتزار کسی را پایمال نکردم.(6)

پی نوشت ها :

1- حلیه المتقین، باب 14، فصل نهم و دهم
2- حلیه المتقین باب 14 فصل نهم و دهم
3- ذمی به یهودیان و مسیحیانی می گویند که در پناه اسلام زندگی می کنند.
4- کافی ج 2 ص 670 کتابُالعِشره بابُ حُسنِ الصَّحابِه
5- حلیله المتقین باب 14 فصل نهم و دهم
6- حلیله المتقین باب 13 فصل پنجم

منبع مقاله: دشتی، محمد؛ (1380)، امام علی (ع) و اخلاق اسلامی، قم: انتشارات امیرالمؤمنین (ع)، جلد اول چاپ سوم.

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


4 مه 2016 ... اخلاق سفر در بیانات امام علی (ع). نویسنده: محمد دشتی. ۱- شرائط همسفر سفر کردن خوب است، اما سفارش کردند که به تنهائی سفر نکنیم، و در انتخاب ...منتخب سخنان امام علی (ع)روش زندگي با مردم :با مردم آنگونه معاشرت كنيد، كه اگر مرديد بر شما اشك ريزند، و اگر زنده مانديد، ... ... راهنمای سفر,آداب سفر,سخن امامان در مورد سفر ... ترين تنهايي خود پسندي است، 4- و گرامي ترين ارزش خانوادگي، اخلاق نيكوست.منتخب سخنان امام علی (ع)روش امام علی سخن از حضرت علی..امام علی زندگی نامه ... راهنمای سفر,آداب سفر,سخن امامان در مورد سفر ... احادیث اخلاقى از پيامبر,حدیث از پیامبر ...مذهبیاحادیث و سخنان بزرگانچهل حديث اخلاقي از امام رضا عليه السلام : ... حدیث زیبا در مورد توبه · راهنمای سفر,آداب سفر,سخن امامان در مورد سفر .... يَأْتى عَلَى النّاسِ زَمانٌ تَكُونُ الْعافِيَةُ فيهِ عَشَرَةَ أَجْزاء: تِسْعَةٌ مِنْها فى إِعْتِزالِ النّاسِ وَ واحِدٌ فِى الصَّمْتِ . زمانى بر ...رَوِّضُوا أَنْفُسَكُمْ عَلَى الْأَخْلَاقِ الْحَسَنَةِ فَإِنَّ الْعَبْدَ الْمُؤْمِنَ يَبْلُغُ بِحُسْنِ خُلُقِهِ دَرَجَةَ الصَّائِمِ ... حضرت فرمودند: خوش اخلاق ترين شما، آنان كه نرمخو و بى آزارند، با ديگران انس می ...31 مارس 2016 ... امام علي (علیه السلام ) : دنيا منزل گذران و آخرت مقر جاودان است ، فرصت را غنيمت ... با ارتکاب مکارم اخلاق زينتش کنيد و از پليديهاي گناه مصونش داريد . ..... مولا علي (علیه السلام ) : از گفتارهاي غير ضروري پرهيز کن زيرا آن سخنان عيوب ...گزيده جملات قصار امام علي (ع) ... وَ قَالَ [عليه السلام] إِذَا أَقْبَلَتِ الدُّنْيَا عَلَى أَحَدٍ أَعَارَتْهُ مَحَاسِنَ غَيْرِهِ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ عَنْهُ سَلَبَتْهُ مَحَاسِنَ نَفْسِهِ. ... 4 و گرامى ترين ارزش خانوادگى، اخلاق نيكوست. ..... (تصاویر) سفر رئیس شورای ریاست جمهوری بوسنی به اصفهان ...20 آگوست 2009 ... شعری در دیوان منسوب به امام علی علیه السلام هست كه می گوید: تغرب عن الاوطان فی طلب العلی *** و سافر ففی الاسفار خمس فوائد. تفرج هم و اكتساب ...حضرت علی علیه السلام از زمان ظهور اسلام همواره در جبهه ی حقّ بود و رفتار و شجاعت و جوانمردی اش تصویری زیبا از اسلام را متجلّی می کرد. او جلوه ی واقعی و کامل حق به شمار ...


کلماتی برای این موضوع

نامه امام علیع به مالک اشتر ای مالک اگر شب هنگام …نامه امام علی ع به مالک اشتر عهدنامه مالک وقتی حضرت امیرالمومنین علی ع ، مالک اشتر بیانات در دیدار مداحان اهل‌بیت علیهم‌السلامدر آستانه‌ی سالروز ولادت حضرت فاطمه‌ی زهرا سلام‌الله‌علیها ۱ در حسینیه امام خمینیبیانات در دیدار علما و روحانیون خراسان شمالیرهبرانقلاب در دیدار روحانیون خراسان شمالیمراجع تقلید کنونی مکرر به بنده گفته اند که چهل حدیث کوتاه از امام سجاد عالسلام علیک خواننده محترم در این حدیث حدیثی بهم علم داد از شما ممنونم من خودم عبداله دارالقرآن علامه طباطبائیتفسیر المیزان اثری ارزشمند از علامه طباطبایی است که در طول ۲۰ سال در ۲۰ جلد تألیف و سیره علویبوستان نهج البلاغه امام علی عسیره علویبوستان نهج البلاغه امام علی ع سفیر رحمت و مهربانییک ابزار مرجع ابزار وبلاگ و سایتبا درج این ابزار در سایت و وبلاگ خود ، می توانید صفحاتی که بیشترین بازدید را در بازه نماهنگ های امام و رهبری،کلیپ امام،کلیپ رهبریامام خامنه ای مدظله العالی کلیپ امام خمینی قدس سرهمهدویت امام حسین عمهمترین اثر قیام امام حسین علیه السلام هر هدفی دارای اثریست و یا باید گفت امید هست که کلیپ درس های اخلاق آیت الله مجتهدی تهرانیآیت …درس های اخلاق آیت الله مجتهدی تهرانی کلیپ های سخنرانی از درس اخلاق آیت الله مجتهدی


ادامه مطلب ...

زندگینامه امام هادی (ع)

[ad_1]

تولد امام دهم شیعیان حضرت امام علی النقی (ع ) را نیمه ذیحجه سال 212 هجری قمری نوشته اند . پدر آن حضرت ، امام محمد تقی جوادالائمه (ع ) و مادرش سمانه از زنان درست کردار پاکدامنی بود که دست قدرت الهی او را برای تربیت مقام ولایت و امامت مأمور کرده بود ، و چه نیکو وظیفه مادری را به انجام رسانید و بدین مأموریت خدایی قیام کرد .

 زندگینامه امام هادی (ع)

امام هادی(ع)

تولد امام دهم شیعیان حضرت امام علی النقی (ع ) را نیمه ذیحجه سال 212 هجری قمری نوشته اند . پدر آن حضرت ، امام محمد تقی جوادالائمه (ع ) و مادرش سمانه از زنان درست کردار پاکدامنی بود که دست قدرت الهی او را برای تربیت مقام ولایت و امامت مأمور کرده بود ، و چه نیکو وظیفه مادری را به انجام رسانید و بدین مأموریت خدایی قیام کرد .

نام آن حضرت - علی - کنیه آن امام همام " ابوالحسن " و لقبهای مشهور آن حضرت " هادی " و " نقی " بود . حضرت امام هادی (ع ) پس از پدر بزرگوارش در سن 8 سالگی به مقام امامت رسید و دوران امامتش 33 سال بود .

 

در این مدت حضرت علی النقی (ع ) برای نشر احکام اسلام و آموزش و پرورش و شناساندن مکتب و مذهب جعفری و تربیت شاگردان و اصحاب گرانقدر گامهای بلند برداشت . نه تنها تعلیم و تعلم و نگاهبانی فرهنگ اسلامی را امام دهم (ع ) در مدینه عهده دار بود ، و لحظه ای از آگاهانیدن مردم و آشنا کردن آنها به حقایق مذهبی نمی آسود ، بلکه در امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه پنهان و آشکار با خلیفه ستمگر وقت - یعنی متوکل عباسی - آنی آسایش نداشت .

 

به همین جهت بود که عبدالله بن عمر والی مدینه بنا بر دشمنی دیرینه و بدخواهی درونی ، به متوکل خلیفه زمان خود نامه ای خصومت آمیز نوشت ، و به آن امام بزرگوار تهمتها زد ، و نسبتهای ناروا داد و آن حضرت را مرکز فتنه انگیزی و حتی ستمکاری وانمود کرد و در حقیقت آنچه در شأن خودش و خلیفه زمانش بود به آن امام معصوم (ع ) منسوب نمود ، و این همه به جهت آن بود که جاذبه امامت و ولایت و علم و فضیلتش مردم را از اطراف جهان اسلام به مدینه می کشانید و این کوته نظران دون همت که طالب ریاست ظاهری و حکومت مادی دنیای فریبنده بودند ، نمی توانستند فروغ معنویت امام را ببینند .

 

و نیز " مورخان و محدثان نوشته اند که امام جماعت حرمین ( = مکه و مدینه ) از سوی دستگاه خلافت ، به متوکل عباسی نوشت : اگر تو را به مکه و مدینه حاجتی اســت ، علی بن محمد ( هادی ) را از این دیار بیرون بر ، که بیشتر این ناحیه را مظیع و منقاد خود گردانیده اســت " . این نامه و نامه حاکم مدینه نشان دهنده نفوذ معنوی امام هادی (ع ) در سنگر مبارزه علیه دستگاه جبار عباسی اســت .

 

از زمان حضرت امام محمد باقر (ع ) و امام جعفر صادق (ع ) و حوزه چهار هزار نفری آن دوران پربار ، شاگردانی در قلمرو اسلامی تربیت شدند که هر یک مشعلدار فقه جعفری و دانشهای زمان بودند ، و بدین سان پایه های دانشگاه جعفری و موضع فرهنگ اسلامی ، نسل به نسل نگهبانی شد و امامان شیعه ، از دوره حضرت رضا (ع ) به بعد ، از جهت نشر معارف جعفری آسوده خاطر بودند ، و اگر این فرصت مغتنم در زمان امام جعفر صادق (ع ) پیش نیامده بود ، معلوم نبود سرنوشت این معارف مذهبی به کجا می رسید ؟ به خصوص که از دوره زندانی شدن حضرت موسی بن جعفر (ع ) به بعد دیگر چنین فرصتهای وسیعی برای تعلیم و نشر برای امامان بزرگوار ما - که در برابر دستگاه عباسی دچار محدودیت بودند و تحت نظر حاکمان ستمکار - چنان که باید و شاید پیش نیامد .

 

با این همه ، دوستداران این مکتب و یاوران و هواخواهان ائمه طاهرین - در این سالها به هر وسیله ممکن ، برای رفع اشکالات و حل مسائل دینی خود ، و گرفتن دستور عمل و اقدام - برای فشرده تر کردن صف مبارزه و پیشرفت مقصود و در هم شکستن قدرت ظاهری خلافت به حضور امامان والاقدر می رسیدند و از سرچشمه دانش و بینش آنها ، بهره مند می شدند و این دستگاه ستمگر حاکم و کارگزارانش بودند که از موضع فرهنگی و انقلابی امام پیوسته هراس داشتند و نامه حاکم مدینه و مانند آن ، نشان دهنده این هراس همیشگی آنها بود . دستگاه حاکم ، کم کم متوجه شده بود که حرمین ( مکه و مدینه ) ممکن اســت به فرمانبری از امام (ع ) درآیند و سر از اطاعت خلیفه وقت درآورند .

 

بدین جهت پیک در پیک و نامه در پی نامه نوشتند ، تا متوکل عباسی دستور داد امام هادی (ع ) را از مدینه به سامرا - که مرکز حکومت وقت بود - انتقال دهند . متوکل امر کرد حاجب مخصوص وی حضرت هادی (ع ) را در نزد خود زندانی کند و سپس آن حضرت را در محله عسکر سالها نگاه دارد تا همواره زندگی امام ، تحت نظر دستگاه خلافت باشد . برخی از بزرگان مدت این زندانی و تحت نظر بودن را - بیست سال - نوشته اند .

 

پس از آنکه حضرت هادی (ع ) به امر متوکل و به همراه یحیی بن هرثمه که مأمور بردن حضرت از مدینه بود ، به سامرا وارد شد ، والی بغداد اسحاق بن ابراهیم طاهری از آمدن امام (ع ) به بغداد با خبر شد ، و به یحیی بن هرثمه گفت : ای مرد ، این امام هادی فرزند پیغمبر خدا (ص ) می باشد و می دانی متوکل نسبت به او توجهی ندارد اگر او را کشت ، پیغمبر (ص ) در روز قیامت از تو بازخواست می کند . یحیی گفت : به خدا سوگند متوکل نظر بدی نسبت به او ندارد . نیز در سامرا ، متوکل کارگزاری ترک داشت به نام وصیف ترکی . ا

 

و نیز به یحیی سفارش کرد در حق امام مدارا و مرحمت کند . همین وصیف خبر ورود حضرت هادی را به متوکل داد . از شنیدن ورود امام (ع ) متوکل به خود لرزید و هراسی ناشناخته بر دلش چنگ زد . از این مطالب که از قول یحیی بن هرثمه مأمور جلب امام هادی (ع ) نقل شده اســت درجه عظمت و نفوذ معنوی امام در متوکل و مردان درباری به خوبی آشکار می گردد ، و نیز این مطالب دلیل اســت بر هراسی که دستگاه ستمگر بغداد و سامرا از موقعیت امام و موضع خاص او در بین هواخواهان و شیعیان آن حضرت داشته اســت .

 

باری ، پس از ورود به خانه ای که قبلا در نظر گرفته شده بود ، متوکل از یحیی پرسید : علی بن محمد چگونه در مدینه می زیست ؟ یحیی گفت : جز حسن سیرت و سلامت نفس و طریقه ورع و پرهیزگاری و بی اعتنایی به دنیا و مراقبت بر مسجد و نماز و روزه از او چیزی ندیدم ، و چون خانه اش را - چنانکه دستور داده بودی - بازرسی کردم ، جز قرآن مجید و کتابهای علمی چیزی نیافتم . متوکل از شنیدن این خبر خوشحال شد ، و احساس آرامش کرد . با آنکه متوکل از دشمنان سرسخت آل علی (ع ) بود و بنا به دستور او بر قبر منور حضرت سیدالشهداء (ع ) آب بستند و زیارت کنندگان آن مرقد مطهر را از زیارت مانع شدند ، و دشمنی یزید و یزیدیان را نسبت به خاندان رسول اکرم (ص ) تازه گردانیدند ، با این همه در برابر شکوه و هیبت حضرت هادی (ع ) همیشه بیمناک و خاشع بود .

 

مورخان نوشته اند : مادر متوکل نسبت به مقام امام علی النقی (ع ) اعتقادی به سزا داشت . روزی متوکل مریض شد و جراحتی پیدا کرد که اطباء از علاجش درماندند . مادر متوکل نذر کرد اگر خلیفه شفا یابد مال فراوانی خدمت حضرت هادی (ع ) هدیه فرستد . در این میان به فتح بن خاقان که از نزدیکان متوکل بود گفت : یک نفر را بفرست که از علی بن محمد درمان بخواهد شاید بهبودی یابد . وی کسی را خدمت آن حضرت فرستاد امام هادی فرمود : فلان دارو را بر جراحت او بگذارید به اذن خدا بهبودی حاصل می شود .

 

چنین کردند ، آن جراحت بهبودی یافت . مادر متوکل هزار دینار در یک کیسه چرمی سر به مهر خدمت امام هادی (ع ) فرستاد . اتفاقا چند روزی از این ماجرا نگذشته بود که یکی از بدخواهان به متوکل خبر داد دینار فراوانی در منزل علی بن محمد النقی دیده شده اســت . متوکل سعید حاجب را به خانه آن حضرت فرستاد . آن مرد از بالای بام با نردبان به خانه امام رفت . وقتی امام متوجه شد ، فرمود همان جا باش چراغ بیاورند تا آسیبی به تو نرسد . چراغی افروختند . آن مرد گوید : دیدم حضرت هادی به نماز شب مشغول اســت و بر روی سجاده نشسته . امام فرمود : خانه در اختیار توست .

 

آن مرد خانه را تفتیش کرد . چیزی جز آن کیسه ای که مادر متوکل به خانه امام فرستاده بود و کیسه دیگری سر به مهر در خانه وی نیافت ، که مهر مادر خلیفه بر آن بود . امام فرمود : زیر حصیر شمشیری اســت آن را با این دو کیسه بردار و به نزد متوکل بر . این کار ، متوکل و بدخواهان را سخت شرمنده کرد . امام که به دنیا و مال دنیا اعتنایی نداشت پیوسته با لباس پشمینه و کلاه پشمی روی حصیری که زیر آن شن بود مانند جد بزرگوارش علی (ع ) زندگی می کرد و آنچه داشت در راه خدا انفاق می فرمود .

 

با این همه ، متوکل همیشه از اینکه مبادا حضرت هادی (ع ) بر وی خروج کند و خلافت و ریاست ظاهری بر وی به سر آید بیمناک بود . بدخواهان و سخن چینان نیز در این امر نقشی داشتند . روزی به متوکل خبر دادند که : " حضرت علی بن محمد در خانه خود اسلحه و اموال بسیار جمع کرده و کاغذهای زیاد اســت که شیعیان او ، از اهل قم ، برای او فرستاده اند " . متوکل از این خبر وحشت کرد و به سعید حاجب که از نزدیکان او بود دستور داد تا بی خبر وارد خانه امام شود و به تفتیش بپردازد .

 

این قبیل مراقبتها پیوسته - در مدت 20سال که حضرت هادی (ع ) در سامره بودند - وجود داشت . و نیز نوشته اند : " متوکل عباسی سپاه خود را که نود هزار تن بودند از اتراک و در سامرا اقامت داشتند امر کرد که هر کدام توبره اسب خود را از گل سرخ پر کنند ، و در میان بیابان وسیعی ، در موضعی روی هم بریزند . ایشان چنین کردند . و آن همه به منزله کوهی بزرگ شد . اسم آن را تل " مخالی " نهادند آنگاه خلیفه بر آن تل بالا رفت و حضرت امام علی النقی ( علیه السلام ) را نیز به آنجا طلبید و گفت : شما را اینجا خواستم تا مشاهده کنید سپاهیان من را . و از پیش امر کرده بود که لشکریان با آرایشهای نظامی و اسلحه تمام و کمال حاضر شوند ، و غرض او آن بود که شوکت و اقتدار خود را بنمایاند ، تا مبادا آن حضرت یا یکی از اهل بیت او اراده خروج بر او نمایند " .

 

در این مدت 20سال زندگی امام هادی (ع ) در سامرا ، به صورتهای مختلف کارگزاران حکومت عباسی ، مستقیم و غیر مستقیم ، چشم مراقبت بر حوادث زندگی امام و رفت و آمدهایی که در اقامتگاه امام (ع ) می شد ، داشتند از جمله : " حضور جماعتی از بنی عباس ، به هنگام فوت فرزند امام دهم ، حضرت سید محمد - که حرم مطهر وی در نزدیکی سامرا ( بلد ) معروف و مزار اســت - یاد شده اســت . این نکته نیز می رساند که افرادی از بستگان و مأموران خلافت ، همواره به منزل امام سر می زده اند . "

 


اصحاب و یاران امام دهم (ع )
در میان اصحاب امام دهم ، برمی خوریم به چهره هایی چون " علی بن جعفر میناوی " که متوکل او را به زندان انداخت و می خواست بکشد . دیگر ادیب معروف ، ابن سکیت که متوکل او را شهید کرد . و علت آن را چنین نوشته اند که دو فرزند متوکل خلیفه عباسی در نزد ابن سکیت درس می خواندند . متوکل از طریق فرزندان خود کم کم ، متوجه شد که ابن سکیت از هواخواهان علی (ع ) و آل علی (ع ) اســت .

 

متوکل که از دشمنان سرسخت آل علی (ع ) بود روزی ابن سکیت را به حضور خود خواست و از وی پرسید : آیا فرزندان من شرف و فضیلت بیشتر دارند یا حسن و حسین فرزندان علی (ع ) ؟ ابن سکیت که از شیعیان و دوستداران باوفای خاندان علوی بود ، بدون ترس و ملاحظه جواب داد : فرزندان تو نسبت به امام حسن (ع ) و امام حسین (ع ) که دو نوگل باغ بهشت و دو سید جنت ابدی الهی اند قابل قیاس و نسبت نیستند . فرزندان تو کجا و آن دو نور چشم دیده مصطفی کجا ؟ آنها را با قنبر غلام حضرت (ع ) هم نمی توان سنجید . متوکل از این پاسخ گستاخانه سخت برآشفت .

 

در همان دم دستور داد زبان ابن سکیت را از پشت سر درآوردند و بدین صورت آن شیعی خالص و یار راستین امام دهم (ع ) را شهید کرد . دیگر از یاران حضرت هادی (ع ) حضرت عبدالعظیم حسنی اســت . بنا بر آنچه محدث قمی در منتهی الآمال آورده اســت : " نسب شریفش به چهار واسطه به حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام منتهی می شود ... " از اکابر محدثین و اعاظم علماء و زاهدان و عابدان روزگار خود بوده اســت و از اصحاب و یاران حضرت جواد (ع ) و حضرت امام هادی (ع ) بود . صاحب بن عباد رساله ای مختصر در شرح حال آن جناب نوشته .

 

نوشته اند : " حضرت عبدالعظیم از خلیفه زمان خویش هراسید و در شهرها به عنوان قاصد و پیک گردش می کرد تا به ری آمد و در خانه مردی از شیعیان مخفی شد ... " . " حضرت عبدالعظیم ، اعتقاد راسخی به اصل امامت داشت . چنین استنباط می شود که ترس این عالم محدث زاهد از قدرت زمان ، به خاطر زاهد بودن و حدیث گفتن وی نبوده اســت ، بلکه به علت فرهنگ سیاسی او بوده اســت . او نیز مانند دیگر داعیان بزرگ و مجاهد حق و عدالت ، برای نشر فرهنگ سیاسی صحیح و تصحیح اصول رهبری در اجتماع اسلامی می کوشیده اســت ، و چه بسا از ناحیه امام ، به نوعی برای این کار مأموریت داشته اســت .

 

زیرا که نمی شود کسی با این قدر و منزلت و دیانت و تقوا ، کسی که حتی عقاید خود را بر امام عرضه می کند تا از درست بودن آن عقاید ، اطمینان حاصل کند - به طوری که حدیث آن معروف اســت - اعمال او ، به ویژه اعمال اجتماعی و موضعی او ، بر خلاف نظر و رضای امام باشد . حال چه به این رضایت تصریح شده باشد ، یا خود حضرت عبدالعظیم با فرهنگ دینی و فقه سیاسی بدان رسیده باشد " .

 

 

صورت و سیرت حضرت امام هادی (ع )
حضرت امام دهم (ع ) دارای قامتی نه بلند و نه کوتاه بود . گونه هایش اندکی برآمده و سرخ و سفید بود . چشمانش فراخ و ابروانش گشاده بود . امام هادی (ع ) بذل و بخشش بسیار می کرد . امام آن چنان شکوه و هیبتی داشت که وقتی بر متوکل خلیفه جبار عباسی وارد می شد او و درباریانش بی درنگ به پاس خاطر وی و احترامش برمی خاستند .

 

خلفایی که در زمان امام (ع ) بودند : معتصم ، واثق ، متوکل ، منتصر ، مستعین ، معتز ، همه به جهت شیفتگی نسبت به قدرت ظاهری و دنیای فریبنده با خاندان علوی و امام همام حضرت هادی دشمنی دیرینه داشتند و کم و بیش دشمنی خود را ظاهر می کردند ولی همه ، به خصال پسندیده و مراتب زهد و دانش امام اقرار داشتند ، و این فضیلتها و قدرتهای علمی و تسلط وی را بر مسائل فقهی و اسلامی به تجربه ، آزموده و مانند نیاکان بزرگوارش (ع ) در مجالس مناظره و احتجاج ، وسعت دانش وی را دیده بودند . شبها اوقات امام (ع ) پیوسته به نماز و طاعت و تلاوت قرآن و راز و نیاز با معبود می گذشت . لباس وی جبه ای بود خشن که بر تن می پوشید و زیر پای خود حصیری پهن می کرد . هر غمگینی که بر وی نظر می کرد شاد می شد . همه او را دوست داشتند . همیشه بر لبانش تبسم بود ، با این حال هیبتش در دلهای مردم بسیار بود .

 

 

شهادت امام هادی (ع )
امام دهم ، حضرت هادی (ع ) در سال 254هجری به وسیله زهر به شهادت رسید . در سامرا در خانه ای که تنها فقط فرزندش امام حسن عسکری بر بالین او بود . معتمد عباسی امام دهم را مسموم کرد . از این سال امام حسن عسکری پیشوای حق شد و بار تعهد امامت را بر دوش گرفت . و در همان خانه ای که در آن بیست سال زندانی و تحت نظر بود ، سرانجام به خاک سپرده شد .

 

 

زن و فرزندان امام هادی (ع )
حضرت هادی (ع ) یک زن به نام سوسن یا سلیل و پنج فرزند داشته اســت . 1 - ابومحمد حسن علیه السلام ( امام عسکری (ع ) یازدهمین اختر تابناک ولایت و امامت اســت ) . 2 - حسین . 3 - سید محمد که یک سال قبل از پدر بزرگوارش فوت کرد ، جوانی بود آراسته و پرهیزگار که بسیاری گمان می کردند مقام ولایت به وی منتقل خواهد شد . قبر مطهرش که مزار شیعیان اســت در نزدیکی سامرا می باشد . 4 - جعفر . 5 - عایشه ، یا به نقل شادروان شیخ عباس قمی " علیه " .

مطالب مرتبط :

دعای مخصوص امام هادی(ع) برای حاجتمندان

فضیلت زیارت غدیریّه امام هادی(ع) از نگاه بزرگان

امام هادی علیه السلام و حلّ مشکلی علمی که دستاویز ظالمان بود

روایتی خواندنی درباره امام هادی علیه السلام

داستان زنی که ادعا می‌کرد حضرت زینب اســت


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط



کلماتی برای این موضوع

زندگینامه امام جواد ع تاریخ مهر تعداد بازدید زندگینامه امام جواد ع حضرت امام محمد تقی خلاصه زندگینامه امام حسن عسگری علیه السلامبـعـد از امـام هـادى علیه السلام مقام امامت به فرزندش امام حسن عسکرى علیه السلام زندگانی حضرت امام حسن عسکریعتاریخ بهمن تعداد بازدید زندگانی حضرت امام حسن عسکریع امام حسن عسکری ع در امام هادی ع حضرت امام علی النقی الهادی ع اصحاب و یاران امام دهم ع صورت و سیرت حضرت امام امام سجاد ع حضرت سجاد ع پیام خون و شهادت امام سجاد ع در دمشق حرکت به مدینهعلی النقی ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادعلیالنقیعلی بن محمد بن علی معروف به علیّ النقی و هادی امام دهم امام شیعیان بعد از پدرش محمد تقی پخش مستقیم از حرم مطهر امام رضا علیه السلام …پخش مستقیم از حرم مطهر امام رضا علیه السلام ضریح مبارک پخش زنده مشهد مقدس پخش روایت های شنیدنی امام زمان عج مرحوم کافی مؤسسه … حجت الاسلام رفیعی مدت زمان فایل دقیقه و ثانیه نمونه ای از برکات امام حسین زندگینامه آیت الله سید روز اول آبان سالگرد شهادت آیت الله حاج سید مصطفی خمینی اولین فرزند حضرت امام خمینی ره دانلود ترجمه مقتل لهوف مستندترین مقتل امام حسین علیه السلام مرگ بر اسرائیل به زبان های زنده دنیا مرگ


ادامه مطلب ...

دعای لاغر شدن در سیره ائمه معصومین (ع)

[ad_1]

دعای لاغر شدن از راهکارهایی است که افراد چاق یا دارای اضافه وزن به دنبال آن می روند. دعای لاغر شدن نباید باعث بشود که این افراد فریب بخورند.

حتما شما هم به این نتیجه رسیده اید که بسیاری از رژیم های لاغری کارآیی چندانی نداشته و حتی بعضا عوارض ناگواری برای فرد به دنبال خواهند داشت. مطابق توصیه های پزشکی سنتی بهترین روش برای این کار کنترل تغذیه و استفاده از مواد مغذی مفید می باشد نه استفاده از دعای لاغر شدن !

راهکار امام رضا (ع) جایگزین دعای لاغر شدن

امروزه برخی از کارشناسان برای کاهش وزن بدن، حذف وعده شام را توصیه می کنند؛ اما همچنان که در روایات نیز اشاره شده شام نخوردن خود باعث ضعف بدن شده و ضعف عصبی و عضلانی و حالت شبه افسردگی در افراد به وجود می آورد. از این رو توصیه امام رضا (ع) به عنوان یک روش اصولی برای کنترل وزن، کاستن از حجم غذای شام و نه ترک کامل آن است. آن حضرت می فرماید: کسی که می خواهد سالم و بدنی سبک و کم گوشت داشته باشد از شام اش بکاهد.

دعای لاغر شدن . دعا برای لاغر شدن
به جای دعای لاغر شدن از مقدار غذای شب تان بکاهید!

مواد غذایی جانشین دعای لاغر شدن

دارچین

در این میان گیاهان خوراکی و چاشنی‌ها که حفظ سلامت اعضای مختلف بدن را به عهده دارند می توانند در کنترل وزن نیز بسیار موثر باشند؛ یکی از این گیاهان مفید دارچین است.

کارشناسان تغذیه معتقدند مواد طبیعی بسیاری برای کاهش وزن در دسترس قرار دارند اما دارچین به دلیل کمک به کنترل قند خون، مفیدترین گیاه برای کمک به کاهش وزن است. مطابق نظرات پزشکی امام رضا (ع) و ابن سینا دارچین کلیه را گرم می کند، نیرو را افزایش و ضعف پاها و کمر و کم خونی را هم از بین می برد. آرامش بخش و شاداب کننده است و گیاهی است که هم انسان ها و هم حیوانات را آرام می کند. تب بر است. رگ ها را باز می کند و اثر خوبی بر گردش خون دارد.

امروزه متخصصین به این نتیجه رسیده اند که چای حاوی عسل و دارچین یکی از دلپذیرترین مواد طبیعی برای کاهش وزن باشد.

زنجبیل

یکی دیگر از گیاهان کنترل کننده وزن، زنجبیل است. زنجبیل علاوه بر آن که یکی از مؤثرترین مواد طبیعی در برقراری جریان خون و جلوگیری از لخته شدن آن است با پاکسازی سیستم گوارشی از ذخیره چربی‌های اضافی در بدن جلوگیری می‌کند.

امام رضا (ع) برای حفظ چابکی و انجام بهتر کارهای روزانه زنجبیل را توصیه کرده می فرماید: اگر مایل هستید فراموشی و نسیان شما کم شود و کارهای روزانه را به خوبی انجام دهید، زنجبیل و عسل بخورید .

مصرف جو در صبحانه

متخصصین می گویند یکی از راه های کاهش اشتهای کاذب و کمک به کاهش وزن بدن، خوردن جو پخته شده در ابتدای صبح و قبل از صبحانه می باشد. جو تاثیر بسزایی در کاهش کلسترول، فشار خون، چربی و کاهش خطر ابتلا به سرطان دارد. فیبر موجود در جو باعث می شود که این غذا به آهستگی در بدن هضم شود و در نتیجه فرد برای مدت طولانی تری سیر می ماند.

امام رضا (ع) در تعریف از این ماده شگفت انگیز می فرماید: برتری نان جو بر گندم، همانند برتری ما بر دیگر مردمان است. هیچ پیامبری نیست که برای خورنده نان جو دعا نکرده و برای او برکت نخواسته باشد و هیچ درونی نیست که جو، بدان در آمده و همه دردها از آن بیرون نرفته باشد. جو، خوراک پیامبران و غذای نیکان است.

دعای لاغر شدن در سیره ائمه معصومین (ع)
مصرف نان جو می تواند جایگزین مناسبی برای دعای لاغر شدن باشد

مرکبات

متخصصین تغذیه همچنین توصیه می کنند برای اینکه سریع‌تر به وزن ایده‌آل خود برسید بهتر است قبل از خوردن صبحانه، آب با لیمو ترش بنوشید. مطابق این نظر نوشیدن آب همراه با لیموترش نه تنها به روند کاهش وزن شما سرعت می‌بخشد، بلکه بدن شما را از سموم پاک کرده و باعث افزایش انرژی در شما می‌شود.

مرکبات در طب الأئمّه (ع) هم از ارزش و اهمّیت ویژه ای برخوردار است. پیشوایان دین با بهره گیری از الهامات ربّانی جوامع بشری را به ارزش دقیق علمی میوه ها و فرآورده های طبیعی آگاه نموده اند. در توصیه های پزشکی ائمه (ع) خوردن مرکبات قبل از غذا خوب و بعد از غذا بسیار پسندیده دانسته شده است. امام رضا (ع) هم مصرف این میوه با ارزش را برای هضم و جذب غذا و کمک به رسوب زدایی از خون بدن و بهبود سوخت و ساز و پیشگیری از غلظت خون مفید شمرده اند.

سایر مواد غذایی موثر برای لاغر شدن

در طب سنتی اسلامی از گیاهانی مثل هل، زرچوبه، گزنه، زیره و هلیله هم به عنوان کاهنده وزن بدن و پاکسازی خون و چربی‌سوزی و لاغر کننده یاد شده است که به سوخت و ساز بهتر چربی‌ها کمک می کنند. یکی دیگر از گیاهان مفید برای درمان بیماریها که خاصیت لاغر کنندگی داشته و نام آن به همراه چند گیاه دیگر در زمره مواد چربی سوز و ضد چاقی مطرح است هلیله است و از دیگر مواد خوراکی موثر در کاهش وزن می‌توان به فلفل سیاه، کاسنی زرد و دانه کتان اشاره کرد. همچنان که کرفس نیز به کاهش وزن کمک می‌کند و با مصرف روزانه آب کرفس، ولع خوردن شیرینی‌جات، از بین می‌رود.

برای لاغر شدن حمام کنید

امام رضا (ع) در بیانی دیگر نحوه حمام کردن را در چاقی و لاغری دخیل دانسته اند. سلیمان جعفرى می گوید حضرت رضا (ع) فرمود: حمام یک روز در میان گوشت بدن را زیاد می کند و هر روز حمام رفتن پیه‏هاى کلیه را آب می سازد.

دعای لاغر شدن . دعا جهت لاغر شدن
دعای لاغر شدن فقط می تواند راهی برای فریب دادن شما باشد

چند توصیه برای لاغر شدن

  • خوردن 2 عدد سیب صبح ناشتا یا (خوردن انگور در ساعت 8 صبح 100 گرم، ساعت 10 صبح 100 گرم و ساعت 12 ظهر 100 گرم)
  • دو قاشق غذاخوری سرکه سیب خالص + یک قاشق غذاخوری عسل خوب + یک لیوان آب با هم حل کرده صبح ناشتا کم کم میل شود.
  • یک عدد لیموترش تازه را آب گرفته + یک قاشق غذاخوری عسل خالص + یک لیوان آب باهم حل کرده صبح ناشتا میل شود
  • همیشه 30 دقیقه قبل از نهار سالاد همراه با لیموترش و روغن زیتون میل شود
  • همیشه همراه غذا سبزیجات تازه میل نمائید
  • ویتامینهای طبیعی گروه ب در میزان متابولیسم موثر است
  • اگر تیروئید کم کار دارید از زیره سیاه به صورت دم کرده یا عرق آن 30 دقیقه قبل از غذا میل نمائید
  • جلوگیری از یبوست نمائید و هر روز صبح دوش بگیرید
  • وسط غذا آب نخورید و غذا را آهسته و هر لقمه را 40 با بجوید
  • از غذاهای خیلی شیرین، چرب، سرخ کرده، آردهای سفید، قند و شکر سفید، نوشابه، شکلات، شیرینی های قنادی، کیک و کلوچه، آب میوه های مصنوعی مثل ساندیس، ماکارونی، نان فانتزی، رشته آش، آبنبات و نبات، آدامس، بستنی، سس، سوسیس، کالباس، همبرگر، پیتزا، برنج زیاد، شیر با شکر، خامه، کره، نان خامه ای، خربزه شیرین و تنقلات زیاد پرهیز شود
  • برنامه غذایی روزانه شما باید از 2500 کالری کمتر باشد
  • هر روز به مدت 45 تا 60 دقیقه ورزش کنید طوری که بدن عرق کند
  • غذایی که به بدن داده می شود و انرژی که مصرف میشود باید در تعادل باشد
  • از پرخوری پرهیز کنید و غذاهایی که باهم سازگار نیستند مصرف نکنید
  • غذاهایی که دارای پروتئین هستند با غذاهایی که دارای نشاسته هستند سازگار نیستند و مصرف نکنید
  • از غذاهایی که دارای ید هستند مصرف کنید
  • همیشه از ذخیره غذایی داخل بدن خود مصرف کنید
  • همیشه سر ساعت و منظم غذا بخورید
  • سعی کنید با خوردن غذاهای سالم و گیاهی کبد خود را تقویت و به آن استراحت دهید
  • به ازای هر 12 کیلو گرم از وزن بدنتان 1 لیوان آب بنوشید

گردآوری: مجله اینترنتی ستاره


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

پرتویى از سیره و سیماى امام سجاد علیه السلام آکامزار امام سجادع در مدینه در قبرستان بقیع می باشد امام و حکومت امام سجّادعلیه متن عربی دعای معراج همراه با ترجمه فارسی و شرح …متن عربی دعای معراج همراه با ترجمه فارسی و شرح در ادامه مطلب از رسول اکرم منقول است انگشتر شرف الشمس زیارت امام زین العابدین امام باقر امام صادق ع در روز سه شنبه آکاایران زیارت امام احدیث های کوتاه از معصومیناحدیث های کوتاه از معصومین علیهم السلام برای استفاده در پیام های کوتاه قال رسول کتاب مطلع مهر انتخاب همسر موسسه تحقیقات و …کتابمطلعمهرانتخابنمودارهایی که خلاصه توضیحات هر فصل را در خود دارد، در انتها یا میانه‌ی فصل‌ها کاربرد عقیقه و احکام و شرایط آن چیست؟ گنجینه پاسخ‌ها …عقیقه در لغت عقیقه از مادّه عقّ در اصل، به معنای موی سر هر نوزادی است که با آن مو مضرات آب غوره کشکول راز مضراتآبغورهمضرات آب غورهاین روزها بیشتر غوره‌ها آبدار شده‌ و آماده آبگیری‌ استاهمیت و ضرورت درس خواندن منتظران و یاوران حضرت …اهمیتوضرورتدرسمنتظران و یاوران حضرت مهدی عج روزی طلبان را در کسب روزی یکسان گردانید ۱ اعمال شب های قدر اعمال شب های قدر شب قدر، شبی است که در تمام سال هیچ شبی به فضیلت آن نمی رسد و عمل در شب حدیث تربیتی کودک کشکول راز حدیثتربیتیکودکسعی شده مطالب مستند ارائه گردد چهل حدیث تربیتی کودک پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پرتویى از سیره و سیماى امام سجاد علیه السلام آکا مزار امام سجادع در مدینه در قبرستان بقیع می باشد امام و حکومت امام سجّادعلیه السلام به متن عربی دعای معراج همراه با ترجمه فارسی و شرح دانلود دعا متن عربی دعای معراج همراه با ترجمه فارسی و شرح در ادامه مطلب از رسول اکرم منقول است آن شبی انگشتر شرف الشمس زیارت امام زین العابدین امام باقر امام صادق ع در روز سه شنبه آکاایران زیارت امام زین احدیث های کوتاه از معصومین احدیث های کوتاه از معصومین علیهم السلام برای استفاده در پیام های کوتاه قال رسول الله صلی کتاب مطلع مهر انتخاب همسر موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل کتابمطلعمهر نمودارهایی که خلاصه توضیحات هر فصل را در خود دارد، در انتها یا میانه‌ی فصل‌ها کاربرد این عقیقه و احکام و شرایط آن چیست؟ گنجینه پاسخ‌ها اسلام کوئست عقیقه در لغت «عقیقه» از مادّه «عقّ» در اصل، به معنای موی سر هر نوزادی است که با آن مو متولّد مضرات آب غوره کشکول راز مضراتآبغوره مضرات آب غورهاین روزها بیشتر غوره‌ها آبدار شده‌ و آماده آبگیری‌ است اهمیت و ضرورت درس خواندن منتظران و یاوران حضرت مهدی عج اهمیتوضرورت منتظران و یاوران حضرت مهدی عج « روزی طلبان را در کسب روزی یکسان گردانید ۱ « فراموش» و اعمال شب های قدر اعمال شب های قدر شب قدر، شبی است که در تمام سال هیچ شبی به فضیلت آن نمی رسد و عمل در شب قدر


ادامه مطلب ...