مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

زن دوم نمی شوم ،می خواهم اول باشم

جام جم سرا:در بسیاری از کشورهای اسلامی چندهمسری براحتی از سال‌ها پیش به ضرورتی پذیرفته‌شده و امری پسندیده بوده است، اما کافی است در ایران ما کسی چنین باشد تا خیلی‌ها داستان مشکلات آن خانواده را مثل قصه‌های هزار و یک شب تعریف کنند!

اما این بار قصد نداریم قصه این افراد را از زبان دیگران بشنوید، می‌خواهیم پای صحبت خودشان بنشینیم تا بدانیم چه می‌شود که یک خانم با تمام آرزوهایش همسر دوم می‌شود.

من هم آدمم

ملیحه زیبا و تحصیل کرده است، اما دختر خانه بود و هرگز بعد از اتمام تحصیلاتش از خانه بیرون نمی‌رفت. ملیحه دوستان زیادی نداشت؛ در آستانه ۴۰ سالگی بود، اما تا به حال ازدواج نکرده بود. عاقبت مردی که یکی از آشنایان او را می‌شناخت و ۵۰ ساله بود به خواستگاری‌اش آمد. مرد زن و یک فرزند داشت و ملیحه به شدت دلش می‌خواست صاحب همسر و فرزند شود. مرد مدرک ارائه داد که طلاق گرفته است و بعد از اینکه همه چیز جدی شد و ازدواج صورت گرفت، رفتارهای مشکوک شروع شد.

ملیحه می‌گوید: «دختری ساده و روستایی بودم، اما آنقدر احمق نبودم که نفهمم شوهرم دارد با زن دیگری قرار و مدار می‌گذارد. یک بار که دختر همسرم داشت با تلفن صحبت می‌کرد فهمیدم شوهرم با همسر اولش قرار می‌گذاشت. با همسرم صحبت کردم و از او پرسیدم با همسر سابقت مشکلی داری؟ گفت هیچ مشکلی نیست در مورد بردن و آوردن بچه است. او هم حق دارد بچه را ببیند.»

«چند روز بعد خواهر شوهرم مرا به خانه‌اش دعوت کرد. اینکه بدون همسرم مرا دعوت کرده بود، برایم عجیب بود. او که واسطه این امر به اصطلاح خیر شده بود به من گفت: «همسر سابق برادرم می‌خواهد رجوع کند و یا وکیل بگیرد تا بچه را بگیرد. برادرم هم برای رجوع ناراضی نیست. چه می‌کنی؟ طلاق می‌گیری یا می‌خواهی هوو شوی؟!» او چنان به سادگی این کلمات را بر زبان راند که من با خود گفتم قربانی چه نقشه شومی شده‌ام «استفاده از زن دوم برای باز گردان زن اول به زندگی!»

ملیحه ادامه داد: «این حس انقدر آزار دهنده بود که نخواستم تسلیم شوم. به او گفتم: من زن عقدی شوهرم هستم و بی‌رضایت من نمی‌تواند دوباره ازدواج کند. زمان رجوع هم سپری شده است. اگر آن زن می‌خواهد همسر دوم شود، باید من را راضی کنند.»

وی ادامه می دهد:نمی‌توانستم به روستا برگردم. به من انگ می‌خورد. روستاهای کوچک اینطور هستند. فکر اینکه تا آخر عمر مطلقه بمانم، آزارم می‌داد. تصمیم گرفتم برای زندگی‌ام مبارزه کنم. من هم آدمم. نیاز به زندگی زناشویی، مادر شدن و خانواده دارم و غرورم اجازه نمی‌دهد بازیچه کسانی شوم که با وجود یک بچه نتوانسته‌اند زندگی‌شان را حفظ کنند و حالا حسادت بزرگترین انگیزه‌شان شده است.»

ملیحه می‌گوید: «امروز سه سال از آن زمان می‌گذرد. اوایل مردم گاه و بیگاه به من می‌گفتند همسرم را با زن دیگری دیده‌اند و من می‌گفتم همسر سابقش است و به خاطر نفقه و فرزند مشترکشان رفت‌وآمد دارند. هنوز هم به کسی نگفته‌ام و برایم دیگر مهم نیست که چه می‌گویند. من باردارم و ازکاری که کرده‌ام پشیمان نیستم. خانه‌ای جدا دارم و شوهرم روزهای آخر هفته را پیش من است و من رضایت دادم به زن اولش هم برگردد و تعهدهای سنگین از او گرفتم. الان ما هر دو عقدی هستیم و خانه‌هایمان به هم نزدیک است که همسرم در صورت نیاز هر یک از ما در دسترس باشد.

میانه‌مان چندان خوب نیست، زیرا به هر حال من قربانی یک توطئه شده‌ام، اما به خاطر فرزندانمان که با هم خواهر و برادر می‌شوند احترام هم را حفظ می‌کنیم. به عنوان دختری روستایی که تا ازدواجم از مردم زیاد حرف شنیده‌ام می‌گویم حتی یک سوم شوهر بهتر از بی‌شوهری است. دست کم دهان مردم بسته می‌شود و خیلی چیزها هم می‌شود تجربه کرد.»

سهیلا معتضدی، مشاور و روانشناس در این باره می‌گوید: «فشار اجتماعی و روانی ناشی از مجرد زیستن در محیط‌های سنتی‌تر شدیدتر است؛ گرچه همسر دوم بودن نیز در این جوامع فشار روانی زیادی دارد، اما کمتر از مجرد بودن است.

دختر مجرد در جامعه سنتی زیر نگاه همه کنترل می‌شود و با این پیش‌فرض که ممکن است به خاطر نیازهای جنسی خطا کند، به عنوان کسی که شایستگی مادری و همسری ندارد و روی دست خانواده مانده با الفاظی چون ترشیده و پیردختر تحقیر می‌شود و با هر هم‌کلامی که از روی ضرورت با مردی نامحرم داشته باشد ممکن است دچار تهمت و افترا شود. علاوه بر این‌ها، فشار ناشی از نزدیک شدن وی به ساله‌ای یائسگی و ترس از هرگز همسر یا مادر نشدن نیز وی را به نازل‌ترین شرایط راضی می‌کند، تا جایی که حتی حاضر می‌شود به ازدواج موقت تن در دهد تا نیازهای درونی خود را ساکت کند.

اما از طرفی دچار مخفی کاری‌هایی می‌شود که اگر صیغه کرده باشد، تردد یک مرد به خانه‌اش را زیر نظر می‌گیرند، بابت بارداری‌اش تحت فشار قرار می‌گیرد؛ ممکن است مرد هرگز فرزندش را نپذیرد و هرگز مناسبات خانوادگی با خانواده همسرش نداشته باشد و رسما پذیرفته نشود.»

من فرق دارم

سمیرا از آن دخترهای شیک و خوشگل امروزی با دماغ عمل کرده و صورت برنزه و رژ لب شب‌‌‌رنگ، اسطوره تور زدن در میان دوستانش بود. این را خودش می‌گوید.

سمیرا ۲۵ ساله که با مدیر شرکتی که در آن کار می‌کرده ازدواج کرده و حالا خودش مدیر یکی از شرکت‌های اقماری همسرش است، بی اینکه از این حرف ناراحت شود یا خجالت بکشد می‌گوید: «دنیا محل رقابت است و آن کسی برنده می‌شود که بهتر باشد.من زن دوم نمی‌شوم، من همیشه اول هستم؛ این را می‌توانید از زن دیگر شوهرم بپرسید. همسرم فقط از روی ترحم و مسوولیت‌شناسی مقداری از پولش را به آنها می‌دهد، اما دلش مال من است. آنقدر پول دارد که ماهی دو سه میلیون از دست دادن برایم مهم نباشد. او ماهی یک بار هم سراغ همسر اولش نمی‌رود و پسرش هم به اینجا می‌آید. خدایی مادرش خانمی کرده و ذهن او را نسبت به من خراب نکرده، چون پسرش که فقط پنچ شش سال از من کوچکتر است، وقتی به اینجا می‌آید، من را مثل یک دوست می‌داند. گویا پدرش قبل از من هم یا دوستانی داشته یا زنش را دوست نداشته چون آنها به خانه نرفتنش عادت داشتند.»

وقتی در مورد زن اول می‌پرسم می‌گوید: «گوشه‌گیر و کم‌حرف، چهره‌ای معمولی، کمی چاق، خانه‌دار و البته دست پخت خوبی هم دارد. خوب بهتر، چون من و شوهرم بیشتر غذا را بیرون می‌خوریم یا سفارش می دهیم؛ هر وقت همسرم هوس غذای خانگی می‌کند او نیازش را رفع می‌کند. او تحصیلش را بعد از ازدواج و بچه دار شدن رها کرده. بنده خدا سال دوم مهندسی صنایع غذایی بوده.»

این همسر دوم به اصطلاح موفق، ۱۵ سال با همسرش اختلاف سنی دارد و معتقد است آنقدر مهارت و توانایی و زیبایی دارد که بتواند همسرش را در این آشفته بازار رقابتی حفظ کند. به هر حال باید دید!

«محمود نویدی»، جامعه‌شناس در این مورد می‌گوید: «بنا کردن بنایی بر ویرانه‌های خانه دیگری کار درستی نیست و از سوی جامعه نیز تقبیح می‌شود.»

وی می‌افزاید: «در جامعه ما همیشه همسر اول مورد ترحم قرار می‌گیرد و همسر دوم تقبیح می‌شود، مگر همسر دوم مورد بی‌رحمی قرار گیرد و از ناچاری و با ناآگاهی در واقع فریب خورده باشد. در این صورت فشار اجتماعی بر وی کمتر است و حمایت خانوادگی را حق مسلم وی می‌دانند.»

این جامعه‌شناس معتقد است: «الگوی اجتماعی چون تعدد زوجات را صرفا به خاطر اینکه درست است یا در دین ما مباح اعلام شده را نمی‌توان به راحتی رواج داد، زیرا فشار اجتماعی به ناپایداری این ازدواجها بسیار دامن می‌زند، خود سبب ایجاد آسیب‌های دیگری می‌شود و برای پیشگیری از این مشکلات باید فرهنگسازی کرده و کنترل مناسبی بر این ازدواجها صورت گیرد تا حقی ضایع نشود.»

«سهیلا معتضدی»، روانشناس و مشاور خانواده نیز می‌گوید: «گرچه حمله عاطفی به زندگی مردان متاهل از سوی دختران و زنان جوان و بیوه چندان رایج نیست و کمتر زنانی هستند که این شیوه را بپسندند، اما چنین وضعیتی در مورد مردانی که موقعیت اجتماعی یا اقتصادی خوبی دارند و دخترانی که خود را با رقابت با دیگران اثبات می‌کنند و می خواهند با برتری‌جویی کمبودهای درونی خود را ارضا کنند، دیده می‌شود.اما ازدواج دوم باید با رضایت و اطلاع همسر اول باشد تا تنش و ترس همسر دوم از برملا شدن رابطه کم شود و رسما به عنوان عضوی از خانواده پذیرفته شود، حق فرزنددار شدن و شناسنامه‌هایی با نام پدر و میراث و ... برای آنها حفظ شود و زن بتواند از مزایای همسر داشتن بهره‌مند شود.»

وی می‌افزاید: «متاسفانه این شرایط در کمتر ازدواج دومی دیده می‌شود؛ اغلب زن دوم یا ازدواج موقت را تجربه می‌کند یا از ناچاری و فقر و مشکلاتی از این دست تن به ازدواج با مردی متاهل می‌دهد و در بعضی از این افراد، وضع هرگز در تعادل یا به نفع آنان تغییر نمی‌کند.» (دخت ایران)


ادامه مطلب ...

همیشه با تو خواهم ماند

از تاریخ:

تا تاریخ:

عین عبارت

مرتب سازی نتایج بر اساس


ادامه مطلب ...

دقیق ترین طالع بینی ازدواج؛ من با متولد چه ماهی خوشبخت خواهم شد؟!

ازدواج متولدین کدام ماه ها به خوشبختی می انجامد؟

وقتی بحث عشق به میان می آید ستاره شناسی می تواند راهنمای مفیدی در این زمینه باشد. سازگاری یعنی نیازهای هر کدام از صور فلکی را درک کنیم و بعد تشخیص دهیم که کدام یک برای ما مناسب هستند. بنابراین در ابتدا باید درباره متولدین هر برج اطلاعاتی کسب کنید: از عشق چه چیزی می خواهند، طبیعت شان چیست. سپس در مورد برج ماه خودتان اطلاعات کسب کنید. این کار مثل قرار دادن دو قطعه پازل در کنار یکدیگر است.

به خواندن این مطلب ادامه دهید تا درباره بهترین جفت های کیهانی بیشتر یاد بگیرید.

حَمَل: فروردین
ثَور : اردیبهشت
جَوزا: خرداد
سَرَطان: تیر
اَسَد: مرداد
سُنبُله: شهریور
میزان: مهر
عَقرب: آبان
قَوس: آذر
جَدی: دی
دَلو: بهمن
حوت: اسفند

جفت هایی که دارای یک نشانه ماه تولد هستند بیشترین سازگاری را دارند

دقیق ترین طالع بینی ازدواجدقیق ترین طالع بینی ازدواج

معمولا سازگارترین رابطه بین دو نفر اتفاق می افتد که نشانه ماه تولدشان یکی باشد. این رابطه به گونه ای است که هر دو طرف نه تنها خودشان را دوست دارند بلکه به دنبال فردی با خصوصیات مشابه خودشان هستند.اگر با فردی ملاقات کرده اید که نشانه ماه تولدش مشابه شماست تبریک می گویم. بدون شک خصوصیات رفتاری و خصلت های خودتان را پذیرفته اید. هر دوی شما خصوصیات رفتاری مشابهی دارید و علایق و تفکرات تان نیز به هم نزدیک است.

علاوه بر ماه های مشابه، ماه های متضاد هم می توانند سازگاری داشته باشند

دقیق ترین طالع بینی ازدواجدقیق ترین طالع بینی ازدواج

در ستاره شناسی غربی 12 نشانه ماه تولد در یک سیستم نمودار دایره ای تقسیم شده اند. اگر نشانه ماه تولد طرف مقابل شما درست در جهت مخالف نشانه شما باشد یک سازگاری بسیار رمانتیک خواهید داشت. شما می توانید دو قطب متضادی باشید که بخواهید همدیگر را بکشید یا این که دو قطب متضاد یین و یانگ (یین و یانگ دو قطب مخالف جهان هستند که وقتی بین آن ها تعادل برقرار شود تعادل و احساس خوبی بوجود می آید) یکدیگر باشید. شخصی که در نقطه مقابل نشانه ماه تولد شما قرار دارد مثل آیینه ای می ماند که بخش هایی از شما را که به آن آگاه نیستید را نشان می دهد.

نشانه های مخالف:

برج حمل + برج میزان
برج ثور + برج عقرب
برج جوزا + برج قوس
برج سرطان + برج جدی
برج اسد + برج دلو
برج سنبله + برج حوت

یکی دیگر از بهترین جفت ها برای شما می تواند فردی باشد که از نشانه ماه تولد شما 5 نشانه دورتر است

دقیق ترین طالع بینی ازدواجدقیق ترین طالع بینی ازدواج

هدف ازدواج و رابطه زندگی در سرزمین رمانتیک و عاشقانه نیست بلکه هدف پیشرفت است. بنابراین بیشتر مردم شخصی را انتخاب می کنند که 5 نشانه از آن ها فاصله داشته باشد و این یک قانون کارمایی است. این جفت سازی کمی پیچیده است اما می تواند منجر به یک رابطه عمیق همراه با صمیمیت بالا شود.

ازدواج هایی که 5 نشانه از هم فاصله دارند:

برج حمل + سنبله یا عقرب
برج ثور + میزان یا قوس
برج جوزا + عقرب یا جدی
برج سرطان + برج قوس یا دلو
برج اسد + برج جدی یا حوت
برج سنبله + برج دلو یا حمل
برج میزان + برج حوت یا ثور
برج عقرب + برج حمل یا برج جوزا
برج قوس + ثور یا سرطان

یکی دیگر از بهترین جفت سازی ها با نشانه هایی است که عناصرشان با هم تطابق دارند

دقیق ترین طالع بینی ازدواجدقیق ترین طالع بینی ازدواج

هر کدام از نشانه های صور فلکی با یکی از چهار عنصر آب، باد، خاک و آتش تطبیق داده شده اند. اگر عنصر طرف مقابل شما مشابه عنصر خودتان باشد رابطه موفقی خواهید داشت. البته هیچوقت آرامش و درک کامل امکان پذیر نیست مگر این که برای زنده نگه داشتن اشتیاق و علاقه کمی تلاش کنید استقلال خودتان را در رابطه حفظ کنید.

جفت سازی نشانه های صور فلکی با عناصر مشابه:

آب: سرطان + عقرب + حوت
باد: جوزا + میزان + دلو
خاک: ثور + سنبله + جدی
آتش: حمل + اسد + قوس

زوج های موفق و مقتدر معمولا سه نشانه با هم فاصله دارند

دقیق ترین طالع بینی ازدواجدقیق ترین طالع بینی ازدواج

ازدواج با فردی که 3 نشانه با شما فاصله داشته باشد کششی پویا و پر از انرژی ایجاد خواهد کرد. این دو نفر ممکن است درگیری های زیادی با هم داشته باشند اما هرگز نمی توانند همدیگر را نادیده بگیرند. در واقعی کششی بین او این دو نفر وجود دارد که رابطه را گرم نگه می دارد.

جفت سازی نشانه هایی که 3 نشانه با هم فاصله دارند:

برج سرطان + حمل یا جدی
برج ثور + دلو یا اسد
برج جوزا + حوت یا سنبله
برج سرطان + حمل یا میزان
برج اسد + ثور یا عقرب
برج سنبله + جوزا یا قوس
برج سرطان + میزان یا جدی
برج عقرب + برج اسد یا دلو
برج قوس + سنبله یا حوت
برج جدی + حمل یا میزان
برج دلو + عقرب یا ثور
برج حوت + جوزا یا قوس

زوج هایی که دو نشانه با هم فاصله دارند بیشتر شبیه دوستی با مزایا هستند

دقیق ترین طالع بینی ازدواجدقیق ترین طالع بینی ازدواج

این نوع ازدواج ها شاد و آسان هستند. اما روابط مثل روابط دوستی می ماند. بنابراین باید بیشتر تلاش کنید تا ازدواج شما دیگر به یک رابطه دوستی شباهت نداشته باشد و یک رابطه زناشویی موفق داشته باشید.

جفت سازی نشانه هایی که دو نشانه از هم فاصله دارند:

برج حمل + برج قوس یا دلو
برج ثور + برج حوت یا سرطان
برج جوزا + برج حمل یا اسد
برج سرطان + برج ثور یا برج سنبله
برج اسد + برج جوزا و یا برج میزان
برج سنبله + برج سرطان یا عقرب
برج میزان + برج اسد و یا قوس
برج عقرب + برج سنبله و یا برج جدی
برج قوس+ برج میزان و یا دلو
برج جدی + برج عقرب یا برج حوت
دلو + برج قوس یا برج حمل
برج حوت + برج جدی و یا برج ثور

اگر با همسرتان فقط یک نشانه فاصله دارید ممکن است روزهای سختی را بگذرانید

دقیق ترین طالع بینی ازدواجدقیق ترین طالع بینی ازدواج

زن و شوهری که یک نشانه با هم فاصله دارند آبشان از یک جوی نمی رود. این جفت سازی به دلیل تفاوت های شدید شخصیتی ممکن است کمی سخت و مشکل باشد. اما از طرفی درگیری های این زوجین می تواند منجر به یک رابطه سالم و پیشرفت طرفین شود. این دو نفر می توانند از تفاوت های یکدیگر چیزهای زیادی یاد بگیرند و طرف مقابلشان را از منطقه امنی که بر پایه ترس ساخته شده است بیرون کنند.

جفت سازی نشانه هایی که یک نشانه با هم فاصله دارند:

برج حمل + برج حوت یا برج ثور
برج ثور + برج حمل یا برج جوزا
برج جوزا + برج ثور یا سرطان
سرطان + برج جوزا یا اسد
برج اسد + برج سرطان یا برج سنبله
برج سنبله + برج اسد و یا برج میزان
برج میزان + برج سنبله یا عقرب
برج عقرب + برج میزان و یا قوس
برج قوس + برج عقرب یا برج جدی
برج دلو + برج جدی و یا برج حوت
برج جدی + برج قوس یا دلو
برج حوت + برج دلو و یا برج حمل

/ بدونیم


ادامه مطلب ...

می خواهم چگونه باشم؟

[ad_1]

« می خواهی چه کنی؟ » حتماً گاهی این پرسش را از خود پرسیده اید اما پیشنهاد می کنم پیش از یافتن پاسخی برای این رپسش به این سوال فکر کنید که: « می خواهی چه باشی؟ » چون تصویر و رویای ما از آنچه که می خواهیم باشیم در نهایت تعیین کننده آن چیزی اســت که انجام می هیم. در واقع مقصد راهی که در زندگی می رویم، بستگی به تصوری دارد که از آن مقصد در ذهن داریم:
ما در هیچ بعدی از ابعاد وجودی دنیای خود و پیرامون مان خلاصه نمی شویم. اگر پاسخ شما به پرسش « می خواهی چه کنی؟ » به « می خواهم پزشک شوم »، « می خواهم معمار شوم »، « می خواهم ثروتمند شوم » و ... ختم می شود، خود را در معرض این خطر قرار داده اید که روزی کسی از شما بپرسد « خب بعدش چه؟ » و آن زمان اســت که تصور شما از مقصد فرو خواهد ریخت.
پیش از تعیین اهداف شخصی خود در زندگی باید به این پرسش اساسی پاسخ داده باشید که « می خواهم چگونه انسانی باشم؟ » و البته پاسخ این پرسش آسان به دست نخواهد آمد. شاید زمانی طولانی با تجربه ها و دانشی عمیق لازم باشد تا آرام آرام تصویر شما از « خودآرمانی » واضح شود؛ در این زمان اســت که هر چیز دیگر در زندگی در راستای همین « خودآرمانی » تعریف می شود و شما به میزانی که از این « خود » فاصله می گیرید، غمگین و افسرده هستید و به میزانی که در جهت آن گام بر می دارید، خشنود و سرشار از انرژی پیش می روید.
آنچه در ادامه می خوانید راهنمایی اســت برای آنها که به دنبال تعیین اهداف شخصی خود بر اساس آرزوها و امیال باطنی شان هستند؛ راهنمایی برای عبور از افسردگی های ناشی از « به هیچ جا نرفتن » و رسیدن به شادکامی ناشی از حس « رو به راه بودن ».

اهداف شخصی خود را در زندگی شناسایی کنید

بسیاری از ما در زندگی احساس سرگردانی و سرگشتگی داریم. مدام و سخت کار می کنیم اما به جایی نمی رسیم که برایمان ارزش داشته باشد. شاید دلیل اصلی این اســت که برای فکر کردن به خودمان و اینکه از زندگی چه می خواهیم، وقت کافی صرف نکرده ایم. چگونه می شود گام در راه سفری گذاشت وقتی تصوری از مقصد وجود ندارد؟
تعیین اهداف شخصی، روشی برای تفکر درست درباره آینده اســت و به ما کمک می کند انگیزه لازم برای محقق کردن تصویر خودمان از آینده با همان مقصد را به دست آوریم. فرآیند تعیین اهداف شخصی به ما کمک می کند که بدانیم در زندگی می خواهیم به کجا برویم و چگونه باید تلاش هایمان را برای رسیدن به اهدافمان متمرکز کنیم. این فرآیند همچنین به ما کمک می کند، موانع رسیدن به اهدافمان را شناسایی و رفع کنیم.
بسیاری از افراد موفق، فرآیند تعیین اهداف شخصی را دانسته یا نادانسته طی کرده اند و این فرآیند به آنها کمک کرده که دورنمای بلند مدت و انگیزه های کوتاه مدت خود را در زندگی مشخص کنند و با تنظیم زمان و امکانات خود بر اساس این اهداف، بیشترین استفاده مفید را از دوران زندگی خود داشته باشند.
این فرآیند همچنین پس از دستیابی به هر هدف کوتاه مدت، احساس رضایت رسیدن به یک « خواسته » و « در مسیر بودن » را به ما می دهد و باعث می شود مقاصدی که تا پیش از این دور به نظر می رسیدند، برایمان دست یافتنی تر شوند و ما با اعتماد به نفس بیشتر به سوی اهدافمان پیش برویم.

مراحل تعیین اهداف شخصی

فرآیند تعیین اهداف شخصی در زندگی شامل سه مراحل اصلی اســت:

مرحله اول:

در این مرحله شما باید تصویر بزرگی از آنچه می خواهید در زندگی خود انجام دهید داشته باشید، مثلاً در 10 سال آینده. همچنین اهداف اصلی و بزرگ خود را که می خواهید طی این مدت به آنها برسید شناسایی کنید.

مرحله دوم:

در مرحله دوم شما باید اهداف بزرگ و اصلی خود را آنقدر کوچک کنید که در نهایت اهداف کلان شما به اهداف کوچک تر در زندگی روزمره تبدیل شود.

مرحله سوم:

در این مرحله شما دیگر می دانید باید با زندگی خود چه کنید و حالا باید برای رسیدن به هر کدام از اهداف خود، تلاش و مسیر درست رسیدن به هر کدام را تعیین کنید و دست از پیگیری برندارید. بنابراین فرآیند تعیین اهداف شخصی از نگاه کلی به زندگی و خواسته ها و آرزوها و در کل « آنچه می خواهیم باشیم » شروع می شود و در ادامه به صورت عینی به « آنچه می خواهیم در 10 سال آینده بشویم » تبدیل می شود. در ادامه این 10 سال به اجزای کوچک تر پنج ساله، دو ساله، یک ساله، شش ماهه و ... تقسیم می شود.
حالا بیایید به این مراحل سه گانه نگاه دقیق تری بیندازیم:

تعیین اهداف بزرگ در زندگی

در این مرحله شما تعیین می کنید که می خواهید در طول زندگی یا لااقل بخش مهمی از سال های پیش رو چه کنید و این تصمیم گیری، نمایی کلی از زندگی را برای شما ترسیم می کند که خود می تواند مشخص کننده تمام وجوه دیگر تصمیم گیری های شما باشد. در این مرحله شما مفهوم کلی آنچه می خواهید باشید را در ابعاد مختلف زندگی خود پیش بینی می کنید و با ایجاد یک طبقه بندی به تعیین اهداف خود در هر کدام از این طبقه ها می پردازید. این طبقه بندی برای نمونه می تواند شامل مواردی مانند وضعیت شغلی، تحصیلات، وضعیت مالی، خانواده، افکار و اندیشه ها و... باشد.
در این مرحله شاید به بارش افکار و جمع آوری اهداف مختلف خود نیاز داشته باشید تا در ادامه بتوانید از میان آنها اهدافی را که بیشتر بازتاب دهنده « آنچه می خواهید باشید » هستند انتخاب کنید. در این فرآیند باید حواستان باشد که آنچه به عنوان هدف انتخاب می کنید واقعاً انعکاس خواسته ها و آرزوهای خودتان باشد و نه لزوماً آنچه دیگران از شما انتظار دارند.

تعیین اهداف کوتاه مدت

در این مرحله زمان آن رسیده که اهداف زندگی خود را که قبلاً در یک چشم انداز 10 ساله تعیین کرده اید به برنامه های کوتاه مدت تر پنج ساله، یک ساله، شش ماهه و ... تبدیل کنید. این اهداف کاملاً بر مبنای اهداف کلان و به شکلی که قابلیت انجام داشته باشند تعیین می شوند.

در راه بمانید

حالا وقت آن رسیده برنامه هایتان را به اجرا درآورید و به سوی مقصدی که در جنبه های مختلف زندگی تعیین کرده اید حرکت کنید شما برای « در راه ماندن » باید مدام اهداف خود را مرور در صورت لزوم به روز کنید.

اهداف شخصی خود را بنویسید

حال که بامراحل تعیین اهداف شخصی آشنا شدید، بد نیست با نحوه نگارش این اهداف نیز آشنا شوید نگارش اهداف شخصی می تواند به عنوان روشی برای تعیین این اهداف هم در نظر گرفته شود چون شما مجبورید برای نگارش اهداف شخصی بر اساس یک فرآیند مرحله بندی شده پیش بروید که این فرآیند، مراحلی را در بر می گیرد که قبلاً به آنها اشاره کردیم.
در روشی که در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد، نحوه مرور و پیگیری اهداف نوشته شده نیز بررسی می شود که می تواند بسیار مفید باشد. مراحل نگارش و مرور اهداف شخصی بر اساس روش یاد شده به دو مرحله اصلی تقسیم می شود که هر مرحله چهار بخش دارد.

آغاز نگارش اهداف شخصی

مرحله اول- بخش یک: اهدافی را که همیشه در زندگی داشته اید مرور کنید.

به سال های گذشته خود بروید و ببینید کدام بخش های گذشته خود را می خواهید نگه دارید، بهتر کنید یا تغییر دهید؟ این نحوه تفکر می تواند پایه رسیدن به اهداف شخصی برای شما باشد. باید پس از مرور علایق و آرزوهایتان و از میان چیزهایی که به یاد می آورید، آنهایی را که عملی تر و مهم تر هستند بیابید و در فهرست اهداف شخصی خود قرار دهید. البته سه نکته را در این بخش به یاد داشته باشید: اول اینکه باید زندگی خود را در همه ابعاد شغلی، تحصیلی، عاطفی، فکری و... در نظر داشته باشید و در هر جنبه نقاط مقصد خود را مشخص کنید. دوم اینکه باید پرسش هایی را از خودتان بپرسید و سعی کنید به آنها پاسخ دهید؛ پرسش هایی مثل « آیا می خواهم تحصیلم را ادامه دهم؟ »، « می خواهم ازدواج کنم؟ »، « زمینه های اصلی مطالعاتی من کدام اســت؟ » و ... سوم اینکه اگر اهداف بسیار کلی در ذهن دارید، تلاش کنید این هدف کلی را به اهداف ریزتری که شما را به سوی آن هدف می کند تبدیل کنید.

مرحله اول - بخش دو: اهداف شخصی خود را اولویت بندی کنید.

حالا که به فهرستی از اهداف مختلف خود دست پیدا کرده اید باید آنها را اولویت بندی کنید. به هر حال زمان و فرصت آنقدر نیست که بخواهید به همه آنها برسید یا همه را هم زمان با هم دنبال کنید، پس از میان این فهرست آنهایی را که برایتان مهم تر هستند انتخاب کنید. یکی از کارهایی که به شما در این مرحله کمک می کند این اســت که بتوانید اهداف اصلی و فرعی خود را از هم جدا کنید.

مرحله اول- بخش سه: اهداف شخصی خود را عملیاتی کنید.

منظور این اســت که در برنامه های روزانه خود اقدامات عملی را در جهت اهداف اصلی شخصی تان برنامه ریزی کنید یا جنبه هایی از فعالیت های روزانه خود را که نزدیکی بیشتری با اهداف شخصی شما دارد تقویت کنید طبیعی اســت به این ترتیب برخی کارهای روزانه شما که متناسب با اهداف تان نیستند حذف یا کمرنگ خواهند شد.

مرحله اول - بخش چهار: چارچوب زمانی را مشخص کنید.

تعیین اهداف بدون مشخص کردن زمان حدودی دستیابی به آنها شاید چندان مفید نباشد و باید زمان تقریبی رسیدن به هر کدام از اهداف شخصی خود را مشخص کنید. به فهرست اقدامات عملی که در بخش قبل برای هر کدام از اهداف اصلی خود تهیه کردید نگاه کنید و برای هر کدام جدول زمانی روزانه، هفتگی، ماهانه یا حتی سالانه درست کنید. شما باید به این جدول زمان بندی وفادار باشید اما انعطاف پذیری را نیز فراموش نکنید. گاهی لازم اســت تغییرات کوچکی در برنامه زمان بندی خود بدهید.

نگهداری از اهداف شخصی

مرحله دو - بخش یک: تصویرسازی کنید.

یکی از راه های حفظ انگیزه برای دنبال کردن اهداف شخصی، تصور کردن خودتان در شرایطی اســت که در رسیدن به این اهداف موفق شده اید. جای آرامی را پیدا کنید، نگاهی به فهرست اهداف اصلی خود بیندازید و تصور کنید در صورت رسیدن به هر کدام از آنها چه احساسی دارید. حتی درباره برنامه های عملیاتی روزانه خود نیز می توانید از همین روش تصویرسازی برای حفظ انگیزه ها استفاده کنید.

مرحله دو - بخش دو: با انگیزه بمانید

بدانید که حفظ میزان ثابتی از انگیزه برای دنبال کردن اهداف شخصی کار آسانی نیست و باید برای مقابله با مشکلات پیش رو خود را آماده کنید. اول اینکه با خودتان صادق باشید. می توانید یک دفتر یادداشت روزانه برای خود داشته باشید و درباره برنامه های روزانه تان در آن بنویسید. همچنین هر ماه برای خود جلسات ارزیابی تشکیل دهید و ببینید در جهت هر کدام از اهداف شخصی خود چه کرده اید. یادتان باشد همیشه راه حلی برای مشکلات پیش رو وجود دارد. البته گاهی هم ممکن اســت در برنامه ریزی هایتان واقع بینی را در توانایی ها و امکانات خود در نظر نگرفته باشید که در این شرایط باید برنامه های عملیاتی خود را مطابق با واقعیات تغییر دهید.

مرحله دو - بخش سه: زمان استراحت را فراموش نکنید

زمان استراحتی برای ذهن خود در نظر بگیرید. لااقل هر ماه زمانی را برای « هیچ کاری نکردن » انتخاب کنید و یادتان باشد هرگز تفریح و سرگرمی نباید از برنامه روزانه شما حذف شود.

مرحله دو - بخش چهار: از ترس هایتان عبور کنید

ترس از شکست، بزرگ ترین دشمن شماست.
اگر می خواهید به موفقیت برسید باید گاهی هم شکست در رسیدن به اهداف خود را تجربه کنید. هرگز از تجربه شکست ها ناامید نشوید و جنبه های منفی را برای خود بزرگ نکنید. در چنین شرایطی تصویرسازی موفقیت می تواند توصیه خوبی باشد.

چند نکته مهم

* برنامه هایی که برای رسیدن به اهداف شخصی خود تعیین می کنید باید واقع بینانه و قابل ارزیابی باشند. در مرحله تدوین برنامه عملیاتی از کلی گویی پرهیز کنید؛ مثلاً اگر تقویت روابط خانوادگی را به عنوان یکی از اهداف خود انتخاب کرده اید برای آن برنامه عملیاتی زمان بندی شده مشخص داشته باشید که بتوانید در مرورهای ماهانه، انجام شدن یا نشدن آن را ارزیابی کنید.
* در نگارش اهداف کلان و برنامه های عملیاتی مربوط به آن از جملات مثبت استفاده کنید. مثلاً به جای نوشتن « دیگر تمام شب را صرف نشستن پای تلویزیون نمی کنم » بهتر اســت بنویسید « هر شب حداقل یک فصل از یک کتاب را می خوانم ».
* برنامه عملیاتی روزانه باید شامل اهداف کوچک و قابل انجام باشد. مخصوصاً در ابتدا موفقیت در به انجام رساندن تکالیف کوچک مهم تر از اهمیت خود تکلیف اســت. موفقیت در انجام امور تعیین شده روزانه حس رضایت و اعتماد به نفس را برای انجام تکالف مهم تر در شما تقویت خواهد کرد.
* اهداف شخصی شما و به ویژه برنامه های عملیاتی مربوط به آنها باید بر مواردی متمرکز شود که شما کنترل بیشتری بر آنها دارید و عواملی که کنترل و اراده ای بر آنها ندارید نتوانند مانع موفقیت شما شوند. در صورتی که به هر حال عاملی خارج از اختیار شما مانع از موفقیت تان شد باید بر نحوه عملکرد خود متمرکز شوید نه نتیجه به دست آمده.
* موفقیت هایی که در رسیدن به اهداف تعیین شده به دست می آورید، می تواند چراغ راه آینده شما باشد؛ مثلاً اگر رسیدن به یک هدف برای شما آسان بوده باید در گام بعدی تکلیف مشکل تری را انتخاب کنید و البته برعکس. همچنین اگر با وجود موفقیت، متوجه کمبود مهارت و توانایی خود در یک کار مشخص شده اید، شما نقطه ضعف خود را شکار کرده اید و باید آن را برطرف کنید. مثلاً ممکن اســت ما در یک آزمون قبول شویم ولی در عین حال می دانیم که در کدام بخش از آن درس ضعیف تر بوده ایم؛ در این حالت نباید بگذاریم این نقطه ضعف همچنان وجود داشته باشد.
* هر چه اهدافی که انتخاب می کنید هم جهت تر و متمرکزتر باشند. امکان موفقیت خود را افزایش داده اید. توجه داشته باشید که اهداف گوناگون شما باید بتوانند مکمل هم باشند تا در نهایت به تشکیل آن « انسانی که می خواهید باشید » کمک کنند.
* هر روز را باید به حساب بیاورید و دست از فکر کردن درباره گذشته بردارید. شما زندگی خود را تمام و کمال در اختیار دارید و باید تصمیم بگیرید که می خواهید با آن چه کنید. این زندگی در زمان حال جریان دارد.
* در این شکی وجود ندارد که شما باید توانایی های خود را افزایش دهید پس پیش از آغاز هر کاری زمانی را برای مطالعه و کسب اطلاعات بیشتر درباره آن اختصاص دهید. همچنین باید بتوانید توانایی های عمومی خود را به ویژه در مسائلی مانند کنترل احساسات و دانشی که به خودشناسی کمک می کند افزایش دهید.
* اگر به دنبال موضوعی برای مطالعه که به فرآیند پیگیری اهداف شخصی تان کمک می کند می گردید، یک پیشنهاد خیلی خوب مطالعه درباره « معنی زندگی » اســت. این معنی برای هر فرد مقوله ای شخصی اســت که بر اساس آن آرمان های شخصی خود را پی ریزی می کند.
منبع مقاله :
نشریه بهداشت زنان، شماره 48

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


مي خواهم خوشحال تر باشم اما چگونه؟ 1-تحرک و ورزش : طریقه ای آزمایش شده برای داشتن حال خوب و سر حال بودن ورزش کردن است. ما باید حرکت کنیم تا شاد بمانیم. حتی یک ...گاهی حتی نگاه کوتاهی به طبیعت فشار زندگی روزمره را در وجود شما از بین می برد . داشتن گلدان در خانه یا در محل کار، باغی خیالی را در ذهن شما تداعی می کند .چگونه دخترم را به پوشیدن چادر و حفظ حجاب تشویق کنم؟ پرسشگر گرامي، ابتدا از شما به خاطر اعتمادي ... می خواهم برای شوهرم جذاب باشم. می خواهم برای شوهرم جذاب باشم؟15 جولای 2013 ... میخواهم بهترین همسر دنیا باشم! ... چگونه بهترین باشیم؟14 راه موثر برای محبوب شدن ... چگونه در لحظات سخت زندگی قوی باشیم و به خود کمک کنیم؟جوانی مهم ترین و حساس ترین برهه از عمر هر كس به شمار می آید. ... می خواهم مستقل باشم ... خود رفتار می كنند و حد و مرز آزادی ها و انتخاب های آنان را چگونه تعیین می كنند؟در تعليماتي كه از استاد ايليا در زمينه روابط اجتماعي و فردي منتشر شده است، همذات پنداري نكته اي اساسي و پررنگ مي باشد. در واقع با همذات پنداري(خود را بجاي ديگري ...نویسنده شدن شاید آرزوی خیلی از آدما باشه من هم یکی از اون آدمام کله م پر از ایده س برای نوشتن اما هنوز خیلی مبتدی تر از اونم که بخوام ایده هام ( ایده های ...چگونه می توانم فردی صبور باشم! [تصویر: 1322946600_28_da449f8864.JPG]. یکم: (مقدمه مهم) یک آفت بسیار مهم کارهای درمانی و مشاوره ای درفضای اینترنت ، سطحی ...علاوه بر اطلاعاتی که اولف می داد، خودم شروع کردم به گشتن از نقشه گوکل گرفته تا ... حس می کردم چگونه زندگی کردن را تا حد زیادی از کلمات این کتاب و این فیلم ...من در جلساتم که با دوستان مشورت می کنم مجال این حرفها را ندارم ولی می خواهم که تو اینها را بخونی و خوب روشون فکر کنی تا بتونی با قدرت غیر قابل تصوری خودت رو ...


کلماتی برای این موضوع

چگونه از یاران امام زمانعج باشم؟یاری امام زمانعج در این زمان به انجام صحیح وظایف خود در زمان غیبت است وظیفه منتظر چگونه می‌توان یک رابطه را قطع کرد؟ مدتی است که هر …چگونه می‌توان یک رابطه را قطع کرد؟ مدتی است که هر روشی را دنبال میکنم نتیجه نمیدهد؟روابط نامشروع چگونه مطرح و پیگیری می‌شود؟پیوندهای سایت خبری تحلیلی هم صدا شامل فهرستی از سایت مفید می باشد از سرویس های چگونه یک ایمیل فارسی داشته باشیم؟ سحر بوسیله در کد زیادمفید نبود من میخوام ایمیل داشته باشم جای پای بارانجای پای باران محیطی زیبا وآموزنده دوستدار آرامش و لبخند نوید بخش یک زندگی با نشاط وسواس و افکار شیطانی ام را چگونه درمان کنم؟ شهر …بنظر حقیر که سالیان سال با وسواس نجاست و پاکی مواجه بودم سریعترین راه را استفاده از چگونه می توان به اهـداف خود رسید؟روانشناسیروانشناسیعمومیروانشناسی روانشناسی عمومی چرا بعضی ها به اهداف خود نمی رسند؟ و یا اینکه با چگونه خشم و عصبانیت مان را کنترل کنیم؟ مقاله در …این مقاله موضوع خشم و عصبانیت و مدیریت خشم را بررسی می کند علل خشم، شیوه های کنترل خشم طراحی و مطالعه مسائل یادگیری و آموزش چگونه می …طراحی و مطالعه مسائل یادگیری و آموزش چگونه می توانم مشکلات خوابگاهی دانش آموزان را مردانی که به زندگی خود خیانت می‌کنندپیوندهای سایت خبری تحلیلی هم صدا شامل فهرستی از سایت مفید می باشد از سرویس های


ادامه مطلب ...

می خواهم راز بیماری‌ام را بدانم! چرا پزشکان حقیقت را به بیماران نمی‌گویند؟

[ad_1]
می خواهم راز بیماری‌ام را بدانم! چرا پزشکان حقیقت را به بیماران نمی‌گویند؟

روزنامه ایران نوشت: اشک از گوشه چشمانش سرازیر می‌شود. زیر چشمی، نگاهی به مادر می‌کند و چشم هایش را می‌بندد. چند ماهی هست که درد امانش را بریده، دلش پر است از این همه آمدن‌ها و رفتن‌های بیهوده، از پرستاران، پزشکان، از پورتی که درون سینه‌اش سنگینی می‌کند و سوزن، سوزن شدن بدنش.... خسته است از اطرافیان و پزشکش که تمام سؤال‌هایش را بی‌جواب گذاشته است.مثل اینکه آنها زودتر از خدا از او قطع امید کرده‌اند. اصلاً مریض که باشی آن هم از نوع سرطانی‌اش وقتی به آخر خط می‌رسی پرستار و پزشک به هر سؤالت جواب سربالا می‌دهند. دکتر هر روز می‌آید و می‌رود، اما نه به ناله‌های بیمارش توجه دارد و نه به نگاه خسته کم طاقت مادرش. نه حرفی و نه کلامی. انگار پزشک هم با خودش عهد بسته از همان ابتدا حرفی از بیماری‌ات نزند.

این روزها تاب و تحمل هیچ کس را ندارد، فقط به خستگی سال های عمرش فکر می‌کند، به کارهای کرده و نکرده و چقدر دلش می‌خواهد حالا زندگی کند.این بار اما زندگی را برای خودش می‌خواهد. اما ته چشم هایش پر از نگرانی است، انگار هم می‌داند، هم نمی‌داند که بیماری‌اش چیست و تا کی باید این درد را تحمل کند و نمی‌داند چرا پزشک حرفی، کلامی به او نمی‌گوید.

روزهای آخر زندگی چشم هایش دیگر رمق ندارند، نگاهی خسته و درمانده به مادر و خواهرانش می‌کند، حال و حوصله هیچ کس را ندارد، نه حرفی می‌زند ونه درخواستی دارد، هر روز به غده‌های شکمش دستی می‌کشد و صدای آهش بلند می‌شود. شکمش آنقدر سفت شده که پزشک هم نگوید خودش حس می‌کند که چیزی به ته کشیدن پیمانه عمرش نمانده و دیگر باید با این دنیا با تمام خوبی‌ها و بدی هایش خداحافظی کند، پرشک می‌آید و می‌رود. دست به جیب و بی خیال از آرزوهای این مادر و دختر.... انگار برایش اهمیتی ندارد که مادر صبح را تا شب و شب را تا صبح با صدای ناله‌های دختر سپری می‌کند: «قبل از بیماری به ما گفت که خوب میشه، اما امروز میگه غده‌ها بزرگ شده، دکترش می‌خواد که ما از بیمارستان ترخیصش کنیم. اولش گفته بود 10 جلسه شیمی درمانی کنه خوب میشه. گفت آخرین شیمی درمانی رو برای بهتر شدن حالش می‌کنم. اما الان می‌گه ببر خونه. این یعنی چی؟ الان بعد یک سال شیمی درمانی میگه ببر خونه.»
روزهای اول بیماری بود که دختر پیش هر پزشکی که می‌رفت جواب درستی نمی‌گرفت. حالش خوب نبود درد شکم امانش را بریده بود همه به او گفتند که فلان دکتر شهره شهر است و در کارش هم خبره. یک پایش کانادا و پای دیگرش در یکی از همین بیمارستان‌های خصوصی بالای شهر است. بیمارستانی معروف. همان روزهای اول بیماری آقای دکتر بعد از دیدن تمامی آزمایش‌ها این قول را به بیمارش داد که بزودی حالش خوب می‌شود. او تشخیص سرطان خوش خیم رحم و تخمدان را داد و گفت: «رحم و تخمدان را با جراحی در می‌آوریم و با چند جلسه شیمی درمانی از سرطان پیشگیری می‌کنیم. شیمی درمانی فقط و فقط برای پیشگیریه. ما هم گفتیم مهم نیست هزینه‌اش هر چقدر باشه می‌دیم تا دخترم زنده بمونه.»برای همین، خانواده میلیون‌ها تومان هزینه کردند و بی‌توجه به هر چیزی فقط به این فکر می‌کردند که حال دختر خوب می‌شود.

بعد از چند ماه اما قصه زندگی دختر عوض شد، دیگر توان راه رفتن نداشت، نه دیگر از امید و حرف‌های خوب روزهای اول خبری بود و نه دکتر حاضر بود حرف‌های چند ماه قبلش را تکرار کند، حالا دکتر مصر شده بود که جلسات شیمی درمانی باید ادامه پیدا کند. بعد از 10 جلسه شیمی درمانی بی‌ثمر کار به 8 جلسه شیمی درمانی دیگر کشید، هر جلسه یک میلیون تومان: «پزشکش گفت باید ادامه بدیم هر چقدر پرسیدم چرا جواب نمی‌داد. فقط می‌گفت نگران نباش مادر خوب میشه. اما نشد که نشد.»

روزهای شیمی درمانی می‌گذشت و دختر بدنش ضعیف و ضعیف‌تر می‌شد. پزشک هم اصلاً حرفی نمی‌زد سرپایی دو دقیقه بالای سر بیمارش می‌آمد و می‌رفت. نگاه های خسته مادر را می‌دید و به چشم‌های درمانده دختر نگاه می‌کرد و می‌گفت: «نگران نباش چیزی نیست خوب میشی.» تمام مدت شیمی درمانی جمله‌ای که به دختر و مادر می‌گفت همین بود. پزشک توجهی به خانواده نداشت .اصلاً برایش مهم نبود که مادر دختر چه حالی دارد: «هر چه از پزشکش پرسیدم، مگه دختر من خوب نشده. می‌گفت خانم مگه تو پزشکی که می‌گی دخترم خوب شده یا نشده. توی کار من دخالت می‌کنی.خیلی سؤال می‌پرسی.اگر من پزشکم که تشخیصم همین است.» د

دخترش بعد از هر شیمی درمانی روز به روز لاغرتر و بی‌رمق‌تر می‌شد. صدایش در نمی‌آمد. شیمی درمانی جانش را به لبش آورد. چند باری به مرز کما رفت و باز هم پزشک به مادر بی‌لطفی می‌کرد و جواب سؤال هایش را نمی‌داد. دخترک از حرف زدن افتاد و چشم هایش روزهای آخر عمرش نمی‌دید. مادر اما فهمیده که این دختر، دختر روزهای اول شیمی درمانی نیست. پزشک اما همچنان همان پزشک روزهای اول. نه حرفی می‌زد و نه توضیحی می‌داد: «دستش توی جیبش بود و می‌آمد و می‌رفت. انگار نه انگار جون یک انسان در میونه. روزهای اول ما را امیدوارکرد .حتی شیمی درمانی را برای پیشگیری از سرطان اعلام کرد و روزهای آخر اما اصلاً جواب ما را نمی‌داد .اصلاً حرف نمی‌زد. توی چشم دخترم نگاه نمی‌کرد.از این دکترها زیاد توی این یک سال توی بیمارستان دیدم. نمی‌دونم چرا از اول به ما نگفت که بیماری دخترم وخیمه. ما کلی برنامه می‌تونستیم داشته باشیم. حتی اگر می‌دونستیم وضعیتش آنقدر بد شده، شیمی درمانی نمی‌کردیم. سفر می‌رفتیم و شاد نگه‌اش می‌داشتیم. کارهای ناتمومش رو تموم می‌کردیم. آرزوهاش رو می‌شنیدیم و.... این حق ما نبود که از دکتر دروغ بشنویم.»
بغض می‌کند و اشک هایش سرازیر می‌شود: «دخترم روزهای آخر عمرش همیشه در بیمارستان بود یک سال تمام در بیمارستان کنارش بودم و با دردش درد کشیدم. پزشکش در حق ما بدی کرد. جوابمون رو نمی‌داد.با دخترم بدرفتاری می‌کرد. اصلاً هم براش مهم نبود.»


چرا پزشکان حقیقت را به بیماران نمی‌گویند
احتمالا اگر گذارتان به بیمارستان‌ها افتاده باشد، شما هم می‌بینید که برخی پزشکان حقیقت را به بیمارشان نمی‌گویند و رابطه پزشک و بیمار همیشه برمبنای صداقت نیست. پزشک به صورت معمول حق چندانی برای بیمار از نظر پاسخگویی به سؤال هایش قائل نیست. دیدگاه او این است که پزشک سؤال می‌پرسد و بیمار باید به سؤالات پاسخ دهد. همین موضوع موجب سردرگمی خیلی از بیماران شده، خیلی‌ها نمی‌دانند دردشان چیست و پزشک چه درمانی برای او در نظردارد. از سوی دیگر این همراه و خانواده بیمار هستند که در روزهایی که درد عزیزشان را می‌بینند با نامهربانی پزشک و کادر بیمارستان هم مواجه می‌شوند.

این درحالی است که این حق بیمار است که از بیماری‌اش باخبر باشد و این حق همراه بیمار است که از کادر بیمارستان احترام ببیند. موضوعی که احسان شمسی کوشکی متخصص اخلاق پزشکی در این باره بیشتر توضیح می‌دهد: «بسیاری از پزشکان هنوز این سؤال را می‌پرسند که آیا باید حقیقت را به بیمارم بگویم یا خیر؟ حقیقت گویی به بیمار وظیفه اخلاقی پزشک است. در حقیقت نخستین وظیفه پزشک این است که حقیقت را به بیمارش بگوید این موضوع بویژه درباره بیماران ناعلاج اهمیت بیشتری دارد. بیمار باید اطلاعات مربوط به بیماری‌اش را داشته باشد. برخی از پزشکان فکر می‌کنند اگر واقعیت را به بیمارشان بگویند وضعیت بیمار بدتر می‌شود. این درحالی است که اگر بیمار مریضی لاعلاجی داشته باشد. مثلاً مبتلا به بیماری سرطان باشد، حق طبیعی‌اش است که بداند چقدر تا پایان زندگی‌اش مانده است تا برای باقی مانده عمرش برنامه‌ریزی کند، بیمار حق دارد کارهای ناتمام زندگی را تمام کند، جامعه پزشکی این حق را نباید از بیمار بگیرد. اتفاقی که حالا در بین برخی از همکارانم می‌افتد و حقیقت را به بیماران شان نمی‌گویند تا جایی که بیمار کلافه و سردرگم می‌شود. پزشکان ما نمی‌دانند که با نگفتن موضوع خیال بیمار را راحت نمی‌کنیم بلکه فرد را در فضای غبار آلودی می‌گذاریم که نمی‌داند چه اتفاقی قرار است، برایش بیفتد.»


وی با اشاره به اینکه همین پنهان کاری موجب سلب اعتماد مردم از برخی پزشکان شده است، می گوید: «همین پنهانکاری پزشک با بیمار موجب شده تا هم اکنون شاهد این باشیم که مردم نسبت به جامعه پزشکی قدری بی‌اعتماد شده‌اند. البته اغلب پزشکان ایرانی با احساس مسئولیت با بیماران خود مواجه می‌شوند اما معدودی از آنها به صورت پدرسالارانه با بیماران برخورد می‌کنند که این رفتار در جامعه امروزی نامناسب است.»اغلب پزشکان جایگاهی برای بیمار در مقام تصمیم‌گیری قائل نیستند، به اعتقاد برخی پزشکان بیمار فقط باید «بیمار خوبی» باشد و توصیه‌های پزشک را موبه‌ مو و بدون پرسش اجرا کند. اما به اعتقاد حمیدرضا دهقان منشادی، پزشک، نوع دیگر رابطه در اغلب کشورهای پیشرفته دنیا اجرا می‌شود که بیمار برای بیماری‌اش تصمیم‌گیری می‌کند: «پزشک در ابتدا با صرف زمان و حوصله کافی تمامی اطلاعات مرتبط با بیماری را در اختیار بیمار قرار می‌دهد و تلاش می‌کند به تمامی سؤالات و دغدغه‌های او پاسخ دهد.

در مرحله بعد تمامی روش‌های درمانی ممکن را برای بیمار توضیح می‌دهد و فواید٬ مضرات و خطرات اجرای هر کدام از این روش‌های درمانی را برای وی بازگو می‌کند. سپس پزشک و بیمار با کمک یکدیگر بهترین راه ممکن را انتخاب و اجرا می‌کنند. این اتفاق در کشور ما نمی‌افتد ما هنوز گروه های تخصصی که متشکل از چند پزشک است تا بیماری فرد را به او اطلاع دهند و راه های درمان را هم توضیح دهند نداریم. همین است که بیمار بعد از تشخیص بیماری‌اش اغلب به پزشک اعتماد ندارد و با آزمایش‌هایی که انجام داده به چهار یا پنج پزشک دیگر هم مراجعه می‌کند که اغلب حرف‌های متناقض را می‌شنود.


وی تأکید می‌کند: «هم اکنون خیلی از پزشکان این اعتقاد را ندارند و حقیقت را به بیماران نمی‌گویند این موجب می شود تا بیمار، مریضی‌اش را ساده ببیند و توجهی به درمان‌ها نداشته باشد و اینکه اگر درمان طولانی شد برآشفته و کلافه شود. پزشکان همیشه بالای سر بیمار می‌روند و اعلام می‌کنند که تو حتماً خوب می‌شوی .
آنها مدعی هستند سطح سواد بیمار آنقدر بالا نرفته که ما حقیقت را به آنها بگوییم. این درحالی است که ما با این کارمان فقط بیمار را خسته و کلافه از درمان می‌کنیم. رواج حقیقت گویی سبب افزایش اعتماد جامعه به پزشکان می‌شود. در غیر این صورت، بیماران همواره این تردید را در دل خواهند داشت که نکند خبر بدی هم هست و به او گفته نمی‌شود. ممکن است بیمار تشخیص خود را به طور تصادفی، برای مثال از گفت‌و‌گوهای کارکنان یا دیگربیماران بشنود در این صورت، ضربه روحی وارد به او بسیار سنگین‌تر خواهد بود.»

 

 

کلمات کلیدی: پزشک،بیمار،رابطه پزشک و بیمار،اخلاق پزشکی حقوق بیمار درمان


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

می خواهم راز بیماری‌ام را بدانم چرا پزشکان حقیقت را به بیماران نمی‌گویند؟ می خواهم راز بیماری‌ام را بدانم چرا پزشکان حقیقت را به بیماران نمی‌گویند؟


ادامه مطلب ...

با تو شکوفه خواهم کرد

[ad_1]

برای عید غدیر خم

با تو شکوفه خواهم کرد

کودک و نوجوان > فرهنگی - اجتماعی - خانه فیروزه‌ای > پروانه محمدی:
تو در نقاشی‌ها هستی. حضور تو هنر را به شادی می‌آورد. تصویر تو به‌یادماندنی اسـت. مثل تصویر طلوعی در دریای جنوب!

تصویر مردی که به شجاعت و شهامت و صراحت و خردمندی معروف اسـت. مردی بسیار پرهیزگار. مردی بسیار قوی. کوهی دوست‌داشتنی و بلند!

تصویر تو عین نقاشی اسـت. نقاشان جهان چه کم از تو طرح زده‌اند! ما چه کم تو را دیده‌ایم! تو باید بر تابلوهای زیادی نقش ببندی. تو باید بیش از این‌ها تصویر شوی. باید تو را بیش از آن‌چه تا به‌حال بوده، ببینند. چشم‌های مردم تشنه اسـت؛ بیش‌تر به چشم بیا!

* * *

تو در موسیقی‌ها هستی. تو را در صدای اذان می‌شنوم. نام مهربان و کوچک تو را که هر بار به آن قسم می‌خورم. در موسیقی صبحگاهی، در صدای ظهر، دم غروب، سر شب، هر بار که سر برمی‌گردانم نام تو را می‌شنوم.

صدای گریه‌ی تو موسیقی اسـت، صدای بلند تو درحالی که برای مردم حرف می‌زنی، صدای خطبه‌خوانی‌ات! صدای جنگیدنت، شمشیرت، اسبت، مهربانی‌ات با بچه‌ها، صدای قدم‌های شبانه‌ات در کوچه‌های تاریک، صدای بی‌صدای خندیدن تو یک‌جور موسیقی اسـت.

تو را باید بیش‌تر بنوازند. تو را باید بیش‌تر بسازند. ما چه کم تو را شنیده‌ایم. تو باید بیش از این ها شنیده شوی. گوش‌های مردم تشنه اسـت. بیش‌تر شنیده شو!

* * *

تو در رفتارهای ما هستی. وقتی قرار اسـت منصف باشیم. وقتی باید شجاع باشیم. وقتی می‌خواهیم مهربان شویم. وقتی باید با بزرگواری از اشتباهی بگذریم. وقتی باید عصبانیت‌مان را ببلعیم. وقتی باید از حق دفاع کنیم. پشت سر کسی باشیم که مظلوم بوده. حرف دلش را بشنویم. پیش پایش بنشینیم. بر سرش دست بکشیم. او را تنها نگذاریم.

تو در رفتارهای ما هستی وقتی باید خوب باشیم. بی‌حد و حصر خوب باشیم. آن‌قدر بزرگ و عمیق که هیچ موجی نتواند ما را برآشوبد. آن‌قدر ساده که هیچ‌چیز نتواند بزرگی‌مان را از ما بگیرد!

تو را باید بیش‌تر بشناسیم.

* * *

زندگی می‌گذرد و چیزهای زیادی هست که ما درکش نمی‌کنیم. صبح‌های زود را در کوهستان، شب‌ها را در کویر، زیارت‌نامه خواندن را با بغض، صدای پرنده‌ها را در خواب، مهربانی را با کسی که بی‌اندازه خواهان مهربانی اسـت.

چیزهای زیادی هست که درکش نمی‌کنیم، معنی بسیاری از چیزها را نمی‌دانیم. عمرمان کوتاه اسـت. وقت‌مان کم اسـت. همه چیز مثل باد می‌گذرد. به قول خودت فرصت‌ها مثل ابرها هستند. در گذرند. می‌روند.

ما هیچ به درک درستی از تو نرسیده‌ایم. چراغی پیش پای ما نبوده برای دیدن تو. زندگی می‌گذرد و ما بسیار کم تو را فهمیده‌ایم. بسیار کم پای حرف‌های تو نشسته‌ایم. تو را بیش از آن‌که ببینیم و بشنویم و بخوانیم باید بفهمیم.

* * *

اگر تو را نفهمیده باشیم بهاری هستیم که باد بهاری ندارد، که بارانی نمی‌باراند. قناری کوچکی هستیم که نمی‌فهمد چه آوازی می‌خواند. نقاشی که رنگ‌ها را نمی‌شناسد. ماهی که تابیدن بلد نیست.

ما اگر تو را نفهمیده باشیم مسلمانی‌مان چه بی‌رنگ و بو، چه بی‌نشاط و غیرواقعی اسـت. شبیه عروسک‌های پارچه‌ای خواهیم بود که هیچ‌وقت جان نمی‌گیرند!

باید به تو نزدیک‌تر شویم تا جان بگیریم. به تابلوی‌مان رنگ بیاید. به روزمان نور پاشیده شود. روحی دمیده شود در مسلمانی سفالی شکستنی‌مان!

تا تو را نفهمیده باشیم در جانمان درختی شکوفه نخواهد کرد!

 

دوچرخه شماره ۸۴۶


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

جای پای بارانجای پای باران محیطی زیبا وآموزنده دوستدار آرامش و لبخند نوید بخش یک زندگی با نشاط حامد زمانی دانلود شکوفه سیبآآآآخخخخخخخخخخخخخ حامد زمانی چیکار کردی شما با دل ما امشب صاااااااف قلب ما رو مشاوره حقوقی پارسینه؛ با فروش مال غیر چه باید کرد؟با سلام و احترام یک قطعه زمینی را از آقای خریده ام و آقای زمین را به و شخص دیگری عاشقانه های خسرو شکیبایی در ارتباط مخفی خود با خواب گریه‌ها حرفهای عجیبی شنیده‌ام هی ساده، ساده از پس آستینِ تکست آهنگ های جدید ایرانی ایران ترانه آهنگها ویدیو بیشتر متن آهنگ خواننده ها آلبومهاقلب من چشم تو احمد شاملوقلب من چشم تو احمد شاملو شعر و داستان و موسیقی و فیلمگنجور امیرخسرو دهلوی دیوان اشعار غزلیاتفهرست شعرها به ترتیب آخر حرف قافیه گردآوری شده است برای پیدا کردن یک شعر کافی است حرف لحظاتی ناب با حافظ شنبه ‏ ‏ خیال خال تو با خود به خاک خواهم برد که تا ز خان تو خاکم ابراهیم مالک اشتر بعد از مختار با مصعب بن زبیر بیعت کردبه نظر من ابراهیم بن مالک اشتر در نامه نگاری ها با مختار زیاد مقصر نبوده چون نامه ها مناجات با خدا پیرزنی در خواب خدا رو دید و به او گفتخدایا من خیلی تنهام آیا مهمان خانه من می شوی ؟


ادامه مطلب ...

می خواهم چگونه باشم؟

[ad_1]

« می خواهی چه کنی؟ » حتماً گاهی این پرسش را از خود پرسیده اید اما پیشنهاد می کنم پیش از یافتن پاسخی برای این رپسش به این سوال فکر کنید که: « می خواهی چه باشی؟ » چون تصویر و رویای ما از آنچه که می خواهیم باشیم در نهایت تعیین کننده آن چیزی اســت که انجام می هیم. در واقع مقصد راهی که در زندگی می رویم، بستگی به تصوری دارد که از آن مقصد در ذهن داریم:
ما در هیچ بعدی از ابعاد وجودی دنیای خود و پیرامون مان خلاصه نمی شویم. اگر پاسخ شما به پرسش « می خواهی چه کنی؟ » به « می خواهم پزشک شوم »، « می خواهم معمار شوم »، « می خواهم ثروتمند شوم » و ... ختم می شود، خود را در معرض این خطر قرار داده اید که روزی کسی از شما بپرسد « خب بعدش چه؟ » و آن زمان اســت که تصور شما از مقصد فرو خواهد ریخت.
پیش از تعیین اهداف شخصی خود در زندگی باید به این پرسش اساسی پاسخ داده باشید که « می خواهم چگونه انسانی باشم؟ » و البته پاسخ این پرسش آسان به دست نخواهد آمد. شاید زمانی طولانی با تجربه ها و دانشی عمیق لازم باشد تا آرام آرام تصویر شما از « خودآرمانی » واضح شود؛ در این زمان اســت که هر چیز دیگر در زندگی در راستای همین « خودآرمانی » تعریف می شود و شما به میزانی که از این « خود » فاصله می گیرید، غمگین و افسرده هستید و به میزانی که در جهت آن گام بر می دارید، خشنود و سرشار از انرژی پیش می روید.
آنچه در ادامه می خوانید راهنمایی اســت برای آنها که به دنبال تعیین اهداف شخصی خود بر اساس آرزوها و امیال باطنی شان هستند؛ راهنمایی برای عبور از افسردگی های ناشی از « به هیچ جا نرفتن » و رسیدن به شادکامی ناشی از حس « رو به راه بودن ».

اهداف شخصی خود را در زندگی شناسایی کنید

بسیاری از ما در زندگی احساس سرگردانی و سرگشتگی داریم. مدام و سخت کار می کنیم اما به جایی نمی رسیم که برایمان ارزش داشته باشد. شاید دلیل اصلی این اســت که برای فکر کردن به خودمان و اینکه از زندگی چه می خواهیم، وقت کافی صرف نکرده ایم. چگونه می شود گام در راه سفری گذاشت وقتی تصوری از مقصد وجود ندارد؟
تعیین اهداف شخصی، روشی برای تفکر درست درباره آینده اســت و به ما کمک می کند انگیزه لازم برای محقق کردن تصویر خودمان از آینده با همان مقصد را به دست آوریم. فرآیند تعیین اهداف شخصی به ما کمک می کند که بدانیم در زندگی می خواهیم به کجا برویم و چگونه باید تلاش هایمان را برای رسیدن به اهدافمان متمرکز کنیم. این فرآیند همچنین به ما کمک می کند، موانع رسیدن به اهدافمان را شناسایی و رفع کنیم.
بسیاری از افراد موفق، فرآیند تعیین اهداف شخصی را دانسته یا نادانسته طی کرده اند و این فرآیند به آنها کمک کرده که دورنمای بلند مدت و انگیزه های کوتاه مدت خود را در زندگی مشخص کنند و با تنظیم زمان و امکانات خود بر اساس این اهداف، بیشترین استفاده مفید را از دوران زندگی خود داشته باشند.
این فرآیند همچنین پس از دستیابی به هر هدف کوتاه مدت، احساس رضایت رسیدن به یک « خواسته » و « در مسیر بودن » را به ما می دهد و باعث می شود مقاصدی که تا پیش از این دور به نظر می رسیدند، برایمان دست یافتنی تر شوند و ما با اعتماد به نفس بیشتر به سوی اهدافمان پیش برویم.

مراحل تعیین اهداف شخصی

فرآیند تعیین اهداف شخصی در زندگی شامل سه مراحل اصلی اســت:

مرحله اول:

در این مرحله شما باید تصویر بزرگی از آنچه می خواهید در زندگی خود انجام دهید داشته باشید، مثلاً در 10 سال آینده. همچنین اهداف اصلی و بزرگ خود را که می خواهید طی این مدت به آنها برسید شناسایی کنید.

مرحله دوم:

در مرحله دوم شما باید اهداف بزرگ و اصلی خود را آنقدر کوچک کنید که در نهایت اهداف کلان شما به اهداف کوچک تر در زندگی روزمره تبدیل شود.

مرحله سوم:

در این مرحله شما دیگر می دانید باید با زندگی خود چه کنید و حالا باید برای رسیدن به هر کدام از اهداف خود، تلاش و مسیر درست رسیدن به هر کدام را تعیین کنید و دست از پیگیری برندارید. بنابراین فرآیند تعیین اهداف شخصی از نگاه کلی به زندگی و خواسته ها و آرزوها و در کل « آنچه می خواهیم باشیم » شروع می شود و در ادامه به صورت عینی به « آنچه می خواهیم در 10 سال آینده بشویم » تبدیل می شود. در ادامه این 10 سال به اجزای کوچک تر پنج ساله، دو ساله، یک ساله، شش ماهه و ... تقسیم می شود.
حالا بیایید به این مراحل سه گانه نگاه دقیق تری بیندازیم:

تعیین اهداف بزرگ در زندگی

در این مرحله شما تعیین می کنید که می خواهید در طول زندگی یا لااقل بخش مهمی از سال های پیش رو چه کنید و این تصمیم گیری، نمایی کلی از زندگی را برای شما ترسیم می کند که خود می تواند مشخص کننده تمام وجوه دیگر تصمیم گیری های شما باشد. در این مرحله شما مفهوم کلی آنچه می خواهید باشید را در ابعاد مختلف زندگی خود پیش بینی می کنید و با ایجاد یک طبقه بندی به تعیین اهداف خود در هر کدام از این طبقه ها می پردازید. این طبقه بندی برای نمونه می تواند شامل مواردی مانند وضعیت شغلی، تحصیلات، وضعیت مالی، خانواده، افکار و اندیشه ها و... باشد.
در این مرحله شاید به بارش افکار و جمع آوری اهداف مختلف خود نیاز داشته باشید تا در ادامه بتوانید از میان آنها اهدافی را که بیشتر بازتاب دهنده « آنچه می خواهید باشید » هستند انتخاب کنید. در این فرآیند باید حواستان باشد که آنچه به عنوان هدف انتخاب می کنید واقعاً انعکاس خواسته ها و آرزوهای خودتان باشد و نه لزوماً آنچه دیگران از شما انتظار دارند.

تعیین اهداف کوتاه مدت

در این مرحله زمان آن رسیده که اهداف زندگی خود را که قبلاً در یک چشم انداز 10 ساله تعیین کرده اید به برنامه های کوتاه مدت تر پنج ساله، یک ساله، شش ماهه و ... تبدیل کنید. این اهداف کاملاً بر مبنای اهداف کلان و به شکلی که قابلیت انجام داشته باشند تعیین می شوند.

در راه بمانید

حالا وقت آن رسیده برنامه هایتان را به اجرا درآورید و به سوی مقصدی که در جنبه های مختلف زندگی تعیین کرده اید حرکت کنید شما برای « در راه ماندن » باید مدام اهداف خود را مرور در صورت لزوم به روز کنید.

اهداف شخصی خود را بنویسید

حال که بامراحل تعیین اهداف شخصی آشنا شدید، بد نیست با نحوه نگارش این اهداف نیز آشنا شوید نگارش اهداف شخصی می تواند به عنوان روشی برای تعیین این اهداف هم در نظر گرفته شود چون شما مجبورید برای نگارش اهداف شخصی بر اساس یک فرآیند مرحله بندی شده پیش بروید که این فرآیند، مراحلی را در بر می گیرد که قبلاً به آنها اشاره کردیم.
در روشی که در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد، نحوه مرور و پیگیری اهداف نوشته شده نیز بررسی می شود که می تواند بسیار مفید باشد. مراحل نگارش و مرور اهداف شخصی بر اساس روش یاد شده به دو مرحله اصلی تقسیم می شود که هر مرحله چهار بخش دارد.

آغاز نگارش اهداف شخصی

مرحله اول- بخش یک: اهدافی را که همیشه در زندگی داشته اید مرور کنید.

به سال های گذشته خود بروید و ببینید کدام بخش های گذشته خود را می خواهید نگه دارید، بهتر کنید یا تغییر دهید؟ این نحوه تفکر می تواند پایه رسیدن به اهداف شخصی برای شما باشد. باید پس از مرور علایق و آرزوهایتان و از میان چیزهایی که به یاد می آورید، آنهایی را که عملی تر و مهم تر هستند بیابید و در فهرست اهداف شخصی خود قرار دهید. البته سه نکته را در این بخش به یاد داشته باشید: اول اینکه باید زندگی خود را در همه ابعاد شغلی، تحصیلی، عاطفی، فکری و... در نظر داشته باشید و در هر جنبه نقاط مقصد خود را مشخص کنید. دوم اینکه باید پرسش هایی را از خودتان بپرسید و سعی کنید به آنها پاسخ دهید؛ پرسش هایی مثل « آیا می خواهم تحصیلم را ادامه دهم؟ »، « می خواهم ازدواج کنم؟ »، « زمینه های اصلی مطالعاتی من کدام اســت؟ » و ... سوم اینکه اگر اهداف بسیار کلی در ذهن دارید، تلاش کنید این هدف کلی را به اهداف ریزتری که شما را به سوی آن هدف می کند تبدیل کنید.

مرحله اول - بخش دو: اهداف شخصی خود را اولویت بندی کنید.

حالا که به فهرستی از اهداف مختلف خود دست پیدا کرده اید باید آنها را اولویت بندی کنید. به هر حال زمان و فرصت آنقدر نیست که بخواهید به همه آنها برسید یا همه را هم زمان با هم دنبال کنید، پس از میان این فهرست آنهایی را که برایتان مهم تر هستند انتخاب کنید. یکی از کارهایی که به شما در این مرحله کمک می کند این اســت که بتوانید اهداف اصلی و فرعی خود را از هم جدا کنید.

مرحله اول- بخش سه: اهداف شخصی خود را عملیاتی کنید.

منظور این اســت که در برنامه های روزانه خود اقدامات عملی را در جهت اهداف اصلی شخصی تان برنامه ریزی کنید یا جنبه هایی از فعالیت های روزانه خود را که نزدیکی بیشتری با اهداف شخصی شما دارد تقویت کنید طبیعی اســت به این ترتیب برخی کارهای روزانه شما که متناسب با اهداف تان نیستند حذف یا کمرنگ خواهند شد.

مرحله اول - بخش چهار: چارچوب زمانی را مشخص کنید.

تعیین اهداف بدون مشخص کردن زمان حدودی دستیابی به آنها شاید چندان مفید نباشد و باید زمان تقریبی رسیدن به هر کدام از اهداف شخصی خود را مشخص کنید. به فهرست اقدامات عملی که در بخش قبل برای هر کدام از اهداف اصلی خود تهیه کردید نگاه کنید و برای هر کدام جدول زمانی روزانه، هفتگی، ماهانه یا حتی سالانه درست کنید. شما باید به این جدول زمان بندی وفادار باشید اما انعطاف پذیری را نیز فراموش نکنید. گاهی لازم اســت تغییرات کوچکی در برنامه زمان بندی خود بدهید.

نگهداری از اهداف شخصی

مرحله دو - بخش یک: تصویرسازی کنید.

یکی از راه های حفظ انگیزه برای دنبال کردن اهداف شخصی، تصور کردن خودتان در شرایطی اســت که در رسیدن به این اهداف موفق شده اید. جای آرامی را پیدا کنید، نگاهی به فهرست اهداف اصلی خود بیندازید و تصور کنید در صورت رسیدن به هر کدام از آنها چه احساسی دارید. حتی درباره برنامه های عملیاتی روزانه خود نیز می توانید از همین روش تصویرسازی برای حفظ انگیزه ها استفاده کنید.

مرحله دو - بخش دو: با انگیزه بمانید

بدانید که حفظ میزان ثابتی از انگیزه برای دنبال کردن اهداف شخصی کار آسانی نیست و باید برای مقابله با مشکلات پیش رو خود را آماده کنید. اول اینکه با خودتان صادق باشید. می توانید یک دفتر یادداشت روزانه برای خود داشته باشید و درباره برنامه های روزانه تان در آن بنویسید. همچنین هر ماه برای خود جلسات ارزیابی تشکیل دهید و ببینید در جهت هر کدام از اهداف شخصی خود چه کرده اید. یادتان باشد همیشه راه حلی برای مشکلات پیش رو وجود دارد. البته گاهی هم ممکن اســت در برنامه ریزی هایتان واقع بینی را در توانایی ها و امکانات خود در نظر نگرفته باشید که در این شرایط باید برنامه های عملیاتی خود را مطابق با واقعیات تغییر دهید.

مرحله دو - بخش سه: زمان استراحت را فراموش نکنید

زمان استراحتی برای ذهن خود در نظر بگیرید. لااقل هر ماه زمانی را برای « هیچ کاری نکردن » انتخاب کنید و یادتان باشد هرگز تفریح و سرگرمی نباید از برنامه روزانه شما حذف شود.

مرحله دو - بخش چهار: از ترس هایتان عبور کنید

ترس از شکست، بزرگ ترین دشمن شماست.
اگر می خواهید به موفقیت برسید باید گاهی هم شکست در رسیدن به اهداف خود را تجربه کنید. هرگز از تجربه شکست ها ناامید نشوید و جنبه های منفی را برای خود بزرگ نکنید. در چنین شرایطی تصویرسازی موفقیت می تواند توصیه خوبی باشد.

چند نکته مهم

* برنامه هایی که برای رسیدن به اهداف شخصی خود تعیین می کنید باید واقع بینانه و قابل ارزیابی باشند. در مرحله تدوین برنامه عملیاتی از کلی گویی پرهیز کنید؛ مثلاً اگر تقویت روابط خانوادگی را به عنوان یکی از اهداف خود انتخاب کرده اید برای آن برنامه عملیاتی زمان بندی شده مشخص داشته باشید که بتوانید در مرورهای ماهانه، انجام شدن یا نشدن آن را ارزیابی کنید.
* در نگارش اهداف کلان و برنامه های عملیاتی مربوط به آن از جملات مثبت استفاده کنید. مثلاً به جای نوشتن « دیگر تمام شب را صرف نشستن پای تلویزیون نمی کنم » بهتر اســت بنویسید « هر شب حداقل یک فصل از یک کتاب را می خوانم ».
* برنامه عملیاتی روزانه باید شامل اهداف کوچک و قابل انجام باشد. مخصوصاً در ابتدا موفقیت در به انجام رساندن تکالیف کوچک مهم تر از اهمیت خود تکلیف اســت. موفقیت در انجام امور تعیین شده روزانه حس رضایت و اعتماد به نفس را برای انجام تکالف مهم تر در شما تقویت خواهد کرد.
* اهداف شخصی شما و به ویژه برنامه های عملیاتی مربوط به آنها باید بر مواردی متمرکز شود که شما کنترل بیشتری بر آنها دارید و عواملی که کنترل و اراده ای بر آنها ندارید نتوانند مانع موفقیت شما شوند. در صورتی که به هر حال عاملی خارج از اختیار شما مانع از موفقیت تان شد باید بر نحوه عملکرد خود متمرکز شوید نه نتیجه به دست آمده.
* موفقیت هایی که در رسیدن به اهداف تعیین شده به دست می آورید، می تواند چراغ راه آینده شما باشد؛ مثلاً اگر رسیدن به یک هدف برای شما آسان بوده باید در گام بعدی تکلیف مشکل تری را انتخاب کنید و البته برعکس. همچنین اگر با وجود موفقیت، متوجه کمبود مهارت و توانایی خود در یک کار مشخص شده اید، شما نقطه ضعف خود را شکار کرده اید و باید آن را برطرف کنید. مثلاً ممکن اســت ما در یک آزمون قبول شویم ولی در عین حال می دانیم که در کدام بخش از آن درس ضعیف تر بوده ایم؛ در این حالت نباید بگذاریم این نقطه ضعف همچنان وجود داشته باشد.
* هر چه اهدافی که انتخاب می کنید هم جهت تر و متمرکزتر باشند. امکان موفقیت خود را افزایش داده اید. توجه داشته باشید که اهداف گوناگون شما باید بتوانند مکمل هم باشند تا در نهایت به تشکیل آن « انسانی که می خواهید باشید » کمک کنند.
* هر روز را باید به حساب بیاورید و دست از فکر کردن درباره گذشته بردارید. شما زندگی خود را تمام و کمال در اختیار دارید و باید تصمیم بگیرید که می خواهید با آن چه کنید. این زندگی در زمان حال جریان دارد.
* در این شکی وجود ندارد که شما باید توانایی های خود را افزایش دهید پس پیش از آغاز هر کاری زمانی را برای مطالعه و کسب اطلاعات بیشتر درباره آن اختصاص دهید. همچنین باید بتوانید توانایی های عمومی خود را به ویژه در مسائلی مانند کنترل احساسات و دانشی که به خودشناسی کمک می کند افزایش دهید.
* اگر به دنبال موضوعی برای مطالعه که به فرآیند پیگیری اهداف شخصی تان کمک می کند می گردید، یک پیشنهاد خیلی خوب مطالعه درباره « معنی زندگی » اســت. این معنی برای هر فرد مقوله ای شخصی اســت که بر اساس آن آرمان های شخصی خود را پی ریزی می کند.
منبع مقاله :
نشریه بهداشت زنان، شماره 48

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


مي خواهم خوشحال تر باشم اما چگونه؟ 1-تحرک و ورزش : طریقه ای آزمایش شده برای داشتن حال خوب و سر حال بودن ورزش کردن است. ما باید حرکت کنیم تا شاد بمانیم. حتی یک ...گاهی حتی نگاه کوتاهی به طبیعت فشار زندگی روزمره را در وجود شما از بین می برد . داشتن گلدان در خانه یا در محل کار، باغی خیالی را در ذهن شما تداعی می کند .چگونه دخترم را به پوشیدن چادر و حفظ حجاب تشویق کنم؟ پرسشگر گرامي، ابتدا از شما به خاطر اعتمادي ... می خواهم برای شوهرم جذاب باشم. می خواهم برای شوهرم جذاب باشم؟15 جولای 2013 ... میخواهم بهترین همسر دنیا باشم! ... چگونه بهترین باشیم؟14 راه موثر برای محبوب شدن ... چگونه در لحظات سخت زندگی قوی باشیم و به خود کمک کنیم؟جوانی مهم ترین و حساس ترین برهه از عمر هر كس به شمار می آید. ... می خواهم مستقل باشم ... خود رفتار می كنند و حد و مرز آزادی ها و انتخاب های آنان را چگونه تعیین می كنند؟در تعليماتي كه از استاد ايليا در زمينه روابط اجتماعي و فردي منتشر شده است، همذات پنداري نكته اي اساسي و پررنگ مي باشد. در واقع با همذات پنداري(خود را بجاي ديگري ...نویسنده شدن شاید آرزوی خیلی از آدما باشه من هم یکی از اون آدمام کله م پر از ایده س برای نوشتن اما هنوز خیلی مبتدی تر از اونم که بخوام ایده هام ( ایده های ...چگونه می توانم فردی صبور باشم! [تصویر: 1322946600_28_da449f8864.JPG]. یکم: (مقدمه مهم) یک آفت بسیار مهم کارهای درمانی و مشاوره ای درفضای اینترنت ، سطحی ...علاوه بر اطلاعاتی که اولف می داد، خودم شروع کردم به گشتن از نقشه گوکل گرفته تا ... حس می کردم چگونه زندگی کردن را تا حد زیادی از کلمات این کتاب و این فیلم ...من در جلساتم که با دوستان مشورت می کنم مجال این حرفها را ندارم ولی می خواهم که تو اینها را بخونی و خوب روشون فکر کنی تا بتونی با قدرت غیر قابل تصوری خودت رو ...


کلماتی برای این موضوع

چگونه از یاران امام زمانعج باشم؟یاری امام زمانعج در این زمان به انجام صحیح وظایف خود در زمان غیبت است وظیفه منتظر چگونه می‌توان یک رابطه را قطع کرد؟ مدتی است که هر …چگونه می‌توان یک رابطه را قطع کرد؟ مدتی است که هر روشی را دنبال میکنم نتیجه نمیدهد؟روابط نامشروع چگونه مطرح و پیگیری می‌شود؟پیوندهای سایت خبری تحلیلی هم صدا شامل فهرستی از سایت مفید می باشد از سرویس های چگونه یک ایمیل فارسی داشته باشیم؟ سحر بوسیله در کد زیادمفید نبود من میخوام ایمیل داشته باشم جای پای بارانجای پای باران محیطی زیبا وآموزنده دوستدار آرامش و لبخند نوید بخش یک زندگی با نشاط وسواس و افکار شیطانی ام را چگونه درمان کنم؟ شهر …بنظر حقیر که سالیان سال با وسواس نجاست و پاکی مواجه بودم سریعترین راه را استفاده از چگونه می توان به اهـداف خود رسید؟روانشناسیروانشناسیعمومیروانشناسی روانشناسی عمومی چرا بعضی ها به اهداف خود نمی رسند؟ و یا اینکه با چگونه خشم و عصبانیت مان را کنترل کنیم؟ مقاله در …این مقاله موضوع خشم و عصبانیت و مدیریت خشم را بررسی می کند علل خشم، شیوه های کنترل خشم طراحی و مطالعه مسائل یادگیری و آموزش چگونه می …طراحی و مطالعه مسائل یادگیری و آموزش چگونه می توانم مشکلات خوابگاهی دانش آموزان را مردانی که به زندگی خود خیانت می‌کنندپیوندهای سایت خبری تحلیلی هم صدا شامل فهرستی از سایت مفید می باشد از سرویس های


ادامه مطلب ...

می خواهم راز بیماری‌ام را بدانم! چرا پزشکان حقیقت را به بیماران نمی‌گویند؟

[ad_1]
می خواهم راز بیماری‌ام را بدانم! چرا پزشکان حقیقت را به بیماران نمی‌گویند؟

روزنامه ایران نوشت: اشک از گوشه چشمانش سرازیر می‌شود. زیر چشمی، نگاهی به مادر می‌کند و چشم هایش را می‌بندد. چند ماهی هست که درد امانش را بریده، دلش پر است از این همه آمدن‌ها و رفتن‌های بیهوده، از پرستاران، پزشکان، از پورتی که درون سینه‌اش سنگینی می‌کند و سوزن، سوزن شدن بدنش.... خسته است از اطرافیان و پزشکش که تمام سؤال‌هایش را بی‌جواب گذاشته است.مثل اینکه آنها زودتر از خدا از او قطع امید کرده‌اند. اصلاً مریض که باشی آن هم از نوع سرطانی‌اش وقتی به آخر خط می‌رسی پرستار و پزشک به هر سؤالت جواب سربالا می‌دهند. دکتر هر روز می‌آید و می‌رود، اما نه به ناله‌های بیمارش توجه دارد و نه به نگاه خسته کم طاقت مادرش. نه حرفی و نه کلامی. انگار پزشک هم با خودش عهد بسته از همان ابتدا حرفی از بیماری‌ات نزند.

این روزها تاب و تحمل هیچ کس را ندارد، فقط به خستگی سال های عمرش فکر می‌کند، به کارهای کرده و نکرده و چقدر دلش می‌خواهد حالا زندگی کند.این بار اما زندگی را برای خودش می‌خواهد. اما ته چشم هایش پر از نگرانی است، انگار هم می‌داند، هم نمی‌داند که بیماری‌اش چیست و تا کی باید این درد را تحمل کند و نمی‌داند چرا پزشک حرفی، کلامی به او نمی‌گوید.

روزهای آخر زندگی چشم هایش دیگر رمق ندارند، نگاهی خسته و درمانده به مادر و خواهرانش می‌کند، حال و حوصله هیچ کس را ندارد، نه حرفی می‌زند ونه درخواستی دارد، هر روز به غده‌های شکمش دستی می‌کشد و صدای آهش بلند می‌شود. شکمش آنقدر سفت شده که پزشک هم نگوید خودش حس می‌کند که چیزی به ته کشیدن پیمانه عمرش نمانده و دیگر باید با این دنیا با تمام خوبی‌ها و بدی هایش خداحافظی کند، پرشک می‌آید و می‌رود. دست به جیب و بی خیال از آرزوهای این مادر و دختر.... انگار برایش اهمیتی ندارد که مادر صبح را تا شب و شب را تا صبح با صدای ناله‌های دختر سپری می‌کند: «قبل از بیماری به ما گفت که خوب میشه، اما امروز میگه غده‌ها بزرگ شده، دکترش می‌خواد که ما از بیمارستان ترخیصش کنیم. اولش گفته بود 10 جلسه شیمی درمانی کنه خوب میشه. گفت آخرین شیمی درمانی رو برای بهتر شدن حالش می‌کنم. اما الان می‌گه ببر خونه. این یعنی چی؟ الان بعد یک سال شیمی درمانی میگه ببر خونه.»
روزهای اول بیماری بود که دختر پیش هر پزشکی که می‌رفت جواب درستی نمی‌گرفت. حالش خوب نبود درد شکم امانش را بریده بود همه به او گفتند که فلان دکتر شهره شهر است و در کارش هم خبره. یک پایش کانادا و پای دیگرش در یکی از همین بیمارستان‌های خصوصی بالای شهر است. بیمارستانی معروف. همان روزهای اول بیماری آقای دکتر بعد از دیدن تمامی آزمایش‌ها این قول را به بیمارش داد که بزودی حالش خوب می‌شود. او تشخیص سرطان خوش خیم رحم و تخمدان را داد و گفت: «رحم و تخمدان را با جراحی در می‌آوریم و با چند جلسه شیمی درمانی از سرطان پیشگیری می‌کنیم. شیمی درمانی فقط و فقط برای پیشگیریه. ما هم گفتیم مهم نیست هزینه‌اش هر چقدر باشه می‌دیم تا دخترم زنده بمونه.»برای همین، خانواده میلیون‌ها تومان هزینه کردند و بی‌توجه به هر چیزی فقط به این فکر می‌کردند که حال دختر خوب می‌شود.

بعد از چند ماه اما قصه زندگی دختر عوض شد، دیگر توان راه رفتن نداشت، نه دیگر از امید و حرف‌های خوب روزهای اول خبری بود و نه دکتر حاضر بود حرف‌های چند ماه قبلش را تکرار کند، حالا دکتر مصر شده بود که جلسات شیمی درمانی باید ادامه پیدا کند. بعد از 10 جلسه شیمی درمانی بی‌ثمر کار به 8 جلسه شیمی درمانی دیگر کشید، هر جلسه یک میلیون تومان: «پزشکش گفت باید ادامه بدیم هر چقدر پرسیدم چرا جواب نمی‌داد. فقط می‌گفت نگران نباش مادر خوب میشه. اما نشد که نشد.»

روزهای شیمی درمانی می‌گذشت و دختر بدنش ضعیف و ضعیف‌تر می‌شد. پزشک هم اصلاً حرفی نمی‌زد سرپایی دو دقیقه بالای سر بیمارش می‌آمد و می‌رفت. نگاه های خسته مادر را می‌دید و به چشم‌های درمانده دختر نگاه می‌کرد و می‌گفت: «نگران نباش چیزی نیست خوب میشی.» تمام مدت شیمی درمانی جمله‌ای که به دختر و مادر می‌گفت همین بود. پزشک توجهی به خانواده نداشت .اصلاً برایش مهم نبود که مادر دختر چه حالی دارد: «هر چه از پزشکش پرسیدم، مگه دختر من خوب نشده. می‌گفت خانم مگه تو پزشکی که می‌گی دخترم خوب شده یا نشده. توی کار من دخالت می‌کنی.خیلی سؤال می‌پرسی.اگر من پزشکم که تشخیصم همین است.» د

دخترش بعد از هر شیمی درمانی روز به روز لاغرتر و بی‌رمق‌تر می‌شد. صدایش در نمی‌آمد. شیمی درمانی جانش را به لبش آورد. چند باری به مرز کما رفت و باز هم پزشک به مادر بی‌لطفی می‌کرد و جواب سؤال هایش را نمی‌داد. دخترک از حرف زدن افتاد و چشم هایش روزهای آخر عمرش نمی‌دید. مادر اما فهمیده که این دختر، دختر روزهای اول شیمی درمانی نیست. پزشک اما همچنان همان پزشک روزهای اول. نه حرفی می‌زد و نه توضیحی می‌داد: «دستش توی جیبش بود و می‌آمد و می‌رفت. انگار نه انگار جون یک انسان در میونه. روزهای اول ما را امیدوارکرد .حتی شیمی درمانی را برای پیشگیری از سرطان اعلام کرد و روزهای آخر اما اصلاً جواب ما را نمی‌داد .اصلاً حرف نمی‌زد. توی چشم دخترم نگاه نمی‌کرد.از این دکترها زیاد توی این یک سال توی بیمارستان دیدم. نمی‌دونم چرا از اول به ما نگفت که بیماری دخترم وخیمه. ما کلی برنامه می‌تونستیم داشته باشیم. حتی اگر می‌دونستیم وضعیتش آنقدر بد شده، شیمی درمانی نمی‌کردیم. سفر می‌رفتیم و شاد نگه‌اش می‌داشتیم. کارهای ناتمومش رو تموم می‌کردیم. آرزوهاش رو می‌شنیدیم و.... این حق ما نبود که از دکتر دروغ بشنویم.»
بغض می‌کند و اشک هایش سرازیر می‌شود: «دخترم روزهای آخر عمرش همیشه در بیمارستان بود یک سال تمام در بیمارستان کنارش بودم و با دردش درد کشیدم. پزشکش در حق ما بدی کرد. جوابمون رو نمی‌داد.با دخترم بدرفتاری می‌کرد. اصلاً هم براش مهم نبود.»


چرا پزشکان حقیقت را به بیماران نمی‌گویند
احتمالا اگر گذارتان به بیمارستان‌ها افتاده باشد، شما هم می‌بینید که برخی پزشکان حقیقت را به بیمارشان نمی‌گویند و رابطه پزشک و بیمار همیشه برمبنای صداقت نیست. پزشک به صورت معمول حق چندانی برای بیمار از نظر پاسخگویی به سؤال هایش قائل نیست. دیدگاه او این است که پزشک سؤال می‌پرسد و بیمار باید به سؤالات پاسخ دهد. همین موضوع موجب سردرگمی خیلی از بیماران شده، خیلی‌ها نمی‌دانند دردشان چیست و پزشک چه درمانی برای او در نظردارد. از سوی دیگر این همراه و خانواده بیمار هستند که در روزهایی که درد عزیزشان را می‌بینند با نامهربانی پزشک و کادر بیمارستان هم مواجه می‌شوند.

این درحالی است که این حق بیمار است که از بیماری‌اش باخبر باشد و این حق همراه بیمار است که از کادر بیمارستان احترام ببیند. موضوعی که احسان شمسی کوشکی متخصص اخلاق پزشکی در این باره بیشتر توضیح می‌دهد: «بسیاری از پزشکان هنوز این سؤال را می‌پرسند که آیا باید حقیقت را به بیمارم بگویم یا خیر؟ حقیقت گویی به بیمار وظیفه اخلاقی پزشک است. در حقیقت نخستین وظیفه پزشک این است که حقیقت را به بیمارش بگوید این موضوع بویژه درباره بیماران ناعلاج اهمیت بیشتری دارد. بیمار باید اطلاعات مربوط به بیماری‌اش را داشته باشد. برخی از پزشکان فکر می‌کنند اگر واقعیت را به بیمارشان بگویند وضعیت بیمار بدتر می‌شود. این درحالی است که اگر بیمار مریضی لاعلاجی داشته باشد. مثلاً مبتلا به بیماری سرطان باشد، حق طبیعی‌اش است که بداند چقدر تا پایان زندگی‌اش مانده است تا برای باقی مانده عمرش برنامه‌ریزی کند، بیمار حق دارد کارهای ناتمام زندگی را تمام کند، جامعه پزشکی این حق را نباید از بیمار بگیرد. اتفاقی که حالا در بین برخی از همکارانم می‌افتد و حقیقت را به بیماران شان نمی‌گویند تا جایی که بیمار کلافه و سردرگم می‌شود. پزشکان ما نمی‌دانند که با نگفتن موضوع خیال بیمار را راحت نمی‌کنیم بلکه فرد را در فضای غبار آلودی می‌گذاریم که نمی‌داند چه اتفاقی قرار است، برایش بیفتد.»


وی با اشاره به اینکه همین پنهان کاری موجب سلب اعتماد مردم از برخی پزشکان شده است، می گوید: «همین پنهانکاری پزشک با بیمار موجب شده تا هم اکنون شاهد این باشیم که مردم نسبت به جامعه پزشکی قدری بی‌اعتماد شده‌اند. البته اغلب پزشکان ایرانی با احساس مسئولیت با بیماران خود مواجه می‌شوند اما معدودی از آنها به صورت پدرسالارانه با بیماران برخورد می‌کنند که این رفتار در جامعه امروزی نامناسب است.»اغلب پزشکان جایگاهی برای بیمار در مقام تصمیم‌گیری قائل نیستند، به اعتقاد برخی پزشکان بیمار فقط باید «بیمار خوبی» باشد و توصیه‌های پزشک را موبه‌ مو و بدون پرسش اجرا کند. اما به اعتقاد حمیدرضا دهقان منشادی، پزشک، نوع دیگر رابطه در اغلب کشورهای پیشرفته دنیا اجرا می‌شود که بیمار برای بیماری‌اش تصمیم‌گیری می‌کند: «پزشک در ابتدا با صرف زمان و حوصله کافی تمامی اطلاعات مرتبط با بیماری را در اختیار بیمار قرار می‌دهد و تلاش می‌کند به تمامی سؤالات و دغدغه‌های او پاسخ دهد.

در مرحله بعد تمامی روش‌های درمانی ممکن را برای بیمار توضیح می‌دهد و فواید٬ مضرات و خطرات اجرای هر کدام از این روش‌های درمانی را برای وی بازگو می‌کند. سپس پزشک و بیمار با کمک یکدیگر بهترین راه ممکن را انتخاب و اجرا می‌کنند. این اتفاق در کشور ما نمی‌افتد ما هنوز گروه های تخصصی که متشکل از چند پزشک است تا بیماری فرد را به او اطلاع دهند و راه های درمان را هم توضیح دهند نداریم. همین است که بیمار بعد از تشخیص بیماری‌اش اغلب به پزشک اعتماد ندارد و با آزمایش‌هایی که انجام داده به چهار یا پنج پزشک دیگر هم مراجعه می‌کند که اغلب حرف‌های متناقض را می‌شنود.


وی تأکید می‌کند: «هم اکنون خیلی از پزشکان این اعتقاد را ندارند و حقیقت را به بیماران نمی‌گویند این موجب می شود تا بیمار، مریضی‌اش را ساده ببیند و توجهی به درمان‌ها نداشته باشد و اینکه اگر درمان طولانی شد برآشفته و کلافه شود. پزشکان همیشه بالای سر بیمار می‌روند و اعلام می‌کنند که تو حتماً خوب می‌شوی .
آنها مدعی هستند سطح سواد بیمار آنقدر بالا نرفته که ما حقیقت را به آنها بگوییم. این درحالی است که ما با این کارمان فقط بیمار را خسته و کلافه از درمان می‌کنیم. رواج حقیقت گویی سبب افزایش اعتماد جامعه به پزشکان می‌شود. در غیر این صورت، بیماران همواره این تردید را در دل خواهند داشت که نکند خبر بدی هم هست و به او گفته نمی‌شود. ممکن است بیمار تشخیص خود را به طور تصادفی، برای مثال از گفت‌و‌گوهای کارکنان یا دیگربیماران بشنود در این صورت، ضربه روحی وارد به او بسیار سنگین‌تر خواهد بود.»

 

 

کلمات کلیدی: پزشک،بیمار،رابطه پزشک و بیمار،اخلاق پزشکی حقوق بیمار درمان


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

می خواهم راز بیماری‌ام را بدانم چرا پزشکان حقیقت را به بیماران نمی‌گویند؟ می خواهم راز بیماری‌ام را بدانم چرا پزشکان حقیقت را به بیماران نمی‌گویند؟


ادامه مطلب ...

تست روانشناسی ازدواج - آیا ازدواج موفقی خواهم داشت؟

[ad_1]

تست روانشناسی ازدواج به شما کمک کرده تا بفهمید زندگی مشترکی که در آستانه تشکیل آن هستید چگونه خواهد بود و نقاط ضعف آن را به شما نشان می‌دهد.

انتخاب همسر و یافتن فردی مناسب و ایده‌آل برای ازدواج و ادامه زندگی یکی از مهمترین تصمیم‌ها در طول زندگی ماست و به طور حتم کارساده‌ای نیست و در حقیقت همه هیجانات، تولید مثل، تربیت نسل آینده، درآمد، مسیولیت، تامین نیازها و چالش‌های آینده زندگی ما به آن بستگی داردزن و مرد به عنوان مکمل یکدیگر بسیاری از نیازهای روانی- اجتماعی هم را برآورده می‌کنند. سه دلیل عشق، مصاحبت و دستیابی به انتظارات و توقعات برای ازدواج مطرح است و توجه به این نکته که هر اندازه انتظارات و توقعات دختر و پسر قبل از ازدواج و در زندگی زناشویی واقع بینانه‌تر باشد و ملاک‌های صحیح‌تری را در نظر گرفته باشند زندگی زناشویی موفقیت آمیزتر خواهد بود.

تست روانشناسی ازدواج

پیش بینی اینکه کدام زندگی مشترک به سعادت منجر می‌شود بسیار سخت می‌باشد. پاسخگویی به تست روانشناسی ازدواج زیر به شما کمک می‌کند تا دریابید زندگی مشترکی که در آستانه تشکیل آن هستید چگونه خواهد بود و نقاط ضعف این رابطه کجاست تا در صورت امکان بتوانید آن را رفع کرده و زندگی بهتر و مستحکم‌تری داشته باشید.

  سوالات صحیح  غلط
 1 قبل از ازدواج کمتر از شش ماه برای شناختن یکدیگر وقت صرف کردیم.
 
 2 هر دوی ما بیشتر از 21 سال سن داریم.   
 3 من و همسرم دوستان مشترک زیادی داریم.  
 4 یکی از ما دوست ندارد بچه دار شویم بنابراین تصمیم گرفتیم هرگز بچه دار نشویم.  
 5 سطح تحصیلات ما با یکدیگر بسیار فاصله دارد.  
 6 ما هر دو مذهبی هستیم.  
 7 والدین هر دو نفر ما با این ازدواج موافق بودند و رضایت خود را اعلام کردند.  
 8 هیچ کدام ما تعصبی نیستیم و حد تعادل را می‌پسندیم.  
 9 درآمد ما برای اداره زندگی کافی است و نیازی به کمک اطافیان نداریم.  
 10 پیش از ازدواج چندین بار میان ما اختلافاتی بروز کرد که ناچار شدیم مدتی ارتباطمان را قطع کرده و از هم دور باشیم.  
 11 هر دو نفر ما با خانواده‌هایمان ارتباط خوبی داریم.  
 12 هر دو نفر ما در دوران کودکی مورد علاقه و محبت خانواده‌هایمان بودیم.  
 13 میان خانواده‌های هر دو نفر ما تعداد افراد مطلقه بسیار کم است. شاید از هر 20 ازدواج یک مورد طلاق داریم.  
 14 هر دو نفر ما با پدر و مادرهای دیگری ارتباط خوبی داریم.  
 15 زمانی که کودک بودیم هر دو نفر ما حرف والدینمان را گوش می‌کردیم و به آنها احترام می‌گذاشتیم.  

محاسبه امتیاز تست روانشناسی ازدواج 

برای محاسبه امتیازتان در تست روانشناسی ازدواج به پاسخی که مطابق با کلید زیر باشد یک امتیاز بدهید.

1- غط، 2- صحیح، 3- صحیح، 4- غلط، 5- غلط، 6- صحیح، 7- صحیح، 8- صحیح، 9- صحیح، 10- غلط، 11- صحیح، 12- صحیح، 13- صحیح، 14- صحیح، 15- صحیح

امتیاز 12 تا 15

شما به خوبی می‌توانید چالش‌های مختلف در زندگی مشترک را درک کرده و از عهده آنها برآیید، شانس شما در داشتن یک زندگی سعادتمند بسیار بالاست.

امتیاز 7 تا 11

شما تقریبا می‌دانید برای داشتن یک زندگی زناشویی موفق و سالم چه باید بکنید، اندکی مطالعه و استفاده از تجربیات افراد موفق در اطرافتان می‌تواند اطلاعات شما را بالاتر برده و موجب شود زندگی بهتر و موفق‌تری را تجربه کنید.

امتیاز 0 تا 6

شما کمی رمانتیک و غیر منطقی هستید. شما و همسرتان باید کمی بیشتر روی مهارت‌های مختف زندگی مشترک از جمله مهارت‌های ارتباطی تمرکز کنید تا بتوانید زندگی موفق و سالمتری را تجربه کنید.

تست روانشناسی ازدواج، تست روانشناسی، روانشناسی ازدواج، ازدواج موفق

هرکس طبیعتا مایل است همسری برگزیند که بیشتر همسان او باشد تا ناهمسان با او. همسانی دو فرد نه تنها آنها را به سوی یکدیگر جلب و جذب می‌کند، بلکه پیوند و وصلت ایشان را استوارتر می‌سازد. هر اندازه فرد با همسر خود وجود اشتراک فرهنگی بیشتری داشته باشد، برای سازگاری با او آماده تر است و با اختلافات کمتری مواجه می‌شود.

هر چقدر در انتخاب همسری با مشابهات بیشتر ذاتی و اکتسابی تلاش کنیم ولی بازهم زن و مرد تفاوت‌های بسیار چشمگیری با یکدیگر خواهند داشت که باید یاد بگیرند با این تفاوت‌ها زندگی کنند و ثمره این زندگی یک ازدواج شاد و رضایت بخش باشد.

همچنین پژوهش‌ها نشان می‌دهد که تا حدود زیادی خوشبختی و بدبختی زن و مرد را از ابتدای زندگی می‌توان پیشگویی کرد و به بیان دیگر بسیاری از مشکلات آنها قابل پیشگیری خواهد بود. به همین جهت امروز، آموزش پیش از ازدواج زوج‌های جوان و کمک گرفتن از تست روانشناسی ازدواج یک ضرورت مسلم تلقی می‌شود. هر اندازه دختر و پسر اطلاعات بیشتری در جهت شناخت خود و همسر آینده‌شان داشته باشند و ملاک‌های معقول‌تری را برای انتخاب همسر در نظر بگیرند، در زندگی زناشویی خود با مشکلات و ناسازگاری‌های کمتری مواجه خواهند بود.

گردآوری: مجله اینترنتی ستاره


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

پرسش و پاسخ های روانشناسی در مرکز مشاوره راز …شما بازدید کننده محترم می توانید سوالات روانشناسی خود را به صورت رایگان مطرح کرده تا همسرداری،آیین همسرداری ،ناگفته های مسایل زناشویی …همسرداریهمسرداری موفقهمسرداری در اسلامهمسرداری حضرت فاطمههمسرداری آیینهمسرداری در ابراز علاقه به دختر مورد علاقه ام خجالتی هستم چه …خجالتی خجالتی بودن در ازدواج خجالتی بودن با دختر مورد علاقه ابراز علاقه خجالتی روابط زناشویی،رابطه زناشویی،رابطه جنسی،آمیزش …رابطه جنسی آمیزش جنسیامیزش جنسیروابط زناشوییرابطه زناشوییزناشوییآموزش روابط مصاحبه با لاله اسکندری و همسرش ۲ روز بعد از ازدواج مصاحبه با لاله اسکندری و همسرش ۲ روز بعد از ازدواجتصاویر دیدنی خانم اسکندری دوربین روانشناسی پزشکان ایران چگونه می توانیم غم و غصه را از خود دور کنیم و از ناراحتی و اندوه رهایی پیدا کنیم چه روش خطرات احساسی رابطه جنسی پیش از ازدواج مردمانرابطهجنسیبدونازدواجرابطه جنسی پیش از ازدواج من باکرگی‌ام را در ۱۵ سالگی از دست دادم من و دوست‌پسرم فکر با مخالفت والدین در ازدواج، چه باید کرد؟ شهر سوالنکته قابل توجه در ازدواج جوانان اینجاست که هر مخالفتی با ما به معنای بد بودن مخالف یا مشاوره نشان خرد آیارابطه باجنس مخالف درایام مجردی …زن جوان با چشمانی پر از اشک از زندگی اش گفتدیگر در میان اقوام آبرویی برایم نمانده است پرسش و پاسخ های روانشناسی در مرکز مشاوره راز مرکز روانشناسی شما بازدید کننده محترم می توانید سوالات روانشناسی خود را به صورت رایگان مطرح کرده تا همسرداری،آیین همسرداری ،ناگفته های مسایل زناشویی کلوب ۱۰ باور عمومی نادرست درمورد ازدواج عواقب خوردن مایع منی از نظر پزشکی و شرعی بررسی میان در ابراز علاقه به دختر مورد علاقه ام خجالتی هستم چه باید بکنم؟ خجالتی خجالتی بودن در ازدواج خجالتی بودن با دختر مورد علاقه ابراز علاقه خجالتی بودن در روابط زناشویی،رابطه زناشویی،رابطه جنسی،آمیزش جنسی،آموزش روابط رابطه جنسی آمیزش جنسیامیزش جنسیروابط زناشوییرابطه زناشوییزناشوییآموزش روابط زناشویی مصاحبه با لاله اسکندری و همسرش ۲ روز بعد از ازدواج تصاویر دیدنی مصاحبه با لاله اسکندری و همسرش ۲ روز بعد از ازدواجتصاویر دیدنی خانم اسکندری دوربین کوچک روانشناسی پزشکان ایران دوست داشته شدن توسط اطرافیان نیازمند برخی رفتارها و احساسات در شماست تمیز و مرتب بودن ،جذاب مشاوره نشان خرد آیارابطه باجنس مخالف درایام مجردی صحیح است مژده به عموم هموطنان عزیزی که مایل به ارتباط ساده و سالم با ما می‌باشند شما بزرگواران می خطرات احساسی رابطه جنسی پیش از ازدواج مردمان رابطهجنسیبدون رابطه جنسی پیش از ازدواج من باکرگی‌ام را در ۱۵ سالگی از دست دادم من و دوست‌پسرم فکر می با مخالفت والدین در ازدواج، چه باید کرد؟ شهر سوال نکته قابل توجه در ازدواج جوانان اینجاست که هر مخالفتی با ما به معنای بد بودن مخالف یا سوء


ادامه مطلب ...