مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

اعتبار کتب دینی یهودیان

[ad_1]

به راستی، مطالبی را که یهودیان در این‌گونه کتب دینی خود آورده‌اند، تا چه اندازه معتبر است؟ آیا میشنا واقعاً مطالبی است که حضرت موسی (علیه‌السلام) بیان داشته است؟ همانگونه که یهودیان اظهار می‌دارند،‌ عهد عتیق بعد از گذشت هزار سال و یا بیشتر، نوشته شده است. در ضمن، یهودیان می‌گویند: این‌گونه نیست که تمام متون عهد عتیق، در یک زمان و از یک مکان سرچشمه گرفته شده باشد (1). (2)
در زمان حضرت عیسی (علیه‌السلام) که تقریباً 1300 سال بعد از حضرت موسی (علیه‌السلام) بوده است، میشنا - که طبق اظهارات یهودیان، مطالبی است که حضرت موسی به آنها گفته است - هنوز نوشته نشده بود - و تا آن زمان و صدها سال بعد از آن، نقل شفاهی می‌شده است.
برای پی بردن به وضعیت اعتبار این کتب، لازم است این آزمایش را تجربه نمایید و آن را به طور کامل، ضبط کنید.
در آغاز، یک صفحه از یک متن را انتخاب نمایید و سپس 10 نفر را برگزینید و آن افراد را در خارج از یک اتاق یا یک کلاس درس، نگاه دارید. وضعیت آن اتاق و یا کلاس درس باید به گونه‌ای باشد که صدا از داخل آن اتاق، به بیرون نرود و یا آن افراد، در فاصله‌ای از آن اتاق یا کلاس درس قرار داشته باشند که نتوانند صداهای داخل آن اتاق را استماع نمایند. سپس، از میان آن 10 نفر، دو نفر را انتخاب کنید و به داخل اتاق هدایت نمایید و آن متن مشخص شده را به یکی از آن دو نفر بدهید و از او بخواهید تا آن متن را به طور کامل، برای نفر دوم قرائت کند. بعد از قرائت آن متن، صفحه‌ی متن را از آن فرد پس بگیرید. در مرحله‌ی بعد، نفر سوم را از میان آن 8 نفر که در خارج از اتاق ایستاده‌اند، انتخاب کنید و او را به داخل اتاق هدایت نمایید و از نفر دوم بخواهید که متنی را که نفر اول برای او قرائت کرده است، به طور کامل، برای نفر سوم بیان نماید. به عبارت دیگر، نفر دوم، متنی را که شنیده است، برای نفر سوم بازگو می‌کند. بعد از بیان کامل آن متن که توسط نفر دوم برای نفر سوم صورت گرفت، نفر چهارم را به داخل اتاق هدایت کنید و از نفر سوم بخواهید که متنی را که شنیده است، به طور کامل، برای نفر چهارم بیان نماید. بعد از بیان کامل آن متن که توسط نفر سوم برای نفر چهارم صورت گرفت، نفر پنجم را به داخل اتاق هدایت کنید و از نفر چهارم بخواهید که متنی را که شنیده است، به طور کامل، برای نفر پنجم بیان کند. این روش را تا آخرین نفر - یعنی نفر دهم - ادامه دهید. در مرحله‌ی پایانی، از نفر دهم بخواهید که هر آنچه را که از متن خوانده شده، شنیده است، برای شما بازگو نماید. حال که شما تمام توضیحات را در مراحل مختلف ضبط نموده‌اید، متن خوانده شده توسط نفر اول را، با مطالب بازگو شده توسط نفر دهم مقایسه کنید و خود، شاهد باشید که چه اختلاف زیادی بین اصل متن و مطالب بیان شده توسط نفر دهم وجود دارد.
باید به این نکته توجه داشت که این قضیه، در ارتباط با یک متن یک صفحه‌ای و در یک فاصله‌ی زمانی 20 تا 30 دقیقه‌ای و در یک مکان صورت پذیرفته است. حال اگر:
1- به جای یک متن یک صفحه‌ای، چند جلد کتاب باشد.
2- به جای یک فاصله‌ی زمانی 30 دقیقه‌ای، یک فاصله‌ی زمانی 1000 سال و یا 1500 سال و یا بیشتر باشد.
3- به جای یک مکان، مناطق مختلف باشد.
آن وقت در مورد اعتبار این مطالب چه باید گفت؟
اگر این مطالب از افرادی به افراد دیگر منتقل شده است که به آسانی پیامبران خود را می‌کشتند، آن وقت در مورد اعتبار این مطالب چه باید گفت؟
حضرت موسی (علیه‌السلام) به بنی‌اسرائیل فرمود که برای مدت 30 روز به کوه طور می‌رود تا پیام الهی را برای آنها بیاورد. مدت 30 روز، به 40 روز انجامید و حضرت موسی (علیه‌السلام) در بازگشت، با این موضوع مواجه شد که آنها گوساله‌پرست شده‌اند (3).
با این اوصاف، آیا می‌توان آن مطالب را که آنها از قول حضرت موسی (علیه‌السلام) بیان می‌داشته‌اند، معتبر خواند؟
آیا راویان این مطالب، افراد پاک و صادقی بوده‌اند که تمام مطالب شنیده شده از حضرت موسی (علیه‌السلام) را - بدون هیچ کم و کاستی و بدون هیچگونه دخل و تصرفی - به افراد دیگر، در طول مدت 1000 سال و یا 1500 سال منتقل کرده‌اند؟
شما خود، قضاوت نمایید!

پی‌نوشت‌ها

1. "By no means did all the books of the Old Testament originate at the same time and in the same place; rather, they are the product of Israelite faith and culture over a thousand years or more."
2. Funk and wagnalls Encyclopedia, Funk and Wagnalls Corp. 1994, U.S.A. under Bible-the development of the Old Testament" entry.
3. البته یهودیان (والعیاذ بالله) می‌گویند که هارون - برادر حضرت موسی (علیه‌السلام) - از آنها خواسته بود که آن گوساله را بپرستند.

منبع مقاله :
میرلوحی، سید هاشم؛ (1390)، یوسرائیل و صهیوناکراسی، قم: نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه‌ها، دفتر نشر معارف، چاپ سوم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

‫سخنان عبدالکریم سروش درباره فقه و فساد بیوت … برای استفاده از مطالب بیشتر همینجا کنید عبدالکریم سروش بیشتر فقها کتب تاریخیِ قدیمی، کهنه و نایاب، بزرگترین …کتب تاریخیِ قدیمی، کهنه و نایاب، بزرگترین وکاملترین وبلاگ دانلودکتاب ونرم قرآن کریم اسلام کوئست مرجعی برای پاسخگویی …اسلام کوئست مرجعی برای پاسخگویی به سوالات دینی، اعتقادی و شرعیبنیاد گرایی و انواع آن یا فوندامنتالیسم نارنج …نارنج سبز سیاسی علمی وبلاگ علم سیاست گروه نارنج سبزدلیل حرمت تراشیدن ریش با تیغ چیست؟؟ بایگانی گفتگوی دینیبسیاری مراجع ، فتوا به حرمت ریش تراشی داده اند و گویا فرقی در حرام بودن، بین تراشیدن پاکسازی قومی ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادپاکسازیقومیسمت راست بالا جنگ جهانی اول نسل کشی ارامنه سمت چپ بالا جنگ جهانی دوم یهودیان در صف مرجع دانلود کتاب الکترونیکیتوضیحات دربارهٔ شخصیت حقیقی ذوالقرنین که در کتابهای آسمانی یهودیان، مسیحیان و چرا مرتد باید اعدام شود در حالیکه در دین اجبار نیست؟ …چرا مرتد باید اعدام شود در حالیکه در دین اجبار نیست؟نگاهی انتقادی به نظریه رؤیاهای رسولانه از منظر …بیژن عبدالکریمی مقدمه بیش از سه سال است که از انتشار مقاله محمّد ص راوی رؤیاهای پرسمان دانشجویی ادیان و مذاهبپرسما ن دانشجویی، بانک پرسش و پاسخ دانشجویی،ادیان و مذاهب،‌ ،‌ بهائیت ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادبهائیتبهائیت دینی است که میرزا حسین‌علی نوری ملقب به بهاءالله در قرن ۱۹ میلادی در ایران خبرگزاری فارس تحریف تورات در مورد حقانیت …بازکاوی مفهوم تحریف، این اصطلاح قرآنی را بر شاخصه‌هایی چون ماهیت فرانوشتاری و تمرکز پارس بوک توضیحات دربارهٔ شخصیت حقیقی ذوالقرنین که در کتابهای آسمانی یهودیان، مسیحیان و الف هخامنشی گرایی ضدیت با تاریخ کهن ایرانی استخود تورات قتل عام ایرانیان جشن پوریم را می پذیرد ولی در کتابهای باستان نویسان ما این مدیریت حوزه علمیه استان قم اخبار موضوعاتی را که …مرکز اطلاع رسانی مدیریت حوزه علمیه قم معاونت آموزش سامانه نجما نجاح خدمات مرکز زندگی نامه حضرت زرتشت، پیامبر ایرانی و دین …گفتار نیک، پندار نیک و کردار نیک، مهمترین آموزه های زرتشت است تولد زرتشت را در شمال عقل سرخ رستم فرخ زاد که بود و چگونه کشته شد؟رستم فرخ زاد که بود و چگونه کشته شد؟ یکی از فرماندهان سپاه ساسانی که خود را وقف خدمت به نقد دیدگاه مستشرقان درباره جنگ‌های پیامبر اعظماین نوشتاردیدگاه مستشرقان را از منظر قرآن کریم به عنوان نقشه راه پیامبراعظمص بررسی پایگاه سابق تخصصی نقد و بررسی عرفانهای کاذبکدام عرفان؟ عرفان های کاذب از نظر شهید آوینی برای عرفان حقیقی که اولیای حق هستند، و بررسی رفتارهای جنسی محمد بن عبدالله – بخش …علی در نهج البلاغه می گوید آنگاه که کودک بودم، پیامبر مرا در کنار خود نهاد و بر


ادامه مطلب ...

از چه سنی کودکان را با مفاهیم دینی آشنا کنیم؟

[ad_1]

بهترین زمان برای آشنایی کودکان با مفاهیم دینی زیر 7 سالگی است و اگر در سنین پایین مفاهیم دینی را به فرزندانمان بیاموزیم، آنها در دوران نوجوانی و جوانی اعمال دینی را به خوبی انجام می دهند.

 از چه سنی کودکان را با مفاهیم دینی آشنا کنیم؟
از چه سنی کودکان را با مفاهیم دینی آشنا کنیم؟  اعظم احمدی در خصوص زمان مناسب برای آشنایی کودکان با مفاهیم دینی بیان کرد: بهترین زمان برای آشنایی کودکان با مفاهیم دینی زیر 7 سالگی است و اگر در سنین پایین مفاهیم دینی را به فرزندانمان بیاموزیم، آنها در دوران نوجوانی و جوانی اعمال دینی را به خوبی انجام می دهند.

احمدی ضمن اشاره به این موضوع که تربیت دینی کودکان  از هنگام تولد با گفتن اذان و اقامه در گوش آنها و حتی قبل از آن در دوران جنینی آغاز می شود، ادامه داد: بر طبق حدیث امام جعفر صادق(ع) در 3 سالگی باید جمله «لا اله الا الله » را به کودکان آموخت و در سن 3 سال و 7 ماه و 20 روزگی باید  آنها را با  جمله « محمد رسول الله » آشنا کرد.

وی افزود: در 4سالگی صلوات و در 5سالگی باید قبله را به کودکان را آموزش داد و همچنین فرزندانمان باید در 6سالگی اعمال رکوع و سجود و در 7 سالگی وضو را بلد باشند.

این مشاور کودک و خانواده ضمن اشاره به این موضوع که کودکان زیر 7 سال بسیاری از اعمال بزرگتر ها و والدینشان را تقلید می کنند، گفت: بهتر است با انجام اعمال دینی مقابل فرزندانمان و بردن آنها به مساجد، حسیینه ها، هیات ها و مراسم های مذهبی و همچنین با استفاده از رسانه ها کودکان را هر چه سریع تر با مفاهیم دینی آشنا و به انجام آنها عادت دهیم.

احمدی اظهار داشت: کودکان زیر 7 سال مفهوم دروغ و غیبت را نمی فهمند و از این رو بهتر است جلوی آنها از انجام  این اعمال بپرهیزیم، چرا که آنها این اعمال از برزگترهایشان یاد می گیرند و انجام می دهند.

وی با بیان این که کودکان در سن 7 سالگی آماده تربیت شدن هستند و این سن بهترین زمان برای آموزش مفاهیم دینی به آنها است، تاکید کرد: بهترین زمان برای آشنایی دختران با مفهوم حجاب سن 7 سالگی و همزمان با ورود آنها به مدرسه است، چرا آنها قبل از 9 سالگی به طور کامل با مفهوم حجاب آشنا شده و آن را رعایت می کنند.

این مشاور کودک و خانواده اشاره کرد: بهتر است 2سال قبل از اینکه عمل دینی به فرزندانمان واجب شود، آنها را با آن فریضه آشنا کنیم، برای مثال برای روزه گرفتن آنها را برای سحری خوردن بیدار کنیم تا هنگامی که این عمل به نوجوان واجب شد با آن آشنایی کامل داشته باشد.

از چه سنی کودکان را با مفاهیم دینی آشنا کنیم؟ 

 

احمدی یاد آور شد: برای آشنایی کودکان با مفهوم خدا بهتر است در سن 3 سالگی به آنها بگوییم که خدا در همه جا حضور دارد، بسیار مهربان است و شما را دوست دارد و باید مفاهیم مثبتی  از خدا در ذهن کودک ایجاد کنیم و از به کار بردن کلمات منفی نظیر عذاب، جهنم و این که اگر گناه کنید خدا شمارا دوست ندارد، خودداری کنیم.

وی عنوان کرد: آشنایی کودکان با احکام دینی، امامان معصوم و آموزش مفاهیم توحید و معاد باید در 7 سال دوم زندگی کودک صورت گیرد و از آنجایی نوجوانان بسیار تحت تاثیر همسالان و دوستان خود هستند، بهتر است در محیطی تحصیل کنند که نوجوانان متدین در آنجا قرار دارند.

 

باشگاه خبرنگاران


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

پرورش مسئولیت در کودکان در طریق ایجاد مسئولیت قبل از بررسی مسئولیت باید ببینیم زندگی چیست و رابطه اش با وظیفه مهد کودک به چه دردی می‌خورد؟والدین باید مهارت تشویق رفتار مطلوب در کودکان را بدانند تربیت سازنده، روشی است که در تعلیم و تربیت،تعلیم و تربیت کودکان،تربیت …والدین باید مهارت تشویق رفتار مطلوب در کودکان را بدانند تربیت سازنده، روشی است که در خبرگزاری فارس صفحه اصلی بعد از مجلس نمایندگان سنای آمریکا با درصد آراء طرح تمدید ساله قانون تحریم‌های در دین اسلام برای کودکان چگونه تربیتی سفارش …با سلام یکی از روش های معتبر آموزش به کودکان زیر یک سال استفاده از فلش کارت ها می باشد همه چیز درباره‌ی ماهواره؛ شبکه‌های ماهواره چگونه موجب …جریان جلوگیری از منکرات توسط حزب‌الله در جنوب لبناندرگیری‌های مقاومت با نیروهای پیش دبستانی سه ستاره فرشته ها بازی انواع …شش بازی خلاق برای کودکان آیا می دانید بازی های کودکان تاثیر بسیار زیادی بر هوش و سایر مطالب تربیت کودک کودک را وادار به حضور در جمع نکنید مشکلات رفتاری کودک خردسال نقش کدامیک از والدین در هنر ایجاد انس با قرآن دیگرانمقدمه هدف این نوشته، یافتن راه هایی برای ایجاد اُنس کودکان، نوجوانان و جوانان با گفت و شنود صمیمانه رهبر انقلاب با جمعی از جوانان و …رهبر عزیز بسیار دوست میداریم که شما از دوران کودکی خودتان بگویید و این‌که چند برادر برنامه آموزش در دوره پیش از دبستان برنامه ریزی …برنامه آموزش در دوره پیش از دبستان دل فرزند نورس مانند زمین خالی از گیاه است،هر بذری اصول تربیتی کودک زیر سال مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینیبا توجه به عدم امکان پاسخگویی در بخش نظرات لطفا سوالات خود را در سامانه ارسال پرسش چگونه با تجاوز جنسی مقابله کنیمیکی از مشکلات اساسی در راه کمک به قربانیان تجاوز جنسی و سکس خشونت آمیز ، نه تنها در خداناباوری ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزادخداناباورتعاریف و تمایزها نویسندگان در مورد بهترین تعریف و طبقه‌بندی برای خداناباوری با هم دانلود نوحه بوی سیب دانلود دعا از نوحه با صدا مداحی …دانلود رایگان نوحه بوی سیب و حرم حبیب نوحه بوی سیب دانلود در ادامه مطلب تبلیغات انسان بعد از مرگ کجا میرود آیا روح انسان بعد مرگ با ما انسان بعد از مرگ کجا میرود آیا روح انسان بعد مرگ با ما ارتباط دارد؟بوکه بارانه مدیرکل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان کردستان با بیان اینکه تا پایان آذرماه سال پیش دبستانی تا ششم ابتدایینقش مراکز پیش دبستانی در رشد همه جانبه کودکان یکی از نتایج عمومی شدن امر آموزش در این موسسه فرهنگی هنری اقالیم موسسه فرهنگی هنری …خبرهای خوب از ایران عنوان نمایشگاهی‌ است از هنرمندان ایرانی که آبان سایت فروش عطر و عطر فروشی یار ،مطالب جالب و عکس …محصولات شون آلمان زیبایی و مراقبت پوست و مو با قیمت رقابتی و با مُهر تضمین اصالت


ادامه مطلب ...

تبارشناسی آزاداندیشی در سنت مردم سالاری دینی

[ad_1]

مطالعه‌ی موردی: سیره‌ی رضوی

چکیده

امروزه آزاداندیشی به عنوان مطالبه‌ای عمومی مطرح است. از این رو برای ترویج آن در نظام جمهوری اسلامی ایران نیازمند الگو و تباری معین و مشخص هستیم. سؤال اصلی این است که آیا در سیره‌ی اهل بیت (علیهم‌السلام) که به نوعی الگوی مبنا برای نظام جمهوری اسلامی ایران است می‌توان به شیوه و تبار معینی از آزاداندیشی رسید؟ سیره‌ی رضوی به دو دلیل این الگو را در اختیار ما قرار می‌دهد. حیات فکری و سیاسی امام رضا (علیه‌السلام) باعث شده تا ایشان از روش و الگوی آزاداندیشی برای ترویج معارف اهل بیت (علیهم‌السلام) بهره گیرند. از طرف دیگر روش مناظره‌ها به عنوان متن الگوی آزاداندیشی، خود زمینه‌ساز ترویج و نشر معارف اسلام شده است. به نظر می‌رسد تشابه وضعیت جامعه‌ی امروز با جامعه‌ی معاصر امام رضا (علیه‌السلام) نیز می‌تواند دلیل دیگری بر کاربردی بودن نوشتار حاضر باشد. در این مقاله با استفاده از روش مطالعات درون‌دینی و بررسی کتابخانه‌ای و همچنین با مراجعه به متون اصلی تلاش شده تا به سؤال مطرح شده پاسخ داده شود.

مقدمه

امروزه سخن از آزاداندیشی و آزادی بیان، شاه‌بیت گفتار سخنگویان سنت مردم‌سالاری غربی و همچنین دینی ایرانی است. در این بین، بیش از همه، سنت مردم‌سالاری دینی ایرانی مورد بی‌مهری و هجوم حامیان سنت مردم‌سالاری غربی واقع شده است. رسولان سنت مردم‌سالاری غربی به طور کلی، منکر وجود آزاداندیشی و آزادی بیان و نتایج آزادی بیان در سنت مردم‌سالاری دینی ایران شده‌اند و حتی در مواجهه با مظاهر عینی آزاداندیشی، با تنزل از موضع اولیه‌ی خود، آن را صوری، فرمایشی و نمایشی خوانده‌اند.
علاوه بر آن، چنان بر این ادعا پافشاری شده، که در کشور ما کمتر باور به وجود آزادی بیان و آزاداندیشی در محاوره‌های سیاسی، فرهنگی و اعتقادی شکل گرفته است و به هنگام سخن از آزادی بیان و آزاداندیشی باید تلاش کرد وجود چنین چیزی را اثبات کرد و آنگاه از نتایج و فواید آن سخن گفت.
در واقع همین شکل نگرفتن باور وجود آزادی بیان و آزاداندیشی در جامعه‌ی ایران امروز، نتایج نامناسبی را به دنبال داشته و دارد. پیامدهای نامطلوبی چون ترس از گفتار آزادمنشانه، کناره‌گیری از دخالت واقعی در امور سیاسی، رواج روحیه‌ی عافیت‌طلبی، بی‌تفاوتی، احساس بی‌نیازی به اجرای اصل هشتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران - اصل امر به معروف و نهی از منکر - به خصوص بخش امر به معروف و نهی از منکر مردم به دولت، رواج دورویی به ویژه در حوزه‌ی سیاست که از نبود باور آزاداندیشی حاصل شده، بر تعمیق شکاف قدیمی دولت - ملت مؤثر واقع شده است.
شاهد مثال اینکه با توانمندی شگرفی که انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی در حوزه‌ی «مردمی بودن» سیاست در ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایجاد کرده است، قاعدتاً می‌بایست این شکاف به حداقل ممکن خود رسیده باشد، این در حالی است که هنوز هم در ایران امروز، مظاهر و بروزهایی از چنین ضایعه‌ی تاریخی در سیاست کشور وجود دارد. بنابراین محوری‌ترین مسئله‌ی نوشتار حاضر «باور به وجود آزادی بیان و فضای آزاداندیشی در ایرانی است که نظام جمهوری اسلامی بر آن حاکمیت دارد»، نظامی که نام آن همواره قرین آزادی و استقلال بوده، مردم ایران بر تحقق هم زمان هر سه مؤلفه تأکید و اصرار کرده‌اند، توقع تحقق هر سه مؤلفه را در طول زمان دارند و سعادت خود را در این امر دیده‌اند.
برای حل این مسئله، باید راه حل‌های متعددی یافت و به کمک آنها مشکل را حل کرد. نظر به اینکه حل مسئله‌ی مهم مذکور که دارای ابعاد متعددی است، در این مختصر نمی‌گنجد، به ناچار باید به حل بخشی از آن رضایت داد. اگر بتوان نشان داد که آزاداندیشی از تباری دینی برخوردار است و امامان معصوم (علیهم‌السلام) هم از آن استقبال کرده‌اند و برای تبیین حقایق بهره جسته‌اند، آنگاه به بسترسازی نهادینه شدن تدریجی آزاداندیشی در ایران کمک شایانی شده است و البته چنانچه این قضیه به درستی نشان داده شود آنگاه چنین نتیجه خواهد داد که همین نحوه‌ی آزاداندیشی و رفتاری که توسط اولیای دین مبین اسلام در این باره صورت گرفته است می‌تواند «الگوی هادی و پشتیبان» چارچوب آزاداندیشی باشد.
بر همین اساس تلاش می‌شود به این پرسش اصلی پاسخ داد که «چه شواهد و دلایلی حاکی از دینی بودن تبار آزاداندیشی در سنت مردم‌سالاری دینی ایرانی وجود دارد». استدلال ما هم این است که وجوه آشکار و نهان دین اسلام با آزاداندیشی ممزوج است و دقیقاً به همین خاطر است که امامان شیعیان و مسلمانان، همواره از برگزاری مناظره‌های آزاد استقبال کرده‌اند و همواره هم پیروز آن بوده‌اند.
برای نشان دادن صحت استدلال بالا، از روش «واکاوی یک الگو» و تعمیم نتایج حاصل از این جزء به کل بهره‌برداری می‌شود. الگوی مورد مطالعه در این بحث، سیره‌ی آزاداندیشانه‌ی امام رضا (علیه‌السلام) است که به علل مختلف قابلیت بازنمایی ویژگی‌های کلیت آزاداندیشی در دین اسلام را دارد. شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی زمان حیات آن امام (علیه‌السلام)، فضایی را ایجاد کرده بود که قابلیت مطالعه‌ی کلیت دوره را می‌دهد. در حقیقت هدف اصلی نوشتار حاضر آن است که با کندوکاو سیره‌ی سیاسی امام رضا (علیه‌السلام) در حوزه‌ی آزاداندیشی، به الگویی جامع برای سنت مردم‌سالاری دینی رسید. برای دستیابی به این مهم، روش نیز مهم است. در تحقیقات سیره‌ی سیاسی ائمه (علیهم‌السلام) رهیافت‌های متعددی وجود دارد که عبارت‌اند از:
- مطالعات درون‌دینی؛
- مطالعات برون‌دینی؛
- مطالعات تلفیقی.
معنی هر یک از رهیافت‌های بالا روشن است پس به شرح و توضیح آنها پرداخته نمی‌شود اما در رهیافت مطالعات تلفیقی باید توجه داشت که وجود الگوی پژوهشی مدون و معین، ضرورت دارد، زیرا در غیر این صورت خطر انحراف و التقاط وجود دارد. در هر حال، رهیافت مورد نظر این بررسی، رهیافت درون‌دینی بوده و با مراجعه‌ی مسئله محورانه به منابع تاریخی، روایی و حدیثی و توجه به عقل در چارچوب آموزه‌ها و متون دینی است (درخشه و حسینی فائق، 1391: 28). از آنجایی که بررسی مستقیم همه‌ی منابع و استنباط شخصی برخی نصوص از عهده‌ی پژوهشگر عادی خارج بوده لذا برای حل این مسئله، به منابع دست اول تاریخی و مجامع روایی معتبر مراجعه شده است.

کالبدشکافی مفهومی

در این بخش ابتدا به مفاهیم اساسی و پایه پرداخته می‌شود. برای پرهیز از غوطه‌ور شدن در اختلاف‌های لفظی، تعریف شورای عالی انقلاب فرهنگی از مهم‌ترین واژه در این خصوص یعنی اصطلاح «آزاداندیشی»، مدنظر قرار می‌گیرد، زیرا نهاد مذکور، عالی‌ترین سازمان در ایران بوده که وظیفه‌ی اصلی آن هدایت زیرساخت‌های فرهنگی و حمایت رسمی از جریان آزاداندیشی است. از نظر شورا: «آزاداندیشی، نشستی است که در آن، افرادی از دانشگاهیان به صورت آزاد، نظام‌مند، مؤدبانه، محترمانه، عقلانی و منطقی در باب موضوع‌های معین و در حضور حضار به اظهارنظر، تبادل آراء و گفتگو همراه با استدلال یا ارائه‌ی مستندات می‌پردازند.»
دومین واژه‌ی مورد بحث، «سیره» بوده که منظور از آن در این نوشتار، گفتار، کردار و تأیید حضرت رضا (علیه‌السلام) در این باره است. در مورد سیره، تعاریف لغوی و اصطلاحی مطرح شده که مشهورترین آن بر این مبناست: سیره بر وزن فعله و مشتق از واژه‌ی سیر بوده و مراد از سیر رفتن، جریان داشتن و در حرکت بودن است و بر همین اساس، بسیاری، سیره را به نوع حرکت و روش نظری و عملی تعبیر کرده‌اند. (3) در باب مفهوم‌شناسی سیره، شهید مطهری (رحمةالله علیه) بیش از دیگران سخن گفته است. ایشان سیره با هیئت فعله را دلیل بر این قرار داده که این هیئت معنای خاصی به آن می‌بخشد و آن معنا عبارت از نوع و سبک خاص رفتار است. به نظر ایشان هر رفتاری را نمی‌توان اصطلاحاً سیره نامید؛ بلکه رفتاری که دارای روش و سبک ویژه باشد، مصداق سیره خواهد بود. دو معنا از تعاریف مختلف مربوط به سیره به دست می‌آید: یکی معنای عام سیره که عبارت از ثبت وقایع تاریخی و سرگذشت افراد بوده، دوم معنایی خاص که سبک و قاعده‌ی رفتار است. تفاوت این دو معنا علاوه بر میزان شمول و فراگیری، در این جهت نیز ظاهر می‌شود که سیره به معنای اول، یکی از مصادر سیره به معنای دوم است، یعنی از بررسی عملکرد افراد در طول زندگی او، می‌توان به سبک و روش رفتاری وی دست یافت. از این منظر استاد شهید مطهری (رحمةالله علیه) نیز سیره را این‌گونه تعریف می‌کند: «سیر یعنی رفتن، رفتار، ولی سیره یعنی نوع و سبک رفتار. مهم شناختن سبک رفتار است» (1377: 46). هنگام تأمل در سیره‌ی سیاسی ائمه اطهار (علیهم‌السلام) باید توجه داشت که روش‌ها و رفتارهای آنان در درجه‌ی اول، ملهم از وحی و منطبق با آموزه‌های شریعت است. رفتار و روش امام بر مبنای علم، عصمت و حکمت الهی بوده، تفاوت در روش، تنها به ظاهر امور مربوط است و در اصول کلی و روح جریان امامت هیچ تفاوتی وجود ندارد، همان طور که در روایت هم آمده است (کلهم نور واحد...) (ابن بابویه، 1372، ج 2: 417).
سومین واژه، «مناظره» است. برای پرهیز از افتادن در دام برداشت‌های متفاوت از این مفهوم، باز هم تعریف شورای عالی انقلاب فرهنگی مدنظر قرار می‌گیرد. بنا بر تعریف شورا، مناظره:
"به هرگونه مباحثه‌ی رو در رو، روشمند و منطقی میان دو صاحب‌نظر که به گونه‌ی نقادانه، دیدگاه‌ها و نظرهای یکدیگر را درباره‌ی موضوعی خاص به چالش می‌کشند تا دیدگاه برتر، محرز شود، گفته می‌شود و حسب مورد براساس آیین نامه‌های تشکل‌های اسلامی دانشگاهیان یا هیئت حمایت از کرسی‌های نظریه‌پردازی برگزار می‌شود (به نقل از korsiha.ir)."

پیشینه

ادبیاتی غنی و با قدمت به نسبت طولانی درباره‌ی آزادی عقیده، بیان و مطبوعات وجود دارد. تقریباً بخش مهم متونی که حوزه‌ی سیاست را بررسی و در آن، تحقق و توسعه‌ی سیاسی را جستجو می‌کنند، انواع آزادی و به ویژه آزادی بیان مورد بحث قرار می‌گیرد. اما «آزاداندیشی» به شکل مدنظر این نوشتار، کاملاً تازگی دارد و تنها در بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه‌ای و پس از آن در جراید و رسانه‌ها موجود است. اما تاکنون جز مصاحبه‌ها و گفتارهای نه چندان عمیق، نوشتاری به سبک علمی، آن هم با رویکرد حل مسئله در این باره وجود ندارد. بنابراین چنین نوشتاری در نوع خود جدید بوده و تازگی دارد. در بیانات مقام معظم رهبری، آزاداندیشی جزو سنت فکری تشیع بوده و تبارشناسی آزاداندیشی در تفکر تشیع، به سیره و روش ائمه معصومین (علیهم‌السلام) نسبت داده شده است. «آزاد فکری و عقلانیت شیعه، این دو عنصرِ در کنار هم، مایه‌ی افتخار ماست. تفکرات شیعه، عقلانی است. ما از اول تشیع در تعالیم ائمه (علیهم‌السلام) به سوی عقل، منطق و استدلال سوق داده شدیم و همین طور هم باید عمل بکنیم» (به نقل از www.farsi.khamenei.ir).
همچنین در مقام گسترش فرهنگ آزاداندیشی در نظام جمهوری اسلامی، ایشان در جمع دانشجویان نخبه‌ی علمی به این موضوع مهم اشاره داشته‌اند:
"فکر کنید، بگوئید، بنویسید، در مجامعِ خودتان منعکس کنید، آن کرسی‌های آزاداندیشی را که من 100 بار - با کم و زیادش - تأکید کردم، راه بیندازید و اینها را هی آنجا بگوئید، این می‌شود یک فضا. وقتی یک فضای گفتمانی به وجود آمد، همه در آن فضا فکر می‌کنند، همه در آن فضا جهت‌گیری پیدا می‌کنند، همه در آن فضا کار می‌کنند، این همان چیزی است که شما می‌خواهید. بنابراین اگر چنانچه این کاری که شما مثلاً در فلان نشستتان، در فلان مجموعه‌ی دانشجویی‌تان کردید، فکری که کردید، ترجمه‌ی عملیاتی نشد، به صورت یک قانون یا به صورت یک دستورالعمل اجرایی درنیامد، شما مأیوس نشوید، نگوئید پس کار ما بی‌فایده بود، نخیر. من به شما عرص بکنم در این 16، 15 سال اخیر، همین حرکت علمی‌ای که آغاز شده، همین جوز آغاز شده، همین جور امروز علم شده یک ارزش، چند سال قبل این جوری نبوده. ما همین طور روز به روز هی پیش رفتیم (به نقل از www.farsi.khamenei.ir)."
نتیجه آنکه به رغم وجود تباری روشن و غنی از آزاداندیشی در سنت و سیره‌ی معصومین (علیهم‌السلام) و خطوط فکری تشیع، همچنین تلاش مقام معظم رهبری برای گسترش فرهنگ آزاداندیشی در سنت مردم‌سالاری دینی و در بطن نظام جمهوری اسلامی ایران، هنوز برای این منظور، کار درخور توجهی انجام نشده است.
در این بخش برای تبارشناسی آزاداندیشی، سیره‌ی امام رضا (علیه‌السلام) به عنوان یک الگوی مبنایی واکاوی می‌شود. وضعیت فکری و فرهنگی جامعه‌ی معاصر ایشان به نوعی متأثر از عوامل سیاسی اجتماعی بود که روش مناظره و آزاداندیشی در این فضا می‌توانست برای گرایش جامعه به سوی معارف اصیل اسلام راهگشا باشد.

حیات سیاسی امام رضا (علیه‌السلام)

علی بن موسی (علیه‌السلام) مشهور به رضا، امام هشتم شیعیان در سال 148 ق. در مدینه زاده شد (ابن بابویه، 1377 ق، ج 1: 18؛ حسینی، 1375: 34). وی دوران کودکی و نوجوانی را زیر نظر پدر خود سپری کرد و از نزدیک شاهد فراز و فرودهای زندگی پدر و قیام‌ها و نهضت‌های دوران وی بود. اوج مشکلات ایشان زمانی بود که هارون، امام موسی (علیه‌السلام) را گرفتار زندان ساخت و از شهری به شهر دیگر انتقال داد تا آنکه سرانجام در سال 183 ق. دور از خانه و فرزندان، در بغداد به شهادت رسیدند (مجلسی، 1403 ق، ج 48: 251). از آن پس عموم شیعیان بر گرد امام رضا (علیه‌السلام) اجتماع کردند و امامت وی را گردن نهادند. ایشان در سایه‌ی فرصتی که در زمان امامت بعد از شهادت پدرشان به وجود آمد، هدایت بی ‌سر و صدای شیعیان را برعهده گرفتند و با برپایی مجالس درس و بحث در مدینه، یاد و خاطره‌ی محافل علمی جدشان امام صادق (علیه‌السلام) را در اذهان زنده کردند. دوران امامت امام رضا (علیه‌السلام) مقارن با خلافت هارون، امین و مأمون عباسی بود، تا آنکه در سال 204 ه.ق. با توطئه‌ی مأمون در سناباد طوس به شهادت رسیدند و کنار مدفن هارون به خاک سپرده شدند (نوبختی، 1355 ق: 87؛ ابن بابویه، 1377 ق، ج 1: 19-18؛ خضری، 1391: 192-191).
از بررسی منابع تاریخی چنین برمی‌آید که هارون پس از شهادت امام کاظم (علیه‌السلام) برای رهایی از ننگ بدنامی و اتهام قتل فرزند پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، خاندان و فرزندان ایشان را وانهاد و امام رضا (علیه‌السلام) را به حال خود در مدینه رها ساخت. هارون از ترس شعله‌ور شدن حرکت‌های اعتراضی علویان، پس از شهادت امام هفتم (علیه‌السلام) تصمیم گرفت از فشار بر شیعیان بکاهد و حتی در پاسخ کسانی که وی را به قتل امام هشتم (علیه‌السلام) تحریک می‌کردند، چنین می‌گوید: «بس نیست برای تو آنچه نسبت به پدرش انجام دادیم، می‌خواهی همه‌ی اینها را بکشم» (مجلسی، 1403 ق، ج 49: 113). امام رضا (علیه‌السلام) با آگاهی از این مسئله، ارتباطات از هم گسیخته‌ی شیعیان را از نو برقرار ساختند و با تشکیل محافل علمی به نشر و گسترش معارف دینی و اخلاقی پرداختند. پس از درگذشت هارون و خلافت امین، به دلیل آغاز درگیری‌های خاندانی و جنگ برادرکشی میان امین و برادر بزرگ‌ترش مأمون بر سر خلافت، امام رضا (علیه‌السلام) و شیعیان از تعرض دستگاه خلافت در امان ماندند و بدین ترتیب مجالس درس و ارتباطات ایشان با شیعیان با آسودگی خیال برپا می‌شد (همان). آزادی نسبی مهیا شده برای حضرت در این شرایط، سبب شد ایشان امامتشان را به صراحت اعلام کنند (عطاردی، 1368: 268). فعالیت‌های فرهنگی و علمی وسیع امام رضا (علیه‌السلام) و تربیت شاگردان بی‌شمار، از جمله رویدادهای این دوره است (درخشه و حسینی فائق، 1391: 127). اما پس از قتل امین و آغاز خلافت مأمون به ناگهان تحولی شگرف و باورنکردنی در برخورد دستگاه خلافت با امامان شیعی به وقوع پیوست و آن، اقدام مأمون برای سپردن جانشینی خود به امام رضا (علیه‌السلام) بود که نه تنها شیعیان و عباسیان، بلکه حتی عامه‌ی مردم را در شگفتی فرو برد. آنچه که روشن است اینکه هم‌زمان با آغاز خلافت مأمون و به دنبال درگیری طولانی مدت وی با برادرش امین، تشیع در ایران، عراق و حجاز گسترش چشمگیری یافت. زمانی که امام رضا (علیه‌السلام) در راه مرو وارد نیشابور شدند، علاوه بر تعداد زیاد استقبال‌کنندگان، 20 هزار کاتب، حدیث سلسلةالذهب را نوشته‌اند (ابن بابویه، 1372، ج 2: 135). همچنین این کلام امام رضا (علیه‌السلام)، از گستردگی شیعیان در آن زمان حکایت دارد: «لقد کنت بالمدینه و کتابی ینفذ فی المشرق و المغرب...» (مجلسی، 1403 ق، ج 49: 159). گستردگی و نفوذ شیعیان تا آنجا پیش رفته بود که گزارش شده تعدادی از شیعیان در دستگاه خلافت عباسی صاحب مقام بوده و برخی از آنها صاحب منصب قضاوت بوده‌اند (امین، 1403 ق: 324). این گسترش معلول دو چیز بود:
1. ستیز میان امین و مأمون که مدتی دستگاه خلافت را به خود مشغول ساخت و بدین ترتیب فرصت مناسبی برای گسترش تبلیغات و انجام فعالیت گروه‌های مختلف شیعی فراهم شد (مسعودی، 1347، ج 2: 415)؛
2. انتقال پایتخت عباسیان از بغداد به مرو که از سوی مأمون انجام گرفت. وی مادری ایرانی داشت و خود پیش از خلافت نیز فرمانروای عباسیان در ایران بود، پس از قتل برادر و دستیابی به خلافت برای جلب رضایت آنان، پایتخت خود را به مرو منتقل کرد و بدین‌گونه، بغداد، پایتخت افسانه‌ای عباسیان را به حال خود رها ساخت. با آنکه مرو پیش از آن مرکز فرمانروایان عباسی در خراسان بود، دوری آن از مراکز مهم اجتماعی و سیاسی در عراق، حجاز و شام و به تبع آن دوری مأمون از حوادث و رویدادهایی که در آن مناطق در حال وقوع بود، موجب شد تا بار دیگر کانون‌های شیعی در عراق و حجاز به جنبش درآیند و قیام‌های متعدد شیعی یکی پس از دیگری به ظهور رسد (اصفهانی، 1347، ج 2: 714-704؛ خضری، 1391: 192).
هنگامی که مأمون گسترش تشیع در ایران و عراق را مشاهده کرد،‌ از خطر جنبش‌های علوی نسبت به خلافت و حکومت خود بیمناک شد و پس از چاره‌اندیشی، برای اینکه مردم مناطق یاد شده را که پیوسته ترکیب سیاسی خاص و مستقلی داشتند، به مسیری تازه اندازد و آنان را با سیاست خلافت موافق و هماهنگ سازد، به اقدامی کاملاً بدیع دست زد. او، علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام) را در دوم رمضان 201 ه.ق ولیعهد و جانشین خود ساخت، شعار سبز علویان را جایگزین شعار سیاه عباسیان کرد و بدین‌سان یکی از وقایع مبهم و پیچیده‌ی تاریخ عباسی را رقم زد (مسعودی، 1347، ج 2: 441). از این رو آشکار می‌شود که مأمون، از روی فریب‌کاری ولیعهدی را به ایشان سپرد تا هم به خلافت خود مشروعیت بخشد، توجه محافل شیعی را به خود جلب کند و آنان را از اندیشه‌ی قیام بازدارد و هم با استمالت از علویان، مردم خراسان و عامه‌ی ایرانیان را برای یاری خویش یک‌دل سازد و در نهایت به آن دسته از عباسیان متعصبی که به دلیل تعصب سخت عربی و به بهانه‌ی آنکه مادر مأمون کنیزی ایرانی بوده، از امین طرف‌داری و شایستگی مأمون را برای خلافت انکار کرده بودند، پاسخ درخوری دهد (همان: 356). شهید مطهری (رحمةالله علیه) نیز در کتاب سیری در سیره‌ی ائمه اطهار (علیهم‌السلام) یکی از احتمال‌های طرح مأمون را خلع سلاح علویان، امام رضا (علیه‌السلام) و شیعیان آن حضرت در بُعد مبارزه‌ی سیاسی می‌داند.
"احتمال دیگر در باب سیاست مأمون که ابتکار از خودش بوده و سیاستی در کار بوده، مسئله‌ی خلع سلاح کردن خود امام رضا (علیه‌السلام) است و این در روایت‌های ما هست که حضرت رضا (علیه‌السلام) روزی به خود مأمون فرمودند: «هدف تو این است.» می‌دانید وقتی افرادی که نقش منفی و نقش انتقاد را دارند به یک دستگاه انتقاد می‌کنند، یک راه برای اینکه آنها را خلع سلاح کنند این است که به خودشان پست بدهند. بعد اوضاع و احوال هرچه که باشد، وقتی که مردم ناراضی باشند آنها دیگر نمی‌توانند از نارضایتی مردم استفاده کنند و برعکس، مردم ناراضی علیه خود آنها تحریک می‌شوند. مردمی که همیشه می‌گویند خلافت حق آل علی (علیه‌السلام) است، اگر آنها خلیفه شوند دنیا گلستان خواهد شد، عدالت این چنین برپا خواهد شد و از این حرف‌ها. مأمون خواست حضرت رضا (علیه‌السلام) را بیاورد در منصب ولایتعهدی تا بعد مردم بگویند: نه، اوضاع فرقی نکرد، چیزی نشد یا آل علی (علیه‌السلام) را متهم کند که اینها تا دست خودشان کوتاه است این حرف‌ها را می‌زنند ولی وقتی که دست خودشان هم رسید دیگر ساکت می‌شوند و حرفی نمی‌زنند (مطهری، 1377 الف: 209)."
اما در مقام جمع‌بندی و تبیین این قسمت و برای ورود به تنه‌ی اصلی بحث، هدف‌هایی که مأمون در سیاست ولایتعهدی امام رضا (علیه‌السلام) تعقیب می‌کرد عبارت‌اند از:
1. زیر نظر گرفتن فعالیت‌های امام (علیه‌السلام) و جدا کردن وی از پایگاه مردمی‌اش؛
2. کاشتن بذر شک، بدبینی و شایعه در مورد رهبری اهل بیت (علیهم‌السلام) و اتهام گرایش به قدرت و سازش؛
3. یافتن آرامش خاطر با انحراف مسیر و جهت اعتراض‌ها و شورش‌ها بر ضد امام (علیه‌السلام)؛
4. جلب و جذب جنبش‌های علوی؛
5. داشتن یک رکن نیرومند علمی و معنوی در دستگاه حکومتی خود تا پشتوانه‌ی حل مسائل گوناگون باشد؛
6. در اختیار داشتن امام (علیه‌السلام)، به عنوان برگ برنده در مقابل عباسیان بغداد؛
7. سوء استفاده از امام (علیه‌السلام) در رابطه با شیعیان خراسان، تا هر وقت خواست روی امام (علیه‌السلام) معامله کرده و به مقاصد خود برسد؛
8. مهم‌تر از همه، احساس خطر مأمون از سوی امام (علیه‌السلام) بود که اگر روزی عَلَم مبارزه‌ای آشکار برافرازد، دیگر نمی‌توان در مقابلش ایستاد (محدثی، 1377: 184؛ قرشی، 1382، ج 2: 380؛ ابن بابویه، 1372، ج 2: 140؛ مفید، 1413 ق، ج 2: 263؛ اربلی 1381 ق، ج 2: 277؛ درخشه و حسینی فائق، 1391: 152).
مقام معظم رهبری نیز در پیام خود به کنگره‌ی بین‌المللی امام رضا (علیه‌السلام) در سال 1363، روند حیات سیاسی عصر امام هشتم (علیه‌السلام) را این‌گونه تحلیل می‌کنند:
"هنگامی که مأمون در سال 198 از جنگ قدرت با امین فراغت یافت و خلافت بی‌منازع را به چنگ آورد، یکی از اولین تدابیر او حل مشکل علویان و مبارزات تشیع بود. او برای این منظور، تجربه‌ی همه‌ی خلفای سلف خود را پیش چشم داشت. تجربه‌ای که نمایشگر قدرت، وسعت و عمق روزافزون آن نهضت و ناتوانی دستگاه‌های قدرت از ریشه‌کن کردن و حتی متوقف و محدود کردن آن بود. او می‌دید که سطوت و حشمت هارونی حتی با به بند کشیدن طولانی و بالاخره مسموم کردن امام هفتم (علیه‌السلام) در زندان هم نتوانست از شورش‌ها و مبارزات سیاسی، نظامی، تبلیغاتی و فکری شیعیان مانع شود. او اینک در حالی که از اقتدار پدر و پیشینیان خود نیز برخوردار نبود و به علاوه بر اثر جنگ‌های داخلی میان بنی‌عباس، سلطنت عباسی را در تهدید مشکلات بزرگی مشاهده می‌کرد، بی‌شک لازم بود به خاطر نهضت علویان به چشم جدی‌تری بنگرد. شاید مأمون در ارزیابی خطر شیعیان برای دستگاه خود واقع‌بینانه فکر می‌کرد. گمان زیاد بر این است که فاصله‌ی 15 ساله‌ی بعد از شهادت امام هفتم (علیه‌السلام) تا آن روز و به ویژه فرصت پنج ساله‌ی جنگ‌های داخلی، جریان تشیع را از آمادگی بیشتری برای برافراشتن پرچم حکومت علوی برخوردار ساخته بود."
حوادث بعدی نشان داد که مأمون به ظاهر در سیاست خود موفق بوده است، زیرا بسیاری از قیام‌های شیعی با وجود امام (علیه‌السلام) به عنوان ولیعهد خاتمه یافت و روابط ایرانیان و مأمون نیز استوارتر شد (مجلسی، 1403 ق، ج 49: 268؛ ابن بابویه، 1372، ج 2: 233). اما این وضع دوام نیافت و روابط مأمون با امام رضا (علیه‌السلام) به تیرگی گرایید. امام (علیه‌السلام) در جایگاه ولایتعهدی، وارد امور سیاسی و عزل و نصب‌ها نشدند و از طرف دیگر به دلیل سیره‌ی خود، روز به روز بر تعداد علاقه‌مندان ایشان علاوه بر شیعیان اضافه می‌شد. بنی‌عباس در بغداد با سیاست‌های مأمون مخالفت بودند و پس از ولایتعهدی امام رضا (علیه‌السلام)، این اقدام مأمون را مساوی با خروج خلافت از خاندان بنی‌عباس می‌دانستند، پس در اقدامی خودسرانه، امیر منصوب مأمون را از عراق خارج ساخته، عموی مأمون را به جای وی به خلافت برگزیدند و با وی به عنوان خلیفه بیعت کردند (فضل الله، 1369: 121). مأمون پس از احساس خطر از جانب علویان و شخص امام (علیه‌السلام)، برای کنترل اوضاع، مرو را ترک و به سوی بغداد حرکت کرد. برای جلب رضایت عباسیان در کنار زدن ایرانیان و بازگرداندن خلافت به خاندان عباسی، در سرخس فضل به سهل وزیر ایرانی و قدرتمند خود را در توطئه‌ای به قتل رساند و سپس در سناباد طوس امام رضا (علیه‌السلام) را شهید کرد (ابن بابویه، 1372، ج 2: 15؛ مسعودی، 1347، ج 2: 442).
اگر این مقدمه را بپذیریم که تلاش‌های ائمه (علیهم‌السلام) در هدایت جامعه در بستر مختصات زمانی و مکانی که در آن می‌زیستند قابل تفسیر و بررسی است، حیات سیاسی امام رضا (علیه‌السلام) مشحون از نکات مختلف سیاسی و اجتماعی برای بهره‌مندی، الگوگیری و استخراج الگویی تمام‌عیار است. از طرف دیگر برای فهم تلاش‌های امام رضا (علیه‌السلام) در مناظره‌ها، به نظر می‌رسد شرایط سیاسی و اجتماعی تأثیری مستقیم بر شکل‌گیری روند آزاداندیشی و کرسی‌های آزاداندیشی دارد. به عبارت دیگر، حیات سیاسی دوران امامت ایشان، این امکان را به حضرت می‌داد که با استفاده از فضای به وجود آمده، از آن در گسترش تفکر و فرهنگ شیعه استفاده و در قالب مناظره‌های آزاداندیشانه‌ی رضوی، پیام مکتب اصیل اسلامی را منتقل کنند.

حیات فکری امام رضا (علیه‌السلام)

در دوران امامت امام رضا (علیه‌السلام) به واسطه‌ی تلاش و مجاهدت علمی، اخلاقی و فرهنگی ائمه (علیهم‌السلام) تا حدودی انحراف‌های فکری و اخلاقی بی‌شمار کاسته شده اما مسائل دیگری پیش روی جهان اسلام قرار گرفته است. درگیری‌های امویان، عباسیان و علویان، برای ائمه (علیهم‌السلام) شرایطی را فراهم کرد تا در این بین، ارزش‌ها نشر یابد، انحراف‌ها زدوده شود و به واسطه‌ی سازمان وکالت و تربیت شاگردانی گرانمایه، گستره‌ی شیعیان افزایش یابد و نیز شبکه‌ی ارتباطی آنان با ائمه (علیهم‌السلام) وضعیت بهتری پیدا کند (درخشه و حسینی فائق، 1391: 130). عصر امام رضا (علیه‌السلام) طوفانی‌ترین عصر فکری برای مکتب تشیع بود (سلمان‌نژاد، 1391: 171). کیفیت شهادت امام موسی بن جعفر (علیه‌السلام)، زمینه‌ی پیدایش و رشد فرقه‌ی واقفیه را در بین شیعیان به وجود آورد (همان، 1392، ج 1: 201). از طرفی فعالیت مترجمان و ترجمه‌ی آثار که از پایان عصر بنی‌امیه شروع شده بود، به خوبی در جامعه اثر کرده و افکار انحرافی در جامعه‌ی اسلامی رسوخ پیدا کرده بود (ابن بابویه، 1372، ج 1: 171، 124، 126 و 203). آزادی سیاسی همراه با کار فرهنگی که با تضعیف بنی‌امیه و روی کار آمدن بنی‌عباس در جامعه شروع شده بود، نتایج خود را به بار آورد. از طرفی، آنان که برای سقوط بنی‌امیه به بنی‌عباس کمک کرده بودند، بعد از روی کار آمدن بنی‌عباس و عملکرد آنان تازه فهمیدند که آنان نیز در جنایت و بی‌رحمی دست‌کمی از بنی‌امیه ندارند (مجلسی، 1403 ق، ج 45: 398؛ درخشه و حسینی فائق، 1391: 126-124). لذا درصدد انقلابی بودند و علویان و غیر آنان در گوشه و کنار کشور، مردم را به انقلابی دوباره دعوت می‌کردند. حکومت بنی‌عباس با اختلاف بین مأمون و امین به ضعف گرایید. در این دوران هر فرقه، گروه و جمعیتی درصدد این بود که لیاقت و برتری خود را برای اداره‌ی جامعه و به دست گرفتن حکومت اثبات کند. در این زمان، مأمون با استفاده از گرایش اعتزالی خود بحث پیرامون عقاید را آزاد گذاشت و مردم نیز با دید عقل‌گرایانه‌ی معتزله به همه‌ی مسائل اسلامی نگاه می‌کردند. وی برای بیشتر آشفته کردن جو فکری جامعه از راه‌های گوناگون حتی از فرقه‌های کلامی غیرمسلمان نیز برای رسیدن به این اهداف کمک گرفت. در این دوران آشوب سیاسی، ارکان جامعه را فراگرفته و آشفتگی فکری همه را سردرگم کرده بود (مسعودی، 1347، ج 2: 156؛ مجلسی، 1403 ق، ج 49: 100).
از این رو پس از سال 183 ه.ق که امام کاظم (علیه‌السلام) توسط هارون‌الرشید به شهادت رسیدند (مجلسی، 1403 ق، ج 48: 251)، فرصتی مناسب برای فعالیت فرهنگی و علمی امام رضا (علیه‌السلام) پدید آمد. با این حال مشکلاتی نیز در برابر فعالیت‌های علمی ایشان در دوران امامت وجود داشته که مهم‌ترین آنها مسئله‌ی تهاجم فرهنگی درونی و بیرونی و تلاش حکومت عباسی برای انزوای امامت و ولایت است. از طرفی دیگر، شرایط فرهنگی و سیاسی جامعه‌ی اسلامی در عصر مأمون عباسی موجب شد تا پرسش‌ها و شبهه‌های زیادی ایجاد شود. پیدایش این وضعیت، پاسخگویی و دفاع از کیان اسلام و تشیع را توسط امام رضا (علیه‌السلام) ایجاب می‌کرد. توجه به مناظره‌های آن حضرت، عنایت و تلاش مجدانه‌ی ایشان را به دفع این شبهه‌ها نشان می‌دهد (ابن بابویه، 1372، ج 1: 171، 124، 126 و 203).
هجوم افکار منحرف و نشر آن در جامعه از سوی مکاتب گوناگون از یک‌سو و تلاش دولت عباسی برای نشر افکار مکاتب مختلف در جامعه باعث شد تا بسیاری از جریان‌های فکری و کلامی در جامعه به دلیل داشتن پشتوانه‌ی سیاسی از سوی خلافت عباسی با نوعی مصونیت همراه باشند. از این گذشته شخص مأمون علاقه‌ی فراوانی به ترجمه‌ی کتاب‌های مختلف داشت. در منابع تاریخی آمده که مأمون در ترجمه‌ی کتاب‌ها کوشید و در این راه بسیار هزینه کرد (فضل الله، 1369: 96). او در کنار تشویق مردم به مطالعه، با حکما معاشرت می‌کرد، به این ترتیب نشر دانش مسئله‌ی مطلوب روز شد و صاحبان علم، فلسفه و منطق را گرامی داشتند و مترجمان بسیاری به سمت مرکز خلافت عباسی رهسپار شدند. در میان خلفای عباسی کسی مانند مأمون، عالم و دانش دوست نبود و بدین جهت کتاب‌های فلاسفه‌ی یونان هم در عهد او به عربی ترجمه شد و بدین‌وسیله، آرای گوناگون در جامعه‌ی اسلامی مطرح شد (همان). مأمون عباسی که به ترجمه‌ی کتاب‌های یونانی علاقه داشت به پادشاه روم نامه نوشت و درخواست تعدادی کتاب کرد. پادشاه روم این درخواست را پذیرفت و هیئتی از دانشمندان از طرف مأمون کتاب‌ها را از روم آوردند و به دستور وی به عربی ترجمه کردند و بدین ترتیب این کتاب‌های بیگانگان رواج یافت. بخشی از کتاب‌ها فلسفی بود، با ترجمه‌ی این کتاب‌ها، مسلمانان با فرهنگ‌های بیگانه و به ویژه با فرهنگ یونان آشنا شدند. علاوه بر هجوم افکار خارج از سرزمین‌های اسلامی، به دلیل گرایش مأمون به مکتب اعتزال (سبحانی، 1411 ق، ج 1: 41)، این جریان فکری در جامعه رونق بیشتری گرفت. از طرف دیگر، مکتب فکری اهل حدیث نیز تلاش کردند در مقابل جریان اعتزال ایستاده و از مکتب فکری خود دفاع کنند. مسائلی نظیر جبر و اختیار، امامت جامعه، عدل الهی، قضا و قدر و... موضوع‌هایی بودند که هم مکاتب داخل اسلام یعنی اعتزال و اهل حدیث بر سر آن منازعه داشتند و هم مکاتب فکری خارج از اسلام مدعی حل این مسائل بودند. از طرف دیگر اعتقادها و مسائل کلامی نیز به یکی از دلمشغولی‌های ذهنی افراد جامعه تبدیل شده بود (جعفریان، 1381: 450). مشرب‌ها و مکاتب فکری مختلف هر یک تلاش می‌کردند تا از منظومه‌ی فکری خود مسائل کلامی جامعه را حل کنند و در بسیاری از موارد، آموزه‌های وحیانی و نبوی تحت‌الشعاع این هجوم فکری قرار می‌گرفت. در این موقعیت، وجود مترجمانی که پیرو متعصب آیین‌های منحرف شمرده می‌شدند و از ترجمه به عنوان ابزار نشر باورهای مسموم خود بهره می‌بردند، مایه‌ی نگرانی بود. در این گسیختگی فرهنگی است که وظیفه‌ی سنگین امام رضا (علیه‌السلام) آشکار می‌شود. ایشان در برابر این امواج سهمگین و خطرناک، به دفاع از عقیده و فرهنگ جامعه‌ی اسلام برخاستند و با رهبری حکیمانه، جریان‌های فکری جامعه را از خطر التقاط و انحراف آگاه ساختند. از اقدام‌های مهم و قابل توجه ایشان در این زمینه، بهره‌گیری از محافل فراوان مناظره است که میان دانشمندان بزرگ ادیان، مکاتب مختلف و امام (علیه‌السلام) در خطه‌ی خراسان شکل می‌گرفت. مأمون اساس این محافل را سازمان داد. انگیزه‌ی اصلی او در این امر مورد اختلاف مؤرخان است، ولی شواهد تاریخی، سیاسی بودن حداقل برخی از آنها را کاملاً تأیید می‌کند و از آنجا که معمولاً مسائل سیاسی انگیزه‌ی واحد ندارد، می‌توان سرگرم کردن مردم برای غافل ماندن از مسائل اصلی جامعه و نقاط ضعف حکومت، پایین آوردن مقام امام (علیه‌السلام) در نظر دانشمندان و به مخصوص مردم ایران را بخشی از انگیزه‌های مأمون دانست. زمانی که امام رضا (علیه‌السلام) در خراسان بودند، مأمون از سلیمان مروزی - از متکلمان خراسان - دعوت کرد تا در مجلس مناظره با حضور امام رضا (علیه‌السلام) شرکت کند و با وجود اینکه وی اظهار کراهت می‌کند، مأمون اصرار کرده و به صراحت بیان می‌کند که هدف واقعی از برگزاری این مناظره، خوار و خفیف ساختن امام (علیه‌السلام) است (طبرسی، 1403 ق، ج 2: 401). در منابع تاریخی نقل شده روزی مأمون برخی از دانشمندان و متکلمان آن روزگار را گرد خود آورد و از امام (علیه‌السلام) درخواست کرد که در مجلسی برای مناظره با آنان حاضر شوند. امام رضا (علیه‌السلام) از نیت مأمون درباره‌ی برگزاری چنین جلسه‌هایی آگاهی داشتند و به حسن بن نوفلی در این مورد چنین فرمودند که بنای مأمون از تشکیل چنین جلسه‌هایی به رفع شبهه‌ها و اثبات حقایق بر گمراهان نیست؛ بلکه وی قصد امتحان دارد و پشیمان می‌شود. «علم المأمون أن الذی هو بسبیله لیس بمستحق له فعند ذلک تکون الندامه مه و لا حول و لا قوه إلا بالله العلی العظیم؛ آن دم مأمون نادم شده، می‌داند که آن موضع و مکان که سبیل سلوک در آن است او نه مستحق آن است در آن وقت اظهار ندامت و خجالت کند و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم» (همان: 416 و ابن بابویه، 1372، ج 1: 156). آنچه این احتمال را تقویت می‌کند آن است که دربار مأمون تا پیش از شهادت امام (علیه‌السلام)، پیوسته محل برگزاری این مناظره‌ها بود، ولی پس از آن، دیگر اثری از این مجالس علمی و بحث‌های کلامی دیده نشد (نصیری، 1389: 256-255). همچنین شیخ صدوق (رحمةالله علیه) نقل کرده است که امام رضا (علیه‌السلام) در قالب برگزاری جلسه‌های علمی و مناظره، به بیان اصول دینی و مذهبی و گسترش معارف حقه اهل بیت (علیهم‌السلام) می‌پرداختند. هنگامی که مأمون از این مطلب مطلع شد، احساس خطر کرده و تصمیم به تعطیلی این جلسه‌ها گرفت. مأمون، محمد بن عمرو طوسی حاجب خود را مأمور کرد که مانع شرکت مردم در این مجلس شود و آن حضرت را احضار کرد، چون چشمش به ایشان افتاد پرخاش و بی‌احترامی کرد، امام (علیه‌السلام) با حالتی از پیش مأمون بیرون آمدند که وی را نفرین می‌کردند (ابن بابویه، 1372، ج 2: 172).

روش‌شناسی مناظره‌های امام رضا (علیه‌السلام)

آنچه در مناظره‌های امام رضا (علیه‌السلام) اهمیت بسزایی دارد، موضع برتر ایشان و پیروزی در گفتگوهاست که نتایجی چون تسلیم طرف‌های مناظره و در مواردی تشرف آنان به دین مبین اسلام را در پی داشت. به طور کلی ویژگی این مناظره‌ها عبارت‌اند از:
1. به کارگیری استدلال‌های عقلی در کنار بهره‌گیری از کتاب و سنت و نیز استناد به اشتراک‌های بین ادیان مختلف به شیوه‌های عقلانی؛
2. نشان دادن و آشکار شدن روح آزادمنشی اسلام و وسعت نظر امام رضا (علیه‌السلام) در همه‌ی مباحث؛
3. بهره‌گیری امام (علیه‌السلام) از زبان‌های مختلف؛
4. ایفای رسالت برای مبارزه با انحراف‌ها و اثبات جامعیت امام رضا (علیه‌السلام) در تمام زمینه‌ها و مباحث علمی؛ (4)
5. امام رضا (علیه‌السلام) برای حفاظت از حریم دین و پیشگیری و پیراستن دامن پاک آن از تحریف عالم نمایان، همواره با روش‌های ایده‌آل و جذاب علمی و فرهنگی می‌کوشیدند تا مناظره‌ها، همیشه در مسیر عزت و سربلندی اسلام و تشیع، نتیجه‌بخش و سودمند باشد؛
6. الزام طرف مناظره با استفاده از دانسته‌های وی؛
7. برانگیختن نیروی خرد طرف مناظره؛
8. اثبات عقلانی احکام و اهمیت تفکر؛
9. اجازه‌ی پرسش و آزادی بحث؛
10. تأکید بر رعایت انصاف؛
11. درس عملی برای اجرای فرائض؛
12. احترام و تکریم متقابل؛
13. استفاده از شیوه‌ی جدل برای ارشاد و هدایت؛
14. بهره‌گیری از تمثیل و تشبیه؛
15. تکیه بر دلایل متقن؛
16. بیان اصول و معیارهای کلی و عقلانی؛
17. عمیق و در عین حال کوتاه؛
18. نظم منطقی مباحث و سامانه‌ی علمی آن؛
19. الزام طرف مقابل به پذیرش اشتباه خود (طبرسی، 1403 ق، ج 2: 440؛ فضل الله، 1369: 205).
با توجه به نکته‌های پیش‌گفته، تفوق علمی امام رضا (علیه‌السلام) در همه‌ی مناظره‌ها چنان چشمگیر بوده است که مخاطبان در برابر کمال‌های معنوی و مقام علمی شامخ ایشان، سر تسلیم فرود آوردند و آن بزرگوار نیز همانند دیگر امامان پیش از خود با سعه‌ی صدر و استفاده از اصول عقلانی و منطقی به دفاع از دین و مذهب پرداختند (درخشه و حسینی فائق، 1391: 128). این امر خود موجب شهرت علمی امام (علیه‌السلام) و اطلاع مسلمانان از احاطه‌ی ایشان بر همه‌ی مسائل و در نتیجه، سبب تبلیغ اسلام و ترویج مذهب تشیع شد، آن هم در زمانه‌ای که باورهای دینی از هر سو مورد هجمه قرار داشت (مجلسی، 1403 ق، ج 48: 267-263). به درستی می‌توان ادعا کرد که بیانات امام (علیه‌السلام) در عرصه‌ی این مناظره‌ها از دو جنبه‌ی روش و محتوا، نه فقط در آن مقطع تاریخی که در همه‌ی روزگاران می‌تواند پاسخگوی شبهه‌ها در موضوع‌های مختلف دین باشد. استقبال اهل بیت (علیهم‌السلام) از محافل مناظره، بیانگر تأیید تبادل اندیشه و بحث‌های آزاد و اعتقاد به استدلال‌پذیر بودن مبانی اعتقادی اسلام است. از این رو، با عنایت به نیاز عصر حاضر برای پاسخگویی به شبهه‌ها، بازخوانی مناظره‌های امام رضا (علیه‌السلام) ما را به موارد ذیل رهنمون می‌سازد:
1. تولید علم در گروه تضارب آراء و مقایسه‌ی اندیشه‌هاست. تشکیل کرسی‌های نقد و مناظره و گفتگوهای هدایت شده موجب بالندگی معارف اسلامی می‌شود. حتی مناظره‌های نوشتاری در قالب وبلاگ‌های اینترنتی و تالارهای گفتگو و حتی وب سایت‌هایی که بدین منظور طراحی شده‌اند می‌توانند روش‌های پیشوایان دین را سرلوحه‌ی خود قرار داده و تلاش‌های نافرجام جریان‌های فکری برای ایجاد شبهه‌ها را پاسخ گویند، چرا که تضارب آرای فکری با شیوه‌ی گفتگو و تعامل و فارغ از هرگونه غوغاسالاری، امروزه نیز از مؤثرترین شیوه‌های تبلیغ به شمار می‌رود و در تولید علم، نظریه‌سازی و نواندیشی نقش اساسی ایفا کرده، ابرهای تیره را از پیش روی خورشید حقیقت کنار می‌زند؛
2. مجالس مناظره، میدان مبارزه‌ای بوده که پیروزی در آن محتاج توانمندی و بضاعت است و مدعیان بی‌مایه و ناتوان، در این عرصه قافیه را می‌بازند.
ائمه (علیهم‌السلام) برای تبلیغ دین، با توجه به موقعیت‌های سیاسی و فرهنگی خویش، در مکان‌ها و به شیوه‌های مختلف به تبلیغ دین و ایراد حدیث می‌پرداختند. با توجه به قرائن و شواهدی که در کتاب‌های حدیثی و تاریخی وجود دارد، محافل علمی امام رضا (علیه‌السلام) نیز متنوع بوده است. مدینه به عنوان پایگاه علمی، در زندگی اکثر ائمه (علیهم‌السلام) نقش مهمی داشته است. امام رضا (علیه‌السلام) نیز بیشتر دوران امامت خویش را در این شهر گذراندند. نگاهی به تنوع مکانی مناظره‌ها نشان از اهمیت روش مناظره در ترویج فرهنگ آزاداندیشی دارد. این نکته در موضوع مورد بحث یعنی آزاداندیشی در سنت مردم‌سالاری دینی اهمیتی دوچندان می‌یابد.

1. مسجدالنبی

مسجد مدینه در زمان صادقین (علیه‌السلام) محل درس این بزرگواران بود. چنانچه طبق برخی شواهد، درس‌های امام باقر (علیه‌السلام) در مسجد مدینه تشکیل می‌شد. امام رضا (علیه‌السلام) نیز مانند اجداد خویش در مسجد مدینه حلقه‌ی علمی و درسی تشکیل می‌داد، به نحوی که برخی، در زمان آن حضرت، از مسجدالنبی به عنوان حوزه‌ی علمیه‌ی امام (علیه‌السلام) یاد می‌کنند (همان، ج 49: 100). هر چند که به گمان برخی، پس از مجالس مناظره‌ای که در خراسان (به دستور مأمون) برپا شد، علم و دانش امام (علیه‌السلام) بر همگان آشکار شد، اما باید توجه داشت که مقام علمی امام رضا (علیه‌السلام) پیش از عزیمت ایشان به خراسان نیز مورد توجه خاص و عام قرار داشت و سفر به خراسان و جلسه‌های مناظره به خواست خداوند به محفلی برای خوار شدن و اعتراف مخالفان اهل بیت (علیهم‌السلام) تبدیل شد. از حضرت نقل شده:
"کنت أجلس فی الروضه و العلماء بالمدینه متوافرون فإذا أعیاالواحد منهم عن مسأله أشاروا إلی بأجمعهم و بعثوا إلی بالمسائل فأجیب عنها؛ در حرم پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌نشستم، دانشمندان مدینه اجتماع می‌کردند هر کدام در مسئله‌ای فرو می‌ماندند، به من اشاره می‌کردند و پیش من می‌فرستادند جواب آنها را می‌دادم (همان)."

2. منزل امام (علیه‌السلام)

امام رضا (علیه‌السلام) در منزل خویش به صورت جمعی یا فردی پذیرای مراجعان بودند و ضمن دیدار با آنها، به سؤال‌ها یا اشکال‌های آنها پاسخ می‌دادند. حتی هنگامی که منزل را خلوت می‌دیدند، غلامان و اطرافیان خود را از کوچک و بزرگ جمع می‌کردند و برای آنان حدیث می‌گفتند (سلمان‌نژاد، 1392، ج 2: 363).

3. سفر به مراکز علمی

سفر به مراکز علمی از جمله بصره، کوفه و ایران و دیدار با مردم این شهرها، سبب تشکیل محافل علمی می‌شد و حضرت رضا (علیه‌السلام) در این مراکز به ایراد حدیث می‌پرداختند، در حالی که چنین موقعیتی برای هیچ یک از پدران آن حضرت پیش نیامده بود. حاکم نیشابوری در تاریخ خود می‌نویسد: امام رضا (علیه‌السلام) در سال 194 ق. به بصره رفتند و به درس حدیث و نشر علم پرداختند (فضل الله، 1369: 208؛ محبی‌پور، 1388: 26).

مناظره و آزاداندیشی؛ الگوی مبنا در مردم‌سالاری دینی

عوامل سیاسی و اجتماعی جامعه‌ی معاصر امام رضا (علیه‌السلام)، زمینه را برای نشر و ترویج افکار و مکاتب اندیشه‌ای مختلف و متعدد فراهم ساخت. در این بین، روش مناظره‌ی آزاداندیشی می‌توانست بهترین روش برای اثبات حقانیت تفکر اسلام و معارف اهل بیت (علیهم‌السلام) باشد. اینکه امام رضا (علیه‌السلام) می‌فرمودند حاضر هستند با عالم هر دینی با مقبولات همان دین محاجه کنند دلیلی بر این مدعاست.
"قال (علیه‌السلام): إذا سمع احتجاجی علی أهل التوراة بتوراتهم، و علی أهل الانجیل بانجیلهم، و علی أهل الزبور بزبورهم، و علی الصابئین بعبرانیتهم، و علی الهرابذة بفارسیتهم، و علی أهل الروم برومیتهم، و علی أهل المقالات بلغاتهم، فإذا قطعت کل صنف، ودحضت حجته، و ترک مقالته، و رجع إلی قولی، علم المأمون ان الذی هو بسبیله لیس بمستحق له، فعند ذلک تکون الندامة منه، و لا حول و لا قوة إلا بالله العلی العظیم (طبرسی، 1403 ق، ج 2: 416؛ ابن بابویه، 1372، ج 1: 156)."
بنابراین حداقل‌های آزادی بیان لازمه‌ی شکل‌گیری کرسی‌ها و محافل آزاداندیشی و نظریه‌پردازی بوده و نقشی جدی و شگرف در شکل‌گیری فرهنگ این مهم دارد. از طرف دیگر فضای باز سیاسی خود باعث پدید آمدن زمینه‌ی تداوم بحث‌ها و به تبع آن زمینه‌ساز رشد معارف مختلف خواهد شد.
فضای باز سیاسی عصر امام رضا (علیه‌السلام) خود فرصتی بود که برای ائمه (علیهم‌السلام) قبل از ایشان وجود نداشت (مجلسی، 1403 ق، ج 49: 113) و از طرف دیگر به دلیل فعالیت‌های علمی شخص خلیفه یعنی مأمون و شکل‌گیری حجم انبوهی از سؤال‌های اعتقادی، کلامی و معرفتی در بین عوام و خواص جامعه باعث شد تا بخش‌ها و اقشار مختلف جامعه تشنه‌ی معرفت نابی شوند که بتواند آنان را از این وضعیت حیرت و ضلالت رهایی دهد (عاملی، 1365: 234). امام رضا (علیه‌السلام) در این فضا با بهره‌گیری از فضای آزاداندیشی تلاش کردند تا زمینه‌ی نشر معارف اهل بیت (علیهم‌السلام) را فراهم کنند و در میدان مناظره و گفتگو، حقانیت معارف ایشان را به صورت استدلالی و منطقی و شفاف و روشن بیان کرده و نشر دهند. از این رو در بین ائمه (علیهم‌السلام)، ایشان از سوی دوست و دشمن به عالم آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) مل

کلماتی برای این موضوع

تبارشناسی آزاداندیشی در سنت مردم سالاری دینی


ادامه مطلب ...

عالمان دینی شایسته ترین حاملان میراث گذشته به آیندگان هستند

[ad_1]

 

title

تبیان به نقل از گزارش ایرنا، آیت الله سید شرف الدین ملک حسینی عصر سه شنبه در نشست هماهنگی بزرگداشت چهارمین سالگرد عروج ملکوتی آیت الله ملک حسینی نماینده فقید و سابق ولی فقیه در استان، اظهار داشت: این مهم نیز خود تضمین کننده یک حقیقت آشکار از ضرورت پاسداشت این عالمان دینی است.
وی تصریح کرد: این جمله پرمغز، بامسمی و پرمحتوا که جهان باقی است، تا عالمان باقی است نیز برگرفته از سنت خداوند برای نگه داشت و حفظ این حقیقت تاریخی است.
نماینده مردم کهگیلویه و بویر احمد در مجلس خبرگان رهبری یادآور شد: در بسیاری از اتفاقات شامل عزت و ذلت، رشد و رکود و یا فقر و غنا اختیار انسان دخیل است اما در بروز و ظهور بسیاری از این پیام ها نیز نشانه ای از حقیقت آشنایی وجود دارد.
آیت الله ملک حسینی عالمان دینی را از نظر سنت الهی شایسته بقا و عزت در هستی دانست و افزود: شمر و یزیدیان خواستند که نور خدا را خاموش کنند، امام حسین (ع) را شهید کردند که جسمش نباشد، اما اراده خداوند بر بقا عزت و حفظ این نور تا قیامت باقی است.
وی با تقدیر از حضور باشکوه مردم متدین، ولایتمدار و قدرشناس کهگیلویه وبویراحمد در آیین تشییع و تدفین مرحوم آیت الله سید کرامت ملک حسینی نماینده فقید و پیشین ولی فقیه در استان، گفت: این حضور باشکوه نشان از عزت و پایداری مردم این خطه نسبت به انقلاب و روحانیت داشت.
نماینده ولی فقیه در کهگیلویه و بویر احمد به برگزاری چهارمین سالگرد عروج ملکوتی این عالم ربانی در 12 آبان سال جاری اشاره کرد و گفت: برگزاری این آیین نیز برای پاسداشت و حفظ عزت، کرامت و قدرشناسی بدست آمده در آن آیین باشکوه تشییع است.
چهارمین سالگرد عروج ملکوتی عالم ربانی آیت الله سید کرامت الله ملک حسینی نماینده فقید و سابق ولی فقیه در استان روز چهارشنبه 12 آبان سال جاری در مصلی امام خمینی (ره) یاسوج برگزار می شود.
آیت الله العظمی سید کرامت الله ملک حسینی نماینده فقید مردم استان در مجلس خبرگان رهبری و نماینده ولی فقیه در استان، در سحرگاه جمعه 12 آبان سال 1391 پس از تحمل دوره ای بیماری در شیراز دعوت حق را لبیک گفت و در جوار حرم مطهر جدش امام زاده شاه قاسم(ع) در یاسوج آرام گرفت.
خبرنگار:حمید جهان** انتشار دهنده: حسینعلی راشکی



منبع:
www.irna.ir

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

پنجره ای رو به خانه پدری سه شنبه آذر پنجره ای رو به خانه پدری دوشنبه آذر پنجره ای رو سیره علویبوستان نهج البلاغه قرانبنا به گفته استاد معرفت، آیات نخست سوره علق به عنوان نبوت بوده است و قرآن به عنوان


ادامه مطلب ...

آسیب شناسی تربیت دینی دانش آموزان

[ad_1]

چکیده

امروزه، در دنیای جدیدی که به «دنیای همراه» معروف اســت و تقریباً همه روز، شاخص های دانش و مهارت های زندگی در آن از نو تعریف می شود، یکی از مهم ترین مسائلی که توجه اغلب صاحب نظران و متخصصان تعلیم و تربیت را به خود جلب نموده، رویکرد طرح نوین «تربیت دینی» در حوزه نظام آموزش و پرورش اســت. هر چند پس از پیروزی انقلاب اسلامی توجه به تربیت دینی دانش آموزان در صدر برنامه های وزارت آموزش و پرورش قرار گرفت، تا آنان را برای زندگی کردن در یک جامعه الهی - آرمانی آماده کند، با گذشت سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی، هنوز تربیت دینی دانش آموزان ما با کاستی ها و متغیرهایی روبه روست، که از آنها به عوامل آسیب زا در حوزه تربیت دینی یاد می شود.
مهم ترین مسئله در این پژوهش، گفتمان آسیب شناسی تربیت دینی با رویکرد عملی اســت؛ و هدف از انجام آن بررسی و شناخت عوامل و متغیرهایی اســت که متوجه این جنبه از تربیت دانش آموزان ما در شرایط فعلی اســت؛ و تشخیص آن، نوعی پیشگیری و
در حقیقت، تلاشی مشفقانه برای افزایش مصونیت تربیت دینی از آفات اســت.
نوع این تحقیق، توصیفی - تحلیلی اســت؛ و ابزارهای گردآوری داده ها، مبتنی بر استفاده از کتاب ها، مقالات، آرای کارشناسان تعلیم و تربیت، و حاصل مطالعات نگارنده اســت.
مولفه های توجه به عنصر زمان در تربیت دینی، هماهنگی بین کارکردهای محیط اجتماعی و نظام آموزش و پرورش، زنده کردن روحیه نقادی و حقیقت جویی دانش آموزان، پرهیز از روش های تزریقی و منفعلانه، دستیابی به هویت دینی و ارائه راهکارها به منزله عوامل آسیب زدا در گفتمان تربیت دینی، از مهم ترین یافته های این پژوهش اســت که اجرای آن توسط معلمان و متولیان تعلیم و تربیت، سبب می شود تا تربیت دانش آموزان کمتر با آسیب ها و چالش ها روبه رو شود؛ از این رو، نگارنده درصدد اســت تصویری نسبتاً روشن از موانع و آفات روند تربیت دینی در کارکردهای آموزش و پرورش و برخی مباحث مربوط به آن ارائه دهد.

کلید واژگان:

تربیت، دین، حس مذهبی، دانش آموزان، کارکرد، آسیب شناسی.

مقدمه

هر مکتبی برای سعادت و تکامل انسان برنامه ای عقیدتی، اخلاقی و عملی ارائه می دهد که به مجموعه آن، «دین» گفته می شود. این پدیده به بیان مسائل تغییر پذیری می پردازد که شامل پرسش های همیشگی در مورد حقیقت نهایی و هدف جهان طبیعی اســت (الیاده، 1374، ص5).
در اصطلاح قرآن کریم، دین همان «روش زندگی» اســت که در فطرت مردم، به ودیعه گذاشته شده اســت؛ و انسان ذاتاً به آن گرایش داشته، در پرتو رهنمودهای آموزه هایش
تربیت می شود. بنابراین اکنون این سوال مطرح اســت که چرا تربیت دینی انسانی که ذاتاً مشتاق دین اســت؛ و مذهب در درون او ریشه های بنیادین دارد، با مشکلاتی رو به روست؟ و سوال دیگر اینکه فاصله گرفتن از آموزه های دینی در نسل جوان، مخصوصاً دانش آموزان شیوع و نمود بیشتری دارد؟
بی تردید، نسل جوان و دانش آموزان خواهان فهم دقیق معارف دینی هستند؛ همچنان که تحقیقات مختلف نشان می دهد، نوجوانان و جوانان جامعه، نه تنها دین ستیز نیستند، بلکه دین باور و تربیت پذیرند؛ و از کژکارکردهایی که به نام دین تمام می شود، به شدت رنج می برند. افزون بر این پدیده جهانی شدن و رشد خارق العاده ارتباطات ماهواره ای و رایانه ای، زندگی گرم معنوی انسان را به زندگی سرد ماشینی تبدیل کرده و هویت مذهبی او را ناشناخته و مجهول قرار داده اســت. از این رو، مشکلات تربیت دینی، معلول ماهیت و ذات خود دین نیست، بلکه علت یا علل آن را در خارج از قلمرو دین و آموزه های دینی باید جست و جو کرد.

مفهوم شناسی واژگان

آسیب شناسی: اصطلاح آسیب شناسی در همه رشته های علوم، به ویژه در روان شناسی و تعلیم و تربیت کاربرد خاص دارد. این اصطلاح امروزه معادل واژه «pathology» به کار می رود؛ و آن عبارت اســت از مطالعه و بررسی موقعیت ها و وضعیت های بیمارگونه و نابهنجار اجتماعی که متوجه یک نظام یا گروه و یا سازمان شود (ساروخانی، 1371، ص 716).
دین: در لغت به معنای انقیاد، اطاعت، تسلیم و جزا آمده اســت؛ و در اصطلاح، مجموعه عقائد، اخلاق، قوانین و مقرارتی اســت که برای اداره امور جامعه انسانی و پرورش انسان باشد (جوادمی آملی، 1372، ص94).
تربیت دینی: برای این واژه تعاریف گوناگونی ارائه شده اســت؛ و کارشناسان تعلیم و تربیت بر تعریف واحدی از آن اتفاق نظر نداشته، هر کدام با توجه به مکتب تربیتی مورد نظر خود، آن را تعریف کرده اند. در اینجا منظور از تربیت، تغییر در رفتار و کردار دینی اســت که کودک و نوجوان را با وظایف و شرایع دینی آشنا می کند؛ مبانی اعتقادی را در آنان رشد می دهد؛ و فطرت الهی و انسانی آنان را بارور می سازد (ضرابی، 1386، ص68).
آسیب شناسی تربیت دینی: مطالعه آفات و آسیب هایی اســت که در روند تربیت دینی متربیان رخ می دهد. این پدیده، مسئله اصلی در این تحقیق اســت که مهم ترین عوامل و مولفه های آن به شرح زیرند:

بی توجهی به عنصر زمان

زمان از شرایط ضروری تربیت دینی اســت. آنچه امروزه نظاره گر آن هستیم، ناهنجاری های عمیق ارزشی و دینی در بین نوجوانان و جوانان اســت؛ در حالی که همین قشر، در سال های نه چندان دور، نقش بسیار چشمگیری در پیروزی انقلاب اسلامی داشتند؛ و بسیاری از آنان در دوران هشت سال دفاع مقدس حماسه های پرشور و غیر قابل توصیفی را آفریدند. به واسطه وضعیت کنونی ای که برای نسل موجود حاصل شده، این نسل در گرایش به ارزش های اجتماعی و اعتقادی مطلوب تا حدود قابل ملاحظه ای با نسل قبل از خود، یعنی پدران و مادران متفاوت گردیده اســت. این امر ناشی از مسائل گوناگون، از جمله «حرکت زمان» اســت.
متأسفانه این دستورالعمل مهم که عنصر زمان را از شرایط لازم تربیت دینی می داند، کمتر مورد توجه مربیان تربیتی، معلمان دینی و حتی والدین بوده اســت. گاهی والدین می خواهند شیوه ها و روش هایی را که به نسل و مقتضیات زمان دیگر تعلق دارد، به اجبار به فرزندان خویش تحمیل نمایند، در حالی که فرزندان، به دلیل تغییر شرایط و موقعیت اجتماعی، به دنبال خواسته ها و مطالبات دیگری هستند.
کینگسلی دیویس به این نکته مهم اشاره کرده که: والدین در تلاش برای اجتماعی کردن فرزندان سعی دارند محتویات کهن فرهنگی را به آنان بیاموزند، و فراموش می کنند که از دوران کودکی خودشان تاکنون، زندگی به طور فزاینده ای، دگرگون شده اســت. والدین، در تلاش برای اجتماعی کردن فرزندان با شیوه ها و نهادهای مشخص جامعه، ظاهراً فراموش می کنند آنچه برای خودشان نهادینه شده اســت، برای نوجوانان و جوانان بسیار انتقادبرانگیز یا بیزارکننده اســت (سرمد، 1373، ص180).
برای گشودن چنین گره ای، مربیان تربیتی و والدین، باید با تلفیق ارزش ها، نگرش ها و اعتقادات اصیل با روش های نوین، نسل جدید را با آموزه های دینی گذشته بهتر آشنا کنند.
آینده نگری و توجه به عنصر زمان، به اولیا و مربیان امروزی کمک می کند تا کاروان عظیم و عزیز تعلیم و تربیت را با اطمینان بیشتری هدایت نمایند. شهید مطهری(ره) می گوید: «حقیقت این اســت که عصر ما از نظر دینی و مذهبی مخصوصاً برای طبقه نوجوان و جوان، عصر اضطراب، دودلی و بحران اســت. مقتضیات عصر و زمان با یک سلسله تردیدها به وجود آمده و سوالات کهنه و فراموش شده را نیز، از نو مطرح ساخته اســت» (مطهری، 1379، ص13).
بنابراین دانش آموزان خواهان فهم دقیق و به روز از معارف دینی و عمل به آموزه های مذهبی در جامعه هستند. آنان باید برای زندگی در جامعه فردا تربیت شوند؛ و باید پذیرفت که «آینده»، امروز و دیروز نیست؛ و ویژگی های خاص خود را دارد؛ از این رو باید دانش آموزان را به روز تربیت کنیم. استمرار برنامه های گذشته به هیچ وجه، دردهای امروز و فردا را درمان نمی کند؛ و انعطاف ناپذیری در برنامه ریزی ها و تصمیم گیری ها و پافشاری ناآگاهانه بر برداشت ها و برنامه های گذشته، و عدم فهم متناسب با شرایط زمان، می تواند آسیب جدی به تربیت دینی دانش آموزان وارد کرده، زمینه را برای دین گریزی آنان فراهم کند.

بی توجهی خانواده ها به آموزه های دینی

دانش آموزان بیش از هر کسی دیگر، با والدین خویش تمام دارند، و مفاهیم مذهبی را از آنان یاد می گیرند؛ از این رو، تربیت دینی از وظایف اولیه پدر و مادر محسوب می شود.
بسیاری از خانواده ها، به دلیل عادت ها و باورهای به ارث رسیده از نسل های گذشته، راهکارهای مورد استفاده خود را در تربیت دینی فرزندان درست می شمارند، و بر کاربرد آنها پافشاری و چه بسا، آنها را مطابق با آموزه های دینی و برخاسته از قرآن و سنت قلمداد می کنند؛ حال آنکه دین نفی کننده این راهکارهاست و ترک آن را توصیه می کند. همچنین، رفتار نامعقول برخی از خانواده ها از قبیل عدم تشویق فرزندان به انجام اعمال دینی مانند: نماز خواندن، روزه گرفتن، قرآن خواندن، عدم مشارکت والدین در مراسم مذهبی، بدگویی از مبلغان دین و معلمان دینی و قرآن، موجب خنثی شدن تلاش های مربیان و معلمان در زمینه تربیت دینی دانش آموزان می شود، مثلاً در مدرسه با پند و اندرز، هر اندازه بر نماز خواندن یا راست گویی تاکید شود؛ و از آثار مثبت آن سخن بگویند، چنانچه محیط خانواده آلوده بوده، تعهدی نسبت به این ارزش ها نداشته باشد، زمینه فراگیری آموزه های دینی را در دانش آموزان تخریب خواهد کرد.
مطالعات و تحقیقات نشان می دهد تا زمانی که اعضای خانواده ها به اعتقادات مذهبی خود پایبند باشند، فرزندانشان کمتر از دین و آموزه های دینی گریزان هستند. در پژوهشی که توسط مرکز تحقیقات اجتماعی کشور مصر صورت گرفته 72% نوجوانان بزهکار، جزو خانواده هایی بوده اند که به مسائل دینی اهمیت نمی دادند (طالبان، 1380، ص38).
تحقیقات صورت گرفته در کشور ما نیز، مؤید همین مطالب اســت. اگر مشاهده می شود که دانش آموزان نسبت به مسائل دینی رغبت و تمایلی از خود نشان نمی دهند، مربوط به عوامل محیطی و خانوادگی اســت.
از این نمونه و ده ها نمونه دیگر، مشخص می شود که نظام آموزش و پرورش، در تربیت دینی، از ناحیه خانواده ها آسیب پذیر اســت؛ و تلاش های نهاد آموزش و پرورش توسط والدین خنثی می شود. قرآن کریم در این زمینه می فرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ؛ (تحریم، 6) «ای کسانی که ایمان آورده اید! خود و اهل خانه خود را از آتشی که هیزم آن انسان ها و سنگ ها هستند، حفظ کنید».
همچنین پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: اکرموا اولادکم و احسنوا آدابکم یغفر لکم؛ «فرزندانتان را احترام کنید و آداب آنان را نیکو کنید تا آمرزیده شوید» (مجلسی، 1404ق، ج104، ص95).
باز نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
«وای به حال فرزندان آخرالزمان از دست پدرانشان؛ گفته شد: یا رسول الله! از پدران مشرک آنان شکایت دارید؟ فرمودند: نه! از پدران مومن که چیزی از واجبات دینی را به فرزندان آموزش نمی دهند؛ و اگر خود فرزندان، به دنبال فراگیری معارف دینی باشند، آنان را از این کار منع می کنند؛ و نسبت به فرزندان به متاع اندک و کم ارزش دنیا راضی می شوند، من و چنین پدرانی از همدیگر بیزار هستیم» (نوری، 1411ق، ج2، ص625).
براساس آموزه های قرآن کریم و سخنان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نتیجه می گیریم که اولین و موثرترین مرحله و جایگاه تربیت دینی، خانواده اســت؛ و در خانواده، مادران برای مسئولیت پذیری تربیت دینی، از شایستگی بیشتری برخوردارند. از این رو، مادران آگاه و متعهد به وظایف تربیتی، می توانند نظام آموزش و پرورش را در این امر خطیر یاری دهند؛ بنابراین پیشنهاد می شود برای حفظ نهاد خانواده و تقویت کارکرد مثبت تربیتی آن، اقدامات زیر صورت گیرد:
1. حمایت فرهنگی و تکریم مادران؛
2. آموزش و تقویت مهارت های تربیتی مادران؛
3. حمایت مالی از مادران خانه دار و برجسته، در موقعیت های تربیتی فرزندان؛

ناهماهنگی بین کارکردهای محیط اجتماعی و نظام آموزش و پرورش

محیط اجتماعی در مقایسه با نظام آموزش و پرورش، تاثیر وسیع و نامحدودی بر دانش آموز دارد؛ زیرا تربیت دینی، توسط نظام آموزش و پرورش با خودپرستی، آزادی عمل، سودجویی و بسیاری از خواسته های مورد علاقه دانش آموزان در تعارض اســت؛ حال آن که محیط اجتماعی با بسیاری از علایق فردی، هماهنگ اســت. حضرت علی (علیه السّلام) در این باره می فرمایند: «شباهت اخلاقی مردم به محیط اجتماعی و مقتضیات زمان خودشان، بیشتر از شباهت به صفات خانوادگی و خلقیات پدران آنان اســت» (ابن شهر آشوب مازندرانی، 1379، ص375).

ناپختگی مربیان و معلمان

یکی دیگر از مولفه های مهم که مانع تربیت صحیح دانش آموزان در حوزه دین می شود، وجود مربیان و معلمان ناکارآمد اســت. در مکتب حیات بخش اسلام، نقش معلم در رفتار و تکوین شخصیت دانش آموزان، بسیار با اهمیت معرفی شده اســت؛ از این رو، اولین ویژگی ای که در دین، برای معلم و مربی آمده اســت، آغاز تربیت از خود معلم و مربی اســت. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در این زمینه می فرمایند: «خداوند مرا ادب آموخت» (پاینده، 1366، ص21).
دومین ویژگی و شرایط که دین برای معلم و مربی قایل شده، الگو بودن معلم برای دانش آموزان اســت؛ زیرا به میزان قابل توجهی، شخص تربیت پذیر، محتاج یک الگوی زنده و موفق اســت تا بتواند در عمل با مشاهده و مقایسه، نقاط ضعف خویش را دریابد.
سومین ویژگی مهمی که دین برای معلم و مربی تجویز نموده اســت که معلمان باید از کرامت و احترام شایسته برخوردار باشند، تا امکان تربیت دینی دانش آموزان فراهم شود؛ به طوری که امام صادق (علیه السّلام) می فرمایند: «به کسی که دانش را به او یاد می دهید، احترام بگذارید؛ و نیز، به کسی که دانش را از او فرا می گیرید، احترام بگذارید» (مجلسی، 1404، ج2، ص41).
از این رو، اخلاق شایسته معلمان دینی و اولیای امور تربیتی، اثر بسیار مطلوبی در ایجاد انگیزه و رغبت دانش آموزان به مسائل دینی دارد. طرح این مطلب از آن جهت حائز اهمیت اســت که معلم دینی با روح و روان دانش آموزان سروکار دارد. اعتقادات هر کسی عامل اصلی اخلاق و رفتار فردی و اجتماعی اوست؛ و معلم دینی، شخصیتی اســت که این اعتقادات را در ذهن دانش آموز شکل می دهد.
آگاهی از مسائل تربیتی، اساس انتخاب یک فرد برای حرفه معلمی اســت. معلم دینی که به منزله نماینده دین در کلاس حاضر می شود، با ذره بین دقیق دانش آموزان، مورد آزمایش قرار می گیرد؛ و به طور غیر مستقیم رفتار او به دین نسبت داده می شود.
آموزش و پرورش ما در بسیاری از موارد، کسانی را در سمت معلم دینی، به کار گماشته که به علت ناپختگی و رفتار نامناسب و نیز، عدم بینش و شناخت کافی از دین، موجبات یأس، افسردگی و نفرت دانش آموزان را نسبت به مسائل دینی فراهم آورده (محمدی، 1382، ص322-323).

مشتبه شدن تربیت دینی با آموزش دینی

نظام تعلیم و تربیت کشور وظایف گسترده و چندبعدی ای در زمینه تربیت دینی فرزندان این سرزمین برعهده دارد. اشتباه یکی بودن تربیت دینی با آموزش دینی نباید بیشتر از این تکرار و تنها به تدریس یک سلسله از مطالب دینی اکتفا شود. برای یک تربیت صحیح دینی حتی اگر آموزش ها حذف شود، لطمه زیادی به آن نخواهد خورد؛ زیرا در یک تربیت صحیح، ایجاد زمینه برای رشد و شکوفایی ابعاد مختلف شخصیت مد نظر اســت که در نهایت، شکوفایی قلبی و تجلی ایمان، یکی از محصولات آن خواهد بود؛ در حالی که یکی از اشتباه های معلمان دینی این اســت که میان حس مذهبی و دانش مذهبی ملازمه ای قایل می شوند؛ و چنین می پندارند که شرط قطعی مذهبی شدن و مذهبی بودن، تراکم اطلاعات و اندوخته های حفظی و صوری دانش دینی اســت؛ در صورتی که اگر آموزش دینی به همراه پرورش حس دینی نباشد، نه تنها به تقویت تمایلات فطری کمک نمی کند، بلکه خود، می تواند مانع و حجاب بزرگی در برابر این تمایلات خودانگیخته شود. برای پی بردن به عدم وجود چنین ملازمه ای، توجه به این سوال کافی اســت که آیا فراوانی و تراکم مطالب دینی در کتب درسی توانسته اســت به تقویت حس مذهبی دانش آموزان منجر شود؟ و آیا بالا بودن نمره درس دینی، ارتباطی با کیفیت رغبت دینی دارد؟ دانش مذهبی بدون حس مذهبی پدیده بی حاصلی اســت؛ آن هم در عصری که بحران های تربیتی، تمام محیط را فرا گرفته و زمینه گمراهی بیشتر دانش آموزان را مهیا نموده اســت؛ و این واقعیتی اســت که هر کس با اندک تأملی می تواند به آن پی ببرد؛ چنان که مولوی، در بیت:
ز آنکه از قرآن بسی گمره شدند ... زین رسن قومی درون چه شدند (2)
اشاره به این واقعیت دارد که اگر تقوا و تزکیه درونی در فرد ایجاد نشود، دانش صرف، حتی اگر دانش قرآن باشد، با همه تقدس و عظمتی که دارد، موجب سقوط بیشتر فرد می شود؛ به گفته یکی از کارشناسان، مشکل تربیت دینی ما این نیست که ما دغدغه دین نداریم، بلکه مشکل این اســت که دغدغه تظاهر به دین داریم؛ و از این رو، تربیت دینی صرفاً در ظواهر و شعائر دینی، بدون توجه به جوهره و باطن آن خلاصه می شود؛ و همین سبب شده اســت، گاهی شاهد برخی ناهنجاری های هویتی - مذهبی در میان نوجوانان و جوانان باشیم؛ و این سوالات مطرح شود که چرا آموزش های دینی، به تربیت دینی نمی انجامد؟ چرا تبلیغات دینی به رفتارهای دینی منتهی نمی شود؟ چرا برگزاری مراسم مذهبی در سطح جامعه؛ آن طور که باید، به درونی شدن این ارزش ها منجر نمی شود؟ و بالاخره حلقه مفقود شده تربیت مذهبی کدام اســت؟ در حالی که اگر در کنار تأکید بر آموزش مذهبی، بر شکوفایی حس مذهبی دانش آموزان نیز، تاکید شود، به ایمان درونی سرشار از زایندگی و معنایابی در زندگی منجر خواهد شد(علیا نسب، 1386، ص33-34).

بی توجهی به تفاوت های فردی و روحیه حقیقت جویی

انتظار یکسان از افراد متفاوت و به کارگیری روش های یکسان برای همه دانش آموزان، یکی دیگر از عوامل آسیب پذیری تربیت دینی اســت. یکی از بزرگ ترین خطاها در حیطه تربیت دینی، هم رنگ سازی اســت. یکسان دیدن جامعه ی دانش آموزان و یا یک دست کردن آنان، تفکری اســت که حتی اگر میسر هم باشد، مقبول نیست. عدم توجه به وسع دانش آموزان، چه در فهم تکلیف و چه در عمل به تکلیف، ضروری اســت که باعث دل زدگی و انزجار متربیان می شود؛ و روحیه حقیقت جویی را در نهاد آنان خاموش می کند. تربیت واقعی آن اســت که مربی روحیه نقادی را در ذهن متربی زنده کرده، سبب شود تا فراگیر به هرچیزی یقین نکند. کاربرد روش های سنتی، متربی را وادار می کند، قوانین سخت و تحمیلی را بی چون و چرا بپذیرد؛ در حالی که تعلیم و تربیت نمی تواند با آموزش یک سلسله نصایح اخلاقی قالبی و بی بنیاد به متربی، به سرمنزل مقصود برسد. اخلاق اسلامی و تربیت دینی مستلزم انتخاب و اختیار اســت. اخلاق و تربیت، به تنهایی و به طور انتزاعی به کار یادگیری و آموزش نمی آید؛ و موضوعی اســت که از شوق همکاری «من های» آزاد سر بر می آورد؛ از این رو، آموزش و پرورش باید امکانات کاملی برای زندگی آینده دانش آموزان و کسب تجربه های اجتماعی آنان فراهم آورد (سیدین، 1372، ص55-56).

تعجیل در تربیت

از دیگر آفات و عوامل آسیب زا در حوزه تربیت دینی دانش آموزان، تعجیل در عبور از مراحل تربیت اســت. مربیانی که قبل از زمان مقرر انتظاراتی از متربیان و دانش آموزان دارند، همچون کوردلانی هستند که در بهار، درخت را برای به دست آوردن میوه تکان می دهند؛ چنین افرادی، نه تنها در بهار میوه ای به دست نمی آورند، بلکه با اقدام عجولانه خود گذشته از اینکه سبب ریختن شکوفه های بهاری می شوند، خود را از میوه های تابستانی و پاییزی محروم می کنند.
هیچ مربی دلسوزی تاکنون قادر نبوده اســت که صرفاً مطابق آرزوهای خود، زمان عبور از مراحل تربیت را تنظیم کند؛ و متربی را بدون توجه به واقعیت های مراحل تربیت از مراحل قبلی عبور داده، به مراحل بعدی برساند.
پذیرش و تحمل و احترام به متربیانی که، به هر دلیل، در مراحل اولیه تربیتی متوقف مانده اند، لازمه عمل تربیتی اســت. حتی پیامبران (صلی الله علیه و آله و سلم) در تمام مدت رسالتشان، نتوانسته اند، همه مخاطبان و متربیان خویش را به مرحله ایدئال و مورد نظر خویش، ارتقا دهند (صادقی، 1382، ص149-150).

تربیت سطحی و زودگذر

از دیگر عوامل آسیب زا در تربیت دینی، اکتفا به تربیت سطحی و زودگذر اســت؛ حال آنکه برای رسیدن به هدف اصلی لازم اســت، تربیت تا آنجا استمرار یابد که در ذهن و ضمیر متربی نهادینه شود؛ و این امر همان راهکار نافذ در میدان تربیت اســت که از آن به درونی سازی آموزه های دینی یاد می شود؛ از این رو، این گام باید از دوران کودکی آغاز شده، با آموزش مناسب و نظارت مستمر، به ثمر نشیند.
اگر اسلام رعایت اصول و گام های تربیتی را از آغاز طفولیت، به تناسب رشد سنی و عقلی توصیه می کند، همه و همه، گویای عبور از برون به درون و از سطح به عمق اســت. عدم استمرار در تربیت دینی، تلاش های مربی را در این عرصه، عقیم می سازد. آموزش باید تا زمان اقناع فکری، و تربیت باید تا نیل به تثبیت قلبی و درونی سازی آموزه های دینی ادامه یابد.
اولیای الهی در سیره خود، روش غیر مستمر را نمی پسندیدند؛ مثلاً آنان برای یاددهی قرآن به فرزندان خویش، به آموزش اکتفا نمی کردند، بلکه افزون بر آن با تشویق و وادار کردن آنان به قرائت قرآن، گام های موثری بر می داشتند، تا فرزندان با قرآن انس گیرند.
امام صادق (علیه السّلام) می فرمایند: «پدرم ما را جمع می کرد و از مامی خواست تا طلوع آفتاب ذکر بگوییم؛ هر کس را که توان قرائت قرآن داشت، به خواندن قرآن و هرکس را که نمی توانست، به گفتن ذکر امر می کرد» (کلینی، 1387ق، ج2، ص498).
تشویق به تمرین و تکرار و وادارسازی متربیان در زمینه عمل به آموزه های دینی به ویژه در سنین هفت تا سیزده سالگی، سبب می شود فراگیران توانایی های لازم برای مقید شدن به این رفتارها را در سنین نوجوانی و جوانی به دست آورند؛ زیرا آنان در این دوره از روحیات استقلال طلبانه ای برخوردارند که به سادگی به هر توصیه ای تن نمی دهند، مگر آنکه تا حدی به آن عادت کرده باشند. امام صادق (علیه السّلام) باز در این زمینه می فرمایند: «ما فرزندان خود را از هفت سالگی، به روزه گرفتن امر می کنیم، تا به روزه داری عادت کنند؛ و توان آن را به دست آورند» (همان، ج3، ص409).
بنابراین، توصیه به عمل، بدون سخت گیری، به تدریج، سبب ایجاد عادات رفتاری در فراگیران و درک لذت عمل به آموزه های دین، و مشاهده آثار آن و میل به استمرار می شود.

برداشت های غلط از دین

بعضی از مربیان و معلمان دینی نتوانسته اند واژه «دین» را به شکل صحیح و کارآمد به دانش آموزان تفهیم کنند؛ به طوری که وقتی فراگیران واژه دین را می شنوند، «معنویت» را در مقابل آن قرار داده، آن را یک نیاز معنوی قلمداد کرده، این گونه قضاوت می کنند که نیاز به معنویت، فقط در مواقع سختی ها و گرفتاری ها مفید اســت؛ و در سایر مواقع، نیازی به دین نیست. از این رو، برای دین، نقشی در زندگی روزمره خود قایل نیستند؛ در صورتی که دین، همان «زندگی» اســت؛ و تا دین نباشد، زندگی معنا و مفهوم ندارد. این برداشت غلط، موجب حذف دین از زندگی می شود؛ و وقتی آنان احساس کنند که دین در معنادهی به زندگی تأثیری ندارد، به تدریج آن را کنار می گذارند؛ و از این رهگذر، تربیت دینی شان با آسیب جدی روبه رو می شود.

استفاده از روش های منفعلانه و ایستا

با آنکه آموزش و پرورش قرن بیست و یکم، در فرایند و تربیت تاکید زیادی بر روش های فعال و مشارکتی دارد، متأسفانه، هنوز بسیاری از دبیران و معلمان در آموزش معارف دینی، به جای استفاده از روش های فعال و پویا از روش های منفعلانه و ایستا استفاده می کنند. آن که فعال اســت. خلاق اســت؛ و آن که منفعل اســت مقلد. در روش فعال، نبض و مهار موقعیت ها به دست دانش آموزان اســت؛ و در روش منفعلانه دانش آموزان مقلدند. آن که منفعلانه عمل می کند، همیشه منتظر اســت ببیند که دیگران چه می کنند. انفعال کسالت و خستگی می آورد و روش فعال سرزندگی و پویایی.
مفهوم به کارگیری روش های فعال و پویا این نیست که بازگویی داشته ها و دانسته ها نارواست؛ سخن بر سر آن اســت که نوآوری در بیان همان مطالب و طراوت بخشیدن به همان آگاهی ها، به مدد کسب آگاهی های تازه تر و بازسازی، تصحیح و تکمیل آنها، فضایی خواهد ساخت که هنگام عرضه کردن آنها، کسالت و بی حالی دامن گیر دانش آموزان نشود. امروزه بهره گیری از تکنولوژی آموزشی و وسایل نو، برای عرضه بهترو موثرتر، به این پویایی کمک خواهد کرد. روش های نوین در آموزش، تبلیغ و ارتباط، از بایسته ترین مسائل روزگار ماست که همه مربیان باید بدان توجه کنند، تا دانش آموزان از آموزه های دینی و ارزش های مذهبی فاصله نگیرند (سنگری، 1382، ص 132-133).

استفاده از روش های تزریقی و تلقینی محض

روش های تربیتی در آموزش و پرورش ما، هنوز القای یک سویه اســت. بسیاری از معلمان، هنوز دانش آموزان را گوش می پندارند و خویشتن را زبان؛ از این رو، به دانش آموزان هیچ گونه فرصتی نمی دهند که در ساختن خویش، اصلی ترین نقش را ایفا کنند؛ حال آنکه روش های نشئت گرفته از مکتب تربیتی دین مبین اسلام، بستر هدایت و شکوفایی اســت، تا متربی خود، بفهمد که چه باید بکند؛ و آنگاه، راه را به کمک پاهای خویش طی کند.
خداوند سبحان پس از مطرح کردن الهام فجور و تقوا به نفس انسانی می فرماید: قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا* وَ قَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا؛ (شمس؛ 9 و10) «هرکس نفس خود را از گناه پاک ساز به یقین رستگار خواهد شد؛ و هرکس آن را به گناه پلید گرداند، زیانکار خواهد شد».
در این آیات، کوشش و جوشش فرد، اساس رشد و کمال یا سقوط و گمراهی معرفی شده اســت. اصولاً تربیت حقیقی آن اســت که تمام زمینه ها فراهم شود تا فرد خود را شکوفا ساخته، توانمندی های خویش را نشان دهد؛ از این رو، از منظر نهج البلاغه علم اکتسابی بدون در نظر گرفتن علم فطری نمی تواند بستر شکوفایی استعدادهای فرد را مهیا سازد.
مولای متقیان حضرت علی(علیه السّلام) در این زمینه می فرماید: العلم علمان: مطبوع و مسموع و لا ینفع المسموع اذا لم یکن المطبوع؛ «علم دو نوع اســت: علم فطری و علم اکتسابی. علم اکتسابی اگر هماهنگ با علم فطری نباشد سودمند نخواهد بود» (دشتی، 1379، ص708).
پس، در فرایند تربیت، روش هایی که یک سویه باشد، و مجال و فرصتی را به متربی ندهد تا به بازنگری، نقد، ترمیم و احیاناً رد دید گاهه ها بپردازد، عقیم و نابارور خواهد بود.

کاستی در برنامه ریزی و محتوای آموزشی

برنامه ریزی درسی و محتوای آموزشی صحیح، یکی دیگر از مولفه های مهم در تربیت صحیح دانش آموزان، به شمارمی رود. با اینکه برنامه ریزی درسی به منزله یک فرایند و محتوای آموزشی به منزله یک سند، نقش موثری در تربیت دارند، آسیب ها و آفاتی آنها را تهدید می کند.
نخستین آسیب، فقدان برنامه ریزان و کارشناسان با صلاحیت، در طراحی و تولید برنامه های درسی دینی اســت. آموزش و پرورش برای برنامه ریزی درس دینی، به کارشناسان و صاحب نظرانی نیاز دارد که در آموزش معارف دینی متخصص باشند. یقیناً افرادی که در معارف دینی تخصص ندارند، قادر به برنامه ریزی درسی و ایجاد تنوع در محتوای آموزشی نیستند. وجود تنوع در مطالب کتاب های دین و زندگی، استفاده از آثار نویسندگان و متفکران اصیل و مشورت کردن با خود دانش آموزان برای انتخاب مطالب درس دینی، می تواند این اطمینان را به دانش آموزان بدهد که به هیج وجه، هدف از کلاس دینی، تحمیل پاره ای از آموزه های از پیش تعیین شده نیست. مثلاً از دانش موزان می توان پرسید به کدام یک از مطالب دینی علاقه بیشتری داشته یا نسبت به آن احساس نیاز می کنید؟ تا برنامه کلاسی آنان براساس خواست و نیاز تنظیم شود. وجود چند نوع کتاب تدوین شده می تواند دایره انتخاب دانش آموزان را وسیع تر سازد؛ به طوری که به کتاب دینی به منزله یک کتاب مقدس بنگرند؛ و آن را کتابی نپندارند که پر از مسائل قدیمی اســت که در دنیای امروز کاربردی ندارد. این تجربه ای اســت که در برخی از کشورها وجود دارد. از این رو، در مدارس مختلف کتاب های مختلفی در ساعات تدریس دینی عرضه می شود (عبدالکریمی، 1382، ج1، ص221).
همچنین عدم آشنایی برنامه ریزان و مولفان کتب دینی با دین پژوهی های معاصر و تغییر و تحولات نوینی که در عرصه دین پژوهی صورت گرفته اســت، یکی دیگر از آسیب های جدی در برنامه ریزی و محتوای آموزشی اســت. بی تردید دین داران معاصر، به دلیل آشنایی با منطق و عقلانیت جدید، نسبت به تعرض عقلانیت مدرن، بیشتر آگاه بوده، این تعارض را بر گوشت و پوست خود بیشتر احساس می کنند؛ از این رو، تلاش های آنان در مقایسه با تلاش های نظری گذشتگان، بهتر می تواند به ما در فهم تعارض ها و چالش های موجود، در برابر تفکر دینی، در جهان معاصر، کمک کند. لیکن به نظر می رسد هنوز مولفان کتب درسی دینی در آموزش و پرورش با حوزه های جدید دین پژوهی، کمتر آشنایی داشته، و یا آشنایی خویش را در تدوین کتب درسی دینی انعکاس نداده اند که این نقیصه نیز، یکی دیگر از آسیب های جدی نظام آموزش و پرورش کشور در عرصه تعلیم و تربیت اســت؛ بنابراین مطالعه دستاوردهای جدید در عرصه دین پژوهی و استفاه از این دستاوردها در زمینه کتب درسی دینی، می تواند گام موثری در جهت اصلاح تعلیم و تربیت دینی در نظام آموزش و پرورش کشور باشد (همان، ص217).

نادیده گرفتن نیروی عشق در دانش آموزان

عشق، سازنده زندگی و معنادهنده جهان بیرون برای انسان اســت. بدون عشق رابطه استوار میان انسان و طبیعت و انسان و خدا، وجود نخواهد داشت. تربیت دینی، یعنی عشق به دین. تا زمانی که متربی از درون، عشق به دین را در خود نیابد، تشویق به دین و تبلیغ مفاهیم دینی از بیرون، نه تنها موثر واقع نمی شود، بلکه اثر معکوس دارد؛ بنابراین اساس تربیت دینی به زنده شدن قلب انسان بر می گردد. مرکز تغییر و تحول عواطف آدمی قلب اوست. در قلب اســت که نور حق می تابد؛ و خدا را یاد می کند؛ از این رو، برنامه های تربیتی باید مبتنی بر زنده کردن و مجذوب کردن دل ها باشد.
در تعلیم و تربیت ما آنچه کمتر بدان توجه می شود، احوالات درونی دانش آموزان و نادیده گرفتن نیروی عشق وجودی آنان اســت؛ زیرا تمام روش ها و فنون، از طریق برنامه ها و طرح های عاریه ای و بیرونی برای تغییر رفتار فراگیران مهیا شده اســت، بدون آنکه توجهی به امیال و نیازهای درونی آنان شود؛ و حال آنکه اساس و بنیاد تربیت، ریشه در تمایالات درونی و آمادگی های عاطفی و روانی فرد دارد؛ و بدون این آمادگی، هر گونه اقدام تربیتی منحر به شکست می شود. این تصور غلط اســت که تربیت دینی صرفاً، دادن یک مشت اطلاعات مذهبی و آموزش های صوری دین به متربی اســت، زیرا؛ اگر این آموزش ها و اطلاعات با برانگیختگی درونی و شوق عاطفی همراه نشود، نتیجه معکوسی داده، حتی ممکن اســت تمایلات فطری را که ذاتاً خداجو و خداپرست اند، تضعیف و تحریف نماید.
در عرفان و خداشناسی، معرفت درونی و هدایت تکوینی، زیربنای معرفت بیرونی و هدایت اکتسابی اســت؛ و تاشوق درون حاصل نشود، معارف و پیام های بیرونی موثر واقع نخواهند شد؛ زیرا همه معارف و معادن کمال و هدایت در درون طبیعت آدمی به ودیعه نهاده شده اســت (ضرابی، 1386، ص74-75).
گفته اند که کار معلمی شور و شوق و هنر اســت، اما این سه عنصر را که زاییده وجود و جوهر شخصیت آدمی اســت، می توان از بیرون و به طور اکتسابی فراهم آورد؟ و آیا شور و شوق و هنر آموختنی اســت؟ (مطهری، 1368، ص180).
شاید بتوان فنون، روش ها و اطلاعات تربیتی را از طریق برنامه های جاری و آموزش های صوری، به دانش آموزان منتقل کرد؛ اما هرگز نمی توان شور، عشق، هنر و شوق را که مایه های عاطفی و درونی بشر هستند و باید از درون بجوشند، به طور مکانیکی و اکتسابی آموخت.

عدم دستیابی به هویت دینی

دانش آموزان از نظر ذهنی، حداکثر کارایی هوشی را دارند؛ بنابراین گرایش به فلسفه زندگی، آنان را به سوی مسائل اخلاقی و مذهبی سوق می دهد؛ و سعی می کنند در این دوره، هویت مذهبی خو را شکل دهند؛ اما اگر سطح رشد شناختی آنان با سطح معارف دینی ای که ارائه می شود، همخوانی نداشته باشد، دچار نوعی سردرگمی و در نهایت، بی رغتبی نسبت به دین می شوند. نوجوان به علت توانمندی های ذهنی، باورهای دینی را که از دوران کودکی به صورت تقلیدی از خانواده و دیگران به او القا شده اســت، کنار می نهد و می خواهد معارفی را بپذیرد که متناسب با سطح تفکر او باشد، اما از یک سو، بسیاری از اوقات، آنچه به منزله دین به او عرضه می شود، برای وی قانع کننده نیست؛ و از سوی دیگر، در برخی موارد نوجوان می خواهد همه آموزه های دینی اعم از احکام و عقاید را با مقیاس عقل بسنجد و فکر می کند اگر آموزه های دینی در قالب های فکری او بگنجد، صحیح هستند؛ و در غیر این صورت، درست نیستند و باید کنار گذاشته شوند. همه این عوامل، دست به دست هم می دهند؛ و موجب می شوند، هویت دینی نوجوان به خوبی شکل نگیرد؛ و نوجوان نسبت به آموزه های دینی دچار بحران شده، نجات خود را از این بحران، در گریز از دین بداند.
حضرت علی (علیه السّلام) با اشاره به این حقیقت، گرایش به کفر را ناشی از ضعف معرفتی انسان دانسته، می فرمایند: «اگر افراد هنگام برخورد با مسائلی که نمی دانند درنگ نمی کردند و عجولانه تصمیم نمی گرفتند، گمراه نمی شدند» (محمدی ری شهری، 1416ق، ج2، ص152).
بنابراین یکی از علل دین گریزی و ضعف تربیتی در همه انسان ها به ویژه دانش آموزان، عدم دستابی به هویت دینی اســت.

ایجاد تضاد بین مذهب و نیازهای طبیعی

از نظر روان شناسی مذهبی، یکی از علل عقب گرد دینی نوجوانان و جوانان این اســت که بعضی از مبلغان دین میان مذهب و نیازهای طبیعی، تضاد برقرار می کنند(مطهری، 1367، ص127)؛ مخصوصاً در جامعه ای که حکومت دینی حاکمیت داشته باشد، اگر حقوق تکوینی انسان عین حقوق خداوند اســت، جامعه و حکومت دینی باید تلاش زیادی در زمینه برآوردن خواسته های طبیعی افراد داشته باشد، در غیر این صورت، ناکامی جامعه از تامین نیازهای نسبی، به حساب دین گذاشته و مانع رویکرد دینی می شود. در جامعه کنونی، نسل جوان در پشت سد نیازهای گوناگون، زمین گیر شده اســت؛ در حالی که ناخواسته و نادرست، عامل این ناکامی ها را در حکومت دینی می پندارد. در عرصه تربیت دینی، نباید میان دین و حکومت دینی و خواسته های طبیعی بشر دیواری وجود داشته باشد؛ و نسل امروز آن را لمس کند؛ در غیر این صورت، دین گریزی حتمی خواهد شد.

پدیده شکاف نسل ها

با وضعیتی که برای نسل موجود حاصل شده، این نسل در گرایش به ارزش های اجتماعی و اعتقادی مطلوب تا حدود قابل ملاحظه ای با نسل قبل از خود، یعنی پدران و مادران خویش، متفاوت گردیده اســت. این امر ناشی از مسائل گوناگونی از جمله، پدیده جهانی شدن، رشد خارق العاده ارتباطات ماهواره ای و رایانه ای، امکان دستیابی جوانان و نوجوانان در دهکده کوچک جهانی به همدیگر، آشنایی نسل حاضر با شیوه های جدید زندگی و تنوع تامین نیازهاست که پدیده ای به نام «شکاف نسل ها» را ایجاد کرده اســت. مسئله شکاف نسل ها، چیزی نیست که بتوان به راحتی از کنار آن گذشت، بلکه یک مشکل اجتماعی محسوب می شود؛ زیرا این پدیده زمانی اتفاق می افتد که ارزش ها و هنجارهای یک نسل، به نسل بعدی منتقل نشود؛ مسئله ای که کم و بیش، در جوامع امروزی مخصوصاً جامعه اسلامی و دینی اتفاق افتاده اســت؛ چرا که نسل امروزی ما، به طور مستقیم، بیشتر تحت نفوذ زمینه های اقتصادی اســت تا زمینه های عقیدتی و دینی. دانش آموزان نسل های قبلی، فرزندان قرآن، افکار و ارزش های دینی و الهی بودند، اما دانش آموزان امروز، فرزندان تصاویر، پیام های بازرگانی و ارزش های فردی و خصوصی هستند (ربانی، 1380، ص19).
بنابراین اگر در جامعه دینی، ارزش های مذهبی و هنجارهای دینی نسل قبل به نسل بعدی منتقل نشود، جامعه، هویت مذهبی خود را از دست داده، معلوم نیست فردای آن چگونه خواهد بود.

سیاست زدگی و گرایش ها

آخرین مولفه ای که در این نوشتار به منزله یکی دیگر از عوامل آسیب زا، در حوزه تربیت دینی از آن یاد می شود، «سیاست زدگی» اســت. متاسفانه، امروزه بعضی از افراد، از دریچه منابع سیاسی به مسائل دینی نگریسته، و آنها را تحلیل می کنند؛ و همچنین بعضی از سیاست مداران و سیاست زدگان با کاربرد شگردهایی که دارند، بر جامعه دینی و علمی تاثیر گذاشته؛ کارهای بسیار سستی را به نام دین منتشر می کنند؛ در صورتی که علمای سابق، همچون آیت الله مرتضی مطهری (ره) و مرحوم علامه طباطبایی (ره) به این گونه آسیب ها توجه داشتند؛ و جلوی آن را می گرفتند (صاحبی؛ 1381، ص4).
انتظاری که امروزه در سطح آموزش و پرورش کشور، از دین داری دانش آموزان می رود، در هاله ای از ابهام فرو رفته و با جریانات سیاسی درهم آمیخته اســت. دین داری و بی دینی افراد با ترازوی برخورد سیاسی شان محک زده می شود؛ از این رو، بازار بدبینی، تهمت و غیبت رواج پیدا می کند. در این آشفته بازاری که سیاست و برخوردهای تند برای دین و دین باوری درست کرده اســت، دانش آموز را در پایه های اعتقادی خود دچار تزلزل و تردید نموده اســت؛ بنابراین نوجوان در پیدا کردن شحصیتی محبوب که بتواند او را سرمشقی برای زندگی اش قرار دهد، دچار سردرگمی می شود؛ و از ترس اینکه مبادا به او برچسب فساد و بی دینی یا ارتجاع برنند، مضطرب شده، مرتکب ندانم کاری می شود.
در چنین شرایطی، تمام راه ها برروی دین داری یک دانش آموز، بسته و در نتیجه؛ تربیت صحیح دینی او غیر ممکن می گردد.

راهکارهای و پیشنهادها

به منظور بهینه سازی وضعیت تربیت دینی دانش آموزان و رفع آسیب های آن از سطح جامعه، راهکارهایی که خود، می توانند موضوع یک پژوهش مستقل باشند، به صورت ذیل ارائه می گردند:
- از مهم ترین ضرورت های عصر حاضر، در جامعه کنونی ما رویکرد طرح نوین تربیت دینی اســت؛
- در تربیت دینی باید از هرگونه افراط و تفریط خودداری شود و اصل تعادل و اعتدال همواره مد نظر باشد؛
- تربیت دینی نباید حالت آمرانه داشته، بلکه باید به گونه ای باشد که دانش آموز به درون خویش مراجعه کرده، پاسخ را از درون خویش بگیرد؛
- با توجه به زمینه های دین گریزی در عصر حاضر، لازم اســت مربیان تربیتی و معلمان دینی، آموزه های دینی را با سهولت و آسان گیری بیان، و از هر گونه سخت گیری و ایجاد بدبینی اجتناب نمایند؛
- در تربیت دینی باید به چگونگی ارتباط میان دین و دنیا توجه کرد؛ به گونه ای که دانش آموزان تضادی میان آن دو تصور نکرده، تلاش برای دنیا نیز، با رعایت اهداف الهی، امری دینی تلقی شود؛
- والدین باید حس مذهبی فرزندان را پرورش دهند؛ و مهارت های لازم را در توانمندی کافی برای حفظ دین نمایند؛ زیرا در عصر کنونی تمام دشمنان آشکار و پنهان، هم قسم شده اند که برای استحاله فرهنگی و مذهبی نوجوانان و جوانان، اصلاً کوتاهی نکنند؛
- عواطف در دانش آموزان، نقش فعال تری دارد، بنابراین سیر تربیت دینی را باید از عواطف آغاز نمود، تا اعتقادات درونی عمیق شده، در سرزمین قلب آنان ریشه بدواند؛ آنگاه، با براهین عقلی می توان عواطف را آرایش، پیرایش و تعدیل نمود؛
- اخلاق شایسته معلمین دینی و اولیای امور تربیتی، اثر بسیار مطلوبی در ایجاد انگیزه و رغبت دانش آموزان دارد؛
- آموزش و پرورش در جهت اصلاح کار دینی خود، بکوشد از میان افراد علاقه مند و تحصیل کرده ای که از شخصیت قوی اجتماعی برخوردارند، معلمان دینی و قرآن را انتخاب کند؛
- مربیان پرورشی و معلمان معارف، نباید ابزار توجیه سیاست های مدیران مدارس باشند؛ بلکه با بی طرفی و روحیه نقادانه و مستقل و داشتن قدرت تحلیل و قضاوت، متهم به توجیه گری قدرت نشده، کار و تلاششان اثربخش شود؛
- معلمان پژوهنده رشته معارف، با آشنایی و آگاهی از دانش های جدید، روش های علمی و نیازهای زمان، وارد عرصه دین پژوهی شوند؛
- مربیان تربیتی و معلمان دینی، به جای ظاهرسازی به درونی کردن ارزش های دینی توجه کنند؛ زیرا تامین صورت ظاهر در آداب دینی برای نیل به اهداف تربیت مذهبی، کافی نیست؛
- با تقویت مبانی اعتقادی و روح تعبد و حفظ ارزش های دینی در میان مدیران مدارس، آموزگاران و معلمان تمام رشته ها، می توان دانش آموزان را از آفت دین گریزی نجات داد؛
- تربیت دینی نباید با علایق قومی و مذهبی دانش آموزان در تعارض قرار گیرد؛
- محیط اجتماعی مدارس باید به گونه ای سامان دهی شود که منجر به تولید ارزش های اجتماعی گردد؛
- تربیت دینی باید به کمک ارزش ها صورت گیرد؛ و در صورت ارزشمند نبودن آموزه های دینی از نظر دانش آموزان، باید تدابیری اتخاذ شود که آموزه های دینی ارزشمند شده؛ سپس به تربیت دینی اقدام کنیم؛
- از مادران خانه دار که در تربیت فرزندان نقش بسزایی ایفا می کنند، حمایت مالی شود؛
- مربیان تربیتی براساس انگیزه و نگرش تربیتی انتخاب شوند؛
- مربیان تربیتی و معلمان با به کارگیری روش های نوین تربیتی، روحیه نقادی و حقیقت جویی را در اذهان دانش آموزان زنده کنند؛
- تربیت دینی دانش آموزان باید به حالت استمرار داشته باشد؛
- مربیان تربیتی و معلمان دینی از به کارگیری روش های تزریقی و تلقینی محض، جداً اجتناب نمایند؛
- در طراحی و تولید برنامه های درس دینی؛ از برنامه ریزان و کارشناسان با صلاحیت استفاده شود؛
- مربیان تربیتی و معلمان دینی، به جای تربیت مستقیم از روش تربیت «نمادین» استفاده کنند؛ زیرا تربیت صحیح در گرو ارتباط میان مربی و متربی اســت. در این راهبرد شناخت نیازها، حساسیت ها؛ تجربه ها و نحوه استفاده از نشانه ها و نمادها، می تواند در تسهیل انتقال مفاهیم و درونی ساختن ارزش ها، نقش تعیین کننده ای داشته باشد.

پی نوشت :

1.کارشناس ادبیات عرب و دبیر ز بان عربی استان اصفهان، شهر زواره.
2.مثنوی معنوی.

منابع تحقیق
1. قرآن کریم.
2. الیاده، میرچا و دیگران (1374)، فرهنگ ودین؛ هیئت مترجمان زیر نظر بهاء الدین خرم شاهی، نو، تهران.
3.ابن شهر آشوب مازندرانی، محمدعلی (1379)، مناقب آل ابی طالب، مکتبه علامه، قم.
4. پاینده، ابوالقاسم (1366)، نهج البلاغه، جاویدان، تهران.
5. جوادی آملی، عبدالله (1372)، شریعت در آینه معرفت، فرهنگی رجا، تهران.
6. دشتی، محمد (1379)، ترجمه نهج البلاغه، ائمه(علیه السّلام)، قم.
7. ربانی، رسول (1380)، جامعه شناسی جوانان، آوای نور، تهران.
8. ساروخانی، باقر(1371)، دائره المعارف علوم اجتماعی، کیهان، تهران.
9. سرمد، غلام علی (1373)، درآمدی بر جامعه شناسی تعلیم و تربیت، دانشگاهی، تهران.
10. سنگری، محمدرضا (1382)، «آسیب شناسی روش ها در قلمرو تربیت دینی»، مجموعه مقالات همایش آسیب شناسی تربیت دینی در آموزش و پرورش، ج1، محراب قلم، تهران.
11. سیدین، غ (1372)، مبانی تربیت فرد و جامعه از دیدگاه اقبال، ترجمه محمد بقایی، برگ، تهران.
12. صاجی، محمدجواد(1381)، خبرنامه دین پژوهان، ش10، مهر و آبان.
13. صادقی، معصومه (1382)، «مبانی نظری آسیب شناسی تربیت دینی»، مجموعه مقالات همایش آسیب شناسی تربیت دینی در آموزش و پرورش، ج1، محراب قلم، تهران.
14. ضرابی، عبدالرضا (1386)، «آزادی و تربیت دینی»، ماهنامه معرفت، ش117، موسسه آموزش و پژوهشی امام خمینی (ره)، قم.
15. طالبان، محمدرضا (1380)، دین داری و بزهکاری، فجر اسلام، تهران.
16. عبدالکریمی، بیژن (1382)، «آسیب شناسی پاره ای از مبانی نظری تعلیم و تربیت دینی در ایران»، مجموعه مقالات همایش آسیب شناسی تربیت دینی در آموزش و پرورش، ج1، محراب قلم، تهران

کلماتی برای این موضوع

نقش معلم در تربیت دینی دانش آموزاننقش معلم در تربیت دینی دانش آموزان بتول فتاحیمدیر دبیرستان صدرای بافق چکیده در آسیب شناسی خانواده،نقش خانواده در تربیت فرد ، …آسیب شناسی خانواده ، اهمیت خانواده زیبا وب ،سایت مفید برای خانواده های بررسی رابطه توکل بر خدا، عزت نفس و پیشرفت تحصیلی در دانش بررسی رابطه توکل بر خدا، عزت نفس و پیشرفت تحصیلی در دانش‌آموزانپژوهشی مقالات علمی آسیب شناسی دینی اشاره اصطلاح آسیب شناسی در همه ی رشته های علوم اعم از ریاضی ، تجربی چرا دانش آموزان ایرانی درس نمی خوانند؟شایدم بشه گفت یک دانش آموز یا دانشچو برای چه به خود زحمت بدهد نمره بگیردو درس بخواند و راه ایجاد انگیزه برای حضور دانش آموزان در نماز جماعت …نتایج تحقیقات بیش از فرهنگی اسفرورین قزوین پیرامون راهکارهای جذب دانش آموزان به مدرسه راهنمایی نمونه شهید ایرانمنش پروژه مهرپروژه مهر مدرسه راهنمایی نمونه دولتی شهیدعلی ایرانمنش بافت مشکلات کیفی و کمی آموزش و پرورش ایران در قرن در کشور ما ایران، فراگیرترین نهادی که به امر آموزش و تربیت نیروی انسانی می‌پردازد اقدام پژوهی محتوای آموزشی آب نما آبشار آکواریوم اورانوس دیسکس پرت آنجل بوفالو لجن خوار اسکار مرجان سیلور آب درس مطالعات اجتماعی در مدارس را چگونه جذاب تدریس …این گفتگو را جناب آقای فریبرز بیات سردبیر محنرم مجله رشد علوم اجتماعی با من انجام


ادامه مطلب ...

بقاع متبرکه مکانی برای ترویج فرهنگ دینی اســت

[ad_1]

 

ترویج فرهنگ دینی

تبیان به نقل از گزارش ایرنا، حجت الاسلام سید نورالله جنتی پور روز شنبه در همایش امام زاده میرسالار (علیه السلام) در بخش دیشموک اظهار داشت: همه مردم و مسئولان وظیفه دارند نسبت به اجرای برنامه های فرهنگی و دینی در بقاع متبرکه همکاری کنند.
وی هدف از برگزاری این همایش را علاوه بر تکریم بقاع متبرکه، همکاری مسئولان و خیران را در راستای برطرف کردن مشکلات ذکر کرد.
مدیرکل اوقاف و امور خیریه کهگیلویه و بویراحمد با بیان اینکه سال گذشته 140 میلیون ریال برای بهسازی امام زاده میرسالار تخصیص یافته، افزود: نیاز اســت سادات در مرمت و بازسازی این امام زاده همکاری کنند.
حجت الاسلام جنتی پور درآمد سال گذشته امامزاده میرسالار را 530 میلیون ریال ذکر کرد.
وی ادامه داد: 45 درصد از این مبلغ صرف هزینه های عمرانی شده اســت.
265 بقعه متبرکه در کهگیلویه و بویراحمد وجود دارد و بر اساس اعلام اداره کل ثبت احوال این استان نیز حدود 30 درصد جمعیت 700 هزار نفری استان سادات هستند.
خبرنگار: حسین خدمتی دبیر: راشکی


منبع:
www.irna.ir

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

جدیدترین خبرهای استان سمنان خبر فارسی، اصفهان نفر، خراسان رضوی نفر، سمنان نفر، مرکزی نفر، البرز نفر، آذربایجان شرقی خبرگزاری رسمی حوزهبه خبرگزاری حوزه خوش آمدید اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ بحث آزاد اردی بهشت – شیراز ۱۴۰۰، شیراز پایتخت …۹۵ درصد هتل های فارس تا ۱۵ خرداد تکمیل است رئیس جامعه هتلداران فارس از تکمیل ۹۵ درصدی تسنیم اخبار،آخرین خبرها،خبر فوریذوالنور آمار بیکاری در کشور سرسام آور است تامین اسکان زائر حسینی از سوی آستان قدس خبرگزاری ایسنا اخبار،آخرین خبرها،خبر فوریانجام وقف طی سال در استان کرمان هوای آلوده حامل باکتری های مقاوم به آنتی بیوتیک استقانون برنامه پنجساله پنجم توسعه جمهوری اسلامی …قوانین بالادستی قانون برنامه پنجساله پنجم توسعه جمهوری اسلامی ایران ـ خبرگزاری فارس جزئیات همه برنامه‌های تلویزیون در …به گزارش خبرگزاری فارس، ویژه برنامه‌های نوروزی شبکه‌های سیما عمدتا از اسفند آغاز مرکز پژوهشها قانون بودجه سال کل کشورقانون بودجه سال کل کشور جناب آقای دکتر محمود احمدی‌نژاد رئیس محترم جمهوری اسلامی همایش های محیط زیست همایش ها ، کنفرانس ها و …چهارمین همایش یافته های نوین در محیط زیست و اکوسیستم های کشاورزی بهمن ماه


ادامه مطلب ...

بررسی و تبیین نقش و جایگاه معنویت دینی در سبک زندگی اسلامی

[ad_1]

چکیده

معنویت دینی به زندگی انسان معنا می‌بخشد و انسان را به هدفی عالی رسانده و حلال مشکلات و برطرف کننده نارسایی‌ها در نظام خانواده و اجتماع اسـت. معنویت دینی نقش به‌سزایی در کامیابی و سعادت یک زندگی خانوادگی دارد و هیچ خانواده‌ای نمی‌تواند برای مدتی طولانی، بدون معنویت زنده بماند. در اسلام بنیادی‌ترین واحد جامعه خانواده اسـت و اهمیت ویژه‌ای به آن داده شده و مایه آرامش انسان‌ها دانسته شده اسـت و مناسب‌ترین محل برای اندیشه، ذکر، یادآوری احکام خدا و ذکر حکمت‌های الهی اسـت بگونه‌ای که گام برداشتن در مسیر اصول معنویت و تلاش جهت حصول آن، موجبات تأمین مصالح همگانی و تضمین خانواده‌ای سالم خواهد بود.
این مقاله تلاشی برای فهم جایگاه معنویت دینی و کارکردهای آن در شکل‌گیری سبک زندگی اسلامی اسـت و با تأکید بر شاخص‌های معنویت به موضوع پرداخته اسـت.
تحقیق حاضر با هدف مفهوم‌سازی و تبیین جایگاه معنویت دینی در سبک زندگی اسلامی انجام شده اسـت و قصد دارد نشان دهد گفتمان معنوی هویت‌بخش اسـت و می‌تواند مبنای گفتگو و در نتیجه بهبود سبک زندگی اسلامی شود. این تحقیق درصدد پاسخگویی به این سؤال اسـت که معنویت دینی چه جایگاهی در سبک زندگی اسلامی دارد؟
تحقیق حاضر از نوع تحقیقات توصیفی، کاربردی و تبیینی اسـت و برای توصیف، تبیین و ارزشیابی معنویت دینی و سبک زندگی اسلامی از روش‌های تحقیق کیفی استفاده کرده اسـت. شیوه گردآوری اطلاعات، توصیفی و با استفاده از مطالعات کتابخانه‌ای و اسنادی بوده و از روش تجزیه و تحلیل کیفی و اسنادی استفاده شده اسـت.
یافته‌های تحقیق نشان می‌دهد، سبک زندگی معنویت بنیان، حداقل در دو جوزه می‌تواند دخیل باشد: الف: حوزه باور و بینش معنوی که به ایجاد یک گفتمان دینی به عنوان زبان مشترک اعضای خانواده می‌انجامد ب: سلوک معنوی؛ که موجب تثبیت و بالندگی خلقیات و ملکات روحی در زندگی می‌شود.

تبیین مسأله، اهمیت و ضرورت

بدون شک قرن 21 قرن معنویت‌گرایی اسـت و بشر برای حل مشکلات فراروی خود ناگزیر از رجوع به معنی و معنویت‌گرایی و بنیان‌گذاری یک نظام گفتمانی بر مبنای معنویت و شاخص‌های آن اسـت. معنویت زبانی جهانی و تنها زبان مشترک بین تمام انسان‌ها اسـت و نیاز به آموزش ندارد. استعداد آن در تمامی آدمیان با همه اختلاف نژاد‌ها و مکان‌ها و زمان‌ها به طور مساوی نهفته اسـت.
امروزه ساختار خانواده در جهان با مشکلات متعددی دست به گریبان اسـت، آمار بالای طلاق، زندگی زوجین در چارچوب‌های خارج از دایره‌ی ازدواج، عدم وفاداری زوجین به یکدیگر، بی‌بندوباری فرزندان، سطح بالای حاملگی دختران جوان، و بالا رفتن تعداد کودکان و نوجوانانی که در خانواده‌های بدون پدر و یا مادر، بزرگ می‌شوند و... پایداری خانواده‌ها را در جوامع بسیاری با خطر مواجه ساخته اسـت. (بختیاری، 1)
شاید وضعیت امروزی غرب با وجود برخورداری آن‌ها از تمامی امکانات مادی و رفاهی نمونه‌ای کامل از مشکلات فوق اسـت که آن‌ها را دچار نوعی اضطراب و تحیر نموده و احساس آرامش ندارند و در یک کلام به دنبال معنویت هستند.
امروزه سوای اهمیت پرداختن به نقش دین و معنویت در زندگی، توجه به «معنویت و ارزش‌های معنوی» به ویژه برای آموزش مهارت‌های زندگی معنوی و شیوه زندگی سالم امری اسـت که باید زیاد به آن پرداخت.
لذا، معنویت گرچه نقش کلیدی در تحول تمدن و جامعه بشری داشته اسـت اما هنوز جایگاه آن در سبک زندگی اسلامی به درستی تبیین نشده اسـت. همچنین، علیرغم تمامی مشکلات پیش آمده و کم‌رنگ شدن نقش خانواده در عرصه‌های مختلف، خانواده هنوز سرچشمه عواطف بشری، راهنمایی‌ها و آرامش بشر تلقی می‌شود.

هدف تحقیق

هدف از تحقیق حاضر عبارتست از تلاش در جهت مفهوم‌سازی و تبیین جایگاه معنویت در سبک زندگی اسلامی که بتواند پایه تحقیقات بنیادی و نظریه‌پردازی بعدی در عرصه سبک زندگی اسلامی قرار گیرد هم‌چنین این تحقیق درصدد اسـت، نشان دهد چگونه گفتمان معنوی می‌تواند مبنای گفتگو و در نتیجه سبک زندگی اسلامی شود.

روش تحقیق

با توجه به منطق تقسیم‌بندی روش‌های تحقیق کمی و کیفی، تحقیق حاضر از منظر هدف و ماهیت با توجه به خلاء مفهومی و دانشی که در خصوص معنویت دینی و سبک زندگی اسلامی وجود دارد و اینکه چگونگی و چراییِ معنویت دینی و سبک زندگی اسلامی را مورد بررسی قرار می‌دهد از نوع تحقیقات توصیفی، کاربردی و تبیینی محسوب می‌گردد. تحقیق حاضر برای توصیف، تبیین و ارزشیابی معنویت دینی و سبک زندگی اسلامی از روش‌های تحقیق کیفی استفاده کرده اسـت. شیوه گردآوری اطلاعات، توصیفی و با استفاده از مطالعات کتابخانه‌ای و اسنادی بوده و برای تهیه مبانی نظری از آن‌ها استفاده شده اسـت. از آنجایی که تجزیه و تحلیل داده‌ها در یک پژوهش کیفی، اساساً شامل ترکیب کردن اطلاعات حاصل از منابع مختلف به صورت یک توصیف پیوسته از آنچه مشاهده یا کشف کرده اسـت، می‌باشد از روش تجزیه و تحلیل اسنادی بهره‌گیری شده اسـت.

سؤالات تحقیق

معنویت و سبک زندگی چیست؟ و معنویت دینی چه جایگاهی در سبک زندگی اسلامی دارد؟
چه ارتباطی بین دین و سبک زندگی وجود دارد؟
خانواده معنوی دارای چه شاخصه‌ها و ویژگی‌هایی می‌باشد؟ چگونه معنویت به تأمین سبک زندگی اسلامی کمک می‌کند؟
کارکردهای معنویت دینی در سبک زندگی اسلامی کدامند؟

مفهوم‌شناسی معنویت

از آن‌جا که واژه معنویت در زمینه‌های گوناگونی به کار می‌رود، توصیف آن چندان آسان نیست. آندر هیل در کتاب زندگی معنوی، به این نکته اشاره می‌کند:
«در حالی که از یک سو ناگزیریم از ابهام و انتزاع بسیار جلوگیری کنیم، از سوی دیگر باید مانعِ تعاریف سخت و شتابزده شویم، چرا که هیچ واژه‌ای در زبان انسانی ما در مورد واقعیت‌های معنوی مناسب و صحیح نیستند» در نظر باومن تعاریف معنویت بیش از آن‌که این مفهوم را شفاف سازد آنرا بیشتر پیچیده می‌کند. باومن در ادامه می‌گوید که اگر ما در ارائه تعریفی عقلانی با شکست مواجه شویم، وارد دنیای پسامدرن خواهیم شد که در این صورت برای پژوهش‌های علمی آمادگی نخواهیم داشت» (عابدی جعفری، 104)
با این همه، برخی از نویسندگان کوشیده‌اند برای معنویت تعاریفی ارائه دهند که در زیر به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود.

معنی لغوی معنویت

معنویت از ماده «عنی یعنی، معنی» اسـت یعنی آنچه که از لفظ اراده شده اسـت. معنویت یعنی شناخت و باور داشتن حقیقت بی‌انتهای هستی و هماهنگی و تنظیم همه حرکات و رفتار‌ها براساس آن واقعیت اصیل
لغتنامه دهخدا ابتدا کلمه «معنوی» را مبسوطاً توضیح می‌دهد و سپس معنای کلمه «معنویت» را به آن ارجاع می‌دهد. وی در ذیل کلمه معنوی چنین آورده: «منسوب به معنا مقابل مادی، صوری، ظاهری و لفظی» و از ناظم الاطباء نقل می‌کند که معنوی یعنی «حقیقی، اصلی، مطلق و روحانی» و همچنین از جرجانی که می‌گوید: «معنایی که فقط به وسیله قلب شناخته می‌شود و زبان را بهره‌ای در آن نیست.» (لغتنامه دهخدا، 18711/13)
معنویت «Spirituality» از واژه لاتین اسپیریتوس به معنای نقش زندگی یا «روشی برای بودن» و «تجربه کردن اسـت» که با آگاهی یافتن از یک بُعد غیرمادی به وجود می‌آید و ارزش‌های قابل تشخیص، آن را معین می‌سازد. این ارزش‌ها به دیگران، خود، طبیعت و زندگی مربوط‌اند، و به هر چیزی که فرد به عنوان غایی قلمداد می‌کند، اطلاق می‌شوند. (1388-12-01-08-25-26/www.namaava.com/spirituality

معنی اصطلاحی معنویت

معنویت شیوه‌ای اسـت که در آن، شخص بافت تاریخی خویش را در می‌یابد و در آن زندگی می‌کند. جست‌وجویی برای انسان شدن و آگاهی در زندگی می‌باشد.
معنویت تلاش در جهت ایجاد حساسیت نسبت به خویشتن، دیگران، نیروی برتر (خدا)، کندوکاو در جهت آن چه برای انسان شدن مورد نیاز اسـت، و جست‌وجو برای رسیدن به انسانیت کامل اسـت. (عابدی جعفری، 104)
معنویت به عنوان یکی از ابعاد انسانیت شامل آگاهی و خودشناسی می‌شود بیلوتا معتقد اسـت معنویت، نیاز فراتر رفتن از خود در زندگی روزمره و یکپارچه شدن با کسی غیر از خودمان اسـت، این آگاهی ممکن اسـت منجر به تجربه‌ای شود که فراتر از خودمان اسـت. (غباری بناب و همکاران، 128)
معنویت نحوه‌ای از مواجهه با جهان هستی اسـت که نتیجه‌اش این اسـت که حالت‌های نفسانی نامطلوبی مانند غم و اندوه، ناامیدی، دلهره و اضطراب، احساس سرگشتگی و سردرگمی، احساس بی‌معنایی و بی‌هدفی و... تا آنجا که امکان‌پذیر اسـت در انسان پدید نمی‌آید این نحوه مواجهه موجب رضایت باطن می‌شود. (ملکیان، 7)
لذا معنویت، عبور از ظواهر هستی به باطن دنیاست. معنویت، نگاهی ژرف به جهان پر رمز و راز اسـت. معنویت، توحید محض اسـت. عالم را محضر خدا دیدن، و در محضر او از معصیت پروا کردن اسـت. معنویت، تسلیم محض در برابر خدا بودن اسـت. و در این صورت، معنویت صحیح، فقط در صورت اطاعت از دستورهای الهی و در سایه دین داری به دست می‌آید. یاد خدا، برترین حالت معنویت اسـت که برای رشد همه جانبه آن در اسلام برنامه‌ریزی شده اسـت.

نگاهی به پیشینه معنویت

از لحاظ تاریخی، معنویت ریشه در دین دارد. اما کاربردهای رایج آن ممکن اسـت با یک سنت دینی خاص همراه نباشد. تقریباً از نیمه دوم قرن نوزدهم در اروپا و در غرب به طور کلی اعم از اروپای، باختر و آمریکا و کانادا بحثی تحت عنوان معنویت مطرح و گفته شد که همه نظام‌های اجتماعی در چیزی تحت عنوان معنویت مشترک هستند و با این که به ادیان و مذاهب مختلف تعلق خاطر دارند در معنویت اشتراک دارند (فری، 727-693).

مفهوم‌شناسی سبک زندگی

معادل واژه «سبک» در زبان عربی تعبیر «اسلوب» و در زبان انگلیسی «style» اسـت. عبارت «سبک زندگی» در شکل نوین آن (life style) اولین بار توسط «آلفرد آدلر» در روان‌شناسی در سال 1929 میلادی ابداع شد. این عبارت به منظور توصیف ویژگی‌های زندگی آدمیان مورد بهره‌برداری قرار گرفت. در کتاب‌های لغت انگلیسی، این واژه در معانی کم و بیش مشابهی به کار برده شده اسـت: «سبک‌های زندگی مجموعه‌ای از طرز تلقی‌ها، ارزش‌ها، شیوه‌های رفتار، حالت‌ها و سلیقه‌ها در هر چیزی را در بر می‌گیرد. موسیقی عامه، تلویزیون، آگهی‌ها، همه و همه، تصور‌ها و تصویرهایی بالقوه از سبک زندگی فراهم می‌کنند.» (www.wikipedia.90/5/15) «روش نوعی زندگی فرد، گروه یا فرهنگ را سبک زندگی گویند.» (وبستر، 672) «روشی که یک فرد یا گروهی از مردم براساس آن کار و زندگی می‌کنند: یک زندگی سالم و راحت.» (آکسفورد، 743)
برداشت «گیدنز» از مقوله سبک زندگی عبارت اسـت از: تلاش برای شناخت مجموعه منظمی از رفتار‌ها یا الگویی از کنش‌ها که افراد آن‌ها را انتخاب کرده و کنش‌های آن‌ها در زندگی روزمره به واسطه آن‌ها هدایت می‌شود. (خوشنویس، 11)
سبک زندگی را می‌توان به مجموعه‌ای از رفتار‌ها تعبیر کرد که فرد آن‌ها را به کار می‌گیرد زیرا نه تنها نیازهای جاری او را برآورده می‌کنند، بلکه روایت خاصی را هم که وی برای هویت فردی خود برگزیده اسـت در برابر دیگران مجسم می‌سازند (گیدنز، 143). سبک زندگی مجموعه‌ای نسبتاً منسجم از همه رفتارها و فعالیت‌های یک فرد معین در جریان زندگی روزمره اسـت که مستلزم مجموعه‌ای از عادت‌ها و جهت‌گیری‌هاست، بنابراین از نوعی وحدت برخوردار اسـت (گیدنز، 121) سبک زندگی بیان مادی هویت اسـت (گیبینز و بوریمر، 104)

رابطه دین و سبک زندگی

سبک زندگی هر فرد و جامعه‌ای متأثر از نوع باور‌ها و ارزش‌های حاکم بر آن فرد و جامعه اسـت. جهان‌بینی مادی و ارزش‌های لذت‌گرایانه و سودمحورانه طبیعتاً سبک زندگی خاصی را پدید می‌آورند. همان طور که جهان‌بینی الهی و ارزش‌های کمال‌گرایانه و سعادت‌محورانه سبک خاصی از زندگی را شکل می‌دهند. بنابراین دین در گام نخست با ارائه‌ی جهان‌بینی و ایدئولوژی ویژه‌ای زیربنای شکل‌دهی به زیست دین‌دارانه را می‌سازد. در مرحله‌ی بعد دین با ارائه‌ی آداب و دستورالعمل‌های خاصی برای همه‌ی ابعاد زندگی انسان در حقیقت به دنبال شکل‌دهی به نوع خاصی از زیست انسانی اسـت. دستورالعمل‌های اخلاقی و حقوقی و فقهی دین، در واقع به منظور ارائه‌ی الگویی از زیست دینی و خداپسندانه اسـت. دستورالعمل‌هایی که در حوزه‌ی پوشش، خوراک، آرایش، رفتار با خانواده، رفتار با همسایگان، رفتار با هم‌کیشان و غیر همکیشان و تعاملات و ارتباطات بین الادیانی و بین‌المذاهبی در دین مطرح شده اسـت همگی برای ساختن سبک زندگی دینی اسـت. (شریفی، 33-32)
کسی که تقرب به خدا و لقاءالله را هدف نهایی خود می‌بیند، همه‌ی شؤون زندگی خود، از نماز و عبادت تا کسب و کار، تحصیل، تفریح، معاشرت، بهداشت، خوراک، معماری، هنر، سخن گفتن، تولید، مصرف، آراستگی ظاهری و امثال آن را در مسیر این هدف قرار می‌دهد. یعنی به همه‌ی جزئیات زندگی خود صبغة الهی می‌بخشد. مسلمان نه فقط در مسجد که در خانه، بازار، کلاس درس، مدرسه، محل کار و خیابان نخست به رضای خدا می‌اندیشد. (شریفی، 34)

شاخصه‌ها و ویژگی‌های خانواده معنوی

هنگامی که از معنویت در خانواده و سبک زندگی سخن به میان می‌آید بدون شک باید از خانواده معنوی سخن به میان آورد. لذا باید به چیستی خانواده معنوی پرداخت. خانواده معنوی همیشه درصدد شناخت خود اسـت و به وجود انضمامی خود بیشتر توجه می‌کند تا وجود انتزاعی لذا بیش از آن که به دنبال این باشد که دیگران چگونه او را می‌شناسند یا تصور می‌کنند که دیگران چگونه او را می‌شناسد، جامع‌نگر بوده و دنیا را به همراه آخرت می‌نگرد و منافع اخروی را بر منافع دنیوی ترجیح می‌دهند. خانواده معنوی، آن‌گونه که واقعیت دارد، خود را می‌نمایاند و از ظاهر و باطن یکسانی برخوردار اسـت و از نفاق دوری می‌گزینند. خانواده معنوی، با شناخت حضوری و واقعی که از خود دارند همواره در حال سیر صعودی و تکاملی خویش اسـت. خانواده معنوی میان خود واقعی و حقیقی خویش و دارایی‌ها و ثروت و سرمایه‌های مادی و مالی خویش تمایز قایل اسـت. خانواده معنوی دائماً در حال مراقبه و محاسبه خود اسـت. خانواده معنوی آخرت‌گراست نه دنیاگرا لذا خانواده معنویت‌گرای دین‌دارانه به همه جهات حیات و هستی توجه دارد. لذا شاخص‌های زندگی معنوی از شاخص‌های زندگی‌ای که بر مبنای معنویت شکل نگرفته‌اند متمایز و متفاوت اسـت.

معنویت و تأمین سبک زندگی اسلامی

معنویت به زندگی انسان معنا می‌بخشد، معنویت انسان را به هدفی عالی می‌رساند و حلال مشکلات و برطرف کننده نارسایی‌ها در نظام خانواده و اجتماع اسـت. معنویت نقش به‌سزایی در کامیابی و سعادت یک زندگی خانوادگی دارد. ازدواج‌هایی که معنویت در آن اصل قرار می‌گیرد، از شیرینی و حلاوت بیشتری برخوردار خواهد بود. ایمان و معنویت، جاذبه و کشش نیرومند و قوی میان طرفین را به عزت و انسانیت سوق می‌دهد. (مبینی، 1)
در فضای معنوی طرفین خداوند را حاضر و ناظر بر اعمال، رفتار و گفتارشان می‌دانند، در صحبت‌هایشان صداقت دارند و رؤیاهایشان از زندگی آینده صادقانه بیان می‌شود، در صورت برخورد با مشکلات عمیق‌تر و منطقی‌تر برخورد می‌کنند، ارتباطات آن‌ها عمیق و صمیمی‌تر اسـت، در چنین فضایی همدلی بیشتری وجود دارد و سنت‌های غلط و تجملات از بین می‌رود و سیر پرورش شخصیت افراد به سمت تکامل اسـت و فضایل اخلاقی و انسانی در رأس قرار می‌گیرد. (مبینی، 1)
معنویت، محصول مواجهه جان آدمی با نشئه قدسی جهان و جهان قدسی اسـت. این مواجهه موجب پرورش جان آدمی، و برترین نیاز درونی او اسـت. به سخن دیگر، جهان سرشار از پدیده‌ها و حوادثی اسـت که خاصیت معنویت‌زایی دارند؛ همچنان که مملو از امور معنویت‌زدا و ایمان‌کُش اسـت. معنویت، اعتراض انسان معنوی به جهانِ غایب از خدا اسـت. روحِ معنویت‌گرا غیبت خدا را باور ندارد و همه جا را خانه او می‌بیند:
همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست
همه جا خانه عشق اسـت، چه مسجد چه کنشت
همه آنچه انسان را نیازمند دین و ایمان می‌کند، در معنویت نیز وجود دارد. در متون دینی و نصوص نخستین، کلمه یا اصطلاح ویژه‌ای که بتوان آن را به «معنویت» ترجمه کرد، وجود ندارد؛ اما مجموعه‌ای از کلیدواژه‌ها و کلمات مهم در متون مقدس دینی به چشم می‌خورد که مراد و مفاد آن‌ها دور از معنای معنویت نیست. «ایمان»، «پرهیزگاری»، «باوربندی»، «فضیلت‌گرایی» و «پای‌بندی به احکام و مناسک دینی»، روح و کالبد معنویت‌اند و تفکیک آن‌ها از هم ممکن نیست. یعنی نمی‌توان پرهیزگار یا باورمند نبود، اما دعوی معناگرایی داشت. (بابایی، 114)
اینکه معنویت چگونه در تأمین سبک زندگی اسلامی کمک می‌کند نظریات زیادی می‌تواند مطرح شود. اما شایع‌ترین تبیین‌ها به این شرح اسـت: معنویت موجب دادن هادی در تصمیم‌گیری‌ها و فشار‌ها می‌گردد، به داشتن پاسخ برای پرسش‌های بزرگ و فلسفه غایت جهان کمک می‌کند، برای معتقدان خود حمایت اجتماعی در جنبه‌های انسانی و الهی تأمین می‌کند، مثبت‌نگری و خوش‌بینی ایجاد کرده، معنا و هدفداری در زندگی ایجاد می‌کند، امیدواری و انگیزش در افراد و پیروان خود ایجاد می‌کند، توان‌مندی فردی را افزایش داده، احساس تسلط داشتن، الگوی پذیرش و تحمل رنج و نیز سازگاری با استرس‌ها و مشکلات را می‌افزاید. همه این‌ها که از پیامد دینداری و گرایش به زندگی معنوی اسـت.
لذا می‌توان گفت سبک زندگی معنویت بنیان حداقل در دو حوزه می‌تواند دخیل باشد؛
الف: حوزه باور و بینش معنوی و در نتیجه ایجاد یک گفتمان دینی به عنوان زبان مشترک؛ بینش معنوی بر سه پایه توحید، خردورزی و مسئولیت‌محوری استوار اسـت. این سه محور، مهم‌ترین ارکانِ بینش معنوی را تشکیل می‌دهند (www.rasanews.ir). لذا در خانواده‌ای که برمبنای معنویت شکل گرفته یا می‌گیرد، توحید، خردورزی و مسئولیت‌محوری نگرش و رفتار خانواده را از خود متأثر می‌سازد.
ب: سلوک معنوی؛ مجموع کنش‌هایی اسـت که انسان معنوی (خانوادهِ معنوی)، برای کسبِ تعالی به کار گرفته و در دو حوزه‌ی خلقیات و رفتار (عملی) تعقیب می‌کند. رفتار معنوی اگرچه با وجهه فردی، توصیه شده‌اند؛ اما خاصیت اصلی آن در تثبیت و بالندگی خلقیات و ملکات روحی اسـت. هم‌چنان که مقام معظم رهبری در این خصوص می‌فرمایند؛ «در بخش عملیِ، معنوی و فردی پرهیز از معاصی، خشت اول اسـت. بخش مهمی از معنویت در اسلام عبارت اسـت از اخلاق، دوری از گناه، دوری از تهمت، دوری از سوءظن، دوری از غیبت، دوری از بد دلی، دوری از جداسازی دل‌ها از یکدیگر. (1390/3/14)». و در جایی دیگر می‌فرمایند: هدفِ سلوک عملی دوری از منیت و خودبینی و غرور شیطانی اسـت. همه مفاسد عالم، ظلم‌ها، تبعیض‌ها ناشی از منیت انسان‌هاست. از این روست که غایت سیر معنوی و روحی انسان‌ها کنار گذاشتن این خصیصه منفی اسـت. (69/1/30) (www.rasanews.ir). ایشان در جایی دیگر به برخی از خلقیات معنوی اشاره می‌کنند و می‌فرمایند: خلقیات مثل انضباط اجتماعی، وجدان کاری، نظم و برنامه‌ریزی، ادب اجتماعی، توجه به خانواده، رعایت حق دیگران، کرامت انسان، احساس مسئولیت، اعتماد به نفس ملی، شجاعت شخصی و شجاعت ملی و قناعت، امانت، درستکاری، حق‌طلبی، زیبایی‌طلبی؛ یعنی به دنبال زیبایی بودن، زندگی را زیبا کردن؛ هم ظاهر زندگی را و هم باطن زندگی را؛ محیط خانواده، محیط بیرون، محیط خیابان، محیط پارک و محیط شهر، نفی مصرف‌زدگی، عفت، احترام و ادب به والدین و به معلم. (83/9/11)
لذا سلوک معنوی در خانواده مبتنی بر معنویت به خلقیات و رفتار خانواده جهت می‌دهد. در سبک زندگی مبتنی بر ایمان به خداوند شریعت که مجموعه احکام و دستورات دین اسـت که شرط لازم دینداری اسـت، طریقت که راه رسیدن به خداست یعنی پس از ایمان زبانی از راه دل به خدا برسیم، طریقت شرط لازم و کافی ایمان به خداست و سوم هم عقل و نه عقل منفعت‌طلب بلکه عقل پایان بین، عقلی که ما را به قرب الهی نزدیک کند این سه در سبک زندگی انسان مؤمن تأثیر می‌گذارند و او را آماده رسیدن به حق و حقیقت می‌کنند. (www.jahadgar.com)

کارکردهای معنویت در سبک زندگی

معنویت دارای کارکردهای مهمی در سبک زندگی بویژه زندگی دین‌گرا و دین‌محور برعهده دارد. شاید ساده‌ترین مسیر نیز در تحلیل جایگاه معنویت و سبک زندگی، مشخص کردن این کارکرد‌ها اسـت. اگر کارکرد‌ها را اقدامات اساسی در نظر بگیریم. معنویت می‌تواند در سبک زندگی نقش‌های زیر را ایفا نماید.

1. کارکردهای اجتماعی معنویت

- برخورداری از احترام

منشأ احترام به هر چیزی را باید در نحوه ارتباط آن با خدا دانست. هر چیزی که انتساب آن به خدا قوی‌تر و نزدیک‌تر باشد از احترام بیش‌تری برخوردار اسـت. به عنوان نمونه انسان از آن جا ارزش و اعتبار و احترام فزون‌تری دارد که انتساب آن به خدا از دیگر آفریده‌ها بیشتر اسـت؛ زیرا انسان تنها موجودی اسـت که روح خدایی خاصی دارد و این امکان را به وی بخشیده اسـت تا از همه اسمای خدا برخوردار گردد و به همین سبب خلافت الهی را به عهده گیرد. در حقیقت احترام انسان‌ها، برخورداری ایشان از کرامت الهی اسـت که در آیه 70 سوره اسراء به آن اشاره کرده و فرموده اسـت: وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ (آقاخانی، 1392/11/29). لذا خانواده مبتنی بر معنویت دارای کرامت اسـت و دیگران به ایشان احترام گذارده و ایشان را تکریم می‌نمایند.

- قابل اعتماد بودن

بزرگترین توانایی، قابل اعتماد بودن اسـت که می‌تواند از طریق معنویت دینی حاصل شود. معنویت دینی به طور طبیعی جلب اعتماد دیگران (اعم از اعضای خانواده، بستگان و...) را به دنبال دارد. قابل اعتماد بودن عبارت اسـت از: عدم تضعیف پذیرش، جبرا متقابل، پشتیبانی و تقویت رابطه. بنابراین تعریف، ما در عین حال که به دیگران اعتماد می‌کنیم خود نیز باید فردی قابل اعتماد باشیم. چرا که اعتماد، از مورد اعتماد بودن بر می‌خیزد، اگر شما فردی قابل اعتماد باشید اما طرف مقابل‌تان فاقد این ویژگی باشد، به راحتی آن رابطه اعتمادآمیز از بین می‌رود. در نتیجه به طور کلی می‌توان گفت که اعتماد یعنی اطمینان از اینکه طرف مقابل در روابطش با شما، قصد ضربه زدن ندارد. اطمینان از این که او نیز شما را دوست دارد. اعتماد شامل دستیابی به شناختی معمول و معقول درباره افراد، و هم چنین تعیین حد و مرزهای مشخص برای برقراری و حفظ روابط موفقیت‌آمیز اسـت که پیامد طبیعی معنویت دینی اسـت.

- مصونیت از آسیب‌های اجتماعی

تقویت ایمان و معنویت مهم‌ترین راهبرد در پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی خانواده اسـت. توجه به آسیب‌های اجتماعی امری اجتناب‌ناپذیر اسـت. اگرچه آسیب‌های اجتماعی می‌تواند بسیار گسترده باشد لیکن می‌توان با توسل به معنویت دینی دامنه آن را تا حد بسیار زیادی کاهش داد.

2. کارکردهای فردی معنویت

- ایجاد الگوی گفتمان (گفتمان‌سازی)

داستان معروف «نزاع چهار نفر بر سر خرید انگور» را هم شنیده‌اند، غرض از این داستان این اسـت که معنویت چنین نقشی دارد. زبان معنویت، زبان مشترکی اسـت که همه انسان‌ها با وجود آراء و عقاید مختلف بر سر آن اتفاق نظر دارند.
بزرگترین مشکل زوج‌های جوانی که در آستانه ازدواج قرار دارند، یا خانواده‌هایی که در معرض فروپاشی قرار دارند، از «نداشتن زبان مشترک» سرچشمه می‌گیرد. چیزی که گاهی در یکی دو سال اول زندگی، ازدواج را به کام زوج‌های جوان تلخ می‌کند یا موجب جدایی والدین از یکدیگر می‌شود. چرا خانواده‌ها زبان مشترک ندارند؟ چطور به زبان مشترک برسیم؟ چه چیزی می‌تواند به عنوان زبان مشترک خانواده نقش ایفا کند؟ و ده‌ها سؤال دیگر که ما در این مقاله قصد پرداختن به تک تک آن‌ها را نداریم فقط به این اندازه به آن اشاره می‌کنیم که معنویت می‌تواند مبنایی برای ایجاد یک زبان مشترک در زندگی قرار گیرد.

- تفاهم

تفاهم عبارت اسـت از: همدیگر را فهمیدن و علت رفتارهای همدیگر را درک کردن و به دیگری در سلیقه‌ها و باور‌ها و رفتارهای شخصی‌اش حق دادن. در زندگی برای رسیدن به تفاهم باید عوامل و شرایطی مهیا باشد که قبل از ازدواج، زن و مرد با توجه و عنایت کافی به آن‌ها تفاهم هرچه بیشتر را در زندگی فراهم آورند. زن و مرد باید به غم تفاوت‌های فردی خود (که حاصل عوامل ارثی، محیطی و رشد در طول زمان اسـت) یکدیگر را درک کنند، زبان یکدیگر را بفهمند، تفاوت در سلیقه‌ها را بشناسند و در عین تلاش برای خودسازی و تکامل، یکدیگر را همان‌گونه که هستند بپذیرند. (علوی، 9)
زن و مرد، یک عمر شریک هم در زندگی هستند و اکثر اوقات را با هم می‌گذرانند. پس تحت تأثیر عقاید و افکار و اخلاق یکدیگر قرار خواهند گرفت. بدون تردید، مرد یا زن معتقد و دیندار و پایبند به اخلاق (و معنویت)، نه تنها همسر خود را به دینداری، تقوا و پیشرفت تشویق می‌کند، بلکه می‌تواند فضای خانواده را به محیطی امن، با نشاط و دور از گناه یا درگیری و تنش، تبدیل کند. (علوی، 9) لذا معنویت مبنایی منطقی و زمینه‌ساز در ایجاد تفاهم در زندگی محسوب می‌شود.

- قرنطینه‌سازی محیط خانه و خانواده از گناه

بالاترین هنر اعضای یک خانه، حفظ محیط خانه و اعضای خانواده از حرام الهی اسـت تا همیشه و در همه حال ارتباط خانواده و اعضای آن با عالم ملکوت برقرار باشد. و این هنری اسـت که در سایه معنویت می‌تواند ایجاد شود.

- متصف شدن به صفات اخلاقی به جای رذایل

معنویت نفس خانواده را از قید و بند و سلطه‌ی دیگران آزاد می‌کند چرا که آنچه که مانع حرکت و پیشرفت بشریت شده و او را از ترقی و تکامل باز داشته اسـت تسلیم در برابر استبداد می‌باشد اسلام این نوع اسارت و بندگی را الغا نمود و انسان را از سیطره زور نجات داده اسـت.
خداوند متعال می‌فرمایند؛ «قُل لاَأَمْلِکُ لِنَفْسِی نَفْعاً وَلاَ ضَرّاً إِلَّا مَا شَاءَ اللّهُ وَلَوْ کُنتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لاَسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَمَا مَسَّنِیَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلَّا نَذِیرٌ وَبَشِیرٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ»، «بگو من مالک سود و زیانی برای خود نیستم مگر آن مقداری که خدا بخواهد و اگر غیب می‌دانستم منافع فراوانی نصیب خود می‌کردم و اصلاً شر و بلا به من می‌رسید من کسی جز بیم دهنده و مژده دهنده‌ی مؤمنان نمی‌باشم». (اعراف: 188)
معنویت موجب می‌شود افراد خانواده به جای عیب‌جویی، دنبال حُسن‌های دیگران می‌روند و دیگران را تخریب نمی‌کنند. درباره‌ی دیگران نه گمان بد می‌زنند و نه تجسس می‌کنند. خداوند در قرآن می‌فرمایند؛ «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلاَ تَجَسَّسُوا وَلاَ یَغْتَب بَعْضُکُم بَعْضاً أَیُحِبُ أَحَدُکُمْ أَن یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِیمٌ؛‌ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از بسیاری از گمان‌ها بپرهیزید، چرا که بعضی از گمان‌ها گناه اسـت؛ و هرگز (در کار دیگران) تجسس نکنید؛ و هیچ یک از شما دیگری را غیبت نکند، آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (به یقین) همه شما از این امر کراهت دارید؛ تقوای الهی پیشه کنید که خداوند توبه‌پذیر و مهربان اسـت!» (حجرات: 12)
از سایر این کارکرد‌ها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد.
- بهبود روابط زوجین و اعضای خانواده
- اصل خدامحوری و عبادت خانوادگی
- اصل ایثار و انفاق خانوادگی
- و...

3. کارکردهای روانی معنویت

- معنایابی زندگی

هر فرد می‌بایست معنی و هدف زندگی خود را در لحظات مختلف دریابد. هیچ معنای انتزاعی که انسان عمری را صرف یافتنش نماید وجود ندارد، بلکه هر یک از ما دارای وظیفه و رسالتی ویژه در زندگی اسـت که می‌بایست بدان تحقق بخشد. (رجب‌نژاد، 2) زمانی که جهان‌بینی افراد مشخص شود برای رسیدن به هدف ابزاری لازم اسـت و ابزار آن معنویت دینی اسـت. معنویت به زندگی معنا می‌دهد و موجب آرامش روانی خانواده و در نتیجه سبک زندگی اسلامی می‌شود.
والتر تی استیس می‌گوید: «آشفتگی و سرگردانی انسان در جهان مدرن، ناشی از فقدان ایمان او و دست برداشتن از خدا و دین اسـت. بنجامین فرانکل در این زمینه می‌نویسد: اقوام و ملل وحشی و نیمه وحشی، خیلی بیشتر از مردم متمدن، شادکام و با نشاط بودند و افراد آن‌ها، خیلی بیشتر از افراد ملل از این مائده آسمانی بهره می‌بردند. (رجب‌نژاد، 2)

- امنیت روانی و کاهش فشار روانی

معنویت می‌تواند موجب تحلیل و تقلیل فشار روانی در خانواده شود و سبک زندگی آرامش‌بخشی را ترسیم نماید. مبانی و مصادیق مختلفی در آیات و روایات وجود دارد که فرد و خانواده معنویت‌گرا با استناد به آن می‌توانند زندگی آرام‌بخشی را برای خود ترسیم نمایند که برای نمونه به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم:
خداوند کریم می‌فرماید: «مَا أَصَابَ مِن مُصِیبَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَمَن یُؤْمِن بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَی‌ءٍ عَلِیمٌ؛ هیچ مصیبتی رخ نمی‌دهد مگر به اذن خدا! و هر کس به خدا ایمان آورد، خداوند قلبش را هدایت می‌کند؛ و خدا به هر چیز داناست!» (تغابن: 11).
با این زمینه‌هاست که مؤمن (خانواده معنوی) در برابر مصیبت اظهار می‌دارد: «إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ» (بقره: 156) و می‌داند هر کجا که باشد خداوند با اوست (حدید: 4) و از رگ گردن آدمی به او نزدیک‌تر اسـت (ق: 16).
همچنین درست اسـت که آدمی اختیار دارد، ولی مشیت الهی بر جهان حاکم اسـت «قُل لَن یُصِیبَنَا إِلَّا مَاکَتَبَ اللّهُ لَنَا هُوَ مَوْلاَنَا وَعَلَى اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ» (توبه، 51). پس مؤمنان باید به جای اضطراب و فشار روانی، به خداوند توکل کنند و بدانند تصمیم‌های بشری تا به تقدیر الهی نرسد عملی نخواهد شد «وَلاَ تَقُولَنَّ لِشَیْ‌ءٍ إِنِّی فَاعِلٌ ذلِکَ غَداً * إِلَّا أَن یَشَاءَ اللَّهُ...» (کهف، 24-23)
لذا در خانواده‌ای که معنویت بر آن حاکم اسـت اعضای خانواده در می‌یابند که:
1- گرچه زندگی نوعی میدان مسابقه اسـت، ولی به جز علل عادی، راه‌های دیگری نیز ممکن اسـت برای انسان گشوده شود.
2- هر انسان خود را در محضر خدا می‌بیند و می‌داند که «عالم محضر خداست و نباید در محضر خدا معصیت نماید»، پس خود را کنترل می‌کند.
3- در مقابل بلا‌ها صبور بوده، احساس شکست نخواهد کرد.
4- انسان می‌فهمد که نقشه‌های وی صددرصد پیاده نخواهد شد و در موقع شکست احساس اضطراب و ناآرامی نمی‌کند، لذا خود را مکلف به وظیفه می‌بیند نه رسیدن به نتیجه، (حسینی کوهساری، 208-207)
5- از طریق ایجاد توکل نوعی سرپرستی خداوند را در زندگی خویش حاکم نموده، شکست را احساس نخواهد نمود «قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ» (توبه: 52).

- آرامش خاطر در زندگی

اطمینان قلبی و آرامش روحی محصول معنویت دینی و الهی اسـت. خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: «الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللَّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛ آن کسانی که ایمان می‌آورند و دل‌هایشان با یاد خدا سکون و آرامش پیدا می‌کند. بدرستی که دل‌ها با یاد خدا آرام می‌گیرند» (رعد: 28).
«هُوَ الَّذِی أَنزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَاناً مَعَ إِیمَانِهِمْ؛ خداست که به دل‌های مؤمنان آرامش و اطمینان خاطر داده اسـت تا ایمانی بر ایمان خود بیفزایند.» (فتح: 4).
اگر دل و روح، سکون و آرامش پیدا کند انسان خنکی آسایش را در خود احساس و لذت و شیرینی ایمان و یقین را با جان خود می‌چشد با شجاعت و شهامت تمام در مقابل سختی‌ها و مشکلات طاقت‌فرسا، مقاومت و ایستادگی می‌نماید. و می‌داند که خدا قادر اسـت هر نوع مشکل و گره سخت و پیچیده‌ای را بگشاید بنابراین بی‌تابی نکرده و به هیچ‌وجه یأس و ناامیدی به خود را نمی‌دهد. (بختیاری، 4)
و در جایی دیگر می‌فرماید: «اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُم مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ؛ خداوند متولی وعده‌دار امور کسانی اسـت که ایمان آورده‌اند ایشان را از تاریکی‌ها به سوی نور بیرون می‌آورد و کسانی که کفر ورزیده‌اند طاغوت سرپرست ایشان اسـت آنان را از نور بیرون آورده و به سوی تاریکی‌ها می‌کشانند اینان اهل آتش‌اند و در آنجا جاودانه می‌مانند». (بقره: 257)

- خوش‌بینی نسبت به زندگی

خوش‌بینی نسبت به اعضای خانواده، فرزندان و مردم یکی از ارزش‌های بزرگ انسانی اسـت که حس انسان‌دوستی را در نهاد آدمی شکوفا می‌کند و انسان را همواره نسبت به یکدیگر مهربان می‌سازد. پژوهش‌ها نشان داده منشاء تمام بیماری‌های روحی و ناراحتی‌های فکری بدبینی اسـت. اگر همه اشیا را خوب بنگرد و با دیده توحیدی نگاه کند به دشمنانش نیز در موقع غلبه گذشت خواهد کرد. حضرت علی (علیه‌السلام) می‌فرمایند: هر وقت بر دشمن غلبه کردی به شکرانه این پیروزی او را عفو کن.
در نتیجه انسان خوش‌بین و خوشبخت در شادی و خوشحالی نزدیکان خویش را شریک می‌کند و هیچ‌گاه غم و اندوه و غصه را به خود راه نمی‌دهد نعمت حیات و زندگانی که خالق هستی‌بخش آن را به ما بخشوده اسـت با نیکی و زیبایی توأم اسـت. معنویت مانعی اسـت جدی در مقابل وارد شدن هرگونه فشار و انقباض در روان آدمی. (آرمان امروز، شماره 238، 11)

- روشن‌دلی نسبت به زندگی

معنویت در زندگی موجب می‌شود بدبینی در آن رسوخ نکند و اعضای خانواده همیشه نسبت وضعیت حال و آینده روشن‌دل باشد و این تصور را داشته باشند که آینده بسیار خوب خواهد بود. یکی از آثار مهم معنویت و ایمان، تولید بهجت، سرور و انبساط در روان آدمی اسـت. معنویت و ایمان در انسان حالتی را به وجود می‌آورد که از جهان احساس لذت و سرور می‌کند. بهجت و انبساط، آثار و نشانه‌هایی دارد که از جمله حالت روشن‌دلی اسـت. انسان همین که به حکم معنویت و ایمان دینی جهان را به نور حق و حقیقت روشن دید، همین روشن‌بینی، فضای روح او را روشن می‌کند و در حکم چراغی می‌شود که در درونش روشن شده باشد. برخلاف یک فرد بی‌ایمان که جهان در نظرش پوچ و تاریک اسـت، به همین سبب خانه دل خودش هم در این تاریک‌خانه که خود فرض کرده اسـت. (آرمان امروز، شماره 238، 11)

- امیدواری نسبت به زندگی

امید و رجا، حالت انتظار رسیدن به خیر و خوبی و رسیدن به نتیجه خوب تلاش‌های روزمره و نتیجه معنویت اسـت. قرآن در وصف مؤمنان می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ أُولئِکَ یَرْجُونَ رَحْمَةَ اللّهِ وَاللّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ؛ کسانی که ایمان آورده و کسانی که هجرت کرده و در راه خدا جهاد نموده‌اند، آن‌ها امید به رحمت پروردگار دارند و خداوند آمرزنده و مهربان اسـت» (بقرة: 218)

- احساس لذت معنوی نسبت به زندگی

خانواده مبتنی بر معنویت دینی، لذتی پایدار دارد، از یک شور و شعف باطنی برخوردار اسـت. خانواده مبتنی بر معنویت دینی با عبادتش و در هنگام ارتباط با خدا غرق در لذت می‌شود، گویی با حقیقت مرتبط شده که او را از همه امور دیگر منصرف نموده اسـت، حاضر نیست لحظه‌های از آن حالت را با ساعت‌ها و روز‌ها معامله کند. امام سجاد (علیه‌السلام) می‌فرماید: خدایا چه کسی اسـت که شیرینی محبت تو را چشیده باشد اما چیز دیگری را جانشین آن کند؟ و چه کسی اسـت که با تو مأنوس شده اما رو به سوی دیگری کند؟ (آرمان امروز، شماره 238، 11)

نتیجه‌گیری

بسیاری از اندیشمندان و صاحب‌نظران معتقدند جهان امروز در بحران معنویت به سر می‌برد این بحران خلاقی و معنوی سبب شده که بشر معیارهایی برای خوبی و بدی نداشته باشد. این مشکل امروزه گریبان تمامی ملل را گرفته اسـت و سبک زندگی خانواده‌ها را در معرض تهدید قرار داده اسـت. به نحوی که روابط اعضای خانواده سست و متزلزل اسـت و از صفا و صمیمیت و در همه آرامش و سکون واقعی خبری نیست، اعضای خانواده در کنار یکدیگرند ولی همچون بیگانگانند، اعضای خانواده مهر و عطوفت لازم را از خانواده‌ها بدست نمی‌آورند و در نتیجه اغلب زودرنج و زودشکن و بی‌عاطفه‌اند. بزهکاری رو به افزایش و تزاید اسـت. میزان ازدواج کاهش پیدا کرده اسـت و... لذا در هیچ عصر و دوره‌ای سبک زندگی تا این اندازه در رابطه با خانواده دچار سقوط و انحطاط نشده و در هیچ عصری خلاء معنویت در زندگی احساس نمی‌شود. معنویت ضمن آنکه به سبک زندگی معنا، روح و هدف می‌بخشد سبک زندگی را در مسیری از کمال قرار می‌دهد زندگی که منطبق با معنویت اسـت، مسیر زندگی و هدف آن مشخص بوده و در این مسیر، بن بست و آخر خطی وجود ندارد این امر یک حرکت خود آگاه و اختیاری را در رودخانه‌ی پرتلاطم زندگی مادی بوجود می‌آورد به گونه‌ای که هدایت الهی را شامل حال انسان امروزی می‌کند. معنویت، سبک زندگی را در پندار، گفتار و رفتار متعادل می‌کند و مبنایی برای گفتمان‌سازی خانواده، آرامش خاطر خانواده، خوش‌بینی خانواده نسبت به زندگی، روشن‌دلی نسبت به زندگی، امیدواری نسبت به زندگی، بهبود روابط زوجین و اعضای خانواده، کاهش ناراحتی‌ها، خدامحوری، ایثار و انفاق خانوادگی، پاک نگه‌داری محیط خانه و خانواده از گناه، متصف شدن به صفات اخلاقی به جای رذایل، تحلیل فشار روانی در خانواده و تفاهم در خانواده و... می‌شود.
این‌که معنویت چگونه در تأمین سبک زندگی اسلامی کمک می‌کند نظریات زیادی می‌تواند مطرح شود. اما شایع‌ترین تبیین‌ها به این شرح اسـت: معنویت موجب دادن هادی در تصمیم‌گیری‌ها و فشار‌ها می‌گردد، به داشتن پاسخ برای پرسش‌های بزرگ و فلسفه غایت جهان کمک می‌کند، برای معتقدان خود حمایت اجتماعی در جنبه‌های انسانی و الهی تأمین می‌کند، مثبت‌نگری و خوش‌بینی ایجاد کرده، معنا و هدفداری در زندگی ایجاد می‌کند، امیدواری و انگیزش در افراد و پیروان خود ایجاد می‌کند، توانمندی فردی را افزایش داده، احساس تسلط داشتن، الگوی پذیرش و تحمل رنج و نیز سازگاری با استرس‌ها و مشکلات را می‌افزاید. همه این‌ها که از پیامد دینداری و گرایش به زندگی معنوی اسـت.
لذا می‌توان گفت سبک زندگی معنویت بنیان حداقل در دو حوزه می‌توان دخیل باشد؛ الف: حوزه باور و بینش معنوی و در نتیجه ایجاد یک گفتمان دینی به عنوان زبان مشترک؛ ب: سلوک معنوی، که دو حوزه‌ی خلقیات و رفتار (عملی) تعقیب می‌کند و خاصیت اصلی آن در تثبیت و بالندگی خلقیات و ملکات روحی اسـت.

پی‌نوشت‌ها:

1. عضو هیأت علمی آموزش دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی.

منابع تحقیق :
قرآن کریم
آرمان امروز، رمزی رای خوشبین بودن در زندگی، دوشنبه 1392/10/30، ش 238
آقاخانی، خلیل، «هنجارشناسی احترام در آموزه‌های قرآن»، کیهان، (1392/11/29)
بابایی، رضا، آسیب‌شناسی معنویت، ش 16، تابستان 1387.
بختیاری، آمنه، «گذری به منابع اسلامی»، معنویت در خانواده، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1385.
خامنه‌ای (مقام معظم رهبری)، سیدعلی (آذر 1383)؛ 1383/09/11؛ (گفتارهای مقام معظم رهبری از نرم افزار حدیث ولایت که توسط مؤسسه انقلاب اسلامی تولید شده، با ذکر تاریخ سخنرانی‌ها اخذ شده اسـت)
خامنه‌ای (مقام معظم رهبری)، سیدعلی (خرداد 1390)؛ 14 /3 /1390؛ (گفتارهای مقام معظم رهبری از نرم‌افزار حدیث ولایت که توسط مؤسسه انقلاب اسلامی تولید شده، با ذکر تاریخ سخنرانی‌ها اخذ شده اسـت)
خامنه‌ای (مقام معظم رهبری)، سیدعلی (خرداد 1369)؛ 30 /1 /1369؛ (گفتارهای مقام معظم رهبری از نرم‌افزار حدیث ولایت که توسط مؤسسه انقلاب اسلامی تولید شده، با ذکر تاریخ سخنرانی‌ها اخذ شده اسـت)
خوشنویس، ناهید، «رسانه و سبک زندگی»، ماهنامه روابط عمومی، ش 73، مهر 1389، تهران، انجمن روابط عمومی ایران، 1389.
دانش، حسین، روان‌شناسی معنوی، ترجمه: نورالدین رحمانیان، تهران، نسل نواندیش، 1380.
دهخدا، علی اکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، مؤسسه لغت‌نامه دهخدا، 1388
رجب‌نژاد، محمدرضا، «سبک زندگی و ضرورت آموزش شیوه زندگی»، مجله سبک زندگی اسلامی با محوریت سلامت، سال اول، ش 2، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخی پزشکی، طب اسلامی و مکمل، دانشگاه علوم پزشکی تهران، 1391.
شریفی، احمدحسین، اخلاق و سبک زندگی اسلامی، قم، دفتر نشر معارف، 1391.
عابدی جعفری، حسن و رستگار، عباسعلی، «ظهور معنویت در سازمان‌ها؛ مفاهیم، تعاریف، پیش‌فرض‌ها، مدل مفهومی»، فصلنامه علوم مدیریت ایران، سال دوم، ش 5، 1386.
عزیزی، فریدون، «جایگاه، تعریف و دشواری‌های پایه‌ریزی مفهوم سلامت معنوی در جامعه ایرانی اسلامی»، فصلنامه اخلاق پزشکی، سال چهارم، ش 14، زمستان 1389.
علوی، ریحانه، «زمینه‌ها و روش‌های تفاهم در زندگی مشترک»، مجله حدیث زندگی، ش 33، 1385.
غباری بناب و دیگران، «هوش معنوی»، فصلنامه علمی - پژوهشی اندیشه‌ی نوین دینی، سال سوم، ش 10، پاییز 1386.
فونتانا، دیوید، روان‌شناسی،ت دین و معنویت، ترجمه الف ساوار، قم، نشر ادیان، 1385.
گیبینز، جان آربوریمر، سیاست پست مدرنیته، ترجمه منصور انصاری، تهران، نشر گام نو، 1381.
گیدنز، آنتونی، تجدد و تشخص (جامعه و هویت شخصی در عصر جدید)، ترجمه ناصر موفقیان، تهران، نشر نی، 1382.
مبینی، مهدی، «ماه رمضان و کاهش آسیب‌های اجتماعی»، مجله طوبی، ویژه ماه مبارک رمضان، شهریور 1388.
ملکیان، مصطفی، «معنویت و محبت چکیده همه ادیان اسـت»، روزنامه آفتاب یزد، 1379.
موسوی، سید اسماعیل، «اعجاز معنویات»، پگاه حوزه، هفدهم خرداد 1382، ش 95.
مهدوی کنی، سعید، دین و سبک زندگی، تهران، دانشگاه امام صادق (علیه‌السلام)، 1387.
نارویی نصرت، رحیم، «دین و معنویت، نگاهی دینی و روان‌شناختی»، مبانی نظری مقیاس‌های دینی، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1384.
نوایی، علی اکبر، «بازگشت به معنویت و اخلاق»، فصلنامه پژوهش‌های اجتماعی اسلامی، ش 55، آذر و دی 1384.
وست، ویلیام، روان درمانی و معنویت، ترجمه: شهریار شهیدی و سلطان علی شیرافکن، تهران، انتشارات رشد، 1383.

منبع مقاله :
گروه نویسندگان؛ (1393)، مجموعه مقالات دومین همایش ملی سیره و معارف رضوی «معنویت» (جلد اول)، مشهد: دانشگاه فردوسی مشهد، چاپ اول.
 


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

محمد رضا انواری بخش اول نقش رسانه در تبیین هویت دینیمحمد رضا انواری بخش اول نقش رسانه در تبیین هویت دینیپژوهش های معنوی معنویت گرایی جدیدسبک زندگی و …حیات طیبه، سبک زندگی قرآنی سبک زندگی صحیح در قرآن بر‌اساس توحید‌مداری است یک زندگی همایش های دینی و مذهبی همایش ها ، کنفرانس ها و …کنفرانس های دینی و مذهبی سال کنفرانس های دینی و مذهبی سال های گذشته اطلاع رسانی رزومه علمی دکتر حسین علی احمدی جشفقانی دانشگاه علم و دانشگاه علم و صنعت ایران دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزیردیف عنوان دانشجو دانشکده گروه تاریخ دفاع ردیف عنوان دانشجو دانشکده گروه تاریخ دفاعنقش دین در زندگی انسان سایت پژوهه پژوهشکده …نقشدیندرزندگیانسانپیامبرى و پیشوایى انسان به طور فطرى عاشق کمال مطلق است و خداوند از نوع انسان پیمانى همایش های حقوق و امنیت همایش ها ، کنفرانس ها و …دومین همایش ملی جامعه بینا، شهروند نابینا، با محوریت تشکل های مدنی و کیفیت زندگی جشنواره علامه حلیره اسامی برگزیدگان دوره‌های …نام نام خانوادگی جنسیت نام اثر گروه علمی استان شهر مدرسه نوع انتخاب زهرا کلهر آرشیو مستند و سخنرانی مذهبی، سیاسی و اجتماعی با …آرشیو مستند و سخنرانی مذهبی، سیاسی و اجتماعی با لینک مستقیم دانلودشاخصه های سبک زندگی اسلامی و غربی کدام است؟شاید مهمترین و راهبردی ترین فراز و بخش سفر رهبر انقلاب اسلامی به استان خراسان شمالی


ادامه مطلب ...

تبارشناسی آزاداندیشی در سنت مردم سالاری دینی

[ad_1]

مطالعه‌ی موردی: سیره‌ی رضوی

چکیده

امروزه آزاداندیشی به عنوان مطالبه‌ای عمومی مطرح است. از این رو برای ترویج آن در نظام جمهوری اسلامی ایران نیازمند الگو و تباری معین و مشخص هستیم. سؤال اصلی این است که آیا در سیره‌ی اهل بیت (علیهم‌السلام) که به نوعی الگوی مبنا برای نظام جمهوری اسلامی ایران است می‌توان به شیوه و تبار معینی از آزاداندیشی رسید؟ سیره‌ی رضوی به دو دلیل این الگو را در اختیار ما قرار می‌دهد. حیات فکری و سیاسی امام رضا (علیه‌السلام) باعث شده تا ایشان از روش و الگوی آزاداندیشی برای ترویج معارف اهل بیت (علیهم‌السلام) بهره گیرند. از طرف دیگر روش مناظره‌ها به عنوان متن الگوی آزاداندیشی، خود زمینه‌ساز ترویج و نشر معارف اسلام شده است. به نظر می‌رسد تشابه وضعیت جامعه‌ی امروز با جامعه‌ی معاصر امام رضا (علیه‌السلام) نیز می‌تواند دلیل دیگری بر کاربردی بودن نوشتار حاضر باشد. در این مقاله با استفاده از روش مطالعات درون‌دینی و بررسی کتابخانه‌ای و همچنین با مراجعه به متون اصلی تلاش شده تا به سؤال مطرح شده پاسخ داده شود.

مقدمه

امروزه سخن از آزاداندیشی و آزادی بیان، شاه‌بیت گفتار سخنگویان سنت مردم‌سالاری غربی و همچنین دینی ایرانی است. در این بین، بیش از همه، سنت مردم‌سالاری دینی ایرانی مورد بی‌مهری و هجوم حامیان سنت مردم‌سالاری غربی واقع شده است. رسولان سنت مردم‌سالاری غربی به طور کلی، منکر وجود آزاداندیشی و آزادی بیان و نتایج آزادی بیان در سنت مردم‌سالاری دینی ایران شده‌اند و حتی در مواجهه با مظاهر عینی آزاداندیشی، با تنزل از موضع اولیه‌ی خود، آن را صوری، فرمایشی و نمایشی خوانده‌اند.
علاوه بر آن، چنان بر این ادعا پافشاری شده، که در کشور ما کمتر باور به وجود آزادی بیان و آزاداندیشی در محاوره‌های سیاسی، فرهنگی و اعتقادی شکل گرفته است و به هنگام سخن از آزادی بیان و آزاداندیشی باید تلاش کرد وجود چنین چیزی را اثبات کرد و آنگاه از نتایج و فواید آن سخن گفت.
در واقع همین شکل نگرفتن باور وجود آزادی بیان و آزاداندیشی در جامعه‌ی ایران امروز، نتایج نامناسبی را به دنبال داشته و دارد. پیامدهای نامطلوبی چون ترس از گفتار آزادمنشانه، کناره‌گیری از دخالت واقعی در امور سیاسی، رواج روحیه‌ی عافیت‌طلبی، بی‌تفاوتی، احساس بی‌نیازی به اجرای اصل هشتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران - اصل امر به معروف و نهی از منکر - به خصوص بخش امر به معروف و نهی از منکر مردم به دولت، رواج دورویی به ویژه در حوزه‌ی سیاست که از نبود باور آزاداندیشی حاصل شده، بر تعمیق شکاف قدیمی دولت - ملت مؤثر واقع شده است.
شاهد مثال اینکه با توانمندی شگرفی که انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی در حوزه‌ی «مردمی بودن» سیاست در ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایجاد کرده است، قاعدتاً می‌بایست این شکاف به حداقل ممکن خود رسیده باشد، این در حالی است که هنوز هم در ایران امروز، مظاهر و بروزهایی از چنین ضایعه‌ی تاریخی در سیاست کشور وجود دارد. بنابراین محوری‌ترین مسئله‌ی نوشتار حاضر «باور به وجود آزادی بیان و فضای آزاداندیشی در ایرانی است که نظام جمهوری اسلامی بر آن حاکمیت دارد»، نظامی که نام آن همواره قرین آزادی و استقلال بوده، مردم ایران بر تحقق هم زمان هر سه مؤلفه تأکید و اصرار کرده‌اند، توقع تحقق هر سه مؤلفه را در طول زمان دارند و سعادت خود را در این امر دیده‌اند.
برای حل این مسئله، باید راه حل‌های متعددی یافت و به کمک آنها مشکل را حل کرد. نظر به اینکه حل مسئله‌ی مهم مذکور که دارای ابعاد متعددی است، در این مختصر نمی‌گنجد، به ناچار باید به حل بخشی از آن رضایت داد. اگر بتوان نشان داد که آزاداندیشی از تباری دینی برخوردار است و امامان معصوم (علیهم‌السلام) هم از آن استقبال کرده‌اند و برای تبیین حقایق بهره جسته‌اند، آنگاه به بسترسازی نهادینه شدن تدریجی آزاداندیشی در ایران کمک شایانی شده است و البته چنانچه این قضیه به درستی نشان داده شود آنگاه چنین نتیجه خواهد داد که همین نحوه‌ی آزاداندیشی و رفتاری که توسط اولیای دین مبین اسلام در این باره صورت گرفته است می‌تواند «الگوی هادی و پشتیبان» چارچوب آزاداندیشی باشد.
بر همین اساس تلاش می‌شود به این پرسش اصلی پاسخ داد که «چه شواهد و دلایلی حاکی از دینی بودن تبار آزاداندیشی در سنت مردم‌سالاری دینی ایرانی وجود دارد». استدلال ما هم این است که وجوه آشکار و نهان دین اسلام با آزاداندیشی ممزوج است و دقیقاً به همین خاطر است که امامان شیعیان و مسلمانان، همواره از برگزاری مناظره‌های آزاد استقبال کرده‌اند و همواره هم پیروز آن بوده‌اند.
برای نشان دادن صحت استدلال بالا، از روش «واکاوی یک الگو» و تعمیم نتایج حاصل از این جزء به کل بهره‌برداری می‌شود. الگوی مورد مطالعه در این بحث، سیره‌ی آزاداندیشانه‌ی امام رضا (علیه‌السلام) است که به علل مختلف قابلیت بازنمایی ویژگی‌های کلیت آزاداندیشی در دین اسلام را دارد. شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی زمان حیات آن امام (علیه‌السلام)، فضایی را ایجاد کرده بود که قابلیت مطالعه‌ی کلیت دوره را می‌دهد. در حقیقت هدف اصلی نوشتار حاضر آن است که با کندوکاو سیره‌ی سیاسی امام رضا (علیه‌السلام) در حوزه‌ی آزاداندیشی، به الگویی جامع برای سنت مردم‌سالاری دینی رسید. برای دستیابی به این مهم، روش نیز مهم است. در تحقیقات سیره‌ی سیاسی ائمه (علیهم‌السلام) رهیافت‌های متعددی وجود دارد که عبارت‌اند از:
- مطالعات درون‌دینی؛
- مطالعات برون‌دینی؛
- مطالعات تلفیقی.
معنی هر یک از رهیافت‌های بالا روشن است پس به شرح و توضیح آنها پرداخته نمی‌شود اما در رهیافت مطالعات تلفیقی باید توجه داشت که وجود الگوی پژوهشی مدون و معین، ضرورت دارد، زیرا در غیر این صورت خطر انحراف و التقاط وجود دارد. در هر حال، رهیافت مورد نظر این بررسی، رهیافت درون‌دینی بوده و با مراجعه‌ی مسئله محورانه به منابع تاریخی، روایی و حدیثی و توجه به عقل در چارچوب آموزه‌ها و متون دینی است (درخشه و حسینی فائق، 1391: 28). از آنجایی که بررسی مستقیم همه‌ی منابع و استنباط شخصی برخی نصوص از عهده‌ی پژوهشگر عادی خارج بوده لذا برای حل این مسئله، به منابع دست اول تاریخی و مجامع روایی معتبر مراجعه شده است.

کالبدشکافی مفهومی

در این بخش ابتدا به مفاهیم اساسی و پایه پرداخته می‌شود. برای پرهیز از غوطه‌ور شدن در اختلاف‌های لفظی، تعریف شورای عالی انقلاب فرهنگی از مهم‌ترین واژه در این خصوص یعنی اصطلاح «آزاداندیشی»، مدنظر قرار می‌گیرد، زیرا نهاد مذکور، عالی‌ترین سازمان در ایران بوده که وظیفه‌ی اصلی آن هدایت زیرساخت‌های فرهنگی و حمایت رسمی از جریان آزاداندیشی است. از نظر شورا: «آزاداندیشی، نشستی است که در آن، افرادی از دانشگاهیان به صورت آزاد، نظام‌مند، مؤدبانه، محترمانه، عقلانی و منطقی در باب موضوع‌های معین و در حضور حضار به اظهارنظر، تبادل آراء و گفتگو همراه با استدلال یا ارائه‌ی مستندات می‌پردازند.»
دومین واژه‌ی مورد بحث، «سیره» بوده که منظور از آن در این نوشتار، گفتار، کردار و تأیید حضرت رضا (علیه‌السلام) در این باره است. در مورد سیره، تعاریف لغوی و اصطلاحی مطرح شده که مشهورترین آن بر این مبناست: سیره بر وزن فعله و مشتق از واژه‌ی سیر بوده و مراد از سیر رفتن، جریان داشتن و در حرکت بودن است و بر همین اساس، بسیاری، سیره را به نوع حرکت و روش نظری و عملی تعبیر کرده‌اند. (3) در باب مفهوم‌شناسی سیره، شهید مطهری (رحمةالله علیه) بیش از دیگران سخن گفته است. ایشان سیره با هیئت فعله را دلیل بر این قرار داده که این هیئت معنای خاصی به آن می‌بخشد و آن معنا عبارت از نوع و سبک خاص رفتار است. به نظر ایشان هر رفتاری را نمی‌توان اصطلاحاً سیره نامید؛ بلکه رفتاری که دارای روش و سبک ویژه باشد، مصداق سیره خواهد بود. دو معنا از تعاریف مختلف مربوط به سیره به دست می‌آید: یکی معنای عام سیره که عبارت از ثبت وقایع تاریخی و سرگذشت افراد بوده، دوم معنایی خاص که سبک و قاعده‌ی رفتار است. تفاوت این دو معنا علاوه بر میزان شمول و فراگیری، در این جهت نیز ظاهر می‌شود که سیره به معنای اول، یکی از مصادر سیره به معنای دوم است، یعنی از بررسی عملکرد افراد در طول زندگی او، می‌توان به سبک و روش رفتاری وی دست یافت. از این منظر استاد شهید مطهری (رحمةالله علیه) نیز سیره را این‌گونه تعریف می‌کند: «سیر یعنی رفتن، رفتار، ولی سیره یعنی نوع و سبک رفتار. مهم شناختن سبک رفتار است» (1377: 46). هنگام تأمل در سیره‌ی سیاسی ائمه اطهار (علیهم‌السلام) باید توجه داشت که روش‌ها و رفتارهای آنان در درجه‌ی اول، ملهم از وحی و منطبق با آموزه‌های شریعت است. رفتار و روش امام بر مبنای علم، عصمت و حکمت الهی بوده، تفاوت در روش، تنها به ظاهر امور مربوط است و در اصول کلی و روح جریان امامت هیچ تفاوتی وجود ندارد، همان طور که در روایت هم آمده است (کلهم نور واحد...) (ابن بابویه، 1372، ج 2: 417).
سومین واژه، «مناظره» است. برای پرهیز از افتادن در دام برداشت‌های متفاوت از این مفهوم، باز هم تعریف شورای عالی انقلاب فرهنگی مدنظر قرار می‌گیرد. بنا بر تعریف شورا، مناظره:
"به هرگونه مباحثه‌ی رو در رو، روشمند و منطقی میان دو صاحب‌نظر که به گونه‌ی نقادانه، دیدگاه‌ها و نظرهای یکدیگر را درباره‌ی موضوعی خاص به چالش می‌کشند تا دیدگاه برتر، محرز شود، گفته می‌شود و حسب مورد براساس آیین نامه‌های تشکل‌های اسلامی دانشگاهیان یا هیئت حمایت از کرسی‌های نظریه‌پردازی برگزار می‌شود (به نقل از korsiha.ir)."

پیشینه

ادبیاتی غنی و با قدمت به نسبت طولانی درباره‌ی آزادی عقیده، بیان و مطبوعات وجود دارد. تقریباً بخش مهم متونی که حوزه‌ی سیاست را بررسی و در آن، تحقق و توسعه‌ی سیاسی را جستجو می‌کنند، انواع آزادی و به ویژه آزادی بیان مورد بحث قرار می‌گیرد. اما «آزاداندیشی» به شکل مدنظر این نوشتار، کاملاً تازگی دارد و تنها در بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنه‌ای و پس از آن در جراید و رسانه‌ها موجود است. اما تاکنون جز مصاحبه‌ها و گفتارهای نه چندان عمیق، نوشتاری به سبک علمی، آن هم با رویکرد حل مسئله در این باره وجود ندارد. بنابراین چنین نوشتاری در نوع خود جدید بوده و تازگی دارد. در بیانات مقام معظم رهبری، آزاداندیشی جزو سنت فکری تشیع بوده و تبارشناسی آزاداندیشی در تفکر تشیع، به سیره و روش ائمه معصومین (علیهم‌السلام) نسبت داده شده است. «آزاد فکری و عقلانیت شیعه، این دو عنصرِ در کنار هم، مایه‌ی افتخار ماست. تفکرات شیعه، عقلانی است. ما از اول تشیع در تعالیم ائمه (علیهم‌السلام) به سوی عقل، منطق و استدلال سوق داده شدیم و همین طور هم باید عمل بکنیم» (به نقل از www.farsi.khamenei.ir).
همچنین در مقام گسترش فرهنگ آزاداندیشی در نظام جمهوری اسلامی، ایشان در جمع دانشجویان نخبه‌ی علمی به این موضوع مهم اشاره داشته‌اند:
"فکر کنید، بگوئید، بنویسید، در مجامعِ خودتان منعکس کنید، آن کرسی‌های آزاداندیشی را که من 100 بار - با کم و زیادش - تأکید کردم، راه بیندازید و اینها را هی آنجا بگوئید، این می‌شود یک فضا. وقتی یک فضای گفتمانی به وجود آمد، همه در آن فضا فکر می‌کنند، همه در آن فضا جهت‌گیری پیدا می‌کنند، همه در آن فضا کار می‌کنند، این همان چیزی است که شما می‌خواهید. بنابراین اگر چنانچه این کاری که شما مثلاً در فلان نشستتان، در فلان مجموعه‌ی دانشجویی‌تان کردید، فکری که کردید، ترجمه‌ی عملیاتی نشد، به صورت یک قانون یا به صورت یک دستورالعمل اجرایی درنیامد، شما مأیوس نشوید، نگوئید پس کار ما بی‌فایده بود، نخیر. من به شما عرص بکنم در این 16، 15 سال اخیر، همین حرکت علمی‌ای که آغاز شده، همین جوز آغاز شده، همین جور امروز علم شده یک ارزش، چند سال قبل این جوری نبوده. ما همین طور روز به روز هی پیش رفتیم (به نقل از www.farsi.khamenei.ir)."
نتیجه آنکه به رغم وجود تباری روشن و غنی از آزاداندیشی در سنت و سیره‌ی معصومین (علیهم‌السلام) و خطوط فکری تشیع، همچنین تلاش مقام معظم رهبری برای گسترش فرهنگ آزاداندیشی در سنت مردم‌سالاری دینی و در بطن نظام جمهوری اسلامی ایران، هنوز برای این منظور، کار درخور توجهی انجام نشده است.
در این بخش برای تبارشناسی آزاداندیشی، سیره‌ی امام رضا (علیه‌السلام) به عنوان یک الگوی مبنایی واکاوی می‌شود. وضعیت فکری و فرهنگی جامعه‌ی معاصر ایشان به نوعی متأثر از عوامل سیاسی اجتماعی بود که روش مناظره و آزاداندیشی در این فضا می‌توانست برای گرایش جامعه به سوی معارف اصیل اسلام راهگشا باشد.

حیات سیاسی امام رضا (علیه‌السلام)

علی بن موسی (علیه‌السلام) مشهور به رضا، امام هشتم شیعیان در سال 148 ق. در مدینه زاده شد (ابن بابویه، 1377 ق، ج 1: 18؛ حسینی، 1375: 34). وی دوران کودکی و نوجوانی را زیر نظر پدر خود سپری کرد و از نزدیک شاهد فراز و فرودهای زندگی پدر و قیام‌ها و نهضت‌های دوران وی بود. اوج مشکلات ایشان زمانی بود که هارون، امام موسی (علیه‌السلام) را گرفتار زندان ساخت و از شهری به شهر دیگر انتقال داد تا آنکه سرانجام در سال 183 ق. دور از خانه و فرزندان، در بغداد به شهادت رسیدند (مجلسی، 1403 ق، ج 48: 251). از آن پس عموم شیعیان بر گرد امام رضا (علیه‌السلام) اجتماع کردند و امامت وی را گردن نهادند. ایشان در سایه‌ی فرصتی که در زمان امامت بعد از شهادت پدرشان به وجود آمد، هدایت بی ‌سر و صدای شیعیان را برعهده گرفتند و با برپایی مجالس درس و بحث در مدینه، یاد و خاطره‌ی محافل علمی جدشان امام صادق (علیه‌السلام) را در اذهان زنده کردند. دوران امامت امام رضا (علیه‌السلام) مقارن با خلافت هارون، امین و مأمون عباسی بود، تا آنکه در سال 204 ه.ق. با توطئه‌ی مأمون در سناباد طوس به شهادت رسیدند و کنار مدفن هارون به خاک سپرده شدند (نوبختی، 1355 ق: 87؛ ابن بابویه، 1377 ق، ج 1: 19-18؛ خضری، 1391: 192-191).
از بررسی منابع تاریخی چنین برمی‌آید که هارون پس از شهادت امام کاظم (علیه‌السلام) برای رهایی از ننگ بدنامی و اتهام قتل فرزند پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، خاندان و فرزندان ایشان را وانهاد و امام رضا (علیه‌السلام) را به حال خود در مدینه رها ساخت. هارون از ترس شعله‌ور شدن حرکت‌های اعتراضی علویان، پس از شهادت امام هفتم (علیه‌السلام) تصمیم گرفت از فشار بر شیعیان بکاهد و حتی در پاسخ کسانی که وی را به قتل امام هشتم (علیه‌السلام) تحریک می‌کردند، چنین می‌گوید: «بس نیست برای تو آنچه نسبت به پدرش انجام دادیم، می‌خواهی همه‌ی اینها را بکشم» (مجلسی، 1403 ق، ج 49: 113). امام رضا (علیه‌السلام) با آگاهی از این مسئله، ارتباطات از هم گسیخته‌ی شیعیان را از نو برقرار ساختند و با تشکیل محافل علمی به نشر و گسترش معارف دینی و اخلاقی پرداختند. پس از درگذشت هارون و خلافت امین، به دلیل آغاز درگیری‌های خاندانی و جنگ برادرکشی میان امین و برادر بزرگ‌ترش مأمون بر سر خلافت، امام رضا (علیه‌السلام) و شیعیان از تعرض دستگاه خلافت در امان ماندند و بدین ترتیب مجالس درس و ارتباطات ایشان با شیعیان با آسودگی خیال برپا می‌شد (همان). آزادی نسبی مهیا شده برای حضرت در این شرایط، سبب شد ایشان امامتشان را به صراحت اعلام کنند (عطاردی، 1368: 268). فعالیت‌های فرهنگی و علمی وسیع امام رضا (علیه‌السلام) و تربیت شاگردان بی‌شمار، از جمله رویدادهای این دوره است (درخشه و حسینی فائق، 1391: 127). اما پس از قتل امین و آغاز خلافت مأمون به ناگهان تحولی شگرف و باورنکردنی در برخورد دستگاه خلافت با امامان شیعی به وقوع پیوست و آن، اقدام مأمون برای سپردن جانشینی خود به امام رضا (علیه‌السلام) بود که نه تنها شیعیان و عباسیان، بلکه حتی عامه‌ی مردم را در شگفتی فرو برد. آنچه که روشن است اینکه هم‌زمان با آغاز خلافت مأمون و به دنبال درگیری طولانی مدت وی با برادرش امین، تشیع در ایران، عراق و حجاز گسترش چشمگیری یافت. زمانی که امام رضا (علیه‌السلام) در راه مرو وارد نیشابور شدند، علاوه بر تعداد زیاد استقبال‌کنندگان، 20 هزار کاتب، حدیث سلسلةالذهب را نوشته‌اند (ابن بابویه، 1372، ج 2: 135). همچنین این کلام امام رضا (علیه‌السلام)، از گستردگی شیعیان در آن زمان حکایت دارد: «لقد کنت بالمدینه و کتابی ینفذ فی المشرق و المغرب...» (مجلسی، 1403 ق، ج 49: 159). گستردگی و نفوذ شیعیان تا آنجا پیش رفته بود که گزارش شده تعدادی از شیعیان در دستگاه خلافت عباسی صاحب مقام بوده و برخی از آنها صاحب منصب قضاوت بوده‌اند (امین، 1403 ق: 324). این گسترش معلول دو چیز بود:
1. ستیز میان امین و مأمون که مدتی دستگاه خلافت را به خود مشغول ساخت و بدین ترتیب فرصت مناسبی برای گسترش تبلیغات و انجام فعالیت گروه‌های مختلف شیعی فراهم شد (مسعودی، 1347، ج 2: 415)؛
2. انتقال پایتخت عباسیان از بغداد به مرو که از سوی مأمون انجام گرفت. وی مادری ایرانی داشت و خود پیش از خلافت نیز فرمانروای عباسیان در ایران بود، پس از قتل برادر و دستیابی به خلافت برای جلب رضایت آنان، پایتخت خود را به مرو منتقل کرد و بدین‌گونه، بغداد، پایتخت افسانه‌ای عباسیان را به حال خود رها ساخت. با آنکه مرو پیش از آن مرکز فرمانروایان عباسی در خراسان بود، دوری آن از مراکز مهم اجتماعی و سیاسی در عراق، حجاز و شام و به تبع آن دوری مأمون از حوادث و رویدادهایی که در آن مناطق در حال وقوع بود، موجب شد تا بار دیگر کانون‌های شیعی در عراق و حجاز به جنبش درآیند و قیام‌های متعدد شیعی یکی پس از دیگری به ظهور رسد (اصفهانی، 1347، ج 2: 714-704؛ خضری، 1391: 192).
هنگامی که مأمون گسترش تشیع در ایران و عراق را مشاهده کرد،‌ از خطر جنبش‌های علوی نسبت به خلافت و حکومت خود بیمناک شد و پس از چاره‌اندیشی، برای اینکه مردم مناطق یاد شده را که پیوسته ترکیب سیاسی خاص و مستقلی داشتند، به مسیری تازه اندازد و آنان را با سیاست خلافت موافق و هماهنگ سازد، به اقدامی کاملاً بدیع دست زد. او، علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام) را در دوم رمضان 201 ه.ق ولیعهد و جانشین خود ساخت، شعار سبز علویان را جایگزین شعار سیاه عباسیان کرد و بدین‌سان یکی از وقایع مبهم و پیچیده‌ی تاریخ عباسی را رقم زد (مسعودی، 1347، ج 2: 441). از این رو آشکار می‌شود که مأمون، از روی فریب‌کاری ولیعهدی را به ایشان سپرد تا هم به خلافت خود مشروعیت بخشد، توجه محافل شیعی را به خود جلب کند و آنان را از اندیشه‌ی قیام بازدارد و هم با استمالت از علویان، مردم خراسان و عامه‌ی ایرانیان را برای یاری خویش یک‌دل سازد و در نهایت به آن دسته از عباسیان متعصبی که به دلیل تعصب سخت عربی و به بهانه‌ی آنکه مادر مأمون کنیزی ایرانی بوده، از امین طرف‌داری و شایستگی مأمون را برای خلافت انکار کرده بودند، پاسخ درخوری دهد (همان: 356). شهید مطهری (رحمةالله علیه) نیز در کتاب سیری در سیره‌ی ائمه اطهار (علیهم‌السلام) یکی از احتمال‌های طرح مأمون را خلع سلاح علویان، امام رضا (علیه‌السلام) و شیعیان آن حضرت در بُعد مبارزه‌ی سیاسی می‌داند.
"احتمال دیگر در باب سیاست مأمون که ابتکار از خودش بوده و سیاستی در کار بوده، مسئله‌ی خلع سلاح کردن خود امام رضا (علیه‌السلام) است و این در روایت‌های ما هست که حضرت رضا (علیه‌السلام) روزی به خود مأمون فرمودند: «هدف تو این است.» می‌دانید وقتی افرادی که نقش منفی و نقش انتقاد را دارند به یک دستگاه انتقاد می‌کنند، یک راه برای اینکه آنها را خلع سلاح کنند این است که به خودشان پست بدهند. بعد اوضاع و احوال هرچه که باشد، وقتی که مردم ناراضی باشند آنها دیگر نمی‌توانند از نارضایتی مردم استفاده کنند و برعکس، مردم ناراضی علیه خود آنها تحریک می‌شوند. مردمی که همیشه می‌گویند خلافت حق آل علی (علیه‌السلام) است، اگر آنها خلیفه شوند دنیا گلستان خواهد شد، عدالت این چنین برپا خواهد شد و از این حرف‌ها. مأمون خواست حضرت رضا (علیه‌السلام) را بیاورد در منصب ولایتعهدی تا بعد مردم بگویند: نه، اوضاع فرقی نکرد، چیزی نشد یا آل علی (علیه‌السلام) را متهم کند که اینها تا دست خودشان کوتاه است این حرف‌ها را می‌زنند ولی وقتی که دست خودشان هم رسید دیگر ساکت می‌شوند و حرفی نمی‌زنند (مطهری، 1377 الف: 209)."
اما در مقام جمع‌بندی و تبیین این قسمت و برای ورود به تنه‌ی اصلی بحث، هدف‌هایی که مأمون در سیاست ولایتعهدی امام رضا (علیه‌السلام) تعقیب می‌کرد عبارت‌اند از:
1. زیر نظر گرفتن فعالیت‌های امام (علیه‌السلام) و جدا کردن وی از پایگاه مردمی‌اش؛
2. کاشتن بذر شک، بدبینی و شایعه در مورد رهبری اهل بیت (علیهم‌السلام) و اتهام گرایش به قدرت و سازش؛
3. یافتن آرامش خاطر با انحراف مسیر و جهت اعتراض‌ها و شورش‌ها بر ضد امام (علیه‌السلام)؛
4. جلب و جذب جنبش‌های علوی؛
5. داشتن یک رکن نیرومند علمی و معنوی در دستگاه حکومتی خود تا پشتوانه‌ی حل مسائل گوناگون باشد؛
6. در اختیار داشتن امام (علیه‌السلام)، به عنوان برگ برنده در مقابل عباسیان بغداد؛
7. سوء استفاده از امام (علیه‌السلام) در رابطه با شیعیان خراسان، تا هر وقت خواست روی امام (علیه‌السلام) معامله کرده و به مقاصد خود برسد؛
8. مهم‌تر از همه، احساس خطر مأمون از سوی امام (علیه‌السلام) بود که اگر روزی عَلَم مبارزه‌ای آشکار برافرازد، دیگر نمی‌توان در مقابلش ایستاد (محدثی، 1377: 184؛ قرشی، 1382، ج 2: 380؛ ابن بابویه، 1372، ج 2: 140؛ مفید، 1413 ق، ج 2: 263؛ اربلی 1381 ق، ج 2: 277؛ درخشه و حسینی فائق، 1391: 152).
مقام معظم رهبری نیز در پیام خود به کنگره‌ی بین‌المللی امام رضا (علیه‌السلام) در سال 1363، روند حیات سیاسی عصر امام هشتم (علیه‌السلام) را این‌گونه تحلیل می‌کنند:
"هنگامی که مأمون در سال 198 از جنگ قدرت با امین فراغت یافت و خلافت بی‌منازع را به چنگ آورد، یکی از اولین تدابیر او حل مشکل علویان و مبارزات تشیع بود. او برای این منظور، تجربه‌ی همه‌ی خلفای سلف خود را پیش چشم داشت. تجربه‌ای که نمایشگر قدرت، وسعت و عمق روزافزون آن نهضت و ناتوانی دستگاه‌های قدرت از ریشه‌کن کردن و حتی متوقف و محدود کردن آن بود. او می‌دید که سطوت و حشمت هارونی حتی با به بند کشیدن طولانی و بالاخره مسموم کردن امام هفتم (علیه‌السلام) در زندان هم نتوانست از شورش‌ها و مبارزات سیاسی، نظامی، تبلیغاتی و فکری شیعیان مانع شود. او اینک در حالی که از اقتدار پدر و پیشینیان خود نیز برخوردار نبود و به علاوه بر اثر جنگ‌های داخلی میان بنی‌عباس، سلطنت عباسی را در تهدید مشکلات بزرگی مشاهده می‌کرد، بی‌شک لازم بود به خاطر نهضت علویان به چشم جدی‌تری بنگرد. شاید مأمون در ارزیابی خطر شیعیان برای دستگاه خود واقع‌بینانه فکر می‌کرد. گمان زیاد بر این است که فاصله‌ی 15 ساله‌ی بعد از شهادت امام هفتم (علیه‌السلام) تا آن روز و به ویژه فرصت پنج ساله‌ی جنگ‌های داخلی، جریان تشیع را از آمادگی بیشتری برای برافراشتن پرچم حکومت علوی برخوردار ساخته بود."
حوادث بعدی نشان داد که مأمون به ظاهر در سیاست خود موفق بوده است، زیرا بسیاری از قیام‌های شیعی با وجود امام (علیه‌السلام) به عنوان ولیعهد خاتمه یافت و روابط ایرانیان و مأمون نیز استوارتر شد (مجلسی، 1403 ق، ج 49: 268؛ ابن بابویه، 1372، ج 2: 233). اما این وضع دوام نیافت و روابط مأمون با امام رضا (علیه‌السلام) به تیرگی گرایید. امام (علیه‌السلام) در جایگاه ولایتعهدی، وارد امور سیاسی و عزل و نصب‌ها نشدند و از طرف دیگر به دلیل سیره‌ی خود، روز به روز بر تعداد علاقه‌مندان ایشان علاوه بر شیعیان اضافه می‌شد. بنی‌عباس در بغداد با سیاست‌های مأمون مخالفت بودند و پس از ولایتعهدی امام رضا (علیه‌السلام)، این اقدام مأمون را مساوی با خروج خلافت از خاندان بنی‌عباس می‌دانستند، پس در اقدامی خودسرانه، امیر منصوب مأمون را از عراق خارج ساخته، عموی مأمون را به جای وی به خلافت برگزیدند و با وی به عنوان خلیفه بیعت کردند (فضل الله، 1369: 121). مأمون پس از احساس خطر از جانب علویان و شخص امام (علیه‌السلام)، برای کنترل اوضاع، مرو را ترک و به سوی بغداد حرکت کرد. برای جلب رضایت عباسیان در کنار زدن ایرانیان و بازگرداندن خلافت به خاندان عباسی، در سرخس فضل به سهل وزیر ایرانی و قدرتمند خود را در توطئه‌ای به قتل رساند و سپس در سناباد طوس امام رضا (علیه‌السلام) را شهید کرد (ابن بابویه، 1372، ج 2: 15؛ مسعودی، 1347، ج 2: 442).
اگر این مقدمه را بپذیریم که تلاش‌های ائمه (علیهم‌السلام) در هدایت جامعه در بستر مختصات زمانی و مکانی که در آن می‌زیستند قابل تفسیر و بررسی است، حیات سیاسی امام رضا (علیه‌السلام) مشحون از نکات مختلف سیاسی و اجتماعی برای بهره‌مندی، الگوگیری و استخراج الگویی تمام‌عیار است. از طرف دیگر برای فهم تلاش‌های امام رضا (علیه‌السلام) در مناظره‌ها، به نظر می‌رسد شرایط سیاسی و اجتماعی تأثیری مستقیم بر شکل‌گیری روند آزاداندیشی و کرسی‌های آزاداندیشی دارد. به عبارت دیگر، حیات سیاسی دوران امامت ایشان، این امکان را به حضرت می‌داد که با استفاده از فضای به وجود آمده، از آن در گسترش تفکر و فرهنگ شیعه استفاده و در قالب مناظره‌های آزاداندیشانه‌ی رضوی، پیام مکتب اصیل اسلامی را منتقل کنند.

حیات فکری امام رضا (علیه‌السلام)

در دوران امامت امام رضا (علیه‌السلام) به واسطه‌ی تلاش و مجاهدت علمی، اخلاقی و فرهنگی ائمه (علیهم‌السلام) تا حدودی انحراف‌های فکری و اخلاقی بی‌شمار کاسته شده اما مسائل دیگری پیش روی جهان اسلام قرار گرفته است. درگیری‌های امویان، عباسیان و علویان، برای ائمه (علیهم‌السلام) شرایطی را فراهم کرد تا در این بین، ارزش‌ها نشر یابد، انحراف‌ها زدوده شود و به واسطه‌ی سازمان وکالت و تربیت شاگردانی گرانمایه، گستره‌ی شیعیان افزایش یابد و نیز شبکه‌ی ارتباطی آنان با ائمه (علیهم‌السلام) وضعیت بهتری پیدا کند (درخشه و حسینی فائق، 1391: 130). عصر امام رضا (علیه‌السلام) طوفانی‌ترین عصر فکری برای مکتب تشیع بود (سلمان‌نژاد، 1391: 171). کیفیت شهادت امام موسی بن جعفر (علیه‌السلام)، زمینه‌ی پیدایش و رشد فرقه‌ی واقفیه را در بین شیعیان به وجود آورد (همان، 1392، ج 1: 201). از طرفی فعالیت مترجمان و ترجمه‌ی آثار که از پایان عصر بنی‌امیه شروع شده بود، به خوبی در جامعه اثر کرده و افکار انحرافی در جامعه‌ی اسلامی رسوخ پیدا کرده بود (ابن بابویه، 1372، ج 1: 171، 124، 126 و 203). آزادی سیاسی همراه با کار فرهنگی که با تضعیف بنی‌امیه و روی کار آمدن بنی‌عباس در جامعه شروع شده بود، نتایج خود را به بار آورد. از طرفی، آنان که برای سقوط بنی‌امیه به بنی‌عباس کمک کرده بودند، بعد از روی کار آمدن بنی‌عباس و عملکرد آنان تازه فهمیدند که آنان نیز در جنایت و بی‌رحمی دست‌کمی از بنی‌امیه ندارند (مجلسی، 1403 ق، ج 45: 398؛ درخشه و حسینی فائق، 1391: 126-124). لذا درصدد انقلابی بودند و علویان و غیر آنان در گوشه و کنار کشور، مردم را به انقلابی دوباره دعوت می‌کردند. حکومت بنی‌عباس با اختلاف بین مأمون و امین به ضعف گرایید. در این دوران هر فرقه، گروه و جمعیتی درصدد این بود که لیاقت و برتری خود را برای اداره‌ی جامعه و به دست گرفتن حکومت اثبات کند. در این زمان، مأمون با استفاده از گرایش اعتزالی خود بحث پیرامون عقاید را آزاد گذاشت و مردم نیز با دید عقل‌گرایانه‌ی معتزله به همه‌ی مسائل اسلامی نگاه می‌کردند. وی برای بیشتر آشفته کردن جو فکری جامعه از راه‌های گوناگون حتی از فرقه‌های کلامی غیرمسلمان نیز برای رسیدن به این اهداف کمک گرفت. در این دوران آشوب سیاسی، ارکان جامعه را فراگرفته و آشفتگی فکری همه را سردرگم کرده بود (مسعودی، 1347، ج 2: 156؛ مجلسی، 1403 ق، ج 49: 100).
از این رو پس از سال 183 ه.ق که امام کاظم (علیه‌السلام) توسط هارون‌الرشید به شهادت رسیدند (مجلسی، 1403 ق، ج 48: 251)، فرصتی مناسب برای فعالیت فرهنگی و علمی امام رضا (علیه‌السلام) پدید آمد. با این حال مشکلاتی نیز در برابر فعالیت‌های علمی ایشان در دوران امامت وجود داشته که مهم‌ترین آنها مسئله‌ی تهاجم فرهنگی درونی و بیرونی و تلاش حکومت عباسی برای انزوای امامت و ولایت است. از طرفی دیگر، شرایط فرهنگی و سیاسی جامعه‌ی اسلامی در عصر مأمون عباسی موجب شد تا پرسش‌ها و شبهه‌های زیادی ایجاد شود. پیدایش این وضعیت، پاسخگویی و دفاع از کیان اسلام و تشیع را توسط امام رضا (علیه‌السلام) ایجاب می‌کرد. توجه به مناظره‌های آن حضرت، عنایت و تلاش مجدانه‌ی ایشان را به دفع این شبهه‌ها نشان می‌دهد (ابن بابویه، 1372، ج 1: 171، 124، 126 و 203).
هجوم افکار منحرف و نشر آن در جامعه از سوی مکاتب گوناگون از یک‌سو و تلاش دولت عباسی برای نشر افکار مکاتب مختلف در جامعه باعث شد تا بسیاری از جریان‌های فکری و کلامی در جامعه به دلیل داشتن پشتوانه‌ی سیاسی از سوی خلافت عباسی با نوعی مصونیت همراه باشند. از این گذشته شخص مأمون علاقه‌ی فراوانی به ترجمه‌ی کتاب‌های مختلف داشت. در منابع تاریخی آمده که مأمون در ترجمه‌ی کتاب‌ها کوشید و در این راه بسیار هزینه کرد (فضل الله، 1369: 96). او در کنار تشویق مردم به مطالعه، با حکما معاشرت می‌کرد، به این ترتیب نشر دانش مسئله‌ی مطلوب روز شد و صاحبان علم، فلسفه و منطق را گرامی داشتند و مترجمان بسیاری به سمت مرکز خلافت عباسی رهسپار شدند. در میان خلفای عباسی کسی مانند مأمون، عالم و دانش دوست نبود و بدین جهت کتاب‌های فلاسفه‌ی یونان هم در عهد او به عربی ترجمه شد و بدین‌وسیله، آرای گوناگون در جامعه‌ی اسلامی مطرح شد (همان). مأمون عباسی که به ترجمه‌ی کتاب‌های یونانی علاقه داشت به پادشاه روم نامه نوشت و درخواست تعدادی کتاب کرد. پادشاه روم این درخواست را پذیرفت و هیئتی از دانشمندان از طرف مأمون کتاب‌ها را از روم آوردند و به دستور وی به عربی ترجمه کردند و بدین ترتیب این کتاب‌های بیگانگان رواج یافت. بخشی از کتاب‌ها فلسفی بود، با ترجمه‌ی این کتاب‌ها، مسلمانان با فرهنگ‌های بیگانه و به ویژه با فرهنگ یونان آشنا شدند. علاوه بر هجوم افکار خارج از سرزمین‌های اسلامی، به دلیل گرایش مأمون به مکتب اعتزال (سبحانی، 1411 ق، ج 1: 41)، این جریان فکری در جامعه رونق بیشتری گرفت. از طرف دیگر، مکتب فکری اهل حدیث نیز تلاش کردند در مقابل جریان اعتزال ایستاده و از مکتب فکری خود دفاع کنند. مسائلی نظیر جبر و اختیار، امامت جامعه، عدل الهی، قضا و قدر و... موضوع‌هایی بودند که هم مکاتب داخل اسلام یعنی اعتزال و اهل حدیث بر سر آن منازعه داشتند و هم مکاتب فکری خارج از اسلام مدعی حل این مسائل بودند. از طرف دیگر اعتقادها و مسائل کلامی نیز به یکی از دلمشغولی‌های ذهنی افراد جامعه تبدیل شده بود (جعفریان، 1381: 450). مشرب‌ها و مکاتب فکری مختلف هر یک تلاش می‌کردند تا از منظومه‌ی فکری خود مسائل کلامی جامعه را حل کنند و در بسیاری از موارد، آموزه‌های وحیانی و نبوی تحت‌الشعاع این هجوم فکری قرار می‌گرفت. در این موقعیت، وجود مترجمانی که پیرو متعصب آیین‌های منحرف شمرده می‌شدند و از ترجمه به عنوان ابزار نشر باورهای مسموم خود بهره می‌بردند، مایه‌ی نگرانی بود. در این گسیختگی فرهنگی است که وظیفه‌ی سنگین امام رضا (علیه‌السلام) آشکار می‌شود. ایشان در برابر این امواج سهمگین و خطرناک، به دفاع از عقیده و فرهنگ جامعه‌ی اسلام برخاستند و با رهبری حکیمانه، جریان‌های فکری جامعه را از خطر التقاط و انحراف آگاه ساختند. از اقدام‌های مهم و قابل توجه ایشان در این زمینه، بهره‌گیری از محافل فراوان مناظره است که میان دانشمندان بزرگ ادیان، مکاتب مختلف و امام (علیه‌السلام) در خطه‌ی خراسان شکل می‌گرفت. مأمون اساس این محافل را سازمان داد. انگیزه‌ی اصلی او در این امر مورد اختلاف مؤرخان است، ولی شواهد تاریخی، سیاسی بودن حداقل برخی از آنها را کاملاً تأیید می‌کند و از آنجا که معمولاً مسائل سیاسی انگیزه‌ی واحد ندارد، می‌توان سرگرم کردن مردم برای غافل ماندن از مسائل اصلی جامعه و نقاط ضعف حکومت، پایین آوردن مقام امام (علیه‌السلام) در نظر دانشمندان و به مخصوص مردم ایران را بخشی از انگیزه‌های مأمون دانست. زمانی که امام رضا (علیه‌السلام) در خراسان بودند، مأمون از سلیمان مروزی - از متکلمان خراسان - دعوت کرد تا در مجلس مناظره با حضور امام رضا (علیه‌السلام) شرکت کند و با وجود اینکه وی اظهار کراهت می‌کند، مأمون اصرار کرده و به صراحت بیان می‌کند که هدف واقعی از برگزاری این مناظره، خوار و خفیف ساختن امام (علیه‌السلام) است (طبرسی، 1403 ق، ج 2: 401). در منابع تاریخی نقل شده روزی مأمون برخی از دانشمندان و متکلمان آن روزگار را گرد خود آورد و از امام (علیه‌السلام) درخواست کرد که در مجلسی برای مناظره با آنان حاضر شوند. امام رضا (علیه‌السلام) از نیت مأمون درباره‌ی برگزاری چنین جلسه‌هایی آگاهی داشتند و به حسن بن نوفلی در این مورد چنین فرمودند که بنای مأمون از تشکیل چنین جلسه‌هایی به رفع شبهه‌ها و اثبات حقایق بر گمراهان نیست؛ بلکه وی قصد امتحان دارد و پشیمان می‌شود. «علم المأمون أن الذی هو بسبیله لیس بمستحق له فعند ذلک تکون الندامه مه و لا حول و لا قوه إلا بالله العلی العظیم؛ آن دم مأمون نادم شده، می‌داند که آن موضع و مکان که سبیل سلوک در آن است او نه مستحق آن است در آن وقت اظهار ندامت و خجالت کند و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم» (همان: 416 و ابن بابویه، 1372، ج 1: 156). آنچه این احتمال را تقویت می‌کند آن است که دربار مأمون تا پیش از شهادت امام (علیه‌السلام)، پیوسته محل برگزاری این مناظره‌ها بود، ولی پس از آن، دیگر اثری از این مجالس علمی و بحث‌های کلامی دیده نشد (نصیری، 1389: 256-255). همچنین شیخ صدوق (رحمةالله علیه) نقل کرده است که امام رضا (علیه‌السلام) در قالب برگزاری جلسه‌های علمی و مناظره، به بیان اصول دینی و مذهبی و گسترش معارف حقه اهل بیت (علیهم‌السلام) می‌پرداختند. هنگامی که مأمون از این مطلب مطلع شد، احساس خطر کرده و تصمیم به تعطیلی این جلسه‌ها گرفت. مأمون، محمد بن عمرو طوسی حاجب خود را مأمور کرد که مانع شرکت مردم در این مجلس شود و آن حضرت را احضار کرد، چون چشمش به ایشان افتاد پرخاش و بی‌احترامی کرد، امام (علیه‌السلام) با حالتی از پیش مأمون بیرون آمدند که وی را نفرین می‌کردند (ابن بابویه، 1372، ج 2: 172).

روش‌شناسی مناظره‌های امام رضا (علیه‌السلام)

آنچه در مناظره‌های امام رضا (علیه‌السلام) اهمیت بسزایی دارد، موضع برتر ایشان و پیروزی در گفتگوهاست که نتایجی چون تسلیم طرف‌های مناظره و در مواردی تشرف آنان به دین مبین اسلام را در پی داشت. به طور کلی ویژگی این مناظره‌ها عبارت‌اند از:
1. به کارگیری استدلال‌های عقلی در کنار بهره‌گیری از کتاب و سنت و نیز استناد به اشتراک‌های بین ادیان مختلف به شیوه‌های عقلانی؛
2. نشان دادن و آشکار شدن روح آزادمنشی اسلام و وسعت نظر امام رضا (علیه‌السلام) در همه‌ی مباحث؛
3. بهره‌گیری امام (علیه‌السلام) از زبان‌های مختلف؛
4. ایفای رسالت برای مبارزه با انحراف‌ها و اثبات جامعیت امام رضا (علیه‌السلام) در تمام زمینه‌ها و مباحث علمی؛ (4)
5. امام رضا (علیه‌السلام) برای حفاظت از حریم دین و پیشگیری و پیراستن دامن پاک آن از تحریف عالم نمایان، همواره با روش‌های ایده‌آل و جذاب علمی و فرهنگی می‌کوشیدند تا مناظره‌ها، همیشه در مسیر عزت و سربلندی اسلام و تشیع، نتیجه‌بخش و سودمند باشد؛
6. الزام طرف مناظره با استفاده از دانسته‌های وی؛
7. برانگیختن نیروی خرد طرف مناظره؛
8. اثبات عقلانی احکام و اهمیت تفکر؛
9. اجازه‌ی پرسش و آزادی بحث؛
10. تأکید بر رعایت انصاف؛
11. درس عملی برای اجرای فرائض؛
12. احترام و تکریم متقابل؛
13. استفاده از شیوه‌ی جدل برای ارشاد و هدایت؛
14. بهره‌گیری از تمثیل و تشبیه؛
15. تکیه بر دلایل متقن؛
16. بیان اصول و معیارهای کلی و عقلانی؛
17. عمیق و در عین حال کوتاه؛
18. نظم منطقی مباحث و سامانه‌ی علمی آن؛
19. الزام طرف مقابل به پذیرش اشتباه خود (طبرسی، 1403 ق، ج 2: 440؛ فضل الله، 1369: 205).
با توجه به نکته‌های پیش‌گفته، تفوق علمی امام رضا (علیه‌السلام) در همه‌ی مناظره‌ها چنان چشمگیر بوده است که مخاطبان در برابر کمال‌های معنوی و مقام علمی شامخ ایشان، سر تسلیم فرود آوردند و آن بزرگوار نیز همانند دیگر امامان پیش از خود با سعه‌ی صدر و استفاده از اصول عقلانی و منطقی به دفاع از دین و مذهب پرداختند (درخشه و حسینی فائق، 1391: 128). این امر خود موجب شهرت علمی امام (علیه‌السلام) و اطلاع مسلمانان از احاطه‌ی ایشان بر همه‌ی مسائل و در نتیجه، سبب تبلیغ اسلام و ترویج مذهب تشیع شد، آن هم در زمانه‌ای که باورهای دینی از هر سو مورد هجمه قرار داشت (مجلسی، 1403 ق، ج 48: 267-263). به درستی می‌توان ادعا کرد که بیانات امام (علیه‌السلام) در عرصه‌ی این مناظره‌ها از دو جنبه‌ی روش و محتوا، نه فقط در آن مقطع تاریخی که در همه‌ی روزگاران می‌تواند پاسخگوی شبهه‌ها در موضوع‌های مختلف دین باشد. استقبال اهل بیت (علیهم‌السلام) از محافل مناظره، بیانگر تأیید تبادل اندیشه و بحث‌های آزاد و اعتقاد به استدلال‌پذیر بودن مبانی اعتقادی اسلام است. از این رو، با عنایت به نیاز عصر حاضر برای پاسخگویی به شبهه‌ها، بازخوانی مناظره‌های امام رضا (علیه‌السلام) ما را به موارد ذیل رهنمون می‌سازد:
1. تولید علم در گروه تضارب آراء و مقایسه‌ی اندیشه‌هاست. تشکیل کرسی‌های نقد و مناظره و گفتگوهای هدایت شده موجب بالندگی معارف اسلامی می‌شود. حتی مناظره‌های نوشتاری در قالب وبلاگ‌های اینترنتی و تالارهای گفتگو و حتی وب سایت‌هایی که بدین منظور طراحی شده‌اند می‌توانند روش‌های پیشوایان دین را سرلوحه‌ی خود قرار داده و تلاش‌های نافرجام جریان‌های فکری برای ایجاد شبهه‌ها را پاسخ گویند، چرا که تضارب آرای فکری با شیوه‌ی گفتگو و تعامل و فارغ از هرگونه غوغاسالاری، امروزه نیز از مؤثرترین شیوه‌های تبلیغ به شمار می‌رود و در تولید علم، نظریه‌سازی و نواندیشی نقش اساسی ایفا کرده، ابرهای تیره را از پیش روی خورشید حقیقت کنار می‌زند؛
2. مجالس مناظره، میدان مبارزه‌ای بوده که پیروزی در آن محتاج توانمندی و بضاعت است و مدعیان بی‌مایه و ناتوان، در این عرصه قافیه را می‌بازند.
ائمه (علیهم‌السلام) برای تبلیغ دین، با توجه به موقعیت‌های سیاسی و فرهنگی خویش، در مکان‌ها و به شیوه‌های مختلف به تبلیغ دین و ایراد حدیث می‌پرداختند. با توجه به قرائن و شواهدی که در کتاب‌های حدیثی و تاریخی وجود دارد، محافل علمی امام رضا (علیه‌السلام) نیز متنوع بوده است. مدینه به عنوان پایگاه علمی، در زندگی اکثر ائمه (علیهم‌السلام) نقش مهمی داشته است. امام رضا (علیه‌السلام) نیز بیشتر دوران امامت خویش را در این شهر گذراندند. نگاهی به تنوع مکانی مناظره‌ها نشان از اهمیت روش مناظره در ترویج فرهنگ آزاداندیشی دارد. این نکته در موضوع مورد بحث یعنی آزاداندیشی در سنت مردم‌سالاری دینی اهمیتی دوچندان می‌یابد.

1. مسجدالنبی

مسجد مدینه در زمان صادقین (علیه‌السلام) محل درس این بزرگواران بود. چنانچه طبق برخی شواهد، درس‌های امام باقر (علیه‌السلام) در مسجد مدینه تشکیل می‌شد. امام رضا (علیه‌السلام) نیز مانند اجداد خویش در مسجد مدینه حلقه‌ی علمی و درسی تشکیل می‌داد، به نحوی که برخی، در زمان آن حضرت، از مسجدالنبی به عنوان حوزه‌ی علمیه‌ی امام (علیه‌السلام) یاد می‌کنند (همان، ج 49: 100). هر چند که به گمان برخی، پس از مجالس مناظره‌ای که در خراسان (به دستور مأمون) برپا شد، علم و دانش امام (علیه‌السلام) بر همگان آشکار شد، اما باید توجه داشت که مقام علمی امام رضا (علیه‌السلام) پیش از عزیمت ایشان به خراسان نیز مورد توجه خاص و عام قرار داشت و سفر به خراسان و جلسه‌های مناظره به خواست خداوند به محفلی برای خوار شدن و اعتراف مخالفان اهل بیت (علیهم‌السلام) تبدیل شد. از حضرت نقل شده:
"کنت أجلس فی الروضه و العلماء بالمدینه متوافرون فإذا أعیاالواحد منهم عن مسأله أشاروا إلی بأجمعهم و بعثوا إلی بالمسائل فأجیب عنها؛ در حرم پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌نشستم، دانشمندان مدینه اجتماع می‌کردند هر کدام در مسئله‌ای فرو می‌ماندند، به من اشاره می‌کردند و پیش من می‌فرستادند جواب آنها را می‌دادم (همان)."

2. منزل امام (علیه‌السلام)

امام رضا (علیه‌السلام) در منزل خویش به صورت جمعی یا فردی پذیرای مراجعان بودند و ضمن دیدار با آنها، به سؤال‌ها یا اشکال‌های آنها پاسخ می‌دادند. حتی هنگامی که منزل را خلوت می‌دیدند، غلامان و اطرافیان خود را از کوچک و بزرگ جمع می‌کردند و برای آنان حدیث می‌گفتند (سلمان‌نژاد، 1392، ج 2: 363).

3. سفر به مراکز علمی

سفر به مراکز علمی از جمله بصره، کوفه و ایران و دیدار با مردم این شهرها، سبب تشکیل محافل علمی می‌شد و حضرت رضا (علیه‌السلام) در این مراکز به ایراد حدیث می‌پرداختند، در حالی که چنین موقعیتی برای هیچ یک از پدران آن حضرت پیش نیامده بود. حاکم نیشابوری در تاریخ خود می‌نویسد: امام رضا (علیه‌السلام) در سال 194 ق. به بصره رفتند و به درس حدیث و نشر علم پرداختند (فضل الله، 1369: 208؛ محبی‌پور، 1388: 26).

مناظره و آزاداندیشی؛ الگوی مبنا در مردم‌سالاری دینی

عوامل سیاسی و اجتماعی جامعه‌ی معاصر امام رضا (علیه‌السلام)، زمینه را برای نشر و ترویج افکار و مکاتب اندیشه‌ای مختلف و متعدد فراهم ساخت. در این بین، روش مناظره‌ی آزاداندیشی می‌توانست بهترین روش برای اثبات حقانیت تفکر اسلام و معارف اهل بیت (علیهم‌السلام) باشد. اینکه امام رضا (علیه‌السلام) می‌فرمودند حاضر هستند با عالم هر دینی با مقبولات همان دین محاجه کنند دلیلی بر این مدعاست.
"قال (علیه‌السلام): إذا سمع احتجاجی علی أهل التوراة بتوراتهم، و علی أهل الانجیل بانجیلهم، و علی أهل الزبور بزبورهم، و علی الصابئین بعبرانیتهم، و علی الهرابذة بفارسیتهم، و علی أهل الروم برومیتهم، و علی أهل المقالات بلغاتهم، فإذا قطعت کل صنف، ودحضت حجته، و ترک مقالته، و رجع إلی قولی، علم المأمون ان الذی هو بسبیله لیس بمستحق له، فعند ذلک تکون الندامة منه، و لا حول و لا قوة إلا بالله العلی العظیم (طبرسی، 1403 ق، ج 2: 416؛ ابن بابویه، 1372، ج 1: 156)."
بنابراین حداقل‌های آزادی بیان لازمه‌ی شکل‌گیری کرسی‌ها و محافل آزاداندیشی و نظریه‌پردازی بوده و نقشی جدی و شگرف در شکل‌گیری فرهنگ این مهم دارد. از طرف دیگر فضای باز سیاسی خود باعث پدید آمدن زمینه‌ی تداوم بحث‌ها و به تبع آن زمینه‌ساز رشد معارف مختلف خواهد شد.
فضای باز سیاسی عصر امام رضا (علیه‌السلام) خود فرصتی بود که برای ائمه (علیهم‌السلام) قبل از ایشان وجود نداشت (مجلسی، 1403 ق، ج 49: 113) و از طرف دیگر به دلیل فعالیت‌های علمی شخص خلیفه یعنی مأمون و شکل‌گیری حجم انبوهی از سؤال‌های اعتقادی، کلامی و معرفتی در بین عوام و خواص جامعه باعث شد تا بخش‌ها و اقشار مختلف جامعه تشنه‌ی معرفت نابی شوند که بتواند آنان را از این وضعیت حیرت و ضلالت رهایی دهد (عاملی، 1365: 234). امام رضا (علیه‌السلام) در این فضا با بهره‌گیری از فضای آزاداندیشی تلاش کردند تا زمینه‌ی نشر معارف اهل بیت (علیهم‌السلام) را فراهم کنند و در میدان مناظره و گفتگو، حقانیت معارف ایشان را به صورت استدلالی و منطقی و شفاف و روشن بیان کرده و نشر دهند. از این رو در بین ائمه (علیهم‌السلام)، ایشان از سوی دوست و دشمن به عالم آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) مل

کلماتی برای این موضوع

تبارشناسی آزاداندیشی در سنت مردم سالاری دینی


ادامه مطلب ...

آسیب شناسی تربیت دینی دانش آموزان

[ad_1]

چکیده

امروزه، در دنیای جدیدی که به «دنیای همراه» معروف اســت و تقریباً همه روز، شاخص های دانش و مهارت های زندگی در آن از نو تعریف می شود، یکی از مهم ترین مسائلی که توجه اغلب صاحب نظران و متخصصان تعلیم و تربیت را به خود جلب نموده، رویکرد طرح نوین «تربیت دینی» در حوزه نظام آموزش و پرورش اســت. هر چند پس از پیروزی انقلاب اسلامی توجه به تربیت دینی دانش آموزان در صدر برنامه های وزارت آموزش و پرورش قرار گرفت، تا آنان را برای زندگی کردن در یک جامعه الهی - آرمانی آماده کند، با گذشت سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی، هنوز تربیت دینی دانش آموزان ما با کاستی ها و متغیرهایی روبه روست، که از آنها به عوامل آسیب زا در حوزه تربیت دینی یاد می شود.
مهم ترین مسئله در این پژوهش، گفتمان آسیب شناسی تربیت دینی با رویکرد عملی اســت؛ و هدف از انجام آن بررسی و شناخت عوامل و متغیرهایی اســت که متوجه این جنبه از تربیت دانش آموزان ما در شرایط فعلی اســت؛ و تشخیص آن، نوعی پیشگیری و
در حقیقت، تلاشی مشفقانه برای افزایش مصونیت تربیت دینی از آفات اســت.
نوع این تحقیق، توصیفی - تحلیلی اســت؛ و ابزارهای گردآوری داده ها، مبتنی بر استفاده از کتاب ها، مقالات، آرای کارشناسان تعلیم و تربیت، و حاصل مطالعات نگارنده اســت.
مولفه های توجه به عنصر زمان در تربیت دینی، هماهنگی بین کارکردهای محیط اجتماعی و نظام آموزش و پرورش، زنده کردن روحیه نقادی و حقیقت جویی دانش آموزان، پرهیز از روش های تزریقی و منفعلانه، دستیابی به هویت دینی و ارائه راهکارها به منزله عوامل آسیب زدا در گفتمان تربیت دینی، از مهم ترین یافته های این پژوهش اســت که اجرای آن توسط معلمان و متولیان تعلیم و تربیت، سبب می شود تا تربیت دانش آموزان کمتر با آسیب ها و چالش ها روبه رو شود؛ از این رو، نگارنده درصدد اســت تصویری نسبتاً روشن از موانع و آفات روند تربیت دینی در کارکردهای آموزش و پرورش و برخی مباحث مربوط به آن ارائه دهد.

کلید واژگان:

تربیت، دین، حس مذهبی، دانش آموزان، کارکرد، آسیب شناسی.

مقدمه

هر مکتبی برای سعادت و تکامل انسان برنامه ای عقیدتی، اخلاقی و عملی ارائه می دهد که به مجموعه آن، «دین» گفته می شود. این پدیده به بیان مسائل تغییر پذیری می پردازد که شامل پرسش های همیشگی در مورد حقیقت نهایی و هدف جهان طبیعی اســت (الیاده، 1374، ص5).
در اصطلاح قرآن کریم، دین همان «روش زندگی» اســت که در فطرت مردم، به ودیعه گذاشته شده اســت؛ و انسان ذاتاً به آن گرایش داشته، در پرتو رهنمودهای آموزه هایش
تربیت می شود. بنابراین اکنون این سوال مطرح اســت که چرا تربیت دینی انسانی که ذاتاً مشتاق دین اســت؛ و مذهب در درون او ریشه های بنیادین دارد، با مشکلاتی رو به روست؟ و سوال دیگر اینکه فاصله گرفتن از آموزه های دینی در نسل جوان، مخصوصاً دانش آموزان شیوع و نمود بیشتری دارد؟
بی تردید، نسل جوان و دانش آموزان خواهان فهم دقیق معارف دینی هستند؛ همچنان که تحقیقات مختلف نشان می دهد، نوجوانان و جوانان جامعه، نه تنها دین ستیز نیستند، بلکه دین باور و تربیت پذیرند؛ و از کژکارکردهایی که به نام دین تمام می شود، به شدت رنج می برند. افزون بر این پدیده جهانی شدن و رشد خارق العاده ارتباطات ماهواره ای و رایانه ای، زندگی گرم معنوی انسان را به زندگی سرد ماشینی تبدیل کرده و هویت مذهبی او را ناشناخته و مجهول قرار داده اســت. از این رو، مشکلات تربیت دینی، معلول ماهیت و ذات خود دین نیست، بلکه علت یا علل آن را در خارج از قلمرو دین و آموزه های دینی باید جست و جو کرد.

مفهوم شناسی واژگان

آسیب شناسی: اصطلاح آسیب شناسی در همه رشته های علوم، به ویژه در روان شناسی و تعلیم و تربیت کاربرد خاص دارد. این اصطلاح امروزه معادل واژه «pathology» به کار می رود؛ و آن عبارت اســت از مطالعه و بررسی موقعیت ها و وضعیت های بیمارگونه و نابهنجار اجتماعی که متوجه یک نظام یا گروه و یا سازمان شود (ساروخانی، 1371، ص 716).
دین: در لغت به معنای انقیاد، اطاعت، تسلیم و جزا آمده اســت؛ و در اصطلاح، مجموعه عقائد، اخلاق، قوانین و مقرارتی اســت که برای اداره امور جامعه انسانی و پرورش انسان باشد (جوادمی آملی، 1372، ص94).
تربیت دینی: برای این واژه تعاریف گوناگونی ارائه شده اســت؛ و کارشناسان تعلیم و تربیت بر تعریف واحدی از آن اتفاق نظر نداشته، هر کدام با توجه به مکتب تربیتی مورد نظر خود، آن را تعریف کرده اند. در اینجا منظور از تربیت، تغییر در رفتار و کردار دینی اســت که کودک و نوجوان را با وظایف و شرایع دینی آشنا می کند؛ مبانی اعتقادی را در آنان رشد می دهد؛ و فطرت الهی و انسانی آنان را بارور می سازد (ضرابی، 1386، ص68).
آسیب شناسی تربیت دینی: مطالعه آفات و آسیب هایی اســت که در روند تربیت دینی متربیان رخ می دهد. این پدیده، مسئله اصلی در این تحقیق اســت که مهم ترین عوامل و مولفه های آن به شرح زیرند:

بی توجهی به عنصر زمان

زمان از شرایط ضروری تربیت دینی اســت. آنچه امروزه نظاره گر آن هستیم، ناهنجاری های عمیق ارزشی و دینی در بین نوجوانان و جوانان اســت؛ در حالی که همین قشر، در سال های نه چندان دور، نقش بسیار چشمگیری در پیروزی انقلاب اسلامی داشتند؛ و بسیاری از آنان در دوران هشت سال دفاع مقدس حماسه های پرشور و غیر قابل توصیفی را آفریدند. به واسطه وضعیت کنونی ای که برای نسل موجود حاصل شده، این نسل در گرایش به ارزش های اجتماعی و اعتقادی مطلوب تا حدود قابل ملاحظه ای با نسل قبل از خود، یعنی پدران و مادران متفاوت گردیده اســت. این امر ناشی از مسائل گوناگون، از جمله «حرکت زمان» اســت.
متأسفانه این دستورالعمل مهم که عنصر زمان را از شرایط لازم تربیت دینی می داند، کمتر مورد توجه مربیان تربیتی، معلمان دینی و حتی والدین بوده اســت. گاهی والدین می خواهند شیوه ها و روش هایی را که به نسل و مقتضیات زمان دیگر تعلق دارد، به اجبار به فرزندان خویش تحمیل نمایند، در حالی که فرزندان، به دلیل تغییر شرایط و موقعیت اجتماعی، به دنبال خواسته ها و مطالبات دیگری هستند.
کینگسلی دیویس به این نکته مهم اشاره کرده که: والدین در تلاش برای اجتماعی کردن فرزندان سعی دارند محتویات کهن فرهنگی را به آنان بیاموزند، و فراموش می کنند که از دوران کودکی خودشان تاکنون، زندگی به طور فزاینده ای، دگرگون شده اســت. والدین، در تلاش برای اجتماعی کردن فرزندان با شیوه ها و نهادهای مشخص جامعه، ظاهراً فراموش می کنند آنچه برای خودشان نهادینه شده اســت، برای نوجوانان و جوانان بسیار انتقادبرانگیز یا بیزارکننده اســت (سرمد، 1373، ص180).
برای گشودن چنین گره ای، مربیان تربیتی و والدین، باید با تلفیق ارزش ها، نگرش ها و اعتقادات اصیل با روش های نوین، نسل جدید را با آموزه های دینی گذشته بهتر آشنا کنند.
آینده نگری و توجه به عنصر زمان، به اولیا و مربیان امروزی کمک می کند تا کاروان عظیم و عزیز تعلیم و تربیت را با اطمینان بیشتری هدایت نمایند. شهید مطهری(ره) می گوید: «حقیقت این اســت که عصر ما از نظر دینی و مذهبی مخصوصاً برای طبقه نوجوان و جوان، عصر اضطراب، دودلی و بحران اســت. مقتضیات عصر و زمان با یک سلسله تردیدها به وجود آمده و سوالات کهنه و فراموش شده را نیز، از نو مطرح ساخته اســت» (مطهری، 1379، ص13).
بنابراین دانش آموزان خواهان فهم دقیق و به روز از معارف دینی و عمل به آموزه های مذهبی در جامعه هستند. آنان باید برای زندگی در جامعه فردا تربیت شوند؛ و باید پذیرفت که «آینده»، امروز و دیروز نیست؛ و ویژگی های خاص خود را دارد؛ از این رو باید دانش آموزان را به روز تربیت کنیم. استمرار برنامه های گذشته به هیچ وجه، دردهای امروز و فردا را درمان نمی کند؛ و انعطاف ناپذیری در برنامه ریزی ها و تصمیم گیری ها و پافشاری ناآگاهانه بر برداشت ها و برنامه های گذشته، و عدم فهم متناسب با شرایط زمان، می تواند آسیب جدی به تربیت دینی دانش آموزان وارد کرده، زمینه را برای دین گریزی آنان فراهم کند.

بی توجهی خانواده ها به آموزه های دینی

دانش آموزان بیش از هر کسی دیگر، با والدین خویش تمام دارند، و مفاهیم مذهبی را از آنان یاد می گیرند؛ از این رو، تربیت دینی از وظایف اولیه پدر و مادر محسوب می شود.
بسیاری از خانواده ها، به دلیل عادت ها و باورهای به ارث رسیده از نسل های گذشته، راهکارهای مورد استفاده خود را در تربیت دینی فرزندان درست می شمارند، و بر کاربرد آنها پافشاری و چه بسا، آنها را مطابق با آموزه های دینی و برخاسته از قرآن و سنت قلمداد می کنند؛ حال آنکه دین نفی کننده این راهکارهاست و ترک آن را توصیه می کند. همچنین، رفتار نامعقول برخی از خانواده ها از قبیل عدم تشویق فرزندان به انجام اعمال دینی مانند: نماز خواندن، روزه گرفتن، قرآن خواندن، عدم مشارکت والدین در مراسم مذهبی، بدگویی از مبلغان دین و معلمان دینی و قرآن، موجب خنثی شدن تلاش های مربیان و معلمان در زمینه تربیت دینی دانش آموزان می شود، مثلاً در مدرسه با پند و اندرز، هر اندازه بر نماز خواندن یا راست گویی تاکید شود؛ و از آثار مثبت آن سخن بگویند، چنانچه محیط خانواده آلوده بوده، تعهدی نسبت به این ارزش ها نداشته باشد، زمینه فراگیری آموزه های دینی را در دانش آموزان تخریب خواهد کرد.
مطالعات و تحقیقات نشان می دهد تا زمانی که اعضای خانواده ها به اعتقادات مذهبی خود پایبند باشند، فرزندانشان کمتر از دین و آموزه های دینی گریزان هستند. در پژوهشی که توسط مرکز تحقیقات اجتماعی کشور مصر صورت گرفته 72% نوجوانان بزهکار، جزو خانواده هایی بوده اند که به مسائل دینی اهمیت نمی دادند (طالبان، 1380، ص38).
تحقیقات صورت گرفته در کشور ما نیز، مؤید همین مطالب اســت. اگر مشاهده می شود که دانش آموزان نسبت به مسائل دینی رغبت و تمایلی از خود نشان نمی دهند، مربوط به عوامل محیطی و خانوادگی اســت.
از این نمونه و ده ها نمونه دیگر، مشخص می شود که نظام آموزش و پرورش، در تربیت دینی، از ناحیه خانواده ها آسیب پذیر اســت؛ و تلاش های نهاد آموزش و پرورش توسط والدین خنثی می شود. قرآن کریم در این زمینه می فرماید: یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ؛ (تحریم، 6) «ای کسانی که ایمان آورده اید! خود و اهل خانه خود را از آتشی که هیزم آن انسان ها و سنگ ها هستند، حفظ کنید».
همچنین پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: اکرموا اولادکم و احسنوا آدابکم یغفر لکم؛ «فرزندانتان را احترام کنید و آداب آنان را نیکو کنید تا آمرزیده شوید» (مجلسی، 1404ق، ج104، ص95).
باز نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
«وای به حال فرزندان آخرالزمان از دست پدرانشان؛ گفته شد: یا رسول الله! از پدران مشرک آنان شکایت دارید؟ فرمودند: نه! از پدران مومن که چیزی از واجبات دینی را به فرزندان آموزش نمی دهند؛ و اگر خود فرزندان، به دنبال فراگیری معارف دینی باشند، آنان را از این کار منع می کنند؛ و نسبت به فرزندان به متاع اندک و کم ارزش دنیا راضی می شوند، من و چنین پدرانی از همدیگر بیزار هستیم» (نوری، 1411ق، ج2، ص625).
براساس آموزه های قرآن کریم و سخنان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نتیجه می گیریم که اولین و موثرترین مرحله و جایگاه تربیت دینی، خانواده اســت؛ و در خانواده، مادران برای مسئولیت پذیری تربیت دینی، از شایستگی بیشتری برخوردارند. از این رو، مادران آگاه و متعهد به وظایف تربیتی، می توانند نظام آموزش و پرورش را در این امر خطیر یاری دهند؛ بنابراین پیشنهاد می شود برای حفظ نهاد خانواده و تقویت کارکرد مثبت تربیتی آن، اقدامات زیر صورت گیرد:
1. حمایت فرهنگی و تکریم مادران؛
2. آموزش و تقویت مهارت های تربیتی مادران؛
3. حمایت مالی از مادران خانه دار و برجسته، در موقعیت های تربیتی فرزندان؛

ناهماهنگی بین کارکردهای محیط اجتماعی و نظام آموزش و پرورش

محیط اجتماعی در مقایسه با نظام آموزش و پرورش، تاثیر وسیع و نامحدودی بر دانش آموز دارد؛ زیرا تربیت دینی، توسط نظام آموزش و پرورش با خودپرستی، آزادی عمل، سودجویی و بسیاری از خواسته های مورد علاقه دانش آموزان در تعارض اســت؛ حال آن که محیط اجتماعی با بسیاری از علایق فردی، هماهنگ اســت. حضرت علی (علیه السّلام) در این باره می فرمایند: «شباهت اخلاقی مردم به محیط اجتماعی و مقتضیات زمان خودشان، بیشتر از شباهت به صفات خانوادگی و خلقیات پدران آنان اســت» (ابن شهر آشوب مازندرانی، 1379، ص375).

ناپختگی مربیان و معلمان

یکی دیگر از مولفه های مهم که مانع تربیت صحیح دانش آموزان در حوزه دین می شود، وجود مربیان و معلمان ناکارآمد اســت. در مکتب حیات بخش اسلام، نقش معلم در رفتار و تکوین شخصیت دانش آموزان، بسیار با اهمیت معرفی شده اســت؛ از این رو، اولین ویژگی ای که در دین، برای معلم و مربی آمده اســت، آغاز تربیت از خود معلم و مربی اســت. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در این زمینه می فرمایند: «خداوند مرا ادب آموخت» (پاینده، 1366، ص21).
دومین ویژگی و شرایط که دین برای معلم و مربی قایل شده، الگو بودن معلم برای دانش آموزان اســت؛ زیرا به میزان قابل توجهی، شخص تربیت پذیر، محتاج یک الگوی زنده و موفق اســت تا بتواند در عمل با مشاهده و مقایسه، نقاط ضعف خویش را دریابد.
سومین ویژگی مهمی که دین برای معلم و مربی تجویز نموده اســت که معلمان باید از کرامت و احترام شایسته برخوردار باشند، تا امکان تربیت دینی دانش آموزان فراهم شود؛ به طوری که امام صادق (علیه السّلام) می فرمایند: «به کسی که دانش را به او یاد می دهید، احترام بگذارید؛ و نیز، به کسی که دانش را از او فرا می گیرید، احترام بگذارید» (مجلسی، 1404، ج2، ص41).
از این رو، اخلاق شایسته معلمان دینی و اولیای امور تربیتی، اثر بسیار مطلوبی در ایجاد انگیزه و رغبت دانش آموزان به مسائل دینی دارد. طرح این مطلب از آن جهت حائز اهمیت اســت که معلم دینی با روح و روان دانش آموزان سروکار دارد. اعتقادات هر کسی عامل اصلی اخلاق و رفتار فردی و اجتماعی اوست؛ و معلم دینی، شخصیتی اســت که این اعتقادات را در ذهن دانش آموز شکل می دهد.
آگاهی از مسائل تربیتی، اساس انتخاب یک فرد برای حرفه معلمی اســت. معلم دینی که به منزله نماینده دین در کلاس حاضر می شود، با ذره بین دقیق دانش آموزان، مورد آزمایش قرار می گیرد؛ و به طور غیر مستقیم رفتار او به دین نسبت داده می شود.
آموزش و پرورش ما در بسیاری از موارد، کسانی را در سمت معلم دینی، به کار گماشته که به علت ناپختگی و رفتار نامناسب و نیز، عدم بینش و شناخت کافی از دین، موجبات یأس، افسردگی و نفرت دانش آموزان را نسبت به مسائل دینی فراهم آورده (محمدی، 1382، ص322-323).

مشتبه شدن تربیت دینی با آموزش دینی

نظام تعلیم و تربیت کشور وظایف گسترده و چندبعدی ای در زمینه تربیت دینی فرزندان این سرزمین برعهده دارد. اشتباه یکی بودن تربیت دینی با آموزش دینی نباید بیشتر از این تکرار و تنها به تدریس یک سلسله از مطالب دینی اکتفا شود. برای یک تربیت صحیح دینی حتی اگر آموزش ها حذف شود، لطمه زیادی به آن نخواهد خورد؛ زیرا در یک تربیت صحیح، ایجاد زمینه برای رشد و شکوفایی ابعاد مختلف شخصیت مد نظر اســت که در نهایت، شکوفایی قلبی و تجلی ایمان، یکی از محصولات آن خواهد بود؛ در حالی که یکی از اشتباه های معلمان دینی این اســت که میان حس مذهبی و دانش مذهبی ملازمه ای قایل می شوند؛ و چنین می پندارند که شرط قطعی مذهبی شدن و مذهبی بودن، تراکم اطلاعات و اندوخته های حفظی و صوری دانش دینی اســت؛ در صورتی که اگر آموزش دینی به همراه پرورش حس دینی نباشد، نه تنها به تقویت تمایلات فطری کمک نمی کند، بلکه خود، می تواند مانع و حجاب بزرگی در برابر این تمایلات خودانگیخته شود. برای پی بردن به عدم وجود چنین ملازمه ای، توجه به این سوال کافی اســت که آیا فراوانی و تراکم مطالب دینی در کتب درسی توانسته اســت به تقویت حس مذهبی دانش آموزان منجر شود؟ و آیا بالا بودن نمره درس دینی، ارتباطی با کیفیت رغبت دینی دارد؟ دانش مذهبی بدون حس مذهبی پدیده بی حاصلی اســت؛ آن هم در عصری که بحران های تربیتی، تمام محیط را فرا گرفته و زمینه گمراهی بیشتر دانش آموزان را مهیا نموده اســت؛ و این واقعیتی اســت که هر کس با اندک تأملی می تواند به آن پی ببرد؛ چنان که مولوی، در بیت:
ز آنکه از قرآن بسی گمره شدند ... زین رسن قومی درون چه شدند (2)
اشاره به این واقعیت دارد که اگر تقوا و تزکیه درونی در فرد ایجاد نشود، دانش صرف، حتی اگر دانش قرآن باشد، با همه تقدس و عظمتی که دارد، موجب سقوط بیشتر فرد می شود؛ به گفته یکی از کارشناسان، مشکل تربیت دینی ما این نیست که ما دغدغه دین نداریم، بلکه مشکل این اســت که دغدغه تظاهر به دین داریم؛ و از این رو، تربیت دینی صرفاً در ظواهر و شعائر دینی، بدون توجه به جوهره و باطن آن خلاصه می شود؛ و همین سبب شده اســت، گاهی شاهد برخی ناهنجاری های هویتی - مذهبی در میان نوجوانان و جوانان باشیم؛ و این سوالات مطرح شود که چرا آموزش های دینی، به تربیت دینی نمی انجامد؟ چرا تبلیغات دینی به رفتارهای دینی منتهی نمی شود؟ چرا برگزاری مراسم مذهبی در سطح جامعه؛ آن طور که باید، به درونی شدن این ارزش ها منجر نمی شود؟ و بالاخره حلقه مفقود شده تربیت مذهبی کدام اســت؟ در حالی که اگر در کنار تأکید بر آموزش مذهبی، بر شکوفایی حس مذهبی دانش آموزان نیز، تاکید شود، به ایمان درونی سرشار از زایندگی و معنایابی در زندگی منجر خواهد شد(علیا نسب، 1386، ص33-34).

بی توجهی به تفاوت های فردی و روحیه حقیقت جویی

انتظار یکسان از افراد متفاوت و به کارگیری روش های یکسان برای همه دانش آموزان، یکی دیگر از عوامل آسیب پذیری تربیت دینی اســت. یکی از بزرگ ترین خطاها در حیطه تربیت دینی، هم رنگ سازی اســت. یکسان دیدن جامعه ی دانش آموزان و یا یک دست کردن آنان، تفکری اســت که حتی اگر میسر هم باشد، مقبول نیست. عدم توجه به وسع دانش آموزان، چه در فهم تکلیف و چه در عمل به تکلیف، ضروری اســت که باعث دل زدگی و انزجار متربیان می شود؛ و روحیه حقیقت جویی را در نهاد آنان خاموش می کند. تربیت واقعی آن اســت که مربی روحیه نقادی را در ذهن متربی زنده کرده، سبب شود تا فراگیر به هرچیزی یقین نکند. کاربرد روش های سنتی، متربی را وادار می کند، قوانین سخت و تحمیلی را بی چون و چرا بپذیرد؛ در حالی که تعلیم و تربیت نمی تواند با آموزش یک سلسله نصایح اخلاقی قالبی و بی بنیاد به متربی، به سرمنزل مقصود برسد. اخلاق اسلامی و تربیت دینی مستلزم انتخاب و اختیار اســت. اخلاق و تربیت، به تنهایی و به طور انتزاعی به کار یادگیری و آموزش نمی آید؛ و موضوعی اســت که از شوق همکاری «من های» آزاد سر بر می آورد؛ از این رو، آموزش و پرورش باید امکانات کاملی برای زندگی آینده دانش آموزان و کسب تجربه های اجتماعی آنان فراهم آورد (سیدین، 1372، ص55-56).

تعجیل در تربیت

از دیگر آفات و عوامل آسیب زا در حوزه تربیت دینی دانش آموزان، تعجیل در عبور از مراحل تربیت اســت. مربیانی که قبل از زمان مقرر انتظاراتی از متربیان و دانش آموزان دارند، همچون کوردلانی هستند که در بهار، درخت را برای به دست آوردن میوه تکان می دهند؛ چنین افرادی، نه تنها در بهار میوه ای به دست نمی آورند، بلکه با اقدام عجولانه خود گذشته از اینکه سبب ریختن شکوفه های بهاری می شوند، خود را از میوه های تابستانی و پاییزی محروم می کنند.
هیچ مربی دلسوزی تاکنون قادر نبوده اســت که صرفاً مطابق آرزوهای خود، زمان عبور از مراحل تربیت را تنظیم کند؛ و متربی را بدون توجه به واقعیت های مراحل تربیت از مراحل قبلی عبور داده، به مراحل بعدی برساند.
پذیرش و تحمل و احترام به متربیانی که، به هر دلیل، در مراحل اولیه تربیتی متوقف مانده اند، لازمه عمل تربیتی اســت. حتی پیامبران (صلی الله علیه و آله و سلم) در تمام مدت رسالتشان، نتوانسته اند، همه مخاطبان و متربیان خویش را به مرحله ایدئال و مورد نظر خویش، ارتقا دهند (صادقی، 1382، ص149-150).

تربیت سطحی و زودگذر

از دیگر عوامل آسیب زا در تربیت دینی، اکتفا به تربیت سطحی و زودگذر اســت؛ حال آنکه برای رسیدن به هدف اصلی لازم اســت، تربیت تا آنجا استمرار یابد که در ذهن و ضمیر متربی نهادینه شود؛ و این امر همان راهکار نافذ در میدان تربیت اســت که از آن به درونی سازی آموزه های دینی یاد می شود؛ از این رو، این گام باید از دوران کودکی آغاز شده، با آموزش مناسب و نظارت مستمر، به ثمر نشیند.
اگر اسلام رعایت اصول و گام های تربیتی را از آغاز طفولیت، به تناسب رشد سنی و عقلی توصیه می کند، همه و همه، گویای عبور از برون به درون و از سطح به عمق اســت. عدم استمرار در تربیت دینی، تلاش های مربی را در این عرصه، عقیم می سازد. آموزش باید تا زمان اقناع فکری، و تربیت باید تا نیل به تثبیت قلبی و درونی سازی آموزه های دینی ادامه یابد.
اولیای الهی در سیره خود، روش غیر مستمر را نمی پسندیدند؛ مثلاً آنان برای یاددهی قرآن به فرزندان خویش، به آموزش اکتفا نمی کردند، بلکه افزون بر آن با تشویق و وادار کردن آنان به قرائت قرآن، گام های موثری بر می داشتند، تا فرزندان با قرآن انس گیرند.
امام صادق (علیه السّلام) می فرمایند: «پدرم ما را جمع می کرد و از مامی خواست تا طلوع آفتاب ذکر بگوییم؛ هر کس را که توان قرائت قرآن داشت، به خواندن قرآن و هرکس را که نمی توانست، به گفتن ذکر امر می کرد» (کلینی، 1387ق، ج2، ص498).
تشویق به تمرین و تکرار و وادارسازی متربیان در زمینه عمل به آموزه های دینی به ویژه در سنین هفت تا سیزده سالگی، سبب می شود فراگیران توانایی های لازم برای مقید شدن به این رفتارها را در سنین نوجوانی و جوانی به دست آورند؛ زیرا آنان در این دوره از روحیات استقلال طلبانه ای برخوردارند که به سادگی به هر توصیه ای تن نمی دهند، مگر آنکه تا حدی به آن عادت کرده باشند. امام صادق (علیه السّلام) باز در این زمینه می فرمایند: «ما فرزندان خود را از هفت سالگی، به روزه گرفتن امر می کنیم، تا به روزه داری عادت کنند؛ و توان آن را به دست آورند» (همان، ج3، ص409).
بنابراین، توصیه به عمل، بدون سخت گیری، به تدریج، سبب ایجاد عادات رفتاری در فراگیران و درک لذت عمل به آموزه های دین، و مشاهده آثار آن و میل به استمرار می شود.

برداشت های غلط از دین

بعضی از مربیان و معلمان دینی نتوانسته اند واژه «دین» را به شکل صحیح و کارآمد به دانش آموزان تفهیم کنند؛ به طوری که وقتی فراگیران واژه دین را می شنوند، «معنویت» را در مقابل آن قرار داده، آن را یک نیاز معنوی قلمداد کرده، این گونه قضاوت می کنند که نیاز به معنویت، فقط در مواقع سختی ها و گرفتاری ها مفید اســت؛ و در سایر مواقع، نیازی به دین نیست. از این رو، برای دین، نقشی در زندگی روزمره خود قایل نیستند؛ در صورتی که دین، همان «زندگی» اســت؛ و تا دین نباشد، زندگی معنا و مفهوم ندارد. این برداشت غلط، موجب حذف دین از زندگی می شود؛ و وقتی آنان احساس کنند که دین در معنادهی به زندگی تأثیری ندارد، به تدریج آن را کنار می گذارند؛ و از این رهگذر، تربیت دینی شان با آسیب جدی روبه رو می شود.

استفاده از روش های منفعلانه و ایستا

با آنکه آموزش و پرورش قرن بیست و یکم، در فرایند و تربیت تاکید زیادی بر روش های فعال و مشارکتی دارد، متأسفانه، هنوز بسیاری از دبیران و معلمان در آموزش معارف دینی، به جای استفاده از روش های فعال و پویا از روش های منفعلانه و ایستا استفاده می کنند. آن که فعال اســت. خلاق اســت؛ و آن که منفعل اســت مقلد. در روش فعال، نبض و مهار موقعیت ها به دست دانش آموزان اســت؛ و در روش منفعلانه دانش آموزان مقلدند. آن که منفعلانه عمل می کند، همیشه منتظر اســت ببیند که دیگران چه می کنند. انفعال کسالت و خستگی می آورد و روش فعال سرزندگی و پویایی.
مفهوم به کارگیری روش های فعال و پویا این نیست که بازگویی داشته ها و دانسته ها نارواست؛ سخن بر سر آن اســت که نوآوری در بیان همان مطالب و طراوت بخشیدن به همان آگاهی ها، به مدد کسب آگاهی های تازه تر و بازسازی، تصحیح و تکمیل آنها، فضایی خواهد ساخت که هنگام عرضه کردن آنها، کسالت و بی حالی دامن گیر دانش آموزان نشود. امروزه بهره گیری از تکنولوژی آموزشی و وسایل نو، برای عرضه بهترو موثرتر، به این پویایی کمک خواهد کرد. روش های نوین در آموزش، تبلیغ و ارتباط، از بایسته ترین مسائل روزگار ماست که همه مربیان باید بدان توجه کنند، تا دانش آموزان از آموزه های دینی و ارزش های مذهبی فاصله نگیرند (سنگری، 1382، ص 132-133).

استفاده از روش های تزریقی و تلقینی محض

روش های تربیتی در آموزش و پرورش ما، هنوز القای یک سویه اســت. بسیاری از معلمان، هنوز دانش آموزان را گوش می پندارند و خویشتن را زبان؛ از این رو، به دانش آموزان هیچ گونه فرصتی نمی دهند که در ساختن خویش، اصلی ترین نقش را ایفا کنند؛ حال آنکه روش های نشئت گرفته از مکتب تربیتی دین مبین اسلام، بستر هدایت و شکوفایی اســت، تا متربی خود، بفهمد که چه باید بکند؛ و آنگاه، راه را به کمک پاهای خویش طی کند.
خداوند سبحان پس از مطرح کردن الهام فجور و تقوا به نفس انسانی می فرماید: قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا* وَ قَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا؛ (شمس؛ 9 و10) «هرکس نفس خود را از گناه پاک ساز به یقین رستگار خواهد شد؛ و هرکس آن را به گناه پلید گرداند، زیانکار خواهد شد».
در این آیات، کوشش و جوشش فرد، اساس رشد و کمال یا سقوط و گمراهی معرفی شده اســت. اصولاً تربیت حقیقی آن اســت که تمام زمینه ها فراهم شود تا فرد خود را شکوفا ساخته، توانمندی های خویش را نشان دهد؛ از این رو، از منظر نهج البلاغه علم اکتسابی بدون در نظر گرفتن علم فطری نمی تواند بستر شکوفایی استعدادهای فرد را مهیا سازد.
مولای متقیان حضرت علی(علیه السّلام) در این زمینه می فرماید: العلم علمان: مطبوع و مسموع و لا ینفع المسموع اذا لم یکن المطبوع؛ «علم دو نوع اســت: علم فطری و علم اکتسابی. علم اکتسابی اگر هماهنگ با علم فطری نباشد سودمند نخواهد بود» (دشتی، 1379، ص708).
پس، در فرایند تربیت، روش هایی که یک سویه باشد، و مجال و فرصتی را به متربی ندهد تا به بازنگری، نقد، ترمیم و احیاناً رد دید گاهه ها بپردازد، عقیم و نابارور خواهد بود.

کاستی در برنامه ریزی و محتوای آموزشی

برنامه ریزی درسی و محتوای آموزشی صحیح، یکی دیگر از مولفه های مهم در تربیت صحیح دانش آموزان، به شمارمی رود. با اینکه برنامه ریزی درسی به منزله یک فرایند و محتوای آموزشی به منزله یک سند، نقش موثری در تربیت دارند، آسیب ها و آفاتی آنها را تهدید می کند.
نخستین آسیب، فقدان برنامه ریزان و کارشناسان با صلاحیت، در طراحی و تولید برنامه های درسی دینی اســت. آموزش و پرورش برای برنامه ریزی درس دینی، به کارشناسان و صاحب نظرانی نیاز دارد که در آموزش معارف دینی متخصص باشند. یقیناً افرادی که در معارف دینی تخصص ندارند، قادر به برنامه ریزی درسی و ایجاد تنوع در محتوای آموزشی نیستند. وجود تنوع در مطالب کتاب های دین و زندگی، استفاده از آثار نویسندگان و متفکران اصیل و مشورت کردن با خود دانش آموزان برای انتخاب مطالب درس دینی، می تواند این اطمینان را به دانش آموزان بدهد که به هیج وجه، هدف از کلاس دینی، تحمیل پاره ای از آموزه های از پیش تعیین شده نیست. مثلاً از دانش موزان می توان پرسید به کدام یک از مطالب دینی علاقه بیشتری داشته یا نسبت به آن احساس نیاز می کنید؟ تا برنامه کلاسی آنان براساس خواست و نیاز تنظیم شود. وجود چند نوع کتاب تدوین شده می تواند دایره انتخاب دانش آموزان را وسیع تر سازد؛ به طوری که به کتاب دینی به منزله یک کتاب مقدس بنگرند؛ و آن را کتابی نپندارند که پر از مسائل قدیمی اســت که در دنیای امروز کاربردی ندارد. این تجربه ای اســت که در برخی از کشورها وجود دارد. از این رو، در مدارس مختلف کتاب های مختلفی در ساعات تدریس دینی عرضه می شود (عبدالکریمی، 1382، ج1، ص221).
همچنین عدم آشنایی برنامه ریزان و مولفان کتب دینی با دین پژوهی های معاصر و تغییر و تحولات نوینی که در عرصه دین پژوهی صورت گرفته اســت، یکی دیگر از آسیب های جدی در برنامه ریزی و محتوای آموزشی اســت. بی تردید دین داران معاصر، به دلیل آشنایی با منطق و عقلانیت جدید، نسبت به تعرض عقلانیت مدرن، بیشتر آگاه بوده، این تعارض را بر گوشت و پوست خود بیشتر احساس می کنند؛ از این رو، تلاش های آنان در مقایسه با تلاش های نظری گذشتگان، بهتر می تواند به ما در فهم تعارض ها و چالش های موجود، در برابر تفکر دینی، در جهان معاصر، کمک کند. لیکن به نظر می رسد هنوز مولفان کتب درسی دینی در آموزش و پرورش با حوزه های جدید دین پژوهی، کمتر آشنایی داشته، و یا آشنایی خویش را در تدوین کتب درسی دینی انعکاس نداده اند که این نقیصه نیز، یکی دیگر از آسیب های جدی نظام آموزش و پرورش کشور در عرصه تعلیم و تربیت اســت؛ بنابراین مطالعه دستاوردهای جدید در عرصه دین پژوهی و استفاه از این دستاوردها در زمینه کتب درسی دینی، می تواند گام موثری در جهت اصلاح تعلیم و تربیت دینی در نظام آموزش و پرورش کشور باشد (همان، ص217).

نادیده گرفتن نیروی عشق در دانش آموزان

عشق، سازنده زندگی و معنادهنده جهان بیرون برای انسان اســت. بدون عشق رابطه استوار میان انسان و طبیعت و انسان و خدا، وجود نخواهد داشت. تربیت دینی، یعنی عشق به دین. تا زمانی که متربی از درون، عشق به دین را در خود نیابد، تشویق به دین و تبلیغ مفاهیم دینی از بیرون، نه تنها موثر واقع نمی شود، بلکه اثر معکوس دارد؛ بنابراین اساس تربیت دینی به زنده شدن قلب انسان بر می گردد. مرکز تغییر و تحول عواطف آدمی قلب اوست. در قلب اســت که نور حق می تابد؛ و خدا را یاد می کند؛ از این رو، برنامه های تربیتی باید مبتنی بر زنده کردن و مجذوب کردن دل ها باشد.
در تعلیم و تربیت ما آنچه کمتر بدان توجه می شود، احوالات درونی دانش آموزان و نادیده گرفتن نیروی عشق وجودی آنان اســت؛ زیرا تمام روش ها و فنون، از طریق برنامه ها و طرح های عاریه ای و بیرونی برای تغییر رفتار فراگیران مهیا شده اســت، بدون آنکه توجهی به امیال و نیازهای درونی آنان شود؛ و حال آنکه اساس و بنیاد تربیت، ریشه در تمایالات درونی و آمادگی های عاطفی و روانی فرد دارد؛ و بدون این آمادگی، هر گونه اقدام تربیتی منحر به شکست می شود. این تصور غلط اســت که تربیت دینی صرفاً، دادن یک مشت اطلاعات مذهبی و آموزش های صوری دین به متربی اســت، زیرا؛ اگر این آموزش ها و اطلاعات با برانگیختگی درونی و شوق عاطفی همراه نشود، نتیجه معکوسی داده، حتی ممکن اســت تمایلات فطری را که ذاتاً خداجو و خداپرست اند، تضعیف و تحریف نماید.
در عرفان و خداشناسی، معرفت درونی و هدایت تکوینی، زیربنای معرفت بیرونی و هدایت اکتسابی اســت؛ و تاشوق درون حاصل نشود، معارف و پیام های بیرونی موثر واقع نخواهند شد؛ زیرا همه معارف و معادن کمال و هدایت در درون طبیعت آدمی به ودیعه نهاده شده اســت (ضرابی، 1386، ص74-75).
گفته اند که کار معلمی شور و شوق و هنر اســت، اما این سه عنصر را که زاییده وجود و جوهر شخصیت آدمی اســت، می توان از بیرون و به طور اکتسابی فراهم آورد؟ و آیا شور و شوق و هنر آموختنی اســت؟ (مطهری، 1368، ص180).
شاید بتوان فنون، روش ها و اطلاعات تربیتی را از طریق برنامه های جاری و آموزش های صوری، به دانش آموزان منتقل کرد؛ اما هرگز نمی توان شور، عشق، هنر و شوق را که مایه های عاطفی و درونی بشر هستند و باید از درون بجوشند، به طور مکانیکی و اکتسابی آموخت.

عدم دستیابی به هویت دینی

دانش آموزان از نظر ذهنی، حداکثر کارایی هوشی را دارند؛ بنابراین گرایش به فلسفه زندگی، آنان را به سوی مسائل اخلاقی و مذهبی سوق می دهد؛ و سعی می کنند در این دوره، هویت مذهبی خو را شکل دهند؛ اما اگر سطح رشد شناختی آنان با سطح معارف دینی ای که ارائه می شود، همخوانی نداشته باشد، دچار نوعی سردرگمی و در نهایت، بی رغتبی نسبت به دین می شوند. نوجوان به علت توانمندی های ذهنی، باورهای دینی را که از دوران کودکی به صورت تقلیدی از خانواده و دیگران به او القا شده اســت، کنار می نهد و می خواهد معارفی را بپذیرد که متناسب با سطح تفکر او باشد، اما از یک سو، بسیاری از اوقات، آنچه به منزله دین به او عرضه می شود، برای وی قانع کننده نیست؛ و از سوی دیگر، در برخی موارد نوجوان می خواهد همه آموزه های دینی اعم از احکام و عقاید را با مقیاس عقل بسنجد و فکر می کند اگر آموزه های دینی در قالب های فکری او بگنجد، صحیح هستند؛ و در غیر این صورت، درست نیستند و باید کنار گذاشته شوند. همه این عوامل، دست به دست هم می دهند؛ و موجب می شوند، هویت دینی نوجوان به خوبی شکل نگیرد؛ و نوجوان نسبت به آموزه های دینی دچار بحران شده، نجات خود را از این بحران، در گریز از دین بداند.
حضرت علی (علیه السّلام) با اشاره به این حقیقت، گرایش به کفر را ناشی از ضعف معرفتی انسان دانسته، می فرمایند: «اگر افراد هنگام برخورد با مسائلی که نمی دانند درنگ نمی کردند و عجولانه تصمیم نمی گرفتند، گمراه نمی شدند» (محمدی ری شهری، 1416ق، ج2، ص152).
بنابراین یکی از علل دین گریزی و ضعف تربیتی در همه انسان ها به ویژه دانش آموزان، عدم دستابی به هویت دینی اســت.

ایجاد تضاد بین مذهب و نیازهای طبیعی

از نظر روان شناسی مذهبی، یکی از علل عقب گرد دینی نوجوانان و جوانان این اســت که بعضی از مبلغان دین میان مذهب و نیازهای طبیعی، تضاد برقرار می کنند(مطهری، 1367، ص127)؛ مخصوصاً در جامعه ای که حکومت دینی حاکمیت داشته باشد، اگر حقوق تکوینی انسان عین حقوق خداوند اســت، جامعه و حکومت دینی باید تلاش زیادی در زمینه برآوردن خواسته های طبیعی افراد داشته باشد، در غیر این صورت، ناکامی جامعه از تامین نیازهای نسبی، به حساب دین گذاشته و مانع رویکرد دینی می شود. در جامعه کنونی، نسل جوان در پشت سد نیازهای گوناگون، زمین گیر شده اســت؛ در حالی که ناخواسته و نادرست، عامل این ناکامی ها را در حکومت دینی می پندارد. در عرصه تربیت دینی، نباید میان دین و حکومت دینی و خواسته های طبیعی بشر دیواری وجود داشته باشد؛ و نسل امروز آن را لمس کند؛ در غیر این صورت، دین گریزی حتمی خواهد شد.

پدیده شکاف نسل ها

با وضعیتی که برای نسل موجود حاصل شده، این نسل در گرایش به ارزش های اجتماعی و اعتقادی مطلوب تا حدود قابل ملاحظه ای با نسل قبل از خود، یعنی پدران و مادران خویش، متفاوت گردیده اســت. این امر ناشی از مسائل گوناگونی از جمله، پدیده جهانی شدن، رشد خارق العاده ارتباطات ماهواره ای و رایانه ای، امکان دستیابی جوانان و نوجوانان در دهکده کوچک جهانی به همدیگر، آشنایی نسل حاضر با شیوه های جدید زندگی و تنوع تامین نیازهاست که پدیده ای به نام «شکاف نسل ها» را ایجاد کرده اســت. مسئله شکاف نسل ها، چیزی نیست که بتوان به راحتی از کنار آن گذشت، بلکه یک مشکل اجتماعی محسوب می شود؛ زیرا این پدیده زمانی اتفاق می افتد که ارزش ها و هنجارهای یک نسل، به نسل بعدی منتقل نشود؛ مسئله ای که کم و بیش، در جوامع امروزی مخصوصاً جامعه اسلامی و دینی اتفاق افتاده اســت؛ چرا که نسل امروزی ما، به طور مستقیم، بیشتر تحت نفوذ زمینه های اقتصادی اســت تا زمینه های عقیدتی و دینی. دانش آموزان نسل های قبلی، فرزندان قرآن، افکار و ارزش های دینی و الهی بودند، اما دانش آموزان امروز، فرزندان تصاویر، پیام های بازرگانی و ارزش های فردی و خصوصی هستند (ربانی، 1380، ص19).
بنابراین اگر در جامعه دینی، ارزش های مذهبی و هنجارهای دینی نسل قبل به نسل بعدی منتقل نشود، جامعه، هویت مذهبی خود را از دست داده، معلوم نیست فردای آن چگونه خواهد بود.

سیاست زدگی و گرایش ها

آخرین مولفه ای که در این نوشتار به منزله یکی دیگر از عوامل آسیب زا، در حوزه تربیت دینی از آن یاد می شود، «سیاست زدگی» اســت. متاسفانه، امروزه بعضی از افراد، از دریچه منابع سیاسی به مسائل دینی نگریسته، و آنها را تحلیل می کنند؛ و همچنین بعضی از سیاست مداران و سیاست زدگان با کاربرد شگردهایی که دارند، بر جامعه دینی و علمی تاثیر گذاشته؛ کارهای بسیار سستی را به نام دین منتشر می کنند؛ در صورتی که علمای سابق، همچون آیت الله مرتضی مطهری (ره) و مرحوم علامه طباطبایی (ره) به این گونه آسیب ها توجه داشتند؛ و جلوی آن را می گرفتند (صاحبی؛ 1381، ص4).
انتظاری که امروزه در سطح آموزش و پرورش کشور، از دین داری دانش آموزان می رود، در هاله ای از ابهام فرو رفته و با جریانات سیاسی درهم آمیخته اســت. دین داری و بی دینی افراد با ترازوی برخورد سیاسی شان محک زده می شود؛ از این رو، بازار بدبینی، تهمت و غیبت رواج پیدا می کند. در این آشفته بازاری که سیاست و برخوردهای تند برای دین و دین باوری درست کرده اســت، دانش آموز را در پایه های اعتقادی خود دچار تزلزل و تردید نموده اســت؛ بنابراین نوجوان در پیدا کردن شحصیتی محبوب که بتواند او را سرمشقی برای زندگی اش قرار دهد، دچار سردرگمی می شود؛ و از ترس اینکه مبادا به او برچسب فساد و بی دینی یا ارتجاع برنند، مضطرب شده، مرتکب ندانم کاری می شود.
در چنین شرایطی، تمام راه ها برروی دین داری یک دانش آموز، بسته و در نتیجه؛ تربیت صحیح دینی او غیر ممکن می گردد.

راهکارهای و پیشنهادها

به منظور بهینه سازی وضعیت تربیت دینی دانش آموزان و رفع آسیب های آن از سطح جامعه، راهکارهایی که خود، می توانند موضوع یک پژوهش مستقل باشند، به صورت ذیل ارائه می گردند:
- از مهم ترین ضرورت های عصر حاضر، در جامعه کنونی ما رویکرد طرح نوین تربیت دینی اســت؛
- در تربیت دینی باید از هرگونه افراط و تفریط خودداری شود و اصل تعادل و اعتدال همواره مد نظر باشد؛
- تربیت دینی نباید حالت آمرانه داشته، بلکه باید به گونه ای باشد که دانش آموز به درون خویش مراجعه کرده، پاسخ را از درون خویش بگیرد؛
- با توجه به زمینه های دین گریزی در عصر حاضر، لازم اســت مربیان تربیتی و معلمان دینی، آموزه های دینی را با سهولت و آسان گیری بیان، و از هر گونه سخت گیری و ایجاد بدبینی اجتناب نمایند؛
- در تربیت دینی باید به چگونگی ارتباط میان دین و دنیا توجه کرد؛ به گونه ای که دانش آموزان تضادی میان آن دو تصور نکرده، تلاش برای دنیا نیز، با رعایت اهداف الهی، امری دینی تلقی شود؛
- والدین باید حس مذهبی فرزندان را پرورش دهند؛ و مهارت های لازم را در توانمندی کافی برای حفظ دین نمایند؛ زیرا در عصر کنونی تمام دشمنان آشکار و پنهان، هم قسم شده اند که برای استحاله فرهنگی و مذهبی نوجوانان و جوانان، اصلاً کوتاهی نکنند؛
- عواطف در دانش آموزان، نقش فعال تری دارد، بنابراین سیر تربیت دینی را باید از عواطف آغاز نمود، تا اعتقادات درونی عمیق شده، در سرزمین قلب آنان ریشه بدواند؛ آنگاه، با براهین عقلی می توان عواطف را آرایش، پیرایش و تعدیل نمود؛
- اخلاق شایسته معلمین دینی و اولیای امور تربیتی، اثر بسیار مطلوبی در ایجاد انگیزه و رغبت دانش آموزان دارد؛
- آموزش و پرورش در جهت اصلاح کار دینی خود، بکوشد از میان افراد علاقه مند و تحصیل کرده ای که از شخصیت قوی اجتماعی برخوردارند، معلمان دینی و قرآن را انتخاب کند؛
- مربیان پرورشی و معلمان معارف، نباید ابزار توجیه سیاست های مدیران مدارس باشند؛ بلکه با بی طرفی و روحیه نقادانه و مستقل و داشتن قدرت تحلیل و قضاوت، متهم به توجیه گری قدرت نشده، کار و تلاششان اثربخش شود؛
- معلمان پژوهنده رشته معارف، با آشنایی و آگاهی از دانش های جدید، روش های علمی و نیازهای زمان، وارد عرصه دین پژوهی شوند؛
- مربیان تربیتی و معلمان دینی، به جای ظاهرسازی به درونی کردن ارزش های دینی توجه کنند؛ زیرا تامین صورت ظاهر در آداب دینی برای نیل به اهداف تربیت مذهبی، کافی نیست؛
- با تقویت مبانی اعتقادی و روح تعبد و حفظ ارزش های دینی در میان مدیران مدارس، آموزگاران و معلمان تمام رشته ها، می توان دانش آموزان را از آفت دین گریزی نجات داد؛
- تربیت دینی نباید با علایق قومی و مذهبی دانش آموزان در تعارض قرار گیرد؛
- محیط اجتماعی مدارس باید به گونه ای سامان دهی شود که منجر به تولید ارزش های اجتماعی گردد؛
- تربیت دینی باید به کمک ارزش ها صورت گیرد؛ و در صورت ارزشمند نبودن آموزه های دینی از نظر دانش آموزان، باید تدابیری اتخاذ شود که آموزه های دینی ارزشمند شده؛ سپس به تربیت دینی اقدام کنیم؛
- از مادران خانه دار که در تربیت فرزندان نقش بسزایی ایفا می کنند، حمایت مالی شود؛
- مربیان تربیتی براساس انگیزه و نگرش تربیتی انتخاب شوند؛
- مربیان تربیتی و معلمان با به کارگیری روش های نوین تربیتی، روحیه نقادی و حقیقت جویی را در اذهان دانش آموزان زنده کنند؛
- تربیت دینی دانش آموزان باید به حالت استمرار داشته باشد؛
- مربیان تربیتی و معلمان دینی از به کارگیری روش های تزریقی و تلقینی محض، جداً اجتناب نمایند؛
- در طراحی و تولید برنامه های درس دینی؛ از برنامه ریزان و کارشناسان با صلاحیت استفاده شود؛
- مربیان تربیتی و معلمان دینی، به جای تربیت مستقیم از روش تربیت «نمادین» استفاده کنند؛ زیرا تربیت صحیح در گرو ارتباط میان مربی و متربی اســت. در این راهبرد شناخت نیازها، حساسیت ها؛ تجربه ها و نحوه استفاده از نشانه ها و نمادها، می تواند در تسهیل انتقال مفاهیم و درونی ساختن ارزش ها، نقش تعیین کننده ای داشته باشد.

پی نوشت :

1.کارشناس ادبیات عرب و دبیر ز بان عربی استان اصفهان، شهر زواره.
2.مثنوی معنوی.

منابع تحقیق
1. قرآن کریم.
2. الیاده، میرچا و دیگران (1374)، فرهنگ ودین؛ هیئت مترجمان زیر نظر بهاء الدین خرم شاهی، نو، تهران.
3.ابن شهر آشوب مازندرانی، محمدعلی (1379)، مناقب آل ابی طالب، مکتبه علامه، قم.
4. پاینده، ابوالقاسم (1366)، نهج البلاغه، جاویدان، تهران.
5. جوادی آملی، عبدالله (1372)، شریعت در آینه معرفت، فرهنگی رجا، تهران.
6. دشتی، محمد (1379)، ترجمه نهج البلاغه، ائمه(علیه السّلام)، قم.
7. ربانی، رسول (1380)، جامعه شناسی جوانان، آوای نور، تهران.
8. ساروخانی، باقر(1371)، دائره المعارف علوم اجتماعی، کیهان، تهران.
9. سرمد، غلام علی (1373)، درآمدی بر جامعه شناسی تعلیم و تربیت، دانشگاهی، تهران.
10. سنگری، محمدرضا (1382)، «آسیب شناسی روش ها در قلمرو تربیت دینی»، مجموعه مقالات همایش آسیب شناسی تربیت دینی در آموزش و پرورش، ج1، محراب قلم، تهران.
11. سیدین، غ (1372)، مبانی تربیت فرد و جامعه از دیدگاه اقبال، ترجمه محمد بقایی، برگ، تهران.
12. صاجی، محمدجواد(1381)، خبرنامه دین پژوهان، ش10، مهر و آبان.
13. صادقی، معصومه (1382)، «مبانی نظری آسیب شناسی تربیت دینی»، مجموعه مقالات همایش آسیب شناسی تربیت دینی در آموزش و پرورش، ج1، محراب قلم، تهران.
14. ضرابی، عبدالرضا (1386)، «آزادی و تربیت دینی»، ماهنامه معرفت، ش117، موسسه آموزش و پژوهشی امام خمینی (ره)، قم.
15. طالبان، محمدرضا (1380)، دین داری و بزهکاری، فجر اسلام، تهران.
16. عبدالکریمی، بیژن (1382)، «آسیب شناسی پاره ای از مبانی نظری تعلیم و تربیت دینی در ایران»، مجموعه مقالات همایش آسیب شناسی تربیت دینی در آموزش و پرورش، ج1، محراب قلم، تهران

کلماتی برای این موضوع

نقش معلم در تربیت دینی دانش آموزاننقش معلم در تربیت دینی دانش آموزان بتول فتاحیمدیر دبیرستان صدرای بافق چکیده در آسیب شناسی خانواده،نقش خانواده در تربیت فرد ، …آسیب شناسی خانواده ، اهمیت خانواده زیبا وب ،سایت مفید برای خانواده های بررسی رابطه توکل بر خدا، عزت نفس و پیشرفت تحصیلی در دانش بررسی رابطه توکل بر خدا، عزت نفس و پیشرفت تحصیلی در دانش‌آموزانپژوهشی مقالات علمی آسیب شناسی دینی اشاره اصطلاح آسیب شناسی در همه ی رشته های علوم اعم از ریاضی ، تجربی چرا دانش آموزان ایرانی درس نمی خوانند؟شایدم بشه گفت یک دانش آموز یا دانشچو برای چه به خود زحمت بدهد نمره بگیردو درس بخواند و راه ایجاد انگیزه برای حضور دانش آموزان در نماز جماعت …نتایج تحقیقات بیش از فرهنگی اسفرورین قزوین پیرامون راهکارهای جذب دانش آموزان به مدرسه راهنمایی نمونه شهید ایرانمنش پروژه مهرپروژه مهر مدرسه راهنمایی نمونه دولتی شهیدعلی ایرانمنش بافت مشکلات کیفی و کمی آموزش و پرورش ایران در قرن در کشور ما ایران، فراگیرترین نهادی که به امر آموزش و تربیت نیروی انسانی می‌پردازد اقدام پژوهی محتوای آموزشی آب نما آبشار آکواریوم اورانوس دیسکس پرت آنجل بوفالو لجن خوار اسکار مرجان سیلور آب درس مطالعات اجتماعی در مدارس را چگونه جذاب تدریس …این گفتگو را جناب آقای فریبرز بیات سردبیر محنرم مجله رشد علوم اجتماعی با من انجام


ادامه مطلب ...

بقاع متبرکه مکانی برای ترویج فرهنگ دینی اســت

[ad_1]

 

ترویج فرهنگ دینی

تبیان به نقل از گزارش ایرنا، حجت الاسلام سید نورالله جنتی پور روز شنبه در همایش امام زاده میرسالار (علیه السلام) در بخش دیشموک اظهار داشت: همه مردم و مسئولان وظیفه دارند نسبت به اجرای برنامه های فرهنگی و دینی در بقاع متبرکه همکاری کنند.
وی هدف از برگزاری این همایش را علاوه بر تکریم بقاع متبرکه، همکاری مسئولان و خیران را در راستای برطرف کردن مشکلات ذکر کرد.
مدیرکل اوقاف و امور خیریه کهگیلویه و بویراحمد با بیان اینکه سال گذشته 140 میلیون ریال برای بهسازی امام زاده میرسالار تخصیص یافته، افزود: نیاز اســت سادات در مرمت و بازسازی این امام زاده همکاری کنند.
حجت الاسلام جنتی پور درآمد سال گذشته امامزاده میرسالار را 530 میلیون ریال ذکر کرد.
وی ادامه داد: 45 درصد از این مبلغ صرف هزینه های عمرانی شده اســت.
265 بقعه متبرکه در کهگیلویه و بویراحمد وجود دارد و بر اساس اعلام اداره کل ثبت احوال این استان نیز حدود 30 درصد جمعیت 700 هزار نفری استان سادات هستند.
خبرنگار: حسین خدمتی دبیر: راشکی


منبع:
www.irna.ir

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

جدیدترین خبرهای استان سمنان خبر فارسی، اصفهان نفر، خراسان رضوی نفر، سمنان نفر، مرکزی نفر، البرز نفر، آذربایجان شرقی خبرگزاری رسمی حوزهبه خبرگزاری حوزه خوش آمدید اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ بحث آزاد اردی بهشت – شیراز ۱۴۰۰، شیراز پایتخت …۹۵ درصد هتل های فارس تا ۱۵ خرداد تکمیل است رئیس جامعه هتلداران فارس از تکمیل ۹۵ درصدی تسنیم اخبار،آخرین خبرها،خبر فوریذوالنور آمار بیکاری در کشور سرسام آور است تامین اسکان زائر حسینی از سوی آستان قدس خبرگزاری ایسنا اخبار،آخرین خبرها،خبر فوریانجام وقف طی سال در استان کرمان هوای آلوده حامل باکتری های مقاوم به آنتی بیوتیک استقانون برنامه پنجساله پنجم توسعه جمهوری اسلامی …قوانین بالادستی قانون برنامه پنجساله پنجم توسعه جمهوری اسلامی ایران ـ خبرگزاری فارس جزئیات همه برنامه‌های تلویزیون در …به گزارش خبرگزاری فارس، ویژه برنامه‌های نوروزی شبکه‌های سیما عمدتا از اسفند آغاز مرکز پژوهشها قانون بودجه سال کل کشورقانون بودجه سال کل کشور جناب آقای دکتر محمود احمدی‌نژاد رئیس محترم جمهوری اسلامی همایش های محیط زیست همایش ها ، کنفرانس ها و …چهارمین همایش یافته های نوین در محیط زیست و اکوسیستم های کشاورزی بهمن ماه


ادامه مطلب ...