از ابتدای سال ۹۵ تاکنون بیشترین تصویری که کاربران جستجوگر پارسی جو علاقمند به دیدن آن بودند تصویر پرچم ایران بوده است.
به گزارش مشرق، علی محمد زارع بیدکی ، مدیر موتور جستجوگر پارسی جو با اعلام این خبر افزود: براساس تحقیقات صورت گرفته در این جستجوگر مشخص شد که بیشترین کلیدواژه در بخش تصویر که کاربران طی 6 ماه اخیر در فضای مجازی علاقمند به جستجوی آن در پارسی جو بودند پرچم ایران، طبیعت و سردار سلیمانی بوده است.
وی تصریح کرد: کلیدواژه هایی نظیر عکس، فروشگاه، طبیعت، لباس المپیک ایران، ترانه علیدوستی، رمضان، بازیگران، کالای ایرانی، منظره، شهاب حسینی، ایران، عکس های خنده دار از دیگر موضوعاتی بودند که کاربران بیشترین علاقمندی را نسبت به دیدن تصاویر آنها در فضای مجازی داشته اند.
وی ادامه داد: گنجینه عکس های خزش شده در موتور جستجوگر پارسی جو بالغ بر یکصد و پنجاه میلیون تصویر است که هر ساعت بر تعداد آن اضافه می شود به طوری که پیش بینی می شود طی چند ماه آینده تعداد تصاویر این گنجینه به بیش از 200 میلیون عکس برسد.
مدیر طرح موتور جستجوگر پارسی جو بیان داشت: روزانه بیش از 40هزار پرس و جو در بخش تصاویر این جویشگر انجام می شود که امیدواریم با معرفی مناسب جستجوگر روز به روز بر تعداد کاربران افزوده شود.
وی با اشاره به اینکه جستجوگر پارسی جو در سایر کشورهای فارسی زبان نیز مورد استفاده قرار می گیرد، افزود: آنچه باعث تمایز پارسی جو با سایر جستجوگرهای بین المللی شده مزیت تجزیه و تحلیل زبان فارسی در این جویشگر است و همین امر باعث شده تا روزانه شاهد استقبال کاربران کشورهای تاجیکستان، افغانستان و سایر فارسی زبانان دنیا باشیم.
زارع بیدکی با بیان اینکه طراحی و اجرای جستجوگرها یکی از سختترین و هیجانانگیزترین پروژههای دنیای آیتی و وب بهشمار میرود، افزود: زمانیکه کاربر، عبارت موردنظر خود را جستجو میکند، موتور جستجو تمام صفحات مرتبط با عبارت جستجو شده را از میان میلیونها صفحه موجود در بانک اطلاعاتی خود، بازیابی میکند و بر اساس الگوریتمها و سیستم رتبهبندی خود، صفحات یافتشده را با توجه به میزان ارتباط آنها، به ترتیب در اختیار کاربر قرار میدهد. همه این مراحل در کسری از ثانیه اتفاق میافتد که این نشان از توانمندی متخصصان کشور در طراحی این جستجوگر دارد.
جام جم سرا: اول آنکه نمیتوان گفت، کودکان دروغ میگویند زیرا آنها در این دوره از رشد، رویاپردازی میکنند و همانطور که «ژان پیاژه»میگوید، اندیشه خردسالان در چهار تا ششسالگی بهگونهای است که به اشیای بیجان نسبت زندگی و احساس میدهند و این روش فکرکردن، «زندهگرایی» نامیده میشود مثلا هنگامیکه از کودکی پرسیده شود که «آیا خورشید جان دارد؟» او میگوید: «بله، جان دارد.» از همان کودک اگر پرسیده شود: «آیا کوه جان دارد»؟ خواهد گفت: «نه، چون کاری انجام نمیدهد.»
وقتی کودک به سن شش تا هشتسال رسید، مفهوم زندگی را در چیزهایی میبیند که بهخودیخود میتوانند حرکت کنند مانند ابر، دوچرخه، آتش و از این منظر میز، صندلی و گلها جاندار نیستند زیرا حرکت نمیکنند.
تنها پس از هشتسالگی است که آنها مفهوم زندهبودن را به گیاهان و جانوران نسبت میدهند زیرا دیگر تفکر آنها عینی شده است.
مساله دیگر استناد به حرفهای کودکان است. بر اساس آنچه گفته شد هیچگاه به درستی یا نادرستی، راستگویی یا دروغگویی محتوای گفتاری کودکان نمیتوان اعتماد کرد و اگر این وضعیت در زمان کودکآزاری اتفاق بیفتد، چالشی جدی است زیرا از یک طرف کودکان به دلیل ماهیت رویاپردازی فکری و تمایل به بازی میتوانند رویاهای باورپذیری را برای دیگران بگویند که واقعیت نداشته باشد و از طرفی در صورت کودکآزاری، آنها قربانیان اصلی و تنها شاهدانی خواهند بود که فاجعه پیشآمده را میتوانند روایت کنند.
در بیشتر کتابهایی که در این سهدهه درباره نشانگرهای فریب و دروغ بهویژه در حوزه «زبان بدن» نوشته شده، گفته شده است وقتی نوجوانان، یکی از انگشتهای خود را به سمت دهان میبرند و لبها را لمس میکنند، بیانگر فریب و دروغگویی است. ادعا میشود که این نوع دستگفتار، همان دست گفتار دوران کودکی و خردسالی است که کمی ملایمتر و آرامتر شده است و بهصورت ظریف و دقیقی به نمایش گذاشته میشود تا آنکه افراد به این روش بتوانند خود را در مورد اشتباهی که کردهاند، مظلوم و بیگناه نشان دهند که البته در بزرگسالان، انگشتان دست، دهان را میپوشاند یا دهان را لمس میکند.
ادعا شده که یک سرفه وانمودی یا یک خمیازه در طول گفتوشنود روشی برای پنهانکردن واقعیت است یا وقتی کسی دروغ میگوید و دستش را به سمت دهان میبرد، ممکن است در آخرین لحظه مردد شود و شروع کند به جویدن یک لب یا خاراندن بینی؛ پدیدهای که به نام «درازشدن دماغ پینوکیو» شناخته میشود. واقعیت آن است که خاراندن بینی و لمسکردن گوشها یا دهان، ربطی به فریب و دروغگفتن ندارد زیرا عروق پوستی مناطق خاصی از بدن، بهویژه جایگاههای سر دربرگیرنده لبها، بینی، گوش و همینطور گردن، شانهها و بخش فوقانی قفسه سینه، توسط مراکز بالاتر مغزی تنظیم میشوند. مردم در زمان تصمیمگیری و تمرکز به دلیل حجم خونی که به این جایگاهها جریان پیدا میکنند، دچار خارش میشوند.
خمیازهکشیدن یا سرفه وانمودی نیز در پاسخ به کاهش اکسیژنرسانی یا وجود مانع در خونرسانی جایگاههای مغزی است که موجب کاهش آمادگی پاسخ هیجانی ما میشود. اعصاب سمپاتیک، خود بهتنهایی شریانچههای آوران و وابران را عصبگیری میکند و سرخشدن در پاسخ به دستپاچگی و خشم و رنگپریدگی در پاسخ به ترس یا اضطراب به ترتیب مثالهایی از وقفه و تحریک رشتههای عصبی سمپاتیک ارسالی به مناطق درگیر با این جایگاهها هستند در یک گفتوشنود و در شرایطی که از نظر هیجانی به تمرکز بالایی نیاز هست، نوراِپینفرین ترشح میشود بهویژه اگر فرد با پرسشهای انتقادی یا اتهامی نسبت به خود مواجه شود که موجب اضطراب یا خشم میشود (برن و لوی، 2006).
بنابراین دستگفتارهایی مانند خاراندن بینی، لاله گوش و دهان بیش از آنکه بیانگر فریب و دروغگویی باشد، تمرکز فرد را در ارتباط نشان میدهد.
در پژوهشی که در سال 2013 توسط بخش شناختی دانشگاه «مِرسی کالیفرنیا» و کالج «لندن» انجام شد، دو پژوهشگر به نامهای «دوران و دِل» به بررسی صورتبندیهای تنگفتار در زمان فریب یا دروغگویی افراد پرداختند. یافتههای آنها با استفاده از نرمافزار پیشرفته «مسیریابی سهبعدی»و پردازش رایانهای بر روی 29نقطه در جایگاههای مختلف سر، چهره و دستها نشان داد که آزمودنیها در برابر پرسشهای خنثی، هیچ تفاوت بارزی در میزان و مدت حرکات سر، دست و چهره نشان ندادند، اما زمانیکه از آنها سوالهای انتقادی پرسیده میشد، حرکات تمام این سه جایگاه در آزمایش شوندگان کاهش پیدا میکرد (کاهش دامنه 2/0 تا 4/0 میلیمتر در هر 250میلیثانیه حرکت).
تحلیل دروغگویی با نشانههای تنگفتار آنقدر پیچیده است که ناکارآمدی «پُلیگِرافها»نیز در این زمینه مشخص شده است، زیرا آنها تنها نشانههای فیزیولوژیک ناشی از برانگیختگی مانند ضربان قلب، تعریق، فشار خون و تنفس را ثبت میکنند در حالیکه علت برانگیختگی را در افراد بیان نمیکنند. پاسخ افراد به پرسشها ممکن است به دلیل هیجان در هر میلیثانیه نوسان کند و چهبسا آدمهای راستگویی که در برابر بعضی کلمات، واکنش هیجانی نشان دهند و در مقابل دروغگوهایی که بهراحتی بتوانند شرایط برانگیختگی را تقلید کنند.|شرق|محمود امیرینیا|مولف کتاب «هیجان رفتار و تنگفتار»
از تاریخ:
تا تاریخ:
عین عبارت
مرتب سازی نتایج بر اساس
جام جم سرا: یکی از ابعاد مهم زندگی مشترک، روابط جنسی سالم بین زوجین است که به دلبستگی بیشتر آنها میانجامد؛ به همین دلیل همسران باید در طول سالهای متمادی زندگی زناشویی در روابطشان شور و هیجان لازم را داشته باشند تا روابطشان به حالت یکنواخت در نیاید.
انتقادپذیر باشیم
دکتر نرگس رزاقی، روانشناس و مدرس دانشگاه در این باره میگوید: همسران باید حساسیتهای یکدیگر را شناسایی کنند و کاملا انتقادپذیر باشند تا روابط آنها سرد و یکنواخت نشود.
وی ادامه میدهد: باید به این نکته توجه داشت که انتقاد حتما باید در فضایی نرم و با مهربانی ابراز شود و تحت هیچ شرایطی نباید مسائل دیگر را وارد این گونه انتقادها کنیم. همسران باید با هم قرار بگذارند تا زمانی که در اتاق خواب هستند هیچ گونه مسائل خانوادگی، شغلی و حتی ناراحتیهای پیش آمده بین خود را به این فضا نیاورند.بعضی از افراد در حل مسائل قدرت ضعیفی دارند و نمیتوانند مسائل را از هم تفکیک کنند و همین موضوع باعث بروز مشکلاتی در زندگی زناشوییشان میشود، چون هر چیزی در زمان خودش باید حل شود، اگر شما در حین انتقاد جنسی از همسرتان مشکلات دیگر را مطرح کنید، نه تنها انتقاد اثر خود را از دست میدهد، بلکه نتیجه عکس نیز دارد.
بایدها و نبایدهای انتقاد جنسی
در کل در بحث انتقاد جنسی، زوجین باید به چند نکته توجه داشته باشند: اول اینکه هدف از انتقاد جنسی چیست و به چه دلیلی و با چه انگیزهای میخواهیم از همسر خود انتقاد کنیم، دومین نکته اینکه از چه چیزی میخواهیم انتقاد کنیم و سوم این که چگونه و با چه شیوهای انتقاد جنسیمان را مطرح کنیم؟ نکته چهارم اینکه چه بایدها و نبایدهایی را هنگام انتقاد جنسی رعایت کنیم و پنجمین نکتهای که باید به آن توجه کنیم، این است که همسر ما از چه ویژگیهای شخصیتی برخوردار است؟
دکتر رزاقی معتقد است: مساله مهم دیگر در انتقاد جنسی به کار بردن لحن مناسب است؛ اگر لحن، بد، توهین آمیز و همراه با سردی باشد اثر خود را از دست میدهد و باعث دلسردی طرف مقابل میشود.
زن و شوهر نباید از بیان انتقاد جنسی خود هدفی جز بهبود روابط زناشویی داشته باشند. نباید انتقاد جنسی به ابزاری برای انتقامجویی یا سلطهطلبی یا باجگیری از همسر تبدیل شود |
از انتقادهای تحقیرکننده و تهدیدکننده پرهیز کنید. جملاتی مانند زندگی ما به آخر خط رسیده! تو دیگه تغییر نمیکنی! دیگه ادامه این زندگی معنا نداره! تو اصلا زن نیستی! و نظایر آن فقط به خراب کردن مسیرهای احتمالی و باقیمانده تفاهم و بهبود روابط زناشویی میانجامد و هیچ سود دیگری ندارد.
نکته بعدی در انتقادات جنسی، بایدها و نبایدهای انتقادات جنسی است و باید مراقب باشیم در انتقادات خود کلیگویی و مبهمگویی نکرده و از کلمات همیشه، هیچوقت و هرگز استفاده نکنیم و طوری صحبت کنیم که همسر ما متوجه منظور ما بشود و موضوع انتقاد را بفهمد.
زوجین باید برای یکدیگر بسیار ریز و جزیی با صداقت مشکل یا موردی را که ناراحتکننده است، بیان کنند؛ چون فقط در این صورت است که طرف مقابل متوجه میشود احیانا چه چیزی را باید تغییر بدهد یا اصلاح کند.
انتقاد باید جنبه توصیفی داشته باشد و همینطور در طول انتقاد کردن نباید به دنبال مقصر جلوه دادن طرف مقابل باشیم، بلکه باید سعی کنیم با کمک همدیگر برای مشکل خود راهحل پیدا کنیم.
انتقاد جنسی بهتر است به شکل بیان احساس باشد یعنی آنچه را که اتفاق افتاده بیان کنیم و به طور شفاف توضیح دهیم که این مساله از نظر احساسی چه پایانی خواهد داشت یا مثلا واضح بگوییم اگر این مساله ادامه پیدا کند موجب دلسردیام میشود.
نکته بعدی در مطرح کردن انتقادهای جنسی این است که شیوه انتقاد فقط کلامی نیست، بلکه میتوانیم انتقاد جنسی خود را به صورت رفتاری نیز مطرح کنیم و با رفتار یا واکنشهای احساسی ظریف خود، به صورت غیرمستقیم به همسر خود اعلام کنیم از چه چیزی اکراه و از چه چیزی رضایت بیشتری داریم.
انتقاد، نه انتقام
زن و شوهر نباید از بیان انتقاد جنسی خود هدفی جز بهبود روابط زناشویی داشته باشند. نباید انتقاد جنسی به ابزاری برای انتقامجویی یا سلطهطلبی یا باجگیری از همسر تبدیل شود.
اگر از انتقاد به عنوان ابزاری برای انتقامجویی استفاده کنیم یا کینهتوزانه دست به انتقاد جنسی بزنیم، انتقاد فقط به آشفته و وخیمتر کردن زندگی مشترک منجر میشود و در صورتی که بعدها از روی صدق و خیرخواهی بخواهیم از همسرمان انتقاد کنیم معنیای که او از این انتقاد دریافت میکند براساس همان ذهنیت قبلی خواهد بود و این کار بیشتر به سوءتفاهم و دامن زدن به اختلافات منجر میشود، بنابراین انتقاد جنسی باید فارغ از باجگیری، کینهورزی و عوض کردن موضوع مورد مناقشه باشد.
انتقاد و تفاوت شخصیتی
نکته دیگری که باید هنگام انتقاد جنسی رعایت کنیم این است که همسر ما چه شخصیتی دارد؛ اگر او فردی حساس و زودرنج است و اعتماد به نفس پایینی دارد، انتقاد بدون ملاحظه از وی بیشتر به اضطراب و عقبنشینی او منجر خواهد شد و همان اندک روابطی را هم که با ما دارد کاهش میدهد تا مبادا مجددا با موجی از انتقاد مواجه شود؛ برعکس اگر همسر ما فردی بیتفاوت و سهلانگار باشد، باید انتقاد جنسی از وی را بسیار جدیتر و صریحتر مطرح کنیم.
متخصصان یادآوری میکنند که مغز، مهمترین نقش را در رابطه جنسی دارد. اگر در اثر انتقاد یا تلقین، به خود بقبولانیم که دچار ناتوانی جنسی هستیم، ممکن است در عمل هم به این وضع دچار شویم |
زوجین مراقب باشند در انتقادهای خود طرف مقابل را تحقیر نکنند، چرا که این کار موجب مقاومت و لجبازی طرف مقابل میشود و وی را بیشتر از ما دور میکند. یادمان باشد هدف ما از انتقاد جنسی برای نزدیکتر شدن به شریک زندگی است نه دورتر شدن از او.
دکتر رزاقی به نکته دیگری درباره انتقاد جنسی اشاره میکند و میگوید: از همه مهمتر این که در بیان انتقاد، مراقب حفظ عزت نفس طرف مقابلمان باشیم؛ هر زن و شوهری دوست دارد برای طرف مقابل جذابیت داشته باشد و این نکته با پایمال کردن عزت نفس یکدیگر در تضاد است و باعث بدتر شدن مشکل میشود.
به طور مثال وقتی کسی انزال زودرس داشته باشد و همسرش مرتب با لحن تحقیرآمیزی در این مورد شکایت کند و با توهین درباره این موضوع، عزت نفس او را پایمال کند، مشکل فرد بدتر میشود، بویژه اینکه بیشتر مشکلات جنسی جنبه روانی دارد.
مساله دیگری که در انتقاد جنسی باید مورد توجه قرار گیرد، این است که نه تنها در انتقاد جنسی بلکه در هیچ نوع از انتقادها نباید روی نقطه ضعفهای طرف مقابل دست بگذاریم، چون فرد در موضع دفاع برمیآید و به طور کامل انتقاد نتیجه عکس میدهد و بهتر است به طور ویژه در انتقاد جنسی که با عاطفه و روان افراد در ارتباط است، از شیوه خلع سلاح استفاده کنیم؛ یعنی به طور مثال قبل از بیان انتقاد بگوییم که او میداند که چقدر دوستش داریم و تحت هر شرایطی در کنارش هستیم و... و این مساله باعث میشود طرف مقابل حالت دفاعی نگیرد و انتقاد در کمال آرامش مطرح شود و بیشترین تاثیر را داشته باشد.
انتقاد بر پایه شنیدهها، باورها و تصورات، فیلمهای مستهجن، ماهواره یا ادعاهای سودجویان نیز بیپایه و بینتیجه است. زوجین باید بر پایه شناخت از تواناییها و استعدادهای یکدیگر از هم توقع داشته باشند؛ زیرا تنها در این صورت است که میتوانند از زندگی زناشویی، احساس رضایت واقعی کنند.یک خطر بزرگ در انتقاد جنسی این است که این انتقاد میتواند به صورت پیشگوییهایی درآید که خودبهخود به حقیقت میپیوندد. مرد یا زنی که مرتب به تصور ناتوانایی جنسی مورد انتقاد قرار میگیرند، ممکن است عملا دچار ناتوانی شوند. متخصصان یادآوری میکنند که مغز، مهمترین نقش را در رابطه جنسی دارد. اگر در اثر انتقاد یا تلقین، به خود بقبولانیم که دچار ناتوانی جنسی هستیم، ممکن است در عمل هم به این وضع دچار شویم؛ برای مثال در بسیاری موارد، ناتوانی در مردان فقط نتیجه ترس از ناتوانی است.
نکته آخر که دکتر رزاقی به آن اشاره میکند، اینکه مراقب باشیم در انتقاد خود به کل شخصیت فرد حمله نکنیم، مثل بیان این مطلب که تو آدم بیتوجه و بیاحساسی هستی؛ حمله به کل شخصیت فرد نه تنها وضع را بهتر نمیکند، بلکه باعث میشود فرد مقابل بیشتر بر مشکلش پافشاری کند. پس باید توجه کنیم در این نوع انتقاد همان مشکل خاص و آن هم به صورت عینی مطرح شود.(الهام طباطبایی/ضمیمه چاردیواری/جام جم)
جام جم سرا: مهراب قاسمخانی چنان که خود میگوید از کودکی تا حال از مرگ میترسیده، از سوسک وحشت دارد، از پیاز بدش می آید و حتی شب ازدواجش هم کت و شلوار نپوشیده:
بدترین فیلمی که تابهحال دیدهاید؟
فیلم بد زیاد دیدهام اما بدترین فیلم ایرانی که دیدم فریاد مورچهها بود.
بدترین کتابی که تابهحال خواندهاید؟
آخرین قسمت تنتن خیلی تو ذوقم زد.
بدترین تئاتری که دیدهاید؟
کلا تئاتر نمیبینم و در تمام زندگیام 5 تئاتر بیشتر ندیدهام در نتیجه اجازه بدهید در این مورد نظری ندهم.
بدترین موسیقی که گوش دادهای؟
من موسیقی رپ نمیفهمم.
بدترین تجربه کار که تا به حال داشتهاید؟
خیلی زیاد است اما آخرین آن سریال باغچه مینو بود.
بدترین بازیگری که دیدهاید؟
من بازیگرانی که بداهه کار میکنند را اصلا دوست ندارم.
بدترین مرخصی که تا به حال رفتهاید؟
کار من مرخصی ندارد اما سال گذشته یک سال کار نکردم به دلیل یک مجموعه درگیریهای خانوادگی که از مرگ پدر شقایق تا داستان شخصی که پولمان را بالا کشید و من درگیر دادگاه و کارهای مربوط به آن بودم.
بدترین همکاری که تا به حال داشتهاید؟
باغچه مینو به دلیل اینکه گروه نویسندگی اصلا با هم همکاری نداشتند.
بدترین کاری که تا به حال قبول کردهاید؟
باغچه مینو.
بدترین حرفی که یک نفر در مورد شما زده است؟
اصلا دوست ندارم کسی در مورد من صحبت کند حالا فرقی نمیکند؛ چه حرف خوب، چه حرف بد. چون در کل بیجنبهام و اصلا نقدپذیر نیستم ولی اگر کسی بگوید که دروغ گفتهام خیلی به من برمیخورد.
بدترین دوستی که تا به حال داشتهاید؟
دو، سهتایی بدترین دوست داشتهام.
بدترین عشقی که تا به حال داشتهاید؟
خیلی عاشق نشدهام اما یکبار جدا شدهام.
بدترین هدیهای که گرفته و دادهاید؟
بدترین هدیهای که میتوان داد گل است، هدیه بد هم گرفتهام؛ معمولا هدیههای تزئینی که برای خانه آدم میخرند و با سلیقه خودشان است خیلی هدیه بدی است و تنها خوبی که دارد این است که میتوان آنها را نگه داشت و به شخص دیگری هدیه داد البته باید سلیقه به خرج بدهیم و ببینیم آن هدیه با سلیقه چه کسی جور در میآید. بدترین هدیهای هم که میتوان داد هدیه به افراد ثروتمندی است که ادکلن آنها زیر یک میلیون تومان نیست. به این افراد هرچه هدیه بدهیم، بدترین است.
بدترین ترس بچگیتان؟
ترس از مردن.
بدترین موقعیتی که تا به حال در آن قرار گرفتهاید؟
چون آدم رودربایستی داری هستم معمولا تو بدترین موقعیت قرار دارم اما اولین باری که مهران مدیری را دیدم از من پرسید که کارم چیست آن موقع کار دکوراسیون داخلی انجام میدادم اما من به دروغ گفتم طراح صحنه هستم، او هم گفت چه خوب ما هم دنبال یک طراح صحنه هستیم و مرا فرستاد تا با تهیهکننده مذاکره کنم و قرارداد ببندم و من چون دروغ گفته بودم، هیچ چیزی از طراحی صحنه نمیدانستم اما رفتم و قرارداد بستم. البته فکر نمیکردم دروغ مرا جدی بگیرد و موقعیت بدی بود.
همان ترس از مردن از کودکی تا الان همراه من است.
بدترین حادثه زندگیتان؟
تصادفی کردیم که منجر به فوت یکی از افراد داخل ماشین مقابل شد البته من راننده نبودم اما حادثه بدی بود.
بدترین حرفی که تا به حال به کسی زدهاید؟
خیلی آدم رکی نیستم و معمولا اگر حرفی هم داشته باشم به کسی نمیزنم اما فکر نمیکنم حرف بدی به کسی زده باشم اگر هم گفته باشم خودم متوجه نشدهام و آن طرف هم به روی من نیاورده است.
بدترین ماجرایی که درگیرش بودی و مجبور بودی تا آخر در آن حضور داشته باشید؟
ماجرای بیماری پدر شقایق تا فوتشدنش و تمام مراسمی که باید برگزار میشد و برای من که ترس از مرگ داشتم موقعیتهای بدی بود که باید تجربه میکردم و تا آخرین لحظه باید در آن حضور میداشتم.
بدترین سورپرایزی که تا به حال شدهاید؟
شقایق هر زمان بخواهد من را سورپرایز کند من میفهمم و هر زمان بخواهد برای من هدیهای بگیرد من متوجه میشوم که آن هدیه چیست اوایل میگفتم که میدانم چه هدیهای قرار است بگیرد او ناراحت میشد اما الان میفهمم اما به رویش نمیآورم.
بدترین زمان زندگیتان کی بوده است؟
دوران سربازی و کل دوران مدرسه.
بدترین غذایی که تا به حال خوردهاید؟
غذاهایی که دوست نداشته باشم را اصلا نمیخورم.
بدترین غذایی که تا به حال درست کردهاید؟
یه موقعهایی که آشپزی میکنم تلاش میکنم یک غذای جدید درست کنم، یک بار سوشی درست کردم که شبیه همهچیز بود به غیر از سوشی دقیقا شبیه آدامس شده بود.
بدترین سفری که رفتهاید؟
یکبار به ترکیه رفتم در ایام عید که انتخاب زمان سفرم خیلی بد بود، یکبار هم با شقایق رفتیم شمال به محض اینکه رسیدیم فهمیدیم دخترم اینجا بیمار شده است. آن زمان ماشین نداشتیم و مجبور شدیم با چند کورس ماشین و بدبختی به تهران بازگردیم و فقط یک روز آنجا ماندیم که جزو بدترین سفرهایم است.
بدترین دعوایی که تا به حال کردهاید؟
خیلی دعوا کردهام یکبار با پیمان کتککاری کردیم اما زمان قهر ما هیچوقت به یک ساعت هم نمیرسید.
بدترین تصویری که تا به همین لحظه در ذهنتان حک شده است؟
آخرین باری که در بیمارستان پدر شقایق را دیدم و دیگه مطمئن بودیم که تمام است.
بدترین دروغی که تا به حال گفتهاید؟
یکبار در دوران دبستان باید نمرهای را مادرم امضا میکرد اما من خودم جای او امضا کردم و مادرم فهمید و خیلی برای من بد شد. مادرم به روی من نیاورد و فقط یک یادداشت برای من گذاشت که خیلی کار بدی کردهام این ماجرا همیشه یاد من میماند.
بدترین پشیمانی که تا به حال داشتهاید؟
از چیزی پشیمان نیستم.
بدترین فصل کدام است؟
برای من نه ماهها فرق دارند و نه فصلها. اگر شغلی داشتم که زمانهای تعطیلی و مرخصی خاصی داشت ممکن بود روزها برایم فرق کنند اما الان برایم فرقی ندارد.
بدترین حیوان؛ جانور یا پرندهای که تا به حال با آن روبهرو شدهاید؟
قطعا پشه و سوسک. کنار خانه ما ساختمان نیمهکارهای است که گاهی تعداد زیادی سوسک از آنجا به منزل ما هجوم میآورند و این بدترین اتفاق ممکن است و همینطور اگر در یک استادیوم صدهزار نفری باشم و یک پشه در آنجا وجود داشته باشد، شک نکنید که مرا نیش خواهد زد.
بدترین وسیلهای که همیشه مورد نیاز است؟
هرچه را دوست نداشته باشم استفاده نمیکنم. خدا را شکر با وسایل رودربایستی ندارم، یکی از بدترین وسایل مورد نیاز آمپول است.
بدترین تکیهکلامی که تا به حال شنیدهاید؟
کلا از تکیهکلام بدم میآید، از تکیهکلامهایی که بازیگران استفاده میکنند خیلی بدم میآید. هرگز در زندگیام. تکیهکلام نداشتهام و فکر میکنم داشتن آن کار خیلی چیپی است.
بدترین لباسی که خریدی و از خریدش پشیمان شدهاید؟
کت و شلوار خریدم و هیچوقت هم آن را نپوشیدم، من تا به حال کت و شلوار نپوشیدهام. حتی در مراسم عروسیام. کت و شلوار به طرز وحشتناکی به من نمیآید.
بدترین عدد زندگیتان چیست؟
صفر چون هم وقتی زیاد میشود نمیفهمم و هم وقتی کم است که بیپول میشوم.
بدترین خوراک زندگیتان چیست؟
پیاز.
بدترین رستوران/کافهای که تا به حال رفتهاید؟
غذاها را دوست دارم و خیلی سلیقه باصلاحیتی ندارم و ممکن است از غذای یک رستوران لذت ببرم اما بقیه همه بگویند خیلی بد بوده است اما رستوران برج سفید خیلی بد بود.(زندگی ایده آل)
جام جم سرا: لکنت زبان مسئلهای است که میتواند درمان شود، البته به سن فرد و علت بروز آن نیز بستگی دارد اما به طور کلی دانستن این نکات میتواند راه گشا باشد:
۱ - اینکه میگویید وقتی تند حرف میزنید دچار لکنت میشوید میتواند نشأت گرفته از اضطراب شما باشد. لازم است بررسی کنید که آیا در مواجهه با افراد یا موقعیتهای خاصی دچار لکنت میشوید و یا این امر کلی و همه جایی است. به عبارت دیگر نیاز است دلایل لکنت خود را بررسی کنید، چرا که لکنت دلایل متعددی میتواند داشته باشد. آنچه واضح و مبرهن است این است که هر چه بیشتر سعی کنید آن را از دیگران پنهان کنید اضطرابتان افزایش مییابد و به دنبال آن لکنتتان تشدید خواهد شد.
۲ - لکنت زبان یک مشکل قابل حل است و درمان خاص خود را دارد که با مراجعه به روانشناس خبره در این زمینه یا گفتار درمانگر قادر خواهید بود آن را کنترل و برطرف کنید، بنابراین هر اندازه که دیدگاهتان را به سمت قبول لکنت به عنوان یک نقص رهنمون سازید احتمال اینکه اعتماد به نفس، احساس خود ارزشمندی و آرامش روحی خود را تخریب کنید بیشتر خواهد بود که نتیجهای جز بدتر شدن اوضاع ندارد.
۳ - لازم است درباره این فکر ناکارآمد و پیش داوری غیر منطقی خود کمی تجدید نظر کنید: «اگر به شخص مورد علاقهام بگویم که لکنت دارم و او مرا رد کند افسرده خواهم شد». مادامی که این باور غیر منطقی با شما باشد، از جانب خواستگاران خود رد و به دنبال آن افسرده خواهید شد، چرا که ما به آنچه باور داریم، عمل میکنیم. نیاز شما به کسب مهارتهایی چون اعتماد به نفس، تمرکز بیشتر، عزت نفس، رسیدن به خود تمایزگری به معنای قدرت تفکیک میان فکر و احساس، خودآگاهی نسبت به نقاط قوت و ضعف و کنترل اضطراب قابل توجه است. در نهایت توصیه میکنم از مشاوره تخصصی روانشناس در این زمینه بهره ببرید. (پریسا غفوریان – کارشناس ارشد روانشناسی بالینی/خراسان)
جام جم سرا: نکاتی که در ادامه بیان میشود میتواند به شما والد محترم در این باره کمک کند:
۱- اگر مطالبی که کودک در جمع مطرح میکند، کم اهمیت یا بیاهمیت است؛ برای مثال وقتی میگوید: «شام چی خوردهایم یا دیروز کجا رفتهایم و...» هیچ واکنشی نشان ندهید.
۲- اگر مسائل مهم زندگیتان را در جمع بیان میکند یکی از دلایل مهم آن، این است که خودتان در حضور همسر یا بستگانتان همین کار را میکنید، بدون اینکه متوجه باشید دختر ۸ ساله شما با وجود اینکه مشغول بازی است، صحبتهای شما را میشنود. سعی کنید الگوی خوبی باشید و مسائل و رازهای خانوادگی را با دیگران مطرح نکنید، اگر هم این کار را انجام میدهید حداقل زمانی که او مدرسه است و درخانه حضور ندارد با دیگران صحبت کنید.
۳- وقتی کودک رازهای خانواده را مطرح میکند واکنش شدید نشان ندهید بلکه او را از جمع بیرون ببرید و او را از نظر خودتان مطلع کنید؛ مثلا بگویید: «من خیلی ناراحت میشوم وقتی مسائل خصوصی زندگیمان جلوی بقیه مطرح میشود» یا در همان موقع با یک نگاه جدی (بدون هیچ صحبتی) برای چند ثانیه به او نگاه کنید.
۴- به هیچ وجه از روشهای نصیحت، عصبانیت، تهدید، تنبیه و... به ویژه در حضور جمع استفاده نکنید.
۵- دخترخانم شما به شدت نیازمند جلب توجه است. شما و همسرتان سعی کنید نکات مثبت او را بیشتر ببینید برای مثال میتوانید توانمندیهایش را روی کاغذ بنویسید و روی کمدش بچسبانید. تا میتوانید با او بازی کنید برایش وقت بگذارید با هم بیرون بروید و...
۶- به دیگران بسپارید که وقتی از مسائل زندگیتان صحبت میکند، هیچ واکنشی نشان ندهند و کاملا بیتفاوت باشند. (حسین سلیمان پور- روانشناس تربیتی/ خراسان)
جام جم سرا: البته انتخاب عبارتهای مختلف و بهکارگیری واژههای ملایم و دلچسب یا تحریکآمیز و خشن، دست خودمان است و ما میتوانیم با کمی دقت، مخاطبان خود را با هر طرز فکری که دارند، تحت تأثیر مثبت خویش قرار دهیم یا برعکس، آنها را برنجانیم و خاطرشان را آزرده کنیم.
طعنه زدن، سرزنش کردن، دشنام دادن، زخم زدن و... معانی مختلف زخم زبان زدن است که در لغتنامه دهخدا بیان شده، اما این واژه در زبان عامیانه مصداق دیگری از قبیل سرکوفتهای مادر شوهر و مادر زن و موارد بسیار دیگری که در روابط عامیانه به کار میرود، نیز دارد.
حتما شما هم در طول زندگیتان به افرادی برخورده اید که به محض شروع صحبت باعث آزردگی دیگران و دلسردی آنها نسبت به خودشان میشوند، اما باید به این نکته دقت کرد که واقعا چه مسالهای باعث این همه تلخ زبانی و نامهربانی شده است.
تاثیر تلخ زبانی بر روابط خانوادگی
کنترل نکردن زبان پیامدهای بسیار مخربی در زندگی دارد که در پارهای موارد، جبران آنها امکانپذیر نخواهد بود. اگر سری به خانهها بزنید، با اندکی دقت و تامل در مییابید که ریشه بسیاری از ناراحتیها و خصومتها که اساس و بنیان خانواده را به مخاطره انداخته است و از زندگی، جهنمی ساخته که آتش آن دامنگیر افراد خانواده شده است، همان کنترل نکردن زبان است. در این نوع خانوادهها، زندگی شیرین و لذتبخش جایش را به زندگی رقت باری داده که تلخی آن دائما، ذائقه روحشان را آزار میدهد.
دکتر مرضیه مشتاقی، روانشناس و مشاور خانواده در گفتوگو با جامجم، درباره تاثیر زخمزبان در افراد میگوید: زخم زبان، نیش و کنایه به طور مستقیم روان فرد را تحت تاثیر قرار میدهد؛ حرف زدن با نیش و کنایه، به اندازه زمانی که فردی بدون اجازه از کیف دیگری چیزی برمیدارد غیراخلاقی است، چون وقتی کسی به دیگری نیش و کنایه میزند مانند این است که دست خود را وارد سینه طرف مقابل کرده و با مشت تکهای از دل او را برمیدارد. مشتاقی میافزاید: بدترین شکل این است که تکرار نیش و کنایه زدن در فرد به صورت عادت درآید و باعث دور شدن اطرافیان ازجمله خانواده، دوست و مهمتر از همه، همسر از فرد کنایه زننده شود.
معمولا این افراد دافعه زیادی ایجاد میکنند، دوستان و آشنایان و حتی اعضای خانواده زیاد دلخوش نیستند که با آنها صحبت کنند زیرا این افراد قادر نیستند احترام و حریم طرف مقابل را به خوبی حفظ کنند.
اما مهمتر از همه تخریب روابط به وسیله نیش و کنایه در بین همسران است؛ وقتی زن و مرد از هم رنجش پیدا میکنند و درصدد رفع آن برنمیآیند، ناراحتیها و دلخوریها روی هم انباشته شده و رابطهشان سرد می شود.
وقتی یکی از دیگری میرنجد، بیمنطق، بیانصاف و پرخاشگر میشود، حال حدس بزنید قضاوت چنین آدمی نسبت به همسرش چگونه خواهد بود.
دکتر فردوسی نیز در این باره میگوید: بیشتر این افراد نمیدانند با این عمل چقدر شخصیت خودشان را پایین میآورند و اگر این طرز صحبت بین همسران باشد میتواند آسیبهای جبرانناپذیری را به زندگی مشترک وارد کند.
دوری از طعنه و کنایه، حرفهای نیشدار، لاف زدن یا ابراز نوعی تحکم میتواند ما را در مسیری قرار دهد تا در هر جمع و گروهی، نقل محفل شویم و خود را نسبت به مکنونات قلبی و افکار و عقاید شخصی دیگران، صمیمی و مشتاق نشان دهیم و در حریم آنان، شریک و سهیم شویم.
زنها بیشتر از مردان اهل نیش و کنایه هستند
گاه علت مشکلاتی که بین زن و مرد به وجود میآید این است که تصورات آنها از کلمات مشابهی که استفاده میکنند متفاوت است. آنها حتی از جملات واحد، معانی متفاوتی برداشت میکنند.
زنان احساسات خود را اغراقآمیز جلوه میدهند و محدودیتی در استفاده از لغات نمیبینند، اما مردان کلمات را واقعی پنداشته و واکنشهای نامناسب نشان میدهند، دیگر این که مردان حرفهای زنان را لغت به لغت معنا میکنند.
برای زندگی بهتر به خانمها توصیه میشود وقتی با همسرشان صحبت میکنند کلمات را سنجیده و حساب شده به کار ببرند و آقایان نیز زیاد به نوع کلماتی که خانمها استفاده میکنند، حساس نشوند و خرده نگیرند.
وقتی زن و مرد با یکدیگر صحبت میکنند یا از هم سوال میپرسند، منتظر جواب معقول هستند. پاسخهایی که شما میدهید، میتواند ارتباط را شفافتر و نزدیکتر کند یا ارتباط را تیره و قطع نماید، پاسخدهنده با جوابی که میدهد شخصیت درونی خود را نمایان میسازد.
جوابهای تند و سریع و بدون تفکر موجب رنجش شنونده میشود و این گونه جوابها خامی و عجول بودن پاسخدهنده را میرساند.
دکتر فردوسی، روان شناس معتقد است، صحبت با نیش و کنایه در بین خانمها شایعتر از آقایان است و نبود مهارت ارتباطی، یادگیری، حسادت و کمبود اعتماد به نفس در بعضی از آنها باعث شده است نیش و کنایه و تلخ زبانی در بین خانمها بیشتر از آقایان رایج باشد.
نتیجه تحقیقات انجام شده ثابت کرده است که بروز خشونت درمردان و زنان متفاوت است به طوری که خشونت در زنان بیشتر به صورت کلامی یا همان صحبت با نیش و کنایه خود را نشان میدهد، یعنی زن با حرفهایش باعث ناراحتی همسرش میشود، اما در مقابل خشونت در مردان به صورت فیزیکی بروز میکند.
شروع مشاجرات امکان دارد از سوی هر دو طرف باشد، اما باید توجه داشت مردان آمادگی بیشتری برای تبدیل مشاجرات کلامی به درگیریهای فیزیکی دارند. به همین دلیل به خانوادهها توصیه میشود از مشاجره در زمینههای کماهمیت یا در مواقع غیرضروری یا نابهجا خودداری کنند؛ زیرا گاهی این مشاجره لفظی به درگیری فیزیکی میانجامد و همین امر باعث میشود حس تنفر یا نارضایتی از زندگی در زنان بروز کرده و بر روابط زناشویی تاثیر منفی گذارد.
شخصیت افرادیکه زبانهای نیشدار دارند
آدمهایی که مهارتهای ارتباطی و قدرت جذب ضعیف دارند، دچار این عارضه میشوند که گفته میشود فرد زخم زبان یا نیش گفتار دارد. وقتی از کسی زخم زبان میشنویم جدا از افکار منفی که در این گونه افراد وجود دارد، نشاندهنده مهارتهای ارتباطی ضعیف این اشخاص است. گفتار، کلام و آهنگ صدای آنها زخم روحی در شنونده ایجاد میکند.
مهارتهای ارتباطی کم، افکار منفی، آستانه تحمل پایین، پرخاشگری و استرس دلایلی هستند که منجر به زخم زبان میشوند.به طور کلی همیشه طعنه و کنایه زدن حاکی از آن است که یک مشکل فردی و ارتباطی وجود دارد و توجه به این نکته که چه عواملی باعث به وجود آمدن این مشکل شده از اهمیت ویژهای برخوردار است.
دکتر نرگس رازقی، روانشناس و عضو هیات علمی دانشگاه، در گفتوگو با جامجم، در این باره میگوید: بیشتر کسانی که طعنه میزنند، معمولا انتقادی دارند که توان بیان آن را ندارند؛ اما دسته دیگری هم هستند که یاد گرفتهاند با زبان نیش و کنایه صحبت کنند و این گونه صحبت و برخوردشان حالت اکتسابی و یادگیری دارد.
یک دلیل دیگر صحبت با نیش و کنایه، ریشه در مسائل حل نشده قبلی در شخصیت فرد دارد، به طور مثال ممکن است خانمی از مردی ضربهای خورده باشد و حالا این حالت را به فرد دیگری منتقل میکند و دائم در صحبتهایش به تلافی رفتار فرد دیگری به او نیش و کنایه میزند.
دکتر رازقی میافزاید: مساله دیگری که میتواند علت این قضیه باشد، فقدان رشد شخصیتی است، به طوری که اگر شخص احساس منفیای در مورد چیزی دارد، چون شخصیت او به طور کامل رشد نیافته ، نمیتواند به طور صریح و شفاف احساس خود را بیان یا در مورد آن صحبت کند و اصطلاحا در لفافه سخن میگوید و نیش و کنایه میزند که این مساله خود یک حالت پرخاشگری منفعلانه به حساب میآید.
دکتر سیما فردوسی، روانشناس و استاد دانشگاه شهید بهشتی، در گفتوگو با جامجم نیز با اشاره به این که تکلم هر کسی نشاندهنده تفکر اوست، میگوید: کسی که با طعنه و نیش و کنایه صحبت میکند، نشان میدهد که نسبت به طرف مقابل خشم دارد، اما قدرت حل مساله را ندارد که فقدان این مهارت هم بیانگر آن است که یا این افراد در خانوادههایی بوده اند که حل مساله را به آنها یاد ندادهاند یا نشان میدهد در این زمینه تمرین و تبحر کافی را نداشتهاند، اما و به هر دلیلی این گونه تکلم با نیش و کنایه نشان میدهد فرد، شخصیت خیلی جالبی ندارد و همین طور این افراد معمولا فاقد دوستان و ارتباطات خانوادگی زیادی هستند.
دکتر فردوسی همچنین به دستههای دیگری از افراد که با نیش و کنایه صحبت میکنند، اشاره میکند و میگوید: ممکن است علاوه بر موارد بالا این گونه صحبت کردن ناشی از کج خلقی ذاتی فرد یا ناشی از وضع بیثبات روحی و روانی او باشد طوری که خشم و افسردگی در وجود این افراد وجود دارد و آنها این خشم و افسردگی را با نیش و کنایه و آزار کلامی بروز میدهند.
و دسته آخر کسانی هستند که از بهره هوشی و هوش هیجانی پایینی برخوردارند و نمیتوانند تجزیه و تحلیل کنند که کلامشان چه تاثیری در طرف مقابل دارد.
رابطه نیش و کنایه با زبان منفی بدن
نیش و کنایه میتواند خود را به شکل زبان منفی بدن هم نشان دهد، دکتر نرگس رازقی، روان شناس با اشاره به ارتباط زبان منفی بدن با نیش و کنایه میگوید: حتی بعضی وقتها لحن کلام که آهنگ قشنگی ندارد یا حرکات دست و صورت میتواند نشانهای از کلام با نیش و کنایه باشد.
وی میافزاید: بعضی با خودشان صحبت میکنند یا وقتی با همسرشان در خانه هستند، در حین کارکردن به اصطلاح با خودشان غرغر میکنند که این کارها هم نشانهای از نیش و کنایه است؛ البته تمام این واکنشهای بدنی هم برای آرام کردن خود فرد و حسی که ابراز نکرده است؛ به کار گرفته میشود.
در کل ظرفیت روانشناختی این افراد پایین است و قدرت حل مساله را به شیوه مناسب ندارند، یک نوع ناخالصی در رفتارشان وجود دارد، معمولا افرادی که نیش و کنایه میزنند، برخلاف ظاهرشان، افرادی سلطهپذیر و منفعلاند و برای دریافت تائید دیگران، این کارها را انجام میدهند.
دکتر رازقی در این باره میگوید: این تیپ شخصیتی نمیتواند احساس منفی خود را ابراز کند، به این ترتیب خشم فوران میکند و با لحن کلامی که بوی پرخاشگری و احساسات منفی دارد یا با حرکات دست و نگاه یا به صورت غرغرکردنهای مکرر خود را نشان میدهد.
اعتقادات قوی از نیش زبان جلوگیری میکند
اگر دقت کرده باشید معمولا نیش و کنایه زدن در بین افرادی که اعتقادات بسیار قوی دارند و به اصطلاح با ایمان هستند به دلیل ترس از گناه رنجاندن کسی بسیار کمتر از دیگران دیده میشود. دکتر سیما فردوسی به وجود مسائل اعتقادی برای جلوگیری از نیش و کنایه اشاره میکند و میگوید: بیشتر کسانی که این گونه صحبت میکنند، از نظر اعتقادی فوقالعاده ضعیف هستند و وقتی اخلاق و مسائل اعتقادی ضعیف باشد، گذشت و بخشش معنا ندارد و فرد به اصطلاح براحتی مثل مار نیش میزند.
وی میافزاید: کسانی که اعتقادات محکم و درستی دارند و زمینههای اخلاقی در آنها به درستی شکل گرفته است، وارد گفتوگو میشوند، با احترام صحبت میکنند و مراقب سخنان خود هستند تا کسی از آنها نرنجد و ادبیات کلامی افراد معتقد، از قبیل حلال کنید، التماس دعا و... نشاندهنده ترس آنها از ناراحت کردن طرف مقابل و اهمیت دادن به شخصیت فرد مقابل است.
وی آموزش را بهترین راه جلوگیری از تخریب ارتباطات از طریق نیش و کنایه میداند و میگوید: رسانهها در این زمینه مسئول هستند و میتوانند با آموزش و فرهنگسازی و مهمتر از همه بالا بردن سطح اعتقادات افراد از ترویج بیشتر این طرز تکلم جلوگیری کنند.
حرفهای نیشدار ریشه عصبی دارد
در مهارتهای ارتباطی وقتی شخصی میداند که چگونه صحبت کند، از زخم زبان استفاده نمیکند و پیامدهای گفتار خود را در نظر میگیرد. انسانهای عصبی که آستانه تحمل کمتری دارند، عموما متهم به این مساله هستند که زخم و نیش زبان بیشتری دارند.
جوابهای سربالا و سرزنشآمیز دلیل بر پرعقده بودن و عصبیت پاسخ دهنده است و ناشی از آن است که وی شیوه برقراری ارتباط را نمیداند. واکنشهای کلامی که با تعمق و منطقی و بدون حب و بغض باشد. قطعا ارتباط بهتری را رقم میزند و موجب پایداری زندگی میشود.
در مقابل زبانهای نیشدار چهکنیم؟
بارها شده که در مواجهه با تیغ زبان در دو راهی انتخاب ایستادهایم؛ آیا باید جواب تیغ را با تیغ داد یا آرام بود و تیغ زبان را با لطافت سکوت مدارا کرد.
چون این اشخاص رفتارهای عادتی دارند باید طرز فکر آنها را عوض کرد. بخشی از زخم زبانها تبدیل به رفتارهای عادتی میشوند. به این افراد از طریق طرحهای درمانی باید کمک کرد و آموزش داد که بخشی از رفتارهایشان غلط است و باید آن را اصلاح کنند. وقتی این افراد نیش زبان نمیزنند ابتدا خود را از درد و رنجهای درونی رها میکنند، بنابراین فرد باید متقاعد شود در رفتار خود تغییر ایجاد کند.
اگر کسی تیپ شخصیتیاش به گونه ای است که مرتب نیش و کنایه میزند، بستگی به دوری یا نزدیکی به فرد، رفتار با او متفاوت است؛ اگر این فرد یک دوست یا یکی از اقوام نهچندان نزدیک باشد، به طور معمول ارتباط با او آنقدر کم و کم میشود که ممکن است حتی قطع گردد، اما وقتی این فرد یکی از اعضای خانواده یا همسر باشد مسلما رفتار با او باید به گونهای دیگر باشد.
دکتر رازقی در این باره میگوید: اگر ارتباط با این فرد برای ما مهم است باید به او کمک کنیم تا این مشکل خود را حل کند؛ بهترین راه این است که از او وقت مناسبی بخواهیم و درخواست کنیم در آن زمان در محیطی آرام، بدون تشنج و بدون فضاهای منفی با هم صحبت کنیم.
وی با تاکید دوباره روی اهمیت ارتباط با آن فرد میافزاید: در آن زمان که او صحبت میکند، سعی کنیم انتقادپذیر باشیم و بدانیم که هر چند روش او برای بیان احساساتش صحیح نیست، اما ما هم به هیچ وجه نباید مقابله به مثل کنیم.
در کل یک نفر باید فردی با این خصوصیات را مدیریت کند و اگر شنونده خوبی باشیم، مقابله به مثل نکنیم، حرفهایش را قطع نکنیم و به او کمک کنیم در کمال آرامش و راحتی احساس منفی خود را از ما یا هر کس دیگری بگوید، این که از چه چیزی دلخور است، از چه زمانی ناراحت و از چه زمانی این احساس به او دست داده و منظور اصلی او را از این نیش و کنایهها جویا شویم و مهمتر از همه این که به او این حس را بدهیم که ما در کنارش هستیم و در نقطه مقابلش نیستیم، آنجاست که فرد حس خود را میگوید و ما میتوانیم درست ابراز کردن خود را به او یاد دهیم که چطور خودش را ابراز کند تا مجبور به بروز احساسات خود از طریق نیش و کنایه نباشد.
پشیمانیهای بعد از زخم زبان
جالب است بدانید طبق تحقیقات انجام شده در بیشتر موارد افرادی که حتی عادت به زخم زبان زدن و صحبت با نیش و کنایه دارند بعد از این گونه صحبت کردن و ناراحت کردن طرف مقابل از سخن خود پشیمان شده و در بعضی از موارد در صدد جبران بر میآیند.
دکتر مرضیه مشتاقی ، روانشناس با اشاره به این که این افراد باید بدانند در کل نیش و کنایه زدن پیامدهای جالبی ندارد، میگوید: این مساله نهتنها به بهبود روابط کمک نمیکند، بلکه احساس انزجار را در دیگران ایجاد میکند و هر روز تخریب بیشتری در روابط به وجود میآورد.
وی میافزاید: از نظر فردی هم در درون آن شخص، خشم و دلخوری حل نمیشود، فقط در آن لحظه برای کوتاهمدت ممکن است احساس «دل خنک شدن» به آن فرد دست دهد، اما به طور حتم پس از آن هم احساس پشیمانی از صحبت و رفتار خود به او دست میدهد؛ ناگفته نماند این مساله ارتباطات را بدتر و تعامل با دیگران را کمتر میکند.
در جایی که انسان میتواند به طور صریح سخن بگوید و رنجشهای خود را از راه گفتوگوی مستقیم حل کند چرا متوسل به طعنه و کنایه شود یا به جای این که به حل اصولی مشکلات خود بپردازد به زخم زبان متمسک شود که در این صورت نهتنها مشکل حل نمیشود بلکه رنجشها عمیقتر میشود.
دکتر مشتاقی در این باره میگوید: بیشتر کسانی که نیش و کنایه میزنند به خودشان فرصتی برای بررسی آثار حرف خود نمیدهند و به این که چقدر وجهه خود را در نظر دیگران خراب کرده و روحیه طرف مقابل را به ویرانی کشیدهاند توجهی نمیکنند، اما بعضی از آنها هم بعد از زدن حرف و شکستن دل طرف مقابل پشیمان میشوند.
همسرآزاری با نیش و کنایه
طعنه و کنایه، عبارات و حرفهای انتقادی و قضاوتکننده و اتهامی جزو گفتوگوی عاری از احترام است. میتوان گفت رابطه و گفتوگوی خوب، رابطهای است که این بیاحترامیها را در خود نداشته باشد. کافی است به زوجهایی که با هم حرف میزنند توجه کنید. آیا در جواب عبارات و اظهارنظرهای صادقانه، پاسخهایی نیشدار و کنایهآمیز میشنوید؟ آیا میشنوید که یکی از طرفین دیگری را به دلیل نوع حرف زدن مسخره کند؟ آیا میشنوید که یکی از زوجها انتخاب و تصمیمات دیگری را نقد کند؟ آیا در جواب افکار صادقانه یک طرف میبینید که طرف دیگر چشم گرد کند؟ حالا طریقه حرف زدن خودتان با همسرتان را بررسی کنید. آیا رابطه و گفتوگوهای شما محترمانه است یا به هم بیاحترامی میکنید؟
وقتی نام همسرآزاری به میان می آید، برخی از افراد، بدون درنگ مشاجرههای لفظی شدید و کتک زدن را به خاطر میآورند، غافل ازاین که شاید رفتار بسیاری از ما طی روز، مصادیق بارزی از همسرآزاری باشد؛ مواردی مانند تحقیر کردن، ناسزا گفتن، ایراد نابهجا گرفتن و نسبت دادن یک صفت هم می تواند ازجمله موارد همسرآزاری باشد.
بر خلاف تصور عموم، همسرآزاری شامل آزار دادن با زبان، داد زدن، خشونت رفتاری، فحاشی و تهدید کردن نیز میشود یا به عبارت بهتر، هر نوع رفتاری از سوی همسر که روان انسان را به مخاطره بیندازد و رفتار فرد را تغییر دهد، همسرآزاری نامیده میشود. (ضمیمه چاردیواری)
الهام طباطبایی
جام جم سرا: اریک لننبرگ عصبشناس، در سال ۱۳۴۶خورشیدی نظریهاش را در زمینه «بازهٔ بحرانی» در زبانآموزی به این شرح مطرح کرد: هیچ کس پس از سنین خاصی، بدون انگیزشی عادی، نمیتواند روشی طبیعی در سخن گرفتن پیش بگیرد. به عنوان افزونهٔ تشویقی، وی میافزاید که همین امر در زمینهٔ آموختن زبان دوم هم صادق است. بنابر نظر وی، اگر زبان آموزی را در سنین کودکی آغاز نکنید، تا آخر عمر محکوم به تلفظی ضعیف و دست دوم خواهید بود.
به نقل از پاپساینس، تحقیقات بعدی نشان میدهد که لننبرگ در زمینهٔ موضوع دوم، دست روی نکتهای اساسی گذاشته است. وقتی دانشمندان مهارتهای انگلیسی مهاجرانی را که در سنین مختلف پا به ایالات متحده آمریکا گذاشته بودند با یکدیگر مقایسه کردند، دریافتند آنهایی که در سنین پایینتر وارد این کشور شدهاند، برتری واضحی نسبت به دیگران دارند. این امر حتی در صورتی که هر دو به یک اندازه در محیط انگلیسی زبان زندگی کرده باشند کماکان صادق است.
البته این به آن معنی نیست که کودکان زبانآموز به مهارتی بینقص در گفتگو به زبان دوم دست پیدا میکنند. خیلی از آنهایی که در سنین پایین انگلیسیآموزی را آغاز کردند، همچنان برخی نقصهای زبانی را تا سنین بزرگسالی با خود حفظ کردند. اما به طور معمول، نسبت به همپایان پیرترشان، تلفظی بسیار بهتر داشتند.
چرا این طور است؟ برخی بر این باورند که ذهن کودکان قابلیتهای خاصی دارد که آن را مستعدتر، وفقپذیرتر یا چابکتر میکند.
به گزارش جام جم سرا، جیمز فلج، استاد مهمان دانشگاه آلاباما در بیرمنگام میگوید: ما نمیتوانیم این نظر را به طور کامل رد کنیم. اما گمانهزنیهای دیگری هم هستند که میتوانند دادههای موجود را به همان خوبی تفسیر کنند. فلج بر این باور است که کودکان زبان دوم را بهتر یاد میگیرند، زیرا ذهنشان به اندازهٔ بزرگسالان مغشوش نیست. هر چه در بیان واجهای زبان مادری آموختهتر باشیم، بیان این آواها خودکارتر و تولید آواهای غریب تازه دشوارتر میشود.
وی میگوید مثل این است که بعد از سالها بدمینتون بازی کردن، بخواهید تنیس یاد بگیرید. حرکات متفاوتاند، ولی آن قدر به هم نزدیکاند که انسان وسوسه میشود یکی را جای دیگری بگذارد. فلج میگوید: «موضوع آن قدر ساده و دم دستی است که آدمهای کمی آن را درک میکنند. بزرگترین تفاوت میان کودکی که زبان اولش را میآموزد با کودک بزرگتری که زبان دومی را میآموزد، آن است که کودک اول، زبان دیگری ندارد که با زبان مورد آموزش رقابت کند.»
همچنین ممکن است کودکان هنگام زبانآموزی، منابع ورودی بیشتر و بهتری از بزرگسالان داشته باشند. وقتی مهاجران مسنتر به مقصد میرسند، ممکن است با همزبانان مادری خود معاشرت کنند. حتی ممکن است الزام کار برای کسب معاش آنها را از زبانآموزی عقب بیاندازد. اما مهاجران جوان، عمدتا به مدرسه میروند و در آنجا مجبورند با کودکان انگلیسیزبان معاشرت کنند و میتوانند بر آموزشهای خود تمرکز کنند.
علاوه بر این، شرایط آنها در تلاش برای آموختن زبان آسانتر است. یک فرد بزرگسال با مهارت انگلیسی ناچیز موجب بیصبری و حتی استهزاء سایرین میشود. اما به قول فلج، «هیچ کس از کودک انتظار ندارد کامل باشد؛ در نتیجه شرایط آموزش اضطراب کمتری برمیانگیزد. کودکان تنها برای تلاش کردن امتیازات بسیاری میگیرند.» (محمود حاجزمان/خبرآنلاین)
جام جم سرا:باکتریها فراوانترین نوع میکروب در درون معده و رودهها هستند. از این رو محققان با مطالعه روی دیانای گرفتهشده از نمونه مدفوع افراد تحت آزمایش، ارتباط بین اینقبیل باکتریها و بیماریها را بررسی میکنند.
تاکنون محققان توانستهاند با بررسی باکتریهای موجود در معده و روده به وجود بیماریهایی چون سرطان روده بزرگ، بیماری کرون (مشکل التهابی روده)، کولیت اولسروز، دیابت و چاقی پی ببرند. در این میان، برخی باکتریها دستگاه ایمنی بدن را تقویت میکنند و برخی باکتریهای دیگر باعث ایجاد التهاب میشوند که در بخشی از بیماریهای خودایمنی مانند آرتریت روماتوئید به چشم میخورد.
بسیاری دیگر از بیماریها از قبیل بیماریهای پوستی، ریوی، مفصلی و سایر بیماریهای بافتی به دلیل بروز التهاب ایجاد میشوند. در واقع بر هم خوردن تعادل میان باکتریهای موجود ممکن است به تشدید التهاب و در نتیجه افزایش روند بیماریهای مختلف منجر شود. محققان معتقدند در آرتریت روماتوئید که نوعی بیماری خودایمنی به شمار میرود، شمار باکتریهای موجود در معده و روده نسبت به سایر بیماریها بهمراتب بیشتر است.
از سوی دیگر، تحقیقات صورتگرفته نیز میان باکتریهای موجود در معده و روده و بروز استرس، افسردگی، اختلال وسواس فکری عملی، بیشفعالی، اوتیسم، آلزایمر و سایر مشکلات ارتباطی پیدا کردهاند.
محققان بر این باورند که با ایجاد برخی تغییرات غذایی و کاهش مصرف غذاهای پرچرب و شیرین و در عوض افزایش مصرف رژیم غذایی سرشار از فیبر ممکن است شمار باکتریهای موجود در معده و روده کاهش پیدا کند. این امر ممکن است از خطر ابتلا به انواع بیماریها بکاهد و عملکرد ایمنی بدن را بالا ببرد و در نتیجه التهاب ایجادشده کاهش یابد. (ضمیمه سیب)
مترجم: ندا اظهری
منبع: WebMd