مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

عاشق دختری شده‌ام که پدرش ثروتمند است

جام جم سرا به نقل از خراسان: برای رسیدن به ازدواج موفق، توصیه می‌شود که علاوه بر سایر مسائل، در زمینه اقتصادی نیز خانواده‌های دختر و پسر، یکسان و هم سطح باشند. البته همسطح بودن به معنی مشترک بودن تمام ویژگی‌ها میان ۲ خانواده نیست، بلکه به معنی نزدیک بودن حداکثری خانواده دختر و پسر در سطوح مختلف است.


ارزیابی ویژگی‌های دختر مورد علاقه‌تان

همسطح بودن ویژگی‌های خانواده شما و دختر مورد علاقه‌تان، به موفقیت شما در ازدواجتان کمک شایانی می‌کند هرچند ممکن است با مدیریت درست بتوانید مشکلات هم سطح نبودن در بعضی زمینه‌ها را کاهش دهید.
به طور کلی توصیه می‌شود دختر مورد علاقه‌تان را از نظر اعتقادی و اخلاقی، موقعیت اجتماعی، فرهنگی و... مورد ارزیابی قرار دهید. برای اینکه نتیجه این ارزیابی درست و قابل اعتماد باشد، باید به همراه خانواده‌تان به خواستگاری این دختر در هر شهری که زندگی می‌کند بروید و این ویژگی‌ها را از نزدیک بررسی کنید.


بررسی مسائل زندگی در شهر دیگر

با توجه به اینکه گفته‌اید دختر مورد علاقه‌تان در شهر دیگری زندگی می‌کند، بررسی آداب و رسوم مردم آن شهر باید مورد توجه شما قرار بگیرد. گاهی تفاوت آداب و رسوم، باعث مشکلات زیادی در زندگی مشترک می‌شود.
همچنین درباره اینکه بعد از ازدواج می‌خواهید در شهر همسرتان زندگی کنید یا همسرتان باید به شهر شما بیاید هم فکر کنید. این هم نکته‌ای است که نباید از آن غافل شوید؛ چراکه شاید به خاطر شغل شما یا به خاطر خانواده همسر آینده‌تان، نتوانید در اینکه در کدام شهر زندگی کنید، به توافق برسید.


صداقت با خانواده طرف مقابل

اگر در همه معیار‌ها بجز مسائل اقتصادی همسطح هستید، تفاوت اقتصادی بتنهایی اگر معیار پررنگی در نظر خانواده دختر مورد علاقه‌تان نباشد، قابل چشمپوشی است. توجه داشته باشید که در این بین، صداقت شما در بیان موقعیت واقعی خانواده‌تان مهم است و آگاه کردن طرف مقابل مهم‌تر و اساسی‌تر به نظر می‌رسد چراکه اگر هر ۲ نفر شما با آگاهی کامل تصمیم گیری کنید، کمتر دچار مشکلات پس از ازدواج خواهید شد.
صحبت کردن دختر و پسر در جلسات خواستگاری پیش از ازدواج درباره خود، خانواده‌ها، وضعیت شغلی و تحصیلی، تا حدودی نگرانی‌های آن‌ها را برطرف می‌کند. تنها توصیه به شما، آگاهی داشتن از وضعیت یکدیگر، ارزیابی و سپس تصمیم گیری است. (اعظم متین‌نژاد - کار‌شناس ارشد روان‌شناسی)


ادامه مطلب ...

زهره بکرانی، زن آهنگر و ابزارفروش: آبدیده شده‌ام اما سرد نه

جام جم سرا: تا چشم کار می‌کند طناب و انبردست و آچارهای رنگارنگ و الک و بیل و کلنگ و فرغون و اره و... . نه نقره است، نه طلا، نه پارچه و نه تور و نه خبری از تابلوهای رنگ‌روغن و آبرنگ. اینجا همه چیز فرق می‌کند. این جا کوره‌ای روشن است و یک زن فولادین که می‌گوید مثل فولاد آبدیده شده اما سرد نه. این جا دنیای کوچک یک زن آهنگر است به نام زهره بکرانی در محله تجریش تهران.


«انگار توی ذاتم بود. از بچگی عاشق کارهای سخت و سنگین بودم. همیشه کارهایی که کسی نمی‌توانست انجام بدهد من انجام می‌دادم. نمی‌دانم چرا اما دلم می‌خواست نشان بدهم که من هم مثل مردها می‌توانم کارهای سخت و سنگین انجام دهم. بعد از ازدواج هم به خاطر اینکه شوهرم آدم فنی بود من هم فنی بزرگ شدم. سن و سالی نداشتم. 16 سالم بود که ازدواج کردم. برای همین هر وقت شوهرم کارهای فنی می‌کرد کنار دستش بودم تا یاد بگیرم. همیشه آچار و انبردست و وسایلش را من دستش می‌دادم. دستیارش بودم از همان اول. نخواستم کنار بایستم و فقط نگاه کنم.»


آمدم ماندم

گاهی می‌آیی که ببینی و بروی، گاهی هم می‌آیی و ماندگار می‌شوی. «خیلی اتفاقی این جا ماندگار شدم. آمدم ببینم شوهرم و بچه‌هایم چطور کار می‌کنند و با این آمدن و دیدن الان سه سال است که هر روز می‌آیم. البته روزهای اول شوهرم و پسر بزرگم مخالف بودند. می‌گفتند کار خیلی سخت و مردانه است، محیط کاملاً مردانه است اما من گفتم شما تنهایید و خسته می‌شوید. ماندم و شد. خودشان فکر می‌کردند هیجان زود گذر است و زود تمام می‌شود و می‌روم سراغ زندگی‌ام اما وقتی دیدند دوام آوردم و ماندم خودشان دیگر کار را به من سپردند و حتی پسرم هم رفت سراغ یک کار دیگر. روزهای اول تفریحی کار می‌کردم اما وقتی بیماری همسرم جدی شد و بار زندگی روی دوشم افتاد دیگر شدم نفر اول مغازه. دلم نمی‌آمد همسرم و پسرم را تنها بگذارم. شوهرم کسالت روحی داشت، کنارش ایستادم مثل روزهای اول که دستیارش بودم. می‌خواستم به شوهرم ثابت کنم که هیچ وقت تنها نیست و همیشه پای او و زندگی ایستاده ام.»


نگاه‌ها و مخالفت‌ها

همیشه نگاه‌ها از یک جا شروع می‌شود. حرف‌های در گوشی و اظهار نظرهای آدم‌های مخالف «این کوچه را نگاه کنید. همه مغازه‌ها ابزار فروشی و آهنگری است. هیچ زنی در این محل مغازه ندارد.
روزهای اول هیچ کس باورش نشد که من آمده‌ام و قرار است کنار آنها در این محل کار کنم. همه فکر می‌کردند چند روزی آمده‌ام و می‌روم و تمام می‌شود. از همان روز اول حرف‌های در گوشی و نگاه‌های متعجب شروع شد اما من جا نزدم. حتی یک روز یک آقایی به من گفت خانم شما چرا این کار را انجام می‌دهید؟ من هم گفتم چرا من نه؟ گفت کار سختی است و شما نمی‌توانی. گفتم من به همه نشان می‌دهم که می‌توانم. گفتم راه را باز می‌کنم.
شوهرم فوت کرده بود و باید کار می‌کردم. دو پسر داشتم و مسئول زندگی‌شان بودم. نمی‌توانستم پسرانم را تنها بگذارم. برای همین جلوی همه نگاه‌ها و حرف‌ها ایستادم. مطمئن بودم که از پس کار بر می‌آیم. خانواده خودم هم مخالف بودند اما وقتی پشتکار مرا دیدند راضی شدند. مادرم مدام می‌گفت خسته می‌شوی این کار تو نیست، بگذار بچه‌ها کار کنند اما من نمی‌توانستم ببینم بچه هایم تنهایی کار سنگین انجام بدهند. می‌گفتم وقتی کنار بچه هایم باشم خیالم راحت‌تر است.
حالا من یکی از مغازه‌دارهای مورد اعتماد محل هستم. خیلی قبولم دارند. کلی سفارش هم به من می‌دهند. با هم مراوده ابزار و وسایل هم داریم. دیگر هیچ چیز تفریح نیست. همه چیز از روی علاقه و وظیفه است. من باید جواب اعتماد کسبه محل و مردمی را که جنس سفارش می‌دهند، بدهم.»


فولاد آبدیده

آهن باید آبدیده و کوره دیده شود و بعد پتک و چکش بخورد تا فولاد ‌شود.
«راستش آن روزهای اول کمی هم ترس بود که به روی خودم نمی‌آوردم. می‌ترسیدم که نتوانم آن همه کار سخت و آن حجم جنس و قیمت و تنوع را یاد بگیرم. اما وقتی دیدم کم‌کم همه مرا باور می‌کنند آن ترس هم از بین رفت. دیگر به خودم اطمینان داشتم که می‌توانم مثلاً یاد بگیرم که چند نوع طناب و انبر و پیچ گوشتی و آچار داریم و قیمتشان چند است؛ هر کدام برای چه کاری است و دیگر وارد یک کار سخت شده بودم. نمی‌توانستم پا پس بکشم. دیگر با آتش و کوره و پتک و سندان و آن ضربه‌ها هم کنار آمدم.»


انبردار تصادفی

«هیچ وقت فکر نمی‌کردم کارهای آهنگری انجام بدهم. راستش از روز اول هم فقط برای مغازه و ابزار فروشی رفته بودم و برای کارهای انبر‌داری و چکش کوبی کارگر داشتم. اما یک روز که یکی از کارگرهایم نیامده بود و سفارش داشتیم و باید کار را تحویل می‌دادیم کنار دست کارگرم انبر‌داری کردم. تیشه یا کلنگ و قلم را درون کوره می‌گذاشتم و وقتی سرخ می‌شد از کوره در می‌آوردم و با انبر برای کارگرم نگه می‌داشتم تا با چکش به آن فرم بدهد. خیلی تصادفی دیدم از پس این کار بر می‌آیم. کم‌کم خودم شدم انبردار و با کارگرم آهن‌ها را فولاد می‌کردیم. ما اینجا آهن را تبدیل به فولاد می‌کنیم. تیشه و کلنگ و قلم‌آهنی را از کارخانه تحویل می‌گیریم و این جا آبدیده‌اش می‌کنیم تا فولادین شود.»


آتش و پتک

کوره آهنگری شاید در زمستان قابل تحمل باشد اما تابستان‌ها از 10 متری‌اش هم نمی‌شود رد شد «زمستان و تابستان ندارد. من هر روز از ساعت 6 صبح تا 9 شب این جا هستم. هوا تاریک است که من کرکره مغازه را بالا می‌کشم و تاریک که می‌شود در مغازه را قفل می‌زنم. کوره هم زمستان و تابستان روشن است. دیگر عادت کرده ام. سوختگی و خستگی هم دارد. قلم را که داخل کوره می‌اندازی وقتی سرخ می‌شود با انبر هم که می‌گیری باز داغی‌اش را حس می‌کنی. هم داغی قلم هست هم ضربه‌های پتک. بیشتر سنگینی انبر هم روی دست راست است. ضربه‌هایی که روی آهن تفتیده زده می‌شود به بدن بر می‌گردد. صبح تا شب سر پا هستم. تابستان‌ها کوره می‌سوزد و من هم می‌سوزم. زمستان‌ها هم سختی‌های خودش را دارد. البته من تنها نیستم. من بیشتر کارهای انبر‌داری را انجام می‌دهم. کارگرم پتک می‌زند. اما همین انبر‌داری هم بعضی وقت‌ها خیلی سخت و سنگین می‌شود.»


خسته هم می‌شوم

اگر بگویم خسته نمی‌شوم دروغ گفته‌ام. بعضی وقت‌ها که کارم زیاد است و خسته می‌شوم می‌گویم چرا خودم را قاطی این کار سنگین کردم. می‌گویم الان بیشتر زن‌ها در خانه نشسته‌اند روی کاناپه و چای می‌خورند و تلویزیون نگاه می‌کنند و تو اینجا پای کوره و انبر و پتک و سندانی. اما بعد از چند دقیقه آرام می‌شوم.
به خودم می‌گویم تو حالا از پس کارهای سخت برمی‌آیی و این لطف خداست. اینکه می‌توانم خرج خانواده‌ام را بدهم و محتاج کسی نباشم و سرم بالا باشد و کار کنم همه اینها لطف خداست. نمی‌دانم ولی انگار آهن و فولاد و آتش کار خودش را کرده. انگار خیلی قوی‌تر شده‌ام. محکم‌تر شده‌ام. این ناراحتی‌ها و خستگی‌ها هم بعد از چند دقیقه بر طرف می‌شود. وقتی با خودم حرف می‌زنم آرام می‌گیرم. می‌روم کنار کوره می‌ایستم و فکر می‌کنم. به خودم می‌گویم خودت این کار را انتخاب کرده‌ای و حالا باید تا آخرش بروی. سخت است اما قرار نیست کم بیاورم، تنها هم نیستم. کارگرم هست، بچه‌هایم هستند.
پسرم کار دیگری دارد اما در نگه داشتن حساب‌ها و پرداخت چک کمک می‌کند. پشتم به بچه‌ها گرم است. وقتی که خسته شوم، یاد مسئولیت‌هایم می‌افتم از پشت میزم بلند می‌شوم و انبر به دست می‌گیرم. این طوری بهتر است به خودم ثابت می‌کنم که می‌توانم.»


شیر زن

«گاهی یک نگاه و یک جمله تحسین برانگیز حالم را عوض می‌کند. بیشتر زن‌هایی که از این محل می‌گذرند با تعجب و تحسین به من نگاه می‌کنند. بعضی‌ها چند دقیقه‌ای می‌ایستند و کارم را تماشا می‌کنند و زیر لب یک آفرین هم می‌گویند و می‌روند. گاهی با نگاه و لبخند تمام می‌شود. اما بهترین حال خوب، وقتی است که یک رهگذر چند دقیقه‌ای به کارم خیره می‌شود و می‌گوید«ماشاالله به تو می‌گویند شیر زن. آفرین به غیرتت. ما به تو افتخار می‌کنیم» و همین به من روحیه می‌دهد که یعنی کارم دیده می‌شود، ارزش دارد و مهم است.»


سرد و سخت نمی‌شوم

«کار کردن در محیط مردانه و سرد و سخت آدم را می‌سازد. بعضی وقت‌ها دقت می‌کنم می‌بینم خیلی سخت و سرد شده‌ام. دلم نمی‌خواهد احساسات زنانه‌ام از بین برود پس همیشه حواسم هست. تا این جوری می‌شوم به خودم مرخصی می‌دهم. دوست دارم مثل فولاد سخت باشم اما نمی‌خواهم سرد باشم. زود به داد خودم می‌رسم. چادرم را سرم می‌کنم و می‌روم امامزاده صالح. خدا را شکر همین جا در جوار امامزاده هستیم. تا دلم می‌گیرد گندم می‌خرم برای کبوترها و می‌روم. بازار را می‌چرخم و خرید می‌کنم. یا یک روز کامل در خانه می‌مانم و کارهای خانه را انجام می‌دهم.
این را قبول دارم که عوض شده‌ام. من دیگر آن زن قبلی نیستم که در خانه بود و کارهای معمولی انجام می‌داد. حالا من کارهای سنگین و بزرگ و سخت انجام می‌دهم. خیلی دقیق‌تر شده‌ام. پشت مشکل و در بسته نمی‌مانم. نمی‌نشینم غصه بخورم. بالاخره خودم یک کلیدی درست می‌کنم و در را باز می‌کنم. کارهایی یاد گرفته‌ام که هر کسی بلد نیست.
به نظر من آهنگری شغل مقدسی است. البته من خودم را آهنگر نمی‌دانم. نه اینکه بلد نباشم اما واقعاً هنوز به آن تجربه و مهارت هم نرسیده‌ام. هیچ وقت فکر نمی‌کردم کارم با آهن و فولاد گره بخورد، اما حالا زندگی‌ام فولادی شده. سر و کارم با انبر و پتک و فولاد و ‌آتش است. این هم یک جور است. همه زن‌ها که نباید کارهای ظریف و هنرمندانه انجام بدهند. کار با آهن هم خودش برای من هنر است. من بلدم تیشه بسازم، کلنگ بسازم و...» (اکرم احمدی/ایران بانو)


ادامه مطلب ...

شده‌ام دختری تنها که مدام احساس حقارت می‌کند

جام جم سرا: درباره مشکل کنونی شما باید بگویم که ابراز ناامیدی، احساس حقارت و اعلام نارضایتی از وضعیتتان مشکلی را حل نمی‌کند بلکه تلاش برای تغییر در روند زندگی است که به شما کمک می‌کند.

در بعضی از مشکلاتی که مطرح کرده‌اید، شما هیچ نقشی نداشته‌اید؛ به طور مثال اینکه پدر و مادر پیر و بی‌سوادی دارید، مشکلی نیست که به خاطر آن ناراحت باشید.


مدام افکار منفیتان را مرور نکنید

یادتان باشد که اگر آنچه نوشته‌اید، مانند اینکه خیلی تنهایم، احساس حقارت می‌کنم و هیچ چیز شادم نمی‌کند، دائما در ذهنتان مرور کنید، دیگر چیزی از اعتماد به نفستان باقی نمی‌ماند پس سعی کنید از مرور دایمی افکار منفی و ناامید کننده خودداری کنید. اعتماد به نفس، شرط موفقیت شما در مراحل مختلف زندگی است پس کسب آن را با جدیت دنبال کنید؛ چراکه ثبات شخصیت و پایداری جوان در برابر دشواری‌ها و تنگناهای زندگی در گرو اعتماد به نفس بالا و خودباوری است.


استعداد‌هایتان را شناسایی کنید

با توجه به اینکه هنوز ازدواج نکرده‌اید، باید گفت برخی از کسانی که ازدواج نمی‌کنند، دچار این گونه فشارهای روحی و روانی می‌شوند. زندگی این گونه افراد در برخی موارد ممکن است با افسردگی همراه باشد، اما آن‌ها نباید خود را دست کم بگیرند.

اگر به هر دلیلی شرایط ازدواج را ندارند برگزیدن هدفی دیگر موجب تلاش و کوشش بیشتر و وارد شدن به جامعه می‌شود و گاهی موقعیت ازدواج تازه و نویی را ایجاد می‌کند و مشکل برطرف می‌شود، اما اگر فرد خود را به دلیل نداشتن موقعیت ازدواج و تجرد در موضع ضعف ببیند و احساس افسردگی کند به گوشه نشینی روی می‌آورد و دست از فعالیت می‌کشد. این شرایط را سخت‌تر می‌کند و حتی موقعیت‌های آینده را از فرد می‌گیرد. همچنین با توکل بر خداوند به آینده امیدوار باشید، توانایی‌ها و استعدادهای خود را شناسایی و برای ارتقای آن‌ها کوشش کنید. (اعظم متین‌نژاد - کار‌شناس ارشد روان‌شناسی/خراسان)


ادامه مطلب ...

دختر 18 ساله: از شدت عشق، به شوهرم حساس شده‌ام

پاسخ مشاور: مسئله‌ای که شما مطرح کرده‌اید برای بسیاری از زوج‌هایی که تازه ازدواج کرده‌اند رخ می‌دهد.همان طور که خود شما نیز اشاره کردید، آن هنگام که احساس می‌کنیم علاقه و عشقمان به همسرمان بیشتر شده است، حساسیت‌ها و دلبستگی‌هایمان به او نیز افزایش می‌یابد به گونه‌ای که بیش از پیش از رفتارهای مثبت او خشنود و از رفتارهای منفی او ناراحت می‌شویم.

هرچند این اتفاق تا حدودی طبیعی است اما نکته‌ای در اینجا وجود دارد و آن این است که اگر تصور کنیم همسر شما آن چنان که شما انتظار دارید، اعتمادتان را به خودش جلب نمی‌کند، آن‌گاه عشق روز افزون شما به همسرتان زیر سوال می‌رود به گونه‌ای که سوال پیش می‌آید که چگونه روز به روز بیشتر عاشق همسری می‌شوید که قابل اعتماد نیست؟ توصیه می‌کنم که برای پاسخ به این سوال، نکاتی که در ادامه مطرح می‌شود را مطالعه کنید.

حساسیت‌های بیجا نداشته باشید

با توجه به نکاتی که بیان شد و اشاره به طبیعی بودن افزایش حساسیت‌ها به مرور زمان و همین طور افزایش علاقه به دلیل‌شناختی که در طول زمان نسبت به همسرتان به دست آورده‌اید، اگر تصور می‌کنید بی‌اعتمادی شما به همسرتان تنها از روی این حساسیت هاست، توصیه می‌کنم از ذهنی سازی‌های بیهوده خودداری کنید.

با این حال در صورتی که موردی را دیده یا شنیده باشید که باعث بی‌اعتمادی به شوهرتان شده است، داستان متفاوت خواهد بود و اگر این چنین است، توصیه من به شما گفت‌و‌گوی مستقیم با شوهرتان می‌باشد به گونه‌ای که در فضایی امن و به دور از قضاوت و سوگیری، تعهدات و وفاداری که از او انتظار می‌رود را به او یادآوری کرده و درباره درستی یا نادرستی برداشتتان تصمیم بگیرید.

ذهنتان را به عشقتان متمرکز کنید

ذهنی سازی‌ها و تصورات خود مبنی بر وفادار نبودن شوهرتان را به طور روشن و علنی مطرح سازید و تنها در صورتی راجع به آن با همسرتان گفت‌و‌گو کنید که درباره درستی آن اطمینان کامل داشته باشید.

در غیر این صورت تا جایی که می‌توانید، ذهن و فکرتان را به عشقی که نسبت به او دارید، متمرکز کنید.

در ابراز عشق هم تعادل داشته باشید

به یاد داشته باشید که همیشه تعادل و توازن مطلوب است و در یک رابطه زن و شوهری، هرگاه یکی از دو طرف بار عاطفی بیشتری را بر دوش گیرد از باری که بر دوش دیگری است، کاسته است بنابراین به نظر می‌رسد که نفر دوم توجه کمتری نشان خواهد داد. بنابراین مراقب باشید که ابراز علاقه‌تان یک طرفه و بیش از حد نباشد تا شوهرتان احساس نکند که دلیلی برای ابراز محبت به شما وجود ندارد. (پریسا غفوریان - دانشجوی دکترای روان‌شناسی/خراسان)

164


ادامه مطلب ...

خانمی ۲۳ ساله‌ام و عاشق مردی ۴۰ ساله شده‌ام

پاسخ مشاور: یکی از اتفاقات مهم در زندگی هر انسانی، ازدواج و تشکیل زندگی متاهلی است و فرد باید با دقت لازم بدون وابستگی احساسی شریک زندگی خود را انتخاب کند. شما گفته‌اید از همسرتان جدا شده‌اید، ولی نگفته‌اید که چند وقت پیش طلاق گرفته‌اید. به نظر می‌رسد که مدت زمان زیادی از آن نگذشته باشد چراکه هنوز در سن جوانی هستید. با این حال توجه به نکات زیر به شما کمک می‌کند تا تصمیم بهتری برای آینده زندگی مشترکتان بگیرید.


دلیلتان را برای ازدواج مجدد بررسی کنید

تصمیم گیری برای ازدواج مجدد در افراد مطلقه باید عاقلانه و آگاهانه‌تر انجام شود؛ بنابراین شما باید پیش از ازدواج دوباره به خود‌شناسی و شناسایی نیاز‌هایتان بپردازید و مشکلات و چالش‌های پیش روی خود را در ازدواج پیشین و زندگی آینده شناسایی کنید تا علل فروپاشی زندگی گذشته مانعی بر سر راه آینده نباشد.
بسیاری از افراد در ازدواج دوم برای فرار از تنهایی، فشارهای خانوادگی و اجتماعی یا رفع نیازهای عاطفی و مالی و... بدون درنظر گرفتن معیارهای مناسب و فقط برای فرار از شرایط موجود تن به ازدواج مجدد می‌دهند و به احتمال زیاد باز هم با شکست مواجه خواهند شد.


مرد مورد علاقه‌تان را بیشتر بررسی کنید

اشاره نکرده‌اید که چه مدت از فوت همسر مرد مورد علاقه‌تان گذشته است. اگر این مدت بسیار کم است، باید کمی بیشتر منتظر بمانید چراکه به احتمال زیاد هنوز مرد مورد علاقه‌تان به آمادگی‌های کافی برای ازدواج مجدد نرسیده است. همچنین درخور ذکر است که فاصله سنی شما و مرد مورد علاقه‌تان ۱۷ سال است که زیاد به نظر می‌رسد.
بنابراین در بررسی منطقی درباره اینکه با مرد مورد علاقه‌تان هم کفو هستید، این نکته را حتما در نظر داشته باشید که عشق و علاقه یکطرفه هیچ‌گاه به نتیجه نخواهد رسید، لذا قبل از اینکه اقدامی انجام دهید و فکرتان رابیش از حد به آن مرد مشغول سازید به نحوی از علاقه متقابل او به خودتان نیز آگاه شوید، البته در فرهنگ ما معمولا مرد‌ها اگر قصد ازدواج با فردی را داشته باشند، آن را به نحوی به گوش طرف مقابل می‌رسانند پس سعی کنید احترام خود و استقلال شخصیتی خود را حفظ کنید و نیازهای درونی و خواسته‌هایی را که در روان شما باعث بروز چنین وابستگی‌هایی شده است شناسایی، مدیریت و کنترل کنید.
همچنین نقاط مثبت و خوبی‌های خودتان را شناسایی و مرور کنید، برای خودتان ارزش قائل شوید و سعی کنید شخصیت خودتان را تحقیر نکنید. همچنین و در شرایطی که خواستگارهای دیگری دارید به بررسی آن موارد برای ازدواج بپردازید چراکه سن شما همچنان برای ازدواج مناسب است و نباید شانس خودتان را برای خوشبختی با یک تصمیم کاملا احساسی از خودتان بگیرید. (دکتر مسعود خاکپور، کار‌شناس و مشاور خانواده/خراسان)


*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر می‌شود.

1084


ادامه مطلب ...

از منت‌کشی برای آشتی با شوهرم خسته شده‌ام

پاسخ مشاور: ۱۳ سال از شروع زندگی مشترک شما گذشته است و به طور طبیعی باید در این مدت به شناخت مناسبی از شوهرتان رسیده باشید. فردی که قهر می‌کند هدفی دارد و در واقع با قطع ارتباط، می‌خواهد مطلب خود را با تاکید بیشتری به طرف مقابلش بیان کند. با توجه به اشاراتتان به نظر می‌رسد که قهر کردن در شوهرتان به صورت یک مکانیزم در آمده است که در مواقع ناراحتی از او سر می‌زند چراکه از یک بار به ماهی ۳ بار رسیده است. توجه داشته باشید که قهر کردن، یک روش تخلیه ناراحتی است که معمولا شوهرتان قبل از اینکه فکر بهتری به ذهنش برسد که در آن لحظه فایده بهتری داشته باشد، به این روش اقدام می‌کند.
با این حال، رفتار و عکس العمل‌های شما و شوهرتان زمانی در بهترین وضعیت ممکن قرار می‌گیرد که به مواردی که در ادامه مطرح می‌شود، توجه و آن‌ها را در زندگیتان رعایت کنید.


برای شوهرتان فقط همسر باشید

برای شوهرتان فقط نقش همسر را داشته باشید. رفتارهایی نظیر بگو مگو، کنترل، دعوا راه انداختن، دستور دادن و... القا کننده نقش مادرانه است که مرد‌ها به آن‌ها احساس خوبی ندارند و معمولا در مقابل آن موضع می‌گیرند. کاری بکنید که همسرتان احساس کفایت در امور را از دست ندهد. کار او و درآمد و رفتارش را تحسین کنید و هیچ وقت برای انتقاد از او به جای یک رفتار اشتباه، شخصیتش را زیر سوال نبرید.


با شوهرتان همدردی کنید

وقتی شوهرتان قهر می‌کند، ادامه این رفتار از سوی شما فقط وضع را خراب‌تر می‌کند؛ بنابراین نگذارید این رفتار کودکانه ادامه یابد. در پیامکتان گفته‌اید که قبلا منت کشی می‌کردم که کارتان اشتباه بوده است و این روز‌ها هم بی‌توجه هستم و این هم اشتباه است.
توجه داشته باشید بیشتر آدم‌هایی که قهر می‌کنند آدم‌های زود رنجی هستند که به دنبال توجه می‌گردند؛ بنابراین بیشتر به او و مشکلاتش توجه کنید و با او همدردی کنید تا دلیلی برای قهر کردن برایش باقی نماند. همچنین به خواسته‌های شوهرتان مانند نیاز به تایید، احترام، توجه، آزادی و قدرت توجه کنید و البته در کنار آن، خواسته‌های خود را نیز صریح با او در میان بگذارید.


راه حل منطقی مشکلات را با کمک یکدیگر بیابید

از روش گفت‌و‌گوی مؤثر در مسائلی که پیش می‌آید استفاده کنید. در این روش هر ۲ نفر به صورت منطقی می‌نشینند و گفت‌و‌گو می‌کنند و به نظرات یکدیگر توجه و پذیرش دارند. بنابراین از شما می‌خواهم در یک محیط مناسب و فضای آرام، به گفت‌و‌گو با شوهرتان بپردازید و به او بگویید: قهر کردن شیوه مناسبی برای حل مشکلات نیست پس بهتر است با هم صحبت کنیم تا نتیجه درست و منطقی برای حل مشکلات پیدا کنیم. (دکتر مسعود خاکپور، کار‌شناس و مشاور خانواده/خراسان)


*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر می‌شود.

410


ادامه مطلب ...

از این بی‌برنامگی، از این دور باطل زندگیمان، خسته شده‌ام

گاهی دوست دارم درباره موضوعات مهم با او حرف بزنم، اما دنیایش به من اجازه نمی‌دهد. ما یک سال است ازدواج کرده‌ایم. او کارشناس حسابداری است، اما نه علاقه‌ای به ادامه تحصیل دارد و نه اشتغال را می‌پسندد. صبح‌ها تا دیر وقت می‌خوابد و احساس می‌کنم در حال افسرده شدن است. من دوست دارم یک همسر فعال و توانا داشته باشم، اما...


پاسخ مشاور: سال اول ازدواج برای خیلی از خانم‌ها با نوعی سردرگمی همراه است. از دختر خانه تبدیل به زن خانه شدن و انجام وظایف زنانه، در روزهای اول چندان آسان نیست. البته وقتی زمان لازم را صرف کنند، می‌توانند خود را در موقعیت جدید شناسایی کرده و بین وظایف زنانه و همین طور رشد و زندگی شخصی‌شان تعادل برقرار کنند. شما یک سال است ازدواج کرده‌اید و هنوز برای این اتفاق دیر نشده است، اما نقش خودتان را در تغییر منش همسرتان دست‌کم نگیرید.


این که ایشان علاقه به اشتغال یا ادامه تحصیل ندارند، در همان جلسات آشنایی و قبل از ازدواج مشخص شده بود و اگر برایتان مهم بود که همسرشما شاغل باشد باید به خواستگاری خانم شاغل می‌رفتید یا همان زمان این شرط را مطرح می‌کردید. البته هر کسی می‌تواند تغییر نظر بدهد و این قانون، شما و همسرتان را شامل می‌شود ولی بعد از ازدواج تغییر نظر باید آرام آرام و با همراهی همسر باشد. نمی‌شود شما به خواستگاری کسی بروید که می‌خواهد خانه‌دار باشد و ظرف چند ماه از این‌ که همسرتان فعالیت اجتماعی ندارد، ناراضی باشید، اما این ‌که یک زن بتواند در عین خانه‌داری خود را به روز نگه دارد و زندگی‌اش بی‌برنامه نباشد، چیزی است که نه‌تنها شما، بلکه همه مردان از همسر خود توقع دارند. یک بانوی فعال، توانا، با برنامه‌ریزی و سرحال می‌تواند یک زندگی را متحول کند، اما اکنون شما چگونه می‌توانید همسرتان را از مقابل تلویزیون و پای تلفن، به کارهای مهم‌تر بکشانید؟ خیلی ساده است. به او پیشنهادهایی بدهید که فکر می‌کنید دوست دارد، مثلا اگر همسرتان ورزش خاصی را می‌پسندد، به یادگیری زبان علاقه‌مند است یا هنری را دوست دارد با او همراهی کرده و کمکش کنید تا در آن جهت گام بردارد.
روزهای جوانی ارزشمندتر از آن است که بخواهد به بطالت و تغییر کانال‌های تلویزیون بگذرد. با همسرتان در این خصوص صحبت کنید. از علایق او باخبر شوید و بخواهید در مورد آینده‌اش فکر کند. به او قول بدهید اگر مسیری را انتخاب کند برای رسیدن به هدفش، هر کمکی بتوانید انجام می‌دهید. انگیزه تغییر را با حرف‌هایتان در او ایجاد کنید. او می‌تواند یک زن خانه‌دار اما با اطلاعات کامل و به روز باشد. شاد و سرحال بوده و فضای خانه را برای هر دویتان دلچسب کند. کمی صبور باشید و به او برای پیدا کردن مسیر آینده‌اش کمک کنید. (ندا داوودی / چاردیواری، ضمیمه دوشنبه روزنامه جام جم)

38


ادامه مطلب ...

عاشق دختری بزرگ‌تر از خودم شده‌ام

پاسخ مشاور: گفته‌اید که محترم بودن خانواده دختری که می‌خواهید برای همسری برگزینید، برای شما اهمیت دارد. برداشت شما از این ویژگی در دختر مورد علاقه‌تان باعث شده او برای شما جاذبه شخصیتی داشته باشد. با این حال دغدغه شما این است که دختر مورد علاقه‌تان ۶ سال بزرگ‌تر از شماست. از این رو، در ادامه عواملی را که می‌تواند برای شما چرایی گرایش و تردید درباره این ازدواج را روشن کند مطرح می‌کنم و امیدوارم پاسخ سوالتان را نیز که نمی‌دانید چرا عاشق دختری بزرگ‌تر از خودم شده‌اید دریافت کنید.


شاید فقط به جذابیت‌های جسمی فکر می‌کنید

شما ۲۵ ساله‌‌اید و باید بدانید که یکی از عوامل گرایش به ازدواج با دختر بزرگ‌تر از خودتان این است که شاید جذابیت‌های جسمی برای شما اهمیت وافری دارد، البته چون مردان بصری هستند، تحریک غریزی آن‌ها بیشتر از طریق دیدن اتفاق می‌افتد؛ بنابراین زنان زیبا‌تر برایشان جاذبه زیادی دارند و اگر در این زمینه، خانم، سن بالاتری داشته باشد ولی از جاذبه جسمی برخوردار باشد، اهمیت پایین‌تر بودن سن پسر نسبت به دختر، کم یا ناپدید می‌شود.


البته احتمالا دیدگاه عامه مردم به موضوع تفاوت سنی دختر و پسر برای ازدواج هم برای شما مهم بوده که شما را بر سر دو راهی قرار داده است.


شاید از طرد شدن می‌ترسید

دوران کودکی و ارتباط عاطفی اولیه با مادر، نقش اساسی در کیفیت رابطه عاطفی در بزرگسالی دارد بدین معنا که کودک در ۳ سال اول بعد از تولد نیازمند توجه کامل از سمت مادر است. اگر در این دوره مادر به دلیل بیماری یا شاغل بودن، نتواند به کودک رسیدگی کافی داشته باشد کودک دچار دلبستگی نا‌ایمن می‌شود و به صورت ناخودآگاه بی‌توجهی یا کم توجهی مادرش را به نزدیک‌ترین رابطه عاطفی‌اش تعمیم می‌دهد. در نتیجه در سنین بزرگسالی ترجیح می‌دهد فردی را برای ازدواج انتخاب کند که بزرگ‌تر باشد تا بتواند نقش مادر را برای وی ایفا کند؛ یا فردی را انتخاب کند که احتمال طرد و‌‌ رهاشدگی از سمت وی کمتر باشد. بنابراین فردی را انتخاب می‌کند که یا جاذبه جسمی ندارد یا سن بالایی دارد. با این انتخاب‌ها، ناخودآگاه احساس امنیت می‌کند که هم احتمال‌‌ رهاشدگی از سمت همسر کمتر می‌شود هم اینکه توجه بیشتری دریافت خواهد کرد.
در این مواقع برای پسر‌ها از طرفی تمایل به ازدواج با خانم بزرگ‌تر هست از طرفی هم تردید و دودلی.


شاید به دنبال جایگاه اقتصادی بهتری هستید

برخی مواقع هم جایگاه اقتصادی و اجتماعی خانم یا خانواده خانم سبب انتخاب دخترهایی بزرگ‌تر از پسر می‌شود که پایداری این نوع ازدواج‌ها با چنین اهدافی زیر سوال می‌رود. با توجه به اینکه گفته‌اید برای آشنایی بیشتر خیلی با او صحبت کرده‌ام، باید بدانید گاهی مواقع برقراری ارتباط‌های خارج از چارچوب با جنس مخالف ولو به قصد ازدواج، سبب وابستگی یا دلبستگی شدید خواهد شد که در صورت ازدواج یا قطع رابطه آسیب‌های جدی برای دو طرف به همراه دارد. پیشنهاد می‌شود اگر تصمیم جدی برای ازدواج دارید، ادامه گفت‌و‌گو‌هایتان تحت جلسات رسمی خواستگاری و با اطلاع خانواده‌های دو طرف انجام شود. (زهرا وفایی جهان، کار‌شناس ارشد روان‌شناسی/ خراسان)


*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر می‌شود.

194


ادامه مطلب ...

از بی‌توجهی‌های همسرم خسته شده‌ام

پاسخ مشاور: نکاتی را برای بهبود و رفع نگرانی شما عرض می‌کنم که امیدوارم مورد توجه قرار گیرد:


۱- به رفتار خوب خود ادامه دهید:
اینکه شما به شوهرتان توجه و محبت می‌کنید و همیشه تلاش کرده‌اید که این شرایط عاطفی و صمیمانه را حفظ کنید از نقاط مثبت رفتار شماست که تداوم آن مورد تاکید قرار می‌گیرد. شما با این رفتارهای مطلوب (نگاه پرمهر، جملات صمیمانه و...) است که می‌توانید به رابطه خوبتان با وی ادامه دهید.

۲- سایر روابط خود را مدیریت کنید:
شاید بهتر باشد هر کدام از ما پس از ازدواج تصمیم بگیریم روابط با دیگر اعضای خانواده (والدین، خواهر وبرادر) و همچنین دوستان و آشنایانمان را تنظیم کنیم که همسرمان دچار گرفتاری و ناراحتی نشود.

۳- عدم ابراز احساسات:
گاهی برخی رفتار‌ها می‌تواند پیام ویک نوع شکایت و ناراحتی باشد که قابل طرح نیست یا آقایان فکر می‌کنند نباید طرح کنند. آقایان در بیان احساسات ضعیف هستند که در یک فضای مهربان می‌توان آن را پیدا کرد. رفتارهایی نظیر تهدید، سرزنش، غرغر کردن و... که در ارتباط زوجین غیر مؤثر است نمی‌تواند کمکی به بهبود رابطه بکند.

۴- نخواهید که مادرش را فراموش کند:
رابطه شوهرتان با مادرش حدود ۲۰ سال قبل از رابطه با شما بنا نهاده شده است. مادر اولین عکس در آلبوم زندگی است که به وی حال خوب داده است. شما بعد از ازدواج با همسرتان توانسته‌اید او را به زندگی با خودتان ترغیب کنید و او در حال حاضر با شماست. مادرش فقط مادرش هست و شما همسرش هستید. او می‌تواند حدود یک پنجم از زمان روزانه خود را با مادر و دوستانش و بقیه را با شما بگذراند. اینکه تلاش کنید و از او مدام بخواهید که با شما باشد و مادرش را کنار بگذارد یا فراموش کند غیر ممکن است و این تلاش بیهوده شما را به جایی نمی‌رساند.
شاید همیشه این موضوع را به شکل یک شکایت همراه با ناراحتی بیان کرده‌اید و باز به یک نتیجه واحد رسیده‌اید. حالا این سوال مطرح می‌شود که اگر کاری را همیشه کرده‌اید و به جوابی نرسیده‌اید بهتر نیست روش خود را عوض کنید؟ به عنوان مثال اگر همیشه غر می‌زنید که چرا این‌قدر خانه مادرت می‌روی و شوهرتان هم این کار را انجام می‌دهد شاید بتوان با عوض کردن شکل گفت‌و‌گو یا روش متفاوت رفتاری نتیجه گرفت.


همراه همسرتان باشید

شما هم همراه وی فراوان به منزل مادر شوهرتان بروید یا حتی به وی بگویید چون مادرش پیر و سالخورده است و به مراقبت بیشتری نیاز دارد می‌توانی بیشتر آنجا بمانی. شاید با خودتان بگویید آیا این نوع رفتار من باعث نمی‌شود که بیشتر آنجا بماند و دیگر به خانه نیاید؟ پاسختان منفی است. کافی است به شکلی مؤدبانه و مهربانانه بخواهید این کار را انجام دهد. شما هم سرگرمی جدیدی مانند ورزش، سرزدن به خانواده خودتان و دوستانتان برای گذران مناسب اوقات خود پیدا کنید.
اگر این مورد تنها ایراد همسرتان است می‌توان رفتار او را که شما موافق با آن نیستید با روش‌های مذکور تصحیح کرد.
در ‌‌نهایت امیدوارم این توصیه‌ها مؤثر واقع شود اما از امکان صحبت با مشاور به اتفاق همسرتان نیز غافل نشوید. (دکتر مسعود خاکپور - روان‌شناس/ خراسان)


*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانه‌های داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر می‌شود.


ادامه مطلب ...

دختری ۲۳ ساله‌ام و عاشق مردی ۴۰ ساله شده‌ام

دختری ۲۳ ساله‌ام و عاشق مردی ۴۰ ساله شده‌ام

خانمی ۲۳ ساله‌ام که از همسرم جدا شده‌ام و به مردی ۴۰ ساله علاقه دارم. همسر او فوت کرده، ولی چون همسرش را خیلی دوست داشته راضی به ازدواج دوباره نیست. هیچ کس از علاقه من به او خبر ندارد؛ حتی خودش. راهنمایی‌ام کنید که چطور با وی ازدواج کنم؟

مشاوره ازدواج عکس دختر دختر عاشق بهترین ازدواج اخبار ازدواج

پاسخ مشاور: یکی از اتفاقات مهم در زندگی هر انسانی، ازدواج و تشکیل زندگی متاهلی است و فرد باید با دقت لازم بدون وابستگی احساسی شریک زندگی خود را انتخاب کند. شما گفته‌اید از همسرتان جدا شده‌اید، ولی نگفته‌اید که چند وقت پیش طلاق گرفته‌اید. به نظر می‌رسد که مدت زمان زیادی از آن نگذشته باشد چراکه هنوز در سن جوانی هستید. با این حال توجه به نکات زیر به شما کمک می‌کند تا تصمیم بهتری برای آینده زندگی مشترکتان بگیرید.

دلیلتان را برای ازدواج مجدد بررسی کنید

تصمیم گیری برای ازدواج مجدد در افراد مطلقه باید عاقلانه و آگاهانه‌تر انجام شود؛ بنابراین شما باید پیش از ازدواج دوباره به خود‌شناسی و شناسایی نیاز‌هایتان بپردازید و مشکلات و چالش‌های پیش روی خود را در ازدواج پیشین و زندگی آینده شناسایی کنید تا علل فروپاشی زندگی گذشته مانعی بر سر راه آینده نباشد.
بسیاری از افراد در ازدواج دوم برای فرار از تنهایی، فشارهای خانوادگی و اجتماعی یا رفع نیازهای عاطفی و مالی و… بدون درنظر گرفتن معیارهای مناسب و فقط برای فرار از شرایط موجود تن به ازدواج مجدد می‌دهند و به احتمال زیاد باز هم با شکست مواجه خواهند شد.

مرد مورد علاقه‌تان را بیشتر بررسی کنید

اشاره نکرده‌اید که چه مدت از فوت همسر مرد مورد علاقه‌تان گذشته است. اگر این مدت بسیار کم است، باید کمی بیشتر منتظر بمانید چراکه به احتمال زیاد هنوز مرد مورد علاقه‌تان به آمادگی‌های کافی برای ازدواج مجدد نرسیده است. همچنین درخور ذکر است که فاصله سنی شما و مرد مورد علاقه‌تان ۱۷ سال است که زیاد به نظر می‌رسد.

بنابراین در بررسی منطقی درباره اینکه با مرد مورد علاقه‌تان هم کفو هستید، این نکته را حتما در نظر داشته باشید که عشق و علاقه یکطرفه هیچ‌گاه به نتیجه نخواهد رسید، لذا قبل از اینکه اقدامی انجام دهید و فکرتان رابیش از حد به آن مرد مشغول سازید به نحوی از علاقه متقابل او به خودتان نیز آگاه شوید، البته در فرهنگ ما معمولا مرد‌ها اگر قصد ازدواج با فردی را داشته باشند، آن را به نحوی به گوش طرف مقابل می‌رسانند پس سعی کنید احترام خود و استقلال شخصیتی خود را حفظ کنید و نیازهای درونی و خواسته‌هایی را که در روان شما باعث بروز چنین وابستگی‌هایی شده است شناسایی، مدیریت و کنترل کنید.

همچنین نقاط مثبت و خوبی‌های خودتان را شناسایی و مرور کنید، برای خودتان ارزش قائل شوید و سعی کنید شخصیت خودتان را تحقیر نکنید. همچنین و در شرایطی که خواستگارهای دیگری دارید به بررسی آن موارد برای ازدواج بپردازید چراکه سن شما همچنان برای ازدواج مناسب است و نباید شانس خودتان را برای خوشبختی با یک تصمیم کاملا احساسی از خودتان بگیرید. (دکتر مسعود خاکپور، کار‌شناس و مشاور خانواده

اخبار ازدواج بهترین ازدواج دختر عاشق عکس دختر مشاوره ازدواج


ادامه مطلب ...