مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

ماجرای فیلم و کلیپ پسر ۱۳ ساله و جنجالی تلگرام + خبر خودکشی

ماجرای فیلم و کلیپ پسر ۱۳ ساله و جنجالی تلگرام + خبر خودکشی

اخیرا کلیپی جنجالی در شبکه های مجازی خصوصا تلگرام پخش و منتشر شده است که در آن پسری ۱۳ ساله با وقاحت تمام و بدون هیچ شرمی از خود فیلم میگیرد که در حال نشان دادن آلت *** خود است ، و جنجال اخیر این کلیپ بیشتر به آن بر میگردد که گویا به گفته بیننده های این کلیپ کذایی این پسر سیزده ساله عملی از خود انجام میدهد که موجی شگفتی و حیرت برخی از افراد دنبال کننده های شبکه های اجتماعی شده است برخی نیز معرفیت این کلیپ و فیلم را به سایز آلت… این نوجوان بستگی داده اند که گویا باعث تحیر و سرگشتگی بسیاری از جوانان و نوجوانان شده است که چگونه ممکن است که یه پسر ۱۳ ساله که تازه به سن بلوغ رسیده است این گونه عمل قبیح و غیر قابل تعریف انجام دهد آن هم با آن اندازه … که در برخی شبکه های اجتماعی از وصف این اندازه جوک هایی نیز منتشر شده است .

کلیپ مهران کلیپ لو رفته کلیپ تلگرام فیلم لو رفته عکس تلگرام شایعات و شنیده ها

در این کلیپ که مشخص نیست که آیا این پسر (مهران) و واقعا ایرانی است یا بنگلادشی ، مهم ترین چیز مشخص این است که جوانان ما در شبکه های اینترنتی و به خصوص تلگرام تفریحی ندارند و به دنبال سوژه میگردند برخی از جوک هایی که بسیار سرو صدا کرده است در تگرام را ما نیز منتشر کرده ایم که میتوانید با عضویت در کانال زیر از آن ها بهره ببرید . ولی واقعا پسر ۱۳ ساله چگونه ممکن است به این حد رسیده باشد سوالی است که پاسخ آن را باید از والدین این نوجوان گمراه پرسید .

تنها ساعاتی پس از انتشار و بمب خبری که این کلیپ جنجالی در تلگرام راه انداخت ، ابن نوجوان ۱۳ ساله در اقدامی واقعا غیر قابل باور و حیرت انگیز اقدام به خودکشی نمود که هنوز این خبر رسما تایید یا تکذیب نشده است اما عکس زیر در شبکه های مجازی منتشر شده که می گوید این پسر از کار خود پشیمان شده و دست به خودکشی زده است .

کلیپ مهران کلیپ لو رفته کلیپ تلگرام فیلم لو رفته عکس تلگرام شایعات و شنیده ها

البته بعد از ۲ روز که کانال تلگرام منتشر کننده این کلیپ کلی مشهور شد و عضو جمع کرد همه این اخبار را ساختگی دونست و گفت همه سرکار بودند.

این روزها حضور در فضای مجازی دیگر منحصر به نسل جوان نیست، زیرا کودکان و کهنسالان هم از این قافله عقب نمانده‌اند و همه آغوششان را در برابر پمپاژ اخبار، اطلاعات و سوژه‌های گوناگون که با سرعتی باورنکردنی در حال تزریق به شبکه‌هایی همچون «تلگرام» است باز کرده‌ اند و در این بین نگرانی‌ها پیرامون آسیب‌های فرهنگی این عرصه جدی‌تر می‌شود.

به گزارش ناطقان، طی روزهای اخیر کلید واژه‌ای که به شکل باورنکردنی در گروه‌ها و کانال‌های تلگرام به چشم می‌خورد، «نوجوان ۱۳ ساله» است و هرکس از زوایه نگاهی به پردازش این موضوع می‌پردازد!

ماجرا مربوط به نوجوانی است که اقدام به تهیه ویدئویی از پیکر برهنه خویش کرده و با توجه به شرایط «خاص» فیزیکی‌اش، تبدیل به سوژه‌ای برای عموم مردم شده است.

اگرچه هنوز ایرانی‌بودن این «نوجوان» قطعی به نظر نمی‌رسد، اما اولین زنگ خطری که از این مسأله شنیده می‌شود، غفلت خانواده‌هایی است که بدون هیچ نظارت و محدودیتی بستر ورود فرزند نابالغشان را به فضای مجازی فراهم کرده‌اند و پاره‌تنشان را با دستان خویش به وادی ناکجاآباد سوق می‌دهند.

از آن تأسف‌بارتر، آن دسته از انسان‌های به ظاهر بالغی(!) هستند که با دیدن چنین ویدئویی، شور و شعف تمام وجودشان را فرامی‌گیرد و برای به اشتراک گذاشتن آن با دیگر گروه‌ها و دوستانشان، از یکدیگر گوی سبقت را می‌ربایند.

به‌واقع به کجا می‌رویم؟ و آیا به این فکر خواهیم کرد با آسیب‌های جبران‌ناپذیری که خودمان به حریم فرهنگی کشورمان وارد می‌کنیم، در روزگاری نه چندان دور فرزندان ما اولین قربانیان این سقوط اخلاقی خواهند بود؟

بیاییم یکبار هم که شده خودمان در دفاع از «شرافت و فرهنگ ایرانی» به‌عنوان مدعی‌العموم بپاخیزیم و بدون شک کارآمدترین برخورد «عمومی» با چنین رویدادهای «ضدارزشی» بایکوت آن توسط خود مردم است و نه اینکه ما هم به‌عنوان عاملی در نشر چنین «خفت‌هایی» سهیم شویم.

شایعات و شنیده ها عکس تلگرام فیلم لو رفته کلیپ تلگرام کلیپ لو رفته کلیپ مهران


ادامه مطلب ...

ماجرای عکس نیمه برهنه (نعیما طاهری) دختر نعیمه اشراقی + عکس

ماجرای عکس نیمه برهنه (نعیما طاهری) دختر نعیمه اشراقی + عکس

طی روزهای اخیر تصویری نیمه برهنه از دختر نعیمه اشراقی در شبکه های اجتماعی منتشر شده که ادعا می کند وی اقدام به کشف حجاب کرده است که در ادامه آن را می ‌بینید:

نعیما طاهری دختر نعیمه اشراقی خانواده نعیمه اشراقی بیوگرافی نعیمه اشراقی

**واقعیت**

اما حقیقت ماجرا از این قرار است که تصویر فوق دستکاری شده است و همانطور که در ادامه مشاهده می‌کنید به هیچ عنوان صحت ندارد.

نعیما طاهری دختر نعیمه اشراقی خانواده نعیمه اشراقی بیوگرافی نعیمه اشراقی

نعیمه اشراقی سومین فرزند شهاب‌الدین اشراقی و صدیقه خمینی و هفتمین نوه امام خمینی(ره) است؛ وی چندی پیش عکس‌های دخترش را که در یک مسابقه علمی دانش‌آموزی در خارج از کشور جایزه دریافت می‌کرد در فیس بوک خود با دستکاری در لباس دخترش و محجبه‌تر کردن او منتشر کرد؛ این کار باعث واکنش برخی کاربران فیس‌بوک شد.

منبع: فارس
بیوگرافی نعیمه اشراقی خانواده نعیمه اشراقی دختر نعیمه اشراقی نعیما طاهری


ادامه مطلب ...

ماجرای ازدواج حجت الاسلام قرائتی +عکس

ماجرای ازدواج حجت الاسلام قرائتی +عکس

صفحه شخصی منتسب به حجت الاسلام محسن قرائتی خاطره کوتاهی از ماجرای ازدواج چهره آشنای «درس‌هایی از قرآن» را منتشر کرده و نوشته شده: می‌‏خواستم ازدواج کنم، ولی پدرم می‏‌گفت، هر موقع در تحصیل به مدارج بالاتری رسیدی و مقدمات و سطح حوزه را گذراندی و به درس خارج فقه و اصول رفتی، ازدواج کن.

همسر محسن قرائتی بیوگرافی محسن قرائتی

دیدم به هیچ صورت قانع نمی‌‏شود، اثاثیه را از قم برداشتم و به کاشان نزد پدرم آمدم. او گفت: چرا آمدی؟ گفتم: درس نمی‌‏خوانم! چون شما حاضر نمی‏‌شوی من ازدواج کنم.

خلاصه هر چه به خیال خویش مرا نصیحت کرد اثر نگذاشت. حتی به بعضی آقایان سفارش کرد که مرا برای درس خواندن نصیحت کنند، من هم بعضی را واسطه کردم که او را برای موافقت با ازدواج من نصیحت کنند!

تا این‌که یک روز به پدرم گفتم: یا بگو که من مثل حضرت یوسف هستم و دچار گناه نمی‌شوم، یا بگو گناه کنم یا بگو ازدواج کنم. به هر حال سرانجام موفّق شدم و نظر موافق پدرم را کسب کردم.

منبع: مشرق
بیوگرافی محسن قرائتی همسر محسن قرائتی


ادامه مطلب ...

غزل صارمی از زندگی در سوئد و ماجرای تلخ طلاقش می گوید +عکس

غزل صارمی از زندگی در سوئد و ماجرای تلخ طلاقش می گوید +عکس

غزل صارمی با فیلم محبوب و به یاد ماندنی «عروس آتش» پا به دنیای سینما گذاشت و پس از بازی در این فیلم به چهره ای شناخته شده بین سینما دوستان تبدیل شد.

اما این بازیگر جوان کشورمان پس از درخشش در این فیلم و بازی در چند اثر سینمایی و تلویزیونی دیگر، به قصد ادامه تحصیل به کشور سوئد مهاجرت کرد و حالا با تجربه زندگی در کشوری دیگر و میان مردمانی با فرهنگ و آداب و رسوم دیگر به کشور بازگشته و به گفته خودش دلش برای بازیگری تنگ شده و قصد ادامه فعالیت در دنیای سینما را دارد. در یکی از روزهای زیبای پاییزی با این بازیگر جوان کشورمان در مورد زندگی و تحصیل در سوئد، سبک زندگی و توجهش به سلامت ورزشی، بازگشتش به دنیای سینما و… گپ و گفت مفصل و جالبی داشتیم که خواندنش برای تان خالی از لطف نخواهد بود.

همسر غزل صارمی همسر بازیگران عکس جدید بازیگران طلاق بازیگران زندگی خصوصی بازیگران خانواده بازیگران بیوگرافی غزل صارمی

غزل صارمی (متولد ۱۳۵۷ در تهران) بازیگر سینما و تلویزیون ایران است.

غزل صارمی دوره بازیگری را در کلاس های آزاد گذراند. بازی در سینما را از سال ۱۳۷۸ با عروس آتش به کارگردانی خسرو سینایی آغاز کرد. وی پس از تحصیل درس سینما در ایران،برای ادامه تحصیل به سوئد رفت و ادبیات خواند. سپس به ایران بازگشت و در فیلم کوتاه «خانه ام را دوست می دارم» به کارگردانی بهادر ادب حضور یافت.

شش ماه روز و شش ماه شب اگر در کشورهای اروپایی سحرخیز نباشید همه چیز برای تان از دست میرود. در مورد کشور سوئد که در ان زندگی کرده ام، این رابا اطمینان می گویم که سحرخیز بودن جزء خصلت های مردم این کشور است و اگر سحرخیزنباشید باید با بخش بزرگی از زندگی اجتماعی، کاری، تحصیلی و… خداحافظی کنید.

سوئد کشور وسیعی است و از جنوب تا شمال آن کشیدگی زیادی دارد؛ به همین خاطر آب و هوای شمال و جنوب این کشور با هم خیلی متفاوت است همین طور ساعات روز و شب در این کشور با کشور ما خیلی تفاوت دارد. ما در اقلیمی زندگی می کنیم که به جهت جغرافیایی در منطقه ای چهار فصل و بسیار خوب است اما همه کشورها این مزیت را ندارند. در سوئد و درشهری که من در ان زندگی می کردم، شش ماه از سال شب و شش ماه از سال روز است. خوابیدن در هوای روشن یابیدار شدن و فعالیت اجتماعی در هوای تاریک واقعا سخت است، شش ماه از سال باید در تاریکی از خواب بیدار میشدم و شش ماه از سال باید در روشنایی روز می خوابیدم.

همسر غزل صارمی همسر بازیگران عکس جدید بازیگران طلاق بازیگران زندگی خصوصی بازیگران خانواده بازیگران بیوگرافی غزل صارمی

بازیگر «زیر آسمان شهر» می گوید : اوایل واقعا برایم عجیب بود ولی خب کم کم عادت کردم. جالب اینکه وقتی به این کشور رفتم با پنجرههایی دوجداره مواجه شدم که بین این دو شیشه پردههایی کرکرهای و بسیار ضخیم وجود داشت و شب از این پردهها استفاده می شد. من وقتی برای اولین بار ساعت ۱۲ شب را در روشنایی کاملی روز تجربه کردم تازه فهمیدم این پردهها چقدر به درد بخورهستند.(می خندد) راستش خیلی حساس هستم که شبها زود بخوابم تا بتوانم صبحها زودتر از خواب بیدار شوم. خیلی از دوستان و همکارانم به خاطر همین موضوع از من متنفرند. (می خندد) فکر میکنم مدتی است من هم از راه به درشده ام و برایم پیش میآید که شب هادیربخوابم و طبعا ازآن طرف هم صبح نتوانم سحرخیز باشم اما قطعا سحرخیز بودن را به همه توصیه می کنم چون با طبیعت بدن سازگارتراست و شما با حال بهتری از خواب بیدار می شوید.

دوران دانشجویی چاق کننده است
در ابتدای ورودم به کشور سوئد حسابی چاق شدم، (می خندد) فکر می کنم دوران دانشجویی کلاچاق کننده است چون در این دوران مغز شمابه قند بیشتری احتیاج دارد و شما هم تمایلی بیشتری به خوردن شیرینی جات پیدا می کنید. ضمن اینکه ورود به یک کشور غریبه و آشنا شدن با انواع و اقسام خوراکیهای جدید برای تان وسوسه کننده است و دوست دارید همهشان را امتحان کنید اما نتیجه این کنجکاوی اضافه وزنی است که اصلا خوشایند نیست.(می خندد)

شروع به ورزش از سنین کودکی
ورزش را از سنین بسیار کم شروع کردم. از پنج سالگی به صورت حرفه ای ومداوم ورزش شنا را انجام دادهام طوری که در فصول گرم فکر می کردم زندگی واقعی داخلی آب است.(می خندد) در سنین نوجوانی همه مربیانم به قهرمانی من در این رشته امید داشتند اما متاسفانه سینوزیت شدید اجازه نداد دیگر این ورزش را به صورت حرفه ای ادامه بدهم. دکترمرا از شیرجه زدن منع کرد در حالی که برای حضور در مسابقات باید بتوانید شیرجه بزنید. از یازده سالگی هم به پیشنهاد مادرم ورزش ژیمناستیک را شروع کردم. همیشه استعداد اضافه وزن داشتم و مادرم مرا به سمت ورزش هدایت می کرد، خوب به یاد دارم روز اول که وارد سالن ورزشی شادم، مربی مان تاخیر داشت و بچه هایی که آموزش دیده بودند، روی تخته پرش می پریدند و حرکات ورزشی انجام میدادند. من هم که حسابی سرشاوق امده بودم، خواستم از بچه ها تقلید کنم اما پرشم به آسیب دیدگی دست منجر شد و چشمم ترسید.(می خندد) اما با این وجود این کلاس ورزشی را ترک نکردم و هنوز هم از آموخته های آن دوران بهره می برم.

 پیاده روی یک ورزش مفید است
در حال حاضر ورزش اصلی ام پیاده روی است. پیاده روی یک ورزش مفید هوازی است اما این ورزش هم دارای قوانینی است که باید رعایت شود. در واقع پیاده روی وقتی ورزش محسوب می شود که شما با تکنیک آن اشنا شوید. برای پیاده روی صحیح – – – پیادهروی کنید و ۱۰ دقیقه حالت نرمال بازگردد و بعد ۲۰ دقیقه بعدی را آغاز کنید. حین پیاده روی هم باید دقت داشته باشیم که منظام راه برویم و سرعت راه رفتن مان را کم و زیاد نکنیم. حداقل زمان پیاده روی مفید هم یک ساعت است.

ادامه تحصیل در رشته زبان و ادبیات سوئدی من در رشته زبان و ادبیات سوئدی تحصیل کردهام و به این زبان مسلط هستم اما حتی تسلط به یک زبان بیگانه هم نمی تواند باعث شود کشوری را مانند کشور خودتان بدانید چرا که همیشه دلتنگ زبان مادری تان خواهید شد. این موضوع را وقتی سوارهواپیما می شوید، به خوبی حسی می کنید. وقتی پس از مدتها در یک محیط قرار می گیرید که همه فارسی صحبت می کنند، در حالی که مدتهاست این زبان را نشنیدهاید، کلی لذت میبرید و تازه می فهمید تا چه حد دلتنگ زبان مادری بوده اید. برادرم سالهاست که در سوئد سکونت دارد و همسر ایشان هم سوئدی است و خدا را شکر رابطه بسیار خوبی با هم دارند اما گاهی فکر میکنم چطور بعضی چیزها را به هم می فهمانند. (می خندد) ارتباط با کسانی که زبان مادری شما را نمیدانند قطعا دشواری های خاص خود را دارد.

همسر غزل صارمی همسر بازیگران عکس جدید بازیگران طلاق بازیگران زندگی خصوصی بازیگران خانواده بازیگران بیوگرافی غزل صارمی

 زندگی در مهرشهر کرج
از وقتی پدر و مادرم بازنشسته شدند، مهرشهر کرج را برای زندگی انتخاب کردند. پیش از رفتنم از ایران در تهران زندگی می کردیم وشرایط این شهر برایمان سخت شده بود. در تهران باید مدام باترافیک و شلوغی والودگی هوا دست و پنجه نرم کنید. در این شهر حتی ورزش ساده پیاده روی هم برایم سخت شده بود و نفس ام می گرفت. اگر در مهرشهر صبح زود از خواب بیدار شوید وسری به پارکهایامحوطه های سابزبزنید، جمعیت زیادی را در حال ورزشی می بینید و جالب اینکه معمولا تعداد خانمها بیشتر است. هوای سالم این شهر و طبیعت زیبایشی مردم را به ورزشی ترغیب می کند و می توانم بگویم حال مردم اینجا خیلی بهتر از ساکنین تهران است.

 رژیم های مختلف غذایی را امتحان کرده ام
چون همیشه استعداد چاقی داشته ام، رژیم های مختلفی را هم امتحان کرده ام. مثلا رژیم اتکینز یا رژیم های سریع دیگر در کل رژیم های غذایی را که وزن بدن را با سرعت پایین میاورند، توصیه نمی کنیم. به نظرم بهترین رژیم غذایی استفاده بسیار کم از شبکر و شیرینی جات، برنج سفید، نانهای سفید و تنقلاتی مانند چیپس و پفک است. من این هفته بعد از سالها چند دانه پفک خوردم. جالب است بدانید که متخصصان و دندانپزشکان توصیه – می کنند پس از خوردن تنقلاتی مانند پفک چندین بار دندانهای تان رامسواک بزنید تارنگدانه های ان از مینای دندان جدا شود.

مسابقه پفک خوری
من همیشه تنقلات دوست داشته ام اما واقعا نباید به این علاقه اجازه جولان داد. (می خندد) یکی از خاطرات بامزه من و برادرم در کودکی مسابقات پفک خوری بود. مثلابه یاد دارم یک بار که باهم مسابقه گذاشتیم، من ۲۰ بسته کوچک پفک را یکجا خوردم. (می خندد) الان که به آن روز فکر می کنم، تعجب می کنم که چطور توانستم ان همه پفک رابخورم (می خندد)

رستوران ممنوع
هرقدرجوان تر باشید شاید کمتر به تغذیه سالم اهمیت بدهید اما از یک سنی به بعد روی این موضوع احساس می شوید؛ به خصوص اینکه پدر و مادرم خیلی روی این قضیه حساس هستند و در دو سالی که به ایران برگشته ام اصلا از غذای غیر خانگی استفاده نکرده ایم. غذای بیرون در خانه ماقدغناست الېته یکی دوبارمن ومادرم تقلب کرده ایم وبرای گرفتن جشن به رستوران ! رفته ایم.(می خندد) اما در کلی ما همیشه از غذای خانگی استفاده می کنیم در ایران معمولا مادرم اشپزی می کند اما در سوئد به ناچار خودم اشپزی می کردم، این کشور یک جزیره است و طبعا غذاهای دریایی در آن به وفور وجود دارد. من تا قبل از زندگی در سوئد چندان تمایلی به غذاهای دریایی نداشتم ولی زندگی در این کشور ذائقه امارات شهر گوتوور اغلب غذاهایی که پخته می شوند دریایی هستند و محصولات دریایی در این شهر  بیش از سایر خوراکیها دیده می شود. ماهی محبوب مردم این شهر یک نوع قزل آلاست که از قزل آلاهای کشور ما بزرگ تر و کمی چرب تر است و حتی کسانی که دوستدار غذاهای دریایی هستند هم این ماهی را دوست دارند. البته من و برادرم و حتی خانم ایشان که ایرانی نیست، باغذاهای ایرانی راحت تر بودیم و اگر قرار بود خودمان آشپزی کنیم، اغلب غذاهای ایرانی را می پختیم.

همسر غزل صارمی همسر بازیگران عکس جدید بازیگران طلاق بازیگران زندگی خصوصی بازیگران خانواده بازیگران بیوگرافی غزل صارمی

خیلی اهلی خرید نیستم
وقتی یک خانم ادعا کند خیلی اهل خرید نیست، شاید عجیب به نظر برسد ولی من واقعا خیلی اهل خرید نیستم، در سنین نوجوانی و ابتدای جوانی بیشتر خرید می کردم اما الان فقط زمانی که به چیزی نیاز داشته باشیم، آن را تهیه می کنم تنها نقطه ضعفم کفش است و در این مورد نمی توانم کوتاه بیایم. (می خندد) گاهی مادرم به من می گوید:«چرا اینقدر کفش می خری مگر چقدر به کفشی نیاز داری؟ من در کودکی مرتب برایت کفش خریدهام ونباید عقده خرید کفشی در تو باشد.» من هم جواب می دهیم: «خب خودتان مرا بد عادت کرده اید.» (می خندد)
موقع خرید به راحتی و بعد از آن به زیبایی اهمیت می دهم در سوئد مردم واقعا راحتی در لباس و کفش برای شان اولویت است و این فرهنگ در انها نهادینه شده که فرهنگی بسیار خوب است. به نظرم ماهم باید در خریدهایمان ابتدا راحتی خودمان و دوام و جنسی خوب آن کالا را در نظر بگیریم و اولویتمان صرفا زیبایی یا مد نباشد.

 از لوازم آرایشی و بهداشتی ایرانی استفاده می کنم
به خاطر وجود لوازم آرایشی و بهداشتی تقلبی در ایران، تا حد امکان سعی می کنم از مشابه های ایرانی استفاده کنم. من از خمیردندان و شامپوی ایرانی استفاده می کنم. رنگ موهایی با برندهای خیلی مشهور که امکان تقلبی بودنشان بیشتر است، استفاده نمی کنم. همینطور از کرمهای ضد افتاب، پنکیک و کرمهای مرطوب کننده ایرانی استفاده می کنم و راضی هستم.

 گسترش سرطان سینه را جدی بگیریم
در همه جای دنیا روی معاینات دقیق و چکاپ های مداوم سلامت توجه ویژه وجود دارد. متاسفانه مادر یکی از نزدیکترین دوستان من بر اثر ابتلا به سرطان سینه درگذشت. این نوع سرطان یکی از قابل درمانترین نوع سرطان است که اغلب به خاطر مراجعه دیر به پزشک دردسرافرین میشود. همه خانمها باید مرتب سینه خود را معاینه کنند و دست کم سالی یک بار برای معاینه به پزشک مراجعه کنند.

 ذائقه تان را تربیت کنید
یکی از خصلتهای خوب انسان این است که می تواند ذائقهای متنوع و تربیت پذیرداشته باشد. مثلامن ازبوو مزه شیر خوشم نمیآمد اما خودم را مجاب کردم که شیر را در برنامه غذایی ام قرار دهم و از منابع غنی کلسیم شیر صرفا به خاطر اینکه آن را دوست ندارم، محروم نشوم. میوه و سبزیجات نیز در برنامه غذایی من و خانوادهام جایگاهی محکم دارند به طوری که من از خرید میوه و سبزیجات بیشتر از لباس، کیف و کفش لذت میبرم. (می خندد) این لطف پدر و مادرم بوده که من و برادرم را از کودکی به استفاده روزانه از میوه و سبزیجات عادت دادهاند. همیشه از میوه و سبزیجات تازه وبه روز استفاده می کنیم. من اغلب میوه رادانه ای می خرم تا همیشه میوه تازه در خانه داشته باشم. این عادت در مردم اروپا هم وجود دارد. البته آنها بیشتر به خاطر گران بودن میوه این طور خرید می کنند ولی ما به خاطر حفظ طراوت و تازگی میوهذها آنها را دانه ای میخریم. ضمن اینکه در ایران هم قیمت میوه دیگر آنقدر بالارفته که به اروپا نزدیک شده ایم. (می خندد)

برای بهتر شدن حال تان تلاش کنید
گاهی برای بهتر شدن حالم ظرف می شویم، شستن ظروف با آب ارتباط دارد و به پاکیزگی منجر میشود و برایم حسی خوبی دارد. اگر بی حوصله یا ناراحت باشیم، کشیدن نقاشی یا خواندن کتاب همیشه حالم را بهتر می کند. قبلا روانشناسی ها معتقد بودند برای بهتر شدن حال باید در مورد مشکلات یا وقایع ناراحت کننده در زندگی صحبت کرد اما الان مقالاتی را در این زمینه می خوانیم که برخی خلاف این موضوع اعلام نظر کردهاند و معتقدند نباید خاطرات بد را مرور کرد. به نظر من هم باید از مشکلات و وقایع ناراحت کننده فاصله بگیریم وبا مرورشان خودمان را ناراحت نکنیم. باید بیاموزیم که خودمان را از مسائلی که ناراحت مان می کنند، تا حد امکان دور نگه داریم قطعا ورزش وهنرمی توانند در این زمینه موثر باشند. ضمن اینکه همیشه به یاد داشته باشیم برخی ماجراهایا وقایع همان لحظه خیلی وحشتناک به نظر می رسند و با گذشت زمان پی می بریم که آنقدرها که فکر می کردیم، ناراحت کننده نبودند.

جدایی تجربه ای تلخ است
من یک بار ازدواج کرده و از همسر سابقم جدا شده ام. معتقدم جدایی یکی از تلخترین و و اتفاق هایی است که می تواند برای هر انسان در زندگی رخ دهد و باید تا حد امکان از آن پرهیز کرد. بالطبع باید در ابتدای هر رابطه عاقلانه تصمیم گرفت تا در نهایت کار به جدایی نکشد. من همیشه تمایل به زندگی خانوادگی داشته و دارم و تشکیل خانواده برایم حس خوبی دارد. وقتی کسی تجربه ای تلخ در این زمینه داشته باشد، بیشتر از قبل در این مورد حساسیت به خرج می دهد تا این بار زندگی اش سرانجامی شاد و موفق داشته باشد. این حساسیت حتی از جانب خانواده هم بیشتر می شود.

دوری از بازیگری برایم دلتنگ کننده بود
مهاجرت به قصد تحصیل و دوری از بازیگری برایم سخت بود. دوری از فضای کارم، خانواده و از همه مهمتر زبان مادری واقعا دشوار است اما حس می کنم به این تجربه نیاز داشتم و برایم اموزنده و سازنده بود. زمان تحصیلم درسوائد با مشکلاتی که گفتم روبه رو بودم وشاید آن زمان تحمل شان برایم سخت بود اما از آنجا که به فاصله گرفتن از وقایع وبعدقضاوت در موردشان معتقدم، حالا که به گذشته نگاه می کنم، فکر میکنم این سفروزندگی در خارج از کشور و تحصیل در انجا برایم لازم بود و در زندگی ام تاثیر مثبت خود را گذاشته و امیدوارم این اثرگذاری تداوم داشته باشد. وقتی به ایران بازگشتم و کار بازیگری را شروع کردم، واقعا حس کردم دوباره متولد شده ام. من همیشه لقمه های خوشمزه غذا را آخر می خورم یا نگه میدارم برای بعد.(می خندد) فکر می کنم در مورد بازیگری هم همین اتفاق افتاد. بازیگری برایم بسیار خوشایند و جذاب است و آن را نگه داشتم تا تحصیلاتم به اتمام برسد. وقتی پس از سالها دوباره جلوی ان قرار گرفتم، قدر بازیگری را هزاران بار بیشتر از قبل دانستم و با خودم گفتم «من چقدر به این فضا علاقه و تعلق دارم».

همسر غزل صارمی همسر بازیگران عکس جدید بازیگران طلاق بازیگران زندگی خصوصی بازیگران خانواده بازیگران بیوگرافی غزل صارمی

غزل صارمی و دخترش

بیوگرافی غزل صارمی خانواده بازیگران زندگی خصوصی بازیگران طلاق بازیگران عکس جدید بازیگران همسر بازیگران همسر غزل صارمی


ادامه مطلب ...

محسن چاوشی: ماجرای عشقی خاصی نداشتم همکاری‌ام با فصل دوم «شهرزاد» قطعی نیست

محسن چاوشی: ماجرای عشقی خاصی نداشتم/ همکاری‌ام با فصل دوم «شهرزاد» قطعی نیست

محسن چاوشی در مصاحبه‌ای از روزهای سختی گفته که بدون مجوز در حوزه موسیقی فعالیت می‌کرده است و پیرامون مسائل بسیاری از جمله سینما و سریال شهرزاد نیز سخن گفته است. بخش‌هایی از این مصاحبه‌ را در ادامه می‌خوانید:

همسر محسن چاوشی زانکو چاوشی ترانه جدید محسن چاوشی بیوگرافی محسن چاوشی بیوگرافی اسپاکو یوسفی Mohsen Chavoshi Aspako Yousefi

محسن چاوشی متولد ۸ مرداد ۱۳۵۸ در خرمشهر است و اصالتی کردتبار دارد. که با توجه به شرایط کاری پدرش که کارمند شرکت نفت بود به خرمشهر مهاجرت کردند و محسن در خرمشهر متولد شد. وی فرزند پنجم خانواده و دارای دو خواهر و سه برادر است.بعد از اشغال خرمشهر در زمان جنگ، خانواده او به شهرهای کرمانشاه، مشهد و نهایتاً تهران مهاجرت کردند.
محسن چاوشی در سال ۱۳۸۸ با اسپاکو یوسفی ازدواج کرده است و پسری به نام زانکو دارند.
روزهای سخت، استودیو گلابی
… تصمیم گرفتیم توی حیاط خانه رضا (احمدوند) یک استودیو خانگی و خیلی خیلی کوچک درست کنیم. سقفش را با چوب و برزنت ساختیم که باران روی سرمان نریزد و یکی هم مسوول این بود که برود آب‌هایی که روی سقف جمع شده بود را خالی کند و خلاصه داستان‌هایی داشت برای خودش که یادم بیاید می‌گویم. باز هم رفتیم دنبال مجوز و باز هم به در بسته خوردیم. پیش احمدوند که می‌رفتم گاهی اوقات محسن یگانه هم می‌آمد آنجا کار ضبط می‌کرد. اما در واقع ورود و خروج‌مان به استودیوی احمدوند طوری بود که به هم نمی‌خوردیم و همدیگر را نمی‌دیدیم. من آن موقع معروف شده بود و «نفرین» بیرون آمده بود. یگانه به احمدوند گفته بود اگر ممکن است به چاوشی بگو که با هم ترانه‌ای بخوانیم. من یک تراک وسط کارش خواندم در حالی که او را ندیده بودم. بعد که منتشر و معروف شد تازه محسن یگانه را دیدم. «نشکن دلمو» را با هم خواندیم و همان کارهایی که در آن آلبوم بیرون آمد و پخش شد دست مردم.

ــ وضع مالی خوبی نداشتم. چند وقت کوتاهی که در استودیوی رضا فوادیان کار کردیم، همسایه‌ها شکایت کردند. حیاط مشترک با همسایه‌ها بود و به خاطر این طور چیزها رفتند شکایت کردند و شهرداری هم آمد و استودیو را خراب کرد. استودیو توی خیابان سرباز در میدان سپاه بود و بعد از اینکه استودیو را خراب کردند وسایل پیش رضا ماند. در واقع قرار بود که من توی این استودیو روی آلبوم بعدی کار کنم. خواهر رضا سرمایه‌گذار کار بود و حدود ۴ میلیون بابت این استودیو هزینه کرد. البته من قبل‌تر با آنها شرط کرده بودم که اگر آلبوم باز مجوز نگرفت شما هم مثل آن دوستان نروید و شکایت کنید. در نهایت آنجا هم داستانش اینطور شد و شهرداری زد خرد و خاکشیرش کرد. باز هم خودم ماندم و خودم بدون این که چیزی داشته باشم. دومین آلبوم هم به این بن‌بست خورد.

همسر محسن چاوشی زانکو چاوشی ترانه جدید محسن چاوشی بیوگرافی محسن چاوشی بیوگرافی اسپاکو یوسفی Mohsen Chavoshi Aspako Yousefi
ــ استودیو آفاق که مدیرش آقای امیرحسین شریفی تهیه‌کننده سینما و تلویزیون بود. پسر آقای شریفی، شاهرخ استودیوی کوچکی در یکی از اتاق‌ها درست کرده بود کار می‌کرد. اگر اشتباه نکنم عابد (بسطامی) من را به آنها معرفی کرد و آنها هم من را می‌شناختند. آن موقع آلبوم «خودکشی ممنوع» هم منتشر شده بود و خیلی همه گیر شده بود. شاهرخ شریفی خیلی تحویلم گرفت و گفت بیا اینجا کار کن و بمان و از وسیله‌ها استفاده کن. تقریبا همه چیز هم بود. یک روز آنجا بودم که شهاب اکبری از در آمد و با هم آشنا شدیم و به من گفت من کارهایت را دوست دارم و دوست دارم بی‌هیچ چشمداشت مالی با تو همکاری کنم و برایت کارتنظیم کنم. با هم دوست شدیم. شهاب خیلی پسر خوبی بود و هست. خلاصه آلبوم »متاسفم»‌ را شروع کردیم. استودیو آفاق که میدان کتابی بود به پاتوق و پایگاه ما تبدیل شده بود و اتفاقات جالبی آنجا می‌افتاد. شبانه‌روز مشغول تولید و ضبط «متاسفم» بودم و یکی از کارهایی که آنجا به دنیا آمد هم «سنتوری» بود. در واقع «متاسفم» در حال شکل‌گیری بود که «سنتوری»‌را کار کردم. این‌ها گل کارهای آن زمان من بودند و مهرجویی هم همان موقع آمد سراغ من.

سال ۸۵ – ۸۶ بود. به شهاب گفتم من نه مجوز دارم نه پولی که بتوانم سرمایه کارم کنم، اما دوست دارم کیفیت و تنظیم‌های کارهایم بهتر باشد. شهاب گفت اصلا چشمداشت مال یبه این موضوع ندارم. همین که بشود با هم همکاری کنیم خیلی هم عالی‌ست. خالصه ۹ ماه شباه روز استودیو بودیم. پولی در نمی‌آوردم آن زمان اما این قدری داشتم که بتوانم از پس خودم بربیایم. برای بعضی‌ها تک و توک موزیک می‌ساختم و پولی بابتش می‌گرفتم، البته قیمت‌ها مثل امروز نبود. شب و روز با شهاب توی استودیو آفاق بودیم. طوری که گاهی وقت‌ها هفته‌ای یک بار می‌رفتم خانه سری می‌زدم. مدام در حال کار بودیم و بعضی وقت‌ها شهاب وقت می‌کرد با نامزدش برود بیرون تفریح و میهمانی‌های فامیلی و دوباره شب برمی‌گشت استودیو. من از شهاب خیلی چیزها یاد گرفتم. چیزهایی که دیگران خیلی سخت به آدم یاد می‌دهند چون یاد گرفتن کسی مثل من مساوری بود با کم درآمد شدن دیگران. شهاب قبل از این که تنظیم کننده شود استودیو رولند را داشت. همان اول که تنظیم‌های شهاب را شنیدیم خوشم آمد. کارهای تر و تمیز و خوبی بودند و این طور در واقع همکاری ما با هم شروع شد. البته بعد به شهاب گفتم که ژانر من با این موسیقی که تو تنظیم می‌کنی فرق دارد و باید یک طور دیگری تنظیم کنی. خیلی با هم فکر کردیم که چطور کار کنیم یا از چه صداهایی بهره ببریم. رفت و آمد بچه‌هایی مثل حسین و امیر هم به استودیو شروع شد و خلاصه همه با هم فکر می‌کردیم که چطور باید دنیاهامان را بیشتر از گذشته به هم نزدیک کنیم و این دنیا را در بحث تنظیم برای فواد هم باز کردیم و او هم کم کم با فضای کارها آشنا شد. برای شهاب هم این شعرها و ژانر موسیقی که ما کار می‌کردیم جذابیت داشت به همین خاطر خیلی زود با آن اخت شد. بعدها از خود شهاب شنیدم از وقتی این کارها را با هم انجام داده‌ایم سلیقه‌ام عوض شده و دیگر نمی‌توانم هر کاری را تنظیم کنم. در این ۹ ماه خیلی اتفاقات زیادی افتاد و جو خیلی جالبی در آن استودیو وجود داشت. هر اتفاقی که فکرش را بکنید در این مدت افتاد. از خنده تا گریه. حرف و مشورت و موسیقی و هر چیزی که فکرش را بکنید.

موقع ضبط آهنگ «من کم تحملم» فقط من و شهاب توی استودیو بودیم. همیشه استودیو شلوغ بود و بچه‌ها آنجا بودند. منتظر می‌شدیم که بچه‌ها بروند تا استودیو خلوت شود و بتوانیم کار ضبط کنیم. به همین خاطر اصولا ضبط‌ها را آخر شب انجام می‌دادیم. شهاب خیلی آدم تودار و درون‌‌گرایی است و خیلی سخت می‌شود از درونش باخبر شد. برعکس من، خیلی سخت گریه می‌کند. من هر وقت دلم بخواهد می‌زنم زیر گریه و اصلا مهم نیست کجا و یا در چه موقعیتی هستم. می‌زنم زیر گریه. شهاب راحت می‌خندید اما خیلی سخت گریه می‌کرد و همیشه حسش را کنترل می‌کرد. یادم می‌آید آن شب حال خوبی نداشتم و این قدر حالم عجیب و غریب بود که نمی‌توانم تعریفش کنم. شهاب اتودهای اولیه موزیک را زده و آماده کرده بود تا من بخوانم و بعد تنظیمش کند. همیشه وقتی شهاب صدا می‌گرفت، چند خط می‌خواندم تا دستش باز باشد و بهترین وکال را انتخاب کند اما «کم تحلم» را فقط یک بار خواندم و از استودیو آمدم بیرون. دیدم شهاب نشسته پشت و میز و سرش را گذاشته روی میز. گفتم شهاب چطور بود؟ سرش را بلند کرد، دیدم دارد گریه می‌کند. این اولین بار بود که گریه شهاب را می‌دیدم.

همه درها روبه رویم بسته شده بود و به هر دری می‌زدم که بتوانم کاری انجام بدهم و زندگی‌ام را عوض کنم، اما نمی‌شد. فقط می‌دانستم که باید کار کنم و بخوانم. البته راهی جز این هم نداشتم و فقط امیدوار بودم که بالاخره یک روز اتفاق خوبی می‌افتد و روزنه‌ای باز می‌شود. کاملا حس می‌کردم و مطمئن بودم که اوضاع هیچ وقت در این شرایط باقی نمی‌ماند. از طرف دیگر هم خوشحال بودم که مردم با کارهایم ارتباط برقرار کرده‌اند. مسیج‌ها و کامنت‌های زیادی به دستم می‌رسید. روزنامه‌ها درباره‌ام می‌نوشتند و یا در اینترنت که تازه راه افتاده بود از من خبر و مطلب و… می‌گذاشتند و من همه آنها را می‌دیدم و انرژی می‌گرفتم. امروز هم همینطورم. خودم را از وقایع اطرافم منفک نمی‌دانم. چه اخباری که مربوط به من و حوزه موسیقی است، چه اخبار دیگر را. خیلی‌ها فکر می کنند در خلوت بودن یعنی بی خبر از همه جا و همه کس. در صورتی که اصلا اینطور نیست. خلاصه آن زمان هم نظرات مردم را می‌خواندم و ایمیلی داشتم که خیلی‌ها از آن طریق برایم نامه می‌فرستادند و من تک تک‌شان را می‌خواندم.

ماجرای عشقی خاصی نداشتم
من ماجرای عشقی خاصی نداشتم اما همیشه آماده عاشق شدن بودم. ولی این که خیلی‌ها می‌گویند فلانی زخم‌خورده از عشق بوده یا حتما کسی بلای عاطفی سرش آورده که این طور غمگین و پرسوز می‌خواند اصلا صحت ندارد. معشوقه‌ای وجودنداشت و من اگر می‌خواندم اتفاقا درباره فقدان این معشوقه بود. معشوقی که خیالی بود یا … اما خب به هر حال گه گاهی هم ارتباط‌های زودگذری شکل می‌گرفت ولی اصلا اینطوری نبودند که بخواهد تاثیر مستقیمی روی من داشته باشند یا من برای کس خاصی این‌ها را خوانده باشم.

من کلا آدم غمگینی هستم. هر طور که فکرش را می‌کنم می‌بینم آدمی مثل من طور دیگری نمی‌توانست بخواند. نمی‌توانستم با شکل و جنس دیگری عقده‌هایم را خالی کنم. عقده‌هایم را در این عاشقانه‌ها خالی می‌کردم. حتما قبل از من هم خواننده‌ها و موزیسین‌هایی بوده‌اند که بیشتر موزیک‌های آرام و غمگین می‌خوانده‌اند اما شاید فرق من با آنها «حس» من بود. غم یا بهتر بگویم اندوهی که آن زمان در من وجود داشت را سر این ترانه‌ها خالی می‌کردم و این جور تخلیه می‌شدم. اما در کنار این‌ها موسیقی و ذات موسیقی هم برایم بسیار مهم بود. این طور نبود که نسبت به کارم کم اطلاع باشم. نه. من می‌دانستم دقیقا دارم در چهمسیری حرکت‌ می‌کنم. حتی اگر انتخاب این مسری ناخودآگاه بود با این حال سعی می‌کردم که دانشم را هم در حوزه موسیقی و شعر و ادبیات بالاتر ببرم. واقعا هنوز هم حریصانه در حال یادیگری و بهتر و بیشتر کردن اندوخته‌هایم هستم.»

داستان «به تو گفتم یا نگفتم»
این ترانه هم داستان جالبی دارد. اواخر آلبوم «متاسفم» بود که یک روز نشسته بودم برا یخودم همین طوری چیزهایی می‌نوشتم. بهنظر خودم شعر نبود، اما یک لحظه به خودم آمدم دیدم انگار نوشتم و تمامش کردم. خلاصه تمام که شد گذاشتم روبه‌رویم و به صورت اتود خواندمش. شهاب استودیو نبود. وقتی آمد کار را شنید. گفت خیلی خوب است بیا همین را کار کنیم. من خیلی موافق نبودم به این دلیل که شعرش آنچنان شعر اسلوب‌دار و قرصی نبود. شهاب اما می‌گفت حال خوبی دارد خلاصه این شد که ترانه را با همان ملودی خواندم و شهاب توی استودیو تنظیمش کرد. محسن یگانه هم آمد استودیو و کار را شنید و خیلی خوشش آمد. خواست که این ترانه را با من هم‌خوانی کند. من هم خیلی راحت چون دیدم دوست دارد این ترانه را بخواند قبول کردم و با هم خواندیم.

 دنبال شهرت نبودم
دوست داشتم در وهله اول مردم موزیکم را گوش بدهند تا این که بیایم مدام از خودم عکس منتشر کنم و با عکس‌هایم خودم را معرفی کنم تا به اصطلاح چهره‌ام مشهور شود. البوم من هم که مجاز نبود و نمی‌شد رویش عکس و جزئیات منتشر کرد. برای جلد همین آلبوم هم عابد بسطامی طرح زد و داد چاپ کردند و با لیبل منتشر شد. بعضی روزها بچه‌ها می‌رفتند تا خبری از وضع آلبوم بگیرند و خوشحال برمی‌گشتند و می‌گفتند که خیلی گرفته و مدام در حال تکثیر و پخش است و من هم خوشحال می‌شدم. چون کارها دلی بود و پول وسط نبود هر کاری که دوست داشتیم و در خلوت جمعی‌مان شکل می‌گرفت انجام می‌دادیم. مثلا بعضی شعرها را با دکلمه شاعر ضبط می‌کردیم که بیت‌هایی از شعر را با صدای خودش آخر ترانه می‌خواند. خلاصه این طور کارها بستگی داشت که حال و هوا و فضای استودیو و کار چه باشد. اما تقریبا همه اتفاقاتی که می‌افتاد بی‌برنامه و برآمده از ناخودآگاه جمعی‌مان بود. دوست داشتیم همه با هم خوشحال شویم و هر کس یک گوشه کار را می‌گفت. شاید یکی از دلایل موفقیت آلبوم هم همین بود که همه بچه‌ها دلی کار کردند.

باورم این بود که وقتی پول وارد کار شود حس و هنر و همه چیز از بین می‌رود. من این قدر درآمد نداشتم که بخواهم عوض شوم و دغدغه‌هایم را فراموش کنم. امروز هم به هیچ عنوان خودم را بنده پول و شهرت و این چیزها نمی‌کنم. به مرور اتفاقاتی پیش آمد و شرایطی رقم خورد که باعث تنهایی و به نوعی گوشه‌گیری‌ام از این نوع ماجراها شد. البته همیشه اینطور بودم. یعنی شخصیت و اخلاقم این بود. اهل مهمانی و این طور چیزها هم نبودم. هنوز هم نیستم. بروم که چه بشود؟ چند دوست و همکار محدود داشتم که بیشتر وقتم را با آنها می‌گذراندم. هنوز هم همینطورم. این بودن هم نهایت صرف موزیک ساختن و شعر خواندن و این چیزها می‌شد. نمی‌خواستم هیچ چیز دیگری وقتم را را بگیرد و کار عبث انجام بدهم.

پدر و مادرم همین که می‌توانستند وضعیت من را تحمل کنند و به رویم نیاورند واقعا کمک بزرگی برایم محسوب می‌شد. هیچ وقت به من نگفتند که تو کار نمی‌کنی و درآمد نداری و از این حرف‌ها. خیلی هم به من کمک کردند. حتی با این که سنم زیاد بود، هنوز به من پول توی جیبی می‌دادند و پدرم نمی‌گذاشت دستم خالی بماند. من هم سعی می‌کردم این اواخری که برایتان تعریف کردم استودیو آفاق بودم، کمتر بروم خانه. کمتر می‌رفتم و با خودم می‌گفتم حالا که نمی‌توانم کمکی به آنها کنم حداقل سربارشان نباشم.

اوایل فقط توی خانه کار می‌کردم و طبیعتا فقط مادرم توی خانه بود و می‌شنید که موزیک می‌سازم و تمام آهنگ‌هایی که بعدها به عنوان آلبوم منتشر شد را مادرم از قبل شنیده بود. وقتی آلبوم اولم پخش شد مادرم رفته بود پیش برادرهایم بلژیک. هم مهرداد و هم فرهاد بلژیک هستند. مادرم از خانه مهرداد رفته بود به فرهاد سری بزند که فرهاد آلبوم را دانلود می‌کند و برای مادرم می‌گذارد و این‌طور که مادرم می‌گوید فرهاد اولین بار صدای من را با همان ترانه «نفرین» می‌شنود و گریه می‌کند. چند روز بعد که با فرهاد صحبت می‌کردم می‌گفت: «این خیلی قشنگه. اصلا باورم نمی‌شه که تو این کار رو کردی.» و کلی تشویقم کرد. خواهرهایم هم به هر صورت کارهایم را می‌شنیدند. رابطه چندانی با خانواده‌ام نداشتم. یعنی خیلی دم دستشان نبودم. مدام دنبال کارهای خودم بودم و آنها هم از طریق اینترنت متوجه شدند که معروف شده‌ام. مادرم خیلی خوشحال بود از این قضیه. پدر هم همینطور، اما به هر صورت مرد است و سعی می‌کرد خوشحالی‌اش را به روی خودش نیاورد. اما حالا از این که توی فامیل و همیسایه و آدم‌ها از من حرف می‌زنند افتخار می‌کند. خیالشان بالاخره از من راحت شد که راهم را پیدا کرده‌ام. همیشه به خاطر وضع درس و شکل زندگی‌ام نگران بودند و حالا خیالشان راحت است.

چرا ارشاد مجوز نمی‌داد؟
بعد از این که ارشاد آب پاکی را بابت مجوز روی دستمان ریخت دیگر پیگیری نکردیم. یک سری از تهیه‌کننده‌ها خودشان پیگیری می‌کردند و گاهی هم به من پیغام می دادند که کاری برای ارائه دارم یا نه. طبیعتا من هم بدون توقف در حال ساختن کارهای جدید بودم و یک لحظه هم بیکار نمی‌نشستم. پیشنهاد همکاری می‌دادند و می‌گفتند اگر برایت مجوز بگیریم حاضری با ما قرارداد ببندی؟ من هم می‌گفتم چرا که نه. همه این‌ها می‌رفتند دنبال مجوز و البته ناامید برمی‌گشتند.

… همین‌ زمان‌ها بود که با دوستی به نام محمدرضا آهاری آشنا شدم که قبلا هم البته با روزبه نعمت‌اللهی استودیو آفاق آمده بود. در همان دیدارها قرار شد یک سری کار با هم انجام دهیم. بعد از چند وقت همدیگر را دیدیم و آهاری به من گفت که اگر دوست داشته باشی می‌توانم به آوای باربد معرفی‌‌ات کنم که از این طریق بتوانی مجوز بگیری. من هم اقدام کردم و مجوز صادر نشد. سال۸۶ بود فکر کنم. خلاصه رفتیم و‌آمدیم و یکسری موزیک ساختیم و باز هم ارشاد مجوز نداد. از طرف دیگر هم دکتر رضا مهدوی از حوزه هنری پیغام داد که اگر نمی‌توانید از ارشاد مجوز بگیرید ما از طریق حوزه این توانایی را داریم که مجوز صادر کنیم، اما یک شرایطی دارد. یکی یاز شرایطش هم این بود که ما نمی‌توانستیم از ترانه‌هایی که سابقا استفاده می‌کردیم استفاده کنیم و صرفا می‌بایست روی اشعار کلاسیک کار می‌کردیم. جالب اینجاست قبل از این اتفاقات روی دو تا از غزل‌های مولانا کار کرده بودم و حسین صفا هم وقتی آن زمان این کارها را شنید خیلی استقبال کرد. دکتر مهدوی به من گفت که باید آلبوم را یک ماهه آماده کنید و تحویل بدهید. همزمان نامجو از حوزه هنری برای مجوز اقدام کرد. البته او هم مثل من قراردادش با آوای باربد بود و هر دو ما از طریق آوای باربد رفته بودیم برای مجوز حوزه.

قراردادی بستیم و مبلغی به عنوان پیش پرداخت پول گرفتم تا بروم آلبوم را آماده کنم. این ۱۵ میلیون پولی که بابت پیش پرداخت گرفتم و در واقع اولین پولی بود که تا آن روز بابت قرارداد آلبوم‌هایم می‌گرفتم.

… وقتی آن یکی خواننده که به همراه من آلبومش را برای مجوز ارائه داده بود مجوز گرفت خوشحال شدم که پس من هم می‌گیرم. روزی که قرار بود دکتر مهدوی مجوز کار من را صادر کند از کار اخراج شد یا جا به جا شد. دقیقا نمی‌دانم. بعدها وقتی پیگیری کردم گفت آنجا نیستم و نمی توانم پیگیری کنم و از این موضوع ناراحت بود. بعد از چند روز دوباره رفتم آوای باربد. یکی از دوستان به نام سعید هاشمی آنجا بود و گفت من می‌توانم شما را آشنا کنم با دوستان در حراست ارشاد.

… به واسطه آقای هاشمی وقت گرفتم و رفتم با رئیس حراست ارشاد آن زمان حرف زدم مشکل من در نهایت با حراست بود که مجوز را صادر نمی‌کرد. ده روز بعد از این جلسه برای مجوز آلبوم اقدام کردم و بالاخره برای اولین بار مجوز صادر شد.

از من پرسیدند که مشکلت چیست؟ من هم گفتم به من مجوز کار نمی‌دهند. گفتند در پرونده شما مثلا نوشته شده که شهر ری زندگی می‌کنی و … من را کسی دیگر اشتباه گرفته بودند. فکر می‌کردند کارهایی که از شبکه‌های خارج از کشور پخش می‌شد زیر نظر من بوده و من در این زمینه دستی داشته‌ام. ابدا اینطور نبود. کارها را خودشان بی اینکه روح من خبر داشته باشد از روی ایننترنت بر می‌داشتند و در سایت‌های عجیب و غریب‌شان منتشر می‌کردند. من هر گونه ارتباط با این شبکه‌ها را رد کردم و ثابت کردم که این حرف از اساس درست نیست. من اصلا نمی‌دانستم این‌ها مال کجا هستند و کوچک‌ترین ارتباطی با آنها نداشتم. کار دست مردم افتاده بود و این‌ها هم بی‌اجازه طبق معمول همیشه آن راپخش می‌کردند. خود من اصلا از این کار آنها را راضی نبودم. یادم می‌آید وقتی داخل اتاق شدم گفتند فکر نمی‌کردیم این شکلی باشی. فکر می‌کردیم ریش بلند و موی بلندی داشته باشی و کلا سر و ظاهرت یک جور دیگری باشد و خیلی متفاوت باشی. بعد از هفت سال رفتار خوبی با من داشتند.

… خیلی از همکارانم نامه می‌فرستادند که چاوشی نباید کار کند. به ارشاد اخبار کذب می‌دادند و از قول خودشان حرف‌های الکی می‌زدند که در کار مجوز گرفتن من خلل ایجاد کنند. دلیلش هم خیلی روشن بود. خلاصه پرونده‌ام قطور بود. در نهایت اعلام کردند که مشکل محسن چاوشی حل شده و می‌تواند برای مجوز اقدام کند.

از مجوز گرفتن خوشحال نشدم
بعد از آن هم تلاش و رفت و آمد احساس می‌کردم دارم اسیر می‌شوم. وقتی مجوز را دادند غمگین شدم. واقعا نمی‌دانم چرا اینطوری شدم. اما احساس کردم باید یک مدل دیگر کار کنم. قبل از آن خیلی بی‌پروا بودم و بعد از آن تا حدودی انگار ترسیدم. اگار که تماما خودم نبودم. آلبوم را در خانه ضبط کردم و با محمدرضا آهاری نشستیم و کارهایش را انجام دادیم. احساس می‌کردم دیگر خودم نیستم. آدم دیگری هستم که مجبور است بخشی از خودش را سانسور کند. آن دوره خیلی خوشحال‌تر بودم.

برای خواندن تیتراژ سریال وسواس دارم
قبل از هر چیزی بگویم که ما در کشورمان فیلم‌سازان بسیار خوب و مستعدی داریم که حضورشان برای سینمای ایران غنیمت بزرگی است. آدم‌های با اخلاقی در این حوزه وجود دارند که در کنار حرفه‌ای بودن، اخلاق‌مدار بودن را هم فراموش نکرده‌اند و همین باعث می‌شود من برای آنها حتی آنها که از نزدیک نمی‌شناسم احترام ویژه‌ای قائل باشم. اما این که چرا من در این بخش آن چنان پرکار نبوده‌ام دلیلش بیشتر آن است که برخوردم با یان پیشنهادها بیشتر از هر چیزی در وهله اول دلی است. باید حضورم در یک پروژه معنا و مفهوم درستی داشته باشد و صرفا این طور نباشد که چون من محسن چاوشی هستم به همه پیشنهادهایی که در این حوزه می‌شود جواب مثبت بدهم. این کار نتیجه‌ای که دلخواه من است را به همراه نخواهد داشت. موسیقی و صدا باید به عنوان یکی از عناصر فیلم به اصالت یک اثر سینمایی کمک کنند. منظورم از حضور درست این است و نه هیچ چیز دیگری. بخش دیگرش هم وسواس‌هایی است که دارم. باید فیلم و سناریو را دوست داشته باشم و بتوانم با آن ارتباط برقرار کنم و خلاصه‌اش اینکه برایم جذاب باشد. بقیه‌اش مسائل آن چنان مهمی نیست. مساله مالی برای من جزو آخرین گزینه‌هاست. ترجیح می‌دهم جایی باشم که حضور مثمر ثمر باشد. امیدوارم توانسته باشم حرفم را واضح به گوش مردم برسانم.

 «شهرزاد» کامل‌ترین است
«شهرزاد»‌را بسیار دوست دارم. همان اول که سناریو فیلم را خواندم حس کردم کار باشخصیت و آبروداری است و با فیلم‌های دیگر در این ژانر فرق دارد. ضمن این که قبلا هم به این نکته اشاره کردم که دوستی من با محمد امامی و رابطه بسیار خوبی که بین ما به عنوان دو دوست برقرار است باعث شد بیشتر به این پروژه اعتماد کنم. این پروژه‌ها اگر خروار خروار پول هم پشت‌شان باشد اگر همدلی درست و اصولی در فضای آن وجود نداشته باشد، هیچ تضمیمی مبنی بر موفقیت در آنها وجود ندارد. تمام جذابیت‌های سینمایی این اثر یک طرف و تیم سازنده‌اش هم یک طرف این جذابیت‌های دوست‌داشتنی هستند. به هر صورت این اتفاق افتاد و امیدوارم ماحصل آن خوب شده باشد.

همکاری‌ام با فصل دوم «شهرزاد» قطعی نیست
سازندگان «شهرزاد»‌مصمم هستند که با توجه به موفقیت‌هایی که این سریال در جذب مخاطب و توجه بازارهای بین‌المللی به دست آورده، فصل دوم این سریال را هم جلوی دوربین ببرند و من هم در مقام یک بیننده از این موضوع حتما خوشحال خواهم شد و فصل دوم را هم تماشا خواهم کرد. اما درباره ادامه همکاری با این پروژه در فصل دوم، فعلا فکر می‌کنم تصمیم گرفتن درباره این موضوع کمی زود است و به فکر بیشترو صحبت‌های بیشتری نیاز دارد. باید دید چه پیش می‌آید. خیلی خوب است که وقتی آدم‌ها در یک پروژه با هم کار می کنند دوستی‌ها و روباط انسانی‌شان در پایان کار همان طور باشد که در شروع کار بوده و خوش‌بختانه این جو در سریال شهرزاد وجود دارد و همین امروز هم که با شما صحبت می‌کنم از تصمیمی که برای همکاری با محمد امامی و سریال «شهرزاد» گرفتم بسیار خوشحالم.

«کجایی» را بیشتر از همه دوست دارم
سخت است که بخواهم کاری را انتخاب کنم. هر کدام‌شان موقع تولد دنیای مخصوص به خودشان را داشتند و انگار در هر کدام از این قطعات با هم بزرگ شدیم و به هم وابسته. «کجایی»‌ اما حال ویژه‌تری برایم دارد. البته این دلبستگی‌ها خیلی طولانی مدت نیستند. همیشه سعی می‌کنم مدت وابستگی با کارهای گذشته‌ام خیلی طولانی نشود. این وابستگی کمی خطرناک است و مسیر را برای کارهای بعدی سخت می‌کند. ترجیح می‌دهم به جای شیفتگی، توقعم را از خودم مدام بالا و بالاتر ببرم. اما مثل همه مردم که با شنیدن این کار در خلوتشان حس و حال خاصی و شخصی داشتند، من هم با همه کارهایم به ویژه «کجایی»دنیای قشنگ و البته عجیبی داشتم.

Aspako Yousefi

همسر محسن چاوشی زانکو چاوشی ترانه جدید محسن چاوشی بیوگرافی محسن چاوشی بیوگرافی اسپاکو یوسفی Mohsen Chavoshi Aspako Yousefi

instagram Mohsen Chavoshi

Aspako Yousefi Mohsen Chavoshi بیوگرافی اسپاکو یوسفی بیوگرافی محسن چاوشی ترانه جدید محسن چاوشی زانکو چاوشی همسر محسن چاوشی


ادامه مطلب ...

ماجرای ترانه علیدوستی و عکاس خارجی و زهر مار +فیلم

ماجرای ترانه علیدوستی و عکاس خارجی و زهر مار +فیلم

دانلود فیلم ترانه علیدوستی و گفتن “زهر مار” به یکی از عکاسان.

ترانه علیدوستی با انتشار پستی در صفحه توئیترش از طرفدارانش عذرخواهی کرد.

لو رفته ترانه علیدوستی فیلم جشنواره کن بیوگرافی ترانه علیدوستی بازیگران ایرانی جشنواره کن اینستاگرام ترانه علیدوستی
ترانه علیدوستی بازیگر سینماو تلویزیون با انتشار پستی در صفحه توئیترش از گفتن عبارت “زهر مار” به یکی از عکاس های حاضر در محل برگزاری جشنواره کن، عذرخواهی کرد.

لو رفته ترانه علیدوستی فیلم جشنواره کن بیوگرافی ترانه علیدوستی بازیگران ایرانی جشنواره کن اینستاگرام ترانه علیدوستی

لازم به ذکر است، وی در جریان برگزاری فتوکال جشنواره کن به ابراز احساسات یکی از هوادارانش که با صدای بلند نام او را صدا زد، واکنش نشان داده و زیر لب از این عبارت استفاده کرده بود.

کلیپ دوم

دانلود کلیپ ترانه علیدوستی در جشنواره کن ۱

دانلود کلیپ ترانه علیدوستی در جشنواره کن ۲

 

اینستاگرام ترانه علیدوستی بازیگران ایرانی جشنواره کن بیوگرافی ترانه علیدوستی فیلم جشنواره کن لو رفته ترانه علیدوستی


ادامه مطلب ...

ماجرای ازدواج هایی که یک شب تا صبح دوام دارد!

ماجرای ازدواج هایی که یک شب تا صبح دوام دارد!

گاهی آشنایی‌ها به اندازه یک شب تا صبح است اما دردسرها تازه شروع می‌شود.

گسترش فضای مجازی در میان لایه های متعدد جامعه تا جایی پیش رفته که سالهاست به محل و محفلی برای آغاز برخی دوستی ها،ارتباطات و حتی ازدواج ها تبدیل شده است.

مشاوره ازدواج سایت همسریابی ازدواج اینترنتی اخبار ازدواج احکام ازدواج آموزش خواستگاری آموزش ازدواج
البته اکثریت قریب به اتفاق این ازدواج ها،پایان خوش و مبارکی ندارد زیرا عقبه و پایه این نوع از آشنایی ها عمدتا مبتنی بر هیجانات زودگذری است که تاریخ انقضای آن کوتاه است و خیلی زود این تب تند و شوق وصال به هجرانی تلخ منتهی می شود.

خودروی آنچنانی،تحصیلاتی آنچنانی تر،حساب های بانکی سنگین و خانواده متمول، وَجهِ اشتراک بسیاری از پیام هایی است که در فضای مجازی میان دختران و پسران رد و بدل می شود و از قضا همین امتیازات پوشالی،سر منشا اختلافات می شود.

به واقع کم نبودند دختران یا پسرانی که در این وادی پای نهادند و بعد از مدتی به دادگاه مراجعه کرده و دادخواست جدایی و ختم زندگی مشترک خویش را به جریان انداخته اند.

به دلیل هزینه های سنگین و غیر قابل پیش بینی،چنین ازدواج هایی که اکثرا نیز به جدایی ختم شده،کارشناسان علوم اجتماعی توصیه می کنند،جوانان حتی المقدور باب آشنایی را در چارچوب و قواعد ارزشی،سنتی و فرهنگی متناسب با جامعه ایرانی جستجو کنند،روش هایی که تجربه و سوابق پیشین نشان داده ضریب موفقیت آن در مقایسه با چنین روش هایی بسیار بیشتر است.

* وقتی نقاط قوت به شکلی توهم گونه برجسته می شود

کارشناسان و جامعه شناسان معتقدند اساسا شبکه های اجتماعی و فضای مجازی تحفه ای است که از غرب به مشرق زمین وارد شده و نمی توان با الگوبرداری صد در صدی از چنین ساز وکاری،پایه های زندگی مشترک در چارچوب عرف و فرهنگ شرقی را استحکام و دوام و قوام بخشید.

البته منظور نظر از طرح این موضوع مطرود قلمداد کردن چنین امکانات و نرم افزارهایی نیست و نگاه منصفانه ایجاب می کند تا واقع بینانه به محاسن چنین امکانات و فناوری هایی نیز اقرار کرد،اما نمی توان این موضوع را به تمامیت ابعاد و ارتباطات اجتماعی جامعه ای همچون ایران تعمیم و تسری داد.

صدیقه نوبهار،کارشناس مسائل اجتماعی در گفتگو با خبرنگار گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان،با اشاره به ضریب خطای بسیار بالای ازدواج های اینترنتی عنوان کرد:یکی از نکات تاسف برانگیز ارتباطات در فضاهای مجازی،به هویت جعلی افرادی معطوف می شود که در آن حضور پیدا می کنند و به واقع از همان ابتدای امر و پایه اساس آشنایی آنها با دروغ و وعده های کذایی شکل می گیرد.

وی افزود:برجسته سازی نقاط قوت،پنهان ساختن نقاط ضعف،جزء لاینفک بسیاری از شخصیت های حاضر در شبکه های اجتماعی و مجازی است که با هدف شروع ارتباط دوسویه با جنس مخالف،در چنین فضاهایی سیر می کنند.

این کارشناس مسائل اجتماعی عنوان کرد:بر اساس تحقیقی که بنده از حضور افراد در شبکه های اجتماعی و فضاهای مجازی داشته ام،قریب به ۷۰ درصد مطالب مطروحه از سوی چنین افرادی دروغ و غیر واقعی است که این موضوع موید ضریب لغزش و شکنندگی ارتباطات در این فضاها است.

* اولین پیشنهاد ازدواج نخستین دروغ رایج و شایع

نوبهار می گوید:یکی از مواردی که در سایت های همسریابی به وفور مشاهده می شود،طرح پیشنهاد ازدواج از سوی افراد است که به ادعای آنها برای نخستین بار است که در چنین فضاهایی مطرح می کنند.

وی افزود: اتفاقا عمده افراد حاضر در این سایت ها نیز اذعان می کنند این نخستین دروغ طرف مقابل برای گمراه کردن مخاطب خویش محسوب می شود،گویی اینکه به اصطلاح طرف مقابل بسیار خوش شانس بوده که افتخار آشنایی با چنین فردی پیدا کرده است!

*ضعف و سستی در اعتماد به نفس عامل اصلی کلید خوردن ارتباطات در دنیای مجازی

کارشناسان معتقدند افرادی که صرفا با هدف آغاز ارتباط در چنین فضاهایی حضور پیدا می کنند،افرادی هستند که از فقدان اعتماد به نفس رنج می برند.

به واقع این افراد با ضعف های شخصیتی،روحی و روانی مواجه هستند که قادر به ارتباط گیری از روش های معقول و رایج در عرف جامعه نیستند و سعی می کنند با پنهان شدن در شخصیت های خود ساخته،توهم گونه و خیالی، خود را به نحوی دیگر نشان دهند تا شاید از این طریق بتوانند با پوشش ضعف های درونی خود،ارتباطی را آغاز کنند.

عمده مشاوران معتقدند توجیه اکثر قریب به اتفاق افرادی که در فضاهای مجازی طرح ازدواج یا خواستگاری می کنند مبنی بر این است که در صورت مواجه شدن با پاسخ منفی،هیچکس از این موضوع با خبر نمی شود و به زعم این افراد،این واقعه شکستی محسوب می شود که خانواده و اطرافیان چنین افرادی از آن مطلع نخواهند شد و به نوعی شخصیت و عزت نفس آنها تحت الشعاع قرار نمی گیرد.

به تعبیری هراس این افراد و گروه ها از خوردن بر چسب شکست بر پیشانی آنها است اما واقعیت امر به ضعف شخصیتی این افراد باز می گردد که چنین موضوعی را شکست قلمداد می کنند و آن را ضعف می پندارند.

البته برخی از جوانان نیز معتقدند این شیوه دارای محاسن بسیاری است و یکی از ویژگی های برجسته آشنایی در چنین فضاهایی به عدم درگیر شدن خانواده ها معطوف می شود.

به واقع طالبان چنین شیوه های آشنایی اعتقاد دارند در این فضاها،دختر و پسر ابتدا میزان تفاهم و و جه اشتراکات احتمالی خویش را با یکدیگر می سنجند و در صورت حصول نتیجه مطلوب و جمع بندی نهایی برای ازدواج قطعی،خانواده ها را درگیر و پیشقدم می کنند.

کارشناسان علوم رفتاری معتقدند،سخت گیری های خانواده و دخالت های نابجای آنها در امور،باعث می شود که جوانان از مطرح ساختن و علنی کردن آشنایی خویش اجتناب کنند تا پس از اتخاذ تصمیم قطعی برای ازدواج، خانواده ها را از این موضوع مطلع کنند تا به واقع از مانع تراشی های احتمالی پیشگیری کنند.

* زبان بدن،حلقه مفقوده ارتباطات در دنیای مجازی

برخی از مشاورین خانواده معتقدند،یکی از حلقه های مفقوده چنین ارتباطاتی به زبان بدن معطوف می شود،به واقع زبان بدن از مولفه ها و شاخصه های بسیار برجسته در تعاملات و ارتباطات میان طرفین محسوب می شود که تنها با تعامل و ارتباط حضوری امکان فهم مشترک آن پدید می آید.

تحقیقات نشان می دهد چه بسیار ارتباطاتی که در قالب جملات دنیای مجازی شکل گرفته اما بعد از مدتی با تقویت ارتباطات میان طرفین و حضوری شدن آن و عدم آشنایی به این نوع خاص از زبان،باعث بروز اختلافات بسیاری شده که بعضا به جدایی طرفین و مواجه شدن با ضربات روحی و روانی سنگین عاطفی منتهی شده است.

*زندگی های مشترک با عمر یک شب تا صبح!

عدم توصیه به ازدواج های اینترنتی تنها به اظهارات کارشناسان علوم اجتماعی و مشاورین خانواده خلاصه نمی شود،قضات دادگاه های خانواده نیز معتقدند،ضریب خطا و شکست چنین ازدواج هایی بسیار بالا به نظر می رسد،حداقل پرونده های مطروحه طلاق های توافقی موید این واقعیت تلخ است که بیشتر جدایی های توافقی با ارتباط در دنیای مجازی کلید خورده است.

حجت الاسلام حسن عموزاده،قاضی دادگاه خانواده می گوید:بیشتر پرونده های طلاق به چنین ازدواج و آشنایی هایی باز می گردد و بعضا مواردی وجود داشته که عمر ازدواج به سه تا چهار روز و حتی گاهی یک شبانه روز نیز نرسیده است.

به اعتقاد کارشناسان،شاید در ابتدا جوانان یا زوجین با شور و شعف بسیاری زندگی مشترک خویش را آغاز کنند، اما بعد از مدتی به عمق شکاف و اختلاف نظر با یکدیگر پی می برند و کار به جایی می رسد که حتی تحمل وضعیت موجود نیز برای آنها غیر ممکن می شود و صابون جدایی را به تن خویش می زنند.

مشاوره ازدواج سایت همسریابی ازدواج اینترنتی اخبار ازدواج احکام ازدواج آموزش خواستگاری آموزش ازدواج

*تقویت مشاوره های پیش از ازدواج و نظارت دقیق تر بر سایت های همسر یابی

صاحب نظران معتقدند با تقویت مشاوره های پیش از ازدواج و فرهنگ سازی در میان جوانان که لازمه ازدواجی موفق است و تبیین این موضوع که باید با نگاهی واقع بینانه و به دور از هیجانات کاذب،تصمیمی بزرگ برای یک زندگی طولانی مدت وماندگار اتخاذ شود،دوام و قوام زندگی مشترک تضمین خواهد شد.

از سوی دیگر نمی توان این واقعیت را کتمان کرد که به هر حال فناوری های نوین با تاثیرات بسیاری در زندگی اجتماعی همراه شده و نمی توان صرفا با توصیه به عدم آشنایی در فضاهای مجازی،آثار مخرب و نتایج زیان بار این موضوع را مهار و کنترل کرد.

راهکار هوشمندانه در مواجهه با این فناوری ها و انفجار اطلاعاتی در دنیای مجازی و سایبری معطوف به این امر می شود که سایت های همسر یابی توسعه یابند و البته نظارت دقیق و اصولی نیز بر آن اعمال شود تا اعضای آن با احراز هویت و کنترل هر چه بیشتری به جستجوی نیمه گم شده خود همت گمارند.

به واقع با تکیه بر این دو مولفه تعیین کننده و حائز اهمیت(مشاوره پیش از ازدواج و توسعه سایت های همسر یابی با نظارت هر چه بیشتر)می توان از آسیب ها و لغزش های احتمالی چنین ازدواج هایی کاست و تا حدود بسیاری آسیب های آن را مهار و کنترل کرد.

آموزش ازدواج آموزش خواستگاری احکام ازدواج اخبار ازدواج ازدواج اینترنتی سایت همسریابی مشاوره ازدواج


ادامه مطلب ...

امیرعلی نبویان از ماجرای بیماری همسرش “بهار” می گوید +عکس

امیرعلی نبویان از ماجرای بیماری همسرش “بهار” می گوید +عکس

امیرعلی نبویان که به تازگی ازدواج کرده مجری جوان و محبوب تلویزیون که با رادیو هفت و قصه های امیرعلی محبوبیت بیشتری پیدا کرد چندی پیش با انتشار عکسی در اینستاگرامش خبر ازدواجش را به صورت رسمی اعلام کرد . اما هنوز مدت زمان زیادی نگذشته است که امیر علی نبویان با انتشار پستی دیگر در اینستاگرامش از بیماری همسرش میگوید .

همسر امیرعلی نبویان مجری صد برگ بیوگرافی بهار نوروزپور بیوگرافی امیرعلی نبویان بیوگرافی اشکان مزیدی اینستاگرام امیرعلی نبویان

 امیرعلی نبویان در اینستاگرامش نوشت:

این آخرین پست مربوط به زندگی خصوصیمه و ببخشید اگر کمی تلخه.

من حدود سه ساله که بهار رو میشناسم و اون زمان رفیق و همکار بودیم. تنها چیزی که ازش میدونستم این بود که یک دوره سخت شیمی درمانی رو گذرونده. نه میدونستم نوازنده چنگ و سازهای کوبه ایه، نه میدونستم عکاسه و نه اینکه مسلطه به چهار زبان غیر از فارسی… همه چیز از اواخر اردیبشهت شروع شد. وقتی در اثر فشارهای عصبی ناشی از آزار و اذیت برخی ، بیماری بهار برگشت. دکتر عطری معتقد بود که با توجه به ناچیز بودن تعداد گلبولهای سفید حتی امکان شیمی درمانی هم وجود نداره و در عین نا امیدی فقط قرص تجویز کرد.بهار هر روز وزن از دست میداد و من چهارشنبه هر هفته با دست های لرزان و البته لبخند به صد برگ میومدم.

همین اشکان مزیدی عزیز شاهده که یه شب بعد از یه برنامه چه حالی بودم . به اصرار من تصمیم گرفتیم نامزدیمون رو اعلام کنیم و حلقه ای که بهار خریده بود رو دستم کنم چون میدونستم معجزه خدا پشت پنجره خونه ست و میدونستم چه رازی در ابراز عشق نهفته . بگذریم از حرف و حدیث ها و تهمتها و کامنتها و … گلایه ای هم نیست… ما همینیم .
ما فقط دعا کردیم ، شوخی کردیم ، خندیدیم و نادیده گرفتیم در حالیکه حتی نزدیکترین آدمهای زندگیمون هم نمیدونستن ما گاهی چه پچ پچی در اتاق دربسته میکنیم و از چی میگیم و از چی میترسیم… تا همین لحظه که دکتر عطری تماس گرفت و گفت که معجزه یعنی همین… که حتی دیگه هیچ نیازی به شیمی درمانی هم نیست و حالا چشمهای بهار دوباره برق میزنه…

توکل و عشق رو فراموش نکنین و اینکه معجزه های خدا پشت همین پنجره ها هستن…
مخلص همه دوستان خوبم

اینستاگرام امیرعلی نبویان بیوگرافی اشکان مزیدی بیوگرافی امیرعلی نبویان بیوگرافی بهار نوروزپور مجری صد برگ همسر امیرعلی نبویان


ادامه مطلب ...

ماجرای عروسی دختر قالیباف در پارک لویزان چیست؟ +عکس

ماجرای عروسی دختر قالیباف در پارک لویزان چیست؟ +عکس

در روزی که گذشت اخباری مبنی بر برگزاری مراسم عروسی مریم قالیباف دختر شهردار تهران منتشر شد که پارک جنگلی لویزان را برای این مراسم حاضر کرده‌اند، اما ماجرا واقعا چه بود؟

در زیر خبر اول که سرآغاز داستان بود را می‌خوانید و در ادامه تکذیبیه خبر آورده شده است.

همسر قالیباف عروسی مریم قالیباف دختر محمدباقر قالیباف داماد محمدباقر قالیباف خانواده محمدباقر قالیباف

امروز ۱۸ تیر قرار بود مراسم عروسی دختر قالیباف شهردار تهران برگزار شود. هر چند این موضوعی کاملا شخصی بوده و رسانه ها اجازه ورود به حریم شخصی افراد را ندارند، اما در شرایطی که از امکانات سازمانی برای استفاده شخصی افراد و مسئولین استفاده شود، دیگر موضوع از حالت شخصی و خصوصی خارج خواهد شد.

 امشب قرار بود عروسی دختر قالیباف، شهردار تهران در یکی از رستوران های پارک جنگلی لویزان برگزار شود.

در همین رابطه به مدت چهار روز است که در شهرداری منطقه ۴ آماده باش کامل اعلام شده و ورودی جنگل لویزان از چند روز پیش چراغانی شده و از ظهر امروز درب های اصلی پارک جنگلی به روی مردم بسته شد تا عموم مردم نتوانند وارد جنگل شوند.

همچنین خیابان های ورودی به پارک بصورت جهادی لکه گیری آسفالت و خط کشی شده است!

همسر قالیباف عروسی مریم قالیباف دختر محمدباقر قالیباف داماد محمدباقر قالیباف خانواده محمدباقر قالیباف

تکذیب یک شایعه بی‌اساس

در پی انتشار شایعه قرق کردن پارک جنگلی لویزان برای عروسی دختر شهردار تهران، بدین وسیله به اطلاع عموم خبرنگاران و اعضای محترم کانال سخنگوی شهردار تهران می رساند، که این شایعه از اساس کذب محض بوده و در ادامه تخریب های غیر اخلاقی شهردار تهران از سوی یک سایت دروغ پرداز  در فضای مجازی منتشر شده است. بدیهی ست حق شهردار تهران در پیگیری قضایی منتشرکنندگان این شایعه محفوظ خواهد بود.

شب گذشته همزمان با عید سعید فطر مراسم عروسی تک دختر شهردار تهران در شیان برگزار شد.

گفته می‌شود بسیاری از مسئولان در این مراسم حضور داشته اند.

در این مراسم محسن رضایی، قاضی زاده هاشمی وزیر بهداشت، چمران رئیس شورای شهر، طلایی نائب رئیس شورای شهر، دنیال مالی، سروری، سالاری، دوستی، جدیدی، صابری، قناعتی از اعضای شورای شهر حضور داشتند.

همچنین عبداللهی و گودرزی از معاونین شهردار و تعداد زیادی از شهرداری مناطق در عروسی دختر قالیباف شرکت کردند.

بر اساس شنیده‌ها، بحیرایی پدر همسر دختر شهردار تهران از همرزمان قالیباف است.

منوی سفارشی بر خلاف ادعاها برای مهمانان در این شب کوبیده، جوجه کباب و مرغ بود همچنین به همراه غذا سالاد، نوشابه و ژله هم سرو شده است.

مراسم از ساعت ۱۹:۳۰ آغاز و تا ۲۳ ادامه داشت. حدود ۵۰۰ نفر در این عروسی حضور یافته و ۲ مداح هم مولودی خوانی کردند.

مقابل در ورودی، نیروهای انتظامات  سالن حضور داشتند و بر اساس شناخت و یا کارت ورودی مهمانان را به داخل سالن هدایت می‌کردند.

خانواده محمدباقر قالیباف داماد محمدباقر قالیباف دختر محمدباقر قالیباف عروسی مریم قالیباف همسر قالیباف


ادامه مطلب ...

ماجرای ازدواج دوم رضا فیاضی +عکس همسرش فریده علم بیگی

ماجرای ازدواج دوم رضا فیاضی +عکس همسرش فریده علم بیگی

رضا فیاضی:پس از شش سال جدایی از همسر اولم بود که با این خانم آشنا شدم و ازدواج دومم شکل گرفت و در حال حاضر بسیار آرامش دارم و بسیار راضی هستم. این بهترین اتفاق زندگی من بود که در حال حاضر بسیار احساس خوشبختی می‌کنم.
همسر فریده علم بیگی همسر رضا فیاضی همسر بازیگران همسر اول رضا فیاضی بیوگرافی رضا فیاضی ازدواج بازیگران
رضا فیاضی در رابطه با حوادثی که در زندگی‌اش رخ داده، می‌گوید: بیشترین اتفاقات فیزیکی برای من در «قصه‌های تا به تا» یا زی زی گولو پیش آمد. یک‌بار در قسمتی به نام «نور» من برای چراغانی و وصل کردن ریسه‌ها به بالای یک نردبام رفته بودم که نردبام خراب بود!من هم برای این‌که کمی نمک قضیه را زیاد و شیرین کاری کنم شروع کردم به تکان دادن نردبام. همین شد که نتوانستم تعادلم را حفظ کنم و نردبام از زیر پایم لیز خورد و من هم زمین افتادم! در همین حین عروسک زی زی گولو با همان لحن عروسکی‌اش گفت: «آقای جمالی مرد!» که همه به سمت من دویدند که نردبام را بگیرند، اما بموقع نرسیدند و من افتادم. البته خدا را شکر ارتفاع زیاد نبود و آسیب جدی ندیدم!
فیاضی این‌بار یاد بزرگ‌ترین حادثه زندگی‌اش می‌افتد: حادثه‌ای که عمیقا در زندگی من تاثیر گذاشت، مربوط به سریالی می‌شود به اسم «شهر قشنگ» که سال ۸۵ از شبکه ۲ پخش شد. در این سریال صحنه‌ای بود که خانم هتلدار بنا به دلایلی دنبال من می‌کرد و من هم باید دوان دوان از دستش فرار کرده و خودم را روی یک کاناپه پرت می‌کردم و کاناپه می‌رفت هوا و من می‌افتادم زمین!
من هم برای این که نمک قضیه بیشتر شود، خودم را محکم‌تر روی کاناپه پرت کردم و کاناپه رفت هوا و سرم خورد به پیشخوان هتل و شکاف عمیقی برداشت. این شد که مرا با همان لباس‌های سر صحنه در حالی که خون زیادی از سرم می‌آمد به بیمارستان هدایت که کنار سیما فیلم است، بردند. در آنجا خانم پرستار بسیار ماهری بود که سر من را بخیه زد و دلم را هم به خودش بخیه زد! و آشنایی ما به ازدواج ختم شد.
ناگفته نماند که پس از شش سال جدایی از همسر اولم بود که با این خانم آشنا شدم و ازدواج دومم شکل گرفت و در حال حاضر بسیار آرامش دارم و بسیار راضی هستم. این بهترین اتفاق زندگی من بود که در حال حاضر بسیار احساس خوشبختی می‌کنم.
همسر فریده علم بیگی همسر رضا فیاضی همسر بازیگران همسر اول رضا فیاضی بیوگرافی رضا فیاضی ازدواج بازیگران
سخت ترین روزی که  با فرزندانتان  گذراندید چه روزی بود و چه اتفاقی افتاد؟
روزی که دخترم برای تحصیل به آلمان رفت.
خودتان اسم فرزندانتان را انتخاب کردید؟
بله.
انتخاب های دوم و سوم  تان برای اسمگذاری چه بودند؟
هلیا و بامداد ولی در نهایت اسم بچه هایم را علی و بهار گذاشتم.
بدترین ویژگی فرزندانتان که فکر می کنید شبیه شماست؟
پسرم کمی عصبی است که فکر می کنم این اخلاقش به من رفته ولی در کل پسر خوب و سر به راهی است.
کدام عکس فرزندانتان را بیشتر دوست دارید؟
بهار یک عکسی دارد که در آن عکس چهره اش پر از معصومیت است این عکس را یکی از دوستانم از او گرفت خیلی دوست داشتم آن را برای چاپ به یکی از مجلاتی که عکس بچه ها را می اندازند بدهم اما قسمت نشد.

رضا فیاضی در سال ۱۳۳۲ در اهواز لین ۵ خانه شماره ۲۳ محله آسیه‌آباد متولد شد. او مدرک دیپلم را در همین شهر دریافت کرد و پس از آن به بازیگری در تئاتر و فیلم کوتاه پرداخت و کارگردانی تئاتر را نیز تجربه کرد. در سال ۱۳۵۴ وارد دانشکده هنرهای زیبا شد. با اجرای تئاتر در مدارس در دوران راهنمایی و دبیرستان کار غیر حرفه‌ای خود را آغاز کرد.

در بازیگری، نویسندگی، اجرا، کارگردانی و حتی دیگر مشاغل سینمایی دستی داشته است و در کنار آنها نوشتن رمان و سرودن شعر نیز از دیگر هنرهای او محسوب می شود ولی تمام اینها زمانی شکل میگیرد که شما یک حامی و یک انگیزه ویژه در زندگی داشته باشید و چه کسی بهتر از یک همسر فداکار و دلسوز رضا فیاضی و فریده علم بیگی که چیزی نزدیک به ۱۰ سال از ازدواجشان گذارد، این روزها زندگی آرام و فوق العاده ای را کنار یکدیگر دارند و با اینکه هر دو تجربه یک زندگی مشترک ناموفق را در گذشته داشته اند ولی در این سالها به شدت به تکاملی و آرامش زندگیشان کمک کرده، از زندگی قبلی خود تجربیاتی کسب کرده اند و حالا در زندگی جدیدشان آنها را به کار بسته اند. احترام صداقت و تعامل مهمترین فاکتورهایی است که این زوج درباره آن صحبت میکنند.
زندگی مشترک رضا فیاضی و فریده علم بیگی از کجا و چطوری شروع شد؟
رضا فیاضی چهره و نامی آشنا در عرصه هنر این مرز و بوم است که سالها حضور بن عرصه را تجربه کرده است و در تمام مدیوم های آن از سینما و تلویزیون گرفته تا تئاتر فعالیت داشته است.

زندگی مشترک شما از کجا و چطوری شروع شد، چون به هر صورت شما از نسلی هستید که روابط و آشنایی ها با شکل امروزی اش تقریبا متفاوت بود؟ بفرمایید که چگونه این ازدواج شکل گرفت؟

رضا فیاضی: اتفاقی که باعث شد من وفریده باهم ازدواج کنیم زیبا، نمایشی و درواقع به نوعی فیلم در فیلم بود؛ البته قبل از آن باید عنوان کنم که این ازدواج دوم هر دونفرماست؛ یعنی هم ازدواج دوم من در زندگی و هم ازدواج دوم فریده در زندگی اش، سال ۸۵ کاری به اسم «شهر قشنگ» را همراه با عموهای فیتیله ای برای سیمافیلم کار می کردم، سیما فیلم هم دقیقا نزدیک بیمارستان هدایت است که همسرم پرستار بخش زنان و زایمان بیمارستان هدایت بودند. صحنه ای در کار وجود داشت که شخصیت من در حال فرار از دست مدیرهتل است و به روی کاناپه ای می افتد و برای زیاد کردن نمک کار، با کاناپه از پشت می افتد. چند بار این صحنه را تمرین کردیم و هیچ مشکلی پیش نیامد ولی موقع فیلمبرداری، من برای اینکه نمک بیشتری به کار بدهم کمی زیاده روی کردم؛ وقتی افتادم روی کاناپه و کاناپه از پشت افتاد، سرمن به شدت به پیشخوان هتل خورد و یک شکاف عمیق برداشت و من را خونین ومالین با لباس نمایش به بیمارستان هدایت بردند و پرستاری که سرمن را بخیه کرد، فریده علم بیگی بود که وقتی سر مرا بخیه زد، دلم را هم بخیه زد!

فریده علم بیگی :روز ۱۲ اردیبهشت سال ۱۳۸۵ این اتفاق افتاد و سر ایشان نیز دقیقا ۱۲ تا بخیه خورد. از ان روز به بعد ایشان به بهانه های مختلف به بیمارستان میامدند. یک روز می گفتند که سرم درد می کند، یک روز می گفتند که بخیه هایم را چک کنید، بعدازظهر به بعد که می شد منتظر بودیم که ایشان به بهانه ای وارد بیمارستان شوند.

رضا فیاضی: همان زمان خانم دکتری در بیمارستان هدایت کار می کردند که دو فرزند داشتند و برخوردشان با من خیلی خوب بود، برخلاف فریده که همیشه کاملا جدی رفتار می کردند. حتی یک بار خانم دکتر و فریده را برای یک نمایش کودک دعوت کردم که خانم دکتر و خانواده شان آمدند ولی فریده تشریف نیاورد. البته این راهم بگویم که آن زمان من متوجه شده بودم که ایشان همسر ندارند و خودم نیز ۴ سال در تجرد به سر می بردم و حس می کردم که فریده همان کسی است که دنبالش هستم.

همسر فریده علم بیگی همسر رضا فیاضی همسر بازیگران همسر اول رضا فیاضی بیوگرافی رضا فیاضی ازدواج بازیگران

از ازدواج اول تان فرزند هم دارید؟
رضا فیاضی: من وهمسر اولم ۲۶ سال باهم زندگی کردیم و به دلایلی از یکدیگر جدا شدیم. من از ازدواج اولم دو فرزند دارم؛ علی که مهندس کامپیوتر است و درشرکت نفت مشغول به کار می باشد و بهار که اکنون برای گذراندن دوره دکترا در آلمان به سر می برد.فریده هم از ازدواج اولش دو فرزند دارد که هر دوازدواج کرده، بچه دار شده اند و ما از طرف ایشان نوه دار شده ایم. رابطه من با فرزندان ایشان واقعا گرم و صمیمی است و هرجا که از من بپرسند چند فرزند دارید؟ می گویم چهار فرزند و دو نوه…

پس به نوعی در زندگی اول تان نیز با هم اشتراک داشتید… هر دو صاحب یک دختر و یک پسر
فریده علم بیگی: این تنها یک تشابه بود. وقتی که به عقب نگاه کردیم، متوجه شدیم که مسیرهای زیادی را ندانسته، موازی همدیگر حرکت می کردیم؛ مثلا وقتی آدرس هرجایی را که زندگی کرده بودیم به هم می گفتیم متوجه می شدیم که فقط چند خانه با هم فاصله داشتیم. این قضیه به سال های خیلی دور هم باز می گردد، حتی آدرس خانه مادری ایشان .

رضا فیاضی: از چهارراه شاپورتا مهراباد جنوبی و شهرک غرب و کرج، شاید خیلی ها با خودشان بگویند دیگر خودشان را لوس کرده اند اما این واقعا برایمان عجیب بود که در این مسیر همیشه چند قدم باهم فاصله داشتیم.

فریده علم بیگی: حتی در جبهه… من به خاطر شغلم به جبهه رفتم و ان زمان ایشان در اهواز بودند یا همین ماجرای شکستن سر ایشان که در سیما فیلم بود و تنها چند قدم با بیمارستان هدایت فاصله داشت و این واقعا برایمان جالب بود.

به تقدیر اعتقاد دارید؟
رضا فیاضی: بله و مطمئنا یک زمانی باید این رویارویی اتفاق می افتاد که برای ما در بیمارستان هدایت بود. به نوعی این مسیر را با هم طی کرده بودیم. برای همسر سابقم احترام بسیار زیادی قائل بوده و هستم. ما ۲۶سال کنار همدیگر زندگی کردیم ولی واقعا دیگر شرایط ادامه زندگی را نداشتیم و تنها همدیگر را تحمل می کردیم. من ادم مغروری نیستم که بخواهم بگویم علت شکست ازدواج اولم، همسر سابقم بوده. به هر حال در این شکست صددرصد من هم نقش داشته ام ولی باید بگویم که در این حدود ۱۰ سالی که از ازدواج دومم می گذرد واقعا زندگی کرده و مفهوم زندگی را درک کردم. این عشق باعث شد که در این سالها به ادبیات نگاه جدی تری داشته باشم. کتابها و داستان هایم را کامل کنم وبه علایقم با انگیزه وانرژی بیشتری بپردازم.

پس به نوعی یک انگیزه و انرژی مضاعف از این ازدواج گرفته اید؟
رضا فیاضی:دقیقاوباجسارت وجرات کامل این را می گویم که زندگی من کاملا تغییر کرد و به نتیجه خیلی خوبی هم رسید.

فریده علم بیگی: وقتی با دوستان یا همکارانم صحبت می کردم همیشه می گفتم که دوست دارم با کسی ازدواج کنم که بتوانیم با همدیگر حرف بزنیم و زبان همدیگر را بفهمیم و انقدریکدیگر را درک کنیم که از نگاه هایمان به حرف هم برسیم. اینکه همسرم مرا برای خودم بخواهد و من هم متقابلا او را تنها برای خودش بخواهم. من دنبال یک همدم می گشتم، کسی که تنها با نگاه من، مرا بفهمد و رضا دقیقا همان فرد بود. بعد از ازدواج با رضا به یک آرامش خاصی رسیدم و به دنبال ساز مورد علاقه ام، سه تار رفتم و رضا هم همیشه مرا در این زمینه تشویق می کند. اتفاقات زیادی در زندگی من رخ داده است و خاطرات زیادی دارم ولی جسارت نوشتن را ندارم؛ البته رضا همیشه مرادراین زمینه هم تشویق میکند. تمام این خاطرات را برای رضا تعریف می کنم و رضا هم آنهارا بسط می دهد و مینویسد. بارها شده که شب دچار بی خوابی شده و رضا را از خواب بیدار کرده ام و او بدون اینکه ناراحت شود، می نشیند وما با هم صحبت می کنیم. به عبارتی به نوعی در زندگی همدیگر را شارژ می کنیم. با احترام برای پدر فرزندانم، به هیچ طریق نمی توانستیم ازدواج اول مان را پابرجا نگه داریم. از لحاظ فکری اصلا شبیه هم نبودیم. خواستههای کاملا متفاوتی داشتیم و به نوعی همدیگر را دفع می کردیم.

همسر فریده علم بیگی همسر رضا فیاضی همسر بازیگران همسر اول رضا فیاضی بیوگرافی رضا فیاضی ازدواج بازیگران

آقای فیاضی چهره شناخته شده ای بین مردم هستند، در مورد حدس خودتان بکویید از آن روزی که سر ایشان را بخیه می کردید!
فریده علم بیگی: از آنجا که بیمارستان هدایت نزدیک سیمافیلم بود، اکثر اوقات آنجا لوکیشن بود و بازیگرها به نوعی در بیمارستان رفت وآمد زیادی داشتند. وقتی برای اولین بار رضا را دیدم، انقدر صمیمی و راحت با همه برخورد می کرد که حسی خوبی درمن ایجاد کرد. به عنوان یک پرستار برای ایشان احترام زیادی قائل بودم و تنها رابطه یک پرستار و مریضی با ایشان داشتم ولی بعدها که ایشان به بهانه های مختلف به بیمارستان می آمدند، به مرور حس بهتری نسبت به ایشان پیدا کردم و روزی به یکی از دوستانم گفتم حسی به من می گوید که از من خواستگاری می کند. دوستم گفت از کجامی دانی؟ گفتم نمی دانم فقط می دانم که حس خوبی بین من و او وجود دارد.

از شکستن سر و بخیه زدن آن تا ازدواج تان چقدر طول کشید؟
فریده علم بیگی: ۱۰ ماه طول کشید. بالاخره با توجه به اینکه تجربه یک زندگی دیگر را داشتیم، باید شناخت بیشتری نسبت به همدیگر پیدا می کردیم؛ ضمن اینکه این راهم باید در نظر می گرفتم که قرار است با یک هنرمند ازدواج کنم.

رضا فیاضی: آن زمان من مشغول بازی در سریال «سلام» بودم که خانم گلاب آدینه نیز بازیگردان کار بودند. ازدواج ما برای خودش به نوعی یک فیلم بود. فریده علم بیگی: باورتان نمی شود؛ من شب کار بودم و رضاوقت محضر را گرفته بود. در محضر من با حلقه و کت و شلوار درمحضرمنتظر رضا نشسته بودم. ایشان آمدند و خطبه خوانده شد وامضا کردند ودوباره سرفیلمبرداری رفتند!
رضا فیاضی: برنامه ریز آن کارخانم واقعا سختگیری بودند. من از مدتها قبل به دستیار برنامه ریز گفته بودم که فلان روز مراسم عقدکنان من است و برای ان روز بعدازظهر برای من وقت خالی کنید. دستیار برنامه ریزهم به من اطمینان داد که خیالت راحت باشد. روز عقد رسید و دیدم آن روز سنگین ترین روز کاری در برنامه من است. بالاخره به هر مکافاتی بود نیم ساعت مانده به زمان محضر، حرکت کردم و با چه مشقتی خودم را به محضر رساندم. هنوزننشسته بودم که مدام  از لوکیشن تماس می گرفتند که سریع برگرد. بار دوم که تماس گرفتند گفتم «گوشی، عروسی دارد بله را می گوید» وفریده بله را گفت و من دفتر را امضا کردم و سریع به لوکیشن برگشتم. جالب اینجا بود که هیچ کدام باور نمی کردند که عقدکنان من بود. حتی یکی از دوستان گفت که برای فیلمبرداری کار دیگری رفته بودی که صحنه عروسی هم بود. (باخنده) خلاصه بعد از اینکه عکس هایی را که در محضر گرفته بودیم نشان آنها دادم، باورشان شد.

همسر فریده علم بیگی همسر رضا فیاضی همسر بازیگران همسر اول رضا فیاضی بیوگرافی رضا فیاضی ازدواج بازیگران

و اینکه باهم صحبت میکنید، یعنی جرأت پذیرفتن اشتباهات را هم دارید؟
فریده علم بیگی: بله و این نکته خیلی مهمی است که اگر زمانی اشتباهی از شما سرزد این جرأت را داشته باشید و اشتباه خود را بپذیرید و عذرخواهی کنید. خود من وقتی مقصر باشم عذرخواهی می کنم و خیلی ساکت می شوم ولی برعکس اگر مقصر نباشم و بدانم که حق با من است کاملااز حقم دفاع می کنم.

بابت این ازدواج دوم، سرزنش هم شده اید؟
فریده علم بیگی: این موضوع همیشه در دلم مانده و دوست دارم جایی بازگو کنم. اینکه یک نفر دوبار ازدواج کند واقعا کار زشت و ناپسندی نیست. به هرحال تجربه یک زندگی را داشتم که به هیچ طریقی نمی توانستم آن را پابرجا نگه دارم الان که دوباره ازدواج کردم، احساس می کنم که وارد یک مسیر جدیدی شده ام و حتی احساس می کنم که این اولین ازدواج من است. در این ازدواج، زندگی گذشته ام را به یاد نمی اورم بلکه از تجربه های زندگی گذشته ام استفاده می کنم، جا دارد اینجا از خواهر رضا و همسرشان تشکر کنم. روزی که رضا مرا برای معرفی نزد خانوادهاش برد، خواهر ایشان و همسرشان که پسرعموی رضا هم می شد با من درباره خصوصیات رضا صحبت کردند و راهکارهایی را برای زندگی بهتر بارضا جلوی پای من قراردادند؛ یعنی به نوعی در صحبتهایشان به من کلیدهایی برای زندگی بهتر دادند.

به همسرتان درباره مصائب زندگی با یک هنرمند گفته بودید؟
رضا فیاضی: بله، من حرفهای نگفته زیادی داشتم که به زبان آوردنش حتی برای خودم سخت بود ولی برای ایشان بازگو کردم. از تمام سختی های کار و حواشی که ممکن است برای من به وجود بیاید یا آمده بود، برایش گفتم به همین خاطر با چشم باز وارد زندگی من شد. همان طور که خودتان هم میدانید ما هنرمندان حاشیه های زیاد داریم ولی خدا را صدهزار مرتبه شبکر که من در طول فعالیتم هیچ حاشیه ای نداشتم و سعی کردم همیشه به دور از حاشیه باشم. یکی از مشکلاتی که در زندگی گذشته ام داشتم این بود که من از خانه گریزان بودم ولی الان این گریز از خانه اصلا وجود ندارد و با دل و جان دوست دارم که کنارهمسرم باشم.

فریده علم بیگی: سعی میکنیم که از تمام جزئیات زندگی میان در کنار هم لذت ببریم. ما حتی در خریدهای کوچک خانه هم با هم مشورت می کنیم. در مورد انجام کارهای مختلف باهم مشورت می کنیم و البته ایشان بیشتر این کار را انجام میدهند و من با توجه به اینکه تمام روحیات ایشان راشناخته ام، پیش می روم بارها پیش امده که با رضا به مسافرت رفتیم یا حتی به یک رستوران رفتیم و رضا برای عکس و امضاو صحبت با مردم یک ساعت مشغول بوده، در این بین خانمی یا آقایی آمده و به من گفته که زندگی با هنرمندان هم برای خودش مصیبتی است ولی از نظر من این گونه نیست و به آنها گفتم که این عشق و انرژی مثبت است و من این عشق را با خودم به خانه ام می برم و با خودم می گویم که من چقدرزن خوشبخت و خوش سلیقهای هستم وچه انتخاب خوبی در زندگی داشتم. هنگام برخورد مردم بارضامن به خودم و انتخابم افتخار می کنم و می بالم.

چقدر روحیه هنری آقای فیاضی در این سال هاروی شما تاثیر گذاشته است؟
فریده علم بیگی: خیلی زیاد. یکی از خوبی های ازدواج با یک هنرمند این بود که با یک خانواده بزرگ تر از هنرمندان آشنا شدم. آشنایی نزدیک با افراد خیلی خاص که دیدار با آنها آرزویم بود، مثل آقای دولت آبادی، اساتید بزرگ مانند آقای مشایخی و آقای انتظامی هرموقع وارد یک جمع هنری می شوم احساس می کنم که به اندوخته هایم اضافه می شود. احساس می کنم در این زندگی و با حضور در این جمع ها، کاملا متحول شده ام. همیشه هم سعی کردم که این اندوختهها را به فرزندانم یا دوستانم منتقل کنم

آقای فیاضی هیچ وقت شد که همسرتان را تشویق به بازیگری کنید؟
رضا فیاضی: خیلی زیاد ولی هیچ تمایلی نشان نداد. حتی اولین بار که برای برنامه شبکه یک از طرف آقای خسروی به عنوان زن و شوهردعوت شده بودیم، هر کاری کردم ایشان راضی نشدند که جلوی دوربین حاضر شوند. تا اینکه بعدها در برنامه منصورضابطیان که مدتی از ازدواجمان هم گذشته بود کم کم احساس راحتی کرد و جلوی دوربین برنامه حاضر شد. اخیرا فیلم کوتاهی ساختم به اسم «مهمان ناخوانده» که از ایشان خواستم و در آن فیلم کوتاه بازی کردند. البته کارهای زیادی برای ارائه دارم، در این چند سالی رکود کاری و خلوتی بازار به کارهای ادبی پرداختم و از این زمان استفاده کردم، فیلم دیدم، مطالعه کردم و نوشتم. فیلمنامه بلندی نوشتم به اسم «اسکناس تقلبی» که هنوز درگیر مسائل اولیه است و هنوز به سرانجام نرسیده است.
نمایشنامه های زیادی هم برای تئاتر نوشته ام و…

فریده علم بیگی: اعتقاد من این است هرکسی دست به هر کاری می زند باید تخصص آن کار را داشته باشد. وقتی من تخصصی کاری را ندارم، اجازه ورود به آن کار را ندارم. رضا در این سالها خیلی تلاش کرد تامن را راضی کند ولی احساس میکنم باید کاربلد باشی تابه ان کاروارد شوی. من خیلی به باغبانی و گلکاری علاقه دارم، باغچه کوچکی هم در شمال داریم ولی همین طوری بدون مطالعه سراغ این کار نرفتم. الان دورههای مربوطه را در دانشگاه جهاد کشاورزی می گذرانم چون دوست دارم گرقرار است حتی فقط یک نهالی هم بکارم با اطلاع کاملی ان کار را انجام بدهم؛ بنابراین چون در زمینه کاررضا هیچ تخصصی ندارم به خودم این اجازه را نمیدهم که وارد این کار شوم ولی همیشه رضا را در این مسیرهمراهی می کنم. رضا فیاضی، فریده چشم بسیار خوب و دقیقی دارد؛ یعنی استعدادی که یک منشی صحنه خوب باید داشته باشد. به همین خاطر در تئاتری از او خواستم که به عنوان دستیار مرا همراهی کند. بارها پیش آمد که ایرادهای ریز و جزیی را که من هیچ وقت نمی دیدم متوجه می شد. ایشان بسیار نکته سنج و دقیق هستند.

همسر فریده علم بیگی همسر رضا فیاضی همسر بازیگران همسر اول رضا فیاضی بیوگرافی رضا فیاضی ازدواج بازیگران

چه تفریحات مشترکی دارید؟
رضا فیاضی: در مورد تفریحات مشترک، هر دوی ما خیلی به مسافرت علاقه داریم.سفر یکی از دغدغه های مشترک ماست. رسیدگی به باغچه ای که فریده در مورد آن صحبت کرد جزو علایق هردونفر ماست.

فریده علم بیگی: یکی از علایق من فوتبال است و عاشق برنامه ۹۰ هستم؛ مخصوصا تفسیرهایی که پخش میشود. رضا هم به فوتبال علاقه دارد اما نه به اندازه من. البته اگر بازیهای ایران یا تیم مورد علاقه مان باشد حتما دو نفری باهم تماشا می کنیم.

رضا فیاضی: وقتی که فریده اولین بار دکتر صدر را از نزدیک دید و به ایشان گفت که من طرفدار تفسیرهای فوتبالی شما هستم، دکتر واقعا متعجب شدند.

فریده علم بیگی: یکسری ورزش ها هستند که من به آنها علاقه دارم ولی رضا هیچ علاقه ای به آنها ندارد؛ مثل ورزش های رزمی،

کدام کارهای آقای فیاضی را قبل از ازدواج دیده بودید؟
فریده علم بیگی: الان سریال «معمای شاه» را واقعا با عشق پیگیری می کنم. سریال «امیرکبیر» و «زیزی گولو» را دیده بودم. کارهای الان ایشان را نیز همه را پیگیری می کنم

با توجه به اینکه آقای فیاضی در ژانرهای مختلف ایفای نقش کردهان د، کدام یک از نقشهای ایشان و کدام ژانر را بیشتر از همه دوست دارید؟
فریده علم بیگی: نقش امیرکبیر را از همه بیشتر دوست دارم. در میان ژانرها نیز ژانر کودک ایشان را بیشتر دوست دارم چون خود واقعی رضا فیاضی است. هنوز کودک درون ایشان زنده است و حسی که برای کار کودک به کار می گیرند یک حس واقعی است. واقعا کار «زیزی گولو» را بسیار دوست داشتم؛ مخصوصا قسمتی که جایگاه پدر و پسری او و پسرش عوض می شود و او بچه می شود و مانند یک بچه رفتار می کند.

رضا فیاضی بازیگر را بیشتر دوست دارید یا رضا فیاضی نویسنده را؟
فریده علم بیگی: رضا فیاضی نویسنده را… وقتی او رامشغول نوشتن می بینم واقعالذت می برم و حس خوبی به من می دهد. شاید باورتان نشود؛ زمانی که چرک نویس ها و کاغذهای مچاله شده را از اتاقش جمع می کنم حس خیلی خوبی دارم؛ بنابراین فضایی برای ایشان فراهم می کنم که از هر نظر تمرکزشان روی نوشتن باشد. معمولا وقتی مشغول نوشتن می شوند حواس شان به تغذیه شان نیست ولی من حواسم به همه چیز هست.

رضا فیاضی: فریدہ واقعا ازھر نظر مرا در نوشتن حمایت می کند. برخلاف جثه ام که همه فکر می کنند آدم پرخوری هستم، اصلا این گونه نیست. زمانی که مشغول کار هستم نهایتا یک چای برای خودم بریزم و در کل تمام حواسم به کارم است. ولی همیشه فریده حواسش به من است، قهوه می آورد، میوه می آورد، چای می آورد و در کنارش یک فضای آرام و ساکت را فراهم می کند. بارها شده که ساعتها بدون وقفه مشغول نوشتن بودم ولی به خاطر شرایطی که فریده برای من فراهم کرده اصلا احساس خستگی نمی کنم و واقعا به خاطر حمایت هایش ازاو سپاسگزار هستم.
فریده علم بیگی: البته درنهایت، من، رضا فیاضی خودم را دوست دارم، همان کسی که در زندگی به من ارامش را هدیه داده است.

بعد از این همه سال که از حضور درخشان شیما در عرصه بازیگری میگذرد، امروزه چه فاکتوری در یک کار شما را جذب می کند؟
رضا فیاضی: باید اعتراف کنم که امروزه بیشتر کارهایی که قبول می کنم از روی ناچاری است و هیچ ذوقی در ان وجود ندارد؛ البته کارهای بسیاری به من پیشنهاد شده که قبول نکردم چون یا فیلمنامه فوق العاده ضعیف بوده یا کارگردان توانایی نداشته و یا اینکه از نظر مالی قابل قبول نبوده کنار است. یکی از کارهایی که همه جا در مورد آن صحبت همدیگر زندگی می کنم سریال «کیمیا» است. از من برای این سریال دعوت شد ولی متاسفانه مبلغی که پیشنهاد داده بودند واقعا ناچیز بود ولی عنوان کردند که شما تنها ۴-۵ روز کاردارید و به هر طریقی بود مرا راضی کردند.  من با توجه به اعتمادی که به مدیربرنامه های کار داشتم قرارداد را امضا کردم ولی بعد متوجه شدم که را در قرارداد قید شده است که زمان بازی از شروع سریال تا پایان نقش واین یعنی یک بلاتکلیفی تمام ضمن اینکه به من گفته بودند نقش من تنها ۵ روززمان م می برد از آنها خواستم که برای من تاریخ مشخص کنند ولی با بی احترامی تمام قبول نکردند و قرارداد را فسخ کردیم به غیر از آن یک تله فیلم هم کار کردم که واقعاروی هواست. کارگردان آنقدر توانایی و سواد ندارد که بتواند کار را جمع کند، فیلمنامه کار قابلیت کار کردن را دارد ولی کارگردان از بی استعدادی نمی تواند کار را تمام کند واقعا دلم برای تهیه کننده  می سوزد که پولش را این گونه از دست می دهد زمانی بود که بازی در کاری را واقعا فقط به خاطر مساله مالی قبول می کردم و این همان اوج رنجی است که من در بازیگری تحمل کرده ام.

همسر فریده علم بیگی همسر رضا فیاضی همسر بازیگران همسر اول رضا فیاضی بیوگرافی رضا فیاضی ازدواج بازیگران

رضا فیاضی و همسرش

کمی از سریال «معمای شاه» برایمان بگویید؟
رضا فیاضی: در سریال «معمای شاه» من نقش میانسالی حسین فردوست را بازی می کنم. البته نقش چرچیل را هم در این سریال بازی می کنم اما این نقش تنها در یک سکانس است که گریم فوق العاده ای دارد. برای بازی در نقش حسین فردوست مطالعات زیادی انجام دادم، در مورد کارهایی که انجام داده بود، نحوه مرگش، اخلاق و رفتارش و… سعی کردم با توجه به آنچه که در کتاب های تاریخی نوشته شده بود، نقش فردوست را بازی کنم.

کمی در مورد رمان «مردی بالاک قرمز» برایمان بگویید که به تازگی چاپ شده و آن را به همسرتان تقدیم کردید؟
رضا فیاضی: این اولین رمان من است که به چاپ رسیده و رمان دیگری زیر چاپ دارم که انتشارات بوتیمار کارهایش را انجام میدهد. در کنارش یک مجموعه شاعر و دو مجموعه قصه هم زیر چاپ دارم. کاری هم در دست دارم که در مورد زندگی یک جوان معروف، مشهور و محبوب است که در اوج شهرت و محبوبیت دچار یک بیماری لاعلاج می شود. ابتدای امر کارش را رها می کند و وارد توده مردم می شود و خود را در مردم گم می کند ولی در نهایت تصمیم میگیرد برای اتانازی به خارج از کشور برود ولی انجا با داستان دیگری روبه رو میشود و… اما رمان «مردی بالاک قرمز» داستان پیرمرد بازنشسته سازمان امنیت است که خاطراتش را با گربه اش که ملوس نام دارد، مرور می کند. وقتی داستان را پیگیری می کنیم میبینیم چطور آدمی که در کودکی به خاطر شغل پدرش که یک قصاب است، از خون وحشت دارد ولی در نهایت تبدیل به یک دژخیم می شود.

رضا فیاضی در سال ۱۳۵۵ در سریال «گلباران» به کارگردانی «رضا بابک» به ایفای نقش پرداخت. سپس در فیلم «چریکه تارا» (بهرام بیضایی) حضور پیدا کرد و در کنار بازیگری مدیریت صحنه را نیز عهده دار شد. فیاض پس از آن به فعالیت در زمینه‌های مختلف هنری از جمله نویسندگی، نمایش عروسکی و کارهای رادیویی پرداخت و در چندین برنامه تلویزیونی به عنوان مجری حضور پیدا کرد. وی همچنین به عنوان عرب ایرانی به عنوان داور جشنواره شعر عربی در شادگان دعوت شد.

فیلم های سینمایی رضا فیاضی

  1. یوسف هور (۱۳۹۱)
  2. خنده در باران (۱۳۹۰)
  3. پرنده باز (۱۳۸۹)
  4. مینی‌بوس (۱۳۸۹)
  5. همبازی (۱۳۸۸)
  6. سبز کوچک (۱۳۸۶)
  7. گزارش مریم (۱۳۸۴)
  8. در به درها (۱۳۸۳)
  9. آسمان پرستاره (۱۳۷۸)
  10. بودن یا نبودن (۱۳۷۷)
  11. ارابه مرگ (۱۳۷۵)
  12. روز واقعه (۱۳۷۳)
  13. روسری آبی (۱۳۷۳)
  14. مرد پنجم (۱۳۷۳)
  15. عبور از تله (۱۳۷۲)
  16. مجسمه (۱۳۷۱)
  17. گزل (۱۳۶۸)
  18. کارآگاه ۲ (۱۳۶۷)
  19. چریکه تارا (۱۳۵۷)

سریال های تلویزیونی رضا فیاضی

سالنامسمتکارگردانتوضیحات
۱۳۹۴کیمیابازیگرجواد افشار
۱۳۹۳راه شیریبازیگرگروه کارگردانانشبکه ۲
تولید این مجموعه، از سال ۱۳۸۷ آغاز شد.[۲]
۱۳۹۲نوشداروبازیگرجواد اردکانیشبکه ۱
۱۳۹۲بچه‌های نسبتاً بدبازیگرسیروس مقدم
۱۳۹۱مثل من، مثل توبازیگرمحمود معظمی
۱۳۹۱تجربه‌های آقای خوشبختصداپیشهحامد عزیزیشبکه آموزش
۱۳۹۱کلاه پهلویبازیگرسید ضیاءالدین دریشبکه ۱
۱۳۹۰با بهار تا بهاربازیگرمحمود معظمیاین برنامه در آغاز، «امروز و فردا» نام داشت و از
برنامه کودک و نوجوان شبکه ۲ پخش می‌شد.
۱۳۸۹تبریز در مهبازیگرمحمدرضا ورزی
۱۳۸۸تله‌فیلم «جویندگان صندوقچه طلا»بازیگرحسین تبریزیدر عید فطر ۱۳۸۸ از شبکه ۲ پخش شد.
۱۳۸۸تله‌تئاتر «عیش و نیستی»بازیگرهادی مرزبانشبکه ۴
کارگردان تلویزیونی: «مسعود فروتن»
۱۳۸۷آواز در بارانبازیگرصدرالدین شجرهشبکه ۴
کارگردان تلویزیونی: «حسین احمدی»
۱۳۸۷امین و مینابازیگرهنگامه مفیدشبکه قرآن
۱۳۸۶روزگار قریببازیگرکیانوش عیاری
۱۳۸۲باغچه مینوبازیگررضا صفدریشبکه ۳
۱۳۸۲رانت‌خوار کوچکبازیگرحسین سهیلی‌زادهشبکه تهران
۱۳۸۲عباسقلی‌خان دومبازیگر؟برنامه کودک و نوجوان شبکه ۱
۱۳۸۱تله‌تئاتر «بازرس کل»بازیگرمحمد رحمانیانشبکه ۴
کارگردان تلویزیونی: «ساسان امیرپور»
۱۳۸۱زیر آسمان شهر – سری سومبازیگر مهمانمهران غفوریانشبکه ۳
۱۳۸۱دیوانه در شهربازیگرغلامرضا رمضانیدر نوروز ۱۳۸۲ از شبکه ۲ پخش می‌شد.
۱۳۸۱از تو به یک اشارهبازیگر و کارگردانرضا فیاضی
۱۳۸۱خونه یه قصهبازیگرعبدالرضا منجزیکارگردان تلویزیونی: «بهروز طباطبایی»
۱۳۸۱پسرخاله‌هابازیگر و کارگردانرضا فیاضی
۱۳۸۱پشت صحنهبازیگر، نویسنده
و کارگردان
رضا فیاضی
۱۳۷۹نوروزی‌هابازیگربهروز بقایی
۱۳۷۹ماجراهای خانواده تمدن ۲بازیگرغلامعباس قنبری
سپهر محمدی
در برنامه «سیمای خانواده» پخش می‌شد.
۱۳۷۹خانه مابازیگر مهمانمسعود کرامتیشبکه ۳
۱۳۷۸کژدم ۳۳بازیگرمهدی شمسایی
۱۳۷۸ورثه آقای نیکبختبازیگرمرضیه برومند
۱۳۷۷-۱۳۷۸هتلبازیگر مهمانمرضیه برومندشبکه تهران
۱۳۷۷همشاگردی‌هابازیگرمحسن شاه‌محمدی
احمد نجیب‌زاده
شبکه ۱
۱۳۷۷عاقبت نقدفروشی،
عاقبت نسیه فروشی
بازیگررضا ژیان
۱۳۷۶-۱۳۷۷پسران عاقلبازیگرفریدون حسن‌پوربرنامه کودک و نوجوان شبکه ۲
۱۳۷۶جشن تولدنویسنده و
کارگردان هنری
رضا فیاضیکارگردان تلویزیونی: «ژاله صدری»
در برنامه کودک و نوجوان شبکه ۲ پخش می‌شد.
۱۳۷۶گالری ۹بازیگرغلامرضا رمضانی
۱۳۷۵-۱۳۷۶سیاه، سفید، خاکستریبازیگرسیامک شایقیشبکه ۲
۱۳۷۵-۱۳۷۶تهران ۱۱- ۵۹۵ ج ۴۸بازیگرمرضیه برومندبازی در اپیزود «جمعه»
۱۳۷۴-۱۳۷۶پهلوانان نمی‌میرندبازیگرحسن فتحیشبکه ۲
۱۳۷۵گلستانبازیگرمحمدتقی رنجبرشبکه ۱
۱۳۷۵خانواده رضایتبازیگرحمید امجد،
مازیار میری
۱۳۷۵دنیای شیرینبازیگربهروز بقاییدر برنامه کودک و نوجوان شبکه ۱ پخش می‌شد.
۱۳۷۵نوعی دیگربازیگربهروز بقاییکارگردان تلویزیونی: «منوچهر شمسایی»
۱۳۷۵دومین انفجاربازیگرنادر مقدسشبکه ۱
۱۳۷۳-۱۳۷۵یک تابلو، یک حماسهنویسنده و
کارگردان هنری
رضا فیاضیاز برنامه کودک و نوجوان شبکه ۲ پخش می‌شد.
۱۳۷۴پردهٔ عجایببازیگرداریوش مؤدبیانبازی در اپیزود «سرقت مسلحانه»
۱۳۷۳-۱۳۷۴قصه‌های تابه‌تابازیگرمرضیه برومنداز برنامه کودک و نوجوان شبکه ۲ پخش می‌شد.
۱۳۷۳عاطفهبازیگرحسن فتحیکارگردان تلویزیونی: «محمود رضایی»
۱۳۷۳هدف گم‌شدهبازیگریوسف سیدمهدویشبکه ۱
۱۳۷۱بازنشستگیبازیگر
کارگردان
رضا فیاضیشبکه ۲
۱۳۷۰هزار برگ و هزار رنگبازیگرحسین محب‌اهری،
حسین فردرو
قطعات کوتاه نمایشی که در برنامه کودک و نوجوان
شبکه ۱ پخش می‌شد.
۱۳۶۹-۱۳۷۰نمایش‌های طنزنویسندهرسول نجفیانسایر نویسندگان این مجموعه نمایشی طنز که بر اساس
داستانهایی از طنزنویسان مشهور دنیا نوشته شده بود،
«رسول نجفیان» و «حسین مروی» بودند.
۱۳۶۹آرایشگاه زیبابازیگر مهمانمرضیه برومند
۱۳۶۹مهر و ماهبازیگرحمید لبخندهشبکه ۲
۱۳۶۸ظلم شاهانبازیگرمجتبی یاسینی
۱۳۶۸سلامتی چه خوبهبازیگرعلی‌رضا خمسه
ایرج طهماسب
شبکه ۱
۱۳۶۸حکایت‌نامه (لطائف المتون)بازیگرحمید لبخندهشبکه ۲
کارگردان تلویزیونی: «قاسم شاکری»
۱۳۶۷تله‌تئاتر «یکی از این روزها»بازیگرفریدون فرهودی
۱۳۶۶مرغ حقبازیگرحسین مختاری
۱۳۶۶قصه‌های کوچه مابازیگر، نویسنده
و کارگردان
رضا فیاضی
۱۳۶۶راویان اخباربازیگراسدالله ایمنبازی در اپیزود «مرد آخر»
کارگردانی هنری: «حمید لبخنده»
۱۳۶۶مجموعه عروسکی «هادی و هدا»نویسندهاردشیر کشاورزییکی دیگر از نویسندگان این مجموعه، «رضا شمس»
بود.
۱۳۶۵آرزوبازیگررضا بابک
مسعود کرامتی
گروه کودک و نوجوان شبکه ۱
کارگردان تلویزیونی: «فرانک دولتشاهی»
۱۳۶۵زاغینویسنده
کارگردان هنری
رضا فیاضیگروه کودک و نوجوان شبکه ۱
کارگردان تلویزیونی: «نفیسه حسابی»
۱۳۶۴گلاب بپاشبازیگرسعید نیک‌پوردر برنامه کودک و نوجوان پخش می‌شد.
۱۳۶۴پیر وفا (تاریخ اسلام)بازیگرمجتبی یاسینیکارگردان تلویزیونی: «بیژن صمصامی»
۱۳۶۴مجموعه عروسکی «زاغچه کنجکاو»کارگردانرضا فیاضی
۱۳۶۳-۱۳۶۴امیرکبیربازیگرسعید نیک‌پورشبکه ۱
۱۳۶۱-۱۳۶۲شاه‌شکاربازیگرسعید نیک‌پور
۱۳۶۱اولین بار که در انقلاب شرکت کردمبازیگرگروه کارگردانان
۱۳۵۵گلبارانبازیگررضا بابک

نویسندگی و شعر

رضا فیاضی علاوه بر کار کارگردانی و بازیگری تالیفاتی در شعر، نویسندگی داستان و خاطره نویسی دارد که آخرین کتاب وی تحت عنوان آسیه آباد از سوی انتشارات امیرکبیر به زودی منتشر می‌گردد.

از جمله تالیفات وی می‌توان به موارد زیر اشاره نمود:

  • ت مثل تئاتر
  • بانوی نیلوفر
  • بازیگر
  • قصه‌های آسیه‌آباد
ازدواج بازیگران بیوگرافی رضا فیاضی همسر اول رضا فیاضی همسر بازیگران همسر رضا فیاضی همسر فریده علم بیگی


ادامه مطلب ...