علی همت محمود نژاد در حاشیه مراسم گردشگری و عیددیدنی معلولان که در پارک بعثت برگزار شد، گفت: محدودیتهای بسیار زیادی برای معلولان در جامعه وجود دارد؛ این محدودیتها شامل عرصههای نمایندگی مجلس، تدریس در دانشگاهها و غیره است و به عنوان رئیس انجمن حمایت از حقوق معلولان خواستار این هستم که این چالشهای زندگی معلولان رفع و برای بهبود اوضاع زندگی آنان برنامهریزیهای دقیق صورت گیرد.
وی تاکید کرد: خواستار آن هستیم که دولت نگاهی پیشگیرانه به معلولیتها داشته باشد. روزانه 110 نفر در کشور به دلیل تصادفات دچار معلولیت میشوند و توجه به این موضوع میتواند موجب ایجاد اقداماتی پیشگیرانه در خصوص معلولیتها توسط دولت باشد. از اقدامات اساسی در این راستا این است که برای مثال پیچهای خطر در جادهها حذف شوند و یا هیچ ماشین بدون ایربکی در کشور مجوز تولید و یا ورود نداشته باشد.
رئیس انجمن حمایت از حقوق معلولان اظهار کرد: در حال حاضر دولت از طریق هدفمند کردن یارانهها ثروت عظیمی را به دست میآورد که میتواند با برنامه ریزی دقیق چالههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و غیره زندگی معلولان را حل و رفع کند.
وی ادامه داد: پس از هدفمندی یارانهها شاهد سیر سعودی قیمتها و هزینههای وسایل و تجهیزات توانبخشی معلولان بودیم و خواستار آن هستیم که حداقل این وسایل و تجهیزات معافیت مالیاتی دریافت کنند زیرا یک معلول قدرت خرید و تهیه این تجهیزات را با قیمت کنونی ندارد. همچنین خواستار تشکیل شورای عالی معلولان در کشور هستیم زیرا بهزیستی قدرت کافی برای مجاب کردن سایر دستگاهها در خصوص اجرای قانون حمایت از حقوق معلولان را ندارد و باید شورایی مانند شورای عالی حقوق معلولان تشکیل و به مسائل آنان رسیدگی کند.
محمود نژاد ضمن ابراز تاسف از فضای فرهنگی و نگاه غلط جامعه به معلولیتها در کشور عنوان کرد: همواره در جامعه ما معلولین به عنوان شهروند درجه 2 محسوب میشوند و این نگاه غلط حتی در جامعه جهانی نیز وجود دارد زیرا شاهد آن هستیم که هیچ گاه معلولان در المپیک حضور نداشتند و همواره در پارالمپیک که حاشیه المپیک است حضور دارند.
وی گفت: نرخ بیکاری در میان معلولین 40 درصد است و این نرخ دقیقا 4 برابر جمعیت عادی کشور است و این در حالی است که براساس قانون باید سه درصد استخدامی هر سازمانی را معلولان تشکیل دهند. براساس قانون همچنین باید مستمری معلولان یک سوم درآمد حقوق کارمندان باشد در حالی که اکنون شاهد آن هستیم که این مستمری تنها 52 هزار تومان و معادل یک و نیم کیلوگرم گوشت است.
رئیس انجمن حمایت از حقوق معلولان مهمترین راه حل برای کاهش و رفع محدودیتهای زندگی معلولان را این دانست که بهزیستی با شجاعت اعلام کند بودجه آن به هیچ وجه پاسخگوی نیاز معلولین نیست.
راهحلهایی برای معافیت پسرانی که با دختران معلول ازدواج کنند
رئیس انجمن حمایت از حقوق معلولان ضمن بیان اینکه در قانون آمده است پسر سالمی که با یک دختر معلول ازدواج میکند باید از سربازی معاف شود گفت: در حال حاضر سازمان نظام وظیفه زیر بار این موضوع نمیرود و این امر را موجب ایجاد مسائل اجتماعی متعدد در جامعه میداند در حالی که ما برای جلوگیری از هرگونه سوءاستفاده از این موضوع راه حلهایی ارائه دادهایم.
وی در ادامه تصریح کرد: برای مثال یکی از راه حلهایی که به سازمان نظام وظیفه ارائه شده این است که تا زمانی که یک پسر سالم با دختر معلول ازدواج و عقد آنها به طور رسمی در شناسنامه ثبت شده است آن پسر از سربازی معاف باشد و چنانچه مهر طلاق در شناسنامه آنها زده شد این معافیت سربازی نیز لغو شود.
محمود نژاد همچنین خواستار ایجاد بانک جامع اطلاعاتی معلولان زندانی و ایجاد آیین دادرسی ویژه معلولان شد (ایسنا)
پاسخ مشاور: زندگی حاصل تجربیات مثبت و منفی افراد است. جدایی و پایان یک رابطه، آسیبهای فراوانی دارد زیرا معمولا با از هم پاشیدن هر رابطهای، اعتماد به نفس و آرامش طرفین به خطر میافتد. شکست عشقی نیز آدم را با خودش، عواطفش، فکرهایش و واقعیت آنچه که هست روبرو میکند که این امر هم میتواند فرد را افسرده کند و هم او را بسازد و از سویی به فرد این توانایی را میدهد تا مشکلهای وجودی را حداقل با خودش حل کند و خودخواهی همیشگیاش را کنار بگذارد و به این باور برسد که هنوز لازم است از تجربیات دیگران بیاموزد و مهارتهای برقرار کردن رابطه موفق و سالم را آموزش ببیند و در نهایت یک بار دیگر هدف زندگیاش و معیارهای مهمترین انتخاب زندگیاش یعنی ازدواج را مرور و تصحیح کند.
رابطه شکست خوردهتان را بررسی کنید
توجه به گذشته خود و تاثیر آن بر شکل گیری زندگی آینده، نخستین گامهای آمادگی برای ازدواج است. اگر خواهان برقراری رابطهای سالم و صحیح با خواستگارانتان هستید اجازه ندهید خاطرات منفی گذشته، آینده شما را نیز به خطر بیندازد. رابطه شکست خورده خود را از آغاز تا پایان بررسی کنید و با صداقت کامل تمام اتفاقاتی را که در نهایت به تخریب این رابطه منجر شده است مرور کنید.
احساس خشم و غمتان را سرکوب نکنید
در تنهایی و در نهایت راستی و درستی سهم خود را در سه بعد رفتاری، احساسی و فکری در نابودی این رابطه ارزیابی کنید. خصوصا شروع رابطه را که آیا تحت نظر خانواده و با حفظ ارزشهای جامعه و ملاکهای مشخص و دقیق بوده است یا خیر؟ آیا تنها یک رابطه سراسر احساسی بوده است؟ برای رابطه از دست رفته، یک بار برای همیشه عزاداری کنید و از سرکوب احساس خشم و غم ناشی از رابطه قبلی خودداری کنید.
همچنین احساساتتان را با صحبت با فردی امین و آگاه بیرون بریزید و بروز دهید تا بتوانید دوباره رابطهای سالم و صحیح با فرد دیگری برقرار کنید و برای ازدواج آماده شوید.
ملاکهای قبلیتان برای ازدواج را منطقیتر کنید
روی ملاکهای قبلی خود برای ازدواج مروری جدی داشته باشید و تلاش کنید این بار ملاکهای منطقیتر و عاقلانهتری در انتخاب خود داشته باشید. اینکه تمام ذهن شما درگیر آدمی است که شما را ترک کرده و در ذهنتان با او زندگی میکنید، او را محاکمه میکنید و در واقع مدام خود را آزار میدهید، رفتار عاقلانهای به نظر نمیآید. بهتر است آگاه باشید و در زمان حال زندگی کنید و با مدیریت ذهنتان اجازه ندهید افکار شما مدام در گذشته سیر کند یا با ترسهای آینده درگیر باشد. دیدتان را وسیع کنید چراکه شما هنوز فرصتهای زیادی برای ازدواج و تشکیل زندگی دارید.
باورکنید که انسانها با هم متفاوتند
شکست عشقیتان را به عنوان یک فرصت خودشناسی در نظر بگیرید و خود را قربانی افکار آزاردهندهتان نکنید. همچنین اجازه ندهید فرصتها از دست برود. برای رهایی کامل از آنچه در گذشته برای شما اتفاق افتاده، به سراغ کارهایی بروید که مدتهاست انجام ندادهاید و انجام آنها میتواند حسهای جدید و خوبی را در شما ایجاد کند، نفرت و کینه را از شما دور کند، نگاهتان را به آدمها عوض کند و به این باور برساند که انسانها با هم متفاوتند.
مراقب وابستگی احساسی مجدد باشید
اگر تصمیم گرفتید به فرد دیگری برای ازدواج بیندیشید با توکل بر خدا و طلب یاری از او، برای جلوگیری از آسیب مجدد و پیشگیری از وابستگی، از همان ابتدا هر روز و هر ساعت با هم صحبت نکنید و اجازه دهید شناختتان جلوتر از احساستان حرکت کند. با این حال و زیر سایه نظارت خانوادهها و در پی بیشتر شدن شناختتان از یکدیگر، کم کم احساسات را نیز وارد رابطهتان کنید و تصمیم نهایی را برای ازدواجتان بگیرید. (منیژه مسگری، کارشناس ارشد مشاوره خانواده/ خراسان)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
201
با خودت فکرش را هم که میکنی ذهنت خسته میشود، چه برسد به آنکه آستینهایت را بالا بزنی و برای تشکیل یک زندگی متاهلی اقدام کنی.
پیدا کردن و انتخاب کردن شریک زندگی که از نظرمان ایدهآل باشد فقط نصف مسیر است! باقی مسیر، دست و پا کردن یک شرایط حداقلی برای شروع زندگی مشترک است؛ دست و پا کردن یک خانه برای زندگی (در هر کجا که باشد، قناعت میکنیم)، تهیه وسایل ضروری خانه (بقیه وسایل را طی زندگی مشترک و با پساندازمان میخریم) و برگزاری یک مراسم سادهٔ ساده برای معرفی کردن همسرمان به بزرگان فامیل (بچههایشان در مراسم حضور نداشته باشند هم مهم نیست، احترام به بزرگتر واجب است).
به فرض اینکه خودمان و همسر آیندهمان بسیار قانع باشیم و خانوادههایمان هم به مراتب شرایط ما را درک کنند، با دو دوتا چهارتا کردن مخارج بالا متوجه میشویم که ازدواج هنوز برایمان زود است!
اقدام دولت برای تشویق جوانان به ازدواج چه بوده است؟
به گفته کارشناسان اقتصادی و آسیبشناسان اجتماعی مهمترین دلیل کاهش ازدواج مشکلات اقتصادی است. به عقیده آنها دولت باید از ازدواج جوانان حمایت ویژهای به عمل آورد. با این حال، تنها طرح حمایت از موانع اقتصادی برای ازدواج جوانان، وام ازدواج بوده که خود به نوبه مشکلات فراوانی را به بار آورده است. سقف این وام که روزی برای افراد با شرایط خاص ۵ میلیون تومان بوده به ۳ میلیون تومان کاهش پیدا کرده است. همچنین برای دریافت این مبلغ که در برابر هزینههای سرسام آور ازدواج بسیار ناچیز است، جوانان باید در صفهای طولانی منتظر بمانند تا بتوانند ضامن معتبری که مد نظر بانک مربوطه است را پیدا کنند!
در شرایط فعلی، هر یک از زوجهای جوان جهت دریافت وام ازدواج نیاز به یک ضامن معتبر با مجوز کسر از حقوق دارند که فراهم کردن چنین ضامنی برای همه جوانان میسر نیست. مسئله آنجایی سختتر میشود که ضامن مورد نظر باید کارمند رسمی دولت باشد و اداره وی نیز مشکلی در صدور گواهی کسر حقوق نداشته باشد!
این همه ماجرا نیست، به فرض که زوجین بسیار خوش شانس باشند و ضامن معتبر و مد نظر بانک را بیابند و موفق به دریافت وام ازدواج شوند، حال با ۶ میلیون تومان (مجموع وام عروس خانم و آقا داماد) به کدام یک از دغدغههای مالی خود بپردازند؟ بوضوح مشخص است که با ۶ میلیون تومان یک دهم هزینههای ازدواج را هم نمیتوان پرداخت کرد.
خرید یک جهیزیه کامل ایرانی با ۱۰ میلیون تومان
همین چند ماه گذشته بود که رییس اتحادیه کشوری لوازم خانگی درباره هزینه خرید یک جهیزیه معقول با کالاهای ایرانی گفت: من تعهد میدهم تا جهیزیهای خوب با مبلغ حداکثر ۱۰میلیون تومان تهیه کنم.
محمد طحانپور، رییس اتحادیه کشوری لوازم خانگی از فروش لوازم خانگی با ۵ درصد زیر قیمت مصرف کننده در بازار خبر داد و گفت: اوضاع بازار اکنون سبب شده تا فروشندگان از سود ۱۰درصدی واحد توزیع خود کاسته و محصولات را با ۵ درصد سود به مشتریان عرضه کنند.
وی ادامه داد: خانوادهها براساس توان مالی اقدام به خرید لوازم خانگی ایرانی یا خارجی برای جهیزیه میکنند. شاید تا ۲ سال قبل اصلا با خرید لوازم خانگی داخلی موافق نبودم، اما خوشبختانه اکنون لوازم خانگی تولید ایران از کیفیت بسیار بالایی برخوردار شده، بنابراین توصیه من به مصرف کنندگان، خریداری لوازم خانگی ایرانی است.
رییس اتحادیه کشوری لوازم خانگی درباره هزینه خرید یک جهیزیه معقول با کالاهای ایرانی گفت: برای خرید یک یخچال فریزر ایرانی ۱۳ تا ۱۵ فوت، اجاق گاز فردار، لباسشوئی اتوماتیک، تلویزیون ۳۲اینچ، جاروبرقی، چرخ گوشت، پلوپز، اتو با برند ایرانی و کیفیت خیلی خوب حداکثر به ۱۰میلیون تومان نیاز است و مصرف کنندگان که مخالف این مساله هستند و میگویند قیمتها بیش از این مبلغ میشود به بنده مراجعه کرده و من تعهد میدهم تا جهیزیهای خوب با این مبلغ برای آنها تهیه کنم.
وام ازدواج چند درصد هزینههای ازدواج را تامین میکند؟
در این میان یکی از دیگر دغدغههای ازدواج که شامل حال آقای داماد میشود، تهیه یک خانه مناسب است، که با توجه به اینکه زوجین قصد اقامت در کدام شهر و کدام منطقه را دارند میزان آن متغیر است. ما با استناد به حرفهای رییس اتحادیه کشوری لوازم خانگی، مبلغ تهیه جهیزیه را ۱۰ میلیون تومان در نظر گرفته و هزینههای جشن ازدواج را نیز به حداقل میرسانیم. همچنین در کنار این هزینهها، قیمت لباس عروس و داماد و حلقههای ازدواجشان را اضافه میکنیم.
به غیر از احتساب پول رهن مسکن، متوجه میشویم یک زوج کم توقع و قانع به ۲۰ میلیون تومان پول برای شروع یک زندگی حداقلی احتیاج خواهند داشت. و این رقم در کنار وام ۳ میلیون تومانی دولت به جوانان (با آن همه سختگیری) رقم بسیار ناعادلانهای است و فقط حدود ۳۰ درصد از هزینههای ازدواج را تامین میکند.
توجه:
این ارقام برای زوجین بسیار کم توقع در نظر گرفته شده است که حاضر هستند در خانهای نقلی بدون فرش، مبل و دیگر لوازم غیر ضروری زندگی کنند و هدف ما بیان این موضوع بود که وام ازدواج در نظر گرفته شده کفاف هزینههای ازدواج یک زوج قانع را هم نمیدهد. (فردا)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
پاسخ مشاور: گاهی اوقات والدین و یا همسران از سر دلسوزی و محبت زیاد یا از سر ناآگاهی وظایف یکدیگر را انجام میدهند و در نتیجه، فرصت زندگی مستقل را از یکدیگر میگیرند. آنها به استقلال یکدیگر احترام نمیگذارند چون فکر میکنند طرف مقابلشان بدرستی نمیتواند آن کار را انجام دهد. در واقع به دنبال کمک کردن و حمایت از زندگی یکدیگر هستند اما نمیدانند که با این کار فرصت آموختن، قبول مسئولیت، زمین خوردن و بلند شدن و در نهایت رشد کردن و تجربه آموختن را از آنان میگیرند.
جایگاه اعضای خانواده باید مشخص باشد
اگر قرار شد خانوادهای با هم زندگی کنند باید در گام اول جایگاه والدین و زوج جدید مشخص شود و همگی بپذیرند که در ضمن کنار هم بودن به استقلال زوج توجه شود. همچنین اگر زنی میخواهد همسری مسئولیتپذیر داشته باشد، باید مراقب باشد و اندازهها را رعایت کند. به همسرش در نهایت صبوری، به دور از انتقاد و طعنه و کنایه، همراه با همدلی و حمایت از او، فرصت دهد در صحنه زندگی خود را بیازماید.
اگر زنی میخواهد که همسرش مسئولیت خود را بدرستی ایفا کند و اگر قرار است تغییری در رفتارطرفین صورت گیرد، این تغییر باید دو طرفه باشد. آن وقت است که زنان میتوانند انعکاس تغییر رفتار خود را در رفتار مردان ملاحظه کنند.
به خواهرتان فرصت ابراز وجود بدهید
از گفتههای شما چنین به نظر میرسد که مادرتان از اول، مسئولیت زندگی خواهرتان را قبول کرده و هیچگاه به آنان فرصتی برای ابراز وجود داده نشده و آنان هم به وظایف خود عمل نکردهاند. البته درباره نوع بیماری دامادتان زیاد صحبت نکردهاید. آیا وی توانایی کار کردن ندارد؟ مادرتان هزینههای آنها را از کجا تامین میکند؟ جایگاه پدرتان در زندگی شما کجاست؟ آیا پیشنهاد طلاق از جانب شما بوده یا سایر اعضای خانواده بویژه مادرتان هم با این امر موافق است؟
اجازه دهید خودشان تصمیم بگیرند
به نظر میرسد شرایط زندگی برای شما هم سخت شده است. شما برای خواهرتان بیشتر نگرانید یا اینکه از حضورشان خسته شدهاید و بیشتر به دنبال تغییر شرایط زندگی خود هستید؟ اینها سوالاتی است که باید پاسخ داده شود و از آنجا که آنچه گفتید از نگاه شما بوده، بهتر است خواهرتان و همسرش را نزد یک مشاور خانواده بفرستید. آنچه مطرح کردهاید زندگی آنان و فرزندانشان است و این حق آنهاست که خودشان در باره آن تصمیم بگیرند. (منیژه مسگری - کارشناس ارشد روانشناسی/خراسان)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
اختلال شخصیتی یا فقط «وابستگی»؟
البته بر اساس یک رفتار نمیتوان گفت فرد دچار «اختلال شخصیتی» است و این کار بسیار اغراقآمیز خواهد بود چون افراد با هم متفاوت هستند و بر اساس الگوهای تربیتی، خانوادهای که در آن رشد کردهاند و هزاران عامل دیگر، رفتارهای متفاوتی دارند بنابراین نمیتوان گفت فردی که برای همه کارهایش منتظر تصمیمگیری پدر و مادر (یا دیگران) میماند، دچار اختلال شخصیتی خاصی است، اما شاید بتوان گفت این افراد شخصیت وابستهای دارند و در مورد همه چیز از غذا، رنگ و مدل لباسشان گرفته تا انتخاب همسر، هیچ نظری ندارند و همیشه منتظرند تا والدینشان برایشان تصمیم بگیرند و این قضیه تا بعد از ازدواج هم ادامه دارد.
دیده میشود که گاهی افراد، بر اساس عوامل متفاوتی که در روند رشدشان تاثیرگذار بوده، ممکن است تا مدتی فقط نظر پدر و مادر (یا یکی از آنها) برایشان مهم باشد و بعد نظر فرد دیگری (مثلا همسر، رئیس یا یک دوست) برایشان اولویت پیدا کند.
وابستگی تا این حد؟!
در خیلی از خانوادهها معمولا یک نفر (در بیشتر اوقات یکی از والدین) هست که همه به او اعتماد دارند و تصمیم نهایی را به او میسپارند؛ این مورد دیکتاتوری محسوب نمیشود اما در مواردی که یک فرد برای هیچ بخشی از زندگی خودش حق اظهار نظر نداشته باشد، هیچ نظری هم از او پرسیده نشود و فقط نظر فرد دیگری (که همیشه اعمال نظر میکند) در تمام امور تحمیل شود، دیگر اینکه «من» که هستم و «من» چه میخواهم و... معنی نخواهد داشت و دیگر چیزی به اسم «هویت» در کودک این خانواده درست شکل نمیگیرد.
همچنین موارد دیگری که زیرشاخههای هویت محسوب میشوند نیز در این فرد به وجود نخواهد آمد. بنابراین چنین فردی در آیندهاش نمیداند چه ویژگیها و علاقههایی دارد و سلیقهاش چیست و... گاهی هم ممکن است کودک به دلیل همذاتپنداری با والد همجنس (یعنی دختر با مادر و پسر با پدر) که فردی منفعل است، شخصیتی وابسته پیدا کند بنابراین نمیتوان گفت همیشه دیکتاتور بودن والدین باعث شکلگیری شخصیت وابسته در فرزندان میشود و عامل شکلگیری چنین شخصیتی، در خانوادههای مختلف متفاوت است.
فرزند «مال» شما نیست!
تمرین کنید فرزندتان را به عنوان یک انسان مستقل از خود نگاه کنید؛ منشأ تمام این وابستگیها این است که والدین گاهی فکر میکنند این بچه «مال» من است، یعنی یک حس مالکیت به او دارند؛ همانطور که در مورد سایر مال و اموالشان تصمیم میگیرند. پس باید به فرزندشان به عنوان فردیت انسانی مجزا از خودشان نگاه کنند، نه تکهای از خودشان! فرزند دارایی والدین نیست که بخواهند هر کاری که به نظرشان برای او بهتر است، بدون مشورت، نظرخواهی، موافقت و رضایت او برایش انجام دهند.
سلیقه و نظر والدین نباید به بچهها تحمیل شود؛ والدین باید دقت داشته باشند که فرزندان، در هر خانوادهای که رشد میکنند و بزرگ میشوند، ارزشها و معیارهایشان تا حد بسیار زیادی همسو با خانواده است، بنابراین لازم نیست با اعمال سلیقه افراطی و تحمیل نظر خود، این الگوبرداری را پررنگتر کنند. مثلا وقتی با کودکشان به رستوران میروند، از او بپرسند چه غذایی میل دارد یا وقتی برای خرید لباس به فروشگاه میروند، اگر بچه کوچک است و نمیتواند درمورد مدل لباس نظر بدهد، در غیر این صورت بچه با حقوق خود آشنا نمیشود و فکر میکند همیشه این والدینش هستند که باید برایش تصمیمگیری کنند بنابراین از خودش هیچ ابراز عقیدهای نخواهد داشت و از عوارض این رفتار میتوان به کاهش اعتماد به نفس کودک اشاره کرد؛ این کمبود اعتماد به نفس رفتهرفته شدت میگیرد و به همین دلیل است که او برای تصمیمگیریهای مهم و شخصی زندگیاش ناتوان است و منتظر انتخاب والدینش میماند.
ازدواج با فرد «وابسته»
به طور مطلق نمیتوان گفت کسانی که شخصیتی وابسته دارند، به درد ازدواج و زندگی مشترک نمیخورند اما مسلما هر دختر یا پسری که قصد تشکیل خانواده دارد، باید به سطحی از استقلال رسیده باشد و اگر فردی از هر نظر، وابستگی شدید داشته باشد، قطعا در زندگی مشترک با مشکل مواجه خواهد شد. معمولا وقتی بچهای از همان کودکی هیچوقت نظرش مهم نبوده و هرگز از او نظرخواهی نشده، حتی در مورد نیازهای خاص خودش و طبق خواسته پدر و مادرش رفتار کرده، همیشه مطیع نظرات والدینش خواهد ماند و ازدواج نمیتواند این الگو را تغییر دهد.
بعضیها شاید فکر کنند ازدواج با فردی که هیچ حرفی برای گفتن ندارد و همیشه چشمش به دهان والدینش بوده، میتواند به نفعش باشد! چون میتواند این فرد را با نظرات خودش همسو کند و هر تصمیمی که خودش بخواهد، برای زندگی مشترکشان بگیرد. یا شاید بعضیها فکر کنند بعد از ازدواج میتوانند همسرشان را عوض کنند و رفتارهایی را که در او دوست ندارند (مثلا همین وابستگی) تغییر دهند که هر دوی این گروه در اشتباهاند! تغییر، آن هم چنین تغییرات بنیادی که در مورد نوع زندگی یک انسان است، اصلا چیزی نیست که بخواهیم بر اساسش یک زندگی را شروع کنیم؛ وقتی افراد خودشان متوجه مشکلات خلقی و شخصیتی خود شده و آن را میپذیرند و دوست دارند خود و شیوه زندگیشان را تغییر دهند، به متخصصان حوزه روان مراجعه میکنند و با وجود اینکه خودشان خواهان چنین تغییری هستند، باز هم راه سخت و پرپیچ و خمی را پیش رو دارند تصور اینکه فرد دیگری بخواهد او را تغییر دهد، کاملا اشتباه است چراکه تا فرد خودش نخواهد، دیگری نمیتواند او را تغییر دهد. (زهرا جمشیدی نسب- کارشناس ارشد روانشناسی بالینی/ زندگی مثبت)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
چندی پیش محمود گلزاری، معاون ساماندهی امور جوانان در وزارت ورزش از فعالیت ۳۰۰ سایت غیراخلاقی و غیرقانونی همسریابی در کشور ابراز نگرانی کرده بود. به گفته گلزاری تاکنون امکان توقف کامل فعالیت این سایتها ممکن نشده است.
معاون ساماندهی امور جوانان در وزارت ورزش اما از راهاندازی سایت همسریابی قانونی خبر داده و گفته بود که ویژگی آن این است که به جای جوانان، معرفهای آنها ویژگی و مشخصات جوانان را در آن ثبت میکنند و البته تعدادی روانشناس و مشاور ازدواج نیز با این سایت همکاری دارند.
آمار نگرانکننده از وضعیت خانواده
بر اساس آمار سازمان ثبتاحوال کشور، دیماه سال گذشته 49 هزار ازدواج ثبت شده، این در حالی است که در همین ماه نزدیک به 16 هزار طلاق نیز اتفاق افتاده است؛ در واقع هر روز حدود ۵۰۰ خانواده در کشور دچار فروپاشی میشود. البته این آمار مشتی از خروار است.
نکته تأسفبار دیگر در آمار سازمان ثبتاحوال کشور آن است که اکثر طلاقها مربوط به زوجهایی است که کمتر از یکسال با هم زندگی کردهاند و این مساله بیش از پیش باید مورد توجه کارشناسان حوزه اجتماعی قرار گیرد؛ چرا که جدایی و گسستن نهاد خانواده در کمتر از یک سال از سست بودن پایههای شکلگیری آن حکایت میکند و در این میان، میزان آشنایی طرفین از یکدیگر نقش مؤثری بازی میکند.
اگر چه عوامل متعددی در طلاق زوجها مؤثر است، اما درک درست از خانواده و شناخت کامل از گزینه مورد نظر برای ازدواج تا اندازه زیادی میتواند در کاهش آمار طلاق مؤثر باشد. این در حالی است که شناخت افراد مستلزم آن است که ویژگیهای فردی، اجتماعی، خانوادگی، فرهنگی و البته اقتصادی همسر آینده از سوی هر یک از طرفین ازدواج قابل ارزیابی باشد و این چیزی است که در سایتهای همسریابی کمتر میتوان به آن اعتماد کرد.
مسئولان کشور هم بارها تذکر داده و به همه کاربران اینترنتی توصیه کردهاند که در فضای مجازی به سایتهای همسریابی، دوستیابی و... که غیرمجاز و غیرقانونی هستند، اعتماد نکنند.
با وجود همه این هشدارها، اما هنوز تعداد قابل توجهی از افراد بویژه جوانان سراغ چنین سایتهایی میروند و در بعضی مواقع به اطلاعات آنها اعتماد میکنند. وقتی به یاد آوریم که حدود ۵۵ درصد جمعیت ایران را جوانان زیر ۳۰ سال تشکیل میدهند، این مساله بیشتر جای نگرانی دارد.
همسریابی یا سرگرمی؟
رضا م. بیست و هفت ساله همزمان در چند سایت همسریابی عضویت دارد. وقتی علت آن را از او جویا میشویم، جوابش خیلی ساده است: «ازدواج». با این حال او معتقد است که در این دوره نمیتوان به شکل سنتی ازدواج کرد و بهتر است هر کسی خودش همسرش را انتخاب کند؛ اما وقتی علت انتخاب این روش را برای همسریابی از او جویا میشویم به شغل تماموقتش اشاره میکند که امکان ارتباطات اجتماعی را از او گرفته و مجبور است شبها با جستجو در سایتهای همسریابی گزینه موردنظرش را پیدا کند.
رضا میگوید همه اطلاعات شخصیاش را مطابق با واقعیت در فرمهای ثبتنام سایتها وارد میکند و امیدوار است دیگران هم این کار را بکنند تا بتوان با اعتماد بیشتر دست به انتخاب زد. او البته هنوز نتوانسته گزینه مناسبش را پیدا کند.
اما رامین پسر بیست و پنج سالهای است که حضور در این سایتها را فقط برای سرگرمی و دوستیابی میداند و به گفته خودش اصلا به ازدواج فکر نمیکند. او میگوید: در این سایتها نیازی نیست اطلاعات صحیح وارد کنیم، بلکه میتوان آن چیزی را بنویسیم که ممکن است برای دخترهای زیادی جذابیت داشته باشد.
با این حال آمارها از این حکایت دارد که بخشی از ازدواجهای امروز نتیجه ارتباطات مجازی و آشنایی غیرحضوری بوده است و از این نظر نمیتوان گفت که همه کاربران اینترنتی در سایتهای همسریابی تنها برای سرگرمی و وقتگذرانی وارد آن میشوند. بهروز بیرشک، روانشناس و عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران معتقد است: اشکال ازدواجهای مدرن در این است که در بسیاری از مواقع پسر و دختر از دید احساسی به مسأله نگاه میکنند و بدون داشتن آگاهی تن به این ازدواجها میدهند و مشکلات آنها پس از شروع زندگی مشترک در زیر یک سقف، مشخص شده و بروز میکند.
کاربران سایتهای همسریابی چه کسانی هستند؟
اما شرایط زندگی امروز به گونهای است که شاید دیگر کمتر جوانی تن به ازدواجهای سنتی و انتخاب همسر از سوی خانواده بدهد و از این جهت ترجیح میدهد خودش همسر آیندهاش را انتخاب کند. یک مشاور خانواده معتقد است آشنایی قبل از ازدواج مهمترین معیار تشکیل یک زندگی موفق است. نسرین حاجیزاده اضافه میکند: صرف نظر از شیوه انتخاب همسر، جوانان باید مبنای خود برای آغاز زندگی مشترک را شناخت صحیح قرار دهند.
سؤالی که در اینجا مطرح میشود این است که چرا عدهای برای شناخت از همسر آینده، سراغ فضای مجازی و سایتهای همسریابی میروند که حاجیزاده در اینباره معتقد است: فارغ از جنس متقاضیان، بیشترین افرادی که از طریق همسریابی اینترنتی مبادرت به آغاز آشنایی میکنند شامل گروههایی هستند که محدودیتهایی دارند؛ حالا این محدودیتها ممکن است مربوط به مشکلات فردی، خانوادگی، ظاهری و فرهنگ حاکم بر محیط زندگی فرد باشد. این کارشناس مشاوره، با اشاره به نقاط ضعف این نوع از همسریابی میافزاید: «در فضای مجازی تضمینی وجود ندارد که اطلاعات ارائهشده از سوی کاربران تا چه حد صحت دارد، زیرا در بسیاری از موارد افراد ایدهآلهای خود را به طرف مقابل منعکس میکنند.»
مصطفی تبریزی، عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی البته تحلیل روانشناختی جالبی از افرادی ارائه میدهد که به دنبال ازدواج اینترنتی هستند. به اعتقاد این متخصص روانشناسی به طور کلی سه مرحله هویت ازدواج دیده میشود که یکی در سن پنج تا شش سالگی است. هویت دوم در سن دوازده تا چهارده سالگی اتفاق میافتد که یک هویت آرمانی و رؤیایی است و معمولا تا بیست سالگی ادامه دارد؛ اما هویت سوم پس از بیست و یک سالگی ایجاد میشود. در این مرحله فرد باید به پختگی رسیده و مراحل رشد را طی کرده باشد وگرنه ممکن است فردی پنجاه ساله باشد، اما هویت سوم در او رخ نداده باشد. به گفته تبریزی معمولا انگیزه افرادی که به دنبال ازدواج اینترنتی هستند، به این دلیل در آنها شکل میگیرد که در هویت دوم توقف کردهاند و چون در واقعیت چیزی را میبینند که مطابق میلشان نیست به این سمت گرایش پیدا میکنند.
چرا همسریابی اینترنتی؟
مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، سال 92 همسریابی اینترنتی در ایران را در قالب گزارشی آسیبشناسی کرده بود. این گزارش علاوه بر آسیبهای این شیوه همسریابی، به مزایای آن نیز اشاره میکند که واکاوی آن میتواند انگیزهها و گروههای متمایل به همسریابی اینترنتی را بیشتر آشکار سازد.
در این گزارش که در دفتر مطالعات فرهنگی مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی تهیه شده بود، آمده است: مهمترین مزایای ازدواجهای اینترنتی به امکان ارتباط رودررو و بیواسطه مربوط میشود که به کاربران فرصت میدهد درباره علایق متقابلشان حرف بزنند بیآنکه با محدودیتی مواجه باشند. از دیگر مزایای این طریق صرفهجویی مالی و زمانی است. اگر کاربری بخواهد در دنیای واقعی با ده نفر در مورد ازدواج حرف بزند باید زمان و هزینه معتنابهی را صرف کند در حالی که در فضای مجازی در زمان کوتاه و با هزینهای ناچیز میتواند با همین تعداد افراد ملاقات مجازی داشته باشد.»
انگیزههای کاربران سایتهای همسریابی
اما یک استاد روانشناسی در گفتوگویی که با او داشتیم به دستهبندی انگیزههای افراد برای مراجعه به سایتهای همسریابی میپردازد. بهمن بهمنی میگوید بخشی از این افراد تنها با انگیزه کنجکاوی و گشتوگذار در اینترنت به این سایتها برخورد میکنند و شاید مدتی هم در آنها گشتوگذار داشته باشند که البته آسیبهای این سایتها متوجه آنها خواهد شد؛ اما گروه دیگری هم هستند که با انگیزه واقعی همسریابی وارد چنین سایتهایی میشوند. در واقع آنها واقعا قصد ازدواج دارند، اما به دلیل موقعیتهای جغرافیایی یا اقلیمی، امکان آشنایی با موقعیتهای جدید برایشان کمتر وجود دارد، به همین جهت سراغ این سایتها میروند، چرا که امکان آشنایی با موقعیتهای بیشتری را به آنها میدهد.
این عضو هیأت علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی معتقد است، یکی دیگر از گروههایی که به سمت سایتهای همسریابی گرایش دارند، کسانی هستند که در انزوا قرار دارند یا از مهارتهای اجتماعی پایین بهرهمند هستند به همین دلیل سراغ فضایی میروند که بتوانند ارتباط غیرمستقیم برقرار کنند، چرا که ارتباط رو در رو و مستقیم برای آنها یا امکانپذیر نبوده یا بسیار دشوار است.
بهمنی البته معتقد است یکی دیگر از گروههای کاربر در سایتهای همسریابی کسانی هستند که انگیزههای سالم ندارند و به قصد تجربه روابط متعدد و موقت سراغ سایتهای همسریابی میروند و البته برخی از این سایتها اساسا برای همین طراحی شده است.
به گفته این استاد دانشگاه، دسته آخر هم کسانی هستند که انگیزههای رشدی دارند و واقعا به دنبال فرصتهای انتخاب همسر میگردند و با وجود دسترسی به موقعیتهای مختلف برای آشنایی با افراد، اما میخواهند از امکانات اینترنت و فضای مجازی هم برای این مساله استفاده کنند.
بهمنی در مورد نسبت دختران و پسران کاربر در سایتهای همسریابی میگوید آمار پسران در این سایتها به شکل قابلتوجهی بیشتر بوده که البته در همه جای دنیا هم اینگونه است؛ چرا که پسرها معمولا بیباکتر هستند و بیشتر از حدود عرف خارج میشوند؛ هر چند در میان آن گروههایی که واقعا با قصد ازدواج سراغ سایتهای همسریابی میروند، نسبت دختران و پسران تقریبا نزدیک به هم است. (جام جم سرا)
اولین بار یک دانشمند آمریکایی به نام دکتر کولی، سال 1925 میلادی این بیماری ژنتیکی را کشف و به دیگران معرفی کرد. بد نیست بدانید حدود 200 میلیون نفر در جهان تالاسمی دارند و یکی از شایعترین بیماریهای ارثی در ایران به حساب میآید. به بهانه روز جهانی تالاسمی (فردا 18 اردیبهشت) این بیماری را بیشتر مورد بررسی قرار میدهیم.
بیماری تالاسمی به صورت شدید (ماژور) و خفیف (مینور) بروز میکند. در واقع اگر هر دو والدین دارای ژن معیوب باشند به صورت شدید یعنی ماژور و اگر یکی از والدین فقط ژن معیوب داشته باشد به صورت خفیف یعنی مینور ظاهر میشود.
دکتر جهانبخش اصفهانی، فوق تخصص خون و آنکولوژی در گفتوگو با جامجم میگوید: تالاسمی برای کسانی که نوع مینور داشته باشند، مشکلی ایجاد نمیکند و آنها مثل افراد سالم میتوانند یک زندگی عادی داشته باشند فقط موقع ازدواج و بویژه پیش از بچهدارشدن باید مراقب باشند و حتما تحت نظر پزشک قرار بگیرند تا از تولد فرزند مبتلا به تالاسمی پیشگیری شود. در مورد بیماران مبتلا به تالاسمی ماژور موضوع تا حد زیادی متفاوت است، چون آنها با مشکلات متعددی مواجهند.
علائم تالاسمی مینور و ماژور
به گفته دکتر اصفهانی، تالاسمی نوع مینور معمولا بدون علامت است، اما تالاسمی ماژور با علائمی مثل رنگ پریدگی، اختلال خواب، ضعف و بیحالی همراه است که از ۶ ماهگی به بعد ظاهر میشود و با بزرگترشدن کودک عوارض بیماری شامل پهن شدن استخوان صورت و تغییر چهره، بزرگ شدن کبد و طحال، اختلالات رشد نازک، شکنندهشدن استخوانهای دراز و مهرهها، رنگ سبزقهوهای ناشی از رنگ پریدگی، رسوب آهن، ابتلا به انواع عفونت و... بروز میکند و در شدیدترین موارد نیز مرگ در اولین دهه زندگی اتفاق میافتد.
کمخونی همان تالاسمی نیست
گاهی اوقات کمخونی و فقرآهن با تالاسمی بویژه مینور اشتباه گرفته میشود. پس مهمترین راهکارها برای تشخیص این بیماری بسته به سن بیمار، بررسیهای ژنتیکی و تعیین موتاسیون، شمارش کامل سلولهای خون(CBC) و آزمایش میزان آهن و هموگلوبین خون است. به گفته دکتر اصفهانی در تالاسمی مینور، آثار کمخونی خفیف بوده و نمای خون این افراد شبیه موارد فقر آهن است، اما بر خلاف باور عموم این بیماران باید از مصرف مداوم آهن اجتناب کنند تا از عوارض تجمع آهن در بدن مصون بمانند، ولی ممکن است در دوران حاملگی یا هنگام خونریزی زیاد دچار فقر آهن شوند.
تالاسمی و ازدواج
در مورد افرادی که تالاسمی دارند، هیچ ممنوعیتی برای ازدواج وجود ندارد و فقط باید تحت آزمایشهای لازم قرار بگیرند. همچنین در دوره بارداری باید آزمایش پیش از تولد انجام شود در غیر این صورت 25 درصد امکان دارد که فرزندشان به تالاسمی مبتلا باشد. به گفته دکتر اصفهانی، اگر فردی تنها یک ژن معیوب را از یکی از والدین خود دریافت کند، بیمار نخواهد شد و به این شخص ناقل یا تالاسمی مینور یا مبتلا به نوع خفیف تالاسمی میگویند که البته میتواند ژن تالاسمی خود را به فرزندان منتقل کند در حالی که در تالاسمی ماژور پدر و مادر هر دو ناقل هستند و فرد دو ژن معیوب را از والدین خود دریافت میکند. به عبارتی، ناقل تالاسمی معمولا مشکل حادی ایجاد نمیکند، بلکه اهمیت این موضوع زمانی است که همسر فرد هم ناقل باشد؛ چون در این صورت احتمال تولد کودک مبتلا به تالاسمی ماژور وجود دارد. همچنین والدینی که زوج مینور هستند و فرزند سالمی دارند برای بارداری مجدد باز هم باید تحت نظر قرار بگیرند، چرا که تولد فرزند سالم دلیلی بر سلامت فرزند دوم نیست.
پیشگیری شرط عقل است
تالاسمی از جمله بیماریهای قابل پیشگیری است که متاسفانه خیلیها توجهی به آن ندارند در حالی که ازدواج نکردن دو فرد تالاسمی مینور یا ناقل تالاسمی و از همه مهمتر انجام مشاوره ژنتیک زوج ناقل و تعیین ژن معیوب پدر و مادر قبل از بارداری از تولد نوزادان بیمار پیشگیری خواهد کرد. به گفته دکتر اصفهانی، انجام آزمایش ژنتیک در هفته 8 تا 12 بارداری و تشخیص وضعیت جنین از لحاظ ابتلا به بیماری تالاسمی ماژور موضوعی بسیار ضروری است چرا که در صورت تائید بیمار بودن جنین، مجوز سقط صادر میشود.
درمان تالاسمی
بیماران مبتلا به تالاسمی ماژور به دلیل کمخونی شدید به صورت مداوم به تزریق خون نیاز دارند و چون تزریق مداوم خون باعث افزایش آهن بدن میشود، بنابراین باید ماده دفعکننده آهن تحت عنوان آمپول دسفرال برای این افراد تزریق شود در حالی که افراد مبتلا به تالاسمی مینور نیازی به دریافت خون ندارند. حتی در بیمارانی که تالاسمی ماژور دارند هنگامی که میزان دریافت سالانه خون از ۵۰ درصد بالاتر برود برداشتن طحال ضروری است. همچنین دریافت طولانیمدت خون، افزایش خطرناک آهن بدن را به دنبال دارد؛ موضوعی که باعث اختلال در عملکرد غدد، عدم تحمل گلوکز، تاخیر در بلوغ و نارسایی قلب میشود. البته در روشهای درمانی قدیمی در بعضی از بیماران مواردی از مشکلات پوستی، ناشنوایی، تاری دید، آب مروارید و... مشاهده میشد، اما با پیشرفت راهکارهای درمانی این عوارض تا حد زیادی کنترل شده است. از طرفی در سالهای اخیر با پیوند مغز استخوان در دوران کودکی تا حدی امکان درمان بیماران مبتلا به تالاسمی وجود دارد؛ هر چند پیوند مغز استخوان نیز بدون عوارض نیست و میتواند مشکلات کبدی شدیدی ایجاد کند.
پریسا اصولی / جامجم
نکاتی باریکتر از مو
اگر میخواهید به خودتان کمک کنید یا با مورد مشابه ماجرای عاطفه روبهرو هستید حتماً به مسائل زیر توجه کنید:
- بر اساس ماده 206 قانون مدنی، هرگاه شخصی که تهدید شده است بداند که تهدید کننده نمیتواند تهدید خود را عملی کند، مکره - کسی که به کاری (اینجا ازدواج) مجبور شده است- محسوب نمیشود.
- هرگاه خود شخصی که مجبور به ازدواج شده قادر باشد بدون مشقت اکراه را از خود دفع کند و عقد را جاری ننماید آن شخص مکره محسوب نمیشود.
- اگر کسی در نتیجه اضطرار، اقدام به معامله کند، مکره محسوب نشده و معامله اضطراری معتبر خواهد بود. مثلاً برای گرفتن اقامت کشوری یا ویزا تن به ازدواج دهد.
- (ماده 206 قانون مدنی) اگر دختر برای رهایی از سختگیری خانواده، تن به ازدواج دهد مکره محسوب نخواهد شد.
خیلیها فکر میکنند دیگر دوره و زمانه اجبار در ازدواج و به زور شوهر دادن دختران سر آمده. میگویند آنقدر قحطی شوهر است که دخترها با سر به شوهر جواب مثبت میدهند!
متأسفانه نگاهی به آمارها نشان میدهد در هر ۳ ثانیه یک دختر در جهان به زور به خانه بخت میرود. هنوز هم در همین مملکت خودمان بعضی از دخترها به زور پای سفره عقد مینشینند و زن مردی میشوند که هیچ علاقهای به آن ندارند. عمری با نفرت زندگی میکنند و با نفرت میمیرند. واقعاً تکلیف این ازدواجهای زوری در قانون چیست؟ قانون ما به زن چطور نگاه میکند و به او تا چه اندازه حق نفس کشیدن و زندگیکردن میدهد؟
***
گریه میکند. متنفر است. از مردی که مجبور است از این به بعد در کنارش سر به بالین بگذارد. آرزوهای زیادی داشته همه را بر باد رفته میداند، مثل ابر بهار گریه میکند:
«پدرم زندگیام را تباه کرد. من هم مثل مادرم بدبخت شدم. در زندگیام روز خوش ندیدم. چشم باز کردم و جان کندن مادر را دیدم و اعتیاد پدرم. هرچه در میآورد میکشید مادر بیچارهام آبرودار بود. معلم بود نمیگذاشت کسی سر از زندگی ما در بیاورد. طفلک همیشه حامی ما بود هم سهم کتک خودش را میخورد هم سهم ما را. خودش را کشت که ما درس بخوانیم و برای خودمان کسی شویم تا خودمان را از این منجلاب نکبتی بیرون بکشیم. حیف که همه چیز برباد رفت. مادرم دیگر رمقی ندارد و من هم دستم به جایی بند نیست.»
از زاویهای دیگر: رفیق خوب، زغال بد
میپرسم چه بلایی به سرش آمده که این طور بیقراری میکند. میگوید: «بدبخت شدهام! چه رؤیاهایی داشتم. میخواستم درس بخوانم و به دانشگاه بروم. آنجا با یک پسر خوب آشنا شوم و ازدواج کنم اما پدرم مرا معامله کرده، به همین راحتی، پای منقل مرا به رفیقش باخته. سر من شرط بستهاند و مرا باخته. این قدر بیغیرت است. سر دختر نوزده سالهاش شرط میبندد.»
یعنی چه تو را باخته؟
«اولش اصلاً به روی خودش نیاورد. گفت عاطفه سریع حاضر شو میخواهیم برویم خرید. مادرم بو برد گفت چه وقت خریده؟ عاطفه امتحان دارد. پدر دوباره با ملایمت گفت حاضر شو زود برمیگردیم. خلاصه لباس پوشیدم و با او رفتم. نگو مدارک را از قبل برداشته بود و مستقیم مرا به دفتر عقد و ازدواج برد. شستم خبردار شد و شروع کردم به جیغ و داد کشیدن که کتکهایش شروع شد. دم در محضر سر و کله خود داماد هم پیدا شد. مرا از ماشین پیاده کرد و به زور مرا به راه پله کشید. داماد گفت من عقل توی کلهام نیست نه بگویی هم خودت را میکشم و هم مادرت را آنقدر میزنم که بمیرد. روی چونهاش جای چاقو بود. کشان کشان مرا از پلهها بالا برد. پدر بیغیرتم هم پشت سرش. خلاصه به زور و کتک جلوی عاقد نشستم و صیغه عقد جاری شد. از محضر که بیرون آمدیم توانستم از یک لحظه غفلت و البته خوشحالی بیحد و حصر آنها استفاده کنم و با تمام توان فرار کنم. به خانه خالهام رفتم و حالا هم اینجا هستم. زن مردی شدهام که اصلاً نمیدانم چه کسی است. بیچاره و ناتوانم. زندگیام بر باد رفته و کمر مادر زحمتکشم شکسته است.»
اکراه در نکاح
به عاطفه گفتم که نگران نباش. ازدواج تو یک ازدواج اکراهی است و قانون برای این جور ازدواجها راه درمانی دارد. واژه ازدواج اکراهی برایش غریبه بود که مجبور شدم بیشتر توضیح بدهم. برایش توضیح دادم که طبق قانون ما مهمترین و ابتداییترین عنصر در صحیح بودن عقد ازدواج راضی بودن طرفین است. یعنی هم زن هم مرد. قانون مدنی ما در این باره میگوید: «رضایت زوجین شرط نفوذ عقد است و هرگاه مکره بعد از زوال کره، عقد را اجازه کند نافذ است.»
در صورتی که در عقد نکاح (ازدواج) با عدم رضایت یکی از طرفین مواجه باشیم، بنابر مفهوم ماده 1070 قانون مدنی و اصول کلی جاری در عقود « نکاح» غیر نافذ است.»
پیداست کمی سردرگم شده و با معنی کلمه غیر نافذ مشکل دارد. برایش توضیح میدهم که غیر نافذ یک حالت بلاتکلیف دارد؛ یعنی نه صحیح است نه غلط و باید منتظر بمانیم تا ببینیم شخص اکراه شده (مجبور به انجام عقد شده) بعد از زوال کراهت (یعنی بعد از اینکه اجبار از بین رفت)، صحیح بودن آن را تأیید میکند یا آن را باطل میداند؟ یعنی به اصطلاح، آن را تنفیذ میکند یا اینکه راضی نشده و حاضر به برقراری رابطه نکاح نیست و بنابراین آن را رد میکند.
علت آن هم این است که روابط خانوادگی افراد دستخوش تهدیدات و فشارهای خارجی وارده بر آنها نگردد و قانونگذار درصدد حمایت از اشخاصی است که بر اثر اکراه و تحمیل، تن به ازدواج دادهاند.
اما عقودی که به زور انجام میشوند، همیشه غیرنافذ نیستند. گاهی اوقات این عقود از همان ابتدا باطل میشوند اگر اکراه که به درجه اجبار (سلب اراده و اختیار) برسد، به علت فقدان قصد، عقد باطل میباشد و رضایت بعدی نیز موجب تنفیذ عقد باطل نمیشود. مثال بارز این گونه اکراه، جایی است که دختر به درجهای میترسد که معنی کلماتی را که بر زبان جاری میکند، متوجه نمیشود.
انتهای ماده 1070 قانون مدنی (مگر اینکه اکراه به درجهای بوده که عاقد فاقد قصد باشد.) در مورد این جور ازدواجها صحبت میکند.
پس قانون در مورد ازدواج اجباری کاملا از زن حمایت میکند؛ البته همه این حمایتها زمانی است که زن بتواند اجباری و اکراهی بودن ازدواج را ثابت کند که البته ثابت کردن آن کار مشکلی است.
چه بلایی سرمان میآید؟
سؤال مهم، هم برای عاطفه و هم برای شما احتمالاً این است که اگر زنی ازدواج اکراهی کرد چه اتفاقی میافتد؟ تکلیف دختر باکرهای که ازدواج اکراهی کرده و به زور هم با شوهر خود همبستر شده چیست؟
در صورتی که شخص تهدید شده «نکاح اکراهی» را رد کند، عقد از ابتدا باطل است و روابط زن و مرد خارج از یک نکاح صحیح، خواهد بود. مثلاً در صورت نزدیکی (البته در صورتی که زن رضایتی به این امر نداشته باشد) نزدیکی به شبهه تلقی شده و زن مستحق مهرالمثل است.
مهرالمثل چیست؟
به مهری که در هنگام عقد ازدواج برای زن معلوم نشده و پس از زفاف (نزدیکی)، مهریه زنان هم شأن او - از نظر حسب، نسب، سن، عقل و ثروت - تعیین میشود. مهرالمثل گفته میشود.
اختیارات پدر
عاطفه از دست پدرش دیوانه شده و ناراحت است: «میترسم اگر به این ازدواج راضی نشوم و آن را تنفیذ نکنم، مجبور شوم تا آخر عمر در خانه پدرم بمانم و پدرم اجازه شوهر کردن به من ندهد، میخواهم بدانم پدرم چقدر حق دخالت در زندگی من را دارد و آیا قانوناً میشود مانعش شد»؟
برای عاطفه توضیح میدهم که قانون ما تا حدودی دخالت پدر را در زندگی دختر مجاز شمرده. اما پیشبینیهایی هم در مورد پدران غیر مسئول دارد.
قانون مدنی در ماده 1043، اذن پدر یا جد پدری را در نکاح دختر باکره لازم شمرده است اما مواردی هم پیشبینی شده که در آن اجازه پدر ساقط میشود. در این گونه از موارد، اعتبار اذن ولی ساقط میگردد و دختر باکره میتواند بدون اذن پدر یا جد پدری خویش اقدام به ازدواج کند، چنین ازدواجی به حکم قانون صحیح و نافذ است و در موارد زیر رخ میدهد:
الف: ولی باید در قید حیات باشد، وگرنه اجازه او لازم نیست. اگر پدر یا جد پدری دختر فوت کرده باشند، دختر مکلف به کسب اذن شخص دیگری نیست و اعتباراذن ولی ساقط میگردد.
ب: ولی حاضر باشد، اگر ولی مسافر یا غایب بود، ولایت او ساقط و اذن وی غیرلازم میگردد. ماده 1044 قانون مدنی، اصلاحی سال 1370، به تبع فقه این چنین مقرر میدارد: «در صورتی که پدر یا جد پدری در محل حاضر نباشند و استیذان از آنها نیز عادتاً غیرممکن بوده و دختر نیز احتیاج به ازدواج داشته باشد، وی میتواند اقدام به ازدواج نماید.
ج : ولی خود باید اهلیت داشته باشد؛ اگر ولی و سرپرست خود محجور باشد، حق دخالت ندارد. اگر، پدر یا جد پدری دختر به علتی محجور و تحت قیمومیت باشد، اذن شخص دیگری مانند قیم او لازم نمیباشد.
د: ولی باید در ازدواج دختر مصلحتشناسی کند، زیرا اختیار او محدود به مصلحت دختر است.
مصلحت اندیشی
ولی باید در رعایت مصلحت، دلسوز باشد؛ ممانعت بیجهت به موجب قانون ولایت ولی را ساقط مینماید. هدف قانونگذار از معتبر دانستن «اذن ولی در نکاح دختر باکره» حفظ مصالح دختر، خانواده و جامعه است.
در صورتی که ولی از اختیار خویش سوءاستفاده کند و بدون دلیل یا به دلیلی غیرموجه از ازدواج دختر باکره با همسر مناسب و شایسته او جلوگیری کند، وجهی برای باقی ماندن اعتبار اذن او وجود ندارد.
از این رو، قانون مدنی در ذیل ماده 1043 اعلام میکند: «... و هر گاه پدر یا جد پدری بدون علت موجه از دادن اجازه مضایقه کند، اجازه او ساقط است و در این صورت، دختر میتواند با معرفی کامل مردی که میخواهد با او ازدواج نماید و شرایط نکاح و مهری که بین آنها قرار داده شده، پس از اخذ اجازه از دادگاه مدنی خاص به دفتر ازدواج مراجعه و نسبت به ثبت ازدواج اقدام کند.دختری که قصد ازدواج دارد، اگر مدعی باشد که پدر بهانهجویی میکند و دلیل موجهی برای مخالفت ندارد میتواند از طرف دادگاه اجازه لازم را اخذ کند.»
زندگی عاطفه
شکی در این نیست که عاطفه شرایط سختی دارد، زیرا بدترین نوع ازدواج ،ازدواج تحمیلی است، کلیه عقود از جمله عقد ازدواج دارای اصولی میباشد که مهم ترین اصول آن عبارتند از:
1- آزادی اراده: این اصل در ازدواج تحمیلی وجود ندارد و اگر اراده معیوب باشد، عقد صحیح نیست. البته حتی اگر اراده وجود داشته باشد و ظاهری باشد قانونگذار آن را نمیپذیرد زیرا قصد و اراده باید باطنی باشد.
2- سمت و سو و هدف ازدواج : این در عقد باید به درستی شناخته شده باشد.
3- مشروعیت: در عقد نکاح، جنبه اخلاقی عقد بیش از سایر عقود مورد توجه است. به عبارت دیگر هدف زوجین، باید زندگی مشترک باشد. اگر هدف، زندگی مشترک باشد جهت آن مشروع است. اما چنانچه مردی خواهان ازدواج با زنی با هدف نامشروع است و قصد سوء استفاده از آن زن را دارد هرچند به طور مستقل در قانون مطرح نشده است به دلیل داشتن جهت نامشروع، درست نیست. حتی اگر ازدواج با نیت رفتن به خارج از کشور باشد، نیز عقد صحیح نیست، زیرا به رغم قصد و رضایت باطنی، ازدواج صوری است.
عاطفه برای اینکه از این چاهی که در آن افتاده بیرون بیاید باید زحمت زیادی بکشد اما ازدواج تحمیلی خلاص شدنی است؛ فقط نیاز به تلاش و پیگیری دارد. (زهرا سپید نامه - وکیل پایهیک دادگستری/ ایران بانو)
روز گذشته رئیس سازمان ثبت اسناد و املاک کشور که سازمان متبوعش مرجع اصلی انتشار آمارهای این دو رویداد حیاتی است، وقایع سال 93 را در 2 عدد خلاصه کرد تا همه بدانیم در سالی که گذشت بنیان چند خانواده سست شده و چند ازدواج به جدایی رسیده است.
712 هزار و 875؛ این تعداد ازدواجهای ثبت شده در سال 93 است که درمقایسه با سال قبلش، 6 درصد کم شده است. 163 هزار و 228 ؛ این نیز شمار طلاقهای به ثبت رسیده در سال قبل است که نسبت به سال 92 و به میزان 3 درصد جهش کرده است.
آب رفتن ازدواجها و ری کردن طلاقها؛ این آمارها این را میگوید و دست میگذارد براین نکته که شانس پابرجا ماندن زندگیهای مشترک 1 به 6 است و اگر زوجها هوای زندگیشان را نداشته باشند، ازدواجی شاد به طلاقی غمانگیز خواهد رسید .
البته نه درسال 93 که درسالهای قبل از آن نیز وضع به همین شکل بوده است و این نکته را آمارهای درج شده در سایت سازمان ثبتاحوال کشور بخوبی نشان میدهد . این آمارها ما را میبرد به سال 92 که در آن 774 هزار و 513 ازدواج ثبت شده و در ازایش 155 هزار و 369 طلاق. این دو عدد را که با ازدواج و طلاقهای سال 93 مقایسه کنیم حقیقت چیزی نیست بجزکاهش ازدواجها و افزایش طلاقها در سالی که گذشت. به سال 91 نیز که برگردیم اتفاقات این دو سال تکرار می شود 829 هزار و968 ازدواج در ازای 150 هزار و 324 طلاق که به طرزی محسوس، قوام بیشتر زندگیهای مشترک را نسبت به سال 92 نشان میدهد. در واقع این آمارها به ما میگوید هرچه به عقب بر میگردیم اوضاع خانوادگی ایرانیها بهتر میشود و به همان نسبت میل به ازدواج، بیشتر و تمایل به طلاق، کمتر . در سال90، 874 هزار و 792 زوج ازدواج کردهاند و درمقابل، 142 هزار و 841 زوج به زندگی خویش خاتمه دادهاند؛ در حالی که یک سال قبل از این 891 هزار و 627 ازدواج ثبت شده و پایان زندگی 137 هزار و200 زوج به جدایی و گسستن پیوندهای سببی رسیده است. سال 88 اما اوضاع بهتر از این بوده طوری که در ازای بیش از 890 هزار ازدواجی که در دفترخانهها رسمی شده 125 هزار و 747 مورد طلاق ثبت شده که گویای ازدواجهای بیشتر و طلاقهای کمتر است .
از سال 88 تا 93 فقط 6 سال فاصله زمانی است، اما میان آمارهای این دو سال فاصلهای بعید وجود دارد طوری که تعداد ازدواجها از سال 88 تا 93، 177 هزار و 333 مورد کم شده و در عوض، تعداد طلاقها 37 هزار و481 مورد بیشتر شده است .
نکته این که آمارهای سازمان ثبت احوال نشان میدهد در طول این سالها، طول مدت زندگیهای مشترک نیز کم شده و بیشترین ازدواجها در یک سال اول به طلاق انجامیده که مفهوم این آمار، سست شدن دوام و قوام زندگیهای زناشویی و نبود آرامش زیر سقفهای مشترک است ؛ شاید یکی از دلایل بدبینی مجردها به ازدواج همین پایان ناخوش زندگیهای مشترک است.
کمسوادها، متقاضی اصلی ازدواج و طلاق
همیشه وقتی از کاهش میل به ازدواج و افزایش رغبت به طلاق صحبت میشود ذهن عدهای میرود پیش آدمهای پرتوقع که وارد بازار کار شدهاند و استقلال مالی دارند یا دارای تحصیلات دانشگاهی هستند و خود را یک سرو گردن بالاتر از دیگران میبینند . اما احمد تویسرکانی، رئیس سازمان ثبت اسناد و املاک کشور دیروز آمارهایی را رو کرد که بخشی از این ذهنیت را به هم میریزد. عوام معتقدند درس خواندهها کمتر ازدواج میکنند و بیشتر طلاق میگیرند، اما آمارهای ثبت شده در سال 93 نشان میدهدکه این گروه گرچه کمترازدواج میکنند، اما بیشتر ازدانشگاه نرفتهها طلاق نمیگیرند.
به استناد آمارهای تویسرکانی، در سالی که گذشت 69 درصد ازدواجها را کسانی به ثبت رساندهاند که تحصیلات دیپلم و زیردیپلم داشتهاند و سهم دارندگان مدارک تحصیلی دانشگاهی از ازدواجها 30 درصد بوده است. درمورد طلاقهای ثبت شده درسال گذشته اما وضع به این شکل نیست؛ چون درسال 93، دانشگاه رفتهها فقط 14 درصد طلاقها را به نام خود ثبت کردهاند طوری که 69 درصد جداییها مربوط به زوجهای دیپلمه یا زیر دیپلمه بوده است (مابهالتفاوت این دوعدد نیز مربوط به افراد بیسواد یا دارندگان مدارک حوزوی است).
شاید یکی از دلایل ثبات زندگی افراد تحصیلکرده در این باشد که آنها بر اثر برخورداری از تحصیلات و حضور اجتماعی، مهارتهای زندگی را بیشتر آموختهاند و با تکنیکهای برقراری ارتباط موثر، سعی در حفظ زندگی مشترک خویش دارند. حالا اگر این را اضافه کنیم به دلایل طلاقهای ثبت شده در سال 93 از زبان رئیس سازمان ثبت اسناد، دخالت خانواده ها، اعتیاد به موادمخدر و الکل، ترک زندگی از سوی یکی از زوجها و محقق نشدن شروط ضمن عقد 4 دلیل اصلی از هم پاشیدن زندگیهای مشترک است؛ دلایلی که احتمال وقوع آنها در وصلتهایی که در آن زن و مرد سوادکمتری دارند و احتمالا استقلال فکری و عاطفیشان نیز دچار خدشه است، بیشتر محتمل است.
البته در مورد دلایل بروز طلاق در خانوادههای ایرانی تاکنون چند پژوهش انجام شده که سال گذشته نتایج تحقیقات انجام شده از سوی بهزیستی منتشر شد که 10 دلیل اصلی جدایی را روایت میکرد ؛ مسئولیتناپذیری، طلاق عاطفی، اعتیاد، دخالت اطرافیان، کمبود مهارتهای زندگی، بیکاری مرد، مسلط نبودن به مهارتهای حل مساله، نبود حمایتهای روانی و عاطفی، پایین بودن آستانه تحمل و بالغ نشدن فکر. گرچه نتایج این پژوهش با آنچه دیروز از زبان رئیس سازمان ثبت اسناد بیان شد (و مبنایش خوداظهاری زوجهای در آستانه ثبت طلاق است)، اندکی متفاوت است، اما بخوبی نشان میدهد زوجهای ایرانی از کدام ناحیه بیشترضربه میخورند و زندگیها بر اثر چه عواملی رو به فروپاشی میگذارد .
این دلایل همان نقاط کور زندگیهای مشترک است که آمارهای طلاق در ایران را سال به سال بزرگتر میکند و بهانهای میشود برای افراد مجرد که با دیدن کشمکشهای دائمی متاهلهای مشکلدار، قید ازدواج را از بیخ و بن بزنند و آمارهای ازدواج را سال به سال کمتر کنند.
مریم خباز / گروه جامعه
زوج مراجعهکنندهای داشتم که از طریق یک اتفاق ساده با هم آشنا شده بودند. خانمی به اشتباه با شماره آقایی تماس گرفته بود و بعد از آن، این مکالمه باز هم تکرار شده بود و در نهایت آشناییشان ۶ ماه ادامه داشت تا سرانجام تصمیم گرفته بودند با هم ازدواج کنند و برای مشاوره مراجعه کردند.
افراد میتوانند به شیوههای مختلفی باهم آشنا شوند و در این زمینه محدودیتی وجود ندارد اما زمانی که برای ازدواج تصمیم میگیرند، مهم است از نظر اعضای خانواده بهره بگیرند. اگر فکر میکنند ممکن است تصمیم آنها هیجانی باشد، توصیه میشود از مشاور کمک بگیرند. نباید تصور کنند خودشان قادر به حل همه مشکلات هستند. قبل از ازدواج تعهدی وجود ندارد، اما اگر انتخاب صحیح نباشد در آینده مشکلاتی ایجاد میشود.
رفت و آمد برای شناخت بیشتر
زوجها قبل از ازدواج به منظور آشنایی با خصوصیات رفتاری و اخلاقی هم باید باهم رفت و آمد کنند. در گذشته برخی از خانوادهها برای اینکه بفهمند پسری برای ازدواج مناسب است، تحقیقاتی را انجام میدادند. تا زمانی که رفت و آمد وجود نداشته باشد، رفتارهای افراد و خانوادهها نامعلوم باقی میماند.
وسیله ارتباطی انسانها زبانشان است. پس بهتر است دختر و پسر قبل از ازدواج و شروع زندگی مشترک درباره مهریه، نحوه زندگی، برقراری ارتباط با خانوادهها و... با هم صحبت کنند. متأسفانه در مواردی میبینیم به دلیل باورها یا تعصبات خانوادهها، تا قبل از برگزاری مراسم عقد، رفت و آمدهای کمی انجام میشود.
ممکن است پدر اجازه ندهد دختر با خواستگارش بیرون برود. در چنین شرایطی خانوادهها و دختر و پسر میتوانند با همین میزان ارتباط یا ارتباطات تلفنی از هم پرس و جو کنند و سؤالاتشان را بپرسند. حتی دختر و پسر میتوانند در حضور خانواده در گوشهای صحبت کنند.
والدین دختر باید بدانند غرض ازدواج است و هیچ پسری برای آزار و اذیت برای خواستگاری به خانه کسی نمیرود. مادرها میتوانند در این زمان تلفنی باهم حرف بزنند، دختر و پسر در محل کار همدیگر را ببینند و.... به هر حال راههای مختلفی برای حرف زدن هست اما در برخی خانوادهها به دلیل وجود تعصبات، بعضی از دختران ازدواج نمیکنند یا پس از ازدواج به دلیل نداشتن شناخت کافی، با مشکلات مختلفی رو به رو میشوند.
یکی از مهمترین نکات در زمینه آشناییهای قبل از ازدواج که به شناخت رفتارهای فردی کمک میکند «سؤال پرسیدن» است. در واقع رفتارها تا زمانی که درباره آنها صحبت نشود، ناشناخته میمانند بنابراین بهتر است افراد هنگام آشناییهای قبل از ازدواج باهم صحبت کنند و ارتباط بیشتری داشته باشند. آنها باید درباره هر موضوعی که برایشان مهم است از همسر آیندهشان سؤال کنند.
شاید قبل از ازدواج فرد خودش را از هر نظر خوب نشان دهد، اما وقتی حرف میزند، رفتارهایش معلوم میشود. وقتی افراد قبل از ازدواج باهم حرف میزنند بهتر است بدانند خیلی از حرفها و نظرات قبل از ازدواج، در رفتارهای پس از ازدواج ظاهر میشوند، به طور مثال آقایی که میگوید مخالف کار کردن خانم در محیط مردانه است، پس از ازدواج فکرش عوض نمیشود.
با صحبتهای پیش از ازدواج خیلی از رفتارها معلوم میشوند. ازدواج مهم است و باید انجام شود اما درباره آن نباید خیلی زود تصمیم گرفت. وقتی مورد مناسبی پیدا شد باید روی آن فکر کنید و با عجله تصمیم نگیرید. اگر ازدواج بدون شناخت کافی و عجولانه انجام شود، تصمیم درستی نیست. در چنین شرایطی اگر ازدواج به طلاق منجر شود اثرات بدتری بر جای میگذارد و اگر بچهای هم به دنیا آمده باشد مشکلات به مراتب بیشتر میشوند.
شناسایی مرد خسیس
یکی از خصوصیاتی که ممکن است برخی از مردها داشته باشند، خساست است، این ویژگی در رفتارهای قبل از ازدواج هم خودش را نشان میدهد. وقتی خانوادهای به دختر و پسر اجازه میدهند باهم معاشرت داشته باشند و بیرون بروند، خانمها میتوانند با توجه به چند رفتار به ظاهر ساده به این خصوصیت رفتاری پی ببرند. به طور مثال به این نکته توجه کنند که پسر آنها را کجا میبرد، تعارف میکند یا نه و غیره.
مناسبتهایی مانند روز تولد یا روز زن وجود دارد که بهتر است مردها به عنوان خواستگار هدیهای برای زنان بخرند. به هر ترتیب نوع خرج کردن مهم است و افراد خسیس زود خودشان را لو میدهند. پس از ازدواج هم رفتارهایشان در قالب خرجی ندادن بروز میکند.
خیلی از افرادی که برای مشاوره مراجعه میکنند به دلیل خساست شوهرانشان افسردگی گرفتهاند. مرد به مادر خودش نگاه میکند که در شهر کوچکی زندگی کرده و هر چند سال یکبار فقط یک چادر میخریده است. در نتیجه توقع چنین رفتاری را از همسرش دارد و خیلی از انتظارات دختران امروزی را نادیده میگیرد. به هر حال زندگی با مرد خسیس مشکلات زیادی را ایجاد میکند.
هشدار در زمینه اعتیاد و بیکاری
برخی از افرادی که برای مشاوره مراجعه میکنند درباره رفتارهایی حرف میزنند که قبل از ازدواج از همسرشان دیده و چشمپوشی کرده بودند به طور مثال از قبل میدانستند همسرشان معتاد است یا شغلی ندارد، اما بازهم با او ازدواج کرده بودند. گاهی اوقات هم خانوادهها میگویند پسر ازدواج میکند، بعد مشکلاتش حل میشود. اگر فردی قبل از ازدواج فردی تنبل و بیکار است، پس از ازدواج هم چنین رفتاری را ادامه میدهد. لازم است قبل از ازدواج به وجود چنین رفتارهایی دقت شود.
برخی افراد در خانه پدری راحت بودهاند و خرجشان را با حمایتهای خانواده تأمین میکردهاند، به همین دلیل پس از ازدواج نمیخواهند سر کار بروند. البته گروهی از مردها اصلا دوست ندارند همسرشان در محیطهای مردانه کار کند و برخی دلشان میخواهد همسر آنها شغل و در آمدی داشته باشد. به هر حال بهتر است دختر و پسر قبل از ازدواج درباره این موضوع باهم صحبت کنند و حتی درباره اینکه درآمد خانم در چه بخش از خانواده و چطور تقسیم شود هم حرف بزنند تا درآینده مشکلاتی برایشان پیش نیاید.
اشتغال مردها اهمیت زیادی دارد. مهم است مرد قبل از ازدواج توانایی مالی لازم را داشته و مستقل باشد. خانوادهها میتوانند تا حدودی کمک کنند، اما نه خیلی زیاد. وقتی کمکهای مالی خانواده بیشتر میشود فرد از خانوادهاش تأثیر میگیرد و شاید دخالتهایی پیش بیاید که زوجها را با مشکلاتی رو به رو کند.
رفت و آمد با مجردها
گروهی از افراد بهویژه زنان نسبت به رفت و آمد شوهرانشان با دوستانشان حساس هستند و چنین رفتاری را مناسب نمیدانند. به همین دلیل تصور میکنند چنین ارتباطاتی باید محدود یا قطع شود. در صورتی که آنان باید بدانند وقتی همسرشان دوستانی دارد که مدتهاست با آنها رفت و آمد میکند، نمیتواند این ارتباط را قطع کند. چنین روابط و رفتارهایی باید مدیریت شود، هر دو طرف شرایط را در نظر بگیرند و قبل و بعد از ازدواج درباره این رفت و آمدها، درخواستهای نامعمول نداشته باشند. (دکتر آناهیتا خدابخش کولایی - روانشناس و مشاور خانواده /ایسنا)