دایما او پادشاه مطلق است *** در مقام عز خود مستغرق است
حقیقت وجود، به اعتبار تجلی در اعیان، عین موجودات است، به اعتبار انبساط شامل همه حقایق میشود و با قید وحدت و صرافت، معیت سریانی با حقایق دارد، و احاطهاش بر حقایق، احاطه سریانی است؛ ولی معیت و احاطه اصل وجود در مقایسه با موجودات، احاطه قیومی است. بنابراین هر چه هست او است و ظهوراتش حتی مفهوم عدم که در ذهن شکل میگیرد، به برکت سوسویی است که از نور وجود به او اضافه میشود و کسی که معرفت او نسبت به وجود، کامل میشود، این حقیقت را درمییابد؛ از این رو حضرت علی (علیه السلام) میفرماید:
ما رایت شیئاً الا و رایت الله قبله و بعده ومعه و فیه (7)
دلی کز معرفت نور و صفا دید *** به هر چیزی که دید، اول خدا دید
فقط او است که به صورت مهر یا قهر ظهور مییابد:
گر به صلح آییم عکس مهر او است *** ور به جنگ آییم عکس قهر او است
حقیقت حق به اعتبار ذات و حقیقت، در حجاب عزت مستور، و مستغرق در غیب هویت است؛ به نحوی که از این جهت بین آن حقیقت و غیر آن حقیقت، حتی اسما و صفات در مقام احدیت و واحدیت، نسبتی وجود ندارد.
حقیقت حق برای احدی معلوم نیست؛ گرچه بر حسب انیت و تجلی خارجی برای هر موجودی به قدر سعه وجودی آن معلوم است حق همه حقایق را ادراک میکند؛ ولی ممکنات، به واسطه محدودیت، ذات حق را ادراک نمیکنند.
به کنه ذاتش خرد برد پی *** اگر رسد به قعر دریا خس (8)
پینوشتها
1- بقره/156.
2- کافی، ج2، عربی، ص133؛ به نقل از سرحالعیون فی شرح العیون، ص10.
3- حشر/19.
4- چشمها او را نمیبینند. انعام/103.
5- توحید صدوق، ص19، ج6؛ به نقل از فطرت در قرآن، ص87.
6- اول و آخر او است. حدید/3.
7- شرح دعای صباح، ص47، پاورقی.
8- شرح مقدمه قیصری، ص129-150.
9- فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی.
10- مصباح الهدایه الی الخلافه والولایه، ص30.
11- شرح مقدمه قیصری، ص249.
12- همان، ص220.
13- رشحات البحار، کتاب الانسان و الفطره، ص23.
14- روم/30.
15- رشحات البحار، ص26.
16- اسراء/14.
17- شذرات المعارف، ص144.
18- مائده/3.
19- احزاب/4.
20- رشحات البحار، کتاب الانسان و الفطره، ص26.
21- برای هشدار به مطلب مهمی که جذب یا دفع آن دارای اهمیت باشد، از اغراء استفاده میشود.
22- رشحات البحار، کتاب الانسان و الفطره، ص3.
23- تفسیر القرآن، ص49.
24- شرح فصوص الحکم، فص یونسیه، ص977.
25- شذرات المعارف، ص129.
26- همان، ص138.
27- همان، ص130.
28- اگر از مخلوقات سوال کنی که چه کسی آسمانها و زمین را خلق فرمود، خواهند گفت (الله)، لقمان/24.
29- خداوند همه اسما را به آدم تعلیم داد. بقره/31.
30- همان/32.
31- چه چیز تو را منع کرد از اینکه به آنچه با دو دست خودم خلق کردم، سجده نکنی؟ اعراف/13.
32- رشحات البحار، کتاب الانسان والفطره،4.
33- همان.
34- همان، ص5.
35- هستی و هبوط، ص178.
36-بقره/115.
37- فاطر/15.
38- هستی و هبوط، ص82.
39- علم بسیط برای همه حاصل است؛ ولی علم مرکب که عبارت از علم به علم است، مخصوص مؤمنان است.
40- قیصری: «شرح فصوص الحکم»، ص613 (پاورقی).
تبیان به نقل از خبرگزاری مهر - گروه استانها: دستانش برجستگیهای کاغذ را لمس میکرد و صدایش با حرکت دستانش که هم نوا میشد سمفونی زیبایی را گوش نواز میکرد، سمفونی الهی از کتابی که معجزه آخرین پیامبر مهربانیها است.
چشمانش گرچه تاکنون نوری را تجربه نکرده است اما اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاءُ، خداوند هر کسی را که بخواهد با نور خویش هدایت میکند و چه چیز بهتر از نور علی نور.
مریم شفیعی بانوی روشندلی است که در رشته حفظ کل قرآن کریم در یازدهمین جشنواره قرآنی مدهامتان شرکت کرد بانویی که در صحبت با وی نباید هیچگونه ترحمی را به دل راه داد. او حافظ قرآنی است که کلمه الله در آنجاری است و چه سعاتی بالاتر از این.
جشنواره قرآنی مدهامتان یازدهمین دوره خود را تجربه کرد؛ جشنوارهای که شرایط سنی ۱۸ تا ۳۰ سال برای شرکت در آن جزو قوانین است و تدبیر این است تا هر سال جوانان قاری و حافظ قرآن را دور هم جمع کند.
قرائت خوب مریم شفیعی در این دوره از مسابقات وی را حائز رتبه دوم میکند رتبهای که او پیش از شرکت در این دوره آن را حدس زده بود.
این بانوی روشندل حافظ قرآن در گفتگو با خبرنگار مهر، از روزهای انس با قرآن میگوید. اینکه در دروان کودکی شنیدن صدای قرآن حس خوبی را در وی ایجاد کرده و این باعث شده تا از ۶ سالگی حفظ قرآن را با گوش فرا دادن به نوارهای ضبط صوت شروع کند.
مریم تاکنون هیچ یک از کلمات و آیاتی را که حفظ کرده است ندیده و با قلبش قرآن را لمس و آن را حفظ کرده است
مریم شفیعی نابینای مادرزادی است. وی تاکنون هیچ یک از کلمات و آیاتی را که حفظ کرده است ندیده و میتوان گفت که مریم با قلبش قرآن را لمس و آن را حفظ کرده است.
وی اهل دیار ایلام است، استانی که محرومیت در آن موجب میزند و همواره انواع رسانهها هم بدان میپردازند.
او که از سوی کانون فرهنگی و هنری مسجد ولیعصر(عج) شهرستان مریوان در این دوره از مسابقات شرکت داشت از روزهایی میگوید که پیدا کردن نوار جزءهای قرآن کریم برایش بسیار مشکل بود، روزهایی که او معطل نوارو ضبط و کاست بود.
اما همه اینها باعث نشد که وی ناامید شود و در حال حاضر دارای ۵ رتبه اول تا پنجم در رشته حفظ قرآن کریم و بسیاری دیگر از رتبههای استانی و شهرستانی را در کارنامه خود ثبت کرده در این دوره از مسابقات هم رتبه دوم را از آن خود میکند.
برایم سخت است از معلولیتی که خود به آن اعتقادی ندارم سئوال کنم و او هم با تمام اعتقادش میگوید که معلولیت را محدودیت نمیداند و این معلولیت مانند چراغی او را به خداوند نزدیکتر کرده است.
او گفت: گاهی حتی فراموش میکنم که نابینا هستم و به نوعی میتوانم بگویم که قرآن دلم را روشن کرده است.
این بانوی روشندل هم اکنون تحصیلاتش در مقطع کارشناسی رشته علوم قرآنی به پایان رسیده است و روزهای فراغت از تحصیل او با قرائت روزی دو جزء از قرآن کریم سپری میشود.
روزهای مریم هم مانند سایر انسانها با دلتنگیهایی هم همراه است دلتنگیهایی که آرامشی از جنس دیگر به او میدهد، آرامشی که با قرائت آیات الهی که روح او را امن و امیدش را دو چندان میکند.
مادر مریم هم در این گفتگو شرکت میکند؛ وی که معلوم است چه افتخار مادرانهای به فرزندش میکند تمامی شرکت کنندگان در مسابقات را مانند دختر خود میداند.
شمسی بادر، که مادر دو فرزند نابینا است، مریم را مونس این روزهای خود میداند مونسی که قرائت قرآنش باعث افتخاری برای وی است و وجود مریم باعث شده تا سفرهای زیارتی بسیاری را از جمله سفر به مکه، کربلا، مشهد و قم را تجربه کند.
وی از روزهایی میگوید که نوارها قرآن را در شهر پیدا نمیکرد و پیگیریها و تلاشهایش در مغازهها هم بیفایده بود، تا اینکه روزی به یکی از روحانیونی که برای تبلیغ به شهرشان آمده است میسپارد تا کل نوارهای کاست قرآن را برایش از قم خریداری کند و این روحانی بر تعهد خود باقی مانده و نوارها را برای این خانواده پست میکند و نتیجه کار وی به این میرسد که فرد حافظ قرآنی را تحویل این جامعه دهد و امید و نور را به قلب وی ارزانی دارد.
گاهی فراموش میکنم که نابینا هستم و به نوعی میتوانم بگویم که قرآن دلم را روشن کرده است
نکته جالبی که بعد از سالها از خاطرات این مادر پاک نشده این است که هنگامی که پست نوارهای سفارش داده شده را برای آنها به درب خانه آورده این روحانی باقی مانده پول نوارها که اضافه آمده بود را هم در بین نوارها گذاشته بود و این برای این زن بسیار جالب و به یادماندنی است.
وی که با از دست دادن همسرش به عبارتی برای فرزندانش هم پدر بوده و هم مادر بهترین لحظات زندگیاش را جاری شدن صدای قرائت قرآن مریم در فضای خانه میداند و اینکه هر زمان در جمعی هستند از مریم درخواست تلاوت میکند و این برای این مادر بسیار جای غرور و شعف دارد.
دختر دیگر شمسی بادر هم مانند مریم نابیناست او هم تاکنون توانسته سه جزء قرآن را حفظ کند و مصمم است تا مانند خواهرش حافظ کل قرآن کریم شود.
گرچه دلم میخواهد از احساس این مادر راجب معلولیت و نابینایی مریم سئوال کنم نمیدانم ترحم است یا ترس اما هرچه هست اجازه این کار را به خود نمیدهم تا غرور این مادر از همراهی فرزند قاری قرآنش دستخوش غم روزگار نباشد.
البته اگر غمی وجود داشته باشد اما در چهره این مادر هر چه هست غرور و خوشحالی است از داشتن فرزندانی که قرآن در دلشان نفوذکرده و روشنی بخش وجودشان شده است.
منبع: خبرگزاری مهر
یار بیپرده از در و دیوار *** در تجلی است یا اولیالابصار
به عزم مرحله عشق پیش نه قدمی *** که سودها کنی از این سفر توانی کرد
تو کز سرای طبیعت نمیروی بیرون *** کجا به کوی طریقت گذر توانی کرد
جمال یار ندارد نقاب و پرده ولی *** غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد
(حافظ)
بدیهی است وقتی راههای انحرافی بسته و موهومات برملا شد، شناخت آن حقیقت متعالی در مسیر صحیح قرار گرفته و در افق اندیشه، طلوع خواهد کرد که از آن به «تجلی» تعبیر شده است.
تجلی غیر از حضور فیزیکی است، و در حقیقت نوعی ارتباط ویژه معنوی و حضور عقلانی و عرفانی است که ما را به آستان معرفت نزدیک میکند به طوری که جلوههای الهی را دریافت میکنیم:
این همه عکس می و نقش نگارین که نمود *** یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاد (حافظ)
البته تجلّی الهی در اندیشهها به وسیلهی آثار او تحقق مییابد، یعنی این آثار و مخلوقات هستند که زمینهی آن تجلی را فراهم میکنند. مانند آینه که هرچه صافتر باشد چهرهی انسان در آن شفافتر خواهد بود. هرگاه رابطهی عمیق و حقیقی از سوی «آفریده» نسبت به «آفریدگار» صورت گیرد او حضور الهی را در عالم هستی احساس میکند و جلوههای او را میبیند:
برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر *** وه که با خرمن مجنون دل افکار چه کرد
در هر صورت، کلمهی «تجلی» که در متن کلام امام - درود خدا بر او باد - آمده است، فصل جدید و جالبی در مباحث خداشناسی باز کرده که در جای جای نهجالبلاغه به چشم میخورد.
عکس روی تو چو در آینه جام افتاد *** عارف از خنده می در طمع خام افتاد
حسن روی تو به یک جلوه که در آینه کرد *** این همه نقش در آئینه اوهام افتاد
امام (علیهالسلام) در فرازی دیگر از نهجالبلاغه درباره «تجلّی» توضیحات بیشتری را بیان میفرماید:
«فَبَعَثَ مُحَمَّداً (صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلم) بِالْحَقِّ لِیُخْرِجَ عِبَادَهُ مِنْ عِبَادَةِ الْأَوْثَانِ إِلَى عِبَادَتِهِ، وَ مِنْ طَاعَةِ الشَّیْطَانِ إِلَى طَاعَتِهِ، بِقُرْآنٍ قَدْ بَیَّنَهُ وَ أَحْکَمَهُ لِیَعْلَمَ الْعِبَادُ رَبَّهُمْ إِذْ جَهِلُوهُ، وَ لِیُقِرُّوا بِهِ بَعْدَ إِذْ جَحَدُوهُ، وَ لِیُثْبِتُوهُ بَعْدَ إِذْ أَنْکَرُوهُ؛ خداوند پیامبرش را به راستی فرستاد تا بندگانش را از ذلت بتپرستی به عزت خداپرستی مشرف گرداند... به قرآنی که آن را روشن و استوار داشت تا بندگان، پروردگار خویش را بازشناسند و از تاریکی جهل به درآیند... آنگاه خدای سبحان در کتابش جلوه کرد و با نمایش قدرت... کتاب معرفت بگشاد»؛ (همان، خ: 147).
آنچه که از این جملات نورانی به ویژه فراز آخر - فتجلی لهم سبحانه فی کتابه... بما اراهم من قدرته - استفاده میشود آن است که خداوند متعال در قرآن تجلی کرده است. تجلی خدا در قرآن یعنی بدون اینکه خدا با چشم دیده شود ظهور و بروز دارد بدین طریق که داستان پیامبران را بیان کرده و عذاب و نقمتی که بر مخالفان آنان نازل شده یادآور گردیده است (شرح نهجالبلاغه 103/9).
اصطلاح خبر واحد و اثبات حجیت آن با تلاش محمدبن ادریس شافعی، در میان اهل سنت تثبیت شد و بر پایهی آن جوامع ادامه ...
گونه شناسی نقدهای خویی بر سه شرح ابن ابی الحدید، ابن میثم و راوندیتا کنون شروح متعددی بر نهجالبلاغه نگاشته شده است. و هر یک تلاش داشتهاند تا از مناظر گوناگون به این ادامه ...
نقش و جایگاه امیرمؤمنان (ع) در تحقق آرمان مهدویآرمان مهدوی همان آرمان و هدفی است که انبیای الهی - علیهم السلام- به خاطر آن مبعوث شده و بشریت را به سوی ادامه ...
بررسی ارزشهای سیاسی از منظر نهجالبلاغهدین مجموعهای از ارزشهای شایستهی زندگی انسان و نیز آموزههایی برای شأن و کرامت اوست. علی (علیه السلام) ادامه ...
رفق و مدارا در سیرهی سیاسی امام علی (ع)عقلانیت، کرامت ذاتی و آزادی بشر در انسان شناسی ادیان الهی و مکاتب نوین غربی، پرهیز از اجبار و خشونت در ادامه ...
سنّتهای الهی در نهجالبلاغهسنّت، راه و رسم و روشی است که استمرار داشته باشد. «سنّتی نبی» طریقت اوست. و «سنّت خدا» گاهی به طریقهی ادامه ...
پیوند توحید با زندگی سالم در نهجالبلاغهیکی از شاخصههای مهم زندگی سالم در نهجالبلاغه، توجه دادن به مهمترین رکن دین اسلام، یعنی اصل توحید است. ادامه ...
معناشناسی توحید در نهجالبلاغه«توحید» به معنای «واحد» دانستن خداوند است. «واحد» در زبان عرب متحمل معانی گوناگون میباشد. در کلمات امیرمؤمنان ادامه ...
مواد مغذی موجود در هویجهویج از انواع سبزیجات ریشهای بوده که معمولاً به رنگ نارنجی است. با این حال، برخی از گونههای آن به رنگ ادامه ...
هیچ چیزی ناامید کنندهتر از این نیست که همهی دنیا به خواب رفته باشد و شما هنوز بیدار باشید. اگر چندین ادامه ...
رویای تلسکوپهای مستقر در ماهاستقرار تلسکوپی بر سطح ماه که بتواند سیاراتی شبیه به زمین را در منظومههای دیگر رؤیت کند، یکی از برنامههای ادامه ...
روز خود را هر شب بررسی کنیدیکی از بهترین راهها برای اینکه دورنمایی از زندگی خود و جهان اطرافتان داشته باشید این اسـت که هر شب قبل ادامه ...
روشهای خود – انگیزیروشهای خود – انگیزی برای هر کسی مفید هستند. با سبک زندگی پر سرعت و وجود رقابت شدید، زندگی حتی برای بهترین ادامه ...
رصدهای آتی با استفاده از امواج گرانشیمشاهده مستقیم امواج گرانشی، یعنی شکنهایی که در اثر حرکت اجرام در فضا – زمان پدید میآید، دریچه دیگری ادامه ...
رژیم غذایی متعادل برای کودکانچاقی در کودکان نگرانی بزرگی در جهان امروز به حساب میآید. این امر ممکن اسـت منجر به بیماریهای مختلف قلبی ادامه ...
رباتهای هوشمند با واکنشهای عاطفیهمانند داستانهای تخیلی به زودی ماشینهای هوش مصنوعی قادر به تقلید و دست کاری عواطف انسانی با مهارتهای ادامه ...
رایجترین آسیبهای اسکیمهمترین دلیل برای بیشترین میزان آسیبهای زانو در اسکی این واقعیت اسـت که وقتی پا و قوزک پا به طور ایمن ادامه ...
راههایی موثر برای برقراری ارتباط با رئیس خودنگران در مورد چگونگی صحبت با رئیس خود در مورد مرخصی فوری هستید؟ نگران از دست دادن شغل خود بابت یک اشتباه ادامه ...
امام جواد(علیه السلام) در طول زندگی کوتاه اما پربار خویش برای صیانت از حقایق قرآن و اسلام و تبیین تعالیم حیات بخش اسلام تلاش کرد و با وجود کمی سن، با هوشمندی، درایت و قاطعیت به هدایت عمومی پرداخت و با مخالفان نیز آگاهانه مقابله کرد.
امام نهم شیعیان حضرت جواد در سال 195 هجری در مدینه متولد شد. نام آن بزرگوار محمد و معروف به جواد و تقی اسـت. القاب دیگری مانند رضی و متقی نیز دارد ولی تقی از همه معروفتر اسـت.
امام محمد تقی هنگام وفات پدر 8 ساله بود. پس از شهادت جانگداز حضرت رضا (علیه السلام) مقام امامت به فرزند ارجمندش حضرت جوادالائمه (علیه السلام)انتقال یافت.
دوران امامت
امام جواد در سال 203 هجری قمری به امامت رسید دوران هفده ساله امامت او با حکومت مأمون و معتصم، خلفای عباسی، همزمان بود. هنگامی که امام رضا (علیه السلام)به دعوت مأمون از مدینه به توس رفت امام جواد که کودک بود، مانند دیگر افراد خانواده حضرت رضا در مدینه ماند و در سال 202 هجری قمری برای دیدار پدر به مرو رفت و سپس به مدینه بازگشت.
امام در بغداد
پس از شهادت امام رضا (علیه السلام) مأمون به بغداد رفت . او که از کمالات علمی و معنوی امام جواد آگاه بود ایشان را از مدینه به بغداد دعوت کرد. اما دولتمردان حکومت عباسی و اطرافیان مأمون از این اقدام ناخشنود بودند، به ویژه آنکه مأمون تصمیم داشت دختر خود ام الفضل را به همسری امام جواد در آورد.
مأمون برای آنکه آنها را از مقام علمی و فضل آن حضرت آگاه کند، در بغداد مجلس بحثی میان او و دانشمندان بزرگ آن روزگار ترتیب داد. در این مجلس، امام به پرسشهای علما پاسخ گفت و میزان دانش و هوش وی بر آنان آشکار شد. پس از آن مأمون دختر خود را به همسری امام درآورد.
سفر حج و شهادت
امام جواد پس از چندی به سفر حج رفت و از آنجا به مدینه بازگشت و تا پایان خلافت مأمون در آن شهر ساکن بود. پس از مرگ مأمون به دستور معتصم عباسی در سال 220 هجری قمری، به همراه همسرش ام الفضل، به بغداد رفت و بنابر برخی روایتها به دستور معتصم مسموم شد و در همان سال وفات یافت.
شخصیت و مقام علمی امام
امام جواد را همه مسلمانان، عالمی بزرگ می دانستند. ایشان انسانی بردبار، نیکو سخن، عابد و بسیار باهوش بود. حدیثهای بسیاری از آن امام، در کتابهای حدیث، از جمله عیون اخبار الرضا، تحف العقول، مناقب و بحارالانوار نقل شده اسـت.
در دوره ای که فرقه های مختلف اسلامی و غیر اسلامی رشد و نمو یافته بودند و دانشمندان بزرگی در این دوران زندگی می کردند و علوم و فنون سایر ملتها پیشرفت کرده و کتابهای زیادی به زبان عربی ترجمه و در دسترس قرار گرفته بود امام جواد با وجود کمی سن وارد بحثهای علمی شد و با سرمایه خدایی احکام اسلامی را مانند پدران و اجداد بزرگوار خود گسترش داد و به تعلیم و ارشاد عمومی پرداخت.
ترویج آیات قرآن
حضرت جواد (علیه السلام)اعتقاد داشت که آیات الهى باید در جامعه فراگیر شوند و تمام مسلمانان در گفتار، رفتار و استدلال روزمره خود از قرآن و معارف بلند آن بهره گیرند، به همین جهت سعى مى کرد در گفت وگوها و معاشرت و برخورد با مردم از آیات قرآن استفاده کند.
قاسم بن عبدالرحمن به مذهب زیدیه گرایش داشت، اما با شنیدن آیاتى از قرآن که امام جواد بر وى قرائت کرد، با حقیقت آشنا شده و به امامت امام جواد و سایر ائمه اعتقاد پیدا کرد.
امام جواد از تفسیرهاى نابجا و غیر عقلانى آیات قرآن جلوگیرى کرده و علما و دانشمندان را به فهم صحیح آیات راهنمایى مى کرد.
بخشش
بخشش در راه خدا یکی از ویژگی های بارز اهل بیت اسـت و آنان برای جلب رضایت پروردگار، کمکهای فراوانی به نیازمندان می کردند. نهمین پیشوای مسلمین حضرت جواد (علیه السلام) نیز مانند اجداد بزرگوار خود به مستمندان کمک می کرد.
برنامه عملی امام جواد براساس نامه ای بود که از طرف پدر بزرگوارش امام رضا (علیه السلام) از خراسان برای ایشان فرستاده شده بود. امام رضا در این نامه به فرزند عزیزش نوشت: «من به خاطر حقی که بر تو دارم، از تو می خواهم که هرگاه تصمیم به خارج شدن از منزل داری، از درِ بزرگ داخل و خارج شوی. هنگامی که سوار مرکب خود می شوی، همراه خود طلا و نقره بردارو هر کس از تو درخواست کمک نمود، به او نیکی کن...».
لعب به معنای بازیچه و لعاب به معنای آبی که از دهان بریزد نزدیک هماند. همانطوری که لعاب دهان، هیچ تشنهای را سیراب نمیکند، بازیچههای دنیا، هیچ انسان تشنهی کمال را، به کمال نمیرساند. تنها چیزی که به عطش انسان خواهان کمال، پاسخ میدهد همان چشمههای جوشان حکمت است، که از درون او میجوشد. در جوامع روایی ما دستور کندوکاو درون دل داده شد که اگر مؤمنی چهل شبانهروز، به اصلاح خود بپردازد چشمههای حکمت از قلبش میجوشد «من أخلص لله أربعین یوماً فجر الله ینابیع الحکمة من قلبه علی لسانه». (3)
آنگاه درباره آنها که در شک و تردید بسر میبرند و به بازیچههای دنیا، انس گرفتهاند. میفرماید؛ تو منتظر باش که روز سیاه و پر دود و خطری را، اینها در پیش دارند «فَارْتَقِبْ یَوْمَ تَأْتِی السَّمَاءُ بِدُخَانٍ مُبِینٍ» روزی آسمان ابر سیاهی را به همراه میآورد، که راه نفس و دید اینها بسته میشود.استاد بزرگوار، رهبر کبیر انقلاب، امام خمینی - مدظلهالعالی - در آن رسالهی شریفشان به نام «مصباح الهدایة الی الخلافة والولایة» (که این رسالهی عمیق علمی را در حدود پنجاه سال قبل نوشتهاند که سن شریفشان آن وقت حدود بیست و نه یا سی سال بوده. و درک این کتاب عمیق برای اهلش بسیار دشوار است چه رسد به دیگران که دستی از دور بر این مطالب دارند) این حدیث شریف را نقل کردند، و تشریح کردند که نامهای از خدای متعال، برای مؤمنین در بهشت میآید که، در آن نامه نوشته است؛ از خدایی که نمیمیرد به مؤمنی که دیگر مرگ ندارد. در آن نامه نوشته است که من هر چه بخواهم محقق میشود، به تو هم اجازه دادم که هر چه بخواهی در بهشت برای تو حاصل باشد.
این همان مقام بلند است که مظهر ارادهی تامهی خدای سبحان میشود، حیف آن مقام بلند نیست، که انسان به متاع دنیا بفروشد؟ در همین «حوامیم سبعه» آمده به تبهکاران میگویند شما آن طیبات را در دنیا از دست دادید.پینوشتها
1. سورهی دخان، آیات 10 و 11.
2. سورهی دخان، آیهی 9.
3. بحار ج 70 ص 249.
4. سورهی طه، آیهی 78.
5. سورهی دخان، آیهی 12.
6. سورهی دخان، آیات 13 تا 15.
7. سورهی زخرف، آیهی 49.
8. سورهی بقره، آیهی 118.
9. سورهی زخرف، آیهی 50.
10. سورهی زخرف، آیهی 50.
11. سورهی انعام، آیهی 42.
12. سورهی انعام، آیهی 43.
13. سورهی بقره، آیهی 107.
14. سورهی زمر، آیهی 63.
15. سورهی هود، آیهی 123.
16. سورهی انعام، آیهی 59.
17. نهجالبلاغه فیضالاسلام، خطبه 214.
18. سورهی بقره، آیهی 255.
19. کافی ج 8 ص 90.
20. صد کلمه جاحظ.
21. سورهی فرقان، آیهی 24.
22. سورهی انشقاق، آیهی 6.
23. سورهی فرقان، آیهی 3.
24. سورهی انعام، آیهی 44.
25. سورهی انعام، آیهی 44.
26. سورهی انعام، آیهی 44.
27. سورهی انعام، آیهی 44.
28. سورهی انعام، آیهی 45.
29. سورهی اعراف، آیهی 94.
30. سورهی فتح، آیهی 4.
31. سورهی اعراف، آیهی 95.
32. سورهی اعراف، آیهی 95.
33. سورهی اعراف، آیهی 95.
34. سورهی اعراف، آیهی 95.
35. سورهی اعراف، آیهی 96.
36. سورهی اعراف، آیهی 96.
37. سورهی ابراهیم، آیهی 7.
38. سورهی اعراف، آیات 97 و 98.
39. سورهی دخان، آیهی 16.
40. سورهی دخان، آیات 17 تا 19.
پینوشت
1- احوال و آثار خواجه نصیر، ص 603.
منبع مقاله :ظاهرش با باطنش گشته به جنگ *** باطنش چون گوهر و ظاهر چو سنگ (31)
این بزرگترین خطر برای انسان است. اگر چهره دل از فطرت توحیدی منحرف شود و به سمت طبیعت حیوانی او بازگردد، هرگز از فیض الهی بهره نمیبرد و بسان کاسهای میماند که به طرف زمین باشد، هرچه باران ببارد، چیزی داخل آن نمیشود بلکه از پشت آن میگذرد. قلب منکوس به طرف طبیعت به گونهای است که هر فیض که از سوی «الله» نازل شود، چیزی درون آن فرود نمیآید.
إِذِ الْمُجْرِمُونَ نَاکِسُو رُءُوسِهِمْ (32)
شعله کز فطرت جدا شد دود گشت *** دود هم ویلان شد و نابود گشت
زیر و رو شدن قلب و قبض و بسط او، به دست «الله جل و علا» است، ولی مبدأ قابلی آن و انتخاب زشت یا زیبا، خود انسان است. (33)
فطرت یعنی نبوت و ولایت انسان اصل او است. اگر آدمی روی دل و توجه خود را به سمت فطرت بازگرداند و غذای مخصوصش را به او داد، فربه و بارور میشود؛ ولی اگر توجه خود را از او برداشت و به ابعاد حیوانی خود متوجه شد، جنبه حیوانی او فربه و بارور میشود و فطرت الهی او به سمت لاغری و ضعف میرود.
چرب و شیرین کم ده این مرداب را *** چرب و شیرین ده ز حکمت روح را
کافران در قوس نزول، با فطرت الهی آمدند و در قدمهای اول صعود، میل به فجور و تقوا پیدا کردند و با رفتار ناشایست خود از وصل به مقصد اصلی خود یعنی «الله» و ملاقات با او محروم و با انتقام و عذاب الهی محشور شدند (34):
أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذَابًا شَدِیدًا إِنَّهُمْ سَاءَ مَا کَانُوا یعْمَلُونَ (35)
خداوند تعالی عذاب شدیدی را برای آنها آماده کرده است، آنچه عمل میکنند، بسیار بد است.
مرحوم شاهآبادی طبقات بشر را از جهت توجه خیال، شرح صدر و حصول ملکات به دو دسته تقسیم میکند: 1. انسان 2. نسناس
نسناس هفت طایفهاند که همه اهل دوزخند:
لَهَا سَبْعَةُ أَبْوَابٍ لِکُلِّ بَابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ (36)
برای جهنم هفت در است که هر در برای ورود دستهای از گمراهان معین شده است.
اگر توجه خیال به سوی شهوت و حیوانیت باشد، به گونهای که این صفت، ملکه راسخ در انسان شود، از سنخ گاو خواهد بود؛ اگر همش درندگی باشد، فعلیت او، پلنگ است و اگر دو خصوصیت را دارا باشد، گاو پلنگ خواهد بود.
کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ (37)
گویی خران گریزانی هستند که از شیر درنده میگریزند.
همچنین اگر توجه او به شیطنت و نیرنگ باشد، فعلیت او شیطان خواهد بود و نیز اگر شیطنت و حیوانیت و درندگی با هم باشد، شیطان گاوپلنگ خواهد بود. (38)
کَأَنَّهُ رُءُوسُ الشَّیاطِینِ (39)
گویی سرهای شیاطین است.
عین القضات انسانها را به سه دسته تقسیم میکند:
1. افردای که به حیوانات شباهت دارند.
2. افرادی که به ملائک شباهت دارند.
3. افرادی که به انبیا شباهت دارند.
تمام همت گروه اول، خوردن و آشامیدن و خواب و آسایش است:
أُولَئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ (40)
آنها مانند چهارپایانند؛ بلکه بسی گمراهترند.
زیرا «أُولَئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ» (41) هستند. این گروه به ظاهر آدم هستند، ولی از حقیقت آن فارغند. رب آنها دنیا است و تمام توجه و همت آنها بدان معطوف است.
ذَرْهُمْ یأْکُلُوا وَیتَمَتَّعُوا وَیلْهِهِمُ الْأَمَلُ (42)
ای رسول ما، این کافران لحوج را به خورد و خواب طبیعت و لذات حیوانی واگذار تا آمال و اوهام دنیوی آنها را غافل گرداند.
گروه دوم امروز در حجاب معرفت و فردا در حسرت رویت حضرت حق خواهند بود. تمام همت آنها تسبیح، تهلیل نماز و روزه است و فرشته صفت هستند:
وَلَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا (43)
و ما فرزندان آدم را بسیار گرامی داشتیم و آنها را به مرکب بر و بحر سوار کردیم و جهان جسم و جان را مسخر انسان ساختیم او از هر غذای لذیذ و پاکیزه آنها را روزی دادیم و بر بسیاری از مخلوقات خود، برتری و فضیلت کامل بخشیدیم.
تفضیل آنها از جهت حقیقتی است که به آن مزین شدند؛ یعنی:
وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی (44)
در آن از روح خویش بدمم.
اینان در هر دو جهان در بهشت به سر میبرند.
اِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِی نَعِیمٍ (45)
(و روز جزا) نیکوکاران عالم در بهشت پر نعمت متنعمند.
به صورت و به حقیقت آدم هستند و خلق از آنها منفعت دنیوی و اخروی بسیار میبرد. امروز با حقیقت و معرفت قرینند و در قیامت با رویت و وصلت.
گروه سوم مانند پیامبران و رسولان هستند و همت ایشان عشق و محبت، شوق و رضا و تسلیم است. آنها کسانی هستند که به لب و حقیقت دین رسیده، حقیقت یقین را چشیده و در حمایت غیرت الهیاند. ( اولیائی تحت قبائی لایعرفهم غیری)
شناخت افراد دیگر از این طایفه، به تشبیه و تمثیل و ظن است:
وَمَا یتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلَّا ظَنًّا (46)
و اکثر این مردم الا از خیال و گمان باطل خود از چیزی پیروی نمیکنند.
هر کسی از ظن خود شد یار من *** از درون من نجست اسرار من (47)
مخلوقات دیگر هم برای این گروه خلق شدهاند:
لولاک لما خلقت الافلاک
دل آنها از خورشید روشنتر است و حتی یک لحظه نیز از حضور و مشاهده حضرت حق جل و علاء خالی نیست. (48)
عین القضات برای تأکید سخن خود، این آیه شریفه را به عنوان سند ذکر میکند:
ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتَابَ الَّذِینَ اصْطَفَینَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ وَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَیرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ (49)
پس (از آن پیغمبران سلف) ما آن خاندان را که از بندگان خود برگزیدیم (یعنی رسول خاتم و آلش (صلی الله علیه و آله و سلم)) وارث علم قرآن گردانیدیم. باز هم بعضی از آنها (یعنی فرزندان یا عترت او) به نفس خود ظلم کردند و بعضی راه عدل پیمودند و برخی به هر عمل خیر (با جان و دل) به دستور حق سبقت گیرند.
«فمنهم ظالم لنسفه» اشاره به گروه اول است که همت آنها جز دنیا نیست و در مسیر حقیقت الهی خود قرار نگرفتند؛ بنابراین به خود ستم کردند و «منهم مقتصد» اشاره به گروه دوم است. با آنکه از حصار دنیا تا حدی خارج شده و به ماورا نیز توجه دارند، ولی هنوز از خود خبر هست، که هیچ بلایی در این راه سختتر از وجود خود نیست؛ از این رو باید از سر خود برخاست:
ما را خواهی تن به غمان اندر ده *** چون شیفتگان سر به جهان اندر ده
دل پر خون کن به دیدگان اندر ده *** وانگه زره و دو دیده جان اندر ده (50)
«منهم سابق بالخیرات باذن الله» اشاره به گروه سوم است که به حسب شأن و استعداد خود به نهایت درجه ممکن رسیده و برای تکمیل دیگران رجوع کردهاند. ایشان، زمین فنا و قالب را به زمین بقا و دل مبدل ساخته و در هر ذرهای، زمین و آسمانهای هفتگانه را میبینند.
ما رایت شیئاً الا و رایت الله فیه (51)
که همه چیز، آینه معاینه حضرت حق است و از همه چیز فایده و معرفت میبرد:
وَإِنْ مِنْ شَیءٍ إِلَّا یسَبِّحُ بِحَمْدِهِ (52)
هیچ چیز نیست مگر تسبیح و تحمید حق را میکند.
من به هر که میگذارم ذکر دوست میشنوم *** من به هر چه مینگرم، روی دوست میبینم
نی عجب، اگر گویم او من است و من اویم *** نی عجبتر که او باز اوست و من اینم (53)
کی رفتهای ز دل که تمنا کنم تو را *** کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را
غیبت نکردهای که شوم طالب حضور *** پنهان نگشتهای که هویدا کنم تو را
با صد هزار جلوه برون آمدی که من *** با صد هزار دیده تماشا کنم تو را
آنچه او را سیراب میکند، ارتباط و اتصال تام و بدون واسطه است؛ لذا وسائط را هم نمیتواند تحمل نماید و دردمندانه به حضرت حق جل و علا عرض میکند:
الی ترددی فی الاثار یوجب بعد المزار فاجمعنی علیک بخدمه توصلنی الیک (55)
خدایا، این رفت وآمد من در آثار تو باعث دوری تو میشود، مرا به خدمتی مشغول کن که تمام وجودم محو تماشای تو باشد.
چون سایه به آفتاب پیوست از ظلمت بود خود بر آسود *** چون سوخته شد تمام هیزم پیدا نشود از آن سپس دود
نمونه کامل آن امام صادق (علیهالسلام) است که وقتی مشغول نماز بود و ناگهان بیهوش شد، حضرت (علیهالسلام) را به هوش آوردند و در مورد این حالتشان سؤال کردند، امام فرمود:
لنا حالات مع الله هو فیها نحن و نحن فیها هو و مع ذلک هو هو و نحن نحن (56)
ماییم کز خدا، چو خدایی جدا نئیم از وی، جدا نئیم ولیکن خدا نئیم
در بحر عشق، کشتی فانی ما شکست *** تا او شدیم «او» ست که ماییم و مانئیم
پینوشتها
1- عضو هیأت علمی دانشکده فنی شریعتی.
2- حجر/ 29.
3- شذرات المعارف، ص150.
4- روم/30.
5- همان: شذرات المعارف، ص128.
6- همان.
7- مفردات راغب، ماده فطر.
8- مجمع البیان، ج2، ص169.
9- شرح المصطلحات الفلسفیه.
10- اصول المعارف، ص195 (نقل از ماجرای تفکر فلسفی، ص16).
11- پژوهشی پیرامون فطرت مذهبی، ص7.
12- روم/30.
13- نهج البلاغه، خطبه72.
14-توحید صدوق، ج6، ص 19؛ به نقل از فطرت در قرآن، ص78.
15- رشحات البحار، کتاب الانسان و الفطره، ص4.
16- همان.
17- شدرات المعارف، ص142.
18- انفال/17.
19- تنبیه الخواطر، ص82؛ به نقل از شذرات المعارف، ص38.
20- پژوهشی پیرامون فطرت مذهبی در انسان، ص341.
21- همان،343.
22- همان،344.
23- مفاتیح الجنان، دعای امام حسین (علیهالسلام) در روز عرفه.
24- خدایا، حالت نیم خیز از دنیا را نصیب من کن.
25- فطرت در قرآن، ص58.
26- حشر/19.
27- تفسیر ابن عربی، ج2، ص455.
28- همان.
29- فطرت در قرآن، ص70.
30- همان، ص61.
31- مولوی.
32- سجده/12.
33- فطرت در قرآن، ص116.
34- هستی و هبوط، ص119.
35- مجادله/15.
36- حجر/44.
37- مدثر/50-51.
38- شذرات المعارف، ص141.
39- صافات/ 65.
40- اعراف/179.
41- همان.
42- حجر/3.
43- اسراء/70.
44- حجر/29.
45- انفطار/13.
46- یونس/ 36.
47- مولوی: «مثنوی»، دفتر اول.
48- تمهیدات، ص39.
49- فاطر/32.
50- تمهیدات، ص74.
51- فیض کاشانی؛ «علم الیقین»، ج1، ص49؛ به نقل از شرح دعای صباح، ص147.
52- اسراء/ 44.
53- حکیم هیدجی.
54- کی غایب بودهای که نیاز به دلیل داشته باشی و کی دور بودهای تا آثار به تو وصل نمایند. (مفاتیح الجنان، دعای امام حسین در روز عرفه)
55- مفاتیح الجنان دعای امام حسین در روز عرفه.
56- کلمات مکنونه فیض کاشانی، ص11؛ به نقل از پژوهشی پیرامون فطرت مذهبی در انسان.
دایما او پادشاه مطلق است *** در مقام عز خود مستغرق است
حقیقت وجود، به اعتبار تجلی در اعیان، عین موجودات است، به اعتبار انبساط شامل همه حقایق میشود و با قید وحدت و صرافت، معیت سریانی با حقایق دارد، و احاطهاش بر حقایق، احاطه سریانی است؛ ولی معیت و احاطه اصل وجود در مقایسه با موجودات، احاطه قیومی است. بنابراین هر چه هست او است و ظهوراتش حتی مفهوم عدم که در ذهن شکل میگیرد، به برکت سوسویی است که از نور وجود به او اضافه میشود و کسی که معرفت او نسبت به وجود، کامل میشود، این حقیقت را درمییابد؛ از این رو حضرت علی (علیه السلام) میفرماید:
ما رایت شیئاً الا و رایت الله قبله و بعده ومعه و فیه (7)
دلی کز معرفت نور و صفا دید *** به هر چیزی که دید، اول خدا دید
فقط او است که به صورت مهر یا قهر ظهور مییابد:
گر به صلح آییم عکس مهر او است *** ور به جنگ آییم عکس قهر او است
حقیقت حق به اعتبار ذات و حقیقت، در حجاب عزت مستور، و مستغرق در غیب هویت است؛ به نحوی که از این جهت بین آن حقیقت و غیر آن حقیقت، حتی اسما و صفات در مقام احدیت و واحدیت، نسبتی وجود ندارد.
حقیقت حق برای احدی معلوم نیست؛ گرچه بر حسب انیت و تجلی خارجی برای هر موجودی به قدر سعه وجودی آن معلوم است حق همه حقایق را ادراک میکند؛ ولی ممکنات، به واسطه محدودیت، ذات حق را ادراک نمیکنند.
به کنه ذاتش خرد برد پی *** اگر رسد به قعر دریا خس (8)
پینوشتها
1- بقره/156.
2- کافی، ج2، عربی، ص133؛ به نقل از سرحالعیون فی شرح العیون، ص10.
3- حشر/19.
4- چشمها او را نمیبینند. انعام/103.
5- توحید صدوق، ص19، ج6؛ به نقل از فطرت در قرآن، ص87.
6- اول و آخر او است. حدید/3.
7- شرح دعای صباح، ص47، پاورقی.
8- شرح مقدمه قیصری، ص129-150.
9- فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی.
10- مصباح الهدایه الی الخلافه والولایه، ص30.
11- شرح مقدمه قیصری، ص249.
12- همان، ص220.
13- رشحات البحار، کتاب الانسان و الفطره، ص23.
14- روم/30.
15- رشحات البحار، ص26.
16- اسراء/14.
17- شذرات المعارف، ص144.
18- مائده/3.
19- احزاب/4.
20- رشحات البحار، کتاب الانسان و الفطره، ص26.
21- برای هشدار به مطلب مهمی که جذب یا دفع آن دارای اهمیت باشد، از اغراء استفاده میشود.
22- رشحات البحار، کتاب الانسان و الفطره، ص3.
23- تفسیر القرآن، ص49.
24- شرح فصوص الحکم، فص یونسیه، ص977.
25- شذرات المعارف، ص129.
26- همان، ص138.
27- همان، ص130.
28- اگر از مخلوقات سوال کنی که چه کسی آسمانها و زمین را خلق فرمود، خواهند گفت (الله)، لقمان/24.
29- خداوند همه اسما را به آدم تعلیم داد. بقره/31.
30- همان/32.
31- چه چیز تو را منع کرد از اینکه به آنچه با دو دست خودم خلق کردم، سجده نکنی؟ اعراف/13.
32- رشحات البحار، کتاب الانسان والفطره،4.
33- همان.
34- همان، ص5.
35- هستی و هبوط، ص178.
36-بقره/115.
37- فاطر/15.
38- هستی و هبوط، ص82.
39- علم بسیط برای همه حاصل است؛ ولی علم مرکب که عبارت از علم به علم است، مخصوص مؤمنان است.
40- قیصری: «شرح فصوص الحکم»، ص613 (پاورقی).