تبیان به نقل از خبرگزاری مهر - گروه استانها: دستانش برجستگیهای کاغذ را لمس میکرد و صدایش با حرکت دستانش که هم نوا میشد سمفونی زیبایی را گوش نواز میکرد، سمفونی الهی از کتابی که معجزه آخرین پیامبر مهربانیها است.
چشمانش گرچه تاکنون نوری را تجربه نکرده است اما اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاءُ، خداوند هر کسی را که بخواهد با نور خویش هدایت میکند و چه چیز بهتر از نور علی نور.
مریم شفیعی بانوی روشندلی است که در رشته حفظ کل قرآن کریم در یازدهمین جشنواره قرآنی مدهامتان شرکت کرد بانویی که در صحبت با وی نباید هیچگونه ترحمی را به دل راه داد. او حافظ قرآنی است که کلمه الله در آنجاری است و چه سعاتی بالاتر از این.
جشنواره قرآنی مدهامتان یازدهمین دوره خود را تجربه کرد؛ جشنوارهای که شرایط سنی ۱۸ تا ۳۰ سال برای شرکت در آن جزو قوانین است و تدبیر این است تا هر سال جوانان قاری و حافظ قرآن را دور هم جمع کند.
قرائت خوب مریم شفیعی در این دوره از مسابقات وی را حائز رتبه دوم میکند رتبهای که او پیش از شرکت در این دوره آن را حدس زده بود.
این بانوی روشندل حافظ قرآن در گفتگو با خبرنگار مهر، از روزهای انس با قرآن میگوید. اینکه در دروان کودکی شنیدن صدای قرآن حس خوبی را در وی ایجاد کرده و این باعث شده تا از ۶ سالگی حفظ قرآن را با گوش فرا دادن به نوارهای ضبط صوت شروع کند.
مریم تاکنون هیچ یک از کلمات و آیاتی را که حفظ کرده است ندیده و با قلبش قرآن را لمس و آن را حفظ کرده است
مریم شفیعی نابینای مادرزادی است. وی تاکنون هیچ یک از کلمات و آیاتی را که حفظ کرده است ندیده و میتوان گفت که مریم با قلبش قرآن را لمس و آن را حفظ کرده است.
وی اهل دیار ایلام است، استانی که محرومیت در آن موجب میزند و همواره انواع رسانهها هم بدان میپردازند.
او که از سوی کانون فرهنگی و هنری مسجد ولیعصر(عج) شهرستان مریوان در این دوره از مسابقات شرکت داشت از روزهایی میگوید که پیدا کردن نوار جزءهای قرآن کریم برایش بسیار مشکل بود، روزهایی که او معطل نوارو ضبط و کاست بود.
اما همه اینها باعث نشد که وی ناامید شود و در حال حاضر دارای ۵ رتبه اول تا پنجم در رشته حفظ قرآن کریم و بسیاری دیگر از رتبههای استانی و شهرستانی را در کارنامه خود ثبت کرده در این دوره از مسابقات هم رتبه دوم را از آن خود میکند.
برایم سخت است از معلولیتی که خود به آن اعتقادی ندارم سئوال کنم و او هم با تمام اعتقادش میگوید که معلولیت را محدودیت نمیداند و این معلولیت مانند چراغی او را به خداوند نزدیکتر کرده است.
او گفت: گاهی حتی فراموش میکنم که نابینا هستم و به نوعی میتوانم بگویم که قرآن دلم را روشن کرده است.
این بانوی روشندل هم اکنون تحصیلاتش در مقطع کارشناسی رشته علوم قرآنی به پایان رسیده است و روزهای فراغت از تحصیل او با قرائت روزی دو جزء از قرآن کریم سپری میشود.
روزهای مریم هم مانند سایر انسانها با دلتنگیهایی هم همراه است دلتنگیهایی که آرامشی از جنس دیگر به او میدهد، آرامشی که با قرائت آیات الهی که روح او را امن و امیدش را دو چندان میکند.
مادر مریم هم در این گفتگو شرکت میکند؛ وی که معلوم است چه افتخار مادرانهای به فرزندش میکند تمامی شرکت کنندگان در مسابقات را مانند دختر خود میداند.
شمسی بادر، که مادر دو فرزند نابینا است، مریم را مونس این روزهای خود میداند مونسی که قرائت قرآنش باعث افتخاری برای وی است و وجود مریم باعث شده تا سفرهای زیارتی بسیاری را از جمله سفر به مکه، کربلا، مشهد و قم را تجربه کند.
وی از روزهایی میگوید که نوارها قرآن را در شهر پیدا نمیکرد و پیگیریها و تلاشهایش در مغازهها هم بیفایده بود، تا اینکه روزی به یکی از روحانیونی که برای تبلیغ به شهرشان آمده است میسپارد تا کل نوارهای کاست قرآن را برایش از قم خریداری کند و این روحانی بر تعهد خود باقی مانده و نوارها را برای این خانواده پست میکند و نتیجه کار وی به این میرسد که فرد حافظ قرآنی را تحویل این جامعه دهد و امید و نور را به قلب وی ارزانی دارد.
گاهی فراموش میکنم که نابینا هستم و به نوعی میتوانم بگویم که قرآن دلم را روشن کرده است
نکته جالبی که بعد از سالها از خاطرات این مادر پاک نشده این است که هنگامی که پست نوارهای سفارش داده شده را برای آنها به درب خانه آورده این روحانی باقی مانده پول نوارها که اضافه آمده بود را هم در بین نوارها گذاشته بود و این برای این زن بسیار جالب و به یادماندنی است.
وی که با از دست دادن همسرش به عبارتی برای فرزندانش هم پدر بوده و هم مادر بهترین لحظات زندگیاش را جاری شدن صدای قرائت قرآن مریم در فضای خانه میداند و اینکه هر زمان در جمعی هستند از مریم درخواست تلاوت میکند و این برای این مادر بسیار جای غرور و شعف دارد.
دختر دیگر شمسی بادر هم مانند مریم نابیناست او هم تاکنون توانسته سه جزء قرآن را حفظ کند و مصمم است تا مانند خواهرش حافظ کل قرآن کریم شود.
گرچه دلم میخواهد از احساس این مادر راجب معلولیت و نابینایی مریم سئوال کنم نمیدانم ترحم است یا ترس اما هرچه هست اجازه این کار را به خود نمیدهم تا غرور این مادر از همراهی فرزند قاری قرآنش دستخوش غم روزگار نباشد.
البته اگر غمی وجود داشته باشد اما در چهره این مادر هر چه هست غرور و خوشحالی است از داشتن فرزندانی که قرآن در دلشان نفوذکرده و روشنی بخش وجودشان شده است.
منبع: خبرگزاری مهر
یار بیپرده از در و دیوار *** در تجلی است یا اولیالابصار
به عزم مرحله عشق پیش نه قدمی *** که سودها کنی از این سفر توانی کرد
تو کز سرای طبیعت نمیروی بیرون *** کجا به کوی طریقت گذر توانی کرد
جمال یار ندارد نقاب و پرده ولی *** غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد
(حافظ)
بدیهی است وقتی راههای انحرافی بسته و موهومات برملا شد، شناخت آن حقیقت متعالی در مسیر صحیح قرار گرفته و در افق اندیشه، طلوع خواهد کرد که از آن به «تجلی» تعبیر شده است.
تجلی غیر از حضور فیزیکی است، و در حقیقت نوعی ارتباط ویژه معنوی و حضور عقلانی و عرفانی است که ما را به آستان معرفت نزدیک میکند به طوری که جلوههای الهی را دریافت میکنیم:
این همه عکس می و نقش نگارین که نمود *** یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاد (حافظ)
البته تجلّی الهی در اندیشهها به وسیلهی آثار او تحقق مییابد، یعنی این آثار و مخلوقات هستند که زمینهی آن تجلی را فراهم میکنند. مانند آینه که هرچه صافتر باشد چهرهی انسان در آن شفافتر خواهد بود. هرگاه رابطهی عمیق و حقیقی از سوی «آفریده» نسبت به «آفریدگار» صورت گیرد او حضور الهی را در عالم هستی احساس میکند و جلوههای او را میبیند:
برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر *** وه که با خرمن مجنون دل افکار چه کرد
در هر صورت، کلمهی «تجلی» که در متن کلام امام - درود خدا بر او باد - آمده است، فصل جدید و جالبی در مباحث خداشناسی باز کرده که در جای جای نهجالبلاغه به چشم میخورد.
عکس روی تو چو در آینه جام افتاد *** عارف از خنده می در طمع خام افتاد
حسن روی تو به یک جلوه که در آینه کرد *** این همه نقش در آئینه اوهام افتاد
امام (علیهالسلام) در فرازی دیگر از نهجالبلاغه درباره «تجلّی» توضیحات بیشتری را بیان میفرماید:
«فَبَعَثَ مُحَمَّداً (صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلم) بِالْحَقِّ لِیُخْرِجَ عِبَادَهُ مِنْ عِبَادَةِ الْأَوْثَانِ إِلَى عِبَادَتِهِ، وَ مِنْ طَاعَةِ الشَّیْطَانِ إِلَى طَاعَتِهِ، بِقُرْآنٍ قَدْ بَیَّنَهُ وَ أَحْکَمَهُ لِیَعْلَمَ الْعِبَادُ رَبَّهُمْ إِذْ جَهِلُوهُ، وَ لِیُقِرُّوا بِهِ بَعْدَ إِذْ جَحَدُوهُ، وَ لِیُثْبِتُوهُ بَعْدَ إِذْ أَنْکَرُوهُ؛ خداوند پیامبرش را به راستی فرستاد تا بندگانش را از ذلت بتپرستی به عزت خداپرستی مشرف گرداند... به قرآنی که آن را روشن و استوار داشت تا بندگان، پروردگار خویش را بازشناسند و از تاریکی جهل به درآیند... آنگاه خدای سبحان در کتابش جلوه کرد و با نمایش قدرت... کتاب معرفت بگشاد»؛ (همان، خ: 147).
آنچه که از این جملات نورانی به ویژه فراز آخر - فتجلی لهم سبحانه فی کتابه... بما اراهم من قدرته - استفاده میشود آن است که خداوند متعال در قرآن تجلی کرده است. تجلی خدا در قرآن یعنی بدون اینکه خدا با چشم دیده شود ظهور و بروز دارد بدین طریق که داستان پیامبران را بیان کرده و عذاب و نقمتی که بر مخالفان آنان نازل شده یادآور گردیده است (شرح نهجالبلاغه 103/9).
اصطلاح خبر واحد و اثبات حجیت آن با تلاش محمدبن ادریس شافعی، در میان اهل سنت تثبیت شد و بر پایهی آن جوامع ادامه ...
گونه شناسی نقدهای خویی بر سه شرح ابن ابی الحدید، ابن میثم و راوندیتا کنون شروح متعددی بر نهجالبلاغه نگاشته شده است. و هر یک تلاش داشتهاند تا از مناظر گوناگون به این ادامه ...
نقش و جایگاه امیرمؤمنان (ع) در تحقق آرمان مهدویآرمان مهدوی همان آرمان و هدفی است که انبیای الهی - علیهم السلام- به خاطر آن مبعوث شده و بشریت را به سوی ادامه ...
بررسی ارزشهای سیاسی از منظر نهجالبلاغهدین مجموعهای از ارزشهای شایستهی زندگی انسان و نیز آموزههایی برای شأن و کرامت اوست. علی (علیه السلام) ادامه ...
رفق و مدارا در سیرهی سیاسی امام علی (ع)عقلانیت، کرامت ذاتی و آزادی بشر در انسان شناسی ادیان الهی و مکاتب نوین غربی، پرهیز از اجبار و خشونت در ادامه ...
سنّتهای الهی در نهجالبلاغهسنّت، راه و رسم و روشی است که استمرار داشته باشد. «سنّتی نبی» طریقت اوست. و «سنّت خدا» گاهی به طریقهی ادامه ...
پیوند توحید با زندگی سالم در نهجالبلاغهیکی از شاخصههای مهم زندگی سالم در نهجالبلاغه، توجه دادن به مهمترین رکن دین اسلام، یعنی اصل توحید است. ادامه ...
معناشناسی توحید در نهجالبلاغه«توحید» به معنای «واحد» دانستن خداوند است. «واحد» در زبان عرب متحمل معانی گوناگون میباشد. در کلمات امیرمؤمنان ادامه ...
مواد مغذی موجود در هویجهویج از انواع سبزیجات ریشهای بوده که معمولاً به رنگ نارنجی است. با این حال، برخی از گونههای آن به رنگ ادامه ...
آب آناناس طعم بسیار خوبی داشته و همیشه به عنوان یک نوشیدنی محبوب در میان مردم در نظر گرفته می شود. این ادامه ...
غلات برای دیابتی هاغلات حاوی فیبر بالا دارای فواید سلامتی متعددی می باشند. با این حال، همه ی انواع غلات برای افراد دیابتی ادامه ...
غذاهای سالم برای افراد مبتلا به دیابت نوع 2دیابت نوع 1 و 2 دو نوع اصلی دیابت می باشند. سطوح غیر طبیعی گلوکز خون علامت مشخص بیماری دیابت می باشد. ادامه ...
عوارض جانبی ملوکسیکامملوکسیکام یا موبیک یک داروی غیر استروئیدی ضد التهابی (NSAID) بوده که عمدتا برای درمان درد، سفتی و کاهش ادامه ...
عوارض جانبی مصرف طولانی مدتNSAIDداروهای غیر استروئیدی ضد التهابی که به عنوان NSAIDs نیز شناخته می شود، به منظور کاهش درد و التهاب مورد ادامه ...
عوارض جانبی لووتیروکسین که باید بدانید.افرادی که داروی لووتیروکسین مصرف می کنند، احتمال توسعه ی مشکلات استخوانی مانند پوکی استخوان در آن ها ادامه ...
عوارض جانبی گلیکوزیدهای قلبیگلیکوزیدهای قلبی عمدتا برای درمان بی نظمی و نارسایی قلب تجویز می شود. این مقاله اطلاعاتی را درباره ی ادامه ...
عوارض جانبی کرم کتوپروفنکاربرد کرم کتوپروفن می تواند باعث احساس خارش ناخوشایند و منجر به تشکیل جوش گردد. حساسیت به نور یکی دیگر ادامه ...
عوارض جانبی سیمواستاتیندر صورتی که سطوح کلسترول شما بالا باشد، احتمالا پزشک ممکن است داروی سیمواستاتین را برای شما تجویز کند. ادامه ...
بامداد – امام علی(ع) در خطبه ای بسیار زیبا با کلامی شیوا و دلنشین به وصف حالات فرشتگان الهی می پردازد.
حضرت علی (ع)در خطبه اول نهج البلاغه در توصیفی زیبا، فرشتگان را معرفی می کند
و می فرماید: خداوند آسمان های بالا را از هم گشود و از فرشتگان گوناگون پر کرد.
گروهی از فرشتگان همواره در سجده هستند و رکوع ندارند
و گروهی در رکوع هستند و یارای ایستادن ندارند
گروهی در صف هایی ایستاده اند که پراکنده نمی شوند
و گروهی همواره تسبیح گویند و خسته نمی شوند و هیچ گاه خواب به چشمانشان راه نمی یابد.
امیرالمومنین علی (ع) در ادامه این خطبه نورانی می فرماید:
عقل های فرشتگان دچار اشتباه نمی شود. بدن های آنها دچار سستی نشده
و آنان دچار بی خبری برخاسته از فراموشی نمی شود. برخی از فرشتگان امینان وحی الهی و زبان گویای وحی برای پیامبر می باشند
که پیوسته برای رساندن حکم و فرمان خدا در رفت و آمد هستند.
جمعی از فرشتگان حافظان بندگان و جمعی دیگر دربانان بهشت خداوند هستند
بعضی از آن ها پاهایشان در طبقات پایین زمین قرار داشته
و گردان هایشان از آسمان فراتر و ارکان وجودشان از اطراف جهان گذشته فرش الهی بر دوش هایشان استوار است.
امام علی (ع)گروه دیگری از فرشتگان را این طور معرفی می کند و می فرماید:
برخی فرشتگان نیز وجود دارند که در برابر عرش خدا دیده به زیر افکنده و در زیر آن بال ها را به خود پیچیده اند.
میان این دسته از فرشتگان با آن ها که در مراتب پایین تر قرار دارند، حجاب عزت و پرده های قدرت فاصله انداخته است
هرگز خدا را با وهم و خیال در شکل و صورتی نمی پندارند و صفات پدیده ها را بر او روا نمی دارند
هرگز خدا را در جایی محدود نمی سازند و نه با همانند آوردن به او اشاره می کنند.
باشگاه خبرنگاران جوان
نوشته وصف حالات فرشتگان الهی از زبان امیرالمومنین(ع) اولین بار در بامداد پدیدار شد.
بامداد – شایان ذکر است که در قرآن کریم, واژه عدل و مشتقات آن هیچ گاه درباره خدا به کار نرفته, ۷ بلکه عدل الهی عمدتاً در قالب ((نفى ظلم)) بیان شده است براى مثال, در برخى آیات آمده است که خداوند در حق هیچ انسانى ظلم روا نمى دارد:
ان الله لا یظلم الناس شیئاً ولکن الناس انفسهم یظلمون(یونس: ۴۴)
خدا به هیچ وجه به مردم ستم نمى کند, لیکن مردم خود بر خویشتن ستم مى کنند. در برخى از آیات نیز, عدل الهی در حوزه گسترده ترى بیان شده است :
و لا یظلم ربک احداً (کهف: ۴۹)
و پروردگارت به هیچ کس ستم روا نمى دارد.
و ما الله یرید ظلماً للعالمین (آل عمران: ۱۰۸)
و خداوند هیچ ستمى بر جهانیان نمى خواهد.
مقصود از ((عالمین)) ممکن است موجودات عاقل, مانند انسانها, اجنه و فرشتگان باشد و این احتمال نیز وجود دارد که مقصود از آن, تمام موجودات عالن هستى باشد. در هر دو صورت آیه فوق عدل الهی را در حوزه اى گسترده تر از مجموعه انسانها ثابت مى کند.
برخى آیات از عدالت تکوینى خداوند حکایت مى کنند:
شهدا الله انه لا اله الا هو الملائکه و اولوا العلم قائما بالقسط (آل عمران : ۱۸).
خدا که همواره به عدل قیام دارد گواهى مى دهد که جز او هیچ معبودى نیست و فرشتگان و صاحبان دانش نیز گواهى مى دهند. ۸
پاره اى آیات نیز ناظر به عدالت تشریعى خداست:
ولا نکلف نفساً الا وسعها (موئمنون : ۶۲)
و هیچ کس را جز به قدر توانش تکلیف نمى کنیم.
قل امر ربى بالقسط (اعراف : ۲۹)
بگو: پروردگار من به قسط (و عدل) فرمان داده است .
هم چنین برخى از آیات را مى توان گواهى بر عدل جزایى خداوند دانست . براى مثاللا
و نضع الموازین القسط لیوم القیامه فلا تظلم نفس شیئاً (انبیاء : ۴۷)
و ترازوهاى عدل را در روز رستاخیز مى نهیم , پس هیچ کس ستمى نمى بیند.
انه یبدا الخلق ثم یعیده لیجزى الذین آمنوا و عملواالصالحات بالقسط (یونس : ۴)
اوست که آفرینش را آغاز مى کند سپس آن را باز مى گرداند تا کسانى را که ایمان آورده و کارهاى شایسته کرده اند, به عدالت پاداش دهد.
و ما کنا معذبین حتى نبعث رسولاً (اسراء : ۱۵)
و تا پیامبرى برنینگیزیم (کسى را) عذاب نمى کنیم.
فما کان لیظلمهم ولکن کانوا انفسهم یظلمون (توبه : ۷۰ و روم ۹)
خدا بر آن نبود که به آنان ستم کند ولى آنان بر خود ستم روا مى داشتند.
آیه اخیر, درباره عذابهایى است که دامنگیر برخى اقوام طغیانگر و سرکش شد و قرآن, با ذکر فرجام آنان, تاءکید مى کند که کیفر الهى به هیچ وجه ظلم خداوند بر آنان نیست , بلکه نتیجه قهرى اعمال خودشان است و از این رو, اگر پاى ظلمى در میان باشد , در واقع خود آنان بر خویش ستم کرده اند.
در کنار آیات قرآن کریم, احادیث فراوانى در بیان عدالت خداوند به ما رسیده است . در روایتى از پیامبر اکرم (ص) مى خوانیم :
بالعدل قامت السماوات و الارض ۹
آسمانها و زمین براساس عدالت استوار شده است .
امیر موئمنان على (ع) در پاسخ شخصى که از معناى توحید و عدل پرسیده بود, فرمود:
التوحید ان لا تتوهمه و العدل ان لا تتهمه
(حقیقت ) توحید آن است که خداوند را (در صورت مخلوقاتش ) در وهم و اندیشه در نیاورى و عدل آن است که او را (به آنچه شایسته آن نیست) متهم نسازى.
همچنین , در توصیف خداوند سبحان فرمود:
ارتفع عن ظلم عباده و قام بالقسط فى خلقه و عدل علیهم فى حکمه ۱۰
(خداوند) برتر از آن است که بر بندگانش ظلم کند. او در میان مخلوقاتش به قسط و عدل قیام کرده و در حکمش عدالت را بر آنان جارى ساخته است .
مرگ و نیستى
یکى دیگر از شبهاتى که درباره عدل الهی مطرح شده است , به مساءله مرگ مربوط مى شود ممکن است گمان شود این واقعیت که انسانها پس از گذشت مدتى نابود مى شوند, با عدالت خداوند سازگار نیست .
در پاسخ به ادعاى فوق مى توان گفت: اولاً, مرگ یکى از لوازم لاینفک زندگى در عالم طبیعت است و موجودى که دامان طبیعت به سر مى برد, قابلیت بقاى دائمى در آن را ندارد. و ثانیاً, این شبهه, بر این فرض استوار است که مرگ, نیستى مطلق است, در حالى که چنین نیست, بلکه مرگ صرفاً انتقال از یک جهان به جهان دیگر است . اگر با چنین برداشتى به مرگ بنگریم , هیچ وجهى براى اعتقاد به ناعادلانه بودن آن, وجود نخواهد داشت.
مجازات اخروى و نسبت آن با گناه آدمى
دو اشکالى که تاکنون بررسى کردیم, به عدل تکوینى خداوند مربوط مى شد. اما مجازات اخروى با عدل جزایى خدا در ارتباط است :
مبناى این اشکال آن است که به حکم عقل, تناسب بین جرم و جزاى آن باید مراعات گردد. از این رو, براى کسى که از قوانین رانندگى تخلف کرده است, نباید کیفرى همانند کیفر شخص قاتل در نظر گرفت. از سوى دیگر, در شریعت , کیفرهاى اخروى بسیار سنگینى براى گناهان انسانها تعیین شده است . براى مثال, قرآن عقوبت کسى را که مرتکب قتل عمد شود, جاودانگى در جهنم مى داند بنابراین , مجازاتهاى اخروى خداوند, نه از جهت کیفیت و نه به لحاظ مدت آن, با جرم و گناهان بندگان در دنیا تناسبى ندارد و این عدم تناسب با عدل الهی سازگار نیست .
پاسخ به این اعتراض , در گروه تاءمل در ماهیت مجازاتهاى اخروى است حقیقت آن است که کیفر اخروى با مجازاتهاى قراردادى از جهات مختلفى تفاوت دارد: مقدار و کیفیت مجازات قراردادى, تابع وضع و قرارداد است و از همین روست که در نظامهاى حقوقى متفاوت , گاه کیفرهاى مختلفى براى جرم واحد در نظر گرفته مى شود.
همچنین , هدف از مجازاتهاى قراردادى, علاوه بر تسلیت خاطر کسى که مورد جنایت قرار گرفته (یا بستگان او), برقرارى نظام اجتماعى و جلوگیرى از تکرار جرم است . اما مجازات اخروى امرى قراردادى نیست,بلکه نتیجه تکوینى و قهرى اعمال مجرمان در دنیاست; همان گونه که مثلاً خوردن زهر در دنیا, آثار تکوینى اجتناب ناپذیرى دارد و چنین نیست که اگر کسى زهر بنو شد, در دادگاه احضار مى شود و به کیفر بیمارى یا مرگ محکوم مى گردد.
برخى آیات قرآن گویاى آن اند که مجازاتهاى اخروى رابطه تکوینى محکمى با گناهان دارند, بلکه اساساً چیزى جز تجسم گناهان و اعمال زشت انسان نیستند.۱۳
در سوره کهف آمده است :
و وجدوا ما عملوا حاضراً ولا یظلم ربک احداً(کهف: ۴۹)
و آنچه را انجام داده اند حاضر یابند و پروردگارت به هیچ کس ستم نمى کند.
این آیه اعلام مى دارد که اعمال انسان , در آخرت, چهره حقیقى خود را آشکار مى سازد و انسان حقیقت اعمال خود را مى یابد . در جاى دیگر مى فرماید:
یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر محضراً و ما عملت من سو تود لو ان بینها و بینه امداً بهیداً (آل عمران : ۳۰)
روزى که هر کسى آنچه از کار نیک یا زشت انجام داده است, حاضر مى یابد (و) آرزو مى کند کاش میان او و آن (کارهاى ) زشت فاصله اى دور بود.۱۴
بنابراین, رابطه کیفر اخروى با اعمال انسان همانند رابطه مجازاتهاى قراردادى با جرایم اجتماعى مجرمان نیست, تا از عدم تناسب و سنگینى غیر عادلانه آن سخن به میان آید, بلکه صورت حقیقى گناهان است که در جهان بازپسین آشکار گردیده و چهره نموده است . بنابراین, همان گونه که عمل ظاهراً ساده و کوتاه مدتى, مانند خوردن سم, عراقب بسیار سنگین و دراز مدتى (مثلاً بیماریهاى طولانى یا محرومیت ابدى از حیات) به دنبال دارد, گناهان انسان نیز, تکویناً, داراى آثار اجتناب ناپذیرى است که در آخرت ظهور مى یابد و بلکه (به تعبیر دقیقتر) خود گناهان و اعمال زشت , حقیقت خویش را در آخرت, که محل کشف حقایق و برداشتن پرده هاست, آشکار مى سازند . بنابراین, جاودانگى قاتل انسان موئمن در دوزخ, مجازاتى قراردادى نیست, بلکه نتیجه تکوینى ارتکاب قتل (یا ظهور حقیقت این عمل) است و از آنجا که او با سو اختیار خویش به این عمل مبادرت ورزیده, مساءله بى عدالتى و عدم تناسب کیفر و پاداش کاملاً منتفى است .
عدل الهی و درد و رنج انسان.
اعتراض دیگرى که بر عدل الهی مى شود, آن است که درد و رنجى که از ناحیه مصائب, بلایا, ناملایمات, بیماریها و … براى انسانها فراهم مىآید, با عدالت ورزى خداوند سازگار نیست.
در پاسخ به این اعتراض, افزون بر آنچه که در پاسخ به اشکالات قبلى ذکر گردید, مى توان گفت : درد و رنجى که در حیات دنیوى گریبانگیر انسانها مى شود, از دو حالت خارج نیست:
۱ـ بخشى از آلام و مصائب آدمى برخاسته از اعمال ناشایست او و نتیجه گناهان و خطاهاى اوست. انسان, با توجه به غایت حکیمانه اى که براى خلقت او وجود دارد, موجودى مختار آفرید شده است و گروهى از انسانها با سو اختیار خویش مرتکب خطا مى گردند و در نتیجه, به عواقب مرارت بار وتلخ آن گرفتار مى شوند بدیهى است که چنین درد و رنجى که محصول کردار خود آدمى است , هیچ گونه منافاتى با عدل الهى ندارد.
قرآن کریم نیز در آیات فراوانى به این حقیقت اشاره مى کند که بسیارى از گرفتاریهاى انسان ثمره اعمال خود اوست .۱۵
۲ـ بخشى از تلخ کامیهاى انسان نیز ارتباطى به اعمال او ندارد و کیفر گناهان او نیست ; مانند درد و رنج کودکان بى گناهى که مرتکب هیچ جرم و گناهى نشده اند درباره این بخش, متکلمان امامیه معتقدند که عدل الهی مقتضى جبران این گروه از آلام است ; یعنى خداوند متعالى در دنیا یا در آخرت, نعمتى را به انسان درد کشیده , مى بخشد که از درد و رنج او بزرگتر است و از این طریق, درد و رنجى را که او متحمل شده است, جبران مى کند.۱۱۷
بنابراین , روشن مى شود که رنج کشیدن انسانها در دنیا , در هیچ صورتى مستلزم نفى عدل الهی نیست.
منبع:سعیدى مهر, کلام اسلامى, ج ۱
جزء بیستم و چهارم قرآن کریم که از آیه ۳۲ سوره مبارکه زمر آغاز و به آیه ۴۶ سوره مبارکه فصلت ختم می شود ، در بردارنده آموزه ها و پیامهای روح افزای الهی است که این نوشته تعدادی از آنها را نقل می کند.
تجربه مرگ با خواب روزانه
واقعه مرگ رخدادی است که برای هر انسان فقط یک بار اتفاق می افتد و امکان تجربه دوباره آن وجود ندارد (مگر در مواقع بسیار نادر و خاص مانند رجعت) برای همین، افراد گمان می کنند قبل از وقوع آن نمی توانند تجربه ای از آن داشته باشند.
آیه ۴۲ سوره زمر خط بطلانی بر این گمان کشیده و مرگ را تجربه ای روزانه برای تمام افراد معرفی می کند.
در این آیه مرگ واقعه ای کاملاً شبیه به خواب معرفی شده که در آن خداوند روح افراد را قبض می کند ؛ دقیقاً به مانند قبض روح در مرگ. می فرماید: خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض می کند (اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِینَ مَوْتِهَا) و ارواحی را که نمردهاند نیز به هنگام خواب می گیرد (وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا) با این تفاوت که مرگ جدایی کامل روح از بدن است و در خواب جدایی ناقص.
بعد می افزاید: ارواح کسانی را که فرمان مرگ آنها را صادر کرده نگه می دارد (فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَى عَلَیْهَا الْمَوْتَ) که در اینها آن جدایی ناقص به کامل تبدیل شده که دیگر از خواب بیدار نمی شوند و ارواح دیگری را که فرمان ادامه حیاتشان را داده به بدنهایشان باز می گرداند تا سرآمد معینی (وَیُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى).
دو استفاده از این آیه شریفه:
۱٫ خواب، چهره ضعیفی از مرگ است و مرگ نمونه کاملی از خواب.
۲٫ توجه به این حقیقت که انسان هر بار که می خوابد در آستانه مرگ قرار می گیرد درس عبرتی است بس بزرگ برای او. [۱]
آنان که از یاد خدا بدشان می آید
برخلاف مۆمنان که با یاد خدا قلبهایشان ترسان می شود [۲] (إِنَّمَا الْمُۆْمِنُونَ الَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ )[۳] عده ای هم پیدا می شوند که برعکس اینان از یاد خدا بدشان آمده و منزجر می شوند .
این عده که آیه ۴۵ سوره زمر عهده دار بیان آن است می فرماید (وَإِذَا ذُکِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِینَ لَا یُۆْمِنُونَ بِالْاخِرَةِ )
این عده از یاد خدا بدشان می آید و از آن منزجر هستند؛ زیرا ایمانی به آخرت ندارند. تأسف بر انگیزتر اینکه وقتی در جمع این عده و یا در گفتگوی با یکی از اینها سخنی گفته شود که یاد خدا در آن نباشد؛ سخن از بتهای عبادی و معبودهای مالی آنها مثل دلار و سکه به میان آید ، بلافاصله گل از چهره شان شکفته و شادمان می شوند (وَإِذَا ذُکِرَ الَّذِینَ مِن دُونِهِ إِذَا هُمْ یَسْتَبْشِرُونَ).
سه گام تا رسیدن به رحمت الهی
راه رسیدن به رحمت بی منتهای الهی سه گام بیشتر نیست که آیات ۵۴ و ۵۵ سوره زمر آن را به تمام مشتاقان طی این طریق معرفی می کنند.
قرآن کریم پس از آنکه در آیه ۵۲ به تمام بندگان گنهکار الهی مژده آمرزش تمامی گناهان را می دهد (إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا) راه بازگشت و دستیافتن به رحمت الهی را نیز به آنها آموزش می دهد:
گام نخست : توبه و پشیمانی از گناه و روی آوردن به سوی خدا: در آغاز توصیه می کند که به سوی پروردگارتان بازگردید و مسیر زندگی خود را اصلاح کنید (وَأَنِیبُوا إِلَى رَبِّکُمْ).
گام دوم : ایمان آوردن و تسلیم بودن در برابر فرمان او: در این مرحله دستور این است که در برابر او تسلیم شوید و فرمانش را به گوش جان بشنوید و پذیرا گردید (وَأَسْلِمُوا لَهُ).
گام سوم : عمل صالح: بعد از پیمودن آن دو مرحله نوبت به مرحله سوم می رسد که مرحله عمل است. می فرماید: از بهترین دستوراتی که از سوی پروردگارتان بر شما نازل شده پیروی کنید (وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنزِلَ إِلَیْکُم مِّن رَّبِّکُم).
در اینکه منظور از این «بهترین چیزى که از سوى پروردگارتان بر شما نازل شده» چیست؛ مفسران نظرهای گوناگون دارند. آنچه از همه بهتر به نظر میرسد این است که دستوراتی که از سوی خداوند نازل شده مختلف است ؛ بعضی دعوت به واجبات و بعضی مستحبات و بعضی مشتمل بر اجازه مباحات است؛ منظور از احسن، انتخاب واجبات و مستحبات میباشد؛ البته با رعایت مراتب آنها. [۴]
اهل تقوا در قیامت، چه حالی دارند؟
از آیه ۶۱ سوره زمر استفاده می شود که اهل تقوا و خداترسان در قیامت به سبب ایمان و اعمال صالحی که در دنیا داشته اند، از مشکلات و گرفتاری های آن روز و آن دنیا نجات می یابند، از هر گزندی که آن روز گریبانگیر انسانهای بی تقوا می شود در اماناند.
می فرماید: خداوند کسانی را که تقوی پیشه کردند ، رهایی میبخشد و رستگار می سازد [۵] (وَ یُنَجِّی اللَّهُ الَّذِینَ اتَّقَوْا بِمَفازَتِهِمْ). سپس در ادامه این فلاح و پیروزی را با دو جمله کوتاه و پرمعنی توضیح می دهد:
۱٫ هیچ بدی به آنها نمی رسد ۲٫ غم و اندوهی به آنها راه نمییابد (لَا یَمَسُّهُمُ السُّوءُ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ). که این تعبیر کوتاه در حقیقت تمام مواهب الهی را در خود جمع کرده است.
دعاهای حاملان عرش الهی برای اهل ایمان
در آیات ۷ تا ۹ سوره غافر سخن از فرشتگانی است که حاملان عرشاند و دعاهای آنها برای اهل ایمان.
این آیات در حقیقت برای این نازل شده که به مۆمنان راستین بشارت دهد که شما هرگز تنها نیستید؛ هرگز احساس غربت نکنید؛ حاملان عرش الهی و مقربترین و بزرگترین فرشتگان او با شما همصدا و دوستدار و طرفدار شما هستند.
آنها پیوسته برای شما دعا می کنند و پیروزیتان را در این عالم و عالم دیگر از خدا می طلبند و این بزرگترین وسیله دلگرمی است برای مۆمنان امروز و آن روز و فردا.
میفرماید: فرشتگانی که حاملان عرشاند و فرشتگانی که در گرداگرد عرش پروردگار قرار دارند تسبیح و حمد خدا میگویند، به او ایمان دارند و برای مۆمنان استغفار میکنند (الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَیُۆْمِنُونَ بِهِ وَیَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا).
وِرد زبانشان این است که پروردگارا رحمت و علم تو همه چیز را فرا گرفته (تو از گناهان بندگانت با خبری و نسبت به آنها رحیمی) خداوندا! آنها را که توبه کرده اند و در مسیر تو حرکت می کنند را ببخش و بیامرز و آنها را از عذاب دوزخ نگاه دار (رَبَّنَا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْءٍ رَّحْمَةً وَعِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِیلَکَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِیمِ).
و نیز می گویند: پروردگارا! آنها را در باغهای جاویدان بهشت که به آنها وعده فرموده ای داخل کن (رَبَّنَا وَأَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدتَّهُم)
صالحان از پدران و همسران و فرزندان آنها را (وَمَن صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّیَّاتِهِمْ).
سپس در چهارمین دعایشان در حق مۆمنان چنین می گویند: آنها را از بدیها نگاهدار که هر کس را در آن روز از بدیها نگاه داری مشمول رحمتت ساخته ای (وَقِهِمُ السَّیِّئَاتِ وَمَن تَقِ السَّیِّئَاتِ یَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمْتَهُ).
پی نوشت ها:
۱٫ تفسیر نمونه ۱۹/۴۷۹
۲٫ «وجل» همان حالت خوف و ترسی است که به انسان دست می دهد که سرچشمه آن یکی از این دو چیز است: گاهی به خاطر درک مسئولیتها و احتمال عدم قیام به وظایفِ لازم در برابر خدا می باشد و گاهی به خاطر درک عظمت مقام و توجه به وجود بی انتها و پر مهابت او است. تفسیر نمونه ۷/۸۶
۳٫ ۲/ انفال
۴٫ تفسیر نمونه ۱۹/۵۰۴
۵٫ «مفازه» از ریشه «فوز» به معنای رستگاری است که معنایش می شود ظفر یافتن و رسیدن به هدف. حرف «باء» که بر سر آن آمده است یا بای ملابست است و یا بای سببیت. المیزان فی تفسیر القرآن ۱۷/۲۸۴٫ در صورت اول معنی آیه چنین میشود: خداوند آنها را نجاتی همراه با رستگاری و پیروزی میدهد و در صورت دوم معنی آیه این است که خداوند آنها را به سبب رستگاریشان (کنایه از اعمال صالح و ایمان است) نجات و رهایی می بخشد. تفسیر نمونه ۱۹/۵۲۰
منبع:tebyan.net
نوشته رسیدن به رحمت الهی با این سه گام اولین بار در بامداد پدیدار شد.
نوشته روزه در میان ادیان الهی چه جایی دارد؟ اولین بار در بامداد پدیدار شد.
بخش قرآن تبیان
با نگاهی به اوضاع جوامع اسلامی در عصر حاضر به وضوح در می یابیم که قدرت بر اقدامِ کشورهای اسلامی در امور دینی و فرهنگی کم رنگ تر از گذشته شده و نه تنها پیشرفتی در توسعه آرمان های الهی و برنامه های دینی در سطح بین الملل، آنگونه که انتظار می رود حاصل نشده است بلکه در برخی ابعاد پسرفت نیز صورت گرفته است.
نه تنها جوامع اسلامی پس از گذشت 1400 سال از بعثت حضرت محمد مصطفی (صلی الله و علیه وآله) با جهاد در ابعاد علمی و فرهنگی واقتصادی و نظامی، کفر و شرک را به انحطاط و نابودی نکشانده اند، بلکه با ایجاد جنگ های داخلی و قتل عام گسترده یکدیگر کمر به نابودی خود بسته و چهره زشت و خشونت باری از خود در مقابل تماشاگران جامعه جهانی به نمایش گذاشته اند.
داعش با حمایت عربستان و برخی کشورهای عربی به سرکردگی آمریکا و صهیونیزم به جان ملت های مسلمان در عراق و سوریه و... افتاده و با تکفیر مسلمین سر از بدن آنها جدا می کند. در یمن، فلسطین، بحرین ، لیبی ، مصر و تونس و افغانستان و نیجریه و... نیز مسلمین با انواع سختی ها و دشواری های سیاسی، نظامی و... دست و پنجه نرم می کنند. در برخی کشورهای اروپایی و آمریکایی نیز مسلمین از برگزاری مناسک دینی منع شده و حتی در صورت رعایت ظواهر دینی از جمله حجاب از ادامه تحصیلات نیز محروم می شوند. چند هزار مسلمان در حرم امن الهی با لب تشنه جان سپردند بدون آنکه بانیان این جنایت ذره ای اظهار تاسف نشان دهند و نه تنها تقصیر را به گردن نگرفتند بلکه در سال بعد نیز شیعیان ایرانی را از حج بیت الله الحرام منع کردند در حالی که این عملشان مخالف آموزه های قطعی اسلام است.
ما در روزگاری گذران عمر می کنیم که مسلمان با مسلمان،کاری را می کند که در صدر اسلام کفار و مشرکین قسی القلب با پیامبر و صحابی ایشان می کردند.
حال این سوال مطرح است که چه عواملی سبب تضعیف قوای مسلمین شده و مسیر تجدید حیات و رشد و تکامل آرمانهای الهی را سد کرده است؟
اجباری نبودن پیروی و اطاعت از رهبر ، وجه تمایز بین رهبری رهبران الهی و رهبران طاغوت است. فرعون قوم خود را با تهدید و تطمیع مطیع خود کرد همچنان که قرآن می فرماید: «استخفّ قومه فَأطاعوه» (زخرف، 54) اما خداوند به پیامبرش درنحوه ی برخورد با کفار چنین می فرماید: (نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَقُولُونَ وَ ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِجَبَّارٍ)" ما به آنچه آنها مى گویند آگاهتریم و تو مامور نیستى که آنها را مجبور به ایمان کنى و با قهر و اجبار به سوى اسلام بکشانى"(ق، 45)
قبل از هر چیز از باب مقدمه باید بیان کنیم که استضعاف از دو طریق حاصل می شود:
1- از طریق عامل درونی 2- از طریق عامل بیرونی
اما مهمترین عامل درونی را می توان استضعاف رهبران الهی توسط پیروان خود نام برد. یک ملت زمانی به رشد و بالندگی خواهد رسید که دارای رهبری مقتدر و با تدبیر باشد. رهبری که تدبیر می کند و دستوراتش اطاعت می شود. اگر در جامعه ای از دستورات رهبران الهی تمرد و سرپیچی شود این رهبران توسط ملت خودشان (عامل درونی) به استضعاف کشیده شده اند و در نتیجه این جامعه روی خوشی و سعادت را نخواهد دید و همواره چشم طمع متجاوزین و بیگانگان برآن بوده و طعمه ای لذیذ برای صیادان استعمارگر به شمار خواهند رفت.
آنچه که مسلمین در مورد رهبری دینی باید به آن توجه داشته باشند این است که هیچگاه رهبر، به اجبار تدبیر امور آنها را به عهده نخواهد گرفت و اینگونه نیست که به زور قوم خود را به سعادت برساند و این مسئله ای است که قرآن در مورد شیوه ی رهبری پیامبران و اولیای برحق تذکر می دهد.
اجباری نبودن پیروی و اطاعت از رهبر ، وجه تمایز بین رهبری رهبران الهی و رهبران طاغوت است. فرعون قوم خود را با تهدید و تطمیع مطیع خود کرد همچنان که قرآن می فرماید: «استخفّ قومه فَأطاعوه» (زخرف، 54) اما خداوند به پیامبرش درنحوه ی برخورد با کفار چنین می فرماید: (نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَقُولُونَ وَ ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِجَبَّارٍ)" ما به آنچه آنها مى گویند آگاهتریم و تو مامور نیستى که آنها را مجبور به ایمان کنى و با قهر و اجبار به سوى اسلام بکشانى"(ق، 45)
رابطه رهبر الهی با مردمش بر اساس ایمان و عشق و محبت است نه ترس و تطمیع: «لو کُنتَ فَظّاً غَلیظَ القلب لانفضّوا من حَولِک» اگر خشن و سنگدل بودى، مردم از دور تو پراکنده مى شدند.
قوم بنی اسرائیل نمونه ای قرآنی است که تبعات پیروی و عدم پیروی از پیامبران را بارها تجربه کرده اند. چندین بار با پیروی از موسی نبی به پیروزی های بزرگی دست یافتند و بارها رهبران خود را به استضعاف کشیده و با تخلف از دستورات ایشان به خواری و ذلت افتادند.
جناب هارون رهبری است که در غیاب حضرت موسی (علیه السلام) توسط قوم خود به استضعاف کشیده شد. حضرت هارون در جواب موسی (علیه السلام) که از ایشان پرسید چرا امانت داری نکردی و جلوی انحرافشان را نگرفتی چنین گفت: (قالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی) «فرزند مادرم! این گروه، مرا در فشار گذاردند و ناتوان کردند؛ و نزدیک بود مرا بکشند»(اعراف، 150)
همین امر سبب شد تا خدا به آنها سخت بگیرد و تنها راه توبه ایشان را کشتار یکدیگر قرار دهد.
نکته قابل توجه در این ماجرا آنجاست که بنی اسرائیل قبل از این ماجرا توسط مستکبرین، به گونه ای تضعیف شده بودند که پسران آنها توسط فرعونیان ذبح شده و زنانشان به اسارت برده می شدند اما زیر سایه رهبری موسای نبی با تحمل مشقت ها و سختی ها از رنج ها و مصیبت ها رها شدند و طعم شیرین پیروزی را چشیدند، ولی دوباره به دلیل نافرمانی از رهبرشان، تضعیف شدند و طعم تلخ شکست و خواری را به خود چشاندند.
رابطه رهبر الهی با مردمش بر اساس ایمان و عشق و محبت است نه ترس و تطمیع: «لو کُنتَ فَظّاً غَلیظَ القلب لانفضّوا من حَولِک» اگر خشن و سنگدل بودى، مردم از دور تو پراکنده مى شدند.
ذکر این داستان ها در قرآن برای وقت گذارنی و صرفا بیان تاریخ یهود نیست بلکه نقل آن برای عبرت گیری مسلمین آمده است.
چه بسیار شبیه است وضع مسلمین با یهود زمان موسی! مسلمین نیز در چنگال مشرکین قریش مستضعف بودند: وَ اذْکُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِی الْأَرْضِ تَخافُونَ أَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ...(بخاطر بیاورید آن زمان را که شما گروهى کوچک و ناتوان بودید و در چنگال دشمنان گرفتار، و آنها مى خواستند شما را به ضعف و ناتوانى بکشانند و آن چنان که مى ترسیدید مشرکان و مخالفان شما را به سرعت بربایند) اما خدای قادر متعال آنها را یاری کرد و نجات داد: فَآواکُمْ وَ أَیَّدَکُمْ بِنَصْرِه (ولى خداوند شما را پناه داد و با یارى خود شما را تقویت کرد)
اما همین مسلمین بعد از پیامبر و دوران حضرت امیرالمومنین با سرپیچی از اطاعت ایشان به وضعی دچار شدند که شامیان خانه و کاشانه ایشان را به یغما می بردند و به آتش می کشیدند ولی به مقابله با انها بر نمی خواستند.
حضرت در خطبه معروف خود در وصف مردمش چنین خطابه می خواند: اى مرد نمایان نامرد! اى کودک صفتان بى خرد که عقل هاى شما به عروسان پرده نشین شباهت دارد! چقدر دوست داشتم که شما را هرگز نمى دیدم و هرگز نمى شناختم! شناسایى شما - سوگند به خدا- که جز پشیمانى حاصلى نداشت، و اندوهى غم بار سر انجام آن شد. خدا شما را بکشد که دل من از دست شما پر خون و سینه ام از خشم شما مالامال است! کاسه هاى غم و اندوه را، جرعه جرعه به من نوشاندید و با نافرمانى و ذلّت پذیرى، رأى و تدبیر مرا تباه کردید... امّا دریغ، آن کس که فرمانش را اجرا نکنند، رأیى نخواهد داشت. (نهج البلاغه خطبه 27)
در دوران خلافت امام حسن مجتبی (علیه السلام) ایشان را در میدان جنگ رها کردند و امام مجبور به پذیرش صلح شد. بعد از معاویه نیز فرزند پیامبرشان را رها کردند و در احیای سنت نبوی، امام حسین (علیه السلام) را یاری نکردند. با آنکه از کوفیان هجده هزار بیعت کننده نامه به حضرتش نوشتند ولی در وقت عمل امام را بی یاور گذاشتند تا خاندان وحی به مسلخ رود و اهل بیت ایشان به اسارت برده شود؛ ننگی که تا قیامت از پیشانی چنین مسلمانانی پاک نخواهد شد.
گمان نکنیم چون مسلمان شدیم خدا بی چون و چرا ما را بر کفار غلبه می بخشد بلکه اگر زیر پرچم رهبران الهی نه رهبران طاغوت! گرد آمدیم و با تمام وجود سر به فرمان ایشان بودیم، آنوقت از این وضع رقت بار نجات خواهیم یافت. اما مادامی که ندای تفرقه در میان مسلمین به گوش می رسد و وحدت و یکپارچگی بین موحدین فراگیر نشده است وضع به همین منوال خواهد یود.
خدای قادر سنتش بر این قرار گرفته که (إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُم) اگر با گذشتن از مال و جانتان در راه خدا و پیشرفت آرمان های الهی گذشتید و جهاد کردید من نیز شما را یاری می کنم و اسباب غلبه بر دشمنانتان را فراهم مى سازم. گمان نکنیم چون مسلمان شدیم خدا بی چون و چرا ما را بر کفار غلبه می بخشد بلکه اگر زیر پرچم رهبران الهی نه رهبران طاغوت! گرد آمدیم و با تمام وجود سر به فرمان ایشان بودیم، آنوقت از این وضع رقت بار نجات خواهیم یافت. اما مادامی که ندای تفرقه در میان مسلمین به گوش می رسد و وحدت و یکپارچگی بین موحدین فراگیر نشده است وضع به همین منوال خواهد یود.
قطعات فراموش شده قرآن
ربا خوارى یک نوع کفر است
بلای قومی که از رهبرشان پیروی نکردند
5توصیه مهم قرآنی برای وحدت و همبستگی میان مسئولین