در سبک و آداب غذا خوردن ما ایرانیها برتریها، مزایا و ویژگیهایی گنجانده شده که برگرفته از سنت و آموزههای دینیمان است که توجه به آن سهم بسزایی در حفظ سلامت و ایفای شخصیت ما دارد که متاسفانه این آداب و آموزههای ارزشمند در حال تحریف و تغییر بوده و نیاز به احیا دارد.
نسل جوان ما تقریبا با آن سفرههایی که روی زمین پهن میشد و خانواده دور آن مینشستند، بیگانه است و در نتیجه بعضی آداب صحیح غذا خوردن به سبک ایرانی و اسلامی را نیز نمیدانند. اغلب جوانان ما به غذاهای فرنگی و سرپایی که اغلب ساندویچی است و در سینیهای تک نفره ارائه میشود عادت کردهاند، سفره جای خود را به میز و غذاهای اصیل و سنتی ایرانی جای خود را به غذاهای کنسروی و فرنگی داده ضمن اینکه آداب خوردن غذاهای فرنگی جایگزین آداب غذاهای اصیل ایرانی شده است، اما آیا میدانید بر طبق آموزههای دینی و تغذیهای غذا خوردن دور سفره چه آدابی دارد؟
در ابتدا بد نیست بدانید بر اساس تحقیقات انجام شده هنگامی که با افراد مورد علاقهمان بخصوص همسر، فرزند و پدر و مادرغذا میخوریم هورمونهایی در بدن ترشح میشود که به هضم و جذب غذا کمک کرده و از استرس و اضطراب میکاهد.
سر سفره به حقوق یکدیگر احترام بگذاریم
شاید افرادی را دیده باشید که در یک مهمانی شام هنگام خوردن غذا آداب صحیح یا حریم ادب را رعایت نمیکنند یا به غذاهایی که در جلوی آنان قرار گرفته قانع نیستند و مدام در حال تقلا برای رسیدن به بهترین و بیشترینهای سفره هستند یا دیدهاید کسانی را که مدام در حال شمارش لقمه غذای دیگران و به استهزا گرفتن آنان هستند.
در این خصوص اهل بیت(ع) ضمن اینکه بر حضور جمع خانواده کنار سفره تأکید فراوانی داشتهاند آداب مخصوصی را نیز رعایت میکردند. از جمله اینکه پیامبر(ص) افراد را از نگاه بیش از اندازه به لقمه و دهان دیگران بر سر سفره برحذر میداشتند، چرا که این نگاه آنها را معذب کرده و آرامش فرد را برای خوردن سلب میکند. از این رو ایشان برای ایجاد فضایی آرام و خودمانی، اغلب سفرههای دراز برپا میکردند و به کسانی که روبهرویشان مینشستند غذا تعارف کرده و همین طور لقمهای برای آنها میگرفتند و هیچ عجلهای برای کنار کشیدن از سفره از خود نشان نمیدادند و همیشه صبر میکردند سفره به طور کامل جمع شود و بعد بلند میشدند، اما نکته مهمی را که حضرت رسول در مورد آداب سفره بسیار جدی مطرح کردهاند آن است که هنگام پهنشدن سفره هر کس باید هر آنچه را که پیش رویش گذاشته شده بخورد و باید به حقوق دیگران در آنچه در سفره غذاست احترام بگذارد. در غیر این صورت سبب بروز بددلی و تنفر در اطرافیان میشود و این درست مصداق افرادی است که وقتی با میز یا سفرهای پر از غذا مواجه میشوند با حالتی تهاجمی به دنبال بهترین و بیشترینهای سفرهاند.
«بسمالله» و «الحمدلله» یادمان نرود
هر فرد مسلمانی موظف است هنگام شروع به خوردن غذا نام خداوند را با گفتن بسمالله بر زبان بیاورد. همان عبارتی که بدون اغراق بیشتر ما در کنار سفره و با دیدن غذاهای رنگارنگ گفتن آن را فراموش میکنیم، اما باید بدانیم خداوند تعالی میفرماید آنچه را که نام خدا بر آن برده نشده، تناول نکنید. سنت پیامبر(ص) هم بر این بود که هر چیزی را که میخواستند میل کنند ـ حتی مقدار کمی نمک ـ بسمالله میگفتند. پس بهتر است بر سفره غذا بسمالله با صدای بلند گفته شود، چرا که نهتنها بلند گفتن آن مستحب است بلکه دیگران بخصوص نسل جوان امروزی را در صورت فراموشی به یادآوری وامیدارد و هنگامی که از غذا خوردن فارغ شدید الحمدلله بگویید و شکر نعمت به جای آورید و همچنین از میزبان تشکر کنید. این را هم بدانید قبل و بعد از خوردن غذا باید دستها و دهان را با آب بشویید و خشک کنید، زیرا رعایت نکردن بهداشت سبب بروز بیماری و تنفرافرادی میشود که با شما سر یک سفره غذا میخورند.
غذای داغ نخوریم
پیامبر(ص) افراد را از خوردن غذای داغ منع میکردند و میفرمودند خداوند آتش را در غذای ما قرار نداده است و تاکید داشتند غذای داغ نهتنها برای سلامت زیانآور است، بلکه موجب میشود فرد با عجله غذایی را بخورد که طعم آن چندان مشخص نیست. در طب جدید هم ثابت شده است از آنجا که بافتهای بدن با غذاها و نوشیدنیهای داغ هماهنگ نیست، خوردن آن میتواند سرعت تخریب و تکثیر سلولهای بدن را افزایش داده و احتمال ایجاد تومور و ریسک ابتلا به سرطان مری را افزایش دهد. همچنین غذای داغ میتواند روی ساختار مینای دندان اثر منفی گذاشته و موجب تضعیف معده و تهوع و در نتیجه کم غذایی شود.
هنگام خوردن غذا حریم را رعایت کنیم
در دانش پزشکی و آموزههای دینی آمده که بهتر است نیم ساعت برای صرف غذا زمان بگذاریم و در این مدت خوب غذا را بجویم تا آن را راحتتر هضم کنیم. به فرمایش امام صادق(ع) غذا خوردن را طولانی کنید زیرا لحظاتش از عمرتان محسوب نمیشود. در شروع خوردن، سبکترین غذاها را انتخاب کرده و مستحب است خوردن غذا را از کنار بشقاب، نه از وسط و بالای آن شروع کنید. غذا را با دهان بسته بجوید و زمانی که دهانتان پراست صحبت نکنید. به اندازه دهانتان لقمه بردارید و بگذارید لقمه اول از گلویتان پایین برود و سپس لقمه بعدی را بردارید.
آنچه را که از غذا در سفره میریزد برای حیوانات بگذارید. غذاهایی چون مرغ و بره درسته را با ابزار خود جدا کنید و از تماس مستقیم دست بپرهیزید. تکه نان، مرغ یا گوشت استخواندار، ساندویچ و چیپسی را که در ظرفتان قرار دارد، مجازید با دست بخورید. بشقابتان را بیش از حد پرنکنید و در زمان خوردن غذا سعی کنید با دیگران هماهنگ شوید. غذا را به شکلی رغبتانگیز و جذاب میل کنید. هنگام خوردن، لقمهها را مزهمزه کنید و فقط روی خوردن خود تمرکز کنید تا بتوانید بیشترین لذت را ازعطر و طعم غذا ببرید. سر سفره سیگار نکشید. اگر نوشیدنی یا غذایی خواستید که با شما فاصله داشت خودتان بلند نشوید و از کسی که در نزدیکی غذاست کمک بگیرید. اگر غذا شور، شفته، سفت یا سرد شده بود شکوه و گلایه راه نیندازید، چون مهمانان تنها هدف شما از شرکت در این مراسم را خوردن غذا میدانند. اگر در مهمانی در حال صرف غذا بودید و آشنایی را دیدید بلند نشوید. تکان دادن سر یا دست کافی است، چرا که بلند شدن شما موجب ناراحتی همنشینتان خواهد شد.
هنگامی که از خوردن فارغ شدید بشقاب را به جلو هل نداده و دستتان را روی زانو قرار دهید. برای خارج کردن غذا از لابهلای دندانهایتان با نخ دندان و خلال کردن عذرخواهی کنید و به دستشویی بروید. دست بردن به داخل دهان حتی مخفیانه برای اطرافیان بسیار زننده است. پس از صرف غذا از انجام حرکات سریع و شدید اجتناب کنید. بهترین حالت برای هضم و جذب مطلوب غذا، داشتن آرامش و حرکات خفیف است.
بر سر سفره لم ندهیم
از آموزههای دینی است که وقتی کنار سفره مینشینید بدن خود را به هیچ چیز تکیه ندهید وهیچوقت ایستاده و سرپایی غذا نخورید. تکیه دادن بر یکی از دستها و با دست دیگر غذا خوردن، تکیه دادن بر پهلو، پشتی یا بالش یا خوردن غذا به حالت دمر و درازکش روی زمین نهتنها برای سلامت مضر بوده، بلکه از اوصاف متکبران و ستمگران است.
چه کسانی زشت غذا میخورند؟
بر طبق آموزههای دینی، کسی که قبل از آوردن غذا گرسنگی خود را حفظ نکند و چشمانش را به در اتاق یا دست هر کسی که وارد اتاق میشود بدوزد. فردی که صدای جویدن و بلعیدن لقمه غذایش حسی زننده در اطرافیان ایجاد کند. شخصی که لقمه را در دهانش گذاشته و با انگشتانش آن را به زور در حفره دهان جا میدهد. کسی که غذا را از ظرفی به ظرف دیگر میریزد تا خنک شود. فردی که نان یا غذایی را از ترس اینکه دیگری بخورد به سوی خودش میکشد یا نان را تکهتکه کرده و برای گرم شدن زیر ظرف غذا میگذارد و به قصد خوردن، چربی دستانش را با آن پاک میکند. کسی که کنار لقمه را با دندانش گاز زده و بعد آن را در ظرف غذایی چون خورش یا ماست میکند. شخصی که در حال جویدن لقمه است و قبل از آن که آن را قورت بدهد دهانش باز و چشمش به لقمه بعدی است!
فاخره بهبهانی/ جام جم
تا به حال در زندگی زناشویی خود چند بار از زمین و زمان ناامید شدهاید و شروع کردهاید به گله و شکایت؟ چند بار کارد به استخوانتان رسیده و گفتهاید بدتر از این نمیشود؟
خیلی وقتها اشکال از قدمهای خودمان است؛ ما با رفتار و گفتارمان به سمت دره میرویم اما توقع داریم در انتها روی قله کوه خوشبختی ایستاده باشیم!
احمد و فاطمه مثل ما نیستند. احمد از داشتن دست بیبهره است و فاطمه از داشتن پا؛ نه ثروت زیادی دارند و پست و مقام دهانپرکنی؛ با این حال، زندگی برای این زوج، به معنای حقیقی خوشبختی است.
54
سپیده جلالی علوم سیاسی میخواند. او حرکت خیرخواهانه و البته همراستا با حفظ محیط زیست را از خانه و دانشگاه شروع کرده و حالا برخیها همانند او چشمشان دنبال درهای پلاستیکی است؛ درهای پلاستیکی رنگارنگی که توسط مردم شهر تبریز جمع میشود و از پول آن برای نیازمندان صندلی چرخدار میخرند:
آغاز حرکت
گاهی باید نگاه کرد. باید به شهر به دیوارها به صندوقها نگاه کرد: «من در سفری که سه سال پیش به ترکیه داشتم با یک نهاد مردمی آشنا شدم. صندوقهایی را دیدم در خیابان که مردم در آن درهای پلاستیکی میریختند. درهای کوچک و بزرگ و رنگی. فقط در بود. بعد که تحقیق کردم متوجه شدم این کار یک حرکت مردمی و خیرخواهانه است. این درها جمع میشود و بعد با پول فروش آن برای افراد نیازمند ویلچر تهیه میکنند. این حرکت را هم یک دانشجوی رشته پزشکی شروع کرده. یک روز در خیابان دیده که یک آقا مادرش را کول کرده وقتی دلیلش را میپرسد متوجه میشود که مادر نمیتواند راه برود و پولی هم برای خرید ویلچر ندارند. همین موضوع باعث شکل گرفتن این حرکت میشود. من هم از این ایده خیلی خوشم آمد. وقتی از ترکیه برگشتم این ایده همیشه توی ذهنم بود. تا اینکه اوایل زمستان سال ۹۲ خودم شروع کردم به در پلاستیکی جمع کردن. کم کم افراد خانوادهام و دوستانم و فامیل هم به من کمک کردند و شروع کردیم به جمع کردن درهای رنگی نوشابه و در شیشه سس و...»
طراحی پوستری برای فراخوان همگانی
هر حرکتی باید به چشم بیاید. باید مردم را کنجکاو کند و دنبال ایده بکشاند: «روزهای اول در شبکههای مجازی یک صفحه درست کردم. بعد که دیدم کافی نیست پوستری چاپ کردم که همه اهداف و انگیزهام را توضیح میداد. چند مرکز هم به صورت داوطلبانه اعلام کردند که میتوانند در جمع کردن درها به عنوان دریافت کننده به ما کمک کنند. یک کتابفروشی، انتشارات، نانوایی، خیریه و یک کافه جاهایی بودند که در پوستر به عنوان دریافت کننده نام بردیم. پوسترها را در جاهای مختلف شهر پخش کردیم. در مکانهای شلوغ مثل آموزشگاهها، مدرسهها، فروشگاهها و رستورانها. خدا را شکر کار گرفت و مردم استقبال کردند. پارکینگ خانه ما هم مرکز اصلی جمع کردن درها بود. هر کس هر چقدر که «در» داشت به این مراکز مراجعه میکرد. از سی تا سه هزار تا. تعدادش مهم نبود. مهم این بود که این حرکت داشت جا میافتاد. آدمهای مشخصی هم نبودند. از هر قشر و صنفی به ما کمک کردند. هدف مشخص بود. کار هم خیلی ساده بود. مردم به من که یک دختر دانشجو بودم اعتماد کردند. دیدند کار یک حرکت خیرخواهانه است. برای همین دیگر به چگونگیاش فکر نکردند. مهم هدف بود که خیلی روشن نوشته بودیم قرار است وقتی درها را فروختیم برای افراد نیازمند ویلچر بخریم. همین.»
۱۰۰ گونی «در»!
اولین قدم پیدا کردن مشتری است. درها باید خریدار داشته باشد تا به پول تبدیل شوند «قبل از چاپ کردن پوستر و جمع کردن درها به همه مراحل کار فکر کرده بودم. خریدار را پیدا کرده بودم و میدانستم که درها را برای بازیافت به کجا ببرم. قرار بود وقتی به یک تن رسید درها را برای فروش ببرم. قبل از اینکه درها را برای فروش ببرم از همه گونیها و درهای جمعآوری شده عکس گرفتم و همه جا پخش کردم تا مردم ببینند که چقدر در جمع شده. این کار انگیزهشان را چند برابر میکرد. اینکه میدیدند درها روی هم یک تن شده و بزودی تبدیل به پول و ویلچر میشود. برای بار اول هم مسئول خرید آن شرکت به خاطر هدف خیرخواهانهای که داشتیم با قیمت بالاتری درها را خریدند و توانستیم با پول آن یک تن در پلاستیکی ۶ صندلی چرخدار بخریم. در مراسمی هم از مردم دعوت کردیم و از ویلچرها رونمایی شد. میخواستم همه چیز روشن و شفاف باشد تا ببینند نتیجه چی شده و کار به کجا رسیده است.»
«روزهای اول این صندلیهای چرخدار فقط خریداری شد. یعنی برای آدم خاصی نخریدیم. نمیدانستیم که این صندلیها را باید به چه کسانی بدهیم. تا اینکه یک تعدادی را به ما معرفی کردند. بعد از اینکه تحقیق کردیم به کسانی که واقعاً احتیاج داشتند تعلق گرفت. جالب اینجا بود که سه نفر از کسانی که ویلچر احتیاج داشتند خودشان در این حرکت نقش داشتند و خودشان جزو کسانی بودند که «در» جمع میکردند.
حالا هم این شکلی است. مردم خودشان میآیند و اسم افراد نیازمند را میگویند ما هم تحقیق میکنیم و بعد از فروش درها ویلچرها را تحویل میدهیم. حتی ویلچر اهدایی هم داریم. چند وقت پیش آقایی ویلچرهای مادرش را که فوت کرده بود به یکی از مراکز جمعآوری درها تحویل داده بود. این اتفاقها هم میافتد که کارمان را جالبتر و جذابتر میکند. در مراسم رونمایی از ویلچرها هم فقط از صندلیها رونمایی میکردیم و بعد در خفا و به صورت ناشناس به در خانه افراد نیازمند میرفتیم و صندلیها را تحویل میدادیم.»
یک کار با چند هدف همیشه هیجانانگیزتر است و بیشتر به دل میچسبد: «کار ما مثلزدن یک تیر به چند هدف است. یک سر کار که خیر است. یکسری زباله دور ریختنی را جمع میکنیم و بازیافت میشود و از پول آن برای افراد نیازمند صندلی چرخدار میخریم. سر دیگر این کار جمعآوری زبالهها از روی زمین است. در این حرکت یکسری از درها در خانه و بعد از مصرف نوشابهها و دوغ و سس و ترشی و شامپو جمع میشود. یک بخشی از آن هم بچههای فعال محیط زیست از طبیعت و سواحل و کوه و دشت و حتی خیابانها جمع میکنند. این سر بطریها قرار بود در زمین بماند و بعد از چند صد سال تجزیه شود و به هیچ دردی هم نخورد اما حالا از آن پول در میآید. یک اتفاق دیگری هم که افتاد به جریان افتادن بحث تفکیک زبالهها بود. اینکه گروهی از مردم میپرسند خب ما درها را جمع میکنیم پس خودش چه میشود؟ الان در ذهن همه کسانی که «در» جمع میکردند این جرقه زده شده که زبالههای دیگر را هم جمع کنند و از آن پول در بیاورند. حالا برای همه عادت شده. بیشتر بچههای مدارس تبریز به این موضوع عادت کردهاند. حتی یکی از ویلچرها را یک هفته در یک مدرسه گذاشتیم تا بچهها ببینند با این کار تفکیک زباله چه کار مهمی انجام دادهاند. الان بچههای دانشگاه ما چه بومیها و چه غیر بومیها بعد از چند روز تعطیلی و سفر با کلی در بطری به دانشگاه میآیند. خودم هم همیشه جیبهایم پر از در است. دیگر برایمان عادت شده. همین مهم است. اینکه عادت کنیم زبالهها را از روی زمین برداریم و دور نریزیم.»
قدمهای کوچک و بزرگ
تازه کار شروع شده. برای همین سپیده جلالی به همین قدمهای کوچک قانع است و البته کارهایی که بعد از این حرکت میخواهد انجام بدهد و البته نه به این زودیها، خیلیها پیشنهاد کردند که کارهای دیگری هم اضافه کنیم. ولی از روزهای اول به قدمهای کوچک اما استوار اعتقاد دارم. میگویم فعلاً این کار را سر و سامان دهم بعد میروم سراغ کار دیگری. فعلاً میخواهم روی همین در بطریها کار کنم و چند وقتی همین طوری کار کنیم و فقط سرعت و تعداد را بالا ببریم.
ما در ۱۰ ماه توانستیم ۶ ویلچر بخریم. این زمان خوبی است اما ایدهآل من این است که در زمان کمتری تعداد بیشتری صندلی چرخدار بخریم. بعد از این کار هم میخواهم به کاغذها و مسأله تفکیک آن فکر کنم و یک حرکتی را شروع کنم. باید اصولی و منطقی کار را شروع کنم. الان موضوعی که خیلی مهم است این است که مردم به من اعتماد کردهاند و حالا مرا میشناسند. این اعتماد ساده به دست نیامده پس باید قدم دوم را محکم بردارم و مردم را دوباره دنبال این هدف بکشانم.
از ۹ سالگی دغدغه محیط زیست دارم. از آن زمان تا حالا هیچ وقت هیچ آشغالی روی زمین نریختهام و هر وقت آشغالی دیدهام از روی زمین برداشتهام. از همان ۹ سالگی به خودم قول دادم من نباید کسی باشم که دستش را از شیشه ماشین بیرون میآورد و در خیابان و طبیعت آشغال میریزد. در گروه و تشکل محیط زیستی هم نبودهام. فقط یک موضوع شخصی است. همیشه گفتهام باید اول از خودم و خانوادهام شروع کنم و بعد یک جامعه را دعوت به راهانداختن یک حرکت کنم.
همیشه به صورت جدی در طبیعت پاکسازی میکنم. هر جا که میروم جنگل، ساحل و کوه همان مسیر خودم را تمیز میکنم. میگویم همین که مسیر رفت و برگشتم را پاک میکنم پس من دینم را به زمین ادا کردهام. قدمهایی که روی آن میگذارم بیدلیل نگذاشتهام. یک جوری از زمین و طبیعت تشکر و قدردانی میکنم. کلی هم در مسیر پاکسازی در بطری جمع میکنم. (اکرم احمدی/بانو)
فرش ایران، آنقدر خوشنام است که از پس قرنها، جایش را نه فقط در بازارهای جهانی که در موزههای بزرگ دنیا میتوان دید؛ اما دستبافتههای زنان و مردان این سرزمین فراتر از فرش و یک هنر است، هرچند بخت با آنها به اندازه این هنر اصیل (فرش) یار نبوده و گاهی نه در دنیا که چه بسا در همین سرزمین وطنی هم ناشناخته ماندهاند؛ دستبافتههایی که هر یک برای خود دست کمی از «فرش ایرانی» ندارد.
هنرهایی مثل پته، گلیج، زریبافی، زیلوبافی، خورجین بافی و حصیربافی فقط چند نمونه نام آشناتر از اینهاست. دست بافتههایی که گاهی در حصار ناشناخته بودن و کم توجهیها یا رنگ باختهاند یا کم رنگ شدهاند.
گلیج
«گلیج» شباهت زیادی به گلیم دارد، اما با روشی متفاوت بافته میشود. تولید آن در مناطق شمالی استان سمنان و در همسایگی پایتخت رواج دارد. با دستگاهی شبیه به دستگاه پارچهبافی تولید میشود. پنبه و پشم در آن به کار میرود که مناسب برای استفاده در لباسهای مردانه و همینطور زیر انداز است. هنری که زنان نقش اصلی را در بافت و تولید آن دارند، اما سالهاست خطر منسوخ شدن در کمین این دستبافته نشسته است.
زریبافی
«زریبافی» از زمان هخامنشیان رایج بوده و در لباسهای فاخر درباریان به کار میرفته است. در موزهها و کلیساهای اروپا آثار پارچههای زربافت ایرانی بهجا مانده از دوره ساسانیان دیده میشود.
لطافت و شفافیتی که در پارچههای زربافت دیده میشود به خاطر تار و پود ابریشمین آن است که از نخهای طلا و نقره هم در بین تار و پودهای آن استفاده میشود. تا قبل از دوره صفویه این هنر ایرانی کمی از تب و تاب افتاده بود، اما صفویان در شهر تاریخی اصفهان به آن جان دوباره بخشیدند.
زیلو بافی
«زیلو بافی» دستبافته مردمان یزد بویژه شهر میبد است. به تناسب رنگی که داشته هم در خانه (رنگ آبی و گلی) استفاده میشده و هم در مساجد و اماکن متبرکه (رنگ آبی و سفید). نفیسترین زیلوی برجا مانده از گذشته، مربوط به قرن ۱۲ هجری قمری است. نخ پنبه، ماده اصلی تولید زیلوست که ریسیدن این نخ با استفاده از چرخهای نخریسی در همین شهر یعنی میبد انجام میشد. در بافت زیلو، دو رنگ به کار میرفت و نقش و نگارهای زیلو معمولا از کاشیکاریهای مساجد الهام گرفته میشد. روناس، نیل و پوست گردو موادی بودند برای رنگ بخشی به این هنر.
پته
«پته» گونهای از رودوزی از شهر کویری کرمان است. زنان هنرمند کرمانی با نخهای رنگی روی پارچههایی دستبافت طرح و نقش میزنند. هنری که رواجش را مدیون دوره صفویه است. میگویند روح طبیعت در پته جاری و ساری است. از قدیمالایام رنگهای مورد استفاده در این هنر برگرفته از طبیعت بوده است. پارچهای که روی آن نقش زده میشود «عریض» نام دارد. عریض در گذشته با کمک دستگاهی چوبی تولید میشد.
خورجین بافی
خورجین نوعی کیسه دستبافت زنان روستایی و عشایری است؛ کیسهای که حکم صندوقچه را دارد و روی آن نقشهای هندسی زده میشود. این کیسه را از پشم، نخ پنبهای و موی بز میبافند. خورجین، بویژه در مواقعی که عشایردست به کوچ میشود پرکاربرد است. هم بر پشت حیوانات باربر و هم روی دوچرخه و موتور قرار میگیرد.
حصیر بافی
«حصیر بافی» را از قدیمیترین هنرهای بشر میدانند، چراکه نمونههایی از این نوع دستبافت در بینالنهرین و افریقا به دست آمده که گواهی میدهد حصیر بافی و سبد بافی نه فقط منشا نساجی بلکه منشا سفالگری هم بوده است. باستانشناسان معتقدند نخستین زیر اندازهای استفاده شده توسط انسان، بافتههای حصیری بوده است. اولین سرپناه انسان بعد از غار هم از نی و حصیر ساخته شده بود. مواد اولیه به کار رفته در حصیربافی که در شهرهای مختلف کشور چه در شمال و چه در جنوب رواج دارد، به تناسب جغرافیا فرق میکند؛ گاهی برگ درخت خرما، گاهی ساقههای نی و گاهی ساقه گندم. (شهناز سلطانی/ ایران هفت)
یکشنبه 13 اردیبهشت 1394 ساعت 15:45
جام جم سرا- یک زن ایرانی به نام «زهره اعتضادالسلطنه» که به طور مادرزادی فاقد دست از ناحیه بازوست، با یادگیری انواع هنرها و انجام بسیاری از کارها، نه تنها نشان داده که معلولیت مساوی با ناتوانی نیست، بلکه با تواناییهای خود بسیاری از افراد غیر معلول و سالم را نیز به چالش میکشد.
دکتر عباس عظیمی گفت: بیشتر کاربران اینترنت در ایران در گروه سنی 15 تا 40 سال می باشند.
وی افزود: بر اساس تحقیقات انجام شده 80 درصد کسانی که روزانه بیش از دو ساعت با رایانه کار می کنند در معرض ابتلا به سندرم بینایی کامیپوتر می باشند.
وی با بیان اینکه سندرم مجموعه ای از علائمی است که به خاطر یک دلیل واحد ایجاد می گردد افزود: سندرم بینایی کامپیوتر عبارت است از تمام مشکلات و علایمی که به دنبال کار طولانی با کامپیوتر ایجاد می شود.
رییس انجمن اپتومتری خراسان رضوی علائم سندرم بینایی کامپیوتر را به سه دسته شامل علائم چشمی، بینایی و اسکلتی عنوان کرد.
عظیمی گفت: بر اساس اطلاعات مرکز آمار وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات کشور تعداد جمعیت کاربران رایانه در ایران از سال 1387 تاکنون از 20 به 56 درصد افزایش یافته است.
وی کاهش بهره وری کاربران کامپیوتر تا حدود 20 درصد را از جمله عوارض اقتصادی سندرم بینایی کامیپوتر عنوان کرد.
عظیمی با اشاره به پانزدهمین کنگره اپتومتری خراسان رضوی با موضوع سندرم بینایی کامپیوتر افزود: در این کنگره سه روزه که از 23 تا 25 اردیبهشت ماه به همت انجمن اپتومتری خراسان رضوی برگزار می شود متخصصان اپتومتری از سراسر کشور گردهم می آیند.
به گفته وی، در این کنگره روش های تشخیصی و درمانی سندرم بینایی کامیپوتر و ابعاد مختلف آن مورد بررسی قرار می گیرد.
هم اکنون دو هزار و 800 اپتومتریست (بینایی سنج) در سراسر کشور فعالیت دارند که 300 نفر از این تعداد در استان خراسان رضوی هستند.(ایرنا)
باد شدیدی در پیست میوزد و زمین پیست به خاطر باران دیشب خیس و پر از گل شده است. حتی تصورش هم هیجان انگیز است که یک زن آنقدر مهارتهای بدنیاش بالا باشد، جسارت و شجاعت داشته باشد که بتواند در پیست، موتورسواری کند. با اینکه این رشته هزینه زیادی دارد اما میتوان زنانی را در پیست دید که به قول دیگران پولشان اضافه نباشد و به خاطر علاقه به این رشته در پیست حاضر شدهاند. این زنان با اینکه دارای کارت رسمی از فدراسیون هستند اما اجازه حضور در مسابقههای داخلی و حضور در پیست آزادی را ندارند؛ با این حال امید همه آنها این است که روزی رشته موتور کراس در ایران برای زنان به رسمیت شناخته شود.
نورا نراقی و شهرزاد نظیفی مادر و دختری هستند که با هم در پیست تمرین میکنند. پدر نورا، مهرشاد نراقی یکی از قهرمانان موتورسواری ایران است. انگار علاقه به موتور سواری مهرشاد نراقی به خانوادهاش نیز سرایت کرده است؛ چراکه تمام اعضای این خانواده به نوعی از قهرمانان بنام این رشته هستند. نورا اولین قهرمان موتورکراس بانوان ایران است که توانسته مدرک مربیگری خود را از کشور امریکا بگیرد و تبدیل به اولین مربی موتورکراس بانوان در ایران شود.
مادر این خانواده موتورسوار، شهرزاد نظیفی، میگوید: عشقی که به شوهرم داشتم باعث علاقهام به این رشته شد. اوایل برایم سخت بود سوار موتور شوم، اما کم کم دیگر خودم نیز مشتاق و پیگیر یادگیری موتور سواری شدم. در ابتدا به صورت تفریحی این رشته را دنبال میکردم چون ۲ بچه داشتم. بزرگ کردن و تربیت فرزندانم در اولویت زندگیام قرار داشت. زمانی که دختر و پسرم ۴سال داشتند روزهای جمعه به همراه پدرشان به پیست برای تمرین میرفتیم.
شوهرم آموزش بچهها را از سن ۴ سالگیشان شروع کرد. فرزندانم خودشان کم کم به این رشته علاقهمند شدند. زمانی که مادرم فهمید من نیز موتور سواری میکنم بسیار نگران بود. مدام به من تذکر میداد که این رشته خطرناک است و ممکن است دچار آسیب شوی اما کم کم با مشاهده اینکه تمام خانواده ما اصول ایمنی را رعایت میکنند از شدت نگرانیهایش کم شد.
همیشه فرزندانم را تشویق به ادامه این رشته کردهام چون در هر رشته دیگری نیز امکان آسیب در صورت رعایت نکردن نکات ایمنی وجود دارد اما زمانهایی که مشاهده میکردم فعالیت در این رشته موجب آسیب به درس فرزندانم شده به آنها تذکر میدادم و اجازه نمیدادم برای تمرین به پیست بروند.
ورود پسر به تیم ملی
بعد از بزرگ شدن فرزندانم به خاطر اینکه پسرم حرفهایتر از ما این ورزش را دنبال میکرد و عضو تیم ملی موتورسواری شده بود از هم جدا شدیم چون که من و نورا اجازه نداشتیم با پسرم در پیست آزادی تمرین کنیم. خوشبختانه فرزندانم تاکنون دچار مشکل خاصی در این رشته نشدهاند. اما من فقط یک بار به حرف مربیام گوش نکردم و همین باعث شد که دستم بشکند اما خدا رو شکر مشکل جدی برایم
پیش نیامد.
نورا، دختر شهرزاد، که تمرینهای زیادی را در کنار قهرمانهای موتور سواری امریکا و فرانسه داشته و تجربه تمرین در پیستهای جهانی را نیز دارد میگوید: اولین تمرین موتور سواریام در ۴سالگی بود. پدرم اولین مربی من برای آموزش این رشته بود. از آن زمان علاقهام به این رشته شروع شد.
خانوادهام همیشه در این رشته مشوق من بودهاند به طوری که هر هفته به همراه مادرم برای تمرین به پیست میرویم و همیشه مادرم نکتههای لازم را در تمرین به من یادآوری میکند و حضورش همراه با من مایه دلگرمی است. شاید افراد کمیتجربه تمرین در کنار مادرشان را داشته باشند و من جزو افراد خوش شانس هستم.
در کنار این رشته ورزشهایی مانند اسکیت، پینگ پنگ، والیبال و شنا را هم به صورت تفریحی دنبال میکنم. اما رشته موتور کراس رشته تخصصی من است. گویا نورا عقیده دارد که هر فردی باید یک ورزش تخصصی داشته باشد. آن را به صورت جدی دنبال کند تا در آن بهترین شود.
او میگوید: در هفته ۲ تا ۳ بار برای تمرین به پیست میروم اما در خارج از کشور امکاناتی برای ورزشکارهای موفق از جمله پیستهایی که داخل خانهها وجود دارد تا ورزشکاران پیوسته در آنجا تمرین کنند که متاسفانه این امکان هنوز در ایران به وجود نیامده است. انجام ورزشهای دوچرخه سواری و بدنسازی به فعالیت در این رشته بسیار کمک میکند.
هزینههای این رشته زیاد است اما نسبت به ورزشهای گرانقیمت دیگر آنچنان هم پرهزینه نیست. افراد میتوانند با مبلغ ۵۰۰ تا ۶۰۰ هزار تومان دورههای آموزشی را بدون نیاز به موتور و لباسهای مخصوص بگذرانند و بعد از آن از موتورهای با قیمت پایینتر استفاده یا موتور اجاره کنند اما بعد در ردههای بالاتر هزینهها بشدت افزایش پیدا میکند به طوری که هزینه یک موتور به ۴۰ میلیون تومان نیز میرسد البته امیدوار هستیم با برگزاری مسابقهها برای بانوان، اسپانسرها این هزینهها را برای قهرمانها کاهش دهند. تاکنون هزینههایی که برای این رشته پرداخت کردهام به صورت کامل شخصی بوده و خانوادهام همیشه به من در تأمین این هزینهها کمک کردهاند.
حضور در کنار بهترین دختر موتور سوار جهان
در سال ۱۳۸۸ توانستم برنده اولین مسابقه موتورکراس بانوان ایران شوم، همچنین توانستم در کنار «اشلی فالک» که به عنوان بهترین دختر موتور سوار جهان شناخته شده است مسابقه دهم. حضور او کنار من موجب تقویت اعتماد به نفسم شد. اشلی ناشنواست و با وجود این توانسته به این موفقیت برسد. به نظرم او میتواند الگوی خوبی برای زنان موتور سوار ایرانی شود.
دچار آسیب جدی تا به حال نشدهام
من چندین بار زمین خوردهام اما هیچ وقت مشکل جدی برایم پیش نیامده است. امکان آسیب در صورتی که به حرفهای مربی گوش دهید وجود ندارد. متاسفانه خانوادهها اطلاعات درستی از موتورسواری ندارند و به دلیل خطای برخی موتورسواران در خیابانها، ذهنیت بدی درباره این رشته دارند. معتقدم موتورسواری یکی از جذابترین و ظریفترین رشتههای ورزشی دنیاست.
روزی که ما شروع کردیم پنج، شش نفر بودیم. اما در حال حاضر نزدیک به ۲۰ نفر در ایران فعالیت میکنند. امیدوارم که هر روز تعداد آنها بیشتر شود. اگر مسابقات برگزار شود، انگیزه زنان هم بیشتر میشود.
به آینده موتور سواری بانوان امیدوارم
همانطور که گفتم مسئولان فدراسیون قول دادهاند که مسابقات برای زنان هم بزودی برگزار شود و به صورت جدی تمرین داشته باشیم. امیدواریم بزودی بتوانیم در مسابقات داخلی شرکت کنیم. اگر مسابقات برگزار شود، هر روز تعداد علاقمندان به این رشته در ایران هم زیادتر میشود.
حرکات نمایشی جزو موتورکراس نیست
حرکات نمایشی جزو حرکات موتور کراس نیست. موتورسواری رشتههای مختلفی دارد و حرکات نمایشی شاخه دیگری از موتورسواری است. خود من احساس خوبی نسبت به کسانی که در خیابانها حرکات نمایشی انجام میدهند ندارم. فکر میکنم کار درستی انجام نمیدهند. (یاسمن صادق شیرازی/بانو)
جمعه 18 اردیبهشت 1394 ساعت 10:50
جام جم سرا- نخستین جشنواره ملی و علمی- تخصصی شناخت و آموزش لباسهای محلی که سهشنبه گذشته در شیراز گشایش یافته بود، به کار خود پایان داد. تصاویری از آن را که به نمایش تزئینات و مدل لباس و پوشاک زنانه و مردانه در میان اقوام و مناطقی از ایران اختصاص یافته بود پیش رویتان نهادهایم.
طرز تهیه:
.
برنج را با یک عدد سیبزمینی، پخته و له کنید یا طوری بکوبید که حالت چسبنده به خود بگیرد.
به آن نمک و فلفل و زردچوبه بزنید.
یک ساعت آن را در یخچال بگذارید.
پیاز را نگینی خرد کنید و سپس سرخ کرده، گوشت و قارچ و سبزیجات معطر خشک و نمک و فلفل را به آن افزوده، همه را خوب تفت دهید.
برنج و سیبزمینی له شده را کمی ورز دهید (دقت کنید برای اینکه مواد به دستتان نچسبد، حتما دستتان را کمی با روغن چرب کنید و به هیچ وجه از آب برای جلوگیری از چسبیدن مواد به دستتان استفاده نکنید).
از مواد به اندازه یک پرتقال متوسط بردارید و داخل آن را با یک قاشق غذاخوری مایه گوشت و قارچ پر گنید؛ روی آن را ببندید و در روغن سرخ کنید.
کمی حوصله به خرج دهید، چون کبه دیر سرخ میشود، ضمنا خیلی کم روغن مصرف میکند.
بعد از سرخ شدن، کبهها را در یک دیس مناسب بچینید و اطراف آن را با خیارشور، زیتون، حلقههای گوجهفرنگی و لیمو تزئین کرده و اعضای خانواده را به یک غذای متفاوت دعوت کنید. (جام جم سرا)
در صنعت کت و شلوار باید از« برک» یاد کرد که از سال 1348 در این عرصه فعالیت خود را آغاز کرده است. یک سال بعد از آن هم برند «هاکوپیان»در ایران وارد عرصه شده است. در این زمینه نباید از دو نشان تجاری «جامعه» و «مطهری» هم گذشت که محصولات کارخانجاتی با همین نامها هستند. در سالهای اخیر هم گراد به عنوان یک برند مدرن وارد عرصه کت و شلوار شده تا قامت مدیران و البته دامادان ایرانی با لباس ایرانی دوخته شود. در کنار این برندها نباید نامهایی چون «ماکسیم» و «ایکات» را هم از یاد برد.
در بازار پیراهن هم افراد کمی هستند که نام مخملیان در بازار تهران را نشنیده باشند. با این حال هنوز هم حضور پررنگ کت و شلوارهای فرانسوی و انگلیسی و البته ترک و نیز پیراهنهای چینی در بازار تهران مشهود است.
در بازار کفش، اوضاع کمی بغرنجتر است. کفش «ملی»، رویپاترین شرکت کفش ایرانی است که آن هم درگیر مشکلات زیادی است. با این وضع دیگر نباید از کفش« وین»، «الوند» و «بلّا» سراغی داشت.
اما نویدبخش بازار، شرکتهای جدیدی هستند که در سالهای اخیر با احداث فروشگاههای زنجیرهای در شهرها جای گرفتهاند. از «جورابان» گرفته که از نامش مشخص است در کار« پایپوش» است تا « ایران نخباف» و «مادام» و «نیکو تنپوش» که در کار لباس راحتی هستند و «پاتنجامه» و« دنیس تریکو» و البته «تینپوش» که انواع و اقسام لباسها را تولید میکنند.
نسل جدید برندهای ایرانی هم لباسهایی هستند که با استفاده از الیافهای طبیعی و البته با طرح و نقش و نگارهای ایرانی به بازار آمدند. «تندرست»، یکی از برندهای نام آشنا در این عرصه است. در پوشش ایرانی هم نباید مقنعه «بروجرد» را از یاد برد. یادآوری این نامها، یادآوری این است که شاید بتوان صنعت پوشاک داخلی را با نگاهی مثبتتر دید و حمایت کرد. این طور نیست؟
چمدان (ضمیمه آخر هفته روزنامه جام جم)