خبرگزاری آریا -
واکنش نشان دادن در مقابل افرادی که شما را خوار کرده و ارزش هـایتـان را زیر سۆال می برند، قدری دشوار و دردناک است. گاهی اوقات زخم هایی که اینگونه افراد به شما وارد می آورند، ممکن است تا ابد باقی بمانند.
مقاومت در برابر تحقیر
باید توجه داشته باشید که افرادی که شما را تحقیر می کنند و قصد آسیب رساندن به شما را دارند، در درجه اول باید خودشان را بیازارند تا بتوانند شما را آزرده کنند.
باید بدانید که یک انسان کامروا، موفق، و با اعتماد به نفس هیچ نیازی به تحقیر دیگران ندارد. شاید این افراد از دیگران انتقادهای سازنده ای کنند، اما هیچ گاه آنها را تحقیر نمی کنند. برخی از افراد به طور کلی نظر منفی نسبت به دیگران دارند چون:
- به دلیل کمبودهایی که احساس می کنند دوست دارند خودشان را قدرتمند تر از سایرین جلوه بدهند تا به این طریق بر تزلزل شخصیتی خود غلبه کنند.
- قبلاً کسی آنها را آزرده ساخته و چون توانایی مقابله با آن را نداشتند، با تحقیر دیگران سعی می کنند از موقعیت فعلی خود دفاع کند.
افرادی که به شدت شما را تحقیر می کنند با این کار فقط ناراحتی، عدم موفقیت، و بی هدفی خود را در زندگی به نمایش می گذارند و این مشکل آنهاست نه شما. دانستن این مطلب به شما کمک می کند که راحت تر بتوانید در کنار آنها به زندگی عادی خود ادامه دهید و حرف هایشان را نشنیده بگیرید. اگر بدانید که مشکل از طرف مقابل است نه شما، می توانید منطقی با مسائل برخورد کنید و از حرف ها و کنایه های آنها شما را آزرده نخواهد کرد.
شاید فردی که دارای چنین خصوصیاتی است یکی از نزدیکان شما باشد و برایتان سخت باشد که بخواهید از نظر عاطفی خودتان را از او جدا کنید. هیچ نیازی به این کار نیست، فقط سعی کنید در بحث هایی که او راه می اندازد، شرکت نکرده و خودتان را کنار بکشید. قصد او این است که کاری کند تا شما احساس بدی نسبت به خودتان پیدا کنید. این وظیفه شماست که به آنها اجازه انجام چنین کاری را ندهید.
زمانیکه اینگونه افراد به شما حرفی می زنند، در پاسخ به آنها، جواب های بی شماری به ذهن شما خطور می کند. اگر چنین کاری را انجام دهید، در واقع خودتان را با آن فرد هم شان ساخته اید و این دقیقاً همان چیزی است که آنها انتظارش را می کشند. آنها می خواهند شما را عصبانی کنند تا برخورد شدیدی از خود نشان دهید، آنها میخواهند شما احساس بدی نسبت به خودتان پیدا کنید و قصدشان تنها آزار دادن و آسیب رساندن است. شما با جواب دادن به آنها در حقیقت وارد بازی ساختگی شان میشوید، و در نهایت خودتان را آزار داده اید. ممکن است بعداً به خاطر حرف هایی که در عصبانیت از دهانتان خارج شده پشیمان شوید.
دیگران تا زمانیکه شما به آنها اجازه ندهید، نمی توانند شما را بیازارند. در برخی مواقع بهتر است نگاهی به طرز برخورد خود با طرف مقابل داشته باشید و ببینید شما چه کاری انجام داده اید که او به خودش اجازه داده تا یک چنین پیشنهاداتی نسبت به شما ارائه دهد. آیا توانایی تغییر شرایط را دارید؟ آیا به واقع عقاید او صحت دارند؟
خوب در زمان بروز چنین حالتی چه کاری می توان انجام داد؟ بهتر است یکی از موارد زیر را امتحان کنید:
زمانیکه احساس می کنید فردی با حالت تهاجمی با شما برخورد می کند می توانید بگویید: "ازت ممنونم اما فکر می کنم بهتر است توصیه هایت را برای خودت نگه داری" و یا: "خیلی سخاوتمندی ولی من نیازی به توصیه های تو ندارم"
همه این مسائل به دلیل خشم و نفرتی که در آنها وجود دارد، درست می شود و شما هم مجبور نیستید که بار مسئولیت زندگی آنها را به دوش بکشید. شاید آنها بخواهند که از خشم و نفرت خود به شما سهمی بدهند، اما این "هدیه" ای است که شما واقعاً نیازی به آن ندارید.
اگر به توصیه های آنها گوش کنید و هدیه های مسمومشان را قبول کنید، با این کار خشم و عصبانیت آنها را به درون خود راه داده اید. به خودتان اجازه انجام چنین کاری را ندهید. شما هیچ نیازی به این هدایا ندارید، از کنار آنها عبور کنید.
از پیشنهادت ممنونم : یکی دیگر از واکنش های مناسبی که در مقابل این افراد می توانید از خود بروز دهید این است که به آنها بگویید: "از پیشنهادت ممنونم" و بعد هم به ادامه کار خود بپردازید. با بیان این عبارت شما در حقیقت به بحث پایان می دهید. آنها منتظر هستند که شما از خود عکس العمل نشان دهید و زمانیکه این کار را انجام نمی دهید، دیگر چیزی برای گفتن نخواهند داشت.
ممنونم، شاید حق با تو باشه : "بایرن کیتی" در کتاب خود با عنوان: "عشقت را می خواهم – آیا حقیقت دارد؟" معتقد است که بهترین واکنش در مقابل این افراد: "ممنون، شاید حق با تو باشه" است. او اظهار می دارد زمانیکه نظرات دیگران سبب آزرده ساختن شما می شود، باید نگاهی عمقی به درون خود داشته باشید و ببنید دلیل اصلی این رنجش خاطرها چیست. با این کار هم عکس العمل شدید نشان نداده اید، هم بر روی خود دقیق تر شده اید.
دیگران تا زمانیکه شما به آنها اجازه ندهید، نمی توانند شما را بیازارند. در برخی مواقع بهتر است نگاهی به طرز برخورد خود با طرف مقابل داشته باشید و ببینید شما چه کاری انجام داده اید که او به خودش اجازه داده تا یک چنین پیشنهاداتی نسبت به شما ارائه دهد. آیا توانایی تغییر شرایط را دارید؟ آیا به واقع عقاید او صحت دارند؟
باید ببینید که چرا این اظهار نظر خاص باعث رنجش شما می شود. عکس العمل های شما، حرف های زیادی در مورد شخصیتتان می زند. در اینجا همه چیز مربوط به شماست و نه شخص مقابل.
اجازه دهید بداند که چه احساسی دارید : اگر به فکر تلافی کردن باشید، خودتان را بی ارزش می کنید. باید خیلی رو راست به او بگویید که نظرش شما را آزرده ساخته. البته باید این کار را در نهایت آرامش انجام دهید، به عنوان مثال: "زمانیکه به نظریات من بی توجهی می کنی و آنها را نمی پذیری، واقعاً ناراحت می شوم." فقط به آرامی بیان کنید و منتظر واکنش آنها بشوید. بهتر است این کار را زمانی انجام دهید که تک به تک با فرد مقابل تنها می شوید، این امکان وجود دارد که آنها خودشان هم متوجه نباشند که در حال آزار و اذیت شما هستند.
اگر چنین بحثی در محیط کار پیش آمد، می توانید ادامه بحث را به زمان دیگری موکول کنید، به عنوان مثال اگر یکی از همکارانتان به شما گفت: "من احساس می کنم تو نسبت به مسائل مختلف بیش از اندازه حساس هستی" به او بگویید: "ترجیح می دهم روی مسائل کاری تمرکز کنیم" و یا "الآن مسائل مهمتری برای انجام دادن وجود دارد، بهتر است به مسائل کاری توجه کنیم و موارد شخصی را بگذاریم برای بعد" با این کار، آنها را متوجه می کنید که هم از نظرشان خوشتان نیامده و هم کاملاً حرفه ای با آنها برخورد کرده اید.
سایر نکاتی که در این زمینه باید به خاطر داشته باشید، عبارتند از:
شما نیاز به تایید دیگران ندارید : گاهی اوقات نظر دیگران به این دلیل شما را آزرده می سازد چرا که از آنها انتظار تایید 100% داشته اید، اما نظر آنها بر خلاف انتظار شما از آب در می آید. شاید پیشنهاد آنها زیاد هم بد نباشد، اما در نظر شما بد جلوه کند، به عنوان مثال اگر سرپرست بخش به شما بگوید: "کارت واقعاً عالی بود، اما آیا میتوانی پاراگراف آخر را اصلاح کنی تا کارت قوی تر شود؟" ممکن است ناراحت شوید، و به این دلیل که توقع شنیدن چنین اظهار نظری را نداشتید، قسمت اول آنرا هم نمی شنوید، و فقط متوجه بخش انتقادی آن می شوید.
آیا آنها از داستانهای ذهنی شما با خبر هستند؟ : در برخی شرایط، ممکن است نظریات دیگران در ذهن شما به منزله نوعی اهانت به شمار آید، درصورتیکه طرف مقابل به هیچ وجه قصد انجام چنین کاری را ندارد. این امر به دلیل تفکرات ذهنی شما و یا به دلیل داستان های ذهنی که برای خودتان ساخته اید، بوجود می آید، به همین دلیل چیزی را می بینید که وجود خارجی ندارد و تنها زاییده خیال و اوهام ذهنیتان است.
در اینجا برایتان مثالی می آوریم؛ فرض کنید شخصی برای شما هدیه ای آورده. اگر شما اعتقاد داشته باشید که او قصد آسیب رساندن به شما را داشته، ممکن است با خودتان فکر کنید:"او می خواهد از راههای مسالمت آمیز وارد شده و از خلق خوش من سوء استفاده کند." اما حقیقت چیز دیگری است و او تنها قصد دارد که به شما نشان دهد تا چه حد برایش ارزش و اهمیت دارید. در یک چنین شرایطی باید از خودتان سۆال کنید که آیا واقعاً همه چیز را آنطور که هست می بینید و یا می شنوید؟ (هیچ چیز معنای خاصی ندارد تا زمانیکه شما به آن معنا ببخشید) و یا اینکه داستان ذهنی خودتان را وارد کار می کنید.
باید توجه داشته باشید که اگر خودتان احساس می کنید که فرد دوست داشتنی نیستید، آنوقت این حس به دیگران هم منتقل شده و آنها نیز تصور می کنند که نمی توانند شما را دوست داشته باشند. اگر تصور کنید که فقط استحقاق اهانت و تحقیر را دارید، آنگاه چیزی جز این هم عایدتان نخواهد شد. اگر یک چنین تصوری دارید شاید نوبت به آن رسیده باشد که نگاه عمیق تری به درون خود انداخته و اعتقادات خود را زیر سۆال ببرید.
نسبت به تحقیرهای زیرکانه هشیار باشید : زمانیکه صبر می کنید و به پیغام هایی که به طور روزانه دریافت می کنید می اندیشید، به این نتیجه می رسید که خیلی بیشتر از آن چیزی که تصور می کرده اید در معرض انتقاد و اهانت قرار گرفته اید. دلیلش هم این است که دنیا پر است از انسان هایی که قصد تحقیر دیگران را دارند. هر جایی که می روید، به هر کجا که نگاه می کنید، هر چیزی که در روزنامه می خوانید و یا در تلویزیون تماشا می کنید، و حتی تبلیغاتی که مشاهده می کنید، همه و همه قصد دارند به شما بگویند که تا زمانیکه از محصولات آنها استفاده نکنید، طرز خاصی لباس نپوشید، مطالعات خاصی نداشته باشید، طرز خاصی راه نروید، به اندازه کافی خوب نیستید. آنها به طور ماهرانه ای عزت نفس و ارزش شخصی شما را زیر سۆال می برند.
هیچ کس دوست ندارد مورد انتقاد قرار بگیرد؛ به همین دلیل اگر می خواهید سالم زندگی کنید و از عزت نفس برخوردار باشید، باید این پیغام های منفی که از سایرین در مورد شخصیتتان می شنوید را نادیده بگیرید.
زمانیکه در معاشرت با افرادی قرار می گیرید که شما را خوار می کنند، به یاد داشته باشید:
1- با تحقیر کردن متقابل، کارشان را تلافی نکنید.
2- طرز برخوردشان چیزهای زیادی در مورد آنها به شما می گوید، به راحتی می توانید درک کنید که دلیل همه این کارها، خشم و نفرتی است که وجودشان را فراگرفته و خودشان باید با آن کنار بیایند نه شما.
3- آیا می توانید از میان نظریات آنها برای خود یک "هدیه" پیدا کنید؟ می توانید به یکی از نقاط ضعف و یا قوت خود در بین نظریات آنها پی ببرید؛ اگر قوت بود آنرا افزایش دهید و اگر ضعف بود در پی جبران آن برآیید.
منبع: کتاب آئین زندگی - سایت مردمان/ تبیان
خبرگزاری آریا -
وقتی عصبانی می شویم کمتر به دیگران گیر بدهیم
شاید برای بسیاری از ما پیش آمده که وقتی عصبانی هستیم به دیگران گیر می دهیم. در این مطلب به علت و درمان گیر دادن در زمان عصبانیت می پردازیم.
چطور عصبانیت خود را بر سر دیگران خالی نکنیم؟
خیلی وقت ها برای شما هم پیش آمده که از دست کسی یا در مورد موضوعی ناراحت هستید، اما همان لحظه نتوانستید ناراحتی خود را بروز دهید. در این زمان بسیاری از افراد به محض مواجه با کسی عصبانیت خود را سر او خالی کرده یا بی دلیل به موضوعی ساده توجه نشان داده و به اصطلاح عوام الکی گیر می دهند.
این موضوع در بین زوجین جوان در سنین اولیه ازدواج که هنوز با اخلاقیات هم آشنا نیستند یا نمی دانند که در برابر رفتار خاص همسرشان چه واکنشی نشان دهند، بیشتر دیده می شود. اغلب افراد مشکلات یا خستگی کار و ترافیک را از محیط بیرون با خود به خانه می آورند، خانم خانه از این شکایت می کند که همسرش بعد از برگشت به منزل بدون دلیل به موضوعی واکنش نشان داده و عصبانیت خود را سر او خالی می کند. این موضوع در خانم ها اغلب به شکل غر زدن و گیر دادن های کلامی و سوال پیچ کردن های بی مورد اتفاق می افتد.
باهوش ها کمتر به دیگران گیر می دهند
شاهمردای روانشناس و مشاور خانواده، با بیان اینکه خالی کردن خشم، هیجان های عصبی و به اصطلاح گیردادن، ریشه روانشناسی دارد، افزود: در این علم یک مکانیسم دفاعی به نام جابجایی وجود دارد که فرد تکانه یا هیجان درونی خود مانند خشم را به دیگری منتقل کرده یا به عبارتی عصبانیت خود را سر او خالی می کند. هر چه فرد خودشناسی و خودآگاهی اش کمتر باشد احتمال استفاده او از این مکانیسم دفاعی بیشتر است، البته این موضوع به هوش هیجانی نیز مرتبط بوده، زیرا یکی از فاکتورهای هوش هیجانی آگاهی ازهیجانات و رصد آن ها است.
افرادی که هوش هیجانی فعال تری دارند، سرنخ هیجانات خود را می دانند. فردی با هوش هیجانی فعال هنگام عصبانیت می داند که ممکن است هیجان خود را بر روی فرد مقابل یا همسرش تخلیه کند به همین دلیل سعی می کند با راهکار مناسب از انجام این کار اجتناب کند.
آتو دست فرد عصبی ندهید
شاهمرادی با اشاره به یکی از بهترین راهکارها برای اینکه وقتی عصبانی می شویم کمتر به دیگران گیر بدهیم، افزود: باید سعی کنیم به احساسات و هیجانات خود اشراف داشته باشیم و در این زمان به همسر و سایر اعضای خانواده از احساس خود حرف زده و به آن ها بگوییم تا نیم ساعت با من صحبت نکرده و از جملات تحریک کننده که خشم را زیاد می کند استفاده نکرده و مدام من را سوال پیچ نکنید و صبر کرده تا عصبانیت من فروکش کند.
اگر فکر می کنید همسرتان از جای دیگری ناراحت و عصبی است و در معرض خشم او هستید سعی کنید از دامن زدن به این حالت و تحریک کردن او اجتناب کرده و تا فروکش کردن عصبانیتش از همسرتان فاصله بگیرید و سر یک فرصت مناسب حتما با او در مورد رفتارش صحبت کنید، اما نکته مهم این است که نباید بگذارید این موضوع به دست فراموشی سپرده شود.
آتو دست فرد عصبی ندهید
راهکارهای اورژانسی برای فروکش کردن عصبانیت
در بسیاری از موارد به حدی عصبی و مضطرب هستیم که به حد انفجار رسیده ایم. در این موارد به محض اینکه با فردی مواجه شده با یک جرقه عصبانیت خود را بر سر او خالی می کنیم. اما راهکارهای اورژانسی در علم روانشناسی وجود دارد که مانند آبی بر روی آتش این حالت شما را ازبین می برد.
شاهمردای با اشاره به راهکار سریع فروکش کردن عصبانیت در این لحظات افزود: سعی کنید محیط مورد نظر را ترک کرده وکمی قدم بزنید، خوردن یک لیوان آب سرد، دوش گرفتن و تمرکز بر روی افکار مثبت از راهکار های موثر و سریع در کنترل عصبانیت و خشم است.
برخی از افراد فوران خشمشان به حدی زیاد است که به محض عصبی شدن، عصبانیت خود را بر روی دیگران تخلیه کرده و بدون دلیل به همه گیر می دهند، این افراد حتی خشم خود را نمی توانند با راهکارهای اورژانسی کنترل کنند. این اشخاص مانند مبتلایان به اختلال دو قطبی نباید خوددرمانی کرده وباید از کمک های تخصصی روانشناسی و روانپزشکی استفاده می کنند.
نگذارید رفتارهای نادرست به دست فراموشی سپرده شود
این مشاور خانواده با اشاره به یکی از اشتباهات زوجین گفت: در این موارد وقتی خشم همسر فروکش می کند، اغلب به جای صحبت کردن و با فراموش شدن این رفتار نادرست باعث می شوند که برخوردهای اشتباه همسر در آینده دوباره تکرار شود. در این زمان با صحبت منطقی همسرتان را متوجه رفتار نادرست و عصبانیت ناگهانی بی دلیلش کنید. همسران نیز باید با فهمیدن رفتار نادرست از طرف مقابل خود عذرخواهی کرده و سعی کنند روی این برخوردها و نیاوردن عصبانیت خود در محیط خانه تمرین کنند.
منبع:yjc.ir
همه من را به عنوان فردی شکستخورده و بیچاره خواهند شناخت
هر چقدر افراد دربارهٔ زندگی بعد از طلاق خود، احساس سردرگمی بیشتری کرده و در واقع برنامهٔ مشخصی برای این موضوع نداشته باشند، احتمال بیشتری دارد که بخواهند آن را مخفی سازند. این مساله بیشتر در زنان دیده میشود؛ البته دلیل این امر نیز چندان پیچیده نیست؛ چرا که در بسیاری نمونهها، زن تا پیش از طلاق سر کار نمیرفته، اما بعد از طلاق از او انتظار میرود به دنبال کسب درآمد باشد. در این شرایط، شاید افراد ترجیح بدهند تا وقتی موقعیت ثابتی ندارند، اعلام طلاق به نزدیکان را به تعویق بیندازند و آن را زمانی برملا کنند که به افراد نشان دهند که بعد از طلاق توانستهاند روی پای خود بایستند، موقعیتهای جدیدی برای خود دست و پا کنند و خلاصه اینکه اگر در بخشی از زندگی شکست را تجربه کردهاند، در بخشهای دیگر توانستهاند به موفقیت دست پیدا کنند.
اما واقعیت این است که احساس سردرگمی بعد از طلاق، تنها با سرِکاررفتن و یا کارهایی از این دست، حلوفصل نخواهد شد. در واقع پژوهشهای روانشناسی نشان داده است که هویت افراد ممکن است تحت تاثیر وقایع مهم زندگی تغییر کند. یکی از وقایعی هم که به طور قطع، ممکن است بر هویت افراد تاثیرگذار باشد، طلاق است. در واقع بعد از این تجربه، افراد نیاز دارند تا بتوانند خودشان را دوباره بازیافته و تعریف جدیدی از خود پیدا کنند؛ اما اگر قرار باشد این فرآیند به درستی طی نشود یا فرد نتواند به جمعبندی برسد، به احتمال زیاد اضطراب مربوط به اعلام موضوع طلاق نیز در سطح بالایی حفظ شده و باعث اکراه فرد از بیان آن خواهد شد.
هیچ لزومی به اعلام طلاق به همه دوستان و آشنایان نیست. این امر به ویژه برای زنان اهمیت بیشتری دارد؛ چراکه متاسفانه برخی افراد نسبت به زنان مطلقه، دیدگاهی منفی دارند و همین ممکن است، باعث واکنشهایی آزاردهنده از سوی آنها شود.
اگر شما نیز در چنین وضعیتی قرار دارید، بد نیست این سردرگمی خود را با فرد مطمئن و معتمدی در میان بگذارید. در این وضعیت والدین، خواهروبرادر یا روانشناسی مجرب، احتمالاً گزینههای بسیار مناسبی باشند. توجه داشته باشید که ماندن در این برزخ و نداشتن تعریفی مشخص از خود و آیندهٔ خود، میتواند گاهی اوقات باعث تصمیمگیریهایی عجولانه، اشتباه و نادرست شود، پس برای این موضوع وقت بگذارید.
این تجربهٔ مشترک برای افراد است؛ بعد از طلاق و در زمان مرور زندگی مشترک، افراد در کمال تعجب متوجه میشوند که حجم قابل توجهی از خاطرات خوشایند مربوط به همسر سابق، دائم به ذهن آنها هجوم میآورد و البته همین خاطرات نیز آنها را دچار این شک و دودلی میکند که شاید در تصمیم به طلاق عجله کردهاند. این ذهنیت گاهی به اشکال دیگر نیز خود را نمایان میسازد، اینکه فرد هر روز بیشتر از قبل تصور میکند: «اگر کسی از طلاق من خبردار شود، حتماً من را محکوم کرده و تصمیم من را نادرست و اشتباه میداند.»
این وضعیت گاهی حتی در شرایطی خود را نشان میدهد که فرد از کسی جدا شده است که ایرادات او بسیار مشخص بوده و سابق بر این نیز، همه به او توصیه جداشدن کردهاند؛ اما حتی در این شرایط نیز علیرغم ایرادات قابلتوجه همسر سابق، باز هم این تصور که دیگران تصمیم آنها را به چالش خواهند کشید، به سراغ افراد میآید.
این شک و دودلی، بین افراد طلاقگرفته بسیار شایع است؛ پس اگر شما نیز به تازگی طلاق گرفتهاید و دچار چنین احساساتی هستید، لازم نیست برآشفته شوید. شاید در این شرایط، یکی از بهترین راهحلها کمکگرفتن از متخصصی بیطرف، مانند روانشناس است، تا به شما کمک کند هم از میزان درستی تصمیم خود آگاه شوید و هم بتوانید از عهده مدیریت احساساتی چون حس گناه و تقصیر که در این روزها به سراغ شما آمده، بربیایید. زمانی که بتوانید از درون احساس گناه خود را کاهش دهید، ترس از واکنش دیگران نیز کاهش پیدا می کند.
کنترلی بر صحبت دیگران درباره خودم ندارم
اینکه شما نمیتوانید مانع کنجکاویهای بیپایان دیگران شوید و به صورتی مودبانه از دیگران بخواهید که داستان زندگی شما را زیرورو نکرده و نخواهند از همه چیز سر در بیاورند، تا حدی میتواند نشانگر ناتوانی شما در بیان خواستههای خود به صورت کارآمد باشد. یادتان باشد که ما خواستههای خود را به هر صورت بیان میکنیم، با این تفاوت که گاهی به شکلی بسیار ناکارآمد و به عنوان مثال با اوقات تلخی، کنارهگرفتن از دیگران یا با واکنشهای هیجانی و شدید نشان میدهیم و گاهی به صورتی کارآمد و با بیانی خلاصه و تاثیرگذار. سعی کنید برای اینکه از واکنش دیگران کمتر آسیبدیده و اذیت شوید، روشهای مناسب برای بیان خواستهها و البته احساسات خود را تمرین کرده و به کار ببرید.
در نهایت توجه داشته باشید که اعلام موضوع طلاق به منزلهٔ بیان آن در جلسهٔ عمومی نیست، بلکه میشود این کار را در صحبت کوتاه و خصوصی شما یا والدین شما با افرادی که لازم میدانید از این موضوع مطلع باشند، خلاصه کرد. علاوه بر اینکه بیان عدمتمایل شما به صحبت و اشاره به این موضوع و یا پخششدن این خبر هم ممکن است تا حدی از عوارض احتمالی بکاهد.
نکتهٔ پایانی اینکه درست است که اعلام طلاق به ویژه به دوستان و اقوام نزدیک در غالب نمونهها احتمالاً برای شما آرامشآفرین خواهد بود؛ اما یادتان باشد هیچ لزومی به اعلام طلاق به همه دوستان و آشنایان نیست. این امر به ویژه برای زنان اهمیت بیشتری دارد؛ چراکه متاسفانه برخی افراد نسبت به زنان مطلقه، دیدگاهی منفی دارند و همین ممکن است، باعث واکنشهایی آزاردهنده از سوی آنها شود. از سوی دیگر برخی مردان نیز ممکن است به دنبال سوءاستفاده از موقعیت این زنان باشند؛ پس به ویژه در محیطهای کاری، با دقت نظر بیشتری موضوع طلاق خود را تنها با افرادی که لازم و ضروری میدانید در میان بگذارید.
اگر شما هم جزء آن دسته از افرادی هستید که زندگی خودتان را به هر شکل ممکنی با همکار، همسایه، فامیل و در بدترین شکل ممکن با یک غریبه مقایسه میکنید بهتر است این مقاله را به صورت کامل بخوانید.
به گزارش آلامتو و به نقل از مردمان؛ اکثر ما میفهمیم که چقدر مقایسه کردن خودمان با دیگران کاری احمقانه است. همه ما میدانیم که اینکار هیچ سودی برایمان نخواهد داشت. اما ما این نوع مقایسهها را انجام میدهیم، چه مقایسه کردن اندازه خانهمان باشد، چه درآمدمان، چه ویژگیهای ظاهریمان یا هر چیز قابلشمارش (یا غیرقابلشمارش) دیگر.
بااینکه میدانیم این کار مشکلات زیادی دارد، ولی
چون خیلی راحت ممکن است چیزهایی که قادر به اندازهگیری آن هستیم را مقایسه کنیم، در دنیایی زندگی میکنیم که برای اندازهگیری و مقایسه عالی است. عادت کردهایم با مقایسه لباسها، ماشینها، خانهها، درآمدها، زیبایی یا حتی فالوورهای اینستاگرام تصمیم بگیریم که چه کسی زندگی بهتری دارد. ولی چیزهای خارجی معمولاً مقیاس خوبی نیستند.
مقایسه کردن زندگیتان با دیگران همیشه نشانه بازنده بودن است چون همیشه کسانی هستند که بهتر از شما «به نظر میرسند» و به نظر زندگی بهتری نسبت به شما دارند. از اینها گذشته، ما معمولاً بدترین چیزهایی که درمورد خودمان میدانیم را با بهترین ویژگیهای زندگی دیگران مقایسه میکنیم. ولی مطمئن باشید زندگی آنها به آن ایدآلی که در ذهن شماست، نیست.
مقایسه کردن دستهبندی نامحدود و بینهایت دارد ولی تعداد کسانی که میتوانید خودتان را با آنها مقایسه کنید محدود است. وقتی وارد این راه شدید، هیچوقت انتهای آن را پیدا نخواهید کرد.
اینکه شما چه جایگاهی در مقایسه با دیگران دارید، مطلقاً هیچ اهمیتی در زندگیتان ندارد. هیچ تفاوتی ایجاد نخواهد کرد. هدف زندگی این نیست که بهتر از ۵۰٪ بقیه مردم روی کره زمین باشید. هدف زندگی این است که بهترین چیزی باشید که میتوانید.
شما فقط قادر به کنترل یک زندگی هستید: زندگی خودتان. وقتی مداوماً خودتان را با دیگران مقایسه میکنید، انرژی باارزشتان را برای تمرکز روی زندگی دیگران و نه زندگی خودتان هدر میدهید.
مقایسه کردن خودتان با دیگران همیشه حسرت چیزهایی که نیستید و چیزهایی که ندارید را برایتان به ارمغان میآورد و نهتنها هیچ لذتی به زندگیتان اضافه نخواهد کرد بلکه تمام لذت زندگیتان را هم خواهد گرفت.
خیلی از خوشیهای زندگی با عادت ناسالم مقایسه کردن خود با دیگران از بین میرود. اینکار قدرشناسی، لذت و حس رضایت از زندگی را از ما میدزدد.
ولی بیشتر از این، نمیگذارد به طور کامل از زندگیمان استفاده کنیم. باعث میشود به زندگی فرد دیگری حسادت کنیم و به جای زندگی خودمان به دنبال زندگی او باشیم. اینکار مهمترین و باارزشترین داراییمان را از ما میدزدد: یعنی خودِ زندگی. و بااینکه وسوسه مقایسه کردن هیچوقت به طور کلی از بین نمیرود ولی روشهایی وجود دارد که بتوانید تا حد زیادی از آن جلوگیری کنید.
به لیستی که در بالا به آن اشاره کردیم نگاهی بیندازید. چرا باید عادتی را وارد زندگیتان کنید که حس حقارت را در شما تقویت کند؟ یا مداوماً شما را به حسادت، رقابت و تقلای بیثمر و هدف ترغیب کند؟ گاهیاوقات فقط یادآوری احمقانه بودن اینکار به خودتان باعث میشود بتوانید به آن غلبه کنید.
زندگی شما نقاط فوقالعاده زیادی دارد. چه هنرمند باشید، چه تاجر، چه یک مادر، یک شنونده خوب یا یک انسان سخاوتمند. مطمئناً ویژگیهای فوقالعادهای برای قدرشناسی دارید. هرگونه مقایسه بین شما و یک فرد دیگر مثل مقایسه کردن سیب با پرتقال است. نه آنها در جای شما زندگی میکنند و نه شما جای آنها، درنتیجه نتیجه کار هم باید کاملاً متفاوت باشد.
مقاله مرتبط: تاثیر منفی مقایسه فرزندانتان به یکدیگر بر روحیه آنها
به سخاوت، فروتنی، نیکی، مهربانی و عشق بها دهید. سعی کنید به کیفیات درونی یک زندگی ساده توجه کنید تا مسائل بیرونی در نظرتان کمرنگتر شوند. و هرچه سریعتر بتوانید زیباییهای درونی زندگی را ببینید و تشخیص دهید، خیلی زودتر دست از مقایسه کردن خودتان با دیگران برمیدارید.
خیلی جاها ممکن است رقابت خوب باشد ولی زندگی مسابقه نیست. همه ما به طور یکسان در این زمان خاص روی این سیاره خاص فرستاده شدهایم و هرچه زودتر برای برنده شدن دست از رقابت و مسابقه دادن با هم بردارید، سریعتر میتوانیم در کنار هم و با هم برای پیشرفت زندگیهایمان تلاش کنیم.
ما در جامعهای زندگی میکنیم که به ایدآل بودن بها میدهد. کافی است نگاهی به مجلات و روزنامهها بیندازید و سوپراستارها و هنرپیشهها را با صورتها و بدنهایی ایدآل و بینقص ببینید. ولی این همه ماجرا نیست. این یک طرف داستان است. یک قدم مهم برای جلوگیری از افتادن به دام مقایسه این است که به خاطر داشته باشید که فقط یک عکس از یک لحظه بیانگر همه زندگی نیست. داستان زندگی با ساعتها بودن در اتاق آرایش یا تکنیکهای اصلاح عکس برای از بین بردن عیب و نقصها تمام نمیشود. این عکس به ندرت درمورد مشکلات و شکستهای زندگی این افراد حرف میزند. ولی واقعیت همچنان این است: هیچ فرد کاملی وجود ندارد – ازجمله ما و شما.
خیلی از افراد بدون داشتن هیچ هدف و مقصودی زندگی میکنند. آنها به ندرت وقت میگذارند و در اتاقی ساکت مینشینند تا به خودشان و زندگیشان فکر کنند، اینکه که هستند و از زندگی چه میخواهند. درنتیجه بعنوان واکنشی به اتفاقاتی که اطرافشان میافتد، زندگی میکنند. ولی وقتی با قصد و هدف زندگی کنید، بازی مقایسه برایتان جذابیت کمتری پیدا میکند.
مقایسه کردن خودمان با دیگران جزوی از ذات ما انسانهاست. ولی اینکار هیچ سودی برایمان نخواهد داشت. پس دست از مقایسه کردن خودمان با دیگران برداریم. ما به دنیا نیامدهایم که زندگی آنها را زندگی کنیم. احمقانه است که زندگیمان را با حسادت به زندگی دیگران تلف کنیم. درعوض، شروع به زندگی کردن زندگی خودتان کنید و سعی کنید از همین امروز این کار را به نحو احسن انجام دهید!
محققان می گویند؛
مراقبت از دیگران عمر افراد را طولانی تر می کند
تاریخ انتشار : دوشنبه ۶ دی ۱۳۹۵ ساعت ۱۱:۳۰
طول عمر
یافته های محققان نشان می دهد افراد مسن تری که از دیگران مراقبت می کنند، عمر طولانی تری دارند.
محققان بیش از ۵۰۰ نفر بین سنین ۷۰ تا ۱۰۳ سال را در سال های ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۹ مورد بررسی قرار دادند.
نتایج حاصله نشان می دهد که این نوع مراقبت می تواند اثر مثبتی بر روی مرگ و میر سرپرستان داشته باشد. نیمی از پدربزرگ ها و مادربزرگ ها که از نوه خود مراقبت می کردند، حدود ده سال پس از اولین مصاحبه در سال ۱۹۹۰ نیز هنوز زنده بودند. در شرکت کنندگانی که نوه نداشتند، اما فرزندان خود را مثلا با کمک در امور خانه، پشتیبانی می کردند، نیز نتایج مشابهی دیده شد. در مقابل، حدود نیمی از کسانی که از دیگران مراقبت نمی کردند، ظرف پنج سال درگذشته بودند.
این پژوهشگران همچنین نشان دادند که این اثر مثبت مراقبت بر مرگ و میر، به کمک و مراقبت از خانواده محدود نمی شود. تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که نیمی از افراد مسن بدون فرزند که از دیگران حمایت عاطفی می کنند، برای هفت سال دیگر زندگی کرده اند، در حالی که افراد مسن دیگر به طور متوسط تنها چهار سال بیشتر زندگی کرده اند.
رالف هرتویگ، مدیر مرکز تطبیقی عقلانیت در موسسه توسعه انسانی ماکس پلانک می گوید: «اما کمک نباید به عنوان نوشدارویی برای یک زندگی طولانی تر اشتباه گرفته شود. به نظر می رسد سطح متوسط مراقبت اثرات مثبتی بر سلامت دارد، اما در مطالعات قبلی نشان داده شده که مراقبت شدید باعث بروز استرس می گردد که دارای اثرات منفی بر سلامت جسمی و روانی است.»
خبرگزاری آریا - خبرگزاری آریا- اکثر مردم سفید شدن مو را دلیل پیری میدانند، اما اگر موهای شما خیلی زود سفید شده است، به یاد داشته باشید که این موضوع سنتان را تعریف نمیکند بلکه حس پیری فقط در ذهنتان است.
قبل از اینکه بدانیم موها چرا خاکستری و سفید می شوند، باید در مورد ساختار مو آگاهی داشته باشیم تا دلیل سفید شدن موها را متوجه شویم. مو از پروتئینی به نام کراتین تشکیل شده است و توسط فولیکول های درون لایه درم زیر پوست رشد می کند.
رنگ مو هم با وجود دو نوع ملانین در فولیکول ها مشخص می شود. هرچه مقدار ملانین بیشتر باشد، رنگ مو تیره تر است. معمولا موهای روی سر زودتر از صورت و دیگر نقاط مانند سینه و زیربغل سفید می شوند.
فرآیند سفید شدن مو معمولا از 35 سالگی به بعد شروع می شود و البته در برخی از افراد بسیار زودتر و برخی دیگر دیرتر رخ می دهد. ژنتیک و عوامل گوناگونی روی سفید شدن مو موثر است.
دلایل سفید شدن مو:
رقیق شدن مقدار یوملانین (رنگدانه های مشکی، که مسئول رنگ های مشکی و قهوه ای اند) و فیوملانین (رنگ دانه های قرمز رنگ که مسئول رنگ های زرد و قرمز می باشند) باعث خاکستری و سفید شدن مو می شود.
در واقع ملانوسیت موجود در فولیکول های مو دیگر هیچ نو ملانین تولید نمی کند و درنتیجه موها سفید می شوند.تحقیقات نشان داده است که کاهش ملانین به دلیل کاهش آنزیمی به اسم کاتلاز می باشد. این آنزیم جلوی تشکیل هیدروژن پراکسید در بدن را می گیرد.اما وقتی مقداراین آنزیم در بدن کم شود، هیدروژن پراکسید افزایش یافته و منجر به سرکوب ملانین و در نتیجه سفید شدن مو می شود.خاکستری و سفید شدن مو نیز در جوانان رخ می دهد که به آن سفید شدن زود هنگام می گویند.
ژنتیک و زود سفید شدن موها:
گاهی اوقات ژنتیک در زود سفید شدن موها نقش دارد. این نوع سفیدشدن حتی درکودکان 12 ساله هم دیده شده است.البته در برخی موارد، مو خاکستری شده و دوباره پس از مدتی سیاه می شود. اما در بیشتر موارد روند سفید شدن ادامه پیدا می کند.
استرس و زود سفید شدن موها:
تحقیقات نشان داده است، اضطراب دایم با ترشح آدرنالین، به دی ان ای فرد صدمه رسانده و منجر به ایجاد ناهنجاری هایی می شود.این موضوع نیز روی خاکستری و سفید شدن موها اثر می گذارد.
بیماری و زود سفید شدن موها:
برخی از بیماری های مربوط به غده تیروئید مانند بیماری گریوز، هاشیموتو، پرکاری و کم کاری تیروئید، مشکلات کم خونی، می توانند موها را حتی موهای روی پوست بدن را سفید کنند.
رژیم غذایی نامناسب و زود سفید شدن موها:
رژیم غذایی نامناسب منجر به سفید شدن مو می شود. عدم دریافت ویتامین b12 و آهن و ید باعث خاکستری شدن زودهنگام موها می شود.مصرف کم پروتئین و افراط در نوشیدن چای و قهوه و سیگارکشیدن نیز چنین مشکلی به وجود می آورد.
آب داغ و رنگ مو و زود سفید شدن موها:
استفاده از آب داغ و رنگ مو نیز می تواند سفید شدن موها را جلو بیندازد.به منظور درمان موهای سفید، می توانید روش هایی که در ادامه مقاله آورده شده است را به کار برید.
درمان های خانگی موهای سفید:
چند روش ساده برای درمان موهای سفید وجود دارد که می توانید در خانه انجام دهید.
مصرف پروتئین:
از آنجایی که مو از پروتئینی به نام کراتین تشکیل شده است، مصرف غذای سرشار از پروتئین می تواند در رشد و بهبود موی تازه موثر باشد.از مواد خوراکی سرشار از پروتئین می توان به گوشت، تخم مرغ، حبوبات و غلاتی مانند گندم کامل و همچنین عدس اشاره کرد.
ویتامین و مواد معدنی:
ویتامین های a و b12، آهن، مس و روی برای سلامت موها بسیار ضروری هستند و جلوی خاکستری و سفید شدن آنها را می گیرند.این مواد مغذی را می توانید در خوراکی هایی مانند گوشت قرمز، مرغ، ماهی ( از جمله صدف)، آجیل، حبوبات، کشمش و آلو سیاه بیابید.
ید:
ید جلوی خاکستری شدن موها را می گیرد و ماده ای است که روی غده تیروئید موثر است و جلوی هر نوع بیماری مربوط به تیروئید را که موجب سفید شدن موها می شوند، می گیرد.
گل تاج خروس:
برگ های تاج خروس یکی از بهترین درمان های خانگی موهای خاکستری است و می تواند رنگ موها را دوباره برگرداند.پس از اینکه موهایتان را با شامپو شستید و آبکشی کردید، آب این گیاه را به موهای خود بمالید.
چای سیاه و نمک:
محلولی از یک فنجان چای سیاه و یک قاشق چایخوری نمک آماده کنید و پس از اینکه سرد شد، آن را به ریشه موهای تان بمالید.یک ساعت بعد موهای تان را بشویید اما شامپو نزنید.
روغن نارگیل:
تحقیقات نشان داده استفاده مرتب از روغن هایی مانند نارگیل به موهای صدمه دیده کمک می کند و روند سفید شدن آنها را کند می نماید.
حنا:
استفاده از حنا برای موهای خاکستری و سفید مفید است. حنا، ماست و شنبلیله را با هم مخلوط کرده و از آن خمیری درست کنید و به موهای تان بمالید.حنا رنگ کننده طبیعی است و می توانید به جای استفاده از رنگ مو مصنوعی و مضر، از آن استفاده کنید.
کنجد:
دانه های کنجد به ویژه دانه های سیاه آن و همچنین روغن کنجد برای درمان موهای سفید مفید هستند.به طور مرتب روی پوست سرتان روغن کنجد بمالید. درضمن این دانه خوراکی را نیز وارد رژیم غذایی تان کنید.
روغن گیاه چریش:
این روغن در درمان مشکلات مختلف مو، از جمله شوره سر و سفید شدن، موثر است.در گذشته از این گیاه برای از بین بردن شپش سر هم استفاده می شده است.
زنجبیل و عسل:
اعتقاد بر این است که مصرف زنجبیل و عسل در درمان موهای سفید موثر است. این ترکیب در طب سنتی چین بسیار تجویز می شده است.
دوری از موارد مضر زیر:
سیگار کشیدن، مصرف زیاد چای و قهوه، استفاده از مواد شوینده بسیار قوی، آب و سشوار داغ، رنگ کردن مو، از مواردی هستند که باعث سفیدی زودهنگام مو می شوند.بنابراین اگر می خواهید موهایتان به سرعت سفید نشوند، این کارهای مضر را انجام ندهید.
درمان اضطراب:
اضطراب اثر بسیار بدی روی سفید شدن مو می گذارد. با استفاده از راهکارهای آرامش بخش، از اضطراب دوری کنید.همچنین ورزش مرتب، مدیتیشن، وقت گذراندن با خانواده و دوستان می تواند در درمان اضطراب موثر باشد.
5 روش برای تحت تاثیر قرار دادن دیگران در همان هفته اول کار جدید؛
چگونه میتوانیم در هفته اول کاری تمام همکاران خود را تحت تاثیر قرار دهیم و یک قدم بزرگ در پیشرفت شغلی خود برداریم؟
به گزارش آلامتو و به نقل از آی بانو؛ با مهارت تمام مدارک فوقالعاده و بینقصی تهیه میکنید و رزومهایی کاملاً ابتکاری طراحی مینمائید، لباس مرتبی برای مصاحبه بر تن میکنید و رتبه اول را کسب کرده، پیشنهادات آنها را میپذیرید و سرانجام جایگاه خود را کسب میکنید…
تبریک! اکنون بخش جالب کار آغاز میگردد: بالا زدن آستینها و انجام کار واقعی. برای حفظ تاثیر باورنکردنی بر روی هم تیمیهای خود، ما از لیسا لیوایز، مبتکر تفکر فراتر از رهبری، خواستیم تا روشهایی را برای تحت تاثیر قرار دادن اطرافیان در هفته اول کار با ما در میان بگذارد. ۵ نکته فوقالعاده زیر را بخوانید و آماده شوید که رئیس و همکاران خود را در هفته اول کار تحت تاثیر قرار دهید.
به شما اطمینان میدهم که هفته اول کاری مملو از آموزش خواهد بود، رگباری از اطلاعات در پیش خواهد بود. کاملاً منطقی است و همانطور که میدانید، قدم میزنید و تا جایی که امکان دارد اطلاعات کسب میکنید. لیسا اینچنین شرح میدهد که، یادگیری سریع کلید تحت تاثیر قرار دادن اطرافیان در شغل جدید است، بنابراین سبک یادگیری خود را بیاموزید. نمیدانید که چگونه اطلاعات را پردازش کنید؟ از یک تست آنلاین بهره ببرید تا نتایج شنیداری، دیداری یا حرکتی را بررسی کنید. از نتایج در راستای رسیدن به هدف خود بهره ببرید.
هرچه افکارتان بیشتر در راستای اهداف شرکت باشد، بهتر است. لیسا خاطر نشان میسازد که، در طول اولین هفته بیشتر زمان شما صرف یادگیری زیرو بمها میشود، اما اگر از آنها در راستای منافع شرکت بهره نبرید، مانع از پیشرفت و ترفیع سریع شما خواهد شد. او همچنین به ما گفت که، اگرچه ایدههای شما درباره نحوه تاثیرتان در حرفه جدید فرضی است، اما باهوش باشید و از هفتههای نخست برای تحقق فرضیات خود بهره جوئید. بدین ترتیب راههای موفقیت شرکت را کشف خواهید کرد.
نهراسید که در کجا با دیگران ملاقات میکنید در آشپزخانه، در آبدارخانه یا آسانسور، لیسا پیشنهاد میکند که فقط لبخند بزنید، سلام کنید و گفتن اینکه من کارمند جدید هستم، باعث میشود تا افراد متعددی نیز خودشان را به شما معرفی کنند، بدین ترتیب نکات مهمی درباره شرکت میآموزید و در مواقع لزوم از یاری دیگران بهرهمند میشوید. دوستانه رفتار نمودن نه تنها کمک میکند تا دیگران را تحت تاثیر قرار دهید، بلکه کمک میکند تا احساس راحتی بیشتری در شرکت داشته باشید.
یک یا دو هم گروهی انتخاب کنید که حتیالامکان آنها نیز جدیداً به شرکت پیوسته باشند، از توصیهها یا دیدگاههای آنها درباره موارد خاص بهرهمند شوید و از آنها نکات جدید بیاموزید. لیسا میگوید، نشان دهید که به آنها اطمینان دارید و نظراتشان ارزشمند است تا روابط دوستانهایی را پایهریزی کنید. این امر همچنان نشان میدهد که خود را وقف شغل جدید نمودهاید.
اینکه شما کارمند جدید هستید موجب نمیشود تا تصور کنید که به میز خود زنجیر شدهاید. لیسا معتقد است، به همگروهیها پیشنهاد کنید که نهار را خارج از شرکت صرف کنید، و ساعات خوشی را با آنها سپری کنید، یا با برخی همکاران والیبال بازی کنید. خروج از محیط کار اداری نه تنها جنبه جالب شخصیت شما را به همکاران نشان میدهد، بلکه موجب میشود تا یکدیگر را بهتر بشناسید.
مقایسهکردن خود با اطرافیان نتایج مثبتی ندارد؛
به گزارش آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ چمن همسایه همیشه سبزتر است. من هم این تجربه را داشتهام، وقت گشتن در شبکههای اجتماعی، گفتوگو با دوستان، دیدن آدمهای موفق این طرف و آن طرف. همین وقتهاست که آن احساس آرامآرام به درون ذهن میخزد که «من کمم»، به اندازه کافی انگیزه ندارم، لازم است بهتر باشم.
این طور که به نظر میرسد ما معمولا روی افرادی متمرکز میشویم که به نظر از ما موفقتر بودهاند، نه روی خودمان یا آنهایی که گرفتاری بیشتری دارند.
با خودمان فکر میکنیم، «اگر میتوانستم کاری که او میکند بکنم، پول خرید یک خانه را داشتم که بتوانم در آن راحت زندگیم را بکنم و نگرانیهایم برطرف شدهباشد.»
این عبارت از چند جهت اشکال دارد، اول از همه اینکه نگرانیهای ما هیچ وقت تمام نخواهد شد. در واقع باید گفت وقتی به سطح مشخصی از زندگی میرسید، نگرانیهایتان بیشتر خواهد شد؛ چون تلاش خواهید کرد، چیزهایی که دارید نگهدارید. اگر خانه بخرید، باید نگران تأسیسات و تعمیراتش باشید؛ اگر ازدواج کنید یا بچهدار شوید، باید نگران ایفای نقشتان نسبت به خانواده جدید باشید؛ اگر آن شغل جدید را به دست بیاورید، باید نگران درست انجام دادن و پیگیری ملزوماتش باشید.
من خودم دهسال با شیزوفرنی زندگی کردهام و پیگیری اینها آخرین چیزی است که میخواهم نگرانش باشم.
ایراد مقایسهکردن بین خودتان با بقیه این است که بقیه اصلا قرار است با شما فرق کنند. هر کس مهارتها، امیال و جاهطلبیهای متفاوتی دارد. زندگیهایشان هم متفاوت است. همانطور که زندگی شما فرصتها و سختیهای خودش را دارد، هر کس دیگری هم فرصتها و سختیهای متفاوت خودش را داشته.
مقایسهکردن خودتان با دیگران اساسا دستورالعمل فاجعه است. همیشه کسی خواهد بود که در موقعیت بهتری نسبت به شما بوده باشد یا لااقل اینطور به نظر بیاید. مهمترین مسئله، پیداکردن شادی و رضایت در تلاشهای خودتان است.
به جای اینکه بابت چیزهایی که نیستید خودتان را ملامت کنید، به چیزی که هستید فکر کنید. قدمی به عقب بردارید و کمی زندگیتان را نگاه کنید. احتمالا شما هم سهمی از موفقیت و رشد شخصی در مقابل سختیها و موانع داشتهاید. عادی و بدیهی فرضکردن این نقاط مثبت خیلی راحت است، اما احتمال زیادی هست که شما به نوعی برای اطرافیانتان الهامبخش باشید. به جای اینکه بابت چیزهایی که نیستید خودتان را ملامت کنید، به چیزی که هستید و چیزی که بدست آوردهاید فکر کنید.
اگر میخواهید برای بیشتر از این تلاش کنید، به دنبال رشد شخصی و پذیرش زندگیتان باشید. کمبود پول را با شفقت و قدرشناسی جبران کنید. رفاقت و نوعدوستی را ثروتهای خود کنید.
خبرگزاری ایسنا: به نقل از مدیکال نیوز تودی، با وجود چاپ هشدارهای مربوط به سلامتی بر روی بستههای سیگار همچنان بعضی اعداد مهم در رابطه با خطرات مصرف سیگار مورد غفلت واقع میشوند.
براساس پژوهشهای مرکز مبارزه و کنترل بیماری آمریکا (CDC)، 16 میلیون نفر در آمریکا با بیماریهای ناشی از مصرف سیگار دست به گریبان هستند و در این بین سرطان و سکتههای قلبی و مغزی بیشترین میزان مرگومیر را به خود اختصاص دادهاند و در ردههای بعدی، دیابت، انسداد عروق و تنگی نفس بیشترین آمار را در بین بیماران سیگاری داشتهاند.
در مطالعات انجام شده توسط مرکز "CDC" مشخص شده که بیشترین میزان خطر بروز سکتههای قلبی برای اشخاصی است که در جوانی سیگار کشیدن را آغاز کردهاند و این خطر بیش از هشت برابر افراد غیرسیگاری است.
نکته جالب توجه اینجاست که با افزایش سن، این خطر کاهش پیدا میکند. برای مثال این خطر در بین افراد 50 تا 65 سال تقریبا پنج برابر و در افراد بالای 65 سال در حدود سه برابر افراد غیرسیگاری است.
نتایج این پژوهش از آنجا قابل تامل است که افراد جوانتر فاکتورهای کمتری نسبت به سالمندان برای بروز سکته دارند و برای مثال میزان کلسترول و فشار خون آنها پایینتر از افراد مسنتر است، اما آمار سکته قلبی در بین مصرف کنندگان سیگار در این سن بالاتر بوده است.
قضاوت دیگران بر شما چه تاثیری دارد؟ اصلا آیا دیگران دائماً در حال قضاوت کردن درباره شما هستند؟
به گزارش آلامتو و به نقل از وبسایت چطور؛ روانشناسان معتقدند فقط چند ثانیه طول میکشد تا در اولین برخورد، طرف مقابلمان را قضاوت کنیم. آیا تا به حال فکر کردهاید این قضاوت سریع بر چه اساسی شکل میگیرد؟ در ادامه، با یک روانشناس اجتماعی همراه میشویم که پانزده سال است روی همین موضوع کار میکند و به نتایج جالبی دست یافته است.
اِمی کادی (Amy Cuddy) در کتاب جدیدش با عنوان حضور مینویسد وقتی کسی را برای بارِ اول میبینیم، قبل از هر چیزی از خودمان میپرسیم: «میتونم به این آدم اعتماد کنم؟ واقعا آدم کاربلدیه؟» جواب ما به این دو سوال تا حد زیادی بستگی دارد به اولین برداشتی که از طرز رفتار طرف مقابل در ذهنمان شکل میگیرد.
کادی میگوید بیشتر مردم، به ویژه در محیطهای کاری، فکر میکنند کاربلد بودن از قابل اعتماد بودن مهمتر است. این قبیل آدمها همهی سعیشان را میکنند تا باهوش و کاردان به نظر برسند. آنها امیدوارند با این رفتار به طرف مقابلشان بفهمانند که میتوانند سررشتهی امور را به دست بگیرند، غافل از اینکه قابل اعتماد بودن نخستین مولفهای است که دیگران بر اساس آن قضاوتمان میکنند. به زبان ساده، دیگران قبل از اینکه از روی کاربلد بودن قضاوتمان کنند، میخواهند بدانند شایستگی اعتمادشان را داریم یا نه.
برای اینکه به اهمیت نکتهی گفته شده پی ببرید، شاید بد نباشد به دوران غارنشینی برگردیم. در آن زمان، ارزیابی و قضاوت یک شخص میتوانست به دلیل سبک زندگی بر اساس مهارتهایی نظیر روشن کردن آتش باشد، اما مهمتر از توانایی آتشافروزی این بود که آن شخص به همقبیلهایهایش خیانت نکند و نقشهی کشتنشان را نکِشد.
به عبارت دیگر، ما ابتدا بر اساس قابل اعتماد بودنمان قضاوت میشویم و بعد بر اساس توانایی انجام کار. پس یادتان باشد قابلیتهای کاری خود را بیش از حد پررنگ نکنید، چرا که ممکن است نتیجهی معکوس ببینید. خلاصه اینکه حواستان باشد طوری رفتار نکنید که مهارتهایتان زیرکانه و تهدیدآمیز به نظر برسند.
دانش آموختگان دورههای کسبوکار تا مدتی بعد از فارغالتحصیلی سعی میکنند خودشان را در مصاحبههای شغلی باهوشتر و کارکشتهتر از آنچه در واقعیت هستند نشان دهند. اینها خودشان را بینیاز از کمک دیگران میبینند و هدفشان فقط این است که دست نیافتنی جلوه کنند. اما همین آدمهای باد به غبغب انداخته، حتی اگر واقعا هم کاربلد باشند، چون نمیتوانند اعتماد دیگران را جلب کنند، موقعیتهای شغلی بسیاری را از دست میدهند.
همهی اینها را گفتیم تا به این نتیجه برسیم که اگر نتوانید اعتماد طرف مقابلتان را جلب کنید، مطمئن باشید راه به جایی نخواهید برد. بدون تردید آدمهای قابل اعتماد و کاربلد تحسین برانگیزند، اما فراموش نکنید کاربلد بودن فقط در صورتی مزیت حساب میشود که اعتماد طرف مقابلتان را از پیش جلب کرده باشید.