خبرگزاری آریا -
امتناع خانم ها ازرابطه زناشویی !؟
انکار همسرتان برای هم بستر شدن با شما، هر بار که از او تقاضا می کنید، می تواند دلیلی فراتر از آن سردرد ساختگیش باشد.این مقاله به شما کمک می کند با درونی ترین مسائل جنسی خانمتان آشنا شوید تا بتوانید رابطه تان را با او ارتقاء بخشید.
اگر بگوییم زنان از نظر جنسی موجوداتی بسیار پیچیده هستند، بیراه نگفته ایم. همه می دانند که ارگاسم شدن برای خانم ها خیلی سخت تر از آقایون است. در این مقاله می خواهیم به علت این مشکل بپردازیم و به شما نشان دهیم که چطور مثل مردها بتوانید به راحتی از ارگاسم لذت ببرید.
فقدان میل جنسی موقتی به این معناست که شما طبیعتاً سکس را دوست دارید اما مدتی است که این میل را در خود نمی بینید. فقدان میل جنسی دراز مدت به این معناست که چند وقتی است که این شور و حرارت در شما از بین رفته است. میل جنسی کم یعنی شما سکس می خواهید اما بدنتان نمی خواهد و از نظر جسمی انگیختگی جنسی مغز را رد میکنید. دستگاه تناسلی شما خشک میماند و حساسیت شما به لمس کردن آن از بین رفته است.
اگر از کاهش میل جنسی رنج می برید، سریعاً به پزشک زنان مراجعه کرده و از او بخواهید یک چک آپ کامل روی شما انجام دهد. علت این مشکل معمولاً جسمی است و به دلایلی مثل جراحی های لگن خاصره مثل بیرون آوردن رحم، بالا بودن فشار خون، کشیدن سیگار، کلسترول بالا، تغییرات هورمونی مثل بچه دار شدن و همچنین استفاده از برخی داروها برمی گردد.
اگر خوب فکر کنید، فقدان میل جنسی موقتی معمولاً از بروز یک اتفاق ناشی میشود. جدا از اتفاقات آشکاری مثل بچه دار شدن، اتفاقات دیگری هم در این زمینه دخیل هستند، مثل استرس، خستگی، مرگ یکی از عزیزان، تنش در رابطه، و هر چیز دیگری که ممکن است باعث ناراحتی شما شده باشد. اگر توانستید آن اتفاق را تشخیص دهید، راه حل مشکل را تقریباً پیدا کرده اید. دلیلش استرس زیاد است؟ به اولویت هایتان دوباره فکر کنید. اگر غصه دار یا عزا دارید، به خودتان زمان بدهید تا بهبود یابید.
اگر یک سال یا بیشتر است که میل جنسی نداشته اید و نمی دانید دلیل آن چه بوده است، آنوقت است که باید بنشینید و یک فکر اساسی کنید. صادق باشید.
شاید یکی از مهمترین دلایلی که میل جنسیتان این مدت تحریک نشده این باشد که رابطه تان رابطه ی درستی نیست یا از شریک جنسیتان خوشتان نمی آید. اما خوشبختانه با کمی حرف زدن و آموزش دیدن می توانید این مشکل را به راحتی از میان بردارید.
آیا ناخودآگاه از سکس خودداری می کنید؟
بیشتر وقت ها واقعیت ناراحت کننده تر این است که مشکل شیوه ی شریکتان نیست، بلکه عدم علاقه شما به اوست. بااینکه راه های زیادی برای حرارت بخشیدن به زندگی جنسیتان وجود دارد، اما اگر واقعاً به طرفتان علاقه مند نباشید شاید نتوان کاری کرد. این شما هستید که باید تصمیم بگیرید در آن رابطه عاری از سکس بمانید یا رابطه تان را تغییر دهید.
رابطه جنسی می تواند ابزار بسیار عالی برای تهییج روابط باشد. اگر همسر شما همیشه عطش جنسی دارد، رد کردن منبع اصلی لذت او، راضیتان می کند. گاهی اوقات –به ویژه وقتی عصبانی هستید—آگاهانه این کار را می کنید. سایر اوقات اگر واقعاً اذیت شده باشید، اینکار به صورت ناخودآگاه انجام می گیرد. مشکلات جنسی معمولاً فقط به خودِ سکس مربوط می شوند و گاهی می تواند نشانه ی این باشند که رابطه چندان مستحکم نیست.
میل جنسی یک تصمیم است. به خودی خود اتفاق نمی افتد، شما باید باعث شوید که اتفاق بیفتد. مسئولیت انگیزش خود را بپذیرید. ببینید چه چیزهایی باعث تحریک شما می شود و چه چیزهایی میلتان را از بین می برد.
دلایل پزشکی را بررسی کنید. قبل از هر چیز برای ارزیابی شیوه زندگی، سلامت عمومی، داروها و سطح هورمون ها، یک مشاوره ی کامل پزشکی انجام دهید.
میل جنسی یک تصمیم است. به خودی خود اتفاق نمی افتد، شما باید باعث شوید که اتفاق بیفتد. مسئولیت انگیزش خود را بپذیرید. ببینید چه چیزهایی باعث تحریک شما می شود و چه چیزهایی میلتان را از بین می برد.
حداقل هفته ای یکبار با همسرتان قرار سکس بگذارید. علاوه بر این یک قرار، سه قرار ملاقات دیگر هم باهم در هفته داشته باشید که بدون انجام سکس داخل اتاق کنارهم باشید. این قرار ملاقات ها را در راس اولویت هایتان قرار دهید. وقتی زمانش فرا می رسد با اشتیاق در رابطه شرکت کنید و خواهید دید که شما هم به اندازه ی او لذت خواهید برد.
همسرتان را متهم نکنید. اگر او می خواهد که به فلان شیوه با شما سکس کند، غر نزنید و شکایت نکنید که چرا وقتی نمی خواهید مجبورید کاری را انجام دهید. درعوض همه ی تلاشتان را به کار گیرید که از رابطه جنسی تان لذت ببرید، همین!
در سکس ارگاسم نمی شوید
مشکل را بررسی کنید ، گاهی ممکن است اصلاً و به هیچ عنوان ارگاسم نشوید و گاهی ممکن است بسیار سخت ارگاسم شوید. مشکل شما کدام است؟
اطلاعات خود را از بدنتان بیشتر کنید. می توانید از کتاب های آموزشی، به ویژه کتابهایی که درمورد ارگاسم صحبت میکند، استفاده کنید. هرچه اطلاعاتتان درمورد سکس کمتر باشد، اگر زن باشید، ارگاسمتان دشوارتر خواهد بود.
نمی توانید ارگاسم شوید؟ احتمالاً یک مشکل عمیق روانی برای آن وجود دارد. اگر فکر میکنید اشکالی در کار است اما مطمئن نیستید که آن چیست، یا به طور کل از سکس احساس ناراحتی میکنید، حتماً با یک روانشناس مشورت کنید.
همسرتان توانایی رساندن شما به ارگاسم را ندارد
باید بگویم که تقریباً %77 خانم ها فکر میکنند که شریک جنسیشان نمیتواند آنها را به ارگاسم برساند. حتی آنهایی که این جرات را دارند به طرفشان آموزش دهند که برای ارگاسم شدن آنها چه باید بکنند. اما چرا؟ شاید دلیلش این است که طرفشان نمیتواند به همان مدت طولانی کاری که آنها می گویند را انجام دهد. اما نکته جالب این است که تحقیقات نشان می دهد مردها دوست دارند به آنها بگویید که چه باید بکنند. تنها دلیلی که باعث می شود زود دست از کار بکشند این است که چون ارگاسم خودشان خیلی سریعتر است فکر می کنند که شما هم باید همینطور باشید. باید به آنها بگویید که شاید تا 20 دقیقه هم طول بکشد تا ارگاسم شوید، آنوقت آنها با خیال راحت کارشان را ادامه می دهند.
موقع رابطه فقط به لحظه حال توجه داشته باشید. روی احساسات آن زمان خود متمرکز شوید.
اگر هنوز هم نمی توانید ارگاسم شوید، می توانم راهکاری به شما معرفی کنم. ابتدا از شریک جنسیتان بخواهید به تحریک سایر قسمت های حساس بدنتان بپردازد. وقتی هر دوی شما بدانید که می توانید ارضاء شوید، فشار روحی وارد بر شما کمتر خواهد شد.
هرچه طرفتان بیشتر با روشی که شما برای سکس کردن می پسندید انس بگیرد، کم کم می توانید از طریق سکس با همسرتان به ارگاسم برسید. اجازه بدهید او همه ی تلاشش را برای ارگاسم کردن شما بدون استرس به کار گیرد. سعی کنید روش ها و تکنیک ها جدید را بین خود آزمایش کنید تا ببینید کدام برای شما کارآمدتر است.
منبع:tebyan.net
سوءظن زوجین به یکدیگر، از مهم ترین دلایل جدایی
مکافات یک خیال واهی در زندگی زناشویی
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۵ ساعت ۱۹:۳۳
بدبینی
بدبینی و سوء ظن که نقطه مقابل حُسن ظن و اعتماد است، می تواند نوعی اختلال روانی به حساب آید. همسر مبتلا به این مشکل، طرف مقابل را بدون دلیل و شاهد، به داشتن غرض سوء ، متهم میکند. زنانی که درگیر این اختلال هستند، به شوهر خود اعتمادی ندارند و حتی از رفتارهای محبت آمیز وی، احساس رضایتمندی نمی کنند.
این افراد به دلایل واهی به همسرشان مظنونند و زندگی را بر خود و اطرافیان تلخ می کنند. وقتی یکی دائم درحال مواخذه و دیگری در حال توضیح و دفاع باشد، قطعا این زندگی نیست، بلکه دوزخی کُشنده است که هر دو طرف در آن شکنجه میشوند.
شخصی که دچار مشکل بدبینی است، احساس می کند چیزی را که می بیند یا می شنود،واقعیت ندارد و حقیقت چیز دیگری است،یعنی کاسهای زیر نیم کاسه است. هیچ چیز مانند بدبینی در تخریب یک رابطه مشترک زناشویی ویرانگر نیست.
سوالاتی که شکل بازجویی به خود می گیرد
«کجا بودی تا حالا»، «چرا تلفنت رو جواب ندادی»، «تا منو می بینی، بی حوصله می شی»، «ناهار با کی خوردی»، «کیلومتر ماشین خیلی افتاده، کجا رفته بودی»، «چرا بی اشتها غذا می خوری»، «دوست ندارم با این رفیقت رفت و آمد کنی»، «بقیه پول ها رو چه کردی»، «به کی پیام دادی»، «با کی حرف می زدی» و صدها جمله مشابه که معمولا زن ها به شکل بازجویی، مردان را با آنها مورد بازخواست قرار می دهند.
یکی از عواملی که موجب دوری زن ها و شوهرها از یکدیگر و تلخی روابطشان می شود (به خصوص زوج هایی که با عشق ازدواج کرده باشند)، کمرنگ شدن مبادلات احساسی و عاطفی آنان نسبت به روزهای اول زندگی و جانشین شدن نظام مدیریتی و دستوری بین آنهاست.
گرایش مخرب به سلطه جویی
به طور معمول دختران و زنان جوان امروزی،گرایش بیشتری به سلطه جویی های مخرب و مدیریت شوهرانشان دارند که این موضوع، خود عامل تخریبی مهمی در سُست شدن روابط زن و شوهر است که از نتایج منفی آن می توان به دروغگویی، سرد مزاجی، دلسردی، پشیمانی، کم توجهی، دوری و... حتی خیانت مرد اشاره کرد.
اغلب زن و شوهرها روش صحیحی برای درک متقابل یا تفاهم نمیدانند؛ یا اساسا نیاموختهاند. ریشه بسیاری از اختلافات خانوادگی در عدم درک متقابل همسران از یکدیگر است. درک موقعیت یا احساسات همسر، موجب می شود که انسان به نیکی های همسر توجه بیشتری کند و عیب ها و کاستی های همسرش را نبیند. رها شدن از خودبینی و شناخت روحیات همسر، اولین قدم درک متقابل است.
درحقیقت رویکرد گفت وگو در تعاملات خانوادگی بین زن و شوهر، نرخ بسیاری از اختلافات زناشویی را پایین می آورد.آنچه مسلم است بسیاری از افراد بهواسطه عدم آشنایی با ادبیات و فنون گفت وگو، هنگام بروز مشکلات بهسادگی در دام تقابل و رویارویی و حتی خشونت و دیگر روش های زورمدارانه می افتند.
مرجع : روزنامه نسل فردا
در هر رابطه ای مشکلاتی وجود دارند که نیاز به حل شدنشان برای هر دو طرف سنگینی میکند اما حل نشده باقی مانده اند و این موضوع میتواند به تدریج رابطه دوطرف را به کلی نابود کند.
به گزارش آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ هنگامیکه وارد اتاق مشاوره شد، چشمانش گریان و رنگش پریده بود. همسرش به دنبال او وارد شد. احساس درماندگی را در صورتش میشد دید. گویا این دو با مشکل بزرگی دستوپنجه نرم میکردند. به سنت مشاوره، شرایطی فراهم شد که بهسادگی و در فضایی صمیمی صحبت کنند و هر یک از آنها راز درونش را بازگو کند.
میگفت زنی ۳۵ساله است که دهسال است ازدواج کرده. همیشه آرزو داشته است در کنار همسرش عشق را تجربه کند و بهراحتی از احساسات و افکارش حرف بزند. با یکدیگر به سفرهای مختلف و مهمانیها بروند و یک کلبهٔ کوچک در مکانی تفریحی خریداری کنند، جایی که بتواند با همسرش در آنجا دور از هیاهوی بچهها خلوت کند؛ اما گویا همسرش چنین دنیایی را نمیشناخته و همیشه برای رفتن به مسافرت و هر اقدام تازهای، میخواسته است حسابگری مدیر باشد. خرید کلبهای تفریحی را هم علیرغم امکان مالی بیفایده میدانسته و در مورد آن هرگونه برنامهریزی را وقتتلفکردن میداند. کمتر علاقهمند به مهمانیها بوده و برنامهریزی برای مسافرت را در اولویت کارهایش نمیداند. گویا همسرش باید در این زمینه خیلی اصرار و تلاش کند تا رضایت او را برای تجربههای جدید جلب کند. همسرش میگفت خانهای که در آن زندگی میکنند، اکنون کمی فرسوده شده و باید خانهٔ بزرگتری بخرند. امّا ولخرجی کردن، آیندهٔ آنها را به خطر میاندازد و پسانداز برای امنیت در آینده مهمتر از مسافرت است.
حتماً شما هم با چنین مشکلاتی دستوپنجه نرم میکنید و آن را تجربه کردهاید، مشکلاتی که گویا از همان روزهای آغازین ازدواج، خود را نشان دادهاند و همواره نیز همراه ما هستند. همچنین تلاش فراوانی برای از بین بردن و حل آن کردهاید، ولی مانند بانوی مثال ما نتوانستهاید به نتیجه برسید. به نظر دکتر گاتمن، مشاور خانواده و ازدواج، به شکایتهایی که معمولاً از ابتدای زندگی خود داشتهاید و تغییر نکردهاند مشکلات دائمی میگویند، در واقع مشکلات دائمی رؤیاهایی هستند که طرف مقابل به آنها احترام نمیگذارد. اکنون وقت آن است که مطلب جدیدی دربارهٔ زندگی زناشویی خود بیاموزید. آنچه اهمیت دارد این است که شما آگاهی یابید که با مشکلات دائمی خود چه کنید؟
نخست باید به این آگاهی برسید و بپذیرید که بعضی از مشکلات حلشدنی نیستند و خواه ناخواه همیشه وجود دارند؛ ولی با آنها میتوان سازگار شد و زندگی کرد و حتی از آنها برای تجربهای متفاوت و رشد و بالندگی بهره برد. این تفکر که باید همهٔ مشکلات در ازدواج حل شود، منطقی نیست. به عبارت دیگر، ازدواج برای رشد و پویایی نیاز به مسائلی حلنشدنی دارد تا زوج خود را در برابر آن بیازمایند؛ بنابراین، قبول کنید وارد حیطه مشکلات دائمی خود شدهاید. آن حیطه را برای خود مشخص کنید و آن را بپذیرید.
در مرحله دوم، همانطور که میدانید، انسانها به دلایلی که قلب و عقل آنها میگوید ازدواج میکنند و یکی از دلایلی که در همهٔ انسانها وجود دارد، این است که به رؤیاهای خود جامهٔ عمل بپوشانند. بتوانند آرزوهای خود را در واقعیت ببینند. جالب اینجاست که زن و مرد معمولاً این قول را قبل از ازدواج به یکدیگر میدهند؛ ولی آنها را چه میشود که پس از ازدواج نهتنها نمیتوانند به قول خود عمل کنند، بلکه این مسئله تبدیل به چالش و تعارض بزرگی برای آنها میشود؟ و معمولاً شکایت میکنند که مثلاً چرا همسر من اینقدر احساساتی است؟ چرا همیشه دوست دارد به مهمانی برود؟ یا چرا منزوی و گوشهگیر است؟ آری رؤیاهایی که افراد با خود به ازدواج میآورند، تبدیل به تعارضی حلناشدنی میشود و در بعضی از روابط مانند سلولهای سرطانی در رگ و پی زندگی زناشویی نفوذ میکند و سلولهای رابطه و عشق را میمیراند؛ بنابراین هرگاه دچار مشکلات درازمدت شدید، از خود بپرسید رؤیای شما در پس این درخواست چیست؟ میخواهید چه چیزی را به دست آورید؟ نگران از دست دادن چه چیزی هستید؟
بکوشید رؤیای نهفتهٔ خود را مشخص کنید. برای این کار به گذشته و دوران کودکی و بافت زندگی خانوادگی خود برگردید و با خود روراست باشید. خوب است در این باره با یک متخصص هم صحبت کنید. زمانی که زندگی مشترک خود را با دفن یک رؤیا منطبق میکنید، این رؤیا شکل دیگری به خود میگیرد و بهصورت مشکلی حلنشدنی درمیآید؛ بنابراین در این مرحله به کشف رؤیاهای خود در پس تعارضات دائمی بپردازید. در مثال ما، خانم ممکن است رؤیای روابط دونفری عاشقانه همراه با تجربهکردن موارد ناآشنا را داشته باشد. شاید در دوران کودکی در خانوادهای انعطافناپذیر و قاعدهمند زندگی میکرده و یا پدری داشته است که با مادرش فاصلهٔ عاطفی زیادی را تجربه میکرده است؛ البته این یک فرضیه است. ممکن است فضای خانواده، بسیار عاطفی و همراه با وابستگی بوده و دختر کوچولوی دیروز، رؤیاهای خود را بر مبنای داشتن چنین فضایی بنا نهاده است؛ اما آنچه اهمیت دارد این است که اکنون این زنی که بالغ شده و آرزو دارد تکتک سلولهای رابطهاش با عشق و عاطفه باشد. همچنین در پس خواستههای همسرش نیز رؤیاهای او وجود دارد.
مرحلهٔ بعد به تجربهای برمیگردد که حتماً در زندگی مشترک خود داشتهاید. در پس دستوپنجه نرمکردن با یک مشکل دائمی، حتماً هیجانزده، عصبی و تحریکپذیر شدهاید. در این لحظات میدانید که کاری از پیش نخواهید برد؛ ولی با پافشاری به تلاش خود ادامه میدهید؛ اما آنچه به شما کمک میکند این است که چنددقیقهای شکیبا باشید و یکدیگر را آرام کنید. در پس تقلا برای یافتن رؤیاهایتان و آگاهشدن از ریشهٔ مشکلاتتان به آرامش و صبوری نیازمندید و در هنگامهٔ جروبحث، آرامش، بهترین هدیهای است که به یکدیگر میدهید.
در مرحلهٔ چهارم، بکوشید با پذیرش و درنظرگرفتن رؤیاهای یکدیگر، زندگی مشترک را به زمینهای برای تجربهٔ عمیقترین آرزوهای خود تبدیل کنید. برای نمونه، بانویی که از آن در ابتدای بحث صحبتش را کردیم، میتواند با کمک کردن به همسرش برای حسابگری مالیاش و برنامهریزی و پیشبینی آینده، گاهی هم امنیت او را فراهم کند و همسرش نیز با تعهدی برای خرید کلبهٔ کوچکی در آینده، خود را در رؤیای او سهیم کند؛ اما در نگاهی واقعبینانه، تعارض ممکن است بهصورت کامل حل نشود بنابراین به مرحلهٔ آخر بروید:
در این مرحله حوزههایی قرار دارد که شما نمیتوانید در برابر آن تسلیم شوید؛ مثلاً ممکن است بانوی مثال ما نتواند احساسات خود و درک متقابل از جانب همسرش را نادیده بگیرد یا همسرش نتواند بدون پسانداز برای خرید خانهای بزرگتر به فکر تأمین نیازهای تفریحی باشد. به قلب خود مراجعه کنید و خیلی واقعبینانه دایرهٔ عدمتوافقها را مشخص کنید. در واقع در این حوزهها نمیتوانید نیازها و ارزشهای اساسی خود را نادیده بگیرید. همچنین در کنار آن، دایرهٔ موافقتها را روشن کنید. در چه مسائلی میتوانید پذیرا باشید. ممکن است همسر مثال ما بتواند هزینهای را که برای مخارج پوشاک به همسرش میسپارد، به مدیریت او واگذارد و دربارهاش هیچ گونه پرسوجو نکند و یا خرید کلبهٔ دوستداشتنی همسرش را در چند سال آینده برنامهریزی کند. در مقابل، خانم احساس همسر را مبنی بر داشتن امنیت مالی بپذیرد و انتظارات خود مبنی بر مشارکت همسرش در مجالس و مهمانیها را تعدیل کند. بههرحال، این تصمیمگیری همسران است که در برابر چه نوع رفتاری، میخواهند چه چیزی را دریافت کنند و میخواهند چقدر در گذشت و پذیرش در زندگی مشترک سهم داشته باشند. تا میتوانید دایرهٔ توافقها و سازشها را بزرگتر کنید و دایرهٔ عدمتوافقها را کوچکتر کنید. آنچه میتواند برای تجربهٔ آرامش در زندگی شما ضروری باشد، دو مسئلهٔ مهم است: ابتدا در هر زمان و هرجایی تعارضهای ریشهای خود را باز نکنید و اجازه دهید فضایی آماده برای مطرح کردن آن فراهم شود. دوم به دنبال تغییر یکدیگر نباشید. در اغلب موارد آنچه شما را آزار میدهد، بزرگترین رؤیای همسرتان است، پس بدیهی است که نمیتوانید همه آن را برآورده کنید، ولی میتوانید در کنارش قدم بزنید و همراه با او رؤیا و آرزویش را با قلبتان تجربه کنید. وقتی همسرتان پذیرش و گشادهرویی شما را در مورد رؤیایش مشاهده میکند، در حقیقت نیمی از رؤیایش به واقعیت پیوسته است.
بهاینترتیب با وجود هر تعارض و یا مشکل دائمی میتوانید با رضایت به زندگی مشترک خود ادامه دهید.
چطور از عادیشدن روابط میان خود و همسرمان جلوگیری کنیم؟
اگر از عادی شدن روابط خود با همسرتان می ترسید با این مقاله از سری مقالات مجله ازدواج آلامتو همراه شوید تا این موضوع را به طور کامل مورد بررسی قرار دهیم.
به گزارش آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ عادیشدن روابط از جمله آسیبهای جدی است که میتواند حتی به طلاق منجر شود. این آسیب میتواند دلایل روانشناختی درون خانواده یا خارج از خانواده فراوانی داشته باشد که راهحلهای متفاوتی را ایجاب میکند. در آغاز زندگی مشترک، تجربههایی وجود دارد که هر دو زوج خیلی روی آنها وقت میگذارند و خیلی عمیق به آنها توجه میکنند. تجربههایی مثل زندگی دو نفره، نوع پوشش، نوع رفتار و روابط جنسی. خانمها سعی میکنند لباس مرتب داشته باشند، آرایش داشته باشند، سفره زیبایی بچینند، چای یا نوشیدنی آماده دارند. در مقابل مردها هم سعی میکنند گل بخرند، به همسرشان کمک کنند، تشکر کنند، از همسرشان تعریف کنند و با کلمات ابراز احساسات کنند. ولی معمولاً بعد از گذشت دوسهسال اول زندگی و ورود بچه به زندگی آنها، زوجین فراموش میکنند که خودشان رکن زندگی هستند. آنها دیگر وقتی برای حرفزدن و باهمبودن نمیگذارند و به نظر میرسد که فقط بهخاطر بچهها دارند زندگی میکنند.
خانمها دیگر لباسهای متنوع نمیپوشند، حوصلهای برای رسیدن به خود ندارند، دیگر خبری از سفرههای زیبا نیست و قابلمه مستقیم به سر سفره میآید.
مردها هم دیگر فراموش میکنند که همسرشان به تشکر و تعریف و تمجید از آنها نیاز دارند. این روال باعث میشود که به مرور زن و مرد آنقدر از یکدیگر دور شوند که یادشان میرود روزگاری همدیگر را دوست داشتند.
به نظر میرسد این پدیده، یعنی عادیشدن روابط و از دسترفتن جذابیت زندگی مشترک، علتهای متفاوتی داشته باشد. یکی از این علتها، افسانهسازی ذهنی در مورد زندگی مشترک است. در واقع زوجین تصورات کمالگرایانهای در مورد زندگی مشترک دارند که از قبل از ازدواج با خودشان به خانه بخت میآورند. وقتی که واقعیت زندگی چیزی غیر از این تصورات را نشان میدهد، کم کم ساختن رویاهایشان را فراموش میکنند و به واقعیتهای محتوم تن میدهند.
غیر از این، دلیل دیگر میتواند اسنادهای بیرونی باشد. به این معنی که ما دلیل اتفاقهای زندگی زناشویی خود را بیرون از رفتارهای خودمان بدانیم. در واقع ما دلمان میخواهد به نحو معجزهآسایی همهچیز خوب و رمانتیک باشد، در صورتی که خود ما هستیم که این جذابیتها را باید بسازیم و ادامه دهیم. به قولی زندگی و عشق مثل گیاهی است که اگر میخواهیم همیشه سبز و تازه باشد، باید به آن آب بدهیم و به آن رسیدگی کنیم.
برای اینکه جذابیت همسران برای یکدیگر حفظ شود، راهکارهای زیر مفید است:
شما احتیاج دارید که زمانی برای خودتان باشید، یعنی تنها به خودتان و خودتان فکر کنید. این زمان میتواند هفتگی باشد. باید با هم توافق کنید و یک وقت فراغت مشترک تعریف کنید که در آن فقط به خواستههای همدیگر اهمیت دهید و نه چیز دیگر.
بسیاری از زن و شوهرهای بچهدار فکر میکنند که باید زندگیشان را وقف فرزند یا فرزندانشان کنند و دیگر حق ندارند که دونفری تفریح کنند؛ درصورتیکه اتفاقاً به خاطر بچهها هم که شده باید روابط مثبت همسران حفظ شود. پیشنهاد میشود که حتماً زمانی را در نظر بگیرید و بدون حضور بچهها با هم بیرون بروید، قدم بزنید و حرف بزنید. این کار میتواند بسیاری از خاطرات خوش را دوباره زنده و شما را مثل روزهای اول ازدواج عاشق هم کند.
برای اینکه با هم حرف بزنید، همیشه باید حرف تازه و نویی داشته باشید. به همین خاطر حتی اگر شده در حد یک لطیفه یا خبر جدید حرف تازه داشته باشید که برای همسرتان تعریف کنید.
لباسهای جذاب بپوشید و به خودتان برسید و برای رابطه جنسی اهمیت قائل باشید. مثل این رفتار کنید که انگار تازه عقد کردهاید و همسرتان همیشه برایتان یک فرد شگفتانگیز کشف نشده است.
۶ راه که هر دعوا و درگیری را خیلی سریع تمام کنید؛
خاتمه دادن به دعوای زناشویی یک مهارت مهم در راستای حفظ زندگی زناشویی خواهد بود که هر زوجی به آن نیاز دارند.
به گزارش آلامتو و به نقل از بازده؛ حتی اگر دیوانهوار عاشق یکدیگر هم باشید، هر یک از شما در پایان هر روز همان آدمهای متفاوتی هستید که پیش از عاشق شدنتان بودید. زندگی ناگزیر از وجود تفاوتها اسـت، و زمانهایی پیش میآید که هر دوی شما شروع به لجبازی میکنید. تصور یک رابطه بدون دعوا و اختلاف غیرممکن اسـت. ولی نکتهی مهم اینجا اسـت که بتوانید به سرعت اختلافهایتان را حل کنید و به آنها اجازه ندهید تاثیر نامطلوبی بر رابطهتان داشته باشند. هر رابطهای با فشارها و انتظارات مخصوص به خودش همراه اسـت. گاهی اوقات، این فشارها، در کنار مشکلات شخصیتان، به شما آسیب میزنند و باعث شروع درگیری با شریک زندگیتان میشوند.
در ادامه به راههایی اشاره میکنیم که با کمک آنها میتوانید به سرعت به دعواها و درگیریهایتان پایان دهید:
برای رسیدن به یک راهحل و پایان دادن سریع به دعوا، اول از همه لازم اسـت مشکلتان را تحلیل کنید. سعی کنید بفهمید ریشهی این مشکل کجا اسـت. اگر ندانید چه چیزی باعث ایجاد این دردسر شده اسـت، هرگز قادر نخواهید بود به یک راهحل برسید. لحظهای دست از دعوا بردارید و دربارهی مشکل مورد نظر بحث و گفتوگو کنید. شتابزده عمل نکنید و با دقت در مورد مشکلتان فکر کنید. تحلیل مشکل با آرامش خاطر کمکتان میکند تا به یک راهحل برسید.
هرگز اشتباهاتی را پیش نکشید که شریک زندگیتان در گذشته مرتکب شده اسـت، زیرا این کار وضعیت را وخیمتر و فضا را ناخوشایند میکند. چیزهایی که در گذشته اتفاق افتادهاند، ربطی به اکنون ندارند و بنابراین، نباید پیش کشیده شوند. شاید با متلک انداختن به طرف مقابل در مورد اشتباهات گذشتهاش بتوانید در دعوا پیروز شوید، ولی این کار رابطهتان را طلسم میکند و فاجعه به بار میآورد. با این کار طرف مقابلتان احساس خواهد کرد شما برای به کرسی نشاندن حرفتان و کوبیدن وی، میتوانید دست به هر کاری بزنید. پیروز شدن در یک دعوا به جدایی و به هم خوردن رابطه نمیارزد.
حتی اگر دعوای شدیدی میانتان در میگیرد، شما همچنان همدیگر را بیش از هر چیزی در دنیا دوست دارید، اینطور نیست؟ اینکه بعضی وقتها در موارد خاصی با هم دعوا میکنید، به این معنی نیست که عشقی که در قلب یکدیگر کاشتهاید خشک و پژمرده شده اسـت. به خاطرات شیرین و فوقالعادهی مشترکتان فکر کنید. فکر کردن به این چیزها واقعا کمک میکند تا از شدت دعوا کاسته شود. عشقی که میانتان وجود دارد، هرگز اجازه نمیدهد دعواهایتان بیش از حد طولانی شوند.
هیچ دعوایی نیست که با یک گفتوگوی خوب و سالم حل نشود. سعی کنید طرف مقابل را آرام کنید و جوری حرف بزنید که وی را از حالت دعوا بیرون بیاورید. بر نفستان غلبه کنید و اگر مرتکب اشتباهی شدید، آن را بپذیرید. اگر واقعا معتقدید طرف مقابل مقصر اسـت، با وی حرف بزنید و واقعا نشان دهید که اشتباه میکند. به جای آنکه مدام سعی کنید صحت نظر خودتان را ثابت کنید، دلایل به وجود آورندهی این مشکل را بیابید؛ این کار بسیار مهم اسـت.
دعوا کردن در مورد اعتقادات و باورهایتان شاید شیرین و دلپذیر باشد؛ این مسئله کاملا درست اسـت. ولی اینگونه دعواها فقط روابط عاطفی میانتان را تلخ و زشت میکنند. اگر دعواهایتان را در مورد هر چیزی، برای چند روز کش دهید، قطعا تاثیر مخربی بر رابطهتان میگذارد. این جور دعواها را باید هرچه سریعتر پایان دهید.
حتی اگر این مشکلات واقعا مضطربتان میکنند، از آنها فرار نکنید و با آنها رودررو شوید؛ زیرا اگر سعی کنید از آنها دوری کنید، روزی در آینده از جایی دیگر سر در میآورد، و عاقبت باید با آنها رودررو شوید. پس بهتر اسـت همین الان با این مشکل مقابله کنید و یک بار برای همیشه به آن پایان دهید. هر چه بیشتر از مشکلات فرار کنید، آنها بیشتر دنبالتان میآیند. تنها راهی که هر دویتان میتوانید از مشکلات خلاص شوید این اسـت که برای آنها راهحلی بیابید.
دعوا و اختلاف در هر رابطهای اجتنابناپذیر اسـت. همین که در کنار هم هستید، نشان میدهد هزار دلیل وجود دارد که یکدیگر را دوست داشته باشید. بنابراین، نگذارید تفاوتها باعث شوند قضاوتهایتان یکجانبه و نادرست باشند. قطعا نمیخواهید صرفا به دلیل اینکه سر بعضی مسائل با یکدیگر اختلاف نظر دارید، رابطهتان به طور کلی نابود شود.
پی نوشت ها :
1. این چنین از توضیحات اسلامی سوره4، آیه 4 برداشت می شود.
2. از چند «ام ولد» در سال 126هـ/744 م در خراسان گزار شده اسـت: طبری، تاریخ 2، ص 1861، 1933.
3. در مورد حقوق زناشویی در عصر ساسانی رجوع کنید به:
Christian Bartholomae: Die Frau im sassanidischen Recht, (Heidelberg 1924),s.10 und 14f(kultur und Sprache,Band V).
در مورد انواع مختلف زناشویی (همچنین «ازدواجهای دسته جمعی») رجوع کنید به طور مثال به:-.
George Buschan: Illustriete Völkerkunde,(Stuttgart 1922,Bd,I.s.)
4. اسپاهبذ طبرستان در حدود سال 138هـ/755م«در کوهستان»93 زن هر کدام در منزلی مجزا داشت برای سوگلی قصری در کنار دریا بنا شد. وی همچنین دیدارهای نوبتی معین از آنان به عمل می آورد: ابن اسفندیار: تاریخ طبرستان، ص 115 و بعد.
5. همچنین محمود غزنوی در سال 420 هـ/1029م در مقابل مجدالدوله آل بویه در ری که بیش از 50 زن غیر عقدی در اختیار داشت. مجدادلوله برای دفاع از این موضوع، آن را «عادت نیاکان خویش» قلمداد کرد: ابن اثیر: الکامل، ج9، ص 128.
6. مقدسی: احسن التقاسیم، ص 368 و بعد (رعایت نکردن این فرمان مجازات مرگ داشت).
7. کریستنسن، ص 318 و بعد.
8. ابن خلدون/ چاپ ووستنفلد، ج2، ص 88.- رجوع کنید به: Goldziher,Had,72.
9. حدودالعالم، ص 136(سال 372هـ/982م).
10. سال 599هـ/1203 م سلطان غوریان شهاب الدین، با زن ربوده شده برادرش(که خواننده بود) ازدواج کرد، که او بعداً طرد و تبعید شد: ابن صاعد: طبقات الامم، ص 100.
11. ابن اثیر: الکامل، ج4، ص 217(سال 92هـ/12-711م در خوارزم).- رجوع کنید همچنین به: ابن اثیر: الکامل، ج8، ص 61(سال 317هـ/929 م مردآویج).
12. مقدسی: احسن التقاسیم، ص 369(سال 375هـ/985م).- و نیز: Inostrancev: Sas.et.115-126.
(با در نظر گرفتن ازدواج با محارم در ایران قدیم و به طور کلی بین اقوام هند و ژرمن).
13. مقدسی: احسن التقاسیم،ص 370.
14. همان کتاب، ص 369 و بعد.
15. طبری: تاریخ1، ص 2374 و بعد-. Ceat III,787,Godlziher,Arab.129
16. ابن اسفندیار: تاریخ طبرستان، ص 126.
17. مثالهایی از عصر باستان ایران جمع آوری شده اسـت: Nöldeke,Aufs 9,11,17.
18. ابن اثیر: الکامل، ج5، ص 113(سال 126هـ/744 م در خراسان).
19. طبری: تاریخ2، ص 1858، 1866(سال 157هـ/744م: خراسان)؛ طبری: تاریخ3، ص 137(سال 141هـ/59-758م طبرستان/خلفاء): ابن اثیر: الکامل، ج8، ص 66(سال 318هـ/930 م سامانیان/ گورکان)؛ مسکویه: تجارب الامم، ج2، ص 8(سال 329هـ/41-940)= ابن اثیر: الکامل، ج8، ص 127(سال 329هـ/941م: آل بویه/گورکان)؛ ابن اثیر، الکامل، ج8، ص 207(سال 361هـ/972م: سامانیان/ آل بویه)؛ ج9، ص 46(خوارزم/ محمود غزنوی)؛ ص 65(محمود غزنوی/ قراخانیان)؛ ص 82(محمود غزنوی/ گورکان)؛ ص 131(سال 428هـ/38-1037م)؛ ص 171(سال 433هـ/42-1041)؛ص 184(سال 439هـ/48-1047م: سلجوقیان/ فارس)؛ ص 202(سال 444هـ/53-1052 م: برخلاف میل زن!)؛ حسینی: اخبار دولة السلجوقیه، ص 11(سال 441هـ/1049م)؛ ص 12 و بعد= ابن اثیر، الکامل، ج10، ص 49( سال 448هـ/57-1056 م: خلیفه با شاهزاده ای سلجوقی ازدواج می کند)؛ ابن اثیر، الکامل، ج8، ص249= ابن خلدون/ العبر چاپ دسلن ج1 ص 250(قرن چهارم هـ/ دهم م؛ آل بویه- با وجود تشیع- و خلفاء؛ رجوع کنید: KrymśkyjI 129)
محمد بن ابراهیم: تاریخ آل سلجوق، ص 13(حدود سال 465هـ/1073 م قاورد کرمانی)؛ راوندی: راحة الصدور، 205=دولتشاه: تذکره، ص 131(سال 512هـ/1118 م سنجر)؛ بنداری: زبدة النصرة، ص 222= راوندی: راحة الصدور، ص 236(سال 541هـ/1146م: سلجوقیان)؛ محمدبن ابراهیم: تاریخ آل سلجوق، ص 128 و بعد(سال 581هـ/1185م: سلجوقیان).
20. رجوع کنید به فرض ابن اثیر: الکامل، ج8، ص 158(سال 337هـ/49-948م: سامانیان) و محمد بن ابراهیم: تاریخ آل سلجوق، ص 27(حدود سال 504هـ/1110 م: کرمان).- و نیز نزد سامانیان: طبری: تاریخ1، ص 2879(حدود سال 29هـ/650م: یزدگرد سوّم).
21. حسینی: اخبار دولة السلجوقیه، ص 12 و بعد(سال 481هـ/89-1088م: سلطان کاشغر در مقابل ملک شاه).
22. Matth.121(آل ارسلان با شاهزاده ای ارمنی ازدواج کرد).
23. Barthold,Vorl.88f,Barthold,Turk,286 (محمود غزنوی)
24. Urāda/ türk,II 256(سال 487هـ/1094م: بیوه ملک شاه)
حسینی: اخبار دولة السلجوقیه، ص 129( سال 584 هـ/1188 م: بیوه دو سلطان سلجوقی در مقابل یکی از مدعیان موفق).
25. مقدسی: احسن التقاسیم، ص 370.-مقایسه کنید با Schwarz VII857
26. بیهقی: تاریخ، ص 193 و بعد، 432، 537(بنابر موقعیت غزنویان/ قراخانیان)؛ حسینی: اخبار دولة السلجوقیه، ص 125(حدود سال 584هـ/1188م: سلجوقیان).
27. قتل یک زن، برای اینکه از او «رهایی» یابند، فقط به ندرت پیش آمده اسـت: جوینی: تاریخ جهانگشا، ج2، ص 73(سال 606هـ/10-1209م: مازندران).
28. Matth.297(البته به این شخص ارمنی، به سبب احساسات خصمانه اش نسبت به اسلام نمی توان اعتماد کرد)
29. ابن اثیر: الکامل، ح11، ص 173 و بعد= بنداری: زبدة النصره، ص 295(حدود سال 555هـ/1160م: ملکشاه دوّم سلجوقی).
30. در نزد سنیان تغییراتی یافته اسـت، رجوع کنید به بخاری: الصحیح(ذکر محلها: w.Heffeningind der EI,III 836IKS چاپ شده همچنین توسط:
R [udolf Ernst] Brünnows: Arabischer Chestomathie,hrsg.von August Fischer,3.Aufl.Berlin 1924,s.164f.(porta linguarum orientalium XVI).
31. Barthold,Frau,14f.
32. ابن اثیر: الکامل، ج8، ص 84(حدود سال 287هـ/900م).
33. قابوس نامه/ چاپ دیتز؛ ص 576-571.
34. همینطور نزد هیاطله در قهستان(بلاذری، فتوح البلدان، ص 403). برعکس می بایستی بر اساس گزارش آمینوس مارسلینوس، در زمان وی در ایران ناشناخته بوده باشد: Christ1.505
35. در قابوس نامه/ چاپ دیتز، ص 466 و بعد، به صورت نظری مورد بحث قرار گرفته اسـت.(عشاق جانبی و غیره).
36. مقدسی: احسن التقاسیم، ص 281(قرن چهارم هجری قمری/ دهم میلادی، بخارا).
37. چهارمقاله، ص 36-34(برای محمود غزنوی)؛بنداری، زبدة النصره ص 265 و بعد(سنجر).
38. فهرستی برای سنجر: بنداری، زبدة النصره، 274-271؛ یکی از امرای محمود غزنوی: تاریخ بیقهی، به کوشش نفیسی، جلد اول(تهران 1319 شمسی/1940 میلادی)، ص 300-295.(رجوع کنید به: küprülü kay 432 mit Anm 1)-حسینی: اخبار دولة السلجوقیه، ص 127(حدود سال 584هـ/1188 م و بعد، یکی از اتابکان سلجوقی).
(مطران به اسلام گروید و بعد از آن، به مسیحیت بهتان می زد).
39. Bar Herbareus,Chron. eccl.III171f.(مطران به اسلام گروید و بعد از آن، به مسیحیت بهتان می زد)
40. kremer,C.G.II 130,kremer,Streifz 42,Mez337 mit Anm.6.
41. بیرونی: ماللهند/ چاپ زاخو، ج2، ص 157.(لندن 1888). مقدسی: احسن التقاسیم، ص 407، 441.-Schwarz II 46
چهطور از هیزم ریختن روی آتش دعوا بین خودمان و همسرمان خودداری کنیم؟
خاتمه دادن به درگیریهای زناشویی مهارتی است که هر دو طرف باید سعی به یادگیری آن داشته باشند تا بتوانند در کنارهم یک زندگی شاد را تجربه کنند.
به گزارش آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ رابطه انسانی مخصوصاً ازدواج هم مایهٔ رحمت است و هم مایهٔ عذاب. بودن در این روابط به ما شادترین احساسات و بدترین هیجانها را میدهد. در روزهای اول ازدواج که افراد دست همدیگر را با محبت در دست میگیرند، خیلی از آنها اصلاً باور نمیکنند که ممکن است بعد از مدتی نه چندان زیاد این احساسات قدرتمند خاموش بشوند و از بین بروند و بدتر اینکه جای آن احساسات زیبا را خشم، ناامیدی، دلزدگی، تلخکامی و بیزاری بگیرد.
چرا اینطور میشود؟ خوب جواب خیلی سادهای دارد: احساسات تغییر میکنند. آنها شبیه وضعیت هوا هستند. حتی در گرمترین تابستانها یا سردترین زمستانها وضعیت هوا بهطور مداوم تغییر میکند. هیجانهای ما هم این خصوصیت را دارند. پس فرقی نمیکند که همسر یک فرد چهقدر خوب و فوقالعاده باشد، احساسات عاشقانه اولیه کاملاً پایدار نمیماند. اما خیلی هم نباید وحشت کرد. هرچند این احساسات ناپدید میشوند اما ممکن است دوباره برگردند و البته دوباره بروند و دوباره و دوباره برگردند و بروند! این رفتوآمد مداوم خصوصیت هر هیجان دیگری مثل ترس و خشم و لذت است. احساسات مثل بهاری که از پی زمستان میرسد، میآیند و میروند.
خیلیها این را میدانند اما زود و ساده فراموشش میکنند. ما شیفته احساسات عاشقانه میشویم و انتظار داریم که تا ابد پایدار بمانند. انتظار داریم که همسرمان نیازهای ما را برطرف کند، همانطور که دوست داریم رفتار کند، آرزوهای ما را برآورده بسازد و در کل زندگی را ما را بهتر، سادهتر و شادتر بکند و خوب البته دیر یا زود سیلی واقعیت قلعه خاکی آرزوهای ما را خراب میکند. بزرگترین لطیفه درباره زندگی بشر این است که افرادی که بیشترین اوقات را با آنها میگذرانیم و از همه بیشتر با آنها صمیمی هستیم همانهایی هستند که بیشتر از همه اعصاب ما را خرد میکنند! هرچند طعنه و کنایه شنیدن، مورد انتقاد تندوتیز واقع شدن و طرد شدن از طرف رئیس، همسایه یا همکار ناراحتکننده است اما این رفتارها وقتی بیشترین ناراحتی را ایجاد میکند که فردی که عاشقش هستیم آنها را انجام بدهد. درد و عشق شبیه دو همراه صمیمی هستند که دست در دست هم سفر میکنند. لزومی ندارد حرف مرا باور کنید. به تجربه خودتان رجوع کنید: آیا شده رابطهای صمیمی با کسی داشته باشید و وقت زیادی را با او بگذرانید و در این تعامل احساسات منفی را تجربه نکنید؟
همه میتوانیم با انجام کارهای کوچکی که پژوهشهای علمی اثربخشی آنها را نشان داده است از شعلهورتر کردن آتش اختلافات جلوگیری کنیم و حتی یک اختلاف را به فرصتی برای صمیمیتر شدن تبدیل کنیم. درست همان وقتی که با همسرمان درگیر شدهایم و از هم فاصله گرفتهایم امیدی برای بهتر کردن اوضاع وجود دارد.
پس قضیه اینطور است: اگر خانهای بخرید مجبور هستید هزینه گاز و برق و آب را پرداخت کنید؛ اگر بچهدار بشوید مجبورید لباس او را عوض کنید و شبهای مدیدی بیخواب بمانید و اگر ازدواج کردید حتماً مقدار معمولاً زیادی استرس تجربه خواهید کرد. اینیکی از واقعیتهای غیرقابلانکار زندگی بشر است.
ستارگان موسیقی، شعرا و نویسندگان رمان، علاقه زیادی به نادیده گرفتن این واقعیت دارند. آنها میخواهند تا ما این افسانه قدیمی را باور کنیم: یک همسر کامل وجود دارد که منتظر شما است و بدون او شما فردی ناکامل، ناراضی و محکوم به نصفه و نیمه ماندن هستید و وقتی درنهایت این همسر کامل را پیدا کردید عاشق او خواهید شد و تا ابد و بدون زحمت زیاد در حالت عشق و قدردانی باقی خواهید ماند.
وقتی این افسانه را که متأسفانه بهطور آشکار و نهان در حال تبلیغ است، باور میکنیم آنوقت دست به اقداماتی میزنیم که نتیجهاش وضعیت کنونی ازدواج و طلاق است که همگی شاهدش هستیم. در بسیاری از کشورها از جمله کشور ما طلاق سیر رو به رشد نگرانکنندهای پیداکرده و حتی اگر طلاق اتفاق نیافتد بسیاری از ازدواجها پر از احساس پوچی، تنهایی و بدبختی است. تعداد فزایندهای از افراد از متعهد شدن به یک رابطه طولانیمدت میترسند و وحشت دارند که نکند اگر وارد چنین رابطهای بشوند در نهایت کارشان به اشک ریختن، تلخکامی و دادگاه بکشد. تعجب ندارد که تعداد افرادی که تنهایی را ترجیح میدهند روزبهروز بیشتر میشود.
این واقعیت ها غصهدار و ناامیدکننده به نظر میرسند. درست است؟ نترسید. خبرهای خوبی هم داریم. علم روانشناسی میتواند به ما کمک بکند. همه میتوانیم با انجام کارهای کوچکی که پژوهشهای علمی اثربخشی آنها را نشان داده است از شعلهورتر کردن آتش اختلافات جلوگیری کنیم و حتی یک اختلاف را به فرصتی برای صمیمیتر شدن تبدیل کنیم. درست همان وقتی که با همسرمان درگیر شدهایم و از هم فاصله گرفتهایم امیدی برای بهتر کردن اوضاع وجود دارد.
یک جنگ چهطور میتواند متوقف شود؟ یکی از راههایش آتشبس دادن است. ما هم هر وقت که بخواهیم، میتوانیم آتشبس اعلام کنیم. جنگ و جدال را تمام کنیم و به قلب همسرمان دست پیدا کنیم، میتوانیم دوباره اقدامی بکنیم که در نهایت برای هر دویمان بهتر است. میتوانیم با هر قصدی که برای پایان مجادله داریم، از رسیدن به هم گرفته، تا ترمیم رابطه و دوباره ارتباط بر قرار کردن، به خاطرش این پیام مؤثر را بارها ارسال کنیم: «تو برای من اهمیت داری». این نوع پیامها پیوند دهنده قلبهاست و به هر دو طرف یادآوری میکند که هدف اصلی رابطه زناشویی چیست.
پژوهشهایی که در زمینه روابط زناشویی انجام شده هم نشان میدهد که یکی از عوامل کلیدی برای پیشرفت در یک رابطه، توانایی ارسال و دریافت مکرر این پیام است: اگر رابطهمان آسیب دیده میخواهم برای ترمیم آن تلاش کنم! منظور از تلاش برای ترمیم این است که هدف و معنای هر واژه، عمل یا ایما و اشارهای که فرد درون رابطه انجام میدهد اصلاح رابطه است. پژوهشها نشان میدهد که حتی وقتی زن و شوهر با هم دعوا میکنند، اگر توانایی و مهارت ترمیم و اصلاح را داشته باشند، رابطهشان پا برجا خواهد ماند.
البته پژوهشها این را هم نشان میدهد که این فقط ارسال پیام نیست که مهم است، بلکه در مورد دریافت پیام هم صدق میکند. اگر با هشیاری این واژهها و حرکات تکراری را ارسال و ارزش آنها را درک کنید، اثر بخش و پیوند دهنده خواهند بود. اما اگر شریک زندگی شما دست دراز کند و شما دست او را پس بزنید، او را از این مسیر خارج کنید، رابطه را قطع کنید یا دست از حمله برندارید، از مسیر منحرف شوید و یا تلاشهای او را برای برقراری رابطه نادیده بگیرید، نهتنها درمان و اتصال غیرممکن خواهد شد، بلکه این زخمها رشد میکنند و عمیق و کهنه میشوند.
برای ترمیم رابطه، شیوههای فراوانی برای ارسال پیام به صورت جمله وجود دارد:
یکی از راههای خاتمه دادن به دعوا این است که گارد دفاعی خودتان را پایین بیاورید تا زخمهای هیجانی شما خودش را نشان بدهد. میتوانید بگویید: «ای وای، واقعاً دارم صدمه میبینم»، «سردرد گرفتم»، «استرس دارم»، «واقعاً میترسم» یا «کمکم دارم احساس میکنم خرد و خمیر و کوفته شدهام».
یک راه ساده دیگر این است که به طور صریح درخواست آتشبس کنید. میشود گفت: «می توانیم کمی استراحت کنیم؟»، «این دعوا مرافعهٔ ما را به هیچ کجا نمیرساند»، «نمیتوانم ادامه بدم، احتیاج دارم یک کم استراحت کنم»، «چهطوره کمی نفس بکشیم، استراحتی بکنیم؟» یا حتی «میشود تمامش کنیم و همدیگر و در آغوش بگیریم؟ من الان واقعاً به این کار احتیاج دارم».
روش بعدی این است که به دعوا ادامه بدهید اما شرایط آن را عوض کنید. برای مثال با لحنی آرام بگویید: «میشود صدایت را بیاری پایین لطفاً؟»، «خوشحالم که دربارهاش بحث میکنیم اما خواهش میکنم فریاد نزن.»، «لطفاً از موضوع بحث دور نشو.» یا «می توانی این حرفها را بدون هیچ قضاوتی دوباره بزنی؟»
باید نظرتان را در این خصوص اعلام کنید که دعوا شما را به جایی نمیرساند. مثلا بگویید: «این بی معنی است، درست نمیگویم؟ به هیچجا نمیرسیم.» داریم زمان و نیروی خودمان را بیفایده تلف میکنیم. این طور نیست؟» یا «چهقدر باید در مورد این موضوع با هم دعوا کنیم؟»
گاهی میتوانید تلاش کنید تا مشکلات را از دیدگاه دیگری ببینید و در نتیجه شرایط را بهتر کنید. باید بگویید: «من حرف تو را نمیفهمم. کمکم کن بفهمم» یا «اجازه بده ببینم میتوانم این مسأله را از نگاه تو ببینم».
وقتی گیر این فکر میافتیم که «حق با من است، تو اشتباه میکنی» و آن را تکرار میکنیم ، گفتن عبارت «ببخشید» خیلی سخت میشود و درست به همین دلیل است که این واژه میتواند بسیار تأثیرگذار و آرام بخش باشد. میتوانید بگویید: «من را ببخش. نمیخواستم آزارت بدهم»، «عذر میخواهم. بدجوری تحت فشار بودم»، «نمیخواستم منظورم را این طوری بیان کنم. دوست داری طور دیگری بگویم؟»، «میتوانم درک کنم که چهقدر آزار دیدی، خواهش میکنم مرا ببخش».
برای ارسال و دریافت مؤثر پیام در جریان «تلاش برای بازسازی رابطه» نیاز دارید که نسبت ذهنتان هشیار و بی قضاوت باشید. اگر به دام افکار ذهنتان بیافتید و یا به سرکوب آن افکار مشغول شوید، امکان ندارد برای ترمیم رابطه تلاش کنید. پس عشق از همه چیز مهمتر است. آرام نفس بکشید. آماده باشید. به چیزی که ذهنتان میگوید توجه کنید. تنفس خود را احساس کنید. با ارزشهایتان ارتباط برقرار کنید. این کار فقط چند ثانیه زمان میبرد. درست مثل این که دکمه مکث را هنگام پخش فیلم فشار داده باشید. برای چند لحظۀ کوتاه، جنگ در وسط میدان متوقف خواهد شد. این چند ثانیه همۀ زمانی است که شما نیاز دارید تا کاری متفاوت انجام بدهید. مکث کنید، نفس بکشید و در لحظه حال حضور داشته باشید. بعد، یک بار دیگر دست به کار شوید و این بار کاری کنید که با ارزش های شما در رابطه زناشویی یعنی صمیمیت و احترام هماهنگ باشد.
اگر خواهان یک رابطه زناشویی سالم و پایدار هستید باید مراقبت رفتار خود باشید و از ارتکاب اشتباهات رایج زنانه در رابطه زناشویی خود پرهیز کنید.
به گزارش آلامتو و به نقل از بازده؛ هر رابطهای منحصر به فرد است و موقعیت ها و شرایط خاص خودش را دارد؛ اما گاها یک سری اشتباه زنان در روابط زناشویی باعث میشود تا اغلب بدون اینکه متوجه شوند، خدشه ای به حس مشترکشان وارد شود.
در این مقاله چندین نکته آمده که باید در این خصوص به آنها توجه داشت تا کمترین آسیبهای ناخواسته وارد زندگی عاطفی زناشویی شود.
۹ اشتباه زنان در روابط زناشویی:
یک اشتباه زنان در روابط زناشویی این است که خود را دست کم میگیرند و بیارزش نشان میدهند. آسیبپذیر بودن و نداشتن امنیت در جهان امروز بسیار آسان است. شما دائما باید با موفقیت هایی که کسب می کنید، خود را به اثبات رسانده و با پیروزی ها و شکست ها رو به رو شوید؛ بنابراین تخریب و از بین بردن عزت نفس و ارزش شخصی افراد ساده است. سعی کنید که از ارزش های خود کم نکنید. بدانید که شما ارزش و لیاقت همه چیز را در جهان دارید و شایسته هر آنچه دارید، هستید.
تکیه کردن به کسی برای حمایت، چیز بدی نیست، اما وابستگی به کسی تا حدی که تبدیل به تنها پشت و پناه شما شود، روشی نادرست است. این کار بعدها باعث می شود ارزش شخصی شما، ثبات احساسی و شادی تان به چیزهایی وابسته شود که خودتان هیچ کنترلی روی آنها ندارید. به شریک زندگی خود برای حمایت متقابل تکیه کنید، اما به او محتاج نباشید.
شاید بتوان گفت مهمترین اشتباه زنان در روابط زناشویی این است که به ارتباط برقرار کردن با همسرشان بیتوجه یا کمتوجه هستند. گاهی درک همسرتان مشکل می شود، به خصوص زمانی که افسرده، عصبانی یا ناراحت هستید، بنابراین بهتر است که در آن لحظه موضوع را رها کنید. اکثر اوقات صحبت، پرسش، برقراری ارتباط کلامی در یک رابطه ایده خوبی است، مخصوصا اگر احساس می کنید که نتوانستهاید نیاز شریک زندگی خود یا روش برقراری ارتباط با وی را درک کنید. انجام چنین کاری، رابطه شما را تقویت کرده و به هر دو طرف درک بهتری از حس و حال یکدیگر می دهد.
زنان و مردان نسل ما و نسل پیش از ما، کمی در روش تفکر، عمل و رفتار با هم تفاوت دارند. البته نمی توان گفت همه آنها، بلکه این امر درباره تعداد زیادی از ما صادق است. نکاتی در شریک زندگی شما وجود خواهدداشت که شما آنها را دوست دارید و برخی را نیز دوست ندارید. قطعا ترجیح می دادید که همسر شما برخی از آن نکات و صفات را نداشت، اما اکنون که این صفات را دارد، کمی آنها را برای خود قابل تحمل کرده و سعی کنید به آنها عادت کنید. سعی نکنید او را به سمت علائق خود سوق داده و تغییر دهید؛ در عوض بیشتر روی آنچه می پسندید، تمرکز کرده و کمتر به چیزهایی که نمی پسندید، فکر کنید.
برخی مردان با تفکرات زنان درباره روابط عاشقانه آشنایی دارند؛ اما اغلب مردان با اینکه واقعا عاشق زنان خود هستند، به ندرت طبق تعریف یک زن از رابطه عاشقانه پیش می روند. دقت کنید که فقط چون همسرتان چیزهایی را که به او گفته اید، به خاطر ندارد، نباید او را بی توجه بدانید. درعوض کارهای زیادی را هم انجام می دهد. اگر می خواهید کاری را انجام دهد، گاهی مستقیما آن را به او یادآوری کنید. به این صورت زندگی را هم برای او و هم برای خودتان آسان می کنید.
خاطرات توسط کسانی خلق می شوند که برای کوچک ترین جزئیات مته به خشخاش نمی گذارند. سعی کنید به ندرت کارها را در زندگی هدایت کنید و اجازه دهید امور آن طور که باید و شاید صورت بپذیرند. اینکه وقتی برنامه ها تغییر می کنند، افسرده شوید امری طبیعی است، اما به فکر فرورفتن و پژمرده شدن به خاطر این تغییرات یا گریه و زاری کردن یا دائما کنایه زدن، می تواند یک خاطره خوب در حال رقم خوردن را خراب کرده و حال و هوای خودتان و شریک زندگی تان را تلخ کند.
حتی اگر تغییر در برنامه ها چیزی است که نمی توانید اصلا تحمل کنید و روی سلامت و امنیت شما اثر ناخوشایند دارد، سعی کنید روی جزئیات تاکید نکنید. از زمان با این فکر لذت ببرید که چه چیزی می تواند یک عنصر شگفتیساز در همین حال حاضر باشد.
هیچ مشکلی در خواستن یک رابطه طولانی و امن وجود ندارد. همگی ما تغییر می کنیم و تکامل پیدا می کنیم. هم به خودتان و هم به شریک زندگی تان فرصت بدهید. برای تقویت و تحکیم رابطه و از بین بردن حس عدم امنیت، با شریک زندگی خود صحبت کنید تا راهی بیابید برای ایجاد و ساختن شرایطی که حس امنیت بیشتری در آن دارید.
روابط از مراحل دشواری گذر می کنند و در طول این مراحل است که ما آسیب پذیر و حتی گاهی ناشاداب می شویم. اگر این چنین شد، با شریک زندگی خود صحبت کنید. در صورتی که چیزی متفاوت می خواهید که رابطه فعلی تان به شما نداده است، پس شجاعت داشته باشید و آن را بیان کنید، اما اگر این شجاعت را ندارید، اعتماد موجود بین خود و شریک زندگی خود را برای یک لحظه ضعف یا وسوسه تخریب نکنید. باید طوری با شریک زندگی خود رفتار کنید که دوست دارید او با شما رفتار کند. به وفاداری تمام و کمال احترام بگذارید.
دیگر اشتباه زنان در روابط زناشویی تصمیم گیری بهجای شریک زندگی است. همه ما دوست داریم گفتههایمان نقش و رتبه ای خاص در انتخاب ها و تصمیمات شریک زندگی مان داشته باشد. همین باعث می شود که هر فرد متاهلی احساس خاص بودن بکند، اما در بسیاری مواقع هم زیادهروی می کنیم. به یاد بیاورید زمانی که کسی در تصمیم گیری های شما دخالت می کند، چه حسی پیدا می کنید؟ برای شریک زندگی شما هم دقیقا همین طور است. به خاطر همسرتان هم که شده، به جای او تصمیم نگیرید.
همه ما این را شنیده ایم که دعوا نمک زندگی زناشویی است اما آیا واقعاً اینگونه است؟
به گزارش آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ خب دعوا بد است، نه؟ اغلب به ما آموزش داده میشود که از اختلاف و دعوا بپرهیزیم. به طور خاص به خانمها آموزش داده میشود که موضوع را از لحاظ احساسی حل کنند. دربارهاش حرف بزنند. سراغ آغوش و نوازش بروند. گوش کنند. از طرف دیگر به مردان گفته میشود که از اختلاف بپرهیزند؛ مگر اینکه نتوانند که در آن حالت باید تکلیف ماجرا را مشخص کنند و بگذرند. هر چه هست، یا حلش کنند یا رهایش کنند. یا شاید ماجرا را آنقدر در خودشان دفن کنند که دیگر مشکلی نباشد، بعد بگذرند.
با این سناریوهای جنسیتی و در کنار آمارهای بالای طلاق در جامعه، اختلاف به عنوان اتفاق بدی در ازدواج دیده میشود، چیزی که برای همه، به خصوص بچههایی که وقتی این اختلافات رخ میدهد آنجا هستند، بد است. گاهی لازم است؛ اما معمولاً بد است.
سؤالی که این روزها فکر من را مشغول کرده این است که وقتی درباره ازدواج حرف میزنیم، آیا هر اختلافی بد است؟
پاسخ این سؤال البته غافلگیرکننده نیست: نه. بستگی دارد به نوع اختلاف، زمان اختلاف، آدمهای درگیر در اختلاف و برنده دعوا. بله، میدانم که فکرکردن به بردوباخت وقتی درباره زندگی مشترک حرف میزنیم، ایده خوبی نیست؛ اما بیایید صادق باشیم: همه ما به چنین چیزی فکر میکنیم: چه کسی دعوا را برد؟ چه کسی از آن جنگ بازنده بیرون آمد؟ چرا جورابها هنوز هم در سبد لباس نیستند؟ چه کار کنم که ماشین ظرفشویی را خالی کند؟ و بالاخره… آیا این مشکل کل رابطه را به هم میزند؟
نکته غافلگیرکنندهتر شاید این است که اختلاف، خوب است یا لااقل میتواند باشد. پژوهشگران مدتها تلاش کردهاند که بفهمند چطور باید اختلاف را متوقف کنند، چطور آن را کوچک کنند، چطور میشود در اختلاف وساطت کرد یا برعکس، چطور میشود پیشبینی کرد که بین دو نفر اختلاف پیش خواهد آمد و از ازدواج آن دو نفر جلوگیری کرد؛ اما حقیقت این است که اختلاف اتفاق میافتد. مکرراً. گاهی در سکوت و گاهی پرسروصدا و خشن و آنوقت بقیه مجبورند که مداخله کنند. با این اوصاف، پس اختلاف چه زمانی خوب است؟ و چه زمانی آنقدر بد است که باید کسی مداخله کند؟
اینها پاسخهای سادهای ندارند؛ اما من میتوانم براساس تحقیقات و مطالعات و تجربیاتم، بینشی در این باره ارائه کنم.
اول اینکه نباید به هر قیمتی از اختلاف حذر کنید. اگر چنین کنید، ممکن است طرف مقابل فکر کند همه چیز سر جایش است و درنتیجه به همین وضعیت عادت کند. بعد… وقتی نهایتاً شما موضوع را مطرح میکنید، آنها غافلگیر خواهند شد. هیچکس دوست ندارد غافلگیر شود؛ پس، مطرح کنید. بگویید اگر از یکی از رفتارهای همسرتان متنفرید. به زبان بیاورید و مؤدبانه از او بخواهید که این کار را نکند. اگر این جواب نداد، با یادداشتهای طنزآمیز به او یادآوری کنید. اگر ندانند که شما از این کار بدتان میآید، این را ادامه خواهند داد. کاری کنید بدانند.
دوم، نق نزنید. میدانم که گاهی نمیشود جلویش را گرفت. ممکن است احساس کنید که مدام دارید به او میگویید که حولهاش را بردارد و او گوش نمیدهد. مشکل نقزدن این است که جواب نمیدهد؛ چون نهایتاً طرف مقابل نسبت به آن بیحس میشود. اساساً، اگر شما موضوعی را همیشه مطرح کنید، ماجرا برای طرف مقابل تبدیل به سروصدایی میشود که آنها به آن عادت میکنند. یا اینکه آنقدر کلافه میشوند که از اتاق بیرون میروند یا اینکه صدای تلویزیون را زیاد میکنند. اینها فایدهای ندارد و راه خیلی بدی برای حل مشکل است. پس، دعواهایتان را انتخاب کنید و راهی بیابید که خواستههایتان را منتقل کنید، بدون اینکه مدام و تمام وقت حرفشان را بزنید. هدف، حل مشکل است و اگر بتوانید به یک توافق برسید، بهترین نتیجه ممکن را یافتهاید.
نکته آخر که موضوع مهمی است: سعی کنید ریشه مشکل را حل کنید. با مکالمه حلش کنید. قراری بگذارید تا با مکالمه حلش کنید. نزد یک مشاور بروید تا او به شما کمک کند تا با مکالمه حلش کنید. سراغ جیغوداد و بدتر از آن نروید که آخرش به جایی برسید که بدتر از قبل باشد. میدانم که اینها سخت است. میدانم که کمک خواستن مثل پذیرش شکست است. اما ارزشش را دارد. شما ارزشش را دارید و اگر در اولین تلاش موفق نشدید، دوباره و دوباره تلاش کنید. راه دیگری را امتحان کنید؛ مثلاً برای هم نامه بنویسید. سراغ مشاور دیگری بروید؛ چون همه مشاوران لزوماً قادر به کمک به شما نیستند. تلاش کنید و تلاش کنید و تلاش کنید.
خبرگزاری آریا -
همه ما می دانیم که بیماری به یک شبه در یک فرد ظاهر نمی شود بلکه علایم آن از مدتها قبل به وجود آمده است ، اما ما آنها را نادید ه می گیریم ؛ تا اینکه بیماری به اندازه کافی رشد می کند و دیگر قابل درمان نیست .
درمورد عوامل ایجاد کننده اختلافات زناشویی نیز موضوع این گونه است . در هنگام اولین روزهای آشنایی ، علایم هشدار دهنده زیادی وجود دارند که ما آنها را نادیده می گیریم و به آن توجه نمی کنیم اما همین علایم ، رشد کرده و شدید می شوند و نهایتا باعث بروز مشکلات زیادی می شوند .
به موضوع اعتیاد اشاره می کنیم . معتادان مواد مخدر همه از روز اول تزریقی نبوده اند بلکه به صورت تفننی مصرف مواد مخدر را آغاز کرده و به صورت تفننی ادامه داده و نهایتا به این روز سیاه گرفتار شده اند . بسیاری از افراد شاهد مصرف مواد مخدر به صورت تفننی در همسر خود هستند اما آن را نادیده می گیرند . و اعتقاد دارند که به صورت تفننی است و اشکالی ندارد .
موضوع ازدواج مجدد همسر شما با فرد دیگر نیز از این قبیل مسایل است . این موضوع نیز یک شبه اتفاق نمی افتد ، بلکه همسر شما از قبل مدتها برای آن زمینه چینی می کند که شاید علایم و نشانه های هشداردهنده آن کاملا آشکار باشد ، اما شما به آن توجه نمی کنید.
اگر نامزد شما مایل نیست که با شما در خیابان راه برود ، مایل نیست که شما را به دوستان ، اقوام و آشنایان خود معرفی کند ، اگر دائما تلفن های مخفیانه دارد ، باید در مورد آن کمی دقیق شوید .
عقیده همه روانشناسان این است که زن و شوهر باید از همه مسایل هم آگاه باشند . اگر مرد در زندگی با بحران مالی مواجه شده است ، هیچکس بهتر از همسرش نمی تواند به او کمک کند ، و او را دلداری بدهد . پس دلیلی وجود ندارد که مرد به بهانه مواجهه با بحران های مالی تلفن هایش را از همسرش پنهان کند .
اگر نامزد شما تصمیم به ازدواج با شما گرفته است باید این موضوع آشکار شود . همه دوستان ، اقوام و آشنایان او باید او را به عنوان یک فرد متاهل بشناسند . پس دلیلی ندارد که بخواهد نامزدی خود را پنهان کند .
علائم هشداردهنده بسیار زیادی وجود دارند که باعث به وجود آمدن مشکلات نهایی زیادی خواهند شد . در زیر به برخی از این موارد اشاره می کنیم :
علامت هشدار دهند: از صحبت کردن در مورد گذشته ی خود اجتناب می کند . از پاسخ به سوالات طفره می رود یا این که آن ها را کم اهمیت جلوه می دهد .
مشکل نهایی : این امکان وجود دارد که مسئله ای جدی را با این کار پنهان می کند .
علامت هشدار دهنده: جزئیات سوابق خانوادگی خود را فاش نمی کند . زیاد خانواده اش را نمی بیند یا با آن ها صحبت نمی کند .
مشکل نهایی : با صمیمی شدن مشکل دارد ؛ نسبت به اعضای خانواده خود ،خشمِ سرکوب شده دارد که مسلما در روابط آینده با شما نیز تاثیر خواهد گذاشت .
علامت هشدار دهنده :بسیار درگیر و مطیع اعضاء خانواده خود بوده و به نظر می رسد که زیاده از حد با آنها حرف می زند . به آن ها اجازه می دهد که به او امر ونهی کنند و آنها نیز حد و مرزی در این رابطه نمی شناسند .
مشکل نهایی : قادر نخواهد بود که جای شما را در خانواده خود باز کند و شما همواره در بین آنان احساس غریبگی خواهید کرد .
علامت هشداردهنده : بی نهایت دقیق بوده و مرتبا عشق ، محبت ، توجه و هدایای بسیار به پایتان می ریزد . این طور به نظر می آید که « بیست وچهار ساعته » فقط به شما فکرمی کند .
مشکل نهایی : این امکان وجود دارد که روی شما احساس مالکیت شدید داشته و احتمالا بسیار حسود می باشد . این چنین افرادی با « زندگی شما » زندگی می کنند ، برای شما هیچ آزادی قائل نیستند و در نهایت احساس خفگی خواهید کرد .
علامت هشداردهنده : اگر قبلا ازدواج کرده یا نامزدی داشته ، نسبت به آن بسیار عصبانی بوده و مدام او را به خاطر مشکلاتی که داشتند ، مقصر می داند .
مشکل نهایی : شاید « نفر بعدی » شما هستید ! زیرا این فرد مسئولیت مهمی که خود در به وجود آوردن مشکلات داشته را نمی پذیرد .
علامت هشداردهنده : بدهکار و مقروض بوده و برگه های جریمه پرداخت نشده بسیاری دارد . از لحاظ اقتصادی بی ثبات بوده و مدام از او شنیده می شود که : « فعلا دستم تنگ است .»
مشکل نهایی : بهانه های زیادی خواهید شنید ، اما از عمل خبری نخواهد بود . شما نقش « مامان» یا «بابا» را بازی خواهید کرد .
علامت هشداردهنده : می خواهد همه جا رئیس باشد . همیشه خود را خیلی قوی جا می زند و همواره « می داند که چه می خواهد » . هیچگونه احساس ترس یا آسیب پذیری بروز نمی دهد .
مشکل نهایی : عاشق کنترل کردن دیگران است . در شروع احساس می کنید که از شما نیز مراقبت می کند ، اما دیری نمی پاید که می بینید با یک دیکتاتور زندگی می کنید .
این ها تنها نمونه هایی از نشانه های هشداردهنده و عواقب احتمالی هستند که ممکن است در زندگی به وجود بیایند .
البته لازم به ذکر است که وجود هر یک از این مشکلات نباید باعث از بین بردن رابطه زناشویی شود . بلکه حساس بودن به آنها به این معنی است که باید در زمان نامزدی ، یعنی دوران طلائی زندگی ، دورانی که هر یک از زوجین در صدد برآورده کردن کامل خواسته ها و نیازهای طرف مقابل است ، به این مشکلات توجه نموده و در جهت اصلاح و رفع آنها اقدام لازم را انجام داد .
منبع: تبیان