چرا پیمان خود را شکستی؟
علل خیانت های زناشویی
تاریخ انتشار : دوشنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۵ ساعت ۲۲:۳۲
خیانت در افرادی بیشتر دیده می شود که علایق جنسی شدیدتری دارند، ارزش های جنسی سهل گیرانه تری اتخاذ می کنند، رضایت کمتری از شریک زندگی خود دارند و روابط اجتماعی مشترک کمتری با همسر خود دارند.
خیانت به معنای شکسته شدن یک پیمان است. در اینجا منظور ما به طور خاص پیمان ازدواج است. خیانت در چارچوب پیمان زناشویی، وضعیتی است که به موجب آن، یکی از طرفین رابطه به شکل پنهانی قوانین و هنجارهایی را که ازدواج بر اساس آن بنا شده است، زیر پا می گذارد و با فردی جز همسر خود رابطه ای جنسی یا عاطفی بر قرار می کند.
در بسیاری مواقع هم فردی که خیانت می کند و هم فرد خیانت دیده دچار رنج روان شناختی شدیدی می شوند. این نشانه ها به ویژه برای فرد خیانت دیده شدیدتر است و تجربه اضطراب، خشم، کاهش احترام به خویشتن (حرمت نفس)، غم و افسردگی را در بر می گیرد.شیوع و میزان بروز خیانت به درستی مشخص نیست؛ اما پژوهشی در دانشگاه شیکاگوی آمریکا احتمال بروز خیانت را برای مردان 12 درصد و برای زنان 7 درصد برآورد کرده است؛ البته باید توجه داشته باشیم که میزان بروز خیانت در فرهنگ ها، برهه های تاریخی، گروه های اجتماعی- اقتصادی و سنین مختلف متفاوت است.
به طور کلی خیانت در افرادی بیشتر دیده می شود که علایق جنسی شدیدتری دارند، ارزش های جنسی سهل گیرانه تری اتخاذ می کنند، رضایت کمتری از شریک زندگی خود دارند و روابط اجتماعی مشترک کمتری با همسر خود دارند.خیانت انواع مختلفی دارد. بسیاری خیانت را در دو گروه کلی قرار می دهند. خیانت های عاطفی و خیانت های جنسی. خیانت عاطفی به معنی برقراری رابطه صمیمی احساسی با فردی جز شریک زندگی است. به همین ترتیب خیانت جنسی نیز به معنای برقراری روابط جنسی با فردی جز شریک زندگی خود است. ممکن است این دو شکل با هم ترکیب شوند و خیانت عاطفی و جنسی به طور همزمان رخ دهد.
معمولا گفته می شود وقوع خیانت های جنسی بیشتر برای مردان و وقوع خیانت های عاطفی بیشتر برای زنان رنج آور است؟از طرف دیگر می توان انواع خیانت را با توجه به شرایط فرد و میزان علاقه و تعهد موجود در رابطه نیز طبقه بندی کرد، به این ترتیب انواع خیانت ها را می توان در چند دسته قرار داد:
1-خیانت موقعیتیخیانت موقعیتی به معنای تسلیم شدن در مقابل میل جنسی است. در واقع در این نوع خیانت، فرد شریک زندگی خود را دوست دارد اما در موقعیتی خاص در برابر تکانه های جنسی خود تسلیم می شود.
2-خیانت تحت اجباردر این نوع خیانت نیز فرد به شریک زندگی خود علاقه مند است و سعی می کند به او متعهد بماند اما از ترس واکنش های فردی که نسبت به او ماجراجویی جنسی نشان می دهد، تسلیم می شود. این واکنش ها ممکن است دامنه ای از تهدیدهای عاطفی (مثل ترک کردن یا بی توجهی) تا تهدیدهای جسمی را در بر بگیرد.
3-خیانت عشقیزمانی رخ می دهد که فرد علاقه خود نسبت به شریک زندگی اش را از دست داده است و به فرد دیگری علاقه مند می شود.
4-خیانت عشقی متعارضاین نوع خیانت شکل پیچیده تری از خیانت عشقی است. در واقع در این حالت فرد به طور همزمان به چندین نفر علاقهمند است و ممکن است روابط پنهانی زیادی داشته باشد. اما گذشته از تعریف و انواع خیانت یک سوال بسیار رایج این است که چرا افراد خیانت می کنند؟
به عقیده برخی انسان شناسان مانند هلن فیشر عوامل روان شناختی متعددی موجب گرایش افراد به خیانت می شود. برخی افراد به دنبال حل مشکلات رابطه زناشویی و جنسی خود هستند، برخی نیز به دنبال کسب توجه بیشتر، گرفتن انتقام یا ایجاد هیجان در رابطه فعلی هستند. علاوه بر این، به عقیده فیشر گرایش به خیانت ریشه های زیستی هم دارد. ما همان طور که گرایش بسیار زیادی به روابط صمیمی داریم، گرایش مشابه و خالصی هم برای کسب لذت جنسی بیشتر داریم. به نظر می رسد خیانت با غلبه این تمایلات جنسی نیز مرتبط باشد.علل مسئله خیانت را می توان به شکل جداگانه در زنان و مردان بررسی کرد.
بیشتر مردانی که خیانت می کنند عمده ترین دلیل خود را نارضایتی جنسی از رابطه فعلی می دانند و بیشتر زنان دلیل اصلی خود را نارضایتی عاطفی می دانند. برخی پژوهش ها نشان داده است که مهم ترین دلیل زنان برای خیانت نارضایتی از رابطه فعلی است و مهم ترین دلیل مردان برای خیانت، نارضایتی های جنسی و همچنین نبود درک متقابل و مشکل در برقراری ارتباط با همسرشان است.
عوامل دیگری که با خیانت بیشترین همبستگی را دارد عبارت است از: ارزش های سهل گیرانه جنسی، اعتقاد به روابط بی قید، تعداد زیاد روابط جنسی پیش از ورود به رابطه متعهدانه، تحصیلات بالاتر و زندگی در مناطق شهری.اما اگر قرار باشد فقط و فقط به یک عامل مشترک میان زنان و مردان اشاره کنیم که بیشترین میزان خیانت را پیش بینی می کند، بی شک آن عامل نارضایتی زناشویی خواهد بود. رضایت زناشویی به معنی ارزیابی ذهنی زوج ها از رابطه خود است. به نظر می رسد تاثیر عوامل دیگر از گذرگاه این عامل می گذرد. به این معنا که عوامل دیگر به این دلیل باعث خیانت میشوند که موجبات نارضایتی زناشویی را فراهم میکنند.
مرجع : روزنامه خراسان
وبسایت زندگی آنلاین: کاهش میل جنسی در بسیاری از افراد اتفاق میافتد، اما معمولا از آن کم صحبت میکنند، به ویژه در مردها. آنها از اینکه دیگران فکر کنند از نیروی مردانگیشان کم شده است، وحشت دارند.
مشکل چیست؟
دلایل متفاوتی از جمله روحی و روانی و گاهی هر دو، این مشکل را به وجود می آورد.
مشکلات جسمی که می توانند فرد را دچار کاهش میل جنسی کنند عبارتند از، کم شدن هورمون تستوسترون، مصرف دارو، ورزش بسیار کم و یا بسیار زیاد، الکل و یا مصرف دخانیات.
از مشکلات روحی و روانی هم می توان به افسردگی، اضطراب و مشکلات در روابط زناشویی اشاره کرد.
از هر 10 مرد بالای 45 سال، 4 نفر به ترشح کم تستوسترون مبتلا می شوند و راه حل معمول آن جایگزینی تستوسترون است.
البته این روش درمانی را همه پزشکان قبول ندارند ولی می تواند کاهش میل جنسی را درمان کند.
افسردگی و کاهش میل جنسی
مصرف داروهای ضد افسردگی، میل جنسی را کاهش می دهد و فرد را بیشتر به سمت افسردگی سوق می دهد.
افرادی که مبتلا به این بیماری هستند، باید تحت نظر پزشک باشند و به تدریج از داروهای افسردگی بکاهند.
کمبود خواب و کاهش میل جنسی
کمبود خواب، فرد را دچار خستگی و بی حوصلگی می کند و وقتی فرد استراحت کافی نداشته باشد، به فعالیت جنسی نیز علاقه ای هم نشان نمی دهد.
عدم اعتماد به نفس و کاهش میل جنسی
گاهی اوقات افراد نسبت به شکل و ظاهر بدن خود، احساس بدی دارند و فکر می کنند در مقابل همسرشان هیچ جذابیتی ندارند.
به همین دلیل از داشتن رابطه گریزان می شوند.
مشکلات زناشویی و کاهش میل جنسی
صمیمیت عاطفی یکی از عوامل داشتن رابطه جنسی بدون نقص است و کمبود آن روی رابطه، به ویژه در زن ها، اثر منفی می گذارد.
زمانی که زن و شوهر به یکدیگر علاقه ای نداشته باشند و یا از همدیگر دلخور و عصبانی باشند، ممکن است، تمایل جنسی در آنها کاهش یابد.
الکل و کاهش میل جنسی
نوشیدنی های الکلی تاثیر بدی روی بدن گذاشته و میل جنسی را کاهش می دهد.
بنابراین اگر می خواهید از قوای جنسی تان کم نشود، از این نوشیدنی ها دوری کنید.
مشکلات و فشارهای ناشی از زندگی روزمره، وقتی از حد خود بگذرند، فرد را دچار اضطراب می کند و این موضوع می تواند روی توان جنسی افراد اثر منفی بگذارد.
یائسگی و کاهش میل جنسی
حدود نیمی از زنان به محض رسیدن به یائسگی، دچار کاهش میل جنسی می شوند.
البته افزایش سن هم در از بین بردن اعتماد به نفس زن ها بی تاثیر نیست، زیرا آنها تصور می کنند که دیگر مانند قبل جذاب نیستند. این احساس آنها را گرفتار این مشکل می کند.
روش درمان کاهش میل جنسی
بسته به دلیل بروز این بیماری، روش های درمان گوناگونی وجود دارد. از جمله:
* انتخاب سبک زندگی سالمتر، بهبود رژیم غذایی، انجام ورزش های منظم، خواب کافی، پرهیز از مصرف نوشیدنی های الکلی و کاهش اضطراب.
* اگر داروی مصرفی تان، موجب کاهش میل جنسی در شما شده است، با نظرپزشک معالج تان، نوع دارویتان را عوض کنید.
* درمان تستوسترون
* مشاوره برای درمان مشکلات روحی
۶ راه که هر دعوا و درگیری را خیلی سریع تمام کنید؛
خاتمه دادن به دعوای زناشویی یک مهارت مهم در راستای حفظ زندگی زناشویی خواهد بود که هر زوجی به آن نیاز دارند.
به گزارش آلامتو و به نقل از بازده؛ حتی اگر دیوانهوار عاشق یکدیگر هم باشید، هر یک از شما در پایان هر روز همان آدمهای متفاوتی هستید که پیش از عاشق شدنتان بودید. زندگی ناگزیر از وجود تفاوتها اسـت، و زمانهایی پیش میآید که هر دوی شما شروع به لجبازی میکنید. تصور یک رابطه بدون دعوا و اختلاف غیرممکن اسـت. ولی نکتهی مهم اینجا اسـت که بتوانید به سرعت اختلافهایتان را حل کنید و به آنها اجازه ندهید تاثیر نامطلوبی بر رابطهتان داشته باشند. هر رابطهای با فشارها و انتظارات مخصوص به خودش همراه اسـت. گاهی اوقات، این فشارها، در کنار مشکلات شخصیتان، به شما آسیب میزنند و باعث شروع درگیری با شریک زندگیتان میشوند.
در ادامه به راههایی اشاره میکنیم که با کمک آنها میتوانید به سرعت به دعواها و درگیریهایتان پایان دهید:
برای رسیدن به یک راهحل و پایان دادن سریع به دعوا، اول از همه لازم اسـت مشکلتان را تحلیل کنید. سعی کنید بفهمید ریشهی این مشکل کجا اسـت. اگر ندانید چه چیزی باعث ایجاد این دردسر شده اسـت، هرگز قادر نخواهید بود به یک راهحل برسید. لحظهای دست از دعوا بردارید و دربارهی مشکل مورد نظر بحث و گفتوگو کنید. شتابزده عمل نکنید و با دقت در مورد مشکلتان فکر کنید. تحلیل مشکل با آرامش خاطر کمکتان میکند تا به یک راهحل برسید.
هرگز اشتباهاتی را پیش نکشید که شریک زندگیتان در گذشته مرتکب شده اسـت، زیرا این کار وضعیت را وخیمتر و فضا را ناخوشایند میکند. چیزهایی که در گذشته اتفاق افتادهاند، ربطی به اکنون ندارند و بنابراین، نباید پیش کشیده شوند. شاید با متلک انداختن به طرف مقابل در مورد اشتباهات گذشتهاش بتوانید در دعوا پیروز شوید، ولی این کار رابطهتان را طلسم میکند و فاجعه به بار میآورد. با این کار طرف مقابلتان احساس خواهد کرد شما برای به کرسی نشاندن حرفتان و کوبیدن وی، میتوانید دست به هر کاری بزنید. پیروز شدن در یک دعوا به جدایی و به هم خوردن رابطه نمیارزد.
حتی اگر دعوای شدیدی میانتان در میگیرد، شما همچنان همدیگر را بیش از هر چیزی در دنیا دوست دارید، اینطور نیست؟ اینکه بعضی وقتها در موارد خاصی با هم دعوا میکنید، به این معنی نیست که عشقی که در قلب یکدیگر کاشتهاید خشک و پژمرده شده اسـت. به خاطرات شیرین و فوقالعادهی مشترکتان فکر کنید. فکر کردن به این چیزها واقعا کمک میکند تا از شدت دعوا کاسته شود. عشقی که میانتان وجود دارد، هرگز اجازه نمیدهد دعواهایتان بیش از حد طولانی شوند.
هیچ دعوایی نیست که با یک گفتوگوی خوب و سالم حل نشود. سعی کنید طرف مقابل را آرام کنید و جوری حرف بزنید که وی را از حالت دعوا بیرون بیاورید. بر نفستان غلبه کنید و اگر مرتکب اشتباهی شدید، آن را بپذیرید. اگر واقعا معتقدید طرف مقابل مقصر اسـت، با وی حرف بزنید و واقعا نشان دهید که اشتباه میکند. به جای آنکه مدام سعی کنید صحت نظر خودتان را ثابت کنید، دلایل به وجود آورندهی این مشکل را بیابید؛ این کار بسیار مهم اسـت.
دعوا کردن در مورد اعتقادات و باورهایتان شاید شیرین و دلپذیر باشد؛ این مسئله کاملا درست اسـت. ولی اینگونه دعواها فقط روابط عاطفی میانتان را تلخ و زشت میکنند. اگر دعواهایتان را در مورد هر چیزی، برای چند روز کش دهید، قطعا تاثیر مخربی بر رابطهتان میگذارد. این جور دعواها را باید هرچه سریعتر پایان دهید.
حتی اگر این مشکلات واقعا مضطربتان میکنند، از آنها فرار نکنید و با آنها رودررو شوید؛ زیرا اگر سعی کنید از آنها دوری کنید، روزی در آینده از جایی دیگر سر در میآورد، و عاقبت باید با آنها رودررو شوید. پس بهتر اسـت همین الان با این مشکل مقابله کنید و یک بار برای همیشه به آن پایان دهید. هر چه بیشتر از مشکلات فرار کنید، آنها بیشتر دنبالتان میآیند. تنها راهی که هر دویتان میتوانید از مشکلات خلاص شوید این اسـت که برای آنها راهحلی بیابید.
دعوا و اختلاف در هر رابطهای اجتنابناپذیر اسـت. همین که در کنار هم هستید، نشان میدهد هزار دلیل وجود دارد که یکدیگر را دوست داشته باشید. بنابراین، نگذارید تفاوتها باعث شوند قضاوتهایتان یکجانبه و نادرست باشند. قطعا نمیخواهید صرفا به دلیل اینکه سر بعضی مسائل با یکدیگر اختلاف نظر دارید، رابطهتان به طور کلی نابود شود.
داشتن ارتباط خوب پایه و اساس زندگی زناشویی اســت. اگر زوجها بتوانند روشهای ارتباطی خود را بهبود بخشند، ازدواجهای بسیاری از جدایی نجات پیدا خواهد کرد.
معمولاً سادهترین عادتهای بد اســت که زوجها را به مشکل میاندازد. وقتی ازدواجی به مشکل میخورد، منفیگرایی رشد میکند. با تکرار دوباره و دوبارهی اشتباهات از طرف هر دو طرف، مشکلات هم تشدید میشوند. نگاهی به اشتباهات ارتباطی زیر بیندازید و با راهکارهای برطرف کردن آنها آشنا شوید.
۱. فریاد کشیدن بر سر همسرتان
وقتی عصبانی هستید، ممکن اســت شروع به بالا بردن صدایتان کنید. عصبانیت ایجاد تنش میکند. وقتی تنش ایجاد میشود، شما به دنبال راهی برای بیرون ریختن آن خواهید بود. فریاد کشیدن و داد زدن بر سر همسرتان نزدیکترین و سادهترین انتخاب شماست، هرچند معمولاً بیشتر از اینکه برایتان آرامش ایجاد کند، ایجاد مشکل میکند.
خالی کردن تنشتان بر سر همسرتان، مخصوصاً اگر ناراحتتان کرده باشد، حس خوبی به شما میدهد ولی آن احساس رضایت موقتی اســت. هر حرفی که در زمان عصبانیت به زبان بیاورید، فقط آتش را شعلهورتر خواهد کرد.
فریاد زدن مقدار زیادی انرژی منفی قوی تولید میکند. هر چیزی که بخواهید در آن زمان بگویید، آن حس منفی اســت که نقش اصلی را خواهد داشت. این حس اســت که توجه شنونده را بیشتر از هر چیز دیگری به خود جلب خواهد کرد. متاسفانه، پیامی که به زبان میآورید ممکن اســت از بین رفته یا مورد سوءتفاهم قرار گیرد چون با فریاد زدن همسرتان را به حالت دفاعی بردهاید تا اینکه او را در وضعیت درک و پاسخ قرار دهید.
این نیست که نمیتوانید موقع حرف زدن حس قویای به طرفتان منتقل کنید، بالاخره ربات که نیستید. ولی فریاد زدن روش درست آن نیست. فقط زمینه را برای تبادل احساسات منفی باز میکند نه کلمات ارتباطی واضح و مشخص. حتی اگر حستان پیامی باشد که میخواهید منتقل کنید، یک تبادل حسی خالص خیلی ساده به عادتی خستهکننده و مخرب تبدیل میشود. بالاخره یکجا احساسات باید به طریقی منتقل شوند که به شما این امکان را بدهد که به مشکل خاتمه دهید نه اینکه آن را تشدید کنید.
راهکار: بگذارید کلماتتان بلندی صدایتان باشد
وقتی بتوانید احساساتتان را کنترل کنید، پیام شما به وضوح هرچه تمامتر به همسرتان خواهد رسید. این به آن معنی نیست که باید احساساتتان را از میان بردارید. خیر، احساسات قسمت مهمی از موقعیت شما هستند. ولی به خاطر داشته باشید که کلام شما باید به خوبی درک شود. برای این منظور، شبکه ارتباطی شما دو مسیر دارد. احساسات زیاد آن را مختل میکند. باید کمی وقت را به تنهایی بگذرانید تا کمی از آن احساسات تند فروکش کند.
انتخاب دیگر این اســت که قبل از ادامه دادن به مکالمه، یک زنگتفریح ورزشی سریع بروید. ورزش راهی فوقالعاده برای کاهش استرس اســت و حواس شما را خیلی راحت از آن احساسات شدید دور میکند. نوشتن حرفهایتان به روی کاغذ هم باعث میشود کمی آرامتر شوید.
۲. داشتن رویکرد رقابتی
بعضی رقابتها خوب اســت ولی هر چیزی که متقابل و سرگرمکننده نباشد میتواند بین شما دیوار بکشد.
رقابت همه جا هست. مسابقات فوتبال در تلویزیون، مسابقات ورزشی در دبیرستان، جلو زدن از همکاران در محلکار، زیباتر چیدن سفره هفتسین و … همه جا مردم دوست دارند از هم پیشی بگیرند. در بعضی قسمتهای زندگی لازم اســت که جلو بزنید ولی ازدواجتان ازجمله آنها نیست. وقتی در ازدواج یکی از طرفین همیشه برنده باشد، درواقع هر دو طرف باختهاند.
شاید کمی رقابت بین شما و همسرتان در بازی تنیسی که آخرهفتهها میکنید اشکالی نداشته باشد ولی فقط در همین حد. هر چیزی که متقابل و سرگرمکننده نباشد بین شما دیوار میکشد.
راهکار: به این فکر کنید که چرا باید برنده شوید
کسی که ناامنیهای احساسی دارد، تمام تلاش خود را خواهد کرد که از همسرش سرتر به نظر برسد. این افراد وقتی بالاتر میایستند احساس قدرت بیشتری کرده و اعتماد به نفس بیشتری پیدا میکنند. این افراد بسیار آسیبپذیر هستند، حتی درمقابل همسر خود. اینکار ناامنیهای آنها را نشان میدهد. این با باورشان برای موفق بودن در تضاد اســت.
به نظرتان شما هم این رفتار را دارید؟ آیا همسرتان از رقصهای پیروزی همیشگی شما خسته شده اســت و احساس میکنید باید همیشه اول باشید؟ احتمالاً تنها خواسته همسرتان این اســت که کمی کوتاه بیایید. مطمئناً اگر کنار او بایستید نه بالاتر از او شادتر خواهد بود. اگر با آدم خوبی ازدواج کردهاید، چیزی برای از دست دادن ندارید و همه چیز دارید. لازم نیست برای احساس رضایت برنده شوید.
۳. ازدواج را بر روی «من» استوار کردهاید نه «ما»
تابحال مکث کردهاید تا به گفتگویی که در ذهنتان در حال انجام اســت گوش دهید؟ به احتمال خیلی زیاد این گفتگو درمورد شماست، اینکه چه شکلی هستید، چطور اخیراً خرابکاری کردهاید، چه کارهایی را باید انجام دهید، دنبال چه چیزهایی هستید و …
طبیعی اســت که این گفتگو چیزی تعصبی اســت چون از دیدگاه خودتان اســت. گفتگویی که مربوط به همسرتان اســت چطور؟ درمورد این اســت که بعداً چقدر خوش خواهید گذراند، از همسرتان چه توقعاتی دارید و چه حس و حالی دارید؟
راهکار: دیدگاه همسرتان را مدنظر قرار دهید و روز او را بهتر کنید
سخاوت، بخشندگی و رفتارهای ملاحظهکارانه برای یک زندگی زناشویی موفق لازماند. به جای اینکه فکر کنید همسرتان میتواند ظرفها را درست داخل ماشین ظرفشویی بچیند یا نه، کاری انجام دهید که میدانید همسرتان از آن خوشش خواهد آمد. از قبل هشدار میدهیم: ممکن اســت بخاطر این کارتان همسرتان مدال افتخار به شما ندهد. نباید به این فکر کنید که این کار چه سودی برایتان خواهد داشت.
هرچه نسبت به همسرتان ملاحظهکارتر و بخشندهتر باشید، بالاخره به شما واکنش خواهد داد. ممکن اســت در ابتدا واکنشی نشان ندهد چون نمیداند این سخاوتتان با نقشهای همراه اســت یا اینکه عادت جدیدی اســت که پیدا کردهاید. بگذارید آن افکار خودخواهانه از شما دور شوند و تا میتوانید به همسرتان خوبی کنید.
یک راز دیگر: احساسات به دنبال اعمال میآیند. به عبارت دیگر، ممکن اســت وقتی تازه شروع به رفتارهای سخاوتمندانه کردهاید، اول احساس دوست داشتهشدن نکنید. ممکن اســت همسرتان در ابتدای کار واکنشی نشان ندهد و این باعث شود فکر کنید که وقتی نمیفهمد چرا اصلاً باید اینکارها را بکنید. ولی به راهتان ادامه دهید. هرچه این رفتارها را بیشتر انجام دهید، بیشتر احساس سخاوتمند و بخشنده بودن نسبت به همسرتان خواهید کرد.
با تغییر عادتهایتان، اشتباهات ارتباطیتان را در زندگی زناشویی تغییر دهید
تغییر اشتباهات و عادتهای منفی ارتباطی در زندگیزناشویی نیاز به تمرین دارد. خارقالعاده اســت که انرژی بین دو نفر با فقط چند تغییر کوچک به طور اساسی تغییر میکند. وقتی درک کنید که چطور باید با هم کنار بیایید، میتوانید پیشرفت فوقالعادهای در زندگی با همسرتان داشته باشید.
منبع مقاله : psychcentral.com
مترجم : زینب آرمند
همه چیز برای رفع نیازها
حجت ا... درویشپور، روانشناس به روابط فرازناشویی در غرب اشاره کرد و یادآور شد: در اروپا و آمریکا با توجه به ساختار خانوادگی شان واژه فرازناشویی باهدف برآورده کردن نیازهای جنسی و عاطفی به وفور مشاهده میشود. مرد و زن در کشورهای دیگر به دنبال روابط عاطفی بیرون از خانهاند و در این حالت به همسرشان غیرمتعهد هستند تا رضایت روان و احساس خود را فراهم کنند. آنها برای برطرف کردن نیازهایشان خود را در رابطهای غیر از زندگی مشترک میگذارند که همین رابطه غیر از زناشویی، بحرانهای اخلاقی، افسردگی، ناامنی روانی و پریشانی را در سطح جامعه پرورش میدهد.
حرکت جامعه ایران به سمت اماونیسم
وی در ادامه این موضوع به ایران پرداخت و گفت: ایران هم از این امر مستثنا نیست، در سالهای اخیر واژگانی همچون دوست اجتماعی، دوست خانوادگی و ارتباطات فرازناشویی در جامعه دیده میشود که از طریق ابزارهای مانند موبایلهای هوشمند، آرام آرام نگاه جامعه به سمت اومانتیسیسم کشیده شده اسـت، به این معنا که نگاه جامعه انسان گرا میشود و دیگر افراد برای تعالی و رشد جسم و روح شان تلاشی نمیکنند و فقط به دنبال این هستند که نیازهای عاطفی و جنسی و حتی در برخی موارد خواستههای اقتصادی خودشان را بیرون از محیط خانه جست وجو کنند.
تنها در پی لذت بردن
در این شرایط انسان تنها به لذت بردن و نداشتن تعهد به عهد و پیمانی که با همسر خود بسته می اندیشد و همزمان با این کار نقش زن و مرد در محیط خانواده نابود میشود چرا که در این شرایط مرد دیگر به فکر تامین نیازهای مادی و روحی همسر خود نیست بلکه در واقع برای زندگی پنهانی ای که برای زن دیگر مهیا کرده تلاش میکند. یعنی سعی میکند در زندگی غیرزناشویی خود با برآورده کردن نیاز زن، او را همواره راضی نگه دارد تا به نوعی زن هم خواستههای او را فراموش نکند. بنابراین در چنین خانواده ای نقش زن و مرد یا همان همسری روزبه روز کمرنگ میشود.
از آموزههای دینی غافل شدیم
این روانشناس با تاکید به اهمیت دین در حفظ خانواده تاکید کرد: نگاه دین در زمینه محرم بودن حائز اهمیت اسـت چرا که اگر برای آموزههای دینی مانند گذشته ارزش قائل میشدیم امروزه دچار بحرانهایی مانند از دست دادن کانون گرم خانواده نبودیم. دین تاکید میکند که مرد با خواهرهمسر خود محرم نیست یا حتی زن با برادر شوهر خود محرم نیست بنابراین در این زمینه مرزبندی مشخصی وجود دارد لذا طبق این مرزبندی دقیق دیگر مرد یا زن نمیتوانند با برادرشوهر یا خواهرزن خودشان وقت صرف کنند تا از طریق تبادل واژگان محبت آمیز به یکدیگر حسی را در وجودشان شکل دهند.
استفاده مکرر از واژگانی همچون جانم، عزیزم و... به مرور زمان در بیوشیمی مغز تاثیرمی گذارد و افراد را به همدیگر وابسته میکند یعنی در این حالت هورمونهای کورتیزول (عشق و عاطفه) که در بدن وجود دارد ترشح میکنند واین هورمونها با گذشت زمان و البته باسرعت آهسته باعث شرطی شدن مغز میشوند که در این صورت این واژگان را باید از فردی که همسر خود نیست، بشنود ودر این شرایط برای او وابستگی به ارمغان آورده اسـت، این مرحله که بیوشیمی مغز وابسته شنیدن الفاظ مهرآمیزشده مقدمهای برای خیانت زن به مرد یا برعکس اسـت.
طلاق عاطفی زمینه ساز روابط فرازناشویی
درویشپور در ادامه گفت: بنابراین یکی از اساسیترین دلایل شیوع چنین رفتارهایی در بنیان خانواده، کاهش روابط عاطفی، یا همان طلاق عاطفی اسـت که این روزها باعث افزایش آمار طلاق شده اسـت. طلاق عاطفی به این معناست که مرد و زن احساسات خود را در بیرون از خانه از طریق جنس مخالف خود دریافت و تامین کنند، به عنوان مثال زن هنگامی که در محیط کار یا پارک مردی را مشاهده کند که برای او از کلمات محبت آمیز استفاده میکند، خواسته یا ناخواسته ذهنش را درگیر میکند و حتی مرد هم برای تامین نیازهای حسی، خود را در آغوش زن دیگر به غیر از زن قانونی خود میبیند که در این شرایط پای هر دو در این زمینه میلغزد چرا که با وجود تعهدی که برای زندگی مشترک خود دادند و حتی عهد و پیمانی را که با عشق و محبت در روزهای اول زندگی با همدیگربستهاند به فراموشی سپرده و اکنون با آن مسیری که در ابتدای زندگی برای آینده خود ترسیم کردهاند، فاصله بسیار زیادی دارند.
اثرات افشای روابط فرازناشویی بر زن
درویش پور در ادامه به اثرات افشای روابط فرازناشویی پرداخت و تصریح کرد: هنگامی که زن از ارتباط پنهانی هسمر خود آگاه میشود، دچار افسردگی، تعارضات روحی و روانی، اختلال هورمونی، بیخوابی، پرخوری و استرس میشود. در این شرایط زن در خلوت خود به این نتیجه میرسد که با وجود اینکه سالها با همسر خود در زیر یک سقف مشترک زندگی کرده اما او را نمیشناسد و حس سرخوردگی و بیگانگی به او دست میدهد. حس بیگانگی او با محیطی که سالها با همسرش در آن زندگی کرده و حتی به نوعی به همسر خود هم بیگانه میشود چرا که تصور میکند او را با گذشت سالها نمیشناسد در این حالت زن دچارتعارض روانی شده که اگر در این محیط باقی بماند، افسردگی را در پی خواهد داشت.
درویشپور در ادامه بحث اثرات روابط فرازناشویی بر زوجین، نتیجه میگیردکه بنابراین ارتباطات فرازناشویی در گام نخست باعث آسیب روانشناختی میشود و بهداشت روانی افرادی که در محیط خانواده زندگی میکنند به ورطه نابودی میکشاند. در گام دوم سبب از هم پاشیدگی نقشهای تعریف شده در نظام خانواده میشود که این به مرور زمان برای جامعه به شدت بحران زاست چرا که ممکن اسـت کانون خانواده دچار از هم گسستگی شود.
تاثیر روابط فرازناشویی بر فرزندان
این رواشناس همچنین به تاثیر روابط فرازناشویی بر فرزندان نیز پرداخته و تاکید میکند: روابط فرازناشویی علاوه براینکه روی روان مرد و زن تاثیر میگذارد برای فرزندانی که در این محیط پرورش پیدا میکنند هم پیامدهای جبران ناپذیری دارد که این پیامدها به صورت مستقیم و غیرمستقیم در زندگی فرزندان اثرگذار اسـت به عنوان مثال در این خانه مرد و زن در حال پرخاشگری و توجیه روابط نادرست خود هستند در این شرایط کودکانی هم که در محیط حضور داشته باشند در رفتارهایشان پرخاشگری دیده میشود که میتوان گفت این پرخاشگری همان تاثیر مستقیم اینگونه روابط اسـت چرا که در خانهای بزرگ شدهاند که لحظه لحظه دوران کودکیشان را با تنش و دعوا گذراندهاند و این پرخاشگری و رفتارهای نادرست جزو وجودی آنها شده اسـت.
اما تاثیر غیر مستقیم و بلندمدت این گونه رفتارها در محیط خانه را میتوان به کرات در جامعه مشاهده کرد همین نزاعهای خیابانی که در سالهای اخیرافزایش یافته یکی از علتهایش می تواند نشأت گرفته از این روابط باشد به این معنا که فرد نزاع کننده به دلیل روحیه پرخاشگری ای که در محیط خانه توسط والدین خود دیده اسـت همان روحیه در وجود او هم نهفته و فقط منتظر فرصت مناسبی اسـت تا به گونه ای این حالت پرخاش را بروز دهد بنابراین محیطی بهتر از جامعه برای خود پیدا نمیکند. این یکی از اثرهای بلندمدت روابط غیراز همسری اسـت که نه تنها باعث نابسامانی خانه بلکه سبب نابسامانی جامعه هم میشود.
وی با بیان اینکه روابط فرازناشویی میتواند برای هر قشری رخ دهد، می گوید: این گونه روابط برای هر قشری از جامعه میتوانداتفاق بیفتد. اگر انسانی نتواند مهارتهای دینی و آموزههای فرهنگی را در زندگی خود به کار برد دچار چنین روابطی می شود . البته برخی زنان با توجیه اینکه از لحاظ مالی دارای ضعف هستند به این نوع روابط چراغ سبز نشان میدهند و مردان هم به دلیل اینکه روابط جنسیشان توسط همسران شان تامین نمیشود به روابط پنهانی روی میآورند در صورتی که این گونه توجیهات چه توسط مرد و چه زن صورت مسئله را پاک کردن اسـت در صورتی که باید نسبت به مسائل زندگی رویکرد مبتنی بر حل مسئله داشت نه اینکه صورت مسئله را پاک کرد.
رسانهها مقصرند
در زمینه شیوع روابط فرازناشویی و روحیه پرخاشگری در خانه و جامعه، رسانهها میتوانند ابزار موثری باشند در چند سال گذشته رویکرد رسانههایی همچون تلویزیون و رادیو به گونهای بوده اسـت که با ساخت برنامهها و فیلمها، نزاع، دعواو خیانت را در میان خانوادهها پررنگ کرده اسـت در صورتی که رسانه باید با سازوکارمناسب و برنامه ریزی بیشتر به ساخت فیلم بپردازد.
البته در زمینه ساخت برنامهها و فیلمها باید از کارشناسان و جامعهشناسان وروانشناسان راهنمایی بگیرند تا بتوانند هدفهای بهتری را در جامعه دنبال کنند. باید سریالهایی را متناسب با نیازهای جامعه بسازند تا مردم کمتر تحث تاثیر شبکههایی فارسی وان و جم قرار بگیرند.
خبرگزاری آریا -
اختلال در روابط زناشویی
به عقیده بسیاری از کارشناسان ، مشکلات جنسی بخش تاریک زندگی زناشویی است. متاسفانه شرم و حیایی که برخاسته از فرهنگ ماست و نداشتن آگاهی همسران از الگوهای ارتباطی مناسب موجب شده است تا بسیاری از زوج ها از مشکلات جنسی رنج ببرند. پیامد رسیدگی نکردن به این موضوع هم سردی روابط، نداشتن رغبت به ادامه زندگی، بحث و مشاجره بی پایان، تنش و اضطراب، هتک حرمت و در نهایت طلاق است.
به گفته متخصصان، زن و شوهر برای ادامه زندگی مشترک افزون بر تفاهم، تناسب و هم شأنی در مسائل فکری، دینی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی باید به نیازهای جنسی یکدیگر هم توجه کنند. در واقع اگر زن و شوهر نتوانند روابط مطلوبی داشته باشند قادر به کنترل تنش های زندگی و صاعقه های جنسی نبوده و بدون شک این مشکل به یک بحران تبدیل خواهد شد. براساس آمارهای به دست آمده 50 تا80 درصد طلاق ها در اثر نارضایتی جنسی در دو تا پنج سال اولیه زندگی مشترک صورت می گیرد، اما مشکلات جنسی چگونه شکل می گیرند؟
● مهارت های ارتباطی را بیاموزید
به گفته یک روان شناس اگر همه ما بدانیم که زن و مرد فقط در موجودیت و زنده بودن مشابه یکدیگرند و در مسائلی چون احساسات، توانمندی ها و نیازهای جنسی با هم تفاوت دارند، هیچ گاه در زندگی مشترک انتظار زیادی از یکدیگر نخواهیم داشت.
کبری ایمان نژاد، کارشناس ارشد روان شناسی در این زمینه می گوید: نداشتن آگاهی زوجین از ویژگی های جنسی و شخصیتی یکدیگر موجب می شود که زن و مرد هر دو در رسیدن به خواسته ها و نیاز های خود ناکام بمانند.
او در قالب یک مثال توضیح می دهد، مثلا سیکل جنسی در مردان به گونه ای است که بسرعت تحریک و به پایان می رسد، اما این موضوع در خانم ها با تاخیر صورت گرفته و به زمان بیشتری نیاز دارد. حال اگر زوجین از این موضوع بی اطلاع باشند، هرگز رابطه جنسی مطلوب و موفقی نداشته و روابط آنها رفته رفته سرد خواهد شد.
او ادامه می دهد، این ناآگاهی در زنان، اغلب موجب نارضایتی جنسی و دلیلی بر تنفر و عقب نشینی آنها به ادامه این روابط می شود و آگاه نبودن مردان هم از سرعت سیکل جنسی خود موجب سرخوردگی و کاهش اعتماد به نفس آنها خواهد شد.به گفته این روان شناس، بهترین راه برای حل این مشکل، آشنایی زوجین به سیکل جنسی خود و تفاوت های جنسیتی یکدیگر و داشتن مهارت در حل این مسأله است.
او با اشاره به این که در علم روان شناسی الگوهای ارتباطی مختلفی داریم، می گوید: الگوی ارتباطی سازنده متقابل، ارتباطی اجتنابی متقابل و ارتباطی توقع و کنارگی از جمله الگوهایی است که در روابط زوجین در جامعه امروز ما دیده می شود.
او توضیح می دهد، الگوی ارتباطی سازنده متقابل، بهترین شیوه برای حل این مسائل است. در این الگو زوجین مسائل و مشکلات شخصیتی یا جنسی خود را برای یکدیگر بازگو می کنند و سپس هرکدام یک راهکار داده و در نهایت با همکاری هم تصمیم گیری کرده و به تفاهم و تعامل می رسند. اما در الگوی اجتنابی متقابل، زوجین به دلیل مهارت نداشتن در برقراری ارتباط و همچنین به دلیل شرم و حیای بیجا، روی مسائل و بخصوص مشکلات جنسی خود سرپوش گذاشته و دم بر نمی آورند که متاسفانه نتیجه آن عدم تفاهم و طلاق است. در الگوی سوم هم توقع مرد و کناره گیری زن یا بالعکس موجب لجبازی و بحث و جدل شده و هیچ گاه نتیجه ای مطلوب نخواهد داشت.
بنابراین بهترین روش برای آگاهی از خواسته ها و نیازهای جنسی، شخصیتی و نارضایتی های به وجود آمده از روابط جنسی مشترک، صحبت و گفت وگو در این زمینه ها با یکدیگر یا کمک گرفتن از مشاوران حاذق است.
● ترک روابط زناشویی
ناسازگاری و اختلافات زندگی در سال های نخست پس از ازدواج بسیار دیده می شود. بگو مگو، بحث و جدل، دعوا و قهر و... از جمله عواملی هستند که با ایجاد تنش و فشارهای عصبی موجب افزایش ترشح هورمون های استرس زا شده و باعث اختلالات جنسی و کاهش میل به برقراری این روابط می شود. این موضوع زمانی رنج آورتر می شود که برخی زوجین با ترک روابط جنسی، از آن به عنوان حربه ای برای انتقام، تنبیه یا به سازش کشیدن طرف مقابل استفاده می کنند که به گفته ایمان نژاد، این خود باعث نارضایتی جنسی، کینه توزی، پرخاشگری، ستیزه جویی، تنفر، گرایش به روابط نامشروع، خیانت و در نهایت از هم پاشیدگی زندگی و طلاق می شود.
● باید به کجا مراجعه کرد؟
اگر زوجین به دلیل مشکلات جسمانی دچار اختلالات جنسی شده اند باید به اورولوژیست مراجعه کنند. اگر بیماری های زمینه ای همچون دیابت، فشار خون و... دارند باید هرچه زودتر برای کنترل و درمان آن اقدام کنند. اگر هم مشکل آنها ریشه در مسائل روانشناختی دارد می توانند از یک مشاور خانواده یا روان درمانگر حاذق کمک بگیرند.
ایمان نژاد در این باره می گوید: متاسفانه در کشور ما مراکز معتبر چندانی برای آموزش صحیح روابط جنسی و رفع مشکلات و اختلالات ناشی از آن وجود ندارد. اگر هم باشد بسیار اندک و محدود است. وی می افزاید: دانشجویان رشته های روان شناسی حتی در مقاطع بالای دانشگاهی هم رشته یا تخصصی که درباره مسائل جنسی باشد، ندارند و به همین دلیل در این زمینه نمی توانند مشاوران کارآمدی باشند. به توصیه این روان شناس، افراد قبل از ازدواج باید مرحله به مرحله به صورت درجه بندی شده از نظر جنسی آموزش ببینند و بر اطلاعات خود بیفزایند.
منبع:روزنامه جام جم
مطالب بیشتر برای زندگی بهتر
زندگی پس از طلاق تربیت جنسی فرزندتان را جدی بگیرید دخترانی در آرزوی پسر بودن !! زنان حسود ترند یا مردان؟ 20 درصد مردم، مشکل روانی دارند رازهایی برای مردان
خانواده میتواند از جهات مختلف موجب بروز یا تشدید پرخاشگری شود که مهمترین این عوامل عبارتند از :
-نحوه برخورد والدین با نیازهای کودک
– وجود الگوهای نامناسب
– تاثیر رفتار پرخاشگرایانه
– تنبیه والدین و مربیان
عواملی که در پیرامون انسان هستند می توانند در بروز یا تشدید پرخاشگری یا تعدیل آن اثر گذار باشد که برخی از اینگونه عوامل عبارتند از :
زندگی در ارتفاع خیلی بلند تغذیه ناقص الگوهای اجتماعی رسانه های گروهی و بازیهای ویدیوئی و زندگی در محیط های شلوغ پرازدحام و پر سر و صدا.
با این مقدمه احتمالا متوجه شده اید که بی تردید خشم و عصبانیت زمینه ساز ایجاد حس تنهایی و در نتیجه افسردگی و مختل شدن نظام زندگی خصوصا زندگی زناشویی است.
افرادی که جنبه خودکنترلی آنها تا حدودی کم است می بایست مسئولیت این جبهه گیری ها را بر عهده گرفته و برای درمان خود از انجام توصیه های مشاورین امر غفلت نورزند چرا که ادامه دار شدن این پرخاشگری در کانون خانواده خصوصا در قبال همسر می تواند موجبات تزلزل نظام خانواده را ایجاد کند.
لذا در ادامه به خانمهایی که دارای همسر عصبانی و پرخاشگر هستند این توصیه ها را ارایه می دهیم :
_ ابتدا باید مطمئن شوید که مشکل ساز اصلی خودتان نیستید. باید یقین کنید که اشتباه نمی کنید. سپس می توانید مطمئن باشید که طغیان شوهر پرخاشگر، ریشه در مشکلات خودش دارد و رفتار شما سبب پرخاشگری وی نیست.
_ اگر مطمئن شوید که بددهنی شریک زندگیتان ریشه در زندگی سخت گذشته ی او دارد و یا به مسایل ژنتیکی و وراثتی مربوط است، آرامش بیشتری خواهید یافت و آگاهی شما به اینکه عامل به وجود آمدن پرخاشگری همسرتان نبوده اید، سبب آرامش شما خواهد شد.
_ آگاهی دقیق از میزان و زمان بددهنی همسرتان، به شما کمک می کند از تهاجم او آسیب کمتری ببینید.
_ فردى که از همسرش توجه، عاطفه و محبت مى خواهد باید توجه داشته باشد که دیگرى نیز این حق را دارد که چنین انتظارى داشته باشد. از سوى دیگر، درک نیازهاى واقعى و طبیعى همسر به دور از اینکه به آن اعتقاد داشته باشد یا نه، برآورده کردن آن موجب رضایت از زندگى مى شود و بى توجهى به آن خودخواهى است.
_ با قاطعیتی آمیخته با احترام، از او بخواهید عادت خویش در به کار بردن زور و قدرت مردانه را ترک کند، لازم است به او بگویید تا خواسته های شما را دقیقا ندانم نمی توانم کاری برای شما بکنم. خوب است تا در این مورد وارد مذاکره شویم و با مصالحه پیش ببریم.
لذا وقتی که احساس پرخاشگری دارد بایستی به خودش زمان بدهد، قدم بزند تا بتواند ناراحتی حقیقی و گله هایی را که با شما دارد؛ از عصبانیت ناشی از مشکلاتی مانند مسائل مربوط به کارش را تشخیص داده و با هم قاطی نکند. آنگاه گفتگو را از سر بگیرد.
حتی امکان دارد بخواهد به اتاقی دیگر برود و به بالش ضربه بزند.(اطاقش را خالی کند) تازمانی که از رفتار خود پشیمان شود و بتواند ناراحتی های بیرون از منزل را درمان کند. به او اجازه بدهید بداند علی رغم اینکه از او حمایت می کنید تا خودش را از شر خشم کهنه پاکسازی کند، نباید آن را به شما منتقل کند.
_ همسر پرخاشگر شما، نیاز دارد از کمکهای تخصصی بهره مند شود تا خشم خود را بشناسد و درمان کند. شوهر شما وقتی با شما قهر می کند و یا احتمالا الفاظ رکیک به کار می برد به احتمال زیاد از خودش متنفر می شود، اما چون راه و روش دیگری نمی شناسد و نمی داند چطور باید عمل کند این گونه عمل می کند. شما می توانید به متخصص خبره ای مراجعه کنید تا همسرتان مدیریت خشم را فرا بگیرد و منشا اولیه عصبانیت او پیدا شود.
_ ضمن اینکه در مقابل شوهر خود که وجودش در زندگی شما مهم و مۆثر است، باید از موضع خود حمایت کنید برای تغییر اوضاع نیز باید طوری عمل کنید و قدم پیش بگذارید که پایه های اصلی زندگی تان استحکام خود را از دست ندهد. یکی از این راه ها، جلب حمایت اطرافیان است.
می توانید برای تسکین احساسات برانگیخته ی خود:
1 – به دوستان دیگرتان توجه بیشتری کنید.
2 – برای انجام امور روزمره وقت بیشتری صرف کنید.
3 – در فعالیت اجتماعی شرکت کنید و بدین ترتیب برای به دست آوردن فرصت های طلایی و چگونگی بهبود بخشیدن به روابط خود با دیگران تلاش کنید.
خبرگزاری آریا -
اگر بخواهیداسترسهای یک رابطه را حل کنید باید بفهمید چه چیزهایی منبع استرس و نگرانی افراد است
فرقی نمیکند که زن باشید یا مرد. رابطه میتواند طوری پیش برود که شما را دچار استرس و نگرانی کند. ممکن است شنیده باشید که این تفاوتهای بیولوژیکی است که در میزان استرس و منابع استرس زن و مرد تاثیر میگذارد. این میتواند درست باشد اما بیش از این تجربههای فردی و شخصی هر آدمی و ظرفیتهای روحی و روانی اوست که باعث ایجاد استرس میشود.
برای اینکه یک رابطه با تنش و درگیری محدود داشته باشید و بتوانید استرسهای یک رابطه را حل کنید باید بفهمید چه چیزهایی منبع استرس و نگرانی افراد است. همین که بدانید به طور معمول چه چیزهایی باعث نگرانی است و چطور باید این نگرانیها را کم کنید در مقابله با استرسی که اغلب باعث تنش در رابطه میشود برایتان مفید است.
نگرانیهای دائمی
به طور معمول چیزهایی وجود دارد که باعث نگرانی و اضطراب میشود اما چیزهایی که معمولا شما را نگران میکند با چیزهایی که عامل اضطراب دیگری است فرق دارد. شما ممکن است همیشه برای قرارهای روزانهتان اضطراب داشته باشید و شریک زندگیتان معمولا برای آینده نگران است. اضطراب شما ممکن است برای چیزهای روزمره باشد مثل اینکه آیا چراغ را خاموش کردهاید؟ برای مهمانی چه بپوشید؟ آیا وقت میکنید به همه کارهایتان برسید یا نه. این استرسها ممکن است برای کسی که با او زندگی میکنید سطحی باشد چون او نگران آینده است و مثلا نگران آینده تحصیلی فرزند است یا گرفتن وام خانه در ده سال آینده. این تفاوت شما است اما کسی نمیتواند بگوید نگرانیهای دائمی کدام یک از شما اهمیت بیشتری دارد و جدیتر است. هر دوی شما حق دارید دغدغههای خودتان را داشته باشید. راه حل این نوع نگرانیها ساده است؛ با در نظر گرفتن احساس دیگری به هم اطمینان بدهید که میتوانید این نگرانیها را رفع کنید.
پیدا کردن مقصر
یکی از شما ممکن است جزیی نگر باشد و دیگری خیلی کاری به جزئیات نداشته باشد. یکی ممکن است دائما نیاز به تائید داشته باشد و دیگری ترجیح بدهد که فقط کارها درست پیش برود. هر کدام از این موارد میتواند فرصتی برای بهانهجویی برای دیگری فراهم کند. شما میتوانید دائم بهم ایراد بگیرید که چرا چیزی که میخواستید مهیا نیست و این میتواند برای طرف مقابل شما نگرانی ایجاد کند. شما برایتان مهم است که همه چیز به خوبی پیش برود و هیچ نقصی در کار نباشد اما همسرتان اینطور نیست. اگر شما در وضعیتی که همه چیز مطابق میلتان پیش نرفته همسرتان را مقصر بدانید او به مرور زمان این مساله را موضوعی برای اضطراب و نگرانی خواهد دانست. غر نزنید و دنبال مقصر نگردید به جای آن میتوانید حرفتان را بزنید اینکه چه میخواستید و چرا از وضعیت راضی نیستید.
بازی دادن
شاید شریک زندگی شما مثل خودتان صریح و ساده نباشد. او ممکن است شخصیت پیچیدهای داشته باشد و این ممکن است باعث نگرانی و استرس باشد. شما ترجیح میدهید حرفتان را بی پرده بزنید اما او اینطور نیست. ممکن است سکوت کند، دلخوری یا رضایتش را نشان ندهد و این عذابتان میدهد چون شما دقیقا نمیدانید در ذهن او چه میگذرد. خندهها و گریههای او برایتان مشخص نیست و هیچ وقت متوجه نمیشوید او چه میخواهد و چه میگوید. شما حق دارید که در این موقعیتها دچار اضطراب شوید. همسرتان باید بفهمد که این رفتار آزاردهنده است. حرف بزنید و بگویید که این نوع رفتار چقدر نگرانتان میکند و برایتان سخت است که حرفها و رفتارهایش را تفسیر کنید چون میترسید که برداشتتان اشتباه باشد. او باید این بازی را تمام کند چون این ترسناک و نگران کننده است.
واکنشهای تند عاطفی و تغییرات خلقی میتواند باعث استرس و نگرانی طرف مقابل شود
انتقاد به ظاهر
اگر پذیرفتهاید که با آدمی زندگی کنید لابد ظاهر او را هم پذیرفتهاید. اینکه از بدن هم ایراد بگیرید و آن را مایه خنده یا خجالت بدانید و یا دائما به نوع پوشش هم ایراد بگیرید فقط باعث میشوید که طرف مقابل دچار نگرانی و اضطراب شود. خندیدن به اندام و یا اصرار برای چاق شدن یا لاغری میتواند اعتماد به نفس طرف مقابل را نابود کند یا او را دچار اضطراب کند؛ او به این فکر خواهد کرد که مقبول نیست و شما همیشه او را با بدن یا لباسش ارزیابی میکنید. شاید او تلاش کند که رضایت شما را جلب کند اما حتی با این کار هم او همیشه نگران است. شاید هرگز به زبان نیاورد که چنین ترسی دارد اما این اصلا به معنای آن نیست که با این مساله کنار آمده است. بپذیرید که با چه آدمی و با چه ظاهری زندگی میکنید. سعی نکنید او را تغییر بدهید، تحسین کنید و مراقب باشید که چه میگویید. به بار احساسی و عاطفی حرفی که میزنید فکر کنید و باور کنید تحقیر اندام دیگری یک رفتار جنسیت زده و خشونتآمیز است.
واکنشهای تند
واکنشهای تند عاطفی و تغییرات خلقی میتواند باعث استرس و نگرانی طرف مقابل شود. اگر ناگهان از کوره در میروید و تندی میکنید و یا ناگهان دچار غلیان احساسات میشوید و دچار شور و هیجان عاطفی میشوید باید بیشتر مراقب تاثیر این نوع واکنشها باشید. کسی که با او زندگی میکنید باید بفهمد که با چه آدمی طرف است. اینکه یکهو خشمگین میشویدو یا یک دفعه اظهار عشقهای شدید میکنید و یا دائما از «هرگز» یا «همیشه» در گفتارتان استفاده میکنید اصلا خوشایند نیست و هر آدمی در برابر شما میتواند دچار نگرانی و اضطراب شود. سعی کنید شخصیت ثابت و وضعیت روحی مشخصی داشته باشید، اجازه بدهید دیگران در کنار شما احساس امنیت کنند.
چهار سال انتظار پیش از جدایی
این فقط شما نیستید که با علم به این مساله که باید هر چه زودتر از یک رابطه پر تنش یا خشونتآمیز خارج شوید همچنان به زندگی مشترکتان ادامه میدهید. این تقریبا وضعیت بسیاری از افراد در روابط پر مشکل است. به طور متوسط افراد چهار سال در یک رابطه بیمار صبر میکنند. دلایل این صبر و تحمل متفاوت است. برخی از تنهایی میترسند و شجاعت ترک رابطه را ندارند و عدهای هم امید به حل مشکلات دارند. خیلی از روابط به همین ترتیب ادامه هم پیدا میکند. فقط یک نفر از چهار نفری که در یک رابطه پر خطر بیمار قرار دارند شجاعت ترک آن را دارند. ترس از جدایی، وجود یک فرزند، ترحم به دیگری و نگرانیهای عرفی و ترس از انزوای اجتماعی مهمترین دلایل ادامه رابطه است.
این در حالی است که در یک پژوهش درباره روابط خشونتآمیز مشخص شده است که افراد میدانند که ادامه ارتباط در موقعیت خشونتآمیز یا پر مشکل اشتباه است. آنها به خوبی آگاه هستند که این رابطه فاقد هیچ نوع اتباط عاطفی و عاشقانه است.
ترک رابطه و جدایی هرگز آسان نیست اما در شرایطی که میدانید هیچ امیدی برای بهبود آن نیست جدایی بهترین کاری است که میتوانید برای خودتان و حتی دیگران انجام بدهید. اگر رابطه سالمی ندارید، تحت خشونت و آزار طرف مقابل قرار دارید و نمیتوانید تنشهایتان را تمام کنید از این رابطه خارج شوید احتمال اینکه در آینده رابطه بهتری را تجربه کنید بسیار بیشتر از ادامه رابطهای است که در آن بارها و بارها برای بهبود تلاش کردهاید اما هر بار شکست خوردهاید.
منبع: سلامت نیوز
همه ما این را شنیده ایم که دعوا نمک زندگی زناشویی است اما آیا واقعاً اینگونه است؟
به گزارش آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ خب دعوا بد است، نه؟ اغلب به ما آموزش داده میشود که از اختلاف و دعوا بپرهیزیم. به طور خاص به خانمها آموزش داده میشود که موضوع را از لحاظ احساسی حل کنند. دربارهاش حرف بزنند. سراغ آغوش و نوازش بروند. گوش کنند. از طرف دیگر به مردان گفته میشود که از اختلاف بپرهیزند؛ مگر اینکه نتوانند که در آن حالت باید تکلیف ماجرا را مشخص کنند و بگذرند. هر چه هست، یا حلش کنند یا رهایش کنند. یا شاید ماجرا را آنقدر در خودشان دفن کنند که دیگر مشکلی نباشد، بعد بگذرند.
با این سناریوهای جنسیتی و در کنار آمارهای بالای طلاق در جامعه، اختلاف به عنوان اتفاق بدی در ازدواج دیده میشود، چیزی که برای همه، به خصوص بچههایی که وقتی این اختلافات رخ میدهد آنجا هستند، بد است. گاهی لازم است؛ اما معمولاً بد است.
سؤالی که این روزها فکر من را مشغول کرده این است که وقتی درباره ازدواج حرف میزنیم، آیا هر اختلافی بد است؟
پاسخ این سؤال البته غافلگیرکننده نیست: نه. بستگی دارد به نوع اختلاف، زمان اختلاف، آدمهای درگیر در اختلاف و برنده دعوا. بله، میدانم که فکرکردن به بردوباخت وقتی درباره زندگی مشترک حرف میزنیم، ایده خوبی نیست؛ اما بیایید صادق باشیم: همه ما به چنین چیزی فکر میکنیم: چه کسی دعوا را برد؟ چه کسی از آن جنگ بازنده بیرون آمد؟ چرا جورابها هنوز هم در سبد لباس نیستند؟ چه کار کنم که ماشین ظرفشویی را خالی کند؟ و بالاخره… آیا این مشکل کل رابطه را به هم میزند؟
نکته غافلگیرکنندهتر شاید این است که اختلاف، خوب است یا لااقل میتواند باشد. پژوهشگران مدتها تلاش کردهاند که بفهمند چطور باید اختلاف را متوقف کنند، چطور آن را کوچک کنند، چطور میشود در اختلاف وساطت کرد یا برعکس، چطور میشود پیشبینی کرد که بین دو نفر اختلاف پیش خواهد آمد و از ازدواج آن دو نفر جلوگیری کرد؛ اما حقیقت این است که اختلاف اتفاق میافتد. مکرراً. گاهی در سکوت و گاهی پرسروصدا و خشن و آنوقت بقیه مجبورند که مداخله کنند. با این اوصاف، پس اختلاف چه زمانی خوب است؟ و چه زمانی آنقدر بد است که باید کسی مداخله کند؟
اینها پاسخهای سادهای ندارند؛ اما من میتوانم براساس تحقیقات و مطالعات و تجربیاتم، بینشی در این باره ارائه کنم.
اول اینکه نباید به هر قیمتی از اختلاف حذر کنید. اگر چنین کنید، ممکن است طرف مقابل فکر کند همه چیز سر جایش است و درنتیجه به همین وضعیت عادت کند. بعد… وقتی نهایتاً شما موضوع را مطرح میکنید، آنها غافلگیر خواهند شد. هیچکس دوست ندارد غافلگیر شود؛ پس، مطرح کنید. بگویید اگر از یکی از رفتارهای همسرتان متنفرید. به زبان بیاورید و مؤدبانه از او بخواهید که این کار را نکند. اگر این جواب نداد، با یادداشتهای طنزآمیز به او یادآوری کنید. اگر ندانند که شما از این کار بدتان میآید، این را ادامه خواهند داد. کاری کنید بدانند.
دوم، نق نزنید. میدانم که گاهی نمیشود جلویش را گرفت. ممکن است احساس کنید که مدام دارید به او میگویید که حولهاش را بردارد و او گوش نمیدهد. مشکل نقزدن این است که جواب نمیدهد؛ چون نهایتاً طرف مقابل نسبت به آن بیحس میشود. اساساً، اگر شما موضوعی را همیشه مطرح کنید، ماجرا برای طرف مقابل تبدیل به سروصدایی میشود که آنها به آن عادت میکنند. یا اینکه آنقدر کلافه میشوند که از اتاق بیرون میروند یا اینکه صدای تلویزیون را زیاد میکنند. اینها فایدهای ندارد و راه خیلی بدی برای حل مشکل است. پس، دعواهایتان را انتخاب کنید و راهی بیابید که خواستههایتان را منتقل کنید، بدون اینکه مدام و تمام وقت حرفشان را بزنید. هدف، حل مشکل است و اگر بتوانید به یک توافق برسید، بهترین نتیجه ممکن را یافتهاید.
نکته آخر که موضوع مهمی است: سعی کنید ریشه مشکل را حل کنید. با مکالمه حلش کنید. قراری بگذارید تا با مکالمه حلش کنید. نزد یک مشاور بروید تا او به شما کمک کند تا با مکالمه حلش کنید. سراغ جیغوداد و بدتر از آن نروید که آخرش به جایی برسید که بدتر از قبل باشد. میدانم که اینها سخت است. میدانم که کمک خواستن مثل پذیرش شکست است. اما ارزشش را دارد. شما ارزشش را دارید و اگر در اولین تلاش موفق نشدید، دوباره و دوباره تلاش کنید. راه دیگری را امتحان کنید؛ مثلاً برای هم نامه بنویسید. سراغ مشاور دیگری بروید؛ چون همه مشاوران لزوماً قادر به کمک به شما نیستند. تلاش کنید و تلاش کنید و تلاش کنید.
خبرگزاری آریا -
اما به طور کلی این 4 دسته از مسائل هستند که این مشکلات را تشکیل می دهند :زن و شوهرهای مدرن مانند قدیمی ها با هم صمیمی و یکدل نیستند ؛ آنها به همدیگر اعتماد ندارند. به جای صحبت کردن در مورد مسائل و حل کردن آنها ، بحث و جدل کرده و آن را پیچیده تر می کنند.
_ رابطه جنسی :
این مسئله همواره یکی از مهمترین مسائل مشکل ساز بین زن و مردهاست.فردی که میل جنسی بالایی دارد همواره فرد مقابل خود را به خاطر میل جنسی کمتر سرزنش می کند. این مسئله به دو طرف فشار وارد می کند و اگر در طولانی مدت برای آن راه حلی پیدا نشود منجر به جدایی زناشویی و نهایتا جدایی عاطفی بین آنها خواهد شد. هر دو طرف در زندگی احساس ناامنی و حسادت می کنند و از زندگی زناشویی شان رضایت حاصل نمی کنند.
راه حل :
به یک مشاور خانواده مراجعه کنید.
_ پول :
مهمترین مشکل بین زوج های امروز “پول” است. یک طرف م یخواهد پول را خرج کند و طرف دیگر می خواهد آن را پس انداز کند. یک طرف خوب پول در می آورد و دیگری نه و….
راه حل :
اگر زوج ها بتوانند یاد بگیرند که با یکدیگر برنامه ریزی کنند این مسائل بوجود نخواهد آمد. به عنوان مثال ،می توانند مقداری از پول را خرج و باقیمانده را پس انداز کنند.در ضمن ، بار مالی خانواده نباید بر دوش یک نفر باشد.
_ مسئولیت پذیری :
یکی از طرفین به نظافت و مسائل خانه اهمیت زیادی داده و دیگری هیچ اهمیتی برای این موضوع قائل نیست.
راه حل :
اگر همسرتان به تمیزی و نظافت خانه اهمیتی نمی دهد از او طلب کمک کنید. صراحتا از او درخواست کنید که به شما کمی کمک کند تا بتواند در حس مسئولیت پذیری نسبت به تمیزی و نظافت خانه مشترک تان با شما شریک باشد.
_ تربیت فرزندان :
این مسئله نیز یکی دیگر از مهمتریم مسائلی است که بین زن و شوهر ها اختلاف ایجاد می کند. هر کدام از آنها سعی می کنند فرزندشان را مطابق با نظر و روش خود تربیت کنند.
راه حل :
توصیه می کنیم حداقل یکسال قبل از تصمیم به بچه دار شدن در مورد روش های تربیتی کودکان تان با یکدیگر گفتگو کنید. روش های خود را بیان داده و دلیل هر کدام را برای دیگری توضیح دهید. و سعی کنید در آخر با یکدیگر به یک نتیجه مشترک برسید.
منبع : saritar.com