پس اگر شما فرزندی دارید که در این حیطه ها دچار اختلال بارزی نیست و فقط گاهی فراموشکار و سر به هواست، احتمالا مشکلش صرفا حواس پرتی اســت، نه بیش فعالی. حالا این سوال مطرح می شود که برای کاهش میزان حواس پرتی و افزایش تمرکز کودک چه باید کرد؟ مطلب حاضر به این پرسش شما پاسخ می دهد.
به عنوان مثال وقتی کودکی هنگام عبور از خیابان، زیپ لباسش را می بندند، ممکن اســت دیگر قادر به تشخیص رفت و آمد خودروها نباشد، در حالی که این کار برای فرد بزرگسال مشکلی نیست. یک بزرگسال به تدریج یاد می گیرد که محرک های بی اهمیت را نادیده بگیرد و تمرکزش را روی یک موضوع حفظ کند اما این کار برای یک کودک ممکن اســت بسیار مشکل باشد.
2- حواستان باشد که تذکر لحظه به لحظه، جریمه بابت انجام ندادن یک تکلیف یا اشتباه انجام دادن آن به علت حواس پرتی و محروم کردن او از علایقش، در این موارد نه تنها چاره ساز نیست، بلکه مشکل او را چندبرابر می کند، تا جایی که از تحصیل و مدرسه بیزار می شود.
3- اگر کودک زیاد جنب و جوش می کند و انرژی زیادی دارد، اول به او فرصت بازی بدهید تا آرام شود و مقداری از انرژی اش با بالا و پایین پریدن و قایم باشک بسوزد، بعد از او بخواهید کارش را انجام بدهد و پیش از پایان یافتن مقداری از تکالیف که مشخص کرده اید از جایش بلند نشود.
4- با مکعب های رنگی شکل های ساده ای به عنوان الگو بسازید و از فرزندتان بخواهید پس از مشاهده مانند الگوی شما بسازد. پس از چند بار موفقیت، در مراحل بعدی، پس از ساختن الگوی مورد نظر، از کودک بخواهید بادقت آن را مشاهده کند، سپس روی آن را بپوشانید و از کودک بخواهید مانند شما آن را بسازد. در مراحل بعدی از الگوهای پیچیده تر استفاده کنید.
5- در تست هوش وکسلر بخشی وجود دارد که در آن کارت هایی به کودک نشان داده می شود. در این کارت ها قسمتی از شکل ناقص اســت و کودک باید در زمانی محدود آن نقص را شناسایی کند. شما هم می توانید از این کار برای افزایش دقت فرزندتان استفاده کنید. یعنی از کارت هایی که تصویرشان ناقص اســت، استفاده کنید.
6- سعی کنید در مواردی که می خواهید کودک تمرکز بیشتری داشته باشد (مثل کلاس درس یا اتاقی که تکالیفش را انجام می دهد)، محیط را به گونه ای طراحی کنید که دارای کمترین عامل تحریک کننده برای کودک باشد.
7- به کودک برچسب نزنید. منظور از برچسب زدن این اســت که به خاطر یک رفتار خاص، یک خصلت را به کودک نسبت دهید. وقتی به او برچسب «حواس پرت» یا «دست و پا چلفتی» می زنید او از آن پس خودش را با آن مشخصه می شناسد و در بسیاری از موارد تصویر ذهنی ای که شما، از او برای خودش می سازید تا آخر عمر روی رفتار و شخصیتش اثر می گذارد و این برچسب ها بعد از مدتی باعث می شوند هم اطرافیان کودک و هم خودش به این باور برسند که با کودکی روبرو هستند که دارای این خصلت خاص و تغییرناپذیر اســت. بسیاری از ما قربانی برچسب های کودکی مان شده ایم. این اشتباه را در مورد کودکان خود تکرار نکنیم.
9- با نشان دادن تصاویر ساده از مناظری که کودک به آنها علاقه دارد مثل مزرعه و باغ وحش به مدت چند ثانیه، از کودک بخواهید به سوالات شما درباره آن تصاویر پاسخ دهد. در مراحل بعدی وقتی که کودک به اندازه کافی در این کار ماهر شد، می توانید از تصاویر پیچیده تر استفاده کنید.
10- به خاطر آوردن وسایل داخل یک فروشگاه یا ویترین مغازه پس از چنددقیقه مشاهده و پرسش درباره رنگ و شکل لباس افراد در یک مهمانی نیز می تواند باعث تقویت دقت و حافظه کودک شود.
به گزارش جام جم سرا ، اکثر نوجوانان احساس می کنند فناناپذیر هستند و توجهی به عواقب این طرز فکر و اعمالی که براساس این تفکر انجام می دهند- مصرف مواد مخدر و نوشیدن الکل- ندارند.
عواملی که تاثیر بسزایی در اعتیاد نوجوانان به مواد مخدر دارند عبارتند از:
• خانواده ای که سابقه مصرف موادمخدر دارد
• افسردگی
• کمبود اعتماد به نفس
• رفتار پرخاشگرانه ابتدایی
• احساس طرد اجتماعی
• فقدان نظارت اجتماعی
• فقر
• در دسترس بودن مواد مخدر
عواقب مصرف موادمخدر توسط نوجوانان
اعتیاد نوجوانان به مواد مخدر می تواند عواقب منفی فراوانی به همراه داشته باشد که عبارتند از:
* اختلال در رانندگی
رانندگی پس از مصرف موادمخدر خطرناک اسـت و باعث مرگ رانندگان خودروها و موتورسیکلت ها می شود و هزینه بسیار زیادی را به نظام بهداشت و قضا تحمیل می کند.
* وابستگی به مواد
نوجوانانی که معتاد هستند به احتمال بسیار زیاد در دوران بزرگسالی نیز به مصرف مواد ادامه خواهندداد.
* فقدان انگیزه
مصرف مواد مخدر انگیزه لازم برای تلاش و موفقیت در مدرسه و زندگی را از نوجوان می گیرد و او را به انسانی بی انگیزه و بی تفاوت بدل می کند.
* افزایش مشکلات
مصرف موادمخدر، مانند ماری جوانا، بر قسمتی از مغز نوجوان که کنترل حافظه، انگیزه، توجه و یادگیری را عهده دار اسـت آسیب می زند و مشکلات عدیده ای در یادگیری، عملکرد شغلی و عاطفی برای نوجوان به وجود می آورد.
* ایجاد مشکلات جدی جسمی و روحی
مصرف مواد مخدر در دوز بالا، می تواند در اندام های حیاتی بدن مانند کلیه ها، ریه ها و قلب اختلال ایجاد کنند. مصرف متافتامین می تواند باعث صدمه دیدن قلب، سیستم عصبی بدن، ایجاد رفتارهای روانی و پرخاشگری شود. مصرف مخدرهای استنشاقی تاثیر مخربی بر مغز، قلب، ریه ها، کبد و کلیه ها می گذارد. علاوه بر این، اعتیاد به داروهایی که توسط پزشک تجویز شده اند باعث بروز افسردگی، بیماری های عروق قلب و تشنج می شود.
گفت و گو درباره اعتیاد نوجوان به مواد مخدر
گفت و گو با نوجوان درباره اعتیاد به مواد مخدر می تواند بسیار دشوار باشد. گفت و گو را در موقعیت و زمان مناسب آغاز کنید. اگر دلشوره دارید آن را با فرزندتان در میان بگذارید.
هنگام گفت و گو با فرزندتان درباره مواد مخدر:
* از دیدگاه او نسبت به مصرف مواد مخدر بپرسید
نظرات فرزندتان را بشنوید و درباره مصرف مواد مخدر از او سوال کنید. پس از پایان گفت و گوی روشن و واضح با فرزندتان او را تشویق کنید.
* به پیام های رسانه ها توجه کنید
برخی از برنامه های تلویزیونی، سینماها، وب سایت ها و ترانه ها، نوجوان را به مصرف مواد مخدر ترغیب می کنند. درباره همه برنامه ها، فیلم ها و ترانه هایی که فرزندتان می بیند و می شنود با او گفت و گو کنید.
* آماده گفت و گو درباره اعتیادتان به مواد مخدر باشید
به سوران فرزندتان درباره اعتیادتان به مخدر پاسخی منطقی و صحیح بدهید. اگر مصرف مخدر را کنار گذاشته اید صادقانه به او بگویید که به موفقیت بزرگی دست یافته اید.
هرگز از صبحت با فرزندتان درباره اعتیاد به مواد مخدر نترسید. گفت و گو درباره اعتیاد به مواد مخدر سبب نمی شود او به مصرف کننده تبدیل شود. صحبت کردن درباره اعتیاد به مواد مخدر به فرزندتان اجازه می دهد با دیدگاه شما نسبت به این موضوع آگاه شود و بداند که توقع شما از او چیست.
استراتژی های گوناگون در پیشگیری از اعتیاد به موادمخدر
علاوه بر گفت و گو با نوجوان می توان روش های دیگری را نیز تجربه کرد:
* از فعالیت های روزانه فرزندتان مطلع باشید
به فعالیت ها و مکان هایی که فرزندتان به آنجا رفت و آمد می کند توجه کنید. برای افراد صاحب صلاحیتی که بتوانند فرزندتان را به فعالیت های سالم و مفید ترغیب کنند جایزه بدهید.
* وضع قوانین و اعمال مجازات
وضع قوانین و اعمال مجازات نشان می دهند اعتیاد به مواد مخدر را تحمل نمی کنید. ترک میهمانی هایی که در آن مخدر مصرف می شود، سوار نشدن به خودرویی که راننده اش موادمخدر مصرف کرده نمونه ای از قوانین وضع شده هستند. مجازات را نیز بلافاصله پس از تخطی از قوانین اعمال کنید.
* دوستان فرزندتان را بشناسید
اگر دوست فرزندتان به مواد مخدر معتاد اسـت احتمالا او را برای مصرف مخدر تحت فشار قرار می دهد. برای پیشگیری از اعتیاد فرزندتان به مواد مخدر با دوستان فرزندتان و والدین شان آشنا شوید.
* محافظت از داروهای تجویزشده
درباره مخدربودن داروهای تجویز شده برای اعضای خانواده از پزشک سوال کنید. فهرستی از داروهای موجود در خانه تهیه و از آنها محافظت کنید. از معلم بهداشت مدرسه فرزندتان بخواهید تا فرزندتان را کنترل کند تا او دارویی مصرف نکند.
* حمایت کردن
فرزندتان را تشویق کنید و از موفقیت او شاد شوید. ایجاد رابطه دوستانه میان والدین و فرزند کمک زیاد به پیشگیری از اعتیاد فرزند به مواد مخدر دارد.
* ارائه مثال مناسب
اگر در گذشته مخدر مصرف می کردید و ترک کرده اید به فرزندتان بگویید.
شناخت نشانه های هشداردهنده مصرف مواد مخدر در نوجوانان
علایم هشداردهنده عبارتند از:
• تغییر ناگهانی دوستان، عادات تغذیه ای ساعات خواب، فعالیت های فیزیکی و بدنی و عملکرد تحصیلی
• عدم توجه به فعالیت های مورد علاقه
• به وجود آمدن نگرش خصمانه
• مشاهده وب سایت هایی که افراد را به مصرف موادمخدر ترغیب می کنند.
• پنهان کردن اعمال و اموال
• ناپدیدشدن غیرقابل توضیح و توجیه پول از خانه
• وجود جعبه خالی داروهای گوناگون در اتاق نوجوان
• شنیدن بوهای غیرعادی داروها و مواد شیمیایی در اتاق نوجوان
منبع :سلامانه
آزار و خشونت پدر ومادر که پیش از بلوغ کودک آغاز میشود یک رفتار درگیرکننده اسـت که معمولا بیشتر از چندین بار در هفته تکرار میشود. خشونت فرزند میتواند آزارهای کلامی باشد یا تحقیر و تهدید والدین یا حتی کتک و انواع آزارهای جسمی دیگر. اگر شما هدف چنین خشونتی قرار بگیرید دائما ترس و نگرانی دارید که فرزندتان چه خواهد کرد.
آیا فرزندم یک آزارگر اسـت؟
بله، اگر او شما را تهدید میکند، کتک میزند و به اشیای خانه آسیب وارد میکند او یک آزارگر اسـت. اما بسیاری از والدینی که در چنین موقعیتی قرار دارند نمیتوانند این حقیقت را بپذیرند. از خودتان بپرسید آیا اگر هر کس دیگری جز فرزندتان چنین رفتاری با شما داشت او را خشن، آزارگر و بیمار نمیخواندید؟ پاسخ صادقانه شما به همین پرسش ساده مشخص میکند که در چه شرایطی قرار دارید.
نشانههای هشدار دهنده
این نشانههای هشدار دهنده به والدی که نمیداند فرزند آزارگر دقیقاً یعنی چه کمک میکند. طبیعی اسـت که فرزندتان بخواهد برخی از محدودیتهای ایجاد شده را کنار بزند. بچهها برای رسیدن به خواستهای که محدود کردهاید بارها و بارها از شما درخواست میکنند. اما در نهایت در برابر انکار و ممانعت شما تسلیم میشوند. اما کودک یا نوجوانی که برای رسیدن به خواسته اش تهدید میکند و والدش را نگران میکند که اگر تسلیم نشود اوضاع بهم میریزد او یک آزارگر اسـت.
آیا همیشه جنگ و دعوایی به پا اسـت؟
هر بچهای ممکن اسـت گاهی اعتراض کند و دعوایی راه بیندازد. اما کودکان باید به قدرت و اراده والدین احترام بگذارند. کسی که به راحتی مرزهای خانواده را رد میکند و نگران عواقب آن نیست و در برابر اعتراض دیگران جنگ و دعوا به راه میاندازد رفتاری طبیعی ندارد.
آیا او نمونهای از خشونت اسـت؟
بچهها عصبانی میشوند، دری را به هم میکوبند و چیزی را به زمین پرت میکنند. شما میتوانید کودکی خودتان را به یاد بیاورید که چطور بخاطر خشم همه چیز را بهم میریختید و در اتاقتان را میکوبیدید. اما در روند رشد هر کودکی میفهمد این راه رسیدن به خواستهها یا اعتراض به چیزی نیست و خیلی زود تسلیم میشود. یک کودک خشونت طلب اینطور فکر نمیکند. او برای رسیدن به خواستهاش و یا صرفاً برای نشان دادن خشم درونیاش هر کاری میکند.
چرا او یک آزارگر اسـت؟
پدرومادرها در برابر فرزند آزارگر احساس گناه میکنند و مسئولیت این رفتارها را به عهده خود میگذراند: «اگر من پدررمادر خوبی بودم او اینطور نبود». اما برای رفتارهای پرخاشگرانه و آزارهای فرزندتان دلایل زیادی وجود دارد: محدودیتهای رفتاری کم، مصرف مواد، مهارتهای سازگاری ضعیف، شرایط روانی مثل اختلال تمرکز، بیش فعالی و اختلال ارتباط و مهارتهای رفتاری همگی عوامل موثر در ایجاد چنین خشونتی هستند.
واکنش به آزار والدین
خشونتطلبی و آزارگری بخشی از روند رشد در کودکی و نوجوانی نیستند. این یک مرحله از رشد فرزندتان نیست که بخواهید آن را انکار کنید. شما ممکن اسـت بخاطر ضعف و ناتوانی خودتان (نمیگوییم علاقه به فرزند چون تحمل این شرایط نشانه علاقه نیست) با این وضعیت کنار بیایید، اما او هرگز رفتارهایش را محدود به پدرومادرش نخواهد کرد و با دیگران نیز چنین خواهد کرد. اما چیزی که باید بدانید این اسـت که او همه چیز را در همین خانه میآموزد؛ او یاد میگیرد چه چیزی مجاز و چه چیزی غیرمجاز اسـت. به همین دلیل بسیار مهم اسـت که شما به چنین رفتارهایی واکنش نشان بدهید.
محدودیتهای جدیتری ایجاد کنید
فرزند شما باید حد و حدود هرچیزی را بداند. شما نباید از روی ترس اجازه بدهید او با قلدری و پرخاش از این مرزها عبور کند. اجازه بدهید او نتیجه شکستن قوانین تعیین شده را ببیند نه اینکه شما بخاطر پایبندی خود به این قوانین و تسلیم نشدن،از او بترسید. تا زمانی که حد و حدود تعیین نکردهاید، زود تسلیم میشوید چون میترسید، او به رفتارهای افسارگسیختهاش ادامه خواهد داد.
حرف زدن درباره خشونت
با فرزندتان درباره مصادیق خشونت حرف بزنید و برایش مشخص کنید که چرا زدن، فحاشی و توهین خشونت هستند. حتی لازم اسـت بگویید که از نظر قانونی چنین رفتارهایی چه تبعاتی دارد. در عین حال اگر شما والدی هستید که هرگز به پلیس زنگ نخواهید زد، او را از خود دور نخواهید کرد و جدیت دیگری نیز ندارید از این نوع تهدیدها برای کنترل خشم فرزندتان استفاده نکنید. چون وقتی چنین رفتاری از شما سر نمیزند او همه حرفهای دیگرتان را نیز جدی نمیگیرد.
خشونتهای فرزندتان در اغلب موارد وابسته به نوعی اختلال روانی یا رفتاری هستند. به همین دلیل ضروری اسـت که برای کنترل و حل این مشکل ابتدا مشکلات روحی و روانی فرزندتان را حل کنید. برای تشخیص شما نیاز به روانپزشک و روان درمان دارید. تا زمانی که ریشه مشکلات فرزندتان را پیدا نکنید عملا نمیتوانید آن را از بین ببرید.
علاوه براین شما باید همه چیز را از نو بررسی کنید، اشتباهات تربیتی گذشته، مشکلات رفتاری خودتان، رابطه شما با والد دیگر و کودک و همچنین تجربهها یا ترومایی که کودک در گذشته داشته اسـت همگی مهم هستند.
مراقب خودتان باشید
زندگی با یک کودک آزارگر به اندازه زندگی با هر فرد آزارگر دیگری ترسناک، ناامیدکننده و دشوار اسـت. کسی که در معرض خشونت اسـت دچار یک ترس دائمی اسـت، اعتماد به نفس کافی ندارد، در معرض ابتلا به افسردگی و اختلال اضطراب اسـت و تقریبا هر روز وضعیت دشوار و متفاوتی را تجربه میکند. برای حل مشکلات فرزندتان باید آدمی قوی و توانمند باشید، نترسید و مثل بازندهها رفتار نکنید. این یعنی شما نیاز به حمایتهای عاطفی دارید، درست اسـت که توضیح این شرایط و درخواست کمک از دیگران برایتان بسیار سخت، شرمآور و ناراحت کننده اسـت اما کسانی به جز دوست و اعضای فامیل میتوانند به شما در این وضعیت کمک کنند؛ همسـر، مــشاور، روان درمان، گروههــای روان درمانی، گروههای دوستی مجازی و انجمنهای حمایتی مجازی در توانمند سازی شما موثر خواهند بود، از این حمایتها دورنمانید چون راه اصلاح فرزندتان نیاز به زمان، صبر و حوصله دارد.
خبرگزاری آریا -
خودکشی با یک مداخلهی بهجا و مناسب قابل پیشگیری است
اگر فرزندتان به شکلی نشان میدهد که به فکر خودکشی است، یا اگر حس غریزیتان به شما میگوید که ممکن است آنها به خود صدمه بزنند، سریع کمک بگیرید. فرزندتان را تنها به حال خود رها نکنید. حتی اگر وی انکار میکند «منظورش همان است»، پیش او بمانید. به او اطمینان خاطر مجدد بدهید. دنبال کمکهای تخصصی باشید. در صورت لزوم، وی را به اورژانس بیمارستان ببرید تا اطمینان حاصل کنید که تا زمانِ انجام کامل ارزیابیها و آزمایشات روانپزشکی مربوطه، او در محیطی امن قرار دارد.
انجمن ملی روانشناسان مدرسه، نماینده ی 22000 روانشناس مدرسه و تخصصهای مربوط به آن در سراسر ایالات متحدهی آمریکا و خارج از آن است. هدف این انجمن توسعهی محیطهای آموزشی و روانشناختی سالم برای تمام کودکان و جوانان است. به این منظور با اجرای برنامههای کارآمد مبتنی بر تحقیقات علمی، موجب پیشگیری از مشکلات و همچنین افزایش استقلال دانشآموزان، و توسعهی آموزش بهینه میشود. این امر از طریق به روزترین تحقیقات و آموزشها، پشتیبانی، ارزیابی مستمر برنامههای در دست اقدام و خدمات تخصصی مراقبتی انجام میشود.
مطلبی که در پی خواهد آمد شامل توصیههای این انجمن برای والدین و کارکنان مدارس در مواجهه با موضوع تمایل به خودکشی در کودکان و نوجوانان است. بیتردید با توجه به شرایط و امکانات هر کشوری، توصیههای مزبور میتوانند شیوهی اجرایی متفاوتی داشته باشند.
توصیههایی برای والدین و مدارس
تحقیقات نشان دادهاند کودکانی که با خشونت، رویدادهای تهدیدآمیز زندگی، و ناکامیهای آسیبزا مواجه هستند، بیشتر در معرض خطر افسردگی، سوءمصرف الکل و مواد مخدر، و خودکشی قرار دارند. به دنبال فجایعی چون حملهی تروریستی یازده سپتامبر، تیراندازی در مدرسه، بلایای طبیعی یا حتی بحران فردی، این احتمال وجود دارد که دانشآموزان، نشانههای هشداردهندهی تمایل به خودکشی بروز دهند. والدین و کارکنان مدرسه، خصوصاً باید نسبت به کودکان و جوانانی که به خاطر موقعیت و شرایط شخصی، آسیبپذیرتر هستند، هوشیارتر باشند. این موضوع شامل نوجوانانی میشود که مسائلی مانند ضرر و فقدان شخصی، آزار یا واقعهی آسیبزایی را قبلاً تجربه کرده اند یا آن دسته از جوانانی که از افسردگی یا دیگر بیماریهای روانی رنج میبرند. نوجوانانی که دارای این نشانههای مخاطرهآمیز هستند و آنهایی که فاجعهی دیگری را یا خود مستقیماً تجربه کرده با شاهد آن بودهاند، بیشتر آسیب پذیر هستند.
هر چند بیشتر کودکان و نوجوانانی که تمایل به خودکشی دارند، خودشان به متخصص مراجعه نمیکنند، اما علائم هشداردهنده را به همسالان خود، والدینشان و یا کارکنان معتمد مدرسه نشان میدهند. هرگز این نشانهها را نادیده نگیرید. خودکشی با یک مداخلهی بهجا و مناسب قابل پیشگیری است. علائم هشدار دهنده ممکن است خود را بلافاصله بعد از مصیبتِ پیشآمده نشان ندهند، بنابراین، در هفتههای پس از حادثهی ناگوار، والدین و کارکنان مدرسه باید شنوندگان و مشاهدهکنندگان دقیقی باشند. در زیر، رهنمونهایی به منظور مداخله در وضعیتِ دانشآموزانی که متمایل به خودکشی هستند، آورده شده است.
نشانههای هشداردهندهی خودکشی جوانان
1. یادداشتهای خودکشی: این یادداشتها نشانههای واقعی خطر هستند و باید جدی گرفته شوند.
2. تهدیدها: تهدیدها ممکن است مستقیم («من میخواهم بمیرم.»، «من خودم را میکشم.») یا متأسفانه، غیرمستقیم («دنیا بدون وجود من بهتر خواهد بود.»، «در هر صورت کسی دلش برای من تنگ نخواهد شد.») باشد. در نوجوانان، نشانهها و سرنخهای غیرمستقیم میتوانند از طریق جوک و شوخی یا از خلال منابع موجود در تکالیف مدرسه، بهخصوص در شکل نگارش خلاق یا آثار هنری، خود را نشان دهند. نوجوانان و افرادی که نگاهی عینیتر به دنیا دارند، ممکن است نتوانند احساساتشان را در قالب کلمات بیان کنند، در عوض احتمال دارد نشانههای غیرمستقیمی به شکل اقدام عملی، یعنی رفتار خشونتآمیزی که غالباً توام با تهدید به خودکشی یا دیگرکُشی است، از خود نشان دهند.
3. تلاشهای پیشین: اغلب بهترین پیشگوی آینده، رفتارهای گذشته است که میتواند نشاندهندهی یک روش مقابله با رویدادهای زندگی باشد.
4. افسردگی (ناامیدی/درماندگی): وقتی نشانههای افسردگی دربرگیرندهی افکار فراگیر ناامیدی و درماندگی باشد، به احتمال زیاد کودک یا نوجوان بیشتر در معرض خطر خودکشی قرار دارد.
5. افسردگی پنهان: رفتارهای پرخطر میتوانند شامل پرخاشگری، استفاده از اسلحه، مصرف الکل و مواد باشند.
6. تمهیدات نهایی: این رفتار شکلهای مختلفی دارد. مثلاً در نوجوانان، به شکل بخشیدن وسایلی که برای آنها بسیار باارزش است مثل جواهرات، لباس، مجلات یا عکس، صورت میگیرد.
7. تلاش برای آسیب رساندن به خود: رفتارهای مبتنی بر آسیب به خود در میان کودکانِ سنین دبستانی اتفاق میافتد. رفتارهای خود-مخربِ رایج، شامل دویدن جلوی ماشینهای در حال عبور، پریدن از بلندیها و خراشیدن/ بریدن/داغ کردن بدن میشود.
8. عدم توانایی در تمرکز یا تفکر عقلانی: مشکلاتی از این قبیل ممکن است در رفتارهای مربوط به کلاسِ درس کودکان، شیوهی انجام تکالیف مدرسه، عملکرد تحصیلی، کارهای روزمرهی خانه و حتی محاورات منعکس شود.
9. تغییرات در عادات فیزیکی و ظاهر: این تغییرات شامل عدم توانایی در خوابیدن یا مدام خوابیدن، اضافه کردن یا از دست دادن ناگهانی وزن، بیتوجهی به ظاهر و پاکیزگی و نظافت و غیره است.
10. تغییرات ناگهانی در شخصیت، دوستان و در رفتار: والدین، معلمان و همسالان اغلب بهترین ناظران و مشاهدهگران چنین رفتارهای ناگهانی در دانشآموزان مستعد خودکشی هستند. این تغییرات میتواند شامل کنارهگیری از مراودات اجتماعی عادی، افزایش غیبت از مدرسه، ترک فعالیتها یا علاقهمندیهای متدوال، و انزوا و کنارهگیری اجتماعی باشد.
11. موضوعات مرتبط با مرگ و خودکشی: این موضوعات ممکن است در نقاشیهای کلاسی، نمونه کارها، خاطرهنویسی و وقایعنگاریها یا در تکالیف مدرسه خود را نشان دهند.
12. طرح، شیوه، دسترسی: کودک یا نوجوان مستعد خودکشی ممکن است توجه بیشتری به تفنگ یا سایر انواع سلاحها از خود نشان دهد، دسترسیاش به سلاحها، قرصها، و غیره بیشتر شده، و یا ممکن است در مورد طرحی برای خودکشی صحبت کرده یا تلویحاً به آن اشاره کند. هر چه طرح بزرگتر باشد، احتمال آن نیز بیشتر میشود.
توصیههایی برای والدین
1. نشانههای هشداردهنده را بشناسید!
2. از گفتوگو با فرزندتان نگران نباشید. صحبت در مورد خودکشی با فرزندانتان، آنها را به فکر خودکشی نمیاندازد. در حقیقت، تمام شواهد موجود حاکی از آن است که گفتوگو با کودک، خطر خودکشی را کاهش میدهد. پیام این است: "کمک موجود است، خودکشی راه حل نیست."
3. ایمن سازی منزل در برابر خودکشی. چاقوها، قرصها، و مهمتر از همه، اسلحهها را از دسترس خارج کنید.
4. از منابع جامعه و مدرسه استفاده کنید. این منابع میتوانند شامل روانشناس مدرسه، کارکنان مداخلهگر در بحرانها ، گروههای پیشگیری از خودکشی یا خطوط مستقیم تلفنی، یا متخصصان خصوصی سلامت روانی باشند.
5. سریع اقدام کنید. اگر فرزندتان به شکلی نشان میدهد که به فکر خودکشی است، یا اگر حس غریزیتان به شما میگوید که ممکن است آنها به خود صدمه بزنند، سریع کمک بگیرید. فرزندتان را تنها به حال خود رها نکنید. حتی اگر وی انکار میکند «منظورش همان است»، پیش او بمانید. به او اطمینان خاطر مجدد بدهید. دنبال کمکهای تخصصی باشید. در صورت لزوم، وی را به اورژانس بیمارستان ببرید تا اطمینان حاصل کنید که تا زمانِ انجام کامل ارزیابیها و آزمایشات روانپزشکی مربوطه، او در محیطی امن قرار دارد.
6. به صحبتهای دوستان فرزندتان توجه کنید. آنها ممکن است به نگرانیهای خود در مورد دوستشان به شکلی جزئی اشاره کنند اما راحت نباشند که مستقیماً در این مورد با شما صحبت کنند. باز و راحت برخورد کنید. سوال بپرسید.
گفتوگو با کودک، خطر خودکشی را کاهش میدهد
توصیههایی برای معلمان
1. نشانهها و علایم هشداردهنده را بشناسید.
2. در مورد مسوولیتهای مدرسه آگاه باشید. در صورت عدم هشدار به موقع به خانوادهها یا عدم نظارت مناسب بر وضعیت دانشآموز مستعد خودکشی، مدارس از سوی دادگاه مسوول شناخته میشوند.
3. دانشآموزان را تشویق کنید که به شما اعتماد داشته باشند: اجازه دهید دانشآموزان بدانند که شما برای کمک، مراقبت و حمایت از آنها، آنجا هستید. آنها را تشویق کنید تا اگر خود یا فرد دیگری که میشناسند در فکر خودکشی است، نزد شما بیایند.
4. دانشآموز را فوری ارجاع دهید: دانشآموز را نزد روانشناس یا مشاور مدرسه نفرستید. خود شما شخصاً او را نزد اعضای تیم بحران مدرسه ببرید. اگر چنین تیمی هنوز تعیین نشده است، مدیر، روانشناس، مشاور، پرستار یا مددکار اجتماعی را مطلع کنید. (و هرچه زودتر درخواست بدهید که مدرسه یک تیم بحران تشکیل دهد!)
5. به تیم بحران ملحق شوید: شما اطلاعات ارزشمندی جهت کمک و همکاری دارید، بنابراین تیم بحران مدرسه قادر خواهد بود ارزیابی دقیق و صحیحی از خطر بهدست بیاورد.
6. از کودک حمایت و طرفداری کنید: بعضی اوقات مدیران، عوامل خطر و نشانههای هشداردهنده در یک دانشآموز خاص را کم برآورد میکنند. تا زمانی که مطمئن شوید کودک در امان است، از او حمایت و طرفداری کنید.
توصیههایی برای کارکنان مدرسه و اعضای تیم بحران
کودکان و جوانانی که با آسیبهای بسیار شدید، مثل حملات تروریستی در آمریکا یا تیراندازی در یک مدرسه مواجه بوده اند، ممکن است بیشتر در معرض خطر خودکشی باشند. این امر به ویژه در مورد نوجوانانی که فقدان شخصی، آزار یا حوادث آسیبزایی را در گذشته تجربه کردهاند یا از افسردگی و سایر بیماریهای روانی رنج می برند، صدق میکند.
طی هفتههای پس از یک بحران مهم، کارکنان مدرسه باید هوشیارتر بوده، دانشآموزانی را که ممکن است بیشتر در معرض خطر باشند شناسایی کرده و مراقب علایم هشداردهنده باشند.
توصیهها
1. با همکاران همکاری کنید. برخورداری از حمایت ومشاوره از سوی مدیر و یکی دیگر از کارکنان (شاید مربی بهداشت، مشاور، یا مددکار اجتماعی) هم اطمینانبخش و هم عاقلانه است.
2. یک گزارشگر ویژه تعیین کنید. مدارس باید یک یا چند نفر را مشخص کنند تا تمام گزارشهای معلمان، سایر کارکنان و دانشآموزان را در مورد دانشآموزانی که ممکن است تمایل به خودکشی داشته باشند، دریافت کرده و روی آنها کار کنند. این فرد اغلب روانشناس مدرسه، مشاور، پرستار یا مددکار اجتماعی است.
3. بر دانشآموز نظارت داشته باشید. بهترین راه این است که همیشه در تمام مراحل کار، دانش آموز را در مورد کاری که قصد انجام آن را دارید، مطلع کنید. در صورت لزوم، از دانشآموز بخواهید تا شما را همراهی و کمک کند. تحت هیچ شرایطی نباید به دانشآموز اجازه داده شود که مدرسه را ترک کند یا تنها بماند (حتی در دستشویی). دانشآموز را تا زمانی که والدین، متخصص سلامت روان یا نمایندهی مجری قانون مسئولیت وی را بپذیرند، زیر نظر داشته و از امنیت او اطمینان حاصل کنید.
4. یک سیستم حمایتی آماده کنید. بررسی سیستم حمایت دانشآموزان به ارزیابی میزان خطری که برای آنها وجود دارد، کمک میکند. اغلب، معقول آن است که فقط از دانشآموز سوال کنید "دوست داری چه کسی الان کنارت باشد، یا فکر میکنی چه کسی الان به خاطر تو اینجا خواهد بود؟" و آن وقت به او کمک کنید تا به حامی مورد نظرش دست یابد. برای وی مهم است که احساس کند تا حدی بر سرنوشتش کنترل دارد.
5. قرارداد «خودکشی- نه». قراردادهای «خودکشی- نه» نشان دادهاند که در پیشگیری از خودکشی جوانان مؤثر بودهاند. در مواردی که خطر خودکشی به اندازهای پایین ارزیابی شده که نیاز به درمان فوری نباشد (مثل زمانی که فقط ایدهی خودکشی وجود دارد و برای آن برنامهریزی نشده است)، باز هم وجود قرارداد خودکشی-نه، توصیه میشود تا در صورتیکه در آینده احتمال خطر خودکشی افزایش یافت، تدبیر و چارهای برای دانش آموز فراهم شود. چنین قراردادی یک توافقنامهی شخصی است که رفتارهای متمایل به خودکشی را تا زمانِ دریافت کمک، به تعویق میاندازد. این قرارداد همچنین میتواند به عنوان یک ابزار ارزیابی مناسب به کار برود. اگر دانش آموزی حاضر به امضاء قرارداد نباشد، تضمینی هم نیست که به خودش آسیبی نرساند. در این صورت، بلافاصله ارزیابی به سمت "خطر زیاد" صعود کرده و تا زمانی که والدین دانشآموز، مسئولیت اقدام فوری برای ارزیابی روانی او را به عهده بگیرند، باید تحت نظارت باشد.
6. محیط را در برابر خودکشی ایمن کنید. فرزند شما چه در خطر قریبالوقوع باشد و چه نباشد، توصیه میشود خانه و مدرسه را در برابر خودکشی ایمن کنید. بهتر است قبل از اینکه فرزند شما به خانه برگردد و پس از آن نیز، تمام سلاحها، سموم، داروها و وسایل تیز، برداشته شوند یا دور از دسترس قرار بگیرند.
7. با پلیس تماس بگیرید. تمام تیمهای بحران مدرسه باید یک نماینده از مجری محلی قانون داشته باشند. اگر دانشآموزی مخالفت و ایستادگی کرد، پرخاشجو شد یا سعی در فرار داشت، نیروی پلیس میتواند کمک بسیار ارزشمندی باشد. در برخی موارد آنها میتوانند مسوولیت «بازداشت 72 ساعته» را به منظور فراهم کردن امنیت فرد به عهده بگیرند، که در این صورت، فرد جوان به مدت سه روز در بازداشت حمایتی به منظور انجام مشاهدات روانپزشکی، قرار میگیرد.
8. مستند سازی. آموزش و پرورش هر منطقه باید یک فرم مستندسازی تهیه کند تا پرسنلِ پشتیبانی و اعضاء تیم بحران، اقدامات خود را در پاسخ به مراجعهی یک دانش آموز مستعد خودکشی، در آن ثبت کنند.
مدل مداخله در خودکشی
1. ارزیابی
اغلب از گزارشگران ویژه خواسته میشود که ظرف مدت زمان کوتاهی، احتمال خطر را برآورد کنند. بنابراین، ضروری است که پیشنویس برآورد احتمال خطر، واجد سؤالات مشخصی باشد تا به سرعت و به شکل قابل اطمینانی اطلاعات مورد نیاز را به دست بیاورد. سؤالات اغلب به موارد زیر اشاره میکنند:
چه نشانههای هشداردهندهای باعث مراجعه شده است؟
آیا دانشآموز به خودکشی فکر کرده است؟ (افکار یا تهدیدِ صرف، چه مستقیم و چه غیرمستقیم، ممکن است حاکی از خطر پایین باشند).
آیا دانشآموز پیش از این سعی کرده است به خود آسیب برساند؟ (تلاشهای پیشین میتواند گویای خطر پایین باشد).
آیا در حال حاضر دانشآموز برنامهای برای آسیب به خود دارد؟
دانشآموز قصد دارد از چه شیوهای برای اجرای نقشهی خود استفاده کند و آیا به وسایل مربوطه دسترسی دارد؟ (این سؤالات میتوانند نشاندهندهی خطر بالا باشند).
چه سیستم حمایتیای این کودک را در بر گرفته است (برای تعیین کفایت سیستم حمایتی دانشآموز، حضور والدین در پروسهی ارزیابی خطر ضروری است)؟
2. وظیفه هشدار به والدین
تردیدی نیست که باید والدین را در جریان گذاشت. برای پرداختن به این جنبه از مداخله در خودکشی، باید به چهار پرسش بسیار مهم پرداخت.
اول، آیا والدین در دسترس هستند؟
دوم، آیا والدین در این زمینه کمک و همکاری میکنند؟
سوم، والدین چه اطلاعاتی در این زمینه دارند که میتواند به ارزیابی خطر کمک کند؟
چهارم، والدین چه بیمهی سلامت روانی (در صورتی که داشته باشند) در اختیار دارند؟
اگر والدین در دسترس باشند و مشارکت کنند و تشخیص حاکی از آن باشد که دانشآموز در معرض خطر بالا قرار دارد: روانشناس یا مددکار اجتماعی باید خانواده را با توجه به محل سکونتشان و بر مبنای وضعیت بیمهی بهداشت و درمانشان، به منابع اجتماعیِ قابل رجوع متصل کند. روانشناس مدرسه باید با اجازهی والدین با مراکز مورد نظر تماس گرفته، اطلاعات مربوط به مراجعه کننده را آماده کند و برای کسب اطمینان نسبت به رسیدن خانواده به مرکز، موضوع را پیگیری کند. در صورت لزوم، والدین را در انتقال دانشآموز به مرکز مربوطه همراهی کنید. روانشناس باید امضای والدین را در فرم انتشار اطلاعات دریافت کرده و به منظور توسعهی برنامهی حمایتی مدرسه، با کارکنان مدرسه در زمینهی کار با والدین همکاری کند. تمام فعالیتها باید مستند شوند.
اگر والدین در دسترس نباشند و تشخیص بر این باشد که دانشآموز در معرض خطر بالا قرار دارد: با مسوولیت مدیر مدرسه، دو تن از اعضای تیم بحران باید کودک را تا نزدیکترین اورژانس سلامت روانی همراهی کرده و تمام هماهنگیهای لازم را با خدمات اجتماعی مرکز مربوطه برای تماس با خانوادهی کودک انجام دهند. به عنوان پیشنهاد دیگر، میتوان از نمایندهی مجری قانون در مدرسه، پلیس محلی یا گروههای سیار ارائهی خدمات روانپزشکی درخواست کرد تا در انتقال جوان مستعد خودکشی کمک کنند.
برخی از والدین تمایلی ندارند که توصیههای تیم بحران مبنی بر انجام مشاورهی امن در خارج از مدرسه را برای کودک مستعد خودکشی تا آخر دنبال کنند و ممکن است که نشانههای هشداردهنده را ساده انگاشته یا دست کم بگیرند (برای مثال، کودک فقط به منظور جلب توجه این کار را میکند). مسایل فرهنگی و زبانی متعددی در این زمینه دخیل هستند.
به والدین فرصت مناسب داده و تشویقشان کنید تا پیش از همکاری با تیم بحران برای رفتن به مرحله ی بعدی، پروسه را تا به آخر ادامه دهند. اگر عدم تمایل والدین واقعاً از سر بیتوجهی بوده و زندگی کودک را به خطر بیاندازد، اعضاء تیم بحران مدرسه باید تصمیم بگیرند که چه زمانی مناسب است تا عدم همکاری والدین را به مراکز حمایت از کودک گزارش دهند.
چنانچه مشخص شود که والدین همکاری نمیکنند و خطر اقدام به رفتارهای متمایل به خودکشی در دانشآموز بالا است، باید با مجریان محلی قانون یا مراکز خدمات حمایت از کودکان تماس گرفته شود و بیتوجهی نسبت به کودک و در معرض خطر قرار داشتن او گزارش داده شود.
در صورتیکه والدین همکاری نکنند و احتمال خطر خودکشی دانشآموز پایین ارزیابی شود، توصیه میشود به منظور ثبت این که والدین را به موقع در جریان احتمال بروز خودکشی قرار داده بودید، آنها فرم مربوط به " هشدار در مورد مشاوره ی اضطراری" را امضاء کنند.
گاهی اوقات دانشآموز نمیخواهد والدینش مطلع شوند. وقتی کودکان در فکر آسیب به خود هستند، درست و منطقی فکر نمیکنند و بنابراین احتمالا نمیتوانند در مورد اینکه واکنش والدینشان چه میتواند باشد، بهترین قاضی باشند. تیم بحران باید تنها یک تصمیم بگیرد: آیا با مطلع کردن خانواده، کودک در شرایط خطرناکتری قرار میگیرد؟ در چنین وضعیتی، معمولا به مراکز خدمات حمایت از کودک اطلاع داده میشود. والدین همچنان باید مطلع شوند و دریافت واکنش حمایتی والدین میتواند چالشی برای کارکنان مدارس باشد.
والدین اغلب اطلاعات حساس و مهمی دارند که برای ارزیابی مناسب از میزان خطر لازم است. بنابراین لحاظ کردن والدین در ارزیابی احتمال خطر بسیار مهم است. این اطلاعات شامل پیشینهی کودک در مدرسه قبلی و تاریخچهی سلامت روانی، پویایی خانواده، حوادث آسیبزای اخیر در زندگی دانشآموز و سابقهی رفتارهای متمایل به خودکشی وی میشوند. مصاحبه با والدین به روانشناس کمک میکند تا نسبت به سیستم حمایتیای که دانشآموز را در برگرفته، ارزیابی مناسبی داشته باشد.
در نهایت، مهم است مشخص شود که والدین/خانواده از چه بیمهی سلامت روانی برخوردار هستند؟ این اطلاعات جهت ارجاعِ خانوادهها به مراکز اجتماعی مناسب، لازم است. همهی مصاحبههای امروزی مربوط به سلامت روان شامل سؤالاتی در خصوص پوشش بیمه هستند و کاملاً عاقلانه است که روانشناس مدرسه از انواع مراکز محلی که این پوشش بیمهای را فراهم میکنند، آگاه باشد. اگر دانشآموزی به کلینیک فوریتهای پزشکی فرستاده شود، ممکن است بعداً به انتقال فوری به یک مرکز ارائه کنندهی خدمات مربوط به "سازمان حفظ سلامت" نیاز پیدا کند. این مساله نه تنها ممکن است موجب آسیب بیشتر برای دانشآموز مستعد خودکشی شود (چرا که نقل و انتقالات اضطراری عمدتا باید با اعمال محدودیت و کنترل صورت گیرد) بلکه هزینهی مالی سنگینی نیز برای والدین در پی دارد. تردیدی نیست که منافع عالیهی کودک و خانواده ایجاب میکند که میزان آسیبهای مربوط به دانشآموزی که نیازمند اقدام اضطراری است محدود شود.
3. وظیفهی معرفی مراکزی برای مراجعه
لازم به تاکید است که قبل از وقوع بحران، باید مراکز خدمات اجتماعی شناسایی و با آنها همکاری شود. توصیه میشود جهت تهیهی اطلاعات درست و دقیقی که ممکن است توسط والدین از قلم افتاده یا فراموش شده باشند، نمایندهی تیم بحران مدرسه با مراکز مربوطه تماس بگیرد. مناطق آموزش و پرورش موظفند که یا مراکز خدماتی غیرخصوصی و یا کارمزدهای متغیرِ قابل تطبیق با درآمد خانواده را به آنها پیشنهاد دهند.
4. پیگیری و حمایت از خانواده
در پایان، برای کارکنان مدرسه مهم است که احتمالا با بهرهگیری از تیمهای مطالعاتی دانشآموزان، اصلاحات مستمری را در برنامههای آنها اعمال کنند.
منبع: سلامت نیوز
واقعیتی که امروزه در خانوادهها میبینیم حکایت از این دارند که اکثر والدین، آنچنان در نقش یک هلیکوپتر امدادگر تماموقت برای فرزندشان فرورفتهاند که یادشان رفته است قرار بوده با مراقبت از فرزند، موجبات رشد او را فراهم کنند، نه اینکه دست و پای او را برای زندگی کردن ببندند.
این پیچیدگیها دلایل زیادی دارند که از مهمترین آنها میشود به کاهش تعداد فرزندان و افزایش آگاهی و به دنبال آن افزایش حساسیت والدین نسبت به مسائل بهداشتی و تربیتی و تحصیلی فرزندان اشاره کرد. حساسشدن والدین نسبت به فرزندان به قدری دارد در بین ما جا میافتد که ایفای نقش هلیکوپتر امداد از سوی والدین، به یک انتظار بدیهی، هم از سوی فرزندان و هم از سوی جامعه تبدیل شده است؛ بدون اینکه به نتایج بلندمدت آن توجه کافی شود.
پدر و مادرهای هلیکوپتری
امیدوارم
بابت تشبیهکردن بعضی از پدر و مادرها به هلیکوپتر به شما بَر نخورده
باشد. اما شاید این اصطلاح در مورد پدر و مادرهایی که مدام و در هر جایی و
هر زمانی دور فرزندشان میچرخند و همه فکر و ذکرشان حل کردن مشکلات اوست،
تعبیر نادرستی نباشد. واقعیتی که امروزه در خانوادهها میبینیم حکایت از
این دارند که اکثر والدین، آنچنان در نقش یک هلیکوپتر امدادگر تماموقت
برای فرزندشان فرورفتهاند که یادشان رفته است قرار بوده با مراقبت از
فرزند، موجبات رشد او را فراهم کنند، نه اینکه دست و پای او را برای زندگی
کردن ببندند. به چند نمونه از شایعترین این مراقبتهای افراطی توجه
کنید:
۱. ماجراهای من و درسهایش. این گروه از والدین از روز اولی که بچه را به مدرسه میفرستند، آنچنان در زمان انجام تکالیف به او میچسبند که انگار این تکالیف در اصل مال آنها بوده است.
۲. بدون سرویس، هرگز. فرقی نمیکند که فاصله خانه تا مدرسه بچه، 2 تا کوچه باشد یا 2 فرسنگ. موضوع سرویس مدرسه گرفتن که این روزها از نان شب هم برای والدین واجبتر شده است، آنچنان ریشه دوانده که خیلی از والدین فکر میکنند اگر برای بچهشان سرویس مدرسه نگیرند، در حق او کمکاری کردهاند.
۳. لقمههایی برای دلبندم. این پدر و مادرها تا لقمه را دهان فرزندشان نگذارند و قورت دادن آنها را به چشم نبینند، خوابشان نمیبرد.
۴. من زبلخانَم. این پدر و مادرها اجازه بروز مشکل برای فرزندشان را نمیدهند؛ چون آنچنان مراقب او هستند که هر کجا کوچکترین مسألهای برای او پیش بیاید، در اسرع وقت خودشان را میرسانند و قائله را ختم میکنند.
مصائب بچههای لای پر قو
خیلی
از پدر و مادرهای این شکلی، با خودشان فکر میکنند که دارند پدری و مادری
را برای فرزندشان تمام میکنند اما واقعیت، خلاف این است و بچههایی که
با این سبک و سیاق بزرگ میشوند، در آینده شانس زیادی برای موفقیت نخواهند
داشت چون:
۱. آنها بار نیامدهاند. این به معنای آن نیست که آنها خداینکرده ناخلف میشوند، اما آنقدر که باید و شاید با زندگی واقعی آشنا نشدهاند که بتوانند از عهده مدیریت خودشان بربیایند.
۲. خودشان را نشناختهاند. هویت، یک اصل مهم برای رسیدن به موفقیتهای بعدی است. پدر و مادرهایی که زیادی از فرزندشان مراقبت و حمایت میکنند، در واقع فرصت سبکسنگین کردن توانمندیها و ضعفها، و در نتیجه دستیابی به هویت فردی و اجتماعی و شغلی و... را از فرزند خود میگیرند.
۳. تعاملات اجتماعی را خوب بلد نیستند. چون پدر و مادر فرصت تعامل با همسالان و مردم را به آنها ندادهاند، در نتیجه پختگی کافی برای تعاملات اجتماعی پیچیدهتر در دوران بزرگسالی را ندارند.
۴. قدرت تصمیمگیری ندارند. وقتی همیشه پدر و مادر در حل مشکلات او یک قدم از خودش جلوتر بودهاند، نمیشود توقع داشت که او یک تصمیمگیرنده خوب از آب دربیاید.
لطفاً فقط والدین او باشید
همانطور
که گفتیم ارائه خدمات به فرزند بدون محدودیت زمانی و مکانی، به نفع آینده
او نیست؛ چراکه زندگیکردن کار سختی است و اگر شما با مراقبتهای
افراطیتان فرصت آموختن مهارتهای زندگی را از او بگیرید، حتماً در آینده
کلاهش پس معرکه خواهد بود. پس لطفاً فقط والدین او باشید، نه هلیکوپتر
امدادش. برای تسهیل این امر ما هم برای شما چند پیشنهاد داریم:
۱. اجازه بدهید زندگی کند. زندگیکردن با مشکلنداشتن جور درنمیآید. دور از جان شما تنها جای این دنیا که مشکلات یقه آدم را نمیگیرند، سینه قبرستان است. پس این تصور را که با فراهمکردن همه امکانات و ارائه همهجور مراقبت و حمایت، دارید طعم زندگی را به فرزندتان میچشانید، کنار بگذارید. وظیفه پدری و مادری شما ایجاب میکند که فرزندتان را برای شناسایی، کنار آمدن و حل مشکلات زندگی آماده کنید، نه اینکه با دور نگهداشتن افراطی او از مشکلات، مکانیسم دفاعی انکار را در او تقویت کنید.
۲. حلال تمام مشکلات او نباشید. شما موظف هستید مراقب جسم و روان فرزندتان باشید، اما این به معنای آن نیست که شما باید همه مشکلات ریز و درشت او را حل کنید. بایدی که در این مورد برای شما وجود دارد این است که از دور مراقب او باشید، راهنمایش باشید و در برخورد با مشکلاتی که اشتباهکردن در آنها تاوان سنگینی برای فرزندتان ندارد، به او فرصت انتخاب، تصمیمگیری و حتی اشتباهکردن بدهید.
۳. کیفیت رابطهتان را بالا ببرید. وقت بیشتری را با او بگذرانید. با او حرف بزنید، نظراتش را بپرسید، انتقاداتش را بشنوید و به شیوههای مختلف به او بفهمانید که میدانید خیلی توانمند است، میتواند بهترین انتخابها را داشته باشد هر چند که ممکن است مثل همه آدمها گاهی هم اشتباه کند، اما میتواند به اهدافش برسد.
۴. با مشاور صحبت کنید. خیلی از اوقات، این قبیل والدین به خاطر اضطراب درماننشده خودشان، هم حال خودشان را خراب میکنند و هم آینده فرزندشان را. پس اگر شما هم با این مسأله مواجهید، به خاطر خودتان و آینده فرزندتان، با یک مشاور صحبت کنید.
مهر خانه
واقعیتی که امروزه در خانوادهها میبینیم حکایت از این دارند که اکثر والدین، آنچنان در نقش یک هلیکوپتر امدادگر تماموقت برای فرزندشان فرورفتهاند که یادشان رفته است قرار بوده با مراقبت از فرزند، موجبات رشد او را فراهم کنند، نه اینکه دست و پای او را برای زندگی کردن ببندند.
این پیچیدگیها دلایل زیادی دارند که از مهمترین آنها میشود به کاهش تعداد فرزندان و افزایش آگاهی و به دنبال آن افزایش حساسیت والدین نسبت به مسائل بهداشتی و تربیتی و تحصیلی فرزندان اشاره کرد. حساسشدن والدین نسبت به فرزندان به قدری دارد در بین ما جا میافتد که ایفای نقش هلیکوپتر امداد از سوی والدین، به یک انتظار بدیهی، هم از سوی فرزندان و هم از سوی جامعه تبدیل شده است؛ بدون اینکه به نتایج بلندمدت آن توجه کافی شود.
پدر و مادرهای هلیکوپتری
امیدوارم
بابت تشبیهکردن بعضی از پدر و مادرها به هلیکوپتر به شما بَر نخورده
باشد. اما شاید این اصطلاح در مورد پدر و مادرهایی که مدام و در هر جایی و
هر زمانی دور فرزندشان میچرخند و همه فکر و ذکرشان حل کردن مشکلات اوست،
تعبیر نادرستی نباشد. واقعیتی که امروزه در خانوادهها میبینیم حکایت از
این دارند که اکثر والدین، آنچنان در نقش یک هلیکوپتر امدادگر تماموقت
برای فرزندشان فرورفتهاند که یادشان رفته است قرار بوده با مراقبت از
فرزند، موجبات رشد او را فراهم کنند، نه اینکه دست و پای او را برای زندگی
کردن ببندند. به چند نمونه از شایعترین این مراقبتهای افراطی توجه
کنید:
۱. ماجراهای من و درسهایش. این گروه از والدین از روز اولی که بچه را به مدرسه میفرستند، آنچنان در زمان انجام تکالیف به او میچسبند که انگار این تکالیف در اصل مال آنها بوده است.
۲. بدون سرویس، هرگز. فرقی نمیکند که فاصله خانه تا مدرسه بچه، 2 تا کوچه باشد یا 2 فرسنگ. موضوع سرویس مدرسه گرفتن که این روزها از نان شب هم برای والدین واجبتر شده است، آنچنان ریشه دوانده که خیلی از والدین فکر میکنند اگر برای بچهشان سرویس مدرسه نگیرند، در حق او کمکاری کردهاند.
۳. لقمههایی برای دلبندم. این پدر و مادرها تا لقمه را دهان فرزندشان نگذارند و قورت دادن آنها را به چشم نبینند، خوابشان نمیبرد.
۴. من زبلخانَم. این پدر و مادرها اجازه بروز مشکل برای فرزندشان را نمیدهند؛ چون آنچنان مراقب او هستند که هر کجا کوچکترین مسألهای برای او پیش بیاید، در اسرع وقت خودشان را میرسانند و قائله را ختم میکنند.
مصائب بچههای لای پر قو
خیلی
از پدر و مادرهای این شکلی، با خودشان فکر میکنند که دارند پدری و مادری
را برای فرزندشان تمام میکنند اما واقعیت، خلاف این است و بچههایی که
با این سبک و سیاق بزرگ میشوند، در آینده شانس زیادی برای موفقیت نخواهند
داشت چون:
۱. آنها بار نیامدهاند. این به معنای آن نیست که آنها خداینکرده ناخلف میشوند، اما آنقدر که باید و شاید با زندگی واقعی آشنا نشدهاند که بتوانند از عهده مدیریت خودشان بربیایند.
۲. خودشان را نشناختهاند. هویت، یک اصل مهم برای رسیدن به موفقیتهای بعدی است. پدر و مادرهایی که زیادی از فرزندشان مراقبت و حمایت میکنند، در واقع فرصت سبکسنگین کردن توانمندیها و ضعفها، و در نتیجه دستیابی به هویت فردی و اجتماعی و شغلی و... را از فرزند خود میگیرند.
۳. تعاملات اجتماعی را خوب بلد نیستند. چون پدر و مادر فرصت تعامل با همسالان و مردم را به آنها ندادهاند، در نتیجه پختگی کافی برای تعاملات اجتماعی پیچیدهتر در دوران بزرگسالی را ندارند.
۴. قدرت تصمیمگیری ندارند. وقتی همیشه پدر و مادر در حل مشکلات او یک قدم از خودش جلوتر بودهاند، نمیشود توقع داشت که او یک تصمیمگیرنده خوب از آب دربیاید.
لطفاً فقط والدین او باشید
همانطور
که گفتیم ارائه خدمات به فرزند بدون محدودیت زمانی و مکانی، به نفع آینده
او نیست؛ چراکه زندگیکردن کار سختی است و اگر شما با مراقبتهای
افراطیتان فرصت آموختن مهارتهای زندگی را از او بگیرید، حتماً در آینده
کلاهش پس معرکه خواهد بود. پس لطفاً فقط والدین او باشید، نه هلیکوپتر
امدادش. برای تسهیل این امر ما هم برای شما چند پیشنهاد داریم:
۱. اجازه بدهید زندگی کند. زندگیکردن با مشکلنداشتن جور درنمیآید. دور از جان شما تنها جای این دنیا که مشکلات یقه آدم را نمیگیرند، سینه قبرستان است. پس این تصور را که با فراهمکردن همه امکانات و ارائه همهجور مراقبت و حمایت، دارید طعم زندگی را به فرزندتان میچشانید، کنار بگذارید. وظیفه پدری و مادری شما ایجاب میکند که فرزندتان را برای شناسایی، کنار آمدن و حل مشکلات زندگی آماده کنید، نه اینکه با دور نگهداشتن افراطی او از مشکلات، مکانیسم دفاعی انکار را در او تقویت کنید.
۲. حلال تمام مشکلات او نباشید. شما موظف هستید مراقب جسم و روان فرزندتان باشید، اما این به معنای آن نیست که شما باید همه مشکلات ریز و درشت او را حل کنید. بایدی که در این مورد برای شما وجود دارد این است که از دور مراقب او باشید، راهنمایش باشید و در برخورد با مشکلاتی که اشتباهکردن در آنها تاوان سنگینی برای فرزندتان ندارد، به او فرصت انتخاب، تصمیمگیری و حتی اشتباهکردن بدهید.
۳. کیفیت رابطهتان را بالا ببرید. وقت بیشتری را با او بگذرانید. با او حرف بزنید، نظراتش را بپرسید، انتقاداتش را بشنوید و به شیوههای مختلف به او بفهمانید که میدانید خیلی توانمند است، میتواند بهترین انتخابها را داشته باشد هر چند که ممکن است مثل همه آدمها گاهی هم اشتباه کند، اما میتواند به اهدافش برسد.
۴. با مشاور صحبت کنید. خیلی از اوقات، این قبیل والدین به خاطر اضطراب درماننشده خودشان، هم حال خودشان را خراب میکنند و هم آینده فرزندشان را. پس اگر شما هم با این مسأله مواجهید، به خاطر خودتان و آینده فرزندتان، با یک مشاور صحبت کنید.
مهر خانه
*ابتلا به عفونتهای ادراری و انگل عامل بیاشتهایی در کودکان
وی افزود: ابتلا به عفونتهای ادراری، انگل، مشکلات کبدی، ریوی، مننژیت توأم با تب و سرماخوردگی میتواند جزو عوامل عضوی بیاشتهایی در کودکان باشد.
دبیر انجمن کودکان ایران گفت: بنابراین بیاشتهایی ممکن است حاد یا مزمن باشد. در نوع حاد کودک به طور ناگهانی دچار بیاشتهایی میشود و در نوع مزمن، کودک به مدت ۶ ماه تا یک سال دچار بیاشتهایی میشود.
وی افزود: قبل از هر اقدامی باید آزمایش خون برای تعیین کمخونی،ادرار جهت سنجش میزان عفونت، مدفوع برای تشخیص انگل و سنجش میزان روی، آهن و کلسیم به عمل آید.
*بیاشتهایی کودکان را جدی بگیرید
رئیس انجمن عفونی اطفال ایران تصریح کرد: بیاشتهایی در کودکان را باید جدی بگیریم زیرا ممکن است کودک دچار سرطان شده و بیاشتهایی مقدمه ابتلا به این بیماری باشد. بنابراین بیاشتهایی میتواند علامت مهمی تلقی شود.
*مشکلات روحی عامل بیاشتهایی در کودکان
عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی با بیان علل روحی برای بیاشتهایی در کودکان اظهار داشت: علل روحی با توجه به سنین مختلف متفاوت است. گاهی دیده میشود مادری بر اثر علاقه میخواهد هر ۲۰ دقیقه یکبار به کودک خود شیر دهد در حالی که این مسئله کودک را خسته میکند زیرا او نیاز به تنوع غذایی دارد و بهتر است غذا دادن در ساعاتی انجام شود که کودک واقعاً گرسته است.
وی افزود: گاهی دیده میشود به کودکان سه ساله به اجبار غذا میدهند در حالی که مهمترین علت بیاشتهایی در این کودکان عدم صرف غذاهای متنوع در ساعاتی است که واقعاً گرسنه هستند.
*احتمال بیاشتهایی بیشتر در تکفرزندها
دبیر انجمن کودکان ایران گفت: تکفرزندها معمولاً دچار بیاشتهایی میشوند زیرا داشتن خواهر و برادر میتواند موجب تحریک اشتهای کودکان شود. همچنین ممکن است عدم علاقه کودک به محیط مدرسه و فشارهای روحی که از سوی معلم و همشاگردیها تحمل میکند موجب بیاشتهایی او شود.
وی ادامه داد: شایعترین علل بیاشتهایی در کودکان مسائل عصبی، خلقی و روحی است و کمتر علل عضوی دارد.
عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی تصریح کرد: گاهی والدین مانند یک برنامه نوشته شده به کودک غذا میدهند که این مسئله در درازمدت باعث بیاشتهایی او میشود. در این موارد بهتر است برای پیشگیری از بیاشتهایی عصبی در کودکان با اجبار به آنها غذا ندهیم، غذاهای آنها متنوع باشد، سر سفره و در جمع غذا بخورند و سفره آنها متنوع باشد.
وی افزود: مثلاً بهتر است مادران بر سر سفره از سوپ، سبزی، ماست استفاده کنند تا کودک فرصت بیشتری برای انتخاب داشته باشد.
*بیاشتهایی مقدمه ابتلا به سل و لوسمی
دبیر انجمن کودکان ایران گفت: گاهی بیاشتهایی مقدمه ابتلا به سل و لوسمی در کودکان است.
وی افزود: تحقیقات نشان میدهد عفونت ادراری در دختران شیرخوار زیر یک سال خود را با بیاشتهایی نشان میدهد. بنابراین بیاشتهایی عامل مهمی است که میتوان آن را به عنوان علامتی برای ابتلا به یک اختلال در نظر گرفت.
عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی اظهار داشت: فرزندان سرمایه زندگی انسان هستند و اگر فردی فرزند موفقی به جامعه تحویل دهد موفق بوده و کسی که فرزند موفقی تحویل جامعه ندهد ورشکسته است.
*۵ سال اول عمر دوران انسانسازی است
دبیر انجمن کودکان ایران ادامه داد: ۵ سال اول عمر دوران انسانسازی است یعنی اگر فرد از نظر جسمی، روحی، واکسیناسیون و تغذیه رسیدگی شود فرد قوی بار خواهد آمد و در صورت عدم رعایت این موارد با مشکلات جسمی و روانی مواجه خواهد شد.
وی گفت: ۵ سال اول زندگی دورانی است که رشد مغز به حداکثر خود میرسد. ثابت شده هر چه آموزش کودک در دوران مهد کودک و پیشدبستانی بیشتر باشد در آینده او موثر است چرا که بین نورونها که سلولهای عصبی هستند رشتههایی به نام سیناپس وجود دارد که آموزش موجب ارتباط بیشتر این شبکه میشود.
*میزان مراجعات کودکان به متخصصان کودک باید چگونه باشد؟
دبیر انجمن کودکان ایران با بیان میزان مراجعات کودکان به متخصصان کودک اظهار داشت: میزان مراجعه کودک در یک سال اول باید هر ماه باشد پس از آن تا سن دو سالگی هر دو ماه یکبار انجام میشود. همچنین از سن دو سالگی تا پنج سالگی باید هر سه ماه یکبار به متخصص اطفال مراجعه کرد و فرزند خود را از سنین پنج تا ۱۰ سالگی هر ۶ ماه یکبار نزد پزشک متخصص ببرید.
وی خاطرنشان کرد: حتماً نباید کودک بیمار شود تا او را نزد پزشک ببرید. کودک امانتی است که خداوند به شما داده است. برخی افراد هر از گاهی دکور منزل خود را تغییر میدهند اما توجهی به فرزند خود ندارند.
وی گفت: بیاشتهایی علامت مهمی که میتواند بسته به علل آن نقش مهمی در سلامت جسمی و روحی کودک داشته باشد. همچنین چنانچه کودک رفتارهایی مانند جویدن ناخن و شبادراری دارد باید جهت بررسی بیشتر به متخصص روانپزشکی کودک ارجاع داده شود.
منبع: دکترسلام
به تازگی متوجه شدهاید که پسرتان ماریجوانا مصرف میکند. جزئیات آن ممکن است متفاوت باشد ولی احتمالاً اتفاقی مثل این برایتان افتاده است. در اتاقش ماریجوانا یا وسایل و متعلقات مربوط به آن را پیدا کردهاید. یک پیام یا پست مشکوک در پروفایلهای او در شبکههای اجتماعی دیدهاید. شاید هم وقتی به خانه آمد کاملاً مشخص بود که چیزی مصرف کرده است. شاید هم از زبان یکی از دوستانش یا والدین آنها چیزی شنیدهاید.
قبل از اینکه وحشت کنید، این متن را تا آخر بخوانید و از انجام کاری که ممکن است در آینده موجب پشیمانیتان شود خودداری کنید. در زیر به ۵ کاری اشاره میکنیم که در چنین مواقعی میتوانید انجام دهید.
۱. در مورد آن با همسرتان صحبت کنید تا به یک راهحل مشخص برسید.
این اتفاق ممکن است کاملاً غافلگیرتان کرده باشد یا برعکس خودتان از قبل انتظارش را داشتهاید. در هر دو حالت، واکنشهای قابلدرک احساسی خواهید داشت. هر رفتاری از عضبانیت تا اضطراب کاملاً طبیعی است. خیلی خوب است که قبل از مواجه شدن با فرزندتان برای اقدامات خود برنامهریزی کنید.
با همسرتان یا فردی قابلاعتماد در این زمینه صحبت کنید. این فرد میتواند حتی یک مشاور روانشناس باشد. حتی میتوانید درمورد واکنشهای خودتان هم با او صحبت کنید. این فرد به شما کمک خواهد کرد که به موضوع از زوایای مختلف نگاه کنید و روشهایی درست برای برخورد با آن پیدا کنید.
قبل از حرف زدن با فرزندتان به این نکات دقت کنید:
– اتاق او را به طور کامل جستجو کنید.
– کمی درمورد آزمایش و امتحان کردن موادمخدر مطالعه کنید.
– کمی درمورد ماریجوانا و مغز در حال رشد نوجوانان مطالعه کنید.
– به نتیجهگیریهایی منطقی برسید.
۲. سعی کنید دلایل این کار او را بفهمید.
مصرف موادمخدر و الکل معمولاً نشانه یک مشکل و مسئله احساسی و اجتماعی بزرگتر است. خیلی راحت ممکن است فقط روی متوقف کردن این مسئله متمرکز شوید. بله مطمئناً دوست دارید که فرزندتان ماریجوانا را ترک کند ولی اگر بتوانید مشکل عمقیتر او را درک کنید بسیار بهتر خواهد بود. ممکن است حدسهایی درمورد مشکلات او داشته باشید یا شاید هم بیشتر از جواب با تعداد زیادی سوال روبهرو باشید.
موارد زیر میتواند دلایل روی آوردن نوجوانان به ماریجوانا باشد:
– یک کنجکاوی ساده
– حوصلهاش سر رفته است و اینکار هیجان جدیدی به زندگیاش میدهد
– فشار یا تاثیر همسالان
– کنار آمدن با استرس، اضطراب یا افسردگی
– سعی در کنار آمدن با بیخوابی
– این تصور نادرست که مصرف ماریجوانا کاملاً بیضرر است
– سابقه خانوادگی اعتیاد که او را در معرض این مشکل قرار میدهد
اگر از جایگاه کنجکاوی و توجه با او وارد صحبت شوید، احتمال موفقیتآمیز شدن گفتگویتان بسیار بیشتر خواهد بود. فقط سعی کنید حدس و گمانهای زیادی از کارهای او را مطرح نکنید یا نگویید که از دلیل معتاد شدن او مطمئنید. این روشها احتمال واکنش منفی او را بیشتر خواهد کرد و باعث میشود سعی کند خلاف آن را به شما ثابت کند.
۳. بنشینید و با او حرف بزنید.
براساس روش تربیتی شما ممکن است برای روبهرو شدن با او معذب باشید یا از مکالماتی که ممکن است بینتان اتفاق بیفتد واهمه داشته باشید. چیزی که مهم است این است که با او صادق و روراست باشید. واقعیاتی که میدانید را بدون اتهامزنی یا فرضیات اضافی برای او مطرح کنید. برای عنوان کردن انتظاراتتان از او، سیاستهای خانواده و عواقبی که ممکن است داشته باشد آماده باشید. او باید بداند که اگر به مصرف خود ادامه دهد چه خطراتی ممکن است در انتظار او باشد.
به هیچ ترتیب نمیتوانید از قبل بفهمید که این گفتگو چطور پیش خواهد رفت ولی ممکن است حدس بزنید که مکالمهای آرام خواهد بود یا پرسروصدا. باید انتظار داشته باشید که با انکارها، دروغها، بهانهها، عصبانیت و حتی مقصر دانستنهای خود شما بعنوان والدین روبهرو شوید. ممکن است به اندازه کافی تحقیق کرده باشید و متوجه شده باشید که مصرف علف هیچ اشکالی ندارد. همیشه این امکان وجود دارد که حتی بااینکه برنامهی خوبی ریخته بودید، ولی این گفتگو کاملاً اشتباه پیش برود. هیچ اشکالی ندارد میتوانید درستش کنید.
فقط مهم است که خونسردیتان را حفظ کنید و به موضوع با عشق و محبت هرچه تمامتر برخورد کنید. این احتمالاً کافی خراهد بود. ممکن است پسرتان تحتتاثیر آن قرار گیرد و تصمیم بگیرد که راهش را عوض کند. شاید فقط قصد امتحان کردن آن را داشته است و الان میفهمد که انتخاب خوبی نیست و اصلاً نمیخواهد بخاطر آن مزایا و موقعیتهای خود را در آینده از دست بدهد. اگر اینطور شود، بهترین نتیجه ممکن خواهد بود.
۴. از یک متخصص کمک بگیرید.
اگر گفتگوی اولیهای که با او داشتید خوب پیش نرفت و او همچنان به مصرف خود ادامه میدهد، باید اقدام بیشتری کنید. اولین قدم این است که از یک متخصص و کارشناس خوب درخواست ارزیابی کنید. این متخصص میتوانید یک روانپزشک یا مشاور و یا پزشک خانوادگیتان باشد. این فرد باید کسی باشد که هم با نوجوانان و هم درمورد موضوع مصرف موادمخدر تجربه داشته باشد. این ارزیابی وجود مشکل را تایید کرده، ذات آن را مشخص کرده و روشهایی برای درمان توصیه میکند.
مشاورههای روانشناسی هم میتواند برای فرزندتان مفید باشد. اگر مشکل بزرگتر از این حرفهاست، ممکن است لازم باشد که او در برنامههای ترکاعتیاد شرکت کند.
۵. حتماً برنامهتان را به دقت دنبال کنید.
تجربه کردن موادمخدر و الکل برای خیلی از نوجوانان مسئلهای عادی است. این تمایل در نوجوانان امروزی بسیار بیشتر از قبل شده است. البته استثناهایی هم وجود دارد ولی ماریجوانا تقریباً به قسمتی از فرهنگ جوانان در سراسر دنبا تبدیل شده است. بااینکه نمیتوانید جلوی آنها را برای امتحان کردن آن بگیرید ولی مطمئناً نمیتوانید مصرف مداوم آنها را تحمل کنید.
مطمئناً دخالت خواهید کرد و سعی خواهید کرد فرصتی برای زندگی شاد و موفق بدون موادمخدر به آنها بدهید. ممکن است تحتتاثیر حرفهای این و آن تصور کنید که هرازگاهی مصرف کمی ماریجوانا هیچ اشکالی ندارد و طبیعی است و فقط یک دوره کوتاه است که همه نوجوانان از آن عبور میکنند. ممکن هم است که چشمهایتان را روی این مسئله ببندید و اصلاً دخالت نکنید. ولی چیزی که باید دقت کنید این است که اگر فرزندتان به مصرف مرتب و دائم رو آورده است، اقدامات برنامهریزیشدهتان را به طور کامل دنبال کنید.
منبع مقاله : uriahguilford.com
مترجم : زینب آرمند
اما روانشناسان کودک معتقدند الگوهای کهنه تربیتی برای خود ما هزار و یک مشکل ایجاد کرده و دلیلی ندارد که همیشه همانطور که خودمان قربانی اشتباهات والدینمان شدهایم، فرزندان را هم قربانی این روشهای حل مسئله که به ارث بردهایم، کنیم. از طرف دیگر آنها فکر میکنند ساختار ذهنی کودکان آنقدر با ما بزرگترها متفاوت اسـت که روشهای انتخابیمان همیشه نمیتواند نتیجهای که انتظار داریم را بههمراه بیاورد.
با خواندن این مطلب میتوانید اشتباهاتی که هر روز برای مقابله با کودکتان انجام میدهید را بشناسید و از عواقبی که با انجام دادنشان برای خودتان و او ایجاد میکنید باخبر شوید. اما نگران نباشید! ما به شما راههای جایگزینی را پیشنهاد میدهیم تا هم به هدفتان برسید و هم مشکلات دیگری را برای خودتان و کوچولویتان ایجاد نکنید.
یک راه بهتر
کودکتان را از نمایش دادن احساساتش نترسانید. او با تمام وجود از اینکه از شما جدا شود و به مهد برود، ناراحت اسـت و بهخاطر همین گریه میکند. اما این سکه روی دیگری هم دارد. او باید نظمپذیر باشد، خودش را با شرایطش انطباق دهد و هر روز برای رفتن به مهد آماده شود. حالا چهکار باید بکنید؟ گفتن دروغهای مصلحتی آسان و بسیار وسوسهکننده اسـت اما ما پیشنهاد دیگری داریم. پیشنهاد ما نشان دادن کمی همدلی و صادق بودن اسـت. میتوانید وقتی گریههای کودکتان را میبینید، به جای عصبانی شدن یا تهدید کردنش، بگویید «میدانم که امروز دلت نمیخواهد مهد بروی! من هم واقعا بعضی وقتا دوست ندارم سر کار بروم.
بعضی روزها دلم میخواهد در خانه بمانم، کمی استراحت کنم و بعد با تو به پارک بروم. اما آدم همیشه نمیتواند کارهایی که دوست دارد را بکند و گاهی باید با درنظر گرفتن شرایطی که برایش بهوجود آمده، بپذیرد که راه دیگری ندارد و خودش را بیشتر عذاب ندهد. تو میتوانی به مهد بروی و برنامههای خوبی که میخواستیم امروز صبح داشته باشیم را بعد از برگشتنم از سر کار انجام دهیم.» به این توصیه عمل کنید و به کودکتان نشان دهید درکش میکنید و متوجه ناراحتیاش هستید. او میتواند با کمک شما راهحل کنار آمدن بالغانه با چیزهایی که دوست ندارد را یاد بگیرد.
اشتباه دوم: تهدید میکنید؟
میخواهید کاری کنید که فرزندتان هیچوقت به حرفهای شما گوش نکند؟ تهدید کنید اما عمل نکنید! میخواهید با شما لجبازی کند و هر وقت که میخواهد از شما انتقام بگیرد آن کار را تکرار کند؟ تهدیدش کنید! بچههای والدینی که بیش از اندازه از قوه قهریه استفاده میکنند و به خیال خودشان با اقتدار کودکشان را تربیت میکنند، کمتر از دیگر والدین به حرف آنها گوش میدهند. اینکه شما مدام با خشم و اخم و تهدید با رفتارهای بد کودکتان مقابله کنید، او را از انجام این کارها نمیترساند بلکه انگیزهاش را برای اثبات اینکه از شما قویتر اسـت و میتواند حرف خودش را به کرسی بنشاند، بیشتر میکند.
یک راه بهتر
باور کنید اینکه شما آدم بده قصه باشید اصلا جالب نیست و عواقبی دارد که مقابله با آنها کار آسانی نیست. وقتی به کودکتان میگویید اگر بار دیگر کنترل تلویزیون را به زمین بکوبی هیچوقت نمیگذارم به آن دست بزنی، میدانید کودکتان چه میشنود؟ «تا وقتی مامان سراغم بیاید و کنترل را بگیرد وقت دارم چند بار دیگر آن را به زمین بکوبم.» شاید بهجای این تهدید کردنها بهتر باشد کودکتان را با عواقب رفتارش کنترل کنید و بعد اگر چیزی تغییر نکرد، بدون تهدید کردنش او را متوقف کنید.
مثلا با آرامش بگویید «اگر کنترل را روی زمین بزنی خراب میشود و دیگر نمیتوانی تلویزیون را برای دیدن برنامه کودک روشن کنی!» بعد هم آن را از او بگیرید و جایی که نمیتواند برش دارد بگذارید. البته قبل از چنین توصیههایی به سن کودکتان و قدرت درکش توجه کنید. اگر کودکتان هنوز یکساله نشده، بعید اسـت که چیزی از حرفهای شما دستگیرش شود، پس کافی اسـت او را با تکان دادن انگشت و گفتن نه متوجه نادرست بودن کارش کنید و بعد کنترل را از او بگیرید. بهجای اینکه بعد از این اتفاق با دوباره دادن وسیله به او گریههایش را ساکت کنید، او را سرگرم بازی یا کاری که دوست دارد، کنید.
اشتباه سوم: خودتان را کنار میکشید؟
تا به حال چند بار هنگام مقابله با رفتارهای بد کودکتان به او گفتهاید «بذار بابات بیاد بهش میگم چکار میکنی!» شاید این راهکار کودک شما را بترساند و از ادامه دادن اشتباهش لااقل تا مدتی منصرفش کند، اما میدانید پشت این پیام چه حرفهایی پنهان شده؟ «من مادر بیعرضهای هستم که خودم نمیتوانم درست و غلط را به تو یاد دهم و پدرت مرد خشنی اسـت که به محض آمدنش به دلایل بیشماری میتواند تو را تنبیه کند!» سالهای سال والدین از ایده پدر خشمگین و مادر بیعرضه برای تربیت فرزندانشان استفاده میکردند اما باور کنید شما امروز میتوانید راههای بهتری را برای کنترل رفتارهای کودکتان امتحان کنید.
یک راه بهتر
برای اینکه فرزندتان یکی از شما را آدم بده نداند و احساس نکند که میان والدینش درمورد تصمیمگیریها اتفاقنظر نیست، باید هر دوی شما در مقابل او یک حرف را بزنید. مثلا اگه قرار اسـت او را از کاری منع کنید، هر دو نفرتان باید «نه» را به او بگویید. از طرف دیگر برای اینکه کودکتان از یکی از شما فاصله نگیرد و احترام دیگری در نظرش خدشهدار نشود، باید به او نشان دهید که هر دوی شما امکان اجرای تصمیمهای مشترکتان را دارید. اگر قرار اسـت کودکتان بهخاطر بدرفتاریاش 10دقیقه از تلویزیون دیدن محروم شود، نیازی نیست که پدر با آمدنش این دستور را ابلاغ کند و شما مظلومانه خود را کنار بکشید، میتوانید خودتان در همان لحظه او را تنبیه کنید.
اشتباه چهارم: رشوه میدهید؟
دختر کوچولوی خانم الف علاقهای به نوشتن تمرینهای ریاضیاش نداشت اما هر شب که باید آنها را مینوشت، با خوردن یک بشقاب چیپس و پنیر که در مواقع دیگر برای حفظ سلامتش از خوردن آن محروم بود، کارش را تمام میکرد. خانم الف هم مشکلی با این اتفاق نداشت. برای او اینکه دخترش تکالیفش را بهموقع و درست انجام دهد، مهمترین چیز بود و فکر میکرد هفتهای دو، سه بشقاب چیپس و پنیر خوردن به رسیدن به چنین دستاوردی میارزد.
یک راه بهتر
رشوه دادن به بچهها یکی از آسانترین کارها برای کنترل رفتار آنهاست. والدین با کمک این رشوهها میتوانند هر زمان که رفتار کودکشان را دوست نداشتند، او را بدون گریه و دلخوری متوقف کنند. اما حاصل چنین روشی چیست؟ شما با انتخاب این راه چه پیامی را به کودکتان میدهید؟ درواقع به او میگویید «هر زمان که اشتباه کنی، یک جایزه خوب پیش من داری.»، «تو میتوانی کارهایی که باید انجام بدهی را پشت گوش بندازی و برای انجام وظایفت با من معامله کنی!»، «هر وقت بستنی خواستی، میتوانی گریه کنی و هر وقت خواستی پارک بروی میتوانی ظرفهای توی کابینت را بشکنی!
مطمئن باش من کارهای بد تو را بدون پاداش نمیگذارم!» حالا خودتان انتخاب کنید! هنوز هم حاضر هستید به کودکتان حقالسکوت و رشوه بدهید؟ نگران این نیستید که در آینده نزدیک حقالسکوتهایی را از شما طلب کند که فراهم کردنشان آسان نیست؟ نگران این نیستید که او را به کودکی لوس و وظیفهنشناس تبدیل کنید؟
اشتباه پنجم: بدرفتاری را آموزش میدهید؟
وقتی مامان پارسا میدید پسرکوچولویش کتابها را از کتابخانه بیرون میکشد و کاغذشان را پاره میکند یا اینکه میدید پسرک بازیگوش سراغ کابینتهای آشپزخانه میرود و قاشقها را بیرون میریزد، پشت دستش میزد و با صدایی خشن میگفت «نه»! او تا مدتها میتوانست پسرکوچولویش را با این راه از انجام کارهایی که نباید انجام میداد باز دارد و واقعا در رسیدن به هدفش موفق بود. اما این زن نمیدانست این شیوه تربیتی چه عواقبی بهدنبال خواهد داشت.
بچهها دوربینهای فیلمبرداری متحرکی هستند که همه حرفها و حرکات ما را ضبط میکنند و حتی واکنشهای ما را در شرایط حساس در حافظهشان نگه میدارند تا در اولین فرصت از آنها استفاده کنند. حاصل روش تاثیرگذار مادر پارسا، این بود که وقتی کودکش به مدرسه رفت، به محض اینکه بچهها به وسایلش دست میزدند به آنها حمله میکرد، کتکشان میزد و با صدای خشن میگفت نه! شاید بهتر بود مادر پارسا به جای اینکه با رفتارش به او آموزش دهد داد زدن، اخم کردن و کتک زدن بهترین راه مبارزه با رفتارهایی اسـت که دوستشان نداری، با آرامش اما اقتدار برای کنترل فرزندش تلاش میکرد.
اشتباه ششم: دیر تنبیه میکنید؟
وقتی مهتاب و پدرش توی ترافیک گیر افتاده بودند، دختر کوچولو آنقدر برای بیرون آمدن از صندلی ماشینش گریه کرد که پدر کلافه شد و به او گفت که بعد از رسیدن به خانه کارش را تلافی میکند. وقتی بعد از یک ساعت سخت و آزار دهنده آنها به خانه رسیدند، پدر با اخم او را بغل کرد و به خانه آورد و بعد هم باوجود اصرار دخترش، از اینکه مثل هر شب برایش وقت خواب قصه بخواند خودداری کرد.
یک راه بهتر
مثل هر پدری، پدر مهتاب هم حق داشت با تنبیه کردن دخترش به او یاد دهد که نباید چنین رفتارهای اشتباهی را انجام دهد. پس مشکل کجاست؟ واقعیت این اسـت که بچهها وقتی مدتی از رفتارشان میگذرد، نمیتوانند تحلیل کنند که به چه علت تنبیه میشوند. آنها آنقدر اشتباهاتشان را به خاطر نمیسپارند که بفهمند تنبیه چند ساعت یا چند روز بعد به چه علتی انجام شده اسـت. اگر شما میخواهید به کودکتان یاد دهید که دفعه بعد نباید از مسیر اشتباه برود، باید با کمترین فاصله زمانی او را تنبیه کنید و بعد هم تا مدتها اخم و بدخلقی را چاشنی رابطهتان نکنید. بچهها باید بفهمند که اشتباهشان شما را عصبانی میکند اما چیزی از دوستداشتنتان کمنمیکند.
تحقیقی نشان میدهد بچههایی که مورد توجه صحیح و مراقبت اصولی والدینشان قرار میگیرند، وضع بهتری در آینده از هر دو جنبه مادی و معنوی دارند.
منظور از آینده مساعد درآمد بالا ، احساس خوشبختی، موفقیت کاری و استحکام پایههای اخلاقی اســت.
دانشمندان برای بررسی سوابق افراد به طرح پرسشنامههایی پرداخته و آنها را در اختیار 5 هزار مرد و زن قرار دادند. در این پرسشنامهها از جملاتی مثل «پدر و مادرم به من اعتماد داشتند» یا «احساس میکردم خانواده به من علاقهای ندارد» استفاده شد و افراد باید به این جملات امتیاز میدادند.
با استفاده از دادههای بدست آمده چهار عامل اصلی شامل "علاقهمندی به فرزند"، "اعتماد به فرزند"، "قوانین خانه" و "استقلال فرزندان" به عنوان مولفههای تعیینکننده آینده فرزندان شناسایی شدند. محققان دو عامل "دورهمنشینیها" و "تحقیر فرزندان" را نیز به عنوان عوامل کلیدی برشمردند.
بر اساس نتایج بدست آمده 6 سبک فرزندداری در میان والدین به چشم میخورد که عبارتند از:
1.حامی و پشتیبان
به
سبکی از تربیت فرزندان گفته میشود که مستلزم استقلال متوسط یا بالای
فرزندان اســت. از ویژگیهای اصلی این شیوه فرزندداری میتوان به اعتماد،
توجه و کثرت زمان اختصاص داده شده به فرزند اشاره کرد.
2.سختگیرانه
استقلال
پایین، اعتماد متوسط رو به بالا، قوانین محدودکننده مختص این شیوه تربیت
فرزندان اســت. توجه زیاد به فرزند دیگر ویژگی این سبک محسوب میشود.
3. لوسکننده
در این شیوه، سطح اعتماد والدین به فرزندان بالا یا متوسط ارزیابی شده و زمان دورهمنشینیها متوسط یا بالای متوسط به حساب میآید.
4. آسانگیر
در
این شیوه توجه پایینی به فرزندان صورت میگیرد. والدین قوانین چندانی را
به فرزندان خود تحمیل نمیکنند و زمان کمی را به آنها اختصاص میدهند.
5.ناهنجار
تمام عوامل کلیدی مثل توجه والدین، استقلال فرزندان و اعتماد به آنان در پایینترین سطح خود قرار دارند.
6.میانه
همه مولفههای بالا در سطح متوسط قرار دارند.
نتایج تحقیقات نشان داد، والدینی که شیوه "پشتیبان" را برگزیدند، فرزندانی موفق از لحاظ مالی، تحصیلات و سطح رضایتمندی از زندگی به جامعه تحویل دادهاند. از طرف دیگر کسانی که با سبک "سختگیرانه" تربیت شدهاند، گرچه در زمینههای تحصیلی و مالی موفقیت بالایی برای آنان گزارش شد، اما احساس خوشبختی این افراد پایین و فشار روحیشان بالا ارزیابی میشود.
محققان این پژوهش در نظر دارند نتایج مطالعات خود را در "موسسه تحقیقاتی امور اقتصادی، بازرگانی و صنعتی" (اندیشکدهای موسوم به RIETI) منتشر کنند.
باشگاه خبرنگاران