میگرن از آن دسته دردهای سرسام آور است که قدرت این را دارد فرد مبتلا را خانه نشین کند. عوامل زیادی را به بروز میگرن نسبت داده اند ولی هنوز هیچ کدام از آن ها به قطعیت ثابت نشده. بنابراین علت بروز علائم میگرن هنوز در هالهای از ابهام است، اما تحقیقات اخیر نشان میدهد که کمبود ویتامینها در بدن احتمالاً میتواند یکی از رازهای ایجاد این مشکل در مبتلایان به آن باشد.
میگرن میتواند شما را از پا بیاندازد؛ چنان که هر ۱۰ ثانیه یک نفر در ایالات متحده به خاطر تیر کشیدن درد ناشی از سردردهای میگرنی به بخش اورژانس بیمارستان انتقال داده میشوند و حدود ۱/۲ میلیون نفر در روز بابت این سردردها به پزشک مراجعه میکنند.
به گزارش مدیکالدیلی، محققان با بررسی نقش کمبود ویتامینها در ۷۶۹۱ نفر دریافتند آن دسته از افرادی که دائما دچار میگرن میشوند به طور بارزی با کمبود ویتامین D ، ویتامین B2 ، فولیت و آنزیم Q10 مواجهند. از آنجا که هر ویتامین، نقش سازندهای در تولید انرژی سلولها ایفا میکند، محققان این نظریه را مطرح کردند که عدم مصرف کافی ویتامینها میتواند مسبب بروز میگرن شود و فعالیت مغز را در این زمینه تشدید کند.
یکی از محققان این تحقیق میگوید: «به منظور شفافسازی و روشن شدن این موضوع که آیا مصرف مکملها به طور کلی در بیماران میگرنی اثر مثبتی به همراه دارد یا نه، یا میتواند در بیمارانی که دچار میگرنهای خفیف هستند مزیتهایی به همراه داشته باشد، هنوز باید تحقیقات بیشتری انجام شود.»
تا پیش از این، طی تحقیقی که در سال ۲۰۱۲ در این زمینه صورت گرفته بود، محققان دریافته بودند که بین کمبود منیزیم و میگرن، ارتباط نزدیکی وجود دارد و میزان منیزیم در بدن آن دسته از افرادی که به طور مرتب دچار میگرن میشوند، در مقایسه با افرادی که اصلا دچار سردرد یا میگرن نمیشوند، کمتر است. از آن زمان تا کنون، پزشکان توصیه کردهاند تا در صورت بروز علائم میگرن، حتما منیزیم را با مولتیویتامین مصرف کنید.
مصرف تمام ویتامینهای خوراکی که برای کارکرد درست بدن لازم و حیاتی است، کار دشواری محسوب میشود و شاید به خاطر همین است که بسیاری از افراد برای کاهش علائم میگرن به سمت مکملهای ویتامینی میروند. با این حال، توصیه میشود از غذاهای سرشار از ویتامین به منظور کاهش علائم میگرن استفاده کنید.
تحقیقات نشان میدهد ویتامین D به بدن کمک میکند تا کلسیم را جذب کند. این ویتامین به میزان زیاد در غذاهایی مانند سالمون، ماهی تن، شمشیرماهی و نیز پنیر و تخممرغ وجود دارد اما بهترین گزینه برای تأمین ویتامین D بدن، مصرف شیر یا عصارهٔ پرتقال است. برای تامین ویتامین B2، دانهٔ سویا، اسفناج، بوقلمون، بادام و ماست گزینههایی عالی محسوب میشود. فولیت هم در بسیاری از سبزیجات سبز تیره، مانند بروکلی، اسفناج و نیز نخود، لوبیا و عدس وجود دارد. آنزیم کمکی Q10 را نیز میتوان در بروکلی، سبزیجات برگدار تیره و همچنین آجیل، ماهی، صدفماهی، گوشت خوک، مرغ و گوشت گاو یافت. به منظور افزایش میزان منیزیم بدن، میتوانید بادام، تخم آفتابگردان و دانههای کدوحلوایی، موز، بادام هندی و تخم برزک مصرف کرده و شیر بنوشید.منبع: دکتر سلام
محققان دریافتند؛
مصرف طولانی مدت مسکن ها منجر به کاهش شنوایی می شود
تاریخ انتشار : دوشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۳۲
مسکن
محققان دریافته اند طول مدت استفاده از داروهای مُسکن نظیر ایبوپروفن یا استامینوفن با افزایش ریسک کاهش شنوایی و ناشنوایی مرتبط است.
تیم تحقیق داده های بیش از ۵۴ هزار زن بین رده سنی ۴۸ تا ۷۳ سال را بررسی کردند. محققان اطلاعات مربوط به استفاده از استامینوفن، ایبوپروفن و آسپرین و همچنین میزان کاهش شنوایی این افراد را براساس گزارش خود افراد بررسی کردند.
محققان دریافتند مصرف طولانی مدت ایبوپروفن یا استامینوفن با ریسک بالای کاهش شنوایی مرتبط است. محققان در این مطالعه رابطه قابل توجهی بین مصرف آسپرین و کاهش شنوایی مشاهده نکردند.
به گفته محققان، در حدود ۵.۵ درصد از کاهش شنوایی در این زنان ناشی از مصرف ایبوپروفن یا استامینوفن بود.
تحقیق محققان نشان می دهد درصورتیکه مرغ با حداقل دمای مناسب درونی پخته نشده باشد، باکتری Campylobacter jejuni موجود در غذا می تواند منجر به بروز بیماری «سندروم گیلن باره» شود.
لیندا منسفیلد، سرپرست تیم تحقیق از دانشگاه ایالتی میشیگان، در این باره می گوید: «مطالعه ما نشان داده است که ترکیب ژنتیکی همراه با باکتری Campylobacter موجب بروز بیماری GBS می شود.»
به گفته محققان، اگر مرغ خوب پخته نشده باشد باکتری مذکور در غذا فعال باقی مانده و می تواند منجر به بروز بیماری GBS شود.
از طرفی، عمدتا باکتری ها نسبت به آنتی بیوتیک مقاوم هستند. از اینرو مصرف برخی آنتی بیوتیک های معین به منظور مقابله با علائم نورولوژیکی تاثیری نداشته و به اشتباه به خود اندام ها و بافت های بیمار حمله می کنند.
همچنین تحقیقات دیگر نیز نشان می دهند که باکتری Campylobacter jejuni موجب بروز سایر اختلالات خودایمنی نظیر بیماری التهاب روده و آرتروز نیز می شود.
ماهنامه دانشمند - موسی توماج: ماجرای کشف ها و ابداعات علمی علاوه بر اینکه بخشی جذاب از تاریخ علم و فناوری هستند، وجه خلاق و آفرینش گر وجود انسان دانشمند را که در بستر شرایط خاص تاریخی تحقق می یابد، نمایش می دهند.
انگیزه ابتدایی بیشتر کشفیات علمی نه آن طور که فرانسیس بیکن در نظر داشت، شناخت طبیعت به منظور سلطه و بهره گیری از آن، بلکه کنجکاوی و اشتیاق برای درک و فهم پدیدارهای طبیعی بوده است. آن نوع کنجکاوی ای که هر کودکی از آن بهره می برد و همان طور که اینشتین گفته دانشمندان کسانی هستند که این کنجکاوی را در بزرگسالی نیز حفظ کرده اند.
در 1297/ 1918، دو سال پس از ارائه نظریه نسبیت عام از سوی اینشتین، مهاجری روس به نام ملویل آرتور فاینمن در شهرک فار راک اوِی (Far Rockaway) در حومه نزدیک به دریای نیویورک، چشم به راه تولد اولین فرزند خود بود. او به دلیل فقدان امکانات نتوانسته بود آموزشی رسمی ببیند. اما اهل مطالعه و شیفته ذاتی علوم طبیعی بود و درباره نوزادی که در راه بود به همسرش گفته بود: «اگر پسر باشد دانشمند می شود.» پسر به دنیا آمد و ریچارد نام گرفت.
کودکی که رادیو تعمیر می کرد
برخلاف اینشتین که در کودکی هیچ اثری از نبوغ در وجودش نداشت، ریچارد از همان آغاز هوش سرشارش را نمایان کرد. او پدری داشت که دائما برای او کتاب های عامه فهم علمی می خواند و آن را با زبانی ساده برایش توضیح می داد و در پیاده روی های طولانی برایش از طبیعت، اقیانوس ها و ستارگان و چرایی و چگونگی پرواز پرندگان و جزر و مد دریا سخن می گفت و همین امر شیفتگی عمیقی برای فهم رازهای طبیعت و حل مسائل بغرنج درون او ایجاد کرد.
ریجارد آزمایشگاه کوچکی برای خود ساخته بود و مدام با وسایل مختلف خانه مثل رادیو و ساعت ور می رفت و آن ها را دست کاری می کرد. دوازده ساله بود که می توانست رادیو تعمیر کند و از این راه درآمدی هم داشته باشد. او کاری کرد که ساعت رومیزی خانه در جهت معکوس کار کند و خواندن صحیح وقت از روی آن را یاد گرفت.
دانشجوی فیزیکدان
با اتمام دبیرستان، فاینمن به قصد تحصیل در ریاضیات وارد «موسسه فناوری ماساچوست» (MIT) شد، اما در انتخاب رشته دانشگاهی مردد بود تا اینکه با بررسی رشته های دیگری از جمله مهندسی برق، در نهایت فیزیک را انتخاب کرد. دانشجوی سال دوم بود که یکی از دروس فیزیک نظری مخصوص دانشجویان کارشناسی ارشد را انتخاب کرد.
سال 1316/ 1937 بود وهنوز در MIT درس مکانیک کوانتومی که در آن زمان نظریه ای نوظهور بود، تدریس نمی شد. او و دو نفر از ادوستانش یکی از استادها را راضی کردند تا مکانیک کوانتومی را به آن ها تدریس کند. استعداد فوق العاده او با انتشار دو مقاله علمی در مجله معتبر فیزیکال ریویو (Physical Review)، در زمانی که هنوز دانشجوی دوره کارشناسی بود، به اثبات رسید.
در حضور غول ها
برای دوره دکتری به دانشگاه پرینستون رفت. حوزه علاقه فاینمن الکترودینامیک و مسائل بنیادی اندرکنش ذرات باردار ریزاتمی بود. اوایل این دوره استادش او را به ارائه یک سخنرانی در زمینه تحقیقاتش دعوت کرد. سمیناری که در حضور برخی از بزرگ ترین غول های فیزیک دوران از جمله اینشتین، ولفگانگ پاولی و جان فون نیومان برگزار می شد.
با وجود ترس اولیه از این هیولاهای متفکر، خصلت عجیبی که داشت باعث شد سخنرانی اش را به نحو عالی ای انجام دهد؛ این خصلت این بود که وقتی درباره فیزیک می اندیشید تمامی حواسش را بر آن متمرکز می کرد و هیچ چیز نمی توانست ذهنش را آشفته کند و از استرس کاملا رها می شد. فاینمن در سال 1321/ 1942 دکترایش را دریافت کرد و بلافاصله به ماموریتی مهم فراخوانده شد.
نبوغ در خدمت بمب
سال 1318/ 1939 جنگ جهانی دوم در اروپا شروع شد و نگرانی های پیش آمده از اقدام آلمان برای ساختن بمب اتمی و نامه اینشتین به روزولت، رییس جمهوری وقت آمریکا، دولت یالات متحده را بر آن داشت تا پروژه ساخت چنین بمبی را جدی بگیرد. مضمون نامه اینشتین هشدار درباره خطرات پیش دستی آلمانی ها در دستیابی به سلاح هسته ای بود.
سال 1322/ 1943 آزمایشگاه بمب در لس آلاموس در نیومکزیکو تحت مدیریت رابرت اوپنهایمر آغاز به کار کرد. فاینمن پس از تردید اولیه درباره کار مربوط به جنگ، به این طرح که پروژه منهتن نام گرفته بود، پیوست.
در آن زمان 25 سال داشت و جوان ترین فرد پروژه بود. استعداد او را در آنجا به سرعت شناختند و او را به سمت سرپرستی یک گروه برگزیدند. از عملکرد فاینمن در این پروژه تمجید و تکریم فراوانی به عمل آمد. محدودیت های امنیتی لس آلاموس برای فاینمن بسیار آزاردهنده بود و از دست دادن همسرش در همان زمان بر غم او می افزود. بنابراین با پایان پروژه در 1324/ 1945، او نخستین فرد از گروه مدیران بود که آنجا را ترک کرد.
سرخوردگی و تصمیم سرنوشت ساز
با اتمام پروژه ساخت بمب اتمی ور قابت دانشگاه ها برای جذب او، در حلای که فقط 27 سال داشت، استادی فیزیک در دانشگاه کورنل را انتخاب کرد. عاشق تدریس بود، اما احساس می کرد از دورانی ه با عشق به فیزیک می پرداخت دور شده است. سال ها بعد به یکی از دوستانش گفته بود: «در آن دوران از فیزیک بیزار شده بودم، اما قبلا از آن لذت می بردم چون با آن بازی می کردم. آنچه را دوست داشتم انجام می دادم و اهمیتی هم نمی دادم که کاری که انجام می دهم برای پیشرفت فیزیک هسته ای مهم است یا نه؟ فقط بازی با آن برایم جالب بود.»
بازی با بشقاب چرخان
یک هفته پس از آن تصمیم سرنوشت ساز، در کافه تریای دانشگاه نشسته بود که ناگهان یکی از دانشجویان برای شوخی جلوی دوستانش ظرف نهارخوری اش را به هوا پرتاب کرد. بشقاب در هوا می چرخید و در عین حال می لرزید. فاینمن دید لوگوی قرمز دانشگاه کورنل روی بشقاب، می چرخد.
کار خاصی نداشت، پس محاسبات حرکت بشقاب چرخان را شروع کرد. بلافاصله معادله های حرکت بشقاب را نوشت و معادله ای به دست آورد که به دو نوع حرکت مربوط می شد. آنچه به دست آورد اهمیتی نداشت؛ دینامیک چرخش و لرزش سال ها پیش شناخته شده بود. برای فاینمن تبدیل حرکت پیچیده بشقاب در حال پرواز به معادلات دیفرانسیل یک سرگرمی محض بود.
او آن روز یکی از همکارانش را دید و به او درباره نحوه حرکت بشقاب و محاسباتش توضیح داد. دوستش پرسید: «خب تا حدی جالب است، ولی چه اهمیتی دارد؟ برای چه چنین محاسباتی انجام دادی؟» فاینمن پاسخ داد: «ها! هیچ اهمیتی ندارد، من فقط به خاطر تفریح و سرگرمی این کار را انجام می دهم.»
فاینمن مانند نویسنده یا هنرمندی که از انسداد خلاقیت رهایی می یابد، بار دیگر شور و هیجان بازی با فیزیک را بازیافته بود. او به بازی با معادلات لرزش ادامه داد و با تطبیق آن با فیزیک کوانتوم به این نتیجه رسید که چطور می توان این موضوع را با فضای چرخشی الکترون و براساس فرضیاتی که نظریه نسبیت بیان می کرد، تطبیق داد. در ادامه و پس از مطالعاتی بیشتر، به معادله دیراک در الکترودینامیک کوانتومی رسید و نتیجه این تحقیقات به بازآفرینی نظریه الکترودینامیک کوانتومی (QED) و حل مسائل بغرنج آن انجامید.
QED یا نظریه شگفت انگیز
دیراک در سال 1307/ 1928 نظریه الکترودینامیک کوانتومی یا همان (Quantum Electrodynamies) QED را پیشنهاد داده بود. نظریه ای که قرار بود مسئله مربوط به برهم کنش الکترون یا الکترون و ذرات بنیادی دیگر را توضیح دهد. تلاش دیراک در این راه به شکست منجر شد.
فاینمن و دو فیزیکدان دیگر به نام های جولین شونگر و شین ایچیرو توموناگو به فرمول بندی مجدد آن پرداختند تا بتوانند مشکلات آن را رفع کنند. این سه دانشمند با دیدگاه هایی متفاوت شروع کردند و تقریبا همزمان به راه حل هایی یکسان برای مسائل الکترودینامیک کوانتومی رسیدند؛ از این رو جایزه نوبل فیزیک سال 1344/ 1965 به این سه نفر تعلق گرفت.
نظریه الکترودینامیک کوانتومی یک نظریه مکانیک کوانتومی الکترون و الکترومغناطیس یا به عبارتدیگر ترکیبی از نظریه های نسبیت خاص اینشتین و مکانیک کوانتومی است. QED به دو نوع از ذرات بنیادی، الکترون ها و فوتون ها و راه های متعدد برهم کنش آن ها می پردازد.
اگرچه این کشف برحسب معیارهای امروزی در عرصه کوچکی سهم داشت و فقط برهمکنش های فوتون و الکترون را بررسی می کرد (نیروهای هسته ای قوی و ضعیف و گرانش را شامل نمی شد)، پس از سال ها ناامیدی به ثمر رسید و اولین پیشرفت اساسی در زمینه وحدت بشخی نسبیت خاص و مکانیک کوانتومی بود.
فاینمن نظریه الکترودینامیک کوانتومی را «نظریه شگفت انگیز» نامید و معتقد بود این نظریه «گل سرسبد فیزیک و افتخارآمیزترین دارایی» ماست؛ از لحاظی واقعا چنین بود. نظریه الکترودینامیک کوانتومی برای انبوهی از پدیدارهای فیزیک با موفقیت کامل به کار گرفته شد. بعضی از این پدیده ها اندازه گیری های صحیحی با دقتی شگفت انگیز را ممکن می کنند که با رهیافت فاینمن به QED سازگارند.
فاینمن همچنین روشی ترسیمی ابداع کرد که به دیاگرام های فاینمن معروف شدند. این دیاگرام ها برای هر دو گروه فیزیکدانان هسته ای نظریه پرداز و تجربی کمکی عمده هستند. فیزیکدانان می توانند با استفاده از نمودارهای فاینمن نتایج حاصل از تقریبا هرگونه برخورد بین ذره ای پیچیده را محاسبه کرده و همزمان تصویری از آن برخورد را که می تواند خلاصه مناسبی از یک محاسبه ریاضی چندین صفحه ای باشد، به دست دهند.
ماجراجوی شگفت انگیز
فاینمن چه به عنوان فیزیک دان و چه در موارد دیگر زندگی، همواره یک ماجراجو بود. ماجراجویی های او از طریق دو کتابش با عناوین «حتما شوخی می کنید آقای فاینمن؟» و «چه اهمیتی می دهید مردم چه فکر می کنند؟» بسیار معروف شد. فاینمن فیزیکدانی شوخ طبع بود و بازکردن در گاوصندوق ها از شیرین کاری هایش بود و در این کار مهارت خارق العاده ای داشت!
به شگفتی ها می اندیشم
او نمی توانست به یک مسئله پژوهشی روی آورد مگر آنکه کل آن را به شیوه خودش بازسازی کند یا به گفته خودش به آن جهتی تازه دهد. روی تخته سیاهش در کالتک این پیام نوشته شده بود: «آنچه را نمی توانم خلق کنم، نمی توانم بفهمم». هیچ ترسی از ابهام، تردید و عدم قطعیت نداشت.
می گفت «من از چیزهایی که نمی دانم احساس ترس نمی کنم و از پرداختن به آن ها و گم شدن در عالم اسرارآمیز ناشناخته ها وحشی ندارم.» تردیدانگیزه او بود که به اکتشاف می انجامید. او از اینکه حل یک معما معمولا به معمای دیگری می رسید ناراحت نمی شد. شناخت بیشتر به معمای ژرف تر و شگفت انگیرتری می انجامید و باعث درک عمیق تری می شد.
برای فاینمن تامل درباره عالم فراتر از انسان و تفکر درباره عالم بدون انسان (پیش از انسان و بعد از او)، به مثابه «تجربه ای مهبی» بود. از نظر او وقتی انسان اسرار و عظمت جهان خارج را درک کند، نظر عینی خود را مجددا بر انسان بر می گرداند تا درباره زندگی به عنوان بخشی از ژرف ترین معماهای عامل تامل کند و به تجربه ای وصف نشدنی دست یابد.
او متوجه شده بود که شاعران در این مورد چیزی نمی نویسند، بنابراین شعری را سرود که چنین پایان می یابد: کنار دریا ایستاده ام/ به شگفتی ها می اندیشم/ عالمی از اتم ها/ اتمی در عالم.ریچارد فیلیپس فاینمن (Richard Philips Feynman) سال 1367/ 1988 در 69 سالگی در لس آنجلس درگذشت.
یافته جدید پزشکی نشان می دهد؛
پروتئین مرتبط با بیماری قلبی منجر به آسیب مغزی می شود
تاریخ انتشار : یکشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۵ ساعت ۱۵:۴۴
بیماری قلبی
طبق نتایج یک تحقیق جدید، میزان بالای یک نوع پروتئین خاص خون مرتبط با بیماری قلبی با آسیب به مغز مرتبط است.
تحقیق قبلی ارتباط بین بیماری قلبی و بیماری مغزی را نشان داده بود اما نقش NT-proBNP نامشخص بود.
محققان در هلند حدود ۲۴۰۰ بیمار میانسال و مسن مبتلا به بیماری قلبی بدون زوال عقل را بررسی کرده و دریافتند ارتباط مشخصی بین میزان NT-proBNP خون و آسیب مغزی شناسایی شده از طریق MRI وجود دارد. اما این مطالعه هنوز اثبات نکرده است که میزان بالای این پروتئین موجب آسیب مغزی می شود.
دکتر میک ورنوج، سرپرست تیم تحقیق از دانشگاه اراسموس هلند، در این باره می گوید: «ما دریافتیم میزان بالای NT-proBNP در سرم خون با حجم کوچک تر مغز، بخصوص حجم کمتر ماده خاکستری مغز و سازماندهی ضعیف تر ماده سفید مغز مرتبط است.»
آسیب به مغز و قلب غالبا قبل از هر گونه علائم یا نشانه ظهور بیماری روی می دهد. نشانگر خونی که بتواند بیماری های قلبی و مغزی را در مرحله اولیه شناسایی کند می تواند منجر به درمان زودتر و احتمالا بهبود بیماری شود.
تبیان به نقل از گزارش خبرگزاری مهر، عبدالحسین خسروپناه، رئیس مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در سخنرانی خود دردهمین دوره گفتگوی ایران و واتیکان با ارائه مقاله «عوامل معرفتی خشونت دینی در جهان اسلام»، گفت: خشونت همیشه با بشریت همراه بوده است و جنایت های تاریخ بر این مطلب گواهی می دهند؛ هر چند که خشونت طلبان در دوره رشد عقلانیت بشر تلاش کردند تا به تبیین عقلانی افراطی گری و خشونت، دست زنند و خشونت طلبان دینی نیز در صدد توجیه دینی این رفتار غیرانسانی بودند و هستند.
وی در ادامه، به موضوع خشونت دینی پرداخت و افزود: خشونت دینی، معلول عوامل و مدلول دلایل مختلفی از جمله مهمترین عوامل معرفتی افراطی گری و خشونت دینی در جهان اسلام بی توجهی به مراتب ایمان، به حاشیه راندن عقلانیت، معنویت گریزی، تفسیر نادرست از مفهوم جهاد، فهم نادرست از مفهوم تکفیر و کاربست عقلانیت مدرن در نظامات اجتماعی است.
با تأمل اندک در تعالیم اسلام به ویژه قرآن کریم و روایات پیشوایان دین، اهمیت و منزلت عقل نمایان می گردد و در اسلام، مبنای ایمان قرار گرفته است اما وقتی عقلانیت به حاشیه رانده شود و تفسیر ظاهرگرایانه از دین ارائه شود، فهم متحجرانه از دین ارائه خواهد شد و در این صورت، افراطی گری و خشونت دینی شکل خواهد گرفت و رفتارهای غیرعاطفی و جنایت آمیز ظهور می کند. به عبارت دیگر روش شناسی سلفی جهادی، ظاهرگرایی افراطی است که به ناچار به خشونت دینی تحت عنوان جهاد کشیده می شود.
استاد مؤسسه حکمت و فلسفه ایران، اظهار کرد: یکی از جریان های معاصر که علاوه بر رفتار خشونت آمیز به توجیه دینی افراطی گری و خشونت دست می رند همانا جریان تکفیری سلفی گری در جهان اسلام است؛ هرچند که واژه سلف در گفتمان سنتی، یادآور صحابه، تابعان و محدثان بزرگ قرون اول و دوم است لیکن برخی از وهابی ها، این تعبیر را به معنای فرقه خاصی گرفته اند و با این ابزار به تکفیر مسلمانان و اهل قبله می پردازند.
خسروپناه ضمن تشریح موضوع و تاریخچه تکفیرگرایی گفت: تکفیرگرایی در دوره معاصر، با استفاده از پوشش سلفیت و اعمال رفتارهای افراطی گرایانه به یک پدیده سیاسی امنیتی و تهدیدزا برای بسیاری از جوامع اسلامی و غیراسلامی بدل شده که بیشترین تأثیر منفی را بر سرمایه اجتماعی و اعتبار و منزلت جهان اسلام گذاشته است و البته شعار حکومت اسلامی با روش جهادی از سوی تکفیری ها هم باعث شد تا برخی برای نجات از خشونت دینی، دین سکولار را پیشنهاد دهند و دین را از نیازهای اجتماعی به حاشیه راندند و به یک معنا، موضوع یک نوع خشونت را برای سلب خشونت، نفی کردند؛ هرچند این طایفه گرفتار نوع دیگری از خشونت یعنی خشونت سکولار شدند و فاشیسم و نازیسم و خشونت مدرن را به وجود آوردند.
بی اعتنایی به عقلانیت؛ از عوامل خشونت دینی در جهان اسلام
این استاد حوزه و دانشگاه یکی از عوامل معرفتی خشونت دینی را بی توجهی یا انکار مراتب ایمان دانست و افزود: متأسفانه خشونت طلبان در جهان اسلام به گونه دیگری، ایمان را تعریف کردند و ایمان را از حقیقت قلبی به امور جوارحی منتقل کردند و مراتب ایمان دینی را هم نفی کردند تا بتوانند با چنین تعریفی، دست به خشونت بزنند.
وی از دیگر عوامل خشونت دینی در جهان اسلام را بی اعتنایی به عقلانیت و حاشیه راندن آن اعلام کرد و افزود: در حالی که با تأمل اندک در تعالیم اسلام به ویژه قرآن کریم و روایات پیشوایان دین، اهمیت و منزلت عقل نمایان می گردد و در اسلام، مبنای ایمان قرار گرفته است اما وقتی عقلانیت به حاشیه رانده شود و تفسیر ظاهرگرایانه از دین ارائه شود، فهم متحجرانه از دین ارائه خواهد شد و در این صورت، افراطی گری و خشونت دینی شکل خواهد گرفت و رفتارهای غیرعاطفی و جنایت آمیز ظهور می کند. به عبارت دیگر روش شناسی سلفی جهادی، ظاهرگرایی افراطی است که به ناچار به خشونت دینی تحت عنوان جهاد کشیده می شود.
جهاد به معنایی که در اسلام گفته شده، یک ضرورت حیاتی و یک امر اصلاحی برای جامعه اسلامی است و با جنایت های جنگی و خشونت های غیرانسانی که از سوی تکفیری ها ظاهر می شود، تفاوت اساسی دارد و در نتیجه روشن شد که توجیه حرکت های افراطی تکفیری ها با عنوان حرکت های جهادی ناصحیح و نوعی مغالطه دین شناسانه است.
فقدان معنوی منجر به جنایت های بشری توسط جریان های تکفیری شده است
تشریح موضوع «معنویت گریزی» بخش دیگر این مقاله بود که به تفصیل مورد اشاره قرار گرفت و تأکید شد: تمدن مدرن پس از تجربه جنگ های جهانی اول و دوم و رشد تکنولوژی و صنعت و گسترش آسایش و کاهش آرامش، به ضرورت معنویت در جهان معاصر پی برد و جریان های تکفیری در جهان اسلام به جهت عقل گریزی و ظاهرگرایی از معنویت نیز از این مهم دوری گزیدند و باعث رفتارهای غیرانسانی شدند، در حالی که باید گوهر اسلام را معنویت و تعالی به سوی حق تعالی دانست و این در حالی است که رفتار تکفیری ها نشان می دهد این طایفه به هیچ گونه معنویتی اعتقاد ندارند و نماز و روزه آنها نیز شریعت ظاهری و فاقد طریقت و معنویت است و فقدان معنوی، باعث جنایت های بشری توسط جریان های تکفیری شده است.
این استاد حوزه و دانشگاه همچنین، فهم نادرست از مفهوم جهاد را از جمله عوامل معرفتی خشونت دینی در جهان اسلام دانست و گفت: بر خلاف تعابیر نادرست، جهاد، دفاع برای دفع تجاوز است و هنگامی که حقوق افراد یک جامعه یا یک ملت مانند آب ، خاک، مال ، ناموس، دولت ، مکتب و ارزش هایی که مورد قبول جامعه اسلامی است از سوی دشمنان خارجی یا مخالفان داخلی مورد هجوم و تجاوز قرار گیرد، بر مسلمانان اعم از زن و مرد و کوچک و بزرگ واجب است با تمام توان و با هر وسیله ممکن به جهاد و مبارزه با متجاوز برخیزند و از حقوق شخصی، ملّی و آیین خود و هم نوعان دفاع کنند.
وی در ادامه، مطرح کرد: اسلام دینی است فطری که از راه دلیل و برهان و بهره گیری از صفای باطن و فطرت پاک انسان ها، راه توسعه و نفوذ در دل انسان ها و ایجاد فضایی مناسب برای زندگی شرافت مندانه براساس ارزش های انسانی را برای همگان فراهم می سازد و با خون ریزی، ویرانی، نابسامانی و با هدف کشورگشایی و تجاوز به حقوق دیگران، سازش ندارد.
خسرو پناه در بخش پایانی سخنان خود، افزود: جهاد به معنایی که در اسلام گفته شده، یک ضرورت حیاتی و یک امر اصلاحی برای جامعه اسلامی است و با جنایت های جنگی و خشونت های غیرانسانی که از سوی تکفیری ها ظاهر می شود، تفاوت اساسی دارد و در نتیجه روشن شد که توجیه حرکت های افراطی تکفیری ها با عنوان حرکت های جهادی ناصحیح و نوعی مغالطه دین شناسانه است.
دکتر عباس بصیری در حاشیه برگزاری هفدهمین کنگره انجمن اورولوژی ایران به خبرنگاران گفت: میزان بروز سنگ کلیه در کشور 3.5 در هر 100 هزار نفر است و با این شرایط ایران بالاترین میزان بروز سنگ کلیه را در دنیا را دارد.
وی، بی تحرکی، نشستن طولانی مدت، مصرف مواد غذایی نامناسب و مصرف مایعات کم را در ابتلا به سنگ کلیه موثر است.
رییس هفدهمین کنگره انجمن اورولوژی ایران با ارائه این آمار که که هشت تا 10 درصد از جمعیت ایران به نوعی درگیر مشکل سنگ کلیه هستند، افزود: شیوع این بیماری در کشور بسیار بالا است.
بصیری گفت: بررسی ها نشان داده است، افرادی که سنگ کلیه خود را درمان نمی کنند، دچار عود مجدد این بیماری پس از پنج سال می شوند.
وی بیماری پروستات در مردان را شایع ترین بیماری در رشته اورولوژی دانست و گفت: 30 درصد مراجعه کنندگان به متخصصان اورولوژی، بیماری مرتبط با پروستات دارند.
به گفته بصیری، دامنه این بیماری متنوع است و می تواند شامل بزرگی و عفونت، پروستات یا سرطان پروستات باشد و حدود 10 درصد از بیماران مبتلا به پروستات نیاز به عمل جراحی دارند.
وی به بررسی وضعیت ابتلای زنان به بیماری سنگ کلیه پرداخت و افزود: این بیماری در زنان پس از دوره یائسگی، شیوع بیشتری دارد، این در حالی است که ابتلا به این بیماری در مردان جوان نیز بسیار است.
رییس هفدهمین کنگره انجمن اورولوژی ایران افزود: مشکلات دستگاه ادراری یکی دیگر از مهمترین بیماری های رایج در این رشته است که البته اختلالات مادرزادی بیشتری آمار دراین زمینه را به خود اختصاص می دهد.
وی هشدار داد: مطالعات نشان داده است که سیگار کشیدن بیماری های کلیه و سرطان را پیشرفته تر می کند.
بصیری، وجودخون در ادرار را یکی از مهمترین علائم هشدار دهنده برای افراد دانست و گفت: بیماران باید این نشانه را جدی گرفته و روند درمانی را پیگیری کنند.
هفدهمین کنگره انجمن اورولوژی ایران در روزهای 9 تا 12 اردیبهشت ماه در پژوهشگاه نیرو در حال برگزاری است.(ایرنا)
جام جم سرا: دکتر سید مسعود داوودی در گفتوگو با جامجم افزود: کسانی که در فشارهای روحی قرار دارند یا کارهای سخت و طاقت فرسا انجام میدهند، به آکنههای بزرگسالی مبتلا میشوند. این نوع آکنهها نسبت به جوشهای دوران بلوغ کمتعدادتر، ولی عمیقتر و ماندگارتر است. از آنجا که این نوع جوشها بیشتر در خانمها بروز میکند در درمان آن میتوان از داروهایی که خاصیت ضدهورمون مردانه دارد، بهره گرفت.
وی تاکید کرد: جوشهای غرور بیشتر ناشی از فعالیت غدد چربیساز بدن است و حداقل هفت تا هشت سال تداوم پیدا میکند، اما تشدید آن طی این مدت به عوامل محیطی و استرسزا بستگی دارد. در این خصوص کسانی که شغلشان در محیطهای مرطوب است یا اینکه از لوازم آرایشی، کرم و ژل مو زیاد استفاده میکنند، بیشتر در معرض تشدید جوشهای آکنهای قرار میگیرند.
البته در 90 درصد مبتلایان به آکنه، جوشهای صورت تا 30 سالگی بهبود مییابد، ولی طی این مدت بهتر است برای جلوگیری از باقی ماندن جای جوش و تسکین علائم از دارو استفاده شود.
جام جم سرا: محققان دریافتند که قرار گرفتن در معرض انواع مختلف آنتی بیوتیکها از جمله دارو، غذا یا حتی آب میتواند بدن را در برابر برخی از باکتریهای مفید که ممکن است افراد را از بیماریهای مزمن محافظت کند، پاک کند.
آنها بیش از ۶۴۵۰۰ کودک آمریکایی بین سالهای ۲۰۰۱ و ۲۰۱۳ تا مدت ۵ سال تحت نظارت و پیگیری قرار دادند. تقریبا به ۷۰درصد بچهها ۲ دوره آنتی بیوتیک در زمان ۲۴ ماهگی تجویز شده بود. تحقیقات مذکور نشان داد کودکانی که تجویز خوردن چهار یا بیشتر در این زمان را داشتند ۱۰ درصد نسبت به کودکانی که کمتر دارو مصرف کرده بودند، بیشتر در معرض خطر چاقی در سن پنج سالگی قرار گرفتند.
محققان گفتند در همین حال، نوع آنتی بیوتیکها نیز به نظر میرسد که اثراتی را بر نتیجه داشته باشد. (فارس)
دبیر کل کمیسیون ملی یونسکو در ایران گفته: آمار بینالمللی نشان میدهد از کل زنان دنیا ٣۵درصد از آنها با خشونت فیزیکی یا جنسی توسط همسران یا همراهان خود مواجه هستند و ۶۵هزار زن و دختر سالانه توسط فامیل یا همسر یا همراه خود در جهان به قتل میرسند.
البته در ایران موضوع همسرکشی در ابتدای تابستان با تاکیداتی که توسط یک مقام مسئول صورت گرفت، گویا از اولویتی برای پرداختن برخوردار نیست و شاید لازم باشد سوال برعکسی پرسیده شود و آن این است که چرا همسرکشی در ایران کاهش پیدا کرده است؟
معاون مبارزه با قتل پلیس آگاهی ناجا با اشاره به کاهش ۳۱درصدی همسرکشی طی ۴ ماه گذشتهسال ۹۳ نسبت به مدت مشابه سال قبل، گفته بود طی این مدت قتل مردان به دست زنان نیز ۴۲درصد کاهش داشته است.
سرهنگ «مصطفایی» درخصوص اعلام یکی از وکلای دادگستری مبنی بر «افزایش تعداد پروندههای همسرکشی» در مقالهای تحت عنوان «زنگ همسرکشی به صدا درآمد!» گفته بود در ٣٠درصد از وقایع قتل، بین مقتول و متهم، نسبت فامیلی اعم از دور و نزدیک وجود دارد و حدود ٧درصد از کل قتلها، بین متهم و مقتول رابطه زوجیت برقرار بوده که همسرکشی تلقی میشود. بنابراین براساس آمار موجود، از سال ٩٠ تاکنون همسرکشی، هم از نظر تعداد و هم سهم، سیر نزولی داشته است.
نگاهی به دلایل همسرکشی میتواند در تبیین این گزاره منطقی، به ما کمک کند و درک درستی از کاهش پدیده همسرکشی داشته باشیم.
یکی از بازپرسهای جنایی تهران که درباره اصلیترین دلایل همسرکشی گفته بود، در پرونده زنانی که مرتکب قتل همسر میشوند، نخست خشونت و بدرفتاری شوهر و پس از آن خیانت مرد عمدهترین علتها به شمار میروند. البته بحث خشونت شوهر خود دلایل متعددی ازجمله اعتیاد، بیکاری، مشکلات تربیتی و رفتاری و... دارد که نیازمند بررسیهای ریشهای است. اما در مورد خیانت همسر باید گفت برای بعضی از زنان روابط غیراخلاقی شوهرانشان و حتی داشتن همسر موقت یا دایم غیر
قابل تصور است و به محض اطلاع از این ماجرا مشکلات خانوادگی شروع میشود و به دنبال آن جدایی و طلاق و در برخی موارد نیز انتقامجویی و قتل.
درباره مردان همسرکش نیز باید گفت دلایل مختلفی وجود دارد که مهمترین آن وجود رابطه نامشروع و اطلاع از وجود مرد بیگانه در زندگی مشترک است. البته در برخی پروندههای قتل شاهد بودهایم که مردی پس از قتل همسرش با ادعای خیانت انگیزه خود را از جنایت، انتقامجویی اعلام داشته است، اما پس از تحقیق و بررسیهای فراوان مشخص میشود درواقع مرد - متهم - دچار اختلال روانی یا اختلال هذیانی بوده است، به نحوی که در باور خود تصور میکرده همسرش به او خیانت میکند.
البته اختلالات روانی اینچنینی خود دلایل عمدهای از قبیل اعتیاد و مصرف مواد توهمزا، یا ریشههای
روانی - که از کودکی با فرد بوده - دارد که مرد همیشه و در همه حال به همسرش مشکوک است و او را دایم تحت کنترل دارد.
دکتر نجفی توانا از دیگر علل همسرکشی را اختلالات شخصیتی، واکنشهای تکانهای و مصرف مواد مخدر میداند. وقتی فرد در یک لحظه کنترل خود را از دست میدهد و در جریان یک درگیری شدید لفظی با یک حرکت غیرقابل پیشبینی اقدام به قتل همسر میکند بلافاصله نیز پشیمان شده و از کاری که انجام داده احساس خجالت، عذاب وجدان و ندامت خواهد داشت.
به گفته این استاد دانشگاه، زندگی در شهرهای بزرگ، آپارتمانهای کوچک و دور از محیطهای طبیعی، گرمای شدید هوا، زندگی در محیطهای شلوغ و پرسر و صدا از دیگر عوامل ارتکاب قتل است. بررسی پروندههای همسرکشی نشان میدهد قتلهای اتفاقی که بر اثر شدت عصبانیت رخ میدهد بیشتر در نیمه اول سال و قتلهای از پیش طراحی شده و ماهرانه اغلب در نیمه دوم سال رخ میدهد که شاید بتوان گفت این یک موضوع علمی است و درواقع وضع آب و هوا در این میان نقش ویژهای دارد.
گفتوگو با زنانی که به اتهام قتل همسرانشان در زندان هستند نشان میدهد آنها قتل و کشتن همسرشان را تنها راه نجات خود دانسته و آنقدر در زندگی مشترک به بنبست رسیدهاند که حتی وجود فرزندانشان نیز نتوانسته عاملی بازدارنده برای آنها باشد.
برخی از این زنان میگویند اگر میتوانستیم به راحتی طلاق بگیریم و جدا شویم شاید هرگز دست به چنین کاری نمیزدیم.
«فریبا همتی»، روانشناس، میگوید: مطمئن باشید با سهل و آسان شدن طلاق برای خانمها از آمار اینگونه جرایم بهشدت کاسته خواهد شد. اگر یک زن به این مرحله برسد که دیگر نمیتواند با شوهرش زیر یک سقف زندگی کند مطمئنا برای ادامه این زندگی به نفع هیچ یک از طرفین و حتی فرزندانشان نخواهد بود. حال آنکه در چنین مواقعی مراحل انجام طلاق آنقدر سخت و طولانی است که شوهر نیز با حق و حقوقی که قانون به او داده میتواند آنقدر همسرش را در این مسیر اذیت کند که متاسفانه زن راهی جز از میان برداشتن همسرش نبیند. در صورتی که اگر آنها به راحتی جدا شوند دیگر شاهد وقوع چنین جرایمی نخواهیم بود.
دکتر نجفی توانا میگوید: وقتی یک زن به مرحلهای رسید که دیگر حاضر به ادامه زندگی با شوهرش نبود به محض آشنایی با فردی که در اغلب موارد نیز جنس مخالف است و او را شنونده خوبی برای حرفها و درددلهایش میبیند با کمی ابراز محبت و مهربانی از سوی مرد بیگانه به طرف او جلب میشود و زمینه قتل همسر به همین راحتی فراهم میشود. معمولا زن برای رهایی از اسارتگاه شوهر و رسیدن به محبت مرد بیگانه حاضر به انجام هر کاری است حال اگر در این میان شوهر حاضر به طلاق همسرش نباشد درواقع به قتل خود کمک کرده است. چون زن با قتل شوهرش سعی در از میان برداشتن این سد دارد.
به نظر میرسد که شاید یکی از دلایل کاهش همسرکشی، طلاق آسان است که این روزها مورد توجه قرار گرفته است. اما باید دید که طلاق آسان مضراتی را نیز در پی خواهد داشت؟ و همه میدانیم که دارد. (شهروند)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
545